نفس زکیه کیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پاسخ جامع مهدویت بالا

نفس زکیه کیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / مقدمات ظهور امام مهدی / نشانه‌های ظهور امام مهدی / قتل نفس زکیه
مدخل اصلیهویت نفس زکیه

یکی از علائم و نشانه‌های حتمی ظهور، قتل نفس زکیه است. نفس زکیه فردی است که قبل از ظهور امام زمان(ع) قیام می‌کند و در کنار کعبه ما بین رکن یمانی و مقام حضرت ابراهیم(ع) مظلومانه کشته می‌شود.

در ذیل، پاسخ جامع اجمالی به اين پرسش و دیدگاه‌های متفرقه برخی از نویسندگان و دانشمندان، در این باره، به طور مفصل‌تری قابل بررسی است.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ جامع اجمالی

* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده می‌شود:
صدر ری‌ش‍ه‍ری‌ طبسی قزوینی هاشمی شهیدی اسماعیلی زهادت رجالی تهرانی حسنی موسوی‌نسب
آیتی سلیمیان علی‌زاده اکبرنژاد طاهری رضوانی السادة کامل سلیمان خیراللهی


معنای نفس زکیه و احتمالات درباره آن

  1. مراد شخص خاصی است که دارای این ویژگی است. هنگامی‌که چنین شخصی کشته می‌شود، طبیعی است شهادت او در جامعه موج ایجاد کرده و تأثیر می‌گذارد.[۳]
  2. احتمال داده شده است منظور از نفس زکیه، افراد پاک سرشت باشند که در فتنه‌های آخر الزمان به دست ظالمان کشته می‌شوند و خونشان به ناحق جاری می‌گردد.[۴]
  • احتمال اول با روایات تناسب بیشتری دارد، چرا که قتل نفس زکیه در بین جامعه تأثیر و انعکاس ایجاد می‌کند.[۵] بنابراین منظور از نفس زکیه یکی از اشخاص با اخلاص و آزمایش شده در دوران غیبت کبری خواهد بود که بر اثر فتنه‌های آخر الزمان و انحرافات حاکم در آن زمان به شهادت می‌‏رسد و خونشان به ناحق جاری می‌گردد. در قرآن کریم آمده است: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا[۶]»[۷] نفس زکیه انسانی است که بر اثر شخصیت والای او قتل آن اهمیتی بسزا دارد، که جلب نظر می‌‏کند و موجب تأثر و تأسف عمیق مردم می‌‏شود. در ضمن چیزی که می‌‏خواهد نشانه شود می‌‏بایست در مورد کسی باشد که در بین مردم شناخته شده باشد، و گرنه نمی‏‌تواند دلالت بر چیزی بکند و نشانۀ ظهور قرار گیرد.[۸]

مصادیق نفس زکیه

  • در مورد اینکه نفس زکیه کیست و به چه کسی اطلاق می‌شود و به عبارت دیگر آیا قتل نفس زکیه یک واقعه در گذشته بوده که اتفاق افتاده یا اینکه هنوز به وقوع نپیوسته و از علائم نزدیک به ظهور حضرت مهدی (ع) است نظرات مختلفی بیان شده است که به آنها اشاره می‌شود:[۹]
  1. نفس زکیه همان محمد بن عبدالله محض ملقب به نفس زکیه است که در زمان بنی العباس به قتل رسید و از اولاد امام حسن مجتبی (ع) است.[۱۰] قرائنی بر این دلیل ارائه شده است[۱۱] لکن این سخن و نظر را نمی‌توان پذیرفت، زیرا پس از بررسی روایات نفس زکیه، اشکالاتی به این دیدگاه وارد است از جمله:
    1. قتل نفس زکیه بین رکن و مقام است، در حالی که محمد بن عبدالله محض در نزدیکی مدینه و منطقه احجار الزیت به قتل رسیده است.[۱۲]
    2. نفس زکیه یعنی نفسی پاک و طاهر، اما این شخص را نمی‌توان با چنین صفتی معرفی کرد و او را مورد تأیید اهل بیت دانست؛ چرا که او خود را مهدی(ع) می‌دانست و مردم را برابر اهل بیت، به خود دعوت می‌کرد.[۱۳] لذا باید در انتظار کشته شدن شخصی با اخلاص تر و آزمایش شده تر از او بود[۱۴].
    3. روایاتی بعد از کشته شدن محمد بن عبدالله (نفس زکیه) صادر شده که نشان می‌‌دهد بعد از کشته شدن او، هنوز امامان(ع) منتظر این علامت بوده‌اند و آن را از علایم ظهور دانسته اند[۱۵].
    4. قتل محمد بن عبدالله پیش از تولد حضرت مهدی(ع) بوده است و در این صورت، نمی‌توان آن را جزء علایم ظهور دانست و باید منتظر شخص دیگری بود[۱۶].
    5. پیش گویی قتل نفس زکیه در روایات همراه یا بعد از وقایعی ذکر شده که به یقین تاکنون تحقق نیافته‌اند. لذا فهم عمومی از سیاق عبارات همان است که این علامت نیز تاکنون انجام نشده باشد. بنابراین، نمی‌توان مقصود از نفس زکیه را محمد بن عبدالله دانست، بلکه اشاره به کشته شدن شخص دیگری است که در آینده انجام خواهد گرفت[۱۷].
    6. فاصله میان ظهور تا قتل این شخص، پانزده روزاست که به زمان قیام حضرت مهدی (ع) اشاره دارد؛ لذا با محمد بن عبدالله محض مطابقت نمی‌کند و این مطلب، هنوز رخ نداده است.[۱۸]
    7. خود نفس زکیه و پیروان وی تنها ادعای مهدی بودن او را داشته‌‏اند نه اینکه کشته شدن او را نشانه ظهور مهدی(ع) بدانند و همین ادعای کاذب، سبب می‌شود آن فرد آرمانی که کشته شدنش در روایات از نشانه‏‌های ظهور معرفی شده، بر این ادعاکننده دروغ‏گو منطبق نشود.[۱۹]
  2. نفس زکیه فردی است که قبل از ظهور امام زمان (ع) قیام می‌کند و در کنار کعبه ما بین رکن و مقام کشته می‌شود. از روایات استفاده می‌شود در آستانه ظهور حضرت مهدی (ع) در گیر و دار مبارزات زمینه‌ساز انقلاب مهدی(ع)، فردی پاک باخته و مخلص، در راه امام(ع) می‌کوشد و مظلومانه کشته می‌شود. این رخداد عظیم، طبق بیان روایات بین رکن و مقام ـ در بهترین مکان‌های زمین ـ اتفاق می‌افتد. فرد یادشده از اولاد امام حسن مجتبی (ع) است[۲۰].[۲۱] و نیز گفته شده حسینی نسب است.[۲۲] امام باقر (ع) در حدیثی طولانی نقل فرموده‌اند:[۲۳] «قائم(ع) به اصحاب خود می‌فرماید: "ای قوم! اهل مکه مرا نمی‌خواهند؛ ولی من کسی را به سوی آنها می‌فرستم تا حجت را بر ایشان تمام کنم... پس مردی از اصحاب خود را می‌خواند و به او می‌فرماید: به سوی اهل مکه برو و بگو:‌ای اهل مکه! من فرستادۀ مهدی هستم. او خطاب به شما می‌گوید: ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافت هستیم و ما فرزندان محمد(ص) و سلالۀ پیامبرانیم و به راستی که مورد ظلم و ستم قرار گرفتیم و از زمانی که پیامبر از دنیا رفت، تا امروز، حق ما گرفته نشده است. پس اکنون ما شما را به یاری می‌خوانیم؛ ما را یاری کنید. چون آن جوان این سخن را بگوید مردم، او را بین رکن و مقام می‌کشند. او نفس زکیّه است.»[۲۴] برابر بعضی از روایات[۲۵] بین کشته شدن نفس زکیه و قیام قائم آل محمد (ص) تنها پانزده شب فاصله خواهد بود.[۲۶] محدث قمی می‌گوید:[۲۷] "نفس زکیه پسری است از خاندان محمد (ص) که مابین رکن و مقام در مسجد الحرام کشته می‌شود".[۲۸]
  3. نفس زکیه مجاهدی است از زمره بسترسازان ظهور که رهبری عده‌ای از عاشقان امام مهدی (ع) را بر عهده دارد و در راه حضرت در میان هفتاد تن از علمای زمانه در منطقه‌ای پشت شهر کوفه به شهادت می‌رسد. او غیر از سید هاشمی‌تباری است که در مکه و بین رکن کعبه و مقام ابراهیم سر از تنش جدا می‌شود و این هر دو، غیر از سید حسنی هستند که به قتل می‌رسد[۲۹].[۳۰]
  4. نفس زکیه شخصی است به نام محمد بن الحسن که میان رکن کعبه و مقام ابراهیم کشته خواهد شد. از فحوای این نظریه و تعابیر قائل آن چنین استنباط می‌شود که نفس زکیه، از سادات حسنی و در واقع همان سید حسنی است[۳۱].[۳۲]
  5. نفس زکیه سیدی والا تبار و حسینی‌نسب است و هموست که مظلومانه در ۲۵ ذی الحجه سر مبارکش در حرم امن الهی مکه مکرمه از تن جدا می‌شود و کمی پیش از ذبح شدن وی، سیدی هاشمی و حسنی‌تبار در کوفه به همراه هفتاد تن از علمای امت به دست سپاهیان سفیانی و در اثنای ورود سپاه مجاهد خراسانی از طریق شهرهای قصر شیرین و خانقین به شهادت می‌رسد. طبق این نظریه، رجل هاشمی و سید حسنی یک تن هستند[۳۳].[۳۴]

جمع بندی

پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

۱. آیت‌الله شهید صدر؛
آیت‌‌الله شهید سید محمد صدر در کتاب «تاریخ غیبت کبری» در این‌باره گفته‌ است:

«در اینجا به‌طور جدی باید ادعا کنیم شواهدی در دست داریم که مقصود از نفس زکیه همین شخص انقلابی از خاندان حضرت علی (ع) باشد؛ و اگر بتوانیم قرائنی که در رد این نظریه آمده است باطل کنیم می‌‏شود ملتزم به این مطلب بشویم و لذا می‌‏بایست در دو زمینه وارد بحث شویم.

