مخالفان امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = امام علی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[امام علی]]''' است. "'''[[امام علی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[مخالفان امام علی در کلام اسلامی]] - [[مخالفان امام علی در تاریخ اسلامی]] - [[مخالفان امام علی در معارف و سیره نبوی]] - [[مخالفان امام علی در معارف و سیره علوی]] - [[مخالفان امام علی در معارف و سیره فاطمی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = امام علی (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام علی در قرآن]] | [[امام علی در حدیث]] | [[امام علی در کلام اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام علی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مخالفان امام علی==
'''مخالفان امام علی{{ع}}''' افرادی بودند که به دلیل [[عدالت‌محوری]] و [[دین‌مداری]] حضرت با ایشان مخالف شده بودند. ویژگی‌های اصلی مخالفان امام علی{{ع}} عبارت بود از [[جهل]]؛ [[نفاق]] و [[تعصب]] [[باطل]]. مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی [[حکومت امام علی]]{{ع}} نیز عبارت بود از: [[دنیاطلبی]]؛ ریاست‌خواهی؛ کینه‌های پنهان؛ [[جهل]] و عدالت‌گریزی. اما شیوه حضرت در برخورد با مخالفین از درس‌آموزترین بخش‌های [[تاریخ]] [[سیاسی]] [[زندگی]] آن بزرگوار است. [[امام]] در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ [[مدارا]]؛ برخورد [[قاطع]].
[[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که آنان را ناکثین خواند، اصحاب صفین که آنها را قاسطین نام نهاد و اصحاب نهروان یعنی خوارج که آنها را مارقین نامید. ناکثین پول‌پرستان، صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بودند. سخنان [[امام علی|علی]] {{ع}} درباره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است. روح قاسطين، روح سیاست‌بازی و تقلب و نفاق بود. آنها می‌کوشیدند زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت [[امام علی|علی]] {{ع}} را فرو ریزند. جنگ علی {{ع}} با معاویه و افراد او در حقیقت جنگ با نفاق و دورویی بود. دسته سوم که مارقین هستند عصبیت‌های ناروا، خشکه‌مقدسی‌ها و جهالت‌های خطرناک داشتند.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۹۳ تا۱۰۶.</ref>


==ویژگی‌های اصلی مخالفان امام علی==
== مقدمه ==
# '''[[جهل]]:''' از اصلی‌ترین ویژگی‌ها که هم در خوارج و هم در یاران معاویه وجود داشت، جهل است. جهل شامیان سبب شد تا معاویه بتواند آنچه می‌خواهد با نام اسلام ترویج کند. هنگامی که پیک [[امام علی|علی]] {{ع}} در شام بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام نماز جمعه کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم اعتراض نکرد. مخفیانه نماینده [[امام علی|علی]] {{ع}} را خواست و به او گفت: به علی {{ع}} بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو می‌آیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمی‌دهند.<ref>همان، ص ۶۱۱.</ref> خوارج نیز چنان جاهل بودند که برای دشمنی خود با علی {{ع}}، فلسفه و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند؛ یعنی تعصب را با جهل آمیختند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمت‌ها و اندرزها (کتاب)|حکمت‌ها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.</ref> در اوصاف خوارج در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت.
[[عدالت‌محوری]] و [[دین‌مداری]] [[امام علی]] {{ع}} سبب مخالفت گروه‌هایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه [[حبّ]] و [[بغض]] شخصی، بلکه [[مصلحت]] عموم [[مسلمانان]] و [[نظام اسلامی]] را در نظر داشت.
# '''[[نفاق]]:''' نفاق، بارزترین مشخصۀ معاویه و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان [[امام علی]] {{ع}} را تشکیل می‌دادند و علی {{ع}} سالیان متمادی مشغول مبارزه با آنها بود. مشکل‌ترین مبارزه‌ها مبارزه با نفاق است. مبارزه با زیرک‌هایی که احمق‌ها را وسیلۀ خود قرار می‌دهند. این پیکار چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با کفر دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که اسلام است و چهرۀ باطن که کفر و شیطنت است و درک آن برای مردم عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک توده‌ها از ظاهر فراتر نمی‌رود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمی‌ترسم، بلکه از منافق دانای زمان می‌ترسم که آنچه را می‌پسندد، می‌گوید و آنچه را ناشایست می‌داند، می‌کند. هر قدر در جامعه‌ای افراد احمق و جاهل بیشتر باشد بازار نفاق داغ‌تر است، زیرا جاهل ابزار دست منافق است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.</ref> تاریخ اسلام گواه این مطلب است که هرگاه مسلمانان با کفر روبه‌رو شده‌اند پیروز گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفته‌اند مغلوب شده‌اند؛ زیرا شناخت و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است.<ref>آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.</ref> در میان دشمنان [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} از سرکردۀ جبهه نفاق معاویه بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود می‌جست. هنگامی که عثمان در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و نیازمند حمایت بود، معاویه هیچ کمکی به او نکرد. زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده عثمان بیشتر از زنده او مفید است؛ از این‌رو با وقت‌کشی زمینه را برای قتل او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشته‌شدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا لباس خون‌آلود و انگشت بريدۀ عثمان را به شام آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا مسجد جامع دمشق آویزان کرد و در خطبه‌ای عوام‌فریبانه در غم کشته شدن خلیفۀ مظلوم به شدت گریست و مردم را به انتقام‌جویی و خون‌خواهی تحریک کرد. مردم که از قتل مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و [[امام علی]] {{ع}} را قاتل او می‌دانستند، برای خون‌خواهی عثمان حاضر به جنگ با [[امام علی|علی]] {{ع}} شدند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]]، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.</ref> اکثر مردم دوره‌های پیشین باور نمی‌کردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو اموی بوده، پیوند قبیله‌ای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و محبت عثمان بهره‌مند بود. اما [[امام علی]] {{ع}} با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینه‌چینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در نامه ۲۸ و ۳۷ نهج البلاغه این نکته را به معاویه گوشزد کرده‌اند: تو بسیار مسئله عثمان و قاتلان او را مطرح می‌کنی، در حالی که تا جایی که یاری او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که یاری تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقت‌کشی زمینه مرگ او را فراهم آوردی.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.</ref> معاویه در خون‌خواهی عثمان، هم بهانه‌ای برای مبارزه با امام علی {{ع}} پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام مردم به ابزار دین مجهز کند. امویان پس از حکومت عثمان، بر بیت‌المال و مناصب حکومتی دست یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند دیانت بود. او پس از قتل عثمان خود را مؤمن و مدافع خون ریخته شدۀ خليفۀ مظلوم جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن آیه ۳۳ سوره اسراء {{عربی|اندازه=۱۵۵%|﴿{{متن قرآن|وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}﴾}}؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار داده‌ایم توانست سپاهی به نام دین ضد [[امام علی]] {{ع}} تجهیز کند. معاویه پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانی‌نمایان پول‌پرستی همچون ابوهریره، عامل روحانیت را نیز در اختیار گرفت.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.</ref> او در جنگ صفین نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست می‌دید منافقانه دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند و به سپاه امام علی {{ع}} گفت: قرآن در میان ما و شما حاکم است. در حالی که او نه اهل قرآن بود و نه اعتقادی به آن داشت. او برای رسیدن به هدف‌های خود از تظاهر به هر عقیده‌ای بهره می‌برد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.</ref> معاویه حتی پس از شهادت [[امام علی]] {{ع}} دست از دشمنی با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و اندیشه [[امام علی]] {{ع}} بر جان‌ها، دستور داد بر ایشان در منابر و خطابه‌ها لعن کنند. طرفداران علی {{ع}} را به هر بهانه‌ای هرچند به ناروا دستگیر می‌کرد و با هزینه‌های مالی فراوان برخی را به جعل حدیث ضد امام علی {{ع}} و به نفع امویان تشویق می‌کرد. این سنت سوء تا سال‌ها پس از مرگ معاویه نیز ادامه داشت.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.</ref>
# '''[[تعصب باطل]]:''' یکی از ویژگی‌های برخی دشمنان [[امام علی]] {{ع}} جمود و تعصب باطل بود که بیش از همه در میان خوارج دیده می‌شد و می‌توان گفت خوارج نخستین جریان جمود فکری و تعصب باطل در دنیای اسلام هستند. ایشان عقل و منطق را در اجرای دین به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد می‌کردند. ظاهربینی آنان ضربه‌های سختی به جامعه اسلامی وارد آورد. جمود و جهالت ایشان به قدری بود که توطئه قتل امام علی {{ع}} را در شب نوزدهم رمضان ترتیب دادند تا اجر بیشتری از این عبادت ببرند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.</ref> از آنجا که خوارج مهم‌ترین دشمنان [[امام علی]] {{ع}} بودند، ایشان را به‌طور جداگانه بررسی می‌نماییم.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۹۳ تا۱۰۶.</ref>


