مصحف فاطمه در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث مصحف فاطمه است. "مصحف فاطمه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مصحف فاطمه(س)‌

فاطمه زهرا(س) تربیت یافته مکتب علم و دانش و تقوا بود و در این راستا بهره فراوانی نصیب وی گشته بود برخی از روایاتی که آن بزرگوار در زمینه احکام و آداب و اخلاق و فضایل اهل بیت(ع) مستقیما از رسول خدا(ص) نقل کرده ما را به بخشی از این حقیقت، آگاه می‌سازد. این روایات در مجموعه‌ای به نام «مصحف فاطمه» توسط عدّه‌ای از مؤلفان گردآوری شده است. نخستین کسی که به این مهمّ همت گمارد سیوطی متوفای سال ۹۱۱ هجری، سپس سید حسین شیخ الاسلامی تویسرکانی ۲۶۰ حدیث از فاطمه زهرا روایت کرده که از رسول خدا نقل شده و یا به نحوی به آن مخدّره و رسول اکرم(ص) ارتباط دارد، پس از او عزیز الله عطاردی و احمد رحمانی همدانی که در کتاب خود «فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی» نزدیک به ۸۴ حدیث را که در کتب شیعه و اهل سنّت از آن بانوی بزرگ روایت شده نقل کرده است.

از همین‌جا به مطالبی که سید هاشم معروف حسنی در مورد مصحف فاطمه به نگارش آورده بازمی‌گردیم. روایات به این مصحف اشاره دارد و در آن از گستره علم و دانش زهرای مرضیه(س) و جایگاه آن بزرگوار نزد خدا و رسول و اهل بیت پیامبر، پرده برمی‌دارد. معروف حسنی در این‌باره می‌گوید: «با مقام و منزلتی که زهرا(س) داراست، شگفت‌آور نیست که آن حضرت بخشی از روایاتی را که از رسول خدا(ص) و همسر ارجمندش در مورد احکام اسلام و اخلاق و آداب و حوادث و دگرگونی‌هایی که در آینده رخ می‌دهد شنیده، در کتابی جمع‌آوری کرده باشد و این کتاب را فرزندانش امامان معصوم(ع) با عنوان میراث خود از آن مخدّره، یکی پس از دیگری به ارث برده باشند»[۱].[۲].

گزیده‌ای از مصحف فاطمه(س)‌

ارزش علم و تحقیق‌

۱. امام عسکری(ع) فرمود: بانویی خدمت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) رسید و عرضه داشت: مادر پیر و سالخورده‌ای دارم و در مورد نمازش مسائلی دارد مرا حضور شما فرستاده تا آنها را از شما بپرسم فاطمه(س) پرسش‌های آن زن را پاسخ داد، وی بار دوم و سوم تا ده‌بار پرسش‌هایی را مطرح کرد و هربار زهرای مرضیه(س) بدو پاسخ داد. آن زن از فزونی پرسش‌هایش اظهار شرمندگی کرد و عرضه داشت: ای دخت رسول خدا! بیش از این شما را به زحمت نمی‌اندازم.

فاطمه زهرا(س) در پاسخ فرمود: هرگونه پرسشی در نظر داری بپرس و من خسته نمی‌شوم، آیا کسی‌که اجیر شود در مقابل یکصد هزار دینار طلا، بار سنگینی را به پشت بام ببرد، به نظر شما احساس خستگی می‌کند؟ آن زن عرض کرد: خیر؛ فاطمه(س) فرمود: پاداش من در برابر هر مسأله‌ای که تو می‌پرسی در پیشگاه خداوند فزونتر از مرواریدهای فاصله میان زمین تا عرش الهی است، بنابراین، من سزاوارترم که این کار بر من سنگین ننماید، از پدر بزرگوارم رسول خدا(ص) شنیدم می‌فرمود: آن روز که اندیشمندان شیعیان ما در روز رستاخیز محشور می‌شوند به تناسب کثرت علم و دانش و تلاش آنها در راستای ارشاد و راهنمایی بندگان الهی، بر قامت هریک از آنان هزاران جامه از نور پوشانده می‌شود سپس از جانب پروردگارمان ندایی به گوش رستاخیزیان می‌رسد که می‌گوید: ای کسانی‌که سرپرستی یتیمان خاندان پیامبر را بر دوش گرفته‌اید، یتیمانی که با از کف دادن پدرانشان که امامان و پیشوایان معصوم بودند، سرپرستی آنها را شما بر عهده گرفتید اکنون اینان شاگردان شما هستند، شاگردانی که سرپرستی آنان را عهده‌دار و آنها را تحت مراقبت خویش قرار دادید، آنان را در دنیا به خلعت نور دانش بیارایید.

بدین ترتیب، به هریک از آن ایتام به اندازه علوم و دانشی که از شما دانشمندان دریافت کرده‌اند، خلعت داده می‌شود به گونه‌ای که به برخی یکصد هزار جامه نورانی اعطا می‌گردد و ایتام نیز به نوبه خود بر قامت شاگردان خویش به‌همان اندازه، جامه‌های نورانی می‌پوشانند، آن‌گاه خداوند می‌فرماید: یک‌بار دیگر بر خلعت دانشمندانی که سرپرستی یتیمان خاندان پیامبر را عهده‌دار بوده‌اند، بیفزایید و آن را چندین برابر گردانید، تا خلعتشان تکمیل گردد و آن را افزایش دهند تا به کمال شایسته خود برسد و بر خلعت شاگردانی که سبب شدند تا چنین جامه‌هایی از نور بر اندام آنان پوشیده شود نیز، افزوده گردد.

پس از آن فاطمه زهرا(س) فرمود: ای بنده خدا! هر تار و پود این جامه‌ها از تمامی پدیده‌هایی که آفتاب بر آن تابیده است یک میلیون بار باارزش‌تر و گرانبهاتر است،؛ چراکه کلیه پدیده‌های هستی، آمیخته به ظلمت و تاریکی و دستخوش کدری و تیرگی‌اند[۳].

۲. از ابن مسعود روایت شده گفت: مردی خدمت فاطمه زهرا(س) رسید و عرضه داشت: ای دخت رسول خدا(ص) آیا پدر بزرگوارتان نوشتاری نزد شما به یادگار نهاده که آن را به من هدیه کنی؟ حضرت به کنیزکش فرمود: آن قطعه پارچه‌ای را که نهان کرده بودم برایم بیاور. کنیزک به جستجوی آن پرداخت ولی آن را نیافت. فاطمه(س) فرمود: وای بر تو! بیشتر جستجو کن؛ زیرا ارزش معنوی آن برای من مانند حسن و حسینم است. کنیزک مجددا به جستجو پرداخت و آن را میان خاک‌ها یافت.

وقتی آن را آورد در آن نوشته شده بود، محمد پیامبر خدا(ص) فرمود: کسی که همسایه‌اش از اذیت و آزار او در امان نباشد در زمره مؤمنان نیست، آن‌کس که به خدا و روز رستاخیز اعتقاد داشته باشد در پی آزار و اذیّت همسایه‌اش بر نمی‌آید، کسی‌که به خدا و جهان آخرت ایمان دارد یا سخن نیک بگوید و یا سکوت نماید، خداوند انسان خیرخواه و بردبار و پارسا را دوست، و افراد فحاش و بدزبان و لجوج و پرس و جوگر، مورد خشم او هستند، حیاء رکنی از ایمان و ایمان در بهشت خواهد بود، فحش از بی‌حیایی و بی‌حیا در آتش دوزخ جای دارد[۴].[۵].

