پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۲: خط ۸۲:
{{اصلی|رحلت یا شهادت پیامبر خاتم}}
{{اصلی|رحلت یا شهادت پیامبر خاتم}}
*سرانجام [[پیامبر اسلام]]، پس از تعیین [[علی]]{{ع}} به عنوان [[جانشین]] خود، در [[غدیر خم]]، در [[۲۸ صفر]] سال ۱۱ [[هجری]] در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>ر.ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۰۱.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} آنگاه که آمادۀ تغسیل پیکر [[پاک]] [[پیامبر]] می‌شد، در وداعی سوزناک با آن [[حضرت]] فرمود: «[[پدر]] و مادرم فدای تو ای [[رسول خدا]]! با [[مرگ]] تو رشته‌ای پاره شد که در [[مرگ]] دیگران این‌گونه قطع نشد. با [[مرگ]] تو رشتۀ [[پیامبری]] و فرود آمدن [[پیام]] و [[اخبار]] آسمانی گسست. [[مصیبت]] تو، دیگر مصیبت‌دیدگان را به [[شکیبایی]] واداشت و همه را در [[مصیبت]] تو یکسان [[عزادار]] کرد. اگر به [[شکیبایی]] امر نمی‌کردی و از بی‌‎تابی [[نهی]] نمی‌فرمودی، آنقدر [[اشک]] می‌ریختم تا اشک‌هایم تمام شود و این درد جان‌کاه همیشه در من می‌ماند و اندوهم جاودانه می‌شد که همه اینها در مصیب تو ناچیز است! چه باید کرد که [[زندگی]] را دوباره نمی‌توان بازگرداند و [[مرگ]] را نمی‌شود [[مانع]] شد. [[پدر]] و مادرم فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و در خاطر خود نگه‌دار!»<ref>{{متن حدیث|بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّی صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّی صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلَّا لَکَ وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک}}؛‏ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵.</ref>.<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳-۶۷۴.</ref> [[مرقد مطهر]] پیامبر خاتم در [[مدینه]] ـ [[مسجد النبی]] ـ جای دارد و هر ساله [[زیارتگاه]] میلیون‌ها [[مسلمان]] است<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۷۶-۱۷۷.</ref>. او [[آخرین پیامبر]] و [[دین]] او [[کامل‌ترین]] [[دین]] بود. امروز بیش از ۱/۵ میلیارد نفر در سراسر [[جهان]] [[مسلمان]] و پیرو [[آیین]] اویند<ref>ر.ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۰۱.</ref>.
*سرانجام [[پیامبر اسلام]]، پس از تعیین [[علی]]{{ع}} به عنوان [[جانشین]] خود، در [[غدیر خم]]، در [[۲۸ صفر]] سال ۱۱ [[هجری]] در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>ر.ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۰۱.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} آنگاه که آمادۀ تغسیل پیکر [[پاک]] [[پیامبر]] می‌شد، در وداعی سوزناک با آن [[حضرت]] فرمود: «[[پدر]] و مادرم فدای تو ای [[رسول خدا]]! با [[مرگ]] تو رشته‌ای پاره شد که در [[مرگ]] دیگران این‌گونه قطع نشد. با [[مرگ]] تو رشتۀ [[پیامبری]] و فرود آمدن [[پیام]] و [[اخبار]] آسمانی گسست. [[مصیبت]] تو، دیگر مصیبت‌دیدگان را به [[شکیبایی]] واداشت و همه را در [[مصیبت]] تو یکسان [[عزادار]] کرد. اگر به [[شکیبایی]] امر نمی‌کردی و از بی‌‎تابی [[نهی]] نمی‌فرمودی، آنقدر [[اشک]] می‌ریختم تا اشک‌هایم تمام شود و این درد جان‌کاه همیشه در من می‌ماند و اندوهم جاودانه می‌شد که همه اینها در مصیب تو ناچیز است! چه باید کرد که [[زندگی]] را دوباره نمی‌توان بازگرداند و [[مرگ]] را نمی‌شود [[مانع]] شد. [[پدر]] و مادرم فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و در خاطر خود نگه‌دار!»