بدعت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بدعت در لغت]] - [[بدعت در قرآن]] - [[بدعت در حدیث]] - [[بدعت در نهج البلاغه]] - [[بدعت در کلام اسلامی]] - [[بدعت در فقه اسلامی]] - [[بدعت در معارف مهدویت]] - [[بدعت در فقه سیاسی]] - [[بدعت در معارف دعا و زیارات]] - [[بدعت در معارف و سیره سجادی]] - [[بدعت در معارف و سیره حسینی]] - [[بدعت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[بدعت از دیدگاه اهل سنت]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بدعت در قرآن]] | [[بدعت در حدیث]] | [[بدعت در کلام اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[بدعت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''بدعت''' سنت و بدعت از مسائل مورد بحث میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] و نسبت ناروای بدعت به برخی کارهای پیروان [[اهل بیت]]{{عم}} از سوی وهابیان، موضوع بدعت و سنّت است. سنّت به معنای روش و سیره است. در اصطلاح فقهی، سنت عبارت است از قول، فعل و تقریر [[پیامبر]] یا [[امام]].
'''بدعت''' در مقابل [[سنت]]، به‌معنای افزودن چیزی به [[دین]] یا کاستن از آنکه جزء دین نیست. از لحاظ [[فقهی]] [[بدعت حرام]] است و در [[آیات]] و [[روایات]] به شدت از آن [[نهی]] شده است. در مورد مصادیق بدعت میان مذاهب اسلامی [[اختلاف]] وجود دارد و [[ابن تیمیه]] بیش از همه دیگران را متهم به بدعت کرده است. [[دنیاطلبی]]، [[تقلید کورکورانه]] و [[پیروی]] نکردن از [[پیشوای معصوم]] را می‌توان از عوامل ایجاد بدعت دانست که پیامدهای ناگواری همچون [[گمراهی]] و ایجاد [[فتنه]] و [[فساد]] را به دنبال دارد. تبیین صحیح دین از طرف [[عالمان]] می‌تواند راهکار مناسبی برای [[مقابله با بدعت]] باشد. [[اهل]] بدعت از جمله کسانی‌اند که از هم‌نشینی و [[همراهی]] با آنها [[نهی]] شده است. اگر انسان با چنین افرادی نشست و برخاست داشته باشد [[باورها]] و عقایدشان به مرور زمان بر شخص تأثیر می‌گذارد.


==مقدمه==
== معناشناسی ==
*از آنجا که [[پیامبر]] و [[ائمه]] معصومند، سخن و رفتارشان برای مردم [[حجت]] است و سنت به شمار می‌رود و عمل به آن جایز است. البته [[سنت]] به مضای مستحب هم به کار می‌رود که خارج از این بحث است. بدعت به معنای نوآوری و احداث یک پدیدۀ بی‌سابقه است. در اصطلاح، هرکار و حرف و مرامی که در دین [[اسلام]] سابقه ندارد و انجام آن برخلاف شریعت و سنّت نبوی است، بدعت شمرده می‌شود. ازاین‌رو بدعت در مقابل [[شریعت]] و [[سنت]] است، یعنی چیزهای نوظهوری که ریشه در دین و شرع ندارد، چه به‌صورت افزودن در دین یا کاستن از آن بدون مستند شرعی. [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: {{عربی|اندازه=155%|کلّ بدعة ضلالة و کلّ ضلالة فی النّار}}<ref>«هربدعت گمراهی است و هرگمراهی در آتش است.» اصول کافی، ج ۱ ص ۵۷ ح ۱۲(ص ۷۴ باب البدع. . . ملاحظه شود)</ref>، [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} نیز تقابل سنت و بدعت را چنین فرموده است: {{عربی|اندازه=155%|ما أحد إبتدع بدعة إلاّ ترک بها سنّة}}<ref>«هیچ‌کس نیست که بدعتی می‌گذارد، مگرآنکه با آن بدعت، سنّتی را ترک می‌کند.» اصول کافی، ج ۱، ص ۵۸، نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵(صبحی صالح، با اندکی تفاوت در عبارت)</ref> تا اینجای مسأله، اتفاقی است و بدعت در میان همۀ فرق اسلامی نکوهیده است و بدعت‌گذار ملعون است و عالمان دین در مقابل بدعتگذار باید علم خود را آشکار کنند، و گرنه ملعونند و [[امام حسین]]{{ع}} به آن جهت قیام کرد که سنّت‌ها مرده و بدعت‌ها زنده شده بود. مهم آن است که کدام کار سنّت است و کدام کار بدعت؟ و آیا می‌توان هرکاری را به راحتی بدعت نامید و انجام‌دهنده را طرد کرد یا تفکیر و تفسیق نمود؟ وهابیون که خودشان ترک سنت می‌کنند و افکار بدعت‌آلود را منتشر می‌سازند، [[شیعه]] را به بدعت نسبت می‌دهند. کارهایی همچون: زیارت، [[توسل]]، [[تبرک]]، سجده بر تربت اولیاء، جشن گرفتن برای میلاد [[پیامبر]] و [[ائمه]]{{عم}}، برگزاری مراسم سوگواری و نوحه‌خوانی، ساختن قبّه و حرم بر قبور [[امامان]] و [[اولیا]]، تبرک جستن به کعبه و ضریح معصومین و مقام ابراهیم، بوسیدن حرم‌ها و ضریح‌ها و... بسیاری از این قبیل کارها را بدعت می‌پندارند و به شیعیان نسبت شرک می‌دهند، در حالی که در بسیاری از منابع خود [[اهل سنت]]، روایات فراوان و نیز عمل [[پیامبر]] و اصحاب نقل شده که زیارت و توسّل و تبرک می‌جستند و جشن می‌گرفتند و این سنّت‌ها ریشۀ قرآنی، حدیثی و سیره‌ای دارد و عالمان و محققان در این زمینه کتاب‌های بسیار نوشته‌اند و مشروعیت و سنّت بودن آنها را بر اساس منابع قطعی و فراوان اثبات کرده‌اند.<ref>از جمله ر. ک: «کشف الارتیاب»، علامه سیّد محسن امین، «سیرتنا و سنّتنا» و «الغدیر»، علامۀ امینی، «البدعة و آثارها الموبقه» جعفر سبحانی: «السنّة و البدعه» عبد اللّه محفوظ محمّد حدّاد، «البدعة» جعفر الباقری، «حقیقة التوسّل و الوسیلة علی ضوء الکتاب و السنه» موسی محمّد علی، «التبرک» علی الأحمدی، «التوسّل، او الأستغاثة بالأرواح المقدسه» جعفر سبحانی، «التبرک، انواعه و احکامه» ناصر بن عبد الرحمن الجدیع، «البدعة؛ تحدیدها و موقف الاسلام منها» عزت علی عطیه، «الزیاره» محمّد الحسّون، «السجود علی التربة الحسینیّه» سیّد محمّد مهدی موسوی الخرسان، «الإستشفاء بالتربة الحسینیّه» محمّد الکلباسی الاصفهانی، «زیارت» و «تبرک و توسّل» ترجمه جواد محدثی، «زیارت»، مرتضی جوادی آملی، «دائرة المعارف تشیّع» ج ۳ ص۱۴۵ واژۀ بدعت، «البدعة، مفهومها و حدودها» مرکز الرساله.</ref> از سوی دیگر، بزرگترین بدعت‌ها را پیشوایان [[اهل سنت]] بنیان نهاده‌اند. در مورد کارهای خلیفۀ دوم، بدعت‌هایی همچون: تحریم متعه و تمتّع در حج، سه طلاقه‌کردن زن در یک جلسه، به جماعت خواندن نمازهای مستحبی در شبهای رمضان (تراویح) ، هشتاد ضربه شلاق برای شراب‌خوار، گفتن {{عربی|اندازه=155%|الصّلاة خیر من النوم}} در اذان صبح (تثویب) و... یادکردنی است. بدعت‌های معاویه نیز نباید مخفی بماند.<ref>الغدیر، ج ۲ ص ۱۰۱</ref> اگر ملاک سنّت، عمل به سنن دینی و فرموده‌های [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}}ست و اگر بدعت، ترک سنّت و واردکردن غیر دین به دین است، معادله عوض می‌شود و متّهمین به بدعت از سوی وهابیون، عاملان به سنّت می‌شوند و مدعیان سنّت‌گرایی، مبتدعان سنّت‌گریز. با این حساب، آیا [[شیعه]] بیش از دیگر فرقه‌ها به سنت نبوی پایبند نیست؟ تشیّع علوی، سنّی‌ترین نهضت و فرقۀ اسلامی است، سنّی‌ترین یعنی وفادارترین فرقه‌ها نسبت به سنّت پیغمبر...<ref>تشیّع علوی و تشیّع صفوی (مجموعه آثار ۹، ص ۲۱۶</ref> شگفتا که [[شیعه]] به عنوان بدعت‌ستیزترین جناح [[اسلام]] ناب، که عاشورایی با انگیزۀ مبارزه با بدعت دارد، به بدعت متّهم گردد!<ref>در این زمینه ر. ک: «الشیعة هم اهل السنة» تیجانی و ترجمه‌اش: «اهل سنّت واقعی</ref> سنّت معنای دیگری نیز دارد، قوانین تخلف‌ناپذیر الهی در آفرینش و سرنوشت مردم و امّتها که در آیات قرآن مکرّر یاد شده است.<ref>مانند آیه‌های: آل عمران ۱۳۷، نساء ۲۶، غافر ۸۵، احزاب ۳۸ و ۶۲، انفال ۳۸، فتح ۲۳ و... در این زمینۀ این سنت از جمله ر. ک: «جامعه و تاریخ» شهید مطهری، «سنّت» شکوری</ref> معنای دیگر سنّت اعمال و رفتار پایه‌گذاری شده توسّط مردم است که دیگران به آن عمل می‌کنند، یا سنّت زشت، یا سنّت نیکو، که از سنّت‌های بد به عنوان بدعت هم یاد می‌شود. به فرمودۀ [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}}: {{عربی|اندازه=155%|اظلم النّاس من سنّ سنن الجور و محا سنن العدل}}.<ref>«ستمگرترین مردم کسی است که سنّت‌های ظالمانه را پایه‌گذاری کند و سنّت‌های عدل را محو کند.» قصار الجمل، ج ۱ ص ۳۲۷</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص:۳۱۷.</ref>
===معنای لغوی===
{{اصلی|بدعت در لغت}}
«بدعت» - در زبان عربی - از ریشه «ب ـ د ـ ع» و از واژه ابتداع گرفته شده است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۵۴ و فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ذیل واژه «بدع».</ref> و «ابتداع» به معنای نوآوری، ایجاد چیزی بدون سابقه و الگوی قبلی و بیان گفتار بی‌پیشینه است<ref>«ابتداع» به‌معنای احداث یا اختراع چیزی است که نمونه قبلی نداشته باشد. ر.ک: ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۰۹؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۴۲؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۲۸؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۵۴.</ref>.<ref>[[محمد علی انصاری|انصاری، محمد علی]]، [[الموسوعة الفقهیة المیسره ج۶ (کتاب)|الموسوعة الفقهیة المیسره ج۶]]، ص۳۱۲ ـ ۳۳۱؛ [[علی اکبر شایسته‌نژاد|شایسته‌نژاد، علی اکبر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «بدعت»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص۱۱۱.</ref>


== جستارهای وابسته ==
===معنای اصطلاحی===
در اصطلاح [[دینی]]، هر دو صورتِ: «واردکردن چیزی به [[دین]] که جزء دین نیست به نام دین»<ref>{{عربی|ادخال ما لیس فی‌الدین فی‌الدین}}. ر.ک: طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین‌، ج۱، ص۱۶۴؛ جبعی عاملی، زین‌الدین بن علی، الروضة البهیة، ج‌۱، ص‌۵۸۱‌؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، غنائم الایام، ج‌۱، ص‌۲۷۷؛ عسقلانی، احمد بن حجر، فتح الباری، ج۵، ص۱۵۶؛ رسائل الجاحظ، ۶۰؛ نیشابوری مقری، ابوجعفر، الحدود، ص۷۹.</ref> و «خارج‌کردن چیزی که جزء دین است از دین»<ref>ر.ک: ابن نجیم حنبلی، زین الدین، البحرالرائق، ج‌۱، ص‌۶۱۱‌؛ موسوی، سید مرتضی، رسائل المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ امین حسینی عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۱۰۲.</ref> که بر [[کتاب و سنت]] و دیگر [[ادله شرعی]] مستند نباشد<ref>طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۹، ص۱۷۳؛ طرطوشی، محمد بن ولید، الحوادث و البدع، ص۲۱.</ref> بدعت است.


==منابع==
البته این افزودن یا کاستن اگر همراه با قصد «[[تشریع]]» و «نسبت‌دادن به دین» نباشد، نزد برخی از فقها «بدعت» نامیده نمی‌شود<ref>نراقی، احمد، عوائد الایام، ص۱۱۱؛ شاطبی، ابراهیم، الاعتصام، ج۱، ص۳۷.</ref>. شاید به همین دلیل است که در عبارت فقها واژه «بدعت» و «تشریع» به یک معنا به‌کار رفته است<ref>حلی، محقق، جعفربن حسن، المعتبر فی شرح المختصر، ج۱، ص۱۵۹؛ انصاری، رسائل فقهیه، ص۱۳۹؛ حکیم، ج۵، ص۳۴۱- ۳۴۲؛ خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، التنقیح، التقلید، ج۱۳، ص۲۱۵. </ref>. برخی از اندیشمندان اسلامی نیز تصریح کرده‌اند: احادیثی که بدعت را «[[گمراهی]]» نامید، به امری اشاره دارد که دلیل خاص یا عام [[شرعی]] نداشته باشد<ref>ر.ک: عسقلانی، ابن‌حجر، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۳.</ref>؛ لذا بدعت اصطلاحی - و نه لغوی - تنها شامل چیزی می‌‌شود که در [[شرع]] اساسی ندارد؛ اما اموری که دلیلی از شرع دارند، قطعاً بدعت نیستند<ref>ر.ک: عسقلانی، ابن‌حجر، فتح الباری، ج۵، ص۲۲۲؛ ج۱۳، ص۲۱۲؛ حیزانی، محمد بن حسین، قواعد معرفة البدع، ص۲۲</ref>.
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']].


==پانویس==
در جمع‌بندی تعریف باید گفت: بدعت، هر امری نوپدید در دین که نص شرعی خاص بر آن نباشد و مصداق عمومات شرعی هم نیست و صریحاً از آن نهی نشده باشد<ref>ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲، ص۲۶۴؛ ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳.</ref>. بنابراین، بدعت بدین معناست که حلالی را [[حرام]] یا حرامی را [[حلال]] کنند و چیزی از [[آیین خدا]] بکاهند یا چیزی بر آن بیفزایند، بی‌آن‌که دلیل معتبری بر آن باشد یا [[آیین]] جدیدی [[ابداع]] کنند و به عنوان یک دین، [[مردم]] را به سوی آن فراخوانند<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۲- ۱۶۳.</ref>. و نباید هر نوع [[نوآوری]] را [[بدعت در دین]] دانست؛ زیرا این برداشت برخلاف [[فهم]] صحیح از [[آیات]] و [[روایات]] و برخلاف [[سیره اهل‌بیت]] است<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶، ص۸۸۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۵۳؛ [[علی اکبر شایسته‌نژاد|شایسته‌نژاد، علی اکبر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «بدعت»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص۱۱۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۳؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص۵۶؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]، ص۶۲ ـ ۶۵.</ref>
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


=== بدعت در مقابل سنت ===
در مقابل بدعت، «[[سنّت]]» قرار دارد که عبارت است از قول، فعل و تقریر [[پیامبر]] یا [[امام]]. از آنجا که پیامبر و [[ائمه]] معصوم‌اند، سخن و رفتارشان برای مردم [[حجت]] است و [[سنت]] به شمار می‌رود و عمل به آن جایز است<ref>فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌-۱۱۴؛ سبحانی، البدعه، ص‌۷۶.</ref>.
کدام کار [[سنّت]] است و کدام کار بدعت؟ و آیا می‌توان هرکاری را به [[راحتی]] بدعت نامید و انجام دهنده را طرد کرد یا [[تفکیر]] و تفسیق نمود؟ وهابیون که خودشان [[ترک سنت]] می‌کنند و [[افکار]] [[بدعت‌آلود]] را منتشر می‌سازند، [[شیعه]] را به بدعت نسبت می‌دهند. کارهایی همچون: [[زیارت]]، [[توسل]]، [[تبرک]]، [[سجده بر تربت اولیاء]]، [[جشن گرفتن برای میلاد پیامبر و ائمه]]{{ع}}، برگزاری [[مراسم سوگواری]] و [[نوحه‌خوانی]]، [[ساختن گنبد و حرم بر قبور امامان و اولیا]]، [[تبرک جستن]] به [[کعبه]] و [[ضریح معصومین]] و [[مقام ابراهیم]]، [[بوسیدن حرم‌ها و ضریح‌ها]] و بسیاری از این قبیل کارها را بدعت می‌پندارند و به [[شیعیان]] نسبت [[شرک]] می‌دهند، در حالی که در بسیاری از [[منابع اهل سنت]]، [[روایات]] فراوان از [[عمل پیامبر]] و [[عمل اصحاب پیامبر|اصحاب]] نقل شده که زیارت و [[توسّل]] و تبرک می‌جستند و این [[سنّت‌ها]] ریشۀ [[قرآنی]]، [[حدیثی]] و سیره‌ای دارد و [[عالمان]] و محققان در این زمینه کتاب‌های بسیار نوشته‌اند و [[مشروعیت]] و سنّت بودن آنها را بر اساس منابع [[قطعی]] و فراوان [[اثبات]] کرده‌اند<ref>امین، سیّد محسن، کشف الارتیاب؛ امینی، عبدالحسین، سیرتنا و سنّتنا؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر؛ سبحانی، جعفر، البدعة و آثارها الموبقة؛ سبحانی، جعفر، التوسّل»؛ مرتضی، جوادی آملی، دائرة المعارف تشیّع، ج ۳، ص۱۴۵</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۱۷.</ref>