بیان جایگاه اهل بیت(ع)‌

  1. از فاطمه زهرا(س) روایت شده که رسول خدا(ص) به او فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه تو را به ازدواج شخصیتی درآوردم که قبل از همه مسلمانان به اسلام گروید و علم و دانش او از همه برتر است؟ تو بانوی بانوان جهانیانی چنان‌که [حضرت‌] مریم بانوی بانوان قوم خود بود[۶].
  2. از یزید، از عبد الملک نفلیّ، از پدرش، از جدش روایت شده گفت: خدمت فاطمه دخت رسول خدا(ص) شرفیاب شدم، فاطمه با پیشدستی بر من سلام کرد، راوی می‌گوید: سپس فاطمه(س) اظهار داشت: آن‌گاه که پدر بزرگوارم رسول خدا(ص) در قید حیات بود فرمود: کسی‌که ۳ روز بر من و تو سلام و درود فرستد اهل بهشت خواهد بود. به او عرض کردم: در زمان حیات شماها یا پس از وفاتتان؟ فرمود: هم در زندگی و هم پس از وفات ما.
  3. فاطمه(س) فرمود: درود بر شما پدر! فرمود: و درود بر تو دخترم! عرض کردم: به خدا! در خانه علی دانه گندمی وجود ندارد، و پنج روز است غذایی به دهان نزده، نه گوسفند و شتری دارد و نه خوردنی و آشامیدنی[۷]. رسول خدا(ص) فرمود: فاطمه جان! نزدیک بیا، به او نزدیک شدم فرمود: دستت را از زیر پیراهن بر پشت من بنه، من این کار را انجام دادم. ناگهان دیدم سنگی میان کتف او قرار داشت که به سینه آن بزرگوار بسته شده بود، فاطمه فریاد بلندی برآورد، رسول خدا(ص) به او فرمود: یک ماه است که در خانه‌های خاندان محمد، آتشی برای پختن غذا افروخته نشده است. سپس پیامبر(ص) فرمود: ولی با این همه علی در بیست و چند سالگی در قلعه خیبر را که پنجاه تن از بلند کردن آن عاجز و ناتوان بودند، از جا برکند. چهره زهرا(س) با شنیدن این جمله از خوشحالی شکفت و خدمت علی(ع) رسید و خانه از نور رخش درخشان گردید، علی(ع) بدو فرمود: دخت رسول خدا! هنگامی از نزد من بیرون رفتی چهره‌ات به گونه‌ای دیگر بود؟ پاسخ داد: پیامبر اکرم فضایل تو را برایم بازگو کرد و من بی‌صبرانه نزدت شتافتم[۸].
  4. اسماء بنت عمیس از فاطمه زهرا(س) دخت رسول اکرم(ص) روایت کرده که فرمود: روزی رسول اکرم(ص) به خانه ما آمد و فرمود: فرزندانم حسن و حسین کجایند؟ فاطمه فرمود: عرض کردم: پدر! در منزل لقمه نانی که بتوان با آن رفع گرسنگی کرد، نداشتیم، ولی همواره خدای متعال را سپاس می‌گوییم، علی پیشنهاد کرد، من حسن و حسین را بیرون می‌برم چون بیم دارم گریه کنند و بهانه چیزی بگیرند و تو نیز در خانه چیزی نداری، از این‌رو، علی فرزندانم را نزد فردی یهودی برد تا برایشان چیزی تهیه کند. رسول خدا(ص) در پی علی(ع) راه افتاد وقتی بدان محل رسید دید حسن و حسین در کنار جویباری مشغول بازی و مقداری خرما پیش روی آنهاست، پیامبر به علی(ع) فرمود: علی! قصد نداری فرزندانم را به خانه برگردانی تا گرمی هوا آنها را نیازارد؟ علی(ع) عرضه داشت: ای رسول خدا! در خانه چیزی برای خوردن نداشتیم، اگر لحظه‌ای درنگ فرمایید من مقداری خرما برای زهرا تهیه کنم، رسول خدا(ص) جلوس فرمود و علی(ع) در ازای هر دلو آبی که برای فرد یهودی از چاه بیرون می‌آورد، یک دانه خرما دریافت می‌کرد و بدین‌سان، مقداری خرما تهیه نمود و به اتفاق رسول خدا(ص) آنها را به خانه آوردند. فاطمه زهرا(س) احادیث فراوانی را مستقیما از پدر بزرگوارش شنید و یا رسول خدا(ص) دستور داد آنها را برای آن مخدّره بنگارند و فرزندان او حسن و حسین و پدر بزرگوارشان علی(ع) و نواده‌اش فاطمه دخت امام حسین(ع) به نحو مرسل و نیز عایشه و امّ سلمه و أنس بن مالک و سلمی مادر رافع، از آن بزرگوار روایت اخذ کرده‌اند[۹].
  5. در حدیثی طولانی از فاطمه زهرا(س) منقول است که به پدر بزرگوار خویش عرضه داشت: پدر! سلمان از وضعیت لباس من شگفت‌زده شد، سوگند به آن کس که تو را به حق مبعوث گرداند، پنج سال است فرش و زیرانداز من و علی پوست گوسفندی است که روزها برای شترمان علف روی آن می‌ریزیم و شب‌ها روی آن می‌خوابیم، بالش‌های ما از پوست تهیه شده و داخل آن با لیف خرما پر شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: سلمان! دخترم زهرا! از دیگر زنان پیشی گرفته است[۱۰].
  6. از زینب دختر امیر المؤمنین(ع)، از مادر مکرّمه‌اش فاطمه زهرا(س) روایت شده که فرمود: علی جان! به راستی جایگاه تو و شیعیانت در بهشت است[۱۱].
  7. از فاطمه زهرا(س) دخت پیامبر اکرم(ص) روایت شده که خدمت رسول خدا(ص) رسید پیامبر پارچه‌ای را گسترد و بدو فرمود: روی آن زیرانداز بنشین، امام حسن(ع) وارد شد پیامبر بدو فرمود: کنار مادرت بنشین، آن‌گاه حسین خدمت پیامبر رسید، حضرت به او فرمود: کنار مادر و برادر خویش بنشین پس از آنان علی(ع) وارد شد و رسول خدا(ص) به او فرمود: کنار همسر و فرزندانت بنشین، و سپس گوشه‌های آن پارچه را گرفت و اطراف را جمع کرد و عرضه داشت: خدایا! اینان از منند و من از آنان، خدایا! همان‌گونه که من از آنان خشنودم، تو نیز از آنان راضی و خشنود باش[۱۲].
  8. از فاطمه زهرا(س) روایت شده که اظهار داشت پیامبر خدا(ص) به من فرمود: آیا به تو مژده ندهم که هرگاه خداوند اراده نماید زنی از زنان بهشت را تحفه و هدیه‌ای‌ عطا کند، نزد تو می‌فرستد تا از زیورآلات خویش به او بدهی؟
  9. از علی بن موسی الرضا، از پدر بزرگوارش موسی بن جعفر، از پدرش امام صادق، از پدرش امام باقر، از پدرش علی بن حسین، از پدرش حسین بن علی، از فاطمه دخت رسول خدا روایت شده که‌ «أَنَّ النَّبِيَّ(ص) قَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ وَ مَنْ كُنْتُ إِمَامَهُ فَعَلِيٌّ إِمَامُهُ»[۱۳]؛ هرکس من مولا و سرپرست امور اویم، علی مولای اوست و هرکس من امام و پیشوای وی هستم، علی پیشوای اوست.
  10. سید محمد غماری شافعی در کتاب خود از فاطمه دختر حسین رضوی، از فاطمه دختر محمد رضوی، از فاطمه دختر ابراهیم رضوی، از فاطمه دختر حسن رضوی، از فاطمه دختر محمد موسوی، از فاطمه دخت عبدالله علوی، از فاطمه دختر حسن حسینی، از فاطمه دختر ابوهاشم حسینی، از فاطمه دختر محمد بن احمد بن موسی مبرقع، از فاطمه دختر امام علی بن موسی الرضا(ع)، از فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع)، از فاطمه دختر امام صادق(ع)، از فاطمه دختر امام باقر(ع)، از فاطمه دختر ابا عبد الله الحسین(ع)، از زینب دختر امیر المؤمنین(ع)، از فاطمه دخت گرامی رسول اکرم(ص) آمده است که: رسول خدا(ص) فرمود: «أَلَا مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِيداً»[۱۴]؛ آگاه باشید! هرکس با عشق و محبت خاندان پیامبر اکرم(ص) از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است.
