ارتداد در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = ارتداد| عنوان مدخل = ارتداد| مداخل مرتبط = [[ارتداد در لغت]] - [[ارتداد در قرآن]] - [[ارتداد در کلام اسلامی]] - [[ارتداد در فقه اسلامی]] - [[ارتداد در فقه سیاسی]] - [[ارتداد در معارف و سیره رضوی]] - [[ارتداد در معارف و سیره نبوی]] - [[ارتداد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ارتداد در قرآن]] - [[ارتداد در حدیث]] - [[ارتداد در نهج البلاغه]] - [[ارتداد در معارف دعا و زیارات]] - [[ارتداد در کلام اسلامی]] - [[ارتداد در فقه اسلامی]] - [[ارتداد در فقه سیاسی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ارتداد (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[ارتداد]] از ریشه "ر‌ - د‌ - د" و در لغت، به‌معنای بازگشت <ref>مقاییس‌اللغه، ج۲، ص۳۸۶؛ مفردات، ص۳۴۸، «ردّ».</ref> و در اصطلاحِ [[فقه]]، [[کفر]] بعد از [[اسلام]] است<ref>الروضة البهیه، ج‌۹، ص‌۳۳۳.</ref> و به شخصی که از اسلام، به کفر بازگردد، [[مرتد]] گویند. مرتد نزد امامیّه، دو قسم است:
[[ارتداد]] از ریشه "ر‌ - د‌ - د" و در لغت، به‌معنای بازگشت <ref>مقاییس‌اللغه، ج۲، ص۳۸۶؛ مفردات، ص۳۴۸، «ردّ».</ref> و در اصطلاحِ [[فقه]]، [[کفر]] بعد از [[اسلام]] است<ref>الروضة البهیه، ج‌۹، ص‌۳۳۳.</ref> و به شخصی که از اسلام، به کفر بازگردد، [[مرتد]] گویند. مرتد نزد امامیّه، دو قسم است:
#م'''رتدّ [[فطری]]:''' کسی است که هنگام ولادت، [[پدر]] یا مادرش [[مسلمان]] باشند؛<ref>جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۰۲.</ref>
# '''مرتدّ [[فطری]]:''' کسی است که هنگام ولادت، [[پدر]] یا مادرش [[مسلمان]] باشند؛<ref>جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۰۲.</ref>
#'''مرتدّ ملّی:''' کسی است که در اصل، [[کافر]] یا محکوم به کفر باشد؛ امّا اسلام آورده، سپس کافر شده است.<ref>اسس الحدود، ص‌۴۰۹.</ref>
# '''مرتدّ ملّی:''' کسی است که در اصل، [[کافر]] یا محکوم به کفر باشد؛ امّا اسلام آورده، سپس کافر شده است.<ref>اسس الحدود، ص‌۴۰۹.</ref>


[[قرآن]]، افزون بر احکام ارتداد، به مباحثی مانند عوامل و موانع ارتداد، آثار [[دنیایی]] و [[آخرتی]] و برخی از مصادیق آن اشاره کرده است. هم‌چنین، در آیاتی، از ارتداد و برگشت از [[ادیان]] دیگر نیز سخن به‌میان آمده و از برخی مصادیق ارتداد در ملّت‌های پیشین همراه با علل و انگیزه‌های آن نیز یاد‌شده است. قرآن با تعبیرهای گوناگونی، از ارتداد یاد‌ کرده است؛ مانند [[برگشت از دین]] {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>، بازگشت به عقب {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>،{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا می‌خوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافته‌ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود ؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ}}<ref>«بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.</ref>، کافر شدن {{متن قرآن|وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و دسته‌ای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند» سوره آل عمران، آیه ۷۲.</ref>، {{متن قرآن|وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا}}<ref>«آنها دوست می‌دارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر می‌شدید تا با ایشان یگانه می‌بودید پس هیچ‌یک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید» سوره نساء، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا}}<ref>«خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.</ref>، {{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref>، کفر بعد از [[ایمان]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.</ref>، {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند ؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>، {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ}}<ref>«روزی که چهره‌هایی سپید و چهره‌هایی سیاه می‌گردد؛ امّا (به) آنان که سیه‌رویند (می‌گویند:) آیا پس از ایمان آوردنتان کفر ورزیدید؟ اینک برای کفری که ورزیده بودید عذاب را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶.</ref>، {{متن قرآن|الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.</ref>، ل{{متن قرآن|ا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ}}<ref>«عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.</ref>، {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>، کفر بعد از اسلام {{متن قرآن|يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ}}<ref>«منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید، آیا شما را پس از مسلمانی‌تان به کفر فرمان می‌دهد؟» سوره آل عمران، آیه ۸۰.</ref>، برگشت به [[آیین]] [[کفّار]] {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت:» سوره اعراف، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد» سوره ابراهیم، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا}}<ref>«که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند، یا به آیین خویش برمی‌گردانند و در آن صورت، هرگز، هیچ‌گاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۲۰.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[قرآن]]، افزون بر احکام ارتداد، به مباحثی مانند عوامل و موانع ارتداد، آثار [[دنیایی]] و [[آخرتی]] و برخی از مصادیق آن اشاره کرده است. هم‌چنین، در آیاتی، از ارتداد و برگشت از [[ادیان]] دیگر نیز سخن به‌میان آمده و از برخی مصادیق ارتداد در ملّت‌های پیشین همراه با علل و انگیزه‌های آن نیز یاد‌شده است. قرآن با تعبیرهای گوناگونی، از ارتداد یاد‌ کرده است؛ مانند [[برگشت از دین]] {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>، بازگشت به عقب {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>،{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا می‌خوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافته‌ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ}}<ref>«بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.</ref>، کافر شدن {{متن قرآن|وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و دسته‌ای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند» سوره آل عمران، آیه ۷۲.</ref>، {{متن قرآن|وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا}}<ref>«آنها دوست می‌دارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر می‌شدید تا با ایشان یگانه می‌بودید پس هیچ‌یک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید» سوره نساء، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا}}<ref>«خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.</ref>، {{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref>، کفر بعد از [[ایمان]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.</ref>، {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>، {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ}}<ref>«روزی که چهره‌هایی سپید و چهره‌هایی سیاه می‌گردد؛ امّا (به) آنان که سیه‌رویند (می‌گویند:) آیا پس از ایمان آوردنتان کفر ورزیدید؟ اینک برای کفری که ورزیده بودید عذاب را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶.</ref>، {{متن قرآن|الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.</ref>، ل{{متن قرآن|ا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ}}<ref>«عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.</ref>، {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>، کفر بعد از اسلام {{متن قرآن|يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ}}<ref>«منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید، آیا شما را پس از مسلمانی‌تان به کفر فرمان می‌دهد؟» سوره آل عمران، آیه ۸۰.</ref>، برگشت به [[آیین]] [[کفّار]] {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت:» سوره اعراف، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد» سوره ابراهیم، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا}}<ref>«که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند، یا به آیین خویش برمی‌گردانند و در آن صورت، هرگز، هیچ‌گاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۲۰.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 460-461.</ref>


==موجبات ارتداد==
== موجبات ارتداد ==
به نظر [[فقیهان]]، ارتداد با یکی از امور ذیل حاصل می‌شود:
به نظر [[فقیهان]]، ارتداد با یکی از امور ذیل حاصل می‌شود:
#[[انکار]] یکی از اصول و پایه‌های اساسی [[دین]] که مسلمان باید به آنها [[ایمان]] داشته باشد؛ مانند [[توحید]]، [[نبوّت]] و [[معاد]]؛ <ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج‌۱، ص‌۲۲۲.</ref>
# [[انکار]] یکی از اصول و پایه‌های اساسی [[دین]] که مسلمان باید به آنها [[ایمان]] داشته باشد؛ مانند [[توحید]]، [[نبوّت]] و [[معاد]]؛ <ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج‌۱، ص‌۲۲۲.</ref>
#انکار ضرور [[دین]] یعنی چیزی که به [[یقین]] جزو دین بوده، به [[اقامه دلیل]] و [[برهان]] نیاز ندارد؛<ref>المغنی، ج‌۱۰، ص‌۷۴؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۱۵؛ القواعد الفقهیه، ج‌۵، ص‌۳۶۷.</ref> مانند [[وجوب]] [[نماز]] و [[روزه]]، و [[حرمت]] خمر؛ البتّه عدّه‌ای این مورد را در‌ صورتی باعث [[ارتداد]] می‌دانند که به [[انکار]] [[اصل دین]] باز‌گردد؛<ref>تحریرالوسیله، ج‌۱، ص‌۱۰۶.</ref>
# انکار ضرور [[دین]] یعنی چیزی که به [[یقین]] جزو دین بوده، به [[اقامه دلیل]] و [[برهان]] نیاز ندارد؛<ref>المغنی، ج‌۱۰، ص‌۷۴؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۱۵؛ القواعد الفقهیه، ج‌۵، ص‌۳۶۷.</ref> مانند [[وجوب]] [[نماز]] و [[روزه]]، و [[حرمت]] خمر؛ البتّه عدّه‌ای این مورد را در‌ صورتی باعث [[ارتداد]] می‌دانند که به [[انکار]] [[اصل دین]] باز‌گردد؛<ref>تحریرالوسیله، ج‌۱، ص‌۱۰۶.</ref>
#انکار ضرور [[مذهب]] به نظر برخی از [[فقیهان]] امامیّه؛<ref>الحدائق، ج‌۵، ص‌۱۷۶.</ref>
# انکار ضرور [[مذهب]] به نظر برخی از [[فقیهان]] امامیّه؛<ref>الحدائق، ج‌۵، ص‌۱۷۶.</ref>
#[[سب]] و [[تمسخر]] [[خدا]]، [[انبیا]]، [[کتب آسمانی]]، [[ملائکه]] یا هر یک از ضروریّات دین، هر‌چند مستلزم انکار نباشد<ref>المغنی، ج‌۱۰، ص‌۷۵؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۱۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
# [[سب]] و [[تمسخر]] [[خدا]]، [[انبیا]]، [[کتب آسمانی]]، [[ملائکه]] یا هر یک از ضروریّات دین، هر‌چند مستلزم انکار نباشد<ref>المغنی، ج‌۱۰، ص‌۷۵؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۱۵.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 461.</ref>
===انکار [[اصول دین]]===
=== انکار [[اصول دین]] ===
در نگاه [[قرآن]]، انکار هر‌یک از اصول دین [[کفر]] است. [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا}}<ref>«کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر می‌ورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و می‌گویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار می‌کنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند» سوره نساء، آیه ۱۵۰.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۵۱.</ref> کسانی را که خدا یا [[رسولان]] او را انکار کنند یا فقط به برخی از [[پیامبران الهی]] [[ایمان]] داشته باشند و برخی دیگر را [[تکذیب]] کنند، [[کافر]] [[حقیقی]] شمرده است. این آیات، عام بوده، هرکس را که چنین [[اعتقادی]] داشته باشد در برمی‌گیرد؛ بنابراین، اگر شخص [[مسلمان]] نیز خدا یا همه یا بعضی از [[رسولان الهی]] را انکار کند، [[مرتد]] خواهد بود.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
در نگاه [[قرآن]]، انکار هر‌یک از اصول دین [[کفر]] است. [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا}}<ref>«کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر می‌ورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و می‌گویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار می‌کنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند» سوره نساء، آیه ۱۵۰.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۵۱.</ref> کسانی را که خدا یا [[رسولان]] او را انکار کنند یا فقط به برخی از [[پیامبران الهی]] [[ایمان]] داشته باشند و برخی دیگر را [[تکذیب]] کنند، [[کافر]] [[حقیقی]] شمرده است. این آیات، عام بوده، هرکس را که چنین [[اعتقادی]] داشته باشد در برمی‌گیرد؛ بنابراین، اگر شخص [[مسلمان]] نیز خدا یا همه یا بعضی از [[رسولان الهی]] را انکار کند، [[مرتد]] خواهد بود.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 461-462</ref>
===انکار [[ضروریات دین]]===
=== انکار [[ضروریات دین]] ===
دین، مجموعه‌ای از اصول و قوانینی است که [[خداوند]] برای [[هدایت]] و [[سعادت بشر]] فرود آورده و طبق آیه‌ {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم و می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (می‌جوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref> هر فرد مسلمان موظّف است به همه آن [[ایمان]] داشته باشد و اگر فردی [[حکم]] ضرور و [[ثابت]] را با [[علم]] و اعتراف به اینکه قرآن یا [[پیامبر]] آن را بیان کرده، انکار کند، از دایره [[اسلام]] خارج شده است.<ref>مجمع‌الفائده، ج۳، ص۱۹۹؛ اسس الحدود، ص۴۰۹.</ref>
دین، مجموعه‌ای از اصول و قوانینی است که [[خداوند]] برای [[هدایت]] و [[سعادت بشر]] فرود آورده و طبق آیه‌ {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم و می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (می‌جوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref> هر فرد مسلمان موظّف است به همه آن [[ایمان]] داشته باشد و اگر فردی [[حکم]] ضرور و [[ثابت]] را با [[علم]] و اعتراف به اینکه قرآن یا [[پیامبر]] آن را بیان کرده، انکار کند، از دایره [[اسلام]] خارج شده است.<ref>مجمع‌الفائده، ج۳، ص۱۹۹؛ اسس الحدود، ص۴۰۹.</ref>


قرآن، در آیه‌ {{متن قرآن|وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref>«و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>. برخی در [[تفسیر]] این [[آیه]] گفته‌اند: یعنی اگر شما، مردار را [[حلال]] شمارید، [[مشرک]] خواهید شد.<ref>الکاشف، ج‌۳، ص‌۲۵۶؛ التبیان، ج‌۴، ص‌۲۵۸.</ref>
قرآن، در آیه‌ {{متن قرآن|وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref>«و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>. برخی در [[تفسیر]] این [[آیه]] گفته‌اند: یعنی اگر شما، مردار را [[حلال]] شمارید، [[مشرک]] خواهید شد.<ref>الکاشف، ج‌۳، ص‌۲۵۶؛ التبیان، ج‌۴، ص‌۲۵۸.</ref>


در [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.</ref> گفته شده است که [[مخالفت]] با [[حکم]] [[دین]]، سه گونه است: گاه با [[آگاهی]] از آن، ردّ و [[انکار]] می‌شود که در این صورت، ارتدادآور است: {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}، و‌ گاهی انکار نمی‌شود؛ ولی در عمل با آن مخالفت می‌شود که این‌گونه مخالفت، [[فسق]] می‌آورد: {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}، و گاهی مخالفت، از [[جاهل]] قاصر سر می‌زند. در این صورت، شخص نه [[کافر]] است و نه [[فاسق]].<ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۳۴۸.</ref> تردیدی نیست که انکار، باعث [[ارتداد]] است؛ امّا آیا [[شک]] ارتدادآور است؟ از [[روایات]] شاید بتوان استفاده کرد که شک اگر به [[تکذیب]] نینجامد، سبب ارتداد نمی‌شود؛<ref> وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۲۵.</ref> زیرا در آنها قیود "[[خرج]] عن الاسلام"، "جحد" و "[[کذب]]" به‌کار رفته است. برخی بر همین اساس [[فتوا]] داده‌اند و صرف [[شک و تردید]] را سبب ارتداد ندانسته‌اند<ref>جامع المسائل، ج‌۲، ص‌۵۰۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
در [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.</ref> گفته شده است که [[مخالفت]] با [[حکم]] [[دین]]، سه گونه است: گاه با [[آگاهی]] از آن، ردّ و [[انکار]] می‌شود که در این صورت، ارتدادآور است: {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}، و‌ گاهی انکار نمی‌شود؛ ولی در عمل با آن مخالفت می‌شود که این‌گونه مخالفت، [[فسق]] می‌آورد: {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}، و گاهی مخالفت، از [[جاهل]] قاصر سر می‌زند. در این صورت، شخص نه [[کافر]] است و نه [[فاسق]].<ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۳۴۸.</ref> تردیدی نیست که انکار، باعث [[ارتداد]] است؛ امّا آیا [[شک]] ارتدادآور است؟ از [[روایات]] شاید بتوان استفاده کرد که شک اگر به [[تکذیب]] نینجامد، سبب ارتداد نمی‌شود؛<ref> وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۲۵.</ref> زیرا در آنها قیود "[[خرج]] عن الاسلام"، "جحد" و "[[کذب]]" به‌کار رفته است. برخی بر همین اساس [[فتوا]] داده‌اند و صرف [[شک و تردید]] را سبب ارتداد ندانسته‌اند<ref>جامع المسائل، ج‌۲، ص‌۵۰۴.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 462.</ref>
=== استهزای [[خدا]]، [[قرآن]]، [[پیامبر]]===
=== [[استهزای خدا]]، [[استهزای قرآن|قرآن]]، [[استهزای پیامبر|پیامبر]] ===
قرآن، خطاب به پیامبر درباره کسانی‌ که خدا، قرآن و پیامبر را به [[تمسخر]] گرفته بودند می‌گوید: {{متن قرآن|يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ}}<ref>«منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ}}<ref>«عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.</ref> در [[شأن نزول]] این [[آیات]] نقل شده که عدّه‌ای از [[منافقان]] در [[راه]] بازگشت پیامبر از [[جنگ تبوک]]، [[حضرت]] را مسخره می‌کردند که [[جبرئیل]] نازل شد و خطاب به پیامبر گفت: بگو: آیا خدا و آیات او و پیامبرانش را [[استهزا]] می‌کردید؟ عذر نیاورید. شما پس از ایمانتان کافر شدید. این آیات درباره منافقان است و گرچه آنان فقط در ظاهر مسلمانند؛ ولی با [[آشکار کردن]] استهزا، [[مرتد]] شدند<ref>مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۳۴۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
قرآن، خطاب به پیامبر درباره کسانی‌ که خدا، قرآن و پیامبر را به [[تمسخر]] گرفته بودند می‌گوید: {{متن قرآن|يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ}}<ref>«منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ}}<ref>«عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.</ref> در [[شأن نزول]] این [[آیات]] نقل شده که عدّه‌ای از [[منافقان]] در [[راه]] بازگشت پیامبر از [[جنگ تبوک]]، [[حضرت]] را مسخره می‌کردند که [[جبرئیل]] نازل شد و خطاب به پیامبر گفت: بگو: آیا خدا و آیات او و پیامبرانش را [[استهزا]] می‌کردید؟ عذر نیاورید. شما پس از ایمانتان کافر شدید. این آیات درباره منافقان است و گرچه آنان فقط در ظاهر مسلمانند؛ ولی با [[آشکار کردن]] استهزا، [[مرتد]] شدند<ref>مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۳۴۵.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 462.</ref>
===[[سب]] [[پیامبر]] و [[طعن]] در [[دین]]===
[[سبّ]] پیامبر و طعن در دین (ناقص شمردن [[شریعت اسلام]]) سبب [[کفر]] است. [[قرآن]] درباره [[منافقان]] می‌گوید: آنان به [[خداوند]] [[سوگند]] می‌خورند که (در غیاب پیامبر سخنان [[نادرست]]) نگفته‌اند در‌حالی‌که قطعاً سخنان [[کفرآمیز]] گفته و پس از [[اسلام]] آوردنشان [[کافر]] شده‌اند: {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ }}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند » سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> مقصود از سخن کفر در این [[آیه]]، سبّ [[پیامبر اسلام]] یا طعن به دین است. این آیه نیز درباره منافقان [[صدر اسلام]] فرود آمد و از این [[جهت]]، [[مرتد]] نامیده شده‌اند که کفر درونی خود را با سبّ و طعن، ظاهر ساختند.<ref>مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۸‌ـ‌۷۹.</ref> در روایتی که عیاشی به‌صورت مرسل، از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده، طعن در دین را سبب کفر دانسته و در این [[حکم]]، به آیه‌ {{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> استناد شده است <ref>تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۷۹؛ وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۵۲.</ref> ولی به ظاهر این آیه به [[مشرکان]] [[پیمان‌شکن]] مربوط است که قرآن به منظور دفع تجاوزشان، [[دستور]] مقابله با آنان را صادر می‌کند و به [[ارتداد]] ربطی ندارد<ref>مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۱۷.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


==عوامل و زمینه‌های ارتداد==
=== [[سب]] [[پیامبر]] و [[طعن]] در [[دین]] ===
===[[شیطان]]===
[[سبّ]] پیامبر و طعن در دین (ناقص شمردن [[شریعت اسلام]]) سبب [[کفر]] است. [[قرآن]] درباره [[منافقان]] می‌گوید: آنان به [[خداوند]] [[سوگند]] می‌خورند که (در غیاب پیامبر سخنان [[نادرست]]) نگفته‌اند در‌حالی‌که قطعاً سخنان [[کفرآمیز]] گفته و پس از [[اسلام]] آوردنشان [[کافر]] شده‌اند: {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ }}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> مقصود از سخن کفر در این [[آیه]]، سبّ [[پیامبر اسلام]] یا طعن به دین است. این آیه نیز درباره منافقان [[صدر اسلام]] فرود آمد و از این [[جهت]]، [[مرتد]] نامیده شده‌اند که کفر درونی خود را با سبّ و طعن، ظاهر ساختند.<ref>مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۸‌ـ‌۷۹.</ref> در روایتی که عیاشی به‌صورت مرسل، از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده، طعن در دین را سبب کفر دانسته و در این [[حکم]]، به آیه‌ {{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> استناد شده است <ref>تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۷۹؛ وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۵۲.</ref> ولی به ظاهر این آیه به [[مشرکان]] [[پیمان‌شکن]] مربوط است که قرآن به منظور دفع تجاوزشان، [[دستور]] مقابله با آنان را صادر می‌کند و به [[ارتداد]] ربطی ندارد<ref>مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۱۷.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 362-463.</ref>
شیطان از عوامل اصلی ارتداد است که [[مؤمنان]] را [[فریب]] داده، با آنکه [[حجّت]] بر ایشان تمام شده است، آنان را به [[انحراف]] می‌کشاند: «اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبـرِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیطـنُ سَوَّلَ لَهُم». ([[محمد]] / ۴۷، ۲۵) هم‌چنین در آیه دیگری آمده است: «کَمَثَلِ الشَّیطـنِ اِذ قالَ لِلاِنسـنِ اکفُر فَلَمّا کَفَرَ قالَ اِنّی بَریءٌ مِنکَ اِنّی اَخافُ اللّهَ رَبَّ العــلَمین». ([[حشر]] / ۵۹، ۱۶) بیش‌تر [[مفسّران]]، مقصود از «[[انسان]]» را در این آیه، «برصیصای * [[عابد]]» دانسته‌اند که یکی از [[گناهان کبیره]] را مرتکب شد و هنگام [[مجازات]]، [[شیطان]] به بهانه [[نجات]]، او را به [[سجده]] بر خویش وا داشت و او با این عمل، از [[دین الهی]] خارج شد. <ref>جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۸، ص۶۳‌ـ‌۶۴؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۲۵.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
===[[سلاطین جور]]===
از دیگر [[زمینه‌سازان]] [[ارتداد]]، [[سلاطین]] جورند که با فشار و [[شکنجه]]، در صدد باز‌گرداندن [[مؤمنان]] از [[دین]] هستند. از‌جمله این [[حاکمان]]، [[فرعون]] است که وقتی ساحران به [[موسی]] [[ایمان]] آوردند، آنان را به شکنجه و [[قتل]] [[تهدید]] کرد تا از [[پیروی]] موسی{{ع}} [[دست]] بردارند: «قالَ ءامَنتُم لَهُ قَبلَ اَن ءاذَنَ لَکُم اِنَّهُ لَکَبیرُکُمُ الَّذی عَلَّمَکُمُ السِّحرَ فَلاَُقَطِّعَنَّ اَیدِیَکُم و اَرجُلَکُم مِن خِلـف و لاَُصَلِّبَنَّکُم فی جُذوعِ النَّخلِ و لَتَعلَمُنَّ اَیُّنا اَشَدُّ عَذابـًا و اَبقی‌».... (طه / ۲۰، ۷۱‌ـ‌۷۲) حاکمان عصر [[اصحاب کهف]] نیز در صدد بازگرداندن آنان به [[آیین]] خود بودند؛ بدین‌سبب اصحاب کهف به یکی از [[یاران]] خود سفارش کردند که برای تهیّه [[غذا]]، پنهانی وارد [[شهر]] شود تا از گزند مأموران [[حکومت]] مصون بمانند: «... ‌و‌لیَتَلَطَّف و لایُشعِرَنَّ بِکُم اَحَدا * اِنَّهُم اِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُموکُم اَو یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِمو لَن‌تُفلِحوا اِذًا اَبَدا». (کهف / ۱۸، ۱۹‌ـ‌۲۰)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
===[[کافران]] و [[مشرکان]]===
در طول [[تاریخ]]، مشرکان همواره، به دنبال بازگرداندن مؤمنان از آیین خود بوده‌اند. [[قرآن]] در آیه‌۱۳ [[ابراهیم]] / ۱۴، این را [[هدف]] همه کافران دانسته است: «و‌قالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا». در [[آیه]] دیگر، درباره کافران [[قوم شعیب]] آمده که آنان، [[شعیب]] و پیروانش را در‌صورتی که به آیین آنها باز‌نگردند، به [[اخراج]] از [[سرزمین]] خود تهدید کردند: «قالَ المَلاَُ الَّذینَ استَکبَروا مِن قَومِهِ لَنُخرِجَنَّکَ یـشُعَیبُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا اَو لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا». ([[اعراف]] / ۷، ۸۸) هم‌چنین در [[آیات]] دیگری درباره [[مؤمن]] [[آل‌فرعون]] آمده که مشرکان او را به [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] فرا می‌خواندند؛ ولی او بر ایمان خود پای می‌فشرد و [[دعوت]] آنان را دعوت به‌سوی [[آتش]] می‌نامید: «و‌یـقَومِ ما لی اَدعوکُم اِلَی النَّجوةِ و تَدعونَنی اِلَی النّار * تَدعونَنی لاَِکفُرَ بِاللّهِ و اُشرِکَ بِهِ ما‌لَیسَ لی بِهِ عِلمٌ و اَنا اَدعوکُم اِلَی العَزیزِ الغَفّـر». ([[غافر]] / ۴۰، ۴۱‌ـ‌۴۲) [[مشرکان]] [[عصر پیامبر]]{{صل}} نیز همواره [[آرزو]] می‌کردند تا [[مسلمانان]] از [[اسلام]] باز‌گردند: «اِن یَثقَفوکُم یَکونوا لَکُم اَعداءً و یَبسُطوا اِلَیکُم اَیدِیَهُم و اَلسِنَتَهُم بِالسّوءِ و ودّوا لَو تَکفُرون». (ممتحنه / ۶۰، ۲) در [[آیه]] دیگر آمده است که آنان می‌گفتند: اگر شما از اسلام[[دست]] بردارید و ازآیین ما [[پیروی]] کنید، همه [[گناهان]] شما را برعهده می‌گیریم (عنکبوت / ۲۹، ‌۱۲). آیه‌۲۱۷ بقره / ۲ از [[کوشش]] مداوم آنان در این زمینه سخن می‌گوید: «و‌لایَزالونَ یُقـتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم اِنِ استَطـعوا». (بقره / ۲، ۲۱۷) پس از [[جنگ اُحُد]]، [[کافران]] با استفاده از وضع [[روحی]] نامساعد برخی مسلمانان می‌کوشیدند، آنان را به اسلام، بدبین کنند که [[قرآن]] مسلمانان را از [[سقوط]] در [[کفر]]، برحذر می‌دارد: «... ‌اِن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی اَعقـبِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۴۹)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
===[[اهل کتاب]]===
عدّه‌ای از [[یهود]] و [[نصارا]] نیز آرزوی بازگرداندن [[مؤمنان]] از آئین خود را داشتند: «وَدَّ کَثیرٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ لَو یَرُدُّونَکُم مِن بَعدِ ایمـنِکُم کُفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ اَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما‌تَبَیَّنَ لَهُمُ الحَقُّ» (بقره / ۲، ۱۰۹؛ آل‌عمران / ۳، ۶۹) آنان به بعضی از هم‌کیشان خود سفارش می‌کردند که صبحگاهان اسلام آورند و شبانگاه [[کافر]] شوند تا شاید بدین وسیله در [[عقیده]] مسلمانان [[تزلزل]] ایجاد کنند: «و‌قالَت طَـائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون». (آل‌عمران / ۳، ۷۲) در [[شأن نزول]] این آیه نقل شده است که ۱۲ [[نفر]] از دانش‌مندان یهود * [[خیبر]]، تبانی کردند تا عدّه‌ای چنین امری را انجام دهند و این‌گونه اندیشیدند که علّت بازگشت خود را عدم تطابق [[محمد]]{{صل}} با [[پیامبر]] [[موعود]]، عنوان کنند؛<ref>مجمع البیان،ج ۲، ص‌۷۷۳‌ـ‌۷۷۴.</ref> بدین سبب، قرآن به مسلمانان هشدار داده است که اگر از آنان پیروی کنید، شما را به کفر باز‌می‌گردانند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتـبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمـنِکُم کـفِرین». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۰۰)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
=== [[دنیاطلبی]] و [[رفاه]]===
برخی، برای رسیدن به رفاه مادی، از [[دین]] دست برمی‌دارند: «مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ ایمـنِهِ... فَعَلَیهِم غَضَبٌ مِنَ اللّهِ و لَهُم عَذابٌ [[عَظیم]] * ذلِکَ بِاَنَّهُمُ استَحَبُّوا الحَیوةَ الدُّنیا عَلَی الأخِرَةِ» (نحل / ۱۶، ۱۰۶‌ـ‌۱۰۷). [[قرآن]] در آیه‌۷۴ [[توبه]] / ۹ رفاه را یکی از زمینه‌های [[ارتداد]] [[منافقان]] می‌داند: «... ‌و‌ما‌نَقَموا اِلاّ اَن اَغنَـهُمُ اللّهُ و رَسولُهُ مِن فَضلِهِ». (توبه / ۹، ۷۴)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
===[[ترس]]===
در [[جنگ احزاب]] پس از محاصره [[مدینه]]، برخی از [[مسلمانان]] بر اثر [[وحشت]] از کشته شدن یا [[اسارت]] به‌دست [[مشرکان]]، در اعتقادشان [[متزلزل]] شدند و برخی آماده بازگشت از دین شدند: «اِذ جاءوکُم مِن فَوقِکُم و مِن اَسفَلَ مِنکُم و اِذ زاغَتِ الاَبصـرُ و بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ و تَظُنّونَ بِاللّهِ الظُّنونا * هُنالِکَ ابتُلِیَ المُؤمِنونَ و زُلزِلوا زِلزالاً شَدیدا» ([[احزاب]] / ۳۳، ۱۰‌ـ‌۱۱)؛ سپس در چند [[آیه]] بعد می‌گوید: اگر از اطراف [[شهر]] بدان‌ها [[هجوم]] می‌شد و آنان را به [[شرک]] می‌خواندند، می‌پذیرفتند و جز اندکی در آن [[تأمّل]] نمی‌کردند: «ولَو دُخِلَت عَلَیهِم مِن اَقطارِها ثُمَّ سُئِلوا الفِتنَةَ لاََتَوها و ما تَلَبَّثوا بِها اِلاّ یَسیرا». (احزاب / ۳۳، ۱۴) بیش‌تر [[مفسّران]]، «[[فتنه]]» را در این آیه به ارتداد و بازگشت به شرک [[تفسیر]] کرده‌اند؛<ref>جامع البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۱۶۵؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۲۸۶‌ـ‌۲۸۷.</ref> بنابراین، درخواست «فتنه» در آیه، همان درخواست ارتداد خواهد بود. در [[شأن نزول]] آیه‌۸۶ آل‌عمران / ۳ نیز نقل شده که این آیه درباره حارث‌بن [[سوید]] نازل شد که پس از کشتن محذربن زیاد، از ترس [[قصاص]] به [[مکّه]] گریخت و [[مرتد]] شد.<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۸۹؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۲.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
===[[سختی]] ها===
درباره آیه‌۱۱ [[حج]] / ۲۲ [[روایت]] شده است که گروهی از [[بادیه‌نشینان]]، [[اسلام]] می‌آوردند و اگر حالشان [[نیکو]]، و فرزند پسر نصیبشان می‌شد یا اموالشان فزونی می‌یافت به اسلام و [[پیامبر]] [[اطمینان]] می‌یافتند؛ امّا اگر [[بیمار]] می‌شدند یا فرزند دختر نصیبشان می‌شد، از دین روی برمی‌تافتند: «و‌مِنَ النّاسِ مَن یَعبُدُ اللّهَ عَلی حَرف فَاِن اَصَابَهُ خَیرٌ اِطمَاَنَّ بِهِ واِن اَصَابَتهُ فِتنَةٌ اِنقَلَبَ عَلی وجهِهِ»<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۱۳.</ref>. آیه‌۱۰ عنکبوت / ۲۹ از سرگذشت گروه دیگری از [[مسلمانان]] خبر می‌دهد که بر اثر عدم [[تحمّل]] [[آزار]] و اذیّت [[مشرکان]] از [[دین]] دست برداشته، [[مرتد]] می‌شدند: «و‌مِنَ النّاسِ مَن یَقولُ ءامَنّا بِاللّهِ فَاِذا اوذِیَ فِی‌اللّهِ جَعَلَ فِتنَةَ النّاسِ کَعَذابِ اللّهِ». در [[شأن نزول]] این [[آیه]] آمده است که مردمی از [[اهل]] [[مکّه]] به [[پیامبر]]{{صل}} [[ایمان]] می‌آوردند و آن‌گاه که از‌جانب [[کافران]] آزار می‌دیدند، بر اثر عدم تحمّل [[شکنجه]] مرتد می‌شدند. <ref>مجمع البیان، ج‌۸، ص‌۴۲۹‌ـ‌۴۳۱؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۱۰۹.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
===نبود [[رهبری الهی]]===
[[پیامبران]]، [[امامان]] و دیگر [[رهبران دینی]]، از مهم‌ترین موانع [[ارتداد]] و [[انحراف]] در [[جامعه]] [[ایمانی]] به‌شمار می‌روند و تازمانی که در میان [[پیروان]] [[ادیان توحیدی]] بوده و [[مؤمنان]]، آنان را در جایگاه مقتدای خویش پذیرفته‌اند، نگذاشته‌اند، [[انحرافی]] در مؤمنان پدید آید؛ به همین [[جهت]] [[یعقوب]]{{ع}} درباره [[آینده]] فرزندانش پس از خود [[بیم]] داشته، هنگام [[احتضار]] می‌پرسد که بعد از او چه کسی را خواهند پرستید: «اَم کُنتُم شُهَداءَ اِذ حَضَرَ یَعقوبَ المَوتُ اِذ قالَ لِبَنیهِ ما تَعبُدونَ مِن بَعدی». (بقره / ۲، ۱۳۳) در آیاتی، [[آزمایش]] [[بنی‌اسرائیل]] پس از [[غیبت موسی]] و ایجاد انحراف و [[ترویج]] گوساله * پرستی به‌وسیله [[سامری]] در میان آنان مطرح شده است: «قالَ فَاِنّا قَد فَتَنّا قَومَکَ مِن بَعدِکَ و اَضَلَّهُمُ السّامِریّ» (طه / ۲۰، ۸۵)، «... ‌ثُمَّ اتَّخَذتُمُ العِجلَ مِن بَعدِهِ و اَنتُم ظــلِمون». (بقره / ۲، ۵۱ و ۹۲) از پاسخ [[حضرت عیسی]]{{ع}}، به [[پرسش]] [[خداوند]] از او درباره شرکورزی قومش، نقش حضور [[رهبر]]، در ثباتِ [[عقیده]] [[امّت]] روشن می‌شود [[حضرت]] می‌گوید: تا زمانی که من در بین آنها بودم، مراقب بودم که [[مشرک]] نشوند: «... ‌ما قُلتُ لَهُم اِلاّ ما اَمَرتَنی بِهِ اَنِ اعبُدوااللّهَ رَبّی و رَبَّکُم و کُنتُ عَلَیهِم شَهیدًا ما دُمتُ فیهِم فَلَمّا تَوَفَّیتَنی کُنتَ اَنتَ الرَّقیبَ عَلَیهِم». ([[مائده]] / ۵، ۱۱۶‌ـ‌۱۱۷) در [[جنگ اُحُد]] نیز پس از [[شایعه]] [[شهادت پیامبر]]، عدّه‌ای به [[فکر]] بازگشت از [[دین]] افتادند و گروهی از [[اسلام]] [[دست]] کشیدند<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۸۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۲۰.</ref> که [[قرآن]] در آیه‌۱۴۴ [[آل‌عمران]] / ۳ می‌گوید: [[پیامبر]]، جز فرستاده‌ای که پیش از او هم پیامبرانی آمدند، نیست؛ سپس آنان را [[سرزنش]] کرده، می‌گوید: آیا اگر بمیرد یا کشته شود، به گذشته خود باز‌می‌گردید؟!: «... ‌اَفَاِن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقـبِکُم».<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


