امام: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'حاکمیت سیاسی' به 'حاکمیت سیاسی') |
(←منابع) |
||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
# [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']] | # [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']] | ||
# [[پرونده:110015.jpeg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، '''[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 [[دانشنامه]] [[قرآن]] و [[حدیث]] ج ۱۰]'''؛ | # [[پرونده:110015.jpeg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، '''[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 [[دانشنامه]] [[قرآن]] و [[حدیث]] ج ۱۰]'''؛ | ||
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']] | # [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']] | ||
# [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|'''انسانشناسی''']] | # [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|'''انسانشناسی''']] | ||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | # [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] |
نسخهٔ ۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۵
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
معنای امام
- "امام" به معنای "پیشوا"، "پیشرو"[۱]، "مقتدا"، "قیّم"، "مصلح"، "الگو"، "راه اصلی" و "راهنما" است[۲]. کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع میگردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار میگیرد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل[۳] امام است[۴]. واژۀ امام بر زن و مرد اطلاق میشود[۵]. امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتابهای لغت برای امام مصادیقی برشمرده اند: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام(ص)، جانشین پیامبر(ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او پیروی میشود[۶]. بنابراین، کلمۀ "امام" بیانگر این واقعیت است که رهبریِ جامعه در حقیقت اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی میکنند و در امور خود، به سراغ او میروند[۷].
- امام در اصطلاح به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم است و به جانشین پیامبر(ص) اطلاق میشود، زیرا امامت دارای شؤونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امام(ع) حجت خدا، ولیّ الله، انسان کاملِ است[۸].
- مجموع تعریفهایی که برای امامت بیان کردهاند دو دسته است: تعریفهای عام که نبوت را نیز در برمیگیرد و تعریفهای خاصی که شامل نبوت نمیشود. تعریف عام مانند: امام کسی است که دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی است؛ اما تعریف خاص تعریفهایی است که قید خلافت یا نیابت از پیامبر(ص) در آنها آمده است و بدین جهت شامل نبوت نمیشود.
- امامت، با خلافت متفاوت است. خلیفه کسی است که فقط حکومت میکند و رهبری اجتماعی و سیاسی را برعهده دارد؛ اما امامت، مقامی دینی است و در ادامۀ مناصب پیامبری. امام رهبر جامعه در امور دنیوی و اخروی است. برخی پیامبران، امام نیز بودهاند مانند پیامبر اسلام(ص) و حضرت ابراهیم(ع)[۹].
- واژه امام در لغت به معانی چندی آمده است. از جمله به معنای کسی که مورد پیروی است[۱۰] و به فرد پیشرو، پیشوا و راهنما گفته میشود[۱۱]. نیز به معنای قصد کردن و پیشی گرفتن و به معنای طریق، راه روشن، و سرپرست است[۱۲].
- ولی معنای مشهور و غالب همان معنای نخست یعنی مقتدا، جلودار و پیروی شونده است. یکی از لغتشناسان مینویسد: "امام، پیروی شونده است، چه انسان باشد که به گفتار و رفتار او اقتدا میشود یا نوشتار یا غیر آن، حق باشد یا باطل"[۱۳].
- با توجه به معنای واژه "امام"، معنای امامت نیز پیشوایی، راهنمایی، سرپرستی و رهبری است [۱۴].
امام در قرآن و روایات
- امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه. واژه "امام" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۱۵]، ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً﴾[۱۶][۱۷]
- در روایات اهل بیت(ع) از امامت به عنوان خلافة اللّه و خلافة الرسول یاد شده است[۱۸]. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «امامان رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر اینکه آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند»[۱۹]. در احادیث متعددی از ائمه(ع) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست[۲۰][۲۱]
جایگاه و شأن امامت
- اصل امامت، مورد اتفاق شیعه و سنی است و فلسفۀ امامت همان فلسفۀ نبوت است. امام، جانشین پیامبر برای تحقق اهداف دین است و لذا وظایف اصلی پیامبر برای امام هم ثابت است. امام همۀ مقامات و اختیارات پیامبر را داراست مگر نبوت. شرط رسیدن به این مقام، یقین و استقامت بر عبودیت و در یک کلمه، عصمت است و چون عصمت، امری باطنی است و جز خدا، کسی نمیداند که چه کسی معصوم است، لذا باید امام از جانب خداوند منصوب گردد و نص صریح پیغمبر، بر امامت او، مهر صحت مینهد و هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا اهل حل و عقد و دایره شورا به مقام امامت نمیرسد[۲۲].
- امام در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم میشود. امام واسطۀ فیض بین خدا و خلق است و افزون بر اینکه کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت میرساند، چنانکه برخی هدایت در آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۲۳] را ایصال به مطلوب دانستهاند که نوعی تصرف تکوینیِ امام در نفوس انسان هاست و آنان را در مسیر کمال قرار میدهد، بهگونهای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال مییابند. برای تحقق این امر امام باید برنامۀ الهی را محقق سازد و این هدف با تشکیل حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانها در ظاهر و باطن تأمین میشود، آنها در این مرحله عهدهدار تربیت مردم و اجرای احکام الهی و پرورش دهندۀ انسانها و به وجود آورندۀ محیطی پاک، منزه و انسانی هستند. در حدیثی از امام علی بن موسیالرضا(ع) آمده است: «امامت همان منزلت انبیاء و وراثت اوصیا و خلافت خدا و رسول(ص)، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالندۀ اسلام و شاخۀ بلند آن است. با امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل میشود، اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان میگردد. اجرای حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور صورت میگیرد، امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میشمارد و با حکمت و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم آدمیان را به راه پروردگار خویش فرا میخواند، امام بسان خورشید درخشانی است که با ### 313### آن جهان روشن میشود، ستارۀ روشنی است که در دل تاریکیها انسانها را هدایت میکند، امام امین خدا در میان آفریدگان و حجت خدا بر بندگان و مدافع حریم الهی است»[۲۴].[۲۵]
فرق میان نبی و امام
- گرچه پیامبر و امام هر دو هدایتگرند، منتها هدایت پیامبر فقط "راهنمایی" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است. با این همه گفتنی است امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی امام خود آن را بر عهده میگیرد؛ مانند حضرت ابراهیم(ع)، پیامبر اکرم(ص) و امام علی بن ابیطالب(ع) و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود منصوب میکند؛ مانند نصب طالوت[۲۶].
