میراث علمی پیامبر خاتم
مقدمه
خدای متعال فرمود: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱]. از بررسی تاریخ اسلام، در مورد بعثت الهی خاتم پیامبران حضرت محمد(ص) نتایج سترگی جلوهگر است:
- آوردن رسالتی الهی و جهانشمول که آن را به تمام بشریت ابلاغ نمود.
- تربیت امتی مسلمان که مشعلدار رسالت و حامل نسیم خوشبوی نبوّت به سایر امتهاست.
- بهپا نمودن دولتی اسلامی با موجودیتی سیاسی و مستقل و نظامی الهی و منحصر به فرد.
- رهبری معصومی که جانشین پیامبر شد و بهترین جانشین برای او بود.
با نگاهی گذرا بر آثار و روایاتی که از آن حضرت شنیده شده و یا به نگارش و تدوین درآمده است، میتوان میراث آن بزرگوار را کلیه دستوراتی دانست که به صورت خواندن و نوشتن به انسانها و امت اسلامی عطا نموده است، در این صورت قادریم آنچه را پیامبر اکرم به آنان ارائه داده به دو محور اصلی دستهبندی کنیم.
- قرآن
- سنّت
این دو موهبت از اینجهت مشترکند که هردو از الطاف الهیاند و پیامبر عظیم الشأن اسلام آندو را به انسان، عرضه کرده؛ زیرا هردو وحی الهی بر قلب پیامبری هستند که هیچگاه از سر هوا و هوس سخن نگفته است. نخستین امتیاز قرآن، شکل و محتوا (متن و مضمون) آن بهشمار میآید که باهم، از ناحیه خدای متعال است. بنابراین، ترکیب آن نیز مانند مضمونش الهی و معجزه است زیرا گردآوری و تدوین آن- چنانکه از مسلّمات تاریخ است- در دوران خود رسول اکرم(ص) بوده که متن آن به طور کامل و بدون تحریف به دست ما رسیده است. اسناد تاریخی که بر تدوین متن قرآن در زمان رسول اکرم(ص) دلالت دارد، اندک نیست و ما در اینجا تنها به دو متن قرآنی و غیرقرآنی اکتفا میکنیم: نخست: فرموده خدای متعال: ﴿وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا﴾[۲]. دوم: روایت وارد از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) که فرمود: ... هر آیهای از قرآن که بر رسول خدا نازل گردید آن را برایم خواند و بر من املا نمود و با دستخط خویش آن را نگاشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خداوند درخواست نمود که توان درک و حفظ آن را به من عنایت کند، بههمیندلیل از آن زمان که پیامبر اکرم در حقم دعا فرمود، نه آیهای را از کتاب خدا فراموش کردم و نه علوم دیگری را که حضرت بر من املا فرمود از یاد بردم.[۳] همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که رسول اکرم(ص) قرآن را به طور کامل ابلاغ فرمود و قرآنی که امروزه در دسترس مسلمانان است بیکم و کاست همان قرآنی است که در دوران پیامبر اکرم(ص) رایج بوده است.
سنّت شریف و احادیث نبوی ترکیب و ساختاری بشری و مضمونی الهی دارد و فصاحت کامل، از امتیازات آن بهشمار میآید و عظمت رسول اکرم(ص) و کمال و عصمت آن بزرگوار و تأییدات الهی از وی، در آن نمودار و جلوهگر است. ازهمینرو، قرآن کریم نخستین منبع قانونگذاری و سرچشمه اصلی معارفی است که بشر در طول زندگی بدان نیازمند است. خدای متعال فرمود: ﴿قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۴].
قرآن کریم، سنّت شریف را دومین منبع قانونگذاری الهی میداند. راز این که سنّت نبی اکرم(ص) بعد از قرآن منبع قانونگذاری بهشمار میآید این است که رسول خدا(ص) مفسّر قرآن کریم و بهترین سرمشق و الگوی شایسته پیروی بهشمار میآید که مردم باید به دستورات آن بزرگوار عمل و از نواهی او دوری جویند.[۵]
ولی متأسفانه - سنّت نبوی- پس از رسول خدا(ص) بهویژه در دوران خلفای نخستین، وضعیت نامطلوبی به خود گرفت؛ چراکه ابوبکر و عمر از تدوین احادیث رسول خدا(ص) جلوگیری به عمل آورده و روایاتی را که برخی صحابه گرد آورده بودند به بهانه حفظ قرآن کریم در آتش سوزاندند زیرا به ادعای این دو- بهویژه عمر- گردآوری احادیث رسول خدا(ص) و توجه به آنها موجب میشد که روایات با قرآن مشتبه و خلط شوند و به تدریج دستخوش تباهی گردند. ولی اهل بیت و پیروان آنها و بسیاری از مسلمانان با الهام از قرآن کریم در مورد سنّت، احترام و قداستی درخور شأن آن قائل شدهاند و از همینجا با وجود ممنوعیت رسمی تدوین حدیث، آنها را با حفظ و نقل و گردآوری و پیاده کردن، رواج دادند. انگیزه این ممنوعیت- ظاهرا- غیر از اسباب و علل یاد شده است زیرا دانشمندان و خلفا، بعدها با ممنوعیت تدوین، به مخالفت پرداخته و مردم را به گردآوری و تدوین احادیث، تشویق و ترغیب نمودند. علی بن ابی طالب(ع) پرورشیافته مکتب رسول خدا(ص) و جانشین او نخستین فردی بود که به گردآوری سنّت شریف پیامبر(ص) همت گمارد و بدان توجهی فوق العاده مبذول داشت و خود فرمود: روزی یکبار و شبانگاه نیز یکبار بر رسول خدا وارد میشدم آن حضرت با من به خلوت مینشست و با او به گفتگو میپرداختم، یاران رسول خدا بهخوبی میدانستند که آن حضرت با من رفتاری غیر از دیگران دارد... هرگاه از آن بزرگوار پرسشی داشتم به من پاسخ میداد و هرگاه پرسشهایم پایان میپذیرفت با من آغاز سخن میکرد. هر آیهای از قرآن بر رسول خدا نازل گردید آن را برایم تلاوت و بر من املا نمود و با دستخط خویش آن را نگاشتم و تأویل و تفسیر آن را به من یاد داد... از آموختن هرگونه حلال و أمر و نهی در اطاعت و معصیت، که خداوند به پیامبران پیش از او فرستاده بود، به من دریغ نکرد و من بیآنکه یک حرف از آنها را فراموش کنم، همه را حفظ نمودم...[۶]
موضوعاتی را که رسول اکرم(ص) بر علی(ع) املاء فرمود و حضرت به گردآوری آنها پرداخت در مجموعهای به نام «کتاب علی» یا «جامعه» یا «صحیفه» تجسّم یافته است. ابو العباس نجاشی (متوفای ۴۵۰ ه) به نقل از محمد بن جعفر (نحوی تمیمی استاد خود در اجازه روایت) با اسناد به عذافر صیرفی، اظهار داشت: من با حکم بن عتیبه خدمت ابو جعفر(ع) شرفیاب بودم وی از امام پرسشهایی داشت و امام(ع) نیز نسبت به او ارج و احترام قایل بود، در موضوعی با یکدیگر دچار اختلاف نظر شدند، ابو جعفر(ع) فرمود: فرزندم! بهپا خیز و کتاب علی(ع) را بیاور، او کتابی بزرگ و تاشده آورد و گشود و در آن نگریست تا مسأله موردنظر را یافت. ابو جعفر(ع) فرمود: این خط علی(ع) و املای رسول خدا(ص) است و رو به حکم نمود و فرمود: ای ابو محمد به خدا سوگند! اگر تو و سلمه و ابو مقدام شرق و غرب گیتی را زیرپا بنهید، علومی را به این پایه از استواری و اعتماد نزد کسانی که جبرئیل برای آنها وحی آورده، نخواهید یافت.[۷] ابراهیم بن هاشم با ذکر سندش به حضرت باقر(ع) از آن جناب نقل میکند که: «فِي كِتَابِ عَلِيٍّ كُلُّ شَيْءٍ يُحْتَاجُ إِلَيْهِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ»[۸]؛ در کتاب علی هرچیز موردنیاز جامعه حتی بیان مقدار دیه خراشیدگی وجود دارد.
صحیفه علی یا جامعه، نوشتار گردآوری شده دیگری از علی(ع) است که بر قطعه پوستی به طول هفتاد ذراع به نگارش درآمده. از ابو بصیر روایت شده امام صادق(ع) در سخنانی به او فرمود: «وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ، صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ إِمْلَائِهِ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطِّ عَلِيٍّ(ع) بِيَمِينِهِ، فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْءٍ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ»[۹]؛ ما کتاب جامعه را در اختیار داریم، صحیفهای که طول آن هفتاد ذراع از ذراع رسول خدا و املای آن بزرگوار از دهان مبارکش و دستخط علی است. کلّیه مسائل حلال و حرام و هرچه مردم بدان نیاز دارند حتی بیان مقدار دیه خراشیدگی در آن وجود دارد. آنچه یادآوری شد بیان دیدگاه اهل بیت در مورد سنّت شریف است. ولی موضع رسمی حکومت در خلافت شیخین (ابوبکر و عمر) در این خصوص آثار منفی بزرگی برجای نهاد بهگونهای که ممنوعیت [تدوین حدیث] حداقل یک قرن ادامه یافت و به تباه شدن بسیاری از احادیث انجامید و راه را برای ورود اسرائیلیات به منابع فرهنگی مسلمانان گشود و از سویی نتیجه آن باز شدن دروازه رأی و استحسان بود تا آنجا که رأی به عنوان یکی از منابع قانونگذاری مطرح شد بلکه برخی، آن را بر روایات شریف نبوی مقدم داشتند، تا جایی که بسیاری از روایات نتوانستند در برابر نقد علمی، پایدار بمانند و این موضوع به نوبت خود به بیارزش شدن روایات صحیح نبوی نزد اهل سنّت و عدم پاسخگویی آنها به نیازمندیهای امت در دورههای بعدی، انجامید.
