نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۰۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۰۰ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
مراد شخص خاصی است که دارای این ویژگی است. هنگامیکه چنین شخصی کشته میشود، طبیعی است شهادت او در جامعه موج ایجاد کرده و تأثیر میگذارد.[۳]
احتمال داده شده است منظور از نفس زکیه، افراد پاک سرشت باشند که در فتنههای آخر الزمان به دست ظالمان کشته میشوند و خونشان به ناحق جاری میگردد.[۴]
احتمال اول با روایات تناسب بیشتری دارد، چرا که قتل نفس زکیه در بین جامعه تأثیر و انعکاس ایجاد میکند.[۵] بنابراین منظور از نفس زکیه یکی از اشخاص با اخلاص و آزمایش شده در دوران غیبت کبری خواهد بود که بر اثر فتنههای آخر الزمان و انحرافاتحاکم در آن زمان به شهادت میرسد و خونشان به ناحق جاری میگردد. در قرآن کریم آمده است: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا﴾[۶]»[۷]نفس زکیه انسانی است که بر اثر شخصیت والای او قتل آن اهمیتی بسزا دارد، که جلب نظر میکند و موجب تأثر و تأسف عمیق مردم میشود. در ضمن چیزی که میخواهد نشانه شود میبایست در مورد کسی باشد که در بین مردم شناخته شده باشد، و گرنه نمیتواند دلالت بر چیزی بکند و نشانۀ ظهور قرار گیرد.[۸]
در مورد اینکه نفس زکیه کیست و به چه کسی اطلاق میشود و به عبارت دیگر آیا قتل نفس زکیه یک واقعه در گذشته بوده که اتفاق افتاده یا اینکه هنوز به وقوع نپیوسته و از علائم نزدیک به ظهور حضرت مهدی (ع) است نظرات مختلفی بیان شده است که به آنها اشاره میشود:[۹]
نفس زکیه یعنی نفسی پاک و طاهر، اما این شخص را نمیتوان با چنین صفتی معرفی کرد و او را مورد تأیید اهل بیت دانست؛ چرا که او خود را مهدی(ع) میدانست و مردم را برابر اهل بیت، به خود دعوت میکرد.[۱۳] لذا باید در انتظار کشته شدن شخصی با اخلاص تر و آزمایش شده تر از او بود[۱۴].
پیش گویی قتل نفس زکیه در روایات همراه یا بعد از وقایعی ذکر شده که به یقین تاکنون تحقق نیافتهاند. لذا فهم عمومی از سیاق عبارات همان است که این علامت نیز تاکنون انجام نشده باشد. بنابراین، نمیتوان مقصود از نفس زکیه را محمد بن عبدالله دانست، بلکه اشاره به کشته شدن شخص دیگری است که در آینده انجام خواهد گرفت[۱۷].
فاصله میان ظهور تا قتل این شخص، پانزده روزاست که به زمان قیام حضرت مهدی (ع) اشاره دارد؛ لذا با محمد بن عبدالله محض مطابقت نمیکند و این مطلب، هنوز رخ نداده است.[۱۸]
نفس زکیه مجاهدی است از زمره بسترسازان ظهور که رهبری عدهای از عاشقان امام مهدی (ع) را بر عهده دارد و در راه حضرت در میان هفتاد تن از علمای زمانه در منطقهای پشت شهر کوفه به شهادت میرسد. او غیر از سید هاشمیتباری است که در مکه و بین رکن کعبه و مقام ابراهیم سر از تنش جدا میشود و این هر دو، غیر از سید حسنی هستند که به قتل میرسد[۲۹].[۳۰]
نفس زکیه سیدی والا تبار و حسینینسب است و هموست که مظلومانه در ۲۵ ذی الحجه سر مبارکش در حرم امن الهی مکه مکرمه از تن جدا میشود و کمی پیش از ذبح شدن وی، سیدی هاشمی و حسنیتبار در کوفه به همراه هفتاد تن از علمای امت به دست سپاهیان سفیانی و در اثنای ورود سپاه مجاهد خراسانی از طریق شهرهای قصر شیرین و خانقین به شهادت میرسد. طبق این نظریه، رجل هاشمی و سید حسنی یک تن هستند[۳۳].[۳۴]
شایان ذکر است، از برخی اخبار چنین استفاده میشود، دو سید در مکه و دو سید در مدینه کشته میشوند اما دو سیدی که در مکه کشته میشوند یکی همان "نفس زکیه" است که برخی او را سید حسینی میدانند و ما بین رکن و مقام کشته میشود.[۳۵] و دیگری سیدی است که اهل مکه بر او یورش میبرند و او را میکشند و سرش را به شام میفرستند و او سید حسنی است[۳۶].و اما آن دو سید دیگر که در مدینه، کشته میشوند، یکی برادر نفس زکیه و دیگری پسر عموی اوست[۳۷]. کشته شدن پسر عموی نفس زکیه از نشانههای ظهور دانسته شده است[۳۸]. و درباره شیوه قتلش در روایتی از امیرالمؤمنین اینگونه آمده: سفیانی مینویسد، برای آن کسی که در کوفه است بعد از آن که کوفه را کوبیده باشد، به او فرمان میدهد که به طرف حجاز برود، پس او به طرف مدینه حرکت میکند و شمشیر کشیده چهار صد نفر از قریش و انصار را میکشد و شکمها را دریده و بچهها را به قتل میرساند و یک برادر و خواهر را که نام آنها (محمد و فاطمه) است میکشد و کشته آنها را بر در مسجدمدینه به دار میزند[۳۹][۴۰].
«در اینجا بهطور جدی باید ادعا کنیم شواهدی در دست داریم که مقصود از نفس زکیه همین شخص انقلابی از خاندانحضرت علی (ع) باشد؛ و اگر بتوانیم قرائنی که در رد این نظریه آمده است باطل کنیم میشود ملتزم به این مطلب بشویم و لذا میبایست در دو زمینه وارد بحث شویم.
زمینه اول: قرائن داله بر رد این نظریه که اثبات میکند نفس زکیه شخص دیگری است؛ و آنها چند تا است:
قرینه اول:نفس زکیه میبایست بین رکن و مقام کشته شود و این سید بزرگوار علوی در آنجا کشته نشده است. این قرینه اگر ثابت میشد به تنهایی برای رد نظریه کافی بود؛ لکن ما قبلا گفتیم که کشته شدن بین رکن و مقامدلیل محکمی ندارد، و از نظر سند ضعیف است.
قرینه دوم: روایاتی که از ائمه درباره قتل نفس زکیه آمده بعد از کشته شدن محمد بن عبد اللهنفس زکیه بوده است، و این خود دلیل بر آن است که بعد از کشته شدن او، هنوز ائمهمنتظر این علامت بودهاند و آن را از علائم ظهور دانستهاند. اگر این قرینه ثابت شود باز دلیلی کافی برای رد نظریه فوق است، ولی قابل اثبات نیست؛ زیرا تمام روایاتی که در این باره وارد شده است از حضرت باقر و حضرت صادق - (ع) - است. و اما امام باقر که پیش از نفس زکیه میزیسته است، و امام صادق هم معاصر با منصور دوانیقی و نفس زکیه بوده است، و آن حضرت به عبد الله بن حسن پدر نفس زکیه میفرمود که نهضت فرزند او به جائی نخواهد رسید و پیروز نخواهد شد و امیدش را برای رسیدن به خلافت قطع میکرد و به او میفرمود: همانا این امر به خدا سوگند نه برای تو است و نه برای فرزند تو، بلکه به این شخص (یعنی سفاح) خواهد رسید، و بعد برای این (یعنی منصور)؛ و بعد برای مدتها از آنها خواهد بود تا اینکه بچهها به امارت برسند و زنها مورد شور و مشورت قرار گیرند. عبد الله گفت: به خدا سوگندای جعفر، خداوند تو را بر غیبآگاه نساخته و این سخن را جز از راه حسد بر فرزندم نگفتی! حضرت فرمود: نه به خدا سوگند من نسبت به پسر تو حسادت نورزیدم. این شخص (منصور) او را در احجار الزیت (محلی است در مدینه) خواهد کشت و بعد از او برادرش را در ساحل دریا میکشد در حالی که پاهای اسبش در آب است.[۴۴] به هر حال ما دلیلی در دست نداریم که صدور روایات بعد از کشته شدن محمد بن عبد اللهنفس زکیه باشد اگر نگوئیم که ظن بر خلافش داریم.
قرینه سوم: این محمد بن عبدالله شخص چندان پاک و آزمایش شده و با اخلاصی نبوده است و لذا میباید در انتظار کشته شدن شخص بااخلاصتر و آزمایششدهتر از او باشیم، زیرا وی به طوری که در مقاتل الطالبیین ابو الفرج اصفهانی میگوید[۴۵]، مدعی مهدویت شد و پدرش او را جلو انداخته و گفت وی مهدی است، و بعد از زوال حکومتبنی امیه و پیش از روی کار آمدن بنی عباس برای بنی هاشم سخنرانی کرده، و چنین گفت: «شما میدانید که ما همیشه میشنیدیم که اینها وقتی بعضی از آنها به جان بعضی دیگر بیفتند و یکدیگر را بکشند، کار از دستشان بیرون میرود. اینها صاحب خود (ولید بن یزید) را کشتهاند، بیائید تا با محمدبیعت کنیم. شما میدانید که او مهدی است». آنگاه حضرت صادق (ع) به او فرمودند: امرخلافت به تو و فرزندانت نمیرسد بلکه برای اینها است و دو پسر تو کشته میشوند.[۴۶]محمد بن عبد الله بن حسن از دوران کودکی متواری و پنهان گشته و نمایندگانی به اطراف میفرستاد و مردم را به سوی خود میخواند و مهدی نامیده میشد.[۴۷] ما فعلا نمیخواهیم درباره او مناقشه و اشکال کنیم. فقط همین اندازه میدانیم که وی پیش از آن که جائی را بگیرد کشته شد و این خود دلیلی کافی بر کذب ادعای او است؛ بلکه مقصود آن است که با این حساب وی شخصی پاک و با اخلاص نبوده، بلکه دروغگو و منحرف بوده است و لذا میبایست در انتظارنفس زکیه دیگری باشیم تا پیش از ظهور حضرت کشته شود. و اگر این مسأله تاریخی ثابت شود چارهای نداریم جز این که معتقد به انحراف این سید انقلابی شویم، لکن دلیل نمیشود که مقصود از اخبار قتل او نیست، زیرا در این صورت «قتل نفس زکیه» یعنی قتل محمد بن عبد الله که معتقدانش نام زکیه را بر وی نهادهاند، و بر طبق شهرتی که در بین مردم پیدا کرده، در روایات هم به همان اسم آمده است.