  • زمینه اول: قرائن داله بر رد این نظریه که اثبات می‌‏کند نفس زکیه شخص دیگری است؛ و آنها چند تا است:
  • قرینه اول: نفس زکیه می‌‏بایست بین رکن و مقام کشته شود و این سید بزرگوار علوی در آنجا کشته نشده است. این قرینه اگر ثابت می‏‌شد به تنهایی برای رد نظریه کافی بود؛ لکن ما قبلا گفتیم که کشته شدن بین رکن و مقام دلیل محکمی ندارد، و از نظر سند ضعیف است.
  • قرینه دوم: روایاتی که از ائمه درباره قتل نفس زکیه آمده بعد از کشته شدن محمد بن عبد الله نفس زکیه بوده است، و این خود دلیل بر آن است که بعد از کشته شدن او، هنوز ائمه منتظر این علامت بوده‏‌اند و آن را از علائم ظهور دانسته‏‌اند. اگر این قرینه ثابت شود باز دلیلی کافی برای رد نظریه فوق است، ولی قابل اثبات نیست؛ زیرا تمام روایاتی که در این باره وارد شده است از حضرت باقر و حضرت صادق - (ع) - است. و اما امام باقر که پیش از نفس زکیه می‌‏زیسته است، و امام صادق هم معاصر با منصور دوانیقی و نفس زکیه بوده است، و آن حضرت به عبد الله بن حسن پدر نفس زکیه می‌‏فرمود که نهضت فرزند او به جائی نخواهد رسید و پیروز نخواهد شد و امیدش را برای رسیدن به خلافت قطع می‌‏کرد و به او می‏‌فرمود: همانا این امر به خدا سوگند نه برای تو است و نه برای فرزند تو، بلکه به این شخص (یعنی سفاح) خواهد رسید، و بعد برای این (یعنی منصور)؛ و بعد برای مدتها از آنها خواهد بود تا اینکه بچه‌‏ها به امارت برسند و زن‌ها مورد شور و مشورت قرار گیرند. عبد الله گفت: به خدا سوگند‌ای جعفر، خداوند تو را بر غیب آگاه نساخته و این سخن را جز از راه حسد بر فرزندم نگفتی! حضرت فرمود: نه به خدا سوگند من نسبت به پسر تو حسادت نورزیدم. این شخص (منصور) او را در احجار الزیت (محلی است در مدینه) خواهد کشت و بعد از او برادرش را در ساحل دریا می‌‏کشد در حالی که‏ پاهای اسبش در آب است.[۴۴] به هر حال ما دلیلی در دست نداریم که صدور روایات بعد از کشته شدن محمد بن عبد الله نفس زکیه باشد اگر نگوئیم که ظن بر خلافش داریم.
  • قرینه سوم: این محمد بن عبدالله شخص چندان پاک و آزمایش شده و با اخلاصی نبوده است و لذا می‌باید در انتظار کشته شدن شخص بااخلاصتر و آزمایش‏شده‏تر از او باشیم، زیرا وی به طوری که در مقاتل الطالبیین ابو الفرج اصفهانی می‏‌گوید[۴۵]، مدعی مهدویت شد و پدرش او را جلو انداخته و گفت وی مهدی است، و بعد از زوال حکومت بنی امیه و پیش از روی کار آمدن بنی عباس برای بنی هاشم سخنرانی کرده، و چنین گفت: «شما می‌‏دانید که ما همیشه می‏‌شنیدیم که اینها وقتی بعضی از آنها به جان بعضی دیگر بیفتند و یکدیگر را بکشند، کار از دستشان بیرون می‌‏رود. اینها صاحب خود (ولید بن یزید) را کشته‌‏اند، بیائید تا با محمد بیعت کنیم. شما می‏‌دانید که او مهدی است». آنگاه حضرت صادق (ع) به او فرمودند: امر خلافت به تو و فرزندانت نمی‏‌رسد بلکه برای اینها است و دو پسر تو کشته می‏‌شوند.[۴۶] محمد بن عبد الله بن حسن از دوران کودکی متواری و پنهان گشته و نمایندگانی به اطراف می‌‏فرستاد و مردم را به سوی خود می‌‏خواند و مهدی نامیده می‏‌شد.[۴۷] ما فعلا نمی‌‏خواهیم درباره او مناقشه و اشکال کنیم. فقط همین اندازه می‌‏دانیم که وی پیش از آن که جائی را بگیرد کشته شد و این خود دلیلی کافی بر کذب ادعای او است؛ بلکه مقصود آن است که با این حساب وی شخصی پاک و با اخلاص نبوده، بلکه دروغگو و منحرف بوده است و لذا می‏‌بایست در انتظار نفس زکیه دیگری باشیم تا پیش از ظهور حضرت کشته شود. و اگر این مسأله‏ تاریخی ثابت شود چاره‌‏ای نداریم جز این که معتقد به انحراف این سید انقلابی شویم، لکن دلیل نمی‏‌شود که مقصود از اخبار قتل او نیست، زیرا در این صورت «قتل نفس زکیه» یعنی قتل محمد بن عبد الله که معتقدانش نام زکیه را بر وی نهاده‏‌اند، و بر طبق شهرتی که در بین مردم پیدا کرده، در روایات هم به همان اسم آمده است.
  • قرینه چهارم: کشته شدن محمد بن عبد الله پیش از تولد حضرت بقیة الله (ع) بوده است، و در این صورت نمی‌‏توان آن را جزء علائم ظهور دانست و لذا باید منتظر شخص دیگری باشیم. این قرینه چندان دلالتی نمی‏‌تواند داشته باشد زیرا ممکن است یک علامتی پیش از تولد آن حضرت باشد، زیرا برنامه‏ریزی الهی فقط از زمان اسلام شروع نشده است، بلکه از آغاز زندگی بشریت بوده است، بنابراین تمام پدیده‏‌های بزرگ می‏‌تواند اشاره‏ای به ظهور داشته باشد، و ما قبلا شنیده‏‌ایم که نابودی دولت اموی و قیام دولت بنی عباس و خروج پرچم‌های سیاه از جمله نشانه‏‌های ظهور می‌‏باشند، و تمامی اینها پیش از ولادت حضرت مهدی (ع) است.
  • قرینه پنجم: پیشگوئی نسبت به قتل نفس زکیه در روایات به همراه یا بعد از وقایعی ذکر شده که یقینا تاکنون ایجاد نشده است و لذا فهم عمومی از سیاق عبارات همان است که تاکنون انجام نشده باشد، و لذا نمی‌‏توانیم مقصود از نفس زکیه را محمد بن عبد الله بگیریم بلکه باید اشاره به کشته شدن شخص دیگری باشد که در آینده انجام خواهد گرفت. از آن جمله روایات پنج علامت همچون فرمایش حضرت صادق (ع) که فرمود[۴۸]: «برای قائم پنج علامت است: سفیانی، یمانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه و فرو رفتن در زمین.» و روایت بر شماری امور محتومه همچون فرمایش حضرت صادق - (ع): «ندا از حتمیات است. سفیانی محتوم است. یمانی و قتل نفس زکیه محتوم است...»[۴۹] و معلوم است که خروج سفیانی و یمانی و صیحه تاکنون ایجاد نشده‏‌اند و بنابراین قتل نفس زکیه هم که در ردیف آنها ذکر شده می‌‏بایست تاکنون به وقوع نپیوسته باشد. این گفتار نیز صحیح نمی‌‏باشد، زیرا آنچه که سیاق عبارات ایجاب می‏‌کند آن است که این امور به هنگام صدور روایت واقع نشده باشند، و این درست است، ولی بعد از صدور روایت برخی از علائم زودتر انجام می‌‏گیرد و برخی به تأخیر می‌‏افتد، و وقوع علائم بزودی یا با تأخیر ربطی به سیاق کلام و عبارات ندارد مخصوصا که علائم با کلمه «واو» عطف بسته شده‏‌اند و «واو» برای ترتیب نیست، بر خلاف کلمه «أو» یا «ثم» یا «فا» بطوری که نحویین گفته‌‏اند.
  • قرینه ششم: روایتی که قبلا شنیدیم که: «بین قیام قائم و بین قتل نفس زکیه جز پانزده شب فاصله نخواهد بود»[۵۰]. و با در نظر گرفتن این روایت ما می‏‌دانیم که بین قتل محمد بن عبد الله نفس زکیه تا ظهور حضرت فاصله بسیاری افتاده است، و تا کنون بیش از هزار و دویست سال طول کشیده است، بنابراین نمی‌‏توانیم روایات مربوط به قتل نفس زکیه را مربوط به محمد بن عبد الله بدانیم. ولی این قرینه نیز درست نیست زیرا این روایت گرچه در بسیاری از کتب و مآخذ شیعه همچون ارشاد شیخ مفید و غیبت شیخ طوسی و کمال الدین صدوق وارد شده، لکن همگی به یک راوی می‌‏رسند و او «ثعلبه» است که از شعیب و او از «صالح» نقل می‏‌کند. «ثعلبه» در کتاب ارشاد و کمال الدین به عنوان «ابن میمون»، و «شعیب» در کتاب الغیبه و ارشاد به «حداد» و در کمال الدین به «حذاء»، و «صالح» در کتاب ارشاد به «ابن میثم»، و در کمال الدین به «ابن مولی بنی العذراء» توصیف شده‌‏اند. و به هر حال این روایات در بهترین فرض یک خبر حساب می‌‏شود و در ضوابط سندی تمسک به یک خبر تنها را در این گونه موارد مورد قبول ندانستیم. بنابراین نظریه مورد بحث که مقصود از نفس زکیه محمد بن عبد الله باشد با این قرائن منتفی نشد بلکه احتمال این که با او باشد وجود دارد. در زمینه دوم دلائل و قرائن اثبات آن را می‌‏آوریم.
  • زمینه دوم: قرائنی که دلالت بر این می‏‌کند که نفس زکیه همان محمد بن عبد الله است. از آن جمله: روایتی است که ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین‏[۵۱] نقل کرده است با اسنادش از محمد بن علی حضرت باقر (ع) از پدرانش (ع): «نفس از فرزندان حسن است». دلالت این حدیث بر این که مقصود از نفس همان نفس زکیه است، و وی از اولاد حضرت امام حسن (ع) می‏‌باشد واضح و روشن است و جز بر همان محمد بن عبد الله بر شخص دیگری صادق نیست و درباره خصوص او گفته شده است، که ابو الفرج هم در شرح حال او این حدیث را آورده است. و از آن جمله روایت دیگری‏[۵۲] است از قول عبد الله بن موسی که عده‏‌ای از علمای مدینه به نزد علی بن الحسن آمدند و این مسأله - یعنی مطالبه حکومت - را با او مطرح کردند. پس او گفت: محمد بن عبد الله از من شایسته‏تر و سزاوارتر به این امر است. و آنگاه حدیثی طولانی ذکر کرد؛ سپس احجار الزیت را به من نشان داده و گفت: در اینجا نفس زکیه کشته می‌‏شود. عبد الله بن موسی گوید: ما کشته او را در همانجا که بدان اشاره کرده بود، دیدیم. و همچنین روایت دیگری که از مسلم بن بشار نقل کرده است که گوید: در کنار غنائم خشرم همراه محمد بن عبد الله بودم به من گفت: در اینجا نفس زکیه کشته می‌‏شود. می‏‌گویم: مقصودش خودش بود. وی گوید که بعدها در همان‏جا کشته شد.
بنابراین نفس زکیه شخصی جز همین محمد بن عبد الله نیست، و به جان خودم سوگند که آن نشانه‌‏ای مهم و جالب نظر بود زیرا که نهضتش ادامه داشته به اندازه‏ای که منصور دوانیقی از او به وحشت افتاده است و این مسأله برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند روشن و واضح می‌‏شود[۵۳].
۲. آیت‌الله م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌؛
آیت‌الله محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، در کتاب «دانشنامهٔ امام مهدی» در این‌باره گفته است:

«کشته شدن نفس زکیه، یکی دیگر از نشانه‌های مشهور ظهور است. این علامت در احادیث فریقین وجود دارد؛ ولی در منابع شیعه به عنوان نشانه‌ای حتمی معرفی می‌شود. منظور از نفس زکیه، انسانی صالح و با تقواست. از سیزده حدیثی که در متن درباره "نفس زکیه" نقل شده، سه حدیث از نظر سند، معتبر است[۵۴]، در دو حدیث از این سه حدیث معتبر هم تنها به ذکر این مطلب اکتفا شده که قتل نفس زکیه، از نشانه‌های حتمی ظهور است[۵۵]. احادیث مربوط به این شخص همانند دیگر احادیث علائم ظهور، به دو دسته تقسیم می‌شوند: بخشی که در آنها سخن از مهدی و ظهور او وجود ندارد و به عنوان فتن و ملاحم و به عبارتی پیشگویی آینده ذکر شده است. در بخش دیگر، به نام مهدی تصریح شده و قتل نفس زکیه، یکی از نشانه‌های ظهور او دانسته می‌شود.

نکته قابل توجه این است که قبل از قیام امام زمان(ع) انسان‌های بی‌گناه و دارای درجات بالای ایمانی بسیاری کشته می‌شوند. علامت حتمی بودن قتل یکی از آنها، نشانگر موقعیت ممتاز اجتماعی و وظیفه مهمی است که بر عهده او گذاشته شده است. به نظر برخی، انتساب به سادات حسنی، از ویژگی‌هایی است که برای نفس زکیه نیز برشمرده شده است. از این رو، نفس زکیه همان سید حسنی است؛ ولی شهرت نفس زکیه و روایات متعددی که درباره او رسیده است، علامت بودن او را اثبات می‌کند. بنا بر این می‌توان احادیث سید حسنی را بر نفس زکیه حمل کرد. حدیثی را که درباره "مرد هاشمی" آمده نیز می‌توان بر نفس زکیه حمل کرد؛ چون کشته شدن در میان رکن حجر الأسود و مقام ابراهیم، درباره هر دو نفر ذکر شده است[۵۶].

به این نکته هم باید توجه کرد که تعدادی از احادیث منابع شیعه و سنی درباره نفس زکیه، بخصوص آنچه در الفتن ابن حماد و الغیبة شیخ طوسی آمده، مستند به معصوم (ع) نیستند. البته همین احادیث به واسطه کتبی همچون التشریف بالمنن ابن طاووس، به شیعه راه یافته و تلقی به قبول شده‌اند. بخشی از احادیثی که نفس زکیه را نشانه ظهور می‌دانند، آن را همراه با چند نشانه مهم دیگر مانند ندای آسمانی و سفیانی و خسف بیدا ذکر می‌کند. برخی احادیث نفس زکیه هم به تفصیل از جنگ و گریز وی خبر می‌دهند.

با توجه به مجموعه متون می‌توان گفت که نفس زکیه، یکی از علائم مشهور و حتمی ظهور است که درباره او و شهادت او، روایات معتبری وجود دارد. اگر چه همانند دیگر علائم، جزئیات مرتبط با او از ابهام برخوردار است»[۵۷].
۳. آیت‌الله طبسی؛
آیت‌الله نجم‌الدین طبسی در کتاب «تأملی نو در نشانه‌های ظهور» و «درس‌گفتارهای مهدویت» در این‌باره گفته است:

«احتمال اول، این است که مراد، شخص معینی باشد. مشهور علما در باره نفس زکیه نیز همین اعتقاد را دارند و البته ظاهر روایات نیز به همین مطلب اشاره دارند.

احتمال دوم، این است که مراد، افرادی پاک سرشت هستند که در فتنه‌های آخر الزمان به دست ظالمان کشته می‌شوند و خونشان به ناحق جاری می‌گردد[۵۸]. در قرآن نیز می‌فرماید: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا[۵۹]. آیا انسان پاکی را بی‌آنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.

آیا این شخص و کشته شدنش یک واقعه تاریخی است که در گذشته اتفاق افتاده یا اینکه هنوز به وقوع نپیوسته و از علائم نزدیک به ظهور حضرت مهدی (ع) محسوب می‌شود؟

نظریه اول را مرحوم آیت الله سید محمد صدر مطرح کرده و اعتقاد دارد مراد از نفس زکیه‌ای که در روایات وارد شده است،همان محمد بن عبدالله محض ملقب به نفس زکیه می‌باشد که در زمان بنی العباس در منطقه احجارالزیت، به قتل رسید. البته این سخن و نظر را نمی‌توان پذیرفت. پس از بررسی روایات نفس زکیه، اشکالاتی به این دیدگاه وارد است از جمله:
  1. قتل نفس زکیه بین رکن و مقام است، در حالی که محمد بن عبدالله محض در نزدیکی مدینه و منطقه احجار الزیت به قتل رسیده است.
  2. نفس زکیه یعنی نفسی پاک و طاهر، اما این شخص را نمی‌توان با چنین صفتی معرفی کرد و او را مورد تأیید اهل بیت (ع) دانست؛ چرا که او خود را مهدی می‌دانست و مردم را برابر اهل بیت (ع)، به خود دعوت می‌کرد.
  3. در روایات وارد شده است که فاصله میان ظهور تا قتل این شخص، پانزده روزاست که این دسته از روایات به زمان قیام حضرت مهدی(ع) اشاره دارد؛ لذا با محمد بن عبدالله محض مطابقت نمی‌کند و این مطلب، هنوز رخ نداده است[۶۰][۶۱].
  • معنای زکیه درلغت از کلمه «زکی» به معنای نمو و پاک گرفته شده وبه معنای این است که انسانی دارای نفس پاک و طیب باشد. در اینکه مراد از نفس زکیه چیست؟ دو احتمال گفته شده است؛
  • احتمال اول: مراد شخص خاصی است که دارای این ویژگی است. طبق این احتمال مراد انسانی کامل یا در مسیر تکامل است ودر علم واخلاص وجهاد درجامعه منشا اثر است. هنگامی‌که چنین شخصی کشته می‌شود، طبیعی است که شهادت او در جامعه موج ایجاد کرده و تأثیر می‌گذارد.
  • احتمال دوم: زکیه یعنی بریء طبق این احتمال مراد از نفس زکیه فردی است که بی گناه در مکه کشته می‌شود[۶۲]. در قرآن هم در جریان حضرت خضر و حضرت موسی(ع) به این معنا اشاره شده است: ﴿فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا[۶۳].
آیا مراد از نفس زکیه احتمال اول است یا احتمال دوم؟ اگر احتمال دوم مراد باشد، باید آن را بر یک معنای وسیع وکنائی حمل کنیم به این بیان که بگوئیم در دوران آخر الزمان انسانهای بیگناه زیادی کشته می‌شوند وجریان کشته شدن نفس زکیه حکایت از فتنه‌های آن زمان دارد. اما اگر احتمال اول را انتخاب کردیم، با روایت مذکورسازگاری و تناسب بیشتری دارد، چرا که قتل او در بین جامعه تأثیروانعکاس ایجاد می‌کند[[۶۴].
۴. آیت‌الله قزوینی؛
آیت‌الله سید محمد کاظم قزوینی، در کتاب «امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور» در این‌باره گفته است: «ذبح نفس زکیه بین رکن ومقام در مسجدالحرام از علایم حتمی و قطعی ظهور امام زمان (ع) است؛ ولی درباره نسب ایشان، اختلاف وجود دارد، گفته شده، او حسنی است یا می‌گویند: حسینی است و این اختلاف در نسب بعد از اینکه ثابت گردید که از خاندان رسول خدا(ص) می‌باشد، ضرری ندارد. در احادیث وارد درباره ایشان آمده: ممکن است در اوایل جوانی یا نوجوانی باشد که امام زمان (ع)، او را به سمت مکه می‌فرستد؛ ولی علیه او می‌شورند و او را بین رکن و مقام[۶۵] ذبح می‌نمایند و پس از آن، غضب الهی بر مردم فرا خواهد رسید. بین قیام امام زمان (ع) و قتل نفس زکیه، ۱۵ روز فاصله می‌باشد و به این سبب نفس زکیه خوانده شده، که بدون هیچ گناهی به قتل می‌رسد و همچنین به این دلیل به قتل می‌رسد که با شفافیت، پیام امام زمان (ع) را به اهل مکه ابلاغ می‌نماید و لا غیر. پیام، شامل چیزی از نوع دشنام و تهدید نیست؛ بلکه مشتمل بر یاری خواستن از اهل مکه است. خداوند تبارک و تعالی از زبان حضرت موسی(ع) به حضرت خضر(ع) می‌فرماید: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً[۶۶]. زیرا از گناهان، پاک بود. احادیثی که در این باره روایت شده است را در این فرصت برای شما باز می‌گوییم: امام باقر(ع) فرمود: "قائم(ع) به یاران خود فرمود: "ای مردم! اهل مکه من را نمی‌خواهند؛ ولی من فرستاده‌ای به جانب آنها می‌فرستم که حجت را بر آنها تمام کنم". پس مهدی(ع)، مردی از اصحابش را فرا می‌خواند و به او می‌فرماید: "به طرف مکه برو و بگو:‌ای اهل مکه! من فرستاده مهدی قائم(ع) هستم، او به شما می‌گوید، ما اهل بیت رحمت، معدن رسالت و خلافت، نوادگان محمد(ص) و نسل پیامبران(ع) هستیم به ما ظلم کردند و ما مظلوم واقع شدیم و مورد فشار قرار گرفتیم و تا به امروز، حق ما را به زور غصب کردند؛ پس از شما می‌خواهیم که ما را یاری نمایید". هنگامی که این جوان، چنین صحبت نمود، بر سر او می‌ریزند و او را بین رکن و مقام ذبح می‌نمایند و او نفس زکیه است..."[۶۷]. در بعضی احادیث، "نفس زکیه" به فردی گفته شده است که همراه ۷۰ نفر از صالحان در محدوده کوفه در هنگام ورود لشکر سفیانی به قتل می‌رسند. همچنین این لقب به سید هاشمی نیز گفته شده است؛ ولی شکی نیست که قتل نفس زکیه از علایم حتمی ظهور است. او کسی است که ۱۵ شب قبل از ظهور امام(ع) بین رکن و مقام ذبح می‌شود»[۶۸].
۵. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی شهیدی؛
حجت الاسلام و المسلمین سید اسدالله هاشمی شهیدی، در کتاب «زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی» در این‌باره گفته است:
«از جمله علائم حتمیه، کشته شدن نفس زکیه است یعنی: سیدی پاکدل که در مکه، بین رکن و مقام، بدون جرم و گناه به شهادت می‌رسد. از حضرت ابا جعفر امام محمد باقر(ع) روایت شده که آن حضرت فرمود: "یکی از علامات، کشته شدن مردی است از دودمان رسول خدا (ص) در میان رکن و مقام و نام او محمد بن الحسن "نفس زکیه" است. و در خبر دیگری است که فاصله میان کشته شدن او و ظهور فرج بیشتر از پانزده روز نخواهد بود. و در حدیثی آمده است که فاصله بین کشته شدن نفس زکیه، و خروج حضرت قائم(ع) پنج روز خواهد بود. و در حدیث دیگری وارد شده که این نفس زکیه از اصحاب حضرت مهدی (ع) است که آن حضرت او را پیش از ظهور خود نزد مردم مکه می‌فرستد تا بشارت ظهور حضرتش را به مردم بدهد و چون او اظهار ظهور حضرت را می‌نماید، اهل مکه بر او یورش می‌برند و او را به قتل می‌رسانند.