ولی اهل بیت(ع) با قاطعیت تمام در برابر این موج بنیانکن ایستادند و با رهنمودهای خود و طبق اقتضای امامت و خلافت قانونی خود، توانستند با جهت دادنهای خود از تباهی سنّت شریف در بین مؤمنان مراقبت نمایند؛ زیرا مهمترین وظیفه پیشوا و خلیفه واقعی حفظ و نگاهداری دین و روایات مربوط به آن از تباهی و نابودی است. ازاینرو، پژوهشگران سنّت نبوی در تحقیق و بررسی خود باید به منابع سنّت، که در اختیار اهل بیت(ع) و پیروان آنهاست، مراجعه کنند؛ زیرا اهل خانه به آنچه در خانه است آگاهتر از دیگرانند. سنّت شریف از دیدگاه اهل بیت، تمام مباحث مربوط به اعتقادات، فقه، اخلاق، تربیت و نیازمندیهای بشر در همه عرصههای زندگی را پوشش میدهد. امام صادق(ع) نواده رسول اکرم(ص) با تصریح به این حقیقت فرموده است: «مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّةٌ»[۱۰]؛ درباره هرچیز مورد نیاز مردم، آیه یا روایتی آمده است.[۱۱]
گلچینی از میراث خاتم پیامبران(ص)
خرد و دانش
رسول خدا(ص) به عقل و خرد توجهی فوق العاده داشت و با شناساندن جایگاه عقل، وظیفه و نقش آن را در زندگی در تمام سطوح تکلیف و مسئولیت و کار و پاداش و نیز عوامل رشد و تکامل، تشریح کرد و فرمود: «إِنَّ الْعَقْلَ عِقَالٌ مِنَ الْجَهْلِ وَ النَّفْسَ مِثْلُ أَخْبَثِ الدَّوَابِّ فَإِنْ لَمْ تُعْقَلْ حَارَتْ فَالْعَقْلُ عِقَالٌ مِنَ الْجَهْلِ وَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ وَ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَعْظَمَ مِنْكَ وَ لَا أَطْوَعَ مِنْكَ بِكَ أُبْدِأُ وَ بِكَ أُعِيدُ لَكَ الثَّوَابُ وَ عَلَيْكَ الْعِقَابُ. فَتَشَعَّبَ مِنَ الْعَقْلِ الْحِلْمُ وَ مِنَ الْحِلْمِ الْعِلْمُ وَ مِنَ الْعِلْمِ الرُّشْدُ وَ مِنَ الرُّشْدِ الْعَفَافُ وَ مِنَ الْعَفَافِ الصِّيَانَةُ وَ مِنَ الصِّيَانَةِ الْحَيَاءُ وَ مِنَ الْحَيَاءِ الرَّزَانَةُ وَ مِنَ الرَّزَانَةِ الْمُدَاوَمَةُ عَلَى الْخَيْرِ وَ مِنَ الْمُدَاوَمَةِ عَلَى الْخَيْرِ كَرَاهِيَةُ الشَّرِّ وَ مِنْ كَرَاهِيَةِ الشَّرِ طَاعَةُ النَّاصِحِ. فَهَذِهِ عَشَرَةُ أَصْنَافٍ مِنْ أَنْوَاعِ الْخَيْرِ وَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْ هَذِهِ الْعَشَرَةِ الْأَصْنَافِ عَشَرَةُ أَنْوَاعٍ...»؛[۱۲]
خرد، قیدوبندی از گرویدن به جهل و نادانی است و نفس به مرکبی سرکش میماند که اگر به قید و بند کشیده نشود سر به طغیان میکشد، بنابراین، عقل و خرد، قید و بند از جهل و نادانی است، خداوند عقل را که آفرید بدو فرمان داد: بیا، آمد. فرمود: برو، رفت. خدای تبارک و تعالی فرمود: به عزّت و جلالم سوگند! آفریدهای باعظمتتر و مطیعتر از تو نیافریدهام با تو آغاز میکنم و به وسیله تو از سر میگیرم تو را در فرمانبرداری پاداش داده و به جهت نافرمانی به کیفر میرسانم. بردباری از عقل، علم و دانش از بردباری، آگاهی از علم و دانش، پاکدامنی از آگاهی، خویشتنداری از عفّت، شرم و حیا از خویشتنداری، وقار و آرامش از شرم و حیاء، استمرار بر انجام کار نیک و دوری از کار ناپسند از وقار و اطاعت انسان مخلص و دلسوز از دوری نمودن از کار ناپسند، سرچشمه میگیرد.
رسول گرامی اسلام(ص) به علم و دانش عنایت فراوان داشت و نقش علم و ارزش و اهمیت آن را در زندگی در مقایسه با انواع دیگر کمالات، تبیین کرد و فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فِي مَظَانِّهِ، وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ، فَإِنْ تَعَلُّمِهِ لِلَّهِ حَسَنَةً، وَ طَلَبِهِ عِبَادَةِ، وَ الْمُذَاكَرَةِ فِيهِ تَسْبِيحٌ، وَ الْعَمَلُ بِهِ جِهَادِ، وَ تَعْلِيمُهُ مِنْ لَا يَعْلَمُهُ صَدَقَةَ، وَ بَذَلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ (تَعَالَى)، لِأَنَّهُ مَعَالِمَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ، وَ مَنَارُ سُبُلِ الْجَنَّةِ، وَ المؤنس فِي الْوَحْشَةِ، وَ الصَّاحِبِ فِي الْغُرْبَةِ وَ الْوَحْدَةِ، وَ الْمُحْدِثُ فِي الْخَلْوَةِ، وَ الدَّلِيلُ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ السِّلَاحَ عَلَى الْأَعْدَاءِ، وَ الزَّيْنَ عِنْدَ الأخلاء. يَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً فَيَجْعَلُهُمُ فِي الْخَيْرِ قَادَةَ، تقتبس آثَارِهِمْ، وَ يُهْتَدَى بفعالهم، وَ يُنْتَهَى إِلَى آرَائِهِمْ، تَرْغَبُ الْمَلَائِكَةُ فِي خلتهم، وَ بِأَجْنِحَتِهَا تمسهم، وَ فِي صَلَاتِهَا تَبَارَكَ عَلَيْهِمْ، يَسْتَغْفِرُ لَهُمْ كُلِّ رَطْبٍ وَ يَابِسٍ حَتَّى حِيتَانُ الْبَحْرِ وَ هَوَامُّهُ، وَ سِبَاعِ الْبِرِّ وَ أنعامه. إِنْ الْعِلْمِ حَيَاةِ الْقُلُوبِ مِنْ الْجَهْلِ، وَ ضِيَاءُ الْأَبْصَارُ مِنْ الظُّلْمَةِ، وَ قُوَّةَ الْأَبْدَانِ مِنْ الضَّعْفَ، يَبْلُغَ بِالْعَبْدِ مَنَازِلَ الْأَخْيَارِ، وَ مَجَالِسِ الْأَبْرَارِ، وَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، الذَّكَرِ فِيهِ يَعْدِلُ بِالصِّيَامِ، وَ مدارسته بِالْقِيَامِ، بِهِ يُطَاعُ الرَّبِّ وَ يَعْبُدُ، وَ بِهِ تُوصَلُ الْأَرْحَامِ، وَ يَعْرِفُ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ، الْعِلْمِ إِمَامٍ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلِ تَابَعَهُ، يلهم بِهِ السُّعَدَاءَ وَ يُحَرِّمْهُ الْأَشْقِيَاءِ، فَطُوبَى لِمَنْ لَمْ يُحَرِّمْهُ اللَّهِ مِنْهُ حَظُّهُ. وَ صِفَةُ الْعَاقِلِ أَنْ يَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَيْهِ وَ يَتَجَاوَزَ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ يَتَوَاضَعَ لِمَنْ هُوَ دُونَهُ وَ يُسَابِقَ مَنْ فَوْقَهُ فِي طَلَبِ الْبِرِّ وَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ تَدَبَّرَ فَإِنْ كَانَ خَيْراً تَكَلَّمَ فَغَنِمَ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً سَكَتَ فَسَلِمَ وَ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ اسْتَعْصَمَ بِاللَّهِ وَ أَمْسَكَ يَدَهُ وَ لِسَانَهُ وَ إِذَا رَأَى فَضِيلَةً انْتَهَزَ بِهَا لَا يُفَارِقُهُ الْحَيَاءُ وَ لَا يَبْدُو مِنْهُ الْحِرْصُ فَتِلْكَ عَشْرُ خِصَالٍ يُعْرَفُ بِهَا الْعَاقِلُ. وَ صِفَةُ الْجَاهِلِ أَنْ يَظْلِمَ مَنْ خَالَطَهُ وَ يَتَعَدَّى عَلَى مَنْ هُوَ دُونَهُ وَ يَتَطَاوَلَ عَلَى مَنْ هُوَ فَوْقَهُ كَلَامُهُ بِغَيْرِ تَدَبُّرٍ إِنْ تَكَلَّمَ أَثِمَ وَ إِنْ سَكَتَ سَهَا وَ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ سَارَعَ إِلَيْهَا فَأَرْدَتْهُ وَ إِنْ رَأَى فَضِيلةً أَعْرَضَ وَ أَبْطَأَ عَنْهَا لَا يَخَافُ ذُنُوبَهُ الْقَدِيمَةَ وَ لَا يَرْتَدِعُ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ مِنَ الذُّنُوبِ يَتَوَانَى عَنِ الْبِرِّ وَ يُبْطِئُ عَنْهُ غَيْرَ مُكْتَرِثٍ لِمَا فَاتَهُ مِنْ ذَلِكَ أَوْ ضَيَّعَهُ فَتِلْكَ عَشْرُ خِصَالٍ مِنْ صِفَةِ الْجَاهِلِ الَّذِي حُرِمَ الْعَقْلَ»[۱۳]؛
کسب علم و دانش بر هر مسلمانی واجب است، علم را از جایگاه و سرچشمه آن درخواست نمایید و از اهلش برگیرید. آموختن علم، ثواب، و کسب آن عبادت، مباحثهاش ذکر و عمل بدان جهاد و آموختن آن به کسی که از آن آگاهی ندارد، صدقه و هدیه کردن آن به اهلش، موجب نزدیکی و تقرّب به خدای متعال است؛ زیرا دانش، وسیله شناخت حلال و حرام و مشعل نورانی راه بهشت و همدم آدمی در ترس و وحشت و یار غربت و تنهایی است. همزبان خلوتها و راهنمای سود و زیان و سلاح بر ضدّ دشمن و پیرایه و زیور نزد دوستان بهشمار میآید، خداوند با علم و دانش، گروهی را سربلندی و عظمت بخشید و آنها را پیشگامان کارهای نیک قرار داد که از آثارشان برگیرند و از آنان پیروی شود و سخنشان فصل الخطاب باشد. فرشتگان شیفته دوستی آنانند و با بالهای خود آنها را لمس میکنند و در نمازهایشان بر آنها درود میفرستند. هر موجودی حتی ماهیان و جانوران دریا و درندگان و حیوانات خشکی، برای آنان آمرزش میخواهند. علم و دانش زندهکننده دلها از جهل و نادانی و روشناییبخش دیدگان از تاریکی و قدرتبخش بدنها از ضعف و سستی است. علم و دانش، فرد را به رتبه و جایگاه نیکان و درجات بلند دنیا و آخرت بالا میبرد، سخن گفتن درباره دانش به منزله روزه و مطالعه آن بهسان شبزندهداری است.
