ثمود در قرآن: تفاوت میان نسخهها
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
از زمان زندگی ثمود یاد شده در [[قرآن]] دادههای دقیقی در دست نیستند. [[عهد عتیق]] نامی از آنان نمیبرد؛ گویا [[یهودیان]] نیز در پی گزارش سرگذشت ثمود در قرآن و [[پرسش]] [[مشرکان]] درباره آنها به این نکته اشاره میکردهاند و این با توجه به [[شهرت]] نام و سرگذشت ثمود در [[عصر جاهلی]] و بازتاب نسبتاً گسترده آن در قرآن، پرسش برانگیز بوده و هست. | از زمان زندگی ثمود یاد شده در [[قرآن]] دادههای دقیقی در دست نیستند. [[عهد عتیق]] نامی از آنان نمیبرد؛ گویا [[یهودیان]] نیز در پی گزارش سرگذشت ثمود در قرآن و [[پرسش]] [[مشرکان]] درباره آنها به این نکته اشاره میکردهاند و این با توجه به [[شهرت]] نام و سرگذشت ثمود در [[عصر جاهلی]] و بازتاب نسبتاً گسترده آن در قرآن، پرسش برانگیز بوده و هست. | ||
[[طبری]] با استناد به اینکه آوازه نام و سرگذشت ثمود در میان [[عرب پیش از اسلام]] و پس از آن به پایه شهرت [[ابراهیم]]{{ع}} و [[قوم]] وی میرسید، به طور تلویحی عدم گزارش آن در [[تورات]] را از سر تعمد میداند. <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref> [[ابن خلدون]] و برخی دیگر تورات را [[تاریخ]] [[عبرانیان]] و نه تاریخ عمومی [[جهان]] از جمله [[عربها]] و نپرداختن به آن را طبیعی دانستهاند <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>. جواد [[علی]] با [[اعتقاد]] به [[زندگی]] [[ثمود]] در دوره پس از میلاد [[مسیح]]{{ع}}، تدوین [[تورات]] را پیش از [[زمان]] آنان میپندارد <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۰۰.</ref> و سرانجام برخی در کوششی نافرجام بر آن شدهاند تا نام ثمود را با برخی نامها و [[اقوام]] یادشده در تورات پیوند دهند. بر اساس این دیدگاه واژه ثمود، دگرگون شده همان «سَدوم» (: سمود) است و [[سرزمینها]]، سرگذشت و [[عذاب]] یادشده برای ساکنان سدوم در [[کتاب مقدس]]، بسیار شبیه آن چیزی است که [[قرآن]] برای ثمود گفته است. <ref>ر.ک: المفصل، ج ۱، ۳۳۲ - ۳۳۳؛ پرتوی از قرآن، بخش دوم از جزء آخر، ص ۵۸ - ۶۱.</ref> این دیدگاه با چالشهایی جدی [[روبه]] روست؛ از جمله اینکه بر اساس گزارش کتاب مقدس، ساکنان سدوم، [[قوم لوط]]{{ع}} و معاصر [[ابراهیم]]{{ع}} بودهاند <ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۹: ۲۳ - ۲۹؛ نیز ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۴۷۱.</ref>، در حالی که قرآن، ثمود را [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} ( | [[طبری]] با استناد به اینکه آوازه نام و سرگذشت ثمود در میان [[عرب پیش از اسلام]] و پس از آن به پایه شهرت [[ابراهیم]]{{ع}} و [[قوم]] وی میرسید، به طور تلویحی عدم گزارش آن در [[تورات]] را از سر تعمد میداند. <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref> [[ابن خلدون]] و برخی دیگر تورات را [[تاریخ]] [[عبرانیان]] و نه تاریخ عمومی [[جهان]] از جمله [[عربها]] و نپرداختن به آن را طبیعی دانستهاند <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>. جواد [[علی]] با [[اعتقاد]] به [[زندگی]] [[ثمود]] در دوره پس از میلاد [[مسیح]]{{ع}}، تدوین [[تورات]] را پیش از [[زمان]] آنان میپندارد <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۰۰.</ref> و سرانجام برخی در کوششی نافرجام بر آن شدهاند تا نام ثمود را با برخی نامها و [[اقوام]] یادشده در تورات پیوند دهند. بر اساس این دیدگاه واژه ثمود، دگرگون شده همان «سَدوم» (: سمود) است و [[سرزمینها]]، سرگذشت و [[عذاب]] یادشده برای ساکنان سدوم در [[کتاب مقدس]]، بسیار شبیه آن چیزی است که [[قرآن]] برای ثمود گفته است. <ref>ر.ک: المفصل، ج ۱، ۳۳۲ - ۳۳۳؛ پرتوی از قرآن، بخش دوم از جزء آخر، ص ۵۸ - ۶۱.</ref> این دیدگاه با چالشهایی جدی [[روبه]] روست؛ از جمله اینکه بر اساس گزارش کتاب مقدس، ساکنان سدوم، [[قوم لوط]]{{ع}} و معاصر [[ابراهیم]]{{ع}} بودهاند <ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۹: ۲۳ - ۲۹؛ نیز ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۴۷۱.</ref>، در حالی که قرآن، ثمود را [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانهای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و زمان زندگی آنان را پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} میداند. [[مورخان]] [[مسلمان]] به اتفاق، [[ثمود]] را از [[قبایل]] نامدار باستانی و از طبقه [[اعراب]] «عاربه» (: عربهای اصیلی که پیش از آمدن [[اسماعیل]]{{ع}} ساکن شبه [[جزیره عرب]] بودند) <ref>المحبر، ص ۳۹۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۴۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۴۸۶.</ref> و "بائده"<ref>[[منقرض شده]]</ref> خواندهاند،<ref> اخبار الطوال، ص ۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۱۸ - ۱۹.</ref> بر این اساس، آنان پیش از [[حضرت موسی]]{{ع}} و تدوین تورات میزیستهاند. | ||
خاورشناسان نام ثمود (: thamudi) و گزارش [[شکست]] آنان در [[نبرد]] با آشوریان و به دست سارگون دوم | خاورشناسان نام ثمود (: thamudi) و گزارش [[شکست]] آنان در [[نبرد]] با آشوریان و به دست سارگون دوم را در کتیبهها و نوشتههای آشوری یافتهاند. از آنان به عنوان یکی از قبایل [[وحشی]] و چادرنشین [[عرب]] یاد شده است که [[دولت]] آشور آنها را [[مطیع]] خود ساخته، به [[شهر]] [[سامره]] در [[فلسطین]] کوچاند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴ - ۳۲۶.</ref> آنان در منابع کلاسیک با نام thamydenoi , thamyditai , thamudeni , thamudenoiشناخته میشوند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴.</ref> از این گزارش میتوان دریافت که [[ثمود]]، سدهها پیش از [[نبرد]] مزبور دارای پیشینه بوده و در [[تاریخ]] حضور داشتهاند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> از سوی دیگر بر اساس [[تاریخی]] که باستان شناسان برای سنگ نوشتههای یافت شده از سرزمینهای منسوب به ثمود، تخمین زدهاند، آنان از دو سده پیش از میلاد تا ۳۰۰ سال پس از آن میزیستهاند. البته برخی [[صاحب نظران]]، شماری از کتیبههای یادشده را متعلق به [[قرن هفتم]] پیش از میلاد و حتی پیشتر از آن و بیشتر آنها را مربوط به پس از میلاد دانستهاند. هوبرت گریمّه (Hubert grimme)، خاورشناس، انتساب این سنگ نوشتهها به [[قوم ثمود]] را فاقد [[دلیل علمی]] و بسیاری از آنها را مربوط به مردمانی دیگر از جمله نَبَطیان میداند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> در آثار پلینیوس (plinius ) و جغرافیای بطلیموس (نیمههای [[قرن دوم]] میلادی) نیز از ثمود یاد شده است و سرانجام اینکه به [[اعتقاد]] [[پژوهشگران]]، آخرین حضور و یادکردی که از آنان [[ثبت]] شده مربوط به سده پنجم میلادی است. در این تاریخ گروهی از آنها در شمار سواران [[سپاه]] [[روم]] گزارش شدهاند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> با توجه به تاریخ تخمینی بیشتر سنگ نوشتهها و برخی از گزارشهای تاریخی یادشده،، جواد [[علی]] [[معتقد]] است که ثمودیان پس از میلاد میزیستهاند. وی در استدلالی بس شکننده، یاد کرد ثمود در [[شعر]] [[جاهلی]] و آشنایی [[عرب پیش از اسلام]] با سرگذشت آنان را مؤید ایده خود و نزدیکی [[زمان]] [[زندگی]] آنها با عصر [[نزول قرآن]] میداند. جواد علی، باستانی بودن قوم ثمود و دستهبندی [[قبایل عرب]] از نظر قدمت تاریخی به "عاربه" و "مستعربه" <ref>قبایلی که پس از آمدن [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} به [[حجاز]] و از [[نسل]] او پدید آمدند.</ref> را برنمی تابد. به [[گمان]] وی این دستهبندی از سوی [[مورخان]] [[مسلمان]] انجام گرفته و عدم بازتاب آن در آثار [[عصر جاهلی]] و نیز در منابع [[یهودی]]، [[سریانی]] و یونانی، [[حجت]] موجّه آن است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۵، ۳۰۰، ۳۲۶.</ref> دیدگاهی که [[زمان]] [[زندگی]] ثمودِ یاد شده در [[قرآن]] را پس از میلاد میداند، افزون بر دیدگاه مشهور مورخان مسلمان، گزارش منابع آشوری و [[تاریخ]] شماری از سنگ نوشتههای یادشده، با [[روایت]] روشن قرآن نیز سازگار نیست، چرا که از یک سو نام [[ثمود]] در سخنان [[مؤمن آل فرعون]] آمده است؛ هنگامی که وی از [[تصمیم]] [[فرعون]] برای کشتن [[موسی]]{{ع}} [[آگاه]] شد {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ}}<ref>«و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دستهها (ی کفر) بیم دارم» سوره غافر، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> با [[یادآوری]] برخورد ناصواب اقوامی چون عاد و ثمود با [[پیامبران]] خویش به پیامد ناگوار آن اشاره و نسبت به کشتن موسی{{ع}} و دچار آمدن [[فرعونیان]] به [[سرنوشت]] آنان هشدار داد. از سوی دیگر این مهم در {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بیگمان خداوند، بینیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمیشناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهانها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شدهاید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۸-۹.</ref> نیز به روشنی و از زبان [[حضرت موسی]]{{ع}} تصریح شده است. بنابراین دو [[آیه]]، [[قوم ثمود]] به طور [[یقین]] پیش از موسی{{ع}} میزیسته و [[مصریان]] و [[بنی اسرائیل]] به خوبی با نام و سرگذشت آنان آشنا بودهاند. | ||
افزون بر آنچه گفته شد، بر پایه برخی [[آیات]]، قوم ثمود حتی پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} میزیستهاند. عبارت «والَّذینَ مِن بَعدِهِم» در دو آیه یاد شده {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمیشناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهانها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شدهاید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> به [[اجمال]] میرساند که در عصر پس از ثمود و پیش از موسی{{ع}}، [[اقوام]] دیگری هم میزیستهاند. به قرینه آیاتی دیگر میتوان [[حجت]] آورد که [[قوم ابراهیم]]{{ع}} و [[پیامبران]] پس از وی در این شمارند؛ توضیح اینکه بر اساس گزارش [[تورات]]،<ref>کتاب مقدس، خروج ۲: ۱۶ - ۲۲.</ref> برخی [[آیات]] {{متن قرآن|فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ }}<ref>«آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس میداشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش و چون روی به سوی مدین نهاد گفت: امید است پروردگارم مرا به راه میانه رهنمون گردد. و چون به آب مدین رسید بر آن، گروهی را دید که (گوسفندان خود را) آب میدادند و کنار آنان دو زن را دید که (گوسفندان خود را از رفتن به سوی آب) دور میداشتند. گفت: شما چه میکنید؟ گفتند: ما (به گوسفندان خود) آب نمیدهیم تا شبانان (گوسفندان خود را از آبشخور) باز گردانند و پدر ما پیری کهنسال است» سوره قصص، آیه ۲۱-۲۳.</ref>، [[احادیث]] <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴؛ الامالی، ص ۴۴۲.</ref> و گزارشهای [[تاریخی]] و [[تفسیری]] <ref> البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۲۱۷ - ۲۱۸؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۷۳.</ref> [[حضرت شعیب]]{{ع}} معاصر [[موسی]]{{ع}} بوده است. حضرت شعیب{{ع}} در [[انذار]] [[قوم]] خویش به [[سرنوشت]] [[قوم نوح]]، [[هود]] و [[صالح]] ([[ثمود]]) و [[لوط]]{{عم}} و در ادامه برای [[عبرت]] انگیزی بیشتر به [[قرابت]] زمانی [[قوم لوط]] به آنان اشاره میکند: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ}}<ref>«و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست» سوره هود، آیه ۸۹.</ref> بر اساس این [[آیه]]، ثمود پیش از قوم لوط بوده است و چون معاصر بودن [[حضرت لوط]]{{ع}} با [[ابراهیم]]{{ع}} بدان افزوده شود، میتوان به تأکید گفت که صالح{{ع}} و ثمود پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} بودهاند. آمدن چندین باره نام ثمود پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم لوط و ابراهیم{{ع}} و شرح سرگذشت هر یک به ترتیب مذکور. میتواند مؤید دیگری بر ترتیب تاریخی یاد شده باشد. [[مورخان]] و [[مفسّران]] [[مسلمان]] نیز [[تاریخ]] [[ثمود]] را پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم ابراهیم{{ع}} آوردهاند. <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲ - ۲۳؛ تاریخ این خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۲ - ۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۳۷.</ref> البته میتوان میان گزارش [[قرآن]] و روایتهای تاریخی و یافتههای باستانشناسی یادشده [[آشتی]] برقرار ساخت؛ با این توضیح که در صورت [[درستی]] انتساب و تاریخ مستندات دیدگاه دوم، میتوان آن را مربوط به [[نجات]] یافتگان [[ثمود]] دانست که در سدههای بعد رو به گسترش نهاده و گاه با نامی دیگر ولی با همان [[فرهنگ]] در مناطق پیرامونی [[زندگی]] کردهاند، زیرا [[قرآن]] فقط از [[هلاکت]] [[کافران]] [[قوم]] خبر میدهد {{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ }}<ref>«آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانهشان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۶-۷۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.</ref>؛ ولی [[مؤمنان]] به همراه [[صالح]]{{ع}} از [[عذاب]] و [[مرگ]] رهیدند. {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ}}<ref>«آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بیگمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.</ref> | |||
===زیستگاه ثمود=== | ===زیستگاه ثمود=== | ||
در نوشتههای یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان «[[دومه الجندل]]» و «[[حِجْر]]» دانستهاند که بر اساس روایتهای کهن [[عربی]]، [[محل زندگی]] ثمودیان بوده است. <ref>قس: المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۶، ص ۲۱۰؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> [[قرآن کریم]] به [[صراحت]]، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۸۹.</ref> جغرافیدانان <ref>بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۶۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> و [[مفسران]] با [[تطبیق]] [[اصحاب]] [[حجر]] بر [[قوم ثمود]]، [[محل]] زیست آنان را «حِجْر» دانستهاند <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۴۶.</ref> و قرآن از ساکنان «حجر» یاد کرده است: «و لَقَد کَذَّبَ اَصحـبُ الحِجرِ المُرسَلین... * وکانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین * فَاَخَذَتهُمُ الصَّیحَةُ مُصبِحین». (حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳) در این [[آیات]]، [[ارتباط]] [[اصحاب]] حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانههای سنگی کنده شده در کوهها و صخرهها، نابودی آنان با [[صیحه آسمانی]] (قس: حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳؛ [[هود]] / ۱۱، ۶۷؛ شعراء / ۲۶، ۱۴۹)، گزارشهای [[تاریخی]]<ref>المحبر، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۹.</ref> زمینه ساز این [[تطبیق]] بوده است. براساس [[روایت]] یاد شده، پیامبر اکرم{{صل}} در مسیر حرکت به سوی [[جبهه]] [[تبوک]] واقع در مرزهای [[شام]] ([[سال ۹ هجری]]) با اشاره به آثار بر جای مانده از «[[حِجْر]]» آن را دیار [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} و [[نفرین]] شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه [[ثمود]] به نام [[حجر]] را قرار گرفتن آن در میان سنگها و صخرهها میداند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰، «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> [[مفسران]] «وادی» یاد شده در [[سوره فجر]] / ۸۹، ۹ را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را «[[وادی القری]]» دانستهاند: «وثَمودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخرَ بِالواد»<ref>تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۱۲۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۵۱.</ref>. حجر و وادی القری هر دو در شبه [[جزیره عرب]] قرار دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المسالک و الممالک، بکری، ص ۹۷.</ref> و این با آشنایی [[قریش]] نسبت به [[سرزمین]] ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت [[تأیید]] میشود: «و عادًا وثَمودَا وقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسـکِنِهِم».... (عنکبوت / ۲۹، ۳۸)» [[قریشیان]] از کنار ویرانهها و آثار برجای مانده از [[شهر]] و دیار آنان هم میگذشته اند: «اَفَلَم یَهدِ لَهُم کَم اَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ یَمشونَ فی مَسـکِنِهِم».... (طه / ۲۰، ۱۲۸) در [[تفسیر]] هر دو [[آیه]] به عبور کاروانهای تجاری قریش از سرزمین «حجر» به سوی سرزمینهای شام اشاره شده است. <ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۴۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۵.</ref> همچنین در نوشتههای یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، [[محل زندگی]] [[ثمود]]، منطقه ای کوهستانی در شمال غربی [[عربستان]] و سواحل صخره ای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راههای مهم ارتباطی و تجاری [[حجاز]] و [[یمن]] به سوی [[شام]] و [[مصر]] از آنجا میگذشته است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> از شهرهای مهم این منطقه، [[شهر]] باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera , heagra , hegra , egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده میشده است. <ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۵، ۱۵۰.</ref> [[مورخان]] [[مسلمان]] نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت [[تاریخی]] و ارتباطی دانستهاند. <ref> المسالک والممالک، اصطخری، ص ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار میگویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از [[شرق]] به [[غرب]] دو کیلومتر و در شمالی ترین نقطه [[مدائن]] [[صالح]] قرار دارد. <ref>باستانشناسی، ص ۲۴۸.</ref> این دشت چندین [[چاه]] آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاههای سنگی احاطه شده و ویرانههای شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمانها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاریهای بسیار در تخته سنگها و صخرههای پیرامون، به ویژه روی صخره ای به نام «قصرالبنت» نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبانهای [[عربی]]، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی [[عبری]]، یونانی و لاتین یافت شدهاند. <ref> ر. ک: باستانشناسی، ص ۲۴۹.</ref> براساس گزارش منابع کهن [[اسلامی]]، [[شهر]] الحجر از اطراف به تیماء، [[دومة الجندل]]، عُلاء، [[تبوک]]، [[وادی القری]] و دریای سرخ محدود میشود. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۵۹۷؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۹؛ ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> این شهر که [[اعراب]] [[بدوی]] از آن با نام [[مدائن]] [[صالح]]{{ع}} نیز یاد میکنند، امروزه از طرف شمال [[شرق]] و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به [[شهر]] تیماء، و از شمال [[غرب]] (از [[راه]] تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به [[تبوک]] راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه [[خیبر]] با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا [[مدینه]] در جنوب شرقی، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت [[عربستان]] ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر «وَجه» نزدیک ترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راهها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن میگذرد. <ref>اطلس السیرة النبویه، ص ۲۰۴، ۲۱۴؛ شمال الحجاز، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برخلاف بدویان و برخی [[پژوهشگران]] که الحجر را همان مدائن صالح میدانند <ref>المفصل، ج ۱، ۳۲۶، ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> دوتی، یکی از خاورشناسان با [[اعتقاد]] به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، «الخریبه» کنونی را [[حجر]] [[ثمود]] و مدائن صالح را حجری میداند که نبطیان در آن ساکن بودهاند <ref> المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref>. یافتههای باستانشناسی نیز بر [[زندگی]] [[ثمود]] در مناطق یاد شده گواهاند. سنگ نوشتههای منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، [[دومة الجندل]]، مدائن صالح و [[سلسله]] کوههای کشیده شده میان این مناطق و [[حجاز]]، [[طائف]]، کرانههای شمالی دریای سرخ، [[طور سینا]]، [[مصر]] و بخشهایی از جنوب [[اردن]] [[هاشمی]] یافت شدهاند. به نظر میرسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده <ref>ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۶؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمینهای همجوار در [[ارتباط]] بودهاند. <ref>ر.