امام و هدایت باطنی
- از خصایص امام "هدایت به امر" است که از نوع هدایتهای ظاهری و به صورت یک امر تشریعی نیست. این مقام ویژه از سوی خداوند به امام افاضه میشود که یک نوع جاذبه و هدایت روحانی است و با آگاهی از اعمال و رفتار و مراتب ایمان و معرفت انسانها، قلوب آنان را با انوار معارف روحانی جلا میبخشد و آنان را در تهذیب نفس و سیر و سلوک باطنی یاری میرساند. این مقام ویژه امام است و از آنجا که بعضی انبیا (همچون حضرت ابراهیم) علاوه بر نبوّت به مقام امامت نیز نایل آمدند، این مقام را دارا بودند[۲۷].
موقعیت امام در اجتماع
- امام به منزله قلبی تپنده و عصاره حیات در جامعه بشری است؛ طوری که جامعه بدون امام، جسد مردهای بیش نیست و اصولاً تنها مجرای فیض الهی در جهان است و اگر او نباشد زمین اهلش را فرو خواهد برد.
- مردم در جامعه، صفرهایی هستند که هر چه هم زیاد باشند، باز هیچاند و امام عددی است که در کنار و پشت این صفرها قرار میگیرد، آنگاه این صفرها ارقام بسیار بزرگ و پر معنی خواهند شد. از طرفی جامعه به یک محور برای تحقّق وحدت و رفع اختلاف نیاز دارد و این امام است که ضمن تبیین و تفسیر احکام الهی، اختلافات و نزاعهای جامعه را نیز از بین میبرد[۲۸].
لزوم تفسیر قرآن
- قرآن مجید، مأخذ عمده و اصیل و اساسی برای استنباط احکام اسلامی است و در آن بیان همه چیز هست؛ امّا برخی از آیات آن از وضوح و گویایی کامل برخوردار نیستند و به قول خود قرآن، آیات متشابهاند. از طرفی قرآن کریم به بیان خطوط کلّی و اصلی و کلیات پرداخته و به بیان جزییات و تشریح احکام نپرداخته است که البتّه امکان هم ندارد؛ بنابراین باید فردی آگاه، آن اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و آیات متشابه را تفسیر و تأویل کند و حکم مسایل مبتلا به جامعه را بیان نماید. این شخص امام است؛ چون مخاطب اصلی قرآن است، آن را کاملا ًمیشناسد، میداند که قرآن بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن؛ محکم آن را از متشابه و ناسخ آن را از منسوخ باز میشناسد، از شأن نزول و سایر جزییات آیات خبر دارد، هیچگاه در برداشت صحیح از آیات، دچار انحراف و اشتباه نمیشود اختلاف نظرهایی که درباره مفاهیم آیات در میان علمای اسلامی پیش آمد و انواع برداشتها، تحریفهای فراوانی را از مفاهیم اصیل اسلامی باعث شده است[۲۹].
امام مغز متفکر و مرشد جامعه
- هر مجموعهای به یک هماهنگ کننده و یک مغز متفکر نیاز دارد. مجموعه اجتماع نیز چنین است. روزی امام صادق(ع) به هشام بن حکم فرمود: "آیا از بحث و گفتوگویی که با عمرو بن عبید داشتهای چیزی نمیگویی؟ عرض کرد: در حضور شما احساس خجالت میکنم. حضرت فرمود: آنچه روی داده است بگو. هشام گفت: به من خبر رسید عمرو بن عبید در مسجد بصره، متصدی امور مذهبی شده است. این امر بر من گران آمده، روانه مسجد شدم. او میان جمعی نشسته بود و به پرسشهای مردم پاسخ میداد. گفتم: ای دانشمند! من مردی غریبم، آیا اجازه میدهی مسئلهای بپرسم؟ گفت: آری! گفتم: چشم داری؟ گفت: پسر جان! این چه پرسشی است؟ گفتم: من اینگونه میپرسم. گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: رنگها و انسانها را با آن میبینم. گفتم: بینی داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: میبویم. گفتم: دهان داری؟ با آن چه میکنی؟ گفت: مزّۀ غذا را میچشم. گفتم: با گوش خود چه کار میکنی؟ گفت: صداها را میشنوم. گفتم: قلب داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: قلب معیار سنجش است و اموری که بر اعضا و جوارح وارد میشود، به وسیله قلب میتوان درست آن را از نادرست تشخیص داد. گفتم: هیچ عضوی بینیاز از قلب نیست؟ گفت: نه! گفتم: با اینکه همه این اعضا از سلامت کامل برخوردارند؟ گفت: پسر جان! وقتی هر یک از حواس در درک خود خطا کرد یا به تردید افتاد، به قلب رجوع میکند تا تردید او را از میان ببرد و اطمینان و یقین حاصل کند. گفتم: بنابراین مقام قلب به امر الهی میان انبوه جوارح زایل کننده شک و تردید و حیرت و خطای اعضای آدمی است؟ گفت: آری! گفتم: پس وجود قلب در آدمی یک ضرورت است و بدون آن هیچ عضوی به خوبی رهبری نخواهد شد؟ گفت: آری! گفتم: خداوند حواس و اعضایت را بدون پیشوا نگذاشت تا هنگام شک و تردید آنها را درست راهنمایی کند. آیا ممکن است جامعه انسانی را با همه اختلاف و جهلی که دامن گیرشان میشود، بدون امام و پیشوا به حال خود رها کند و رهبری شایسته که حیرت و خطایشان را برطرف سازد، به آنها معرفی نکند؟ عمرو بن عبید خاموش ماند و پس از اندکی سکوت رو به من کرد و گفت: تو هشام بن حکم نیستی؟. امام(ع) تبسّمی کرد و فرمود: این احتجاج را از که آموختهای؟ گفت: از محضر شما آموختم. امام فرمود: به خدا سوگند! این طرز استدلال در صحف ابراهیم و موسی ذکر شده است"[۳۰][۳۱].
