عبدالعظیم حسنی در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

عبدالعظیم حسنی (ع) از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) است که در سال ۱۷۳ هجری قمری، در شهر مدینه متولد شد و در مدت ۷۹ سال عمر با برکت با چهار امام یعنی امام موسی کاظم (ع)، امام رضا (ع)، امام جواد (ع) و امام هادی (ع) مقارن بود. ایشان از دانشمندان شیعه و از چهره‌های محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت (ع) و پیروان آنان بود. به دلیل اوضاع سیاسی آن زمان مخفیانه به شهر ری مهاجرت کرده و در آن شهر وفات نمود.

مقدمه

عبدالعظیم حسنی فرزند عبداللّه بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب (ع)، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می‌رسد. نام مبارک مادر ایشان فاطمه بنت عقبه بن قیس بود. ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم (ع)، در سال ۱۷۳ هجری قمری، در شهر مدینه واقع شده است[۱] و مدت ۷۹ سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم (ع)، امام رضا (ع)، امام محمد تقی (ع) و امام هادی (ع) مقارن بوده و نزد این بزرگواران شاگردی نموده و احادیث بسیاری را از ایشان روایت کرده است. وی دارای کتبی چون "خطب امیرالمؤمنین" و "یوم و لیلة" است[۲].

حضرت عبدالعظیم حسنی از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین (ع) و از چهره‌های بارز و محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت عصمت (ع) و پیروان آنان بود و در مسایل دین آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن، شناخت و معرفتی وافر داشت.

زمینه‌های مهاجرت حضرت عبدالعظیم (ع) از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عباسی نسبت به خاندان پیامبر (ص) و شیعیان ائمه (ع) بسیار سخت‌گیری می‌کردند که حضرت عبدالعظیم (ع) نیز از کینه و دشمنی خلفا در امان نبود و بارها تصمیم به قتل ایشان گرفتند. گزارش‌های دروغ سخن‌چینان را بهانه این سخت‌گیری‌ها قرار می‌دادند، تا اینکه وی برای مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان می‌کرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می‌نمود. ایشان از مدینه وارد ایران شدند و شهر به شهر می‌گشتند تا به ری رسیدند. وی به صورت یک مسافر ناشناس، وارد ری شد و در محله «ساربانان»، در کوی «سکّة الموالی» به منزل یکی از شیعیان رفت و در زیر زمین آن خانه به سر برد. ایشان کمتر از آن خانه خارج می‌شد و روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت و تهجد می‌پرداخت. تعداد کمی از شیعیان او را می‌شناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش می‌شتافتند، اما می‌کوشیدند این خبر فاش نشود و خطری جان ایشان را تهدید نکند. عبدالعظیم حسنی (ع) در میان شیعیان شهر ری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسائل شرعی و حل مشکلات مذهبی آنان را بر عهده داشت. همچنین ایشان از طرف امام هادی (ع) وکالت داشتند و مردم سخن او را سخن امام (ع) می‌دانستند[۳].

روزهای پایانی عمر پر برکت حضرت عبدالعظیم (ع) با بیماری ایشان همراه بود تا اینکه دار فانی را وداع گفتند و بنا بر خوابی که یکی از شیعیان ری دیده بود، پیکر مطهر ایشان بعد از غسل و کفن و قرائت نماز، به سوی باغ فردی به نام «عبدالجبّار» تشییع گردید و پیکر مطهرش را در کنار همان درخت سیبی که رسول خدا (ص) در عالم خواب به آن اشاره کرده بود، دفن کردند[۴]. امروزه آرامگاه ایشان در شهر ری، مأمن عاشقان اهل بیت (ع) است.

در روایات متعددی برای زیارت حضرت عبد العظیم (ع)، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سید الشهدا (ع)، بیان شده است: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ بِزِيَارَتِهِ ثَوابُ زِيَارَةِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يُرْتَجى»[۵].

بعد از شهادت امام رضا (ع)، حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) می‌گوید: "از امام جواد (ع) پرسیدم متحیر مانده‌ام که قبر سالار شهیدان را زیارت کنم، یا به طوس رفته و قبر پدرت را زیارت نمایم. امام جواد (ع) فرمودند: اندکی صبر کن و همین جا بایست تا بازگردم. امام (ع) به اندرون خانه رفتند و بعد از دقایقی، با چشمانی گریان بازگشتند و فرمودند: زوار قبر اباعبداللّه (ع) فراوانند ولی زوّار قبر پدرم بسیار ‌اندکند"[۶].[۷]

وصیت امام رضا (ع) به عبدالعظیم حسنی (ع)

