مخالفان امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = امام علی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[امام علی]]''' است. "'''[[امام علی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[مخالفان امام علی در کلام اسلامی]] - [[مخالفان امام علی در تاریخ اسلامی]] - [[مخالفان امام علی در معارف و سیره نبوی]] - [[مخالفان امام علی در معارف و سیره علوی]] - [[مخالفان امام علی در معارف و سیره فاطمی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = امام علی (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام علی در قرآن]] | [[امام علی در حدیث]] | [[امام علی در کلام اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام علی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
'''مخالفان امام علی{{ع}}''' افرادی بودند که به دلیل [[عدالت‌محوری]] و [[دین‌مداری]] حضرت با ایشان مخالف شده بودند. ویژگی‌های اصلی مخالفان امام علی{{ع}} عبارت بود از [[جهل]]؛ [[نفاق]] و [[تعصب]] [[باطل]]. مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی [[حکومت امام علی]]{{ع}} نیز عبارت بود از: [[دنیاطلبی]]؛ ریاست‌خواهی؛ کینه‌های پنهان؛ [[جهل]] و عدالت‌گریزی. اما شیوه حضرت در برخورد با مخالفین از درس‌آموزترین بخش‌های [[تاریخ]] [[سیاسی]] [[زندگی]] آن بزرگوار است. [[امام]] در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ [[مدارا]]؛ برخورد [[قاطع]].
* عدالت‌محوری و دین‌مداری [[امام علی]] {{ع}} سبب مخالفت گروه‌هایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه حبّ و بغض شخصی، بلکه مصلحت عموم مسلمانان و نظام اسلامی را در نظر داشت.


==خوارج==
== مقدمه ==
* [[خوارج]] مهم‌ترین مخالفان [[امام علی]] {{ع}} بودند. این گروه نخست آرام بوده و تنها به انتقاد و بحث‌های آزاد بسنده می‌کردند. پس از آنکه چنین انتقادهایی را مؤثر ندانسته و به زعم خود از تغییر روش [[امام علی|علی]] {{ع}} مأیوس شدند، تصمیم به انقلاب گرفته، امنیت راه‌ها را سلب و غارتگری و آشوب پیشه کردند تا با این کارها حکومت را تضعیف نمایند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۱۴.</ref>
[[عدالت‌محوری]] و [[دین‌مداری]] [[امام علی]] {{ع}} سبب مخالفت گروه‌هایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه [[حبّ]] و [[بغض]] شخصی، بلکه [[مصلحت]] عموم [[مسلمانان]] و [[نظام اسلامی]] را در نظر داشت.
* تا زمانی که خوارج تنها به اظهار عقیده قناعت کرده بودند، [[امام علی]] {{ع}} متعرض آنها نشد، حتی به تکفیر خود از طرف آنها اهمیت نداد و ایشان را به زندان و شلاق مجازات نکرد. حقوق ایشان را از بیت‌المال قطع نکرده و با نهایت جوانمردی، به آنها آزادی در اظهار عقیده و بحث و گفت‌وگو داد. رفتار [[امام علی]] {{ع}} با خوارج در بالاترین درجه آزادی و دموکراسی بود. آنها همه جا در اظهار عقیدۀ خود آزاد بودند و حضرت و اصحاب ایشان نیز با عقیدۀ آزاد با آنان روبه‌رو شده و بحث می‌کردند. طرفین استدلال می‌کردند و سؤالات یکدیگر را پاسخ می‌دادند<ref>مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۴۵۳؛ ج ۱۶، ص ۳۱۱.</ref> ایشان در جلسه سخنرانی [[امام علی]] {{ع}} وارد می‌شدند و قصد برهم زدن جلسه را داشتند؛ اما [[امام علی]] {{ع}} با سعۀ صدر کامل با ایشان رفتار می‌کرد. روزی [[امام]] بر فراز منبر بود فردی سؤال کرد و [[امام علی]] {{ع}} بی‌درنگ پاسخ گفت. یکی از خوارج فریاد زد: خدا این مرد را بکشد که چقدر دانشمند است. مردم قصد تعرض به او را داشتند، اما [[امام علی|علی]] {{ع}} فرمود: رهایش کنید. او تنها به من فحش داد.
* خوارج در نماز به [[امام علی]] {{ع}} اقتدا نمی‌کردند چون او را کافر می‌دانستند. روزی هنگامی که [[امام علی|علی]] {{ع}} امام جماعت بود فردی از خوارج به نام ابن الكوّاء وارد شد و آیه‌ای را با صدای بلند خواند تا با کنایه به [[امام علی]] {{ع}} بفهماند که تو چون کافر شده‌ای تمام اعمال قبل خویش را هدر داده‌ای. [[امام علی]] {{ع}} به دستور قرآن، هنگام تلاوت او سکوت کرد، اما پس از آنکه ابن الكواء چندین بار آیه را تکرار کرد تا نماز را به هم بزند، [[امام علی|علی]] {{ع}} با آرامش این آیه را خواند:
* صبر کن، وعدۀ خدا حق است و فرا می‌رسد. این مردم بی‌ایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبک‌سارت نکنند.<ref>روم، آیه ۶۰؛ [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۱۱.</ref>
* [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} تفاوت میان دشمنان خود را به خوبی می‌دانست. معاویه آگاهانه دنبال باطل بود ولی خوارج انسان‌های حق‌جویی بودند که از روی نادانی و حماقت اشتباه کرده بودند؛ از این‌رو [[امام علی]] {{ع}} بین این دو دسته از دشمنان خود تفاوت قائل شدند و در بستر شهادت فرمودند: گرچه خوارج اقدام به قتل من کردند، اما بعد از من ایشان را نکشید، چون کشته شدن اینها پس از من به نفع معاویه و به ضرر حقیقت است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۱۳.</ref> گرچه کشته شدن اینها در زمان من به نفع من بود ولی پس از من به نفع معاویه خواهد بود<ref>یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۶۹.</ref>
* [[امام علی|علی]] {{ع}} به خوبی می‌دانست [[ابن ملجم]] دشمن خطرناکی برای او است. اما در برابر توصیه دیگران برای از بین بردن او قصاص قبل از جنایت نکرد و فرمود: من خواهان زندگی او هستم در حالی که او خواهان مرگ من است، من می‌خواهم او زنده بماند و سعادت او را دوست دارم، اما او می‌خواهد مرا بکشد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[خدمات متقابل اسلام و ایران (کتاب)|خدمات متقابل اسلام و ایران]]، مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۲۲۹.</ref>
* پس از آنکه خوارج فعالیت خود را از بحث‌های فکری به مخالفت عملی و آشوبگری توسعه دادند، [[امام علی|علی]] {{ع}} با شجاعت ایشان را سرکوب کردند و در توضیح این کار فرمودند: اینها مثل سگ هاری شده‌اند که به هر کس می‌رسند او را هم هار می‌کنند. همان‌گونه که هر کس به خود حق می‌دهد سگ هار را از بین ببرد تا دیگران را هار نکند، من نیز چاره‌ای جز از بین بردن اینها نداشتم وگرنه طولی نمی‌کشید که بیماری هاری خود را به جامعه اسلامی سرایت داده و جامعه را در جمود و تحجر و حماقت و نادانی فرو می‌بردند. من خطر این گروه را برای اسلام پیش‌بینی کرده بودم<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۰۷.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۶۳ تا۷۵.</ref>


