شناخت در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث شناخت است. "شناخت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شناخت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

شناخت از مفاهیم بدیهی است و قابل تعریف حقیقی نیست، به دلیل اینکه گفته اند: ما همه چیز را به علم می‌‌شناسیم، اگر علم را به علم بخواهیم تعریف نماییم این تعریف دوری خواهد بود، و اگر به غیر علم بخواهیم بشناسیم چیزی نیست که با آن علم را بتوان شناخت. پس آنچه در تعریف شناخت یا علم گفته می‌‌شود، تعریف لفظی است. از جمله تعاریف لفظی این است که شناخت، عبارت است از: آگاهی و یا راه پیدا کردن به واقعیّت[۱]. در این مدخل، جهان بینی و شناختهای کلّی انسان در باب معرفت مدّ نظر بوده، موارد دیگر در مدخل شعور، علم و موضوعات خود بحث خواهد شد و از واژه‌ها و مشتقّات «حسب»، «عرف»، «فقه»، «ظنّ»، «علم»، «سمع»، «درک»، «رأی»، «بصر»، «یقین» و آنچه که بر شناخت دلالت دارد، استفاده شده است[۲].

واژه‌شناسی لغوی

شناخت در قرآن

  • قرآن کریم به این نکته مهم تصریح می‌کند که شناخت‌های اصیل و اهل آن همواره در اقلیت‌اند: ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۶]؛ ﴿لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۷] حق در آیه اشاره به هدف صحیح آفرینش و آزمایش انسان‌ها و قانون تکامل و اصول عدالت است؛ ولی بیشتر آنان این حقایق را نمی‌دانند[۱۸]. نادر بودن شناخت‌های اصیل به سبب آفات فراوانی است که در مسیر آن قرار دارند و این ندرت در حوزه‌های شناخت انسان، جهان و مبدأ و معاد، در همه تاریخ و همه جوامع مشهود است.
  • در دوره معاصر با هجوم افکار مارکسیستی و مادیگرا و مطرح شدن مطالعات و اصطلاحات نو، مانند جهان‌بینی و ایدئولوژی رئالیسم و ایده‌آلیسم، شناخت‌شناسی به مثابه مسئله‌ای بنیادی در مباحث و مناظرات مورد توجه قرار گرفت و نواندیشان دینی از حوزه و دانشگاه برای رویارویی با مادی‌گرایی، شناخت را از نگاه اسلام و قرآن بررسی کردند تا برای اثبات وجود خدا و توحید مبنا قرار گیرد.
  • در قرآن کریم مشتقات واژه معرفت فراوان درباره آگاهی‌های مشخص به کار رفته‌اند؛ مانند ﴿وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ[۱۹]؛ همچنین واژگان بسیار دیگری را در ارتباط با شناخت می‌توان بررسی کرد؛ واژگانی مانند:
  • علم ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ[۲۰]،
  • تفکّر ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ[۲۱]،
  • تعقل ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۲۲]،
  • تدبّر ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا[۲۳]،
  • تبیّن ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۲۴]،
  • تذکّر ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[۲۵]،
  • هدایت ﴿وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى[۲۶]،
  • رشد ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ[۲۷][۲۸]
  • حکمت ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۲۹]،
  • فقه ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ[۳۰]،
  • رؤیت ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ[۳۱]،
  • نظر ﴿مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۳۲]،
  • یقین ﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ[۳۳]،
  • نور ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۳۴]،
  • بصیرت ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ[۳۵]،
  • شعور ﴿يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ[۳۶]،
  • اولواالالباب ﴿أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۳۷]،
  • اولواالنُّهی ﴿كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى[۳۸]
  • و دو واژه: شک ﴿وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ[۳۹] و ظن ﴿قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا[۴۰] که بر شناخت‌های نامعتبر دلالت دارند[۴۱].

امکان شناخت

  • معرفت از لحاظ مفهوم در نهایت روشنی و از جهت کُنْه و ژرفای آن، در نهایت ابهام است[۴۲]، از این‌رو درباره امکان شناختِ وجود یا عجز از آن در فلسفه بحث شده است؛ به این معنا که آیا انسان توان ادراک حقایق را دارد و به راستی و درستیِ دانسته‌هایش مطمئن می‌شود، یا آنکه توان معرفت ندارد و شناخت حقایق برایش ممکن نیست یا شناخت او در حدّ شک است.
  • گروهی مانند سوفسطائیان منکر شناخت واقعیت‌اند، زیرا اصل واقعیت را منکرند[۴۳]. مادیون نیز شناخت را به امور مادی منحصر دانسته و آن را در ماورای ماده ناممکن می‌دانند[۴۴]. در برابر، کسانی دامنه شناخت را افزون بر امور مادی، شامل غیب و مجردات نیز دانسته‌اند[۴۵].
  • قرآن کریم به صراحت یادآور می‌شود که انسان در دوران جنینی و هنگام ولادت، هیچ نمی‌داند؛ ولی برای کسب آگاهی، ابزار لازم در اختیار وی قرار می‌گیرد تا به خوبی از آنها بهره گیرد: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۴۶] بر این اساس، انسان پس از ولادت، به نیروی شناخت مجهز است و تصویر اشیای خارجی را از راه حواس به ذهن و عقل خود وارد می‌کند و عقل، آنها را تجزیه و تحلیل و از آنها نتیجه‌گیری و کلیاتی را از آنها انتزاع می‌کند[۴۷]. و در این فرایند است که خداوند شناخت را به انسان عطا می‌کند: ﴿عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ[۴۸]؛ همچنین خداوند قدرت شناخت خوب و بد و گام نهادن در مسیر تربیت صحیح را به انسان داده است: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا [۴۹]؛ ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۵۰][۵۱] شماری از آیات نیز انسان را موجودی مکلف می‌دانند. براساس این آیات، انسانی می‌تواند مکلف باشد که توانایی تشخیص زشت از زیبا، خوب از بد و خیر از شر را داشته باشد. خدا هرگز انسان را به کاری که توان شناخت و انجام دادن آن را ندارد، وانمی‌دارد: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ [۵۲]. آیه ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۵۳] و آیات مشابه به این حقیقت اشاره دارند که انسان نسبت به تکالیف اختیار دارد و لازمه آن، وجود نیروی شناخت صحیح در بشر برای انجام تکلیف است.
  • آیاتی که به تسخیر آنچه در زمین و آسمان‌هاست برای انسان تصریح کرده‌اند نیز گویای امکان شناخت‌اند: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۵۴] تسخیر بدین معناست که خداوند آسمان‌ها و زمین را برای بهره‌برداری انسان رام کرده است. روشن است که برای تسخیر، انسان باید اجزای عالم را بشناسد؛ همچنین آیات فراوانی درباره زمینه‌ها، ابزارها و آفات شناخت در قرآن هستند که امکان شناخت از آنها برداشت می‌شود [۵۵].

ترغیب به شناخت

  1. آیاتی که مستقیماً انسان را به شناخت تشویق می‌کنند: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۵۶] مقصود از ﴿خَلْقِ، چگونگی وجود، آثار و حرکت و سکون و تغییر و تحول است که همه از آیات الهی‌اند و انسان به شناخت آنها فرمان یافته است[۵۷] و {{متن قرآن| روشنفکرانی هستند که تنها به ظاهر جهان آفرینش نمی‌نگرند، بلکه به حقیقت آن دست می‌یابند که آفریدگاری خدا و ربوبیت او بر عالم است[۵۸]. آنان در پی تفکر ژرف در آفرینش، در حال قیام و قعود، خدا را یاد می‌کنند و به این حقیقت می‌رسند که حیات و جهان، باطل و بی‌هدف نیست. ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۵۹] "نظر" به معنای اندیشه‌ورزی[۶۰] در پدیده‌های آسمانی و زمینی که از نشانه‌های خداوندند، از مطالبات قرآن از بشر است: ﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ[۶۱] تفکّر ﴿إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۶۲] و تعقّل ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۶۳] نیز از واژگان پرکاربرد در قرآن‌اند و خداوند از انسان‌های خردمند و فرزانه و دارای شناخت حقیقی با عناوین "بصیر" و "اولواالالباب" یاد می‌کند.
  2. آیات توبیخ ‌کننده کسانی که به شناخت ملک و ملکوت اهمیت نمی‌دهند، یا از آن رویگردان‌اند: ﴿أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ[۶۴] و آنان را به "بدترین جنبندگان" وصف کرده‌اند: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۶۵] آنان شناخت درستی از حق و باطل و خیر و شر و هدایت و گمراهی ندارند و تفاوت آنها را نمی‌دانند؛ گویا حواس خود را از دست داده و تعصب جاهلی بر عقلشان پرده افکنده است[۶۶]. آنان که حواس و عقل خود را به کار نمی‌گیرند مردگان ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ[۶۷] و کوران و کران‌اند که گویی چشم دیدن و گوش شنیدن حق را ندارند: ﴿أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۶۸] البته به یقین دیده‌هایشان نابینا نیست، بلکه آنان کوردل‌اند: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ[۶۹]
  3. آیاتی که انسان را به پیروی از بهترین گفته‌ها فرمان می‌دهند: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۷۰]؛ ﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا[۷۱] مقصود از "گفتار بهتر"، گفتار برخاسته از اندیشه بهتر و نیکوتر، یعنی شناخت مطابق با واقع[۷۲]و گفتاری است که به حقّ نزدیک‌تر و برای انسان سودمندتر باشد[۷۳]؛ همچنین آیاتی که از پیروی گفتار خلاف حقّ و دروغ[۷۴] که به شناخت غیر واقعی و نادرست می‌انجامد برحذر داشته‌اند. ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۷۵]
  4. آیاتی که به مطالبه دلیل سفارش و سخن بی‌دلیل را محکوم می‌کنند. ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۷۶] از این آیات برداشت می‌شود هر ادعایی باید همراه دلیل و برهان باشد تا شناخت درست محقق شود.
  5. دسته‌ای از آیات از ترفیع درجات عالمان خبر داده و دلیل امکان شناخت‌اند[۷۷]﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۷۸] و تأکید کرده‌اند که هرگز بی‌تکیه بر علم سخنی نگویید و سخنی را نشنوید و نپذیرید: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۷۹]. قرآن با مخاطب قراردادن یهود و نصارا آن دسته از احتجاجات آنان را تأیید می‌کند که بر اساس علم و آگاهی است و آنان را از استدلال بدون علم برحذر می‌دارد: ﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۸۰].
  6. آیاتی که یقین (شناخت قطعی استوار و مطابق با واقع و مصون از اشتباه) به اموری را تشویق می‌کنند [۸۱] ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۸۲][۸۳].

