کربلا در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

از شهرهای مقدس شیعه و محل دفن امام حسین (ع) و شهدای عاشورا

«کربلا» نام یکی از شهرهای مهم کشور عراق و مرکز استانی به همین نام در نواحی مرکزی آن کشور است. این شهر در جانب غربی رود فرات و در حدود ۱۰۰ کیلومتری جنوب غرب بغداد و حدود ۸۰ کیلومتری شمال غرب نجف واقع است. در اطراف شهر، نخلستان‌ها، باغ‌ها و مزارع وجود دارد. این شهر به جهت آنکه محل وقوع واقعه عاشورا بوده و مدفن امام حسین (ع) و دیگر شهدای عاشورا است، از دیرباز نزد شیعیان قداست و حرمت خاصی داشته است. حرم امام حسین (ع) در شرق این شهر و حرم حضرت عباس (ع) نیز در فاصله ۳۵۰ متری شمال شرقی آن حرم قرار دارد.

در وجه تسمیه کربلا اختلاف‌نظر وجود دارد؛ برخی گفته‌اند کربلا لفظی آرامی است که از واژه آشوری «کربلاتو» به معنای دستار و سربند گرفته شده است. از نظر برخی دیگر، کربلا از واژه آرامی «کرب ایلو» گرفته شده که از دو جزء «کرب» و «ایلو» (ال یا ایلا) تشکیل شده و به معنای پرستشگاه خدا است. قول دیگر این است که کربلا از واژه بابلی «کوربابل» (کورد + بابل) گرفته شده که به معنای شعله‌های حرارت صحرا یا به معنای مجموع قریه‌های بابل است. برخی هم بر این نظرند که کربلا واژه‌ای در اصل عربی است و در این باره سه نظر وجود دارد: کربلا همان «کربَلَه» به معنای نرم و سست است و چون زمین کربلا چنین است به این نام نامیده شده؛ همچنانکه امروزه منطقه‌ای با نام کربله در جنوب شرقی کربلای کنونی وجود دارد که می‌تواند شاهدی بر صحت این قول باشد. نظر دوم این است که کربلا از «الکربل» گرفته شده که نام گیاهی است که در آن منطقه می‌روید و به آن «حماض» هم می‌گویند. نظر سوم هم این است که کربلا از «غربل» گرفته شده و این نام اشاره به آن دارد که چون کربلا سرزمینی هموار و بدون سنگ است، گویی خاک آن را غربال کرده‌اند. حتی گفته شده کربلا واژه‌ای فارسی است که در اصل «کاربالا» یعنی ترکیبی از کار (عمل) و بالا (بلند) بوده است که منظور از آن عمل آسمانی است. در ریشه‌شناسی عامیانه، کربلا را ترکیبی از «کرب» و «بلا» دانسته‌اند که احتمالاً مأخوذ است از روایتی از امام حسین (ع) که پس از شنیدن نام کربلا فرمود: «إِنَّهَا ذَاتُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ» (به راستی آن، سرزمین اندوه و دشواری است)؛ درحالی که از این روایت، وجه تسمیه کربلا استفاده نمی‌شود. «طَفّ» (یا طفوف) و «حائر» از دیگر اسامی کربلا هستند و از این رو بسیاری از منسوبان به کربلا به «حائری» شهرت دارند. البته مراد از حائر، حرم حسینی است و نه شهر کربلا و طف هم اشاره‌ای عام‌تر به سرزمینی است که حرم امام حسین (ع) در آن قرار دارد. به شهر کربلا «مشهد الحسین» نیز گفته می‌شود.

منطقه کربلا در دوره خلافت ابوبکر در سال ۱۲ ق به دست خالد بن عرفطة - از سرداران سپاه سعد بن ابی‌وقاص - فتح شد. مدتی این سرزمین مقر سپاهیان مسلمان بود تا اینکه کوفه لشکرگاه آنان شد. زمان ورود امام حسین (ع) به کربلا، در دوم محرم ۶۱ق، در این منطقه هیچ شهری نبود؛ اما چند دهکده در اطراف آن وجود داشت مانند «غاضریه» (واقع در حدود ۵۰۰ متری شمال شرقی شهر کربلای کنونی) و «نینوی» (که در قرن سوم در کنار نهر علقمی بوده است). گاهی از نام این دو دهکده نیز برای اشاره به کربلا استفاده می‌شود. بنابر نقل فخرالدین طریحی و محدث نوری، امام حسین (ع) زمینی که امروزه حرم ایشان را در برگرفته، از اهالی نینوی و غاضریه به ۶۰ هزار درهم خریداری کرده و سپس آن زمین را به خود آنان انفاق کرد؛ با این شرط که زائران قبرش را راهنمایی کنند و سه روز از آنان پذیرایی کنند. البته این روایت نادر در اصل بخشی از کتاب الزیارات (المزار) اثر محمد بن احمد بن داوود قمی (؟ -۳۶۸ق) بوده که امروزه در دست نیست.