==دسته‌بندی مخالفان [[امام علی]]{{ع}}==
== دسته‌بندی مخالفان [[امام علی]] {{ع}} ==
* [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست:
[[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به [[پیکار]] برخاست:
# [[اصحاب جمل]] ([[ناکثین]]): این جماعت در غالب اهل پول‌پرستی، صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بودند. سخنان [[امام علی|علی]] {{ع}} درباره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است.  
# '''[[اصحاب جمل]] ([[ناکثین]]):''' این جماعت در غالب [[اهل]] پول‌پرستی، صاحبان مطامع و طرفداران [[تبعیض]] بودند. سخنان [[امام علی|علی]] {{ع}} درباره [[عدل]] و [[مساوات]] بیشتر متوجه این جمعیت است.  
# [[اصحاب صفین]] ([[قاسطین]]): روح این گروه، روح سیاست‌بازی و تقلب و نفاق بود. آنها می‌کوشیدند زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت [[امام علی|علی]] {{ع}} را فرو ریزند. جنگ [[امام علی|علی]] {{ع}} با [[معاویه]] و افراد او در حقیقت جنگ با نفاق و دورویی بود.  
# '''[[اصحاب صفین]] ([[قاسطین]]):''' [[روح]] این گروه، [[روح]] سیاست‌بازی و تقلب و [[نفاق]] بود. آنها می‌کوشیدند زمام [[حکومت]] را در [[دست]] گرفته و بنیان [[حکومت]] [[امام علی|علی]] {{ع}} را فرو ریزند. [[جنگ]] [[امام علی|علی]] {{ع}} با [[معاویه]] و افراد او در [[حقیقت]] [[جنگ]] با [[نفاق]] و [[دورویی]] بود.  
# [[اصحاب نهروان]] ([[خوارج]] یا [[مارقین]]): شاخصه‌های مهم این افراد را می‌توان در عصبیت‌های ناروا، خشکه‌مقدسی‌گری و جهالت‌های خطرناک یافت<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۹۳ تا۱۰۶.</ref>
# '''[[اصحاب نهروان]] ([[خوارج]] یا [[مارقین]]):''' شاخصه‌های مهم این افراد را می‌توان در عصبیت‌های ناروا، خشکه‌مقدسی‌گری و جهالت‌های خطرناک یافت<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.</ref>.


