دین در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: واگردانی دستی
 
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = دین
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = دین
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[دین]]''' است. "'''[[دین]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[دین در لغت]] - [[دین در قرآن]] - [[دین در حدیث]] - [[دین در کلام اسلامی]] - [[دین در فقه سیاسی]] - [[دین در معارف دعا و زیارات]] - [[دین در معارف و سیره علوی]] - [[دین در معارف و سیره سجادی]] - [[دین در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[دین در قرآن]] | [[دین در حدیث]] | [[دین در کلام اسلامی]] | [[دین در فلسفه اسلامی]] | [[دین در عرفان اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[دین (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


*'''[[دین]]''': مجموعه‌ای از [[باورها]]، [[ارزش‌ها]] و نمادهای [[توحیدی]] یا غیر [[توحیدی]]<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
'''[[دین]]''': مجموعه‌ای از [[باورها]]، [[ارزش‌ها]] و نمادهای [[توحیدی]] یا غیر [[توحیدی]]


==واژه‌شناسی لغوی==
== معناشناسی ==
*[[دین]] در لغت به معنای [[جزا]]، [[اطاعت]] و [[انقیاد]]<ref>تاج العروس، ج ۱۸، ص ۲۱۵ و ۲۱۶، «دین».</ref>. آمده است. [[اطاعت]] و [[پیروی]] را بدین جهت [[دین]] نامیده‌اند که [[اطاعت]] برای [[جزا]] و [[پاداش]] است<ref>مجمع البیان، ج ۱ - ۲، ص ۷۱۵.</ref>. نیز [[دین]] را به چیزی که [[معبود]] به واسطه آن [[اطاعت]] می‌شود، معنا کرده‌اند<ref>معجم الفروق اللّغویه، ص ۲۹۹.</ref>. در [[شرع]]، [[دین]] عبارت است از چیزی که وضع آن [[الهی]] باشد و صاحبان [[خرد]] را به [[اختیار]] خود به سوی [[رستگاری]] در این [[دنیا]] و [[حسن عاقبت]] در [[آخرت]] [[هدایت]] کند و شامل [[عقاید]] و [[اعمال]] می‌شود<ref>کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ۱، ص ۸۱۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
=== معنای لغوی ===
*واژه دِین اسم مصدر<ref>التحقيق، ج۳، ص۲۸۷-۲۹۰؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».</ref>، برگرفته از ریشه "د- ی - ن" و در لغت دارای معانی گوناگون و گاه متضادی است؛ [[طاعت]]، [[نافرمانی]]، [[کیفر]] و [[پاداش]]، [[قضاوت]]، عادت و [[خلق و خوی]] از این معانی‌اند. واژه [[دین]] هر چند با ریشه و ساختاری مشترک بر همه این معانی دلالت دارد، کاربرد فعل مربوط به هریک از معانی با دیگری متفاوت است و با توجه به همین [[اختلاف]] در کاربرد، معانی مختلفی را می‌رساند؛ گاهی فعلِ برگرفته از ریشه [[دین]]، بی‌هیچ حرف اضافه‌ای در معنای متعدی به کار می‌رود "مانند دانَهُ". در این صورت معانی "به او [[پاداش]] داد"، "او را مجازات کرد"، "از او [[فرمانبرداری]] کرد"، "او را به [[اطاعت]] در آورد" و "درباره او [[داوری]] کرد" را می‌رساند<ref>الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۸-۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹-۱۷۰؛ مفردات، ص ۱۷۵، «دین».</ref> گاهی فعل آن همراه حرف [[تعدی]] "لام" به کار می‌رود "مانند دانَ لَهُ". در این صورت معنای "از او [[اطاعت]] کرد" را می‌رساند<ref>العین، ج۸، ص۷۳؛ الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹، «دین».</ref> گاهی نیز همراه حرف تعدى "باء" "مانند دانَ بِالاسلام" به کار رفته و معنای [[ایمان آوردن]] و گرویدن "به [[دین]] و عقیده‌ای" را می‌رساند<ref>الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص ۱۶۹؛ فرهنگ معاصر، ص ۲۱۲.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
واژه دِین اسم مصدر<ref>التحقيق، ج۳، ص۲۸۷-۲۹۰؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».</ref>، برگرفته از ریشه "د- ی - ن" و در لغت دارای معانی گوناگون و گاه متضادی است؛ [[طاعت]]، [[نافرمانی]]، [[کیفر]] و [[پاداش]]، [[قضاوت]]، عادت و [[خلق و خوی]] از این معانی‌اند. واژه [[دین]] هر چند با ریشه و ساختاری مشترک بر همه این معانی دلالت دارد، کاربرد فعل مربوط به هریک از معانی با دیگری متفاوت است و با توجه به همین [[اختلاف]] در کاربرد، معانی مختلفی را می‌رساند؛ گاهی فعلِ برگرفته از ریشه [[دین]]، بی‌هیچ حرف اضافه‌ای در معنای متعدی به کار می‌رود "مانند دانَهُ". در این صورت معانی "به او [[پاداش]] داد"، "او را مجازات کرد"، "از او [[فرمانبرداری]] کرد"، "او را به [[اطاعت]] در آورد" و "درباره او [[داوری]] کرد" را می‌رساند<ref>الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۸-۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹-۱۷۰؛ مفردات، ص ۱۷۵، «دین».</ref> گاهی فعل آن همراه حرف [[تعدی]] "لام" به کار می‌رود "مانند دانَ لَهُ". در این صورت معنای "از او [[اطاعت]] کرد" را می‌رساند<ref>العین، ج۸، ص۷۳؛ الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹، «دین».</ref> گاهی نیز همراه حرف تعدى "باء" "مانند دانَ بِالاسلام" به کار رفته و معنای [[ایمان آوردن]] و گرویدن "به [[دین]] و عقیده‌ای" را می‌رساند<ref>الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص ۱۶۹؛ فرهنگ معاصر، ص ۲۱۲.</ref>
*[[دین]] به معنای اصطلاحی آن "[[کیش]] و [[آیین]]" به معنای [[طاعت]] و [[فرمانبرداری]] گرفته شده<ref>مفردات، ص۱۷۵؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».</ref> و به اعتبار [[انقیاد]] و تبعیتی که از یک [[آیین]] و [[شریعت]] می‌شود، به آن [[دین]] گفته می‌شود<ref>مفردات، ص ۱۷۵، «دین».</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
*برخی واژه پژوهان [[قرآنی]] ریشه "د-ی-ن" را در اصل به معنای [[خضوع]] و [[انقیاد]] در برابر برنامه یا مقرراتی معین - نه هر طاعتی - دانسته و معتقدند که معانی [[طاعت]]، [[تعبد]]، محکوم و [[تسلیم شدن]] در برابر یک [[فرمان]]، [[داوری]]، [[قانون]]، [[کیفر]] و [[پاداش]]، به آن معنای اصلی نزدیک‌اند، بنابراین، [[جزا]]، حساب، [[طاعت]]، عادت و جز آن، مصادیق معنای یاد شده‌اند<ref>التحقيق، ج۳، ص۲۶۹.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
*[[ارتباط]] [[دین]] با مفاهیمی چون [[شریعت]] و [[ملت]] [[مورد اتفاق]] نیست. عموم [[صاحب نظران]]، [[دین]] را فراگیرتر از [[شریعت]] دانسته و براین باورند که "[[دین]]" بر [[اصول عقاید]]، [[احکام]] و [[اخلاق]] اطلاق می‌شود<ref>نثر طوبی، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲؛ ج۲، ص۴.</ref>؛ ولی "[[شریعت]]" فقط به [[احکام عملی]] فرعی گفته می‌شود<ref>نثر طوبی، ج۲، ص۴؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص۱۳۰؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۶.</ref> بر همین اساس، [[اصول دین]] همه [[پیامبران]] برخلاف [[شریعت]] آنان یکی<ref>لسان العرب، ج۸، ص۱۷۶، «شرع».</ref> و [[نسخ]] ناپذیر است<ref>مفردات، ص۴۵۰، «شرع»؛ المیزان، ج۵، ص۳۵۰؛ الموسوعة الذهبية، ج۴۰، ص۵۹۸.</ref>؛ اما [[شریعت]] هر [[پیامبری]] در برخی از [[احکام]] با دیگری فرق دارد<ref>المیزان، ج۵، ص۳۵۰-۳۵۱؛ المنیر، ج۶، ص۲۱۸؛ نک: شریعت در آیینه معرفت، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> گروهی دیگر [[دین]]، [[شریعت]] و [[ملت]] را مترادف<ref>نک: نثر طوبی، ج۲، ص۴.</ref> و به معنای مجموعه‌ای از اصول و [[فروع]] [[وحیانی]] و گاه دربرگیرنده [[تاریخ]] [[زندگی]] و [[سیره]] [[اولیای دین]] دانسته‌اند<ref>نک: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۴۳۹، ۴۴۱؛ گستره شریعت، ص۲۵.</ref> بر این اساس، تفاوت [[دین]]، [[شریعت]] و [[ملت]] فقط اعتباری است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
*مجموع آموزه‌های [[اعتقادی]] و عملی "هست و نیست‌ها و باید و نبایدها" به اعتبار اینکه از آنها [[پیروی]] می‌شود، [[دین]]، به جهت اینکه املاء و نوشته می‌شوند، [[ملت]] و از آنجا که برای [[انسان]] [[تشریع]] شده‌اند، [[شریعت]] خوانده می‌شوند<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۸-۱۰؛ الموسوعة الذهبيه، ج۴۰، ص۵۹۶؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۵.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
*واژه [[دین]] در اصطلاح رشته‌هایی چون [[فلسفه دین]]، [[جامعه‌شناسی]] [[دین]] و [[روانشناسی]] [[دین]] در برابر noigiler به کار می‌رود. تعریف اصطلاحی [[دین]] در این حوزه‌ها [[مورد اتفاق]] نیست. انبوهی از تعاریف وجود دارند که به رغم مشابهت‌هایی چند، یافتن یک مخرج مشترک برای همه آنها، حتى ارائه فهرست ناقصی از آنها عملاً ناممکن است. تعاریف یاد شده نمایانگر نگرش‌هایی بسیار متفاوت و گاه غیر قابل جمع‌اند<ref>نک: فرهنگ و دین، ص۲۰۲-۲۰۳؛ جامعه‌شناسی دین، ص۲۶-۴۱؛ دین‌پژوهی، ج۱، (دفتر اول)، ص۸۴-۹۳.</ref> این وضعیت از یک سو زاییده نگرش‌های گوناگون به [[دین]] و از سوی دیگر برخاسته از تنوع فراوان چیزی است که به نام [[دین]] شناخته می‌شود؛ به گونه‌ای که از [[یکتاپرستی]] گرفته تا [[روح]] پرستی، [[بت‌پرستی]]، [[پرستش]] اجرام آسمانی، [[اعتقاد]] به [[رب]] النوع‌ها و نیروهای جادویی و [[تقدیس]] برخی حیوانات و اشیاء همگی به نام "[[دین]]" شناخته می‌شوند<ref>نک: دین‌شناسی، ص۲۵.</ref> از آنجا که ارائه تعریفی فراگیر از آنچه به نام [[دین]] شناخته می‌شود، نه امکان پذیر است نه ضرورتی دارد، تنها به دسته‌بندی کلی تعاریف و بيان تعریف مورد نظر خویش می‌پردازیم<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.


==معنای اصطلاحی [[دین]]==
[[دین]] به معنای اصطلاحی آن "[[کیش]] و [[آیین]]" به معنای [[طاعت]] و [[فرمانبرداری]] گرفته شده<ref>مفردات، ص۱۷۵؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».</ref> و به اعتبار [[انقیاد]] و تبعیتی که از یک [[آیین]] و [[شریعت]] می‌شود، به آن [[دین]] گفته می‌شود<ref>مفردات، ص ۱۷۵، «دین».</ref>.
*مفهوم اصطلاحی [[دین]] با دو رویکرد برون [[دینی]] "بدون توجه به [[آموزه‌های دین]]" و درون [[دینی]] "بر اساس آموزه‌های خود [[دین]]" تعریف شده است<ref>فلسفه دین، رشاد، ص۲۰-۲۳.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>:
#'''رویکرد برون [[دینی]]:''' در این رویکرد، [[دین]] به مثابه یکی از نیازها و لوازم جدا ناشدنی [[زندگی]] [[انسان]] دانسته و غالباً با رویکرد [[جامعه]] شناختی و روان شناختی به تحلیل کارکرد گرایانه آن پرداخته می‌شود. نادیده گرفتن ماهیت [[الهی]] [[وحیانی]] [[دین]] و در نتیجه، [[تقدس‌زدایی]] از آن، همچنین به تعبیر "[[جان]] هیک"، بر ساخته بودن تعاریف، از چالش‌های جدی این رویکرد است. در تعاریف برون [[دینی]]، عمدتاً [[دین]] از مؤلفه‌های اصلی [[فرهنگ]] و زاییده [[ذهن]] [[بشر]] و [[جامعه]] پنداشته می‌شود که در فرایند [[حیات]] جمعی و برای [[پاسخگویی]] به نیازهای [[اجتماعی]] و [[روانی]] [[انسان]] پدید آمده است، برای همین، ابتدا نیازهای بشری شناسایی، آن گاه [[دین]] با توجه به کارکرد آن در برآوردن این نیازها تعریف می‌شود. تعاریف مبتنی بر این رویکرد هر چند هر یک، بُعدی از ابعاد [[دین]] را بیان می‌کند، از ترسیم سیمای کامل آن، به ویژه [[ادیان]] [[وحیانی]] ناتوان‌اند<ref>درباره نقد این رویکرد نک: انتظار بشر از دین، ۳۱-۲۷.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
#'''رویکرد درون [[دینی]]:''' در این رویکرد، با توجه به خاستگاه [[الهی]] [[دین]] و بر اساس آموزه‌ها و منابع اصیل [[دینی]]، به تعریف آن پرداخته می‌شود. رویکرد درون [[دینی]] که بیشتر مربوط به [[متکلمان]] [[الهی]] است، به سبب توجه به "ماهیت [[وحیانی]]"[[دین]] و آموزه‌های آن از دقت و [[درستی]] بیشتری برخوردار است، زیرا اساساً برای تعریف درست یک [[دین]] باید آموزه‌های آن را به دقت [[شناخت]] و آنها را بر اساس منابع اصیل آن [[دین]] تعریف کرد.
*در رویکرد درون [[دینی]]، [[ادیان]] ابتدا به دو دسته بزرگ [[الهی]] و بشری قسمت می‌شوند؛ [[ادیان الهی]]، ماهیت [[وحیانی]] و ریشه در [[غیب]] دارند و [[انسان]]، فقط دریافت‌کننده آن بوده و هرگز در [[ساخت و ساز]] آن نقش‌آفرین نیست<ref>دین‌شناسی، ص۲۶.</ref>؛ ولی [[ادیان]] بشری، بازتاب نیازهای زیستی، [[روانی]] و [[اجتماعی]] [[آدمی]] - براساس [[شناخت]] خود او از آنها - و پدید آمده [[انسان]] و عمدتاً دارای درونمایه [[بت‌پرستی]] و [[اعتقاد]] به نیروهای جادویی است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
*از سوی دیگر، [[ادیان الهی]] موجود نیز به [[دین حق]] و [[دین]] [[باطل]] قسمت می‌شوند؛ [[دین حق]] دارای [[باورها]]، [[ارزش‌ها]]، [[هنجارها]] و [[مناسک]] درست، مطابق با واقع و برخوردار از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار خویش است، درحالی که [[آموزه‌های دین]] [[باطل]] در گذر زمان، دستخوش تغییر و [[تحریف]] گشته و با فاصله گرفتن از آموزه‌های اصلی با [[خرافه]] و [[اباطیل]] درهم آمیخته‌اند<ref>نک: دین‌شناسی، ص۲۸.</ref>، بنابراین، [[دین]] الهیِ بر [[حق]]، برخاسته از [[اراده تشریعی]] خداست که در قالب مجموعه گسترده‌ای از [[معارف]] و در حوزه‌های معینی مانند [[باورها]]، [[ارزش‌ها]]، [[ایدئولوژی]]، [[هنجارها]] و نمادها ارائه و از [[راه وحی]] در [[اختیار انسان]] قرار داده شده است تا [[زندگی]] او را برای رسیدن به [[هدف آفرینش]] [[هدایت]] کند<ref>نک: دین‌شناسی، ص۲۷-۲۸.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.


==مبانی [[قرآنی]] [[امام]]؛ [[مبین دین]]==
برخی واژه پژوهان [[قرآنی]] ریشه "د-ی-ن" را در اصل به معنای [[خضوع]] و [[انقیاد]] در برابر برنامه یا مقرراتی معین - نه هر طاعتی - دانسته و معتقدند که معانی [[طاعت]]، [[تعبد]]، محکوم و [[تسلیم شدن]] در برابر یک [[فرمان]]، [[داوری]]، [[قانون]]، [[کیفر]] و [[پاداش]]، به آن معنای اصلی نزدیک‌اند، بنابراین، [[جزا]]، حساب، [[طاعت]]، عادت و جز آن، مصادیق معنای یاد شده‌اند<ref>التحقيق، ج۳، ص۲۶۹.</ref>.
*[[خداوند]] در [[قرآن]] از زوایای مختلف به این مسئله پرداخته است و [[ضرورت]] دائمی وجود شخصیتی [[الهی]] را برای بیان ظاهر و [[باطن قرآن]] بیان نموده است برخی از [[آیات]] مرتبط با موضوع این [[برهان]]، ذیلاً مورد اشاره قرار می‌گیرند:
===[[حفظ]] [[امّت]] از [[اختلاف در دین]]===
*پیرامون [[فلسفه]] [[ارسال رسل]]، [[خداوند]] در [[آیات قرآن]] [[دلایل]] گوناگونی را بیان می‌فرماید که محور اصلی همه آنها، رسانیدن [[انسان]] به عالی‌ترین [[کمال انسانی]]، یعنی [[مقام]] خلافت‌اللّهی است؛ مقامی که [[خداوند]] برای او مقرّر نموده است. از آنجا که [[انسان]] موجودی [[اجتماعی]] است و بسیاری از [[ابعاد روحی]] او در بستر [[جامعه]] [[رشد]] می‌کند، وجود جامعه‌ای سالم، از جمله لوازم [[کمال انسانی]] است. لذا [[خداوند]] در [[سوره]] [[مبارکه]] بقره، از جمله [[اهداف بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} را برداشتن [[اختلاف]] و استقرار [[حکومتی]] عادلانه بیان می‌دارد و می‌فرماید:{{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.
*توضیح: از این [[آیه]] می‌توان [[فلسفه]] [[ارسال رسل]] و سپس [[ضرورت]] [[امامت عامّه]] را از سه جهت استفاده نمود.
*این بخش از [[آیه]] اشاره به [[فلسفه بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} دارد که جلوه [[اجتماعی]] آن، برقراری [[قسط و عدل]] در [[جامعه]] و [[مبارزه با ظلم]] [[ظالمان]] است. [[ضمیر]] در جار و مجرور {{متن قرآن|فِيهِ}} به [[اختلاف]] باز می‌گردد. بنابراین، [[فلسفه]] اوّلیّه [[ارسال رسل]]، برطرف کردن زمینه [[جنگ]] و [[جدال]] و [[اختلاف]] در [[جامعه]] است که به واسطه نبودن [[حکومت الهی]] و [[حاکمیّت]] [[قوانین]] [[توحیدی]] رخ می‌دهد.
*[[خداوند]] در ادامه [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ}}<ref>«و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. این فراز اشاره به [[اختلاف]] دوم در [[دین]] و سوء استفاده متظاهرین به [[دین]] و [[منافقین]] از آن در جهت اغراض شخصی دارد؛ ایشان با برداشت‌های مغرضانه از [[کتاب خدا]]، قصد سوء استفاده از [[آیات الهی]] در جهت [[اهداف]] [[نفسانی]] خود دارند.
*قسمت سوم [[آیه]]، راهکار برون‌ رفت [[امّت اسلام]] از چنین مشکلی را بیان می‌کند: {{متن قرآن|فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ}}<ref>«آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.
*این فراز، اشاره به [[هدایت]] دوم [[خداوند]] بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} دارد؛ هدایتی که با [[نصب]] [[ائمّه هدی]]{{عم}} یکی بعد از دیگری محقّق می‌گردد. [[خداوند]] در [[آیه شریفه]]، [[رفع اختلاف]] از میان [[مؤمنین]] را به [[هدایت]] خود منتسب می‌کند. [[بدیهی]] است که [[هدایت الهی]] بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}}، می‌باید از طریق افرادی باشد که خود مستقیماً [[مهتدی]] به [[هدایت الهی]] باشند و [[درستی]] [[هدایت]] آنان مورد تضمین [[الهی]] قرار گرفته باشد؛ تا [[هدایت]] مرضیّ [[رضای الهی]] به [[درستی]] محقق گردد؛ چنان‌که می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>
*به همین [[دلیل]] است که در پایان [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.
*با توجّه به اینکه [[مشیّت الهی]] بدون [[حکمت]] نیست و [[خداوند]] در [[آیات]] دیگر، ملاک [[هدایت]] و [[اضلال]] خود را بیماردلی و [[فسق]] و [[قساوت قلب]] [[منافقان]] در زمان [[انبیاء الهی]]{{عم}} معرفی داشته{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ}}<ref> «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند می‌دانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند می‌گویند: «خداوند از این مثل، چه می‌خواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.</ref>؛ و نیز: {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ}}<ref>«و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه می‌خواهد؟ بدین‌گونه خداوند هر که را بخواهد در گمراهی وا می‌نهد و هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و سپاه پروردگارت را کسی جز او نمی‌داند و این جز یادآوری برای آدمیان، نیست» سوره مدثر، آیه ۳۱.</ref>.
*بنابراین، در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که قسمت پایانی [[آیه]]، اشاره به ملاک [[هدایت]] اوّل و دوم دارد؛ به این ترتیب که هر آن‌کس که [[اطاعت]] از [[هادیان الهی]]{{عم}} (اعمّ از [[انبیاء]] و یا اوصیای آنان) را نمود، [[مشیّت الهی]] بر [[هدایت]] مضاعف او قرار می‌گیرد؛ وگرنه با عدم [[پذیرش]] [[انبیاء]]{{عم}}، ایشان در [[گمراهی]] ثانوی بعد از [[اسلام]] ابتدایی به [[رسول خدا]]{{صل}} [[غرق]] می‌شوند و با رد [[اوصیاء]] و عدم [[استقامت]] در [[هدایت]]، به [[کفر]] ثانوی [[مبتلا]] می‌گردند؛ که به مراتب سخت‌تر از [[کفر]] اوّلی است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ}}<ref>«این، بدان روست که آنان ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند آنگاه بر دل‌هاشان مهر نهاده شد از این رو (حقیقت را) درنمی‌یابند» سوره منافقون، آیه ۳.</ref>
*بنابراین، [[ایمان]] و تبعیّت از اوصیای [[انبیاء]]{{عم}}، در [[حقیقت]] [[استقامت]] بر [[ایمان]] به راه [[انبیاء]]{{عم}} و خارج نشدن از [[دین]]، بعد از [[ایمان]] اوّلیّه به آن است. تعابیر گوناگون [[آیات قرآن]] در [[خروج]] از [[اسلام]] بعد از [[ایمان]]، اشاره به مراتب [[کفر]] [[منکران]] [[امامت]] [[ائمّه هدی]]{{عم}} بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} دارد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت!» سوره نساء، آیه ۱۳۷-۱۳۸.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۲۱-۴۲۴.</ref>.


