حضرت عیسی علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '، -' به ' -')
 
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:


== ولادت و نیاکان ==
== ولادت و نیاکان ==
[[مریم]]{{س}} با [[سرپرستی]] [[حضرت زکریا]] [[دوران کودکی]] را پشت سر نهاده، و قدم در سنین [[بلوغ]] گذاشت و چنان که برخی از [[مفسران]] گفته‌اند، گاه گاهی برای رفع نیازهای خود به [[خانه]] [[زکریا]] و نزد خاله‌اش می‌رفت. روزی در گوشه خانه زکریا، در قسمت شرقی آن برای شست‌و‌شوی [[بدن]] و [[غسل]]، پرده‌ای زده بود و به پشت پرده رفته بود که ناگهان [[جوان]] بسیار [[زیبا]] و [[دل]] فریبی را دید که به طرف او می‌آید. این جوان زیبا، [[فرشته]] بزرگ [[الهی]] [[جبرئیل امین]] بود که به صورت [[انسانی]] پیش مریم آمده بود تا [[روح]] [[عیسی]]{{ع}} را در وی بدمد. مریم که تا به آن [[روز]] در کمال [[عفت]] و [[پاکی]] [[زندگی]] کرده و شب و روز خود را به [[عبادت]] و [[تقوا]] گذرانده و [[خلوت]] سرای دل را به [[معشوق]] [[حقیقی]] سپرده بود<ref>در این باره مولوی اشعار لطیفی دارد که در صفحات بعدی خواهد آمد.</ref>، بدون آن‌که بداند آن جوان زیبا کیست و از نام و نشان او [[پرسش]] کند، به [[پروردگار]] خویش [[پناه]] برد و با یک جمله کوتاه و موعظه‌آمیز از آن جوان خواست تا بی‌درنگ از کنار او دور شود.
بهتر است این قسمت را از [[خدای تعالی]] و [[قرآن کریم]] بشنوید، چنان‌که در [[سوره مریم]] آمده است: «در این کتاب مریم را یاد کن آن دم که در مکانی در سمت شرق از کسان خود کنار گرفت و در برابر آنها پرده‌ای زد. در این وقت ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او به صورت انسانی [[خلقت]] تمام بر او نمودار شد. مریم گفت: از تو به [[خدای رحمان]] پناه می‌برم اگر [[پرهیزکار]] هستی. وی گفت: من فرستاده پروردگار تو هستم (آمده م) تا پسری [[پاکیزه]] به تو عطا کنم.»..<ref>متن آیه این است: {{متن قرآن|قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا}} و ترجمه‌ای که در بالا شده طبق آن است که لفظ «إِنْ» را شرطیه بگیریم، چنان که اکثر مفسران همین گونه معنا کرده‌اند. برخی هم «إِنْ» نافیه گرفته‌اند و معنای آن طبق این قول این گونه می‌شود: از تو به خدای رحمان پناه می‌برم که تو پرهیزکار نیستی یعنی اگر پرهیزکار بودی این جا نمی‌آمدی؟ مریم (۱۹) آیات ۱۶-۱۹.</ref>.
[[مریم]] که با شنیدن این جمله [[اطمینان]] خاطری پیدا کرد و دانست که این [[جوان]] [[بشر]] نیست و منظور سوئی ندارد، به [[فکر]] فرو رفت که چگونه ممکن است زنی بدون تماس با جنس مخالف فرزند دار شود، از این رو با [[تعجب]] پرسید: «چگونه ممکن است مرا پسری باشد، با اینکه بشری به من دست نزده و [[زن]] آلوده‌ای هم نبوده‌ام؟»<ref>{{متن قرآن|قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا}} «گفت: چگونه مرا پسری تواند بود که بشری به من دست نزده است و بدکاره هم نبوده‌ام» سوره مریم، آیه ۲۰.</ref>.
[[فرشته]] [[الهی]] [[قدرت پروردگار]] تعالی را به یاد او آورده و این جمله را در پاسخش گفت:
«این‌گونه است، [[پروردگار]] تو گفته که این کار را بر من آسان است و (ما می‌خواهیم) تا او را از جانب خویش نشانه و رحمتی قرار دهیم و کاری گذشته است»<ref>{{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا}} «گفت: چنین است؛ پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.</ref>.
مریم دانست که [[مشیت]] [[حق تعالی]] کار خود را کرده و قرار است مولود بزرگوار و پاکیزه‌ای بدون وجود پدر از مریم پدید آید و [[آیت]] و رحمتی از جانب [[خدا]] باشد. از آن پس آثار حمل در شکم مریم پدید آمد و پس از مدتی هنگام وضع حمل فرا رسید. از آن [[زمان]] که [[حضرت مریم]] آثار حاملگی در خود [[مشاهده]] کرد، به جای دوری رفت و آن‌گاه که هنگام وضع حمل فرا رسید، خود را به کنار درخت خرمایی کشید.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۸۱.</ref>
===[[اختلاف]] در کیفیت حمل و مدت آن و مکان وضع حمل [[عیسی]]===
در این جا بد نیست قبل از شرح و توضیح این قسمت، این را بدانید که در کیفیت حمل و ماجراهای دیگری که به دنبال آن به وقوع پیوست، میان [[مفسران]] و همچنین [[روایات]] اختلاف است.
درباره کیفیت حمل جمعی گفته‌اند: [[جبرئیل]] آستین [[مریم]] را گرفت و در آن دمید و همان [[ساعت]] مریم حامله شد و آثار [[آبستنی]] در وی ظاهر گردید. قول دیگر آن است که گریبان جامه‌اش را گرفت و در آن دمید. در [[حدیثی]] از حضرت [[ابوالحسن]]{{ع}} - که ظاهراً [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} است - [[روایت]] شده که فرمود: جبرئیل نوعی خرما از [[بهشت]] آورد و به مریم داد و مریم هفت دانه از آن خورد و همان سبب حاملگی او گردید.
در مدت حمل نیز اختلاف بسیاری است: برخی چون [[ابن عباس]] و دیگران گفته‌اند: مدت حمل و فاصله آن تا زایمان یک ساعت بود که در این یک ساعت عیسی{{ع}} به اندازه نه ماه پرورش یافت. بعضی چون [[مقاتل]] گفته‌اند: مدت حمل سه ساعت بود. برخی گفته‌اند: نه ساعت که هر ساعتی به مقدار یک ماه دیگران بود. در چند [[حدیث]] از [[امام صادق]]{{ع}} و [[اهل بیت]] روایت شده که فرمودند: فاصله مابین حمل و وضع آن شش ماه بود و هیچ مولودی جز عیسی و [[حسین بن علی]]{{عم}} [[شش ماهه]] به [[دنیا]] نیآمدند و در حدیث دیگری است که زنده نماندند؛ یعنی اگر هم شش ماهه به دنیا آمدند، [[زندگی]] نکردند و از [[جهان]] رفتند. قولی هم هست که عیسی{{ع}} هفت ماهه یا هشت ماهه به دنیا آمد. به هر صورت، ولادت او نیز مانند ماجرای غیر عادی بود.
در جایی هم که عیسی{{ع}} متولد شد و درخت خرمایی که مریم به پای آن آمد و از آن رطب تازه خورد، [[اختلاف]] است: مشهور آن است که [[عیسی]] در [[بیت اللحم]] (نزدیکی [[شهر]] [[بیت‌المقدس]]) به [[دنیا]] آمد و هم اکنون بنای [[عظیم]] و [[زیبایی]] بدین نام در آن شهر برپاست که محل [[زیارت]] [[مسیحیان]] [[جهان]] است. قول دیگر آن است که [[مریم]] به [[مصر]] یا به [[دمشق]] آمد. در چند [[حدیث]] هم [[روایت]] شده که [[حضرت مریم]] به [[طی الارض]] به [[نینوا]] و [[سرزمین عراق]] رفت و کنار [[فرات]] یا نزدیکی [[بغداد]] در محله «[[براثا]]» وضع حمل کرد و سپس با عیسی به همان ترتیب به [[سرزمین]] بیت‌المقدس بازگشت<ref>طوسی، امالی، ص۱۲۴ و ۱۲۵.</ref>.
با توجه به این که همه این امور از امور غیر عادی بوده و به صورت [[معجزه]] انجام شده، هیچ یک از آنها بعید به نظر نمی‌رسد و با [[اعتقاد]] به [[قدرت]] [[حق تعالی]] و انجام امور [[خارق‌العاده]] به وسیله [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] و [[مقام]] مریم و عیسی در پیش‌گاه خدای عز وجل، همه آنها ممکن است و جای هیچ استبعادی نیست، چنان‌که داستان‌های دیگری هم که پس از آن پیش آمد، مانند سبز شدن درخت خرما و ریختن رطب تازه برای مریم همه از همین قبیل است.
باری مریم{{س}} که دید با نداشتن شوهر و تماس نگرفتن با هیچ مردی باردار شده، از [[ترس]] آن‌که [[مردم]] به او [[تهمت]] بزنند و یاوه‌گویان درباره‌اش یاوه بگویند، خود را به کناری کشید و دور از کسان خویش به سر می‌برد و چون هنگام وضع حمل فرا رسید، از روی [[ناچاری]] خود را به تنه درخت خرمایی رسانید و در آنجا نوزاد [[مبارک]] و بزرگوار خود را بر [[زمین]] نهاد<ref>در حدیثی است که عیسی{{ع}} روز بیست و پنجم ذی‌قعده به دنیا آمد.</ref>. در آن حال از شدت [[ناراحتی]] گفت: ای کاش نبودم و این وضع را بر خود نمی‌دیدم، چنان که [[خدای تعالی]] فرموده: «درد زاییبدن او را به سوی تنه [[نخل]] کشانید و گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و چیز حقیری بودم که فراموشم کرده بودند»<ref>{{متن قرآن|فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا}} «آنگاه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشاند؛ گفت: کاش پیش از این مرده و از یاد رفته بودم» سوره مریم، آیه ۲۳.</ref>.
از همین جمله، شدت [[اضطراب]] و [[ناراحتی]] [[مریم]] را از [[زخم زبان]] و [[تهمت]] [[مردمان]] می‌توان فهمید و [[راستی]] هم برای دختری همچون مریم که تا آن [[ساعت]] در کمال [[عفت]] و [[تقوا]] [[زندگی]] کرده و هیچ مردی او را لمس نکرده و از نظر [[خانوادگی]] هم از خاندانی اصیل و [[پاکدامن]] به [[دنیا]] آمده است، بسیار تلخ و ناگوار است که او را به [[آلودگی]] و بدکارگی متهم سازند و با توجه به این که [[زنان]] از نظر [[احساس]] و [[عواطف]] ضعیف‌تر از مردان هستند و پیش‌آمدهای ناگوار و [[ناملایمات]] زودتر آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهد، می‌توان فهمید که آن ساعت‌ها چقدر برای مریم دشوار و سخت گذشته، اما [[خدای رحمان]] که همه جا او را با [[حمایت]] خود [[حفظ]] کرده و در هر [[دشواری]] او را به [[پناه]] خویش درآورده بود، در چنین وضعی نیز او را به حال خود نگذاشت و مورد نوازش و [[دل‌داری]] قرار داد. [[قرآن]] می‌گوید: «در این وقت از زیر پای خود ندایش داد: [[غم]] مخور که پروردگارت برای تو در زیر پایت [[نهر]] آبی قرار داد و تنه [[نخل]] را حرکت بده (یا به جانب خود بکش) تا خرمای تازه برای تو بریزد. پس بخور و بنوش و روشنی دیده گیر (یعنی [[خرسند]] باش و [[دل]] خوش دار) و اگر از [[آدمیان]] کسی را دیدی، بگو من برای [[خدا]] روزه‌ای [[نذر]] کرده‌ام و امروز با هیچ بشری سخن نگویم»<ref>{{متن قرآن|فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا * وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا * فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا}} «پس او را از فرو دست وی ندا داد که: غمگین مباش، خداوند از بن (پای) تو جویباری روان کرده است * و تنه نخل را به سوی خود بتکان تا خرمایی چیده بر تو فرو ریزد * پس (از این خرما) بخور و (از آب آن جویبار) بنوش و دیده (به فرزند) روشن دار و اگر از مردم کسی را دیدی بگو برای (خداوند) بخشنده روزه‌ای نذر کرده‌ام و امروز به هیچ روی با کسی سخن نمی‌گویم» سوره مریم، آیه ۲۴-۲۶.</ref>.
این ندای [[جان]] بخش که به گفته بسیاری از [[مفسران]] از دهان فرزندش [[عیسی]]{{ع}} خارج شد و آن نوزاد به سخن آمده و این سخنان را به مادر گفت [[دل]] او را آرام کرد و اندوهش را بر طرف ساخت؛ زیرا احتیاجش را از نظر آب و [[غذا]] برطرف ساخت و راه رو به رو شدن با [[مردم]] را نیز به وی یاد داد. [[مریم]] دست به آن درخت خشکیده گرفت و حرکت داد، [[نخل]] سبز شد و خرمای تازه برایش ریخت و به گفته جمعی [[نهر]] آبی نیز به [[معجزه]] فرزندش عیسی پدیدار گشت که پای خود را بر [[زمین]] کوبید و نهری گوارا از آب جوشش کرد.
مریم [[کودک]] [[عزیز]] و بزرگوار خود را به نزد [[قوم]] خود آورد و همان طور که [[پیش‌بینی]] می‌کرد، آنها به [[تهمت]] زبان گشودند و گفتند: «ای مریم! چیز شگفت‌انگیزی آورده‌ای؟»<ref>{{متن قرآن|فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا}} «سپس در حالی که او را در آغوش داشت نزد قوم خویش آوردش گفتند: ای مریم! بی‌گمان چیز ناپسند شگفتی پیش آورده‌ای» سوره مریم، آیه ۲۷.</ref> و به دنبال آن از روی [[سرزنش]] بدو گفتند: «ای [[خواهر]] [[هارون]]!<ref>مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید: در معنای این جمله که به مریم گفتند: «ای خواهر هارون.».. مفسران چهار وجه گفتند: ۱. هارون نام مرد صالحی در بنی‌اسرائیل بود که هر شخص صالحی را به او تشبیه می‌کردند و روی این قول معنای جمله این گونه است که «ای شبیه و مانند هارون.»..؛ ۲. کلبی گفته: هارون نام برادر پدری مریم بوده که به خیر و صلاح معروف بوده است؛ ۳. منظور از هارون برادر حضرت موسی{{ع}} است که نسب مریم بدو می‌رسید و در عرب رسم است که هر کس از تیره کسی باشد به لفظ «أخ» یا «اُخت» او را به آن شخص نسبت می‌دهند، چنان که می‌گویند «یا أخاتمیم»؛ ۴. هارون نام مرد فاسقی بود که به فساد و زنا مشهور بود و منظورشان سرزنش مریم و تشبیه کردن او به آن مرد در انجام عمل زشت زنا بوده است. مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۲.</ref> پدرت مردی بد و مادرت هم [[بدکار]] نبود و با این اصالتی که از نظر [[خانوادگی]] داری این [[کودک]] را از کجا آورده‌ای و بی‌شوهر، چگونه به این فرزند آبستن شدی؟».
[[مریم]] که طبق دستور قبلی، خود را برای چنین پیش آمد و سؤالی آماده کرده بود، به سوی کودک اشاره کرد و آنها را به گفت‌و‌گو و تکلم با کودک خود [[راهنمایی]] فرمود تا ضمن گفت‌وگوی با او، [[پاک‌دامنی]] وی نیز برای آنان روشن شود.
[[مردم]] با کمال [[تعجب]] گفتند: «چگونه با [[کودکی]] که در گهواره است سخن گوییم» و این نوزاد گهواره‌ای چگونه می‌تواند پاسخ سؤال ما را بدهد و دامن تو را [[پاک]] کند؟ ناگاه دیدند کودک به سخن آمد و گفت: من [[بنده]] خدایم که مرا کتاب داده و [[پیغمبر]] قرار داده و هر جا که باشم با برکتم کرده (که از راه [[تعلیم]] و [[ارشاد]] نفعم به دیگران برسد) و به [[نماز]] و [[زکات]] تا وقتی زنده باشم سفارشم کرده است و به مادرم (مریم) نیکوکارم کرده و گردن کش و نافرمانم نکرده است و [[سلامت]] [[خدا]] بر من است روزی که [[تولد]] یافته‌ام و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم»<ref>{{متن قرآن|يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا * فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا * قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا * وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا}} «ای خواهر هارون! نه پدرت مردی بد و نه مادرت بدکاره بود * (مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! * (نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است * و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است * و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است * و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد» سوره مریم، آیه ۲۸-۳۳.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۸۳.</ref>
==سرآغاز [[تولد]] [[مسیح]]{{ع}}==
قرآن داستان ولادت [[عیسی مسیح]]{{ع}} از مریم را اینچنین آغاز می‌کند: «در [[کتاب آسمانی]] قرآن از مریم سخن بگو آنگاه که از خانوادۀ خود، جدا شده و در یک منطقۀ شرقی قرار گرفت»<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا}} «و در این کتاب از مریم یاد کن هنگامی که از خانواده خویش در جایگاهی خاوری گوشه گزید» سوره مریم، آیه ۱۶.</ref>.
مریم می‌خواست مکانی خالی و فارغ از هرگونه دغدغه پیدا کند که به [[راز و نیاز]] با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد [[محبوب]] [[غافل]] نکند و به همین جهت طرف شرق [[بیت المقدس]] (آن [[معبد]] بزرگ) را که شاید محلی آرام‌تر و یا از نظر تابش [[آفتاب]] پاک‌تر و مناسب‌تر بود برگزید. در این هنگام، مریم «حجابی میان خود و دیگران افکند»<ref>سوره مریم، آیه ۱۷.</ref> تا خلوتگاه او از هر نظر کامل شود.
به هر حال «در این هنگام ما [[روح]] خود (یکی از [[فرشتگان]] بزرگ) را به سوی او فرستادیم و او در شکل [[انسان کامل]] [[بی‌عیب]] و [[نقص]] و خوش قیافه‌ای بر [[مریم]] ظاهر شد»<ref>{{متن قرآن|فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}} «و از چشم آنان پنهان شد  و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت» سوره مریم، آیه ۱۷.</ref>
بدون [[شک]] معنی این سخن آن نیست که [[جبرئیل]]، صورتاً و سیرتاً تبدیل به یک [[انسان]] شد،؛ چراکه چنین [[انقلاب]] و تحولی ممکن نیست بلکه منظور این است که او به صورت انسان درآمد هر چند [[سیرت]] از همان [[فرشته]] بود، ولی مریم در ابتدای امر که خبر نداشت چنین [[تصور]] می‌کرد که در برابر او [[انسانی]] است سیرتاً و صورتاً.</ref>
پیدا است که در این موقع چه حالتی به مریم دست می‌دهد، مریمی که همواره [[پاکدامن]] زیسته، در دامان [[پاکان]] پرورش یافته، و در میان [[جمعیت]] [[مردم]] ضرب المثل [[عفت]] و [[تقوا]] است، از دیدن چنین منظره‌ای که مرد بیگانۀ [[زیبایی]] به خلوتگاه او راه یافته چه [[ترس]] و وحشتی به او دست می‌دهد؟ لذا بلافاصله «صدا زد: من به [[خدای رحمان]] از تو [[پناه]] می‌برم اگر [[پرهیزکار]] هستی»<ref>{{متن قرآن|قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا}} «(مریم) گفت: من از تو، به (خداوند) بخشنده پناه می‌برم؛ اگر پرهیزگاری (از من دور شو)» سوره مریم، آیه ۱۸.</ref>.
و این نخستین لرزه‌ای بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت.
بردن نام خدای رحمان، و توصیف او به [[رحمت]] عامه‌اش از یکسو، و [[تشویق]] او به [[تقوی]] و [[پرهیزکاری]] از سوی دیگر، همه برای آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئی دارد او را کنترل کند، و از همه بالاتر [[پناه بردن به خدا]]، خدایی که در سخت‌ترین حالات تکیه‌گاه انسان است و هیچ قدرتی در مقابل [[قدرت]] او عرض اندام نمی‌کند [[مشکلات]] را حل خواهد کرد.
مریم با گفتن این سخن در [[انتظار]] عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظاری آمیخته با [[وحشت]] و [[نگرانی]] بسیار، اما این حالت دیری نپائید ناشناس زبان به سخن گشود و [[مأموریت]] و [[رسالت]] [[عظیم]] خویش را چنین بیان کرد و «گفت من فرستادۀ [[پروردگار]] توام!»<ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا}} «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.</ref> این جمله همچون آبی که بر [[آتش]] بریزد، به [[قلب پاک]] مریم [[آرامش]] بخشید. ولی این [[آرامش]] نیز چندان طولانی نشد،؛ چراکه بلافاصله افزود: «من آمده‌ام تا پسر پاکیزه‌ای از نظر [[خلق و خوی]] و [[جسم]] و [[جان]] به تو ببخشم!»<ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا}} «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.</ref>.
از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود [[مریم]] را فرا گرفت و بار دیگر او در [[نگرانی]] عمیقی فرو رفت و «گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم در حالی که تا کنون [[انسانی]] با من تماس نداشته و هرگز [[زن]] آلوده‌ای نبوده‌ام؟!»<ref>{{متن قرآن|قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا}} «گفت: چگونه مرا پسری تواند بود که بشری به من دست نزده است و بدکاره  هم نبوده‌ام» سوره مریم، آیه ۲۰.</ref>.
او در این حال تنها به اسباب عادی می‌اندیشید و [[فکر]] می‌کرد برای اینکه زنی صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد، یا [[ازدواج]] و [[انتخاب همسر]] و یا [[آلودگی]] و [[انحراف]]، من که خود را بهتر از هرکس می‌شناسم نه تاکنون همسری [[انتخاب]] کرده‌ام و نه هرگز زن منحرفی بوده‌ام، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسی بدون این دو صاحب [[فرزندی]] شود!
اما به زودی [[طوفان]] این نگرانی [[مجدد]] با شنیدن سخن دیگری از پیک [[پروردگار]] فرو نشست او با [[صراحت]] به مریم «گفت: مطلب همین است پروردگارت فرموده: این کار بر من [[سهل]] و آسان است»<ref>{{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا}} «گفت: چنین است؛ پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.</ref>.
تقریباً همۀ [[مفسران]] معروف، [[روح]] را در اینجا به [[جبرئیل]] فرشتۀ بزرگ [[خدا]] [[تفسیر]] کرده‌اند، و تعبیر «روح» از او به خاطر آنست که هم [[روحانی]] است و هم وجودی است حیاتبخش؛ چراکه حامل [[رسالت الهی]] به [[پیامبران]] است که احیاءکننده همۀ انسان‌های لایق می‌باشد و اضافۀ روح در اینجا به خدا دلیل بر [[عظمت]] و [[شرافت]] این روح است، که یکی از اقسام اضافه، اضافۀ تشریفیه است.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۴۲۷.</ref>
==مریم در کشاکش سخت‌ترین طوفان‌های [[زندگی]]==
«سرانجام مریم باردار شد»<ref>{{متن قرآن|فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا}} «پس (مریم) بدو باردار شد و با او در جایگاهی دور گوشه گزید» سوره مریم، آیه ۲۲.</ref> و آن فرزند [[موعود]] در رحم او جای گرفت. در اینکه چگونه این فرزند به وجود آمد آیا جبرئیل در پیراهن او دمید یا در دهان او، در [[قرآن]] سخنی از آن به میان نیامده است؛ چراکه نیازی به آن نبوده، هرچند کلمات [[مفسرین]] در این باره مختلف است.
به هر حال «این امر سبب شد که او از [[بیت المقدس]] به مکان دوردستی برود»<ref>{{متن قرآن|فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا}} «پس (مریم) بدو باردار شد و با او در جایگاهی دور گوشه گزید» سوره مریم، آیه ۲۲.</ref>.
او در این حالت در میان یک [[بیم و امید]]، یک حالت [[نگرانی]] توأم با [[سرور]] به سر می‌برد، گاهی به این می‌اندیشید که این حمل سرانجام فاش خواهد شد، گیرم چند [[روز]] یا چند ماهی از آنها که مرا می‌شناسند دور بمانم و در این نقطه به صورت ناشناس [[زندگی]] کنم آخر چه خواهد شد؟!
چه کسی از من قبول می‌کند زنی بدون داشتن [[همسر]] باردار شود مگر اینکه [[آلوده]] دامان باشد، من با این [[اتهام]] چه کنم؟ و [[راستی]] برای دختری که سال‌ها سنبل [[پاکی]] و [[عفت]] و [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]]، و نمونه‌ای در [[عبادت]] و [[بندگی خدا]] بوده، زاهدان و [[عابدان]] [[بنی‌اسرائیل]] به [[کفالت]] او از [[طفولیت]] [[افتخار]] می‌کردند و زیر نظر [[پیامبر]] بزرگی پرورش یافته، و خلاصه [[سجایای اخلاقی]] و آوازۀ [[قداست]] او همه جا پیچیده است، بسیار دردناک است که یک روز [[احساس]] کند همۀ این سرمایۀ معنویش به خطر افتاده است، و در گرداب اتهامی قرار گرفته که بدترین اتهامات محسوب می‌شود، و این سومین لرزه‌ای بود که بر پیکر او افتاد.
اما از سوی دیگر، احساس می‌کرد که این فرزند، پیامبر [[موعود]] [[الهی]] است یک تحفۀ بزرگ آسمانی می‌باشد، خداوندی که مرا به چنین [[فرزندی]] [[بشارت]] داده و با چنین کیفیت معجزآسائی او را [[آفریده]] چگونه تنهایم خواهد گذاشت؟ آیا ممکن است در برابر چنین اتهامی از من [[دفاع]] نکند؟ من که [[لطف]] او را همیشه آزموده‌ام، و دست رحمتش بر سر خود دیده‌ام.
در اینکه دوران حمل [[مریم]] چه اندازه بود، [[گفتگو]] است هر چند در [[قرآن]] به صورت سربسته بیان شده است، بعضی آن را یک [[ساعت]] و بعضی ۹ ساعت و بعضی شش ماه و بعضی هفت ماه و بعضی هشت ماه و بعضی نه ماه مانند سایر [[زنان]] دانسته‌اند، ولی این موضوع تأثیر چندانی در [[هدف]] این داستان ندارد و [[روایات]] در این زمینه نیز مختلف است.
در اینکه این مکان (دور دست) کجا بوده بسیاری معتقدند [[شهر]] «[[ناصره]]» بوده است و شاید در آن شهر نیز پیوسته در [[خانه]] می‌ماند و کمتر قدم بیرون می‌گذاشت.
هر چه بود دوران حمل پایان گرفت، و لحظات طوفانی [[زندگی]] [[مریم]] شروع شد، درد سخت زائیدن به او دست داد آنچنان که او را از [[آبادی]] به بیابان کشاند بیابانی خالی از [[انسان‌ها]]، و خشک و بی‌آب و بی‌پناه!
گرچه در این حالت [[زنان]] به آشنایان و [[دوستان]] خود [[پناه]] می‌برند تا برای [[تولد]] فرزند به آنها کمک کنند، ولی چون وضع مریم یک وضع استثنائی بود و هرگز نمی‌خواست کسی وضع حمل او را ببیند، با آغاز درد زائیدن، راه بیابان را پیش گرفت.
[[قرآن]] در این زمینه می‌گوید: «درد وضع حمل، او را به کنار تنۀ درخت خرمائی کشاند»<ref>{{متن قرآن|فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا}} «آنگاه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشاند؛ گفت: کاش پیش از این مرده و از یاد رفته  بودم» سوره مریم، آیه ۲۳.</ref>. این تعبیر «تنۀ درخت» نشان می‌دهد که تنها بدنه‌ای از آن درخت باقی مانده بود یعنی درخت خشکیده بود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۴۳۰.</ref>
==[[دوران کودکی]] و [[نبوت]] [[عیسی]]{{ع}}==
درباره [[تاریخ]] [[زندگی]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} در [[تواریخ]] [[اختلاف]] زیادی دیده می‌شود و گفتار [[مورخان]] [[اسلامی]] با مندرجات [[اناجیل]] مخلوط گشته و تمیز دادن آنها نیز کار مشکلی است و در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} نیز تا آنجا که به دست ما رسیده برخی از این [[اختلافات]] [[مشاهده]] می‌شود، گذشته از این که روایاتی که در این باره به ما رسیده بسیار اندک است.
مورخان عموماً نوشته‌اند: عیسی در سی سالگی<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۳۰۷.</ref> نبوت خود را اظهار کرد و این قول موافق با برخی از اناجیل موجود است. برخی هم گفته‌اند: در سی سالگی [[فرشته وحی]] بر او نازل و دوره نبوت و رسالتش آغاز گردید، ولی در پاره‌ای از روایات اهل بیت آمده که آن حضرت در سن هفت یا هشت سالگی نبوت خود را اظهار فرمود، چنان که در روایتی [[کلینی]] از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده که وقتی عیسی{{ع}} به هفت سالگی رسید، [[خدای تعالی]] بدو [[وحی]] کرد و نبوت و [[رسالت]] خویش را اظهار فرمود<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۸۲ و ۳۸۳.</ref>.
