شجاعت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'تاویل' به 'تأویل')
 
(۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{سیره معصوم}}
| موضوع مرتبط = شجاعت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = شجاعت
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
| مداخل مرتبط = [[شجاعت در لغت]] - [[شجاعت در قرآن]] - [[شجاعت در حدیث]] - [[شجاعت در نهج البلاغه]] - [[شجاعت در اخلاق اسلامی]] - [[شجاعت در معارف و سیره نبوی]] - [[شجاعت در معارف و سیره علوی]] - [[شجاعت در معارف و سیره حسینی]] - [[شجاعت در سیره معصوم]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[شجاعت در قرآن]] | [[شجاعت در حدیث]] | [[شجاعت در نهج البلاغه]] | [[شجاعت در معارف دعا و زیارات]] | [[شجاعت در کلام اسلامی]] | [[شجاعت در اخلاق اسلامی]] | [[شجاعت در سیره پیامبر خاتم]] | [[شجاعت در سیره امام علی]] | [[شجاعت در روان‌شناسی اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
'''شجاعت''' در مقابل [[ترس]] به معنای [[استواری]] و [[پابرجا بودن]] [[قلب]] در زمان بروز [[سختی‌ها]] و [[مشکلات]] است که در [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی به آن توصیه شده است. شجاعت می‌‌تواند در میدان [[جنگ]] باشد، یا در میدان دفاع از عقیده و عمل به [[دین]]. [[ایمان]] به [[خداوند]]، [[خوف]] از او و [[عقیده]] به [[معاد]] از جمله عوامل شجاعت هستند. شجاعت آثار مختلفی همچون [[راستگویی]]، [[صبر]] در [[سختی‌ها]] و [[پیروزی]] را به دنبال دارد.
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[شجاعت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== معناشناسی شجاعت ==
*شجاعت، کلمه‌ای [[عربی]]، برگرفته از واژه شجع یشجع و به معنای [[استواری]] و پابرجا بودن [[قلب]] در زمان بروز [[سختی‌ها]] و مشکلات است<ref>ابن‌منظور ، لسان العرب، ج ۸، ص ۱۷۲؛ الجوهری، الصحاح، ج ۳، ص ۱۲۳۵ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۱، ص۲۳۴.</ref>. این صفت که از [[فضایل]] مهم انسانی است، در شکل کامل خود، در وجود نازنین [[رسول خدا]]{{صل}} رخ نموده بود؛ به گونه‌ای که [[نبی اکرم]]{{صل}} در همه جلوه‌ها و گونه‌های آن، کامل و بی‌همتا بود؛ آن‌گونه که اگر می‌بایست سخن حقّی گفته شود، آن [[حضرت]]، بی‌پروا و به صراحت از آن سخن را می‌گفت و اگر صحنه نبردی بود، پیشتاز همه صف‌ها بود و اگر به فریادرسی [[نیاز]] بود، او در فریادرسی بر همگان پیشی می‌گرفت. ایشان در همه [[جبهه‌ها]] و در هر حال، [[رادمردی]] [[دلاور]] بود<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۰.</ref>.
شجاعت به معنای [[استواری]] و [[پابرجا بودن]] [[قلب]] در زمان بروز [[سختی‌ها]] و [[مشکلات]] است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۱۷۲؛ الجوهری، الصحاح، ج ۳، ص ۱۲۳۵ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۱، ص۲۳۴. </ref>.<ref>ر. ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۰؛ [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شجاعت ۲ (مقاله)|مقاله «شجاعت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶؛ [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۴۰۱-۴۰۲.</ref> صفت بارز [[انسان]] [[شجاع]] این است که از [[جنگ]] نمی‌ترسد و [[اقدام]] به آن می‌کند<ref>المصباح، ص۳۰۵، «شجع»؛ نیز نک: علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ص۱۰، «مقدمه». </ref>. صفت شجاعت در برابر صفت "[[جبن]]" ([[ترس]]) قرار دارد که باعث می‌‌شود [[قدرت]] [[تدبیر]] و [[تصمیم‌گیری]] از [[انسان]] گرفته شده و موجب سردرگمی و [[شکست]] او شود<ref>لسان العرب، ج۱۳، ص۸۴؛ التحقیق، ج۲، ص۵۹ - ۶۰، «جبن»؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۲۲. </ref> اما در شجاعت چنین نیست<ref>ر. ک: [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شجاعت ۲ (مقاله)|مقاله «شجاعت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
*شجاعت از خوی‌های [[نیک]] انسانی است. شجاعت [[آدمی]] را به [[اقدام]] و [[ایستادگی]] [[شایسته]] وامی‌دارد. در سایه [[فضیلت]] شجاعت می‌توان هنگام عمل، بر [[ترس]] پیروز شد و [[اقدام]] کرد و در موقع [[ضرورت]] نیز دست از [[اقدام]] برداشت و [[صبر]] کرد. [[امام علی]]{{ع}} بر این دو مفهوم شجاعت تأکید می‌کند و می‌فرماید: اگر از چیزی ترسیدی [[دل]] به دریا بزن و در آن وارد شو، که این همه دودلی سخت‌تر از ترسی است که احساس می‌کنی<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۶: {{متن حدیث|"إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنه"}}</ref>. در [[کلامی]] دیگر، [[صبر]] بهنگام را شجاعت توصیف می‌کند و می‌فرماید:[[صبر]]، شجاعت است...<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳: {{متن حدیث|"وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ..."}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 484.</ref>.
*[[انسان]] [[شجاع]] در هر مرحله‌ای از مراحل [[زندگی]] هنگامی‌که باید [[اقدام]] کند، دست به کار می‌شود و هنگامی که باید بازایستد شجاعانه از [[اقدام]] بی‌موقع سرباز می‌زند و با [[شکیبایی]] خویش بر [[جهل]] و [[نادانی]] [[غلبه]] می‌کند. شجاعت بر مبنای تعریفی که گفته شد، معیاری است برای مشخص شدن [[ارزش]] [[انسان]]. [[امام علی]]{{ع}} در بیان [[ارزش]] [[انسان]]، صفت شجاعت را موجب دوری [[انسان]] از ننگ بدنامی برشمرده و فرموده است: [[ارزش]] مرد اندازه [[همت]] اوست و [[صدق]] او به مقدار جوان‌مردی‌اش و [[دلیری]] (شجاعت) او به [[میزان]] ننگی –که از بدنامی- دارد و [[پارسایی]] او به مقدار غیرتی که آرد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۷، م: شهیدی: {{متن حدیث|"قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 484.</ref>.
*[[امام علی]]{{ع}} خود، نمونه و الگوی کاملی از [[انسان]] [[شجاع]] است. هنگام [[اقدام]] و [[نبرد]]، هیچ [[جنگاوری]] را یارای [[استقامت]] در برابر شمشیرش نبود و هیچ انگیزه‌ای او را از [[اقدام]] و کوشش بازنمی‌داشت، همان‌گونه که شب [[هجرت]] در بستر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آرمید و [[جان]] خویش را در معرض بزرگ‌ترین خطر قرارداد. امّا آنجا که باید از [[اقدام]] بی‌مورد پرهیز می‌کرد، به‌خاطر مصلحتی بزرگ‌تر، از [[حق]] خویش گذشت و در برابر جریان [[سقیفه]] و برخی جریانات دیگر که در [[تاریخ]] [[روایت]] شده است، [[سکوت]] کرد. از این‌رو شجاعت را مایه زینت [[انسان]] و کمالی [[آشکار]] برای [[آدمی]] برمی‌شمرد. [[امام]]{{ع}} به [[انسان‌ها]] می‌آموزد که همواره باید در مسیر [[زندگی]]، شجاعانه گام برداشت، آنجا که [[یقین]] به امری حاصل شد، شجاعانه [[اقدام]] کرد و آنجا که [[آدمی]] گرفتار [[شک]] و [[شبهه]] شد، باید شجاعانه از [[اقدام]] به آن کار دست کشد<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱: {{متن حدیث|"فَإِنْ أَيْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُكَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْيُكَ فَاجْتَمَعَ وَ كَانَ هَمُّكَ فِي ذَلِكَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِيمَا فَسَّرْتُ لَكَ وَ إِنْ [أَنْتَ] لَمْ يَجْتَمِعْ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ وَ فَرَاغِ نَظَرِكَ وَ فِكْرِكَ فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَيْسَ طَالِبُ الدِّينِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاكُ عَنْ ذَلِكَ أَمْثَل"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 484.</ref>.
*[[فضیلت]] شجاعت نزد [[امام]] از اهمیت زیادی برخوردار بود و یکی از معیارهای اصلی او در [[گزینش]] افراد به‌شمار می‌رفت. [[امام]] در معرفی [[مالک اشتر]] به [[مردم مصر]]، او را به این [[خصلت]] می‌ستاید که به‌هنگام شتاب کندی نمی‌کند و هنگام درنگ شتاب نخواهد کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۷: {{متن حدیث|"وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ، وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ"}}</ref>. هم چنین یکی از معیارهای [[انتخاب]] [[کارگزاران]] و عوامل [[حکومت]] را شجاعت برمی‌شمرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳ و خطبه ۱۲۴: {{متن حدیث|"وَلاَ جَبَاناً يُضْعِفُکَ عَنِ الاْمُورِ"}}</ref>.[[فضیلت]] شجاعت خوی‌های انسانی را فعال می‌کند. برای نمونه فرد [[شجاع]] غیرتمند است و در [[زندگی]] خود تن به ننگ و [[پستی]] نمی‌دهد. او در راه [[خداوند]] [[جهاد]] می‌کند. [[آدمی]] در سایه [[فضیلت]] شجاعت می‌تواند [[صادق]] و راست‌گو باشد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 485.</ref>.


==واژه‌شناسی لغوی==
از مشخصات دیگر شجاعت این است که [[انسان]] را به [[اقدام]] و [[ایستادگی]] فرامی خواند. به وسیلۀ شجاعت می‌توان هنگام عمل، بر [[ترس]] [[پیروز]] شد و [[اقدام]] کرد و در موقع [[ضرورت]] نیز [[دست]] از [[اقدام]] برداشت و [[صبر]] کرد<ref>ر. ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۰. </ref>. شجاعت منشأ برخی صفات دیگر مانند: [[عفّت]]، [[شهامت]]، [[بلندهمتی]]، [[حلم]]، [[آرامش]] و ثَبات، [[کظم غیظ]] ([[فرو خوردن خشم]]) و [[وقار]] است<ref>اخلاق ناصری، ص۷۶، ۱۴۸؛ احیاء علوم الدین، ج۸، ص ۹۹. </ref>.<ref>ر. ک: [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شجاعت ۲ (مقاله)|مقاله «شجاعت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>


==[[شجاعت]] در [[قرآن]]==
== شجاعت در [[قرآن]] ==
واژه شجاعت در [[قرآن]] نیامده است؛ اما برخی [[آیات]] که در آنها از [[ترس]] از غیر [[خدا]] [[نهی]] شده در رابطه با شجاعت [[تفسیر]] شده‌اند و نیز [[آیات]] دیگری که [[دستور]] به [[جنگ]] یا برخی از [[کارها]] می‌‌دهد، مانند:


==گستره [[شجاعت]]===
#{{متن قرآن|إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را می‌ترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.</ref>؛
===[[شجاعت]] در [[جنگ]]===
#{{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>؛
===[[شجاعت]] در [[دفاع از عقیده]]===
#{{متن قرآن|وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.</ref>؛
===[[شجاعت]] در [[فرماندهی]]===
#{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ}}<ref>«بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شجاعت ۲ (مقاله)|مقاله «شجاعت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶. </ref>
===[[شجاعت]] در [[تبلیغ دین]]===
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>؛
===[[شجاعت]] در عمل به [[دین]]===
#{{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ}}<ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref>؛
#{{متن قرآن|فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا}}<ref>«در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکرده‌اند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۴.</ref>؛
#{{متن قرآن|قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو ای قوم من! هر چه می‌توانید کرد انجام دهید من نیز خواهم کرد، به زودی خواهید دانست» سوره انعام، آیه ۱۳۵.</ref>؛
#{{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>.
در [[آیات]] آخر برخی از نکات مطرح گردیده که عبارت‌اند از:
# [[مأموریت رسول خدا]] {{صل}} برای برخورد و [[مبارزه]] شجاعانه با [[کفار]] و [[منافقان]].
# برخورد [[قاطع]] و شجاعانه [[پیامبر]] با [[کفار]].
# [[پیامبر]] موظف به [[جهاد]] و مقابلۀ شجاعانه، در برابر [[کافران]] و [[منافقان]] است.
# برخورد [[قاطع]] و شجاعانه [[پیامبر]] در برابر لجاجت‌های قومش.
# شجاعت در [[تبلیغ رسالت]] خویش و [[دین اسلام]]<ref>ر. ک: [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ص ۷۶۰. </ref>.


