نظم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۰۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

«نظم» در کتب لغت به معنای آراستن، ترتیب دادن کار و...[۱]، و انضباط نیز به معنای سامان گرفتن، ترتیب و درستی، عدم هرج و مرج و... آمده است[۲].

رسول خدا (ص) نمونه کامل رعایت نظم و انضباط در میان مردم بود؛ نظمی دقیق و الهی که بر همه شئون و رفتار آن حضرت، اعم از زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی ایشان حاکم بود. این مسئله ما را بر آن داشت که با توجه به اهمیت نظم و انضباط در زندگی انسان‌ها به گوشه‌هایی از نظم و انضباط در زندگی پیامبر خدا (ص) که اسوه مردم معرفی شده‌اند، اشاره کنیم[۳].

رعایت نظم در امور فردی

امور ظاهری‌

از شاخصه‌های رعایت نظم در امور فردی، توجه به آراستگی ظاهری است و رسول خدا (ص) همیشه با ظاهری آراسته در اجتماع ظاهر می‌شد[۴]. ایشان در مسافرت نیز به نظم ظاهری خود بی‌توجه نبود و پیوسته، پنج چیز را با خود به همراه داشت: آیینه، سرمه‌دان، شانه، مسواک و قیچی[۵].

از دیگر مظاهر شخصی نظم و انضباط در سیره نبوی (ص) نام نهادن بر حیوانات، سلاح‌ها و دیگر وسایل شخصی ایشان بود[۶] که این کار باعث وجود نظم بیشتر د ر زندگی شخصی پیامبر (ص) شد[۷].

تقسیم ساعات شبانه روز

پیامبر (ص) امور زندگی خود را با نظم خاصی انجام می‌داد؛ به گونه‌ای که خانواده و اصحاب آن حضرت نیز به خوبی می‌دانستند که ایشان در انجام منظم کارهای خویش، دقت خاصی دارند. اوقات در زندگی رسول خدا (ص) تنظیم شده بود؛ به گونه‌ای که ایشان در هر بخش از این اوقات به انجام برنامه‌ای خاص می‌پرداخت. روایت شده است، "چون ایشان به منزل می‌رفت، اوقات خویش را به سه قسمت تقسیم می‌کرد: قسمتی را برای عبادت خدا؛ قسمتی را برای اهل بیت خود؛ و قسمتی را برای خود. سپس وقت ویژه خود را میان خود و مردم تقسیم می‌کرد و در وقت ویژه مردم، عام و خاص را می‌پذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نمی‌کرد"[۸].

ابوذر غفاری، از یاران با وفای پیامبر (ص) در روایتی از آن حضرت، که نشان دهنده نظم و انضباط در کارها و انجام دادن به موقع امور در سیره مدیریتی ایشان است، چنین نقل می‌کند: "بر عاقل واجب است که برای خود ساعاتی داشته باشد: ساعتی برای مناجات با پروردگار؛ ساعتی برای محاسبه و رسیدگی به اعمال و کردار خود؛ ساعتی برای تفکر در آن‌چه خداوند نسبت به او انجام داده است؛ و ساعتی برای خلوت با خویش از این و بهره گرفتن از حلال"[۹].

از این حدیث چنین بر می‌آید که عقلانیت انسان به داشتن برنامه‌ریزی و نظم در کارها و اجرای به موقع امور وابسته است و سیرة رسول خدا (ص) نیز بر پایه همین برنامه‌ها استوار بود؛ تلاش پیامبر اکرم (ص) برای ایجاد نظمی الهی، بخشی از اهداف رسالت ایشان بود[۱۰].

رعایت نظم در امور سیاسی

ابلاغ رسالت الهی

از ارکان نظم و انضباط، انجام به موقع امور و نیز تلاش برای انجام دقیق و کامل آن کار است. پیامبر خدا (ص) در راه ابلاغ رسالت خویش، مراحل مختلفی را پشت سر گذاشت و در تمام این مراحل، در هر جایگاهی و به اقتضای آن به وظیفه خویش عمل کرد؛ مثلا، در دوران دعوت مخفیانه، تنها کارهایی را انجام می‌داد که با دعوت پنهانی سنخیت داشته باشد و یا در ایام علنی شدن دعوت کارهایی را می‌کردند که در حیطه دعوت علنی باشد و با آن مغایرتی نداشته باشد؛ تا اینکه سرانجام، پیروزی‌های مسلمانان در آینده‌ای نزدیک رقم خورد و اسلام منتشر شد.

