پیشگیری از فساد اداری در معارف و سیره علوی
عوامل بازدارنده فساد اداری
عوامل روانی و رفتاری
برخی عوامل بازدارنده، مربوط به حوزه رفتار در نظام اداری میباشند که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در دو زمینه زیر راهکارهایی را ارائه میدهند:
تقویت ایمان و باورهای دینی
هر قدر، ایمان و اعتقاد افراد به خدا و روز قیامت و نیز ارزشهای دینی بیشتر باشند، احتمال ارتکاب انواع خطاها و انحرافات کمتر است.
ایمان و اعتقاد به خدا و قوانین و مقرراتی که از جانب خداوند متعال برای زندگی بشر وضع شده است، انسان را در مسیر صحیح زندگی قرار میدهد و او را از دست یازیدن به فساد و انحراف مصون میدارد؛ بنابراین هر قدر این ایمان قویتر و متقنتر باشد، مصونیت انسان از ارتکاب مفاسد بیشتر خواهد بود.
در مورد فساد اداری نیز این قاعده کلی صادق است و هر قدر که ایمان و اعتقاد کارکنان اداری بیشتر و باور آنها به ارزشهای دینی عمیقتر باشد، احتمال به وجود آمدن فساد اداری کاهش مییابد؛ بنابراین یکی از راههای اصلی پیشگیری از بروز فساد اداری و مبارزه با آن، تقویت ایمان و باورهای دینی کارکنان نظام اداری است.
یکی از راههای پیشگیری و مبارزه با فساد اداری در سیره مدیریتی حضرت علی(ع) تقویت ایمان و باورهای دینی کارگزاران حکومتی بوده. مروری کوتاه بر برخی از نامهها و رهنمودهای آن حضرت نشان میدهد که ایشان تا چه اندازه به مسئله تقویت ایمان و ترویج باورهای دینی کارگزاران اهتمام میورزید؛ برای نمونه به بعضی از این رهنمودها و نامهها اشاره میشود.
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در نامهای به یکی از کارگزاران و مأموران خود چنین مرقوم فرمود: «أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ حَيْثُ لَا شَهِيدَ غَيْرُهُ وَ لَا وَكِيلَ دُونَهُ وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَعْمَلَ بِشَيْءٍ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلَانِيَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ»؛ «او را فرمان میدهد به تقوا و ترس از خدا در امور پنهانی و اعمال مخفی، در آنجا که جز خدا هیچکس شاهد و گواه، و احدی غیر از او وکیل نیست و نیز به او فرمان داده که برخی از اطاعتهای الهی را آشکارا انجام ندهد، در حالی که در پنهان خلاف آن را انجام میدهد (و باید بداند) آن کس که پنهان و آشکارش، کردار و گفتارش با هم مخالفت نداشته باشد، امانت الهی را ادا کرده و عبادت را خالصانه انجام داده است»[۱].
در این نامه، حضرت علی(ع) قبل از آنکه دستورهای حکومتی و مدیریتی خویش را به کارگزار خود ارائه کند، او را به تقوا و پایبندی به دستورهای الهی دعوت میکند و میکوشد که تقوا و پرهیزکاری را در او نهادینه کند. البته این شیوه منحصر به این نامه نیست و روش ایشان در بسیاری از نامهها و رهنمودهای دیگر به کارگزاران استانداران، فرمانداران، فرماندهان لشکری و... نیز چنین بوده است؛ چنان که در نامه معروف آن حضرت به مالک اشتر نیز، ایشان قبل از ارائه دستورها و مقررات مدیریتی، او را به تقوای الهی و متابعت از دستورهای خداوند متعال دعوت میکند. قسمتی از آغاز نامه چنین است: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ... أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ»؛ «این دستوری است که بنده خدا علی(ع)، به مالک بن حارث اشتر در فرمانش به او صادر کرده است و این فرمان را هنگامی نوشته که وی را زمامدار کشور مصر قرار داده است... (نخست) او را به تقوا و ترس از خدا و ایثار و فداکاری در راه اطاعت خدا به متابعت از امری که در کتاب الله آمده است مثل واجبات و سنتها فرمان میدهد؛ همان دستورهایی که هیچ کس جز با متابعت آنها روی صداقت نمیبیند و جز با انکار و ضایع کردن آنها در شقاوت و بدبختی واقع نمیشود و به او دستور میدهد که (آیین) خدا را با قلب و دست و زبانش یاری نماید؛ چراکه خداوند متکفل یاری کسی شده است که او را یاری نماید و عزت کسی که او را عزیز دارد؛ و به او دستور میدهد که هوسها و خواستههای نابهجای خود را در هم بشکند و به هنگام وسوسههای نفس، خویشتنداری کند زیرا نفس اماره همواره انسان را به بدی و میدارد، مگر این که رحمت الهی شامل حال او شود»[۲].
همان طور که ملاحظه میشود، در این بخش از نامه، حضرت علی(ع) با عبارات مختلف مالک اشتر را به تقوای و انجام دستورهای الهی و پرهیز از معاصی و نافرمانی خدا توصیه میکند.
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) از هیچ کوششی در جهت تقویت اعتقادی کارگزاران خویش و تشویق آنها به رعایت تقوای الهی و انجام دستورهای دینی و پرهیز از معاصی دریغ نمیکرد و هیچ فرصتی را از دست نمیداد. آن حضرت در نامهای به شریح بن هانی هنگامی که او را فرمانده قسمتی از لشکر خود قرار داد، چنین نوشت: «اتَّقِ اللَّهَ فِي كُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ وَ خَفْ عَلَى نَفْسِكَ الدُّنْيَا الْغَرُورَ وَ لَا تَأْمَنْهَا عَلَى حَالٍ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ إِنْ لَمْ تَرْدَعْ نَفْسَكَ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا تُحِبُّ مَخَافَةَ مَكْرُوهٍ سَمَتْ بِكَ الْأَهْوَاءُ إِلَى كَثِيرٍ مِنَ الضَّرَرِ فَكُنْ لِنَفْسِكَ مَانِعاً رَادِعاً»؛ «در هر صبح و شام به یاد خدا باش و از خدا بترس و از فریب دنیای فریبنده بر خود بیمدار و هیچگاه از آن ایمن مباش و بدان که اگر خویش را از بسیاری از چیزهایی که دوست میداری، به خاطر ترس از ناراحتیهای آن باز نداری، هوا و هوسها، زیانهای بسیاری بر تو خواهند رساند؛ بنابراین در برابر نفس خویش مانع و بازدارنده باش»[۳].[۴]
حقمحوری
امام علی(ع)، فلسفه حکومت خود را اقامه حق میدانست و با مداهنه و سازشکاری در اداره امور مردم، که سیاست اموی است، به شدت مخالف بود. حکایت مشهور برتری دادن نعلین وصله کرده، بر حکمرانی ناظر و شاهد بر این معناست. همچنین ماجرای حضرت با برادرش عقیل بن ابو طالب و گداختن آهن و نزدیک کردن آن به بدن برادرش، نمونه دیگری از حقمحوری امیرالمؤمنین(ع) است که با وجود مهر و عطوفتی که نسبت به همه مردم، به خصوص خویشان و نزدیکانشان داشتند، ولی هرگز حاضر نشدند تا این حقمحوری را فدای مهر و محبت خویشاوندی نمایند.