با دانش، پروردگار اطاعت و صله ارحام عملی و حلال و حرام شناخته میشود. دانش، پیشوای عمل و عمل پیرو دانش است. خداوند آن را به سعادتمندان عطا میکند و شقاوتمندان را از آن محروم میسازد، خوشبهحال کسی که خدا او را از علم و دانش بیبهره نگرداند. ویژگی انسان خردمند این است، در برابر کسی که به نادانی با او رفتار کند، بردباری نشان دهد و از هرکس بر او ستم روادارد، میگذرد و نسبت به فرودستان، فروتنی و بر فرادستان خود در کارهای خیر، پیشی میگیرد، هرگاه خواست سخن بگوید، میاندیشد که اگر امر پسندیدهای است سخن گوید و بهره ببرد و اگر ناپسند است، سکوت کند تا سالم بماند. هرگاه فتنهای برایش پیش آید به خدا پناه ببرد و دست و زبان خویش را نگاه دارد و اگر فضیلتی مشاهده کرد آن را غنیمت شمرد، شرم و حیا هیچگاه از او جدا نشود، آز و طمع از او پدیدار نمیگردد، آنچه یاد شد، صفات ده گانه شناخت خردمند است. ویژگی انسان جاهل این است با هرکس معاشرت کند به او ستم روادارد و نسبت به فرودست خود جور و تعدّی کند و نزد فرادستان گردنکشی نماید، بدون اندیشه سخن بر زبان آورد، اگر سخنی گوید گناه ورزد و اگر سکوت کند غافل گردد و اگر فتنهای برایش رخ دهد به سویش بشتابد و خود را به کام مرگ فرستد، اگر فضیلتی دید از آن روگردان شده و در پی کسب آن برنیاید. از گناهان گذشتهاش پروایی ندارد. در بقیه عمرش از انجام دادن گناه بازنمیایستد، در انجام دادن کار نیک تنبلی کرده و آن را به تأخیر میاندازد و بر فرصتهای از دست داده اندوه به خود راه نمیدهد و اهمیت و ارزشی قائل نیست، آنچه بیان شد، ده ویژگی از صفات انسان جاهل و نادانی است که از عقل و خرد محروم و بیبهره است.[۱۴]
منابع قانونگذاری
خاتم پیامبران(ص) راه سعادت حقیقی را برای همه مردم ترسیم فرموده و در صورت پایبند بودن آنان به دستوراتی که برای آنها روشن ساخته، راه رسیدن به آن را برایشان تضمین نموده است. در بیان نبی اکرم(ص) راه سعادت در تمسّک و پایبندی به دو رکن اصلی ثقلین که هیچیک از دیگری بینیاز نیست، خلاصه میشود. آنجا که فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي فَرَطُكُمْ وَ أَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ أَلَا وَ إِنِّي سَائِلُكُمْ عَنِ الثَّقَلَيْنِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ نَبَّأَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَلْقَيَانِي وَ سَأَلْتُ رَبِّي ذَلِكَ فَأَعْطَانِيهِ أَلَا وَ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُهُمَا فِيكُمْ: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَفَرَّقُوا وَ لَا تُقَصِّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ. أَيُّهَا النَّاسُ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ بَعْدِي تَرْجِعُونَ كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ فَتَلْقَوْنِي فِي كَتِيبَةٍ كَمَجَرِّ السَّيْلِ الْجَرَّارِ أَلَا وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي يُقَاتِلُ بَعْدِي عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ»[۱۵]؛
مردم! من قبل از شما از دنیا خواهم رفت و شما در کنار حوض بر من وارد خواهید شد، آگاه باشید من درباره ثقلین از شما جویا خواهم شد. پس بنگرید چگونه پس از من با آنان رفتار میکنید؟ خدای لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو از یکدیگر جداییناپذیرند تا به دیدار من بشتابند، این ویژگیها را برای آنها از خدا خواستم و او آن را به من عنایت فرمود. آگاه باشید! من آن دو امانت را میان شما به ودیعه نهادم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. در کارها از آنان پیشی نگیرید که پراکنده خواهید شد و از آنان عقب نمانید که به هلاکت میرسید و به آنها چیزی نیاموزید؛ زیرا از شما آگاهترند. مردم! نبینم که پس از من به کفر بگرایید و یکدیگر را به قتل برسانید و دستهجمعی مانند سیلی خروشان با من دیدار کنید. آگاه باشید! علی بن ابی طالب برادر و جانشین من است، همانگونه که من در راه نزول قرآن مبارزه کردم او در زمینه تأویل آن نبرد خواهد کرد.[۱۶]
نقش بارز قرآن
پیامبر اکرم(ص) به روشنی از عظمت قرآن یاد کرد و به تبیین نقش آن در زندگی و ارزش و اهمیت پایبندی کامل به آن پرداخت، آنجا که بشر را مخاطب ساخت و فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّكُمْ فِي دَارِ هُدْنَةٍ، وَ أَنْتُمْ عَلى ظَهْرِ سَفَرٍ، وَ السَّيْرُ بِكُمْ سَرِيعٌ، وَ قَدْ رَأَيْتُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ، وَ يُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ، وَ يَأْتِيَانِ بِكُلِّ مَوْعُودٍ؛ فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ. إِنَّهَا دَارُ بَلَاءٍ وَ ابْتِلَاءٍ وَ انْقِطَاعٍ وَ فَنَاءٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمْ الْأُمُورُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى السَّبِيلِ وَ هُوَ كِتَابُ تَفْصِيلٍ وَ بَيَانٍ وَ تَحْصِيلٍ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمُ اللَّهِ وَ بَاطِنُهُ عِلْمُ اللَّهِ تَعَالَى فَظَاهِرُهُ وَثِيقٌ وَ بَاطِنُهُ لَهُ تُخُومٌ وَ عَلَى تُخُومِهِ تُخُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ وَ دَلِيلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ النَّصَفَةَ فَلْيَرِعْ رَجُلٌ بَصَرُهُ وَ لْيَبْلُغِ النَّصَفَةَ نَظَرُهُ يَنْجُو مِنْ عَطَبٍ وَ يَتَخَلَّصُ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ وَ النُّورُ يُحْسِنُ التَّخَلُّصَ وَ يُقِلُّ التَّرَبُّصَ»[۱۷]؛
مردم! شما در خانه آرامش و آسایش به سر میبرید و شتابان در حال سفرید، شب و روز و خورشید و ماه را ملاحظه کردهاید که هرجدیدی را محو و نابود و هر دوری را نزدیک میگردانند و هر بیم و امیدی را با خود میآورند. بنابراین، برای دوری سفر، توشه برگیرید، دنیا جایگاه بلا و گرفتاری و جدایی است، هرگاه گرفتاریها و مشکلات مانند پارههای شب تاریک به شما روآورد، به قرآن متوسل شوید؛ زیرا قرآن شفاعتکننده و شفاعتپذیرفتهشده و صادق و مصدّق است هر کس قرآن را پیش روی خویش قرار دهد، او را به بهشت رهنمون میشود و آنکس که آن را پشت سر افکند به دوزخش براند و هرکس آن را راهنمای خویش گرداند، به راه راست هدایتش کند. در قرآن شرح و توضیح همهچیز آمده است، قرآن فصل الخطاب بوده و شوخی و مزاح نیست، دارای ظاهر و باطن است، ظاهرش همه حکم خدا و باطنش علم الهی است، ظاهرش زیبا و باطنش عمیق و ژرف است، از حقایق و اصولی برخوردار است که هریک از آنها نیز خود، حقایقی دارد، عجایبش قابل شمارش نیست و شگفتیهایش فرسوده نگردد مشعل هدایت و نور و روشنایی حکمت است و برای کسی که در پی شناختن صفات[الهی] برآید راهنمای معرفت و شناخت است.