اهمیت و ارزش شناخت

  • گرچه همه اجزای آفرینش آفریده خدایند، تأکید خاص بر استناد پدیده شناخت به خدا: ﴿عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ[۸۴]؛ نیز ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۸۵] جایگاه ارزشمند شناخت را نشان می‌دهد. نعمت شناخت، پس از خلقت در میان نعمت‌ها برترین جایگاه را دارد و همان‌گونه که خدا در آفرینش انسان ﴿ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ[۸۶] است. در تعلیم و اعطای نعمت شناخت نیز بزرگوار و بخشنده است:[۸۷] ﴿اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ[۸۸].
  • نخستین آیاتی که بر پیامبر اکرم نازل شده‌اند، از علم و شناخت و قلم سخن گفته‌اند. ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ[۸۹] زندگی بشر جز با شناخت سامان نمی‌پذیرد. شناخت باارزش‌ترین فعل انسان و پدیده‌ای است که با همه حواس و روح و عقل و فطرت انسان پیوند دارد. میزان اهمیت شناخت‌های انسان به اهمیت متعلق آنهاست. امور مهمی موضوع و متعلق شناخت‌اند؛ از جمله وجود انسان که خلیفه خداست، آسمان‌ها و زمین، فرشتگان، وحی، غیب و شهود، قیامت و برزخ، دنیا و آخرت، دین، بهشت و جهنم، پاداش و کیفر و از همه فراتر خداوند ربّ العالمین.
  • صدرالمتألهین با الهام‌گیری از آیه ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۹۰] از شناخت به "نور الهی در قلب" تعبیر کرده و قوّه مدرکه (شناخت) را برترین قوه دانسته است، زیرا خدای متعال و فرشتگان و آفرینش با آن شناخته می‌شوند. وی گفته است: لذت حاصل از شناخت، برترین لذت است. البته مراتب این لذت با متعلق شناخت برتر می‌شود، از این‌رو شناخت خداوند و فرشتگان و ملکوت آسمان‌ها فراتر و باارزش‌تر از شناخت امور مادی و معمولی است. پاداش شناخت خداوند، راهیابی به همه گستره ملکوت آسمان‌ها و زمین است. درجات اهل معرفت به اندازه شناخت و قدرت تفکر و نفوذ معرفتشان بالا می‌رود[۹۱]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۹۲]. اهمیت شناخت از تأثیر آن بر جهان‌بینی نیز روشن می‌شود: نوع شناخت بر جهان‌بینی و جهان‌بینی بر تربیت اثر می‌گذارد. کسی که شناخت را به حواس محدود می‌داند، به انکار امور مجرد و غیب می‌رسد. این‌گونه شناخت و جهان‌بینی مترتب بر آن نمی‌تواند تربیتی‌الهی و حقیقی را در پی داشته باشد؛ امّا کسی که دایره شناخت را از محدوده حواس گسترده‌تر می‌داند، به امور مجرد و غیب نگاه مثبت دارد و به این حقیقت می‌رسد که جهان آفرینش بر اساس نظم و هدفی معقول پدید آمده و دارای آغاز و انجامی است و آفریدگاری حکیم و قادر بر آن حکمفرماست و بشر در این میان دارای نقش و مسئولیت است و در جهان آخرت پای میزان حساب حاضر خواهد شد و این جهان‌بینی بر رفتار و اعمال و تربیت او اثر می‌گذارد، از این‌رو مخالفت با شناخت و معرفتْ ظلم دانسته شده است. بنی‌اسرائیل با اینکه می‌دانستند معجزات موسی از جانب خداست، برخلاف آن شناخت و یقین، از روی عناد و لجاجت آن را تکذیب و ردّ می‌کردند.[۹۳] ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ[۹۴] خدای سبحان هرگز از بندگان خود ایمان و بندگی کورکورانه را نخواسته، بلکه از آنان خواسته تا ایمانشان بر پایه تفکّر و تدبّر و در نتیجه شناخت حقیقی و درست استوار باشد: ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ[۹۵] و حکمت (معرفت و عمل هدفدار در همه شئون حیات معقول) را هدف بعثت انبیا دانسته است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۹۶] بر این اساس، آیات فراوانی از قرآن با بیان‌های گوناگون به شناخت توصیه و تشویق کرده‌اند؛ مانند آیه ﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ[۹۷][۹۸] و آیات فراوانی به نقش حیاتی و تربیتی شناخت پرداخته‌اند. نقش شناخت در حیات و تربیت انسان چنان مهمّ است که زندگی بدون شناخت و معرفت از نگاه قرآن، زندگی انسانی به شمار نمی‌آید؛ مانند آیه ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۹۹] و آنان که به شناخت حقیقی نرسیده‌اند، همچون مرده دانسته شده‌اند که توان شنیدن و فهمیدن حقایق از آنان گرفته شده است: ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ[۱۰۰].
  • قرآن کریم علم و شناخت را بینایی و جهل را کوری[۱۰۱] ﴿وَمَا يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَلا الظُّلُمَاتُ وَلا النُّورُ [۱۰۲]؛ ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۰۳]؛ نیز علم را وسیله حق‌شناسی ﴿وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ[۱۰۴] و مایه امتیاز و برتری در زمامداری می‌داند. ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱۰۵].
  • از نگاه قرآن، عالمانی که اهل شناخت حق‌اند از گناهان دوری می‌کنند [۱۰۶]. ﴿وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ[۱۰۷].
  • قرآن بر رجوع جاهل به اهل شناخت تأکید کرده ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۰۸] و مؤمنِ دانا و اهل معرفت را بر مؤمنِ غیر دانشمند برتری داده است[۱۰۹]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۱۱۰]؛ ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۱۱۱] امتیازی که آدم(ع) بر ابلیس و فرشتگان داشت و مایه برتری او و لزوم سجده آنان بر او شد نیز به سبب معرفت به اسماء بود. ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۱۱۲] هنگامی که آدم به فرمان خدا نام، حقیقت و خواص اشیاء[۱۱۳] را براساس شناختِ موهبتی خداداد برای فرشتگان بازگو کرد ﴿قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ[۱۱۴]، فرشتگان در برابر علم و شناخت انسان[۱۱۵] سر تسلیم فرود آوردند و خلافت او در زمین را پذیرفتند[۱۱۶].

گستره شناخت

  • قرآن کریم انسان را به تعقل و تفکّر درباره آفاق و انفس دعوت می‌کند: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ [۱۱۷] بر این اساس، میدان شناخت برای انسان نامحدود است و خداوند او را به شناخت بی‌پایان همه آفرینش، اعم از جهان و خویشتن فراخوانده است. از سوی دیگر، قرآن این حقیقت را گوشزد می‌کند که آفرینش الهی و قوانین و اوامر[۱۱۸] و مخلوقات خدا [۱۱۹] چنان گسترده‌اند که اگر همه درختان قلم و دریاها بلکه ۷ برابر آنها مرکّب شوند، نمی‌توان آنها را شمارش کرد: ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۲۰].
  • بنابراین از قرآن کریم در باره گستره شناخت دو نکته به دست می‌آید:
  1. انسان موجودی است محدود و توانایی و دانش او نیز محدود است: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا[۱۲۱]؛ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا[۱۲۲]، چنان‌که در حوزه ارتباط انسان با جهان، مجهولات فراوانی هست؛ از جمله حقیقت روح که جز خدا کسی از آن آگاهی ندارد:﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا[۱۲۳][۱۲۴]؛ همچنین سرنوشت و زمان و مکان مرگ خویش: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۱۲۵]؛ نیز هنگام برپایی قیامت: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ؛ همچنین از اموری که بشر هرگز قادر به شناخت آن نخواهد شد، کُنه و حقیقت ذات خدای متعال است: ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ[۱۲۶]؛ ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا[۱۲۷] از آنجا که خداوند جسم نیست، حواسْ ذات او را ادراک نمی‌کنند[۱۲۸]. عقل را نیز یارای رسیدن به کُنْه و ژرفای ذات او نیست و خداوند به انسان‌ها هشدار داده است که از کوشش برای شناخت ذات او بپرهیزند[۱۲۹] ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۱۳۰].
  2. دسته‌ای از واقعیات در قیامت برای همگان آشکار می‌شوند و این بدان معناست که شناخت همه حقایق در دنیا برای همگان ممکن نیست: ﴿لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ[۱۳۱]. واژه غفلت در جایی به کار می‌رود که انسان از چیزی که پیش روی اوست بی‌خبر است؛ نه درباره چیزی که نیست و بعد پدید می‌آید، از این‌رو آیه به اموری ناظر است که وجود داشته‌اند؛ ولی مورد غفلت او بوده و در آخرت بر اثر کنار رفتن پرده‌ها معلوم می‌شوند [۱۳۲]. با این همه، در قرآن حوزه‌های گوناگونی برای شناخت مطرح شده‌اند که البته شناخت همه مواردْ واسطه و مقدمه برای شناخت آفریدگار است[۱۳۳]. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۱۳۴]؛ برای نمونه:
  • آفرینش موجودات عالم و آمد و شد شب و روز ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۱۳۵]،
  • اجرام و کرات آسمانی ﴿وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ[۱۳۶]؛ ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[۱۳۷]،
  • زمین، کوه‌ها و آب ﴿أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ كِفَاتًا أَحْيَاء وَأَمْوَاتًا وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاء فُرَاتًا [۱۳۸]،
  • ابر و باد ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۱۳۹]،
  • آفرینش جسم ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ[۱۴۰]،
  • و نفس وی ﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ[۱۴۱]؛ ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۱۴۲]،
  • روابط بشری ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۱۴۳]،
  • و تفاوت زبان‌ها و رنگ‌ها ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ[۱۴۴]،
  • آفرینش حیوانات ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ[۱۴۵]
  • و روییدن گیاهان و گوناگونی میوه‌ها فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا[۱۴۶][۱۴۷].

هدف شناخت

ابزارهای شناخت

ابزار برونی

  • مراد از ابزار برونی ابزارهایی است که یا خارج از وجود انسان هستند یا انسان را به شناخت موجودات حسی که خارج از وجود وی هستند می‌رسانند[۱۵۹]:

حواس

  • از نگاه قرآن، حواس پنج‌گانه در شناخت نقش فراوانی دارند و انسان در برابر حواس خود مسئول است. ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۱۶۰] انسان در ابتدای ولادت هیچ نمی‌داند؛ ولی از راه گوش و چشم و قلب معرفت می‌یابد: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۶۱] [۱۶۲] و آنان که حواس خود را درست به کار نمی‌گیرند در واقع کر و لال و کورند، زیرا نه حق را می‌شنوند و نه به آن سخن می‌گویند و نه عبرت‌ها را می‌بینند: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ[۱۶۳][۱۶۴].
  • خداوند نعمت گوش و چشم و قلب را به انسان یادآوری می‌کند و او را برای به کار گرفتن درست آنها و شکر این نعمت فرامی‌خواند: ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ[۱۶۵] دو حسّ شنوایی و بینایی مرز میان حیوان و گیاه را آشکار می‌کنند و خودْ ابزار عقل برای شناخت‌اند[۱۶۶].
  • قرآن مرحله پیش از به کار گرفتن گوش و چشم برای جنین را دوره‌ای می‌داند که هیچ نمی‌داند و هیچ شناختی از عالم پیرامون خود ندارد. البتّه این در مورد علم حصولی است، نه علم حضوری به خود که حتی هنگام پیری و دوران فراموشی وجود دارد[۱۶۷]. انسان پس از گام نهادن در این جهان و به کار گرفتن گوش و چشم و عقلْ شناخت او به پیرامونش آغاز می‌شود[۱۶۸]. مبدأ همه تصورات، حواس ظاهری است که مهم‌ترین آنها حس بینایی و شنوایی است[۱۶۹] ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۷۰] و شکر این نعمت‌های سه‌گانه، به‌کارگیری آنها در اموری است که بر معرفت می‌افزاید که نهایت آن معرفت خداست[۱۷۱]. یادکرد شنوایی، سپس بینایی و پس از آن فؤاد در آیه پیش‌گفته، شاید از این روست که نوزاد ابتدا صداها را می‌شنود و پس از آن چشم می‌گشاید و اشیای پیرامون خود را می‌بیند. سپس آنچه را با چشم و گوش دریافته، تجزیه و تحلیل می‌کند که همان ادراک و به کار افتادن نیروی عقل است؛ نیز یادکرد گوش و چشم از میان حواس پنج‌گانه در برخی آیات، از این‌روست که بیشتر شناخت‌های انسان با گوش و چشم حاصل می‌شوند و حواس دیگر سهم کمتری در آن دارند؛ همچنین تقدم گوش بر چشم می‌تواند از این رو باشد که نقش گوش از چشم در شناخت بیشتر است، چنان‌که با تجربه ثابت شده است که برخی نابینایان به مرتبه بالایی از دانش رسیده‌اند؛ ولی کرهای مادرزاد، هرگز نمی‌توانند دانشمند باشند[۱۷۲][۱۷۳].

