تواتر حدیث غدیر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

حدیث غدیر از احادیثی است که محدثان و مورخان اسلامی ـ اعم از شیعه و اهل‌سنت ـ به صورت متواتر آن را روایت کرده‌اند. متواتر بودن حدیث غدیر، متقضای قوانین طبیعتی است، زیرا پیامبر(ص) آن را در میان انبوه مسلمانانی که با او در حجة الوداع شرکت کرده بودند در غدیر خم ایراد کرد. شرایط ایراد آن خطبه به گونه‌ای بود که حاجیان پس از بازگشت از سفر حج به وطن خود آن را برای دیگران بازگو می‌کردند، زیرا پیامبر(ص) دستور داد تا کسانی که از غدیر خم گذشته بودند بازگردند و کسانی که عقب‌تر بودند برسند، آن‌گاه آنان را برای اقامه نماز جماعت فراخواند و در آن هوای بسیار گرم، خطبه غدیر را ایراد کرد و ولایت امیرالمؤمنین(ع) را برای آنان اعلان کرد و از آنان خواست تا با او بیعت کنند و به وی تهنیت گویند.

طبیعی است که چنین حادثه‌ای توجه حاضران در غدیر را به خود جلب کرده است و در بازگشت از سفر از آن به عنوان خاطره‌ای مهم برای دیگران سخن گفته‌اند. بنابراین مقتضای قوانین طبیعی و فطری، این است که حدیث غدیر توسط صدها نفر از صحابه پیامبر(ص) نقل شده باشد و پس از آنان نیز صدها نفر از تابعین و سایر مسلمانان آن را نقل کرده باشند. اگر جز این باشد عاملی بشری در آن دخالت کرده و از نقل گسترده آن جلوگیری کرده است[۱]

معیار حدیث متواتر

اقوال درباره معیار حدیث متواتر از نظر تعداد ناقلان، مختلف است. برخی اصولاً تعداد خاصی را برای راویان شرط ندانسته و گفته‌اند: حدیث متواتر، آن است که تعداد و شرایط راویان آن به گونه‌ای باشد که احتمال تبانی در جعل حدیث داده نشود و به درستی آن اطمینان حاصل شود[۲]، اما برخی گفته‌اند حدیثی را که ده نفر روایت کنند متواتر است، چنان که سیوطی در این باره گفته است: "و ما رواه عدد جم يجب احالة اجتماعهم على الكذب فالمتواتر وقوم حددواً بعشره وهو لدى أجود"[۳]، مطلبی را که تعداد زیادی روایت کرده‌اند که اجتماعشان بر کذب محال است متواتر است، و گروهی آن را به ده راوی تحدید کرده‌اند، و این قول از نظر من پسندیده‌تر است.

ابن‌حجر عسقلانی حدیث «تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ» را که پیامبر(ص) خطاب به عمار فرمود و از طریق عمار، عثمان، ابن‌مسعود، حذیفه، ابن‌عباس و برخی دیگر روایت شده، متواتر دانسته است[۴].

ابن‌کثیر درباره حدیثی که علی(ع) از پیامبر(ص) روایت کرده و دوازده نفر آن را از علی(ع) روایت کرده‌اند، گفته است: چنین حدیثی متواتر است[۵].

ابن‌حجر مکی، حدیث مربوط به نماز ابوبکر را که از هشت نفر از صحابه روایت شده، متواتر دانسته است[۶].

ابن‌حزم حدیث «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ‌» را متواتر دانسته و گفته است: “آن را انس بن مالک، عبدالله بن عمر و معاویه روایت کرده‌اند، و معنای آن را جابر بن عبدالله و جابر بن سمره و عباده بن صامت روایت کرده‌اند”[۷]. (مجموعاً شش نفر).

وی در جای دیگری، حدیث مربوط به جواز فروش آب را که از چهار نفر از صحابه روایت شده متواتر دانسته است[۸].[۹]

تواتر حدیث غدیر از نگاه عالمان اهل‌سنت

حدیث غدیر را احمد بن حنبل از چهل طریق، ابن‌جریر طبری از هفتاد و چند طریق، جزری مقری از هشتاد طریق، ابن‌عقده از ۱۰۵ طریق، ابوسعید سجستانی از ۱۲۰ طریق و ابوبکر جعابی از ۱۲۵ طریق نقل کرده‌اند[۱۰]. با این حال، اقوال عالمان اهل‌سنت در این باره مختلف است.

اکثریت قاطع عالمان اهل‌سنت حدیث غدیر را معتبر و غیر قابل تردید دانسته، و برخی از آنان آن را متواتر یا مستفیض، و برخی دیگر آن را صحیح شمرده‌اند.

حدیث غدیر متواتر است:

  1. شمس‌الدین ذهبی شافعی (متوفای ۷۴۸ق) در تلخیص المستدرک، طرق مختلف حدیث غدیر را ذکر کرده و بسیاری از آنها را صحیح دانسته و گفته است: صدر حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» متواتر است و من به صدور آن از پیامبر(ص) یقین دارم، و جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ‌» نیز سندش قوی است”. این سخن وی را آلوسی[۱۱] و ابن‌کثیر[۱۲] نقل کرده‌اند.
  2. شمس‌الدین جزری شافعی (متوفای ۸۳۳ق) حدیث غدیر را به هشتاد طریق روایت کرده و رساله اسنی المطالب را در این باره نوشته و گفته است: این حدیث به صورت متواتر از پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است[۱۳].
  3. حافظ جلال‌الدین سیوطی شافعی (متوفای ۹۱۱ ه‍ق) گفته است: این حدیث متواتر است[۱۴].
  4. جمال‌الدین حسینی شیرازی (متوفای ۱۰۰۰ق) در کتاب اربعین خود گفته است: “اصل حدیث - غیر از قصه حارث بن نعمان – به صورت متواتر از پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است”[۱۵].
  5. ضیاءالدین مقبلی (متوفای ۱۱۰۸ق) در الأبحاث المسدّده فی الفنون المتعدده، حدیث غدیر را از احادیث متواتر- که مفید علم‌اند- دانسته است[۱۶].
  6. سید امیرمحمد صنعانی گفته است: “حدیث غدیر از نظر اکثر ائمه حدیث متواتر است”[۱۷].
  7. مفتی شام عمادی حنفی (متوفای ۱۱۷۱ق) در الصلات الفاخره فی الأحادیث المتواتره آن را از احادیث متواتر شمرده است[۱۸].
  8. حافظ شهاب‌الدین حضرمی در تشنیف الأذان گفته است: “حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» به صورت متواتر از حدود شصت نفر روایت شده است”[۱۹].
  9. شیخ محمد صدر العالم در معارج العلی فی مناقب المرتضی آن را متواتر دانسته است[۲۰].

حدیث غدیر صحیح است:

  1. حافظ ابوعیسی ترمذی (متوفای ۲۷۹ق) پس از ذکر حدیث غدیر گفته است: هذا حدیث حسن صحیح؛ این حدیثی حسن و صحیح است”[۲۱].
  2. حافظ ابوجعفر طحاوی (متوفای ۳۲۱ق) پس از نقل حدیث غدیر گفته است: هذا الحدیث صحیح الإسناد و لا طعن لأحد فی رواته؛ این حدیث از نظر سند صحیح است و بر هیچ‌یک از راویان آن اشکالی وارد نیست”[۲۲].
  3. فقیه ابوعبدالله محاملی بغدادی (متوفای ۳۳۰ق) در امالی خود آن را صحیح شمرده است[۲۳].
  4. ابوعبدالله حاکم نیشابوری(متوفای ۴۰۵ق) حدیث غدیر را به چند طریق صحیح، روایت کرده است[۲۴].
  5. علاءالدین سمنانی (متوفای ۷۳۶ق) در العروه الأمل الخلوه، ص۴۲۲ گفته است: هذا حدیث متفق علی صحته؛ این حدیثی است که صحتش مورد اتفاق است”[۲۵].
  6. حافظ عمادالدین بن کثیر شافعی (متوفای ۷۷۴ق) سخن استادش ابوعبدالله ذهبی که گفته است حدیث غدیر صحیح است را نقل کرده و رد نکرده است[۲۶].
  7. حافظ ابن‌حجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲ق) گفته است: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» را ترمذی و نسائی روایت کرده‌اند و طرق آن جداً بسیار است، ابن‌عقده آنها را در کتابی نقل کرده است و بسیاری از اسانید آن صحیح و حسن است”[۲۷].
  8. ابن‌حجر هیتمی مکی(متوفای ۹۷۴ق) تصریح کرده که این حدیث، صحیح است و تردیدی در آن نیست[۲۸].
  9. نورالدین هروی قاری حنفی (متوفای ۱۰۱۴ق) گفته است: “این حدیث صحیح است و تردیدی در آن نیست و برخی از محدثان، آن را متواتر دانسته‌اند، زیرا در روایت احمد آمده است که سی نفر از صحابه که آن را از پیامبر(ص) شنیده بودند، در ایام خلافت علی(ع) بر آن شهادت دادند”[۲۹].
  10. عبدالحق دهلوی (متوفای ۱۰۵۲ق) گفته است: “این حدیث، صحیح است و تردیدی در آن نیست. عده‌ای مانند: ترمذی، نسائی و احمد آن را روایت کرده‌اند. طرق آن بسیار است. شانزده نفر صحابی آن را روایت کرده‌اند. در روایتی آمده است که سی نفر از صحابه، آن را از پیامبر(ص) شنیده و برای علی(ع) در زمان خلافتش شهادت دادند و بسیاری از اسانید آن صحیح و حسن است و به سخن کسی که در صحت آن اشکال کرده، اعتنایی نمی‌شود”[۳۰]؛
  11. شیخ محمود بن محمد شیخانی قادری در الصراط السوی فی مناقب آل النبی، حدیث غدیر را از احادیث صحیح دانسته است[۳۱].
  12. ابوعبدالله زرقانی مالکی (متوفای ۱۱۲۲ق) در شرح المواهب، ج۷، ص۱۳ گفته است: “طبرانی و دیگران، حدیث غدیر را با سند روایت کرده‌اند”[۳۲].
  13. شهاب‌الدین حفظی شافعی، یکی از شعرای غدیر در قرن دوازدهم در ذخیرة المال فی شرح عقد جواهر اللآل گفته است: “این حدیث صحیح است و تردیدی در آن نیست”[۳۳].
  14. میرزا محمد بدخشی گفته است: “این، حدیث صحیح و مشهور است و جز انسان متعصب و جاحد که سخن او اعتباری ندارد، در صحت آن تردید نکرده است”[۳۴].
  15. مولو ولی‌الله لکهنوی گفته است: “این حدیث، صحیح است و طرق متعددی دارد و کسی که در صحت آن اشکال کرده به خطا رفته است”[۳۵].
  16. ناصرالدین آلبانی گفته است: “هر دو بخش حدیث غدیر[۳۶] صحیح است، بلکه بخش اول آن متواتر است”[۳۷].

حدیث غدیر، مشهور و مستفیض است: ابن ابی‌الحدید معتزلی(متوفای ۶۵۵ق) گفته است: “حدیث غدیر، یکی از روایات شایع در فضایل امیرالمؤمنین(ع) است”[۳۸] و در جای دیگری گفته است: “در اینجا روایاتی را بازگو می‌کنیم که به صورت مستفیض درباره احتجاج امیرالمؤمنین(ع) با اصحاب شورا نقل شده است”، سپس حدیث غدیر را نقل کرده است[۳۹].[۴۰]

تواتر حدیث غدیر در منابع شیعه

حدیث غدیر در منابع شیعه به صورت متواتر روایت شده است. محدثان شیعه، این حدیث را هم از امامان اهل‌بیت(ع) و هم از صحابه پیامبر(ص) روایت کرده‌اند. صحابه‌ای که محدثان شیعه، حدیث غدیر را از آنان نقل کرده‌اند، علاوه بر امیرالمؤمنین(ع) فاطمه زهرا(س)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، عبارت‌اند از: زید بن ارقم، ابوسعید خدری، انس بن مالک، ابوذر، ابولیلی، ابوالطفیل، حذیفه بن الیمان، کعب بن عجره، ابوهریره، عبدالله بن عباس، حذیفه بن اسید غفاری، جابر بن عبدالله انصاری و عمرو ذی مرّ.

بیش‌ترین روایات غدیر در مجامع روایی شیعه از امامان اهل‌بیت(ع) و بیشتر از امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده است. سید هاشم بحرانی در غایه المرام بیش از چهل روایت را درباره غدیر از محدثان شیعه مانند ثقه الاسلام کلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی، فرات بن ابراهیم و دیگران نقل کرده است[۴۱].

علامه مجلسی در بحارالانوار بیش از یکصد حدیث را در ارتباط با واقعه غدیر روایت کرده که بیش‌تر آنها از طریق شیعه روایت شده است[۴۲].

عده‌ای از اصحاب ائمه(ع) که حدیث غدیر را روایت کرده‌اند عبارت‌اند از: ۱. محمد بن مسلم؛ ۲. عبدالله بن سنان؛ ۳. زراره؛ ۴. فضیل بن یسار؛ ۵. بکیر بن اعین: ۶. برید بن معاویه؛ ۷. حسن بن راشد؛ ۸. ابان بن تغلب؛ ۹. عبدالله فضل هاشمی؛ ۱۰. سدیر صیرفی؛ ۱۱. معاویه بن عمار؛ ۱۲. عطیه عوفی؛ ۱۳. زید شحام؛ ۱۶. ابوبصیر؛ ۱۵. علقمه بن محمد حضرمی؛ ۱۱. معلی بن خنیس؛ ۱۷. داود بن سلیمان؛ ۱۸. احمد بن ابی‌نصر بزنطی؛ ۱۹. عبدالعزیز بن مسلم؛ ۲۰. مفضل بن عمر؛ ۲۱. صفوان جمال؛ ۲۲. محمد خزاعی؛ ۲۳. حسن بن عبدالله رازی؛ ۲۴. عمر بن یزید؛ ۲۵. فرات بن احمد؛ ۲۶. زید بن هلالی؛ ۲۷. اسحاق بن اسماعیل نیشابوری؛ ۲۸. محمد بن اسحاق؛ ۲۹. سلیم بن قیس هلالی؛ ۳۰. ابراهیم بن محمد بن اسحاق و... .

بسیاری از این روایات از نظر سند معتبرند، مضافاً بر اینکه بی‌شمار بودن تعداد آنها احتمال ساختگی بودن آن را مردود می‌سازد. بنابراین در اعتبار سند حدیث غدیر از طریق شیعه جای کم‌ترین تردیدی وجود ندارد.[۴۳]

سخنان بی‌اساس

برخی از عالمان اهل‌سنت درباره حدیث غدیر، سخنان بی‌پایه‌ای گفته‌اند، که به بررسی و نقد آنها می‌پردازیم.

  1. برخی اصل حدیث غدیر را به این دلیل انکار کرده‌اند که علی(ع) به یمن رفته و در حجه الوداع شرکت نداشت[۴۴]. محققان در پاسخ گفته‌اند: “علی(ع) اگر چه به یمن رفته بود، اما از یمن به مکه رفت و در حجه الوداع حضور داشت[۴۵]. آمدن علی(ع) از یمن به مکه و شرکت در حجه الوداع در صحاح اهل‌سنت روایت شده است”[۴۶].
  2. برخی در صدور بخش اول حدیث یعنی جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» مناقشه کرده‌اند، تفتازانی گفته است: “اکثر راویان، صدر حدیث را روایت نکرده‌اند”[۴۷]. محمد محسن کشمیری نیز در نجاه المؤمنین گفته است: “محدثان، غیر از احمد بن حنبل، تنها جزء دوم حدیث غدیر را روایت کرده‌اند”[۴۸]. پیش از این، سخنان محدثان برجسته اهل‌سنت را در تواتر یا صحت بخش اول حدیث غدیر نقل کردیم، از این جا نادرستی سخن تفتازانی و کشمیری روشن می‌شود.
  3. برخی صحت بخش دوم حدیث غدیر یعنی جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» را انکار کرده‌اند. از آنها ابن‌تیمیه است که این جمله را کذب شمرده است[۴۹]. پیش از این سخن ابوعبدالله ذهبی را در این باره نقل کردیم که گفته است: “این بخش از حدیث، اگر چه متواتر نیست، ولی روایات آن از نظر سند قوی است”. بسیاری دیگر از محدثان بزرگ اهل‌سنت نیز صحت آن را مسلم گرفته‌اند، همچنین از نظر شیعه هر دو بخش حدیث غدیر متواتر است.
  4. ابن‌حزم گفته است: “حدیث غدیر از طریق راویان موثق نقل نشده است”[۵۰]. سخنانی که پیش از این از محدثان بزرگ اهل‌سنت درباره تواتر یا صحت حدیث غدیر نقل کردیم در ابطال سخن ابن‌حزم کافی است.
  5. آمدی، اصل حدیث غدیر و صحت آن را پذیرفته ولی آن را خبر واحد دانسته است[۵۱]. با توجه به آنچه پیش از این درباره تواتر و استفاضه حدیث غدیر نقل شد، نادرستی سخن آمدی آشکار است.
  6. رازی صحت حدیث غدیر را به این دلیل که اکثر محدثان آن را نقل نکرده‌اند مورد تردید قرار داده است. وی از بخاری، مسلم، واقدی و ابن‌اسحاق به عنوان کسانی که حدیث غدیر را نقل نکرده‌اند نام برده است[۵۲]. عضدالدین ایجی نیز همین سخن را تکرار کرده است[۵۳]. اینکه چهار نفر از محدثان مصداق اکثر محدثان باشد، بسیار شگفت‌آور است. مضافاً بر اینکه نقل نشدن حدیثی توسط گروهی از محدثان (کم باشند یا زیاد) دلیل بر مردود یا مشکوک بودن حدیث نیست، آنچه مهم است این است که حدیث از طریق صحیح روایت شده باشد.
  7. گاهی نقل نکردن حدیث غدیر از سوی بخاری و مسلم، دلیل بر بی‌اعتباری با کم‌اعتباری آن قلمداد شده است. تفتازانی گفته است: “محققان از اهل حدیث مانند بخاری، مسلم و واقدی آن را نقل نکرده‌اند”[۵۴]. حسام‌الدین سهارنپوری نیز در مرافض الروافض به این دلیل که بخاری و مسلم حدیث غدیر را روایت نکرده‌اند، در آن مناقشه کرده است[۵۵].