===هماهنگی [[تعالیم دینی]]===
[[ارتباط]] [[دین]] با مفاهیمی چون [[شریعت]] و [[ملت]] [[مورد اتفاق]] نیست. عموم [[صاحب‌نظران]]، [[دین]] را فراگیرتر از [[شریعت]] دانسته و براین باورند که "[[دین]]" بر [[اصول عقاید]]، [[احکام]] و [[اخلاق]] اطلاق می‌شود<ref>نثر طوبی، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲؛ ج۲، ص۴.</ref>؛ ولی "[[شریعت]]" فقط به [[احکام عملی]] فرعی گفته می‌شود<ref>نثر طوبی، ج۲، ص۴؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص۱۳۰؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۶.</ref> بر همین اساس، [[اصول دین]] همه [[پیامبران]] برخلاف [[شریعت]] آنان یکی<ref>لسان العرب، ج۸، ص۱۷۶، «شرع».</ref> و [[نسخ]] ناپذیر است<ref>مفردات، ص۴۵۰، «شرع»؛ المیزان، ج۵، ص۳۵۰؛ الموسوعة الذهبية، ج۴۰، ص۵۹۸.</ref>؛ اما [[شریعت]] هر [[پیامبری]] در برخی از [[احکام]] با دیگری فرق دارد<ref>المیزان، ج۵، ص۳۵۰-۳۵۱؛ المنیر، ج۶، ص۲۱۸؛ نک: شریعت در آیینه معرفت، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> گروهی دیگر [[دین]]، [[شریعت]] و [[ملت]] را مترادف<ref>نک: نثر طوبی، ج۲، ص۴.</ref> و به معنای مجموعه‌ای از اصول و [[فروع]] [[وحیانی]] و گاه دربرگیرنده [[تاریخ]] [[زندگی]] و [[سیره]] [[اولیای دین]] دانسته‌اند<ref>نک: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۴۳۹، ۴۴۱؛ گستره شریعت، ص۲۵.</ref> بر این اساس، تفاوت [[دین]]، [[شریعت]] و [[ملت]] فقط اعتباری است.
*[[خداوند]] علامت [[دین]] [[توحید]] را یکنواختی و هماهنگی [[تعالیم]] آن بیان می‌دارد و اینکه هر چند [[دین الهی]] طیّ ۲۳ سال [[بعثت]] [[نبوی]]{{صل}} بر [[مردم]] نازل شد، ولی هرگز اعوجاج و ناهماهنگی در [[آیات]] و [[تعالیم]] آن [[مشاهده]] نمی‌شود{{متن قرآن|قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ}}<ref>«قرآن عربی بی‌کژی، باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره زمر، آیه ۲۸.</ref>. و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}}<ref>«آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref>.
*بنابراین، اگر یکی از [[اهداف بعثت انبیا]]{{عم}} و [[تشریع]] [[ادیان الهی]]، برداشتن [[اختلاف]] از [[امّت]] و ایجاد [[وحدت]] در میان [[مردم]] است، [[خداوند]] پیوسته خطّی روشن و مستقیم به سوی [[توحید]] را در [[قرآن]] یادآور می‌شود که نزدیک‌ترین و مطمئن‌ترین راه به سوی [[مقام قرب الهی]] است و از آن با عنوان عام "[[صراط مستقیم]]" یاد می‌کند. [[خداوند]] راهکار استقرار در این [[صراط]] را تمسّک به حبل‌الله بیان می‌دارد و می‌فرماید:{{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
*[[خداوند]] سپس یاد‌آور می‌شود که [[حبل الله]] [[عامل وحدت]] شما است و قبل از آن، شما اوّلاً پیوسته در [[جنگ]] و [[خون‌ریزی]] با یکدیگر بودید: {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً}}<ref>«و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
*ثانیاً، به [[دلیل]] [[کفر]]، بر لبه [[جهنم]] قرار داشتید و با تمسّک به [[حبل الله]]، [[وحدت]] و [[محبّت]] جای [[دشمنی]] بین شما را گرفت و از [[هلاکت]] [[ابدی]] در [[قیامت]] [[نجات]] پیدا کردید: {{متن قرآن|فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
*بنابراین، مشخّصه اصلی [[حبل الله]]، اوّلاً، عدم اعوجاج و ناهماهنگی در درون آن است و ثانیاً، ایجاد کردن [[وحدت]] و [[محبّت]] بر محور [[توحید]] در [[جامعه]].
*اکنون این سؤال مطرح می‌شود که اگر "[[حبل الله]]" فقط به [[قرآن]] [[تفسیر]] شود، چنان‌که برخی از [[روایات]] مشیربه آن است. عملاً راه [[اختلاف]] در [[امّت]]، با [[تفسیرها]] و قرائت‌های گوناگون از [[قرآن]]، باز می‌ماند. از سوی دیگر، علمای [[امّت]] دو گروهند: برخی به واسطه [[علم]] ناقصی که از [[دین]] دارند، عملاً با تفسیرهای گوناگون خود منشأ [[اختلاف]] در [[امّت]] می‌شوند و برخی دیگر، بیماردلانی هستند که با دسیسه‌ چینی، [[دین]] را به گونه‌ای [[تفسیر]] می‌نمایند که با [[منافع]] آنان سازگار باشد. به این ترتیب، باب ناهماهنگی در [[دین]] و [[حبل الله]] [[قرآن]]، با [[تفاسیر]] ناهماهنگ از [[قرآن]] و [[دین الهی]] باز می‌شود. چنان‌که در طیّ [[برهان]] اشاره شد، بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، اگر [[اختلاف]] اوّل به واسطه [[نقص]] [[علماء]] در [[فهم]] [[دینی]] است، [[اختلاف]] دوم ناشی از [[هوس]] و [[شیطنت]] [[منافقین]] [[امّت]] می‌باشد.
*بنابراین، اصل هماهنگی در [[تعالیم دینی]] اقتضاء می‌کند که اوّلاً، [[خداوند]] همواره حافظانی را برای [[حفظ]] هماهنگی در بیانات [[دینی]] و در نتیجه، [[وحدت]] [[امّت]] بعد از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} قرار دهد؛ تا با وجود فاصله زمانی فراوان، اختلافی در [[تفسیر]] و [[تبیین]] [[دینی]] آنان به وجود نیاید و در نتیجه، حبل‌الله همیشه محور [[وحدت]] [[امّت]] باشد. ثانیاً، در [[علم]] و [[آگاهی]] این شخصیّت‌ها نسبت به [[دین]] و [[معارف قرآن]]، می‌باید هیچ‌گونه اعوجاج و [[تعارض]] و تضاد و تناقض و اختلافی وجود نداشته باشد؛ تا مبادا [[اختلاف]] آنان در [[تفسیر]] و [[تبیین]] [[قرآن]]، به [[اختلاف]] در [[امّت]] منجر شود. این امور مهم، جز با وجود دائمی [[امامان معصوم]] بعد از [[نبی اکرم]]{{صل}} محقّق نمی‌گردد.
*این مطلب با اصل اولی در [[حکمت الهی]] و [[ارسال رسل]] و انزال [[کتب آسمانی]] نیز هماهنگ است؛ یعنی همانا برداشتن [[ظلم]] و ایجاد [[وحدت]] میان [[امّت]] بر محور [[توحید]]. متقابلاً، [[خداوند]] ایجاد اعوجاج و [[انحراف در دین]] و [[اختلاف]] در [[امّت]] را مبنای [[کفر]] و [[نفاق]]، به واسطه [[تحریف]] در [[دین]] می‌داند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و ستمکارتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد کیست؟ همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند و آن را کژ می‌شمرند و جهان واپسین را انکار می‌کنند» سوره هود، آیه ۱۸.</ref><ref>ادامه آیات، به خوبی بیانگر اغراض شوم آنان در جلوگیری از نشر تعالیم دینی است: {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ * الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ * أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ * لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ * إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}} «و ستمکارتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد کیست؟ آنان بر پروردگارشان (در رستخیز) عرضه خواهند شد و گواهان می‌گویند: اینانند که بر پروردگار خود دروغ بستند؛ هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد! * همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند و آن را کژ می‌شمرند و جهان واپسین را انکار می‌کنند * آنان در زمین به ستوه‌آورنده (ی خداوند) نیستند و در برابر خداوند دوستی ندارند، عذابشان دو چندان می‌شود (زیرا) یارای شنیدن نداشتند و اهل بصیرت نبودند * آنانند که به خود زیان زدند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید می‌گردد * ناگزیر، در جهان واپسین (نیز) آنانند که زیانکارترند * بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافته‌اند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند» سوره هود، آیه ۱۸-۲۳.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۲۴-۴۲۶.</ref>.
===[[علم]] [[تأویل در قرآن]]===
*وجود [[آیات]] [[متشابه]] در [[قرآن]]، [[نیاز]] به مبیّن [[دین]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} را در پی دارد.[[قرآن]]، [[ریسمان الهی]] است که از یک سو، مرتبه اعلای آن از سنخ [[عالم ملکوت]] و حقیقتی نوری و جدای از قالب‌های [[کلامی]] است و از سوی دیگر، این حبل [[مبارک]]، به شکل کتاب‌های زمینی درآمده و در قالب کلمه و [[کلام]] ریخته شده. [[بدیهی]] است که تنزّل دادن آن حقایق و [[معارف]] بلند در قالب‌های بیانی و قابل [[فهم]] برای [[بشر]] مادّی، موجب بروز متشابهاتی در [[آیات قرآن]] می‌شود که سرمنشأ آن نه در [[حقیقت قرآن]]، بلکه در [[نقص]] [[فهم]] بشری از ابزار [[کلامی]] برای رسیدن به حقایق آن [[معارف]] بلند [[الهی]] است{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>.
*بنابراین، از یک سو گریزی از [[آیات]] [[متشابه]] در [[قرآن]] نیست؛ زیرا تنزّل آن [[معارف]] بلند در قالب کلمه و [[کلام]]، بروز [[متشابهات]] در [[فهم]] از [[آیات قرآن]] را اجتناب ناپذیر می‌کند. از سوی دیگر، هرگز اعوجاج و [[نقص]] و [[اجمال]] و ابهام در [[آیات قرآن]] وجود ندارد؛ زیرا چگونه ممکن است کتابی که خود [[نور]] و تبیان کل شیء است، موجب ابهام و [[اشتباه]] باشد{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref> «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref>؟!
*بنابراین، همیشه می‌باید در کنار [[قرآن]]، [[رجال]] [[الهی]] و [[راسخ]] در [[قرآن]] و [[معصوم]] به [[عصمت]] خداوندی و [[آگاه]] به همه مراتب آن - از [[ام‌الکتاب]] گرفته تا جزئیّات [[قرآن]] نازل - وجود داشته باشند؛ تا اوّلاً، باب اعوجاج و [[تحریف]] و تدسیس در کلام [[الهی]] را ببندند و ثانیاً، درباره [[متشابهات]] [[آیات]]، تفسیری صحیح ارائه نمایند و ثالثاً، بیان آنان فصل‌الخطابی در [[اختلافات]] [[امّت]] در قرائت‌های مختلف [[دینی]] باشد. تنها در این صورت است که [[قرآن]]، [[هادی]] [[امّت]] و [[نور]] [[قلوب]] [[مؤمنان]] و تبیان همه [[مشکلات]] خواهد بود. متقابلاً، قرآنِ بدون مبیّن، خود [[گمراه‌کننده]] و ظلمت‌افزا برای [[قلوب]] بیماردلان است {{متن قرآن|وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا}}<ref>«و از قرآن آنچه برای مؤمنان شفا و بخشایش است فرو می‌فرستیم و بر ستمکاران جز زیان نمی‌افزاید» سوره اسراء، آیه ۸۲.</ref>، {{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ}}<ref>«پس آنان که ایمان دارند می‌دانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند می‌گویند: «خداوند از این مثل، چه می‌خواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۲۶-۴۲۸.</ref>.


==[[احکام دین]]==
مجموع آموزه‌های [[اعتقادی]] و عملی "هست و نیست‌ها و باید و نبایدها" به اعتبار اینکه از آنها [[پیروی]] می‌شود، [[دین]]، به جهت اینکه املاء و نوشته می‌شوند، [[ملت]] و از آنجا که برای [[انسان]] [[تشریع]] شده‌اند، [[شریعت]] خوانده می‌شوند<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۸-۱۰؛ الموسوعة الذهبيه، ج۴۰، ص۵۹۶؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۵.</ref>.


==[[اختلاف در دین]]==
واژه [[دین]] در اصطلاح رشته‌هایی چون [[فلسفه دین]]، [[جامعه‌شناسی]] [[دین]] و [[روانشناسی]] [[دین]] در برابر noigiler به کار می‌رود. تعریف اصطلاحی [[دین]] در این حوزه‌ها [[مورد اتفاق]] نیست. انبوهی از تعاریف وجود دارند که به رغم مشابهت‌هایی چند، یافتن یک مخرج مشترک برای همه آنها، حتى ارائه فهرست ناقصی از آنها عملاً ناممکن است. تعاریف یاد شده نمایانگر نگرش‌هایی بسیار متفاوت و گاه غیر قابل جمع‌اند<ref>نک: فرهنگ و دین، ص۲۰۲-۲۰۳؛ جامعه‌شناسی دین، ص۲۶-۴۱؛ دین‌پژوهی، ج۱، (دفتر اول)، ص۸۴-۹۳.</ref> این وضعیت از یک سو زاییده نگرش‌های گوناگون به [[دین]] و از سوی دیگر برخاسته از تنوع فراوان چیزی است که به نام [[دین]] شناخته می‌شود؛ به گونه‌ای که از [[یکتاپرستی]] گرفته تا [[روح]] پرستی، [[بت‌پرستی]]، [[پرستش]] اجرام آسمانی، [[اعتقاد]] به [[رب]] النوع‌ها و نیروهای جادویی و [[تقدیس]] برخی حیوانات و اشیاء همگی به نام "[[دین]]" شناخته می‌شوند<ref>نک: دین‌شناسی، ص۲۵.</ref> از آنجا که ارائه تعریفی فراگیر از آنچه به نام [[دین]] شناخته می‌شود، نه امکان‌پذیر است نه ضرورتی دارد، تنها به دسته‌بندی کلی تعاریف و بيان تعریف مورد نظر خویش می‌پردازیم<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۰۷.</ref>.


==[[اخلاص در دین]]==
=== معنای اصطلاحی ===
مفهوم اصطلاحی [[دین]] با دو رویکرد برون [[دینی]] "بدون توجه به [[آموزه‌های دین]]" و درون [[دینی]] "بر اساس آموزه‌های خود [[دین]]" تعریف شده است:<ref>فلسفه دین، رشاد، ص۲۰-۲۳.</ref>
# '''رویکرد برون [[دینی]]:''' در این رویکرد، [[دین]] به مثابه یکی از نیازها و لوازم جدا ناشدنی [[زندگی]] [[انسان]] دانسته و غالباً با رویکرد [[جامعه]] شناختی و روان شناختی به تحلیل کارکرد گرایانه آن پرداخته می‌شود. نادیده گرفتن ماهیت [[الهی]] [[وحیانی]] [[دین]] و در نتیجه، [[تقدس‌زدایی]] از آن، همچنین به تعبیر "[[جان]] هیک"، بر ساخته بودن تعاریف، از چالش‌های جدی این رویکرد است. در تعاریف برون [[دینی]]، عمدتاً [[دین]] از مؤلفه‌های اصلی [[فرهنگ]] و زاییده [[ذهن]] [[بشر]] و [[جامعه]] پنداشته می‌شود که در فرایند [[حیات]] جمعی و برای [[پاسخگویی]] به نیازهای [[اجتماعی]] و [[روانی]] [[انسان]] پدید آمده است، برای همین، ابتدا نیازهای بشری شناسایی، آن گاه [[دین]] با توجه به کارکرد آن در برآوردن این نیازها تعریف می‌شود. تعاریف مبتنی بر این رویکرد هر چند هر یک، بُعدی از ابعاد [[دین]] را بیان می‌کند، از ترسیم سیمای کامل آن، به ویژه [[ادیان]] [[وحیانی]] ناتوان‌اند.
# '''رویکرد درون [[دینی]]:''' در این رویکرد، با توجه به خاستگاه [[الهی]] [[دین]] و بر اساس آموزه‌ها و منابع اصیل [[دینی]]، به تعریف آن پرداخته می‌شود. رویکرد درون [[دینی]] که بیشتر مربوط به [[متکلمان]] [[الهی]] است، به سبب توجه به "ماهیت [[وحیانی]]"[[دین]] و آموزه‌های آن از دقت و [[درستی]] بیشتری برخوردار است، زیرا اساساً برای تعریف درست یک [[دین]] باید آموزه‌های آن را به دقت [[شناخت]] و آنها را بر اساس منابع اصیل آن [[دین]] تعریف کرد.


==[[استقامت در دین]]==
در رویکرد درون [[دینی]]، [[ادیان]] ابتدا به دو دسته بزرگ [[الهی]] و بشری قسمت می‌شوند؛ [[ادیان الهی]]، ماهیت [[وحیانی]] و ریشه در [[غیب]] دارند و [[انسان]]، فقط دریافت‌کننده آن بوده و هرگز در [[ساخت و ساز]] آن نقش‌آفرین نیست<ref>دین‌شناسی، ص۲۶.</ref>؛ ولی [[ادیان]] بشری، بازتاب نیازهای زیستی، [[روانی]] و [[اجتماعی]] [[آدمی]] - براساس [[شناخت]] خود او از آنها - و پدید آمده [[انسان]] و عمدتاً دارای درونمایه [[بت‌پرستی]] و [[اعتقاد]] به نیروهای جادویی است


==[[استهزای دین]]==
از سوی دیگر، [[ادیان الهی]] موجود نیز به [[دین حق]] و [[دین]] [[باطل]] قسمت می‌شوند؛ [[دین حق]] دارای [[باورها]]، [[ارزش‌ها]]، [[هنجارها]] و [[مناسک]] درست، مطابق با واقع و برخوردار از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار خویش است، درحالی که [[آموزه‌های دین]] [[باطل]] در گذر زمان، دستخوش تغییر و [[تحریف]] گشته و با فاصله گرفتن از آموزه‌های اصلی با [[خرافه]] و [[اباطیل]] درهم آمیخته‌اند<ref>نک: دین‌شناسی، ص۲۸.</ref>، بنابراین، [[دین]] الهیِ بر [[حق]]، برخاسته از [[اراده تشریعی]] خداست که در قالب مجموعه گسترده‌ای از [[معارف]] و در حوزه‌های معینی مانند [[باورها]]، [[ارزش‌ها]]، [[ایدئولوژی]]، [[هنجارها]] و نمادها ارائه و از [[راه وحی]] در [[اختیار انسان]] قرار داده شده است تا [[زندگی]] او را برای رسیدن به [[هدف آفرینش]] [[هدایت]] کند<ref>نک: دین‌شناسی، ص۲۷-۲۸.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۷- ۲۰۹.</ref>.


==[[اصول دین]]==
== دین در [[قرآن]] ==
واژه دین دست کم ۹۱ بار در [[قرآن کریم]] آمده است: ۶۱ بار در معنای اصطلاحی یا نزدیک به آن برای نمونه: {{متن قرآن|يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ}}<ref> که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۲.</ref>، {{متن قرآن|وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref> و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد؛ سوره بقره، آیه:۱۹۳.</ref>، {{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ}}<ref> بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه: ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ }}<ref> آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست؛ سوره یوسف، آیه:۷۶.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ }}<ref> مگر آنان را شریک‌هایی است که از دین آنچه را که خداوند بدان اذن نداده است برای آنان بیان داشته‌اند؟ و اگر فرمان قاطع (خداوند) نبود به یقین میان آنها داوری می‌شد و بی‌گمان ستمگران را عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره شوری، آیه:۲۱.</ref>، {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه:۶.</ref> و ۱۸ بار و اغلب با ترکیب {{متن قرآن|يَوْمِ الدِّينِ }} به معنای جزا "کیفر و پاداش" برای نمونه: {{متن قرآن|يَوْمِ الدِّينِ }}<ref> مالک روز پاداش و کیفر؛ سوره فاتحه، آیه:۴.</ref>، {{متن قرآن|يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ }}<ref>می‌پرسند: روز پاداش و کیفر چه هنگام است؟؛ سوره ذاریات، آیه: ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ}}<ref> این، پذیرایی (از) آنان در روز پاداش و کیفر است؛ سوره واقعه، آیه:۵۶.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ }}<ref> و آنان که روز پاداش و کیفر را راست می‌شمارند؛ سوره معارج، آیه:۲۶.</ref> و ۱۲ بار به معنای طاعت و انقیاد به کار رفته است برای نمونه: {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}}<ref> بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید؛ سوره اعراف، آیه:۲۹.</ref>، {{متن قرآن|إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَاعْتَصَمُواْ بِاللَّهِ وَأَخْلَصُواْ دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref> مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند؛ که اینان با مؤمنان (همراه) اند و زودا که خداوند به مؤمنان پاداشی سترگ بخشد؛ سوره نساء، آیه: ۱۴۶.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}}<ref> اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود؛ سوره یونس، آیه: ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ }}<ref> و چون در کشتی سوار می‌شوند خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند؛ سوره عنکبوت، آیه:۶۵.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.


==[[اعتصام به دین]]==
[[قرآن کریم]] در معنای اصطلاحی با کاربردی نسبتاً گسترده، واژه دین را درباره ادیان بر حق و تحریف شده الهی {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ}}<ref> بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه: ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ}}<ref> از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد؛ سوره شوری، آیه:۱۳.</ref>، ادیان بشری شرک‌آمیز و آیین بت‌پرستی {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ}}<ref> و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد؛ سوره غافر، آیه:۲۶.</ref>، {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه:۶.</ref>. نیز بخشی از آموزه‌های دینی {{متن قرآن|إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}}<ref> بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است؛ سوره توبه، آیه: ۳۶.</ref> به کار برده است. بر همین اساس، واژه دین در کاربردهای قرآنی به تنهایی و بی‌هیچ قرینه‌ای، بار مثبت یا منفی ندارد و درباره ادیان الهی و ادیان بشری یکسان به کار می‌رود<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.


==[[دین ستیزی]]==
ادیان یاد شده در [[قرآن کریم]] را می‌توان به سه دسته کلی قسمت کرد: [[قرآن کریم]] ابتدا به روایت بخش‌های برجسته‌ای از تاریخ ادیان توحیدی و آموزه‌های آنها به عنوان یک جریان واحد تاریخی پرداخته است. این جریان در فرایند تکاملی همراه زندگی نخستین انسان و اولین [[پیامبر]] الهی بر روی زمین آغاز و با دین [[پیامبر خاتم]] {{صل}} پایان پذیرفته است. در مرحله دوم گونه‌های مختلف بت‌پرستی و آیین‌های شرک‌آمیز و تعالیم آنها به عنوان ادیان غیر توحیدی و جریان معارض با ادیان و آموزه‌های وحیانی گزارش شده‌اند. دسته سوم، صورت تحریف شده ادیانِ توحیدی است. این دسته از ادیان، به عبارت دقیق، بیشتر یک پرداخت انتقادی از انحرافات اعتقادی و رفتاری یگانه‌پرستان در دوره‌های گوناگون تاریخی و آموزه‌های تحریف شده در یهودیت و مسیحیتِ رایج است و اغلب به همان یهودیت و مسیحیت اختصاص دارد. ابتدا به سیر پیدایش و تکامل ادیان توحیدی و سپس به کلیاتی درباره ادیان غير توحیدی می‌پردازیم<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۸- ۲۰۹.</ref>.