<ref>{{متن حدیث|بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّی صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّی صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلَّا لَکَ وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک}}؛‏ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵.</ref>.<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳-۶۷۴.</ref> [[مرقد مطهر]] پیامبر خاتم در [[مدینه]] ـ [[مسجد النبی]] ـ جای دارد و هر ساله [[زیارتگاه]] میلیون‌ها [[مسلمان]] است<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۷۶-۱۷۷.</ref>. او [[آخرین پیامبر]] و [[دین]] او [[کامل‌ترین]] [[دین]] بود. امروز بیش از ۱/۵ میلیارد نفر در سراسر [[جهان]] [[مسلمان]] و پیرو [[آیین]] اویند<ref>ر.ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۰۱.</ref>.
==[[انحرافات]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}}
الف: موضع‌گیری‌های غیرمسئولانه بعضی [[اصحاب]]
پرسشی که همواره در طول [[تاریخ]] [[خودنمایی]] کرده این بوده است که با وجود اعلام [[جانشینی علی]]{{ع}} از سوی [[پیامبر]] و تأکید بر امر [[زعامت]] او در موقعیت‌های متعدّد، چه شد که پس از [[رحلت رسول اکرم]]، بعضی [[اصحاب]] [[فرمان الهی]] را نادیده گرفته، [[دست]] از [[علی]]{{ع}} برداشتند و از اطاعتش سرباز زدند و دیگری را به عنوان [[سرپرست]] [[امّت اسلامی]] [[انتخاب]] کردند؟ پاسخ این [[پرسش]] را میتوان از مراجعه به [[تاریخ اسلام]] و دقّت و نگرش در رویدادهای عصر [[نبی اکرم]]{{صل}} به روشنی در یافت. میان [[اصحاب]] افرادی بودند که هرگاه [[دستورات]] آن [[حضرت]] با [[خواسته‌ها]] و تمایلاتشان موافق نبود، در مقابل [[پیامبر]]{{صل}} میایستادند و [[حضرت]] برای انصراف از آن [[دستور]] زیر فشار قرار میدادند تا او را از اجرای برنامه‌های خود باز دارند و اگر موفق نمی‌شدند، [[زبان]] به [[اعتراض]] میگشودند. [[قرآن]] به آنان هشدار داده، میفرماید: {{متن قرآن|فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.</ref>. علاوه بر آنچه باید بررسی دقیقی از اوضاع [[اجتماعی]] بعد از [[پیامبر]] به عمل آید تا مشخّص شود چرا [[مسلمانان]] دچار [[انحراف]] شدند و و مسئله [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} به آن وضع بسیار رقّت‌آور و غیرقابل [[باور]] در آمد؟
ب: اوضاع [[اجتماعی]]
بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} [[جهان اسلام]] دچار [[انحرافات]] فراوان از جمله [[دیکتاتوری]] مطلق و [[استبداد]] شد. این جریان از آنجا شروع شد که اساس اتّخاذ [[تصمیم]] در دستگاه [[خلافت]] به جای “حقیقت” بر مبنای “مصلحت” واقع شد و تا مدّتی [[مقام]] [[مصلحت اسلام]] و [[مسلمانان]] محور تصمیم‌گیری‌ها بود، ولی در اواخر “مصلحت [[مقام]] خلافت” جایگزین “مصالح [[اسلام]] و مسلمانان” شد. [[خلافت]] بین “عثمان” و “علی{{ع}}” مردد شد. “عبدالرّحمن بن عوف” که [[رأی]] [[تعیین]] کننده را در [[اختیار]] داشت دست [[علی]] را دراز کرد و گفت: با تو [[بیعت]] میکنم مشروط بر این که با ما به [[سیرت]] [[خلیفه]] اوّل و دوّم [[رفتار]] کنی، [[علی]]{{ع}} فرمود: “فقط به روش [[رسول الله]] [[رفتار]] میکنم” پس عبدالرحمن قبول نکرد و....
واضح است که تفاوت میان روش [[رسول الله]]{{صل}} و روش [[شیخین]] از این جهت بود که آنان با [[اجتهاد]] و نظر خود و بر حسب [[صلاح]] وقت، در [[اجرای احکام]] [[خدا]] و [[سیرت]] [[رسول الله]] دخل و تصرّفاتی داشتند و این تصرّفات تنها منحصر به [[سیره عملی]] و طرز [[اداره امور]] مملکتی [[نبیّ]] اکرم نبود، بلکه به متن [[احکام]] و [[قوانین]] [[دینی]] نیز سرایت کرده بود. اکنون به عنوان نمونه به مواردی از میان صدها مورد اشاره می‌شود:
ج: [[تخلف]] از [[دستورات]] [[پیامبر]]{{صل}}
نادیده گرفتن امر [[پیامبر]]{{صل}} و ایستادن در مقابل نظرات [[حضرت]] از دوران حیاتش شروع شده بود. [[تاریخ]] موارد متعدّدی را در این زمینه [[ثبت]] کرده است؛ از جمله، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در روزهای آخر [[عمر]] سپاهی را به [[فرماندهی]] [[اسامة بن زید]] [[تجهیز]] کرده بود تا برای جبران [[جنگ موته]] به سر حد [[روم]] عزیمت کنند و به بعضی [[اصحاب]] از جمله [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] [[دستور]] داد در [[سپاه]] باشند؛ ولی آنان با [[فرمان]] صریح [[پیامبر]] [[مخالفت]] ورزیده، به [[مدینه]] بازگشتند<ref>سیرة ابن هشام، ج۴، ص۳۳۸.</ref>. [[پیامبر]] از زمزمه‌های [[مخالفت]] با [[نصب]] [[اسامه]] ناراحت شد و در خطابی به [[مردم]] فرمود: “ای [[مردم]]! چه سخنانی است که از شما درباره [[فرماندهی]] پدرش ([[زید بن حارث]]) [[اعتراض]] کردید...”<ref>طبقات ابن سعد، ج۴، ص۲۴۹.</ref>. بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نیز [[عمر]] نزد [[ابوبکر]] آمد و خواستار برکناری [[اسامه]] شد؛ ولیکن در اینجا مراد بعد از [[رحلت]] [[حضرت]] است:
د: عدم [[اجرای حدود الهی]]
[[خلیفه]] اوّل، [[خالد بن ولید]] [[صحابی]] را با عده‌ای به [[جنگ]] “مالک بن نویره” اعزام کرد. وی پس از رسیدن به محل اقامت او از راه [[حیله]] مالک را غافلگیر کرد و گردنش را زد و سپس هتک [[ناموس]] وی نمود! [[خلیفه]] پس از اطلاع از این جریان شوم آور، خالد را هیچ‌گونه مجازاتی نکرد، نه [[رجم]] کرد و نه [[قصاص]]. پس از اصراری که [[عمر]] در [[تنبیه]] خالد نشان داد، گفت: “من نمی‌توانم شمشیری از شمشیر‌های کشیده شده [[خدا]] را در نیام کنم”.
ه‍: [[تغییر]] [[متعه]] و مجلس [[طلاق]]
[[خلیفه]] دوّم بعضی از احکامی را که در زمان [[پیامبر]] [[حلال]] بود [[تحریم]] کرد؛ از جمله [[نکاح]] موقّت و [[عمره]] تمتّع. [[خلیفه]] دوّم میگوید: “هرگز مردی را که با زنی [[نکاح موقت]] کرده باشد، نمی‌آورند، مگر آنکه او را سنگ‌سار می‌کنم”<ref>طبقات ابن سعد، ج۴، ص۳۷۳.</ref>.
