مخالفان امام علی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از مخالفت با امام علی)

مخالفان امام علی(ع) افرادی بودند که به دلیل عدالت‌محوری و دین‌مداری حضرت با ایشان مخالف شده بودند. ویژگی‌های اصلی مخالفان امام علی(ع) عبارت بود از جهل؛ نفاق و تعصب باطل. مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی حکومت امام علی(ع) نیز عبارت بود از: دنیاطلبی؛ ریاست‌خواهی؛ کینه‌های پنهان؛ جهل و عدالت‌گریزی. اما شیوه حضرت در برخورد با مخالفین از درس‌آموزترین بخش‌های تاریخ سیاسی زندگی آن بزرگوار است. امام در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ مدارا؛ برخورد قاطع.

مقدمه

عدالت‌محوری و دین‌مداری امام علی (ع) سبب مخالفت گروه‌هایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه حبّ و بغض شخصی، بلکه مصلحت عموم مسلمانان و نظام اسلامی را در نظر داشت.

دسته‌بندی مخالفان امام علی (ع)

امیرمؤمنان (ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست:

  1. اصحاب جمل (ناکثین): این جماعت در غالب اهل پول‌پرستی، صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بودند. سخنان علی (ع) درباره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است.
  2. اصحاب صفین (قاسطین): روح این گروه، روح سیاست‌بازی و تقلب و نفاق بود. آنها می‌کوشیدند زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت علی (ع) را فرو ریزند. جنگ علی (ع) با معاویه و افراد او در حقیقت جنگ با نفاق و دورویی بود.
  3. اصحاب نهروان (خوارج یا مارقین): شاخصه‌های مهم این افراد را می‌توان در عصبیت‌های ناروا، خشکه‌مقدسی‌گری و جهالت‌های خطرناک یافت[۱].

ویژگی‌های اصلی مخالفان امام علی (ع)

نخست: جهل

از اصلی‌ترین ویژگی‌ها که هم در خوارج و هم در یاران معاویه وجود داشت، جهل است. جهل شامیان سبب شد تا معاویه بتواند آنچه می‌خواهد با نام اسلام ترویج کند. هنگامی که پیک علی (ع) در شام بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام نماز جمعه کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم اعتراض نکرد. مخفیانه نماینده امام علی (ع) را خواست و به او گفت: به علی (ع) بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو می‌آیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمی‌دهند[۲] خوارج نیز چنان جاهل بودند که برای دشمنی خود با علی (ع)، فلسفه و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند؛ یعنی تعصب را با جهل آمیختند[۳].