===[[جهالت]]===
== عوامل و زمینه‌های ارتداد ==
گاهی [[جهل]] درباره دین یا ضروریّات آن، حقایق [[عالم هستی]] و پیامدهای [[انحراف]] از دین [[حق الهی]]، زمینه‌ساز [[ارتداد]] برخی از [[مؤمنان]] می‌شود؛ چنان‌که [[موسی]]{{ع}} در مقابل درخواست [[قوم]] خویش برای ساختن خدایانی مانند [[خدایان]] [[بت‌پرستان]] و انحراف آنان از [[دین حق]]، آن را برخاسته از [[نادانی]] آنان دانست: «قالَ اِنَّکُم قَومٌ تَجهَلون» ([[اعراف]] / ۷، ۱۳۸)؛ بنابر این وجود [[رهبران دینی]] که [[مردم]] را با حقایق آشنا، و آنان را از جهالت خارج سازند، از ضروریّات هر [[جامعه]] [[ایمانی]] است.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
=== [[شیطان]] ===
===[[نفاق]] و بیماردلی===
شیطان از عوامل اصلی ارتداد است که [[مؤمنان]] را [[فریب]] داده، با آنکه [[حجّت]] بر ایشان تمام شده است، آنان را به [[انحراف]] می‌کشاند: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ}}<ref>«بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.</ref> هم‌چنین در آیه دیگری آمده است: {{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref> بیش‌تر [[مفسّران]]، مقصود از "[[انسان]]" را در این آیه، "برصیصای [[عابد]] دانسته‌اند که یکی از [[گناهان کبیره]] را مرتکب شد و هنگام [[مجازات]]، [[شیطان]] به بهانه [[نجات]]، او را به [[سجده]] بر خویش وا داشت و او با این عمل، از [[دین الهی]] خارج شد<ref>جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۸، ص۶۳‌ـ‌۶۴؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۲۵.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 463</ref>
زمینه ارتداد در [[منافقان]] و [[بیماردلان]] بسیار است که اگر برای این کار موقعیّتی فراهم شود، بی‌درنگ از اسلام دست برداشته، [[مرتد]] می‌شوند: «اِذ یَقولُ المُنـفِقونَ...ولَو‌دُخِلَت عَلَیهِم مِن اَقطارِها ثُمَّ سُئِلوا الفِتنَةَ لاََتَوها و ما تَلَبَّثوا بِها اِلاّ یَسیرا» ([[احزاب]] / ۳۳، ۱۱ـ۱۴)؛ در [[آیه]] بعد می‌فرماید: آنها پیش‌تر با [[خدا]] [[عهد]] بسته بودند که به عقب باز‌نگردند و از آنها در آن مورد بازخواست خواهد شد: «و‌لَقَد کانوا عـهَدُوا اللّهَ مِن قَبلُ لایُوَلّونَ الاَدبـرَ و کانَ عَهدُ اللّهِ مَسـُولا». (احزاب / ۳۳، ۱۵) [[عهد الهی]]، [[ایمان به خدا]] و پیامبر و آن‌چه [[حضرت]] از جانب خدا آورده است، به‌شمار می‌رود.<ref>المیزان، ج‌۱۶، ص‌۲۸۷.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
=== [[سلاطین جور]] ===
از دیگر [[زمینه‌سازان]] [[ارتداد]]، [[سلاطین]] جورند که با فشار و [[شکنجه]]، در صدد باز‌گرداندن [[مؤمنان]] از [[دین]] هستند. از‌جمله این [[حاکمان]]، [[فرعون]] است که وقتی ساحران به [[موسی]] [[ایمان]] آوردند، آنان را به شکنجه و [[قتل]] [[تهدید]] کرد تا از [[پیروی]] موسی {{ع}} دست بردارند: {{متن قرآن|قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى}}<ref>«فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم بدو گرویده‌اید؟ بی‌گمان او سردسته شماست که به شما جادو آموخته است؛ به زودی دست‌ها و پاهایتان را چپ و راست می‌برم و بر تنه‌های درخت خرما، بر دارتان می‌آویزم و بی‌گمان خواهید دانست که از ما کدام در عذاب کردن» سوره طه، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا}}<ref>«گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.</ref> حاکمان عصر [[اصحاب کهف]] نیز در صدد بازگرداندن آنان به [[آیین]] خود بودند؛ بدین‌سبب اصحاب کهف به یکی از [[یاران]] خود سفارش کردند که برای تهیّه [[غذا]]، پنهانی وارد [[شهر]] شود تا از گزند مأموران [[حکومت]] مصون بمانند: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا}}<ref>«و بدین‌گونه ما آنان را (از خواب) برانگیختیم تا از هم باز پرسند؛ یکی از آنان گفت: چقدر درنگ داشته‌اید؟ گفتند: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشته‌ایم؛ گفتند: پروردگارتان از اندازه درنگی که داشته‌اید آگاه‌تر است؛ اکنون از خویش یک تن را با این درهمتان به شهر گسیل دارید که بنگرد کدام خوراک پاکیزه‌تر است تا برایتان از آن رزقی آورد و باید نرمی کند و کسی را از (بودن) شما نیاگاهاند» سوره کهف، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا}}<ref>«که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند، یا به آیین خویش برمی‌گردانند و در آن صورت، هرگز، هیچ‌گاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۲۰.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 463-464.</ref>
=== [[کافران]] و [[مشرکان]] ===
در طول [[تاریخ]]، مشرکان همواره، به دنبال بازگرداندن مؤمنان از آیین خود بوده‌اند. [[قرآن]] در آیه‌ {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد» سوره ابراهیم، آیه ۱۳.</ref>، این را [[هدف]] همه کافران دانسته است. در [[آیه]] دیگر، درباره کافران [[قوم شعیب]] آمده که آنان، [[شعیب]] و پیروانش را در‌صورتی که به آیین آنها باز‌نگردند، به [[اخراج]] از [[سرزمین]] خود تهدید کردند: {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت:» سوره اعراف، آیه ۸۸.</ref> هم‌چنین در [[آیات]] دیگری درباره [[مؤمن]] [[آل‌فرعون]] آمده که مشرکان او را به [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] فرا می‌خواندند؛ ولی او بر ایمان خود پای می‌فشرد و [[دعوت]] آنان را دعوت به‌سوی [[آتش]] می‌نامید: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ}}<ref>«و ای قوم من! چگونه است که (من) شما را به رهایی فرا می‌خوانم و (شما) مرا به آتش (دوزخ) فرا می‌خوانید؟» سوره غافر، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ}}<ref>«مرا فرا می‌خوانید که به خداوند کفر بورزم و چیزی را که به آن دانشی ندارم شریک او قرار دهم در حالی که من شما را به آن پیروزمند آمرزنده فرا می‌خوانم» سوره غافر، آیه ۴۲.</ref> [[مشرکان]] [[عصر پیامبر]] {{صل}} نیز همواره [[آرزو]] می‌کردند تا [[مسلمانان]] از [[اسلام]] باز‌گردند:{{متن قرآن|إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ}}<ref>«اگر بر شما دست یابند دشمنانتان خواهند بود و بر شما به بدی دست دراز می‌کنند و زبان می‌گشایند و دوست می‌دارند که کاش شما نیز کافر می‌شدید» سوره ممتحنه، آیه ۲.</ref> در [[آیه]] دیگر آمده است که آنان می‌گفتند: اگر شما از اسلام دست بردارید و از آیین ما [[پیروی]] کنید، همه [[گناهان]] شما را برعهده می‌گیریم {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمی‌دارند؛ بی‌گمان آنان دروغگویند» سوره عنکبوت، آیه ۱۲.</ref>. آیه‌ {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> از [[کوشش]] مداوم آنان در این زمینه سخن می‌گوید. پس از [[جنگ اُحُد]]، [[کافران]] با استفاده از وضع [[روحی]] نامساعد برخی مسلمانان می‌کوشیدند، آنان را به اسلام، بدبین کنند که [[قرآن]] مسلمانان را از [[سقوط]] در [[کفر]]، برحذر می‌دارد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 464.</ref>
=== [[اهل کتاب]] ===
عدّه‌ای از [[یهود]] و [[نصارا]] نیز آرزوی بازگرداندن [[مؤمنان]] از آئین خود را داشتند: {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>، {{متن قرآن|وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«دسته‌ای از اهل کتاب گمراه کردن شما را دوست دارند امّا جز خود را گمراه نمی‌کنند و درنمی‌یابند» سوره آل عمران، آیه ۶۹.</ref> آنان به بعضی از هم‌کیشان خود سفارش می‌کردند که صبحگاهان اسلام آورند و شبانگاه [[کافر]] شوند تا شاید بدین وسیله در [[عقیده]] مسلمانان [[تزلزل]] ایجاد کنند: {{متن قرآن|وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتَى أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و جز به کسی که از دین شما پیروی کند اعتماد نکنید، بگو: بی‌گمان رهنمود، رهنمود خداوند است تا کسی نپندارد که به کسی مانند آنچه به شما داده‌اند می‌دهند یا بتوانند با شما نزد پروردگارتان چون و چرا کنند، بگو: به راستی بخشش در دست خداوند است، به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره آل عمران، آیه ۷۳.</ref> در [[شأن نزول]] این آیه نقل شده است که ۱۲ نفر از دانشمندان یهود [[خیبر]]، تبانی کردند تا عدّه‌ای چنین امری را انجام دهند و این‌گونه اندیشیدند که علّت بازگشت خود را عدم تطابق [[محمد]] {{صل}} با [[پیامبر]] [[موعود]]، عنوان کنند؛<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص‌۷۷۳‌ـ‌۷۷۴.</ref> بدین سبب، قرآن به مسلمانان هشدار داده است که اگر از آنان پیروی کنید، شما را به کفر باز‌می‌گردانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 464-465.</ref>
=== [[دنیاطلبی]] و [[رفاه]] ===
برخی، برای رسیدن به رفاه مادی، از [[دین]] دست برمی‌دارند: {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«آن (عذاب) از این روست که آنها زندگانی دنیا را از جهان واپسین دوست‌تر دارند و اینکه خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره نحل، آیه ۱۰۷.</ref>. [[قرآن]] در آیه‌ {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> رفاه را یکی از زمینه‌های [[ارتداد]] [[منافقان]] می‌داند<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 465.</ref>
=== [[ترس]] ===
در [[جنگ احزاب]] پس از محاصره [[مدینه]]، برخی از [[مسلمانان]] بر اثر [[وحشت]] از کشته شدن یا [[اسارت]] به‌دست [[مشرکان]]، در اعتقادشان [[متزلزل]] شدند و برخی آماده بازگشت از دین شدند: {{متن قرآن|إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا}}<ref>«هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا}}<ref>«در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.</ref>؛ سپس در چند [[آیه]] بعد می‌گوید: اگر از اطراف [[شهر]] بدان‌ها [[هجوم]] می‌شد و آنان را به [[شرک]] می‌خواندند، می‌پذیرفتند و جز اندکی در آن [[تأمّل]] نمی‌کردند: {{متن قرآن|وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا يَسِيرًا}}<ref>«و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمی‌آمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را می‌خواستند بدان سوی می‌رفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمی‌کردند» سوره احزاب، آیه ۱۴.</ref> بیش‌تر [[مفسّران]]، "[[فتنه]]" را در این آیه به ارتداد و بازگشت به شرک [[تفسیر]] کرده‌اند؛<ref>جامع البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۱۶۵؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۲۸۶‌ـ‌۲۸۷.</ref> بنابراین، درخواست "فتنه" در آیه، همان درخواست ارتداد خواهد بود. در [[شأن نزول]] آیه‌ {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref> نیز نقل شده که این آیه درباره [[حارث بن سوید اوسی انصاری|حارث‌ بن سوید]] نازل شد که پس از کشتن [[محذر بن زیاد]]، از ترس [[قصاص]] به [[مکّه]] گریخت و [[مرتد]] شد<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۸۹؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۲.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 465.</ref>


==راه‌های [[پیش‌گیری]] از ارتداد==
=== سختی‌ها ===
درباره آیه‌ {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.</ref> [[روایت]] شده است که گروهی از [[بادیه‌نشینان]]، [[اسلام]] می‌آوردند و اگر حالشان [[نیکو]]، و فرزند پسر نصیبشان می‌شد یا اموالشان فزونی می‌یافت به اسلام و [[پیامبر]] [[اطمینان]] می‌یافتند؛ امّا اگر [[بیمار]] می‌شدند یا فرزند دختر نصیبشان می‌شد، از دین روی برمی‌تافتند<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۱۳.</ref>.
 
آیه‌ {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و برخی از مردم کسانی هستند که می‌گویند: به خداوند ایمان آورده‌ایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند می‌انگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد می‌گویند: بی‌گمان ما با شما بوده‌ایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل د» سوره عنکبوت، آیه ۱۰.</ref> از سرگذشت گروه دیگری از [[مسلمانان]] خبر می‌دهد که بر اثر عدم [[تحمّل]] [[آزار]] و اذیّت [[مشرکان]] از [[دین]] دست برداشته، [[مرتد]] می‌شدند. در [[شأن نزول]] این [[آیه]] آمده است که مردمی از [[اهل]] [[مکّه]] به [[پیامبر]] {{صل}} [[ایمان]] می‌آوردند و آن‌گاه که از‌جانب [[کافران]] آزار می‌دیدند، بر اثر عدم تحمّل [[شکنجه]] مرتد می‌شدند<ref>مجمع البیان، ج‌۸، ص‌۴۲۹‌ـ‌۴۳۱؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۱۰۹.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 465-466.</ref>
=== نبود [[رهبری الهی]] ===
[[پیامبران]]، [[امامان]] و دیگر [[رهبران دینی]]، از مهم‌ترین موانع [[ارتداد]] و [[انحراف]] در [[جامعه]] [[ایمانی]] به‌شمار می‌روند و تازمانی که در میان [[پیروان]] [[ادیان توحیدی]] بوده و [[مؤمنان]]، آنان را در جایگاه مقتدای خویش پذیرفته‌اند، نگذاشته‌اند، [[انحرافی]] در مؤمنان پدید آید؛ به همین [[جهت]] [[یعقوب]] {{ع}} درباره [[آینده]] فرزندانش پس از خود [[بیم]] داشته، هنگام [[احتضار]] می‌پرسد که بعد از او چه کسی را خواهند پرستید: {{متن قرآن|أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می‌پرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳.</ref> در آیاتی، [[آزمایش]] [[بنی‌اسرائیل]] پس از [[غیبت موسی]] و ایجاد انحراف و [[ترویج]] گوساله پرستی به‌وسیله [[سامری]] در میان آنان مطرح شده است: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ}}<ref>«و موسی برهان‌ها (ی روشن) نزدتان آورد، امّا شما در نبودن او، ستمگرانه گوساله را (به پرستش) گرفتید» سوره بقره، آیه ۹۲.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱.</ref> از پاسخ [[حضرت عیسی]] {{ع}}، به [[پرسش]] [[خداوند]] از او درباره شرکورزی قومش، نقش حضور [[رهبر]]، در ثباتِ [[عقیده]] [[امّت]] روشن می‌شود [[حضرت]] می‌گوید: تا زمانی که من در بین آنها بودم، مراقب بودم که [[مشرک]] نشوند: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ}}<ref>«و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانسته‌ای، تو آنچه در درون من است می‌دانی و من آنچه در ذات توست نمی‌دانم، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref> در [[جنگ اُحُد]] نیز پس از [[شایعه]] [[شهادت پیامبر]]، عدّه‌ای به [[فکر]] بازگشت از [[دین]] افتادند و گروهی از [[اسلام]] دست کشیدند<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۸۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۲۰.</ref> که [[قرآن]] در آیه‌ {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref> می‌گوید: [[پیامبر]]، جز فرستاده‌ای که پیش از او هم پیامبرانی آمدند، نیست؛ سپس آنان را [[سرزنش]] کرده، می‌گوید: آیا اگر بمیرد یا کشته شود، به گذشته خود باز‌می‌گردید؟!: {{متن قرآن|أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ}}<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 466.</ref>
=== [[جهالت]] ===
گاهی [[جهل]] درباره دین یا ضروریّات آن، حقایق [[عالم هستی]] و پیامدهای [[انحراف]] از دین [[حق الهی]]، زمینه‌ساز [[ارتداد]] برخی از [[مؤمنان]] می‌شود؛ چنان‌که [[موسی]] {{ع}} در مقابل درخواست [[قوم]] خویش برای ساختن خدایانی مانند [[خدایان]] [[بت‌پرستان]] و انحراف آنان از [[دین حق]]، آن را برخاسته از [[نادانی]] آنان دانست: {{متن قرآن| قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«(موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>؛ بنابر این وجود [[رهبران دینی]] که [[مردم]] را با حقایق آشنا، و آنان را از جهالت خارج سازند، از ضروریّات هر [[جامعه]] [[ایمانی]] است.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 466.</ref>
=== [[نفاق]] و بیماردلی ===
زمینه ارتداد در [[منافقان]] و [[بیماردلان]] بسیار است که اگر برای این کار موقعیّتی فراهم شود، بی‌درنگ از اسلام دست برداشته، [[مرتد]] می‌شوند: {{متن قرآن|هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا}}<ref>«در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا}}<ref>«و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا يَسِيرًا}}<ref>«و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمی‌آمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را می‌خواستند بدان سوی می‌رفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمی‌کردند» سوره احزاب، آیه ۱۴.</ref>؛ در [[آیه]] بعد می‌فرماید: آنها پیش‌تر با [[خدا]] [[عهد]] بسته بودند که به عقب باز‌نگردند و از آنها در آن مورد بازخواست خواهد شد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لَا يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا}}<ref>«و بی‌گمان اینان پیش‌تر با خداوند پیمان بسته بودند که (در جنگ به دشمن) پشت نکنند و پیمان خداوند بازخواست می‌گردد» سوره احزاب، آیه ۱۵.</ref> [[عهد الهی]]، [[ایمان به خدا]] و پیامبر و آن‌چه [[حضرت]] از جانب خدا آورده است، به‌شمار می‌رود<ref>المیزان، ج‌۱۶، ص‌۲۸۷.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 466-467.</ref>
 
== راه‌های [[پیش‌گیری]] از ارتداد ==
[[قرآن کریم]]، [[جهت]] [[حفظ دین]] و عدم انحراف و ارتداد، اموری را به مؤمنان سفارش کرده است:
[[قرآن کریم]]، [[جهت]] [[حفظ دین]] و عدم انحراف و ارتداد، اموری را به مؤمنان سفارش کرده است:
===[[توکل به خداوند]]===
=== [[توکل به خداوند]] ===
[[حضرت شعیب]] و پیروانش در برابر [[دعوت]] [[مشرکان]] به ارتداد از [[دین الهی]] گفتند: ما [[حق]] نداریم به [[آیین]] شما باز‌گردیم و در برابر آزارهای شما بر [[خدا]] [[توکّل]] می‌کنیم: «و‌ما‌یَکونُ لَنا اَن نَعودَ فیها اِلاّ اَن یَشاءَ اللّهُ رَبُّنا وسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیء عِلمـًا عَلَی اللّهِ تَوَکَّلنا» ([[اعراف]] / ۷، ۸۹)؛ چنان‌که [[مؤمن]] [[آل‌فرعون]] نیز در برابر [[دعوت]] او به [[کفر]] و [[ارتداد]] همین پاسخ را به [[مشرکان]] [[قوم]] خویش داد: «تَدعونَنی لاَِکفُرَ بِاللّهِ و‌اُشرِکَ‌بِهِ‌»... ([[غافر]] / ۴۰، ۴۲)، «فَسَتَذکُرونَ ما‌اَقولُ لَکُم و اُفَوِّضُ اَمری اِلَی اللّهِ‌».... (غافر / ۴۰، ۴۴)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[حضرت شعیب]] و پیروانش در برابر [[دعوت]] [[مشرکان]] به ارتداد از [[دین الهی]] گفتند: ما [[حق]] نداریم به [[آیین]] شما باز‌گردیم و در برابر آزارهای شما بر [[خدا]] [[توکّل]] می‌کنیم: {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>؛ چنان‌که [[مؤمن]] [[آل‌فرعون]] نیز در برابر [[دعوت]] او به [[کفر]] و [[ارتداد]] همین پاسخ را به [[مشرکان]] [[قوم]] خویش داد: {{متن قرآن|تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ}}<ref>«مرا فرا می‌خوانید که به خداوند کفر بورزم و چیزی را که به آن دانشی ندارم شریک او قرار دهم در حالی که من شما را به آن پیروزمند آمرزنده فرا می‌خوانم» سوره غافر، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«پس به زودی آنچه به شما می‌گویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست» سوره غافر، آیه ۴۴.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 467.</ref>
===[[تقوا]]===
=== [[تقوا]] ===
[[قرآن]] در آیاتی، برای [[حفظ دین]] و جلوگیری از ارتداد، [[مؤمنان]] را به تقوا دعوت می‌کند. در آیه‌۱۲۰ [[آل‌عمران]] / ۳ آمده است که [[صبر]] و تقوا، شما را از حیله‌های [[دشمنان]] در [[امان]] نگه می‌دارد: «... ‌اِن تَصبِروا و تَتَّقوا لایَضُرُّکُم کَیدُهُم شیــًا». شاید از آیاتی که پس از هشدار به [[مسلمانان]] درباره خطر برخی از [[اهل]] * کتاب و علاقه آنان به ارتداد مسلمانان، مؤمنان را به تقوا (آل‌عمران / ۳، ۱۰۰‌ـ‌۱۰۲) یا به [[اقامه نماز]] و پرداخت [[زکات]] که از مصادیق بارز تقوا است، (بقره / ۲، ۱۰۹‌ـ‌۱۱۰) سفارش می‌کند نیز بتوان بر این مطلب [[استشهاد]] کرد.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[قرآن]] در آیاتی، برای [[حفظ دین]] و جلوگیری از ارتداد، [[مؤمنان]] را به تقوا دعوت می‌کند. در آیه‌ {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}}<ref>«چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref> آمده است که [[صبر]] و تقوا، شما را از حیله‌های [[دشمنان]] در [[امان]] نگه می‌دارد. شاید از آیاتی که پس از هشدار به [[مسلمانان]] درباره خطر برخی از [[اهل]] کتاب و علاقه آنان به ارتداد مسلمانان، مؤمنان را به تقوا {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَن يَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ }}<ref>«ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند و چگونه کفر می‌ورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما می‌خوانند و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است. ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰-۱۰۲.</ref> یا به [[اقامه نماز]] و پرداخت [[زکات]] که از مصادیق بارز تقوا است، {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>، {{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}}<ref>«و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت. بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست» سوره بقره، آیه ۱۱۰.</ref> سفارش می‌کند نیز بتوان بر این مطلب [[استشهاد]] کرد.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 467.</ref>
===[[تمسک به قرآن]]===
=== [[تمسک به قرآن]] ===
از [[آیات]] ۱۰۰‌ـ‌۱۰۱ آل‌عمران / ۳ استفاده می‌شود که اگر مؤمنان به قرآن توجّه و تمسّک کنند هیچ‌گاه [[گمراه]] نخواهند شد: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتـبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمـنِکُم کـفِرین * و کَیفَ تَکفُرونَ و اَنتُم تُتلی عَلَیکُم ءایـتُ اللّهِ‌».... این [[آیه]]، ویژگی قرآن را حفظ دین و [[جلوگیری از گمراهی]] دانسته است؛ چون کسی که [[آیات خدا]] بر او خوانده می‌شود و همیشه با آن سرو کار دارد، هیچ‌گاه از [[دین]] دست برنمی‌دارد؛ زیرا قرآن [[نور]] است (اعراف / ۷، ۱۵۷) و به [[انسان‌ها]] [[حیات]] می‌بخشد ([[انفال]] / ۸، ۲۴) و [[راه]] [[حق]] را از [[باطل]] جدا می‌کند: «... ‌یَهدی اِلَی الحَقِّ و اِلی طَریق مُستَقیم». (احقاف / ۴۶، ۳۰) [[پیامبراکرم]]{{صل}} در [[روایت]] معروف [[ثقلین]] برای [[جلوگیری از انحراف]]، [[مسلمانان]] را پس از خود به [[پیروی]] از [[قرآن کریم]] و [[اهل‌بیت]] سفارش فرموده است.<ref>بحار الانوار، ج‌۲۳، ص‌۱۰۸؛ صحیح مسلم، ج‌۸، ص‌۲۳۳.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
از [[آیات]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.</ref>، {{متن قرآن|وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و چگونه کفر می‌ورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما می‌خوانند و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.</ref> استفاده می‌شود که اگر مؤمنان به قرآن توجّه و تمسّک کنند هیچ‌گاه [[گمراه]] نخواهند شد. این [[آیه]]، ویژگی قرآن را حفظ دین و [[جلوگیری از گمراهی]] دانسته است؛ چون کسی که [[آیات خدا]] بر او خوانده می‌شود و همیشه با آن سرو کار دارد، هیچ‌گاه از [[دین]] دست برنمی‌دارد؛ زیرا قرآن [[نور]] است {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref> و به [[انسان‌ها]] [[حیات]] می‌بخشد {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref> و [[راه]] [[حق]] را از [[باطل]] جدا می‌کند: {{متن قرآن|قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«گفتند: ای قوم! ما (آیات) کتابی را شنیدیم که پس از موسی فرو فرستاده شده است، آنچه را (از کتاب‌های آسمانی) که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، به سوی حق و به راهی راست راهنمایی می‌کند» سوره احقاف، آیه ۳۰.</ref> [[پیامبراکرم]] {{صل}} در [[روایت]] معروف [[ثقلین]] برای [[جلوگیری از انحراف]]، [[مسلمانان]] را پس از خود به [[پیروی]] از [[قرآن کریم]] و [[اهل‌بیت]] سفارش فرموده است<ref>بحار الانوار، ج‌۲۳، ص‌۱۰۸؛ صحیح مسلم، ج‌۸، ص‌۲۳۳.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 467-468.</ref>


==شرایط [[اثبات]] [[ارتداد]]==
== شرایط [[اثبات]] [[ارتداد]] ==
ارتداد در‌صورتی اثبات می‌شود که شخص با قول یا [[عمل]] [[کفرآمیز]]، ارتداد خود را اظهار کند.<ref>جواهر الکلام، ج‌۶، ص‌۴۹؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص۱۵؛ الفقه‌علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۲.</ref> در غیر این صورت، شخصی که [[شهادتین]] را بر زبان جاری کرده تا زمانی که اظهار [[اسلام]] می‌کند، [[مسلمان]] بوده، از تمام مزایای [[مسلمانی]] برخوردار است و کسی [[حق]] تعرّض به او را ندارد: «و‌لاتَقولوا لِمَن اَلقی اِلَیکُمُ السَّلـمَ لَستَ مُؤمِنـًا» ([[نساء]] / ۴، ۹۴)؛ بنابراین، اگر کسی در [[باطن]] از اسلام برگردد و [[کفر]] خود را آشکار نکند، در ظاهر [[مرتد]] نبوده، [[احکام]] ارتداد درباره او جاری نمی‌شود و [[مؤیّد]] این مطلب، [[سیره]] و روش [[برخورد پیامبر]] با [[منافقان]] است که [[قرآن]] در آیاتی، از کفر آنها و دست کشیدن از اسلام خبر می‌دهد: «... ‌قَد کَفَرتُم بَعدَ ایمـنِکُم» ([[توبه]] / ۹، ۶۶)، «... ‌و‌لَقَد قالوا کَلِمَةَ الکُفرِ و کَفَروا بَعدَ اِسلـمِهِم» (توبه / ۹، ۷۴)، «ذلِکَ بِاَنَّهُم ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا» (منافقون / ۶۳، ۳) که مقصود از بازگشت منافقان به کفر، ترک [[اسلام ظاهری]] است؛ چون آنان از ابتدا به اسلام [[ایمان]] نیاوردند و ممکن است عدّه‌ای از آنان به‌واقع ایمان آورده بودند؛ امّا پس‌از ایمان به کفر بازگشتند؛ ولی کفر خود را مخفی کردند.<ref>المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۸۰.</ref> با وجود این، تا هنگامی که کفر خود را ابراز نکرده بودند، [[پیامبر]] با آنان مانند مسلمان برخورد می‌کرد که این نشان می‌دهد اظهار کفر، شرط اصلی [[ثابت]] شدن ارتداد است.
ارتداد در‌ صورتی اثبات می‌شود که شخص با قول یا [[عمل]] [[کفرآمیز]]، ارتداد خود را اظهار کند.<ref>جواهر الکلام، ج‌۶، ص‌۴۹؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص۱۵؛ الفقه‌علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۲.</ref> در غیر این صورت، شخصی که [[شهادتین]] را بر زبان جاری کرده تا زمانی که اظهار [[اسلام]] می‌کند، [[مسلمان]] بوده، از تمام مزایای [[مسلمانی]] برخوردار است و کسی [[حق]] تعرّض به او را ندارد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref>؛ بنابراین، اگر کسی در [[باطن]] از اسلام برگردد و [[کفر]] خود را آشکار نکند، در ظاهر [[مرتد]] نبوده، [[احکام]] ارتداد درباره او جاری نمی‌شود و [[مؤیّد]] این مطلب، [[سیره]] و روش [[برخورد پیامبر]] با [[منافقان]] است که [[قرآن]] در آیاتی، از کفر آنها و دست کشیدن از اسلام خبر می‌دهد: {{متن قرآن|قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ}}<ref>«پس از ایمان کافر شده‌اید» سوره توبه، آیه ۶۶.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ}}<ref>«سخنی نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref>،{{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا}}<ref>«این، بدان روست که آنان ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند» سوره منافقون، آیه ۳.</ref> که مقصود از بازگشت منافقان به کفر، ترک [[اسلام ظاهری]] است؛ چون آنان از ابتدا به اسلام [[ایمان]] نیاوردند و ممکن است عدّه‌ای از آنان به‌واقع ایمان آورده بودند؛ امّا پس‌از ایمان به کفر بازگشتند؛ ولی کفر خود را مخفی کردند.<ref>المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۸۰.</ref> با وجود این، تا هنگامی که کفر خود را ابراز نکرده بودند، [[پیامبر]] با آنان مانند مسلمان برخورد می‌کرد که این نشان می‌دهد اظهار کفر، شرط اصلی [[ثابت]] شدن ارتداد است.