بنابراین، مرد باید دیدهاش را روشن گرداند و به صفات (خدا)، بینا گردد تا از هلاکت رهایی یابد، اندیشه، قلب بینا را زندگی و حیات میبخشد، همچنانکه فردی در تاریکی و ظلمت به واسطه روشنایی ره میپوید ازاینرو، بر شما باد به حسن نیت و درنگ اندک، در دنیا.[۱۸]
اهل بیت(ع) ارکان دینند
پیامبر خاتم(ص) امانت بزرگ خود- یعنی اهل بیت رسالت، علی(ع) و فرزندانش- را بهگونههای مختلف از جمله در آخرین خطبهاش چنین معرفی فرمود: «يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ مَنْ حَضَرَنِي فِي يَوْمِي هَذَا وَ فِي سَاعَتِي هَذِهِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فَلْيُبَلِّغْ شَاهِدُكُمُ الْغَائِبَ أَلَا قَدْ خَلَّفْتُ فِيكُمْ كِتَابَ اللَّهِ. فِيهِ النُّورُ وَ الْهُدَى وَ الْبَيَانُ مَا فَرَّطَ اللَّهُ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ حُجَّةُ اللَّهِ لِي عَلَيْكُمْ. وَ خَلَّفْتُ فِيكُمُ الْعَلَمَ الْأَكْبَرَ عَلَمَ الدِّينِ وَ نُورَ الْهُدَى وَصِيِّي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَلَا هُوَ حَبْلُ اللَّهِ فَاعْتَصِمُوا بِهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا عَنْهُ ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا﴾[۱۹] أَيُّهَا النَّاسُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ كَنْزُ اللَّهِ الْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ الْيَوْمِ مَنْ أَحَبَّهُ وَ تَوَلَّاهُ الْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ الْيَوْمِ فَقَدْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ وَ أَدَّى مَا وَجَبَ عَلَيْهِ وَ مَنْ عَادَاهُ الْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ الْيَوْمِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى وَ أَصَمَّ لَا حُجَّةَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ. أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَأْتُونِي غَداً بِالدُّنْيَا تَزِفُّونَهَا زَفّاً وَ يَأْتِي أَهْلُ بَيْتِي شُعْثاً غُبْراً مَقْهُورِينَ مَظْلُومِينَ تَسِيلُ دِمَاؤُهُمْ أَمَامَكُمْ وَ بِيعَاتِ الضَّلَالَةِ وَ الشُّورَى لِلْجَهَالَةِ أَلَا وَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ آيَاتٌ قَدْ سَمَّاهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ عَرَّفْتُكُمْ وَ بَلَّغَتْكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ لَا تَرْجِعُنَّ بَعْدِي كُفَّاراً مُرْتَدِّينَ مُتَأَوِّلِينَ لِلْكِتَابِ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ وَ تَبْتَدِعُونَ السُّنَّةَ بِالْهَوَى لِأَنَّ كُلَّ سُنَّةٍ وَ حَدَثٍ وَ كَلَامٍ خَالَفَ الْقُرْآنَ فَهُوَ رَدٌّ وَ بَاطِلٌ. الْقُرْآنُ إِمَامٌ هُدًى وَ لَهُ قَائِدٌ يَهْدِي إِلَيْهِ وَ يَدْعُو إِلَيْهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَلِيُّ الْأَمْرِ بَعْدِي وَلِيُّهُ وَ وَارِثُ عِلْمِي وَ حِكْمَتِي وَ سِرِّي وَ عَلَانِيَتِي وَ مَا وَرِثَهُ النَّبِيُّونَ مِنْ قَبْلِي وَ أَنَا وَارِثٌ وَ مُوَرِّثٌ فَلَا تَكْذِبَنَّكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ اللَّهَ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي فَإِنَّهُمْ أَرْكَانُ الدِّينِ وَ مَصَابِيحُ الظُّلَمِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ عَلِيٌّ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَزِيرِي وَ أَمِينِي وَ الْقَائِمُ بِأَمْرِي وَ الْمُوفِي بِعَهْدِي عَلَى سُنَّتِي أَوَّلُ النَّاسِ بِي إِيمَاناً وَ آخِرُهُمْ عَهْداً عِنْدَ الْمَوْتِ وَ أَوْسَطُهُمْ لِي لِقَاءً يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلْيُبَلِّغْ شَاهِدُكُمْ غَائِبَكُمْ أَلَا وَ مَنْ أَمَّ قَوْماً إِمَامَةً عَمْيَاءَ وَ فِي الْأُمَّةِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَقَدْ كَفَرَ أَيُّهَا النَّاسُ وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي تَبِعَةٌ فَهَا أَنَا وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ عُدَّةٌ فَلْيَأْتِ فِيهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ ضَامِنٌ لِذَلِكَ كُلِّهِ حَتَّى لَا يَبْقَى لِأَحَدٍ عَلَيَّ تِبَاعَةٌ»؛[۲۰]
ای گروه مهاجر و انصار! و ای جن و إنسی که امروز و در این ساعت اینجا حضور دارید، حاضران به غایبان برسانند: آگاه باشید! کتاب خدا را که دارای نور و هدایت و شرح و توضیح همهچیز است و نیز شخصیت بزرگ پیشوای دین و نور هدایت و جانشین خویش علی بن ابی طالب را پس از خود میان شما برجای نهادم. آگاه باشید! او ریسمان الهی است، همگی بدو متمسک شده و از اطرافش پراکنده نشوید «نعمت خدا را بر خویشتن به یاد آورید آنگاه که با یکدیگر دشمنی داشتید، خداوند دلهایتان را باهم مهربان گرداند، و با برخورداری از نعمت الهی با یکدیگر برادر شدید». مردم! علی بن ابی طالب گنج و ذخیره الهی بهشمار میآید، کسی که او را از امروز به بعد دوست بدارد، به پیمانی که با او بسته و به وظیفه خویش عمل نموده است و آنکس که از امروز به بعد با او دشمنی ورزد، روز قیامت کور و کر محشور خواهد شد و حجّت و دلیلی در پیشگاه خدا ندارد. مردم! فردا، دنیا را با تشریفات برایم به ارمغان نیاورید و نکند که اهل بیتم افسرده و غبارآلود، اندوهگین و ستمکشیده وارد شوند، و خونهای آنان پیش روی شما جاری باشد و بیعتهای گمراهی و شورای جهالت را بر گردن داشته باشید. آگاه باشید! این امر، صاحبان و نشانههایی دارد که خداوند آنها را در کتاب خویش یادآور شده است، و من دستوراتی را که برای رساندن آنها برانگیخته شدم برای شما تشریح و ابلاغ نمودم، ولی شما را جمعی نادان میپندارم. پس از من به کفر و ارتداد بازنگردید کتاب خدا را بدون آگاهی تأویل نکنید و طبق هوای نفس خویش سنتی ننهید؛ زیرا هر سنّت و حدیث و سخنی که مخالف قرآن باشد مردود و باطل است.
قرآن، پیشوای هدایت است و از رهبری برخوردار است که مردم را به سوی آن رهنمون میشود و با حکمت و سخن نیک به سمت آن فرامیخواند، آن شخص، ولی أمر پس از من و وارث علم و دانش و حکمت و نهان و آشکار من و وارث پیامبران پیش از من است. و من، هم وارثم و هم میراثگذار، بنابراین، فریب نفس خویش نخورید. مردم! خدا را! خدا را! که حرمت اهل بیتم را پاس بدارید؛ زیرا آنان ارکان دین و چراغهای تاریکی و ظلمت و خاستگاه علم و دانشند. علی، برادر و وارث و وزیر و امین و در انجام رسالتم، جانشین من است، به کارهای من میپردازد و در اجرای سنّتم به سفارش من عمل میکند. وی نخستین کسی بود که به من ایمان آورد و آخرین فردی است که هنگام مرگ بدو سفارش میکنم و روز قیامت میان مردم با من دیدار میکند، بنابراین، حاضران به غائبان برسانند. آگاه باشید! هرکس کورکورانه امامت گروهی را برعهده گیرد درصورتیکه میان امت، فردی داناتر از او وجود داشته باشد، چنین فردی به کفرگراییده است. مردم! من به هرکس دینی دارم و هرکس با من عهد و پیمانی داشته، در آن به علی بن ابی طالب رجوع کند؛ زیرا او مسئولیت همه این امور را برعهده دارد، تا این که هیچگونه دینی به کسی نداشته باشم.[۲۱]
اصول اعتقادات
آفریدگار غیرقابل وصف: «إِنَّ الْخَالِقَ لَا يُوصَفُ إِلَّا بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ كَيْفَ يُوصَفُ الْخَالِقُ الَّذِي يَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِكَهُ وَ الْأَوْهَامُ أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الْأَبْصَارُ عَنِ الْإِحَاطَةِ بِهِ جَلَّ عَمَّا يَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ نَأَى فِي قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِي نَأْيِهِ كَيَّفَ الْكَيْفِيَّةَ فَلَا يُقَالُ لَهُ كَيْفَ وَ أَيَّنَ الْأَيْنَ فَلَا يُقَالُ لَهُ أَيْنَ هُوَ مُنْقَطِعُ الْكَيْفُوفِيَّةِ وَ الْأَيْنُونِيَّةِ فَهُوَ الْأَحَدُ الصَّمَدُ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ وَ الْوَاصِفُونَ لَا يَبْلُغُونَ نَعْتَهُ ﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾[۲۲]»[۲۳]؛
آفریدگار جهان، جز با آنچه خویشتن را بدان توصیف فرموده، قابل وصف نیست، آفریدگاری که حواس[پنجگانه] از درک او عاجز است و وهم و خیال بدو نرسد و در تصور و گمان نگنجد و دیدگان از احاطه بر او ناتوانند، چگونه قابل توصیف است؟ او برتر از وصف وصفکنندگان است، در نزدیکیاش دور، و در دوریاش نزدیک است. چگونگی را او به وجود آورده، بنابراین، بدو گفته نمیشود چگونه؟ کجا را او پدید آورده، ازاینرو بدو گفته نمیشود کجا؟ چگونگی و کجایی آنجا که به او میرسد پایان میپذیرد و معنا ندارد، او خدای یکتا و بینیاز است، همانگونه که خویشتن را وصف نموده است، وصفکنندگان به صفات او دست نیابند، او نزاده و زاده نشده است و همتایی ندارد[۲۴].
شرط توحید: «إذا قال العبد: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ فينبغي أن يكون معه تصديق و تعظيم، و حلاوة و حرمة، فاذا قال: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ و لم يكن معه تعظيم، فهو مبتدع، و إن لم يكن معه حلاوة فهو مراء. و إذا لم يكن معه حرمة فهو فاسق»[۲۵]؛ هرگاه بندهای جمله «لا اله الّا اللّه» را بر زبان آورد شایسته است آن را با دلش نیز تصدیق کند و ارج نهد و شیرینی آن را احساس کند و برای آن احترام قائل شود؛ لذا آنگاه که بگوید: «لا اله الّا اللّه» و آن را ارج ننهد، بدعتگذار و اگر شیرینی آن را احساس ننماید، ریاکار و اگر بدان احترام نگذارد، فاسق است.