باید دانست که اگر بخاری و مسلم، حدیثی را نقل نکنند، دلیل بر عدم صحت آن نیست، زیرا بخاری و مسلم، مدعی آن نیستند که همه احادیث صحیح را نقل کرده‌اند، بلکه مدعی این هستند که آنچه نقل کرده‌اند صحیح است. دارقطنی و دیگران بر بخاری و مسلم اشکال کرده‌اند چرا برخی از احادیثی که سند آنها صحیح است را نقل نکرده‌اند، نووی در پاسخ آنها گفته است: “این اشکال وارد نیست، زیرا آنان در صدد نقل همه احادیث صحیح نبوده‌اند”[۵۶].

قاضی کتانی نیز گفته است: “بخاری و مسلم، همه احادیث صحیح را در کتاب خود نقل نکرده‌اند و اشکال دارقطنی و غیر او بر آنان، به اینکه احادیث واجد شرایط مورد نظر آنان را روایت نکرده‌اند، وارد نیست، زیرا آنان ملتزم نشده‌اند که کتابشان همه احادیث صحیح را در بر داشته باشد؛ بخاری گفته است: “در کتاب خود غیر از احادیث صحیح را نقل نکرده و برخی از صحاح را به دلیل طولانی شدن رها کرده‌ام”. مسلم نیز گفته است: “همه آنچه را که از نظر من صحیح بوده است نقل نکرده‌ام، بلکه موارد اجماعی را روایت کرده‌ام” و شاید مقصود او از مورد اجماع بودن، روایاتی است که از نظر شرایط صحت، مورد اجماع است، نه اینکه خود حدیث مورد اجماع است، زیرا او احادیثی را نقل کرده است که از نظر متن و سند مورد اختلاف است”[۵۷].

ابن‌قیم نیز گفته است: “آیا هرگز بخاری گفته است که هر حدیثی در کتاب من نیست، باطل است یا حجت نیست یا ضعیف است؟ و چه بسا بخاری به احادیثی احتجاج کرده است که در کتاب او نیست، و چه بسا حدیثی که در کتاب وی نیست، ولی او آن را صحیح دانسته است”[۵۸].

از آنچه گفته شد پاسخ شبهه عدم نقل حدیث غدیر توسط واقدی و ابن‌اسحاق نیز روشن شد. مضافاً بر اینکه عده‌ای از بزرگان حدیث مانند بخاری، احمد، ابن‌معین، ابوحاتم، نسائی، دارقطنی، ابن‌عدی، ابن‌جوزی، ابن‌مدینی، ابن‌راهویه، ذهبی و دیگران، واقدی را جرح کرده‌اند[۵۹].

شبهه دیگری که فخرالدین رازی بر سند حدیث وارد کرده و برخی دیگر نیز آن را تکرار کرده‌اند این است که ابن ابی‌داوود، ابوحاتم رازی و جاحظ، حدیث غدیر را قدح کرده‌اند[۶۰].

در پاسخ این شبهه چند نکته را یادآور می‌شویم:

  1. سخن جاحظ به دلیل دیدگاه ناصبی‌گری او نسبت به امیرالمؤمنین(ع) ارزش علمی ندارد. عبدالعزیز دهلوی گفته است: “جاحظ هم معتزلی است و هم ناصبی و کتابی دارد که در آن نقایص امیرالمؤمنین(ع) را برشمرده است”[۶۱]. ابن‌تیمیه نیز درباره جاحظ گفته است: “بسیاری از مروانیه طرفدار معاویه‌اند و می‌گویند معاویه در جنگ با علی(ع) بر حق بود و علی و همراهیان وی بر خطا بودند. در این باره کتاب‌هایی تألیف شده است که کتاب مروانیه جاحظ از آن جمله است”[۶۲]. مضافاً براینکه توثیق جاحظ نیز نزد اصحاب جرح و تعدیل ثابت نیست. ذهبی از ثعلب که از محدثان بزرگ و اساتید فقه، لغت و ادبیات است نقل کرده که گفته است: “جاحظ ثقه و مورد اطمینان نیست”[۶۳].
  2. قدح ابن ابی‌داوود بر حدیث غدیر مسلم نیست، زیرا گفته شده است: “وی حدیث غدیر را انکار نکرده است، بلکه وجود مسجد در غدیر خم را در آن زمان انکار کرده است”[۶۴]. بر فرض اینکه قدح وی بر حدیث غدیر ثابت شود، اعتبار حدیث را مخدوش نمی‌سازد، زیرا محدثان برجسته، آن را روایت کرده و درستی آن را پذیرفته‌اند. از سوی دیگر، نسائی حدیث غدیر را از ابوداوود روایت کرده است[۶۵]. اگر ابن ابی‌داوود حدیث غدیر را قدح کرده باشد با رأی پدرش در این باره مخالف است و رأی پدرش که از محدثان برجسته و یکی از صحابه ستّه اهل‌سنت است، بر وی مقدم است.
  3. قدح ابوحاتم بر حدیث غدیر نیز اگر اثبات شود، صحت حدیث را مخدوش نخواهد کرد، زیرا اولاً: حدیث غدیر از طرق صحیح و متواتر نقل شده و اکثر محدثان اسلامی نیز آن را پذیرفته‌اند، و ثانیاً: ابوحاتم به عنوان فردی کثیرالجرح شناخته شده است و جرح‌های وی اعتبار چندانی ندارد، چنان‌که ذهبی گفته است: “هر گاه ابوحاتم فردی را توثیق کرد، سخن او را می‌پذیریم، زیرا وی فقط افرادی را توثیق می‌کند که احادیثشان صحیح است، ولی اگر کسی را تضعیف کند به سخن وی احتجاج نمی‌کنیم، و اگر فرد دیگری او را توثیق کرده باشد، سخن وی را می‌پذیریم و به اشکال ابوحاتم توجهی نمی‌شود، زیرا او درباره رجال بسیار سختگیر است تا آنجا که درباره گروهی از رجال صحاح، تعابیری چون: حجت نیست، قوی نیست و مانند آن به کار برده است”[۶۶].

برخی با استناد به حدیثی که در منابع اهل‌سنت از پیامبر(ص) روایت شده در حدیث غدیر مناقشه کرده‌اند، در آن حدیث آمده است که پیامبر(ص) فرموده است: “جز خدا و من، فرد دیگری مولای قریش، انصار، جهینه، مزینه، أسلم و غفار نیست”[۶۷].

