شرک در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد شرک، به معنای شریک قائل شدن برای خدا در فرمانروایی یا ربوبیّت است[۱]. شرک انسان در دین دو گونه است: شرک بزرگ یا اثبات شریک برای خدا و شرک کوچک که ریا، نفاق و در نظر گرفتن غیر خدا با او در امور است[۲]. در این مدخل از واژه «شرک» و مشتقّات آن، «عبد»، «إله» و مشتقّات آن دو، «طاغوت» و بعضی الفاظ و جملات دیگر استفاده شده است و از ذکر آیاتی که صراحت در شرک ندارد و جایگاه آن در کفر و کافران است، خودداری شده است[۳].

مقدمه

منظور از این مدخل بخشی از خطاب‌ها و سخنانی است که میان پیامبر و مشرکان رد و بدل شده و ناظر به گفت‌وگوهایی است که آنان با انکار رسالت به مخالفت پیامبر برخاسته و یا شیوه‌های بیانی است که پیامبر با مشرکان داشته و در آن استدلال شده است:

چیستی شرک و کیستی مشرکین

  1.  وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ [۴]. نکته: خداوند درباره چستی شرک و معبودهای مشرکان میگوید: آنها غیر از خدا معبودهایی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند که از ترس زیانشان آ‌نها را بپرستند و نه سودی می‌رساند که به خاطر سودشان مورد، عبادت قرار دهند  وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ...  بت‌پرستان نیز اگر بت می‌پرستیدند برای این می‌پرستیدند که با عبادت بت‌ها به ارباب آن بت‌ها (که خدایان کوچک و به زعم بت‌پرستان هر یک مدبر ناحیه‌ای از عالم وجودند) تقرب جسته، و با این تقرب به درگاه خالق هستی که خدای تعالی است و رب آن ارباب‌هاست تقرب بجویند. مشرکین می‌گفتند (الان نیز می‌گویند): ما با این همه پلیدی که لازمه مادیت و بشریت مادی است، و با این همه قذارت‌های گناه و جرایم نمی‌توانیم به درگاه رب الارباب (اللَّه) رابطه عبودیت داشته باشیم، چون خدای سبحان ساحتش مقدس و طاهر است، و معلوم است که (میان طهارت و قذارت رابطه‌ای نیست، در نتیجه) میان ما و خدای تعالی نمی‌تواند رابطه‌ای باشد. ناگزیر ما باید به‌وسیله محبوب‌ترین خلایقش - یعنی ارباب اصنام - به درگاه او تقرب جوییم، زیرا که خدای تعالی زمام تدبیر خلق خود را به‌دست آنان سپرده، (و چون ما آنان را نمی‌بینیم مجسمه‌ها و تمثال‌هایی از آنان به دست خود می‌تراشیم، تمثال‌هایی که نشان دهنده صفات آن ارباب که یا خشم است یا مهر و یا غیر اینها). پس، بت‌ها را به این منظور می‌پرستیم که شفیعان ما به درگاه خدا باشند و خیرات را به سوی ما جلب نموده، شرور را از ما دفع کنند. پس، عبادت در حقیقت برای بت‌ها است و شفاعت برای ارباب آنها، هر چند که چه بسا شفاعت را نیز به بت‌ها نسبت می‌دهیم. در عبارت آیه، بجای کلمه «اصنام» عنوان  مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ  آمده، تا اشاره باشد به اینکه نقطه انحراف و اشتباه بت‌پرستان در عقایدشان کجا است، و آن این است که عبادت برای این بت‌ها وقتی آن فواید را دارد که بت‌ها ضرر و نفعی در امور داشته باشند و موجوداتی دارای شعور باشند، تا بفهمند که این بت‌پرستان دارند آنها را می‌پرستند و به سوی آنها تقرب می‌جویند و تا از پرستش اینان خوشنود شوند، و در عوض یا خود آنها و یا اربابشان به درگاه خدا شفاعتشان کنند، آن‌هم در صورتی که خدای تعالی شفاعت آنها را بپذیرد. و این بت‌ها اجسامی مرده و فاقد شعورند، نه چیزی می‌فهمند و نه نفع و ضرری دارند، بدین جهت خدای سبحان پیامبر گرامی‌اش را دستور داده که علیه بت‌پرستان احتجاج کند اولاً: به همان دلیلی که جمله  لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ  بیانگر آن بود، و ثانیاً به اینکه بگوید:  أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ  که حاصلش این است که خدای تعالی خودش هیچ اطلاعی از اینکه (چنین اربابی آفریده و زمام امور عالم را به دست چنین مخلوقاتی داده و) چنین شفیعانی به درگاه خود درست کرده ندارد، نه در آسمان‌ها چنین خدایانی سراغ دارد و نه در زمین. پس، اینکه شما از وجود چنین خدایانی خبر می‌دهید، در حقیقت به خدای تعالی خبری می‌دهید که خود او علمی به آن ندارد، و این خود یکی از زشت‌ترین افتراءها و شنیع‌ترین لجبازی‌ها است، آخر چگونه ممکن است در عالم چیزی باشد و خدا از وجود آن چیز بی‌خبر باشد، با اینکه او عالم است به آن‌چه که در آسمان‌ها و آن‌چه که در زمین است. پس، روشن شد که استفهام آیه انکاری است، و تعبیر به اینکه خدای تعالی چنین علمی ندارد، کنایه است از اینکه چنین خدایانی وجود ندارد. و بعید نیست علت اینکه خدای تعالی این تعبیر را اختیار کرده برای این باشد که شفاعت امری است که قوامش و تحقق معنایش به این است که مقام بالاتر که شفیع بخواهد نزد او، شفاعت کسی را بکند بفهمد که این شفیع دارد شفاعت فلانی را می‌کند، در غیر این صورت شفاعت تصور نمی‌شود و این کلمه معنا نمی‌دهد، و فرض این است که خدای تعالی هیچ علمی به وجود شفیعانی کذایی ندارد، با این حال چگونه تصور می‌شود که شفاعت چنین شفیعانی تحقق یابد؟[۵]
  2.  وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ [۶]. نکته: یکی از ویژگی‌های مشرکین پیروی بی‌خردانه از افکار و آداب پدران و پیشینیان است با گذشت زمان و توارث و تقالید، بدی‌ها و زشتی‌ها و سنن عقب مانده و پست که از آثار گام‌های شیطان است راسخ‌تر می‌شود و راه تحرک و اندیشه آزاد را بر مقلدین و آیندگان می‌بندد. این بندیان عقب‌گرای را هر عامل محرک و پیشروی به پسگرایی می‌انگیزد: همین که به آنان گفته شود که از آن‌چه خداوند مبدأ کمال نازل نموده پیروی کنید تا اندیشه‌ها را بالا برد و نفوس را از بندها برهاند،  وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ  گویند: ما همان راه و روش را پیرویم که با بررسی و نبش قبور، پدران خود را بر آن دریافته‌ایم  قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا  - با توجه به فعل  أَلْفَيْنَا ! -  أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ  - استفهام تعجبی، واو عطف و تقدیر جواب شرط: اگر پدرانشان هم نه پیرو عقل بودند و نه رهبری رهبران به حق، باز باید از آنها چشم و گوش بسته پیروی کنند؟! مگر جز عقل پیشرو  يَعْقِلُونَ  و هدایت پذیری مستمر  يَهْتَدُونَ  هیچ مسئله و مشکلی  شَيْئًا  و سود و زیان واقعی را در می‌یابد؟. پس اگر راه و روش گذشتگان بر مبنای عقل و هدایت باشد تقلید از آ‌ن‌ها روا است و اگر نه باز هم تقلید و پیروی و عقب‌گردی  أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ [۷].
  3.  وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ [۸]. نکته: خداوند درباره - کیستی - ویژگی مشرکین میفرماید: بعضی از آنان به سوی تو گوش می‌دهند  وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ  ولی بر دل‌های آنها پرده‌هایی افکنده‌ایم  وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ  تا آن را درک نکنند و در گوشهای آنها سنگینی ایجاد کرده‌ایم تا آن را نشنوند  وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا  مقصود از پرده بر قلب و گوش انسان، آن است که تعصب‌های کورکورانه جاهلی و پیروی از هوس‌ها، هم‌چون پوششی بر عقل و خرد آدمی چیره می‌شود، به گونه‌ای که نه حقیقتی را می‌شنود و نه درک صحیحی از مسائل و قرآن دارد. در حقیقت این یکی از آثار و مجازات‌های اصرار بر گناه است که دامان گناهکاران لجوج را می‌گیرد. از آنجا که خدا علت‌العلل است و همه چیزها در نهایت به او ختم می‌شود، پرده افکندن بر دل و گوش به خدا نسبت داده شده است، و گرنه این امور نتایج اعمال خود انسان است؛ در اثر کج‌روی و لجاجت، روح انسان هم‌چون آیینه موج‌داری می‌شود که همه چیز را کج نشان می‌دهد.
  4.  وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا [۹].
  5.  وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ * وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ [۱۰].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. مشرکان عرب هنگامی که می‌شنیدند بعضی از امت‌های پیشین همچون یهود، پیامبران الهی را تکذیب کردند، و آنها را به شهادت رساندند با نهایت تأکید سوگند یاد کردند  وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ  اگر انذارکننده‌ای به سراغشان بیاید به طور مسلم از همه امت‌ها هدایت یافته‌تر خواهند بود  لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ  آ‌نها هنگامی که تماشاگر صفحات تاریخ گذشته بودند، بسیار تعجب می‌کردند و همه گونه ادعا درباره خود داشتند اما هنگامی که انذارکننده الهی آمد  فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ  جز فرار و فاصله گرفتن از حق چیزی بر آنها نیفزود  مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا ؛
  2. مشرکان، منکر نبوت پیامبر و پیام توحیدی او، نه وجود آفریدگار جهان زیرا هرچند آنها بر اساس جهالت و منافع دنیوی به استهزاء، مسخره کردن و تکذیب پیامبران میپرداختند  وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ  اما با رجوع به فطرت به وجود خداوند خالق هستی اعتراف میکردند:  وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ .

رفتارهای منفی مشرکان

قرآن افزون بر معرفی مشرکان اشاره‌ای هم به اعمال آنان نسبته به مردم و خداوند دارد. از جمله رفتار ناپسندشان این بوده که به خدای تعالی بی‌حرمتی می‌کردند، و از جمله گفتارهای باطلشان این بوده که می‌گفتند: چرا آن عذابی که ما را بدان تهدید می‌کنی نازل نمی‌شود؟ و چرا با این پیامبر گنجی نازل نشد؟ و یا چرا همراه او فرشته‌ای نیامد؟ و یا گفتند: این قرآن راوی به دروغ به خدا نسبت می‌دهد. البته در این آیات پاره‌ای معارف دیگر نیز خاطر نشان شده است.

  1.  وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ [۱۱].
  2.  أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلَا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ [۱۲]. نکته: سر به گریبان فروبردن مشرکان، به منظور پنهان ماندن توطئه‌هایشان علیه پیامبر از خدا و مشرکان دارای مواضع علنی و آشکار علیه پیامبر و توطئه‌های سرّی و محرمانه بر ضد آن حضرت:  أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ  منظور از جمله  يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ  این است که مشرکین با سینه‌های خود به طرف عقب متمایل می‌شوند و سرهایشان را زیر می‌اندازند تا خود را از شنیدن کتاب آسمانی پنهان بدارند، تا وقتی قرآن خوانده می‌شود به گوششان نخورد. و این تعبیر کنایه است از اینکه کفار خود را در هنگام تلاوت قرآن از رسول خدا(ص) و یارانی که نزد آن جناب بودند پنهان می‌کردند که در آن محل دیده نشوند، و علی الظاهر حجت بر آنان تمام نگردد.  أَلَا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ...  از این تعبیر چنین بر می‌آید که گویا مشرکین سرهای خود را نیز با جامه خود می‌پوشاندند، و لذا خدای تعالی خبر داد به اینکه او می‌داند و خبر دارد از آن‌چه مشرکین در خفاء و ظهور انجام می‌دهند،  يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ  پس اینکه در هنگام تلاوت قرآن خود را پنهان می‌نمایند هیچ سودی به حالشان ندارد، زیرا خدای تعالی پنهان و آشکار آنان را می‌داند.  إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ .
  3.  وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا [۱۳].
  4.  وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ [۱۴].
  5.  وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ [۱۵].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. یکی از زشتکاری‌های رفتاری بت‌پرستان این بود که شرکای آنها پرستش و عشق به – بت‌ها و یا متولیان بت‌خانه - قتل فرزندان را در نظر بسیاری از بت‌پرستان زیبا جلوه داده بود  وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ  تا آنجا که کشتن بچه‌های خود را یک نوع افتخار و یا عبادت محسوب می‌داشتند. و نتیجه این‌گونه اعمال زشت این بود که بت‌ها و خدمه آن، مشرکان را به هلاکت بیفکنند  لِيُرْدُوهُمْ  و دین و آیین حق را مشتبه سازند و آنها را از رسیدن به یک آیین پاک محروم نمایند  لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ ؛
  2. یکی از رفتار منفی مشرکان نقشه و توطئه آنان بود که برای خنثی کردن دعوت پیامبر او را از زادگاهش به نقطه‌ای که احتمالاً نقطه خاموش و دور افتاده‌ای بود تبعید کنند خداوند می‌گوید: و نزدیک بود آنها تو را از این سرزمین با نقشه و تحریک ماهرانه و حساب شده‌ای خارج سازند  وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا  و هرگاه چنین می‌کردند گرفتار مجازات سخت الهی شده و پس از تو، جز مدت کمی باقی نمی‌ماندند  وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا ؛
  3. آگاهی خداوند از بغض و کینه پنهان و آشکار مشرکان نسبت با پیامبر:  وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ؛
  4. مشرکان آرزومند سازش پیامبر با آنها:  وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ  روشن است که منظور سازش در امر دعوت توحید و پذیرش بت‌ها هرچند به‌طور موقت است که مورد نهی خداوند قرار گرفته وگرنه از نظر اخلاقی یکی از ویژگی‌های پیامبر نرمی و مهربانی که مورد ستایش خداوند قرار گرفته است  فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ [۱۶].

روابط مشرکین با پیامبر

  1.  قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ [۱۷].
  2.  قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ [۱۸].
  3.  وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ [۱۹].
  4.  مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ [۲۰].
  5.  وَقِيلِهِ يَا رَبِّ إِنَّ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا يُؤْمِنُونَ [۲۱].
  6.  أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ * وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ [۲۲]

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. خداوند در برابر مخالفان دعوت توحید که از پیامبر دعوت می‌کردند به آیین شرک، بپیوندد میفرماید: به آنها بگو علاوه بر این که عقل به من فرمان می‌دهد که تنها تکیه بر کسی کنم که آفریننده آسمان و زمین می‌باشد وحی الهی نیز به من دستور داده است که نخستین مسلمان باشم و به هیچ وجه در صف مشرکان قرار نگیرم  قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ  رهبر جامعه باید در انجام دستورات الهی از همه پیشگام‌تر باشد؛
  2. پیامبر تهدیدکننده مشرکان درباره اجرای هرگونه توطئه از سوی آنان برضد وی:  ... قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ ؛
  3. موظف بودن پیامبر به پذیرش امان‌خواهی مشرکان:  وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ؛
  4. ممنوعیت پیامبر از استغفار و آمرزش خواستن برای مشرکان:  مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ... مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ؛
  5. خداوند آگاه به شکوه پیامبر از حق‌گریزی مشرکان:  وَقِيلِهِ يَا رَبِّ إِنَّ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا يُؤْمِنُونَ ؛
  6. پیامبر، وظیفه‌دار انذار مشرکان و ترساندن آنان از فرجامی شوم:  أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ *... وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ .

شیوه‌های استدلال با مشرکین

  1.  وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ [۲۳]
  2.  قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ [۲۴]. نکته: در این آیه با توجه به آیه قبل که نفی الوهیت مسیح است می‌گوید: شما می‌دانید که مسیح خود سر تا پا نیازهای بشری داشت و مالک سود و زیان خویش هم نبود تا چه رسد به این که مالک سود و زیان شما باشد بگو: آیا چیزی را پرستش می‌کنید که نه مالک زیان شماست، و نه مالک سود شما  قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا  و به همین دلیل بارها در دست دشمنان گرفتار شد و یا دوستانش گرفتار شدند و اگر لطف خدا شامل حال او نبود، هیچ گامی نمی‌توانست بردارد. و در پایان به آنها اخطار می‌کند که گمان نکنید خداوند سخنان ناروای شما را نمی‌شنود و یا از درون شما آگاه نیست، خداوند هم شنواست و هم دانا  وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ  به طوری که تاریخ نشان می‌دهد مسأله خضوع در برابر کسی به عنوان ربوبیت مسأله‌ای است که همگام با تاریخ بشریت در بین بشر معمول و منتشر بوده، و غالباً به طمع اینکه خدا شرور را از آنان دور و نفع را بر ایشان جلب کند او را می‌پرستیدند، و اما پرستش خدای عز و جل برای اینکه خدا است و سزاوار پرستش است، نه برای جلب و نفع، و دفع ضرر، از خواص یعنی انبیا و ربانیین تجاوز نمی‌کرده است، چون چنین بوده یعنی احتیاج به عبادت در ارتکاز مردم از احتیاج به جلب نفع و دفع ضرر منشا می‌گرفته، از این رو خدای تعالی در آیه مورد بحث رسول خود را دستور می‌دهد که در تعلیم معارف حقه به اهل کتاب، آنان را به این نظر که مردمی ساده و عوامند نگریسته و مورد خطابشان قرار دهد، و با زبان ساده و عوامانه خودشان با آنها سخن بگوید و پا از مسیر فطرت ساده‌ای که در عبادت خدا دارند فراتر نگذارد، همان‌طوری که در خطاب بت‌پرستان نیز همین نحو خطاب را به کار برد، و یادآوری‌شان کرد که حس احتیاج و اضطرارشان به عبادت خدا از این جا پیدا شده که فهمیده‌اند زمام هر خیر و شر و نفع و ضرری به‌دست خداست، و اوست مالک خیر و شر، از این‌رو به طمع اینکه خداوند از آنان دفع ضرر نموده و خیر را به آنان برساند او را عبادت می‌کنند، و چون غیر از خدا هیچ چیزی مالک ضرر و نفع نیست، - زیرا هر چیزی را که فرض کنید مملوک خداست، و کسی در آن چیز با خدا شرکت ندارد - از این رو هیچ چیز را به جز خدای تعالی نمی‌توان پرستش کرد، و آن چیز را با خدایی که مالک آن و غیر آنست شرکت داد. بنابراین واجب است تنها خدای تعالی را عبادت نمود و از ساحت ربوبی‌اش پا به جای دیگر فرا نگذاشت، چه تنها خداست که عبادت و دعا را می‌شنود، و جواب می‌گوید، تنها اوست که دعای مضطرین را در وقتی که بخوانندش اجابت می‌کند. اوست که حاجت‌های بندگان را می‌داند و از احتیاجاتشان غافل نمی‌شود، و در علم به حوایج بندگان اشتباه نکرده و حاجت یکی را به دیگری نمی‌دهد، به خلاف غیر خدای تعالی که بیشتر از آن‌چه را که خدا به او داده چیزی ندارد، و بر بیشتر از آن‌چه خدا بر آن توانایی‌اش داده قدرت ندارد[۲۵].
  3.  قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ [۲۶].
  4.  قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ [۲۷]
  5.  قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ [۲۸].
  6.  قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ * قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ [۲۹]. نکته: خداوند دست مشرکان را گرفته و به درون فطرتشان می‌برد و در آن مخفیگاه اسرارآمیز نور توحید و یکتاپرستی را به آنها نشان می‌دهد و به پیامبر(ص) دستور می‌دهد با مشرکان این‌گونه استدلال کن و به آنها بگو: چه کسی شما را از تاریکی‌های برّ و بحر رهایی می‌بخشد  قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ  شما همواره در شدایدی که در ظلمات دریا و خشکی با آن مواجه می‌شوید و همچنین در سایر شداید وقتی دستتان از اسباب ظاهری بریده می‌شود و دیگر راه به جایی نمی‌برید، به فطرت انسانیّتی که دارید می‌بینید که تنها خدای سبحان پروردگار شما است، و پروردگار دیگری جز او نیست، و جزم پیدا می‌کنید به اینکه پرستش غیر خدا ظلم و گناه است، به شهادت اینکه شما تنها در شداید او را می‌خوانید، و به او وعده می‌دهید که اگر نجات یافتید از آن پس او را شکرگزاری نموده و دیگر به او کفر نمی‌ورزید.  تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ  لیکن بعد از نجات یافتن، باز عهد خود را شکسته و به وعده‌ای که داده بودید وفا نکرده باز به کفر سابقتان بر می‌گردید. پس در این دو آیه احتجاج شده است بر مشرکین، و توبیخ آنان است بر عهدشکنی  قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ [۳۰].
  7.  قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ [۳۱]
  8.  قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ [۳۲]
  9.  قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ [۳۳]
  10.  قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أَفَلَا تَسْمَعُونَ * قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ [۳۴].
  11.  وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ * قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ * مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ  [۳۵]
  12.  سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذَلِكَ زَعِيمٌ * أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ [۳۶]