[[خلیفه]] خود اعتراف می‌کند: “سه چیز در زمان [[پیامبر]]{{صل}} [[حلال]] بود و من از آنها جلوگیری کرده، آنها را مجازات میکنم: [[متعه]] [[زنان]]، [[متعه حج]] و [[حی]] [[علی]] خیر العمل”<ref>الغدیر، ج۶، ص۲۳.</ref>.
در [[عهد]] [[رسول الله]] و در دوران [[خلافت ابوبکر]] و سه سال بعد از [[خلافت عمر]]، اگر کسی در یک مجلس [[همسر]] خود را سه بار [[طلاق]] میداد، یک [[طلاق]] محسوب میشد؛ امّا [[عمر]] گفت: اگر چنین طلاقی صورت گیرد، من آن را سه [[طلاق]] به حساب میآورم”<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۴.</ref>.
و: ایجاد [[اختلاف طبقاتی]]
[[خلیفه]] دوّم، در [[میزان]] سهمیه [[مسلمانان]] تفاوت قائل شد و [[سابقین در اسلام]] را بر غیر [[سابقین]] و [[قریش]] را بر غیر [[قریش]]، [[مهاجرین]] را بر [[انصار]] و [[عرب]] را بر [[عجم]] و [[مولی]] را بر زیردست، [[برتری]] بشخید<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۱.</ref>. وی در اواخر [[عمر]] خود به پیامد منفی عملکرد خویش پی برد و گفت: “اگر امسال زنده بمانم، [[مساوات]] را در [[جامعه اسلامی]] برقرار می‌کنم و [[تبعیض]] را از میان [[مردم]] میبرم و همانند [[رسول خدا]] و [[ابوبکر]] عمل خواهم کرد”<ref>تاریخ یعقوبی و....</ref>.
ز: عدم اجرای [[قصاص]]
وقتی [[غلام]] “مغیرة بن شعبه” - که [[ایرانی]] بود- [[خلیفه]] دوّم را به [[قتل]] رسانید، پسر [[خلیفه]]، هرمزان را- که یک شاهزاده تازه [[مسلمان]] [[ایرانی]] بود - به اتّهام تحریک کشتن پدرش به [[قتل]] رسانید، [[خلیفه]] سوّم از [[قصاص]] [[قاتل]] سرباز زد و در [[مقام]] اعتذار گفت: “دیروز پدرش را کشته‌اند، نمی‌توانم امروز خودش را بکشم”.
ح: تکمیل مصونیّت و خودمختاری [[خلفا]]
[[مقام خلافت]] آن روز هم صلاحیّت وضع و [[تغییر]] بعضی از اصول [[قانون]] اساسی و صلاحیّت وضع [[قوانین]] فرعی و هم صلاحیّت اجرای آنها را دارا بود. تنها کمبود، عدم مصونیّت اولیای امور بود؛ یعنی [[مقام خلافت]] و عمال او که همه [[صحابی]] بودند یک [[حکم]] غیر قابل [[انکار]] [[دینی]] لازم بود تا اولیای امور به واسطه آن یک نوع مصونیّت [[دینی]] داشته باشند و [[مردم]] [[حقّ]] هیچ‌گونه اعتراضی به [[اعمال]] و اقوال آنها را نداشته باشند.
این کمبود به واسطه روایتی که از [[پیامبر]] [[نقل]] کردند مرتفع شد و مضمون آن چنین بود: [[صحابه رسول الله]]{{صل}} “مجتهد” هستند و در نظر خود اگر مطابق واقع باشد، مأمورند و اگر [[خطا]] کنند نیز مأجور و معذورند و [[روایات]] دیگری نیز در [[فضایل]] [[صحابه]] [[نقل]] کردند که طبق آن [[صحابه پیامبر]]{{صل}} مغفور و معاف بودند و [[خدا]] از ایشان [[راضی]] بود و هر کار خوب و بد و [[طاعت]] و [[معصیت]] که به جا میآوردند هیچ گونه [[مؤاخذه]] [[الهی]] در کار نبود. این [[روایات]] [[سند]] رسمی معافیّت را به دست [[صحابه]] سپرد و [[آزادی]] نظر و عمل بی‌قید و شرط [[اصحاب]] را [[صد]] در [[صد]] تأمین کرد. نتیجه مستقیم خودمختاری و مصونیّت [[دینی]] که [[مقام خلافت]] به دست آورد این شد که امور [[دین]] و دنیای [[جامعه اسلامی]] به دست [[مقام خلافت]] سپرده شد و....


