حق

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

معنای لغوی

«حق»، در لغت به معنای استواری، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است[۱]؛ وجوب و ثبات[۲]، درستی[۳]، واضح و روشن[۴]، شایستگی و سزاواری[۵]، چیرگی[۶] و عدالت[۷]، اسم خداوند[۸]، صفت خداوند، قرآن، امر حتمی‌الوقوع، اسلام، مال، موجود ثابت، مرگ، خرد و تدبیر[۹]، سخن راست و مطابق با واقع و یقین بعد از شک[۱۰] از دیگر معانی حق هستند. "حق" در اقوال، عقاید، ادیان و مذاهب و در زمینۀ گفتار، عمل، عقیده، واقعه، ادّعا، پاداش و... استعمال می‌شود[۱۱]. در همۀ معانی و استعمال‌های "حق"، نوعی "ثبوت" به چشم می‌خورد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست[۱۲]

معنای اصطلاحی

در تعریف اصطلاحی، به هر سخن، اعتقاد، دین و مذهبی که مطابق واقع باشد حق گفته می‌شود[۱۳].[۱۴]

در آیات قرآن، به موضوعاتی همچون: خدا، قیامت، مرگ، قرآن، وحی "حق" گفته شده و آفرینش براساس حق است. کسانی که در افکار و رفتار، بر اساس دین خدا و خرد و منطق و فطرت حرکت کنند، اهل حق و پیروان حقّ‌اند. به آن "حقیقت" هم گفته می‌شود، در مقابل افسانه و خرافات.

معنای دیگر حق، بهره و استحقاقی است که در مسائل مالی و حقوقی برای هر شخص مطرح است، مثل: حق خرید و فروش، حق استفاده کردن، حقّ رأی دادن و دفاع کردن، حقّ پدر و مادر بر فرزند و به عکس و حقوق متقابلی که افراد جامعه در برابر یکدیگر دارند. در یک نگاه اینگونه حقوق به "حقّ الله" و "حقّ الناس" تقسیم می‌شود[۱۵].

معنای حق در فلسفه

معنای حق در فقه

معنای حق در حقوق اسلامی

معنای حق در اخلاق

نگرش قرآنی

منشأ حق

اثبات حق

رسول حق و امام حق

وظیفه انسان در برابر حق

نخست: اقامه حق

مقدمات و راه‌های «اقامه حق» عبارت‌اند از:

وظایف علمی و معرفتی

راه اول: حق‌شناسی (خداشناسی)

وظایف قلبی و گرایشی

راه دوم: حق‌گرایی و حق‌طلبی (خدادوستی و خداجویی)
راه سوم: پذیرش حق (تولی خدا و ایمان به خدا)

وظایف رفتاری و عملی

راه چهارم: پیروی از حق (خداپرستی و اطاعت خدا)
راه پنجم: یاری حق و اجابت دعوت حق (نصرت خدا و اجابت دعوت خدا)
راه ششم: صبر بر حق (جهاد در راه خدا)
راه هفتم: استقامت بر حق (استقامت در راه خدا)
راه هشتم: حق‌گویی (صدق)
راه نهم: تبیین حق (تبلیغ دین خدا)
راه دهم: تواصی به حق (امر به معروف)
راه یازدهم: احترام به حق (احترام به خدا)
راه دوازدهم: احیای حق (احیای دین خدا)

دوم: ستیز با باطل

نظام حقوقی

نخست: حقوق الهی

دوم: حقوق بشر

حقوق مردم

حقوق بین‌الملل

حقوق خصوصی

حقوق عمومی

سوم: حقوق حیوانات

چهارم: حقوق محیط زیست

راه حق و راه باطل

دین حق و دین باطل

مذهب حق و مذهب باطل

اغلب هرکس و هر گروه، خود و عقاید و اعمالش را حق می‌داند. ولی حق یکی بیش نیست. از میان مذاهب، یکی حق است و بقیّه باطل. در نزاع‌ها و مخاصمات نیز یک طرف برحق است و دیگری ناحق. به تعبیر حضرت علی (ع): "حق است و باطل و هرکدام را اهلی است"[۱۶]. وقتی حق و باطل شناخته نشود و به هم درآمیزد، شبهه پیش می‌آید[۱۷]و وقوع فتنه هم آنجاست که حق و باطل با هم آمیخته می‌شود و هواپرستی هم کمک می‌کند و افراد در فتنه می‌افتند و اگر این دو از هم جدا باشند، شناخت آن آسان‌تر و گمراهی مردم کمتر خواهد بود[۱۸].