تحقّق نقش امام در جامعه
- ائمه(ع) دین و احکام نورانی آن را از تحریف حراست کردند و حقایق قرآنی را به مردم تعلیم دادند و آنان را تربیت کردند. چنانکه سیره عملی ائمه و حضور آنان میان امّت، بهترین الگو برای مردم بود و جلوی بسیاری از تحریفهای بنیادی را گرفت. امام(ع) به صورت یک ناظر آگاه و بیدار، همواره مراقب اوضاع زمان بود. هر جا قضاوتی ناحق صورت میگرفت یا حکمی تحریف میشد یا حدّی نادرست، میخواست اجرا شود، حضرت جلوی آن را میگرفت. در هر مرحلهای رهبری خود را به ظهور میرساند. به پرسشهای علمای ادیان و شبهاتی که از نقاط مختلف به مدینه سرازیر میشد، پاسخ میداد. به برکت وجود ائمه(ع) معارف اسلامی و تعالیم حقوقی، تربیتی و اجتماعی میان مسلمانان گسترش یافت، احکام و فرامین زنده قرآن در سطح جامعه منتشر شد. حتّی در قلمرو حکومتهای وحشت و خشونت و در جریان خلافتهای ظلم و فساد که میکوشیدند جلوی نفوذ فرهنگ حق را بگیرند، این همه روایات سرشار از حکمت و دانش را در جهت آگاهی بخشی به جامعه صادر فرمودند.
- به طور خلاصه نقش ائمه شیعه را در پیشبرد دین حقّ (اسلام) میتوان در چهار محور زیر خلاصه نمود[۳۲]:
نشر علم و نقل حدیث برای همه مسلمانان
- شرح و بیان احکام کلّی اسلام و تطبیق کلیّات آن بر مصادیق موجود در جامعه یکی از محورهای تلاش ائمّه شیعه در دوران حیات آنان بوده است. تمام علوم اسلامی حدیث را این ستارگان درخشان عالم بشریّت پایهگذاری کردند. صدها هزار حدیث از کلمات گوهربار آنان امروزه به عنوان گنجینههای نفیس در اختیار علما قرار دارد. دهها هزار حدیث از پیامبر(ص) توسّط این مخبران صدیق نقل شده است. بسیاری از علما بلاواسطه یا با واسطه از آنان کسب فیض کردهاند. به وسیله این وارثان تعلیمات رسالت بود که به مناسبتهای گوناگون، برای روشن شدن ذهن دینی جامعه و به منظور نشر مبانی اعتقادی و در ابواب مختلف فقه و اخلاق و سیر و سلوک، هزاران حدیث در دسترس دانشمندان اسلامی قرار گرفت و با این سرمایهها توانستند علوم اسلامی را در سطح بسیار وسیعی گسترش دهند.
- وقتی بهتر میتوانیم به مجاهدات بیمانند اهل بیت در نشر و تبیین فرهنگ اسلامی پی ببریم که بین احادیث اهل سنّت و روایات ائمه اطهار مقایسهای انجام دهیم، احادیثی که تنها در کتاب "کافی"، یکی از منابع حدیثی شیعه، آمده به تنهایی بیشتر از تمام احادیثی است که در صحاح ششگانه اهلسنت وارد شده است. از خلیفه اوّل تنها هشتاد حدیث[۳۳]؛ از خلیفه دوم ۵۰ حدیث [۳۴] و از عثمان در صحیح مسلم پنج حدیث و در صحیح بخاری نُه حدیث[۳۵]، نقل شده است. در حالی که از امیر المؤمنین(ع) تنها در کتاب "غرر الحکم و درر الکلم" بیش از ۱۱ هزار سخن نقل شده، چنانکه اهل سنت در منابع حدیثی خود صدها روایت از امیرالمؤمنین(ع) نقل کردهاند. ابن ابی الحدید یکی از علمای بزرگ اهل سنت، در مورد امیرالمؤمنین علی(ع) مینویسد: "چگونه میتوانم از شخصیتی یاد کنم که همه فضایل انسانی را به او نسبت میدهند هر گروهی او را از آن خود میداند، پس هر فضیلتی از وجود او منشأ میگیرد و کلیه علوم و دانشها به او منتهی میشود، واصل بن عطا که خود رهبر گروه معتزله است، استادش با دو واسطه از محضر علی(ع) کسب فیض کرده و اشاعره نیز هر بهرهای از علم و دانش دارند، در پایان به علی(ع) میرسند.