قرینه چهارم: کشته شدن محمد بن عبد الله پیش از تولد حضرت بقیة الله (ع) بوده است، و در این صورت نمیتوان آن را جزء علائم ظهور دانست و لذا باید منتظر شخص دیگری باشیم. این قرینه چندان دلالتی نمیتواند داشته باشد زیرا ممکن است یک علامتی پیش از تولد آن حضرت باشد، زیرا برنامهریزی الهی فقط از زمان اسلام شروع نشده است، بلکه از آغاز زندگی بشریت بوده است، بنابراین تمام پدیدههای بزرگ میتواند اشارهای به ظهور داشته باشد، و ما قبلا شنیدهایم که نابودی دولتاموی و قیامدولتبنی عباس و خروجپرچمهای سیاه از جمله نشانههای ظهور میباشند، و تمامی اینها پیش از ولادت حضرت مهدی (ع) است.
قرینه پنجم: پیشگوئی نسبت به قتل نفس زکیه در روایات به همراه یا بعد از وقایعی ذکر شده که یقینا تاکنون ایجاد نشده است و لذا فهم عمومی از سیاق عبارات همان است که تاکنون انجام نشده باشد، و لذا نمیتوانیم مقصود از نفس زکیه را محمد بن عبد الله بگیریم بلکه باید اشاره به کشته شدن شخص دیگری باشد که در آینده انجام خواهد گرفت. از آن جمله روایات پنج علامت همچون فرمایش حضرت صادق (ع) که فرمود[۴۸]: «برای قائم پنج علامت است: سفیانی، یمانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه و فرو رفتن در زمین.» و روایت بر شماری امور محتومه همچون فرمایش حضرت صادق - (ع): «ندا از حتمیات است. سفیانی محتوم است. یمانی و قتل نفس زکیه محتوم است...»[۴۹] و معلوم است که خروجسفیانی و یمانی و صیحه تاکنون ایجاد نشدهاند و بنابراین قتل نفس زکیه هم که در ردیف آنها ذکر شده میبایست تاکنون به وقوع نپیوسته باشد. این گفتار نیز صحیح نمیباشد، زیرا آنچه که سیاق عبارات ایجاب میکند آن است که این امور به هنگام صدور روایت واقع نشده باشند، و این درست است، ولی بعد از صدور روایت برخی از علائم زودتر انجام میگیرد و برخی به تأخیر میافتد، و وقوع علائم بزودی یا با تأخیر ربطی به سیاق کلام و عبارات ندارد مخصوصا که علائم با کلمه «واو» عطف بسته شدهاند و «واو» برای ترتیب نیست، بر خلاف کلمه «أو» یا «ثم» یا «فا» بطوری که نحویین گفتهاند.
قرینه ششم: روایتی که قبلا شنیدیم که: «بین قیامقائم و بین قتل نفس زکیه جز پانزده شب فاصله نخواهد بود»[۵۰]. و با در نظر گرفتن این روایت ما میدانیم که بین قتل محمد بن عبد اللهنفس زکیه تا ظهور حضرت فاصله بسیاری افتاده است، و تا کنون بیش از هزار و دویست سال طول کشیده است، بنابراین نمیتوانیم روایات مربوط به قتل نفس زکیه را مربوط به محمد بن عبد الله بدانیم. ولی این قرینه نیز درست نیست زیرا این روایت گرچه در بسیاری از کتب و مآخذ شیعه همچون ارشاد شیخ مفید و غیبتشیخ طوسی و کمال الدینصدوق وارد شده، لکن همگی به یک راوی میرسند و او «ثعلبه» است که از شعیب و او از «صالح» نقل میکند. «ثعلبه» در کتاب ارشاد و کمال الدین به عنوان «ابن میمون»، و «شعیب» در کتاب الغیبه و ارشاد به «حداد» و در کمال الدین به «حذاء»، و «صالح» در کتاب ارشاد به «ابن میثم»، و در کمال الدین به «ابن مولی بنی العذراء» توصیف شدهاند. و به هر حال این روایات در بهترین فرض یک خبر حساب میشود و در ضوابط سندی تمسک به یک خبر تنها را در این گونه موارد مورد قبول ندانستیم. بنابراین نظریه مورد بحث که مقصود از نفس زکیهمحمد بن عبد الله باشد با این قرائن منتفی نشد بلکه احتمال این که با او باشد وجود دارد. در زمینه دوم دلائل و قرائن اثبات آن را میآوریم.
زمینه دوم: قرائنی که دلالت بر این میکند که نفس زکیه همان محمد بن عبد الله است. از آن جمله: روایتی است که ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین[۵۱]نقل کرده است با اسنادش از محمد بن علیحضرت باقر (ع) از پدرانش (ع): «نفس از فرزندان حسن است». دلالت این حدیث بر این که مقصود از نفس همان نفس زکیه است، و وی از اولاد حضرت امام حسن (ع) میباشد واضح و روشن است و جز بر همان محمد بن عبد الله بر شخص دیگری صادق نیست و درباره خصوص او گفته شده است، که ابو الفرج هم در شرح حال او این حدیث را آورده است. و از آن جمله روایت دیگری[۵۲] است از قول عبد الله بن موسی که عدهای از علمای مدینه به نزد علی بن الحسن آمدند و این مسأله - یعنی مطالبه حکومت - را با او مطرح کردند. پس او گفت: محمد بن عبد الله از من شایستهتر و سزاوارتر به این امر است. و آنگاه حدیثی طولانی ذکر کرد؛ سپس احجار الزیت را به من نشان داده و گفت: در اینجا نفس زکیه کشته میشود. عبد الله بن موسی گوید: ما کشته او را در همانجا که بدان اشاره کرده بود، دیدیم. و همچنین روایت دیگری که از مسلم بن بشار نقل کرده است که گوید: در کنار غنائم خشرم همراه محمد بن عبد الله بودم به من گفت: در اینجا نفس زکیه کشته میشود. میگویم: مقصودش خودش بود. وی گوید که بعدها در همانجا کشته شد.
بنابراین نفس زکیه شخصی جز همین محمد بن عبد الله نیست، و به جان خودم سوگند که آن نشانهای مهم و جالب نظر بود زیرا که نهضتش ادامه داشته به اندازهای که منصور دوانیقی از او به وحشت افتاده است و این مسأله برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند روشن و واضح میشود[۵۳].]]]]
نکته قابل توجه این است که قبل از قیامامام زمان(ع) انسانهای بیگناه و دارای درجات بالای ایمانی بسیاری کشته میشوند. علامت حتمی بودن قتل یکی از آنها، نشانگر موقعیت ممتاز اجتماعی و وظیفه مهمی است که بر عهده او گذاشته شده است. به نظر برخی، انتساب به سادات حسنی، از ویژگیهایی است که برای نفس زکیه نیز برشمرده شده است. از این رو، نفس زکیه همان سید حسنی است؛ ولی شهرت نفس زکیه و روایات متعددی که درباره او رسیده است، علامت بودن او را اثبات میکند. بنا بر این میتوان احادیثسید حسنی را بر نفس زکیه حمل کرد. حدیثی را که درباره "مرد هاشمی" آمده نیز میتوان بر نفس زکیه حمل کرد؛ چون کشته شدن در میان رکن حجر الأسود و مقام ابراهیم، درباره هر دو نفر ذکر شده است[۵۶].
با توجه به مجموعه متون میتوان گفت که نفس زکیه، یکی از علائم مشهور و حتمی ظهور است که درباره او و شهادت او، روایات معتبری وجود دارد. اگر چه همانند دیگر علائم، جزئیات مرتبط با او از ابهام برخوردار است»[۵۷].]]]]
«احتمال اول، این است که مراد، شخص معینی باشد. مشهور علما در باره نفس زکیه نیز همین اعتقاد را دارند و البته ظاهر روایات نیز به همین مطلب اشاره دارند.
احتمال دوم، این است که مراد، افرادی پاک سرشت هستند که در فتنههای آخر الزمان به دست ظالمان کشته میشوند و خونشان به ناحق جاری میگردد[۵۸]. در قرآن نیز میفرماید: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا﴾[۵۹]. آیا انسان پاکی را بیآنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.
آیا این شخص و کشته شدنش یک واقعه تاریخی است که در گذشته اتفاق افتاده یا اینکه هنوز به وقوع نپیوسته و از علائم نزدیک به ظهورحضرت مهدی (ع) محسوب میشود؟
نفس زکیه یعنی نفسی پاک و طاهر، اما این شخص را نمیتوان با چنین صفتی معرفی کرد و او را مورد تأیید اهل بیت (ع) دانست؛ چرا که او خود را مهدی میدانست و مردم را برابر اهل بیت (ع)، به خود دعوت میکرد.