ک: باستانشناسی، ص ۲۴۸ - ۲۵۳؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> [[سرزمین]] [[حجر]]، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. [[قرآن]] از وجود باغها، نخلهای مرغوب، چشمهها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر میدهد: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین * فی جَنّـتٍ وعُیون * وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم * وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». (شعراء / ۲۶، ۱۴۶ ـ ۱۴۹) ثمودیان افزون بر [[دل]] صخرههای [[کوه]]، در دشتهای اطراف نیز [[خانه]] ساخته و در آن ساکن بودهاند: «واذکُروا اِذ جَعَلَکُم خُلَفاءَ مِن بَعدِ عادٍ وبَوَّاَکُم فِی الاَرضِ تَتَّخِذونَ مِن سُهولِها قُصورًا وتَنحِتونَ الجِبالَ بُیوتـًا».... ([[اعراف]] / ۷، ۷۴) برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانههای سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ [[شهر]] و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر دادهاند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۵۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> که بسیار [[مبالغه]] آمیز است. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> در اینکه چرا [[قوم ثمود]] افزون بر دشتها با کندن صخرههای کوه نیز خانه میساختند، [[مفسران]] به اختلافگراییدهاند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانههای کوهستان را [[منزل]] تابستانی و خانههای دشت را [[مسکن]] زمستانی آنان گفتهاند. <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۴۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۴.</ref> شماری دیگر همانند [[ابن اسحاق]]، سدّی، [[وهب بن منبه]] و [[کعب]] با اشاره به [[عمر]] دراز ثمودیان، گفتهاند که خانههای رملی دشت، برخلاف خانههای سنگی، همپای عمر آنان [[پایدار]] نمیماند؛<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۵۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹.</ref> اما از [[آیه]] ۸۲ حجر / ۱۵ برمی آید که ساختن خانههای سنگی به سبب [[امنیت]] بیشتر آنها بوده است: «و کانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین». البته مفسران در [[تفسیر]] «آمنین» و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به [[ایمنی]] در برابر [[عذاب]]، [[مرگ]]، [[یورش]] [[دشمنان]] <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۸۰.</ref> و ویرانی [[خانهها]] در برابر حوادث طبیعی اشاره کردهاند؛<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۶.</ref> گویا [[گمان]] میکردهاند که سکونت در این خانهها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی [[حفظ]] میکند. | در نوشتههای یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان «[[دومه الجندل]]» و «[[حِجْر]]» دانستهاند که بر اساس روایتهای کهن [[عربی]]، [[محل زندگی]] ثمودیان بوده است. <ref>قس: المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۶، ص ۲۱۰؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> [[قرآن کریم]] به [[صراحت]]، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۸۹.</ref> جغرافیدانان <ref>بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۶۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> و [[مفسران]] با [[تطبیق]] [[اصحاب]] [[حجر]] بر [[قوم ثمود]]، [[محل]] زیست آنان را «حِجْر» دانستهاند <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۴۶.</ref> و قرآن از ساکنان «حجر» یاد کرده است: «و لَقَد کَذَّبَ اَصحـبُ الحِجرِ المُرسَلین... * وکانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین * فَاَخَذَتهُمُ الصَّیحَةُ مُصبِحین». (حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳) در این [[آیات]]، [[ارتباط]] [[اصحاب]] حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانههای سنگی کنده شده در کوهها و صخرهها، نابودی آنان با [[صیحه آسمانی]] (قس: حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳؛ [[هود]] / ۱۱، ۶۷؛ شعراء / ۲۶، ۱۴۹)، گزارشهای [[تاریخی]]<ref>المحبر، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۹.</ref> زمینه ساز این [[تطبیق]] بوده است. براساس [[روایت]] یاد شده، پیامبر اکرم{{صل}} در مسیر حرکت به سوی [[جبهه]] [[تبوک]] واقع در مرزهای [[شام]] ([[سال ۹ هجری]]) با اشاره به آثار بر جای مانده از «[[حِجْر]]» آن را دیار [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} و [[نفرین]] شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه [[ثمود]] به نام [[حجر]] را قرار گرفتن آن در میان سنگها و صخرهها میداند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰، «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> [[مفسران]] «وادی» یاد شده در [[سوره فجر]] / ۸۹، ۹ را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را «[[وادی القری]]» دانستهاند: «وثَمودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخرَ بِالواد»<ref>تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۱۲۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۵۱.</ref>. حجر و وادی القری هر دو در شبه [[جزیره عرب]] قرار دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المسالک و الممالک، بکری، ص ۹۷.</ref> و این با آشنایی [[قریش]] نسبت به [[سرزمین]] ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت [[تأیید]] میشود: «و عادًا وثَمودَا وقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسـکِنِهِم».... (عنکبوت / ۲۹، ۳۸)» [[قریشیان]] از کنار ویرانهها و آثار برجای مانده از [[شهر]] و دیار آنان هم میگذشته اند: «اَفَلَم یَهدِ لَهُم کَم اَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ یَمشونَ فی مَسـکِنِهِم».... (طه / ۲۰، ۱۲۸) در [[تفسیر]] هر دو [[آیه]] به عبور کاروانهای تجاری قریش از سرزمین «حجر» به سوی سرزمینهای شام اشاره شده است. <ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۴۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۵.</ref> همچنین در نوشتههای یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، [[محل زندگی]] [[ثمود]]، منطقه ای کوهستانی در شمال غربی [[عربستان]] و سواحل صخره ای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راههای مهم ارتباطی و تجاری [[حجاز]] و [[یمن]] به سوی [[شام]] و [[مصر]] از آنجا میگذشته است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> از شهرهای مهم این منطقه، [[شهر]] باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera , heagra , hegra , egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده میشده است. <ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۵، ۱۵۰.</ref> [[مورخان]] [[مسلمان]] نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت [[تاریخی]] و ارتباطی دانستهاند. <ref> المسالک والممالک، اصطخری، ص ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار میگویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از [[شرق]] به [[غرب]] دو کیلومتر و در شمالی ترین نقطه [[مدائن]] [[صالح]] قرار دارد. <ref>باستانشناسی، ص ۲۴۸.</ref> این دشت چندین [[چاه]] آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاههای سنگی احاطه شده و ویرانههای شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمانها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاریهای بسیار در تخته سنگها و صخرههای پیرامون، به ویژه روی صخره ای به نام «قصرالبنت» نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبانهای [[عربی]]، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی [[عبری]]، یونانی و لاتین یافت شدهاند. <ref> ر. ک: باستانشناسی، ص ۲۴۹.</ref> براساس گزارش منابع کهن [[اسلامی]]، [[شهر]] الحجر از اطراف به تیماء، [[دومة الجندل]]، عُلاء، [[تبوک]]، [[وادی القری]] و دریای سرخ محدود میشود. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۵۹۷؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۹؛ ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> این شهر که [[اعراب]] [[بدوی]] از آن با نام [[مدائن]] [[صالح]]{{ع}} نیز یاد میکنند، امروزه از طرف شمال [[شرق]] و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به [[شهر]] تیماء، و از شمال [[غرب]] (از [[راه]] تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به [[تبوک]] راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه [[خیبر]] با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا [[مدینه]] در جنوب شرقی، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت [[عربستان]] ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر «وَجه» نزدیک ترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راهها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن میگذرد. <ref>اطلس السیرة النبویه، ص ۲۰۴، ۲۱۴؛ شمال الحجاز، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برخلاف بدویان و برخی [[پژوهشگران]] که الحجر را همان مدائن صالح میدانند <ref>المفصل، ج ۱، ۳۲۶، ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> دوتی، یکی از خاورشناسان با [[اعتقاد]] به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، «الخریبه» کنونی را [[حجر]] [[ثمود]] و مدائن صالح را حجری میداند که نبطیان در آن ساکن بودهاند <ref> المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref>. یافتههای باستانشناسی نیز بر [[زندگی]] [[ثمود]] در مناطق یاد شده گواهاند. سنگ نوشتههای منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، [[دومة الجندل]]، مدائن صالح و [[سلسله]] کوههای کشیده شده میان این مناطق و [[حجاز]]، [[طائف]]، کرانههای شمالی دریای سرخ، [[طور سینا]]، [[مصر]] و بخشهایی از جنوب [[اردن]] [[هاشمی]] یافت شدهاند. به نظر میرسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده <ref>ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۶؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمینهای همجوار در [[ارتباط]] بودهاند. <ref>ر.ک: باستانشناسی، ص ۲۴۸ - ۲۵۳؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> [[سرزمین]] [[حجر]]، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. [[قرآن]] از وجود باغها، نخلهای مرغوب، چشمهها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر میدهد: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین * فی جَنّـتٍ وعُیون * وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم * وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». (شعراء / ۲۶، ۱۴۶ ـ ۱۴۹) ثمودیان افزون بر [[دل]] صخرههای [[کوه]]، در دشتهای اطراف نیز [[خانه]] ساخته و در آن ساکن بودهاند: «واذکُروا اِذ جَعَلَکُم خُلَفاءَ مِن بَعدِ عادٍ وبَوَّاَکُم فِی الاَرضِ تَتَّخِذونَ مِن سُهولِها قُصورًا وتَنحِتونَ الجِبالَ بُیوتـًا».... ([[اعراف]] / ۷، ۷۴) برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانههای سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ [[شهر]] و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر دادهاند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۵۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> که بسیار [[مبالغه]] آمیز است. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> در اینکه چرا [[قوم ثمود]] افزون بر دشتها با کندن صخرههای کوه نیز خانه میساختند، [[مفسران]] به اختلافگراییدهاند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانههای کوهستان را [[منزل]] تابستانی و خانههای دشت را [[مسکن]] زمستانی آنان گفتهاند. <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۴۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۴.</ref> شماری دیگر همانند [[ابن اسحاق]]، سدّی، [[وهب بن منبه]] و [[کعب]] با اشاره به [[عمر]] دراز ثمودیان، گفتهاند که خانههای رملی دشت، برخلاف خانههای سنگی، همپای عمر آنان [[پایدار]] نمیماند؛<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۵۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹.</ref> اما از [[آیه]] ۸۲ حجر / ۱۵ برمی آید که ساختن خانههای سنگی به سبب [[امنیت]] بیشتر آنها بوده است: «و کانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین». البته مفسران در [[تفسیر]] «آمنین» و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به [[ایمنی]] در برابر [[عذاب]]، [[مرگ]]، [[یورش]] [[دشمنان]] <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۸۰.</ref> و ویرانی [[خانهها]] در برابر حوادث طبیعی اشاره کردهاند؛<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۶.</ref> گویا [[گمان]] میکردهاند که سکونت در این خانهها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی [[حفظ]] میکند. |
نسخهٔ ۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۱
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ثمود (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
واژهشناسی
معنای لغوی و نیز عربی یا دخیل بودن واژه ثمود مورد اتفاق نیست. ابوحاتم آن را دخیل (غیر عربی) و کسانی چون سَجستانی و نَحّاس با رد این دیدگاه، آن را عربی، صفت مشبهه بر وزن فَعول و از ریشه "ث ـ م ـ د" دانستهاند. [۱] آلوسی عربی بودن آن را دیدگاه غالب خوانده است. [۲] فرهنگ نویسان عربی در این باره سخنی به صراحت نگفتهاند؛ اما آوردن واژه ثمود ذیل ریشه یاد شده ـ هر چند بدون اشاره به ارتباط معنایی آن دو ـ میتواند دلیل عربی بودن ثمود از دیدگاه آنان باشد. آنها ذیل ماده مزبور فقط گزارشی از واژگان و کاربردهایی چون ثَمَدْ [۳]، ثَمَدَالماء [۴]، ثَمَدَ [۵] و إثْمِد [۶] آوردهاند. [۷]
بر اساس این معانی برخی مفسّران[۸] و پژوهشگران [۹] با پذیرش دیدگاه ابوعمرو بن علاء [۱۰] تلاش کردهاند میان معنای لغوی و اوضاع جغرافیایی زیستگاه ثمود از یک سو و سبب نامگذاری آنها به این نام از سوی دیگر پیوند دهند. بر اساس دیدگاه ابوعمرو که وجود کم آبی و گاه صخرههای سنگی سیاه و سرمه ای در سرزمین ثمود سبب این نامگذاری تلقی شده، ثمود به معنای مردمانی است که در چنین سرزمینی میزیستهاند. راغب اصفهانی، سنگهای پیرامون این سرزمین را سبب نامگذاری ثمود به ﴿أَصْحَابُ الْحِجْرِ﴾[۱۱] میداند. [۱۲] در مقابل، شماری از مفسران پیوند معنایی میان ثمود و کم آب بودن سرزمین آنان را برنمیتابند، [۱۳] چنان که وجود باغها، چشمه ساران و نخلستانهای انبوه در آن سرزمین و حاصلخیز بودن آن هم ﴿فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ﴾[۱۴]، ﴿وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ﴾[۱۵] با کم آب بودن آنجا [۱۶] و پیوند یاد شده سازگار نیست.
از سوی دیگر فقدان گزارش درباره معنای لغوی ثمود و به کار نرفتن آن جز به صورت نام یک قوم، دخیل بودن آن را محتمل میسازد،[۱۷] چنان که اغلب، بدون اشاره به ریشه و عربی یا دخیل بودن ثمود، آن را نام یکی از نوادگان نوح یعنی ثمود بن کاثر بن ارم بن سام بن نوح ونیای بزرگ قوم ثمود دانستهاند [۱۸] و سرانجام به سبب این چالشها، گروهی از واژه پژوهان قرآنی هر دو دیدگاه مزبور را به دیده تردید نگریستهاند [۱۹].
ثمود در قرآن
واژه ثمود ۲۶ بار در قرآن آمده است. برای نمونه: ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۲۰]، ﴿كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ﴾[۲۱]، ﴿كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ﴾[۲۲]، ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ﴾[۲۳]، ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۴]، ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ﴾[۲۵] دوبار نیز با عنوان ﴿قَوْمَ صَالِحٍ﴾[۲۶] و ﴿أَصْحَابُ الْحِجْرِ﴾[۲۷] از آنان یاد شده است. به اعتقاد شماری از مفسران، عنوان "پیشینیان" {متن قرآن|الْأَوَّلِينَ}} در برخی آیات به قوم ثمود نیز اشاره دارد. [۲۸] ﴿بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ﴾[۲۹]، ﴿أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ﴾[۳۰] البته یاد کرد ثمود به عنوان یکی از مصادیق اقوام نخستین، از سیاق آیه ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا﴾[۳۱] به روشنی دریافت میشود. این معنا مؤید روایی نیز دارد؛ بر اساس روایتی از رسول خدا(ص) کشنده ناقه صالح(ع)، «أَشْقَى الأَوَّلِینَ » یعنی شقیترین فرد پیشینیان خوانده شده است. این روایت ذیل آیه ﴿إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا﴾[۳۲] مورد توجه مفسران قرار گرفته است. [۳۳]
زمینههای یاد کرد ثمود در قرآن
یاد کرد مکرر نام، سرگذشت و عذاب قوم ثمود صرفاً برای تکرار و تنوع بیانی نیست، بلکه قرآن کریم متناسب با اهداف هدایتی و شیوههای تبلیغی و تربیتی خود با رویکردهای گوناگون و در حوزههای مختلف معرفتی به آن پرداخته است. خداشناسی، راهنماشناسی، فرجامشناسی، انسانشناسی و روششناسی تبلیغ حوزههای عمده ای هستند که از سرگذشت و نام ثمود برای بیان آموزهها و مفاهیم مربوط به آنها استفاده شده است:
خداشناسی
در این حوزه از سرگذشت ثمود برای بیان مواردی چون واحد بودن اساس و محتوای دعوت توحیدی و سیر تاریخی آن، توحید ربوبی و برخی صفات خداوند استفاده شده است.
وحدت اساس و محتوای دعوت توحیدی و سیر تاریخی آن
آیات آغازین سوره هود، آموزههای قرآن را دارای حقیقت و پیام واحدی میخواند که در قالب ۶ آموزه اصلی خلاصه شده و آیات دیگر به نوعی شرح و بسط آن هایند؛ دعوت به یگانه پرستی به عنوان اصلی و اساسی ترین آموزه و در پی آن دعوت به استغفار از گناه، توبه و بازگشت به درگاه الهی، وعده عذاب کافران، نجات و پاداش مؤمنان و سرانجام، بازگشت نهایی همگان به سوی خدا پیامهای اصلی قرآناند. ﴿الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْا فَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۳۴] در آیات بعد با گزارش بخشهایی مهم از تاریخ انبیا و اقوام گذشته ای مانند صالح(ع) و ثمود، افزون بر ترسیم پیوستگی و سیر تاریخی دعوت به توحید و وحدت محتوایی آن در دورههای گوناگون، نمونههایی متفاوت از شرح و بسط آموزههای شش گانه مزبور و تصویر عینی و تاریخی آن ارائه شدهاند [۳۵]، بر این اساس در آیات مربوط به ثمود، با اشاره به بخشهای اصلی سرگذشت آنها، آغاز و انجام آن به شکل کلی، گزارش شده است. در آغاز، بعثت حضرت صالح(ع) و درونمایه اصلی دعوت او (یگانه پرستی، استغفار، توبه)، واکنش ابتدایی ثمود به دعوی رسالت وی و پاسخ آن حضرت گزارش شده است. در ادامه، ارائه ناقه به عنوان آیت نبوت از سوی صالح(ع)، هشدار درباره آسیب رسانی به آن و گرفتار شدن به عذاب الهی، پی کردن شتر، هلاکت کافران قوم و نجات صالح(ع) و پیروانش روایت شده اند: ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِي وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّثَمُودَ﴾[۳۶] این آیات بیشتر به گزارش مراحل آغازین دعوت حضرت صالح(ع) میپردازند.
واکنش انسان نسبت به دعوت توحیدی در طول تاریخ
در سوره اعراف پس از گزارش آفرینش انسان و اشاره به زمینههای دشمنی شیطان با وی و سوگند او مبنی بر گمراهسازی آدمیان، از هدایت الهی و دعوت انسان به یگانه پرستی و نافرمانی از شیطانسخن گفته شده است. در ادامه با روایت رانده شدن آدم و حوا از بهشت در پی فریب شیطان و سرگذشت بسیاری از پیامبران و اقوام گذشته، چگونگی برخورد انسان با دعوت الهی یاد شده در دورههای مختلف تاریخی، ایمان اقلیت و انکار اکثریت و پیامد رفتار هر یک از دو گروه در دنیا و آخرت ترسیم شدهاند[۳۷]، بر این اساس، در آیات مربوط به ثمود پس از گزارش دعوت آنان به خداپرستی، رویارویی اشراف خود برتربین و کافر قوم با مؤمنان مستضعف، گفت و گوی آنان بر سر رسالت حضرت صالح(ع)، تأکید مؤمنان بر ایمان خویش به آن، اظهار کفر کافران و نابودی آنها در پی کشتن شتر و سرکشی پس از آن روایت شدهاند. در این آیات که ظاهرا اغلب آنها مربوط به دوره میانی دعوت حضرت صالح(ع)اند، پیدایش دودستگی میان قوم ثمود در پی ایمان گروهی از آنان و درگیری آنها با یکدیگر برجستهتر شده است ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُواْ آلاء اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۳۸].
توحید در ربوبیت
بیان توحید در ربوبیت و پاسخ به پنداری ناروا در این باره زمینه دیگری برای یادکرد ثمود است. ظاهر آیات و گزارشهای تفسیری نشان میدهند که یکی از مسلمانان در راه خدا انفاق میکرد. برخی ضمن سرزنش و ترساندن وی از تمام شدن دارایی و دچار شدنش به فقر، گفتند که در صورت خودداری از انفاق، گناه وی را به گردن میگیرند. قرآن چنین پنداری را نادرست خوانده و در بیان توحید ربوبی، تدبیر همه امور آفریدگان از جمله فقر و بی نیازی افراد و عذاب و هلاکت اقوام گوناگونی مانند عاد و ثمود را به خداوند نسبت میدهد. ﴿أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى وَأَعْطَى قَلِيلا وَأَكْدَى أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاء الأَوْفَى وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الأُخْرَى وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى ﴾[۳۹].[۴۰]در اینجا بدون اشاره به جزئیات داستان، فقط هلاکت همه کافران ثمود به خداوند نسبت داده شده است: ﴿وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى﴾[۴۱].
