ظلم
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ظلم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ظُلم به معنای ستم، از حد گذشتن، به حق کسی تجاوز کردن. ستم گاهی به دیگران است، گاهی به خویشتن. آنکه بدی میکند و مرتکب گناه میشود، به خودش ستم کرده است، چون حق خود را در راه پاک زیستن و به کمال رسیدن پایمال کرده است. در قرآن، شرک به خدا هم ظلم بزرگ به حساب آمده است: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱]. ظلم و جور، از بزرگترین گناهان است و کیفر آن در همین دنیا هم دامنگیر ظالم میشود و در آخرت هم، دوزخ سوزان کیفر ستمگران است. همچنان که پرهیز از ظلم لازم است، زیربار ظلم رفتن و ظلمپذیری (انظلام) هم ناپسند است. مبارزه با ظلم و ظالم یک وظیفه است و همکاری با ستمگر هم مشارکت در ظلم است و گناه دارد. حتی ظلم به حیوانات هم از دید اسلام ناپسند است، چون حیوانات هم حقوقی دارند که باید مراعات گردد. واژههای دیگری همچون: جور، بغی، عدوان، اعتداء، حیف و... همین معنی را دارند.
مفهومشناسی ظلم
معنای لغوی ظلم
- ظلم اسم مصدر ظَلَم، در لغت به سه معنی استعمال شده است:
- قراردادن چیزی در غیر جای مناسب خودش[۲]؛ از این باب است که عرب میگوید هرکس به پدرش شبیه باشد ظلم نکرده است؛ یعنی شباهت را در غیر موضعش قرار نداده است[۳]؛ و میگوید آن کس که گرگ بچراند، ظلم کرده است؛ یعنی رعایت و چوپانی را در غیر جای مناسبش قرار داده است[۴]. در مقابلِ ظلم به این معنی، عدل به معنی نهادن هر چیزی در جای مناسب خود قرار دارد...
- تجاوز از حد[۵]؛ به این معنی است که قرآن کریم گناهان را ظلم مینامد چون گناه تجاوز از حد الاهی است و از این باب است که هرکس بدون انحراف به چپ و راست در راهی پیش رود، عرب درباره او میگوید ظلم نکرده است[۶]. و باز از همین باب است که برخی کتب لغت[۷] تصرف در ملک و حق دیگری را ظلم نامیدهاند.
- کمکردن[۸]؛ ظلم به این معنی در قرآن کریم به کار رفته است. میفرماید: ﴿كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا﴾[۹]. صاحب معجم مقائیس تنها معنی اول را برای ظلم ذکر کرده است[۱۰] و ظاهر این اکتفا، این است که معانی دیگر، معنی اصلی این واژه نیستند، بلکه از معانی مجازی آن یا از فروع معنی اولند. ...در صورتی که واژه ظلم در آیه یا روایتی همراه با قرینهای آمده باشد، بدیهی است که معنی آن، با توجه به قرینه همراهش تعیین میشود؛ ولی در صورتی که بدون قرینه به کار رود، بر شایعترین معنی خود که همان ظلم رفتاری است حمل میشود[۱۱]
معنای اصطلاحی ظلم
- ظلم یا جور و بیداد از افعال نکوهیده و نقطه مقابل عدل (عدالت) است. بر مبنای تعریفی که امام علی(ع) از واژه عدل ارائه میدهد[۱۲]، ظلم به معنای قرار دادن شیء در غیر جایگاه خود معنا مییابد و آنگاه که آدمی از مصدر حق خارج شود، بهسمت باطلگراییده و فعل ظالمانه اتفاق افتاده است. شخص ظلمکننده را ظالم یا ستمگر گویند. در تعبیر قرآن، واژه "ظلوم" بهمعنای بسیار ظلمکننده نیز دیده میشود[۱۳][۱۴].
- قرآن کریم به رذیلت ظلم توجه داشته و این معنا را در مفاهیمی چند مطرح کرده و ظالمان و ستمگران را مورد نکوهش قرار داده است. میدان معنایی ظلم در قرآن کریم عبارت است از:
- ستم کردن: راه نکوهش تنها بر کسانی است که به مردم ستم میکنند و در [روی] زمین به ناحق سر برمیدارند. آنان عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت[۱۵][۱۶].
- تجاوز از حدود الهی و بر اساس فرمان خدا حکم نکردن: و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود، نافرماناند[۱۷][۱۸].
- انحراف از عدل و دادگری: در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از کار زشت و ناپسند و ستم بازمیدارد. به شما اندرز میدهد، باشد که پند گیرید[۱۹][۲۰].
- شرک ورزیدن نسبت به خداوند: و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش (در حالی که وی او را اندرز میداد) گفت: "ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستی شرک، ستمی بزرگ است"[۲۱][۲۲].
- همچنین در فرازهایی چند ظالمان را نکوهش کرده و آنها را به عذاب الهی وعده داده است: کسانی که ستم کردهاند بهزودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت[۲۳]؛ ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ﴾؛[۲۴][۲۵].
- ظلم و ظالم در روایات و احادیث اهل بیت(ع) نیز مطرح شده و مورد نکوهش قرار گرفته است. امام علی(ع) در نکوهش و دوری گزینی خود از ستم بر دیگران میفرماید: به خد سوگند، اگر در خارستان همه شب سر بر بالین خار نهم و از رنج و درد بیدار مانم و دست و پا در زنجیر کشیده شوم، خوشتر از آنم که فردیا قیامت خدا و رسولش را شرمسارانه بینم که برخی از بندگان را مورد ستم قرار داده و چیزی از مال دنیا را از آنان غصب کرده باشم. چگونه دست ظلم به روی کسی دراز کنم به خاطر تنی که بهسرعت به خاک نابودی بازگردد و ماندنش در گور به درازا کشد[۲۶][۲۷].
- در منظر امام، ظلم از طرف کسی که بر دیگران تسلط دارد، ناپسندیدهتر است. از اینرو بدترین فرمانروایان را فرمانروایی میداند که به ملت خویش ستم کند[۲۸]. ستم قاضیان را نکوهش میکند و آن را بُرندهترین رشته اجتماع بیان میدارد[۲۹]. از پادشاه ستمگر نیز با عنوان یاریگر دشمن خویش یاد میکند[۳۰][۳۱].
تفاوت ظلم و جور
- بین ظلم و جور تفاوت مختصری ذکر کردهاند و آن اینکه جور، انحراف از حکم است؛ مثلاً در روش یک سلطان میگویند حاکم در حکم خود "جور" نمود و سلطان در روشش؛ یعنی هنگامی که از حکم واقعی انحراف داشته باشد. ولی امکان دارد که در مفهوم ظلم، لزوماً انحراف از حکم وجود نداشته باشد و ابتدائاً صورت گیرد، چه از سلطان یا حاکم یا غیر آنها باشد. اصل ظلم، نقصان و کم گذاشتن حق است و جور عدول و باز گشتن از حق است[۳۲][۳۳].
- ظلم با همه اقسامش از گناهان کبیره و موجب ویرانی دین و دنیای ظالم، و سبب دخول در عذاب جهنم است.
- اقسام ظلم عبارتند از:
- ظلم به خدا، یعنی شرک
- ظلم به مردم، یعنی تجاوز به حقوق دیگران.
- ظلم به نفس، یعنی معصیت، زیرا آثار معصیت دامنگیر خود ظالم است[۳۴].
- اسلام با ظالم بودن، ظلم پذیری و ظلم به دشمنان مخالف است.
- به واسطه اهمیت مفهوم "عدالت" اندیشمندان مسلمان و غربی تعاریف متفاوتی از آن به دست دادهاند.
- حضرت علی(ع) در پاسخ به این پرسش که عدل، برتر است یا بخشش میفرمایند: "... عدالت کارها را بدانجا مینهد که باید، و بخشش آن را از جایش برون نماید..."[۳۵].
- براساس این تعریف از حضرت علی(ع) عدالت شامل انسان و طبیعت میشود.
- ارسطو نیز عدالت را چنین تعریف میکند: "رفتار برابر با برابرها و رفتار نابرابر با نابرابرها". دیوید راس در تئوری عدالت خود، اصل تفاوت را میپذیرد.
- از طرفی، عدالت دارای اقسامی است، از جمله: عدالت فردی، عدالت اجتماعی، عدالت توزیعی، عدالت کیفری، عدالت مکافاتی، عدالت حقوقی[۳۶]، عدالت طبیعی یا رویهای[۳۷].[۳۸].
ارتباط ظلم با سایر مفاهیم
- حکومت و ظلم
- عدالت و ظلم
- ایمان و ظلم
- امامت و ظلم
- آرامش وامنیت و ظلم
- آبادانی و ظلم
- مهدویت و ظلم
- سیاست و ظلم
گستره و مصداقهای ظلم
ظلم به ارزش ها
- ظلم به حق و حقیقت
- ظلم به دانش
ظلم به خدا
- ظلم به آیات خدا
- ظلم به پیامبران
- ظلم به پیامبر خاتم
- ظلم به اهل بیت
ظلم به خود
ظلم به دیگران
- ظلم به صالحان
- ظلم به مسلمانان
- ظلم به بى گناهان
- ظلم به غافلان
- ظلم به شریک
ظلم به طبیعت
- ظلم به محیط زیست
- ظلم به حیوانات
- ظلم به گیاهان و درختان
دستاندرکاران ظلم
نخست: ظالم
نشانهها و ویژگی های ظالمان (ظلمه)
- از دیدگاه مکتب اهل بیت، به حکومتها و حاکمانی که منصب رهبری و خلافت را که خاصّ ائمه اهل بیت(ع) است، غصب کردند و به خاندان پیامبر و شیعیانشان ستم روا داشتند، خلفای اموی و عباسی و دودمانهای ظالم دیگر گفته میشود. سفارش امامان، دوری گزیدن از دربارهای ظالمان و مبارزۀ منفی با خلفای جور بود. داستان نهی امام کاظم(ع) نسبت به صفوان جمّال برای کرایه دادن شترانش به هارون الرشید، حتّی برای سفر حج که مشهور است یک نمونه از آن است.[۳۹] دیدگاه عدالتخواهانۀ تشیّع، با حکومت جور سر ناسازگاری داشته و هرگونه همکاری با آن را حرام میداند. در کتابهای فقهی، عناوینی چون: حکومت جور، حاکم جائر، ظلمه، اعوان الظّلمه و ابوابی چون "حرمت مسؤولیتپذیری از سوی حکومت ظالم" دیده میشود.[۴۰] مردی از امام صادق(ع) پرسید: کسانی از شیعه وارد دستگاه حکومتی میشوند، برای آنان کار میکنند و هوادار آنان میشوند. حضرت فرمود: "لیس هم من الشّیعة، و لکنّهم من أولئک"[۴۱] این دیدگاه از آنجا سرچشمه میگیرد که حکومت و خلافت، باید در تداوم رسالت و در مسیر "ولایت اللّه" باشد و مجری احکام الهی گردد. مشروعیّت چنین حکومتی با نصّ خاص یا به نیابت عامّ است. از دیدگاه ائمه، حتّی منصبهایی چون امامت جمعه و نماز عید، خاصّ برگزیدگان و خلفای الهی است که دیگران با قهر و غلبه آن را تصرّف کرده و حکم خدا را تغییر داده و کتاب الهی و فرائض دین را پشتسر انداختهاند. امام سجاد(ع) از این ظلم یاد میکند و دشمنان اهل بیت را لعنت میکند.[۴۲][۴۳].