==ویژگی‌های اصلی مخالفان [[امام علی]] {{ع}}==
== ویژگی‌های اصلی مخالفان [[امام علی]] {{ع}} ==
# '''[[جهل]]:''' از اصلی‌ترین ویژگی‌ها که هم در خوارج و هم در یاران معاویه وجود داشت، جهل است. جهل شامیان سبب شد تا معاویه بتواند آنچه می‌خواهد با نام اسلام ترویج کند. هنگامی که پیک [[امام علی|علی]] {{ع}} در شام بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام نماز جمعه کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم اعتراض نکرد. مخفیانه نماینده [[امام علی|علی]] {{ع}} را خواست و به او گفت: به [[امام علی|علی]] {{ع}} بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو می‌آیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمی‌دهند<ref> مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱.</ref> خوارج نیز چنان جاهل بودند که برای دشمنی خود با [[امام علی|علی]] {{ع}}، فلسفه و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند؛ یعنی تعصب را با جهل آمیختند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمت‌ها و اندرزها (کتاب)|حکمت‌ها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.</ref> در اوصاف خوارج در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت.
=== نخست: جهل ===
# '''[[نفاق]]:''' نفاق، بارزترین مشخصۀ معاویه و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان [[امام علی]] {{ع}} را تشکیل می‌دادند و [[امام علی|علی]] {{ع}} سالیان متمادی مشغول مبارزه با آنها بود. مشکل‌ترین مبارزه‌ها مبارزه با نفاق است. مبارزه با زیرک‌هایی که احمق‌ها را وسیلۀ خود قرار می‌دهند. این پیکار چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با کفر دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که اسلام است و چهرۀ باطن که کفر و شیطنت است و درک آن برای مردم عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک توده‌ها از ظاهر فراتر نمی‌رود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمی‌ترسم، بلکه از منافق دانای زمان می‌ترسم که آنچه را می‌پسندد، می‌گوید و آنچه را ناشایست می‌داند، می‌کند. هر قدر در جامعه‌ای افراد احمق و جاهل بیشتر باشد بازار نفاق داغ‌تر است، زیرا جاهل ابزار دست منافق است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.</ref> تاریخ اسلام گواه این مطلب است که هرگاه مسلمانان با کفر روبه‌رو شده‌اند پیروز گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفته‌اند مغلوب شده‌اند؛ زیرا شناخت و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است<ref>آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.</ref> در میان دشمنان [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} از سرکردۀ جبهه نفاق معاویه بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود می‌جست. هنگامی که عثمان در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و نیازمند حمایت بود، [[معاویه]] هیچ کمکی به او نکرد. زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده عثمان بیشتر از زنده او مفید است؛ از این‌رو با وقت‌کشی زمینه را برای قتل او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشته‌شدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا لباس خون‌آلود و انگشت بريدۀ عثمان را به شام آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا مسجد جامع دمشق آویزان کرد و در خطبه‌ای عوام‌فریبانه در غم کشته شدن خلیفۀ مظلوم به شدت گریست و مردم را به انتقام‌جویی و خون‌خواهی تحریک کرد. مردم که از قتل مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و [[امام علی]] {{ع}} را قاتل او می‌دانستند، برای خون‌خواهی عثمان حاضر به جنگ با [[امام علی|علی]] {{ع}} شدند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]]، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.</ref> اکثر مردم دوره‌های پیشین باور نمی‌کردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو اموی بوده، پیوند قبیله‌ای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و محبت عثمان بهره‌مند بود. اما [[امام علی]] {{ع}} با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینه‌چینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در نامه ۲۸ و ۳۷ نهج البلاغه این نکته را به معاویه گوشزد کرده‌اند: تو بسیار مسئله عثمان و قاتلان او را مطرح می‌کنی، در حالی که تا جایی که یاری او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که یاری تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقت‌کشی زمینه مرگ او را فراهم آوردی<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.</ref> معاویه در خون‌خواهی عثمان، هم بهانه‌ای برای مبارزه با امام علی {{ع}} پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام مردم به ابزار دین مجهز کند. امویان پس از حکومت عثمان، بر بیت‌المال و مناصب حکومتی دست یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند دیانت بود. او پس از قتل عثمان خود را مؤمن و مدافع خون ریخته شدۀ خليفۀ مظلوم جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن آیه ۳۳ سوره اسراء {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}﴾}}؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار داده‌ایم توانست سپاهی به نام دین ضد [[امام علی]] {{ع}} تجهیز کند. [[معاویه]] پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانی‌نمایان پول‌پرستی همچون ابوهریره، عامل روحانیت را نیز در اختیار گرفت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.</ref> او در جنگ صفین نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست می‌دید منافقانه دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند و به سپاه [[امام علی]]{{ع}} گفت: [[قرآن]] در میان ما و شما حاکم است. در حالی که او نه اهل [[قرآن]] بود و نه اعتقادی به آن داشت. او برای رسیدن به هدف‌های خود از تظاهر به هر عقیده‌ای بهره می‌برد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.</ref> معاویه حتی پس از شهادت [[امام علی]] {{ع}} دست از دشمنی با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و اندیشه [[امام علی]] {{ع}} بر جان‌ها، دستور داد بر ایشان در منابر و خطابه‌ها لعن کنند. طرفداران [[امام علی]] {{ع}} را به هر بهانه‌ای هرچند به ناروا دستگیر می‌کرد و با هزینه‌های مالی فراوان برخی را به جعل حدیث ضد [[امام علی]] {{ع}} و به نفع امویان تشویق می‌کرد. این سنت سوء تا سال‌ها پس از مرگ معاویه نیز ادامه داشت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.</ref>
{{اصلی|جهل}}
# '''[[تعصب باطل]]:''' یکی از ویژگی‌های برخی دشمنان [[امام علی]] {{ع}} جمود و تعصب باطل بود که بیش از همه در میان خوارج دیده می‌شد و می‌توان گفت خوارج نخستین جریان جمود فکری و تعصب باطل در دنیای اسلام هستند. ایشان عقل و منطق را در اجرای دین به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد می‌کردند. ظاهربینی آنان ضربه‌های سختی به جامعه اسلامی وارد آورد. جمود و جهالت ایشان به قدری بود که توطئه قتل [[امام علی]] {{ع}} را در شب نوزدهم رمضان ترتیب دادند تا اجر بیشتری از این عبادت ببرند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.</ref> از آنجا که خوارج مهم‌ترین دشمنان [[امام علی]] {{ع}} بودند، ایشان را به‌طور جداگانه بررسی می‌نماییم.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۹۳ تا۱۰۶.</ref>
از اصلی‌ترین ویژگی‌ها که هم در [[خوارج]] و هم در [[یاران]] [[معاویه]] وجود داشت، [[جهل]] است. جهل [[شامیان]] سبب شد تا معاویه بتواند آنچه می‌خواهد با نام [[اسلام]] ترویج کند. هنگامی که پیک [[امام علی|علی]] {{ع}} در [[شام]] بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام [[نماز جمعه]] کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم [[اعتراض]] نکرد. مخفیانه نماینده [[امام علی]] {{ع}} را خواست و به او گفت: به علی {{ع}} بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو می‌آیم که چهارشنبه را از [[جمعه]] تشخیص نمی‌دهند<ref> مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱.</ref> خوارج نیز چنان [[جاهل]] بودند که برای [[دشمنی]] خود با [[امام علی|علی]] {{ع}}، [[فلسفه]] و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک [[مذهب]] و روش [[دینی]] درآوردند؛ یعنی [[تعصب]] را با جهل آمیختند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمت‌ها و اندرزها (کتاب)|حکمت‌ها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
=== دوم: نفاق ===
{{اصلی|نفاق}}
«نفاق»، بارزترین مشخصۀ [[معاویه]] و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان [[امام علی]] {{ع}} را تشکیل می‌دادند و امام علی{{ع}} سالیان متمادی مشغول [[مبارزه]] با آنها بود. مشکل‌ترین مبارزه‌ها [[مبارزه]] با [[نفاق]] است. مبارزه با زیرک‌هایی که احمق‌ها را وسیلۀ خود قرار می‌دهند. این [[پیکار]] چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با [[کفر]] دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که [[اسلام]] است و چهرۀ [[باطن]] که [[کفر]] و شیطنت است و [[درک]] آن برای [[مردم]] عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک توده‌ها از ظاهر فراتر نمی‌رود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: من بر امتم از [[مؤمن]] و [[مشرک]] نمی‌ترسم، بلکه از [[منافق]] دانای زمان می‌ترسم که آنچه را می‌پسندد، می‌گوید و آنچه را ناشایست می‌داند، می‌کند. هر قدر در جامعه‌ای افراد احمق و [[جاهل]] بیشتر باشد بازار نفاق داغ‌تر است، زیرا جاهل ابزار [[دست]] منافق است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.</ref>. تاریخ اسلام [[گواه]] این مطلب است که هرگاه [[مسلمانان]] با [[کفر]] روبه‌رو شده‌اند [[پیروز]] گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفته‌اند مغلوب شده‌اند؛ زیرا [[شناخت]] و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است<ref>آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.</ref> در میان [[دشمنان]] [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} از سرکردۀ جبهه [[نفاق]] [[معاویه]] بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود می‌جست. هنگامی که [[عثمان]] در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و [[نیازمند]] حمایت بود، معاویه هیچ کمکی به او نکرد؛ زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده [[عثمان]] بیشتر از زنده او مفید است؛ از این‌رو با وقت‌کشی زمینه را برای [[قتل]] او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشته‌شدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا [[لباس]] خون‌آلود و انگشت بريدۀ عثمان را به [[شام]] آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا [[مسجد]] جامع دمشق آویزان کرد و در خطبه‌ای عوام‌فریبانه در [[غم]] کشته شدن خلیفۀ [[مظلوم]] به شدت گریست و [[مردم]] را به انتقام‌جویی و [[خون‌خواهی]] تحریک کرد. [[مردم]] که از [[قتل]] مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و [[امام علی]] {{ع}} را [[قاتل]] او می‌دانستند، برای خون‌خواهی عثمان حاضر به [[جنگ]] با امام علی {{ع}} شدند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]]، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.</ref>. اکثر مردم دوره‌های پیشین باور نمی‌کردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در [[دفاع]] از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو [[اموی]] بوده، پیوند قبیله‌ای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و [[محبت]] عثمان بهره‌مند بود. اما [[امام علی]] {{ع}} با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینه‌چینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در [[نامه]] ۲۸ و ۳۷ [[نهج البلاغه]] این نکته را به [[معاویه]] گوشزد کرده‌اند: تو بسیار مسئله [[عثمان]] و [[قاتلان]] او را مطرح می‌کنی، در حالی که تا جایی که [[یاری]] او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که [[یاری]] تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقت‌کشی زمینه [[مرگ]] او را فراهم آوردی<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.</ref>. معاویه در خون‌خواهی عثمان، هم بهانه‌ای برای [[مبارزه]] با [[امام علی]] {{ع}} پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام [[مردم]] به ابزار [[دین]] مجهز کند. [[امویان]] پس از [[حکومت عثمان]]، بر [[بیت‌المال]] و مناصب [[حکومتی]] [[دست]] یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند [[دیانت]] بود. او پس از قتل عثمان خود را [[مؤمن]] و مدافع [[خون]] ریخته شدۀ خليفۀ [[مظلوم]] جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن [[آیه]] ۳۳ [[سوره اسراء]] {{متن قرآن|وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار داده‌ایم توانست سپاهی به نام [[دین]] ضد [[امام علی]] {{ع}} تجهیز کند. معاویه پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانی‌نمایان پول‌پرستی همچون [[ابوهریره]]، عامل [[روحانیت]] را نیز در [[اختیار]] گرفت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.</ref> او در [[جنگ صفین]] نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست می‌دید منافقانه دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند و به [[سپاه]] [[امام علی]] {{ع}} گفت: [[قرآن]] در میان ما و شما [[حاکم]] است. در حالی که او نه [[اهل]] قرآن بود و نه [[اعتقادی]] به آن داشت. او برای رسیدن به هدف‌های خود از تظاهر به هر عقیده‌ای بهره می‌برد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.</ref>. معاویه حتی پس از [[شهادت]] [[امام علی]] {{ع}} دست از [[دشمنی]] با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و [[اندیشه]] [[امام علی]] {{ع}} بر [[جان‌ها]]، [[دستور]] داد بر ایشان در منابر و خطابه‌ها [[لعن]] کنند. طرفداران امام علی {{ع}} را به هر بهانه‌ای هرچند به ناروا دستگیر می‌کرد و با هزینه‌های [[مالی]] فراوان برخی را به [[جعل حدیث]] ضد امام {{ع}} و به نفع [[امویان]] [[تشویق]] می‌کرد. این [[سنت]] [[سوء]] تا سال‌ها پس از [[مرگ]] معاویه نیز ادامه داشت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.</ref>.