شکست ناپذیری و بی نیازی خدا
وصف شکست ناپذیری و بی نیازی مطلق خداوند، زمینه دیگری برای یادکرد اقوامی مانند ثمود است.[۴۲] حضرت موسی(ع) با بی نیاز خواندن خدا از ایمان همه ساکنان روی زمین، و اشاره به سرگذشت اقوامی مانند ثمود، به بنی اسرائیل هشدار میدهد که در صورت کفر ورزیدن، خداوند آنان را نیز نابود کرده، اقوام دیگری را جایگزین آنان میکند. در این آیات بدون پرداختن به شرح جداگانه، به محورهای مشترک دعوت، استدلال و پاسخ پیامبران و برخوردهای یکسان اقوام کافر با آنان و فرجام همانند آنها اشاره شده است: ﴿وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ مِّن وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِن مَّاء صَدِيدٍ يَتَجَرَّعُهُ وَلاَ يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ ﴾[۴۳]
حکمت ندادن معجزات پیشنهادی
مشرکان قریش میگفتند: چنان که پیامبر(ص) معجزات درخواستی آنان مانند جاری ساختن چشمه را بیاورد، ایمان میآورند. ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً ﴾[۴۴] خداوند این درخواست را نپذیرفته، در بیان سبب آن از اقوام پیشین و به طور مشخص قوم ثمود یاد میکند که به رغم دیدن معجزات درخواستی، آنها را تکذیب و در پی آن با عذاب استیصال نابود شدند و از آنجا که معجزات برای بیم دادن مردم است و خداوند نمیخواهد قریش را نابود سازد، معجزات درخواستی آنان را نمیدهد.[۴۵] در اینجا فقط از دادن ماده شتر به ثمود، وصف آن به عنوان آیتی روشن و ستم ثمود به خویشتن در پی تکذیب آن یاد شده است: ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا﴾[۴۶]
آزمودن ایمان انسان ها
در سوره عنکبوت با اشاره به تلاش مشرکان مکه برای جلوگیری از ایمان و نیز ارتداد برخی از مسلمانان، ابراز زبانی ایمان به خدا در تحقق آن را ناکافی دانسته و از سنت دیرین خداوند مبنی بر آزمایش عملی ایمان افراد با سختیهای این راه برای آشکار کردن میزان صداقت آنان سخن گفته شده است. ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾[۴۷] در ادامه با اشاره به سرگذشت شماری از اقوام گذشته مانند ثمود، پیشینه این آزمون و کارنامه گذشتگان در این باره ترسیم میشوند. بر این اساس برخی اقوام همگی در آزمون الهی مردود و هلاک و برخی دیگر دو گروه شدند: دسته ای سربلند از آزمون بیرون آمده، نجات یافتند و دسته دیگر مردود و هلاک گشتند: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ قُلْ سِيرُوا فِي الأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ يُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَيَرْحَمُ مَن يَشَاء وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَلا فِي السَّمَاء وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ ﴾[۴۸][۴۹] پرداختن به نقش شیطان در جلوگیری از ایمان ثمود و زیبا جلوه دادن کارهای زشت در نظر آنها میتواند اشاره به موانع پیش رو و زمینه آزمون الهی آنان باشد.
راهنماشناسی
گزارش شیوههای مختلف مشرکان در تکذیب پیامبر اکرم(ص) و دلداری دادن به آن حضرت با اشاره به تکذیب همه پیامبران گذشته از سوی کافران قوم، رویکرد اصلی شماری دیگر از آیات مربوط است. یادکرد ثمود با این رویکرد که در موقعیتها، زمانها و با چند و چونی متفاوت صورت گرفته است، در مباحث مربوط به نبوت جای میگیرد:
تکذیب انبیا، شیوه رایج تبهکاران
در سوره حجر پس از گزارش استهزای پیامبر اکرم(ص)، نسبت جنون به وی و درخواست آوردن فرشتگان به عنوان گواه صدق رسالت، برای دلداری دادن به آن حضرت، به استهزای پیامبران پیشین به عنوان شیوه رایج تبهکاران و برخی مصادیق تاریخی آن اشاره و انذار و تبشیر میشود. ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الأَوَّلِينَ وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينَ ﴾[۵۰]، ﴿نَبِّىءْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ﴾[۵۱] در این سوره از ثمود با عنوان، ﴿أَصْحَابُ الْحِجْرِ﴾[۵۲]، رویگردانی آنان از معجزه الهی، خانهسازی آنان در دل کوهها برای مصون ماندن از خطرهای گوناگون، ناکارآمدی کامل این خانهها و نابودی ثمود با یک خروش آسمانی یاد شده است: ﴿وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ وَكَانُواْ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾[۵۳].[۵۴]
خود برتربینی، ریشه تکذیب انبیا
نسبت جادوگری و دروغگویی به پیامبر(ص) از سوی مشرکان، ابراز شگفتی آنان از دعوت به یگانه پرستی و نفی چندگانه پرستی، بی سابقه خواندن چنین دعوتی و توصیه یکدیگر به مقاومت سرسختانه بر سر آیین شرک آلود، سبب دیگری برای ناراحتی و اندوه آن حضرت بود. خداوند برای دلداری پیامبر(ص) ریشه این برخوردها را نه کوتاهی قرآن در بیان معارف بلکه خودبرتربینی دشمنان میخواند و اینکه اگر آنان نیز همانند اقوام گذشته عذاب الهی را ببینند به حقانیت قرآن اعتراف میکنند. در ادامه، مشرکان به گروههای تشکل یافته پیشین همانند شدهاند که در پی دشمنی با پیامبران خویش نابود شدند. اینان نیز تنها با یک خروش آسمانی نابود میشوند: ﴿ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلاتَ حِينَ مَنَاصٍ وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلاَّ اخْتِلاقٌ أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ أَمْ لَهُم مُّلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الأَسْبَابِ جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الأَحْزَابِ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الأَوْتَادِ وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الأَحْزَابُ إِن كُلٌّ إِلاَّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ وَمَا يَنظُرُ هَؤُلاء إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ﴾[۵۵].[۵۶]
اراده الهی مبنی بر ارادی بودن ایمان
حرص شدید پیامبر اکرم(ص) به ایمان آوردن مشرکان و در نتیجه اندوه شدید وی در پی ایمان نیاوردن آنان، زمینه دیگری برای دلداری دادن خداوند به آن حضرت با اشاره به سرگذشت اقوام گذشته ای مانند ثمود است و اینکه مشرکان قریش نیز همان راه اقوام پیشین را میروند،[۵۷] بر این اساس خداوند میفرماید که اگر اراده کند میتواند با فرستادن آیتی مقهور کننده، همه آنان را به تسلیم وا دارد؛ ولی اراده الهی بر آن نیست که مردم به هر شکل گرچه از سر اجبار ایمان بیاورند. در ادامه از ایمان نیاوردن بیشتر مشرکان و عذاب الهیتکذیب کنندگان خبر داده ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ﴾[۵۸]، سرگذشت کامل اقوامی چون ثمود، ایمان نیاوردن و نابودی اکثریت آنان را به اجمال از آغاز تا پایان گزارش میکند. بر اساس آیات مربوط به ثمود، حضرت صالح(ع) از یک سو آنان را به تقوای الهی، پیروی از او، دنباله روی نکردن از مسرفان فسادانگیز دعوت و خود را رسولی امین میخواند و از سوی دیگر درباره ناکارآمدی امکانات و داراییهای آنان در برابر عذاب خداوند، پرهیز از آسیب رسانی به ناقه و دچار آمدن به عذاب الهی هشدار میداد؛ اما در مقابل، بیشتر قوم ثمود وی را جادو شده، بی خرد و بشری مانند خود خوانده و سرانجام در پایان موعد مقرر هلاک شدند ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ وَلا يُصْلِحُونَ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ مَا أَنتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ وَلا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴾[۵۹]
دشمنی تبهکاران با انبیا، از سنن الهی
آیات سوره فرقان پس از گزارش درخواست و استدلالهای ناموجّه مشرکان در مواجهه با پیامبر اکرم(ص)، پاسخهای مربوط و دلگیری آن حضرت، برای دلداری وی از دشمن داشتن همه انبیا خبر میدهد و اینکه خداوند در پاسخ هر مَثَل و تنظیر آنان در طرح حقایق تحریف شده، حق و بهترین تفسیر را بیان میکند. ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا وَلا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا ﴾[۶۰] در ادامه از اقوامی مانند عاد و ثمود یاد میشود که برای هدایت و روشنگری آنان نیز مَثَلهایی آورده شد؛ ولی آنها در پی نپذیرفتن آن با عذاب الهی نابود شدند: ﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا﴾[۶۱]، ﴿وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا﴾[۶۲].[۶۳]
تکذیب انبیا از سوی اقوام گذشته
در پی آزار و اذیت پیامبر(ص) و مسلمانان و اخراج آنها از خانه و کاشانه خویش، خداوند ضمن تأکید بر دفاع خود از مؤمنان و دادن اذن جهاد به مسلمانها، برای دلداری و تقویت روحیه پیامبر(ص) و مؤمنان، از تکذیب پیامبران پیشین به وسیله اقوامی مانند عاد و ثمود و در نتیجه نابودی آنان با عذاب الهی اشاره میکند: ﴿ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ ﴾[۶۴] در ادامه، مشرکان ترغیب میشوند که با گشت و گذار در روی زمین و مشاهده ویرانههای برجای مانده از اقوام نابود شده از آن پند و اندرز گیرند. ﴿فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ﴾[۶۵]، ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۶۶]
معاد
در سوره حاقّه که هدف اصلی آن بیان ویژگیهای روز قیامت است، سرگذشت اقوامی چون عاد و ثمود نیز به اجمال آمده است. ﴿الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاء حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ ﴾[۶۷] هدف اصلی از این یادکرد، ارائه تصویری عبرت انگیز از پیامد تکذیب روز قیامت و هشدار به مخاطبان است تا زمینه مناسب روانی برای طرح و پذیرش آموزههای معادشناختی فراهم شود، از این رو به جای گزارش مبسوط، به گزارش گزیده ای درباره هلاکت همه کافران عاد و ثمود با عذاب خارقالعاده الهی در پی تکذیب روز قیامت بسنده شده است: ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ ﴾[۶۸].
روششناسی تبلیغ
در شماری دیگر از آیات، سرگذشت اقوامی مانند ثمود به عنوان داستانی عبرت انگیز با هدف هشدار و انذار در زمینههای گوناگون مورد استناد و اشاره پیامبران الهی قرار گرفته است. تکذیب آیات الهی، اقدام به شکنجه و کشتن پیامبران و مؤمنان، اثبات صادق بودن وعده خداوند درباره عذاب قیامت، اتمام حجت با کافران و بیان پیامد ناگوار طغیانگری و فسادانگیزی از جمله زمینههای یاد شدهاند. این آیات را میتوان با توجه به هدف از یادکرد ثمود در آنها، مربوط به حوزه روششناسی تبلیغ انبیا دانست.
هشدار درباره دسیسه قتل پیامبران و شکنجه مؤمنان
در پی تصمیم فرعونیان برای کشتن حضرت موسی(ع)، مؤمن آل فرعون تلاش کرد تا با سخنان خود آنان را از این کار برحذر دارد. وی در ضمن گفتههای خویش با اشاره به نابودی اقوامی مانند عاد و ثمود در پی تکذیب پیامبران خویش، درباره دچار شدن به چنین سرنوشتی هشدار داد: ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلاَّ مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلاَّ سَبِيلَ الرَّشَادِ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الأَحْزَابِ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ ﴾[۶۹] هنگامی که مسلمانان صدر اسلام با شدیدترین شکنجهها و آزار و اذیتهای مشرکان مکه روبه رو بودند، سوره بروج نازل شد و با گزارش داستان اصحاب اُخْدود و تصویر یکی از شدیدترین برخوردهای صورت گرفته با مؤمنان در طول تاریخ (سوزاندن در گودالی از آتش)، از عذابی خبر داد که در انتظار همه کافران شکنجه گر است؛ عذابی که همانند عذاب فرعونیان و ثمود در مقایسه با شکنجههای کافران بسیار شدیدتر است. اشاره به نابودی فرعون و ثمود برای انذار همه کافران شکنجه گر و دلداری به همه مؤمنان شکنجه شده است: ﴿وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ﴾[۷۰]، ﴿فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ﴾[۷۱] در سوره توبه نیز درباره پیامد توطئه قتل پیامبر اکرم(ص) هشدار داده شده است. وقتی توطئه نافرجام منافقان برای ترور پیامبر(ص) در بازگشت از جنگ تبوک و سخنان کفرآمیز آنان آشکار شد، منافقان گفتند که قصد شوخی و بازی داشتند. خداوند این کار آنان را استهزای خدا، پیامبر(ص) و آیات الهی خوانده و با تشبیه آنها به کافرانی مانند قوم ثمود درباره پیامد کارشان هشدار میدهد؛ با تأکید بر اینکه آنان به رغم ثروت، قدرت و جمعیت بیشتر نسبت به شما، در پی تکذیب آیات و پیامبران الهی با عذاب خدا نابود شدند: ﴿كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُواْ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالاً وَأَوْلادًا فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُواْ أُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۷۲] در سوره نمل نیز با این رویکرد به گزارش اجمالی داستان ثمود پرداخته شده است؛ با این تفاوت که در اغلب آیات اقدامات کافران قوم در مقابله با حضرت صالح(ع)، خنثاسازی آنها و نابودی کافران روایت شده است. قسمت شدن قوم به دو گروه متخاصم مؤمن و کافر، نسبت بدشگونی به صالح(ع) و مؤمنان، همپیمانی تبهکاران قوم برای کشتن شبانه صالح(ع) و سپس اظهار بی اطلاعی از آن، خنثاشدن دسیسه کافران، نابودی همه آنان، نجات مؤمنان و خالی ماندن خانههای ثمود از سکنه، درونمایههای اصلی آیاتاند. ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ وَلا يُصْلِحُونَ قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴾[۷۳] این گونه پرداخت از داستان ثمود، در کنار تبشیر، عمدتا صبغه انذاری دارد و درباره برخورد با انبیا(ع) و دسیسه بر ضدّ آنان هشدار میدهد.[۷۴]
هشدار درباره پیامد ایمان نیاوردن
حضرت موسی و شعیب(ع) هر یک در جریان دعوت توحیدی و نافرمانی قوم با اشاره به نابودی اقوامی مانند ثمود درباره دچار شدن به سرنوشتی مشابه آنان هشدار داده، از کفرورزی برحذر داشتند: ﴿قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ وَيَا قَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ﴾[۷۵]؛ ﴿وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴾[۷۶]
هشدار درباره تکذیب آیات خدا
در پی تکذیب معجزه شق القمر و سحر و جادو خواندن هر معجزه الهی، خداوند مشرکان را پیرو هوا و هوس خوانده و با اشاره به سرگذشت اقوام پیشین و رخدادهای روز قیامت به آنان هشدار میدهد و از جمله به تکذیب صالح(ع) از سوی ثمود، علل ایمان نیاوردن، نسبتهای ناروای آنان به صالح(ع) و نابودشدنشان با عذاب الهی اشاره میکند. در این پرداخت اوج ناتوانی ثمود در برابر عذاب و تصویر رقت انگیز آنان برای اثرگذاری بیشتر ترسیم شده است. ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الأَنبَاء مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ وَفَجَّرْنَا الأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاء عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاء لِّمَن كَانَ كُفِرَ وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلالٍ وَسُعُرٍ أَؤُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الأَشِرُ إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ﴾[۷۷] چنین هشداری از زبان پیامبر اکرم(ص) نیز داده شد؛ هنگامی که تقابل کلامی مشرکان با پیامبر(ص) به اوج خود رسید، آنان با این سخن که گفتههای پیامبر(ص) را نمیفهمند و گوشهایشان سنگین است از وی خواستند هر کاری که میخواهد انجام دهد. خداوند با ارائه برخی پاسخها برای روشنگری آنان، از پیامبر(ص) میخواهد به آنان هشدار دهد که در صورت نپذیرفتن دعوت توحیدی به صاعقه ای مانند صاعقهعاد و ثمود گرفتار خواهند شد؛ آن گاه به سبب نابودی ثمود اشاره میکند که به رغم هدایت الهی، به بیراهه رفتند و با عذاب خوار کننده نابود شدند: ﴿كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِن بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاء رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لا يُنصَرُونَ وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴾[۷۸].
هشدار درباره پیامد سرکشی و فسادانگیزی
در سوره فجر ضمن سرزنش وابستگی به دنیا، آن را مایه طغیانگری و کفرپیشگی دانسته، با دعوت مردم به پرهیز از طغیانگری و فسادانگیزی، درباره پیامدهای ناگوار آن شدیدا هشدار میدهد، بر این اساس از اقوامی مانند عاد، ثمود و فرعونیان با اشاره به مظاهر قدرت و عظمت فراوان مادی آنان یاد میکند که چگونه در پی سرکشی در برابر خداوند و فسادانگیزی کاملاً نابود شدند: ﴿وَالْفَجْرِ وَلَيَالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلادِ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ وَفِرْعَوْنَ ذِي الأَوْتَادِ الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ فَأَمَّا الإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلاَّ بَل لّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ وَلا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلا لَّمًّا وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴾[۷۹].[۸۰]
هشدار درباره باور نکردن وعدههای الهی
خداوند در سوره ذاریات با شیوه انذار و برای فراهم ساختن زمینه روانی لازم برای پذیرش آموزههای معادشناختی، سوگندهایی متعدد یاد میکند که وعده هایش صادق است و حتما محقق خواهد شد؛ آن گاه وعده عذاب به اقوامی مانند ثمود و تحقق آن را به عنوان نمونه عینی یادآور میشود: ﴿وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا فَالْحَامِلاتِ وِقْرًا فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ كَانُوا قَلِيلا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ وَبِالأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ وَفِي الأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ وَفِي السَّمَاء رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ﴾[۸۱]، ﴿وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ فَمَا اسْتَطَاعُوا مِن قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِينَ﴾[۸۲]
تاریخ و فرهنگ ثمود
وجودِ تاریخی، تبارشناسی، سبب نامگذاری، زمان، زیستگاه و داستان قوم ثمود از دیرباز مورد توجه مورخان و پژوهشگران گوناگون و گاه همراه با برخی چالشها بوده و اغلب متأثر از قرآن به گونه ای مبسوط در منابع تاریخی، تفسیری و داستانی بازتاب یافته است. [۸۳] برخی خاورشناسان با استناد به نبود نام اقوامی چون عاد و ثمود در زبانهای باستانی و منابع کلاسیک ( منابع یونانی و لاتینی که پیش از اسلام نگارش یافتهاند)، آنان را آفریده تخیلات تاریخ نویسان پنداشتهاند؛ اما دستیابی به نام، اطلاعات و نوشتههایی از آنان در برخی متون کهن و یافتههای باستانشناسی، بر وجود تاریخی ثمود از این نظر نیز مهر تأیید میزند. [۸۴] مشهور مورخان [۸۵] و مفسران،[۸۶] قوم ثمود را از نسل و نوادگان ثمودبن کاثر (در برخی ضبطها غاثر، عابر و...) بن ارم بن سام بن نوح و سبب اشتهار آنان به این نام را نیز همین انتساب میدانند. گفتهاند که آنها در آغاز ساکن بابِل بوده و پس از رخداد موسوم به "تَبَلْبُل لسان" به سرزمین حجر کوچیدهاند. [۸۷] در مقابل، برخی آنان را بازماندگان قوم عاد و برخی دیگر گروهی از عمالقه میدانند که از کرانههای غربی فرات به شبه جزیره عرب آمدهاند. [۸۸]
زمان زندگی ثمود
از زمان زندگی ثمود یاد شده در قرآن دادههای دقیقی در دست نیستند. عهد عتیق نامی از آنان نمیبرد؛ گویا یهودیان نیز در پی گزارش سرگذشت ثمود در قرآن و پرسش مشرکان درباره آنها به این نکته اشاره میکردهاند و این با توجه به شهرت نام و سرگذشت ثمود در عصر جاهلی و بازتاب نسبتاً گسترده آن در قرآن، پرسش برانگیز بوده و هست.
