مکه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مکه
تصویر قدیمی مکه

مکه شهری است خشک در وسط انبوهی از کوه‌ها و سنگلاخ‌ها در کشور شبه جزیره عربستان. این شهر زادگاه پیامبر خدا (ص) و محل برانگیخته شدن ایشان به رسالت است. مردم مکه، همواره بر آیین ابراهیم (ع) بودند تا اینکه از زمان عمرو بن لحی، امیر خزاعی مکه، بت‌پرست شدند. بعد از اسلام این شهر در سال هشتم هجری توسط مسلمانان فتح شد. شهر مکه در آخرالزمان شاهد حوادث بسیاری خواهد بود که به فراوانی در احادیث ملاحم و فتن و احادیث آخرالزمان از آن یاد شده است.

مقدمه

مکه زادگاه پیامبر خدا (ص) و محل برانگیخته شدن ایشان به رسالت است. مکه شهری است خشک که در وسط انبوهی از کوه‌ها و سنگلاخ‌ها قرار گرفته و هوای آن بسیار گرم است. از زمانی که حضرت ابراهیم (ع) فرزندش اسماعیل و همسرش هاجر را به این سرزمین آورد و به اعجاز الهی چشمه زمزم در آنجا جوشید، به تدریج اقوام و قبایلی به این منطقه آمدند و مکه که خانه خدا و مسجدالحرام در آنجاست، رونق و شهرت یافت. مکه امروز، شهری بزرگ و مدرن است و همه ساله در ایام حج و در طول سال، پذیرای میلیون‌ها زائر، از جهان اسلام است که برای ادای مناسک حج و عمره به این شهر می‌آیند. پرجمعیت‌ترین شهر حجاز است، با ارتفاعی حدود ۳۰۰ متر از سطح دریا[۱].

مکه در عرض جغرافیایی ۳۳ درجه و ۲۸ دقیقه و طول ۴۹ درجه قرار دارد. این شهر، جزئی از هلالی منطقه تهامه و ارتفاع آن از سطح دریا، حدود ۳۳۰ متر است. شهر مکه در درّه‌ای تنگ و هلالی شکل پیرامون خانه کعبه[۲]، در میان دو کوه ابوقبیس و قیقعان واقع شده است. هوای این دره به واسطه احاطه کوه‌ها، بسیار گرم و خشک است[۳].

جامعه‌شناختی این شهر در سال‌های منتهی به ظهور پیامبر رحمت (ص)، می‌تواند به درک بیشتر و بهتر ما از اسلام کمک کند. مکه از آب سطحی برخوردار نیست و آب شرب آن فقط از چاه‌ها تأمین می‌شود که از باران‌های زمستان و بهار، مایه می‌گیرند. این باران‌ها گاه به صورت رگبارهای شدیدی در می‌آیند که به فاصله چند لحظه، سیلاب‌های عظیمی را تشکیل می‌دهند. این سیلاب‌ها از کوه‌های اطراف به سمت دره (مکه) سرازیر می‌شوند و شهر را به خرابی تهدید می‌کنند[۴].[۵]

دلیل نامگذاری

در علت نام‌گذاری مکه به این نام (بین عالمان و مؤرخان) اختلاف است. گفته می‌شود این نام، برگرفته است از: تمکّ الجبارین (تمک اعناق الجباره)[۶]؛ "ستمگران و فاجران را می‌بلعد و از بین می‌برد"[۷]. همچنین گفته‌اند: "برای اینکه مردم را به خود جذب می‌کند"[۸] و نیز گفته شده است: این شهر را از این لحاظ، مکه نامیده‌اند که جای کم‌آبی است و گویا زمین آن، آبش را مکیده است[۹].

عده‌ای مکه را مترادف کلمه بکه به معنای ازدحام دانسته‌اند و علت نام‌گذاری‌اش را در این بیان کرده‌اند که مردم، هنگام حج در آن ازدحام می‌کنند[۱۰].[۱۱]