دعوت نبی خدا (ص)، چهار مرحله داشت که هر مرحله‌ای نیز برای خود شیوه‌ای خاص داشت:

  1. مرحله سرّی که سه یا پنج سال به طول انجامید؛
  2. اعلان دعوت به سوی خدا؛ در این مرحله که ابتدا با انذار اقوام و خویشان رسول خدا (ص) آغاز شد وظیفه ایشان، تنها بیان و ابلاغ رسالت بود و تا زمان هجرت ادامه یافت؛ ‌
  3. مرحله دفاع از دعوت با شمشیر که تا صلح حدیبیه استمرار داشت؛
  4. مبارزه با تمام کسانی که راه پیشرفت اسلام را سد کرده بودند[۱۱].

مراحل دعوت پیامبر (ص) به اسلام نشان می‌دهد که ایشان با برنامه‌ریزی منظم و از پیش تعیین شده که البته نتیجه اوامر الهی بود، به ابلاغ رسالت خویش پرداخت.

ایجاد نظم و امنیت فراگیر بدون برپایی حکومتی مقتدر، ممکن نیست و رسول خدا (ص) نیز پس از هجرت به مدینه به تأسیس دولت نبوی پرداخت؛ اما از آنجا که بافت اجتماعی مدینه به علت حضور اقوام و طوایف مختلف بسیار ناهمگون و به سبب وجود جنگ‌های دیرینه میان مردم مدینه نا آرام بود و همچنین، وجود خلق و خوهای مختلف بین مهاجران و انصار باعث شد که پیامبر اکرم (ص) در زمان ورود به مدینه به ایجاد مسجد و نیز برقراری پیمان برادری بین مسلمانان بپردازد تا با وحدت مسلمانان، اساس نظام اسلامی استوار شده، راه برای ایجاد سریع‌تر حکومت اسلامی فراهم آید. سپس با تدوین میثاق‌نامه مدینه[۱۲] که در حقیقت، اولین قانون اساسی در مدینه به حساب می‌آمد، نظم و انسجام بیشتری به جامعه آنجا بخشید.

خاتم انبیاء (ص) برای ایجاد نظم و انظباط بیشتر دستور داد تا از مسلمانان مدینه سرشماری به عمل آید[۱۳] و اطلاعات لازم برای برنامه‌ریزی دقیق آینده، در همه زمینه‌های اجتماعی و فردی ثبت شود. رسول خدا (ص) پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه با مشکلات و نابسامانی‌های فراوانی در راه انجام رسالت الهی‌اش روبرو بود تا اینکه سرانجام موفق شد با پشت سرگذاشتن همه این موانع و ناملایمات، بر مشکلات پیروز شده، رسالتش را به سرانجام برسانند.

سیره پیامبر اکرم (ص) آن بود که با ایجاد نظم و انظباط میان مسلمانان، آنان را متحد سازد؛ به گونه‌ای که دوران ۲۳ ساله رسالت پیامبر (ص) با همین دیدگاه شکل گرفت[۱۴].

رعایت نظم در امور نظامی (میدان‌های جنگ)

انضباط پایه نظامی گری است و هیچ ارتشی هر چند دارای نیرو و تجهیزات فراوان دیگران و کامل، بدون داشتن آن در هیچ نبردی پیروز نخواهد شد؛ و فرق اصلی نظامیان و دیگران، در درجه نخست، انضباطی است که نظامیان بدان پایبنداند. رسول اکرم (ص) برای ساماندهی امور جنگی، اهمیت بسیاری قائل بود؛ ایشان در جنگ‌ها نیروهایش را به صف می‌کرد و صف‌هایشان را مرتب می‌فرمود؛ آن‌گونه که گویی تیرها را در ترکش مرتب می‌کند[۱۵]. روزی سواد بن غزیه جلوتر از صف ایستاده بود و پیامبر (ص) با چوبه تیری به شکم او زد و فرمود: "ای سواد! در صف بایست!..."[۱۶]. بی‌نظمی‌های برخی مسلمانان در برخی غزوات شکست مسلمانان را در آن جنگ در پی داشت [۱۷][۱۸].