همچنین در جنگ جمل وقتی حارث همدانی، یکی از یاران حضرت به جهت حضور عایشه (همسر پیامبر) و طلحه و زبیر در سپاه مقابل، دچار لغزش و تردید نسبت به موقعیت امیرالمؤمنین(ع) میشود، حضرت در پاسخ به او بدون جانبداری از خود، اینگونه میفرماید: «نگاهت را به زیر افکندی و بالای سرت را نگاه نکردی؛ به همین جهت سرگردان شدی! تو حق را نشناختی تا اهل آن را بشناسی، و باطل را نشناختی تا پیرو باطل را بشناسی»[۵].[۶]
عوامل سازمانی و مدیریتی
در بعد سازمانی و مدیریتی نیز امام علی(ع) در ضمن اذعان به بُعد زمینهسازیهای رفتاری، به بیان راهکارهایی برای اصلاح و همچنین جلوگیری از فساد در نظام اداری میپردازند، که عبارتاند از:
گزینش کارگزاران صالح و توانا
شایستهسالاری در گزینش و نصب افراد و مدیران دستگاههای اجرایی، یکی از مهمترین راهکارهای مبارزه با فساد اداری است که در ادبیات دینی بر آن بسیار تأکید شده است. برای نمونه، در قرآن کریم، از زبان دختران شعیب آمده است که خطاب به پدر در خصوص استخدام حضرت موسی(ع) به شبانی میگویند ﴿قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ﴾[۷].
همچنین از دیدگاه امیرالمؤمنین، گزینش کارگزاران در نظام اسلامی، باید بر اساس شایستگیها باشد و نه بر اساس وابستگیها. صلاحیت اخلاقی، اصالت خانوادگی، تخصص و توانایی کارگزاران باید در گزینش مورد توجه قرار گیرد. مسئولان و مدیران در نظام اسلامیحق ندارند پستها را بر اساس وابستگیهای خانوادگی و یا سیاسی تقسیم کنند. آنها حق ندارند کارهای مردم را به کسانی بسپارند که از اصالت خانوادگی محرومند. حق ندارند به کسی که بداخلاق است، مسئولیت بسپارند. حق ندارند امور مردم را به کسی که از تخصص و توانایی و نشاط لازم برخوردار نیست، واگذار نمایند[۸]. از این رو، حضرت در عهدنامه مالک اشتر میفرمایند: هر کدام به اندازه سامان یافتن امورشان بر والی حق دارند و والی از ادای آنچه خدا او را به انجام آن ملزم ساخته است، فقط با سخت کوشی و یاریطلبیدن از خدا و آمادگی برای حقمداری و شکیبایی بر آن، خواه کوچک باشد یا بزرگ، خارج خواهد شد. بنابراین، فرمانده سپاه خود را کسی قرار ده که از نظر تو نسبت به خدا و فرستاده او و امام تو، خیر خواهتر و پاکتر و حلیمترند؛ همانان که دیر به خشم میآیند و به راحتی عذر میپذیرند و نسبت به ضعیفان، مهربانند و در برابری زورمندان قدرتمندند؛ همانان که مشکلات آنها را از پای در نمیآورد و ناتوانی آنان را به زانو در نمیآورد. آنگاه با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهای صالح و خوش سابقه ارتباط برقرار کن، سپس با انسانهای کریم و شجاع و سخی و بزرگوار؛ چراکه آنها کانون کرامت و شعبههای نیکی هستند... و از میان آنها، افرادی که با تجربه و با حیا و از خاندانهای شریف هستند و در اسلام آوردن، پیشگاماند، برگزین؛ زیرا اخلاق آنها بهتر و تبار آنها اصیلتر و طمع آنها کمتر و آیندهنگری آنها بیشتر است... و از میان آنها بر کسانی اعتماد کن که در میان مردم، خوش آوازهتر و به امانتداری معروفترند؛ این، دلیل فرمانبرداری تو از خدا و خیرخواهی برای مردم است. در رأس هر یک از امور خود، یکی از آنان را بگمار که گستردگی کار، او را ناتوان نسازد و بسیاری آن را پریشان نسازد. اگر در منشیان تو عیبی باشد و تو از آن غافل باشی، به آن بازخواست خواهی شد[۹].[۱۰]
برکناری کارگزاران فاسد
یکی از مصادیق اصلی فساد در دوره ۲۵ ساله پس از رحلت پیامبر(ص) فساد استخدامی و انحراف از اصل شایستهسالاری و عدم رعایت اهلیت در سپردن کارها به افراد بود. اصلی که یکی از سنتهای ثابت الهی است و پیامبر گرامی اسلام(ص) برای نهادینه کردن آن تلاش بسیاری نموده بود؛ چنان که در روایتی از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «إذا و بعد الامر الى غير اهله فانتظروا الساعة»؛ «آنگاه که کار به دست نااهل سپرده شود، منتظر قیامت و هلاکت باشید».
متأسفانه این هشدار و برخی دیگر از توصیههای پیامبر اکرم(ص) پس از رحلت آن حضرت به فراموشی سپرده شد و فساد بزرگ و انحراف اصلی پس از ایشان در حکومت و رهبری امت اتفاق افتاد و سرمنشأ همه فسادها و انحرافات بعدی شد. امیرمؤمنان(ع) در مورد این واقعیت تلخ و این فساد و انحراف بزرگ میفرماید: «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنْ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ»؛ «به خدا سوگند او (خلیفه اول) ردای خلافت را بر تن کرد در حالی که خوب میدانست که من در گردش حکومت اسلامی همچون محور سنگ آسیابم (که بدون آن آسیاب نمیچرخد)، سیلها و چشمههای (علم و فضیلت) از دامن کوهسار وجود من جاری است و پرندگان (دور از اندیشهها) به افکار بلند من راه نتوانند یافت».
امیرمؤمنان(ع) در این سخن پرده از حقیقتی بر میدارد که منشأ اصلی صلاح و فساد کارهاست و آن انحراف در تعیین حاکم و رهبر جامعه اسلامی است، بدینگونه که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) اشخاصی بر مسند خلافت و رهبری جامعه تکیه زدند که صلاحیت و شایستگی لازم برای آن را نداشتند.
انحراف از اصل عقلایی و مورد تأکید پیامبر اسلام(ص)، یعنی شایستهسالاری و رعایت اهلیت در سپردن امور به افراد، به تعیین حاکم و رهبر جامعه اسلامی منحصر نشد و به تمام بدنه حکومت تسری یافت و بسیاری از کارگزاران حکومت از میان افراد فاقد صلاحیت و شایستگی انتخاب شدند و همین امر مفاسد اداری و مالی بسیاری را در حکومت به وجود آورد.
در دوره خلیفه سوم کار بدانجا رسید که ناشایستترین افراد به پستها و مقامات حکومتی گماشته شدند. عثمان خویشاوندان خود را که فاقد هرگونه صلاحیت و بد سابقهترین اشخاص بودند، مقام و منزلت بخشید و بیت المال مسلمانان را در اختیار آنان قرار داد و دستگاه حکومتی چنان به فساد و تباهی کشیده شد که فریاد اعتراض مردم بلند شد، لیکن او توجهی به اعتراض آنان نکرد و در صدد اصلاح مفاسد بر نیامد تا آنکه مردم چارهای جز قیام علیه او نیافتند.
به طور مثال عثمان، برادر مادری خود، «ولید بن عقبه»، را به فرمانداری کوفه گماشت. ولید کسی است که خداوند متعال به صراحت او را فاسق و تبهکار خوانده است. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾[۱۱]. وی روزی در حال مستی وارد مسجد شد و به امامت نماز ایستاد و نماز صبح را چهار رکعت خواند و وقتی به او اعتراض شد، گفت: بیشتر بخوانم؟ همچنین در سجدهای که آن را بسیار طولانی کرده بود، میگفت: بنوش و به من بنوشان. یکی از کسانی که پشت سر او در صف اول نماز ایستاده بود گفت: خدا خیرت ندهد. به خدا سوگند از آن کسی که تو را حاکم و امیر ما قرار داده است، تعجب میکنم.