==[[دین]] [[فرعون]]==
== منشأ دين ==
*'''[[خوف]] [[فرعون]]، از تغییر [[دین]] مورد نظر خویش، به دست [[حضرت موسی]]{{ع}}:''' {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ}}<ref> و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد؛ سوره غافر، آیه:۲۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
{{اصلی|منشأ دين}}
*'''[[نجات]] از [[دین]] [[فرعون]]، از دعاهای [[همسر]] وی:''' {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref> و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان؛ سوره تحریم، آیه:۱۱.</ref>
[[منشأ دین]] از موضوعات مهم فلسفۀ [[دین]] و حوزۀ [[دین]] پژوهی است. نظریه‌های [[منشأ دین]] در دو دسته [[الحادی]] و خداگرایانه جای می‌گیرند. بنابر نظریۀ [[الحادی]] دربارۀ [[منشأ دین]]، سه دیدگاه و رویکرد کلان و عمده وجود دارد: دیدگاه [[جامعه]] شناختی؛ دیدگاه روان‌شناختی و دیدگاه [[اقتصادی]] که هر کدام از اینها مورد نقد قرار گرفته است. اما براساس نظریه‌های خداگرایانه، منشأ پیدایش [[دین]]، خداست و نیازهای روانی یا [[اجتماعی]] نقشی در پیدایش [[دین]] ندارند. در مورد علت دین‌گرایی نیز باید گفت: بنابر [[آیات قرآنی]] و [[روایات اسلامی]] علت دین‌گرایی [[فطرت]] و [[خرد]] [[انسانی]] است و عوامل روانی، [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] زمینه ساز گرایش به دین هستند<ref>دین‌شناسی، ۳۸؛ انتظار بشر از دین، ص ۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۵۳- ۲۶۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۴۳۱.</ref>
*'''[[تبرّی]] جستن [[آسیه]]، از [[دین]] و [[اعتقادات]] [[فرعون]]:''' {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref> و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان؛ سوره تحریم، آیه:۱۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>


==[[دین]] [[قیم]]==
== قلمرو دین ==
*'''[[دین توحیدی]] و مطابق [[فطرت]]، [[دین]] [[قیم]] و [[حافظ]] [[مصالح]] حیاتی [[انسان‌ها]]:''' {{متن قرآن|إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}}<ref> بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی  روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است؛ سوره توبه، آیه:۳۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ }}<ref> شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره یوسف، آیه:۴۰.</ref>، {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.</ref>، {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ}}<ref> پس، روی (دل) برای این دین استوار راست بدار پیش از آنکه روزی فرا رسد که از سوی خداوند بازگشتی ندارد؛ در آن روز (مردم) پراکنده می‌شوند؛ سوره روم، آیه: ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ }}<ref> و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشته‌اند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار و استوار؛ سوره بینه، آیه: ۵.</ref><ref>در آیه اشاره به این است که دین توحیدی با دستوراتی به جوامع بشری حافظ مصالح حیات شان است و دینی قیم است که مصالح اجتماع بشر را تأمین می‌‌کند؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۳۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
{{اصلی|قلمرو دین}}
[[شناخت]] و بررسی دقیق آموزه‌های [[کتاب و سنت]] به خوبی نشان می‌دهد که هیچ شأنی از [[شئون]] [[زندگی]] [[انسان]] از قلمرو دین خارج نیست و به دیگر سخن، [[حیات]] [[انسان]] به دو بخش [[دنیوی]] و [[اخروی]] قسمت می‌شود که رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند و اساساً چگونگی [[زندگی]] [[اخروی]] [[انسان]] با توجه به چگونگی [[زندگی دنیوی]] او شکل می‌گیرد. بر این اساس، هیچ [[احساس]]، [[اندیشه]] و [[رفتار]] [[خرد]] و کلانی را نمی‌توان یافت که به سبب تأثیر مثبت یا منفی آن کم یا زیاد در [[زندگی دنیوی]] و [[اخروی]] [[انسان]] مورد امر یا [[نهی]] [[دین]] قرار نگرفته باشد<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۶۲- ۲۶۳.</ref>.


==[[دین]] [[کافران]]==
== اصول دین ==
*'''[[لهو و لعب]] (سرگرمی و [[بازی]][[دین]] [[کافران]]:''' {{متن قرآن|وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ }}<ref> و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود؛ اینان کسانی هستند که برای کارهایی که کرده‌اند نومید و نابود گردیده‌اند؛ آنان را برای کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب جوشان و عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره انعام، آیه:۷۰.</ref><ref>کافران، به مجموعه ای از سرگرمیها و بازیچه‌ها نام دین نهادند؛ تفسیر التحریروالتنویر، ج ۴، جزء ۷، ص ۲۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ}}<ref> و دمسازان آتش بهشتیان را ندا می‌کنند که از آب یا از آنچه خداوند روزی شما کرده است بر ما (نیز) فرو ریزید! می‌گویند: خداوند هر دو را بر کافران حرام کرده است.همان کسانی که دین خویش را به سرگرمی و بازی گرفتند و زندگی دنیا آنان را فریفت و امروز ما آنان را از یاد می‌بریم چنان که آنان دیدار این روزشان را از یاد برده بودند و به آیات ما انکار می‌ورزیدند؛ سوره اعراف، آیه: ۵۰- ۵۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
{{اصلی|اصول دین}}
*'''عدم [[پذیرش]] [[دین]] [[کافران]] [[مکه]]، از سوی [[پیامبر]]{{صل}}:''' {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ }}<ref> بگو: ای کافران!؛ سوره کافرون، آیه:۱.</ref>، {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه:۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
اصول دین در برابر [[فروع دین]] عبارت است از اعتقاداتی که باید براساس [[دلیل]] و [[استدلال]] به آنها [[معتقد]] و [[تسلیم]] شد که عبارت‌اند از [[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]]، [[امامت]] و [[عدل]]. البته دو مورد آخر از اصول مذهب شیعه است<ref>ر.ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۷۲-۷۷؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰.</ref>.
*'''رها کردن [[مشرکان]] به [[دین]] خود در پی [[ناامیدی]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[ایمان آوردن]] آنان به [[دین اسلام]]:''' {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه:۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>


==[[دین]] [[پیامبر|محمّد]]{{صل}}==
== ادیان توحیدی ==
*'''برخی [[کافران]] [[ناتوان]] از [[درک]] [[دین]] [[پیامبر|محمّد]]{{صل}} و [[ارزش]] آن و نالایق برای استفاده از آن:''' {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ }}<ref> بگو: ای کافران!؛ سوره کافرون، آیه.</ref>، {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
=== دین حضرت آدم {{ع}} ===
*'''[[کافران]] مدّعی [[آمادگی]] برای [[سازش]] با [[پیامبر|محمّد]]{{صل}} فاقد زمینه [[پذیرش]] [[دین]] آن [[حضرت]]:''' {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ }}<ref> بگو: ای کافران!؛ سوره کافرون، آیه.</ref>، {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه:۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
{{اصلی|دین حضرت آدم}}
[[قرآن کریم]] درباره [[نبوت]] [[حضرت آدم]] {{ع}} و [[دین]] او بیان صریحی ندارد؛ اما مواردی مانند [[خلیفه خدا]] بودن وی در [[زمین]]<ref>سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>، [[سخن گفتن]] [[خدا]] با او<ref>سوره اعراف، آیه ۱۹.</ref> و نام بردن از وی در کنار [[حضرت نوح]] {{ع}} و آل ابراهيم و [[آل عمران]] به عنوان [[برگزیده خدا]]<ref>سوره بقره، آیه ۳۳.</ref> [[دلیل]] [[پیامبری]] آن حضرت معرفی شده است<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۲۷۷؛ نور الثقلین، ج۵، ص ۵۶۲.</ref>. برخی [[روایات]] از نزول [[کتاب آسمانی]] "۱۰ [[صحیفه]]" بر [[حضرت آدم]] {{ع}} خبر داده‌اند<ref>نور الثقلین، ج۵، ص۵۶۲؛ روح البیان، ج۱۰، ص۴۱۲.</ref>. [[آیات]] [[قرآن کریم]] نیز بر نزول مجموعه‌ای از معارف [[وحیانی]] بر [[حضرت آدم]] {{ع}} دلالت می‌کنند. آیاتِ بیانگر آموزه‌های دریافتی [[حضرت آدم]] {{ع}}، محتوای کلی [[دین]] آن حضرت را نشان می‌دهند. براساس این [[آیات]]، [[پیروی]] از [[هدایت]] "[[دین]]" [[الهی]] مانع [[گمراهی]] و تیره بختی و رویگردانی از [[یاد خدا]] مایه [[سختی]] [[زندگی]] و نابینا [[محشور]] شدن در [[قیامت]] است<ref>سوره طه، آیه ۱۲۳- ۱۲۴.</ref>. [[خداوند]] مجموعه‌ای از معارف [[وحیانی]] را در [[اختیار]] حضرت آدم {{ع}} قرار داد که صورت ساده و ابتدایی و در عین حال بنیادی‌ترین اصول یک [[دین توحیدی]] را به تصویر می‌کشند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۱۰- ۲۱۳.</ref>.


==[[دین مستقیم]]==
=== دین حضرت نوح {{ع}} ===
{{اصلی|دین حضرت نوح}}
شماری از [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] ۲۱۳سوره بقره براین باورند که [[انسان‌ها]] پس از [[حضرت آدم]] {{ع}} تا زمان حضرت نوح {{عم}} و زندگی اجتماعی ساده‌ای داشتند و عموماً براساس [[فطرت بشری]] می‌زیستند تا اینکه به تدریج [[خودبرتربینی]] و [[برتری]] جویی، [[استثمار]] دیگران، [[بت‌پرستی]]، [[اختلافات]] طبقاتی و در نهایت درگیری‌های [[اجتماعی]] پدید آمدند<ref>جوامع الجامع، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷؛ الاصفی، ج۱، ص۱۰۲؛ المیزان، ج۱۰، ص۲۴۸.</ref> و در زمان حضرت نوح {{ع}} با [[فساد]] و [[تباهی]] میان [[مردم]] گسترش یافت<ref>سوره اعراف، آیه ۵۹- ۶۰ و سوره هود، آیه ۲۵- ۳۰.</ref>.<ref>المیزان، ج۱۰، ص۲۴۸.</ref>


==دین و [[تقوا]]==
[[توحید]] و [[یگانه‌پرستی]] از میان [[مردم]] رخت بربست و [[بت‌پرستی]] رواج یافت<ref>سوره نوح، آیه ۱- ۳ و آیه ۲۳.</ref>. کسانی که [[ثروت]] و [[فرزندان]] بیشتری داشتند به [[استثمار]] و بهره‌کشی از [[ناتوانان]] پرداختند. [[عدالت]] برچیده شد و توانمندان براساس [[خواهش‌های نفسانی]] خویش بر [[مردم]] [[حاکم]] شدند. در چنین اوضاع [[اجتماعی]] و [[دینی]]، حضرت نوح {{ع}} با کتاب و [[دین]] و [[شریعت الهی]] برانگیخته شده و با [[انذار]] و [[تبشیر]]، [[مردم]] را به [[باورها]] و ارزش‌های [[توحیدی]] فراخواند<ref>سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.<ref>الميزان، ج۱۰، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]؛ ص ۲۱۳- ۲۱۴.</ref>
*'''سفارش تمامی کتب آسمانی به تقوا، نشانِ ثبات و اهمّیت ویژه تقوا در دین الهی:''' {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُواْ اللَّهَ وَإِن تَكْفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ غَنِيًّا حَمِيدًا }}<ref> و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن خداوند است؛ و ما به کسانی که به آنان پیش از شما کتاب (آسمانی) داده شده است و به شما، سفارش کرده‌ایم که از خداوند پروا کنید و اگر کفر ورزید، باری، آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است بی‌گمان از آن خداوند است و خداوند بی‌نیازی ستوده است؛ سوره نساء، آیه:۱۳۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>


==دین و شرک==
=== دین حضرت هود {{ع}} ===
*'''مبارزه با شرک، اصلی مهم و اساسی در دین الهی:''' {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ }}<ref> بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم؛ سوره آل عمران، آیه:۶۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
{{اصلی|دین حضرت هود}}
[[حضرت هود]] {{ع}} [[پیامبر]] [[قوم عاد]] بود. مستقيماً [[وحی]] دریافت می‌کرد و دارای [[آموزه‌های دینی]] و [[معجزه]] بود. [[قرآن کریم]] درباره اینکه [[حضرت هود]] {{ع}} پیرو [[دین]] [[حضرت نوح]] {{ع}} بود یا اینکه [[دین]] و [[کتاب آسمانی]] جداگانه‌ای داشت، سخنی نگفته است؛ اما برخی گزارش‌های [[تاریخی]]<ref>الكشاف، ج۲، ص۱۱۷-۱۱۶؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۱۵۴.</ref> و نیز [[روایات]]<ref>الکافی، ج۱، ص۴۷۸.</ref> نه چندان معتبر<ref>شرح اصول کافی، ج۷، ص۲۰۶.</ref> برای آن حضرت [[دین]] و [[کتاب آسمانی]] یاد کرده‌اند. بر اساس برخی [[احادیث]]، [[حضرت نوح]] {{ع}} آمدن [[حضرت هود]] {{ع}}، [[تکذیب]] وی به وسیله [[قوم عاد]] و نابودی آنان با [[عذاب الهی]] ([[صاعقه]]) را خبر داده بود<ref>کمال الدین، ص۲۱۶؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۴۶-۴۷.</ref>. [[یگانه‌پرستی]] و [[نفی]] الوهیت خدایان دیگر از آموزه‌های کانونی [[حضرت هود]] {{ع}} بود<ref>سوره اعراف، آیه ۶۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۱۴- ۲۱۶.</ref>


==دین و عبودیت==
=== دین حضرت صالح {{ع}} ===
*'''عبودیت و بندگی خدا، در دین الهی و کتب آسمانی:''' {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ }}<ref> بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم؛ سوره آل عمران، آیه:۶۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
{{اصلی|دین حضرت صالح}}
[[حضرت صالح]] {{ع}} و [[قوم ثمود]] پس از [[حضرت هود]] {{ع}} و پیش از [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]] {{ع}} می‌زیسته‌اند. درباره فعالیت‌های [[تبلیغی]] [[حضرت صالح]] {{ع}} در میان مردمانی دیگر گزارشی در دست نیست. [[حضرت صالح]] {{ع}} از [[وحی الهی]] برخوردار بود<ref>سوره نساء، آیه۱۶۳.</ref> و در میان [[قوم ثمود]] [[رسالت]] داشت<ref>سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref> درباره [[کتاب آسمانی]] آن حضرت و نام آن و نیز درباره اینکه وی پیرو [[دین]] [[حضرت نوح]] {{ع}} بود یا نه، گزارشی در دست نیست. [[آموزه‌های دینی]] [[حضرت صالح]] {{ع}} عمدتاً از [[عقاید]] خداشناختی و شماری از ارزش‌های [[توحیدی]] تشکیل می‌شدند. [[دعوت به یگانه‌پرستی]] و نفی دیگر خدایان از آموزه‌های محوری [[حضرت صالح]] {{ع}} بود. [[دعوت به تقوای الهی]]<ref>سوره شعراء، آیه ۱۴۱- ۱۴۴.</ref>، [[پیروی]] نکردن از [[شاعران]]<ref>سوره شعراء، آیه ۱۵۱ - ۱۵۲.</ref> و زوال‌پذیری [[نعمت‌های الهی]] در نتیجه [[گناهان]] و [[نافرمانی خداوند]]<ref>سوره شعراء، آیه ۱۴۶- ۱۵۲.</ref> از دیگر [[آموزه‌های دین]] [[حضرت صالح]] {{ع}} بودند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۱۶- ۲۱۷.</ref>.


==دین و فطرت==
=== دین حضرت ابراهیم {{ع}} ===
*'''هماهنگی دین، با فطرت و سرشت انسانها:''' {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
{{اصلی|دین حضرت ابراهیم}}
[[شریعت]] ابراهیم برپایه [[یکتاپرستی]] و [[اخلاص]] و [[نفی]] [[شریک]] برای [[خدا]] بنا شده و از [[احکام]] آن، [[نماز]]، [[ختنه]]، کوتاه کردن شارب، چیدن موی زاید زیر بغل، تراشیدن زهار، بنای [[خانه خدا]] و [[حج]] و [[مناسک]] آن است<ref>علل شرایع، ج۱، ص۱۲۲.</ref> و همه [[پیامبران]] هم‌عصر ابراهیم تا [[زمان]] [[موسی]]{{ع}} تابع شریعت او بوده‌اند<ref>المیزان، ج۲، ص۱۴۵.</ref>.


==طعن به دین==
[[آیین]] [[ابراهیم]] بر محور [[توحید]] ویکتاپرستی دور می‌‌زند، [[خداوند]] بارها [[دین توحید]] را به [[دین ابراهیم]] و [[دین حنیف]] و [[دین]] [[فطرت]] وصف کرده و [[پیامبر اسلام]] را پیرو آیین او دانسته است<ref>سوره آل عمران، آیه ۶۷، سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref>.
*'''لزوم جنگیدن با رهبران کافران، در صورت اهانت به دین:''' {{متن قرآن|وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ}}<ref> و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند؛ سوره توبه، آیه:۱۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
*'''طعن به دین از سوی یهود، در ضمن سخنان خود با [[پیامبر]]{{صل}}:''' {{متن قرآن|مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً}}<ref> برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا»  و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد؛ سوره نساء، آیه:۴۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>


==[[غلو در دین]]==
گرچه در بخش [[احکام]]، [[دین مقدس اسلام]] از [[شریعت]] ابراهیم{{ع}} کامل‌تر و جامع‌تر است، امّا از پاره ای [[آیات]] استفاده می‌‌شود که [[شرایع]] و [[احکام اسلام]] همه از آن فطریاتی سرچشمه می‌‌گیرد که ابراهیم به زبان [[تشریع]] بیان کرده است و هر عملی که موافق فطرت بود مورد امر، و عملی که مخالف فطرت بود، مورد [[نهی]] قرار داده بود<ref>المیزان، ج۷، ص۲۱۳.</ref>.<ref>[[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۴۷-۱۵۰؛ [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۱۷- ۲۱۸.</ref>


==کامل‌ترین دین==
=== دین حضرت شعیب {{ع}} ===
*'''اسلام، کامل ترین دین و جامع همه معارف نازل شده بر انبیای گذشته:''' {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ}}<ref> از دین، همان را برای شما بیان داشت  که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران  است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد؛ سوره شوری، آیه:۱۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
{{اصلی|دین حضرت شعیب}}
[[حضرت شعیب]] {{ع}} در میان [[مردم]] مَدیَن که امروزه به آن معان گفته می‌شود، [[مبعوث]] شد. ایشان [[شریعت]] مستقلی نداشته و [[قوم]] خود را به [[آیین]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} می‌خوانده است. [[قرآن کریم]] نامی از [[کتاب آسمانی]] و [[معجزه]] [[شعیب]] نبرده است.  


==گرایش به دین==
[[حضرت شعیب]] {{ع}} در آغاز [[مردم]] را به [[توحید]] و پس از آن به پرهیز از [[مفاسد]] گوناگون [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[اخلاقی]] [[دعوت]] کرد. [[دعوت به یگانه‌پرستی]] و نفی دیگر خدایان از آموزه‌های محوری [[حضرت شعیب]] {{ع}} بود<ref>سوره اعراف، آیه۸۵.</ref>. آن حضرت از [[مردم]] خواست [[آمرزش گناهان]] خود را از خدای یگانه خواسته و با [[ایمان]] به [[دعوت]] [[توحیدی]] وی و انجام [[عمل صالح]] به سوی [[خداوند]] [[توبه]] و بازگشت کنند و در ادامه برای ترغیب آنان، از [[رحمت]] و محبت خدا نسبت به آنان سخن گفت. توحید در الوهیت و [[ربوبیت]]، نامحدود بودن [[علم الهی]]، [[توکل بر خدا]]<ref>سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>، [[داوری]] نهایی و عادلانه [[خدا]] میان [[کافران]] و [[مؤمنان]]<ref>سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>، [[آگاهی]] [[خدا]] از [[اعمال]] [[بندگان]] و منشأ توفيق بودن او<ref>سوره هود، آیه۸۸.</ref> و حتمی بودن [[وعده خداوند]] و [[شکست]] ناپذیری او<ref>سوره هود، آیه ۹۲- ۹۳.</ref> آموزه‌های خداشناختی دیگری‌اند که در تعالیم [[حضرت شعیب]] {{ع}} به چشم می‌خورند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۲۵- ۲۲۷.</ref>.
*'''گرایش دسته جمعی مردم به دین الهی، در صورت پیروزی نیروهای الهی:''' {{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا }}<ref> چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد،و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمی‌آیند؛ سوره نصر، آیه: ۱- ۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>


==محرومیت از دین==
=== دین حضرت موسی {{ع}} ===
*'''مکر کافران، عامل بازداشته شدن آنان از دین خدا:''' {{متن قرآن|أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي الأَرْضِ أَم بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ مَكْرُهُمْ وَصُدُّواْ عَنِ السَّبِيلِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ}}<ref> آیا آنکه بر آنچه هر کس کرده است، چیرگی دارد؛ (چون کسی است که چنین نیست)؟ و برای خداوند شریک‌هایی تراشیدند، بگو نامشان را بر زبان آورید؛ آیا به او  از آنچه در زمین نمی‌داند خبر می‌دهید یا تنها به گفتاری سرسری (زبان می‌گردانید؟) بلکه نیرنگ کافران را در چشمشان آراسته‌اند و از راه بازشان داشته‌اند و آن را که خداوند بیراه نهد رهنمونی نخواهد داشت؛ سوره رعد، آیه:۳۳.</ref><ref>مقصود از «السَّبِيلِ»، حق و دین خدا است؛مجمع البیان، ج ۵ - ۶ ، ص ۴۵۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/14/9.htm#f23 فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.]</ref>
{{اصلی|دین حضرت موسی}}
[[حضرت موسی]] {{ع}} حدود سال ۱۳۰۰ پیش از میلاد [[مبعوث]] شد<ref>نک: المرشد الى الكتاب المقدس، ص۱۶۰.</ref> نام [[کتاب آسمانی]] او [[تورات]] است که همانند [[قرآن]] و [[انجیل]] و پیش از آن دو برای [[هدایت مردم]] از سوی [[خدا]] نازل شده است. [[آموزه‌های دینی]] [[حضرت موسی]] {{ع}} در مقایسه با تعالیم [[پیامبران]] پیش از وی از گستردگی و تنوع بیشتری برخوردار است. [[دین]] [[حضرت موسی]] {{ع}} به معنای مجموعه تعالیم وحیانی نازل شده بر وی در طی چند دهه پدید آمد.


==[[وحدت در دین]]==
[[قرآن کریم]]، گاه با برخی اوصاف کلی و گاه با یادکرد پاره‌ای از [[احکام]] و آموزه‌های اخلاقی و [[اعتقادی]] مشخص، تصویری نسبتاً كامل، از ویژگی‌های عمومی و محتوای [[تورات]] و تعالیمِ [[دین]] [[حضرت موسی]] {{ع}} را به دست می‌دهد. [[توحید در ربوبیت]]، الوهیت و عبودیت، نخستین [[آموزه‌های وحیانی]] نازل شده بر [[حضرت موسی]] {{ع}} و اصلی‌ترین آنها بود<ref>سوره طه، آیه ۱۱- ۱۴.</ref>، چنان که [[دعوت به پرستش خدای یگانه]] و نفی خدایان دروغین آموزه بنیادین دیگری در [[دین]] [[حضرت موسی]] {{ع}} است<ref>سوره بقره، آیه ۸۳.</ref>. برخی دیگر از آموزه‌ا عبارت‌اند از: پرهیز از اتکال بر غیر [[خدا]]<ref>سوره اسراء، آیه۲.</ref>، [[معادشناسی]]<ref>سوره طه، آیه ۱۴- ۱۵.</ref> و ...<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۲۷- ۲۳۴.</ref>.