معنای زکیه درلغت از کلمه «زکی» به معنای نمو و پاک گرفته شده وبه معنای این است که انسانی دارای نفسپاک و طیب باشد. در اینکه مراد از نفس زکیه چیست؟ دو احتمال گفته شده است؛
احتمال اول: مراد شخص خاصی است که دارای این ویژگی است. طبق این احتمال مراد انسانی کامل یا در مسیر تکامل است ودر علم واخلاص وجهاد درجامعه منشا اثر است. هنگامیکه چنین شخصی کشته میشود، طبیعی است که شهادت او در جامعه موج ایجاد کرده و تأثیر میگذارد.
احتمال دوم: زکیه یعنی بریء طبق این احتمال مراد از نفس زکیه فردی است که بی گناه در مکه کشته میشود[۶۲]. در قرآن هم در جریان حضرت خضر و حضرت موسی(ع) به این معنا اشاره شده است: ﴿فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا﴾[۶۳].
آیا مراد از نفس زکیه احتمال اول است یا احتمال دوم؟ اگر احتمال دوم مراد باشد، باید آن را بر یک معنای وسیع وکنائی حمل کنیم به این بیان که بگوئیم در دوران آخر الزمان انسانهای بیگناه زیادی کشته میشوند وجریان کشته شدن نفس زکیه حکایت از فتنههای آن زمان دارد. اما اگر احتمال اول را انتخاب کردیم، با روایت مذکورسازگاری و تناسب بیشتری دارد، چرا که قتل او در بین جامعه تأثیروانعکاس ایجاد میکند[[۶۴].]]]]
«ذبح نفس زکیه بین رکن ومقام در مسجدالحرام از علایم حتمی و قطعی ظهور امام زمان (ع) است؛ ولی درباره نسب ایشان، اختلاف وجود دارد، گفته شده، او حسنی است یا میگویند: حسینی است و این اختلاف در نسب بعد از اینکه ثابت گردید که از خاندان رسول خدا(ص) میباشد، ضرری ندارد. در احادیث وارد درباره ایشان آمده: ممکن است در اوایل جوانی یا نوجوانی باشد که امام زمان (ع)، او را به سمت مکه میفرستد؛ ولی علیه او میشورند و او را بین رکن و مقام[۶۵] ذبح مینمایند و پس از آن، غضب الهی بر مردم فرا خواهد رسید. بین قیام امام زمان (ع) و قتل نفس زکیه، ۱۵ روز فاصله میباشد و به این سبب نفس زکیه خوانده شده، که بدون هیچ گناهی به قتل میرسد و همچنین به این دلیل به قتل میرسد که با شفافیت، پیام امام زمان (ع) را به اهل مکه ابلاغ مینماید و لا غیر. پیام، شامل چیزی از نوع دشنام و تهدید نیست؛ بلکه مشتمل بر یاری خواستن از اهل مکه است. خداوند تبارک و تعالی از زبان حضرت موسی(ع) به حضرت خضر(ع) میفرماید: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً﴾[۶۶]. زیرا از گناهان، پاک بود. احادیثی که در این باره روایت شده است را در این فرصت برای شما باز میگوییم: امام باقر(ع) فرمود: "قائم(ع) به یاران خود فرمود: "ای مردم! اهل مکه من را نمیخواهند؛ ولی من فرستادهای به جانب آنها میفرستم که حجت را بر آنها تمام کنم". پس مهدی(ع)، مردی از اصحابش را فرا میخواند و به او میفرماید: "به طرف مکه برو و بگو:ای اهل مکه! من فرستاده مهدیقائم(ع) هستم، او به شما میگوید، ما اهل بیت رحمت، معدن رسالت و خلافت، نوادگان محمد(ص) و نسل پیامبران(ع) هستیم به ما ظلم کردند و ما مظلوم واقع شدیم و مورد فشار قرار گرفتیم و تا به امروز، حق ما را به زور غصب کردند؛ پس از شما میخواهیم که ما را یاری نمایید". هنگامی که این جوان، چنین صحبت نمود، بر سر او میریزند و او را بین رکن و مقام ذبح مینمایند و او نفس زکیه است..."[۶۷]. در بعضی احادیث، "نفس زکیه" به فردی گفته شده است که همراه ۷۰ نفر از صالحان در محدوده کوفه در هنگام ورود لشکر سفیانی به قتل میرسند. همچنین این لقب به سید هاشمی نیز گفته شده است؛ ولی شکی نیست که قتل نفس زکیه از علایم حتمی ظهور است. او کسی است که ۱۵ شب قبل از ظهورامام(ع) بین رکن و مقام ذبح میشود»[۶۸].]]]]
از جمله علائم ظهور کشته شدن "نفس زکیه" است؛ یعنی: انسانی پاکدل، با هفتاد نفر از مردان پاک و صالح در پشت کوفه یعنی: در نجف اشرف است، چه آنکه در بیشتر اخبارپشت کوفه به نجف اشرف تعبیر شده است. و این نفس زکیه، گرچه معلوم نیست که چه کسی است ولی از ظاهر خبری که درباره او نقل شده معلوم میشود که او سیدی بزرگوار و از اهل علم و فضل و از افراد مشهور و معروف است و به همین لحاظ هم مخصوصا امیرالمؤمنین (ع) به کشته شدن او اشاره فرموده و قتل وی را از جمله علائم قلمداد نموده است. و شاید هفتاد نفری که با وی به شهادت میرسند همگی از اهل علم و اشخاص دانشور و مردان مؤمن و متدین و خداجوی باشند. و این نفس زکیه چنانچه قبلا هم در بخش اول تحت عنوان علائم حتمیه "نفس زکیه" تذکر دادهایم غیر از نفس زکیهای است که نامش (محمد بن الحسن) است و پیش از ظهورولی عصر (ع) با فاصله پانزده روز در بین رکن و مقام به شهادت میرسد. زیرا نفس زکیهای که در مکه به شهادت میرسد، شهادت وی از علائم نزدیک به ظهور است و شهادتنفس زکیهای که در نجف اشرف واقع میشود مدتی پیش از زمان ظهور حضرت است، و از برخی از اخبار چنین استفاده میشود که قتل نفس زکیهای که در نجف اشرف انجام میشود و هفتاد نفر از مردان پاک نیز همراه او کشته میشوند بهوسیله (سفیانی اول) صورت میپذیرد. و البته امکان هم دارد که بهوسیله سفیانی دوم انجام شود و او یکی از افراد سرشناس را دستگیر کند و او را با هفتاد نفر از اهل علم، همگی یکجا به قتل برساند، ولی به حسب ظاهر آنچه از بیشتر اخبار فهمیده میشود شهادتنفس زکیه با هفتاد نفر از صلحاء در نجف اشرف از کارهای زشت و ناستوده سفیانی اول است.
نحوه کشته شدن سید حسنی مطابق روایتی از امام صادق(ع) چنین است: یعقوب سراج میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فرجشیعیان شما چه وقت خواهد رسید؟ فرمود: موقعی که میان فرزندان عباساختلاف افتد و پایههای سلطنت آنها سست گردد، و در سلطنت آنان کسی که طمع نداشت طمع بندد، و عرب زنجیرهای اسارت خود را پاره کند و از زیر بار سلطه سلاطین بیرون رود، و هر صاحب قدرتی قدرت خود را آشکار سازد، و آن "شامی" (که مقصود سفیانی مشهور است) ظاهر شود و "یمانی" پیدا شود و "حسنی" جنبش کند، و صاحب الامر(ع) آنچه را که از رسول خدا(ص) به او به ارث رسیده بر دارد و به مکه رود. عرض کردم: آنچه از رسول خدا به او ارث رسیده چیست؟ فرمود: شمشیررسول خدا(ص) و زره، و عمامه و برد، و چوبهدستی، و پرچم، و سلاح، و زین مخصوص اوست. آنها را بر میدارد و به مکه میآید، پس شمشیر را از غلاف بیرون میکشد و زره را میپوشد، و پرچم را باز میکند و عمامه را بر سر میگذارد و چوب دستی را به دست میگیرد و از خداوند برای ظهور خویش اجازه میطلبد. این جریان را وقتی یکی از نزدیکان حضرت با خبر شد نزد حسنی میرود و او را مطلع میسازد، پس حسنی پیش دستی کرده قیام میکند و اهل مکه بر او یورش میبرند و او را میکشند و سرش را برای شامی (یعنی: سفیانی) میفرستند. در این وقت است که صاحب الامر(ع) ظاهر میشود، و مردم با او بیعت میکنند و از او پیروی مینمایند[۶۹].
چنانچه ملاحظه میکنید این جریان با جریان پیشین (یعنی: کشته شدن نفس زکیه) تفاوت اساسی دارد و نمیتوان گفت این دو جریان یکی است بلکه اگر مقداری تأمل کنیم بخوبی متوجه خواهیم شد، که اول نفس زکیه کشته میشود و سپس "حسنی" به شهادت میرسد و بعد از این حسنی هم تا قیامحضرت ولی عصر(ع) فاصله زیادی نیست. و چنانچه از ظاهر این حدیث استفاده میشود کشتن این حسنی در بین رکن و مقام نیست بلکه چون او قیام میکند بخاطر قیامش کشته میشود و لذا امکان دارد که در خیابان و بازار کشته شود، نه در کنار خانه خدا.