==منابع==
=== سوم: تعصب باطل ===
* [[پرونده:1368951.jpg|22px]] [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|'''امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت''']].
{{اصلی|تعصب}}
یکی از ویژگی‌های برخی [[دشمنان امام علی]] {{ع}} [[جمود]] و [[تعصب]] [[باطل]] بود که بیش از همه در میان [[خوارج]] دیده می‌شد و می‌توان گفت خوارج نخستین جریان جمود [[فکری]] و تعصب [[باطل]] در دنیای [[اسلام]] هستند. ایشان [[عقل]] و منطق را در [[اجرای دین]] به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد می‌کردند. ظاهربینی آنان ضربه‌های [[سختی]] به [[جامعه اسلامی]] وارد آورد. جمود و [[جهالت]] ایشان به قدری بود که [[توطئه]] [[قتل]] امام {{ع}} را در شب نوزدهم [[رمضان]] ترتیب دادند تا [[اجر]] بیشتری از این [[عبادت]] ببرند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[اسلام و نیازهای زمان (کتاب)|اسلام ونیازهای زمان]]، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.</ref>.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.</ref>


== علل مخالفت با [[حکومت امام علی]] {{ع}} ==
{{اصلی|مخالفان امام علی در تاریخ اسلامی}}
در تحلیل و ریشه‌یابی حوادث [[اجتماعی]]، باید همه عوامل [[فرهنگی]]، [[سیاسی]]، اجتماعی و [[اقتصادی]] مربوط به آن را بررسید و این، کاری است بسیار حساس و دشوار؛ به ویژه اگر مربوط به قرن‌های گذشته و [[تحریف]] شده باشد. با توجه به این نکته، در این جا با بهره‌گیری از منابع موجود، به مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی حکومت امام علی {{ع}}، اشاره می‌کنیم.
# '''[[دنیاطلبی]]:''' امیرالمؤمنین علی {{ع}} در یک تحلیل کلی، انگیزه مشترک مخالفان خود را دنیاطلبی دانسته، می‌فرماید: چون به کار برخاستم گروهی [[پیمان]] بسته شکستند، و گروهی از جمع [[دینداران]] بیرون جسته و گروهی دیگر با [[ستمکاری]] دلم را خستند. گویا هرگز [[کلام]] [[پروردگار]] را نشنیدند ـ یا شنیدند و کار نیستند ـ که می‌فرماید: «سرای آن [[جهان]] از آن کسانی است که [[برتری]] نمی‌جویند و راه تبه کاری نمی‌پویند، و پایان کار، ویژه [[پرهیزگاران]] است». آری به [[خدا]] دانستند، لکن [[دنیا]] در دیده آنان [[زیبا]] بود، و [[زیور]] آن در چشم‌هایشان خوش‌نما<ref>نهج البلاغه، خطبه۳، ص۱۱.</ref>.
# '''ریاست‌خواهی:''' [[دوستی]] جاه و مقام، یکی دیگر از علل [[مخالفت]] با [[حکومت امام علی]] {{ع}} بود؛ به ویژه در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]]. شورای تعیین شده از سوی [[عمر]]، سبب گردید تا کسانی مانند [[طلحه]] و [[زبیر]] چشم [[طمع]] به [[خلافت]] بدوزند و خود را هم‌سنگ [[امام علی]] {{ع}} بپندارند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸؛ و ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۷۵.</ref>. جز آن، عوامل دیگری نیز وجود داشت که [[امید]] آن دو را برای دست‌یابی به خلافت تقویت می‌کرد؛ عواملی همچون ارتباط نزدیک با [[عایشه]]<ref>ر.ک: الشیخ المفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۳.</ref>، یکی از سرسخت‌ترین و پرنفوذترین منتقدان [[عثمان]]؛ ناآگاهی نسل جدید [[مسلمانان]] از احادیث نبوی در شأن امام علی {{ع}}؛ انزوای سیاسی [[امام]] و پیروانش در دوران ۲۵ ساله [[حکومت]] [[خلفا]]، و پیشینه درخشان طلحه و زبیر در صدر اسلام<ref>ر.ک: تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۷۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۵.</ref>. این عوامل و نیز نقش کلیدی طلحه و زبیر در فراخوانی معترضان [[سیاسی]] از گوشه و کنار [[جهان اسلام]] برای [[شورش]] علیه عثمان<ref>ر.ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۳۵؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۸۰؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۱.</ref>، سبب شده بود که هم خود و هم بسیاری از [[مردم]] آنان را خلیفه‌های بالقوه بدانند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸ - ۲۹.</ref>. در [[سرپیچی]] [[معاویه]] از پذیرش [[خلافت امام علی]] {{ع}} نیز نقش [[حب ریاست]] نمودی روشن‌تر از [[آفتاب]] دارد.
# '''کینه‌های پنهان:''' یکی از جدی‌ترین عوامل [[مخالفت]] برخی از افراد و گروه‌ها با [[امام علی]] {{ع}}، بغض‌ها و کینه‌های درونی آنان بود؛ یعنی همان عاملی که در [[سقیفه]] موجب کنار گذاشتن [[امام]] شد و ۲۵ سال پس از آن نیز نه تنها از میان نرفت که عمیق‌تر شده بود. [[امیرمؤمنان]]، خود، در این باره می‌فرماید: مرا چه با [[قریش]] ـ اگر با من به [[جنگ]] برآید ـ به [[خدا]] [[سوگند]]، آن [[روز]] که [[کافر]] بودند با آنان [[پیکار]] نمودم و اکنون که [[فریب]] خورده‌اند آماده کارزارم. من دیروز هماورد آنان بودم و امروز هم پا پس نمی‌گذارم. به خدا قریش از ما [[کینه]] نکشید، جز برای آن‌که خدا ما را بر آنان گزید. آنان را – پروردیم- و در زمره خود در آوردیم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳، ص۳۴، و ر.ک: المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۷۶.</ref>.
# '''[[جهل]]:''' یکی از بنیادی‌ترین [[دلایل]] [[مخالفت با امام علی]] {{ع}}، ناآشنایی [[مردم]] با [[آموزه‌های دینی]]، فقر فرهنگی و [[تحجر]] و قشری‌گری بود که بخش عمده‌ای از آن، ریشه در سیاست‌های نادرست خلفای پیشین داشت. وقتی [[هدف]] اصلی [[حکومت]]، افزایش کمّی جمعیت [[مسلمانان]] و توسعه جغرافیایی [[جهان اسلام]] باشد و اقدامات فرهنگی شایسته‌ای برای افزایش آگاهی‌های دینی مردم صورت نگیرد، بلکه بالاتر از آن، کتابت و ترویج [[احادیث]] [[پیامبر]] نیز ممنوع شود، نتیجه‌ای جز سر برآوردن افراد و گروه‌های سطحی‌نگر و ظاهرگرا را نمی‌توان [[انتظار]] داشت.
# '''عدالت‌گریزی:''' عدالت‌گریزی [[صاحبان قدرت]] و وابستگان آنان، یکی دیگر از ویژگی‌های [[جامعه]] در عهد امام علی {{ع}} بود. این در حالی است که [[امام]] [[عدالت اجتماعی]] را در سرلوحه اهداف خویش قرار داده بود و می‌کوشید تا ابعاد گوناگون آن را به اجرا درآورد<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۲۲۰ - ۲۳۳.</ref>.