==[[خوارج]]==
== دسته‌بندی مخالفان [[امام علی]] {{ع}} ==
===پیدایش خوارج===
[[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به [[پیکار]] برخاست:
* خوارج در لغت به معنای شورشیان است. پیدایش این گروه به جنگ صفين باز می‌گردد. در آخرین روزی که سپاه [[امام علی]] {{ع}} در آستانه پیروزی بود سپاه معاویه قرآن‌ها را بر سر نیزه کردند تا یاران علی {{ع}} دچار تردید شوند. علی {{ع}} با تیزهوشی دستور به ادامه جنگ داد و فرمود: حقیقت قرآن منم و این کاغذها ظاهر قرآن است. کاغذ قرآن در برابر حقیقت آن احترامی ندارد. اصحاب خاص [[امام علی]] {{ع}} به رهبری مالک اشتر به جنگ ادامه دادند، ولی برخی افراد ظاهربین نادان و مقدس‌نمای فاقد تشخیص، امام را به ترک جنگ مجبور کردند. تلاش علی {{ع}} برای روشن کردن این افراد بی‌فایده بود و حضرت به ناچار حکمیت را پذیرفت. عمروعاص از سوی معاویه حکم شد و [[امام علی]] {{ع}} نیز عبدالله بن عباس را معرفی کرد؛ اما این جاهلان به بهانۀ خویشاوندی او با علی {{ع}}، با این پیشنهاد مخالفت کردند. امام علی {{ع}} مالک اشتر را معرفی کرد که با او نیز مخالفت کردند. سرانجام ابوموسی اشعری را که فردی احمق و با گرایش‌هایی ضد [[امام علی|علی]] {{ع}} بود، معرفی کردند. او نیز با ساده‌لوحی از عمروعاص فریب خورد و معاویه برای خلافت تعیین شد. پس از این رسوایی، مقدس‌نمایان، امام را مقصر دانستند و مدعی شدند حکمیت انسان کفر است و حکم تنها از آن خداوند است. آنها [[امام علی]] {{ع}} را کافر دانسته و او را به توبه و استغفار امر کردند، اما علی {{ع}} این کار را نپذیرفت و ایشان حکم ارتداد علی {{ع}} را صادر کردند. این عده در آینده‌ای نه چندان دور باغی و شورشی شدند و به خوارج لقب یافتند. حزب سیاسی ایشان کم‌کم تبدیل به یک جریان فاسد عقیدتی با اصول عقایدی خشک و شکننده شد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۹۴؛ ج ۲۱، ص ۸۸.</ref> در میان دشمنان [[امام علی]] {{ع}} خطر خوارج بیش از دیگران و مقابله با ایشان نیز دشوارتر بود؛ زیرا تقوای ظاهری آنان هر مؤمن نافذالايمانی را به تردید وا می‌داشت. جوی تاریک و فضایی پر از شک و تردید به وجود آمده بود. [[امام علی]] {{ع}} در عظمت مقابله با خوارج فرمودند: تنها من بودم که چشم این فتنه را درآوردم. کسی غیر از من جرأت چنین اقدامی را نداشت. در آن شرایط موج تاریکی و شبهه‌ناکی بالا گرفته بود.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۰.</ref> [[امام علی]] {{ع}} می‌دانست که قوت گرفتن ایشان اسلام را به جمود و تحجر و ظاهرگرایی می‌کشاند و لطمه جبران‌ناپذیری بر اسلام وارد می‌سازد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۹۲.</ref>
# '''[[اصحاب جمل]] ([[ناکثین]]):''' این جماعت در غالب [[اهل]] پول‌پرستی، صاحبان مطامع و طرفداران [[تبعیض]] بودند. سخنان [[امام علی|علی]] {{ع}} درباره [[عدل]] و [[مساوات]] بیشتر متوجه این جمعیت است.  
===اوصاف خوارج===
# '''[[اصحاب صفین]] ([[قاسطین]]):''' [[روح]] این گروه، [[روح]] سیاست‌بازی و تقلب و [[نفاق]] بود. آنها می‌کوشیدند زمام [[حکومت]] را در [[دست]] گرفته و بنیان [[حکومت]] [[امام علی|علی]] {{ع}} را فرو ریزند. [[جنگ]] [[امام علی|علی]] {{ع}} با [[معاویه]] و افراد او در [[حقیقت]] [[جنگ]] با [[نفاق]] و [[دورویی]] بود.  
* روحیه خوارج مرکب از زشتی و زیبایی است ولی در مجموع روحيۀ خطرناک و وحشتناکی است که آنها را در صف دشمنان [[امام علی]] {{ع}} قرار داد:
# '''[[اصحاب نهروان]] ([[خوارج]] یا [[مارقین]]):''' شاخصه‌های مهم این افراد را می‌توان در عصبیت‌های ناروا، خشکه‌مقدسی‌گری و جهالت‌های خطرناک یافت<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.</ref>.
#فداکاری و مبارزه؛ آنها روحیه‌ای مبارزه‌گر و فداکار داشتند و در راه عقیده خویش سرسختانه می‌کوشیدند. معاویه پدر یکی از خوارج را به دنبال پسرش فرستاد. پدر که نتوانست فرزندش را منصرف کند عاقبت به او گفت: می‌روم و کودک خردسالت را می‌آورم تا او را ببینی و به واسطه مهر پدری از این کار دست برداری. فرزند پاسخ داد: به خدا قسم، من به ضربتی سخت مشتاق‌ترم تا به فرزندم.
#تنسک و عبادت؛ خوارج بسیار متنسک بودند؛ به احکام اسلام سخت پایبند بودند. ابن عباس درباره ایشان به علی {{ع}} می‌گوید: دوازده هزار نفر که از کثرت عبادت پیشانی‌هایشان پینه بسته و از فرط سجده، دست‌هایشان مانند پاهای شتر سخت شده است. پیراهن کهنه و مندرس دارند ولی بسیار مصمم و قاطع هستند. ابن عباس از دیدن تقوای آنها در حیرت افتاده بود. او می‌بایست با کسانی می‌جنگید که از وی عابد‌تر و زاهدتر بودند. از او کمتر گناه می‌کردند و حتی یک دروغ نمی‌گفتند و یاران [[امام علی|علی]] {{ع}} تنها با اطمینان به او بود که توانستند با افرادی با چنین ظاهر نورانی جنگ کنند.<ref>همان، صص ۳۱۷ و ۶۰۰.</ref>
#جهل و نادانی؛ ایشان مردمی جاهل و نادان بودند. حقایق را نمی‌فهمیدند و معارف را بد تفسیر می‌کردند. خوارج با روح فرهنگ اسلامی ناآشنا بودند. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: ایشان مردمی خشن، فاقد اندیشۀ عالی و احساسات لطیف، مردمی پست، برده‌صفت، اوباش هستند که از هر گوشه‌ای جمع شده و از هر ناحیه‌ای گرد هم آمده‌اند (ریشه ندارند) و باید تربیت شوند و تعلیمات دینی ببینند. باید کسی قیم آنها باشد و برایشان حکومت کند. اینها مانند مهاجرین و انصار نبودند که تربیت‌شدۀ پیامبران باشند.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۸.</ref> جهالت این گروه باعث تردید و گمراهی دیگران نیز می‌شد. آنان آن‌چنان جاهل بودند که در تمجيد عمل ابن ملجم، قاتل علی {{ع}} شعری بدین مضمون سرودند: ارزش عمل او از عبادت تمام انسان‌ها بالاتر است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[مشکلات علی (کتاب)|مشکلات علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۱۲.</ref>
#کوته‌بینی و تنگ‌نظری؛ مردمی کوته‌بین و تنگ‌نظر بودند. تنها خود را اهل هدایت دانسته و سایر مردم را در ضلالت و گمراهی و جهنمی می‌شمردند. تنگ‌نظری خود را به صورت عقیده‌ای دینی مطرح می‌کردند. افراد را با ارتکاب یک کبيره مثل دروغ یا غیبت، کافر و مستحق خلود در آتش می‌دانستند.
#ظاهربینی و ساده‌لوحی؛ خوارج تنها به ظاهر عبادت‌ها توجه داشته و در اثر ناآشنایی با روح فرهنگ اسلامی به راحتی فریب می‌خوردند. مانند ماجرای بر نیزه کردن قرآن که فریب ظاهر قرآن را خوردند.<ref>همان، ص ۳۲۰.</ref>
#تزلزل و بی‌ثباتی در عقیده؛ ایشان به دلیل فقدان بینش عمیق به سرعت اختلاف‌نظر پیدا کرده و تغییر عقیده می‌دادند. مثلاً ایشان نخست بر حکمیت تأکید داشتند و سپس آن را به شدت محکوم کرده و مساوی كفر دانستند و یا اینکه ابتدا وجود خلیفه و حاکم را غیرضروری و غیرشرعی می‌پنداشتند، ولی بعداً با عبدالله بن وهب راسبی بیعت کردند.<ref>یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۶۷.</ref>
===عقاید و دیدگاه‌های خوارج===
* پیدایش خوارج ابتدا در قالب جریان سیاسی بود، ولی سپس به جریان فکری و عقیدتی تبدیل شد که مهم‌ترین مبانی فکری آنها از این قرار است:
#راضی شدن به حکمیت کفر است و هرکس به آن راضی شده همچون [[امام علی|علی]] ، عثمان، اصحاب جمل، اصحاب حکمیت و ... کافر است و باید توبه کند. آنان خود را هم کافر می‌دانستند و از کار خود توبه کردند.
#هر کس که افراد توبه نکرده همچون [[امام علی|علی]] و عثمان و ... را کافر نداند کافر است.
#ایمان تنها عقیده قلبی نیست، بلکه عمل نیز بخشی از ایمان است. پس اگر کسی گناه کند، کافر می‌شود. چون علی {{ع}} کافر است، تمام جامعۀ زمان او نیز کافر هستند.<ref>یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۷۶.</ref>
#حکومت‌ها ریشۀ فساد هستند، پس باید امر به معروف را از آنها شروع کرد. در وجوب امر به معروف، احتمال تأثير و عدم ترتب مفسده شرط نیست. خوارج دو شرط اصلی امر به معروف و نهی از منکر را نداشتند: بصیرت در دین و بصیرت در عمل. لذا با علم به اینکه خونشان هدر می‌رود و هیچ نتیجه‌ای بر قیام آنها مترتب نیست قیام و امر به معروف را واجب می‌دانستند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[معاد (کتاب)معاد]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۶۴؛ یادداشت‌ها، ج ۳، صص ۳۷۲ و ۳۸۶؛ [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۰۰.</ref>
#خوارج ابتدا معتقد بودند که با وجود قرآن، نیازی به حاکم و خلیفه نیست و مردم خود باید به کتاب خدا عمل کنند. بعداً از این اعتقاد برگشتند و با عبدالله بن واهب راسبی بیعت کردند و معتقد شدند که خلافت باید با انتخابات آزاد صورت گیرد؛ خلاف نظر شیعه که خلافت را امری الهی می‌داند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۰۱؛ [[معاد (کتاب)معاد]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۶۴.</ref>
#آنها تمام فرقه‌های مسلمانان را غیر از خوارج، کافر شمرده و به همین دلیل با آنها نماز نمی‌خواندند، ذبیحۀ آنها را پاک نمی‌دانستند و با آنان ازدواج نمی‌کردند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اصل عدل در اسلام (کتاب)|اصل عدل در اسلام]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۶۳.</ref>
#خوارج خلافت ابوبکر و عمر و انتخاب عثمان و [[امام علی|علی]] {{ع}} را صحیح می‌شمردند؛ ولی عثمان را به دلیل انحراف و نادیده گرفتن مصالح مسلمانان و [[امام علی]] {{ع}} را به دلیل پذیرش حکمیت و توبه نکردن کافر و واجب‌القتل می‌پنداشتند. آنان با سایر خلفا نیز همواره در جنگ بودند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۰۳؛ یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۶۷.</ref>
===خوارج امروز===
* گرچه خوارج منقرض شده‌اند ولی افکار ایشان در میان مسلمانان ریشه دوانید و روح این تفکر در میان بسیاری از مقدس‌نماها وجود داشته و مزاحمی برای پیشرفت اسلام و مسلمانان بوده است. [[امام علی]] {{ع}} مخالف فکر خوارج بودند. شخص آنها و فکر آنها در هر زمانی که باشد مورد انتقاد [[امام علی|علی]] {{ع}} است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[مشکلات علی (کتاب)|مشکلات علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۹۳، ۳۰۹ و ۶۱۱.</ref>
* یکی از مشخصات تفکر خوارج که در حال حاضر هم میان مسلمانان وجود دارد ظاهرگرایی و تشخیص حق و باطل به اعتبار شخصیت‌ها و چهره‌های تأثیرگذار در جامعه است. ایشان در هر قضیه‌ای ظاهر را دیده و معتقد بودند اکثریت که بزرگان صحابه هم در میان آنها هستند، ملاک حقیقت‌اند. در حالی که در اندیشه [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} حق و باطل مقياس شخصیت‌ها است نه اینکه اشخاص مقياس حق و باطل باشند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۰۶.</ref>
* تنگ‌نظری نیز از دیگر ویژگی خوارج است که امروز در جامعه اسلامی مشاهده می‌شود. امروزه برخی خشک‌مغزان، همه مردم جهان، جز عده کمی مانند خود را، به دیده الحاد و کفر می‌نگرند و دایره اسلام و هدایت را بسیار محدود می‌پندارند. این تفکر که سایر فرق مسلمانان مخلد در عذاب هستند از خوارج به مسلمانان رسیده است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۹۳؛ یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۷۱.</ref>
* علی {{ع}} همواره با جهالت و خشکه‌مقدسی مخالف است و از شیعیان خود در هر زمانی انتظار هوشیاری و بینش دارد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[مشکلات علی (کتاب)|مشکلات علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۱۱.</ref> درسی که می‌توانیم از خوارج برای این دوران بگیریم لزوم هماهنگی میان تقدس و بینش افراد است. تاریخ اسلام گواه این مطلب است که با افزایش مقدس‌های فاقد بینش و بصیرت، خطر عوام‌فریبی از سوی دشمنان بیشتر شده است. منفعت‌پرستان با زیرکی از تقوای بدون بصیرت برخی متدينان سوء استفاده کرده و حوادثی همچون بر نیزه کردن قرآن بارها رخ داده است. نکته دیگر اینکه بسنده کردن به کلیات بی‌نتیجه است. بدون تعیین طرز صحیح استنباط و برداشت از قرآن دعوت به پیروی از قرآن مفید نیست. خوارج گرچه دعوت به قرآن می‌کردند، ولی چون با شیوه صحیح استفاده از این منبع نورانی آشنا نبودند بیشتر گمراه می‌شدند. قرآن وجوه متعددی دارد که باعث گمراهی بیشتر افراد فاسد می‌شود. مثلاً در قرآن از حقانیت علی {{ع}} یا معاویه در جنگ صفین سخنی به میان نیامده است، بلکه تنها توصیه به هوشیاری در تشخیص فرقه ظالم شده است. [[امام علی|علی]] {{ع}} می‌فرماید: عدم تطبیق کلیات به مصادیق جزئی بی‌فایده است. باید در هر زمان مصداق ظلم و عدل را به درستی تشخیص داد.<ref>یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۷۴.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۹۳ تا۱۰۶.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== ویژگی‌های اصلی مخالفان [[امام علی]] {{ع}} ==
=== نخست: جهل ===
{{اصلی|جهل}}
از اصلی‌ترین ویژگی‌ها که هم در [[خوارج]] و هم در [[یاران]] [[معاویه]] وجود داشت، [[جهل]] است. جهل [[شامیان]] سبب شد تا معاویه بتواند آنچه می‌خواهد با نام [[اسلام]] ترویج کند. هنگامی که پیک [[امام علی|علی]] {{ع}} در [[شام]] بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام [[نماز جمعه]] کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم [[اعتراض]] نکرد. مخفیانه نماینده [[امام علی]] {{ع}} را خواست و به او گفت: به علی {{ع}} بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو می‌آیم که چهارشنبه را از [[جمعه]] تشخیص نمی‌دهند<ref> مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱.</ref> خوارج نیز چنان [[جاهل]] بودند که برای [[دشمنی]] خود با [[امام علی|علی]] {{ع}}، [[فلسفه]] و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک [[مذهب]] و روش [[دینی]] درآوردند؛ یعنی [[تعصب]] را با جهل آمیختند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمت‌ها و اندرزها (کتاب)|حکمت‌ها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.</ref>.