دوم: نفاق

«نفاق»، بارزترین مشخصۀ معاویه و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان امام علی (ع) را تشکیل می‌دادند و امام علی(ع) سالیان متمادی مشغول مبارزه با آنها بود. مشکل‌ترین مبارزه‌ها مبارزه با نفاق است. مبارزه با زیرک‌هایی که احمق‌ها را وسیلۀ خود قرار می‌دهند. این پیکار چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با کفر دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که اسلام است و چهرۀ باطن که کفر و شیطنت است و درک آن برای مردم عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک توده‌ها از ظاهر فراتر نمی‌رود. پیامبر (ص) فرمودند: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمی‌ترسم، بلکه از منافق دانای زمان می‌ترسم که آنچه را می‌پسندد، می‌گوید و آنچه را ناشایست می‌داند، می‌کند. هر قدر در جامعه‌ای افراد احمق و جاهل بیشتر باشد بازار نفاق داغ‌تر است، زیرا جاهل ابزار دست منافق است[۴]. تاریخ اسلام گواه این مطلب است که هرگاه مسلمانان با کفر روبه‌رو شده‌اند پیروز گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفته‌اند مغلوب شده‌اند؛ زیرا شناخت و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است[۵] در میان دشمنان امیرمؤمنان (ع) از سرکردۀ جبهه نفاق معاویه بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود می‌جست. هنگامی که عثمان در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و نیازمند حمایت بود، معاویه هیچ کمکی به او نکرد؛ زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده عثمان بیشتر از زنده او مفید است؛ از این‌رو با وقت‌کشی زمینه را برای قتل او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشته‌شدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا لباس خون‌آلود و انگشت بريدۀ عثمان را به شام آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا مسجد جامع دمشق آویزان کرد و در خطبه‌ای عوام‌فریبانه در غم کشته شدن خلیفۀ مظلوم به شدت گریست و مردم را به انتقام‌جویی و خون‌خواهی تحریک کرد. مردم که از قتل مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و امام علی (ع) را قاتل او می‌دانستند، برای خون‌خواهی عثمان حاضر به جنگ با امام علی (ع) شدند[۶]. اکثر مردم دوره‌های پیشین باور نمی‌کردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو اموی بوده، پیوند قبیله‌ای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و محبت عثمان بهره‌مند بود. اما امام علی (ع) با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینه‌چینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. امیرمؤمنان (ع) در نامه ۲۸ و ۳۷ نهج البلاغه این نکته را به معاویه گوشزد کرده‌اند: تو بسیار مسئله عثمان و قاتلان او را مطرح می‌کنی، در حالی که تا جایی که یاری او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که یاری تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقت‌کشی زمینه مرگ او را فراهم آوردی[۷]. معاویه در خون‌خواهی عثمان، هم بهانه‌ای برای مبارزه با امام علی (ع) پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام مردم به ابزار دین مجهز کند. امویان پس از حکومت عثمان، بر بیت‌المال و مناصب حکومتی دست یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند دیانت بود. او پس از قتل عثمان خود را مؤمن و مدافع خون ریخته شدۀ خليفۀ مظلوم جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن آیه ۳۳ سوره اسراء وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار داده‌ایم توانست سپاهی به نام دین ضد امام علی (ع) تجهیز کند. معاویه پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانی‌نمایان پول‌پرستی همچون ابوهریره، عامل روحانیت را نیز در اختیار گرفت[۸] او در جنگ صفین نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست می‌دید منافقانه دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند و به سپاه امام علی (ع) گفت: قرآن در میان ما و شما حاکم است. در حالی که او نه اهل قرآن بود و نه اعتقادی به آن داشت. او برای رسیدن به هدف‌های خود از تظاهر به هر عقیده‌ای بهره می‌برد[۹]. معاویه حتی پس از شهادت امام علی (ع) دست از دشمنی با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و اندیشه امام علی (ع) بر جان‌ها، دستور داد بر ایشان در منابر و خطابه‌ها لعن کنند. طرفداران امام علی (ع) را به هر بهانه‌ای هرچند به ناروا دستگیر می‌کرد و با هزینه‌های مالی فراوان برخی را به جعل حدیث ضد امام (ع) و به نفع امویان تشویق می‌کرد. این سنت سوء تا سال‌ها پس از مرگ معاویه نیز ادامه داشت[۱۰].

سوم: تعصب باطل

یکی از ویژگی‌های برخی دشمنان امام علی (ع) جمود و تعصب باطل بود که بیش از همه در میان خوارج دیده می‌شد و می‌توان گفت خوارج نخستین جریان جمود فکری و تعصب باطل در دنیای اسلام هستند. ایشان عقل و منطق را در اجرای دین به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد می‌کردند. ظاهربینی آنان ضربه‌های سختی به جامعه اسلامی وارد آورد. جمود و جهالت ایشان به قدری بود که توطئه قتل امام (ع) را در شب نوزدهم رمضان ترتیب دادند تا اجر بیشتری از این عبادت ببرند.[۱۱].[۱۲]

علل مخالفت با حکومت امام علی (ع)

در تحلیل و ریشه‌یابی حوادث اجتماعی، باید همه عوامل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مربوط به آن را بررسید و این، کاری است بسیار حساس و دشوار؛ به ویژه اگر مربوط به قرن‌های گذشته و تحریف شده باشد. با توجه به این نکته، در این جا با بهره‌گیری از منابع موجود، به مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی حکومت امام علی (ع)، اشاره می‌کنیم.