==پانویس==
== شیوه [[امام علی]] {{ع}} در مواجهه با مخالفان ==
{{یادآوری پانویس}}
{{اصلی|مخالفان امام علی در معارف و سیره علوی}}
{{پانویس2}}
این بخش از [[سیره امام علی]] {{ع}} از درس‌آموزترین بخش‌های [[تاریخ]] [[سیاسی]] [[زندگی]] آن بزرگوار است. [[امیرمؤمنان]] در دوران کوتاه [[حکومت]] خویش با سه [[نبرد]] ویران‌گر داخلی روبه‌رو شد و در برخورد با جنگ‌افروزان، [[آداب]] [[اخلاقی]] را فرونگذاشت و به همه [[احکام فقهی]] مربوط به [[جنگ]] با [[اهل]] [[قبله]] پایبند بود<ref>ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۳؛ الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.</ref>. امام علی {{ع}} در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ [[مدارا]]؛ برخورد [[قاطع]]:
# '''گفت‌وگو:''' امیرمؤمنان با همه گروه‌های مخالف خود به گفت‌وگو می‌پرداخت و با [[بردباری]] و [[فروتنی]] [[دلایل]] آنان را می‌شنید. در روزهای آغاز [[خلافت]]، با برخی از کسانی که از [[بیعت]] با وی خودداری می‌کردند، گفت‌وگو کرد. اما آنان منطق روشن امام را با سخنانی این‌چنین پاسخ می‌گفتند: «به من شمشیری بده که [[کافر]] را از [[مؤمن]] باز شناساند؛ زیرا [اگر با تو بیعت کنم و در [[جنگ‌ها]] همراه تو باشم] می‌ترسم مؤمنی را بکشم و به [[آتش دوزخ]] بسوزم»<ref>المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۵۵۱-۵۵۲.</ref>.
# '''[[مدارا]]:''' [[امام علی]] {{ع}} نخست مخالفان [[سیاسی]] خود را از راه [[مذاکره]]، [[نصیحت]] می‌کرد و اگر این شیوه کارگر نمی‌افتاد، راه مدارا و [[بردباری]] را پیشه می‌گرفت. برخی از یاران امام از وی می‌خواستند تا با کسانی که از [[بیعت]] با او روتافته‌اند، با [[خشونت]] [[رفتار]] کند و دست‌کم آنان را [[زندانی]] کند<ref>ر.ک: الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۴۳؛ ابوجعفر الاسکافی، محمد، المعیار والموازنه، ص۱۰۶.</ref>؛ اما [[امام]] این نظر را نمی‌پسندید و به صراحت اعلام می‌داشت که هرکس تا زمانی که به رویارویی مسلحانه علیه [[حکومت اسلامی]] برنخیزد، در [[امان]] خواهد بود.
# '''شدت و [[قاطعیت]]:''' هنگامی که [[مذاکره]] با مخالفان به جایی نرسید و برخورد مسالمت‌آمیز به [[سوء]] استفاده از آن انجامید، امام دست به شمشیر برد و با همان قاطعیتی که در نبردهای صدر اسلام از خود به نمایش گذاشته بود، به رویارویی با جنگ‌افروزان پرداخت<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص۲۳۹ ـ ۲۴۲.</ref>.


== [[آداب]] [[اخلاقی]] در نبرد با مخالفان ==
[[امام علی]] {{ع}} هنگامی که جز نبرد، راه دیگری پیش روی خود ندید، از رعایت آداب اخلاقی دست نکشید و [[فتوت]] و [[جوان‌مردی]] را فرو نگذاشت. در این جا نمونه‌هایی از این آداب را از نظر می‌گذرانیم.
# '''پرهیز از شروع [[جنگ]]:''' امام علی {{ع}} در هیچ میدانی آغازگر جنگ نبود<ref>ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۰؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۳- ۲۰۴؛ الدینوری، احمد، الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۸.</ref> و به سپاهیان خود می‌فرمود: «با آنان مجنگید، مگر به جنگ دست یازند؛ چراکه ـ [[سپاس]] [[خدا]] را ـ [[حجت]] با شماست و رها کردنشان تا دست به [[پیکار]] گشایند، حجتی دیگر برای شما بر آنها است»<ref>نهج البلاغه، نامه ۱۴، ص۱۸۰.</ref>.
# '''مصونیت پیام‌رسانان [[دشمن]]:''' [[امام علی]] {{ع}} از [[لشکریان]] خود می‌خواست تا به پیام‌رسانان دشمن آسیبی نرسانند و هرگاه بر کسی دست یافتند که خود را پیام‌رسان می‌خوانَد و در این ادعا صادق می‌نماید، او را به خود واگذارند تا پیغامش را برساند و به نزد یارانش بازگردد<ref>ابوحنیفة المغربی، النعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۶.</ref>.
# '''[[خوش‌رفتاری]] با [[ناتوانان]]:''' در [[مکتب]] [[امیرمؤمنان]]، [[رفتار]] با دشمن در چارچوبی از مسائل [[اخلاقی]] قرار می‌گیرد؛ به گونه‌ای که نمی‌توان برای فرونشاندن کینه‌های درونی، کشته شدگان را مثله کرد و یا فراریان<ref>لزوم خودداری از کشتن فراریان در صورتی است که آنان پل‌های پشت سر خود را خراب شده ببینند، و قصد بازگشت به جنگ نداشته باشند. ر.ک: الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.</ref> و زخم‌خوردگان را از پا در آورد. [[امام]] نه تنها با مجروحان دشمن [[بدرفتاری]] نمی‌کرد، بلکه به مداوای آنان [[همت]] می‌گماشت؛ چنان‌که در جنگ با خوارج، چهل نفر از زخم‌خوردگان را برای مداوا به [[کوفه]] انتقال داد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۲۴؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۴۸.</ref>.
# '''[[فتوت]] و [[جوان‌مردی]]:''' امیرمؤمنان {{ع}} برای از میان بردن [[دشمنان]]، هر شیوه‌ای را روا نمی‌دانست و جز به [[نبرد]] جوانمردانه تن نمی‌داد. در [[جنگ صفین]]، ابتدا لشکریان معاویه به نهر آب دست یافتند و یاران امام را از نوشیدن آن باز داشتند. امام علی {{ع}} با خطابه‌ای پرشور<ref>ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۵۱.</ref>، لشکریان خود را به عقب راندن دشمن فرا خواند و ساعت‌هایی بعد به این مقصود دست یافت<ref>الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۸؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref>. [[معاویه]] که از [[مقابله به مثل]] [[امام]] نگران بود، از [[عمرو بن عاص]] در این باره نظرخواهی کرد. وی در پاسخ گفت: «به گمانم علی دست به چنین کاری نمی‌زند»<ref>الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۰۶.</ref>. [[حقیقت]] نیز همین بود. برخی از یاران امام از ایشان خواستند تا آب را بر [[دشمن]] ببندد و با [[سلاح]] [[تشنگی]]، آنان را به هلاکت اندازد؛ اما امام در پاسخ فرمود: «من در این کار مقابله به مثل نمی‌کنم. راه ورودی را برای آنان بازگذارید. برندگی [[شمشیر]] برای [[نبرد]] با آنان کافی است»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴، و ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۵؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۲.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۲۴۵.</ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1368104.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۶''']]
# [[پرونده:1368951.jpg|22px]] [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|'''امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت''']]
{{پایان منابع}}
== پانویس ==
{{پانویس}}