==منابع==
=== دوم: نفاق ===
* [[پرونده:1368951.jpg|22px]] [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|'''امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت''']].
{{اصلی|نفاق}}
«نفاق»، بارزترین مشخصۀ [[معاویه]] و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان [[امام علی]] {{ع}} را تشکیل می‌دادند و امام علی{{ع}} سالیان متمادی مشغول [[مبارزه]] با آنها بود. مشکل‌ترین مبارزه‌ها [[مبارزه]] با [[نفاق]] است. مبارزه با زیرک‌هایی که احمق‌ها را وسیلۀ خود قرار می‌دهند. این [[پیکار]] چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با [[کفر]] دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که [[اسلام]] است و چهرۀ [[باطن]] که [[کفر]] و شیطنت است و [[درک]] آن برای [[مردم]] عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک توده‌ها از ظاهر فراتر نمی‌رود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: من بر امتم از [[مؤمن]] و [[مشرک]] نمی‌ترسم، بلکه از [[منافق]] دانای زمان می‌ترسم که آنچه را می‌پسندد، می‌گوید و آنچه را ناشایست می‌داند، می‌کند. هر قدر در جامعه‌ای افراد احمق و [[جاهل]] بیشتر باشد بازار نفاق داغ‌تر است، زیرا جاهل ابزار [[دست]] منافق است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.</ref>. تاریخ اسلام [[گواه]] این مطلب است که هرگاه [[مسلمانان]] با [[کفر]] روبه‌رو شده‌اند [[پیروز]] گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفته‌اند مغلوب شده‌اند؛ زیرا [[شناخت]] و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است<ref>آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.</ref> در میان [[دشمنان]] [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} از سرکردۀ جبهه [[نفاق]] [[معاویه]] بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود می‌جست. هنگامی که [[عثمان]] در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و [[نیازمند]] حمایت بود، معاویه هیچ کمکی به او نکرد؛ زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده [[عثمان]] بیشتر از زنده او مفید است؛ از این‌رو با وقت‌کشی زمینه را برای [[قتل]] او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشته‌شدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا [[لباس]] خون‌آلود و انگشت بريدۀ عثمان را به [[شام]] آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا [[مسجد]] جامع دمشق آویزان کرد و در خطبه‌ای عوام‌فریبانه در [[غم]] کشته شدن خلیفۀ [[مظلوم]] به شدت گریست و [[مردم]] را به انتقام‌جویی و [[خون‌خواهی]] تحریک کرد. [[مردم]] که از [[قتل]] مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و [[امام علی]] {{ع}} را [[قاتل]] او می‌دانستند، برای خون‌خواهی عثمان حاضر به [[جنگ]] با امام علی {{ع}} شدند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]]، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.</ref>. اکثر مردم دوره‌های پیشین باور نمی‌کردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در [[دفاع]] از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو [[اموی]] بوده، پیوند قبیله‌ای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و [[محبت]] عثمان بهره‌مند بود. اما [[امام علی]] {{ع}} با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینه‌چینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در [[نامه]] ۲۸ و ۳۷ [[نهج البلاغه]] این نکته را به [[معاویه]] گوشزد کرده‌اند: تو بسیار مسئله [[عثمان]] و [[قاتلان]] او را مطرح می‌کنی، در حالی که تا جایی که [[یاری]] او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که [[یاری]] تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقت‌کشی زمینه [[مرگ]] او را فراهم آوردی<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.</ref>. معاویه در خون‌خواهی عثمان، هم بهانه‌ای برای [[مبارزه]] با [[امام علی]] {{ع}} پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام [[مردم]] به ابزار [[دین]] مجهز کند. [[امویان]] پس از [[حکومت عثمان]]، بر [[بیت‌المال]] و مناصب [[حکومتی]] [[دست]] یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند [[دیانت]] بود. او پس از قتل عثمان خود را [[مؤمن]] و مدافع [[خون]] ریخته شدۀ خليفۀ [[مظلوم]] جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن [[آیه]] ۳۳ [[سوره اسراء]] {{متن قرآن|وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار داده‌ایم توانست سپاهی به نام [[دین]] ضد [[امام علی]] {{ع}} تجهیز کند. معاویه پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانی‌نمایان پول‌پرستی همچون [[ابوهریره]]، عامل [[روحانیت]] را نیز در [[اختیار]] گرفت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.</ref> او در [[جنگ صفین]] نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست می‌دید منافقانه دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند و به [[سپاه]] [[امام علی]] {{ع}} گفت: [[قرآن]] در میان ما و شما [[حاکم]] است. در حالی که او نه [[اهل]] قرآن بود و نه [[اعتقادی]] به آن داشت. او برای رسیدن به هدف‌های خود از تظاهر به هر عقیده‌ای بهره می‌برد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.</ref>. معاویه حتی پس از [[شهادت]] [[امام علی]] {{ع}} دست از [[دشمنی]] با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و [[اندیشه]] [[امام علی]] {{ع}} بر [[جان‌ها]]، [[دستور]] داد بر ایشان در منابر و خطابه‌ها [[لعن]] کنند. طرفداران امام علی {{ع}} را به هر بهانه‌ای هرچند به ناروا دستگیر می‌کرد و با هزینه‌های [[مالی]] فراوان برخی را به [[جعل حدیث]] ضد امام {{ع}} و به نفع [[امویان]] [[تشویق]] می‌کرد. این [[سنت]] [[سوء]] تا سال‌ها پس از [[مرگ]] معاویه نیز ادامه داشت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.</ref>.