  1. دنیاطلبی: امیرالمؤمنین علی (ع) در یک تحلیل کلی، انگیزه مشترک مخالفان خود را دنیاطلبی دانسته، می‌فرماید: چون به کار برخاستم گروهی پیمان بسته شکستند، و گروهی از جمع دینداران بیرون جسته و گروهی دیگر با ستمکاری دلم را خستند. گویا هرگز کلام پروردگار را نشنیدند ـ یا شنیدند و کار نیستند ـ که می‌فرماید: «سرای آن جهان از آن کسانی است که برتری نمی‌جویند و راه تبه کاری نمی‌پویند، و پایان کار، ویژه پرهیزگاران است». آری به خدا دانستند، لکن دنیا در دیده آنان زیبا بود، و زیور آن در چشم‌هایشان خوش‌نما[۱۳].
  2. ریاست‌خواهی: دوستی جاه و مقام، یکی دیگر از علل مخالفت با حکومت امام علی (ع) بود؛ به ویژه در جنگ‌های جمل و صفین. شورای تعیین شده از سوی عمر، سبب گردید تا کسانی مانند طلحه و زبیر چشم طمع به خلافت بدوزند و خود را هم‌سنگ امام علی (ع) بپندارند[۱۴]. جز آن، عوامل دیگری نیز وجود داشت که امید آن دو را برای دست‌یابی به خلافت تقویت می‌کرد؛ عواملی همچون ارتباط نزدیک با عایشه[۱۵]، یکی از سرسخت‌ترین و پرنفوذترین منتقدان عثمان؛ ناآگاهی نسل جدید مسلمانان از احادیث نبوی در شأن امام علی (ع)؛ انزوای سیاسی امام و پیروانش در دوران ۲۵ ساله حکومت خلفا، و پیشینه درخشان طلحه و زبیر در صدر اسلام[۱۶]. این عوامل و نیز نقش کلیدی طلحه و زبیر در فراخوانی معترضان سیاسی از گوشه و کنار جهان اسلام برای شورش علیه عثمان[۱۷]، سبب شده بود که هم خود و هم بسیاری از مردم آنان را خلیفه‌های بالقوه بدانند[۱۸]. در سرپیچی معاویه از پذیرش خلافت امام علی (ع) نیز نقش حب ریاست نمودی روشن‌تر از آفتاب دارد.
  3. کینه‌های پنهان: یکی از جدی‌ترین عوامل مخالفت برخی از افراد و گروه‌ها با امام علی (ع)، بغض‌ها و کینه‌های درونی آنان بود؛ یعنی همان عاملی که در سقیفه موجب کنار گذاشتن امام شد و ۲۵ سال پس از آن نیز نه تنها از میان نرفت که عمیق‌تر شده بود. امیرمؤمنان، خود، در این باره می‌فرماید: مرا چه با قریش ـ اگر با من به جنگ برآید ـ به خدا سوگند، آن روز که کافر بودند با آنان پیکار نمودم و اکنون که فریب خورده‌اند آماده کارزارم. من دیروز هماورد آنان بودم و امروز هم پا پس نمی‌گذارم. به خدا قریش از ما کینه نکشید، جز برای آن‌که خدا ما را بر آنان گزید. آنان را – پروردیم- و در زمره خود در آوردیم[۱۹].
  4. جهل: یکی از بنیادی‌ترین دلایل مخالفت با امام علی (ع)، ناآشنایی مردم با آموزه‌های دینی، فقر فرهنگی و تحجر و قشری‌گری بود که بخش عمده‌ای از آن، ریشه در سیاست‌های نادرست خلفای پیشین داشت. وقتی هدف اصلی حکومت، افزایش کمّی جمعیت مسلمانان و توسعه جغرافیایی جهان اسلام باشد و اقدامات فرهنگی شایسته‌ای برای افزایش آگاهی‌های دینی مردم صورت نگیرد، بلکه بالاتر از آن، کتابت و ترویج احادیث پیامبر نیز ممنوع شود، نتیجه‌ای جز سر برآوردن افراد و گروه‌های سطحی‌نگر و ظاهرگرا را نمی‌توان انتظار داشت.
  5. عدالت‌گریزی: عدالت‌گریزی صاحبان قدرت و وابستگان آنان، یکی دیگر از ویژگی‌های جامعه در عهد امام علی (ع) بود. این در حالی است که امام عدالت اجتماعی را در سرلوحه اهداف خویش قرار داده بود و می‌کوشید تا ابعاد گوناگون آن را به اجرا درآورد[۲۰].