تاریخ

ابزار درونی

عقل

تفکر
  • تفکر، عمل هدفدار ذهن و گذر از مقدمات روشن و رفتن به سمت نتایجی است که ادراک آنها هدف تلقی شده است[۱۸۵]. قرآن تفکّر در جهان هستی را ویژه خردمندان می‌داند: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ[۱۸۶]؛ نیز تفکر در آفرینش آسمان‌ها و زمین و آمد و شد شب و روز را در کنار یاد خدا در همه حالات، نشانه خردمندان می‌داند ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ [۱۸۷][۱۸۸].
تعقل
  • فعالیت هدفمند عقل با مشتقات تعقّل نیز بیان شده است. ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۸۹]؛ ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۱۹۰]. مقصود از تعقل به کار گرفتن عقلی است که خیر و شر و اهداف والای زندگی و نظارت الهی بر انسان و جهان را ادراک می‌کند؛ نه عقلی که فقط در پی سودجویی و خودمحوری و فرصت‌طلبی برای زندگی مادیِ بهتر باشد[۱۹۱]. عقل یاد شده اموری را می‌شناسد که خدا آنها را زشت دانسته و انسان را از تربیت درست باز می‌دارند؛ مانند شرک به خدا، بدی به پدر و مادر، فرزندکشی، ارتکاب فواحش، قتل نفس بدون مجوز، خوردن مال یتیم و کم دادن پیمانه ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۹۲]؛ نیز امور اثباتی، مانند زودگذر و فانی بودن حیات دنیا و بقای قیامت و آخرت ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۹۳]، حقانیت آفرینش آسمان و زمین ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ[۱۹۴]، گمراه‌گری شیطان ﴿وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ[۱۹۵] و عبرت از سرگذشت پیشینیان ﴿وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ وَبِاللَّيْلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ[۱۹۶] نیز از مواردی است که عقل یادشده آن را می‌شناسد[۱۹۷].
تدبر
تذکر

قلب

  • قرآن کریم با سه واژه "قلب"، "صدر" و "فؤاد"، قلب را به مثابه یکی از ابزارهای شناخت می‌شناساند. در هیچ آیه‌ای مقصود از قلب، عضو صنوبری شکل بدن نیست. در وجود انسان جز عقل و حس، مرکز دیگری هست که عمق جان و روح اوست و قرآن از آن به "قلب" تعبیر کرده است[۲۰۶]. قلب، مصدر و منبع اصلی همه شعورها و شناخت‌ها و آگاهی‌ها و احساسات انسان[۲۰۷] و منشأ تعقل و شناخت است: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ[۲۰۸][۲۰۹]و از این‌رو واژگان "قلب" و "فؤاد" در برخی آیات به معنای عقل‌اند [۲۱۰]؛ مانند ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ[۲۱۱]؛ ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ[۲۱۲] در روایتی از امام کاظم(ع) واژه قلب در این آیه به عقل تفسیر شده است[۲۱۳]. قلب‌ها از نگاه قرآن دو دسته‌اند:
  1. قلب با بصیرت که جایگاه الهامات و وحی الهی است: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۲۱۴]؛ ﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ[۲۱۵] بصیرت، نور قلب و ابزار تأمل و تفکر است[۲۱۶] و عارفان از آن به "قوّه عاقله" یا "قوّه قدسیه" و از نور بصیرت به "نور اللّه"، "نور حق" و "نور کشف" تعبیر کرده‌اند[۲۱۷]. ویژگی این قلب، قابلیت ادراک شهودی است: ﴿مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى[۲۱۸] واژه "رؤیت" در آیه بر کمال روشنی دریافت و ادراک شهودی از سوی پیامبر(ص)دلالت دارد [۲۱۹]. این بصیرت قلبی، همان بینایی است که هر کس به خویشتن خود دارد: ﴿بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ[۲۲۰] این حالت، نزدیک‌ترین واقعیت برای انسان است. هیچ بخشی از زوایای وجود و زندگی انسان از او پنهان نیست، بلکه به همه آنها شناخت کافی دارد[۲۲۱]. آدمی با بصیرت قلبی ادراک می‌کند که چگونه شخصیتی دارد و چه ویژگی‌هایی در درون دارد؛ عادل است یا ستمگر و به خوبی گرایش دارد یا به بدی. این بینایی و آگاهی به خود، چنانچه رشد کند، به بینایی و بصیرت به همه پدیده‌های هستی می‌انجامد[۲۲۲]. قرآن کریم از بصیرت به "بصر" یاد کرده تا کنایه از روشنی و بروز حقیقتی باشد که گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری آن را می‌توان دید[۲۲۳]. در مقابل بصیرت، کوردلی است: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ[۲۲۴]. خداوند در این قلب نور هدایت و شناخت را می‌تاباند: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ[۲۲۵] و آن را به نیرویی مجهز می‌کند که خوب و بد و حق و باطل را از یکدیگر بازشناسد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ[۲۲۶] "هدایت" در آیه نخست و "فرقان" در آیه دوم به معنای معرفت [۲۲۷] و خروج از شبهات و جداسازی میان حق و باطل است[۲۲۸].
  2. قلبی که به آسیب‌ها مبتلا و بیمار است: ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۲۲۹][۲۳۰] به گفته برخی، مقصود از بیماری قلب، شک و تردید و کفر و نفاق [۲۳۱] و خروج از اعتدال است که این امور انسان را از شناخت حقایق بازمی‌دارند.
  • آثار و علایم آسیب‌های قلب عبارت‌اند از:
  1. قساوت: قساوت قلب به معنای سخت شدن و نفوذناپذیری آن[۲۳۲] در برابر شناخت حق است. قلبی که دچار قساوت شده، از سنگ سخت‌تر و نفوذناپذیرتر است: ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ [۲۳۳]؛ نیز ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۲۳۴]. از این قلب، حالت سازگار با حقیقت و سخن حقی صادر نمی‌شود[۲۳۵] و صاحبان آن متذکر نمی‌شوند و به سوی حقی که آیات خدا بر آن دلالت دارند، راه نمی‌یابند: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲۳۶][۲۳۷].
  2. انحراف قلب: قرآن از انحراف قلب به ﴿زَيْغٌ تعبیر کرده است: ﴿ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ[۲۳۸] زیغ قلب به معنای انحراف از راه درست است[۲۳۹]. انحراف قلب چنان خطرناک است که راسخان در علم که مردمانی با بصیرت و ژرف‌اندیش‌اند از آن به خدا پناه می‌برند ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ [۲۴۰].
  3. زنگار گرفتن قلب: قرآن از زنگار قلب به ﴿رِينَ تعبیر کرده است: ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۲۴۱] ﴿رِينَ به معنای پوشش غلیظ و زنگار است[۲۴۲]. از نگاه قرآن، رفتار ناشایست سبب زنگار گرفتن قلب می‌شود و روان انسان را بیمار می‌کند و او را از شناخت حقایق هستی و خیر و شرّ ناتوان می‌سازد. انسانی که تسلیم شهوت‌ها شد، اراده‌اش ضعیف می‌شود و نور عقلش به تاریکی می‌گراید[۲۴۳] و از شناخت درست باز می‌ماند.
  4. کوری قلب: در قرآن، کوری تنها ۴ بار درباره کوری ظاهری چشم به کار رفته؛ امّا ۲۹ بار درباره کوری باطن و قلب و فکر به کار رفته است؛ برای نمونه: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ[۲۴۴] کوری قلب به معنای تفکر نکردن و عبرت نگرفتن و تعطیل کردن نیروی شناخت است[۲۴۵].
  5. مُهر شدن: ختم و طبع، اثری است که از اشیاء روی چیزی می‌ماند؛ مانند اثر مُهر[۲۴۶]. بیماری قلبی گاهی به حدّی می‌رسد که گویی کار قلب به پایان رسیده است. چنین قلبی هیچ معروف و منکری را نمی‌شناسد[۲۴۷] و هیچ برهان قاطعی را نمی‌فهمد و به هیچ دلیل قانع کننده‌ای اعتماد نمی‌کند[۲۴۸] و در نتیجه، قدرت شناخت حق را از دست می‌دهد: ﴿وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ[۲۴۹]، ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۲۵۰]؛ ﴿أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ[۲۵۱]؛ ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۵۲]؛ ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا[۲۵۳] از این رو کافران به سبب مُهری که بر قلبشان زده شده، در باطن راهی برای شناخت ذوقی کشفی ندارند و به سبب مهری که بر چشم و گوششان زده شده، در ظاهر نیز راهی برای شناخت تعلمی و کسبی ندارند: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۵۴][۲۵۵].
  6. قفل شدن: قفل به معنای مانعی است که انسان را از کاری باز می‌دارد[۲۵۶]. قفل شدن دل به معنای ناتوانی آن از شناخت حق است؛ مانند اینکه از تدبّر در آیات حق ناتوان باشد: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۲۵۷] قفل شدن قلب از ﴿رِينَ و ﴿طَبَعَ قلب نیز سخت‌تر است[۲۵۸][۲۵۹].

فطرت

  • دسته‌ای از معلومات به وسیله فطرت شناخته می‌شوند، چنان‌که همه انسان‌ها با فطرت خود با علم بسیط خدا را می‌شناسند ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۶۰][۲۶۱]، یا می‌دانند که برخی کارها خوب و سزاوار و دسته‌ای ناسزایند. منشأ این شناخت، الهامات الهی‌است، بی آنکه حس یا عقل نظری در آن نقش داشته باشند. فطرت میان همه انسان‌ها مشترک است ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۶۲][۲۶۳] البته تحقق شناخت فطری در صورتی است که انسان دچار انحراف نشده باشد، زیرا در صورت انحراف، فطرت کارایی ندارد: ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ[۲۶۴][۲۶۵].