رحمت الهی: «إنّ رجلين كانا في بني اسرائيل، أحدهما مجتهد في العبادة و الآخر مذنب، فجعل يقول المجتهد: أقصر عمّا انت فيه، فيقول: خلّني و ربّي، حتى وجده يوما على ذنب استعظمه، فقال: أقصر، قال: خلّني و ربّي، ابعثت على رقيبا؟ فقال: و اللّه لا يغفر اللّه لك و لا يدخلك الجنة، فبعث اللّه إليهما ملكا فقبض ارواحهما فاجتمعا عنده، فقال للمذنب: ادخل الجنّة برحمتي، و قال للآخر: أتسطيع أن تحظر على عبدي رحمتي؟ فقال: لا، يا ربّ، قال: اذهبوا به إلى النار»[۲۶]؛ میان بنی اسرائیل، دو مرد، یکی در عبادت کوشا و دیگری گنهکار وجود داشت. روزی فرد عابد به گنهکار گفت: دست از کارهایت بردار، او در پاسخ عابد گفت: مرا با پروردگار خویش واگذار. تا اینکه روزی عابد او را در حال گناه مشاهده کرد و این کار برایش بسی بزرگ جلوه کرد؛ لذا بدو گفت: دست از گناه بردار، وی در پاسخ اظهار داشت: مرا با پروردگارم واگذار، آیا تو بر مراقبت از من گمارده شدهای؟ عابد گفت: به خدا سوگند! خداوند تو را نمیبخشاید و وارد بهشت نمیسازد خدا فرشتهای نزد آنان فرستاد و روحشان را قبض کرد و هردو در پیشگاه الهی گرد آمدند، به فرد گنهکار فرمود: به واسطه رحمتم وارد بهشت شو و به دیگری (عابد) فرمود: آیا میتوانی از رحمت من در مورد بندهام جلوگیری کنی؟ عرضه داشت: پروردگارا! خیر؛ فرمود: او را به سمت آتش دوزخ ببرید.
نه جبر و نه اختیار: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُطَاعُ جَبْراً وَ لَا يُعْصَى مَغْلُوباً وَ لَمْ يُهْمِلِ الْعِبَادَ مِنَ الْمَمْلَكَةِ وَ لَكِنَّهُ الْقَادِرُ عَلَى مَا أَقْدَرَهُمْ عَلَيْهِ وَ الْمَالِكُ لِمَا مَلَّكَهُمْ إِيَّاهُ فَإِنَّ الْعِبَادَ إِنِ اسْتَمَرُّوا بِطَاعَةِ اللَّهِ لَمْ يَكُنْ مِنْهَا مَانِعٌ وَ لَا عَنْهَا صَادٌّ وَ إِنْ عَمِلُوا بِمَعْصِيَةٍ فَشَاءَ أَنْ يَحُولَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهَا فَعَلَ وَ لَيْسَ مَنْ إِنْ شَاءَ أَنْ يَحُولَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ شَيْءٍ فَعَلَ وَ لَمْ يَفْعَلْهُ فَأَتَاهُ الَّذِي فَعَلَهُ كَانَ هُوَ الَّذِي أَدْخَلَهُ فِيهِ»[۲۷]؛ خداوند، نه به زور و اجبار فرمانبرداری شود و نه مغلوب نافرمانی گردد. سرپرستی بندگان را واننهاده است، ولی او بر آنچه بندگان را توانایی بخشیده، قادر است و مالک هرچیزی است که به آنها عطا کرده است، بهراستی اگر بندگان همواره در اطاعت الهی باشند، مانع و بازدارندهای بر سر راهشان نیست و اگر نافرمانی خدا کنند و خداوند بخواهد میان آنان و نافرمانی جدایی بیندازد میتواند. چنین نیست که هرکسی بخواهد میان تو و چیزی، مانع شود ولی آن کار را انجام ندهد و آنکس که آن کار را انجام داد همان کسی باشد که وی را وارد آن عمل ساخت.
خاتمیت: «فضّلت على الأنبياء بستّ: اعطيت جوامع الكلم، و نصرت بالرعب من مسيرة شهر، و احلّت لي الغنائم. و جعلت لي الأرض مسجدا و طهورا. و ارسلت إلى الخلق كافة، و ختم بي النبيون»[۲۸]؛ من با شش ویژگی بر دیگر پیامبران برتری دارم: جوامع کلم (قرآن کریم) به من عطا شد، به وسیله ترس و بیمی که به فاصله یک ماه پیشاپیشم در حرکت بود، یاری گشتم، غنیمتها برایم حلال شد، زمین برای من پاکیزه و سجدهگاه قرار گرفت به سوی همه مردم فرستاده شدم و ختم پیامبران به وسیله من اعلان شد.
برگزیده خدا: «إنّ اللّه اصطفى من ولد ابراهيم اسماعيل، و اصطفى من ولد اسماعيل بني كنانه، و اصطفى من بني كنانه قريشا، و اصطفى من قريش بني هاشم، و اصطفاني من بني هاشم، قال اللّه تبارك و تعالى: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۲۹]»[۳۰]؛ خداوند، اسماعیل را از فرزندان ابراهیم، و بنی کنانه را از فرزندان اسماعیل و قریش را از بنی کنانه و بنی هاشم را از قریش و مرا از بنی هاشم برگزید. خدای متعال فرمود: «یقینا، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت و دشوار آید، وی بر هدایت شما اصرار میورزد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.
مثال باران: «إِنَّ مَثَلَ مَا بَعَثَنِي اللَّهُ بِهِ مِنَ الْهُدَى وَ الْعِلْمِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَصَابَ أَرْضاً وَ كَانَ مِنْهَا طَائِفَةٌ طَيِّبَةٌ فَقَبِلَتِ الْمَاءَ فَأَنْبَتَتِ الْكَلَأَ وَ الْعُشْبَ الْكَثِيرَ وَ كَانَ مِنْهَا أَجَادِبُ أَمْسَكَتِ الْمَاءَ فَنَفَعَ اللَّهُ بِهَا النَّاسَ وَ شَرِبُوا مِنْهَا وَ سَقَوْا وَ زَرَعُوا وَ أَصَابَ طَائِفَةً مِنْهَا أُخْرَى إِنَّمَا هِيَ قِيعَانٌ لَا تُمْسِكُ مَاءً وَ لَا تُنْبِتُ كَلَأً فَذَلِكَ مَثَلُ مَنْ فَقُهَ فِي دِينِ اللَّهِ وَ تَفَقَّهَ مَا بَعَثَنِي اللَّهُ بِهِ فَعَلِمَ وَ عَلَّمَ وَ مَثَلُ مَنْ لَمْ يَرْفَعْ بِذَلِكَ رَأْساً وَ لَمْ يَقْبَلْ هُدَى اللَّهِ الَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ»[۳۱]؛ مثال هدایتی که خدا مرا بدان مبعوث کرده بهسان بارانی است که بر زمینی ببارد و بخشی از آن را آب فراگیرد و سبزه و علف فراوان برویاند و قسمتی از آن بیحاصل باشد و آب را نگاهدارد و مردم از آن بهرهمند شوند، بنوشند و کشاورزی کنند و به دیگران نیز بنوشانند و بر بخش دیگر آنکه سست است ببارد ولی آب را نگاه ندارد و علف و سبزه نرویاند، این مثال کسی است که در دین خدا دانش اندوخت و آنچه خدا مرا بدان برانگیخته برایش سودمند قرار گرفت، خود، دانش آموخت و به دیگران یاد داد، امّا هدایتی را که خداوند مرا بدان فرستاده، نپذیرفت.
جانشین پیامبر(ص): «يَا عَمَّارُ! إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي هَنَاتٌ حَتَّى يَخْتَلِفَ السَّيْفُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ حَتَّى يَقْتُلَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ حَتَّى يَتَبَرَّأَ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ فَإِذَا رَأَيْتَ ذَلِكَ فَعَلَيْكَ بِهَذَا الْأَصْلَعِ عَنْ يَمِينِي يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنْ سَلَكَ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَادِياً وَ سَلَكَ عَلِيٌّ وَادِياً فَاسْلُكْ وَادِيَ عَلِيٍّ وَ خَلِّ عَنْ النَّاسِ. يَا عَمَّارُ إِنَّ عَلِيّاً لَا يَرُدُّكَ عَنْ هُدًى وَ لَا يَدُلُّكَ عَلَى رَدًى. يَا عَمَّارُ طَاعَةُ عَلِيٍّ طَاعَتِي وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۳۲]. «مَنْ ظَلَمَ عَلِيّاً مَقْعَدِي هَذَا بَعْدَ وَفَاتِي، فَكَأَنَّمَا جَحَدَ نُبُوَّتِي وَ نُبُوَّةَ الْأَنْبِيَاءِ قَبْلِي»[۳۳]؛ ای عمّار! پس از من میان امتم فتنههایی بهپا خواهد شد، میانشان جنگ در میگیرد و برخی بعضی را از دم تیغ میگذرانند و بعضی از برخی دیگر اعلان بیزاری میکنند، هرگاه چنین وضعیتی را مشاهده کردی بر تو باد به این مرد اصلع (موی فرق فروریخته) سمت راست من، علی بن ابی طالب، که اگر همه مردم به راهی رفتند و علی بر راهی دیگر، آن راه را که علی برمیگزیند، طی کن و مردم را به خود واگذار. ای عمّار! علی تو را از مسیر هدایت دور نمیسازد و به کار ناپسند رهنمون نمیشود. ای عمّار! اطاعت علی، اطاعت از من و اطاعت من، اطاعت از خداست. آنکس در این جایگاه من پس از وفاتم بر علی جور و ستم روادارد، گویی پیامبری من و نبوّت پیامبران پیش از من را انکار کرده است.
فضیلت علی(ع): «لَوْ لَا أَنَّنِي أُشْفِقُ أَنْ تَقُولَ فِيكَ طَوَائِفُ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِي عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنْهُمْ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ»[۳۴]؛ رسول خدا(ص) فرمود: اگر بیم آن نداشتم که عدّهای درباره تو سخنی مانند سخن مسیحیان در حق عیسی بن مریم بگویند، امروز مطلبی دربارهات میگفتم که به هر گروهی از آنان بگذری، خاک پایت را [به منظور تبرک] برگیرند.
پیشوایان پس از پیامبر(ص): «الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى مَنْ أَحَبَّهُمْ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَهُوَ مُنَافِقٌ هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِهِ»[۳۵] رسول خدا(ص) فرمود: پیشوایان پس از من، به تعداد نقبای بین اسرائیل و حواریان عیسی هستند، دوستداران آنها مؤمن و مخالفانشان منافقند، آنان حجتهای خدا و پیشوایان او میان آفریدگانش بهشمار میآیند.
پیشوایان راستین: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَيْتَ فَابْنُكَ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَابْنُكَ الْحُسَيْنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ فَابْنُكَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِيٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَالْقَائِمُ الْمَهْدِيُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَهُمْ أَئِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُمْ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُمْ»[۳۶]؛ ۱۶. ای علی! تو پیشوا و جانشین پس از من هستی و از مؤمنان به خودشان سزاوارتری. پس از تو فرزندت حسن نیز چنین است و پس از حسن، حسین و پس از حسین فرزندش علی بن حسین و پس از او فرزندش محمد و پس از محمد فرزندش جعفر و پس از جعفر فرزندش موسی و پس از موسی فرزندش علی و پس از علی فرزندش محمد و پس از محمد فرزندش علی و پس از علی فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش قائم مهدی از خود مؤمنان به آنان سزاوارتر است. خداوند به وسیله او شرق و غرب گیتی را میگشاید. آنان پیشوایان راستین و زبان گویای حقند، آنکس که آنان را یاری کند، از سوی خدا یاری شده و آنکس که آنها را تنها بگذارد، تنها وانهاده میشود.