از جمله علائم ظهور بریده شدن سر مردی از بنی هاشم در بین رکن و مقام است، و این مرد هاشمی، چنانچه قبلا هم گفتیم سید جلیل القدری است که سر او را در بین رکن و مقام در خانه خدا (بشکل خاصی) میبرند، و او پسر عموی آن سیدی است که در مدینه به شهادت میرسد. در مورد کشته شدن این سید، که در مدینه منوره صورت میپذیرد در روایتی که از امیرمؤمنان (ع) رسیده، چنین آمده است:
سفیانی مینویسد، برای آن کسی که در کوفه است بعد از آن که کوفه را کوبیده باشد، به او فرمان میدهد که به طرف حجاز برود، پس او به طرف مدینه حرکت میکند و شمشیر کشیده چهار صد نفر از قریش و انصار را میکشد و شکمها را دریده و بچهها را به قتل میرساند و یک برادر و خواهر را که نام آنها (محمد و فاطمه) است میکشد و کشته آنها را بر در مسجدمدینه به دار میزند[۷۰].
از این حدیث و حدیث بعدی که در همین زمینه از امام صادق (ع) روایت شده چنین فهمیده میشود که علاوه بر این خواهر و برادر، یک سید دیگر نیز در مدینه کشته میشود. زیرا در روایتی که از آن حضرت نقل شده چنین آمده است که فرمود: ناچار باید در مدینه سیدی از آل محمد (ص) کشته شود، از آن حضرت پرسیدند یا بن رسول الله آیا این "سید" همان نیست که لشکریان سفیانی او را به قتل میرسانند؟! فرمود: نه، و لکن لشکریان (بنی فلان) یعنی: اتباع بنی عباس، آنهایی که در عراق حکومت میکنند وی را میکشند یکی از آنها میآید و وارد مدینه میشود و مردم نمیدانند به چه منظوری به مدینه آمده است پس آن سید را میگیرند و او را به قتل میرسانند و زمانی که او را از روی ظلم و ستم، و تجاوز و دشمنی کشتند دیگر خداوند به آنها مهلت نمیدهد و پس از این ماجرا متوقع فرج، و ظهور حضرت مهدی (ع) باشید[۷۱].
از این حدیث استفاده میشود که این سید مظلوم به دست عراقیها کشته میشود. و البته ناگفته نماند که از برخی اخبار چنین استفاده میشود که دو سید در مکه و دو سید در مدینه کشته میشوند اما دو سیدی که در مکه کشته میشوند یکی همان "نفس زکیه" است- که پیشتر گفتیم سیدحسینی است- و دیگری سیدی است که اهل مکه بر او یورش میبرند و او را میکشند و سرش را به شام میفرستند و او سید حسنی است[۷۲].و اما آن دو سید دیگر که در مدینه، کشته میشوند، یکی برادر نفس زکیه و دیگری پسر عموی اوست[۷۳].
جریان شهادت سومین سیدی که به حسب برخی از روایات، در مدینه به وقوع میپیوندد، و او پسر عموی نفس زکیه میباشد، و شهادتش نیز از جمله علائم متصل به ظهور است، آن چنان که امام صادق(ع) فرموده چنین است: زراره گفت: شنیدیم که امام صادق(ع) میفرمود: امامقائم(ع) را پیش از آنکه قیام کند، غیبتی است. عرض کردم: چرا؟ فرمود برای اینکه میترسد و با دست خود به شکمش اشاره نمود- یعنی او را میکشند- سپس فرمود:ای زراره اوست کسی که مردم در انتظارش بسر میبرند و اوست همان کس که در ولادتش تردید خواهند نمود و بعضی خواهند گفت پدرش مرد در حالی که جانشین و فرزندی نداشت، و بعضی خواهند گفت در شکم مادر بود، و برخی خواهند گفت دو سال یا چند سال پیش از وفات پدرش به دنیا آمده است و اوست که در انتظارش هستند ولی خداونددوست دارد که دلهای شیعه را آزمایش کند و در زمان غیبت اوستای زراره، که باطلگرایان به تردید میافتند. زراره میگوید: عرض کردم: فدایت شوم اگر من به آن دوران رسیدم چکار کنم؟ فرمود:ای زراره هرگاه به آن دوران رسیدی این دعا را بخوان:«" اللَّهُمَ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی "»[۷۴] سپس فرمود:ای زراره بناچار باید جوانی در مدینه کشته شود، عرض کردم: فدایت شوم این که در مدینه کشته میشود همان نیست که سپاهیان سفیانی وی را میکشند؟ فرمود: نه. ولی او را سپاه بنی فلان (یعنی بنی العباس و در نسخهای، سپاه آل بنی فلان) میکشند. یکی از آنها میآید تا به مدینه داخل میشود و مردم نمیدانند به چه علت و انگیزه و منظوری به مدینه آمده است. پس آن سید را میگیرند و میکشند همین که او را از روی ستم و تعدی به قتل رسانیدند دیگر خدا مهلتشان نمیدهد و در این هنگام است که امید فرج میرود و باید منتظر بود[۷۵]. به حسب ظاهر این سیدی که در مدینه کشته میشود، مطابق خبری که از سطیح کاهن در کتاب "بحار" ج ۵۱ ص ۱۶۳ نقل شده- اگر آن خبر اعتباری داشته باشد- وی پسر عموی نفس زکیه است، چه آنکه در آن خبر میگوید:«وَ ذَلِکَ إِذَا قُتِلَ الْمَظْلُومِ بِیَثْرِبَ وَ ابْنِ عَمِّهِ فِی الْحَرَمِ»[۷۶]. و البته لازم هم نیست که این سید، پسر عموی حقیقی "نفس زکیه" باشد، زیرا بطوری که میدانیم همه سادات چه حسنی و چه حسینی بنی عماند، و از اینرو ممکن است منظور سطیح از ابن عمه سید بودن این فرد باشد»[۷۷].]]]]
«نفس زکیه، یعنی فرد بیگناه، پاک، کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد. حضرت موسی(ع) در اعتراض به کار حضرت خضر(ع) میفرماید: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ﴾[۷۸]. گویا در آستانه ظهورمهدی(ع)، درگیرودار مبارزات زمینهساز انقلاب مهدی(ع)، فردی پاکباخته و مخلص، مخلصانه در راه امام(ع) میکوشد و مظلومانه به قتل میرسد. فرد یاد شده، از اولاد امام حسن مجتبی(ع) است که در روایات، گاهی از او به عنوان: "نفس زکیه"، "سید حسنی" یاد شده است.
قتل نفس زکیه، از نشانههای حتمی و متصل به ظهور است. هرچند در منابع عامه، نامی از آن برده نشده، ولی در منابع شیعه، روایات آن فراوان و بلکه متواتر است[۷۹] ازاینروی، در اصل تحقق چنین حادثهای به عنوان علامت ظهور، شکی نیست، هرچند اثبات جزئیات آن و نیز زمان و مکان تحقق آن و ویژگیهای مقتول، مشکل است. برخی[۸۰] احتمال دادهاند که مراد از نفس زکیه، محمد بن عبدالله بن حسن، معروف به نفس زکیه است که در زمان امام صادق (ع) در منطقه "احجار زیت" در نزدیکی مدینه کشته شد. این احتمال درست نیست، به چند دلیل:
لازمهاش این است که پیش از تولد مهدی(ع)، بلکه پیش از آنکه امامان(ع) از آن خبر دهند، این نشانه رخ داده باشد.
محمد بن عبدالله بن حسن، معروف به نفس زکیه، در زمان امام صادق (ع) و در سال ۱۴۵ ه.ق به قتل رسیده و از آن هنگام تا بهحال، بیش از ده قرن میگذرد و نمیتواند علامت متصل به ظهور باشد. به نظر میرسد، اموری چون همنامی وی و پدرش با پیامبر اکرم(ص) و پدر گرامی ایشان، شباهت ظاهری، بودن وی از خاندانی شریف و بزرگوار امام حسن مجتبی(ع)، وجود برخی نشانهها، چون داشتن خالی سیاه بر روی کتف راست، قیام وی در شرایط سخت و در اوج خشونتبنی امیه و از همه مهمتر، شیطنتها و تحریفهای بنی عباس، سبب گشته بود که مردم به اشتباه بیفتند و گروهی او را مهدی تصور کنند. علاوه بر این، از برخی قرائن استفاده میشود که خود "نفس زکیه" و پدرش عبدالله محض، که شیخبنی هاشم در آن عصر به شمار میرفت و نیز برادرش ابراهیم، به ایجاد و تقویت این شبهه در بین مردم دامن میزدند و چنین وامینمودند که گویا مهدی ایشان، همان مهدی موعود است. آنان میخواستند از این راه، در رسیدن به قدرت و پیروزیانقلاب خویش و درهم شکستن بنی امیه کمک بگیرند. امام صادق (ع) در همان هنگام، آنان را از این کار بازداشت[۸۲]»[۸۳].]]]]
«یکی دیگر از علامتهای پنجگانه ظهور که حتمی شمرده شده و روایات متعدد از آن نام برده است کشته شدن نفس زکیه است. نفس زکیه یعنی مرد بیگناه و پاکی که مرتکب جرمی نشده باشد. با توجه به روایات متعدد، در رابطه با اصل تحقق این نشانه به عنوان یکی از علایم ظهور، جای بحث نیست. در مورد نفس زکیه دو نکته مطرح است:
۲. بین قتل نفس زکیه و ظهورامام زمان(ع) فاصلهای نیست. از امام صادق (ع) نقل شده است: « لَیسَ بَینَ قِیامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَینَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکیةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیلَةً»؛ بین قیامقائم و بین قتل نفس زکیه ۱۵ شب فاصله نیست[۸۵].