یکی از مسائلی که امام رضا (ع) همواره به آن پایبند بودند، توجه به اصول اخلاقی و رعایت آن بود و همواره مردم را به اجرای آن دعوت و سفارش می‌نمودند. در این زمینه ایشان به عبدالعظیم حسنی (ع)، این چنین سفارش کردند: "ای عبدالعظیم حسنی! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که شیطان را به خود راه ندهند و آنان را به راستگویی و ردّ امانت وادار کن و بگو در مواردی که برای آنها مجادله فایده ندارد، جدل نکنند. مهربانی و تفقد و برادری، موجب تحکیم مراتب دوستی آنها می‌شود. به ملاقات یکدیگر روند. آزار و اذیت یکدیگر نکنند. هر کس دوستان ما را بیازارد، خداوند به سخت‌ترین شکنجه در دنیا او را گرفتار می‌کند و در آخرت زیان‌کار خواهد بود. مردم را به راستی و درستی و حفظ دین و فرایض دعوت کن. همچنین مردم را به زیارت جمیع ائمه (ع) تشویق و ترغیب کرده و به آنان بگو صلوات بسیار بر ائمه (ع) بفرستید و به زیارت بروید که اسباب خیر و برکت و آمرزش است"[۸]. امام (ع) در این وصیت و سفارش، زیارت قبر خویش را یادآور شدند[۹].

عبدالعظیم حسنی در راویان امام رضا در مسندالرضا

او محدثی بزرگوار و جلیل‌القدر بود، او شرافت نسب را با پاکی و صداقت و علم و تقوا در هم آمیخت، او در میان سادات بنی حسن هم چون ستاره‌ای تابناک می‌درخشید، و مقامی عظیم و جایگاهی بلند داشت، او عالمی مجاهد و محدثی زاهد با ورع و پارسا بود، او با جباران روزگار و خلفای نابه کار عصر خود در ستیز بود و با معاندان و مخالفان حق مبارزه می‌کرد.

او عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) بود، که روضه مبارکه‌اش در شهر ری نزدیک تهران مشهور و معروف می‌باشد، روزی هزاران زائر از اطراف و اکناف به زیارت قبر شریفش می‌روند و مرقد پاکش را زیارت می‌کنند، و هزاران عالم، فقیه، محدث، خطیب، ادیب، شاعر و رجال سیاست در طول هزار و یک صد و پنجاه سال در جوارش آرمیده‌اند.

عبدالعظیم در حضور امامان(ع)

از حالات او معلوم می‌شود که وی به حضور سه تن از ائمه اطهار(ع) رسیده و از آنها روایت می‌کند، او از امام رضا(ع) و امام جواد(ع) و امام هادی(ع) نقل حدیث می‌نماید و در زمان امام هادی(ع) درگذشته است. عبدالعظیم در ری و نواحی آن از طرف آن حضرت وکیل بوده و از شیعیان سرپرستی می‌کرده است، او در نزد ائمه اطهار(ع) بسیار محترم و معزز و موثق بوده است.

او در عصر خود از بزرگان سادات اهل بیت و اعاظم مشایخ حدیث بود، او روایت‌های متعددی از ائمه اطهار به واسطه و یا بلاواسطه نقل می‌کند، علمای رجال و انساب در کتب خود از وی تجلیل و تکریم می‌کنند و فضایل و مناقب و محاسن او را می‌ستایند و از شخصیت علمی و معنویش سخن می‌گویند و از عبادت و زهد و پارسایی وی تعریف می‌نمایند.

مقام او نزد ائمه(ع)

صاحب بن عباد در رساله خود گوید: ابوحماد رازی می‌‌گفت: خدمت امام هادی(ع) رسیدم و از او مسائلی را که نیاز داشتم سؤال کردم، هنگامی که خواستم از حضورش مرخص گردم، فرمودند: هرگاه برایت مشکلی پیش آمد و احتیاج پیدا کردی از عبدالعظیم حسنی که در نزد شما می‌باشد سؤال کن و سلام مرا هم به او برسان.

شیخ صدوق در امالی خود نقل می‌کند، حضرت عبدالعظیم بر امام هادی(ع) وارد شد و عقاید خود را بر وی عرضه کرد، امام(ع) به او فرمودند: ای ابوالقاسم به خداوند سوگند اینهایی که گفتی دین من و دین پدران من می‌باشد، خداوند این عقاید را برای بندگانش پذیرفته و راضی می‌باشد، بر همان عقایدثابت باش که خداوند در دنیا و آخرت شما را ثابت بدارد.

ابونصر بخاری در انساب خود از عقبة بن عبیدالله روایت می‌کند که شخصی از امام حسن عسکری(ع) از عبدالعظیم سؤال کرد، امام(ع) فرمودند: اگر عبدالعظیم نبود، می‌‌گفتیم علی بن حسن بن زید بن حسن فرزندی از خود باقی نگذاشت و روایتی نیز در فضیلت زیارت او وارد شده که آن را در فصل خودش در همین کتاب نقل خواهیم کرد، به آن باب مراجعه شود.