- شاخصه و ویژگیهایی که ریشه در معصیت خالق دارند:
- کفرپیشگی و ظلمگرایی
- انکار آیات و انبیای الهی و جلوگیری از دعوت انبیا در مسیر حق
- عدم اجرای قوانین الهی و نقض احکام
- مبارزه با آموزههای وحیانی
- شاخصه و ویژگیهایی که موجب تضییع حقوق دیگران میشود:
- بی عدالتی اقتصادی
- استکبار و به استضعاف کشیدن دیگران
- فسق و فجور (ارتکاب جرم)
- حاکمیت ظالم
دوم: یاری کنندگان ظالم
سوم: رضایت دهندگان به ظلم
چهارم: پذیرنده ظلم
موجبات و عوامل زمینهساز ظلم (عوامل عملکرد ظالمانه)
- امام علی(ع) به تبیین و آسیبشناسی گرایش انسانها به این رذیلت اخلاقی پرداختهاند. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: منافع مادی که انسانها را بر یاری باطل و ظلم به اهل حق ترغیب میکند[۴۴]؛ نافرمانی خدا و سستی در آن[۴۵]؛ طغیان آدمی، گذشتن از حد و میل به تجاوز به حقوق دیگران[۴۶]؛ فراموشی مرگ و معاد[۴۷]؛ قدرت و نیروی نظامی[۴۸]؛ فراموشی تعالیم دین و دنیاطلبی[۴۹]. امام علی(ع) هنگام تبعید ابوذر به ربذه به او چنین فرمود: ای ابوذر، بهراستی تو برای خدا به خشم آمدی، پس به همو امید دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان بیمناکی. اینک دنیایی را که سنگ آن را به سینه میزنند و میترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به سوی خدا رو بگذار[۵۰][۵۱].
سطوح و مراتب ظلم
ظلم فردی
ظلم اجتماعى
ابعاد ظلم
ظلم فکری
ظلم فرهنگی
ظلم اقتصادی
ظلم سیاسی
ظلم قضایی
ظلم اداری
انواع ظلم
ظلم را به اعتبارات مختلف میتوان تقسیم کرد. ما در این نوشته به سه اعتبار ظلم را تقسیم میکنیم.
تقسیم ظلم به اعتبار نیروی عامل
به این اعتبار ظلم را به دو قسم تقسیم میکنند چون گاهی نیروی عامل ظلم از قوای درونی است که ظلم نفسانی را پدید میآورد و گاهی از جوارح بیرونی است که ظلم رفتاری را پدید میآورد.
- ظلم درونی: این قسم ظلم از کمبود و عدم بهرهمندی صحیح از نیروی عقل پدید میآید. از مصداقهای این قسم به چند نمونه اشاره میکنیم.
- ظلم در توحید ذاتی: کسی که نتواند با نیروی عقل خود خدا را بشناسد، چنانکه اصلاً خدایی را نپرستد یا غیر خدا را به جای خدا یا در کنار خدا بپرستد، ظلم کرده است؛ چون مرتبه الوهیت جایگاه خداست و چنین کسی خدا را از آن مرتبه خارج کرده، غیر خدا را در آن مرتبه نهاده است و این هر دو مصداق ظلم است.
- ظلم در توحید افعالی: تنها مؤثر در هستی خداوند متعال است و جز او هیچچیز و هیچکس به طور مستقل هیچ تأثیری در هستی ندارد. اعتقاد به اینکه جز خدا کسی یا چیزی میتواند تأثیری داشته باشد ظلم است، چون غیر خدا را در مرتبه خدایی که جای او نیست قرار میدهد.
- ظلم در توحید عبادی: پرستش شایسته ذات اقدس خداست. عبادت جز برای خدا ظلم است چون غیر خدا را در مرتبه معبودی مینهد؛ بنابراین شرک با همه شاخه و شعبههای خود مصداق ظلم است چنانکه کفر نیز ظلم محسوب میشود. به همین دلیل قرآن کریم میفرماید: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۵۲]. و میفرماید: ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۵۳].
- ظلم در ایمان: گرایش به خدا و رسول باید حقیقی و با عقد قلبی باشد. کسی که اظهار ایمان کند و قلبش از ایمان تهی است، ظلم کرده است، چون ایمان را در جای مناسب خود قرار نداده است. به همین دلیل قرآن کریم نفاق را ظلم نامیده، درباره منافقین میفرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۵۴].
- ظلم در گمان: گمان بد به اهل ایمان در شرایطی که جامعه مقهور فساد و ناراستی نیست ظلم است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: در زمانی که صلاح و راستی بر جامعه حاکم است گمان بد به کسی که سابقه بدی ندارد و گناه آشکاری نکرده است، ظلم است[۵۵].
- ظلم در محبت: قلب مؤمن محل حکومت خداست. از رسول خدا(ص) روایت شده است: «أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[۵۶]؛ قلب مؤمن تخت پادشاهی خداست. به همین دلیل، انسان به طور فطری دل در گرو محبت خدا دارد و حق نیز همین است، چون ذات اقدس او جمیل مطلق است؛ بنابراین، کسی که دل به غیر او میسپارد هم جای خدا یعنی قلبش را به دیگری داده و هم با وجود زیبای مطلق به دیگران سرگرم شده است؛ پس از دو نظر ستم روا داشته است.
- ظلم بیرونی: ظلم بیرونی همان ظلمی است که با اعضا و جوارح بدن صورت میگیرد. هرگاه انسان گناهی جوارحی انجام دهد ستم کرده است، چون به جای طاعت عصیان نهاده است. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۵۷]
تقسیم ظلم به اعتبار مظلوم
به اعتبار مظلوم، ظلم را میتوان به دو قسم تقسیم کرد: ظلم به خود و ظلم به دیگران.
- ظلم به خود: در منطق قرآن کریم هر پندار، رفتار و گفتاری که با حرکت کمالی انسان در تعارض باشد ظلم به تفس (خویشتن) نامیده میشود؛ بنابراین هرگونه تعدی به حدود الاهی و گذر از مرزهای انسانیت که در شریعت گناه، معصیت و خطا نامیده میشود، مصداق ظلم به خویش است. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۵۸] با این توضیح، ظلم به خویش عبارت است از غفلت از تربیت و تزکیه نفس انسانی، رهاگذاشتن خود در پیگیری خواستهای شهوی و شیطانی، اتلاف سرمایههای حیات، عدم بهرهبرداری صحیح از سرمایه عمر و غفلت از شکوفاسازی استعدادها. بنابراین هر ظلمی یا فقط به خود انسان متوجه است مثل اقسام ظلم درونی و برخی از انواع گناهان که بین انسان و خداست یا پیش از آنکه متوجه دیگری باشد، خود ظالم را هدف میگیرد. ظالم حتی در آنجا که به دیگران ستم میکند، در حقیقت به خود ستم کرده است. برای نمونه، قرآن کریم وقتی به مردان دستور میدهد که زنان را پس از عده طلاق آزار ندهند و به حقوق ایشان تعدی نکنند، میفرماید: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۵۹]. به همین دلیل میتوان گفت ظلم به خویشتن هرچند در ظاهر یک قسم از اقسام ستم است، همه ظلمها را شامل میشود و هم از این روست که قرآن کریم در آیات فراوانی به آن پرداخته و مصداقهای زیادی برای آن نام برده است[۶۰]. و باز به همین دلیل است که مأموریت انبیا در وهله اول مبارزه با ظلم به خویشتن است؛ چون اگر انسان از ستم به خود نپرهیزد از ستم به دیگران هم پروا نمیکند. قرآن کریم میفرماید: ﴿يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۶۱]. مبارزه با شرک، کفر، نفاق و همه گناهان، مبارزه با ظلم به خویش است.
- ظلم به دیگران: ظلم به دیگران دارای دو قسم است: ظلم به خدا؛ و ظلم به بندگان خدا.
- ظلم به خدا: ظلم به خدا عبارت است از کوتاهی در انجام وظایف بندگی و ادای حقوق پروردگاری؛ بنابراین میتوان گفت هر ظلمی که اتفاق میافتد ظلم به خداست چون حقوق مولویت او تضییع شده و بندهاش به جای بندگی، گردن فرازی کرده است؛ البته نباید باور داشت که حضرت پروردگار نیز همانند بندگان از این ستمها تأثیری میپذیرد و بنده سرکش ظالم با گردنکشی و تمرّد زیانی به آن ذات اقدس میرساند، که او بینیاز از همگان است. گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد[۶۲] بزرگترین ظلم نسبت به ساحت اقدس الاهی، شرک آوردن و کفر ورزیدن است. کسی که خداوند متعال را انکار میکند (کافر)، بر خدا ستم کرده است که نور وجود او را که همه کائنات از آن روشن شده و در پرتو او خودنمایی میکنند، نادیده گرفته است و بر خویشتن ستم کرده است که خود را از بهرههای ایمان و پرستش محروم کرده است. آنکه چیزی را شریک خدا میکند (مشرک)، بر خدا ستم کرده که موجود نیازمند محدودی را در ردیف او نشانده است و بر خود ستم کرده است که گوهر انسانی خویش را تا حد پرستش در مقابل موجودی چون خود یا پستتر از خود فرود آورده است. کافر و مشرک هر دو بر جامعه انسانی ستم میکنند که با آرا و مذاهب گونهگون و بیاصالت، تفرقه و تشتت به بار میآورند. قرآن کریم شرک را ظلمی بزرگ و مشرک را ظالمترین ستمکاران شمرده است و میفرماید: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۶۳] و میفرماید: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾[۶۴]. سؤالی که در این آیه کریمه مطرح شده (چه کسی ستمکارتر است؟) از نوع استفهام تقریری است که به طور مؤکد بر ثبوت نسبت خود دلالت میکند؛ بنابراین معنی حقیقی آیه این است که اینگونه افراد ستمکارترین انسانها هستند.
- ظلم به بندگان خدا: ستم بر بندگان خدا عبارت است از تعدی به حدود و حقوق انسانها. هرکس دارای حقی است که محروم کردن او از آن حق، ستم به اوست؛ بنابراین، تعدّی به مال، جان و آبروی دیگران، ستم است. خودداری از پرداخت حقوق مالی مثل دینی که از کسی گرفتهای، پرداخت زکات که حق فقراست، پرداخت خمس که حق سادات است، عدم رسیدگی به ضعیفان، یتیمان و درماندگان جامعه، کوتاهی از آموزش و تربیت کسانی که انسان مسئولیت آنها را بر عهده دارد، همگی ظلم به انسانهاست. ظلم به دیگران هم در مقیاس فردی ممکن است هم در مقیاس اجتماعی، یکی از مصداقهای بارز ظلم اجتماعی که قرآن کریم به صراحت از آن نام برده، آواره کردن بندگان خدا از شهر و دیار خویش است. قرآن کریم به چنین کسانی اجازه داده است از خود دفاع کنند و به ایشان وعده نصرت و یاری داده است[۶۵].