قرآن حق است و حق را بیان می‌کند. امّا بیماردلان از آن برداشت بد می‌کنند و به گمراهی می‌افتند. گاهی هم افرادی با انگیزه‌های باطل، حرف حقّی می‌زنند تا فریب دهند. اگر کسی حق را بشناسد، باطل را هم خواهد شناخت و معیار شناخت حق و باطل بودن اشخاص و گروه‌ها و فرقه‌ها شناخت حقّ است و این همه تفرقه و تشتّت، نتیجۀ کوتاهی و ضعف در شناخت حق است. از میان هفتاد و سه فرقۀ مسلمانان نیز "فرقۀ ناجیه" و "مذهب حق"، پیروان اهل بیتاند و مکتب عترت. در کشاکش کلامی و فرقه‌ای میان مسلمانان نیز، حق با گروهی است که پیشوای حق داشته باشند. پیامبر خدا (ص) فرمود: "علی (ع) با حق است و حق با علی است، خدایا حق را دائر مدار او بگردان[۱۹]، از این سخن برمی‌آید چون علی (ع) از حق ناگسستنی است، پس کلام و راه او حق است و برهان، پیروان او برحقّند و هرچه امام بگوید حق است، چون حق بر محور و مدار او می‌چرخد. گرچه حق و باطل بودن اشخاص را با حق می‌سنجند، امّا وقتی کسی حقّ مطلق و حق مجسّم شد، خودش تبدیل به معیار می‌شود و حق را با عمل و گفتار و موضع و داوری او باید شناخت. در زیارت جامعه دربارۀ اهل بیت پیامبر (ص) می‌خوانیم: "حق با شماست و در شما و از شما و به سوی شما باز می‌گردد و شما اهل و سرچشمه و معدن حقّید"[۲۰].

در زیارت "آل یاسین" که از ناحیۀ مقدسه صادر شده است و فرموده‌اند که هرگاه خواستید به ما توجّه داشته باشید چنین بگویید، این جمله آمده است: "آنچه شما بپسندید حق همان است، آنچه شما خوش ندارید باطل است، به هرچه شما دستور دهید معروف است و از هرچه شما نهی کنید، منکر است"[۲۱]، این دقیقا محوریّت اهل بیت عصمت و طهارت را در شناخت حق و باطل و معروف و منکر نشان می‌دهد. وقتی آیه تطهیر، پاکی و عصمت این خاندان را بیان می‌کند، وقتی پیامبر خدا، علی (ع) را محور حق معرفی می‌کند، وقتی ائمه معصومین از سوی خدا و رسول، حجت شناخته می‌شوند، شناخت حق آسان است، اگر دیدگان را غبار جهل و تعصّب نگرفته باشد. قرآن، حق را همچون آبی سودمند و باقی می‌داند و باطل را همچون کفی ناپایدار و بی‌خاصیّت. گرچه پیروان باطل، دورانی سلطه و غلبه داشتند و حق را کنار زدند، ولی دولت جاوید از آن حقّ است و امروز پیشوایان معصوم از اهل بیت، چهره‌های درخشان و ماندگار حق‌اند[۲۲].

دولت حق و دولت باطل

همان طوری که برای حق دولتی است برای باطل نیز دولتی است که به طور طبیعی اهل حق در دولت باطل ذلیل و خوار و اهل باطل در دولت حق ذلیل خواهند بود؛ چنان که امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «اِنَّ لِلْحقِّ دَوْلَةً وَ لِلْباطِلِ دَوْلَةً وَ كُلُّ واحِدٍ مِنْهُما في دَوْلَةِصاحِبِهِ ذَليلٌ»؛ براستی که حق را دولتی است و باطل را دولتی، و هر یک از این دو، در دولت دیگری ذلیل است.[۲۳] انسان باید به دفاع از حق و دولت حق برخیزد و حق خواه و حق گو باشد و اگر باطلی دید در برابرش سکوت نکند و نگذارد تا باطل دولت و حکومت و حاکمیت یابد. در آموزه‌های اسلامی سکوت مورد تشویق و ترغیب است؛ اما هر سکوتی را نگفته‌اند،؛ چراکه گاه باید سخن گفت و حتی فریاد زد تا حق اجرا و اثبات شود. امام صادق(ع) می‌‌فرماید: کَلامٌ فی حَقٍّ خَیرٌ مِن سُکوتٍ عَلی باطِلٍ؛ سخن گفتن درباره حق، از سکوتی بر باطل بهتر است. [۲۴]

مرکب باطل هیچ گاه عزت آفرین نیست، بلکه ذلت آفرین است. پس نباید دل به دولت باطل سپرد و امید عزت و کرامت داشت، بلکه عزت و کرامت تنها در سایه حق به دست می‌‌آید. امام علی(ع) می‌‌فرماید: «مَنْ رَكِبَ الْباطِلَ اَذَلَّهُ مَرْكَبُهُ. مَن تَعَدَّي الحَقَّ ضاقَ مَذْهَبُهُ»؛ کسی که بر باطل سوار شود، مَرکبش او را ذلیل خواهد کرد. کسی که از راه حق منحرف شود راه بر او تنگ خواهد شد. [۲۵]

دولت حق در سایه دولت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به دست می‌‌آید؛ زیرا نمایندگان حق و حق شناسانی هستند که هم حق را می‌‌شناسند و هم گرایش به باطل ندارند و هیچ حقی را تضییع نمی‌کنند. امام علی(ع) در این باره می‌‌فرماید: «نَحْنُ اَقَمْنا عَمودَ الْحَقِّ و هَزَمْنا جُيوشَ الْباطِلِ»؛ ما (اهل بیت) ستون‌های حق را استوار و لشکریان باطل را متلاشی کردیم.[۲۶].[۲۷].