  11. حارثه بن قدامه می‌گوید: سلمان از عمّار روایت کرده که گفت دوست داری خبری شگفت‌آور به تو بدهم؟ گفتم: آری نقل کن؛ عمّار گفت: بسیار خوب؛ روزی شاهد بودم علی بن ابی طالب(ع) بر فاطمه زهرا(س) وارد شد، وقتی چشم زهرا به علی افتاد او را صدا زد و اظهار داشت: نزدیک بیا، تا تو را در جریان حوادث رخ‌داده و رخ‌دادنی‌ها، و آن‌چه رخ نداده، تا قیامت و روز رستاخیز، قرار دهم. عمّار می‌گوید: دیدم امیر مؤمنان(ع) به عقب برگشت و من نیز عقب رفتم و آن‌گاه علی(ع) خدمت رسول خدا(ص) رسید، پیامبر اکرم به علی(ع) فرمود: ابوالحسن نزدیک بیا، وقتی امیر المؤمنین(ع) نزدیک پیامبر رفت و در جای خود آرام گرفت رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: تو سخن آغاز می‌کنی یا من سخن بگویم؟ علی(ع) عرضه داشت: سخن شنیدن از شما دلپذیرتر است، رسول خدا(ص) فرمود: گویی دیدم بر فاطمه وارد شدی و او با تو چنین و چنان سخن گفت و تو از نزد وی بازگشتی و پیش من آمدی، علی(ع) [با تعجّب‌] عرض کرد: ای رسول خدا! آیا نور فاطمه نیز از نور ماست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: مگر نمی‌دانستی؟ و سپس علی(ع) به پاس این فضیلت سجده شکر به‌جا آورد. عمّار گفت: امیر المؤمنین(ع) از خانه رسول خدا(ص) بیرون آمد و من نیز با او خارج شدم و بر فاطمه وارد شد و فاطمه نیز خدمت علی(ع) رسید و به او اظهار داشت: گویی خدمت پدرم رسیدی و آن‌چه را به تو گفته بودم به وی بازگو کردی؟ امام(ع) فرمود: آری؛ فاطمه جان‌؛ سپس فاطمه(س) بیان داشت: ابوالحسن! آگاه باش! خدای متعال نور مرا که آفرید آن نور خدای عزّوجلّ را تسبیح می‌گفت، سپس آن را در درختی از درختان بهشت به ودیعت نهاد و آن درخت نورانی شد و آن‌گاه که پدرم وارد بهشت شد، خدای متعال به او الهام فرمود میوه آن درخت را بچین و تناول نما و پدرم این کار را انجام داد و بدین‌ترتیب، خداوند مرا در صلب پدرم به ودیعت نهاد و سپس به مادرم خدیجه دخت خویلد منتقل ساخت و من از او متولد شدم، بنابراین، من از آن نور هستم. از این‌رو، از آن‌چه بوده و هست و هنوز به وجود نیامده آگاهم، ای ابوالحسن! مؤمن به وسیله نور خدای متعال می‌نگرد و نظاره می‌کند[۱۵].
  12. از ابوطفیل، از ابوذر، روایت شده گفت: از فاطمه زهرا(س) شنیدم می‌فرمود: منظور از آیه شریف و بر بلندی‌های میان بهشت و دوزخ مردانی حضور دارند که همه با چهره‌هایشان شناخته می‌شوند[۱۶] را از پدرم رسول خدا(ص) پرسیدم، فرمود: آنان پیشوایان بعد از منند، علی و دو نواده‌ام حسن و حسین و ۹ پیشوا از نسل حسین که همان مردان اعرافند، هرکس آنان را بشناسد و آنان وی را بشناسند وارد بهشت و هرکس با آنها بیگانه باشد و آنان وی را بیگانه بدانند وارد آتش دوزخ خواهد شد، خداوند تنها از راه شناخت آنان، شناخته می‌شود.
  13. سعد ساعدی، از پدرش روایت کرده گفت: در مورد امامان(ع) از فاطمه صلوات الله علیها پرسش نمودم. حضرت فرمود: از رسول خدا(ص) شنیدم می‌فرمود: پیشوایان پس از من به تعداد نقیبان بنی اسرائیل‌اند[۱۷].
  14. ابوبصیر، از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: پدرم امام باقر به جابر بن عبد الله انصاری فرمود: کاری با تو دارم، چه زمانی فرصت داری، در خلوت آن را از تو بپرسم؟ جابر عرض کرد: هر زمان شما دوست داشتید. روزی امام باقر(ع) در خلوت به جابر فرمود: جابر! در مورد لوحی که در دست مادرم فاطمه دخت رسول خدا(ص) دیدی و مطالبی که در آن نوشته شده بود و حضرت تو را از آنها آگاه ساخت، برایم سخن بگو. جابر عرضه داشت: خدا را گواه می‌گیرم، روزی در زمان حیات رسول خدا(ص) خدمت مادرت فاطمه(س) رسیدم تا ولادت امام حسین(ع) را به او تهنیت بگویم، در دست آن مخدّره لوحی سبز رنگ دیدم، تصوّر کردم زمرّد است، در آن نوشته‌هایی درخشان دیدم که نظیر نور خورشید می‌درخشید، به او عرض کردم: ای دخت رسول خدا! پدر و مادرم فدایت، این لوح چیست؟ فرمود: این لوحی است که خدای عزّوجلّ آن را به پیامبر خود اهداء فرمود: در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم حسن و حسین و نام پیشوایانی که از فرزندان منند، نوشته شده، پدر بزرگوارم آن را به من هدیه داد تا موجبات شادی‌ام را فراهم سازد. جابر افزود: مادرت فاطمه آن لوح را به من داد و آن را خواندم و از آن رونوشت برداشتم. امام صادق(ع) فرمود: پدرم امام باقر به جابر فرمود: جابر! آیا مقدور هست آن را به من نشان دهی؟ جابر عرض کرد: آری، سپس جابر به اتفاق پدرم راه افتادند تا به منزل جابر رسیدند. جابر صحیفه‌ای را که از چرم نازک تهیه شده بود به پدرم نشان داد، پدرم فرمود: جابر! تو به نوشته‌ای که در اختیار داری بنگر تا من آن را از حفظ برایت بخوانم. جابر در نسخه خود نگریست[۱۸] پدرم آن لوح را برای جابر از حفظ خواند، به خدا سوگند! حتّی یک حرف با یکدیگر اختلاف نداشتند. جابر عرضه داشت: خدا را گواه می‌گیرم آن‌چه در آن لوح نوشته شده بود، بدین شرح است: «این لوح نوشته‌ای است که از ناحیه خدای شکست‌ناپذیر و آگاه، بر محمد پیام‌آور نور و سفیرش به سوی مردم که فرشته وحی آن را از سوی پروردگار جهانیان فرود آورده است. ای محمد! نام‌های مرا ارج بنه و پرشکوه دار و نعمت‌هایم را سپاسگزار باش، و هرگز ناسپاس نعمت‌هایم مباش؛ چراکه من خدایی هستم که جز من معبودی نیست، ستم‌پیشگان را درهم می‌شکنم، متکبران را نابود می‌سازم و جفاکاران را به خاک مذلّت می‌نشانم، پاداش دهنده روز جزا هستم، به راستی من خدایی هستم که معبودی جز من وجود ندارد، اگر کسی در پی غیر فضل و عنایتم باشد و از غیر عدالت من بهراسد او را به گونه‌ای عذاب خواهم کرد که کسی را در جهان آن‌چنان کیفر نکرده باشم. ای محمد! تنها مرا پرستش کن و بر من توکّل نما من هر پیامبری را که فرستاده و رسالتش را