اقسام شناخت

  • شناخت از منظرهای گوناگون تقسیماتی دارد؛ مانند اینکه شناخت از چه راهی به دست می‌آید و آیا از راه حس، عقل، کشف یا وحی حاصل می‌شود؟ براساس این ملاک، شناخت به اقسام چهارگانه ذیل قسمت می‌شود[۲۶۶]:

شناخت حسی

  • شناخت حسّی از راه به‌کارگیری ابزار حسّی در امور مادی و محسوسات به دست می‌آید و به تنهایی یقین‌آور نیست، زیرا آنچه را حس ادراک می‌کند، تنها در طرف اثبات است نه جانب نفی؛ برای مثال، با ابزار حسّی می‌فهمیم نور موجود است؛ ولی این مقدار شناخت که با دیدن نور حاصل می‌شود، سبب یقین به وجود نور نمی‌شود. یقین به وجود نور هنگامی حاصل می‌شود که قاعده عقلیِ امتناع اجتماع نقیضین را شناخته و بر اساس آن قیاسی استثنایی تشکیل داده و از آن نتیجه قطعی و یقینی به دست آوریم؛ بدین گونه که گفته شود نور با حس مشاهده می‌شود. پس موجود است و هر شی‌ء یا موجود است یا معدوم و اجتماع وجود و عدم یک شی‌ء در آنِ واحد محال است. پس عدم آن نور مستحیل است، در نتیجه وجود آن ضروری و یقینی است[۲۶۷].
  • در باره قلمرو کارکرد حواس در شناخت، برخی راه افراط را پیموده و تنها راه شناخت را ابزار حسی می‌دانند؛ ولی حکمای اسلامی تفاوتی میان ادراکات حسی و عقلی نگذاشته و هر دو را معتبر دانسته‌اند[۲۶۸].
  • قرآن اعتماد کامل بر شناخت حسّی و تجربی را مردود می‌داند، زیرا عقل و الهام و فطرت نیز از ابزار و منابع شناخت‌اند. اموری مانند توحید و معاد و غیب و امور اخلاقی و عبادی دین با حس ثابت نمی‌شوند، بلکه این معارف بر فطرت ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۶۹] و استدلال و برهان عقلی: ﴿ْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ[۲۷۰] استوارند.
  • قرآن کسانی را که حس‌گرایی و اعتماد کامل بر حس را اساس پذیرش باورهای خود قرار داده و انتظار داشتند خدا را با چشم ببینند به شدّت نکوهش کرده و آنان را مستکبر و سرکش دانسته است: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا [۲۷۱]بنی‌اسرائیل از این دسته بودند، زیرا خواستار دیدن حسّی خداوند بودند ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ[۲۷۲]. اعتماد آنان بر حسّ چنان شدید بود که از همین راه، سامری با ساختن مجسمه گوساله‌ای آنان را از توحید منحرف کرد و به شرک و گوساله‌پرستی واداشت ﴿وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ[۲۷۳][۲۷۴]
  • ویژگی شناخت حسّی، خطاپذیری آن است، زیرا دیگران می‌توانند در آن تصرف کنند؛ مانند تصرفی که ساحران دارند: ﴿قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ[۲۷۵] ساحران یا با استفاده از سرعت حرکات دست و مهارت جابه‌جایی اشیاء، یا با تلقین‌های مؤثر و جملات هول‌انگیز، مطالب را برای مخاطبانْ خارق‌العاده جلوه می‌دهند[۲۷۶] فرعون نیز که به حسگرایی بنی‌اسرائیل در شناخت آگاه بود، دستور داد رصدخانه‌ای بسازند تا بگوید ما در آسمان‌ها نیز سیر علمی و رصد نجومی کردیم؛ ولی خدای ادعایی موسی را ندیدیم: ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۲۷۷][۲۷۸][۲۷۹].

شناخت عقلی

شناخت شهودی

  • شناخت شهودی از راه دیدن حقایق با چشم درونی و شنیدن آنها با گوش نهانی حاصل می‌شود؛ حقایقی که دیگران از دیدن و شنیدن آنها محروم‌اند. رؤیاهای صادق از جمله شناخت‌های شهودی‌اند که در آنها حقایق گذشته، حال یا آینده مشاهده می‌شوند؛ مانند رؤیای حضرت ابراهیم(ع) درباره لزوم ذبح فرزندش: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۲۸۸]. شناخت شهودی در بیداری نیز مانند استشمام بوی یوسف(ع) از راه دور توسط یعقوب(ع): ﴿وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ[۲۸۹] این گونه شناخت در پی تزکیه نفس و تربیت الهی به دست می‌آید [۲۹۰]. به گفته برخی، شناخت شهودی، مرتبه بالای علم الیقین است: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ[۲۹۱][۲۹۲][۲۹۳].

شناخت وحیانی

  • وحی به معنای القای حقایق به گونه مستقیم یا به وسیله فرشته مأمور وحی از مقام الهی به کسی است که شایستگی دریافت آن را دارد[۲۹۴]؛ مانند القای قرآن بر قلب پیامبر اکرم(ص): ﴿وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ[۲۹۵]؛ ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ[۲۹۶] شناختی که از وحی حاصل می‌شود، درست، روشن و پاک‌ترین شناخت است و هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در آن نیست. گیرنده وحی موظف است آنچه را به او وحی می‌شود عرضه کند تا منبع شناخت دیگران شود: ﴿وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا[۲۹۷][۲۹۸].

شناخت‌های بی اعتبار

  • برخی شناخت‌ها از نگاه قرآن بی‌اعتبارند[۲۹۹]:

شناخت ظنی

  • ظنّ، اعتقاد ضعیفِ غیر جزمی است که در آن یقینِ مستند به دلیل قطعی وجود ندارد [۳۰۰]. ظن، ارتباط انسان با حقیقت را تضمین نمی‌کند؛ به ویژه هنگامی که هواهای نفسانی در مقدمات ظنّ نقش داشته باشند: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى[۳۰۱][۳۰۲] وقتی ثبوت قضیه‌ای بر اساس ظن ترجیح یافت، این ترجیح به دلیل و برهان قطعی مستند نیست و گرنه موجب قطع و یقین می‌شد، از این رو برای کشف واقعیات نمی‌توان بر ظن تکیه کرد[۳۰۳]. انسان برخوردار از سلامت فطرت، هرگز برای کشف واقع به ظنّ بسنده نمی‌کند[۳۰۴]. قرآن کریم شناخت‌های بیشتر مردم را بر پایه ظن می‌داند و پیامبر را از پیروی آنان برحذر می‌دارد ﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ[۳۰۵]، چنان‌که دیدگاه و شناخت گروهی را از آفرینش و هدف آن مادّی، غیر علمی و بر اساس ظنّ می‌داند: ﴿وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[۳۰۶] و به صراحت پیروی از ظن و شناخت براساس آن را مردود و آن را برای اثبات حق ناکافی می‌داند: ﴿وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا[۳۰۷][۳۰۸].

شناخت تخیلی

  • قوه متخیله از قوای ادراکی تحریکی است و به تصرف در صور خیالی می‌پردازد. متخیله اگر تحت رهبری قوای برتر عقل حصولی و قلب شهودی قرار گیرد، وسیله خوبی برای تفکر و یافتن حد وسط و واسطه‌ای نیکو برای تصویر یافته‌های عقلی و قلبی است و از این‌رو آن را "متفکره" می‌نامند و اگر در اختیار واهمه قرار گیرد "متخیله" نامیده می‌شود[۳۰۹]. برخی از آنچه شناخت نامیده می‌شود، از هر جهت مطابق واقع نیست، بلکه آمیخته‌ای از شناخت واقعی و واقع‌نمای فریبنده است؛ مانند شناخت برخی شاعران[۳۱۰] از زندگی که براساس خیال‌پردازی است، زیرا شاعران همواره حقیقت را بیان نمی‌کنند، بلکه حقایق را وارونه و اموری غیر حقیقی مانند دروغ و لغو را مطرح می‌کنند: ﴿وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ[۳۱۱][۳۱۲] شناخت‌های غیرحقیقی مانند سراب‌اند، زیرا صاحبان آنها دچار غرور شده و گمان می‌کنند کارشان نیکوست: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَرِينَ أَعْمَالا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۳۱۳] آنان در غفلت‌اند و کار زشت خود را زیبا می‌پندارند: ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ[۳۱۴]؛ ﴿أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ[۳۱۵][۳۱۶]، زیرا بر اثر پیروی از شیطان، گمراه شده و به شناخت حقیقی نرسیده‌اند و با وجود آن می‌پندارند که هدایت ‌یافته حقیقی‌اند و شناختشان درست است: ﴿فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ[۳۱۷][۳۱۸]. شیطان با مغالطه چیزهایی را در نظر انسان زینت می‌دهد که زینت زمین است، نه زیور قلب و جان انسان: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ[۳۱۹][۳۲۰]خیال و وهم اگر با ریاضت تربیت و کنترل نشوند، ابزار وسوسه‌های شیطانی خواهند شد و آفات بزرگ معرفتی در پی دارند و وسیله بیشتر بدبختی‌هایند[۳۲۱].
  • فریبکاران، مانند سامری از خیال مردم سوء استفاده می‌کنند و باطل و دروغ را با زیور حق و حقیقت می‌آرایند: ﴿قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي[۳۲۲][۳۲۳][۳۲۴].

شناخت تقلیدی

شرایط شناخت

ایمان

  • گرچه شناخت خود مقدمه ایمان است، از سویی ایمان کامل نیز شرط شناخت حقیقی و درست است. انسان با ایمان تحت ولایت الهی قرار گرفته و از تاریکی‌های جهل و گمراهی به نور معرفت و هدایت می‌رسد: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۳۳۴] و دری از ملکوت آسمان‌ها و زمین بر روی او گشوده می‌شود تا حقایقی را ببیند که دیگران توان دیدن آن را ندارند، چنان‌که ابراهیم(ع) به این مرحله رسیده بود. ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۳۳۵]. ایمان و قیام اصحاب کهف برای خدا نیز زمینه‌ساز بصیرت[۳۳۶] و شناخت حقیقی و هدایت افزون‌تر آنان شد: ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى[۳۳۷]. قرآن کریم، گمراهانی را که با پذیرش حق و ایمان به معرفت[۳۳۸] رسیده و تغییر مسیر داده‌اند، به مرده‌ای تشبیه می‌کند که به اراده و فرمان خدا زنده شده است: ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳۳۹][۳۴۰]، چنان‌که مسلمانان، پیش از اسلام دچار گمراهی و سردرگمی بودند و با گرایش به اسلام، نور ایمان قلب آنان را روشن کرد؛ به گونه‌ای که هم افق دید خودشان روشن شد، هم با نور ایمان راه دیگران را روشن کردند[۳۴۱]. در مقابل مشرکان که از سر لجاجت بر شرک و انکار حق اصرار می‌ورزند و آن را نمی‌پذیرند، قدرت شناخت حقایق را از دست داده‌اند. این درحالی است که قرآن را می‌شنوند و این محرومیت از فهم تا آنجاست که توان شناخت هیچ آیه و نشانه‌ای الهی را ندارند: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۳۴۲] و از این‌رو ایمان کامل شرط اصلی شناخت حقیقی و بی‌ایمانی با کوری و گمراهی مساوی دانسته شده است: ﴿وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ[۳۴۳][۳۴۴].

عمل صالح

  • در آیات فراوانی به رابطه عمیق میان معرفت حقیقی با عمل صالح اشاره شده است: ﴿رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا[۳۴۵] مراد از "ظلماتتاریکی کفر و جهل و مقصود از "نورایمان و علم و معرفت است[۳۴۶][۳۴۷].

تقوا

  • از شرایط مهم شناخت، تقواست. شناخت درست که مساوی نور است، برای کسی حاصل نمی‌شود، جز آنکه رفتار خود را اصلاح کند. قرآن کریم از اصلاح رفتار با واژه تقوا یاد کرده: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۴۸] و تقوا را وسیله هوشیاری و بازشناسی خیر از شرّ و حق از باطل دانسته است: ﴿ إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا [۳۴۹]؛ ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا[۳۵۰][۳۵۱]. این آیه به صورت عام تقوا را شرط معرفت عرفانی و شناخت برهانی دانسته است؛ یعنی تقوا در فهمِ عقل و نیز در شهود مؤثر است و ادراک مفاهیم ذهنی و دیدن حقایق عینی در پرتو تقوا حاصل می‌شود[۳۵۲]. تقوا سبب شرح صدر و از میان رفتن تیرگی‌ها از قلب می‌شود و در پی آن ظلمت از میان می‌رود و نور ظاهر می‌شود[۳۵۳]. انسان باتقوا، حق را از باطل تشخیص می‌دهد: ﴿ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا[۳۵۴][۳۵۵][۳۵۶].