پیامبر و مژده ظهور مهدی(ع): احمد بن حنبل، از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تُمْلَأَ الْأَرْضُ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً، ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْ عِتْرَتِي مَنْ يَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلًا...»[۳۷]؛ رستخیز بهپا نشود تا زمین را جور و ستم فراگیرد و آنگاه، مردی از عترتم ظهور میکند و گیتی را پر از عدل و داد میسازد. از عبدالرحمان بن ابولیلی، از پدرش نقل شده گفت: رسول اکرم(ص) روز خیبر پرچم را به علی سپرد و خداوند به دست توانای او، پیروزی عنایت کرد و در غدیر خم در برابر انبوه جمعیت اعلان داشت که علی، مولا و سرور هر مرد و زن مؤمن است و حدیث را با ذکر بخشی از فضایل علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) ادامه داد تا اینکه فرمود: «أخبرني جبرئيل أنهم يظلمون بعدي و أن ذلك الظلم يبقى حتى اذا قام قائمهم و علت كلمتهم و اجتمعت الامّة على محبّتهم و كان الشانيء لهم قليلا و الكاره لهم ذليلا و كثر المادح لهم و ذلك حين تغير البلاد و ضعف العباد و اليأس من الفرج، فعند ذلك يظهر القائم المهدي من ولدي بقوم يظهر اللّه الحق بهم و يخمد الباطل بأسيافهم- إلى ان قال: معاشر الناس أبشروا بالفرج فان وعد اللّه حق لا يخلف، و قضاءه لا يردّ و هو الحكيم الخبير و إن فتح اللّه قريب»[۳۸]؛ جبرئیل به من خبر داد که اینان [[[اهل]] بیت] پس از من مورد جور و ستم قرار میگیرند و این ظلم و ستم تا زمانی که قائم آنان ظهور نماید، باقی خواهد ماند و سپس قدرت و شوکت مییابند، امّت، به آنها محبت میورزند، مخالفانشان اندک و بدخواهان آنان خوار و ذلیل و ستایشگران آنها فزونی مییابند و آن زمانی است که کشورها دستخوش تغییر و تبدیل و مردم به ضعف کشیده شده و از ظهور، نومید و مأیوس میشوند، در این هنگام قائم مهدی از فرزندانم با مردمی که خداوند به واسطه آنها حق را آشکار و با شمشیرهای آنان باطل را سرکوب میکند، ظهور مینماید- تا اینکه فرمود: مردم! شما را به ظهور وی مژده میدهم؛ زیرا وعده الهی تخلّفناپذیر و قضای او ردشدنی نیست، او حکیم و داناست و فتح و پیروزی خداوند نزدیک است. از ام سلمه روایت شده گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم میفرمود: «الْمَهْدِيُّ مِنْ عِتْرَتِي مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ»[۳۹]؛ مهدی از عترتم و از فرزندان فاطمه است.
از حذیفه یمانی منقول است که گفت: رسول اکرم(ص) برای ما سخن نمود و آنچه را تا روز قیامت رخ میداد بیان داشت و سپس فرمود: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي»؛ اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خدای عزّ و جلّ آنروز را به اندازهای طولانی میگرداند تا مردی از فرزندانم را، که همنام من است، برانگیزاند. سلمان فارسی بهپا خاست و عرضه داشت: ای رسول خدا(ص)! او از کدام فرزند شما به وجود خواهد آمد؟ پیامبر(ص) درحالیکه دست مبارک خود را بر شانه حسین[۴۰] میزد فرمود: (مهدی) از این فرزندم (حسین) به وجود خواهد آمد.[۴۱]
مبانی قانونگذاری اسلامی در روایات رسول اکرم(ص)[۴۲]
ویژگیهای اسلام
- اسلام هماره برتری مییابد و چیزی بر آن برتری نخواهد یافت.
- اسلام، گذشته را میبخشاید.
- مردم تا زمانی که [حکم] موضوعی را نمیدانند، آزاد گذارده شدهاند.
- از امت من کیفر اشتباه و فراموشی و آنچه بدان مجبور شدهاند، برداشته شده است.
- قلم [حکم] از سه گروه برداشته شده، کودک، دیوانه، انسان خفته.[۴۳]
دانش، و مسئولیت دانشمندان
- کسی که بدون شناخت امام زمان خویش از دنیا رود، به مرگ جاهلی مرده است.
- کسی که بدون آگاهی، درباره قرآن سخنی بگوید، جایگاه خود را در آتش فراهم کرده است.
- اگر از کسی پرسشی علمی صورت گیرد و او آن را کتمان کند، خداوند لگامی آتشین بر دهانش میزند.
- اگر کسی به چیزی که بدان آگاهی ندارد فتوا دهد، فرشتگان آسمان و زمین او را نفرین میکنند.
- هر فتوادهندهای ضامن است.
- هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی راهش به دوزخ است.
- خداوند خیر هرکس را بخواهد او را در دینش بینش و دانش میدهد.
- واجبات را بیاموزید و آنها را به مردم یاد دهید؛ زیرا آموختن آنها نیمی از دانش است.
- هرگاه از من حدیثی به شما رسید، آن را بر کتاب خدا عرضه کنید، آن چه را موافق با قرآن بود بپذیرید و آنچه را مخالف آن بود، به دیوار بکوبید.
- هرگاه بدعت پدید آمد، دانشمند باید دانش خود را آشکار سازد و اگر کسی چنین نکند لعنت خدا بر او باد.[۴۴]
رفتار اسلامی
- در اسلام رهبانیت نیست.
- در راه معصیت خدا، نباید از کسی اطاعت کرد.
- آنکس که تقیه نکند، دین ندارد.
- اگر ادای مستحبات به واجبات زیان رساند، ارزشی ندارند.
- قرعه، راهگشای هر مشکلی است.
- [پاداش] عمل انسان، به نیت او بستگی دارد.
- نیت فرد، جدّیتر و عمیقتر از کردار اوست.
- برترین اعمال، سختترین آنها است.
- هرکس کیش و روش گروهی را بپذیرد، حکم آنان در مورد او جاری میشود.
- هرکس سنّت نیک به جای نهد، پاداش آن و پاداش کسی که بدان عمل میکند تا روز قیامت از آن اوست و آنکه سنّت ناپسندی ایجاد میکند گناه آن و گناه کسی که بدان عمل میکند تا روز قیامت بر عهده او خواهد بود.[۴۵]
قضاوت و داوری
- اگر حاکم اجتهاد کند و به اشتباه رود، یک پاداش و اگر مطابق با واقع باشد، از دو پاداش برخوردار است.
- اقرار عقلا علیه خویشتن جایز است.
- مدّعی باید بینه و گواه اقامه کند و منکر سوگند بخورد.
- سوگند خوردن، تنها با لفظ «اللّه» صحیح است.
- با وجود شبهه، از اجرای حدود دست بردارید.
- کسی که در راه دفاع از اموالش کشته شود، شهید است.
- دستی که امانتی گرفت باید آن را به صاحبش بازگرداند.
- آسیبی را که حیوانات بر کسی وارد میکنند، کسی ضامن نیست.
- هیچ مردی به کردار فرزند و هیچ فرزندی به کردار پدرش، بازخواست نمیشود.
- مردم بر اموال خویش مسلّطند.[۴۶]
عبادات
- نماز، ستون دین است.
- مناسک خویش را از من بیاموزید.
- همانگونه که من نماز میگزارم، نماز بگزارید.
- زکات اموال خویش را بپردازید تا نمازتان پذیرفته شود.
- زکات فطره بر هر مرد و زن واجب است.
- زمین برای من سجدگاه و خاکش پاککننده قرار داده شد.
- در مساجدتان از دادوستد و مشاجره بپرهیزید.
- سیاحت امّت من، روزه است.
- هر کار نیکی، صدقه بهشمار میآید.
- برترین جهاد، سخن حقی است که در برابر پادشاهی ستمکار بیان شود.[۴۷]
نظام خانواده
- ازدواج سنّت من است، هرکس از سنّتم روگردان شود از من نیست.
- ازدواج کنید، تکثیر نسل کنید که من در قیامت به فزونی شما بر امّتهای دیگر مباهات میکنم.
- ازدواج نمایید و از طلاق بپرهیزید؛ زیرا عرش خدا از وقوع طلاق به لرزه میآید.
- برای نطفههای خویش جایگاهی مناسب (بهترین و پاکترین زنان) را انتخاب کنید و با افراد همشأن خود ازدواج کنید و به آنها زن بدهید.
- فرزند، از آن بستر (شوهر) است و زناکار سنگسار میشود.
- جهاد زن، شوهرداری شایسته است.
- حضور در [نماز] جمعه و جماعت و اذان و اقامه و عیادت بیمار و هروله بین صفا و مروه و جهاد و استلام حجر و منصب قضاوت و سرتراشیدن (در منا) برای زنان نیست.
- زن و شوهر لعانکننده برای همیشه بر یکدیگر حرامند.
- تهمت ناروا به زن باعفّت، کردار صد ساله را تباه میکند.
- رضاع (که ایجاد محرمیت میکند) آن است که به واسطه آن گوشت بدن، روییده و استخوان محکم شود.
- به فرزندانتان شنا و تیراندازی بیاموزید.
- کسی که در خانه کودک دارد، با او رفتاری کودکانه داشته باشد.[۴۸]
نظام اقتصاد اسلامی
- عبادت، هفت بخش و برترین آنها طلب حلال است.
- نخست، آموختن احکام، سپس انجام دادن دادوستد.
- آنکس که سربار دیگران باشد، ملعون است.
- نیکی را از نانخور خود آغاز نما.
- مزد اجیر و کارگر را قبل از خشک شدن عرقش به او بپردازید.
- بر هر سوختهدلی، پاداشی مترتب است.
- بر مسلمانان شروط و وفای به عهد واجب است.