کامل ساختم و زندگی‌اش پایان پذیرفت، برایش وصیّ و جانشینی مقرر داشتم، و تو را از همه پیامبران برتر و جانشین‌ات را بر همه جانشینان، برتری دادم و به وجود دو فرزند ارجمند، گرامی داشتم، فرزندت حسن را پس از پایان زندگی پدرش، گنجینه دانش خود و حسین را خزانه‌دار وحی قرار دادم و به شهادت در راه حق و عدالت، فضیلت بخشیدم و فرجام زندگی‌اش را به نیکبختی ختم نمودم، از این‌رو، حسین برترین شهیدان راه خدا به شمار می‌آید. سخن کامل خویش را همراه او قرار دادم و حجّت رسای خود را نزد او نهادم، به برکت ولایت خاندان او پاداش می‌دهم و به جهت بیگانگی از آنان، کیفر می‌کنم، نخستین امام پس از حسین، فرزندش سالار نیایشگران و زینت دوستان گذشته ما و پس از او فرزندش محمد، همنام جد بزرگوارش محمود، شکافنده دانش و گنجینه حکمت من و پس از او فرزندش جعفر، که تردیدکنندگان در امامتش نابود خواهند شد و ردکنندگان امامت او همانند رد کنندگان منند، من وعده داده‌ام موقعیت و جایگاه جعفر را گرامی بدارم و با پیروانش و یاران و دوستانش وی را فوق‌العاده شادمان سازم، پس از او موسی را برای روشنگری راه بندگانم در تاریک‌ترین دوران فریبکاری‌ها، به پیشوایی دین برگزیدم؛ چراکه رشته مقررّاتم گسسته نمی‌شود و دلیل روشنم نهان نمی‌گردد و دوستانم هیچ‌گاه روی دشواری نخواهند دید. به هوش باشید! آن‌کس که پیشوای هشتمین را انکار کند، گویی در صدد انکار همه اولیائم برآمده است، علی که دوست و یاری‌کننده دین من است، هم او که مسئولیت رسالت را بر دوش او نهاده و آگاهی وی را بر آن آزمودم، او را عفریتی سرکش به شهادت خواهد رساند و در شهری که بنده شایسته‌ام ذو القرنین آن را بنیان می‌نهد در کنار قبر بدترین آفریده‌ام به خاک سپرده خواهد شد، من مقرّر داشته‌ام او را به ولادت فرزند ارجمند و جانشین شایسته‌اش محمد، شادمان سازم، او وارث علم من و گنجینه دانش، جایگاه راز و حجّت من بر آفریدگانم، پس از پدرش خواهد بود. هر بنده‌ای که به امامت او ایمان واقعی بیاورد او را وارد بهشت خواهم ساخت و شفاعت هفتاد تن از خاندانش را که همگی سزاوار آتش دوزخ‌اند به او خواهم سپرد، نیکبختی را برای فرزندش علی که دوست و یاری‌کننده دین و آیین من و گواهم میان مردم و امانت‌دار وحی و کتاب من است، به ارمغان آورده و از او فرزندی پدید می‌آورم که فراخوان به‌سوی راه و رسم من است، و خزانه دانشم و نام بلند آوازه‌اش حسن است.»..[۱۹]؛
  15. فاطمه زهرا(س) فرمود: محمد و علی پدران امت مسلمانند، کژی و انحرافات آنان را اصلاح می‌نمایند، اگر مردم از آنان اطاعت کنند آنها را از عذاب جاودان رهایی می‌بخشند و اگر با آنان هماهنگ و موافق باشند، نعمت‌های بی‌پایان خدا را در اختیار آنان قرار خواهند داد[۲۰].
  16. فاطمه(س) از امیر مؤمنان(ع) روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: هرکس به فردی از فرزندانم احسان کند و بر احسانش پاداشی نگرفته باشد؟ من به سبب عملش به او پاداش خواهم داد[۲۱].
  17. احمد بن یحیی اودی، از ابونعیم ضرار بن صرد، از عبد الکریم ابویعفور، از جابر، از ابوضحی، از مسروق، از عایشه روایت کرده که گفت: فاطمه برایم نقل کرد و گفت: رسول خدا(ص) به من فرمود: دانش همسرت از همه برتر است، پیش از همه به اسلام گروید، و صبر و بردباریش از همه بیشتر است.
  18. فاطمه زهرا(س) فرمود: ستایش خداوندی را که به بزرگی و نورش، آفریده‌های زمین‌ها و آسمان از او خواهان وسیله‌اند و ما وسیله خدا میان مردم و برگزیدگان او و جایگاه پاکی‌ها و دلیل‌های روشن الهی و وارثان پیامبران او هستیم[۲۲].
  19. محمد بن عمر کناسی، از جعفر بن محمد، از پدرش، از علی بن حسین، از فاطمه صغری، از حسین بن علی، از فاطمه دخت پیامبر(ص)‌ روایت کرده که فرمود: روزی رسول خدا(ص) نزد ما حضور یافت و فرمود: خداوند به وجود شما فخر و مباهات می‌کند، همه شما را مورد مغفرت خویش و علی را به ویژه مشمول غفران خویش گرداند من فرستاده خدا به نزد شما هستم و موجب ترس و بیم قوم خود نیستم و به نزدیکانم علاقه‌مندم، هم‌اکنون جبرئیل به من خبر داد: سعادتمندتر از همه کسی است که در زمان حیات و پس از وفات من، دوستدار علی باشد[۲۳].
  20. زینب دختر ابورافع، از فاطمه زهرا(س) روایت کرده که آن مخدّره به اتفاق امام حسن و امام حسین(ع) در همان بیماری که رسول خدا(ص) در اثر آن دنیا را وداع گفت، خدمت آن حضرت شرفیاب شد و عرضه داشت: پدر جان! به حسن و حسین چیزی به ارث نمی‌نهی؟ رسول اکرم(ص) فرمود: شکوه و جلالم را حسن و دلاوری و بخششم را حسین به ارث برده است[۲۴].
  21. علی(ع) از فاطمه زهرا(س) روایت کرده که اظهار داشت: رسول خدا(ص) به من فرمود: فاطمه جان! کسی که بر تو درود فرستد خدا او را می‌بخشاید و در جایگاه بهشتی‌ام به من ملحق می‌گرداند[۲۵].
  22. زید بن علی بن حسین، از عمه‌اش زینب دختر امیر المؤمنین، از مادرش فاطمه زهرا(س) روایت می‌کند که فرمود: هنگام ولادت امام حسین(ع)، پدر بزرگوارم بر من وارد شد، کودکم را که در پارچه‌ای زرد پیچیده بودم به دست او دادم، حضرت پارچه زرد را کناری افکند و پارچه سفیدی گرفت و حسین را در آن پیچید و به دست من داد و سپس فرمود: فاطمه جان! حسین را بگیر، وی خود، امام، فرزند امام و پدر ۹ امام و پیشواست، امامان شایسته‌ای از نسل او به وجود می‌آیند که قائمشان، نهمین فرد آنان است‌
  23. سهل بن سعد انصاری می‌گوید: از فاطمه دختر رسول خدا(ص)‌ پرسیدم: پیشوایان دین کدامند؟ فرمود: رسول خدا(ص) به علی(ع) می‌فرمود: علی! تو پیشوا و جانشین پس از من و به مؤمنان سزاوارتر از خودشان هستی، پس از تو فرزندت حسن، بعد از او حسین، پس از او پسرش علی بن حسین، بعد از او پسرش محمد، پس از او پسرش جعفر، بعد از او پسرش موسی، پس از او پسرش علی، بعد از او پسرش محمد، پس از او پسرش علی، بعد از او پسرش حسن، پس از حسن قائم مهدی از خود مؤمنان به آنان سزاوارتر است. خداوند به وسیله او شرق و غرب گیتی را می‌گشاید، آنان امامان بر حق و زبان گویای اسلامند، هرکس به یاری آنها بشتابد، خدا آنان را یاری و هرکس آنان را تنها بگذارد، خداوند او را در وادی تنهایی رها می‌سازد[۲۶].[۲۷].