بعد از واقعه عاشورا، پیکر امام حسین (ع) و دیگر شهدا (به جز حر بن یزید ریاحی که پیکرش به حومه کربلا منتقل شد) در محل کنونی حرم حسینی دفن شد؛ به این صورت که حضرت علی‌ اکبر در پایین پای پدرش و سایر شهدای بنی‌هاشم در کنار وی و سایر شهدا در پایین پای آنان دفن شدند. شش گوشه بودن ضریح فعلی و پیشین امام حسین (ع) نیز به جهت مشخص کردن محل قبر علی اکبر است. قبر حبیب بن مظاهر جدا از بقیه شهدا و امروزه در رواقی از حرم در جنوب ضریح امام حسین (ع) قرار دارد و بر فراز آن ضریح مستقلی نصب شده است.

در قرون گذشته قبر حضرت عباس (ع) نزدیک یکی از شاخه‌های منشعب از رودخانه فرات به نام «نهر علقمه (علقمی)» بوده است؛ ولی امروزه اثری از آن نهر وجود ندارد. غازان‌خان - سلطان ایلخانی - که به اسلام گروید، دو نهر از فرات برای کربلا منشعب کرد و دستور داد نهر علقمه را نیز لایروبی کنند. کارگزاران ایلخان مغول، بخش بالای نهر علقمه را جدا کرده و به نهر دیگری که از بالای شهر حله از فرات جدا شده و به سمت کربلا می‌آمد، پیوند دادند. آنان به جهت تغییرات فراوانی که در مسیر نهر علقمه ایجاد کرده بودند، نام علقمه را از آن برداشتند و آن را «نهر غازانی بالا» نامیدند که همین نهر حسینیه کنونی است. این نهر در سال ۹۴۱ق به دستور سلطان سلیمان قانونی بهسازی شد و از این رو، به نام «نهر سلیمانی» نیز شناخته می‌شد.

نخستین گزارش از زیارت قبر امام حسین (ع) مربوط به زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز بیستم صفر (اربعین) سال ۶۱ ق است. بعد از آن نیز نقل شده که توابین به زیارت قبر امام حسین (ع) رفتند. این گزارش نشان می‌دهد که چهار سال بعد از عاشورا آثار قبر مشخص بوده و برخی به زیارت آن می‌رفته‌اند. گفته شده که مصعب بن زبیر نیز در سال ۷۱ق یا ۷۲ ق بر سر قبر امام حسین (ع) آمده است. در دوره امام باقر (ع) و امام صادق (ع) زیارت کربلا مورد تأکید قرار گرفت و از روایات این‌گونه استنباط می‌شود که در اواخر دوره اموی، بنایی مسقف بر روی قبر امام حسین (ع) بوده است. در خبری آمده که درخت سدری در نزدیکی قبر حضرت، علامتی برای راهنمایی مردم بوده است؛ اما در زمان خلافت هارون، عمال خلافت عباسی آن درخت را کندند. در دوره خلافت متوکل از رفتن زائران به کربلا جلوگیری می‌شد و در سال ۲۳۶ ق آثار قبر امام حسین (ع) به دستور خلیفه ویران شد. حتی آب بر زمین مرقد بستند تا اثری از قبر باقی نماند. اهالی کوفه در همان زمان متوکل مرقد امام حسین (ع) را تجدید بنا کردند و مجدداً کربلا مرکز تجمع زائران شد و بازار بزرگی در آن تأسیس شد. مجدداً متوکل در سال ۲۴۷ ق مزار امام حسین (ع) را ویران کرد و زمین آن را شخم زد. منتصر عباسی - که با کشتن پدرش متوکل به خلافت رسید - در مدت خلافت شش ماهه خود، مرقد امام حسین (ع) را بازسازی کرد.

ابراهیم بن محمد بن موسی بن جعفر (ع) مشهور به «ابراهیم مجاب» در سال ۲۴۷ ق (احتمالاً پس از کشته شدن متوکل) به حائر هجرت کرد و تا آخر عمر مجاور حرم حسینی بود و ظاهراً او نخستین مجاور این حرم بوده است. وی در حرم حسینی مدفون است و اکنون ضریحی بر فراز قبر وی قرار دارد. در نیمه دوم قرن سوم، علویان طبرستان در توسعه و عمارت حرم حسینی بسیار تلاش کردند. با روی کارآمدن آل‌بویه وتسلط آنان بر بغداد، کربلا آباد شد. عضدالدوله - امیردیلمی – در سال ۳۷۱ ق به کربلا سفر کرد و مبالغ فراوانی خرج عمارت حرم حسینی و شیعیان این شهر کرد. او بازارهای اطراف حرم حسینی را تعمیر کرد و دور شهر دیوار بلندی کشید و موقوفاتی هم برای کربلا اختصاص داد. ساخت اولین بنای حرم حضرت عباس (ع) را نیز به عضدالدوله نسبت داده‌اند.