== عصر پیامبر خاتم==
== عصر پیامبر خاتم==
=== شرایط سیاسی و اجتماعی===
=== شرایط سیاسی و اجتماعی===
=== شرایط دینی و فرهنگی===
=== شرایط دینی و فرهنگی===
== شمایل و صفات ظاهری پیامبر خاتم==
== شمایل و صفات ظاهری پیامبر خاتم==
== نبوت و رسالت پیامبر خاتم==
== نبوت و رسالت پیامبر خاتم==

نسخهٔ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۵

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل پیامبر خاتم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

نام، کنیه و القاب پیامبر خاتم

تبار و خاندان پیامبر خاتم

پدر پیامبر خاتم

مادر پیامبر خاتم

برادران و خواهران پیامبر خاتم

همسران و کنیزان پیامبر خاتم

فرزندان و همسران فرزندان پیامبر خاتم

سرگذشت تاریخی پیامبر خاتم

پیامبر خاتم از ولادت تا بعثت

ازدواج پیامبر خاتم

پیامبر خاتم از بعثت تا هجرت

دعوت پنهانی پیامبر خاتم

هجرت به حبشه به دستور پیامبر(ص)

محاصره شعب ابی‌طالب

پیامبر خاتم از هجرت تا رحلت (یا شهادت)

هجرت به مدینه

اسلام در مدینه

رحلت یا شهادت پیامبر خاتم

==انحرافات پس از رحلت پیامبر(ص) الف: موضع‌گیری‌های غیرمسئولانه بعضی اصحاب پرسشی که همواره در طول تاریخ خودنمایی کرده این بوده است که با وجود اعلام جانشینی علی(ع) از سوی پیامبر و تأکید بر امر زعامت او در موقعیت‌های متعدّد، چه شد که پس از رحلت رسول اکرم، بعضی اصحاب فرمان الهی را نادیده گرفته، دست از علی(ع) برداشتند و از اطاعتش سرباز زدند و دیگری را به عنوان سرپرست امّت اسلامی انتخاب کردند؟ پاسخ این پرسش را میتوان از مراجعه به تاریخ اسلام و دقّت و نگرش در رویدادهای عصر نبی اکرم(ص) به روشنی در یافت. میان اصحاب افرادی بودند که هرگاه دستورات آن حضرت با خواسته‌ها و تمایلاتشان موافق نبود، در مقابل پیامبر(ص) میایستادند و حضرت برای انصراف از آن دستور زیر فشار قرار میدادند تا او را از اجرای برنامه‌های خود باز دارند و اگر موفق نمی‌شدند، زبان به اعتراض میگشودند. قرآن به آنان هشدار داده، میفرماید: ﴿فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۰۴]. علاوه بر آنچه باید بررسی دقیقی از اوضاع اجتماعی بعد از پیامبر به عمل آید تا مشخّص شود چرا مسلمانان دچار انحراف شدند و و مسئله جانشینی پیامبر(ص) به آن وضع بسیار رقّت‌آور و غیرقابل باور در آمد؟