طبری با استناد به اینکه آوازه نام و سرگذشت ثمود در میان عرب پیش از اسلام و پس از آن به پایه شهرت ابراهیم(ع) و قوم وی میرسید، به طور تلویحی عدم گزارش آن در تورات را از سر تعمد میداند. [۸۹] ابن خلدون و برخی دیگر تورات را تاریخ عبرانیان و نه تاریخ عمومی جهان از جمله عربها و نپرداختن به آن را طبیعی دانستهاند [۹۰]. جواد علی با اعتقاد به زندگی ثمود در دوره پس از میلاد مسیح(ع)، تدوین تورات را پیش از زمان آنان میپندارد [۹۱] و سرانجام برخی در کوششی نافرجام بر آن شدهاند تا نام ثمود را با برخی نامها و اقوام یادشده در تورات پیوند دهند. بر اساس این دیدگاه واژه ثمود، دگرگون شده همان «سَدوم» (: سمود) است و سرزمینها، سرگذشت و عذاب یادشده برای ساکنان سدوم در کتاب مقدس، بسیار شبیه آن چیزی است که قرآن برای ثمود گفته است. [۹۲] این دیدگاه با چالشهایی جدی روبه روست؛ از جمله اینکه بر اساس گزارش کتاب مقدس، ساکنان سدوم، قوم لوط(ع) و معاصر ابراهیم(ع) بودهاند [۹۳]، در حالی که قرآن، ثمود را قوم صالح(ع) ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۹۴]؛ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾[۹۵] و زمان زندگی آنان را پیش از ابراهیم خلیل(ع) میداند. مورخان مسلمان به اتفاق، ثمود را از قبایل نامدار باستانی و از طبقه اعراب «عاربه» (: عربهای اصیلی که پیش از آمدن اسماعیل(ع) ساکن شبه جزیره عرب بودند) [۹۶] و "بائده"[۹۷] خواندهاند،[۹۸] بر این اساس، آنان پیش از حضرت موسی(ع) و تدوین تورات میزیستهاند.
خاورشناسان نام ثمود (: thamudi) و گزارش شکست آنان در نبرد با آشوریان و به دست سارگون دوم را در کتیبهها و نوشتههای آشوری یافتهاند. از آنان به عنوان یکی از قبایل وحشی و چادرنشین عرب یاد شده است که دولت آشور آنها را مطیع خود ساخته، به شهر سامره در فلسطین کوچاند. [۹۹] آنان در منابع کلاسیک با نام thamydenoi , thamyditai , thamudeni , thamudenoiشناخته میشوند. [۱۰۰] از این گزارش میتوان دریافت که ثمود، سدهها پیش از نبرد مزبور دارای پیشینه بوده و در تاریخ حضور داشتهاند. [۱۰۱] از سوی دیگر بر اساس تاریخی که باستان شناسان برای سنگ نوشتههای یافت شده از سرزمینهای منسوب به ثمود، تخمین زدهاند، آنان از دو سده پیش از میلاد تا ۳۰۰ سال پس از آن میزیستهاند. البته برخی صاحب نظران، شماری از کتیبههای یادشده را متعلق به قرن هفتم پیش از میلاد و حتی پیشتر از آن و بیشتر آنها را مربوط به پس از میلاد دانستهاند. هوبرت گریمّه (Hubert grimme)، خاورشناس، انتساب این سنگ نوشتهها به قوم ثمود را فاقد دلیل علمی و بسیاری از آنها را مربوط به مردمانی دیگر از جمله نَبَطیان میداند. [۱۰۲] در آثار پلینیوس (plinius ) و جغرافیای بطلیموس (نیمههای قرن دوم میلادی) نیز از ثمود یاد شده است و سرانجام اینکه به اعتقاد پژوهشگران، آخرین حضور و یادکردی که از آنان ثبت شده مربوط به سده پنجم میلادی است. در این تاریخ گروهی از آنها در شمار سواران سپاه روم گزارش شدهاند. [۱۰۳] با توجه به تاریخ تخمینی بیشتر سنگ نوشتهها و برخی از گزارشهای تاریخی یادشده،، جواد علی معتقد است که ثمودیان پس از میلاد میزیستهاند. وی در استدلالی بس شکننده، یاد کرد ثمود در شعر جاهلی و آشنایی عرب پیش از اسلام با سرگذشت آنان را مؤید ایده خود و نزدیکی زمان زندگی آنها با عصر نزول قرآن میداند. جواد علی، باستانی بودن قوم ثمود و دستهبندی قبایل عرب از نظر قدمت تاریخی به "عاربه" و "مستعربه" [۱۰۴] را برنمی تابد. به گمان وی این دستهبندی از سوی مورخان مسلمان انجام گرفته و عدم بازتاب آن در آثار عصر جاهلی و نیز در منابع یهودی، سریانی و یونانی، حجت موجّه آن است. [۱۰۵] دیدگاهی که زمان زندگی ثمودِ یاد شده در قرآن را پس از میلاد میداند، افزون بر دیدگاه مشهور مورخان مسلمان، گزارش منابع آشوری و تاریخ شماری از سنگ نوشتههای یادشده، با روایت روشن قرآن نیز سازگار نیست، چرا که از یک سو نام ثمود در سخنان مؤمن آل فرعون آمده است؛ هنگامی که وی از تصمیم فرعون برای کشتن موسی(ع) آگاه شد ﴿وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ﴾[۱۰۶]، ﴿مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ﴾[۱۰۷] با یادآوری برخورد ناصواب اقوامی چون عاد و ثمود با پیامبران خویش به پیامد ناگوار آن اشاره و نسبت به کشتن موسی(ع) و دچار آمدن فرعونیان به سرنوشت آنان هشدار داد. از سوی دیگر این مهم در ﴿وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴾[۱۰۸] نیز به روشنی و از زبان حضرت موسی(ع) تصریح شده است. بنابراین دو آیه، قوم ثمود به طور یقین پیش از موسی(ع) میزیسته و مصریان و بنی اسرائیل به خوبی با نام و سرگذشت آنان آشنا بودهاند.
افزون بر آنچه گفته شد، بر پایه برخی آیات، قوم ثمود حتی پیش از ابراهیم خلیل(ع) میزیستهاند. عبارت «والَّذینَ مِن بَعدِهِم» در دو آیه یاد شده ﴿أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴾[۱۰۹]، ﴿مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ﴾[۱۱۰] به اجمال میرساند که در عصر پس از ثمود و پیش از موسی(ع)، اقوام دیگری هم میزیستهاند. به قرینه آیاتی دیگر میتوان حجت آورد که قوم ابراهیم(ع) و پیامبران پس از وی در این شمارند؛ توضیح اینکه بر اساس گزارش تورات،[۱۱۱] برخی آیات ﴿فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ ﴾[۱۱۲]، احادیث [۱۱۳] و گزارشهای تاریخی و تفسیری [۱۱۴] حضرت شعیب(ع) معاصر موسی(ع) بوده است. حضرت شعیب(ع) در انذار قوم خویش به سرنوشت قوم نوح، هود و صالح (ثمود) و لوط(ع) و در ادامه برای عبرت انگیزی بیشتر به قرابت زمانی قوم لوط به آنان اشاره میکند: ﴿وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ﴾[۱۱۵] بر اساس این آیه، ثمود پیش از قوم لوط بوده است و چون معاصر بودن حضرت لوط(ع) با ابراهیم(ع) بدان افزوده شود، میتوان به تأکید گفت که صالح(ع) و ثمود پیش از ابراهیم خلیل(ع) بودهاند. آمدن چندین باره نام ثمود پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم لوط و ابراهیم(ع) و شرح سرگذشت هر یک به ترتیب مذکور. میتواند مؤید دیگری بر ترتیب تاریخی یاد شده باشد. مورخان و مفسّران مسلمان نیز تاریخ ثمود را پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم ابراهیم(ع) آوردهاند. [۱۱۶] البته میتوان میان گزارش قرآن و روایتهای تاریخی و یافتههای باستانشناسی یادشده آشتی برقرار ساخت؛ با این توضیح که در صورت درستی انتساب و تاریخ مستندات دیدگاه دوم، میتوان آن را مربوط به نجات یافتگان ثمود دانست که در سدههای بعد رو به گسترش نهاده و گاه با نامی دیگر ولی با همان فرهنگ در مناطق پیرامونی زندگی کردهاند، زیرا قرآن فقط از هلاکت کافران قوم خبر میدهد ﴿قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴾[۱۱۷]؛ ﴿وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۱۱۸]؛ ولی مؤمنان به همراه صالح(ع) از عذاب و مرگ رهیدند. ﴿فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ﴾[۱۱۹] و ﴿وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ﴾[۱۲۰]
زیستگاه ثمود
در نوشتههای یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان «دومه الجندل» و «حِجْر» دانستهاند که بر اساس روایتهای کهن عربی، محل زندگی ثمودیان بوده است. [۱۲۱] قرآن کریم به صراحت، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان،[۱۲۲] جغرافیدانان [۱۲۳] و مفسران با تطبیق اصحاب حجر بر قوم ثمود، محل زیست آنان را «حِجْر» دانستهاند [۱۲۴] و قرآن از ساکنان «حجر» یاد کرده است: «و لَقَد کَذَّبَ اَصحـبُ الحِجرِ المُرسَلین... * وکانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین * فَاَخَذَتهُمُ الصَّیحَةُ مُصبِحین». (حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳) در این آیات، ارتباط اصحاب حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانههای سنگی کنده شده در کوهها و صخرهها، نابودی آنان با صیحه آسمانی (قس: حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳؛ هود / ۱۱، ۶۷؛ شعراء / ۲۶، ۱۴۹)، گزارشهای تاریخی[۱۲۵] و روایتی از پیامبر اکرم(ص) [۱۲۶] زمینه ساز این تطبیق بوده است. براساس روایت یاد شده، پیامبر اکرم(ص) در مسیر حرکت به سوی جبهه تبوک واقع در مرزهای شام (سال ۹ هجری) با اشاره به آثار بر جای مانده از «حِجْر» آن را دیار قوم صالح(ع) و نفرین شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه ثمود به نام حجر را قرار گرفتن آن در میان سنگها و صخرهها میداند. [۱۲۷] مفسران «وادی» یاد شده در سوره فجر / ۸۹، ۹ را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را «وادی القری» دانستهاند: «وثَمودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخرَ بِالواد»[۱۲۸]. حجر و وادی القری هر دو در شبه جزیره عرب قرار دارند [۱۲۹] و این با آشنایی قریش نسبت به سرزمین ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت تأیید میشود: «و عادًا وثَمودَا وقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسـکِنِهِم».... (عنکبوت / ۲۹، ۳۸)» قریشیان از کنار ویرانهها و آثار برجای مانده از شهر و دیار آنان هم میگذشته اند: «اَفَلَم یَهدِ لَهُم کَم اَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ یَمشونَ فی مَسـکِنِهِم».... (طه / ۲۰، ۱۲۸) در تفسیر هر دو آیه به عبور کاروانهای تجاری قریش از سرزمین «حجر» به سوی سرزمینهای شام اشاره شده است. [۱۳۰] همچنین در نوشتههای یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، محل زندگی ثمود، منطقه ای کوهستانی در شمال غربی عربستان و سواحل صخره ای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راههای مهم ارتباطی و تجاری حجاز و یمن به سوی شام و مصر از آنجا میگذشته است. [۱۳۱] از شهرهای مهم این منطقه، شهر باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera , heagra , hegra , egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده میشده است. [۱۳۲] مورخان مسلمان نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت تاریخی و ارتباطی دانستهاند. [۱۳۳] بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار میگویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از شرق به غرب دو کیلومتر و در شمالی ترین نقطه مدائن صالح قرار دارد. [۱۳۴] این دشت چندین چاه آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاههای سنگی احاطه شده و ویرانههای شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمانها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاریهای بسیار در تخته سنگها و صخرههای پیرامون، به ویژه روی صخره ای به نام «قصرالبنت» نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبانهای عربی، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی عبری، یونانی و لاتین یافت شدهاند. [۱۳۵] براساس گزارش منابع کهن اسلامی، شهر الحجر از اطراف به تیماء، دومة الجندل، عُلاء، تبوک، وادی القری و دریای سرخ محدود میشود. [۱۳۶] این شهر که اعراب بدوی از آن با نام مدائن صالح(ع) نیز یاد میکنند، امروزه از طرف شمال شرق و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به شهر تیماء، و از شمال غرب (از راه تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به تبوک راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه خیبر با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا مدینه در جنوب شرقی، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت عربستان ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر «وَجه» نزدیک ترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راهها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن میگذرد. [۱۳۷] برخلاف بدویان و برخی پژوهشگران که الحجر را همان مدائن صالح میدانند [۱۳۸] دوتی، یکی از خاورشناسان با اعتقاد به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، «الخریبه» کنونی را حجر ثمود و مدائن صالح را حجری میداند که نبطیان در آن ساکن بودهاند [۱۳۹]. یافتههای باستانشناسی نیز بر زندگی ثمود در مناطق یاد شده گواهاند. سنگ نوشتههای منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، دومة الجندل، مدائن صالح و سلسله کوههای کشیده شده میان این مناطق و حجاز، طائف، کرانههای شمالی دریای سرخ، طور سینا، مصر و بخشهایی از جنوب اردن هاشمی یافت شدهاند. به نظر میرسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده [۱۴۰] و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمینهای همجوار در ارتباط بودهاند. [۱۴۱] سرزمین حجر، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. قرآن از وجود باغها، نخلهای مرغوب، چشمهها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر میدهد: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین * فی جَنّـتٍ وعُیون * وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم * وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». (شعراء / ۲۶، ۱۴۶ ـ ۱۴۹) ثمودیان افزون بر دل صخرههای کوه، در دشتهای اطراف نیز خانه ساخته و در آن ساکن بودهاند: «واذکُروا اِذ جَعَلَکُم خُلَفاءَ مِن بَعدِ عادٍ وبَوَّاَکُم فِی الاَرضِ تَتَّخِذونَ مِن سُهولِها قُصورًا وتَنحِتونَ الجِبالَ بُیوتـًا».... (اعراف / ۷، ۷۴) برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانههای سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ شهر و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر دادهاند [۱۴۲] که بسیار مبالغه آمیز است. [۱۴۳] در اینکه چرا قوم ثمود افزون بر دشتها با کندن صخرههای کوه نیز خانه میساختند، مفسران به اختلافگراییدهاند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانههای کوهستان را منزل تابستانی و خانههای دشت را مسکن زمستانی آنان گفتهاند. [۱۴۴] شماری دیگر همانند ابن اسحاق، سدّی، وهب بن منبه و کعب با اشاره به عمر دراز ثمودیان، گفتهاند که خانههای رملی دشت، برخلاف خانههای سنگی، همپای عمر آنان پایدار نمیماند؛[۱۴۵] اما از آیه ۸۲ حجر / ۱۵ برمی آید که ساختن خانههای سنگی به سبب امنیت بیشتر آنها بوده است: «و کانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین». البته مفسران در تفسیر «آمنین» و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به ایمنی در برابر عذاب، مرگ، یورش دشمنان [۱۴۶] و ویرانی خانهها در برابر حوادث طبیعی اشاره کردهاند؛[۱۴۷] گویا گمان میکردهاند که سکونت در این خانهها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی حفظ میکند.
احساس امنیت و پندار زوال ناپذیری به سبب خانههای سنگیِ محکم، قدرت و امکانات فراوان مادی دیگر، از استفهام انکاری در سوره شعراء نیز فهمیده میشود: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین * فی جَنّـتٍ وعُیون * وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم». (شعراء / ۲۶، ۱۴۶ ـ ۱۴۸) در مخیله آنان نمیگنجید که با این همه عظمت و استحکامات، روزی نابود خواهند شد؛ اما قدرت و عذاب الهی آنان را فرا گرفت و از آنچه که ساخته و اندوخته بودند کاری برنیامد. (حجر / ۱۵، ۸۳ ـ ۸۴) بسیاری از خانههای آنان در دل کوهها و صخرهها تا به امروز پابرجا مانده است. [۱۴۸] بر اساس یکی از معانی گفته شده برای «فارِهین» آنان در تراشیدن صخرهها و خانهسازی در آنها بسیار ماهر بودند: «وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». (شعراء / ۲۶، ۱۴۹) [۱۴۹] بنابر تفسیری دیگر آنان به سبب این کار و توانمندی خویش دچار غرور، خودپسندی و سرخوشی بسیار میشدند. [۱۵۰] قرآن کریم بارها با اشاره به ویرانهها و آثار برجای مانده از زیستگاه ثمود مردم را به عبرت آموزی از آنها فرا خوانده و نسبت به تکذیب آیات و انبیای الهی هشدار داده است: «فَتِلکَ بُیوتُهُم خاویَةَ بِما ظَـلَموا اِنَّ فی ذلِکَ لَأیَةً لِقَومٍ یَعلَمون». (نمل / ۲۷، ۵۲؛ عنکبوت / ۲۹، ۳۸)
فرهنگ ثمود
آیاتی که به نوعی نشان از باورها، ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده ثمود دارند، در کنار گزارشهای تفسیری و تاریخی و نیز یافتههای باستانشناسی میتوانند شناخت جهان بینی و مؤلفههای دیگری از فرهنگ حاکم بر جامعه آنان را امکان پذیر سازند.