درباره این حدیث چند نکته درخور توجه است:

  1. این حدیث از طریق شیعه روایت نشده است. بنابراین با استناد به آن نمی‌توان بر شیعه احتجاج کرد.
  2. این حدیث خبر واحد و غیر مشهور است، در حالی که حدیث غدیر، مشهور و متواتر است و خبر متواتر بر خبر واحد، راجح است.
  3. ابوهریره که راوی این حدیث است حدیث غدیر را نیز روایت کرده است. بنابراین به دلیل تعارض دو خبر وی، هر دو از اعتبار ساقط شده، و نقل‌های دیگر حدیث غدیر بدون معارض خواهد بود.
  4. خبر یاد شده با حدیث غدیر تعارض ندارد، زیرا حصر ولایت بر دیگران در خداوند به معنای ولایت بالذات است و با ولایت بالغیر در غیر خداوند تعارض ندارد، و حصر آن در پیامبر(ص) نیز مربوط به زمان حیات وی است و با ولایت امیرالمؤمنین(ع) که پس از پیامبر(ص) است ناسازگار نخواهد بود. اگر این تفسیر پذیرفته نشود، با ولایت خلفای سه‌گانه قبل از امیرالمؤمنین(ع) و خلافت امیرالمؤمنین(ع) پس از عثمان - که مورد قبول اهل‌سنت است- نیز تعارض خواهد داشت[۶۸]

حدیث غدیر در نقل محدثان و مورخان

نقل‌های بسیار محدثان و مورخان اسلامی بیان‌گر این است که پیامبر(ص) هنگام بازگشت از سفر حجة‌الوداع به مدینه در غدیر خم که نزدیکی جحفه بود توقف و برای مردم سخنرانی کرد. آن حضرت در آن سخنرانی، مطالب بسیاری را در زمینه مسائل دینی بیان کرد و ولایت امیرالمؤمنین(ع) با تأکید ویژه‌ای اعلام فرمود. به همین جهت در نقل‌های مربوط به واقعه غدیر آنچه بیش از هر سخن دیگر پیامبر(ص) مورد توجه محدثان و مورخان واقع شده است، مسئله ولایت امیرالمؤمنین(ع) است، تا آنجا که عده‌ای از آنان تنها به نقل این مسئله اکتفا کرده و دیگر سخنان پیامبر اکرم(ص) را که قبل و بعد از اعلام ولایت علی(ع) بیان شده است، نقل نکرده‌اند. بنابراین حدیث غدیر در آثار محدثان و مورخان اسلامی از نظر کوتاهی و بلندی، و اختصار و تفصیل، متفاوت نقل شده است. در اینجا گونه‌هایی از این نقل‌ها را بازگو می‌کنیم.[۶۹]

کوتاه‌ترین نقل

کوتاه‌ترین نقل حدیث غدیر به جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» بسنده کرده است؛ این عبارت در همه آثار اسلامی که به واقعه غدیر توجه شده است - اعم از کتاب‌های حدیث، تاریخ، تفسیر و کلام - نقل شده است. در متواتر بودن این بخش از حدیث غدیر، مجال تردید وجود ندارد، چنان‌که بسیاری از محدثان بر آن تصریح کرده‌اند[۷۰].[۷۱]

گزارش دوم

گزارش دوم حدیث غدیر از دو بخش تشکیل شده است: بخش اول، جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» و بخش دوم جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ- وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». اکثر نقل‌های حدیث غدیر این گونه‌اند، چنان‌که تواتر آن نیز مورد قبول شماری از عالمان اهل‌سنت است و شماری از آنان نیز صحت آن را پذیرفته‌اند[۷۲].[۷۳]

گزارش سوم

در بسیاری از گزارش‌های حدیث غدیر، قبل از بیان آنچه در گزارش‌های اول و دوم نقل شده، جمله «ألست اولی بالمؤمنین من انفسهم» یا جمله «ألست اولی بکم من أنفسکم»، یا عبارت‌های مشابه آن بیان شده است که مفاد آنها این است که پیامبر اکرم(ص) بر مؤمنان ولایت دارد. از آنجا که گزارش‌هایی که دربردارنده این جمله است بسیار است در متواتر بودن آن نمی‌توان تردید کرد. در احتجاج امیرالمؤمنین(ع) در رحبه کوفه، سی نفر از صحابه - که دوازده نفر آنان صحابی بدری بودند- شهادت دادند حدیث غدیر را از پیامبر شنیده‌اند. در شهادت آنان جمله «ألست اولی بالمؤمنین من انفسهم» نیز آمده است.

گروهی از صحابه و تابعین این واقعه را گزارش کرده‌اند که علامه امینی نام هیجده نفر از آنان را با گزارش‌هایشان نقل کرده است[۷۴]. در اینجا به نقل ابوالطفیل بسنده می‌کنیم: احمدبن‌حنبل با سند معتبر از ابوالطفیل نقل کرد که علی(ع) مردم را در رحبه کوفه جمع کرد و به آنان گفت: “هر کس که واقعه غدیر را دیده و شنیده است به خدا سوگند می‌دهم که به آن شهادت دهد. در این هنگام سی نفر برخاستند و گواهی دادند”. سپس می‌افزاید ابونعیم گفته است که افراد بسیاری برخاستند و شهادت دادند که پیامبر(ص) در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، خطاب به مردم گفت: “آیا می‌دانید که من بر مؤمنان از خود آنان برترم؟” گفتند: “آری، ای رسول خدا”. پیامبر گفت: “هر کس که من مولای او هستم، این (علی(ع)) مولای اوست. خدایا! هر کس او را دوست می‌دارد، دوست بدار، و هر کس او را دشمن می‌دارد، دشمن بدار”[۷۵]. در نقل‌های احتجاج امیرالمؤمنین(ع) به حدیث غدیر در رحبه کوفه، شمار گواهان مختلف گزارش شده است. دوازده نفر، شانزده نفر، هفده نفر، هجده نفر و سی نفر، افراد بسیاری در این گزارش‌ها آمده است.

منشأ این اختلاف ـ همان‌گونه که علامه امینی گفته است ـ ناشی از این بوده که هر یک از راویان کسانی را که شناخته یا مورد توجه او بوده، یا در کنار او قرار داشته نقل کرده و یا عواملی از این قبیل بوده است[۷۶].

علامه امینی پس از نقل روایات مربوط به احتجاج امیرالمؤمنین(ع) در رحبه کوفه نام ۲۴ نفر از صحابه را ذکر کرده است که بر حدیث غدیر شهادت دادند.

علاوه بر احادیث پیشین در روایات بسیار دیگری نیز که از صحابه پیامبر(ص) درباره حدیث غدیر نقل شده، جمله «ألست اولی بالمؤمنین من انفسهم» یا جمله‌های مشابه آن آمده است. از باب مثال، مطلب یاد شده در روایاتی از براء بن عازب، بریده اسلمی، جابر بن عبدالله انصاری، حبّه عُرنی، حذیفه بن اسید غفاری، حذیفه بن یمان، زید بن ارقم، سعد بن ابی‌وقاص، ابوسعید خدری، عامر بن لیلی و عبدالله بن عباس، بیان شده است[۷۷].[۷۸]

گزارش چهارم

در گزارش‌های دیگری از واقعه غدیر و سخنرانی پیامبر اکرم(ص) در آن مناسبت، نکات دیگری نیز در مقدمه سخنرانی پیامبر(ص) گزارش شده است که در فهم معنا و مدلول حدیث غدیر موثر است. این نکات عبارت‌اند از:

  1. مورد سؤال قرار گرفتن پیامبر(ص) و همه مسلمانان درباره وظایفشان[۷۹]؛
  2. تجدید ایمان مؤمنان نسبت به توحید، نبوت و معاد[۸۰].
  3. خبر دادن از رحلت قریب الوقوع خود[۸۱]؛
  4. بر جای گذاشتن دو چیز مهم و گران‌بها، یعنی قرآن و عترت و اینکه آن دو از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند، و مردم باید مراقب رفتار خود با آن دو باشند؛ زیرا اگر به آن دو تمسک جویند، گمراه نخواهد شد[۸۲].

نکات یاد شده در احادیث بسیاری که از طریق شیعه و اهل‌سنت درباره حدیث غدیر آمده، بیان شده است که از آن جمله می‌توان به احادیثی اشاره کرد که از امیرالمؤمنین(ع)، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، حذیفه بن اسید و عامر بن لیلی روایت شده است.[۸۳]

گزارش پنجم

در برخی گزارش‌های معتبری که از واقعه غدیر و سخنرانی پیامبر(ص) شده، آمده است که پس از اعلام ولایت امیرالمؤمنین(ع) آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[۸۴] نازل شد. در این هنگام پیامبر اکرم(ص)، به عنوان اظهار سپاسگزاری از خداوند بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت خداوند از رسالت پیامبر(ص) و ولایت علی(ع) پس از او، تکبیر گفت.

مطلب یاد شده از مسائل قطعی در روایات شیعه است. علاوه بر عالمان شیعه، بسیاری از عالمان تفسیر و حدیث اهل‌سنت نیز نزول آیه “اکمال دین” را درباره واقعه غدیر نقل کرده‌اند، چنان که تکبیر گفتن پیامبر و اظهار شکرگزاری از اعلام ولایت امیرالمؤمنین(ع) را از ابوسعید خدری گزارش کرده‌اند.