- علم کلام و فلسفه شیعه و زیدیه نیز بیتردید از منبع دانش علی(ع) جوشیده است. علی بن ابیطالب(ع) بر همه فقها استاد است؛ زیرا ابوحنیفه که بانی فقه حنفی است، شاگرد امام صادق(ع) بوده که وی نیز از طریق پدر و جدش از سرچشمه دانش علی(ع) سیراب شده است، مالک بن انس که فقه مالکی را پایهگذاری کرده، استادش از شاگردان عکرمه بوده و وی علم خود را از عباس فراگرفته که او هم به عنوان شاگردی از محضر آن بزرگوار کسب فیض میکرده است. عمر بن خطاب برای حل مسایل دشوار از علی(ع) استمداد میکرد و مکرّر میگفت: "اگر علی نبود عمر هلاک میشد". اما فقه شیعه هم بینیاز از توضیح است که به نخستین پیشوای این مذهب میرسد.
- در علم تفسیر علی(ع) سمت استادی نسبت به همه مفسران داشت. این حقیقت پس از مراجعه به تفاسیر روشن میشود که بیشتر مطالب از آن حضرت نقل شده و آنچه از ابن عباس آمده، به آن حضرت باز میگردد. از ابن عباس پرسیدند: علم تو با علم پسر عمویت چه نسبتی دارد؟ پاسخ داد: نسبت قطرهای است به دریا.
- بزرگان عرفا خود را به علی(ع) منسوب میدارند. مبتکر علم نحو او بود که برای نخستین بار قواعد کلّی این علم را به ابو الاسود تعلیم داد[۳۶]. بقیه ائمه اهل بیت(ع) نیز چنین بودهاند. (امام صادق(ع) باب علم را در فلسفه، کلام، ریاضیات و... گشود. "مفضل بن عمرو"، "مؤمن الطاق" "هشام بن حکم" و "هشام بن سالم" از شاگردان حضرت در فلسفه و علم کلام بودند و "جابر بن حیان" در ریاضیات و شیمی و "زراره)"، "محمّد بن مسلم"، "جمیل بن دراج"، "حمران بن اعین"، "ابوبصیر" و "عبیدالله بن سنان" در فقه، اصول و تفسیر متخصص بودند)[۳۷][۳۸].
تربیت شاگرد
- محور دوّمی که ائمه شیعه در جهت پیشبرد و اعلای حق در پیش گرفتند تربیت شاگرد بود. از خرمن فیض هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران تشنه دانش، خوشه چیدند. افرادی همچون "کمیل بن زیاد نخعی"، "اویس قرنی"، "رشید هجری"، "میثم تمار"، "عمار یاسر"، "عبدالله بن عباس" و "اصبغ بن نباته" از شاگردان امیرالمؤمنین(ع) بودند. البته - چنان که گذشت - تمام علمای اسلام در شاخههای مختلف علوم اسلامی، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر علی(ع) میدانند. بقیه ائمه(ع) نیز چنین بودهاند. تنها جابر بن یزید، هفتاد هزار حدیث از امام محمد باقر(ع) نقل کرده است و محمد بن مسلم سی هزار حدیث. ابن شهر آشوب مینویسد: "روایاتی که از امام صادق(ع) نقل شده از هیچ کس نقل نشده است، حدود چهار هزار شاگرد از محضر آن حضرت استفاده میکردند؛ گروهی از پیشوایان مذاهب اهل سنّت و علمای بزرگ از گنجینههای علوم آن حضرت بهرهمند شدند"[۳۹].
- از جمله شاگردان آن امام بزرگوار که از پیشوایان مذاهب معروف اسلاماند عبارتاند از: "مالک بن انس"، "سفیان ثوری"، "ابن عینیه"، "ابوحنیفه" و همچنین "محمد بن حسن شیبانی"، "یحیی بن سعید" و غیر آنان از فقها و از محدثان افرادی مانند "ایوب سبحستانی"، "شعبة بن حجاج"، "عبدالملک بن جریح" و غیر آنان هستند[۴۰]. به بعضی شاگردان امام صادق(ع) نیز قبلاً اشاره شد.
- اگر فهرست اسامی شاگردانی که در مکتب ائمه شیعه علم آموختهاند، جمعآوری شود، چندین مجلّد خواهد شد و فراموش نکنیم که هر یک از این شاگردان، صدها و گاهی هزاران شاگرد تربیت کردهاند و در حال حاضر نیز از پر شورترین، پربارترین و عمیقترین مراکز علمی - پژوهشی جهان دانش، حوزههای علمیهای است؛ همچون حوزه علمیه قم که در آنها هزاران انسان وابسته در پرتو علم ائمه، به فراگیری علوم اسلامی مشغولاند و از مکتب اهل بیت کسب نور و فیض میکنند و همچون اقیانوسی بیکران پاسخگوی عطش علمی میلیونها انسان در سر تا سر جهان هستند و آنان را از سرچشمه زلال علوم اهلبیت(ع) سیراب میکنند. بر خلاف سایر مراکز دانشگاهی که در آنها علم با اغراض مادّی و گاهی استعماری آمیخته است. در این حوزههای اهل بیت(ع)، حقیقت خالص، خود را حفظ کرد و مطابق نظر قرآن، دانش همراه تزکیه است. تعلیم و کسب علم برای خدا و خدمت به بندگان او است نه اغراض دنیوی و این ویژگی در حوزهها بیش از هزار سال دوام آورده است[۴۱].