خداباوری
فراخوان ثمودیان به یگانه پرستی و نفی دیگر خدایان نشان میدهد که آنان بت پرست بوده اند: «قالَ یـقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن اِلـهٍ غَیرُهُ هُوَ اَنشَاَکُم مِنَ الاَرضِ واستَعمَرَکُم فیها فَاستَغفِروهُ ثُمَّ توبوا اِلَیهِ اِنَّ رَبّی قَریبٌ مُجیب». (هود / ۱۱، ۶۱) برخی مفسران از تعداد ۷۰ بت در میان آنان و تضرع ثمود در برابر بتها و یاری جستن از آنان سخن گفتهاند. [۱۵۱] باستان شناسان از روی سنگ نوشتهها به نامهای بسیاری از خدایان آنان دست یافتهاند. به اعتقاد جواد علی بسیاری از این اسامی، در واقع اوصاف بتها بوده و شماری چون وَدّ، شَمس، مَناف، مَنات، بَعْل، هُبَل و یَغوث در عصر جاهلیت نزدیک به ظهور اسلام هم رواج داشتهاند. [۱۵۲] بر پایه گزارشی که زیستگاه نخست ثمود را بابل میخواند، آنان یگانه پرست بودند و به دست نمرود به بت پرستیگراییدند؛ اما بنابر گزارشی دیگر بت پرستی آنان برگرفته از قوم عاد بوده است. [۱۵۳] حضرت صالح(ع) در ادامه دعوت به یگانه پرستی میگوید: خداوند (اللّه) است ـ و نه دیگری ـ[۱۵۴] که شما را آفرید و به وسیله شما زمین (سرزمین ثمود) را آباد ساخت. (هود / ۱۱، ۶۱) این سخن در واقع دلیل دعوت او و پاسخ به پرسش احتمالی ثمود درباره نفی الوهیت خدایان دیگر است. [۱۵۵] اغلب در تفسیر «استَعمَرَکُم فیها» آن را اشاره به نقش فاعلی خداوند در آباد شدن سرزمین ثمود به وسیله آنان دانستهاند. [۱۵۶] علامه طباطبایی در تبیین بیشتر این معنا و نقش فاعلی خداوند، به آفرینش فطری استعدادها و توانمندیهای بشر و هدایت و تربیت تکوینی آنها برای آبادسازی زمین در شکل خانه سازی، کشاورزی و باغداری اشاره میکند. [۱۵۷] از آیه یادشده میتوان به دست آورد که ثمودیان بتها را در تدبیر جهان از جمله در آفرینش انسان و آبادی و حاصلخیزی سرزمینهای خویش مؤثر دانسته و احتمالاً به خدایان گوناگون (رب النوعها) باور داشتهاند. علامه طباطبایی میگوید: آنان مانند دیگر بت پرستان با اعتقاد به رب الارباب (بزرگِ خدایان)، بتها را مقرّب درگاه و شریک او در اداره و تدبیر جهان میپنداشتند و بر این باور بودند که از یک سو برای جلب رضایت بزرگِ خدایان و بهره مندی از خیرات و برکات وی و از سوی دیگر برای مصون ماندن از خشم و بلاهای او باید خشنودی بتها را به دست آورد و خشم آنان را برنینگیخت از این رو برای آنان قربانی کرده، نزدشان به خاکساری و تضرع مینشستند، برای همین حضرت صالح(ع) آنان را به طلب آمرزش از خدای یگانه و بازگشت به سوی او فرا میخواند. [۱۵۸] بت پرستی در میان ثمود آیینی ریشه دار و دیرپا، مقدّس و به تقلید از نیاکان بوده و اساس هویت و همبستگی آنان را شکل میداده است، از این رو دست کشیدن از آن در باورشان نمیگنجید. ابراز ناامیدی از حضرت صالح(ع) نشان میدهد که انتظار چنین سنت شکنی ای را از او نداشتهاند: «قالوا یـصــلِحُ قَد کُنتَ فینا مَرجُوًّا قَبلَ هـذا اَتَنهـنا اَن نَعبُدَ ما یَعبُدُ ءاباؤُنا واِنَّنا لَفی شَکٍّ مِمّا تَدعونا اِلَیهِ مُریب». (هود / ۱۱، ۶۲) [۱۵۹] استفهام انکاری، لحن ملامتگرانه پاسخ و نیز نگاه بدبینانه آنان به دعوت آن حضرت میزان ارزش و ریشه داری بت پرستی در میان آنان را بیشتر میرساند. [۱۶۰]
انسانشناسی
باورهای ثمود درباره خدا در انسانشناسی و نگرش آنان به نحوه ارتباط خدا و انسان نیز اثرگذار بوده است. آنها «خدای بزرگ» را فراتر از گنجایش فهم آدمی، بسیار دورتر از دسترس او و بتها را واسطه و شفیع میان انسان و خدا میپنداشتند. با توجه به چنین باوری است که حضرت صالح(ع) از نزدیک بودن «اللّه» به آنان (انسان) و شنیدن و اجابت خواستههای آنها خبر میدهد. ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾[۱۶۱].[۱۶۲] در انسانشناسیثمود، آدمی بسیار فروتر از آن است که به جهان غیب و ماورای طبیعت راه یافته، با دریافت وحی الهی، جامه رسالت و نبوت بر تن کند. [۱۶۳] بر اساس همین ایده، آنان در ردّ رسالت صالح نبی(ع) او را بشری همانند خویش خوانده، در ادعای نبوت از او آیت و حجت طلبیدند: ﴿قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ مَا أَنتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴾[۱۶۴] به اعتقاد آنان، پیامبران الهی باید از میان فرشتگان باشند که برتر از انسان بوده، مقرب درگاه خدا و شفیع آدمیان نزد اویند: ﴿إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ﴾[۱۶۵].[۱۶۶] به گمان ثمودیان اگر آدمی شایسته پیامبری بود، باید هرکسی بتواند ارتباط وحیانی را تجربه کند و چون خود آنان چنین تجربه ای نداشتند، صالح(ع) را دروغگو میخواندند: ﴿أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ﴾[۱۶۷].[۱۶۸]، بنابراین میتوان گفت آنان آدمی را در استعدادهای جسمانی و مادی او محدود دانسته، از بعد ملکوتی و کمالات روحی و معنوی وی تصوری نداشتهاند. [۱۶۹] از ظاهر برخی تعابیر قرآن و گزارشهای تفسیری مربوط برمی آید که ثمود مواردی از قبیل ثروت، موقعیت اجتماعی و نیز داشتن پیروان و حشم و خدم، همانند سران قبایل و پادشاهان را معیار برتری و شایستگی افراد برای رهبری میدانستهاند،[۱۷۰] از این رو هنگامی که صالح(ع) آنان را از پیروی زعمای قوم نهی و به پیروی از خود میخواند: ﴿ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ ﴾[۱۷۱] پیروی از صالح(ع) را مایه گمراهی، دردسر ساز و دیوانگی میخواندند: ﴿فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ﴾[۱۷۲].[۱۷۳]
معاد باوری
قرآن درباره معادباوری ثمودیان نفیاً و اثباتاً گزارش صریحی ندارد؛ اما بیشتر مفسران [۱۷۴] به پیروی از ابن عباس و قتاده [۱۷۵] آیه ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ﴾[۱۷۶] را اشاره به تکذیب قیامت از سوی آنان دانستهاند. با پذیرش این تفسیر میتوان گفت که ثمود اعتقادی به زنده شدن دوباره آدمیان و پاداش و کیفر روز جزا نداشته و روز قیامت را دروغ میپنداشته است؛[۱۷۷] اما تفسیر قارعه به قیامت در اینجا ظاهراً مستندی جز سخن ابن عباس و قتاده ندارد و گفتار آن دو به احتمال زیاد در ارتباط با کاربرد وصفی آن در سوره قارعه است. به نظر میرسد دیدگاه مفسرانی چون قمی،[۱۷۸] ثعلبی [۱۷۹] و فخر رازی [۱۸۰] که مراد از قارعه را عذاب موعود عاد و ثمود دانستهاند، سازگاری و تناسب بیشتری با قراین و سیاق آیات و نیز معنای لغوی قارعه دارد، زیرا در گزارش آموزههای هود و صالح(ع) دعوت به معاد به چشم نمیخورد، بنابراین تکذیب آن معنا ندارد؛ اما وعده آن دو مبنی بر آمدن عذابی بس بزرگ و دردناک و تکذیب آن از سوی عاد و ثمود بیش از یک بار گزارش شدهاند ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۸۱]، ﴿فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۱۸۲]، ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۱۸۳]، ﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ﴾[۱۸۴]، ﴿إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۱۸۵]، ﴿وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ﴾[۱۸۶]، ﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۱۸۷]، بر همین اساس در آیه ﴿وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ﴾[۱۸۸] به تکذیب یاد شده اشاره و در پی آن هلاکت اقوام مزبور با عذابهای بسیار شدید و بنیان کن گزارش شده است. ﴿ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ ﴾[۱۸۹] با پذیرش تفسیر دوم و قرینههای آن میتوان گفت به سبب گسترش و ریشه داری چندخدایی در میان ثمود، پایداری سرسختانه و لجوجانه آنان در برابر آموزههای یکتاپرستی، به ویژه به سبب فهم، درک و بینش بسیار ابتدایی که داشتند، عملاً زمینه دعوت به معاد و پذیرش آن وجود نداشت و تصور و پذیرش حیات پس از مرگ برای آنان به مراتب دشوارتر از تصور و پذیرش یگانگی خدا و پیامبری انسان بود.
اعتقاد به بدشگونی
اعتقاد به نحوست و بدشگونی یا خوش یمن بودن برخی افراد، اشیا و حوادث، مؤلفه دیگری از فرهنگ ثمودیان بود. بر اساس ظاهر برخی آیات، گویا پس از دعوت صالح(ع) و گرایش گروهی از قوم به وی، حادثه ناخوشایندی برای ثمود رخ میدهد که آن را نتیجه بد قدمی صالح(ع) و پیروان وی میخواندند: ﴿قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ﴾[۱۹۰][۱۹۱] مفسران به حوادثی چون نیآمدن باران و پیدایش خشکسالی و گرسنگی در پی تکذیب صالح(ع) [۱۹۲] و نیز ایجاد اختلاف و دودستگی در جامعه ثمود [۱۹۳] اشاره کردهاند. ظاهر و سیاق آیات میرسانند که رخداد مزبور همان پیدایش دشمنی و دودستگی بوده است. ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ﴾[۱۹۴] حضرت صالح(ع) در نفی ارتباط خود و پیروانش با رخدادهای مزبور و نادرست خواندن چنین پنداری، آن را به اراده و خواست خداوند نسبت داده، زمینه ای برای آزمون ثمود خواند تا بدین وسیله روشن شود که چه کسانی ایمان آورده و چه کسانی به کفر میگرایند. [۱۹۵] با توجه به چنین باوری میتوان گفت که ثمودیان ناتوان از شناخت علل و اسباب حقیقی پاره ای حوادث و پدیدهها، آنها را به عوامل موهومی نسبت میدادهاند و این دلیل دیگری بر ابتدایی و ساده بودن جهان بینی و افکار آنان است. باور مزبور در میان قوم نوح و بسیاری دیگر از پیروان انبیای الهی وجود داشته و از باورهای ریشه دار عرب بوده است ﴿فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۹۶]، ﴿قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۹۷] و این میتواند نشان از انتقال فرهنگی میان اقوام یادشده باشد.
برخورد ثمود با صالح(ع)
با آغاز دعوت توحیدی صالح(ع)، ثمودیان شیوههای گوناگونی را برای تکذیب وی پیشه ساختند. برخوردها در آغاز ملایمتر بود؛ ولی در پی پافشاری آن حضرت و گرایش شماری از مردم به وی، واکنشهای تندتر و قهرآمیزتری انجام پذیرفت:
سرزنش کردن
صالح(ع) به سبب خردمندی، داشتن شخصیتی کامل و رشدیافته و نیز جایگاه ممتاز خانوادگی، مایه امید ثمود به شمار میرفت تا در مسیر تعالی و پیشرفت قوم قدم بردارد؛[۱۹۸] اما هنگامی که ناباورانه دیدند وی با نفی عقاید و آیین نیاکان، سنت شکنی کرده و درست برخلاف خواست و انتظار آنان حرکت میکند ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾[۱۹۹]، نسبت به وی ابراز ناامیدی کرده، زبان به مذمت و ملامت او گشودند: ﴿قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴾[۲۰۰] آنها که نادرستی و ترک عقاید و آیین دیرپای نیاکان و آموزههای نوین در باورشان نمیگنجید، درباره سخنان صالح(ع) ابراز تردید و بدبینی کردند: ﴿وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴾
نسبتهای ناروا
قوم صالح(ع) نظر به نگرش آنان درباره پیامبری آدمیان، دعوی نبوت آن حضرت را انکار و با نسبتهای ناروا، ریشه آن را عوامل و انگیزههای دیگر میخواندند؛ آنان گاه با این سخن که چگونه از میان همه و با وجود افرادی برتر، وحی فقط بر صالح(ع) آمده است، او را دروغگویی بسیار بزرگ میخواندند [۲۰۱] که با انگیزه برتری جویی و قدرتطلبی و از راه دعوی نبوت در پی دستیابی به ریاست قوم و قبیله است: ﴿أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ﴾[۲۰۲].[۲۰۳] صیغه مبالغه ﴿كَذَّابٌ﴾ شدت و بزرگی دروغ از نظر آنان را میرساند، زیرا دریافت وحی الهی از سوی نوع بشر هرگز در باور آنان نمیگنجید و با عقلشان سازگار نبود،[۲۰۴] بر همین اساس او را فردی به شدت جادو شده میخواندند که سلامت عقلی و روانی خود را از دست داده و سخنانی آشفته و نابخردانه بر زبان میراند: ﴿قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ﴾[۲۰۵].[۲۰۶] معنای "به شدت جادو شده" برای ﴿الْمُسَحَّرِينَ﴾، گفته مجاهد و قتاده[۲۰۷] و چنان که ابن کثیر نیز گفته،[۲۰۸] دیدگاه بیشتر مفسّران است. [۲۰۹] در مقابل این تفسیر، ابن عباس [۲۱۰] و در پی او طبری [۲۱۱] مُسَحَّر را به معنای مخلوق و زجاج و ابوعبیده به معنای "مَنْ لَهُ سَحْرٌ" یعنی دارنده ریه دانستهاند [۲۱۲] که هر دو کنایه از بشر بودناند. [۲۱۳] بنابراین معنا، آیه بعدی تفسیر یا تأکید ﴿الْمُسَحَّرِينَ﴾ است: ﴿مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴾[۲۱۴].[۲۱۵]؛ اما کاربرد ادات حصر ﴿إِنَّمَا﴾ در یکی و استثنا در سیاق نفی دیگری، تفاوت معنایی دو آیه را میرساند. آیه نخست با انحصار وصف مسحر بودن در صالح(ع) ریشه روانی سخنان آن حضرت را از منظر ثمود بیان میکند؛ اما آیه دوم فرابشری (فرشته) بودن صالح(ع) و در نتیجه اصل شایستگی وی برای پیامبری را نفی میکند. مهمتر از همه، تفسیر دوم با انحصار مسحر بودن در حضرت صالح(ع) نمیسازد، زیرا خود آنان هم بشر بودند. برخی نیز هر دو معنای گفته شده را احتمال دادهاند. [۲۱۶]
احتجاج
ثمودیان برای تکذیب نبوت صالح(ع) به احتجاجهای مختلفی دست میزدند. آن حضرت مردم را به خداپرستی و اطاعت از خویش فرا خوانده، با اشاره به فساد پیشه بودن اشراف و سران قوم، از پیروی آنها برحذر میداشت ﴿ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ﴾[۲۱۷]؛ اما ثمودیان با استناد به اینکه او نیز بشری همانند آنان است، شایستگی وی را برای پیامبری و دریافت وحی انکار و او را دروغگو میخواندند: ﴿مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴾[۲۱۸] آنان همچنین با استناد به اینکه صالح(ع) یک نفر بیش نیست وی را فاقد صلاحیت برای پیروی و دنباله روی او را مایه گمراهی و رنج و سختی خویش میخواندند: ﴿فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ﴾[۲۱۹]؛ گویا آنان که به دیدن خدم و حشم و کسان بسیار در اطراف سران، اشراف و پادشاهان خو گرفته بودند، رهبری صالح(ع) را مایه تباهی و سستی جامعه میپنداشته، پذیرش آن برایشان بسیار گران و دشوار مینمود.[۲۲۰]
درخواست معجزه
قوم ثمود پس از تکذیب حضرت صالح(ع) با نسبت ناروا از وی خواستند که اگر به راستی فرستاده خداست نشانه و گواه صدقی بیاورد: ﴿مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴾[۲۲۱] آن حضرت ماده شتری اعجازی آورد و درباره آسیب رساندن به آن و عذاب نزدیک و بزرگی که در پی دارد هشدار داد. ﴿وَیَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ﴾[۲۲۲]، ﴿قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[۲۲۳]، ﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۲۲۴] به اعتقاد مفسران، خداوند شتر یادشده را با پیشنهاد ثمود و مطابق ویژگیهای مورد نظر آنان از دل کوه بیرون آورد.[۲۲۵]
ایمان اقلیت و کفر اکثریت
در ادامه دعوت صالح(ع) گروهی از افراد فقیر و فرودست [۲۲۶] قوم به آیین جدید گرویدند و در مقابل، گروهی دیگر از آنان [۲۲۷] به پیروی از سران و اشراف قوم بر کفر و انکار خویش پای فشردند: ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ﴾[۲۲۸].[۲۲۹] گزارش گفت و گوی کافران و مؤمنان قوم پس از اشاره صالح(ع) به آمدن و آیت بودن شتر ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۲۳۰]، ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ﴾[۲۳۱] نشان میدهد که ایمان گروه یادشده پس از آمدن شتر بوده است. تأکید آنها بر ایمان خویش در پاسخ گروه مقابل به ویژه با توجه به موقعیت فرودست اجتماعی آنان میتواند مؤید این باشد. گروه مؤمنان افزون بر استضعاف، در اقلیت نیز بودهاند: ﴿فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۲۳۲] با ایمان آنها جامعه ثمود دچار اختلاف و دودستگی شده، به دو گروه متخاصم مؤمن و کافر تقسیم گردید: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ﴾[۲۳۳].[۲۳۴]؛ گویا هر گروه با اعتقاد به حقانیت عقاید خویش بر بطلان باورهای گروه مقابل تأکید میکرده است. [۲۳۵] به اعتقاد مقاتل بن سلیمان مراد از تخاصم همان پرسش و پاسخ اشراف قوم و مؤمنان است.[۲۳۶] مفسرانی چون قرطبی و زرکشی این سخن را پذیرفتهاند.[۲۳۷] پیروان صالح(ع) در پاسخ اینکه آیا به راستی به رسالت او یقین دارند یا نه، بر ایمان خویش نسبت به ادعا و آموزههای آن حضرت تأکید، ولی کافران اظهار کفر کردند. ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ﴾[۲۳۸]. درباره انگیزه پرسش کافران به موارد متفاوتی چون سخره گری،[۲۳۹] انکار [۲۴۰] و تردیدافکنی در دل مؤمنان [۲۴۱] اشاره شده است.
کشتن شتر صالح(ع)
در پی ناتوانی کافران در برابر استدلالهای صالح(ع)، گرایش گروهی از مردم به وی، بینتیجه ماندن تلاش برای بازگشت آنان به بت پرستی و پیدایش دشمنی و دودستگی در میان ثمود، آنان به برخوردهای شدیدتر و خشن تری روی آوردند؛ در گام نخست و به رغم هشدارهای مکرر و صریح صالح(ع) شتر را کشتند تا آیت نبوت صالح(ع) و ایمان مردم را از بین ببرند: ﴿فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۲۴۲] به رغم کشته شدن شتر به دست یکی از کافران ﴿فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ﴾[۲۴۳]؛ ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا﴾[۲۴۴] قرآن کار مزبور را به همه آنان نسبت میدهد ﴿فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۲۴۵]؛ ﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ﴾[۲۴۶]؛ ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ﴾[۲۴۷] و این میرساند که همه آنان به نوعی در پی ریزی و اجرای دسیسه[۲۴۸] و تشویق و ابراز رضایت به آن دخیل بودهاند: ﴿فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ﴾[۲۴۹].[۲۵۰]
تکذیب وعده عذاب
در پی کشته شدن ناقه صالح(ع)، آن حضرت از آمدن عذاب حتمی خداوند خبر داد: ﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ﴾[۲۵۱]؛ ولی کافران از سر غرور و تکبر،[۲۵۲] سرکشی و طغیان را به اوج خود رسانده،[۲۵۳] گفتند: اگر به راستی پیامبر خدا هستی، عذاب موعود را بیاور: ﴿فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۲۵۴] این سخن به نوعی تکذیب نبوت و وعدههای صالح(ع) بود،[۲۵۵] چنان که برخی آن را به معنای هماورد طلبی [۲۵۶] و از سر تمسخر [۲۵۷] نیز دانستهاند.
دسیسه کشتن صالح(ع)
کافران قوم در واپسین اقدام و بر اساس توطئه ای جمعی و هماهنگ بر آن شدند تا با یورش شبانه، صالح(ع) و خانوادهاش را بکشند و در صورت بازخواست شدن از جانب اولیای دم، اظهار بیاطلاعی کنند: ﴿قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ﴾[۲۵۸] تصمیم آنان برای یورش شبانه، ایجاد پیمانی مشترک از راه سوگند جمعی برای شرکت گروهی در اجرای توطئه و اظهار بی خبری از آن نشان میدهند که آنان از خونخواهی و اقدام تلافی جویانه قبیله صالح(ع) و یاران وی در هراس بودهاند. با چنین اقدامی قاتلان، ناشناخته میماندند، احتمال افشای توطئه نمیرفت و در صورت شناخته شدن، درافتادن با همه و قصاص آنان میسر نبود. هماهنگی و سوگند مبنی بر اظهار بی خبری نشان میدهد که دسیسه گران میدانستند که در پی اجرای توطئه، انگشت اتهام پیش از همه و به عنوان دشمنان شناخته شده صالح(ع) به سوی آنها نشانه خواهد رفت.