تقسیم ظلم به اعتبار اثر
آثاری که از ستم به جا میماند، با توجه به نوع و میزان ستم متفاوت است. تفاوت آثار ستم از زوایای مختلف قابل بررسی است. یکی از این زوایا که در روایات به آن توجه شده، موضع خداوند متعال در برابر ستمگر است. بدون شک انسان ستمکار با ستم کردن، دشمنی خدا را بر میانگیزد و خود را در مقابل پروردگارش قرار میدهد، ولی خداوند متعال در مقام کیفردهی با همه ستمکاران یک شیوه ندارد؛ چون ستمکار گاهی حق خدا و خویش را تضییع میکند و گاهی حق دیگران را. امام باقر(ع) با توجه به این تفاوت میفرماید: «الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ ظُلْمٌ يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَدَعُهُ اللَّهُ»؛
- شرک، ظلمی است که بخشیده نمیشود امام باقر(ع) در ادامه سخن پیشین میفرماید: «فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ»؛ ظلمی که خدا آن را نمیبخشد شرک است. قرآن کریم در دو آیه جداگانه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۶۶]. بنابراین اگر مشرک بدون توبه از دنیا برود، قابل بخشش نیست[۶۷].
- امام باقر(ع) در ادامه سخن سابق میفرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ»؛ ظلمی که خدا آن را میبخشد ظلمی است که انسان در رابطه با خدا (انجام طاعات و ترک گناهان) به خویش روا میدارد. بنابراین، گناهانی که با حقوق مردمان در ارتباط نباشند امید بخشش بیشتری دارند؛ چون این دسته گناهان با اعمال نیک جبران میشوند. قرآن کریم میفرماید:﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ﴾[۶۸]. علاوه بر این فرمود: ﴿وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۶۹].
- ظلمی که رها نمیشود: ستمی که انسان در حق دیگران روا میدارد، برای مظلوم حقی ایجاد میکند که خداوند متعال به اقتضای حکمت و رحمت، بدون رضایت صاحب حق از آن نمیگذرد و توبه ظالم را نمیپذیرد. امام باقر(ع) در ادامه سخن سابق میفرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَدَعُهُ فَالْمُدَايَنَةُ بَيْنَ الْعِبَادِ»[۷۰]؛ ظلمی که خداوند از آن دست برنمیدارد ظلمی است که در قضاوت بین مردم ثابت میشود. نکته جالب در این سخن شریف اینکه در این قسم از ظلم که به حقوق انسانها مربوط میشود سلباً و ایجاباً سخن از مغفرت و بخشش نیست؛ گویی خداوند متعال بخشیدن و نبخشیدن حقوق دیگران را خارج از شئون خود شمرده و در مقام حاکم، شأن خود را پیگیری آن میداند و لذا امام باقر(ع) به جای "نمیبخشد"، میفرماید خداوند اینگونه ظلم را رها نمیکند.
- امام علی(ع) در تبیین میدان معنایی ظلم، آن را بر سه گونه میداند: بدان ظلم بر سه گونه است: ستمی که بخشوده نشود؛ و ستمی که به این زودی رهایش نکنند؛ و سه دیگر، ستمی که آن را ببخشایند و دیگر به حساب نیاورند. اما ظلمی که بخشوده نشود، شرک به خداوند است که فرمود: "خداوند هرگز شرک به آستانش را نبخشد." و اما ظلمی که آمرزیده شود ستم بنده به خویش در پارهای از لغزشهاست. و اما ظلمی که به این زودیها رهایش نکنند، ظلم بندگان به یکدیگر است؛ و "قصاص" در مورد سوم شدید است و از قبیل زخم تیغ و ضرب تازیانه نیست، بلکه اینها در برابر آن بسیار کم و کوچک است[۷۱][۷۲]. امام علی(ع) از شرک به خداوند، بهعنوان گناهی نابخشودنی و بزرگترین ظلم به خویشتن یاد کرده است[۷۳][۷۴]
ظلم غیر قابل بخشش از سوی خدا
- شرک، ظلمی است که بخشیده نمیشود. امام باقر(ع) در ادامه سخن پیشین میفرماید: «فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ»؛ ظلمی که خدا آن را نمیبخشد شرک است. قرآن کریم در دو آیه جداگانه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۷۵]. بنابراین اگر مشرک بدون توبه از دنیا برود، قابل بخشش نیست[۷۶].
ظلم مورد بخشش خداوند
- امام باقر(ع) در ادامه سخن سابق میفرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ»؛ ظلمی که خدا آن را میبخشد ظلمی است که انسان در رابطه با خدا (انجام طاعات و ترک گناهان) به خویش روا میدارد. بنابراین، گناهانی که با حقوق مردمان در ارتباط نباشند امید بخشش بیشتری دارند؛ چون این دسته گناهان با اعمال نیک جبران میشوند. قرآن کریم میفرماید:﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ﴾[۷۷]. علاوه بر این فرمود: ﴿وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۷۸][۷۹]
ظلم مورد بازخواست خدا
ظلم جوارحی
ظلم جوانحی
ظلم آگاهانه
ظلم ناآگاهانه
ظلم در پاداش
ظلم در جنگ
ظلم در قضاوت
ظلم در قیامت
ظلم در کیفر
مراتب ظلم
- ظلم به به سه اعتبار دارای درجات و مراتب است: نخست به اعتبار خود ظلم؛ دیگر به اعتبار ظالم؛ و سوم به اعتبار مظلوم. گفتنی است که مراتب ظلم به اعتبار مظلوم در روایات، واضحتر و مفصلتر مطرح شده است.
مراتب ظلم به اعتبار ظلم
حقوقی را که ستمکاران با اعمال ظالمانه خود ضایع میکنند، دارای ارزشهای متفاوتی هستند، مرزهایی که در اثر ظلم شکسته میشوند، از نظر احترام در یک ردیف نیستند، بنابراین میتوان گفت ظلم به این اعتبار دارای مراتب بیشماری است. پیش از این به آیاتی از قرآن کریم اشاره کردیم که از بزرگی برخی از مظالم سخن میگفتند؛ از جمله: ﴿يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۸۰]. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ﴾[۸۱]. مفاد آیات دیگر نیز این است که بزرگترین مرتبه ظلم از حیث ارزش عمل، شرک به خداست، چون حق مولویت خدا بر بندگان بزرگترین حق است؛ ولی تعداد مراتب آن قابل شمارش نیست، چون ظلم با این نظر به تعداد مراتب حقوق ضایع شده، دارای مراتب است.
مراتب ظلم به اعتبار ظالم
میزان تأثیر انسان در تحقق ظلم متفاوت است؛ گاهی انسان خود ستم میکند، گاهی به ستمکار کمک میکند و گاهی با آنکه میتواند مانع ظلم شود، سکوت میکند. علی(ع) میفرماید: «الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَةٌ»[۸۲]؛ کسی که ستم میکند، کسی که او را در ستم یاری میکند و کسی که به آن ستم راضی است، هر سه در ستم شرکند. به نظر میرسد ترتیبی که حضرت در ذکر این سه گروه مراعات کرده است، به مراتب و درجات آنها در ستمکاری اشعار دارد؛ بنابراین ظلم به اعتبار ظالم دارای سه مرتبه است:
- رضایت به ظلم: پایینترین مرتبه ظلم آن است که انسان خود ستم نمیکند، به ستمکار هم کمک نمیکند، ولی در دل، به ظلمی که روا میشود راضی است. قرآن کریم کسانی را که به ظلم رضایت میدهند ظالم میداند، حتی اگر با مباشران ظلم فاصله زمانی و مکانی فراوانی داشته باشند.
- یاری ستمکاران: دومین مرتبه ظلم به اعتبار ظالم این است که انسان علاوه بر رضایت قلبی در عمل به ستمکار یاری برساند، یاری ستمکاران، عنوانی است که در روایات معصومین نهی و نکوهش شده است. رسول خدا(ص) میفرماید: «مَنْ... أَعَانَ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْإِسْلَامِ»[۸۳]؛ کسی که... ظالمی را در ظلمش یاری میکنند، با آنکه میداند او ستمگر است، از اسلام خارج میشود و میفرماید: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً سَلَّطَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ»[۸۴]؛ کسی که ظالمی را یاری کند، خدا همان ظالم را بر او مسلط میکند. و میفرماید: «من اعان ظالما علی ظلمة جاء یوم القیامة و علی جبهته مکتوب آیس من رحمة الله»[۸۵]؛ کسی که ظالمی را در ظلمش یاری کند روز قیامت در حالی میآید که بر پیشانیاش نوشته شده: ناامید از رحمت خدا. و میفرماید: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ لَهُمْ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةً احْشُرُوهُ مَعَهُمْ»[۸۶]؛ روز قیامت یک منادی ندا سر میدهد ستمکاران کجایند، یاران ستمکاران کجایند، آنان که دواتی برایشان لیقه کردند، سر کیسهای را با نخ بستند یا مدادی برایشان تراشیدند همه را با ایشان محشور کنید. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ يُعِينُ عَلَى الْمَظْلُومِ»[۸۷]؛بدترین مردمان کسی است که ظالم را بر ضد مظلوم یاری میکند. امام صادق(ع) میفرماید: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى مَظْلُومٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَلَيْهِ سَاخِطاً حَتَّى يَنْزِعَ مِنْ مَعُونَتِهِ»[۸۸]؛ کسی که ظالمی را بر ضد مظلومی یاری میکند، پیوسته خداوند متعال بر او خشمگین است، تا دست از یاری او بردارد. امام رضا(ع) میفرماید: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ ظَالِماً فَهُوَ عَادِلٌ»[۸۹]؛ کسی که ظالمی را یاری کند ظالم است و کسی که ظالم را کمک نکند عادل است. روایاتی که در این باره رسیده، فراوان است. ما به همین مقدار بسنده میکنیم و یادآور میشویم این همه اصرار بر نهی و نکوهش یاری ستمکاران بهترین نشانه بر زشتی و شناعت ستم است. رذیلهای که یاری در راه آن به این حد زشت و نکوهیده است، خود بسیار زشتتر و ناپسندتر است.