[[رده:بدعت]]
===مصادیق===
[[رده:بدعت]]
بعضی از مصادیق روشن بدعت عبارت است از: [[اذان]] دوم یا سوم در [[روز جمعه]]<ref>جواهرالکلام، ج۹، ص۳۰.</ref> گفتن جمله «[[تثویب]]» (یعنی: {{متن حدیث|الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌}})<ref>جواهرالکلام، ج۹، ص۷۹ و ۱۱۲-۱۱۴.</ref> در اذان [[صبح]]، به [[جماعت]] خواندن [[نمازهای مستحبی]] در شب‌های [[رمضان]] ([[نماز تراویح]])<ref>سئوال و جواب (یزدی)، ص۷۷.</ref>، تقدم [[خطبه‌ها]] بر [[نماز]] در [[نماز عید]] [[عید فطر|فطر]] و [[عید قربان|قربان]]<ref>جواهرالکلام، ج۱۱، ص۳۹۷.</ref>، [[تحریم]] [[ازدواج موقت]] ([[متعه]]) و [[حج تمتع]]، [[سه طلاقه‌کردن زن]] در یک جلسه، هشتاد ضربۀ شلاق برای شراب‌خوار<ref>امینی، الغدیر، ج ۲ ص۱۰۱.</ref> و نیز بنیان نهادن [[قیاس]]، [[استحسان]] و [[مصالح مرسله]] به عنوان [[ادله]] [[استنباط احکام شرعی]]<ref>ر.ک: [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص۴۰۲؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۱۷.</ref>.
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]


== پیشینه ==
[[انجیل]]، بدعت‌گذاران را دروغ‌گویانی معرفی می‌کند که با بدعت‌های خود موجب [[هلاکت]] دیگران شده‌اند<ref>کتاب مقدس، رساله دوم پطروس، ب۲، ۱-۳.</ref> و دستور می‌دهد از [[اهل بدعت]] اجتناب شود؛ زیرا آنان [[مرتد]] شده‌اند<ref>رساله پولس به تیطس، ب۳، ۱۰ -۱۱.</ref>. در [[قرآن کریم]] نیز به وجود بدعت در میان برخی از [[پیروان]] شریعت‌های گذشته اشاره شده است<ref>حدید، ۲۷.</ref> و به برخی از [[آیات]]<ref>یونس، ۵۹.</ref> برای [[اثبات]] [[حرمت]] بدعت استناد شده است. [[روایات]] نیز به بدعت اشاره و احکام آن را بیان کرده‌اند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴- ۵۹ و ج۲، ص۳۷۵.</ref>. در [[فقه شیعه]] و [[اهل سنت]] بحث از بدعت به صورت پراکنده در ضمن مباحثی مانند [[روزه]] [[روز]] مشکوک از [[ماه رمضان]] و پیش انداختن خطبه‌های [[نماز عید]] آمده است<ref>اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۱، ۱۹۳- ۱۹۸؛ نراقی، ملااحمد، عوائد الایام فی بیان قواعد الاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ص۳۲۰؛ وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۸، ص۲۱-۲۴.</ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص۵۹۴.</ref>.


== نگرش قرآنی و روایی ==
=== از نگاه قرآنی ===
{{اصلی|بدعت در قرآن}}
معنای اصطلاحی بدعت مبنای [[قرآنی]] دارد و [[قرآن]] به صراحت آن را [[نکوهیده]] است؛ به عنوان مثال، فرموده است: {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ}}<ref>«مگر آنان را شریک‌هایی است که از دین آنچه را که خداوند بدان اذن نداده است برای آنان بیان داشته‌اند؟ و اگر فرمان قاطع (خداوند) نبود به یقین میان آنها داوری می‌شد و بی‌گمان ستمگران را عذابی دردناک خواهد بود» سوره شوری، آیه ۲۱.</ref>.


در برخی [[آیات]] به بعضی از مصادیق بدعت به ویژه در [[شرایع]] پیشین اشاره شده است؛ مثلاً فرموده است: {{متن قرآن|وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا}}<ref>«و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند ولى حق آن را بسزا نگزاردند». سوره حدید، آیه ۲۷.</ref>؛ [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[ابداع]] روش [[رهبانیت]] از سوی [[نصارا]] اشاره کرده است و از این استفاده می‌‌شود رهبانیت عمل [[مقدس]] [[دینی]] نیست؛ بلکه یک روش ساختگی و نوعی [[تصرف]] در [[دین]] و بدعت است<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[تبرک ۲ (مقاله)|تبرک]]، [[بدعت ۲ (مقاله)|بدعت]]، ص۷۵ ـ ۷۹.</ref>. در ادامۀ آیه آمده آنان پس از ابداع رهبانیت، [[حق]] آن را به [[درستی]] ادا نکردند؛ یعنی آنان یا نسل‌های بعدی این روش ابداعی را با [[شرک]] و آموزه‌های غیر [[الهی]] درهم آمیختند<ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.</ref>.


در برخی آیات نیز ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌های [[بدعت‌گذاری]] از آثار و پیامدهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] این عمل نیز سخن به میان آمده؛ به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ}}<ref>«بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.</ref>؛ [[قرآن]] [[اهل کتاب]] را [[نکوهش]] می‌‌کند که [[کتاب الهی]] را دستکاری می‌‌کردند و آن را به [[خدا]] نسبت می‌‌دادند و در مقابل این کار از افراد و مقاماتی [[پاداش]] مادی دریافت می‌‌نمودند. از این آیه استفاده می‌شود که علت نکوهش این بوده که [[تحریف‌ها]] را به خدا نسبت می‌‌دادند<ref>ر.ک: [[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱ و ج۵، ص۴۰۹ ـ ۴۱۹؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]، ص۶۲ ـ ۶۵.</ref>.


=== از نگاه روایی ===
{{اصلی|بدعت در حدیث}}
[[احادیث]] بسیاری از طریق [[فریقین]] در [[نکوهش]] بدعت و [[انتقاد]] سخت از [[بدعت‌گذار]] رسیده است. از جمله [[حدیث نبوی]] معروف که می‌فرماید: «بدترین چیزها آنهایی است که [در دین] احداث می‌شود؛ این‌گونه امور بدعت است و هر بدعتی [[گمراهی]] است». بنابراین احادیث، هیچ چیز مانند بدعت، دین را نابود نمی‌کند و [[بدعت‌گذاری]] نوعی [[شرک]] و [[کفر]] است. در این [[روایات]]، بدعت‌گذاران از بدترین و زیان‌کارترین [[آفریدگان]] و مغضوب‌ترین آنان در پیشگاه [[خدا]] معرفی شده‌اند که [[شیطان]] بر آنان چیره شده و در نتیجه به [[مخالفت]] با خدا، پیامبر{{صل}} و قرآن برخاسته‌اند. از سوی دیگر، مقابله با بدعت‌گذاران و برحذر داشتن [[مردم]] از ایشان نه تنها کاری دینی بلکه [[وظیفه عالمان]] دین شمرده شده است. از جمله در [[روایت]] مشهوری از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمده است: «هنگامی که بدعت ظاهر شد، [[وظیفه]] عالم است که در برابر آن بایستد و [[دانش]] خود را عرضه کند که اگر چنین نکند به [[لعنت خدا]] دچار می‌شود». با توجه به این روایات، بدعت‌گذاری را از [[گناهان کبیره]] و از شدیدترین [[محرمات]] دانسته‌اند و حتی برخی تصریح کرده‌اند که [[حرمت]] [[بدعت]] از [[ضروریات دین]] است<ref>[[سعید طاووسی مسرور|طاووسی مسرور، سعید]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «بدعت»، فرهنگ سوگ شیعی]]، ص۷۸.</ref>. همچنین فرمود: «پس از من هرگاه [[اهل]] ریب و بدعت را دیدید از آنها [[بیزاری]] جویید و دربارۀ آنها بد گویید و [[طعن]] زنید و آنها را وامانده کنید تا نتوانند جواب دهند و به [[فسادانگیزی]] در [[اسلام]] [[طمع]] نکنند و [[مردم]] از آنها برحذر باشند و بدعت‌های آنها را نیاموزند تا [[خداوند]] برای شما در برابر این کار [[حسنات]] بنویسد و درجات [[آخرت]] را برای شما بالا برد»<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ اَلرَّیْبِ وَ اَلْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا اَلْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ اَلْقَوْلَ فِیهِمْ وَ اَلْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلاَ یَطْمَعُوا فِی اَلْفَسَادِ فِی اَلْإِسْلاَمِ وَ یَحْذَرَهُمُ اَلنَّاسُ وَ لاَ یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اَللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ اَلْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ اَلدَّرَجَاتِ فِی اَلْآخِرَةِ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص۳۷۵.</ref>.


از [[امام علی]]{{ع}} نیز نقل است که فرمود: «[[نیکوترین]] کارها سنتی است که سالیانی بر آن گذشته و [[درستی]] آن ثابت شده باشد و بدترین کارها آن چیزی است که تازه پیدا شده و آیندۀ آن روشن نیست»<ref>{{متن حدیث|انَّ عَوَازِمَ اَلْأُمُورِ أَفْضَلُهَا وَ إِنَّ مُحْدِثَاتِهَا شِرَارُهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۴۵.</ref><ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۵؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]، ص۶۲ ـ ۶۵.</ref>


همچنین از منظر [[امام زین‌العابدین]]{{ع}}، نسبت دادن امور ناروا به دین و آمیختن پیرایه‌های بی‌اساس به تعالیم الهی، موجب [[گمراهی]] مردم و برانگیزنده [[خشم]] و [[کیفر]] اوست. از این‌رو درخواست می‌کند: «خداوندا! بر محمد{{صل}} و خاندانش [[درود]] بفرست و ما را به [[پیروی]] از [[سنت‌ها]]، دوری از [[بدعت‌ها]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، پاسداشت [[اسلام]] و [[نکوهش]] [[باطل]] و [[خوار]] داشت آن... [[توفیق]] ده»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنَا... وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ، وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ، وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ حِيَاطَةِ الْإِسْلَامِ، وَ انْتِقَاصِ‏ الْبَاطِلِ‏ وَ إِذْلَالِهِ‏}}؛ نیایش ششم.</ref>؛ «بار خدایا! همسویی با [[جماعت]] مقبول و دوری از بدعت‌جویان و [[پیروان]] باورهای مجعول را در من به کمال رسان»<ref>نیایش بیستم.</ref>. با استفاده از بیانات [[امام سجاد]]{{ع}} فهمیده می‌شود که [[سنّت نبوی]] و [[سیره]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} مبنای حرکت صحیح جمعی و تضمین کننده [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] [[مؤمنان]] است. اما در نقطه مقابل [[بدعت‌گذاری]] در [[دین]] و [[فرقه‌سازی]] و پایه‌گذاری [[افکار]] جدیدی که بیرون از محدوده [[سنت پیامبر]]{{صل}} است باعث دوری از متن دین و حقایق تابناک [[وحیانی]] می‌گردد<ref>همچنین نک: مدخل سنت.</ref>.<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۴، بیروت، اعلمی؛ الصحیفة السجادیة، امام زین‌العابدین{{ع}}، ۱۴۱۸، قم، نشر الهادی صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ۱۳۷۵، تهران، نشر سروش؛ مجموعه آثار، ج۶، ۱۶ و ۱۷، مرتضی مطهری، ۱۳۶۷، تهران، صدرا؛ معانی الاخبار، محمد بن علی، صدوق، ۱۴۰۳، قم، جامعه مدرسین.</ref>.<ref>[[علی اکبر شایسته‌نژاد|شایسته‌نژاد، علی اکبر]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «بدعت»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص۱۱۱.</ref>


== اهمیت و جایگاه ==
بدعت از جمله [[گناهان کبیره]] است؛ زیرا از جمله [[واجبات]] قطعی که [[خداوند]] بر آن [[خشم]] می‌گیرد، بدعتی است که بر اساس آن، شخص برای رفع [[حاجت]]، بدعتی در [[دین خدا]] وارد کند<ref>{{متن حدیث|أَوْ يَسْتَنْجِحَ حَاجَةً إِلَى النَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَةٍ فِي دِينِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳.</ref>. از این‌رو [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: بدعت بدترین کارهاست؛ آنچه تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست. هیچ بدعتی در دین ایجاد نمی‌شود، مگر آنکه سنتی ترک شود<ref>{{متن حدیث|وَ مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.</ref> و بر این اساس، بدعت باعث خرابی دین می‌شود و مسیر [[هدایت]] و کمال را به [[انحراف]] می‌کشاند و در نهایت، پدیده‌ای شوم در [[تاریخ اسلام]] پدید آورد<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۲- ۱۶۳.</ref>. به همین دلیل، منابع دینی، [[بدعت‌گذار]] را بدترین کسی نزد خدای تبارک و تعالی شمرده و در روایات آمده است: بدترین [[مردم]] نزد [[خدا]]، [[رهبر]] [[ستمگری]] است که خود [[گمراه]] و مایه [[گمراهی]] دیگران است؛ کسی که [[سنت]] پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک‌شده را زنده گرداند<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز در [[خطبه]] دیگری از [[بدعت‌گذار]] با تعبیر دشمن‌ترین آفریده [[خدا]] یاد می‌کند، که راه راست را گم کرده و [[دل]] او شیفته بدعت است<ref>{{متن حدیث|إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ [تَعَالَى] رَجُلَانِ رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بدعت‌گذار را مانند دزدی می‌داند که به‌جای طلب [[سنت]] از کانون [[معرفت]]، از راهی دیگر در صدد کسب [[علم]] و معرفت برمی‌آید و چیزی را که از آنِ خود نیست، به خود نسبت می‌دهد و خویشتن را [[خالق]] و مالک سنت معرفی می‌کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۴.</ref>


== صفات و ویژگی‌ها ==
# '''ظاهر [[فریب]] و هلاک کننده:''' بدعت، ظاهری حق‌نما دارد اما در [[باطل]] غوطه‌ور است و هلاک‌کننده است<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹.</ref>. نوک پیکان آن باورهای [[مسلمانان]] را نشانه می‌گیرد تا [[خواسته‌های نفسانی]] را برآورده کند. [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} می‌فرماید: [[بدعت‌گذار]] مباش، کسی که به [[رأی]] خود توجه کند هلاک می‌شود و کسی که [[خاندان پیامبر]]{{صل}} را رها کند [[گمراه]] می‌شود و کسی که [[قرآن]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} را رها کند [[کافر]] می‌شود.
# '''[[گمراه کننده]]:''' [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: هر بدعتی [[گمراهی]] است و هر گمراه‌کننده‌ای در [[آتش]] است. بدعت‌گذار نمی‌تواند صریحاً با [[اعتقادات دینی]] [[مخالفت]] کند، اما [[خواهش‌های نفسانی]] او را به باطل می‌کشاند. از این رو به آمیختن [[حق و باطل]] می‌پردازد تا از [[حق]] برای مقاصد [[نفسانی]] بهره ببرد. در دوران [[خلفای سه‌گانه]] پس از پیامبر{{صل}} بدعت‌های زیادی پدید آمد و یکی از [[مشکلات امام علی]]{{ع}} بازگرداندن [[مردم]] به [[ارزش‌های اسلامی]] بود.
# '''نیازمند [[دروغ]] و [[عدول از حق]]:''' بدعت به دلیل مغایرت با [[حقیقت]]، نیازمند توجیهاتی است تا آن را مقبول نشان دهد. دادن رنگ و لعاب [[دینی]] و [[عقلانی]] به آن و توجیهات نادرست، لازمه جدایی‌ناپذیر بدعت است. [[تابعان]] بدعت به جای [[پذیرش حق]]، بر توجیهات گذشتگان می‌افزایند و به جای تشخیص حق و باطل، حق را با میل خود منطبق می‌کنند<ref>{{متن قرآن|أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلا}}؛ سوره فرقان، آیه ۴۳.</ref>.
# '''منشأ [[فتنه‌ها]] و [[هواپرستی‌ها]]:''' بدعت منشأ فتنه‌ها و هواپرستی در [[احکام الهی]] است. این نوآوری‌ها با قرآن مخالف است<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.</ref>. مخلوط شدن حق و باطل، زمینه [[تسلط شیطان]] و شیطان‌صفتان را فراهم می‌کند<ref>{{متن حدیث|لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.</ref> و موجب [[اختلاف]] و [[آشوب]] می‌شود. [[امام علی]]{{ع}} هیچ عاملی را مانند بدعت، عامل تخریب [[دین]] نمی‌داند<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۳ ـ ۱۶۴.</ref>.