با این بیان [[امام]]{{ع}} دیگر جای این احتمال هم که بعضی داده‌اند و خواسته‌اند میان [[زمان]] نبوت و رسالت آن حضرت فرق بگذارند باقی نمی‌ماند؛ زیرا امام طبق این [[حدیث]] اظهار رسالت آن حضرت را نیز در همین سنین کودکی‌اش ذکر فرموده است و بلکه در چند حدیث، [[ائمه اطهار]] نبوت عیسی{{ع}} و [[یحیی]] را در [[کودکی]] [[دلیل بر امامت]] [[امامان]] [[بزرگواری]] چون [[حضرت جواد]] - که در سن کودکی به [[امامت]] رسیدند - دانسته و بدان [[استشهاد]] کرده‌اند؛ مانند [[حدیثی]] که کلینی در [[اصول کافی]] از [[خیرانی]] از پدرش روایت کرده که گوید: من در نزد [[امام هشتم]] در [[خراسان]] ایستاده بودم که شخصی به آن حضرت عرض کرد: ای آقای من! اگر پیش‌آمدی روی داد (و شما از [[دنیا]] رفتید) ما به چه کسی باید [[رجوع]] کنیم (و امام بعد از شما کیست؟) حضرت فرمود: به فرزندم ابی‌جعفر. در این جا مثل اینکه آن شخص سنّ ابی‌جعفر ([[حضرت جواد]]) را کم دانست (و [[تعجب]] کرد.) پس [[حضرت رضا]]{{ع}} فرمود: [[خدای تبارک و تعالی]] [[عیسی بن مریم]] را به [[رسالت]] و [[پیغمبری]] و [[شریعت]] تازه‌ای برانگیخت، در [[سنی]] کمتر از آن‌چه ابی‌جعفر در آن است<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۸۴.</ref>.
آن‌چه [[قرآن کریم]] نیز از [[عیسی]]{{ع}} حکایت می‌کند که در [[زمان]] [[کودکی]] گفت: «من [[بنده]] خدایم و [[خدا]] به من کتاب داده و مرا [[پیغمبر]] قرار داده.»..<ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}} «(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.</ref> مؤید همین قول است. به هر صورت گفتار آن دسته که گفته‌اند: [[حضرت عیسی]]{{ع}} در سی سالگی به [[نبوت]] [[مبعوث]] شد، از نظر [[قرآن]] و [[حدیث شاهد]] و دلیلی ندارد، بلکه قرآن و [[حدیث]] دلالت دارند بر این که آن بزرگوار در سنین کودکی به [[مقام نبوت]] و رسالت مفتخر گردید. برای توضیح بیشتر هم می‌توانید به [[کتاب‌های تفسیر]] مراجعه کنید و نیز [[مورخان]] نوشته‌اند که حضرت عیسی در همان کودکی دارای [[نبوغ]] و [[استعداد]] فوق العاده‌ای بود و غالباً در جلسات بحث [[احبار]] و علمای [[بنی‌اسرائیل]] شرکت می‌کرد و با آنها در مسائل مذهبی گفت‌و‌گو می‌نمود.
در [[روایات ائمه اهل بیت]]{{عم}} نیز داستان‌های عجیبی از [[دوران کودکی]] عیسی{{ع}} نقل شده، مانند [[تفسیر]] ابجد - که [[صدوق]] در [[معانی الاخبار]] شرحش را [[روایت]] کرده - و در روایت است که روزی [[مریم]]{{س}} آن حضرت را به صباغی - که پارچه و جامه‌ها را رنگ می‌کرد- سپرد تا [[شغل]] رنگ رزی را به او یاد دهد. رنگ رز به او گفت: این ظرف جای رنگ قرمز است و این یکی مخصوص رنگ زرد و آن دیگری برای رنگ سیاه. عیسی همه لباس‌ها را در یک ظرفی ریخت. صباغ بر او فریاد زد، ولی عیسی فرمود که چیزی نیست من همان طور که میل توست، این جامه‌ها را به رنگ‌های مختلف بیرون می‌آورم و هر کدام را به رنگ خود رنگ می‌کنم. رنگ رز که آن واقعه را [[مشاهده]] کرد، با [[تعجب]] گفت: «من [[شایستگی]] آن را ندارم که استاد تو باشم و تو [[شاگرد]] من باشی»<ref>معانی الاخبار، ص۱۸؛ توحید صدوق، ص۲۳۸ و ۲۳۹؛ امالی صدوق، ص۱۹۰ و ۱۹۱.</ref>.
[[ابن اثیر]] در [[تاریخ]] خود داستان فوق را با شرح بیشتری نقل کرده و گفته است: صباغ مزبور از آن پس در زمره حواریین [[عیسی]] درآمد<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۴.</ref>. همچنین نقل شده است که [[مریم]]، عیسی را از [[ترس]] [[پادشاهی]] به نام هیرودیس به [[مصر]] برد و [[دوازده]] [[سال]] در آنجا بودند تا وقتی که هیرودیس از [[جهان]] رخت بر بست و سپس به [[شام]] بازگشتند.
هنگامی که در مصر بودند، چنین اتفاق افتاد که مریم به [[خانه]] دهقانی رفت که [[فقرا]] و [[مساکین]] بدان خانه می‌رفتند. روزی از خانه [[دهقان]] [[مالی]] به [[سرقت]] رفت و دهقان [[مسکینان]] را متهم ساخت. مریم از این پیش‌آمد غمناک شد. وقتی عیسی دید که مادرش [[غمگین]] است، بدو گفت: می‌خواهی دزد را به تو معرفی کنم؟ مریم گفت: آری. عیسی فرمود: آن شخص [[کور]] و آن دیگری که زمین‌گیر است، هر دو به کمک یک دیگر [[مال]] را دزدیده‌اند، بدین ترتیب که آن شخص کور، [[رفیق]] خود را که زمین‌گیر است به دوش خود سوار کرده و او مال را برداشته است. به دنبال گفتار عیسی به نزد آن کور آمدند و گفتند: زمین‌گیر را بر دوش خود سوار کن. گفت: نمی‌توانم. عیسی{{ع}} فرمود: چگونه دیروز که می‌خواستید فلان مال را بردارید توانستی او را بر دوش خود سوار کنی؟ کور که این سخن را شنید به کار خود اعتراف کرده و مال را برگرداند.
پس از این که دوازده سال از توقفشان در مصر گذشت و خبر [[مرگ]] هیرودیس به آنها رسید، به سوی [[شام]] بازگشتند و در روستایی که نامش «[[ناصره]]» بود ماندند تا وقتی که سی سال از [[عمر]] [[عیسی]] گذشت و آن حضرت [[مأمور]] شد [[نبوت]] خود را اظهار کند. وی گوید: به خاطر همین انتساب به ناصره، [[پیروان]] عیسی{{ع}} را [[نصاری]] گویند. [[ثعلبی]] و دیگران نیز همین مطلب را در کتاب‌های خود ذکر کرده‌اند.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۸۷.</ref>
== پدر و مادر ==
== پدر و مادر ==
== نام و نسب ==
== نام و نسب ==
== کنیه‌ها و القاب ==
== کنیه‌ها و القاب ==
خط ۱۱: خط ۷۸:
== شمایل و صفات ظاهری ==
== شمایل و صفات ظاهری ==
== صفات و ویژگی‌های شخصیتی ==
== صفات و ویژگی‌های شخصیتی ==
==[[معجزات]] [[عیسی]]{{ع}}==
[[عیسی بن مریم]] از [[پیغمبران]] [[بزرگواری]] است که اصل وجود و آفرینشش [[معجزه]] بود، بلکه آغاز و انجام زندگی‌اش با معجزه همراه بود. [[پیغمبری]] که بدون داشتن پدر از [[مریم]] متولد شد و از همان [[ساعت]] [[تولد]]، معجزات شگفت‌انگیزی از وی به ظهور می‌رسید؛ مانند [[سخن گفتن]] او با مادرش مریم و [[دل‌داری]] دادنش، سخن گفتن با دیگران و بیان [[خبرهای غیبی]] و [[اخبار]] [[آینده]] و معجزات دیگری که قسمتی از آنها در [[سوره مائده]] چنین ذکر شده است:
{{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>.
در [[سوره آل عمران]] [[خداوند]] درباره آن حضرت فرموده است: «[[خدا]] او را کتاب و [[حکمت]] و [[تورات]] و [[انجیل]] می‌آموزد و [[پیامبری]] به سوی [[بنی‌اسرائیل]] باشد که به آنها گوید: من با معجزه‌ای از پروردگارتان به نزد شما آمده‌ام. برای شما از [[گِل]] چون شکل مرغی می‌سازم و در آن می‌دمم که به [[اذن خدا]] پرنده (و مرغی) شود، [[کور]] مادر زاد و بر صدار را [[شفا]] دهم و مرده را به اذن خدا زنده می‌کنم و شما را از آن‌چه می‌خورید و در خانه‌هایتان [[ذخیره]] می‌کنید، خبر می‌دهم.»..<ref>{{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ * وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل می‌آموزد * و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۸-۴۹.</ref>.
پایان زندگی‌اش نیز با [[معجزه]] انجام گرفت و [[خدای سبحان]] او را از دست [[دشمنان]] به طرز معجزه آسایی [[نجات]] داد و به [[آسمان]] برد.
مهم‌ترین معجزه [[عیسی]]{{ع}} در دوران [[زندگی]]، [[زنده کردن]] [[مردگان]] و شفای بیمارانی بود که علاج آنها از طریق عادی ممکن نبود. علت آن را [[امام هشتم]]{{ع}} - در [[حدیثی]] که تمامی آن را در احوالات [[حضرت موسی]]{{ع}} نقل کردیم - این گونه بیان فرموده که [[خدای تعالی]] عیسی{{ع}} را وقتی [[مبعوث]] فرمود که [[بیماری‌ها]] در آن [[زمان]] بسیار بود و [[مردم]] به پزشکان احتیاج داشتند. عیسی نیز معجزه‌ای آورد که از توان پزشکان آن عصر بیرون بود. معجزه‌ای که به [[اذن خدا]] مرده را زنده می‌کرد و [[کور]] مادرزاد و بر صدار را [[شفا]] می‌داد، بدین ترتیب [[حجت]] خود را بر [[مردم]] ثابت کرد.
[[ابن اثیر]] نیز در کامل التواریخ گفته است: [[علم طب]] در [[زمان]] [[عیسی]]{{ع}} بر مردم آن زمان غالب بود و عیسی معجزه‌ای آورد که کور مادر زاد و [[بیمار]] برص دار را شفا می‌داد و [[مردگان]] را زنده می‌کرد، تا عجز آنها را نشان دهد...<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۵.</ref>.
به دنبال این گفتار نام عده‌ای از افرادی را که به دعای عیسی{{ع}} زنده شدند مانند سام بن نوح، [[یحیی]] و دیگران را به طور [[اجمال]] نقل کرده که ما تفصیل آن را از روی [[روایات]] برای شما ذکر می‌کنیم:
[[عیاشی]] در [[تفسیر]] خود در [[حدیث]] مرفوعی [[روایت]] کرده که [[اصحاب]] عیسی{{ع}} از وی خواستند تا مرده‌ای را برای آنها زنده کند. عیسی{{ع}} آنها را کنار [[قبر]] [[سام بن نوح]] آورد و بدو گفت: ای سام! به اذن خدا برخیز. در این وقت قبر شکافته شد. عیسی برای بار دوم همان سخن را تکرار کرد و سام حرکتی کرد. وقتی بار سوم آن کلمات را گفت، سام از جا برخاست و از قبر بیرون آمد. عیسی{{ع}} بدو فرمود: آیا [[دوست]] داری در [[دنیا]] بمانی یا می‌خواهی به حال خود بازگردی؟ سام عرض کرد: نه یا [[روح]] [[اللّه]] می‌خواهم برگردم؛ زیرا هنوز [[سختی]] [[مرگ]] در کام من است و تا به امروز تلخی آن برطرف نشده است<ref>بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۳۳؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۷۴.</ref>.
ابن اثیر داستان را این گونه نقل کرده که روزی [[حضرت عیسی]]{{ع}} با حواریان بود و داستان نوح و کشتی را برای آنها نقل کرد. حواریان عرض کردند: چه خوب بود کسی را به ما نشان می‌دادی که خود [[شاهد]] آن ماجرا بوده و در آن زمان حضور داشته است. عیسی{{ع}} به کنار تلی آمد و فرمود: این قبر سام بن نوح است. آن‌گاه [[دعا]] کرد و سام زنده شد و فریاد زد: [[قیامت]] برپا شده؟ [[عیسی]]{{ع}} فرمود: نه، اما من دعا کردم تا [[خدا]] تو را زنده کند. سپس حواریان داستان [[غرق]] شدن [[مردم]] [[زمان]] نوح و کشتی را از او پرسیدند و او به آنها خبر داد و دوباره به حال خود بازگشت<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۵.</ref>.
[[کلینی]] در [[روضه کافی]] به سند خود از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده که از آن حضرت پرسیدند: آیا [[عیسی بن مریم]] کسی را پس از مردن زنده کرد به طوری که [[خوراک]] و روزی داشته باشد و [[زندگی]] کرده و دارای فرزند شده باشد؟
فرمود: آری، عیسی رفیقی داشت که از نظر [[دین]] و [[آیین]] [[برادر]] او محسوب می‌شد و عیسی{{ع}} به نزد او رفت و آمد می‌کرد تا این که مدتی از او دور شد و پس از آن وقتی به در خانه‌اش به سراغ او رفت تا از وی احوال پرسی کند. مادرش از [[خانه]] بیرون آمد و گفت: ای [[رسول خدا]]! او از [[دنیا]] رفت.
عیسی{{ع}} فرمود: آیا [[دوست]] داری او را ببینی؟
مادر عرض کرد: آری.
عیسی فرمود: چون فردا شود به نزد تو خواهم آمد تا او را به [[اذن خدا]] برای تو زنده کنم.
[[روز]] بعد عیسی نزد آن [[زن]] آمد و بدو فرمود: مرا بر سر [[قبر]] او ببر. زن بیرون آمد و با عیسی سر قبر فرزندش رفتند. عیسی{{ع}} ایستاد و به درگاه [[خدای عزوجل]] دعا کرد، پس قبر شکافته شد و پسر آن زن زنده از قبر بیرون آمد. همین که چشم مادر و فرزند به یک دیگر افتاد گریستند. عیسی{{ع}} دلش به حال آن دو سوخت و رو به مرد کرد و فرمود: آیا دوست داری با مادرت در دنیا زندگی کنی؟ عرض کرد: ای [[پیغمبر]] خدا! آیا با روزی و خوراک و مدت معین یا بدون اینها؟ عیسی{{ع}} فرمود: با خوراک و روزی و مدت معین و بیست سال که در آن [[ازدواج]] کنی و فرزنددار هم بشوی. مرد عرض کرد: با این ترتیب آری.
[[حضرت عیسی]]{{ع}} آن مرد را به مادرش سپرد و رفت و او بیست سال دیگر [[زندگی]] کرد و صاحب [[همسر]] و فرزند شد<ref>روضه کافی، ص۳۲۷، بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۳۴، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۷۴ و ۱۷۵؛ تفسیر برهان، ج۱، ص۲۸۴؛ تفسیر صافی، ج۱، ص۲۶۳.</ref>.
در نقل [[مجمع البیان طبرسی]] و نیز در کامل التواریخ [[ابن اثیر]]<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۵.</ref> نام مردی که به دعای [[عیسی]]{{ع}} زنده شد، «عازر» آمده است.
داستان دیگر هم [[زنده کردن]] [[یحیی بن زکریا]] بود که ما داستانش را در آخر احوال [[حضرت یحیی]] نقل کردیم. نیز داستان زنده کردن [[عزیر]] را برای [[بنی‌اسرائیل]] نقل کرده و گوید: بنی‌اسرائیل به عیسی{{ع}} گفتند که [[عزیز]] را برای ما زنده کن وگرنه ما تو را می‌سوزانیم. عیسی{{ع}} به درگاه [[خداوند]] [[دعا]] کرد و [[خدا]] عزیز را زنده ساخت. بنی‌اسرائیل به عزیز گفتند به چه چیز [[گواهی]] می‌دهی؟ گفت: گواهی می‌دهم که عیسی [[بنده]] و [[رسول]] خداست. در پایان سخنان خود به طور [[اجمال]] می‌گوید: از [[معجزات]] آن حضرت این بود که بر آب راه می‌رفت. مرحوم [[کلینی]] در [[اصول کافی]] داستانی از [[راه رفتن]] آن حضرت بر روی آب نقل کرده که از نظر [[اخلاقی]] نیز آموزنده است:
از [[داود رقی]] [[روایت]] شده که گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که می‌فرمود: از خدا بترسید و به یک دیگر [[حسد]] نبرید. همانا [[عیسی بن مریم]]{{ع}} - که از [[شریعت]] او گردش در [[شهرها]] بود - در یکی از گردش‌های خود- با مرد کوتاه قدی از یارانش که بسیار ملازم [[خدمت]] عیسی بود - به دریا رسید و از روی [[یقین]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} گفت و بر روی آب به راه افتاد. مرد کوتاه قد هم با یقین {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} گفت و بر روی آب به راه افتاد و به عیسی{{ع}} رسید. در این وقت [[خودبینی]] او را گرفت و پیش خود گفت که این [[عیسی]] [[روح]] [[اللّه]] است که روی آب راه می‌رود و من هم روی آب راه می‌روم، پس چه برتری‌ای بر من دارد؟
[[امام]]{{ع}} فرمود: به محض این که این [[فکر]] را کرد، پایش در آب فرو رفت و از عیسی کمک‌طلبید. عیسی{{ع}} پیش رفته و او را از آب بیرون آورد، آن‌گاه به او فرمود: ای کوتاه قد! چه گفتی؟ عرض کرد: با خود گفتم که این روح اللّه است که بر آب راه می‌رود و من هم می‌روم و بدین ترتیب [[خودبینی]] مرا گرفت. عیسی{{ع}} فرمود: از [[خدا]] بترسید و به یک دیگر [[حسد]] نبرید.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۹۰.</ref>
===داستان [[نزول]] [[مائده]]===
از [[معجزات]] بزرگ عیسی{{ع}} داستان نزول مائده بود که [[خدای تعالی]] در [[سوره]] پنجم از [[سوره‌های قرآن]] [[کریم]] داستانش را بیان فرموده و به همین مناسبت آن [[سوره مائده]] نامیده شده است.
[[خداوند]] می‌فرماید: «حواریان گفتند: ای [[عیسی بن مریم]]! آیا [[پروردگار]] تو می‌تواند از [[آسمان]] برای ما مائده‌ای نازل کند. عیسی گفت: اگر (واقعاً) [[ایمان]] دارید از خدا بترسید. آنها گفتند: ما می‌خواهیم از آن بخوریم و [[اطمینان قلب]] پیدا کنیم و بدانیم که به ما راست گفته‌ای و [[گواه]] بر آن باشیم. عیسی گفت: پروردگارا! مائده‌ای از آسمان بر ما نازل فرما که برای حاضران و آیندگان ما عیدی باشد و نشانه‌ای از جانب تو باشد و به ما روزی بده که تو بهترین روزی دهندگانی. خدا فرمود: من آن مائده را بر شما نازل می‌کنم و پس از آن هر کسی از شما (بدان) [[کافر]] شود او را [[عذاب]] می‌کنم، به عذابی که هیچ یک از جهانیان را بدان عذاب نکنم»<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ * قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ * قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ}} «هنگامی که حواریان گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو یارایی دارد که برای ما از آسمان خوانی فرو فرستد؟ (عیسی) گفت: اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید * گفتند: بر آنیم تا از آن بخوریم و دل‌هایمان اطمینان یابد و بدانیم که تو، به ما راست گفته‌ای و بر آن از گواهان باشیم * عیسی پسر مریم گفت: خداوندا! ای پروردگار ما! خوانی از آسمان بر ما فرو فرست تا برای ما، برای آغاز و انجام ما عیدی و نشانه‌ای از سوی تو باشد و به ما روزی ده و تو بهترین روزی دهندگانی * خداوند فرمود: من آن را برای شما فرو خواهم فرستاد پس از آن هر کس از شما کفر ورزد من او را چنان عذابی سخت کنم که هیچ‌یک از جهانیان را آن چنان عذاب نکنم» سوره مائده، آیه ۱۱۲-۱۱۵.</ref>.
البته جای سؤال و بحث در این [[آیه]] و اصل این درخواستی که حواریان کردند بسیار است، که [[مفسران]] به آنها پرداخته‌اند؛ مانند این سؤال که آیا چنین درخواستی به این صورت و با این تعبیر که: «آیا [[پروردگار]] تو می‌تواند برای ما از [[آسمان]] مائده‌ای نازل کند؟» از [[حواری‌های عیسی]] با آن مقامی که از نظر [[ایمان به خدا]] داشتند چگونه صادر شد؟ مگر آنها در [[قدرت خدا]] تردیدی داشتند که با این تعبیر درخواست خود را اظهار کردند؟ و یا در [[نبوت]] [[عیسی]] با آن همه معجزاتی که از وی دیده بودند، تردیدی داشتند؟ و اساساً برای حواریان درخواست [[معجزه]] از عیسی معنا نداشت؛ زیرا [[اظهار معجزه]] برای کسی است که به [[پیغمبری]] [[ایمان]] نداشته باشد و بخواهد از راه دیدن معجزه به او ایمان بیاورد.
آیا معنای این سؤال آنها این بود که تو می‌توانی از پروردگارت چنین چیزی بخواهی، چنان‌که در [[حدیثی]] آمده<ref>ناگفته نماند که این معنا طبق آن است که در آیه «تستطیع» به صورت خطاب باشد و {{متن قرآن|رَبُّكَ}} را به نصب بخوانیم، چنان که کسائی قرائت کرده است.</ref> یا این درخواست در ابتدای کار حواری‌ها و قبل از محکم شدن پایه معرفتشان صدور یافته؟ یا معنای گفتارشان این بود که آیا اگر چنین درخواستی از [[خداوند]] بنمایی، دعایت را [[مستجاب]] می‌کند؟ (چنان‌که برخی گفته‌اند) یا این سؤال که آیا این [[تهدید]] [[سختی]] که [[خدای تعالی]] به دنبال آن فرمود: «هر کس بدان [[کافر]] شود او را عذابی می‌کنم که کسی را این‌گونه [[عذاب]] نکنم». به چه علتی بود؟ در صورتی که امت‌های قبل از [[امت]] [[عیسی]] نیز نظیر این درخواست را از [[پیغمبران]] خود می‌کردند، ولی چنین تهدیدی برای آنها نبود؟
آیا علتش این بود که آنها در طرز سؤال مراعات [[ادب]] نکردند؟ یا این که حواریان بدون هیچ نیاز و احتیاجی و فقط از روی [[هوا و هوس]] چنین معجزه‌ای خواستند و گرنه [[حق]] از هر نظر بر آنها آشکار و [[حجت]] بر ایشان تمام شده بود و دیگر موردی برای چنین درخواستی نبود، جز [[سرگرمی]] و به [[بازی]] گرفتن [[آیات الهی]]... و این‌گونه [[کارها]] برای [[مردمان]] با [[ایمان]]، گناهی بس بزرگ محسوب می‌گردد که مستوجب چنان تهدیدی بودند؟
اینها و نظایر آن، سؤالات و رد و ایرادهایی است که علمای [[تفسیر]] در ذیل [[آیه]] مطرح کرده و برخی از آنان به تفصیل روی آن بحث کرده‌اند که ما بدان اشاره کردیم و خوانندگان [[محترم]] ' چنان که مایل به توضیح و بحث بیشتری باشند، باید به [[تفاسیر]] مراجعه کنند.
به هر صورت، از مجموع آغاز و انجام آیه می‌توان به دست آورد که حواری‌ها هدفشان در این درخواست [[اطمینان]] خاطر بیشتری به [[نبوت]] و [[مقام]] عیسی{{ع}} و آیات الهی بوده و می‌خواستند بدین وسیله بر [[ایمان]] خود بیفزایند و [[ثبات قدم]] بیشتری پیدا کنند و این سؤال از روی [[شک و تردید]] آنها صادر نشد، اگر چه شاید در طرز درخواست، [[ادب]] را مراعات نکرده و [[گستاخی]] نشان دادند یا اصلاً چنین درخواستی از آنها جا نداشت.
در [[نقلی]] که [[طبرسی]] از [[ابن عباس]] کرده است، این درخواست سابقه‌ای داشت و آن این بود که [[عیسی]]{{ع}} به [[بنی‌اسرائیل]] فرمود: سی [[روز]] [[روزه]] بگیرید سپس هر چه بخواهید از [[خدا]] درخواست کنید تا [[خداوند]] به شما بدهد. آنها سی روز روزه گرفتند و چون [[فراغت]] یافتند، به عیسی گفتند: ای عیسی! ما اگر برای شخصی از [[مردم]] کار می‌کردیم و کارمان انجام می‌شد، غذایی به ما می‌داد و ما روزه گرفته و گرسنه شده‌ایم. اکنون از خدا بخواه تا مائده‌ای برای ما از [[آسمان]] نازل کند<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۶.</ref>.
[[حضرت عیسی]]{{ع}} نیز وقتی پافشاری آنها را در نشان دادن چنین معجزه‌ای [[مشاهده]] کرد، صورت و عنوان دیگری هم به درخواست ایشان داده و به درگاه [[پروردگار]] تعالی عرض کرد: «پروردگارا! مائده‌ای از آسمان بر ما نازل فرما که برای ما و آیندگانمان عیدی باشد.»..<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «هنگامی که حواریان گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو یارایی دارد که برای ما از آسمان خوانی فرو فرستد؟ (عیسی) گفت: اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۱۱۲.</ref>.
برخی از [[مفسران]] گفته‌اند که در روز یکشنبه [[مائده]] نازل شد و از این رو [[مسیحیان]] آن روز را [[عید]] گرفتند.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۹۴.</ref>
==معجزات عیسی==
از آنجا که [[دعوت انبیا]] در [[حقیقت]] [[دعوت]] به سوی [[حیات]] و [[زندگی حقیقی]] است، [[قرآن]] به هنگام شرح معجزات [[حضرت مسیح]]{{ع}} نخست اشاره به ایجاد حیات و [[زندگی]] در موجودات بی‌جان به [[فرمان خدا]] می‌کند، و از زبان عیسی می‌گوید:
«من نشانه‌ای از [[پروردگار]] شما برایتان آورده‌ام: من از گل چیزی به شکل پرنده می‌سازم و در آن می‌دهم و به فرمان خدا پرنده‌ای می‌شود!»<ref>سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>.
مسأله ایجاد حیات به فرمان خدا مسألۀ پیچیده‌ای نیست زیرا می‌دانیم همه موجودات زنده [[جهان]] از [[خاک]] و آب بوجود آمده‌اند منتهی این [[تحول]] و [[تغییر]]، تدریجی بوده و طی سالیان دراز به وقوع پیوسته است، چه مانعی دارد که [[خداوند]] همان عوامل را فشرده کند و تمام آن مراحل، به سرعت صورت گیرد، و خاک تبدیل به موجود زنده‌ای شود؟ [[بدیهی]] است چنین موضوعی در آن محیط، و در هر محیط دیگر می‌تواند سند زنده‌ای بر [[ارتباط]] آورندۀ آن با جهان [[ماورای طبیعت]] و [[قدرت]] بی‌پایان پروردگار باشد.
سپس به درمان بیماری‌های صعب العلاج، یا غیرقابل علاج از طرق عادی، اشاره کرده و می‌گوید: «من می‌توانم (کورمادرزاد) و (مبتلایان به [[بیماری]] پیسی) را درمان کنم، و نیز می‌توانم به [[مردگان]] [[لباس]] حیات بپوشانم<ref>{{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>، بدیهی است همه این موضوعات مخصوصاً در برابر پزشکان و [[دانشمندان]] آن [[زمان]] معجزات غیر قابل انکاری بوده است.
در مرحله بعد موضوع خبر دادن از [[اسرار]] نهانی [[مردم]] را پیش می‌کشد؛ زیرا معمولاً هرکس در [[زندگی فردی]] و شخصی خود اسراری دارد که دیگران از آن [[آگاه]] نیستند، اگر کسی بدون هیچگونه سابقه، مثلاً از غذاهایی که خورده‌اند یا آنچه را [[ذخیره]] کرده‌اند دقیقاً خبر دهد دلیل بر این است که از یک منبع [[غیبی]] [[الهام]] گرفته است، [[مسیح]] می‌گوید: «من از این امور آگاهم و به شما خبر می‌دهم»<ref>آیا این معجزات عجیب است؟
بعضی از [[مفسران]] (مانند نویسنده [[المنار]]) [[اصرار]] دارند که کارهای [[اعجازآمیز]] فوق را که [[قرآن]] صریحاً برای [[مسیح]] ذکر کرده، به نوعی توجیه کنند، مثلاً بگویند [[عیسی]] تنها ادعا کرد که من می‌توانم به [[فرمان خدا]] چنین کار را انجام دهم، ولی عملاً هرگز انجام نداد! در حالیکه اگر فرضاً این احتمال در این [[آیه]] قابل [[گفتگو]] باشد در آیه ۱۱۰ از [[سوره مائده]] هیچگونه قابل قبول نیست؛ زیرا در این آیه صریحاً می‌گوید یکی از [[نعمت‌های خداوند]] بر تو (عیسی) این بود که پرنده‌ای از گل می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به فرمان خدا زنده می‌شد. به علاوه [[اسرار]] و پافشاری در این گونه توجیهات هیچ دلیلی ندارد؛ زیرا اگر منظور [[انکار]] [[اعمال]] خارق‌العادۀ [[پیامبران]] باشد قرآن در موارد بسیاری باین موضوع تشریح کرده، و به فرض که یک یا چند مورد را توجیه کنیم، بقیه چه خواهد شد؟
و از این گذشته هنگامی که ما [[خدا]] را [[حاکم]] بر [[قوانین]] [[طبیعت]] می‌دانیم نه محکوم آن چود مانعی دارد که قوانین عادی طبیعت، به [[فرمان]] او، در موارد استثنائی [[تغییر]] شکل داده، و از طرق غیر عادی حوادثی به وجود آید.
و اگر [[تصور]] می‌کنند این موضوع با [[توحید افعالی]] [[خداوند]] و [[خالقیت]] او و [[نفی]] [[شریک]] سازگار نیست قرآن پاسخ آن را گفته؛ زیرا در همه جا وقوع این حوادث را مشروط به «فرمان خدا» می‌کند، یعنی هیچکس به اتکاء نیروی خود نمی‌تواند دست به چنین کارهایی بزند مگر اینکه به [[فرمان خداوند]] و [[استمداد]] از [[قدرت]] بی‌پایان او باشد و این عین [[توحید]] است نه [[شرک]].</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۴۳۶.</ref>
== قوم و محل سکونت ==
== قوم و محل سکونت ==
=== [[قوم عیسی]] ===
=== [[قوم عیسی]] ===
خط ۱۷: خط ۱۳۴:
== نبوت و رسالت ==
== نبوت و رسالت ==
=== [[دین حضرت عیسی]] ===
=== [[دین حضرت عیسی]] ===
==[[بشارت]] [[عیسی مسیح]]{{ع}} بر ظهور [[پیامبر اسلام]]{{صل}}==
قرآن با اشاره به مسألۀ [[رسالت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[کارشکنی]] و [[تکذیب]] [[بنی‌اسرائیل]] در مقابل او می‌گوید: «و به یاد آورید هنگامی را که [[عیسی بن مریم]] گفت: ای [[بنی‌اسرائیل]]! من فرستادۀ [[خدا]] به سوی شما هستم، این در حالی است که تصدیق‌کنندۀ کتابی که قبل از من فرستاده شده ([[تورات]])، می‌باشم.
و نیز بشارت‌دهنده به رسولی هستم که بعد از من می‌آید و نام او «احمد است»<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}} «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.</ref>.
بنابراین من حلقۀ اتصالی هستم که [[امت]] [[موسی]] و کتاب او را، به [[امت پیامبر]] [[آینده]] ([[پیامبر اسلام]]) و کتاب او، پیوند می‌دهم.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص۴۵۰.</ref>