[[فقیهان]] در ترتّب [[احکام]]، بر مرتدّ [[فطری]] و ملّی، شرایطی را معتبر دانسته‌اند. به جز [[بلوغ]] و [[عقل]] که از شرایط عامّه [[تکلیف]] به‌شمار می‌رود، قصد نیز در تحقّق ارتداد معتبر است؛ بنابراین اگر سخن یا عمل کفرآمیزی از روی [[سهو]] یا [[غفلت]] یا [[خواب]] یا بی‌هوشی، بلکه در حال [[غضب]] سر زند، [[ارتداد]] محقّق نمی‌شود.<ref>جواهر‌الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۰۹؛ اسس‌الحدود، ص‌۴۱۶؛ تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۴۴۵.</ref> چنان‌که [[منافقان]] پس از افشای کلمات [[کفرآمیز]] خود، برای فرار از [[مجازات]] گفتند: ما این سخنان را از روی [[مزاح]] گفتیم و قصد جدّ نداشتیم: «و‌لـَئِن سَاَلتَهُم لَیَقولُنَّ اِنَّما کُنّا نَخوضُ و نَلعَبُ‌».... ([[توبه]] / ۹، ۶۵) شرط دیگر [[اختیار]] است. بر این اساس، اگر ارتداد با [[اکراه]] * صورت پذیرد، اثر نخواهد داشت. [[قرآن]] می‌گوید: «مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ ایمـنِهِ اِلاّ مَن اُکرِهَ و قَلبُهُ مُطمـَئِنٌّ بِالایمـنِ... فَعَلَیهِم غَضَبٌ مِنَ اللّهِ» (نحل / ۱۶، ۱۰۶)، و اگر شخصی ادّعای عدم قصد یا اکراه کند و ارتداد را از خود منتفی بداند، این ادعا از او پذیرفته می‌شود، مگر آنکه به خلاف آن [[علم]] داشته باشیم.<ref>جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۰‌.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[فقیهان]] در ترتّب [[احکام]]، بر مرتدّ [[فطری]] و ملّی، شرایطی را معتبر دانسته‌اند. به جز [[بلوغ]] و [[عقل]] که از شرایط عامّه [[تکلیف]] به‌شمار می‌رود، قصد نیز در تحقّق ارتداد معتبر است؛ بنابراین اگر سخن یا عمل کفرآمیزی از روی [[سهو]] یا [[غفلت]] یا [[خواب]] یا بی‌هوشی، بلکه در حال [[غضب]] سر زند، [[ارتداد]] محقّق نمی‌شود.<ref>جواهر‌الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۰۹؛ اسس‌الحدود، ص‌۴۱۶؛ تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۴۴۵.</ref> چنان‌که [[منافقان]] پس از افشای کلمات [[کفرآمیز]] خود، برای فرار از [[مجازات]] گفتند: ما این سخنان را از روی [[مزاح]] گفتیم و قصد جدّ نداشتیم: {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.</ref> شرط دیگر [[اختیار]] است. بر این اساس، اگر ارتداد با [[اکراه]] صورت پذیرد، اثر نخواهد داشت. [[قرآن]] می‌گوید: {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>، و اگر شخصی ادّعای عدم قصد یا اکراه کند و ارتداد را از خود منتفی بداند، این ادعا از او پذیرفته می‌شود، مگر آنکه به خلاف آن [[علم]] داشته باشیم<ref>جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۰‌.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 468.</ref>


==[[احکام]] [[مرتد]]==
== [[احکام]] [[مرتد]] ==
پی‌آمدهای [[فقهی]] ارتداد، پس از [[اثبات]] و حصول شرایط، عبارت‌اند از:
پی‌آمدهای [[فقهی]] ارتداد، پس از [[اثبات]] و حصول شرایط، عبارت‌اند از:
===عرضه توبه بر مرتد===
=== عرضه توبه بر مرتد ===
بیش‌تر [[فقیهان]] [[اهل‌سنّت]]، عرضه توبه بر مرتد را [[واجب]] می‌دانند و برخی آن را [[مستحب]] دانسته‌اند.<ref>الخلاف، ج‌۵، ص‌۳۵۵‌ـ‌۳۵۶؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۳‌ـ‌۴۲۵.</ref> امامیّه، عرضه توبه را بر [[مرتد ملّی]] واجب می‌دانند <ref>جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۳.</ref> و دلیل آن را [[روایات]] شمرده‌اند.<ref>وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۷‌ـ‌۳۳۰.</ref> برخی از اهل‌سنّت به [[آیات]] ۳۸انفال / ۸‌، ۱۰۸ [[یوسف]] / ۱۲ و ۱۲۵ نحل / ۱۶ [[استدلال]] کرده‌اند؛ زیرا در آنها، عموم [[کافران]] به [[اسلام]] [[دعوت]] شده و در‌صورت بازگشت از [[کفر]]، به [[بخشش]] [[بشارت]] داده شده‌اند.<ref> الذخیره، ج۱۲، ص۴۰؛ احکام‌القرآن، ج۲، ص۴۰۴.</ref> برخی گفته‌اند: مستفاد از آیه‌۱۳۷ [[نساء]] / ۴: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا ثُمَّ ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا ثُمَّ ازدادوا کُفرًا... = کسانی‌که [[ایمان]] آوردند سپس [[کافر]] شدند و پس از آن ایمان آوردند و باز‌کافر شدند و آنگاه بر کفر خویش افزودند‌»... نیز این است که پس از ارتداد، [[وظیفه مسلمانان]]، عرضه توبه بر مرتدّ است؛ زیرا اگر [[وظیفه]]، کشتن بود، تکرار ارتداد محقّق نمی‌شد؛ ولی این [[استدلال]] مخدوش است؛ زیرا چنان‌که [[مفسران]] گفته‌اند: این [[آیه]] درباره [[اهل‌کتاب]] یا [[منافقان]] است که ارتدادشان مخفیانه بود و [[مسلمانان]] از آن [[آگاه]] نمی‌شدند تا حکمی درباره آنان جاری کنند. عدّه‌ای، از تعبیرهایی چون «آمدن ادلّه روشن = جاءَهُمُ البَیِّنـتُ» ([[آل‌عمران]] / ۳، ۸۶) و «تبیین [[هدایت]] = مِن بَعدِ ما‌تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی» ([[محمد]] / ۴۷، ۲۵) که [[قرآن]] درباره [[مرتدان]] به‌کار برده است، چنین استفاده کرده‌اند که این قیود، اگر در شکل خاصّ «[[استتابه]]» مؤثّر نباشد، بی‌شک، [[وظیفه]] [[حاکم شرع]] را در تشخیص موضوع و [[ارشاد]] [[مرتد]] روشن می‌سازد که آیا مرتد مورد نظر از چنین قیودی برخوردار بوده است یا نه که در غیر این صورت، اجرای [[حکم]] [[ارتداد]] درباره او دشوار خواهد بود.<ref> احکام مرتد، ص‌۳۵۱.</ref> درباره دفعات درخواست [[توبه]] از مرتد و مدّت مهلت آن، بین سه‌بار، صد بار، سه [[روز]]، یک [[ساعت]]، یک ماه، و تا اندازه‌ای که [[رجوع]] مرتد ممکن باشد، [[اختلاف]] نظر است؛<ref> المحلی، ج‌۱۲، ص‌۱۰۹؛ جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۳، ص‌۳۲.</ref> ولی بیش‌تر [[عالمان]] [[اهل‌سنّت]] <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۴‌ـ‌۴۲۵.</ref> و برخی از عالمان امامیّه<ref>جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۳.</ref> بر این عقیده‌اند که به مرتد ۳‌روز باید مهلت داده شود.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
بیش‌تر [[فقیهان]] [[اهل‌سنّت]]، عرضه توبه بر مرتد را [[واجب]] می‌دانند و برخی آن را [[مستحب]] دانسته‌اند.<ref>الخلاف، ج‌۵، ص‌۳۵۵‌ـ‌۳۵۶؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۳‌ـ‌۴۲۵.</ref> امامیّه، عرضه توبه را بر [[مرتد ملّی]] واجب می‌دانند <ref>جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۳.</ref> و دلیل آن را [[روایات]] شمرده‌اند.<ref>وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۷‌ـ‌۳۳۰.</ref> برخی از اهل‌سنّت به [[آیات]] {{متن قرآن|قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«به کافران بگو: اگر (از کفر) باز ایستند گذشته‌هایشان بخشوده می‌گردد و اگر (به آن) باز گردند، (بدانند که) سنّت پیشینیان گذشته است» سوره انفال، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.</ref>، {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref> [[استدلال]] کرده‌اند؛ زیرا در آنها، عموم [[کافران]] به [[اسلام]] [[دعوت]] شده و در‌صورت بازگشت از [[کفر]]، به [[بخشش]] [[بشارت]] داده شده‌اند.<ref> الذخیره، ج۱۲، ص۴۰؛ احکام‌القرآن، ج۲، ص۴۰۴.</ref> برخی گفته‌اند: مستفاد از آیه‌ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا}}<ref>«خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.</ref>. نیز این است که پس از ارتداد، [[وظیفه مسلمانان]]، عرضه توبه بر مرتدّ است؛ زیرا اگر [[وظیفه]]، کشتن بود، تکرار ارتداد محقّق نمی‌شد؛ ولی این [[استدلال]] مخدوش است؛ زیرا چنان‌که [[مفسران]] گفته‌اند: این [[آیه]] درباره [[اهل‌کتاب]] یا [[منافقان]] است که ارتدادشان مخفیانه بود و [[مسلمانان]] از آن [[آگاه]] نمی‌شدند تا حکمی درباره آنان جاری کنند. عدّه‌ای، از تعبیرهایی چون {{متن قرآن|وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ}}<ref>«برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref> و {{متن قرآن|مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}}<ref>«پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد» سوره محمد، آیه ۲۵.</ref> که [[قرآن]] درباره [[مرتدان]] به‌کار برده است، چنین استفاده کرده‌اند که این قیود، اگر در شکل خاصّ "[[استتابه]]" مؤثّر نباشد، بی‌شک، [[وظیفه]] [[حاکم شرع]] را در تشخیص موضوع و [[ارشاد]] [[مرتد]] روشن می‌سازد که آیا مرتد مورد نظر از چنین قیودی برخوردار بوده است یا نه که در غیر این صورت، اجرای [[حکم]] [[ارتداد]] درباره او دشوار خواهد بود.<ref> احکام مرتد، ص‌۳۵۱.</ref> درباره دفعات درخواست [[توبه]] از مرتد و مدّت مهلت آن، بین سه‌بار، صد بار، سه [[روز]]، یک [[ساعت]]، یک ماه، و تا اندازه‌ای که [[رجوع]] مرتد ممکن باشد، [[اختلاف]] نظر است؛<ref> المحلی، ج‌۱۲، ص‌۱۰۹؛ جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۳، ص‌۳۲.</ref> ولی بیش‌تر [[عالمان]] [[اهل‌سنّت]] <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۴‌ـ‌۴۲۵.</ref> و برخی از عالمان امامیّه<ref>جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۳.</ref> بر این عقیده‌اند که به مرتد ۳‌روز باید مهلت داده شود.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 469.</ref>
=== کشتن ===
امامیّه می‌گویند: [[مرتد فطری]]، کشته می‌شود ([[زن]] از این حکم استثنا شده است)؛ ولی [[مرتد ملّی]]، در‌صورتی که توبه نکند، کشته می‌شود.<ref>جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۰۵ و ۶۱۱‌ـ‌۶۱۳.</ref> اهل‌سنّت معتقدند: هر مرتدّی در‌صورت نپذیرفتن توبه، پس از عرضه آن، کشته می‌شود.<ref> ا لفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۲ و ۴۲۵.</ref> فقط [[حنفی]] بین زن و مرد تفاوت گذاشته است. مستند [[فقیهان]] در این حکم، [[روایات]] است،<ref>وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۳۲؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۹۰‌ـ‌۹۳.</ref> و استفاده این حکم از [[آیات]]، مشکل است؛ گرچه برخی به نوعی خواسته‌اند از آیات کمک بگیرند. از‌ جمله در آیه‌ {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.</ref> آمده است: [[موسی]] {{ع}} به گروهی از [[بنی‌اسرائیل]] که از [[توحید]] [[منحرف]] شده، به گوساله‌پرستی روی آوردند. برخی گفته‌اند: در این [[آیه]]، [[خداوند]]، [[بنی‌اسرائیل]] را به‌سبب [[جرم]] و [[گناه]] و [[انحراف]] از [[توحید]] به [[توبه]] [[فرمان]] داده است: {{متن قرآن|فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ}}، و شرط پذیرش این توبه را کشته شدن همه مرتدّان یا گروهی که به توبه حاضر نشدند به‌وسیله [[موحّدان]] یا با یک‌دیگر،<ref>مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۳۸؛ تفسیر صحیح آیات مشکله، ص‌۲۰۰‌ـ‌۲۱۱.</ref> قرار داد: {{متن قرآن|فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ}}.


===کشتن===
در برخی [[روایات]] نقل شده که تا ۱۰۰۰۰ یا ۷۰۰۰۰‌ نفر از [[بنی‌اسرائیل]] کشته‌ شدند.<ref>الدرالمنثور، ج۱، ص۱۶۹؛ تفسیر قمی، ج۱، ص‌۷۵.</ref> در آیه‌ {{متن قرآن|وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا}}<ref>«آنها دوست می‌دارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر می‌شدید تا با ایشان یگانه می‌بودید پس هیچ‌یک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید» سوره نساء، آیه ۸۹.</ref> آمده است که خداوند، فرمان [[قتل]] [[منافقان]] را در‌صورت [[امتناع]] از توبه صادر کرده است. برخی گفته‌اند: علّت این [[حکم]] (با‌اینکه در [[اسلام]] [[حکم]] [[منافق]]، قتل نیست)، [[ارتداد]] آنان است؛ زیرا آنان ابتدا اسلام آوردند و با ملحق‌شدن به [[کافران]] در واقع [[کفر]] خود را اظهار‌کردند؛ چنان‌که از ابن‌عبّاس در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا}}<ref>«خداوند آنان را برای آنچه که انجام داده‌اند واژگون کرده است» سوره نساء، آیه ۸۸.</ref> نقل‌ شده که خداوند آنان را به [[جهت]] اظهار کفر، به کافران که حکمشان کشته شدن است، ملحق‌ کرد.<ref>مجمع‌البیان، ج۳، ص‌۱۳۳؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۲۸۱.</ref> [[فخر رازی]] نیز در تفسیر این آیه {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا}}<ref>«چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شده‌اید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام داده‌اند واژگون کرده است؛ آیا می‌خواهید کسی را که خداوند گمراه وا نهاده است راهنمایی کنید؟ و هر کس را که خداوند گمراه وانهد هرگز راهی برای او نمی‌یابی» سوره نساء، آیه ۸۸.</ref> می‌نویسد: تا‌زمانی که منافقان پس‌از [[شهادتین]]، ظاهر اسلام را رعایت کنند، دلیلی بر کشتن آنان نیست؛ ولی در‌صورت اظهار کفر حکم کافران بر آنها جاری خواهد شد؛<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۲۱۹.</ref> ولی [[استدلال]] به این آیه مشکل است. احتمال دارد که حکمِ آیه، به علّت رابطه صمیمانه آنان با کافران باشد که بر اثر هم‌کاری با [[کفّار]]، بر ضدّ [[مسلمانان]] [[فتنه]] و [[فساد]] می‌کردند و در [[جبهه]] کسانی قرار داشتند که با مسلمانان می‌جنگیدند.
امامیّه می‌گویند: [[مرتد فطری]]، کشته می‌شود ([[زن]] از این حکم استثنا شده است)؛ ولی [[مرتد ملّی]]، در‌صورتی که توبه نکند، کشته می‌شود.<ref>جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۰۵ و ۶۱۱‌ـ‌۶۱۳.</ref> اهل‌سنّت معتقدند: هر مرتدّی در‌صورت نپذیرفتن توبه، پس از عرضه آن، کشته می‌شود.<ref> ا لفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۲ و ۴۲۵.</ref> فقط [[حنفی]] بین زن و مرد تفاوت گذاشته است. مستند [[فقیهان]] در این حکم، [[روایات]] است،<ref>وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۳۲؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۹۰‌ـ‌۹۳.</ref> و استفاده این حکم از [[آیات]]، مشکل است؛ گرچه برخی به نوعی خواسته‌اند از آیات کمک بگیرند. از‌جمله در آیه‌۵۴ بقره / ۲ آمده است: [[موسی]]{{ع}} به گروهی از [[بنی‌اسرائیل]] که از [[توحید]] [[منحرف]] شده، به گوساله‌پرستی روی آوردند، می‌گوید: «... ‌اِنَّکُم ظَـلَمتُم اَنفُسَکُم بِاتِّخاذِکُمُ العِجلَ فَتوبوا اِلی بارِئِکُم فَاقتُلوا اَنفُسَکُم ذلِکُم خَیرٌ لَکُم عِندَ بارِئِکُم فَتابَ عَلَیکُم». (بقره / ۲، ۵۴) برخی گفته‌اند: در این [[آیه]]، [[خداوند]]، [[بنی‌اسرائیل]] را به‌سبب [[جرم]] و [[گناه]] و [[انحراف]] از [[توحید]] به [[توبه]] [[فرمان]] داده است: «فَتوبوا اِلی بارِئِکُم»، و شرط پذیرش این توبه را کشته شدن همه مرتدّان یا گروهی که به توبه حاضر نشدند به‌وسیله [[موحّدان]] یا با یک‌دیگر،<ref>مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۳۸؛ تفسیر صحیح آیات مشکله، ص‌۲۰۰‌ـ‌۲۱۱.</ref> قرار داد: «فَاقتُلوا اَنفُسَکُم». در برخی [[روایات]] نقل شده که تا ۱۰۰۰۰ یا ۷۰۰۰۰‌نفر از [[بنی‌اسرائیل]] * کشته‌شدند.<ref>الدرالمنثور، ج۱، ص۱۶۹؛ تفسیر قمی، ج۱، ص‌۷۵.</ref> در آیه‌۸۹ [[نساء]] / ۴ آمده است که خداوند، فرمان [[قتل]] [[منافقان]] را در‌صورت [[امتناع]] از توبه صادر کرده است: «... ‌فَاِن تَوَلَّوا فَخُذوهُم واقتُلوهُم‌».... برخی گفته‌اند: علّت این [[حکم]] (با‌اینکه در [[اسلام]] [[حکم]] [[منافق]]، قتل نیست)، [[ارتداد]] آنان است؛ زیرا آنان ابتدا اسلام آوردند و با ملحق‌شدن به [[کافران]] در واقع [[کفر]] خود را اظهار‌کردند؛ چنان‌که از ابن‌عبّاس در [[تفسیر]] «و‌اللّهُ اَرکَسَهُم بِما کَسَبوا» (نساء / ۴، ۸۸) نقل‌شده که خداوند آنان را به [[جهت]] اظهار کفر، به کافران که حکمشان کشته شدن است، ملحق‌ کرد.<ref>مجمع‌البیان، ج۳، ص‌۱۳۳؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۲۸۱.</ref> فخررازی نیز در تفسیر این آیه (نساء / ۴، ۸۸) می‌نویسد: تا‌زمانی که منافقان پس‌از [[شهادتین]]، ظاهر اسلام را رعایت کنند، دلیلی بر کشتن آنان نیست؛ ولی در‌صورت اظهار کفر حکم کافران بر آنها جاری خواهد شد؛<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۲۱۹.</ref> ولی [[استدلال]] به این آیه مشکل است. احتمال دارد که حکمِ آیه، به علّت رابطه صمیمانه آنان با کافران باشد که بر اثر هم‌کاری با [[کفّار]]، بر ضدّ [[مسلمانان]] [[فتنه]] و [[فساد]] می‌کردند و در [[جبهه]] کسانی قرار داشتند که با مسلمانان می‌جنگیدند.


گروهی از [[مفسّران]] نیز در قتل [[مرتد]] به آیه‌۲۱۷ بقره / ۲ استدلال کرده‌اند: «و‌مَن یَرتَدِد مِنکُم عَن دینِهِ فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ فَاُولـئِ کَ حَبِطَت اَعمــلُهُم فِی الدُّنیا و الأخِرَةِ»<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۶، ص‌۴۰؛مواهب الرحمن، ج‌۳، ص‌۲۷۸.</ref>. با این بیان که مقصود از عمل در این [[آیه]] [[ایمان]] است که از [[اعمال]] [[قلب]] شمرده می‌شود و حبط * عمل، یعنی حبط آثار [[عمل]] ([[حرمت]] [[خون]] و‌...) که این حرمت با [[ارتداد]] از بین می‌رود. این [[استدلال]] نیز مشکل، و تأویلی است که بعید می‌نماید. ابن‌عاشور، از‌جمله «فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ» در آیه، [[قتل]] [[مرتد]] را استفاده کرده، می‌گوید: از عطف «یمت» بر «ارتداد» با فای تعقیب که مفید ترتّب بدون فاصله است، به‌دست می‌آید که پیامد ارتداد [[مرگ]] است و چون این مردن نمی‌تواند همان [[مرگ طبیعی]] باشد، زیرا چنین مرگی برای همه اتّفاق می‌افتد، مقصود همان [[عقوبت]] [[شرعی]] (کشتن مرتد) است.<ref>التحریر والتنویر، ج‌۲، ص‌۳۳۵.</ref> این استدلال، ردّ می‌شود؛ زیرا آیه مفهوم روشنی دارد و آن اینکه اگر مرتدّ، بی‌توبه و [[کافر]] بمیرد، از [[اصحاب]] [[آتش]] خواهد بود و کلمه «فَیَمُت» به‌معنای قتل مرتد نیست.
گروهی از [[مفسّران]] نیز در قتل [[مرتد]] به آیه‌ {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> استدلال کرده‌اند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۶، ص‌۴۰؛مواهب الرحمن، ج‌۳، ص‌۲۷۸.</ref>. با این بیان که مقصود از عمل در این [[آیه]] [[ایمان]] است که از [[اعمال]] [[قلب]] شمرده می‌شود و حبط عمل، یعنی حبط آثار [[عمل]] ([[حرمت]] [[خون]] و‌...) که این حرمت با [[ارتداد]] از بین می‌رود. این [[استدلال]] نیز مشکل، و تأویلی است که بعید می‌نماید. ابن‌عاشور، از‌جمله {{متن قرآن|فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ}} در آیه، [[قتل]] [[مرتد]] را استفاده کرده، می‌گوید: از عطف "یمت" بر "ارتداد" با فای تعقیب که مفید ترتّب بدون فاصله است، به‌دست می‌آید که پیامد ارتداد [[مرگ]] است و چون این مردن نمی‌تواند همان [[مرگ طبیعی]] باشد، زیرا چنین مرگی برای همه اتّفاق می‌افتد، مقصود همان [[عقوبت]] [[شرعی]] (کشتن مرتد) است.<ref>التحریر والتنویر، ج‌۲، ص‌۳۳۵.</ref> این استدلال، ردّ می‌شود؛ زیرا آیه مفهوم روشنی دارد و آن اینکه اگر مرتدّ، بی‌توبه و [[کافر]] بمیرد، از [[اصحاب]] [[آتش]] خواهد بود و کلمه {{متن قرآن|فَيَمُتْ}} به‌معنای قتل مرتد نیست.


همه [[فقیهان]] [[اهل‌سنّت]] <ref>المبسوط، سرخسی، ج‌۱۰، ص‌۹۸؛ الام، ج‌۶، ص‌۲۱۸؛ الذخیره، ج‌۱۲، ص‌۳۸.</ref> در قتل مرتد به [[آیات]] [[قتال]] با [[مشرکان]] از‌جمله آیه‌۵ [[توبه]] / ۹ «... ‌فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم» و نیز آیات ۱۹۳ بقره / ۲ و ۳۸ [[انفال]] / ۸ استناد کرده‌اند با این بیان که فرد [[مسلمان]]، با [[تغییر]] [[عقیده]] و برگشت از [[اسلام]]، کافر شده و در تمام [[احکام]] [[کافران]] [[محارب]] از‌جمله کشتن، با آنها [[شریک]] است؛<ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۴.</ref> ولی این استدلال نیز [[ضعیف]] است؛ زیرا آیه‌۵ توبه / ۹ به مشرکان [[پیمان‌شکن]] و آیات بعدی به کافران مهاجمی مربوط است که آغازکننده [[جنگ]] هستند و نمی‌توان از این آیات، [[حکم]] قتل مرتد را استفاده کرد؛ البتّه کشتن مرتد، در [[زمان]] وجود [[حکومت]] * [[اسلامی]]، [[وظیفه]] [[حاکم اسلامی]] است، نه عموم [[مؤمنان]]؛ زیرا در این زمینه، گرچه در برخی [[روایات]] ذکری از اجراکننده این حدّ نیامده یا آن را [[وظیفه]] هر [[مؤمن]] دانسته است که از [[ارتداد]] [[مسلمانی]] [[آگاه]] می‌شود؛ <ref>وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۲۶.</ref> امّا در مواردی دیگر، این امر را [[وظیفه امام]] و [[حاکم اسلامی]] دانسته <ref>وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۲۶.</ref> که این دسته از روایات، عموم روایات قبلی را تخصیص می‌زند.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
همه [[فقیهان]] [[اهل‌سنّت]] <ref>المبسوط، سرخسی، ج‌۱۰، ص‌۹۸؛ الام، ج‌۶، ص‌۲۱۸؛ الذخیره، ج‌۱۲، ص‌۳۸.</ref> در قتل مرتد به [[آیات]] [[قتال]] با [[مشرکان]] از‌ جمله آیه‌ {{متن قرآن|فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.</ref> و نیز آیات {{متن قرآن|وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>«و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«به کافران بگو: اگر (از کفر) باز ایستند گذشته‌هایشان بخشوده می‌گردد و اگر (به آن) باز گردند، (بدانند که) سنّت پیشینیان گذشته است» سوره انفال، آیه ۳۸.</ref> استناد کرده‌اند با این بیان که فرد [[مسلمان]]، با [[تغییر]] [[عقیده]] و برگشت از [[اسلام]]، کافر شده و در تمام [[احکام]] [[کافران]] [[محارب]] از‌جمله کشتن، با آنها [[شریک]] است؛<ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۴.</ref> ولی این استدلال نیز [[ضعیف]] است؛ زیرا آیه‌ {{متن قرآن|فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.</ref> به مشرکان [[پیمان‌شکن]] و آیات بعدی به کافران مهاجمی مربوط است که آغازکننده [[جنگ]] هستند و نمی‌توان از این آیات، [[حکم]] قتل مرتد را استفاده کرد؛ البتّه کشتن مرتد، در [[زمان]] وجود [[حکومت]] [[اسلامی]]، [[وظیفه]] [[حاکم اسلامی]] است، نه عموم [[مؤمنان]]؛ زیرا در این زمینه، گرچه در برخی [[روایات]] ذکری از اجراکننده این حدّ نیامده یا آن را [[وظیفه]] هر [[مؤمن]] دانسته است که از [[ارتداد]] [[مسلمانی]] [[آگاه]] می‌شود؛ <ref>وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۲۶.</ref> امّا در مواردی دیگر، این امر را [[وظیفه امام]] و [[حاکم اسلامی]] دانسته <ref>وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۲۶.</ref> که این دسته از روایات، عموم روایات قبلی را تخصیص می‌زند.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 469-471.</ref>


===نقض زوجیت===
=== نقض زوجیت ===
ارتداد موجب جدایی [[مرتد]] از همسرش می‌شود: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا جاءَکُمُ المُؤمِنـتُ مُهـجِرت... فَلاتَرجِعوهُنَّ اِلَی الکُفّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم و لا هُم یَحِلّونَ لَهُنَّ... و‌لا‌تُمسِکوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ». (ممتحنه / ۶۰، ۱۰) این [[آیه]]، [[زن]] [[مسلمان]] را بر مرد [[کافر]] [[حرام]] کرده است و چون مرتد به [[کافران]] ملحق می‌شود در نتیجه [[همسر]] مسلمانش بر وی [[حرمت]] می‌یابد. هم‌چنین جمله «و‌لاتُمسِکوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ»، نگه داشتن [[زن]] کافر را برای [[مرد]]مسلمان حرام دانسته که برخی از موارد با دلیل خاص از عموم این آیه خارج شده است؛ از‌جمله، [[ازدواج]] با [[زنان]] [[اهل‌کتاب]] به‌طور موقّت یا دائم (به گفته برخی) یا موردی که مرد و زن هر دو کافر باشند و مرد [[اسلام]] آورد؛ ولی زن بر [[کفر]] خویش باقی بماند. در غیر این موارد، نگه داشتن زن کافر حرام است.<ref>مبانی تکملة المنهاج، ج‌۱، ص‌۳۳۱.</ref> برخی از [[فقیهان]] [[اهل‌سنّت]] نیز آیه‌۱۴۱نساء / ۴ را دلیل بر [[لزوم]] جدایی همسر مرتد از وی دانسته‌اند؛ زیرا لازمه بقای [[نکاح]] *، استیلای کافر بر زن مسلمان است که آیه آن را [[نفی]] کرده است.<ref>احکام القرآن، ج‌۲، ص‌۴۰۸.</ref> از نظر [[فقهی]]، اگر ارتداد یکی از زوجین پیش از دخول صورت گیرد، و به نظر امامیّه، اگر مرد پس از دخول مرتدّ [[فطری]] شود، نکاح فسخ می‌شود؛ امّا اگر ارتداد، پس از دخول باشد، (به نظر [[اهل‌سنت]] در مطلق مرتد، و به نظر امامیّه در زن اگر مرتد شود مطلقاً یا مرد اگر [[مرتد ملّی]] شود)، فسخ نکاح بر اتمام عدّه [[طلاق]] موقوف است که اگر تا آن [[زمان]] [[مرتد]]، [[توبه]] * کند، [[نکاح]]، هم‌چنان باقی است و در‌صورت عدم [[توبه]]، فسخ می‌شود.<ref>المبسوط، طوسی، ج۴، ص۲۳۸؛ جواهرالکلام، ج۳۰، ص۴۷ـ۴۹؛ الفقه الاسلامی، ج‌۹، ص‌۶۶۵۹.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
ارتداد موجب جدایی [[مرتد]] از همسرش می‌شود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذَلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! چون زنان مؤمن هجرت‌کنان نزد شما بیایند، (ایمان) آنان را بیازمایید، خداوند به ایمان آنان داناتر است پس اگر آنان را مؤمن دانستید به سوی کافران بازنگردانید که ایشان برای آنان و آنان برای ایشان حلال نیستند و آنچه (آن کافران) هزینه کرده‌اند به آنها بپردازید و هر گاه مهر آنان را بدهید گناهی بر شما نیست که آنان را به همسری درآورید و به پیوند (پیشین خود با) زنان کافر پایبند نباشید و (اگر زنان شما نزد آنها بروند) کابین آنان را بخواهید و آنها نیز می‌توانند کابینی که (به زنانشان) داده‌اند (از شما) بخواهند؛ این حکم خداوند است که در میان شما داوری می‌کند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره ممتحنه، آیه ۱۰.</ref> این [[آیه]]، [[زن]] [[مسلمان]] را بر مرد [[کافر]] [[حرام]] کرده است و چون مرتد به [[کافران]] ملحق می‌شود در نتیجه [[همسر]] مسلمانش بر وی [[حرمت]] می‌یابد. هم‌چنین جمله {{متن قرآن|وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ }}، نگه داشتن [[زن]] کافر را برای [[مرد]] مسلمان حرام دانسته که برخی از موارد با دلیل خاص از عموم این آیه خارج شده است؛ از‌جمله، [[ازدواج]] با [[زنان]] [[اهل‌کتاب]] به‌طور موقّت یا دائم (به گفته برخی) یا موردی که مرد و زن هر دو کافر باشند و مرد [[اسلام]] آورد؛ ولی زن بر [[کفر]] خویش باقی بماند. در غیر این موارد، نگه داشتن زن کافر حرام است.<ref>مبانی تکملة المنهاج، ج‌۱، ص‌۳۳۱.</ref> برخی از [[فقیهان]] [[اهل‌سنّت]] نیز آیه‌ {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.</ref> را دلیل بر [[لزوم]] جدایی همسر مرتد از وی دانسته‌اند؛ زیرا لازمه بقای [[نکاح]]، استیلای کافر بر زن مسلمان است که آیه آن را [[نفی]] کرده است.<ref>احکام القرآن، ج‌۲، ص‌۴۰۸.</ref> از نظر [[فقهی]]، اگر ارتداد یکی از زوجین پیش از دخول صورت گیرد، و به نظر امامیّه، اگر مرد پس از دخول مرتدّ [[فطری]] شود، نکاح فسخ می‌شود؛ امّا اگر ارتداد، پس از دخول باشد، (به نظر [[اهل‌سنت]] در مطلق مرتد، و به نظر امامیّه در زن اگر مرتد شود مطلقاً یا مرد اگر [[مرتد ملّی]] شود)، فسخ نکاح بر اتمام عدّه [[طلاق]] موقوف است که اگر تا آن [[زمان]] [[مرتد]]، [[توبه]] کند، [[نکاح]]، هم‌چنان باقی است و در‌صورت عدم [[توبه]]، فسخ می‌شود <ref>المبسوط، طوسی، ج۴، ص۲۳۸؛ جواهرالکلام، ج۳۰، ص۴۷ـ۴۹؛ الفقه الاسلامی، ج‌۹، ص‌۶۶۵۹.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 471-472.</ref>
=== پس گرفتن مهر ===
اگر زنِ [[مسلمانی]] مرتد شده، به [[کافران]] بپیوندد، [[مسلمانان]] باید مهر او را از کافران بطلبند و به شوهرش بپردازند؛ چنان‌که آنان مهر زنانشان را در‌صورت پیوستن به مسلمانان، می‌طلبند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذَلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! چون زنان مؤمن هجرت‌کنان نزد شما بیایند، (ایمان) آنان را بیازمایید، خداوند به ایمان آنان داناتر است پس اگر آنان را مؤمن دانستید به سوی کافران بازنگردانید که ایشان برای آنان و آنان برای ایشان حلال نیستند و آنچه (آن کافران) هزینه کرده‌اند به آنها بپردازید و هر گاه مهر آنان را بدهید گناهی بر شما نیست که آنان را به همسری درآورید و به پیوند (پیشین خود با) زنان کافر پایبند نباشید و (اگر زنان شما نزد آنها بروند) کابین آنان را بخواهید و آنها نیز می‌توانند کابینی که (به زنانشان) داده‌اند (از شما) بخواهند؛ این حکم خداوند است که در میان شما داوری می‌کند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره ممتحنه، آیه ۱۰.</ref><ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۱۲.</ref>؛ ولی اگر کافران، مِهر مورد نظر را نپردازند، در‌صورت [[جنگ]] و گرفتن [[غنیمت]] از آنان، باید از [[غنایم]] به مقدار مهر به شوهر پیشین آن [[زن]] بپردازند: {{متن قرآن|وَإِنْ فَاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعَاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُمْ مِثْلَ مَا أَنْفَقُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«و اگر زنی از همسران شما به سوی کافران رفت سپس شما غنائمی گرفتید، به آنانی که زنانشان (نزد کافران) رفته‌اند، همچند آنچه که (برای کابین زنانشان) پرداخته‌اند (از غنائم) بدهید و از خداوندی که به او ایمان دارید پروا کنید» سوره ممتحنه، آیه ۱۱.</ref> به گفته برخی، [[فلسفه]] پرداخت مهریّه به شوهران، جلوگیری از [[ضرر]] [[مادّی]] آنان است<ref> نمونه، ج‌۲۴، ص‌۴۱‌ـ‌۴۲.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، 472.</ref>


===پس گرفتن مهر===
== توبه مرتد و [[احکام]] آن ==
اگر زنِ [[مسلمانی]] مرتد شده، به [[کافران]] بپیوندد، [[مسلمانان]] باید مهر او را از کافران بطلبند و به شوهرش بپردازند؛ چنان‌که آنان مهر زنانشان را در‌صورت [[پیوستن]] به مسلمانان، می‌طلبند: «... ‌و‌سـَلوا ما اَنفَقتُم و لیَسـَلوا ما اَنفَقوا» (ممتحنه / ۶۰، ۱۰)<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۱۲.</ref>؛ ولی اگر کافران، مهر مورد نظر را نپردازند، در‌صورت [[جنگ]] و گرفتن [[غنیمت]] از آنان، باید از [[غنایم]] به مقدار مهر به شوهر پیشین آن [[زن]] بپردازند: «واِن فاتَکُم شَیءٌ مِن اَزوجِکُم اِلَی الکُفّارِ فَعاقَبتُم فَـاتوا الَّذینَ ذَهَبَت اَزوجُهُم مِثلَ ما اَنفَقوا واتَّقوا اللّهَ الَّذی اَنتُم بِهِ مُؤمِنون». (ممتحنه / ۶۰، ۱۱) به گفته برخی، [[فلسفه]] پرداخت مهریّه * به شوهران، جلوگیری از [[ضرر]] [[مادّی]] آنان است.<ref> نمونه، ج‌۲۴، ص‌۴۱‌ـ‌۴۲.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
توبه مرتد دو جنبه دارد: جنبه [[کلامی]]، یعنی [[پذیرش توبه]] نزد [[خداوند]] و رفع [[عذاب]] [[آخرتی]]، و جنبه [[فقهی]]، یعنی پذیرش توبه در [[دنیا]] و رفع [[مجازات]] [[دنیایی]] و دیگر آثار مترتّب بر آن؛ امّا از [[جهت]] اوّل، [[قرآن]] در آیاتی مرتد را به توبه [[دعوت]] کرده است؛ از‌ جمله در آیه‌ {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۹.</ref> پس از بیان [[هدایت]] نشدن مرتد و مجازات او در [[آخرت]]، توبه‌کنندگان را از این مجازات استثنا کرده است؛ هم‌چنین در آیه‌ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و آنان که گناهان را مرتکب شده‌اند آنگاه، از پس آن توبه کرده و ایمان آورده‌اند بی‌گمان پروردگارت پس از آن آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره اعراف، آیه ۱۵۳.</ref> به کسانی‌ که پس از گوساله‌پرستی و [[ارتداد]] توبه کرده، دوباره [[ایمان]] آورند، [[وعده]] [[آمرزش]] داده است. در آیه‌ {{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بی‌گمان پس از آن آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.</ref> پس بعد از ذکر [[کیفر]] [[مرتدان]] به کسانی‌که بعد از [[فریب خوردن]]، به ایمان بازگردند و [[جهاد]] نمایند بشارتِ آمرزش داده است. هم‌چنین در آیه‌ {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> [[مرتدان]] را به توبه خوانده است: {{متن قرآن|فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ }} از‌ آیه‌ {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> که در آن [[حبط عمل]] و [[عذاب]] [[مرتد]] به مردن در حال [[ارتداد]] منوط شده نیز به‌دست می‌آید که اگر مرتد، پیش از [[مرگ]]، [[توبه]] کند، [[خداوند]] توبه‌اش را می‌پذیرد. افزون بر آن، آیاتی که بر [[آمرزش]] همه [[گناهان]] دلالت دارد و همه [[گناه‌کاران]] را به توبه خوانده است {{متن قرآن|قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>«بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد؛ بی‌گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و پیش از آنکه عذاب به شما دررسد و دیگر یاری نیابید به سوی پروردگارتان باز گردید و در برابر (فرمان) او گردن نهید» سوره زمر، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«آمرزنده گناه و پذیرای توبه، سخت کیفر فراخ‌دست (که) هیچ خدایی جز او نیست بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره غافر، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آیا ندانسته‌اند: خداوند است که از بندگانش توبه را می‌پذیرد و زکات‌ها را دریافت می‌دارد و خداوند است که توبه‌پذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.</ref>، {{متن قرآن|فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.</ref>، شخص مرتد را نیز در بر می‌گیرد.