رعایت نظم در امور عبادی و اجتماعی‌

تنظیم وقت برای دیدارهای مردمی

پیامبر (ص) اوقات خود را به سه قسمت تقسیم کرده و آن قسمت از وقت را که ویژه خود بود، بین خود و مردم تقسیم می‌کرد. پس خواص و پس از آنها سایر مردم به نزد ایشان وارد می‌شدند و رسول خدا (ص) چیزی از وقت خود را از آنان دریغ نمی‌فرمود. در این دیدارها، ‌اهل فضل به اندازه فضلشان در دین، بر دیگران مقدم بودند و ‌ترجیح داده می‌شدند[۱۹].[۲۰]

امور عبادی‌

عبادت پیامبر (ص) نیز مانند دیگر اعمالش نظم خاصی داشت. از عایشه نقل شده است که پیامبر خدا (ص) معمولاً هر شب پس از نماز عشاء در آغاز شب می‌خوابید و سپس بر می‌خاست و نماز می‌گزارد. چون نزدیک سحر می‌شد، نماز وتر خود را می‌گزارد و آن گاه در بستر خود می‌آرمید و همین که آوای اذان را می‌شنید، شتابان از جای بر می‌خاست و برای نماز صبح به سوی مسجد بیرون می‌رفت[۲۱].

منظم بودن صف‌های نماز جماعت از اموری بود که در سیره رسول خدا (ص) به شدت به آن توجه می‌شد و ایشان دوست داشت پیروانش مرتب و منظم باشند؛ از این رو، بر نظم و ترتیب خصوصا در امر جماعت بسیار تأکید داشت و پیوسته می‌فرمود: "ای مردم! صف‌هایتان را منظم کنید و دوش به دوش هم بایستید تا فاصله و جدایی و خللی میان شما نباشد و نامرتب نباشید که خداوند دلهایتان را از یکدیگر دور می‌کند و بدانید که من شما را از پشت سر می‌بینم"[۲۲]

آن حضرت، صف‌های نماز را چنان مرتب و منظم می‌کرد که گویی چوب‌های تیر را جفت می‌کند[۲۳]. نقل شده است، روزی آن حضرت برای نماز به مسجد وارد شد و وقتی خواست تکبیرة الإحرام بگوید، متوجه شد که سینه مردی سینه‌اش جلوتر از سایرین است؛ پس فرمود: "بندگان خدا صفوف خود را منظم کنید وگرنه میان دل‌هایتان اختلاف خواهد افتاد"[۲۴]. روایت‌های دیگری نیز با تعابیر مختلف در این باره نقل شده است[۲۵].

مسجد؛ پایگاه ساماندهی و انتظام بخشی امور

مسجد در زمان رسول خدا (ص) تنها مرکز پرستش نبود؛ بلکه پایگاهی برای سازماندهی‌ها و انتظام‌بخشی به امور مدینه نیز محسوب می‌شد و همه گونه امور از تعلیمات دینی و علمی گرفته تا امور سیاسی، نظامی، اقتصادی و قضایی در آنجا صورت می‌گرفت؛ به گونه‌ای که گفته شده است؛ هر یک از ستون‌های مسجد به سبب نوع فعالیتی که در کنار آن صورت می‌گرفت، به نامی معروف شده بود؛ مثلا ستونی که در کنار آن رسول خدا (ص) با نمایندگان قبایل عرب به گفتگو می‌پرداخت، به ستون وفود (جایگاه هیئت‌ها) و ستونی که معمولا جایگاه تهجد و شب زنده‌داری‌های حضرت بود، ستون تهجد (جایگاه شب زنده‌داری) نام گرفته بود و...[۲۶]. استفاده از هر یک از ستون‌ها برای کاری مشخص، خود، نشان‌دهنده توجه رسول خدا (ص) به نظم و انضباط است[۲۷].

انضباط

امام علی(ع) در آخرین وصایای خویش به فرزندان خود، آنان را به سه چیز بسیار مهم سفارش کردند: تقوی که همان رعایت ادب حضور خداوند در همه جا و همه حال است، نظم امور و تقویت ارتباط با برادران ایمانی. با کمال تأسف اعتراف می‌کنیم که اینک ما، همه این سفارشات را بر زمین نهاده‌ایم. یکی از اموری که به زندگی برکت می‌بخشد انضباط است. نظم فکری، نظم کاری و نظم اجتماعی، سه ضلع اصلی مثلث انضباط‌‌اند. سرچشمه اساسی نظم، انضباط فردی است، افکار، اشیا و کارها هر یک به جای خود محتاج ساماندهی هستند.