== امامت و ولایت ==
== امامت و ولایت ==
خط ۲۵: خط ۱۴۶:
== اصحاب ==
== اصحاب ==
== مخالفان و دشمنان ==
== مخالفان و دشمنان ==
==پایان کار [[حضرت عیسی]]==
حضرت عیسی{{ع}} با پشت‌کار و دل‌گرمی عجیبی به کار [[تبلیغ دین]] خود مشغول بود و به هر [[شهر]] و دهکده‌ای که وارد می‌شد، [[بیماران]] و زمین‌گیران و کوران و کران را [[شفا]] می‌داد و [[معجزات]] [[نبوت]] خود را به [[مردم]] می‌نمایاند و همین سبب شده بود که علی‌رغم مخالفت‌های بسیاری که از طرف [[یهود]] با آن حضرت و [[آیین]] او می‌شد و [[تبلیغات]] بی‌اساسی که بر [[ضد]] آن حضرت می‌کردند، [[روز]] به روز [[پیروان]] [[عیسی]] افزون گردد و مردم بیشتری به [[دین]] آن حضرت درآیند.
[[پیشرفت]] [[آیین الهی]] و [[دیانت]] [[حضرت مسیح]]، رؤسای یهود را مصمم ساخت تا [[تصمیم]] [[قطعی]] خود را درباره آن حضرت بگیرند و نقشه [[قتل]] او را طرح کنند و برای اجرای آن، امپراتور [[روم]] را نیز با خود همراه ساختند و در نظرش چنین وانمود کردند که تبلیغات عیسی موجب زوال [[حکومت]] و فروریختن پایه‌های [[سلطنت]] او خواهد گشت.
عیسی{{ع}} از تصمیم آنها [[آگاه]] شد، از این رو به حال [[اختفا]] در آمد و بیشتر اوقات خود را در جاهای دور دست می‌گذرانید. اما یهود در صدد [[دستگیری]] آن حضرت برآمدند و برای پیدا کردن و معرفی وی جایزه‌ها تعیین کردند و وعده‌ها دادند.
در این جا بود که به گفته بسیار از [[مورخان]]، [[یهودای اسخریوطی]] [[تطمیع]] شد و دین خود را به [[دنیا]] فروخت و با این که خود در زمره [[حواریون]] آن حضرت بود، در صدد برآمد تا محل اختفای آن حضرت را به یهود و مأموران [[دولت]] نشان دهد و سرانجام همین کار را کرد و با گرفتن مبلغی اندک - که به گفته بعضی سی در هم [[پول]] سیاه بود - مکان حضرت مسیح را به [[دشمنان]] آن حضرت نشان داد و مأموران برای دست‌گیری آن حضرت بدان مکان رفتند.
آن‌چه از نظر ما مسلم و قطعی است، این است که یهود نتوانستند عیسی{{ع}} را دست‌گیر سازند و هنگامی که وارد آن مکان شدند، [[خدای تعالی]] آن حضرت را به [[آسمان]] بالا برد و شخص دیگری را که شبیه آن حضرت بود، دستگیر کردند و به دار آویختند و آن شخص هر چه فریاد زد که من [[عیسی]] نیستم، از وی نپذیرفتند و به دارش آویختند. [[قرآن کریم]] در [[سوره نساء]] به [[صراحت]] در این باره فرموده است:
{{متن قرآن|...وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا * بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت * بلکه خداوند او را نزد خویش فرا برد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
و در این که آن شخص که به شکل [[حضرت عیسی]]{{ع}} در آمده بوده، [[اختلاف]] است. بسیاری گفته‌اند که وی همان [[یهودای اسخریوطی]] بود که وقتی وارد محل اختفای عیسی شد، شبیه آن حضرت گردید و به دار آویخته شد. برخی گفته‌اند: وی همان مأموری بود که وارد آن مکان شد و هر چه گشت، عیسی را ندید و چون بیرون آمد خودش شبیه به عیسی گردید و دیگران که در خارج [[منتظر]] آمدن وی بودند، او را دستگیر ساخته و به پای دار بردند. در [[حدیثی]] که [[علی بن ابراهیم]] از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده، این گونه است که حضرت عیسی{{ع}} پیش از آن [[حواریون]] را نزد خود جمع کرد و به آنها فرمود: خدای تعالی به من [[وحی]] کرده که مرا در این [[ساعت]] به نزد خود خواهد برد، اکنون کدام یک از شما حاضر است [[جان]] خود را فدای من کند و در [[بهشت]] با من باشد؟ [[جوانی]] از میان آنها برخاست و [[آمادگی]] خود را برای این کار اعلام کرد و [[خدای تعالی]] او را به [[عیسی]] شبیه ساخت و [[یهود]] وی را به جای آن حضرت دستگیر ساخته و به دار آویختند<ref>تفسیر قمی، ص۹۳.</ref>.
در پاره‌ای از [[تواریخ]] آمده که [[یهودای اسخریوطی]] پس از اینکه در برابر [[پول]] اندکی حاضر شد محل اختفای عیسی را به یهود نشان دهد، سخت پشیمان شد و پولی را که گرفته بود به [[یهودیان]] پس داد و خود را به دار آویخت.
طبق [[روایات]] بسیاری که از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] نقل شده است، [[حضرت عیسی]]{{ع}} در [[آخرالزمان]] به [[زمین]] فرود می‌آید و [[دجال]] را می‌کشد و در [[کارها]] [[حضرت مهدی]] - ارواحنا فداه را مقدم می‌دارد و در پشت سر آن حضرت [[نماز]] می‌گذارد و [[پیروان]] آن حضرت به [[دین اسلام]] در می‌آیند و [[اسلام]] بر همه [[ادیان]] [[پیروز]] می‌شود، و سایر آن چه در [[علایم ظهور]] نقل شده است<ref>تفسیر فرات، ص۴۴؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۴۹.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۶۱۰.</ref>
==[[توطئه]] [[قتل]] [[مسیح]]{{ع}}==
[[یهود]]، با [[همکاری]] بعضی از [[مسیحیان]] خیانتکار، [[تصمیم]] بر قتل [[حضرت مسیح]] گرفتند و [[خداوند]] نقشه‌های آنها را نقش بر آب کرد و پیامبرش را از چنگال آنها [[رهایی]] بخشید، خداوند [[نعمت]] خود را بر مسیح پیش از وقوع این جریان ذکر می‌کند، و می‌گوید: {{متن قرآن|إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ}}<ref>«آنگاه خداوند فرمود: ای عیسی! من تو را بر می‌گیرم و بسوی خود بالا می‌برم» سوره آل عمران، آیه ۵۵.</ref>.
در میان [[مفسران]] [[اسلام]] به استناد [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا}}<ref>«و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت» سوره نساء، آیه ۱۵۷.</ref> معروف است که مسیح کشته نشده و خداوند او را به [[آسمان]] برده، خود مسیحیان طبق [[اناجیل]] موجود می‌گویند [[عیسی]] کشته شد و [[دفن]] گردید، و سپس از میان [[مردگان]] برخاست و مدت کوتاهی در [[زمین]] بود و بعد به آسمان صعود کرد<ref>بعضی از مفسران اسلام (مانند نویسندۀ [[المنار]]) معتقدند که مسیح کشته شد و خداوند تنها [[روح]] او را به آسمان برد!
آنچه لازم است در اینجا به آن توجه کرد این است که: آیه مورد بحث دلالتی بر [[مرگ]] عیسی ندارد، گرچه بعضی [[تصور]] کرده‌اند که کلمه «متوفیک» از ماده «[[وفات]]» به معنی مرگ است.
و لذا چنین می‌پندارند که این مطلب با عقیدۀ معروف در میان [[مسلمانان]] که [[احادیث]] آن را نیز [[تأیید]] می‌کند، دائر بر عدم مرگ عیسی و زنده بودن او، منافات دارد در حالیکه چنین نیست.
توضیح اینکه مادۀ فوت به معنی از دست رفتن و توفی (بر وزن [[ترقی]]) از ماده «وفی» به معنی تکمیل کردن چیزی است و اگر عمل به [[عهد]] را [[وفا]] می‌گویند، بخاطر تکمیل کردن و به انجام رسانیدن آن است و نیز به همین دلیل اگر کسی [[حق]] خود را به طور کامل از دیگری تحویل بگیرد [[عرب]] می‌گوید: {{عربی|تَوَفّى دَيْنَهُ}} یعنی [[طلب]] خود را به‌طور کامل گرفت.
در [[آیات قرآن]] نیز «توفی»، به معنی گرفتن کراراً استعمال شده است مانند {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ}} [«و اوست که شبانگاه (در [[خواب]]) روان شما را می‌ستاند و می‌داند که به هنگام [[روز]] چه به دست آورده‌اید» [[سوره انعام]]، [[آیه]] ۶۰].
در این مسئله [[خواب]] به عنوان «توفی [[روحی]]» ذکر شده است.
همین معنی در ذیل آیه ۴۲ از [[سورۀ زمر]] نیز آمده است و در [[آیات]] دیگری از [[قرآن]] کلمۀ «توفی» به معنی گرفتن دیده می‌شود.
درست است که «توفی» گاهی به معنی «[[مرگ]]» استعمال شده ولی حتی در آنجا حقیقتاً به معنی مرگ، نیست بلکه به معنی «تحویل گرفتن [[روح]]» می‌باشد، و اصولاً در معنی توفی مرگ نیفتاده و مادۀ «فوت» با مادۀ «وفی» به کلی از هم جدا است.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص۴۴۶.</ref>
==[[مسیح]] کشته نشد - [[افسانه]] [[صلیب]]==
قرآن می‌گوید: «نه مسیح را کشتند و نه بر دار آویختند بلکه امر بر آنها مشتبه گردید و پنداشتند او را به دار زده‌اند و یقیناً او را نکشتند!»<ref>{{متن قرآن|وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا}} «و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت» سوره نساء، آیه ۱۵۷.</ref>.
ولی [[اناجیل چهارگانه]] کنونی همگی مسأله [[مصلوب]] شدن (به دار آویخته شدن) مسیح{{ع}} و کشته شدن او را ذکر کرده‌اند، و این موضوع در فصول آخر هر چهار [[انجیل]]. ([[متی]] - [[لوقا]] - [[مرقس]] - [[یوحنا]])
مشروحاً بیان گردیده، و [[اعتقاد]] عمومی [[مسیحیان]] امروز نیز بر این مسأله [[استوار]] است. بلکه به یک معنی مسأله [[قتل]] و مصلوب شدن مسیح، یکی از مهمترین مسائل زیر بنای آئین [[مسیحیت]] کنونی را تشکیل می‌دهد، چه اینکه می‌دانیم [[مسیحیان]] کنونی [[مسیح]]{{ع}} را [[پیامبری]] که برای [[هدایت]] و [[تربیت]] و [[ارشاد]] [[خلق]] آمده باشد نمی‌دانند، بلکه او را «[[فرزند خدا]]!» و «یکی از [[خدایان]] سه گانه!» می‌دانند که [[هدف]] اصلی آمدن او به این [[جهان]] [[فدا]] شدن و باز خرید [[گناهان]] [[بشر]] بوده است، می‌گویند: او آمده تا [[قربانی]] گناهان ما شود، او به دار آویخته و کشته شد، تا گناهان بشر را بشوید و جهانیان را از [[مجازات]] [[نجات]] دهد، بنابراین راه نجات را منحصراً در پیوند با مسیح و [[اعتقاد]] به این موضوع می‌دانند!
به همین دلیل گاهی [[مسیحیت]] را [[مذهب]] «نجات» یا «[[فداء]]» می‌نامند و مسیح را «[[ناجی]]» و «فادی» [[لقب]] می‌دهند، و اینکه می‌بینیم مسیحیان روی مسألۀ [[صلیب]] فوق‌العاده تکیه می‌کنند و شعارشان «صلیب» است از همین نقطه نظر می‌باشد.
این بود خلاصه‌ای از [[عقیده]] مسیحیان دربارۀ [[سرنوشت]] [[حضرت مسیح]]{{ع}}.
ولی هیچ‌یک از [[مسلمانان]] در بطلان این عقیده تردید ندارند، زیرا:
اولاً: مسیح{{ع}} پیامبری همچون سایر [[پیامبران خدا]] بود، نه [[خدا]] بود و نه فرزند خدا، [[خداوند یکتا]] و یگانه است و شبیه و نظیر و مثل و مانند و [[همسر]] و فرزند ندارد.
ثانیاً: «فداء» و قربانی گناهان دیگران شدن مطلبی کاملاً غیر منطقی است هر کس در گرو [[اعمال]] خویش است و راه نجات نیز تنها [[ایمان]] و [[عمل صالح]] خود [[انسان]] است.
ثالثاً: عقیدۀ «قدا» [[گناهکار]] پرور و [[تشویق]] کنندۀ به [[فساد]] و [[تباهی]] و [[آلودگی]] است.
و اگر می‌بینیم [[قرآن]] مخصوصاً روی مسأله [[مصلوب]] نشدن مسیح{{ع}} تکیه کرده است، با اینکه ظاهراً موضوع ساده‌ای به نظر می‌رسد به خاطر همین است که عقیدۀ [[خرافی]] فداء و باز خرید گناهان [[امت]] را به شدت بکوبد مسیحیان را از این عقیده خرافی باز دارد تا نجات را در گرو اعمال خویش ببینند، نه در [[پناه بردن]] به صلیب.
رابعاً: قرائنی در دست است که مسأله [[مصلوب شدن عیسی]]{{ع}} را [[تضعیف]] می‌کند.
#می‌دانیم [[اناجیل چهارگانه]] کنونی که [[گواهی]] به [[مصلوب شدن عیسی]]{{ع}} می‌دهند همگی سال‌ها بعد از [[مسیح]]{{ع}} به وسیلۀ [[شاگردان]] و یا شاگردان شاگردان او نوشته شده‌اند و این سخنی است که [[مورخان]] [[مسیحی]] به آن معترفند. و نیز می‌دانیم که شاگردان مسیح{{ع}} به هنگام [[حمله]] [[دشمنان]] به او فرار کردند، و [[اناجیل]] نیز [[گواه]] بر این مطلب می‌باشد<ref>در آن وقت جمیع شاگردان او را واگذارده بگریختند (انجیل متی باب ۲۶ جمله ۵۷).</ref>. بنابراین مسألۀ مصلوب شدن عیسی{{ع}} را از افواه [[مردم]] گرفته‌اند و همانطور که بعداً اشاره خواهیم کرد، اوضاع و احوال چنان پیش آمد که موقعیت برای [[اشتباه]] کردن شخص دیگری به جای مسیح{{ع}} آماده گشت.
#عامل دیگر که اشتباه شدن [[عیسی]] را به شخص دیگر امکان‌پذیر می‌کند این است که کسانی که برای دستگیر ساختن [[حضرت عیسی]] به باغ «جستیمانی» در خارج [[شهر]] رفته بودند، گروهی از [[لشکریان]] [[رومی]] بودند که در اردوگاه‌ها مشغول [[وظائف]] لشکری بودند، این گروه نه [[یهودیان]] را می‌شناختند و نه [[آداب]] و زبان و [[رسوم]] آنها را می‌دانستند و نه شاگردان عیسی را از استادشان تشخیص می‌دادند.
#اناجیل می‌گوید: حمله به محل عیسی{{ع}} شبانه انجام یافت و چه آسان است که در این گیرودار شخص مورد نظر فرار کند و دیگری به جای او گرفتار شود.
#از نوشتۀ همۀ اناجیل استفاده می‌شود که شخص گرفتار در حضور «پیلاطس» ([[حاکم]] رومی در [[بیت المقدس]]) [[سکوت]] [[اختیار]] کرد و کمتر در برابر سخنان آنها سخن گفت، و از خود [[دفاع]] کرد، بسیار بعید به نظر می‌رسد که عیسی{{ع}} خود را در خطر بییند و با آن بیان رسا و گویای خود و با [[شجاعت]] و [[شهامت]] خاصی که داشت از خود دفاع نکرده باشد آیا جای این احتمال نیست که دیگری (به احتمال [[قوی]] [[یهودای اسخریوطی]] که به مسیح{{ع}} و [[خیانت]] کرد و نقش جاسوس را ایفا نمود و می‌گویند شباهت کاملی به مسیح{{ع}} داشت) به جای او دستگیر شده و چنان در [[وحشت]] و [[اضطراب]] فرو رفته که حتی نتوانسته است از خود [[دفاع]] کند و سخنی بگوید – به خصوص اینکه در [[اناجیل]] می‌خوانیم «[[یهودای اسخریوطی]]» بعد از این واقعه دیگر دیده نشد و طبق گفته اناجیل [[انتحار]] کرد!
#همانطور که گفتیم: شاگردان [[مسیح]]{{ع}} به هنگام [[احساس]] خطر، طبق [[شهادت]] اناجیل، فرار کردند، و طبعاً [[دوستان]] دیگر هم در آن [[روز]] مخفی شدند و از دور بر اوضاع نظر داشتند، بنابراین شخص دستگیر شده در حلقۀ محاصره [[نظامیان]] [[رومی]] بوده و هیچ‌یک از دوستان او اطراف او نبودند، به این ترتیب چه جای [[تعجب]] که اشتباهی واقع شده باشد.
#در اناجیل می‌خوانیم که شخص محکوم بر چوبۀ دار از [[خدا]] [[شکایت]] کرد که چرا او را تنها گذارده و به دست [[دشمن]] برای [[قتل]] سپرده است! اگر مسیح{{ع}} برای این به [[دنیا]] آمده که به دار آویخته شود و [[قربانی]] [[گناهان]] [[بشر]] گردد چنین سخن ناروائی از او به هیچ‌وجه درست نبوده است، این جمله به خوبی نشان می‌دهد که شخص [[مصلوب]] [[آدم]] [[ضعیف]] و [[ترسو]] و [[ناتوانی]] بوده است که صدور چنین سخنی از او امکان‌پذیر بوده است، و او نمی‌تواند مسیح باشد.
#بعضی از اناجیل موجود (غیر از اناجیل چهارگانۀ مورد قبول [[مسیحیان]]) مانند [[انجیل برنابا]] رسماً [[مصلوب شدن عیسی]]{{ع}} را [[نفی]] کرده و نیز بعضی از فرق [[مسیحی]] در مصلوب شدن عیسی{{ع}} تردید کرده‌اند و حتی بعضی از [[محققان]] [[معتقد]] بوجود دو [[عیسی]] در [[تاریخ]] شده‌اند: یکی «عیسای مصلوب» و دیگری «عیسای غیر مصلوب» که میان آن دو پانصد سال فاصله بوده است!
مجموع آنچه در بالا گفته شد قرائنی است که گفتۀ [[قرآن]] را در مورد [[اشتباه]] در قتل و صلب مسیح روشن می‌سازد.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص۴۴۷.</ref>
== رحلت و محل دفن ==
== رحلت و محل دفن ==