==[[هدایت به دین]]==
=== دین حضرت عیسی {{ع}} ===
{{اصلی|دین حضرت عیسی}}
[[بعثت]] و [[دین]] [[حضرت عیسی]] {{ع}}، استمرار رسالت [[حضرت موسی]] {{ع}}<ref>سوره بقره، آیه ۸۷.</ref> و در نتیجه [[حضرت عیسی]] {{ع}} و [[انجیل]] [[تصدیق]] کننده [[تورات]] و تعالیم وحیانی [[حضرت موسی]] {{ع}} است<ref>سوره مائده، آیه ۴۶.</ref>. افزون بر تعالیم [[تورات]] و [[شریعت]] [[حضرت موسی]] {{ع}}، [[آیین]] و [[کتاب آسمانی]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} هم در حد خود آموزه‌هایی جداگانه داشته است مانند:
# '''[[توحید در ربوبیت]]''' و عبودیت و معرفی آن به عنوان [[صراط مستقیم]] و [[دعوت به تقوای الهی]] از آموزه‌های مهم و کلیدی [[حضرت عیسی]] {{ع}} است:<ref>سوره آل عمران، آیه ۵۰- ۵۱.</ref>.
# '''[[نبوت]]:''' [[حضرت عیسی]] {{ع}} خود را [[پیامبر خدا]] می‌خواند و حواریان نیز به این موضوع [[ایمان]] داشتند<ref>سوره مریم، آیه ۳۱.</ref>. [[اعتقاد]] به الوهیت و پسر خدا بودن وی بعدها پدید آمد.
# '''[[معاد]]:''' عهد جدید، در مقایسه با عهد قدیم بیشتر به بحث [[معاد]] و [[جهان]] پس از [[مرگ]] پرداخته است، هر چند آموزه‌های آن در سنجش با [[قرآن کریم]] بسیار ناچیز است.
# '''[[جهاد]]:''' یکی دیگر از آموزه‌هایی که [[قرآن]] از ذکر آن در [[تورات]] و [[انجیل]] [[سخن]] می‌گوید، [[جنگ]] و [[جهاد]] در [[راه خدا]] و [[وعده]] حتمی [[بهشت]] از سوی او به مؤمنانی است که در این مسیر، دشمنان خدا را کشته یا خود کشته می‌شوند<ref>سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۳۴- ۲۳۶.</ref>


==دین در [[قرآن]]==
=== دین اسلام ===
*واژه دین دست کم ۹۱ بار در [[قرآن کریم]] آمده است: ۶۱ بار در معنای اصطلاحی یا نزدیک به آن برای نمونه: {{متن قرآن|يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ}}<ref> که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۲.</ref>، {{متن قرآن|وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>  و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد؛ سوره بقره، آیه:۱۹۳.</ref>، {{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ}}<ref> بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه: ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ }}<ref>  آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست؛ سوره یوسف، آیه:۷۶.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ }}<ref>  مگر آنان را شریک‌هایی است که از دین آنچه را که خداوند بدان اذن نداده است برای آنان بیان داشته‌اند؟ و اگر فرمان قاطع (خداوند) نبود به یقین میان آنها داوری می‌شد و بی‌گمان ستمگران را عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره شوری، آیه:۲۱.</ref>، {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه:۶.</ref> و ۱۸ بار و اغلب با ترکیب {{متن قرآن|يَوْمِ الدِّينِ }} به معنای جزا "کیفر و پاداش" برای نمونه: {{متن قرآن|يَوْمِ الدِّينِ }}<ref> مالک  روز پاداش و کیفر؛ سوره فاتحه، آیه:۴.</ref>، {{متن قرآن|يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ }}<ref>می‌پرسند: روز پاداش و کیفر چه هنگام است؟؛ سوره ذاریات، آیه: ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ}}<ref> این، پذیرایی (از) آنان در روز پاداش و کیفر است؛ سوره واقعه، آیه:۵۶.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ }}<ref> و آنان که روز پاداش و کیفر را راست می‌شمارند؛ سوره معارج، آیه:۲۶.</ref> و ۱۲ بار به معنای طاعت و انقیاد به کار رفته است برای نمونه: {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}}<ref> بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید؛ سوره اعراف، آیه:۲۹.</ref>، {{متن قرآن|إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَاعْتَصَمُواْ بِاللَّهِ وَأَخْلَصُواْ دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref> مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند؛ که اینان با مؤمنان (همراه) اند و زودا که خداوند به مؤمنان پاداشی سترگ بخشد؛ سوره نساء، آیه: ۱۴۶.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}}<ref> اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود؛ سوره یونس، آیه: ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ }}<ref> و چون در کشتی سوار می‌شوند خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند؛ سوره عنکبوت، آیه:۶۵.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
{{اصلی|اسلام}}
*[[قرآن کریم]] در معنای اصطلاحی با کاربردی نسبتاً گسترده، واژه دین را درباره ادیان بر حق و تحریف شده الهی {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید  که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ}}<ref> بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه: ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ}}<ref> از دین، همان را برای شما بیان داشت  که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران  است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد؛ سوره شوری، آیه:۱۳.</ref>، ادیان بشری شرک‌آمیز و آیین بت‌پرستی {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ}}<ref> و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد؛ سوره غافر، آیه:۲۶.</ref>، {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref> دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه:۶.</ref>. نیز بخشی از آموزه‌های دینی {{متن قرآن|إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}}<ref> بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی  روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است؛ سوره توبه، آیه: ۳۶.</ref> به کار برده است. بر همین اساس، واژه دین در کاربردهای قرآنی به تنهایی و بی‌هیچ قرینه‌ای، بار مثبت یا منفی ندارد و درباره ادیان الهی و ادیان بشری یکسان به کار می‌رود<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.
اسلام به معانی [[آشتی]] و [[تسلیم شدن]] است<ref>راغب اصفهانی، ابوالقاسم، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده اسلام؛ الصحاح، ذیل ماده اسلام.</ref>. از کاربری‌های این واژه، اسلام به معنای خصوص دین پیامبر خاتم است که آخرین و [[کامل‌ترین دین آسمانی]] است. پایه‌های اساسی تشکیل این [[دین]] براساس [[توحید]]، [[نبوّت]] و [[معاد]] [[استوار]] است و کسی که با [[صدق]] و [[راستی]] به یکتایی [[خداوند]] و [[نبوت]] [[پیامبر]] معترف باشد [[مسلمان]] محسوب می‌‌شود.
*ادیان یاد شده در [[قرآن کریم]] را می‌توان به سه دسته کلی قسمت کرد: [[قرآن کریم]] ابتدا به روایت بخش‌های برجسته‌ای از تاریخ ادیان توحیدی و آموزه‌های آنها به عنوان یک جریان واحد تاریخی پرداخته است. این جریان در فرایند تکاملی همراه زندگی نخستین انسان و اولین [[پیامبر]] الهی بر روی زمین آغاز و با دین [[پیامبر خاتم]]{{صل}} پایان پذیرفته است. در مرحله دوم گونه‌های مختلف بت‌پرستی و آیین‌های شرک‌آمیز و تعالیم آنها به عنوان ادیان غیر توحیدی و جریان معارض با ادیان و آموزه‌های وحیانی گزارش شده‌اند. دسته سوم، صورت تحریف شده ادیانِ توحیدی است. این دسته از ادیان، به عبارت دقیق، بیشتر یک پرداخت انتقادی از انحرافات اعتقادی و رفتاری یگانه‌پرستان در دوره‌های گوناگون تاریخی و آموزه‌های تحریف شده در یهودیت و مسیحیتِ رایج است و اغلب به همان یهودیت و مسیحیت اختصاص دارد. ابتدا به سیر پیدایش و تکامل ادیان توحیدی و سپس به کلیاتی درباره ادیان غير توحیدی می‌پردازیم<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.</ref>.


==تاریخ پیدایش و تکامل [[ادیان توحیدی]]==
[[اندیشمندان اسلامی]] [[هدف]] اسلام را رساندن [[انسان]] به [[سعادت حقیقی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.</ref>، کسب معارف حقه، [[اخلاق پسندیده]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.</ref> و [[برقراری عدالت]] در [[جامعه]]<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.</ref> برشمرده‌اند. مجموعه تعلیمات اسلام از یک لحاظ به سه بخش تقسیم می‌گردد: [[اصول عقاید]]؛ [[اخلاقیات]] و [[احکام]]. این سه‌ بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که [[اعتقادات]] مناسب زمینه ساز پیدایش [[اخلاق]] فاضله و [[اخلاق]] فاضله نیز با [[احکام]] و [[تکالیف شرعی]] مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل [[برتر]] [[اخلاق]] و به تبع آن مرتبه بالاتری از [[اعتقاد]] فراهم می‌کند<ref>المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۵۵‌ـ‌۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص‌۱۳‌ـ‌۱۴.</ref>.


==[[دین حضرت آدم]]{{ع}}==
[[آیین]] [[مقدس]] اسلام بر اصول مترقی و متکاملی [[استوار]] است که موجب شده این [[آیین]]، [[دین جهانی]] و [[عقلانی]] و [[جاودانی]] گردد مانند: [[جامعیت اسلام]]؛ [[جاودانگی]] و [[پویایی اسلام]]؛ [[برقراری عدالت]]؛ [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]]؛ هماهنگی با [[فطرت انسانی]]؛ هماهنگی با [[عقل]]؛ سهولت و سادگی؛ انسجام و استحکام درونی؛ [[سازگاری]] [[دین]] و [[دنیا]]؛ اشتمال بر اصول مترقی [[سیاسی]] و [[اقتصادی]]؛ [[خاتمیت]]<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]]، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰؛ [[علی الله‌بداشتی|الله‌بداشتی، علی]]، [[اسلام - الله‌بداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.</ref>.


==[[دین حضرت نوح]]{{ع}}==
== دین جهانی یا منطقه‌ای بودن ادیان الهی ==
{{اصلی|دین جهانی}}
برخی [[مفسران]] با استناد به بعضی از [[آیات]] [[قرآن]]، [[پیامبران اولوالعزم]] را دارای دین جهانی دانسته‌اند. براساس این دیدگاه، [[پیامبران]] یاد شده، ۵ نفر "[[حضرت نوح]]، [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت موسی]]، [[حضرت عیسی]] {{عم}} و [[پیامبر|محمد]] {{صل}}" و دارای [[کتاب آسمانی]]، [[شریعت]] و احکام اجتماعی بودند<ref>سوره احقاف، آیه۳۵.</ref>. افزون بر ویژگی‌های یاد شده، [[دعوت]] و [[دین]] آنان در زمان خود جهانی بوده و به قومی اختصاص نداشته است<ref>الميزان، ج۱۸، ص۲۱۹-۲۱۸.</ref>، در مقابل، برخی دیگر جهانی بودن [[دین]] و [[رسالت]] [[پیامبران اولوالعزم]] را نپذیرفته‌اند. براساس دیدگاه سوم، [[رسالت]] و [[دین]] [[پیامبران]] [[اولواالعزم]] افزون بر جنبه قومی، صبغه جهانی هم داشت. تعالیم مربوط به [[توحید]] و [[نفی]] [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] آن متوجه همه [[مردم]] و [[احکام]] و [[شریعت]] آن متوجه [[قوم]] آنان بود<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۳۷- ۲۳۹.</ref>.


==[[دین حضرت هود]]{{ع}}==
== اشتراک ادیان الهی ==
{{اصلی|اشتراک ادیان الهی}}
[[قرآن کریم]] همه [[پیامبران الهی]] را نماینده جریان واحدی می‌داند که از سوی خدای یگانه برانگیخته شده‌اند و [[روح]] [[دعوت]] و محتوای رسالتْ همه آنها "[[دین]]" بر این اصل واحد مبتنی است که باید در برابر خدای یگانه تسليمِ مطلق و بی‌چون و چرا شد. بر همین اساس، [[خداوند]] از [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} می‌خواهد تا در برابر او [[تسلیم]] باشد و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} نیز خود را تسلیمِ مطلق [[پروردگار]] جهانیان خوانده و فرزندانش را هم به آن سفارش می‌کند. [[حضرت یعقوب]] {{ع}} نیز [[فرزندان]] خود را به این مهم توصیه می‌کند<ref>سوره بقره، آیه ۱۳۱ - ۱۳۳.</ref>. با توجه به همین مبنا همه [[انبیای الهی]] نیز [[مسلمان]] نامیده شده‌اند و [[قرآن کریم]] همه [[ادیان توحیدی]] را که منشأ، [[هدف]]، ماهیت و اصول واحدی داشته و در بسیاری از فروع مانند [[نماز]]، [[روزه]]، [[جهاد]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] نیز مشترک‌اند، [[اسلام]] و آن را همان [[دین]] مورد پسند [[خداوند]] می‌نامد. برهمین اساس، همه [[پیامبران الهی]] موظف بودند تا نسبت به همه [[ادیان]] و انبیای پس از خود [[ایمان]] داشته باشند، زیرا همه آنان به سوی خدای یگانه و [[دین]] او فرا می‌خواندند و رد یکی از آنان به معنای نپذیرفتن [[دین الهی]] است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۴۱- ۲۴۴.</ref>.


==[[دین حضرت صالح]]{{ع}}==
== اختلاف ادیان الهی ==
{{اصلی|اختلاف ادیان الهی}}
[[ادیان الهی]] به رغم اشتراک در [[اصول عقاید]] و [[احکام]] بنیادین، دارای برخی [[اختلافات]] نیز هستند. این اختلاف‌ها چند دسته‌اند:
# بخشی از آنها ناشی از [[اراده]] خداست و ریشه در [[وحی الهی]] دارد. این اختلاف‌ها به اقتضای برخی [[مصالح]]، شرایط [[اجتماعی]] و ویژگی [[فکری]] و [[رفتاری]] امت‌های گوناگون پدید آمده‌اند. [[اختلافات]] برآمده از [[وحی الهی]] هر چند موجب نوعی تکثر و تعدد میان [[ادیان الهی]] می‌شود، هرگز به معنای تفاوت جوهری و متناقض بودن آنها نیست. [[حقیقت]] و اساس همه [[ادیان الهی]] یکی و همان [[اسلام]] به معنای [[تسلیم]] بودن در برابر [[خداوند]] با حوزه وسیعی از آموزه‌های مشترک [[اعتقادی]]، [[احکام]] و [[اخلاق]] است.
# اختلافاتی که به سبب [[سرکشی]]، [[هواپرستی]] و منافع شخصی [[مردم]]، به ویژه از سوی [[عالمان]] [[اهل کتاب]] پدید آمده است<ref>سوره آل عمران، آیه۱۹.</ref>.
# [[اختلافات]] ناشی از تحریف‌گری گروهی از علمای [[اهل کتاب]]. آنها مطالب خودساخته را به [[خدا]] نسبت داده و [[کتاب خدا]] معرفی می‌کردند<ref>سوره بقره، آیه۷۹.</ref>، آنان همچنین بخشی از آموزه‌های [[وحیانی]] را از بین برده یا به گونه‌ای دیگر [[تفسیر]] می‌کردند. همه این موارد موجب پیدایش [[اختلافات]] و [[فرقه‌ها]] و [[عقاید]] متضاد [[دینی]] می‌شدند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۴۷- ۲۴۸.</ref>.


==[[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}}==
== ادیان غیر توحیدی ==
{{اصلی|ادیان غیر توحیدی}}
ادیان غیر توحیدی از آغاز پیدایش تاکنون گونه‌هایی بسیار متفاوت و متنوع به خود دیده‌اند؛ اما [[قرآن کریم]] تنها به نمونه‌های محدودی از آن مانند [[بت‌پرستی]] و [[پرستش]] اجرام آسمانی و برخی [[پادشاهان]] پرداخته است. این موضوع از یک سو با جغرافیای سرزمین‌هایی که [[ادیان]] و [[پیامبران الهی]] در آنجا [[ظهور]] و بروز یافتند در ارتباط است و از سوی دیگر بسیاری از گونه‌های [[بت‌پرستی]] و آیین‌های شرک‌آمیز به ویژه نمونه‌های مشهوری چون بودایی، هندو و کنفوسیوس در دوران پیامبرانی مانند [[حضرت نوح]]، [[حضرت هود]]، [[حضرت صالح]]، [[حضرت ابراهیم]] و [[حضرت موسی]] {{عم}} نبوده‌اند و [[تاریخ]] پیدایش آنها در نهایت به سده‌های پیش از میلاد [[حضرت مسیح]] {{ع}} باز می‌گردد<ref>نک: آشنایی با ادیان بزرگ، ص۱۱-۶۷.</ref>.


==[[دین حضرت شعیب]]{{ع}}==
[[تاریخ]] پیدایش [[ادیان]] شرک‌آمیز و آیین‌های [[بت‌پرستی]] را می‌توان تقریباً با [[تاریخ]] پیدایش [[آدمیان]] همزمان دانست<ref>الميزان، ج۶، ص۷۴.</ref>. برخی [[روایات]] که این [[تاریخ]] را به دوران پس از [[مرگ]] [[حضرت آدم]] {{ع}} رسانده‌اند، مؤید این معنایند<ref>نک: التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۱۲؛ ج۷، ص۳۵؛ المیزان، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۰.</ref>؛ اما یادکرد صریحِ [[قرآن]] درباره وجود [[آیین]] [[بت‌پرستی]] مربوط به دوران [[حضرت نوح]] {{ع}} است.


==[[دین حضرت موسی]]{{ع}}==
[[قرآن کریم]] از گونه‌های ادیان غیر توحیدی یاد کرده است مانند: [[بُت‌پرستی]]<ref>سوره نوح، آیه ۲۳.</ref>؛ گاوپرستی<ref>سوره طه، آیه۸۷- ۸۸.</ref>؛ [[پرستش]] اجرام آسمانی<ref>سوره انعام، آیه ۷۶ - ۷۸.</ref>؛ [[پرستش]] [[پادشاهان]]<ref>سوره بقره، آیه۲۵۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۴۸- ۲۵۱.</ref>


==[[دین حضرت عیسی]]{{ع}}==
==مفهوم «[[دین]]» در کاربری‌های [[قرآنی]]==
«دین» در کاربری‌های قرآنی به دو معنا به کار رفته است:


==[[دین اسلام]]==
۱. به معنای [[مجازات]] و [[مکافات]] چنان‌که در [[آیات]] کریمۀ ذیل آمده است:
#{{متن قرآن|مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ}}<ref>«مالک روز جزاست» سوره فاتحه، آیه ۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ}}<ref>«و بی‌شک (رستاخیز و) جزای اعمال واقع شدنی است!» سوره ذاریات، آیه ۶.</ref>.
#{{متن قرآن|أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ}}<ref>«آیا کسی که پیوسته روز جزا را انکار می‌کند دیدی؟!» سوره ماعون، آیه ۱.</ref>.
کاربری «دین» در این معنا در [[قرآن کریم]] معمولاً در مواردی است که کلمۀ «دین» در لفظ یا در معنا مضاف‌الیه کلمۀ «[[یوم]]» باشد؛ لهذا در مجموع مراد از واژۀ «دین» در این نوع کاربری [[روز قیامت]] است که [[روز حساب]] و [[جزاء]] و مکافات است.
روشن است که مراد از «دین» در آیۀ مورد بحث، این معنا نیست؛ زیرا [[نفی اکراه]] در «دین» به این معنا مفهوم معقولی ندارد.


==[[دین جهانی|جهانی]] یا [[دین منطقه‌ای|منطقه‌ای بودن ادیان الهی]]==
۲. به معنای [[شریعت]] یا [[نظام حاکم]] بر [[زندگی]] [[انسان]].
بیشترین کاربری واژۀ «دین» در قرآن کریم بدین معناست از جمله آیۀ مورد بحث.
بنابراین مراد از «دین» در آیۀ مورد بحث شریعت و [[نظام]] زندگی است، یا قانونی که [[آدمی]] برای [[نظم]] بخشی به زندگی خویش آن را می‌پذیرد. و خویش را بدان پای‌بند ساخته و در چهارچوب آن عمل می‌کند.
در [[حقیقت]] هر انسان [[عاقل]] و متعارفی [[دینی]] دارد که با آن زندگی خویش را نظم و جهت می‌بخشد. در این [[آیه]] صراحتاً اعلام شده است که [[خداوند]] دین خود (نظام زندگی [[الهی]] فرستاده شدۀ توسط [[انبیاء]]) را با [[اکراه]] و [[جبر]] بر [[مردم]] [[تحمیل]] نمی‌کند، بلکه همان‌گونه که در آیات گذشته آمده بود با [[برهان]] و [[وجدان]]، زمینۀ [[اقناع]] [[بشر]] را برای پذیرش آن فراهم نموده، و [[بشریت]] را به پذیرش آن فرا می‌خواند.
[[دلایل]] و قرائنی که بر کاربری دین در آیۀ مورد بحث به مفهومی که گفته شد - یعنی نظام زندگی که بنیاد آن بر [[حاکمیت]] [[استوار]] است بلکه همان [[حاکمیت]] است - دلالت دارند فراوان است. در اینجا به مجموعه‌ای از این قرائن و [[دلایل]] اشاره می‌کنیم:


==[[تحریف ادیان الهی]]==
قرنیۀ اول: در خود آیۀ کریمه عبارت {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ...}} [[شاهد]] و قرینۀ روشنی بر ارادۀ این معنا از {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}} است؛ زیرا واژۀ «[[طاغوت]]» همان‌گونه که در گذشته به تفصیل بیان شد به‌معنای [[حاکم]] [[نامشروع]] است، که پذیرش حاکمیت او در [[فرهنگ قرآن]] [[کریم]] خطرناک‌ترین و شایع‌ترین نوع [[شرک]] به شمار آمده و غالب [[آیات]] کریمۀ وارد دربارۀ شرک و [[نهی]] از آن به این نوع از شرک، که [[شرک در اطاعت]] است نظر دارند. افزون بر این در مباحث گذشته بر این نکته نیز مکرّراً تأکید شد که «[[ایمان]]» در [[قرآن کریم]] غالباً به معنای [[خضوع]] در برابر [[امر و نهی]] [[الهی]] و [[گردن نهادن]] به [[حاکمیت خدا]] به کار رفته است که در این [[آیه]] نیز ایمان در جملۀ {{متن قرآن|يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ}} به قرینۀ مقابله با [[کفر به طاغوت]] به همین معنا بکار رفته است.
بنابراین جملۀ {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ}} که در این آیه بر {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}} [[تفریع]] شده قرینۀ روشنی بر ارادۀ معنای [[نظام]] [[زندگی]] حاکم بر [[انسان]] - یا همان «حاکمیت» - از واژۀ [[دین]]، در جملۀ {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}} است.


