پاسداری از دین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث وظایف پیامبر خاتم و وظایف امام است. "پاسداری از دین" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل پاسداری از دین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.


پاسداری از دین یکی از وجوه ضرورت امامت

رابطه وظیفه پاسداری از دین با علم غیب معصوم

پاسداری از دین یکی از وظایف امام

همکاری با خلفا

صلح با حاكم جائر

قیام در برابر حکومت جائر

  • از مواردی که می‌توان از آن به عنوان وظیفه و شأن امام یاد کرد، قیام در برابر طاغوت زمان است؛ بدین معنا که وقتی امام ببیند اصل و جوهر اسلام در خطر است و ادامه این روند، نتیجه‌ای جز نابودی دین در پی نخواهد داشت، لازم است در برابر این وضعیت قیام کرده، تا پای جان پیش رود. قیام خونین عاشورا از همین موارد است. بی‌گمان، هر امامی در آن شرایط به جای اباعبدالله الحسین(ع) بود، چنین قیامی را به راه می‌انداخت.سخن در فساد و فحشای علنی یزید و از میان برداشتن مظاهر توحیدی از سوی او فراوان است. در چنین وضعیت اسفناکی است که امام(ع) فریاد برمی‌آورد: "آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری به عمل نمی‌آید؟"[۲۱] امام حسین(ع) خطر نابودی اسلام را احساس می‌کند که قیام علیه این وضعیت را بر خود لازم دانسته، می‌فرماید: "ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم. آن‌گاه که امت، به رهبری مانند یزید گرفتار شود، باید با اسلام خداحافظی کرد"[۲۲] در همین راستاست که ایشان هدف خود از قیام را اصلاح امت جد خود اعلام می‌کند.[۲۳][۲۴].

ضرورت وجود حافظ دین

ضرورت حفظ دین از تحریف

  1. دچار اعوجاج و انحراف و در نتیجه، ضایع شدن اصل شریعت - که سعادت انسان‌ها در گرو آن است- نگردد.
  2. مطمئن باشد که به همه آنچه خداوند امر فرموده و نبیّ اکرم(ص) آورده، عمل نموده است. در صورت نبود چنین حافظی، امّت دچار تحیّر و سردرگمی می‌شود؛ زیرا نمی‌داند آیا به همه آنچه مأمور بوده عمل کرده است و یا خیر. اساساً امر به مأمورٌبه مبهمی که راهی برای امتثال آن وجود ندارد، از خداوند قبیح و محال است.
  3. در قبال انحراف و اختلاف در دین که از طریق تحریف و جعل صورت می‌پذیرد، گمراه نگردد؛ زیرا تحریف ممکن است از طریق تفاسیر ناصحیح و یا با جعل مطالب خلاف واقع انجام شود. منظور از تحریف این است که شخص به جای از بین بردن اصل مطلب، با روشی پیچیده‌تر، ضمن حفظ اصل موضوع، آن را به گونه‌ای که مورد نظر خودش است تفسیر نماید؛ در مقابل، منظور از جعل آن است که با بیان مطالبی کذب و انتساب آن به خدا و رسول(ص)، امری غیردینی به نام دین ارائه شود[۲۵].

ضرورت حفظ دین پس از پیامبر(ص)

امام؛ حافظ دین الهی پس از پیامبر(ص)

انحصار حفظ شریعت در وجود امام معصوم زنده

تمسّک به قرآن

  • قرآن، حجّت مستقل الهی و مرجع سایر امور است و همه احکام عملی و نظری شرع مقدس و نیازهای امّت اسلام تا روز قیامت در آن موجود است﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۳۵]؛ و نیز: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُون[۳۶]. امّا این کتاب ارجمند، به دلایل زیر نمی‌تواند به تنهایی و بدون مبیّن، حافظ شریعت از تحریف و نیز مبیّن آن باشد؛ زیرا:
  1. کلیّات امور در آن ذکر شده، ولی تفاصیل احکام دین در آن نیست. قرآن از این جهت مانند قانون اساسی است که بر اساس آن، می‌باید در قوه مقنّنه احکام جزئیات مطرح گردد. لذا هرچند قرآن تبیان همه امور است، ولی به این شرط که مبیّنی الهی و معصوم در کنار آن قرار گیرد و از گنج‌های آن، گوهرهای ناب استخراج کند؛ وگرنه قرآن کتاب صامتی است که هرکس می‌تواند در جهت اغراض خود از آن سوء استفاده کند.
  2. هرچند قرآن قطعی الصّدور است، ولی چون دردلالت بر مطالب خود، احتمالات گوناگون از آن استنباط می‌شود و مانند اخبار صادره از رسول خدا(ص) ظنّی الدّلاله است، هر اشکالی در دلالت بر سنّت وارد گردد، عیناً به استنباط از قرآن نیز وارد است.
  3. چون قرآن حجّت صامت است، خود نیز مانند سایر حجّت‌های صامت، در معرض تحریف و تدسیس قرار دارد. اصولاً تحریف هر آیین آسمانی، با تحریف درکتاب دینی آن آغاز شد و سپس به همه ارکان دین سرایت کرد[۳۷].