از جمله علائم ظهور کشته شدن "نفس زکیه" است؛ یعنی: انسانی پاکدل، با هفتاد نفر از مردان پاک و صالح در پشت کوفه یعنی: در نجف اشرف است، چه آنکه در بیشتر اخبار پشت کوفه به نجف اشرف تعبیر شده است. و این نفس زکیه، گرچه معلوم نیست که چه کسی است ولی از ظاهر خبری که درباره او نقل شده معلوم می‌شود که او سیدی بزرگوار و از اهل علم و فضل و از افراد مشهور و معروف است و به همین لحاظ هم مخصوصا امیرالمؤمنین (ع) به کشته شدن او اشاره فرموده و قتل وی را از جمله علائم قلمداد نموده است. و شاید هفتاد نفری که با وی به شهادت می‌رسند همگی از اهل علم و اشخاص دانشور و مردان مؤمن و متدین و خداجوی باشند. و این نفس زکیه چنانچه قبلا هم در بخش اول تحت عنوان علائم حتمیه "نفس زکیه" تذکر دادهایم غیر از نفس زکیهای است که نامش (محمد بن الحسن) است و پیش از ظهور ولی عصر (ع) با فاصله پانزده روز در بین رکن و مقام به شهادت می‌رسد. زیرا نفس زکیه‌ای که در مکه به شهادت می‌رسد، شهادت وی از علائم نزدیک به ظهور است و شهادت نفس زکیهای که در نجف اشرف واقع می‌شود مدتی پیش از زمان ظهور حضرت است، و از برخی از اخبار چنین استفاده می‌شود که قتل نفس زکیهای که در نجف اشرف انجام می‌شود و هفتاد نفر از مردان پاک نیز همراه او کشته می‌شوند به‌وسیله (سفیانی اول) صورت می‌پذیرد. و البته امکان هم دارد که به‌وسیله سفیانی دوم انجام شود و او یکی از افراد سرشناس را دستگیر کند و او را با هفتاد نفر از اهل علم، همگی یکجا به قتل برساند، ولی به حسب ظاهر آنچه از بیشتر اخبار فهمیده می‌شود شهادت نفس زکیه با هفتاد نفر از صلحاء در نجف اشرف از کارهای زشت و ناستوده سفیانی اول است.

نحوه کشته شدن سید حسنی مطابق روایتی از امام صادق(ع) چنین است: یعقوب سراج می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فرج شیعیان شما چه وقت خواهد رسید؟ فرمود: موقعی که میان فرزندان عباس اختلاف افتد و پایه‌های سلطنت آنها سست گردد، و در سلطنت آنان کسی که طمع نداشت طمع بندد، و عرب زنجیرهای اسارت خود را پاره کند و از زیر بار سلطه سلاطین بیرون رود، و هر صاحب قدرتی قدرت خود را آشکار سازد، و آن "شامی" (که مقصود سفیانی مشهور است) ظاهر شود و "یمانی" پیدا شود و "حسنی" جنبش کند، و صاحب الامر(ع) آنچه را که از رسول خدا(ص) به او به ارث رسیده بر دارد و به مکه رود. عرض کردم: آنچه از رسول خدا به او ارث رسیده چیست؟ فرمود: شمشیر رسول خدا(ص) و زره، و عمامه و برد، و چوبه‌دستی، و پرچم، و سلاح، و زین مخصوص اوست. آنها را بر می‌دارد و به مکه می‌آید، پس شمشیر را از غلاف بیرون می‌کشد و زره را می‌پوشد، و پرچم را باز می‌کند و عمامه را بر سر می‌گذارد و چوب دستی را به دست می‌گیرد و از خداوند برای ظهور خویش اجازه می‌طلبد. این جریان را وقتی یکی از نزدیکان حضرت با خبر شد نزد حسنی می‌رود و او را مطلع می‌سازد، پس حسنی پیش دستی کرده قیام می‌کند و اهل مکه بر او یورش می‌برند و او را می‌کشند و سرش را برای شامی (یعنی: سفیانی) می‌فرستند. در این وقت است که صاحب الامر(ع) ظاهر می‌شود، و مردم با او بیعت می‌کنند و از او پیروی می‌نمایند[۶۹].

چنانچه ملاحظه می‌کنید این جریان با جریان پیشین (یعنی: کشته شدن نفس زکیه) تفاوت اساسی دارد و نمی‌توان گفت این دو جریان یکی است بلکه اگر مقداری تأمل کنیم بخوبی متوجه خواهیم شد، که اول نفس زکیه کشته می‌شود و سپس "حسنی" به شهادت می‌رسد و بعد از این حسنی هم تا قیام حضرت ولی عصر(ع) فاصله زیادی نیست. و چنانچه از ظاهر این حدیث استفاده می‌شود کشتن این حسنی در بین رکن و مقام نیست بلکه چون او قیام می‌کند بخاطر قیامش کشته می‌شود و لذا امکان دارد که در خیابان و بازار کشته شود، نه در کنار خانه خدا.

از جمله علائم ظهور بریده شدن سر مردی از بنی هاشم در بین رکن و مقام است، و این مرد هاشمی، چنانچه قبلا هم گفتیم سید جلیل القدری است که سر او را در بین رکن و مقام در خانه خدا (بشکل خاصی) می‌برند، و او پسر عموی آن سیدی است که در مدینه به شهادت می‌رسد. در مورد کشته شدن این سید، که در مدینه منوره صورت می‌پذیرد در روایتی که از امیرمؤمنان (ع) رسیده، چنین آمده است:

سفیانی می‌نویسد، برای آن کسی که در کوفه است بعد از آن که کوفه را کوبیده باشد، به او فرمان می‌دهد که به طرف حجاز برود، پس او به طرف مدینه حرکت می‌کند و شمشیر کشیده چهار صد نفر از قریش و انصار را می‌کشد و شکم‌ها را دریده و بچه‌ها را به قتل می‌رساند و یک برادر و خواهر را که نام آنها (محمد و فاطمه) است می‌کشد و کشته آنها را بر در مسجد مدینه به دار می‌زند[۷۰].

از این حدیث و حدیث بعدی که در همین زمینه از امام صادق (ع) روایت شده چنین فهمیده می‌شود که علاوه بر این خواهر و برادر، یک سید دیگر نیز در مدینه کشته می‌شود. زیرا در روایتی که از آن حضرت نقل شده چنین آمده است که فرمود: ناچار باید در مدینه سیدی از آل محمد (ص) کشته شود، از آن حضرت پرسیدند یا بن رسول الله آیا این "سید" همان نیست که لشکریان سفیانی او را به قتل می‌رسانند؟! فرمود: نه، و لکن لشکریان (بنی فلان) یعنی: اتباع بنی عباس، آنهایی که در عراق حکومت می‌کنند وی را می‌کشند یکی از آنها می‌آید و وارد مدینه می‌شود و مردم نمی‌دانند به چه منظوری به مدینه آمده است پس آن سید را می‌گیرند و او را به قتل می‌رسانند و زمانی که او را از روی ظلم و ستم، و تجاوز و دشمنی کشتند دیگر خداوند به آنها مهلت نمی‌دهد و پس از این ماجرا متوقع فرج، و ظهور حضرت مهدی (ع) باشید[۷۱].

از این حدیث استفاده می‌شود که این سید مظلوم به دست عراقی‌ها کشته می‌شود. و البته ناگفته نماند که از برخی اخبار چنین استفاده می‌شود که دو سید در مکه و دو سید در مدینه کشته می‌شوند اما دو سیدی که در مکه کشته می‌شوند یکی همان "نفس زکیه" است- که پیشتر گفتیم سید حسینی است- و دیگری سیدی است که اهل مکه بر او یورش می‌برند و او را می‌کشند و سرش را به شام می‌فرستند و او سید حسنی است[۷۲].و اما آن دو سید دیگر که در مدینه، کشته می‌شوند، یکی برادر نفس زکیه و دیگری پسر عموی اوست[۷۳].

جریان شهادت سومین سیدی که به حسب برخی از روایات، در مدینه به وقوع می‌پیوندد، و او پسر عموی نفس زکیه می‌باشد، و شهادتش نیز از جمله علائم متصل به ظهور است، آن چنان که امام صادق(ع) فرموده چنین است: زراره گفت: شنیدیم که امام صادق(ع) می‌فرمود: امام قائم(ع) را پیش از آنکه قیام کند، غیبتی است. عرض کردم: چرا؟ فرمود برای اینکه می‌ترسد و با دست خود به شکمش اشاره نمود- یعنی او را می‌کشند- سپس فرمود:‌ای زراره اوست کسی که مردم در انتظارش بسر می‌برند و اوست همان کس که در ولادتش تردید خواهند نمود و بعضی خواهند گفت پدرش مرد در حالی که جانشین و فرزندی نداشت، و بعضی خواهند گفت در شکم مادر بود، و برخی خواهند گفت دو سال یا چند سال پیش از وفات پدرش به دنیا آمده است و اوست که در انتظارش هستند ولی خداوند دوست دارد که دل‌های شیعه را آزمایش کند و در زمان غیبت اوست‌ای زراره، که باطل‌گرایان به تردید می‌افتند. زراره می‌گوید: عرض کردم: فدایت شوم اگر من به آن دوران رسیدم چکار کنم؟ فرمود:‌ای زراره هرگاه به آن دوران رسیدی این دعا را بخوان:«" اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ فَإِنَّکَ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ تُعَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ لَمْ‏ أَعْرِفْ‏ نَبِیَّکَ‏ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"»[۷۴] سپس فرمود:‌ای زراره بناچار باید جوانی در مدینه کشته شود، عرض کردم: فدایت شوم این که در مدینه کشته می‌شود همان نیست که سپاهیان سفیانی وی را می‌کشند؟ فرمود: نه. ولی او را سپاه بنی فلان (یعنی بنی العباس و در نسخه‌ای، سپاه آل بنی فلان) می‌کشند. یکی از آنها می‌آید تا به مدینه داخل می‌شود و مردم نمی‌دانند به چه علت و انگیزه و منظوری به مدینه آمده است. پس آن سید را می‌گیرند و می‌کشند همین که او را از روی ستم و تعدی به قتل رسانیدند دیگر خدا مهلتشان نمی‌دهد و در این هنگام است که امید فرج می‌رود و باید منتظر بود[۷۵]. به حسب ظاهر این سیدی که در مدینه کشته می‌شود، مطابق خبری که از سطیح کاهن در کتاب "بحار" ج ۵۱ ص ۱۶۳ نقل شده- اگر آن خبر اعتباری داشته باشد- وی پسر عموی نفس زکیه است، چه آنکه در آن خبر می‌گوید:«وَ ذَلِکَ إِذَا قُتِلَ الْمَظْلُومِ بِیَثْرِبَ وَ ابْنِ عَمِّهِ فِی الْحَرَمِ»[۷۶]. و البته لازم هم نیست که این سید، پسر عموی حقیقی "نفس زکیه" باشد، زیرا بطوری که می‌دانیم همه سادات چه حسنی و چه حسینی بنی عم‌اند، و از این‌رو ممکن است منظور سطیح از ابن عمه سید بودن این فرد باشد»[۷۷].
۶. حجت الاسلام و المسلمین اسماعیلی؛
حجت الاسلام و المسمین اسماعیل اسماعیلی، در مقاله «بررسی نشانه‌های ظهور» در این‌باره گفته است:

«نفس زکیه، یعنی فرد بی‌گناه، پاک، کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد. حضرت موسی(ع) در اعتراض به کار حضرت خضر(ع) می‌فرماید: ‌﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ[۷۸]. گویا در آستانه ظهور مهدی(ع)، درگیرودار مبارزات زمینه‌ساز انقلاب مهدی(ع)، فردی پاکباخته و مخلص، مخلصانه در راه امام(ع) می‌کوشد و مظلومانه به قتل می‌رسد. فرد یاد شده، از اولاد امام حسن مجتبی(ع) است که در روایات، گاهی از او به عنوان: "نفس زکیه"، "سید حسنی" یاد شده است.