موانع و آفات شناخت

  • شناخت، آفات و موانعی دارد که با وجود آنها به کمال نمی‌رسد یا بی‌نتیجه می‌ماند. قرآن کریم در آیات فراوانی این موضوع را با تعبیرها و تمثیل‌های گوناگون بیان می‌کند و متعصبان و دنباله‌روان بی‌فکر را به کسانی تشبیه می‌کند که در غل و زنجیر و در محاصره دو سدّ نیرومند گرفتار شده و چشمانشان بسته است و نابینایند: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ[۳۵۷]. آنان از نظر به آیات انفسی محروم‌اند و از این جهت به کسی تشبیه شده‌اند که بر گردنش غل زده شده و نمی‌تواند بدن خود را ببیند و از این‌رو که از نظر در آیات آفاقی بی‌بهره‌اند، به کسی تشبیه شده‌اند که در برابرش سدّی است که مانع دیدن آفاق است[۳۵۸]. چه بسا انسان‌هایی که با وجود شناخت، بر اثر موانع و آفات، به سوی تباهی رفته‌اند: فرعونیان می‌دانستند موسی(ع)از سوی خداوند مبعوث شده است؛ ولی به سبب استکبار و تعصّبْ او را تکذیب کرده و نپذیرفتند. بنابراین شناختشان بی‌نتیجه بود: ﴿ فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ[۳۵۹][۳۶۰] موانع و آسیب‌های معرفت عبارت‌اند از[۳۶۱]:

کفر

  • کافر به سبب چشم‌پوشی از آیات الهی و نادیده گرفتن برهان‌ها و زیرپا گذاشتن حقیقت، خود را از هرگونه ادراک و شناخت درست محروم ساخته و در نتیجه، خداوند بر دل او مهر زده و بر گوش و چشم‌هایش پرده افکنده است: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۳۶۲]. کافران ابتدا خود به سبب کفر بر چشم و گوش خود پرده می‌افکنند و از شنیدن و دیدن حق باز می‌مانند. سپس خداوند برای کیفر بر قلب آنان پرده می‌افکند و از همین‌رو مهر کردن و ختم قلب به خدا استناد یافته، ولی غشاوه به سمع و بصر خود آنان نسبت داده شده است، چنان‌که درباره منافقان نیز مرض را در قلب‌های خودشان دانسته و ازدیاد آن را به خدا اسناد داده است: ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۳۶۳]. در حقیقت آنان با شیوه‌ای که در برابر حق در پیش گرفته‌اند، به جایی رسیده‌اند که گوش و چشم و قلبشان از شناخت بازمانده و قدرت اندیشیدن و توان شنیدن سخن متفکران را ندارند: ﴿ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ [۳۶۴]؛ ﴿وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۳۶۵][۳۶۶]، در نتیجه خداوند راه به سوی شناخت حق و حقیقت را بر روی آنان می‌بندد ﴿وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا[۳۶۷] و مانع شناخت و فهم و تفکر آنان نسبت به آیات و ادلّه الهی می‌شود: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۳۶۸][۳۶۹] آنان نه تنها از شناخت راه درست رویگردان‌اند، بلکه راه باطل را می‌پیمایند. ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ[۳۷۰] آنان دچار حیرت و سرگردانی می‌شوند و شناختشان غیر واقعی و سراب‌گونه است و از این‌رو می‌پندارند اعمالشان صالح است[۳۷۱]. زشتی‌ها و آلودگی‌ها در نظرشان پاکی و زیبایی و بدبختی‌ها سعادت جلوه می‌کنند: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۳۷۲].
  • قرآن کریم، بی‌ایمانی را ظلمت و سبب تکذیب ادله روشن و قطعی توحید را فرورفتن در تاریکی می‌داند: ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَنْ يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۳۷۳] و کسانی را که در تاریکی عقلی و نبود ایمان به سرمی‌برند و از روشنایی معنوی محروم‌اند به کسی تشبیه کرده که در کشتی نشسته و کشتی در شبی بسیار تاریک در اقیانوسی ژرف و موّاج در حرکت است و امواج خروشان تعادل کشتی را برهم زده و هر لحظه بیم آن می‌رود که کشتی و سرنشینان آن غرق شوند. افزون بر آن تاریکی، ابرهای تیره بر فراز دریا گسترده شده و مانع تابش نور ماه و ستارگان‌اند و ظلمت چنان گسترده شده که چون دست خود را جلو چشمانشان می‌گیرند، آن را نمی‌بینند: ﴿أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۳۷۴][۳۷۵]. براساس این آیه، کفر، حجاب متراکم و تاریکی بر روی دل است که نمی‌گذارد نور معرفت به آن نفوذ کند[۳۷۶]. نور حقیقی در زندگی فقط نور ایمان است و این نور تنها از سوی خداست: ﴿ وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۳۷۷][۳۷۸].

گناه

  • گناه، زنگار آیینه عقل و قلب انسان است و چهره فطری آن را تغییر می‌دهد و مانع شناخت اصیل می‌شود.
  • آیات ﴿وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ[۳۷۹] و نیز آیه ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ[۳۸۰] شرح حال انسان‌های گناه‌پیشه‌ای هستند که گناهشان مانع شناخت حقایق هستی و جهان آخرت شده است. گناهان مانند زنگ و غبار، روشنی دل را می‌گیرند و آن را از بازشناسی خیر از شر و حقّ از باطل کور می‌کنند[۳۸۱]. گناهِ بسیار، انسان را از حقایق جاوید دور می‌کند و سبب انکار آن می‌شود[۳۸۲][۳۸۳].

فسق

  • فسق، خارج شدن از مقررات دینی، عقلی و اخلاقی و اعم از کفر است[۳۸۴]. کسی که از راه حق خارج می‌شود و رفتار خلاف دارد، با انتخاب خود و پیروی از هوا و هوس فاسق شده و قدرت شناخت حق را از دست می‌دهد و گمراه می‌شود: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ[۳۸۵][۳۸۶][۳۸۷].

هوای نفس

  • قرآن هوای نفس را از ریشه‌های گمراهی و عدم شناخت می‌داند: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ[۳۸۸]. هوا به معنای میل نفس به شهوت است[۳۸۹]. هوس در واقع ریشه کفر و فسق است که در بندهای پیشین از موانع شناخت دانسته شدند. چنانچه کسی بخواهد موانع شناخت را بزداید، باید هوس را از خود دور کند. هوس مانع فعالیت عقل است[۳۹۰]. کسی که از عقل پیروی کند، به ایمان رهنمون می‌شود و بهره‌مندی از ایمان نشان به‌کارگیری عقل است؛ ولی پیرو هوای نفس، عقل را معطل کرده و به ایمان نمی‌رسد. او مانند کسی است که درهای قلبش را بسته تا به حقیقت نرسد [۳۹۱]. آیه به کسی اشاره می‌کند که با وجود شناخت حق، بر اثر پیروی از هوای نفس گمراه شده است. بنابراین چنان نیست که شناخت همیشه با هدایت همراه باشد، بلکه شناختِ همراه با تعهد و عمل به مقتضای آن هدایت‌آور است؛ نه با پیروی از هوا.
  • خداوند پیروان هوای نفس را گمراه‌ترین انسان‌ها می‌داند: ﴿فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۳۹۲] در حقیقت، کسی که ادله شناخت را رها و از هوای نفس پیروی کند، از همه گمراه‌تر است.
  • هوس گاهی در صورت عشق و محبت و گاه به شکل کینه و خشم بروز می‌کند. در ماجرای عشق زلیخا به یوسف(ع)، زلیخا بر اثر عشق شدید به یوسف، ادراک عقلی‌اش را از دست داد. ﴿وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۳۹۳].زنان مصر نیز با دیدن یوسف چنان مجذوب او شدند که عقلشان از کار افتاد و به جای میوه، دست خود را بریدند و در نتیجه، درباره یوسف و زلیخا به شناخت حقیقت نرسیدند: ﴿فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ[۳۹۴][۳۹۵][۳۹۶].

کبر

  • خودبزرگ‌ انگاری، حجاب و مانع شناخت جهان و آیات نازل شده از سوی خداوند و به طور کلی مانع تفکر و شناخت حقیقت است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۳۹۷][۳۹۸]. متکبران به هیچ حقیقتی اعتراف نمی‌کنند، جز آنچه مطابق هوای نفسشان باشد. استکبار در برابر شناخت حق به جایی می‌رسد که انسان با دست خود قوا و ابزار شناخت خود را از کار می‌اندازد، چنان‌که قوم نوح نه تنها از دعوت به حق بهره نبردند، زیرا بر انکار و کفر خود اصرار می‌ورزیدند، دعوت آن حضرت موجب فرار بیشتر آنان می‌شد و هرچه بیشتر میان آنان و حق فاصله می‌انداخت: ﴿وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا[۳۹۹][۴۰۰]. خودبرتربینی بر چشم و گوش بنی‌اسرائیل نیز پرده‌ای افکند و به سبب آن از دیدن آیات خدا و شنیدن کلمات حق محروم شدند: ﴿وَحَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَصَمُّوا [۴۰۱][۴۰۲] در مقابل، با تفکر در جهان هستی همراه با عبودیت و خشوع می‌توان به شناختی رسید که با تمام وجود به حاکمیت و ربوبیت خدا بر عالم هستی اقرار کرد: ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۴۰۳][۴۰۴].

لجاجت و بهانه جویی

  • برخی از مردم برای توجیه خودخواهی‌های نابجای خود و نیز رها نکردن اصول و باورهای نادرست پیش‌ساخته که در روانشان رسوب ایجاد کرده، در برابر واقعیت‌های شناخته شده لجاجت و بهانه‌جویی می‌کنند: ﴿وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ[۴۰۵] لجاجت آنها به اندازه‌ای است که روشن‌ترین محسوسات را دیده و لمس؛ ولی به بهانه‌ای آنها را انکار می‌کنند[۴۰۶][۴۰۷].

غفلت

  • قرآن کریم غافلان را از حیوانات پست‌تر می‌داند: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۴۰۸] روشن است که مقصود از بازماندن دل از فهم و چشم و گوش از دیدن و شنیدن، از کار افتادن طبیعی این اعضا نیست، بلکه مقصود، به کار نبستن رهنمود عقل است که در نتیجه، قلب حق را نمی‌شناسد و چشم راه راست را نمی‌بیند و گوش موعظه الهی را نمی‌شنود[۴۰۹][۴۱۰].

وسوسه‌های درونی

ماندن در شک

  • شک مقابل یقین و قطع[۴۱۳]و گاهی مقدمه شناخت حقیقت است؛ مشروط به اینکه ذهن به احراز شناخت حقیقت بی‌اعتنا نباشد و گرنه شکّ نوعی بیماری و ضدّ شناخت است[۴۱۴]، چنان که مشرکان عصر نزول گرفتار چنین شکّی بودند و با وجود نشانه‌ها و ادله بر حقانیت توحید و معاد و... در شکّ غوطه‌ور بودند و شکّ آنان در مسیر راهیابی به حقیقت نبود: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ [۴۱۵] [۴۱۶] این گونه افراد همه استعداد شناخت را صرف امور دنیوی کرده و در نتیجه درباره امور آخرت در جهل و تردید و نابینایی هستند: ﴿بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ[۴۱۷][۴۱۸] کسانی در برابر ادله روشن و حق صریح شک و تردید می‌کنند که لجباز و بیماردل‌اند و طاقت شنیدن حق را ندارند و به عمد خود را از شناخت آن محروم می‌کنند: ﴿أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ[۴۱۹][۴۲۰][۴۲۱].