نام‌های مکه

  1. ام الصفا: از نام‌های مکه است، چون برای کسانی که با خلوص فریضه حج می‌کنند، گشایش خاطر و صفا حاصل می‌شود[۱۲].
  2. اُمّ راحم: از نام‌های مکه است[۱۳].
  3. اُمّ رُحم: از نام‌های مکه است. مکه امّ رُحم نامیده شد. چون هرگاه افراد، مجاور مکه می‌شدند، مورد رحمت قرار می‌گرفتند. مکه امّ رحم است یعنی اصل و ریشه رحمت است. ابن منظور در لسان العرب آورده است: اُمّ رُحم همان مکه است و «المرحومه» از نام‌های مدینه پیامبر(ص) است[۱۴].
  4. اُمّ رحمان: یکی از نام‌های مکه است[۱۵].
  5. أمّ رحمه: از نام‌های مکه است[۱۶].
  6. أمّ روح: یکی از نام‌های مکه است[۱۷].
  7. أمّ زُحم: یکی از نام‌های مکه است[۱۸].
  8. اُم صبح: یکی از نام‌های مکه است[۱۹].
  9. اُم صُحّ: از نام‌های مکه است[۲۰].
  10. اُمّ کوثی: یکی از نام‌های مکه است[۲۱].
  11. اَمینه: از اسامی مکه است. چون مطلع وجود حضرت نبی امین است[۲۲].
  12. باسته: از نام‌های مکه است[۲۳].
  13. باسّه: یکی از نام‌های مکه است[۲۴]، به معنای در هم شکننده. چون در عهد عَمالیق و جُرهُم، جبارانی در مکه فرود آمدند و هر کدام از آنان که قصد سویی نسبت به بیت الحرم کرد خداوند او را نابود ساخت.
  14. بسّاسه: از نام‌های مکه است. مکه بساسه نامیده می‌شود زیرا هنگامی که در آن ستم می‌کردند، نابود و هلاک‌شان می‌کرد. معاویه بن عمار از امام صادق(ع) نقل می‌کند که: از نام‌های مکه بساسه [یعنی نابود کننده] است، چون مردم وقتی در مکه ظلم می‌کردند. آنان را بیرون می‌کرد و هلاک می‌ساخت[۲۵]. مانند اصحاب فیل و بعضی را آگاه می‌کرد مانند تبع اول.
  15. بکه: این نام در قرآن کریم یک بار آمده است. ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۲۶]. عده‌ای بکه را همان مکه دانسته‌اند که (م) آن تبدیل به (ب) شده و از لحاظ مفهوم به یک معنا هستند، ولی عده‌ای تفاوت اندکی بر آن دو قائل شده‌اند، به این صورت که مسجدالحرام یا کعبه را بکّه و نام شهر یعنی تمامی شهر را مکّه دانسته‌اند[۲۷].امام باقر(ع) فرمود: بکّه نامیده شده از این جهت که مردم در آن به بکاء و گریه مشغول می‌شوند[۲۸]. امام کاظم(ع) در پاسخ برادرش علی بن جعفر که پرسید چرا مکه را بکه می‌گویند؟ فرمود: چون مردم یکدیگر را در مسجدالحرام پیرامون کعبه با دستان‌شان هُل می‌دهند[۲۹].[۳۰]
  16. بَلَد: از نام‌های مکه است. مراد از بلد در آیه شریفه ﴿لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ[۳۱]مکه مکرمه است که خداوند به آن سوگند یاد کرده است. چون دوبار این نام در این سوره تکرارشده، به «سورة البلد» نامیده شده است[۳۲]. در دعای حضرت ابراهیم(ع) این نام نیز آمده است: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا[۳۳]یکی از نام‌های مدینه منوره است، که در قرآن نیز آمده[۳۴].
  17. بلد الامین: یکی از نام‌های مکه «بلدالامین» است که قرآن در سوره «تین» به آن اشاره دارد: ﴿وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ * وَطُورِ سِينِينَ * وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ[۳۵]. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) می‌خوانیم «تین» مدینه است، و ﴿الزَّيْتُونِ بیت‌المقدس و ﴿طُورِ سِينِينَ، کوفه و ﴿وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ، مکه[۳۶]. مرحوم علامه طباطبائی حدیثی را از کتاب «در المنثور» نقل می‌کند که: «سئل النبي(ص) عن البلد الامين فقال: مكة»؛ پیامبر(ص) در مورد این که مراد از بلدالامین چیست؟ فرمودند: منظور مکه است[۳۷]. این که چرا به این سرزمین «بلد الأمین» می‌گویند، احتمالاتی ذکر شده است: احتمال اول: شهر مکه حرم خداست و هر کس که در حرم بمیرد، خداوند او را در روز قیامت از وحشت و ترس در آن روز، در امان قرار می‌دهد. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که به ابوذر فرمودند: «مَنْ مَاتَ فِي حَرَمِ اللَّهِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ»[۳۸] و در روایت دیگری فرموده است:«مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ هَذَيْنِ الْحَرَمَيْنِ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ(ص) بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الْآمِنِينَ‌»[۳۹]. احتمال دوم: مکه جزء حرمخداستو هر کس در حرم خدا وارد شود، امنیت دارد و لذامکه را (البلد الامین) نامیده‌اند، قرآن مجید در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا[۴۰]. به هر ﴿هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ[۴۱]مسلماً اشاره به سرزمین مکه دارد، سرزمینی که حتی در عصر جاهلیت به عنوان منطقه امن و حرم خدا شمرده می‌شد، و کسی در آنجا حق تعرض به دیگری را نداشت، حتی مجرمان و قاتلان وقتی به آن سرزمین می‌رسیدند در امنیت بودند. این سرزمین در اسلام اهمیت فوق‌العاده‌ای یافته، حتی حیوانات، درختان و پرندگان آن از امنیت برخوردارند تا چه رسد به انسان‌ها[۴۲].
  18. بلد الحرام: یکی از نام‌های مکه است[۴۳]
  19. بلد الله: یکی از نام‌های مکه است[۴۴].
  20. بَلَد المرزوقَه: مکه را می‌گویند: چون حضرت ابراهیم(ع) اهل مکه را دعا کرد به ﴿وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ[۴۵][۴۶].[۴۷]
  21. بَلَدة: یکی از نام‌های مکه است[۴۸]. این نام در آیه ۹۱ سوره مبارکه نمل هم آمده است.
  22. بیت الدعا: مکه معظمه را می‌گویند.
  23. بیت العروس: کنایه از مکه معظمه است[۴۹].
  24. بیت المحرم: از نام‌های مکه است. برگرفته از سخنان ابراهیم خلیل(ع) است که خداوند حکایت فرموده است، ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ[۵۰].
  25. بَیّنَه: یکی از نام‌های مکه است[۵۱] همچنین از نام‌های کعبه است و اعراب بسیار «برب هذه البینه» قسم می‌خوردند.
  26. حاطِمه: از نام‌های مکّه است[۵۲]. از آن جهت که هر کس به آن اهانت کند را درهم می‌شکند؛ لذا اصحاب فیل را که قصد نابودی اصل کعبه را داشت با اعجاز غیبی به هلاکت نشاند.
  27. حرم الله: یکی از نام‌های مکه است[۵۳]. به گرداگرد خانه کعبه نیز می‌گویند.
  28. حرم اَمن: شهرت مکه است[۵۴].
  29. حَرام: از اسامی مکه است[۵۵].
  30. حُرمة: یکی از نام‌های مکّه است[۵۶].
  31. خاتون خیاب: مکه معظمه را گفته‌اند[۵۷].
  32. خاتون عرب: کنایه از مکه معظمه است[۵۸].
  33. خاتون کائنات: به مکه مکرمه و کعبه معظمه اطلاق می‌شود[۵۹].
  34. رأس: از نام‌های مکه است[۶۰]. چون از جهت شرافت مانند سر انسان است و در وسط دنیا واقع است. یا شریف‌ترین نقطه زمین است یا آنکه نسبت به آسمان از سایر بلاد پیش‌تر خلق شده است.
  35. رتّاج: یکی از نام‌های مکه است[۶۱]. به معنای باب عظیم.
  36. رحم: از اسامی مکه است[۶۲].
  37. ساقّ: از نام‌های مکه است[۶۳].
  38. سَبُّوحه: از نام‌های مکه است[۶۴]. و اسم دره‌ای است در نزدیک جبل الرحمة.
  39. سلام: یکی از نام‌های مکه است[۶۵]. چون مرکز امنیت و آرامش است.
  40. سَیل: یکی از نام‌های مکه است[۶۶].
  41. شباشعه: از نام‌های مکه است[۶۷].
  42. صلاح: از نام‌های مکه است[۶۸].
  43. طیّبه: یکی از نام‌های مکه و همچنین مدینه منوره است، که در تورات هم آمده[۶۹].
  44. عاقَر: از اسامی مکه است[۷۰].
  45. عذراء: از نام‌های مکه است[۷۱]. همچنین یکی از نام‌های مدینه منوره است، که در تورات هم آمده[۷۲].
  46. عُرُش: یکی از نام‌های مکه است[۷۳].
  47. عَرش الله: از نام‌های مکه است[۷۴].
  48. عَروش: یکی از نام‌های مکه است[۷۵]. به خانه‌های مکه هم می‌گویند.
  49. عَروض:یکی از نام‌های مکه و مدینه است. همچنین یکی از نواحی شش‌گانه جزیرةالعرب است. بخش وسیعی از جزیرةالعرب را که در ناحیه شرقی آن قرار دارد اصطلاحاً عروض می‌نامند. مهم‌ترین شهرهای منطقه شرقی، شهرهای احساء و قطیف است که مرکز شیعیان عربستان می‌باشد. در حاشیه شرقی و جنوب شرقی جزیره، کشورهای قطر، بحرین و عمان قرار دارند[۷۶].
  50. عَریش: یکی از نام‌های مکه است[۷۷]. به خانه‌های مکه هم اطلاق می‌شود.
  51. غاشه: از نام‌های مکه است.
  52. فاران: یکی از نام‌های مکه است[۷۸].
  53. قادس: از نام‌های مکه است[۷۹]. برخی آن را از نام‌های کعبه ذکر کرده‌اند.
  54. قادِسِه: مکه را می‌گویند چون گناهان را پاک می‌کند[۸۰].
  55. قادسیّه: یکی از نام‌های مکه است[۸۱]، به علت واقع بودن در ارض مقدس.
  56. قریه: یکی از نام‌های مکه است[۸۲] و در حدیث بر مدینه اطلاق شده است.
  57. قریه الحُمس: یکی از نام‌های مکه است[۸۳]، به علت آن که قریش (حمس) در این شهر سکونت داشتند.
  58. کبیره: از نام‌های مکه مکرمه است[۸۴].
  59. کوثی: از نام‌های مکه است[۸۵]. همچنین نام محلی است در مکه، نام منطقه‌ای است در قعیقعان، نام کوهی است در سرزمین منی.
  60. کویساء: یکی از نام‌هایی است که برای مکه ذکر شده است. این نام را ابوالقاسم سحاب در کتابی که درباره حج نوشته، آورده است. البته برخی آن را «کریساءِ» نقل کرده‌اند[۸۶].
  61. ماحی: از نام‌های مکه است[۸۷].