ابو جعفر طبری (متوفای ۳۱۰ق)، حافظ ابن‌مردویه اصفهانی (متوفای ۴۱۰ق)، ابونعیم اصفهانی (متوفای ۴۳۰ق)، خطیب بغدادی(متوفای ۴۶۳ق)، حافظ ابوسعید سجستانی (متوفای ۴۳۰ق)، حافظ ابوالقاسم حسکانی (متوفای بعد از ۴۷۰ق)، حافظ ابن عساکر شافعی (متوفای ۵۷۱ق)، خطیب خوارزمی(متوفای ۵۶۸ق) و شیخ الاسلام حمویی حنفی (متوفای ۷۲۲ق) از راویان حدیث مزبوراند[۸۵].[۸۶]

گزارش ششم، روایت سلیم بن قیس هلالی

ابواسحاق حمونی از سلیم بن قیس[۸۷] نقل کرده است که امیرالمؤمنین(ع) روزی در دوران خلافت عثمان در مسجد پیامبر(ص) با عده‌ای از مسلمانان درباره ولایت خود سخن گفت و با آنان احتجاج کرد. ایشان آیاتی از قرآن کریم مانند آیه “اولی الامر”[۸۸] و آیه “ولایت”[۸۹] را قرائت کردند. سپس خطاب به حاضران گفتند که آیا می‌دانید وقتی این آیات نازل شد، مردم از پیامبر(ص) پرسیدند: “آیا ولایت در این آیه عموم مؤمنان را شامل می‌شود یا به بعضی از آنان اختصاص دارد؟ خداوند به پیامبر(ص) دستور داد تا همان‌گونه که نماز، زکات و حج را برای مردم تفسیر و تبیین کرده است، مسئله ولایت را نیز با اعلام ولایت من در غدیر خم تفسیر و تبیین کند.

پیامبر(ص) برای مردم خطبه خواند و به آنان گفت: “ای مردم! خداوند مرا به انجام کاری دستور داده است که برایم بسیار دشوار است و فکر می‌کنم اگر آن را اعلام کنم مرا تکذیب خواهند کرد، ولی خداوند بر انجام آن تأکید کرده و باید آن را تحقق ببخشم”. سپس به آنان فرمود: “آیا می‌دانید که خدا مولای من و من مولای مؤمنان هستم، و من بر مؤمنان از خودشان برترم؟” آنان گفتند: “آری، یا رسول الله!” پیامبر(ص) فرمود: “هر کس که من مولای اویم، علی(ع) مولای او است. خدایا! هر کس او را دوست می‌دارد دوست بدار و هر کس او را دشمن می‌دارد دشمن بدار”.

سلمان بر پای خاست و گفت: “ای رسول خدا! ولایت علی(ع) چگونه است؟” پیامبر(ص) فرمود: “ولایتی همانند ولایت من، هر کس که من بر او از خودش برترم، علی نیز بر او برتر است. در این هنگام آیه اکمال دین نازل شد. پیامبر(ص) تکبیر گفت و بر اکمال دین با ولایت علی(ع) خدا را سپاس گفت. ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: “ای رسول خدا! آیا این آیات به علی اختصاص دارد؟”

پیامبر(ص) فرمود: “آری، این آیات، مخصوص او و اوصیای من تا روز قیامت است”. آنان گفتند: “ای رسول خدا! آنها را برای ما معرفی کن”. پیامبر(ص) فرمود: “آنان عبارت‌اند از: علی(ع) که برادر، وصی و جانشین من و ولی هر مؤمنی پس از من است و پس از او فرزندم حسن(ع) و سپس فرزندم حسین(ع)، و پس از او نه تن از فرزندان حسین(ع)، یکی از پس دیگری می‌باشند. قرآن با آنان و آنان با قرآن‌اند و از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در کنار حوض نزد من می‌آیند”.

حاضران در مسجد، سخنان علی(ع) را تأیید کردند و گفتند: “ما بر آنچه گفتی شهادت می‌دهیم”. زید بن ارقم، براء بن عازب، سلمان، مقداد و عمار از جمله آنان بودند[۹۰].[۹۱]

بلندترین گزارش

بلندترین گزارش حدیث غدیر را احمد بن ابی‌طالب طبرسی[۹۲] و فتال نیشابوری[۹۳] از امام محمد باقر(ع) روایت کرده‌اند. علامه مجلسی در بحارالانوار[۹۴] و سید هاشم بحرانی در غایه المرام[۹۵] از احتجاج طبرسی آن را نقل کرده‌اند. راوی حدیث از امام باقر(ع) علقمه بن محمد حضرمی است. امام باقر(ع) قبل از نقل خطبه غدیر که پیامبر(ص) ایراد کرده است به اختصار درباره سفر حجه الوداع پیامبر(ص) و دستور خداوند سبحان به او درباره اعلان ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) توضیح داده است. خلاصه توضیحات امام باقر(ع) چنین است:

پیامبر(ص) قبل از سفر حجه الوداع همه احکام الهی غیر از حج و ولایت را ابلاغ کرده بود. در این هنگام جبرئیل(ع) از سوی خداوند بر پیامبر(ص) نازل شد و دستور خداوند را درباره لزوم ابلاغ این دو فریضه الهی به او رساند. طبق این دستور، پیامبر مأمور شد که مردم را به حج فراخواند تا هم احکام حج را برای آنان بیان و هم ولایت امیرالمؤمنین(ع) را به آنان ابلاغ کند.

رسول اکرم(ص) دستور داد تا به مردم اعلان کنند که برای سفر حج آماده شوند. در نتیجه، بیش از هفتاد هزار نفر از مردم مدینه و اطراف مدینه و مناطق دیگر برای انجام فریضه حج عازم مکه شدند. هنگامی که پیامبر(ص) به موقف (سرزمین مکه) رسید جبرئیل از سوی خداوند نزد او آمد و گفت: خدا به تو سلام می‌رساند و می‌گوید مرگ تو نزدیک است. باید جانشین خود را معرفی کنی و همه علوم و آنچه از آثار پیامبران که نزد تو است را به او بسپاری؛ او علی بن ابی‌طالب(ع) است، او را به مردم معرفی کن و عهد و میثاق من درباره ولایت او بر هر مرد و زن با ایمانی را به آنان یادآوری کن، زیرا من هیچ پیامبری را از مردم نگرفتم، مگر پس از آنکه دین خود را کامل و نعمت خود را با ولایت اولیای خود تمام کردم، چون کمال توحید و دین من و اتمام نعمت من بر خلق خود به پیروی و اطاعت از ولی من است، و من هیچ‌گاه زمین را از ولی و رهبری که حجت من بر مردم باشد رها نمی‌کنم.

بنابراین، امروز دین خود را با ولایت ولی خود و مولای هر مرد و زن با ایمانی یعنی علی(ع) کامل کردم که بنده من و وصی و جانشین پیامبر من و حجت بالغه من بر خلقم است و نعمت خود را بر شما تمام کردم و از اسلام به عنوان دین از شما راضی هستم. اطاعت از او با اطاعت از من و پیامبر همراه است. هر کس وی را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و هر کس بر او عصیان ورزد بر من عصیان ورزیده است. وی را نشانه‌ای میان خود و خلقم قرار دادم، هر کس او را بشناسد (به ولایت وی معتقد باشد) مؤمن و هر کس او را انکار کند کافر است. هر کس با ولایت او مرا ملاقات کند وارد بهشت خواهد شد و هر کس با عداوت وی مرا ملاقات کند داخل دوزخ خواهد شد. پس ای محمد(ص) علی(ع) را به عنوان نشانه حق معرفی کن و از آنان برایش بیعت بگیر و عهد و میثاق من از آنان را تجدید کن.

پیامبر(ص) در این باره نگران بود که قوم او گرفتار شقاق و پراکندگی شوند و به جاهلیت باز گردند، زیرا از عداوت و بغض آنان به علی(ع) آگاه بود. بدین سبب از جبرئیل خواست که مصونیت (دین و آیین) وی را از خدا بخواهد، و منتظر ماند تا جبرئیل، پاسخ درخواستش را از سوی خدا بیاورد، پس اعلام ولایت علی(ع) را به تأخیر انداخت تا به مسجد خیف رسید. در آنجا جبرئیل(ع) بر او نازل شد و بار دیگر فرمان خدا را درباره معرفی علی(ع) به عنوان نشانه هدایت به مردم به وی ابلاغ کرد، ولی وعده‌ای را درباره حفظ وی نیاورد. پیامبر(ص) نیز انجام آن مأموریت را به تأخیر انداخت تا به منطقه کراع الغمیم (بین مکه و مدینه) رسید. بار دیگر جبرئیل(ع) نزد وی آمد و امر الهی را به او ابلاغ کرد، اما وعده حفظ را نیاورد.