ابن‌مازه (۵۱۱ - ۵۶۶ق) که در سال ۵۵۲ ق به سفر حج رفته، برای کربلا از لفظ «دیه» (ده) استفاده کرده، اما درباره حرم امام حسین (ع) نوشته است: «مشهدی عظیم با نور است و آراسته». آل‌جلایر که از ۷۲۶ ق تا ۸۱۴ ق بر عراق حکومت داشتند، نسبت به عمارت حرم‌های امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) اقداماتی انجام دادند؛ مثلاً سلطان احمد جلایری در سال ۷۸۶ ق دو مناره برای حرم حسینی بنا کرد. سلاطین صفوی و قاجار نیز به عمارت این دو حرم بسیار توجه داشتند. گنبد حرم حسینی از آثار عصر صفوی است و طلاکاری آن به دستور آغامحمدخان قاجار انجام شده است. البته همه اقدامات عمرانی این دو حرم، از جانب شاهان و رجال دولتی نبوده است و تجار دوازده امامی ایرانی و هندی و نیز بُهره‌های هندی در این زمینه فعال بوده‌اند.

از حوادث تلخ تاریخ کربلا، حمله وهابیان به این شهر در سال ۱۲۱۶ ق به فرماندهی سعود بن عبدالعزیز است که منجر به ویرانی حرم حسینی و غارت نفایس آن و کشته شدن دو تا پنج هزار نفر (که حتی برخی اقوال تا ۲۰ هزار نفر هم گفته‌اند) از اهالی کربلا شد. اما با وجود اینکه کربلا در آن زمان تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی بود، فتحعلی شاه قاجار حرم حسینی و حرم عباس (ع) را بازسازی کرد. ناصرالدین شاه نیز در ۱۲۷۳ ق بخشی از طلاکاری گنبد حرم حسینی را نوسازی کرد و در ۱۲۸۳ ق صحن آن حرم را توسعه داد. طلاکاری گنبد حرم حضرت عباس (ع) جدیدتر است و مربوط است به ۱۳۷۵ ق که محمد فاضل جمالی – نخست‌وزیر وقت عراق - بنا به درخواست یکی از علمای کربلا به نام محمد خطیب (۱۳۰۱-۱۳۸۰ق) دستور به انجام آن داد.

حادثه تلخ دیگر در تاریخ کربلا، حمله سپاه محمد نجیب پاشا - والی بغداد - به کربلا در ۱۲۵۸ ق است که در جریان آن مردم پناه گرفته در حرم حسینی از تعرض مصون ماندند، اما در صحن حرم حضرت عباس (ع) کشتار فجیعی صورت گرفت و بسیاری از مردم شهر که شمارشان را ۱۴ تا ۲۴ هزار نفر گفته‌اند، در آن حمله کشته شدند. زین‌العابدین شیروانی- که پیش از حمله نجیب پاشا مدت‌ها در کربلا بوده و نگارش کتاب بستان السیاحه را در ۱۲۴۸ ق به پایان برده - درباره اوضاع این شهر در آن زمان می‌نویسد: «قریب چهار هزار باب خانه در اوست... و طوایف مختلفه و گروه متفرقه در آنجا سکونت دارند و از اهل هند و سند و کشمیر و کابل و ایران و غیره بسیارند. عموماً شیعی مذهب و قوم عرب و قلیلی اهل سنت و جماعت‌اند».

پس از حملات وهابیان و نجیب پاشا، با کمک‌های ناصرالدین شاه به کربلا، این شهر مجدداً رونق یافت؛ چنانکه عضدالملک قاجار در سفرنامه خود کربلا را در ۱۲۸۴ ق از نظر جمعیت و وسعت و نعمت، بسیار برتر از نجف وصف کرده است. در دوره ناصری، اکثر ساکنان کربلا، ایرانی بودند. در نخستین سال‌های میانی قرن سیزدهم هجری، کربلا با ۵۰ هزار نفر جمعیت از مهم‌ترین شهرهای عراق بود و بیش از نیمی از ساکنان آن بلکه دو سوم اهالی آن ایرانی و باقی عرب بودند. در ۱۹۸۵م کربلا بیش از ۱۸۴ هزار نفر جمعیت داشت که نیمی از این جمعیت ایرانی و بسیاری هم هندی و پاکستانی و باقی عرب بودند. کثرت جمعیت ایرانیان در کربلا و رواج زبان فارسی در این شهر تا زمان اخراج ایرانیان از عراق در سال‌های ۱۳۵۰ و ۱۳۵۴ش ادامه داشت؛ به نحوی که صدام حسین در زمان اخراج ایرانیان گفته بود: «گویی کربلا مستعمره ایرانیان است».