قتل نفس زکیه، از نشانه‌های حتمی و متصل به ظهور است. هرچند در منابع عامه، نامی از آن برده نشده، ولی در منابع شیعه، روایات آن فراوان و بلکه متواتر است‌[۷۹] ازاین‌روی، در اصل تحقق چنین حادثه‌ای به عنوان علامت ظهور، شکی نیست، هرچند اثبات جزئیات آن و نیز زمان و مکان تحقق آن و ویژگی‌های مقتول، مشکل است. برخی‌[۸۰] احتمال داده‌اند که مراد از نفس زکیه، محمد بن عبدالله بن حسن، معروف به نفس زکیه است که در زمان امام صادق (ع) در منطقه "احجار زیت" در نزدیکی مدینه کشته شد. این احتمال درست نیست، به چند دلیل:
  1. لازمه‌اش این است که پیش از تولد مهدی(ع)، بلکه پیش از آن‌که امامان(ع) از آن خبر دهند، این نشانه رخ داده باشد.
  2. در روایات تصریح شده که نفس زکیه، بین رکن و مقام کشته می‌شود و حال آن‌که محمد بن عبدالله بن حسن، در منطقه "احجار زیت" در نزدیکی مدینه کشته شده است.
  3. همان‌گونه که پیش از این اشاره کردیم، برابر روایات قتل نفس زکیه، از نشانه‌های حتمی و متصل به ظهور است، حال آن‌که محمد بن عبد الله، سال‌ها پیش از تولد مهدی(ع) به قتل رسیده است. امام باقر(ع) می‌فرماید: بین ظهور مهدی(ع) و کشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست"[۸۱].
محمد بن عبدالله بن حسن، معروف به نفس زکیه، در زمان امام صادق (ع) و در سال ۱۴۵ ه.ق به قتل رسیده و از آن هنگام تا به‌حال، بیش از ده قرن می‌گذرد و نمی‌تواند علامت متصل به ظهور باشد. به نظر می‌رسد، اموری چون همنامی وی و پدرش با پیامبر اکرم(ص) و پدر گرامی ایشان، شباهت ظاهری، بودن وی از خاندانی شریف و بزرگوار امام حسن مجتبی(ع)، وجود برخی نشانه‌ها، چون داشتن خالی سیاه بر روی کتف راست، قیام وی در شرایط سخت و در اوج خشونت بنی امیه و از همه مهم‌تر، شیطنت‌ها و تحریف‌های بنی عباس، سبب گشته بود که مردم به اشتباه بیفتند و گروهی او را مهدی تصور کنند. علاوه بر این، از برخی قرائن استفاده می‌شود که خود "نفس زکیه" و پدرش عبدالله محض، که شیخ بنی هاشم در آن عصر به شمار می‌رفت و نیز برادرش ابراهیم، به ایجاد و تقویت این شبهه در بین مردم دامن می‌زدند و چنین وامی‌نمودند که گویا مهدی ایشان، همان مهدی موعود است. آنان می‌خواستند از این راه، در رسیدن به قدرت و پیروزی انقلاب خویش و درهم شکستن بنی امیه کمک بگیرند. امام صادق (ع) در همان هنگام، آنان را از این کار بازداشت‌[۸۲]»[۸۳].
۷. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛
حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در این‌باره گفته است:

«یکی دیگر از علامت‌های پنج‌گانه ظهور که حتمی شمرده شده و روایات متعدد از آن نام برده است کشته شدن نفس زکیه است. نفس زکیه یعنی مرد بی‌گناه و پاکی که مرتکب جرمی نشده باشد. با توجه به روایات متعدد، در رابطه با اصل تحقق این نشانه به عنوان یکی از علایم ظهور، جای بحث نیست. در مورد نفس زکیه دو نکته مطرح است:

۱. این فرد در مسجد الحرام بین رکن و مقام کشته می‌شود. امام باقر (ع) در روایتی می‌فرماید: «"و قتل غلام من آل محمد بین الرکن و المقام"»؛ جوانی از آل محمد(ص) بین رکن و مقام کشته می‌شود[۸۴]

۲. بین قتل نفس زکیه و ظهور امام زمان(ع) فاصله‌ای نیست. از امام صادق (ع) نقل شده است: « لَیسَ بَینَ قِیامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَینَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکیةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیلَةً»؛ بین قیام قائم و بین قتل نفس زکیه ۱۵ شب فاصله نیست[۸۵].
البته اینکه این فرد چه کسی است و چرا کشته می‌شود روایات به درستی و وضوح چیزی بیان کرده‌اند. هر چند از برخی اخبار استفاده می‌شود که گویا وی یکی از همراهان و اصحاب امام مهدی (ع) است که حضرت او را چند شب قبل از ظهور، به مکه می‌فرستند تا مردم به نوید ظهور حضرت را بدهد. ولی مردم حاضر در مسجد الحرام او را بین رکن و مقام به شهادت می‌رسانند.[۸۶][۸۷].
۸. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«یکی دیگر از علایم و نشانه‏‌های حتمی قتل نفس زکیه است. چنانکه امام صادق (ع) فرمود: پیش از قیام قائم (ع) پنج علامت حتمی است: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه، فرورفتن...[۸۸]. و شیخ مفید از امام باقر (ع) روایت می‌‏‏کند که فرمود: فاصله بین قتل نفس زکیه و ظهور قائم (ع) بیش از پانزده شبانه‏‌روز زیادتر نیست[۸۹] مقصود از نفس زکیه، نفس کامله پاک و پاکیزه است. کلمه زکیه از ریشه زکی به‏ معنای رشد کرد و پاکیزه شد می‌‏‏باشد. و مقصود از رشد در اصطلاح اسلامی، تکامل با علم و اخلاص و فداکاری است؛ و ممکن است با دقّت بیشتری برای کمال دو معنی در نظر بگیریم:

معنای اوّل: کمال، عبارت است از آنچه خواسته اسلام است از یک فرد مسلمان که در درجه بالای ایمان و اراده و از خودگذشتگی باشد، بنابراین مقصود از نفس زکیه یکی از اشخاص بااخلاص و آزمایش شده در دوران غیبت کبری خواهد بود که بر اثر فتنه‌‏ها و انحرافات حاکم در آن زمان، به شهادت می‌‏‏رسد.

معنای دوم: مقصود از کمال، برائت از آدم‌کشی می‌‏‏باشد که به همین معنی در قرآن مجید آمده است: آیا نفس زکیه‌‏ای را بدون اینکه کسی را کشته باشد تو کشتی؟ کار زشتی انجام دادی.[۹۰] و شاید از اینکه در اخبار، تعبیر به نفس زکیه شده است به این خاطر بوده که می‌‏‏خواستند مفهوم قرآنی را بگویند.

ولی آنچه که معنای اوّل را تقویت می‌‏‏کند، آن است که از این روایات آنچه به ذهن می‌‏‏رسد، نفس زکیه انسانی است که بر اثر شخصیت والای او، آن قتل، اهمیتی بسزا دارد، و اهمیت قتل نیز درباره اشخاص آزمایش شده و بااخلاص است، که در سطح بالاتری قرار گرفته باشند تا جلب نظر کند و موجب تأثر و تأسف عمیق مردم گردد. ولی کشف یک فرد معمولی بی‏گناه نوعا اهمیتی در جوامع ندارد و جلب نظر نمی‌‏کند. ضمن اینکه اگر کسی می‌‏‏خواهد نشانه علامت شود، می‌‏‏بایست در مورد کسی باشد که در بین مردم شناخته شده باشد، و الّا نمی‌‏‏تواند نشانه ظهور باشد.

بنابراین وقتی معنای اوّل با مجموع روایات سازگارتر بوده و معنای دوّم چنین انطباق و تناسبی نداشت، بر ما لازم است که معنای اوّل را گرفته و برطبق آن عمل کنیم. محدّث قمی در این رابطه می‌‏‏فرماید: نفس زکیه آن پسری است از آل محمد (ص) که در مابین رکن و مقام کشته شود[۹۱]»[۹۲].
۹. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در این‌باره گفته است:

«نفس زکیه از جایگاه ویژه‌ای در جامعه اسلامی برخوردار است و به همین دلیل، کشته شدن وی، بازتاب ویژه‌ای دارد، این رویداد با بزرگ‌ترین رخداد سیاسی منطقه، کاملا هماهنگی دارد. هرکه این نشانه را این‌گونه بداند که یک جان و نفس پاک کشته می‌شود و منظور، شخصی نامعین باشد و جایگاه ویژه‌ای در جامعه نداشته باشد همانند این آیه که می‌فرماید: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ[۹۳]‌؛ مسئله‌ای به دور از واقع است و با اینکه آن بزرگ‌ترین حادثه تاریخی است، هماهنگی ندارد. علاوه بر آن، معنای نشانه بودن کشته شدن او این است که همه او را می‌شناسند و این همان چیزی است که با شخصیت نفس زکیه و مسائل مربوط به او مطابقت دارد.

لقب نفس زکیه به دلیل پاک بودن او است و به معنی بااخلاص، فداکار بودن، اراده آهنین داشتن و هدفمند بودن او است. با توجه به این ویژگی‌ها، می‌توان، مصداق واقعی چنین شخصیتی را یافت. در تعیین و تشخیص این شخصیت، دو نظریه وجود دارد:

نظریه اول: او محمد بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علی ابو طالب، ملقب به نفس زکیه است که در زمان ابو جعفر منصور عباسی قیام کرد. البته دلایلی وجود دارد که نشان می‌دهد این محمد بن عبد الله بن حسن آن نفس زکیه که در روایات از او سخن گفته شده، نیست از جمله این دلایل:

  1. وی میان رکن و مقام کشته می‌شود در حالی‌که این مرد آنجا کشته نشد؛
  2. بنابر روایات میان حادثه کشته شدن او و ظهور امام فقط ۱۵ روز فاصله زمانی‌ وجود دارد در حالی‌که محمد کشته شده و امام (ع) هنوز ظهور نکرده است؛
  3. اینکه وی حتی پیش از تولد امام زمان (ع) کشته شده، بنابراین نمی‌تواند علامت باشد؛
  4. اینکه وی ادعای مهدویت کرده بود و این مسئله با پاک و خالص بودنش منافات دارد.

شواهد دیگری نیز وجود دارد که اطلاق این نام را بر آن انقلابی علوی رد می‌کند، برخی تلاش کرده‌اند که با اظهار شک و شبهه در مورد سند این روایت‌ها، این نام را بر وی اطلاق کنند، اما نگارنده تصور نمی‌کند خدا آگاه‌تر است که این شک و شبهه بتواند با وجود ادعای مهدویت وی و تهدید نمودن امام صادق (ع) به زندانی شدن، اثبات شود و این مسئله با اخلاص و تزکیه نفس و پاک بودن او سازگاری ندارد.

نظریه دوم: او فرستاده حضرت مهدی (ع) است: بسیاری از شواهد موجود در روایات با مطرح شدن این عنوان مطابقت می‌کند زیرا او فردی است که بشارت ظهور مهدی (ع) را می‌دهد، به خصوص اینکه روایت‌ها حاکی از فاصله نزدیک زمانی میان آنهاست. البته در این مورد نمی‌توان به‌طور دقیق سخن گفت. زیرا گذشت زمان و آینده، دیر یا زود پرده از چهره این شخصیت برخواهد داشت»[۹۴].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین موسوی‌نسب؛
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوی‌نسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«از جمله علائم حتمی ظهور قتل نفس زکیه است.

مرحوم شیخ مفید از امام باقر (ع) روایتی نقل می‌کنند که حضرت فرمودند: فاصله بین قتل نفس زکیه و ظهور قائم (ع) بیش از پانزده شبانه‌‌‌روز زیادتر نیست[۹۵].

مرحوم محدث قمی درباره نفس زکیه می‌فرمایند: نفس زکیه پسری است از آل محمد که در مابین رکن و مقام کشته می‌شود[۹۶].

و در بحارالانوار است که نفس زکیه نام او محمد بن حسن است که معروف به نفس زکیه است و در مسجد الحرام بین رکن و مقام کشته خواهد شد[۹۷]»[۹۸].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین آیتی؛
حجت الاسلام و المسلمین نصرت‌الله آیتی در کتاب «تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور» در این باره گفته است:
  • «‌پاره‌ای از احادیث نام نفس زکیه را "محمد" معرفی کرده‌اند، امام باقر (ع) دراین‌باره فرموده است: «"اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن‏"»[۹۹]. از امام صادق (ع) نیز روایت شده است: «"ِ وَ قُتِلَ غُلَامٌ مِنَ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ "»[۱۰۰]. دو روایت یاد شده به دلیل ضعف سند قابل اعتماد نیستند.

خبر دادن امام باقر (ع) به این‌که نفس زکیه از فرزندان امام حسن است، تنها نسب نفس زکیه را مشخص می‌کند، اما اثبات نمی‌کند که مقصود امام همان محمد بن عبدالله باشد و شخص دیگری در زمان آینده به این نسب وجود نخواهد داشت. هم‌چنین کشته شدن محمد بن عبدالله در آن مکان مشخص که در قرائن بعدی آمده است نیز هیچ تنافی با تحقق نفس زکیه‌ای در پیش از ظهور امام عصر (ع) نداشته و به اصطلاح بر فرض پذیرش، دو دلیل مثبت وجود خواهد داشت که اثبات هر یک، با دیگری تنافی ندارد.

از آن‌چه گذشت، روشن شد که نفس زکیه‌ای که در روایات علائم‌الظهور مطرح شده، غیر از محمد بن عبدالله بن حسن محسوب می‌شود و ما باید در آینده منتظر تحقق این علامت باشیم که یکی از نشانه‌های ظهور امام مهدی (ع) است»[۱۰۱].
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگ‌نامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

«"نفس زکیه" یعنی فرد بی‏گناه، پاک، کسی که قتلی انجام نداده است‏ و جرمی ندارد. در آستانه قیام حضرت مهدی(ع)‏ در گیرودار مبارزات زمینه‏‌ساز انقلاب مهدی(ع)، فردی پاکباخته و مخلص، در راه امام(ع) می‏‌کوشد و مظلومانه کشته می‌‏شود. طبق بیان روایات، این رخداد عظیم، بین رکن و مقام- در بهترین مکان‏‌های زمین- اتفاق می‌‏افتد. فرد یاد شده، از اولاد امام حسن مجتبی(ع) است‏[۱۰۲] که در روایات، گاهی از او به عنوان "نفس زکیه" و "سید حسنی" یاد کرده‏‌اند[۱۰۳].