البته اینکه این فرد چه کسی است و چرا کشته میشود روایات به درستی و وضوح چیزی بیان کردهاند. هر چند از برخی اخبار استفاده میشود که گویا وی یکی از همراهان و اصحابامام مهدی (ع) است که حضرت او را چند شب قبل از ظهور، به مکه میفرستند تا مردم به نوید ظهور حضرت را بدهد. ولی مردم حاضر در مسجد الحرام او را بین رکن و مقام به شهادت میرسانند.[۸۶][۸۷].]]]]
معنای اوّل: کمال، عبارت است از آنچه خواسته اسلام است از یک فرد مسلمان که در درجه بالای ایمان و اراده و از خودگذشتگی باشد، بنابراین مقصود از نفس زکیه یکی از اشخاص بااخلاص و آزمایش شده در دوران غیبت کبری خواهد بود که بر اثر فتنهها و انحرافاتحاکم در آن زمان، به شهادت میرسد.
معنای دوم: مقصود از کمال، برائت از آدمکشی میباشد که به همین معنی در قرآن مجید آمده است: آیا نفس زکیهای را بدون اینکه کسی را کشته باشد تو کشتی؟ کار زشتی انجام دادی.[۹۰] و شاید از اینکه در اخبار، تعبیر به نفس زکیه شده است به این خاطر بوده که میخواستند مفهوم قرآنی را بگویند.
ولی آنچه که معنای اوّل را تقویت میکند، آن است که از این روایات آنچه به ذهن میرسد، نفس زکیه انسانی است که بر اثر شخصیت والای او، آن قتل، اهمیتی بسزا دارد، و اهمیت قتل نیز درباره اشخاص آزمایش شده و بااخلاص است، که در سطح بالاتری قرار گرفته باشند تا جلب نظر کند و موجب تأثر و تأسف عمیق مردم گردد. ولی کشف یک فرد معمولی بیگناه نوعا اهمیتی در جوامع ندارد و جلب نظر نمیکند. ضمن اینکه اگر کسی میخواهد نشانه علامت شود، میبایست در مورد کسی باشد که در بین مردم شناخته شده باشد، و الّا نمیتواند نشانه ظهور باشد.
بنابراین وقتی معنای اوّل با مجموع روایات سازگارتر بوده و معنای دوّم چنین انطباق و تناسبی نداشت، بر ما لازم است که معنای اوّل را گرفته و برطبق آن عمل کنیم. محدّث قمی در این رابطه میفرماید: نفس زکیه آن پسری است از آل محمد (ص) که در مابین رکن و مقام کشته شود[۹۱]»[۹۲].]]]]
«نفس زکیه از جایگاه ویژهای در جامعه اسلامی برخوردار است و به همین دلیل، کشته شدن وی، بازتاب ویژهای دارد، این رویداد با بزرگترین رخداد سیاسی منطقه، کاملا هماهنگی دارد. هرکه این نشانه را اینگونه بداند که یک جان و نفسپاک کشته میشود و منظور، شخصی نامعین باشد و جایگاه ویژهای در جامعه نداشته باشد همانند این آیه که میفرماید: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ﴾[۹۳]؛ مسئلهای به دور از واقع است و با اینکه آن بزرگترین حادثه تاریخی است، هماهنگی ندارد. علاوه بر آن، معنای نشانه بودن کشته شدن او این است که همه او را میشناسند و این همان چیزی است که با شخصیت نفس زکیه و مسائل مربوط به او مطابقت دارد.
لقب نفس زکیه به دلیلپاک بودن او است و به معنی بااخلاص، فداکار بودن، اراده آهنین داشتن و هدفمند بودن او است. با توجه به این ویژگیها، میتوان، مصداق واقعی چنین شخصیتی را یافت. در تعیین و تشخیص این شخصیت، دو نظریه وجود دارد:
وی میان رکن و مقام کشته میشود در حالیکه این مرد آنجا کشته نشد؛
بنابر روایات میان حادثه کشته شدن او و ظهورامام فقط ۱۵ روز فاصله زمانی وجود دارد در حالیکه محمد کشته شده و امام (ع) هنوز ظهور نکرده است؛
اینکه وی حتی پیش از تولد امام زمان (ع) کشته شده، بنابراین نمیتواند علامت باشد؛
اینکه وی ادعای مهدویت کرده بود و این مسئله با پاک و خالص بودنش منافات دارد.
شواهد دیگری نیز وجود دارد که اطلاق این نام را بر آن انقلابی علوی رد میکند، برخی تلاش کردهاند که با اظهار شک و شبهه در مورد سند این روایتها، این نام را بر وی اطلاق کنند، اما نگارنده تصور نمیکند خدا آگاهتر است که این شک و شبهه بتواند با وجود ادعای مهدویت وی و تهدید نمودن امام صادق (ع) به زندانی شدن، اثبات شود و این مسئله با اخلاص و تزکیه نفس و پاک بودن او سازگاری ندارد.
نظریه دوم: او فرستاده حضرت مهدی (ع) است: بسیاری از شواهد موجود در روایات با مطرح شدن این عنوان مطابقت میکند زیرا او فردی است که بشارتظهورمهدی (ع) را میدهد، به خصوص اینکه روایتها حاکی از فاصله نزدیک زمانی میان آنهاست. البته در این مورد نمیتوان بهطور دقیق سخن گفت. زیرا گذشت زمان و آینده، دیر یا زود پرده از چهره این شخصیت برخواهد داشت»[۹۴].]]]]
«پارهای از احادیث نام نفس زکیه را "محمد" معرفی کردهاند، امام باقر (ع) دراینباره فرموده است: «"اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن"»[۹۹]. از امام صادق (ع) نیز روایت شده است: «"ِ وَ قُتِلَ غُلَامٌ مِنَ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ "»[۱۰۰]. دو روایت یاد شده به دلیل ضعف سند قابل اعتماد نیستند.
خبر دادن امام باقر (ع) به اینکه نفس زکیه از فرزندان امام حسن است، تنها نسب نفس زکیه را مشخص میکند، اما اثبات نمیکند که مقصود امام همان محمد بن عبدالله باشد و شخص دیگری در زمان آینده به این نسب وجود نخواهد داشت. همچنین کشته شدن محمد بن عبدالله در آن مکان مشخص که در قرائن بعدی آمده است نیز هیچ تنافی با تحقق نفس زکیهای در پیش از ظهورامام عصر (ع) نداشته و به اصطلاح بر فرض پذیرش، دو دلیل مثبت وجود خواهد داشت که اثبات هر یک، با دیگری تنافی ندارد.
«"نفس زکیه" یعنی فرد بیگناه، پاک، کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد. در آستانه قیامحضرت مهدی(ع) در گیرودار مبارزات زمینهساز انقلابمهدی(ع)، فردی پاکباخته و مخلص، در راه امام(ع) میکوشد و مظلومانه کشته میشود. طبق بیان روایات، این رخداد عظیم، بین رکن و مقام- در بهترین مکانهای زمین- اتفاق میافتد. فرد یاد شده، از اولاد امام حسن مجتبی(ع) است[۱۰۲] که در روایات، گاهی از او به عنوان "نفس زکیه" و "سید حسنی" یاد کردهاند[۱۰۳].
قتل نفس زکیه، از نشانههای حتمی و متصل به ظهور است. در منابع اهل سنت کمتر نامی از آن برده شده[۱۰۴]؛ ولی در منابع شیعه، روایات آن، فراوان است؛ از اینرو، در اصل تحقق چنین حادثهای- به عنوان علامت قیام- شکی نیست؛ هر چند اثبات جزئیات آن و نیز زمان تحقق آن و ویژگیهای مقتول، مشکل است[۱۰۵]. برخی گمان کردهاند مراد از نفس زکیه، محمد بن عبد اللّه بن حسن، معروف به نفس زکیه است که در زمان امام صادق(ع) در منطقه "احجار زیت" در نزدیکی مدینه کشته شد.
نفس زکیه مجاهدی است از زمره بسترسازان ظهور که رهبری عدهای از عاشقان امام مهدی (ع) را بر عهده دارد و در راه حضرت در میان هفتاد تن از علمای زمانه در منطقهای پشت شهر کوفه به شهادت میرسد. او غیر از سید هاشمیتباری است که در مکه و بین رکن کعبه و مقام ابراهیم سر از تنش جدا میشود و این هر دو، غیر از سید حسنی هستند که به قتل میرسد[۱۱۶].
«کشته شدن نفس زکیه از نشانههای حتمی ظهور برشمرده شده و در اصل تحقق چنین حادثهای بهعنوان نشانه ظهور، تردیدی نیست؛ ولی در تعیین مشخصهها و جزئیات این کشته شدن مطالب زیادی در احادیث نیامده و تنها چند نکته جزئی که نمیتواند روشن کننده اصل موضوع باشد، اشاره شده است؛ از جمله اینکه وی از آل محمد(ع) است: «و قتل غلام من آلِ مُحَمَّدٍ (ص)... اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ»[۱۱۹]. و یا: «"إِنَّ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ هُوَ غُلاَمٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ"»[۱۲۰]. در این احادیث، وی محمد بن الحسن معرفی شده، ولی روشن نیست که منظور از این «حسن» چه کسی است؟ آیا منظور این است که وی از نسل امام حسن مجتبی(ع) است یا نام پدر وی حسن میباشد؟
از دیگر ویژگیهای ذکر شده برای نفس زکیه این است که وی در میان رکن و مقام کشته میشود: «إِنَّ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ هُوَ غُلاَمٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ یُقْتَلُ بِلاَ جُرْمٍ فَإِذَا قُتِلَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَبْعَثُ اَللَّهُ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ»[۱۲۱]. (از نشانههای ظهور)... کشته شدن جوانی از آل محمد(ع) در میان رکن و مقام است که نام وی محمد بن الحسن [معروف به] نفس زکیه... که در این هنگام قائم ما خروج خواهد کرد. بیش از آنچه یاد شد، ویژگی دیگری در معرفی نفس زکیه و ماجرای کشته شدن او، ذکر نشده و تنها با همین عبارت کشته شدن نفس زکیه در روایات مطرح شده است.