قرآن از زمان دقیق دسیسه سخنی به صراحت نگفته است؛ ولی ترتیب آیات ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ﴾[۲۵۹]، ﴿وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ﴾[۲۶۰] نشان میدهد که توطئه کافران پس از ایمان گروهی از قوم و پیدایش دشمنی و دودستگی در میان آنان بوده است. ابن اسحاق، مجاهد [۲۶۱] و برخی دیگر آن را پس از کشتن شتر و وعده عذابِ قطعی، دانستهاند. [۲۶۲] این زمان با توجه به اینکه کشتن صالح(ع) به عنوان شدیدترین برخورد طبیعتاً باید آخرین اقدام ثمود باشد، پذیرفتنی است؛ همچنین پذیرش تفسیر مشهور از آیه ﴿قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۲۶۳] مؤید آن است. بر اساس تفسیر مشهور، آیه که پیش از گزارش توطئه کافران آمده ﴿قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ﴾[۲۶۴]، اشاره به وعده عذاب قطعی پس از کشتن شتر است. [۲۶۵] توطئه گران برآن شدند که پیش از پایان مهلت سه روزه کار صالح(ع) و خانوادهاش را یکسره کنند. [۲۶۶] قرآن توطئه گران را ۹ گروهک تبهکار و برکنار از هر گونه صلاح و درستی میخواند. لزوم جمع بودن تمییز اعداد سه تا ۱۰ از یک سو و مفرد بودن "رهط" از سوی دیگر پرسش برانگیز شده است، برای همین ابن عباس، توطئه گران را ۹ نفر دانسته و نامهای آنان را یاد کرده است [۲۶۷]. اغلب مفسران با پذیرش این نظر و گاه با اختلاف در نامها، آنان را از اشراف زادگان و سرکش ترین افراد ثمود و همان پی کنندگان شتر دانستهاند؛[۲۶۸] اما در مقابل، راغب اصفهانی و علامه طباطبایی رهط را اسم جمع و به معنای گروهی کمتر از ۱۰ نفر دانستهاند [۲۶۹]. قرطبی و شوکانی با پذیرش دیدگاه نخست و سازگاری دادن آن با نظر دوم، هر یک از ۹ نفر را سرکرده یک گروهک (رهط) خواندهاند. [۲۷۰] برخی نیز به احتمال هر یک از گروهها را منسوب به یک قبیله دانستهاند. [۲۷۱] قرآن چگونگی اجرای توطئه و نابودی مهاجمان را به اجمال گزارش میکند: ﴿وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۲۷۲]، برای همین، مفسران در بیان آن به اختلافگراییدهاند؛ ابن عباس و ابن اسحاق گفته اند: آنان شبانه و با شمشیرهای آخته به خانه صالح(ع) یورش آوردند؛ ولی به دست فرشتگان و به وسیله سنگ کشته شدند. فرشتگان، نامرئی بودند و مهاجمان فقط فرود آمدن سنگها را میدیدند: ﴿وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ﴾[۲۷۳] مفسرانی چون قمی، طوسی و طبرسی این تفسیر را پذیرفتهاند. [۲۷۴] ظاهر آیه نیز که از یورش شبانه به صالح(ع) و خانوادهاش خبر میدهد با آن سازگارتر است. ابن زید و سدّی با اندکی تفاوت معتقدند که صالح(ع) مسجدی بیرون از شهر داشته و در آن عبادت میکرده است. مهاجمان با کمین کردن میان غاری برآن شدند که صالح(ع) را هنگام عزیمت به آنجا کشته و آن گاه به سراغ خانوادهاش بروند؛ اما خداوند به وسیله سنگی از فراز کوه، دهانه غار را مسدود و آنان را هلاک ساخت. [۲۷۵] زمخشری این تفسیر را ترجیح داده است. [۲۷۶] به گفته مقاتل، کافران در دامنه کوهی به انتظار صالح(ع) نشسته بودند و در پی ریزش کوه نابود شدند [۲۷۷].
فرجام ثمود
آیاتی که فرجام قوم ثمود را گزارش میکنند، درونمایههایی گوناگون دارند. اشاره ای گذرا به فرجام نیک و نجات مؤمنان قوم، روایت و تحلیل بدفرجامی و نابودی کافران، همراه با فراخوانی مردمان به عبرت آموزی از آن به عنوان سرگذشتی پندآموز، تأکید بر نقش اساسی کردار هر یک از گروه مؤمن و کافر در سرنوشت متفاوت آنان و منزه خواندن ساحت خداوند از شائبه ستمگری نسبت به هلاک شدگان، درونمایههای اصلی این آیاتاند:
ندامت کافران
در پی کشته شدن شتر به رغم هشدارهای صریح صالح(ع) آن حضرت از پایان مهلت کافران و آمدن عذاب حتمی پس از سه روز خبر داد: ﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ﴾[۲۷۸] آیه ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ﴾[۲۷۹] از ندامت کافران پس از پی کردن شتر خبر میدهد. پاسخ به اینکه چرا پشیمانی آنان سودی نبخشید و کیفر سخت الهی گریبانشان را گرفت، مورد اهتمام و اختلاف مفسران است؛ گروهی از آنها ندامت کافران را به سبب ترس از عذاب عاجل [۲۸۰] و پس از دیدن نشانههای آن و نه از سر توبه و بازگشت دانستهاند. [۲۸۱] امام علی(ع) از زلزله صدا دارِ سرزمین آنها خبر داده است.[۲۸۲] این دیدگاه با سرکشی متکبرانه و تکذیب عنادآمیز آنان پس از کشتن شتر تأیید میشود. کافران با این درخواست که اگر صالح(ع) به راستی پیامبر است، عذاب موعود را بیاورد، به تکذیب و تمسخر آن حضرت و وعدههایش پرداختند ﴿فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۲۸۳] و این با پشیمانی به قصد توبه سازگار نیست. [۲۸۴] دسیسه برای کشتن صالح(ع) و خانوادهاش نیز آن را نفی میکند. [۲۸۵] دسته دوم مفسران، ندامت آنها را نشانه توبه ولی بی ثمر دانستهاند، چرا که پس از دیدن نشانههای عذاب و بسیار دیر هنگام بوده است. [۲۸۶] از این گروه علامه طباطبایی احتمال داده که دیدن نشانههای عذاب و پشیمانی، پس از درخواست آمدن عذاب موعود از صالح(ع) بوده است. [۲۸۷] به اعتقاد آلوسی میتوان پشیمانی به قصد توبه را مربوط به گروهی و اصرار بر انکار را به دسته ای دیگر دانست. [۲۸۸] برخی مفسران در تلاش برای ارائه تصویری از وضع حساس روحی و رفتاری کافران در مدت سه روز، سخنانی گفتهاند که اغلب فاقد مستنداتی روشن و گاه ناهماهنگاند؛ به گفته قتاده حضرت صالح(ع) در بیان نشانههای عذاب به ترتیب از زرد، سرخ و سیاه شدن رنگ چهره کافران در روز اول، دوم و سوم خبر داد. [۲۸۹] ترس و هراس شدید، پوشیدن لباسهای چرمین، [۲۹۰] آمادگی برای مرگ با حنوط کردن و کفن پوشیدن [۲۹۱] و مجهز شدن به ساز و برگ جنگی و پناه گرفتن در شکاف کوهها و راهها برای رویارویی با عذاب نیز از این قبیلاند. [۲۹۲] برخی مفسران کشتن شتر را در روز چهارشنبه و آمدن عذاب را در روز شنبه و برخی در روز یکشنبه دانستهاند. [۲۹۳]
عذاب کافران
قرآن افزون بر کاربرد تعابیری متفاوت، سه بار از صاعقه ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ﴾[۲۹۴]، ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۹۵]، ﴿فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ﴾[۲۹۶]، دو بار از صیحه ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ﴾[۲۹۷]،﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ﴾[۲۹۸]، و یک بار از رجفه (زلزله) ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۲۹۹] به عنوان عذاب و عامل نابودی قوم ثمود یاد میکند. تعدد عذابهای یادشده و ناهمخوانی ظاهری آیات، تلاش مفسران برای هماهنگسازی آیات و تعیین نوع عذاب ثمود را بیثمر ساخته است؛ گروهی از مفسران با این باور که ثمودیان با یک نوع عذاب نابود شدهاند، هر یک از سه پدیده یادشده را به معنای آن دیگری یا معنایی فراگیر نسبت به هر سه تفسیر کردهاند، از این رو مفسرانی چون طبری، زمخشری، نسفی و طبرسی[۳۰۰] با پذیرش دیدگاه مجاهد و سدّی [۳۰۱] مراد از رجفه ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۳۰۲] را صیحه دانستهاند؛ با این تفاوت که برخی آن را موجب پیدایش زلزله خوانده [۳۰۳] و گروهی دیگر آن را زلزله،[۳۰۴] دسته سوم با پذیرش دیدگاه فراء، زجاج [۳۰۵] و راغب اصفهانی[۳۰۶] زلزله شدید [۳۰۷] و برخی هم به معنای مرگ و عذاب دانستهاند؛[۳۰۸] همچنین زمخشری طبرسی[۳۰۹] و قرطبی به پیروی از ابن عباس،[۳۱۰] صاعقه را مرگ، مقاتل و نسفی به معنای عذاب مهلک [۳۱۱] و سیوطی و راغب صیحه مهلک و صدای شدید[۳۱۲] و گروهی به همان معنای ظاهری آذرخش دانستهاند. [۳۱۳] در راهکار دوم برای زدودن ناسازگاری ظاهری آیات، برخی با اشاره به رابطه علّی و معلولی و مقارنت زمانی میان رجفه، صاعقه و صیحه، آنها را به ترتیب زلزله شدید، آذرخش و غرش شدید معنا کرده و هر یک را پدیده ای غیر از دیگری و همه آنها را در نابودی قوم ثمود دخیل دانستهاند. بر اساس این دیدگاه، صیحه و صاعقه (رعد و برق) همواره همراه یکدیگرند و در صورتی که صیحه بسیار شدید باشد، لرزش زمین را در پی خواهد داشت. [۳۱۴] برخی از تعابیر قرآن حاکی از آناند که عذاب ثمود بسیار شدید، هولناک، کوبنده و ویرانگر بوده است: ﴿ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ ﴾[۳۱۵] این آیات با اشاره به تکذیب عاد و ثمود نسبت به عذاب کوبنده ای که هود و صالح(ع) درباره آن هشدار میدادند،[۳۱۶] از هلاکت ثمود به وسیله طاغیه خبر میدهند. تفسیر «طاغیه» مورد اختلاف است؛ ابن عباس، قتاده، جبایی و زجاج آن را همان عذاب ثمود میدانند. [۳۱۷] به اعتقاد ابومسلم "تاء" آن برای مبالغه و واژه مزبور نام هر چیزی است که فراتر از حد و مرز معمول باشد (بسیار سرکش). [۳۱۸] گروهی از مفسران هماهنگ با قتاده و ابومسلم و با استناد به معنای لغوی «ط غ ی» (گذشتن از حد و مرز معمول) مراد از طاغیه را عذاب قوم ثمود دانسته و گفته اند: کاربرد این واژه میرساند که زلزله، صاعقه و صیحه نابودکننده ثمود بسیار شدیدتر، هولناکتر و فراتر از نمونههای عادی آنها بوده است. [۳۱۹] در مقابل، مجاهد و ابن زید، طاغیه را به معنای گناه و طغیان گرفتهاند؛[۳۲۰] اما سیاق آیات بعد که عذاب قوم عاد و شدت، هولناکی و سرکشی بسیار آن را وصف میکند، مؤید تفسیر نخست است. ﴿وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ ﴾[۳۲۱].[۳۲۲] مفسران، عذاب قوم ثمود را عذاب استیصال (ریشه کن کننده) گفتهاند. [۳۲۳] آیات قرآن مؤید این نظر بوده، به روشنی میرسانند که همه کافران قوم با عذاب الهی نابود شدند: ﴿فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۲۴] و حتی یک نفر از آنان باقی نماند: ﴿وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى﴾[۳۲۵] شماری از مفسران آیه ﴿فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا﴾[۳۲۶] را نیز اشاره به نابودی همه کافران ثمود دانستهاند. این مفسران ﴿فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ﴾ را به معنای فراگیری همه جانبه گفتهاند. [۳۲۷] ارائه تصویری از اوج ناتوانی و ناچیز بودن قدرت ثمود در برابر عذاب و قدرت الهی از دیگر نکات مورد اهتمام قرآن است. آگاهی از وجود خطر و زمان آن، حفظ بیداری و هشیاری کامل و نیز برخورداری از عدّه و عُدّه کافی از مؤلفههای بسیار اثرگذار در توان دفاعیاند. ثمودیان به رغم برخورداری از همه موارد یادشده نتوانستند کوچکترین واکنش دفاعی در برابر عذاب الهی نشان دهند. آنان آمدن حتمی عذاب را میدانستند ﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ﴾[۳۲۸] و صیحه آسمانی صبحگاهان فرود آمد: ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ﴾[۳۲۹]؛ همچنین آنان بیدار و نگاه خیره خود را به صاعقه دوخته بودند: ﴿فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ﴾[۳۳۰].[۳۳۱] در پرداختی دیگر عذاب خداوند چنان شدید و کوبنده وصف شده است که آنان بدون کوچک ترین واکنشی، حتی نتوانستهاند از جای خود تکان خورده، از کسی یا چیزی یاری بطلبند: ﴿فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنْتَصِرِينَ﴾[۳۳۲].[۳۳۳]، حتی خانههای محکم در دل کوهها و صخرهها و ثروت و جمعیت زیاد آنان هم به حالشان سودی نکرد: ﴿فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۳۳۴].[۳۳۵] البته «ما کانوا یَکسِبون» به شرک و کارهای پلید آنان نیز تفسیر شده است؛ یعنی کفر و شرک و توطئه آنان برای قتل صالح و کشتن شتر نیز نتوانست از عذاب خدا پیشگیری کند. [۳۳۶] به دست دادن تصویری از نابودی سریع، منظره عبرت انگیز و تأثربار ثمود و زیستگاه آنان در پی عذاب و ابراز شگفتی از آن،[۳۳۷] پرداخت دیگری از پایان داستان است که نهایت ناتوانی ثمودیان را در برابر قدرت الهی مجسم میسازد: ﴿كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ﴾[۳۳۸] با آن همه قدرت و قدمت، چنان نابود شدند که گویا هرگز در آن دیار نمیزیستهاند. [۳۳۹] خانههایی که برای حفظ جان و امنیتِ بیشتر بودند، از سکنه و هر گونه آثار حیات تهی شدند: ﴿فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۳۴۰].
نجات مؤمنان
مؤمنان قوم به همراه صالح(ع) از عذاب و مرگ رهیدند: ﴿فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ﴾[۳۴۱] و ﴿وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ﴾[۳۴۲] برخی چون قتاده، شمار نجات یافتگان را ۴۰۰۰ نفر گفته و از کوچ آنان به حضرموت خبر دادهاند،[۳۴۳] چنان که پاره ای روایات تاریخی [۳۴۴] و تفسیری [۳۴۵] نیز به تفاوت از هجرت آنان به فلسطین و مکه و سکونت در آنجا و غیر آن [۳۴۶] سخن گفتهاند؛ همچنین خاورشناسان، "لِحیانیان" را که تا حدود ۶۰۰ سال پس از میلاد رد پایشان در تاریخ دیده میشود، از اعقاب قوم ثمود دانستهاند. [۳۴۷] البته در منابع اسلامی از وجود تاریخی قبایل ثمود در دورههای پس از میلاد و نزدیک به ظهور اسلام یا پس از آن گزارشی نیامده است. فقط برخی اصحاب رسّ [۳۴۸] و قبیله بنی ثقیف را بازماندگان ثمود خواندهاند؛[۳۴۹] ولی اغلب مورخان [۳۵۰] آن را برنمی تابند. یاد کرد جداگانه اصحاب رسّ [۳۵۱] در کنار ثمود نیز ظاهرا با یکی بودن و ارتباط قبیلهای آن دو سازگار نیست ﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا﴾[۳۵۲]،﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ﴾[۳۵۳]؛ همچنین گفتهاند که نسبت مزبور به قبیله بنی ثقیف از سوی دشمنان حجاج بن یوسف ثقفی و به سبب سنگدلیهای او ساخته و پرداخته شده است و حجاج در رد آن با استناد ـ هر چند شکننده ـ به آیه ﴿وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى﴾[۳۵۴] وجود بازمانده ای از ثمود را نفی میکرده است.
ثمود در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
- ﴿قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۵۵].... ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ﴾[۳۵۶]
- ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ * قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ * قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ * وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ * قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ * وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ * فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ * فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۳۵۷]
نکات: در آیات فوق این موضوعات مطرح شده است:
- عذاب قوم ثمود و فرجام بدآنان مورد هشدار پیامبر اکرم به کافران زمان بعثت قرار گرفته است: ﴿فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ﴾[۳۵۸]
- تشویق خداوند به تأمل در سرنوشت هلاکت بار قوم ثمود و تفکر در نتیجه مکرها و توطئههای آنان که در مقابل تدبیر واراده خداوند چگونه به هلاکت رسیدند و سرانجام مکرهای آنان نابودی خودشان بود: ﴿فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۵۹][۳۶۰].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ غریب القرآن، ص ۱۶۹، «ثمود»؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۵۲؛ التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ص ۱۶۶.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۲.
- ↑ آب اندکِ بیمایه که در پی بارندگی جمع میشود.
- ↑ آب اندک شد.
- ↑ سرمه کشید.
- ↑ سرمه، سنگ سرمه.
- ↑ العین، ص ۲۰؛ مقاییسن اللغه، ج ۱، ص ۳۸۷؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۳۷۵، «ثمد».
- ↑ ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۱.
- ↑ دایرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۲۳۳.
- ↑ ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۱؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۱۵۲.
- ↑ اصحاب حجر؛ سوره حجر، آیه ۸۰.
- ↑ مفردات، ص ۲۲۰ «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۸۹؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۳.
- ↑ «اما پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) چشمهسارانند» سوره حجر، آیه ۴۵.
- ↑ «و کشتزارها و خرمابنی که شکوفهاش ترد است؟» سوره شعراء، آیه ۱۴۸.
- ↑ نمونه، ج ۹، ص ۱۵۷۷؛ ج ۱۵، ص ۳۰۵.
- ↑ ر.ک: لسان العرب، ج۲، ص۱۲۵ - ۱۲۶؛ الصحاح، ج ۲، ص ۴۵۱؛ تاج العروس، ج۴، ص۳۷۵، «ثمد».
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۳.
- ↑ مفردات، ص ۱۷۶، «ثمد».
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانهای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد» سوره اعراف، آیه ۷۳.
- ↑ «گویی (هرگز) در آن به سر نبردهاند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۸.
- ↑ «گویی (هرگز) در آن نمیزیستهاند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۵.
- ↑ «پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم میدهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.
- ↑ «و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که میکردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.
- ↑ «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغانگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.
- ↑ «قوم صالح » سوره هود، آیه ۸۹.
- ↑ اصحاب حجر؛ سوره حجر، آیه ۸۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۵۲؛ ج ۱۰، ص ۲۲۶ - ۲۲۷؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۷۲؛ ج ۱۰، ص ۲۳۱.
- ↑ «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانهای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.
- ↑ «آیا ما پیشینیان را از میان نبردیم؟» سوره مرسلات، آیه ۱۶.
- ↑ «و چیزی ما را از فرستادن نشانهها باز نداشت جز اینکه پیشینیان آن را دروغ میشمردند و ما برای ثمود آن ناقه را روشنگرانه فرستادیم اما به آن ستم روا داشتند و ما نشانهها را جز برای بیم دادن نمیفرستیم» سوره اسراء، آیه ۵۹.
- ↑ «آنگاه که سنگدلترین آنان برانگیخته شد» سوره شمس، آیه ۱۲.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۷۸.
- ↑ «الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانهای آگاه آشکار شده است؛ که جز خداوند را نپرستید بیگمان من از سوی او شما را بیمدهنده و نویدبخشم. و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به پیشگاه او توبه کنید تا شما را تا زمانی معیّن از بهرهای نیکو بهرهمند سازد و به هر کس که سزاوار بخششی است، بخشش شایسته او را عطا کند و اگر روی گردانید من به راستی از عذاب روزی بزرگ بر شما بیم دارم. بازگشتتان به سوی خداوند است و او بر هر کاری تواناست» سوره هود، آیه ۱-۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۱۳۵.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است نزدیک. گفتند: ای صالح! بیگمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان میپرستیدند باز میداری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان میخوانی در دو دلی گمانانگیزی هستیم. گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او از نزد خویش بخشایشی به من ارزانی داشته باشد، چه کسی مرا در برابر خداوند چنانچه با او نافرمانی کنم، یاری خواهد کرد؟! پس شما جز زیان، بر من نمیافزایید. و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانهای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد. امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانههای خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعدهای بیدروغ است. آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بیگمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است. و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خویش از پا درافتادند. گویی (هرگز) در آن به سر نبردهاند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۱-۶۸.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۶ - ۷.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانهای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد. و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخها میسازید و کوهها را برای خانهسازی میتراشید پس نعمتهای خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید. سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمدهاند گفتند: آیا میدانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم.آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم. پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانهشان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۳-۷۸.
- ↑ «و آیا آن کس را که روی گرداند دیدی؟ و اندکی بخشید و دست بداشت. آیا او علم غیب دارد که (همه چیز را) میبیند؟ یا او را از آنچه در صحیفههای موسی است آگاه نکردهاند؟ و (از صحیفههای) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بیکم و کاست به جای آورد؟ که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمیدارد. و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود. و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود. سپس او را برابر آن کیفری هر چه تمامتر میدهند. و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست. و اینکه اوست که میخنداند و میگریاند. و اینکه اوست که میمیراند و زنده میگرداند. و اینکه او دو گونه نر و ماده را آفرید از نطفهای، آنگاه که فرو ریخته شود. و اینکه آفرینش جهان دیگر با اوست. و اوست که بینیاز میگرداند و سرمایه میبخشد. و اوست که پروردگار (ستاره) شعری است. و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد. و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد. و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکشتر بودند. و شهرهای زیر و روشده (ی قوم لوط) را نگونسار کرد. و به آن فرو پوشاند آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۳۳-۵۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۶، ۴۵.
