آیه اولی الامر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از آیه ۵۹ نساء)
آیه اولی الامر
ترجمه آیه
ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید
مشخصات آیه
بخشی ازآیهٔ ۵۹ سورهٔ نساء از جزء ۲۱ قرآن کریم
نام‌های دیگرآیه اطاعت
محتوای آیه
دلالت آیه
  • دلالت بر عصمت امام
  • دلالت بر نصب امام
  • دلالت بر ضرورت امامت
  • دلالت بر مرجعیت دینی
  • دلالت بر وجوب اطاعت امام

آیه ۵۹ سوره نساء آیه اولی الامر یا آیه اطاعت نام دارد؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر(ص) و اولی‌الامر فرمان داده‌ است. اولو الامر به معنای صاحبان امر است. با توجه به اینکه آیه به صورت مطلق به تبعیت یا اطاعت از خدا و رسول امر نموده و اولی الامر نیز بدون هیچ قید و شرطی به رسول عطف شده است، می‌توان نتیجه گرفت که مصداق اولی الامر قطعا معصوم است. هر چند اهل سنت بر این باورند که مصداق معصوم در خارج وجود ندارد، اما جهت فرار از پذیرش لوازم این قول از جمله تکلیف الهی بما لایطاق، معتقدند اجماع امت یا اهل حل و عقد، معصوم خواهد بود و واجب الاطاعة. با این وجود شیعه مصداق خارجی اولی الامر را اهل بیت(ع) می‌دانند. آیه علاوه بر آنکه بر عصمت اولی الامر دلالت دارد بر نصب الهی امام، مرجعیت دینی اولی الامر و ضرورت امامت نیز دلالت دارد.

متن آیه

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا؛ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است»[۱].

معناشناسی

اولواالامر

اولو الامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. کلمه اولوا به معنای صاحبان است و واژه «امر» نیز به معنای مختلفی به کار رفته است[۲]، مانند: أمر به معنای امور و کارها، به معنای دستور ضد نهی، به معنای فزونی و برکت و... اما با بررسی اقوال مشخص می‌شود این واژه تنها می‌تواند به معانی کار (چیز) و طلب باشد؛ لذا با توجه به معنای لغوی الامر می‌توان برای اولوالامر معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ[۳].

آمنوا

در عبارت ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مقصود از ایمان آوردگان، صرفاً مؤمن به معنای خاص کلمه، یعنی کسی که افزون بر گفتن شهادتین، احکام اسلام را فرا گرفته، به آن اعتقاد پیدا کرده و به آن عمل کرده نیست، بلکه مسلمانی که شهادتین گفته و اسلام را پذیرفته، اما هنوز به آن اعتقاد راسخ پیدا ننموده و به آن عمل نکرده را نیز شامل می‌شود.

دلیل این مطلب نیز آن است که پیروی از اولی الأمر وظیفه‌ای همگانی بوده و به مؤمنان اختصاص ندارد[۴].

نکته دیگری که از خطاب ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا استفاده می‌شود آن است که این خطاب، به مسلمانان عصر نزول قرآن اختصاص ندارد، بلکه همه مسلمانان را در همه زمان‌ها و مکان‌ها تا قیامت شامل می‌شود[۵].

اطیعوا

در جمله ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ کلمه أطيعوا از ماده «طَوع» به معنای پیروی و فرمانبرداری همراه با رغبت است[۶]. اطیعوا فعل امر است و بر وجوب اطاعت از خدا دلالت دارد[۷] و پیروی از خدا، پیروی از کتاب خداوند است[۸]. به نظر برخی مفسران، مقصود از اطاعت خدا، پیروی از شرایعی است که خداوند از طریق پیامبرش بر ما وحی کرده است[۹].

در جمله ﴿أَطِيعُوا الرَّسُولَ، اطیعوا فعل امر است و بر وجوب دلالت دارد و مطلق بودن فعل ﴿أَطِيعُوا درباره پیامبر(ص) نشان می‌دهد اقتدا به همه سخنان و اعمال پیامبر(ص) در همه زمان‌ها واجب است[۱۰]. معنای اطاعت از رسول، پیروی از شخص رسول، در زمان حیات آن حضرت و پیروی از سنت رسول[۱۱] یا به فرموده امیرالمؤمنین(ع) پیروی از سنت جامع رسول، پس از درگذشت پیامبر(ص) است[۱۲] و جمله ﴿أَطِيعُوا الرَّسُولَ عطف است بر ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ[۱۳].