==عوامل و زمینه‌های [[شجاعت]]==
== [[شجاعت در روایات]] ==
===[[ایمان به خدا]]===
[[روایات]] فراوانی دربارۀ [[فضیلت]] شجاعت از ناحیۀ [[معصومین]] {{ع}} صادر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:
===[[خوف از خدا]]===
# [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌‌فرماید: «[[ارزش]] مرد به اندازۀ [[همت]] اوست و [[صدق]] او به مقدار جوان‌مردی‌اش و [[دلیری]] (شجاعت) او به [[میزان]] ننگی ـ که از بدنامی ـ دارد و [[پارسایی]] او به مقدار غیرتی که دارد»<ref>{{متن حدیث|قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَیْرَتِهِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۸۴. </ref>
===[[عقیده]] به [[معاد]]===
# [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: «[[خداوند]] [[انبیاء]] را به [[اخلاقی]] [[نیکو]] اختصاص داده، لذا هرکس این [[اخلاق]] را در خود بیابد، باید [[خداوند]] را بر آن [[سپاس]] گوید و هرکس دارای این [[اخلاق]] نباشد، باید به [[درگاه الهی]] [[تضرّع]] نموده تا این صفات را دریابد. [[راوی]] می‌‌گوید: [[خدمت]] [[امام]] عرض کردم: فدایت شوم! این [[اخلاق]] که ویژه انبیاست کدام است؟ فرمود: [[پرهیزگاری]]، [[قناعت]]، [[صبر]]، [[شکر]]، [[بردباری]]، حیاء، [[بخشندگی]]، شجاعت، [[غیرت]]، [[نیکوکاری]]، راست گفتاری، و [[امانت‌داری]]»<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: إِنَّا لَنُحِبُّ مَنْ کَانَ عَاقِلًا فَهِماً فَقِیهاً حَلِیماً مُدَارِیاً صَبُوراً صَدُوقاً وَفِیّاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ الْأَنْبِیَاءَ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَی ذَلِکَ وَ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْیَسْأَلْهُ إِیَّاهَا. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ: هُنَّ الْوَرَعُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّکْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَیَاءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْغَیْرَةُ وَ الْبِرُّ وَ صِدْقُ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۵۶.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۴۰۷-۴۰۸. </ref>
===[[توکل بر خدا]]===
===[[امدادهای الهی]]===


==[[آثار شجاعت]]==
== گستره شجاعت ==
شجاعت بخش‌های زیادی از [[زندگی]] [[انسان]] را شامل شده و آن را تحت تاثیر خود قرار داده است، مانند:


==موانع [[شجاعت]]==
# شجاعت در [[جنگ]]: شجاعت در [[جنگ]] از مهم‌ترین ویژگی‌های [[مجاهد]] [[مؤمن]] است و در برخی [[آیات]] از آن سخن به میان آمده است مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانى مى‏دارد و خداوند نعمت‏گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>. در [[روایات]] نیز [[جهاد]]، زکاتِ شجاعت معرفی شده است<ref>عیون الحکم، ص۲۷۵؛ مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۶. </ref>. [[قرآن کریم]] تمام کسانی را که به [[جنگ با دشمنان]] می‌پردازند [[محبوب]] [[خدا]] دانسته و در وصف شجاعتشان آنان را به دیواری محکم و [[نفوذ]] ناپذیر [[تشبیه]] کرده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ}}<ref>«بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شجاعت ۲ (مقاله)|مقاله «شجاعت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶. </ref>
# شجاعت در [[دفاع از عقیده]]: در [[قرآن کریم]] از [[ایستادگی]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و [[یاران]] او در برابر [[دشمنان]] که از عقیدۀ خود [[دفاع]] کردند با [[نیکی]] یاد شده است و آنان به عنوان [[الگو]] برای [[مسلمانان]] معرفی شده اند: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>. [[رفتار]] ساحرانی که در برابر [[فرعون]] به [[موسی]] [[ایمان]] آوردند و از [[تهدید]] به [[قطع]] [[دست]] و پا و به دار آویختن نترسیدند را می‌‌توان ناشی از شجاعت دانست<ref>سوره طه، آیه: ۷۰ – ۷۲. </ref>.
# شجاعت در [[فرماندهی]]: شجاعت شرط [[فرماندهی]] است، در داستان [[بنی اسرائیل]] که از [[دشمن]] به تنگ آمده بودند و از پیامبرشان خواستند [[فرماندهی]] برای آنان [[انتخاب]] کند، [[پیامبر]] آنها برایشان [[طالوت]] را [[فرمانده]] قرار داد و [[علم]] و [[توانایی جسمی]] وی را دو [[دلیل]] عمده در [[گزینش]] او به [[فرماندهی]] [[بنی‌اسرائیل]] بیان کرد<ref>سوره بقره، آیه ۲۴۶-۲۴۷. </ref> [[مفسران]]، [[توانایی جسمی]] را شجاعت دانسته اند<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۲ - ۶۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۵۰۵؛ مخزن العرفان، ج۲، ص۳۶۸. </ref>.
# شجاعت در [[تبلیغ دین]]: [[خداوند]] شجاعت در [[تبلیغ دین]] را امری [[پسندیده]] دانسته: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref> و [[ترس]] از [[مردم]] در این زمینه را [[نهی]] کرده است: {{متن قرآن|فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ}}<ref>«پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>. شجاعت در [[تبلیغ دین]]، وصف همه [[پیامبران]] بوده و آنان در [[تبلیغ دین]] از هیچ‌کس جز [[خدا]] نمی‌ترسیدند<ref>نک: التبیان، ج۸، ص۳۴۵ - ۳۴۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۶؛ مخزن العرفان، ج۱۰، ص۲۳۴. </ref>.
# شجاعت در عمل به [[دین]]: عمل به [[وظایف دینی]] در جامعه‌ای که بیشتر افراد آن با انجام دادن [[امور دینی]] مخالف‌اند و در جهت نابودی [[دین]] تلاش می‌‌کنند، اقدامی شجاعانه است، لذا [[قرآن]] کسانی را که به [[وظایف دینی]] خویش عمل می‌کنند و افرادی را که در جهت بقای [[دین]] خود می‌کوشند و از [[سرزنش]] کسی نمی‌هراسند ستوده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانى می دارد و خداوند نعمت ‏گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شجاعت ۲ (مقاله)|مقاله «شجاعت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶. </ref>


==شجاعت [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[پیش از بعثت]]==
== عوامل و زمینه‌های شجاعت ==
*از [[رسول اکرم]]{{صل}} [[پیش از بعثت]]، با عنوان مردی [[شجاع]] یاد شده است؛ فردی که [[حق]] را بر زبان جاری می‌ساخت و در راه بیان [[حق]] از هیچ سرزنشی [[بیم]] به [[دل]] راه نمی‌داد. ایشان در [[کردار]] خود به محیط و [[آداب و رسوم]] موجود و یا گذشته آن توجهی نداشت، [[حق]] را [[آشکار]] می‌ساخت و عادات ناروا و نادرست [[عرب جاهلی]] را - که از [[اندیشه]] نورزیدن و [[درک]] نکردن حقایق نشأت می‌گرفت. بی‌هیچ واهمه‌ای رد می‌کرد. زمانی که [[قریش]] [[بت]] می‌پرستیدند، ایشان در مقابل هیچ بتی [[سجده]] نکرد؛ و در زمانی که آنان به لات، عزّی، منات و... [[معتقد]] بودند و آنان را خدایان خود می‌خواندند و بدان‌ها [[سوگند]] می‌خوردند، آن [[حضرت]] به هر کسی که از او می‌خواست تا چنین سو گندی بخورد، پاسخ منفی می‌داد و می‌فرمود: "آن بتان را [[دوست]] ندارد". [[نقل]] است که روزی میان آن [[حضرت]] با فروشنده‌ای درباره کالایی [[اختلاف]] افتاد؛ فروشنده از ایشان خواست تا به لات و عزّی [[سوگند]] یاد کند؛ اما آن [[حضرت]]، این خواسته را رد کرده و شجاعانه پاسخ داد که این نام‌ها را [[دوست]] ندارد<ref>ابوزهره، خاتم النبیین{{صل}}، ج ۱، ص ۲۲۹.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۰-۴۵۱.</ref>.
شجاعت زمینه‌ها و عواملی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
*از دیگر عرصه‌هایی که شجاعت‌های [[رسول خدا]]{{صل}} [[پیش از بعثت]] در آن نمایان شده است، سفر آن [[حضرت]] به [[شام]] در ۲۵ سالگی برای امر [[تجارت]] برای [[خدیجه]]{{س}} بود. منع شهامت‌آمیز اعضای کاروانش از مسابقه دادن با تجار کاروان دیگر و نیز [[اقدام]] ایشان در [[انتخاب]] راه دیگری برای عبور کاروان که بین کاروان‌های آن روز [[عرب]] معمول نبود نیز نشان دهنده شجاعت فراوان آن [[حضرت]] است. این راه از [[ابواء]] و از کنار [[قبر]] مادرش - آمنه - می‌گذشت و ایشان با آنکه به زعم همراهان پیمودن این راه سخت می‌نمود، آن را راهی هموار و قابل عبور می‌دانست و بدین ترتیب بی‌آنکه هیچ مسابقه‌ای در کار باشد، موفق شد کاروانش را زودتر از کاروان دیگر به مقصد برساند<ref>ابوزهره، خاتم النبیین{{صل}}، ج ۱، ص ۲۲۹.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۱.</ref>.
*[[داوری]] میان [[قبایل]] [[عرب]] در ماجرای تجدید بنای [[کعبه]] و [[نصب]] [[حجر الاسود]] به دست [[رسول خدا]]{{صل}} را می‌توان [[گواه]] [[صادق]] دیگری از شجاعت بی‌مانند آن [[حضرت]]، [[پیش از بعثت]] دانست؛ چرا که ایشان با [[آگاهی]] از حسّاسیّت بسیار این مسئله و نیز این امر که یک داور نمی‌تواند همه طرف‌های یک دعوا را از خود [[خشنود]] سازد، چنین کاری را کرد؛ هر چند به [[توفیق]] [[خداوند]] توانست با ابتکار خود همه آنان را [[راضی]] و [[خشنود]] سازد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۹۹ - ۱۰۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۲۸۹ - ۲۹۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۹۶ - ۱۹۷ و ابن سعد، الطبقات، ج ۱، ص ۱۱۶.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۱.</ref>.