شاید شما هم از کسانی باشید که وقت زیادی را صرف یافتن اشیای ریز و درشت مورد نیاز می‌کنند. اگر هر چیزی را پس از استفاده بر جای خود نهیم و هر کاری را در وقت مناسبش به انجام رسانیم وقت و توانمان بیهوده تلف نخواهد شد. نظم، بیشتر از نبوغ می‌تواند آدمی را به سوی قله‌های بلند موفقیت هدایت کند. آثار بی‌نظمی در جامعه امروز ما بیش از هر زمان دیگری، چهره کریه خود را نشان می‌دهد. هر کس به نوبه خود موظف است بخشی از این زشتی را به زیبایی تبدیل کند[۲۸].[۲۹]

انضباط فکری

اگر اندیشه کردن بر اساس معیار درستی انجام نشود، پر از لغزش و نادرستی خواهد بود. بسیاری از مردم بر این باورند که اندیشیدن آسان‌ترین کاری است که تابع قانون معینی نیست، اما این کاملاً اشتباه است. هرچه عقل مردمان نیرومندتر باشد، با قوانین بسیار پیچیده دنیای فکر و اندیشه بیشتر آشنایی دارند. رأی و نظر متین، با معیارهای اندیشورزی هماهنگ است. کسی که بخواهد با منطق درست آشنا شود، نخست باید که با رهزنان اندیشه کاملاً آشنایی یابد. در رسانه‌های گروهی که بر محور تبلیغات فریبنده استوارند، اصل اساسی، جذب و جهت‌دهی به افکار عمومی از هر راهی ولو فریب و اغوا است که از آن به «مهندسی افکار» تعبیر می‌شود. هرچه شما با منطق و مغالطات منطقی بیشتر آشنا باشید، کمتر فریب نیرنگ‌بازان رسانه‌ای را خواهید خورد.[۳۰]

انضباط معنوی

اگر کسی خود را مسلمان نامید، اما به آنچه که این ادعای بزرگ بر عهده او می‌نهد جامه عمل نپوشاند، یا ناقص و گزینشی عمل کرد. یا آنکه دین‌شناس بود و دیگران را به انجام فرائض و تکالیف فراخواند، اما خود عملاً به دانسته‌ها و گفته‌هایش پایبند نبود، چنین کسی از جاده راست برون رفته و خود را فریب داده و دین خدا را به سخره گرفته است. خداوند سبحان در آیه کریمه ۲ و ۳ سوره صف می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ[۳۱].

انضباط معنوی سخت نیازمند برنامه‌ریزی و کار منظم مبتنی بر معرفت درست و نیز محتاج ایمان خالص است. برای تقویت انضباط معنوی باید که از شکیبایی و خویشتن‌داری و گذشت و خوش‌رویی، به فراوانی کمک بگیرند. در حوزه اعمال فردی، کانون انضباط معنوی، توجه به نماز اول وقت است. انضباط معنوی حاصل معرفت درست قرآنی و تنظیم بینش، بر اساس عقل و تجربه و وحی است. ایمان و عمل صالح دو بال تعادل معنوی‌اند. امام موسی کاظم(ع) می‌فرمایند: «زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: پاره‌ای برای مناجات و عبادت خداوند، پاره‌ای برای رسیدگی به امور روزمره زندگی، بخشی برای ارتباط با برادران و دوستانی که عیوب شما را گوشزد کنند و با شما یکدل باشند، و ساعتی را هم برای پرداختن به لذت‌هایی که حرام نباشد اختصاص دهید. به وسیلۀ این بخش چهارم است که می‌‌توان به دیگر امور نیز به نیکی رسیدگی کرد[۳۲].