عدهای از مردم کوفه نزد عثمان رفتند و این واقعه را گزارش کردند. عثمان برخی از این افراد را تازیانه زد؛ پس آنها نزد حضرت علی(ع) رفتند و از این رفتار عثمان گلایه کردند. علی(ع) نزد عثمان رفت و به او فرمود: «حدود خدا را پایمال کردی و گروهی را که علیه برادرت گواهی دادهاند، کتک زدی و حکم را زیر و رو کردی؛ با آنکه عمر گفت که امویان و به ویژه خاندان ابو مُعَیط را بر گردن مردم سوار مکن». عثمان گفت: میگویی چه کار کنم؟ حضرت فرمود: «به نظر من باید او را از کار برکنار کنی و مسئولیت هیچ یک از کارهای مسلمانان را به او نسپاری و از شاهدان بازجویی کنی و اگر از کسانی نیستند که گمان بد به ایشان باشد و از سر دشمنی و کینهتوزی دروغ بگویند، برادرت را به کیفر مناسب برسانی». عثمان پذیرفت، اما پس از اینکه ولید به مدینه احضار شد و شاهدان علیه او شهادت دادند، کسی از ترس عثمان حاضر نمیشد که حد او را جاری کند؛ لذا حضرت علی(ع) از جای برخاست، ولید را بر زمین انداخت و حد را بر او جاری کرد[۱۲]. عثمان علیرغم همه این مسائل و روش شدن وضعیت و ثابت شدن فسق و فجور و عدم لیاقت ولید، او را شایسته مسئولیت و اداره کار مسلمانان میدانست و پس از آن او را مسئول جمعآوری زکات قبایل «کلب» و «بلقین» کرد[۱۳].
این تنها نمونهای از انحرافات و مفاسد اداری و اقتصادی بود که تا آخر عمر عثمان و روزهای اول حکومت حضرت علی(ع) جریان داشت و امیرمؤمنان از نخستین روزهای حکومت خویش با این انحرافها و فسادهای حکومتی و اداری برخورد کرد؛ کارگزاران ناشایست و مفسد و تبهکار را از کار برکنار کرد و اموال غارت شده بیت المال را بازگرداند.
علی(ع) در مبارزه با فساد و انحرافات موجود در دستگاه حکومتی پالایش مناصب حکومتی از افراد فاسد، را در اولویت قرار دهد؛ زیرا وجود چنین افراد نالایق و فاسدی در میان کارگزاران حکومتی به هیچ وجه به مصلحت امت اسلامی نبود و با روش و منش آن حضرت نیز سازگاری نداشت؛ از جمله این کارگزاران معاویة بن ابیسفیان، عبدالله بن عامر، یعلی بن امیه و عبد الله بن ابی سرح بودند که از طرف خلفای سابق به ویژه خلیفه سوم در مناصب مهم منصوب شده بودند. ممکن بود برخی از این افراد و اطرافیان و طرفداران آنها با این تصمیم حضرت مخالفت کنند و برکناری آنها موجب ایجاد اعتراضها و نا آرامیهای مختلف گردد؛ بنابراین برخی از سیاستمداران و کسانی که از اوضاع سیاسی آن زمان آگاه بودند. ابقای برخی از این کارگزاران، به ویژه معاویه را خواستار شدند.
مغیرة بن شعبه یکی از این افراد بود که به امیرمؤمنان(ع) پیشنهاد داد تا کارگزاران عثمان به ویژه معاویه را ابقا کند. وی نزد حضرت رفت و گفت: پیشنهاد میکنم که کارگزاران عثمان را در جای خود، ابقا کنی. معاویه را در کار خود بگمار، ابن عامر را هم ابقا کن و دیگر کارگزاران را هم در جای خودشان باقی گذار؛ آنان با تو بیعت میکنند، کشور را آرام و مردم را ساکت میگردانند. امام فرمود: به خدا سوگند، اگر ساعتی از روز باقی باشد، در اجرای نظرم تلاش میکنم. نه آنان را که گفتی والی میکنم و نه امثال آنها را.
مغیره گفت: پس برایشان نامه بنویس و آنان را در مقامشان تثبیت کن؛ همین که خبر بیعت آنان و اطاعت سپاهیان به تو رسید، یا آنها را عوض کن یا باقی بگذار. حضرت فرمود: در دینم نیرنگ وارد مکن و در کارم پستی روا مدار.
مغیره گفت: پس اگر از این کار امتناع داری هر که را میخواهی برکنار کن و فقط معاویه را باقی گذار؛ چون معاویه گستاخ است و اهل شام از او حرفشنوی دارند و تو هم در تثبیت او بهانه داری؛ زیرا عمر او را والی آنجا کرده است.... حضرت فرمود: نه؛ به خدا قسم، معاویه را دو روز هم بر نمیگمارم. پس از مغیره، ابن عباس هم خدمت امیرمؤمنان(ع) رسید و پیشنهاد داد که دستکم معاویه را در کار خویش ابقا کند، لیکن آن حضرت نپذیرفت. تنها ابن عباس و مغیره نبودند که صلاح را در ابقای معاویه میدانستند، بلکه عدهای از مورخین نیز بر این سیاست علی(ع) خرده گرفتند و برکناری معاویه را به صلاح ندانستند. البته عدهای، از جمله ابن ابی الحدید به اشکالاتی که بر سیاست علی(ع) گرفته شد، پاسخ دادهاند[۱۴].
بسیاری از مؤرخین معاصر و کسانی که در مورد امیرمؤمنان حضرت علی(ع) کتابی نوشتهاند این سیاست حضرت را ستودند و آن را صحیح دانستند و به اشکالات مطرح شده، پاسخ دادند. بهترین پاسخ این است که اگر علی(ع) میخواست معاویه را به کارگزاری شام برگزیند، میبایست عهدی برای او بنویسند و او را در این سمت ابقا کند و در این صورت اگر علی(ع) بعدها تصمیم به برکناری او میگرفت، معاویه به مردم اعلام میکرد که اگر من شایسته نبودم، چرا در ابتدا مرا عزل نکرد و به این سمت منصوب کرد و اگر شایستگی داشتم، پس چرا اکنون مرا عزل میکند و بدین وسیله میتوانست علی(ع) را متهم به ترس از خود و مداهنه در دین بنماید. علاوه بر این، معاویه فردی فاسد بود و شایستگی حکومت بر مردم را نداشت و خود حضرت از عملکرد او به عثمان شکایت کرده بود و میدانست که وی در پی قدرت و حکومت است و هرگونه که بخواهد، عمل میکند و هیچگاه تسلیم فرمان خدا و امام بر حق مسلمین نمیشود[۱۵].
سیاست روشن امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در برخورد با کارگزاران فاسد و برکناری آنها از مناصب حکومتی، منحصر به اوایل خلافت آن حضرت و برکناری کارگزاران عثمان نمیشود؛ ایشان در مورد کارگزاران خودشان، که در زمان کارگزاری مرتکب فساد میشدند نیز همین سیاست را اعمال میکرد. به طور مثال قضیهای را که سوده دختر عماره همدانیه پس از شهادت حضرت علی(ع) در نزد معاویه مطرح کرد در این جا نقل میکنیم.
سوده پس از شهادت حضرت علی(ع) بر معاویه وارد شد؛ معاویه شروع به توبیخ او کرد؛ زیرا سوده در ایام جنگ صفین کنایههایی به معاویه زده بود. آنگاه معاویه به سوده گفت: خواستهات چیست؟ وی گفت: همانا خداوند از تو درباره امور مسلمانان و آنچه به تو واگذارده، پرسشگر است. همواره از سوی تو کسی نزد ما میآید که مقامت را بزرگ میشمارد، اقتدار تو را میستاید و ما را همانند گندم درو میکند و سبک میشمارد و به کارهای شاق وامیدارد و مرگ را به ما میچشاند. بسر بن ارطاة که به سوی ما آمد، مردان ما را کشت و ثروتهای ما را گرفت.