{{امام علی}}
{{امام علی}}
{{مخالفان امام علی}}
[[رده:امام علی]]
[[رده:امام علی]]
[[رده:مخالفان امام علی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۰

مخالفان امام علی(ع) افرادی بودند که به دلیل عدالت‌محوری و دین‌مداری حضرت با ایشان مخالف شده بودند. ویژگی‌های اصلی مخالفان امام علی(ع) عبارت بود از جهل؛ نفاق و تعصب باطل. مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی حکومت امام علی(ع) نیز عبارت بود از: دنیاطلبی؛ ریاست‌خواهی؛ کینه‌های پنهان؛ جهل و عدالت‌گریزی. اما شیوه حضرت در برخورد با مخالفین از درس‌آموزترین بخش‌های تاریخ سیاسی زندگی آن بزرگوار است. امام در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ مدارا؛ برخورد قاطع.

مقدمه

عدالت‌محوری و دین‌مداری امام علی (ع) سبب مخالفت گروه‌هایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه حبّ و بغض شخصی، بلکه مصلحت عموم مسلمانان و نظام اسلامی را در نظر داشت.

دسته‌بندی مخالفان امام علی (ع)

امیرمؤمنان (ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست:

  1. اصحاب جمل (ناکثین): این جماعت در غالب اهل پول‌پرستی، صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بودند. سخنان علی (ع) درباره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است.
  2. اصحاب صفین (قاسطین): روح این گروه، روح سیاست‌بازی و تقلب و نفاق بود. آنها می‌کوشیدند زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت علی (ع) را فرو ریزند. جنگ علی (ع) با معاویه و افراد او در حقیقت جنگ با نفاق و دورویی بود.
  3. اصحاب نهروان (خوارج یا مارقین): شاخصه‌های مهم این افراد را می‌توان در عصبیت‌های ناروا، خشکه‌مقدسی‌گری و جهالت‌های خطرناک یافت[۱].

ویژگی‌های اصلی مخالفان امام علی (ع)

نخست: جهل

از اصلی‌ترین ویژگی‌ها که هم در خوارج و هم در یاران معاویه وجود داشت، جهل است. جهل شامیان سبب شد تا معاویه بتواند آنچه می‌خواهد با نام اسلام ترویج کند. هنگامی که پیک علی (ع) در شام بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام نماز جمعه کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم اعتراض نکرد. مخفیانه نماینده امام علی (ع) را خواست و به او گفت: به علی (ع) بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو می‌آیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمی‌دهند[۲] خوارج نیز چنان جاهل بودند که برای دشمنی خود با علی (ع)، فلسفه و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند؛ یعنی تعصب را با جهل آمیختند[۳].

دوم: نفاق

«نفاق»، بارزترین مشخصۀ معاویه و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان امام علی (ع) را تشکیل می‌دادند و امام علی(ع) سالیان متمادی مشغول مبارزه با آنها بود. مشکل‌ترین مبارزه‌ها مبارزه با نفاق است. مبارزه با زیرک‌هایی که احمق‌ها را وسیلۀ خود قرار می‌دهند. این پیکار چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با کفر دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که اسلام است و چهرۀ باطن که کفر و شیطنت است و درک آن برای مردم عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک توده‌ها از ظاهر فراتر نمی‌رود. پیامبر (ص) فرمودند: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمی‌ترسم، بلکه از منافق دانای زمان می‌ترسم که آنچه را می‌پسندد، می‌گوید و آنچه را ناشایست می‌داند، می‌کند. هر قدر در جامعه‌ای افراد احمق و جاهل بیشتر باشد بازار نفاق داغ‌تر است، زیرا جاهل ابزار دست منافق است[۴]. تاریخ اسلام گواه این مطلب است که هرگاه مسلمانان با کفر روبه‌رو شده‌اند پیروز گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفته‌اند مغلوب شده‌اند؛ زیرا شناخت و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است[۵] در میان دشمنان امیرمؤمنان (ع) از سرکردۀ جبهه نفاق معاویه بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود می‌جست. هنگامی که عثمان در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و نیازمند حمایت بود، معاویه هیچ کمکی به او نکرد؛ زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده عثمان بیشتر از زنده او مفید است؛ از این‌رو با وقت‌کشی زمینه را برای قتل او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشته‌شدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا لباس خون‌آلود و انگشت بريدۀ عثمان را به شام آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا مسجد جامع دمشق آویزان کرد و در خطبه‌ای عوام‌فریبانه در غم کشته شدن خلیفۀ مظلوم به شدت گریست و مردم را به انتقام‌جویی و خون‌خواهی تحریک کرد. مردم که از قتل مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و امام علی (ع) را قاتل او می‌دانستند، برای خون‌خواهی عثمان حاضر به جنگ با امام علی (ع) شدند[۶]. اکثر مردم دوره‌های پیشین باور نمی‌کردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو اموی بوده، پیوند قبیله‌ای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و محبت عثمان بهره‌مند بود. اما امام علی (ع) با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینه‌چینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. امیرمؤمنان (ع) در نامه ۲۸ و ۳۷ نهج البلاغه این نکته را به معاویه گوشزد کرده‌اند: تو بسیار مسئله عثمان و قاتلان او را مطرح می‌کنی، در حالی که تا جایی که یاری او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که یاری تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقت‌کشی زمینه مرگ او را فراهم آوردی[۷]. معاویه در خون‌خواهی عثمان، هم بهانه‌ای برای مبارزه با امام علی (ع) پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام مردم به ابزار دین مجهز کند. امویان پس از حکومت عثمان، بر بیت‌المال و مناصب حکومتی دست یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند دیانت بود. او پس از قتل عثمان خود را مؤمن و مدافع خون ریخته شدۀ خليفۀ مظلوم جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن آیه ۳۳ سوره اسراء ﴿وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار داده‌ایم توانست سپاهی به نام دین ضد امام علی (ع) تجهیز کند. معاویه پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانی‌نمایان پول‌پرستی همچون ابوهریره، عامل روحانیت را نیز در اختیار گرفت[۸] او در جنگ صفین نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست می‌دید منافقانه دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند و به سپاه امام علی (ع) گفت: قرآن در میان ما و شما حاکم است. در حالی که او نه اهل قرآن بود و نه اعتقادی به آن داشت. او برای رسیدن به هدف‌های خود از تظاهر به هر عقیده‌ای بهره می‌برد[۹]. معاویه حتی پس از شهادت امام علی (ع) دست از دشمنی با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و اندیشه امام علی (ع) بر جان‌ها، دستور داد بر ایشان در منابر و خطابه‌ها لعن کنند. طرفداران امام علی (ع) را به هر بهانه‌ای هرچند به ناروا دستگیر می‌کرد و با هزینه‌های مالی فراوان برخی را به جعل حدیث ضد امام (ع) و به نفع امویان تشویق می‌کرد. این سنت سوء تا سال‌ها پس از مرگ معاویه نیز ادامه داشت[۱۰].

