اثبات امامت امام علی در معارف و سیره فاطمی
مقدمه
از بیانات و روایات منسوب به حضرت فاطمه(س)، سخنانی را میتوان یافت که برای دفاع از امامت امیرالمؤمنین(ع)، احادیث پیامبر(ص) و گفتههای آن حضرت را برای مردم بازخوانی نموده است. در این قسمت به بعضی از این روایات اشاره میشود:
استدلال به آیۀ مودّت
فاطمه(س): «ویلکم ما أسرع ما خنتم الله و رسوله فینا أهل البیت و قد أوصاکم رسول الله باتباعنا و مودتنا و التمسک بنا»[۱]. جریان بیرون کشیدن امیرالمؤمنین(ع) از منزل و بردن آن حضرت به مسجد برای انجام بیعت با ابوبکر بسیار ظالمانه اتفاق افتاد. در نامۀ عمر به معاویه، جریان حضور او در پشت درب خانۀ امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه(س) اینگونه ترسیم شده است: هنگامی که به سراغ علی به در خانۀ او رفتیم، تهدید نمودیم که اگر در را باز نکند، خانه را آتش میزنیم. فاطمه(س) از خانه بیرون آمد و پشت در ایستاد و گفت ای گمراهان دروغگو چه میگویید و چه قصد نمودهاید؟ عمر گوید: گفتم پسر عمویت را چه شده که تو را برای جواب دادن فرستاده و خود پشت پرده پنهان شده است؟ فاطمه(س) به من گفت: طغیان تو ای شقاوتمند مرا از خانه خارج نموده و حجت را برای تو و هر گمراه سرکش تمام نموده است[۲].
تفصیل این ماجرا اینگونه نقل شده است: پس از رحلت پیامبر(ص) و جریان سقیفه، امیرالمؤمنین(ع) در خانه نشست و مشغول جمعآوری قرآن شد. در همان زمان عمر با عدهای از یارانش، به درب خانه آن حضرت آمدند و تهدید نمودند که اگر علی بیرون نیاید خانه را آتش میزنیم. فاطمه(س) پس از شنیدن آن تهدیدات درب را باز نمود[۳] و در آن هنگام: پس از آن عمر و یارانش بر امیرالمؤمنین(ع) که نشسته بود؛ هجوم آورده و با حمله دستهجمعی او را با زور از خانه بیرون کشیدند و به سوی مسجد بردند[۴].
فاطمه(س) در آن لحظه به یاری امیرالمؤمنین(ع) شتافت. فاطمه(س) بین عمر و همراهانش و امیرالمؤمنین(ع) فاصله ایجاد نمود و فرمود: «به خدا سوگند به شما اجازه نخواهیم داد تا فرزند عمویم را ستمکارانه ببرید. وای بر شما چه زود به خدا و رسولش در مورد ما اهل بیت خیانت نمودید. در حالیکه پیامبر(ص) به شما نسبت به تبعیت، دوستی و پیروی از ما اهل بیت سفارش نمود. پس خداوند در مورد ما فرمود: بگو من از شما در برابر رسالتم اجر و مزدی نمیخواهم؛ مگر دوستی اهل بیتم را».[۵]؛
امام صادق(ع) به مفضل بن عمر فرمود: در گفتگویی که بین عمر و فاطمه(س) رخ داد، فاطمه(س) دربارۀ مهاجر و انصار فرمود: « إِنَّ الْمُهَاجِرِينَ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ هَاجَرُوا إِلَى دِينِهِ، وَ الْأَنْصَارُ بِالْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ بِذِي الْقُرْبَى أَحْسَنُوا، فَلَا هِجْرَةَ إِلَّا إِلَيْنَا، وَ لَا نُصْرَةَ إِلَّا لَنَا، وَ لَا اتِّبَاعَ بِإِحْسَانٍ إِلَّا بِنَا، وَ مَنِ ارْتَدَّ عَنَّا فَإِلَى الْجَاهِلِيَّةِ»[۶]؛ همانا هجرتکنندگان به سوی رسول خدا(ص) و اهل بیت او، کسانی هستند که به دین او هجرت نمودند و انصار رسول خدا(ص) و اهل بیت او کسانی هستند که با ایمان به خدا و رسول او ذریهاش را یاری کرده و به آنها نیکی نمودند. پس هجرت تنها به سوی ما و نصرت و یاری برای ما است و پیروی به نیکی نیز به ماست و هر کس از ما برگردد به جاهلیت بازگشته است.
و نیز حضرت زهرا(س) دربارۀ محبت امیرالمؤمنین(ع) که در حقیقت پیام آیه مودت است، میفرماید: «خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَشِيَّةَ عَرَفَةَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَاهَى بِكُمْ وَ غَفَرَ لَكُمْ عَامَّةً وَ لِعَلِيٍّ خَاصَّةً وَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ غَيْرَ مُحَابٍ لِقَرَابَتِي هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي أَنَّ السَّعِيدَ كُلَّ السَّعِيدِ حَقَّ السَّعِيدِ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ إِنَّ الشَّقِيَّ كُلَّ الشَّقِيِّ حَقَّ الشَّقِيِّ مَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ»[۷]؛ رسول خدا(ص) شب عرفه نزد ما آمد و فرمود: براستی خدای تبارک و تعالی به شما مباهات دارد. همه شما را عموماً و بخصوص علی را محورهای آمرزیده و من رسول خدایم به سوی شما و این سخن به دلیل دوستی و خویشاوندی نیست؛ بلکه این جبرئیل است که به من خبر میدهد. سعادتمند کسی است که علی(ع) را دوست دارد در زندگی او و پس از مرگش و شقی کسی است که علی را در زندگی و پس از درگذشتش دشمن دارد.
استدلال فاطمۀ زهرا(س) به آیۀ مودّت و نیز احادیث پیرامون آن، دلالت بر این نکته دارد که آیه مودّت در شأن اهل بیت نازل شده است و ایشان نسبت به دیگران اولویّت دارند و باید حقوق آنان رعایت شود[۸].
طرح مسئله در آموزههای دینی
یکی از مسائل اولویتآور برای اهل بیت، مسئله درخواست محبّت و مودّت آنان در قرآن است که خداوند محبت اهل بیت را بر هر مسلمانی واجب نموده است، آنجا که میفرماید: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۹] و در تفسیر این آیه، روایات فراوانی از شیعه و سنی نقل شده مبنی بر این که مراد از ذوی القربی، اهل بیت پیامبر(ص) است[۱۰].
باز قرآن دربارۀ مزد رسالت میفرماید: ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۱]. در منابع شیعه و سنّی نقل شده است، هنگامی که این آیه بر پیامبر(ص) نازل شد، صحابه از آن حضرت پرسیدند: یا رسول الله من قرابتک الذین وجبت علینا شد مودتهم[۱۲] و همچنین امیرالمؤمنین(ع) برای لزوم محبت خاندان پیامبر(ص) فرمود: آیهای از سوره شوری در حق ما اهل بیت نازل شده است سپس این آیه را (﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾) تلاوت نمود[۱۳].
امام حسن(ع)، پس از شهادت و دفن پدرش امیرالمؤمنین(ع) خطبهای خواند و به همین آیه مبارکه اینگونه استدلال نمود: ما از خاندانی هستیم که خداوند محبت آنان را بر همه مسلمانان واجب نموده و فرموده است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾[۱۴]؛ پس اقتراف، حسنه دوستی ما اهل بیت است[۱۵].
همچنین امام سجاد(ع) در زمان اسارت در شام، هنگامی که با اهانت پیرمرد شامی روبرو گردید به او گفت آیا قرآن خواندهای؟ او جواب داد: آری!... سپس امام فرمود: آیا آیۀ ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ را خواندهای؟ گفت: خواندهام! بعد امام خود را مصداق همین آیه معرفی کرد[۱۶]. سرانجام اینکه محبت اهل بیت(ع) آنگونه مهم و تأثیرگزار در هدایت انسانها است که خداوند در آیه دیگری آن را یگانه راه پرورش کمال و حرکت به سوی معرفت الهی ذکر نموده است: ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا﴾[۱۷].[۱۸]
استدلال به حدیث غدیر
«وَ هَلْ تَرَكَ أَبِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً؟!»[۱۹]. جریان غدیرخم در سال آخر عمر رسول خدا(ص) و در حضور جمعی از حجگزاران اتفاق افتاد. در آن واقعه، رسول خدا(ص) امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان جانشین خود نصب نمود. از دیدگاه حضرت زهرا(س) مسئله امامت و رهبری امیر المؤمنین(ع) یک مسئله قطعی و مسلّم بود که توسط رسول خدا(ص) برای همگان بیان و بدین وسیله حجت بر آنان تمام شده بود.