اگر اطاعت و سرسپاری نبود، عزت و سربلندی در میان ما حاکم بود. پس اگر او را عزل کنی، تو را سپاس گوییم، وگرنه به خداوندشکوه بریم. معاویه گفت: منظورت من هستم و تهدید میکنی؟! تصمیم گرفتهام تو را بر شتر سرکش سوار کنم و به سوی بُسر برگردانم تا حکمش را در مورد تو به اجرا گذارد. سوده اندکی تأمل کرد و چنین سرود:
صلى الاله على جسم تضمنه | {{{2}}} | |
قد حالف الحق لا يبغي به بدلا | {{{2}}} |
- درود خدا بر بدنی که قبر، او را در برگرفت و عدالت در آن مدفون شد. او با حقیقت هم قسم شد و چیزی را جایگزین آن نمیکرد، پس او همواره با ایمان و حقیقت همراه شد.
معاویه پرسید: ای سوده! این شخص کیست؟ سوده گفت: به خدا سوگند، او امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) است. درباره مردی نزد او رفتم که او را سرپرست گرفتن مالیات کرده بود و آن مرد بر ما ستم میکرد. وقتی خدمت ایشان رسیدم، دیدم که ایستاده و آماده خواندن نماز است. وقتی مرا دید، بازایستاد و با روی گشاده و مهر و مدارا به آن سوی من آمد و گفت: خواستهای داری؟ گفتم: بلی؛ و جریان ظلم آن مرد را به ایشان گفتم. آن حضرت گریست و گفت: خدایا! تو گواهی که من به آنها فرمان ستمگری بر بندگانت و رها کردن حقوق تو را ندادم. آنگاه از جیب خود، تکه پوستی در آورد و در آن چنین نوشت: ﴿قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۶]. هنگامی که نامهام را خواندی، کارهایی را که در دست توست، سامان ده تا کسی را روانه کنیم از تو بازستاند، والسلام». آنگاه این نامه را به من داد، من آن را آوردم و به فرماندارش سپردم و او برکنار شد[۱۷].
قاطعیت توأم با مدارا
در نظام علوی، کارگزاران حکومت باید در عین قاطعیت، از رفق و مدارا برخوردار باشند. از دیدگاه امام(ع)، خشونت مطلق، آفت مدیریت است. چنانچه نرمش بیحساب هم برای اداره امور مردم زیانبار است. مدیریتی موفق است که بتواند میان نرمش و قاطعیت را با هم جمع کند. از این رو، حضرت در نامهای به یکی از کارگزاران خود اینگونه مینویسد: اما بعد، بزرگان و زراعت پیشگان منطقه تو، از سختگیری، خشونت، تحقیر و ستم تو شکایت کردهاند، و من درباره آنان اندیشیدم، نه آنان را شایسته نزدیک شدن یافتم؛ چراکه مشرکند و نه سزاوار ترد و ستم؛ چراکه با آنان پیمان بستهایم. پس برای آنان جامهای از مدارا همراه با اندکی سختی بپوش، و رفتاری مخلوط از نرمی و شدت با آنان داشته باش، نه آنان را بسیار قریب و نزدیک آر، و نه بسیار بعید و دور گردان، اگر خدا بخواهد[۱۸].[۱۹]
انضباط اداری و ایجاد تشکیلاتی برای نظارت عملکرد کارگزاران
یکی از وظایف اصلی دولت و به طور کلی نظام اداری، نظارت بر حسن اجرای قوانین و مقررات از سوی شهروندان در فعالیتها و امور گوناگون است. بسیاری از محدودیتهای قانونی، به دلیل منافع جامعه به یک فرد تحمیل میشوند که نقض آنها موجب افزایش منافع یا کاهش هزینههای او میگردد. دولت باید برای اجرای قوانین و حفظ حقوق جامعه و تنبیه قانون شکنان، در زندگی مردم مداخله کند[۲۰].
از دیدگاه اسلامی، انسان موجودی اجتماعی است و بسیاری از عوامل رشد و تکامل یا عقبماندگی و سقوط وی، در روابط اجتماعیاش با دیگران قرار دارد. از این رو، حساسیت به این روابط، و تلاش در جهت سالمسازی جامعه، از وظایف اصلی انسانهاست. آیات و روایات بسیاری، از جهات متعدد، بر این وظیفه اجتماعی، دینی و سیاسی تأکید نموده، ابعاد مختلف آن را گوشزد کردهاند. علت برتری امت اسلامی بر سایر امتها، عمل به همین فریضه دانسته شده است[۲۱].
امیرمؤمنان(ع) نیز در امور فردی و اجتماعی، به ویژه در امور حکومتی، طرفدار جدی نظم و انضباط بود و به کارگزاران خود مکرر توصیه میکرد که انضباط اداری را در کارها فراموش نکنند. آنها باید تلاش کنند هر کاری در وقت مقرر خود انجام شود. از این رو، در نامه به مالک اشتر، حضرت اینگونه بیان میکنند: کار هر روز را در همان روز انجام ده که هر روزی کار مخصوص خود را دارد... از شتاب کردن در کارهایی که وقت آنها نرسیده، یا سستی در کارهایی که امکان آن فراهم شده، یا لجاجت در اموری که مبهم است، یا مستی در کارهایی که روشن و واضح است، بپرهیز؛ هر کاری را در جای خود انجام ده و هر امری را به موقع خود آن به جای آور»[۲۲].
باید توجه داشت که اهتمام حضرت به نظم و انضباط، تنها منحصر در توصیههای ایشان نمیشد، بلکه ایشان مراقبت از کارمندان نظام اسلامی را از طریق تشکیلات اطلاعاتی و مأموران مخفی ضروری میدانست که مبادا در انجام وظایف کوتاهی کنند و یا با تکیه بر مسند قدرت، به حقوق مردم تجاوز نمایند. بخشنامههای امام در این زمینه، و نامههای ایشان به کارگزاران متخلف مانند اشعث بن قیس، که قوم خود را در یمامه فریب داد و سبب شد تا خالدبن ولید بر آنان هجوم برد و امام(ع) در کوفه از طریق مأموران اطلاعاتی خود از آن مطلع شدند. همچنین حضرت در نامهای خطاب به زیاد بن ابیه اینگونه میفرمایند: آگاه شدم که معاویه برای لغزاندن خِرَدَت و سست کردن عزمت، نامهای برایت فرستاده. از او حذر کن که بیتردید او شیطان است که از مقابل و پشت سر و از راست و چپ به جانب انسان میآید تا به وقت غفلتش، بر او هجوم آرد، و عقل سادهاش را بدزدد[۲۳].
این موضوع، حاکی از ایجاد یک تشکیلات نیرومند اطلاعاتی ناظر بر عملکرد کارگزاران او در قدرت است. مأموران اطلاعاتی حکومت امام، از چنان عدالت و وثاقتی برخوردار بودند که گزارش آنان مبنای اجرای سیاست تشویق و تنبیه اداری کارگزاران بود[۲۴].
در این زمینه، حضرت کسانی را به عنوان بازرس و مأمور ویژه به نقاط مختلف میفرستادند تا در مورد عملکرد و رفتار کارگزاران آن حضرت تحقیق و تفحص کنند و آگاهیهای لازم را در این زمینه به دست آورند و به ایشان اطلاع دهند از جمله امام به مالک بن کعب که یکی از کارگزاران ایشان و فرماندار منطقه عین التمر بود نامه ای نوشتند و به او دستور دادند تا به منطقه عراق برود و بر عملکرد کارگزاران در آن منطقه نظارت و کنترل داشته باشد و نتیجه بازرسی خود را به اطلاع ایشان اطلاع دهند. قسمتی از نامه آن حضرت به مالک چنین است: برای انجام کارهای منطقه خویش کسی را جانشین ساز و خود به همراه گروهی از یارانت بیرون بروید و تمام سرزمین عراق را منطقه به منطقه بگردید، و از چگونگی رفتار و عملکرد کارگزاران و عمال آنان جویا شوید و سیره و روش آنان را بررسی کنید[۲۵].[۲۶]
ایجاد نظام جامع و دقیق نظارت و کنترل
یکی از راهبردهای اساسی امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در پیشگیری از مفاسد اداری و اقتصادی و مبارزه با آن، نظارت دقیق و اصولی بر عملکرد کارگزاران حکومتی بود.