اوضاع سیاسی ـ اجتماعی

در مکه نیز چونان دیگر نقاط شبه جزیره عربستان، اساس اجتماع بر نظام قبیلگی استوار بود. قریش در مکه با تیره‌ها و طوایفش، عمده ساکنان این شهر را تشکیل می‌دادند. همسایگی خانه خدا باعث حرمتشان نزد عموم قبایل عرب می‌شد و به آنان چنان امنیتی بخشیده بود که دیگر قبایل را از آن بهره‌ای نبود[۸۸]. مردم عرب قریش را، به دیده احترام و بزرگی می‌نگریستند و نزدشان به بسیاری از اختلافات خاتمه می‌دادند[۸۹].[۹۰]

دین مردم مکه

مردم مکه، همواره بر آیین ابراهیم (ع) بودند تا اینکه از زمان عمرو بن لحی، امیر خزاعی مکه، بت‌پرست شدند[۹۱]. از آن پس، دین ابراهیم (ع) از میان غالب مردم مکه رخت بربست و جز در امور حج، اثری از آن باقی نماند. عزی، هبل، أساف، نائله و مناة از بت‌های معروف قریش به شمار می‌آمدند[۹۲].

تحمس[۹۳] و سخت‌گیری قریش در امر دین نیز از دیگر خصیصه‌های بارز دینی در مکه بر شمرده می‌شد؛ از این‌رو به قریش "حمس" (بدعت‌گذار) اطلاق می‌شد[۹۴]. آنان ساکنان خارج از حرم را وادار می‌کردند که غذای خود را وارد حرم نکنند، بلکه باید از غذای اهل آنجا استفاده می‌کردند و در موقع طواف باید از لباس‌های مردم مکه که لباس ملی و قومی بود، بهره بگیرند؛ اگر هم کسی توانایی خریدش را نداشت، می‌بایست برهنه طواف کند[۹۵]. با این حال، مکه از خداپرستانی که از پرستش بتان، سر باز زده بودند و حنیفی یا نصرانی شده بودند، خالی نبود. در بین قریش، به ویژه در طایفه بنی‌هاشم، آیین حنیف ابراهیم (ع) پیروانی داشت[۹۶].

بت‌پرستی در مکه

از زمان بنای کعبه به دست حضرت ابراهیم(ع)، در جزیرةالعرب، آیین توحیدی و دین حنیف رواج یافته و حضرت اسماعیل(ع) نیز آن را تداوم بخشیده‌اند. مردم آن عصر تقدس و احترام ویژه‌ای نسبت به کعبه قایل بوده و هنگامی که کسانی از آنان به سفر رفته و یا مهاجرت می‌کردند، قطعه‌ای از سنگ‌های کعبه یا حرم را همراه خود برده و به آن تبرک می‌جستند. آنان در هر مکانی که ساکن می‌شدند آن قطعه از سنگ را برای بزرگداشت کعبه نزد خود حفظ کرده و محترم می‌داشتند. دیری نپایید که این سنگ‌ها را تراشیده و به اشکال و صور مختلفی درآوردند. به این صورت بت‌پرستی در شبه جزیره رواج یافت. آغاز بت‌پرستی را باید از زمان تسلط قبیله «خزاعه» بر مکه و تبعید «جُرهمیان» دانست. جرهمیان منسوب به «جرهم بن قحطان» بوده‌اند که از جنوب شبه جزیره به این مکان آمدند. حضرت اسماعیل(ع) با یکی از دختران آنان ازدواج کرده و فرزندانی از ایشان به جا گذاشت. با تسلط «عمرو بن لحی خزاعی» بر مکه، برای نخستین بار آیین بت‌پرستی رواج یافت. وی طی مسافرتی به سرزمین «بَلقاء» در شام، بت‌پرستان «عمالقه» را دیده و از آنان بتی تقاضا کرد. ایشان نیز «هُبل» را به وی تقدیم داشتند. وی آن را به مکه آورده و مردم را به پرستش هبل وادار کرد. بر اساس گفته پیامبر(ص)، عمرو بن لحی نخستین کسی بود که دین حضرت ابراهیم(ع) را تغییر داده و بت‌ها را به پای داشت[۹۷]. از این زمان هر قبیله و یا حتی هر خانواده‌ای برای خود بت‌هایی از سنگ می‌ساخت که به آن «وثن» و در مجموع «اوثان» گفته می‌شود و نیز بت‌هایی نیز از «چوب یا طلا و نقره» می‌ساختند که به آن «صنم» و جمع آن «اصنام» گویند. بعضی از بت‌ها میان چند خانواده و یا حتی چند قبیله مشترک بود.

بت «لات» از معروف‌ترین آنها تا هنگام ظهور اسلام بوده است. این بت به صورت سنگی چهارگوش سفید و مظهر انسان بود. مردم «ثقیف» گرد این بت، خانه‌ای ساخته بودند که همانند کعبه مکعب و مرتفع بود و همانند کعبه آن را پوشانیده و اطراف آن را حرم و محل طواف قرار بودند. پرده‌داری این بت‌کده با «آل ابی العاص بن ابی یسار» بوده و قریش نیز آن را محترم می‌داشتند[۹۸]. مکان خانه لات در زیر مأذنه کنونی مسجد «طائف» بود که مسلمانان پس از خراب کردن آن بتخانه، مسجدی بنا نهادند. آن مسجد هم اکنون نیز موجود است. بت «مناة» از دیگر بت‌های مشهور عرب بود که قبیله «اوس و خزرج» در یثرب آن را می‌پرستیدند. معروف‌ترین بت‌های قریش و بنی‌کنانه «عُزی و هُبل» نام داشت. در قرآن کریم اسامی بت‌های «لات، مناة و عزّی»[۹۹] و نیز بت‌هایی چون «یعوق یغوث، ود، سواع و نسر» که مورد پرستش قوم نوح بوده، ذکر شده‌اند[۱۰۰]. بت «اساف» بر رکن آغازین طواف و بت «نائله»[۱۰۱] بر رکن پایانی آن و نیز «مجاور الریح» بر کوه صفا و «مطعم الطیر» بر کوه مروه قرار داشته است. بت‌های معروف دیگر عبارت بودند از: «عمیانس، سعد، صم دوس، نسب دوس، ذوالخلصه، فلس، رضاء، المستوغر[۱۰۲]. هنگام ظهور اسلام نیز ۳۶۰ بت در داخل کعبه و ده‌ها بت نیز بین صفا و مروه نصب بود که رسول خدا(ص) با فتح مکه (سال هشتم هجری) وارد کعبه شده و پاهای مبارک خود را بر شانه علی(ع) گذاشتند و تمام بت‌ها را در هم شکستند. دیری نپایید با انجام سریه‌هایی به نقاط مختلف، شبه جزیره را از لوث وجود هر گونه بت‌پرستی و مظاهر شرک پیراستند. به رغم ترویج آیین بت‌پرستی در جزیرةالعرب، کماکان بعضی از آداب و رسوم دین حنیف یعنی بزرگداشت کعبه، طواف بیت، انجام حج در ماه‌های حرام و نیز انجام عمره، وقوف در عرفات، مزدلفه، قربانی و هدی شتران، تلبیه حج با آمیزه‌ای از شرک به اجرا در می‌آمد. برای نمونه به تلبیه قبایل کنانه و قریش در هنگام محرم شدن اشاره می‌گردد که می‌گفتند: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ‌، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ إِلَّا شَرِيكٌ هُوَ لَكَ تَمْلِكُهُ وَ مَا مَلَكَ».

باید افزود که هر یک از قبایل برای خود تلبیه مخصوص داشته‌اند[۱۰۳]. هنگامی که اسلام ظهور یافت، حج را جلوه‌ای دیگر بخشید و آن را از هر گونه شرک و عادات جاهلی و امتیازات نابایسته که در دست اهل «حُمس»[۱۰۴] قرار داشته پیراست و آن را به عبادتی خاص برای خداوند یکتا تبدیل فرمود.[۱۰۵]

فتح مکه

فتح مکه در پی آن روی داد که بر اساس "پیمان حدیبیهمسلمانان و کفار نباید علیه یکدیگر تحرکات نظامی می‌کردند و یا هم‌پیمانان خود را ضد هم‌پیمانان طرف مقابل به نبرد وا می‌داشتند و یا آنان را در نبرد، یاری می‌رساندند؛ اما قریش با تجهیز "بنوبکر" ـ که با آنان هم‌پیمان بودند ـ علیه قبیله "خزاعه" که با مسلمانان هم‌پیمان بودند و حتی با شرکت شبانه در نبرد علیه آنان، عملاً قرارداد حدیبیه را نقض کردند[۱۰۶].