در صحنه عمل اجتماعی، خردورزی و انصاف، مهم‌ترین عوامل تقویت انضباط معنوی است. از این رو، سید بن طاووس گفته است که: «کافر عادل بهتر از مسلمان ستمگر است»[۳۳]. از طرفی همیشه آگاهی و عقل که از جنود رحمان‌اند، پیشوای سعادت و رستگاری‌اند. به گفته دکتر علی شریعتی «کفر آگاهانه از دین جاهلانه مقامی برتر دارد»[۳۴]. بر این اساس، ستون ثابت انضباط معنوی، آگاهی و خردورزی است و دشمن آن جهل و تعصب و تقلید کورکورانه. چشم بسته و نابخردانه دست ارادت به هر کس و ناکسی دادن و عقل و هوش خود را در راه کاوش حق و راستی تعطیل نمودن و مرید این و آن شدن و دل به یاوه‌های یکی همسان خود خوش کردن، کاخ عقل و ایمان را ویران می‌کند و آدمی را به خاک سیاه حیرت و جهالت و ضلالت می‌‌نشاند. آنچه جنبش‌های عظیم معنوی را پس از چندی زمین‌گیر می‌‌کند، خروج از جاده عقل و عدل است. بدون معرفت عقلانی و بی‌گوهر عدالت، همه زحمت‌ها بر باد می‌‌رود. و باز بساط فقر و جهل و فساد و ثروت اندوزی و قدرت‌طلبی‌های بی‌پایان با دامنه‌هایی پهناورتر در تمامی زمینه‌ها به خصوص در سایه دین و شریعت کماکان به جولان خود ادامه می‌دهند و روز به روز زندگی را بر مردم دشوارتر می‌‌سازند. خلاصه آنکه بر جاده انضباط معنوی به ویژه در حرکت‌های اجتماعی، مهم‌ترین دغدغه، قضیه «عدل و عقل» است نه تعصبات کور و احساسات جاهلانه و بی‌اساس. یکی از اسبابی که در جامعه ما ایرانیان موجبات اختلال معنوی را فراهم ساخته است، نگاه افراطی احساس محورانه و مبتنی بر تعصبات تاریخی به دین است. آنان که یکسره سراغ نام و نشان ظاهری پیشوایان والامقام را می‌‌گیرند، چه بسا از کمترین حد آگاهی نسبت به مرام و معرفت آن بزرگواران بی‌بهره باشند.

آنان که تجلیل محض و عاطفی و شعاری را بر تحلیل و ژرف‌کاوی ترجیح می‌‌دهند و به خیال خام خویش بر صراط مستقیم گام می‌‌نهند، در حقیقت آب زلال معنویت را گل‌آلود و تیره می‌کنند. دکتر علی شریعتی می‌‌گوید: «شناخت علی(ع) ذهنیت است و حب علی احساس و تشیّع علی عمل است»[۳۵]. به راستی آیا کسانی که یک عمر در پی مضجع شریف و ناپیدای فاطمه زهرا(س) دوان‌اند، آیا یک صدم آن، در پی شناخت اندیشه‌ها و آرمان‌ها و سیر و سلوک معنوی آن یگانه روزگاران بوده‌اند؟ آیا اینان معرفت خود را از عظمت‌های آشکار و پنهان خاندان آن بزرگوار به حد اعلا رسانده‌اند؟ آیا بهتر نیست به جای مزار شریف بانوی دو عالم کمی هم سراغ مقاصد درخشان و راه طی شده آن عزیز را بگیرند؟ آیا این مدعیان، معارف خود را از دیگر عرش نشینانی که مزارشان پیداست به کمال رسانده‌اند؟ آیا مگر فرقی می‌کند، اگر چراغی را که آنان برافروختند روشن باشد، اما شمعی بر مزار تابانشان روشن نشود؟ آیا اگر هزاران چلچراغ بر بالای مدفن این بزرگواران و نور چشمان پیامبر اکرم(ص)، روشن گردد و از پیمایش صراط مستقیم توحید و انسانیت و انضباط و عدالت، که راه روشن آنان است خبری نباشد، همه زحمات و هزینه‌ها و کشمکش‌ها، بیهوده و بی‌ثمر نخواهد بود و و حتی یکی از هزاران هزار ارزش‌های متعالی اسلام احیا خواهد شد؟