==شجاعت [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[بعثت]]==
# [[ایمان به خدا]]: [[قرآن کریم]] [[ایمان]] را نشانۀ [[انسان]] [[شجاع]] دانسته و انسان‌های [[شجاع]] باایمان را [[برتر]] از عابدان [[ترسو]] می‌‌داند: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>؛ {{متن قرآن|فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشى سترگ، برترى بخشيده است» سوره نساء، آیه ۹۵.</ref>. بنابراین شجاعت از مهم‌ترین ویژگی‌های [[مجاهد]] [[مؤمن]]، شرط کمال [[ایمان]] و موجب [[توانمندی]] در برابر [[دشمن]] می‌شود.
# [[خوف از خدا]]: [[ترس از خدا]] شجاعت‌ آفرین و از بین برندۀ [[هراس]] از [[دشمن]] و [[مردم]] است، لذا [[خداوند]] [[ترس]] از [[مردم]] [[نهی]] کرده و به [[ترس]] از خویش [[فرمان]] داده است: {{متن قرآن|فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا}}<ref>«پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد و آيات مرا ارزان مفروشيد» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>.
# [[عقیده]] به [[معاد]]: اگر [[انسان]] [[مرگ]] را نابودی بداند، از هر کاری که موجب خطر شود [[پرهیز]] می‌‌کند، اما کسی که [[اعتقاد]] به [[معاد]] دارد بعد از بررسی تمام جوانب کار و اینکه [[مانع]] [[عقلی]] و [[شرعی]] نداشته باشد [[اقدام]] به آن کار می‌‌کند هرچند موجب خطر شود: {{متن قرآن|فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ}}<ref>«اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتاده‌اید آنان نیز چون شما به رنج افتاده‌اند و شما به خداوند امیدی دارید» سوره نساء، آیه ۱۰۴.</ref>. [[مؤمنان]] چون خودشان را در [[جنگ]] با [[دشمن]] میان دنیای فناپذیر و [[آخرت]] پایدار می‌بینند، در میدان [[نبرد]] از خود شجاعت بیشتری بروز می‌دهند<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج۹، ص۳۳۷.</ref>.
# [[توکل بر خدا]]: [[توکل]] بر [[خداوند]] به [[انسان]] شجاعت می‌بخشد و [[تحمل]] او را در برابر ناگواری‌ها بالا می‌برد<ref>نک: اطیب البیان، ج۸، ص۳۳۳ – ۳۳۴. </ref>، لذا [[پیامبران الهی]] در برابر تمام [[مشکلات]] و توطئه‌ها با استفاده از [[توکل]] بر [[خداوند]] [[ایستادگی]] می‌‌کردند<ref>سوره یونس، آیه ۷۱؛ سوره هود، آیه ۵۳ – ۵۸. </ref>.
# [[امدادهای الهی]]: [[امدادهای الهی]] سبب محکم شدن [[دل]] و نترسیدن از زیادی [[دشمن]] است. در این زمینه در [[قرآن کریم]] مثال‌های فراوانی وجود دارد که به واسطۀ [[امدادهای الهی]] کارهای شجاعانه ای صورت گرفته است مانند: داستان [[مادر]] [[حضرت موسی]]<ref>سوره قصص، آیه ۱۰. </ref>، داستان [[اصحاب کهف]]<ref>سوره کهف، آیه ۱۴. </ref> و.... البته باید دانست [[امداد الهی]] در صورتی است که [[مؤمنان]] در [[جهاد]] [[صبر]] و [[پایداری]] داشته باشند: {{متن قرآن|بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«چرا؛ (بی‌گمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند و خداوند آن را جز مژده‌ای برای شما قرار نداد و (آنان را فرستاد) تا دل‌هاتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند پیروزمند فرزانه نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۵ ـ ۱۲۶</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شجاعت ۲ (مقاله)|مقاله «شجاعت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>


===شجاعت [[پیامبر]]{{صل}} در امر [[رسالت]]===
== مراتب شجاعت ==
*شجاعت [[نبی اکرم]]{{صل}} پس از [[بعثت]]، در [[کامل‌ترین]] شکلش خود را در امر [[رسالت]] نشان داد. این مسئله حقیقتی روشن است که رویارویی با [[دشمنان]] تفگری [[جدید]]، به شجاعت، [[ثبات]] قدم، [[بردباری]] و [[شکیبایی]] بسیار [[نیاز]] دارد و "[[خداوند]] که خود می‌داند [[رسالت]] خویش را در کجا قرار دهد"<ref>سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>، [[پیامبری]] ترسو و رسولی پریشان خاطر را برنمی گزیند که در نخستین برخورد، [[نومیدی]] در دلش جاگیرد؛ بلکه [[پیامبری]] را بر می‌انگیزد که با [[پایداری]] به کار خود ادامه دهد و برای رویارویی با مشکلات، آماده باشد؛ مشکلاتی که هیچ کس جز مردان [[شجاع]] و دارای [[آرامش]] و عزمی [[استوار]] [[توان]] رویارویی با آنها را ندارد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۱-۴۵۲.</ref>.
# [[برتری]] پیدا کردن بر دیگران در امور [[دنیایی]] و مادی: حال این [[غلبه]] در [[جنگ]] باشد یا در موضوعی [[علمی]] و یا در [[ورزش]] و.... در این مرتبه، [[انسان]] [[شجاع]] با [[ثبات]] [[قلب]] و به‌کارگیری امکانات می‌‌تواند بر کسی دیگر [[غلبه]] کند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}<ref>«در حقيقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نيروى‏] بدن بر شما برترى بخشيده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۴۰۴. </ref>
*[[رسول اکرم]]{{صل}} در طول رسالتش دشمنانی سرسخت و کینه‌توز داشت؛ اما هیچ گاه از آنان هراسی به خود راه نداد، در همان نخستین سال‌های [[بعثت]]، افرادی چون [[ابوجهل]] [[آزار]] دائم [[مسلمانان]] را پیشه خویش ساخته بودند تا شاید بتوانند [[محمد]]{{صل}} و اصحابش را از طریق [[حق]] برگردانند. آن [[دشمنان]] در این راه، تمامی امکانات مانند تطمیع، تهدید، [[تهمت]]، [[آزار]]، [[شکنجه]] و محاصره [[اقتصادی]] - [[سیاسی]] همه جانبه را به کار گرفتند و چون سودی نبخشید، در نهایت، [[کشتن پیامبر]] را در پیش گرفتند؛ اما هیچ کدام از این اقدامات باعث نشد که [[رسول خدا]]{{صل}} در راه [[حق]]، گامی وا پس گذارد؛ بلکه همه اینها او را در راه [[نجات]] [[انسان‌ها]] استوارتر ساخت و هرچه [[آزار]] آن [[حضرت]] و [[مؤمنان]] شدیدتر، متنوّع‌تر و فشرده‌تر شد، [[پیامبر خدا]]{{صل}} نیز بر تلاش خویشتن افزود. ایشان نه لحظه‌ای خسته می‌شد و نه [[بیم]] به [[دل]] راه می‌داد؛ بلکه با شجاعت و [[اطمینان]] [[دل]]، [[حق]] را فریاد می‌زد. [[نقل]] شده است در اوائل [[دعوت علنی]]، سران و اشراف [[قریش]] نزد [[ابوطالب]] [[عموی پیامبر]] رفتند و با عباراتی تهدید آمیز، او را به ترک [[حمایت]] از [[نبی]] [[خدا]]{{صل}} فرا خواندند و گفتند: "ای [[ابوطالب]]! تو از نظر سن و سال و [[شرافت]] و [[منزلت]] بر ما [[سبقت]] داری. از تو خواستیم که برادرزاده‌ات را از این کار ([[دعوت الهی]]) بازداری؛ ولی چنین نکردی. به [[خدا]] قسم! دیگر نمی‌توانیم بر ناسزاگویی به خدایان و پدرانمان و سبک شمردن عقل‌هایمان و [[عیب‌جویی]] از آیین‌مان [[صبر]] کنیم؛ یا خودت او را از این کار بازدار و یا آنکه بر ضد تو و او عمل و با شما [[کارزار]] خواهیم کرد تا یکی از دو گروه هلاک شود"<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۲.</ref>.
# [[غلبه]] بر [[نفس اماره]]: [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌‌فرمایند: «شجاعترین [[مردمان]] کسی است که بر [[هوای نفس]] خود [[غلبه]] کند»<ref>{{متن حدیث|أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ}}؛ نهج الفصاحة، حدیث ۲۹۹.</ref>. در این مرتبه، چیزی که مقابل [[انسان]] [[شجاع]] قرار دارد [[حقیقت]] و واقعیّت خود [[انسان]] است، از این‌رو، [[غلبه]] بر آن بسیار دشوار است<ref>ر. ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۴۰۴-۴۰۵. </ref>.
*[[ابوطالب]] که اوضاع را نگران کننده دید، سخنان اشراف و سران [[قریش]] را با [[پیامبر]]{{صل}} در میان گذاشت و از او خواست تا دست از [[دعوت]] خویش بردارد؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} به دور از هرگونه واهمه‌ای، شجاعانه پاسخ داد: "ای عمو! اگر [[خورشید]] را در دست راست و [[ماه]] را در دست چپ من قرار دهند، دست از [[دعوت الهی]] بر نمی‌دارم تا اینکه امر [[خدا]] را [[آشکار]] کنم یا [[جان]] بر سر این راه گذارم"<ref>{{متن حدیث|يَا عَمِّ لَوْ وُضِعَتِ‌ الشمس‌ فِي يَمِينِي وَ الْقَمَرُ فِي شِمَالِي مَا ترکت الْأَمْرُ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ أَوْ أَهْلَكَ فِيهِ مَا تَرْكِهِ}}؛ السیرة النبویه، ص ۲۶۵ - ۲۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ص ۶۵ - ۶۶ و عبدالرحمن سهیلی، الروض الانف، ج ۳، ص۴۵-۴۶.</ref>؛ در سفر [[هجرت]]، در آن هنگام که به [[غار ثور]] [[پناه]] برده بود و [[مشرکان]] نیز [[شمشیر]] به دست، او را تا دهانه غار تعقیب کرده، در محاصره خود گرفته بودند، با شجاعت و [[استواری]] [[دل]]، به همراه خود که [[ترس]] بر وی چیره شده بود، فرمود: "مترس که [[خدا]] با ماست"<ref>سوره توبه، آیه ۴۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۳.</ref>.
# [[غلبه]] بر [[مشکلات]]، در [[امتحانات الهی]]: [[آیات قرآن]]، [[سنّت]] [[معصومین]] {{ع}} و [[تاریخ]] بیانگر آن است که اگر [[انسان]] مورد [[رحمت]] [[خداوند]] قرار نگیرد، در امتحانات به [[سختی]] [[شکست]] می‌‌خورد به گونه ای که ممکن است شخص ماهیّت [[انسانی]] خود را از [[دست]] بدهد.
*رویارویی [[رسول]] خاتم{{صل}} با [[یهودیان]] و [[منافقان]] [[مدینه]] نیز از دیگر مصادیق شجاعت در [[سیره نبوی]]{{صل}} به شمار می‌رود. ایشان با اطلاع از حیله‌های [[یهودیان]] و آزاردهی آنان و نیز نیرنگ‌های خباثت آمیزشان که از هیچ شیوه مکّارانه‌ای فروگذار نبودند، با [[یهودیان]] رودررو شده، با آنان به مقابله برخاستند؛ از این خباثت‌ها می‌توان از [[خیانت]] و [[نقض پیمان]] [[یهودیان]] [[بنی‌قریظه]] یاد کرد؛ آن هم در زمانی که [[مسلمانان]] در اوج [[غربت]]، فشار و [[سختی]] ناشی از لشکرکشی [[کفار]] [[قریش]] و [[هم‌پیمانان]] آنان بودند.‌ در گرماگرم [[نبرد]] [[خندق]]، به [[رسول خدا]]{{صل}} خبر رسید که [[یهودیان]] [[بنی‌قریظه]]، [[پیمان]] شکسته و با [[کفار]] [[قریش]] همراه شده‌اند. پس آن [[حضرت]]، [[سعد بن عباده]] را همراه دو نفر برای جست‌و‌جو از درستی این خبر به سوی [[بنی‌قریظه]] فرستاد. آنان پس از [[اطمینان]] از [[پیمان‌شکنی]] [[یهودیان]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} برگشتند و چون به حضور آن [[حضرت]] رسیدند، [[سعد بن عباده]] با گفتن کلمه "عضل و قاره" خبر مکر آنان را به [[مسلمانان]] مخفیانه به اطلاع [[حضرت]] رساند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۷۱ - ۵۷۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۲۰ - ۲۲۲؛ ابن سید الناس، عیون‌الاثر، ج ۲، ص ۸۸ - ۹۰ و محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۴۵۴ ۴۶۰.</ref>؛ اما این خبر وحشتناک نتوانست کوچک‌ترین [[بیم]] و هراسی در [[دل]] [[رسول خدا]]{{صل}} بنشاند و [[رسول اکرم]]{{صل}} با روحیه‌ای [[عالی]] که نشان‌دهنده شجاعت و [[جسارت]] ایشان بود، [[تکبیر]] گفتند و [[یاری]] و [[کمک]] [[خداوند]] به [[مسلمانان]] را به آنان مژده دادند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۵۹ و صالحی دمشقی، سبل الهدی والرشاد، ج ۴، ص ۳۷۴. و با اندکی اختلاف در تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۷۲؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۲۲۲ و عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۹.</ref>؛ این، در حالی بود که انتشار خبر [[پیمان‌شکنی]] بنی قریظه در میان [[مسلمانان]]، [[ترس]] و [[اضطراب]] را در بین [[مسلمانان]] پدید آورده، کار را بر ایشان بسیار سخت کرده بود<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۵۹.</ref>؛ آن چنان سخت که [[خداوند]] در [[قرآن]] در توصیف اوضاع آشفته آنان می‌فرماید: {{متن قرآن|إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا}}<ref>«هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه  شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید» سوره احزاب، آیه ۱۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۳-۴۵۴.</ref>.
# [[غلبه]] بر [[رذایل اخلاقی]]: بالاترین مرتبه ای که برای شجاعت بیان شده، مرتبۀ [[غلبه]] بر [[صفات رذیله]] و [[اخلاق ناپسند]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوا و داناست» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۴۰۶. </ref>
== [[آثار شجاعت]] ==
شجاعت مهم‌ترین کلید [[پیروزی]] و پایۀ [[سربلندی]] است و در مقابل، [[ترس]] بی‌جا از [[رذایل]] [[اخلاق]] و مایۀ [[ذلت]] و [[زبونی]] انسان‌هاست<ref>اخلاق در قرآن، ج۲، ص۲۲۹. </ref>، لذا برای شجاعت که نقش مهمی در [[زندگی]] [[انسان]] دارد آثار مختلفی بیان شده است مانند:
# [[راستگویی]] و هماهنگی در گفتار و عمل؛
# دور ماندن از [[نفاق]] و [[دورویی]]؛
# [[انفاق مال]]؛
# [[صبر]] در [[سختی‌ها]] و [[مبارزه]] شجاعانه در میدان [[نبرد]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۷۷. </ref>؛
# [[دفاع]] از [[توحید]] و عقب‌نشینی نکردن در برابر [[دشمن]]<ref>نک: مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۰ ۳۲۱. </ref>؛<ref>سوره مائده، آیه ۵۴. </ref>
# [[پیروزی]] در برابر [[کافران]]<ref>سوره بقره، آیه ۲۴۹-۲۵۰. </ref>؛
# دریافت [[فضل]] و [[محبت]] [[خداوند]]<ref>سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شجاعت ۲ (مقاله)|مقاله «شجاعت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>