زیارت مکه

مکه، سرزمین برگزیده خداوند است و موردنظر و توجه پروردگار. سرزمین عرفان و معنویت و توحید است، خاستگاه اسلام است، تربت منتخب آفریدگار است و زیارت این دیار، قدم نهادن و رفتن و دیدن و فیض بردن از جاهایی است که مورد عنایت خاصّ خداست. امام صادق (ع) فرموده است: "محبوب‌ترین زمین نزد خدا، مکه است. نزد خداوند هیچ خاکی محبوب‌تر از خاکش و هیچ سنگی گرامی‌تر از سنگش و هیچ درختی محبوب‌تر از درخت مکه و هیچ کوهی محبوب‌تر از کوه‌هایش و هیچ آبی محبوب‌تر از آب مکه نیست"[۱۰۷]. در ارزش زیارت مکه همین بس که ایام پربرکت و سراسر خیر حج، آنقدر سازنده و پربار و پربهاست که در حدیثی از امام باقر (ع) حتی خواب در مکه، همچون تلاش و فعالیت در شهرهای دیگر و سجود در مکه، همچون به خون غلطیدن و شهادت در راه خدا به حساب آمده است[۱۰۸]. ارزش و قداست این خاک، به خاطر انتساب به پروردگار است و برگزیدگی این تربت، به خاطر معنویات و خاطرات مقدس این مهد وحی و کانون رسالت و توحید است.

مرحوم علامه امینی، در ردّ نظریه کسانی که به این‌گونه امور و تبرک جستن‌ها و ارزش قائل شدن‌ها ایراد می‌‌گیرند، بحث و بیان مفصّلی دارد که در جایی چنین می‌گوید: "... همچنان که اراضی و میدان‌ها و خانه‌ها و ادارات رسمی و دولتی که به نحوی منتسب به حکومت‌هاست، احکام و مقررّات ویژه‌ای دارد که مردم، ملزم به رعایت آن و اجرای قوانین مربوط به آن هستند، همچنین زمین‌ها و بناها و سرزمین‌های منسوب به خداوند هم شئون خاص و احکام و مقررات ویژه و لوازم و روابطی دارد که حتمی است و آن کس که تسلیم پروردگار باشد و در لوای توحید و زیر سایه اسلام زندگی کند به ناچار باید آنها را مراعات کرده و به وظایف خود در قبال آنها قیام و اقدام کند. و از همینجاست که کعبه و حرم و مسجدالحرام و مسجدالنبی و کلًا مساجد و معابد و کلیساها و کنیسه‌ها احکام خاص و مقررات ویژه و احترام فوق‌العاده دارد و از نظر طهارت و نجاست و خرید و فروش و... مقرراتش ویژه و لازم الاجراء است. اگر مکه مکرمه حرم امن الهی است که مردم به آن روی می‌آورند و از هر فراز و نشیب، آهنگ خانه خدا می‌کنند و آن اعمال مخصوص را انجام می‌دهند و حتی گیاه‌های حرم هم حکم خاص دارد، اینها از آثار همان انتساب به خداوند است و به خاطر این است که خداوند، "مکه" را از بین سرزمین‌ها، برگزیده است..."[۱۰۹].

این مکه است و کعبه، این خاستگاه نور توحید است و "ام القری"، این حجرالأسود است و مقام ابراهیم، این سرزمین "مبارک" است، خانه برکت خیز است. اولین خانه پربرکتی است که برای مردم قرار داده شده است. به تعبیر قرآن: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ[۱۱۰]

در کعبه، "حجرالأسود"، سوگندنامه خدا با بندگان است و دست کشیدن به آن، تجدید عهد با خداوند است و بیعت نمودن با اوست. درباره حجرالاسود و رکن یمانی، حدیث است که:«يَمِينُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ يُصَافِحُ بِهَا خَلْقَه»[۱۱۱].

نگاه کردن به کعبه هم، عبادت است. که پیامبر (ص) فرموده است: «النَّظَرُ إِلَى الْكَعْبَةِ عِبَادَة»[۱۱۲] و در حدیث دیگر است که: هرکس به کعبه نظر کند (در واژه "نظر" دقت شود) تا وقتی که نگاهش به کعبه است برایش حسنه نوشته می‌شود و از سیّئات او محو می‌گردد: «مَنْ نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ لَمْ يَزَلْ يُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ يُمْحَى عَنْهُ سَيِّئَةٌ حَتَّى يَصْرِفَ بَصَرَهُ عَنْهَا»[۱۱۳].

وقتی که کعبه، یادآور آن همه خلوص و عظمت و ایثار ابراهیم است و سمبل توحید و خداپرستی است، نگاه به آن هم عبادت به حساب می‌آید. چرا که این نگاه هم سازنده و تربیت کننده است. تا نگاه کننده چه کسی باشد و در ورای نگاه، چه احساس و درک و برداشتی نهفته باشد[۱۱۴].

اقامت در مکه

از مسائلی که درباره مکه مطرح است، کراهت سکونت در این شهر می‌باشد. البته چنین نیست که زندگی در آن مکان مقدس خود بخود کراهت داشته باشد، بلکه به معنای آن است که چون مکه و حرم مقدس است، ممکن است نسبت به آنجا بی‌احترامی شود و در اثر آن گرفتار عذاب الهی گردد؛ ﴿وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ[۱۱۵].

به استناد تفسیری که از امام صادق(ع) رسیده، آن حضرت اقامت در مکه را کراهت داشتند[۱۱۶]. همچنین در صورت سکونت در مکه خوف آن هست که انسان در حرم و مکه مرتکب گناه شود و کیفر گناه در مکه مضاعف است[۱۱۷].

طبق بیان برخی روایات، ماندن و اقامت گزیدن در مکه قساوت قلب می‌آورد. شاید علتش این باشد که اثر گناه در این مکان بیشتر است و لذا ساکن شدن در مکه، در روایات مکروه دانسته شده و در بعضی از روایات دستور داده‌اند که وقتی از مناسک و اعمال حج فارغ شدید در مکه نمانید و به وطن برگردید.

همان طور که گناه در مکه کیفر مضاعف دارد، ثواب عمل خیر و عبادت نیز چندین برابر است. از امام سجاد(ع) روایت شده است که: «اگر کسی در مکه قرآن را ختم کند نمی‌میرد مگر این که رسول خدا(ص) را می‌بیند و جایگاهش را در بهشت مشاهده می‌کند و تسبیح در مکه معادل با خراج کوفه و بصره است که در راه خدا انفاق کند و اگر کسی در مکه هفتاد رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره توحید و قدر آیه سخره و آیه الکرسی را بخواند، نمی‌میرد مگر شهید. غذا خوردن در مکه مثل روزه گرفتن در غیر مکه است و یک روز روزه گرفتن در مکه معادل یک سال روزه گرفتن در غیر مکه است و راه رفتن در مکه عبادت است[۱۱۸]. از این روایت و دیگر روایات استفاده می‌شود که صرف اقامت و ساکن شدن در مکه کراهت ندارد و این کراهت به خاطر آن خصوصیاتی است که گفته شد.