=== سوم: تعصب باطل ===
{{اصلی|تعصب}}
یکی از ویژگی‌های برخی [[دشمنان امام علی]] {{ع}} [[جمود]] و [[تعصب]] [[باطل]] بود که بیش از همه در میان [[خوارج]] دیده می‌شد و می‌توان گفت خوارج نخستین جریان جمود [[فکری]] و تعصب [[باطل]] در دنیای [[اسلام]] هستند. ایشان [[عقل]] و منطق را در [[اجرای دین]] به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد می‌کردند. ظاهربینی آنان ضربه‌های [[سختی]] به [[جامعه اسلامی]] وارد آورد. جمود و [[جهالت]] ایشان به قدری بود که [[توطئه]] [[قتل]] امام {{ع}} را در شب نوزدهم [[رمضان]] ترتیب دادند تا [[اجر]] بیشتری از این [[عبادت]] ببرند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.</ref>.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.</ref>


==پانویس==
== علل مخالفت با [[حکومت امام علی]] {{ع}} ==
{{یادآوری پانویس}}
{{اصلی|مخالفان امام علی در تاریخ اسلامی}}
{{پانویس2}}
در تحلیل و ریشه‌یابی حوادث [[اجتماعی]]، باید همه عوامل [[فرهنگی]]، [[سیاسی]]، اجتماعی و [[اقتصادی]] مربوط به آن را بررسید و این، کاری است بسیار حساس و دشوار؛ به ویژه اگر مربوط به قرن‌های گذشته و [[تحریف]] شده باشد. با توجه به این نکته، در این جا با بهره‌گیری از منابع موجود، به مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی حکومت امام علی {{ع}}، اشاره می‌کنیم.
# '''[[دنیاطلبی]]:''' امیرالمؤمنین علی {{ع}} در یک تحلیل کلی، انگیزه مشترک مخالفان خود را دنیاطلبی دانسته، می‌فرماید: چون به کار برخاستم گروهی [[پیمان]] بسته شکستند، و گروهی از جمع [[دینداران]] بیرون جسته و گروهی دیگر با [[ستمکاری]] دلم را خستند. گویا هرگز [[کلام]] [[پروردگار]] را نشنیدند ـ یا شنیدند و کار نیستند ـ که می‌فرماید: «سرای آن [[جهان]] از آن کسانی است که [[برتری]] نمی‌جویند و راه تبه کاری نمی‌پویند، و پایان کار، ویژه [[پرهیزگاران]] است». آری به [[خدا]] دانستند، لکن [[دنیا]] در دیده آنان [[زیبا]] بود، و [[زیور]] آن در چشم‌هایشان خوش‌نما<ref>نهج البلاغه، خطبه۳، ص۱۱.</ref>.
# '''ریاست‌خواهی:''' [[دوستی]] جاه و مقام، یکی دیگر از علل [[مخالفت]] با [[حکومت امام علی]] {{ع}} بود؛ به ویژه در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]]. شورای تعیین شده از سوی [[عمر]]، سبب گردید تا کسانی مانند [[طلحه]] و [[زبیر]] چشم [[طمع]] به [[خلافت]] بدوزند و خود را هم‌سنگ [[امام علی]] {{ع}} بپندارند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸؛ و ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۷۵.</ref>. جز آن، عوامل دیگری نیز وجود داشت که [[امید]] آن دو را برای دست‌یابی به خلافت تقویت می‌کرد؛ عواملی همچون ارتباط نزدیک با [[عایشه]]<ref>ر.ک: الشیخ المفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۳.</ref>، یکی از سرسخت‌ترین و پرنفوذترین منتقدان [[عثمان]]؛ ناآگاهی نسل جدید [[مسلمانان]] از احادیث نبوی در شأن امام علی {{ع}}؛ انزوای سیاسی [[امام]] و پیروانش در دوران ۲۵ ساله [[حکومت]] [[خلفا]]، و پیشینه درخشان طلحه و زبیر در صدر اسلام<ref>ر.ک: تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۷۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۵.</ref>. این عوامل و نیز نقش کلیدی طلحه و زبیر در فراخوانی معترضان [[سیاسی]] از گوشه و کنار [[جهان اسلام]] برای [[شورش]] علیه عثمان<ref>ر.ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۳۵؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۸۰؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۱.</ref>، سبب شده بود که هم خود و هم بسیاری از [[مردم]] آنان را خلیفه‌های بالقوه بدانند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸ - ۲۹.</ref>. در [[سرپیچی]] [[معاویه]] از پذیرش [[خلافت امام علی]] {{ع}} نیز نقش [[حب ریاست]] نمودی روشن‌تر از [[آفتاب]] دارد.
# '''کینه‌های پنهان:''' یکی از جدی‌ترین عوامل [[مخالفت]] برخی از افراد و گروه‌ها با [[امام علی]] {{ع}}، بغض‌ها و کینه‌های درونی آنان بود؛ یعنی همان عاملی که در [[سقیفه]] موجب کنار گذاشتن [[امام]] شد و ۲۵ سال پس از آن نیز نه تنها از میان نرفت که عمیق‌تر شده بود. [[امیرمؤمنان]]، خود، در این باره می‌فرماید: مرا چه با [[قریش]] ـ اگر با من به [[جنگ]] برآید ـ به [[خدا]] [[سوگند]]، آن [[روز]] که [[کافر]] بودند با آنان [[پیکار]] نمودم و اکنون که [[فریب]] خورده‌اند آماده کارزارم. من دیروز هماورد آنان بودم و امروز هم پا پس نمی‌گذارم. به خدا قریش از ما [[کینه]] نکشید، جز برای آن‌که خدا ما را بر آنان گزید. آنان را – پروردیم- و در زمره خود در آوردیم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳، ص۳۴، و ر.ک: المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۷۶.</ref>.
# '''[[جهل]]:''' یکی از بنیادی‌ترین [[دلایل]] [[مخالفت با امام علی]] {{ع}}، ناآشنایی [[مردم]] با [[آموزه‌های دینی]]، فقر فرهنگی و [[تحجر]] و قشری‌گری بود که بخش عمده‌ای از آن، ریشه در سیاست‌های نادرست خلفای پیشین داشت. وقتی [[هدف]] اصلی [[حکومت]]، افزایش کمّی جمعیت [[مسلمانان]] و توسعه جغرافیایی [[جهان اسلام]] باشد و اقدامات فرهنگی شایسته‌ای برای افزایش آگاهی‌های دینی مردم صورت نگیرد، بلکه بالاتر از آن، کتابت و ترویج [[احادیث]] [[پیامبر]] نیز ممنوع شود، نتیجه‌ای جز سر برآوردن افراد و گروه‌های سطحی‌نگر و ظاهرگرا را نمی‌توان [[انتظار]] داشت.
# '''عدالت‌گریزی:''' عدالت‌گریزی [[صاحبان قدرت]] و وابستگان آنان، یکی دیگر از ویژگی‌های [[جامعه]] در عهد امام علی {{ع}} بود. این در حالی است که [[امام]] [[عدالت اجتماعی]] را در سرلوحه اهداف خویش قرار داده بود و می‌کوشید تا ابعاد گوناگون آن را به اجرا درآورد<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۲۲۰ - ۲۳۳.</ref>.