ولی باید گفت که این تطبیق یک تطبیق غیرصحیح است چون:
لازمهاش این است که پیش از به دنیا آمدن امام مهدی(ع)، یکی از نشانههای ظهور وی، که صدها سال پس از ولادت او باید رخ دهد، به وقوع پیوسته باشد؛ به عبارت دیگر، نفس زکیه که در سال ۱۴۵ﻫ. ق کشته شد، نشانه ظهورامام مهدی(ع) باشد که بعد از صدها سال دیگر میخواهد ظهور کند و همانگونه که پیشتر اشاره شد به شکل طبیعی این حادثه با این فاصله طولانی نمیتواند نشانه ظهور تلقی شود.
برخی روایات، با صراحت فاصله میان کشته شدن نفس زکیه با قیامامام مهدی(ع) را پانزده شبانهروز بیان کردهاند: «لَیْسَ بَیْنَ قِیَامٍ اَلْقَائِمِ وَ بَیْنَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّةِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَ»[۱۲۴]. بنابراین، چگونه میتوان فاصله صدها ساله را میان کشته شدن نفس زکیه و قیام حضرت تصور کرد.
خود نفس زکیه و پیروان وی تنها ادعای مهدی بودن او را داشتهاند نه اینکه کشته شدن او را نشانه ظهورمهدی(ع) بدانند و همین ادعای کاذب، سبب میشود که آن فرد آرمانی که کشته شدنش در روایات از نشانههای ظهور معرفی شده، بر این ادعاکننده دروغگو منطبق نشود. البته مؤلف کوشیده به این نوع اشکالها پاسخ دهد[۱۲۵]. ولی به نظر میرسد پاسخهای ایشان کافی نبوده است. بنابراین، منطبق کردن نفس زکیه بر محمد پسر عبد اللّه بن الحسن نمیتواند نزدیک به واقعیت باشد[۱۲۶].]]]]
«امام صادق(ع) فرمود: یکی از علائم ظهورحضرت مهدی (ع) کشته شدن غلامی از آل محمد در بین رکن و مقام است که نامش محمد بن حسن نفس زکیه است. در خبری دیگر وارد شده که بین قتل او و آمدن حضرت تنها پانزده روز فاصله است و در خبر دیگر آمده که این نفس زکیه از یاران و اصحاب حضرت مهدی است که آن حضرت او را قبل از ظهور خود میفرستد که به مردم بشارت ظهور دهد، ولی اهل مکه او را در بین رکن و مقام میکشند»[۱۲۷].]]]]
از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ (ع) وَ بَیْنَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَة»[۱۲۸].
«حضرت مهدی (ع)، فرستادهای از جانب خویش به مکه اعزام میکنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب خبر از آنها مقدمات آن انقلاب مبارک را فراهم کند. جوانمردی هاشمی (محمد بن الحسن که همان نفس زکیه است)، در بیست و پنجم ماه ذیحجه پس از قیام خویش وارد مسجد الحرام شده و بین رکن و مقامایستاده و نامهای شفاهی از ناحیه حضرت را برای مردممکه قرائت میکند که در این نامه خبری از توهین و بیاحترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردممکهطلب یاری و نصرت میکنند. بقایای نظام منحوس حاکم در حجاز جرمی شنیع مرتکب شده و وی را درحالیکه بین رکن و مقامایستاده، شهید میکنند که این جرم حکم عاقبتشان را مشخص میکند و حضرت صاحب (ع) پانزده روز بعد که بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار بکنند.
چنین فاجعه دردناکی در مدینه بر سر پسر عموی نفس زکیه- که نام خودش محمد و نام خواهر (احتمالا دوقلویش) فاطمه است- میآید و هر دو را بر سر در مسجد النبی (ص) اعدام میکنند.
امام صادق (ع) فرمودند: «...وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ المَحْتُوم»[۱۳۴]. کشته شدن نفس زکیه از علایم حتمی [[[ظهور]]] است. ابو بصیر هم از امام باقر (ع) ضمن حدیثی بلند روایت کرده است: «...وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ المَحْتُوم» یقول القائم (ع) لأصحابه: یا قوم، إن أهل مکة لا یریدوننی و لکننی مرسل إلیهم لأحتج علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتج علیهم، فیدعو رجلا من أصحابه فیقول له: إمض إلی أهل مکة فقل: یا أهل مکة، أنا رسول فلان- الإمام المهدی (ع)- إلیکم، و هو یقول لکم: إنا أهل بیت الرحمة و معدن الرسالة و الخلافة، و نحن ذریة محمد (ص) و سلالة النبیین، و إنا قد ظلمنا و اضطهدنا و قهرنا و ابتز مناحقنا منذ قبض نبینا إلی یومنا هذا، و نحن نستنصرکم فانصرونا، فإذا تکلم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن و المقام و هو النفس الزکیة[۱۳۵]. حضرت مهدی (ع) به یاران خویش میفرمایند:ای قوم (همراهان) اهالی مکه مرا نمیخواهند، ولی برای آنکه حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظیفهام عمل کرده باشم [یکی از شما را] به سوی آنها میفرستم. سپس یکی از یارانشان را خوانده و به او میفرمایند: به سوی اهل مکه برو و بگو:ای اهالی مکه من فرستاده فلانی (حضرت مهدی (ع)) هستم و او برای شما چنین پیغام فرستاده که ما خاندانرحمت و معدن رسالت و خلافتیم، ما نوادگان حضرت محمد (ص) و سلاله پیامبران هستیم به ما ظلم شده و آزار رساندهاند و ما را سرکوب کردهاند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان رحلتپیامبر (ص) گرفتهاند. از شما طلب یاری میکنیم پس یاریمان کنید. وقتی این جوانمرد پیام را رساند به سوی او میآیند و ما بین رکن و مقام او را که نفس زکیه است میکشند (سر میبرند).
امیر المؤمنینعلی (ع) هم فرمودند: «...أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِآخِرِ مُلْکِ بَنِی فُلاَنٍ قُلْنَا بَلَی یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ قَالَ قَتْلُ نَفْسٍ حَرَامٍ فِی یَوْمٍ حَرَامٍ فِی بَلَدٍ حَرَامٍ عَنْ قَوْمٍ مِنْ قُرَیْشٍ وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ مَا لَهُمْ مُلْکٌ بَعْدَهُ غَیْرَ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً»[۱۳۶]. آیا شما را از انتهای سلطنت «بنی فلان» باخبر کنم؟ کشتن نفسحرام! در روزی حرام در شهر حرام؛ قسم به آنکه دانه را شکافت و آدمی را آفرید، پس از آن بیش از پانزده روز حکمرانی نخواهند کرد.
از امام صادق (ع) هم نقل شده که فرمودند: «لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ اَلْقَائِمِ وَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّةِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً»[۱۳۷]. فاصله قیامحضرت مهدی (ع) و کشته شدن نفس زکیه تنها پانزده شب است. زرارة بن اعین هم از آن حضرت روایت کرده است که: «...لاَ بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلاَمٍ بِالْمَدِینَةِ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَیْسَ یَقْتُلُهُ جَیْشُ اَلسُّفْیَانِیِّ؟ قَالَ: لاَ وَ لَکِنْ یَقْتُلُهُ جَیْشُ بَنِی فُلاَنٍ، یَخْرُجُ حَتَّی یَدْخُلَ اَلْمَدِینَةَ فَلاَ یَدْرِی اَلنَّاسُ فِی أَیِّ شَیْءٍ دَخَلَ، فَیَأْخُذُ اَلْغُلاَمَ فَیَقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً لَمْ یُمْهِلْهُمْ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَعِنْدَ ذَلِکَ فَتَوَقَّعُوا اَلْفَرَجَ»[۱۳۸]. حتما جوانی در مدینه کشته خواهد شد. پرسیدم: آیا سپاهیان سفیانی او را میکشند؟ فرمودند: خیر، ولی او را سپاهیان «بنی فلان» میکشند. قیام کرده و خارج میشود تا اینکه به مدینه میرسد. مردم بدون آنکه بدانند چه میگوید و چه میخواهد، او را میکشند، و از آنجا که ناجوانمردانه و از روی ظلم و ستم او را میکشند خداوند متعال هم به آنها مهلت نخواهد داد. در این زمان چشم انتظار فرج باشید.
امام باقر (ع) هم فرمودند: «و عند ذلک تقُتِلَ اَلنَّفْسُ اَلزَّکِیَّةُ وَ أَخُوهُ یُقْتَلُ بِمَکَّةَ ضَیْعَةً»[۱۳۹]. در آن زمان نفس زکیه در مکه کشته میشود و برادرش را در مدینه هلاک میکنند. آنکه در مدینه منوره به همراه خواهرش کشته و اعدام میشود از عموزادگان نفس زکیه است. امام صادق (ع) فرمودند:«قُتِلَ الْمَظْلُومِ بِيَثْرِبَ وَ ابْنِ عَمِّهِ فِي الْحَرَمِ»[۱۴۰]. مظلوم در یثرب (مدینه) و پسر عمویش در مکه کشته میشود.