==[[اشتراک ادیان الهی]]==
قرینۀ دوّم: [[سیاق آیات]] پیش و پس آیۀ مورد بحث - افزون بر [[سیاق]] داخلی آیه که در بالا بدان اشاره شد - قرینۀ روشن دیگری بر ارادۀ معنای [[نظام حاکم]] بر زندگی از واژۀ «دین» در آیۀ مورد بحث است.
در آیۀ پس از این آیه می‌خوانیم:
{{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ}}<ref>«خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمت‌ها خارج ساخته، به سوی نور می‌برد. ولی کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوت‌ها هستند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
تأکید بر [[حصر]] [[ولایت]] بر [[مؤمنین]] در [[ذات اقدس حق تعالی]]، و اشاره به تعدّد اولیاءِ [[کافران]] و اینکه همۀ آن اولیاءِ ادّعایی کافران، طاغوتند، [[سیاق]] دلالت بر معنای [[حاکمیت]] را در آیۀ فوق‌الذکر به‌وجود آورده و بر [[حصر حاکمیت]] در [[ذات اقدس خدای متعال]] دلالت دارد.
آیۀ پیش از آیۀ مورد بحث نیز بر همین سیاق دلالت دارد:
{{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}<ref>«هیچ معبودی جز خداوندِ یگانه زنده و پاینده نیست، (خداوندی که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او). هیچ‌گاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمی‌گیرد؛ (و لحظه‌ای از تدبیر جهان هستی، غافل نمی‌ماند؛) آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آن اوست. کیست که در نزد او، جز به فرمانش شفاعت کند؟! آینده و گذشتۀ بندگان را می‌داند؛ و کسی از علم او آگاه نمی‌گردد؛ جز به مقداری که او بخواهد. قلمرو حکومت او، آسمان‌ها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهداری آن دو [= آسمان و زمین]، او را خسته نمی‌کند. و اوست بلند مرتبۀ بزرگ» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>.
تمام جُمل و مقاطع آیۀ کریمۀ فوق‌الذکر [[مبیّن]] و شارح حاکمیت حقه و کاملۀ ذات اقدس حق تعالی می‌باشند، توضیح مختصر این مطلب را به ترتیب [[جمل]] [[آیات]] بیان می‌کنیم:
{{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ}}.
این جملۀ شریفه چنان‌که روشن است با [[حصر]] [[الوهیت]] - که متضمن حاکمیت است - در [[ذات اقدس حق]] آغاز، و بر ویژگی‌های سه‌گانۀ این حاکمیت تأکید می‌نماید، این ویژگی‌ها عبارتند از:
#[[نفی]] محدودیت ذاتی، و [[جاودانگی]] بالذات این حاکمیت {{متن قرآن|الْحَيّ}}؛
#تأکید بر [[نفوذ]]، [[اقتدار]] و سلطۀ [[قدرتمند]] و فراگیر این [[حاکمیت]] {{متن قرآن|الْقَيُّوم}}؛
#تأکید بر‌اینکه جز در چهارچوب [[حاکمیت خداوند]] ارادۀ هیچ موجودی نمی‌تواند در جریان امور مملکت دخل و تأثیری داشته باشد {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ}}؛ بنابراین [[اعمال قدرت]] در این مملکت منحصراً در [[اختیار]] اوست، و هیچ موجودی را یارای [[نفوذ]] در دایرۀ [[قدرت]] او بدون ارادۀ او نیست.
{{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ}} همان‌گونه که هیچ موجودی را یارای نفوذ در دایرۀ قدرت او نیست، هیچ موجودی را نیز توان و امکان نفوذ در دایرۀ معلومات و اطلاعات نامحدود او نیست.
خلاصه اینکه راه نفوذ در [[تشکیلات حکومتی]] این [[حاکم]] خواه در [[سیستم]] اعمال قدرت نامحدود او، و خواه در سیستم اطلاعات و معلومات نامحدود او بر همگان بسته است، مگر آنها که خود در این [[تشکیلات]] راه و کاری داشته و جایگاهی دارند و با إذن و [[اجازه]] و إشراف کامل حاکمیت به کار گرفته شده‌اند.
{{متن قرآن|وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}} در پایان اشاره به این [[حقیقت]] شده که [[مدیریت]] این مملکت گسترده و عریض، کار سخت و [[دشواری]] برای این حاکمیت نیست و هیچ‌گاه حاکمیت را [[درمانده]] و خسته نمی‌کند {{متن قرآن|وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا}}؛ زیرا او «علی و [[عظیم]]» است، بلند مرتبه و برین جایگاه و بزرگ است.
بنابر آنچه دربارۀ مضامین این [[آیه]] توضیح دادیم روشن است که [[سیاق]] این آیه نیز دربارۀ مسئلۀ [[حاکمیت خدا]] و ویژگی‌ها و ابعاد آن است که قرینۀ دوّم در [[تأیید]] مراد مذکور از واژۀ «[[دین]]» در آیۀ مورد بحث است.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص ۱۲۲.</ref>


==[[اختلاف ادیان الهی]]==
۱. قال تعالی:
{{متن قرآن|وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>«و با آنها پیکار کنید؛ تا فتنه (و تجاوز و ستمی) باقی نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش ستمکارانۀ خود) دست برداشتند، (با آنان پیکار نکنید؛ زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست» سوره بقره، آیه ۱۹۳.</ref>.
از ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}} استفاده می‌شود که مراد از {{متن قرآن|فَإِنِ انْتَهَوْا}} انتهاء از [[ظلم]] است؛ بنابراین معنای «[[فتنه]]» که در صدر آیه آمده نیز معلوم می‌شود: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ}}‌؛ زیرا روشن می‌شود که مراد از فتنه همان ظلم و تعدّی به [[حقوق مردم]] است که در آیۀ قبل به نمونه‌ای از آن - که [[اخراج]] [[مردم]] از [[خانه]] و کاشانه و [[دیار]] و [[وطن]] است - اشاره شده است.
بنابراین معنای صدر آیه چنین می‌شود: {{عربی|و قاتلوهم حتى لا يكون ظلم و يكون الدّين - اي الحكم - لله و ذلك بقيام العدل و القسط بين الناس}}. با آنان [[پیکار]] کنید تا ستمی باقی نماند و [[قانون]] و [[نظام]] و [[فرمانروایی]] تنها از آنِ [[خدا]] باشد؛ یعنی نظام [[عدل و قسط]] بپا گردد». همان [[عدل]] و قسطی که در [[قرآن کریم]] [[مأموریت]] اصلی [[ادیان الهی]] و بالخصوص [[نبوّت]] [[خاتم پیامبران]] اعلام گردیده است،
{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانی و میزان (قوۀ اجرای عدل کامل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>.
{{متن قرآن|وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ}}<ref>«و بگو: «به تمام کتاب‌هایی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم»» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>.


==[[ادیان غیر توحیدی]]==
۲. قال تعالی:
{{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا آنها (آیینی) غیر از آیین خدا - که اسلام است - می‌طلبند، در حالی که تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ (فرمانِ) او تسلیم‌اند؛ و به سوی او بازگردانده می‌شوند؟!» سوره آل عمران، آیه ۸۳.</ref>.
جملۀ {{متن قرآن|وَلَهُ أَسْلَمَ}} تا آخر [[آیه]] اشاره به [[خضوع]] همۀ اشیاء در برابر ارادۀ خداست. در این آیه به این نکته اشاره شده که جمعی از ساکنان [[زمین]] و [[آسمان]] به طور خواسته و آگاهانه سر [[تسلیم]] و [[طاعت]] در برابر [[حاکمیت]] فراگیر [[ارادۀ الهی]] فرود آورده و جمعی ناخواسته و از سر [[اکراه]] گردن به [[فرمان]] او نهاده‌اند، [[گردن نهادن]] ناخواسته به [[حاکمیت الهی]] مربوط به کسانی است که به فراخوانی [[انبیاء]] به سوی [[خدا]] و سرسپاری به فرمان او پشت کرده و سر به [[نافرمانی]] نهاده‌اند.
در این آیه تأکید شده است که آنهایی که به [[زعم]] خود سر به نافرمانی نهاده‌اند اگرچه به خواست خود به [[نظام]] [[تشریع]] [[خداوند]] گردن ننهاده‌اند، لکن ناخواسته در چهارچوب حاکمیت [[نظام تکوین]] [[الهی]] درآمده و ناگزیر محکوم [[قوانین طبیعی]] و جبری [[تکوینی]] [[حاکم]] بر [[جهان]] بوده و در برابر آن به ناچار تسلیم و خاضع‌اند.
بنابراین معنای صدر آیه نیز روشن است: {{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ}}؛ زیرا به قرینۀ ذیل معلوم می‌شود که مراد از {{متن قرآن|دِينِ اللَّهِ}} [[نظام تشریعی]] خداوند است، یعنی همان نظام [[زندگی]] سعادتمندانه‌ای که خداوند توسط انبیاء{{عم}} برای ادارۀ زندگی [[بشر]] فرستاده است. بدین ترتیب روشن شد که معنای مجموع آیه چنین است:
«آیا نظام و قانونی جز آنچه خدا فرستاده می‌جویند درحالی‌که سراسر جهان از جمله خود آنان محکوم [[قانون]] تکوینی الهی‌اند و در برابر آن تسلیم و خاضع‌اند؟ اکنون که حاکمیت تکوینی الهی را ناخواسته گردن نهاده‌اند و بدین‌وسیله عملاً [[حقّ حاکمیت]] خدا را پذیرفته‌اند چرا در برابر [[حاکمیت تشریعی]] خداوند سر فرود نمی‌آورند؟»


==[[منشأ دين]]==
۳. قال تعالی:
{{متن قرآن|فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ}}<ref>«در این هنگام، (یوسف) قبل از بارِ برادرش، به کاوش بارهای آنها [= سایر برادرانش] پرداخت؛ سپس آن را از بارِ برادرش [= بنیامین] بیرون آورد؛ این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم. او هرگز نمی‌توانست برادرش را مطابق قانون پادشاه (مصر) بگیرد» سوره یوسف، آیه ۷۶.</ref>.
روشن است که مراد از {{متن قرآن|دِينِ الْمَلِكِ}} در ذیل آیۀ فوق همان [[نظام]] قانونی [[حاکم]] در مملکت [[مصر]] است.


==[[قلمرو دین]]==
۴. قال تعالی:
==دین در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱==
{{متن قرآن|الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ}}<ref>«هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید؛ و نباید رأفت (و عاطفۀ بی‌جا) نسبت به آن دو شما را از (اجرای) قانون الهی مانع شود» سوره نور، آیه ۲.</ref>.
در باره [[جایگاه]] دین از سه منظر مختلف می‌توان سخن گفت:
در این [[آیه]] نیز روشن است که معنای {{متن قرآن|دِينِ اللَّهِ}} شریعة [[الله]] است. و مراد از این [[شریعت]] چیزی نظیر [[عبادات]] و [[اذکار]] نیست بلکه شریعت [[کیفر]] و [[جزاء]] است که بخشی از [[قوانین]] [[حکومتی]] است؛ بنابراین {{متن قرآن|دِينِ اللَّهِ}} در این آیه نیز به معنای نظام و شریعت حاکم بر [[زندگی]] [[مردم]] است.
#کسانی که با دین از این جهت که [[محدودیت]] آور و [[مانع]] لابالی گری آنها می‌شود، مخالف هستند و دین را به عنوان مزاحم [[حیات]] حیوانی و [[شیطانی]] خود [[تفسیر]] کرده‌اند.
#کسانی به این [[دلیل]] که دین [[وسیله]] و ابزار [[قدرت]] شده و از آن سوء استفاده‌های بسیار می‌شود، ترجیح می‌دهند که سخن از دین و [[ایمان]] را به کنار نهند.
#کسانی سخن از [[بی‌نیازی]] دین و [[ایمان]] کردند. می‌گفتند، با وجود [[عقل]] و [[علم]]، دیگر چه نیازی به [[ایمان]] و [[معنویت]] است. [[بشریت]] با تجربه‌ای که کسب کرده، بدون دین هم می‌تواند [[آسایش]] و [[امنیت]] و [[عدالت]] خود را به دست آورد. آنچه مایه [[سعادت]] و [[خوشبختی]] است، [[عقل انسان]] [[قادر]] به [[درک]] آن است.[[ایمان]] در [[بهترین]] حالت، به نادیده گرفتن [[رنج‌ها]] و [[سختی‌ها]] مبدل شده است، نه تحرک بخشیدن و برانگیختن برای فائق آمدن بر [[مشکلات]] و کسب [[زندگی]] دیگر. در صورتی که [[قرآن]] به هر سه سئوال پاسخ می‌دهد: هم از دین صحیح سخن می‌گوید و هم از [[دینی]] که ابزار دست [[قدرت]] و [[ثروت]] که بتوانند [[قدرت]] و [[ثروت]] خود را [[حفظ]] کنند. [[قرآن کریم]] این [[نگرانی]] سوء استفاده از دین را نشان داده، هشدار می‌دهد و از اینکه کسانی مانند فرعون‌ها در [[مبارزه]] با [[پیامبران]] از خطر [[بی‌دینی]] [[سخن]] می‌گویند، هشدار می‌دهد: {{متن قرآن|إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ}}<ref>«و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد» سوره غافر، آیه ۲۶.</ref> چون [[فرعون]] کسی است که ادعای خدایی می‌کند، [[مردم]] را زیر [[تسلط]] خود کشانده، و [[ستم‌ها]] به آنها روا داشته، باز ادعای [[حمایت]] از دین می‌کند. بی‌گمان [[شریعت]] در هر زمانی از سوی [[صاحبان قدرت]]، وسیله‌ای برای سختگیری، برخورد و [[تکفیر]] و توجیه و پوشش دادن برای بسیاری از [[گناهان]] بزرگ و سنگین، همچون [[بی‌عدالتی]]، تحکیم [[قدرت]]، ضایع کردن [[حقوق]]، [[افشاگری]] و غوغاگری و توجیه [[استبداد]] و رانت‌خواری می‌شود. البته [[مردم]] دین می‌خواهند؛ اما دین باید دلپسند و دلربا باشد. [[دینی]] که نیازهای [[معنوی]] و [[اخلاقی]] آنان را پاسخگو باشد. [[نیاز]] [[مردم]] به دین برای این است که از بدی‌های آنان بکاهد و [[خوبی‌ها]] را رواج دهد. به [[مردم]] [[امنیت]]، [[عدالت]] و [[معنویت]] بدهد، در هر کاری [[بیهوده]] دخالت نکند و [[زندگی]] خصوصی آنان را برملا نکند. اگر ببینند دین به جای این فواید، به صورت و کارهای ظاهری بها می‌دهد، [[غلو]] و [[خرافات]] را [[ترویج]] می‌کند، از چنین [[دینی]] [[تبری]] می‌جویند. در یک جمله می‌توان گفت [[قرآن]] در معرفی دین، هم [[معرفت]] زا و هم کارکردگرا است. لذا در این مدخل مباحث گوناگونی در [[ارتباط]] میان دین با [[پیامبر]] مطرح است، مانند چیستی دین، [[فلسفه]] و کارکرد دین، روش ارجاع به دین، معیارهای دین و اصول و مبانی دین و [[دلایل]] تأکید بر [[خلوص]] دین [[نبوی]].


===چیستی دین [[نبوی]]===
۵. قال تعالی:
#{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ * فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است * پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر ت» سوره آل عمران، آیه ۱۹-۲۰.</ref>
{{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ...}}<ref>«آیا آنها غیر از او را ولی خود برگزیدند؟! درحالی‌که «ولی» فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده می‌کند، و اوست که بر هر چیزی تواناست * در هر چیز اختلاف کنید، حکم آن با خداست؛ این است خداوند، پروردگار من، بر او توکّل کرده‌ام و به سوی او باز می‌گردم!» سوره شوری، آیه ۹-۱۰.</ref>
#{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}}<ref>«از دین، همان را برای شما بیان داشت  که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران  است، خدا» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>
تا آنجاکه فرمود: -
#{{متن قرآن|لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان  بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شر» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>
{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}}<ref>«آیینی را برای شما مقرر نمود که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: همان دین (خدا) را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید. و آنچه مشرکان را به آن دعوت می‌کنید [= توحید در اطاعت و فرمانبری] بر آنها گران است. خداوند هرکس را بخواهد برمی‌گزیند، و کسی را که توبه کند به سوی خویش هدایت می‌نماید» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>


'''نکات''':
سپس فرمود:
#مهم‌ترین [[وصف]] دین که به چیستی آن مرتبط می‌شود، [[تسلیم]] [[حضرت حق]] شدن است: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>
{{متن قرآن|فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«پس تو نیز مردم را به همان دین فرابخوان و به همان گونه که دستور یافتی راه راست را در پیش گیر و از هوی و هوس‌های آنان پیروی مکن، و بگو: «به تمام کتاب‌هایی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ کردار ما از آنِ ماست و کردار شما از آنِ شما؛ خصومت شخصی در میان ما و شما نیست؛ و خداوند ما و شما را (در قیامت) جمع می‌کند، و بازگشت (همه) به سوی اوست» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>
#جهت‌گیری [[پیامبر]] در [[مقام]] محاجه با [[مخالفان]] این است که بگویند: {{متن قرآن|فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ}}<ref> سوره آل عمران، آیه ۲۰.</ref>
تا آنجا که فرمود:
# [[دین اسلام]] برگزیده‌ای از [[ادیان پیشین]] و در ادامه آنان است: {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ}}<ref>«از دین، همان را برای شما بیان داشت  که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران  است، خدا» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>.
{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ}}<ref>«خداوند کسی است که کتاب را بحق نازل کرد و میزان (قوۀ اجرای عدل کامل) را؛ تو چه می‌دانی شاید روز رستاخیز (و داوری خداوند) نزدیک باشد!» سوره شوری، آیه ۱۷.</ref>
#از سوی دیگر از نظر [[قرآن]]، دین‌های [[الهی]] [[حقیقت]] مشترکی را دنبال می‌کنند و دارای [[پیام]] مشترک هستند و در امتداد یکدیگر آمده و هریک نقش تکاملی و تکمیلی و در مراحلی همچون کلاس‌های درسی را تشکیل می‌دهند که پله پله باید آنها را طی کرد و در [[تاریخ]] [[بشریت]] تحول [[معنویت]] را فراهم می‌کنند. باید به همه آنان [[ایمان]] داشت {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ}}<ref>«این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم و می‌گویند:  شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>
#هرچند شریعت‌ها چند گانه باشند، اما به جای واحدی منتهی می‌شود. این هم طبیعی است و اگر [[خدا]] می‌‌خواست همه را به دین واحدی قرار می‌داد: {{متن قرآن|لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان  بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شر» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>


===روش ارجاع و معرفی دین===
و سرانجام:
[[قرآن کریم]] برای [[دعوت به دین]] و [[ایمان]] از روش ویژه‌ای استفاده کرده که به برخی از آنها اشاره می‌گردد:
{{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آیا معبودانی دارند که بی‌اذن خداوند آیین و قانونی برای آنها مقرّر کرده‌اند؟! اگر وعده قطعی (الهی و اجل معینی) برای آنها نبود، در میانشان داوری می‌شد (و دستور عذاب صادر می‌گشت) و به یقین برای ستمکاران عذاب دردناکی است» سوره شوری، آیه ۲۱.</ref>.
====[[ارجاع به فطرت]]====
در این مجموعه از [[آیات]] روشن‌ترین و مفصل‌ترین توضیح و تبیین [[قرآنی]] را دربارۀ مفهوم «[[دین]]» می‌توان یافت که راه را بر هرگونه ابهام یا تشکیک در این زمینه می‌بندد، برای وضوح بیشتر آنچه در آیات فوق در این باره آمده است مطالب بیان شده در این آیات را به ترتیب در چند بند ارائه می‌کنیم:
در معرفی دین شاخصه مهم، [[ارجاع به فطرت]] و دریافت طبیعی و [[عقلانی]] است.
#ابتدا تأکید بر ثبوت [[ولایت]] مطلق برای [[ذات اقدس حق]] و [[حصر]] این ولایت در او شده است: {{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}}.
#{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>
#سپس دلیل بر ثبوت این ولایت مطلق و انحصاری بر همۀ اشیاء، در ذات اقدس حق بیان شده است که [[حیات]] بخشیدن او بر [[مردگان]] و [[قدرت]] مطلق اوست {{متن قرآن|وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}.
#در آیۀ بعد تصریح شده که [[حق]] [[حکم]] و [[امر و نهی]] - و به طور کلی [[حاکمیت]] بر [[جامعۀ بشر]] -حق مخصوص [[خداوند]] است، و شخص یا گروه و یا منبع دیگری [[شایستگی]] چنین جایگاهی ندارد: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}}.
#پس از مقدمات فوق الذکر - که در آن [[حصر حاکمیت]] و ولایت مطلق در همۀ [[جهان هستی]]، با [[برهان]]، بیان و [[اثبات]] شد - بر حصر حاکمیت در جامعۀ بشر نیز در ذات اقدس حق، تأکید شده و به [[تشریع]] [[نظام]] [[زندگی]] که از لوازم و آثار و [[وظایف]] [[حاکمیت الهی]] است اشاره شده، و با تبیین [[تشریع دین]] به‌وسیله [[خدا]] در طول [[تاریخ]] زندگی [[بشر]]، وظیفه‌ای که به عهدۀ [[انبیاء]] از نوح{{ع}} تا محمد{{صل}} در جهت تبیین و اجرای آن در میان [[جوامع بشری]] گذاشته شده بیان گردیده است.
{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى...}}
و سرانجام مأموریتی که در این راستا به طور ویژه بر عهدۀ [[خاتم پیامبران]] [[محمد مصطفی]]{{صل}} گذاشته شده تبیین شده، و به [[رسول خاتم]] دستور داده شده که خود و [[مأموریت الهی]] خود را برای [[مردم]] تبیین و اعلام کند:
{{متن قرآن|فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ...}}
بخش آخرین این [[آیه]] به روشنی مفهوم و مراد از [[دین]] در {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ}} را تبیین، و معلوم می‌کند که این دین همان آئین [[عدل]] است، که [[حاکم]] نخستین و مطلق [[جهان]] برای ادارۀ [[شئون]] [[جامعۀ بشر]] و [[برقراری نظم]] عادلانه به دست [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرستاده و او را [[مأمور]] اجرای آن نموده است.
بنابر آنچه تاکنون بیان کردیم معلوم شد، قرائن بسیاری وجود دارد که مراد و مقصود را از «دین» در آیۀ کریمۀ {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}} همان [[نظام]] [[زندگی]] و [[نظم]] عادلانۀ حاکم بر جامعۀ بشر معیّن و مشخص می‌کنند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص ۱۳۰-۱۳۷.</ref>.


'''نکات''': از این [[آیه]] دو نکته می‌توان استفاده کرد:
== منابع ==
#از لفظ اقامه، دوام و [[ثبات]] و تمام و کمال دانسته می‌شود و اقامه وجه، تمام روی را به چیزی گرداندن است.دین در صورتی اثرگذار است که مستمرو نهادینه شده باشد، و در تمام [[زندگی]] حضور داشته باشد.
{{منابع}}
# دین در [[سرشت انسان]] نهاده شده و هیچ چیزی مانند دین این گونه در [[زندگی]] [[انسان]] فراگیر نیست.
 
====توجه به [[هدف]] دین====
#{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دل‌هاشان بیمناک می‌شود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره انفال، آیه ۲.</ref>
 
'''نکته''': یکی از [[اهداف]] [[بعثت پیامبر]]، توجه به [[اهداف]] [[آفرینش انسان]] و [[فلسفه دین]] است که آثار و نتایج ایمانی، چون [[شادی]] و بهجت و ایجاد [[روحیه]] [[خوشبینی]]، [[توکل]] و [[اعتماد]] و [[امیدواری]] به [[آینده]] فراهم می‌سازد: از سوی دیگردر نهاد [[انسان]]، [[خواسته‌ها]] و تمایلاتی، همچون تعالی و حرکت به سوی [[حق]] و [[کمال‌طلبی]] وجود دارد. و این خصوصیت، یعنی بیدار کردن [[فطرت]] و [[یادآوری]] نعمت‌های فراموش شده و گنجینه‌های خردها را برانگیختن است. [[امیر مؤمنان]] می‌فرماید: {{متن حدیث|فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ}} ([[نهج البلاغه]]، [[خطبه]] اول) [[خداوند]] با [[بعثت]] و [[ارسال رسولان]] می‌خواهد که استعداد‌های آنان را شکوفا کند، [[پیمان]] [[فطرت]] آنان را به آنان تحویل دهد. این [[هدف]] بسیار مهمی است که [[انسان]] در مسیر [[فطری]] خود قرار گیرد و [[توانایی]] آنان [[آشکار]] و به شکل [[نیکو]] استفاده شود. [[پیامبران]] دستکاری در [[طبیعت]] [[انسان]] نمی‌کنند، همان چیزی که در نهاد [[انسان]] است، [[رشد]] می‌دهند.
 