مبارزات سیاسی
- ائمه(ع) همواره در دوران امامت خود با حکّام جور و جریانهای فساد و ستم در حال مبارزه و درگیری بودهاند؛ به همین دلیل تمام آنها به شهادت رسیده و هیچ یک با مرگ طبیعی از دنیا نرفتهاند؛ البته شیوه مبارزه، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی مبارزه منفی و عدم تأیید و سکوت، در برنامه قرار داشت و گاهی قیام مسلحانه و جنگ خونین، گاهی با قبول آتش بس نظامی، امام(ع) شخصیّت خود را در جبهه سیاسی در مقابل شخصیّت حاکم جور قرار میداد و او را رسوا میکرد و گاهی به روشنگری سیاسی میپرداخت. ویژگیهای حاکم اسلامی و حکومت الهی را برای مردم بر میشمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی میکرد. گاهی با تأیید و هدایت انقلابها و شورشهای پایگاههای مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور مبارزه را داغ نگه میداشت، گاهی از سنگر علم و دانش حمله را آغاز میکرد و گاهی از سنگر سیاست و اخلاق. گاهی مظالم و جنایات زورمداران را افشا میکرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستمهای آنها را میگرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران امامت امیرالمؤمنین و امام حسن(ع)) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن یاور، ائمه(ع) نتوانستند حکومت را دست بگیرند؛ امّا تلاشهای آنها در تصحیح فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه و ارائه سیاست واقعی اسلامی، حیاتی و تعیین کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و رفتار آنان، بزرگترین ذخیره و منبع سیاست اسلامی را در اختیار مسلمانان قرار داده است[۴۲].
ارائه الگوی عملی
- از دیگر محورهای زندگانی ائمه در معرّفی اسلام ناب، سیره عملی آنان بود. فرزندان پیامبر(ص) حقیقت اسلام را با زندگی روزمره خود تجسم و تبلور میبخشیدند. هر کس میخواست اسلام ناب و سیره پیامبر اسلام را ببیند، کافی بود. به زندگی یکی از ائمه(ع) نگاه کند. این اسوههای حسنه در عمل پیرو واقعی اسلام را به مردم معرّفی میکردند؛ به همین دلیل گاهی وجود ائمه با صرف نظر از هر نوع تلاشی، بزرگترین دشمن برای حکّام ظالم و شیطان صفتان بود؛ زیرا مردم با مقایسه رفتار آنان و مدّعیان خلافت پیامبر، به همه چیز پی میبردند. مردم حقیقت اخلاق اسلام، عبادت، سلوک اجتماعی و... ابعاد مختلف معارف الهی را در این پیشوایان متجلّی میدیدند و به این ترتیب، رفتار و سلوک سیاستبازان و قدرتمندان را بر نمیتافتند و همیشه آن را زیر سؤال میبردند. کتب حدیث و سیره از این نمونه پر است و برای رعایت اختصار از نقل مواردی از آن خودداری میشود[۴۳].
امام نعمتی تکوینی
- نعمت بودن امام منحصر در هدایت معنوی، سیاسی، اجتماعی و غیره نمیباشد بلکه علاوه بر آن، وجود امام نعمتی تکوینی است. در جنبۀ تکوینی نعمت بودن امام، شخص به هر حال از نعمت آب، هوا، زمین، میوه و... استفاده میکند. شناخت یا عدم شناخت ولی نعمت تأثیری در اصل استفاده او ندارد هرچند جایز بودن استفاده به "معرفت داشتن یا نداشتن" او مربوط است، به تعبیر دیگر حلال یا حرام بودن استفاده از نعمتهای الهی به شناخت یا عدم شناخت امام بستگی دارد؛ اما نعمت بودن امام از جهت تشریعی دائر مدار معرفت ایشان است[۴۴].
- اهل بیت(ع) مقام والایی در هستی و آفرینش دارند. امام صادق(ع) در روایتی مهم میفرماید: "همانا خدا بود و هیچ پدیدهای نبود، سپس پدیده و مکان را آفرید و نور الانوار را آفرید که همه نورها از او نور گرفت و از نور خود که همه نورها از آن نور یافت در آن (نورالانوار) جاری ساخت و آن نوریست که محمد و علی را از آن آفرید..."[۴۵].
- صفات و ویژگی اهل بیت در همه زمینهها یکی است چرا که خلقت آنان از همان نور و حقیقت رسول اکرم(ص)، به غیر از مقام نبوت است. همه آنان اسمای حسنای الهی هستند «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»[۴۶] به همین خاطر تمام عوالم و هر آنچه در آنهاست وامدار این بزرگواران هستند، چنان که از معصوم روایت شده: "به دنیا و آنچه در آن است در مالکیت خدای بزرگ و پیامبرش و ما قرار دارد"[۴۷].
- همانگونه که اگر میوهای در کار نبود باغبان دانا نهالی را نمیکاشت اگر پیغمبر اکرم و حضرات معصومین(ع) نیز نبودند، خداوند حکیم ذرهای را نمیآفرید و لباس هستی بر قامت انسان و جهان نمیپوشانید؛ زیرا عالم ملک و ملکوت، آدم، جن، فرشته، زمین و آسمان، عرش، کرسی، بهشت و دوزخ، گلها و گیاهان و بالاخره حیوانات و سایر پدیدهها همه و همه به خاطر اهل بیت عصمت و طهارت خلق شده و به برکت آن انوار مقدسه پدیدار گشتهاند[۴۸].