== انواع و گونه‌ها ==
=== بدعت در اصول و در فروع ===
تعریف‌ها نشان می‌دهد بدعت، اختصاصی به فروع دین ندارد و شامل هر آن چیزی می‌شود که از [[دین]] است و از [[قوانین الهی]] به حساب می‌آید؛ از این رو فرقه‌های ساخته شده با توجه به مجموعه افکارشان، همچون [[خوارج]]، [[غلاة]]، [[مفوضه]] و [[واقفیه]]<ref>مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۷۰۱؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ج۲، ص۳۴۴.</ref> می‌توانند از مصادیق بدعت باشند. همچنین بدعت شامل [[معارف]] و احکامی است که از راه‌های غیرمشروع همچون «[[قیاس]]» و «[[استحسان]]» و سایر موارد [[اعمال]] [[رأی]] و سلیقه، [[استنباط]] شده باشد<ref>مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، ج۲، ص۳۱۲-۳۱۳.</ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۴.</ref>


=== تقسیم‌بندی از نظر اهل سنت ===
{{همچنین|بدعت از دیدگاه اهل سنت}}


[[اهل سنت]] چندین تقسیم برای بدعت انجام داده‌اند مانند:
# '''[[هدایت]] و [[ضلالت]] یا شایسته و [[ناشایست]]''': اگر بدعت در شمول [[حکم]] کلیِ [[رضایت خداوند]] جای گیرد، آن را «بدعت به هدایت» می‌‌گویند، در برابر، اگر بدعت با امر [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} ناسازگار باشد و [[نکوهش]] و [[انکار]] شده باشد، «بدعت به ضلالت یا ضلال» است<ref>النهایة، ج۱، ص۱۰۶ ـ ۱۰۷.</ref>. ریشه این تقسیم، به گفتار [[خلیفه دوم]] برمی‌گردد؛ زیرا [[نماز تراویح]] قبلاً به صورت فرادی خوانده می‌شد‌، بعداً به پیشنهاد او به همگان پشت سر یک [[امام]]، نماز تراویح را می‌خوانند آن را بدعت پسندیده خواند<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۴۴، کتاب صوم.</ref>. این تقسیم مبنای [[درستی]] ندارد؛ چراکه [[واقعیت]] بدعت، نوعی کنار نهادن [[شریعت]] و تضادّ با آن است و چنین چیزی هرگز به دو دسته حسن و [[قبیح]] تقسیم نمی‌شود<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]، ص۶۲ ـ ۶۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.</ref>.
# '''[[بدعت عادی]] و [[شرعی]]''': برخی «بدعت» را به بدعت در امور عادی و شرعی تقسیم کرده‌اند<ref>ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۲۹.</ref>. این تقسیم نیز پایه صحیحی ندارد؛ زیرا بدعت، [[تغییر]] در [[امور شرعی]] است، خواه در مورد [[عبادات]] باشد یا معاملات، یا در امور مربوط به مسائل [[سیاسی]] [[اسلام]]<ref>ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۳۶۲.</ref><ref>جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر، بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.</ref>
# '''تقسیم به [[احکام خمسه]] [[فقهی]]''': گروهی دیگر بدعت را به‌ پنج قسم [[واجب]]، [[حرام]]، [[مکروه]]، [[مستحب]] و [[مباح]] تقسیم کرده‌اند<ref>حاشیة رد المحتار، ج‌۱، ص‌۶۰۳‌؛ صحیح مسلم، ج‌۶‌، ص‌۱۵۴؛ فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۳.</ref>:
## '''بدعت واجب:''' بدعتی است که برای [[دین]] لازم بوده و [[اهمال]] در آن حرام است و از مقولۀ [[واجب کفایی]] به شمار می‌آید؛ همانند [[نوآوری]] در [[علوم]] برای [[دفاع]] از دین.
## '''بدعت حرام:''' بدعتی است که مخالف [[قواعد]] شرعی و [[ادله]] آن است و قواعد [[تحریم]] شامل آن شده و به نظر همه [[علما]] حرام است، واجب شمردن چیزی در [[نماز]] که جزء آن نیست.
## '''بدعت مستحب:''' بدعتی است که با قواعد [[استحباب]] مطابق است؛ همانند بهره‌گیری از شیوه‌های نوین [[ارتباطات]].
## '''بدعت مکروه:''' آن است که با قواعد عمل [[مکروه]] همراه است؛ مانند [[تزیین]] [[مسجد]] به نقوش.
## '''بدعت [[مباح]]:''' بدعتی است که [[قواعد]] [[اباحه]] بر آن منطبق است؛ مانند توسعه در نوع [[خوراک]] و [[پوشاک]]<ref>تهذیب الاسماء و اللغات‌، ج۱، ص۲۲.</ref>. این تقسیم نیز هیچ دلیلی ندارد؛ زیرا بدعت به معنای چیز جدید در [[دین]] است که [[مستند شرعی]] نداشته باشد؛ لذا اگر چیزی مستند شرعی داشته باشد، جزء دین بوده و [[حکم شرعی]] بر آن بار می‌شود، یعنی اگر [[ادله]] [[وجوب]] شامل آن شود، آن امر [[واجب]] و اگر ادله استحباب شامل آن شود، [[مستحب]] محسوب شده و مابقی هم بر همین منوال است<ref>ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۱۵۵؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱، ص۱۹۳.</ref><ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]، ص۶۲ ـ ۶۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.</ref>


البته [[علمای شیعه]] این تقسیم‌بندی‌های اهل سنت دربارۀ بدعت را نمی‌پذیرند؛ زیرا بنابر [[منابع روایی شیعه]]، بدعت تنها یک قسم است که به گونۀ عام [[حرام]] شمرده شده است<ref>مصنفات شیخ مفید، ج۱۳، ص۱۸۸.</ref>، [[شیعه]] قائل است ادلۀ [[تحریم]] بدعت، کلی و عام هستند و هیچ گونه [[دلیل شرعی]] در دست نیست که بدعت را تقسیم کند<ref>مجلسی، محمد باقر، مرءاة العقول‌، ج۱، ص۱۹۳.</ref>. اگر دلیل شرعی دلالت کند عملی واجب، مستحب، مکروه یا مباح‌ است، دیگر آن عمل را نمی‌توان بدعت دانست<ref>کشف الارتیاب‌، ج۲، ص۷۰ ـ۶۶.</ref>، به عبارتی دیگر هر عملی که عنوان بدعت بر آن دلالت کند حرام است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.</ref>.


== عوامل پیدایش و تقویت ==
مهم‌ترین عواملی که [[بدعت‌گزاران]] را به این کار، وادار می‌کند عبارت‌اند از:
# '''[[دنیاطلبی]] و [[هواهای نفسانی]]''': یکی از انگیزه‌های بدعت رسیدن به [[خواسته‌های نفسانی]] و مالک شدن [[اموال]] دیگران است<ref>قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}} «از ميان اهل كتاب كسى است كه اگر او را امين شمرى و قنطارى به او بسپارى آن را به تو باز مى ‏گرداند و از ايشان كسى است كه اگر امينش شمرى و دينارى به او بسپارى جز به تقاضا و مطالبت آن را بازنگرداند. زيرا مى‏ گويد: راه اعتراض مردم مكه بر ما بسته است و كس ما را ملامت نكند. اينان خود مى‏ دانند كه به خدا دروغ مى‏ بندند». سوره آل عمران، آیه ۷۵.</ref>؛ در سخن [[امام علی]]{{ع}} نیز به این انگیزه اشاره شده است: «بدعت‌گزاران [[مخالفین]] امر [[خدا]] در کتاب او و رسولش هستند، آنها کسانی‌اند که پیرو [[رأی]] و [[هواهای نفسانی]] خویش هستند».<ref>{{متن حدیث|وَأَمَّا أَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخَالِفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَلِكِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ الْعَامِلُونَ بِرَأْيِهِمْ وَأَهْوَائِهِمْ}}؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۶۸</ref>.
# '''[[تقلید کورکورانه]] و بدون [[تعقل]]''': از عوامل دیگر پیدایش بدعت، تعصب‌های ناروای [[بدعت گذار]] نسبت به [[عقاید]] موروثی از نیاکان است که در میان آنان [[زندگی]] کرده‌اند و سبب می‌‌شود عده ای خود را به [[گناه]] [[آلوده]] کنند، این عامل، عالمانه است و با کمال [[آگاهی]] حاضرند این بدعت را ایجاد کنند و در [[قرآن]] از [[تقلید]] کورکورانۀ افراد از نیاکان خود و پافشاری بر بدعت‌های آنها سخن به میان آمده است<ref>قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}} «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.</ref><ref>ر.ک: [[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱ و ج۵، ص۴۰۹ ـ ۴۱۹.</ref>.
# '''[[تقدس جاهلانه]]:''' افراد عالم و [[آگاه]] از حدود دین به ویژه [[عبادات]]، در [[امور عبادی]] و [[زندگی]]، [[اعتدال]] را رعایت کرده و از حدودی که [[خدا]] معین کرده است، پا را فراتر نمی‌نهند، امّا افراد ناآزموده و [[ناآگاه]]، گاهی [[زیاده‌روی]] در [[عبادت]] را پیشه خود ساخته و تصور می‌کنند با این کار به خدا [[تقرب]] می‌جویند. [[عثمان بن مظعون]]، مردی که در [[سفر]] [[روزه]] گرفته بود<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۹۰ و ۳۹۹.</ref> و هم‌چنین کسانی که [[اعمال]] [[حج]] را مطابق [[سنت پیامبر]]{{صل}} انجام ندادند <ref>نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۷-۳۸ و ۴۰؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۴۰.</ref> مواردی از این قبیل‌اند، انگیزه چنین افرادی [[تقرّب]] بیشتر به خدا بوده است.
# '''[[پیروی]] نکردن از [[پیشوای معصوم]]''': از جمله عوامل بدعت، [[اعتقاد نداشتن به پیشوای معصوم]] پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} یا ملتزم نبودن به پیروی از اوست که برخلاف توصیه‌های مؤکد [[قرآن]] و [[سنت]] است. پیامبر اکرم{{صل}} در [[حدیث قطعی ثقلین]]، [[عامل نجات از گمراهی]] را [[تمسک به کتاب و عترت]] خود معرفی کرده است. اگر به این سفارش پیامبر اکرم{{صل}} عمل می‌شد، راه [[فرقه‌گرایی]] که در [[جهان اسلام]] پدید آمد و بدعت‌هایی که میان [[مسلمین]] شکل گرفت بسته می‌شد.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]، ص۶۲ ـ ۶۵.</ref>


== احکام شرعی و دیدگاه‌های فقهی==
{{اصلی|بدعت در فقه اسلامی}}


=== نخست: حرمت بدعت ===
بر اساس ادله قرآنی و روایی، در کلمات [[فقها]] به طور صریح، [[حرمت]] [[شرعی]] بدعت را قایل شدند<ref>اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۳، ص۳۷۶؛ نراقی، مستند الشیعه، ج۵، ص۴۳۶.</ref> و بعضی بر آن ادعای [[اجماع]] کرده‌اند<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۱۶۴.</ref> و برخی آن را از «واضحات فقه»<ref>نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۸، ص۹۸.</ref>، يا از «[[ضروریات دین]]» دانسته‌اند<ref>خمینی، سید روح الله، انوار الهدایة، ج۱، ص۲۲۵- ۲۲۶.</ref>. همچنین برخی بدعت و [[تشریع]] را همانند سایر [[محرمات]]، مبغوض [[واقعی]] [[خداوند]] می‌دانند؛ خواه [[مکلف]] به آن [[علم]] داشته باشد یا نه<ref>همان، ج۱، ص۲۳۰. </ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص۵۹۵.</ref>


=== دوم: فساد عمل بدعت‌آمیز ===
از مباحث مهم فقهی در بدعت، [[صحت]] یا فساد [[عبادت]] و معامله‌ای است که با بدعت انجام شده باشد.


====[[حکم]] بدعت در [[عبادات]]====
درباره حکم بدعت در عبادت دو صورت مطرح است:
# مکلف می‌داند عبادت امر نشده اما با این حال آن را انجام می‌دهد. در این صورت عبادت [[باطل]] است.
# مکلف در امر بودن عبادت [[شک]] دارد اما با قصد [[اطاعت]] آن را انجام می‌دهد. در این صورت اختلاف‌نظر وجود دارد.


====حکم بدعت در [[معاملات]]====
در معاملات اگر عملی عمداً و برخلاف [[شریعت]] انجام شود، به نظر برخی از فقها باطل است. چون برخلاف [[شرع]] است و امضای شرع ندارد. اگر شخصی عملی را برخلاف شریعت انجام دهد ولی معلوم شود مطابق شرع بوده، دو نظر وجود دارد:
# با توجه به حرمت بدعت، باطل است.
# بنا به نظر برخی از فقها - که بدعت را امری واقعی می‌دانند - چون در واقع بدعت نبوده، صحیح است<ref>حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن، بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»، دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲ ص۵۹۶.</ref>.


== آثار و پیامدها==
برخی از پیامدهای ناگوار بدعت‌ در دین عبارت‌اند از:
# '''[[گمراهی]] هلاک‌کننده''': [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: «هر بدعتی گمراهی است و هر گمراه‌کننده‌ای در [[آتش]] است»<ref>{{متن حدیث|کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَ کُلُّ ضَلاَلَةٍ فِی اَلنَّارِ}}؛ کافی، ج۱ ص۵۶.</ref>. بدعت در [[باطل]] غوطه‌ور است، اما ظاهری حق‌نما دارد، به رنگ [[حق]] درمی‌آید، اما هلاک‌کننده است. [[امام کاظم]]{{ع}} در پاسخ به این سؤال که «به چه وسیله‌ای [[خدا]] را به [[یگانگی]] بپرستم» فرمود: «[[بدعت‌گذار]] مباش، کسی که به [[رأی]] خود توجه کند هلاک شود و هر که خانوادۀ پیامبرش را رها کند [[گمراه]] و کسی که [[قرآن]] و گفتار پیامبرش را رها کند [[کافر]] شود»<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۳.</ref>.
# '''افزایش [[گناه]]''': چون [[بدعت گذار]] عامل گمراهی دیگران است افزون بر [[گناهکار]] بودن خود در گناه دیگران نیز [[شریک]] است<ref>قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ}} «تا در روز رستخیز بارهای (گناه) خود را یکسر و بخشی از بارهای آن کسان را که نادانسته گمراهشان می‌کنند، بردارند؛ آگاه باشید! بد باری برمی‌دارند» سوره نحل، آیه ۲۵.</ref>؛ بر پایۀ [[احادیث]] هرکس [[سنت]] ناپسندی را بنیان گذارد، در گناهِ کار خود و همۀ کسانی که به آن سنت عمل کنند شریک خواهد بود<ref>{{متن حدیث|مَنْ سَنَ سُنَّةً سَیئَةً کانَ عَلَیهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَی یوْمِ الْقِیامَة}}؛ محمد بن محمد مفید، الفصول المختارة، ص۱۳۶؛ مسند احمد، ج‌۵‌، ص‌۴۷۹؛ بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۲۰۴.</ref>.
# '''ایجاد [[فتنه]] و [[فساد]]''': بدعت، منشأ [[فتنه‌ها]] و سرآغاز پدید آمدن آن و همچنین [[هواپرستی]] و [[بدعت‌گذاری]] در [[احکام]] آسمانی است؛ زیرا مخلوط شدن [[حق و باطل]]، زمینۀ [[تسلط]] و [[ولایت شیطان]] و شیطان‌صفتان را بر دیگران فراهم می‌سازد<ref>{{متن حدیث|انَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّی عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَی غَیْرِ دِینِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصمِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَی الْمُرْتَادِینَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصمِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ، وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ، فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنی}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۵۰.</ref> و جامعه‌ای که به چنین بلایی [[مبتلا]] شود باید [[منتظر]] به ثمر رسیدن فتنه‌ها باشد که ثمرۀ آن جز [[اختلاف]] و [[آشوب]] نیست. [[امام علی]]{{ع}} هیچ عاملی مانند بدعت را عامل تخریب [[دین]] نمی‌داند<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۴.</ref>.