====ممنوعیت بازیگری با دین====
#{{متن قرآن|وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا}}<ref>«و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته» سوره انعام، آیه ۷۰.</ref>
#{{متن قرآن|الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا}}<ref>«(همان) کسانی که دین خویش را به سرگرمی و بازی گرفتند و زندگی دنیا آنان را فریفت و امروز ما آنان را از یاد می‌بریم چنان که آنان دیدار این روزشان را از یاد برده بودند و به آیات ما انکار می‌ورزیدند» سوره اعراف، آیه ۵۱.</ref>
#{{متن قرآن|ُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ}}<ref>«و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد» سوره غافر، آیه ۲۶.</ref>
 
'''نکات''': یکی از خطرناکترین برخوردها با دین، این است که دین را برای مقاصد دیگر به جز [[معنویت]] و [[اخلاق]] بخواهیم؛ زیرا از نظر [[قرآن]] هم بازی با دین ممنوع است و هم سوء استفاده از دین، و هم استفاده ابزاری از دین خطرناک. [[قرآن کریم]] از همه این جهات سخن می‌گوید:
# دین [[وسیله]] بازی و سرگرمی [[دنیایی]] شود {{متن قرآن|وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا}}<ref>«و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته» سوره انعام، آیه ۷۰.</ref>.
# دین ابزار مقاصد مادی چون [[قدرت]] و [[ثروت]] شود: {{متن قرآن|الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا}}<ref>«(همان) کسانی که دین خویش را به سرگرمی و بازی گرفتند و زندگی دنیا آنان را فریفت و امروز ما آنان را از یاد می‌بریم چنان که آنان دیدار این روزشان را از یاد برده بودند و به آیات ما انکار می‌ورزیدند» سوره اعراف، آیه ۵۱.</ref>.
# دین [[وسیله]] [[سرکوب]] [[مخالفان]] و استفاده ابزاری شود: {{متن قرآن|إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ}}<ref>«و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد» سوره غافر، آیه ۲۶.</ref>. [[فرعون]] برای [[مبارزه]] با [[موسی]] می‌گوید: من می‌ترسم که او دین شما را از شما بگیرد.
 
===معیارهای [[دینی]]===
#{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ}}<ref>«پس، روی (دل) برای این دین استوار راست بدار  پیش از آنکه روزی فرا رسد که از سوی خداوند بازگشتی ندارد؛ در آن روز (مردم) پراکنده  می‌شوند» سوره روم، آیه ۴۳.</ref>
#{{متن قرآن|وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ}}<ref>«و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته» سوره انعام، آیه ۷۰.</ref>
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ * قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور  مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید * و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند * بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما می‌ستیزید  که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۷-۵۹.</ref>
#{{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>
#{{متن قرآن|ِ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ}}<ref>«بگو: ای کافران!» سوره کافرون، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref>«دین شما از شما و دین من از من» سوره کافرون، آیه ۶.</ref>
#{{متن قرآن|مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا»  و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درست‌آیین  و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱.</ref>
#{{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا}}<ref>«چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد، * و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمی‌آیند، * آنگاه، با سپاس، پروردگارت را به پاکی بستای و از وی آمرزش خواه که او بی‌گمان بسیار توبه‌پذیر است» سوره نصر، آیه ۱-۳.</ref>
 
'''نکات''':
#توجه دادن خداوندبه [[فطری]] بودن دین وبی توجهی [[اکثریت]] [[مردم]] به امر [[فطری]] بودن آن {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>... {{متن قرآن|وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«از تو از برپا شدن رستخیز می‌پرسند که چه هنگام است؟ بگو: دانش آن، تنها نزد پروردگار من است؛ هیچ کس جز او در زمان آن از آن پرده بر نمی‌دارد؛ (بار آن) در آسمان‌ها و زمین، سنگین است، جز ناگهان به سراغتان نمی‌آید؛ از تو می‌پرسند گویی تو از آن نیک آگاهی  بگو:» سوره اعراف، آیه ۱۸۷.</ref>.
#واگذاری بازی کنندگان بادین به حال خودشان {{متن قرآن|وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا}}<ref>«و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته» سوره انعام، آیه ۷۰.</ref> و دوری از [[دوستی]] و هم پیمانی با بازی کنندکان با دین از [[اهل کتاب]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور  مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref>.
#معیارهای [[دعوت به دین]] اقناع از طریق [[حکمت]] و [[موعظه]] [[حسنه]] و [[جدال]] احسن و دوری از [[زور]] و [[اجبار]] در امر [[دعوت به دین]] {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>.
# [[معیارهای اخلاقی]] به هنگام [[پیروزی]] دین حرکت با [[حمد]] [[الهی]] - و استغفارجمع بندی [[اشتباهات]] و طلب [[آمرزش]] از درگاه [[خداوند]]: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ}}<ref>«چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد،» سوره نصر، آیه ۱.</ref>... {{متن قرآن|فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا}}<ref>«آنگاه، با سپاس، پروردگارت را به پاکی بستای و از وی آمرزش خواه که او بی‌گمان بسیار توبه‌پذیر است» سوره نصر، آیه ۳.</ref>
===[[خلوص]] در دین===
در این بخش دستوراتی از سوی [[خدا]] به [[پیامبر]] می‌رسد که موضوع دین و [[پرسش]] را مشخص می‌کند و یاد می‌دهد که [[عبادت]] او برای [[خدا]] خالصا و مُخلصا باشد و همین هم دین و راه و مقصد او است.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ * أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ}}<ref>«ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستاده‌ایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب می‌داری بپرست * آگاه باشید که دین خالص (بی هیچ شرک و ریا) برای خداست، و آنان که غیر خدا را (چون بتان و فرعونان) به دوستی و پرستش برگرفتند (گفتند) ما آن بتان را نمی‌پرستیم مگر برای اینکه ما را به درگاه خدا نیک مقرب گردانند. خدا البته (این عذر نپذیرد و) میان آنها در آنچه اختلاف می‌کنند حکم خواهد کرد، که خدا هرگز آن کس را که بسیار دروغگو و کافر نعمت است هدایت نخواهد کرد» سوره زمر، آیه ۲-۳.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}}<ref>«بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌دارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱.</ref>
#{{متن قرآن|قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي}}<ref>«بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب می‌دارم، می‌پرستم» سوره زمر، آیه ۱۴.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ}}<ref>«بگو: آیا درباره خداوند با ما چون و چرا می‌کنید با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست و کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست و ما برای او یکرنگیم» سوره بقره، آیه ۱۳۹.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید  بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.</ref>
#{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را» سوره یونس، آیه ۲۲.</ref>
#{{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ}}<ref>«و چون در کشتی سوار می‌شوند  خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.</ref>
#{{متن قرآن|وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ}}<ref>«و چون موجی سایه‌بان‌آسا  آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشته‌اند می‌خوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانه‌رو هستند و نشانه‌های ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمی‌کند» سوره لقمان، آیه ۳۲.</ref>
#{{متن قرآن|فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«بنابراین خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب می‌دارید بخوانید هر چند کافران ناپسند دارند» سوره غافر، آیه ۱۴.</ref>
#{{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب می‌دارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره غافر، آیه ۶۵.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشته‌اند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار (و استوار)» سوره بینه، آیه ۵.</ref>
 
===فایده دین===
هرچند دین کارکردهای بسیاری دارد. اما فایده مهم دین، معنا بخشیدن به [[زندگی]] و جهت [[زندگی]] را مشخص کردن است. البته دین تا دین داریم، منظور از دین آن [[دینی]] است که [[معرفت]] بخش و جهت دهنده به [[زندگی]] و خردگرا است و نه [[خرد]] [[ستیز]] است»..دین منطقی، با دوام و قابل [[دفاع]] است که [[حق]] و معقول و مستدل و براساس [[برهان]] باشد. البته [[فیلسوفان]] دین، فایده معنا بخشیدن به [[زندگی]] را به گونه‌ای مطرح کرده‌اند که با هر [[دینی]] تطابق می‌کند. چرا که بحث آنها ناظر به [[حقانیت]] و مطابقت با آن [[حقیقت]] اصلی نیست، درحالی که از نظر [[قرآن]] در آن [[تسلیم]] [[حق]] شدن باشد: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>، به تعبیر دیگر دین [[قیم]] باشد و شخص دین برای خود دین بخواهد و نه دین را [[وسیله]] و ابزار برای مقاصد مادی و [[اقتدار]] بخواهد و به تعبیر دیگر [[اخلاص در دین]] باشد، در این صورت است که به [[پیامبر]] خود خطاب می‌کند: {{متن قرآن|وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید  بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.</ref>. در این صورت از فواید مهم دین، این است که به [[زندگی]] [[انسان]] معنا و مفهوم می‌بخشد، [[زندگی]] [[آینده]] را از ابهام و سر در گمی بیرون می‌آورد؛ وعده‌های [[دینی]] [[زندگی]] را برای [[آدمی]] بهتر و امیدوارتر می‌کند. ممکن است شخصی [[احساس]] [[پوچی]]، بی‌هدفی و یا بی‌آرمانی بکند، ولی این دین است که به [[انسان‌ها]] [[هدف]] می‌دهد و مسیر [[زندگی]] آنها را مشخص می‌نماید. از آفات آن جلوگیری می‌کند تا به منجلاب نیافتد.
#{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید  بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.</ref>
#{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref>
#{{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ}}<ref>«و چون در کشتی سوار می‌شوند  خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.</ref>
#{{متن قرآن|وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ}}<ref>«و چون موجی سایه‌بان‌آسا  آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشته‌اند می‌خوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانه‌رو هستند و نشانه‌های ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمی‌کند» سوره لقمان، آیه ۳۲.</ref>
#{{متن قرآن|أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ}}<ref>«آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس ا» سوره زمر، آیه ۳.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}}<ref>«بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌دارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱.</ref>
#{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشته‌اند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار (و استوار)» سوره بینه، آیه ۵.</ref>
#{{متن قرآن|يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ}}<ref>«ای مؤمنان! چون در نشست‌ها  به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.</ref>
#{{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند  که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>
 
'''نکات''':
#از نظر [[قرآن]] آن [[دینی]] [[منزلت]] آور و جهت دهنده است که [[ایمان]] در کنار [[علم]] باشد: {{متن قرآن|يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ}}<ref>«ای مؤمنان! چون در نشست‌ها  به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.</ref>. [[خداوند]] کسانی از شما را که گرویده و [[ایمان]] پیدا کرده و کسانی را که دانشمندند، دارای درجات بلند می‌گرداند. هرچند که این [[ایمان]] [[تصدیق]] است و [[تصدیق]] تنها از [[دل]] می‌جوشد. {{متن قرآن|أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ}}<ref>«گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کر» سوره مجادله، آیه ۲۲.</ref>. {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند  که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>. به همین [[دلیل]]، [[ایمان]] [[شناخت]] به [[قلب]]، [[اقرار]] به زبان وعمل به جوارح است. این است که چنین [[دینی]] [[زندگی]] [[انسان]] را هدفمند و معنا بخش می‌کند و در بحث [[فلسفه دین]] این [[معنابخشی]]، پایه و رکن [[تبیین دین]] می‌گردد.
#در کارکرد دین، نقش [[ایمان]] در [[احساس]] داشتن همراه است. کسی که به [[خدا]] [[معتقد]] است، به او [[امیدوار]] است. [[احساس]] می‌کند کسی هست که او را در [[سختی‌ها]] تنها نگذارد. می‌تواند با او سخن بگوید. خودمانی‌ترین سخنان را بر زبان جاری سازد. رازهای خود را با او در میان بگذارد. از او کمک بطلبد.
 
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات پیرامون [[پیامبر]] و دین مطرح گردیده است:
#گفتگوی [[پیامبر اکرم]] و [[اهل کتاب]] در باره دین و [[اختلاف]] پیرامون آن: {{متن قرآن|الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.... {{متن قرآن|فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ}}<ref>«پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر ت» سوره آل عمران، آیه ۲۰.</ref>.
# اجتناب از [[اختلاف]] دردین توصیه [[خداوند]] به [[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]]، و [[محمد]]: {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ}}<ref>«از دین، همان را برای شما بیان داشت  که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران  است، خدا» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>
#أمر [[خداوند]] به [[استقامت]] [[پیامبر]] و توجه همه جانبه در دین و توجه به وقوع حتمی [[قیامت]] و از دست رفتن [[فرصت‌ها]] زمینه [[پایبندی]] و [[استقامت در دین]]: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>..... {{متن قرآن|مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ}}<ref>«پس، روی (دل) برای این دین استوار راست بدار  پیش از آنکه روزی فرا رسد که از سوی خداوند بازگشتی ندارد؛ در آن روز (مردم) پراکنده  می‌شوند» سوره روم، آیه ۴۳.</ref>.
# [[لزوم]] واگذاری استهزاگران دین به حال خود و بی‌توجهی به آنان از جانب [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] موظف به رها کردن [[استهزا]] کنندگان و [[قطع]] رابطه و پیوند [[دوستی]] با آنان: {{متن قرآن|وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا}}<ref>«و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته» سوره انعام، آیه ۷۰.</ref>..... {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور  مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref>.
# [[پیامبر]] [[مأمور]] [[تبلیغ دین]] در پرتو [[حکمت]] و [[موعظه]] [[حسنه]] و [[جدال]] احسن: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>
#عدم [[پذیرش]] دین [[کافران]] [[مکه]] از سوی [[پیامبر اسلام]]: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ}}<ref>«بگو: ای کافران!» سوره کافرون، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref>«دین شما از شما و دین من از من» سوره کافرون، آیه ۶.</ref>.
# [[طعن]] به دین از سوی [[یهود]] در ضمن سخنان خود با [[پیامبر]]: {{متن قرآن|مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ}}<ref>«برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا»  و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref>.... {{متن قرآن|رَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ}}<ref>«برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا»  و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref>.
# [[هدایت]] یافتن [[پیامبر]] به [[صراط مستقیم]] و دین [[استوار]] [[الهی]]: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}}<ref>«بگو: بی‌گمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درست‌آیین  و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر، محمد جعفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۵۷۲-۵۸۱.</ref>.
==منابع==
# [[پرونده:1313.jpg|22px]] [[فرهنگ قرآن ج۱۴ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']]
# [[پرونده:1313.jpg|22px]] [[فرهنگ قرآن ج۱۴ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']]
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
# [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[ابراهیم - ضیائی (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:IM009731.jpg|22px]] [[علی الله‌بداشتی|الله‌بداشتی، علی]]، [[اسلام - الله‌بداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۱''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:11124.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۲''']]
 
{{پایان منابع}}
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:دین]]
[[رده:دین]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۳

دین: مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها و نمادهای توحیدی یا غیر توحیدی

معناشناسی

معنای لغوی

واژه دِین اسم مصدر[۱]، برگرفته از ریشه "د- ی - ن" و در لغت دارای معانی گوناگون و گاه متضادی است؛ طاعت، نافرمانی، کیفر و پاداش، قضاوت، عادت و خلق و خوی از این معانی‌اند. واژه دین هر چند با ریشه و ساختاری مشترک بر همه این معانی دلالت دارد، کاربرد فعل مربوط به هریک از معانی با دیگری متفاوت است و با توجه به همین اختلاف در کاربرد، معانی مختلفی را می‌رساند؛ گاهی فعلِ برگرفته از ریشه دین، بی‌هیچ حرف اضافه‌ای در معنای متعدی به کار می‌رود "مانند دانَهُ". در این صورت معانی "به او پاداش داد"، "او را مجازات کرد"، "از او فرمانبرداری کرد"، "او را به اطاعت در آورد" و "درباره او داوری کرد" را می‌رساند[۲] گاهی فعل آن همراه حرف تعدی "لام" به کار می‌رود "مانند دانَ لَهُ". در این صورت معنای "از او اطاعت کرد" را می‌رساند[۳] گاهی نیز همراه حرف تعدى "باء" "مانند دانَ بِالاسلام" به کار رفته و معنای ایمان آوردن و گرویدن "به دین و عقیده‌ای" را می‌رساند[۴]

دین به معنای اصطلاحی آن "کیش و آیین" به معنای طاعت و فرمانبرداری گرفته شده[۵] و به اعتبار انقیاد و تبعیتی که از یک آیین و شریعت می‌شود، به آن دین گفته می‌شود[۶].

برخی واژه پژوهان قرآنی ریشه "د-ی-ن" را در اصل به معنای خضوع و انقیاد در برابر برنامه یا مقرراتی معین - نه هر طاعتی - دانسته و معتقدند که معانی طاعت، تعبد، محکوم و تسلیم شدن در برابر یک فرمان، داوری، قانون، کیفر و پاداش، به آن معنای اصلی نزدیک‌اند، بنابراین، جزا، حساب، طاعت، عادت و جز آن، مصادیق معنای یاد شده‌اند[۷].

ارتباط دین با مفاهیمی چون شریعت و ملت مورد اتفاق نیست. عموم صاحب‌نظران، دین را فراگیرتر از شریعت دانسته و براین باورند که "دین" بر اصول عقاید، احکام و اخلاق اطلاق می‌شود[۸]؛ ولی "شریعت" فقط به احکام عملی فرعی گفته می‌شود[۹] بر همین اساس، اصول دین همه پیامبران برخلاف شریعت آنان یکی[۱۰] و نسخ ناپذیر است[۱۱]؛ اما شریعت هر پیامبری در برخی از احکام با دیگری فرق دارد[۱۲] گروهی دیگر دین، شریعت و ملت را مترادف[۱۳] و به معنای مجموعه‌ای از اصول و فروع وحیانی و گاه دربرگیرنده تاریخ زندگی و سیره اولیای دین دانسته‌اند[۱۴] بر این اساس، تفاوت دین، شریعت و ملت فقط اعتباری است.

مجموع آموزه‌های اعتقادی و عملی "هست و نیست‌ها و باید و نبایدها" به اعتبار اینکه از آنها پیروی می‌شود، دین، به جهت اینکه املاء و نوشته می‌شوند، ملت و از آنجا که برای انسان تشریع شده‌اند، شریعت خوانده می‌شوند[۱۵].

واژه دین در اصطلاح رشته‌هایی چون فلسفه دین، جامعه‌شناسی دین و روانشناسی دین در برابر noigiler به کار می‌رود. تعریف اصطلاحی دین در این حوزه‌ها مورد اتفاق نیست. انبوهی از تعاریف وجود دارند که به رغم مشابهت‌هایی چند، یافتن یک مخرج مشترک برای همه آنها، حتى ارائه فهرست ناقصی از آنها عملاً ناممکن است. تعاریف یاد شده نمایانگر نگرش‌هایی بسیار متفاوت و گاه غیر قابل جمع‌اند[۱۶] این وضعیت از یک سو زاییده نگرش‌های گوناگون به دین و از سوی دیگر برخاسته از تنوع فراوان چیزی است که به نام دین شناخته می‌شود؛ به گونه‌ای که از یکتاپرستی گرفته تا روح پرستی، بت‌پرستی، پرستش اجرام آسمانی، اعتقاد به رب النوع‌ها و نیروهای جادویی و تقدیس برخی حیوانات و اشیاء همگی به نام "دین" شناخته می‌شوند[۱۷] از آنجا که ارائه تعریفی فراگیر از آنچه به نام دین شناخته می‌شود، نه امکان‌پذیر است نه ضرورتی دارد، تنها به دسته‌بندی کلی تعاریف و بيان تعریف مورد نظر خویش می‌پردازیم[۱۸].

معنای اصطلاحی

مفهوم اصطلاحی دین با دو رویکرد برون دینی "بدون توجه به آموزه‌های دین" و درون دینی "بر اساس آموزه‌های خود دین" تعریف شده است:[۱۹]

  1. رویکرد برون دینی: در این رویکرد، دین به مثابه یکی از نیازها و لوازم جدا ناشدنی زندگی انسان دانسته و غالباً با رویکرد جامعه شناختی و روان شناختی به تحلیل کارکرد گرایانه آن پرداخته می‌شود. نادیده گرفتن ماهیت الهی وحیانی دین و در نتیجه، تقدس‌زدایی از آن، همچنین به تعبیر "جان هیک"، بر ساخته بودن تعاریف، از چالش‌های جدی این رویکرد است. در تعاریف برون دینی، عمدتاً دین از مؤلفه‌های اصلی فرهنگ و زاییده ذهن بشر و جامعه پنداشته می‌شود که در فرایند حیات جمعی و برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و روانی انسان پدید آمده است، برای همین، ابتدا نیازهای بشری شناسایی، آن گاه دین با توجه به کارکرد آن در برآوردن این نیازها تعریف می‌شود. تعاریف مبتنی بر این رویکرد هر چند هر یک، بُعدی از ابعاد دین را بیان می‌کند، از ترسیم سیمای کامل آن، به ویژه ادیان وحیانی ناتوان‌اند.
  2. رویکرد درون دینی: در این رویکرد، با توجه به خاستگاه الهی دین و بر اساس آموزه‌ها و منابع اصیل دینی، به تعریف آن پرداخته می‌شود. رویکرد درون دینی که بیشتر مربوط به متکلمان الهی است، به سبب توجه به "ماهیت وحیانی"دین و آموزه‌های آن از دقت و درستی بیشتری برخوردار است، زیرا اساساً برای تعریف درست یک دین باید آموزه‌های آن را به دقت شناخت و آنها را بر اساس منابع اصیل آن دین تعریف کرد.

در رویکرد درون دینی، ادیان ابتدا به دو دسته بزرگ الهی و بشری قسمت می‌شوند؛ ادیان الهی، ماهیت وحیانی و ریشه در غیب دارند و انسان، فقط دریافت‌کننده آن بوده و هرگز در ساخت و ساز آن نقش‌آفرین نیست[۲۰]؛ ولی ادیان بشری، بازتاب نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی آدمی - براساس شناخت خود او از آنها - و پدید آمده انسان و عمدتاً دارای درونمایه بت‌پرستی و اعتقاد به نیروهای جادویی است

از سوی دیگر، ادیان الهی موجود نیز به دین حق و دین باطل قسمت می‌شوند؛ دین حق دارای باورها، ارزش‌ها، هنجارها و مناسک درست، مطابق با واقع و برخوردار از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار خویش است، درحالی که آموزه‌های دین باطل در گذر زمان، دستخوش تغییر و تحریف گشته و با فاصله گرفتن از آموزه‌های اصلی با خرافه و اباطیل درهم آمیخته‌اند[۲۱]، بنابراین، دین الهیِ بر حق، برخاسته از اراده تشریعی خداست که در قالب مجموعه گسترده‌ای از معارف و در حوزه‌های معینی مانند باورها، ارزش‌ها، ایدئولوژی، هنجارها و نمادها ارائه و از راه وحی در اختیار انسان قرار داده شده است تا زندگی او را برای رسیدن به هدف آفرینش هدایت کند[۲۲][۲۳].

دین در قرآن

واژه دین دست کم ۹۱ بار در قرآن کریم آمده است: ۶۱ بار در معنای اصطلاحی یا نزدیک به آن برای نمونه: ﴿يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ[۲۴]، ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ[۲۵]، ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۲۶]، ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ[۲۷]، ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ [۲۸]، ﴿أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [۲۹]، ﴿لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ[۳۰] و ۱۸ بار و اغلب با ترکیب ﴿يَوْمِ الدِّينِ به معنای جزا "کیفر و پاداش" برای نمونه: ﴿يَوْمِ الدِّينِ [۳۱]، ﴿يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ [۳۲]، ﴿هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ[۳۳]، ﴿وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ [۳۴] و ۱۲ بار به معنای طاعت و انقیاد به کار رفته است برای نمونه: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ[۳۵]، ﴿إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَاعْتَصَمُواْ بِاللَّهِ وَأَخْلَصُواْ دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۶]، ﴿هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۳۷]، ﴿فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ [۳۸][۳۹].

قرآن کریم در معنای اصطلاحی با کاربردی نسبتاً گسترده، واژه دین را درباره ادیان بر حق و تحریف شده الهی ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً [۴۰]، ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ[۴۱]، ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ[۴۲]، ادیان بشری شرک‌آمیز و آیین بت‌پرستی ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ[۴۳]، ﴿لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ[۴۴]. نیز بخشی از آموزه‌های دینی ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۴۵] به کار برده است. بر همین اساس، واژه دین در کاربردهای قرآنی به تنهایی و بی‌هیچ قرینه‌ای، بار مثبت یا منفی ندارد و درباره ادیان الهی و ادیان بشری یکسان به کار می‌رود[۴۶].