- در منابع حدیثی اهل تسنن نیز آمده که نور اهل بیت قبل از آفرینش هستی در عرش بوده است[۴۹].
- در حدیثی از امام زین العابدین نقل شده که: "مائیم حافظ اهل زمین، چنانکه ستارگان حافظ اهل آسمانند و مائیم که به واسطه ما خدا آسمان را نگه میدارد و به واسطۀ ما زمین را نگه میدارد از اینکه بر اهلش مضطرب گردد و به واسطۀ ما باران نازل میکند و نشر رحمت مینماید و برکتهای زمین را بیرون میآورد و اگر آنچه در زمین است از ما نبود، زمین اهل خود را فرو میبرد"[۵۰].
- ابوحمزه گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: زمین بدون امام میماند؟ فرمود: اگر زمین بدون امام باشد فرو رود[۵۱].
- آنچه گفته شد در مورد تک تک اهل بیت(ع) صدق میکند؛ امام محمد باقر(ع) از این حقیقت چنین یاد میکند: "بیشک پیامبر، باب خداست که جز از آن در نیایند و راه خداست که هرکس آن را بپیماید به خدا میرسد و امیرمؤمنان نیز پس از او چنین است، و همینگونه است هر امامی به دنبال امام دیگر، باری خدا آنان را پایههای زمین قرار داده تا زمین اهلش را نلرزاند"[۵۲][۵۳].
امام در نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه
واژه “امام” در لغت به معانی مختلفی آمده است که در معنای “مقتدا بودن” مشترک هستند. برخی از این معانی عبارتاند از:
- امام کسی است که به پیشوایی او در قول و فعل اقتدا میشود و یا کتابی و چیزی است، چه بر حق باشد و چه بر باطل. جمع امام ائمه است[۵۴]؛
- کسی که عدهای به او اقتدا کنند، بر حق باشد یا باطل[۵۵]؛
- کسی که به او اقتدا شده و در کارها مقدم میشود[۵۶].
کاربرد این واژه در آیات شریفه قرآن نیز به همان معنای پیشوا و کسی یا چیزی است که به او اقتدا میشود. گاهی به “کتاب”[۵۷] یا “راه”[۵۸] از آن جهت که مورد اقتدا قرار گرفتهاند، اطلاق شده و گاهی به انسانهایی که پیشوای دیگران بودهاند، گفته شده است. نکته قابل توجه این است که این تعبیر، در قرآن مجید، همانطور که برای پیشوایان هدایت و اهل تقوا استفاده شده[۵۹]، در مورد پیشوایان آتش و گمراهی نیز به کار رفته است[۶۰]. بدین جهت، لفظ امام در قرآن کریم، به تنهایی ندارد، بلکه آنگاه ارزش مثبت دارد که منظور از آن، پیشوای اهل حق و هدایت بوده، و فرد مورد نظر چنانکه خودِ قرآن بیان کرده است، ویژگیهای لازم را داشته باشد[۶۱]. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۶۲].
واژه “امام” در اصطلاح اهلسنت و امامیه با عبارات متعددی تعریف شده است. ماوردی(۴۵۰ق) معتقد است: “امامت، جانشینی نبوت در نگهبانی از دین و تدبیر امور دنیاست”[۶۳]. ایجی (۷۵۶ق) از متکلمان مهم اهل سنت، در تعریف امامت گفته است: “امامت، جانشینی پیامبر در حفظ و اجرای دین است؛ به گونهای که پیروی از او بر همه امت واجب است”[۶۴]. تفتازانی (۷۹۳ق) یکی دیگر از دانشمندان این مکتب، امامت را چنین تعریف کرده است: “امامت، ریاست عمومی در امور دینی و دنیوی، به عنوان جانشینی پیامبر میباشد”[۶۵]. متکلمان شیعی نیز با عباراتی نزدیک به هم امامت را تعریف کردهاند. شیخ طوسی (۴۶۰ق) در تعریف امامت میگوید: “امامت، ریاست عمومی در امور دین و دنیا برای فردی از افراد است”[۶۶]. علامه حلی (۷۲۶ق) نیز در این باب چنین گفته است: “امامت، ریاست عمومی در دین و دنیا برای شخصی از اشخاص، به عنوان نیابت از پیامبر است”[۶۷]. محقق لاهیجی (۱۰۷۲ق) هم در تعریف امامت میگوید: “مراد از امامت، نیست مگر ریاست عامّه مسلمین در امور دنیا و دین، بر سَبیل خلیفگی و نیابت از پیغمبر”[۶۸]. با مرور تعاریف متعددی که از متکلمان مسلمان درباره امامت وجود دارد، میتوان گفت که در بیشتر این تعاریف، مؤلفههای زیر به کار رفته است[۶۹]:
- خلافت و جانشینی پیامبر اسلام(ص)؛
- ولایت و سرپرستی مکلفان؛
- وجوب پیروی از امام.