در سال ۱۹۷۷م (۱۳۵۶ش)، زیارت اربعین که در آن جمع کثیری از شیعیان نجف و برخی مناطق اطراف کربلا پیاده عازم آن شهر بودند، به جنبشی بزرگ علیه رژیم بعث عراق تبدیل شد که با شدت سرکوب شد و تعداد بسیاری از شیعیان عراق کشته شده با دستگیر شدند. در انتفاضه ۱۹۹۱ م شیعیان عراق (۱۳۷۰ش) نیز رژیم صدام به کربلا حمله کرد و بخش عمده‌ای از دیوارها و گنبد حرمین را با شلیک گلوله توپ مورد اصابت قرار داد. در آن واقعه نیز شمار زیادی از شیعیان کربلا به شهادت رسیدند. پس از ماجرای انتفاضه ۱۹۹۱م تمام بناهای مسکونی و تجاری میان دو حرم از سوی رژیم وقت تخریب شد و فضای بین‌الحرمین فعلی پدید آمد. از زمان سقوط رژیم صدام در سال ۲۰۰۳م ایرانیان فعالیت‌های عمرانی در کربلا را از سر گرفته‌اند که از جمله این فعالیت‌ها باید به ساخت ضریح جدید مرقد امام حسین (ع) و نصب آن (در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۹۱) اشاره کرد.

کربلا در طول تاریخ خود به ویژه در قرون اخیر از مراکز علمی شیعه محسوب می‌شود. البته حوزه کربلا، معمولاً در سایه حوزه نجف بوده است؛ جز در نیمه دوم قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری که عالم بزرگ اخباری یوسف بحرانی(۱۱۰۷-۱۱۸۶ق) و مجدد اصول محمد باقر بن محمد اکمل اصفهانی بهبهانی حائری مشهور به «وحید بهبهانی» (۱۱۱۷-۱۲۰۵ق) در کربلا بودند.

بنابر روایاتی از برخی از امامان شیعه (ع) زمین کربلا افضل از مکه و کعبه است. در روایتی از امام صادق (ع) آمده که: «فضل مکه در کنار فضل کربلا مانند مقدار بسیار اندکی آب است که روی سوزنی می‌ماند که در دریا فرو برند». در روایات دیگری از امام صادق (ع) آمده که: «خدا کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد، پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد» و نیز: «کربلا و فرات اولین زمین و نخستین آبی بودند که خدا به آنها قداست و شرافت بخشید». در روایات نبوی هم کربلا «پاک‌ترین و محترم‌ترین بقعه روی زمین و قطعه‌ای از بهشت» معرفی شده است. در روایتی از امام صادق (ع) همچنین آمده که محل قبر امام حسین (ع) «باغی از باغ‌های بهشت» است. در روایاتی مرسل و بدون ذکر اسناد که در بحارالانوار نقل شده از حضور برخی انبیاء (آدم (ع)، نوح (ع)، ابراهیم (ع)، اسماعیل (ع)، موسی (ع)، سلیمان (ع) و عیسی (ع) در کربلا و مطلع شدن آنان از کیفیت شهادت امام حسین (ع) در این منطقه خبر داده شده است.

کربلا، از مضامین و مفاهیم پربسامد در ادبیات شیعی است. عقبة بن عمرو سهمی از نخستین شاعرانی است که درباره کربلا شعر سروده‌اند. وی در اواخر قرن اول هجری برای زیارت امام حسین (ع) به کربلا رفت و شعری را سرود که مطلعش این است: مَرَرْتُ عَلَى قَبْرِ الْحُسَيْنِ بِكَرْبَلَاءَ *** فَفَاضَ عَلَيْهِ مِنْ دُمُوعِي غَزِيرُهَا. در ادب متقدم شیعی، به کربلا با رویکردی تراژیک توجه شده است. چنانکه در اشعار سید حمیری، منصور نمری، دیک الجن، دعبل، ابوفراس، سید رضی، سید مرتضی و مهیار دیلمی، کربلا نماد حزن و مظلومیت است. کربلا با نام‌های مختلف و به ویژه طف در دیوان ابوالقاسم صنوبری (؟ -۳۳۴ق) نیز حضور پرنگی دارد و شاعر در یکی از شعرهایش کربلا را مخاطب قرار می‌دهد و قسم یاد می‌کند که این سرزمین سینه‌ها را آکنده از ماتم و اندوه کرده است. در اشعار شعرای متأخر نیز کربلا با اندوه ملازم است؛ مثلاً در شعری از سید صادق اعرجی (؟ -۱۲۰۴ق) چنین آمده: يا كربلا ما أنت إلا كربة *** عظمت على الأحشاء و الأكباد یا مشابه آن در شعری از محمد بن ادریس مطرحلی (؟ -۱۲۴۷ق): هي كربلا لا تنقضي حسراتها *** حتى تبين من النفوس حياتها / يا كربلا ما أنت إلا كربة *** عظمت على أهل الهدى كرباتها. البته علاوه بر اندوه و مظلومیت، مضامین دیگری نظیر شرافت و قداست نیز در ادب شیعی درباره کربلا مطرح شده است. برای نمونه در شعری عرفانی به زبان فارسی از مهدی الهی قمشه‌ای (۱۲۸۳-۱۳۵۲ش) از تعابیری چون «تربت عشق»، «قبله اهل صفا»، «عرش الهی»، «بزم الست»، «وادی سینا» و «کعبه ارباب یقین» درباره کربلا استفاده شده است. همچنین مضامین حماسی مانند نماد ستم‌ستیزی، عزت و کرامت درباره کربلا به کار رفته است؛ برای نمونه می‌توان به شعری با عنوان «کربلا، فریاد خون، فریاد اشک» از شاعر معاصر بهرام سیاره متخلص به «پریش» اشاره کرد. منظومه فارسی «کربلانامه» سروده میرمظفر علی‌خان اسیر لکهنوی در ۱۲۹۵ ق نیز از جمله سروده‌های مشهور درباره کربلا است.