قید «منکم»

به اعتقاد مفسران، قید «منکم» در آیه به این معناست که اولی الأمر فردی برخاسته از میان خود مؤمنان است، اما مزیت‌هایی دارد که وی را شایسته چنین مقامی کرده است.

بسیاری از مفسران اهل سنت که فقها و عالمان دین یا فرماندهان سریه‌های زمان پیامبر یا صحابه پیامبر یا اهل حل و عقد و... را مصداق اولی الأمر قرار داده‌اند، به طور نسبی این اصل را پذیرفته‌اند که اولی الأمر باید از افراد برجسته و ممتاز جامعه باشد. نیز، اطلاق پیروی در آیه که لازمه آن به اتفاق دانشمندان امامیه و اعتراف شماری از دانشمندان اهل سنت، عصمت اولی الأمر می‌باشد، به درستی گویای آن است که مصادیق (اولی الأمر) باید افرادی ممتاز باشند. برخی از دانشمندان معتقدند کلمه «منکم» به وضوح دلالت دارد که باید حاکم مسلمانان از خودشان باشد[۱۴].[۱۵]

تنازع در آیه

در عبارت ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ[۱۶] تنازع از ماده نَزَع به معنای کندن[۱۷]؛ کشیدن و جذب کردن[۱۸] و به معنای اختلاف نظر و خصومت و مجادله و دشمنی دو طرف با یکدیگر است.[۱۹].[۲۰]

مصادیق نزاع کنندگان

مفسران در اینکه نزاع کنندگان چه کسانی هستند، اختلاف نظر دارند. مفسران امامیه به اتفاق آرا بر این باورند که نزاع کنندگان، مؤمنانی هستند که در آغاز آیه با تعبیر ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مخاطب خداوند قرار گرفته‌اند[۲۱].

علامه طباطبایی می‌نویسد: «بدون تردید، تنازع، تنازع میان خود مؤمنان است و فرض نزاع مؤمنان با اولی الأمر، با وجوب پیروی مؤمنان از اولی الأمر جایز نیست؛ بلکه نزاع میان خود مؤمنان است، خداوند آنان را ترغیب نموده تا اتفاق نظر داشته باشند و هر تنازعی که روی می‌دهد آن را به داوری خدا و رسول واگذار نمایند»[۲۲].

اما مفسران اهل سنت در این باره به چند دسته تقسیم شده‌اند. ظواهر عبارات برخی از آنان نشان می‌دهد نزاع را میان مؤمنان می‌دانند[۲۳]. برخی از آنان نزاع را میان خود اولی الأمر دانسته‌اند. برخی از آنان نیز نزاع را میان مؤمنان و اولی الأمر دانسته‌اند[۲۴].[۲۵]

واژه «شیء»

بیشتر مفسران فریقین، کلمه «شیء» را در ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ به معنای مسئله‌ای از مسائل دینی دانسته‌اند[۲۶]. اما به نظر می‌رسد کلمه «شیء» مطلق بوده و معنای آن اعم از مسائل دینی باشد. ممکن است نزاع در مسائل دینی و دنیوی باشد[۲۷]. ممکن است نزاع در تفسیر قرآن و سنت یا در تشخیص موضوع باشد؛ از این رو به نظر می‌رسد محدودکردن معنای«شیء» در آیه، به خصوص مسائل دینی، وجهی نداشته باشد[۲۸].

معنای«ردّ» به خدا و رسول

در جمله ﴿فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ کلمه «ردّ» در لغت به معنای بازگرداندن و مراجعه کردن است[۲۹] و مقصود از ردّ به خدا در ﴿فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ مراجعه به کتاب خدا[۳۰] و مراد از ردّ به رسول}} در ﴿... فَرُدُّوهُ إِلَى... الرَّسُولِ مراجعه به خود پیامبر(ص) در زمان حیات حضرت و مراجعه به سنت پیامبر(ص) پس از درگذشت ایشان می‌باشد[۳۱].