صاحب جواهر از شهید نقل می‌کند که او بین این دو دسته از روایات را این‌گونه جمع کرده است: «اگر کسی به خودش اطمینان داشته باشد که در مکه تخلف نمی‌کند، مستحب است در آنجا بماند»[۱۱۹] و اما اراده و نیت گناه در مکه؛ آن گونه که از روایات استفاده می‌شود، برای نیت و اراده گناه، چیزی نوشته نمی‌شود؛ یعنی اگر کسی اراده و نیت گناه کند، لیکن آن را به مرحله عمل درنیاورد و مرتکب آن نشود، خداوند سیئه‌ای برایش نمی‌نویسد.

امام صادق(ع) می‌گوید: «خداوند خطاب به حضرت آدم(ع) فرمود: من برای تو مقرر کرده‌ام که اگر کسی از ذریه تو اراده گناه کرد چیزی برای او نوشته نمی‌شود و اگر آن را انجام داد برایش ثبت می‌شود و اگر اراده عمل صالحی را کرد، گرچه آن را انجام ندهد، خداوند یک حسنه برای او می‌نویسد و اگر آن را انجام داد، ده حسنه برای او می‌نویسد»[۱۲۰].

حتی در بعضی از روایات، در مورد کسی که معصیتی را مرتکب شود، آمده است: «خداوند به او مهلت می‌دهد که اگر پشیمان شد و استغفار کرد برایش چیزی ننویسند. (در بعضی از روایات مهلت هفت ساعت مشخص گردیده است) و اگر در آن مهلت مقرر استغفار نکرد، خداوند برای او یک سیئه ثبت می‌کند»[۱۲۱].

با اینکه از روایات استفاده می‌شود که خداوند بسیار آمرزنده و بخشنده است و از گناهان بندگان می‌گذرد، اما نسبت به کسی که در مکه گناه کند، اولاً: کیفر آن را مضاعف قرار داده است. ثانیاً: برای کسی که اراده گناه کند، گر چه آن را انجام هم ندهد گناه برای او نوشته می‌شود.

در بحار الانوار از پیامبر(ص) روایتی نقل شده که آن حضرت فرمود: «اگر کسی تصمیم بگیرد که در مکه گناهی مرتکب شود گر چه آن را انجام ندهد، خداوند گناهی برای او می‌نویسد» حضرت آن گاه فرمود: زیرا خداوند فرموده است: ﴿وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ[۱۲۲]. و این ویژگی و خصوصیت در شهر دیگری وجود ندارد. پیامبر(ص) آنگاه می‌افزاید: «اصحاب فیل فقط اراده کردند که کعبه را خراب کنند، ولی خداوند آنها را عذاب کرد، پیش از آنکه کاری را انجام دهند»[۱۲۳].[۱۲۴]

حاکمان مکه

  1. ابو قتاده انصاری: ابو قتاده انصاری در زمره اصحاب رسول خدا (ص) و از شجاعان و دلاوران و افاضل یاران آن حضرت و همچنین از یاران مخلص و با وفای امیرالمؤمنین (ع) نیز محسوب می‌شود[۱۲۵]. امیرالمؤمنین (ع) هنگامی که به خلافت رسید، خالد بن عاصی بن هاشم بن مغیره مخزومی را که از سوی عثمان والی مکه بود، عزل کرد و ابو قتاده انصاری را بر آن شهر گماشت ولی پس از مدتی ابو قتاده را نیز از ولایت مکه برکنار نموده[۱۲۶] و قثم فرزند عباس را به جای او منصوب کرد[۱۲۷].
  2. قثم بن عباس قرشی: پسر عمو و صحابی رسول خدا (ص) و نیز از اصحاب خاص حضرت علی (ع) بود[۱۲۸]. هنگامی که حضرت علی (ع) به خلافت رسید، روی اعتمادی که به قثم داشت او را به کارهای مهمی گماشت و از همان اوایل خلافت قثم را والی و استاندار مکه قرار داد و تا زمان شهادت آن حضرت، وی به این سمت باقی بود. طبری قثم را کارگزار مکه و طائف دانسته است[۱۲۹].[۱۳۰]

مکه و حوادث آخرالزمان

شهر مکه در آخرالزمان شاهد حوادث بسیاری خواهد بود که به فراوانی در احادیث ملاحم و فتن و احادیث آخرالزمان از آن یاد شده است. حضرت قائم (ع) ابتدای قیام خویش را از کنار خانه کعبه در این شهر آغاز می‌‌کند و از یاران خویش در کنار مقام ابراهیم بیعت می‌‌ستاند. مکه در آخرالزمان و پس از ظهور حضرت شاهد جنگ‌های فراوانی خواهد بود. در روایات از مردی یاد شده که از حبشه می‌‌آید و کعبه را سنگ به سنگ ویران می‌‌سازد[۱۳۱].

پس از بیعت مردم با حضرت مهدی (ع) در مکه، و فروپاشی نظام حاکم بر آن، آن حضرت قدرت را به دست می‌گیرد و بر تشکیلات و مراکز اداره جامعه مسلط‍‌ می‌شود. برخی از کارهای آن حضرت در مکه چنین است: بازگرداندن مسجد الحرام به حدود اصلی خود، بازگرداندن مقام ابراهیم به جایگاه اصلی آن، جلوگیری از طواف مستحبی مانع از طواف واجب، کیفر دزدان خانه خدا (بنی شیبه) و...[۱۳۲].

حَرَم

از نام‌های مدینه و مکه است که دو بار در قرآن کریم آمده: ﴿أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا[۱۳۳] و ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا[۱۳۴]. «المنجد» می‌آورد: حرم آن چیزی است که مرد از آن حمایت کند و هتک حرمت آن سزاوار نیست. هر گاه الحَرَمان گفته شود، مراد مکه و مدینه است. امام ششم(ع) فرمود: مسجد اطراف خانه که محترم شده به خاطر کعبه است و این که حرم، حرم گفته شده و محترم گشته است به این جهت است که مسجد الحرام را در میان گرفته است و این واجب شده با احرام وارد آن شوند برای این است که این جا حرم است. کسانی که برای نخستین بار وارد مکه می‌شوند، برای وارد شدن به محدوده حرم باید احرام ببندند، در هر جهت از حدود حرم، دوستون در دو طرف جاده برپاست و عبارت بداية حد الحرم بر آن نقش بسته است. برای حرم، علامت‌هایی است که از شش جهت، حدود حرم را نشان می‌دهد:

  1. دوستون در راه جده که به مکه می‌رود، در حدیبیه است و تا مسجد الحرام ۲۰ کیلومتر فاصله دارد.
  2. دو ستون در راه مدینه که به مکه می‌رود، در تنعیم است و تا مسجدالحرام ۶ کیلومتر فاصله است.
  3. دو ستون در راه جعرانه که به مکه می‌رود در بطن نمره است و تا مسجد الحرام ۱۵ کیلومتر فاصله است.
  4. دو ستون در راه عراق که از ذات عراق به مکه می‌رود در وادی نخله است و تا مسجد الحرام ۱۹ کیلومتر است.
  5. دوستون در راه عرفات بر سر راه طائف که به مکه می‌رود در مزدلفه است و تا مسجد الحرام ۲۱ کیلومتر است.
  6. دو ستون در راه یمن که به مکه می‌رود در اضاءة است و تا مسجدالحرام ۱۲ کیلومتر است[۱۳۵].