سوم: تعصب باطل

یکی از ویژگی‌های برخی دشمنان امام علی (ع) جمود و تعصب باطل بود که بیش از همه در میان خوارج دیده می‌شد و می‌توان گفت خوارج نخستین جریان جمود فکری و تعصب باطل در دنیای اسلام هستند. ایشان عقل و منطق را در اجرای دین به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد می‌کردند. ظاهربینی آنان ضربه‌های سختی به جامعه اسلامی وارد آورد. جمود و جهالت ایشان به قدری بود که توطئه قتل امام (ع) را در شب نوزدهم رمضان ترتیب دادند تا اجر بیشتری از این عبادت ببرند.[۱۱].[۱۲]

علل مخالفت با حکومت امام علی (ع)

در تحلیل و ریشه‌یابی حوادث اجتماعی، باید همه عوامل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مربوط به آن را بررسید و این، کاری است بسیار حساس و دشوار؛ به ویژه اگر مربوط به قرن‌های گذشته و تحریف شده باشد. با توجه به این نکته، در این جا با بهره‌گیری از منابع موجود، به مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفان سیاسی حکومت امام علی (ع)، اشاره می‌کنیم.

  1. دنیاطلبی: امیرالمؤمنین علی (ع) در یک تحلیل کلی، انگیزه مشترک مخالفان خود را دنیاطلبی دانسته، می‌فرماید: چون به کار برخاستم گروهی پیمان بسته شکستند، و گروهی از جمع دینداران بیرون جسته و گروهی دیگر با ستمکاری دلم را خستند. گویا هرگز کلام پروردگار را نشنیدند ـ یا شنیدند و کار نیستند ـ که می‌فرماید: «سرای آن جهان از آن کسانی است که برتری نمی‌جویند و راه تبه کاری نمی‌پویند، و پایان کار، ویژه پرهیزگاران است». آری به خدا دانستند، لکن دنیا در دیده آنان زیبا بود، و زیور آن در چشم‌هایشان خوش‌نما[۱۳].
  2. ریاست‌خواهی: دوستی جاه و مقام، یکی دیگر از علل مخالفت با حکومت امام علی (ع) بود؛ به ویژه در جنگ‌های جمل و صفین. شورای تعیین شده از سوی عمر، سبب گردید تا کسانی مانند طلحه و زبیر چشم طمع به خلافت بدوزند و خود را هم‌سنگ امام علی (ع) بپندارند[۱۴]. جز آن، عوامل دیگری نیز وجود داشت که امید آن دو را برای دست‌یابی به خلافت تقویت می‌کرد؛ عواملی همچون ارتباط نزدیک با عایشه[۱۵]، یکی از سرسخت‌ترین و پرنفوذترین منتقدان عثمان؛ ناآگاهی نسل جدید مسلمانان از احادیث نبوی در شأن امام علی (ع)؛ انزوای سیاسی امام و پیروانش در دوران ۲۵ ساله حکومت خلفا، و پیشینه درخشان طلحه و زبیر در صدر اسلام[۱۶]. این عوامل و نیز نقش کلیدی طلحه و زبیر در فراخوانی معترضان سیاسی از گوشه و کنار جهان اسلام برای شورش علیه عثمان[۱۷]، سبب شده بود که هم خود و هم بسیاری از مردم آنان را خلیفه‌های بالقوه بدانند[۱۸]. در سرپیچی معاویه از پذیرش خلافت امام علی (ع) نیز نقش حب ریاست نمودی روشن‌تر از آفتاب دارد.
  3. کینه‌های پنهان: یکی از جدی‌ترین عوامل مخالفت برخی از افراد و گروه‌ها با امام علی (ع)، بغض‌ها و کینه‌های درونی آنان بود؛ یعنی همان عاملی که در سقیفه موجب کنار گذاشتن امام شد و ۲۵ سال پس از آن نیز نه تنها از میان نرفت که عمیق‌تر شده بود. امیرمؤمنان، خود، در این باره می‌فرماید: مرا چه با قریش ـ اگر با من به جنگ برآید ـ به خدا سوگند، آن روز که کافر بودند با آنان پیکار نمودم و اکنون که فریب خورده‌اند آماده کارزارم. من دیروز هماورد آنان بودم و امروز هم پا پس نمی‌گذارم. به خدا قریش از ما کینه نکشید، جز برای آن‌که خدا ما را بر آنان گزید. آنان را – پروردیم- و در زمره خود در آوردیم[۱۹].
  4. جهل: یکی از بنیادی‌ترین دلایل مخالفت با امام علی (ع)، ناآشنایی مردم با آموزه‌های دینی، فقر فرهنگی و تحجر و قشری‌گری بود که بخش عمده‌ای از آن، ریشه در سیاست‌های نادرست خلفای پیشین داشت. وقتی هدف اصلی حکومت، افزایش کمّی جمعیت مسلمانان و توسعه جغرافیایی جهان اسلام باشد و اقدامات فرهنگی شایسته‌ای برای افزایش آگاهی‌های دینی مردم صورت نگیرد، بلکه بالاتر از آن، کتابت و ترویج احادیث پیامبر نیز ممنوع شود، نتیجه‌ای جز سر برآوردن افراد و گروه‌های سطحی‌نگر و ظاهرگرا را نمی‌توان انتظار داشت.
  5. عدالت‌گریزی: عدالت‌گریزی صاحبان قدرت و وابستگان آنان، یکی دیگر از ویژگی‌های جامعه در عهد امام علی (ع) بود. این در حالی است که امام عدالت اجتماعی را در سرلوحه اهداف خویش قرار داده بود و می‌کوشید تا ابعاد گوناگون آن را به اجرا درآورد[۲۰].