شیوه امام علی (ع) در مواجهه با مخالفان

این بخش از سیره امام علی (ع) از درس‌آموزترین بخش‌های تاریخ سیاسی زندگی آن بزرگوار است. امیرمؤمنان در دوران کوتاه حکومت خویش با سه نبرد ویران‌گر داخلی روبه‌رو شد و در برخورد با جنگ‌افروزان، آداب اخلاقی را فرونگذاشت و به همه احکام فقهی مربوط به جنگ با اهل قبله پایبند بود[۲۱]. امام علی (ع) در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ مدارا؛ برخورد قاطع:

  1. گفت‌وگو: امیرمؤمنان با همه گروه‌های مخالف خود به گفت‌وگو می‌پرداخت و با بردباری و فروتنی دلایل آنان را می‌شنید. در روزهای آغاز خلافت، با برخی از کسانی که از بیعت با وی خودداری می‌کردند، گفت‌وگو کرد. اما آنان منطق روشن امام را با سخنانی این‌چنین پاسخ می‌گفتند: «به من شمشیری بده که کافر را از مؤمن باز شناساند؛ زیرا [اگر با تو بیعت کنم و در جنگ‌ها همراه تو باشم] می‌ترسم مؤمنی را بکشم و به آتش دوزخ بسوزم»[۲۲].
  2. مدارا: امام علی (ع) نخست مخالفان سیاسی خود را از راه مذاکره، نصیحت می‌کرد و اگر این شیوه کارگر نمی‌افتاد، راه مدارا و بردباری را پیشه می‌گرفت. برخی از یاران امام از وی می‌خواستند تا با کسانی که از بیعت با او روتافته‌اند، با خشونت رفتار کند و دست‌کم آنان را زندانی کند[۲۳]؛ اما امام این نظر را نمی‌پسندید و به صراحت اعلام می‌داشت که هرکس تا زمانی که به رویارویی مسلحانه علیه حکومت اسلامی برنخیزد، در امان خواهد بود.
  3. شدت و قاطعیت: هنگامی که مذاکره با مخالفان به جایی نرسید و برخورد مسالمت‌آمیز به سوء استفاده از آن انجامید، امام دست به شمشیر برد و با همان قاطعیتی که در نبردهای صدر اسلام از خود به نمایش گذاشته بود، به رویارویی با جنگ‌افروزان پرداخت[۲۴].

آداب اخلاقی در نبرد با مخالفان

امام علی (ع) هنگامی که جز نبرد، راه دیگری پیش روی خود ندید، از رعایت آداب اخلاقی دست نکشید و فتوت و جوان‌مردی را فرو نگذاشت. در این جا نمونه‌هایی از این آداب را از نظر می‌گذرانیم.