خط ۴۴: خط ۲۱۴:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۶

مقدمه

حضرت عیسی بن مریم، یکی از پیامبران بزرگ الهی و انبیای اولوالعزم است که در کودکی به نبوت رسید. حدود ۶ قرن قبل از اسلام، خداوند او را برای هدایت بنی اسرائیل و بت‌پرستان مبعوث کرد. از نسل حضرت سلیمان بود و مادرش مریم دختر عمران نام داشت که از زنان برگزیده جهان است. در بیت المقدس به دنیا آمد، به تبلیغ و هدایت قوم خود پرداخت، تا آنان را از انحراف‌هایی که در دین حضرت موسی پدید آورده بودند، باز دارد. یکی از لقب‌های او مسیح است، چون در روی زمین بسیار سیاحت می‌کرد و به این سو و آن سو می‌رفت تا مردم را به توحید دعوت کند. "روح الله" یکی دیگر از لقب‌های اوست. کتاب آسمانی او انجیل بود و به آیین او مسیحیت یا نصرانیت و به پیروان او مسیحی یا نصرانی گویند. مسیحیان تاریخ تولد او را مبدأ تاریخ خود قرار داده‌اند که به سال میلادی معروف است. او هرگز ازدواج نکرد و چون دشمنان او و حکومت زمانش در پی او بودند تا وی را به قتل برسانند، خداوند او را از توطئه آنان نجات داد و بر خلاف عقیده مسیحیان که می‌‌پندارند او به دار آویخته و کشته شد، قرآن او را زنده می‌‌داند و می‌‌فرماید که خداوند او را به آسمان‌ها برد﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۱]. قرآن در سوره‌های بسیاری از او و دعوت‌هایش و از پاکی مادرش مریم مقدس یاد کرده است[۲].

ولادت و نیاکان

مریم(س) با سرپرستی حضرت زکریا دوران کودکی را پشت سر نهاده، و قدم در سنین بلوغ گذاشت و چنان که برخی از مفسران گفته‌اند، گاه گاهی برای رفع نیازهای خود به خانه زکریا و نزد خاله‌اش می‌رفت. روزی در گوشه خانه زکریا، در قسمت شرقی آن برای شست‌و‌شوی بدن و غسل، پرده‌ای زده بود و به پشت پرده رفته بود که ناگهان جوان بسیار زیبا و دل فریبی را دید که به طرف او می‌آید. این جوان زیبا، فرشته بزرگ الهی جبرئیل امین بود که به صورت انسانی پیش مریم آمده بود تا روح عیسی(ع) را در وی بدمد. مریم که تا به آن روز در کمال عفت و پاکی زندگی کرده و شب و روز خود را به عبادت و تقوا گذرانده و خلوت سرای دل را به معشوق حقیقی سپرده بود[۳]، بدون آن‌که بداند آن جوان زیبا کیست و از نام و نشان او پرسش کند، به پروردگار خویش پناه برد و با یک جمله کوتاه و موعظه‌آمیز از آن جوان خواست تا بی‌درنگ از کنار او دور شود. بهتر است این قسمت را از خدای تعالی و قرآن کریم بشنوید، چنان‌که در سوره مریم آمده است: «در این کتاب مریم را یاد کن آن دم که در مکانی در سمت شرق از کسان خود کنار گرفت و در برابر آنها پرده‌ای زد. در این وقت ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او به صورت انسانی خلقت تمام بر او نمودار شد. مریم گفت: از تو به خدای رحمان پناه می‌برم اگر پرهیزکار هستی. وی گفت: من فرستاده پروردگار تو هستم (آمده م) تا پسری پاکیزه به تو عطا کنم.»..[۴]. مریم که با شنیدن این جمله اطمینان خاطری پیدا کرد و دانست که این جوان بشر نیست و منظور سوئی ندارد، به فکر فرو رفت که چگونه ممکن است زنی بدون تماس با جنس مخالف فرزند دار شود، از این رو با تعجب پرسید: «چگونه ممکن است مرا پسری باشد، با اینکه بشری به من دست نزده و زن آلوده‌ای هم نبوده‌ام؟»[۵].

فرشته الهی قدرت پروردگار تعالی را به یاد او آورده و این جمله را در پاسخش گفت: «این‌گونه است، پروردگار تو گفته که این کار را بر من آسان است و (ما می‌خواهیم) تا او را از جانب خویش نشانه و رحمتی قرار دهیم و کاری گذشته است»[۶]. مریم دانست که مشیت حق تعالی کار خود را کرده و قرار است مولود بزرگوار و پاکیزه‌ای بدون وجود پدر از مریم پدید آید و آیت و رحمتی از جانب خدا باشد. از آن پس آثار حمل در شکم مریم پدید آمد و پس از مدتی هنگام وضع حمل فرا رسید. از آن زمان که حضرت مریم آثار حاملگی در خود مشاهده کرد، به جای دوری رفت و آن‌گاه که هنگام وضع حمل فرا رسید، خود را به کنار درخت خرمایی کشید.[۷]

اختلاف در کیفیت حمل و مدت آن و مکان وضع حمل عیسی

در این جا بد نیست قبل از شرح و توضیح این قسمت، این را بدانید که در کیفیت حمل و ماجراهای دیگری که به دنبال آن به وقوع پیوست، میان مفسران و همچنین روایات اختلاف است. درباره کیفیت حمل جمعی گفته‌اند: جبرئیل آستین مریم را گرفت و در آن دمید و همان ساعت مریم حامله شد و آثار آبستنی در وی ظاهر گردید. قول دیگر آن است که گریبان جامه‌اش را گرفت و در آن دمید. در حدیثی از حضرت ابوالحسن(ع) - که ظاهراً حضرت موسی بن جعفر(ع) است - روایت شده که فرمود: جبرئیل نوعی خرما از بهشت آورد و به مریم داد و مریم هفت دانه از آن خورد و همان سبب حاملگی او گردید.