پیامبر(ص) نگرانی خود را درباره ابلاغ این مأموریت به جبرئیل(ع) اظهار کرد و از آن منطقه کوچ کرد تا به غدیر خم رسید. در آن هنگام که پنج ساعت از روز گذشته بود، جبرئیل(ع) بر آن حضرت نازل شد و این بار وعده مصونیت الهی را برای او آورد و آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۹۶] را بر وی تلاوت کرد. پیامبر(ص) دستور داد تا کاروان بایستد، و کسانی که جلوتر رفته بودند بازگردند، و کسانی که عقب‌تر بودند برسند و دستور داد تا منادی، مردم را به نماز جماعت فراخواند و نیز دستور داد تا زیر چند درخت را جارو کردند و منبری از سنگ برایش آماده کرده آن‌گاه بر بالای آن سنگ‌ها رفت و خطبه خود را ایراد کرد.[۹۷]

محورهای خطبه غدیر

محور اصلی خطبه غدیر مسئله ولایت و امامت است، ولی مضامین دیگری نیز دارد که عبارت‌اند از:

خداشناسی

پیامبر(ص) خطبه غدیر را با حمد و ستایش خداوند آغاز کرد، و درباره صفات جمال و جلال خداوند سخن گفت. توحید و یگانگی خداوند، علم گسترده و فراگیر الهی، قدرت، قوت و غلبه بر هر چیز، آفریدگاری، رحمت واسعه، نعمت‌های بی‌شمار، بی‌نیازی از غیر، بی‌همتایی، اتقان صنع، قدوسیت و پیراستگی از نواقص، تفضل بر موجودات، عدل در افعال، برخی از صفات جمال و جلال خداوند است که در فراز اول خطبه غدیر بیان شده است.

فرایض الهی

پیامبر(ص) در لابه‌لای خطبه غدیر، مردم را به رعایت فرایض الهی توصیه کرده است. نماز، زکات، حج، امر به معروف و نهی از منکر از جمله فرایض الهی است که در این خطبه مورد توصیه و تأکید پیامبر(ص) قرار گرفته‌اند. ای مردم! آن‌گونه که خداوند به شما دستور داده است نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید، اگر با گذشت زمان، مطلبی را ندانستید یا فراموش کردید، علی(ع) که ولی شماست برای شما بیان خواهد کرد. ای مردم! حج خانه خدا را انجام دهید، هر مؤمنی که آن را به جای آورد خداوند، گناهان گذشته‌اش را می‌آمرزد و او پس از حج اعمالش را از نو آغاز می‌کند. حج را با کمال دیانت و آگاهی به جای آورید و از مشاهد جز با توبه و ترک گناهان بازنگردید. نماز را برپا داشته و زکات را بپردازید و امر به معروف و نهی از منکر کنید. این سخنِ مرا به کسانی که در این جا نیستند برسانید و آنان را به قبول آن امر و از مخالفت با آن نهی کنید.

یاد مرگ و قیامت

از آنجا که یاد مرگ و قیامت و حساب و پاداش و عقاب در آخرت، نقش مؤثری در توجه و التزام انسان به دستوراهای الهی دارد، پیامبر(ص) در فرازی از خطبه خود، مردم را به مرگ و معاد توجه داده و فرموده است: “ای مردم! تقوا پیشه باشید، از قیامت برحذر باشید، چنان‌که خدا فرموده است: ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ[۹۸] به یاد مرگ، حساب، میزان، محاسبه در پیشگاه پروردگار جهانیان و پاداش و کیفر باشید. هر کس کار نیکی انجام دهد پاداش داده می‌شود و هر کس گناهی انجام دهد، بهره‌ای در بهشت ندارد.

فضایل امیرالمؤمنین(ع)

در فرازهای مختلف این خطبه از فضایل امیرالمؤمنین(ع) سخن به میان آمده و برتری او بر دیگران مورد تأکید پیامبر(ص) قرار گرفته است. در فرازی از خطبه غدیر در این باره چنین آمده است: “ای مردم! این علی بیش از شما مرا یاری کرده و نزدیک‌تر و گرامی‌ترین افراد نزد من است. خدا و من از او راضی هستیم و آیه‌ای درباره رضایت خدا از مؤمنان و در ستایش آنان نازل نشده است مگر اینکه علی(ع) مشمول آن است. ذریه هر پیامبری از صلب او است و ذریه من از صلب علی است. او یاور دین خدا و مدافع رسول خدا، تقی، نقی، هادی و مهدی است. در فراز دیگری، برتری علمی امیرالمؤمنین(ع) را بیان کرده است: “ای مردم! هیچ علمی نیست، مگر اینکه خداوند، آن را به من عطا کرده است و من آن علوم را به علی - که امام مبین است – آموخته‌ام. او هدایتگر به حق و عامل به آن است، از باطل نهی می‌کند و با آن می‌ستیزد و در این راه از سرزنش کسی باکی ندارد”. در فراز دیگری، از پیشتازی امیرالمؤمنین(ع) در ایمان و ایثار سخن به میان آمده است: “او نخستین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و جان خود را فدای رسول خدا کرد، و نخستین مردی است که با پیامبر به عبادت خدا پرداخت”. بیان فضایل و برتری علی(ع) بدان علت است که نصب او به امامت و جانشینی پیامبر(ص) صرفاً جنبه تعبدی ندارد و مقتضای عقل و فطرت آدمی است، زیرا تقدیم مفضول بر افضل از نظر عقل قبیح است.

قرآن و عترت

در فرازی از خطبه غدیر از ثقل اصغر و اکبر سخن به میان آمده است: “ای مردم! علی(ع) و پاکان از فرزندان من ثقل اصغر و قرآن، ثقل اکبر است. آن دو از یکدیگر خبر می‌دهند و موافق یکدیگرند و از هم جدا نخواهند شد تا نزد حوض بر من وارد شوند. آنان امنای خدا در میان خلق و حکمای الهی در زمین‌اند”.

سبب نزول آیه تبلیغ

پیامبر(ص) در فراز دوم خطبه غدیر یادآور شد که خداوند به او وحی کرده است و اگر آنچه را بر او نازل شده ابلاغ نکند، رسالت الهی را ابلاغ نکرده، و خداوند ضمانت کرده است که او را در ابلاغ این رسالت ویژه حفظ خواهد کرد، آن‌گاه آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۹۹] را تلاوت کرد. سپس سبب نزول آن را بیان کرد و فرمود: “سبب نزول این آیه آن است که جبرئیل(ع) سه بار از سوی خداوند بر من نازل شد و از من خواست که علی بن ابی‌طالب(ع) را به عنوان وصی و جانشین و امام پس از خود معرفی کنم، زیرا نسبت او به من مانند نسبت هارون(ع) به موسی(ع) است، مگر اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود. او ولی شما پس از خدا و رسول خداست و آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۰۰] در شأن او نازل شده است. علی بن ابی طالب(ع) کسی است که نماز خواند و در حال رکوع زکات داد. من از جبرئیل خواستم که از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مطلب به شما معاف دارد، زیرا من از کمی متقیان و کثرت منافقان آگاهم؛ آنان کسانی‌اند که بسیار مرا آزار دادند تا اینکه خداوند آیه ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ[۱۰۱] را درباره آنها نازل کرد و اگر بخواهم آنها را با نام‌هایشان معرفی می‌کنم، ولی من این کار را نخواهم کرد. خداوند، این درخواست را از من نپذیرفت و از من خواست که آنچه را بر من نازل شده ابلاغ کنم و آیه تبلیغ بیانگر همین مطلب است”.

اعلام امامت علی(ع)

ای مردم! بدانید که خدا علی بن ابی‌طالب(ع) را ولی و امام مفترض الطاعه بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی می‌کنند، و بر غایب و حاضر، و عرب و عجم، و حرّ و مملوک، و کوچک و بزرگ و سپید و سیاه قرار داده است. گفتار او روا، حکمش گذرا، و دستورش نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون، و هر کس از او پیروی کند مرحوم خواهد بود. ای مردم! شنوا و مطیع امر پروردگار باشید، زیرا خداوند، و پس از او رسولش ولی شما است، و پس از من علی ولی و امام شما به امر پروردگارتان است، و پس از او امامت تا روز قیامت در ذریه من از فرزندان علی(ع) خواهد بود. ای مردم! در قرآن تدبر کنید و آیات آن را بفهمید، به محکماتش بنگرید و از متشابهاتش پیروی نکنید، سوگند به خدا، احکام بازدارنده قرآن را بیان نمی‌کند و تفسیرش را روشن نمی‌سازد، مگر کسی که من دستش را گرفته و بالابرده‌ام و به شما می‌گویم که هر کس من مولای او هستم او مولای اوست، و او علی بن ابی‌طالب(ع) برادر و وصی من است، ولایت او از سوی خدا بر من نازل شده است. آگاه باشید که من رسالت الهی را ادا و ابلاغ کردم و آن را به گوش شما رساندم و آشکار کردم. آگاه باشید که آنچه گفتم را خدا فرموده و من از سوی او به شما گفتم. آگاه باشید که امیرالمؤمنین کسی غیر از این برادرم (علی(ع)) نیست و رهبری بر مؤمنان پس از من برای کسی غیر از او روا نیست. و من به دستور پروردگارم می‌گویم: “خدایا! هر کس علی(ع) را دوست دارد دوست بدار و هر کس او را دشمن دارد، دشمن دارد و هر کس او را انکار کند از رحمت خود دور کن، و هر کس که حق او را انکار کند مورد غضب خود قرار بده. ای مردم! خداوند دین خود را با امامت علی(ع) کامل کرده است. پس هر کس به او و به جانشینانش از فرزندان من تا روز قیامت که از صلب او هستند اقتدا نکند، اعمال نیکش حبط شده و اهل دوزخ خواهد بود.