کربلا شهری زیارتی است و زیارتگاه‌های آن محدود به حرمین نمی‌شود. در اطراف حرمین، چند زیارتگاه دیگر وجود دارد که مکان‌های نمادینی از واقعه عاشورا محسوب می‌شوند. یکی «خیمه‌گاه» که بنایی مجلل است با چند گنبد و در محل تقریبی خیمه‌گاه امام حسین (ع) در روز عاشورا ساخته شده است، دومی و سومی، دو بنای یادبود در محل‌های فرضی قطع شدن دست‌های حضرت عباس (ع) - که به «کف العباس» مشهور شده‌اند - و چهارمی «تل زینبیه» در نزدیکی «باب القبله» ی حرم حسینی که قبلاً اتاقی کوچک بود، اما در ۱۳۹۸ق ساختمانی با حدوداً پنج متر ارتفاع از سطح خیابان در آن ساخته شده است. البته کف‌العباس‌ها و تل زینبیه گرچه نزد عامه مردم محترم‌اند، اما مستند تاریخی ندارند.

از دیگر زیارتگاه‌های کربلا، مقام امام صادق (ع) و مقام امام زمان (ع) است که هر دو در جوار نهر حسینیه قرار دارند و هیچ کدام سندیت تاریخی ندارند. زیارت‌گاهی نیز در حومه جنوب شرقی کربلا وجود دارد که اهالی منطقه آن را مرقد اسماعیل و ام‌کلثوم - فرزندان حضرت زینب (س) - می‌دانند؛ اما چنین نسبتی درست نیست. دیگر زیارتگاه حومه کربلا، مزار حر بن یزید ریاحی در روستای حر در هفت کیلومتری شمال غربی کربلا است که دفن پیکر وی در آن محل مورد تأیید علمایی چون شهید اول و محدث نوری است. در ۱۱ کیلومتری حرم حسینی در مسیر کربلا به بغداد، زیارتگاهی منسوب به عون بن عبدالله وجود دارد که گفته می‌شود عون پسر عبدالله بن جعفر طیار و حضرت زینب (س) در آن دفن شده است؛ اما ظاهراً قبر متعلق به عون بن عبدالله از نوادگان امام حسن (ع) است. زیارتگاهی هم در محله‌ای به نام «الابتر» در اطراف کربلا است که مدفن محمد بن ابی الفتح مشهور به «الاخرس» از نواده‌های امام کاظم (ع) است.

در فرهنگ شیعی، زیارت کربلا جایگاه ارزشمندی دارد و شیعیان و بسیاری از دیگر مسلمانان آرزو دارند در طول عمر خود حداقل یک بار به کربلا بروند و ضریح امام حسین (ع) را از نزدیک ببینند. نزد بسیاری از شیعیان، زیارت کربلا بزرگ‌ترین سعادت است و حتی از زیارت مکه و مدینه و نجف اهمیت و جذابیت بیشتری دارد. تجلی این آرزو را می‌توان در چاووشی مشهور «بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا/ بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» یا چاووشی «هر که دارد هوس کرببلا بسم الله / هرکه دارد سر همراهی ما، بسم الله» و نیز در بسیاری از نوحه‌ها و اشعار مورد استفاده در مداحی‌ها و روضه‌خوانی‌ها (مانند «کربلا کربلا ما داریم می‌آییم») شاهد بود. در زمان جنگ عراق با ایران نیز رسیدن به کربلا و آزادسازی آن از دست رژیم بعث عراق الهام‌بخش رزمندگان ایران و از مضامین اصلی تبلیغات جنگ و نوحه‌های سیاسی آن دوره بود. در گذشته که زیارت کربلا برای همه افراد به راحتی میسر نبود، از کسانی که به زیارت کربلا می‌رفتند، با عنوان «کربلایی» یاد می‌شد. هنوز هم استفاده از این عنوان که همراه با امتیازاتی اجتماعی است، در برخی مناطق مانند افغانستان رایج است. در دوره اخیر شلوغ‌ترین ایام در کربلا ایام منتهی به اربعین حسینی (۲۰ صفر) است که میلیون‌ها زائر از نقاط مختلف عراق و از کشورهای همسایه و از اقصی نقاط جهان به زیارت کربلا می‌روند. علاوه بر دو ماه محرم و صفر به ویژه روزهای عاشورا و اربعین، شب و روز عرفه هم از ایامی است که زائران بسیاری به کربلا رهسپار می‌شوند. در روایتی از امام باقر (ع) به بیتوته در کربلا در شب عرفه توصیه شده است. همچنین در منابع شیعی، عموم شب‌های جمعه از ایام زیارتی امام حسین (ع) دانسته شده‌اند. نقل شده که محقق حلی پنجشنبه‌ها درس نمی‌داده و از حله به کربلا می‌رفته تا زیارت امام حسین (ع) در شب جمعه را درک کند. از آنجا که دعا در حائر به ویژه زیر گنبد حرم امام حسین (ع) (اصطلاحاً «تحت قبه») بسیار سفارش شده و دعا در آن مکان مستجاب دانسته شده است، زائران با حضور در آن محل، حاجات خود را از خدا می‌طلبند و به امام حسین (ع) توسل می‌جویند. حتی روایت شده که امام هادی (ع) فردی را به حائر فرستاد تا برای آن حضرت در آنجا دعا کند.