ب: اوضاع اجتماعی بعد از رحلت پیامبر(ص) جهان اسلام دچار انحرافات فراوان از جمله دیکتاتوری مطلق و استبداد شد. این جریان از آنجا شروع شد که اساس اتّخاذ تصمیم در دستگاه خلافت به جای “حقیقت” بر مبنای “مصلحت” واقع شد و تا مدّتی مقام مصلحت اسلام و مسلمانان محور تصمیم‌گیری‌ها بود، ولی در اواخر “مصلحت مقام خلافت” جایگزین “مصالح اسلام و مسلمانان” شد. خلافت بین “عثمان” و “علی(ع)” مردد شد. “عبدالرّحمن بن عوف” که رأی تعیین کننده را در اختیار داشت دست علی را دراز کرد و گفت: با تو بیعت میکنم مشروط بر این که با ما به سیرت خلیفه اوّل و دوّم رفتار کنی، علی(ع) فرمود: “فقط به روش رسول الله رفتار میکنم” پس عبدالرحمن قبول نکرد و.... واضح است که تفاوت میان روش رسول الله(ص) و روش شیخین از این جهت بود که آنان با اجتهاد و نظر خود و بر حسب صلاح وقت، در اجرای احکام خدا و سیرت رسول الله دخل و تصرّفاتی داشتند و این تصرّفات تنها منحصر به سیره عملی و طرز اداره امور مملکتی نبیّ اکرم نبود، بلکه به متن احکام و قوانین دینی نیز سرایت کرده بود. اکنون به عنوان نمونه به مواردی از میان صدها مورد اشاره می‌شود: ج: تخلف از دستورات پیامبر(ص) نادیده گرفتن امر پیامبر(ص) و ایستادن در مقابل نظرات حضرت از دوران حیاتش شروع شده بود. تاریخ موارد متعدّدی را در این زمینه ثبت کرده است؛ از جمله، پیامبر اکرم(ص) در روزهای آخر عمر سپاهی را به فرماندهی اسامة بن زید تجهیز کرده بود تا برای جبران جنگ موته به سر حد روم عزیمت کنند و به بعضی اصحاب از جمله ابوبکر، عمر و عثمان دستور داد در سپاه باشند؛ ولی آنان با فرمان صریح پیامبر مخالفت ورزیده، به مدینه بازگشتند[۱۰۵]. پیامبر از زمزمه‌های مخالفت با نصب اسامه ناراحت شد و در خطابی به مردم فرمود: “ای مردم! چه سخنانی است که از شما درباره فرماندهی پدرش (زید بن حارث) اعتراض کردید...”[۱۰۶]. بعد از رحلت پیامبر(ص) نیز عمر نزد ابوبکر آمد و خواستار برکناری اسامه شد؛ ولیکن در اینجا مراد بعد از رحلت حضرت است: د: عدم اجرای حدود الهی خلیفه اوّل، خالد بن ولید صحابی را با عده‌ای به جنگ “مالک بن نویره” اعزام کرد. وی پس از رسیدن به محل اقامت او از راه حیله مالک را غافلگیر کرد و گردنش را زد و سپس هتک ناموس وی نمود! خلیفه پس از اطلاع از این جریان شوم آور، خالد را هیچ‌گونه مجازاتی نکرد، نه رجم کرد و نه قصاص. پس از اصراری که عمر در تنبیه خالد نشان داد، گفت: “من نمی‌توانم شمشیری از شمشیر‌های کشیده شده خدا را در نیام کنم”. ه‍: تغییر متعه و مجلس طلاق خلیفه دوّم بعضی از احکامی را که در زمان پیامبر حلال بود تحریم کرد؛ از جمله نکاح موقّت و عمره