امامت، صراط مستقیم هدایت

پیامبر(ص) در فرازی از خطبه غدیر فرموده است: “من همان صراط مستقیمی هستم که پیروی از آن بر شما واجب شده است و پس از من علی و سپس امامان هدایت از فرزندان من که از صلب علی هستند، صراط مستقیم‌اند”. آن‌گاه سوره حمد را تلاوت کرد و فرمود: “درباره من و علی و امامان از ذریه من(ع) نازل شده است، (یعنی صراط مستقیم که در این سوره مطرح شده پیامبر و علی و امامان از ذریه او هستند.) علی و امامان از ذریه او(ع) اولیای خدایند که ترس و اندوهی متوجه آنان نیست و آنان حزب خدایند که رستگار و غالب‌اند، و دشمنان علی(ع)، اهل شقاق و برادران شیطان‌اند که سخنان نادرست را به یکدیگر القا می‌کنند، و دوستان علی و امامان از ذریه او(ع) مؤمنان راستین‌اند، آنان همان کسانی‌اند که خداوند در وصف آنان فرموده است: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ[۱۰۲]؛ اولیای آنان کسانی‌اند که خداوند در وصف آنان فرموده است: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ[۱۰۳]؛ اولیای آنان کسانی‌اند که داخل بهشت خواهند شد و فرشتگان به گرمی از آنان استقبال خواهند کرد و به آنان خوش‌آمد خواهند گفت و دشمنان آنان اهل دوزخ‌اند.

امامت و کمال دین

پیامبر(ص) در فرازی از خطبه غدیر به کامل شدن دین با امامت اشاره کرده و فرموده است: “خدایا! تو بر من (این مطالب را) نازل کردی که امامت پس از من از آن علی(ع) است و هنگامی که من آن را برای مردم بیان کنم و او را به امامت نصب کنم دین مسلمانان کامل شده و نعمت تو بر آنان تمام شده و از اسلام به عنوان دین برای آنان راضی هستی، و نیز فرموده‌ای هر کس غیر از اسلام دینی را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود[۱۰۴]. خدایا! شاهد باش که من این دستور را به آنان ابلاغ کردم. ای مردم! خداوند، دین شما را فقط با امامت علی(ع) کامل کرده است، پس کسی که به او و به امامان از فرزندان او تا روز قیامت اقتدا نکند، کارهای نیکش حبط شده و در دوزخ جاویدان خواهد بود”.

استمرار امامت تا قیامت

همچنین پیامبر(ص) در خطبه غدیر علاوه بر اعلام امامت امیرالمؤمنین(ع)، استمرار امامت را در ذریه او تا روز قیامت بیان کرده است. در فرازی از آن خطبه فرموده است: “ای مردم! قرآن برای شما بیان می‌کند که امامان پس از امیرالمؤمنین(ع) فرزندان اویند و من توضیح دادم که آنان فرزندان من و اویند (یعنی فرزندان فاطمه زهرا(س) هستند) آنجا که فرموده است: ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ[۱۰۵][۱۰۶]؛ خداوند امامت را (که از عالی‌ترین درجه هدایت برخوردار است و دیگران را هدایت می‌کند) در ذریه ابراهیم(ع) قرار داد”. پیش از این، سخن پیامبر(ص) را درباره همراهی و هماهنگی قرآن و عترت تا روز قیامت بازگو کردیم. آن فراز نیز در حقیقت، بیانگر امامت عترت پیامبر(ص) است، و عترت پیامبر عبارت‌اند از: علی(ع) و فرزندان معصوم او که فرزندان پیامبرند. رسول خدا(ص) در فراز دیگری فرموده است: “ای مردم! پس از من، علی، ولی و امام شما به امر پروردگارتان است، سپس امامت تا روز قیامت در ذریه من از فرزندان او خواهد بود”. آن حضرت در فرازی دیگر بر امامت حضرت مهدی(ع) که آخرین امام و جانشین پیامبر است، تصریح و تأکید کرده است: “آگاه باشید که آخرین امام مهدی(ع) است، او بر اساس دین ظاهر می‌شود و از ستمگران انتقام می‌گیرد، دژهای (کفر و ستم) را فتح کرده، ویران می‌سازد و خونخواه اولیای خداوند و یاور دین خداست. او صاحبان فضیلت و جهالت را در جایگاهشان قرار می‌دهد. وی برگزیده خدا و وارث همه علوم است. او رشید و استوار است. وی آخرین حجت خداست، کسی بر او غالب نخواهد شد. او ولی خدا در زمین و داور الهی در خلق خدا و امین سرّ و آشکار خداوند است”.

پیشوایان دوزخ

پیامبر(ص) در فرازی از خطبه غدیر درباره امامانی سخن گفته است که به جای هدایت مردم به بهشت، آنان به دوزخ فرا می‌خوانند: “ای مردم! پس از من پیشوایانی خواهند بود که به دوزخ دعوت می‌کنند و روز قیامت، یاری نخواهند شد. ای مردم! خدا و من از آنان بیزاریم. ای مردم! آنان و یاوران و پیروانشان در پایین‌ترین طبقه دوزخ خواهد بود”.

گرفتن بیعت بر امامت

پیامبر(ص) در پایان خطبه از مردم خواست تا به امامت امیرالمؤمنین(ع) اقرار کنند و آنان نیز گفتند: ““ما شنیدینم همه آنچه را که تو از سوی پروردگارمان درباره امامت علی(ع) و فرزندان او ابلاغ کردی و به آن راضی هستیم و از آن اطاعت می‌کنیم، با تو بر این مطلب با جان و زبان و دست خود بیعت می‌کنیم، بر آن زندگی می‌کنیم و می‌میریم و تردید نمی‌کنیم، و از عهد و پیمان خود بر نمی‌گردیم و از خدا و تو و امیرالمؤمنین و امامان ذریه‌اش اطاعت می‌کنیم”. آن‌گاه از مردم خواست که به علی(ع) در مقام امیرالمؤمنین سلام بدهند و با او در جایگاه امام مسلمانان پس از پیامبر بیعت کنند. سپس فرمود: “هر کس از خدا و رسول خدا و علی و امامانی که یادآور شدم اطاعت کند به فوز عظیمی خواهد رسید، و پیشتازان به بیعت با او رستگاران در بهشت خواهند بود”. امام باقر(ع) فرموده است که مردم، پیامبر را ندا کرده، گفتند: “امر خدا و رسول خدا را شنیدیم و با قلب و زبان و دستانمان از آن اطاعت می‌کنیم”. آن‌گاه بر پیامبر(ص) و علی(ع) ازدحام کردند و با دستان خود با آنان بیعت کردند. ابوبکر و عمر از نخستین کسانی بودند که بیعت کردند، و پس از آن دیگر مهاجران و انصار و سایر کسانی که در آنجا بودند بیعت کردند. این کار سه روز طول کشید، و هر گروهی که بیعت می‌کردند، پیامبر(ص) می‌فرمود: “ستایش مخصوص خداست که ما را بر همه جهانیان برتری داد”[۱۰۷]