  1. پرهیز از شروع جنگ: امام علی (ع) در هیچ میدانی آغازگر جنگ نبود[۲۵] و به سپاهیان خود می‌فرمود: «با آنان مجنگید، مگر به جنگ دست یازند؛ چراکه ـ سپاس خدا را ـ حجت با شماست و رها کردنشان تا دست به پیکار گشایند، حجتی دیگر برای شما بر آنها است»[۲۶].
  2. مصونیت پیام‌رسانان دشمن: امام علی (ع) از لشکریان خود می‌خواست تا به پیام‌رسانان دشمن آسیبی نرسانند و هرگاه بر کسی دست یافتند که خود را پیام‌رسان می‌خوانَد و در این ادعا صادق می‌نماید، او را به خود واگذارند تا پیغامش را برساند و به نزد یارانش بازگردد[۲۷].
  3. خوش‌رفتاری با ناتوانان: در مکتب امیرمؤمنان، رفتار با دشمن در چارچوبی از مسائل اخلاقی قرار می‌گیرد؛ به گونه‌ای که نمی‌توان برای فرونشاندن کینه‌های درونی، کشته شدگان را مثله کرد و یا فراریان[۲۸] و زخم‌خوردگان را از پا در آورد. امام نه تنها با مجروحان دشمن بدرفتاری نمی‌کرد، بلکه به مداوای آنان همت می‌گماشت؛ چنان‌که در جنگ با خوارج، چهل نفر از زخم‌خوردگان را برای مداوا به کوفه انتقال داد[۲۹].
  4. فتوت و جوان‌مردی: امیرمؤمنان (ع) برای از میان بردن دشمنان، هر شیوه‌ای را روا نمی‌دانست و جز به نبرد جوانمردانه تن نمی‌داد. در جنگ صفین، ابتدا لشکریان معاویه به نهر آب دست یافتند و یاران امام را از نوشیدن آن باز داشتند. امام علی (ع) با خطابه‌ای پرشور[۳۰]، لشکریان خود را به عقب راندن دشمن فرا خواند و ساعت‌هایی بعد به این مقصود دست یافت[۳۱]. معاویه که از مقابله به مثل امام نگران بود، از عمرو بن عاص در این باره نظرخواهی کرد. وی در پاسخ گفت: «به گمانم علی دست به چنین کاری نمی‌زند»[۳۲]. حقیقت نیز همین بود. برخی از یاران امام از ایشان خواستند تا آب را بر دشمن ببندد و با سلاح تشنگی، آنان را به هلاکت اندازد؛ اما امام در پاسخ فرمود: «من در این کار مقابله به مثل نمی‌کنم. راه ورودی را برای آنان بازگذارید. برندگی شمشیر برای نبرد با آنان کافی است»[۳۳].[۳۴]

منابع

پانویس

  1. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.
  2. مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱.
  3. مطهری مرتضی، حکمت‌ها و اندرزها، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.
  4. مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.
  5. آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.
  6. مطهری مرتضی، نبرد حق و باطل، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.
  7. مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.
  8. مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.
  9. مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.
  10. مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.
  11. مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.
  12. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.
  13. نهج البلاغه، خطبه۳، ص۱۱.
  14. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸؛ و ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۷۵.
  15. ر.ک: الشیخ المفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۳.
  16. ر.ک: تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۷۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۵.
  17. ر.ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۳۵؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۸۰؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۱.
  18. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸ - ۲۹.
  19. نهج البلاغه، خطبه ۳۳، ص۳۴، و ر.ک: المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۷۶.
  20. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۲۰ - ۲۳۳.
  21. ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۳؛ الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.
  22. المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۵۵۱-۵۵۲.
  23. ر.ک: الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۴۳؛ ابوجعفر الاسکافی، محمد، المعیار والموازنه، ص۱۰۶.
  24. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص۲۳۹ ـ ۲۴۲.
  25. ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۰؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۳- ۲۰۴؛ الدینوری، احمد، الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۸.
  26. نهج البلاغه، نامه ۱۴، ص۱۸۰.
  27. ابوحنیفة المغربی، النعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۶.
  28. لزوم خودداری از کشتن فراریان در صورتی است که آنان پل‌های پشت سر خود را خراب شده ببینند، و قصد بازگشت به جنگ نداشته باشند. ر.ک: الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.
  29. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۲۴؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۴۸.
  30. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۵۱.
  31. الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۸؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.
  32. الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۰۶.
  33. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴، و ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۵؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۲.
  34. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۴۵.