شماری از مفسران شیعه به پیروی از سخنان امامان معصوم(ع) معنای ردّ به رسول را توسعه داده و مراجعه به امامان اهل بیت(ع) را نیز، مصداق مراجعه به پیامبر(ص) و سنت آن حضرت دانسته‌اند[۳۲].[۳۳]

مصداق‌شناسی اولوالامر

تلقی عموم متکلمان و مفسران اسلامی از «اولی الأمر» کسانی است که از شأن و جایگاه رهبری برخوردارند، اما در اینکه قلمرو این رهبری چیست و چه کسانی می‌توانند عهده‌دار آن شوند، دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده است:

دیدگاه اهل‌سنت

مفسران اهل سنت درباره مصداق اولی الامر آرای مختلفی دارند که مهمترین آنها عبارت است از: امام علی(ع) و اهل بیت(ع)؛ فرماندهان منصوب؛ عالمان و فقیهان؛ اصحاب پیامبر خدا(ص)؛ امانتداران؛ زمامداران مسلمان و عادل؛ اهل حل و عقد و...، لکن این نظرات مورد نقد قرار گرفته و از آنجا که از آیه، شرط عصمت برداشت می‌شود روشن می‌گردد که مراد از اولوالامر همانی است که شیعه بیان کرده است یعنی اهل بیت(ع)[۳۴].

دیدگاه شیعه

شیعه با توجه به آنکه مصداق اولی الامر را معصوم می‌داند لذا آن را منحصر در امامان اهل‌بیت(ع) دانسته است. با توجه به نادرستی دیدگاه اهل‌سنت درباره تطبیق اولی الامر بر اجماع اهل حلّ و عقد، درستی دیدگاه شیعه ثابت می‌شود؛ زیرا اقوال مسلمانان درباره مصداق اولی‌الامر محصور در چند مورد زیر است:

  1. اولی الامر (حاکمان، زمام داران، عالمان دین و...) معصوم نیستند؛
  2. اولی الامر معصوم‌اند و مقصود، اجماع اهل حل و عقد است؛
  3. اولی الامر معصوم‌اند و مصداق آن امامان اهل بیت می‌باشند.

با اثبات نادرستی دو دیدگاه اول، استواری دیدگاه سوم اثبات می‌شود؛ زیرا لازمه نادرستی آن این است که حق در این مسئله از امت اسلامی بیرون باشد، که با حقانیت اسلام ناسازگار است.

گذشته از این، آیات و روایاتی که بر عصمت اهل بیت و عترت پیامبر(ص) دلالت می‌کنند مصداق اولی الامر را روشن می‌سازند؛ مانند آیه تطهیر[۳۵]، آیه ولایت[۳۶]، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و غیره[۳۷].

علاوه بر اینها در برخی از روایات اولوالامر به ائمه اهل‌بیت(ع) تفسیر شده است. از جمله کافی از ابوبصیر نقل کرده است که گفت: از امام صادق(ع) درباره سخن خدای عزوجل ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۸] پرسیدم: امام(ع) فرمود: این آیه درباره علی بن ابی طالب و حسن و حسین(ع) نازل شده است. به او گفتم: مردم می‌گویند: چرا نام علی و اهل بیتش(ع) در کتاب خدای عزوجل نیامده است؟ امام(ع) فرمود: به آنان بگویید: نماز بر پیامبر(ص) نازل شد، امّا خداوند نامی از این که سه رکعتی باشد یا چهار رکعتی به میان نیاورده است. تا آنکه پیامبر تنها کسی بود که کلام خدای تعالی (درباره نماز) را تفسیر کرد. هم‌چنین زکوة بر پیامبر(ص) نازل شد؛ امّا نامی از نصاب آنکه از هر چهل درهم یک درهم باید پرداخت شود نیامده است، تا آنکه پیامبر(ص) آن را شرح و تفسیر فرمود، و حج نازل شد، ولی به آنها (خداوند) نفرمود هفت شوط طواف کنید تا آنکه پیامبر(ص) آن را تفسیر کرده و روشن فرمود. و آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد و (پیامبر تفسیر فرمود که) درباره علی و حسن و حسین(ع) نازل شده است و پیامبر(ص) درباره علی(ع) فرمود: هر که من مولای او بودم، پس این علی مولای او است[۳۹].