در مدت حمل نیز اختلاف بسیاری است: برخی چون ابن عباس و دیگران گفته‌اند: مدت حمل و فاصله آن تا زایمان یک ساعت بود که در این یک ساعت عیسی(ع) به اندازه نه ماه پرورش یافت. بعضی چون مقاتل گفته‌اند: مدت حمل سه ساعت بود. برخی گفته‌اند: نه ساعت که هر ساعتی به مقدار یک ماه دیگران بود. در چند حدیث از امام صادق(ع) و اهل بیت روایت شده که فرمودند: فاصله مابین حمل و وضع آن شش ماه بود و هیچ مولودی جز عیسی و حسین بن علی(ع) شش ماهه به دنیا نیآمدند و در حدیث دیگری است که زنده نماندند؛ یعنی اگر هم شش ماهه به دنیا آمدند، زندگی نکردند و از جهان رفتند. قولی هم هست که عیسی(ع) هفت ماهه یا هشت ماهه به دنیا آمد. به هر صورت، ولادت او نیز مانند ماجرای غیر عادی بود. در جایی هم که عیسی(ع) متولد شد و درخت خرمایی که مریم به پای آن آمد و از آن رطب تازه خورد، اختلاف است: مشهور آن است که عیسی در بیت اللحم (نزدیکی شهر بیت‌المقدس) به دنیا آمد و هم اکنون بنای عظیم و زیبایی بدین نام در آن شهر برپاست که محل زیارت مسیحیان جهان است. قول دیگر آن است که مریم به مصر یا به دمشق آمد. در چند حدیث هم روایت شده که حضرت مریم به طی الارض به نینوا و سرزمین عراق رفت و کنار فرات یا نزدیکی بغداد در محله «براثا» وضع حمل کرد و سپس با عیسی به همان ترتیب به سرزمین بیت‌المقدس بازگشت[۸]. با توجه به این که همه این امور از امور غیر عادی بوده و به صورت معجزه انجام شده، هیچ یک از آنها بعید به نظر نمی‌رسد و با اعتقاد به قدرت حق تعالی و انجام امور خارق‌العاده به وسیله انبیا و اولیای الهی و مقام مریم و عیسی در پیش‌گاه خدای عز وجل، همه آنها ممکن است و جای هیچ استبعادی نیست، چنان‌که داستان‌های دیگری هم که پس از آن پیش آمد، مانند سبز شدن درخت خرما و ریختن رطب تازه برای مریم همه از همین قبیل است.

باری مریم(س) که دید با نداشتن شوهر و تماس نگرفتن با هیچ مردی باردار شده، از ترس آن‌که مردم به او تهمت بزنند و یاوه‌گویان درباره‌اش یاوه بگویند، خود را به کناری کشید و دور از کسان خویش به سر می‌برد و چون هنگام وضع حمل فرا رسید، از روی ناچاری خود را به تنه درخت خرمایی رسانید و در آنجا نوزاد مبارک و بزرگوار خود را بر زمین نهاد[۹]. در آن حال از شدت ناراحتی گفت: ای کاش نبودم و این وضع را بر خود نمی‌دیدم، چنان که خدای تعالی فرموده: «درد زاییبدن او را به سوی تنه نخل کشانید و گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و چیز حقیری بودم که فراموشم کرده بودند»[۱۰].

از همین جمله، شدت اضطراب و ناراحتی مریم را از زخم زبان و تهمت مردمان می‌توان فهمید و راستی هم برای دختری همچون مریم که تا آن ساعت در کمال عفت و تقوا زندگی کرده و هیچ مردی او را لمس نکرده و از نظر خانوادگی هم از خاندانی اصیل و پاکدامن به دنیا آمده است، بسیار تلخ و ناگوار است که او را به آلودگی و بدکارگی متهم سازند و با توجه به این که زنان از نظر احساس و عواطف ضعیف‌تر از مردان هستند و پیش‌آمدهای ناگوار و ناملایمات زودتر آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهد، می‌توان فهمید که آن ساعت‌ها چقدر برای مریم دشوار و سخت گذشته، اما خدای رحمان که همه جا او را با حمایت خود حفظ کرده و در هر دشواری او را به پناه خویش درآورده بود، در چنین وضعی نیز او را به حال خود نگذاشت و مورد نوازش و دل‌داری قرار داد. قرآن می‌گوید: «در این وقت از زیر پای خود ندایش داد: غم مخور که پروردگارت برای تو در زیر پایت نهر آبی قرار داد و تنه نخل را حرکت بده (یا به جانب خود بکش) تا خرمای تازه برای تو بریزد. پس بخور و بنوش و روشنی دیده گیر (یعنی خرسند باش و دل خوش دار) و اگر از آدمیان کسی را دیدی، بگو من برای خدا روزه‌ای نذر کرده‌ام و امروز با هیچ بشری سخن نگویم»[۱۱]. این ندای جان بخش که به گفته بسیاری از مفسران از دهان فرزندش عیسی(ع) خارج شد و آن نوزاد به سخن آمده و این سخنان را به مادر گفت دل او را آرام کرد و اندوهش را بر طرف ساخت؛ زیرا احتیاجش را از نظر آب و غذا برطرف ساخت و راه رو به رو شدن با مردم را نیز به وی یاد داد. مریم دست به آن درخت خشکیده گرفت و حرکت داد، نخل سبز شد و خرمای تازه برایش ریخت و به گفته جمعی نهر آبی نیز به معجزه فرزندش عیسی پدیدار گشت که پای خود را بر زمین کوبید و نهری گوارا از آب جوشش کرد.

مریم کودک عزیز و بزرگوار خود را به نزد قوم خود آورد و همان طور که پیش‌بینی می‌کرد، آنها به تهمت زبان گشودند و گفتند: «ای مریم! چیز شگفت‌انگیزی آورده‌ای؟»[۱۲] و به دنبال آن از روی سرزنش بدو گفتند: «ای خواهر هارون![۱۳] پدرت مردی بد و مادرت هم بدکار نبود و با این اصالتی که از نظر خانوادگی داری این کودک را از کجا آورده‌ای و بی‌شوهر، چگونه به این فرزند آبستن شدی؟». مریم که طبق دستور قبلی، خود را برای چنین پیش آمد و سؤالی آماده کرده بود، به سوی کودک اشاره کرد و آنها را به گفت‌و‌گو و تکلم با کودک خود راهنمایی فرمود تا ضمن گفت‌وگوی با او، پاک‌دامنی وی نیز برای آنان روشن شود. مردم با کمال تعجب گفتند: «چگونه با کودکی که در گهواره است سخن گوییم» و این نوزاد گهواره‌ای چگونه می‌تواند پاسخ سؤال ما را بدهد و دامن تو را پاک کند؟ ناگاه دیدند کودک به سخن آمد و گفت: من بنده خدایم که مرا کتاب داده و پیغمبر قرار داده و هر جا که باشم با برکتم کرده (که از راه تعلیم و ارشاد نفعم به دیگران برسد) و به نماز و زکات تا وقتی زنده باشم سفارشم کرده است و به مادرم (مریم) نیکوکارم کرده و گردن کش و نافرمانم نکرده است و سلامت خدا بر من است روزی که تولد یافته‌ام و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم»[۱۴].[۱۵]

سرآغاز تولد مسیح(ع)

قرآن داستان ولادت عیسی مسیح(ع) از مریم را اینچنین آغاز می‌کند: «در کتاب آسمانی قرآن از مریم سخن بگو آنگاه که از خانوادۀ خود، جدا شده و در یک منطقۀ شرقی قرار گرفت»[۱۶]. مریم می‌خواست مکانی خالی و فارغ از هرگونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد محبوب غافل نکند و به همین جهت طرف شرق بیت المقدس (آن معبد بزرگ) را که شاید محلی آرام‌تر و یا از نظر تابش آفتاب پاک‌تر و مناسب‌تر بود برگزید. در این هنگام، مریم «حجابی میان خود و دیگران افکند»[۱۷] تا خلوتگاه او از هر نظر کامل شود. به هر حال «در این هنگام ما روح خود (یکی از فرشتگان بزرگ) را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسان کامل بی‌عیب و نقص و خوش قیافه‌ای بر مریم ظاهر شد»[۱۸] بدون شک معنی این سخن آن نیست که جبرئیل، صورتاً و سیرتاً تبدیل به یک انسان شد،؛ چراکه چنین انقلاب و تحولی ممکن نیست بلکه منظور این است که او به صورت انسان درآمد هر چند سیرت از همان فرشته بود، ولی مریم در ابتدای امر که خبر نداشت چنین تصور می‌کرد که در برابر او انسانی است سیرتاً و صورتاً.</ref>

پیدا است که در این موقع چه حالتی به مریم دست می‌دهد، مریمی که همواره پاکدامن زیسته، در دامان پاکان پرورش یافته، و در میان جمعیت مردم ضرب المثل عفت و تقوا است، از دیدن چنین منظره‌ای که مرد بیگانۀ زیبایی به خلوتگاه او راه یافته چه ترس و وحشتی به او دست می‌دهد؟ لذا بلافاصله «صدا زد: من به خدای رحمان از تو پناه می‌برم اگر پرهیزکار هستی»[۱۹]. و این نخستین لرزه‌ای بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت. بردن نام خدای رحمان، و توصیف او به رحمت عامه‌اش از یکسو، و تشویق او به تقوی و پرهیزکاری از سوی دیگر، همه برای آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئی دارد او را کنترل کند، و از همه بالاتر پناه بردن به خدا، خدایی که در سخت‌ترین حالات تکیه‌گاه انسان است و هیچ قدرتی در مقابل قدرت او عرض اندام نمی‌کند مشکلات را حل خواهد کرد. مریم با گفتن این سخن در انتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظاری آمیخته با وحشت و نگرانی بسیار، اما این حالت دیری نپائید ناشناس زبان به سخن گشود و مأموریت و رسالت عظیم خویش را چنین بیان کرد و «گفت من فرستادۀ پروردگار توام!»[۲۰] این جمله همچون آبی که بر آتش بریزد، به قلب پاک مریم آرامش بخشید. ولی این آرامش نیز چندان طولانی نشد،؛ چراکه بلافاصله افزود: «من آمده‌ام تا پسر پاکیزه‌ای از نظر خلق و خوی و جسم و جان به تو ببخشم!»[۲۱]. از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود مریم را فرا گرفت و بار دیگر او در نگرانی عمیقی فرو رفت و «گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم در حالی که تا کنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده‌ای نبوده‌ام؟!»[۲۲]. او در این حال تنها به اسباب عادی می‌اندیشید و فکر می‌کرد برای اینکه زنی صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد، یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگی و انحراف، من که خود را بهتر از هرکس می‌شناسم نه تاکنون همسری انتخاب کرده‌ام و نه هرگز زن منحرفی بوده‌ام، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسی بدون این دو صاحب فرزندی شود! اما به زودی طوفان این نگرانی مجدد با شنیدن سخن دیگری از پیک پروردگار فرو نشست او با صراحت به مریم «گفت: مطلب همین است پروردگارت فرموده: این کار بر من سهل و آسان است»[۲۳]. تقریباً همۀ مفسران معروف، روح را در اینجا به جبرئیل فرشتۀ بزرگ خدا تفسیر کرده‌اند، و تعبیر «روح» از او به خاطر آنست که هم روحانی است و هم وجودی است حیاتبخش؛ چراکه حامل رسالت الهی به پیامبران است که احیاءکننده همۀ انسان‌های لایق می‌باشد و اضافۀ روح در اینجا به خدا دلیل بر عظمت و شرافت این روح است، که یکی از اقسام اضافه، اضافۀ تشریفیه است.[۲۴]

مریم در کشاکش سخت‌ترین طوفان‌های زندگی

«سرانجام مریم باردار شد»[۲۵] و آن فرزند موعود در رحم او جای گرفت. در اینکه چگونه این فرزند به وجود آمد آیا جبرئیل در پیراهن او دمید یا در دهان او، در قرآن سخنی از آن به میان نیامده است؛ چراکه نیازی به آن نبوده، هرچند کلمات مفسرین در این باره مختلف است. به هر حال «این امر سبب شد که او از بیت المقدس به مکان دوردستی برود»[۲۶]. او در این حالت در میان یک بیم و امید، یک حالت نگرانی توأم با سرور به سر می‌برد، گاهی به این می‌اندیشید که این حمل سرانجام فاش خواهد شد، گیرم چند روز یا چند ماهی از آنها که مرا می‌شناسند دور بمانم و در این نقطه به صورت ناشناس زندگی کنم آخر چه خواهد شد؟! چه کسی از من قبول می‌کند زنی بدون داشتن همسر باردار شود مگر اینکه آلوده دامان باشد، من با این اتهام چه کنم؟ و راستی برای دختری که سال‌ها سنبل پاکی و عفت و تقوا و پرهیزکاری، و نمونه‌ای در عبادت و بندگی خدا بوده، زاهدان و عابدان بنی‌اسرائیل به کفالت او از طفولیت افتخار می‌کردند و زیر نظر پیامبر بزرگی پرورش یافته، و خلاصه سجایای اخلاقی و آوازۀ قداست او همه جا پیچیده است، بسیار دردناک است که یک روز احساس کند همۀ این سرمایۀ معنویش به خطر افتاده است، و در گرداب اتهامی قرار گرفته که بدترین اتهامات محسوب می‌شود، و این سومین لرزه‌ای بود که بر پیکر او افتاد.

اما از سوی دیگر، احساس می‌کرد که این فرزند، پیامبر موعود الهی است یک تحفۀ بزرگ آسمانی می‌باشد، خداوندی که مرا به چنین فرزندی بشارت داده و با چنین کیفیت معجزآسائی او را آفریده چگونه تنهایم خواهد گذاشت؟ آیا ممکن است در برابر چنین اتهامی از من دفاع نکند؟ من که لطف او را همیشه آزموده‌ام، و دست رحمتش بر سر خود دیده‌ام. در اینکه دوران حمل مریم چه اندازه بود، گفتگو است هر چند در قرآن به صورت سربسته بیان شده است، بعضی آن را یک ساعت و بعضی ۹ ساعت و بعضی شش ماه و بعضی هفت ماه و بعضی هشت ماه و بعضی نه ماه مانند سایر زنان دانسته‌اند، ولی این موضوع تأثیر چندانی در هدف این داستان ندارد و روایات در این زمینه نیز مختلف است. در اینکه این مکان (دور دست) کجا بوده بسیاری معتقدند شهر «ناصره» بوده است و شاید در آن شهر نیز پیوسته در خانه می‌ماند و کمتر قدم بیرون می‌گذاشت. هر چه بود دوران حمل پایان گرفت، و لحظات طوفانی زندگی مریم شروع شد، درد سخت زائیدن به او دست داد آنچنان که او را از آبادی به بیابان کشاند بیابانی خالی از انسان‌ها، و خشک و بی‌آب و بی‌پناه!

گرچه در این حالت زنان به آشنایان و دوستان خود پناه می‌برند تا برای تولد فرزند به آنها کمک کنند، ولی چون وضع مریم یک وضع استثنائی بود و هرگز نمی‌خواست کسی وضع حمل او را ببیند، با آغاز درد زائیدن، راه بیابان را پیش گرفت. قرآن در این زمینه می‌گوید: «درد وضع حمل، او را به کنار تنۀ درخت خرمائی کشاند»[۲۷]. این تعبیر «تنۀ درخت» نشان می‌دهد که تنها بدنه‌ای از آن درخت باقی مانده بود یعنی درخت خشکیده بود.[۲۸]

دوران کودکی و نبوت عیسی(ع)

درباره تاریخ زندگی حضرت عیسی(ع) در تواریخ اختلاف زیادی دیده می‌شود و گفتار مورخان اسلامی با مندرجات اناجیل مخلوط گشته و تمیز دادن آنها نیز کار مشکلی است و در روایات اهل بیت(ع) نیز تا آنجا که به دست ما رسیده برخی از این اختلافات مشاهده می‌شود، گذشته از این که روایاتی که در این باره به ما رسیده بسیار اندک است. مورخان عموماً نوشته‌اند: عیسی در سی سالگی[۲۹] نبوت خود را اظهار کرد و این قول موافق با برخی از اناجیل موجود است. برخی هم گفته‌اند: در سی سالگی فرشته وحی بر او نازل و دوره نبوت و رسالتش آغاز گردید، ولی در پاره‌ای از روایات اهل بیت آمده که آن حضرت در سن هفت یا هشت سالگی نبوت خود را اظهار فرمود، چنان که در روایتی کلینی از امام باقر(ع) روایت کرده که وقتی عیسی(ع) به هفت سالگی رسید، خدای تعالی بدو وحی کرد و نبوت و رسالت خویش را اظهار فرمود[۳۰]. با این بیان امام(ع) دیگر جای این احتمال هم که بعضی داده‌اند و خواسته‌اند میان زمان نبوت و رسالت آن حضرت فرق بگذارند باقی نمی‌ماند؛ زیرا امام طبق این حدیث اظهار رسالت آن حضرت را نیز در همین سنین کودکی‌اش ذکر فرموده است و بلکه در چند حدیث، ائمه اطهار نبوت عیسی(ع) و یحیی را در کودکی دلیل بر امامت امامان بزرگواری چون حضرت جواد - که در سن کودکی به امامت رسیدند - دانسته و بدان استشهاد کرده‌اند؛ مانند حدیثی که کلینی در اصول کافی از خیرانی از پدرش روایت کرده که گوید: من در نزد امام هشتم در خراسان ایستاده بودم که شخصی به آن حضرت عرض کرد: ای آقای من! اگر پیش‌آمدی روی داد (و شما از دنیا رفتید) ما به چه کسی باید رجوع کنیم (و امام بعد از شما کیست؟) حضرت فرمود: به فرزندم ابی‌جعفر. در این جا مثل اینکه آن شخص سنّ ابی‌جعفر (حضرت جواد) را کم دانست (و تعجب کرد.) پس حضرت رضا(ع) فرمود: خدای تبارک و تعالی عیسی بن مریم را به رسالت و پیغمبری و شریعت تازه‌ای برانگیخت، در سنی کمتر از آن‌چه ابی‌جعفر در آن است[۳۱].

آن‌چه قرآن کریم نیز از عیسی(ع) حکایت می‌کند که در زمان کودکی گفت: «من بنده خدایم و خدا به من کتاب داده و مرا پیغمبر قرار داده.»..[۳۲] مؤید همین قول است. به هر صورت گفتار آن دسته که گفته‌اند: حضرت عیسی(ع) در سی سالگی به نبوت مبعوث شد، از نظر قرآن و حدیث شاهد و دلیلی ندارد، بلکه قرآن و حدیث دلالت دارند بر این که آن بزرگوار در سنین کودکی به مقام نبوت و رسالت مفتخر گردید. برای توضیح بیشتر هم می‌توانید به کتاب‌های تفسیر مراجعه کنید و نیز مورخان نوشته‌اند که حضرت عیسی در همان کودکی دارای نبوغ و استعداد فوق العاده‌ای بود و غالباً در جلسات بحث احبار و علمای بنی‌اسرائیل شرکت می‌کرد و با آنها در مسائل مذهبی گفت‌و‌گو می‌نمود. در روایات ائمه اهل بیت(ع) نیز داستان‌های عجیبی از دوران کودکی عیسی(ع) نقل شده، مانند تفسیر ابجد - که صدوق در معانی الاخبار شرحش را روایت کرده - و در روایت است که روزی مریم(س) آن حضرت را به صباغی - که پارچه و جامه‌ها را رنگ می‌کرد- سپرد تا شغل رنگ رزی را به او یاد دهد. رنگ رز به او گفت: این ظرف جای رنگ قرمز است و این یکی مخصوص رنگ زرد و آن دیگری برای رنگ سیاه. عیسی همه لباس‌ها را در یک ظرفی ریخت. صباغ بر او فریاد زد، ولی عیسی فرمود که چیزی نیست من همان طور که میل توست، این جامه‌ها را به رنگ‌های مختلف بیرون می‌آورم و هر کدام را به رنگ خود رنگ می‌کنم. رنگ رز که آن واقعه را مشاهده کرد، با تعجب گفت: «من شایستگی آن را ندارم که استاد تو باشم و تو شاگرد من باشی»[۳۳].