تمتّع. خلیفه دوّم میگوید: “هرگز مردی را که با زنی نکاح موقت کرده باشد، نمی‌آورند، مگر آنکه او را سنگ‌سار می‌کنم”[۱۰۷]. خلیفه خود اعتراف می‌کند: “سه چیز در زمان پیامبر(ص) حلال بود و من از آنها جلوگیری کرده، آنها را مجازات میکنم: متعه زنان، متعه حج و حی علی خیر العمل”[۱۰۸]. در عهد رسول الله و در دوران خلافت ابوبکر و سه سال بعد از خلافت عمر، اگر کسی در یک مجلس همسر خود را سه بار طلاق میداد، یک طلاق محسوب میشد؛ امّا عمر گفت: اگر چنین طلاقی صورت گیرد، من آن را سه طلاق به حساب میآورم”[۱۰۹]. و: ایجاد اختلاف طبقاتی خلیفه دوّم، در میزان سهمیه مسلمانان تفاوت قائل شد و سابقین در اسلام را بر غیر سابقین و قریش را بر غیر قریش، مهاجرین را بر انصار و عرب را بر عجم و مولی را بر زیردست، برتری بشخید[۱۱۰]. وی در اواخر عمر خود به پیامد منفی عملکرد خویش پی برد و گفت: “اگر امسال زنده بمانم، مساوات را در جامعه اسلامی برقرار می‌کنم و تبعیض را از میان مردم میبرم و همانند رسول خدا و ابوبکر عمل خواهم کرد”[۱۱۱].   ز: عدم اجرای قصاص وقتی غلام “مغیرة بن شعبه” - که ایرانی بود- خلیفه دوّم را به قتل رسانید، پسر خلیفه، هرمزان را- که یک شاهزاده تازه مسلمان ایرانی بود - به اتّهام تحریک کشتن پدرش به قتل رسانید، خلیفه سوّم از قصاص قاتل سرباز زد و در مقام اعتذار گفت: “دیروز پدرش را کشته‌اند، نمی‌توانم امروز خودش را بکشم”. ح: تکمیل مصونیّت و خودمختاری خلفا مقام خلافت آن روز هم صلاحیّت وضع و تغییر بعضی از اصول قانون اساسی و صلاحیّت وضع قوانین فرعی و هم صلاحیّت اجرای آنها را دارا بود. تنها کمبود، عدم مصونیّت اولیای امور بود؛ یعنی مقام خلافت و عمال او که همه صحابی بودند یک حکم غیر قابل انکار دینی لازم بود تا اولیای امور به واسطه آن یک نوع مصونیّت دینی داشته باشند و مردم حقّ هیچ‌گونه اعتراضی به اعمال و اقوال آنها را نداشته باشند. این کمبود به واسطه روایتی که از پیامبر نقل کردند مرتفع شد و مضمون آن چنین بود: صحابه رسول الله(ص) “مجتهد” هستند و در نظر خود اگر مطابق واقع باشد، مأمورند و اگر خطا کنند نیز مأجور و معذورند و روایات دیگری نیز در فضایل صحابه نقل کردند که طبق آن صحابه پیامبر(ص) مغفور و معاف بودند و خدا از ایشان راضی بود و هر کار خوب و بد و طاعت و معصیت که به جا میآوردند هیچ گونه مؤاخذه الهی در کار نبود. این روایات سند رسمی معافیّت را به دست صحابه سپرد و آزادی نظر و عمل بی‌قید و شرط اصحاب را صد در صد تأمین کرد. نتیجه مستقیم خودمختاری و مصونیّت دینی که مقام خلافت به دست آورد این شد که امور دین و دنیای جامعه اسلامی به دست مقام خلافت سپرده شد و....