===شجاعت [[رسول خدا]]{{صل}} در میدان [[نبرد]]===
== موانع شجاعت ==
*در سال دوم [[هجرت]] و در پی [[قدرت]] گرفتن [[مسلمانان]] [[آیات]] ۱۹۰ - ۱۹۳ سوره بقره، نازل و [[جهاد]] بر [[مسلمانان]] [[واجب]] شد<ref>دلائل النبوه، ج ۲، ص ۵۸۱؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۵۱ و علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۱، ص ۷۱ - ۷۲.</ref>؛ زیرا [[دعوت اسلامی]] باید به راه خویش ادامه داده، [[دشمنان]] را کنار می‌زد تا [[دین الهی]]، همه گیر و [[دل‌ها]] به [[راستی]]، رهنمون شود و دیگر [[فتنه]] و اکراهی بر ترک [[آیین]] [[هدایت]] و سر در [[گمراهی]] فرو بردن وجود نداشته باشد. این مسئله مهم، هنگامی صورت می‌پذیرفت که [[خداوند]] با فرستادن [[دین حق]]، بر [[مؤمنان]] منّت نهاده بود<ref>سوره حج، آیات ۳۹ – ۴۰.</ref> و اهل [[ایمان]] بیش از این نمی‌توانستند [[خواری]] ببینند و به [[یاری]] آن [[دین]] که منّتی [[الهی]] بر آنان بود، نپردازند؛ به همین سبب، به [[مؤمنان]] اجازه [[دفاع]] و [[نبرد]] داده شد. با [[نزول]] این [[آیات]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} خود در رأس [[مجاهدان]] راه [[حق]] قرار گرفت و [[جهاد]] در [[راه خدا]] را در همه [[جبهه‌ها]] و مناطق و در همه گونه‌های خود [[رهبری]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}} خود بار سنگین [[جهاد]] و [[نبرد]] در صحنه [[پیکار]] را بر دوش می‌کشید و در این راه از بذل [[جان]] و [[مال]]، دریغی نداشت و صابرتر و پایدارتر از همه [[اصحاب]] خود در صحنه [[نبرد]] حاضر بود؛ ایشان هرگز از صف [[پیکار]] نگریخت و هرگز جای امنی برای خویش [[انتخاب]] نکرد؛ هر چند، گاهی همه اطرافیان از پیرامونش گریخته بودند<ref>خاتم النبیین{{صل}}، ج ۱، ص ۲۳۲.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۴-۴۵۵.</ref>.
با بررسی عوامل شجاعت روشن می‌‌شود هر چیزی که مقابل آنها باشد به عنوان موانع شجاعت محسوب می‌‌شوند مانند عدم وجود [[ایمان راسخ]] در [[قلب]]، [[عقیده]] به [[معاد]] نداشتن و.... از عوامل دیگری که می‌‌توان به عنوان [[مانع]] برای شجاعت نام برد عبارت است از:
*[[پیامبر خدا]]{{صل}} بارها در صحنه‌های [[سختی]] حاضر شد که جنگاوران و قهرمانان از آن گریخته بودند؛ اما ایشان همچنان [[استوار]] بود و از جای خود تکان نمی‌خورد و به [[دشمن]] رو می‌کرد و به او پشت نمی‌کرد و هرگز به تزلزل دچار نمی‌شد<ref>قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۵.</ref>.
*در زمان [[جاهلیت]]، سوارکارانی بنام، چون: عامر بن طفیل، عتبة بن حارث بن شهاب و بسطام بن [[قیس]] می‌زیستند که هر یک از آنان در تاخت و تاز مشهور بودند؛ ولی هیچ گاه [[حضرت]] به آن دلاوران پشت نکرد و از مقابل آنان نگریخت؛ حتی اگر او را احاطه کرده بودند<ref>قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۸۸۶.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۵.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} در اوج [[صلابت]] و شجاعت و ایشان در حملات، بسیار دلیر<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۲؛ ابن ابی الشیبه کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۵۷۹: جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر ، ج۲، ص۳۵۵ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۷، ص۱۴۱.</ref> و در [[نبرد]] از همه کس شجاع‌تر و جسورتر بود<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۲۰؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص۳۳۵؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۱ و البخاری، ج ۷، ص ۸۲.</ref>؛ به گونه‌ای که ایشان شجاع‌ترین و پایدارترین [[مجاهدان]] به شمار می‌آمد و [[جنگ]] در کنار [[پیامبر]]{{صل}} معیار [[شهامت]] و [[جسارت]] در میان رزمندگان [[مسلمان]] بود؛ زیرا آن [[حضرت]]{{صل}} نزدیک‌ترین فرد به [[دشمن]] بود<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۷؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۹۹ و نویری، نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۵۵.</ref>. [[عمران بن حصین]] می‌گوید: "هیچ وقت [[رسول خدا]]{{صل}} گروه سربازی را ندید؛ مگر آنکه نخستین کسی بود که به آنان حمله می‌برد"<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۸؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۹۹؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۲۰۹ و نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۵۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۵.</ref>.
*[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در [[وصف]] شجاعت‌های [[نبی اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: "زمانی که [[آتش]] [[جنگ]]، سخت زبانه می‌کشید و دو [[لشکر]] به هم می‌رسیدند، ما خود را در [[پناه]] [[رسول خدا]]{{صل}} قرار می‌دادیم و هیچ یک از ما به [[دشمن]] آن [[حضرت]]{{ع}} نزدیک‌تر نبود<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۲۵؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۷؛ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۵۵ و حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۸.</ref>. در [[جنگ بدر]] ما در برابر شدّت حملات [[دشمن]] به [[پیامبر]]{{صل}} [[پناه]] می‌بردیم و هیچ کس از آن [[حضرت]] به [[دشمن]]، نزدیک‌تر نبود، ایشان نزدیک‌ترین فرد به گروه [[دشمن]] بود، و در آن [[نبرد]] از همه جنگجویان، دلاورتر، سخت‌تر و استوارتر می‌جنگید و از همه ما شجاعت بیشتری نشان می‌داد"<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۲۴؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۷؛ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۵۵ و مکارم الاخلاق، ص ۱۸.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۶.</ref>.
*از بَراء بن عازب نیز [[روایت]] شده که گفته است: "هرگاه [[جنگ]] شدت می‌گرفت، ما خود را در [[پناه]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} قرار می‌دادیم و [[شجاع]]، کسی بود که جرأت می‌کرد با او هم ردیف شود"<ref>الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۸۸۶؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۲۰۹، دلائل النبوه، ج ۵، ص ۱۳۵؛ ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج، ۳، ج ص ۸۳ و المصنّف؛ ج۸، ص۵۵۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۶.</ref>.
*[[عبدالله بن عمر]] که خود [[شاهد]] جنگ‌های آن [[حضرت]] بوده است، می‌گوید: "هرگز از [[رسول خدا]] [[شجاع]] تر، کارآتر، بخشنده‌تر و خشنودتر ندیده‌ام"<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۷؛ نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۵۵؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۹۹ و امتاع الاسماع، ج۲، ص۲۰۹.</ref>. او شجاعی [[خشنود]] به [[تقدیر الهی]]، بزرگوار، [[بخشنده]]، [[صبور]] و پایدار بود که در گرماگرم [[نبرد]] در میدان می‌ایستاد و [[شمشیر]] بر می‌کشید تا به هر نعره سرمستانه‌ای پاسخ گوید و آن را خفه کند<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۶.</ref>.
*در [[احد]]، زمانی که صف‌های [[مسلمانان]] در هم ریخته بود و [[مشرکان]]، حمله کرده، کشتاری سخت انجام داده بودند، و [[شعار]] می‌دادند: {{عربی| یا للعزّی، یا آل هبل! }}؛ [[رسول خدا]]{{صل}} با اینکه به [[سختی]] مجروح شده بود و [[خون]] از سرتاسر زخم‌هایش جاری بود، به [[پیکار]] و [[مقاومت]] ادامه داد و [[سست]] و [[تسلیم]] نشد. او همچنان پا برجا رویاروی [[دشمن]] [[ایستاده]] بود و تا زمانی که دو گروه از یکدیگر جدا نشدند، همراه با گروهی اندک از [[یاران]] خود، که چهارده نفر بودند، [[مقاومت]] فرمود<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج۵۵، ص۲۶۷.</ref>. ایشان در این [[جنگ]] آن [[قدر]] تیر انداخته بودند که زه کمانش پاره شد و پس از آن، به سنگ انداختن پرداخت<ref>الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۲؛ المغازی، ج۱، ص۲۴۲ و تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۱۶.</ref>. [[دشمنان]] قصد داشتند در [[نبرد]] [[احد]] و در گرماگرم [[جنگ]] و [[گریز]]، [[رسول خدا]]{{صل}} را بکشند، با همین [[هدف]]، ابیّ بن [[خلف]] - از سران [[شرک]] و [[کفر]] - برای [[کشتن پیامبر]]{{صل}} پیش تاخت. به [[مدینه]] رفت<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۵۱ و امتاع الأسماع، ج ۱، ص ۱۵۴.</ref> و چون فدیه را پرداخت، به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گفت<ref>بنا به نقلی، او این سخن را در مکه گفته بود. رک: حمیری کلاغی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۳۸۱؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۱۸-۵۱۹ و ص ۵۱۸ - ۵۱۹ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۸۴.</ref>: "ای [[محمد]]{{صل}}! من اسب بسیار خوبی دارم که همه [[روزه]] به تغذیه و پرورش آن می‌پردازم؛ من ذره‌ای از علف آن نخواهم کاست تا اینکه روزی بر آن سوار شوم و تو را بکشم". [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ فرمود: "[ نه] ، بلکه به خواست [[خداوند]]، من تو را زمانی که سوار بر آن باشی، خواهم کشت".‌ ابیّ که از همان روز، خود را برای چنین کاری آماده ساخته و چنین اندیشه‌ای در سر پرورانده بود، وقتی در [[نبرد]] [[احد]] دید افراد زیادی در [[سپاه]] [[مسلمانان]] [[مقاومت]] نمی‌کنند، در حالی که سر تا پا [[زره]] پوش بود و تنها چشم‌هایش دیده می‌شد و طبعاً هیچ [[شمشیر]] و نیزه‌ای به سادگی به او آسیب نمی‌رساند، در حالی که فریاد می‌کشید: "کجاست [[محمد]]؟ زنده نمانم اگر تو را زنده بگذارم"، به جستجوی [[حضرت]] پرداخت تا اینکه متوجه [[رسول خدا]]{{صل}} شد و به سویش حمله کرد. برخی [[مسلمانان]] سدّ راهش شدند؛ اما [[رسول خدا]]{{صل}} با اینکه [[خون]] از زخم‌هایش جاری بود، به یارانش فرمود: "راهش را باز بگذارید؛ بگذارید جلو بیاید". پس ابیّ، پیش آمد. [[رسول خدا]]{{صل}} نیزه‌ای از حارث بن صمه گرفت و پیش تاخت و چنان بر گردن وی نواخت که از اسب خود بیفتاد و چندین بار غلطید و به خاطر این ضربت، خراشی در گردن او پدید آمد<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۸ - ۲۴۰؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۳۸۰ - ۳۸۱؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۱۸-۵۱۹ و ص ۵۱۸ - ۵۱۹ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۸۴.</ref>. سپس او نزد [[قریش]] برگشت، در حالی که می‌گفت: "[[محمد]]{{صل}} مرا کشت". [[یاران]] او دورش را گرفتند و به او دلداری دادند و گفتند: "این زخم، خراشی بیش نیست، چرا بی‌تابی می‌کنی؟"<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۵۷؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۹ و الخرائج الجرائح، ج ۱، ص ۶۳.</ref>. او گفت: [[سوگند]] به لات و عزّی، اگر آن خراشی که [[محمد]]{{صل}} بر من وارد ساخت، بر همه [[مردم]] ذی المجاز<ref>ذی المجاز: نام بازاری در عرفات که در دوره جاهلی به مدت هشت روز برپا می‌شد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص ۵۵.</ref> وارد می‌شد، همه را می‌کشت<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۵۲.</ref>؛ مگر او نبود که به من گفته بود: من تو را می‌کشم [او [[دروغ]] نمی‌گوید]؛ وی اگر پس از این سخن، [[آب]] دهان خود را به من می‌رسانید، همان مرا می‌کشت"<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۰؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۳۸۱؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۱۹؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۸۴ و المغازی، ج ۱، ص ۲۵۱ - ۲۵۲.