ابن اثیر در تاریخ خود داستان فوق را با شرح بیشتری نقل کرده و گفته است: صباغ مزبور از آن پس در زمره حواریین عیسی درآمد[۳۴]. همچنین نقل شده است که مریم، عیسی را از ترس پادشاهی به نام هیرودیس به مصر برد و دوازده سال در آنجا بودند تا وقتی که هیرودیس از جهان رخت بر بست و سپس به شام بازگشتند. هنگامی که در مصر بودند، چنین اتفاق افتاد که مریم به خانه دهقانی رفت که فقرا و مساکین بدان خانه می‌رفتند. روزی از خانه دهقان مالی به سرقت رفت و دهقان مسکینان را متهم ساخت. مریم از این پیش‌آمد غمناک شد. وقتی عیسی دید که مادرش غمگین است، بدو گفت: می‌خواهی دزد را به تو معرفی کنم؟ مریم گفت: آری. عیسی فرمود: آن شخص کور و آن دیگری که زمین‌گیر است، هر دو به کمک یک دیگر مال را دزدیده‌اند، بدین ترتیب که آن شخص کور، رفیق خود را که زمین‌گیر است به دوش خود سوار کرده و او مال را برداشته است. به دنبال گفتار عیسی به نزد آن کور آمدند و گفتند: زمین‌گیر را بر دوش خود سوار کن. گفت: نمی‌توانم. عیسی(ع) فرمود: چگونه دیروز که می‌خواستید فلان مال را بردارید توانستی او را بر دوش خود سوار کنی؟ کور که این سخن را شنید به کار خود اعتراف کرده و مال را برگرداند. پس از این که دوازده سال از توقفشان در مصر گذشت و خبر مرگ هیرودیس به آنها رسید، به سوی شام بازگشتند و در روستایی که نامش «ناصره» بود ماندند تا وقتی که سی سال از عمر عیسی گذشت و آن حضرت مأمور شد نبوت خود را اظهار کند. وی گوید: به خاطر همین انتساب به ناصره، پیروان عیسی(ع) را نصاری گویند. ثعلبی و دیگران نیز همین مطلب را در کتاب‌های خود ذکر کرده‌اند.[۳۵]

پدر و مادر

نام و نسب

کنیه‌ها و القاب

فرزندان

شمایل و صفات ظاهری

صفات و ویژگی‌های شخصیتی

معجزات عیسی(ع)

عیسی بن مریم از پیغمبران بزرگواری است که اصل وجود و آفرینشش معجزه بود، بلکه آغاز و انجام زندگی‌اش با معجزه همراه بود. پیغمبری که بدون داشتن پدر از مریم متولد شد و از همان ساعت تولد، معجزات شگفت‌انگیزی از وی به ظهور می‌رسید؛ مانند سخن گفتن او با مادرش مریم و دل‌داری دادنش، سخن گفتن با دیگران و بیان خبرهای غیبی و اخبار آینده و معجزات دیگری که قسمتی از آنها در سوره مائده چنین ذکر شده است: ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ[۳۶]. در سوره آل عمران خداوند درباره آن حضرت فرموده است: «خدا او را کتاب و حکمت و تورات و انجیل می‌آموزد و پیامبری به سوی بنی‌اسرائیل باشد که به آنها گوید: من با معجزه‌ای از پروردگارتان به نزد شما آمده‌ام. برای شما از گِل چون شکل مرغی می‌سازم و در آن می‌دمم که به اذن خدا پرنده (و مرغی) شود، کور مادر زاد و بر صدار را شفا دهم و مرده را به اذن خدا زنده می‌کنم و شما را از آن‌چه می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید، خبر می‌دهم.»..[۳۷].

پایان زندگی‌اش نیز با معجزه انجام گرفت و خدای سبحان او را از دست دشمنان به طرز معجزه آسایی نجات داد و به آسمان برد. مهم‌ترین معجزه عیسی(ع) در دوران زندگی، زنده کردن مردگان و شفای بیمارانی بود که علاج آنها از طریق عادی ممکن نبود. علت آن را امام هشتم(ع) - در حدیثی که تمامی آن را در احوالات حضرت موسی(ع) نقل کردیم - این گونه بیان فرموده که خدای تعالی عیسی(ع) را وقتی مبعوث فرمود که بیماری‌ها در آن زمان بسیار بود و مردم به پزشکان احتیاج داشتند. عیسی نیز معجزه‌ای آورد که از توان پزشکان آن عصر بیرون بود. معجزه‌ای که به اذن خدا مرده را زنده می‌کرد و کور مادرزاد و بر صدار را شفا می‌داد، بدین ترتیب حجت خود را بر مردم ثابت کرد. ابن اثیر نیز در کامل التواریخ گفته است: علم طب در زمان عیسی(ع) بر مردم آن زمان غالب بود و عیسی معجزه‌ای آورد که کور مادر زاد و بیمار برص دار را شفا می‌داد و مردگان را زنده می‌کرد، تا عجز آنها را نشان دهد...[۳۸]. به دنبال این گفتار نام عده‌ای از افرادی را که به دعای عیسی(ع) زنده شدند مانند سام بن نوح، یحیی و دیگران را به طور اجمال نقل کرده که ما تفصیل آن را از روی روایات برای شما ذکر می‌کنیم: عیاشی در تفسیر خود در حدیث مرفوعی روایت کرده که اصحاب عیسی(ع) از وی خواستند تا مرده‌ای را برای آنها زنده کند. عیسی(ع) آنها را کنار قبر سام بن نوح آورد و بدو گفت: ای سام! به اذن خدا برخیز. در این وقت قبر شکافته شد. عیسی برای بار دوم همان سخن را تکرار کرد و سام حرکتی کرد. وقتی بار سوم آن کلمات را گفت، سام از جا برخاست و از قبر بیرون آمد. عیسی(ع) بدو فرمود: آیا دوست داری در دنیا بمانی یا می‌خواهی به حال خود بازگردی؟ سام عرض کرد: نه یا روح اللّه می‌خواهم برگردم؛ زیرا هنوز سختی مرگ در کام من است و تا به امروز تلخی آن برطرف نشده است[۳۹].

ابن اثیر داستان را این گونه نقل کرده که روزی حضرت عیسی(ع) با حواریان بود و داستان نوح و کشتی را برای آنها نقل کرد. حواریان عرض کردند: چه خوب بود کسی را به ما نشان می‌دادی که خود شاهد آن ماجرا بوده و در آن زمان حضور داشته است. عیسی(ع) به کنار تلی آمد و فرمود: این قبر سام بن نوح است. آن‌گاه دعا کرد و سام زنده شد و فریاد زد: قیامت برپا شده؟ عیسی(ع) فرمود: نه، اما من دعا کردم تا خدا تو را زنده کند. سپس حواریان داستان غرق شدن مردم زمان نوح و کشتی را از او پرسیدند و او به آنها خبر داد و دوباره به حال خود بازگشت[۴۰]. کلینی در روضه کافی به سند خود از امام صادق(ع) روایت کرده که از آن حضرت پرسیدند: آیا عیسی بن مریم کسی را پس از مردن زنده کرد به طوری که خوراک و روزی داشته باشد و زندگی کرده و دارای فرزند شده باشد؟ فرمود: آری، عیسی رفیقی داشت که از نظر دین و آیین برادر او محسوب می‌شد و عیسی(ع) به نزد او رفت و آمد می‌کرد تا این که مدتی از او دور شد و پس از آن وقتی به در خانه‌اش به سراغ او رفت تا از وی احوال پرسی کند. مادرش از خانه بیرون آمد و گفت: ای رسول خدا! او از دنیا رفت. عیسی(ع) فرمود: آیا دوست داری او را ببینی؟ مادر عرض کرد: آری.

عیسی فرمود: چون فردا شود به نزد تو خواهم آمد تا او را به اذن خدا برای تو زنده کنم. روز بعد عیسی نزد آن زن آمد و بدو فرمود: مرا بر سر قبر او ببر. زن بیرون آمد و با عیسی سر قبر فرزندش رفتند. عیسی(ع) ایستاد و به درگاه خدای عزوجل دعا کرد، پس قبر شکافته شد و پسر آن زن زنده از قبر بیرون آمد. همین که چشم مادر و فرزند به یک دیگر افتاد گریستند. عیسی(ع) دلش به حال آن دو سوخت و رو به مرد کرد و فرمود: آیا دوست داری با مادرت در دنیا زندگی کنی؟ عرض کرد: ای پیغمبر خدا! آیا با روزی و خوراک و مدت معین یا بدون اینها؟ عیسی(ع) فرمود: با خوراک و روزی و مدت معین و بیست سال که در آن ازدواج کنی و فرزنددار هم بشوی. مرد عرض کرد: با این ترتیب آری. حضرت عیسی(ع) آن مرد را به مادرش سپرد و رفت و او بیست سال دیگر زندگی کرد و صاحب همسر و فرزند شد[۴۱]. در نقل مجمع البیان طبرسی و نیز در کامل التواریخ ابن اثیر[۴۲] نام مردی که به دعای عیسی(ع) زنده شد، «عازر» آمده است. داستان دیگر هم زنده کردن یحیی بن زکریا بود که ما داستانش را در آخر احوال حضرت یحیی نقل کردیم. نیز داستان زنده کردن عزیر را برای بنی‌اسرائیل نقل کرده و گوید: بنی‌اسرائیل به عیسی(ع) گفتند که عزیز را برای ما زنده کن وگرنه ما تو را می‌سوزانیم. عیسی(ع) به درگاه خداوند دعا کرد و خدا عزیز را زنده ساخت. بنی‌اسرائیل به عزیز گفتند به چه چیز گواهی می‌دهی؟ گفت: گواهی می‌دهم که عیسی بنده و رسول خداست. در پایان سخنان خود به طور اجمال می‌گوید: از معجزات آن حضرت این بود که بر آب راه می‌رفت. مرحوم کلینی در اصول کافی داستانی از راه رفتن آن حضرت بر روی آب نقل کرده که از نظر اخلاقی نیز آموزنده است: از داود رقی روایت شده که گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: از خدا بترسید و به یک دیگر حسد نبرید. همانا عیسی بن مریم(ع) - که از شریعت او گردش در شهرها بود - در یکی از گردش‌های خود- با مرد کوتاه قدی از یارانش که بسیار ملازم خدمت عیسی بود - به دریا رسید و از روی یقین ﴿بِسْمِ اللَّهِ گفت و بر روی آب به راه افتاد. مرد کوتاه قد هم با یقین ﴿بِسْمِ اللَّهِ گفت و بر روی آب به راه افتاد و به عیسی(ع) رسید. در این وقت خودبینی او را گرفت و پیش خود گفت که این عیسی روح اللّه است که روی آب راه می‌رود و من هم روی آب راه می‌روم، پس چه برتری‌ای بر من دارد؟ امام(ع) فرمود: به محض این که این فکر را کرد، پایش در آب فرو رفت و از عیسی کمک‌طلبید. عیسی(ع) پیش رفته و او را از آب بیرون آورد، آن‌گاه به او فرمود: ای کوتاه قد! چه گفتی؟ عرض کرد: با خود گفتم که این روح اللّه است که بر آب راه می‌رود و من هم می‌روم و بدین ترتیب خودبینی مرا گرفت. عیسی(ع) فرمود: از خدا بترسید و به یک دیگر حسد نبرید.[۴۳]

داستان نزول مائده

از معجزات بزرگ عیسی(ع) داستان نزول مائده بود که خدای تعالی در سوره پنجم از سوره‌های قرآن کریم داستانش را بیان فرموده و به همین مناسبت آن سوره مائده نامیده شده است. خداوند می‌فرماید: «حواریان گفتند: ای عیسی بن مریم! آیا پروردگار تو می‌تواند از آسمان برای ما مائده‌ای نازل کند. عیسی گفت: اگر (واقعاً) ایمان دارید از خدا بترسید. آنها گفتند: ما می‌خواهیم از آن بخوریم و اطمینان قلب پیدا کنیم و بدانیم که به ما راست گفته‌ای و گواه بر آن باشیم. عیسی گفت: پروردگارا! مائده‌ای از آسمان بر ما نازل فرما که برای حاضران و آیندگان ما عیدی باشد و نشانه‌ای از جانب تو باشد و به ما روزی بده که تو بهترین روزی دهندگانی. خدا فرمود: من آن مائده را بر شما نازل می‌کنم و پس از آن هر کسی از شما (بدان) کافر شود او را عذاب می‌کنم، به عذابی که هیچ یک از جهانیان را بدان عذاب نکنم»[۴۴]. البته جای سؤال و بحث در این آیه و اصل این درخواستی که حواریان کردند بسیار است، که مفسران به آنها پرداخته‌اند؛ مانند این سؤال که آیا چنین درخواستی به این صورت و با این تعبیر که: «آیا پروردگار تو می‌تواند برای ما از آسمان مائده‌ای نازل کند؟» از حواری‌های عیسی با آن مقامی که از نظر ایمان به خدا داشتند چگونه صادر شد؟ مگر آنها در قدرت خدا تردیدی داشتند که با این تعبیر درخواست خود را اظهار کردند؟ و یا در نبوت عیسی با آن همه معجزاتی که از وی دیده بودند، تردیدی داشتند؟ و اساساً برای حواریان درخواست معجزه از عیسی معنا نداشت؛ زیرا اظهار معجزه برای کسی است که به پیغمبری ایمان نداشته باشد و بخواهد از راه دیدن معجزه به او ایمان بیاورد.

آیا معنای این سؤال آنها این بود که تو می‌توانی از پروردگارت چنین چیزی بخواهی، چنان‌که در حدیثی آمده[۴۵] یا این درخواست در ابتدای کار حواری‌ها و قبل از محکم شدن پایه معرفتشان صدور یافته؟ یا معنای گفتارشان این بود که آیا اگر چنین درخواستی از خداوند بنمایی، دعایت را مستجاب می‌کند؟ (چنان‌که برخی گفته‌اند) یا این سؤال که آیا این تهدید سختی که خدای تعالی به دنبال آن فرمود: «هر کس بدان کافر شود او را عذابی می‌کنم که کسی را این‌گونه عذاب نکنم». به چه علتی بود؟ در صورتی که امت‌های قبل از امت عیسی نیز نظیر این درخواست را از پیغمبران خود می‌کردند، ولی چنین تهدیدی برای آنها نبود؟ آیا علتش این بود که آنها در طرز سؤال مراعات ادب نکردند؟ یا این که حواریان بدون هیچ نیاز و احتیاجی و فقط از روی هوا و هوس چنین معجزه‌ای خواستند و گرنه حق از هر نظر بر آنها آشکار و حجت بر ایشان تمام شده بود و دیگر موردی برای چنین درخواستی نبود، جز سرگرمی و به بازی گرفتن آیات الهی... و این‌گونه کارها برای مردمان با ایمان، گناهی بس بزرگ محسوب می‌گردد که مستوجب چنان تهدیدی بودند؟ اینها و نظایر آن، سؤالات و رد و ایرادهایی است که علمای تفسیر در ذیل آیه مطرح کرده و برخی از آنان به تفصیل روی آن بحث کرده‌اند که ما بدان اشاره کردیم و خوانندگان محترم ' چنان که مایل به توضیح و بحث بیشتری باشند، باید به تفاسیر مراجعه کنند. به هر صورت، از مجموع آغاز و انجام آیه می‌توان به دست آورد که حواری‌ها هدفشان در این درخواست اطمینان خاطر بیشتری به نبوت و مقام عیسی(ع) و آیات الهی بوده و می‌خواستند بدین وسیله بر ایمان خود بیفزایند و ثبات قدم بیشتری پیدا کنند و این سؤال از روی شک و تردید آنها صادر نشد، اگر چه شاید در طرز درخواست، ادب را مراعات نکرده و گستاخی نشان دادند یا اصلاً چنین درخواستی از آنها جا نداشت. در نقلی که طبرسی از ابن عباس کرده است، این درخواست سابقه‌ای داشت و آن این بود که عیسی(ع) به بنی‌اسرائیل فرمود: سی روز روزه بگیرید سپس هر چه بخواهید از خدا درخواست کنید تا خداوند به شما بدهد. آنها سی روز روزه گرفتند و چون فراغت یافتند، به عیسی گفتند: ای عیسی! ما اگر برای شخصی از مردم کار می‌کردیم و کارمان انجام می‌شد، غذایی به ما می‌داد و ما روزه گرفته و گرسنه شده‌ایم. اکنون از خدا بخواه تا مائده‌ای برای ما از آسمان نازل کند[۴۶]. حضرت عیسی(ع) نیز وقتی پافشاری آنها را در نشان دادن چنین معجزه‌ای مشاهده کرد، صورت و عنوان دیگری هم به درخواست ایشان داده و به درگاه پروردگار تعالی عرض کرد: «پروردگارا! مائده‌ای از آسمان بر ما نازل فرما که برای ما و آیندگانمان عیدی باشد.»..[۴۷]. برخی از مفسران گفته‌اند که در روز یکشنبه مائده نازل شد و از این رو مسیحیان آن روز را عید گرفتند.[۴۸]

معجزات عیسی

از آنجا که دعوت انبیا در حقیقت دعوت به سوی حیات و زندگی حقیقی است، قرآن به هنگام شرح معجزات حضرت مسیح(ع) نخست اشاره به ایجاد حیات و زندگی در موجودات بی‌جان به فرمان خدا می‌کند، و از زبان عیسی می‌گوید: «من نشانه‌ای از پروردگار شما برایتان آورده‌ام: من از گل چیزی به شکل پرنده می‌سازم و در آن می‌دهم و به فرمان خدا پرنده‌ای می‌شود!»[۴۹]. مسأله ایجاد حیات به فرمان خدا مسألۀ پیچیده‌ای نیست زیرا می‌دانیم همه موجودات زنده جهان از خاک و آب بوجود آمده‌اند منتهی این تحول و تغییر، تدریجی بوده و طی سالیان دراز به وقوع پیوسته است، چه مانعی دارد که خداوند همان عوامل را فشرده کند و تمام آن مراحل، به سرعت صورت گیرد، و خاک تبدیل به موجود زنده‌ای شود؟ بدیهی است چنین موضوعی در آن محیط، و در هر محیط دیگر می‌تواند سند زنده‌ای بر ارتباط آورندۀ آن با جهان ماورای طبیعت و قدرت بی‌پایان پروردگار باشد. سپس به درمان بیماری‌های صعب العلاج، یا غیرقابل علاج از طرق عادی، اشاره کرده و می‌گوید: «من می‌توانم (کورمادرزاد) و (مبتلایان به بیماری پیسی) را درمان کنم، و نیز می‌توانم به مردگان لباس حیات بپوشانم[۵۰]، بدیهی است همه این موضوعات مخصوصاً در برابر پزشکان و دانشمندان آن زمان معجزات غیر قابل انکاری بوده است. در مرحله بعد موضوع خبر دادن از اسرار نهانی مردم را پیش می‌کشد؛ زیرا معمولاً هرکس در زندگی فردی و شخصی خود اسراری دارد که دیگران از آن آگاه نیستند، اگر کسی بدون هیچگونه سابقه، مثلاً از غذاهایی که خورده‌اند یا آنچه را ذخیره کرده‌اند دقیقاً خبر دهد دلیل بر این است که از یک منبع غیبی الهام گرفته است، مسیح می‌گوید: «من از این امور آگاهم و به شما خبر می‌دهم»[۵۱].[۵۲]

قوم و محل سکونت

قوم عیسی

سرگذشت تاریخی

نبوت و رسالت

دین حضرت عیسی

بشارت عیسی مسیح(ع) بر ظهور پیامبر اسلام(ص)

قرآن با اشاره به مسألۀ رسالت حضرت عیسی(ع) و کارشکنی و تکذیب بنی‌اسرائیل در مقابل او می‌گوید: «و به یاد آورید هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: ای بنی‌اسرائیل! من فرستادۀ خدا به سوی شما هستم، این در حالی است که تصدیق‌کنندۀ کتابی که قبل از من فرستاده شده (تورات)، می‌باشم. و نیز بشارت‌دهنده به رسولی هستم که بعد از من می‌آید و نام او «احمد است»[۵۳]. بنابراین من حلقۀ اتصالی هستم که امت موسی و کتاب او را، به امت پیامبر آینده (پیامبر اسلام) و کتاب او، پیوند می‌دهم.[۵۴]

امامت و ولایت

علم ویژه الهی

عصمت

فضایل و مناقب

سیره

اصحاب

مخالفان و دشمنان

پایان کار حضرت عیسی

حضرت عیسی(ع) با پشت‌کار و دل‌گرمی عجیبی به کار تبلیغ دین خود مشغول بود و به هر شهر و دهکده‌ای که وارد می‌شد، بیماران و زمین‌گیران و کوران و کران را شفا می‌داد و معجزات نبوت خود را به مردم می‌نمایاند و همین سبب شده بود که علی‌رغم مخالفت‌های بسیاری که از طرف یهود با آن حضرت و آیین او می‌شد و تبلیغات بی‌اساسی که بر ضد آن حضرت می‌کردند، روز به روز پیروان عیسی افزون گردد و مردم بیشتری به دین آن حضرت درآیند. پیشرفت آیین الهی و دیانت حضرت مسیح، رؤسای یهود را مصمم ساخت تا تصمیم قطعی خود را درباره آن حضرت بگیرند و نقشه قتل او را طرح کنند و برای اجرای آن، امپراتور روم را نیز با خود همراه ساختند و در نظرش چنین وانمود کردند که تبلیغات عیسی موجب زوال حکومت و فروریختن پایه‌های سلطنت او خواهد گشت. عیسی(ع) از تصمیم آنها آگاه شد، از این رو به حال اختفا در آمد و بیشتر اوقات خود را در جاهای دور دست می‌گذرانید. اما یهود در صدد دستگیری آن حضرت برآمدند و برای پیدا کردن و معرفی وی جایزه‌ها تعیین کردند و وعده‌ها دادند. در این جا بود که به گفته بسیار از مورخان، یهودای اسخریوطی تطمیع شد و دین خود را به دنیا فروخت و با این که خود در زمره حواریون آن حضرت بود، در صدد برآمد تا محل اختفای آن حضرت را به یهود و مأموران دولت نشان دهد و سرانجام همین کار را کرد و با گرفتن مبلغی اندک - که به گفته بعضی سی در هم پول سیاه بود - مکان حضرت مسیح را به دشمنان آن حضرت نشان داد و مأموران برای دست‌گیری آن حضرت بدان مکان رفتند.