عبدالعظیم و رجال حدیث

شیخ طوسی در رجال خود گوید: عبدالعظیم بن عبدالله حسنی از اصحاب امام هادی(ع) می‌باشد، و در فهرست گوید: عبدالعظیم بن عبدالله حسنی علوی کتابی تألیف کرده که احمد بن ابی عبدالله برقی از وی روایت می‌کند، عبدالعظیم در ری جهان را وداع گفت و قبرش در همان‌جا می‌باشد، شیخ در کتب خود بیش از این درباره عبدالعظیم چیزی نگفته و با اختصار گذشته است.

نجاشی در رجال خود گوید: عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب مؤلف کتاب خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع) است و آن را احمد بن محمد بن خالد برقی از او روایت می‌کند، عبدالعظیم در حال فرار از سلطان وقت وارد ری شد و در خانه یکی از شیعیان مخفی و در سکة الموالی ساکن شد.

عبدالعظیم در آن مخفی گاه که یک زیرزمین دور از انظار بود به عبادت مشغول شد، او روزها را روزه داشت و شب‌ها را به عبادت می‌گذرانید، گاهی مخفیانه از منزل خارج می‌‌شد و به زیارت قبری که هم اکنون مقابل قبرش قرار دارد می‌رفت و آنجا را زیارت می‌کرد و می‌گفت این قبر یکی از فرزندان امام کاظم(ع) می‌باشد و بعد بار دیگر به جای خود در همان منزل برمی‌گشت.

بعد از مدتی که از اقامت او در آن زیرزمین می‌گذشت شیعیان متوجه شدند که عبدالعظیم در آنجا اقامت دارد، آنها یکی بعد از دیگری به آن خانه مراجعه می‌کردند و با وی ملاقات می‌نمودند، تا آن گاه که همه شیعیان متوجه شدند او در ری اقامت دارد، در این ایام مردی از شیعیان حضرت رسول(ص) را در خواب دید، رسول خدا(ص) به او فرمودند:

مردی از فرزندان من از سکة الموالی حمل خواهد شد و در باغ عبدالجبار نزدیک درخت سیب دفن خواهد گردید و به محل دفن او هم اشاره کردند، آن مرد رفت تا آن محل را بخرد، صاحب باغ از او سؤال کرد: برای چه می‌خواهد آن باغ را بخرد، او هم جریان خواب را برای وی نقل کرد، صاحب باغ گفت: من همچنین خوابی دیده‌ام و اینک آن باغ را وقف می‌کنم.

آن مرد باغ خود را وقف کرد تا حضرت عبدالعظیم را در آنجا دفن کنند و بعد هم شیعیان ری مردگان خود را در آن دفن نمایند، عبدالعظیم در همان ایام بیمار شد و درگذشت، هنگامی که خواستند او را لخت کنند و غسلش دهند در گریبان او کاغذی یافتند که در آن نسب خود را نوشته بود، عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب]](ع).

علامه حلی در بخش اول خلاصه گوید: عبدالعظیم بن عبدالله ابوالقاسم صاحب کتاب خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع) از عابدان و پارسایان زمان خود بودند، او داستانی دارد که دلالت بر حسن حال او می‌کند، ما آن داستان را در کتاب بزرگ خود نقل کرده‌ایم، ظاهراً مقصود علامه حلی از این داستان همان حدیث عرض دین و عقاید به امام هادی(ع) باشد.

احمد بن ابی عبدالله برقی در محاسن در کتاب عقاب الاعمال حدیثی از حضرت عبدالعظیم حسنی نقل می‌کند و در پایان می‌گوید: او در نزد اهل حدیث مقبول و مورد رضایت می‌باشد، شیخ صدوق نیز در من لایحضره الفقیه ذیل حدیث «یوم الشک» گوید: من این حدیث را فقط در طریق عبدالعظیم بن عبدالله حسنی که در مقابر شجره ری مدفون می‌باشد دیده‌ام و او نیز مرضی اهل حدیث است.

عبدالعظیم و صاحب بن عباد

محدث جلیل‌القدر حاج میرزا حسین نوری در خاتمه مستدرک گوید: عبدالعظیم از بزرگان سادات است و ما اکنون در اینجا حالات او را از رساله‌ای که صاحب بن عباد درباره او نوشته و به خط بعضی از بنی بویه که تاریخ آن ۵۱۶ می‌باشد نقل می‌کنیم، صاحب بن عباد گوید: تو از من نسب عبدالعظیم را که در مقبره شجره مدفون است سؤال کردی و خواستی از حالات و خصوصیات او تو را مطلع سازم، اینک به طور اختصار می‌گویم:

او عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) می‌باشد، که بر او و پدرانش سلام باد، او مردی عابد و پارسا و معروف به امانت و صدق لهجه و آشنا به امور دین بود، او به عدل و توحید معتقد و حدیث و روایات زیادی نقل کرده است، وی از ابوجعفر محمد بن علی و ابوالحسن عسکری روایت می‌کند و آن دو بزرگوار نامه‌هایی برای او نوشته‌اند.