- هرجا که مسلمان مال خود را بیابد، بدان سزاوارتر از دیگران است.
- ملاک وقفها نیت صاحبان آنهاست.
- مال فرد مسلمان جز با رضایت وی، بر دیگران حلال نیست.
- تصرف در ماترک بدین صورت است که نخست کفن، سپس بدهکاری، آنگاه وصیت و پس از آن میراث.
- مصالحه میان مسلمانان رواست، مگر جایی که حرامی را حلال و یا حلالی را حرام نماید.
- طفره رفتن مسلمان از پرداخت بدهی خود، در صورت توان، ستم در حق مسلمان است.
- دو طرف دادوستد تا زمانی که مجلس خود را ترک نکردهاند، حق خیار دارند.
- بدترین کسبها، سودی است که از ربا به دست میآید.
- پوست و عصب (پی) مردار، مورد استفاده قرار نمیگیرد [و جواز شرعی ندارد].[۴۹]
همزیستی اجتماعی
- جنگ با مؤمن کفر و خوردن گوشتش، (غیبت) معصیت است.
- احترام مؤمن در حال حیات و پس از مرگ، یکسان است.
- احترام به میت، شتاب در کفن و دفن اوست.
- مؤمنان با یکدیگر برادرند، خون آنان یکسان است و عهد و پیمان فرودستترین آنان مورد احترام است و بر ضد مخالفان یکپارچهاند.
- کسی که بردهای را آزاد کند، ولی اوست.
- دوستی، نوعی بستگی، نظیر پیوند نسبی است.
- ناسزاگویی به مؤمن، فسق است.
- هر مستکنندهای حرام است.
- آنچه مقدار زیادش مستکننده است، نوشیدن جرعهای از آن نیز حرام است.
- سخنچینی و غیبت و دروغ، سبب عذاب قبر است.
- انسان فاسق، غیبت ندارد.
- پوشیدن طلا برای مردان امّتم حرام و برای زنانشان حلال است.[۵۰]
سخنان کوتاه و پرمعنا
- من برای کامل نمودن فضایل اخلاقی برانگیخته شدم
- من شهر علم و دانشم و علی، دروازه آن شهر است.
- محبوبترین اعمال نزد خدا بادوامترین آنهاست، هرچند اندک باشد.
- هریک از شما خواست عملی انجام دهد، آن را صحیح و کامل انجام دهد.
- ایمان دو نیمه دارد؛ نیمی در صبر و نیمی در شکر و سپاس است.
- در انجام دادن امور خود، کار پنهانی کنید (محرم اسرار خود باشید).
- امانتداری، رزق و روزی را در پی دارد و خیانت، فقر را به ارمغان میآورد.
- دستها سهگونهاند: خواهشگر، بخششگر و نگاهدار، بهترین دستها دست بخششگر است.
- هرگاه بر مردم، رهبری فاسق حاکمیت یافت و سرپرستی آنان را بیمقدارترین آنها عهدهدار گشت و فاسقان گرامی داشته شدند، باید در انتظار بلا نشست.
- سریعترین شرّی که دامنگیر انسان میشود، کیفر سرکشی و طغیان است.
- آگاه باشید! بدکارترین افراد امّت من کسانیاند که به خاطر مصونیت از شرّشان مورد احترام قرار گیرند، آگاه باشید! کسی را که مردم به خاطر ایمنی از بدکاریاش احترام نهند، از من نیست.
- با نیکی میتوان آزادمرد را به بردگی گرفت.
- مژدهدهنده باشید و ایجاد تنفّر نکنید.
- چهار چیز را قبل از چهار چیز غنیمت شمار: جوانیات را قبل از پیری، سلامتی خود را قبل از بیماری، بینیازیات را قبل از تهیدستی و زندگیات را قبل از مرگ غنیمت شمار.
- سه چیز از فضایل اخلاقی دنیا و آخرت بهشمار میآید: از آنکس که به تو ستم رواداشته، درگذری و با آنکس که با تو قطع رابطه کرده، ارتباط برقرارسازی و در برابر کسی که در حق تو سبکسری و نادانی کرده، بردبار باشی.
- سه چیز از حجابها عبور میکند و به پیشگاه خدا ختم میشود، صدای سایش قلم دانشمندان [بر روی کاغذ] و صدای گامهای رزمندگان و صدای چرخهای ریسندگی زنان باعفّت.
- سه چیز دلها را سخت میکند: شنیدن لهو، در پی شکار رفتن و به دربار پادشاه درآمدن.
- دلها بر دوستی کسانی که بدانها نیکی روادارند و بر دشمنی با کسانی که بدانها بدی کنند سرشته شدهاند.
- قبل از اینکه مورد حسابرسی قرار گیرد، خویش را حسابرسی نمایید.
- دوستی و علاقهمندی به دنیا، منشأ هرگونه گناه است.
- حکمت، گمشده مؤمن است، اساس حکمتها بیم از خداست.
- بهشت را گرفتاریها و جهنم را شهوات در بر گرفتهاند.
- اخلاق خود را نکو گردانید و با همسایگانتان مهربانی کنید و زنان را گرامی بدارید، بیحساب وارد بهشت خواهید شد. بیماریهای خود را با صدقه مداوا کنید.
- پس از ایمان به خدا، بالاترین مرتبه عقل و خرد مدارای با مردم است درصورتیکه حقی را ترک نکند.
- برترین مردم در دنیا، سخاوتمندان و در آخرت پرهیزکارانند. سعادتمند کسی است که از کردار ناشایست دیگران، پند و عبرت گیرد.
- بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیای خود بفروشد و بدتر از او کسی است که آخرتش را با دنیای دیگران سودا کند.
- خوشبهحال کسی که عیب خودش، او را از پرداختن به عیبهای دیگران بازدارد.
- با جماعت همراه باشید؛ زیرا گرگ، گوسفند جداافتاده از گلّه را شکار میکند.
- میانهروی پیشه کنید، مردمی که میانهرو هستند، روی فقر و تنگدستی را نخواهند دید.
- در شگفتم کسی که به خاطر ترس از بیماری، از خوردن غذا پرهیز میکند، چگونه از بیم آتش، از ارتکاب گناه خودداری نمیکند.
- عزّت مؤمن، به بینیازی وی از دیگران است.
- از آنکس که به عیادت تو نمیآید عیادت نما و به آنکس که به تو هدیه نمیدهد، هدیه بده.
- بینیاز واقعی، کسی است که نفس بینیاز داشته باشد.
- [در وادی علم] یا دانشمند و یا دانشپژوه و یا شنونده و یا دوستدار علم باش، پنجمین قسم مباش که به هلاکت خواهی رسید.
- هیچ دارایی سودمندتر از خرد نیست.
- هیچ فقری بدتر از نادانی نیست.
- هیچ خردی چون تدبیر نیست.
- آنکس که مسلمانی را فریب دهد یا زیان رساند و یا با او از در حیله درآید، از ما نیست.
- اصلاح مال، از جوانمردی است.
- کسی که قومی را دوست داشته باشد، در عمل آنان شریک است.
- کسی که قومی را دوست داشته باشد، با آنان محشور خواهد شد.
- کسی که به علم خود عمل کند، آنچه را نمیداند خداوند به او عطا میکند.
- کسی که ستمگری را بر ستمش یاری رساند، خداوند آن ستمگر را بر خودش مسلّط گرداند.
- کسی که بین خود و خدا را اصلاح کند، خداوند بین او و مردم را اصلاح میکند.
- کسی که ترحّم نکند، مورد ترحّم قرار نمیگیرد.
- کسی که فریب دهد، فریب میخورد.
- آنکس که دو روزش برابر باشد، مغبون است.
- شخص میانهرو، به فقر و تهیدستی دچار نمیشود.
- مؤمن کسی است که مردم از دست و زبانش در آسایش باشند.
- مسلمان کسی است که مردم از آزار و اذیتش در أمان باشند.
- باید رازدار مجالس بود.
- مسلمان، آیینه برادر مسلمان خویش است.
- مسلمان برادر مسلمان است به او ستم روانمیدارد و رسوایش نمیکند.
- آنکس که طرف مشورت قرار گیرد، امین شمرده شده است [پس نباید خیانت کند].
- کسی که قدر خود را بداند، به هلاکت نرسد.
- آنکس که فقیرنمایی کند، فقیر خواهد شد.
- آنکس که بدون علم و آگاهی دست به کاری زند، فساد کارش بیش از صلاح آن است.
- کسی که کار ناروایی را در بوق و کرنا کند، مانند کسی است که آن را مرتکب شده است.
- هرکس از مؤمنی عیبجویی کند، در زندگی به همان عیب دچار خواهد شد.
- کسی که فردا را از عمر خویش بشمارد، در همراهی مرگ، خطا کرده است.
- کسی که حاکمی را با کاری که خشم خدا را برمیانگیزد، راضی گرداند، از دین خدا خارج شده است.
- مدارای با مردم نیمی از ایمان و مهربانی با آنان نیمی از زندگی [و خوشی] است.
- آسان بگیرید و اهل سختگیری نباشید.