==توبه مرتد و [[احکام]] آن==
از مجموع این [[آیات]] به‌دست می‌آید که اگر مرتد (چه ملّی و چه [[فطری]]) به‌طور [[واقعی]] توبه کند، توبه‌اش پذیرفته، و در [[آخرت]] [[مجازات]] نخواهد شد. با توجّه به این آیات، [[مفسّران]] مقصود از آیه‌ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ}}<ref>«توبه کسانی که پس از ایمان خویش کفر ورزیدند سپس بر کفر افزودند هرگز پذیرفته نخواهد شد و آنانند که گمراهند» سوره آل عمران، آیه ۹۰.</ref> را که می‌گوید: توبه مرتد هرگز پذیرفته نمی‌شود، توبه در آستانه مرگ می‌دانند؛<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۱؛ کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۱۹۵.</ref> چنان‌که در آیه‌ {{متن قرآن|وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«و توبه آن کسان که کارهای زشت می‌کنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، می‌گوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر می‌میرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۸.</ref> به این مسأله اشاره شده است یا آن را بر توبه ظاهری حمل کرده‌اند؛<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۱۳۹.</ref> چنان‌که شیوه [[منافقان]] چنین بود یا مقصود، توبه مرتدانی است که در حال [[کفر]] از [[دنیا]] رفته‌اند؛ که در این صورت برخی گفته‌اند: عدم [[پذیرش توبه]] کنایه از [[توفیق]] نیافتن بر توبه است.<ref>التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۳۰۴؛ روح المعانی، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۵۱.</ref> چنان‌که [[قرآن]] در آیه‌ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«کسانی که کافر شدند و در کفر مردند و گر همچند زمین زر به بازخرید خویش دهند از آنان پذیرفته نیست؛ آنها عذابی دردناک (در پیش) دارند و یاوری نخواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۱.</ref> به این امر اشاره کرده است. از جنبه [[فقهی]]، با توجّه به اینکه رفع [[عقاب]] [[آخرتی]] باثبوت مجازات [[دنیایی]] منافاتی ندارد <ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۲۴۸.</ref> و چه بسا، [[خداوند]] [[توبه]] فردی را بپذیرد؛ ولی [[مجازات]] [[جرم]] خویش را در [[دنیا]] باید [[تحمّل]] کند؛ مانند [[قصاص]]، [[زنا]]، [[سرقت]] و‌... . بر این اساس، اینکه خداوند، [[مرتد]] را به [[توبه]] خوانده و [[اطمینان]] داده است که توبه او را خواهد پذیرفت، دلیلی بر رفع مجازات [[دنیایی]] نیست؛ بدین سبب در این زمینه باید به دنبال ادلّه خاصّ دیگری باشیم که مجازات دنیایی مرتد را [[نفی]] یا [[اثبات]] کند که در این زمینه [[روایات]] متعدّدی وارد شده است. [[فقیهان]] [[اهل‌سنّت]] <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۳‌ـ‌۴۲۵.</ref> با استناد به این روایات و برخی [[آیات]]، توبه مرتد را مقبول دانسته؛ امّا فقیهان امامیّه با استناد به روایات [[اهل‌بیت]] {{ع}} بر این باورند که توبه مرتدّ ملّی پذیرفته است؛ البتّه در مرتدّ [[فطری]] بر سه [[رأی]] هستند: برخی، توبه او را چه در دنیا و چه در [[آخرت]] پذیرفته می‌دانند و برخی به‌طور مطلق مردود شمرده و عدّه‌ای گفته‌اند: توبه‌اش نزد خداوند و آخرت پذیرفته است؛ امّا در دنیا پذیرفته نیست<ref>الحدائق، ج‌۱۱، ص‌۱۵.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 472-473.</ref>
توبه مرتد دو جنبه دارد: جنبه [[کلامی]]، یعنی [[پذیرش توبه]] نزد [[خداوند]] و رفع [[عذاب]] [[آخرتی]]، و جنبه [[فقهی]]، یعنی پذیرش توبه در [[دنیا]] و رفع [[مجازات]] [[دنیایی]] و دیگر آثار مترتّب بر آن؛ امّا از [[جهت]] اوّل، [[قرآن]] در آیاتی مرتد را به توبه [[دعوت]] کرده است؛ از‌جمله در آیه‌۸۹ [[آل‌عمران]] / ۳ پس از بیان [[هدایت]] نشدن مرتد و مجازات او در [[آخرت]]، توبه‌کنندگان را از این مجازات استثنا کرده است: «اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن بَعدِ ذلِکَ و اَصلَحوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم»؛ هم‌چنین در آیه‌۱۵۳ [[اعراف]] / ۷ به کسانی‌که پس از گوساله‌پرستی و [[ارتداد]] توبه کرده، دوباره [[ایمان]] آورند، [[وعده]] [[آمرزش]] داده است: «والَّذینَ عَمِلُوا السَّیِّـاتِ ثُمَّ تابوا مِن بَعدِها و ءامَنوا اِنَّ رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفورٌ رَحیم». در آیه‌۱۱۰ نحل / ۱۶ پس بعد از ذکر [[کیفر]] [[مرتدان]] به کسانی‌که بعد از [[فریب خوردن]]، به ایمان بازگردند و [[جهاد]] نمایند بشارتِ آمرزش داده است. «ثُمَّ اِنَّ رَبَّکَ لِلَّذینَ هاجَروا مِن بَعدِ ما فُتِنوا ثُمَّ جـهَدوا و صَبَروا اِنَّ رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفورٌ رَحیم». هم‌چنین در آیه‌۷۴ [[توبه]] / ۹ [[مرتدان]] را به توبه خوانده است: «فَاِن یَتوبوا یَکُ خَیرًا لَهُم». از‌آیه‌۲۱۷ بقره / ۲ که در آن [[حبط عمل]] و [[عذاب]] [[مرتد]] به مردن در حال [[ارتداد]] منوط شده نیز به‌دست می‌آید که اگر مرتد، پیش از [[مرگ]]، [[توبه]] کند، [[خداوند]] توبه‌اش را می‌پذیرد. افزون بر آن، آیاتی که بر [[آمرزش]] همه [[گناهان]] دلالت دارد و همه [[گناه‌کاران]] را به توبه خوانده است (از‌جمله زمر / ۳۹، ۵۳‌ـ‌۵۴؛ [[غافر]] / ۴۰، ۳؛ توبه / ۹، ۱۰۴؛ [[مائده]] / ۵، ۳۹شخص مرتد را نیز در بر می‌گیرد.


از مجموع این [[آیات]] به‌دست می‌آید که اگر مرتد (چه ملّی و چه [[فطری]]) به‌طور [[واقعی]] توبه کند، توبه‌اش پذیرفته، و در [[آخرت]] [[مجازات]] نخواهد شد. با توجّه به این آیات، [[مفسّران]] مقصود از آیه‌۹۰ [[آل‌عمران]] / ۳ را که می‌گوید: توبه مرتد هرگز پذیرفته نمی‌شود: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا بَعدَ ایمـنِهِم ثُمَّ ازدادوا کُفرًا لَن تُقبَلَ تَوبَتُهُم»، توبه در آستانه مرگ * می‌دانند؛<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۱؛ کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۱۹۵.</ref> چنان‌که در آیه‌۱۸ [[نساء]] / ۴ به این مسأله اشاره شده است یا آن را بر توبه ظاهری حمل کرده‌اند؛<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۱۳۹.</ref> چنان‌که شیوه [[منافقان]] چنین بود یا مقصود، توبه مرتدانی است که در حال [[کفر]] از [[دنیا]] رفته‌اند؛ که در این صورت برخی گفته‌اند: عدم [[پذیرش توبه]] کنایه از [[توفیق]] نیافتن بر توبه است.<ref>التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۳۰۴؛ روح المعانی، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۵۱.</ref> چنان‌که [[قرآن]] در آیه‌۹۱ آل‌عمران / ۳ به این امر اشاره کرده است: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا و ماتوا و هُم کُفّارٌ فَلَن یُقبَلَ مِن اَحَدِهِم مِلءُ الاَرضِ ذَهَبــًا ولَوِ افتَدی بِهِ». از جنبه [[فقهی]]، با توجّه به اینکه رفع [[عقاب]] [[آخرتی]] باثبوت مجازات [[دنیایی]] منافاتی ندارد <ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۲۴۸.</ref> و چه بسا، [[خداوند]] [[توبه]] فردی را بپذیرد؛ ولی [[مجازات]] [[جرم]] خویش را در [[دنیا]] باید [[تحمّل]] کند؛ مانند [[قصاص]]، [[زنا]]، [[سرقت]] و‌...‌. بر این اساس، اینکه خداوند، [[مرتد]] را به [[توبه]] خوانده و [[اطمینان]] داده است که توبه او را خواهد پذیرفت، دلیلی بر رفع مجازات [[دنیایی]] نیست؛ بدین سبب در این زمینه باید به دنبال ادلّه خاصّ دیگری باشیم که مجازات دنیایی مرتد را [[نفی]] یا [[اثبات]] کند که در این زمینه [[روایات]] متعدّدی وارد شده است. [[فقیهان]] [[اهل‌سنّت]] <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۳‌ـ‌۴۲۵.</ref> با استناد به این روایات و برخی [[آیات]]، توبه مرتد را مقبول دانسته؛ امّا فقیهان امامیّه با استناد به روایات [[اهل‌بیت]]{{ع}} بر این باورند که توبه مرتدّ ملّی پذیرفته است؛ البتّه در مرتدّ [[فطری]] بر سه [[رأی]] هستند: برخی، توبه او را چه در دنیا و چه در [[آخرت]] پذیرفته می‌دانند و برخی به‌طور مطلق مردود شمرده و عدّه‌ای گفته‌اند: توبه‌اش نزد خداوند و آخرت پذیرفته است؛ امّا در دنیا پذیرفته نیست.<ref>الحدائق، ج‌۱۱، ص‌۱۵.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
== [[حکم]] [[عبادات]] مرتد پس از [[توبه]] ==
برخی با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref> گفته‌اند: با [[ارتداد]]، همه عبادات مرتد [[باطل]] می‌شود؛ بدین سبب در‌صورت توبه باید همه را [[قضا]] کند؛<ref>کشف‌الاسرار، ج۳، ص۴۱۷؛ تفسیر آیات‌الاحکام، ج‌۱، ص۱۲۴.</ref> ولی برخی با استناد به آیه‌ {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> گفته‌اند: در‌صورتی [[اعمال]] مرتد باطل می‌شود که در حال ارتداد از دنیا برود؛ امّا اگر توبه کند، عبادات پیش از ارتدادش باطل نشده است و قضا لازم نیست.<ref> کشف‌الاسرار، ج۳، ص۴۱۷؛ تفسیر آیات‌الاحکام، ج‌۱، ص۱۲۴.</ref> ممکن است گفته شود: بطلان [[عمل]] در این آیات، به‌معنای بطلان آثار این اعمال و عدم پذیرش آن است که این در [[عمل]] [[مسلمان]] و بدون [[ارتداد]] نیز ممکن است تحقّق یابد؛ چنان‌که در آیه‌ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref> آمده است: اگر با [[پیامبر]] بلند سخن بگویید، ممکن است اعمالتان [[باطل]] شود؛ امّا هیچ کس نگفته که آن شخص پس از چنین گناهی باید عباداتش را [[قضا]] کند؛ بدین [[جهت]] نمی‌توان در قضای [[واجبات]] به این [[آیات]] استناد کرد. [[روایات]] متعدّدی در این باره وارد شده که [[فقیهان]] امامی و غیر امامی بر اساس آنها، آرای گوناگونی را ارائه کرده‌اند. [[مالکی]] [[اعتقاد]] دارد که اعمالِ پیش از ارتداد، [[باطل]] و فقط اعاده [[حجّ]] [[واجب]] است.<ref>موسوعة الفقه، ج‌۴، ص‌۲۶۱.</ref> طبق نظر [[حنفی]]، [[مرتد]]، همه عباداتی را که پیش از ارتداد از او فوت شده باید قضا کند؛ ولی قضای عباداتی که در حال ارتداد از او فوت شده (جز [[حج]]) لازم نیست.<ref> الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۳۹.</ref>


==[[حکم]] [[عبادات]] مرتد پس از توبه==
امامیّه [[معتقد]] است: فقط عباداتی را که در حال ارتداد یا پیش از ارتداد از او فوت شده، باید قضا کند؛<ref>السرائر، ج‌۱، ص‌۳۶۶؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۳۰‌ـ‌۳۱.</ref> گرچه برخی از ایشان احتمال داده‌اند: قضای حجّی را که پیش از ارتداد به‌جا آورده نیز واجب باشد؛ زیرا اسلامِ چنین افرادی قبل از ارتداد، [[اسلام واقعی]] نبوده است؛ امّا این [[رأی]] برخلاف نظر معروف در بین [[امامیه]] است. <ref> الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۳۰‌ـ‌۳۱.</ref> به اعتقاد مشهور امامیّه، در قضای واجبات، بین مرتدّ ملّی و فطری‌ فرقی‌ نیست. در‌صورتی که برخی قضای [[عبادات]] را فقط بر شخصی که [[توبه]] داده می‌شود ([[مرتد ملّی]]) واجب می‌دانند<ref> الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۳۰‌ـ‌۳۱.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 473-474.</ref>
برخی با استناد به [[آیه]] «و‌لَو اَشرَکوا لَحَبِطَ عُنهُم ما کانوایَعمَلون» (انعام / ۶، ۸۸؛ زمر / ۳۹، ۶۵) گفته‌اند: با [[ارتداد]]، همه عبادات مرتد [[باطل]] می‌شود؛ بدین سبب در‌صورت توبه باید همه را [[قضا]] کند؛  <ref>کشف‌الاسرار، ج۳، ص۴۱۷؛ تفسیر آیات‌الاحکام، ج‌۱، ص۱۲۴.</ref> ولی برخی با استناد به آیه‌۲۱۷ بقره / ۲ «و‌مَن یَرتَدِد مِنکُم عَن دینِهِ فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ فَاُولـئِ کَ حَبِطَت اَعمــلُهُم فِی الدُّنیا والأخِرَةِ» گفته‌اند: در‌صورتی [[اعمال]] مرتد باطل می‌شود که در حال ارتداد از دنیا برود؛ امّا اگر توبه کند، عبادات پیش از ارتدادش باطل نشده است و قضا لازم نیست.<ref> کشف‌الاسرار، ج۳، ص۴۱۷؛ تفسیر آیات‌الاحکام، ج‌۱، ص۱۲۴.</ref> ممکن است گفته شود: بطلان [[عمل]]* در این آیات، به‌معنای بطلان آثار این اعمال و عدم پذیرش آن است که این در [[عمل]] [[مسلمان]] و بدون [[ارتداد]] نیز ممکن است تحقّق یابد؛ چنان‌که در آیه‌۲ حجرات / ۴۹ آمده است: اگر با [[پیامبر]] بلند سخن بگویید، ممکن است اعمالتان [[باطل]] شود؛ امّا هیچ کس نگفته که آن شخص پس از چنین گناهی باید عباداتش را [[قضا]] کند؛ بدین [[جهت]] نمی‌توان در قضای [[واجبات]] به این [[آیات]] استناد کرد. [[روایات]] متعدّدی در این باره وارد شده که [[فقیهان]] امامی و غیر امامی بر اساس آنها، آرای گوناگونی را ارائه کرده‌اند. [[مالکی]] [[اعتقاد]] دارد که اعمالِ پیش از ارتداد، [[باطل]] و فقط اعاده [[حجّ]] [[واجب]] است.<ref>موسوعة الفقه، ج‌۴، ص‌۲۶۱.</ref> طبق نظر [[حنفی]]، [[مرتد]]، همه عباداتی را که پیش از ارتداد از او فوت شده باید قضا کند؛ ولی قضای عباداتی که در حال ارتداد از او فوت شده (جز [[حج]]) لازم نیست.<ref> الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۳۹.</ref> امامیّه [[معتقد]] است: فقط عباداتی را که در حال ارتداد یا پیش از ارتداد از او فوت شده، باید قضا کند؛<ref>السرائر، ج‌۱، ص‌۳۶۶؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۳۰‌ـ‌۳۱.</ref> گرچه برخی از ایشان احتمال داده‌اند: قضای حجّی را که پیش از ارتداد به‌جا آورده نیز واجب باشد؛ زیرا اسلامِ چنین افرادی قبل از ارتداد، [[اسلام واقعی]] نبوده است؛ امّا این [[رأی]] برخلاف نظر معروف در بین [[امامیه]] است. <ref> الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۳۰‌ـ‌۳۱.</ref> به اعتقاد مشهور امامیّه، در قضای واجبات، بین مرتدّ ملّی و فطری‌فرقی‌نیست. در‌صورتی که برخی قضای [[عبادات]] را فقط بر شخصی که [[توبه]] داده می‌شود ([[مرتد ملّی]]) واجب می‌دانند.<ref> الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۳۰‌ـ‌۳۱.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


==تکرار ارتداد==
== تکرار ارتداد ==
آیه‌۱۳۷ [[نساء]] / ۴ به تکرار ارتداد اشاره کرده، و خبر از عدم [[آمرزش]] * آنان می‌دهد: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا ثُمَّ ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا ثُمَّ ازدادوا کُفرًا لَم یَکُنِ اللّهُ لِیَغفِرَ لَهُم و لا لِیَهدِیَهُم سَبِیلا». برخی از فقیهان [[اهل‌سنّت]] با استناد به این [[آیه]] گفته‌اند: اگر ارتداد تکرار شود، درخواست [[توبه]] از [[مرتد]] [[واجب]] نیست و بی‌درنگ باید کشته شود <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۳۸.</ref> در پاسخ به این نظر باید گفت: اوّلاً [[آیه]]، طبق نظر بیش‌تر [[مفسّران]] به [[اهل‌کتاب]] یا [[ارتداد]] [[منافقان]] مربوط است که در [[خلوت]] و مجالس خود به [[کفر]] بازگشته، سخنان [[کفرآمیز]] بر زبان می‌راندند و ثانیاً بر فرض عام بودن، در آیه به [[قتل]] مرتد اشاره‌ای نشده است. برخی دیگر با استناد به آیه‌۵توبه / ۹ که به قبولی توبه [[کافران]] در‌صورت [[پذیرش اسلام]] اشاره دارد، گفته‌اند: [[پذیرش توبه]] مرتد به مرتبه اوّل اختصاص ندارد؛ بلکه هر [[زمان]] که مرتد توبه کند، توبه‌اش پذیرفته است و آیه پیشین او را شامل خواهد شد؛<ref>المبسوط، سرخسی، ج‌۱۰، ص‌۹۹.</ref> امّا امامیّه با استفاده از [[روایات]] [[معتقد]] است که توبه [[مرتد ملّی]] در مرتبه چهارم (و‌بنابر قول بعضی در مرتبه سوم) پذیرفته نیست.<ref> المبسوط، طوسی، ج‌۸‌، ص‌۷۴؛ جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۲۲‌.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
آیه‌ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا}}<ref>«خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.</ref> به تکرار ارتداد اشاره کرده، و خبر از عدم [[آمرزش]] آنان می‌دهد. برخی از فقیهان [[اهل‌سنّت]] با استناد به این [[آیه]] گفته‌اند: اگر ارتداد تکرار شود، درخواست [[توبه]] از [[مرتد]] [[واجب]] نیست و بی‌درنگ باید کشته شود <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۳۸.</ref> در پاسخ به این نظر باید گفت: اوّلاً [[آیه]]، طبق نظر بیش‌تر [[مفسّران]] به [[اهل‌کتاب]] یا [[ارتداد]] [[منافقان]] مربوط است که در [[خلوت]] و مجالس خود به [[کفر]] بازگشته، سخنان [[کفرآمیز]] بر زبان می‌راندند و ثانیاً بر فرض عام بودن، در آیه به [[قتل]] مرتد اشاره‌ای نشده است. برخی دیگر با استناد به آیه‌ {{متن قرآن|فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.</ref> که به قبولی توبه [[کافران]] در‌صورت [[پذیرش اسلام]] اشاره دارد، گفته‌اند: [[پذیرش توبه]] مرتد به مرتبه اوّل اختصاص ندارد؛ بلکه هر [[زمان]] که مرتد توبه کند، توبه‌اش پذیرفته است و آیه پیشین او را شامل خواهد شد؛<ref>المبسوط، سرخسی، ج‌۱۰، ص‌۹۹.</ref> امّا امامیّه با استفاده از [[روایات]] [[معتقد]] است که توبه [[مرتد ملّی]] در مرتبه چهارم (و‌بنا بر قول بعضی در مرتبه سوم) پذیرفته نیست<ref> المبسوط، طوسی، ج‌۸‌، ص‌۷۴؛ جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۲۲‌.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 474.</ref>


==آثار ارتداد==
== آثار ارتداد ==
افزون بر پی‌آمدهای [[فقهی]] ارتداد، [[قرآن]] آثار دیگری را نیز برای این عمل برشمرده که به شرح ذیل است:
افزون بر پی‌آمدهای [[فقهی]] ارتداد، [[قرآن]] آثار دیگری را نیز برای این عمل برشمرده که به شرح ذیل است:
===[[سرگردانی]]===
=== [[سرگردانی]] ===
مرتد، در آیه‌۷۱ انعام / ۶ به [[جن]] زده‌ای [[تشبیه]] شده که [[بی‌هدف]] و سرگردان [[راه]] می‌پیماید: «قُل اَنَدعوا مِن دونِ اللّهِ ما لایَنفَعُنا و لایَضُرُّنا و نُرَدُّ عَلی اَعقابِنا بَعدَ اِذ هَدنَا اللّهُ کالَّذِی استَهوَتهُ الشَّیـطینُ فِی الاَرضِ حَیرانَ»<ref>راهنما، ج‌۵، ص‌۱۹۵‌ـ‌۱۹۶.</ref>. حیران بودن مرتد ممکن است از آن [[جهت]] باشد که با ارتداد خویش از راه[[حق]] خارج شده، نمی‌تواند راه درست را تشخیص دهد؛ چنان‌که در آیه‌۱۰۸ بقره / ۲ آمده است: کسی که کفر را به جای [[ایمان]] بپذیرد، از [[راه مستقیم]] [[گمراه]] شده است.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
مرتد، در آیه‌ {{متن قرآن|قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا می‌خوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافته‌ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.</ref> به [[جن]] زده‌ای [[تشبیه]] شده که [[بی‌هدف]] و سرگردان [[راه]] می‌پیماید<ref>راهنما، ج‌۵، ص‌۱۹۵‌ـ‌۱۹۶.</ref>. حیران بودن مرتد ممکن است از آن [[جهت]] باشد که با ارتداد خویش از راه[[حق]] خارج شده، نمی‌تواند راه درست را تشخیص دهد؛ چنان‌که در آیه‌ {{متن قرآن|أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ}}<ref>«آیا بر آنید که از پیامبرتان درخواست کنید چنان که پیش‌تر از موسی در خواست شد؟ و آنکه کفر را جایگزین ایمان کند، بی‌شک راه میانه را گم کرده است» سوره بقره، آیه ۱۰۸.</ref> آمده است: کسی که کفر را به جای [[ایمان]] بپذیرد، از [[راه مستقیم]] [[گمراه]] شده است.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 475.</ref>
===[[ذلت]]===
=== [[ذلت]] ===
کسی که از دایره ایمان خارج شود، به [[ذلّت]] * در [[زندگی دنیا]] دچار خواهد شد؛ چنان‌که به مرتدّان [[بنی‌اسرائیل]] چنین هشداری داده شده است: «اِنَّ الَّذینَ اتَّخَذوا العِجلَ سَیَنالُهُم... فِی الحَیوةِ الدُّنیا». ([[اعراف]] / ۷، ۱۵۲)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
کسی که از دایره ایمان خارج شود، به [[ذلّت]] در [[زندگی دنیا]] دچار خواهد شد؛ چنان‌که به مرتدّان [[بنی‌اسرائیل]] چنین هشداری داده شده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ}}<ref>«به زودی به کسانی که گوساله را (به پرستش) گرفتند در زندگانی این جهان خشمی از سوی پروردگارشان و خواری خواهد رسید و این‌گونه ما دروغبافان را کیفر می‌دهیم» سوره اعراف، آیه ۱۵۲.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 475.</ref>
===[[خسران]]===
=== [[خسران]] ===
ارتداد از [[دین]]، سبب خسران خواهد شد: «... ‌اِن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی اَعقـبِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین» ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۴۹) که این [[خسران]]، هم در [[قیامت]]: «لا جَرَمَ اَنَّهُم فِی الأخِرَةِ هُمُ الخـسِرون» (نحل / ۱۶، ۱۰۹؛ آل‌عمران / ۳، ۸۵) و هم در [[دنیا]] است: «اِنقَلَبَ عَلی وجهِهِ خَسِرَ الدُّنیا والأخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الخُسرانُ المُبین» ([[حج]] / ۲۲، ۱۱)، و‌خسران [[مرتد]] از آن [[جهت]] است که او با [[ارتداد]]، افزون بر [[محروم]] شدن از [[کمالات انسانی]]، در معرض نابودی [[دنیایی]] و [[عذاب]] [[آخرتی]] قرار می‌گیرد <ref> مواهب الرحمن، ج‌۶، ص‌۳۴۱.</ref> که این خسران، متوجّه شخص مرتد خواهد بود و به [[خداوند]]، هیچ زیانی نخواهد رسید: «و‌مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شیــًا». (آل‌عمران / ۳، ۱۴۴ و ۱۷۶‌ـ‌۱۷۷) زیرا خداوند از ایمانِ [[جن]] و [[انس]] [[بی‌نیاز]] است: «... ‌اِن تَکفُرو ا اَنتُم و مَن فِی الاَرضِ جَمیعـًا فَاِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ [[حَمید]]». ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۸)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
ارتداد از [[دین]]، سبب خسران خواهد شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.</ref> که این [[خسران]]، هم در [[قیامت]]: {{متن قرآن|لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«ناگزیر چنین است که آنان در جهان واپسین زیانکارند» سوره نحل، آیه ۱۰۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref> و هم در [[دنیا]] است: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.</ref>، و‌خسران [[مرتد]] از آن [[جهت]] است که او با [[ارتداد]]، افزون بر [[محروم]] شدن از [[کمالات انسانی]]، در معرض نابودی [[دنیایی]] و [[عذاب]] [[آخرتی]] قرار می‌گیرد <ref> مواهب الرحمن، ج‌۶، ص‌۳۴۱.</ref> که این خسران، متوجّه شخص مرتد خواهد بود و به [[خداوند]]، هیچ زیانی نخواهد رسید:{{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و آنان که در کفر شتاب می‌ورزند، تو را اندوهناک نگردانند؛ آنها هرگز هیچ زیانی به خداوند نمی‌رسانند؛ خداوند می‌خواهد که برای ایشان در جهان واپسین بهره‌ای نگذارد و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«کسانی که کفر را به بهای ایمان خریدند هرگز زیانی به خداوند نمی‌رسانند و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۷.</ref> زیرا خداوند از ایمانِ [[جن]] و [[انس]] [[بی‌نیاز]] است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref>«و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است» سوره ابراهیم، آیه ۸.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 475.</ref>
===[[ستم]] بر خود===
=== [[ستم]] بر خود ===
[[آیات]] متعدّدی ارتداد را [[ظلم]] و [[مرتدان]] را [[ظالم]] دانسته است (بقره / ۲، ۹۲؛ [[اعراف]] / ۷، ۱۴۸؛ آل‌عمران / ۳، ۸۶)، و از آیه‌۵۴ بقره / ۲ استفاده می‌شود که ارتداد، ظلم * به نفس است؛ چرا که مرتد از [[رحمت الهی]] دور شده، خود را در معرض عذاب قرار می‌دهد؛ چنان‌که [[موسی]]{{ع}} گوساله‌پرستی را [[ظلم به نفس]] نامید: «... ‌یـقَومِ اِنَّکُم ظَـلَمتُم اَنفُسَکُم بِاتِّخاذِکُمُ العِجلَ». (بقره / ۲، ۵۴)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[آیات]] متعدّدی ارتداد را [[ظلم]] و [[مرتدان]] را [[ظالم]] دانسته است {{متن قرآن|وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ}}<ref>«و موسی برهان‌ها (ی روشن) نزدتان آورد، امّا شما در نبودن او، ستمگرانه گوساله را (به پرستش) گرفتید» سوره بقره، آیه ۹۲.</ref>، {{متن قرآن|وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ}}<ref>«و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.</ref>،{{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref>، و از آیه‌ {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.</ref> استفاده می‌شود که ارتداد، ظلم به نفس است؛ چرا که مرتد از [[رحمت الهی]] دور شده، خود را در معرض عذاب قرار می‌دهد؛ چنان‌که [[موسی]] {{ع}} گوساله‌پرستی را [[ظلم به نفس]] نامید.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 475-476.</ref>
===[[محرومیت]] از [[سرپرستی]] و [[پشتیبانی]] خداوند===
=== [[محرومیت]] از [[سرپرستی]] و [[پشتیبانی]] خداوند ===
کسانی‌که از [[دین الهی]] [[دست]] بردارند، از [[حمایت]] و [[یاری]] خداوند محروم شده، در دنیا و [[آخرت]] هیچ پشتیبانی نخواهند داشت چنان‌که [[قرآن]]، این مطلب را در مورد منافقینی که [[کفر]] خود را ظاهر کردند گوشزد می‌نماید: «... و لَقَد قالوا کَلِمَةَ الکُفرِ و کَفَروا بَعدَ اِسلـمِهِم... و ما لَهُم فِی الاَرضِ مِن ولِیّ و لا نَصیر». ([[توبه]] / ۹، ۷۴) بر همین اساس، در آیه‌۱۲۰ بقره / ۲ و ۳۷ رعد / ۱۳ آمده که در‌صورت [[پیروی]] از هواها و خواسته‌های [[یهود]] و [[نصارا]]، [[خداوند]] هیچ‌گاه شما را [[یاری]] و [[سرپرستی]] نخواهد کرد.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر][[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
کسانی‌ که از [[دین الهی]] دست بردارند، از [[حمایت]] و [[یاری]] خداوند محروم شده، در دنیا و [[آخرت]] هیچ پشتیبانی نخواهند داشت چنان‌که [[قرآن]]، این مطلب را در مورد منافقینی که [[کفر]] خود را ظاهر کردند گوشزد می‌نماید: {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> بر همین اساس، در آیه‌ {{متن قرآن|وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.</ref>، {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ}}<ref>«و بدین‌گونه ما آن (قرآن) را حکمتی عربی فرو فرستادیم و پس از دانشی که به تو رسیده است اگر از خواسته‌های آنان پیروی کنی در برابر خداوند هیچ یاور و نگهدارنده‌ای نداری» سوره رعد، آیه ۳۷.</ref> آمده که در‌ صورت [[پیروی]] از هواها و خواسته‌های [[یهود]] و [[نصارا]]، [[خداوند]] هیچ‌گاه شما را [[یاری]] و [[سرپرستی]] نخواهد کرد.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 476.</ref>
===عدم [[هدایت الهی]]===
=== عدم [[هدایت الهی]] ===
خداوند، افرادی را که پس از [[شناخت پیامبر]] و [[ایمان]] به آن [[حضرت]] پس از آمدن ادلّه روشن، از [[اسلام]] [[دست]] بردارند، [[هدایت]] * نخواهد کرد: «کَیفَ یَهدِی اللّهُ قَومـًا کَفَروا بَعدَ اِیَمـنِهِم و شَهِدُوا اَنَّ الرَّسولَ حَقٌّ و جاءَهُمُ البَیِّنـتُ واللّهُ لایَهدِی القَومَ الظّــلِمین». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۸۶) گفته شده: صفت [[ظلم]]، علّت عدم هدایت است به این معنا که خداوند، این [[قوم]] را تا زمانی که بر این صفت باقی باشند، هدایت نخواهد کرد و این با هدایت آنان در‌صورت [[رجوع]] و [[توبه]] منافات ندارد.<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۰.</ref> در آیه‌۱۳۷ [[نساء]] / ۴ آمده است: مرتدّانی که پس از ارتدادهای مکرّر، در [[راه]] ازدیاد [[کفر]] بکوشند، [[مغفرت]] و هدایت الهی شاملشان نخواهد شد: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا... ثُمَّ ازدادوا کُفرًا لَم یَکُنِ اللّهُ لِیَغفِرَ لَهُم و‌لا‌لِیَهدِیَهُم سَبِیلا». [[مفسّران]] مقصود از ازدیاد‌کفر را [[اصرار]] بر کفر و باقی ماندن بر آن تا [[زمان]] [[مرگ]] یا تکرار [[ارتداد]] که شیوه [[منافقان]] بوده، دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۴۴۰؛ مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۹۳؛ تفسیر بیضاوی، ج‌۱، ص‌۳۹۱.</ref> چنین افرادی که اسلام و [[دین]] را به [[بازی]] گرفته‌اند، [[توفیق]] [[توبه]] و هدایت را نخواهند یافت.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
خداوند، افرادی را که پس از [[شناخت پیامبر]] و [[ایمان]] به آن [[حضرت]] پس از آمدن ادلّه روشن، از [[اسلام]] دست بردارند، [[هدایت]] نخواهد کرد: {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref> گفته شده: صفت [[ظلم]]، علّت عدم هدایت است به این معنا که خداوند، این [[قوم]] را تا زمانی که بر این صفت باقی باشند، هدایت نخواهد کرد و این با هدایت آنان در‌صورت [[رجوع]] و [[توبه]] منافات ندارد.<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۰.</ref> در آیه‌ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا}}<ref>«خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.</ref> آمده است: مرتدّانی که پس از ارتدادهای مکرّر، در [[راه]] ازدیاد [[کفر]] بکوشند، [[مغفرت]] و هدایت الهی شاملشان نخواهد شد. [[مفسّران]] مقصود از ازدیاد‌کفر را [[اصرار]] بر کفر و باقی ماندن بر آن تا [[زمان]] [[مرگ]] یا تکرار [[ارتداد]] که شیوه [[منافقان]] بوده، دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۴۴۰؛ مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۹۳؛ تفسیر بیضاوی، ج‌۱، ص‌۳۹۱.</ref> چنین افرادی که اسلام و [[دین]] را به [[بازی]] گرفته‌اند، [[توفیق]] [[توبه]] و هدایت را نخواهند یافت.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 476.</ref>