</ref>. سرانجام ابیّ بن [[خلف]]، هنگام مراجعت [[قریش]] به [[مکّه]] در سرزمین "سرف"<ref>سرف: نام منطقه‌ای در شش میلی مکه بوده است. (معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۱۲ و ابوالحسن احمد بن فارس زکریا، معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۷۳۶.</ref> به [[هلاکت]] رسید<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۰؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۳۸۱؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۱۹: السیرة النبویة، ج ۲، ص ۸۴ و المغازی، ج ۱، ص ۲۵۲.</ref>.‌ پس از پایان [[غزوه]] [[احد]]، [[ابوسفیان]] با [[مسلمانان]] [[وعده]] کرده بود که سال [[آینده]] در [[بدر]] الصفراء<ref>بدرالصفراء: از بازارهای عرب در عهد جاهلی بوده است. (انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۳۳۷ و المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴.)</ref> برای [[جنگ]] در [[انتظار]] [[مسلمانان]] خواهد نشست؛ اما چون موعد مقرر [[خروج]] فرا رسید، به [[علت]] پیش آمدن [[خشکسالی]]، [[ابوسفیان]] به [[خروج]] [[راضی]] نبود تا اینکه نعیم بن مسعود اشجعی<ref>مسعود اشجعی: از بزرگان بنی‌غطفان که هم‌زمان با غزوہ خندق، به رسول خدا{{صل}} ایمان آورد.</ref> به [[مکه]] آمد؛ پس، [[ابوسفیان]] به وی گفت: "من با [[محمد]]{{صل}} و یارانش [[وعده]] کرده‌ام که در [[بدر]] با هم رو به رو شویم و اکنون موعد فرا رسیده است؛ ولی امسال، [[خشکسالی]] است و [[مصلحت]] ما در آن است که در سالی پر [[آب]] و سبزه به [[جنگ]] برویم و [[دوست]] ندارم [[محمد]]{{صل}} بیرون آید و من بیرون نروم که در نتیجه بر ما جرأت یابد؛ اگر به [[مدینه]] بروی و [[یاران]] [[محمد]]{{صل}} را از حرکت به آنجا بازداری، به تو بیست شتر جایزه می‌دهیم. پرداخت این جایزه را [[سهیل بن عمرو]]، که از [[دوستان]] توست، برایت تعهّد خواهد کرد"<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۷-۴۵۸.</ref>.
*[[نعیم بن مسعود]] پذیرفت و به [[مدینه]] شتافت و اهل [[مدینه]] را از [[بسیج]] [[ابوسفیان]] بر آنان و فراوانی ساز و برگشان [[آگاه]] ساخت. پس [[وحشت]] عجیبی در در [[دل]] [[مسلمانان]] افتاد<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۵ - ۴۶، المغازی، ج ۱، صص ۳۸۴ - ۳۸۹ و ابن جوزی، المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۴-۲۰۶.</ref> تا اینکه آن [[حضرت]] از [[ترس]] و [[وحشت]] [[مسلمانان]] با خبر شد. پس با شجاعت تمام به [[یاران]] خویش فرمود: "[[سوگند]] به آنکه جانم به دست اوست اگر حتی یک تن هم با من نیاید، خود خواهم رفت". سخن [[حضرت]]، [[ترس]] را از دل [[مسلمانان]] زدود<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۶؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۷؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵ و نهایة الأرب، ج ۱۷، ص ۱۵۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۹.</ref>.
*در واقعه [[خندق]] نیز [[پیامبر]]{{صل}} با شجاعتی وصف‌ناپذیر به مقابله با [[دشمنان]] برخاست. ایشان در مواقع مختلف برای حفظ [[روحیه]] [[مسلمانان]] و کاستن از شدت [[ترس]] آنان، [[لطف]] و [[یاری]] [[خداوند]] را یادآور می‌شد و می‌فرمود: "امیدوارم که گرد خانه [[کعبه]] [[طواف]] کنم و کلید [[کعبه]] را بگیرم! [[خداوند]] [[خسرو]] و [[قیصر]] را هلاک خواهد فرمود و [[اموال]] ایشان در [[راه خدا]] بخشیده خواهد شد"<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۶۰؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۰۲؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۳۷۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۱۰۹ و ابن کثیر، السیرة النبویه، ۱۹۷۶، ج ۳، ص ۲۱۰.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} این سخنان را هنگامی می‌فرمود که متوجه بودند چه بیمی [[مسلمانان]] را فرا گرفته است<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۶۰.</ref>.‌ [[رفتار]] شجاعانه [[رسول خدا]]{{صل}} پس از دریافت خبر [[پیمان‌شکنی]] [[یهودیان]] بنی قریظه - که پیش از این، به آن اشاره شد - نیز از موارد آشکاری است که شجاعت [[رسول خدا]]{{صل}} در آن بروز یافته است<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۹.</ref>.
*نمونه دیگری که می‌توان آن را مصداق کاملی از شجاعت [[رسول خدا]]{{صل}} دانست، [[نبرد]] با [[هوازن]] یا همان [[جنگ حنین]] است. از [[عباس بن عبدالمطلب]]، [[عموی پیامبر]]{{صل}}، در [[وصف]] شجاعت‌های [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حنین]]، این‌گونه [[روایت]] شده است: "در [[جنگ حنین]] همراه [[رسول خدا]]{{صل}} بودم و [[ابوسفیان]] پسر [[حارث بن عبدالمطلب]]، پسر [[عموی پیامبر]]{{صل}} نیز با من بود و ما از [[پیامبر]]{{صل}} جدا نمی‌شدیم. آن [[حضرت]] سوار بر استری سپید بود که [[فروة بن نفاثه]] (نعامة) جذامی به ایشان تقدیم کرده بود. هنگامی که بین [[مسلمین]] و [[کفار]]، [[جنگ]] در گرفت، [[مسلمانان]] گریختند؛ ولی [[رسول خدا]]{{صل}} سوار بر قاطر، به سرعت به سوی کفّار پیش می‌تاخت. من افسار قاطر را در دست گرفته بودم و آن را می‌کشیدم تا از سرعتش بکاهم؛ [[ابوسفیان]] بن حارث هم رکاب [[پیامبر]]{{صل}} را گرفته بود. [[پیامبر]]{{صل}} به من فرمود: "ای [[عباس]]! بانگ برآور و بگو: ای [[اصحاب]] [[بیعت]] شجره!"‌ [[عباس]] می‌گوید: من آوازی بلند داشتم، پس بانگ بر آوردم: ای [[اصحاب]] [[بیعت]] شجره<ref>أصحاب السمرة: سمره، درختی بود که مسلمانان، زیر آن در روز حدیبیه با رسول خدا بیعت کردند. حضرت{{صل}} خواست با این گفته، بیعت رضوان را به بیعت کنندگان آن روز و فراریان آن جنگ یادآور شود</ref> کجایید! به [[خدا]] قسم! همین که [[یاران پیامبر]]{{صل}} صدای مرا شنیدند، همگان همچون ماده گاوی که به صدای گوساله‌اش به آن توجه می‌کند، بانگ برداشتند که "لبیک لبیک". پس [[مسلمانان]] از هر سو بازگشتند و با [[کفار]] درگیر شدند. [[انصار]]، نخست یکدیگر را با [[شعار]] ای گروه [[انصار]]! ای گروه [[انصار]]! فرا می‌خواندند و سپس [[خاندان]] حارث بن [[خزرج]]، یکدیگر را فرا می‌خواندند و [[پیامبر]]{{صل}} همچنان که سوار بر استر خود بود و برای [[جنگ]] با [[کافران]]، خود را به هر سو می‌کشاند، فرمود: "اکنون تنور [[جنگ]] گرم شده است". سپس مشتی سنگریزه برداشت و به سوی [[دشمن]] پرتاب کرد و فرمود: "[[سوگند]] به خدای [[کعبه]] که رفتنی هستید و باید نابود شوید".‌ [[عباس]] می‌گوید: تا آن لحظه چون می‌نگریستم [[جنگ]] همچنان بر شدت و هیئت خود بود و به [[خدا]] [[سوگند]]، همین که [[پیامبر]]{{صل}} آن سنگریزه‌ها را بر روی ایشان پاشید، حدت و شدت [[کافران]] فرونشست و آنها [[شکست]] ‌خوردند و گویی هم اکنون می‌بینیم که [[پیامبر]]{{صل}} سوار بر استر خود به تعقیب آنان می‌رود"<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۸ - ۱۹؛ المغازی، ج ۳، ص ۸۹۸ - ۸۹۹: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۱، ص ۲۰۷؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۶۶ - ۱۶۷ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۷ - ۱۱۸ و ج ۴، ص ۱۳.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۶۰.</ref>.
*پس از واقعه [[حنین]]، برخی از [[مسلمانان]] از "[[براء بن عازب]]"، از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} که در این [[جنگ]] حضور داشت، پرسیدند: "آیا در [[جنگ حنین]] فرار کردید و [[رسول خدا]]{{صل}} را تنها گذاشتید؟" براء گفت: "بله ولی [[رسول خدا]]{{صل}} در میدان ماند و با [[دشمنان]] به [[نبرد]] پرداخت"؛ سپس گفت: "من [[رسول خدا]]{{صل}} را سوار بر استر سفید رنگش دیدم؛ در حالی که [[ابوسفیان]] بن حارث، پسر عموی [[حضرت]]{{صل}}، افسار استر را گرفته بود و [[پیامبر]]{{صل}} فریاد برمی‌آورد: "من [[پیامبر]] [[راستین]] خدایم، من، پسر عبدالمطلبم"<ref>{{متن حدیث|أَنَا النَّبِيُّ لَا كَذِبَ، أَنَا بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ}}؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۲۸۰؛ صحیح بخاری، ج ۳، ص ۲۱۹؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۵ و الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۳۸.</ref>؛  من در آن روز کسی را مانند [[پیامبر]]{{صل}} در [[صلابت]] و شجاعت ندیدم<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۶؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۳۸؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۹۹ و نهایة الأرب، ج ۱۸، ص ۲۵۵.</ref>. در روایتی دیگر از او چنین [[نقل]] شده است شد: "[[رسول خدا]]{{صل}} چون در [[جنگ حنین]] با [[مشرکان]] روبه‌رو شد، از قاطرش پیاده شد و برای [[نبرد]] با [[دشمنان]] آماده شد"<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۶؛ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۵۹، حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۲، ص۱۱۶ و ابن حبان، صحیح ، ج۱۱، ص۹۷.</ref>.
*انس نیز در [[باب ]]شجاعت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گفته است که [[پیامبر خدا]]، زیباترین و بخشنده‌ترین و شجاع‌ترین [[مردم]] بود. شبی، [[مردم مدینه]] صدایی شنیدند و ترسیدند. پس عدّه‌ای از [[مردم]]، به طرف صدا حرکت کردند و [[رسول خدا]]{{صل}} که پیش‌تر از آنها به طرف صدا رفته بود، وقتی سوار بر اسب برهنه و بی‌زین و لگام [[ابوطلحه]] و [[شمشیر]] به دوش بر می‌گشت، آن عدّه را دید و فرمود: "نترسید! چیزی نیست"<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۸؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۱؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص ۸۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۲۰ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۶۱.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
# [[ترس]]: [[ترس]] که صفتی در مقابل شجاعت است به عنوان مهمترین [[مانع]] برای شجاعت محسوب می‌‌شود، [[ترس]] از [[دشمن]]، [[ترس]] از [[مقاومت]] [[مردم]] در برابر سخن [[حق]]، [[ترس]] از [[سرزنش]] دیگران، [[ترس]] بر [[مال]]، [[جان]] و [[ناموس]]<ref>نک: الکشاف، ج۳، ص۳۰۲؛ بدائع الکلام، ص۱۲۷. </ref>. اما [[خداوند]] بر اساس آیۀ {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵.</ref> [[بندگان]] خود را با [[ترس]]، [[گرسنگی]] ([[قحطی]])، نابودی بخشی از [[دارایی]] آنها، گرفتن جانشان و از بین رفتن بخشی از محصولاتشان و... [[امتحان]] می‌‌کند و به کسانی که در برابر [[مشکلات]] [[صبر]] کنند [[بشارت]] به [[ثواب]] و [[پاداش الهی]] داده است.
# دیگر [[مانع]] شجاعت [[شیطان]] است که با [[زینت]] دادن [[دنیا]] در چشم [[انسان‌ها]]<ref>احکام القرآن، ج۲، ص۲۸۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۲، ص ۸. </ref>،<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۴. </ref> تلاش خود را برای [[ترساندن]] [[مردم]] به کار می‌برد تا در برابر [[دشمن]] [[مقاومت]] نکنند<ref>حقائق التأویل، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۱. </ref>.<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۷۵. </ref>
# [[دنیاطلبی]] [[مانع]] دیگر شجاعت است<ref>سوره بقره، آیه ۲۴۹. </ref>.
# [[راحت‌طلبی]] نیز [[انسان]] را از کارهای شجاعانه باز می‌دارد<ref>سوره مائده، آیه: ۲۱ – ۲۴. </ref>.<ref>ر. ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.</ref>