شیوه امام علی (ع) در مواجهه با مخالفان

این بخش از سیره امام علی (ع) از درس‌آموزترین بخش‌های تاریخ سیاسی زندگی آن بزرگوار است. امیرمؤمنان در دوران کوتاه حکومت خویش با سه نبرد ویران‌گر داخلی روبه‌رو شد و در برخورد با جنگ‌افروزان، آداب اخلاقی را فرونگذاشت و به همه احکام فقهی مربوط به جنگ با اهل قبله پایبند بود[۲۱]. امام علی (ع) در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفت‌وگو؛ مدارا؛ برخورد قاطع:

  1. گفت‌وگو: امیرمؤمنان با همه گروه‌های مخالف خود به گفت‌وگو می‌پرداخت و با بردباری و فروتنی دلایل آنان را می‌شنید. در روزهای آغاز خلافت، با برخی از کسانی که از بیعت با وی خودداری می‌کردند، گفت‌وگو کرد. اما آنان منطق روشن امام را با سخنانی این‌چنین پاسخ می‌گفتند: «به من شمشیری بده که کافر را از مؤمن باز شناساند؛ زیرا [اگر با تو بیعت کنم و در جنگ‌ها همراه تو باشم] می‌ترسم مؤمنی را بکشم و به آتش دوزخ بسوزم»[۲۲].
  2. مدارا: امام علی (ع) نخست مخالفان سیاسی خود را از راه مذاکره، نصیحت می‌کرد و اگر این شیوه کارگر نمی‌افتاد، راه مدارا و بردباری را پیشه می‌گرفت. برخی از یاران امام از وی می‌خواستند تا با کسانی که از بیعت با او روتافته‌اند، با خشونت رفتار کند و دست‌کم آنان را زندانی کند[۲۳]؛ اما امام این نظر را نمی‌پسندید و به صراحت اعلام می‌داشت که هرکس تا زمانی که به رویارویی مسلحانه علیه حکومت اسلامی برنخیزد، در امان خواهد بود.
  3. شدت و قاطعیت: هنگامی که مذاکره با مخالفان به جایی نرسید و برخورد مسالمت‌آمیز به سوء استفاده از آن انجامید، امام دست به شمشیر برد و با همان قاطعیتی که در نبردهای صدر اسلام از خود به نمایش گذاشته بود، به رویارویی با جنگ‌افروزان پرداخت[۲۴].

آداب اخلاقی در نبرد با مخالفان

امام علی (ع) هنگامی که جز نبرد، راه دیگری پیش روی خود ندید، از رعایت آداب اخلاقی دست نکشید و فتوت و جوان‌مردی را فرو نگذاشت. در این جا نمونه‌هایی از این آداب را از نظر می‌گذرانیم.

  1. پرهیز از شروع جنگ: امام علی (ع) در هیچ میدانی آغازگر جنگ نبود[۲۵] و به سپاهیان خود می‌فرمود: «با آنان مجنگید، مگر به جنگ دست یازند؛ چراکه ـ سپاس خدا را ـ حجت با شماست و رها کردنشان تا دست به پیکار گشایند، حجتی دیگر برای شما بر آنها است»[۲۶].
  2. مصونیت پیام‌رسانان دشمن: امام علی (ع) از لشکریان خود می‌خواست تا به پیام‌رسانان دشمن آسیبی نرسانند و هرگاه بر کسی دست یافتند که خود را پیام‌رسان می‌خوانَد و در این ادعا صادق می‌نماید، او را به خود واگذارند تا پیغامش را برساند و به نزد یارانش بازگردد[۲۷].
  3. خوش‌رفتاری با ناتوانان: در مکتب امیرمؤمنان، رفتار با دشمن در چارچوبی از مسائل اخلاقی قرار می‌گیرد؛ به گونه‌ای که نمی‌توان برای فرونشاندن کینه‌های درونی، کشته شدگان را مثله کرد و یا فراریان[۲۸] و زخم‌خوردگان را از پا در آورد. امام نه تنها با مجروحان دشمن بدرفتاری نمی‌کرد، بلکه به مداوای آنان همت می‌گماشت؛ چنان‌که در جنگ با خوارج، چهل نفر از زخم‌خوردگان را برای مداوا به کوفه انتقال داد[۲۹].
  4. فتوت و جوان‌مردی: امیرمؤمنان (ع) برای از میان بردن دشمنان، هر شیوه‌ای را روا نمی‌دانست و جز به نبرد جوانمردانه تن نمی‌داد. در جنگ صفین، ابتدا لشکریان معاویه به نهر آب دست یافتند و یاران امام را از نوشیدن آن باز داشتند. امام علی (ع) با خطابه‌ای پرشور[۳۰]، لشکریان خود را به عقب راندن دشمن فرا خواند و ساعت‌هایی بعد به این مقصود دست یافت[۳۱]. معاویه که از مقابله به مثل امام نگران بود، از عمرو بن عاص در این باره نظرخواهی کرد. وی در پاسخ گفت: «به گمانم علی دست به چنین کاری نمی‌زند»[۳۲]. حقیقت نیز همین بود. برخی از یاران امام از ایشان خواستند تا آب را بر دشمن ببندد و با سلاح تشنگی، آنان را به هلاکت اندازد؛ اما امام در پاسخ فرمود: «من در این کار مقابله به مثل نمی‌کنم. راه ورودی را برای آنان بازگذارید. برندگی شمشیر برای نبرد با آنان کافی است»[۳۳].[۳۴]

منابع

پانویس

  1. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.
  2. مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱.
  3. مطهری مرتضی، حکمت‌ها و اندرزها، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.
  4. مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.
  5. آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.
  6. مطهری مرتضی، نبرد حق و باطل، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.
  7. مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.
  8. مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.
  9. مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.
  10. مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.
  11. مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.
  12. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۹۳ ـ ۱۰۶.
  13. نهج البلاغه، خطبه۳، ص۱۱.
  14. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸؛ و ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۷۵.
  15. ر.ک: الشیخ المفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۳.
  16. ر.ک: تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۷۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۵.
  17. ر.ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۳۵؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۸۰؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۱.
  18. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸ - ۲۹.
  19. نهج البلاغه، خطبه ۳۳، ص۳۴، و ر.ک: المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۷۶.
  20. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۲۰ - ۲۳۳.
  21. ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۳؛ الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.
  22. المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۵۵۱-۵۵۲.
  23. ر.ک: الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۴۳؛ ابوجعفر الاسکافی، محمد، المعیار والموازنه، ص۱۰۶.
  24. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص۲۳۹ ـ ۲۴۲.
  25. ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۰؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۳- ۲۰۴؛ الدینوری، احمد، الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۸.
  26. نهج البلاغه، نامه ۱۴، ص۱۸۰.
  27. ابوحنیفة المغربی، النعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۶.
  28. لزوم خودداری از کشتن فراریان در صورتی است که آنان پل‌های پشت سر خود را خراب شده ببینند، و قصد بازگشت به جنگ نداشته باشند. ر.ک: الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.
  29. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۲۴؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۴۸.
  30. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۵۱.
  31. الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۸؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.
  32. الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۰۶.
  33. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴، و ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۵؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۲.
  34. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۴۵.