===مهر شدن [[قلب]]، گوش، [[چشم]]===
=== مُهر شدن [[قلب]]، گوش، [[چشم]] ===
ارتداد از دین باعث می‌شود که خداوند بر قلب، گوش و دیدگان این افراد مهر زند: «اُولـئِ کَ الَّذینَ طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلوبِهِم و سَمعِهِم و اَبصـرِهِم و اُولـئِ کَ هُمُ الغـفِلون» (نحل / ۱۶، ۱۰۸)، و در آیه‌۳ منافقون / ۶۳ نیز از مهر زدن بر [[ادراک]] مرتدّان، [[سخن]] گفته شده که نتیجه عمل آنان است.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
ارتداد از دین باعث می‌شود که خداوند بر قلب، گوش و دیدگان این افراد مهر زند: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند بر دل‌ها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده است و همانانند که غافلند» سوره نحل، آیه ۱۰۸.</ref>، و در آیه‌ {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ}}<ref>«این، بدان روست که آنان ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند آنگاه بر دل‌هاشان مهر نهاده شد از این رو (حقیقت را) درنمی‌یابند» سوره منافقون، آیه ۳.</ref> نیز از مهر زدن بر [[ادراک]] مرتدّان، [[سخن]] گفته شده که نتیجه عمل آنان است.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 476.</ref>
===[[حبط اعمال]]===
=== [[حبط اعمال]] ===
یکی از پیامدهای ارتداد، حبط (تباه شدن) عمل است: «... ‌و‌مَن یَکفُر بِالایمـنِ فَقَد حَبِطَ عَمَلُهُ». ([[مائده]] / ۵، ۵) این معنا در [[آیات]] ۸۸ انعام / ۶؛ ۲۸ [[محمد]] / ۴۷ و ۶۵ زمر / ۳۹ نیز آمده است و در آیه‌۲۱۷ بقره / ۲ [[تباهی]] عمل، به مردن با حال [[ارتداد]] مقیّد شده است: «... ‌و‌مَن یَرتَدِد مِنکُم عَن دینِهِ فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ فَاُولـئِ کَ حَبِطَت اَعمــلُهُم فِی الدُّنیا والأخِرَةِ». در نوع [[اعمال]] حبط شده و [[زمان]] و کیفیّت حبط آرای گوناگونی مطرح شده است. (‌<= ‌‌احباط و [[تکفیر]])<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
یکی از پیامدهای ارتداد، حبط (تباه شدن) عمل است: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.</ref> این معنا در [[آیات]] {{متن قرآن|ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم می‌آورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref> نیز آمده است و در آیه‌ {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> [[تباهی]] عمل، به مردن با حال [[ارتداد]] مقیّد شده است. در نوع [[اعمال]] حبط شده و [[زمان]] و کیفیّت حبط آرای گوناگونی مطرح شده است. <ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 476-477.</ref>
===[[خشم خداوند]]===
=== [[خشم خداوند]] ===
ارتداد، خشم خداوند را در پی دارد: «مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ ایمـنِهِ... فَعَلَیهِم غَضَبٌ مِنَ اللّهِ». (نحل / ۱۶، ۱۰۶) در آیه‌۸۶ طه / ۲۰ [[موسی]]{{ع}} [[بنی‌اسرائیل]] را پس از بازگشت از [[یکتاپرستی]]، از [[خشم]] [[پروردگار]] [[بیم]] می‌دهد: «... ‌اَم اَرَدتُم اَن یَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبٌ مِن رَبِّکُم»، و آیه‌۲۸ [[محمد]] / ۴۷ نیز سبب [[مجازات]] مرتدّان هنگام [[مرگ]] را [[پیروی]] آنان از آن‌چه باعث [[خشم خدا]] می‌شود، دانسته است: «ذلِکَ بِاَنَّهُمُ اتَّبَعوا ما اَسخَطَ اللّهَ و کَرِهوا رِضونَهُ».<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
ارتداد، خشم خداوند را در پی دارد: {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> در آیه‌ {{متن قرآن|فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي}}<ref>«آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟» سوره طه، آیه ۸۶.</ref> [[موسی]] {{ع}} [[بنی‌اسرائیل]] را پس از بازگشت از [[یکتاپرستی]]، از [[خشم]] [[پروردگار]] [[بیم]] می‌دهد. و آیه‌ {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم می‌آورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۸.</ref> نیز سبب [[مجازات]] مرتدّان هنگام [[مرگ]] را [[پیروی]] آنان از آن‌چه باعث [[خشم خدا]] می‌شود، دانسته است<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 477.</ref>
===[[لعن خدا]]، ملایکه و [[مردم]]===
=== [[لعن خدا]]، ملایکه و [[مردم]] ===
بازگشت به [[کفر]]، سبب می‌شود که [[مرتد]]، مطرود و [[نفرین]] شده [[خدا]]، [[ملائکه]] و مردم قرار گیرد: «اُولـئِ کَ جَزاؤُهُم اَنَّ عَلَیهِم لَعنَةَ اللّهِ و المَلـئِ کَةِ و النّاسِ اَجمَعین». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۸۷) به نظر برخی، عبارت «النّاسِ اَجمَعین»، همه مردم حتّی [[کافران]] و خود مرتدّان را نیز شامل می‌شود که [[لعن]] * [[مرتدان]] بر خود، مربوط به [[قیامت]] است که آنان یک‌دیگر را مسبّب [[گمراهی]] خود دانسته، لعن می‌کنند.<ref>التبیان، ج۲، ص۵۲۳؛ التفسیرالکبیر، ج‌۸، ص‌۱۳۷.</ref> [[آیه]] بعد به همیشگی بودن این لعن اشاره می‌کند: «خــلِدینَ فیها». (آل‌عمران / ۳، ۸۸)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
بازگشت به [[کفر]]، سبب می‌شود که [[مرتد]]، مطرود و [[نفرین]] شده [[خدا]]، [[ملائکه]] و مردم قرار گیرد: {{متن قرآن|أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ}}<ref>«کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست» سوره آل عمران، آیه ۸۷.</ref> به نظر برخی، عبارت {{متن قرآن|وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ}}، همه مردم حتّی [[کافران]] و خود مرتدّان را نیز شامل می‌شود که [[لعن]] [[مرتدان]] بر خود، مربوط به [[قیامت]] است که آنان یک‌دیگر را مسبّب [[گمراهی]] خود دانسته، لعن می‌کنند.<ref>التبیان، ج۲، ص۵۲۳؛ التفسیرالکبیر، ج‌۸، ص‌۱۳۷.</ref> [[آیه]] بعد به همیشگی بودن این لعن اشاره می‌کند: {{متن قرآن|خَالِدِينَ فِيهَا}}<ref>«در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۱۶۲.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 477.</ref>
===[[سختی]] [[جان]] دادن===
=== [[سختی]] [[جان]] دادن ===
[[فرشتگان الهی]] هنگام مرگِ مرتد، بر چهره و پشت او می‌زنند تا جان او را به سختی بگیرند: «فَکَیفَ اِذا تَوَفَّتهُمُ المَلـئِ کَةُ یَضرِبونَ وُجوهَهُم و اَدبـرَهُم». (محمد / ۴۷، ۲۷) هم‌چنین در آیه‌۹۳ انعام / ۶ که در [[شأن]] برخی مرتدان نازل شده؛<ref>مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۱۸.</ref>[[سختی]] حال آنان را هنگام جان دادن بیان می‌کند: «... ‌و‌لَو تَرَی اِذِ الظّــلِمونَ فی غَمَرتِ المَوتِ و المَلـئِ کَةُ باسِطوا اَیدیهِم اَخرِجوا اَنفُسَکُمُ الیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما کُنتُم تَقولونَ عَلَی اللّهِ غَیرَ الحَقِّ و کُنتُم عَن ءایـتِهِ تَستَکبِرون».<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[فرشتگان الهی]] هنگام مرگِ مرتد، بر چهره و پشت او می‌زنند تا جان او را به سختی بگیرند: {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ}}<ref>«پس هنگامی که فرشتگان جانشان را می‌گیرند در حالی که به چهره و پشتشان می‌کوبند، حالشان چگونه خواهد بود؟» سوره محمد، آیه ۲۷.</ref> هم‌چنین در آیه‌ {{متن قرآن| وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ}}<ref>«ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳.</ref> که در [[شأن]] برخی مرتدان نازل شده؛<ref>مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۱۸.</ref>[[سختی]] حال آنان را هنگام جان دادن بیان می‌کند<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 477.</ref>
===[[عذاب]] در [[قیامت]]===
=== [[عذاب]] در [[قیامت]] ===
[[قرآن]]، سرانجامِ مرتدّان را [[دوزخ]] * می‌داند: «... ‌و‌نُصلِهِ جَهَنَّمَ و ساءَت مَصیرا» ([[نساء]] / ۴، ۱۱۵). آیه‌۱۰۶ [[آل‌عمران]] / ۳، مرتدّان را افراد روسیاه دانسته و آنان را به [[عذاب الهی]] [[وعده]] داده است: «فَاَمَّا الَّذینَ اسوَدَّت وُجوهُهُم اَکَفَرتُم بَعدَ ایمـنِکُم فَذوقوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرون»، و در آیاتی دیگر، به عذاب دردناک ([[توبه]] / ۹، ۷۴)، «عَذابٌ [[عَظیم]]» (نحل / ۱۶، ۱۰۶)، عذاب جاودان (بقره / ۲، ۲۱۷)، و عذاب بدون [[تخفیف]] (آل‌عمران / ۳، ۸۸) وعده داده شده‌اند و بر این افراد چنان سخت گرفته خواهد‌شد که اگر برای [[آزادی]] خود زمینی پر از طلا را فدیه دهند، پذیرفته نخواهد شد: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا و ماتوا و هُم کُفّارٌ فَلَن یُقبَلَ مِن اَحَدِهِممِلءُ الاَرضِ ذَهَبــًا و لَوِ افتَدی بِهِ‌».... (آل‌عمران / ۳، ۹۱)<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[قرآن]]، سرانجامِ مرتدّان را [[دوزخ]] می‌داند: {{متن قرآن|وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>. آیه‌ {{متن قرآن|يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ}}<ref>«روزی که چهره‌هایی سپید و چهره‌هایی سیاه می‌گردد؛ امّا (به) آنان که سیه‌رویند (می‌گویند:) آیا پس از ایمان آوردنتان کفر ورزیدید؟ اینک برای کفری که ورزیده بودید عذاب را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶.</ref>، مرتدّان را افراد روسیاه دانسته و آنان را به [[عذاب الهی]] [[وعده]] داده است. و در آیاتی دیگر، به عذاب دردناک {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref> سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>، عذاب جاودان {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref>، و عذاب بدون [[تخفیف]] {{متن قرآن|خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ}}<ref>«در آن جاودانند و نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه به آنان مهلت خواهند داد» سوره بقره، آیه ۱۶۲.</ref> وعده داده شده‌اند و بر این افراد چنان سخت گرفته خواهد‌شد که اگر برای [[آزادی]] خود زمینی پر از طلا را فدیه دهند، پذیرفته نخواهد شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«کسانی که کافر شدند و در کفر مردند و گر همچند زمین زر به بازخرید خویش دهند از آنان پذیرفته نیست؛ آنها عذابی دردناک (در پیش) دارند و یاوری نخواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۱.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 477-478.</ref>


==نقش [[مصلحت]] در [[حکم]] [[ارتداد]]==
== نقش [[مصلحت]] در [[حکم]] [[ارتداد]] ==
از برخی [[آیات]] و [[روایات]] استفاده می‌شود که مصلحت * [[نظام اسلامی]] می‌تواند در [[تغییر]] [[حکم]] ارتداد مؤثّر باشد. آیه‌۶۶ توبه / ۹ [[منافقان]] را به‌سبب سخنان [[کفرآمیز]] یا قصد [[کشتن پیامبر]]، [[مرتد]] دانسته، ضمن [[تهدید]] به [[مجازات]] گروهی از آنان، به عده‌ای دیگر، وعده [[بخشش]] داده است: «... ‌اِن نَعفُ عَن طَـائِفَة مِنکُم نُعَذِّب طَـائِفَةَ بِاَنَّهُم کانوا مُجرِمین». [[شأن نزول]] این [[آیه]]، تبانی گروهی از منافقان بر [[قتل]] یا [[تمسخر]] در بازگشت از [[تبوک]] نقل شده است.<ref>مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۰‌ـ‌۷۱.</ref> برخی گفته‌اند: [[عفو]] و بخشش در اینجا به [[جهت]] توبه نیست؛ زیرا در این صورت به گروهی اختصاص نداشت؛ چنان‌که در آیه‌۷۴ همین [[سوره]]، تمام افراد مذکور به توبه خوانده شده‌اند؛ بلکه بخشش از روی مصلحت است <ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۳۳۴‌ـ‌۳۳۵.</ref> که فقط برخی افراد را دربرگرفته است. طبق بیان روایتی، [[پیامبر]] در پاسخ به [[پرسش]] در مورد علّت نکشتن این افراد، فرمود: مایل نیستم [[عرب]] بگوید: [[محمّد]] به‌وسیله یارانش [[پیروز]] شد و بعد آنان را کشت.<ref> مجمع‌البیان، ج۵، ص۷۰؛ نورالثقلین، ج۲، ص‌۲۳۸.</ref> [[علی]]{{ع}} نیز از کشتن [[خوارج]] که بسیاری از آنان [[مرتد فطری]] بودند، صرف نظر کرد که برخی از [[فقیهان]] گفته‌اند: این [[رفتار]] [[حضرت]] با خوارج به [[جهت]] [[رعایت مصلحت]] بوده است.<ref>روضة‌المتقین، ج‌۶، ص‌۳۸۲.</ref> از تفاوت [[حکم]] [[ارتداد]] در شدت و [[ضعف]] و نیز اصل اجرای آن، ممکن است بتوان نتیجه گرفت که [[مجازات]] [[مرتد]] [[تعزیر]] است، نه حدّ، و [[مؤیّد]] آن این است که برخلاف حدود، در هیچ روایتی واژه حدّ درباره ارتداد به‌کار نرفته است؛ افزون بر اینکه برخی از فقیهان [[شیعه]] و [[اهل‌سنّت]]، [[حکم]] ارتداد را تعزیر دانسته یا در مباحث [[تعزیرات]]، آن را بررسی کرده‌اند.<ref>شرایع‌الاسلام، ج۴، ص۱۴۷؛ السرائر، ج۳، ص۵۳۳؛ الفقه علی المذاهب‌الاربعه، ج‌۵، ص‌۳۹۷‌ـ‌۴۷۰.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
از برخی [[آیات]] و [[روایات]] استفاده می‌شود که مصلحت [[نظام اسلامی]] می‌تواند در [[تغییر]] [[حکم]] ارتداد مؤثّر باشد. آیه‌ {{متن قرآن|لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ}}<ref>«عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.</ref> [[منافقان]] را به‌سبب سخنان [[کفرآمیز]] یا قصد [[کشتن پیامبر]]، [[مرتد]] دانسته، ضمن [[تهدید]] به [[مجازات]] گروهی از آنان، به عده‌ای دیگر، وعده [[بخشش]] داده استز [[شأن نزول]] این [[آیه]]، تبانی گروهی از منافقان بر [[قتل]] یا [[تمسخر]] در بازگشت از [[تبوک]] نقل شده است.<ref>مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۰‌ـ‌۷۱.</ref>


==ارتداد و [[آزادی عقیده]]==
برخی گفته‌اند: [[عفو]] و بخشش در اینجا به [[جهت]] توبه نیست؛ زیرا در این صورت به گروهی اختصاص نداشت؛ چنان‌که در آیه‌۷۴ همین [[سوره]]، تمام افراد مذکور به توبه خوانده شده‌اند؛ بلکه بخشش از روی مصلحت است <ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۳۳۴‌ـ‌۳۳۵.</ref> که فقط برخی افراد را دربرگرفته است. طبق بیان روایتی، [[پیامبر]] در پاسخ به [[پرسش]] در مورد علّت نکشتن این افراد، فرمود: مایل نیستم [[عرب]] بگوید: [[محمّد]] به‌وسیله یارانش [[پیروز]] شد و بعد آنان را کشت.<ref> مجمع‌البیان، ج۵، ص۷۰؛ نورالثقلین، ج۲، ص‌۲۳۸.</ref> [[علی]] {{ع}} نیز از کشتن [[خوارج]] که بسیاری از آنان [[مرتد فطری]] بودند، صرف نظر کرد که برخی از [[فقیهان]] گفته‌اند: این [[رفتار]] [[حضرت]] با خوارج به [[جهت]] [[رعایت مصلحت]] بوده است.<ref>روضة‌المتقین، ج‌۶، ص‌۳۸۲.</ref> از تفاوت [[حکم]] [[ارتداد]] در شدت و [[ضعف]] و نیز اصل اجرای آن، ممکن است بتوان نتیجه گرفت که [[مجازات]] [[مرتد]] [[تعزیر]] است، نه حدّ، و [[مؤیّد]] آن این است که برخلاف حدود، در هیچ روایتی واژه حدّ درباره ارتداد به‌کار نرفته است؛ افزون بر اینکه برخی از فقیهان [[شیعه]] و [[اهل‌سنّت]]، [[حکم]] ارتداد را تعزیر دانسته یا در مباحث [[تعزیرات]]، آن را بررسی کرده‌اند<ref>شرایع‌الاسلام، ج۴، ص۱۴۷؛ السرائر، ج۳، ص۵۳۳؛ الفقه علی المذاهب‌الاربعه، ج‌۵، ص‌۳۹۷‌ـ‌۴۷۰.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 478.</ref>
در زمینه [[فلسفه]] [[کیفر]] مرتد و عدم تنافی آن با آزادی عقیده، دو [[پرسش]] اساسی مطرح است: یکی اینکه چرا [[اسلام]] مجازاتی سنگین برای مرتد در نظر گرفته است؟ دیگر اینکه آیا چنین حکمی با آزادی عقیده که [[قرآن]]، خود نیز در آیاتی، از‌جمله [[آیه]] «لا‌اِکراهَ فِی الدِّینِ» به آن اشاره کرده، است منافاتی ندارد؟ پیش از پاسخ به این دو پرسش لازم است به این مطلب اشاره شود که چون [[احکام اسلام]] از [[منبع علم]] و [[کمال مطلق]] سرچشمه گرفته و بر اساس [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[واقعی]] [[تشریع]] شده است، [[بشر]] با [[عقل]] محدود خود به علّت واقعی همه [[احکام]] نمی‌تواند دست یابد. بر این اساس، اگر در موردی، [[انسان]] به علّت اصل حکمی نتواند پی‌ببرد، نباید اساس آن حکم را [[انکار]] یا آن را برخلاف مصالح بشر تلقّی کند؛ بلکه عقل و [[شرع]] در چنین مواردی حکم می‌کند که باید در برابر این احکام [[تسلیم]] بود. در پاسخ به پرسش اوّل باید گفت: از برخی [[آیات]] و [[روایات]] و نیز [[حکم عقل]] می‌توان استظهار کرد که [[هدف]] از مجازات مرتد، جلوگیری از پیامدهای مخرّب ارتداد برای [[مؤمنان]] و [[نظام اسلامی]] است با توجّه به اینکه [[ارتداد]]، اظهار و [[اعلان]] [[کفر]] است، یکی از پیامدهای آن به‌طور قهری، [[تزلزل]] [[عقاید]] [[مسلمانان]] و [[تضعیف]] پایه‌های نظام اسلامی خواهد بود؛ چنان‌که از آیه‌۷۲ [[آل‌عمران]] / ۳ به‌دست می‌آید: گروهی از [[اهل‌کتاب]] برای رسیدن به این [[هدف]]، به هم‌کیشان خود سفارش می‌کردند که [[مسلمان]] شوند و پس از مدّتی از [[اسلام]] [[دست]] بردارند تا بدین وسیله، مسلمانان را از دینشان باز‌گردانند و اسلام را از بین ببرند: «و‌قالَت طَـائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون». افزون بر [[آیه]] پیشین، در [[آیات]] دیگر، درباره مرتدّان تعبیرهایی چون پس از آنکه [[راه هدایت]] برایشان روشن شد: «مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الهُدی» ([[نساء]] / ۴، ۱۱۵؛[[محمد]] / ۴۷، ۲۵) [[شهادت]] دادند که [[پیامبر]] به [[حق]] است و ادلّه روشن برای آنان آمد: «... ‌شَهِدُوا اَنَّ الرَّسولَ حَقٌّ و جاءَهُمُ البَیِّنـتُ» (آل‌عمران / ۳، ۸۶)، و نیز قید «جحد» در برخی [[روایات]] <ref>وسائل‌الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۴ و ۳۵۵.</ref> مربوط به ارتداد که به‌معنای [[انکار]] عالمانه است،<ref>مفردات، ص‌۱۸۷؛ لسان‌العرب، ج‌۲، ص‌۱۸۲؛ مجمع‌البحرین، ج۱، ص‌۳۴۵، «جحد».</ref> به‌کار رفته که نشان می‌دهد بازگشت این افراد از [[دین]] پس از [[شناخت اسلام]]، از روی [[عناد]] * و به قصد ضربه زدن به اسلام صورت گرفته است.
 
== ارتداد و [[آزادی عقیده]] ==
در زمینه [[فلسفه]] [[کیفر]] مرتد و عدم تنافی آن با آزادی عقیده، دو [[پرسش]] اساسی مطرح است: یکی اینکه چرا [[اسلام]] مجازاتی سنگین برای مرتد در نظر گرفته است؟ دیگر اینکه آیا چنین حکمی با آزادی عقیده که [[قرآن]]، خود نیز در آیاتی، از‌ جمله [[آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> به آن اشاره کرده، است منافاتی ندارد؟ پیش از پاسخ به این دو پرسش لازم است به این مطلب اشاره شود که چون [[احکام اسلام]] از [[منبع علم]] و [[کمال مطلق]] سرچشمه گرفته و بر اساس [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[واقعی]] [[تشریع]] شده است، [[بشر]] با [[عقل]] محدود خود به علّت واقعی همه [[احکام]] نمی‌تواند دست یابد. بر این اساس، اگر در موردی، [[انسان]] به علّت اصل حکمی نتواند پی‌ببرد، نباید اساس آن حکم را [[انکار]] یا آن را برخلاف مصالح بشر تلقّی کند؛ بلکه عقل و [[شرع]] در چنین مواردی حکم می‌کند که باید در برابر این احکام [[تسلیم]] بود. در پاسخ به پرسش اوّل باید گفت: از برخی [[آیات]] و [[روایات]] و نیز [[حکم عقل]] می‌توان استظهار کرد که [[هدف]] از مجازات مرتد، جلوگیری از پیامدهای مخرّب ارتداد برای [[مؤمنان]] و [[نظام اسلامی]] است با توجّه به اینکه [[ارتداد]]، اظهار و [[اعلان]] [[کفر]] است، یکی از پیامدهای آن به‌طور قهری، [[تزلزل]] [[عقاید]] [[مسلمانان]] و [[تضعیف]] پایه‌های نظام اسلامی خواهد بود؛ چنان‌که از آیه‌ {{متن قرآن|وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و دسته‌ای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند» سوره آل عمران، آیه ۷۲.</ref> به‌دست می‌آید: گروهی از [[اهل‌کتاب]] برای رسیدن به این [[هدف]]، به هم‌کیشان خود سفارش می‌کردند که [[مسلمان]] شوند و پس از مدّتی از [[اسلام]] دست بردارند تا بدین وسیله، مسلمانان را از دینشان باز‌گردانند و اسلام را از بین ببرند. افزون بر [[آیه]] پیشین، در [[آیات]] دیگر، درباره مرتدّان تعبیرهایی چون پس از آنکه [[راه هدایت]] برایشان روشن شد: {{متن قرآن| مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى}}<ref>«از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref> [[شهادت]] دادند که [[پیامبر]] به [[حق]] است و ادلّه روشن برای آنان آمد: {{متن قرآن|شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ }}<ref>«گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref>، و نیز قید "جحد" در برخی [[روایات]] <ref>وسائل‌الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۴ و ۳۵۵.</ref> مربوط به ارتداد که به‌معنای [[انکار]] عالمانه است، <ref>مفردات، ص‌۱۸۷؛ لسان‌العرب، ج‌۲، ص‌۱۸۲؛ مجمع‌البحرین، ج۱، ص‌۳۴۵، «جحد».</ref> به‌کار رفته که نشان می‌دهد بازگشت این افراد از [[دین]] پس از [[شناخت اسلام]]، از روی [[عناد]] و به قصد ضربه زدن به اسلام صورت گرفته است.


یکی دیگر از پیامدها، [[نفوذ]] [[دشمنان]] و [[معاندان]] به اردوگاه اسلام است. اگر قرار باشد ورود و خروج افراد به [[مکتب اسلام]]، [[آزاد]] و بدون [[قانون]] باشد و خروج از آن، برخورد [[سختی]] را در پی نداشته باشد، [[دشمنان اسلام]] که قصد ضربه زدن به اسلام و عقاید مسلمانان را دارند، به [[آسانی]] وارد اردوگاه مسلمانان شده، پس از [[آگاهی]] بر [[اسرار]] مسلمانان و رسیدن به مقاصد خود از آن خارج می‌شوند،<ref>حوزه، ش ۴۲، ص‌۶۲.</ref> و بدین وسیله، به اهداف شوم خود که ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است، خواهند رسید؛ بدین سبب، [[اسلام]] برای [[حفظ]] [[عقاید]] [[مؤمنان]] و [[نظام اسلامی]] و جلوگیری از به خطر افتادن آن، این [[مجازات]] شدید را در نظر گرفته است و وضع چنین مجازات‌هایی به اسلام اختصاص ندارد؛ بلکه در همه [[نظام‌های سیاسی]] عالم اگر فردی بر ضدّ آن [[نظام]] [[قیام]]، و آن را [[تضعیف]] یا اساس آن را [[تهدید]] کند، چنین مجازاتی در [[انتظار]] او خواهد بود.
یکی دیگر از پیامدها، [[نفوذ]] [[دشمنان]] و [[معاندان]] به اردوگاه اسلام است. اگر قرار باشد ورود و خروج افراد به [[مکتب اسلام]]، [[آزاد]] و بدون [[قانون]] باشد و خروج از آن، برخورد [[سختی]] را در پی نداشته باشد، [[دشمنان اسلام]] که قصد ضربه زدن به اسلام و عقاید مسلمانان را دارند، به [[آسانی]] وارد اردوگاه مسلمانان شده، پس از [[آگاهی]] بر [[اسرار]] مسلمانان و رسیدن به مقاصد خود از آن خارج می‌شوند،<ref>حوزه، ش ۴۲، ص‌۶۲.</ref> و بدین وسیله، به اهداف شوم خود که ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است، خواهند رسید؛ بدین سبب، [[اسلام]] برای [[حفظ]] [[عقاید]] [[مؤمنان]] و [[نظام اسلامی]] و جلوگیری از به خطر افتادن آن، این [[مجازات]] شدید را در نظر گرفته است و وضع چنین مجازات‌هایی به اسلام اختصاص ندارد؛ بلکه در همه [[نظام‌های سیاسی]] عالم اگر فردی بر ضدّ آن [[نظام]] [[قیام]]، و آن را [[تضعیف]] یا اساس آن را [[تهدید]] کند، چنین مجازاتی در [[انتظار]] او خواهد بود.