لازم به ذکر است هر چند تعریف امامت، در میان اهلسنت و تشیع نزدیک به هم مینماید، تفاوت این دو دیدگاه درباره امامت، ماهوی و اساسی است. این تفاوت، به خصوص از نقشی که این دو مکتب در امور دینی برای امام قائل میشوند، روشن میگردد. در نظر اهلسنت، امام، تنها مدیر جامعه دینی و اقامهکننده حدود است؛ اما در مکتب شیعی، امام بیانکننده احکام دین و تربیتکننده انسانها نیز هست. بر خلاف دیدگاه اهلسنت، از نظر متکلمان شیعی، امام، عالمترین و عادلترین افراد زمان خود است؛ وی فردی معصوم میباشد و کار گزینش و نصب او نیز تنها به دست خداوند است. بنابراین قید “معصوم” در عنوان این رساله، در حقیقت، برای خارج کردن مصداق مورد نظر اهلسنت از امام است و مؤکد این نکته میباشد که در این تحقیق، منظور از “امام”، همان مصادیق امام در مکتب تشیع، یعنی امامان دوازدهگانه است که از امام علی بن ابیطالب(ع) شروع شده، به امام مهدی(ع) ختم میگردد. با توجه به تعاریفی که از امام ارائه گردید، میتوان این منصب را در نظر شیعه به دو مقام “امامت سیاسی” و “امامت دینی” تقسیم نمود: امامت سیاسی، همان مقام حاکمیت و رهبری سیاسی جامعه است که متکلمان اهلسنت نیز به این شأن امام باور دارند و آن را در تعریف امامت آوردهاند. امامت دینی نیز به معنای مرجعیت دینی و هدایتگری امام است. این جایگاه بیانگر نقش امام به عنوان بیانکننده احکام، مفسّر دین و در مجموع، رهبر دینی مسلمانان است که امامیه به وجود این مقام برای امام باور دارد.
بنابراین دیدگاه امامیه درباره نصب الهی امام را میتوان هم درباره مقام امامت سیاسی و هم درباره امامت دینی بررسی نمود. به عبارت دیگر، نصب الهی امام در مقام امامت سیاسی بدین معنا خواهد بود که خداوند متعال، خود، مستقیماً امام را برای حکومت و رهبری جامعه گزینش کرده، و وی را در این مقام منصوب نموده است. نصب الهی امام در مقام امامت دینی هم بدین معناست که خداوند، خود، مستقیماً امام را به عنوان بیانکننده احکام و مفسّر معارف دینی و در مجموع، به عنوان مرجع دینی مردم منصوب کرده است[۷۰].
امام در نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه
واژه “امام”، یکی دیگر از واژههایی است که در سخنان اهل بیت(ع) کاربرد فراوانی دارد. معنای لغوی و اصطلاحی این واژه به تفصیل بیان شد[۷۱]، که خلاصه آن چنین است: این واژه در لغت به معنای “مقتدا بودن” است و در اصطلاحِ متکلمان مسلمان، همان خلیفه و جانشین پیامبر اعظم(ص) است که البته در دیدگاه متفکران شیعی، منزلت امام بسیار والاست و شأن حاکمیت سیاسی و مرجعیت دینی را با هم دارد. در اینجا به اجمال به معنای این واژه در کاربرد روایات میپردازیم: آنچه به طور کلی و به اجمال میتوان گفت، این است که روایات اندکی وجود دارد که اهل بیت(ع) در آنها واژه “امام” را به کار برده، آن را توصیف کرده باشند؛ اما به هر حال، از این سخنان معدود، شأن حاکمیت سیاسی و مرجعیت دینی “امام” قابل درک است. مثلاً امام حسین(ع) در بیان وظایف امام میفرماید: “امام نیست؛ مگر کسی که با کتاب خدا حکم کند، عدالت را برپا نماید، بر دین حق متعهد باشد و خود را وقف خشنودی پروردگار بداند”[۷۲]. روشن است لازمه اموری مانند برپایی عدالت، همچنین حکم کردن مطابق کتاب خدا و تعهد به دین حق، داشتن حاکمیت سیاسی و امامت دینی است. طبق روایت نقل شده، امام صادق(ع) امام را آگاه نسبت به آنچه بخواهد، دانسته است[۷۳]. همچنین این امام همام در خبری صحیح، به توصیف امام پرداخته است. ایشان امام را پیشوای منصوب از سوی خدا و آگاه به امور مشتبه و فتنهها خوانده است. از نظر آن حضرت، امام کسی است که خدا امر دین، همچنین سرپرستی بلاد مختلف و بندگان خود را به او سپرده، وی را برای رهبری خلق برگزیده است. این خبر، مرجعیت دینی و حاکمیت سیاسی امام را به طوری کاملاً روشن میرساند[۷۴].
از نظر حضرت امام موسی کاظم(ع) نیز امام کسی است که قادر به پاسخگویی پرسشهای مردم مختلف، با زبانهای متفاوت باشد[۷۵]. امام رضا(ع) امام را بیانکننده حلال و حرام الهی، مدافع دین خدا، راهنمای به حق و امین الهی دانسته است. ایشان همچنین در بیان مقام حاکمیت سیاسی امام، وی را خلیفهالله و به پادارنده حدود الهی معرفی نموده است[۷۶]. بنابراین اگر در سخنان اهل بیت(ع) قرینهای بر خلاف نباشد، میتوان کاربرد این واژه را در روایات به معنای حاکم سیاسی و مرجع دینی دانست[۷۷].
منابع
- ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری
- شکری، آرزو، حقوق اهل بیت
- محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث ج ۱۰؛
- مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴
- الهی راد، صفدر، انسانشناسی
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- فرهنگ شیعه
- محمدی، رضا، امامشناسی ۵
- حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه
مصداقهای امام
جستارهای وابسته
- فلسفه وجود امام
- سبب وجود امام
- وجوب وجود امام
- اثبات وجود امام
- لطف بودن وجود امام
- نعمت وجود امام
- مراتب وجود امام
- اعتقاد به وجود امام
- آثار وجود امام
- هدف از وجود امام
- وابستگی جهان هستی به وجود امام
- نیاز به وجود امام
- حفظ وجود امام
- انکار وجود امام
- امامت
- خلافت
- ولایت
- امامت امامان دوازدهگانه
- امامت امام على
- امامت امام حسن مجتبى
- امامت امام حسين
- امامت امام سجاد
- امامت امام باقر
- امامت امام صادق
- امامت امام كاظم
- امامت امام رضا
- امامت امام جواد
- امامت امام هادى
- امامت امام حسن عسکری
- امامت امام مهدى
منبعشناسی جامع امام
پانویس
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
- ↑ مفردات، ص ۸۷، «ام».