با وجود یک نظام اصولی و منطقی دقیق برای نظارت بر عملکرد کارکنان و کارمندان قطعاً آنان جرأت کمتری برای ارتکاب مفاسد اداری و اقتصادی پیدا میکنند و در بسیاری از موارد از آن میپرهیزند و علاوه بر این چنانچه به هر علتی مرتکب فساد شوند به کمک این سیستم نظارتی، شناسایی میگردند و با آنان برخورد میشود.
حضرت امام علی(ع) کسانی را به عنوان بازرس و مأمور ویژه، به نقاط مختلف میفرستادند تا در مورد عملکرد و رفتار کارگزاران آن حضرت تحقیق و تفحص کنند و آگاهیهای لازم را در این مورد به دست آورند و به ایشان اطلاع دهند. از جمله امام علی(ع) به مالک بن کعب، که یکی از کارگزاران ایشان و فرماندار منطقه عین التمر بود، نامهای نوشتند و به او دستور دادند تا به منطقه عراق برود و بر عملکرد کارگزاران در آن منطقه نظارت و کنترل داشته باشد و نتیجه بازرسی و بررسی خود را به اطلاع ایشان برساند. قسمتی از نامه آن حضرت به مالک چنین است: «أمَّا بَعدُ؛ فَاستَخلِفْ عَلَى عَمَلِكَ، واخرُجْ فِي طَائِفَةٍ مِن أصْحَابِكَ، حَتَّى تَمُرَّ بأرضِ السَّوادِ كُورةً كُورةً، فتسأَلُهم عَن عُمَّالِهِم، وتَنظُرَ فِي سِيرَتِهِم»؛ برای انجام کارهای (منطقه) خویش، کسی را جانشین ساز و خود به همراه گروهی از یارانت بیرون بروید و تمام سرزمین عراق را منطقه به منطقه بگردید، و از چگونگی رفتار و عملکرد کارگزاران و عمال آنان جویا شوید و سیره و روش آنان را بررسی کنید»[۲۷].
در ادامه این نامه، حضرت به مالک سفارش مینمایند که باید در نظارت و کنترلی که بر عملکرد کارگزاران دارد و گزارشی که از عملکرد آنان ارائه میدهد، صداقت و راستی داشته و متوجه باشد که خداوند متعال بر همه چیز آگاه است.
علاوه بر مالک بن کعب که به صورت رسمی از جانب آن حضرت مأمور نظارت شد، افراد دیگری نیز در مناطق مختلف، عملکرد کارگزاران حضرت را به دقت زیر نظر داشتند و اگر فسادی مشاهده میکردند، به سرعت به ایشان اطلاع میدادند. نمونههای فراوانی در این باره وجود دارد که برای مثال چند مورد از آنها را مطرح میکنیم.
یکی از نمونهها، جریانی است که در مورد فردی به نام مصقلة بن هبیره شیبانی که فرماندار یکی از شهرهای منطقه فارس بود، اتفاق میافتد. جریان از این قرار است که مصقله قسمتی از بیت المال مسلمین و غنایم مربوط به آنان را بین افراد قبیله خویش تقسیم و بقیه مردم را از آن محروم میکند. این مسئله محضر حضرت علی(ع) گزارش میشود و حضرت طی نامهای خطاب به مصقله مینویسند: «بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً»؛ «در مورد تو گزارشی به من رسیده است که اگر درست باشد و تو این کار را کرده باشی، پروردگارت را به خشم آورده و از پیشوای خود نافرمانی کردهای. (گزارش رسیده که) تو غنایم مربوط به مسلمانان را که به وسیله اسلحه و اسبهاشان به دست آمده و خونهاشان در این راه ریخته شده است در بین افرادی از بادیهنشینان قبیلهات که خود برگزیدهای، تقسیم میکنی. سوگند به کسی که دانه را در زیر خاک شکافت و روح انسانی را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، تو در نزد من خوار و زبون و کم ارزش و بیمقدار خواهی شد»[۲۸].
نظارت و مراقبت آن حضرت نسبت به کارگزاران کاملاً جدی، همه جانبه و دقیق بود؛ به گونهای که حتی شرکت کردن یک فرماندار در یک مجلس میهمانی، از نظر ایشان مخفی نمیماند. به طور نمونه، فرماندار بصره، عثمان بن حنیف در مجلس میهمانی یکی از اشراف و ثروتمندان بصره شرکت میکند و گزارش آن به امیرمؤمنان(ع) میرسد و آن حضرت بلافاصله در نامهای خطاب به او چنین مینویسند: «فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ»؛ «همانا به من گزارش رسیده است که یکی از جوانان اشراف بصره تو را به سفره میهمانیاش دعوت کرده و تو به سرعت به سوی آن شتافتهای و در آنجا برای تو غذاهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا، یکی پس از دیگری آورده شده است؛ من گمان نمیکردم که تو میهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان از آن میهمانی محروم بوده و ثروتمندانشان دعوت شده باشند»[۲۹].
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در نظارت بر کارگزاران خود و کنترل عملکرد آنان، هیچ انعطاف و گذشت بیموردی نداشتند و به هیچ وجه اجازه تصرف بیجا ـ کم یا زیاد ـ در حقوق مردم و اموال عمومی را به آنان نمیدادند و در این مورد با دقت و شدت تمام عمل میکردند.
نمونه بارز این مسئله، نامه امام(ع) به یکی از کارگزاران خویش است که چنین مرقوم میفرماید: «وَ إِنِّي أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِي أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً لَأَشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِيلَ الْوَفْرِ ثَقِيلَ الظَّهْرِ ضَئِيلَ الْأَمْرِ»؛ «صادقانه به خداوند متعال سوگند یاد میکنم، که اگر به من گزارش برسد که از غنایم و بیت المال مسلمین چیزی - کم یا زیاد- به صورت خیانت برداشتهای، چنان بر تو سخت میگیرم که در زندگی، کم بهره، بینوا و حقیر و ضعیف شوی»[۳۰].
در مواردی که مأموران اطلاعاتی و بازرسان آن حضرت، گزارش میدادند که یکی از کارگزارانشان مرتکب فسادی شده و دست خیانت در بیت المال و حقوق مردم و اموال عمومی دراز کرده است، ایشان فرصت ادامه فساد و خیانت را نمیدادند و بلافاصله با افرادی که مرتکب فساد شده بودند، برخورد میکردند.
منذر بن جارود عبدی یکی از کارگزاران آن حضرت، مرتکب فساد اداری و اقتصادی شد. هنگامی که گزارش فساد و اختلاس ۳۰ هزار درهمی منذر به ایشان رسید، نامهای خطاب به او نوشتند و پس از توبیخ و سرزنش از او خواستند که برای بررسی دقیقتر مسئله و ادای توضیحات لازم، خدمت ایشان برسد. متن نامه چنین است: «فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لَا تَدَعُ لِهَوَاكَ انْقِيَاداً وَ لَا تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ «ناگهان در مورد تو به من چنین گزارش دادند که از پیروی هوا و هوس فروگذار نمیکنی و برای آخرتت چیزی باقی نگذاشتهای؛ دنیایت را با ویرانی آخرتت آباد میسازی و پیوند با خویشاوندانت را به بهای از دست دادن دینت برقرار میکنی؛ اگر آنچه در مورد تو به من رسیده است درست باشد، شتر خانوادهات و بند کفشت از تو بهتر هستند و کسی که همچون تو باشد، شایستگی این را ندارد که حفظ مرزی به او سپرده شود، یا کاری به دست او اجرا گردد، یا قدر و منزلتش بالا رود، یا در امانتی شریک باشد و یا در جمعآوری بیت المال به او اعتماد شود. پس هرگاه نامه من به دست تو رسید نزد من بیا»[۳۱].