== مبارزه و مقابله با بدعت ==
{{اصلی|مبارزه با بدعت‌ها}}


===وجوب مقابله===
[[مقابله با بدعت]] به اظهار [[علم]]، بر [[عالمان دینی]]، واجب و [[کتمان]] علم، جز در موارد [[تقیه]] و [[خوف]] حرام است. در روایات آمده است: «اگر عالم، به [[رویارویی]] با [[بدعت‌ها]] برنخیزد و [[دانش]] خود را - به منظور روشن کردن [[افکار عمومی]] - عرضه نکند، دچار [[نفرین]] [[خداوند]] می‌شود»<ref>وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۹.</ref>.
[[بیزاری جستن]] از [[بدعت‌گذاران]] و ترک [[تعظیم]] آنان و نیز بر [[حذر]] داشتن [[مردم]] از نزدیک شدن و ارتباط با ایشان، [[واجب]] است. از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده است که «چنانچه پس از من با بدعت‌گذاران برخورد کردید، از آنان [[بیزاری]] بجویید و آنان را بسیار [[دشنام]] دهید و به [[بدی]] یاد کنید تا در [[اسلام]] [[طمع]] فسادانگیز نورزند و نیز مردم را از ایشان بر حذر دارید که تحت تأثیر بدعت‎های آنان قرار نگیرند» در [[حدیثی]] دیگر آمده است: «هر کس نزد [[بدعت‌گذاری]] برود و او را تعظیم نماید، سعی در [[نابودی اسلام]] کرده است»<ref>وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۷؛ فرهنگ فقه، ج۲، ص۷۵.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص۴۰۲.</ref>


=== راهکارهای مقابله ===
برخی از راهکارهای مبارزه و مقابله با بدعت عبارت‌اند از:
# '''[[تبعیت]] از محورهای [[حق]] و [[عالمان]] حق‌مدار''': رسول خدا{{صل}} با نگاهی پیشگیرانه به موضوع بدعت، فرمود: «برای هر بدعتی که پس از من برای [[نیرنگ]] زدن با [[ایمان]] پیدا شود [[سرپرستی]] از خاندانم گماشته شده که از ایمان [[دفاع]] کند و به [[الهام]] [[خدا]] سخن گوید و حق را آشکار و روشن کند و نیرنگ نیرنگ‌بازان را رد کند و زبان [[ناتوان]] باشد، ای هوشمندان [[پند]] گیرید و به خدا [[توکل]] کنید»<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللّهِ صل علی علیه و آله و سلم إِنّ عِنْدَ کُلّ بِدْعَةٍ تَکُونُ مِنْ بَعْدِی یُکَادُ بِهَا الْإِیمَانُ وَلِیّاً مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُوَکّلًا بِهِ یَذُبّ عَنْهُ یَنْطِقُ بِإِلْهَامٍ مِنَ اللّهِ وَ یُعْلِنُ الْحَقّ وَ یُنَوّرُهُ وَ یَرُدّ کَیْدَ الْکَائِدِینَ یُعَبّرُ عَنِ الضّعَفَاءِ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ وَ تَوَکّلُوا عَلَی اللّهِ}}؛ کافی، ج۱، ص۵۴.</ref>. در [[دوران غیبت]] نیز کسی باید عهده‌دار سرپرستی [[جامعه]] [[اسلامی]] شده و [[حافظ]] آنها از بدعت‌ باشد که بیشترین شباهت را به [[اهل‌بیت]] داشته باشد، یعنی نفس را کنترل و [[دین]] خود را [[حفظ]] کند و با هوا و [[خواهش‌های نفسانی]] [[مخالفت]] ورزد و [[مطیع]] امر خدا باشد.
# '''[[تقویت ایمان]] و تقیّد به [[تکالیف]]''': [[مؤمن]] کسی است که [[حلال]] خدا را حلال و [[حرام]] خدا را حرام بشمارد، آنچه [[مردم]] با [[بدعت‌ها]] [[تغییر]] دادند، باعث نمی‌شود در حلال و حرام [[الهی]] تغییری به وجود آید<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ، وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ لَکِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۷۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۳.</ref>
# '''پی‌ریزی [[نظام]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]''': از دیگر راهکارها برای جلوگیری از شیوع بدعت، نظام امر به معروف و نهی از منکر است که بر [[حکومت]] اسلامی لازم است سازمانی را پدید آورند که این دو [[فریضۀ الهی]] را بر عهده گیرد. خود [[قرآن]] نیز بر وجود گروه [[قوی]] و نیرومند که بتواند این دو کار را انجام دهد در آیاتی تأکید کرده است<ref>قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[تبرک ۲ (مقاله)|تبرک]]، [[بدعت ۲ (مقاله)|بدعت]]، ص۱۱۳.</ref>


== بدعت در عصر غیبت ==
{{اصلی|بدعت در معارف مهدوی}}
در [[احادیث]] زیادی از تغییر [[دین]] و از بین رفتن [[احکام اسلام]] در [[دوران غیبت]] خبر داده شده است. در برخی [[روایات]] از مردن دین و [[کتاب آسمانی]] در دوران غیبت سخن به میان آمده است و از حضرت به عنوان [[زنده‌کننده]] کتاب [[قرآن]] و [[سنت]] [[رسول خدا]] یاد کرده‌اند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در روایتی فرمود: مردی از [[فرزندان]] من در [[آخرالزمان]] [[قیام]] خواهد کرد. او هنگامی خواهد آمد که [[دل‌ها]] مرده؛ زیرا در آن زمان ناخوشی، [[سختی]]، [[گرسنگی]]، [[کشتار]]، فتنه‌های پی‌درپی، [[فراموشی]] سنت‌ها و به پاداشتن [[بدعت‌ها]] و ترک [[امر به معروف و نهی از منکر]] فراوان خواهد شد. سپس [[خداوند]] به واسطه [[امام مهدی]]{{ع}} سنت‌های نابود شده را دوباره [[احیا]] می‌کند و با [[عدل]] و [[برکت]] وجود او دل‌های [[مؤمنین]] از نو زنده می‌شود... <ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص۲۰۲.</ref>. رسول خدا{{صل}} فرمود: [[حضرت مهدی]]{{ع}} در اوج ناباوری و [[یأس]] و [[بدگمانی]] ظهور خواهد نمود و دین و قرآن را [[عزیز]] خواهد کرد و... تمام بدعت‌ها را نابود می‌کند و [[فتنه‌ها]] را خاموش می‌گرداند. [[حق]] را کاملاً آشکار و [[باطل]] را کاملاً از بین خواهد برد... <ref>ملاحم: ص۱۳۳.</ref>.<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۳۸.</ref>


*'''بدعت:''' داخل کردن چیزی که جزء دین نیست، در دین
== جستارهای وابسته ==
*بدعت در لغت به معنای نوآوری یا اختراع چیزی بدون نمونه پیشین است<ref>لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۴۲؛ مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۰۹، «بدع».</ref> و در اصطلاح متون و منابع اسلامی عبارت است از عملی که اصل و پایه‌ای در شریعت نداشته باشد<ref>الاعتصام، ج‌۱، ص‌۲۳؛ فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۲.</ref> یا وارد ساختن چیزی که جزء دین به شمار نمی‌رود در دین<ref>الروضة البهیه، ج‌۱، ص‌۵۸۱‌؛ غنائم الایام، ج‌۱، ص‌۲۷۷.</ref>. برخی دیگر بدعت را اعم از زیاد کردن چیزی در دین یا کم کردن از آن دانسته‌اند<ref>رسائل، ج‌۲، ص‌۲۶۴؛ البحرالرائق، ج‌۱، ص‌۶۱۱‌.</ref>. برخی‌ فقیهان [[اهل سنت]] هرگونه نوآوری را بدعت شمرده، آن را به بدعت پسندیده و ناپسند تقسیم‌ کرده‌اند<ref>فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۲؛ مغنی المحتاج، ج‌۴، ص‌۴۳۶؛ حواشی الشروانی، ج‌۱۰، ص‌۲۳۵.</ref>. گروهی دیگر از اینان بدعت را به‌ ۵ قسم واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح تقسیم کرده‌اند<ref>حاشیة رد المحتار، ج‌۱، ص‌۶۰۳‌؛ صحیح مسلم، ج‌۶‌، ص‌۱۵۴؛ فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۳.</ref>؛ ولی در روایات فراوانی که از طریق [[شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده به گونه مطلق هر بدعتی عامل گمراهی<ref>الکافی، ج۱، ص۵۶‌؛ صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۲۳۵؛ سنن ابن‌ماجه، ج‌۱، ص‌۱۶.</ref> و دور شدن از سنت به شمار رفته<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۵۸‌؛ مستدرک الوسائل، ج‌۱۲، ص‌۳۲۴.</ref> و مسلمانان به برائت جستن از آنها مأمور گشته‌اند<ref>کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۳۸۸؛ وسائل الشیعه، ج‌۱۶، ص‌۲۶۷.</ref>، بر این اساس، باید تقسیمات یاد شده را به بدعت لغوی مربوط دانست؛ نه بدعت اصطلاحی، زیرا نوآوری گاهی پسندیده و گاهی ناپسند است<ref>فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۴.</ref>، چنان‌که از نظر تکلیفی نیز می‌تواند یکی از احکام پنج‌گانه مذکور را داشته باشد؛ اما افزودن چیزی بر دین همواره ناپسند و حرام است<ref>بحارالانوار، ج‌۳۱، ص‌۱۴.</ref>. برخی علت این تقسیم‌بندی را توجیه سخن خلیفه دوم درباره نماز تراویح دانسته‌اند که پس از  امر به جماعت خواندن آن این کار را بدعتی نیکو شمرد<ref>بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۲۰۳؛ البدعه، باقری، ص‌۱۴۱‌ـ‌۱۴۳.</ref>. درباره اینکه بدعت فقط اعتقادات و احکام عبادی را در برمی‌گیرد یا شامل امور عادی نیز می‌شود فقها اختلاف نظر دارند؛ از سخن برخی برمی‌آید که نوآوری در امور عادی زندگی نیز در صورتی که منتسب به شریعت نباشد، بدعت است<ref>فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ البدعه، سبحانی، ص‌۷۶.</ref>؛ ولی برخی دیگر این‌گونه نوآوریها را بدعت ندانسته و گفته‌اند: در صورتی که نوآوری در امور عادی با آنچه خداوند منع کرده مخالف باشد، شخص تنها مرتکب عمل حرام گردیده است؛ نه بدعت، زیرا نوآوری او به نام دین نبوده است<ref>فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ البدعه، سبحانی، ص‌۷۶.</ref>.
{{مدخل وابسته}}
 
* [[سنت]]
==بدعت در [[قرآن]]==
* [[مبارزه با بدعت‌ها]]
*بدعت در [[قرآن]] با واژه‌ها و تعبیرهای گوناگونی آمده است؛ از جمله واژه "بدع" و مشتقات آن که در ۴ آیه به کار رفته است که در سه آیه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ }}﴾}}<ref> پدیدآور آسمان‌ها و زمین است و چون (انجام) کاری را بخواهد تنها می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> آفریننده آسمان‌ها و زمین است، چگونه او را فرزندی تواند بود در حالی که او را همسری نیست و همه چیز را آفریده است و او به هر چیزی داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۱.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ}}﴾}}<ref> بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم؛ سوره احقاف، آیه: ۹.</ref> معنای لغوی بدعت مراد است؛ ولی در آیه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ}}﴾}}<ref> سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت  آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند؛ سوره حدید، آیه:۲۷.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا }}﴾}} دو قول وجود دارد: برخی مقصود از آن را روشی جدید در پرستش خداوند "معنای لغوی" دانسته‌اند<ref>البدعه، باقری، ص‌۱۳۴؛ مجمع البحرین، ج‌۱، ص‌۱۶۳، «بدع».</ref>؛ اما شماری دیگر آن را از مصادیق بدعت اصطلاحی شمرده‌اند.
{{پایان مدخل وابسته}}
*مفهوم بدعت با تعابیری دیگر مانند حلال کردن یا حرام کردن: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيُوَاطِؤُواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}﴾}}<ref> بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گردانند؛ زشتی کارهایشان برای آنان آرایش داده شده است و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره توبه، آیه:۳۷.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاء عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ}}﴾}}<ref> به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بی‌گمان گمراه شدند و رهیافته نبودند؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قوَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ}}﴾}}<ref> و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند؛ سوره نحل، آیه: ۱۱۶.</ref>، نوشتن کتاب از جانب خود و انتساب آن به خدا: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ}}﴾}}<ref> بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه: ۷۹.</ref> و عبارات دیگر، مانند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}﴾}}<ref> و چون آیات روشن ما برای  آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه: ۱۵.</ref>. نیز در [[قرآن]] مطرح شده است؛ همچنین در برخی آیات به برخی مصادیق بدعت به ویژه در شرایع پیشین اشاره شده است. در این آیات [[قرآن]] ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌های بدعت‌گذاری، از آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی این عمل نیز سخن به میان آورده و برخی احکام فقهی بدعت را هم یادآوری کرده است.
 
==بدعت‌گذاری در شرایع و ملل پیشین==
===بدعتهای اهل کتاب===
*یهود و نصارا بدعتهای اعتقادی و عملی متعددی در شریعت خود پدید آوردند که [[قرآن]] به برخی از آنها اشاره کرده است؛‌ از جمله:
#'''فرزند خدا دانستن عُزَیر:''' از بدعتهای یهود آن بود که عُزَیر را فرزند خدا شمردند {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}﴾}}<ref> یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه:۳۰.</ref> به نظر بسیاری از مفسران، این بدعت زمانی در میان یهود پدید آمد که آن حضرت تورات را پس از مفقود شدن، دوباره گردآوری و احیا کرد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۷۵؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۲۴۳.</ref>. مردم این کار را امری خارق‌العاده شمردند که از دست بشر عادی ساخته نیست و ازاین‌رو او را فرزند خدا دانستند.
 