تمسّک به سنّت نبوی(ص)

  1. تعداد این‌گونه اخبار که همه شرایط صدور در تمام طبقات را داشته باشد، عملاً بسیار محدود است و منحصر به چند خبر معیّن می‌باشد و در نتیجه، مبیّن و حافظ همه آیات قرآن نخواهد بود.
  2. در آن نیز احتمال خطای عمدی، یعنی تبانی در کذب یا سهو، وجود دارد.
  3. به فرض وقوع همه این شرایط، روایت نبوی از نظر حجّیّت نهایتاً در رتبه آیات قرآن قرار می‌گیرد که قطعی‌الصدور و ظنی‌الدلاله است و جز در مواردی که نصّ بر امر خاصّی است و قطعی‌الدّلاله است، در بقیه موارد نیازمند مفسّر و مبیّن است. همچنین، چنانچه تواتر معنوی باشد، در این صورت نیز علاوه بر محدود بودن، قابل خدشه در اخبار معارض است و در مرتبه خبر واحد قرار می‌گیرد[۳۹].

تمسّک به خبر واحد

  1. خبر واحد فی حدّ ذاته یقین‌آور نیست و خداوند از عمل به ظنّ و گمان در احکام و اصول شریعت نهی فرموده است[۴۰]؛ مگر آنکه شارع مقدس در محدوده‌ای خاصّ و با ضوابط معیّن، گمان حاصل از آن را نازل‌منزله یقین فرض کند و آن را حجّت بداند.
  2. به فرض یقین‌آوربودن، چون سنّت نبوی حجّت صامت است، مانند آیات قرآن محکم و متشابه دارد و خود نیازمند مبیّن و مفسّر است؛ چنان‌که ابی‌الجارود از امام صادق(ع) نقل کرده:«إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ثَقِيلٌ مُقَنَّعٌ أَجْرَدُ ذَكْوَانُ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»[۴۱].

تمسّک به اجماع

  1. اجماع نیز مانند خبر متواتر دارای شرایط سختی است و تنها در مسائل بسیار محدودی در شریعت واقع شده است. لذا همان ایرادات و مضیقه‌هایی که در مورد خبر متواتر وجود داشت، در مورد اجماع نیز وجود دارد.
  2. در محل خود ثابت شده که اجماع تنها زمانی حجّت است که در میان مجمعین، امام معصوم حضور داشته باشد و حجیّت آن عملاً به وجود امام معصوم باز می‌گردد.