منذر پس از دریافت نامه حضرت امیر(ع) به کوفه آمد و حضرت او را عزل کرد و سی هزار درهم از او غرامت خواست[۳۲].
عوامل فرهنگی و اجتماعی
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در حکومت خویش کنار ساختارهایی که برای جلوگیری از فساد طرحریزی نموده بودند، از عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز غافل نبوده، برای ایجاد زمینههای فرهنگی و اجتماعی مبارزه با فساد در نظام اداری، راهکارهایی را ارائه دادهاند:
تغییر نگرش کارگزاران نسبت به مسئولیت و وجدان کاری
وجدان کاری و وظیفهشناسی، یکی از عوامل فرهنگی مؤثر برای مبارزه با فساد و انحراف اجتماعی به شمار میآید. میتوان گفت: بین وجدان کاری و فساد، رابطهای معکوس وجود دارد؛ به این معنا که با فقدان وجدان کاری، فساد و انحرافات افزایش خواهند یافت و وجود آن میتواند موجب کاهش فساد اداری در سازمانها شود. بدین ترتیب، ضعف وجدان کاری از مهمترین ریشههای فرهنگی و اجتماعی فساد اداری است[۳۳].
در قرآن کریم نیز از وجدان کاری به نفس لوامه تعبیر شده است که در صورت انجام کار زشت، انسان را نکوهش میکند: «و سوگند به (نفس لوامه و) وجدان بیدار و ملامتگر (که رستاخیز حق است)»[۳۴].
به نظر میرسد یکی از راهبردهای اصلی امیرمؤمنان(ع) در مبارزه با فساد اداری و پیشگیری از آن، اصلاح نگرش مدیران و کارگزاران نسبت به مدیریت و حکومت بوده است. آن حضرت، در موارد مختلف این نکته را به کارگزاران خویش گوشزد نموده که نگرش خویش را نسبت به پست و مقامی که در اختیار دارند، تغییر دهند و آن را فرصتی برای به دست آوردن منافع شخصی خود ندانند، بلکه آن را امانتی الهی بشمارند که در اختیار آنها قرار گرفته است تا وظایف محوله را به درستی انجام دهند. امیرمؤمنان(ع) در نامهای به اشعث بن قیس، به این مسئله مهم پرداخته، خطاب به او چنین مینویسد: «کاری که در دست توست، طعمه (و فرصتی برای چپاول) نیست، بلکه امانتی است بر گردن تو»[۳۵]. در این نامه، حضرت تلاش میکند تا نگرش اشعث را به عنوان یک کارگزار حکومتی به پست و مقامی که در اختیار اوست، تغییر دهد و او را به این حقیقت رهنمون سازد که قدرت و اختیاری که به او داده شده، تنها امانتی در دستان اوست تا بتواند وظایف محوله را به نحو احسن انجام دهد تا به اهداف مورد نظر دست یابد[۳۶].
همچنین حضرت امیرمؤمنان(ع)، در نامهای دیگری به قاضی منصوب از جانب خویش، در منطقه اهواز چنین مینویسد: «ای رفاعه! بدان که این امارت و حکومت، امانتی است که هر کس به آن خیانت کند، لعنت خدا تا روز قیامت بر او باشد»[۳۷].[۳۸]
کنترل و نظارت اجتماعی
وظیفه مردم و جامعه در رابطه با کنترل و نظارت اجتماعی، بسیار حساس، شفاف و ارزشمند است. در فرهنگ علوی، بحث امر به معروف و نهی از منکر و نقد عملکرد حکام و کارگزاران و انتقاد سالم، سازنده، مؤثر و نظارت و پیگیری امور از سوی مردم، به عنوان یک وظیفه شرعی و یک تکلیف الهی، همواره مورد تأکید قرار گرفته است. شاید بتوان گفت: مباحث مربوط به موضوع امر به معروف و نهی از منکر و نظارت بر امر کارگزاران حکومتی و نصیحت و خیرخواهی و زمامداران جامعه اسلامی، از ویژگی و عنایت خاصی برخوردار است. تا جایی که در بحث حقوق متقابل حاکم و مردم، به اصل نصیحت و طرفین بودن این اصل، همواره عنایت شده است. پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «سه وظیفه است که قلب انسان مسلمان، هرگز در آن خیانت روا نخواهد داشت: اینکه کارها را برای خدا انجام بدهد، اینکه همواره خیرخواه زمامداران و جماعت مسلمانان باشد»[۳۹].
امیرالمؤمنین(ع)، مردم را و حاکم را دارای حق معرفی میکند. آنگاه، حقوق هر یک را چنین بر میشمارد: بزرگترین چیزی که خداوند متعال واجب گردانیده است از حقوق، حق حاکم بر مردم و حق مردم بر حاکم است؛ واجبی که خداوند هر یک را بر دیگری واجب گردانیده و از این طریق، نظمی را برای الفت و دوستی ایشان قرار داده است و مایع عزت دینشان قرار داده است. پس مردم اصلاح نمیشوند، مگر بهوسیله اصلاح حاکمان و حاکمان اصلاح نمیگردند، مگر به پایداری مردم...[۴۰].[۴۱]
عوامل سیاسی
یکی دیگر از عوامل بسیار مهمی که میتوان نسبت به ایجاد فساد در نظام اداری بازدارنده باشد، عامل سیاسی است که امام علی(ع) نیز بر آن تأکید داشت و سازوکارهایی را برای بهرهگیری از این عامل طراحی نموده بودند:
قانونگرایی و عدم تبعیض در برخورد با فساد
یکی از اصول اساسی در مبارزه با فساد اداری، برخورد یکسان و بدون تبعیض با مرتکبان آن است. رسول خدا(ص) در مقابل تلاش عده ای برای جلوگیری از قطع دست زنی از اشراف، که مرتکب سرقت شده بود، فرمودند: آنان که پیش از شما بودند، تنها به سبب چنین تبعیضهایی هلاک شدند؛ زیرا حدود را بر ناتوانان اجرا میکردند و قدرتمندان را رها میساختند. بنیاسرائیل تنها به این سبب هلاک شدند که حدود را در خصوص فرودستان اجرا میکردند و بزرگان را معاف میساختند[۴۲].
احترام امام به قانون به حدی بود که خود را در برابر قانون صاحب اختیار نمیدانست. ایشان معتقد بود: هیچ کس فراتر از قانون نیست. هیچ کس نمیتواند و نباید مانع اجرای قانون الهی گردد. از این رو، حضرت میفرمودند: «مبادا که رعایت حق و مراعات کسی شما را از برپایی حق باز دارد»[۴۳].