- ↑ «و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۶، ۱۷.
- ↑ «و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بیگمان خداوند، بینیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمیشناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهانها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شدهاید انکار میکنیم و بیگمان به آنچه ما را بدان فرا میخوانید در دودلی گمانانگیزی هستیم. پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمانها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا میخواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید. پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت میگذارد (و به او رسالت میبخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بیگمان بر آزاری که میدهیدمان شکیبایی پیشه میکنیم و توکّلکنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بیگمان ستمگران را نابود خواهیم کرد. و شما را پس از آنان در این سرزمین جای خواهیم داد؛ این برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من و از هشدار من میهراسد. و (پیامبران) گشایش خواستند و هر گردنکش ستیهندهای نومید شد. و پیش روی او دوزخ است و از زردابی به او مینوشانند ... که آن را جرعه جرعه مینوشد و چنین نیست که آن را فرو برد؛ و مرگ از هر سو بدو روی میآورد امّا او مردنی نیست و عذابی بسیار سخت پیش روی اوست. حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آوردهاند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۸-۱۸.
- ↑ «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری. یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۱۳۴ - ۱۳۶.
- ↑ «و چیزی ما را از فرستادن نشانهها باز نداشت جز اینکه پیشینیان آن را دروغ میشمردند و ما برای ثمود آن ناقه را روشنگرانه فرستادیم اما به آن ستم روا داشتند و ما نشانهها را جز برای بیم دادن نمیفرستیم» سوره اسراء، آیه ۵۹.
- ↑ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟ و بیگمان پیشینیان آنان را (نیز) آزمودهایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب میشناسد و دروغگویان را (نیز) نیک میشناسد. آیا آنان که کارهای بد انجام میدهند پنداشتهاند که بر ما پیشی میگیرند؟ بد داوری میکنند. هر کس لقای خداوند را امید میدارد (بداند که) زمان (مقرر کرده) خداوند آمدنی است و او شنوای داناست. و هر کس بکوشد تنها برای خویش میکوشد، بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است. و بیگمان از گناهان آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، درمیگذریم و بهتر از آنچه انجام میدادند به آنها پاداش خواهیم داد. و به آدمی سپردهایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام میدادید آگاه خواهم کرد. و آنان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند بیگمان در زمره شایستگان درمیآوریم. و برخی از مردم کسانی هستند که میگویند: به خداوند ایمان آوردهایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند میانگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد میگویند: بیگمان ما با شما بودهایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل دارند داناتر نیست؟ و خداوند آنان را که ایمان آوردهاند خوب میشناسد و منافقان را (نیز) نیک میشناسد. و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمیدارند؛ بیگمان آنان دروغگویند. و به یقین، بار (گناه) های خویش و بار (گناه) هایی دیگر را روی بار (گناه) های خویش، برمیدارند و در روز رستخیز آنچه بر میبافتند از آنان خواهند پرسید» سوره عنکبوت، آیه ۲-۱۳.
- ↑ «و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند ۱۵ پس، او و سرنشینان کشتی را رهانیدیم و آن را نشانهای برای جهانیان کردیم. و ابراهیم را (یاد کن) هنگامی که به قوم خود گفت: خداوند را بپرستید و از او پروا کنید. این، اگر بدانید برای شما بهتر است. تنها بتهایی را به جای خداوند میپرستید و دروغی فرا میبافید؛ بیگمان کسانی که به جای خداوند میپرستید اختیار روزی شما را ندارند ، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده میشوید.و اگر دروغانگاری کنید بیگمان امتهای پیش از شما (نیز) دروغانگاری کردهاند و بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار، نیست. آیا در نیافتهاند که چگونه خداوند آفریدن (آفریدگان) را میآغازد و سپس آن را باز میگرداند؛ بیگمان این، بر خداوند آسان است. بگو روی زمین گردش کنید و بنگرید چگونه آفریدن (آفریدگان) را آغاز میکند سپس خداوند آفرینش جهان واپسین را پدید میآورد، بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست. هر کس را بخواهد عذاب میکند و هر کس را بخواهد میبخشاید و به سوی او بازگردانیده خواهید شد. و شما نه در زمین و نه در آسمان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستید و در برابر خداوند هیچ یار و یاوری ندارید. و کسانی که به آیات خداوند و لقای او کفر ورزیدهاند از بخشایش من ناامیدند و آنان را عذابی دردناک خواهد بود. اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که ایمان دارند. و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بتهایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفتهاید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار میکند و هر یک از شما به دیگری لعنت میفرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت. آنگاه لوط به او گروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم که اوست که پیروزمند فرزانه است. و ما به او اسحاق و (نوهاش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است. و لوط را (یاد کن) آنگاه که به قوم خود گفت: شما آن کار زشت را میکنید که در آن هیچ کس از جهانیان، از شما پیش نیفتاده است. آیا با مردان میآمیزید و راه (نسل) را میبرید و در بزم خویش کار زشت میکنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور. (لوط) گفت: خداوندا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاوری کن. و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده (ی فرزند) آوردند گفتند: ما مردم این شهر را نابود خواهیم کرد؛ بیگمان مردم آن ستمگرند. (ابراهیم) گفت: لوط در آن است؛ گفتند: ما بهتر میدانیم چه کسی در آن است، ما او و خانوادهاش را میرهانیم جز همسرش را که از بازماندگان (در عذاب) است. و هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند از (آمدن) آنان پریشان گشت و دستش از (یاری به) آنان کوتاه شد و آنان گفتند: نترس و اندوهگین مباش بیگمان ما تو و خانوادهات را میرهانیم جز همسرت را که از بازماندگان (در عذاب) است. ما بر مردم این شهر برای آن بزهکاری که میکردند عذابی از آسمان فرو میآوریم. و به یقین از آن، نشانهای روشن برای گروهی که خرد میورزند باز نهادیم. و به سوی (مردم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم) که گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امیدوار باشید و در این (سر) زمین تبهکارانه آشوب نورزید. پس او را دروغگو شمردند آنگاه زلزله آنان را فرو گرفت و در خانهشان از پا افتادند. و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بیگمان این از (آثار) زیستگاههایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند» سوره عنکبوت، آیه ۱۴-۳۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۹۸ - ۹۹.
- ↑ «و گفتند: ای آنکه بر تو این قرآن را فرو فرستادهاند، بیگمان تو دیوانهای! اگر راست میگویی چرا فرشتگان را برای ما نیاوردی؟ ما فرشتگان را جز به حقّ فرو نمیفرستیم و آنگاه (که بفرستیم) از مهلتیافتگان نخواهند بود. بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود. و به راستی پیش از تو (پیامبرانی) در میان امّتهای پیشین فرستادیم. و هیچ فرستادهای نزدشان نمیآمد مگر آنکه او را ریشخند میکردند. بدینگونه برای آن در دل بزهکاران راه میگشاییم. در حالی که بدان ایمان نمیآورند و شیوه (هلاک) پیشینیان گذشته است» سوره حجر، آیه ۶-۱۳.
- ↑ «بندگانم را آگاه کن که بیگمان منم که آمرزنده بخشایندهام و عذاب من است که عذاب دردناک است» سوره حجر، آیه ۴۹-۵۰.
- ↑ سوره حجر، آیه ۸۰.
- ↑ «و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو میشمردند و ما نشانههای خود را به آنان (نشان) دادیم اما آنان از آنها رویگردان بودند. و آنان در (دل) کوهها خانههایی (استوار) با (گمان) ایمنی میتراشیدند. اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت. و آنچه انجام میدادند آنان را (از عذاب) باز نداشت» سوره حجر، آیه ۸۰-۸۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۸۶.
- ↑ «صاد، سوگند به قرآن بیانگر (که تو از پیامبرانی) امّا کافران در غرور و ناسازگاریاند. چه بسیار نسلهای پیش از ایشان را نابود کردیم که بانگ (به رهایی) برداشتند اما دیگر زمان فرار (و رهایی) نبود. و از اینکه بیمدهندهای از خودشان به سراغشان آمد شگفتی کردند و کافران گفتند: این جادوگری بسیار دروغگوست. آیا (همه) خدایان را خدایی یگانه کرده است؟ بیگمان این چیزی شگفت است. و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند. ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدیم، این جز دروغبافی نیست. آیا از میان ما قرآن (تنها) بر او نازل شده است؟ باری آنان از یادکرد من در تردیدند یا هنوز عذاب مرا نچشیدهاند. یا گنجینههای بخشایش پروردگار پیروز بخشنده تو نزد آنان است؟ یا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن ایشان است؟ پس بر ریسمانها (به آسمان) فرا روند! (تا جلو وحی را بگیرند). اینان در آنجا سپاهی اندک از دستههای شکست خوردهاند. پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخها هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند. و ثمود و قوم لوط و «اصحاب ایکه» همان گروهها (ی شکست خورده) بودند ... هیچ یک جز اینکه پیامبران را دروغگو شمردند کاری نکردند و کیفر من بر آنان به حقیقت پیوست. و اینان جز بانگی یگانه (و آسمانی) را انتظار نمیبرند که آن را هیچ بازگشت نیست» سوره ص، آیه ۱-۱۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۸۱ - ۱۸۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۴۹ - ۲۵۴.
- ↑ «مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند به هلاکت افکنی اگر بخواهیم از آسمان بر آنان نشانه ای فرو میفرستیم تا فروتنانه بدان گردن نهند. و هیچ یادکرد تازهای از سوی (خداوند) بخشنده برای آنان نیامد مگر آنکه از آن رویگردان بودند. به یقین (آن را) دروغ شمردند و به زودی اخبار آنچه بدان ریشخند میکردند به آنان خواهد رسید. آیا به زمین ننگریستهاند که از هر گونه گیاهی نیکو در آن چه اندازه رویاندهایم؟ بیگمان در آن نشانهای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۳-۸.
- ↑ «یاد کن) آنگاه (را) که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟ من برای شما پیامبری امینم. پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید. و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست. آیا شما را در آنچه اینجاست آسوده رها میکنند؟ در بوستانها و (کنار) چشمهساران؟ و کشتزارها و خرمابنی که شکوفهاش ترد است؟ و از (دل) کوهها استادانه خانههایی میتراشید. پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید. و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید. آنان که در زمین فساد بر میانگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمیآورند. گفتند: تو بیگمان از جادو زدگانی. تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست میگویی نشانه ای بیاور! گفت: این ماده شتری است که از آب بهرهای دارد و شما را نیز از آب بهره روز معیّنی است. به آن آزاری نرسانید که عذاب روزی سترگ شما را فرو گیرد. پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند. و عذاب آنان را فرو گرفت؛ بیگمان در آن نشانهای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند. و به راستی پروردگار توست که پیروزمند بخشاینده است» سوره شعراء، آیه ۱۴۱-۱۵۹.
- ↑ «و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم. و (دشمنانت) هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر آنکه ما (پاسخی) راستین و بیانی نیکوتر برای تو میآوریم» سوره فرقان، آیه ۳۱-۳۳.
- ↑ «و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسلهای بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.
- ↑ «و برای همگان مثلها زدیم و همگان را یکسره نابود کردیم» سوره فرقان، آیه ۳۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۰۵ - ۲۰۶.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند:پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است. (همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است. و اگر (مشرکان) تو را دروغگو میشمارند، پیش از ایشان، قوم نوح و عاد و ثمود هم (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند. و (نیز) قوم ابراهیم و قوم لوط. و «اصحاب مدین» و (نیز) موسی دروغگو شمرده شد و به کافران مهلت دادم سپس آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره حج، آیه ۳۹-۴۴.
- ↑ «و چه بسا شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و (اینک خانههایی) فرو ریختهاند و (بسا) چاههایی فرو نهاده و کاخهایی بلند (که به جا ماندهاند!)» سوره حج، آیه ۴۵.
- ↑ «آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ «آن هنگامه راستین. آن هنگامه راستین چیست؟ و چه دانی تو که آن هنگامه راستین چیست؟ قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند. اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند. و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیانکن، از میان برداشته شد. که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده میدیدی، گویی تنههای خرمابنهایی فرو افتادهاند. آیا از ایشان بازماندهای میبینی؟ و فرعون و کسان پیش از او و (مردم) شهرهای زیر و زبر شده (قوم لوط) خطا کردند. با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت. ما آنگاه که آب سر برکشید، شما را در کشتی (نوح) سوار کردیم. تا آن را برایتان یادکردی کنیم و گوشهای نیوشنده آن را به گوش گیرند» سوره حاقه، آیه ۱-۱۲.
- ↑ «قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند. و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیانکن، از میان برداشته شد. که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده میدیدی، گویی تنههای خرمابنهایی فرو افتادهاند. آیا از ایشان بازماندهای میبینی؟» سوره حاقه، آیه ۴-۸.
- ↑ «و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که میترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد. و موسی گفت: من از هر خویشتنبینی که روز شمار را باور ندارد به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم. و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده میدهد بر سرتان خواهد آمد؛ بیگمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمیکند. ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست در حالی که در این سرزمین چیرگی دارید پس اگر عذاب خداوند بر سرمان بیاید چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت:جز چیزی را که خود (صلاح) میبینم به شما نشان نمیدهم و شما را جز به راه رستگاری رهنمون نمیشوم! و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دستهها (ی کفر) بیم دارم. مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۲۶-۳۱.
- ↑ «و او آمرزگار دوستدار است» سوره بروج، آیه ۱۴.
- ↑ «(لشکریان) فرعون و ثمود؟» سوره بروج، آیه ۱۸.
- ↑ «(حال و روز شما منافقان) همانند پیشینیانتان (است) که نیرومندتر و داراتر و پرفرزندتر از شما بودند؛ آنان بهره خویش بردند شما نیز بهره خویش گرفتید همچون کسانی که پیش از شما به بهره خویش رسیدند و (در یاوه گویی) فرو رفتید چنانکه آنان فرو رفتند؛ آنانند که کرد آیا خبر پیشینیان آنان: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و سرزمینهای زیرورو شده (ی قوم لوط) به آنها نرسیده است که پیامبرانشان برای آنها برهانها آوردند؛ خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میورزیدند» سوره توبه، آیه ۶۹-۷۰.
- ↑ «و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی میورزیدند گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمیخواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟ گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید. و در آن شهر نه دودمان بودند که در آن (سر) زمین دست به تباهی میزدند و کار شایسته نمیکردند. گفتند: به خداوند همسوگند شوید که به او و خانوادهاش شبیخون میزنیم سپس به خونخواه او میگوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانوادهاش حضور نداشتیم و بیگمان ما راستگوییم. و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند. و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم. و این خانههای (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بیگمان در این، نشانهای است برای گروهی که دانایند. و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره نمل، آیه ۴۵-۵۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۲.
- ↑ «گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا میدارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم یا با داراییهای خود آنچه میخواهیم انجام ندهیم؟ بیگمان تو خود بردبار راهدانی گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست» سوره هود، آیه ۸۷-۸۹.
- ↑ «و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بیگمان خداوند، بینیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمیشناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهانها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شدهاید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۸-۹.
- ↑ «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت ۲ و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است. و دروغ انگاشتند و از هوا و هوسهایشان پیروی کردند و هر کاری (در جای خود) پای برجاست. و از خبرها آنچه در آن پندی است به آنان رسیده است. پندی است رسا اما هشدار به کار (کافران) نمیآید. و روزی که فرا خواننده به چیزی ناشناس فرا خواند، روی از آنان بگردان. با چشمانی فروافتاده از گورها بیرون میآیند گویی ملخهایی پراکندهاند. در حالی که به سوی فراخواننده شتابانند؛ کافران میگویند: این، روزی دشوار است. پیش از ایشان، قوم نوح (پیامبران را) دروغگو شمردند و بنده ما نوح را دروغزن دانستند و گفتند: دیوانه است و (نوح از تبلیغ آن قوم) بازداشته شد. آنگاه پروردگارش را بخواند که: من مغلوب شدهام پس داد (مرا) بستان! آنگاه درهای آسمان را با آبی ریزان گشودیم. و از زمین چشمههایی فرا جوشاندیم و آب برای کاری که پیشبینی شده بود فراهم آمد. و او را بر (کشتی) پر تخته و میخ ، سوار کردیم. که زیر نظر ما روان بود، به پاداش کسی که بدو ناسپاسی شده بود. و آن را چون نشانهای وانهادیم و آیا پندپذیری هست؟و (بنگر) عذاب و بیم دادن من چگونه بود؟ و ما به راستی قرآن را برای پندگیری آسان (یاب) کردهایم، آیا پندپذیری هست؟ (قوم) عاد دروغانگاری کردند پس (بنگر) عذاب و بیم دادن من چگونه بود؟ ما بر آنها بادی بسیار سرد در روز شومی دیرپا فرستادیم. که مردم را از جای برمیکند، گویی آنان تنههای خرمابنهایی از ریشه برکندهاند. پس (بنگر) عذاب و بیم دادن من چگونه بود؟ و به راستی قرآن را برای پندگیری، آسان (یاب) کردهایم، آیا پندپذیری هست؟ (قوم) ثمود بیم دادن را دروغ شمردند. (می) گفتند: آیا از بشری چون خود پیروی کنیم؟ در آن صورت در گمراهی و سرگشتگی به سر خواهیم برد. آیا در میان ما کتاب آسمانی را تنها بر او فرو افکندهاند؟ (خیر)، بلکه او دروغزنی خویشتنخواه است. فردا خواهند دانست که دروغزن خویشتنخواه، کیست؟ (به صالح پیامبر گفتیم:) ما این ماده شتر را برای آزمون آنان میفرستیم پس چشم به راه آنان باش و شکیب کن! و آنان را آگاه کن که آب را میان آنان (و شتر ماده) بخش کردهاند، هر یک در بهره آب خود حضور یابد. آنگاه همراه خویش را فرا خواندند و او دست پیش برد و (آن شتر را) پی کرد. و (بنگر) عذاب و بیم دادن من چگونه بود؟ ما بر آنان یک بانگ (مرگبار) آسمانی فرستادیم و چون گیاه خشک آغلدار (زیر پا کوفته) شدند» سوره قمر، آیه ۱-۳۱.
- ↑ «کتابی است که آیات آن آشکار شده است، به گونه قرآنی عربی ، برای گروهی که میدانند، که نویدبخش است و بیمدهنده اما بیشتر آنان روی گرداندند از این رو نمیشنوند. و گفتند: دلهامان برای آنچه ما را بدان فرا میخوانی در پوششهاست و در گوشهامان سنگینی است و میان ما و تو پردهای (افتاده) است پس هر چه میخواهی بکن که ما نیز میکنیم. بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان! همان کسانی که زکات نمیپردازند و اینانند که منکر جهان واپسیناند. بیگمان برای آنان که ایمان آوردهاند و کارهای نیکو کردهاند پاداشی بیپایان خواهد بود. بگو آیا شما به کسی کفر میورزید و برای او همتایانی میآورید که زمین را دو روزه آفریده است؟ او پروردگار جهانیان است. و بر روی آن کوههایی استوار پدید آورد و در آن خجستگی نهاد و در چهار روز روزیهایش را در آن برای خواهندگان یکسان اندازهگیری کرد. سپس به آسمان رو آورد که (چون) دودی بود و به آن و به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید! گفتند: فرمانبردارانه آمدیم. آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیکتر را به چراغهایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست. پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم میدهم. (یاد کن) آنگاه را که پیامبران از پیش و پس آنان نزدشان آمدند که جز خداوند را نپرستید! (اما آنان) گفتند: اگر پروردگار ما (چنین چیزی) میخواست فرشتگانی را میفرستاد پس ما آنچه را بدان فرستاده شدهاید انکار میکنیم. و اما (قوم) عاد در زمین به نادرستی گردنکشی کردند و گفتند: چه کسی از ما توانمندتر است؟ و آیا ندیدند که خداوندی که آنان را آفریده از آنان توانمندتر است؟ و آنان آیات ما را انکار میکردند. و ما در روزهایی شوم بادی سرد فرستادیم تا عذاب رسواساز را در زندگی این جهان به آنان بچشانیم و بیگمان عذاب جهان واپسین رسواسازتر است و آنان یاری نخواهند شد. و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که میکردند فرو گرفت. و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۳-۱۸.