شرح کامل‌ترین مطلب و معنای واژه «اولوالامر» در حدیثی که از جابر ابن عبدالله انصاری نقل شده است بیان شده که در آن آمده است: «پیامبر(ص) دوازده امام(ع) را معنی این واژه معرّفی فرمودند»[۴۰].

دلالت آیه

نخست: دلالت بر عصمت امام

هر گاه خداوند به اطاعت بی‌قید و شرط از کسی فرمان دهد، آن فرد معصوم خواهد بود[۴۱]؛ زیرا در این مطلب تردیدی نیست که خداوند انجام گناه را برای کسی روا نمی‌دارد و آن را نمی‌پسندد. به عبارت دیگر، گناه، مورد نهی خداوند است؛ نه مورد امر او.

از طرفی، اگر اولوالامر معصوم نباشد احتمال اینکه در امر یا نهی خود مرتکب خطا شوند و دیگران را به انجام گناه فرا خوانند وجود دارد. حال اگر چنین موردی پیش آید، از یک طرف باید از او اطاعت کرد؛ چون بر اساس آیه مورد بحث، اطاعت از اولوالأمر، بی‌قید و شرط، واجب است و از طرف دیگر نباید از او اطاعت کرد؛ چون مستلزم گناه است که مورد نهی الهی است و[۴۲] و این همان تناقض یا اجتماع امر و نهی در شیء واحد است که محال می‌باشد از این رو اولی الامر قطعا معصوم بوده و خطا، سهو، گناه و اشتباه نمی‌کنند[۴۳].

علاوه بر این در این آیه، اولی الأمر بر رسول عطف شده است؛ بدون اینکه فعل ﴿أَطِيعُوا تکرار شود. این مطلب گویای این حقیقت است که اطاعت از اولی الأمر با اطاعت از رسول هیچ‌گونه تفاوتی ندارد؛ یعنی همان‌گونه که رسول خدا بر جامعه ولایت دارد و اطاعت از او به دلیل ویژگی عصمت، بی‌قید و شرط، واجب است، اطاعت از اولی الأمر نیز بی‌قید و شرط واجب است؛ زیرا آنان نیز از ویژگی عصمت برخوردار هستند[۴۴].[۴۵]

دوم: دلالت بر نصب امام

قرآن کریم در آیه اولی الامر خطاب به مؤمنان می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۴۶]. در این آیه کریمه اطاعت از اولی الامر در سیاق و ردیف اطاعت از خداوند تعالی و رسول(ص) قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و فرمان برداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است بنابراین اطاعت از اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۴۷]. فخر رازی نیز ذیل آیه اولی الامر وجه ملازمه بین وجوب اطاعت مطلق و عصمت اولی الامر را تبیین می‌‌کند[۴۸]. و از آنجا که عصمت امر باطنی و مخفی است و راهی برای شناخت امام معصوم جز نصب الهی وجود ندارد، عدم نصب امام معصوم و عدم تنصیص و تعیین و ابلاغ، با وجوب اطاعت سازگار نیست زیرا در این صورت، وجوب اطاعت تکلیف بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است[۴۹].

سوم: دلالت بر ضرورت امامت

وجوب اطاعت از اولی الامر در این آیه مقتضی وجوب تحقق آن است.

شاید اشکال شود که وجوب اطاعت از اولی الامر، مسئله‌ای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند وجوب زکات دادن که دال بر وجوب کسب مال نیست.

پاسخ: از قرینه سیاق، که ﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ بر رسول، عطف شده است و نبوت، امری است قطعی، وجوب اولی الامر به دست می‌‌آید. همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فعل خداوند است، نصب و تعیین امام نیز، "علی الله" است. کلمه ﴿مِنكُمْ بعد از ﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ نمی‌تواند به معنای وجوب "علی الناس" باشد؛ زیرا درباره نبوت نیز کلمۀ "مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" آمده است. مقصود از این‌گونه تعابیر، این است که پیامبر و امام، از جنس بشرند[۵۰].