عبدالعظیم راوی گروهی از اصحاب موسی بن جعفر و علی بن موسی(ع) می‌باشد، او کتاب یوم و لیله را تالیف کرده است. گروهی از رجال شیعه مانند احمد بن ابی عبدالله برقی و ابوتراب رویانی از او روایت می‌کنند. عبدالعظیم از دست حاکم وقت فراری بود و از شهری به شهری میرفت و خود را پیک سلطان معرفی می‌کرد تا آن گاه که به ری رسید و در محله ساربانان در منزل یکی از شیعیان در سکة الموالی فرود آمد.

صاحب بن عباد سپس از آن‌چه در ری بر او گذشت گفتگو می‌کند که ما آنها را قبلاً از رجال نجاشی نقل کردیم، و بعد درباره اخبار و روایات او مطالبی آورده، و در باب زیارت او حدیثی نقل می‌کند که ما آن را در جای خود نقل می‌کنیم، و بعد درباره توحید و عدل که در اخبار عبدالعظیم آمده و چند حدیث را نقل کرده است، جویندگان به کتاب زندگانی عبدالعظیم مراجعه کنند.

روایت عبدالعظیم از امام رضا(ع)

علمای رجال او را از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) نوشته‌اند، و کسی او را از راویان امام رضا(ع) نشمرده است، ولی او از امام رضا(ع) هم حدیثی نقل کرده و شیخ مفید حدیث او را از آن حضرت در کتاب اختصاص آورده است، ممکن است گفته شود که در آنجا ابوالحسن هادی به ابوالحسن رضا تغییر پیدا کرده باشد و ناسخی در هنگام کتابت اشتباه کند.

اما اینکه از امام رضا(ع) حدیث نقل کرده باشد و بدون واسطه از آن جناب حدیث نقل کند بعید نیست؛ زیرا عبدالعظیم حتی از هشام بن حکم روایت می‌کند و هشام در سال ۱۹۸ درگذشته است. یعنی پنج سال قبل از شهادت امام رضا(ع)، پس او در حال حیات امام رضا(ع) مردی جا افتاده بوده که از هشام روایت کرده و هم‌چنین او راوی حسن بن محبوب و محمد بن ابی عمیر هم می‌باشد.

هجرت عبدالعظیم از مدینه

در ایام خلافت متوکل عباسی اوضاع و احوال بر آل ابی طالب بسیار سخت شد و عمال و حکام بر آنها تعدی و تجاوز نمودند، از طرف خلیفه بخش‌نامه‌هایی صادر شد که در شهرها و ولایات بر آنان سخت‌گیری کنند، دستور داده شد که اموال آنان را مصادره نمایند، کاری به آنان ندهند، شهادت آنها را در محاکم قبول نکنند، از ازدواج با آنها خودداری نمایند، هیچ گونه کمک و مساعدتی به آنها انجام ندهند.

در این هنگام دنیا بر آنها تنگ شد و سیاهی و ظلم و ستم به طرف آنها حمله آورد. حقوق حقه آنها پایمال گردید، منازل آنان ویران شد و خانه‌ها غارت گردید، باغ و مزارع خاندان پیغمبر از آنها گرفته شد، علویان گروه گروه توقیف شدند و به زندان‌ها افکنده گردیدند، گروهی هم خانه‌های خود را رها کردند و در کوه و بیابان‌ها و کویرها آواره شدند و در شکاف کوه‌ها و دره‌ها مخفی گردیدند.

یکی از این آواره‌ها حضرت محدث علیم و سید جلیل و محدث نبیل عبدالعظیم حسنی بود، او از جور و ستم متوکل از منزل خود در مدینه بیرون شد و از شهری به شهر دیگر و از ولایتی به ولایت دیگر می‌رفت، او خود را از جامعه مخفی می‌داشت تا آن گاه که به طور ناشناس وارد شهر ری شد و در کوی بردگان در محله ساربانان در منزل یک نفر از شیعیان مخفی شد و سرانجام در همین شهر درگذشت.

نیابت عبدالعظیم از امام هادی(ع)

عبدالعظیم در شهر ری اقامت گزید و معلوم نیست وی در چه سالی به ری وارد شد و در چه سالی جهان را وداع گفت و چند سال در آنجا زندگی کرد، ولی ورود او مصادف با ایام امامت حضرت هادی(ع) بوده است و در حیات امام هادی(ع) هم درگذشته است، و وفات حضرت عبدالعظیم باید در حدود سال‌های ۲۵۰ باشد؛ زیرا امام هادی(ع) در سال ۲۵۴ درگذشته است.