#'''تثلیث و فرزند خدا دانستن [[حضرت عیسی{{ع}}:''' نصارا نیز پس از گذشت مدتی از غیبت [[حضرت عیسی{{ع}} از توحید رویگردان شده، به تثلیث روی آوردند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}﴾}}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید  که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.</ref> و نیز {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}﴾}}<ref> به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه: ۷۳.</ref> مراد از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ثَلاثَةٌ }}﴾}} عبارت است از خدای پدر، خدای پسر "[[حضرت عیسی{{ع}}" و [[روح القدس]]<ref>المیزان، ج‌۶‌، ص‌۷۰.</ref>؛ همچنین آنان [[حضرت عیسی{{ع}} را فرزند خداوند خواندند {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}﴾}}<ref> یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه:۳۰.</ref> برخی برآن‌اند که نصارا اندیشه فرزند خدا بودن [[حضرت عیسی{{ع}} و نیز تثلیث را از بت‌پرستان پیش از خود گرفته، آنها را وارد شریعت عیسی کردند<ref>مجمع‌البیان، ج۵‌، ص۳۶؛ النصرانیه، ص۱۴۱ـ‌۱۸۸.</ref>. به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار اقدام کرد "پولس" بود که پس از مطرح‌کردن این عقاید باطل، به ترویج آن در‌میان مسیحیان پرداخت<ref>النصرانیه، ص‌۱۴۱ - ۱۸۸؛ عقاید الوثنیه، ص‌۱۷ - ۱۴۷.</ref>.
#'''محدود بودن زمان عذاب:''' از عقاید بدعت‌آمیز یهود<ref>مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref> آن بود که معتقد بودند خداوند آنان را جز مدتی محدود به آتش دوزخ کیفر نخواهد داد. [[قرآن]] این عقیده آنان را نیز باطل دانسته است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ }}﴾}}<ref> و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد، بگو: آیا از خداوند پیمانی گرفته‌اید- (اگر گرفته باشید) خداوند هرگز پیمان خود را نمی‌شکند- یا اینکه چیزی را که نمی‌دانید بر خداوند می‌بندید؟؛ سوره بقره، آیه: ۸۰.</ref>.
#'''تحریف تورات:''' یکی از بدعتهای عالمان یهود تغییر و تحریف تورات است<ref>الکشاف، ج۱، ص۱۵۷؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۹۲.</ref>. آنان گاهی مطالبی را از جانب خود می‌نوشتند و به نام تورات در میان پیروانشان ترویج می‌کردند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ}}﴾}}<ref> بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه: ۷۹.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ }}﴾}}<ref> آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟؛ سوره بقره، آیه:۷۵.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> و برخی از آنان گروهی هستند که به تحریف کتاب (آسمانی) زبان می‌گردانند تا آن را از کتاب بپندارید در حالی که از کتاب نیست و می‌گویند که از سوی خداوند است و از سوی خداوند نیست؛ آنان دانسته بر خداوند دروغ می‌بندند؛ سوره آل عمران، آیه:۷۸.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}﴾}}<ref> پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره مائده، آیه: ۱۳.</ref> برخی گفته‌اند که آنان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده، آن را به عنوان حکم تورات و دستور الهی برای مردم قلمداد می‌کردند<ref>جامع البیان، مج ۱، ج‌۱، ص‌۵۲۰؛ مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۸۵.</ref>. به  نظر برخی دیگر، مراد تغییر دادن نام و اوصاف [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تورات و جایگزینی آن با اوصاف دیگری برای انکار [[نبوت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بوده است<ref>مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>.
#'''تجویز خیانت در امانت:''' یهود خیانت کردن در مورد امانت اعراب و غیر همکیشان خود را مباح دانسته، آن را حکمی الهی می‌شمردند<ref>التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ }}﴾}}<ref> و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی  بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه:۷۵.</ref> برخی گفته‌اند: مراد آیه شریفه، [[فَنْحاص‌ بن عازوراء]] از یهودیان مدینه بود که با این اعتقاد امانت مردی از قریش را غصب کرد<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.</ref>؛ اما نظر دیگر این است که مراد همه یهودیان‌اند<ref>التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷.</ref>.
#'''تحریم برخی خوراکیها:''' [[قرآن]] از حرام شمردن برخی از خوراکیها از سوی یهود یاد کرده و آن را افترا بر خداوند دانسته است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}﴾}}<ref> همه خوردنی‌ها برای بنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (- یعقوب) پیش از آنکه تورات فرو فرستاده شود، بر خویش حرام کرده بود، بگو: اگر راست می‌گویید تورات را بیاورید و آن را بخوانید؛ سوره آل عمران، آیه: ۹۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}﴾}}<ref> پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند؛ سوره آل عمران، آیه:۹۴.</ref> طبق برخی روایات، یعقوب(علیه السلام)خوردن گوشت شتر را به جهت ناسازگار بودن آن با مزاج خویش بر خود ممنوع کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۸۷‌؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۶۴؛ المیزان،‌ج‌۳، ص‌۳۴۹.</ref>؛ ولی یهود به تبعیت از آن حضرت گوشت شتر یا برخی خوراکیهای دیگر را بر خود حرام کرده، آن را به خدا نسبت دادند<ref>جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۸‌ـ‌۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۴‌ـ‌۷۹۵.</ref>.
#'''رهبانیت:''' [[قرآن]] در آیه ۲۷ سوره حدید به ابداع روش رهبانیت از سوی نصارا اشاره کرده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ}}﴾}}<ref> سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت  آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند؛ سوره حدید، آیه:۲۷.</ref> در تفسیر این روش نقل شده که آنان به قصد عبادت بیشتر، ارتباط مشروع با زنان یا اختلاط با افراد جامعه را رها کردند و به کنیسه‌ها یا کوهها و بیابانها پناه بردند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۷۰.</ref>. بنابر نقلی دیگر پس از آنکه حاکمان قوانین تورات و انجیل را تغییر دادند، گروهی از مسیحیان لباس پشمین پوشیده، در اطراف زمین منتشر گردیدند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ التحریر والتنویر، ج‌۲۷، ص‌۴۲۲.</ref>. نظر دیگر آن است که برخی مسیحیان که توان جنگیدن با دشمنان یا امر به معروف و نهی از منکر را در خود نمی‌دیدند، از جامعه جدا شده، به کوهها و بیابانها رفتند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ الدر المنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۴‌ـ‌۶۵‌.</ref>. در ادامه آیه شریفه آمده که آنان پس از ابداع رهبانیت، حق آن را به درستی ادا نکردند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا}}﴾}}؛ یعنی آنان یا نسلهای بعدیشان این روش ابداعی را با شرک و آموزه‌های غیر الهی درهم آمیختند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.</ref>. به نظر برخی، مراد از رعایت نکردن حق رهبانیت، [[ایمان]] نیاوردن بیشتر آنان به [[پیامبر اسلام]] بود، چنان‌که ادامه آیه که به [[ایمان]] آورندگان از آنان وعده پاداش داده مؤید این نظر است<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۶.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ}}﴾}} برخی مفسران ابداع چنین روشی از سوی نصارا را از آن رو که مجوز شرعی از جانب خداوند نداشت امری ناپسند و بدعتی حرام دانسته‌اند<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۳۸؛ البدعه، سبحانی، ص‌۱۳، ۳۳.</ref>؛ ولی شماری دیگر این امر را نوآوری پسندیده‌ای شمرده‌اند که در ابتدا مورد رضایت الهی بود<ref>المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۷۳؛ المنیر، ج‌۲۷، ص‌۳۳۸.</ref>، هرچند بعدها به انحراف کشیده شد. بنابر تفسیر اخیر مراد از ماده بدعت در آیه مذکور معنای لغوی آن است<ref>البدعه، باقری، ص‌۱۴۲‌ـ‌۱۴۳.</ref>.
===بدعتهای عصر جاهلیت===
*اعراب جاهلی نیز اموری را از جانب خود حلال یا حرام شمرده، آن را به خدا یا شریعت الهی نسبت می‌دادند؛ از جمله:
#'''طواف کردن با بدن برهنه:''' در جاهلیت مشرکان با بدن برهنه طواف کرده، این کار را فرمان خداوند می‌شمردند<ref>جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۲۰۱‌ـ‌۲۰۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۳۳‌.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟؛ سوره اعراف، آیه:۲۸.</ref> توجیه آنان این بود که در لباسی که در آن مرتکب گناه شده‌ایم، نباید خانه خدا را طواف کرد<ref>مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۶۳۳‌؛ المیزان، ج‌۸‌، ص‌۷۲.</ref>؛ ولی [[قرآن]] این عمل آنان را فاحشه و نوعی افترا بر خداوند خواند که او هیچ‌گاه به آن فرمان نمی‌دهد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟؛ سوره اعراف، آیه: ۲۸.</ref><ref>مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۶۳۳‌.</ref>
#'''تغییر دادن ماههای حرام:'''اعراب جاهلی طبق سنت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} ۴ ماه از سال را ماه حرام می‌شمردند؛ ولی هرگاه حرمت این ماهها با منافع آنان ناسازگار بود آن را تغییر داده، ماه حلال را حرام و ماه حرام را حلال می‌کردند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۵‌ـ‌۴۶؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۲۷۲.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيُوَاطِؤُواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}﴾}}<ref> بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گردانند؛ زشتی کارهایشان برای آنان آرایش داده شده است و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره توبه، آیه: ۳۷.</ref>. قول دیگر این است که مراد از تغییر  ماهها در آیه، تأخیر انداختن ماههای حج است، زیرا آنان در هر سال حج را در ماهی غیر ثابت به‌جا می‌آوردند<ref>مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۸۸‌.</ref>.
#'''تحریم برخی چارپایان و خوراکیها:'''از دیگر بدعتهای عصر جاهلیت آن بود که آنان سوار شدن بر برخی حیوانات یا خوردن گوشت آنها را بر خود حرام کرده بودند و این کار را به خداوند نسبت می‌دادند؛ از جمله "بحیره" یعنی شتری که ۵‌ شکم زاییده و پنجمین آن نر بود؛ همچنین "سائبه" یعنی شتری که پس از بازگشت از سفر یا بهبودی یافتن از بیماری برای خدا یا بتها وقف و رها می‌شد، یا شتری که ۱۰ شکم زاییده بود، و نیز "وصیله" یعنی جفت نر گوسفند دوقلو که آن را برای خدا رها می‌کردند و ذبح آن ممنوع بود و بالأخره "حام" یعنی شتر نری که از آن ۱۰ شتر به وجود آمده بود<ref>الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۸۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۸۹ ‌ـ‌۳۹۰.</ref>. [[قرآن تحریم]] این حیوانات را افترا بر خداوند دانست و آنان را از این کار منع کرد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلاَ سَائِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ}}﴾}}<ref> خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و ماده‌زاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ می‌بافند و بیشتر آنان خرد نمی‌ورزند؛ سوره مائده، آیه: ۱۰۳.</ref> آنان همچنین برخی محصولات کشاورزی یا برخی چارپایان را وقف خداوند و بتهایشان می‌کردند  و از تناول این خوراکیها و گوشت این حیوانات یا سوار شدن بر این چارپایان امتناع می‌کردند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُواْ هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاء مَا يَحْكُمُونَ }}﴾}}<ref> و برای خداوند از آنچه از کشت و چهارپایان پدید آورده است بهره‌ای نهادند و به پندار خویش گفتند: این از آن خداوند است و این برای بتان ما؛ اما آنچه از آن بتان آنهاست به خداوند نمی‌رسد و اما آنچه برای خداوند است به بتان می‌رسد؛ زشت است این داوری که می‌کنند!؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۶.</ref> گاه نیز این خوراکیها یا حیوانات را بر آنان که می‌خواستند حلال و بر برخی دیگر حرام می‌کردند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نَّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ}}﴾}}<ref> و به پندار خویش گفتند که: این چارپایان و این کشتزار حرام است جز آن کس که ما بخواهیم آن را نباید بخورد و چارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چارپایانی است که نام خداوند را (در ذبح) بر آنها نمی‌برند؛- (همه) برای دروغ بافتن بر اوست - به زودی (خداوند) برای دروغی که می‌بافتند کیفرشان می‌دهد؛ سوره انعام، آیه:۱۳۸.</ref> مراد از افرادی که این خوراکیها بر آنان حرام بود زنان<ref>المیزان، ج‌۷، ص‌۳۶۱ .</ref> یا همه افراد به جز خادمان بتها بودند<ref>روح المعانی، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۵۱‌.</ref>؛ همچنین آنان جنین چارپایان را در صورتی که زنده متولد می‌شد بر زنان حرام کرده بودند؛ اما اگر مرده متولد می‌شد بر همگان حلال می‌دانستند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالُواْ مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِن يَكُن مَّيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاء سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> و گفتند: آنچه در شکم این چارپایان است ویژه مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده (به دنیا آمده) باشد همه در آن شریکند؛ به زودی (خداوند) کیفر (این) وصف آنان را می‌دهد که او فرزانه‌ای داناست؛ سوره انعام، آیه:۱۳۹.</ref> و نیز‌ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ نَبِّؤُونِي بِعِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ وَمِنَ الإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}﴾}}<ref> هشت نر و ماده : از گوسفند دو (تا) و از بز دو (تا، بیافرید)؛ بگو آیا دو نر را حرام کرده است یا دو ماده را؟ یا آنچه را زهدان‌های آن دو ماده در بر دارد؟ (بگو) مرا از روی دانش آگاه سازید اگر راستگویید؟و از شتر دو (تا) و از گاو دو (تا)؛ بگو آیا آن دو نر را حرام کرده است یا آن دو ماده را یا آنچه را که زهدان‌های آن دو ماده دربردارد؟ آیا هنگامی که خداوند این (امر) را به شما سفارش می‌کرد حضور داشتید؟ پس ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد تا با نادانی مردم را گمراه گرداند کیست؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نخواهد کرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۳- ۱۴۴.</ref>
#'''تذکیه نکردن برخی حیوانات:''' از دیگر بدعتهای مشرکان، ذکر نکردن نام خدا هنگام ذبح چارپایان بود<ref>الکشاف، ج۲، ص۷۱؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص‌۵۷۴‌.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نَّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ}}﴾}}<ref> و به پندار خویش گفتند که: این چارپایان و این کشتزار حرام است جز آن کس که ما بخواهیم آن را نباید بخورد و چارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چارپایانی است که نام خداوند را (در ذبح) بر آنها نمی‌برند؛- (همه) برای دروغ بافتن بر اوست - به زودی (خداوند) برای دروغی که می‌بافتند کیفرشان می‌دهد؛ سوره انعام، آیه:۱۳۸.</ref> برخی گفته‌اند: مقصود این است که با این حیوانات به حج نمی‌رفتند یا هنگام ذبح به جای نام خدا، نام بتها را می‌بردند<ref>جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۶۲‌ـ‌۶۱‌؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۷۴‌؛ روح المعانی، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۵۲‌.</ref>.
 
==عوامل و انگیزه‌های بدعت==
 
۱. شیطان:
شیطان که دشمن اصلی انسان است همواره می‌کوشد وی را به ارتکاب انواع گناه از جمله بدعت‌گذاری در دین بکشاند: «لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ اِنَّهُ لَکم عَدُوٌّ مُبین اِنَّما یأ مُرُکم بِالسُّوءِ والفَحشاءِ واَن تَقولوا عَلَی اللّهِ ما لاتَعلَمون»(بقره/۲،۱۶۸ ـ ۱۶۹)، ازاین‌رو در این آیه و نیز آیه‌۱۴۲ انعام/۶ که در پی آن از بدعتهای مشرکان سخن به میان آمده، مؤمنان از پیروی کردن شیطان منع شده‌اند.
 
۲. دنیاطلبی:
از نگاه قرآن کریم، رسیدن به مال و مقام دنیایی از انگیزه‌های بدعت‌گذاران در دین است: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یکتُبونَ الکتـبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ لِیشتَروا بِهِ ثَمَنـًا قَلِیلاً...» . (بقره/۲،۷۹) آیه مذکور در مورد عالمان اهل کتاب نازل شد که به انگیزه تحصیل اموالی که از عوام یهود می‌گرفتند[۸۸] یا استمرار ریاست خود بر آنان[۸۹]ویژگیهای پیامبر را در تورات تغییر می‌دادند. در آیه ۷۵ آل‌عمران/۳ نیز از بدعت دیگر اهل کتاب یاد شده است که به غرض تملک امانتهای دیگران به بدعت متوسل می‌شدند و این امر را حکمی الهی می‌شمردند: «ومِن اَهلِ الکتـبِ ... مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایؤَدِّهِ اِلَیک... ذلِک بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیینَ سَبیلٌ ویقولونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ» .
 
۳. جهل:
از جمله عوامل بدعت، جهل انسانها به حقایق امور یا پیامدهای بدعت است، ازاین‌رو آنگاه که بنی اسرائیل با مشاهده بت پرستان از آن حضرت خواستند تا برایشان مانند بت‌پرستان خدایانی قرار دهد آن حضرت این درخواست را ناشی از نادانی آنان برشمرد: «قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهـًا کما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکم قَومٌ تَجهَلون» (اعراف/۷،۱۳۸)؛ همچنین در آیاتی دیگر از برخی بدعتهای مشرکان سخن به میان آمده و نهایتاً جهل منشأ  این بدعتها دانسته شده است: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم» . (انعام/۶‌،۱۴۳ ـ ۱۴۴ و نیز انعام/۶‌،۱۴۰) این تفسیر از آیه مبتنی بر آن است که «بِغَیرِ عِلم» در آیه متعلق به «لِیضِلَّ» باشد.[۹۰]
 
۴. تقلید کورکورانه و بدون تعقل:
قرآن در آیه ۱۰۳ مائده/۵ بدعت گذاران را کسانی دانسته که از عقل و اندیشه خود استفاده نمی‌کنند: «ولـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ واَکثَرُهُم لا یعقِلون» ؛‌همچنین در آیه بعد از تقلید کورکورانه این افراد از نیاکان خود و پافشاری بر بدعتهای آنها سخن به میان آمده است: «و اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلی ما اَنزَلَ اللّهُ و اِلَی الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا» . (مائده/۵‌،۱۰۴)
 
آثار و پیامدهای بدعت:
بدعت‌گذاری در دین پیامدهای ناگوار بسیاری در دنیا و آخرت دارد که قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است؛ از جمله:
 
۱. گمراهی:
بدعت‌گذاری هم موجب گمراهی شخص بدعت‌گذار از راه حق می‌گردد: «و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَی اللّهِ قَد ضَلّوا و ما کانوا مُهتَدین» (انعام/۶‌،۱۴۰ و نیز توبه/۹، ۳۷) و هم به گمراه شدن دیگران می‌انجامد: «فمن‌اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم» (انعام/۶‌،۱۴۴)، زیرا به گمان اینکه بدعت مزبور جزو دین است به آن ایمان آورده یا عمل می‌کنند و ناآگاهانه به انحراف کشیده می‌شوند.
 