تمسّک به عقل

تمسّک به حجّت معصوم خدا

  1. عقلاً هیچ راهی برای حفظ شریعت از تحریف و نیز برای تبیین کتاب الهی و احکام دینی بعد از رسول خدا(ص)، جز با حضور امام زنده که در علم و عصمت مانند رسول خدا(ص) باشد، وجود ندارد.
  2. چون علم و عصمت امری باطنی است و با توجّه به آنکه گزینش امام در زندگی از اهمّ واجبات است و اعمال امّت بدون معرفت و ائتمار به امام معصوم باطل می‌باشد، پس واگذاری انتخاب امام بر عهده مردم، تکلیف آنان به امر ما لایطاق است و از خداوند چنین تکلیفی قبیح می‌باشد. لذا بنا بر قاعده لطف، با رحلت نبیّ اکرم(ص)، بر خداوند لازم است که امامی را برای مردم معیّن نماید.
  3. بنابر اصل فوق، اگر در زمانی کسی از شناخت امام خود محروم ماند، باید در شناسایی او تلاش نماید و نمی‌تواند به صرف اینکه او معرّفی نشده، مسئله امامت را - که از اصول دین است - نادیده بگیرد[۵۲][۵۳].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک. الهی راد، صفدر،انسان‌شناسی، ص ۲۰۳.
  2. سوره آل ‏عمران آیه ۷۵ و ۷۸؛ احمد طبرسی، الإحتجاج، ج‏۱، ص۱۹۵، خطبة أمیرالمؤمنین(ع) بعد فتح البصرة.
  3. المحاسن، ج‏۱، ص۱۰۴، باب۴۳؛ محمد صفار، بصائر الدرجات، ج‏۱، ص ۵۰۵، باب ۱۸؛ کلینی، محمد، الکافی، ج‏۱، ص۲۱۵؛ و غیره
  4. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۲؛ ابن شعبه، حسن‏، تحف العقول، ص۳۰۷؛ مفید، محمد، الاختصاص، ص۸۲.
  5. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۱۳۴-۱۳۶.
  6. البته می‌توان گفت گاه پاسداری از دین به بیان صحیح آن است که این مسئله را در شأن مرجعیت دینی به تفصیل بررسی کردیم. آنچه در اینجا در پی آن هستیم، بیشتر اقدامات سیاسی و اجتماعی است که موجب می‌شود تا دین از نابودی حفظ شود.
  7. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۴۲ تا ۲۴۷.
  8. نهج البلاغه، نامه ۶۲: «فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ بِبَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ(ص) عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ؛ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَهُ؛ فَأَمْسَكْتُ [بِيَدِي] يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ(ص)؛ فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ... فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَه»
  9. علی بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۴.
  10. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹.
  11. احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵؛ علی بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۰. جالب آنکه عمر تصریح کرد که نظر امام علی(ع) برای اهل اسلام مفید است؛ احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵. این نکته روشن می‌سازد که مهم برای امام(ع)، تقویت جبهه اسلام بود.
  12. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶؛ احمد بن داوود دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۴. گفتنی است اصحاب امام على(ع) نیز به پیروی از امام خویش، گاه با دستگاه خلافت همکاری می‌کردند؛ چنان‌که سلمان، استانداری مدائن را پذیرفت (علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۶). عمار نیز استانداری و سرپرستی کوفه را قبول کرد (محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۵). عثمان بن حنیف نیز در عصر عمر مسئول جمع‌آوری مالیات کوفه بود.
  13. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۰۷.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۲۸؛ «يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، مَا يُرِيدُ عُثْمَانُ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَنِي جَمَلًا نَاضِحاً بِالْغَرْبِ أَقْبِلْ وَ أَدْبِرْ، بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ ثُمَّ بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَقْدُمَ، ثُمَّ هُوَ الْآنَ يَبْعَثُ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ؛ وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ أَكُونَ آثِماً»
  15. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۴ و ۳۴۵؛ عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۳.
  16. محمد بن مکرم بن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۷۴.
  17. در‌این‌باره ر.ک: ائمتنا، به نقل از احمد ترابی، امام باقر(ع) جلوه امامت در افق دانش، ص۱۵۱.
  18. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۴۲ تا ۲۴۷.
  19. محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۴، ص۲۰؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۵۱۹؛ علی بن موسی بن طاووس حسنی، التشريف بالمنن، ص۷۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۳۰۵.
  20. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۴۲ تا ۲۴۷.
  21. نعمان بن محمد بن حیون، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۳، ص۱۵۰.
  22. جعفر بن محمد بن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۲۵؛ علی بن موسی بن طاووس حسنی، اللهوف، ص۲۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۶.
  23. جعفر بن محمد بن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
  24. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۴۲ تا ۲۴۷.
  25. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۰۹-۴۱۰.
  26. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.