- مؤمن به هر صفتی موصوف میشود ولی نه دروغ میگوید و نه خیانت میورزد.[۵۱]
نمونهای از دعاهای حضرت(ص)
دعای حضرت در ماه رمضان
«اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»؛ خدایا! بر اهل قبور نشاط و سرور عطا کن، همه فقراء را بینیاز گردان، هر گرسنهای را سیر نما، هر برهنهای را بپوشان، دین هر مدیونی را ادا فرما، هر گرفتاری را گشایش عطا کن، هر غریبی را به وطن بازگردان، هر اسیری را آزاد نما، همه نابسامانی امور مسلمانان را اصلاح فرما، همه بیماران را شفا عنایت کن، با بینیازی خود از تنگدستی ما جلوگیری نما، حال بد ما را به حال خوش خودت تغییر ده، دین ما را ادا فرما، فقر و تنگدستی ما را به بینیازی مبدّل کن؛ زیرا تو به هر کاری توانایی.[۵۲]
دعای پیامبر در روز بدر
«اللَّهُمَ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ، وَ أَنْتَ رَجَائِي فِي كُلِّ شِدَّةٍ، وَ أَنْتَ لِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ، كَمْ مِنْ كَرْبٍ- يَضْعُفُ عَنْهُ الْفُؤَادُ، وَ تَقِلُّ فِيهِ الْحِيلَةُ، وَ يَخْذُلُ عَنْهُ الْقَرِيبُ، وَ يَشْمَتُ بِهِ الْعَدُوُّ، وَ تَعْنِينِي فِيهِ الْأُمُورُ- أَنْزَلْتُهُ بِكَ، وَ شَكَوْتُهُ إِلَيْكَ، رَاغِباً فِيهِ عَمَّنْ سِوَاكَ، فَفَرَّجْتَهُ وَ كَشَفْتَهُ وَ كَفَيْتَنِيهِ، فَأَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ نِعْمَةٍ، وَ صَاحِبُ كُلِّ حَاجَةٍ، وَ مُنْتَهى كُلِّ رَغْبَةٍ، فَلَكَ الْحَمْدُ كَثِيراً، وَ لَكَ الْمَنُّ فَاضِلًا»؛ خدایا! در هر گرفتاری، پشتوانه و تکیهگاهم تویی، در هر دشواری، امید من هستی، در هر حادثهای که برایم پیش آید، حامی و پشتیبانم تویی، چهبسیار گرفتاری و اندوهها که دلها در اثر آن به ضعف میگراید و راه چاره در آنها محدود میگردد نزدیکان در آن، از انسان دست برمیدارند و دشمنان، شماتت روامیدارند و در آن امور درمانده میگردم گرفتاریم را به نزدت آوردم و از آن به تو شکوه نمودم و از غیر تو روگردان گشتم، برایم گشایش حاصل نمودی و گرفتاریم را برطرف ساختی و آن را کفایت نمودی، تو ولی هر نعمت و صاحب هر نیاز و نهایت شوق و اشتیاق هستی، تو را حمد و سپاس فراوان و منّت بسیار.[۵۳]
دعای حضرت در روز احزاب
«يَا صَرِيخَ الْمَكْرُوبِينَ وَ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ اكْشِفْ هَمِّي وَ غَمِّي وَ كَرْبِي فَإِنَّكَ تَعْلَمُ حَالِي وَ حَالَ أَصْحَابِي، فَاكْفِنِي هَوْلَ عَدُوِّي فَإِنَّهُ لَا يَكْشِفُ ذَلِكَ غَيْرُكَ»؛ ای فریادرس گرفتاران، و ای اجابتکننده خواهش بیچارگان، غم و اندوه و گرفتاریم را برطرف ساز زیرا تو از حال من و یارانم آگاهی، توان و قدرت دشمنم را تو کفایت کن؛ زیرا غیر از تو کسی قادر بر این کار نیست.[۵۴]
دعای مصونیت از دشمن
ابن طاووس در مهج الدعوات این دعا را به این نحو یادآور شده است: «يَا سَامِعَ كُلِّ صَوْتٍ يَا مُحْيِيَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ يَا مَنْ لَا يَعْجَلُ لِأَنَّهُ لَا يَخَافُ الْفَوْتَ يَا دَائِمَ الثَّبَاتِ يَا مُخْرِجَ النَّبَاتِ يَا مُحْيِيَ الْعِظَامِ الرَّمِيمِ الدَّارِسَاتِ بِسْمِ اللَّهِ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ رَمَيْتُ كُلَّ مَنْ يُؤْذِينِي بِلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»؛ ای شنونده هر صدا و آواز، ای زندهکننده انسانها پس از مرگ، ای آنکه در حسابرسی شتاب نمیکنی، چون از گذشت زمان واهمه نداری، ای آنکه همواره ثابتی، ای آنکه گیاه را میرویانی، ای آنکه استخوانهای پوسیده را زنده میگردانی، به نام خدا، به خدا پناه میبرم و بر آنکس که همواره زنده است و نمیمیرد، توکل میکنم و هرچه موجب آزار و اذیتم میشود آماج تیر به «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»، قرار میدهم.[۵۵]
دعای ادای دین
«اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ»؛ خدایا به وسیله روزی حلالت، مرا از حرام خویش و با لطف و عنایتت از دیگران بینیاز گردان.
دعای سفره
هرگاه در برابر رسول خدا(ص) سفره گسترده میشد میفرمود: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ مَا أَحْسَنَ مَا تَبْتَلِينَا سُبْحَانَكَ مَا أَكْثَرَ مَا تُعْطِينَا سُبْحَانَكَ مَا أَكْثَرَ مَا تُعَافِينَا اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيْنَا وَ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ»[۵۶]؛ خدایا! تو منزّهی، چه نیکو ما را میآزمایی، خدایا! تو منزّهی، چهبسیار به ما عطا میفرمایی، خدایا! تو منزّهی، چهبسیار به ما عافیت دادی، خدایا! ما و فقرای مؤمنین و مسلمانان را وسعت و گشایش مرحمت فرما.[۵۷]
منابع
پانویس
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «و گفتند: افسانههای پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده میشود» سوره فرقان، آیه ۵.
- ↑ کافی، ج۱، ص۶۲- ۶۳، کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث.
- ↑ «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافتهای از خواستههای آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
- ↑ نقل به مضمون از: ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴؛ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱؛ ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۹۸؛ کافی، ج۱، ص۶۲- ۶۳.
- ↑ تاریخ التشریع الاسلامی، ص۳۱.
- ↑ تاریخ التشریع الاسلامی، ص۳۲.
- ↑ تاریخ التشریع الاسلامی، ص۳۱.
- ↑ کافی، ج۱، ص۴۸.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۲۹۷-۳۰۳.
- ↑ این حدیث را به طور کامل در تحف العقول باب مواعظ النبی و حکمه مییابید. روایت شده که شمعون بن لاوی مسیحی خدمت رسول خدا(ص) رسید و با او بحث و مناقشاتی طولانی داشت و سپس اسلام آورد. وی از رسول خدا(ص) پرسید عقل چیست؟ و چگونه است؟ و بخشهایی که از آن جدا میشود یا نمیشود و اقسام آن را برایم توصیف نما. رسول خدا(ص) فرمود عقل قید و بند جهل است... تا آخر.
- ↑ بحار الأنوار، ج۱، ص۱۷۱ چاپ مؤسسة الوفاء؛ به تحف العقول، ص۲۸ چاپ مؤسسة النشر الاسلامی مراجعه شود.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۰۴.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۲، ص۲۲۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۱- ۲۰۲.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۰۸.
- ↑ تفسیر النجاشی، ج۱، ص۲- ۳؛ کنز العمال، ج۲، ص۲۸۸، حدیث ۴۰۲۷.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۰۹.
- ↑ «و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۴۸۴- ۴۸۷، آخرین خطبه رسول خدا(ص).
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۱۱.
- ↑ «نه زاده است و نه او را زادهاند * و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۳-۴.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲، ص۹۴.
- ↑ ابو المفضل شیبانی، از احمد بن مطوق بن سوار، از مغیرة بن محمد بن مهلب، از عبد الغفّار بن کثیر، از ابراهیم بن حمید، از ابو هاشم، از مجاهد، از ابن عباس نقل کرده که گفت فردی یهودی به نام نعثل خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد ای محمد! اگر به پرسشهایی که همواره در دلم خطور میکند پاسخ دهی، به دست تو مسلمان خواهم شد. حضرت فرمود ای ابو عمار! بپرس عرض کرد ای محمد! پروردگارت را برایم توصیف نما. حضرت فرمود....
- ↑ کلمة الرسول الأعظم، ص۳۰.
- ↑ کلمة الرسول الاعظم، ص۳۱.
- ↑ بحار الأنوار، ج۷۷، ص۱۴۰.
- ↑ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۲۴.
- ↑ «بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
- ↑ کلمة الرسول الأعظم، ص۳۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۲۳.
- ↑ بحار الأنوار، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۵۳۴. ابو ایوب انصاری روایت کرده که رسول خدا(ص) به عمار یاسر فرمود....
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۵۳۴، به نقل از کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی، از ابو حمد مهدی بن نزار حسنی، از محمد بن قاسم بن احمد، از ابو سعید محمد بن فضیل بن محمد، از محمد بن صالح عرزمی، از عبد الرحمان بن ابی حاتم، از ابو سعید اشج، از ابو خلف الأحمر، از ابراهیم بن طهمان، از سعید بن ابی عروبة، از قتاده، از سعید بن مسیب، از ابن عباس روایت کرده که گفت وقتی آیه شریفه «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً» نازل شد، رسول خدا(ص) فرمود....
- ↑ ارشاد، ج۱، ص۱۶۵، رسول خدا(ص) این سخن را پس از فتح و پیروزی غزوه ذات السلاسل به دست توانای علی(ع)، درباره او فرمود.
- ↑ کفایة الاثر، ص۱۶۶. ابو المفضّل شیبانی، از حمد بن عامر بن سلیمان طایی، از محمد بن عمران کوفی، از عبد الرحمان بن ابو نجران، از صفوان بن یحیی، از اسحاق بن عمّار، از جعفر بن محمد، از پدرش محمد بن علی، از پدرش علی بن حسین، از پدرش حسین بن علی، و او از برادرش حسن بن علی(ع) روایت کرده که رسول خدا فرمود....
- ↑ کفایة الاثر، ص۱۹۵-۱۹۶؛ از حسین بن علی، از هارون بن موسی، از محمد بن اسماعیل فزاری، از عبد اللّه بن صالح کاتب اللیث، از رشد بن سعد، از حسین بن یوسف انصاری، از سهل بن سعد انصاری روایت شده که گفت درباره ائمه(ع) از فاطمه دخت رسول خدا(ص) پرسیدم، وی فرمود رسول خدا(ص) به علی میفرمود.... دو روایت دیگر از جابر انصاری نقل کرده بدانها مراجعه شود.
- ↑ به مسند احمد، ج۳، ص۴۲۵، حدیث ۱۰۹۲۰ مراجعه شود.
- ↑ ینابیع المودة، ص۴۴۰.
- ↑ ینابیع المودة، ص۴۳۰؛ صحیح ابو داود، ج۴، ص۸۷.
- ↑ حافظ ابو عبد اللّه محمد بن یوسف بن محمد نوفلی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص۱۲۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۱۵-۳۲۲.
- ↑ برای دستیابی به روایات فوق، به اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۰۳- ۳۰۶ مراجعه شود.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۲۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۲۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۲۶.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۲۷.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۲۷.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۲۸.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۲۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۳۰.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۳۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۳۶.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۳۶.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۳۷.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۳۷.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۳۲۸.