از این رو پس از جریان غصب خلافت فاطمه(س) به سراغ انصار رفت و با آنان صحبت نمود. انصار گفتند: ای دختر پیامبر! اگر شما این سخنان را پیش از بیعت ما با ابوبکر میگفتید، ما غیر از علی(ع) سراغ دیگران نمیرفتیم. فاطمه(س) در جواب آنان فرمود: «وَ هَلْ تَرَكَ أَبِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً؟!»[۲۰]؛ آیا پدرم در روز غدیر برای کسی عذری باقی گذاشته است؟
پس از استقرار حکومت ابوبکر، حضرت زهرا(س) در همان مدت کوتاه زندگی در این دنیا، بارها به واقعه غدیر تمسک جسته و برای همگان اتمام حجت نمود. چنانکه از محمود بن لبید نقل شده است چون رسول خدا(ص) به سرای باقی شتافت، فاطمه(س) به زیارت قبر شهدا (احد) و قبر حمزه میآمد و در آنجا میگریست. روزی آن حضرت را دیدم که بالای قبر حمزه آمده است و گریه میکند. او را به حال خود گذاردم تا آرام شد، (آنگاه) نزدش آمدم و بر او سلام کردم و عرض کردم: ای بانوی من سؤالی دارم که در سینه من خلجان کرده است؛ میخواهم از شما بپرسم؟ فرمود بپرس. عرض کردم آیا رسول خدا(ص) پیش از رحلتش، امامت امام علی(ع) را به صراحت بیان فرموده بود؟ فرمود: «وا عجباه أنسیتم یوم غدیرخم»[۲۱]؛ شگفتا! عجیب است! آیا روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟ در اینجا ممکن است با این سؤال مواجه شویم که اگر جریان غدیر اتفاق افتاده، چگونه از دید صحابیی مانند محمود بن لبید مخفی مانده بود که اینگونه از فاطمه(س) دربارۀ آن سؤال مینماید؟! در جواب این پرسش با قطع نظر از هر جواب دیگر، کافی است به محتوا و متن این جریان دقت شود. در نتیجه مشخص میشود که او از جریان غدیر اطلاع و آن را قبول داشت؛ لذا بعد از اشاره حضرت فاطمه(س) به جریان غدیر او به دانستن این جریان اعتراف نمود و گفت: قد کان ذلک. اما او با سوال خود به دنبال دستیابی به سفارشهای خصوصی رسول خدا(ص) در فضای خانوادگی بود؛ لذا در ادامه گفت: و لکن أخبرینی بما أسر إلیک. بنابراین فضای سؤال و جواب فراتر از محدوده جریان غدیر و مربوط به سفارشهای ویژه و خصوصی است که در آن حضرت فاطمه(س) برای اثبات امامت امام علی(ع) به جریانهایی غیر از جریان غدیر اشاره نمود؛ از جمله فرمود: «أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي»[۲۲].
درباره استدلال فاطمه(س) به حدیث غدیر در روایتی دیگر، اینگونه نقل شده است: فاطمه، زینب و امّکلثوم، دختران موسی بن جعفر از فاطمه دختر جعفر بن محمد، او از فاطمه دختر امام محمد باقر(ع)، او از فاطمه دختر علی بن الحسین(ع)، او از سکینه و فاطمه دو دختر امام حسین(ع)، او از امّکلثوم دختر فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) نقل کرده است که فاطمه(س) فرمود: «أنسیتم قول رسول الله یوم غدیر خمّ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ؟ وَ قَوْلَهُ: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى»[۲۳]؛ آیا سخن پیامبر(ص) را در روز غدیر فراموش نمودهاید که فرمود: هر که را من مولای اویم پس (از من) علی مولای اوست؟
و نیز از عبدالله فرزند عبدالرحمن نقل شده است که پس از جریان سقیفه، عمر در کوچه و بازار راه افتاده بود و مردم را برای بیعت با ابوبکر فرا میخواند. تا اینکه به درب خانۀ امیرالمؤمنین(ع) آمد و آن حضرت را نیز برای بیعت فراخواند. ایشان از بیرون آمدن امتناع ورزید. در آن زمان حضرت فاطمه(س) به پشت درب آمد و جریان غدیر را برای عمر و یارانش یادآوری نموده و فرمود: گویا شما هیچ اطلاعی از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم ندارید! به خدا سوگند در همان روز، آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جای هیچ طمع و امیدی برای شما باقی نگذاشت[۲۴].
سرانجام اینکه جریان غدیر در بیان فاطمه(س) یک فکر و اندیشه در مسئله رهبری امت اسلامی است که در آن واقعه، امامت امیرالمؤمنین(ع) برای زمان پس از رسول اکرم(ص)، همطراز با بعثت نبوی و با تأیید الهی اتفاق افتاد، تا با حاکمیت معصومان، بشریت از تاریکیهای جهل و نادانی به سوی سعادتمندی رهنمون گردد. متأسفانه در تلقی و برخورد عملی مسلمانان با دستورات پیامبر(ص) و پیام غدیر با بیتفاوتیها و سهلانگاریهایی روبرو میشویم. این بیتفاوتیها نسبت به جریان رهبری رخدادی نگرانکننده بود که پیامبر(ص) در جریان غدیر به خوبی آن را دریافته و درباره آن هشدار داده و فرمود: «وَ سَيَجْعَلُونَ الْإِمَامَةَ بَعْدِي مُلْكاً وَ اغْتِصَاباً أَلَا لَعَنَ اللَّهُ الْغَاصِبِينَ»[۲۵]؛ به زودی امامت را پس از من غاصبانه به پادشاهی تبدیل مینمایند. آگاه باشید که لعنت خداوند بر غصبکنندگان آن باد.
در پیجویی واقعه غدیر به این واقعیت تلخ میرسیم که پس از غروب آخرین سفیر هدایت، برخی همراهان پیامبر(ص) در سقیفه بنیساعده گرد هم آمده و بدون توجه به آنچه پیامبر(ص) در غدیر خم دربارۀ امامت و پیشوایی امیرالمؤمنین(ع) گفته بود، ابوبکر را به عنوان جانشین رسول اکرم(ص) برگزیدند. این مسئله از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) و یارانش یک جریان باطل و بر خلاف دستور پیامبر(ص) به حساب میآمد، بنابراین برای بیان ناحق بودن آن، از هر وسیلۀ ممکن استفاده نمودند.
از مهمترین وسایل جریان غدیر خم بود که هم خود امیرالمؤمنین(ع) افرادی مانند سلمان، ابوذر، مقداد و بزرگان دیگری از اصحاب پیامبر(ص)، با استناد به آن، امامت و پیشوایی را حق امیرالمؤمنین(ع) و حاکمیت خلفای نخستین را غاصبانه میدانستند[۲۶].[۲۷].[۲۸]
استدلال با حدیث ولایت
فاطمة(س): «قَالَ رَسُولِ اللَّهِ(ص): مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ...»[۲۹]. طرح ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) در اندیشه و روایات حضرت فاطمه(س) یک طرح پایدار و بسترساز برای مسیر هدایت و تکامل است که از آن به عنوان یک فریضه برتر از سایر فرائض و سرچشمۀ زلال معرفت الهی یاد شده است. بر این اساس، صدیقۀ طاهره(س) در همان زمان آغازین خانهنشینی امیرالمؤمنین(ع)، به سراغ حدیث ولایت رفت و با تمام توان از ولایت امیرالمؤمنین(ع) دفاع نمود که به نمونهای از این استدلالها اشاره میشود.
در حدیثی که از امام رضا(ع) نقل شده است و آن حضرت از پدرش موسی بن جعفر(ع) و ایشان از پدرش امام صادق(ع) و ایشان از پدرش امام باقر(ع) و ایشان از پدرش امام زین العابدین(ع) و ایشان از پدرش سید الشهداء(ع) و ایشان از مادرش فاطمه زهرا(س) نقل نموده است: «إِنَّ النَّبِيُّ(ص) قَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ وَ مَنْ كُنْتُ إِمَامَهُ فَعَلِيٌّ إِمَامُهُ»[۳۰]، پیامبر(ص) فرمود: هرکسی را من ولیّ او هستم (پس از من) علی ولیّ اوست و هر کسی را من پیشوایش هستم پس از من علی پیشوای اوست. همین روایت را قندوزی در ینابیع المودة نیز نقل نموده است[۳۱].