بسیاری از شیعیان، مبالغ فراوانی را در قالب نذورات و خیرات داخل ضریح حرم حسینی می‌ریزند یا به مدیریت حرم تحویل می‌دهند و در مقابل، قبض و اشیای متبرک مانند تکه‌های پارچه یا قدری برنج و نمک دریافت می‌کنند. در حرم حضرت عباس (ع) بسیاری از زائران به یاد مجاهدت سقای کربلا آب می‌نوشند و بر امام حسین (ع) و شهدای تشنه‌لب کربلا درود می‌فرستند. از این رو در ورودی حرم، تعدادی ظروف نگهدارنده آب قرار داده شده است. دونالدسن در نیمه اول قرن بیستم میلادی به رواج این سخن نزد شیعیان که «خطرناک‌ترین محل برای سوگند دروغ خوردن مرقد حضرت عباس (ع) است، اشاره کرده است. به استناد روایات متعدد، خاک اطراف قبر امام حسین (ع) - که به آن «تربت» گفته می‌شود - و حتی خاک دیگر بخش‌های کربلا نزد شیعیان حرمت و قداست ویژه‌ای دارد و فضیلت‌ها و خواص بسیاری (از جمله شفابخشی) برای آن فرض می‌شود.

شیعیان باور دارند که دفن اموات در جوار امام حسین (ع) موجب آمرزش گناهان متوفی خواهد شد. این باور ریشه در برخی حکایات مذهبی دارد. مثلاً محدث نوری در دارالسلام نقل می‌کند که وحید بهبهانی در عالم رؤیا خدمت امام حسین (ع) رسیده و پرسیده است: آیا از کسی که در جوار شما به خاک سپرده شود سؤال می‌شود؟ و حضرت فرموده: کدام مَلِک است که جرأت کند از او سؤال کند. در همان کتاب، از سید علی صاحب ریاض - داماد و خواهرزاده وحید بهبهانی- نقل شده که وی در خواب دیده هاتفی به زبان فارسی می‌گوید: «خوشا به حال کسی که در این زمین مقدس مدفون شود؛ اگرچه با هزاران گناه باشد از هول قیامت سالم می‌ماند و هیهات که از هول قیامت سلامت باشد کسی که در این زمین دفن نشود». بر همین اساس و با وجود آنکه برخی فقها مانند محمدباقر مجلسی و جعفر شوشتری انتقال جسد به شهرهای دور را جایز نمی‌دانستند، حمل جنازه اموات برای دفن در کربلا از دیرباز رایج بوده است. چنان‌که ژان دیولافوا در سفرنامه‌اش از انتقال جنازه‌ها از سراسر ایران و حتی از هندوستان به کربلا خبر داده است. دونالدسن هم در کتابش - که در ۱۹۳۳م به چاپ رسیده - از دفن جنازه‌های حمل شده به کربلا در دو سرداب حرمین خبر داده است و اشاره کرده که در آن زمان دفن اجساد در این دو محل حداقل ۵۰۰ روپیه هزینه داشته است. سیف‌الدوله قاجار در سفرنامه خود درباره کربلا می‌نویسد: «از جهت تنگی مکان، کثرت مردم [و] بسیاری دفن اموات همیشه هوای این ولایت متعفن است... در واقع این ملک مدفن است نه مَسکن». از آنجا که برخی نسبت به دفن جسدشان در کربلا وصیت می‌کردند و گاهی امکان چنین کاری وجود نداشت، نظر به وجوب عمل به وصیت، بستگان فرد متوفا به زحمت می‌افتادند و گاهی بعد از چند سال دفن امانی در محل دیگر، نبش قبر کرده و باقی مانده پیکر را به کربلا منتقل می‌کردند.

علما، شاهان و رجال شیعه بسیاری در حرم حسینی دفن شده‌اند. از علمای مدفون در آنجا می‌توان به سید رضی، سید مرتضی، یوسف بحرانی، وحید بهبهانی و حسین قلی همدانی اشاره کرد که برخی از آنها در کربلا درگذشته‌اند و پیکر برخی هم به کربلا حمل شده است. شاهان آل‌بویه، نخستین شاهان مدفون در حرم امام حسین (ع) محسوب می‌شوند. چند تن از آنان در صحن کوچک در داخل بقعه‌ای دفن شده بودند که قبلاً بر فراز قبر آنان وجود داشت و در میان مردم به «بقعه آل‌بویه» شهرت داشت؛ اما امروزه اثری از آن بقعه وجود ندارد و صحن کوچک هم بخشی از صحن اصلی شده است. از رجال مشهور دوره قاجار نیز مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، ظل‌السلطان و امیرکبیر در حرم حسینی مدفون‌اند[۱].