آمیختگی حق و باطل

فواید و کارکردها

امام علی(ع) در بیان جایگاه حق و کارکرد سعادت بخش آن می‌‌فرماید: «اَلْحَقُّ طَريقُ الْجَنَّةِ وَ الْباطِلُ طَريقُ النّارِ وَ عَلي كُلِّ طَريقٍ داعٍ»؛ حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهی دعوت کننده‌ای است. [۲۸] و در جایی دیگر نیز می‌‌فرماید: «اَلا وَ مَنْ اَكَلَهُ الْحَقُّ فَاِلَي الجَنَّةِ وَ مَنْ اَكَلَهُ الباطِلُ فَاِلَي النّارِ»؛ بدانید که هر کس در راه حق از دنیا برود، به بهشت و هر کس در راه باطل از دنیا برود،به جهنم می‌‌رود. [۲۹]

البته برخی گمان می‌‌کنند باطل می‌‌تواند برای آنان سودمند باشد؛ از همین روست که گرایش به ظلم وبی عدالتی و حق کشی می‌‌گیرند؛ در حالی باید بدانند که باطل هرگز سودی نمی‌دهد و دروغ و ظلم بی‌پایه نمی‌تواند پایه و بنیاد خیری باشد. امام علی(ع) می‌‌فرماید: «اِنَّ مَنْ لا يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ الْباطِلُ وَ مَنْ لا يَسْتَقيمُ بِهِ الْهُدي تَضُرُّهُ الضَّلالَةُ وَ مَنْ لا يَنْفَعُهُ الْيَقينُ يَضُرُّهُ الشَّكُّ»؛ براستی که هر کس را حق سود ندهد، باطل زیانش رساند و هر کس به راه هدایتنرود، به کجراهه گمراهی افتد و هر کس یقین، او را سود نبخشد، شکّ زیانش رساند. [۳۰].[۳۱].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «حق».
  2. العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «حق».
  3. مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «حق».
  4. ابن دُرید، جمهره اللغه، ج۱، ص۲۷.
  5. العین، ج ۳، ص ۶-۷.
  6. المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «حق»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق».
  7. تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق».
  8. مجمع البحرین، ج۲، ص۵۷؛ المفردات، ص۱۲۴.
  9. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ص۷۸۷.
  10. لسان العرب، ج۱، ص۸۸۹، برای اطلاع بیشتر ر. ک: ابوالحسن، فهری، فرهنگ المحیط فارسی - عربی، ص۲۹۶؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۷۸۷؛ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهشی، ج۱، ص۵؛ فرهنگ عمید، ص۴۲۷.
  11. ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویة، ص۱۹۳ و ۱۹۴.
  12. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۰، ص۱۵۱ – ۱۵۸؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۲۵- ۲۶؛ کریمی‌نیا، مقاله «حقوق حق و اقسام حق»، نشریه «معرفت»، سال انتشار: ۱۲، شماره مجله: ۷۰، شماره صفحه: ۸۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۲۸.
  13. التعریفات، ص ۱۲۰، «حق».
  14. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۰، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  15. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۱.
  16. «حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْل‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
  17. نهج البلاغه، خطبه ۳۸.
  18. نهج البلاغه، خطبه ۵۰
  19. «عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْحَقِ‏ وَ الْحَقُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍ‏ اللَّهُمَ‏ أَدِرِ الْحَقَ‏ مَعَهُ‏ حَيْثُ‏ دَارَ»؛ سفینة البحار، واژۀ حق.
  20. «وَ الْحَقُ‏ مَعَكُمْ‏ وَ فِيكُمْ‏ وَ مِنْكُمْ‏ وَ إِلَيْكُمْ‏ وَ أَنْتُمْ‏ أَهْلُهُ‏ وَ مَعْدِنُهُ‏»
  21. «فَالْحَقُ‏ مَا رَضِيتُمُوهُ‏ وَ الْبَاطِلُ‏ مَا سَخِطْتُمُوهُ‏ وَ الْمَعْرُوفُ‏ مَا أَمَرْتُمْ‏ بِهِ‏ وَ الْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ‏ عَنْه‏»؛ بحار الأنوار، ج ۵۳ ص ۱۷۲
  22. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۲۸.
  23. کافی، ج ۲، ص۴۴۷، ح ۱۲
  24. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۳۹۶
  25. عیون الحکم والمواعظ، ص۴۴۴
  26. عیون الحکم والمواعظ، ص۴۹۹
  27. منصوری، خلیل، دولت حق و باطل.
  28. نهج السعادة، ج ۳، ص۲۹۱
  29. نهج البلاغه، از نامه ۱۷
  30. تحف العقول، ص۱۵۲
  31. منصوری، خلیل، دولت حق و باطل.