- یاری نکردن به مظلوم: همانطور که کمک به ظالم ستمکاری است، کمک به مظلومان از نشانههای عدالت در وجود انسان است.امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أَحْسَنُ الْعَدْلِ نُصْرَةُ الْمَظْلُومِ»[۹۰]؛ بهترین عدالت، کمک کردن به مظلوم است. دشمنی و مقابله با ظالم و یاری مظلوم یکی از آموزههای اکید دین مقدس اسلام است. امیرالمؤمنین(ع) در سفارش به دو فرزند گرامیاش امام حسن و امام حسین(ع) میفرماید: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[۹۱]؛ دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. یاری مظلوم تکلیفی است واجب که قصور و کوتاهی در انجام آن، جز با توبه و انابه به درگاه حق تعالی جبران نمیشود. امام سجاد(ع) در ضمن دعایی عرض میکند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ»[۹۲]؛ الهی اگر در حضور من بر کسی ستمی رفته و من یاریاش نکردهام از تو پوزش میخواهم. به همین دلیل ترک این تکلیف موجب عقاب و التزام به آن در خور پاداش است. امام صادق(ع) میفرماید: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَخْذُلُ أَخَاهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۹۳]؛ هر مؤمنی، برادرش را بییاور بگذارد، در حالی که میتواند یاریاش کند، خداوند او را در دنیا و آخرت بییاور میگذارد. یاری مظلوم عبادت مقبولی است که چون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر پاداش فراوان دارد. رسول خدا(ص) میفرماید: «مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِباً»[۹۴]؛ هرکس حق مظلومی را از ظالم بگیرد، در بهشت همصحبت من خواهد بود. و میفرماید: خداوند متعال به داود پیامبر(ص) فرموده است: هرکس مظلومی را یاری کند یا در راه دادخواهی با او قدم بردارد، خداوند در روز قیامت که همه قدمها میلغزد، قدمهایش را استوار میکند[۹۵]. امام صادق(ع) میفرماید:یاری یک مظلوم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجد الحرام بهتر است[۹۶].
- مباشرت ظلم: ظلمی که انسان خود مرتکب آن میشود بالاترین مرتبة ظلم است. از آنجا که در سراسر این نوشتار از این مرتبه ظلم سخن میگوییم، در اینجا از بحث درباره آن صرفنظر میکنیم.
- مراتب ظلم به اعتبار مظلوم: طبق تعابیری که در روایات وارد شده، ظلم به اعتبار مظلوم دارای پنج مرتبه است حقیقت این است که نمیتوان ترتیب واقعی بین برخی از این مراتب را به آسانی پیدا کرد و لذا ما بدون آنکه معتقد باشیم درجات قبح ظلم به این ترتیب است،، آنها را نام میبریم.
- ظلم به مردمان توانا: ظلم به هر عنوانی و در هر نسبتی قبیح و زشت و ناپسند است؛ ولی در صورتی که مظلوم از ظالم قویتر باشد و بتواند از خود دفاع کند ظلم از حداقل زشتی برخوردار است و هم از این رو آن را در رتبه اول قرار دادیم.
- ظلم به مردمان ناتوان: چنانچه انسان به کسی ظلم کند که از او ضعیفتر است، عقل، چنین ظلمی را از مرتبه اول زشتتر میداند. علی(ع) میفرماید: «ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ»[۹۷]؛ ستم کردن به کسی که ضعیف است، زشتترین ظلمهاست. و میفرماید: «لَا تَبْسُطَنَ يَدَكَ عَلَى مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى دَفْعِهَا عَنْهُ»[۹۸]؛ دستت را بر کسی که توان دفع آن را ندارد، بلند نکن.
- ظلم به کسانی که تسلیماند: اگر انسان به کسی ظلم کند که مطیع اوست، چنین ظلمی از مراتب قبلی بدتر است. علی(ع) میفرماید: «ظُلْمُ الْمُسْتَسْلِمِ أَعْظَمُ الْجُرْمِ»[۹۹]؛ ستم به کسی که مطیع و منقاد است بزرگترین جرم است. کسانی که تحت تکفل انسان قرار دارند زیر دست انسان هستند، اگر انسان به اینگونه افراد مثل همسر، فرزند، برادر کوچکتر و کارگر ظلم کند. بزرگترین ظلمها را مرتکب شده است. برخی افراد به ملاحظاتی تسلیم انسان میشوند مثل بزرگتری که به واسطه انصاف تسلیم کوچکتر باشد، مردی که تسلیم زن باشد و مواردی از این دست. تجاوز به حقوق چنین فردی از مواردی که تاکنون گفته شد زشتتر و قبیحتر میباشد. در روایت نیز چنین ظلمی بدترین ظلمها شمرده شده است. «أَجْوَرُ النَّاسِ مَنْ ظَلَمَ مَنْ أَنْصَفَهُ»[۱۰۰]؛ ظالمترین مردم کسی است که ستم کند به کسی که با او انصاف کرده است.
- ستم به گرامیان: مرتبه دیگر ستمکاری، ستم کردن به مردمان گرامی است. کسانی که به خاطر پرهیز و پروا، علم و دانش، سابقه در دین، پیشگامی در جهاد یا انتساب به خاندان رسول خدا(ص) و... در نظر مردم احترامی دارند. امیرالمؤمنین(ع)میفرماید: «مِنْ أَفْحَشِ الظُّلْمِ ظُلْمُ الْكِرَامِ»[۱۰۱]؛ یکی از فاحشترین مصادیق ظلم، ظلم به مردمان محترم است.
- ظلم به مردمان بییاور: بالاترین مرتبه ظلم، ظلم به کسی است که جز خدا یاوری نمیجوید. امام باقر(ع) میفرماید: پدرم به هنگام وفات مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسرم به تو چیزی را وصیت میکنم که پدرم به هنگام وفات به من، و پدرش به هنگام وفات به او وصیت کرد: «يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»[۱۰۲]؛ پسرم بپرهیز از ستم بر کسی در برابر تو یاوری جز خدا نمییابد. امام صادق(ع) میفرماید: «مَا مِنْ مَظْلِمَةٍ أَشَدَّ مِنْ مَظْلِمَةٍ لَايَجِدُ صَاحِبُهَا عَلَيْهَا عَوْناً إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۰۳]؛ شدیدتر از ظلمی که مظلومش در برابر آن جز خدا یاوری نیابد، هیچ ظلمی نیست. رسول خدا(ص) میفرماید: خداوند متعال میفرماید: «اشْتَدَّ غَضَبِي عَلَى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا يَجِدُ نَاصِراً غَيْرِي»[۱۰۴]؛ من سخت غضبناکم از کسی که ستم میکند بر آنکه جز من یاوری نمییابد.
ریشههای ظلم
- عواملی که انسان را به ظلم وامیدارند گاهی از درون نفس برمی خیزند و گاهی تحت تأثیر وسوسههای شیطان به نفس منتقل میشوند. نیروهای درونی ما در صورتی که از خط اعتدال خارج شده، به افراط یا تفریط روند هر کدام ممکن است زمینههای پیدایش ظلم را سبب شوند؛ بنابراین ریشههای ظلم یا نفسانی است یا شیطانی. عوامل نفسانی هم یا عقلانی است، یا شهوانی یا وابسته به قوه غضبیة. ما در این بخش برخی از این ریشهها را نام میبریم.
- ریشههای عقلانی ظلم: هرگونه افراط و تفریط در کار بست قوه عاقله میتواند عامل و منشأی برای ظلم باشد. ما در این گفتار به دو منشأ عقلانی ظلم میپردازیم.
- جهل: یکی از عوامل عقلانی ظلم، جهل و نادانی است. جهل به معنی نا آگاهی، بیشتر محصول کوتاهی، قصور و سستیانسان است. انسان با فطرت الاهی خود خوب و بد را تشخیص میدهد، ولی برای دستیابی به زندگی پاکیزه انسانی باید به شریعت روی آورد و به احکام شریعت عمل کند، پس باید از آموزهها و دیدگاههای شریعت اسلام باخبر باشد و برای کسب این آگاهی تلاش لازم است. در غیر این صورت فطرت الاهی انسان نیز در زیر لایههایی از امیال، تنبلی و کسالت، غفلت و امثال آن توانایی تشخیص را از دست میدهد و انسان تبدیل به کوری میشود که حتی از کوری خود نیز با خبر نیست. کوری که مفهوم چشم را نشناسد، حتی از کوری خود رنج نمیبرد، پس هرگز در صدد کسب موقعیت بهتری نیست. چنین انسانی ممکن است به هر کاری دست بزند و حتی نداند خود آورده است.
- غفلت: دیگر از عوامل ظلم، غفلت است؛ غفلت و بیتوجهی به اینکه انسان آفریدگاری دارد که برای او تکلیفی مقرر کرده و بر کارهایش ناظر است؛ غفلت از اینکه انسان قیامتی دارد که جز با تلاش و کوشش نمیتواند در آنجا خوشبخت و سعادتمند باشد؛ غفلت از اینکه زندگی دنیا سخت ناپایدار است و انسان چون مسافری به سرعت از آن عبور میکند؛ غفلت از اینکه انسان دشمنی سرسخت به نام شیطان دارد که بسیار موذی و خطرناک است و از هر فرصتی برای پورش به جان او بهره میگیرد و هر لحظه ممکن است تمام سرمایههای معنوی انسان را به یغما برد؛ و غفلت از هر چیزی که به نوعی با سعادت و شقاوت انسان رابطه دارد. غفلت در هر بابی میتواند نوعی ظلم و ستم را به بار آورد و انسان را وارد زمره ستمکاران کند. از منظر قرآن کریم، غفلت نه تنها سرچشمه ظلم، بلکه منشأ بسیاری از گرفتاریهای معنوی انسان و در نهایت باعث شقاوت و بدعاقبتی میشود. میفرماید: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۱۰۵]. مهمترین کارکرد غفلت این است که انسان تأثیر کارهای خود را ارزیابی نمیکند و گذشتن فرصتها را متوجه نمیشود. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ﴾[۱۰۶]...
- ریشههای ظلم در حوزه غضب: قوه غضبیه نیز در حالت افراط و تفریط موجب انواعی از ظلم میشود. ما به دو نمونه از زمینهسازیهای قوه غضبیه برای ظلم میپردازیم.
- خشم: افراط در اعمال غضب که در فارسی از آن به خشم تعبیر میشود، در صورتی که مهار نشود موجب ستم به دیگران میشود. انسان خشمگین به هیچ اصلی پایبند نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لَا أَدَبَ مَعَ غَضَبٍ»[۱۰۷]؛ با غضب هیچ ادبی باقی نمیماند. به همین دلیل انسان در حال خشم میتواند حتی مرتکب قتل نفس بشود. تجاوز به حقوق دیگران با دست و زبان یکی از پیامدهای رایج خشم است. به همین دلیل امیرالمؤمنین(ع) در توصیف شیعیان اهلبیت(ع) دارد که عبارت دیگری از مؤمن حقیقی است، میفرماید: «الَّذِينَ إِذَا غَضِبُوا لَمْ يَظْلِمُوا»[۱۰۸]؛ آنان که چون غضب کنند ستم نمیکنند.
- عداوت و کینهجویی: یکی از مناشی مهم ظلم به دیگران عداوت و کینهجویی است. عداوت بر دو قسم است: قسم اول را حقد و کینه مینامند و آن عبارت است از پنهان کردن عداوت در دل. کینه ثمرة غضب است وقتی که انسان بر کسی غضب کند و نتواند غضب خود را اعمال کند و از او انتقام بگیرد، ناچار غضب خویش را فرو میبرد و کینه به وجود میآید و قسم دوم را عداوت مینامند. عداوت ثمره قسم اول است وقتی که کینه قوت مییابد و خزانه دل از مخفی کردن آن ناتوان میشود. انسان نمیتواند آن را پنهان کند در این صورت است که شخص دشمنی خود را اظهار میدارد و با اعمال خود آن را بروز میدهد. عداوت و کینهتوزی علاوه بر اینکه خود از صفات مهلکه و اخلاق رذیلهاند، منشأ صفات پلیدی چون دروغ، بهتان، غیبت، شماتت، آزار و اذیت دیگران، استهزا و حتی قتل نفس نیز میشوند و این صفت خود به تنهایی برای انسان رنجآور میباشد و انسان را از مهربانی و فروتنی و همنشینی با غیر و حتی از انجام وظایف و مسئولیتهایی که بر عهده دارد، منع میکند و انسان را از رسیدن به درجات عالیه معنوی و قرب الهی باز میدارد؛ از این رو، اخبار و احادیث بسیاری در خصوص مذمّت عداوت و دشمنی وارد شده است. حضرت پیامبر اکرم(ص) میفرماید: هروقت جبرئیل نزد من میآمد، میگفت: ای محمد از عداوت و دشمنی با مردم بپرهیز[۱۰۹]. و میفرماید: جبرئیل درباره هیچ چیز به اندازه پرهیز از دشتنی به من سفارش نکرد[۱۱۰].