قرآن کریم، اطاعت و پیروی از "أُولی الأمر" را بر مسلمانان واجب کرده و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ[۵۱].[۵۲]

چهارم: دلالت بر مرجعیت دینی

آیه درصدد آن است که اولی الامر از جانب خداوند، مسئولیت‌هایی دارند و الا امر به اطاعت از آنان، لغو و بیهوده می‌شد. در این آیه مقارنت امر به اطاعت از پیامبر(ص) و اولی‌الامر نشان دهندۀ این مطلب است، همانگونه که پیامبر(ص) از جانب خداوند مسئولیت‌هایی از جمله مرجعیت دینی و علمی را عهده دار بود و مردم باید مطیع امر پیامبر(ص) می‌‌شدند، می‌توان به این نتیجه رسید که تمام مسئولیت‌هایی که برای پیامبر(ص) الزام آور است از جمله مرجعیت دینی، برای اولی الامر هم واجب و الزام آاور است؛ زیرا امری که از جانب خداوند در این آیه نازل شد تنها با یک بیان از طرف خداوند نازل شده و معنا ندارد متکلم حکیم، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت مسئولیت ندارند، امر به اطاعت از آنها را بدون هیچگونه استثنائی، در کلامی واحد و با یک سیاق، بیان کند[۵۳]. البته آیه این قابلیت را دارد که برخی دیگر از شئون، مانند شأن رهبری سیاسی را نیز اثبات کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این آیه بر شأن مرجعیت دینی هستیم. خداوند متعال در آیه یادشده می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً[۵۴].

اینکه چگونه این آیه بر شأن مرجعیت دینی امامان دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح می‌دهیم:

  1. آیه ذکر شده تصریح دارد که خداوند متعال، مردم را به اطاعت از اولی‌الامر فرمان داده؛ اما پرسش اینجاست که خداوند مردم را در چه حوزه‌ای به اطاعت از اولی‌الامر فراخوانده است؟ به دیگر سخن، خداوند چه مسئولیت‌هایی به ایشان داده که مردم در آن حوزه به اطاعت از ایشان موظف‌اند؟
  2. واژه "اولی‌الامر" نیز به معنای صاحبان امر است؛[۵۵] بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب خداوند، مسئولیت با مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه فرمان به اطاعت از ایشان بیهوده بود. به دیگر سخن، خداوند متعال مقرر فرموده که مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان باشد، و سپس مردم را به اطاعت از ایشان در حوزه آن مسئولیت‌ها فرمان داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به اطاعت از اولی‌الامر با اطاعت از حضرت رسول(ص) روشن‌تر می‌شود؛ چراکه ایشان نیز از سوی خداوند مسئولیت‌هایی بر عهده دارند که مردم در آن حوزه مأمور به اطاعت از آنها هستند. از همین جا می‌توان به این گمان نزدیک شد که چون امر به اطاعت از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیت‌های آن دو نیز یک‌سان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی مسئولیت‌ها اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که متکلم حکیم، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت مسئولیت ندارند، امر به اطاعت از آنها را در کلامی واحد و با یک سیاق بیان کند. از‌این‌رو، مسئولیت‌های پیامبر متوجه اولی‌الامر نیز می‌شود. رسول اکرم(ص) مسئولیت‌های متعددی داشته که برخی از آنها عبارت‌اند از: دریافت و ابلاغ وحی[۵۶]، تبیین معارف دینی[۵۷]، داوری میان مردم[۵۸]، رهبری جامعه اسلامی، اجرای احکام[۵۹] و.... در اینجا بنای بحث از تمام این وظایف را نداریم؛ اما روشن است که تبيين معارف دینی همان آموزه‌ای است که به دنبال اثبات آن برای امامان هستیم. این شأن برای اولی‌الامر در جای دیگری از قرآن و روایات انکار نشده است؛ از‌این‌رو می‌توان آن را برای اولی‌الامرثابت دانست[۶۰].