عبدالعظیم حسنی در شهر ری مورد توجه شیعیان شد، و مردم متوجه او شدند. او در اوایل مخفیانه با مردم ملاقات میکرد و نمی‌خواست کسی از بودن او در شهر ری آگاهی پیدا کند، ولی با مرور زمان همه شیعیان از وجود او در شهر ری مطلع شدند، آنها نزد او میآمدند و مسائل شرعی خود را از وی سؤال می‌کردند و مشکلات خود را با او درمیان میگذاشتند، او گاهی هم مخفیانه از خانه بیرون میشده و برای زیارت قبر یکی از فرزندان امام کاظم(ع) می‌رفته است.

در روایتی که در مسند عبدالعظیم حسنی نقل شده او از طرف امام هادی(ع) نیابت و وکالت داشته است و در شهر ری سرپرست شیعیان بوده، ابوتراب رویانی گوید: از ابوحماد رازی شنیدم می‌‌گفت: من بر امام هادی(ع) در سرمن رأی وارد شدم و چند مسأله از او سؤال کردم که پاسخ مرا دادند، بعد که خواستم با او وداع نمایم فرمود: هرگاه برایت مشکلی پیش آمد از عبدالعظیم حسنی سؤال کن و سلام مراهم به او برسان.

عرض دین به امام هادی(ع)

ابوتراب رویانی گوید: حضرت عبدالعظیم حسنی گفت: بر امام هادی(ع) وارد شدم، هنگامی که نظرش بر من افتاد، به من خوشامد گفت و فرمود: ای ابوالقاسم تو حقاً دوست ما هستی، گفتم: یابن رسول الله(ع) آمده‌ام تا دین خود را بر شما عرضه کنم، اگر عقاید من درست است بر آن ثابت باشم تا هنگامی‌که به لقای رحمت خداوند برسم، امام(ع) فرمودند: عقاید خود را بگویید.

گفتم: من عقیده دارم که خداوند متعال یکی است و مانند ندارد، خداوند جسم نیست و به چیزی هم شباهت ندارد، در او جسم، صورت، عرض، و جوهر نیست، او جسم‌ها را پدید آورده و صورت‌ها را به تصویر کشیده است، محمد(ص) بنده و رسول او می‌باشد، او خاتم پیامبران است و پیغمبری بعد از وی نخواهد بود تا آن گاه که قیامت بیاید، و شریعت او خاتم همه شرایع است و تا قیامت شریعت دیگری نخواهد آمد.

امام(ع) و خلیفه و ولی امر بعد از او امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) است، پس از وی فرزندش حسن، بعد حسین، علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی و بعد شما امام و مولای من هستید، امام هادی(ع) فرمودند: بعد فرزندم حسن، ولی بعد از وی مردم چه گونه خواهند بود. گفتم: مولای من او چگونه می‌باشد؟

امام هادی(ع) فرمودند: امام بعد از فرزندم شخصش دیده نمی‌شود و نامش برده نمی‌گردد، تا آن گاه که از غیبت بیرون گردد و جهان را پر از عدل و داد کند، بعد از آن‌که پر از ظلم و جور شده باشد، عبدالعظیم گوید: به امام(ع) بعد از شما هم اقرار می‌کنم و عقیده دارم ولی آنها ولی خداست، و دشمن آنان دشمن خداوند می‌باشد، هرکس از آنها اطاعت کند خداوند را اطاعت کرده است و معصیت آنان معصیت خداوند خواهد بود. عقیده دارم معراج حق است، سؤال در قبر، بهشت، دوزخ، صراط، میزان، همه حق هستند، روز قیامت فرا خواهد رسید و خداوند همه را از گورها بیرون خواهد کرد، و معتقد هستم واجبات خداوند بعد از ولایت، نماز، روزه، زکات، حج، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر می‌باشند، امام هادی(ع) فرمودند: ای ابوالقاسم به خداوند سوگند این همان دینی است که خدا آن را برای بندگان خود پسندیده، بر آن ثابت باش که خداوند تو را در دنیا و آخرت ثابت بدارد.

وفات و مدفن عبدالعظیم حسنی

محدث علیم حضرت سید عبدالعظیم در شهر ری در همان کوی بردگان در محله ساربانان درگذشت و در باغی که مردی از شیعیان ری به نام عبدالجبار وقف کرده بود به خاک سپرده شد و در کنار درخت سیب آرمید و لذا آن قبرستان را مقبره شجره نام نهادند و در تاریخ و تذکره‌ها به همین نام معروف شد و ما قبلاً درباره این باغ و خوابی که صاحب آن دیده بود گفتگو کرده‌ایم و موضوع را از رجال نجاشی نقل کردیم.

مزار عبدالعظیم امروز در شهر ری معروف است، بر قبر مبارک او قبه بلند طلائی سایه افکنده است، مناره‌های سر به آسمان کشیده و رواق‌های مجلل و ایوان‌ها و صحن‌های وسیع، پیرامون آن ساخته شده است، روزی هزاران زائر از سراسر ایران بلکه جهان اسلام برای زیارت آن مرقد پاک به شهر ری می‌روند و آن سید مظلوم را زیارت می‌کنند و از برکات قبر او بهره می‌برند و در آن بارگاه به راز و نیاز و تضرع به درگاه خداوند مشغول می‌گردند.