برخی، [[فلسفه]] [[تشریع]] چنین حکمی را [[تجاوز]] [[مرتد]] به [[حقّ]] [[توحید]] * که بالاترین [[حقوق انسانی]] یا [[الهی]] شمرده می‌شود دانسته‌اند؛<ref>معرفت، ش ۴۷، ص‌۱۰۷‌ـ‌۱۰۸.</ref> امّا درباره تنافی این [[حکم]] با [[آزادی]] * [[عقیده]] باید گفت: از دیدگاه اسلام، [[انسان]] هر چند موجودی مختار و [[آزاد]] است، در برابر [[خداوند]] [[تکلیف]] و مسؤولیّت دارد و این تکلیف * اقتضا می‌کند که همه [[اعمال]] و اهدافش را بر محور [[دستورات]] خداوند تنظیم کند و از بسیاری از [[خواسته‌ها]] و [[تمایلات]] [[چشم]] بپوشد. بر این اساس، انسان در [[کارها]] و پذیرش عقاید تا آنجا آزاد است که این آزادی برخلاف دستورهای خداوند نباشد و به [[سعادت]] [[دنیایی]] و [[آخرتی]] خود و دیگران آسیبی نرساند؛ امّا هر جا این آزادی به کمال و سعادت فرد آسیب برسانَد یا موجب تضییع [[حقوق]] دیگران شود، [[مشروع]] نیست و محدود خواهد شد؛ امّا [[آیه]] «لا اِکراهَ فِی الدِّینِ» اوّلاً در [[مقام]] بیان [[آزادی عقیده]] نیست؛ بلکه از [[حقیقت]] خارجی و [[تکوینی]] خبر می‌دهد که [[دین]] قابل [[اجبار]] و [[اکراه]] * نیست؛ زیرا دین از امور [[اعتقادی]] و [[باطنی]] ([[قلبی]]) به‌شمار می‌رود که از دسترس [[اراده]] و توان دیگران خارج است؛ بدین سبب نه می‌توان آن را بر کسی [[تحمیل]] کرد و نه می‌توان آن را به [[زور]] از کسی گرفت. ثانیاً بر فرض دلالت آیه بر [[نهی]] از وارد کردنِ اجباری دیگران در دین، خواهیم گفت: هیچ‌گاه [[هدف]] از اجرای حکم [[ارتداد]]، بازگشت اجباری فرد مرتد به [[اسلام]] نبوده است تا [[شبهه]] [[ایمان]] تحمیلی در کار باشد و از این [[جهت]] با [[آیه]] پیشین منافات داشته باشد؛ بلکه به جهت [[جرم]] و [[خیانت]] گذشته [[مرتد]] است که با [[ارتداد]] خویش، به [[حقوق]] دیگران [[تجاوز]] کرده و [[اعتقادات]] [[مسلمانان]] و [[کیان اسلامی]] را در معرض خطر قرار داده است. [[مؤیّد]] این امر، [[کیفر]] مرتدّ [[فطری]] است که اگر دوباره به [[پذیرش اسلام]] حاضر شود نیز [[حکم]] ارتداد درباره‌اش [[اجرا]] می‌شود. ثالثاً بر فرض پذیرش عمومیّت آیه و اینکه کشتن مرتد را نیز شامل می‌شود، آیه عام است و طبق نظر [[عالمان]] [[اسلامی]] <ref>محاضرات، ج‌۵، ص‌۳۰۹‌ـ‌۳۱۵.</ref> که [[سنّت]] معتبر می‌تواند عموم [[قرآن]] را تخصیص بزند، [[روایات]] [[قتل]] مرتد، مخصّص آیه پیش گفته خواهد بود و در این صورت، هیچ‌گاه دلیل خاص با دلیل عام معارض نخواهد بود.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
برخی، [[فلسفه]] [[تشریع]] چنین حکمی را [[تجاوز]] [[مرتد]] به [[حقّ]] [[توحید]] که بالاترین [[حقوق انسانی]] یا [[الهی]] شمرده می‌شود دانسته‌اند؛<ref>معرفت، ش ۴۷، ص‌۱۰۷‌ـ‌۱۰۸.</ref> امّا درباره تنافی این [[حکم]] با [[آزادی]] [[عقیده]] باید گفت: از دیدگاه اسلام، [[انسان]] هر چند موجودی مختار و [[آزاد]] است، در برابر [[خداوند]] [[تکلیف]] و مسؤولیّت دارد و این تکلیف اقتضا می‌کند که همه [[اعمال]] و اهدافش را بر محور [[دستورات]] خداوند تنظیم کند و از بسیاری از [[خواسته‌ها]] و [[تمایلات]] [[چشم]] بپوشد. بر این اساس، انسان در [[کارها]] و پذیرش عقاید تا آنجا آزاد است که این آزادی برخلاف دستورهای خداوند نباشد و به [[سعادت]] [[دنیایی]] و [[آخرتی]] خود و دیگران آسیبی نرساند؛ امّا هر جا این آزادی به کمال و سعادت فرد آسیب برسانَد یا موجب تضییع [[حقوق]] دیگران شود، [[مشروع]] نیست و محدود خواهد شد؛ امّا [[آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> اوّلاً در [[مقام]] بیان [[آزادی عقیده]] نیست؛ بلکه از [[حقیقت]] خارجی و [[تکوینی]] خبر می‌دهد که [[دین]] قابل [[اجبار]] و [[اکراه]] نیست؛ زیرا دین از امور [[اعتقادی]] و [[باطنی]] ([[قلبی]]) به‌شمار می‌رود که از دسترس [[اراده]] و توان دیگران خارج است؛ بدین سبب نه می‌توان آن را بر کسی [[تحمیل]] کرد و نه می‌توان آن را به [[زور]] از کسی گرفت. ثانیاً بر فرض دلالت آیه بر [[نهی]] از وارد کردنِ اجباری دیگران در دین، خواهیم گفت: هیچ‌گاه [[هدف]] از اجرای حکم [[ارتداد]]، بازگشت اجباری فرد مرتد به [[اسلام]] نبوده است تا [[شبهه]] [[ایمان]] تحمیلی در کار باشد و از این [[جهت]] با [[آیه]] پیشین منافات داشته باشد؛ بلکه به جهت [[جرم]] و [[خیانت]] گذشته [[مرتد]] است که با [[ارتداد]] خویش، به [[حقوق]] دیگران [[تجاوز]] کرده و [[اعتقادات]] [[مسلمانان]] و [[کیان اسلامی]] را در معرض خطر قرار داده است. [[مؤیّد]] این امر، [[کیفر]] مرتدّ [[فطری]] است که اگر دوباره به [[پذیرش اسلام]] حاضر شود نیز [[حکم]] ارتداد درباره‌اش [[اجرا]] می‌شود. ثالثاً بر فرض پذیرش عمومیّت آیه و اینکه کشتن مرتد را نیز شامل می‌شود، آیه عام است و طبق نظر [[عالمان]] [[اسلامی]] <ref>محاضرات، ج‌۵، ص‌۳۰۹‌ـ‌۳۱۵.</ref> که [[سنّت]] معتبر می‌تواند عموم [[قرآن]] را تخصیص بزند، [[روایات]] [[قتل]] مرتد، مخصّص آیه پیش گفته خواهد بود و در این صورت، هیچ‌گاه دلیل خاص با دلیل عام معارض نخواهد بود.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 478-480.</ref>


==ارتداد در بستر [[تاریخ]]==
== ارتداد در بستر [[تاریخ]] ==
آیاتی از قرآن درباره افراد و گروه‌هایی است که از [[دین الهی]] [[دست]] برداشته و به [[کفر]] باز‌گشته‌اند. این بحث را در دو بخش تحت عنوان ارتداد در [[ادیان]] گذشته و ارتداد در اسلام مطرح می‌کنیم.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
آیاتی از قرآن درباره افراد و گروه‌هایی است که از [[دین الهی]] دست برداشته و به [[کفر]] باز‌گشته‌اند. این بحث را در دو بخش تحت عنوان ارتداد در [[ادیان]] گذشته و ارتداد در اسلام مطرح می‌کنیم.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 480.</ref>
=== ارتداد در ادیان گذشته===
=== ارتداد در ادیان گذشته ===
قرآن به مواردی از ارتداد در ادیان گذشته توجّه کرده‌است:
[[قرآن]] به مواردی از ارتداد در ادیان گذشته توجّه کرده‌است:
==== ارتداد در [[یهودیت]]====
==== ارتداد در [[یهودیت]] ====
از اقوامی که قرآن از ارتداد آنان سخن گفته است، [[بنی‌اسرائیل]] هستند که در عصر [[موسی]]{{ع}} مرتد شدند. آنان وقتی از دریا گذشتند، با [[مشاهده]] قومی [[بت‌پرست]]، از موسی خواستند تا برای آنان نیز بتی قرار دهد که به [[عبادت]] آن بپردازند: «و‌جـوَزنا بِبَنی اِسرءیلَ البَحرَ فَاَتَوا عَلی قَوم یَعکُفونَ عَلی اَصنام لَهُم قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهـًاکَما‌لَهُم ءالِهَةٌ‌».... ([[اعراف]] / ۷، ۱۳۸) موسی آنان را [[بیم]] داده، مانع ارتدادشان شد؛ ولی هنگامی که موسی برای گرفتن [[الواح]] به‌طور رفت، [[سامری]]، از طلا و جواهر [[بنی‌اسرائیل]] گوساله‌ای ساخت که بیش‌تر بنی‌اسرائیل به گوساله‌پرستی روی آوردند: «واتَّخَذَ قَومُ موسی مِن بَعدِهِ مِن حُلِیِّهِم عِجلاً جَسَدًا لَهُ خوارٌ... اتَّخَذوهُ و کانوا ظــلِمین» (اعراف / ۷، ۱۴۸)، و [[هارون]] موفّق نشد آنان را از این عمل باز‌دارد. پس از برگشت [[موسی]] و برخورد شدید او با آنان، [[بنی‌اسرائیل]] از عمل خویش توبه‌کرده، دوباره به [[یکتاپرستی]] روی آوردند: «... ‌و‌رَاَوا اَنَّهُم قَد ضَلّوا قالوا لـَئِن لَم‌یَرحَمنا رَبُّنا و یَغفِر لَنا لَنَکونَنَّ مِنَ الخـسِرین». ([[اعراف]] / ۷، ۱۴۹) این موضوع در [[آیات]] دیگری از‌جمله (بقره / ۲، ۵۴‌ـ‌۹۳؛ طه / ۲۰، ۸۵ تا ۹۰) نیز مطرح شده است. [[یهود]] در مراحل دیگری نیز از [[توحید]] [[منحرف]] شد: «و‌قالَتِ الیَهودُ عُزَیرٌ ابنُ اللّهِ... ذلِکَ قَولُهُم بِاَفوهِهِم یُضـهِـونَ قَولَ الَّذینَ کَفَروا مِن قَبلُ». ([[توبه]] / ۹، ۳۰) [[عزیر]] پس از زنده شدن، [[تورات]] را که بر اثر جنگ‌های متعدّد از بین رفته بود، از [[حفظ]] بر آنان خواند و یهود با [[مشاهده]] این امر، عزیر را [[فرزند خدا]] خواندند.<ref>جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۸، ص‌۶۴ـ۶۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص۳۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۲۵.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
از اقوامی که قرآن از ارتداد آنان سخن گفته است، [[بنی‌اسرائیل]] هستند که در عصر [[موسی]] {{ع}} مرتد شدند. آنان وقتی از دریا گذشتند، با [[مشاهده]] قومی [[بت‌پرست]]، از موسی خواستند تا برای آنان نیز بتی قرار دهد که به [[عبادت]] آن بپردازند: {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref> موسی آنان را [[بیم]] داده، مانع ارتدادشان شد؛ ولی هنگامی که موسی برای گرفتن [[الواح]] به‌طور رفت، [[سامری]]، از طلا و جواهر [[بنی‌اسرائیل]] گوساله‌ای ساخت که بیش‌تر بنی‌اسرائیل به گوساله‌پرستی روی آوردند: {{متن قرآن|وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ}}<ref>«و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.</ref>، و [[هارون]] موفّق نشد آنان را از این عمل باز‌دارد. پس از برگشت [[موسی]] و برخورد شدید او با آنان، [[بنی‌اسرائیل]] از عمل خویش توبه‌کرده، دوباره به [[یکتاپرستی]] روی آوردند: {{متن قرآن|وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و چون به پشیمانی افتادند و دریافتند که به راستی گمراه شده‌اند گفتند اگر خداوند بر ما بخشایش نیاورد و ما را نیامرزد بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۱۴۹.</ref> این موضوع در [[آیات]] دیگری از‌ جمله {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ أَفَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلا وَلا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي }}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟ گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند. آنگاه گوساله‌ای برای آنان برآورد، پیکری (بی‌روح) که بانگ گاو داشت و گفتند: این خدای شما و خدای موسی است که از یاد برده است. آیا نمی‌دیدند که (آن گوساله) به آنان پاسخی نمی‌دهد و هیچ زیان و سودی برای آنان در بر ندارد؟ و بی‌گمان پیش از آن هارون به آنان گفته بود که: ای قوم من! شما با این (گوساله) آزمون شده‌اید و پروردگار شما (خداوند) بخشنده است پس، از من پیروی و از دستور من فرمانبرداری کنید» سوره طه، آیه ۸۵.</ref> نیز مطرح شده است. [[یهود]] در مراحل دیگری نیز از [[توحید]] [[منحرف]] شد: {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.</ref> [[عزیر]] پس از زنده شدن، [[تورات]] را که بر اثر جنگ‌های متعدّد از بین رفته بود، از [[حفظ]] بر آنان خواند و یهود با [[مشاهده]] این امر، عزیر را [[فرزند خدا]] خواندند<ref>جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۸، ص‌۶۴ـ۶۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص۳۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۲۵.</ref><ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 480-481.</ref>
====[[ارتداد]] در [[مسیحیت]]====
==== [[ارتداد]] در [[مسیحیت]] ====
[[نصارا]] با [[اعتقاد]] به الوهیّت [[عیسی]] و [[تثلیث]] (وجود سه [[خدا]]) از یکتاپرستی منحرف شدند: «و‌قالَتِ الیَهودُ عُزَیرٌ ابنُ اللّهِ و قالَتِ النَّصـرَی المَسیحُ ابنُ اللّهِ ذلِکَ قَولُهُم بِاَفوهِهِم یُضـهِـونَ قَولَ الَّذینَ کَفَروا مِن قَبلُ... * اِتَّخَذوا اَحبارَهُم و رُهبـنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ والمَسیحَ ابنَ مَریَمَ و ما اُمِروا اِلاّ لِیَعبُدوا اِلـهـًا واحِدًا‌».... (توبه / ۹، ۳۰‌ـ‌۳۱) این [[انحراف]]، چنان‌که از پاسخ عیسی به [[خداوند]] برمی‌آید، در غیاب عیسی * بوده است: «... ‌و‌کُنتُ عَلَیهِم شَهیدًا ما دُمتُ فیهِم فَلَمّا تَوَفَّیتَنی کُنتَ اَنتَ الرَّقیبَ». ([[مائده]] / ۵، ۱۱۶‌ـ‌۱۱۷) آیاتی از [[قرآن]]، نصارا را به [[جهت]] این [[عقاید]] [[کافر]] شمرده است: «لَقَد کَفرَ الَّذِین قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ المَسِیحُ ابنُ مَریمَ... * لَقَد کَفرَ الَّذِین قَالوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلـثة و ما مِن إِلـه إِلاّ إِلـهٌ وحِدٌ». (مائده / ۵، ۷۲‌ـ‌۷۳) چنان‌که در آیه‌۳۰ توبه / ۹ بیان شد، [[مسیحیان]] خود نوپرداز این عقاید [[کفرآمیز]] نبودند؛ بلکه آن را از [[اقوام]] گذشته و هم عصر خود از‌جمله [[هندیان]] و ساکنان [[مصر]] قدیم، یونان و [[روم]] گرفتند.<ref>النصرانیه، ص‌۹۶‌ـ‌۱۱۰.</ref> در ذیل [[آیه]] «إِنَّ الَّذِین ءَامَنوا ثُمَّ کَفرُوا ثُمَّ ءَامَنوُا ثُمَّ کَفروا‌»... ([[نساء]] / ۴، ۱۳۷) از [[قتاده]] نقل شده <ref> کشف‌الاسرار، ج‌۲، ص‌۷۳۲؛ روض الجنان، ج‌۶، ص‌۱۵۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۹۳.</ref> که مقصود از این آیه، بنی‌اسرائیل‌اند که به [[موسی]] [[ایمان]] آوردند؛ بعد با [[پرستش]] گوساله، [[کافر]] شدند؛ سپس به [[عیسی]] ایمان آورده، با [[اعتقاد]] به [[فرزند خدا]] بودن او کافر شدند.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[نصارا]] با [[اعتقاد]] به الوهیّت [[عیسی]] و [[تثلیث]] (وجود سه [[خدا]]) از یکتاپرستی منحرف شدند: {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref> این [[انحراف]]، چنان‌که از پاسخ عیسی به [[خداوند]] برمی‌آید، در غیاب عیسی بوده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ}}<ref>«و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانسته‌ای، تو آنچه در درون من است می‌دانی و من آنچه در ذات توست نمی‌دانم، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref> آیاتی از [[قرآن]]، نصارا را به [[جهت]] این [[عقاید]] [[کافر]] شمرده است: {{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بی‌گمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام می‌گرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.</ref> چنان‌که در آیه‌ {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.</ref> بیان شد، [[مسیحیان]] خود نوپرداز این عقاید [[کفرآمیز]] نبودند؛ بلکه آن را از [[اقوام]] گذشته و هم عصر خود از‌جمله [[هندیان]] و ساکنان [[مصر]] قدیم، یونان و [[روم]] گرفتند.<ref>النصرانیه، ص‌۹۶‌ـ‌۱۱۰.</ref> در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا}}<ref>«خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.</ref> از [[قتاده]] نقل شده <ref> کشف‌الاسرار، ج‌۲، ص‌۷۳۲؛ روض الجنان، ج‌۶، ص‌۱۵۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۹۳.</ref> که مقصود از این آیه، بنی‌اسرائیل‌اند که به [[موسی]] [[ایمان]] آوردند؛ بعد با [[پرستش]] گوساله، [[کافر]] شدند؛ سپس به [[عیسی]] ایمان آورده، با [[اعتقاد]] به [[فرزند خدا]] بودن او کافر شدند.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 481.</ref>


===[[ارتداد]] در [[اسلام]]===
=== [[ارتداد]] در [[اسلام]] ===
افراد و گروه‌هایی از [[مسلمانان]] نیز به [[کفر]] بازگشتند که آیاتی درباره ارتداد آنان فرود آمده است مانند: ۱. ‌پسران ابوالحُصَیْن: آنان در [[صدر اسلام]]، در [[مدینه]] [[نصرانی]] شدند. پدرشان از [[پیامبر]]{{صل}} خواست آنان را به اسلام باز‌گرداند که آیه‌۲۵۶ بقره / ۲ نازل شد و [[تحمیل]] [[دین]] را [[نفی]] کرد. پیامبر نیز آنان را [[نفرین]] کرد و فرمود: آنان نخستین کسانی هستند که [[مرتد]] شدند.<ref>جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۲؛ مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۶۳۰.</ref>
افراد و گروه‌هایی از [[مسلمانان]] نیز به [[کفر]] بازگشتند که آیاتی درباره ارتداد آنان فرود آمده است مانند: # پسران ابوالحُصَیْن: آنان در [[صدر اسلام]]، در [[مدینه]] [[نصرانی]] شدند. پدرشان از [[پیامبر]] {{صل}} خواست آنان را به اسلام باز‌گرداند که آیه‌ {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> نازل شد و [[تحمیل]] [[دین]] را [[نفی]] کرد. پیامبر نیز آنان را [[نفرین]] کرد و فرمود: آنان نخستین کسانی هستند که [[مرتد]] شدند.<ref>جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۲؛ مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۶۳۰.</ref>
۲. عیّاش * ‌بن ابی‌ربیعه، [[برادر]] رضاعی [[ابوجهل]] و ابی‌جندل * ‌بن [[سهیل]] و ولید‌بن [[مغیره]] که [[اهل مکه]] بودند و با فشار [[کافران]] از [[دین]] دست برداشته، مرتد شدند؛ امّا پس از مدّتی [[توبه]]، و به مدینه [[مهاجرت]] کردند که آیه‌۱۱۰ نحل / ۱۶ درباره آنان نازل شد.<ref>مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۹۸.</ref>
# [[عیّاش بن ابی‌ربیعه]]، [[برادر]] رضاعی [[ابوجهل]] و [[ابی‌جندل بن سهیل]] و [[ولید‌ بن مغیره]] که [[اهل مکه]] بودند و با فشار [[کافران]] از [[دین]] دست برداشته، مرتد شدند؛ امّا پس از مدّتی [[توبه]]، و به مدینه [[مهاجرت]] کردند که آیه‌ {{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بی‌گمان پس از آن آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.</ref> درباره آنان نازل شد.<ref>مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۹۸.</ref>
۳. قیس‌بن الفاکه‌بن المغیره، [[حارث]] * ‌بن [[زمعه]]، قیس‌بن [[ولید]]، [[ابوالعاص]] * ‌بن منبه و [[علی]] * ‌بن امیة‌بن [[خلف]]، نیز از تازه مسلمانان [[مکّه]] بودند که [[هجرت]] نکردند و در [[جنگ بدر]] با فشار [[مشرکان]] به [[همراهی]] با مسلمانان مجبور شدند؛ امّا وقتی کمی [[سپاه اسلام]] را [[مشاهده]] کردند، از اسلام بازگشته، به کفر‌گراییدند و [[عاقبت]] با حالت کفر در این [[جنگ]] کشته شدند و طبق [[روایت]] [[امام باقر]]{{ع}} و [[عکرمه]]، آیه‌۹۷ نساء / ۴ درباره آنان نازل شده است.<ref>مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۵۰.</ref>
# [[قیس‌ بن الفاکه‌ بن المغیره]]، [[حارث بن زمعه]]، [[قیس‌ بن ولید]]، [[ابوالعاص بن منبه]] و [[علی بن امیة‌ بن خلف]]، نیز از تازه مسلمانان [[مکّه]] بودند که [[هجرت]] نکردند و در [[جنگ بدر]] با فشار [[مشرکان]] به [[همراهی]] با مسلمانان مجبور شدند؛ امّا وقتی کمی [[سپاه اسلام]] را [[مشاهده]] کردند، از اسلام بازگشته، به کفر‌ گراییدند و [[عاقبت]] با حالت کفر در این [[جنگ]] کشته شدند و طبق [[روایت]] [[امام باقر]] {{ع}} و [[عکرمه]]، آیه‌ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷.</ref> درباره آنان نازل شده است.<ref>مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۵۰.</ref>
۴. ‌عبداللّه‌بن سعدبن [[ابی‌سرح]]، برادر رضاعی [[عثمان]] اگرچه کاتب [[وحی]] بود؛ امّا در نهایت [[خیانت]] کرد و برخلاف آن‌چه [[پیامبر]] می‌گفت، می‌نوشت که در پی همین امر [[مرتد]] شد و به [[مکّه]] گریخت که آیه‌۹۳ انعام / ۶ درباره او نازل شده است. پیامبر ابتدا [[خون]] او را [[مباح]] شمرد؛ ولی در [[فتح مکّه]] با [[شفاعت]] [[عثمان]] از [[قتل]] او گذشت.<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۸.</ref>
# [[عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح]]، برادر رضاعی [[عثمان]] اگرچه کاتب [[وحی]] بود؛ امّا در نهایت [[خیانت]] کرد و برخلاف آن‌چه [[پیامبر]] می‌گفت، می‌نوشت که در پی همین امر [[مرتد]] شد و به [[مکّه]] گریخت که آیه‌ {{متن قرآن| وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ }}<ref>«ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳.</ref> درباره او نازل شده است. پیامبر ابتدا [[خون]] او را [[مباح]] شمرد؛ ولی در [[فتح مکّه]] با [[شفاعت]] [[عثمان]] از [[قتل]] او گذشت.<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۸.</ref>
۵. [[حارث]] * ‌بن [[سوید]]: وی از [[انصار پیامبر]] و ساکن [[مدینه]] بود که پس از کشتن فردی، و از [[ترس]] [[قصاص]]، به مکّه گریخته، مرتد شد؛ ولی پس از مدّتی [[توبه]] کرد و به مدینه بازگشت. [[مفسّران]]، [[نزول]] [[آیات]] ۸۶‌ـ‌۸۹ [[آل عمران]] / ۳ را درباره آنان دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۴۶۰؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۳۰۳؛ مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۸۹.</ref>
# [[حارث بن سوید]]: وی از [[انصار پیامبر]] و ساکن [[مدینه]] بود که پس از کشتن فردی، و از [[ترس]] [[قصاص]]، به مکّه گریخته، مرتد شد؛ ولی پس از مدّتی [[توبه]] کرد و به مدینه بازگشت. [[مفسّران]]، [[نزول آیات]] {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ أُوْلَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّه غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند. کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست. در آن جاودانند و نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه به آنان مهلت خواهند داد. مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۶-۸۹.</ref> را درباره آنان دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۴۶۰؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۳۰۳؛ مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۸۹.</ref>
۶‌. مِقْیس * بن صُبابه [[کنانی]]، از [[شاعران]] [[دوران جاهلیّت]] و [[اهل]] مکّه بود که درپی کشته شدن برادرش به‌دست [[قبیله]] [[بنی‌نجار]] به مدینه آمد و ضمن اظهار [[اسلام]]، از پیامبر، دیه برادرش را‌طلبید و پس از گرفتن دیه، شخصی را از این قبیله کشت؛ سپس مرتد شد و به مکّه گریخت.<ref>تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۱۱۰.</ref> پیامبر فرمود: او را در [[حرم]] و خارج حرم ایمن نخواهم گذاشت. سرانجام او در فتح مکّه کشته شد. [[شأن نزول]] آیه‌۹۳ [[نساء]] / ۴ درباره او دانسته شده است.<ref> مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۴۱؛ جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۲۹۴.</ref>
# [[مِقْیس بن صُبابه کنانی]]، از [[شاعران]] [[دوران جاهلیّت]] و [[اهل]] مکّه بود که درپی کشته شدن برادرش به‌دست [[قبیله]] [[بنی‌نجار]] به مدینه آمد و ضمن اظهار [[اسلام]]، از پیامبر، دیه برادرش را‌طلبید و پس از گرفتن دیه، شخصی را از این قبیله کشت؛ سپس مرتد شد و به مکّه گریخت.<ref>تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۱۱۰.</ref> پیامبر فرمود: او را در [[حرم]] و خارج حرم ایمن نخواهم گذاشت. سرانجام او در فتح مکّه کشته شد. [[شأن نزول]] آیه‌ {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref> درباره او دانسته شده است.<ref> مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۴۱؛ جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۲۹۴.</ref>
۷. بشیربن اُبیرق، به همراه دو برادرش [[بشر]] و مبشر که از [[انصار]] بودند، به دنبال نزول آیات [[کفر]] درباره [[قوم]] آنان، مرتد شد و به مکّه گریخت و آیه‌۱۱۵ نساء / ۴ درباره‌اش فرود آمد.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۶۹.</ref> به روایتی دیگر، هر سه [[برادر]] در این قضیه مرتد شدند و [[آیه]] پیش درباره آنها نازل شده است.<ref>روض الجنان، ج‌۶، ص‌۱۰۳‌ـ‌۱۰۴.</ref>
# [[بشیر بن اُبیرق]]، به همراه دو برادرش [[بشر]] و مبشر که از [[انصار]] بودند، به دنبال نزول آیات [[کفر]] درباره [[قوم]] آنان، مرتد شد و به مکّه گریخت و آیه‌ {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامی‌نهیم و وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref> درباره‌اش فرود آمد.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۶۹.</ref> به روایتی دیگر، هر سه [[برادر]] در این قضیه مرتد شدند و [[آیه]] پیش درباره آنها نازل شده است.<ref>روض الجنان، ج‌۶، ص‌۱۰۳‌ـ‌۱۰۴.</ref>
۸‌. [[عقبة]] * ‌بن ابی‌معیط، طبق [[روایت]] ابن‌عبّاس از کسانی بود که مرتد شد و آیه‌۲۷ [[فرقان]]/ ۲۵ درباره او نازل شد. وی روزی پیامبر را میهمان کرد؛ ولی پیامبر فرمود: من [[غذا]] نمی‌خورم، مگر [[شهادتین]] را بر زبان جاری کنی؛ بدین [[جهت]]، شهادتین را گفت و [[مسلمان]] شد؛ ولی با تحریک اُبی‌بن [[خلف]]، به [[حضرت]] توهین کرده، [[مرتد]] شد و سرانجام به‌دست [[پیامبر]] در [[جنگ بدر]] به [[قتل]] رسید.<ref> مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۲۶۰‌ـ‌۲۶۱؛ اسباب النزول، ص‌۲۷۹؛ التحریروالتنویر، ج‌۱۹، ص‌۱۱.</ref> ۹. ‌مفسّران در ذیل آیه‌۱۱ ممتحنه / ۶۰ نیز از زنانی یاد‌کرده‌اند که در [[عهد پیامبر]] مرتد شدند و به [[مشرکان]] پیوستند که این [[زنان]] عبارتند از: ام‌الحکم * بنت [[ابی‌سفیان]]، [[فاطمه]] بنت ابی‌امیّة‌بن [[مغیره]]، بَرْوَع بنت [[عقبه]]، [[عبده]] بنت عبدالعزّی، [[کلثوم]] یا [[ام‌کلثوم]] بنت جَروَل و شهبه بنت [[غَیلان]](یا [[هند]] بنت ابی‌جهل) که به دنبال [[ارتداد]] و [[پیوستن]] این زنان به [[کافران]]، پیامبر مهر آنان را از [[غنایم]] به شوهرانشان پرداخت.<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۴۷.</ref> [[مفسّران]] در [[تعیین]] مصداق «مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دِینِه‌»... ([[مائده]] / ۵، ۵۴)، افزون بر این افراد، از گروه‌ها و قبایلی نام برده‌اند که در [[زمان پیامبر]] یا پس از حضرت مرتد شدند که [[قرآن]] از ارتداد آنان خبر داده است. این گروه‌ها عبارتند از: ۱. ‌بنی‌مذحج که [[رئیس]] آنان، ذوالخمار‌بن عبهلة‌بن [[کعب]] العنسی بود که در [[یمن]] ادّعای [[نبوّت]] کرد. پیامبر نامه‌ای به معاذبن [[جبل]] و [[سادات]] یمن نوشت تا با او بجنگند. او سرانجام به‌دست فردی به نام [[فیروز دیلمی]] کشته شد. ۲. ‌بنوحنیفه: اینان [[قوم]] [[مسیلمه]] [[کذّاب]] بودند که با دیگر [[پیروان]] مسیلمه برضدّ [[مسلمانان]] وارد [[جنگ]] شدند. مسیلمه، سرانجام به‌دست [[وحشی]] [[غلام]] مطعم‌بن عدّی]‌= ‌قاتل [[حمزه]] [کشته شد.<ref>روض الجنان، ج‌۷، ص‌۲‌ـ‌۴.</ref> برخی مفسّران، [[شأن نزول]] آیه‌۹۳ انعام / ۶ را نیز مسیلمه دانسته‌اند.<ref>مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۱۸.</ref>
# [[عقبة بن ابی‌معیط]]، طبق [[روایت]] ابن‌عبّاس از کسانی بود که مرتد شد و آیه‌ {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا}}<ref>«و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.</ref> درباره او نازل شد. وی روزی پیامبر را میهمان کرد؛ ولی پیامبر فرمود: من [[غذا]] نمی‌خورم، مگر [[شهادتین]] را بر زبان جاری کنی؛ بدین [[جهت]]، شهادتین را گفت و [[مسلمان]] شد؛ ولی با تحریک اُبی‌بن [[خلف]]، به [[حضرت]] توهین کرده، [[مرتد]] شد و سرانجام به‌دست [[پیامبر]] در [[جنگ بدر]] به [[قتل]] رسید.<ref> مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۲۶۰‌ـ‌۲۶۱؛ اسباب النزول، ص‌۲۷۹؛ التحریروالتنویر، ج‌۱۹، ص‌۱۱.</ref> ۹. ‌مفسّران در ذیل آیه‌ {{متن قرآن|وَإِنْ فَاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعَاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُمْ مِثْلَ مَا أَنْفَقُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«و اگر زنی از همسران شما به سوی کافران رفت سپس شما غنائمی گرفتید، به آنانی که زنانشان (نزد کافران) رفته‌اند، همچند آنچه که (برای کابین زنانشان) پرداخته‌اند (از غنائم) بدهید و از خداوندی که به او ایمان دارید پروا کنید» سوره ممتحنه، آیه ۱۱.</ref> نیز از زنانی یاد‌کرده‌اند که در [[عهد پیامبر]] مرتد شدند و به [[مشرکان]] پیوستند که این [[زنان]] عبارتند از: [[ام‌الحکم بنت ابی‌سفیان]]، [[فاطمه بنت ابی‌امیّة‌ بن مغیره]]، [[بَرْوَع بنت عقبه]]، [[عبده بنت عبدالعزّی]]، [[کلثوم]] یا [[ام‌کلثوم بنت جَروَل]] و [[شهبه بنت غَیلان]](یا [[هند بنت ابی‌جهل]]) که به دنبال [[ارتداد]] و پیوستن این زنان به [[کافران]]، پیامبر مهر آنان را از [[غنایم]] به شوهرانشان پرداخت.<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۴۷.</ref> [[مفسّران]] در تعیین مصداق {{متن قرآن|مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ}}<ref>«هر کس از دینش برگردد» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>، افزون بر این افراد، از گروه‌ها و قبایلی نام برده‌اند که در [[زمان پیامبر]] یا پس از حضرت مرتد شدند که [[قرآن]] از ارتداد آنان خبر داده است. این گروه‌ها عبارتند از:
۳. بنو [[اسد]]: رئیس ایشان [[طلحه]] * یا طُلیحَة بن خُویلد بود. او نیز ازکسانی بود که ادّعای [[پیامبری]] کرد؛ ولی درپی جنگ با [[خالد]]، به [[اسارت]] [[لشکر اسلام]] درآمد و [[توبه]] کرد و مسلمان شد. ۷‌گروه نیز در [[عهد]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] مرتد شدند که عبارت‌ند از: ۱. [[بنوفزاره]] که [[رئیس]] آنان عُیَینة‌بن [[حصن]] بود؛ ۲. غَطَفان * که رئیس آنان قرّة‌بن [[سلمه]] بود؛ ۳. [[بنوسلیم]] به [[ریاست]] فجاء یا عجاه‌بن [[عبدیالیل]]؛ ۴. طایفه‌ای از [[بنوتمیم]] که رئیس آنان زنی به نام سجاح بود؛ ۵. طایفه‌ای از بنوکنده به ریاست اشعث‌بن [[قیس]]؛ ۶. بنوبکر‌بن [[وائل]] که در [[بحرین]] می‌زیستند و رئیس آنان حطم یا حطیم‌بن [[زید]] بود. ۷‌. جبلة‌بن أیهم و اصحابش نیز در [[عهد]] [[عمر]] [[مرتد]] شدند.<ref>روض الجنان، ج۷، ص۲ـ۵؛ کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۴۵‌ـ‌۱۴۶.</ref> [[مفسّران]] و مورّخان [[اهل‌سنّت]] همه این قبائل را مرتد معرّفی کرده و از جنگ‌های [[ابوبکر]] با آنان به جنگ‌های [[اهل رده]] ([[مرتدان]]) یاد‌کرده‌اند؛ ولی نمی‌توان همه آنها را مرتد دانست؛ زیرا چنان‌که در کتاب‌های [[تاریخی]] نقل شده است، [[سرپیچی]] عدّه‌ای از آنان از [[اطاعت]] [[حکومت]] [[مدینه]] و [[جنگیدن]] ابوبکر با آنان فقط به [[جهت]] عدم پرداخت [[زکات]] بوده است؛ چون زکات گرفتن حکومت مدینه را نوعی باج‌گیری می‌دانستند یا [[حاکمان]] وقت را قبول نداشتند یا می‌خواستند زکات را بین [[فقیران]] خود تقسیم کنند <ref>تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۲۵‌ـ‌۳۲؛ الرده، ص۱۷۳‌ـ‌۱۷۹.</ref> که هیچ یک از این امور موجب [[ارتداد]] [[مسلمان]] نمی‌شود.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
## بنی‌مذحج که [[رئیس]] آنان، [[ذوالخمار‌ بن عبهلة‌ بن کعب العنسی]] بود که در [[یمن]] ادّعای [[نبوّت]] کرد. پیامبر نامه‌ای به [[معاذ بن جبل]] و [[سادات]] یمن نوشت تا با او بجنگند. او سرانجام به‌دست فردی به نام [[فیروز دیلمی]] کشته شد.
## بنوحنیفه؛ اینان [[قوم]] [[مسیلمه]] [[کذّاب]] بودند که با دیگر [[پیروان]] مسیلمه برضدّ [[مسلمانان]] وارد [[جنگ]] شدند. مسیلمه، سرانجام به‌دست [[وحشی]] [[غلام]] [[مطعم‌ بن عدّی]] ‌قاتل [[حمزه]] [کشته شد.<ref>روض الجنان، ج‌۷، ص‌۲‌ـ‌۴.</ref> برخی مفسّران، [[شأن نزول]] آیه‌ {{متن قرآن| وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ}}<ref>«ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳.</ref> را نیز مسیلمه دانسته‌اند.<ref>مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۱۸.</ref>
## بنو [[اسد]]؛ رئیس ایشان [[طلحه]] یا طُلیحَة بن خُویلد بود. او نیز ازکسانی بود که ادّعای [[پیامبری]] کرد؛ ولی درپی جنگ با [[خالد]]، به [[اسارت]] [[لشکر اسلام]] درآمد و [[توبه]] کرد و مسلمان شد. ۷‌ گروه نیز در [[عهد]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] مرتد شدند که عبارت‌ند از:
### [[بنوفزاره]] که [[رئیس]] آنان عُیَینة‌بن [[حصن]] بود؛
### غَطَفان که رئیس آنان قرّة‌بن [[سلمه]] بود؛
### [[بنی‌سلیم]] به [[ریاست]] فجاء یا [[عجاه‌ بن عبدیالیل]]؛
### طایفه‌ای از [[بنی‌تمیم]] که رئیس آنان زنی به نام سجاح بود؛
### طایفه‌ای از بنوکنده به ریاست [[اشعث‌ بن قیس]]؛
### [[بنو بکر‌ بن وائل]] که در [[بحرین]] می‌زیستند و رئیس آنان حطم یا [[حطیم‌ بن زید]] بود.
### [[جبلة‌ بن أیهم]] و اصحابش نیز در [[عهد]] [[عمر]] [[مرتد]] شدند.<ref>روض الجنان، ج۷، ص۲ـ۵؛ کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۴۵‌ـ‌۱۴۶.</ref>


==نگاهی به [[آیات]] ارتداد در [[قرآن]]==
[[مفسّران]] و مورّخان [[اهل‌سنّت]] همه این قبائل را مرتد معرّفی کرده و از جنگ‌های [[ابوبکر]] با آنان به جنگ‌های [[اهل رده]] ([[مرتدان]]) یاد‌ کرده‌اند؛ ولی نمی‌توان همه آنها را مرتد دانست؛ زیرا چنان‌که در کتاب‌های [[تاریخی]] نقل شده است، [[سرپیچی]] عدّه‌ای از آنان از [[اطاعت]] [[حکومت]] [[مدینه]] و [[جنگیدن]] ابوبکر با آنان فقط به [[جهت]] عدم پرداخت [[زکات]] بوده است؛ چون زکات گرفتن حکومت مدینه را نوعی باج‌گیری می‌دانستند یا [[حاکمان]] وقت را قبول نداشتند یا می‌خواستند زکات را بین [[فقیران]] خود تقسیم کنند <ref>تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۲۵‌ـ‌۳۲؛ الرده، ص۱۷۳‌ـ‌۱۷۹.</ref> که هیچ یک از این امور موجب [[ارتداد]] [[مسلمان]] نمی‌شود.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 481-484.</ref>
 
== نگاهی به [[آیات]] ارتداد در [[قرآن]] ==
در [[قرآن مجید]] و کتاب‌های [[اخبار]] و [[احادیث]]، آیات و [[روایات]] زیادی درباره مرتد و ارتداد وارد شده است که آشنایی با آنها در [[فهم]] و در این پدیده تأثیری عمیق و بنیادی دارد:
در [[قرآن مجید]] و کتاب‌های [[اخبار]] و [[احادیث]]، آیات و [[روایات]] زیادی درباره مرتد و ارتداد وارد شده است که آشنایی با آنها در [[فهم]] و در این پدیده تأثیری عمیق و بنیادی دارد:
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>.
خط ۱۷۲: خط ۱۸۳:
این آیه‌ها [[ارتداد]] را از جنبه‌های مختلف مورد بحث قرار داده‌اند<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۱۹۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۷۲.</ref>.
این آیه‌ها [[ارتداد]] را از جنبه‌های مختلف مورد بحث قرار داده‌اند<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۱۹۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۷۲.</ref>.