ادیان یاد شده در قرآن کریم را می‌توان به سه دسته کلی قسمت کرد: قرآن کریم ابتدا به روایت بخش‌های برجسته‌ای از تاریخ ادیان توحیدی و آموزه‌های آنها به عنوان یک جریان واحد تاریخی پرداخته است. این جریان در فرایند تکاملی همراه زندگی نخستین انسان و اولین پیامبر الهی بر روی زمین آغاز و با دین پیامبر خاتم (ص) پایان پذیرفته است. در مرحله دوم گونه‌های مختلف بت‌پرستی و آیین‌های شرک‌آمیز و تعالیم آنها به عنوان ادیان غیر توحیدی و جریان معارض با ادیان و آموزه‌های وحیانی گزارش شده‌اند. دسته سوم، صورت تحریف شده ادیانِ توحیدی است. این دسته از ادیان، به عبارت دقیق، بیشتر یک پرداخت انتقادی از انحرافات اعتقادی و رفتاری یگانه‌پرستان در دوره‌های گوناگون تاریخی و آموزه‌های تحریف شده در یهودیت و مسیحیتِ رایج است و اغلب به همان یهودیت و مسیحیت اختصاص دارد. ابتدا به سیر پیدایش و تکامل ادیان توحیدی و سپس به کلیاتی درباره ادیان غير توحیدی می‌پردازیم[۴۷].

منشأ دين

منشأ دین از موضوعات مهم فلسفۀ دین و حوزۀ دین پژوهی است. نظریه‌های منشأ دین در دو دسته الحادی و خداگرایانه جای می‌گیرند. بنابر نظریۀ الحادی دربارۀ منشأ دین، سه دیدگاه و رویکرد کلان و عمده وجود دارد: دیدگاه جامعه شناختی؛ دیدگاه روان‌شناختی و دیدگاه اقتصادی که هر کدام از اینها مورد نقد قرار گرفته است. اما براساس نظریه‌های خداگرایانه، منشأ پیدایش دین، خداست و نیازهای روانی یا اجتماعی نقشی در پیدایش دین ندارند. در مورد علت دین‌گرایی نیز باید گفت: بنابر آیات قرآنی و روایات اسلامی علت دین‌گرایی فطرت و خرد انسانی است و عوامل روانی، اجتماعی و اقتصادی زمینه ساز گرایش به دین هستند[۴۸].[۴۹]

قلمرو دین

شناخت و بررسی دقیق آموزه‌های کتاب و سنت به خوبی نشان می‌دهد که هیچ شأنی از شئون زندگی انسان از قلمرو دین خارج نیست و به دیگر سخن، حیات انسان به دو بخش دنیوی و اخروی قسمت می‌شود که رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند و اساساً چگونگی زندگی اخروی انسان با توجه به چگونگی زندگی دنیوی او شکل می‌گیرد. بر این اساس، هیچ احساس، اندیشه و رفتار خرد و کلانی را نمی‌توان یافت که به سبب تأثیر مثبت یا منفی آن کم یا زیاد در زندگی دنیوی و اخروی انسان مورد امر یا نهی دین قرار نگرفته باشد[۵۰].

اصول دین

اصول دین در برابر فروع دین عبارت است از اعتقاداتی که باید براساس دلیل و استدلال به آنها معتقد و تسلیم شد که عبارت‌اند از توحید، نبوت، معاد، امامت و عدل. البته دو مورد آخر از اصول مذهب شیعه است[۵۱].

ادیان توحیدی

دین حضرت آدم (ع)

قرآن کریم درباره نبوت حضرت آدم (ع) و دین او بیان صریحی ندارد؛ اما مواردی مانند خلیفه خدا بودن وی در زمین[۵۲]، سخن گفتن خدا با او[۵۳] و نام بردن از وی در کنار حضرت نوح (ع) و آل ابراهيم و آل عمران به عنوان برگزیده خدا[۵۴] دلیل پیامبری آن حضرت معرفی شده است[۵۵]. برخی روایات از نزول کتاب آسمانی "۱۰ صحیفه" بر حضرت آدم (ع) خبر داده‌اند[۵۶]. آیات قرآن کریم نیز بر نزول مجموعه‌ای از معارف وحیانی بر حضرت آدم (ع) دلالت می‌کنند. آیاتِ بیانگر آموزه‌های دریافتی حضرت آدم (ع)، محتوای کلی دین آن حضرت را نشان می‌دهند. براساس این آیات، پیروی از هدایت "دین" الهی مانع گمراهی و تیره بختی و رویگردانی از یاد خدا مایه سختی زندگی و نابینا محشور شدن در قیامت است[۵۷]. خداوند مجموعه‌ای از معارف وحیانی را در اختیار حضرت آدم (ع) قرار داد که صورت ساده و ابتدایی و در عین حال بنیادی‌ترین اصول یک دین توحیدی را به تصویر می‌کشند[۵۸].

دین حضرت نوح (ع)

شماری از مفسران در تفسیر آیه ۲۱۳سوره بقره براین باورند که انسان‌ها پس از حضرت آدم (ع) تا زمان حضرت نوح (ع) و زندگی اجتماعی ساده‌ای داشتند و عموماً براساس فطرت بشری می‌زیستند تا اینکه به تدریج خودبرتربینی و برتری جویی، استثمار دیگران، بت‌پرستی، اختلافات طبقاتی و در نهایت درگیری‌های اجتماعی پدید آمدند[۵۹] و در زمان حضرت نوح (ع) با فساد و تباهی میان مردم گسترش یافت[۶۰].[۶۱]

توحید و یگانه‌پرستی از میان مردم رخت بربست و بت‌پرستی رواج یافت[۶۲]. کسانی که ثروت و فرزندان بیشتری داشتند به استثمار و بهره‌کشی از ناتوانان پرداختند. عدالت برچیده شد و توانمندان براساس خواهش‌های نفسانی خویش بر مردم حاکم شدند. در چنین اوضاع اجتماعی و دینی، حضرت نوح (ع) با کتاب و دین و شریعت الهی برانگیخته شده و با انذار و تبشیر، مردم را به باورها و ارزش‌های توحیدی فراخواند[۶۳].[۶۴].[۶۵]

دین حضرت هود (ع)

حضرت هود (ع) پیامبر قوم عاد بود. مستقيماً وحی دریافت می‌کرد و دارای آموزه‌های دینی و معجزه بود. قرآن کریم درباره اینکه حضرت هود (ع) پیرو دین حضرت نوح (ع) بود یا اینکه دین و کتاب آسمانی جداگانه‌ای داشت، سخنی نگفته است؛ اما برخی گزارش‌های تاریخی[۶۶] و نیز روایات[۶۷] نه چندان معتبر[۶۸] برای آن حضرت دین و کتاب آسمانی یاد کرده‌اند. بر اساس برخی احادیث، حضرت نوح (ع) آمدن حضرت هود (ع)، تکذیب وی به وسیله قوم عاد و نابودی آنان با عذاب الهی (صاعقه) را خبر داده بود[۶۹]. یگانه‌پرستی و نفی الوهیت خدایان دیگر از آموزه‌های کانونی حضرت هود (ع) بود[۷۰].[۷۱]

دین حضرت صالح (ع)

حضرت صالح (ع) و قوم ثمود پس از حضرت هود (ع) و پیش از ابراهیم خلیل (ع) می‌زیسته‌اند. درباره فعالیت‌های تبلیغی حضرت صالح (ع) در میان مردمانی دیگر گزارشی در دست نیست. حضرت صالح (ع) از وحی الهی برخوردار بود[۷۲] و در میان قوم ثمود رسالت داشت[۷۳] درباره کتاب آسمانی آن حضرت و نام آن و نیز درباره اینکه وی پیرو دین حضرت نوح (ع) بود یا نه، گزارشی در دست نیست. آموزه‌های دینی حضرت صالح (ع) عمدتاً از عقاید خداشناختی و شماری از ارزش‌های توحیدی تشکیل می‌شدند. دعوت به یگانه‌پرستی و نفی دیگر خدایان از آموزه‌های محوری حضرت صالح (ع) بود. دعوت به تقوای الهی[۷۴]، پیروی نکردن از شاعران[۷۵] و زوال‌پذیری نعمت‌های الهی در نتیجه گناهان و نافرمانی خداوند[۷۶] از دیگر آموزه‌های دین حضرت صالح (ع) بودند[۷۷].

دین حضرت ابراهیم (ع)

شریعت ابراهیم برپایه یکتاپرستی و اخلاص و نفی شریک برای خدا بنا شده و از احکام آن، نماز، ختنه، کوتاه کردن شارب، چیدن موی زاید زیر بغل، تراشیدن زهار، بنای خانه خدا و حج و مناسک آن است[۷۸] و همه پیامبران هم‌عصر ابراهیم تا زمان موسی(ع) تابع شریعت او بوده‌اند[۷۹].

آیین ابراهیم بر محور توحید ویکتاپرستی دور می‌‌زند، خداوند بارها دین توحید را به دین ابراهیم و دین حنیف و دین فطرت وصف کرده و پیامبر اسلام را پیرو آیین او دانسته است[۸۰].

گرچه در بخش احکام، دین مقدس اسلام از شریعت ابراهیم(ع) کامل‌تر و جامع‌تر است، امّا از پاره ای آیات استفاده می‌‌شود که شرایع و احکام اسلام همه از آن فطریاتی سرچشمه می‌‌گیرد که ابراهیم به زبان تشریع بیان کرده است و هر عملی که موافق فطرت بود مورد امر، و عملی که مخالف فطرت بود، مورد نهی قرار داده بود[۸۱].[۸۲]

دین حضرت شعیب (ع)

حضرت شعیب (ع) در میان مردم مَدیَن که امروزه به آن معان گفته می‌شود، مبعوث شد. ایشان شریعت مستقلی نداشته و قوم خود را به آیین حضرت ابراهیم (ع) می‌خوانده است. قرآن کریم نامی از کتاب آسمانی و معجزه شعیب نبرده است.

حضرت شعیب (ع) در آغاز مردم را به توحید و پس از آن به پرهیز از مفاسد گوناگون اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی دعوت کرد. دعوت به یگانه‌پرستی و نفی دیگر خدایان از آموزه‌های محوری حضرت شعیب (ع) بود[۸۳]. آن حضرت از مردم خواست آمرزش گناهان خود را از خدای یگانه خواسته و با ایمان به دعوت توحیدی وی و انجام عمل صالح به سوی خداوند توبه و بازگشت کنند و در ادامه برای ترغیب آنان، از رحمت و محبت خدا نسبت به آنان سخن گفت. توحید در الوهیت و ربوبیت، نامحدود بودن علم الهی، توکل بر خدا[۸۴]، داوری نهایی و عادلانه خدا میان کافران و مؤمنان[۸۵]، آگاهی خدا از اعمال بندگان و منشأ توفيق بودن او[۸۶] و حتمی بودن وعده خداوند و شکست ناپذیری او[۸۷] آموزه‌های خداشناختی دیگری‌اند که در تعالیم حضرت شعیب (ع) به چشم می‌خورند[۸۸].

دین حضرت موسی (ع)

حضرت موسی (ع) حدود سال ۱۳۰۰ پیش از میلاد مبعوث شد[۸۹] نام کتاب آسمانی او تورات است که همانند قرآن و انجیل و پیش از آن دو برای هدایت مردم از سوی خدا نازل شده است. آموزه‌های دینی حضرت موسی (ع) در مقایسه با تعالیم پیامبران پیش از وی از گستردگی و تنوع بیشتری برخوردار است. دین حضرت موسی (ع) به معنای مجموعه تعالیم وحیانی نازل شده بر وی در طی چند دهه پدید آمد.

قرآن کریم، گاه با برخی اوصاف کلی و گاه با یادکرد پاره‌ای از احکام و آموزه‌های اخلاقی و اعتقادی مشخص، تصویری نسبتاً كامل، از ویژگی‌های عمومی و محتوای تورات و تعالیمِ دین حضرت موسی (ع) را به دست می‌دهد. توحید در ربوبیت، الوهیت و عبودیت، نخستین آموزه‌های وحیانی نازل شده بر حضرت موسی (ع) و اصلی‌ترین آنها بود[۹۰]، چنان که دعوت به پرستش خدای یگانه و نفی خدایان دروغین آموزه بنیادین دیگری در دین حضرت موسی (ع) است[۹۱]. برخی دیگر از آموزه‌ا عبارت‌اند از: پرهیز از اتکال بر غیر خدا[۹۲]، معادشناسی[۹۳] و ...[۹۴].

دین حضرت عیسی (ع)

بعثت و دین حضرت عیسی (ع)، استمرار رسالت حضرت موسی (ع)[۹۵] و در نتیجه حضرت عیسی (ع) و انجیل تصدیق کننده تورات و تعالیم وحیانی حضرت موسی (ع) است[۹۶]. افزون بر تعالیم تورات و شریعت حضرت موسی (ع)، آیین و کتاب آسمانی حضرت عیسی (ع) هم در حد خود آموزه‌هایی جداگانه داشته است مانند:

  1. توحید در ربوبیت و عبودیت و معرفی آن به عنوان صراط مستقیم و دعوت به تقوای الهی از آموزه‌های مهم و کلیدی حضرت عیسی (ع) است:[۹۷].
  2. نبوت: حضرت عیسی (ع) خود را پیامبر خدا می‌خواند و حواریان نیز به این موضوع ایمان داشتند[۹۸]. اعتقاد به الوهیت و پسر خدا بودن وی بعدها پدید آمد.
  3. معاد: عهد جدید، در مقایسه با عهد قدیم بیشتر به بحث معاد و جهان پس از مرگ پرداخته است، هر چند آموزه‌های آن در سنجش با قرآن کریم بسیار ناچیز است.
  4. جهاد: یکی دیگر از آموزه‌هایی که قرآن از ذکر آن در تورات و انجیل سخن می‌گوید، جنگ و جهاد در راه خدا و وعده حتمی بهشت از سوی او به مؤمنانی است که در این مسیر، دشمنان خدا را کشته یا خود کشته می‌شوند[۹۹].[۱۰۰]

دین اسلام

اسلام به معانی آشتی و تسلیم شدن است[۱۰۱]. از کاربری‌های این واژه، اسلام به معنای خصوص دین پیامبر خاتم است که آخرین و کامل‌ترین دین آسمانی است. پایه‌های اساسی تشکیل این دین براساس توحید، نبوّت و معاد استوار است و کسی که با صدق و راستی به یکتایی خداوند و نبوت پیامبر معترف باشد مسلمان محسوب می‌‌شود.

اندیشمندان اسلامی هدف اسلام را رساندن انسان به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت[۱۰۲]، کسب معارف حقه، اخلاق پسندیده[۱۰۳] و برقراری عدالت در جامعه[۱۰۴] برشمرده‌اند. مجموعه تعلیمات اسلام از یک لحاظ به سه بخش تقسیم می‌گردد: اصول عقاید؛ اخلاقیات و احکام. این سه‌ بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که اعتقادات مناسب زمینه ساز پیدایش اخلاق فاضله و اخلاق فاضله نیز با احکام و تکالیف شرعی مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل برتر اخلاق و به تبع آن مرتبه بالاتری از اعتقاد فراهم می‌کند[۱۰۵].

آیین مقدس اسلام بر اصول مترقی و متکاملی استوار است که موجب شده این آیین، دین جهانی و عقلانی و جاودانی گردد مانند: جامعیت اسلام؛ جاودانگی و پویایی اسلام؛ برقراری عدالت؛ اعتدال و میانه‌روی؛ هماهنگی با فطرت انسانی؛ هماهنگی با عقل؛ سهولت و سادگی؛ انسجام و استحکام درونی؛ سازگاری دین و دنیا؛ اشتمال بر اصول مترقی سیاسی و اقتصادی؛ خاتمیت[۱۰۶].

دین جهانی یا منطقه‌ای بودن ادیان الهی

برخی مفسران با استناد به بعضی از آیات قرآن، پیامبران اولوالعزم را دارای دین جهانی دانسته‌اند. براساس این دیدگاه، پیامبران یاد شده، ۵ نفر "حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی (ع) و محمد (ص)" و دارای کتاب آسمانی، شریعت و احکام اجتماعی بودند[۱۰۷]. افزون بر ویژگی‌های یاد شده، دعوت و دین آنان در زمان خود جهانی بوده و به قومی اختصاص نداشته است[۱۰۸]، در مقابل، برخی دیگر جهانی بودن دین و رسالت پیامبران اولوالعزم را نپذیرفته‌اند. براساس دیدگاه سوم، رسالت و دین پیامبران اولواالعزم افزون بر جنبه قومی، صبغه جهانی هم داشت. تعالیم مربوط به توحید و نفی شرک و بت‌پرستی آن متوجه همه مردم و احکام و شریعت آن متوجه قوم آنان بود[۱۰۹].

اشتراک ادیان الهی

قرآن کریم همه پیامبران الهی را نماینده جریان واحدی می‌داند که از سوی خدای یگانه برانگیخته شده‌اند و روح دعوت و محتوای رسالتْ همه آنها "دین" بر این اصل واحد مبتنی است که باید در برابر خدای یگانه تسليمِ مطلق و بی‌چون و چرا شد. بر همین اساس، خداوند از حضرت ابراهیم (ع) می‌خواهد تا در برابر او تسلیم باشد و حضرت ابراهیم (ع) نیز خود را تسلیمِ مطلق پروردگار جهانیان خوانده و فرزندانش را هم به آن سفارش می‌کند. حضرت یعقوب (ع) نیز فرزندان خود را به این مهم توصیه می‌کند[۱۱۰]. با توجه به همین مبنا همه انبیای الهی نیز مسلمان نامیده شده‌اند و قرآن کریم همه ادیان توحیدی را که منشأ، هدف، ماهیت و اصول واحدی داشته و در بسیاری از فروع مانند نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر نیز مشترک‌اند، اسلام و آن را همان دین مورد پسند خداوند می‌نامد. برهمین اساس، همه پیامبران الهی موظف بودند تا نسبت به همه ادیان و انبیای پس از خود ایمان داشته باشند، زیرا همه آنان به سوی خدای یگانه و دین او فرا می‌خواندند و رد یکی از آنان به معنای نپذیرفتن دین الهی است[۱۱۱].

اختلاف ادیان الهی

ادیان الهی به رغم اشتراک در اصول عقاید و احکام بنیادین، دارای برخی اختلافات نیز هستند. این اختلاف‌ها چند دسته‌اند:

  1. بخشی از آنها ناشی از اراده خداست و ریشه در وحی الهی دارد. این اختلاف‌ها به اقتضای برخی مصالح، شرایط اجتماعی و ویژگی فکری و رفتاری امت‌های گوناگون پدید آمده‌اند. اختلافات برآمده از وحی الهی هر چند موجب نوعی تکثر و تعدد میان ادیان الهی می‌شود، هرگز به معنای تفاوت جوهری و متناقض بودن آنها نیست. حقیقت و اساس همه ادیان الهی یکی و همان اسلام به معنای تسلیم بودن در برابر خداوند با حوزه وسیعی از آموزه‌های مشترک اعتقادی، احکام و اخلاق است.
  2. اختلافاتی که به سبب سرکشی، هواپرستی و منافع شخصی مردم، به ویژه از سوی عالمان اهل کتاب پدید آمده است[۱۱۲].
  3. اختلافات ناشی از تحریف‌گری گروهی از علمای اهل کتاب. آنها مطالب خودساخته را به خدا نسبت داده و کتاب خدا معرفی می‌کردند[۱۱۳]، آنان همچنین بخشی از آموزه‌های وحیانی را از بین برده یا به گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کردند. همه این موارد موجب پیدایش اختلافات و فرقه‌ها و عقاید متضاد دینی می‌شدند[۱۱۴].

ادیان غیر توحیدی

ادیان غیر توحیدی از آغاز پیدایش تاکنون گونه‌هایی بسیار متفاوت و متنوع به خود دیده‌اند؛ اما قرآن کریم تنها به نمونه‌های محدودی از آن مانند بت‌پرستی و پرستش اجرام آسمانی و برخی پادشاهان پرداخته است. این موضوع از یک سو با جغرافیای سرزمین‌هایی که ادیان و پیامبران الهی در آنجا ظهور و بروز یافتند در ارتباط است و از سوی دیگر بسیاری از گونه‌های بت‌پرستی و آیین‌های شرک‌آمیز به ویژه نمونه‌های مشهوری چون بودایی، هندو و کنفوسیوس در دوران پیامبرانی مانند حضرت نوح، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت ابراهیم و حضرت موسی (ع) نبوده‌اند و تاریخ پیدایش آنها در نهایت به سده‌های پیش از میلاد حضرت مسیح (ع) باز می‌گردد[۱۱۵].

تاریخ پیدایش ادیان شرک‌آمیز و آیین‌های بت‌پرستی را می‌توان تقریباً با تاریخ پیدایش آدمیان همزمان دانست[۱۱۶]. برخی روایات که این تاریخ را به دوران پس از مرگ حضرت آدم (ع) رسانده‌اند، مؤید این معنایند[۱۱۷]؛ اما یادکرد صریحِ قرآن درباره وجود آیین بت‌پرستی مربوط به دوران حضرت نوح (ع) است.

قرآن کریم از گونه‌های ادیان غیر توحیدی یاد کرده است مانند: بُت‌پرستی[۱۱۸]؛ گاوپرستی[۱۱۹]؛ پرستش اجرام آسمانی[۱۲۰]؛ پرستش پادشاهان[۱۲۱].[۱۲۲]

مفهوم «دین» در کاربری‌های قرآنی

«دین» در کاربری‌های قرآنی به دو معنا به کار رفته است:

۱. به معنای مجازات و مکافات چنان‌که در آیات کریمۀ ذیل آمده است:

  1. ﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[۱۲۳].
  2. ﴿وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ[۱۲۴].
  3. ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ[۱۲۵].

کاربری «دین» در این معنا در قرآن کریم معمولاً در مواردی است که کلمۀ «دین» در لفظ یا در معنا مضاف‌الیه کلمۀ «یوم» باشد؛ لهذا در مجموع مراد از واژۀ «دین» در این نوع کاربری روز قیامت است که روز حساب و جزاء و مکافات است. روشن است که مراد از «دین» در آیۀ مورد بحث، این معنا نیست؛ زیرا نفی اکراه در «دین» به این معنا مفهوم معقولی ندارد.

۲. به معنای شریعت یا نظام حاکم بر زندگی انسان. بیشترین کاربری واژۀ «دین» در قرآن کریم بدین معناست از جمله آیۀ مورد بحث. بنابراین مراد از «دین» در آیۀ مورد بحث شریعت و نظام زندگی است، یا قانونی که آدمی برای نظم بخشی به زندگی خویش آن را می‌پذیرد. و خویش را بدان پای‌بند ساخته و در چهارچوب آن عمل می‌کند. در حقیقت هر انسان عاقل و متعارفی دینی دارد که با آن زندگی خویش را نظم و جهت می‌بخشد. در این آیه صراحتاً اعلام شده است که خداوند دین خود (نظام زندگی الهی فرستاده شدۀ توسط انبیاء) را با اکراه و جبر بر مردم تحمیل نمی‌کند، بلکه همان‌گونه که در آیات گذشته آمده بود با برهان و وجدان، زمینۀ اقناع بشر را برای پذیرش آن فراهم نموده، و بشریت را به پذیرش آن فرا می‌خواند. دلایل و قرائنی که بر کاربری دین در آیۀ مورد بحث به مفهومی که گفته شد - یعنی نظام زندگی که بنیاد آن بر حاکمیت استوار است بلکه همان حاکمیت است - دلالت دارند فراوان است. در اینجا به مجموعه‌ای از این قرائن و دلایل اشاره می‌کنیم:

قرنیۀ اول: در خود آیۀ کریمه عبارت ﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ... شاهد و قرینۀ روشنی بر ارادۀ این معنا از ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ است؛ زیرا واژۀ «طاغوت» همان‌گونه که در گذشته به تفصیل بیان شد به‌معنای حاکم نامشروع است، که پذیرش حاکمیت او در فرهنگ قرآن کریم خطرناک‌ترین و شایع‌ترین نوع شرک به شمار آمده و غالب آیات کریمۀ وارد دربارۀ شرک و نهی از آن به این نوع از شرک، که شرک در اطاعت است نظر دارند. افزون بر این در مباحث گذشته بر این نکته نیز مکرّراً تأکید شد که «ایمان» در قرآن کریم غالباً به معنای خضوع در برابر امر و نهی الهی و گردن نهادن به حاکمیت خدا به کار رفته است که در این آیه نیز ایمان در جملۀ ﴿يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ به قرینۀ مقابله با کفر به طاغوت به همین معنا بکار رفته است. بنابراین جملۀ ﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ که در این آیه بر ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ تفریع شده قرینۀ روشنی بر ارادۀ معنای نظام زندگی حاکم بر انسان - یا همان «حاکمیت» - از واژۀ دین، در جملۀ ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ است.