==جستارهای وابسته==
== [[شجاعت در سیره نبوی]] ==
{{فهرست اثر}}
از [[رسول اکرم]] {{صل}} به عنوان مردی [[شجاع]] یاد می‌‌شود، کسی که [[حق]] را بر زبان جاری می‌ساخت و در [[راه]] [[بیان حق]] از هیچ سرزنشی [[بیم]] به [[دل]] [[راه]] نمی‌داد. باتوجه به اینکه شجاعت یکی از [[فضایل اخلاقی]] است لذا به صورت کامل در وجود [[رسول اکرم]] {{صل}} [[ظهور]] یافته بود، به صورتی که اگر لازم بود سخن حقّی گفته شود، آن [[حضرت]] به صراحت آن را بیان می‌‌کرد و اگر در [[جنگ]] بود، جلوتر از همه بود. [[شجاعت پیامبر]] هم در زمینه‌های [[تبلیغ رسالت]] خویش متبلور بود و هم در زمینه‌های [[جنگی]]<ref>ر. ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۰-۴۵۱. </ref>.
{{ستون-شروع|7}}
 
[[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: «وقتی [[جنگ]] شدّت می‌گرفت، ما خود را در [[پناه]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} قرار می‌دادیم و هیچ کس به [[دشمن]]، نزدیک‌تر از او نبود»<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}: کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ‌}}؛ نهج البلاغة، ح۹.</ref>.
همچنین زمانی که از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} درباره [[جایگاه]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[جنگ بدر]] سؤال شد؛ فرمودند: «در [[جنگ بدر]]، [[شجاع‌ترین]] ما کسی بود که هم‌ردیف و پا به پای [[پیامبر]] می‌جنگید»<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}: حِینَ سُئِلَ عَنْ مَوْقِفِ النَّبِیِّ {{صل}} یَوْمَ بَدْرٍ-: کَانَ أَشَدَّنَا یَوْمَ بَدْرٍ مَنْ حَاذَی بِرُکْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}}}؛ المعجم الأوسط، ج۳، ص۳۷۱، ح۳۴۳۱. </ref>.<ref>ر. ک: [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ص ۴۹۷-۵۰۷. </ref>
 
== [[شجاعت در سیره علوی]] ==
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نمونۀ [[انسان]] [[شجاع]] است که هنگام [[اقدام]] و [[نبرد]]، کسی نمی‌توانست در برابر ایشان بایستد و هیچ انگیزه‌ای او را از [[اقدام]] و کوشش بازنمی‌داشت، همان‌گونه که [[شب هجرت]] در بستر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خوابید و [[جان]] خویش را در معرض بزرگ‌ترین خطر [[قرارداد]]. امّا زمانی که باید از [[اقدام]] بی‌مورد [[پرهیز]] می‌کرد، به خاطر مصلحتی بزرگ‌تر، از [[حق]] خویش [[گذشت]] و در برابر جریان [[سقیفه]] و برخی جریانات دیگر، [[سکوت]] کرد. [[امام]] {{ع}} به [[انسان‌ها]] آموخت که در مسیر [[زندگی]] باید شجاعانه گام بردارند، آنجا که [[یقین]] به امری حاصل شد، شجاعانه [[اقدام]] کنند و آنجا که [[آدمی]] گرفتار [[شک]] و [[شبهه]] می‌‌شود، باید شجاعانه از [[اقدام]] به آن کار [[دست]] کشند<ref>{{متن حدیث|فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ وَ إِنْ [أَنْتَ] لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ أَمْثَل}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۸۴.</ref>
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} در [[جنگ اُحد]]، رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد. ایشان با اینکه در این [[جنگ]]، زخم‌های زیادی برداشته بود، شجاعانه می‌جنگید؛ به گونه‌ای که شمشیرش [[شکست]] و از [[پیامبر]] {{صل}} درخواست [[شمشیر]] کرد و [[حضرت]] [[ذوالفقار]] خود را به او داد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۶. </ref>. به پاس شجاعت‌ها و جوانمردی‌های [[علی]] {{ع}} در این روز، منادی از [[آسمان]] ندا در داد: {{متن حدیث|لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِی‏}}<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۶. </ref>.<ref>ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه احد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۲۵-۱۲۶. </ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[اتئاد]]
* [[اتئاد]]
* [[اراده]]
* [[اراده]]
خط ۱۱۴: خط ۱۳۲:
* [[حفظ ملکه شجاعت]]
* [[حفظ ملکه شجاعت]]
* [[ستایش شجاعت]]
* [[ستایش شجاعت]]
{{پایان}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1100410.jpg|22px]] [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شجاعت ۲ (مقاله)|مقاله «شجاعت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶''']]
# [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:1379259.jpg|22px]] [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|'''سیره پیامبر خاتم ج۱''']]
{{پایان منابع}}