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100676.jpg|22px]] [[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|'''فقه سیاسی اسلام''']]
# [[پرونده:1100676.jpg|22px]] [[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|'''فقه سیاسی اسلام''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1100676.jpg|22px]] [[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ ارتداد - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']]
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[سید جعفر صادقی فدکی| صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[ارتداد ۱ - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «ارتداد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:ارتداد]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۱

مقدمه

ارتداد از ریشه "ر‌ - د‌ - د" و در لغت، به‌معنای بازگشت [۱] و در اصطلاحِ فقه، کفر بعد از اسلام است[۲] و به شخصی که از اسلام، به کفر بازگردد، مرتد گویند. مرتد نزد امامیّه، دو قسم است:

  1. مرتدّ فطری: کسی است که هنگام ولادت، پدر یا مادرش مسلمان باشند؛[۳]
  2. مرتدّ ملّی: کسی است که در اصل، کافر یا محکوم به کفر باشد؛ امّا اسلام آورده، سپس کافر شده است.[۴]

قرآن، افزون بر احکام ارتداد، به مباحثی مانند عوامل و موانع ارتداد، آثار دنیایی و آخرتی و برخی از مصادیق آن اشاره کرده است. هم‌چنین، در آیاتی، از ارتداد و برگشت از ادیان دیگر نیز سخن به‌میان آمده و از برخی مصادیق ارتداد در ملّت‌های پیشین همراه با علل و انگیزه‌های آن نیز یاد‌شده است. قرآن با تعبیرهای گوناگونی، از ارتداد یاد‌ کرده است؛ مانند برگشت از دین ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۵]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۶]، بازگشت به عقب ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ[۷]،﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ[۸]، ﴿قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۹]، ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۱۰]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ[۱۱]، کافر شدن ﴿وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۱۲]، ﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا[۱۳]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا[۱۴]، ﴿كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ[۱۵]، کفر بعد از ایمان ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ[۱۶]، ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۷]، ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۸]، ﴿يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ[۱۹]، ﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۲۰]، ل﴿ا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ[۲۱]، ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۲]، کفر بعد از اسلام ﴿يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ[۲۳]، ﴿وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۲۴]، برگشت به آیین کفّار ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ[۲۵]، ﴿قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ[۲۶]، ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ[۲۷]، ﴿إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا[۲۸][۲۹]

موجبات ارتداد

به نظر فقیهان، ارتداد با یکی از امور ذیل حاصل می‌شود:

  1. انکار یکی از اصول و پایه‌های اساسی دین که مسلمان باید به آنها ایمان داشته باشد؛ مانند توحید، نبوّت و معاد؛ [۳۰]
  2. انکار ضرور دین یعنی چیزی که به یقین جزو دین بوده، به اقامه دلیل و برهان نیاز ندارد؛[۳۱] مانند وجوب نماز و روزه، و حرمت خمر؛ البتّه عدّه‌ای این مورد را در‌ صورتی باعث ارتداد می‌دانند که به انکار اصل دین باز‌گردد؛[۳۲]
  3. انکار ضرور مذهب به نظر برخی از فقیهان امامیّه؛[۳۳]
  4. سب و تمسخر خدا، انبیا، کتب آسمانی، ملائکه یا هر یک از ضروریّات دین، هر‌چند مستلزم انکار نباشد[۳۴][۳۵]

انکار اصول دین

در نگاه قرآن، انکار هر‌یک از اصول دین کفر است. آیات ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا[۳۶]، ﴿أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا[۳۷] کسانی را که خدا یا رسولان او را انکار کنند یا فقط به برخی از پیامبران الهی ایمان داشته باشند و برخی دیگر را تکذیب کنند، کافر حقیقی شمرده است. این آیات، عام بوده، هرکس را که چنین اعتقادی داشته باشد در برمی‌گیرد؛ بنابراین، اگر شخص مسلمان نیز خدا یا همه یا بعضی از رسولان الهی را انکار کند، مرتد خواهد بود.[۳۸]

انکار ضروریات دین

دین، مجموعه‌ای از اصول و قوانینی است که خداوند برای هدایت و سعادت بشر فرود آورده و طبق آیه‌ ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ[۳۹] هر فرد مسلمان موظّف است به همه آن ایمان داشته باشد و اگر فردی حکم ضرور و ثابت را با علم و اعتراف به اینکه قرآن یا پیامبر آن را بیان کرده، انکار کند، از دایره اسلام خارج شده است.[۴۰]

قرآن، در آیه‌ ﴿وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ[۴۱]. برخی در تفسیر این آیه گفته‌اند: یعنی اگر شما، مردار را حلال شمارید، مشرک خواهید شد.[۴۲]

در تفسیر آیات ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ[۴۳]، ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۴]، ﴿وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۴۵] گفته شده است که مخالفت با حکم دین، سه گونه است: گاه با آگاهی از آن، ردّ و انکار می‌شود که در این صورت، ارتدادآور است: ﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ، و‌ گاهی انکار نمی‌شود؛ ولی در عمل با آن مخالفت می‌شود که این‌گونه مخالفت، فسق می‌آورد: ﴿فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ، و گاهی مخالفت، از جاهل قاصر سر می‌زند. در این صورت، شخص نه کافر است و نه فاسق.[۴۶] تردیدی نیست که انکار، باعث ارتداد است؛ امّا آیا شک ارتدادآور است؟ از روایات شاید بتوان استفاده کرد که شک اگر به تکذیب نینجامد، سبب ارتداد نمی‌شود؛[۴۷] زیرا در آنها قیود "خرج عن الاسلام"، "جحد" و "کذب" به‌کار رفته است. برخی بر همین اساس فتوا داده‌اند و صرف شک و تردید را سبب ارتداد ندانسته‌اند[۴۸][۴۹]

استهزای خدا، قرآن، پیامبر

قرآن، خطاب به پیامبر درباره کسانی‌ که خدا، قرآن و پیامبر را به تمسخر گرفته بودند می‌گوید: ﴿يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ[۵۰]، ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ[۵۱]، ﴿لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ[۵۲] در شأن نزول این آیات نقل شده که عدّه‌ای از منافقان در راه بازگشت پیامبر از جنگ تبوک، حضرت را مسخره می‌کردند که جبرئیل نازل شد و خطاب به پیامبر گفت: بگو: آیا خدا و آیات او و پیامبرانش را استهزا می‌کردید؟ عذر نیاورید. شما پس از ایمانتان کافر شدید. این آیات درباره منافقان است و گرچه آنان فقط در ظاهر مسلمانند؛ ولی با آشکار کردن استهزا، مرتد شدند[۵۳][۵۴]

سب پیامبر و طعن در دین

سبّ پیامبر و طعن در دین (ناقص شمردن شریعت اسلام) سبب کفر است. قرآن درباره منافقان می‌گوید: آنان به خداوند سوگند می‌خورند که (در غیاب پیامبر سخنان نادرست) نگفته‌اند در‌حالی‌که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته و پس از اسلام آوردنشان کافر شده‌اند: ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ [۵۵] مقصود از سخن کفر در این آیه، سبّ پیامبر اسلام یا طعن به دین است. این آیه نیز درباره منافقان صدر اسلام فرود آمد و از این جهت، مرتد نامیده شده‌اند که کفر درونی خود را با سبّ و طعن، ظاهر ساختند.[۵۶] در روایتی که عیاشی به‌صورت مرسل، از امام صادق (ع) نقل کرده، طعن در دین را سبب کفر دانسته و در این حکم، به آیه‌ ﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ[۵۷] استناد شده است [۵۸] ولی به ظاهر این آیه به مشرکان پیمان‌شکن مربوط است که قرآن به منظور دفع تجاوزشان، دستور مقابله با آنان را صادر می‌کند و به ارتداد ربطی ندارد[۵۹][۶۰]

عوامل و زمینه‌های ارتداد

شیطان

شیطان از عوامل اصلی ارتداد است که مؤمنان را فریب داده، با آنکه حجّت بر ایشان تمام شده است، آنان را به انحراف می‌کشاند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ[۶۱] هم‌چنین در آیه دیگری آمده است: ﴿كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ[۶۲] بیش‌تر مفسّران، مقصود از "انسان" را در این آیه، "برصیصای عابد دانسته‌اند که یکی از گناهان کبیره را مرتکب شد و هنگام مجازات، شیطان به بهانه نجات، او را به سجده بر خویش وا داشت و او با این عمل، از دین الهی خارج شد[۶۳][۶۴]

سلاطین جور

از دیگر زمینه‌سازان ارتداد، سلاطین جورند که با فشار و شکنجه، در صدد باز‌گرداندن مؤمنان از دین هستند. از‌جمله این حاکمان، فرعون است که وقتی ساحران به موسی ایمان آوردند، آنان را به شکنجه و قتل تهدید کرد تا از پیروی موسی (ع) دست بردارند: ﴿قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى[۶۵]، ﴿قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۶۶] حاکمان عصر اصحاب کهف نیز در صدد بازگرداندن آنان به آیین خود بودند؛ بدین‌سبب اصحاب کهف به یکی از یاران خود سفارش کردند که برای تهیّه غذا، پنهانی وارد شهر شود تا از گزند مأموران حکومت مصون بمانند: ﴿وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا[۶۷]، ﴿إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا[۶۸][۶۹]

کافران و مشرکان

در طول تاریخ، مشرکان همواره، به دنبال بازگرداندن مؤمنان از آیین خود بوده‌اند. قرآن در آیه‌ ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ[۷۰]، این را هدف همه کافران دانسته است. در آیه دیگر، درباره کافران قوم شعیب آمده که آنان، شعیب و پیروانش را در‌صورتی که به آیین آنها باز‌نگردند، به اخراج از سرزمین خود تهدید کردند: ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ[۷۱] هم‌چنین در آیات دیگری درباره مؤمن آل‌فرعون آمده که مشرکان او را به شرک و بت‌پرستی فرا می‌خواندند؛ ولی او بر ایمان خود پای می‌فشرد و دعوت آنان را دعوت به‌سوی آتش می‌نامید: ﴿وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ[۷۲]، ﴿تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ[۷۳] مشرکان عصر پیامبر (ص) نیز همواره آرزو می‌کردند تا مسلمانان از اسلام باز‌گردند:﴿إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ[۷۴] در آیه دیگر آمده است که آنان می‌گفتند: اگر شما از اسلام دست بردارید و از آیین ما پیروی کنید، همه گناهان شما را برعهده می‌گیریم ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۷۵]. آیه‌ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۷۶] از کوشش مداوم آنان در این زمینه سخن می‌گوید. پس از جنگ اُحُد، کافران با استفاده از وضع روحی نامساعد برخی مسلمانان می‌کوشیدند، آنان را به اسلام، بدبین کنند که قرآن مسلمانان را از سقوط در کفر، برحذر می‌دارد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ[۷۷][۷۸]

اهل کتاب

عدّه‌ای از یهود و نصارا نیز آرزوی بازگرداندن مؤمنان از آئین خود را داشتند: ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۷۹]، ﴿وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ[۸۰] آنان به بعضی از هم‌کیشان خود سفارش می‌کردند که صبحگاهان اسلام آورند و شبانگاه کافر شوند تا شاید بدین وسیله در عقیده مسلمانان تزلزل ایجاد کنند: ﴿وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتَى أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۸۱] در شأن نزول این آیه نقل شده است که ۱۲ نفر از دانشمندان یهود خیبر، تبانی کردند تا عدّه‌ای چنین امری را انجام دهند و این‌گونه اندیشیدند که علّت بازگشت خود را عدم تطابق محمد (ص) با پیامبر موعود، عنوان کنند؛[۸۲] بدین سبب، قرآن به مسلمانان هشدار داده است که اگر از آنان پیروی کنید، شما را به کفر باز‌می‌گردانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ[۸۳][۸۴]

دنیاطلبی و رفاه

برخی، برای رسیدن به رفاه مادی، از دین دست برمی‌دارند: ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۸۵]، ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۸۶]. قرآن در آیه‌ ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۸۷] رفاه را یکی از زمینه‌های ارتداد منافقان می‌داند[۸۸]

ترس

در جنگ احزاب پس از محاصره مدینه، برخی از مسلمانان بر اثر وحشت از کشته شدن یا اسارت به‌دست مشرکان، در اعتقادشان متزلزل شدند و برخی آماده بازگشت از دین شدند: ﴿إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا[۸۹]، ﴿هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا[۹۰]؛ سپس در چند آیه بعد می‌گوید: اگر از اطراف شهر بدان‌ها هجوم می‌شد و آنان را به شرک می‌خواندند، می‌پذیرفتند و جز اندکی در آن تأمّل نمی‌کردند: ﴿وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا يَسِيرًا[۹۱] بیش‌تر مفسّران، "فتنه" را در این آیه به ارتداد و بازگشت به شرک تفسیر کرده‌اند؛[۹۲] بنابراین، درخواست "فتنه" در آیه، همان درخواست ارتداد خواهد بود. در شأن نزول آیه‌ ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۹۳] نیز نقل شده که این آیه درباره حارث‌ بن سوید نازل شد که پس از کشتن محذر بن زیاد، از ترس قصاص به مکّه گریخت و مرتد شد[۹۴][۹۵]

سختی‌ها

درباره آیه‌ ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۹۶] روایت شده است که گروهی از بادیه‌نشینان، اسلام می‌آوردند و اگر حالشان نیکو، و فرزند پسر نصیبشان می‌شد یا اموالشان فزونی می‌یافت به اسلام و پیامبر اطمینان می‌یافتند؛ امّا اگر بیمار می‌شدند یا فرزند دختر نصیبشان می‌شد، از دین روی برمی‌تافتند[۹۷].

آیه‌ ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ[۹۸] از سرگذشت گروه دیگری از مسلمانان خبر می‌دهد که بر اثر عدم تحمّل آزار و اذیّت مشرکان از دین دست برداشته، مرتد می‌شدند. در شأن نزول این آیه آمده است که مردمی از اهل مکّه به پیامبر (ص) ایمان می‌آوردند و آن‌گاه که از‌جانب کافران آزار می‌دیدند، بر اثر عدم تحمّل شکنجه مرتد می‌شدند[۹۹][۱۰۰]

نبود رهبری الهی

پیامبران، امامان و دیگر رهبران دینی، از مهم‌ترین موانع ارتداد و انحراف در جامعه ایمانی به‌شمار می‌روند و تازمانی که در میان پیروان ادیان توحیدی بوده و مؤمنان، آنان را در جایگاه مقتدای خویش پذیرفته‌اند، نگذاشته‌اند، انحرافی در مؤمنان پدید آید؛ به همین جهت یعقوب (ع) درباره آینده فرزندانش پس از خود بیم داشته، هنگام احتضار می‌پرسد که بعد از او چه کسی را خواهند پرستید: ﴿أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۱۰۱] در آیاتی، آزمایش بنی‌اسرائیل پس از غیبت موسی و ایجاد انحراف و ترویج گوساله پرستی به‌وسیله سامری در میان آنان مطرح شده است: ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ[۱۰۲]، ﴿وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ[۱۰۳]، ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ[۱۰۴] از پاسخ حضرت عیسی (ع)، به پرسش خداوند از او درباره شرکورزی قومش، نقش حضور رهبر، در ثباتِ عقیده امّت روشن می‌شود حضرت می‌گوید: تا زمانی که من در بین آنها بودم، مراقب بودم که مشرک نشوند: ﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ[۱۰۵]، ﴿مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۱۰۶] در جنگ اُحُد نیز پس از شایعه شهادت پیامبر، عدّه‌ای به فکر بازگشت از دین افتادند و گروهی از اسلام دست کشیدند[۱۰۷] که قرآن در آیه‌ ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ[۱۰۸] می‌گوید: پیامبر، جز فرستاده‌ای که پیش از او هم پیامبرانی آمدند، نیست؛ سپس آنان را سرزنش کرده، می‌گوید: آیا اگر بمیرد یا کشته شود، به گذشته خود باز‌می‌گردید؟!: ﴿أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ[۱۰۹]

جهالت

گاهی جهل درباره دین یا ضروریّات آن، حقایق عالم هستی و پیامدهای انحراف از دین حق الهی، زمینه‌ساز ارتداد برخی از مؤمنان می‌شود؛ چنان‌که موسی (ع) در مقابل درخواست قوم خویش برای ساختن خدایانی مانند خدایان بت‌پرستان و انحراف آنان از دین حق، آن را برخاسته از نادانی آنان دانست: ﴿ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[۱۱۰]؛ بنابر این وجود رهبران دینی که مردم را با حقایق آشنا، و آنان را از جهالت خارج سازند، از ضروریّات هر جامعه ایمانی است.[۱۱۱]

نفاق و بیماردلی

زمینه ارتداد در منافقان و بیماردلان بسیار است که اگر برای این کار موقعیّتی فراهم شود، بی‌درنگ از اسلام دست برداشته، مرتد می‌شوند: ﴿هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا[۱۱۲]، ﴿وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا[۱۱۳]، ﴿وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا[۱۱۴]، ﴿وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا يَسِيرًا[۱۱۵]؛ در آیه بعد می‌فرماید: آنها پیش‌تر با خدا عهد بسته بودند که به عقب باز‌نگردند و از آنها در آن مورد بازخواست خواهد شد: ﴿وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لَا يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا[۱۱۶] عهد الهی، ایمان به خدا و پیامبر و آن‌چه حضرت از جانب خدا آورده است، به‌شمار می‌رود[۱۱۷][۱۱۸]

راه‌های پیش‌گیری از ارتداد

قرآن کریم، جهت حفظ دین و عدم انحراف و ارتداد، اموری را به مؤمنان سفارش کرده است:

توکل به خداوند

حضرت شعیب و پیروانش در برابر دعوت مشرکان به ارتداد از دین الهی گفتند: ما حق نداریم به آیین شما باز‌گردیم و در برابر آزارهای شما بر خدا توکّل می‌کنیم: ﴿قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ[۱۱۹]؛ چنان‌که مؤمن آل‌فرعون نیز در برابر دعوت او به کفر و ارتداد همین پاسخ را به مشرکان قوم خویش داد: ﴿تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ[۱۲۰]، ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ[۱۲۱][۱۲۲]

تقوا

قرآن در آیاتی، برای حفظ دین و جلوگیری از ارتداد، مؤمنان را به تقوا دعوت می‌کند. در آیه‌ ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ[۱۲۳] آمده است که صبر و تقوا، شما را از حیله‌های دشمنان در امان نگه می‌دارد. شاید از آیاتی که پس از هشدار به مسلمانان درباره خطر برخی از اهل کتاب و علاقه آنان به ارتداد مسلمانان، مؤمنان را به تقوا ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَن يَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ [۱۲۴] یا به اقامه نماز و پرداخت زکات که از مصادیق بارز تقوا است، ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۲۵]، ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۲۶] سفارش می‌کند نیز بتوان بر این مطلب استشهاد کرد.[۱۲۷]

تمسک به قرآن

از آیات ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ[۱۲۸]، ﴿وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۲۹] استفاده می‌شود که اگر مؤمنان به قرآن توجّه و تمسّک کنند هیچ‌گاه گمراه نخواهند شد. این آیه، ویژگی قرآن را حفظ دین و جلوگیری از گمراهی دانسته است؛ چون کسی که آیات خدا بر او خوانده می‌شود و همیشه با آن سرو کار دارد، هیچ‌گاه از دین دست برنمی‌دارد؛ زیرا قرآن نور است ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۳۰] و به انسان‌ها حیات می‌بخشد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۱۳۱] و راه حق را از باطل جدا می‌کند: ﴿قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۳۲] پیامبراکرم (ص) در روایت معروف ثقلین برای جلوگیری از انحراف، مسلمانان را پس از خود به پیروی از قرآن کریم و اهل‌بیت سفارش فرموده است[۱۳۳][۱۳۴]

شرایط اثبات ارتداد

ارتداد در‌ صورتی اثبات می‌شود که شخص با قول یا عمل کفرآمیز، ارتداد خود را اظهار کند.[۱۳۵] در غیر این صورت، شخصی که شهادتین را بر زبان جاری کرده تا زمانی که اظهار اسلام می‌کند، مسلمان بوده، از تمام مزایای مسلمانی برخوردار است و کسی حق تعرّض به او را ندارد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۱۳۶]؛ بنابراین، اگر کسی در باطن از اسلام برگردد و کفر خود را آشکار نکند، در ظاهر مرتد نبوده، احکام ارتداد درباره او جاری نمی‌شود و مؤیّد این مطلب، سیره و روش برخورد پیامبر با منافقان است که قرآن در آیاتی، از کفر آنها و دست کشیدن از اسلام خبر می‌دهد: ﴿قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ[۱۳۷]، ﴿وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ[۱۳۸]،﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا[۱۳۹] که مقصود از بازگشت منافقان به کفر، ترک اسلام ظاهری است؛ چون آنان از ابتدا به اسلام ایمان نیاوردند و ممکن است عدّه‌ای از آنان به‌واقع ایمان آورده بودند؛ امّا پس‌از ایمان به کفر بازگشتند؛ ولی کفر خود را مخفی کردند.[۱۴۰] با وجود این، تا هنگامی که کفر خود را ابراز نکرده بودند، پیامبر با آنان مانند مسلمان برخورد می‌کرد که این نشان می‌دهد اظهار کفر، شرط اصلی ثابت شدن ارتداد است.

فقیهان در ترتّب احکام، بر مرتدّ فطری و ملّی، شرایطی را معتبر دانسته‌اند. به جز بلوغ و عقل که از شرایط عامّه تکلیف به‌شمار می‌رود، قصد نیز در تحقّق ارتداد معتبر است؛ بنابراین اگر سخن یا عمل کفرآمیزی از روی سهو یا غفلت یا خواب یا بی‌هوشی، بلکه در حال غضب سر زند، ارتداد محقّق نمی‌شود.[۱۴۱] چنان‌که منافقان پس از افشای کلمات کفرآمیز خود، برای فرار از مجازات گفتند: ما این سخنان را از روی مزاح گفتیم و قصد جدّ نداشتیم: ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ[۱۴۲] شرط دیگر اختیار است. بر این اساس، اگر ارتداد با اکراه صورت پذیرد، اثر نخواهد داشت. قرآن می‌گوید: ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱۴۳]، و اگر شخصی ادّعای عدم قصد یا اکراه کند و ارتداد را از خود منتفی بداند، این ادعا از او پذیرفته می‌شود، مگر آنکه به خلاف آن علم داشته باشیم[۱۴۴][۱۴۵]

احکام مرتد

پی‌آمدهای فقهی ارتداد، پس از اثبات و حصول شرایط، عبارت‌اند از:

عرضه توبه بر مرتد

بیش‌تر فقیهان اهل‌سنّت، عرضه توبه بر مرتد را واجب می‌دانند و برخی آن را مستحب دانسته‌اند.[۱۴۶] امامیّه، عرضه توبه را بر مرتد ملّی واجب می‌دانند [۱۴۷] و دلیل آن را روایات شمرده‌اند.[۱۴۸] برخی از اهل‌سنّت به آیات ﴿قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ[۱۴۹]، ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۵۰]، ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ[۱۵۱] استدلال کرده‌اند؛ زیرا در آنها، عموم کافران به اسلام دعوت شده و در‌صورت بازگشت از کفر، به بخشش بشارت داده شده‌اند.[۱۵۲] برخی گفته‌اند: مستفاد از آیه‌ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا[۱۵۳]. نیز این است که پس از ارتداد، وظیفه مسلمانان، عرضه توبه بر مرتدّ است؛ زیرا اگر وظیفه، کشتن بود، تکرار ارتداد محقّق نمی‌شد؛ ولی این استدلال مخدوش است؛ زیرا چنان‌که مفسران گفته‌اند: این آیه درباره اهل‌کتاب یا منافقان است که ارتدادشان مخفیانه بود و مسلمانان از آن آگاه نمی‌شدند تا حکمی درباره آنان جاری کنند. عدّه‌ای، از تعبیرهایی چون ﴿وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ[۱۵۴] و ﴿مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى[۱۵۵] که قرآن درباره مرتدان به‌کار برده است، چنین استفاده کرده‌اند که این قیود، اگر در شکل خاصّ "استتابه" مؤثّر نباشد، بی‌شک، وظیفه حاکم شرع را در تشخیص موضوع و ارشاد مرتد روشن می‌سازد که آیا مرتد مورد نظر از چنین قیودی برخوردار بوده است یا نه که در غیر این صورت، اجرای حکم ارتداد درباره او دشوار خواهد بود.[۱۵۶] درباره دفعات درخواست توبه از مرتد و مدّت مهلت آن، بین سه‌بار، صد بار، سه روز، یک ساعت، یک ماه، و تا اندازه‌ای که رجوع مرتد ممکن باشد، اختلاف نظر است؛[۱۵۷] ولی بیش‌تر عالمان اهل‌سنّت [۱۵۸] و برخی از عالمان امامیّه[۱۵۹] بر این عقیده‌اند که به مرتد ۳‌روز باید مهلت داده شود.[۱۶۰]

کشتن

امامیّه می‌گویند: مرتد فطری، کشته می‌شود (زن از این حکم استثنا شده است)؛ ولی مرتد ملّی، در‌صورتی که توبه نکند، کشته می‌شود.[۱۶۱] اهل‌سنّت معتقدند: هر مرتدّی در‌صورت نپذیرفتن توبه، پس از عرضه آن، کشته می‌شود.[۱۶۲] فقط حنفی بین زن و مرد تفاوت گذاشته است. مستند فقیهان در این حکم، روایات است،[۱۶۳] و استفاده این حکم از آیات، مشکل است؛ گرچه برخی به نوعی خواسته‌اند از آیات کمک بگیرند. از‌ جمله در آیه‌ ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۶۴] آمده است: موسی (ع) به گروهی از بنی‌اسرائیل که از توحید منحرف شده، به گوساله‌پرستی روی آوردند. برخی گفته‌اند: در این آیه، خداوند، بنی‌اسرائیل را به‌سبب جرم و گناه و انحراف از توحید به توبه فرمان داده است: ﴿فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ، و شرط پذیرش این توبه را کشته شدن همه مرتدّان یا گروهی که به توبه حاضر نشدند به‌وسیله موحّدان یا با یک‌دیگر،[۱۶۵] قرار داد: ﴿فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ.

در برخی روایات نقل شده که تا ۱۰۰۰۰ یا ۷۰۰۰۰‌ نفر از بنی‌اسرائیل کشته‌ شدند.[۱۶۶] در آیه‌ ﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا[۱۶۷] آمده است که خداوند، فرمان قتل منافقان را در‌صورت امتناع از توبه صادر کرده است. برخی گفته‌اند: علّت این حکم (با‌اینکه در اسلام حکم منافق، قتل نیست)، ارتداد آنان است؛ زیرا آنان ابتدا اسلام آوردند و با ملحق‌شدن به کافران در واقع کفر خود را اظهار‌کردند؛ چنان‌که از ابن‌عبّاس در تفسیر ﴿وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا[۱۶۸] نقل‌ شده که خداوند آنان را به جهت اظهار کفر، به کافران که حکمشان کشته شدن است، ملحق‌ کرد.[۱۶۹] فخر رازی نیز در تفسیر این آیه ﴿فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا[۱۷۰] می‌نویسد: تا‌زمانی که منافقان پس‌از شهادتین، ظاهر اسلام را رعایت کنند، دلیلی بر کشتن آنان نیست؛ ولی در‌صورت اظهار کفر حکم کافران بر آنها جاری خواهد شد؛[۱۷۱] ولی استدلال به این آیه مشکل است. احتمال دارد که حکمِ آیه، به علّت رابطه صمیمانه آنان با کافران باشد که بر اثر هم‌کاری با کفّار، بر ضدّ مسلمانان فتنه و فساد می‌کردند و در جبهه کسانی قرار داشتند که با مسلمانان می‌جنگیدند.

گروهی از مفسّران نیز در قتل مرتد به آیه‌ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۷۲] استدلال کرده‌اند[۱۷۳]. با این بیان که مقصود از عمل در این آیه ایمان است که از اعمال قلب شمرده می‌شود و حبط عمل، یعنی حبط آثار عمل (حرمت خون و‌...) که این حرمت با ارتداد از بین می‌رود. این استدلال نیز مشکل، و تأویلی است که بعید می‌نماید. ابن‌عاشور، از‌جمله ﴿فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ در آیه، قتل مرتد را استفاده کرده، می‌گوید: از عطف "یمت" بر "ارتداد" با فای تعقیب که مفید ترتّب بدون فاصله است، به‌دست می‌آید که پیامد ارتداد مرگ است و چون این مردن نمی‌تواند همان مرگ طبیعی باشد، زیرا چنین مرگی برای همه اتّفاق می‌افتد، مقصود همان عقوبت شرعی (کشتن مرتد) است.[۱۷۴] این استدلال، ردّ می‌شود؛ زیرا آیه مفهوم روشنی دارد و آن اینکه اگر مرتدّ، بی‌توبه و کافر بمیرد، از اصحاب آتش خواهد بود و کلمه ﴿فَيَمُتْ به‌معنای قتل مرتد نیست.

همه فقیهان اهل‌سنّت [۱۷۵] در قتل مرتد به آیات قتال با مشرکان از‌ جمله آیه‌ ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۷۶] و نیز آیات ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۱۷۷]، ﴿قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ[۱۷۸] استناد کرده‌اند با این بیان که فرد مسلمان، با تغییر عقیده و برگشت از اسلام، کافر شده و در تمام احکام کافران محارب از‌جمله کشتن، با آنها شریک است؛[۱۷۹] ولی این استدلال نیز ضعیف است؛ زیرا آیه‌ ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۸۰] به مشرکان پیمان‌شکن و آیات بعدی به کافران مهاجمی مربوط است که آغازکننده جنگ هستند و نمی‌توان از این آیات، حکم قتل مرتد را استفاده کرد؛ البتّه کشتن مرتد، در زمان وجود حکومت اسلامی، وظیفه حاکم اسلامی است، نه عموم مؤمنان؛ زیرا در این زمینه، گرچه در برخی روایات ذکری از اجراکننده این حدّ نیامده یا آن را وظیفه هر مؤمن دانسته است که از ارتداد مسلمانی آگاه می‌شود؛ [۱۸۱] امّا در مواردی دیگر، این امر را وظیفه امام و حاکم اسلامی دانسته [۱۸۲] که این دسته از روایات، عموم روایات قبلی را تخصیص می‌زند.[۱۸۳]

نقض زوجیت

ارتداد موجب جدایی مرتد از همسرش می‌شود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذَلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۸۴] این آیه، زن مسلمان را بر مرد کافر حرام کرده است و چون مرتد به کافران ملحق می‌شود در نتیجه همسر مسلمانش بر وی حرمت می‌یابد. هم‌چنین جمله ﴿وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ ، نگه داشتن زن کافر را برای مرد مسلمان حرام دانسته که برخی از موارد با دلیل خاص از عموم این آیه خارج شده است؛ از‌جمله، ازدواج با زنان اهل‌کتاب به‌طور موقّت یا دائم (به گفته برخی) یا موردی که مرد و زن هر دو کافر باشند و مرد اسلام آورد؛ ولی زن بر کفر خویش باقی بماند. در غیر این موارد، نگه داشتن زن کافر حرام است.[۱۸۵] برخی از فقیهان اهل‌سنّت نیز آیه‌ ﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[۱۸۶] را دلیل بر لزوم جدایی همسر مرتد از وی دانسته‌اند؛ زیرا لازمه بقای نکاح، استیلای کافر بر زن مسلمان است که آیه آن را نفی کرده است.[۱۸۷] از نظر فقهی، اگر ارتداد یکی از زوجین پیش از دخول صورت گیرد، و به نظر امامیّه، اگر مرد پس از دخول مرتدّ فطری شود، نکاح فسخ می‌شود؛ امّا اگر ارتداد، پس از دخول باشد، (به نظر اهل‌سنت در مطلق مرتد، و به نظر امامیّه در زن اگر مرتد شود مطلقاً یا مرد اگر مرتد ملّی شود)، فسخ نکاح بر اتمام عدّه طلاق موقوف است که اگر تا آن زمان مرتد، توبه کند، نکاح، هم‌چنان باقی است و در‌صورت عدم توبه، فسخ می‌شود [۱۸۸][۱۸۹]

پس گرفتن مهر

اگر زنِ مسلمانی مرتد شده، به کافران بپیوندد، مسلمانان باید مهر او را از کافران بطلبند و به شوهرش بپردازند؛ چنان‌که آنان مهر زنانشان را در‌صورت پیوستن به مسلمانان، می‌طلبند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذَلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۹۰][۱۹۱]؛ ولی اگر کافران، مِهر مورد نظر را نپردازند، در‌صورت جنگ و گرفتن غنیمت از آنان، باید از غنایم به مقدار مهر به شوهر پیشین آن زن بپردازند: ﴿وَإِنْ فَاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعَاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُمْ مِثْلَ مَا أَنْفَقُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ[۱۹۲] به گفته برخی، فلسفه پرداخت مهریّه به شوهران، جلوگیری از ضرر مادّی آنان است[۱۹۳][۱۹۴]

توبه مرتد و احکام آن

توبه مرتد دو جنبه دارد: جنبه کلامی، یعنی پذیرش توبه نزد خداوند و رفع عذاب آخرتی، و جنبه فقهی، یعنی پذیرش توبه در دنیا و رفع مجازات دنیایی و دیگر آثار مترتّب بر آن؛ امّا از جهت اوّل، قرآن در آیاتی مرتد را به توبه دعوت کرده است؛ از‌ جمله در آیه‌ ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۹۵] پس از بیان هدایت نشدن مرتد و مجازات او در آخرت، توبه‌کنندگان را از این مجازات استثنا کرده است؛ هم‌چنین در آیه‌ ﴿وَالَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۹۶] به کسانی‌ که پس از گوساله‌پرستی و ارتداد توبه کرده، دوباره ایمان آورند، وعده آمرزش داده است. در آیه‌ ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۹۷] پس بعد از ذکر کیفر مرتدان به کسانی‌که بعد از فریب خوردن، به ایمان بازگردند و جهاد نمایند بشارتِ آمرزش داده است. هم‌چنین در آیه‌ ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۱۹۸] مرتدان را به توبه خوانده است: ﴿فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ از‌ آیه‌ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۹۹] که در آن حبط عمل و عذاب مرتد به مردن در حال ارتداد منوط شده نیز به‌دست می‌آید که اگر مرتد، پیش از مرگ، توبه کند، خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد. افزون بر آن، آیاتی که بر آمرزش همه گناهان دلالت دارد و همه گناه‌کاران را به توبه خوانده است ﴿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[۲۰۰]، ﴿وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ[۲۰۱]، ﴿غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ[۲۰۲]، ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۲۰۳]، ﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۰۴]، شخص مرتد را نیز در بر می‌گیرد.