همچنین حضرت فاطمه(س) در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) نقل نموده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: وقتی مرا به آسمانها بالا بردند، به سدرة المنتهی رسیدم... شنیدم منادی ندا کرد: ملائکه من و ساکنان آسمانها و زمین و حاملین عرشم! گواهی دهید که خدائی جز من نیست. یکتایم و شریکی ندارم. گفتند گواهیم و اقرار داریم. پس فرمود ملائکه من و ساکنان آسمانها و زمین و حاملین عرشم گواهی دهید که محمد بنده و پیامبر من است. گفتند: گواهیم و اقرار داریم. پس از آن فرمود: «اشْهَدُوا يَا مَلَائِكَتِي وَ سُكَّانَ سَمَاوَاتِي وَ أَرْضِي وَ حَمَلَةَ عَرْشِي بِأَنَّ عَلِيّاً وَلِيِّي وَ وَلِيُّ رَسُولِي وَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَ رَسُولِي قَالُوا شَهِدْنَا»[۳۲]؛ ملائکه ساکنان آسمانها و زمین و حاملین عرشم! گواهی دهید که علی ولی من و ولی رسول من و ولی مؤمنین پس از پیامبر است. گفتند: گواهی میدهیم و اقرار داریم.
در حدیث دیگری سهل بن سعد انصاری گوید: از فاطمه(س) راجع به ائمه(ع) پرسش نمودم. در جوابم فرمود: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ(ع) يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۳۳]؛ رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: یا علی تو پس از من پیشوا و جانشین من هستی و تو به مؤمنین از خودشان سزاوارتر هستی.
در حدیث دیگری که در سند آن چندین بانو از نوادگان فاطمه(س) قرار دارند، روایت شده است: از پدرم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: در سفر معراج به آسمانها گردش نمودم تا داخل بهشت گردیدم در آن هنگام قصری را دیدم که بر در ورودی آن، پردهای آویخته بود. سرم را بالا نمودم دیدم بر در آن نوشته است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ الْقَوْمِ»[۳۴]؛ خدایی جز خدای یکتا نیست. محمد فرستاده اوست. علی سرپرست قوم است.[۳۵]
طرح مسئله در آموزههای سایر معصومین(ع)
ولایت، پرتوی درخشان و یکی از مهمترین و کارآمدترین شئونات امامت است. امام زمان هر عصری به عنوان ولی و سرپرست انسانها دارای اولویت در تصرف به امورات آنها میباشد. طرح ولی و ولایت در قرآن، سنّت و نیز در میان اهل لغت، تنها طرح یک مفهوم خاص و شرح لفظ نیست؛ بلکه بسترسازی برای یک عقیده پایدار است که در آن مسئله رهبری و سرپرستی مردم پس از رسول خدا(ص) مطرح شده است. معنای حقیقی و شایع ولی و ولایت؛ همان سرپرستی و صاحب اختیار بودن است و معانی دیگر مجازی است که باز هم به نحوی به همان معنای حقیقی سرپرست بودن برمیگردد[۳۶].
از عمران بن حصین نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ»[۳۷]؛ همانا علی از من است و من از علی (یعنی هدف من و علی(ع) یکی است) و علی سرپرست مؤمنان است.
در رابطه با همین معنا از بریده نقل شده است در جنگی که بین مسلمانان با قبیله بنی زبید پیش آمد، پیامبر(ص) دو لشکر به سوی یمن فرستاد، یکی به فرماندهی علی(ع) و دیگری به فرماندهی خالد بن ولید. در این جنگ، مسلمین پیروز گردیدند و در این هنگام خالد نامهای در شکایت از امیرالمؤمنین(ع) به من داد تا خدمت رسول خدا(ص) ببرم. وقتی آن نامه را به حضرت تحویل دادم، آثار ناراحتی را در چهره ایشان مشاهده نمودم. حضرت به من فرمود: «لَا تَقَعْ فِي عَلِيٍّ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي»[۳۸]؛ از علی شکایت نکنید همانا او از من است (از جهت اهداف الهی یکی هستیم) و من از او و علی پس از من سرپرست شماست. از ابن عباس روایت شده است که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»[۳۹]؛ (یا علی) تو پس از من سرپرست همۀ مؤمنان هستی.
در حدیثی از زید بن ارقم نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَحْيَى حَيَاتِي، وَ يَمُوتَ موتی و یسکن جنة الخلد التی و عدنی ربی؛ فلیتول علی بن ابیطالب فانه لن یخرجکم من هدی و لن یدخلکم فی ضلالة»[۴۰]؛ هر کس بخواهد مانند من زندگی نماید و مانند من بمیرد و در بهشت همیشگی که پروردگارم به من وعده نموده است، سکنی گزیند، باید علی بن ابیطالب را سرپرست انتخاب نماید. همانا! علی هرگز شما را از راه هدایت خارج نخواهد کرد و هرگز در گمراهی وارد نخواهد نمود.
همچنین از عمار بن یاسر نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي؛ فَلْيَتَوَلَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ؛، فَإِنَّ وَلَايَتَهُ وَلَايَتِي، وَ وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ»[۴۱]؛ هر کس به من ایمان آورد و مرا تصدیق نماید، باید علی بن ابیطالب را سرپرست انتخاب نماید. همانا ولایت او ولایت من و ولایت من ولایت خدا است. همچنین از حذیفه نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «إِنْ تُوَلُّوهُ تَجِدُوهُ هَادِياً مَهْدِيّاً»[۴۲]؛ اگر علی را سرپرست برگزینید او را هدایت کننده مییابید.
از امام صادق(ع) نقل شده است: «مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً إِلَّا وَ قَدْ عَرَضَ وَلَايَتَنَا عَلَيْهِ وَ احْتَجَّ بِنَا عَلَيْهِ فَمُؤْمِنٌ بِنَا وَ كَافِرٌ وَ جَاحِدٌ حَتَّى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ»[۴۳]؛ خداوند هیچ موجودی را نیافریده مگر اینکه ولایت ما را بر او عرضه داشته است و بر او، با ما احتجاج کرده است. پس برخی ایمان آورده و برخی کافر گشته و بعضی انکار نمودهاند؛ حتی آسمانها و زمین و کوهها.
و نیز در حدیثی از رسول اکرم(ص) نقل شده است دوازده نفر از اهل بیت من، پس از من دارای منصب ولایت و حجتهای خداوند در روی زمین هستند. سپس نام یکیک آن دوازده ولی را بیان میکند که همان اسامی امامان دوازدهگانه مورد اعتقاد شیعه است[۴۴]. در حدیثی از مقداد نقل شده است که پیامبر(ص) فرمود: «معرفة آل محمد برائة من النار و حب آل محمد جواز علی الصراط و الولایة لآل محمد امان من العذاب»[۴۵]؛ شناخت خاندان پیامبر(ص)، دوری از آتش است و دوستی خاندان پیامبر جوازی است بر عبور از صراط و ولایت آل محمد پناه از عذاب میباشد. همچنین رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِّيَّةِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ»[۴۶]؛ ای علی سوگند به آنکه مرا به نبوت مبعوث نموده است و بر همۀ مخلوقات برگزید، اگر بندهای خدا را هزار سال پرستش نماید، از او پذیرفته نمیشود؛ مگر آنکه آمیخته با اعتقاد به ولایت تو و ولایت پیشوایان از فرزندانت باشد. درباره پیوستگی ولایت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع)، از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است: روزی رسول خدا(ص) خطبه خواند و فرمود: «مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً مِنْ بَعْدِي، فَإِنَّ وَلَايَتَهُ وَلَايَتِي، وَ وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ»[۴۷]؛ هر کس مرا تصدیق نموده و به من ایمان آورده است، پس باید پس از من ولایت علی را بپذیرد؛ زیرا ولایت علی ولایت من و ولایت من ولایت خداست. همچنین آن حضرت در اینباره فرمود: «فَالْكَافِرُ مَنْ جَحَدَ نُبُوَّتِي وَ الْعَنِيدُ مَنْ جَحَدَ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۴۸]؛ کافر کسی است که نبوت من را انکار کند و معاند کسی است که ولایت علی را منکر شود.
در روایتی نقل شده است که رسول خدا(ص) خطاب به مردم فرمود: «معاشر الناس! ألیس الله أولی بیمن نفسی. یأمرنی و ینهانی مالی علی الله أمر ولا نهی؟ قالوا: بلی یا رسول الله! قال: من کان الله و أنا مولاه فهذا علی مولاه یأمرکم و ینهاکم مالکم علیه من أمر و لا نهی»[۴۹]؛ ای مردم آیا خدا بر من از خودم سزاوارتر نیست؟ در حالی که او به من امر و نهی میکند، ولی از جانب من بر خداوند امر و نهیی نیست؟ مردم گفتند: چنین است ای فرستادۀ خدا. پس حضرت فرمود: هر که را خداوند و من مولایش هستیم، پس این علی مولای اوست که امر و نهی میکند شما را و از جانب شما بر او امر و نهیی نیست. حدیثی نیز با همین مضمون و با اندک تفصیل بیشتر از رسول خدا(ص) دربارۀ ولایت علی(ع) در بحار الانوار نقل شده است[۵۰]. در این دو حدیث با صراحت ولایت و سزاوار بودن علی(ع) را در امور مردم همانند اولویت و سزاوار بودن خدا و رسول(ص) ذکر نموده است. از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که دربارۀ ولایت خاندان پیامبر(ص) فرمود: «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوِرَاثَةُ وَ الْوَصِيَّةُ»[۵۱]؛ هیچ فردی از این امت (اسلام) با خاندان پیامبر مقایسه نمیشود؛ زیرا برای خاندان پیامبر حق ولایت اختصاص داده شده و در میان آنان وراثت و وصیت قرار داده شده است[۵۲].