پنجم: دلالت بر وجوب اطاعت امام

قرآن کریم در آیه اولی الامر خطاب به مؤمنان می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۶۱] در این آیه کریمه اطاعت از اولی الامر در سیاق و ردیف اطاعت از خداوند تعالی و رسول(ص) قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و فرمان برداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است بنابراین اطاعت از اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۶۲]. فخر رازی (م ۶۰۶) نیز ذیل آیه اولی الامر وجه ملازمه بین وجوب اطاعت مطلق و عصمت اولی الامر را تبیین می‌‌کند[۶۳]. و از آنجا که عصمت امر باطنی و مخفی است و راهی برای شناخت امام معصوم جز نصب الهی وجود ندارد، عدم نصب امام معصوم و عدم تنصیص و تعیین و ابلاغ، با وجوب اطاعت سازگار نیست زیرا در این صورت، وجوب اطاعت تکلیف بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است[۶۴].

با توجه به اینکه در بخش‌های گذشته ثابت شد که امامان معصوم، مصادیق اولی الامر هستند، پس آیه در حقیقت بر وجوب اطاعت از امام دلالت دارد.

پرسش‌های وابسته

  1. فلسفه تکرار واژه اطیعوا در آیه اولی الامر چیست؟ (پرسش)
  2. معنای واژه امر در قرآن کریم چیست؟ (پرسش)
  3. مراد از امر در آیه اولی الامر چیست؟ (پرسش)
  4. دیدگاه مفسران اهل سنت درباره مصداق اولی الامر در آیه اولی الامر چیست؟ (پرسش)
  5. چگونه اطاعت از اولی الامر پیش از معرفت به آنان واجب است؟ (پرسش)
  6. آیا از جمع بودن واژه اولی الامر می‌توان نتیجه گرفت افراد متعددی متولی امر جامعه اسلامی هستند؟ (پرسش)
  7. اگر مراد از اولی الامر در آیه اولی الامر امام است چرا ذکر نشده است؟ (پرسش)
  8. آیا لازمه تعدد اولی الامر اختلاف و نزاع در امت است؟ (پرسش)
  9. مراد از اولوالامر در آیه اولوالامر چه کسانی هستند؟ (پرسش)
  10. آیه اولوالامر چگونه عصمت پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  11. آیه اولی‌الامر چگونه بر عصمت اهل‌ بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)
  12. آیا مراد از اولوالامر در آیه اطاعت جماعت اهل حل و عقد است؟ (پرسش)
  13. آیه اولوالامر چگونه نصب الهی امام را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سوره نساء، آیه ۵۹.
  2. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۲۹۷-۲۹۸؛ همچنین، ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۶-۳۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.
  3. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۱۶۳؛ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۶۶ -۶۹؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۹۰.
  4. زینلی، غلامحسین، آیه اولی الامر، ص۳۰.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۸۰.
  6. حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۵۲۹؛ خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۲۰۹؛ سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج۴، ص۲۴۹.
  7. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۸؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۶.
  8. نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۳۸۳؛ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۲۶۱؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۳۰۴؛ جلال الدین سیوطی، تفسیر جلالین، ج۱، ص۹.
  9. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۸۸.
  10. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۷.
  11. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۶؛ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۲۶۱؛ جلال الدین سیوطی، تفسیر جلالین، ج۱، ص۹۰؛ سید عبدالله شبر، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، ج۲، ص۵۹؛ برسوی، روح البیان، ج۲، ص۲۲۹.
  12. «وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الْأَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَةِ» (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  13. محی الدین درویش، اعراب القرآن و بیانه، ج۲، ص۲۴۳.
  14. مغنیه، تفسیر کاشف، ج۲، ص۳۵۸.
  15. زینلی، غلامحسین، آیه اولی الامر، ص۴۱.
  16. «چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید»... سوره نساء، آیه ۵۹.
  17. خلیل بن احمد، العین، ج۱، ص۳۵۷؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۳۵۰.
  18. خلیل بن احمد، العین، ج۱، صص ۳۵۷ و ۳۵۹؛ حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۹۸.
  19. خلیل بن احمد، العین، ج۱، ص۳۵۹؛ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۳۵۲؛حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۷۹۸؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۹۷.
  20. زینلی، غلامحسین، آیه اولی الامر، ص۴۳.
  21. محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۶۴؛ سید عبدالله شبر، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، ج۲، ص۵۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱؛ ملا فتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۲، ص٩٠؛ کاظمی، مسالک الافهام، ج۴، ص۲۴۱؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۱، ص٢٣١؛ محمد بن علی لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۷؛ فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۷؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۴۱.
  22. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۸۹.