== شیوه [[امام علی]] {{ع}} در مواجهه با مخالفان ==
{{اصلی|مخالفان امام علی در معارف و سیره علوی}}
این بخش از [[سیره امام علی]] {{ع}} از درس‌آموزترین بخش‌های [[تاریخ]] [[سیاسی]] [[زندگی]] آن بزرگوار است. [[امیرمؤمنان]] در دوران کوتاه [[حکومت]] خویش با سه [[نبرد]] ویران‌گر داخلی روبه‌رو شد و در برخورد با جنگ‌افروزان، [[آداب]] [[اخلاقی]] را فرونگذاشت و به همه [[احکام فقهی]] مربوط به [[جنگ]] با [[اهل]] [[قبله]] پایبند بود<ref>ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۳؛ الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.</ref>. امام علی {{ع}} در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ [[مدارا]]؛ برخورد [[قاطع]]:
# '''گفت‌وگو:''' امیرمؤمنان با همه گروه‌های مخالف خود به گفت‌وگو می‌پرداخت و با [[بردباری]] و [[فروتنی]] [[دلایل]] آنان را می‌شنید. در روزهای آغاز [[خلافت]]، با برخی از کسانی که از [[بیعت]] با وی خودداری می‌کردند، گفت‌وگو کرد. اما آنان منطق روشن امام را با سخنانی این‌چنین پاسخ می‌گفتند: «به من شمشیری بده که [[کافر]] را از [[مؤمن]] باز شناساند؛ زیرا [اگر با تو بیعت کنم و در [[جنگ‌ها]] همراه تو باشم] می‌ترسم مؤمنی را بکشم و به [[آتش دوزخ]] بسوزم»<ref>المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۵۵۱-۵۵۲.</ref>.
# '''[[مدارا]]:''' [[امام علی]] {{ع}} نخست مخالفان [[سیاسی]] خود را از راه [[مذاکره]]، [[نصیحت]] می‌کرد و اگر این شیوه کارگر نمی‌افتاد، راه مدارا و [[بردباری]] را پیشه می‌گرفت. برخی از یاران امام از وی می‌خواستند تا با کسانی که از [[بیعت]] با او روتافته‌اند، با [[خشونت]] [[رفتار]] کند و دست‌کم آنان را [[زندانی]] کند<ref>ر.ک: الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۴۳؛ ابوجعفر الاسکافی، محمد، المعیار والموازنه، ص۱۰۶.</ref>؛ اما [[امام]] این نظر را نمی‌پسندید و به صراحت اعلام می‌داشت که هرکس تا زمانی که به رویارویی مسلحانه علیه [[حکومت اسلامی]] برنخیزد، در [[امان]] خواهد بود.
# '''شدت و [[قاطعیت]]:''' هنگامی که [[مذاکره]] با مخالفان به جایی نرسید و برخورد مسالمت‌آمیز به [[سوء]] استفاده از آن انجامید، امام دست به شمشیر برد و با همان قاطعیتی که در نبردهای صدر اسلام از خود به نمایش گذاشته بود، به رویارویی با جنگ‌افروزان پرداخت<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص۲۳۹ ـ ۲۴۲.</ref>.
== [[آداب]] [[اخلاقی]] در نبرد با مخالفان ==
[[امام علی]] {{ع}} هنگامی که جز نبرد، راه دیگری پیش روی خود ندید، از رعایت آداب اخلاقی دست نکشید و [[فتوت]] و [[جوان‌مردی]] را فرو نگذاشت. در این جا نمونه‌هایی از این آداب را از نظر می‌گذرانیم.
# '''پرهیز از شروع [[جنگ]]:''' امام علی {{ع}} در هیچ میدانی آغازگر جنگ نبود<ref>ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۰؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۳- ۲۰۴؛ الدینوری، احمد، الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۸.</ref> و به سپاهیان خود می‌فرمود: «با آنان مجنگید، مگر به جنگ دست یازند؛ چراکه ـ [[سپاس]] [[خدا]] را ـ [[حجت]] با شماست و رها کردنشان تا دست به [[پیکار]] گشایند، حجتی دیگر برای شما بر آنها است»<ref>نهج البلاغه، نامه ۱۴، ص۱۸۰.</ref>.
# '''مصونیت پیام‌رسانان [[دشمن]]:''' [[امام علی]] {{ع}} از [[لشکریان]] خود می‌خواست تا به پیام‌رسانان دشمن آسیبی نرسانند و هرگاه بر کسی دست یافتند که خود را پیام‌رسان می‌خوانَد و در این ادعا صادق می‌نماید، او را به خود واگذارند تا پیغامش را برساند و به نزد یارانش بازگردد<ref>ابوحنیفة المغربی، النعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۶.</ref>.
# '''[[خوش‌رفتاری]] با [[ناتوانان]]:''' در [[مکتب]] [[امیرمؤمنان]]، [[رفتار]] با دشمن در چارچوبی از مسائل [[اخلاقی]] قرار می‌گیرد؛ به گونه‌ای که نمی‌توان برای فرونشاندن کینه‌های درونی، کشته شدگان را مثله کرد و یا فراریان<ref>لزوم خودداری از کشتن فراریان در صورتی است که آنان پل‌های پشت سر خود را خراب شده ببینند، و قصد بازگشت به جنگ نداشته باشند. ر.ک: الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.</ref> و زخم‌خوردگان را از پا در آورد. [[امام]] نه تنها با مجروحان دشمن [[بدرفتاری]] نمی‌کرد، بلکه به مداوای آنان [[همت]] می‌گماشت؛ چنان‌که در جنگ با خوارج، چهل نفر از زخم‌خوردگان را برای مداوا به [[کوفه]] انتقال داد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۲۴؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۴۸.</ref>.
# '''[[فتوت]] و [[جوان‌مردی]]:''' امیرمؤمنان {{ع}} برای از میان بردن [[دشمنان]]، هر شیوه‌ای را روا نمی‌دانست و جز به [[نبرد]] جوانمردانه تن نمی‌داد. در [[جنگ صفین]]، ابتدا لشکریان معاویه به نهر آب دست یافتند و یاران امام را از نوشیدن آن باز داشتند. امام علی {{ع}} با خطابه‌ای پرشور<ref>ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۵۱.</ref>، لشکریان خود را به عقب راندن دشمن فرا خواند و ساعت‌هایی بعد به این مقصود دست یافت<ref>الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۸؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref>. [[معاویه]] که از [[مقابله به مثل]] [[امام]] نگران بود، از [[عمرو بن عاص]] در این باره نظرخواهی کرد. وی در پاسخ گفت: «به گمانم علی دست به چنین کاری نمی‌زند»<ref>الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۰۶.</ref>. [[حقیقت]] نیز همین بود. برخی از یاران امام از ایشان خواستند تا آب را بر [[دشمن]] ببندد و با [[سلاح]] [[تشنگی]]، آنان را به هلاکت اندازد؛ اما امام در پاسخ فرمود: «من در این کار مقابله به مثل نمی‌کنم. راه ورودی را برای آنان بازگذارید. برندگی [[شمشیر]] برای [[نبرد]] با آنان کافی است»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴، و ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۵؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۲.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۲۴۵.</ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1368104.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۶''']]
# [[پرونده:1368951.jpg|22px]] [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|'''امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت''']]
{{پایان منابع}}
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{امام علی}}
{{مخالفان امام علی}}


[[رده:امام علی]]
[[رده:امام علی]]
[[رده:مخالفان امام علی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۰

مخالفان امام علی(ع) افرادی بودند که به دلیل عدالت‌محوری و دین‌مداری حضرت با ایشان مخالف شده بودند. ویژگی‌های اصلی مخالفان امام علی(ع) عبارت بود از جهل؛ نفاق و تعصب باطل. مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی حکومت امام علی(ع) نیز عبارت بود از: دنیاطلبی؛ ریاست‌خواهی؛ کینه‌های پنهان؛ جهل و عدالت‌گریزی. اما شیوه حضرت در برخورد با مخالفین از درس‌آموزترین بخش‌های تاریخ سیاسی زندگی آن بزرگوار است. امام در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ مدارا؛ برخورد قاطع.

مقدمه

عدالت‌محوری و دین‌مداری امام علی (ع) سبب مخالفت گروه‌هایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه حبّ و بغض شخصی، بلکه مصلحت عموم مسلمانان و نظام اسلامی را در نظر داشت.

دسته‌بندی مخالفان امام علی (ع)

امیرمؤمنان (ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست:

  1. اصحاب جمل (ناکثین): این جماعت در غالب اهل پول‌پرستی، صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بودند. سخنان علی (ع) درباره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است.
  2. اصحاب صفین (قاسطین): روح این گروه، روح سیاست‌بازی و تقلب و نفاق بود. آنها می‌کوشیدند زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت علی (ع) را فرو ریزند. جنگ علی (ع) با معاویه و افراد او در حقیقت جنگ با نفاق و دورویی بود.
  3. اصحاب نهروان (خوارج یا مارقین): شاخصه‌های مهم این افراد را می‌توان در عصبیت‌های ناروا، خشکه‌مقدسی‌گری و جهالت‌های خطرناک یافت[۱].

ویژگی‌های اصلی مخالفان امام علی (ع)

نخست: جهل

از اصلی‌ترین ویژگی‌ها که هم در خوارج و هم در یاران معاویه وجود داشت، جهل است. جهل شامیان سبب شد تا معاویه بتواند آنچه می‌خواهد با نام اسلام ترویج کند. هنگامی که پیک علی (ع) در شام بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام نماز جمعه کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم اعتراض نکرد. مخفیانه نماینده امام علی (ع) را خواست و به او گفت: به علی (ع) بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو می‌آیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمی‌دهند[۲] خوارج نیز چنان جاهل بودند که برای دشمنی خود با علی (ع)، فلسفه و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند؛ یعنی تعصب را با جهل آمیختند[۳].