قرینۀ دوّم: سیاق آیات پیش و پس آیۀ مورد بحث - افزون بر سیاق داخلی آیه که در بالا بدان اشاره شد - قرینۀ روشن دیگری بر ارادۀ معنای نظام حاکم بر زندگی از واژۀ «دین» در آیۀ مورد بحث است. در آیۀ پس از این آیه می‌خوانیم: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ[۱۲۶]. تأکید بر حصر ولایت بر مؤمنین در ذات اقدس حق تعالی، و اشاره به تعدّد اولیاءِ کافران و اینکه همۀ آن اولیاءِ ادّعایی کافران، طاغوتند، سیاق دلالت بر معنای حاکمیت را در آیۀ فوق‌الذکر به‌وجود آورده و بر حصر حاکمیت در ذات اقدس خدای متعال دلالت دارد. آیۀ پیش از آیۀ مورد بحث نیز بر همین سیاق دلالت دارد: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۱۲۷]. تمام جُمل و مقاطع آیۀ کریمۀ فوق‌الذکر مبیّن و شارح حاکمیت حقه و کاملۀ ذات اقدس حق تعالی می‌باشند، توضیح مختصر این مطلب را به ترتیب جمل آیات بیان می‌کنیم: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ. این جملۀ شریفه چنان‌که روشن است با حصر الوهیت - که متضمن حاکمیت است - در ذات اقدس حق آغاز، و بر ویژگی‌های سه‌گانۀ این حاکمیت تأکید می‌نماید، این ویژگی‌ها عبارتند از:

  1. نفی محدودیت ذاتی، و جاودانگی بالذات این حاکمیت ﴿الْحَيّ؛
  2. تأکید بر نفوذ، اقتدار و سلطۀ قدرتمند و فراگیر این حاکمیت ﴿الْقَيُّوم؛
  3. تأکید بر‌اینکه جز در چهارچوب حاکمیت خداوند ارادۀ هیچ موجودی نمی‌تواند در جریان امور مملکت دخل و تأثیری داشته باشد ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ بنابراین اعمال قدرت در این مملکت منحصراً در اختیار اوست، و هیچ موجودی را یارای نفوذ در دایرۀ قدرت او بدون ارادۀ او نیست.

﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ همان‌گونه که هیچ موجودی را یارای نفوذ در دایرۀ قدرت او نیست، هیچ موجودی را نیز توان و امکان نفوذ در دایرۀ معلومات و اطلاعات نامحدود او نیست. خلاصه اینکه راه نفوذ در تشکیلات حکومتی این حاکم خواه در سیستم اعمال قدرت نامحدود او، و خواه در سیستم اطلاعات و معلومات نامحدود او بر همگان بسته است، مگر آنها که خود در این تشکیلات راه و کاری داشته و جایگاهی دارند و با إذن و اجازه و إشراف کامل حاکمیت به کار گرفته شده‌اند. ﴿وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ در پایان اشاره به این حقیقت شده که مدیریت این مملکت گسترده و عریض، کار سخت و دشواری برای این حاکمیت نیست و هیچ‌گاه حاکمیت را درمانده و خسته نمی‌کند ﴿وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا؛ زیرا او «علی و عظیم» است، بلند مرتبه و برین جایگاه و بزرگ است. بنابر آنچه دربارۀ مضامین این آیه توضیح دادیم روشن است که سیاق این آیه نیز دربارۀ مسئلۀ حاکمیت خدا و ویژگی‌ها و ابعاد آن است که قرینۀ دوّم در تأیید مراد مذکور از واژۀ «دین» در آیۀ مورد بحث است.[۱۲۸]

۱. قال تعالی: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۱۲۹]. از ذیل آیه ﴿فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ استفاده می‌شود که مراد از ﴿فَإِنِ انْتَهَوْا انتهاء از ظلم است؛ بنابراین معنای «فتنه» که در صدر آیه آمده نیز معلوم می‌شود: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ‌؛ زیرا روشن می‌شود که مراد از فتنه همان ظلم و تعدّی به حقوق مردم است که در آیۀ قبل به نمونه‌ای از آن - که اخراج مردم از خانه و کاشانه و دیار و وطن است - اشاره شده است. بنابراین معنای صدر آیه چنین می‌شود: و قاتلوهم حتى لا يكون ظلم و يكون الدّين - اي الحكم - لله و ذلك بقيام العدل و القسط بين الناس. با آنان پیکار کنید تا ستمی باقی نماند و قانون و نظام و فرمانروایی تنها از آنِ خدا باشد؛ یعنی نظام عدل و قسط بپا گردد». همان عدل و قسطی که در قرآن کریم مأموریت اصلی ادیان الهی و بالخصوص نبوّت خاتم پیامبران اعلام گردیده است، ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۱۳۰]. ﴿وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ[۱۳۱].

۲. قال تعالی: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ[۱۳۲]. جملۀ ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ تا آخر آیه اشاره به خضوع همۀ اشیاء در برابر ارادۀ خداست. در این آیه به این نکته اشاره شده که جمعی از ساکنان زمین و آسمان به طور خواسته و آگاهانه سر تسلیم و طاعت در برابر حاکمیت فراگیر ارادۀ الهی فرود آورده و جمعی ناخواسته و از سر اکراه گردن به فرمان او نهاده‌اند، گردن نهادن ناخواسته به حاکمیت الهی مربوط به کسانی است که به فراخوانی انبیاء به سوی خدا و سرسپاری به فرمان او پشت کرده و سر به نافرمانی نهاده‌اند. در این آیه تأکید شده است که آنهایی که به زعم خود سر به نافرمانی نهاده‌اند اگرچه به خواست خود به نظام تشریع خداوند گردن ننهاده‌اند، لکن ناخواسته در چهارچوب حاکمیت نظام تکوین الهی درآمده و ناگزیر محکوم قوانین طبیعی و جبری تکوینی حاکم بر جهان بوده و در برابر آن به ناچار تسلیم و خاضع‌اند. بنابراین معنای صدر آیه نیز روشن است: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ؛ زیرا به قرینۀ ذیل معلوم می‌شود که مراد از ﴿دِينِ اللَّهِ نظام تشریعی خداوند است، یعنی همان نظام زندگی سعادتمندانه‌ای که خداوند توسط انبیاء(ع) برای ادارۀ زندگی بشر فرستاده است. بدین ترتیب روشن شد که معنای مجموع آیه چنین است: «آیا نظام و قانونی جز آنچه خدا فرستاده می‌جویند درحالی‌که سراسر جهان از جمله خود آنان محکوم قانون تکوینی الهی‌اند و در برابر آن تسلیم و خاضع‌اند؟ اکنون که حاکمیت تکوینی الهی را ناخواسته گردن نهاده‌اند و بدین‌وسیله عملاً حقّ حاکمیت خدا را پذیرفته‌اند چرا در برابر حاکمیت تشریعی خداوند سر فرود نمی‌آورند؟»

۳. قال تعالی: ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ[۱۳۳]. روشن است که مراد از ﴿دِينِ الْمَلِكِ در ذیل آیۀ فوق همان نظام قانونی حاکم در مملکت مصر است.

۴. قال تعالی: ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ[۱۳۴]. در این آیه نیز روشن است که معنای ﴿دِينِ اللَّهِ شریعة الله است. و مراد از این شریعت چیزی نظیر عبادات و اذکار نیست بلکه شریعت کیفر و جزاء است که بخشی از قوانین حکومتی است؛ بنابراین ﴿دِينِ اللَّهِ در این آیه نیز به معنای نظام و شریعت حاکم بر زندگی مردم است.

۵. قال تعالی: ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ...[۱۳۵] تا آنجاکه فرمود: - ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ[۱۳۶]

سپس فرمود: ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ[۱۳۷] تا آنجا که فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ[۱۳۸]

و سرانجام: ﴿أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۳۹]. در این مجموعه از آیات روشن‌ترین و مفصل‌ترین توضیح و تبیین قرآنی را دربارۀ مفهوم «دین» می‌توان یافت که راه را بر هرگونه ابهام یا تشکیک در این زمینه می‌بندد، برای وضوح بیشتر آنچه در آیات فوق در این باره آمده است مطالب بیان شده در این آیات را به ترتیب در چند بند ارائه می‌کنیم:

  1. ابتدا تأکید بر ثبوت ولایت مطلق برای ذات اقدس حق و حصر این ولایت در او شده است: ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ.
  2. سپس دلیل بر ثبوت این ولایت مطلق و انحصاری بر همۀ اشیاء، در ذات اقدس حق بیان شده است که حیات بخشیدن او بر مردگان و قدرت مطلق اوست ﴿وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
  3. در آیۀ بعد تصریح شده که حق حکم و امر و نهی - و به طور کلی حاکمیت بر جامعۀ بشر -حق مخصوص خداوند است، و شخص یا گروه و یا منبع دیگری شایستگی چنین جایگاهی ندارد: ﴿وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ.
  4. پس از مقدمات فوق الذکر - که در آن حصر حاکمیت و ولایت مطلق در همۀ جهان هستی، با برهان، بیان و اثبات شد - بر حصر حاکمیت در جامعۀ بشر نیز در ذات اقدس حق، تأکید شده و به تشریع نظام زندگی که از لوازم و آثار و وظایف حاکمیت الهی است اشاره شده، و با تبیین تشریع دین به‌وسیله خدا در طول تاریخ زندگی بشر، وظیفه‌ای که به عهدۀ انبیاء از نوح(ع) تا محمد(ص) در جهت تبیین و اجرای آن در میان جوامع بشری گذاشته شده بیان گردیده است.

﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى... و سرانجام مأموریتی که در این راستا به طور ویژه بر عهدۀ خاتم پیامبران محمد مصطفی(ص) گذاشته شده تبیین شده، و به رسول خاتم دستور داده شده که خود و مأموریت الهی خود را برای مردم تبیین و اعلام کند: ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ... بخش آخرین این آیه به روشنی مفهوم و مراد از دین در ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ را تبیین، و معلوم می‌کند که این دین همان آئین عدل است، که حاکم نخستین و مطلق جهان برای ادارۀ شئون جامعۀ بشر و برقراری نظم عادلانه به دست پیامبر اکرم(ص) فرستاده و او را مأمور اجرای آن نموده است. بنابر آنچه تاکنون بیان کردیم معلوم شد، قرائن بسیاری وجود دارد که مراد و مقصود را از «دین» در آیۀ کریمۀ ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ همان نظام زندگی و نظم عادلانۀ حاکم بر جامعۀ بشر معیّن و مشخص می‌کنند[۱۴۰].

منابع

پانویس

  1. التحقيق، ج۳، ص۲۸۷-۲۹۰؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».
  2. الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۸-۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹-۱۷۰؛ مفردات، ص ۱۷۵، «دین».
  3. العین، ج۸، ص۷۳؛ الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹، «دین».
  4. الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص ۱۶۹؛ فرهنگ معاصر، ص ۲۱۲.
  5. مفردات، ص۱۷۵؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».
  6. مفردات، ص ۱۷۵، «دین».
  7. التحقيق، ج۳، ص۲۶۹.
  8. نثر طوبی، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲؛ ج۲، ص۴.
  9. نثر طوبی، ج۲، ص۴؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص۱۳۰؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۶.
  10. لسان العرب، ج۸، ص۱۷۶، «شرع».
  11. مفردات، ص۴۵۰، «شرع»؛ المیزان، ج۵، ص۳۵۰؛ الموسوعة الذهبية، ج۴۰، ص۵۹۸.
  12. المیزان، ج۵، ص۳۵۰-۳۵۱؛ المنیر، ج۶، ص۲۱۸؛ نک: شریعت در آیینه معرفت، ص۱۱۸-۱۱۹.
  13. نک: نثر طوبی، ج۲، ص۴.
  14. نک: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۴۳۹، ۴۴۱؛ گستره شریعت، ص۲۵.
  15. کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۸-۱۰؛ الموسوعة الذهبيه، ج۴۰، ص۵۹۶؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۵.
  16. نک: فرهنگ و دین، ص۲۰۲-۲۰۳؛ جامعه‌شناسی دین، ص۲۶-۴۱؛ دین‌پژوهی، ج۱، (دفتر اول)، ص۸۴-۹۳.
  17. نک: دین‌شناسی، ص۲۵.
  18. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۰۷.
  19. فلسفه دین، رشاد، ص۲۰-۲۳.
  20. دین‌شناسی، ص۲۶.
  21. نک: دین‌شناسی، ص۲۸.
  22. نک: دین‌شناسی، ص۲۷-۲۸.
  23. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۳، ص ۲۰۷- ۲۰۹.
  24. که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۲.
  25. و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد؛ سوره بقره، آیه:۱۹۳.
  26. در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.
  27. بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه: ۷۷.
  28. آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست؛ سوره یوسف، آیه:۷۶.
  29. مگر آنان را شریک‌هایی است که از دین آنچه را که خداوند بدان اذن نداده است برای آنان بیان داشته‌اند؟ و اگر فرمان قاطع (خداوند) نبود به یقین میان آنها داوری می‌شد و بی‌گمان ستمگران را عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره شوری، آیه:۲۱.
  30. دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه:۶.
  31. مالک روز پاداش و کیفر؛ سوره فاتحه، آیه:۴.
  32. می‌پرسند: روز پاداش و کیفر چه هنگام است؟؛ سوره ذاریات، آیه: ۱۲.
  33. این، پذیرایی (از) آنان در روز پاداش و کیفر است؛ سوره واقعه، آیه:۵۶.
  34. و آنان که روز پاداش و کیفر را راست می‌شمارند؛ سوره معارج، آیه:۲۶.
  35. بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید؛ سوره اعراف، آیه:۲۹.
  36. مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند؛ که اینان با مؤمنان (همراه) اند و زودا که خداوند به مؤمنان پاداشی سترگ بخشد؛ سوره نساء، آیه: ۱۴۶.
  37. اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود؛ سوره یونس، آیه: ۲۲.
  38. و چون در کشتی سوار می‌شوند خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند؛ سوره عنکبوت، آیه:۶۵.
  39. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  40. ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.
  41. بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه: ۷۷.
  42. از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد؛ سوره شوری، آیه:۱۳.
  43. و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد؛ سوره غافر، آیه:۲۶.
  44. دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه:۶.
  45. بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است؛ سوره توبه، آیه: ۳۶.
  46. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  47. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۳، ص ۲۰۸- ۲۰۹.
  48. دین‌شناسی، ۳۸؛ انتظار بشر از دین، ص ۲۶.
  49. ر.ک: اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲؛ فرهنگ شیعه ص ۴۳۱.
  50. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۶۲- ۲۶۳.
  51. ر.ک: ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۷۲-۷۷؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰.
  52. سوره بقره، آیه ۳۰.
  53. سوره اعراف، آیه ۱۹.
  54. سوره بقره، آیه ۳۳.
  55. مجمع البیان، ج۲، ص۲۷۷؛ نور الثقلین، ج۵، ص ۵۶۲.
  56. نور الثقلین، ج۵، ص۵۶۲؛ روح البیان، ج۱۰، ص۴۱۲.
  57. سوره طه، آیه ۱۲۳- ۱۲۴.
  58. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۱۰- ۲۱۳.
  59. جوامع الجامع، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷؛ الاصفی، ج۱، ص۱۰۲؛ المیزان، ج۱۰، ص۲۴۸.
  60. سوره اعراف، آیه ۵۹- ۶۰ و سوره هود، آیه ۲۵- ۳۰.
  61. المیزان، ج۱۰، ص۲۴۸.
  62. سوره نوح، آیه ۱- ۳ و آیه ۲۳.
  63. سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  64. الميزان، ج۱۰، ص۲۴۸.
  65. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳؛ ص ۲۱۳- ۲۱۴.
  66. الكشاف، ج۲، ص۱۱۷-۱۱۶؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۱۵۴.
  67. الکافی، ج۱، ص۴۷۸.
  68. شرح اصول کافی، ج۷، ص۲۰۶.
  69. کمال الدین، ص۲۱۶؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۴۶-۴۷.
  70. سوره اعراف، آیه ۶۵.
  71. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۱۴- ۲۱۶.
  72. سوره نساء، آیه۱۶۳.
  73. سوره اعراف، آیه ۷۳.
  74. سوره شعراء، آیه ۱۴۱- ۱۴۴.
  75. سوره شعراء، آیه ۱۵۱ - ۱۵۲.
  76. سوره شعراء، آیه ۱۴۶- ۱۵۲.
  77. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۱۶- ۲۱۷.
  78. علل شرایع، ج۱، ص۱۲۲.
  79. المیزان، ج۲، ص۱۴۵.
  80. سوره آل عمران، آیه ۶۷، سوره آل عمران، آیه ۶۸.
  81. المیزان، ج۷، ص۲۱۳.
  82. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰؛ اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.
  83. سوره اعراف، آیه۸۵.
  84. سوره اعراف، آیه ۸۹.
  85. سوره اعراف، آیه ۸۹.
  86. سوره هود، آیه۸۸.
  87. سوره هود، آیه ۹۲- ۹۳.
  88. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۲۵- ۲۲۷.
  89. نک: المرشد الى الكتاب المقدس، ص۱۶۰.
  90. سوره طه، آیه ۱۱- ۱۴.
  91. سوره بقره، آیه ۸۳.
  92. سوره اسراء، آیه۲.
  93. سوره طه، آیه ۱۴- ۱۵.
  94. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۲۷- ۲۳۴.
  95. سوره بقره، آیه ۸۷.
  96. سوره مائده، آیه ۴۶.
  97. سوره آل عمران، آیه ۵۰- ۵۱.
  98. سوره مریم، آیه ۳۱.
  99. سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  100. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۳۴- ۲۳۶.
  101. راغب اصفهانی، ابوالقاسم، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده اسلام؛ الصحاح، ذیل ماده اسلام.
  102. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.
  103. طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.
  104. مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.
  105. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۵۵‌ـ‌۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص‌۱۳‌ـ‌۱۴.
  106. کوشا، محمد علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه معاصر قرآن کریم؛ دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰؛ الله‌بداشتی، علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.
  107. سوره احقاف، آیه۳۵.
  108. الميزان، ج۱۸، ص۲۱۹-۲۱۸.
  109. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۳۷- ۲۳۹.
  110. سوره بقره، آیه ۱۳۱ - ۱۳۳.
  111. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۴۱- ۲۴۴.
  112. سوره آل عمران، آیه۱۹.
  113. سوره بقره، آیه۷۹.
  114. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۴۷- ۲۴۸.
  115. نک: آشنایی با ادیان بزرگ، ص۱۱-۶۷.
  116. الميزان، ج۶، ص۷۴.
  117. نک: التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۱۲؛ ج۷، ص۳۵؛ المیزان، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۰.
  118. سوره نوح، آیه ۲۳.
  119. سوره طه، آیه۸۷- ۸۸.
  120. سوره انعام، آیه ۷۶ - ۷۸.
  121. سوره بقره، آیه۲۵۸.
  122. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۴۸- ۲۵۱.
  123. «مالک روز جزاست» سوره فاتحه، آیه ۴.
  124. «و بی‌شک (رستاخیز و) جزای اعمال واقع شدنی است!» سوره ذاریات، آیه ۶.
  125. «آیا کسی که پیوسته روز جزا را انکار می‌کند دیدی؟!» سوره ماعون، آیه ۱.
  126. «خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمت‌ها خارج ساخته، به سوی نور می‌برد. ولی کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوت‌ها هستند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  127. «هیچ معبودی جز خداوندِ یگانه زنده و پاینده نیست، (خداوندی که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او). هیچ‌گاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمی‌گیرد؛ (و لحظه‌ای از تدبیر جهان هستی، غافل نمی‌ماند؛) آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آن اوست. کیست که در نزد او، جز به فرمانش شفاعت کند؟! آینده و گذشتۀ بندگان را می‌داند؛ و کسی از علم او آگاه نمی‌گردد؛ جز به مقداری که او بخواهد. قلمرو حکومت او، آسمان‌ها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهداری آن دو [= آسمان و زمین]، او را خسته نمی‌کند. و اوست بلند مرتبۀ بزرگ» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  128. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص ۱۲۲.
  129. «و با آنها پیکار کنید؛ تا فتنه (و تجاوز و ستمی) باقی نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش ستمکارانۀ خود) دست برداشتند، (با آنان پیکار نکنید؛ زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  130. «ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانی و میزان (قوۀ اجرای عدل کامل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  131. «و بگو: «به تمام کتاب‌هایی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم»» سوره شوری، آیه ۱۵.
  132. «آیا آنها (آیینی) غیر از آیین خدا - که اسلام است - می‌طلبند، در حالی که تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ (فرمانِ) او تسلیم‌اند؛ و به سوی او بازگردانده می‌شوند؟!» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
  133. «در این هنگام، (یوسف) قبل از بارِ برادرش، به کاوش بارهای آنها [= سایر برادرانش] پرداخت؛ سپس آن را از بارِ برادرش [= بنیامین] بیرون آورد؛ این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم. او هرگز نمی‌توانست برادرش را مطابق قانون پادشاه (مصر) بگیرد» سوره یوسف، آیه ۷۶.
  134. «هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید؛ و نباید رأفت (و عاطفۀ بی‌جا) نسبت به آن دو شما را از (اجرای) قانون الهی مانع شود» سوره نور، آیه ۲.
  135. «آیا آنها غیر از او را ولی خود برگزیدند؟! درحالی‌که «ولی» فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده می‌کند، و اوست که بر هر چیزی تواناست * در هر چیز اختلاف کنید، حکم آن با خداست؛ این است خداوند، پروردگار من، بر او توکّل کرده‌ام و به سوی او باز می‌گردم!» سوره شوری، آیه ۹-۱۰.
  136. «آیینی را برای شما مقرر نمود که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: همان دین (خدا) را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید. و آنچه مشرکان را به آن دعوت می‌کنید [= توحید در اطاعت و فرمانبری] بر آنها گران است. خداوند هرکس را بخواهد برمی‌گزیند، و کسی را که توبه کند به سوی خویش هدایت می‌نماید» سوره شوری، آیه ۱۳.
  137. «پس تو نیز مردم را به همان دین فرابخوان و به همان گونه که دستور یافتی راه راست را در پیش گیر و از هوی و هوس‌های آنان پیروی مکن، و بگو: «به تمام کتاب‌هایی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ کردار ما از آنِ ماست و کردار شما از آنِ شما؛ خصومت شخصی در میان ما و شما نیست؛ و خداوند ما و شما را (در قیامت) جمع می‌کند، و بازگشت (همه) به سوی اوست» سوره شوری، آیه ۱۵.
  138. «خداوند کسی است که کتاب را بحق نازل کرد و میزان (قوۀ اجرای عدل کامل) را؛ تو چه می‌دانی شاید روز رستاخیز (و داوری خداوند) نزدیک باشد!» سوره شوری، آیه ۱۷.
  139. «آیا معبودانی دارند که بی‌اذن خداوند آیین و قانونی برای آنها مقرّر کرده‌اند؟! اگر وعده قطعی (الهی و اجل معینی) برای آنها نبود، در میانشان داوری می‌شد (و دستور عذاب صادر می‌گشت) و به یقین برای ستمکاران عذاب دردناکی است» سوره شوری، آیه ۲۱.
  140. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص ۱۳۰-۱۳۷.