  23. حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۵۴؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۳۳۶؛ عبدالحق ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۲، ص۷۱.
  24. احمد بن علی جصاص، احکام القرآن، ج۳، ص۱۷۷ - ۱۷۸.
  25. زینلی، غلامحسین، آیه اولی الامر، ص۴۴.
  26. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱؛ همو، جوامع الجامع، ج۱، ص۲۶۵؛ محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۶۴؛ سلیمان بن احمد طبرانی، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۵۵؛ محمود زمخشری، کشاف، ج۱، ص۵۲۴؛حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۵۴؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۳۳۶.
  27. عبد القادر آل غازی، بیان المعانی، ج۵، ص۵۷۰.
  28. زینلی، غلامحسین، آیه اولی الامر، ص۴۶.
  29. حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۳۴۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۷۳.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۱۸۴؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۶؛ ابن ابی‌حاتم رازی، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۷۱.
  31. ابن ابی‌حاتم رازی، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۷۰؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۶؛ شربینی، السراج المنیر، ج۱، ص۳۶۰؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۳۳۶؛ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۱؛ محمد بن یوسف ابو حیان، بحر المحیط فی تفسیر، ج۳، ص۲۹۰؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل وأسرار التأویل، ج۱، ص۲۲۱؛ جلال الدین سیوطی، تفسیر جلالین، ج۲، ص۵۴۲؛ محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج۱، ص۴۸۹؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  32. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۶.
  33. زینلی، غلامحسین، آیه اولی الامر، ص۵۳.
  34. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص۹۲ ـ ۹۴؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۵۲-۶۰.
  35. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  36. ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  37. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۶۰.
  38. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  39. اصول کافی، باب ما نص الله و رسوله علی ائمة، حدیث ۱.
  40. محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص۵۱؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۱۷۹-۱۹۰.
  41. لا يجوز إيجاب طاعة أحد مطلقا إلا من كان معصوما مأمونا منه السهو و الغلط. و ليس ذلك بحاصل في أولي الأمر و لا العلماء، و إنما هو واجب في الائمة الذين دلت الآية على عصمتهم و طهارتهم، التبیان، ج۳، ص۲۳۶، و مجمع البیان، ج۲، ص۶۴.
  42. إنه تعالى اوجب طاعة أولي الأمر على الإطلاق كطاعته و طاعة الرسول، و هو لا يتم إلا بعصمة أولي الأمر، فإن غير المعصوم قد يأمر بمعصية و تحرم طاعته فيها، فلو وجبت ايضا اجتمع الضدان: وجوب طاعته و حرمتها، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷.
  43. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۲۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۵۲-۶۰؛ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۱۷۲؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۱۷۹-۱۹۰؛ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۲۸۹-۲۹۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۰۷-۱۱۱
  44. مجمع البیان، ج۲، ص۶۴؛ المیزان، ج۴، ص۳۹۱.
  45. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۰۷-۱۱۱؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۱؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص۴۲؛ فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص۲۱۲-۲۳۳.
  46. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  47. تفسیر المیزان، ج ۵، ص۳۹۰.
  48. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص۱۱۳.
  49. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۲۵-۱۲۹.
  50. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۱۹۷ - ۲۰۳.
  51. «ای مؤمنان، از خداوند و پیامبر و متولّیان امر خودتان پیروی کنید»، سوره نسا آیه۵۹.
  52. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۱۹۲-۲۱۸.
  53. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۲۲ - ۲۳۵.
  54. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).
  55. واژه «اولو» در کهن‌ترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).
  56. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا،«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.
  57. ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ،«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  58. ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  59. ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا، «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
  60. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۲۲ - ۲۳۵.
  61. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  62. تفسیر المیزان، ج ۵، ص۳۹۰.
  63. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص۱۱۳.
  64. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۲۵-۱۲۹