- ↑ المنجد، ص ۱۷، «ام».
- ↑ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۱۹-۲۲۰؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۳۰-۳۱.
- ↑ معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ دانشنامه کلام اسلامی، ص ۶۹.
- ↑ ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۰.
- ↑ ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ص ۶۹؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۱-۹۲.
- ↑ خلیل بن احمد، العین، ج۸، ص۴۲۸-۴۲۹.
- ↑ سید مصطفی طباطبائی، فرهنگ نوین، عربی ـ فارسی، ص۳۹، واژه «امام».
- ↑ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، واژه «ا م م»؛ سعید الخوری اللبنانی، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۲۵، واژه «ا م م»؛ محمد بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴ - ۲۶.
- ↑ الإمام: المؤتم به إنساناً؛ كأن يقتدي بقوله أو فعله، أو كتاباً أو غير ذلك، محقاً كان أو مبطلاً؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۴.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۱۵.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
- ↑ روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.
- ↑ ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۰-۲۲۱.
- ↑ «الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ «وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ»؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.
- ↑ «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.
- ↑ ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ص ۶۹.
- ↑ ر.ک. قربانی، علی، امامتپژوهی، ص۱۶۹؛ عارفی، اسحاق، امامتپژوهی، ص۷۸؛ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۲۰۳؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۱-۹۲.
- ↑ «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع)وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(ع)إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ»؛ کافی، ج ۱، ص ۲۰۰.
- ↑ ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۳۱.
- ↑ ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۵.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۵۷.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۲-۹۳.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۳.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۳-۹۵.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۵.
- ↑ مسند احمد حنبل، ج۱، ص۲- ۱۴
- ↑ (اضراء علی السنة المحمدیة، ص۲۰۴.
- ↑ اضراء علی السنة، ص۲۰۴.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۶.
- ↑ امام صادق و مذاهب اربعه.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۶-۹۸.
- ↑ مناقب ابن شهر آشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.
- ↑ امام صادق و مذاهب چهارگانه، ج۳، ص۲۷-۲۸ و ۴۶.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۸-۹۹.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۹-۱۰۰.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۰۰.
- ↑ محمد بنی هاشمی، آفتاب در غربت، ص۱۱۰-۱۱۱.
- ↑ «قَالَ: إِنَّ اللَّهَ كَانَ إِذْ لَا كَانَ فَخَلَقَ الْكَانَ وَ الْمَكَانَ وَ خَلَقَ نُورَ الْأَنْوَارِ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ وَ أَجْرَى فِيهِ مِنْ نُورِهِ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ وَ هُوَ النُّورُ الَّذِي خَلَقَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً...»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۲، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج۲، ص۳۲۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۴.
- ↑ «الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ لِرَسُولِهِ وَ لَنَا...»؛ الکافی، ج۱، ص۴۰۸.
- ↑ جمال الدین حجازی، مقدمه ولایت اهل بیت(ع)، ص۸۴ و ۸۵.
- ↑ ر.ک: ابراهیم بن سعدالدین شافعی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۶ و شبیه آن: در راوندی، قصص الأنبیاء(ع)، ص۴۴.
- ↑ شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۸۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۱۶۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۹؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۹۶ و ۱۹۸.
- ↑ «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) بَابُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلُهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إِلَى اللَّهِ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مِنْ بَعْدِهِ وَ جَرَى فِي الْأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۱۹۶-۱۹۷.
- ↑ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۳۷- ۱۴۰.
- ↑ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۷.
- ↑ محمد بن مکرم بن منظور، لسانالعرب، ج۱۲، ص۲۴؛ محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، ج۱۶، ص۳۳.
- ↑ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۸.
- ↑ ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا...﴾ «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود.».. سوره احقاف، آیه ۱۲ و سوره هود، آیه ۱۷.
- ↑ ﴿فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ﴾ «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
- ↑ ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾ «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ﴾ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ ر.ک: مصطفی سلطانی، امامت از نگاه امامیه و زیدیه، ص۱۵-۱۷؛ علی اله بداشتی، «ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابن میثم بحرانی»، پژوهشهای فلسفی - کلامی، پاییز ۱۳۸۲، ش۲۹، ص۷-۱۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ ابوالحسن ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیة، ص۵.
- ↑ ک: میرسیدشریف علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸ ص۳۴۵.
- ↑ ر.ک: سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۲۳۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، ص۱۰۳.
- ↑ ر.ک: حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، النافع یوم الحشر فی شرح باب الحادی عشر، ص۹۳.
- ↑ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۶۱-۴۶۲.
- ↑ ر.ک: محمود یزدی مطلق و دیگران، امامت پژوهی، ص۴۸-۵۱.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۱.
- ↑ ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، تعریف واژگان، ۳. امام معصوم.
- ↑ ر.ک: ابومخنف کوفی، وقعة الطف، ص۹۶؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۲، ص۳۹؛ جعفر بن محمد حلی، مثیر الاحزان، ص۲۶-۲۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۶۷۶-۶۷۷؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمالالدین، ج۲، ص۶۷۷-۶۷۸؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۲۱۸-۲۱۹.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۶۳.