- ریشههای شهوانی ظلم: هنگامی که امیال نفسانی مهار خود را از دست نیروی عاقله رها کرده و سرکشی و طغیان آغاز میکنند، انسان به رغم آگاهی و توجه به ارزش منفی صفات و رفتارهای ناپسند به آنها تن میدهد و خود را به هر رذیلهای میآلاید؛ چراکه نفس در چنین شرایطی در سلطه کامل شهوت قرار میگیرد، بنابراین، برای مبارزه ریشهای با ظلم در این حوزه باید عوامل و راههای طغیان شهوت را بشناسیم و هرگونه راه سرکشی را بر آن ببندیم. ...
- ریشههای شیطانی ظلم: یکی دیگر از عوامل ظلم وسوسههای شیطانی است. به تصریح قرآن کریم شیطان دشمن آشکار انسان است[۱۱۱]، که سوگند یاد کرده است راه راست را بر انسان بسته و از تمام جهات بر او یورش برد تا گمراهش کند[۱۱۲]. شیطان هر چند بسیار موذی و وسوسهگر، ولی دشمنی ضعیف است[۱۱۳] که اگر انسان به وسوسههای او دل نسپارد و به دنبال او راه نیفتد، او هیچ سلطهای بر آدمی ندارد[۱۱۴]، ولی از آنجا که راه و رسم تحریک و وسوسه را میداند امیال نفسانی انسان را تحریک میکند و مطابق با آنها واهمه بشر را به کار میگیرد و از آن پس خود انسان است که بر وفق مراد او عمل میکند[۱۱۵].
شیوههای ظلم
بدترین ظلمها و ظالمها
راهکارها و ابزارهای ظلم
اصرار بر ظلم
موانع ظلم
اجتناب از ظلم
پیشگیری و درمان پدیده ظلم
- امام(ع) راههایی را فراروی انسانها قرار میدهد که با تقویت و بهکارگیری آنها، انسانها از ستمگری بازمیاستند. از جمله: تقویت ایمان به خدا و روز رستاخیز[۱۱۶]؛ به یاد آوردن قدرت خداوند در برابر قدرتنماییهای انسانها در عرصههای مختلف اجتماع و یادکرد قدرت لایزال الهی در کیفر و مجازات خطاکاران[۱۱۷]؛ توجه به پاداش رفتار عادلانه نزد پروردگار و اینکه پاداش عدالت چندان بزرگ است که بهانهای برای ظلم و تباهی باقی نمیگذارد[۱۱۸]؛ شناخت حق و یاری و عمل به آن، چنانکه فرمود: خدای رحمت کند کسی را که حق را بشناسد و آن را یاری کند یا ظلم و تجاوزی را ببیند و با آن بستیزد و همواره اهل حق را یاور و طرفدار باشد[۱۱۹][۱۲۰].
- از نگاه آن حضرت، انسان باید همواره خود را ملاک و معیار سنجش قرار دهد: فرزندم، در روابط اجتماعی و حقوقی متقابل، "خویشتن خویش" را معیار سنجش قرار ده و با دیگران چنان باش که انتظار داری با تو باشند. پس آنچه را برای دیگران میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود ناپسند میبینی برای آنان نیز مپسند و همان گونه که ظلم را به خود روا نمیداری، هرگز دست ستم [بر دیگری] مگشا[۱۲۱][۱۲۲].
استعاذه از ظلم
استغفار از ظلم
توبه از ظلم
رفع ظلم
دفاع از مظلوم
اقرار به ظلم
تنزیه از ظلم
حکم ظلم
صبر بر ظلم
ظلمپذیری و ظلمناپذیری
مبارزه با ظلم (ظلمستیزی)
راهکارهای مواجهه با ظلم
نجات از ظلم
سرانجام ظلم
- امام(ع) برای آگاهی مردم و دور کردن آنها از انجام رذیلت ظلم به برخی از آثار ظلم در زندگی و عاقبت آن اشاره کردهاند. از جمله: یادکرد روزگار سختی که بر ظالم فرو خواهد آمد[۱۲۳]؛ کیفرداد خداوند بر ستمگران[۱۲۴]؛ ظلم بهمثابه نافرمانی خداوند، گناه فرد است و ظالم مستحق کیفر خواهد شد[۱۲۵]؛ تباهی آخرت[۱۲۶]؛ ظلم بهمثابه دشمنی با خداوند که باعث استحقاق کیفر الهی میشود[۱۲۷]؛ بدبختی در آخرت[۱۲۸]؛ ستم عامل تباهی و سرافکندگی فرد میشود[۱۲۹]؛ ستم عامل رنج و گرفتاری و از بین برنده نعمت و آسایش فرد خواهد شد[۱۳۰]؛ ظالم، خود نیز اسیر ستم میشود[۱۳۱]؛ کار ستمگر آشفته میشود[۱۳۲]. از اینرو امام علی(ع) در آخرین وصیتهای حیات خود و در بستر شهادت، ضمن سفارشهایی خطاب به فرزندانش میفرماید: شما را به تقوای الهی وصیت کنم و آنکه... دشمن ظالم و یار مظلوم باشید[۱۳۳][۱۳۴].
آثار و پیامدهای ظلم (عواقب و خطرات ظلم)
- ظلم بر زندگی دنیوی و اخروی انسان تأثیرگذار است. کسی که ستم میکند، هم در دنیا به عواقب آن گرفتار میشود، هم در آخرت. قرآن کریم به صراحت پارهای از گرفتاریهای مادی و معنوی جوامع انسانی را به ظلم و رفتارهای ظالمانه مستند میکند؛ از جمله درباره یهودیان میفرماید: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا * وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۱۳۵]. این آیه کریمه خود ظلم و سه رفتار ظالمانه یعنی بستن راه هدایت به روی انسانها، رباخواری و غصب و تصرف ناحق در اموال مردم را به عنوان منشأ صدور احکام سخت برای قوم یهود معرفی کرده است. رسیدگی به همه آثار ظلم، خود محتاج تألیف مستقلی است؛ ولی ما تلاش میکنیم مهمترین آنها را از زبان روایات نام ببریم.
- آثار دنیوی ظلم: پیش از طرح آثار دنیوی ظلم، توجه به چند نکته مفید است:
- با آنکه میدانیم سنت خداوند متعال در مجازات گناهکاران، این نیست که هم در دنیا عذاب کند و هم در آخرت، ظالم را در هر دو سرا عذاب میکند. رسول خدا(ص) میفرماید: «ما من ذنب أجدر أن يعجّل اللَّه تعالى لصاحبه العقوبة في الدّنيا مع ما يدّخر له في الآخرة مثل البغی و قطيعة الرّحم»[۱۳۶]؛ هیچ گناهی از ظلم و قطع رحم، سزاوارتر نیست که خداوند متعال علاوه بر عذاب اخروی در مجازات صاحبش در دنیا شتاب کند.
- در بین همه گناهان ظلم دارای سریعترین عقویت است. امیرالمؤمنین(ع) با بیانهای مختلف از سرعت و شتاب بازخوردهای ظلم در دنیا خبر داده است؛ از جمله میفرماید: «الْبَغْيُ أَعْجَلُ شَيْءٍ عُقُوبَةً»[۱۳۷]؛ عقوبت ظلم با شتابترین چیزهاست. و میفرماید: «مَنْ بَغَى عُجِّلَتْ هَلَكَتُهُ»[۱۳۸]؛ هرکس ستم کند هلاکش به شتاب میآید. و میفرماید: «إِنَّ أَعْجَلَ الْعُقُوبَةِ عُقُوبَةُ الْبَغْيِ»[۱۳۹]؛ با شتابترین عقوبت، عقوبت ظلم است. و میفرماید: «أَعْجَلُ شَيْءٍ صَرْعَةُ الْبَغْيِ»[۱۴۰]؛ ظلم سریعتر از هر چیز انسان را به زمین میزند. و میفرماید: «إِيَّاكَ وَ الْبَغْيَ فَإِنَّهُ يُعَجِّلُ الصَّرْعَةَ»[۱۴۱]؛ از ظلم بپرهیز؛ زیرا ظلم به سرعت انسان را به زمین میزند. و میفرماید: «إِيَّاكَ وَ الْبَغْيَ فَإِنَ الْبَاغِيَ يُعَجَّلُ لَهُ النَّقِمَةُ»[۱۴۲]؛ از ظلم بپرهیز؛ زیرا خداوند به سرعت از ظالم انتقام میگیرد. بنابراین، حتی در مواردی که خداوند متعال به ظالمان مهلت میدهد، آن مهلت نیز در حقیقت عذاب است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «ظُلَامَةُ الْمَظْلُومِينَ يُمْهِلُهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ لَا يُهْمِلُهَا»[۱۴۳]؛ خدا، گرفتن حق مظلومان را به تأخیر میاندازد، ولی رها نمیکند.
- آثار دنیوی ظلم خود دو گونهاند: برخی از آنها تنها زندگی دنیوی را تحت تأثیر قرار میدهند و برخی دیگر علاوه بر اینکه زندگی دنیا را قرین ناکامی و نامرادی میکنند، مقدمه عذاب اخروی هم هستند. اکنون برخی از آثار دنیوی ظلم را نام میبریم.