«رسول اکرم (ص) میفرماید: "مهدی (ع) خارج نمیشود تا نفس زکیه کشته شود. چون نفس زکیه کشته شود، ساکنان آسمان و زمین بر آنها غضبناک میشوند آنگاه مهدی (ع) ظهور میکنند و مردم در اطراف شمع وجودش گرد آیند آنسان که در شب زفاف در اطراف عروس گرد آیند"[۱۴۵]. نفس زکیه لقب یک جوان هاشمی است از آل محمد (ص) که در میان قوم خود صاحب مقامی بس رفیع است، در آغاز جنبش سفیانی به مدینه منوره پناهنده میشود و دومین گروه از لشکر سفیانی که برای مقابله با دعوت حق و رویارویی با سپاه حضرت بقیة الله روحی فداه به سوی مدینه گسیل میشوند او را به شهادت میرسانند. هنگامی که سپاه سفیانی مردم حجاز را طعمه شمشیر میسازند و خانههایشان را ویران میکنند و به حریم نوامیس مردم و به حریم حرمین شریفین تجاوز میکنند، نفس زکیه به مکه میرود و در آنجا بانگ دادخواهی و دعوت به سوی آل محمد (ص) را بلند میکند. روز ۲۵ ذیحجة الحرام او را بدون هیچ گناهی در میان رکن و مقام مظلومانه ذبح میکنند. خداوند دیگر ستمکاران را مهلت نمیدهد که در شهر حرام و در ماه حرام و در بیت الله الحرام، خون حرام ریختهاند. پس به فاصله ۱۵ روز قیام جهانی حضرت بقیة الله روحی فداه آغاز میشود، که هرگز چنین جنایتی در تاریخ سابقه نداشته است. در مورد سبب ذبح نفس زکیه از امیر مؤمنان (ع) چنین نقل شده است که او در مدینه به سوی حق و حقیقت دعوت میکند، چون آنجا نیز ناامن میشود به مکه میگریزد که آنجا نیز صدای خود را برای دعوت به سوی حق و حقیقت بلند میکند و از این حدیث استفاده میشود که نفس زکیه به فرمان حضرت بقیة الله رهسپار مکه میشود و اینک متن حدیث:"قائم (ع) به اصحاب خود میفرماید: اهل مکه مرا نمیخواهند ولی من کسی را به سوی آنها میفرستم تا حجت را بر آنها تمام کنم، آنچنان که برای مثل من شایسته است" [۱۴۶]. آنگاه یکی از کسان خود را فرا میخواند و به او میفرماید: به سوی مکه برو و به اهل مکه بگو: ای اهل مکه من فرستاده فلانی هستم به سوی شما، او به شما میفرماید:"ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و خلافت هستیم، ما عترت پیامبر و سلاله پیامبرانیم. ما مظلوم شدیم، به ما ستم کردند و از روزیکه پیامبر رحلت کرد، حق ما را غصب کردند و تا به امروز در دست غاصبان است. ما از شما یاری میطلبیم، ما را یاری کنید. چون پیام آن حضرت را ابلاغ میکند او را میگیرند و در میان رکن و مقام او را ذبح میکنند، که او همان نفس زکیه است"[۱۴۷]. پس از ارتکاب این جرم تاریخی، وجدان جهانی بیدار میشود و به دنبال حضرت مهدی (ع) میگردند که با او بیعت کنند و این جنایت را محکوم نمایند. بین ذبح نفس زکیه و آغاز قیام شکوهمند حضرت مهدی (ع) فقط ۱۵ روز فاصله است که او در ۲۵ ذیحجه به شهادت میرسد و قیام آن حضرت در دهم محرم اتفاق میافتد. یکبار دیگر بانگ جبرئیل در فضا طنینانداز میشود که جهانیان را به بیعت آن حضرت دعوت کرده میفرماید:«" الْبَيْعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"» این بانگ به دنبال بانگ اولی که در ماه رمضان بلند شده و گوش جهانیان را نوازش داده، هرگونه شک و تردید را از بین میبرد و دلها را به سوی آن کعبه موعود جلب میکند. و طومار جنایتها و خیانتها برای همیشه درهم پیچیده میشود.
امیر مؤمنان (ع) میفرماید:"از نشانههای ظهور، ذبح شدن او (نفس زکیه) در میان رکن و مقام است"[۱۴۸]. "خداوند روی زمین را از لوث ستمگران پاکیزه نمیسازد جز هنگامی که خون حرام ریخته شود"[۱۴۹].
امام باقر (ع) میفرماید:"جوانی از آل محمد (ص) در میان رکن و مقام کشته میشود که نامش محمد فرزند حسن نفس زکیه است"[۱۵۰]. "این مردم تا خون حرامی از ما نریختهاند بر تخت قدرت تکیه میدهند، هنگامی که آن خون حرام را ریختند دیگر زیرزمین برای آنها بهتر از روی زمین است. آن روز در روی زمین یاوری ندارند و در آسمان عذری از آنها پذیرفته نیست. چون خون حرامی از ما بریزند خداوند بنده بینام و نشان و نفوذناپذیری را بر آنها مسلط میکند که همه آنها به دست او ریشهکن میشوند"[۱۵۱]. در اینجا منظور از "قوم" بنی امیه است و منظور از خون حرام خون نفس زکیه است و منظور از مرد نفوذناپذیر یکی از انقلابیون آن روز است که به نظر ما شعیب بن صالح کوسه گندمگون است که نکوهش نکوهشکنندهای او را از انجام وظیفه باز نمیدارد»[۱۵۲].]]]]
«یکی دیگر از نشانههای حتمی ظهور کشته شدن انسان پاک و بی گناه در آستانه قیام حضرت مهدی(ع) بین رکن و مقام است. در حدیثی از امام محمد باقر(ع) "نفس زکیه" را از اولاد امام حسین (ع) دانسته و کشته شدن او را یکی از نشانههای بارز ظهور قرار داده است. «"وَ قَتْلُ غُلَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ"». در مورد نحوه کشته شدن وی گفته شده او مأمور است که در کنار کعبه بگوید: "ما از اهل بیت رسالت هستیم و از ذریه محمد(ص) و سلاله پیغمبرانیم ما مظلوم واقع شدیم و مردم به ما ستم نمودند و از هنگام رحلت رسول(ص) تا امروز حق ما غصب شده است. اکنون از شما چشم یاری داریم پس ما را یاری کنید". وقتی آن جوانمرد به این سخن تکلم مینماید، بر او هجوم میآورند و او را بین رکن و مقام به شکل خاصی سر میبرند[۱۵۳]. فاصله کشته شدن او تا قیام قائم بیشتر از پانزده روز نمیکشد[۱۵۴]. مهدی موعود(ع) کنار کعبه میایستد و گریه و تضرع میکند، خداوند عزوجل در همین مورد میفرماید: ﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ﴾[۱۵۵] این آیه مخصوص به اهل بیت است[۱۵۶]. سپس قیام قائم از مکه خواهد بود در حالی که در کنار بیت الله الحرام مردم را صدا میزند و میفرماید: "ای مردم ما از خدا یاری میطلبیم هر کس از مردم که به ما پاسخ داد، چه بهتر، که ما خاندان پیامبر(ص) میباشیم و ما سزاوارترین مردم هستیم به خدا و به محمد(ص)، و هر کس که با من درباره آدم محاجه کند من سزاوارترین مردم به آدم هستم، و هر کس با من درباره نوح گفتگو کند بداند که من سزاوارترین مردم به نوح میباشم، و هر کس با من درباره ابراهیم احتجاج کند باید بداند که من سزاوارترین مردم به ابراهیم هستم، و هر کس با من درباره محمد(ص) محاجه کند پس من سزاوارترین مردم به محمد هستم، و هر کس با من درباره پیامبران محاجه کند پس من سزاوارترین مردم به پیامبران هستم، مگر نه اینست که خداوند در قرآن کریم میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۵۷]؛ منم بازمانده آدم و ذخیره نوح و برگزیده از ابراهیم(ع) و محمد(ص) پس خداوند سیصد و سیزده نفر یاران آن حضرت را بر او گرد میآورد، بدون قرار قبلی و هم چون پارههای ابر پائیز که بهم میپیوندند. و خدا هم در قرآنش در مورد همین افراد است که میفرماید: ﴿أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۵۸][۱۵۹]. امام سجاد(ع) فرمودهاند: "آنها که از بستر خود برای یاری امامقائم(ع) ناپدید شوند سیصد و سیزده مرد هستند به شماره اهل بدر، آن شب در مکه باشند و در این مورد خدا میفرماید: "هر جا که باشید خدا شما را بیاورد" آنان اصحاب قائم(ع) باشند. و اولین کسی که با او بیعت کند، جبرئیل، و بعد سیصد و سیزده نفرند، و این عده هر کدام بتوانند راه افتاده و خود را به وی برسانند، که میرسانند، و هر کدام به این صورت به وی نرسند، در رختخوابشان ناپدید میشوند". و منظور امیرالمؤمنین(ع) از عبارت: «"هُمُ الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ"»؛ ایشان از رختخواب مفقود میشوند" همین است؛ و نیز منظور از آیه: ﴿أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۶۰]؛ همین است. و فرمود: "منظور از خیرات، ولایت و محبت اهل بیت(ع) است". هم چنین در مورد اصحاب قائم(ع) در سوره هود فرمودند: ﴿وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ﴾[۱۶۱]؛ منظور از امت معدوده اصحاب قائم(ع) است که در عرض یک ساعت همه یک جا جمع میشوند[۱۶۲]»[۱۶۳].]]]]