مبانی و فلسفه احکام اسلام‌

در خطبه معروفی که فاطمه زهرا(س) در جمع صحابه ایراد فرمود و پس از ماجرای سقیفه ابوبکر را مورد اعتراض قرار داد، آمده است:

۱. بندگان خدا! شما مسئولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او و نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او به سوی امت‌ها هستید. پاسدار حق الهی میان شما، و حافظ پیمان خداوند در دسترس همه شماست. آن‌چه پیامبر پس از خود میان امت به یادگار نهاده کتاب ناطق الهی و قرآن راستگو و نور آشکار و روشنایی پرفروغ است. کتابی که دلائلش روشن، باطنش آشکار، ظواهرش پر نور و پیروانش پرافتخارند. کتابی که پیروان خود را به بهشت فرامی‌خواند، و مستمعان خویش را به ساحل نجات رهبری می‌کند، از طریق آن به دلائل روشن الهی می‌توان رهنمون گشت، تفسیر واجبات او را دریافت و از محرّمات نهی شده‌اش اجتناب کرد و براهین روشن و کافی را بررسی و دستورات اخلاقی مجاز و مشروع را در آن، مکتوب یافت.

۲. در همین خطبه به فلسفه قانونگذاری در اسلام پرداخته و فرموده است: خداوند ایمان را سبب تطهیر و پیراستگی شما از شرک، نماز را وسیله پاکی از کبر و غرور، زکات را موجب تزکیه نفس و افزایش روزی قرار داد. روزه را عامل تثبیت اخلاص، حج را وسیله تقویت آیین اسلام، عدالت را مایه هماهنگی و یکپارچگی دل‌ها، اطاعت ما را باعث نظام و سامان ملت اسلام، امامت ما را أمان از تفرقه و پراکندگی، جهاد را موجب عزّت و سر بلندی اسلام مقرّر داشت. صبر و شکیبایی را وسیله جلب پاداش حق، امر به معروف را ابزار اصلاح توده‌های مردم، نیکی به پدر و مادر را موجب پیشگیری از خشم خدا، صله رحم را وسیله افزایش جمعیت و قدرت، قصاص را مایه حفظ جان مردم، وفای به نذر را موجب آمرزش، جلوگیری از کم‌فروشی را وسیله مبارزه با کمبودها، نهی از شراب‌خواری را سبب پاک‌سازی از پلیدی‌ها، پرهیز از تهمت و نسبت‌های ناروا را حجابی در برابر خشم و غضب پروردگار، ترک دزدی را برای حفظ نفس و تحریم شرک را برای اخلاص در بندگی خدا و ربوبیّت حق دانست.

۳. احمد بن یحیی صوفی، از عبد الرحمان بن دیس ملائیّ، از بشیر بن زیاد جزری، از عبد الله بن حسن، از مادرش فاطمه دخت امام حسین(ع) روایتی را در باب برخی مبانی قانونگذاری از حضرت زهرا(س) نقل کرده که فرمود: هرگاه یکی از بندگان خدا بیمار شود خداوند به فرشتگانش فرمان می‌دهد تا زمانی که بنده‌ام در بستر بیماری است، از او قلم بردارید زیرا من او را در بستر نگاه داشته‌ام، یا جانش را می‌گیرم و یا او را رها می‌سازم. راوی می‌گوید: ماجرا را به یکی از فرزندان عبد الله بن حسن یادآور شدم وی گفت: پدرم اظهار می‌داشت: خداوند به فرشتگانش وحی می‌کند، پاداش کارهایی را که بنده‌ام در دوران صحتش انجام می‌داد برایش بنویسید.

۴. علی(ع) از فاطمه زهرا(س) روایت کرده که آن مخدّره فرمود: پیامبر خدا(ص) به من فرمود: ای محبوب دل پدر! نوشیدن هر مست‌کننده‌ای حرام‌ و هر مست‌کننده‌ای شراب به‌شمار می‌آید[۲۸].

۵. سلیمان بن ابوسلیمان، از مادرش امّ سلیمان روایت کرده که گفت: بر عایشه همسر پیامبر وارد شدم و درباره خوردن گوشت قربانی از او مسأله‌ای پرسیدم گفت: رسول خدا ابتدا از خوردن آنها نهی و سپس اجازه فرمودند. علی بن ابی طالب(ع) از سفری به خانه بازگشت، فاطمه(س) مقداری گوشت قربانی برای او حاضر کرد، حضرت فرمود: مگر رسول خدا از خوردن گوشت قربانی نهی نفرمود. فاطمه(س) عرضه داشت: رسول خدا اجازه استفاده از آن را صادر فرمود. فاطمه(س) اظهار داشت: علی(ع) خدمت رسول خدا(ص) رسید و از آن حضرت در این زمینه پرسش نمود، رسول خدا(ص) فرمود: می‌توانید از گوشت همه قربانی‌ها از ذی حجه تا ذی حجه سال بعد استفاده کنید.

۶. از فاطمه زهرا(س) دخت خاتم پیامبران (صلوات الله علیهم) روایت شده که از پدر بزرگوارش رسول خدا(ص) پرسید: پدر جان! زنان و مردانی که در نماز خود سهل‌انگاری می‌کنند چه کیفری دارند؟ رسول خدا(ص) فرمود: فاطمه جان! مردان و زنانی که در مورد نماز خود سهل‌انگاری کنند، خداوند آنان را به پانزده عقوبت مبتلا می‌سازد، شش عقوبت دنیوی، سه عقوبت هنگام مرگ، سه عقوبت در قبر، و سه عقوبت در قیامت هنگام برانگیخته شدن از قبر دامنگیر وی می‌شود.

عقوبت‌های دنیوی: خداوند برکت را از عمر او برمی‌دارد؛ از برکات روزی او می‌کاهد؛ خدای عزّوجلّ نورانیّت چهره شایستگان را از صورتش می‌زداید؛ هر کاری انجام دهد بر آن پاداشی به او نمی‌دهد؛

دعایش به آسمان بالا نمی‌رود؛ مشمول دعای خیر شایستگان قرار نمی‌گیرد؛ هنگام مرگ: با خواری و ذلّت می‌میرد؛ در حال گرسنگی جان می‌دهد؛ تشنه‌کام از دنیا می‌رود؛ و اگر از نهرهای دنیا آب بیاشامد، عطش وی فرونخواهد نشست.

در قبر: خداوند فرشته‌ای را بر او موکّل می‌کند تا در قبر، او را آزار و شکنجه دهد؛ قبر، بر او تنگ می‌گردد؛ قبرش را تاریکی فرامی‌گیرد؛ در قیامت آن‌گاه که از قبرش برانگیخته می‌شود: خداوند فرشته‌ای را بر او موکل می‌کند تا او را در برابر دیدگان مردم به صورت، روی زمین بکشد؛ وی را شدیدا مورد حسابرسی قرار می‌دهد؛ خداوند، به او نظر رحمت نخواهد داشت و وی را پیراسته نمی‌گرداند و عذاب دردناکی در انتظار اوست[۲۹].[۳۰].

اخلاق و ادب‌

۱. امام حسین(ع) از مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) روایت کرده که پیامبر فرمود: دخترم! از بخل بپرهیز؛ زیرا بخل آفتی است که در انسان بخشنده وجود ندارد، از بخل پرهیز نما؛ زیرا بخل درختی است که ریشه در آتش دوزخ دارد و شاخه‌هایش در دنیا است، اگر کسی به شاخه‌ای از آن بیاویزد، او را وارد دوزخ می‌کند. تو را به سخاوت و بخشندگی سفارش می‌کنم؛ زیرا سخاوت درختی بهشتی است که شاخه‌هایش روی زمین دنیا آویزان است، هر کس به شاخه‌ای از آن آویزان شود آن شاخه وی را به بهشت می‌کشاند[۳۱].

۲. از زهرای بتول دخت رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: پیامبر(ص) فرمود: بدترین افراد امّتم کسانی‌اند که خوب می‌خورند و خوب می‌پوشند و دیگران را بی‌پروا به باد تمسخر و استهزاء می‌گیرند[۳۲].

۳. فاطمه دخت امام حسین(ع) از جدّه‌اش فاطمه زهرا(س) روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص) هرگاه وارد مسجد می‌شد بر محمد(ص) صلوات و درود می‌فرستاد و عرضه می‌داشت: خدایا! گناهانم را ببخش و درهای رحمتت را به رویم بگشا. و هرگاه از مسجد بیرون می‌رفت، نیز بر محمد صلوات و درود می‌فرستاد و سپس عرضه می‌داشت: خدایا! گناهانم را بیامرز و درهای فضل و لطف خویش را به رویم باز نما[۳۳].

۴. فاطمه زهرا(س) فرمود: سرور و شادی فرد در چهره مؤمن موجب رفتن او به بهشت و در چهره مخالف و بدخواه، سبب حفظ او از آتش دوزخ می‌گردد[۳۴].

۵. زید بن علی، از پدران خود، از فاطمه دخت نبیّ اکرم(ص) روایت کرده که فرمود: از رسول خدا(ص) شنیدم می‌فرمود: در روز جمعه لحظاتی وجود دارد که هر مسلمانی آن لحظات را درک کند و از خدای عزّوجلّ درخواستی نماید خداوند حاجتش را برآورده‌ می‌سازد، فاطمه اظهار می‌دارد: عرضه داشتم: ای رسول خدا کدام لحظات؟ فرمود: زمانی‌که نیمی از قرص خورشید غروب کند، راوی می‌گوید: از آن پس فاطمه زهرا(س) به غلام خود می‌فرمود: به بام خانه بالا برو هرگاه دیدی نیمی از قرص خورشید غروب کرده مرا خبر کن تا دعا کنم[۳۵].