استدلال به حدیث ثقلین
فاطمة(س): «سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ: أَلَا وَإِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي...»[۵۳]؛ حدیث ثقلین به طرُق فراوانی از بزرگان:چون امیرمؤمنان(ع)[۵۴]، امام مجتبی(ع)[۵۵]، امام باقر(ع)[۵۶]، امام صادق(ع)[۵۷]، امام رضا(ع)[۵۸]، جابر بن عبد الله انصاری[۵۹]، عبد الله بن عباس[۶۰]، زید بن ثابت[۶۱]، زید بن ارقم[۶۲]، ابو سعید خدری[۶۳]، ابوذر غفاری[۶۴]، حذیفه بن اسید[۶۵] و امّسلمه[۶۶]، در منابع حدیثی[۶۷]، کلامی[۶۸] و تاریخی[۶۹] نقل شده است. یکی از راههای نقل این حدیث، از طریق فاطمه زهرا(س) است که آن حضرت از آخرین لحظات زندگانی رسول خدا(ص) نقل کرده است، از جهت محتوا یکی از روشنترین احادیث در اثبات برتری و مرجعیت اهل بیت(ع) و در رأس همه امیرالمؤمنین(ع) است. این حدیث را ابن عقده از طریق عروه فرزند خارجه نقل نموده است که فاطمه(س) فرمود: « سَمِعْتُ أَبِي فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ يَقُولُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَيُّهَا النَّاسُ يُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضاً سَرِيعاً فَيُنْطَلَقَ بِي وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ اللَّهِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(ع) فَرَفَعَهَا فَقَالَ هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ خَلِيفَتَانِ نَصِيرَانِ لَا يفترقا [يَفْتَرِقَانِ] حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلَهُمَا مَا ذَا خُلِّفْتُ فِيهِمَا»[۷۰]؛ از پدرم در بستر بیماریی که منجر به رحلتش گردید، در حالیکه حجره مملو از جمعیت بود، شنیدم که فرمود: ای مردم! نزدیک است مرا به سرعت قبض (روح) کنند و برای برطرف شدن عذر شما، نزد خدا من گفتارم را برای شما تقدیم میکنم. آگاه باشید که من در میان شما دو جانشین از خود میگذارم؛ کتاب پروردگارم و عترتم که اهل بیت من هستند. سپس دست علی را گرفت و بلند کرد و گفت: این علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو تا از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس آنجا از شما درباره آنچه که پس از من با آن دو کردید، بازخواست میکنم[۷۱].
ویژگیهای حدیث ثقلین در روایت فاطمه(س)
۱. جانشینی پیامبر(ص): اولین ویژگی که در حدیث ثقلین وجود دارد، مسئله اثبات جانشینی عترت پس از پیامبر(ص) است. چنانکه در این روایت صدیقه طاهره(س) آمده است: «أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي». این جمله بر این نکته تصریح دارد که کتاب خدا و عترت پیامبر(ص)، در نبود آن حضرت جانشین ایشان در امر هدایت مسلمین خواهند بود.
۲. معرفی امیر المؤمنین(ع) به عنوان مصداق: در روایت صدیقه طاهره(س) این مسئله، بسیار مهم و قابل توجه است که رسول خدا(ص) در آخرین لحظات عمر مبارک خود پس از معرفی ثقلین دستان امیرالمؤمنین(ع) را گرفت و دو جمله «کتاب الله» و «عترتی» را تفسیر نمود و با مثالی عینی و اشاره مستقیم، تمام ابهامات احتمالی را از میان برداشت. «أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(ع) فَقَالَ: هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ» مصداق فعلی عترت؛ علی(ع) است.
۳. جداییناپذیری قرآن و عترت: از دیگر ویژگیهای ثقلین، عدم جدایی آنها تا روز قیامت و ورود بر حوض کوثر میباشد: «لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ». همانگونه که خداوند درباره جداناپذیری ثقلین میفرماید: ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾[۷۲]. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند (یعنی حقیقتی که از آسمان نازل شده در سینه عترت پیامبر(ص) است و هرگز جدا ناشدنی است) همانگونه که پیامبر از قرآن جدا نبود.
۴. وعده بازخواست از رفتار امت با ثقلین: از عبارت «فَأَسأَلُكُمْ مَا تَخلُفُونِي فِيهِمَا» به روشنی مسئولیت خطیر در قبال قرآن و عترت استفاده میشود و بر اساس آن، مسلمانان وظیفه دارند حرمت این دو را پاس دارند و نسبت به قرآن و عترت رفتاری نیک و پسندیده را در پیش گیرند. مطیع عترت بوده و از آنان جدا نگردند. فراموش نکنند که اطاعت از عترت همان تمسک به ثقلین میباشد. همه توانایی علمی و عملی خود را برای اطاعت و تبعیت از عترت به کار گیرند و سعادت دنیا و آخرت خود را در تمسک به قرآن و عترت بدانند[۷۳].
استدلال بر حدیث وصایت
فاطمه (س): «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَصِيُّ الْمُصْطَفَى...»[۷۴]. در تبیین مسئلۀ وصایت در اندیشۀ فاطمه(س)، به این مسئله تأکید میشود که تعیین وصی توسط رسول اکرم، از دیدگاه فاطمه زهرا(س) یک امر مسلم و انکارناپذیر بوده است که رسول خدا(ص) همانند پیامبران قبل از خود، این سنّت الهی را انجام داده است. از جهت مصداقشناسی نیز آن حضرت، نه تنها یکبار، بلکه بارها علی بن ابیطالب(ع) را به امر خداوند به عنوان وصیِّ پس از خود معرفی نموده است. پس از رحلت پیامبر(ص) برخی صحابه گرفتار قدرتطلبی و تعصبات قومگرایی گردیده و سخنان پیامبر(ص) را نسبت به وصایت امیرالمؤمنین(ع) نادیده انگاشتند. فاطمه(س) برای اتمام حجت و نیز آگاه نمودن مسلمانان از خطرات و فتنههایی که در حال رخ دادن بود، بارها به جریان وصایت اشاره و خلافت خلیفه معاصر خود را غیر مشروع معرفی نمود. به عنوان نمونه در یکی از جریانات، روزی امّسلمه برای عیادت نزد حضرت فاطمه(س) آمده و گفت: یا بنت رسول الله! امشب را چگونه صبح کردی؟ فرمود: «فُقِدَ النَّبِيُّ(ص) وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ وَ [هُتِكَ] وَ اللَّهِ حُجُبُهُ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مُقْتَصَّةً عَلَى غَيْرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِي التَّنْزِيلِ وَ سَنَّهَا النَّبِيُّ فِي التَّأْوِيلِ»[۷۵]؛ صبح کردم میان غم و اندوه شدید؛ فقدان نبی و ستم بر وصی. به خدا سوگند پرده او را دریدند، در حالیکه امامتش آشکار بود. لکن آنان به چیزی چنگ زدند غیر آنچه که خداوند در کتابش تشریع کرده و نبی در تأویل کتاب خداوند، سنّت نموده بود. در این حدیث، فاطمه(س) قبل از همه چیز به مسئلۀ وصایت و نادیده گرفتن ظالمانه آن، اشاره کرده است.