↑همان گونه که در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی عوامل وهابی حاضر در مسجد الحرام، مرحوم میرزا ابوطالب یزدی را که دچار حالت تهوع شده بود، به اتهام جسارت به خانه خدا و قصد تنجیس، اعدام کردند، و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی پس از این واقعه دلخراش، سه سال رفتن به مکه را تحریم کردند.
↑تحقیق: مقدمه ۱. آیت الله سید محمد صدر در کتاب تاریخ غیبت کبری پس از ذکر نکاتی در باره معنای اصطلاحی و لغوی نفس زکیه و احتمالاتی که در باره این نشانه داده شده است، نظر خود را چنین بیان فرموده است: انطباق این روایت بر محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب، ابوعبدالله ملقب به نفس زکیه که در زمان ابوجعفر خلیفه عباسی قیام کرد. در این جا به طور جدی باید ادعا کنیم شواهدی در دست داریم که مقصود از نفس زکیه، همین شخص انقلابی از خاندان حضرت علی (ع) باشد؛ و اگر بتوانیم قرائنی که در ردّ این نظریه آمده است را باطل کنیم، میشود ملتزم به این مطلب بشویم. تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر، ترجمه سیدحسین افتخارزاده، ص۶۳۰). وی سپس به شش قرینه اشاره میکند که با توجه به آنها، نفس زکیهای که در روایات آمده است، غیر از محمد بن عبدالله محض میباشد؛ اما آنها را نقد کرده و پس از آوردن دلایلی، نظر نهایی خود را چنین بیان میکند: بنابراین، نفس زکیه شخصی جز همین محمد بن عبدالله نیست. به جان خودم سوگند که آن، نشانهای مهم و جالب نظر بود؛ زیرا نهضتش ادامه داشته، به اندازهای که منصور دوانیقی از او به وحشت افتاده است. این مسأله، برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند، روشن و واضح میشود و ما فعلا نمیخواهیم در جزئیات آن وارد شویم. (صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۶۳۵).ابوالفرج اصفهانی در مورد محمد بن عبدالله محض میگوید: محمّد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب (ع) و یکنی أبا عبد الله... وکان یقال له: صریح قریش لأنه لم یقم عنه أم ولد فی جمیع آبائه و أمهاته وجداته. وکان أهل بیته یسمونه المهدی، ویقدرون أنه الذی جاءت فیه الروایه.وکان علماء آل أبی طالب یرون فیه أنه النفس الزکیه، وأنه المقتول بأحجار الزیت. «کنیهاش اباعبدالله بود و او را از خالص ترین افراد قریش از حیث نسب میدانستند، چرا که در هیچ کدام از اجدادش کنیز و بندهای نبوده است، خانوادهاش او را همان مهدی موعود میدانستند که در روایات به او اشاره گردیده است. ولی علمای آل ابی طالب اعتقاد داشتند که او نفس زکیه بوده و او در منطقه احجار الزیت کشته شده است». مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص۲۰۷.
↑مثلا همانند مرحوم میرزا ابوطالب یزدی. او شخصی بود بیگناه که در حال احرام ودرهنگام طواف دچارحالت تهوع میشود، وهابیون اورا متهم میکنند به اینکه میخواسته کعبه و مسجدالحرام را نجس کند، وبه این اتهام اورا اعدام میکنند. به خاطر این قضیه موج عجیبی به راه میافتد تا جائی که مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی سه سال مردم را از رفتن به مکه منع کردند
↑سوره کهف، آیه ۷۴. آیا انسان پاکی را بیآنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.
↑بشارة الاسلام، ص ۱۳۹، روضه کافی، ص ۲۲۵ ح ۶۶ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰.
↑بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷- ۲۰۸ ح ۴۵ و غیبت شیخ طوسی، ص ۲۷۹.
↑خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی من رسولت را نخواهم شناخت، خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر پیغمبرت را به من نشناسانی من حجت تو را نخواهم شناخت. خدایا حجت خودت را به من بشناسان، زیرا اگر حجتت را به من نشناسانی من از دینم دور، و گمراه میشوم.
↑کافی، ج ۱، ص ۳۳۷ و بحار، ج ۵۲، ص ۱۴۷ و منتخب الاثر، ص ۵۰۱ و غیبت نعمانی ط صدوق، ص ۱۶۶، حدیث ۶.
↑ ظهور صاحب الامر (ع) زمانی صورت خواهد گرفت که آن سید مظلوم در مدینه کشته شود و پسر عمویش در مکه و حرم امن خدا به قتل برسد؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۷۰.
↑«"لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ الْقَائِمِ وَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ أَکْثَرُ مِنْ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً"»؛ الارشاد، ج ۲، ۳۷۴؛ اعلام الوری، ۴۲۷.
↑بحار الأنوار، ج ۴۷، ۱۳۱، ۱۳۲. بعد از کشته شدن ولید بن یزید بن عبد الملک و رو به زوال و ضعف نهادن حکومت بنی امیه، عدهای از بنی هاشم و بنی عباس از جمله منصور و سفاح از بنی عباس و عبد الله محض و پسرانش محمد و ابراهیم از بنی عباس، در منطقه ابواء در نزدیکی مدینه جمع شدند و محمد بن عبد الله (نفس زکیه را به خلافت برگزیدند و با او بیعت کردند. امام صادق (ع) پس از آنکه در جریان کارشان قرار گرفت به آنان فرمود: این کار را نکنید؛ چه آنکه اگر بیعت شما با محمد (نفس زکیه) به تصور آن است که او همان مهدی موعود (ع) است، این گمان خطاست و او مهدی موعود نیست و این زمان نیز، زمان خروج وی نیست و اگر بیعت شما بدان جهت است که خروج کنید و امر به معروف و نهی از منکر کنید، باز هم- بیعت با محمد درست نیست؛ زیرا درحالیکه عبد الله، شیخ بنی هاشم هست، چرا وی را بگذاریم و با پسرش بیعت کنیم....؛ ر.ک:مقاتل الطالبین، ۲۰۵- ۲۰۸ بحار الأنوار، ج ۴۶، ۵۳- ۱۸۷؛ ج ۴۷، ۱۸، ۲۷۶؛ ارشاد، ۲، ۱۹۲؛ منتهی الآمال، ۱، ۳۲۷.
↑اسم نفس زکیه محمد فرزند حسن است؛ کمالالدین، ص۳۳۰، باب۳۲، ح۱۶.
↑قائم (ع) هنگامی قیام میکند که... نوجوانی از اهل بیتپیامبر (ص) که نامش محمد بن الحسن و لقبش نفس زکیه است، میان رکن و مقام کشته شود؛ مختصر اثبات الرجعة، ح۱۸. سند این روایت به این صورت است: «حدثنا صفوان بن یحیی عن محمد بن حمران عن جعفر بن محمد الصادق( قال:...»).
↑ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۳۰۳، ح ۸۲؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۳۵، ح ۴۲۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۳۱۰، ح ۴۸۳؛ لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۴۵۹
↑«" لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَیْنَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً "»، شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۴۵، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۶۴۹
↑علامه سید محمد صدر معتقد است صفت «زکیه» در وهله اول میتواند به یکی از این دو معنا باشد: (۱): نفس کامل و مهذب؛ (۳): فردی که دستش به خون دیگری آلوده نشده است. سپس در ادامه معنای اول را ترجیح میدهد، همچنین در خود «نفس زکیه» دو معنا را محتمل میداند: مقصود کشته شدن نوع انسانهای بی گناه باشد. مقصود کشته شدن فرد صالح معینی باشد و این بار احتمال دوم را بر میگزیند. برای مطالعه بیشتر: ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، صص ۵۰۴ و ۵۰۵.
↑اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۴۵.
↑الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۵۱؛ بحار، ج ۵۲، ص ۲۰۸؛ عقد الدرر، ص ۹۹؛ الملاحم و الفتن، ص ۶۱ و در برخی روایات به جای «برادر» از کشته شدن «پسر عموی» وی سخن به میان آمده است: ر.ک بشارة الاسلام، ص ۱۸۷ و در پارهای از اخبار، قاتلان شهید مدینه را «بنو فلان» (احتمالاً بنی العباس) معرفی کردهاند: ر. ک: الکافی، ج ۱، ص ۳۳۷ (چاپ تهران - ۱۳۷۷ ه.ق)؛ الزام الناصب، ص ۸۰.
↑الغیبة، طوسی، ص ۴۶۴؛ اعلام الوری، ص ۴۰۶؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۲۴؛ الغیبه نعمانی، صص ۱۷۲ و ۱۷۳ و در منابع اهل سنت: الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۳۵.
↑بشارة الاسلام، ص ۱۰۰؛ مثیر الاحزان، ص ۲۹۸؛ منتخب الاثر، ص ۴۵۴ و در برخی روایات اسم وی: محمد بن عبدالله بن الحسن وارد شده است ر.ک: مقاتل الطالبیین، ابو الفرج الاصفهانی، صص ۱۸۴ و ۱۸۹.
↑نظر آیت الله صافی گلپایگانی ر.ک: منتخب الاثر، ص ۴۵۴.
↑نظر علامه سید محمد صدر ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، صص ۵۰۶ - ۵۱۱.
↑الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۷۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ص ۶۴۹؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۲۸؛ قزوینی، سید محمد کاظم، المهدی (ع)، من المهد الی الظهور، ص ۳۶۸.