بعضی روایات فرموده‌اند: از هر طرف، چهار فرسنگ محدوده حرم است. برخی روایات، تاریخ آن را از زمان حضرت آدم(ع) و فلسفه تفاوت حدود را چنین می‌گوید: امام هشتم(ع) فرمودند: چون آدم(ع) بر کوه ابوقبیس فرود آمد، از تنهایی به خداوند شکایت کرد. خدای تعالی یاقوتی سرخ برای او در جای کعبه گذاشت. آدم بر آن طواف می‌کرد که روشنی آن تا جای نشانه‌ها (اَعلام حرم) می‌رسید. سپس نشانه‌ها بر اثر روشنایی آن نشانه‌گذاری شده و خدا آن را بست و حرم قرار داد[۱۳۶]. امام پنجم(ع) از رسول خدا(ص) می‌فرماید: از هر سو از آنجا که روشنی عمود تابیده برای احترام آن خدای تعالی آن را حرم قرار داد و چون آن عمود و خیمه از بهشت بوده از این رو خدا ثواب و گناه را در حرم چند برابر قرار داده است[۱۳۷].[۱۳۸]

آداب تشرف به حرم مکّه

۱. ورود به حرم با احرام؛ برای وارد شدن به حرم، تشریفات خاص و آداب ویژه‌ای است که بدون رعایت آنها، ورود به حرم ممنوع است. بنابراین هر کس که بخواهد وارد این سرزمین مقدس شود، باید با احرام باشد، و تلبیه بگوید و آدابی را که در مناسک بیان شده است رعایت کند. خداوند به خاطر حرمت حرم، احرام را واجب کرد. امام صادق(ع) می‌فرماید: «حرمت مسجد به خاطر کعبه و حرمت حرم به خاطر مسجد الحرام است و احرام به خاطر حرمت حرم واجب شد»[۱۳۹]. گفتنی است پوشیدن لباس احرام برای ورود به حرم اختصاص به موسم حج ندارد، بلکه در هر زمانی اگر کسی بخواهد وارد حرم شود، باید با احرام باشد.

۲. ورود به حرم با طهارت؛ آداب و مستحبات داخل شدن به حرم آن است که زائر بیت الله؛ چه قبل از ورود به حرم و چه بعد از آن غسل کند و با بدن مطهر و پاک قدم در حرم بگذارد. امام صادق(ع) فرمود: «وقتی خداوند به ابراهیم(ع) امر کرد که حج انجام دهد، ابراهیم در حالی که اسماعیل همراه او بود، حج گزارد. ابراهیم و اسماعیل روی شتر سرخی حج گزاردند و جبرئیل هم با آنها بود تا اینکه به حرم رسیدند، جبرئیل به ابراهیم گفت: ای ابراهیم، فرود آیید و غسل کنید پیش از آن‌که وارد حرم شوید. پس آنها هم فرود آمدند و غسل کردند»[۱۴۰]. خداوند به ابراهیم و اسماعیل دستور داد که خانه‌اش را برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع‌کنندگان و سجودکنندگان پاک و مطهر کنند[۱۴۱]. پس زائری که قصد ورود به چنین خانه‌ای را دارد و می‌خواهد طواف انجام دهد با بدن پاک و مطهر باشد. حتی در بعضی از روایات، به خوش‌بویی دهان به هنگام ورود به حرم سفارش شده است. امام صادق(ع) فرموده‌اند: وقتی می‌خواهید وارد حرم شوید، از گیاه اذخر (که گیاهی است خوشبو) بجوید و امّ فروه را نیز به این کار سفارش می‌کرد[۱۴۲].

۳. ورود به حرم بدون کفش؛ منطقه حرم در نزد خداوند مورد احترام است، پس باید کسانی که می‌خواهند وارد این مکان مقدس شوند، رعایت ادب را بکنند در روایت آمده است که امام صادق(ع) هرگاه خواست وارد حرم شود نعلین‌هایش را از پای درمی آورد و با پای برهنه وارد می‌شد. ابان بن تغلب می‌گوید: میان راه مکه و مدینه همراه امام جعفر صادق(ع) بودیم، وقتی به حرم رسیدیم حضرت پایین آمدند و غسل کرد و نعلین هایش را درآورد و در دست گرفت و با پای برهنه وارد حرم شد. من هم همان را کردم که امام(ع) انجام داد. آن‌گاه فرمود: ای ابان، هر کس چنین کاری را که من انجام دادم به خاطر تواضع خدا انجام دهد، خداوند صدهزار گناه از او محو می‌کند و برای او صدهزار حسنه می‌نویسد و صد هزار درجه به او عطا می‌کند و صد هزار حاجت او را برمی آورد[۱۴۳]. بعضی از مکان‌ها، مانند کعبه مشرفه، مسجد الحرام، مسجد النبی(ص)، از منزلت خاصی برخوردارند. مثل بعضی زمان‌ها و ایام که واقعه مهمی در آن رخ داده و بدان جهت شرافت پیدا می‌کند. این جاست که خداوند خطاب به موسی می‌فرماید: ﴿إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى[۱۴۴].

۴. دعای مخصوص ورود به حرم مکه: مستحب است زائر هنگام ورود به حرم این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ﴿وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ[۱۴۵] اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَرْجُو أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ أَجَابَ دَعْوَتَكَ وَ قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَ مِنْ فَجٍّ عَمِيقٍ سَامِعاً لِنِدَائِكَ وَ مُسْتَجِيباً لَكَ مُطِيعاً لِأَمْرِكَ وَ كُلُّ ذَلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا وَفَّقْتَنِي لَهُ أَبْتَغِي بِذَلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ وَ الْقُرْبَةَ إِلَيْكَ وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ وَ الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي وَ التَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْهَا بِمَنِّكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ حَرِّمْ بَدَنِي عَلَى النَّارِ وَ آمِنِّي مِنْ عَذَابِكَ وَ عِقَابِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»[۱۴۶].[۱۴۷]

سرّ ورود به حرم مکه

امام سجاد(ع) آن‌گاه که از حج برمی‌گردد و با شبلی مواجه می‌شود، از وی می‌پرسد: آیا حج گزاردی؟ شبلی پاسخ می‌دهد: آری، امام از اعمالی که انجام داده سؤال‌هایی مطرح می‌کنند و می‌پرسند: آیا اعمالت را همراه با آگاهی نسبت به اسرار آن انجام دادی یا نه؟ تا این که به این سؤال می‌رسد که آیا داخل حرم شدی و آیا کعبه را دیدی و نماز خواندی؟ شبلی در جواب می‌گوید: بله، امام(ع) سؤال می‌کند: موقعی که داخل حرم شدی آیا نیت کردی که بر خودت حرام کنی غیبت و بدگویی از مسلمانان را؟ شبلی پاسخ می‌دهد: خیر، امام(ع) می‌پرسد: آیا آن‌گاه که به مکه رسیدی، نیت کردی که خدا را قصد کنی؟ شبلی پاسخ می‌دهد: خیر. امام زین العابدین(ع) فرمود: پس تو وارد حرم نشده، کعبه را ندیده‌ای و نماز هم نخوانده‌ای[۱۴۸].

از ویژگی‌های حرم آن است که خداوند آن را محل امن قرار داد و این هم در اثر دعای حضرت ابراهیم(ع) است که از خداوند خواست مکه را شهر امن قرار دهد در آنجا که فرمود: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ[۱۴۹] خداوند هم دعای او را مستجاب کرد و فرمود: ﴿وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ * وَطُورِ سِينِينَ * وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ[۱۵۰] و به عنوان حکم تشریعی امنیت را برای مکه قرار داد. این سرزمین برای کسانی که از خارج این حرم می‌آیند نیز محل امن است و کسانی که وارد این مکان می‌شوند نباید احساس ناامنی کنند و کسی هم حق ندارد کاری کند که باعث ناامنی در حرم شود. ﴿وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا[۱۵۱]. حتی در روایت است: کسانی که در خارج حرم مرتکب جنایتی شوند و بعد به حرم پناهنده گردند، تا وقتی که در حرم هستند حد بر آنها جاری نمی‌شود، لیکن برای چنین افرادی محدودیت‌هایی اعمال می‌شود تا ناگزیر از حرم بیرون آید و بعد در خارج حرم بر او جاری شود[۱۵۲]. امام رضا(ع) می‌فرماید اگر تو حقّی بر عهده کسی داشتی و او را در مکه یا درحرم یافتی، حق خود را از او مطالبه نکن و نیز بر وی سلام نکن تا او نترسد[۱۵۳].