در حدیثی دیگر از بکر بن احنف نقل شده است که فاطمه دختر امام رضا(ع) از فاطمه و زینب و ام کلثوم دختران موسی بن جعفر(ع) و آنان از فاطمه دختر امام صادق(ع)، ایشان از فاطمه دختر امام باقر(ع)، ایشان از فاطمه دختر امام زین العابدین(ع) و ایشان از فاطمه و سکینه دختران امام حسین(ع)، ایشان از ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین(ع)، ایشان از مادرش فاطمه زهرا(س) نقل نموده است که فاطمه زهرا(س) فرمود: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: زمانی که در آسمان سیر داده شدم (سفر معراج)، داخل بهشت شدم و خود را در قصری از دُرهای آبدار سفید مجوف یافتم که درب آن پوشیده از در و یاقوت بود و بر آن پوشش و پردهای آویخته شده بود چون سربلند کردم دیدم که بر درب آن نوشته شده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَصِيُّ الْمُصْطَفَى»؛ محمد(ص) فرستاده خدا و علی(ع) وصی مصطفی (برگزیده) است. آنگاه به قصر دیگری که از عقیق قرمز مجوف، بنا شده بود و دربی از طلا داشت که در آن زبرجد سبز به کار رفته بود و بر آن پردهای بود، وارد شدم و دیدم که بر درب آن چنین نوشته شده بود: «شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ فَقُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ لِمَنْ هَذَا فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ لِابْنِ عَمِّكَ وَ وَصِيِّكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»[۷۶]؛ شیعیان علی رستگارانند. پس گفتم: دوستم جبرئیل! این قصر از آن کیست؟ گفت: متعلق به فرزند عمو و وصیت علی بن ابیطالب(ع) است. در این حدیث که قسمتی از حدیث معراجیه رسول خدا(ص) است، دومرتبه به مسئلۀ وصایت امیرالمؤمنین(ع) اشاره شده است و نیز در گفتار دیگری، فاطمه(س) مسئله وصایت را به عنوان یکی از کرامتهای امیرالمؤمنین(ع) نام برده است. چنانچه أبی سعید خدری گوید: روزی امیرالمؤمنین(ع) نزد فاطمه(س) آمده، فرمود: «يَا فَاطِمَةُ هَلْ عِنْدَكِ شَيْءٌ تُغَذِّينِيهِ قَالَتْ لَا وَ الَّذِي أَكْرَمَ أَبِي بِالنُّبُوَّةِ وَ أَكْرَمَكَ بِالْوَصِيَّةِ مَا أَصْبَحَ الْغَدَاةَ عِنْدِي شَيْءٌ»[۷۷]؛ ای فاطمۀ آیا نزدت چیزی برای تغذیه است؟ فاطمه(س) گفت: سوگند به آن کسی که پدرم را به پیامبری و شما را به وصایت (جانشینی) گرامی داشت؛ صبحگاهان هیچ غذایی نداشتیم.
در مجموع با استفاده از هرسه حدیث میتوان به دست آورد که طبق حدیث اول وصایت امیرالمؤمنین(ع) در اندیشۀ فاطمه(س) و بنا به حدیث دوم وصایت آن حضرت در روایت فاطمه(س) از رسول خدا(ص) یک امر مسلّم بوده و طبق حدیث سوم، مسئلۀ تعیین وصایت امیرالمؤمنین(ع) با انتخاب خداوند و کرامت الهی برای آن حضرت بوده است که دیگران پس از رحلت رسول خدا(ص) به ناحق آن را نادیده گرفتند و امیرالمؤمنین(ع) را از حقّش محروم کردند[۷۸].
استدلال از طریق وراثت
مسئله اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع) از طریق وراثت، در اندیشه و روایات حضرت فاطمه(س) مورد توجه فراوان قرار گرفته است. آن حضرت پس از رحلت رسول خدا(ص) در روزهای خانهنشینی امیرالمؤمنین(ع)، در برابر دشمنان ایشان به مبارزه برخاست و با صراحت جریان وراثت امیرالمؤمنین(ع) در امر امامتِ پس از رسول خدا(ص) را مطرح نموده است؛ آنجا که فرمود: «نَحْنُ وَرَثَةُ أَنْبِيَائِهِ»[۷۹]؛ این سخن فاطمه(س)، نشاندهنده یک جریان تاریخی است که در تمام ادیان به عنوان یک سنت الهی وجود داشته است. در همین راستا برای معرفی جانشینان واقعی پیامبران از مدعیان دروغین، برخی آثار پیامبران به وارثان آنها منتقل میشد. بر این اساس، تمام آثار پیامبران پیشین به رسول اکرم(ص) و از ایشان به امیرالمؤمنین(ع) و ائمه دیگر منتقل شده است؛ لذا فاطمه(س) به این مسئله اشاره دارد که با وجود مواریث تمام انبیاء چگونه حقّ ما را نادیده گرفتید؟!
همچنین صدیقه طاهره(س) با تأسف از ستمپیشگی دشمنان امیرالمؤمنین(ع) یاد نموده است و میفرماید: «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ، وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ، لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ، وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ، حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا، التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ»[۸۰]؛ آری! به خدا سوگند اگر حق را به جایگاهش واگذار و از خاندان پیامبر پیروی مینمودند، حتی میان دو نفر (در اوامر و نواهی) خداوند اختلاف نمیشد و هر آینه آن را پیشینیان از همدیگر ارث میبردند تا زمانی که نهمین فرزند حسین(ع) قیام نماید. بنابراین مسئله وراثت پس از رسول اکرم(ص) برای امیرالمؤمنین(ع) یک امر معروف و ثابت بوده است که هم خود امیرالمؤمنین(ع) و هم یاران خاص آن حضرت و هم فاطمه زهرا(س) در برابر مخالفان از آن بهره جستهاند[۸۱].
آثار پیروی از امامت اهل بیت(ع) در بیان فاطمه(س)
یکی از روشهای کاربردی حضرت فاطمه(س) برای اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع)، بازگویی آثار امامت اهل بیت بوده است. آن حضرت در هر موقعیت، از این روش در برابر حکومت بهره جسته است و باطل بودن حکومت آنان را فریاد مینمود. اینک مناسب است به برخی از گفتار آن حضرت در این زمینه اشاره گردد:
اهل بیت(ع) مجرای فیض خداوند در مخلوقات
فاطمه(س): «و نحن وسيلته في خلقه...»[۸۲]؛ فاطمه(س) در بخشی از خطبه خود در مسجد پیامبر(ص)، به جایگاه امامت پرداخت و اینکه امام مجرای فیض الهی به سایر مخلوقات است. ایشان قبل از همه، آیاتی از قرآن کریم را انتخاب و مردم را اینگونه نصیحت کرد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۸۳]. «وَ أَطِيعُوهُ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِه» ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾[۸۴].
سپس میفرماید: «فَاحْمَدُوا اللَّهَ الَّذِي بِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ ابْتَغَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»؛ حمد و ستایش خدایی را به جا آورید که به جهت عظمت و نور او بهره میبرند. آنچه در آسمان و زمین است به سوی او وسیله میجویند. در ادامه ایشان، آن وسیله را معرفی میکند: «فَنَحْنُ وَسِيلَتُهُ فِي خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ آلُ رَسُولِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّةُ غَيْبِهِ، وَ وَرَثَةُ أَنْبِيَائِهِ»[۸۵]؛ ما (اهل بیت) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم. ما برگزیدگان خدا و جایگاه پاکیها هستیم. ما دلیل روشن خدا و وارث پیامبران الهی هستیم. بنابراین، امامت در اندیشه فاطمه(س) واسطه فیضبخشی و وسیله ارتباط خداوند با مردم است؛ زیرا اگر امام نباشد، مردم در شناخت اوامر و نواهی خداوند دچار مشکل میشوند و به گمراهی میافتند. مصداق این امام که وسیله ارتباط با خدا و حجت خداوند بر مردم و وارثان پیامبران است، جز خاندان پیامبر(ص) کسانی دیگر نخواهند بود؛ لذا فاطمه(س) با بیان این ویژگیها برای امامت خاندان پیامبر(ص)، از حق امامت و پیشوایی امیرالمؤمنین(ع) دفاع و دشمنان آن حضرت را توبیخ نمود[۸۶].
پیجویی اندیشه فاطمه(س) در روایات سایر معصومین(ع)
مسئله واسطه بودن امام میان خداوند و مخلوقات، یکی از مسائل مهم در باب امامت الهی است که در روایات معصومین به خوبی بیان شده است. در این زمینه روایات فراوانی را میتوان به دست آورد که به بعضی از آنها اشاره میشود: در حدیثی امام کاظم(ع) درباره عظمت خلقت پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) میفرماید: آنها برگزیدگانی بودند که خداوند آنها را برای اداره آفریدگانش، به جای خود، جایگزین ساخت؛ زیرا خود او هرگز نه دیده میشود و نه در ظرف ادراک جای میگیرد. هیچگاه چگونگی او را نمیتوان دریافت و نیت محض او را بازشناخت. پس آنها (خمسه طیبه) سخنگویان و پیرویکنندگان خدایند. آنان هستند که دستورات، اوامر و نواهی خدا را اجرا میکنند و با آنان قدرت خداوند آشکار میشود. از وجود آنان، نشانهها و معجزات الهی به چشم میآید و به سبب آنها و با حقیقت آنان، خداوند معرفی و دستوراتش عملی میگردد. چنانچه اگر اهل بیت نبودند، خداوند هرگز شناخته نمیشد و هیچکس نمیدانست چگونه خدای بخشایشگر را بپرستند. بدینسان، خداوند خود بهتر میداند چگونه دستوراتش را به تدریج عملی نماید و از چه کانالی به مردم برساند و مجریانش چه کسانی باشند. آری! هرگز آنچه او میکند پرسیده نمیشود؛ بلکه این مردمان هستند که مورد پرسش قرار میگیرند[۸۷].