- دگرگونی احوال: یکی از آثار ظلم که پیشوایان معصوم، به خصوص امیرالمؤمنین(ع) بر آن تأکید فراوان کردهاند، دگرگونی حال ستمپیشگان است، به این معنی که ظلم موجب میشود نعمتهایی را که خداوند متعال بر آنها ارزانی کرده از دست داده، به نقمت و عذاب گرفتار شوند. استفاده از واژه نقست در احادیث این باب، به این حقیقت اشاره دارد که این دگرگونی، انتقام الاهی است که گریبان ظالم راگرفته است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لِلظَّالِمِ انْتِقَامٌ»[۱۴۴]؛ ظالم انتقامی دارد. دیگر آنکه تکرار و تأکید معصومان بر این نکته نشان میدهد تأثیر ظلم بر دگرگونی حال ظالم، بسیار فاحش و سریع است.امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الْبَغْيُ يَسْلُبُ النِّعْمَةَ»[۱۴۵]؛ ظلم نعمت را میگیرد. و میفرماید: «الظُّلْمُ يَطْرُدُ النِّعَمَ»[۱۴۶]؛ ظلم نعمتها را دور میکند. و میفرماید: «بِالظُّلْمِ تَزُولُ النِّعَمُ»[۱۴۷]؛ با ظلم نعمتها زدوده میشوند. و میفرماید: «دَوَامُ الظُّلْمِ يَسْلُبُ النِّعَمَ وَ يَجْلِبُ النِّقَمَ»[۱۴۸]؛ ادامه یافتن ظلم، نعمتها را میگیرد و عذاب الاهی را میآورد. و میفرماید: «كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ سَلَبَهَا ظُلْمٌ»[۱۴۹]؛ چه بسیار نعمتهایی که ظلم آنها را گرفته است و میفرماید: «كَفَى بِالظُّلْمِ طَارِداً لِلنِّعْمَةِ وَ جَالِباً لِلنَّقِمَةِ»[۱۵۰]؛ برای دور کردن نعمت و آوردن عذاب الاهی، ظلم کافی است. و میفرماید: «لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى زَوَالِ نِعْمَةٍ وَ تَعْجِيلِ نَقِمَةٍ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ»[۱۵۱]؛ هیچ چیز به اندازه ظلم به زدودن نعمت و شتاب عذاب الاهی نمیانجامد. و میفرماید: «اتَّقُوا الْبَغْيَ فَإِنَّهُ يَجْلِبُ النِّقَمَ وَ يَسْلُبُ النِّعَمَ وَ يُوجِبُ الْغِيَرَ»[۱۵۲]؛ از ظلم بپرهیزید، زیرا ظلم عذاب الاهی را جلب و نعمت را سلب میکند و موجب دگرگونی میشود. و میفرماید: «مَا أَقْرَبَ النَّقِمَةَ مِنَ الظَّلُومَ»[۱۵۳]؛ عذاب انتقام چقدر به ستمپیشه نزدیک است! علاوه بر این بیانهای روشن که ما بخشی از آنها را آوردیم، در احادیث، به نمونهها و مصداقهای دیگری هم اشاره شده است؛ از جمله [[امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «الظُّلْمُ يُدَمِّرُ الدِّيَارَ»[۱۵۴]؛ ظلم شهرها را ویران میکند. و میفرماید: «إِيَّاكَ وَ الظُّلْمَ فَمَنْ ظَلَمَ كَرُهَتْ أَيَّامُهُ»[۱۵۵]؛ از ظلم بپرهیز که هرکس ظلم کند، روزگارش ناخوشایند میشود. و میفرماید: «من ظلم فسد امره»[۱۵۶]؛ هرکس ظلم کند کارهایش فاسد میشود.
- کوتاهی عمر: یکی از آثار ظلم در دنیا، کوتاه شدن عمر است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ قَصَمَ عُمُرَهُ»[۱۵۷]؛ کسی که ستم کند، شیشه عمرش شکسته میشود. و میفرماید: «مَنْ جَارَ قَصُرَ عُمُرُهُ»[۱۵۸]؛ کسی که جور و ستم کند عمرش کوتاه میشود. و میفرماید: «الْبَغْيُ يَصْرَعُ الرِّجَالَ وَ يُدْنِي الْآجَالَ»[۱۵۹]؛ ظلم مردها را میافکند و اجلها را نزدیک میکند.
- مرگ بد: از روایات این باب استفاده میشود که ظالم نه تنها عمرش کوتاه میشود، بلکه مرگش نیز به صورت کیفر و مجازات تحقق پیدا میکند، چنانکه به عنوان زمین خوردن و هلاکت از آن یاد میشود. این سخن به این معنی است که مرگ ظالم مقدمه گرفتاری به عذاب اخروی است که در آینده از آن یاد خواهیم کرد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الظُّلْمُ يُرْدِي صَاحِبَهُ»[۱۶۰]؛ ظلم صاحب خود را بر زمین هلاکت میکوبد. و میفرماید: «الظُّلْمُ فِي الدُّنْيَا بَوَارٌ»[۱۶۱]؛ ظلم در دنیا موجب هلاکت است. و میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ أَوْبَقَهُ ظُلْمُهُ»[۱۶۲]؛ هرکس ستم کند، ستمش او را هلاک میکند. و میفرماید:«رَاكِبُ الظُّلْمِ يُدْرِكُهُ الْبَوَارُ»[۱۶۳]؛ آن کس که مرتکب ظلم شود هلاک او را میگیرد. و میفرماید: «رَاكِبُ الظُّلْمِ يَكْبُو بِهِ مَرَاكِبُهُ»[۱۶۴]؛ مرکب ظلم سوار خود را به زمین میزند. و میفرماید: {{متن حدیث|ظُلْمُ الْمَرْءِ يُوبِقُهُ وَ يَصْرَعُهُ}[۱۶۵]؛ ستم، انسان را هلاک میکند و بر زمین میزند. استفاده از واژههایی مثل ارداء، بوار، ایباق، صرعة و... که همگی بر هلاکت، ذلت، افتادگی و زمینخوردگی دلالت دارند حاکی از آن است که مرگ ظالم همراه با نکبت، ذلت و خواری خواهد بود.
- فراوانی دشمنان: امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «من کثرت تعدیه کثرت اعادیه»[۱۶۶]؛ هرکس زیاد تجاوز کند دشمنانش زیاد میشود. و میفرماید: «الْمُتَعَدِّي كَثِيرُ الْأَضْدَادِ وَ الْأَعْدَاءِ»[۱۶۷]؛ متجاوز دشمنان فراوان دارد. و میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ رَعِيَّتَهُ نَصَرَ أَضْدَادَهُ»[۱۶۸]؛ هرکس به زیردستان خود ستم کند به دشمنان خود کمک کرده است. به همین دلیل است که ظالم در حقیقت به خود بد میکند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: {{متن حدیث|من سل سیف الظلم عمد فی رأسه}[۱۶۹]؛ هرکس شمشیر ظلم برکشد بر خودش فرود میآید. و به همین دلیل است که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَنْ أَشْفَقَ عَلَى نَفْسِهِ لَمْ يَظْلِمْ غَيْرَهُ»[۱۷۰]؛ هرکس برای خود دل میسوزاند به دیگران ستم نمیکند.
- بریدن پیوندها: با آنکه بعضی، وجود پیوند و رابطه را فرصتی برای بیاعتنایی و تضییع حقوق میدانند و فکر میکنند لازم نیست نسبت به ادای حقوق دوستان و نزدیکان خود پایبند باشیم، از آثار ظلم بریدن پیوند است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لَا تُضِيعَنَ حَقَّ أَخِيكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ»[۱۷۱]؛ با تکیه بر رابطه برادری حق برادرت را ضایع نکن چون کسی که تو حقش را ضایع میکنی برادر تو نیست. از این کلام شریف استفاده میشود پیوندها در سایه عدالت محکم میشوند و با ستم بریده. به همین دلیل است که امام صادق(ع) میفرماید: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ»[۱۷۲]؛ هیچ عبادتی برتر از ادای حق مؤمن نیست.
- زوال قدرت و سقوط حکومت: از ویژگیهای ظلم این است که قدرت و سلطه و حکومت را از انسان میگیرد که گفتهاند: «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»[۱۷۳]؛ حکومت با کفر باقی میماند، ولی با ظلم باقی نمیماند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «فِي احْتِقَابِ الْمَظَالِمِ زَوَالُ الْقُدْرَةِ»[۱۷۴]؛ کسی که بار مظالم را بر دوش بگیرد قدرتش میرود. و میفرماید: «الْقُدْرَةُ يُزِيلُهَا الْعُدْوَانُ»[۱۷۵]؛ ظلم قدرت را میزداید. و میفرماید: «آفَةُ الِاقْتِدَارِ الْبَغْيُ وَ الْعُتُوُّ»[۱۷۶]؛ آفتِ اقتدار، ظلم و سرکشی است. و میفرماید: «مَنْ سَلَ سَيْفَ الْعُدْوَانِ سُلِبَ عِزَّ السُّلْطَانِ»[۱۷۷]؛ کسی که شمشیر ستم برکشد عزت سلطنت را از او میگیرند.
- گرفتاری فرزندان: یکی از ویژگیهای ظلم این است که آثار آن به خود ظالم اختصاص ندارد، بلکه فرزندان و حتی نسلهایآینده او را گرفتار میکند. امام صادق(ع) میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ مَنْ يَظْلِمُهُ أَوْ عَلى عَقِبِهِ»[۱۷۸]؛ هرکس ستم کند، خداوند متعال کسی را بر او مسلط میکند که بر خودش یا بر دنبالهاش (فرزندان و نسلهای بعد) ستم کند. و میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أُخِذَ بِهَا فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي وُلْدِهِ»[۱۷۹]؛ کسی که ستم کند، خداوند متعال او را کیفر میدهد یا کیفر جانی یا کیفر مالی یا در مورد فرزندانش. این ویژگی، در ظلم به یتیمان بروز بیشتری دارد. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ﴾[۱۸۰]. علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه نوشته است کسی که صالح و نیکوکار باشد خداوند فرزندان او را حفظ میکند و هرکه بر یتیمان ظلم کند، خداوند فرزندانش را به خودش را میگذارد[۱۸۱]. به همین دلیل امیرالمؤمنبن(ع) میفرماید: «من ظلم یتیما حق اولاده»[۱۸۲]؛ کسی که به یتیمی ستم کند در حق فرزندانش پدری نکرده است.
- نابودی روح: یکی از آثار ظلم این است که روح آدمی را در دنیا نابود کرده او را به صف حیوانات و بلکه پستتر از آن میبرد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «إِنَّ السِّبَاعَ هَمُّهَا الْعُدْوَانُ عَلَى غَيْرِهَا»[۱۸۳]؛ درندهها همتشان تجاوز به دیگران است. کسی که ستم میکند یعنی مرز حقوق همنوعان خود را میشکند، از نظر معنوی و ارزش وجودی با حیوانات درنده تفاوتی ندارد، جز اینکه حیوانات بدون عقل و تحت حکومت غریزه تجاوز میکنند و انسان، با وجود عقل دست به تجاوز میزند. میدانیم که عقل، پیامبر باطنی است و انسان را از بدیها باز میدارد؛ بنابراین، کسی که دست به ستم میگشاید باید به تدریج، این رسول باطنی را از موضع ارشاد و خیرخواهی به زیر آورد و با نفس و غریزه حیوانی خود همراه کند. به همین دلیل، ظلم روح انسانی را به تدریج نابود میکند. رسول اکرم(ص) میفرماید: «إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّهُ يُخَرِّبُ قُلُوبَكُمْ»[۱۸۴]؛ از ظلم بپرهیزید، زیرا ظلم قلوب شما را تخریب میکند. قلب، در این سخن شریف عبارت دیگری از عقل یا روح الاهی انسان است؛ به همین دلیل، دعای ظالم مستجاب نمیشود[۱۸۵]؛ چرا که راه ارتباطی انسان به ملأ اعلی روح الاهی اوست و ظالم با ظلم آن را تباه کرده است.