عمل نکردن به رهاورد شناخت

  • از موانع تأثیر شناخت، عمل نکردن به رهاورد آن است. قرآن عالمانی را که به علم خود عمل نکرده‌اند[۴۲۲]، به الاغی تشبیه می‌کند که لوح‌ها و کتاب‌هایی را حمل می‌کند: ﴿مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۴۲۳]. از آیه پیش‌گفته به دست می‌آید که میان حیوانِ فاقد عقل و تفکر و انسان بی‌عمل تفاوتی نیست و آدمی آن‌گاه می‌تواند از مرز حیوانیت بگذرد و به قلمرو انسانیت برسد که به اقتضای دانش و شناختی که به او داده شده عمل کند [۴۲۴][۴۲۵].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. شناخت شناسى در قرآن، ص 126.
  2. فرهنگ قرآن، واژه «شناخت».
  3. لغت‌نامه، ج۹، ص۱۲۷۸۹،»شناخت».
  4. آموزش فلسفه، ج۱، ص۱۳۶؛ نک: فرهنگ فلسفی، ص ۴۷۹؛ التحقیق، ج۸، ص۱۱۷، «عرف».
  5. معرفت‌شناسی در قرآن، ص ۸۷؛ شناخت از دیدگاه قرآن، ص ۷۶ - ۷۸.
  6. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۸۷ - ۸۸.
  7. فرهنگ فلسفی، ص۵۹۹.
  8. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۸۷.
  9. بصائر ذوی التمییز، ج۴، ص۴۹ - ۵۱.
  10. معجم الفروق اللغویه، ص۵۰۰.
  11. نک: معرفت‌شناسی در قرآن، ص۸۷.
  12. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۹۹.
  13. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۱۱.
  14. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۲۲۸.
  15. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  16. «ما آن دو را جز به حقّ نیافریده‌ایم ولی بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره دخان، آیه ۳۹.
  17. «به یقین آفرینش آسمان‌ها و زمین بزرگ‌تر از آفرینش مردم است اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره غافر، آیه ۵۷.
  18. نمونه، ج ۲۱، ص ۱۹۴؛ نک: الجدید، ج ۶، ص ۳۹۳؛ الفرقان، ج ۲۶، ص ۴۲۰.
  19. «و اگر می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم آنگاه آنان را به چهره می‌شناختی و آنان را با آهنگ گفتار می‌شناسی و خداوند کردارهای شما را می‌داند» سوره محمد، آیه ۳۰.
  20. «هر کس داند که چه کرده و چه نکرده است» سوره انفطار، آیه ۵.
  21. «از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
  22. «باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
  23. «آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.
  24. «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  25. «و ما فرعونیان را به خشکسالی‌ها و کاستی فرآورده‌ها دچار کردیم باشد که در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۱۳۰.
  26. «و تو را به سوی پروردگارت رهنمایی کنم تا خداترس گردی؟» سوره نازعات، آیه ۱۹.
  27. «و بی‌گمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.
  28. مجمع البیان، ج۷، ص۸۳.
  29. «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
  30. «بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات را گونه گون می‌آوریم باشد که آنان دریابند» سوره انعام، آیه ۶۵.
  31. «آیا ندیده‌ای که خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفریده است؟ اگر بخواهد شما را از میان می‌برد و آفریدگانی نو می‌آورد؟» سوره ابراهیم، آیه ۱۹.
  32. «مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او (نیز) پیامبران (بسیار) گذشتند و مادر او زنی بسیار راستکردار بود؛ هر دو غذا می‌خوردند؛ بنگر چگونه آیات (خویش) را برای آنان روشن می‌داریم سپس بنگر به کجا باز گردانده می‌شوند!» سوره مائده، آیه ۷۵.
  33. «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.
  34. «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
  35. «بی‌گمان بینش‌هایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم» سوره انعام، آیه ۱۰۴.
  36. «با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند در حالی که جز خود را نمی‌فریبند و در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۹.
  37. «آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند؛» سوره رعد، آیه ۱۹.
  38. «بخورید و چارپایانتان را بچرانید! بی‌گمان در آن برای خردمندان نشانه‌هایی است» سوره طه، آیه ۵۴.
  39. «و میان آنان و آنچه آرزو می‌کنند فاصله افکنده می‌شود چنان که با همگنان آنان (نیز) پیش‌تر چنین شده بود زیرا آنان در دودلی گمان‌انگیزی بودند» سوره سبأ، آیه ۵۴.
  40. «(موسی) گفت: نیک می‌دانی این (معجزه) ها را که روشنگرند جز پروردگار آسمان‌ها و زمین نفرستاده است و من تو را ای فرعون! نابود شدنی می‌دانم» سوره اسراء، آیه ۱۰۲.
  41. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  42. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۵۵.
  43. شناخت در قرآن، مطهری، ص ۳۰ - ۳۱؛ نیز نک: معرفت‌شناسی در قرآن، ص ۱۹۴.
  44. معرفت‌شناسی در قرآن، ص ۸۹.
  45. نک: شناخت در قرآن، مطهری، ص۳۴.
  46. «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
  47. نک: التفسیر الکاشف، ج۴، ص۵۳۶؛ روح المعانی، ج۷، ص۴۳۸.
  48. «به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۵.
  49. «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.
  50. «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  51. نک: فلسفه شناخت، ص۸۶ - ۹۰.
  52. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  53. «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  54. «و آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۳.
  55. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  56. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.
  57. المیزان، ج۴، ص۸۷.
  58. من هدی القرآن، ج۱، ص۷۲۳؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۷۰.
  59. «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
  60. التبیان، ج۵، ص۴۳۷؛ التفسیر المظهری، ج۵، ص۵۹؛ روح البیان، ج۴، ص۸۵.
  61. «بگو: بنگرید که در آسمان‌ها و زمین چیست؟ و (این) نشانه‌ها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
  62. «جز این نیست که داستان زندگانی این جهان مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستیم که رستنی (های) زمین- آنچه مردم و چارپایان از آن (ها) می‌خورند- با آن درآمیزد تا چون زمین زیورهای خود را برگیرد و آرایش یابد و مردم گمان کنند که بر آن (در بهره‌گیری) توانایی دارند (ناگهان) «امر» ما شب یا روز در رسد و آن را چنان درویده بر جای نهیم که گویی روز پیش هیچ نبوده است؛ بدین‌گونه نشانه‌های خود را برای گروهی که می‌اندیشند روشن می‌داریم» سوره یونس، آیه ۲۴.
  63. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن ، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
  64. «آیا در گستره آسمان‌ها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریسته‌اند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان می‌آورند؟» سوره اعراف، آیه ۱۸۵.
  65. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  66. المنیر، ج۹، ص۲۸۵؛ المیزان، ج۱۸، ص۱۰۴.
  67. «و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بی‌گمان خداوند به هر که خواهد، می‌شنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمی‌توانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.
  68. «آیا تو ناشنوایان را می‌شنوانی یا نابینایان را و آن را که در گمراهی آشکاری است راهنمایی می‌کنی؟» سوره زخرف، آیه ۴۰.
  69. «آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.
  70. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
  71. «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
  72. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۳۷ - ۳۳۸.
  73. المیزان، ج۱۷، ص۲۵۰.
  74. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۴۵۸؛ التحقیق، ج۴، ص۳۶۵، «زور».
  75. «چنین است؛ و هر که حرمت‌های خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدی‌ها که بت‌هایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  76. «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمی‌آید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست می‌گویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
  77. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۰۸.
  78. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  79. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  80. «هان! شما همان کسانید که در آنچه بدان دانشی داشتید چون و چرا کردید؛ (دیگر) چرا در آنچه بدان دانشی ندارید چون و چرا می‌کنید؟ و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره آل عمران، آیه ۶۶.
  81. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۱۱.
  82. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  83. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  84. «به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۵.
  85. «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
  86. «  خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.
  87. الفرقان، ج۳۰، ص۳۶۵؛ البحر المحیط، ج۱۰، ص۵۰۷.
  88. «بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است همان که با قلم آموزش داد» سوره علق، آیه ۳-۴.
  89. بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید.آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید.بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است.همان که با قلم آموزش داد.به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت؛ سوره علق، آیه: ۱ - ۵.
  90. «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
  91. تفسیر صدرالمتألهین، ج۷، ص۴۲.
  92. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  93. روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۲؛ نک: نمونه، ج ۱۵، ص ۴۱۲؛ من وحی القرآن، ج ۱۷، ص ۱۹۱.
  94. «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.
  95. «آیا کسی از شما دوست می‌دارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانه‌ها را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۶۶.
  96. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  97. «بگو: بنگرید که در آسمان‌ها و زمین چیست؟ و (این) نشانه‌ها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
  98. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۲۷.
  99. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  100. «و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بی‌گمان خداوند به هر که خواهد، می‌شنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمی‌توانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.
  101. کشف الاسرار، ج۸، ص۱۷۵؛ تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۱۰۴؛ روح البیان، ج۷، ص۳۳۸ - ۳۳۹.
  102. «و نابینا و بینا برابر نیست و نه تاریکی و روشنا» سوره فاطر، آیه ۱۹-۲۰.
  103. «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  104. «و کسانی که آنان را از دانش بهره داده‌اند می‌بینند که آنچه از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده، راستین است و به راه (خداوند) پیروز ستوده، رهنمون می‌گردد» سوره سبأ، آیه ۶.
  105. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  106. مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۵.
  107. «و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگ‌های گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
  108. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  109. المیزان، ج۱۹، ص۱۸۸؛ فتح القدیر، ج۵، ص۲۲۶.
  110. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  111. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  112. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
  113. مجمع البیان، ج۱، ص۱۸۰.
  114. «فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۳.
  115. نک: نمونه، ج۱، ص۱۷۸؛ المیزان، ج۱، ص۱۱۷.
  116. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  117. «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  118. المیزان، ج۱۶، ص۲۳۳؛ روان جاوید، ج۴، ص۲۸۲.
  119. نمونه، ج۱۷، ص۷۶؛ حجة التفاسیر، ج۵، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
  120. «و اگر همه درختان روی زمین قلم می‌گردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری می‌رساند (و همه مرکّب می‌شد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمی‌پذیرفت؛ به راستی خداوند پیروزمند فرزانه‌ای است» سوره لقمان، آیه ۲۷.
  121. «خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریده‌اند» سوره نساء، آیه ۲۸.
  122. «از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
  123. «از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
  124. مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۵؛ مواهب علیه، ص۶۲۸.
  125. «بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
  126. «چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او نازک‌بین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
  127. «(خداوند) آنچه را پیش رو و آنچه را پس پشت آنان است می‌داند و آنان بر او در دانش احاطه ندارند» سوره طه، آیه ۱۱۰.
  128. المیزان، ج۷، ص۲۹۲؛ من هدی القرآن، ج۳، ص۱۵۱؛ الکشاف، ج۲، ص۵۴.
  129. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۳۵۶.
  130. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  131. «به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.
  132. المیزان، ج۱۸، ص۳۵۰؛ من هدی القرآن، ج۱۳، ص۴۷۹؛ التفسیر القرآنی للقرآن، ج۱۳، ص۴۸۲.
  133. نمونه، ج۲۰، ص۳۳۰؛ روح البیان، ج۸، ص۲۸۳.
  134. «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  135. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن ، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
  136. «و خورشید به قرارگاهی که او راست روان است؛ این اندازه‌گیری (خداوند) پیروزمند داناست» سوره یس، آیه ۳۸.
  137. «به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز می‌پوشاند- که آن را شتابان می‌جوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