قبه پاک عبدالعظیم حسنی و روضه منوره او در قرن پنجم ساخته شده و اکنون هزار سال از عمر آن می‌گذرد. ساختمان آن مقارن با ساختن گنبد مطهر امام رضا(ع) بوده و شرف الدین قمی اساس آن را ریخته است، و در فتنه مغول که شهرها و ابنیه و اماکن و مساجد و مدارس را خراب می‌کردند، گنبد امام رضا(ع) در طوس و گنبد عبدالعظیم در ری از تخریب مصون ماندند و یادگاری از عهد کهن می‌باشند.

در طول یک هزار و یک صد و پنجاه سال که از وفات عبدالعظیم می‌گذرد، قبرش همواره مورد توجه شیعیان و مردمان ایران بوده است، در کنار مرقد او در این مدت طولانی هزاران نفر از ملوک و سلاطین و امیران و حاکمان ناحیه ری و علما و رجال دین و شخصیت‌های بزرگ در آنجا به خاک سپرده شدند، اما امروز مقبره هیچ یک از آنها وجود ندارد و همه محو شده‌اند تنها مقبره باقی مانده از قدیم قبر ابوالفتوح رازی مفسّر بزرگ قرآن مجید می‌باشد.

فضیلت زیارت عبدالعظیم

شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال حدیثی در فضیلت زیارت عبدالعظیم حسنی نقل کرده و گوید: محمد بن یحیی عطار قمی روایت می‌کند: شخصی به خدمت حضرت هادی(ع) رفت، امام(ع) از وی سؤال کردند: شما کجا بودید؟ عرض کرد: به زیارت حسین بن علی(ع) رفته بودم، امام(ع) به آن شخص که از اهل ری بود، فرمودند: اگر قبر عبدالعظیم را که نزدیک شما هست زیارت کنی مانند این است که حسین(ع) را زیارت کرده باشی.

جعفر بن محمد بن قولویه نیز در کتاب کامل الزیارات این حدیث را از حسین ابن موسی بن بابویه از محمد بن یحیی عطار نقل می‌کند، و صاحب بن عباد نیز در رساله خود که در حالات عبدالعظیم نوشته است آن را ذکر نموده است، علامه محقق مرحوم شیخ عبدالحسین امینی در تعلیقات کامل الزیارات می‌فرمایند: این حدیث به خصوصیات این راوی بستگی دارد.

ظاهر امر چنین حکایت می‌کند که این مرد رازی به زیارت عبدالعظیم نمی‌رفته است و یا از مقام و فضل او آگاه نبوده، و وی را آن طور که باید بشناسد نمی‌شناخته است؛ لذا امام هادی(ع) به این وسیله خواسته است مقام و منزلت عبدالعظیم را به وی بشناساند، و شخصیت معنوی او را به وی معرفی نماید، تا او و دیگران متوجه موقعیت و شخصیت آن محدث بزرگوار بشوند و به زیارت قبر او بروند.

فرزندان عبدالعظیم

ابونصر بخاری در کتاب خود گوید: حضرت عبدالعظیم یک پسر و یک دختر داشتند، پسرش محمد بن عبدالعظیم از زاهدان بزرگ عصر خود بود، و در کتاب منتقلة الطالبیة گوید: زیارت‌گاه موسوم به سید محمد در نزدیک بلد که در حومه شهر سامراء قرار دارد، فرزند عبدالعظیم می‌باشد ولی مشهور در میان مردم آن زیارت‌گاه متعلق به محمد بن علی هادی(ع) است، و الله اعلم.

از او دختری هم به نام ام سلمه باقی مانده که زوجه محمد بن ابراهیم بن حسن بوده و از وی سه پسر به نام‌های حسن، عبدالله و احمد متولد شدند، مرحوم محدث قمی در سفینة البحار از مجدی نقل می‌کند که خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید بن حسن مجتبی(ع) همسر او بوده بنابراین عبدالعظیم با دختر عموی پدرش ازدواج کرده است، ما در کتب انساب جز این دختر و پسر فرزند دیگری از وی ندیدیم.

پدران و اجداد عبدالعظیم

پدرش عبدالله در زمان حیات جدش حسن بن زید متولد شد، و پدرش علی قبل از اینکه فرزندش متولد گردد در زندان ابوجعفر منصور دوانیقی خلیفه جابر عباسی درگذشت، کفالت او را جدش حسن بن زید به عهده گرفت، مادرش کنیزی بود که او را حیفا می‌‌گفتند، حسن بن زید او را بر فرزندانش مقدم می‌داشت، و به او بسیار محبت می‌کرد، و در تعلیم و تربیت او کوشش می‌نمود.