عصر پیامبر خاتم

شرایط سیاسی و اجتماعی

شرایط دینی و فرهنگی

شمایل و صفات ظاهری پیامبر خاتم

نبوت و رسالت پیامبر خاتم

امامت و ولایت پیامبر خاتم

نصب الهی پیامبر خاتم به نبوت و امامت

صفات نبوت در پیامبر خاتم

صفات امامت در پیامبر خاتم

علم لدنی پیامبر خاتم

عصمت پیامبر خاتم

افضلیت پیامبر خاتم

فضایل و مناقب پیامبر خاتم

پیامبر خاتم در قرآن

پیامبر خاتم در حدیث

معجزه‌ها و کرامت‌های پیامبر خاتم

دیدگاه‌هایی درباره شخصیت پیامبر خاتم

سیره پیامبر خاتم

سیره عبادی پیامبر خاتم

سیره عرفانی پیامبر خاتم

سیره اخلاقی پیامبر خاتم

سیره علمی پیامبر خاتم

سیره تبلیغی پیامبر خاتم

سیره تربیتی پیامبر خاتم

سیره خانوادگی پیامبر خاتم

سیره اجتماعی پیامبر خاتم

سیره سیاسی پیامبر خاتم

سیره اقتصادی پیامبر خاتم

سیره قضایی پیامبر خاتم

سیره نظامی و جنگی پیامبر خاتم

نقش‌های ویژه پیامبر خاتم

یاران و شاگردان پیامبر خاتم

مخالفت و دشمنی با پیامبر خاتم

مظلومیت پیامبر خاتم

اذیت و آزار پیامبر خاتم

وصیت پیامبر خاتم

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۱.
  2. ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۱.
  3. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۹.
  4. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص۱۷۵.
  5. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۶۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۴.
  6. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۲؛ شیخ مفید، مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، ص۵۰.
  7. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۸.
  8. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۰.
  9. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۴؛ ابو الفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷.
  10. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۱.
  11. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۲؛ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۶۶.
  12. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۲؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الأشراف، ج۱، ص۵۸.
  13. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۱-۱۲.
  14. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۴، ص۳۸۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایة، ج۶ ص۲۸۶.
  15. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و المتاع، ج۱، ص۱۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷.
  16. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۲؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۸۶.
  17. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۳.
  18. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲.
  19. نهج البلاغه، خطبه‌های ۲۶، ۸۸، ۹۴، ۱۰۳ و ۱۸۷.
  20. ر.ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۶۷۱.
  21. بحارالانوار، ج ۱۵، ص۴۰۶.
  22. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۵؛ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.
  23. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.
  24. نهج البلاغه‌، خ ۲۳۴.
  25. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۶.
  26. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲.
  27. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶ ص۳۹۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۴.
  28. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
  29. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۱۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۰۵.
  30. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲.
  31. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۸۴.
  32. ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۱۹۷.
  33. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳.
  34. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۶-۱۷۷؛ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ص۲۱۱ - ۲۲۰
  35. ر.ک. بیابانی اسکویی، محمد،؟؟
  36. ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی؟؟
  37. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ«و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸ و ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
  38. «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً ص نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ مُهَيْمِناً عَلَى الْمُرْسَلِين‏»؛ نهج البلاغه، نامه ۶۲
  39. ر.ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۶۷۳.
  40. ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  41. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۵؛ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۲۱.
  42. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۱۴۷.
  43. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۷۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۵.
  44. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الأطهار، ج۹، ص۳۰۲؛ جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ج۲، ص۲۴۴؛ شیخ مفید، مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، ص۵۹.
  45. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۴؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۹.
  46. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۲۷۹؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۰.
  47. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۳.
  48. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۳۲۲.
  49. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳-۱۴.
  50. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۵؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۵.
  51. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۶؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۶.
  52. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۶؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۶.
  53. ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص۳۸۱.
  54. ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵.
  55. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۴.
  56. «ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۱۰.
  57. «و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را می‌شنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و می‌گویند بی‌گمان او دیوانه است» سوره قلم، آیه ۵۱.
  58. «و چون آیات ما بر آنان خوانده می‌شد می‌گفتند: شنیدیم و اگر می‌خواستیم مانند آن می‌گفتیم؛ این (آیات) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره انفال، آیه ۳۱.
  59. «چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۵.
  60. «و با خداوند، خدایی دیگر منهید که من از سوی او برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم بدین‌گونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است» سوره ذاریات، آیه ۵۱-۵۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۳.
  61. عبدالرحمن سهیلی، روض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۳، ص۲۸۹؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۳۵۸.
  62. ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۷.
  63. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۵.
  64. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۳۷؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۱۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۱۱۵.
  65. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۳۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۱۶.
  66. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۳۷؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۱۵.
  67. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۵؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۰۱.
  68. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۵.
  69. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۴۶۲.
  70. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.
  71. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۶.
  72. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۵.
  73. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۳؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۴۵.
  74. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  75. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۵.
  76. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴.
  77. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۵.
  78. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۶؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۳۱.
  79. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۶.
  80. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۶-۱۷۷.
  81. ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۱.
  82. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۶-۱۷۷.
  83. ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۱.
  84. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۳.
  85. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۳؛ صالحی، محمد یوسف، سبل الهدی و رشاد فی سیرة خیر العباد، ج۴، ص۲۳۱.
  86. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۴.
  87. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۹۷-۱۹۹.
  88. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۸.
  89. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، ج۱، ص۵۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۵۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۴۳۴.
  90. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۶۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۳۵۰.
  91. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۹.
  92. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۴۵۴.
  93. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۱۴۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۴۰.
  94. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۶۹؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۴۶۸.
  95. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۷.
  96. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۳۷۱-۳۷۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲.
  97. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۵۱-۵۲.
  98. ابراهیمی، زینب، گاه‌شمار، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۸.
  99. ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۱.
  100. «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّی صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّی صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلَّا لَکَ وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک»؛‏ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵.
  101. ر.ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۶۷۳-۶۷۴.
  102. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۶-۱۷۷.
  103. ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۱.
  104. «پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.
  105. سیرة ابن هشام، ج۴، ص۳۳۸.
  106. طبقات ابن سعد، ج۴، ص۲۴۹.
  107. طبقات ابن سعد، ج۴، ص۳۷۳.
  108. الغدیر، ج۶، ص۲۳.
  109. صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۴.
  110. شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۱.
  111. تاریخ یعقوبی و....
  112. ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  113. نهج البلاغه، خطبه‌های ۷۱، ۹۳، ۹۵، ۱۰۴ و ۱۰۷.
  114. ر.ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۶۷۱-۶۷۲.
  115. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۷.
  116. ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۱.