محاصره تنگ نظامی در کربلا

کربلا سرزمین سختی و بلا بود، اسم با مسمی سازگار بود، رنج از زمین می‌جوشید و بلا از آسمان می‌بارید. روز پنجشنبه دوم محرم بود که امام را در کربلا پیاده کردند. روز سوم محرم اولین برق جهنده محنت در اعزام عمر سعد به کربلا جرقه زد و این جرثومه ناپاکی و طمع با چهار هزار نیروی مسلح به کربلا آمدند و در برابر خیام سیدالشهداء خیمه زدند. ابن زیاد برای عمر سعد پیغام داد که من برای تو از نظر لشکر و تجهیزات بهانه‌ای نگذاشته‌ام و هر صبح و شام چشم به راه گزارش کار تو هستم، مردانه باش و درنگ روا مدار. لذا عمر سعد اول تصمیم گرفت نماینده‌ای نزد امام بفرستد و انگیزه آمدن حضرت را به کوفه جویا شود، گرچه هیچ کس از سران سپاه حاضر به نمایندگی از عمر سعد برای سؤال از امام نشدند؛ زیرا به دلیل نامه‌نگاری و دعوت از امام شرم داشتند، سرانجام مردی به نام کثیر بن عبیدالله که بی‌پروا و بی‌باک بود خدمت امام رسید و سؤال کرد برای چه به کربلا آمده‌ای؟ امام جواب داد: دعوت کوفیان، مردم شهر به من نوشتند به اینجا بیایم! پس اگر آمدن مرا خوش ندارید الان مرا آزاد بگذارید تا به حجاز بروم. جواب به ابن زیاد منتقل شد، عبیدالله جواب داد: «باید حسین بن علی و همراهان او دست به دست تو بدهند و برای یزید بیعت کنند، اگر بیعت کردند اطلاع بده تا رأی خود را در این باره بگویم»[۲]. امام سعی دارد بدون خون‌ریزی از صحنه محاصره با حفظ عظمت و مصالح اسلام و بدون مصالحه با ظلم، خداحافظی کند. ولی عبیدالله جلاد، بعکس اصرار به خونریزی دارد. امام بعد از شهادت امام حسن(ع) در زمان معاویه ده سال از شیوه مسالمت‌آمیز پیروی کرد، «تا نهال افکار بلندش را به بلندی حکومت حقه بپروراند» با اینکه طرز تفکر او درست نقیض تفکر معاویه بود از نظر زندگی اجتماعی ده سال با معاویه مسالمت کرد، بدون اینکه انحرافات او را تصویب یا تأیید کند، بلکه گاهی هم انتقادات شدید می‌نمود، همین امام حسین(ع) در زمان پسرش یزید وقتی که می‌بیند امکان پیروزی نظامی نیست و شرایط تحقق آرزوی دیرینه او برای تشکیل حکومت مناسب نیست، همان روح مسالمت‌آمیز، ادامه جنگ سرد را برای آگاهی بخشیدن به توده‌ها در پیش می‌گیرد ولی نیروهای خام و جوان و مغروری مثل یزید و عبیدالله جز به فکر حکومت و رقیب و اشباع رذیله حب جاه نبودند.

در روز پنجم محرم وقتی جواب عبیدالله به عمر سعد رسید، عین حکم را عمر سعد برای امام فرستاد و جواب آن حضرت این بود که «ممکن نیست من تسلیم شوم! فهل هو الا الموت فمرحبا به آخرین ضربه‌ای که می‌توانند به من بزنند ضربه مرگ است، آفرین به مرگ»[۳]. عمر سعد عین جواب امام را برای عبیدالله فرستاد، جواب مردانه امام مثل پتک بر مغز ابن زیاد کوبنده بود، او از این جواب شجاعانه امام سخت خشمگین شد، او فکر می‌کرد امام در محاصره پنج هزار سرباز مرعوب و تسلیم می‌شود. در این صورت بود که عبیدالله غضبناک به فکر تقویت نیروهای خود شد، عده‌ای از نظامیان با سابقه خود را در بیرون شهر در لشکرگاه نخیله مستقر کرد، تا نیروهای جدیدی را زیر نظر خود اعزام و به کربلا ملحق کند.