- ↑ «سوگند به سپیدهدم، و به شبهای دهگانه، و به جفت و یگانه، و به شب چون به پایان آید، (که ما ستمکاران را عذاب خواهیم کرد). آیا در آن (ها) سوگندی برای خردمندی است؟ آیا درنیافتهای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستونهای بزرگ بود، که مانند آن در میان شهرها نیافریدهاند؛ و با قوم ثمود که در آن دره، خرسنگ (ها) را میشکافتند، و با فرعون، دارنده آن میخها ، آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند، و در آنها بسیار به تباهی پرداختند، سرانجام پروردگارت بر (سر) آنان تازیانه عذاب فرو کشید، بیگمان پروردگارت در کمینگاه است. اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشت، و چون پروردگارش او را بیازماید و روزیاش را بر او تنگ گیرد میگوید پروردگارم مرا خوار داشت، نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمیدارید، و بر خوراک دادن به بینوا، یکدیگر را برنمیانگیزید، و میراث (خود و یتیمان) را یکجا میخورید،و دارایی را بسیار دوست میدارید» سوره فجر، آیه ۱-۲۰.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص ۱۳۷ - ۱۴۸، ۱۵۴؛ ج ۲۰، ص ۲۷۸ - ۲۸۱.
- ↑ «سوگند به بادهای ابرگستر، که (ابرهای) گرانبار را برمیدارند، و سبک روانه میشوند. و کار پخش (باران در سرزمینها) را انجام میدهند. که بیگمان آنچه به شما نوید میدهند، راستین است. و (روز) پاداش و کیفر، رخدادنی است.سوگند به آسمان آراسته به راههای ستارگان . بیگمان شما در گفتاری گوناگونید. از آن (قرآن) باز میگردانند، آن کس را که (از حق) بازگردیده باشد. مرگ بر آنان که نادرست برآورد میکنند! آنان که در گردابی (از گمراهی) غافلند میپرسند: روز پاداش و کیفر چه هنگام است؟ روزی که آنان بر آتش (دوزخ) سوزانده شوند. عذاب خود را بچشید! این همان است که به شتاب میخواستید. پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) چشمهسارانند. آنچه را پروردگارشان به آنان داده است دریافت میدارند که آنان پیش از آن نیکوکار بودند. آنان اندکی از شب را میخفتند. و سحرگاهان آمرزش میخواستند. و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود. و در زمین برای اهل یقین نشانههایی است. و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟ و روزی شما و آنچه به شما نوید میدهند در آسمان است. پس، سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این (سخن) به همان گونه که سخن میگویید راستین است» سوره ذاریات، آیه ۱-۲۳.
- ↑ « و در ثمود (نیز نشانهای است) هنگامی که به آنان گفته شد تا زمانی (اندک از زندگی) برخوردار شوید. و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود مینگریستند فرو گرفت.و نه یارای ایستادن و نه توان دفاع داشتند» سوره ذاریات، آیه ۴۳-۴۵.
- ↑ برای نمونه ر. ک: اخبار الطوال، ص ۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۴ - ۱۳۸؛ قصص الانبیاء، ج ۱، ص ۱۴۵ - ۱۵۲.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۵۶، ۲۹۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۴۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص ۲۹۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۱؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۸۹.
- ↑ المحبّر، ص ۳۸۴ - ۳۸۵؛ اخبار الطوال، ص ۳؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۸.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۱۲۶، «ثمد».
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۳۰۰.
- ↑ ر.ک: المفصل، ج ۱، ۳۳۲ - ۳۳۳؛ پرتوی از قرآن، بخش دوم از جزء آخر، ص ۵۸ - ۶۱.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش ۱۹: ۲۳ - ۲۹؛ نیز ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۴۷۱.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانهای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد» سوره اعراف، آیه ۷۳.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ المحبر، ص ۳۹۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۴۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۴۸۶.
- ↑ منقرض شده
- ↑ اخبار الطوال، ص ۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۱۸ - ۱۹.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴ - ۳۲۶.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۸ - ۳۳۰.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.
- ↑ قبایلی که پس از آمدن حضرت اسماعیل(ع) به حجاز و از نسل او پدید آمدند.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۵، ۳۰۰، ۳۲۶.
- ↑ «و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دستهها (ی کفر) بیم دارم» سوره غافر، آیه ۳۰.
- ↑ «مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.
- ↑ «و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بیگمان خداوند، بینیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمیشناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهانها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شدهاید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۸-۹.
- ↑ «آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمیشناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهانها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شدهاید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۹.
- ↑ «مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.
- ↑ کتاب مقدس، خروج ۲: ۱۶ - ۲۲.
- ↑ «آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس میداشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش و چون روی به سوی مدین نهاد گفت: امید است پروردگارم مرا به راه میانه رهنمون گردد. و چون به آب مدین رسید بر آن، گروهی را دید که (گوسفندان خود را) آب میدادند و کنار آنان دو زن را دید که (گوسفندان خود را از رفتن به سوی آب) دور میداشتند. گفت: شما چه میکنید؟ گفتند: ما (به گوسفندان خود) آب نمیدهیم تا شبانان (گوسفندان خود را از آبشخور) باز گردانند و پدر ما پیری کهنسال است» سوره قصص، آیه ۲۱-۲۳.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴؛ الامالی، ص ۴۴۲.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۲۱۷ - ۲۱۸؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۷۳.
- ↑ «و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست» سوره هود، آیه ۸۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲ - ۲۳؛ تاریخ این خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۲ - ۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۳۷.
- ↑ «آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانهشان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۶-۷۸.
- ↑ «و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.
- ↑ «آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بیگمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.
- ↑ «و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.
- ↑ قس: المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۶، ص ۲۱۰؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۸۹.
- ↑ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۶۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۴۶.
- ↑ المحبر، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۳۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۹.
- ↑ مفردات، ص ۲۲۰، «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.
- ↑ تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۱۲۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۵۱.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المسالک و الممالک، بکری، ص ۹۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۶، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۴۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۵.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۵.
- ↑ المفصل، ج ۳، ص ۵۵، ۱۵۰.
- ↑ المسالک والممالک، اصطخری، ص ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱.
- ↑ باستانشناسی، ص ۲۴۸.
- ↑ ر. ک: باستانشناسی، ص ۲۴۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۵۹۷؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۹؛ ج ۲، ص ۲۲۱.
- ↑ اطلس السیرة النبویه، ص ۲۰۴، ۲۱۴؛ شمال الحجاز، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.
- ↑ المفصل، ج ۱، ۳۲۶، ۳۲۸ - ۳۳۰.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.
- ↑ ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۶؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.
- ↑ ر.ک: باستانشناسی، ص ۲۴۸ - ۲۵۳؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۲۵۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۴۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۴.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۵۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۸۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۶.
- ↑ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۴۶۰؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴؛ معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۶.
- ↑ تفسیر ثوری، ص ۲۲۹؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.
- ↑ تفسیر ابوحمزه، ص ۱۷۱؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۰.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۳۳۱؛ ج ۶، ص ۲۹۲ - ۳۳۰.
- ↑ اخبار الطوال، ص ۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۸.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۲۳؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۷۷؛ الاصفی، ج ۱، ص ۵۴۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۶۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۳۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۰ - ۳۱۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۲.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۱ - ۸۲؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۳۳؛ نیز ر.ک: المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸؛ ج ۱۷، ص ۷۳.
- ↑ «گفتند: تو بیگمان از جادو زدگانی تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست میگویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۳-۱۵۴.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که پیامبران از پیش و پس آنان نزدشان آمدند که جز خداوند را نپرستید! (اما آنان) گفتند: اگر پروردگار ما (چنین چیزی) میخواست فرشتگانی را میفرستاد پس ما آنچه را بدان فرستاده شدهاید انکار میکنیم» سوره فصلت، آیه ۱۴.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۱۱۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۳۶۹ - ۳۷۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۷۲؛ ج ۸، ص ۲۶۳.
- ↑ «آیا در میان ما کتاب آسمانی را تنها بر او فرو افکندهاند؟ (خیر)، بلکه او دروغزنی خویشتنخواه است» سوره قمر، آیه ۲۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۳۱؛ ج ۱۷، ص ۷۳.
- ↑ ر.ک: التبیان، ج ۹، ص ۴۵۳؛ المیزان، ج ۱، ص ۸۴؛ ج ۱۲، ص ۳۱ - ۳۲؛ ج ۱۵، ص ۲۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۱۳۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۳۸.
- ↑ «پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۱.
- ↑ «(می) گفتند: آیا از بشری چون خود پیروی کنیم؟ در آن صورت در گمراهی و سرگشتگی به سر خواهیم برد» سوره قمر، آیه ۲۴.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۳۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۹، ص ۵۹؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۹، ص ۶۰؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۹۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.
- ↑ «قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند» سوره حاقه، آیه ۴.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص ۹۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۳.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۹۵؛ التسهیل، ج ۴، ص ۱۴۱ - ۱۴۲.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانهای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.
- ↑ «پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.
- ↑ «آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانهشان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.
- ↑ «و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانهای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.
- ↑ «همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، من از عذاب روزی سترگ بر شما میهراسم» سوره اعراف، آیه ۵۹.
- ↑ «و ما عذاب نخواهیم شد» سوره شعراء، آیه ۱۳۸.
- ↑ «به آن آزاری نرسانید که عذاب روزی سترگ شما را فرو گیرد» سوره شعراء، آیه ۱۵۶.
- ↑ «و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیانکن، از میان برداشته شد» سوره حاقه، آیه ۶.
- ↑ «اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیانکن، از میان برداشته شد. که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده میدیدی، گویی تنههای خرمابنهایی فرو افتادهاند. آیا از ایشان بازماندهای میبینی؟» سوره حاقه، آیه ۵-۸.
- ↑ «گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۰۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۸۶؛ تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۸۰۶.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۷۰؛ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۲۱۱؛ الاصفی، ج ۲، ص ۹۱۱.
- ↑ «و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی میورزیدند. گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمیخواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۵-۴۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۰۹؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۰۲؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۳.
- ↑ «پس، هرگاه نیکی به آنان روی میآورد میگفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان میرسید به موسی و همراهان وی فال بد میزدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱.
- ↑ «گفتند: ما به شما فال بد میزنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید» سوره یس، آیه ۱۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۱۷؛ المیزان، ج ۱۰؛ ص ۳۱۱.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ «گفتند: ای صالح! بیگمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان میپرستیدند باز میداری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان میخوانی در دو دلی گمانانگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۳۳؛ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۱۶۷؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۴۶۷.
- ↑ «آیا در میان ما کتاب آسمانی را تنها بر او فرو افکندهاند؟ (خیر)، بلکه او دروغزنی خویشتنخواه است» سوره قمر، آیه ۲۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱؛ المحرر الوجیز، ج ۵، ص ۲۱۷؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۸۰.
- ↑ ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱.
- ↑ «گفتند: تو بیگمان از جادو زدگانی» سوره شعراء، آیه ۱۵۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ نمونه، ج ۱۵، ص ۳۱۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۹، ص ۲۸۰۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۶.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۴۱.
- ↑ تفسیر جلالین، ص ۴۸۹؛ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۳؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶.
- ↑ معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۷؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۴۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۷، ص ۳۰۷.
- ↑ «تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست میگویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.
- ↑ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ احکام القرآن، ج ۱، ص ۵۰.
- ↑ زاد المسیر، ج ۶، ص ۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۴۹.
- ↑ «پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید آنان که در زمین فساد بر میانگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمیآورند» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۲.
- ↑ «تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست میگویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.
- ↑ «(می) گفتند: آیا از بشری چون خود پیروی کنیم؟ در آن صورت در گمراهی و سرگشتگی به سر خواهیم برد» سوره قمر، آیه ۲۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹.
- ↑ «تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست میگویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.
- ↑ «و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانهای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.
- ↑ «گفت: این ماده شتری است که از آب بهرهای دارد و شما را نیز از آب بهره روز معیّنی است» سوره شعراء، آیه ۱۵۵.
- ↑ «به آن آزاری نرسانید که عذاب روزی سترگ شما را فرو گیرد» سوره شعراء، آیه ۱۵۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۷؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۱؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۵.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱.
- ↑ «سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمدهاند گفتند: آیا میدانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۵-۷۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۲.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانهای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.
- ↑ «سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمدهاند گفتند: آیا میدانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم» سوره اعراف، آیه ۷۵.
- ↑ «و عذاب آنان را فرو گرفت؛ بیگمان در آن نشانهای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۵۸.
- ↑ «و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی میورزیدند» سوره نمل، آیه ۴۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۰۷ - ۲۰۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۷۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۲.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۴۷۹؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۵۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۴؛ البرهان، ج ۲، ص ۱۹۴.
- ↑ «سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمدهاند گفتند: آیا میدانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۵-۷۶.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۵ - ۳۶.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص ۴۵۲؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۳.
- ↑ نمونه، ج ۶، ص ۲۳۸.
- ↑ «پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.
- ↑ «آنگاه همراه خویش را فرا خواندند و او دست پیش برد و (آن شتر را) پی کرد» سوره قمر، آیه ۲۹.
- ↑ «قوم «ثمود» با سرکشی خود (پیامبران را) دروغ انگاشتند، آنگاه که سنگدلترین آنان برانگیخته شد» سوره شمس، آیه ۱۱-۱۲.
- ↑ «پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.
- ↑ «امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانههای خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعدهای بیدروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.
- ↑ «پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند. » سوره شعراء، آیه ۱۵۷.
- ↑ تفسیر نسفی، ج ۴، ص ۱۹۷.
- ↑ «آنگاه همراه خویش را فرا خواندند و او دست پیش برد و (آن شتر را) پی کرد» سوره قمر، آیه ۲۹.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱.
- ↑ «امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانههای خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعدهای بیدروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۱؛ التبیان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ المیزان، ج ۸، ص ۱۸۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۰، ۲۹۲؛ تفسیر مجاهد، ج ۱، ص ۲۳۹؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۳.
- ↑ «پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱؛ تنویر المقباس، ص ۱۳۱.
- ↑ تفسیر ابی المسعود، ج ۳، ص ۲۴۳؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۵.
- ↑ تنویر المقباس، ص ۱۳۱.
- ↑ «گفتند: به خداوند همسوگند شوید که به او و خانوادهاش شبیخون میزنیم سپس به خونخواه او میگوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانوادهاش حضور نداشتیم و بیگمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.
- ↑ «و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی میورزیدند» سوره نمل، آیه ۴۵.
- ↑ «و در آن شهر نه دودمان بودند که در آن (سر) زمین دست به تباهی میزدند و کار شایسته نمیکردند» سوره نمل، آیه ۴۸.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۰: مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۲۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۰؛ نیز ر.ک: تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۴۲۴؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۲۱۶.
- ↑ «گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمیخواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟» سوره نمل، آیه ۴۶.
- ↑ «گفتند: به خداوند همسوگند شوید که به او و خانوادهاش شبیخون میزنیم سپس به خونخواه او میگوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانوادهاش حضور نداشتیم و بیگمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.
- ↑ ر.ک: تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۱.
- ↑ البحر المحیط، ج ۷، ص ۸۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۳۸؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۴.
- ↑ تفسیر غریب القرآن، ص ۳۵۹.
- ↑ مفردات، ص ۳۶۷، «رهط»؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۵؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۴۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۲۰۳.
- ↑ «و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۰-۵۱.
- ↑ ر.ک: جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۰ - ۶۱.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۳۲؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۰۳؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص ۲۹۱ - ۲۹۲؛ ج ۱۹، ص ۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۲ - ۲۹۵؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۸.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۱۵۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ زاد المسیر، ج ۶، ص ۷۵.
- ↑ «امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانههای خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعدهای بیدروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.
- ↑ «پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند. » سوره شعراء، آیه ۱۵۷.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۶.
- ↑ . التبیان، ج ۸، ص ۵۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۸۱؛ الصافی، ج ۴، ص ۴۸؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۶۴.
- ↑ «پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانهشان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۷-۷۸.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۵۲.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۱۹۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰.
- ↑ ر.ک: المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۳ - ۸۴؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۷؛ المستدرک، ج ۲، ص ۵۶۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۱.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۲۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.
- ↑ «پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم میدهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.
- ↑ «و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که میکردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.
- ↑ «و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود مینگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.
- ↑ «اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.
- ↑ «ما بر آنان یک بانگ (مرگبار) آسمانی فرستادیم و چون گیاه خشک آغلدار (زیر پا کوفته) شدند» سوره قمر، آیه ۳۱.
- ↑ «آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانهشان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ التبیان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۳.
- ↑ «آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانهشان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۴؛ الاصفی، ج ۱، ص ۳۸۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۵؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۵؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۴.
- ↑ مفردات، ص ۳۴۴، «رجف».
- ↑ جوامع الجامع، ج ۲ ص ۷۶۹ - ۷۷۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۴۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۳۱۶.
- ↑ ر.ک: تفسیر مقاتل، ج ۱ ص ۴۰۳، ۴۱۷؛ ج ۳، ص ۴۴۶؛ جامع البیان، ج ۱، ص ۴۱۶.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۲۸۲؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.
- ↑ ر.ک: مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.
- ↑ تقسیر مقاتل، ج ۳، ص ۴۴۶؛ تفسیر نسفی، ج ۴، ص ۱۸۰.
- ↑ تفسیر جلالین، ص ۶۹۵؛ مفردات، ص ۴۸۵، «صعق».
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۲۷۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۰ - ۳۸۱.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۱۸۲ - ۱۸۳.
- ↑ «قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند» سوره حاقه، آیه ۴-۵.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۹۵؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۳، ۴۰۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۶؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۸.
- ↑ التسهیل، ج ۴، ص ۱۴۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.
- ↑ «و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیانکن، از میان برداشته شد که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده میدیدی، گویی تنههای خرمابنهایی فرو افتادهاند. آیا از ایشان بازماندهای میبینی؟» سوره حاقه، آیه ۶-۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۳۹۲؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۱.
- ↑ «و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.
- ↑ «و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.
- ↑ «اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد» سوره شمس، آیه ۱۴.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۲۶۰؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۷۹۴؛ تفسیر غریب القرآن، ص ۴۹۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۹۹.
- ↑ «امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانههای خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعدهای بیدروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.
- ↑ «اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.
- ↑ «و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود مینگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۷، ص ۹؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۲۱۲.
- ↑ «و نه یارای ایستادن و نه توان دفاع داشتند» سوره ذاریات، آیه ۴۵.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۱.
- ↑ «و آنچه انجام میدادند آنان را (از عذاب) باز نداشت» سوره حجر، آیه ۸۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۲۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۵۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۳۴۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۶.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.
- ↑ «گویی (هرگز) در آن به سر نبردهاند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۸.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.
- ↑ «و این خانههای (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بیگمان در این، نشانهای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۵۲.
- ↑ «آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بیگمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.
- ↑ «و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۸.
- ↑ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۴۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.
- ↑ ر. ک: تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۹؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۴.
- ↑ ر. ک: تاریخ انبیاء، ص ۱۵۳.
- ↑ التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ - ۳۰۲؛ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۳ - ۲۴.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۴؛ الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ ـ ۳۰۲. و نیز ر.ک: تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۳۵۱.
- ↑ التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.
- ↑ «و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسلهای بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.
- ↑ «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغانگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.
- ↑ «و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۱.
- ↑ «بگو آیا شما به کسی کفر میورزید و برای او همتایانی میآورید که زمین را دو روزه آفریده است؟ او پروردگار جهانیان است» سوره فصلت، آیه ۹.
- ↑ «پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم میدهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.
- ↑ «و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی میورزیدند * گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمیخواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟ * گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید * و در آن شهر نه دودمان بودند که در آن (سر) زمین دست به تباهی میزدند و کار شایسته نمیکردند * گفتند: به خداوند همسوگند شوید که به او و خانوادهاش شبیخون میزنیم سپس به خونخواه او میگوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانوادهاش حضور نداشتیم و بیگمان ما راستگوییم * و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند * و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم * و این خانههای (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بیگمان در این، نشانهای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۴۵-۵۲.
- ↑ «پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم میدهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.
- ↑ «و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۳۷۶.