  138. آیا زمین را فراگیر نکردیم؟ برای زندگان و مردگان، و در آن کوه‌هایی فرازمند پدید آوردیم و به شما آبی شیرین و گوارا نوشاندیم؛ سوره مرسلات، آیه: ۲۵ - ۲۷.
  139. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن ، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
  140. «پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریده‌اند،» سوره طارق، آیه ۵.
  141. «و (نیز) در خودتان، آیا نمی‌نگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۱.
  142. «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  143. «و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
  144. «و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین و گوناگونی زبان‌ها و رنگ‌های شماست؛ به راستی در این نشانه‌هایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.
  145. «آیا ندیده‌اند که ما با دست‌های خود برای آنان چارپایانی آفریده‌ایم که از آن آنهاست؟» سوره یس، آیه ۷۱.
  146. باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد.ما آب را به فراوانی فرو ریخته‌ایم.سپس زمین را به درستی شکافته‌ایم،و در آن دانه‌ای رویانده‌ایم؛ سوره عبس، آیه:۲۴ - ۲۸.
  147. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  148. «خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود می‌آید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.
  149. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۱۱؛ نمونه، ج۲۴، ص۲۶۳؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۲۶ - ۳۲۷؛ نک: تفسیر مراغی، ج۲۸، ص۱۵۲.
  150. «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  151. «بگو: بنگرید که در آسمان‌ها و زمین چیست؟ و (این) نشانه‌ها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
  152. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  153. نمونه، ج۱، ص۴۵۶.
  154. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۱؛ لباب التأویل، ج۱، ص۸۳.
  155. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  156. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  157. نک: مبانی شناخت، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
  158. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  159. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  160. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  161. «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
  162. مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۱.
  163. «کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمی‌گردند» سوره بقره، آیه ۱۸.
  164. تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۷.
  165. «و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دل‌ها را پدید آورد (اما) اندک سپاس می‌نهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.
  166. من هدی القرآن، ج۸، ص۲۱۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۱۸۱.
  167. المیزان، ج۱۲، ص۳۱۲.
  168. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۵۰.
  169. المیزان، ج۱۲، ص۳۱۲.
  170. «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
  171. الفرقان، ج۲۰، ص۲۷۰؛ نک: نمونه، ج۱۴، ص۲۹۰؛ نک: من هدی القرآن، ج۶، ص۱۰۲ - ۱۰۳.
  172. مبانی شناخت، ص۲۱۹؛ نمونه، ج۱۱، ص۳۳۶ - ۳۳۷.
  173. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  174. «آیا در زمین نگشته‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوان‌تری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد» سوره غافر، آیه ۸۲.
  175. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  176. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  177. مبانی شناخت، ص۲۰۱.
  178. المیزان، ج۱۷، ص۲۵۱.
  179. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  180. «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
  181. من وحی القرآن، ج۱۵، ص۲۰۶؛ نمونه، ج۱۳، ص۳۸۱؛ من هدی القرآن، ج۷، ص۲۹۵ - ۲۹۶.
  182. «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
  183. شناخت در قرآن، مطهری، ص۵۹ - ۶۰.
  184. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  185. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۳.
  186. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
  187. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.
  188. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  189. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  190. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  191. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۳.
  192. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  193. «و هر چه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان و آرایه آن است و آنچه نزد خداوند است بهتر و پایاتر است، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره قصص، آیه ۶۰.
  194. «و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم و آنها را جز دانشوران درنمی‌یابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.
  195. «و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمی‌ورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۲.
  196. «و شما پگاهان بر (ویرانه‌های) آنها می‌گذرید و (نیز) شباهنگام؛ پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره صافات، آیه ۱۳۷-۱۳۸.
  197. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  198. نک: التحقیق، ج۳، ص۱۹۴ - ۱۹۵، «دبر»؛ نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۸؛ من هدی القرآن، ج۱۳، ص۲۵۸.
  199. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  200. فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۲۹۷؛ تفسیر قشیری، ج۳، ص ۴۱۳.
  201. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  202. «و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.
  203. روح البیان، ج۹، ص۱۷۵؛ روح المعانی، ج۱۴، ص۲۰؛ الفواتح الالهیه، ج۲، ص۳۵۶.
  204. «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
  205. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  206. شناخت در قرآن، مطهری، ص۷۲ - ۷۳.
  207. مبانی شناخت، ص۲۲۲.
  208. «آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.
  209. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۳۴.
  210. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۳۰۰؛ تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۳۳۹؛ البحر المحیط، ج۱، ص۷۶.
  211. «بی‌گمان در این، یادکردی است برای آنکه دلی دارد یا (به سخن) گوش می‌سپارد در حالی که خود گواه است» سوره ق، آیه ۳۷.
  212. «و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دل‌ها را پدید آورد (اما) اندک سپاس می‌نهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.
  213. الکافی، ج۱، ص۱۶.
  214. «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
  215. «بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بی‌گمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۹۷.
  216. الکشاف، ج۲، ص۵۴ - ۵۵.
  217. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص ۳۳۲؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص ۱۹۶.
  218. «دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت،» سوره نجم، آیه ۱۱.
  219. المیزان، ج۱۹، ص۲۹ - ۳۰.
  220. «آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست» سوره قیامه، آیه ۱۴.
  221. من وحی القرآن، ج۲۳، ص۲۴۲.
  222. نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۴۹۲ - ۴۹۳.
  223. نک: المیزان، ج۳، ص۹۵.
  224. «آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.
  225. «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  226. «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد و از گناهانتان چشم می‌پوشد و شما را می‌آمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.
  227. شناخت در قرآن، مطهری، ص۷۳.
  228. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۱۷؛ المیزان، ج۳، ص۹؛ من هدی القرآن، ج۴، ص۴۵.
  229. «به دل بیماری‌یی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود ؛ و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
  230. مفردات، ص۳۸۷، «زیغ».
  231. جوامع الجامع، ج۱، ص۲۰؛ الجدید، ج۱، ص۳۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۷۹.
  232. تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۸۸؛ التبیان، ج۱، ص۳۰۶.
  233. «باز از پس آن، دل‌هایتان به سختی گرایید چونان سنگ‌ها بلکه سخت‌تر زیرا بی‌گمان از برخی سنگ‌ها جویبارها فرا می‌جوشد و برخی می‌شکافد و از آن آب بیرون می‌زند » سوره بقره، آیه ۷۴.
  234. «پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
  235. المیزان، ج۱، ص۲۰۳.
  236. «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
  237. المیزان، ج۱۷، ص۲۵۵؛ ج۲۰، ص۲۳۴؛ نک: المنیر، ج۳۰، ص۱۲۱.
  238. « و چون (از حق) بگشتند خدا دل‌هایشان را بگردانید » سوره صف، آیه ۵.
  239. مفردات، ص۳۸۷، «زیغ».
  240. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد .پروردگارا پس از آنکه راهنمایی‌مان کردی، دلمان را به کژی میفکن و از نزد خویش به ما بخشایش ارزانی دار که این تویی که بسیار بخشنده‌ای» سوره آل عمران، آیه ۷-۸.
  241. «نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
  242. مفردات، ص۳۷۳، «رین»؛ من هدی القرآن، ج۱۷، ص ۴۱۵.
  243. من هدی القرآن، ج۱۷، ص۴۱۵.
  244. «آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.
  245. المنیر، ج۱۷، ص۲۳۸.
  246. مفردات، ص۲۷۴، «ختم».
  247. تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۳۰.
  248. المیزان، ج۱۷، ص۳۳۱.
  249. «بر دل‌هایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمی‌یابند» سوره توبه، آیه ۸۷.
  250. «ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) می‌خواهند؛ به این خشنودند که با واپس‌ماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دل‌های آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمی‌دانند» سوره توبه، آیه ۹۳.
  251. «و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث می‌برند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو می‌گیریم و بر دل‌هایشان مهر می‌نهیم و آنان (چیزی) نمی‌شنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.
  252. «خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
  253. «آنگاه برای پیمان‌شکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم) و (نیز برای این) گفتارشان که: دل‌های ما در پوشش‌هایی است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل) ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمی‌آو» سوره نساء، آیه ۱۵۵.
  254. «خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
  255. تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۱۵.
  256. مفردات، ص۶۷۹، «قفل».
  257. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  258. فتح القدیر، ج۵، ص۴۸۵.
  259. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  260. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  261. نک: اسفار، ج ۱، ص ۱۱۸.
  262. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  263. نک: شناخت از دیدگاه قرآن، ص۳۸۵ - ۳۸۷.
  264. «سپس سرانجام آنان که بدی کردند بدی بود، برای آنکه آیات خداوند را دروغ شمردند و آن را به ریشخند می‌گرفتند» سوره روم، آیه ۱۰.
  265. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  266. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  267. شناخت‌شناسی در قرآن، ص۲۱۲.
  268. شناخت در قرآن، ص۳۳ - ۳۴.
  269. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  270. « آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟ » سوره ابراهیم، آیه ۱۰.
  271. «و آنان که به لقای ما امیدوار نیستند می‌گویند: چرا بر ما فرشتگان را فرو نفرستاده‌اند یا پروردگارمان را نمی‌بینیم؟ به راستی خود را بزرگ شمردند و سرکشی بزرگی ورزیدند» سوره فرقان، آیه ۲۱.
  272. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمی‌آوریم و در حالی که خود می‌نگریستید آذرخش شما را فرا گرفت» سوره بقره، آیه ۵۵.
  273. «و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.
  274. التبیان، ج ۴، ص ۵۴۵؛ معرفت‌شناسی در قرآن، ص ۲۴۶.
  275. «گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمان‌های خود را) افکندند مردم را چشم‌بندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند» سوره اعراف، آیه ۱۱۶.
  276. نمونه، ج۶، ص۲۹۲؛ من وحی القرآن، ج۱۰، ص۲۰۸.
  277. «و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمی‌شناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان می‌پندارم» سوره قصص، آیه ۳۸.
  278. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۵۱.
  279. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  280. المیزان، ج۷، ص۱۷۲؛ التحقیق، ج۱۴، ص۵۲، «یقن».
  281. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۵۵.
  282. «خداوند همان است که آسمان‌ها را بی‌ستون‌هایی که آنها را ببینید برافراخت سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت و خورشید و ماه را رام کرد؛ هر یک تا زمانی معیّن روان است؛ امر (آفرینش) را کارسازی می‌کند، آیات را آشکار می‌دارد باشد که شما به لقای پرورد» سوره رعد، آیه ۲.
  283. نک: مجمع البیان، ج۶، ص۴۲۱.
  284. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  285. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  286. من هدی القرآن، ج۳، ص۱۱۱؛ نک: مجمع البیان، ج۴، ص۴۹۸.
  287. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  288. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  289. «و چون کاروان (از شهر مصر) بیرون رفت پدرشان (در کنعان) گفت: اگر مرا گول و خرف ندانید من بوی یوسف را می‌شنوم» سوره یوسف، آیه ۹۴.
  290. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۳۳۲ - ۳۳۳.
  291. «هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بی‌گمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.