امام علی(ع) ملاک اصلی انضباط معنوی را در زندگی فردی و جمعی، معارف اصیل قرآنی می‌دانند[۳۶]. آیا زندگی ما اگر با موازین و معیارهای دقیق کتاب خداوند سنجیده شود، از چه درجه و مقامی برخوردار خواهد شد؟ از نظر قرآن کریم، تقوا پیشگی و مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق و ارتباط وثیق با خداوند سبحان و تنظیم زندگی بر اساس بندگی عارفانه و عاشقانه از آن بزرگوار علیم و حکیم، بر اساس آموزه‌های قرآن و سیره رسول اکرم(ص)، ارکان انضباط معنوی را استوار می‌‌سازد. ﴿وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۳۷]. آیا این همه هزینه‌هایی را که ما امروزه خرج تزیینات یا تشریفات بی‌اساس مانند مراسم بازگشت از حج‌های مکرر می‌کنیم، و یا آن همه داستان‌سرایی‌های احساسی و بی‌سند و مدرکی که مداحان دوره‌گرد و کاسبان دون‌همت، از خودشان درمی‌آورند و به حساب معارف دینی و تعظیم امامان معصوم(ع) می‌گذارند، در تعارض با تعالیم درخشان قرآنی نیست؟ آیا این همه بی‌انضباطی‌های بی‌شمار در امور عبادی و اخلاقی و اجتماعی، خود نشان از یک بیماری عظیم معنوی نمی‌دهد؟ به نظر شما برای درمان این مرض فراگیر چه نسخه‌هایی باید پیچیده شود؟ راه برون رفت از دام این همه آفات اختلال‌آفرین در حوزه معارف و سلوک دینی چیست؟ راه درمان آنان که به جای تمسک به حبل متین قرآن، نامه به چاهی موهوم می‌‌افکنند و حاضر نیستند یک چند گامی هم بر جاده عقل و عدل بگذارند و زحمتی و رنجی را در راه مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق به جان بخرند و آن‌گاه در پی حل مشکلات بشریت‌اند چیست؟ همانان که دست از رشته استوار توکل و مجاهدت و تمسک به حبل متین قرآن کریم کشیده‌اند و می‌پندارند که همه اسباب غیبی را به یک باره و بی‌هیچ زحمتی و فقط به اشاره‌ای و ارتباطی عاطفی با یکی از استوانه‌های معنویت و مجاهدت و دانش و ایمان می‌‌توان در خدمت خویش قرار داد، و از کمند تمام مسئولیت‌ها رست و با کمترین هزینه‌ای بهشت را از آن خویش ساخت.

چنین خیال‌پردازانی همه کارهایشان بوی کسالت و ماندگی می‌دهد، چنان‌که بر در دروازه تاریخ، شب و روز چرت می‌زنند، تا که شاید یکی بیاید و از گرفتاری‌های دنیوی آنان بکاهد و این زندگی را به کامشان شیرین‌تر کند. همین مقدس‌مآبان پیوسته در دریای غفلت غوطه می‌خورند و از تکالیف اساسی خود شانه خالی می‌کنند، آنان کاخ عقل را ویران ساخته‌اند و آنگاه به خیال خام خویش می‌‌پندارند که یک روز از همین روزها دست غیبی بر تن منجی بشریت لباس قیام می‌پوشاند و این بیچارگان تن‌پرور و بی‌هنر را از تمام مشکلات می‌رهاند و آرامش و رفاه بیشتری را تقدیم حضور مبارک آنان می‌کند. لابد اینان به خود حق می‌دهند که با چنین پندارهای خامی، گامی در مسیر حقیقت نزنند؛ زیرا تا که بر جاده مجاز در حرکت‌اند، چندان نیازی به تکاپو و تلاش طاقت‌فرسای قرآنی و ایمانی ندارند.

وقتی که توسل تحریف شده و انتظار بی‌زحمت هست، چه نیازی به توکل راستین و حرکت و حماسه و از جان مایه گذاشتن و تن به دریای مشقت زدن و چه احتیاجی به استعانت از صبر و صلاتی که به نقل خداوند حکیم البته کار آسانی هم نیست؟ و چه نیازی به نظم و نسق معنوی و کار و جهاد شبانه‌روزی بر اساس تعالیم قرآن و سیره پیامبر(ص) و علی(ع) و فرزندان پاک ایشان؟ و چه حاجتی به ارتباط کریمانه و برادرانه با آنان که بنده خدایند اما با ما نیستند؟ و چه نیازی به خون دل خوردن‌های شبانه‌روزی برای مبارزه با نفس و شفقت برخلق و هراس از فرجام امور؟ اصلاً چه نیازی به کتاب و میزان و کار و زحمت؟ آخر مگر نه آنکه همه چیز با انتظار و توسل حل می‌شود؟ پس ما چرا خودمان را بیش از این به زحمت و کار و تلاش واداریم؟ امام باقر(ع) به جابر فرمودند: «جابر! به شیعیان من سلام برسان و به آنان بگو که میان ما و خداوند قرابت و خویشاوندی نیست. هیچ کس به خداوند نزدیک نخواهد شد مگر با سر نهادن به فرامین او و اطاعت از او. ای جابر! هر که از خداوند اطاعت کرد و ما را دوست داشت او دوست ماست. اما اگر کسی از خداوند روی گرداند، بداند که دوستی ما به او سودی نخواهد رسانید»[۳۸].