۲. افزایش گناه:
چون بدعت گذار عامل گمراهی دیگران است افزون بر گناهکار بودن خود، در گناه دیگران نیز شریک است: «لِیحمِلوا اَوزارَهُم کامِلَةً یومَ القِیـمَةِ و مِن اَوزارِ الَّذینَ یضِلّونَهُم بِغَیرِ‌عِلم‌اَلا ساءَ ما یزِرون» . (نحل/۱۶،۲۵) بر پایه احادیث هم هرکس سنت ناپسندی را بنیان گذارد در گناه کار خود و همه کسانی که به آن سنت عمل کنند شریک خواهد بود.[۹۱]
 
۳. قرار گرفتن در زمره ستمگران:
بدعت‌گذاری در دین، تجاوز از حدود الهی است: «لا تُحَرِّموا طَیبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکم ولا تَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لا‌یحِبُّ‌المُعتَدین» (مائده/۵‌،۸۷) و بدعت‌گذار با انجام دادن این کار در زمره ظالمان قرار می‌گیرد: «فَمَنِ افتَری عَلَی اللّهِ الکذِبَ مِن بَعدِ ذلِک فَاُولـئِک هُمُ الظّــلِمون» . (آل عمران/۳،۹۴ و نیز مائده/۵‌، ۸۷) حتی به تعبیر قرآن آنان از ظالم‌ترین افرادند: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم» (انعام/۶‌،۱۴۴)،  زیرا بدعت در دین در واقع نوعی دروغ بستن به خداوند است[۹۲] و این عمل از بالاترین گناهان به شمار می‌رود یا بدان جهت که بدعت گزاران افزون بر ظلم به خود، به دیگران نیز ستم می‌کنند.[۹۳]
 
۴. محرومیت از محبت و هدایت خداوند:
بدعت‌گذاران در دین الهی، از محبت خداوند محروم‌اند: «لا‌تُحَرِّموا طَیبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکم ... اِنَّ‌اللّهَ لا یحِبُّ المُعتَدین» (مائده/۵‌،۸۷) و از هدایت الهی بهره‌ای نخواهند برد: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِبـًا... اِنَّ اللّهَ لا یهدِی القَومَ الظّــلِمین» . (انعام/۶‌،۱۴۴)
 
۵. خسران و کیفر الهی:
آنان که در دین خدا بدعت می‌گذارند زیان خواهند دید: «قَد خَسِرَ الَّذینَ... وحَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَی اللّهِ» . (انعام/۶‌،۱۴۰) زیانکار بودن این افراد بدان جهت است که با حرام کردن حلال خداوند عاقبت و آخرت خود را تباه می‌کنند، ازاین‌رو قرآن در آیاتی دیگر اینان را محروم از رستگاری دانسته: «و‌لا‌تَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکمُ الکذِبَ هـذا حَلـلٌ و هـذا حَرام ... اِنَّ الَّذینَ یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ لا یفلِحون» (نحل/۱۶،۱۱۶ و نیز انعام/۶‌،۲۱؛ یونس/۱۰،۱۷۷) و به عذاب الهی تهدید کرده است: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یکتُبونَ الکتـبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ ... فَوَیلٌ لَهُم مِمّا کتَبَت اَیدیهِم و ویلٌ لَهُم مِمّا یکسِبون» (بقره/۲،۷۹ و نیز انعام/۶‌، ۱۳۸ ـ ۱۳۹۹)؛ همچنین در آیاتی کیفر اُخروی آنان را عذابی دردناک و بزرگ شمرده است: «و لا تَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکمُ الکذِبَ هـذا حَلـلٌ... و‌لَهُم‌عَذابٌ اَلیم» . (نحل/۱۶، ۱۱۶ ـ ۱۱۷؛ یونس/۱۰، ۱۵)


احکام فقهی بدعت
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100222.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|'''مقاله «بدعت»''']]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]
# [[پرونده:1100222.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[تبرک - سبحانی (مقاله)|'''مقاله «تبرک»''']]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]
# [[پرونده:000057.jpg|22px]] [[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
# [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژه‌نامه فقه سیاسی''']]
{{پایان منابع}}


۱. حرمت بدعت:
== پانویس ==
از آیاتی که در آنها بدعت در دین تجاوز از حدود الهی (مائده/۵‌، ۸۷)، ظلم (آل‌عمران /۳، ۹۴؛ مائده/۵‌، ۸۷)، افترای بر خداوند (انعام/۶‌، ۱۴۴) و گناه (یونس/۱۰،۲۷[۹۴]؛ نحل/۱۶، ۲۵)[۹۵] خوانده شده و بدعت‌گذاران به عذاب الهی تهدید شده‌اند (بقره/۲، ۷۹؛ انعام/۶‌، ۱۳۸ ـ ۱۳۹؛ نحل/۱۶، ۱۱۶، ۱۱۷) می‌توان دریافت که بدعت کاری ناپسند و حرام به شمار می‌رود. افزون بر آیات فوق، برخی این حکم تکلیفی را از آیاتی دیگر نیز استفاده کرده‌اند؛ از جمله آیه ۱ حجرات/۴۹ که مؤمنان را از پیشی گرفتن بر خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله) منع کرده، آیه ۱۵۳ انعام/۶ که در آن مسلمانان از گام نهادن در راههایی جز راه راست منع شده‌اند و آیه ۱۵ یونس/۱۰ که در آن پیامبر اسلام حق تبدیل و تغییر آیات الهی را از خود سلب کرده است[۹۶]؛ همچنین از تعبیرهای احادیث متعدد که به طور مطلق بدعت را گمراهی دانسته[۹۷]، بدعت‌گذاران را سگهای جهنم[۹۸] و بدترین مخلوقهای خداوند شمرده[۹۹] و  تصریح کرده که توبه آنان هیچ‌گاه پذیرفته نمی‌شود[۱۰۰] می‌توان حرمت بدعت را به طور مطلق استفاده کرد، بنابراین احکام چهارگانه دیگر یعنی وجوب، استحباب، کراهت و اباحه که برخی از فقهای اهل‌سنت برای این عمل ذکر کرده‌اند[۱۰۱] قابل تصور نیست. البته می‌توان این احکام را برای بدعت به معنای لغوی یعنی هرگونه نوآوری ثابت دانست[۱۰۲]؛ نه بدعت اصطلاحی.
{{پانویس}}


۲. کفر بدعت گذار:
[[رده:اختلافات شیعه با وهابیت]]
قرآن برخی از بدعتها را کفر و جعل کننده بدعت را کافر شمرده است؛ از جمله در آیه‌۷۲‌مائده/۵ نصارا را که قائل به الوهیت مسیح(علیه السلام)بودند. کافر دانسته است: «لَقَد کفَرَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ هُوَ المَسیحُ ابنُ مَریمَ» ؛ همچنین‌در آیه‌ای دیگر مسیحیانی که معتقد به تثلیث شدند کافر دانسته شده‌اند: «لَقَد کفَرَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلـثَة وما مِن اِلـه اِلاّ اِلـهٌ واحِدٌ واِن لَم ینتَهوا عَمّا یقولونَ لَـیمَسَّنَّ الَّذینَ کفَروا مِنهُم عَذابٌ اَلیم» . (مائده/۵‌،۷۳۳) در آیاتی دیگر نیز قرآن به برخی از بدعتهای جاهلیت اشاره کرده و نسبت دادن این احکام را به خداوند برآمده از کفر آنان دانسته است: «ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة ... و لـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَی اللّهِ» . (مائده/۵‌،۱۰۳)  در آیه‌ای دیگر هرکس که بر اساس «ما انزل الله» حکم نکند کافر دانسته شده: «و مَن لَم یحکم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولـئِک هُمُ الکـفِرون» . (مائده/۵‌،۴۴) در میان فقهای مذاهب گوناگون اسلامی درباره اینکه برخی از بدعتها موجب کفر بدعت‌گذاران می‌شود اختلاف نظری وجود ندارد؛ اما درباره مصادیق آن و اینکه چه بدعتی کفر بدعت‌گذار را در پی دارد، آرای متفاوتی ابراز شده است. برخی بدعت‌گذاری را در صورتی که مربوط به اصول دین باشد موجب کفر دانسته‌اند[۱۰۳]؛ اما گروهی دیگر در این موضوع راه افراط در پیش گرفته و حتی پایبندی به عقایدی همچون خلق قرآن را نیز بدعت و موجب کفر معتقدان دانسته‌اند.[۱۰۴]
[[رده:گناهان کبیره]]
[[رده:گناهان در قرآن]]
[[رده:مدخل فرهنگنامه آخرالزمان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۶

بدعت در مقابل سنت، به‌معنای افزودن چیزی به دین یا کاستن از آنکه جزء دین نیست. از لحاظ فقهی بدعت حرام است و در آیات و روایات به شدت از آن نهی شده است. در مورد مصادیق بدعت میان مذاهب اسلامی اختلاف وجود دارد و ابن تیمیه بیش از همه دیگران را متهم به بدعت کرده است. دنیاطلبی، تقلید کورکورانه و پیروی نکردن از پیشوای معصوم را می‌توان از عوامل ایجاد بدعت دانست که پیامدهای ناگواری همچون گمراهی و ایجاد فتنه و فساد را به دنبال دارد. تبیین صحیح دین از طرف عالمان می‌تواند راهکار مناسبی برای مقابله با بدعت باشد. اهل بدعت از جمله کسانی‌اند که از هم‌نشینی و همراهی با آنها نهی شده است. اگر انسان با چنین افرادی نشست و برخاست داشته باشد باورها و عقایدشان به مرور زمان بر شخص تأثیر می‌گذارد.

معناشناسی

معنای لغوی

«بدعت» - در زبان عربی - از ریشه «ب ـ د ـ ع» و از واژه ابتداع گرفته شده است[۱] و «ابتداع» به معنای نوآوری، ایجاد چیزی بدون سابقه و الگوی قبلی و بیان گفتار بی‌پیشینه است[۲].[۳]

معنای اصطلاحی

در اصطلاح دینی، هر دو صورتِ: «واردکردن چیزی به دین که جزء دین نیست به نام دین»[۴] و «خارج‌کردن چیزی که جزء دین است از دین»[۵] که بر کتاب و سنت و دیگر ادله شرعی مستند نباشد[۶] بدعت است.

البته این افزودن یا کاستن اگر همراه با قصد «تشریع» و «نسبت‌دادن به دین» نباشد، نزد برخی از فقها «بدعت» نامیده نمی‌شود[۷]. شاید به همین دلیل است که در عبارت فقها واژه «بدعت» و «تشریع» به یک معنا به‌کار رفته است[۸]. برخی از اندیشمندان اسلامی نیز تصریح کرده‌اند: احادیثی که بدعت را «گمراهی» نامید، به امری اشاره دارد که دلیل خاص یا عام شرعی نداشته باشد[۹]؛ لذا بدعت اصطلاحی - و نه لغوی - تنها شامل چیزی می‌‌شود که در شرع اساسی ندارد؛ اما اموری که دلیلی از شرع دارند، قطعاً بدعت نیستند[۱۰].

در جمع‌بندی تعریف باید گفت: بدعت، هر امری نوپدید در دین که نص شرعی خاص بر آن نباشد و مصداق عمومات شرعی هم نیست و صریحاً از آن نهی نشده باشد[۱۱]. بنابراین، بدعت بدین معناست که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کنند و چیزی از آیین خدا بکاهند یا چیزی بر آن بیفزایند، بی‌آن‌که دلیل معتبری بر آن باشد یا آیین جدیدی ابداع کنند و به عنوان یک دین، مردم را به سوی آن فراخوانند[۱۲]. و نباید هر نوع نوآوری را بدعت در دین دانست؛ زیرا این برداشت برخلاف فهم صحیح از آیات و روایات و برخلاف سیره اهل‌بیت است[۱۳]

بدعت در مقابل سنت

در مقابل بدعت، «سنّت» قرار دارد که عبارت است از قول، فعل و تقریر پیامبر یا امام. از آنجا که پیامبر و ائمه معصوم‌اند، سخن و رفتارشان برای مردم حجت است و سنت به شمار می‌رود و عمل به آن جایز است[۱۴].

کدام کار سنّت است و کدام کار بدعت؟ و آیا می‌توان هرکاری را به راحتی بدعت نامید و انجام دهنده را طرد کرد یا تفکیر و تفسیق نمود؟ وهابیون که خودشان ترک سنت می‌کنند و افکار بدعت‌آلود را منتشر می‌سازند، شیعه را به بدعت نسبت می‌دهند. کارهایی همچون: زیارت، توسل، تبرک، سجده بر تربت اولیاء، جشن گرفتن برای میلاد پیامبر و ائمه(ع)، برگزاری مراسم سوگواری و نوحه‌خوانی، ساختن گنبد و حرم بر قبور امامان و اولیا، تبرک جستن به کعبه و ضریح معصومین و مقام ابراهیم، بوسیدن حرم‌ها و ضریح‌ها و بسیاری از این قبیل کارها را بدعت می‌پندارند و به شیعیان نسبت شرک می‌دهند، در حالی که در بسیاری از منابع اهل سنت، روایات فراوان از عمل پیامبر و اصحاب نقل شده که زیارت و توسّل و تبرک می‌جستند و این سنّت‌ها ریشۀ قرآنی، حدیثی و سیره‌ای دارد و عالمان و محققان در این زمینه کتاب‌های بسیار نوشته‌اند و مشروعیت و سنّت بودن آنها را بر اساس منابع قطعی و فراوان اثبات کرده‌اند[۱۵].[۱۶]

مصادیق

بعضی از مصادیق روشن بدعت عبارت است از: اذان دوم یا سوم در روز جمعه[۱۷] گفتن جمله «تثویب» (یعنی: «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌»)[۱۸] در اذان صبح، به جماعت خواندن نمازهای مستحبی در شب‌های رمضان (نماز تراویح)[۱۹]، تقدم خطبه‌ها بر نماز در نماز عید فطر و قربان[۲۰]، تحریم ازدواج موقت (متعه) و حج تمتع، سه طلاقه‌کردن زن در یک جلسه، هشتاد ضربۀ شلاق برای شراب‌خوار[۲۱] و نیز بنیان نهادن قیاس، استحسان و مصالح مرسله به عنوان ادله استنباط احکام شرعی[۲۲].

پیشینه

انجیل، بدعت‌گذاران را دروغ‌گویانی معرفی می‌کند که با بدعت‌های خود موجب هلاکت دیگران شده‌اند[۲۳] و دستور می‌دهد از اهل بدعت اجتناب شود؛ زیرا آنان مرتد شده‌اند[۲۴]. در قرآن کریم نیز به وجود بدعت در میان برخی از پیروان شریعت‌های گذشته اشاره شده است[۲۵] و به برخی از آیات[۲۶] برای اثبات حرمت بدعت استناد شده است. روایات نیز به بدعت اشاره و احکام آن را بیان کرده‌اند[۲۷]. در فقه شیعه و اهل سنت بحث از بدعت به صورت پراکنده در ضمن مباحثی مانند روزه روز مشکوک از ماه رمضان و پیش انداختن خطبه‌های نماز عید آمده است[۲۸].[۲۹].

نگرش قرآنی و روایی

از نگاه قرآنی

معنای اصطلاحی بدعت مبنای قرآنی دارد و قرآن به صراحت آن را نکوهیده است؛ به عنوان مثال، فرموده است: ﴿أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ[۳۰].

در برخی آیات به بعضی از مصادیق بدعت به ویژه در شرایع پیشین اشاره شده است؛ مثلاً فرموده است: ﴿وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا[۳۱]؛ خداوند در این آیه به ابداع روش رهبانیت از سوی نصارا اشاره کرده است و از این استفاده می‌‌شود رهبانیت عمل مقدس دینی نیست؛ بلکه یک روش ساختگی و نوعی تصرف در دین و بدعت است[۳۲]. در ادامۀ آیه آمده آنان پس از ابداع رهبانیت، حق آن را به درستی ادا نکردند؛ یعنی آنان یا نسل‌های بعدی این روش ابداعی را با شرک و آموزه‌های غیر الهی درهم آمیختند[۳۳].

در برخی آیات نیز ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌های بدعت‌گذاری از آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی این عمل نیز سخن به میان آمده؛ به عنوان مثال در قرآن کریم آمده است: ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ[۳۴]؛ قرآن اهل کتاب را نکوهش می‌‌کند که کتاب الهی را دستکاری می‌‌کردند و آن را به خدا نسبت می‌‌دادند و در مقابل این کار از افراد و مقاماتی پاداش مادی دریافت می‌‌نمودند. از این آیه استفاده می‌شود که علت نکوهش این بوده که تحریف‌ها را به خدا نسبت می‌‌دادند[۳۵].