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. پیامبر مأمور دعوت مشرکان مکه به تسلیم در برابر خدا  ... وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ؛
  2. پیامبر مأمور بیدار کردن فطرت توحیدی مشرکان با توجه به نعمت‌هایی که خداوند به آنان داده نخست می‌گوید: اگر خداوند نعمت‌های گران‌بهایش را همچون گوش و چشم از شما بگیرد، و بر دل‌هایتان مهر بگذارد؛ به طوری که نتوانید میان خوب و بد و حق و باطل تمیز دهید چه کسی جز خدا می‌تواند این نعمت‌ها را به شما بازگرداند  قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ  در حقیقت مشرکان نیز قبول داشتند که خالق و روزی‌دهنده خداست، و بت‌ها را به عنوان شفیعان در پیشگاه خدا می‌پرستیدند.: و پیامبر، مأمور برانگیختن داوری وجدان مشرکان بر چگونگی فرجام آنان، در صورت نزول عذاب الهی:  قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ؛
  3. پیامبر موظف به اعلام نهی الهی از شرک ورزیدن و پیروی از هوس‌های مشرکان و محرومیت پیامبر از هدایت، در صورت پیروی از هواهای نفسانی مشرکان:  قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ... ؛
  4. خداوند با تذکر روش استدلال به مبدأ و معاد به پیامبر دستور می‌دهد به آنها بگو: آیا هیچ یک از این معبودهایی که شما شریک خدا قرار داده‌اید می‌تواند آفرینش را ایجاد کند و سپس بازگرداند  قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ سپس میفرماید به آنها بگو: خداوند آفرینش را آغاز کرده و سپس باز می‌گرداند  قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ  با این حال چرا از حق روی گردان و در بیراهه سرگردان می‌شوید  فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ؛
  5. خداوند به پیامبر میگوید: با مشرکان استدلال کن و از آنها درباره حاکمیت بر آسمان‌ها و زمین سؤال کن و بگو: چه کسی حکومت همه موجودات را در دست دارد  قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ  و چه کسی به بی‌پناهان پناه می‌دهد و نیاز به پناه دادن ندارد  وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ  اگر راستی از این واقعیت‌ها آگاهید  إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ  آنها زبان به اعتراف می‌گشایند و می‌گویند: ملکوت و حاکمیت و حمایت و پناه دادن در این عالم منحصر به خداست  سَيَقُولُونَ لِلَّهِ  بگو: با این حال چگونه می‌گویید پیامبر شما را سحر کرده و مسحور او شده‌اید  قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ ؛
  6. خداوند به نعمت بزرگ روز و شب اشاره کرده و به پیامبر میفرماید: با مشرکین استدلال کن و به آنها بگو: به من خبر دهید اگر خداوند شب را تا قیامت بر شما جاودان سازد آیا معبودی جز خدا می‌تواند روشنایی برای شما بیاورد؟  قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ  آیا نمی‌شنوید  أَفَلَا تَسْمَعُونَ  و سپس از نعمت ظلمت و تاریکی سخن به میان می‌آورد و می‌فرماید: بگو: به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان کند چه معبودی غیر از اللّه است که شبی برای شما بیاورد تا در آن آرامش یابید؟  قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ  آیا نمی‌بینید  أَفَلَا تُبْصِرُونَ ؛
  7. گرفتاری به انواع عذاب، هشدار پیامبر(ص) به مشرکان در صورت اصرار بر شرک:  قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ... * قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ * مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ ؛
  8. پیامبر مأمور پرسش از مبانی عقیدتی مشرکان و مورد بازخواست قراردادن آنها:  سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذَلِكَ زَعِيمٌ * أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ .

تعلیمات خدا به پیامبر نسبت به مشرکان

  1.  قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ [۳۷]. نکته: در مقابل توقعات نا به جای در اختیار داشتن خزائن الهی، آگاهی به غیب و فرشته بودن، و درخواست‌های غیراصولی مشرکان از پیامبر که از پیامبران چهره‌ای اسطوره‌ای و فوق بشری ترسیم میکردند وحتی در ادیان پشین به تحریف الوهیت پیامبران رسیده بودند، خداوند به پیامبر آموزش میدهد و می‌گوید به آنها بگو: من هرگز ادعا نمی‌کنم که خزائن الهی به دست من است  قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ  «خزائن» جمع خزینه به معنی منبع و مرکز هر چیزی است و به این ترتیب خزائن اللّه، منبع همه چیز را در بر می‌گیرد که از ذات بی‌انتهای او که سر چشمه جمیع کمالات و قدرت‌هاست، می‌باشد. سپس در برابر افرادی که انتظار داشتند پیامبر آنها را از تمام اسرار آینده و گذشته آگاه سازد، و حتی به آنها بگوید در آینده چه حوادثی مربوط به زندگی آنها روی می‌دهد، تا برای دفع ضرر و جلب منفعت به پا خیزند، می‌گوید: من هرگز ادعا نمی‌کنم که از همه امور پنهانی و اسرار غیب آگاهم  وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ  و با تأکید بر بشر بودن خویش میگوید من هرگز ادعا نمی‌کنم فرشته‌ام  وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ  بلکه من تنها از دستورات و تعلیماتی پیروی می‌کنم که از طریق وحی از ناحیه پروردگار به من می‌رسد  إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ  پیامبر اسلام حتی آن‌چه را ندارد صریحاً بیان می‌کند و ادعای گزاف نمی‌کند و با شخصیت‌سازی کاذب به مبارزه برمی‌خیزد و در همین راستاست که قرآن پیروان ادیان را از غُلو منع کرده است و ائمه معصومین نیز مردم را از غُلو در باره خود منع کرده‌اند.
  2.  إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ [۳۸].
  3.  اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ [۳۹].
  4.  فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ *سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ [۴۰] نکته: در این آیه خداوند به پیامبر تعلیم میدهد که در مقابل تکذیب مشرکان نخست از رحمت همگانی خداوند سخن بگو  فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ  و به آنها بگو: پروردگارتان رحمت وسیع و پهناوری دارد و شما را زود مجازات نمی‌کند بلکه مهلت می‌دهد، شاید از اشتباهات خود برگردید و از کرده خود پشیمان شوید و به سوی خدا باز آیید. ولی اگر از مهلت الهی باز هم سوء استفاده کنید، و به تهمت‌های ناروای خود ادامه دهید، بدانید کیفر خداوند قطعی است، و سرانجام دامان شما را خواهد گرفت، زیرا مجازات او از جمعیت مجرمان دفع شدنی نیست  وَلَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ *سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ...  احتجاجی است که کفار بر کفر و تحریم حلال خود کرده‌اند. و در ذیل آن جواب داده که اولاً شما در آن‌چه که می‌گویید و به آن احتجاج می‌کنید عالم نیستید، و جز به ظن و تخمین اعتماد ندارید. و ثانیاً حجتی را که ذکر کرده‌اید گو اینکه در جای خود مطلب صحیحی است و قرآن هم در آیات بسیاری آن را خاطر نشان ساخته و لیکن مدعای شما را تصحیح نمی‌کند، چون شما می‌خواهید با این مطلب شرک و تحریم حلال خود را اثبات نموده و بگویید خداوند شرک و تحریم حلال ما را امضاء فرموده و دیگر هیچ باکی بر ما نیست، و چنین استدلال کنید که اگر خداوند غیر این را از ما می‌خواست ما نیز غیر این می‌شدیم یعنی مشرک نمی‌شدیم و حلال خدا را حرام نمی‌کردیم و لیکن از آنجایی که غیر این را از ما نخواسته ما می‌فهمیم که او به ما اذن به شرک و تحریم داده است، پس ما بر شرک و تحریم خود اشکالی نمی‌بینیم. و لیکن این حجت نتیجه مورد نظر ایشان را اثبات نمی‌کند، و نتیجه آن بیش از این نیست که چون خداوند ترک شرک را از ایشان نخواسته پس ایشان را مضطر و مجبور به ترک شرک نکرده و بس، و اما ترک شرک اختیاری را هم از ایشان نخواسته نتیجه آن حجت نیست، پس نمی‌توانند قدرت و اختیار بر شرک و ترک شرک را انکار کنند، چون چنین است خداوند می‌تواند ایشان را به سوی ایمان و ترک افتراء دعوت نماید، پس حجت بالغه همان حجت خدا است نه حجتی که ایشان در این مقام اقامه کرده‌اند، چون حجت ایشان جز پیروی خیال و تخمین پایه و اساسی ندارد. و خداوند متعال به مشیت تکوینی خود از هیچ‌کس ایمان نخواسته و به انسان قدرت انتخاب و اختیار بخشیده است[۴۱].
  5.  قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ [۴۲].
  6.  وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ [۴۳].
  7.  قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ [۴۴].
  8.  فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ [۴۵].
  9.  وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ [۴۶].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. پیامبر مأمور دور شدن از صف مشرکان و رویگردانی از آنها:  اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ،  قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ،  إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ،  وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ؛
  2. پیامبر تنها تابع وحی و نه تابع درخواست‌های مشرکان:  قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ... إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ... اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ... وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ؛
  3. حسابرسی اختلاف مشرکان با پیامبر توسط خداوند در قیامت:  قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ .

برخورد با مشرکین آزار دهنده مسلمانان

  1.  وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ [۴۷].
  2.  كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ [۴۸].
  3.  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ [۴۹]. نکته: یکی از فرمان‌هایی که در مراسم حج سال نهم هجرت، به مردم مکّه ابلاغ شد این بود که از سال آینده هیچ یک از مشرکان حق ورود به مسجد الحرام و طواف خانه کعبه را ندارد، و این آیه اشاره به این موضوع و فلسفه آن کرده، می‌گوید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید مشرکان آلوده و ناپاکند، بنابراین نباید بعد از امسال نزدیک مسجدالحرام شوند  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا  در مجمع البیان در تفسیر این آیه گفته است: هر چیز پلیدی را که طبع انسان از آن تنفر داشته باشد «نجس» گویند، مثلاً گفته می‌شود: مردی نَجَس و یا زنی نَجَس و یا قومی نَجَس، و نهی از ورود مشرکین به مسجدالحرام به حسب فهم عرفی امر به مؤمنین است، به اینکه نگذارند مشرکین داخل مسجد شوند. و از اینکه حکم مورد آیه تعلیل شده به اینکه چون مشرکین نجسند، معلوم می‌شود که یک نوع پلیدی برای مشرکین و نوعی طهارت و نزاهت برای مسجد الحرام اعتبار کرده، و این اعتبار هر چه باشد غیر از مسأله اجتناب از ملاقات کفار است با رطوبت و مقصود از  عَامِهِمْ هَذَا  «امسالشان» سال نهم از هجرت، یعنی سالی است که علی ابن ابی طالب(ع) سوره برائت را به مکه برد، و برای مشرکین خواند، و اعلام کرد که دیگر حق ندارند با بدن عریان طواف کنند، و دیگر هیچ مشرکی حق طواف و زیارت را ندارد. و جمله  وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً  معنایش این است که: اگر از اجرای این حکم ترسیدید که بازارتان کساد و تجارت‌تان راکد شود و دچار فقر گردید، نترسید که خداوند به زودی شما را از فضل خود بی‌نیاز می‌سازد، و از آن فقری که می‌ترسید ایمن می‌فرماید. و این وعده حسنی که خدای تعالی برای دلخوش کردن سکنه مکه و آن کسانی که در موسم حج در مکه تجارت داشتند داده، اختصاص به مردم آن روز ندارد، بلکه مسلمانان عصر حاضر را نیز شامل می‌شود، ایشان را نیز بشارت می‌دهد به اینکه، در برابر انجام دستورات دین، از هر چه بترسند خداوند از آن خطر ایمنشان می‌فرماید، و مطمئناً بدانند که کلمه اسلام اگر عمل شود همیشه تفوق دارد، و آوازه‌اش در هر جا رو به انتشار است، همچنان که شرک رو به انقراض است. و بعد از اعلام برائت بیش از چهار ماه مهلتی برای مشرکین نماند، و بعد از انقضاء این مدت عموم مشرکین مگر عده معدودی همه به دین اسلام درآمدند، و آن عده هم از رسول خدا(ص) در مسجد الحرام پیمانی گرفتند، و آن جناب برای مدتی مقرر مهلتشان داد، پس در حقیقت بعد از اعلام برائت تمامی مشرکین در معرض قبول اسلام واقع شدند[۵۰].
  4.  فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ [۵۱].
  5.  فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ [۵۲].
  6.  فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ [۵۳].
  7.  أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ [۵۴].
  8.  إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا [۵۵] نکته: و مراد از این «فتح» به طوری که قرائن کلام هم تأیید می‌کند، فتحی است که خدا در صلح حدیبیه نصیب رسول خدا(ص) فرمود. و توضیح اینکه: تمامی پیشرفت‌هایی که در این سوره اشاره‌ای به آنها دارد، از روزی شروع شده که آن جناب از مدینه به سوی مکه بیرون رفت و سرانجام مسافرتش به صلح حدیبیه منتهی گردید، مانند منت نهادن بر رسول خدا(ص) و مؤمنین، و مدح مؤمنین، و خشنودی‌اش از بیعت ایشان، و وعده جمیلی که به ایشان داده که در دنیا به غنیمت‌های دنیایی و در آخرت به بهشت می‌رساند، و مذمت عرب‌های متخلف که رسول خدا(ص) خواست آنان را به سوی جنگ حرکت دهد، ولی حاضر نشدند، و مذمت مشرکین در اینکه سد راه رسول خدا و همراهیان آن جناب از داخل شدن به مکه شدند، و مذمت منافقین و تصدیق خدا رؤیای رسول گرامی‌اش را، و همچنین اینکه می‌فرماید: «او چیزهایی می‌داند که شما نمی‌دانید، و در پس این حوادث فتحی نزدیک قرار دارد» همه اینها اگر صریح نباشد نزدیک به صریح است که مربوط به خروج آن جناب از مدینه به سوی مکه که منتهی به صلح حدیبیه شد می‌باشد[۵۶].
  9.  أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ * أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ [۵۷].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. اعلان برائت خدا و پیامبر از مشرکان، در ایام حج:  وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ... ؛
  2. پیمان‌شکنی مکرر مشرکین و اینکه نباید با این همه نقض عهد از طرف خدا و رسولش به صورت یک طرفه انتظار وفای بعهد داشته باشند  كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ  مگر کسانی که با آنها نزد مسجد الحرام پیمان بستید - صلح حدیبیه -  إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ  این گروه مادام که به پیمانشان در برابر شما وفادار باشند شما هم وفادار بمانید  فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ  زیرا خداوند پرهیزکاران و آنها را که از هرگونه پیمان‌شکنی اجتناب می‌ورزند دوست دارد  إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ؛
  3. خداوند ضمن تهدید مشرکان لجوج رسول گرامی خود را مأمور می‌کند که از ایشان اعراض کند، تا روزی که ببینند آن‌چه را که از آن بر حذر می‌شدند، و آن عبارت است از عذاب روز قیامت.  فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ   فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ  و می‌فرماید آنها را رها کن تا در اباطیل خود فرو روند، و در دنیای خود به بازی سرگرم باشند، و به خاطر این سرگرمی از اندیشیدن درباره آینده خود غافل گردند تا ناگهان آن روزی را که از عذابش زنهارشان می‌دادی ببینند، و آن روز قیامت است؛
  4. توطئه مشرکان مکه علیه پیامبر و تصمیم به اخراج آن حضرت:  أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ   وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا ؛
  5. مصالحه مشرکان با پیامبر در صلح حدیبیه و قرارداد آتش بس بین مشرکان و پیامبر در صلح حدیبیه:  إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا ؛
  6. خداوند توطئه‌های پی‌درپی و جدّی مشرکان علیه پیامبر را مطرح کرده و می‌فرماید: بلکه آنها تصمیم محکمی بر توطئه گرفتند ما نیز اراده محکم و تغییرناپذیری درباره آنها داریم  أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ  آنها توطئه‌ها چیدند تا نور اسلام را خاموش کنند، و پیامبر را به قتل رسانند، و از هر طریقی بتوانند ضربه بر مسلمین وارد کنند. ما نیز اراده کرده‌ایم آنها را در این جهان و جهان دیگر سخت کیفر دهیم. آیا آنها می‌پندارند که ما اسرار پنهانی و سخنان در گوشی آنها را نمی‌شنویم  أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ  ولی چنین نیست، هم ما می‌شنویم، و هم رسولان و فرشتگان ما نزد آنان حاضرند و نجوای آنها را می‌نویسند  بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ ؛