پروردگارا، چنان‌که دل ما را مالامال از عشق آن پاکان فرموده‌ای، پیمانه فکر و خرد ما را از معرفت آنان پر ساز و به ما توفیق ده که کار و زندگی‌مان را چنان سامان دهیم که آن بزرگواران سامان دادند. به آن‌سان که عقل و کار و نظم و تقوا را در کنار عشق به آن پاکان، شرط وصول به فلاح بدانیم و به آن وسیله از بدفهمی دین و قرآن نجات یابیم و این همه کج نرویم و سرانجام به دیدار خرسندانه تو رستگار شویم[۳۹].[۴۰]

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۲۸۲.
  2. دهخدا، لغت نامه، ص ۴۱۲.
  3. عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۵.
  4. رضی الدین طبرسی، مکارم اخلاق، ص ۳۴ - ۳۵.
  5. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۱۱۸؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۸۵ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۳، ص ۳۳۳.
  6. جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۹۴ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۷، ص ۱۲۲.
  7. عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص 645-۶۴۶.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۸ و ابن اثیر، النهایه، ج۳، ص۳۰۳.
  9. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۸ و حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۴۰.
  10. عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۶.
  11. جعفر مرتضی العاملی، الصحیح، ج ۲، ص ۳۴۲ و محمدسعید رمضان البوطی، فقه السیره، ص ۶۷.
  12. ابن هشام، السیرة النبویه، ج، ۱، ص۵۰۱-۵۰۴.
  13. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۳۸۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۱، ص ۹۱ و ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص۱۳۳۷.
  14. عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص 647-۶۴۸.
  15. محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۱، ص۵۷؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۹۹ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۴۴۶.
  16. تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۴۴۶.
  17. المغازی، ج ۱، ص ۲۳۰؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۱۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۷۷ - ۷۸.
  18. عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۸-۶۴۹.
  19. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۴۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۸ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۹.
  20. عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۹.
  21. ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیة، ص ۱۶۱؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۱۷۶؛ نسائی، سنن، ج ۱، ص ۴۳۷ و ابن حبان، صحیح، ج ۶، ص ۳۲۸.
  22. شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۲۳۰ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۸۰ و با مضامینی مشابه در: مسند احمد، ج ۴، ص ۲۷۶؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۸۶ و ابن خزیمه، صحیح، ج ۱، ص ۸۳.
  23. صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۱؛ نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۶۱ و صحیح ابن حبان، ج ۵، ص ۵۴۴.
  24. صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۱، محیی الدین النووی، المجموع، ج ۴، ص ۲۲۶ و بیهقی، السنن الکبری، ج ۲، ص ۲۱.
  25. عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص 649-۶۵۰.
  26. نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۴۵ - ۴۶.
  27. عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۵۰.
  28. ر.ک: انضباط فکری؛ انضباط معنوی؛ مدیریت زمان.
  29. دشتی نیشابوری، محمد، سبک زندگی، ص ۸۷
  30. دشتی نیشابوری، محمد، سبک زندگی، ص ۸۸
  31. «ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟ * نزد خداوند، بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که (خود) انجام نمی‌دهید» سوره صف، آیه ۲-۳.
  32. الحیاة، ترجمه فارسی، ج۱، ص۵۴۳؛ ر.ک: نهج‌البلاغه، حکمت ۳۹۰.
  33. راه خورشیدی، ص۳۸۵.
  34. شریعت، ص۸۶۱.
  35. شریعت، ص۸۶۲.
  36. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۸.
  37. «سوگند به روزگار * که آدمی در زیانمندی است * جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۱-۳.
  38. میزان‌الحکمه، ج۱، ص۵۱۹.
  39. ر.ک: انضباط؛ انضباط فکری؛ توسل؛ توکل.
  40. دشتی نیشابوری، محمد، سبک زندگی، ص ۸۹