قانونگرایی و عدم تبعیض حضرت امیرالمؤمنین(ع) به گونهای بود که فشارهای اجتماعی و سیاسی نمیتوانست مانع آن حضرت در اجرای قانون گردد. از امام باقر(ع) نقل شده است: امام علی(ع) مردی از بنیاسد را که حدی از حدود الهی بر او واجب شده بود، دستگیر کرد، اما قوم جمع شدند تا وساطت کنند و از امام حسن خواستند آنان را همراهی کند. ایشان فرمود: «نزد او بروید». آنان نزد حضرت رفتند و خواسته خود را مطرح ساختند. حضرت فرمود: «هر خواستهای که در قدرت من باشد، انجام خواهم داد. آنان از نزد حضرت خارج شدند، میپنداشتند که به هدف خود رسیدهاند. امام حسن(ع) - نتیجه ملاقات را - پرسید و آنان گفتند: با موفقیت آمدیم، و جمله حضرت را بازگو کردند. امام حسن(ع) به آنان فرمودند: «خودتان را برای تازیانه خوردن رفقینان آماده کنید!». پس آن حضرت او را بیرون آورد و حد را بر او جاری ساخت و سپس به آنان گفت: «به خدا سوگند این در قدرت من نبود[۴۴].[۴۵]
شفافیتگرایی
شفافیت و شفافیتگرایی، از مقولههای مورد تأکید و توجه در آموزههای دینی است. دین مبین اسلام، که حکومت را امانتی در دست حاکمان و کارگزاران حکومت میداند، نظارت بر چگونگی استفاده و نگهداری از این امانت و ضرورت پاسخگویی در قبال آن را از مسلمات مبانی سیاسی اسلام به شمار میآورد. به همین دلیل امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر، ضرورت پاسخگویی در مقابل مردم را بدین صورت بیان میفرمایند: برای کسانی که به تو نیاز دارند، زمانی معین کن که در آن، فارغ از هر کاری به آنان بپردازی. برای دیدار با ایشان به مجلس عام بنشین؛ مجلسی که همگان در آن حاضر توانند شد و برای خدایی که آفریدگار توست، در برابرشان فروتنی نمای و بفرمای تا سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسبانان به یک سو شوند تا سخنگویشان بیهراس و بیلکنت زبان، سخن خویش بگوید که من از رسول الله(ص) بارها شنیدم که میگفت: «پاک و آراسته نیست امتی که در آن است، زیردست نتواند بدون لکنت زبان، حق خود را از قوی دست بستاند»[۴۶].[۴۷]
عوامل اقتصادی
علاوه بر ابعادی که ممکن است زمینهساز فساد در نظام اداری باشند، عامل اقتصادی میتواند یکی از مهمترین این عوامل به شمار آید، تا از طریق اصلاح ضعفها و منفذهای اقتصادی، زمینه نفوذ و سودجویی افراد فاسد گرفته شود. امام علی(ع) نیز بر این امر تأکید داشته و ساز و کارهایی را برای آن طرحریزی نمودهاند:
اصلاح نظام اداری و مالیاتی
یکی از مهمترین و مؤثرترین روشها برای مبارزه با فساد اداری، اصلاح روشهای ارائه کالاها و خدمات توسط دستگاههای اداری است. ارائه بسیاری از خدمات اداری و چگونگی تقسیم کار در درون اداره، به گونهای باید باشد که ارباب رجوع به صورت زنجیروار مراحل مختلفی را طی نکند؛ چراکه در یک فرایند زنجیرهای، هر یک از مراکز تصمیمگیری و ارزیابی به طور بالقوه قادر است ارباب رجوع را برای دریافت رشوه تحت فشار قرار دهد. برای اصلاح ساختار اداری، میتوان با خارج نمودن افراد از حالت انحصاری و کاهش ارتباط و برخورد مستقیم ارباب رجوع با کارمندان، به اصلاح فساد اداری کمک نمود[۴۸].
امیرالمؤمنین(ع) در مورد نظاممندی امر خراج و مالیات، به طرح مسائل اصلاحی و آداب و آیینهای اخذ خراج میپردازند و سفارش به تقوا، رعایت حریم ملک، اعلام موضوع، اعلام اینکه برای اخذ حق خدا آمدهام، کفایت اقرار فرد در مورد وجود حق خدا یا عدم آن، نگرفتن بیشتر از حق الهی و... از مسائلی است که امام در سیره و گفتار خود تبیین نمودهاند. در نظر امام خراج، و مالیات زمانی مؤثر است که وضع اقتصادی رو به بهبودی برود و برای رعایت حال مالیات دهنده صورت گرفته باشد و او از قبل سود خود مالیات دهد. از این رو، حضرت به مالک اشتر میفرماید: «... در مورد مالیات چنان عمل کن که موجب بهبود حال خراج گزاران گردد؛ زیرا با درستی خراج و سامان یافتن حال خراج گزاران، وضع دیگران نیز اصلاح شود و کار دیگران جز با بهبود آنان سامان نپذیرد؛ زیرا روزی مردم در گرو خراج و خراج گزاران است»[۴۹].
در اندیشه امام اصل، بر آبادانی است؛ یعنی تا زمانی که آبادانی و شرایط مناسب در امر کشاورزی صورت نگیرد، خراج گزار به سود نخواهد رسید تا خراج به او تعلق گیرد. بنابراین، امام به عامل خود دستور میدهد که اصل را بر آبادانی بگذار تا از قبل آن سودی حاصل آید، و خراجی ستانده شود. این نکته قابل توجه است که از منظر امام، اخذ مالیات از در آمد ناشی میشود. از این رو، امام به این امر اهتمام دارند که بر مبنای نظر کارشناسی مأمور و با احترام به نظر خراج گزار، این امر صورت پذیرد. حضرت در فرازی دیگر خطاب به مالک اشتر میفرمایند: «.... باید نظر تو بیشتر در آبادانی زمین باشد تا گرفتن خراج، چون خراج بدون آبادانی به دست نباید و آنکه بدون آبادانی خراج مطالبه نماید، کشور را خراب و مردم را هلاک کند و حکومتش چند روز بیش نپاید. بنابراین؛ اگر مردم از سنگینی مالیات یا آفت زدگی یا قطع سهمیه آب یا خشکسالی یا دگرگونی وضع زمین بر اثر غرقاب یا بیآبی، شکوه کردند، به آنان تا هر قدر که فکر میکنی، موجب بهبود وضعشان خواهد شد تخفیف بده...»[۵۰].[۵۱]
تأمین نیازهای اقتصادی کارگزاران صالح
امیرمؤمنان علی(ع) معتقد بود: برای پیشگیری از فساد اداری، باید کارگزاران دولت از حقوق کافی برای تأمین زندگی برخوردار باشند تا زمینه برای اصلاح آنان فراهم گردد و نیاز به اخذ اموال عمومی، و بهانهای برای فساد و خیانت نداشته باشند.
مسئله تأمین زندگی و نیازهای اقتصادی کارگزاران را حضرت از وظایف سازمان حاکمیت میداند و این امر را به صورت جدی به مدیران گوشزد میکند. ایشان در نامهای خطاب به مالک اشتر میفرماید: «آنگاه حقوق کافی به آنان بده؛ زیرا این کار آنها را در اصلاح خویشتن تقویت میکند و از خیانت در اموالی که زیر دست آنها است، بینیاز میسازد و حجتی علیه آنهاست، اگر از دستورات تو سرپیچی کنند و یا در امانت تو خیانت کنند»[۵۲].[۵۳]
پرهیز از دادن امتیازات ویژه (رانت)
امیرمؤمنان(ع) با عنایت به اینکه نزدیکان والی، بزرگترین خطر برای استفاده خاص از منافع عمومی و موقعیتهای ویژه اقتصادی هستند، در بخشی از فرمان خود به مالک اشتر، این امر را بررسی نموده و مالک را از آن نهی کرده، میفرمایند: «... دگر آنکه هر زمامداری، یاران نزدیک و محرم اسراری دارد که در میان ایشان امتیازخواهی و درازدستی و بیانصافی در روابط اقتصادی پیدا میشود. اما تو ریشه ستم و فساد اینان را با بریدن اسباب آن برکن. مبادا به هیچ یک از نزدیکانت زمینی واگذاری، و مبادا کسی از سوی تو به این طمع افتد که مالک آب و زمینی گردد تا به همسایگان در آبیاری یا کار مشترک خسارت وارد آورد و بارش را بر دوش دیگران اندازد»[۵۴].
از این فراز چند نکته برداشت میشود:
- آنکه، به والیان هشدار میدهند که همواره به طور طبیعی در اطرافیان و نزدیکان حاکم روحیه سودجویی بروز نماید. علت بروز نیز غالباً مقاصد اقتصادی است که معمولاً به صورت امتیازهای ویژه آشکار میشود.
- اینکه، باید مواجهه کارگزار به گونهای باشد که این امتیازخواهی را در ریشه بخشکاند.
- اینکه، در صورت بروز این پدیده، کارگزار به هیچ عنوان به فعلیت رسیدن آن را برنتابد و به گونهای رفتار کند که سوءاستفاده کننده از طمع خویش ناامید شود.