  292. تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۳۳۴.
  293. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  294. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۱۹۵.
  295. «و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، بی‌گمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.
  296. «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
  297. «و آنچه به تو از کتاب پروردگارت وحی شده است بخوان! برای کلمات او هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و هرگز جز وی پناهگاهی نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۲۷.
  298. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  299. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  300. التحقیق، ج۷، ص۲۱۷، «ظن».
  301. «آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.
  302. نک: من هدی القرآن، ج۳، ص۱۷۱.
  303. نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۱۸.
  304. المیزان، ج۱۳، ص۹۲.
  305. «و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
  306. «و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دسته‌ای) می‌میریم و (دسته‌ای) زنده می‌شویم و جز روزگار ما را نابود نمی‌کند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمی‌گرایند» سوره جاثیه، آیه ۲۴.
  307. «و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.
  308. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  309. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۹۹.
  310. من هدی القرآن، ج۹، ص۱۳۶ - ۱۳۷؛ المنیر، ج۱۹، ص۲۴۵؛ فی ظلال القرآن، ج۵، ص۲۶۲۱.
  311. و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند. آیا نمی‌بینی که آنان در هر درّه‌ای سرگردانند؟ و چیزهایی می‌گویند که خود نمی‌کنند؟ جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد می‌ستانند و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت؛ سوره شعراء، آیه: ۲۲۴ - ۲۲۷
  312. من هدی القرآن، ج۳، ص۱۷۱؛ بیان المعانی، ج۲، ص ۳۰۳.
  313. «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
  314. «آیا آنانکه از سوی پروردگارشان برهانی دارند با آن کسانی که کردار ناپسندشان را (در چشم آنها) آراسته‌اند و از هوا و هوس‌های خود پیروی کرده‌اند، برابرند؟» سوره محمد، آیه ۱۴.
  315. «پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟ آری، خداوند هر کس را بخواهد بی‌راه می‌نهد و هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند بنابراین مبادا جانت از دریغ خوردن بر آنان بفرساید که خداوند به آنچه انجام» سوره فاطر، آیه ۸.
  316. فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۲۹۵.
  317. «دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.
  318. نمونه، ج۶، ص۱۴۶؛ المیزان، ج۸، ص۷۶ - ۷۷؛ نک: التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۲۸.
  319. «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد» سوره حجر، آیه ۳۹.
  320. تسنیم، ج۳، ص۳۹۴.
  321. آداب الصلاة، امام خمینی، ص۴۴.
  322. «(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدین‌گونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.
  323. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۲۹۹ - ۳۰۳.
  324. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  325. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۰۹.
  326. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۱۲۷.
  327. الذخیره، ص۱۶۴ - ۱۶۵.
  328. معرفت‌شناسی در قرآن، ص۳۱.
  329. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  330. «و از مردم کسی است که بی‌هیچ دانشی درباره خداوند چالش می‌ورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی می‌کند بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش می‌کند و او را به عذاب آتش رهنمون می‌شود» سوره حج، آیه ۳-۴.
  331. المیزان، ج۶، ص۱۵۹.
  332. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  333. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  334. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  335. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  336. کشف الاسرار، ج۵، ص۶۵۷؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص ۳۳۹.
  337. «ما داستان آنان را برای تو راستین باز می‌گوییم: آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان (پنهانی) ایمان آوردند و ما بر رهنمود آنان افزودیم» سوره کهف، آیه ۱۳.
  338. تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۴۷۹.
  339. «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  340. نمونه، ج۵، ص۴۲۵.
  341. فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۲۰۱.
  342. «و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش می‌دهند در حالی که بر دل‌هایشان پوشش‌هایی افکنده‌ایم تا درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم) و اگر هر نشانه‌ای ببینند به آن ایمان نمی‌آورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش می‌ورزند؛کافران می‌گویند این (چیزی) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره انعام، آیه ۲۵.
  343. «و تو رهنمون کوردلان از گمراهیشان نیستی؛ (تو پیام خود را) جز به کسانی که به آیات ما ایمان آورده‌اند و (به فرمان ما) گردن نهاده‌اند، نمی‌شنوانی» سوره روم، آیه ۵۳.
  344. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  345. «پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها بیرون آورد و هر کس به خداوند ایمان ورزد و کاری شایسته کند، او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند برای او روزی نیکویی فراهم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱۱.
  346. تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۱۷۷.
  347. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  348. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۲۸.
  349. «اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد » سوره انفال، آیه ۲۹.
  350. «پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده می‌شود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید» سوره طلاق، آیه ۲.
  351. نک: المیزان، ج۹، ص۵۶.
  352. شناخت‌شناسی در قرآن، جوادی آملی، ص۴۴۰.
  353. فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۴۹۹.
  354. « هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید» سوره طلاق، آیه ۲.
  355. الفواتح الالهیه، ج۲، ص۴۲۲؛ روح البیان، ج۳، ص۳۳۷؛ المیزان، ج۹، ص۵۶.
  356. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  357. «ما غل‌هایی بر گردن‌هایشان تا (زیر) چانه نهاده‌ایم چنان که سرشان بالا مانده است و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۸-۹.
  358. التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۵۵.
  359. «و چون نشانه‌های ما روشنگرانه نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۳-۱۴.
  360. نک: تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۷۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۱۶۳ - ۱۶۴.
  361. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  362. «خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
  363. «به دل بیماری‌یی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود ؛ و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
  364. « بر دل‌هایشان پوشش‌هایی افکنده‌ایم تا درنیابند » سوره انعام، آیه ۲۵.
  365. «و به راستی ما به آنان در چیزهایی توانمندی دادیم که به شما در آنها توانمندی نداده‌ایم و برای آنان گوش و دیدگان و دل‌هایی نهادیم، اما گوش و دیدگان و دل‌های آنان هیچ به کارشان نیامد زیرا آیات خداوند را انکار می‌کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنها را فرا گرفت» سوره احقاف، آیه ۲۶.
  366. من هدی القرآن، ج۱، ص۱۰۵.
  367. «و چون قرآن بخوانی میان تو و آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند پرده‌ای فراپوشیده می‌نهیم» سوره اسراء، آیه ۴۵.
  368. «و دل‌ها و دیدگان آنان را دگرگون می‌گردانیم- چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند- و آنان را در سرکشی‌شان سرگردان وا می‌نهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.
  369. نک: تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۸۴؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۵، ص۱۵۶۷؛ تفسیر مراغی، ج۹، ص۶۵ - ۶۶.
  370. «به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی می‌ورزند از نشانه‌های خود روگردان خواهم کرد و هر نشانه‌ای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانه‌های ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.
  371. تفسیر مراغی، ج۱۸، ص۱۱۳.
  372. «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.
  373. «و دروغ انگاران آیات ما، کران و لالانی در تاریکی‌هایند؛ هر کس را خداوند بخواهد، در بیراهی وا می‌نهد و هر کس را بخواهد، بر راهی راست می‌دارد» سوره انعام، آیه ۳۹.
  374. «یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  375. مبانی شناخت، ص۴۰۱ - ۴۰۲.
  376. المیزان، ج۱۵، ص۱۳۲.
  377. « و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  378. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  379. در این روز، وای بر دروغ‌انگاران! آنان که روز پاداش و کیفر را دروغ می‌شمرند، و جز تجاوزگر بزهکار، آن را دروغ نمی‌شمرد، همان که چون بر او آیات ما را بخوانند گوید: (اینها) افسانه‌های پیشینیان است؛ سوره مطفّفین، آیه: ۱۰ - ۱۳.
  380. «سپس سرانجام آنان که بدی کردند بدی بود، برای آنکه آیات خداوند را دروغ شمردند و آن را به ریشخند می‌گرفتند» سوره روم، آیه ۱۰.
  381. المیزان، ج۲۰، ص۲۳۴؛ المنیر، ج۳۰، ص۱۲۱.
  382. نک: روح البیان، ج۱۰، ص۳۶۷ - ۳۶۸.
  383. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  384. مفردات، ص۶۳۶؛ التحقیق، ج۹، ص۹۷، «فسق».
  385. «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند می‌دانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند می‌گویند: خداوند از این مثل، چه می‌خواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.
  386. مبانی شناخت، ص۳۴۰ - ۳۴۱.
  387. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  388. «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
  389. التحقیق، ج۱۱، ص۳۲۸، «هوی».
  390. مبانی شناخت، ص۳۵۲.
  391. من هدی القرآن، ج۱۳، ص۹۵ - ۹۶.
  392. «پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهش‌ها (ی نفس) شان پیروی می‌کنند و گمراه‌تر از آنکه بی‌رهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۵۰.
  393. «و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام ! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۳-۲۴.
  394. «و چون (همسر عزیز مصر، ملامت) فریب (آمیز) آنان را شنید (کسی را) نزدشان فرستاد و برای آنها تکیه‌گاهی آماده ساخت و به هر یک از ایشان کاردی داد و (به یوسف) گفت: خود را به آنان نشان ده! چون او را دیدند بزرگش یافتند و دست خویش را (از خودباختگی) بریدند و گفتند: پاکاکه خداوند است! این، نه آدمیزاد که جز فرشته‌ای ارجمند نیست» سوره یوسف، آیه ۳۱.
  395. المیزان، ج۱۱، ص۱۴۹ - ۱۵۰.
  396. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  397. «آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
  398. نک: التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۵۲۶؛ کنز الدقائق، ج۱۱، ص۳۹۹.
  399. «و من هرگاه آنان را فرا خواندم تا بیامرزیشان، انگشت در گوش نهادند و جامه بر سر کشیدند و (در کفر) پای فشردند و سخت گردنفرازی ورزیدند» سوره نوح، آیه ۷.
  400. نک: من هدی القرآن، ج۱۶، ص۴۰۵ - ۴۰۶.
  401. «و گمان بردند که آزمونی در کار نخواهد بود پس کور و کر شدند » سوره مائده، آیه ۷۱.
  402. نمونه، ج۵، ص۳۰ - ۳۱.
  403. «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
  404. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  405. «اگر بر تو کتابی (نگاشته) بر کاغذی فرو می‌فرستادیم که (همگان) آن را به دست خود لمس می‌کردند، باز کافران می‌گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره انعام، آیه ۷.
  406. نمونه، ج۵، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۷، ص۱۸.
  407. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  408. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  409. المیزان، ج۸، ص۳۳۵؛ مواهب علیه، ج۱، ص۳۶۷.
  410. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  411. نمونه، ج۲۷، ص۴۷۳.
  412. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  413. التحقیق، ج۶، ص۱۲۷، «شک».
  414. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۱۰.
  415. «هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند؛ پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست بلکه آنان در تردیدی سرگرمند» سوره دخان، آیه ۸-۹.
  416. التفسیر الکاشف، ج۷، ص۷؛ تفسیر مراغی، ج۲۵، ص۱۲۱؛ من وحی القرآن، ج۲۰، ص۲۸۱.
  417. «بلکه دانش آنان درباره جهان واپسین پایان یافته است ؛ یا در آن تردید دارند یا در (دریافتن) آن کوردلند» سوره نمل، آیه ۶۶.
  418. المیزان، ج۱۵، ص۳۸۶.
  419. «آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در دودلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره ابراهیم، آیه ۹.
  420. المیزان، ج۱۲، ص۲۴.
  421. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  422. المیزان، ج۱۹، ص۲۶۶؛ فتح القدیر، ج۵، ص۲۶۸.
  423. «داستان آنان که (عمل به) تورات بر دوش آنها نهاده شد اما زیر بار آن نرفتند همچون داستان درازگوشی است بر او کتابی چند؛ داستان آن گروه که آیات خداوند را دروغ شمردند بد (داستانی) است و خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره جمعه، آیه ۵.
  424. شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۲۸۸؛ نک: من وحی القرآن، ج۲۲، ص۲۱۱؛ نک: مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۰.
  425. اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.