رفتارهای ناپسند مشرکان و دلایل مخالفت با آنان

  1.  وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ [۵۸]. نکته: قرآن در این آیه اشاره به یکی دیگر از زشتکاری‌های شرم‌آور بت‌پرستان کرده می‌گوید: همان‌گونه که - درباره قربانی - تقسیم آنها در مورد خداوند و بت‌ها در نظرشان جلوه داشت و این عمل زشت و خرافی و حتی مضحک را کاری پسندیده می‌پنداشتند همچنین شرکای آنها قتل فرزندان را در نظر بسیاری از بت‌پرستان‌جلوه داده بود  وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ  و بت‌ها با محبوبیت و واقعیتی که در دل‌های مشرکین داشتند فرزندکشی را در نظر بسیاری از آنان زینت داده و تا آنجا در دل‌های آنان نفوذ پیدا کرده بودند که فرزندان خود را به منظور تقرب به آنها برای آنها قربانی می‌کردند، همچنان که تاریخ این مطلب را درباره بت‌پرستان و ستاره‌پرستان قدیم نیز ضبط کرده است، البته باید دانست که این قربانی‌ها غیر از موءوده‌هایی است که در بنی‌تمیم معمول بوده، زیرا «موءوده» عبارت بوده از دخترانی که زنده به گور می‌شدند، و آیه شریفه دارد که اولاد خود را قربانی می‌کردند، و اولاد هم شامل دختران می‌شود و هم شامل پسران. بعضی از مفسرین گفته‌اند: مراد از «شرکاء» شیطان‌ها هستند، و بعضی مقصود از آن را خدام بت‌کده و بعضی دیگر گمراهان از مردم دانسته‌اند[۵۹].  لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ  «ارداء» در لغت به معنای هلاک کردن و در اینجا مراد از آن هلاک نمودن مشرکین است به کفران نعمت خدا و ستم بر مخلوق او و «لبس» به معنای خلط کردن و مراد در اینجا این است که دین آنان را که دین باطلی بود به صورت دین حق در نظرشان درآورده‌اند.
  2.  قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ [۶۰]. نکته: در این آیه خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که در برابر رفتار زشت مطالبه عذاب و کیفر از ناحیه این جمعیت لجوج و نادان مشرک به آنها بگو: اگر آن‌چه را که شما با عجله از من می‌طلبید در قبضه قدرت من بود و من به درخواست شما ترتیب اثر می‌دادم کار من و شما پایان گرفته بود  قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ  اما برای اینکه تصور نکنند مجازات آنها به دست فراموشی سپرده شده در پایان می‌گوید: خداوند از همه کس بهتر ستمکاران و ظالمان را می‌شناسد و به موقع کیفر آنها را خواهد داد  وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ  از آیات قرآن استفاده می‌شود که بسیاری از اقوام گذشته همین درخواست را از پیامبران خود داشتند، که اگر راست می‌گویی پس چرا مجازاتی را که برای ما انتظار داری به سراغ ما نمی‌فرستی‌؟! قوم نوح(ع) چنین درخواستی را از او کردند و گفتند ای نوح! چرا این همه با ما سخن می‌گویی و مجادله می‌کنی‌؟ اگر راست می‌گویی عذابی را که به عنوان تهدید می‌گویی زودتر بیاور  قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ [۶۱]. نظیر این تقاضا را قوم صالح نیز از او کردند (اعراف: ۷۷). و همچنین قوم عاد به پیامبرشان هود چنین پیشنهادی داشتند (اعراف: ۷۰). از سوره اسراء نیز استفاده می‌شود که این درخواست از پیامبر اسلام مکرر واقع شد، حتی گفتند ما به تو ایمان نمی‌آوریم مگر زمانی که یکی از چند کار انجام دهی از جمله اینکه سنگ‌های آسمانی را قطعه قطعه بر سر ما بیفکنی  أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا [۶۲] این درخواست‌های نامعقول یا به عنوان استهزاء و مسخره کردن صورت می‌گرفته و یا به راستی به عنوان طلب اعجاز و در هر دو صورت کار احمقانه‌ای بود، زیرا در صورت دوم موجب نابودی آنها می‌شده و جایی برای استفاده از معجزه باقی نمی‌مانده و در صورت اول نیز با دلائل و نشانه‌های روشنی که پیامبران با خود داشتند حداقل احتمال صدق آنها در نظر هر بیننده مجسم می‌شده است، چطور ممکن است با چنین احتمالی انسان تقاضای نابودی خودش را بکند، یا آن را به شوخی بگیرد، ولی تعصب و لجاجت بلای بزرگی است که جلو هر گونه فکر و منطق را می‌گیرد[۶۳].
  3.  وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ [۶۴].

نتیجه: در آیات فوق: این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. پیامبر مأمور بی‌اعتنایی به مشرکان هدایت‌ناپذیر:  وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ... فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ؛
  2. فیصله یافتن کار مشرکان ستمگر، در صورت اختیار نزول عذاب به دست پیامبر:  لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ ؛
  3. یکی از رفتار زشت مشرکان بت‌پرست این بود که می‌گفتند: این قسمت از چهار پایان و زراعت که مخصوص بت‌ها است و سهم آنها می‌باشد به طور کلی برای همه ممنوع است، مگر آنهایی که ما می‌خواهیم و به پندار آنها تنها بر این دسته حلال بود نه بر دیگران  وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ  و منظورشان همان خدمه و متولیان بت و بت‌خانه بود تنها این دسته بودند که به پندار آنها حق داشتند از سهم بت‌ها بخورند. عجیب این است که به این احکام خرافی قناعت نمی‌کردند بلکه به خدا افترا می‌بستند و آن را به او نسبت می‌دادند  افْتِرَاءً عَلَيْهِ  و خداوند به زودی کیفر آنها را در برابر این افترائات خواهد داد  سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ .

ادله مشرکان در برابر پیامبر

قرآن بارها خواسته و ادله مشرکان را بازگو می‌کند سخنان آنان از چند بخش تشکیل می‌یابد، برخی می‌گویند، خوب خدا می‌خواست که ما غیر خدا را هم بپرستیم، یا می‌گفتند که چرا خود خدا با ما صحبت نمی‌کند، یا چرا پیامبر برای ما معجزات آن‌چنانی نمی‌آورد؟ این آیات پاره‌ای از رفتار و گفتار مشرکین در رد بر نبوت خاتم الانبیاء(ص) و نیز رفتار و گفتاری که در رد کتاب نازل بر آن حضرت داشته‌اند را حکایت نموده و از آنها با ذکر دلیل و حجت پاسخ می‌دهد.

  1.  وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ [۶۵].
  2.  وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ [۶۶].
  3.  وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ [۶۷].
  4.  وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ [۶۸].
  5.  وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ [۶۹].
  6.  وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا * سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا [۷۰]
  7.  أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا [۷۱].
  8.  فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ [۷۲].
  9.  وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا * وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا * أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا [۷۳].
  10.  فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ [۷۴].
  11.  قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ [۷۵].
  12.  وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ * وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ [۷۶].
  13.  وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ [۷۷].
  14.  إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ * فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ [۷۸].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. عدم مسئولیت پیامبر نسبت به اجبار مشرکان به ایمان:  وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ   وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ؛
  2. بهانه‌جویی مشرکان با درخواست آیه و معجزه‌ای ویژه از پیامبر:  وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ ؛
  3. التزام به تبعیت از نیاکان و آداب و سنن آنان، پاسخ مشرکان در برابر دعوت پیامبر به پیروی از احکام خدا:  وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا...   وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ؛
  4. مشرکان خواهان معجزه تازه از پیامبر و عدم ایمان مشرکان، حتی با مشاهده معجزه مورد درخواست خویش:  وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ ؛
  5. تهدید پیامبر اسلام از ناحیه مشرکان و موضع‌گیری در برابر وی:  وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا * سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا ؛
  6. فرود آمدن قطعاتی از آسمان، از معجزات اقتراحی و مورد درخواست مشرکان از پیامبر و مشرکان مکه، خواهان حضور یافتن خدا و ملائکه نزد آنان برای گواهی دادن به حقانیت پیامبر:  أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا  و ایجاد خانه‌ای از طلا برای خود، و صعود به آسمان و آوردن دست‌خطّی قابل خواندن و گواه بر صعود واقعی خویش، معجزه مورد درخواست مشرکان مکه از پیامبر:  أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ ؛
  7. تهدید مشرکان روی‌گردان از توحید به جنگ، به وسیله پیامبر:  فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ ؛
  8. بهانه‌جویی مشرکان از حضور پیامبر در بازارها و استفاده از خوراکی‌ها و همچنین به علت نداشتن باغ و همراه نبودن فرشته با او:  وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً... * وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا *...أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا... ؛
  9. آوردن معجزاتی همانند معجزات موسی بهانه مشرکان برای ایمان به پیامبر:  فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ؛
  10. پیامبر مأمور ابلاغ کلام خداوند به مشرکان، درباره داوری نهایی خداوند، بین آنان و آن حضرت بر اساس حق:  قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ ؛
  11. بهانه‌جویی‌های پیاپی و گوناگون مشرکان مکه در برابر پیامبر و قرآن:  وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ... * وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ ؛
  12. دشمنی مشرکان با پیامبر:  وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ ؛
  13. مشرکان، خواهان زنده شدن نیاکان خود، به وسیله پیامبر:  إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ * فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ .

روش برخورد با مشرکان غیر آزاردهنده

روش پیامبر در این آیات مسالمت، دوری از درگیری و دعوت مشرکان غیر آزار دهنده به آیین توحیدی بر اساس حکمت، موعظه و جدال احسن و توجه دادن آنان به این نکته محوری که هر انسانی مسئول اعمال خویش است  فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ [۷۹].

  1.  وَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ [۸۰].
  2.  فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ [۸۱].
  3.  ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ [۸۲].
  4.  لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ * اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ [۸۳].
  5.  قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ [۸۴].
  6.  بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ * وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ [۸۵].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. اعلام بیزاری پیامبر اکرم از اعمال و کردار مشرکان و بیزاری مشرکان، از اعمال و کردار پیامبر:  فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ ؛
  2. پیشنهادهای نابه‌جای مشرکان و معجزه‌های درخواستی آنان، موجب دلتنگی و ناخشنودی پیامبر:  فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ؛
  3. آزاد بودن مشرکان در بحث و مناظره با پیامبر:  ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ... ؛
  4. پیامبر در نظر مشرکان انسانی گمراه: و خداوند برای این که روشن سازد که آن‌چه که پیامبر می‌گوید پیام وحی است و هر هدایتی از ناحیه اوست، و در وحی الهی هرگز خطایی رخ نمی‌دهد، می‌افزاید: بگو: اگر من گمراه شوم از ناحیه خویشتن گمراه می‌شوم  قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي  و اگر هدایت یابم به وسیله آن‌چه پروردگارم به من وحی می‌کند هدایت می‌یابم  وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي ؛
  5. قرآن بشارت دهنده و بیم دهنده است  بَشِيرًا وَنَذِيرًا  ولی بیشتر آنها - مشرکان – روی‌گردان شدند از این رو چیزی نمی‌شنوند  فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ  اما عکس‌العمل منفی مشرکان این بود که گفتند: قلب‌های ما در برابر دعوت تو در پوشش‌هایی قرار گرفته  وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ  و گوش‌های ما سنگین است  وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ  و میان ما و تو حجابی وجود دارد  وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ  حال که چنین است کار به کار ما نداشته باش تو به دنبال عمل خود باش، ما هم برای خود عمل می‌کنیم  فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ .

پاسخ‌های گوناگون قرآن به مشرکان

  1.  لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ [۸۶]. نکته: از ظاهر آیه:  حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ  بر می‌آید که منظور اشاره به رسول خدا(ص) است که از مصادیق حجت بینه‌ای است که علیه مشرکان قیام شده، و این نکته از سویی برای اعلام به مشرکین و کافرین است و از سویی بیان سنت الهی است که در بندگان جاری اقتضا کرده، تا این حجت قائم گشته، و این رسول مبعوث شود، چون سنت جاری خدا ایجاب می‌کرد بینه و حجت روشن‌گرش به سوی این طوایف نیز بیاید. لذا خدای تعالی کسانی را که به رسالت و یا دعوت رسول خدا(ص) کافر شدند، و یا به قرآن کفر ورزیدند، رها نخواهد کرد، تا آن‌که بینه و دلیل روشن که همان رسول خدا(ص) است برای آنان بیاورد. شاهد بر این معنا جمله بعدی آیه است که می‌فرماید:  رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً * فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ [۸۷] که این آیه بیانگر معنای بینه و منظور از بینه، محمد رسول اللَّه(ص) است و این معنا از سیاق استفاده می‌شود.
  2.  وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ * ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ * انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ [۸۸]. نکته: در این سه آیه پیرامون سرنوشت مشرکان در رستاخیز بحث می‌شود، تا روشن گردد آنها با اتکاء به مخلوقات ضعیفی همچون بت‌ها نه آرامشی برای خود در این جهان فراهم ساختند و نه در جهان دیگر، می‌گوید: آن روز که همه اینها را یکجا مبعوث می‌کنیم  وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا  به مشرکان می‌گوییم  ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا  معبودهای ساختگی شما که آنها را شریک خدا می‌پنداشتید کجا هستند  أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ  چرا به یاری شما نمی‌شتابند؟ چرا هیچ‌گونه اثری از قدرت‌نمایی آنها در این عرصه وحشتناک دیده نمی‌شود؟ آنها در بهت و حیرت و وحشت عجیبی فرو می‌روند، سپس پاسخی در برابر این سؤال ندارند جز این که سوگند یاد کنند، می‌گویند به خداوندی که پروردگار ماست قسم، ما هیچ‌گاه مشرک نبودیم به گمان اینکه در آنجا نیز می‌توان حقایق را انکار کرد  ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ  و سپس برای این که مردم از سرنوشت این افراد عبرت گیرند می‌گوید: درست توجه کن ببین اینها کارشان به کجا می‌رسد که به کلی از روش و مسلک خویش بیزاری جسته و آن را انکار می‌کنند و حتی به خودشان نیز دروغ می‌گویند  انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ  و تمام تکیه‌گاه‌هایی که برای خود انتخاب کرده بودند و آنها را شریک خدا می‌پنداشتند همه را از دست می‌دهند و دستشان به جایی نمی‌رسد  وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ؛
  3.  وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ [۸۹].
  4.  وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ [۹۰].
  5.  وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ * وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُوا لَا يُبْصِرُونَ [۹۱]
  6.  وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ * وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ [۹۲].
  7.  وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ [۹۳].
  8.  وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ * وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ [۹۴].
  9.  وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ [۹۵].
  10.  وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ [۹۶].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. مشرکان مخالف دعوت پیامبر بهانه‌جویی می‌کنند - و با وجود قرآن - معجزه می‌طلبند  وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ... ،  وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ... ،  وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِنْ رَبِّهِ...  ولی از قدرت خدا  قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً  و پیامد این بهانه‌تراشی‌ها آگاه نیستند  وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ؛
  2. درخواست رسالت و دریافت وحی، شرط بی‌جای مشرکان مکه برای ایمان آوردن به پیامبر:  وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ... ؛
  3. سرسختی و لجاجت مشرکان، در مقابل سخنان و تعالیم پیامبر:  وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ * وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُوا لَا يُبْصِرُونَ ؛
  4. آگاهی خداوند از بغض و کینه پنهان و آشکار مشرکان نسبت با پیامبر:  وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ * وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ؛
  5. قرآن، آموزه فردی عجم به پیامبر از دیدگاه مشرکان  وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ  و پاسخ خداوند به آنان که اینها توجه ندارد، زبان کسی که قرآن را به او نسبت می‌دهند عجمی است  لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ در حالی که این قرآن به زبان عربی فصیح و آشکار نازل شده است  وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ ؛
  6. مشرکان نیز خالقیت و آفرینش‌گری خدا را می‌پذیرند؛ چرا که عقل و فطرت انسان به این امر گواهی می‌دهد و هیچ انسانی نمی‌پذیرد که معبودان و بت‌های بی‌جان بتوانند جهان پهناور ما را بیافرینند.  وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ  خداوند به پیامبر میفرماید به مشرکان بگو بت‌ها و معبودان مشرکان توانایی جلب منفعت و دفع زیان را ندارند، ولی خدا مالک سود و زیان انسان است. پس این بت‌های ناتوان شایستگی پرستش را ندارند.  قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ [۹۷].

شرک در دانش اخلاق اسلامی ج۱

  1.  وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ [۹۸].
  2.  قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ [۹۹].
  3.  لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا [۱۰۰].
  4.  وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ [۱۰۱].
  5.  إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [۱۰۲].
  6.  أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ [۱۰۳].
  7.  مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ [۱۰۴][۱۰۵].

منابع

  1.   سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم
  2.   مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱

پانویس

  1. لسان العرب، ج 7، ص 100، «شرک».
  2. مفردات راغب، ص 452، «شرک»؛ فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 1054.
  3. فرهنگ قرآن، واژه «شرک».
  4. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.
  5. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۴۰.
  6. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  7. پرتوی از قرآن، ج۲، ص۴۲.
  8. «و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش می‌دهند در حالی که بر دل‌هایشان پوشش‌هایی افکنده‌ایم تا درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم) و اگر هر نشانه‌ای ببینند به آن ایمان نمی‌آورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش می‌ورزند؛ کافران می‌گویند این (چیزی) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره انعام، آیه ۲۵.
  9. «و سخت‌ترین سوگندهای خود را خوردند که اگر بیم‌دهنده‌ای نزد آنان آید بی‌گمان از هر یک از امّت‌ها رهیافته‌تر می‌شوند امّا چون بیم‌دهنده‌ای نزدشان آمد جز بر رمیدنشان نیفزود» سوره فاطر، آیه ۴۲.
  10. «و هیچ فرستاده‌ای نزد آنان نمی‌آمد مگر آنکه او را ریشخند می‌کردند * و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است خواهند گفت آنها را (خداوند) پیروزمند دانا آفریده است» سوره زخرف، آیه ۷ و ۹.
  11. «و بدین‌گونه در نظر بسیاری از مشرکان، شریکان آنان کشتن فرزندانشان را آراسته جلوه دادند تا آنان را نابود کنند و دینشان را بر آنان مشتبه گردانند و اگر خداوند می‌خواست چنین نمی‌کردند پس آنان را با آنچه دروغ می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۳۷.
  12. «آگاه باشید که آنان دل می‌گردانند تا (خویش را) از (شنیدن) آن (قرآن) نهفته دارند، آگاه باشید! همان دم که جامه بر سر می‌کشند (خداوند) آنچه نهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌کنند می‌داند؛ بی‌گمان او به اندیشه‌ها داناست» سوره هود، آیه ۵.
  13. «و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند و در آن صورت (آنها نیز) پس از تو جز اندکی درنگ نداشتند» سوره اسراء، آیه ۷۶.
  14. «و به یقین پروردگارت آنچه دل‌هاشان پنهان می‌دارد و آنچه (آنان) آشکار می‌کنند می‌داند» سوره نمل، آیه ۷۴.
  15. «دوست دارند نرمی پیشه کنی تا نرمی پیش گیرند» سوره قلم، آیه ۹.
  16. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  17. «بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) می‌خوراند و به او نمی‌خورانند؟ بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.
  18. «بگو: شریکانتان را (که برای خداوند می‌تراشید) بخوانید؛ سپس درباره من چاره‌اندیشی کنید و مرا (هیچ) مهلت ندهید!» سوره اعراف، آیه ۱۹۵.
  19. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  20. «پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.
  21. «و (خداوند آگاه است از) گفتار او که: پروردگارا! اینان گروهی هستند که ایمان نمی‌آورند» سوره زخرف، آیه ۸۸.
  22. «که جز خداوند را نپرستید بی‌گمان من از سوی او شما را بیم‌دهنده و نویدبخشم * و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به پیشگاه او توبه کنید تا شما را تا زمانی معیّن از بهره‌ای نیکو بهره‌مند سازد و به هر کس که سزاوار بخششی است، بخشش شایسته او را عطا کند و اگر روی گردانید من به راستی از عذاب روزی بزرگ بر شما بیم دارم» سوره هود، آیه ۲-۳.
  23. «و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر تو جز پیام‌رسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  24. «بگو آیا به جای خداوند، چیزی را می‌پرستید که برای شما نه زیان دارد و نه سود؛ و خداوند است که شنوای داناست» سوره مائده، آیه ۷۶.
  25. ترجمه تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۰۸.
  26. «بگو مرا آگاه سازید اگر خداوند شنوایی و چشمانتان را از شما بگیرد و بر دل‌های شما مهر نهد جز خداوند کدام خدا آن را برای شما (باز) می‌آورد؟ بنگر چگونه ما آیات (خود) را گوناگون می‌آوریم باز هم آنان رو می‌گردانند» سوره انعام، آیه ۴۶.
  27. «بگو مرا آگاه کنید اگر عذاب خداوند ناگهان یا آشکارا بر (سر) شما بیاید آیا (گروهی) جز گروه ستمکاران نابود می‌گردد؟» سوره انعام، آیه ۴۷.
  28. «بگو: من از پرستیدن کسانی که شما به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید باز داشته شده‌ام؛ بگو: از خواسته‌های (نفسانی) شما پیروی نمی‌کنم که در آن صورت به راستی گمراه گردیده‌ام و از رهیافتگان نخواهم بود» سوره انعام، آیه ۵۶.
  29. «بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ در حالی که او را به لابه و در نهان می‌خوانید که اگر از این (ورطه) رهایی‌مان دهد از سپاسگزاران خواهیم بود * بگو: خداوند شما را از آن (ورطه) و از هر بلا رهایی می‌بخشد باز هم شما شرک می‌ورزید» سوره انعام، آیه ۶۳-۶۴.
  30. ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۹۲.
  31. «بگو ای قوم من! هر چه می‌توانید کرد انجام دهید من نیز خواهم کرد، به زودی خواهید دانست که سرانجام (نیکوی) جهان واپسین از آن کیست؛ به راستی ستمگران رستگار نمی‌گردند * و برای خداوند از آنچه از کشت و چهارپایان پدید آورده است بهره‌ای نهادند و به پندار خویش گفتند: این از آن خداوند است و این برای بتان ما؛ اما آنچه از آن بتان آنهاست به خداوند نمی‌رسد و اما آنچه برای خداوند است به بتان می‌رسد؛ زشت است این داوری که می‌کنند!» سوره انعام، آیه ۱۳۵-۱۳۶.
  32. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که آفرینش را بیاغازد سپس آن را بازگرداند؟ بگو خداوند است که آفرینش را می‌آغازد سپس آن را باز می‌گرداند پس (از حق) به کجا بازگردانده می‌شوید؟ * بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۴-۳۵.
  33. «بگو: اگر می‌دانید، کیست که گستره (فرمانفرمایی) هر چیز در کف اوست و او پناه می‌دهد و در برابر (خواست) وی (به کسی) پناه داده نمی‌شود؟ * خواهند گفت: خداوند است، بگو: پس چگونه افسون‌زده می‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۸-۸۹.
  34. «بگو: آیا اندیشیده‌اید که اگر خداوند، شب را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند کدام خدا جز خداوند برایتان روشنایی می‌آورد؟ پس آیا نمی‌شنوید؟ * بگو: آیا اندیشیده‌اید که اگر خداوند، روز را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند، کدام خدا جز خداوند برایتان شبی می‌آورد تا در آن آرامش گیرید؟ پس آیا نمی‌بینید؟» سوره قصص، آیه ۷۱-۷۲.
  35. «و چون از ایشان بپرسی: آسمان‌ها و زمین را که آفریده است؟ خواهند گفت: خداوند بگو: پس آیا آنچه را به جای خداوند به پرستش می‌خوانید دیده‌اید؟ اگر خداوند گزندی برای من بخواهد آیا آنان گزند او را از من می‌گردانند؟ یا اگر بخشایشی برای من بخواهد، می‌توانند بخشایش او را باز دارند؟ بگو: خداوند مرا بس؛ توکّل‌کنندگان تنها بر او توکّل دارند * بگو ای قوم من! هر چه می‌توانید کرد انجام دهید من نیز خواهم کرد، به زودی خواهید دانست * به زودی خواهید دانست که بر چه کس عذابی می‌رسد که او را خوار می‌گرداند و بر او عذابی پایا فرود می‌آید» سوره زمر، آیه ۳۸-۴۰.
  36. «از آنان بپرس کدام‌یک ضامن آن است؟ * یا آنکه شریک‌هایی دارند، پس اگر راست می‌گویند شریک‌های خود را (که برای خداوند می‌پندارند) بیاورند» سوره قلم، آیه ۴۰-۴۱.
  37. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.
  38. «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.
  39. «از آنچه به تو از سوی پروردگارت وحی می‌شود پیروی کن! هیچ خدایی جز او نیست و از مشرکان روی بگردان» سوره انعام، آیه ۱۰۶.
  40. «پس اگر تو را دروغزن شمرده‌اند، بگو پروردگارتان دارای بخشایشی گسترده است و عذاب وی را از گروه تبهکاران باز نمی‌گردانند * به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند می‌خواست ما و پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم و چیزی را حرام نمی‌دانستیم؛ همین‌گونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمی‌کنید» سوره انعام، آیه ۱۴۷-۱۴۸.
  41. ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۵۰۴.
  42. «بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمی‌کند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمی‌دارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
  43. «و (به من فرمان داده‌اند) که: با درستی آیین، روی به دین آور و هیچ‌گاه از مشرکان مباش!» سوره یونس، آیه ۱۰۵.
  44. «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
  45. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
  46. «و مبادا تو را از آیات خداوند پس از آنکه بر تو فرو فرستاده شده است باز دارند! و (مردم را) به سوی پروردگارت فرا خوان و هیچ گاه از مشرکان مباش» سوره قصص، آیه ۸۷.
  47. «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳.
  48. «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷.
  49. «ای مؤمنان! مشرکان پلیدند بنابراین پس از امسال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر از ناداری بیمناکید خداوند به زودی شما را با بخشش خویش اگر بخواهد بی‌نیاز می‌گرداند که خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۲۸.
  50. ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۰۳.
  51. «پس آنان را واگذار تا یاوه گویند و به بازی پردازند تا آن روز را که به آنان وعده می‌دهند ببینند» سوره زخرف، آیه ۸۳.
  52. «پس آنان را به خود واگذار تا با آن روز خود که در آن به بیهوشی می‌افتند روبه‌رو گردند» سوره طور، آیه ۴۵.
  53. «پس آنان را واگذار تا یاوه گویند و به بازی پردازند تا آن روز را که به آنان وعده می‌دهند ببینند» سوره معارج، آیه ۸۳.
  54. «چرا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمی‌کنید؟ آیا از آنها می‌هراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید» سوره توبه، آیه ۱۳.
  55. «بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۱-۲.
  56. ترجمه المیزان، ج۱۸، ص۳۷۹.