۶. ابن حماد انصاری دولابی متوفّای ۳۱۰ می‌گوید: ابوجعفر محمد بن عوف بن سفیان طائی حمصی، از موسی بن ایوب نصیبی، از محمد بن شعیب، از صدقه، آزاد شده عبدالرحمان بن ولید، از محمد بن علی بن حسین روایت کرده گفت: به اتفاق جدّم حسین بن علی(ع) به مزرعه‌اش می‌رفتیم در مسیر راه نعمان بشیر سوار بر استرش به ما رسید و از مرکب پیاده شد و به حسین(ع) عرض کرد: ابا عبد الله! شما سوار شوید. امام(ع) نپذیرفت، نعمان همواره او را سوگند می‌داد تا اینکه امام(ع) فرمود: مرا به کاری که تمایل ندارم وامی‌داری، اینک حدیثی را که مادرم فاطمه برایم نقل کرده برای تو یادآور می‌شوم، فاطمه نقل می‌کند که رسول خدا(ص) فرمود: هر فردی به نشستن بر پشت چهارپا و بستر خوابش و نمازگزاران در خانه‌اش سزاوارتر است مگر اینکه امام جماعتی باشد که مردم از او درخواست اقامه نماز جماعت کنند. بنابراین، شما جلو مرکبت سوار شو و مرا پشت سر خود سوار کن. نعمان عرضه داشت: فاطمه(س) راست فرموده ولی زمانی‌که پدرم در قید حیات بود از رسول خدا(ص) برایم روایت کرد که حضرت در این خصوص فرمود: مگر اینکه صاحب مرکب اجازه دهد، وقتی نعمان این حدیث را برای امام(ع) نقل کرد، حضرت جلو مرکب و نعمان پشت سر او سوار شد[۳۶].

۷. احمد بن یحیی اودی، از جبارة بن مغلس، از عبید بن وسیم، از حسین بن حسن، از مادرش فاطمه دخت امام حسین(ع) از پدرش، از فاطمه دختر رسول خدا(ص) روایت کرده که فرمود: کسی که با دست آلوده به چربی بخوابد کسی جز خود را نکوهش نکند.

۸. احمد بن یحیی صوفی، از عبدالرحمان بن دبیس، از بشیر بن زیاد، از عبد الله بن حسن، از مادرش، از فاطمه زهرا(س) روایت کرده که فرمود: هرگاه دو سپاه ستم‌پیشه با یکدیگر درگیر شوند، خداوند از آنها دست می‌کشد، بنابر این مهم نیست کدامیک پیروز شوند و هرگاه سربازان و سپاهیان دو ستمکار با یکدیگر در آویزند، ستمکارترین آنها از بین می‌رود.

۹. آنجا که فاطمه زهرا(س) زنان شایسته را توصیف می‌کند می‌فرماید: برای زنان بهتر است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را مشاهده نکنند[۳۷].

۱۰. امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش محمد بن علی، از پدر ارجمندش علی بن حسین، از پدر بزرگوار خود حسین بن علی، از مادر گرامی‌اش حضرت زهرا(س) دخت رسول خدا(ص) روایت کرده که فرمود: وقتی آیه شریف صدا کردن پیامبر رای میان خود، مانند صدا کردن دیگران قرار ندهید[۳۸] نازل شد فاطمه(س) فرمود: هیبت پیامبر مرا گرفت او را پدر، صدا بزنم، ازاین‌رو، بدو عرض کردم: ای رسول خدا! پیامبر رو به من کرد و فرمود: دخترم! این آیه شریفه درباره تو و خاندانت نازل نشده، تو از من و من از توام، این آیه درباره جفاپیشگان مغرور و متکبّر، نازل شده است، شما به من بگو: پدر! زیرا این کلمه دوست داشتنی‌تر است و خدا را بیشتر خشنود می‌کند، آن‌گاه پیشانی‌ام را بوسه زد و با آب دهان مبارک خود به بدنم کشید، از آن پس هیچ‌گاه به استعمال‌ بوی خوش نیازمند نشدم[۳۹].

۱۱. فاطمه زهرا(س) فرمود: کسی که عبادات خالصانه‌اش نزد خدا بالا رود، خداوند برترین موهبتی را که به مصلحت دنیا و آخرت وی است بر او فرو می‌فرستد.

۱۲. لیث بن ابوسلیم، از عبد الله بن حسن، از مادرش فاطمه دخت امام حسین(ع) از پدر بزرگوارش حسین(ع)، از مادرش فاطمه دخت نبیّ اکرم(ص) روایت کرده که فرمود: «خِيَارُكُمْ أَلْيَنُكُمْ مَنَاكِبَ‌، وَ أَكْرَمُهُمْ لِنِسَائِهِمْ»[۴۰]؛ بهترین فرد شما کسی است که تواضع و فروتنی‌اش در برخورد با مردم بیشتر است و ارزشمندترین مردان کسانی‌اند که به زنانشان احترام می‌گذارند.

۱۳. رسول خدا(ص) از یارانش پرسید، تعریف زن چیست؟ عرض کردند: زن، عورت است. فرمود: زن چه زمانی به خدای خود نزدیکتر است؟ از پاسخ درماندند، وقتی فاطمه(س) این سخن را شنید فرمود: «أَنَّ أَدْنَى مَا تَكُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِهَا»؛ آن‌گاه که زن برای انجام امور زندگی در خانه خود می‌ماند، از هر لحظه به خدا نزدیک‌تر است. رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي‌»[۴۱]؛ به راستی که فاطمه پاره تن من است.

۱۴. در حدیثی طولانی از آن مخدّره نقل شده که فرمود: ای رسول خدا! سلمان از وضعیت لباس من در شگفت شد، سوگند به کسی که تو را به حق برگزید، پنج سال است زیرانداز من و علی پوست گوسفندی است که روزها روی آن به شترمان علف می‌دهیم و شب‌هنگام روی آن می‌خوابیم و بالش‌هایمان از پوست و داخل آنها با لیف خرما پر شده است، پیامبر اکرم(ص) فرمود: سلمان! دخترم فاطمه از دیگر زنان پیشی گرفته است[۴۲].

۱۵. از علی بن حسین بن علی(ع) روایت شده فرمود: روزی شخص نابینایی اجازه خواست خدمت فاطمه(س) برسد، فاطمه خود را از او پنهان ساخت، رسول خدا(ص) به او فرمود: فاطمه جان! او که تو را نمی‌بیند، چرا خود را از او پنهان کردی؟ عرضه داشت: ای رسول خدا(ص)! اگر او مرا نمی‌بیند من او را می‌بینم و بوی زن را استشمام می‌کند، پیامبر اکرم(ص) فرمود: گواهی می‌دهم که تو پاره تن من هستی[۴۳].

۱۶. یزید بن سنان، از حسن بن علی واسطی، از بشیر بن میمون واسطی، از عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب روایت کرده که گفت: مادرم فاطمه دخت امام حسین(ع) از فاطمه زهرا(س) دخت رسول اکرم(ص) برایم نقل کرد و گفت: رسول خدا(ص) برای امام حسن و امام حسین معوذّتین می‌نوشت (آنها را در پناه خدا قرار می‌داد) و همانند سوره‌ای که از قرآن بدان‌ها می‌آموخت، این کلمات را به آنها یاد می‌داد و می‌فرمود: از شرّ هر شیطان و حشره، و از شر هر چشم بدخواه و حسود به کلمات تامه الهی پناه می‌جویم[۴۴].

۱۷. از حضرت زهرا(س) روایت شده که فرمود: رسول خدا(ص) شب‌هنگام وقتی بسترم را برای خواب گسترده بودم بر من وارد شد و فرمود: فاطمه جان! تا چهار کار را انجام نداده‌ای به بستر خواب مرو. نخست: قرآن را ختم کرده‌ باشی، دوم: پیامبران را شفیع خود قرار دهی، سوم: مؤمنان را از خود خرسند کرده باشی، چهارم: حج و عمره انجام داده باشی، این مطالب را فرمود و مشغول نماز شد، من صبر کردم تا نمازش تمام شد عرض کردم: ای رسول خدا! شما دستور به انجام چهار چیز دادید که من در این لحظه قادر بر انجام آنها نیستم! حضرت لبخندی زد و فرمود: دخترم! هرگاه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را سه‌بار خواندی، گویی یک ختم قرآن خوانده‌ای و هرگاه بر من و پیامبران پیش از من صلوات و درود فرستی، همه ما در قیامت شفیع تو خواهیم بود و هر زمان برای مؤمنان طلب آمرزش نمایی، همه آنان از تو خشنود خواهند شد و هرگاه گفتی: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ»، در حقیقت حج و عمره انجام داده‌ای[۴۵].