حرم الهی نه تنها جای امن است برای بندگان خدا که حیوانات نیز در آنجا امنیت دارند و هیچ کس حق ندارد حیوانات وحشی و پرندگان را که در حرم مأوی گرفته‌اند شکار کند. گفتنی است این حرمتِ شکار، اختصاص به محرم ندارد بلکه شامل غیر محرم در حرم نیز می‌شود و این ممنوعیت شکار، امتحان الهی است. زندگی اعراب قبل از اسلام، همواره با جنگ و خونریزی و غارت همراه بوده است، لیکن با این حال همین افراد برای حرم احترام قائل بودند و به ساکنان حرم حمله نمی‌کردند و اموالشان را به غارت نمی‌بردند. حرم متعلق به همه است: در بهره‌مندی از حرم، هیچ‌کس بر دیگری اولویت ندارد و کسی حق ندارد دیگران را در استفاده کردن از این سرزمین منع کند و خود را صاحب این مکان بداند؛ ﴿سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ[۱۵۴]. امیرمؤمنان به والی خود در مکه می‌نویسد: «مردم مکه را وادار کن از کسانی که در مکه سکونت می‌کنند اجاره بها دریافت نکنند». حضرت آن‌گاه استشهاد می‌کند به این آیه از قرآن که ﴿سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ... و آن‌گاه می‌فرماید: مراد از «عاکف» مقیمان مکه‌اند و مراد از «بادی» کسی است که اهل مکه نیست و برای انجام حج به آنجا می‌آید[۱۵۵].

و از امام صادق(ع) در مورد آیه: ﴿سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ... پرسیدند. حضرت فرمود: «سزاوار نیست که خانه‌های مکه در داشته باشند تا حاجی بتواند وارد خانه‌های مکه شود و مناسک خود را انجام دهد و اولین کسی که برای خانه‌های مکه در گذاشت معاویه بود[۱۵۶]. امام صادق(ع) همچنین می‌فرماید: علی(ع) اجاره دادن برای خانه‌های مکه را مکروه دانسته و استشهاد به آیه: ﴿سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ... نموده است[۱۵۷]. مرحوم مجلسی به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم در ذیل آیه: ﴿سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ... آورده است: که اهل مکه و کسانی که از جاهای مختلف به اینجا می‌آیند، مساوی هستند و کسی نباید مانع ورود افراد در حرم شود[۱۵۸].

پس حرم و امکانات آن، از آن همه است و همه مردم می‌توانند از امکانات حرم برای انجام مناسک و اعمال حج خود استفاده کنند و کسی هم نباید برای آنها مزاحمت ایجاد کند، به بهانه این که ما نسبت به این سرزمین اولویت داریم! بعضی از مفسران و فقیهان، از بعضی آیات، که در آن «مسجد الحرام» آمده است، استفاده کرده‌اند که مراد از مسجد الحرام حرم است و این نشان از عظمت حرم است که خداوند بر آن مسجد الحرام اطلاق نموده است؛ از جمله آیات، آیه‌های زیر است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ[۱۵۹]. ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ[۱۶۰]. صاحب مجمع البیان، در ذیل این آیه می‌نویسد: «مراد از مسجد الحرام در این آیه، مکه و حرم است؛ زیرا محلی که پیامبر(ص) از آنجا به معراج رفت، خانه امّ‌هانی بوده، پس همه حرم مسجد الحرام است»[۱۶۱].