قتل نفس زکیه، از نشانه‏‌های حتمی و متصل به ظهور است. در منابع اهل سنت کمتر نامی از آن برده شده[۱۰۴]؛ ولی در منابع شیعه، روایات آن، فراوان است؛ از این‌‏رو، در اصل تحقق چنین حادثه‌‏ای- به عنوان علامت قیام- شکی نیست؛ هر چند اثبات جزئیات آن و نیز زمان تحقق آن و ویژگی‌‏های مقتول، مشکل است[۱۰۵]. برخی گمان کرده‏‌اند مراد از نفس زکیه، محمد بن عبد اللّه بن حسن، معروف به نفس زکیه است که در زمان امام صادق(ع) در منطقه "احجار زیت" در نزدیکی مدینه کشته شد.

این احتمال درست نیست، به چند دلیل:

  1. لازمه‌‏اش این است که پیش از تولد حضرت مهدی(ع)؛ بلکه پیش از آن‏که امامان از آن خبر دهند، این نشانه رخ داده باشد.
  2. در روایات تصریح شده است که "نفس زکیه"، بین رکن و مقام کشته می‌‏شود؛ حال آن‏که محمد بن عبد اللّه بن حسن در منطقه "احجار زیت" "در نزدیکی مدینه" کشته شده است.
  3. همان‏گونه که در روایات اشاره شده قتل نفس زکیه از نشانه‌‏های حتمی و متصل به ظهور است؛ حال آن‏که محمد بن عبد اللّه، سال‏ها پیش از تولد حضرت مهدی(ع) به قتل رسیده است. امام باقر(ع) فرمود: "بین قیام مهدی(ع) و کشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شبانه ‏روز فاصله نیست[۱۰۶][۱۰۷].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین علی‌زاده؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی علی‌زاده، در کتاب «نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار» در این‌باره گفته است:

«مشهور آن است که نفس زکیه[۱۰۸] در مکه و میان رکن و مقام ابراهیم در ۲۵ ذی الحجه به قتل می‌رسد و میان قتل او و ظهور بیش از پانزده شب فاصله نیست[۱۰۹]. او جوانی است که در مدینه برای یاری و نصرت آل محمد (ع) به پا می‌خیزد - از این‌رو در برخی از احادیث از وی با عنوان "مستنصر"[۱۱۰] یاد شده است - و هنگامی که سپاه سفیانی به مدینه می‌رسد، برادر او را می‌کشد[۱۱۱] و وی به حرم امن الهی - مکه - می‌گریزد و در آنجا مظلومانه ذبح می‌شود و این هتک حرمت حریم امن الهی و جنایت وحشیانه، سبب نزول غضب الهی بر سفیانیان می‌گردد[۱۱۲]. در برخی احادیث، اسم او "محمد بن الحسن" ضبط و معرفی شده است[۱۱۳]. لکن افزون بر "نفس زکیه"، در روایات باب از دو تن دیگر نیز یاد شده است: سید حسنی و فردی هاشمی.

در میان محققان و مهدی‌پژوهان متأخر و معاصر در تشخیص این سه تن، اختلاف نظر به چشم می‌خورد؛ درباره نفس زکیه و دو تن دیگر چهار نظریه وجود دارد:

  1. نفس زکیه شخصی است به نام محمد بن الحسن که میان رکن کعبه و مقام ابراهیم کشته خواهد شد. از فحوای این نظریه و تعابیر قائل آن چنین استنباط می‌شود که نفس زکیه، از سادات حسنی و در واقع همان سید حسنی است[۱۱۴].
  2. نفس زکیه، فردی به نام محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب بوده و همان علوی به پاخاسته زمان ابی جعفر منصور، خلیفه عباسی است. او معاصر با امام صادق (ع) بود و پس از قیام به دست منصور کشته شد[۱۱۵].
  3. نفس زکیه مجاهدی است از زمره بسترسازان ظهور که رهبری عده‌ای از عاشقان امام مهدی (ع) را بر عهده دارد و در راه حضرت در میان هفتاد تن از علمای زمانه در منطقه‌ای پشت شهر کوفه به شهادت می‌رسد. او غیر از سید هاشمی‌تباری است که در مکه و بین رکن کعبه و مقام ابراهیم سر از تنش جدا می‌شود و این هر دو، غیر از سید حسنی هستند که به قتل می‌رسد[۱۱۶].
  4. نفس زکیه، سیدی والا تبار و حسینی‌نسب است و هموست که مظلومانه در ۲۵ ذی الحجه سر مبارکش در حرم امن الهی مکه مکرمه از تن جدا می‌شود و کمی پیش از ذبح شدن وی، سیدی هاشمی و حسنی‌تبار در کوفه به همراه هفتاد تن از علمای امت به دست سپاهیان سفیانی و در اثنای ورود سپاه مجاهد خراسانی از طریق شهرهای قصر شیرین و خانقین به شهادت می‌رسد. طبق این نظریه، رجل هاشمی و سید حسنی یک تن می‌باشند[۱۱۷][۱۱۸].
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین اکبرنژاد؛
حجت الاسلام و المسلمین مهدی اکبرنژاد، در کتاب «بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل‌سنت» در این‌باره گفته است:

«کشته شدن نفس زکیه از نشانه‏‌های حتمی ظهور برشمرده شده و در اصل تحقق چنین حادثه‏‌ای به‌عنوان نشانه ظهور، تردیدی نیست؛ ولی در تعیین مشخصه‌‏ها و جزئیات این کشته شدن مطالب زیادی در احادیث نیامده و تنها چند نکته جزئی که نمی‌تواند روشن‏ کننده اصل موضوع باشد، اشاره شده است؛ از جمله این‏که وی از آل محمد(ع) است: «و قتل غلام من آلِ مُحَمَّدٍ (ص)... اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ»[۱۱۹]. و یا: «"إِنَّ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ هُوَ غُلاَمٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ"»[۱۲۰]. در این احادیث، وی محمد بن الحسن معرفی شده، ولی روشن نیست که منظور از این «حسن» چه کسی است؟ آیا منظور این است که وی از نسل امام حسن مجتبی(ع) است یا نام پدر وی حسن می‌باشد؟

از دیگر ویژگی‏‌های ذکر شده برای نفس زکیه این است که وی در میان رکن و مقام کشته می‌شود: «إِنَّ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ هُوَ غُلاَمٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ یُقْتَلُ بِلاَ جُرْمٍ فَإِذَا قُتِلَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَبْعَثُ اَللَّهُ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ»[۱۲۱]. (از نشانه‏‌های ظهور)... کشته شدن جوانی از آل محمد(ع) در میان رکن و مقام است که نام وی محمد بن الحسن [معروف به‏] نفس زکیه... که در این هنگام قائم ما خروج خواهد کرد. بیش از آن‏چه یاد شد، ویژگی دیگری در معرفی نفس زکیه و ماجرای کشته شدن او، ذکر نشده و تنها با همین عبارت کشته شدن نفس زکیه در روایات مطرح شده است.

برخی احتمال داده‏‌اند که منظور از نفس زکیه، همان محمد پسر عبداللّه بن الحسن[۱۲۲]. معروف به نفس زکیه است، که در زمان امام صادق(ع) با حمایت برخی از بنی هاشم و بنی عباس قیام کرد و نیز مدعی مهدویت شد و بسیاری با او بیعت کردند که امام صادق(ع) از این کار نهی کرد و فرمود: این کار را نکنید، چه آن‏که اگر بیعت شما با محمد (نفس زکیه) به تصور آن است که او همان مهدی موعود(ع) است، این گمان خطاست و او مهدی موعود نیست و این زمان، زمان خروج او نیست....[۱۲۳].

ولی باید گفت که این تطبیق یک تطبیق غیرصحیح است چون:

  1. لازمه‏‌اش این است که پیش از به دنیا آمدن امام مهدی(ع)، یکی از نشانه‏‌های‏ ظهور وی، که صدها سال پس از ولادت او باید رخ دهد، به وقوع پیوسته باشد؛ به عبارت دیگر، نفس زکیه که در سال ۱۴۵ﻫ. ق کشته شد، نشانه ظهور امام مهدی(ع) باشد که بعد از صدها سال دیگر می‌خواهد ظهور کند و همان‏‌گونه که پیش‏تر اشاره شد به شکل طبیعی این حادثه با این فاصله طولانی نمی‌تواند نشانه ظهور تلقی شود.
  2. برخی روایات، با صراحت فاصله میان کشته شدن نفس زکیه با قیام امام مهدی(ع) را پانزده شبانه‌روز بیان کرده‏‌اند: «لَیْسَ بَیْنَ قِیَامٍ اَلْقَائِمِ وَ بَیْنَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّةِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَ»[۱۲۴]. بنابراین، چگونه می‌توان فاصله صدها ساله را میان کشته شدن نفس زکیه و قیام حضرت تصور کرد.
  3. خود نفس زکیه و پیروان وی تنها ادعای مهدی بودن او را داشته‌‏اند نه این‏که کشته شدن او را نشانه ظهور مهدی(ع) بدانند و همین ادعای کاذب، سبب می‌شود که آن فرد آرمانی که کشته شدنش در روایات از نشانه‏‌های ظهور معرفی شده، بر این ادعاکننده دروغ‏گو منطبق نشود. البته مؤلف کوشیده به این نوع اشکال‏‌ها پاسخ دهد[۱۲۵]. ولی به نظر می‌رسد پاسخ‏‌های ایشان کافی نبوده است. بنابراین، منطبق کردن نفس زکیه بر محمد پسر عبد اللّه بن الحسن نمی‌تواند نزدیک به واقعیت باشد[۱۲۶].
۱۵.حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب‌الله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در این‌باره گفته‌است:
۱۶. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛
علی ‎اصغر رضوانی در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این باره گفته است:
«در روایات شیعه به علامتی قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) به عنوان «قتل نفس زکیه» اشاره شده است که بعد از این جنایت، حضرت ظهور خواهند کرد.

از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ (ع) وَ بَیْنَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَة»[۱۲۸].

شیخ مفید می‌گوید: «از جمله علایم ظهور، کشته شدن نفس زکیه در پشت کوفه با هفتاد نفر از صالحین است» [۱۲۹]

از برخی روایات، وجود نفس زکیه دیگری نیز استفاده می‌شود که مأمور تبلیغ از طرف امام زمان(ع) است که بین رکن و مقام به شهادت خواهد رسید [۱۳۰]
برخی ممکن است گمان کنند که نفس زکیه که در این روایات به شهادت آن اشاره شده همان محمد بن عبداللَّه بن حسن بن علی بن ابی طالب است که در زمان منصور عباسی قیام کرد تا حق اهل بیت(ع) را از ظالمان بستاند. ولی شواهد و قرائن موجود برخلاف این احتمال را دلالت دارد:
  1. در برخی روایات اشاره به کشته شدن نفس زکیه بین رکن و مقام دارد، که محمّد بن عبداللَّه بن الحسن در آن نقطه به شهادت نرسیده است.
  2. مطابق برخی روایات بین ظهور حضرت و کشته شدن نفس زکیه پانزده شب فاصله است.
  3. کشته شدن محمد بن عبداللَّه بن الحسن قبل از ولادت حضرت مهدی(ع) بوده است و لذا نمی‌توان آن را از علایم ظهور دانست.
  4. محمد بن عبداللَّه نیّت خالص از عملکرد خود نداشته است، و لذا بنابر نقل «مقاتل الطالبیین» ادعای مهدویت نمود و پدرش نیز او را بعد از زوال دولت بنی امیه و قبل از تأسیس دولت بنی عباس، به عنوان مهدی معرفی کرد [۱۳۱]
  5. در روایتی از امام صادق(ع) می‌‌خوانیم که فرمود: «بعد از کشته شدن نفس زکیه صاحب امر ظهور خواهد کرد»[۱۳۲] که در بعدیّت نزدیک ظهور دارد»[۱۳۳].
۱۷. آقای السادة (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
آقای سید مجتبی السادة، در کتاب «شش ماه پایانی» در این‌باره گفته است:

«حضرت مهدی (ع)، فرستادهای از جانب خویش به مکه اعزام می‌کنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب خبر از آنها مقدمات آن انقلاب مبارک را فراهم کند. جوانمردی هاشمی (محمد بن الحسن که همان نفس زکیه است)، در بیست و پنجم ماه ذیحجه پس از قیام خویش وارد مسجد الحرام شده و بین رکن و مقام ایستاده و نامهای شفاهی از ناحیه حضرت را برای مردم مکه قرائت می‌کند که در این نامه خبری از توهین و بی‌احترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردم مکه طلب یاری و نصرت می‌کنند. بقایای نظام منحوس حاکم در حجاز جرمی شنیع مرتکب شده و وی را درحالی‌که بین رکن و مقام ایستاده، شهید می‌کنند که این جرم حکم عاقبتشان را مشخص می‌کند و حضرت صاحب (ع) پانزده روز بعد که بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار بکنند. چنین فاجعه دردناکی در مدینه بر سر پسر عموی نفس زکیه- که نام خودش محمد و نام خواهر (احتمالا دوقلویش) فاطمه است- می‌آید و هر دو را بر سر در مسجد النبی (ص) اعدام می‌کنند.

امام صادق‌ (ع) فرمودند: «...وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ المَحْتُوم»[۱۳۴]. کشته شدن نفس زکیه از علایم حتمی [[[ظهور]]] است. ابو بصیر هم از امام باقر‌ (ع) ضمن حدیثی بلند روایت کرده است: «...وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ المَحْتُوم» یقول القائم‌ (ع) لأصحابه: یا قوم، إن أهل مکة لا یریدوننی و لکننی مرسل إلیهم لأحتج علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتج علیهم، فیدعو رجلا من أصحابه فیقول له: إمض إلی أهل مکة فقل: یا أهل مکة، أنا رسول فلان- الإمام المهدی (ع)- إلیکم، و هو یقول لکم: إنا أهل بیت الرحمة و معدن الرسالة و الخلافة، و نحن ذریة محمد (ص) و سلالة النبیین، و إنا قد ظلمنا و اضطهدنا و قهرنا و ابتز مناحقنا منذ قبض نبینا إلی یومنا هذا، و نحن نستنصرکم فانصرونا، فإذا تکلم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن و المقام و هو النفس الزکیة[۱۳۵]. حضرت مهدی (ع) به یاران خویش می‌فرمایند:‌ای قوم (همراهان) اهالی مکه مرا نمی‌خواهند، ولی برای آنکه حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظیفهام عمل کرده باشم [یکی از شما را] به سوی آنها می‌فرستم. سپس یکی از یارانشان را خوانده و به او می‌فرمایند: به سوی اهل مکه برو و بگو:‌ای اهالی مکه من فرستاده فلانی (حضرت مهدی (ع)) هستم و او برای شما چنین پیغام فرستاده که ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتیم، ما نوادگان حضرت محمد (ص) و سلاله پیامبران هستیم به ما ظلم شده و آزار رساندهاند و ما را سرکوب کردهاند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان رحلت پیامبر (ص) گرفتهاند. از شما طلب یاری می‌کنیم پس یاریمان کنید. وقتی این جوانمرد پیام را رساند به سوی او می‌آیند و ما بین رکن و مقام او را که نفس زکیه است می‌کشند (سر می‌برند).