==منابع==
== پانویس ==
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
{{پانویس}}
* [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]


==پانویس==
{{فضایل اخلاقی}}
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]
[[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]
[[رده:شجاعت]]
[[رده:شجاعت]]
خط ۱۳۱: خط ۱۵۴:
[[رده:مدخل اخلاقی نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل اخلاقی نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]]
[[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]]
{{فضیلت}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۴۴

شجاعت در مقابل ترس به معنای استواری و پابرجا بودن قلب در زمان بروز سختی‌ها و مشکلات است که در آیات و روایات فراوانی به آن توصیه شده است. شجاعت می‌‌تواند در میدان جنگ باشد، یا در میدان دفاع از عقیده و عمل به دین. ایمان به خداوند، خوف از او و عقیده به معاد از جمله عوامل شجاعت هستند. شجاعت آثار مختلفی همچون راستگویی، صبر در سختی‌ها و پیروزی را به دنبال دارد.

معناشناسی شجاعت

شجاعت به معنای استواری و پابرجا بودن قلب در زمان بروز سختی‌ها و مشکلات است[۱].[۲] صفت بارز انسان شجاع این است که از جنگ نمی‌ترسد و اقدام به آن می‌کند[۳]. صفت شجاعت در برابر صفت "جبن" (ترس) قرار دارد که باعث می‌‌شود قدرت تدبیر و تصمیم‌گیری از انسان گرفته شده و موجب سردرگمی و شکست او شود[۴] اما در شجاعت چنین نیست[۵].

از مشخصات دیگر شجاعت این است که انسان را به اقدام و ایستادگی فرامی خواند. به وسیلۀ شجاعت می‌توان هنگام عمل، بر ترس پیروز شد و اقدام کرد و در موقع ضرورت نیز دست از اقدام برداشت و صبر کرد[۶]. شجاعت منشأ برخی صفات دیگر مانند: عفّت، شهامت، بلندهمتی، حلم، آرامش و ثَبات، کظم غیظ (فرو خوردن خشم) و وقار است[۷].[۸]

شجاعت در قرآن

واژه شجاعت در قرآن نیامده است؛ اما برخی آیات که در آنها از ترس از غیر خدا نهی شده در رابطه با شجاعت تفسیر شده‌اند و نیز آیات دیگری که دستور به جنگ یا برخی از کارها می‌‌دهد، مانند:

  1. ﴿إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۹]؛
  2. ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ[۱۰]؛
  3. ﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۱]؛
  4. ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ[۱۲].[۱۳]
  5. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۱۴]؛
  6. ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ[۱۵]؛
  7. ﴿فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا[۱۶]؛
  8. ﴿قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ[۱۷]؛
  9. ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۱۸].

در آیات آخر برخی از نکات مطرح گردیده که عبارت‌اند از:

  1. مأموریت رسول خدا (ص) برای برخورد و مبارزه شجاعانه با کفار و منافقان.
  2. برخورد قاطع و شجاعانه پیامبر با کفار.
  3. پیامبر موظف به جهاد و مقابلۀ شجاعانه، در برابر کافران و منافقان است.
  4. برخورد قاطع و شجاعانه پیامبر در برابر لجاجت‌های قومش.
  5. شجاعت در تبلیغ رسالت خویش و دین اسلام[۱۹].

شجاعت در روایات

روایات فراوانی دربارۀ فضیلت شجاعت از ناحیۀ معصومین (ع) صادر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. امیرالمؤمنین (ع) می‌‌فرماید: «ارزش مرد به اندازۀ همت اوست و صدق او به مقدار جوان‌مردی‌اش و دلیری (شجاعت) او به میزان ننگی ـ که از بدنامی ـ دارد و پارسایی او به مقدار غیرتی که دارد»[۲۰].[۲۱]
  2. امام صادق (ع) فرمودند: «خداوند انبیاء را به اخلاقی نیکو اختصاص داده، لذا هرکس این اخلاق را در خود بیابد، باید خداوند را بر آن سپاس گوید و هرکس دارای این اخلاق نباشد، باید به درگاه الهی تضرّع نموده تا این صفات را دریابد. راوی می‌‌گوید: خدمت امام عرض کردم: فدایت شوم! این اخلاق که ویژه انبیاست کدام است؟ فرمود: پرهیزگاری، قناعت، صبر، شکر، بردباری، حیاء، بخشندگی، شجاعت، غیرت، نیکوکاری، راست گفتاری، و امانت‌داری»[۲۲].[۲۳]

گستره شجاعت

شجاعت بخش‌های زیادی از زندگی انسان را شامل شده و آن را تحت تاثیر خود قرار داده است، مانند:

  1. شجاعت در جنگ: شجاعت در جنگ از مهم‌ترین ویژگی‌های مجاهد مؤمن است و در برخی آیات از آن سخن به میان آمده است مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۲۴]. در روایات نیز جهاد، زکاتِ شجاعت معرفی شده است[۲۵]. قرآن کریم تمام کسانی را که به جنگ با دشمنان می‌پردازند محبوب خدا دانسته و در وصف شجاعتشان آنان را به دیواری محکم و نفوذ ناپذیر تشبیه کرده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ[۲۶].[۲۷]
  2. شجاعت در دفاع از عقیده: در قرآن کریم از ایستادگی حضرت ابراهیم (ع) و یاران او در برابر دشمنان که از عقیدۀ خود دفاع کردند با نیکی یاد شده است و آنان به عنوان الگو برای مسلمانان معرفی شده اند: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا[۲۸]. رفتار ساحرانی که در برابر فرعون به موسی ایمان آوردند و از تهدید به قطع دست و پا و به دار آویختن نترسیدند را می‌‌توان ناشی از شجاعت دانست[۲۹].
  3. شجاعت در فرماندهی: شجاعت شرط فرماندهی است، در داستان بنی اسرائیل که از دشمن به تنگ آمده بودند و از پیامبرشان خواستند فرماندهی برای آنان انتخاب کند، پیامبر آنها برایشان طالوت را فرمانده قرار داد و علم و توانایی جسمی وی را دو دلیل عمده در گزینش او به فرماندهی بنی‌اسرائیل بیان کرد[۳۰] مفسران، توانایی جسمی را شجاعت دانسته اند[۳۱].
  4. شجاعت در تبلیغ دین: خداوند شجاعت در تبلیغ دین را امری پسندیده دانسته: ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۳۲] و ترس از مردم در این زمینه را نهی کرده است: ﴿فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ[۳۳]. شجاعت در تبلیغ دین، وصف همه پیامبران بوده و آنان در تبلیغ دین از هیچ‌کس جز خدا نمی‌ترسیدند[۳۴].
  5. شجاعت در عمل به دین: عمل به وظایف دینی در جامعه‌ای که بیشتر افراد آن با انجام دادن امور دینی مخالف‌اند و در جهت نابودی دین تلاش می‌‌کنند، اقدامی شجاعانه است، لذا قرآن کسانی را که به وظایف دینی خویش عمل می‌کنند و افرادی را که در جهت بقای دین خود می‌کوشند و از سرزنش کسی نمی‌هراسند ستوده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۳۵].[۳۶]

عوامل و زمینه‌های شجاعت

شجاعت زمینه‌ها و عواملی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. ایمان به خدا: قرآن کریم ایمان را نشانۀ انسان شجاع دانسته و انسان‌های شجاع باایمان را برتر از عابدان ترسو می‌‌داند: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۳۷]؛ ﴿فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۸]. بنابراین شجاعت از مهم‌ترین ویژگی‌های مجاهد مؤمن، شرط کمال ایمان و موجب توانمندی در برابر دشمن می‌شود.
  2. خوف از خدا: ترس از خدا شجاعت‌ آفرین و از بین برندۀ هراس از دشمن و مردم است، لذا خداوند ترس از مردم نهی کرده و به ترس از خویش فرمان داده است: ﴿فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا[۳۹].
  3. عقیده به معاد: اگر انسان مرگ را نابودی بداند، از هر کاری که موجب خطر شود پرهیز می‌‌کند، اما کسی که اعتقاد به معاد دارد بعد از بررسی تمام جوانب کار و اینکه مانع عقلی و شرعی نداشته باشد اقدام به آن کار می‌‌کند هرچند موجب خطر شود: ﴿فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ[۴۰]. مؤمنان چون خودشان را در جنگ با دشمن میان دنیای فناپذیر و آخرت پایدار می‌بینند، در میدان نبرد از خود شجاعت بیشتری بروز می‌دهند[۴۱].
  4. توکل بر خدا: توکل بر خداوند به انسان شجاعت می‌بخشد و تحمل او را در برابر ناگواری‌ها بالا می‌برد[۴۲]، لذا پیامبران الهی در برابر تمام مشکلات و توطئه‌ها با استفاده از توکل بر خداوند ایستادگی می‌‌کردند[۴۳].
  5. امدادهای الهی: امدادهای الهی سبب محکم شدن دل و نترسیدن از زیادی دشمن است. در این زمینه در قرآن کریم مثال‌های فراوانی وجود دارد که به واسطۀ امدادهای الهی کارهای شجاعانه ای صورت گرفته است مانند: داستان مادر حضرت موسی[۴۴]، داستان اصحاب کهف[۴۵] و.... البته باید دانست امداد الهی در صورتی است که مؤمنان در جهاد صبر و پایداری داشته باشند: ﴿بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ[۴۶].[۴۷]

مراتب شجاعت

  1. برتری پیدا کردن بر دیگران در امور دنیایی و مادی: حال این غلبه در جنگ باشد یا در موضوعی علمی و یا در ورزش و.... در این مرتبه، انسان شجاع با ثبات قلب و به‌کارگیری امکانات می‌‌تواند بر کسی دیگر غلبه کند: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ[۴۸].[۴۹]
  2. غلبه بر نفس اماره: پیامبر اکرم (ص) می‌‌فرمایند: «شجاعترین مردمان کسی است که بر هوای نفس خود غلبه کند»[۵۰]. در این مرتبه، چیزی که مقابل انسان شجاع قرار دارد حقیقت و واقعیّت خود انسان است، از این‌رو، غلبه بر آن بسیار دشوار است[۵۱].
  3. غلبه بر مشکلات، در امتحانات الهی: آیات قرآن، سنّت معصومین (ع) و تاریخ بیانگر آن است که اگر انسان مورد رحمت خداوند قرار نگیرد، در امتحانات به سختی شکست می‌‌خورد به گونه ای که ممکن است شخص ماهیّت انسانی خود را از دست بدهد.
  4. غلبه بر رذایل اخلاقی: بالاترین مرتبه ای که برای شجاعت بیان شده، مرتبۀ غلبه بر صفات رذیله و اخلاق ناپسند است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۵۲].[۵۳]