دوم: نفاق

«نفاق»، بارزترین مشخصۀ معاویه و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان امام علی (ع) را تشکیل می‌دادند و امام علی(ع) سالیان متمادی مشغول مبارزه با آنها بود. مشکل‌ترین مبارزه‌ها مبارزه با نفاق است. مبارزه با زیرک‌هایی که احمق‌ها را وسیلۀ خود قرار می‌دهند. این پیکار چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با کفر دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که اسلام است و چهرۀ باطن که کفر و شیطنت است و درک آن برای مردم عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک توده‌ها از ظاهر فراتر نمی‌رود. پیامبر (ص) فرمودند: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمی‌ترسم، بلکه از منافق دانای زمان می‌ترسم که آنچه را می‌پسندد، می‌گوید و آنچه را ناشایست می‌داند، می‌کند. هر قدر در جامعه‌ای افراد احمق و جاهل بیشتر باشد بازار نفاق داغ‌تر است، زیرا جاهل ابزار دست منافق است[۴]. تاریخ اسلام گواه این مطلب است که هرگاه مسلمانان با کفر روبه‌رو شده‌اند پیروز گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفته‌اند مغلوب شده‌اند؛ زیرا شناخت و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است[۵] در میان دشمنان امیرمؤمنان (ع) از سرکردۀ جبهه نفاق معاویه بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود می‌جست. هنگامی که عثمان در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و نیازمند حمایت بود، معاویه هیچ کمکی به او نکرد؛ زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده عثمان بیشتر از زنده او مفید است؛ از این‌رو با وقت‌کشی زمینه را برای قتل او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشته‌شدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا لباس خون‌آلود و انگشت بريدۀ عثمان را به شام آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا مسجد جامع دمشق آویزان کرد و در خطبه‌ای عوام‌فریبانه در غم کشته شدن خلیفۀ مظلوم به شدت گریست و مردم را به انتقام‌جویی و خون‌خواهی تحریک کرد. مردم که از قتل مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و امام علی (ع) را قاتل او می‌دانستند، برای خون‌خواهی عثمان حاضر به جنگ با امام علی (ع) شدند[۶]. اکثر مردم دوره‌های پیشین باور نمی‌کردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو اموی بوده، پیوند قبیله‌ای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و محبت عثمان بهره‌مند بود. اما امام علی (ع) با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینه‌چینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. امیرمؤمنان (ع) در نامه ۲۸ و ۳۷ نهج البلاغه این نکته را به معاویه گوشزد کرده‌اند: تو بسیار مسئله عثمان و قاتلان او را مطرح می‌کنی، در حالی که تا جایی که یاری او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که یاری تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقت‌کشی زمینه مرگ او را فراهم آوردی[۷]. معاویه در خون‌خواهی عثمان، هم بهانه‌ای برای مبارزه با امام علی (ع) پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام مردم به ابزار دین مجهز کند. امویان پس از حکومت عثمان، بر بیت‌المال و مناصب حکومتی دست یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند دیانت بود. او پس از قتل عثمان خود را مؤمن و مدافع خون ریخته شدۀ خليفۀ مظلوم جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن آیه ۳۳ سوره اسراء ﴿وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار داده‌ایم توانست سپاهی به نام دین ضد امام علی (ع) تجهیز کند. معاویه پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانی‌نمایان پول‌پرستی همچون ابوهریره، عامل روحانیت را نیز در اختیار گرفت[۸] او در جنگ صفین نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست می‌دید منافقانه دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند و به سپاه امام علی (ع) گفت: قرآن در میان ما و شما حاکم است. در حالی که او نه اهل قرآن بود و نه اعتقادی به آن داشت. او برای رسیدن به هدف‌های خود از تظاهر به هر عقیده‌ای بهره می‌برد[۹]. معاویه حتی پس از شهادت امام علی (ع) دست از دشمنی با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و اندیشه امام علی (ع) بر جان‌ها، دستور داد بر ایشان در منابر و خطابه‌ها لعن کنند. طرفداران امام علی (ع) را به هر بهانه‌ای هرچند به ناروا دستگیر می‌کرد و با هزینه‌های مالی فراوان برخی را به جعل حدیث ضد امام (ع) و به نفع امویان تشویق می‌کرد. این سنت سوء تا سال‌ها پس از مرگ معاویه نیز ادامه داشت[۱۰].

سوم: تعصب باطل

یکی از ویژگی‌های برخی دشمنان امام علی (ع) جمود و تعصب باطل بود که بیش از همه در میان خوارج دیده می‌شد و می‌توان گفت خوارج نخستین جریان جمود فکری و تعصب باطل در دنیای اسلام هستند. ایشان عقل و منطق را در اجرای دین به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد می‌کردند. ظاهربینی آنان ضربه‌های سختی به جامعه اسلامی وارد آورد. جمود و جهالت ایشان به قدری بود که توطئه قتل امام (ع) را در شب نوزدهم رمضان ترتیب دادند تا اجر بیشتری از این عبادت ببرند.[۱۱].[۱۲]

علل مخالفت با حکومت امام علی (ع)

در تحلیل و ریشه‌یابی حوادث اجتماعی، باید همه عوامل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مربوط به آن را بررسید و این، کاری است بسیار حساس و دشوار؛ به ویژه اگر مربوط به قرن‌های گذشته و تحریف شده باشد. با توجه به این نکته، در این جا با بهره‌گیری از منابع موجود، به مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی حکومت امام علی (ع)، اشاره می‌کنیم.

  1. دنیاطلبی: امیرالمؤمنین علی (ع) در یک تحلیل کلی، انگیزه مشترک مخالفان خود را دنیاطلبی دانسته، می‌فرماید: چون به کار برخاستم گروهی پیمان بسته شکستند، و گروهی از جمع دینداران بیرون جسته و گروهی دیگر با ستمکاری دلم را خستند. گویا هرگز کلام پروردگار را نشنیدند ـ یا شنیدند و کار نیستند ـ که می‌فرماید: «سرای آن جهان از آن کسانی است که برتری نمی‌جویند و راه تبه کاری نمی‌پویند، و پایان کار، ویژه پرهیزگاران است». آری به خدا دانستند، لکن دنیا در دیده آنان زیبا بود، و زیور آن در چشم‌هایشان خوش‌نما[۱۳].
  2. ریاست‌خواهی: دوستی جاه و مقام، یکی دیگر از علل مخالفت با حکومت امام علی (ع) بود؛ به ویژه در جنگ‌های جمل و صفین. شورای تعیین شده از سوی عمر، سبب گردید تا کسانی مانند طلحه و زبیر چشم طمع به خلافت بدوزند و خود را هم‌سنگ امام علی (ع) بپندارند[۱۴]. جز آن، عوامل دیگری نیز وجود داشت که امید آن دو را برای دست‌یابی به خلافت تقویت می‌کرد؛ عواملی همچون ارتباط نزدیک با عایشه[۱۵]، یکی از سرسخت‌ترین و پرنفوذترین منتقدان عثمان؛ ناآگاهی نسل جدید مسلمانان از احادیث نبوی در شأن امام علی (ع)؛ انزوای سیاسی امام و پیروانش در دوران ۲۵ ساله حکومت خلفا، و پیشینه درخشان طلحه و زبیر در صدر اسلام[۱۶]. این عوامل و نیز نقش کلیدی طلحه و زبیر در فراخوانی معترضان سیاسی از گوشه و کنار جهان اسلام برای شورش علیه عثمان[۱۷]، سبب شده بود که هم خود و هم بسیاری از مردم آنان را خلیفه‌های بالقوه بدانند[۱۸]. در سرپیچی معاویه از پذیرش خلافت امام علی (ع) نیز نقش حب ریاست نمودی روشن‌تر از آفتاب دارد.
  3. کینه‌های پنهان: یکی از جدی‌ترین عوامل مخالفت برخی از افراد و گروه‌ها با امام علی (ع)، بغض‌ها و کینه‌های درونی آنان بود؛ یعنی همان عاملی که در سقیفه موجب کنار گذاشتن امام شد و ۲۵ سال پس از آن نیز نه تنها از میان نرفت که عمیق‌تر شده بود. امیرمؤمنان، خود، در این باره می‌فرماید: مرا چه با قریش ـ اگر با من به جنگ برآید ـ به خدا سوگند، آن روز که کافر بودند با آنان پیکار نمودم و اکنون که فریب خورده‌اند آماده کارزارم. من دیروز هماورد آنان بودم و امروز هم پا پس نمی‌گذارم. به خدا قریش از ما کینه نکشید، جز برای آن‌که خدا ما را بر آنان گزید. آنان را – پروردیم- و در زمره خود در آوردیم[۱۹].
  4. جهل: یکی از بنیادی‌ترین دلایل مخالفت با امام علی (ع)، ناآشنایی مردم با آموزه‌های دینی، فقر فرهنگی و تحجر و قشری‌گری بود که بخش عمده‌ای از آن، ریشه در سیاست‌های نادرست خلفای پیشین داشت. وقتی هدف اصلی حکومت، افزایش کمّی جمعیت مسلمانان و توسعه جغرافیایی جهان اسلام باشد و اقدامات فرهنگی شایسته‌ای برای افزایش آگاهی‌های دینی مردم صورت نگیرد، بلکه بالاتر از آن، کتابت و ترویج احادیث پیامبر نیز ممنوع شود، نتیجه‌ای جز سر برآوردن افراد و گروه‌های سطحی‌نگر و ظاهرگرا را نمی‌توان انتظار داشت.
  5. عدالت‌گریزی: عدالت‌گریزی صاحبان قدرت و وابستگان آنان، یکی دیگر از ویژگی‌های جامعه در عهد امام علی (ع) بود. این در حالی است که امام عدالت اجتماعی را در سرلوحه اهداف خویش قرار داده بود و می‌کوشید تا ابعاد گوناگون آن را به اجرا درآورد[۲۰].