امیر المؤمنین علی (ع) هم فرمودند: «...أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِآخِرِ مُلْکِ بَنِی فُلاَنٍ قُلْنَا بَلَی یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ قَالَ قَتْلُ نَفْسٍ حَرَامٍ فِی یَوْمٍ حَرَامٍ فِی بَلَدٍ حَرَامٍ عَنْ قَوْمٍ مِنْ قُرَیْشٍ وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ مَا لَهُمْ مُلْکٌ بَعْدَهُ غَیْرَ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً»[۱۳۶]. آیا شما را از انتهای سلطنت «بنی فلان» باخبر کنم؟ کشتن نفس حرام! در روزی حرام در شهر حرام؛ قسم به آنکه دانه را شکافت و آدمی را آفرید، پس از آن بیش از پانزده روز حکمرانی نخواهند کرد.

از امام صادق‌ (ع) هم نقل شده که فرمودند: «لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ اَلْقَائِمِ وَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّةِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً»[۱۳۷]. فاصله قیام حضرت مهدی (ع) و کشته شدن نفس زکیه تنها پانزده شب است. زرارة بن اعین هم از آن حضرت روایت کرده است که: «...لاَ بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلاَمٍ بِالْمَدِینَةِ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَیْسَ یَقْتُلُهُ جَیْشُ اَلسُّفْیَانِیِّ؟ قَالَ: لاَ وَ لَکِنْ یَقْتُلُهُ جَیْشُ بَنِی فُلاَنٍ، یَخْرُجُ حَتَّی یَدْخُلَ اَلْمَدِینَةَ فَلاَ یَدْرِی اَلنَّاسُ فِی أَیِّ شَیْءٍ دَخَلَ، فَیَأْخُذُ اَلْغُلاَمَ فَیَقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً لَمْ یُمْهِلْهُمْ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَعِنْدَ ذَلِکَ فَتَوَقَّعُوا اَلْفَرَجَ»[۱۳۸]. حتما جوانی در مدینه کشته خواهد شد. پرسیدم: آیا سپاهیان سفیانی او را می‌کشند؟ فرمودند: خیر، ولی او را سپاهیان «بنی فلان» می‌کشند. قیام کرده و خارج می‌شود تا اینکه به مدینه میرسد. مردم بدون آنکه بدانند چه می‌گوید و چه می‌خواهد، او را می‌کشند، و از آنجا که ناجوانمردانه و از روی ظلم و ستم او را میکشند خداوند متعال هم به آنها مهلت نخواهد داد. در این زمان چشم انتظار فرج باشید.

امام باقر‌ (ع) هم فرمودند: «و عند ذلک تقُتِلَ اَلنَّفْسُ اَلزَّکِیَّةُ وَ أَخُوهُ یُقْتَلُ بِمَکَّةَ ضَیْعَةً»[۱۳۹]. در آن زمان نفس زکیه در مکه کشته می‌شود و برادرش را در مدینه هلاک می‌کنند. آنکه در مدینه منوره به همراه خواهرش کشته و اعدام می‌شود از عموزادگان نفس زکیه است. امام صادق‌ (ع) فرمودند:«قُتِلَ الْمَظْلُومِ بِيَثْرِبَ وَ ابْنِ عَمِّهِ فِي الْحَرَمِ»[۱۴۰]. مظلوم در یثرب (مدینه) و پسر عمویش در مکه کشته می‌شود.

باز هم تأکید می‌کنیم که نفس زکیه‌ای که کشته شدنش از علایم حتمی ظهور است همان «محمد بن الحسن» است که پانزده روز پیش از ظهور حضرت ما بین رکن و مقام شربت شهادت را می‌نوشد و در روایات با اسامی و القاب مختلفی نظیر: نفس زکیه[۱۴۱] (شخص بی‌گناه)، مستنصر (طلبکننده نصرت و یاری)[۱۴۲] مرد هاشمی و جوانی از آل محمد (ص) حسنی[۱۴۳] یاد کرده‌اند[۱۴۴].
۱۸.آقای کامل سلیمان؛
آقای کامل سلیمان، در کتاب «روزگار رهایی» در این‌باره گفته است:

«رسول اکرم (ص) می‌فرماید: "مهدی (ع) خارج نمی‌شود تا نفس زکیه کشته شود. چون نفس زکیه کشته شود، ساکنان آسمان و زمین بر آنها غضبناک می‌شوند آنگاه مهدی (ع) ظهور می‌کنند و مردم در اطراف شمع وجودش گرد آیند آن‌سان که در شب زفاف در اطراف عروس گرد آیند"[۱۴۵]. نفس زکیه لقب یک جوان هاشمی است از آل محمد (ص) که در میان قوم خود صاحب مقامی بس رفیع است، در آغاز جنبش سفیانی به مدینه منوره پناهنده می‌شود و دومین گروه از لشکر سفیانی که برای مقابله با دعوت حق و رویارویی با سپاه حضرت بقیة الله روحی فداه به سوی مدینه گسیل می‌شوند او را به شهادت می‌رسانند. هنگامی که سپاه سفیانی مردم حجاز را طعمه شمشیر می‌سازند و خانه‌هایشان را ویران می‌کنند و به حریم نوامیس مردم و به حریم حرمین شریفین تجاوز می‌کنند، نفس زکیه به مکه می‌رود و در آنجا بانگ دادخواهی و دعوت به سوی آل محمد (ص) را بلند می‌کند. روز ۲۵ ذیحجة الحرام او را بدون هیچ گناهی در میان رکن و مقام مظلومانه ذبح می‌کنند. خداوند دیگر ستمکاران را مهلت نمی‌دهد که در شهر حرام و در ماه حرام و در بیت الله الحرام، خون حرام ریخته‌اند. پس به فاصله ۱۵ روز قیام جهانی حضرت بقیة الله روحی فداه آغاز می‌شود، که هرگز چنین جنایتی در تاریخ سابقه نداشته است. در مورد سبب ذبح نفس زکیه از امیر مؤمنان (ع) چنین نقل شده است که او در مدینه به سوی حق و حقیقت دعوت می‌کند، چون آنجا نیز ناامن می‌شود به مکه می‌گریزد که آنجا نیز صدای خود را برای دعوت به سوی حق و حقیقت بلند می‌کند و از این حدیث استفاده می‌شود که نفس زکیه به فرمان حضرت بقیة الله رهسپار مکه می‌شود و اینک متن حدیث:"قائم (ع) به اصحاب خود می‌فرماید: اهل مکه مرا نمی‌خواهند ولی من کسی را به سوی آنها می‌فرستم تا حجت را بر آنها تمام کنم، آن‌چنان که برای مثل من شایسته است" [۱۴۶]. آنگاه یکی از کسان خود را فرا می‌خواند و به او می‌فرماید: به سوی مکه برو و به اهل مکه بگو: ای اهل مکه من فرستاده فلانی هستم به سوی شما، او به شما می‌فرماید:"ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و خلافت هستیم، ما عترت پیامبر و سلاله پیامبرانیم. ما مظلوم شدیم، به ما ستم کردند و از روزیکه پیامبر رحلت کرد، حق ما را غصب کردند و تا به امروز در دست غاصبان است. ما از شما یاری می‌طلبیم، ما را یاری کنید. چون پیام آن حضرت را ابلاغ می‌کند او را می‌گیرند و در میان رکن و مقام او را ذبح می‌کنند، که او همان نفس زکیه است"[۱۴۷]. پس از ارتکاب این جرم تاریخی، وجدان جهانی بیدار می‌شود و به دنبال حضرت مهدی (ع) می‌گردند که با او بیعت کنند و این جنایت را محکوم نمایند. بین ذبح نفس زکیه و آغاز قیام شکوهمند حضرت مهدی (ع) فقط ۱۵ روز فاصله است که او در ۲۵ ذیحجه به شهادت می‌رسد و قیام آن حضرت در دهم محرم اتفاق می‌افتد. یکبار دیگر بانگ جبرئیل در فضا طنین‌انداز می‌شود که جهانیان را به بیعت آن حضرت دعوت کرده می‌فرماید:«" الْبَيْعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"» این بانگ به دنبال بانگ اولی که در ماه رمضان بلند شده و گوش جهانیان را نوازش داده، هرگونه شک و تردید را از بین می‌برد و دل‌ها را به سوی آن کعبه موعود جلب می‌کند. و طومار جنایت‌ها و خیانت‌ها برای همیشه درهم پیچیده می‌شود.

امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید:"از نشانه‌های ظهور، ذبح شدن او (نفس زکیه) در میان رکن و مقام است"[۱۴۸]. "خداوند روی زمین را از لوث ستمگران پاکیزه نمی‌سازد جز هنگامی که خون حرام ریخته شود"[۱۴۹].
امام باقر (ع) می‌فرماید:"جوانی از آل محمد (ص) در میان رکن و مقام کشته می‌شود که نامش محمد فرزند حسن نفس زکیه است"[۱۵۰]. "این مردم تا خون حرامی از ما نریخته‌اند بر تخت قدرت تکیه می‌دهند، هنگامی که آن خون حرام را ریختند دیگر زیرزمین برای آنها بهتر از روی زمین است. آن روز در روی زمین یاوری ندارند و در آسمان عذری از آنها پذیرفته نیست. چون خون حرامی از ما بریزند خداوند بنده بی‌نام و نشان و نفوذناپذیری را بر آنها مسلط می‌کند که همه آنها به دست او ریشه‌کن می‌شوند"[۱۵۱]. در اینجا منظور از "قوم" بنی امیه است و منظور از خون حرام خون نفس زکیه است و منظور از مرد نفوذناپذیر یکی از انقلابیون آن روز است که به نظر ما شعیب بن صالح کوسه گندمگون است که نکوهش نکوهش‌کننده‌ای او را از انجام وظیفه باز نمی‌دارد»[۱۵۲].
۱۹. خانم دکتر خیراللهی و موسوی شکور ؛
خانم دکتر زهرا خیراللهیو خانم فخری سادات موسوی شکور، در مقاله «علائم ظهور در آیات قرآن» در این‌باره گفته‌اند: «یکی دیگر از نشانه‌های حتمی ظهور کشته شدن انسان پاک و بی گناه در آستانه قیام حضرت مهدی(ع) بین رکن و مقام است. در حدیثی از امام محمد باقر(ع) "نفس زکیه" را از اولاد امام حسین (ع) دانسته و کشته شدن او را یکی از نشانه‌های بارز ظهور قرار داده است. «"وَ قَتْلُ غُلَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ"». در مورد نحوه کشته شدن وی گفته شده او مأمور است که در کنار کعبه بگوید: "ما از اهل بیت رسالت هستیم و از ذریه محمد(ص) و سلاله پیغمبرانیم ما مظلوم واقع شدیم و مردم به ما ستم نمودند و از هنگام رحلت رسول(ص) تا امروز حق ما غصب شده است. اکنون از شما چشم یاری داریم پس ما را یاری کنید". وقتی آن جوانمرد به این سخن تکلم می‌نماید، بر او هجوم می‌آورند و او را بین رکن و مقام به شکل خاصی سر می‌برند[۱۵۳]. فاصله کشته شدن او تا قیام قائم بیشتر از پانزده روز نمی‌کشد[۱۵۴]. مهدی موعود(ع) کنار کعبه می‌ایستد و گریه و تضرع می‌کند، خداوند عزوجل در همین مورد می‌فرماید: ﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ[۱۵۵] این آیه مخصوص به اهل بیت است[۱۵۶]. سپس قیام قائم از مکه خواهد بود در حالی که در کنار بیت الله الحرام مردم را صدا می‌زند و می‌فرماید: "ای مردم ما از خدا یاری می‌طلبیم هر کس از مردم که به ما پاسخ داد، چه بهتر، که ما خاندان پیامبر(ص) می‌باشیم و ما سزاوارترین مردم هستیم به خدا و به محمد(ص)، و هر کس که با من درباره آدم محاجه کند من سزاوارترین مردم به آدم هستم، و هر کس با من درباره نوح گفتگو کند بداند که من سزاوارترین مردم به نوح می‌باشم، و هر کس با من درباره ابراهیم احتجاج کند باید بداند که من سزاوارترین مردم به ابراهیم هستم، و هر کس با من درباره محمد(ص) محاجه کند پس من سزاوارترین مردم به محمد هستم، و هر کس با من درباره پیامبران محاجه کند پس من سزاوارترین مردم به پیامبران هستم، مگر نه اینست که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۵۷]؛ منم بازمانده آدم و ذخیره نوح و برگزیده از ابراهیم(ع) و محمد(ص) پس خداوند سیصد و سیزده نفر یاران آن حضرت را بر او گرد می‌آورد، بدون قرار قبلی و هم چون پاره‌های ابر پائیز که بهم می‌پیوندند. و خدا هم در قرآنش در مورد همین افراد است که می‌فرماید: ﴿أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۵۸][۱۵۹]. امام سجاد(ع) فرموده‌اند: "آنها که از بستر خود برای یاری امام قائم(ع) ناپدید شوند سیصد و سیزده مرد هستند به شماره اهل بدر، آن شب در مکه باشند و در این مورد خدا می‌فرماید: "هر جا که باشید خدا شما را بیاورد" آنان اصحاب قائم(ع) باشند. و اولین کسی که با او بیعت کند، جبرئیل، و بعد سیصد و سیزده نفرند، و این عده هر کدام بتوانند راه افتاده و خود را به وی برسانند، که می‌رسانند، و هر کدام به این صورت به وی نرسند، در رختخوابشان ناپدید می‌شوند". و منظور امیرالمؤمنین(ع) از عبارت: «"هُمُ الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ"»؛ ایشان از رختخواب مفقود می‌شوند" همین است؛ و نیز منظور از آیه: ﴿أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۶۰]؛ همین است. و فرمود: "منظور از خیرات، ولایت و محبت اهل بیت(ع) است". هم چنین در مورد اصحاب قائم(ع) در سوره هود فرمودند: ﴿وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ[۱۶۱]؛ منظور از امت معدوده اصحاب قائم(ع) است که در عرض یک ساعت همه یک جا جمع می‌شوند[۱۶۲]»[۱۶۳].