بیشتر مردم کوفه از جنگ با امام به خاطر علاقه قلبی به فرزند پیامبر اجتناب می‌کردند و لذا وقتی از لشکرگاه نخیله به طرف کربلا اعزام می‌شدند تا می‌توانستند مخفیانه فرار می‌کردند و مخفی می‌شدند. عبیدالله چون وضع را چنین دید، یک ستون سواره‌نظام را به کوفه فرستاد تا هر متخلفی را بیابند به نخیله نزد امیر بفرستند. مأموران مردی را از اهل شام یافتند که برای مطالبه ارثی به کوفه آمده بود، بی‌درنگ او را دستگیر کردند و به نخیله نزد امیر فرستادند. امیر فرمان داد او را بی‌محاکمه اعدام کردند تا دیگر مردم حساب کار خود را بکشند[۴]. به این شکل مردم غیر نظامی را تا آمار سی هزار نفر به کربلا اعزام کردند. شاید در ابتدای امر کسی فکر کند مگر در اردوگاه حسینی چقدر نیرو وجود دارد که اینها ابتدائاً با چهار هزار نفر لشکرکشی کرده‌اند؟ ولی کفر و نفاق همیشه برای سرکوب جبهه حق از ترس اینکه مبادا دنیایش را از دست بدهد و دیگری به سودای خیالی این سرایش چشم نداشته باشد سنگ تمام می‌گذارد، ولی به این همه بسنده نکردند، روزانه چند تیپ نیرو به کربلا اعزام می‌شد.

  1. شبث بن ربعی با چهار هزار نفر
  2. عروه بن قیس با چهار هزار نیرو
  3. سنان بن انس با ۴ هزار نیرو
  4. حصین بن نمیر با ۴ هزار نفر
  5. شمر بن ذی الجوشن با ۴ هزار نفر
  6. مضایر بن رهینه با سه هزار نفر
  7. یزید بن رکاب کلبی با ۲ هزار نفر
  8. نضر بن خرشه با ۲ هزار نیرو
  9. محمد بن اشعث با ۳ هزار نیرو
  10. عبدالله حصین با هزار نیرو
  11. خولی بن یزید با ۱۰ هزار نیرو
  12. کعب بن طلحه با ۳ هزار نیرو
  13. حجار بن ابجر با هزار نیرو
  14. حر بن یزید ریاحی با ۳ هزار نیرو

ابی‌مخنف لشکر را هشتاد هزار دانسته، لهوف لشکر عمر سعد را بیست هزار، ابن شهر اشوب ۳۵ هزار دانسته، اعصم کوفی بیست هزار نفر دانسته و علامه مجلسی نیز بیست هزار نفر دانسته است. از روز سوم محرم تا روز دهم هر روزی می‌گذشت فوجی از نیرو را ابن زیاد روانه کربلا می‌کرد و حسین(ع) و یارانش را مثل نگین انگشتری در محاصره می‌گرفتند. در این اعزام نیروها خوب است از نظر روحی و روانی مداقه‌ای بر احساسات پاک و زلال ۶۴ یا ۸۴ زن و کودک همراه سید الشهداء داشته باشیم! به راستی در اردوگاهی که کودک ۶ ماهه «علی اصغر» و سه ساله «امام باقر» و شش ساله «رقیه» تا نوجوان‌ها و زنان محترمه‌ای که کانون احساسات و عواطف می‌باشند و در برخورد با رنج‌ها و بلایا و محنت‌ها از نظر عاطفی اثرپذیر و بیشتر از مردان تحت تأثیر قرار می‌گیرند، وقتی این موج فزاینده اعزام نیروهای تا دندان مسلح را به قصد جنگ و خونریزی مشاهده می‌کنند چه حالی پیدا می‌کنند؟

قومی که بعضاً با کینه‌های کهنه آمده‌اند بغضا لأبيك هنوز دشمنی با علی(ع) را پس از بیست سال از شهادت حضرت فراموش نکرده‌اند. بعضی به طمع غنائم و عطای امیر آمده‌اند خفنا العطاء چهره‌های بی‌هویتی که این‌گونه حکومت‌های جور تربیت‌شان کرده که عطای ملوکانه را بگیرند و در جبهه جنگ قصابی کنند، گر چه صف مقابل‌شان فرزندان و ذریه پاک رسول الله(ص) باشند! بعضی کورکورانه به تقلید از رئیس قبیله آمده‌اند تا فرمان شیوخ خودفروخته را اجرا و اطاعت کنند. در این آشفته بازار اندیشه‌ها و اهداف مختلف هیچ گوشی بدهکار حقانیت و کلام جذاب سیدالشهداء و یارانش نیست. گاهی کلام آنچنان جذاب بود که تمام سپاهیان عمر سعد را به سکوت مرگ‌باری وا می‌داشت، ولی در پایان سخن امام، چهره پلیدی مثل شمر سخن زشتی از قلبی خبیث سر می‌داد و تمام رشته‌ها را می‌گسست.[۵]

منابع

پانویس

  1. طاووسی مسرور، سعید، مقاله «کربلا»، فرهنگ سوگ شیعی ص۴۰۴.
  2. ارشاد، ص۲۰۹.
  3. اخبار الطوال، ص۲۲۷.
  4. اخبار الطوال، ص۲۸.
  5. راجی، علی، مظلومیت سیدالشهداء، ج۱، ص ۱۶۹.