از نگاه روایی

احادیث بسیاری از طریق فریقین در نکوهش بدعت و انتقاد سخت از بدعت‌گذار رسیده است. از جمله حدیث نبوی معروف که می‌فرماید: «بدترین چیزها آنهایی است که [در دین] احداث می‌شود؛ این‌گونه امور بدعت است و هر بدعتی گمراهی است». بنابراین احادیث، هیچ چیز مانند بدعت، دین را نابود نمی‌کند و بدعت‌گذاری نوعی شرک و کفر است. در این روایات، بدعت‌گذاران از بدترین و زیان‌کارترین آفریدگان و مغضوب‌ترین آنان در پیشگاه خدا معرفی شده‌اند که شیطان بر آنان چیره شده و در نتیجه به مخالفت با خدا، پیامبر(ص) و قرآن برخاسته‌اند. از سوی دیگر، مقابله با بدعت‌گذاران و برحذر داشتن مردم از ایشان نه تنها کاری دینی بلکه وظیفه عالمان دین شمرده شده است. از جمله در روایت مشهوری از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «هنگامی که بدعت ظاهر شد، وظیفه عالم است که در برابر آن بایستد و دانش خود را عرضه کند که اگر چنین نکند به لعنت خدا دچار می‌شود». با توجه به این روایات، بدعت‌گذاری را از گناهان کبیره و از شدیدترین محرمات دانسته‌اند و حتی برخی تصریح کرده‌اند که حرمت بدعت از ضروریات دین است[۳۶]. همچنین فرمود: «پس از من هرگاه اهل ریب و بدعت را دیدید از آنها بیزاری جویید و دربارۀ آنها بد گویید و طعن زنید و آنها را وامانده کنید تا نتوانند جواب دهند و به فسادانگیزی در اسلام طمع نکنند و مردم از آنها برحذر باشند و بدعت‌های آنها را نیاموزند تا خداوند برای شما در برابر این کار حسنات بنویسد و درجات آخرت را برای شما بالا برد»[۳۷].

از امام علی(ع) نیز نقل است که فرمود: «نیکوترین کارها سنتی است که سالیانی بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد و بدترین کارها آن چیزی است که تازه پیدا شده و آیندۀ آن روشن نیست»[۳۸][۳۹]

همچنین از منظر امام زین‌العابدین(ع)، نسبت دادن امور ناروا به دین و آمیختن پیرایه‌های بی‌اساس به تعالیم الهی، موجب گمراهی مردم و برانگیزنده خشم و کیفر اوست. از این‌رو درخواست می‌کند: «خداوندا! بر محمد(ص) و خاندانش درود بفرست و ما را به پیروی از سنت‌ها، دوری از بدعت‌ها، امر به معروف و نهی از منکر، پاسداشت اسلام و نکوهش باطل و خوار داشت آن... توفیق ده»[۴۰]؛ «بار خدایا! همسویی با جماعت مقبول و دوری از بدعت‌جویان و پیروان باورهای مجعول را در من به کمال رسان»[۴۱]. با استفاده از بیانات امام سجاد(ع) فهمیده می‌شود که سنّت نبوی و سیره اهل‌بیت(ع) مبنای حرکت صحیح جمعی و تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت مؤمنان است. اما در نقطه مقابل بدعت‌گذاری در دین و فرقه‌سازی و پایه‌گذاری افکار جدیدی که بیرون از محدوده سنت پیامبر(ص) است باعث دوری از متن دین و حقایق تابناک وحیانی می‌گردد[۴۲].[۴۳].[۴۴]

اهمیت و جایگاه

بدعت از جمله گناهان کبیره است؛ زیرا از جمله واجبات قطعی که خداوند بر آن خشم می‌گیرد، بدعتی است که بر اساس آن، شخص برای رفع حاجت، بدعتی در دین خدا وارد کند[۴۵]. از این‌رو امام علی(ع) می‌فرماید: بدعت بدترین کارهاست؛ آنچه تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست. هیچ بدعتی در دین ایجاد نمی‌شود، مگر آنکه سنتی ترک شود[۴۶] و بر این اساس، بدعت باعث خرابی دین می‌شود و مسیر هدایت و کمال را به انحراف می‌کشاند و در نهایت، پدیده‌ای شوم در تاریخ اسلام پدید آورد[۴۷]. به همین دلیل، منابع دینی، بدعت‌گذار را بدترین کسی نزد خدای تبارک و تعالی شمرده و در روایات آمده است: بدترین مردم نزد خدا، رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است؛ کسی که سنت پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک‌شده را زنده گرداند[۴۸]. امام علی(ع) نیز در خطبه دیگری از بدعت‌گذار با تعبیر دشمن‌ترین آفریده خدا یاد می‌کند، که راه راست را گم کرده و دل او شیفته بدعت است[۴۹]. امیرالمؤمنین(ع) بدعت‌گذار را مانند دزدی می‌داند که به‌جای طلب سنت از کانون معرفت، از راهی دیگر در صدد کسب علم و معرفت برمی‌آید و چیزی را که از آنِ خود نیست، به خود نسبت می‌دهد و خویشتن را خالق و مالک سنت معرفی می‌کند[۵۰].[۵۱]

صفات و ویژگی‌ها

  1. ظاهر فریب و هلاک کننده: بدعت، ظاهری حق‌نما دارد اما در باطل غوطه‌ور است و هلاک‌کننده است[۵۲]. نوک پیکان آن باورهای مسلمانان را نشانه می‌گیرد تا خواسته‌های نفسانی را برآورده کند. امام موسی کاظم(ع) می‌فرماید: بدعت‌گذار مباش، کسی که به رأی خود توجه کند هلاک می‌شود و کسی که خاندان پیامبر(ص) را رها کند گمراه می‌شود و کسی که قرآن و سنت پیامبر(ص) را رها کند کافر می‌شود.
  2. گمراه کننده: پیامبر(ص) فرمود: هر بدعتی گمراهی است و هر گمراه‌کننده‌ای در آتش است. بدعت‌گذار نمی‌تواند صریحاً با اعتقادات دینی مخالفت کند، اما خواهش‌های نفسانی او را به باطل می‌کشاند. از این رو به آمیختن حق و باطل می‌پردازد تا از حق برای مقاصد نفسانی بهره ببرد. در دوران خلفای سه‌گانه پس از پیامبر(ص) بدعت‌های زیادی پدید آمد و یکی از مشکلات امام علی(ع) بازگرداندن مردم به ارزش‌های اسلامی بود.
  3. نیازمند دروغ و عدول از حق: بدعت به دلیل مغایرت با حقیقت، نیازمند توجیهاتی است تا آن را مقبول نشان دهد. دادن رنگ و لعاب دینی و عقلانی به آن و توجیهات نادرست، لازمه جدایی‌ناپذیر بدعت است. تابعان بدعت به جای پذیرش حق، بر توجیهات گذشتگان می‌افزایند و به جای تشخیص حق و باطل، حق را با میل خود منطبق می‌کنند[۵۳].
  4. منشأ فتنه‌ها و هواپرستی‌ها: بدعت منشأ فتنه‌ها و هواپرستی در احکام الهی است. این نوآوری‌ها با قرآن مخالف است[۵۴]. مخلوط شدن حق و باطل، زمینه تسلط شیطان و شیطان‌صفتان را فراهم می‌کند[۵۵] و موجب اختلاف و آشوب می‌شود. امام علی(ع) هیچ عاملی را مانند بدعت، عامل تخریب دین نمی‌داند[۵۶].

انواع و گونه‌ها

بدعت در اصول و در فروع

تعریف‌ها نشان می‌دهد بدعت، اختصاصی به فروع دین ندارد و شامل هر آن چیزی می‌شود که از دین است و از قوانین الهی به حساب می‌آید؛ از این رو فرقه‌های ساخته شده با توجه به مجموعه افکارشان، همچون خوارج، غلاة، مفوضه و واقفیه[۵۷] می‌توانند از مصادیق بدعت باشند. همچنین بدعت شامل معارف و احکامی است که از راه‌های غیرمشروع همچون «قیاس» و «استحسان» و سایر موارد اعمال رأی و سلیقه، استنباط شده باشد[۵۸].[۵۹]

تقسیم‌بندی از نظر اهل سنت

اهل سنت چندین تقسیم برای بدعت انجام داده‌اند مانند:

  1. هدایت و ضلالت یا شایسته و ناشایست: اگر بدعت در شمول حکم کلیِ رضایت خداوند جای گیرد، آن را «بدعت به هدایت» می‌‌گویند، در برابر، اگر بدعت با امر خدا و رسول(ص) ناسازگار باشد و نکوهش و انکار شده باشد، «بدعت به ضلالت یا ضلال» است[۶۰]. ریشه این تقسیم، به گفتار خلیفه دوم برمی‌گردد؛ زیرا نماز تراویح قبلاً به صورت فرادی خوانده می‌شد‌، بعداً به پیشنهاد او به همگان پشت سر یک امام، نماز تراویح را می‌خوانند آن را بدعت پسندیده خواند[۶۱]. این تقسیم مبنای درستی ندارد؛ چراکه واقعیت بدعت، نوعی کنار نهادن شریعت و تضادّ با آن است و چنین چیزی هرگز به دو دسته حسن و قبیح تقسیم نمی‌شود[۶۲].
  2. بدعت عادی و شرعی: برخی «بدعت» را به بدعت در امور عادی و شرعی تقسیم کرده‌اند[۶۳]. این تقسیم نیز پایه صحیحی ندارد؛ زیرا بدعت، تغییر در امور شرعی است، خواه در مورد عبادات باشد یا معاملات، یا در امور مربوط به مسائل سیاسی اسلام[۶۴][۶۵]
  3. تقسیم به احکام خمسه فقهی: گروهی دیگر بدعت را به‌ پنج قسم واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح تقسیم کرده‌اند[۶۶]:
    1. بدعت واجب: بدعتی است که برای دین لازم بوده و اهمال در آن حرام است و از مقولۀ واجب کفایی به شمار می‌آید؛ همانند نوآوری در علوم برای دفاع از دین.
    2. بدعت حرام: بدعتی است که مخالف قواعد شرعی و ادله آن است و قواعد تحریم شامل آن شده و به نظر همه علما حرام است، واجب شمردن چیزی در نماز که جزء آن نیست.
    3. بدعت مستحب: بدعتی است که با قواعد استحباب مطابق است؛ همانند بهره‌گیری از شیوه‌های نوین ارتباطات.
    4. بدعت مکروه: آن است که با قواعد عمل مکروه همراه است؛ مانند تزیین مسجد به نقوش.
    5. بدعت مباح: بدعتی است که قواعد اباحه بر آن منطبق است؛ مانند توسعه در نوع خوراک و پوشاک[۶۷]. این تقسیم نیز هیچ دلیلی ندارد؛ زیرا بدعت به معنای چیز جدید در دین است که مستند شرعی نداشته باشد؛ لذا اگر چیزی مستند شرعی داشته باشد، جزء دین بوده و حکم شرعی بر آن بار می‌شود، یعنی اگر ادله وجوب شامل آن شود، آن امر واجب و اگر ادله استحباب شامل آن شود، مستحب محسوب شده و مابقی هم بر همین منوال است[۶۸][۶۹]

البته علمای شیعه این تقسیم‌بندی‌های اهل سنت دربارۀ بدعت را نمی‌پذیرند؛ زیرا بنابر منابع روایی شیعه، بدعت تنها یک قسم است که به گونۀ عام حرام شمرده شده است[۷۰]، شیعه قائل است ادلۀ تحریم بدعت، کلی و عام هستند و هیچ گونه دلیل شرعی در دست نیست که بدعت را تقسیم کند[۷۱]. اگر دلیل شرعی دلالت کند عملی واجب، مستحب، مکروه یا مباح‌ است، دیگر آن عمل را نمی‌توان بدعت دانست[۷۲]، به عبارتی دیگر هر عملی که عنوان بدعت بر آن دلالت کند حرام است[۷۳].

عوامل پیدایش و تقویت

مهم‌ترین عواملی که بدعت‌گزاران را به این کار، وادار می‌کند عبارت‌اند از:

  1. دنیاطلبی و هواهای نفسانی: یکی از انگیزه‌های بدعت رسیدن به خواسته‌های نفسانی و مالک شدن اموال دیگران است[۷۴]؛ در سخن امام علی(ع) نیز به این انگیزه اشاره شده است: «بدعت‌گزاران مخالفین امر خدا در کتاب او و رسولش هستند، آنها کسانی‌اند که پیرو رأی و هواهای نفسانی خویش هستند».[۷۵].
  2. تقلید کورکورانه و بدون تعقل: از عوامل دیگر پیدایش بدعت، تعصب‌های ناروای بدعت گذار نسبت به عقاید موروثی از نیاکان است که در میان آنان زندگی کرده‌اند و سبب می‌‌شود عده ای خود را به گناه آلوده کنند، این عامل، عالمانه است و با کمال آگاهی حاضرند این بدعت را ایجاد کنند و در قرآن از تقلید کورکورانۀ افراد از نیاکان خود و پافشاری بر بدعت‌های آنها سخن به میان آمده است[۷۶][۷۷].
  3. تقدس جاهلانه: افراد عالم و آگاه از حدود دین به ویژه عبادات، در امور عبادی و زندگی، اعتدال را رعایت کرده و از حدودی که خدا معین کرده است، پا را فراتر نمی‌نهند، امّا افراد ناآزموده و ناآگاه، گاهی زیاده‌روی در عبادت را پیشه خود ساخته و تصور می‌کنند با این کار به خدا تقرب می‌جویند. عثمان بن مظعون، مردی که در سفر روزه گرفته بود[۷۸] و هم‌چنین کسانی که اعمال حج را مطابق سنت پیامبر(ص) انجام ندادند [۷۹] مواردی از این قبیل‌اند، انگیزه چنین افرادی تقرّب بیشتر به خدا بوده است.
  4. پیروی نکردن از پیشوای معصوم: از جمله عوامل بدعت، اعتقاد نداشتن به پیشوای معصوم پس از پیامبر اکرم(ص) یا ملتزم نبودن به پیروی از اوست که برخلاف توصیه‌های مؤکد قرآن و سنت است. پیامبر اکرم(ص) در حدیث قطعی ثقلین، عامل نجات از گمراهی را تمسک به کتاب و عترت خود معرفی کرده است. اگر به این سفارش پیامبر اکرم(ص) عمل می‌شد، راه فرقه‌گرایی که در جهان اسلام پدید آمد و بدعت‌هایی که میان مسلمین شکل گرفت بسته می‌شد.[۸۰]

احکام شرعی و دیدگاه‌های فقهی

نخست: حرمت بدعت

بر اساس ادله قرآنی و روایی، در کلمات فقها به طور صریح، حرمت شرعی بدعت را قایل شدند[۸۱] و بعضی بر آن ادعای اجماع کرده‌اند[۸۲] و برخی آن را از «واضحات فقه»[۸۳]، يا از «ضروریات دین» دانسته‌اند[۸۴]. همچنین برخی بدعت و تشریع را همانند سایر محرمات، مبغوض واقعی خداوند می‌دانند؛ خواه مکلف به آن علم داشته باشد یا نه[۸۵].[۸۶]

دوم: فساد عمل بدعت‌آمیز

از مباحث مهم فقهی در بدعت، صحت یا فساد عبادت و معامله‌ای است که با بدعت انجام شده باشد.

حکم بدعت در عبادات

درباره حکم بدعت در عبادت دو صورت مطرح است:

  1. مکلف می‌داند عبادت امر نشده اما با این حال آن را انجام می‌دهد. در این صورت عبادت باطل است.
  2. مکلف در امر بودن عبادت شک دارد اما با قصد اطاعت آن را انجام می‌دهد. در این صورت اختلاف‌نظر وجود دارد.

حکم بدعت در معاملات

در معاملات اگر عملی عمداً و برخلاف شریعت انجام شود، به نظر برخی از فقها باطل است. چون برخلاف شرع است و امضای شرع ندارد. اگر شخصی عملی را برخلاف شریعت انجام دهد ولی معلوم شود مطابق شرع بوده، دو نظر وجود دارد:

  1. با توجه به حرمت بدعت، باطل است.
  2. بنا به نظر برخی از فقها - که بدعت را امری واقعی می‌دانند - چون در واقع بدعت نبوده، صحیح است[۸۷].

آثار و پیامدها

برخی از پیامدهای ناگوار بدعت‌ در دین عبارت‌اند از:

  1. گمراهی هلاک‌کننده: پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هر بدعتی گمراهی است و هر گمراه‌کننده‌ای در آتش است»[۸۸]. بدعت در باطل غوطه‌ور است، اما ظاهری حق‌نما دارد، به رنگ حق درمی‌آید، اما هلاک‌کننده است. امام کاظم(ع) در پاسخ به این سؤال که «به چه وسیله‌ای خدا را به یگانگی بپرستم» فرمود: «بدعت‌گذار مباش، کسی که به رأی خود توجه کند هلاک شود و هر که خانوادۀ پیامبرش را رها کند گمراه و کسی که قرآن و گفتار پیامبرش را رها کند کافر شود»[۸۹].
  2. افزایش گناه: چون بدعت گذار عامل گمراهی دیگران است افزون بر گناهکار بودن خود در گناه دیگران نیز شریک است[۹۰]؛ بر پایۀ احادیث هرکس سنت ناپسندی را بنیان گذارد، در گناهِ کار خود و همۀ کسانی که به آن سنت عمل کنند شریک خواهد بود[۹۱].
  3. ایجاد فتنه و فساد: بدعت، منشأ فتنه‌ها و سرآغاز پدید آمدن آن و همچنین هواپرستی و بدعت‌گذاری در احکام آسمانی است؛ زیرا مخلوط شدن حق و باطل، زمینۀ تسلط و ولایت شیطان و شیطان‌صفتان را بر دیگران فراهم می‌سازد[۹۲] و جامعه‌ای که به چنین بلایی مبتلا شود باید منتظر به ثمر رسیدن فتنه‌ها باشد که ثمرۀ آن جز اختلاف و آشوب نیست. امام علی(ع) هیچ عاملی مانند بدعت را عامل تخریب دین نمی‌داند[۹۳].