شیخ طوسی نیز در کتاب خلاف از این دو آیه استفاده کرده که مراد از مسجدالحرام، حرم است. بنابراین در این دو آیه بر حرم، مسجد الحرام اطلاق شده که نشانگر شرافت و تقدس این سرزمین است.[۱۶۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۲۰.
  2. مطهر بن طاهر مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ص۷۱.
  3. حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.
  4. حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.
  5. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکه در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۲۲؛ بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۵۱-۵۲.
  6. ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد؛ البلدان، ص۷۴.
  7. محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۹۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.
  8. لأنها تجذب الناس این الیها؛ ابن فقیه، ابوعبدالله احمد بن محمد، البلادان، ص۷۴.
  9. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۸۲.
  10. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۲ ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد، البلدان، ص۷۴.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکه در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳.
  12. فصلنامه میقات حج، ش۲۱، ص۱۲۳.
  13. راهنمای حرمین شرفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۱.
  14. فصلنامه میقات حج، ش۵۳، ص۱۱۷ و ۱۲۷.
  15. شفاء الغرام، ج۱، ص۷۶.
  16. فصلنامه میقات حج، ش۴، ص۱۴۱.
  17. شفاء الغرام، ج۱، ص۷۶.
  18. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص۱۲۴ ـ ۱۳۲.
  19. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  20. فصلنامه میقات حج، ش۴، ص۱۳۳ و ۱۴۵.
  21. شفاء الغرام، ج۱، ص۷۶.
  22. فصلنامه میقات حج، ش۲۱، ص۱۲۳.
  23. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۱.
  24. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  25. فصلنامه میقات حج، ش، ۵۳، ص۱۱۷.
  26. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  27. تاج العروس، زبیدی، ج۷، ص۱۱۱.
  28. راهنمایی حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۳.
  29. فصلنامه میقات حج، ش۵۳، ص۱۱۶.
  30. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۹۷.
  31. «نه، سوگند می‌خورم به این شهر * که تو در این شهر ساکنی» سوره بلد، آیه ۱-۲.
  32. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۳.
  33. «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.
  34. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۶۲.
  35. «سوگند به انجیر و زیتون * و به کوه سینا * و به این شهر امن و آرام (مکّه)» سوره تین، آیه ۱-۳.
  36. تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۶۰۶، حدیث چهارم، درست است که در آن زمان «کوفه» به صورت یک شهر بزرگ نبود، ولی با توجه به عبور شط فرات از آن سرزمین، مسلماً در آن زمان آبادی‌های فراوانی در آنجا وجود داشته است. از تواریخ نیز استفادهمی‌شود که قبل از اسلام نیز در آنجا شهری وجود داشته است». تفسیر نمونه، ج۲۷، به نقل از دائرةالمعارف مصاحب، ج۲، مادهکوفه.
  37. تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۲۲.
  38. «کسی که در حرم خدابمیرد، خداوند او را از وحشت بزرگ در امان می‌دارد و او را داخل بهشت می‌کند». مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۶۳.
  39. «کسی که در یکی از این دو حرم خدا و حرم رسول خدا بمیرد، خداوند او را در قیامت جزءکسانی که امنیت دارند بر می‌انگیزد» من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۶۸.
  40. «و هر که در آن در آید در امان است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  41. «و به این شهر امن و آرام (مکّه)،» سوره تین، آیه ۳.
  42. تفسیر نمونه، ج۲۷ ص۱۴۱.
  43. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  44. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  45. «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوه‌ها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکیبرخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است» سوره بقره، آیه ۱۲۶.
  46. فصلنامه میقات حج، ش۲۱، ص۱۲۳.
  47. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۰۰.
  48. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  49. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۳۴.
  50. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  51. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶؛ فصلنامه میقات حج، ش۴، ص۱۴۷.
  52. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۱.
  53. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  54. فصلنامه میقات حج، ش۴، ص۱۳۹.
  55. فصلنامه میقات حج، ش۲۱، ص۱۲۳.
  56. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  57. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۷۶.
  58. فرهنگ رشیدی، عبدالرشید حسین مدنی تقوی.
  59. فرهنگ رشیدی، عبدالرشید حسین مدنی تقوی.
  60. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۱.
  61. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶؛ فصلنامه میقات حج، ص۱۴۵.
  62. فصلنامه میقات حج، ش۲۱، ص۱۲۳.
  63. شفاء الغرام، ج۱، ص۷۶.
  64. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  65. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  66. شفاء الغرام، فاسی الملکی، ص۷۶.
  67. تاریخ مکه، دکتر امینی، ص۱۵.
  68. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۱.
  69. اخبار المدینه، ابن نجار، ص۱۱.
  70. فصلنامه میقات حج، ش۲۱، ص۱۲۳.
  71. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  72. اخبار المدینه، ابن نجار، ص۱۱.
  73. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  74. فصلنامه میقات حج، ش۲۱۲، ص۹۲.
  75. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  76. آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، مشعر، ص۲۷.
  77. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  78. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  79. راهنمای حرمین شرفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۱.
  80. فصلنامه میقات حج، ش۴، ص۱۴۴.
  81. شفاء الغرام، ج۱، ص۷۶.
  82. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶؛ فصلنامه میقات حج، ش۷، ص۱۶۹.
  83. شفاء الغرام، فاسی المکی، ص۷۶.
  84. فصلنامه میقات حج، ش۴، ص۱۴۸.
  85. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۱.
  86. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۲؛ تاریخ مکه، دکتر محمد هادی امینی (ترجمه محسن آخوندی)، ص۱۵.
  87. فرهنگ نفیسی، دکتر علی اکبر نفیسی.
  88. حمیری کلاعی، ابوالربیع الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (ص) و الثلاثة الخلفاء ج۱، ص۶۲؛ احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.
  89. الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.
  90. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکه در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۲۳.
  91. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۸.
  92. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۱۴.
  93. بدعت‌گذاری و نوآوری در دین.
  94. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۶.
  95. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.
  96. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکه در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۲۴-۳۲۶.
  97. سیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۷.
  98. الاصنام، کلبی، ص۱۶.
  99. سوره نجم، آیه ۱۹ و ۲۰.
  100. سوره نوح، آیه ۲۳.
  101. ابن اسحاق از عایشه نقل می‌کند که «اساف و نائله» زن و مردی از جرهم بودند که هنگام طواف خانه و یا در بیت، منکری انجام دادند لذا خداوند آنان را به صورت مجسمه‌ای بر جای خود خشکانید. والله اعلم.
  102. اخبار مکه، فاکھی، ج۵، ص۱۶۲.
  103. تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۳۰۰.
  104. قبل از اسلام و در مورد انجام مراسم حج، قریش که خود را اهل حمس می‌دانستند امتیازاتی برای خویش قائل می‌شدند. از جمله کسانی که بخواهند طواف کنند باید از قریش جامه بگیرند و اگر کسی حتی یک زن جامه‌ای نمی‌توانست بگیرد باید برهنه طواف می‌کرد. قریش خود را ساکن و صاحب حرم می‌دانستند و در عرفات و مشعر وقوف نمی‌کردند. خداوند در قرآن کریم آنان را فرمان داد: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ «سپس از همان‌جا که مردم رهسپار می‌شوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
  105. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۷۹.
  106. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص۱۹۵.
  107. محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۲.
  108. «وَ النَّائِمُ بِمَكَّةَ كَالْمُجْتَهِدِ فِي الْبُلْدَانِ وَ السَّاجِدُ بِمَكَّةَ كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»؛ محجّه البیضاء، ج۲، ص۱۵۳.
  109. سیرتنا و سنتنا، علامه امینی، ص۱۶۰.
  110. بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان؛ سوره آل عمران، آیه۹۶.
  111. محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۴.
  112. بحار الانوار، ج ۹۶، ص۶۰.
  113. محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۴.
  114. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۰۹-۱۱۱.
  115. «به هر کس که در آن از سر ستم آهنگ کژروی کند، از عذابی دردناک می‌چشانیم» سوره حج، آیه ۲۵.
  116. صهبای صفا، آیة الله جوادی آملی، ص۲۲.
  117. کافی، ج۴، ص۱۹۶.
  118. جواهر، ج۲۰، ص۷۲.
  119. جواهر، ج۲۰، ص۷۲.
  120. جواهر، ج۲۰، ص۷۲.
  121. کافی، ج۲، ص۴۴۰.
  122. «به هر کس که در آن از سر ستم آهنگ کژروی کند، از عذابی دردناک می‌چشانیم» سوره حج، آیه ۲۵.
  123. کافی، ج۲، ص۴۳۷.
  124. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۱۸.
  125. اسد الغابه، ج۵، ص۲۷۵؛ الاصابه، ج۷، ص۳۲۹ و رجال طوسی، ص۶۳.
  126. ظاهرا علت برکناری ابوقتاده از ولایت مکه، جهت فراخوانی او به همراهی با حضرت در جنگ جمل، صفین و نهروان بوده است.
  127. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۲۰؛ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص ۱۱۷ - ۱۲۳.
  128. رجال طوسی، ص۵۵، ش۷.
  129. تاریخ طبری (هشت جلدی)، ج۴، ص۶۹؛ ابن دمشقی، جواهر المطالب فی مناقب الامام علی(ع)، ج۲، ص۱۲۵.
  130. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۱۱۰-۱۱۱۲؛ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱، ص۱۲۳ - ۱۲۵.
  131. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۵۵۷.
  132. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص۶۶۴.
  133. «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان می‌ربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآورده‌های هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن می‌آورند؟ اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره قصص، آیه ۵۷.
  134. «آیا ندیده‌اند که ما حرمی امن پدید آوردیم (که در آن هیچ چیز را در نمی‌برند) در حالی که (بیرون از شهر مکّه) مردم از پیرامونشان ربوده می‌شوند؟ پس آیا به باطل باور دارند و نعمت خداوند را انکار می‌کنند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۷.
  135. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، اسوه، ج۱، ص۲۳۵.
  136. وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۳۴.
  137. وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۳۶.
  138. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۱۰.
  139. وسائل الشیعه، باب ۱، ابواب حرم، ح۵.
  140. وسائل الشیعه، ابواب مقدمات طواف، ح۳.
  141. ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  142. کافی، ج۴، ص۳۹۸.
  143. کافی، ج۴، ص۳۹۸.
  144. «بی‌گمان این منم پروردگار تو، پای‌پوش‌های خویش را درآور که تو در سرزمین مقدس «طوی» یی» سوره طه، آیه ۱۲.
  145. «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.
  146. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۳۹.
  147. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۱۱.
  148. مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۷.
  149. «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.
  150. «سوگند به انجیر و زیتون * و به کوه سینا * و به این شهر امن و آرام (مکّه)» سوره تین، آیه ۱-۳.
  151. «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  152. کافی، ج۴، ص۲۲۶.
  153. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۳۳.
  154. «بی‌گمان به کسانی که کفر ورزیده‌اند و (مردم را) از راه خداوند و از مسجد الحرام- که آن را برای بومی و غیر بومی یکسان قرار داده‌ایم- باز می‌دارند و (نیز) به هر کس که در آن از سر ستم آهنگ کژروی کند، از عذابی دردناک می‌چشانیم» سوره حج، آیه ۲۵.
  155. نهج البلاغه، نامه ۶۷.
  156. بحار الانوار، ج۹۶، ص۸۲.
  157. بحار الانوار، ج۹۶، ص۸۱.
  158. بحار الانوار، ج۹۶، ص۸۱.
  159. «بی‌گمان به کسانی که کفر ورزیده‌اند و (مردم را) از راه خداوند و از مسجد الحرام- که آن را برای بومی و غیر بومی یکسان قرار داده‌ایم- باز می‌دارند و (نیز) به هر کس که در آن از سر ستم آهنگ کژروی کند، از عذابی دردناک می‌چشانیم» سوره حج، آیه ۲۵.
  160. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
  161. مجمع البیان، ج۳، ص۳۹۶.
  162. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۱۳.