- انتقام مظلوم: بدون شک ظلم بدون پاسخ نمیماند و ظالم کیفر اعمال خویش را میچشد؛ ولی از برخی روایات استفاده میشود که این کیفر را از دست مظلوم خواهد گرفت. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ»[۱۸۶]؛ روزی که مظلوم بر ظالم مسلط شود سختتر است از روزی که ظالم بر مظلوم مسلط است. این اشاره ممکن است به انتقام دنیوی یا اخروی باشد؛ چراکه در بعضی از روایات روز انتقام، روز عدل نامیده شده است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ»[۱۸۷]؛ روز عدالت بر ظالم سختتر است از روز ستم بر مظلوم.
- آثار اخروی ظلم: ظلم از زمانی که رخ میدهد، غضب خداوند متعال را به همراه دارد؛ به همین دلیل میتوان گفت تبعاتی هم که در دنیا گریبان ظالم را میگیرد رنگ و بوی عذاب اخروی دارد، ولی تمام آنچه در دنیا بر ظالم میگذرد، حتی در مقایسه با یکی از پیامدهای اخروی قابل ذکر نیست، ما برخی از پیامدهای اخروی ظلم را که در روایات آمده نام میبریم.
- تبدیل و انتقال حسنات: یکی از آثار اخروی ظلم این است که حسنات ظالم را به پرونده مظلوم منتقل میکند و در صورتی که کار نیکی در پروندهاش نباشد، کارهای بد مظلوم در پرونده او ثبت میشود، علاوه بر این، خداوند متعال کارهای نیک ظالم را به عنوان کار نیک نمیپذیرد. امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده است: کسی که به ناحق مال مسلمانی را میگیرد خداوند پیوسته از او رویگردان است و کارهای خیر او را نمیپسندد و در پرونده حسناتش ثبت نمیکند تا زمانی که توبه کند و مال را به صاحبش برگرداند[۱۸۸]. این سخن شریف دلالت میکند که حسنات پس از ظلم در حقیقت حسنه نیستند؛ چراکه خداوند متعال عادل است و نمیتوان باور کرد، کار نیک کسی را ندیده بگیرد که خود میفرماید: ﴿أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى﴾[۱۸۹]. پس باید بپذیریم که کار نیک ظالم در حقیقت کار نیک نیست، اگرچه کسوت کار نیک بر آن بپوشند؛ بنابراین ظالم پس از ارتکاب ظلم، بدون توبه به انجام کار نیک موفق نمیشود. کارهای نیکی را هم که پیش از انجام داده به خاطر ظلم از دست میدهد. در روایتی، رسول خدا(ص) به اصحابش فرمود: شما میدانید مفلس کیست؟ گفتند ای رسول خدا(ص) ما به کسی مفلس میگوییم که نه وجه نقدی دارد و نه کالایی. او مفلس نیست، مفلس کسی است که روز قیامت با حسناتی به اندازه کوهها به محشر میآید؛ ولی به یکی ظلم کرده و آبروی دیگری را برده، پس، از حسنات او بر میدارند و به آنها میدهند و اگر با حسناتش تسویه نشود از بدیهای آنها برمیدارند و برعهده او میگذارند و سپس او را در آتش میافکنند[۱۹۰]. همچنین فرمود: هرکس به برادرش ستمی کرده است امروز از او حلالی بگیرد پیش از آنکه از حسناتش بگیرند، آنجا دینار و درهمی نیست، اگر عمل صالحی داشته باشد به اندازه ستمش از او میگیرند؛ وگرنه گناهان مظلوم را بر عهدهاش میگذارند[۱۹۱].
- تاریکی قیامت: یکی دیگر از آثار اخروی ظلم تاریکی قیامت است. رسول خدا(ص) میفرماید: «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّهُ ظُلُمَاتُ يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۱۹۲]؛ از ستم بپرهیزید که ستم ظلمات روز قیامت است. علامه مجلسی در معنی ظلمات که در این حدیث شریف آمده دو احتمال داده است: نخست اینکه منظور از ظلمات تاریکیهای حقیقی باشد، در توضیح این احتمال نوشته است: اعمالی که ما انجام میدهیم موجب پیدایش هیئتهای نفسانی نورانی یا ظلمانی میشوند. این هیئات نفسانی پیوسته با انسان همراهند؛ ولی در قیامت که روز آشکار شدن اسرار است، آشکار میشوند. کسی که ظلم میکند در همین دنیا نیز وجود تاریکی دارد که تاریکیاش آشکار نیست، اما در قیامت این تاریکی آشکار میشود و در حالی که اهل ایمان با نور وجود خویش راه میجویند و پیش میروند، ظالم غرق در تاریکی میشود و دوم اینکه کلمه ظلمات به طور مجازی به معنی شدائد و سختیها به کار رفته باشد، برای اثبات صحت این احتمال به این آیه قرآن استدلال کرده است که میفرماید: ﴿قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾[۱۹۳][۱۹۴]. شیخ طوسی کلمه ظلمات را در این آیه مبارکه به شدائد تفسیر کرده است[۱۹۵].
- عذاب الاهی: ظلم به معنی عام که شامل هرگونه نافرمانی میشود، مستحق کیفر الاهی است. قرآن کریم میفرماید: ﴿ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ﴾[۱۹۶]. و میفرماید: ﴿فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ﴾[۱۹۷]. ولی ظلم به معنی خاص که تجاوز و تعدی به حقوق دیگران است، عذابی سختتر خواهد داشت. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾[۱۹۸]. و میفرماید: ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۹۹]. این آیه کریمه به صراحت به ظالمان وعده عذاب دردناک داده و آیه پیش هم اگرچه به عذاب خاصی اشاره نکرده، چنان به رسایی و روشنی تهدید کرده است که از همه آیاتی که نام آتش و عذاب را به میان آوردهاند، رساتر و تهدیدآمیزتر است. رسول خدا(ص) میفرماید: «سَيَعْلَمُ الظَّالِمُونَ حَظَّ مَنْ نَقَصُوا إِنَّ الظَّالِمَ يَنْتَظِرُ اللَّعْنَ وَ الْعِقَابَ وَ الْمَظْلُومَ يَنْتَظِرُ النَّصْرَ وَ الثَّوَابَ»[۲۰۰]؛ ستمکاران به زودی میدانند که نصیب چه کسی را کم کردهاند؛ چون ظالم منتظر لعنت آن و عذاب است و مظلوم چشم به راه یاری و ثواب. یاری مظلوم که در این حدیث شریف به آن اشاره شده در حقیقت همان عذاب ظالم است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الظُّلْمُ وَخِيمُ الْعَاقِبَةِ»[۲۰۱]؛ ظلم عاقبت وخیمی دارد. و میفرماید: هیهات که ظالم از عذاب دردناک و حمله سترگ خدا نجات یابد[۲۰۲]. رسول خدا(ص) میفرماید: کسی که حق مؤمنی را ندهد، خداوند پانصد سال او را بر روی پا نگه میدارد تا از عرقش رودها جاری شود، آنگاه یک منادی از جانب خدا ندا میدهد. این همان ظالمی است که حق مؤمن را نمیداد و نسبت به او فرمان آتش میدهند[۲۰۳]. در تفسیر امام حسن عسکری در تفسیر آیه کریمه ﴿فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[۲۰۴] بپرهیزید از آتشی که گیرانه آن آدمیان و سنگهاست» آمده است: ای شیعیان ما پروا کنید، مبادا هیزم چنین آتشی باشید. اگر خدا را باور دارید با خودداری از ستم بر مؤمنان از این آتش بپرهیزید. هر مؤمنی بر شیعه هم عقیده خود ستم کند، خدا در آن آتش غل و زنجیرش را سنگین میکند. و جز با شفاعت ما آزادش نمیکند و ما نیز تا برادرش از او راضی نشود نزد خدا شفاعتش نمیکنیم. اگر او ببخشد شفاعت میکنیم، وگرنه ماندنش در آتش طولانی خواهد شد[۲۰۵].
- آثار مشترک بین دنیا و آخرت (دعای مظلوم): در ذیل این عنوان تأثیر دعای مظلوم را بررسی میکنیم که در دنیا و آخرت گریبان ظالم را میگیرد. رسول خدا(ص) میفرماید: «اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ يَسْأَلُ اللَّهَ تعالی حقه و ان الله تعالی لم یمنع ذا حق حقه»[۲۰۶]؛ از دعای مظلوم بپرهیزید، زیرا او از خدای تعالی حقش را میخواهد و خداوند متعال هیچ حقداری را از حقش محروم نمیکند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ يَسْأَلُ اللَّهَ حَقَّهُ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ حَقّاً إِلَّا أَجَابَ»[۲۰۷]؛ از دعای مظلوم بپرهیزید، زیرا او از خدای تعالی حقش را میخواهد و خدا بزرگوارتر از آن است که کسی حقش را بخواهد و پاسخ او را ندهد. رسول خدا(ص) میفرماید: «اتّقوا دعوة المظلوم فانّها تحمل على الغمام و تفتح لها أبواب السماء، یقول الله و عزتی و جلالی لانصرنک و لو بعد حین»[۲۰۸]؛ از دعای مظلوم بپرهیزید، زیرا دعای مظلوم بر مرکب ابر میرود و درهای آسمان به رویش گشوده میشود. خداوند میفرماید: قسم به عزت و جلالم حتماً یاریات میکنم اگرچه مدتی هم بگذرد. و میفرماید: {{متن حدیث|اتّقوا دعوة المظلوم فإنّها تصعد إلى السّماء كأنّها شرارة}[۲۰۹]؛ از دعای مظلوم بترسید، زیرا دعای مظلوم چون شعله آتش به آسمان میرود. و میفرماید: «اتقوا دعوة المظلوم و ان کان کافرا فانه لیس دونه حجاب»[۲۱۰]؛ از دعای مظلوم بترسید حتی اگر کافر باشد، زیرا دعای مظلوم [تا رسیدن به خدا] هیچ مانعی بر سر راه ندارد. و میفرماید: «دعوة المظلوم مستجابة و ان کان من فاجر»[۲۱۱]؛ دعای مظلوم مستجاب است اگر چه از مظلوم فاجر باشد. حضرت علی(ع) میفرماید: «أَنْفَذُ السِّهَامِ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ»[۲۱۲]؛ تیزترین تیرها دعای مظلوم است. یکی از مواعظ خداوند متعال به حضرت عیسی این بود که از دعای مظلوم بر حذر باش چون من با خود عهد کردهام که برای قبولش دری از آسمان به رویش بگشایم و پاسخش دهم اگرچه زمانی هم بگذرد[۲۱۳]. امام صادق(ع) میفرماید: «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ تَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ»[۲۱۴]؛ از ظلم بپرهیزید، زیرا دعای مظلوم به آسمان میرسد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: دعای مظلوم تا عرش خدا هیچ مانعی ندارد[۲۱۵]. و میفرماید: فاصله بین زمین و آسمان به اندازه دعای مظلوم است[۲۱۶].