- اینکه اگر آنان خود امکاناتی را فراهم آوردند، رفتار والی به گونهای باشد که آنان از امتیاز خویشاوندی یا نزدیکی که دارند، در جهت استفاده بیشتر از منابع عمومی و مشترکات با همسایگان به کار نگیرند و بار خویش را به دوش دیگران نیفکنند و به آنان خسارت وارد نیاورند[۵۵].[۵۶]
ممنوعیت هدیه و رشوه
در نظام علوی برای مبارزه با فساد اداری، علاوه بر ممنوعیت اخذ رشوه، گرفتن هدیه از مردم توسط کارگزاران دولت نیز ممنوع بود. حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «هر زمامداری که از برآوردن نیازهای مردم، خود را پنهان کند، خداوند در روز واپسین، میان او و نیازهایش فاصله خواهد انداخت، و اگر هدیهای دریافت کند، خیانت کرده است و اگر رشوه بگیرد، مشرک است»[۵۷].
آنچه از احکام فقهی مسلم است اینکه رشوه دادن و گرفتن دارای حرمت وضعی و تکلیفی میباشد. ولی عنوان هدیه، نه تنها حرمت و نهیای نشده است، بلکه سبب دوستی و محبت معرفی شده است. ولی بر اساس کلام و سیره امیرالمؤمین(ع) این نیتهای افراد هستند که سازنده عنوانها میباشند. بنابراین، چنانچه هدیهای به نیت رشوه پرداخت شود، صرف تغییر نام و عنوان، نمیتواند مانع از حرمت آن گردد. این امر در مورد حاکمان و کارگزاران حکومت نیز، که به عنوان نمایندگان حکومت اسلامی محسوب میشوند، از حساسیت بیشتری برخوردار است امیرالمؤمنین(ع) در نهی از گرفتن رشوه، هرچند به عنوان هدیه، ماجرایی را اینگونه نقل میفرمایند: «شباهنگام کوبندهای درب خانهام را کویید و در ظرفی سربسته حلوایی آورده بود که آن را ناخوش میداشتم، گویی با آب دهان مار یا برگردان معده او آمیخته بود. پس بدو گفتم: آیا این به خاطر پیوند خویشاوندی است یا زکات و یا صدقه؟ که این دو بر ما خاندان پیامبر حرام است. گفت: هیچ کدام، اما هدیه است. آنگاه گفتم: گریه کنندگان بر تو بگریند! آیا آمدهای تا از دین خدا مرا بفریبی؟ یا نظام فکری خود را از دست دادهای؟ یا جن زده شدهای؟ یا هذیان میگویی؟ به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم زمین را با آنچه در آسمانها است به من بخشند تا پوست جوی را به گناه از موری گیرم، هرگز چنین نکنم»[۵۸].[۵۹]
مبارزه با انحصارگرایی و انحصارطلبیها
معادل عربی «انحصارطلبی» واژه «استئثار» است. استئثار، از ریشه «أثر»، در مقابل «ایثار» و به معنای «مقدم داشتن خود یا وابستگان و هواداران خود بر دیگران در تأمین نیازها و خواستها» است[۶۰]. عوامل زیادی در انحصارطلبی انسانها نقش دارند. همچون بیاعتنایی به حقوق مردم، بیرغبتی به مکارم اخلاقی، حرص بخل و خست. اما مهمترین عوامل و ریشههای انحصارطلبی، خودخواهی، بیایمانی یا ضعف ایمان است. اگر ایمان، خودخواهی ذاتی انسان را مهار نکند، انسان به طور طبیعی انحصارطلب میشود و همه چیز را برای خود و وابستگان خود میخواهد. به فرموده امام علی(ع) «هر کس به فرمانروایی رسد، انحصارطلبی پیشه کند»[۶۱].
یکی از بهترین روشهای مبارزه با انحصارطلبی زیردستان، دوری کردن مسئولان رده بالا از انحصارطلبی است. از ابو اسحاق سبیعی نقل شده است که علی(ع) در بیت المال چیزی باقی نمیگذاشت (و همه را میان مردم تقسیم میکرد)، مگر آنچه را که در آن روز نمیتوانست تقسیم کند. همچنین میفرمود: «ای دنیا! دیگری را بفریب»؛ و هیچ چیزی از فیء را به انحصار خود در نمیآورد و چیزی را به خویشاوندان و نزدیکانش اختصاص نمیداد[۶۲].
روش دیگر مبارزه با انحصارطلبی، توجه در گمارش افراد است. چنانکه حضرت میفرماید: «دربانان و اطرافیان خود را از نیکان برگزین و کسانی از آنها را که امتیازخواه و متجاوز و فاقد انصافاند، از خود دور گردان و به احدی از کسان خود و اطرافیانات قطیعهای وامگذار و به آنان اجازه مده که ملکی را برای خویش گیرند»[۶۳].[۶۴]
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۶.
- ↑ خدمتی، ابوطالب، مقاله «سیره حضرت علی در مبارزه با فساد اداری»، ص ۳۰-۳۲؛ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، حکمت ٢۶٢.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، «اصلاحات علوی»، کتاب نقد، ش١۶، ص۳۵-۲.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۲۳۵.
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۲۳۲؛ ج۲، ص۳۷۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیر مؤمنان(ع)، ج۱، ص۶۵.
- ↑ «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.
- ↑ خدمتی، ابوطالب، مقاله «سیره حضرت علی در مبارزه با فساد اداری»، ص ۳۴-۳۸؛ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ١٩.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ حبیبی، نادر، فساد اداری، ص۶٣.
- ↑ حسنی، علی، و شمس، عبدالحمید، «راهکارهای مبارزه با فساد اداری بر اساس ارزشهای اسلامی»، اسلام و پژوهشهای مدیریتی، ش۵، ص١٠۴-٨١.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۴.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، «اصلاحات علوی»، کتاب نقد، ش١۶، ص۳۵-۲.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی
- ↑ قاضی ابویوسف، الخراج، ص۱۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۷۱.
- ↑ خدمتی، ابوطالب، مقاله «سیره حضرت علی در مبارزه با فساد اداری»، ص ۳۴-۳۸.
- ↑ حسنی، علی، و شمس، عبدالحمید، «راهکارهای مبارزه با فساد اداری بر اساس ارزشهای اسلامی»، اسلام و پژوهشهای مدیریتی، ش۵، ص۱۰۴-۸۱.
- ↑ ﴿وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴾ سوره قیامه، آیه ۲.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵.
- ↑ خدمتی، ابوطالب، «سیره حضرت علی(ع) در مبارزه با فساد اداری»، روششناسی علوم انسانی، ش۴۵، ص۲۴-۴۳.
- ↑ مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵٣١.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی؛ خدمتی، ابوطالب، مقاله «سیره حضرت علی در مبارزه با فساد اداری»، ص ۳۲-۳۴.
- ↑ مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ص۳۷۸.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ٢١۶.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ حسنی، علی، و شمس، عبدالحمید، «راهکارهای مبارزه با فساد اداری بر اساس ارزشهای اسلامی»، اسلام و پژوهشهای مدیریتی، ش۵، ص١٠۴-٨١.
- ↑ تمیمی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص٧۵۴.
- ↑ مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ص۴۴٣.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ حبیبی، نادر، فساد اداری، ص۸۹.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ صدر، علیرضا، «روش امام علی(ع) در برقراری عدالت اقتصادی»، پژوهشهای نهج البلاغه، شماره ۱۷ و ۱۸، ص۱۰۸-۱۲۴.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.
- ↑ صدر، علیرضا، «روش امام علی(ع) در برقراری عدالت اقتصادی»، پژوهشهای نهج البلاغه، شماره ۱۷ و ۱۸، ص۱۰۸-۱۲۴.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ٢١۵.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص٨.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، حکمت ١۶٠.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص٢١٠.
- ↑ مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۱، ص٣۶٧.
- ↑ رضاییان و اسدالله زاده، عوامل بازدارنده فساد اداری از نگاه امیرالمؤمنین علی.