امام حسین(ع) درباره نقش فیّاض بودن امام میفرماید: ای مردم، خداوند، بندگانش را نیافریده است؛ مگر برای آنکه او را بشناسند و هنگامی که او را شناختند، عبادتش میکنند و زمانی که او را عبادت کردند، از پرستش غیر او بینیاز میگردند. مردی در بین یاران عرضه داشت: ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدای تو باد، معرفت و شناخت خدا چیست؟ حضرت فرمودند: آن است که اهل هر عصر و زمان، امامی را که اطاعتش بر آنها واجب است، بشناسند. مقصود امام آن است که اهل هر عصری بدانند که خداوند عزّوجلّ هیچ زمانی را خالی از امام معصوم نگذارده است[۸۸]؛ لذا در روایات حتی به فیضرسانی امام نسبت به تمام مخلوقات تأکید شده است.
یکی از آثار وجودی امام، بقای تمام مخلوقات است؛ چنانچه ابوحمزه ثمالی از امام باقر(ع) روایت میکند که آن حضرت فرمود: به خدا قسم! خداوند از زمانی که آدم را قبض روح نمود، زمین خود را تاکنون رها نکرده است؛ مگر اینکه در روی آن امامی بوده که به وسیله او هدایت به سوی خدا انجام میگرفته است و او حجّت خدا بر بندگانش بوده است. پس از این هم زمین بدون امامی که حجت خدا برای بندگان اوست، باقی نمیماند[۸۹]. ابو حمزه ثمالی گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا ممکن است زمین بدون امام بماند؟ فرمود: اگر زمین بدون امام بماند، حتماً فرو خواهد رفت[۹۰]. محمد بن فضل گوید: به امام رضا(ع) گفتم: آیا زمین بدون امام باقی خواهد ماند؟ فرمود: خیر. گفتم از امام صادق(ع) به ما روایتی رسیده که زمین بدون امام باقی نخواهد ماند، جز آنکه خداوند بر اهل زمین و یا بر بندگانش خشم گیرد. فرمود: اگر بدون امام باقی بماند فرو خواهد رفت[۹۱]. زرارة بن اعین از امام صادق(ع) در پایان حدیثی که درباره امام حسین(ع) است، چنین روایت میکند: اگر حجتهای خداوند در زمین نباشند، زمین ساکنانش را بلرزاند و آنچه بر آن است بیفکند، زمین ساعتی خالی از حجت نخواهد بود[۹۲].
در زیارتنامه امام حسین(ع) که مستند به امام صادق(ع) است نیز به مسئله واسطه فیض بودن ائمه(ع) اینگونه اشاره شده است: به واسطه شما آنچه را که بخواهد محو میکند و ثابت مینماید، به واسطه شما ذلت و خواری را از ما برمیدارد، به واسطه شما، خداوند متعال خونخواهی خون هر مؤمنی را میکند که استحقاق خونخواهی داشته باشد به واسطه شما زمین درختانش را میرویاند. به واسطه شما درختان میوه میدهند. به واسطه شما آسمان باران میبارد. به واسطه شما غم و اندوه را خداوند برطرف میکند. به واسطه شما خداوند باران رحمتش را میباراند. به واسطه شما زمینی که ابدان شما را در خود دارد مستقر میباشد و به واسطه شما کوهها بر پایههای خود مستقر و مستحکم هستند. اراده حقتعالی در تقدیر امور، بر شما فرود میآید[۹۳].
همچنین در زیارتنامه جامعه کبیره که در حقیقت شناسنامه امامان است، به این مسئله به خوبی پرداخته شده است؛ آنجا که این عبارت آمده است: خداوند به خاطر شما آفرینش را آغاز کرد و با شما پایان میدهد. به خاطر شما باران رحمت خود را فرو میفرستد و به خاطر شما خداوند آسمان را نگاه میدارد تا بر زمین نیفتد، جز به فرمانش[۹۴]. بنابراین، امامت آنگونه دارای اهمیّت است که حتی معرفت خداوند، بدون شناخت امام از دسترس انسانهای عادی خارج است. از این رو است که در روایات نقل شده که زمین یک لحظه بدون حجت باقی نمیماند[۹۵].
آثار اعتقادی و اجتماعی امامت اهل بیت(ع)
فاطمه(س): «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ... لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ»[۹۶]؛ از دیدگاه فاطمه(س)، جریان خانهنشینی امیرالمؤمنین(ع) پس از رسول خدا(ص) در حقیقت مساوی بود با جلوگیری از سیر تکامل معنوی و هدایت انسانها به سوی سعادت و معرفت خداوند. به همین دلیل، فاطمه با درک آسیبها و واقعیتهای جامعه پیرامونش، عملکرد مخالفین امیرالمؤمنین(ع) را مورد نکوهش قرار داد و میفرماید: «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ، وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ، لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ، وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ، حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا، التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ»[۹۷]؛ به خدا سوگند اگر حق را بر اهلش واگذارده بودند و از عترت پیغمبرشان پیروی کرده بودند؛ درباره (اوامر و نواهی) خداوند دو نفر (با هم) اختلاف نمیکردند و گذشتگان و آیندگان (امامت) از هم ارث میبردند تا قائم ما که نهمین فرزند حسین(ع) است، قیام کند.
بنابراین در اندیشه فاطمه(س)، مهمترین پیامد برکناری امیرالمؤمنین(ع) از منصب پیشوایی امت اسلامی، در خداشناسی بروز نموده است، به گونهای که جامعه در این زمینه گرفتار خرافه و خرافهگرایی شد. درباره ی تحقق این پیشبینی و نگرانی فاطمه(س)، امام حسین(ع) به جریان رویارویی بنی امیه با اهل بیت(ع) اشاره نموده و ریشه اختلاف را در مسئله خداشناسی معرفی نموده است؛ چنانچه نضر بن مالک گوید: به امام حسین(ع) گفتم: «يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ حَدِّثْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ﴾[۹۸] قَالَ نَحْنُ وَ بَنُو أُمَيَّةَ اخْتَصَمْنَا فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اللَّهُ فَنَحْنُ وَ إِيَّاهُمُ الْخَصْمَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۹۹]؛ یا اباعبدالله اینکه خدا میفرماید: ﴿هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ﴾ (اینان دو دشمنند که در مورد خدا دشمنی کردند) مقصود چیست؟ فرمود: مقصود ماییم و بنی امیه که درباره خدای عزّو جل مخاصمه کردیم. ما گفتیم خدا راست فرمود و آنان گفتند: خدای دروغ گفت از این رو ما و آنان در روز قیامت با یکدیگر دشمن خواهیم بود.
بر این اساس فاطمه(س) در تبیین تاثیرگذاری اعتقاد به امامت اهل بیت، در امور اعتقادی و خداشناسی، به آثار اجتماعی امامت اهل بیت پرداخت و میفرماید: «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ»[۱۰۰]. اطاعت و فرمانبری از ما اهل بیت، مایه نظم، امنیت، انسجام و آرامش و پذیرش رهبری و ولایت ما عامل وحدت، یگانگی و نجات از هرگونه پراکندگی است. بنابراین، امامت اهل بیت در اندیشه فاطمه(س) آثار مهم اعتقادی و اجتماعی دارد که مردم پس از رحلت رسول خدا(ص) با سربرتافتن از امامت امیرالمؤمنین(ع)، جامعه اسلامی را گرفتار تشتت و پراکندگی نمودند.
همچنین فاطمه(س) در مورد دیگری با اشاره به وجود پیوند میان اهداف نبوت و امامت میفرماید: «أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ، يُقِيمَانِ أَوَدَهُمْ وَ يُنْقِذَانِهِمْ مِنَ الْعَذَابِ الدَّائِمِ إِنْ أَطَاعُوهُمَا، وَ يُبِيحَانِهِمُ النَّعِيمَ الدَّائِمَ إِنْ وَافَقُوهُمَا»[۱۰۱]؛ پدران این امت حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) هستند. اگر از آن دو اطاعت کنند، کژیهای آنان را اصلاح میکنند و از عذاب دردناک نجاتشان میبخشند و همراهی با آن دو، نعمت جاودان را ارزانیشان میدارد[۱۰۲].
پیجویی بیان فاطمه(س) در کتاب و سنّت
امامت در زندگی و سرنوشت انسان نقش تعیینکنندهای دارد. انسان در دنیا هر امامی را که برگزیند، در قیامت با او فراخوانده میشود[۱۰۳]. آثار سازنده امام حق، همانگونه که در اندیشه فاطمه زهرا(س) تبیین گردید، در منابع وحیانی چون قرآن و سنّت نیز مورد توجه فراوان قرار گرفته است. خداوند در سوره انبیا میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ﴾[۱۰۴].