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. ر.ک. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۷، ص ۴۳۸ ـ ۴۳۹؛ هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۰، ۸۱، ۲۶۹ و ۲۷۰؛ موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۵۳، ۵۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج۲، ص۲۱۴؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۷؛ رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۵۲۳؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۳۳۸ـ ۳۳۹؛ خیراللهی، زهرا، موسوی شکور، فخری سادات، علائم ظهور در آیات قرآن، ص ۲۳۳ ـ ۲۳۵؛ اکبرنژاد، مهدی، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل‌سنت، ص 174
  2. ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص۶۲۸، ۶۲۹؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۷؛حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۲۰۳-۲۰۶؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳
  3. ر.ک. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲ و درس گفتارهای مهدویتدرس گفتارهای مهدویت
  4. ر.ک. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲ و درس گفتارهای مهدویتدرس گفتارهای مهدویت؛ صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص۶۲۸، ۶۲۹؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۷
  5. ر.ک. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور، صفحه؟؟؟؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳
  6. سوره کهف، آیه ۷۴: «آيا جان پاكى را بى‏آنكه مرتكب قتلى شده باشد مى‏كشى؟ مرتكب كارى زشت گرديدى.»
  7. ر.ک. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص ۲۰۳-۲۰۶؛ صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص۶۲۸، ۶۲۹
  8. ر.ک. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲؛ صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص۶۲۸، ۶۲۹؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۷
  9. ر.ک. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲؛ رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات: ص۵۲۳؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۲۰۳-۲۰۶؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۱۴
  10. ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۶۳۰ ـ ۶۳۵؛ علی‌زاده، مهدی، نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار، ص ۳۴ ـ ۳۵؛ پورسیدآقایی، سید مسعود، ادیان، مذاهب و عرفان، مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶، ش۴، ۷ـ ۲۸.
  11. ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۶۳۰ ـ ۶۳۵
  12. ر.ک. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲؛ رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات: ص۵۲۳؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۲۰۳-۲۰۶؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۱۴؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۴۵ و ۳۴۶؛ پورسیدآقایی، سید مسعود، ادیان، مذاهب و عرفان، مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶، ش۴، ۷ـ ۲۸.
  13. ر.ک. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲؛ رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات: ص۵۲۳؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۲۰۳-۲۰۶؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۱۴؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۴۵ و ۳۴۶؛ پورسیدآقایی، سید مسعود، ادیان، مذاهب و عرفان، مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶، ش۴، ۷ـ ۲۸.
  14. ر.ک. پورسیدآقایی، سید مسعود، ادیان، مذاهب و عرفان، مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶، ش۴، ۷ـ ۲۸.
  15. ر.ک. پورسیدآقایی، سید مسعود، ادیان، مذاهب و عرفان، مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶، ش۴، ۷ـ ۲۸.
  16. ر.ک. پورسیدآقایی، سید مسعود، ادیان، مذاهب و عرفان، مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶، ش۴، ۷ـ ۲۸.
  17. ر.ک. پورسیدآقایی، سید مسعود، ادیان، مذاهب و عرفان، مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶، ش۴، ۷ـ ۲۸.
  18. ر.ک. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲؛ رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات: ص۵۲۳؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۲۰۳-۲۰۶؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۱۴؛ آیتی، نصرت‌الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص ۲۲۸ و ۲۵۹؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۴۵ و ۳۴۶؛ اکبرنژاد، مهدی، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل‌سنت، ص 174؛ پورسیدآقایی، سید مسعود، ادیان، مذاهب و عرفان، مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶، ش۴، ۷ـ ۲۸.
  19. اکبرنژاد، مهدی، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل‌سنت، ص 174
  20. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۰، ح ۱۶
  21. ر.ک. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۷، ص ۴۳۸ ـ ۴۳۹؛ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۲۲۶ ـ ۲۲۹ و سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص 345 و 346؛ علی‌پور، مهدی، ظهور، ص ۲۵۲ ـ ۲۶۲؛ پژوهشگران مؤسسۀ آیندۀ روشن، مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۳۸۴؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج ۱، ص ۱۷۳ ـ ۱۷۷؛ الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶ ـ ۱۶۰.
  22. ر.ک. علی‌زاده، مهدی، نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار، ص ۳۴ ـ ۳۵
  23. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ص ۸۱: «یَا قَوْمِ إِنَّ أَهْلَ مَکَّةَ لَا یُرِیدُونَنِی وَ لَکِنِّی مُرْسِلٌ إِلَیْهِمْ لِأَحْتَجَّ عَلَیْهِمْ بِمَا یَنْبَغِی لِمِثْلِی أَنْ یَحْتَجَّ عَلَیْهِمْ فَیَدْعُو رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ فَیَقُولُ لَهُ امْضِ إِلَی أَهْلِ مَکَّةَ فَقُلْ یَا أَهْلَ مَکَّةَ أَنَا رَسُولُ فُلَانٍ إِلَیْکُمْ وَ هُوَ یَقُولُ لَکُمْ إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ الْخِلَافَةِ وَ نَحْنُ ذُرِّیَّةُ مُحَمَّدٍ وَ سُلَالَةُ النَّبِیِّینَ وَ إِنَّا قَدْ ظُلِمْنَا وَ اضْطُهِدْنَا وَ قُهِرْنَا وَ ابْتُزَّ مِنَّا حَقُّنَا مُنْذُ قُبِضَ نَبِیُّنَا إِلَی یَوْمِنَا هَذَا فَنَحْنُ نَسْتَنْصِرُکُمْ فَانْصُرُونَا فَإِذَا تَکَلَّمَ هَذَا الْفَتَی بِهَذَا الْکَلَامِ أَتَوْا إِلَیْهِ فَذَبَحُوهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ هِیَ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ»
  24. ر.ک. یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج ۱، ص ۱۷۳ ـ ۱۷۷؛ الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶ ـ ۱۶۰؛ کامل سلیمیان، روزگار رهایی، ج ۲، ص ۷۸۰ ـ ۷۸۲؛ پورسیدآقایی، سید مسعود، ادیان، مذاهب و عرفان، مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶، ش۴، ۷ـ ۲۸.
  25. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۵۷، ح ۲، ص ۵۵۴
  26. ر.ک. موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۵۳، ۵۴؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۷؛ الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶ ـ ۱۶۰.
  27. قمی، عباس، منتهی الآمال، ج ۲، ص ۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ب ۲۲، ح ۱۶؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲
  28. ر.ک. موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۵۳، ۵۴.
  29. نظریه شیخ مفید، ر.ک: الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸
  30. ر.ک. هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۰، ۸۱، ۲۶۹ و ۲۷۰؛ علی‌زاده، مهدی، نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار، ص ۳۴ ـ ۳۵؛ قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۹
  31. نظر آیت الله صافی گلپایگانی، ر.ک: منتخب الاثر، ص ۴۵۴
  32. ر.ک. علی‌زاده، مهدی، نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار، ص ۳۴ ـ؛ ۳۵؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ طاهری، حبیب الله، سیمای آفتاب، ص ۲۷۸
  33. نظر کامل سلیمان ر.ک: یوم الخلاص، صص ۶۳۳ ـ ۶۳۸ و صص ۶۶۱ ـ ۶۶۸
  34. ر.ک. علی‌زاده، مهدی، نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار، ص ۳۴ ـ ۳۵
  35. ر.ک. هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۰، ۸۱، ۲۶۹ و ۲۷۰؛ الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶-۱۶۰.
  36. بشارة الاسلام، ص ۱۳۹، روضه کافی، ص ۲۲۵ ح ۶۶ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰.
  37. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷- ۲۰۸ ح ۴۵ و غیبت شیخ طوسی، ص ۲۷۹.
  38. ر.ک. هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۰، ۸۱، ۲۶۹ و ۲۷۰؛ الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶-۱۶۰.
  39. الملاحم و الفتن، ص ۵۶، باب ۱۰۷ ط- منشورات الرضی.
  40. ر.ک. هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۰، ۸۱، ۲۶۹ و ۲۷۰؛ الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶-۱۶۰.
  41. ر.ک هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۰، ۸۱، ۲۶۹ و ۲۷۰؛ الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶-۱۶۰؛ طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲؛ رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات: ص۵۲۳؛ اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۲۰۳-۲۰۶.
  42. ر.ک. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۷، ص ۴۳۸ ـ ۴۳۹؛ اکبرنژاد، مهدی، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل‌سنت، ص۱۷۴؛ هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۰، ۸۱، ۲۶۹ و ۲۷۰؛ الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶-۱۶۰.
  43. ر.ک: الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶ ـ ۱۶۰.
  44. مقاتل الطالبیین، ۱۸۹.
  45. مقاتل الطالبیین، ۱۸۸.
  46. مقاتل الطالبیین، ۱۸۹.
  47. مقاتل الطالبیین، ۱۷۷.
  48. غیبت نعمانی، ۲۵۲.
  49. غیبت نعمانی، ۲۵۲.
  50. کمال الدین، ۶۴۹.
  51. مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.
  52. مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.
  53. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص۶۳۰- ۶۳۵.
  54. روایت سوم نیز درباره سید حسنی است که توضیح لازم در این باره ذیل همین عنوان خواهد آمد.
  55. روضة الکافی، ص ۲۲۵.
  56. ر.ک: الإرشاد، ج ۲، ص ۳۶۸.
  57. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج۷، ص۴۳۸، ۴۳۹.
  58. همان گونه که در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی عوامل وهابی حاضر در مسجد الحرام، مرحوم میرزا ابوطالب یزدی را که دچار حالت تهوع شده بود، به اتهام جسارت به خانه خدا و قصد تنجیس، اعدام کردند، و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی پس از این واقعه دلخراش، سه سال رفتن به مکه را تحریم کردند.
  59. سوره کهف، آیه ۷۴.
  60. تحقیق: مقدمه ۱. آیت الله سید محمد صدر در کتاب تاریخ غیبت کبری پس از ذکر نکاتی در باره معنای اصطلاحی و لغوی نفس زکیه و احتمالاتی که در باره این نشانه داده شده است، نظر خود را چنین بیان فرموده است: انطباق این روایت بر محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب، ابوعبدالله ملقب به نفس زکیه که در زمان ابوجعفر خلیفه عباسی قیام کرد. در این جا به طور جدی باید ادعا کنیم شواهدی در دست داریم که مقصود از نفس زکیه، همین شخص انقلابی از خاندان حضرت علی (ع) باشد؛ و اگر بتوانیم قرائنی که در ردّ این نظریه آمده است را باطل کنیم، می‌شود ملتزم به این مطلب بشویم. تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر، ترجمه سیدحسین افتخارزاده، ص۶۳۰). وی سپس به شش قرینه اشاره می‌کند که با توجه به آنها، نفس زکیه‌ای که در روایات آمده است، غیر از محمد بن عبدالله محض می‌باشد؛ اما آنها را نقد کرده و پس از آوردن دلایلی، نظر نهایی خود را چنین بیان می‌کند: بنابراین، نفس زکیه شخصی جز همین محمد بن عبدالله نیست. به جان خودم سوگند که آن، نشانه‌ای مهم و جالب نظر بود؛ زیرا نهضتش ادامه داشته، به اندازه‌ای که منصور دوانیقی از او به وحشت افتاده است. این مسأله، برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند، روشن و واضح می‌شود و ما فعلا نمی‌خواهیم در جزئیات آن وارد شویم. (صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۶۳۵).ابوالفرج اصفهانی در مورد محمد بن عبدالله محض می‌گوید: محمّد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب (ع) و یکنی أبا عبد الله... وکان یقال له: صریح قریش لأنه لم یقم عنه أم ولد فی جمیع آبائه و أمهاته وجداته. وکان أهل بیته یسمونه المهدی، ویقدرون أنه الذی جاءت فیه الروایه.وکان علماء آل أبی طالب یرون فیه أنه النفس الزکیه، وأنه المقتول بأحجار الزیت. «کنیه‌اش اباعبدالله بود و او را از خالص ترین افراد قریش از حیث نسب می‌دانستند، چرا که در هیچ کدام از اجدادش کنیز و بنده‌ای نبوده است، خانواده‌اش او را همان مهدی موعود می‌دانستند که در روایات به او اشاره گردیده است. ولی علمای آل ابی طالب اعتقاد داشتند که او نفس زکیه بوده و او در منطقه احجار الزیت کشته شده است». مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص۲۰۷.
  61. طبسی، نجم الدین، تاملی نو در نشانه‌های ظهور ، ص۱۱، ۱۲.
  62. مثلا همانند مرحوم میرزا ابوطالب یزدی. او شخصی بود بیگناه که در حال احرام ودرهنگام طواف دچارحالت تهوع می‌شود، وهابیون اورا متهم می‌کنند به اینکه می‌خواسته کعبه و مسجدالحرام را نجس کند، وبه این اتهام اورا اعدام می‌کنند. به خاطر این قضیه موج عجیبی به راه می‌افتد تا جائی که مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی سه سال مردم را از رفتن به مکه منع کردند
  63. سوره کهف، آیه ۷۴. آیا انسان پاکی را بی‌آنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.
  64. طبسی، نجم الدین، [درس گفتارهای مهدویت
  65. مقصود از رکن، گوشه‌ای است که حجرالاسود در آن مستقر است و مقام، همان مقام ابراهیم (ع) نزدیک کعبه است.
  66. نفس زکیه‌ای را کشتی؛ سوره کهف، آیه ۷۴.