  1. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۸۴.
  2. ابن‌حجر عسقلانی گفته است: «در خبر متواتر، عدد معینی شرط نیست، بلکه آنچه مفید علم باشد کافی است» (فتح الباری، ج۱، ص۱۷۷). شوکانی نیز گفته است خبر متواتر، خبر کسانی است که کثرت آنها به حدی است که از گفته آنها علم حاصل می‌شود (ارشاد الفحول الی تحقیق الحق فی علم الاصول، ج۱، ص۱۲۸، دارالکتاب العربی). بدرالدین زرکشی گفته است: «خبر متواتر، خبر گروه بسیاری از چیز محسوسی است که توافق آنان بر کذب ممتنع است» (البحر المحیط فی اصول الفقه، ج۳، ص۲۹۶)؛ ملاعلی قاری گفته است: «تواتر، تعداد معینی ندارد، بلکه تعداد ناقلان به قدری است که عادتا تبانی آنها بر کذب ممکن نیست» (شرح نخبة الفکر فی مصطلحات اهل الاثر، ج۱، ص۱۶۳).
  3. ألفیة السیوطی فی علم الحدیث، ص۴۶.
  4. تواترت الروایات به، روی ذلک عن عمار و عثمان و ابن‌مسعود و حذیفة و ابن‌عباس فی آخرین. تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۳، شماره ۴۹۸۷.
  5. رواه علی عن النبی(ص) و یرویه عن علی اثنا عشر رجلاً، و مثل هذا یبلغ حد التواتر. البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۲۱. حوادث سال ۳۷ ق.
  6. و اعلم أن هذا الحدیث متواتر، فانه ورود من حدیث عایشه و ابن‌مسعود و ابن‌عباس و ابن‌عمر و عبدالله بن زمعه و ابی‌سعید و علی بن ابی طالب و حفصة. الصواعق المحرقه، ص۳۲ باب اول، فصل سوم، احادیث خلافت ابوبکر، حدیث هفتم.
  7. الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۴، ص۸۹.
  8. فهؤلاء اربعة من الصحابة، فهو نقل متواتر لا تحل مخالفته. المحلّی، ج۹، ص۶، مسئله ۱۵۱۱؛ الغدیر، ج۱، ص۵۸۲.
  9. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۸۵.
  10. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴، پاورقی چاپ دوم.
  11. روح المعانی، ج۱، ص۱۹۵.
  12. البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۲۸، حوادث سال ۱۰ ق.
  13. اسنی المطالب، ص۴۸؛ الغدیر، ج۱، ص۵۵۰.
  14. فیض الغدیر، ج۶، ص۲۱۸؛ الغدیر، ج۱، ص۵۵۲.
  15. الغدیر، ج۱، ص۵۵۴.
  16. الغدیر، ج۱، ص۵۶۱.
  17. الغدیر، ج۱، ص۵۶۲.
  18. الغدیر، ج۱، ص۵۶۶.
  19. الغدیر، ج۱، ص۵۶۸.
  20. الغدیر، ج۱، ص۵۶۲.
  21. سنن ترمذی، ج۵، ص۵۹۱، حدیث ۳۷۱۳.
  22. مشکل الآثار، ج۲، ص۳۰۸.
  23. الغدیر، ج۱، ص۵۴۴.
  24. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.
  25. الغدیر، ج۱، ص۵۴۸.
  26. البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۲۸، حوادث سال ۱۰ هجری.
  27. فتح الباری، ج۷، ص۷۴.
  28. الصواعق المحرقة، ص۵۴.
  29. المرقاة شرح المشکاة، ج۱۰، ص۴۶۴، حدیث ۶۰۹۱.
  30. الغدیر، ج۱، ص۵۵۸.
  31. الغدیر، ج۱، ص۵۵۸.
  32. الغدیر، ج۱، ص۵۶۳.
  33. الغدیر، ج۱، ص۵۶۳.
  34. مفتاح النجاة فی مناقب آل العباء، باب ۳، فصل ۱۴، ص۴۴-۴۵؛ الغدیر، ج۱، ص۵۶۵.
  35. مرآة المؤمنین، ص۴۰؛ الغدیر، ج۱، ص۵۶۷.
  36. مقصود جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» و جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» است.
  37. سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۶، ص۱۲۰۲، حدیث ۲۹۸۲.
  38. سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۶، ص۱۶۷، شرح خطبه ۷۳.
  39. شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۶۶، شرح خطبه ۱۵۴.
  40. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۸۶.
  41. ر.ک: غایة المرام، ج۱، ص۳۰۵-۳۴۲.
  42. ر.ک: بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۰۸-۲۳۵.
  43. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۰.
  44. این شبهه از فخرالدین رازی در کتاب “نهایة العقول” نقل شده است. نفحات الازهار، ج۶، ص۱۲۴.
  45. مشکل الآثار، ج۲، ص۳۰۸؛ الصواعق المحرقة، ص۲۵؛ المرقاة فی شرح المشکاة، ج۵، ص۵۷۴.
  46. صحیح بخاری، ج۲، ص۱۷۲؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۴۰؛ سنن ابن‌ماجه، ج۲، ص۱۰۲۴؛ سنن ابی‌داوود، ج۲، ص۱۵۸؛ صحیح ترمذی، ج۲، ص۲۱۶؛ سنن نسائی، ج۵، ص۱۵۷.
  47. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴.
  48. الغدیر، ج۱، ص۵۷۵.
  49. الزیادة اعنی قوله: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...» کذب. منهاج السنة، ج۴، ص۸۵.
  50. الفصل، ج۴، ص۱۴۸.
  51. ابکار الافکار، ج۳، ص۴۷۵.
  52. نفحات الازهار، ج۶، ص۱۲۳، به نقل از کتاب “نهایة العقول” رازی.
  53. شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۱.
  54. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴.
  55. الغدیر، ج۱، ص۵۷۷.
  56. المنهاج فی شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج۱، ص۳۷.
  57. المنهل الروی فی علم اصول حدیث النبی، ص۶.
  58. زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج۴، ص۶۰؛ نفحات الأزهار، ج۶، ص۲۴۶-۲۴۷.
  59. میزان الاعتدال، ج۳، ص۶۶۲.
  60. نفحات الأزهار، ج۶، ص۱۲۳ به نقل از: نهایة العقول رازی؛ شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۱.
  61. نفحات الأزهار، ج۶، ص۲۶۱ به نقل از: حاشیة تحفه اثناعشریه، مبحث دلایل عقلی بر امامت امیرالمؤمنین(ع).
  62. منهاج السنة، ج۲، ص۲۰۷.
  63. میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۴۷.
  64. الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۶۴.
  65. سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۲۶۰.
  66. خصائص امیرالمؤمنین، ص۹۴.
  67. نفحات الأزهار، ج۶، ص۱۲۳ به نقل از: “نهایة العقول” فخرالدین رازی.
  68. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۲-۱۹۸.
  69. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۸.
  70. در فصل اول، سخنان شماری از محدثان اهل‌سنت را در این باره نقل کردیم.
  71. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۸.
  72. این مطلب نیز در گفتار اول بیان شد.
  73. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۹.
  74. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۳۳۹-۳۷۵.
  75. المسند، ج۱۴، ص۴۳۶، حدیث ۱۹۱۹۸. محقق کتاب المسند، حمزه احمد الزین سند حدیث را صحیح دانسته است حافظ هیثمی در مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۴۹، پس از نقل حدیث گفته است: رجال آن رجال صحیح است مگر فطر بن خلیفه که او نیز ثقه است. الغدیر، ج۱، ص۳۵۶.
  76. الغدیر، ج۱، ص۳۷۸.
  77. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۴۱-۱۴۴.
  78. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۹.
  79. «أيّها الناس‌! إنّي مسئول و أنتم مسئولون‌».
  80. «ألستم تشهدون ان لا اله الا الله و أن محمدا عبده و رسوله، و ان جنته حق، و ان ناره حق، والبعث بعد الموت حق؟ قالو: اللهم بلی».
  81. «کأنی دعیت فأجبت ».
  82. «إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَ الْحَوْضَ‌».
  83. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۱.
  84. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
  85. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۴۴۷-۴۵۵.
  86. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۲.
  87. سلیم بن قیس (متوفای ۹۰ق) یکی از تابعین است که حدیث غدیر را در کتاب خود نقل کرده است. وی و کتابش مورد اعتماد محدثان و مورخان اسلامی است و از مصادر و منابع آنان به شمار می‌رود. شخصیت‌های برجسته‌ای از عالمان اهل‌سنت مانند حاکم حسکانی در کتاب “شواهد التنزیل”، شیخ الاسلام حمونی در کتاب “فرائد السمطین”، سید بن شهاب همدانی در کتاب “مودة القربی” و قندوزی حنفی در کتاب “ینابیع المودة” و دیگران از کتاب سلیم نقل حدیث کرده‌اند.
  88. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  89. ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  90. فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲، حدیث ۲۵۰.
  91. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۲.
  92. الاحتجاج، ج۱، ص۵۵-۵۶.
  93. روضة الواعظین، ص۸۹-۹۹.
  94. بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۱-۲۱۹.
  95. غایه المرام و حجة الخصام، ج۱، ص۳۲۵-۳۳۷.
  96. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  97. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۴-۲۰۷.
  98. «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، که لرزه رستخیز چیزی سترگ است» سوره حج، آیه ۱.
  99. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  100. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  101. «و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست» سوره توبه، آیه ۶۱.
  102. «گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  103. «آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.
  104. ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  105. «و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.
  106. در تفسیر آیه ر.ک: المیزان، ج۱۸، ص۱۰۶.
  107. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۷-۲۱۵.