و در سوره سجده میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۱۰۵]. علاوه بر این آیات، آثار هدایت امام در روایات معصومین(ع) نیز مورد توجه فراوان قرار گرفته است. در روایتی از پیامبر(ص) نقل شده است: «تمسكوا بطاعة ائمتكم و لا تخالفوهم فان طاعتهم طاعة الله و معصيتهم معصية الله»[۱۰۶]؛ اطاعت امامان را پیشه خود کنید و با آنها مخالفت نکنید؛ زیرا اطاعت آنها اطاعت خدا و معصیت آنها معصیت خدا است.
و نیز از پیامبر(ص) نقل نموده است که آن حضرت فرمود: «سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ»[۱۰۷]؛ امام به آن جهت، امام نامیده میشود که مقتدای مردم است و از جانب خدای متعال منصوب شده است و فرمانبرداری او بر بندگان واجب است. امیرالمؤمنین(ع) درباره آثار هدایتگرایانه پیشوایان برحق، میفرمایند: «إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاءُهُ عَلَى عِبَادِهِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ»[۱۰۸]؛ امامان (پیشوایان) برپادارنده مردم از جانب خدا هستند و وسیله شناخت او و کارشناسان خدا بر بندگانش میباشند. بر بهشت وارد نمیشوند؛ جز کسانی که امامان را میشناسند و شناخته شده امامان هستند و کسانی وارد جهنم میشوند که امامان را نشناسند و شناخته شده آنان نباشند. امام صادق(ع) میفرماید: «إِنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ لِرَجُلٍ مُسَمًّى لَيْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ يَزْوِيَهَا عَمَّنْ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ»[۱۰۹]؛ امامت عهد و وصیتی است که از ناحیه خدای تعالی برای شخصی معین واگذار شده است و امام پیشین نمیتواند آن را از امام بعدی پنهان نماید. امام رضا(ع) در بیانی بسیار جامع و طولانی درباره آثار و جایگاه امام میفرماید: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ(ص) وَ مَقَامُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع) إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي»؛ امامت، خلافت و جانشینی خدا در زمین و جانشین رسول خدا(ص) است و مقام امیرالمؤمنین(ع) و میراث حسن و حسین(ع) است. امامت زمامدار دین و نظامبخش مسلمین و اصلاحگر دنیا و عزّتبخش مؤمنین است. امامت بنای اساس اسلام و شاخه با برکت آن است.
پس از آن در تعریف واژه امام میفرماید: «الْإِمَامُ أَمِينُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ حَافِظٌ لِدِينِ اللَّهِ»[۱۱۰]؛ امام، امین خداوند در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش است. امام دعوت کننده سوی خدا و دفاعکننده از محرمات الهی است امام از گناهان پاک و از عیبها به دور و با علم و دانش مخصوص است امام آگاه به سیاست و فرمانبرداری او واجب و به پادارنده ی امر خداوند و دلسوز بندگان و نگهبان دین خدا است. بنابراین، از آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که امامت در بیان فاطمه زهرا(س) دارای آثار اعتقادی و اجتماعی مهم و با تأثیرگذاری فراوان در سرنوشت انسانها بوده است و دیدگاه آن حضرت به عنوان حجت خداوند و تربیت یافته در مکتب وحی، در دیگر منابع اصیل دینی، مانند قرآن و سنت نیز مورد تأیید قرار گرفته است[۱۱۱].
منابع
پانویس
- ↑ نوادر الأخبار، فیض کاشانی، ص۱۸۳.
- ↑ «فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ فَوَقَفَتْ مِنْ وَرَاءِ الْبَابِ، فَقَالَتْ: أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ! مَا ذَا تَقُولُونَ؟ وَ أَيَّ شَيْءٍ تُرِيدُونَ؟. فَقُلْتُ: يَا فَاطِمَةُ!. فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: مَا تَشَاءُ يَا عُمَرُ؟!. فَقُلْتُ: مَا بَالُ ابْنِ عَمِّكِ قَدْ أَوْرَدَكِ لِلْجَوَابِ وَ جَلَسَ مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ؟. فَقَالَتْ لِي: طُغْيَانُكَ- يَا شَقِيُّ- أَخْرَجَنِي وَ أَلْزَمَكَ الْحُجَّةَ، وَ كُلَّ ضَالٍّ غَوِيٍّ»؛ بحار الأنوار، ج۳۰، ص۲۹۳؛ عوالم العلوم، ج١١، ص۶٠۵.
- ↑ رحمانی همدانی، الامام علی بن ابیطالب(ع)، ص۷۰۹.
- ↑ إنهم تواثبوا علی أمیر المؤمنین و هو جالس علی فراشه و اجتمعوا علیه؛ حتی أخرجوه سحبا من داره ملبّبا بثوبه. یجرونه إلی المسجد
- ↑ فحالت فاطمة بینهم و بین بعلها و قالت: والله لا أدعکم تجرون ابن عمّی ظلما. ویلکم ما أسرع ما خنتم الله و رسوله فینا أهل البیت و قد أوصاکم رسول الله(ص) باتباعنا و مودتنا و التمسک بنا: فقال الله تعالی: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳. نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین (للفیض)، ص۱۸۳؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۵٧٢.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۱۹۷؛ عوالم العلوم، ج۱۱، قسم ۲، ص۶٣۵.
- ↑ امالی صدوق، ص۱۸۲؛ دلائل الامامه، ص٧۴؛ بشارة المصطفی(ص)، ص١٢۵؛ کشف الغمة، ج۱، ص۴۵٠؛ عمدة عیون، ص٢٠٠.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۹۶.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ شواهد التنزیل، ص۱۳۲؛ روح المعانی، ج٢۵، ص۲۹؛ جامع البیان، ج۱۳، ص٢۵.
- ↑ «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
- ↑ «روی أنها لما نزلت قیل: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ قَرَابَتُكَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ وَجَبَتْ عَلَيْنَا مَوَدَّتُهُمْ قَالَ: عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ َ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ ابْنَاهُمَا». تفسیر الحبری، ص٣۶٢؛ تفسیر الکاشف، ج۶، ص۵٢٣؛ تفسیر روح البیان، ج۸، ص۳۱؛ تفسیر غرائب القرآن، ج۶، ص۷؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۵٠٠؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۹۴؛ الکشف و البیان، ج۸، ص۳۱۰.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص٢٠۵؛ البرهان، ج۴، ص۸۲۳؛ بیان المعانی، ج۴، ص۷۳؛ تفسیر الصافی، ج۴، ص۳۷۳؛ تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۵٧٢؛ روح المعانی، ج۱۳، ص۳۲.
- ↑ «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۹۷؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۲۰؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص۴۵؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۰، ص٣٨۴؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۲۱۲.
- ↑ «قَالَ: فَإِنَّكُمْ لَأَنْتُمْ هُمْ قَالَ: نَعَمْ»؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۷، ص۱۸۳؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج٢۵، ص۱؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۶، ص٧؛ استدلال امام سجاد(ع)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳، ص۳۲.
- ↑ «بگو: برای این (پیامبری) از شما مزدی نمیخواهم جز این که هر کس بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد» سوره فرقان، آیه ۵۷.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۹۹.
- ↑ الخصال، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ الخصال، ج۱، ص۱۷۳؛ بحار الأنوار، ج۳۰، ص١٢۴.
- ↑ کفایة الأثر، ص۲۰۰؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵٢.
- ↑ کفایة الأثر، ص١٩٩.
- ↑ عبقات الانوار، ج۷، ص۱۸۸؛ الغدیر، ج۱، ص۱۹۸؛ تستری، قاموس الرجال، ج۱۲، ص۳۳۴؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۱، ص۲۷.
- ↑ «وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) إِلَيْهِمْ فَوَقَفَتْ عَلَى الْبَابِ ثُمَّ قَالَتْ... كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا الرَّجَاءَ»؛ الإحتجاج ج۱، ص۸۰؛ غرر الأخبار، ص۲۸۱؛ مرآة العقول، ج۵، ص۳۱۹؛ بحار الأنوار، ج۲۸، ص٢٠۵.
- ↑ سید بن طاوس، الیقین، ص٣۵۵؛ روضة المتقین، ج۱۳، ص٢۵٧؛ إثبات الهداة، ج۳، ص۴١٧.
- ↑ الانصاف فی النص علی الائمة(ع)، ص۱۸۱؛ المسترشد للامامة، ص٣٧٠ تا ٣٧۴؛ الاحتجاج، ج۲، ص۳۸۱؛ الفصول المختارة، ص۷۰.
- ↑ برای تحقیق در این باره به کتاب در جستجوی حق از همین قلم مراجعه شود.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۰۱.