  27. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  28. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  29. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۱۰-۴۱۱.
  30. «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش می‌سپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامده‌اند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش می‌کنند؛ (به همدیگر) می‌گویند اگر به شما این (حکمی که ما می‌خواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچ‌گاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل‌هایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۴۱.
  31. خداوند درباره تحریف‌های علمای اهل کتاب، در موارد متعدّد به امّت اسلام هشدار داده است؛ مثلاً در سوره بقره، آیه ۸۹، انکار رسول خدا(ص) را- که آنها قبلاً وعده بعثت حضرتش را می‌دادند- بیان می‌دارد و می‌فرماید: ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست می‌شمرد؛ با آنکه پیش‌تر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری می‌خواستند؛ همین که آنچه می‌شناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.
  32. «آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.
  33. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۱۱-۴۱۲.
  34. تقریر برهان در بیان فاضل اللازم مقداد به این شرح است: «أنه کلما وجب أن یکون للشرع حافظ وجب عصمه الإمام، لکن الملزوم ثابت إجماعا فکذا اللازم. بیان الملازمه: أنّ الحافظ لیس هو الکتاب و لا السنه لکونهما غیر وافیین بکل الأحکام. و أیضا هما حمالان للوجوه المختلفه، و ذلک یؤدّی إلی الاختلاف، ولا الإجماع؛ لعدم حصوله فی الکل، فلأنه إن لم یشتمل علی المعصوم فلیس بحافظ، لجواز الخطإ علی کل واحد فیجوز علی المجموع، و إن اشتمل فهو الحافظ فی الحقیقه و غیره هدر، و لان الاجماع حجه نقلی و الا لکان کل اجماع حجه، فیتوقف النقل علی حافظ فیدور، و لا القیاس؛ لابتناء شرعنا علی تفریق المتماثل و جمع المختلف، و لا البراءه الأصلیه و إلا لارتفعت الأحکام، فیتعین الإمام فیکون معصوما و إلا لما أمن التغییر و التبدیل. (اللوامع الإلهیه فی المباحث الکلامیه (ط. دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ص۳۳۲).
  35. «و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  36. «و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
  37. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۱۳.
  38. این مطلب در بیانات مختلف ائمّه هدی(ع) بیان شده؛ چنان‌که زراره از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَقَالَ حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لَا يَجِي‌ءُ غَيْرُهُ» (الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۵۸: باب البدع والرأی والمقاییس...).
  39. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۱۴.
  40. خبر واحد قطع‌آور نیست و حجّت ظنّی نیز فی حدّ ذاته معتبر نیست؛ زیرا خداوند در مذمّت کسانی که در امور دینی خود به ظن عمل می‌کنند، می‌فرماید: ﴿وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا. لذا در کتب اصولی، پیرامون حد و حدود حجیّت خبر واحد، مباحث مبسوطی مطرح شده؛ برای نمونه به این دو کتاب معروف مراجعه کنید: اوّل، اصول الفقه (مرحوم مظفر) (ط. اسماعیلیان، ۱۳۸۷ ه.ق)، ج۲، ص۷۰ به بعد و دوم: فرائد الاصول (شیخ انصاری) (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ه.ق)، ج۱، ص۱۰۸ به بعد.
  41. بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۱، ص۲۱، باب ۱۱.
  42. برای توضیح بیشتر رجوع شود به براهین قرآنی، برهان «تأویل».
  43. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۱۵.
  44. سرمایه ایمان در اصول اعتقادات (ط. الزهراء، ۱۳۷۲ ه.ش.)، ص۱۱۴.
  45. سرمایه ایمان در اصول اعتقادات (ط. الزهراء، ۱۳۷۲ ه.ش.)، ص۱۱۵.
  46. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۱۶.
  47. «در نوشته‌ای فرو پوشیده که جز پاکان را به آن دسترس نیست فرو فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیان است» سوره واقعه، آیه ۷۸-۸۰.
  48. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  49. برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، اثر آیت‌الله جوادی آملی؛ نیز کتاب اصول الفقه مرحوم محمد رضا مظفّر (ط. اسماعیلیان، ۱۳۸۶ ه.ق)، ج۱، ص۲۱۶.
  50. «عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ السُّنَّةَ لَا تُقَاسُ أَ لَا تَرَى أَنَّ امْرَأَةً تَقْضِي صَوْمَهَا وَ لَا تَقْضِي صَلَاتَهَا يَا أَبَانُ إِنَّ السُّنَّةَ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ الدِّينُ» و نیز امام صادق(ع) در بیان دیگری فرمودند: «أَنَّ عَلِيّاً(ع) قَالَ: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلْقِيَاسِ لَمْ يَزَلْ دَهْرَهُ فِي الْتِبَاسٍ وَ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِالرَّأْيِ لَمْ يَزَلْ دَهْرَهُ فِي ارْتِمَاسٍ- قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِرَأْيِهِ فَقَدْ دَانَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فَقَدْ ضَادَّ اللَّهَ حَيْثُ أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فِيمَا لَا يَعْلَمُ» (الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۵۸).
  51. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۱۷.
  52. الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۴۲۴؛ المنقذ من التقلید (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۲ه.ق)، ج۲، ص۲۶۲.
  53. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۱۸.