مبارزه و مقابله با بدعت

وجوب مقابله

مقابله با بدعت به اظهار علم، بر عالمان دینی، واجب و کتمان علم، جز در موارد تقیه و خوف حرام است. در روایات آمده است: «اگر عالم، به رویارویی با بدعت‌ها برنخیزد و دانش خود را - به منظور روشن کردن افکار عمومی - عرضه نکند، دچار نفرین خداوند می‌شود»[۹۴]. بیزاری جستن از بدعت‌گذاران و ترک تعظیم آنان و نیز بر حذر داشتن مردم از نزدیک شدن و ارتباط با ایشان، واجب است. از رسول خدا(ص) نقل شده است که «چنانچه پس از من با بدعت‌گذاران برخورد کردید، از آنان بیزاری بجویید و آنان را بسیار دشنام دهید و به بدی یاد کنید تا در اسلام طمع فسادانگیز نورزند و نیز مردم را از ایشان بر حذر دارید که تحت تأثیر بدعت‎های آنان قرار نگیرند» در حدیثی دیگر آمده است: «هر کس نزد بدعت‌گذاری برود و او را تعظیم نماید، سعی در نابودی اسلام کرده است»[۹۵].[۹۶]

راهکارهای مقابله

برخی از راهکارهای مبارزه و مقابله با بدعت عبارت‌اند از:

  1. تبعیت از محورهای حق و عالمان حق‌مدار: رسول خدا(ص) با نگاهی پیشگیرانه به موضوع بدعت، فرمود: «برای هر بدعتی که پس از من برای نیرنگ زدن با ایمان پیدا شود سرپرستی از خاندانم گماشته شده که از ایمان دفاع کند و به الهام خدا سخن گوید و حق را آشکار و روشن کند و نیرنگ نیرنگ‌بازان را رد کند و زبان ناتوان باشد، ای هوشمندان پند گیرید و به خدا توکل کنید»[۹۷]. در دوران غیبت نیز کسی باید عهده‌دار سرپرستی جامعه اسلامی شده و حافظ آنها از بدعت‌ باشد که بیشترین شباهت را به اهل‌بیت داشته باشد، یعنی نفس را کنترل و دین خود را حفظ کند و با هوا و خواهش‌های نفسانی مخالفت ورزد و مطیع امر خدا باشد.
  2. تقویت ایمان و تقیّد به تکالیف: مؤمن کسی است که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام بشمارد، آنچه مردم با بدعت‌ها تغییر دادند، باعث نمی‌شود در حلال و حرام الهی تغییری به وجود آید[۹۸].[۹۹]
  3. پی‌ریزی نظام امر به معروف و نهی از منکر: از دیگر راهکارها برای جلوگیری از شیوع بدعت، نظام امر به معروف و نهی از منکر است که بر حکومت اسلامی لازم است سازمانی را پدید آورند که این دو فریضۀ الهی را بر عهده گیرد. خود قرآن نیز بر وجود گروه قوی و نیرومند که بتواند این دو کار را انجام دهد در آیاتی تأکید کرده است[۱۰۰].[۱۰۱]

بدعت در عصر غیبت

در احادیث زیادی از تغییر دین و از بین رفتن احکام اسلام در دوران غیبت خبر داده شده است. در برخی روایات از مردن دین و کتاب آسمانی در دوران غیبت سخن به میان آمده است و از حضرت به عنوان زنده‌کننده کتاب قرآن و سنت رسول خدا یاد کرده‌اند. امیرالمؤمنین(ع) در روایتی فرمود: مردی از فرزندان من در آخرالزمان قیام خواهد کرد. او هنگامی خواهد آمد که دل‌ها مرده؛ زیرا در آن زمان ناخوشی، سختی، گرسنگی، کشتار، فتنه‌های پی‌درپی، فراموشی سنت‌ها و به پاداشتن بدعت‌ها و ترک امر به معروف و نهی از منکر فراوان خواهد شد. سپس خداوند به واسطه امام مهدی(ع) سنت‌های نابود شده را دوباره احیا می‌کند و با عدل و برکت وجود او دل‌های مؤمنین از نو زنده می‌شود... [۱۰۲]. رسول خدا(ص) فرمود: حضرت مهدی(ع) در اوج ناباوری و یأس و بدگمانی ظهور خواهد نمود و دین و قرآن را عزیز خواهد کرد و... تمام بدعت‌ها را نابود می‌کند و فتنه‌ها را خاموش می‌گرداند. حق را کاملاً آشکار و باطل را کاملاً از بین خواهد برد... [۱۰۳].[۱۰۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۵۴ و فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ذیل واژه «بدع».
  2. «ابتداع» به‌معنای احداث یا اختراع چیزی است که نمونه قبلی نداشته باشد. ر.ک: ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۰۹؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۴۲؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۲۸؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۵۴.
  3. انصاری، محمد علی، الموسوعة الفقهیة المیسره ج۶، ص۳۱۲ ـ ۳۳۱؛ شایسته‌نژاد، علی اکبر، مقاله «بدعت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص۱۱۱.
  4. ادخال ما لیس فی‌الدین فی‌الدین. ر.ک: طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین‌، ج۱، ص۱۶۴؛ جبعی عاملی، زین‌الدین بن علی، الروضة البهیة، ج‌۱، ص‌۵۸۱‌؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، غنائم الایام، ج‌۱، ص‌۲۷۷؛ عسقلانی، احمد بن حجر، فتح الباری، ج۵، ص۱۵۶؛ رسائل الجاحظ، ۶۰؛ نیشابوری مقری، ابوجعفر، الحدود، ص۷۹.
  5. ر.ک: ابن نجیم حنبلی، زین الدین، البحرالرائق، ج‌۱، ص‌۶۱۱‌؛ موسوی، سید مرتضی، رسائل المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ امین حسینی عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۱۰۲.
  6. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۹، ص۱۷۳؛ طرطوشی، محمد بن ولید، الحوادث و البدع، ص۲۱.
  7. نراقی، احمد، عوائد الایام، ص۱۱۱؛ شاطبی، ابراهیم، الاعتصام، ج۱، ص۳۷.
  8. حلی، محقق، جعفربن حسن، المعتبر فی شرح المختصر، ج۱، ص۱۵۹؛ انصاری، رسائل فقهیه، ص۱۳۹؛ حکیم، ج۵، ص۳۴۱- ۳۴۲؛ خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، التنقیح، التقلید، ج۱۳، ص۲۱۵.
  9. ر.ک: عسقلانی، ابن‌حجر، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۳.
  10. ر.ک: عسقلانی، ابن‌حجر، فتح الباری، ج۵، ص۲۲۲؛ ج۱۳، ص۲۱۲؛ حیزانی، محمد بن حسین، قواعد معرفة البدع، ص۲۲
  11. ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲، ص۲۶۴؛ ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳.
  12. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۲- ۱۶۳.
  13. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶، ص۸۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص۱۵۳؛ شایسته‌نژاد، علی اکبر، مقاله «بدعت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص۱۱۱؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۴۳؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص۵۶؛ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  14. فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌-۱۱۴؛ سبحانی، البدعه، ص‌۷۶.
  15. امین، سیّد محسن، کشف الارتیاب؛ امینی، عبدالحسین، سیرتنا و سنّتنا؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر؛ سبحانی، جعفر، البدعة و آثارها الموبقة؛ سبحانی، جعفر، التوسّل»؛ مرتضی، جوادی آملی، دائرة المعارف تشیّع، ج ۳، ص۱۴۵
  16. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۱۷.
  17. جواهرالکلام، ج۹، ص۳۰.
  18. جواهرالکلام، ج۹، ص۷۹ و ۱۱۲-۱۱۴.
  19. سئوال و جواب (یزدی)، ص۷۷.
  20. جواهرالکلام، ج۱۱، ص۳۹۷.
  21. امینی، الغدیر، ج ۲ ص۱۰۱.
  22. ر.ک: عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص۴۰۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۱۷.
  23. کتاب مقدس، رساله دوم پطروس، ب۲، ۱-۳.
  24. رساله پولس به تیطس، ب۳، ۱۰ -۱۱.
  25. حدید، ۲۷.
  26. یونس، ۵۹.
  27. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴- ۵۹ و ج۲، ص۳۷۵.
  28. اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۱، ۱۹۳- ۱۹۸؛ نراقی، ملااحمد، عوائد الایام فی بیان قواعد الاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ص۳۲۰؛ وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۸، ص۲۱-۲۴.
  29. احمدی شاهرودی، حسن، مقاله «بدعت»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص۵۹۴.
  30. «مگر آنان را شریک‌هایی است که از دین آنچه را که خداوند بدان اذن نداده است برای آنان بیان داشته‌اند؟ و اگر فرمان قاطع (خداوند) نبود به یقین میان آنها داوری می‌شد و بی‌گمان ستمگران را عذابی دردناک خواهد بود» سوره شوری، آیه ۲۱.
  31. «و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند ولى حق آن را بسزا نگزاردند». سوره حدید، آیه ۲۷.
  32. سبحانی، جعفر، تبرک، بدعت، ص۷۵ ـ ۷۹.
  33. ر.ک: التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.
  34. «بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.
  35. ر.ک: برجی، یعقوب علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱ و ج۵، ص۴۰۹ ـ ۴۱۹؛ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  36. طاووسی مسرور، سعید، مقاله «بدعت»، فرهنگ سوگ شیعی، ص۷۸.
  37. «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ اَلرَّیْبِ وَ اَلْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا اَلْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ اَلْقَوْلَ فِیهِمْ وَ اَلْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلاَ یَطْمَعُوا فِی اَلْفَسَادِ فِی اَلْإِسْلاَمِ وَ یَحْذَرَهُمُ اَلنَّاسُ وَ لاَ یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اَللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ اَلْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ اَلدَّرَجَاتِ فِی اَلْآخِرَةِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص۳۷۵.
  38. «انَّ عَوَازِمَ اَلْأُمُورِ أَفْضَلُهَا وَ إِنَّ مُحْدِثَاتِهَا شِرَارُهَا»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۴۵.
  39. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۵؛ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  40. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنَا... وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ، وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ، وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ حِيَاطَةِ الْإِسْلَامِ، وَ انْتِقَاصِ‏ الْبَاطِلِ‏ وَ إِذْلَالِهِ‏»؛ نیایش ششم.
  41. نیایش بیستم.
  42. همچنین نک: مدخل سنت.
  43. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۴، بیروت، اعلمی؛ الصحیفة السجادیة، امام زین‌العابدین(ع)، ۱۴۱۸، قم، نشر الهادی صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ۱۳۷۵، تهران، نشر سروش؛ مجموعه آثار، ج۶، ۱۶ و ۱۷، مرتضی مطهری، ۱۳۶۷، تهران، صدرا؛ معانی الاخبار، محمد بن علی، صدوق، ۱۴۰۳، قم، جامعه مدرسین.
  44. شایسته‌نژاد، علی اکبر، مقاله «بدعت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص۱۱۱.
  45. «أَوْ يَسْتَنْجِحَ حَاجَةً إِلَى النَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَةٍ فِي دِينِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳.
  46. «وَ مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.
  47. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۲- ۱۶۳.
  48. «وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴.
  49. «إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ [تَعَالَى] رَجُلَانِ رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷.
  50. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.
  51. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۴.
  52. «وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹.
  53. ﴿أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلا؛ سوره فرقان، آیه ۴۳.
  54. «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
  55. «لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
  56. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۳ ـ ۱۶۴.
  57. مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۷۰۱؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ج۲، ص۳۴۴.
  58. مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، ج۲، ص۳۱۲-۳۱۳.
  59. احمدی شاهرودی، حسن، مقاله «بدعت»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۹۴.
  60. النهایة، ج۱، ص۱۰۶ ـ ۱۰۷.
  61. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۴۴، کتاب صوم.
  62. سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵؛ فرهنگ شیعه، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
  63. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۲۹.
  64. ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۳۶۲.
  65. جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر، بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  66. حاشیة رد المحتار، ج‌۱، ص‌۶۰۳‌؛ صحیح مسلم، ج‌۶‌، ص‌۱۵۴؛ فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۳.
  67. تهذیب الاسماء و اللغات‌، ج۱، ص۲۲.
  68. ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۱۵۵؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱، ص۱۹۳.
  69. سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵؛ فرهنگ شیعه، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
  70. مصنفات شیخ مفید، ج۱۳، ص۱۸۸.
  71. مجلسی، محمد باقر، مرءاة العقول‌، ج۱، ص۱۹۳.
  72. کشف الارتیاب‌، ج۲، ص۷۰ ـ۶۶.
  73. ر.ک: فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
  74. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ «از ميان اهل كتاب كسى است كه اگر او را امين شمرى و قنطارى به او بسپارى آن را به تو باز مى ‏گرداند و از ايشان كسى است كه اگر امينش شمرى و دينارى به او بسپارى جز به تقاضا و مطالبت آن را بازنگرداند. زيرا مى‏ گويد: راه اعتراض مردم مكه بر ما بسته است و كس ما را ملامت نكند. اينان خود مى‏ دانند كه به خدا دروغ مى‏ بندند». سوره آل عمران، آیه ۷۵.
  75. «وَأَمَّا أَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخَالِفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَلِكِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ الْعَامِلُونَ بِرَأْيِهِمْ وَأَهْوَائِهِمْ»؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۶۸
  76. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.
  77. ر.ک: برجی، یعقوب علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱ و ج۵، ص۴۰۹ ـ ۴۱۹.
  78. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۹۰ و ۳۹۹.
  79. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۷-۳۸ و ۴۰؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۴۰.
  80. سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  81. اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۳، ص۳۷۶؛ نراقی، مستند الشیعه، ج۵، ص۴۳۶.
  82. انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۱۶۴.
  83. نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۸، ص۹۸.
  84. خمینی، سید روح الله، انوار الهدایة، ج۱، ص۲۲۵- ۲۲۶.
  85. همان، ج۱، ص۲۳۰.
  86. احمدی شاهرودی، حسن، مقاله «بدعت»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص۵۹۵.
  87. حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن، بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»، دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲ ص۵۹۶.
  88. «کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَ کُلُّ ضَلاَلَةٍ فِی اَلنَّارِ»؛ کافی، ج۱ ص۵۶.
  89. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۳.
  90. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ «تا در روز رستخیز بارهای (گناه) خود را یکسر و بخشی از بارهای آن کسان را که نادانسته گمراهشان می‌کنند، بردارند؛ آگاه باشید! بد باری برمی‌دارند» سوره نحل، آیه ۲۵.
  91. «مَنْ سَنَ سُنَّةً سَیئَةً کانَ عَلَیهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَی یوْمِ الْقِیامَة»؛ محمد بن محمد مفید، الفصول المختارة، ص۱۳۶؛ مسند احمد، ج‌۵‌، ص‌۴۷۹؛ بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۲۰۴.
  92. «انَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّی عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَی غَیْرِ دِینِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصمِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَی الْمُرْتَادِینَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصمِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ، وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ، فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنی»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۵۰.
  93. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۴.
  94. وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۹.
  95. وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۷؛ فرهنگ فقه، ج۲، ص۷۵.
  96. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص۴۰۲.
  97. «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صل علی علیه و آله و سلم إِنّ عِنْدَ کُلّ بِدْعَةٍ تَکُونُ مِنْ بَعْدِی یُکَادُ بِهَا الْإِیمَانُ وَلِیّاً مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُوَکّلًا بِهِ یَذُبّ عَنْهُ یَنْطِقُ بِإِلْهَامٍ مِنَ اللّهِ وَ یُعْلِنُ الْحَقّ وَ یُنَوّرُهُ وَ یَرُدّ کَیْدَ الْکَائِدِینَ یُعَبّرُ عَنِ الضّعَفَاءِ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ وَ تَوَکّلُوا عَلَی اللّهِ»؛ کافی، ج۱، ص۵۴.
  98. «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ، وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ لَکِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۷۶.
  99. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۳.
  100. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  101. ر.ک: سبحانی، جعفر، تبرک، بدعت، ص۱۱۳.
  102. سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص۲۰۲.
  103. ملاحم: ص۱۳۳.
  104. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۳۸.