آثار شجاعت

شجاعت مهم‌ترین کلید پیروزی و پایۀ سربلندی است و در مقابل، ترس بی‌جا از رذایل اخلاق و مایۀ ذلت و زبونی انسان‌هاست[۵۴]، لذا برای شجاعت که نقش مهمی در زندگی انسان دارد آثار مختلفی بیان شده است مانند:

  1. راستگویی و هماهنگی در گفتار و عمل؛
  2. دور ماندن از نفاق و دورویی؛
  3. انفاق مال؛
  4. صبر در سختی‌ها و مبارزه شجاعانه در میدان نبرد[۵۵]؛
  5. دفاع از توحید و عقب‌نشینی نکردن در برابر دشمن[۵۶]؛[۵۷]
  6. پیروزی در برابر کافران[۵۸]؛
  7. دریافت فضل و محبت خداوند[۵۹].[۶۰]

موانع شجاعت

با بررسی عوامل شجاعت روشن می‌‌شود هر چیزی که مقابل آنها باشد به عنوان موانع شجاعت محسوب می‌‌شوند مانند عدم وجود ایمان راسخ در قلب، عقیده به معاد نداشتن و.... از عوامل دیگری که می‌‌توان به عنوان مانع برای شجاعت نام برد عبارت است از:

  1. ترس: ترس که صفتی در مقابل شجاعت است به عنوان مهمترین مانع برای شجاعت محسوب می‌‌شود، ترس از دشمن، ترس از مقاومت مردم در برابر سخن حق، ترس از سرزنش دیگران، ترس بر مال، جان و ناموس[۶۱]. اما خداوند بر اساس آیۀ ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ[۶۲] بندگان خود را با ترس، گرسنگی (قحطی)، نابودی بخشی از دارایی آنها، گرفتن جانشان و از بین رفتن بخشی از محصولاتشان و... امتحان می‌‌کند و به کسانی که در برابر مشکلات صبر کنند بشارت به ثواب و پاداش الهی داده است.
  2. دیگر مانع شجاعت شیطان است که با زینت دادن دنیا در چشم انسان‌ها[۶۳]،[۶۴] تلاش خود را برای ترساندن مردم به کار می‌برد تا در برابر دشمن مقاومت نکنند[۶۵].[۶۶]
  3. دنیاطلبی مانع دیگر شجاعت است[۶۷].
  4. راحت‌طلبی نیز انسان را از کارهای شجاعانه باز می‌دارد[۶۸].[۶۹]

شجاعت در سیره نبوی

از رسول اکرم (ص) به عنوان مردی شجاع یاد می‌‌شود، کسی که حق را بر زبان جاری می‌ساخت و در راه بیان حق از هیچ سرزنشی بیم به دل راه نمی‌داد. باتوجه به اینکه شجاعت یکی از فضایل اخلاقی است لذا به صورت کامل در وجود رسول اکرم (ص) ظهور یافته بود، به صورتی که اگر لازم بود سخن حقّی گفته شود، آن حضرت به صراحت آن را بیان می‌‌کرد و اگر در جنگ بود، جلوتر از همه بود. شجاعت پیامبر هم در زمینه‌های تبلیغ رسالت خویش متبلور بود و هم در زمینه‌های جنگی[۷۰].

امام علی (ع) می‌فرماید: «وقتی جنگ شدّت می‌گرفت، ما خود را در پناه پیامبر خدا (ص) قرار می‌دادیم و هیچ کس به دشمن، نزدیک‌تر از او نبود»[۷۱]. همچنین زمانی که از امیرالمؤمنین (ع) درباره جایگاه پیامبر (ص) در جنگ بدر سؤال شد؛ فرمودند: «در جنگ بدر، شجاع‌ترین ما کسی بود که هم‌ردیف و پا به پای پیامبر می‌جنگید»[۷۲].[۷۳]

شجاعت در سیره علوی

امیرالمؤمنین (ع) نمونۀ انسان شجاع است که هنگام اقدام و نبرد، کسی نمی‌توانست در برابر ایشان بایستد و هیچ انگیزه‌ای او را از اقدام و کوشش بازنمی‌داشت، همان‌گونه که شب هجرت در بستر پیامبر اکرم (ص) خوابید و جان خویش را در معرض بزرگ‌ترین خطر قرارداد. امّا زمانی که باید از اقدام بی‌مورد پرهیز می‌کرد، به خاطر مصلحتی بزرگ‌تر، از حق خویش گذشت و در برابر جریان سقیفه و برخی جریانات دیگر، سکوت کرد. امام (ع) به انسان‌ها آموخت که در مسیر زندگی باید شجاعانه گام بردارند، آنجا که یقین به امری حاصل شد، شجاعانه اقدام کنند و آنجا که آدمی گرفتار شک و شبهه می‌‌شود، باید شجاعانه از اقدام به آن کار دست کشند[۷۴].[۷۵] امیرمؤمنان (ع) در جنگ اُحد، رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد. ایشان با اینکه در این جنگ، زخم‌های زیادی برداشته بود، شجاعانه می‌جنگید؛ به گونه‌ای که شمشیرش شکست و از پیامبر (ص) درخواست شمشیر کرد و حضرت ذوالفقار خود را به او داد[۷۶]. به پاس شجاعت‌ها و جوانمردی‌های علی (ع) در این روز، منادی از آسمان ندا در داد: «لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِی‏»[۷۷].[۷۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۱۷۲؛ الجوهری، الصحاح، ج ۳، ص ۱۲۳۵ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۱، ص۲۳۴.
  2. ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰؛ یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶؛ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۱-۴۰۲.
  3. المصباح، ص۳۰۵، «شجع»؛ نیز نک: علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ص۱۰، «مقدمه».
  4. لسان العرب، ج۱۳، ص۸۴؛ التحقیق، ج۲، ص۵۹ - ۶۰، «جبن»؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۲۲.
  5. ر. ک: یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  6. ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰.
  7. اخلاق ناصری، ص۷۶، ۱۴۸؛ احیاء علوم الدین، ج۸، ص ۹۹.
  8. ر. ک: یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  9. «جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را می‌ترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.
  10. «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
  11. «و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
  12. «بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
  13. ر. ک: یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  14. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر» سوره توبه، آیه ۷۳.
  15. «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر» سوره فتح، آیه ۲۹.
  16. «در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکرده‌اند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۴.
  17. «بگو ای قوم من! هر چه می‌توانید کرد انجام دهید من نیز خواهم کرد، به زودی خواهید دانست» سوره انعام، آیه ۱۳۵.
  18. «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
  19. ر. ک: سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ص ۷۶۰.
  20. «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَیْرَتِهِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۷.
  21. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۴۸۴.
  22. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّا لَنُحِبُّ مَنْ کَانَ عَاقِلًا فَهِماً فَقِیهاً حَلِیماً مُدَارِیاً صَبُوراً صَدُوقاً وَفِیّاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ الْأَنْبِیَاءَ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَی ذَلِکَ وَ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْیَسْأَلْهُ إِیَّاهَا. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ: هُنَّ الْوَرَعُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّکْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَیَاءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْغَیْرَةُ وَ الْبِرُّ وَ صِدْقُ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۵۶.
  23. ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۷-۴۰۸.
  24. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانى مى‏دارد و خداوند نعمت‏گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  25. عیون الحکم، ص۲۷۵؛ مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۶.
  26. «بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
  27. ر. ک: یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  28. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  29. سوره طه، آیه: ۷۰ – ۷۲.
  30. سوره بقره، آیه ۲۴۶-۲۴۷.
  31. مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۲ - ۶۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۵۰۵؛ مخزن العرفان، ج۲، ص۳۶۸.
  32. «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
  33. «پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد» سوره مائده، آیه ۴۴.
  34. نک: التبیان، ج۸، ص۳۴۵ - ۳۴۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۶؛ مخزن العرفان، ج۱۰، ص۲۳۴.
  35. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانى می دارد و خداوند نعمت ‏گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  36. ر. ک: یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  37. «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  38. «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشى سترگ، برترى بخشيده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
  39. «پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد و آيات مرا ارزان مفروشيد» سوره مائده، آیه ۴۴.
  40. «اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتاده‌اید آنان نیز چون شما به رنج افتاده‌اند و شما به خداوند امیدی دارید» سوره نساء، آیه ۱۰۴.
  41. الصحیح من سیرة النبی، ج۹، ص۳۳۷.
  42. نک: اطیب البیان، ج۸، ص۳۳۳ – ۳۳۴.
  43. سوره یونس، آیه ۷۱؛ سوره هود، آیه ۵۳ – ۵۸.
  44. سوره قصص، آیه ۱۰.
  45. سوره کهف، آیه ۱۴.
  46. «چرا؛ (بی‌گمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند و خداوند آن را جز مژده‌ای برای شما قرار نداد و (آنان را فرستاد) تا دل‌هاتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند پیروزمند فرزانه نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۵ ـ ۱۲۶
  47. ر. ک: یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  48. «در حقيقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نيروى‏] بدن بر شما برترى بخشيده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  49. ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۴.
  50. «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ»؛ نهج الفصاحة، حدیث ۲۹۹.
  51. ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۴-۴۰۵.
  52. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوا و داناست» سوره نور، آیه ۲۱.
  53. ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۶.
  54. اخلاق در قرآن، ج۲، ص۲۲۹.
  55. سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  56. نک: مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۰ – ۳۲۱.
  57. سوره مائده، آیه ۵۴.
  58. سوره بقره، آیه ۲۴۹-۲۵۰.
  59. سوره مائده، آیه ۵۴.
  60. ر. ک: یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  61. نک: الکشاف، ج۳، ص۳۰۲؛ بدائع الکلام، ص۱۲۷.
  62. «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵.
  63. احکام القرآن، ج۲، ص۲۸۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۲، ص ۸.
  64. سوره آل عمران، آیه ۱۴.
  65. حقائق التأویل، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۱.
  66. سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.
  67. سوره بقره، آیه ۲۴۹.
  68. سوره مائده، آیه: ۲۱ – ۲۴.
  69. ر. ک: یوسف‌زاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  70. ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰-۴۵۱.
  71. «الإمام علی (ع): کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) فَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ‌»؛ نهج البلاغة، ح۹.
  72. «الإمام علی (ع): حِینَ سُئِلَ عَنْ مَوْقِفِ النَّبِیِّ (ص) یَوْمَ بَدْرٍ-: کَانَ أَشَدَّنَا یَوْمَ بَدْرٍ مَنْ حَاذَی بِرُکْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)»؛ المعجم الأوسط، ج۳، ص۳۷۱، ح۳۴۳۱.
  73. ر. ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۴۹۷-۵۰۷.
  74. «فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ وَ إِنْ [أَنْتَ] لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ أَمْثَل»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  75. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۴۸۴.
  76. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۶.
  77. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۶.
  78. ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه احد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۲۵-۱۲۶.