شیوه امام علی (ع) در مواجهه با مخالفان

این بخش از سیره امام علی (ع) از درس‌آموزترین بخش‌های تاریخ سیاسی زندگی آن بزرگوار است. امیرمؤمنان در دوران کوتاه حکومت خویش با سه نبرد ویران‌گر داخلی روبه‌رو شد و در برخورد با جنگ‌افروزان، آداب اخلاقی را فرونگذاشت و به همه احکام فقهی مربوط به جنگ با اهل قبله پایبند بود[۲۱]. امام علی (ع) در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ مدارا؛ برخورد قاطع:

  1. گفت‌وگو: امیرمؤمنان با همه گروه‌های مخالف خود به گفت‌وگو می‌پرداخت و با بردباری و فروتنی دلایل آنان را می‌شنید. در روزهای آغاز خلافت، با برخی از کسانی که از بیعت با وی خودداری می‌کردند، گفت‌وگو کرد. اما آنان منطق روشن امام را با سخنانی این‌چنین پاسخ می‌گفتند: «به من شمشیری بده که کافر را از مؤمن باز شناساند؛ زیرا [اگر با تو بیعت کنم و در جنگ‌ها همراه تو باشم] می‌ترسم مؤمنی را بکشم و به آتش دوزخ بسوزم»[۲۲].
  2. مدارا: امام علی (ع) نخست مخالفان سیاسی خود را از راه مذاکره، نصیحت می‌کرد و اگر این شیوه کارگر نمی‌افتاد، راه مدارا و بردباری را پیشه می‌گرفت. برخی از یاران امام از وی می‌خواستند تا با کسانی که از بیعت با او روتافته‌اند، با خشونت رفتار کند و دست‌کم آنان را زندانی کند[۲۳]؛ اما امام این نظر را نمی‌پسندید و به صراحت اعلام می‌داشت که هرکس تا زمانی که به رویارویی مسلحانه علیه حکومت اسلامی برنخیزد، در امان خواهد بود.
  3. شدت و قاطعیت: هنگامی که مذاکره با مخالفان به جایی نرسید و برخورد مسالمت‌آمیز به سوء استفاده از آن انجامید، امام دست به شمشیر برد و با همان قاطعیتی که در نبردهای صدر اسلام از خود به نمایش گذاشته بود، به رویارویی با جنگ‌افروزان پرداخت[۲۴].

آداب اخلاقی در نبرد با مخالفان

امام علی (ع) هنگامی که جز نبرد، راه دیگری پیش روی خود ندید، از رعایت آداب اخلاقی دست نکشید و فتوت و جوان‌مردی را فرو نگذاشت. در این جا نمونه‌هایی از این آداب را از نظر می‌گذرانیم.

  1. پرهیز از شروع جنگ: امام علی (ع) در هیچ میدانی آغازگر جنگ نبود[۲۵] و به سپاهیان خود می‌فرمود: «با آنان مجنگید، مگر به جنگ دست یازند؛ چراکه ـ سپاس خدا را ـ حجت با شماست و رها کردنشان تا دست به پیکار گشایند، حجتی دیگر برای شما بر آنها است»[۲۶].
  2. مصونیت پیام‌رسانان دشمن: امام علی (ع) از لشکریان خود می‌خواست تا به پیام‌رسانان دشمن آسیبی نرسانند و هرگاه بر کسی دست یافتند که خود را پیام‌رسان می‌خوانَد و در این ادعا صادق می‌نماید، او را به خود واگذارند تا پیغامش را برساند و به نزد یارانش بازگردد[۲۷].
  3. خوش‌رفتاری با ناتوانان: در مکتب امیرمؤمنان، رفتار با دشمن در چارچوبی از مسائل اخلاقی قرار می‌گیرد؛ به گونه‌ای که نمی‌توان برای فرونشاندن کینه‌های درونی، کشته شدگان را مثله کرد و یا فراریان[۲۸] و زخم‌خوردگان را از پا در آورد. امام نه تنها با مجروحان دشمن بدرفتاری نمی‌کرد، بلکه به مداوای آنان همت می‌گماشت؛ چنان‌که در جنگ با خوارج، چهل نفر از زخم‌خوردگان را برای مداوا به کوفه انتقال داد[۲۹].
  4. فتوت و جوان‌مردی: امیرمؤمنان (ع) برای از میان بردن دشمنان، هر شیوه‌ای را روا نمی‌دانست و جز به نبرد جوانمردانه تن نمی‌داد. در جنگ صفین، ابتدا لشکریان معاویه به نهر آب دست یافتند و یاران امام را از نوشیدن آن باز داشتند. امام علی (ع) با خطابه‌ای پرشور[۳۰]، لشکریان خود را به عقب راندن دشمن فرا خواند و ساعت‌هایی بعد به این مقصود دست یافت[۳۱]. معاویه که از مقابله به مثل امام نگران بود، از عمرو بن عاص در این باره نظرخواهی کرد. وی در پاسخ گفت: «به گمانم علی دست به چنین کاری نمی‌زند»[۳۲]. حقیقت نیز همین بود. برخی از یاران امام از ایشان خواستند تا آب را بر دشمن ببندد و با سلاح تشنگی، آنان را به هلاکت اندازد؛ اما امام در پاسخ فرمود: «من در این کار مقابله به مثل نمی‌کنم. راه ورودی را برای آنان بازگذارید. برندگی شمشیر برای نبرد با آنان کافی است»[۳۳].[۳۴]

منابع

پانویس

  1. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.
  2. مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱.
  3. مطهری مرتضی، حکمت‌ها و اندرزها، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.
  4. مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.
  5. آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.
  6. مطهری مرتضی، نبرد حق و باطل، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.
  7. مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.
  8. مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.
  9. مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.
  10. مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.
  11. مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.
  12. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.
  13. نهج البلاغه، خطبه۳، ص۱۱.
  14. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸؛ و ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۷۵.
  15. ر.ک: الشیخ المفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۳.
  16. ر.ک: تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۷۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۵.
  17. ر.ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۳۵؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۸۰؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۱.
  18. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸ - ۲۹.
  19. نهج البلاغه، خطبه ۳۳، ص۳۴، و ر.ک: المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۷۶.
  20. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۲۰ - ۲۳۳.
  21. ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۳؛ الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.
  22. المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۵۵۱-۵۵۲.
  23. ر.ک: الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۴۳؛ ابوجعفر الاسکافی، محمد، المعیار والموازنه، ص۱۰۶.
  24. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص۲۳۹ ـ ۲۴۲.
  25. ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۰؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۳- ۲۰۴؛ الدینوری، احمد، الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۸.
  26. نهج البلاغه، نامه ۱۴، ص۱۸۰.
  27. ابوحنیفة المغربی، النعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۶.
  28. لزوم خودداری از کشتن فراریان در صورتی است که آنان پل‌های پشت سر خود را خراب شده ببینند، و قصد بازگشت به جنگ نداشته باشند. ر.ک: الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.
  29. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۲۴؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۴۸.
  30. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۵۱.
  31. الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۸؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.
  32. الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۰۶.
  33. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴، و ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۵؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۲.
  34. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۴۵.