- ↑ ینابیع المودة، ج۲، ص٢٨۶.
- ↑ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۶٩؛ بحار الانوار، ج۳۸، ص۱۱۲.
- ↑ ینابیع المودة، ج۲، ص٢٨۶.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص٣۴٣؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۲۸۲.
- ↑ کفایة الأثر، ص١٩۶.
- ↑ بحار الأنوار، ج۶۵، ص٧٧؛ عوالم العلوم، ج۱۱، قسم ۲، ص٨٧۵.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۰۵.
- ↑ لسان العرب، ج١۵، ص۴١٠؛ مصباح المنیر، ج۲، ص٣۵٠؛ ابن اثیر، النهایه، ج۵، ص٢٢٨؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۵۵۴؛ التحقیق، ج١٣، ص٢٠۴؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۱۸۳؛ تفسیر القرآن، ج۳، ص۴؛ الشافی فی الامامة، ج۳، ص۵٠؛ مسائل العکبریه، ص۵٠.
- ↑ نسائی، سنن الکبری، ج۵، ص۴۵؛ مسند احمد، ج۵، ص۲۵۱؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۳۳۹.
- ↑ این حدیث از احادیث مشهور است که با اندک تفاوت در منابع ذیل آمده است: مسند احمد، ج۵، ص٣۵۶؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۸؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص١٣۴؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱.
- ↑ مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۹.
- ↑ کنز العمال، ج۱۱، ص۶١.
- ↑ الاستیعاب، ص۴٧٨؛ حلیة الأولیا، ج١، ص۶۴.
- ↑ بحار الانوار، ج٢٧، ص۴۶.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص١٨٢.
- ↑ فرائد السمطین، ج۲، باب ۴٩؛ الحاوی الفتاوی، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۲۷، ص۱۹۹.
- ↑ امالی طوسی، ص۴١٨.
- ↑ الفضائل، قمی، ص۱۲۹.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۳۸۷.
- ↑ بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۲۲ و ج۳۸، ص۱۵۱.
- ↑ طبری، دلائل الامامه، ص۲۱.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۰۷.
- ↑ ینابیع المودة، ج۱، ص١٢۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ص٢٣۵؛ کلینی، کافی، ج٢، ص۴١۵؛ ابن أبیعاصم، کتاب السنة، ص۶٣١.
- ↑ خزاز، کفایة الأثر، ص١۶٢.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ص۴٣٣؛ کلینی، کافی، ج۲، ص۴٢١.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۴٣۴؛ کلینی، کافی، ج۲، ص۴٩٣؛ طوسی، أمالی، ص١۶١.
- ↑ صدوق، أمالی، ص۶١۵.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۴٣۴؛ کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۳۷.
- ↑ مفید، أمالی، ص۴۵؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۷۲.
- ↑ أمالی، ص۵٠٠؛ مسند احمد، ج۵، ص۱۸۱؛ کتاب السنة، ص٣٣۶؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص١۵۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ص٢٣۴؛ کوفی، مناقب الإمام أمیر المؤمنین(ع)، ج۲، ص١۶٩؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۷؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۲؛ مسند احمد، ج۴، ص٣۶۶.
- ↑ معانی الأخبار، ص۸۹؛ مفید، أمالی، ص١٣۵؛ کوفی، مناقب الإمام أمیر المؤمنین(ع)، ج۲، ص۹۸؛ طوسی، امالی، ص۲۵۵؛ مسند احمد، ج۳، ص١۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص٣٢٧.
- ↑ کمال الدین وتمام النعمة، ص۲۳۹؛ سنن الترمذی، ج۵، ص٣٢٧.
- ↑ کوفی، مناقب الإمام أمیر المؤمنین(ع)، ج۲، ص۱۵۰؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۷؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶٧؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴٢، ص٢١٩.
- ↑ طوسی، أمالی، ص۴٧٨.
- ↑ کلینی، کافی، ج۲، ص۴١۵؛ صدوق، أمالی، ص۵٠٠؛ مسند احمد، ج۵، ص۱۸۱؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۸؛ طحاوی، مشکل الآثار، ج۴، ص۳۱۰.
- ↑ سید مرتضی الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۲۷؛ مفید، الإفصاح، ص۲۲۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص٣٠٣.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۲؛ السیرة الحلبیة، ج۳، ص٣٣۶؛ ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۴، ص۴١۶.
- ↑ الولایة ابن عقده کوفی، ص٢۴١؛ ینابیع المودة، ج۱، ص١٢۴؛ احقاق الحق، ج۹، ص٣۵۵؛ عبقات الانوار، ج١٩، ص۶۴۵.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۱۳.
- ↑ «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمیکنند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۱۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج۶۵، ص٧٧.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص٢٠۶؛ غرر الأخبار، ص۳۱۹؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۲۲۸.
- ↑ بحار الأنوار، ج۶۵، ص٧٧؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص٨٧۵.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۸۳؛ أمالی طوسی، ص۶١۶؛ کشف الغمة، ج۱، ص۴۶٩؛ بحار الأنوار، ج۴٣، ص۵٩.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۱۷.
- ↑ السقیفة و فدک، ص۹۹؛ دلائل الامامه، ص١١۴؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج١۶، ص۲۱۱؛ عوالم العلوم، ج۱۱، قسم ٢، ص٨٩۴.
- ↑ الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص۱؛ کفایة الاثر، ص۱۹۹؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵٣.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۲۶.
- ↑ السقیفة و فدک، ص۹۹.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگهای گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند، بیگمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
- ↑ دلائل الامامه، ص۱۱۳؛ السقیفة و فدک، ص۹۹؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۲؛ ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۰۵؛ محقق بحرانی، الدرر النجفیه، ج۳، ص۳۵۹؛ منهاج البراعه، ج۲۰، ص۹۷.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۳۶.
- ↑ «أنهم صفوة الصفوة اصطفاهم لنفسه لأنه لا يرى و لا يدرك و لا تعرف كيفيته و لا إنيته فهؤلاء الناطقون المبلغون عنه المتصرفون في أمره و نهيه فبهم تظهر قدرته و منهم ترى آياته و معجزاته و بهم و منهم عبادة نفسه و بهم يطاع أمره و لولاهم ما عرف الله و لا يدري كيف يعبد الرحمن فالله يجري أمره كيف يشاء فيما يشاء- لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون». تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص٣٩۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۹۳؛ بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۸؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۵١٧.
- ↑ علل الشرائع، ج۱، ص۹؛ کنز الفوائد، ج۱، ص۳۲۸؛ تفسیر الصافی، ج۵، ص۷۵؛ بحار الأنوار، ج۵، ص۳۱۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۹.
- ↑ غیببة نعمانی، ص۱۹۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص١٧٩.
- ↑ کمال الدین، ج۱، ص٣٨۵.
- ↑ «وَ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ بِكُمْ يُثْبِتُ وَ بِكُمْ يَفُكُّ الذُّلَّ مِنْ رِقَابِنَا وَ بِكُمْ يُدْرِكُ اللَّهُ تِرَةَ كُلِّ مُؤْمِنٍ يُطْلَبُ بِهَا وَ بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَ بِكُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ رِزْقَهَا وَ بِكُمْ يَكْشِفُ اللَّهُ الْكَرْبَ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ تَسِيخُ الْأَرْضُ الَّتِي تَحْمِلُ أَبْدَانَكُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِيهَا إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ». الکافی، ج۴، ص۵٧۶؛ کامل الزیارات، ص٢٠٠.
- ↑ «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ». من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶٠٩؛ عیون أخبار، ج۲، ص٢٧۶؛ تهذیب الأحکام، ج۶، ص٩٩؛ المزار الکبیر ابن المشهدی، ص۵٣٢.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۳۸.
- ↑ کفایة الاثر، ص۱۹۹.
- ↑ الإمامة و التبصرة، ص۱؛ کفایة الاثر، ص۱۹۹؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ «اینان دو گروه دشمنند که درباره پروردگارشان با هم به دشمنی برخاستند» سوره حج، آیه ۱۹.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۸۰؛ الخصال، ج۱، ص۴٣.
- ↑ احتجاج، ج۱، ص١٣۴؛ السقیفة و فدک، ص۱۳۹؛ دلائل الإمامة، ص۱۱۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶٨.
- ↑ تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، ص۳۳۰؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص٢۵٩ و ج٣۶، ص٩؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص٣٠٧.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۴۲.
- ↑ ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۵٩.
- ↑ معانی الاخبار، ص۶۴؛ بحار الانوار، ج٢۵، ص١٠۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۲، ص۲۸۰.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۵۴؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۷۲.
- ↑ اصول کافی، ج۱، صص ۲۸۴ و ۲۹۱؛ تحف العقول، صص ٢٢۳ و ٢٢۴.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۴۴.