ابونصر بخاری در کتاب سرالسلسلة العلویة گفته: ابوالحسن علی بن حسن بن زید مادرش کنیز بود و در زندان ابوجعفر منصور درگذشت، و در کتاب عمدة الطالب گوید: علی بن حسن بن زید ملقب به سدید و مکنی به ابوالحسن می‌باشد، اولاد او از فرزندش عبدالله هستند و مادرش ام ولد بوده است.

ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل آل ابوطالب گوید: منصور خلیفه عباسی دستور داد گروهی از سادات بنی حسن(ع) را دستگیر کنند، یکی از آنها علی ابن حسن بن زید جد عبدالعظیم بوده است، آنها را از مدینه به بغداد آوردند و به زندان انداختند و مورد شکنجه قرار دادند، علی بن حسن در زندان درگذشت، و اخبار و حوادث این جریان در کتب تاریخ و سیر مشروحاً ذکر شده است.

حسن بن زید بن حسن(ع) جد پدر حضرت عبدالعظیم مادرش ام ولد بود و زجاجه نام داشت و او را رقراق هم می‌‌گفتند، در عمدة الطالب گوید: حسن از طرف منصور دوانیقی حاکم مدینه بود و در غیر مدینه هم حکومت می‌کرد، او در مبارزات عموزاده‌های خود با بنی عباس از خلفای عباسی حمایت می‌کرد، و او نخستین علوی می‌باشد که لباس سیاه پوشید و به شعار عباسیان عمل کرد، وی در سن هشتاد سالگی در سال ۱۶۸ درگذشت.

خطیب بغدادی در تاریخ بغداد شرح حال او را مفصل آورده و گوید: حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب هاشمی مدنی از پدرش و عکرمة و عبدالله بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم روایت می‌کند، و از وی محمد بن اسحاق بن یسار و مالک بن انس و ابن ابی ذئب و عبدالرحمان بن ابی زیاد روایت می‌کنند، حسن بن زید یکی از مردان دست‌باز و با سخاوت بود و به همه احسان می‌کرد.

ابوجعفر منصور او را والی مدینه کرد و او پنج سال در آنجا حکومت نمود، پس از آن حسن مورد غضب او قرار گرفت و از مقامش عزل شد، منصور تمام اموال او را مصادره کرد و وی را در بغداد به زندان افکند، او هم‌چنان در زندان بود تا منصور درگذشت، بعد از منصور مهدی خلیفه شد و او بار دیگر حسن را از زندان آزاد نمود، و همه اموالش را به او برگردانید، وی در سفر حج در حاجر درگذشت و در همان‌جا به خاک سپرده شد.

نسب عبدالعظیم حسنی از طریق زید به امام حسن مجتبی(ع) می‌رسد، شیخ مفید گوید: زید بن حسن متولی صدقات رسول خدا(ص) بود، او مسن‌ترین فرد بنی هاشم در عصر خود به شمار می‌رفت، او طبعی بلند و اخلاقی نیکو داشت و به همگان نیکی می‌کرد، مورخان نوشته‌اند او امور صدقات رسول خدا(ص) را در دست داشت، ولی هنگامی‌که سلیمان بن عبدالملک خلیفه شد به فرمان‌دار مدینه نوشت زید را از تولیت صدقات کنار بگذار.

در این هنگام تولیت صدقات را از وی گرفتند و به شخص دیگری از همان خاندان دادند، ولی بعد عمر بن عبدالعزیز براری که خلافت استقرار پیدا کرد نامه‌ای برای والی مدینه نوشت که زید بن حسن امروز بزرگ‌ترین و مسن‌ترین فرد در بنی هاشم است، هنگامی‌که نامه‌ام به تو رسید صدقات رسول خدا(ص) را به او تحویل دهید، زید بن حسن در سن نود سالگی درگذشت.

ابن حجر گوید: زید بن حسن بن علی بن ابی طالب هاشمی مدنی از پدرش و جابر و ابن عباس روایت می‌کند، و از وی فرزندش حسن و عبدالرحمان بن ابی موالی و عبدالله بن عمرو بن خراش و عبدالملک بن زکریا انصاری و ابومعشر روایت می‌کنند، او از سادات بنی هاشم بود و تولیت صدقات رسول خدا(ص) را در دست داشت. او در حدود سال ۱۲۰ درگذشت و نود سال عمر کرد.

برادران عبدالعظیم

ما در کتب انساب و تذکره‌های خاندان عصمت و طهارت در این‌باره جست‌جو کردیم، و بعد از تفحص و تحقیق نام چند نفر از برادران او را به دست آوردیم که اکنون به نظر خوانندگان محترم می‌رسد:

  1. احمد بن عبدالله که گفته‌اند: اعقاب او در مصر و کوفه بوده‌اند.
  2. حسن بن عبدالله معروف به مهفهف که در هنگام خلافت معتضد متولی فدک بوده است.
  3. محمد بن عبدالله که او را نیز مهفهف می‌‌گفتند. اعقاب او در زنجان و ابهر زندگی می‌کرده‌اند.