اثرات ظلم
- تأثیر بر سرنوشت انسانها
- فروپاشی و هلاکت جوامع بشری
- تسلط و چیرگی ظالمان بر جامعه
- رواج بی عدالتی
- از بین رفتن ارزشهای الهی و انسانی حاکم بر جامعه
- ناامنی و عدم آرامش (عدم امنیت در جامعه)
- نارضایتی و عدم لذت از زندگی
- اختلاف و تفرقه
- بدعت و تحریف حقایق دینی
- ذلت و خواری
- دچارشدن به عذابهای دنیوی (عذاب استیصال، گرفتار غم و اندوه شدن)
- زوال نعمت
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
- دانشنامه نهج البلاغه ج۲
- احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج14
پانویس
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ فیومی، مصباح المنیر، ص۳۸۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
- ↑ بغدادی، خزانة الادب، ج۴، ص۱۱۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸؛ جوهری صحاح اللغة، ج۵، ص۱۹۹۷.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۱۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۱۶۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۷.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
- ↑ «هر دو باغستان میوه خویش را میآورد و از آن چیزی کم نمینهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم» سوره کهف، آیه ۳۳.
- ↑ ابنفارس، معجم مقائیس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص94، 95.
- ↑ «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹
- ↑ ﴿وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ ﴾؛ سوره ابراهیم، آیه ۳۴ و ﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا ﴾؛ سوره احزاب، آیه ۷۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۲۹.
- ↑ ﴿ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴾؛ سوره شوری، آیه ۴۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿ وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴾؛سوره مائده، آیه ۴۷
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴾؛ سوره نحل، آیه ۹۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴾؛ سوره لقمان، آیه ۱۳
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴾؛ سوره شعراء،آیه ۲۲۷
- ↑ سوره ابراهیم، آیه۴۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ «شرّ الأمراء من ظلم رعيّته»؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۵
- ↑ «أقطع شيىء ظلم القضاة»؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۳
- ↑ «من ظلم رعيّته نصر أضداده»؛ غررالحکم، 2 / ۶۱۸
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ر.ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایاننامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲-۳۵۳.
- ↑ حبیب الله طاهری، اخلاق اسلامی، ص۲۷۱.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه جعفر، شهیدی، کلمات قصار ۴۳۷، ص۴۴۰.
- ↑ احمد شلبی مینویسد: «دکتر ادموند بورک میگوید: «قانون اسلامی درباره همه یکسان است و فرقی بین شاه تاجدار و مستخدم فقیر نیست و این شیوه اسلامی، برای بشر تازگی دارد». احمد شلبی، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه سید محمود اسداللهی، ص۲۵۲.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۳.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۴.
- ↑ حیاة الامام موسی بن جعفر، ج ۲ ص ۲۶۶، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۱
- ↑ مکاسب شیخ انصاری، باب «حرمة الولایة من قبل الجائر»، «المکاسب المحرّمه» امام خمینی، ج ۲ ص ۱۰۵
- ↑ «آنان شیعه نیستند، بلکه از همانانند!» وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۸. ر. ک: «باب تحریم معونة الظالمین»، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۲۷
- ↑ صحیفۀ سجّادیه، دعای ۴۸
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۷۶.
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۴
- ↑ «إحذر منازل الغفلة و الجفاء و قلّة الأعوان على طاعة اللّه»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵ و ۶۶۲
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۷۴۲
- ↑ «إن عزم على التّوبة سوّفها و أصرّ على الحوبة إن عوفي ظنّ أن قد تاب إن ابتلي ظنّ و ارتاب إن مرض أخلص و أناب إن صحّ نسي و عاد و اجترى على مظالم العباد إن أمن افتتن لاهيا بالعاجلة فنسي الأخرة و غفل عن المعاد»؛ غررالحکم، ۲ / ۸۵۲
- ↑ نک: نهج البلاغه، نامه ۶۰
- ↑ نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
- ↑ «يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱- ۵۳۲.
- ↑ «که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
- ↑ «و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ شریف رضی، نهج البلاغه، تصحیح محمد عبده؛ ۴ / ۲۷؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۲۷۸.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۵، ص۳۹.
- ↑ «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱.
- ↑ «و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ برای نمونه، ﴿مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ «داستان آنچه در زندگی این جهان میبخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم میورزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۷؛ ﴿وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «و کسانی که چون (کار) ناشایستهای میکنند یا به خویش ستم روا میدارند خداوند را به یاد میآورند و از گناهان خود آمرزش میخواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را میآمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کردهاند دانسته پافشاری نمیکنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴؛ ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ «آیا (کافران) جز این چشم دارند که فرشتگان بر آنان درآیند یا فرمان پروردگارت در رسد؟ پیشینیان ایشان هم همینگونه رفتار کردند و خداوند به آنان ستم نورزید بلکه آنان خود به خویش ستم روا میداشتند» سوره نحل، آیه ۳۳؛ ﴿وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ «و هرچه را پیشتر برای تو بازگفتیم بر یهودیان حرام کردیم و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم میورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸.
- ↑ «پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ این شعر که به صورت مثل در زبان همگان میچرخد، برگرفته از یکی از رباعیات بابا افضل کاشانی است که به این صورت در دیوان اشعار او ثبت شده است: ای ذات تو بر کل ممالک شده فرد *** سر بر خط فرمان تو دارد زن و مرد گر جمله کاینات کافر گردند *** بر دامن کبریات ننشیند گرد
- ↑ «که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۳۳۰.
- ↑ «بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص105.
- ↑ «بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ «و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۳۳۰.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ، فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص100-107.
- ↑ «بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص105.
- ↑ «بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ «و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص106.
- ↑ «پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
- ↑ صدوق، خصال، ص۱۰۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۱۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۳۳، این حدیث را از امام صادق(ع) نقل کرده است.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.
- ↑ قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ جلالالدین عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۷۴.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۸۴.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۴.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۸۵، اسلامیه، ۱۱، ص۴۴۶.
- ↑ صدوق، خصال.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۳.
- ↑ شریف رضی، نهجالبلاغه، با شرح محمد عبده، ۳/۷۶.
- ↑ صحیفه سجادیه، تحقیق سید محمدباقر موحد ابطحی، ص۱۸۷؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۳۸۹.
- ↑ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۹؛ حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۶۷.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۵۶؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۹.
- ↑ جلالالدین عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الدر المنثور؛ ج۲، ص۲۵۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۷۲.
- ↑ حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۴۷؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۱۳.
- ↑ شریف رضی، خصائص الائمه، ص۱۱۷؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۷۹؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۷.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۲؛ آمدی، غررالحکم، ص۳۴۴.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳۴.
- ↑ آمدی، غرر الحکم، ص۴۵۵؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۶.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۷۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)؛ ج۱۶، ص۵۱؛ صدوق، امالی، ص۴۰۵.
- ↑ «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
- ↑ «و آن وعده راستین نزدیک شود و ناگاه دیدگان کافران خیره گردد (و بگویند:) وای بر ما که از این (امر) در ناآگاهی به سر میبردیم بلکه ستمکاره بودیم» سوره انبیاء، آیه ۹۷.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۳۷؛ صدوق، خصال، ص۳۹۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۰۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۰۲.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸؛ ﴿وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «و از چارپایان (برخی را بزرگ) باربردار و (برخی دیگر را) کوچک (آفریده است)؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره انعام، آیه ۱۴۲؛ ﴿فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۲؛ ﴿قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵؛ ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰؛ ﴿وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «و مبادا شیطان شما را (از راه راست) باز دارد که او دشمن آشکار شماست» سوره زخرف، آیه ۶۲.
- ↑ ﴿قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ﴾ «گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم * آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾ «مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
- ↑ ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ «و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیشتر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک میپنداشتید انکار کردم، بیگمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص118-123.
- ↑ نک: «لا يؤمن بالمعاد من لم يتحرّج عن ظلم العباد»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵، ۶۶۲ و ۸۵۲
- ↑ «أذكر عند الظّلم عدل اللّه فيك و عند القدرة قدرة اللّه عليك»؛ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
- ↑ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا كُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَ أَنَّ ثَوَابَهُ كَثِيرٌ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِيمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ، لَكَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَا عُذْرَ فِي تَرْكِ طَلَبِهِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱
- ↑ «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٠٥
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.
- ↑ «یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.
- ↑ غررالحکم، ۱ / ۱۴۷
- ↑ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶و ۶۶۲
- ↑ «الظلم عنوان الشقاء في الآخرة»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷ و ۶۲۰
- ↑ «بالظلم تزول النعم و تجلب النقم»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۶۱۳
- ↑ «من ركب محجّة الظّلم كرهت أيّامه»؛ غررالحکم، ۲ / ۶۱۵
- ↑ «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۲.
- ↑ «آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز میداشتند چیزهای پاکیزهای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم * و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن داراییهای مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۶۰-۱۶۱.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۸۳.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۲۲۲ و ۳۲۰؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۶.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۷۴.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۴۸۸.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۳۸۵.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۳۳.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۲۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۳، ص۲۰۹.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۲۱.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۵۴۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۵۸۳.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۸۹.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۶، ص۴۶.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۲۶۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۸۹؛ ج۵، ص۳۵۸.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۵۴.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۹۳ و ۳۴۸.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۹.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۳۸۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۳۱.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۷۶.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۸۵؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۰.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۸۵.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۲۸۰.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۲۷۱.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۱۴۲.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۶۸.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۳۴۳.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۲۳۱.
- ↑ شریف رضی، نهج البلاغه، ۳/۵۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۷۰.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۳۳۱.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۴۰۷.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳، ص۱۱۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۵، ص۳۷۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۲.
- ↑ «و کسانی که برای فرزندان ناتوانی که پس از خود بر جای مینهند بیم دارند (درباره یتیمان دیگران) نیز باید بیم داشته باشند» سوره نساء، آیه ۹.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۳۲.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۷۹؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۹.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ح۱۴۹.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۸۳.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۷۰.
- ↑ شریف رضی، نهجالبلاغه؛ ۴ / ۵۳؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۶.
- ↑ شریف رضی، نهج البلاغه، با شرح محمد عبده، ۴/۸۰.
- ↑ صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۷۳.
- ↑ «که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۰۳؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۳۶.
- ↑ طبرانی، المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۲۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ «بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا میرهاند؟» سوره انعام، آیه ۶۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۳۰.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ص۱۶۱.
- ↑ «سپس به ستمکاران میگویند: عذاب جاودانه را بچشید! آیا جز برای کاری که انجام میدادید کیفر میبینید؟» سوره یونس، آیه ۵۲.
- ↑ «و امروز کسی از شما برای دیگری اختیار سود و زیانی ندارد و ما به ستمکاران میگوییم: عذاب آتشی را که دروغ میشمردید بچشید» سوره سبأ، آیه ۴۲.
- ↑ «و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۹.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۰.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۱؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۱۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۲۹۶.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ تفسیر امام حسن عسکری، ص۲۰۴؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۱.
- ↑ احمد بن عبدالله طبرسی، ذخائر العقبی، ص۹۵.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۸۸.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۴۵.
- ↑ جلالالدین عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۸؛ شعرانی، العهود المحمدیه، ص۷۹۲.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۵۳.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۷، ص۱۳۰.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم، ج۲، ص۳۹۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۱۳۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۳، ص۵۰۹.
- ↑ صدوق، امالی، ص۱۷۱؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۲۶.
- ↑ صدوق، خصال، ص۴۴۱؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۲۹.