آن‌چه از نظر ما مسلم و قطعی است، این است که یهود نتوانستند عیسی(ع) را دست‌گیر سازند و هنگامی که وارد آن مکان شدند، خدای تعالی آن حضرت را به آسمان بالا برد و شخص دیگری را که شبیه آن حضرت بود، دستگیر کردند و به دار آویختند و آن شخص هر چه فریاد زد که من عیسی نیستم، از وی نپذیرفتند و به دارش آویختند. قرآن کریم در سوره نساء به صراحت در این باره فرموده است: ﴿...وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا * بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۵۵].

و در این که آن شخص که به شکل حضرت عیسی(ع) در آمده بوده، اختلاف است. بسیاری گفته‌اند که وی همان یهودای اسخریوطی بود که وقتی وارد محل اختفای عیسی شد، شبیه آن حضرت گردید و به دار آویخته شد. برخی گفته‌اند: وی همان مأموری بود که وارد آن مکان شد و هر چه گشت، عیسی را ندید و چون بیرون آمد خودش شبیه به عیسی گردید و دیگران که در خارج منتظر آمدن وی بودند، او را دستگیر ساخته و به پای دار بردند. در حدیثی که علی بن ابراهیم از امام باقر(ع) روایت کرده، این گونه است که حضرت عیسی(ع) پیش از آن حواریون را نزد خود جمع کرد و به آنها فرمود: خدای تعالی به من وحی کرده که مرا در این ساعت به نزد خود خواهد برد، اکنون کدام یک از شما حاضر است جان خود را فدای من کند و در بهشت با من باشد؟ جوانی از میان آنها برخاست و آمادگی خود را برای این کار اعلام کرد و خدای تعالی او را به عیسی شبیه ساخت و یهود وی را به جای آن حضرت دستگیر ساخته و به دار آویختند[۵۶]. در پاره‌ای از تواریخ آمده که یهودای اسخریوطی پس از اینکه در برابر پول اندکی حاضر شد محل اختفای عیسی را به یهود نشان دهد، سخت پشیمان شد و پولی را که گرفته بود به یهودیان پس داد و خود را به دار آویخت. طبق روایات بسیاری که از طریق شیعه و سنی نقل شده است، حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان به زمین فرود می‌آید و دجال را می‌کشد و در کارها حضرت مهدی - ارواحنا فداه را مقدم می‌دارد و در پشت سر آن حضرت نماز می‌گذارد و پیروان آن حضرت به دین اسلام در می‌آیند و اسلام بر همه ادیان پیروز می‌شود، و سایر آن چه در علایم ظهور نقل شده است[۵۷].[۵۸]

توطئه قتل مسیح(ع)

یهود، با همکاری بعضی از مسیحیان خیانتکار، تصمیم بر قتل حضرت مسیح گرفتند و خداوند نقشه‌های آنها را نقش بر آب کرد و پیامبرش را از چنگال آنها رهایی بخشید، خداوند نعمت خود را بر مسیح پیش از وقوع این جریان ذکر می‌کند، و می‌گوید: ﴿إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ[۵۹]. در میان مفسران اسلام به استناد آیه ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا[۶۰] معروف است که مسیح کشته نشده و خداوند او را به آسمان برده، خود مسیحیان طبق اناجیل موجود می‌گویند عیسی کشته شد و دفن گردید، و سپس از میان مردگان برخاست و مدت کوتاهی در زمین بود و بعد به آسمان صعود کرد[۶۱].[۶۲]

مسیح کشته نشد - افسانه صلیب

قرآن می‌گوید: «نه مسیح را کشتند و نه بر دار آویختند بلکه امر بر آنها مشتبه گردید و پنداشتند او را به دار زده‌اند و یقیناً او را نکشتند!»[۶۳]. ولی اناجیل چهارگانه کنونی همگی مسأله مصلوب شدن (به دار آویخته شدن) مسیح(ع) و کشته شدن او را ذکر کرده‌اند، و این موضوع در فصول آخر هر چهار انجیل. (متی - لوقا - مرقس - یوحنا) مشروحاً بیان گردیده، و اعتقاد عمومی مسیحیان امروز نیز بر این مسأله استوار است. بلکه به یک معنی مسأله قتل و مصلوب شدن مسیح، یکی از مهمترین مسائل زیر بنای آئین مسیحیت کنونی را تشکیل می‌دهد، چه اینکه می‌دانیم مسیحیان کنونی مسیح(ع) را پیامبری که برای هدایت و تربیت و ارشاد خلق آمده باشد نمی‌دانند، بلکه او را «فرزند خدا!» و «یکی از خدایان سه گانه!» می‌دانند که هدف اصلی آمدن او به این جهان فدا شدن و باز خرید گناهان بشر بوده است، می‌گویند: او آمده تا قربانی گناهان ما شود، او به دار آویخته و کشته شد، تا گناهان بشر را بشوید و جهانیان را از مجازات نجات دهد، بنابراین راه نجات را منحصراً در پیوند با مسیح و اعتقاد به این موضوع می‌دانند! به همین دلیل گاهی مسیحیت را مذهب «نجات» یا «فداء» می‌نامند و مسیح را «ناجی» و «فادی» لقب می‌دهند، و اینکه می‌بینیم مسیحیان روی مسألۀ صلیب فوق‌العاده تکیه می‌کنند و شعارشان «صلیب» است از همین نقطه نظر می‌باشد. این بود خلاصه‌ای از عقیده مسیحیان دربارۀ سرنوشت حضرت مسیح(ع). ولی هیچ‌یک از مسلمانان در بطلان این عقیده تردید ندارند، زیرا:

اولاً: مسیح(ع) پیامبری همچون سایر پیامبران خدا بود، نه خدا بود و نه فرزند خدا، خداوند یکتا و یگانه است و شبیه و نظیر و مثل و مانند و همسر و فرزند ندارد.

ثانیاً: «فداء» و قربانی گناهان دیگران شدن مطلبی کاملاً غیر منطقی است هر کس در گرو اعمال خویش است و راه نجات نیز تنها ایمان و عمل صالح خود انسان است.

ثالثاً: عقیدۀ «قدا» گناهکار پرور و تشویق کنندۀ به فساد و تباهی و آلودگی است. و اگر می‌بینیم قرآن مخصوصاً روی مسأله مصلوب نشدن مسیح(ع) تکیه کرده است، با اینکه ظاهراً موضوع ساده‌ای به نظر می‌رسد به خاطر همین است که عقیدۀ خرافی فداء و باز خرید گناهان امت را به شدت بکوبد مسیحیان را از این عقیده خرافی باز دارد تا نجات را در گرو اعمال خویش ببینند، نه در پناه بردن به صلیب.

رابعاً: قرائنی در دست است که مسأله مصلوب شدن عیسی(ع) را تضعیف می‌کند.

  1. می‌دانیم اناجیل چهارگانه کنونی که گواهی به مصلوب شدن عیسی(ع) می‌دهند همگی سال‌ها بعد از مسیح(ع) به وسیلۀ شاگردان و یا شاگردان شاگردان او نوشته شده‌اند و این سخنی است که مورخان مسیحی به آن معترفند. و نیز می‌دانیم که شاگردان مسیح(ع) به هنگام حمله دشمنان به او فرار کردند، و اناجیل نیز گواه بر این مطلب می‌باشد[۶۴]. بنابراین مسألۀ مصلوب شدن عیسی(ع) را از افواه مردم گرفته‌اند و همانطور که بعداً اشاره خواهیم کرد، اوضاع و احوال چنان پیش آمد که موقعیت برای اشتباه کردن شخص دیگری به جای مسیح(ع) آماده گشت.
  2. عامل دیگر که اشتباه شدن عیسی را به شخص دیگر امکان‌پذیر می‌کند این است که کسانی که برای دستگیر ساختن حضرت عیسی به باغ «جستیمانی» در خارج شهر رفته بودند، گروهی از لشکریان رومی بودند که در اردوگاه‌ها مشغول وظائف لشکری بودند، این گروه نه یهودیان را می‌شناختند و نه آداب و زبان و رسوم آنها را می‌دانستند و نه شاگردان عیسی را از استادشان تشخیص می‌دادند.
  3. اناجیل می‌گوید: حمله به محل عیسی(ع) شبانه انجام یافت و چه آسان است که در این گیرودار شخص مورد نظر فرار کند و دیگری به جای او گرفتار شود.
  4. از نوشتۀ همۀ اناجیل استفاده می‌شود که شخص گرفتار در حضور «پیلاطس» (حاکم رومی در بیت المقدس) سکوت اختیار کرد و کمتر در برابر سخنان آنها سخن گفت، و از خود دفاع کرد، بسیار بعید به نظر می‌رسد که عیسی(ع) خود را در خطر بییند و با آن بیان رسا و گویای خود و با شجاعت و شهامت خاصی که داشت از خود دفاع نکرده باشد آیا جای این احتمال نیست که دیگری (به احتمال قوی یهودای اسخریوطی که به مسیح(ع) و خیانت کرد و نقش جاسوس را ایفا نمود و می‌گویند شباهت کاملی به مسیح(ع) داشت) به جای او دستگیر شده و چنان در وحشت و اضطراب فرو رفته که حتی نتوانسته است از خود دفاع کند و سخنی بگوید – به خصوص اینکه در اناجیل می‌خوانیم «یهودای اسخریوطی» بعد از این واقعه دیگر دیده نشد و طبق گفته اناجیل انتحار کرد!
  5. همانطور که گفتیم: شاگردان مسیح(ع) به هنگام احساس خطر، طبق شهادت اناجیل، فرار کردند، و طبعاً دوستان دیگر هم در آن روز مخفی شدند و از دور بر اوضاع نظر داشتند، بنابراین شخص دستگیر شده در حلقۀ محاصره نظامیان رومی بوده و هیچ‌یک از دوستان او اطراف او نبودند، به این ترتیب چه جای تعجب که اشتباهی واقع شده باشد.
  6. در اناجیل می‌خوانیم که شخص محکوم بر چوبۀ دار از خدا شکایت کرد که چرا او را تنها گذارده و به دست دشمن برای قتل سپرده است! اگر مسیح(ع) برای این به دنیا آمده که به دار آویخته شود و قربانی گناهان بشر گردد چنین سخن ناروائی از او به هیچ‌وجه درست نبوده است، این جمله به خوبی نشان می‌دهد که شخص مصلوب آدم ضعیف و ترسو و ناتوانی بوده است که صدور چنین سخنی از او امکان‌پذیر بوده است، و او نمی‌تواند مسیح باشد.
  7. بعضی از اناجیل موجود (غیر از اناجیل چهارگانۀ مورد قبول مسیحیان) مانند انجیل برنابا رسماً مصلوب شدن عیسی(ع) را نفی کرده و نیز بعضی از فرق مسیحی در مصلوب شدن عیسی(ع) تردید کرده‌اند و حتی بعضی از محققان معتقد بوجود دو عیسی در تاریخ شده‌اند: یکی «عیسای مصلوب» و دیگری «عیسای غیر مصلوب» که میان آن دو پانصد سال فاصله بوده است!

مجموع آنچه در بالا گفته شد قرائنی است که گفتۀ قرآن را در مورد اشتباه در قتل و صلب مسیح روشن می‌سازد.[۶۵]