  57. «بلکه در کاری پای فشردند، ما نیز پا می‌فشاریم * آیا گمان می‌دارند که ما راز و رازگویی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا، (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (آنها را) می‌نویسند» سوره زخرف، آیه ۷۹-۸۰.
  58. «و بدین‌گونه در نظر بسیاری از مشرکان، شریکان آنان کشتن فرزندانشان را آراسته جلوه دادند تا آنان را نابود کنند و دینشان را بر آنان مشتبه گردانند و اگر خداوند می‌خواست چنین نمی‌کردند پس آنان را با آنچه دروغ می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۳۷.
  59. ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۹۷.
  60. «بگو: اگر آنچه به شتاب می‌جویید نزد من می‌بود میان من و میان شما کار به پایان می‌رسید و خداوند به ستمگران داناتر است» سوره انعام، آیه ۵۸.
  61. «گفتند: ای نوح! با ما به چالش پرداختی و چالش با ما را به درازا کشاندی، اگر راست می‌گویی وعده‌ای را که می‌دهی بر سر ما بیاور!» سوره هود، آیه ۳۲.
  62. «یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری» سوره اسراء، آیه ۹۲.
  63. تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۶۵.
  64. «و به پندار خویش گفتند که: این چارپایان و این کشتزار حرام است جز آن کس که ما بخواهیم آن را نباید بخورد و چارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چارپایانی است که نام خداوند را (در ذبح) بر آنها نمی‌برند؛- (همه) برای دروغ بافتن بر اوست- به زودی (خداوند) برای دروغی که می‌بافتند کیفرشان می‌دهد» سوره انعام، آیه ۱۳۸.
  65. «و اگر خداوند می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگمارده‌ایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.
  66. «و مشرکان گفتند: اگر خداوند می‌خواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمی‌پرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمی‌شمردیم؛ پیشینیان ایشان نیز بدین‌گونه رفتار می‌کردند و آیا جز پیام‌رسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟» سوره نحل، آیه ۳۵.
  67. «و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید یا برای ما نشانه ای نمی‌آید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دل‌هاشان همگون است؛ ما نشانه‌های (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گردانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.
  68. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  69. «و سخت‌ترین سوگندهایشان را به خداوند خوردند که اگر نشانه ای برای آنان بیاید به آن ایمان می‌آورند؛ بگو: نشانه‌ها تنها نزد خداوند است و شما چه می‌دانید هنگامی که آن (نشانه هم) بیاید ایمان نمی‌آورند» سوره انعام، آیه ۱۰۹.
  70. «و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند و در آن صورت (آنها نیز) پس از تو جز اندکی درنگ نداشتند * بنا بر سنتی (انجام یافته) با پیامبران ما که پیش از تو فرستادیم و در سنّت ما هیچ دگرگونی نمی‌یابی» سوره اسراء، آیه ۷۶-۷۷.
  71. «یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری * یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۲-۹۳.
  72. «و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا دور؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰۹.
  73. «و به جای او خدایانی را برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند و اختیار هیچ سود و زیانی برای خویش و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختنی را ندارند * و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا به سوی او فرشته‌ای فرو نفرستاده‌اند تا بیم‌دهنده‌ای همراه او باشد؟ * یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمی‌افکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟ و ستم‌پیشگان گفتند: شما جز از مردی جادوشده پیروی نمی‌کنید» سوره فرقان، آیه ۳ -۴ و ۸.
  74. «و چون حقّ از سوی ما به آنان رسید گفتند: چرا به او مانند آنچه به موسی داده شد نداده‌اند؟ مگر اینان پیش‌تر آنچه را که به موسی داده شد انکار نکردند؟ گفتند: (تورات و قرآن) دو جادویند که از هم پشتیبانی می‌کنند و گفتند ما هر دو را انکار می‌کنیم» سوره قصص، آیه ۴۸.
  75. «بگو: پروردگارمان ما و شما را گرد هم خواهد آورد سپس میان ما به درستی داوری خواهد کرد و او داور داناست» سوره سبأ، آیه ۲۶.
  76. «و چون حقیقت نزدشان آمد گفتند: این جادوست و ما آن را منکریم * و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۰-۳۱.
  77. «و گفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او؟ آن را برای تو مثل نزدند مگر به چالش (با تو) بلکه آنان قومی (چالشکر و) ستیزه‌جویند» سوره زخرف، آیه ۵۸.
  78. «این (- فرجام ما) جز (همان) مرگ نخستین ما نیست و ما انگیخته نخواهیم شد * پس اگر راست می‌گویید پدرانمان را (نزد ما) باز آورید» سوره دخان، آیه ۳۵-۳۶.
  79. «و اگر تو را دروغگو می‌شمارند بگو کردار من از آن من و کردار شما، از آن شما شما از آنچه من انجام می‌دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم» سوره یونس، آیه ۴۱.
  80. «و اگر تو را دروغگو می‌شمارند بگو کردار من از آن من و کردار شما، از آن شما شما از آنچه من انجام می‌دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم» سوره یونس، آیه ۴۱.
  81. «و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که می‌گویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمی‌شود یا فرشته‌ای همراه وی نمی‌آید؟» تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.
  82. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  83. «برای هر امّتی آیینی نهاده‌ایم که آنان بر همان (آیین) رفتار می‌کنند پس نباید در این کار با تو بستیزند و (مردم را) به سوی پروردگارت فرا خوان! بی‌گمان تو بر رهنمودی راست قرار داری * خداوند روز رستخیز در آنچه اختلاف داشتید میان شما داوری خواهد کرد» سوره حج، آیه ۶۷ و ۶۹.
  84. «بگو اگر گمراه گردم تنها به زیان خویش گمراه می‌گردم و اگر رهیاب شوم از آن روست که پروردگارم به من وحی می‌کند؛ بی‌گمان او شنوایی نزدیک است» سوره سبأ، آیه ۵۰.
  85. «که نویدبخش است و بیم‌دهنده اما بیشتر آنان روی گرداندند از این رو نمی‌شنوند * و گفتند: دل‌هامان برای آنچه ما را بدان فرا می‌خوانی در پوشش‌هاست و در گوش‌هامان سنگینی است و میان ما و تو پرده‌ای (افتاده) است پس هر چه می‌خواهی بکن که ما نیز می‌کنیم» سوره فصلت، آیه ۴-۵.
  86. «کافران از اهل کتاب و مشرکان، (از کیش خود) دست نمی‌کشیدند تا آنکه آن برهان به آنان رسد» سوره بینه، آیه ۱.
  87. «(یعنی) پیامبری از سوی خداوند که برگ‌هایی پاک را بخواند، *(که) در آنها نگاشته‌هایی استوار است» سوره بینه، آیه ۲.
  88. «و روزی که همه آنان را گرد آوریم آنگاه به مشرکان بگوییم: آن شریک‌هایتان که (برای خداوند) می‌پنداشتید، کجایند؟ * سپس بهانه آنان، جز این نیست که می‌گویند سوگند به خداوند- پروردگار ما- که ما از مشرکان نبوده‌ایم * بنگر چگونه بر خود دروغ بستند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید گردید» سوره انعام، آیه ۲۲-۲۳.
  89. «و گفتند چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ بگو بی‌گمان خداوند، تواناست که نشانه‌ای فرو فرستد اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره انعام، آیه ۳۷.
  90. «و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود. خداوند داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد؛ به زودی به گناهکاران برای نیرنگی که می‌ورزیدند نزد خداوند خواری و عذابی سخت خواهد رسید» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  91. «و برخی از آنان به (گفتار) تو گوش می‌دهند؛ آیا تو ناشنوایان را هر چند خرد نورزند، شنوا می‌توانی کرد؟ * و برخی از ایشان به تو می‌نگرند آیا تو نابینایان را هر چند بینشی نداشته باشند رهنمایی می‌توانی کرد؟» سوره یونس، آیه ۴۲-۴۳.
  92. «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند * و می‌گویند: چرا نشانه‌ای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۱۸-۲۰.
  93. «و گفتند: چرا نشانه‌هایی از سوی پروردگارش بر او فرو فرستاده نمی‌شود؟ بگو: جز این نیست که نشانه‌ها نزد خداوند است و من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره عنکبوت، آیه ۵۰.
  94. «و پروردگارت هر چه خواهد می‌آفریند و می‌گزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک می‌آورند * و پروردگارت آنچه را دل‌هایشان نهفته می‌دارند و آنچه را (خود) آشکار می‌کنند می‌داند» سوره قصص، آیه ۶۸-۶۹.
  95. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  96. «و چون از ایشان بپرسی: آسمان‌ها و زمین را که آفریده است؟ خواهند گفت: خداوند بگو: پس آیا آنچه را به جای خداوند به پرستش می‌خوانید دیده‌اید؟ اگر خداوند گزندی برای من بخواهد آیا آنان گزند او را از من می‌گردانند؟ یا اگر بخشایشی برای من بخواهد، می‌توانند بخشایش او را باز دارند؟ بگو: خداوند مرا بس؛ توکّل‌کنندگان تنها بر او توکّل دارند» سوره زمر، آیه ۳۸.
  97. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۷۱۰-۷۴۱.
  98. «و به جای خداوند چیزی را (به پرستش) مخوان که نه تو را سودی می‌رساند و نه زیانی، اگر چنین کنی آنگاه بی‌گمان از ستمگرانی» سوره یونس، آیه ۱۰۶.
  99. «بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرین» سوره رعد، آیه ۱۶.
  100. «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند » سوره انبیاء، آیه ۲۲.
  101. «و گمراه‌تر از آن کس که به جای خداوند چیزی را (به پرستش) می‌خواند که تا رستخیز پاسخ او را نخواهد داد، کیست؟ و آنان از خواندن اینان بی‌خبرند» سوره احقاف، آیه ۵.
  102. «تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند ، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.
  103. «یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟» سوره زمر، آیه ۴۳.
  104. «خداوند فرزندی نگزیده است و با وی هیچ خدایی نیست که (اگر می‌بود) در آن صورت هر خدایی آفریده خویش را (با خود) می‌برد و بر یکدیگر برتری می‌جستند؛ پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند» سوره مؤمنون، آیه ۹۱.
  105. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۴۵-۳۴۶.