۱۸. فاطمه زهرا(س) در حدیثی طولانی به پدر بزرگوارش عرضه داشت: پدر! فدایت شوم سبب گریه‌ات چیست؟. رسول خدا(ص) این دو آیه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود برایش یادآور شد: وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ[۴۶]. فاطمه زهرا(س) با شنیدن این آیات از فرط ناراحتی روی زمین افتاد و همواره می‌گفت: وای، وای بر کسانی که وارد آتش دوزخ شوند[۴۷].

۱۹. عروة بن زبیر، از عایشه نقل کرده گفت: رسول خدا که در بستر بیمار شد، دخترش فاطمه را خواست و به او رازی گفت، فاطمه به گریه افتاد، پس از آن مطلبی به او فرمود که این‌بار فاطمه خندید سبب آن را از او پرسیدم، فرمود: زمانی‌که گریستم رسول خدا(ص) خبر رحلت خود را به من داد و گریستم و آن‌گاه که به من اطلاع داد از اهل بیتش من نخستین کسی هستم که به وی می‌پیوندم، خندان گشتم[۴۸].[۴۹].

حکومت، سیاست، تاریخ‌

  1. دو خطبه‌ای که از وجود مقدس حضرت زهرا(س) نقل کردیم در راستای بیان انقلاب خجسته پیامبر اکرم(ص) و آینده آن و جاهلیّت قبل از بعثت مبارک آن حضرت و پی‌آمدهای انحراف رهبری اسلامی از مسیر صحیح خود، بیانگر دوراندیشی و گستردگی افق اندیشه آن بزرگ بانوست.
  2. در مورد اخبار غیبی، از فاطمه صغری دخت امام حسین(ع)، از پدر بزرگوارش، از جدّه‌اش فاطمه زهرا(س) دخت رسول اکرم(ص) روایت شده که فرمود: رسول خدا(ص) به من فرمود: هفت تن از فرزندانم در ساحل فرات به خاک سپرده می‌شوند که شهدای اوّلین و آخرین به پایه آنان نمی‌رسند[۵۰].
  3. در مورد رازگویی رسول اکرم(ص) با فاطمه(س) از عایشه نقل شده که گفت: فاطمه که بسیار شبیه پدر راه می‌رفت روزی خدمت رسول خدا(ص) آمد، پیامبر اکرم(ص) فرمود: دخترم! خوش آمدی. سپس او را سمت راست یا چپ خود نشانید و آن‌گاه رازی را با او در میان گذاشت، فاطمه گریست. من به او گفتم: شگفتا! رسول خدا(ص) به ویژه خواسته با تو سخن بگوید و تو گریه می‌کنی؟ پس از آن پیامبر به او راز دیگری گفت و فاطمه خندید: من گفتم: گریه و اندوهی این‌گونه نزدیک به هم ندیده بودم! از فاطمه پرسیدم رسول خدا به تو چه فرمود؟ دخت پیامبر فرمود: من راز رسول خدا را فاش نخواهم ساخت.

پس از رحلت رسول اکرم(ص) موضوع را از او جویا شدم، در پاسخ‌ فرمود: رسول خدا(ص) رازی را با من در میان گذاشت و فرمود: جبرئیل هر سال یک‌بار قرآن را بر من عرضه می‌کرد، ولی امسال دوبار آن را بر من عرضه نموده است، به نظر می‌رسد پایان عمرم فرارسیده باشد، فاطمه جان! از اهل بیتم، تو نخستین کسی هستی که به من می‌پیوندی و من بهترین کسی هستم که بر تو پیشی گرفته‌ام، بدین‌جهت گریستم، سپس فرمود: فاطمه جان! آیا از این خرسند نیستی که بانوی بانوان امت اسلام - و یا بانوان مؤمنان[۵۱]- باشی؟ و این سخن سبب لبخندم شد.[۵۲].

نمونه‌ای از دعاهای زهرا(س)‌

فاطمه(س) با فرارسیدن شب، در محراب عبادت خویش راست قامت به نماز می‌ایستاد و با تمام توجه رو به پروردگار خویش می‌آورد و به نماز و مناجات و نیایش می‌پرداخت و در پیشگاه ذات مقدس الهی، چونان انسانی ترسان و خوار و ذلیل و از دنیا بریده، او را می‌خواند و در دعایش عرضه می‌داشت: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ قُوَّةً فِي عِبَادَتِكَ وَ تَبَصُّراً فِي كِتَابِكَ وَ فَهْماً فِي حُكْمِكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَجْعَلِ الْقُرْآنَ بِنَا مَاحِلًا وَ الصِّرَاطَ زَائِلًا وَ مُحَمَّداً(ص) عَنَّا مُوَلِّياً»[۵۳]

نیز از جمله دعاهایش:

  1. «اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَوَّلَ يَوْمِي هَذَا فَلَاحاً وَ آخِرَهُ نَجَاحاً وَ أَوْسَطَهُ صَلَاحاً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ أَنَابَ إِلَيْكَ فَقَبِلْتَهُ وَ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ فَكَفَيْتَهُ وَ تَضَرَّعَ إِلَيْكَ فَرَحِمْتَهُ»[۵۴].
  2. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْهُدَى وَ التُّقَى وَ الْعَفَافَ وَ الْغِنَى وَ الْعَمَلَ بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ قُوَّتِكَ لِضَعْفِنَا وَ مِنْ غِنَاكَ لِفَقْرِنَا وَ فَاقَتِنَا وَ مِنْ حِلْمِكَ وَ عِلْمِكَ لِجَهْلِنَا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِنَّا عَلَى شُكْرِكَ وَ ذِكْرِكَ وَ طَاعَتِكَ وَ عِبَادَتِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»[۵۵].
  3. دعای معروف نور:«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ وَ كِتَابٍ مَسْطُورٍ فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرِ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ»[۵۶].[۵۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سیرة الائمة الاثنی عشر، ج۱، ص۹۶- ۹۷.
  2. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۶۵.
  3. بحار الانوار، ج۲، ص۳.
  4. دلائل الامامة، ص۱.
  5. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۶۶.
  6. نسخه خطی اسنی المطالب از علامه وصّابی یمنی.
  7. مناقب ابن مغازلی شافعی، ص۳۶۴؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۶۵.
  8. اهل البیت، از توفیق ابوعلم، ص۱۳۰.
  9. اهل البیت از توفیق ابوعلم، ص۱۲۸.
  10. عوالم المعارف، ج۱۱، ص۱۳۰.
  11. دلائل الامامة، ص۲ و ۳؛ نظیر آن در احقاق الحق، ج۷، ص۳۰۷ و ینابیع الموده، ص۲۵۷ آمده است.
  12. دلائل الامامه، ص۲ و ۳ و حدیث ۳۴ که در فصل گذشته با شماره ۱۶ از طریق عامّه یادآوری شد.
  13. مسند امام رضا(ع)، ج۱، ص۱۳۳.
  14. عوالم المعارف و مستدرکات آن، ج۲۱، ص۳۵۴- ۳۵۵، به نقل از «اللؤلؤة المثنیه» از شیخ محمد بن محمد بن احمد جنّتی داغستانی، ص۲۱۷.
  15. عوالم المعارف، ج۱۱، ص۷۰۶.
  16. وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ «و میان آن دو پرده‌ای است و بر آن پشته‌ها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهره‌شان باز می‌شناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامده‌اند ولی (آن را) امید می‌برند ندا می‌دهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶.
  17. کفایة الاثر، ص۱۹۳- ۲۰۰.
  18. جابر پس از زیارت اربعین قطعاً در مدینه با امام باقر(ع) دیدار داشته است. گفته‌اند جابر در زیارت اربعین امام حسین(ع) نابینا بوده بنابراین، اگر وی نابینا بوده لوح را چگونه خوانده است؟ شاید بتوان گفت جابر در پایان عمر نابینا شده، و برخی از سر اشتباه، نابینایی وی را در اربعین سال ۶۱ هجری دانسته‌اند و این سخن برخلاف گفته کسانی است که نابینایی وی را در پایان عمرش دانسته‌اند، عبارتی که در کتاب «بشارة المصطفی» از روایت مربوط به زیارت اربعین جابر از قول عطیه عوفی نقل شده آمده است «أَلْمِسْنِيهِ فَأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى الْقَبْرِ»؛ «یعنی دست مرا بر قبر بگذار، دست او را بر قبر نهادم و خود را روی قبر انداخت» دلالت بر نابینا بودن جابر ندارد، شاید درخواست وی از عطیه که دستش را بر قبر مطهر امام نهد در اثر شدت گریه و حزن و اندوه وی بوده که چشمانش سفید و یا در آن روز اشک آنها را فراگرفته بوده است. مؤید این معنا مطلبی است که در این خبر آمده «ثُمَّ جَالَ بِبَصَرِهِ حَوْلَ الْقَبْرِ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ»؛ «سپس به اطراف قبر نگاه کرد و گفت سلام علیکم.».. بنابراین، نمی‌توان جابر را نابینا دانست.
  19. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ لِمُحَمَّدٍ نُورِهِ وَ سَفِيرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِيلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَظِّمْ يَا مُحَمَّدُ أَسْمَائِي وَ اشْكُرْ نَعْمَائِي وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِي إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِينَ وَ مُبِيرُ الْمُتَكَبِّرِينَ وَ مُذِلُّ الظَّالِمِينَ وَ دَيَّانُ يَوْمِ الدِّينِ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ رَجَاغَيْرَ فَضْلِي أَوْ خَافَ غَيْرَ عَدْلِي عَذَّبْتُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ فَإِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ إِنِّي لَمْ أَبْعَثْ نَبِيّاً فَأُكْمِلَتْ أَيَّامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِيّاً وَ إِنِّي فَضَّلْتُكَ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِيَّكَ عَلَى الْأَوْصِيَاءِ وَ أَكْرَمْتُكَ بِشِبْلَيْكَ بَعْدَهُ وَ بِسِبْطَيْكَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ جَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِي بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِيهِ وَ جَعَلْتُ حُسَيْناً خَازِنَ وَحْيِي وَ أَكْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ كَلِمَتِيَ التَّامَّةَ مَعَهُ وَ الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِيبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ وَ زَيْنُ أَوْلِيَائِيَ الْمَاضِينَ وَ ابْنُهُ سَمِيُّ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ لِعِلْمِي وَ الْمَعْدِنُ لِحِكْمَتِي سَيَهْلِكُ الْمُرْتَابُونَ فِي جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأُكْرِمَنَّ مَثْوَى جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِي أَوْلِيَائِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ انتحبت [أُتِيحَتْ‌] بَعْدَ مُوسَى فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ حِنْدِسٌ لِأَنَّ خَيْطَ فَرْضِي لَا يَنْقَطِعُ وَ حُجَّتِي لَا تَخْفَى وَ أَنَّ أَوْلِيَائِي لَا يَشْقَوْنَ أَبَداً أَلَا وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ مَنْ غَيَّرَ آيَةً مِنْ كِتَابِي فَقَدِ افْتَرَى عَلَيَّ وَ وَيْلٌ لِلْمُفْتَرِينَ الْجَاحِدِينَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ عَبْدِي مُوسَى وَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي أَلَا إِنَّ الْمُكَذِّبَ بِالثَّامِنِ مُكَذِّبٌ بِكُلِّ أَوْلِيَائِي وَ عَلِيٌّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ مَنْ أَضَعُ عَلَيْهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ يَقْتُلُهُ عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِرٌ يُدْفَنُ بِالْمَدِينَةِ الَّتِي بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ ذُو الْقَرْنَيْنِ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِي حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأُقِرَّنَّ عَيْنَهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِيفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَهُوَ وَارِثُ عِلْمِي وَ مَعْدِنُ حِكْمَتِي وَ مَوْضِعُ سِرِّي وَ حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِي سَبْعِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ كُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ الشَّاهِدِ فِي خَلْقِي وَ أَمِينِي عَلَى وَحْيِي أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِيَ إِلَى سَبِيلِي وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِيَ الْحَسَنَ» کمال الدین و تمام النعمة، ص۳۰۸- ۳۱۱.
  20. بحار الانوار، ج۹۶، ص۲۲۵.
  21. بحار الانوار، ج۹۶، ص۲۲۵.
  22. شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱.
  23. أسنی المطالب از شمس الدین جزری، ص۷۰.
  24. اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۷؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۹۶.
  25. کشف الغمّه، ج۱، ص۴۷۲.
  26. به کفایة الاثر، ص۱۹۳- ۲۰۰ مراجعه شود.
  27. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۶۹.
  28. دلائل الامامه، ص۳.
  29. سفینة البحار، ج۲، ص۴۳.
  30. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۸۱.
  31. اهل البیت از توفیق ابو علم، ص۱۳۰- ۱۳۱.
  32. اهل البیت از توفیق ابو علم، ص۱۳۱.
  33. اهل البیت، از توفیق ابو علم، ص۱۲۹- ۱۳۱.
  34. تفسیر الامام، ص۳۵۴؛ مقصود از فقره دوم حدیث راضی نگاه‌داشتن ناصبی‌ها از باب تقیّه است.
  35. دلائل الامامه، ص۵.
  36. فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ص۳۰۱ به نقل از دولابی.
  37. حلیة الاولیاء، ج۲، ص۴۰.
  38. لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا می‌خوانید؛ بی‌گمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون می‌آیند می‌شناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.
  39. مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۲۰.
  40. فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج۱، ص۲۷۳؛ در برخی منابع این روایت از رسول خدا(ص) نقل شده است.
  41. بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۲.
  42. عوالم المعارف، ج۱۱، ص۱۳۰.
  43. ملحقات احقاق الحق، ج۱۰، ص۲۵۸.
  44. الذریة الطاهره از ابن حماد انصاری دولابی، ص۱۴۹.
  45. خلاصة الاذکار، ص۷۰.
  46. «و به یقین دوزخ وعده‌گاه همه آنان است * که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۳-۴۴.
  47. بحار الانوار، ج۸، ص۲۰۳.
  48. مسند احمد، ج۶، ص۲۸۳.
  49. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۸۴.
  50. بحار الانوار، ج۸، ص۱۳۱.
  51. به ظاهر، تردید از عایشه است.
  52. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۹۱.
  53. «خدایا! از تو نیروی در عبادت و بندگی و بینشی در درک آیات کتابت و فهم و درک احکام تو را خواستارم، پروردگارا! بر محمد و دودمانش درود فرست و قرآن را دور از دسترس فهم و صراط را زایل از ما و محمد را روگردان از ما قرار مده»
  54. «خدایا! آغاز این روز را رستگاری و پایانش را موفقیّت و وسط آن را سعادتمندی قرار ده. خداوندا! بر محمد و دودمانش درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که رو به سوی تو آورده و تو آنان را پذیرفته‌ای، و بر تو توکّل کرده و تو آنان را کفایت نموده‌ای و به درگاهت ناله و زاری کرده و آنان را مشمول رحمت خویش قرار داده‌ای»
  55. «پروردگارا! هدایت و تقوا و پاکدامنی و بی‌نیازی و عمل به آن‌چه که دوست داری و خشنود می‌گردی را از تو خواستارم، خدایا! از تو در مقابل ناتوانیمان نیرو و قدرت و در مقابل نیازمان بی‌نیازی و برای نادانیمان دانش و بردباری خواهانیم، خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست و ما را بر شکر و سپاس و یاد خود و فرمانبری و عبادتت یاری فرما، ای بخشنده‌ترین بخشنده‌ها»
  56. «به نام خداوند نور، به نام خداوندی که نور در نور است، به نام خداوندی که نور بر نور است، به نام خداوندی که تدبیر امور به دست اوست، به نام خداوندی که نور را از نور آفرید، سپاس خداوندی را می‌سزد که نور را از نور پدید آورد و نور را بر کوه طور نازل فرمود در کتابی به نگارش درآمده، و در نوشتاری گشوده شده، به اندازه‌ای معیّن، بر پیامبری بزرگ، سپاس خداوندی را که به ارجمندی یاد شده و به فخر و افتخار، مشهور و در رنج و سرور، مورد شکرگزاری است. درود خدا بر سیّد و سالارمان محمد و دودمان پاکش باد» بحار الانوار، ج۴۳، ص۶۶.
  57. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۹۲.