رحلت و محل دفن

جستارهای وابسته

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

  1. در احادیث دوران نزدیک به ظهور چگونه توصیف شده است؟ (پرسش)
  2. ویژگی‌های عصر ظهور امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  3. آیا امام مهدی در سال فرد ظهور می‌کند؟ (پرسش)
  4. در روایات چه توصیف‌هایی برای سال ظهور ذکر شده است؟ (پرسش)
  5. حضور امام مهدی میان مردم و امرار معاش آن حضرت چگونه است؟ (پرسش)
  6. چه کسانی از پیامبران الهی با امام مهدی همراه می‏‌شوند؟ (پرسش)
    1. آیا حضرت الیاس هنگام ظهور امام مهدی در کنار او خواهد بود؟ (پرسش)
  7. امام مهدی بعد از ظهور چه نوع لباسی می‌پوشد؟ (پرسش)
  8. وضعیت افتاء و مرجعیت در جهان تشیع بعد از ظهور امام مهدی چگونه خواهد شد؟ (پرسش)
  9. محل زندگی امام مهدی بعد از ظهورشان کجا خواهد بود؟ (پرسش)
  10. امام علی زمان بعد از ظهور را چگونه ترسیم کرده است؟ (پرسش)
  11. حادثه دهکده افیق چه ارتباطی با ظهور امام مهدی دارد؟ (پرسش)
  12. آیا بعد از ظهور امام مهدی نیز عالم برزخ وجود دارد یا خیر؟ (پرسش)
  13. آیا اجرای انقلاب جهانی توسط یک فرد (امام مهدی) ممکن است؟ (پرسش)
  14. آیا انگشتر حضرت سلیمان نزد امام مهدی است؟ (پرسش)
  15. نقش نگین انگشتر امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  16. ایام الله چه روزهایی است؟ (پرسش)
  17. امام مهدی بعد از خروج در کوفه چه کارهایی انجام می‌دهد؟ (پرسش)
  18. آیا از زنان هنگام ظهور امام مهدی زنده می‌شوند؟ (پرسش)
  19. چه کسانی هنگام ظهور از همراهان امام مهدی هستند؟ (پرسش)
  20. سن امام مهدی هنگام ظهور چقدر است؟ (پرسش)
  21. در عصر ظهور امام مهدی شیعیان چه جایگاهی دارند؟ (پرسش)
  22. آیا هنگام ظهور جنیان امام مهدی را یاری می کنند؟ (پرسش)
  23. چه کسانی شاهد خروج امام مهدی هستند؟ (پرسش)
  24. نخستین رویارویی امام مهدی با چه کسی است؟ (پرسش)
  25. شیوه داوری و قضاوت امام مهدی چگونه است؟ (پرسش)
  26. مردمان چه سرزمین‌هایی با امام مهدی به نبرد می‌پردازند؟ (پرسش)
  27. امام مهدی با چه طوایفی به نبرد می‌پردازد؟ (پرسش)
  28. مرکبی که جبرئیل در آستانه ظهور برای امام مهدی می‌آورد چیست؟ (پرسش)
  29. امام مهدی وقتی که می‌‏آید اولین کاری که می‌‏کند چیست؟ (پرسش)
  30. آیا امام مهدی هنگام ظهور اموال ثروت‏مندان را علی‌‏رغم میل باطنی آنها بین فقرا تقسیم می‏‌کند؟ (پرسش)
  31. هنگام ظهور امام مهدی چه کسانی از پیامبران امامان و دیگر افراد ایشان را همراهی می‌‏کنند؟ (پرسش)
  32. چرا امام حسین حضرت عیسی و حضرت خضر در زمان ظهور امام مهدی می‌‏آیند؟ (پرسش)
  33. کشور امام مهدی کدام است؟ آیا ایران کشور امام مهدی است؟ (پرسش)
  34. کشور ایران تا قبل از ظهور چگونه باید باشد؟ (پرسش)
  35. روایتی که می‌‏‏فرماید: مردی از قم مردم را به سوی خدا دعوت می‌‏کند نسبت به چه کسی می‌‏‏باشد؟ (پرسش)
  36. حضور ایرانیان در دوره ظهور چگونه است؟ (پرسش)
  37. آیا ایرانیان در دوران غیبت و ظهور امام مهدی نقشی دارند؟ (پرسش)
  38. آیا در زمان ظهور حضرت آیت الله خامنه‌‏ای رهبر ایران است؟ (پرسش)
  39. کشور عزیزمان ایران چندمین کشوری است که امام مهدی در آن ظهور می‌‏کند؟ (پرسش)
  40. چرا امام مهدی ظهور می‏‌کند؟ (پرسش)
  41. وضعیت شیعه در عصر امام مهدی چگونه است؟ (پرسش)
  42. آس به چه معناست و چه ارتباطی به ظهور امام مهدی دارد؟ (پرسش)
  43. آیا ظهور امام مهدی با قیامت همراه است؟ (پرسش)
  44. علت این‏که ظهور امام مهدی را روز قیامت یا یوم المحشر می‌‏خوانند چیست؟ (پرسش)
  45. چگونه می‌‏توان پس از ظهور امام مهدی به مکه رفت؟ (پرسش)
  46. چرا امامان قبل از امام مهدی برای تشکیل حکومت قیام مسلحانه انجام ندادند ولی امام مهدی این کار را انجام می‌دهد؟ (پرسش)
  47. چگونه امام مهدی در عصری که فساد و تباهی همه عالم را فراگرفته و جز عده کمی بر اصول خود باقی نمانده‏‌اند ظهور می‌‏کند؟ (پرسش)
  48. آیا امام مهدی عصا هم دارند؟ (پرسش)
  49. آیا امام زمان از وسائل ارتباط جمعی استفاده می‌کنند یا به گونه‌ای دیگر پیام خود را به مردم می‌رسانند؟ (پرسش)
  50. امام مهدی برای برآوردن نیازهای زندگی خود و یارانش در دوران قیام چه کار خواهد کرد؟ (پرسش)
  51. آیا امام مهدی هنگام ظهور بر سر قبر مادرش فاطمه حاضر می‌‏شود و آن را به مردم نشان می‌‏دهد؟ (پرسش)
  52. آیا صحیح است که مدعیان اسلام و ایمان هنگام ظهور حضرت با مشاهده اسلام راستینی که حضرت برای مسلمین می‌‏آورد با ایشان مخالفت می‌‏کنند؟ (پرسش)
  53. در قرآن آمده است که ابلیس از خداوند تا روز قیامت مهلت خواست اما خداوند فرمود الی یوم الوقت المعلوم منظور از آن کدام روز و وقت است؟ (پرسش)
  54. وضعیت کشاورزی در عصر ظهور چگونه است؟ (پرسش)
  55. وضعیت مسکن در عصر ظهور چگونه است؟ (پرسش)
  56. وضعیت بیکاری در عصر ظهور چگونه است؟ (پرسش)
  57. امام مهدی در آستانه مبارزه خود از کدام یک از امدادهای الهی برخوردار است؟ (پرسش)
  58. آیا دین ما همان دینی است که پیامبر آورده و امام مهدی به آن معتقد است و آیا در طول زمان تحریف نشده است؟ (پرسش)
  59. علت ترس بعضی افراد از ظهور امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  60. چگونه می‌توان فهمید شخص ظهور کرده امام مهدی است؟ (پرسش)
  61. درباره ظهور امام مهدی چه استدلال عقلی یا آیات و روایاتی وجود دارد؟ (پرسش)
  62. از کجا که مهدی موعود ظهور نکرده باشد؟ (پرسش)
  63. امام مهدی چگونه از زمان مناسب ظهور خود آگاهی می‏‌یابد؟ (پرسش)
  64. آیا ممکن است امام مهدی را در شکل و قیافه شخص دیگری ببینیم؟ (پرسش)
  65. آیا فعالیت‌های غرب در روند ظهور تأثیری دارد؟ اصولاً غربیان چه نقشی در جریان ظهور امام مهدی دارند؟ (پرسش)
  66. امام مهدی با چه هیئتی ظهور می‌کند؟ (پرسش)
  67. در روایت آمده است امام مهدی چهار مسجد را تخریب می‌کند آن مساجد کدامند و چرا تخریب می‌شوند؟ (پرسش)
  68. اولین شخص بیعت کننده با امام مهدی چه کسی است؟ (پرسش)
  69. بیعت جبرئیل با امام مهدی چه معنایی دارد؟ (پرسش)
  70. رهاورد بیعت جبرئیل هنگام ظهور با امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  71. شیوه بیعت امام مهدی با اصحابش چگونه است؟ (پرسش)
  72. شرایط بیعت با امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  73. در زمان ظهور آیا انسان به محض کوچک‌ترین اشتباه و خطا مجازات می‌شود؟ اصولاً امام مهدی درباره چه گناهانی اقدام به مجازات می‌کند؟ (پرسش)
  74. صدای حضرت در زمان ظهور چگونه به گوش همه می‌رسد؟ (پرسش)
  75. چه کسانی مقابل حضرت ایستاده با او به مبارزه مسلحانه بر می‌خیزند؟ (پرسش)
  76. آیا زمان ظهور از وسایل پیشرفته استفاده می‌شود؟ (پرسش)
  77. آیا با ظهور امام مهدی همه انسان‌های کافر کشته خواهند شد و فقط یاران واقعی آن حضرت باقی می‌مانند؟ (پرسش)
  78. آیا صحیح است که در عصر ظهور پستی و بلندی‌های زمین رفع شده بعد مسافت مانع دید نخواهد شد؟ (پرسش)
  79. امام مهدی هنگام ظهور با چه موانع و مشکلاتی روبه رو خواهد شد؟ (پرسش)
  80. ظهور امام مهدی در چه روزی است؟ (پرسش)
  81. آیا امام مهدی سوار بر ابر می‌شود؟ (پرسش)
  82. نظر اهل سنت در مورد ظهور امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  83. در روز ظهور امام مهدی چگونه خود را به جهانیان و اطرافیان معرفی می‏‌کند؟ (پرسش)
  84. آیا در عصر ظهور حضرت حجت باید تمام جهان مسلمان باشند؟ (پرسش)
  85. باورهای دینی در عصر ظهور امام مهدی چگونه است؟ (پرسش)
  86. کارگزاران دولت امام مهدی چه کسانی هستند؟ (پرسش)
  87. برپایه روایات یکی از وقایع بعد از ظهور انتقام امام مهدی از دو خلیفه اول است؛ در ابن باره توضیح دهید؟ (پرسش)
  88. چرا حضرت در مکه ظهور می‌کند؟ (پرسش)
  89. ظهور امام مهدی چه رابطه‏‌ای با قیامت دارد و زندگی مردم در دوران ظهور چگونه است؟ (پرسش)
  90. این‏که امام مهدی در نخستین اقدام از یاران خود بیعت می‌‏گیرد به چه معناست؟ (پرسش)
  91. این‏که از جبرئیل نخستین بیعت ‏کننده امام مهدی است به چه معناست؟ (پرسش)
  92. چه کسانی هنگام ظهور امام مهدی زنده می‏‌شوند؟ (پرسش)
  93. ظهور صغرا و ظهور کبرای امام مهدی چگونه است و چه چیزی پیش‌‏درآمد ظهور کبرا شمرده می‌‏شود؟ (پرسش)
  94. آیا صحیح است که می‏‌گویند اگر سیصد و سیزده نفر یاور حضرت داشته باشند ظهور می‌‏کنند؟ (پرسش)
  95. امام مهدی در ظاهر با چه سنی ظهور می‏‌کنند؟ (پرسش)
  96. خصوصیات جسمی امام مهدی هنگام ظهور چگونه است؟ (پرسش)
  97. یکی از باورهای شیعه این است که در عصر ظهور امام مهدی انسان‌هایی دوباره زنده خواهند شد آیا این حقیقت دارد؟ (پرسش)
  98. اول کسی که با امام مهدی‏ بیعت می‌‏کند چه کسی است؟ (پرسش)
  99. امام مهدی کجا ظهور می‏‌کند و آیا از همان ابتدا دست به قیام می‌‏زند؟ چرا و چه موقع به شهر قم و کوه خضر خواهد آمد؟ (پرسش)
  100. هنگام ظهور امام مهدی صدای آسمانی چگونه شنیده می‏‌شود؟ (پرسش)
  101. در عصر ظهور کدامین مذهب حاکم است؟ (پرسش)
  102. آیا جبرئیل بعد از وفات رسول خدا عهد کرده که بر زمین نازل نشود؟ (پرسش)
  103. مقصود از اصلاح امر امام مهدی در یک شب چیست؟ (پرسش)
  104. غلبه بر جهان با یاران اندک چگونه ممکن است؟ (پرسش)
  105. آیا پیروزی امام مهدی‏ بر مخالفان و گسترش حکومتش همراه با اعجاز است؟ (پرسش)
  106. آیا قاتلان و کشندگان امام حسین به دست امام مهدی کشته خواهند شد؟ (پرسش)
  107. مطابق روایات شیعه قتل‏‌ها در چه وقتی خواهد بود؟ (پرسش)
  108. شیوه و رفتار امام مهدی با ظالمان و دشمنان چگونه خواهد بود؟ (پرسش)
  109. آیا بیشتر قتل‌‏ها که توسط امام مهدی انجام می‌‏گیرد از مسلمانان است؟ (پرسش)
  110. اینکه امام مهدی‏ هنگام ‏ظهور بر عرب شدید است به چه معناست؟ (پرسش)
  111. آیا امام مهدی در مقابله خود با منحرفان از منحرفان شیعه شروع می‌‏کند؟ (پرسش)
  112. آیا امام مهدی در مقابله خود با منحرفان از منحرفان شیعه شروع می‌‏کند؟ (پرسش)
  113. باورهای دینی در عصر ظهور امام مهدی چگونه است؟ (پرسش)
  114. آیا در دولت امام مهدی جز مسلمان روی زمین باقی نمی‌‏ماند؟ (پرسش)
  115. آیا در عصر ظهور زندگی بشر سامان می‌‏یابد؟ (پرسش)
  116. سرلوحه برنامه‌‏های امام مهدی‏ چیست؟ (پرسش)
  117. امام مهدی‏ در تقسیم اموال چگونه رفتار خواهد کرد؟ (پرسش)
  118. وضعیت مردم در عصر ظهور از حیث رفاه اقتصادی چگونه است؟ (پرسش)
  119. کثرت اموال در عصر ظهور از چه راهی حاصل می‌‏شود؟ (پرسش)
  120. در عصر ظهور وضع مساجد چگونه خواهد بود؟ (پرسش)
  121. آیا امام مهدی‏ بعد از ظهور مسجد الحرام و مسجد النبی را تغییر خواهد داد؟ (پرسش)
  122. بین ظهور امام مهدی و برپایی قیامت چه مقدار فاصله است؟ (پرسش)
  123. آیا امام مهدی‏ بعد از ظهور تکنولوژی کنونی را گسترش می‌‏دهد؟ (پرسش)
  124. چگونه یک فرد می‌‏تواند عهده‏‌دار یک تحول بسیار بزرگ گردد؟ (پرسش)
  125. از آنجایی که می دانم امام مهدی انسان های بد را به سزای اعمال شان می رساند آیا باید از ایشان بترسم چون احتمال است من هم جزو آنها باشم؟ (پرسش)
  126. در روز ظهور امام مهدی چگونه خود را به جهانیان و اطرافیان معرفی می‌‏کند؟ (پرسش)
  127. آیا در عصر ظهور حضرت حجت باید تمام جهان مسلمان باشند؟ (پرسش)
  128. آیا هنگامی که امام مهدی ظهور می‏‌کنند تجهیزات امروزی به همین شکل باقی می‏‌مانند؟ (پرسش)
  129. بعضی می‏‌گویند وقتی که امام مهدی ظهور می‌‏فرمایند خیلی از علماء به مخالفت با ایشان برمی‏‌خیزند آیا سند روایی دارد؟ (پرسش)
  130. ظهور امام مهدی چه رابطه‏ای با قیامت دارد و زندگی مردم در دوران ظهور چگونه است؟ (پرسش)
  131. ظرفیت کلی برای ظهور امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  132. کارگزاران دولت امام مهدی چه کسانی هستند؟ (پرسش)
  133. باورهای دینی در عصر ظهور امام مهدی چگونه است؟ (پرسش)
  134. خداوند متعال چه عنایتی به جهت پیروزی امام مهدی هنگام ظهور انجام خواهد داد؟ (پرسش)
  135. بهره مردم دوره ظهور از اجتهاد چگونه و به چه میزان خواهد بود؟ (پرسش)
  136. مطابق قواعد مدت حیات بشریت بعد از ظهور چه مقداری باید باشد؟ (پرسش)
  137. چرا هنگام شنیدن نام امام مهدی بلند می‌‏شوند؟ (پرسش)
  138. آیا درست است که پیرزنی امام مهدی را شهید می‌‏کند و آیا پیرزن از افراد مدینه فاضله امام است؟ (پرسش)
  139. چگونه یک فرد می‏‌تواند عهده‏ دار یک تحول بسیار بزرگ گردد؟ (پرسش)
  140. چه کسانی در هنگام قیام امام مهدی از قبر خود برانگیخته می‌‏شوند؟ (پرسش)
  141. چه تحولاتی در زمان امام مهدی رخ می‏‌دهد؟ (پرسش)
  142. چه کسانی هنگام ظهور زنده می‌‏شوند؟ (پرسش)
  143. آیا ایرانیان در دوران غیبت و ظهور امام مهدی نقشی دارند؟ (پرسش)
  144. امام مهدی از چه کسانی انتقام می‏‌گیرد؟ (پرسش)
  145. چه نشانه‌هایی از پیامبران در امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش)
  146. آیا میراث پیامبران نزد امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش)
  147. وضعیت جهان در آستانه ظهور چگونه خواهد بود؟ (پرسش)
  148. سرنوشت حضرت عیسی در زمان ظهور امام مهدی چگونه رقم می‌خورد؟ (پرسش)
  149. امام مهدی هنگام ظهور به چه زبانی صحبت می‌کنند؟ (پرسش)
  150. امام مهدی هنگام ظهور چه میراثی از انبیاء را به همراه دارد؟ (پرسش)
  151. اولین ملاقات امام مهدی با یاران پس از ظهور در کجاست؟ (پرسش)
  152. کیفیت اعلام ظهور امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  153. امام مهدی پس از ظهور چه اصلاحاتی در مکه انجام می‌دهند؟ (پرسش)
  154. پس از ظهور امام مهدی چه حوادثی در کوفه اتفاق می‌افتد؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت بلکه خداوند او را نزد خویش فرا برد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه ۱۵۷-۱۵۸.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۶۲-۱۶۳.
  3. در این باره مولوی اشعار لطیفی دارد که در صفحات بعدی خواهد آمد.
  4. متن آیه این است: ﴿قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا و ترجمه‌ای که در بالا شده طبق آن است که لفظ «إِنْ» را شرطیه بگیریم، چنان که اکثر مفسران همین گونه معنا کرده‌اند. برخی هم «إِنْ» نافیه گرفته‌اند و معنای آن طبق این قول این گونه می‌شود: از تو به خدای رحمان پناه می‌برم که تو پرهیزکار نیستی یعنی اگر پرهیزکار بودی این جا نمی‌آمدی؟ مریم (۱۹) آیات ۱۶-۱۹.
  5. ﴿قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا «گفت: چگونه مرا پسری تواند بود که بشری به من دست نزده است و بدکاره هم نبوده‌ام» سوره مریم، آیه ۲۰.
  6. ﴿قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا «گفت: چنین است؛ پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.
  7. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۸۱.
  8. طوسی، امالی، ص۱۲۴ و ۱۲۵.
  9. در حدیثی است که عیسی(ع) روز بیست و پنجم ذی‌قعده به دنیا آمد.
  10. ﴿فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا «آنگاه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشاند؛ گفت: کاش پیش از این مرده و از یاد رفته بودم» سوره مریم، آیه ۲۳.
  11. ﴿فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا * وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا * فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا «پس او را از فرو دست وی ندا داد که: غمگین مباش، خداوند از بن (پای) تو جویباری روان کرده است * و تنه نخل را به سوی خود بتکان تا خرمایی چیده بر تو فرو ریزد * پس (از این خرما) بخور و (از آب آن جویبار) بنوش و دیده (به فرزند) روشن دار و اگر از مردم کسی را دیدی بگو برای (خداوند) بخشنده روزه‌ای نذر کرده‌ام و امروز به هیچ روی با کسی سخن نمی‌گویم» سوره مریم، آیه ۲۴-۲۶.
  12. ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا «سپس در حالی که او را در آغوش داشت نزد قوم خویش آوردش گفتند: ای مریم! بی‌گمان چیز ناپسند شگفتی پیش آورده‌ای» سوره مریم، آیه ۲۷.
  13. مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید: در معنای این جمله که به مریم گفتند: «ای خواهر هارون.».. مفسران چهار وجه گفتند: ۱. هارون نام مرد صالحی در بنی‌اسرائیل بود که هر شخص صالحی را به او تشبیه می‌کردند و روی این قول معنای جمله این گونه است که «ای شبیه و مانند هارون.»..؛ ۲. کلبی گفته: هارون نام برادر پدری مریم بوده که به خیر و صلاح معروف بوده است؛ ۳. منظور از هارون برادر حضرت موسی(ع) است که نسب مریم بدو می‌رسید و در عرب رسم است که هر کس از تیره کسی باشد به لفظ «أخ» یا «اُخت» او را به آن شخص نسبت می‌دهند، چنان که می‌گویند «یا أخاتمیم»؛ ۴. هارون نام مرد فاسقی بود که به فساد و زنا مشهور بود و منظورشان سرزنش مریم و تشبیه کردن او به آن مرد در انجام عمل زشت زنا بوده است. مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۲.
  14. ﴿يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا * فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا * قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا * وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا «ای خواهر هارون! نه پدرت مردی بد و نه مادرت بدکاره بود * (مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! * (نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است * و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است * و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است * و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد» سوره مریم، آیه ۲۸-۳۳.
  15. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۸۳.
  16. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا «و در این کتاب از مریم یاد کن هنگامی که از خانواده خویش در جایگاهی خاوری گوشه گزید» سوره مریم، آیه ۱۶.
  17. سوره مریم، آیه ۱۷.
  18. ﴿فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا «و از چشم آنان پنهان شد و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت» سوره مریم، آیه ۱۷.
  19. ﴿قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا «(مریم) گفت: من از تو، به (خداوند) بخشنده پناه می‌برم؛ اگر پرهیزگاری (از من دور شو)» سوره مریم، آیه ۱۸.
  20. ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.
  21. ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.
  22. ﴿قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا «گفت: چگونه مرا پسری تواند بود که بشری به من دست نزده است و بدکاره هم نبوده‌ام» سوره مریم، آیه ۲۰.
  23. ﴿قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا «گفت: چنین است؛ پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.
  24. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۲۷.
  25. ﴿فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا «پس (مریم) بدو باردار شد و با او در جایگاهی دور گوشه گزید» سوره مریم، آیه ۲۲.
  26. ﴿فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا «پس (مریم) بدو باردار شد و با او در جایگاهی دور گوشه گزید» سوره مریم، آیه ۲۲.
  27. ﴿فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا «آنگاه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشاند؛ گفت: کاش پیش از این مرده و از یاد رفته بودم» سوره مریم، آیه ۲۳.
  28. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۳۰.
  29. کامل التواریخ، ج۱، ص۳۰۷.
  30. اصول کافی، ج۱، ص۳۸۲ و ۳۸۳.
  31. اصول کافی، ج۱، ص۳۸۴.
  32. ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا «(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.
  33. معانی الاخبار، ص۱۸؛ توحید صدوق، ص۲۳۸ و ۲۳۹؛ امالی صدوق، ص۱۹۰ و ۱۹۱.
  34. کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۴.
  35. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۸۷.
  36. «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  37. ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ * وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل می‌آموزد * و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۸-۴۹.
  38. کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۵.
  39. بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۳۳؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۷۴.
  40. کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۵.
  41. روضه کافی، ص۳۲۷، بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۳۴، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۷۴ و ۱۷۵؛ تفسیر برهان، ج۱، ص۲۸۴؛ تفسیر صافی، ج۱، ص۲۶۳.
  42. کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۵.
  43. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۹۰.
  44. ﴿إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ * قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ * قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ «هنگامی که حواریان گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو یارایی دارد که برای ما از آسمان خوانی فرو فرستد؟ (عیسی) گفت: اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید * گفتند: بر آنیم تا از آن بخوریم و دل‌هایمان اطمینان یابد و بدانیم که تو، به ما راست گفته‌ای و بر آن از گواهان باشیم * عیسی پسر مریم گفت: خداوندا! ای پروردگار ما! خوانی از آسمان بر ما فرو فرست تا برای ما، برای آغاز و انجام ما عیدی و نشانه‌ای از سوی تو باشد و به ما روزی ده و تو بهترین روزی دهندگانی * خداوند فرمود: من آن را برای شما فرو خواهم فرستاد پس از آن هر کس از شما کفر ورزد من او را چنان عذابی سخت کنم که هیچ‌یک از جهانیان را آن چنان عذاب نکنم» سوره مائده، آیه ۱۱۲-۱۱۵.
  45. ناگفته نماند که این معنا طبق آن است که در آیه «تستطیع» به صورت خطاب باشد و ﴿رَبُّكَ را به نصب بخوانیم، چنان که کسائی قرائت کرده است.
  46. مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۶.
  47. ﴿إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «هنگامی که حواریان گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو یارایی دارد که برای ما از آسمان خوانی فرو فرستد؟ (عیسی) گفت: اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۱۱۲.
  48. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۹۴.
  49. سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  50. ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  51. آیا این معجزات عجیب است؟ بعضی از مفسران (مانند نویسنده المنار) اصرار دارند که کارهای اعجازآمیز فوق را که قرآن صریحاً برای مسیح ذکر کرده، به نوعی توجیه کنند، مثلاً بگویند عیسی تنها ادعا کرد که من می‌توانم به فرمان خدا چنین کار را انجام دهم، ولی عملاً هرگز انجام نداد! در حالیکه اگر فرضاً این احتمال در این آیه قابل گفتگو باشد در آیه ۱۱۰ از سوره مائده هیچگونه قابل قبول نیست؛ زیرا در این آیه صریحاً می‌گوید یکی از نعمت‌های خداوند بر تو (عیسی) این بود که پرنده‌ای از گل می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به فرمان خدا زنده می‌شد. به علاوه اسرار و پافشاری در این گونه توجیهات هیچ دلیلی ندارد؛ زیرا اگر منظور انکار اعمال خارق‌العادۀ پیامبران باشد قرآن در موارد بسیاری باین موضوع تشریح کرده، و به فرض که یک یا چند مورد را توجیه کنیم، بقیه چه خواهد شد؟ و از این گذشته هنگامی که ما خدا را حاکم بر قوانین طبیعت می‌دانیم نه محکوم آن چود مانعی دارد که قوانین عادی طبیعت، به فرمان او، در موارد استثنائی تغییر شکل داده، و از طرق غیر عادی حوادثی به وجود آید. و اگر تصور می‌کنند این موضوع با توحید افعالی خداوند و خالقیت او و نفی شریک سازگار نیست قرآن پاسخ آن را گفته؛ زیرا در همه جا وقوع این حوادث را مشروط به «فرمان خدا» می‌کند، یعنی هیچکس به اتکاء نیروی خود نمی‌تواند دست به چنین کارهایی بزند مگر اینکه به فرمان خداوند و استمداد از قدرت بی‌پایان او باشد و این عین توحید است نه شرک.
  52. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۳۶.
  53. ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.
  54. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص۴۵۰.
  55. «و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت * بلکه خداوند او را نزد خویش فرا برد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۵۷-۱۵۸.
  56. تفسیر قمی، ص۹۳.
  57. تفسیر فرات، ص۴۴؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۴۹.
  58. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۶۱۰.
  59. «آنگاه خداوند فرمود: ای عیسی! من تو را بر می‌گیرم و بسوی خود بالا می‌برم» سوره آل عمران، آیه ۵۵.
  60. «و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت» سوره نساء، آیه ۱۵۷.
  61. بعضی از مفسران اسلام (مانند نویسندۀ المنار) معتقدند که مسیح کشته شد و خداوند تنها روح او را به آسمان برد! آنچه لازم است در اینجا به آن توجه کرد این است که: آیه مورد بحث دلالتی بر مرگ عیسی ندارد، گرچه بعضی تصور کرده‌اند که کلمه «متوفیک» از ماده «وفات» به معنی مرگ است. و لذا چنین می‌پندارند که این مطلب با عقیدۀ معروف در میان مسلمانان که احادیث آن را نیز تأیید می‌کند، دائر بر عدم مرگ عیسی و زنده بودن او، منافات دارد در حالیکه چنین نیست. توضیح اینکه مادۀ فوت به معنی از دست رفتن و توفی (بر وزن ترقی) از ماده «وفی» به معنی تکمیل کردن چیزی است و اگر عمل به عهد را وفا می‌گویند، بخاطر تکمیل کردن و به انجام رسانیدن آن است و نیز به همین دلیل اگر کسی حق خود را به طور کامل از دیگری تحویل بگیرد عرب می‌گوید: تَوَفّى دَيْنَهُ یعنی طلب خود را به‌طور کامل گرفت. در آیات قرآن نیز «توفی»، به معنی گرفتن کراراً استعمال شده است مانند ﴿هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ [«و اوست که شبانگاه (در خواب) روان شما را می‌ستاند و می‌داند که به هنگام روز چه به دست آورده‌اید» سوره انعام، آیه ۶۰]. در این مسئله خواب به عنوان «توفی روحی» ذکر شده است. همین معنی در ذیل آیه ۴۲ از سورۀ زمر نیز آمده است و در آیات دیگری از قرآن کلمۀ «توفی» به معنی گرفتن دیده می‌شود. درست است که «توفی» گاهی به معنی «مرگ» استعمال شده ولی حتی در آنجا حقیقتاً به معنی مرگ، نیست بلکه به معنی «تحویل گرفتن روح» می‌باشد، و اصولاً در معنی توفی مرگ نیفتاده و مادۀ «فوت» با مادۀ «وفی» به کلی از هم جدا است.
  62. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص۴۴۶.
  63. ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا «و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت» سوره نساء، آیه ۱۵۷.
  64. در آن وقت جمیع شاگردان او را واگذارده بگریختند (انجیل متی باب ۲۶ جمله ۵۷).
  65. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص۴۴۷.