  67. «" يَقُولُ الْقَائِمُ (ع) لِأَصْحَابِهِ يَا قَوْمِ إِنَ‏ أَهْلَ‏ مَكَّةَ لَا يُرِيدُونَنِي‏ وَ لَكِنِّي‏ مُرْسِلٌ‏ إِلَيْهِمْ‏ لِأَحْتَجَّ عَلَيْهِمْ بِمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِي أَنْ يَحْتَجَّ عَلَيْهِمْ فَيَدْعُو رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ فَيَقُولُ لَهُ امْضِ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ فَقُلْ يَا أَهْلَ مَكَّةَ أَنَا رَسُولُ فُلَانٍ إِلَيْكُمْ وَ هُوَ يَقُولُ لَكُمْ إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ الْخِلَافَةِ وَ نَحْنُ ذُرِّيَّةُ مُحَمَّدٍ وَ سُلَالَةُ النَّبِيِّينَ وَ إِنَّا قَدْ ظُلِمْنَا وَ اضْطُهِدْنَا وَ قُهِرْنَا وَ ابْتُزَّ مِنَّا حَقُّنَا مُنْذُ قُبِضَ نَبِيُّنَا إِلَى يَوْمِنَا هَذَا فَنَحْنُ نَسْتَنْصِرُكُمْ فَانْصُرُونَا فَإِذَا تَكَلَّمَ هَذَا الْفَتَى بِهَذَا الْكَلَامِ أَتَوْا إِلَيْهِ فَذَبَحُوهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ هِيَ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"»؛ بحار؛ مجلسی؛ ج ۵۲، ص ۳۰۷.
  68. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۳۳۸-۳۳۹.
  69. روضه کافی، ص ۲۲۴- ۲۲۵-، حدیث ۲۸۵ و غیبت نعمانی، ص ۲۷۰ ط- صدوق، باب ۱۴، حدیث ۴۲ و ۴۳ و بشارة الاسلام، ص ۱۳۸، ۱۳۹.
  70. الملاحم و الفتن، ص ۵۶، باب ۱۰۷ ط- منشورات الرضی.
  71. غیبت نعمانی، ص ۱۶۶ ط- صدوق و منتخب الاثر، ص ۵۰۱.
  72. بشارة الاسلام، ص ۱۳۹، روضه کافی، ص ۲۲۵ ح ۶۶ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰.
  73. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷- ۲۰۸ ح ۴۵ و غیبت شیخ طوسی، ص ۲۷۹.
  74. خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی من رسولت را نخواهم شناخت، خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر پیغمبرت را به من نشناسانی من حجت تو را نخواهم شناخت. خدایا حجت خودت را به من بشناسان، زیرا اگر حجتت را به من نشناسانی من از دینم دور، و گمراه میشوم.
  75. کافی، ج ۱، ص ۳۳۷ و بحار، ج ۵۲، ص ۱۴۷ و منتخب الاثر، ص ۵۰۱ و غیبت نعمانی ط صدوق، ص ۱۶۶، حدیث ۶.
  76. ظهور صاحب الامر (ع) زمانی صورت خواهد گرفت که آن سید مظلوم در مدینه کشته شود و پسر عمویش در مکه و حرم امن خدا به قتل برسد؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۷۰.
  77. هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص۸۰، ۸۱، ۲۶۹، ۲۷۰، ۲۷۱.
  78. آیا جان پاکی را بی‌آن‌که قتلی انجام داده باشد، می‌کشی؟؛ سوره کهف، آیه ۷۴.
  79. منتخب الأثر، ۴۵۹.
  80. تاریخ الغیبة الکبری، ۵۱۱.
  81. «"لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ الْقَائِمِ وَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ أَکْثَرُ مِنْ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً"»؛ الارشاد، ج ۲، ۳۷۴؛ اعلام الوری، ۴۲۷.
  82. بحار الأنوار، ج ۴۷، ۱۳۱، ۱۳۲. بعد از کشته شدن ولید بن یزید بن عبد الملک و رو به زوال و ضعف نهادن حکومت بنی امیه، عده‌ای از بنی هاشم و بنی عباس از جمله منصور و سفاح از بنی عباس و عبد الله محض و پسرانش محمد و ابراهیم از بنی عباس، در منطقه ابواء در نزدیکی مدینه جمع شدند و محمد بن عبد الله (نفس زکیه را به خلافت برگزیدند و با او بیعت کردند. امام صادق (ع) پس از آن‌که در جریان کارشان قرار گرفت به آنان فرمود: این کار را نکنید؛ چه آن‌که اگر بیعت شما با محمد (نفس زکیه) به تصور آن است که او همان مهدی موعود (ع) است، این گمان خطاست و او مهدی موعود نیست و این زمان نیز، زمان خروج وی نیست و اگر بیعت شما بدان جهت است که خروج کنید و امر به معروف و نهی از منکر کنید، باز هم- بیعت با محمد درست نیست؛ زیرا درحالی‌که عبد الله، شیخ بنی هاشم هست، چرا وی را بگذاریم و با پسرش بیعت کنیم....؛ ر.ک:مقاتل الطالبین، ۲۰۵- ۲۰۸ بحار الأنوار، ج ۴۶، ۵۳- ۱۸۷؛ ج ۴۷، ۱۸، ۲۷۶؛ ارشاد، ۲، ۱۹۲؛ منتهی الآمال، ۱، ۳۲۷.
  83. اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۸۱-۲۸۳.
  84. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ب ۲۲، ح ۱۶؛
  85. غیبة طوسی، ص ۴۴۵، ش ۴۴۰
  86. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ح ۸۱.
  87. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۶۸.
  88. کمال الدّین و تمام النّعمة، شیخ صدوق، ص ۶۵۰
  89. ارشاد مفید، با ترجمه ساعدی خراسانی، ص ۶۹۷.
  90. سوره کهف، آیه ۷۴.
  91. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۳۷
  92. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۷.
  93. «آیا شخص به گناهی بدون اینکه کسی را به قتل برساند، کشتی» سوره کهف، آیه ۷۴.
  94. حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۲۰۳-۲۰۶.
  95. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص ۶۵۰.
  96. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۳۷.
  97. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲.
  98. موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۵۳، ۵۴.
  99. اسم نفس زکیه محمد فرزند حسن است؛ کمال‌الدین، ص۳۳۰، باب۳۲، ح۱۶.
  100. قائم (ع) هنگامی قیام می‌کند که... نوجوانی از اهل بیت پیامبر (ص) که نامش محمد بن الحسن و لقبش نفس زکیه است، میان رکن و مقام کشته شود؛ مختصر اثبات الرجعة، ح۱۸. سند این روایت به این صورت است: «حدثنا صفوان بن یحیی عن محمد بن حمران عن جعفر بن محمد الصادق( قال:...»).
  101. آیتی، نصرت‌الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۲۸، ۲۵۹.
  102. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۰، ح ۱۶
  103. ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۴۵، ح ۴۴۰
  104. ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۷، ص ۵۱۴، ح ۳۷۶۴۲
  105. شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۳۰۳، ح ۸۲؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۳۵، ح ۴۲۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۳۱۰، ح ۴۸۳؛ لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۴۵۹
  106. «" لَیْسَ‏ بَیْنَ‏ قِیَامِ‏ قَائِمِ‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ وَ بَیْنَ‏ قَتْلِ‏ النَّفْسِ‏ الزَّکِیَّةِ إِلَّا خَمْسَ‏ عَشْرَةَ لَیْلَةً‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"»، شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۴۵، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۶۴۹
  107. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۳۴۵ - ۳۴۶.
  108. علامه سید محمد صدر معتقد است صفت «زکیه» در وهله اول می‌تواند به یکی از این دو معنا باشد: (۱): نفس کامل و مهذب؛ (۳): فردی که دستش به خون دیگری آلوده نشده است. سپس در ادامه معنای اول را ترجیح می‌دهد، همچنین در خود «نفس زکیه» دو معنا را محتمل می‌داند: مقصود کشته شدن نوع انسان‌های بی گناه باشد. مقصود کشته شدن فرد صالح معینی باشد و این بار احتمال دوم را بر می‌گزیند. برای مطالعه بیشتر: ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، صص ۵۰۴ و ۵۰۵.
  109. اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۴۵.
  110. الملاحم و الفتن، ص ۵۷؛ بشارة الاسلام، ص ۳۹.
  111. الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۵۱؛ بحار، ج ۵۲، ص ۲۰۸؛ عقد الدرر، ص ۹۹؛ الملاحم و الفتن، ص ۶۱ و در برخی روایات به جای «برادر» از کشته شدن «پسر عموی» وی سخن به میان آمده است: ر.ک بشارة الاسلام، ص ۱۸۷ و در پاره‌ای از اخبار، قاتلان شهید مدینه را «بنو فلان» (احتمالاً بنی العباس) معرفی کرده‌اند: ر. ک: الکافی، ج ۱، ص ۳۳۷ (چاپ تهران - ۱۳۷۷ ه.ق)؛ الزام الناصب، ص ۸۰.
  112. الغیبة، طوسی، ص ۴۶۴؛ اعلام الوری، ص ۴۰۶؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۲۴؛ الغیبه نعمانی، صص ۱۷۲ و ۱۷۳ و در منابع اهل سنت: الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۳۵.
  113. بشارة الاسلام، ص ۱۰۰؛ مثیر الاحزان، ص ۲۹۸؛ منتخب الاثر، ص ۴۵۴ و در برخی روایات اسم وی: محمد بن عبدالله بن الحسن وارد شده است ر.ک: مقاتل الطالبیین، ابو الفرج الاصفهانی، صص ۱۸۴ و ۱۸۹.
  114. نظر آیت الله صافی گلپایگانی ر.ک: منتخب الاثر، ص ۴۵۴.
  115. نظر علامه سید محمد صدر ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، صص ۵۰۶ - ۵۱۱.
  116. نظریه شیخ مفید ر.ک: الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸.
  117. نظر کامل سلیمان ر.ک: یوم الخلاص، صص ۶۳۳ - ۶۳۸ و صص ۶۶۱ - ۶۶۸.
  118. علی‌زاده، مهدی، نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار (کتاب)، ص۳۴، ۳۵.
  119. صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۳۰، ح۷.
  120. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۵۴.
  121. صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۳۳۰، ح۱۶.
  122. سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، ص۵۳.
  123. ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۲۰۵- ۲۰۸ و مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج۲، ص۱۹۲.
  124. طوسی، کتاب الغیبه، ص۴۴۵، ح۴۴۰، صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۶۴۹، ح۲ و راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۶۲.
  125. طوسی، کتاب الغیبه، ۵۰۷، ۵۱۱.
  126. اکبرنژاد، مهدی، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل‌سنت، ص۱۷۴.
  127. طاهری؛حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۲۷۸.
  128. میان قیام قائم خاندان محمد و کشته شدن نفس زکیّه، تنها پانزده شب فاصله است؛ کمال الدین: ص۶۴۹ ح۲.
  129. ارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸.
  130. بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ح ۸۱.
  131. مقاتل الطالبیین، ص ۱۷۱.
  132. کافی، ج ۸، ص ۲۲۵.
  133. موعودشناسی و پاسخ به شبهات: ص۵۲۳.
  134. الغیبة نعمانی، ص ۱۶۹؛ بشارة الاسلام، ص ۱۱۹؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۷.
  135. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷؛ بشارة الاسلام، ص ۲۲۴؛ المهدی (ع)، من المهد الی الظهور، ص ۳۶۸؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۲؛ بیان الائمه (ع) ج ۳، ص ۲۰.
  136. الغیبة نعمانی، ص ۱۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۴؛ الممهدون للمهدی (ع)، ص ۶۱.
  137. الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۷۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ص ۶۴۹؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۲۸؛ قزوینی، سید محمد کاظم، المهدی (ع)، من المهد الی الظهور، ص ۳۶۸.
  138. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۱۷؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۶.
  139. بشارة الاسلام، ص ۱۷۷؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۵.
  140. بشارة الاسلام، ص ۱۸۷؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۶.
  141. طی داستان حضرت موسی در قرآن کریم (آیه ۷۴ سوره کهف (۱۸)) هم آمده است: آیا نفس زکیه‌ای (یعنی مبرا از گناه) را کشتی؟
  142. فراموش نکنیم که او کلامش را با طلب یاری برای حضرت (آل محمد (ص)) و پیروانش آغاز می‌کند.
  143. جهت اثبات سیادت وی و این‌که از ناحیه امام مجتبی(ع)، هستند.
  144. الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۱۵۶-۱۶۰.
  145. «" إِنَّ الْمَهْدِيِّ لَا يَخْرُجُ حَتَّى تُقْتَلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ. فَإِذَا قَتَلْتَ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ غَضِبَ عَلَيْهِمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ، فَأُتِيَ النَّاسِ الْمَهْدِيِّ فزفوه كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى زَوْجِهَا لَيْلَةَ عُرْسِهَا! "»؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۳۵؛ بشارة الاسلام، ص ۱۸۳؛ الملاحم و الفتن، ص ۱۱۳، ۱۴۸.
  146. «" الْقَائِمُ (ع) يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ: يا قَوْمِ، إِنَّ أَهْلَ مَكَّةَ لَا يريدونني، وَ لَكِنَّنِي مُرْسَلُ إِلَيْهِمْ لأحتج عَلَيْهِمْ بِمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِي أَنْ يُحْتَجُّ عَلَيْهِمْ "».
  147. «" إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ الْخِلَافَةَ. وَ نَحْنُ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ سُلَالَةَ النَّبِيِّينَ. وَ إِنَّا قَدْ ظَلَمَنَا وَ اضطهدنا، وَ قَهَرَنَا وَ ابتز حَقَّنَا مُذْ قُبِضَ نَبِيِّنَا إِلَيَّ وقتنا هَذَا.. وَ نَحْنُ نستنصركم فانصرونا.. فَإِذَا تَكَلَّمَ بِهَذَا الْكَلَامِ أَتَوْا إِلَيْهِ فذبحوه بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ، وَ هُوَ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ "»؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷؛ الزام الناصب، ص ۲۲۶؛ بشارة الاسلام، ص ۲۲۴؛ المهدی، ص ۱۹۹.
  148. «" الْمَذْبُوحُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ "»؛ الزام الناصب، ص ۱۷۶.
  149. «" لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ حَتَّى يَسْفِكُ الدَّمَ الْحَرَامِ! "»؛ غیبت نعمانی، ص ۱۴۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۶؛ بشارة الاسلام، ص ۴۹.
  150. «" وَ قُتِلَ غُلَامُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ، اسمه‌ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، النَّفْسُ الزَّكِيَّةِ "»؛ الامام المهدی، ص ۲۲۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۰۰؛ مثیر الاحزان، ص ۲۹۸.
  151. «" لَا يَزَالُ الْقَوْمُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ مُلْكِهِمْ مَا لَمْ يُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَإِذَا أَصَابُوا ذَلِكَ الدَّمَ فَبَطْنُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَهُمْ مِنْ ظَهْرِهَا فَيَوْمَئِذٍ لَا يَكُونُ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ نَاصِرٌ وَ لَا فِي السَّمَاءِ عَاذِرٌ. وَ إِذَا أَصَابُوا مِنَّا الدَّمُ الْحَرَامِ، سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ عَبْداً مِنْ عَبِيدِهِ أَعْوَرَ وَ لَيْسَ بِأَعْوَرَ، يَكُونُ استئصالهم عَلِيِّ يَدِهِ وَ يَدِ أَصْحَابِهِ "»؛ منتخب الاثر، ص ۴۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۰۵.
  152. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج2، ص 780-782.
  153. زمینه‌سازان انقلاب جهانی «هاشم شهیدی»، ص ۷۹ - ۸۰.
  154. جلوه‌های اعجاز «راوندی»، ص ۸۰۷.
  155. یا چه کسی است که وقتی مضطر او را می‌خواند اجابت کند و ناراحتی را از بین ببرد و شما را خلیفه‌های در زمین قرار دهد؛ سوره نمل، ۶۲.
  156. اسرار آل محمد (ص)، ص ۴۴۷.
  157. "آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را خداوند بر جهانیان برگزید فرزندانی هستند برخی از نسل برخی دیگر و خداوند شنوا و دانا است؛ سوره آل عمران، ۳۳-۳۴.
  158. هر جا باشید خداوند همه شما را می‌آورد که خداوند بر همه چیز توانا است؛ سوره بقره، ۱۴۸.
  159. الغیبة «نعمانی ترجمه فهری»، ص ۳۲۹.
  160. پس در عمل به خیرات سبقت جویید، که هر جا باشید خدا همگی‌تان را می‌آورد؛ سوره بقره، ۱۴۸.
  161. اگر عذاب را از ایشان تاخیر اندازیم، تا امت معدوده؛ سوره هود، ۸.
  162. المیزان، ج ۱۶، ص ۵۹۳.
  163. خیراللهی، زهرا؛ موسوی شکور،فخری سادات، علائم ظهور در آیات قرآن، ص 237-239.