تألیفات عبدالعظیم

عبدالعظیم حسنی در ایام زندگی خود تالیفاتی هم داشته که نام دو کتاب او برای ما حفظ شده است یکی از آنها کتابی به نام خطیب امیرالمؤمنین(ع) است که نجاشی در رجال خود آن را ذکر می‌کند، و دوم کتاب یوم و لیلة می‌باشد که در رساله صاحب بن عباد ذکر شده است و این کتاب باید در اوراد و اذکار و ادعیه و اعمال عبادی شب و روز باشد همان گونه که از نامش پیداست.

در اخبار و روایات عبدالعظیم چند حدیث و خطبه هست که از علی(ع) روایت شده، و آن خلبه‌ها و روایات در نهج‌البلاغه سیدرضی هم ذکر شده‌اند، و عبدالعظیم این روایات را با سند از مشایخ خود نقل می‌کند. از آن جمله حدیث مفصلی است که از امام جواد(ع) نقل می‌کند و در آن تعدادی از کلمات قصار امیرالمؤمنین که در نهج‌البلاغه هم آمده ذکر شده‌اند، جویندگان به مسند عبدالعظیم تالیف نگارنده مراجعه کنند.

عبدالعظیم حسنی از امام رضا(ع) یک حدیث روایت کرده، او می‌گوید: امام رضا(ع) فرمودند: ای عبدالعظیم دوستان مرا از طرف من سلام برسان و به آنها بگو شیطان را به دل‌های خود راه ندهند و به آنان بگو در گفتار راست‌گو باشند و امانت‌ها را ادا نماید، و با هم‌دیگر منازعه و جدال ننمایند و سکوت را مراعات نمایند و به کارهای بیهوده خود را مشغول نکنند.

به دوستان من بگو با یک‌دیگر رفت و آمد نمایند و این کارها موجب نزدیکی من با آنها می‌گردد، دوستان من نباید اوقات خود را به مخالفت و دشمنی با یک‌دیگر بگذرانند، من با خود عهد کرده‌ام که از خداوند طلب نمایم تا کسانی را که مرتکب این‌گونه کارها میشوند عذاب کند و آنان را مورد خشم و غضب خود قرار دهد، و اینها در آخرت زیان‌کار خواهند شد و سودی نخواهند برد.

به دوستان من بگو که خداوند نیکوکاران آنها را آمرزیده و از بدکاران در گذشته است، مگر کسانی که شرک آورده و یا یکی از دوستان مرا رنجانیده باشند و یا در دل خود نسبت به آنان کینه‌ای داشته باشند، خداوند از این‌گونه افراد نخواهد گذشت، اگر او از این کار زشت خود دست کشید مورد رحمت و آمرزش خود قرار خواهد گرفت و اگر در این عمل باقی ماند خداوند روح ایمان را از وی می‌گیرد.

این‌گونه جماعت با این خصوصیات از دوستان ما هم محسوب نمی‌گردند و از ولایت ما خارج می‌باشند، آنها از خاندان ما سودی و بهره‌ای نخواهند برد، و من به خداوند از این لغزش‌ها پناه میبرم، عبدالعظیم حسنی روایات دیگری نیز از امام رضا(ع) نقل می‌کند لکن آنها از طرق راویان دیگری نقل شده که ما آن روایات را در حالات همان راویان آورده‌ایم و روایت مستقیم همین تنها می‌باشد.

حضرت عبدالعظیم حسنی در میان خاندان علوی شاید تنها فردی باشد که اخبار و احادیث مدوّن دارد و حتی احادیث او از احادیث علی بن جعفر هم بیشتر می‌باشد، شیخ کلینی و صدوق در کافی و من لایحضره الفقیه به احادیث او استناد کرده‌اند، و شیخ طوسی هم اخبار او را در کتب خود نقل می‌کند، و در کتب قدما اکثر روایات او مورد استناد قرار گرفته است.[۱۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شناخت‌نامه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و شهر ری، ص۱۰۸.
  2. مفاتیح الجنان، ص۸۵۱-۸۵۲.
  3. رجال نجاشی، ص۲۴۷-۲۴۸.
  4. مفاتیح الجنان، ص۸۵۲، به نقل از: رجال نجاشی، المستدرک.
  5. مفاتیح الجنان، ص۸۵۲-۸۵۳، به نقل از: من لا یحضره فقیه.
  6. عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۶۳۰.
  7. محمدی، حسین، رضانامه ص۴۹۵.
  8. به نقل از: انوار البهیة.
  9. محمدی، حسین، رضانامه ص ۷۹۶.
  10. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص 240-254.