از مجموع این آیات به‌دست می‌آید که اگر مرتد (چه ملّی و چه فطری) به‌طور واقعی توبه کند، توبه‌اش پذیرفته، و در آخرت مجازات نخواهد شد. با توجّه به این آیات، مفسّران مقصود از آیه‌ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ[۲۰۵] را که می‌گوید: توبه مرتد هرگز پذیرفته نمی‌شود، توبه در آستانه مرگ می‌دانند؛[۲۰۶] چنان‌که در آیه‌ ﴿وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۲۰۷] به این مسأله اشاره شده است یا آن را بر توبه ظاهری حمل کرده‌اند؛[۲۰۸] چنان‌که شیوه منافقان چنین بود یا مقصود، توبه مرتدانی است که در حال کفر از دنیا رفته‌اند؛ که در این صورت برخی گفته‌اند: عدم پذیرش توبه کنایه از توفیق نیافتن بر توبه است.[۲۰۹] چنان‌که قرآن در آیه‌ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ[۲۱۰] به این امر اشاره کرده است. از جنبه فقهی، با توجّه به اینکه رفع عقاب آخرتی باثبوت مجازات دنیایی منافاتی ندارد [۲۱۱] و چه بسا، خداوند توبه فردی را بپذیرد؛ ولی مجازات جرم خویش را در دنیا باید تحمّل کند؛ مانند قصاص، زنا، سرقت و‌... ‌. بر این اساس، اینکه خداوند، مرتد را به توبه خوانده و اطمینان داده است که توبه او را خواهد پذیرفت، دلیلی بر رفع مجازات دنیایی نیست؛ بدین سبب در این زمینه باید به دنبال ادلّه خاصّ دیگری باشیم که مجازات دنیایی مرتد را نفی یا اثبات کند که در این زمینه روایات متعدّدی وارد شده است. فقیهان اهل‌سنّت [۲۱۲] با استناد به این روایات و برخی آیات، توبه مرتد را مقبول دانسته؛ امّا فقیهان امامیّه با استناد به روایات اهل‌بیت (ع) بر این باورند که توبه مرتدّ ملّی پذیرفته است؛ البتّه در مرتدّ فطری بر سه رأی هستند: برخی، توبه او را چه در دنیا و چه در آخرت پذیرفته می‌دانند و برخی به‌طور مطلق مردود شمرده و عدّه‌ای گفته‌اند: توبه‌اش نزد خداوند و آخرت پذیرفته است؛ امّا در دنیا پذیرفته نیست[۲۱۳][۲۱۴]

حکم عبادات مرتد پس از توبه

برخی با استناد به آیه ﴿ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۲۱۵]، ﴿وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۲۱۶] گفته‌اند: با ارتداد، همه عبادات مرتد باطل می‌شود؛ بدین سبب در‌صورت توبه باید همه را قضا کند؛[۲۱۷] ولی برخی با استناد به آیه‌ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲۱۸] گفته‌اند: در‌صورتی اعمال مرتد باطل می‌شود که در حال ارتداد از دنیا برود؛ امّا اگر توبه کند، عبادات پیش از ارتدادش باطل نشده است و قضا لازم نیست.[۲۱۹] ممکن است گفته شود: بطلان عمل در این آیات، به‌معنای بطلان آثار این اعمال و عدم پذیرش آن است که این در عمل مسلمان و بدون ارتداد نیز ممکن است تحقّق یابد؛ چنان‌که در آیه‌ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ[۲۲۰] آمده است: اگر با پیامبر بلند سخن بگویید، ممکن است اعمالتان باطل شود؛ امّا هیچ کس نگفته که آن شخص پس از چنین گناهی باید عباداتش را قضا کند؛ بدین جهت نمی‌توان در قضای واجبات به این آیات استناد کرد. روایات متعدّدی در این باره وارد شده که فقیهان امامی و غیر امامی بر اساس آنها، آرای گوناگونی را ارائه کرده‌اند. مالکی اعتقاد دارد که اعمالِ پیش از ارتداد، باطل و فقط اعاده حجّ واجب است.[۲۲۱] طبق نظر حنفی، مرتد، همه عباداتی را که پیش از ارتداد از او فوت شده باید قضا کند؛ ولی قضای عباداتی که در حال ارتداد از او فوت شده (جز حج) لازم نیست.[۲۲۲]

امامیّه معتقد است: فقط عباداتی را که در حال ارتداد یا پیش از ارتداد از او فوت شده، باید قضا کند؛[۲۲۳] گرچه برخی از ایشان احتمال داده‌اند: قضای حجّی را که پیش از ارتداد به‌جا آورده نیز واجب باشد؛ زیرا اسلامِ چنین افرادی قبل از ارتداد، اسلام واقعی نبوده است؛ امّا این رأی برخلاف نظر معروف در بین امامیه است. [۲۲۴] به اعتقاد مشهور امامیّه، در قضای واجبات، بین مرتدّ ملّی و فطری‌ فرقی‌ نیست. در‌صورتی که برخی قضای عبادات را فقط بر شخصی که توبه داده می‌شود (مرتد ملّی) واجب می‌دانند[۲۲۵][۲۲۶]

تکرار ارتداد

آیه‌ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا[۲۲۷] به تکرار ارتداد اشاره کرده، و خبر از عدم آمرزش آنان می‌دهد. برخی از فقیهان اهل‌سنّت با استناد به این آیه گفته‌اند: اگر ارتداد تکرار شود، درخواست توبه از مرتد واجب نیست و بی‌درنگ باید کشته شود [۲۲۸] در پاسخ به این نظر باید گفت: اوّلاً آیه، طبق نظر بیش‌تر مفسّران به اهل‌کتاب یا ارتداد منافقان مربوط است که در خلوت و مجالس خود به کفر بازگشته، سخنان کفرآمیز بر زبان می‌راندند و ثانیاً بر فرض عام بودن، در آیه به قتل مرتد اشاره‌ای نشده است. برخی دیگر با استناد به آیه‌ ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۲۹] که به قبولی توبه کافران در‌صورت پذیرش اسلام اشاره دارد، گفته‌اند: پذیرش توبه مرتد به مرتبه اوّل اختصاص ندارد؛ بلکه هر زمان که مرتد توبه کند، توبه‌اش پذیرفته است و آیه پیشین او را شامل خواهد شد؛[۲۳۰] امّا امامیّه با استفاده از روایات معتقد است که توبه مرتد ملّی در مرتبه چهارم (و‌بنا بر قول بعضی در مرتبه سوم) پذیرفته نیست[۲۳۱][۲۳۲]

آثار ارتداد

افزون بر پی‌آمدهای فقهی ارتداد، قرآن آثار دیگری را نیز برای این عمل برشمرده که به شرح ذیل است:

سرگردانی

مرتد، در آیه‌ ﴿قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۳۳] به جن زده‌ای تشبیه شده که بی‌هدف و سرگردان راه می‌پیماید[۲۳۴]. حیران بودن مرتد ممکن است از آن جهت باشد که با ارتداد خویش از راهحق خارج شده، نمی‌تواند راه درست را تشخیص دهد؛ چنان‌که در آیه‌ ﴿أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ[۲۳۵] آمده است: کسی که کفر را به جای ایمان بپذیرد، از راه مستقیم گمراه شده است.[۲۳۶]

ذلت

کسی که از دایره ایمان خارج شود، به ذلّت در زندگی دنیا دچار خواهد شد؛ چنان‌که به مرتدّان بنی‌اسرائیل چنین هشداری داده شده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ[۲۳۷][۲۳۸]

خسران

ارتداد از دین، سبب خسران خواهد شد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ[۲۳۹] که این خسران، هم در قیامت: ﴿لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ[۲۴۰]، ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۲۴۱] و هم در دنیا است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۲۴۲]، و‌خسران مرتد از آن جهت است که او با ارتداد، افزون بر محروم شدن از کمالات انسانی، در معرض نابودی دنیایی و عذاب آخرتی قرار می‌گیرد [۲۴۳] که این خسران، متوجّه شخص مرتد خواهد بود و به خداوند، هیچ زیانی نخواهد رسید:﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ[۲۴۴]، ﴿وَلَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۴۵]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۴۶] زیرا خداوند از ایمانِ جن و انس بی‌نیاز است: ﴿وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ[۲۴۷][۲۴۸]

ستم بر خود

آیات متعدّدی ارتداد را ظلم و مرتدان را ظالم دانسته است ﴿وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ[۲۴۹]، ﴿وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ[۲۵۰]،﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۲۵۱]، و از آیه‌ ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۲۵۲] استفاده می‌شود که ارتداد، ظلم به نفس است؛ چرا که مرتد از رحمت الهی دور شده، خود را در معرض عذاب قرار می‌دهد؛ چنان‌که موسی (ع) گوساله‌پرستی را ظلم به نفس نامید.[۲۵۳]

محرومیت از سرپرستی و پشتیبانی خداوند

کسانی‌ که از دین الهی دست بردارند، از حمایت و یاری خداوند محروم شده، در دنیا و آخرت هیچ پشتیبانی نخواهند داشت چنان‌که قرآن، این مطلب را در مورد منافقینی که کفر خود را ظاهر کردند گوشزد می‌نماید: ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۲۵۴] بر همین اساس، در آیه‌ ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۲۵۵]، ﴿وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ[۲۵۶] آمده که در‌ صورت پیروی از هواها و خواسته‌های یهود و نصارا، خداوند هیچ‌گاه شما را یاری و سرپرستی نخواهد کرد.[۲۵۷]

عدم هدایت الهی

خداوند، افرادی را که پس از شناخت پیامبر و ایمان به آن حضرت پس از آمدن ادلّه روشن، از اسلام دست بردارند، هدایت نخواهد کرد: ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۲۵۸] گفته شده: صفت ظلم، علّت عدم هدایت است به این معنا که خداوند، این قوم را تا زمانی که بر این صفت باقی باشند، هدایت نخواهد کرد و این با هدایت آنان در‌صورت رجوع و توبه منافات ندارد.[۲۵۹] در آیه‌ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا[۲۶۰] آمده است: مرتدّانی که پس از ارتدادهای مکرّر، در راه ازدیاد کفر بکوشند، مغفرت و هدایت الهی شاملشان نخواهد شد. مفسّران مقصود از ازدیاد‌کفر را اصرار بر کفر و باقی ماندن بر آن تا زمان مرگ یا تکرار ارتداد که شیوه منافقان بوده، دانسته‌اند.[۲۶۱] چنین افرادی که اسلام و دین را به بازی گرفته‌اند، توفیق توبه و هدایت را نخواهند یافت.[۲۶۲]

مُهر شدن قلب، گوش، چشم

ارتداد از دین باعث می‌شود که خداوند بر قلب، گوش و دیدگان این افراد مهر زند: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۲۶۳]، و در آیه‌ ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ[۲۶۴] نیز از مهر زدن بر ادراک مرتدّان، سخن گفته شده که نتیجه عمل آنان است.[۲۶۵]

حبط اعمال

یکی از پیامدهای ارتداد، حبط (تباه شدن) عمل است: ﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۲۶۶] این معنا در آیات ﴿ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۲۶۷]، ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ[۲۶۸]، ﴿وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۲۶۹] نیز آمده است و در آیه‌ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲۷۰] تباهی عمل، به مردن با حال ارتداد مقیّد شده است. در نوع اعمال حبط شده و زمان و کیفیّت حبط آرای گوناگونی مطرح شده است. [۲۷۱]

خشم خداوند

ارتداد، خشم خداوند را در پی دارد: ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۷۲] در آیه‌ ﴿فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي[۲۷۳] موسی (ع) بنی‌اسرائیل را پس از بازگشت از یکتاپرستی، از خشم پروردگار بیم می‌دهد. و آیه‌ ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ[۲۷۴] نیز سبب مجازات مرتدّان هنگام مرگ را پیروی آنان از آن‌چه باعث خشم خدا می‌شود، دانسته است[۲۷۵]

لعن خدا، ملایکه و مردم

بازگشت به کفر، سبب می‌شود که مرتد، مطرود و نفرین شده خدا، ملائکه و مردم قرار گیرد: ﴿أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ[۲۷۶] به نظر برخی، عبارت ﴿وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ، همه مردم حتّی کافران و خود مرتدّان را نیز شامل می‌شود که لعن مرتدان بر خود، مربوط به قیامت است که آنان یک‌دیگر را مسبّب گمراهی خود دانسته، لعن می‌کنند.[۲۷۷] آیه بعد به همیشگی بودن این لعن اشاره می‌کند: ﴿خَالِدِينَ فِيهَا[۲۷۸][۲۷۹]

سختی جان دادن

فرشتگان الهی هنگام مرگِ مرتد، بر چهره و پشت او می‌زنند تا جان او را به سختی بگیرند: ﴿فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ[۲۸۰] هم‌چنین در آیه‌ ﴿ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ[۲۸۱] که در شأن برخی مرتدان نازل شده؛[۲۸۲]سختی حال آنان را هنگام جان دادن بیان می‌کند[۲۸۳]

عذاب در قیامت

قرآن، سرانجامِ مرتدّان را دوزخ می‌داند: ﴿وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۲۸۴]. آیه‌ ﴿يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ[۲۸۵]، مرتدّان را افراد روسیاه دانسته و آنان را به عذاب الهی وعده داده است. و در آیاتی دیگر، به عذاب دردناک ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۲۸۶]، ﴿عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۸۷]، عذاب جاودان ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲۸۸]، و عذاب بدون تخفیف ﴿خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ[۲۸۹] وعده داده شده‌اند و بر این افراد چنان سخت گرفته خواهد‌شد که اگر برای آزادی خود زمینی پر از طلا را فدیه دهند، پذیرفته نخواهد شد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ[۲۹۰][۲۹۱]

نقش مصلحت در حکم ارتداد

از برخی آیات و روایات استفاده می‌شود که مصلحت نظام اسلامی می‌تواند در تغییر حکم ارتداد مؤثّر باشد. آیه‌ ﴿لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ[۲۹۲] منافقان را به‌سبب سخنان کفرآمیز یا قصد کشتن پیامبر، مرتد دانسته، ضمن تهدید به مجازات گروهی از آنان، به عده‌ای دیگر، وعده بخشش داده استز شأن نزول این آیه، تبانی گروهی از منافقان بر قتل یا تمسخر در بازگشت از تبوک نقل شده است.[۲۹۳]

برخی گفته‌اند: عفو و بخشش در اینجا به جهت توبه نیست؛ زیرا در این صورت به گروهی اختصاص نداشت؛ چنان‌که در آیه‌۷۴ همین سوره، تمام افراد مذکور به توبه خوانده شده‌اند؛ بلکه بخشش از روی مصلحت است [۲۹۴] که فقط برخی افراد را دربرگرفته است. طبق بیان روایتی، پیامبر در پاسخ به پرسش در مورد علّت نکشتن این افراد، فرمود: مایل نیستم عرب بگوید: محمّد به‌وسیله یارانش پیروز شد و بعد آنان را کشت.[۲۹۵] علی (ع) نیز از کشتن خوارج که بسیاری از آنان مرتد فطری بودند، صرف نظر کرد که برخی از فقیهان گفته‌اند: این رفتار حضرت با خوارج به جهت رعایت مصلحت بوده است.[۲۹۶] از تفاوت حکم ارتداد در شدت و ضعف و نیز اصل اجرای آن، ممکن است بتوان نتیجه گرفت که مجازات مرتد تعزیر است، نه حدّ، و مؤیّد آن این است که برخلاف حدود، در هیچ روایتی واژه حدّ درباره ارتداد به‌کار نرفته است؛ افزون بر اینکه برخی از فقیهان شیعه و اهل‌سنّت، حکم ارتداد را تعزیر دانسته یا در مباحث تعزیرات، آن را بررسی کرده‌اند[۲۹۷][۲۹۸]

ارتداد و آزادی عقیده

در زمینه فلسفه کیفر مرتد و عدم تنافی آن با آزادی عقیده، دو پرسش اساسی مطرح است: یکی اینکه چرا اسلام مجازاتی سنگین برای مرتد در نظر گرفته است؟ دیگر اینکه آیا چنین حکمی با آزادی عقیده که قرآن، خود نیز در آیاتی، از‌ جمله آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۲۹۹] به آن اشاره کرده، است منافاتی ندارد؟ پیش از پاسخ به این دو پرسش لازم است به این مطلب اشاره شود که چون احکام اسلام از منبع علم و کمال مطلق سرچشمه گرفته و بر اساس مصالح و مفاسد واقعی تشریع شده است، بشر با عقل محدود خود به علّت واقعی همه احکام نمی‌تواند دست یابد. بر این اساس، اگر در موردی، انسان به علّت اصل حکمی نتواند پی‌ببرد، نباید اساس آن حکم را انکار یا آن را برخلاف مصالح بشر تلقّی کند؛ بلکه عقل و شرع در چنین مواردی حکم می‌کند که باید در برابر این احکام تسلیم بود. در پاسخ به پرسش اوّل باید گفت: از برخی آیات و روایات و نیز حکم عقل می‌توان استظهار کرد که هدف از مجازات مرتد، جلوگیری از پیامدهای مخرّب ارتداد برای مؤمنان و نظام اسلامی است با توجّه به اینکه ارتداد، اظهار و اعلان کفر است، یکی از پیامدهای آن به‌طور قهری، تزلزل عقاید مسلمانان و تضعیف پایه‌های نظام اسلامی خواهد بود؛ چنان‌که از آیه‌ ﴿وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۳۰۰] به‌دست می‌آید: گروهی از اهل‌کتاب برای رسیدن به این هدف، به هم‌کیشان خود سفارش می‌کردند که مسلمان شوند و پس از مدّتی از اسلام دست بردارند تا بدین وسیله، مسلمانان را از دینشان باز‌گردانند و اسلام را از بین ببرند. افزون بر آیه پیشین، در آیات دیگر، درباره مرتدّان تعبیرهایی چون پس از آنکه راه هدایت برایشان روشن شد: ﴿ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى[۳۰۱] شهادت دادند که پیامبر به حق است و ادلّه روشن برای آنان آمد: ﴿شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ [۳۰۲]، و نیز قید "جحد" در برخی روایات [۳۰۳] مربوط به ارتداد که به‌معنای انکار عالمانه است، [۳۰۴] به‌کار رفته که نشان می‌دهد بازگشت این افراد از دین پس از شناخت اسلام، از روی عناد و به قصد ضربه زدن به اسلام صورت گرفته است.

یکی دیگر از پیامدها، نفوذ دشمنان و معاندان به اردوگاه اسلام است. اگر قرار باشد ورود و خروج افراد به مکتب اسلام، آزاد و بدون قانون باشد و خروج از آن، برخورد سختی را در پی نداشته باشد، دشمنان اسلام که قصد ضربه زدن به اسلام و عقاید مسلمانان را دارند، به آسانی وارد اردوگاه مسلمانان شده، پس از آگاهی بر اسرار مسلمانان و رسیدن به مقاصد خود از آن خارج می‌شوند،[۳۰۵] و بدین وسیله، به اهداف شوم خود که ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است، خواهند رسید؛ بدین سبب، اسلام برای حفظ عقاید مؤمنان و نظام اسلامی و جلوگیری از به خطر افتادن آن، این مجازات شدید را در نظر گرفته است و وضع چنین مجازات‌هایی به اسلام اختصاص ندارد؛ بلکه در همه نظام‌های سیاسی عالم اگر فردی بر ضدّ آن نظام قیام، و آن را تضعیف یا اساس آن را تهدید کند، چنین مجازاتی در انتظار او خواهد بود.

برخی، فلسفه تشریع چنین حکمی را تجاوز مرتد به حقّ توحید که بالاترین حقوق انسانی یا الهی شمرده می‌شود دانسته‌اند؛[۳۰۶] امّا درباره تنافی این حکم با آزادی عقیده باید گفت: از دیدگاه اسلام، انسان هر چند موجودی مختار و آزاد است، در برابر خداوند تکلیف و مسؤولیّت دارد و این تکلیف اقتضا می‌کند که همه اعمال و اهدافش را بر محور دستورات خداوند تنظیم کند و از بسیاری از خواسته‌ها و تمایلات چشم بپوشد. بر این اساس، انسان در کارها و پذیرش عقاید تا آنجا آزاد است که این آزادی برخلاف دستورهای خداوند نباشد و به سعادت دنیایی و آخرتی خود و دیگران آسیبی نرساند؛ امّا هر جا این آزادی به کمال و سعادت فرد آسیب برسانَد یا موجب تضییع حقوق دیگران شود، مشروع نیست و محدود خواهد شد؛ امّا آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۳۰۷] اوّلاً در مقام بیان آزادی عقیده نیست؛ بلکه از حقیقت خارجی و تکوینی خبر می‌دهد که دین قابل اجبار و اکراه نیست؛ زیرا دین از امور اعتقادی و باطنی (قلبی) به‌شمار می‌رود که از دسترس اراده و توان دیگران خارج است؛ بدین سبب نه می‌توان آن را بر کسی تحمیل کرد و نه می‌توان آن را به زور از کسی گرفت. ثانیاً بر فرض دلالت آیه بر نهی از وارد کردنِ اجباری دیگران در دین، خواهیم گفت: هیچ‌گاه هدف از اجرای حکم ارتداد، بازگشت اجباری فرد مرتد به اسلام نبوده است تا شبهه ایمان تحمیلی در کار باشد و از این جهت با آیه پیشین منافات داشته باشد؛ بلکه به جهت جرم و خیانت گذشته مرتد است که با ارتداد خویش، به حقوق دیگران تجاوز کرده و اعتقادات مسلمانان و کیان اسلامی را در معرض خطر قرار داده است. مؤیّد این امر، کیفر مرتدّ فطری است که اگر دوباره به پذیرش اسلام حاضر شود نیز حکم ارتداد درباره‌اش اجرا می‌شود. ثالثاً بر فرض پذیرش عمومیّت آیه و اینکه کشتن مرتد را نیز شامل می‌شود، آیه عام است و طبق نظر عالمان اسلامی [۳۰۸] که سنّت معتبر می‌تواند عموم قرآن را تخصیص بزند، روایات قتل مرتد، مخصّص آیه پیش گفته خواهد بود و در این صورت، هیچ‌گاه دلیل خاص با دلیل عام معارض نخواهد بود.[۳۰۹]

ارتداد در بستر تاریخ

آیاتی از قرآن درباره افراد و گروه‌هایی است که از دین الهی دست برداشته و به کفر باز‌گشته‌اند. این بحث را در دو بخش تحت عنوان ارتداد در ادیان گذشته و ارتداد در اسلام مطرح می‌کنیم.[۳۱۰]

ارتداد در ادیان گذشته

قرآن به مواردی از ارتداد در ادیان گذشته توجّه کرده‌است:

ارتداد در یهودیت

از اقوامی که قرآن از ارتداد آنان سخن گفته است، بنی‌اسرائیل هستند که در عصر موسی (ع) مرتد شدند. آنان وقتی از دریا گذشتند، با مشاهده قومی بت‌پرست، از موسی خواستند تا برای آنان نیز بتی قرار دهد که به عبادت آن بپردازند: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[۳۱۱] موسی آنان را بیم داده، مانع ارتدادشان شد؛ ولی هنگامی که موسی برای گرفتن الواح به‌طور رفت، سامری، از طلا و جواهر بنی‌اسرائیل گوساله‌ای ساخت که بیش‌تر بنی‌اسرائیل به گوساله‌پرستی روی آوردند: ﴿وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ[۳۱۲]، و هارون موفّق نشد آنان را از این عمل باز‌دارد. پس از برگشت موسی و برخورد شدید او با آنان، بنی‌اسرائیل از عمل خویش توبه‌کرده، دوباره به یکتاپرستی روی آوردند: ﴿وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۳۱۳] این موضوع در آیات دیگری از‌ جمله ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ أَفَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلا وَلا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي [۳۱۴] نیز مطرح شده است. یهود در مراحل دیگری نیز از توحید منحرف شد: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۳۱۵] عزیر پس از زنده شدن، تورات را که بر اثر جنگ‌های متعدّد از بین رفته بود، از حفظ بر آنان خواند و یهود با مشاهده این امر، عزیر را فرزند خدا خواندند[۳۱۶][۳۱۷]

ارتداد در مسیحیت

نصارا با اعتقاد به الوهیّت عیسی و تثلیث (وجود سه خدا) از یکتاپرستی منحرف شدند: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۳۱۸]، ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۱۹] این انحراف، چنان‌که از پاسخ عیسی به خداوند برمی‌آید، در غیاب عیسی بوده است: ﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ[۳۲۰]، ﴿مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۳۲۱] آیاتی از قرآن، نصارا را به جهت این عقاید کافر شمرده است: ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ[۳۲۲]، ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۳۲۳] چنان‌که در آیه‌ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۳۲۴] بیان شد، مسیحیان خود نوپرداز این عقاید کفرآمیز نبودند؛ بلکه آن را از اقوام گذشته و هم عصر خود از‌جمله هندیان و ساکنان مصر قدیم، یونان و روم گرفتند.[۳۲۵] در ذیل آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا[۳۲۶] از قتاده نقل شده [۳۲۷] که مقصود از این آیه، بنی‌اسرائیل‌اند که به موسی ایمان آوردند؛ بعد با پرستش گوساله، کافر شدند؛ سپس به عیسی ایمان آورده، با اعتقاد به فرزند خدا بودن او کافر شدند.[۳۲۸]

ارتداد در اسلام

افراد و گروه‌هایی از مسلمانان نیز به کفر بازگشتند که آیاتی درباره ارتداد آنان فرود آمده است مانند: # پسران ابوالحُصَیْن: آنان در صدر اسلام، در مدینه نصرانی شدند. پدرشان از پیامبر (ص) خواست آنان را به اسلام باز‌گرداند که آیه‌ ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۲۹] نازل شد و تحمیل دین را نفی کرد. پیامبر نیز آنان را نفرین کرد و فرمود: آنان نخستین کسانی هستند که مرتد شدند.[۳۳۰]

  1. عیّاش بن ابی‌ربیعه، برادر رضاعی ابوجهل و ابی‌جندل بن سهیل و ولید‌ بن مغیره که اهل مکه بودند و با فشار کافران از دین دست برداشته، مرتد شدند؛ امّا پس از مدّتی توبه، و به مدینه مهاجرت کردند که آیه‌ ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۳۱] درباره آنان نازل شد.[۳۳۲]
  2. قیس‌ بن الفاکه‌ بن المغیره، حارث بن زمعه، قیس‌ بن ولید، ابوالعاص بن منبه و علی بن امیة‌ بن خلف، نیز از تازه مسلمانان مکّه بودند که هجرت نکردند و در جنگ بدر با فشار مشرکان به همراهی با مسلمانان مجبور شدند؛ امّا وقتی کمی سپاه اسلام را مشاهده کردند، از اسلام بازگشته، به کفر‌ گراییدند و عاقبت با حالت کفر در این جنگ کشته شدند و طبق روایت امام باقر (ع) و عکرمه، آیه‌ ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۳۳۳] درباره آنان نازل شده است.[۳۳۴]
  3. عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح، برادر رضاعی عثمان اگرچه کاتب وحی بود؛ امّا در نهایت خیانت کرد و برخلاف آن‌چه پیامبر می‌گفت، می‌نوشت که در پی همین امر مرتد شد و به مکّه گریخت که آیه‌ ﴿ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ [۳۳۵] درباره او نازل شده است. پیامبر ابتدا خون او را مباح شمرد؛ ولی در فتح مکّه با شفاعت عثمان از قتل او گذشت.[۳۳۶]
  4. حارث بن سوید: وی از انصار پیامبر و ساکن مدینه بود که پس از کشتن فردی، و از ترس قصاص، به مکّه گریخته، مرتد شد؛ ولی پس از مدّتی توبه کرد و به مدینه بازگشت. مفسّران، نزول آیات ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ أُوْلَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّه غَفُورٌ رَّحِيمٌ[۳۳۷] را درباره آنان دانسته‌اند.[۳۳۸]
  5. مِقْیس بن صُبابه کنانی، از شاعران دوران جاهلیّت و اهل مکّه بود که درپی کشته شدن برادرش به‌دست قبیله بنی‌نجار به مدینه آمد و ضمن اظهار اسلام، از پیامبر، دیه برادرش را‌طلبید و پس از گرفتن دیه، شخصی را از این قبیله کشت؛ سپس مرتد شد و به مکّه گریخت.[۳۳۹] پیامبر فرمود: او را در حرم و خارج حرم ایمن نخواهم گذاشت. سرانجام او در فتح مکّه کشته شد. شأن نزول آیه‌ ﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا[۳۴۰] درباره او دانسته شده است.[۳۴۱]
  6. بشیر بن اُبیرق، به همراه دو برادرش بشر و مبشر که از انصار بودند، به دنبال نزول آیات کفر درباره قوم آنان، مرتد شد و به مکّه گریخت و آیه‌ ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۳۴۲] درباره‌اش فرود آمد.[۳۴۳] به روایتی دیگر، هر سه برادر در این قضیه مرتد شدند و آیه پیش درباره آنها نازل شده است.[۳۴۴]
  7. عقبة بن ابی‌معیط، طبق روایت ابن‌عبّاس از کسانی بود که مرتد شد و آیه‌ ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا[۳۴۵] درباره او نازل شد. وی روزی پیامبر را میهمان کرد؛ ولی پیامبر فرمود: من غذا نمی‌خورم، مگر شهادتین را بر زبان جاری کنی؛ بدین جهت، شهادتین را گفت و مسلمان شد؛ ولی با تحریک اُبی‌بن خلف، به حضرت توهین کرده، مرتد شد و سرانجام به‌دست پیامبر در جنگ بدر به قتل رسید.[۳۴۶] ۹. ‌مفسّران در ذیل آیه‌ ﴿وَإِنْ فَاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعَاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُمْ مِثْلَ مَا أَنْفَقُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ[۳۴۷] نیز از زنانی یاد‌کرده‌اند که در عهد پیامبر مرتد شدند و به مشرکان پیوستند که این زنان عبارتند از: ام‌الحکم بنت ابی‌سفیان، فاطمه بنت ابی‌امیّة‌ بن مغیره، بَرْوَع بنت عقبه، عبده بنت عبدالعزّی، کلثوم یا ام‌کلثوم بنت جَروَل و شهبه بنت غَیلان(یا هند بنت ابی‌جهل) که به دنبال ارتداد و پیوستن این زنان به کافران، پیامبر مهر آنان را از غنایم به شوهرانشان پرداخت.[۳۴۸] مفسّران در تعیین مصداق ﴿مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ[۳۴۹]، افزون بر این افراد، از گروه‌ها و قبایلی نام برده‌اند که در زمان پیامبر یا پس از حضرت مرتد شدند که قرآن از ارتداد آنان خبر داده است. این گروه‌ها عبارتند از:
    1. بنی‌مذحج که رئیس آنان، ذوالخمار‌ بن عبهلة‌ بن کعب العنسی بود که در یمن ادّعای نبوّت کرد. پیامبر نامه‌ای به معاذ بن جبل و سادات یمن نوشت تا با او بجنگند. او سرانجام به‌دست فردی به نام فیروز دیلمی کشته شد.
    2. بنوحنیفه؛ اینان قوم مسیلمه کذّاب بودند که با دیگر پیروان مسیلمه برضدّ مسلمانان وارد جنگ شدند. مسیلمه، سرانجام به‌دست وحشی غلام مطعم‌ بن عدّی ‌قاتل حمزه [کشته شد.[۳۵۰] برخی مفسّران، شأن نزول آیه‌ ﴿ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ[۳۵۱] را نیز مسیلمه دانسته‌اند.[۳۵۲]
    3. بنو اسد؛ رئیس ایشان طلحه یا طُلیحَة بن خُویلد بود. او نیز ازکسانی بود که ادّعای پیامبری کرد؛ ولی درپی جنگ با خالد، به اسارت لشکر اسلام درآمد و توبه کرد و مسلمان شد. ۷‌ گروه نیز در عهد ابوبکر و عمر مرتد شدند که عبارت‌ند از:
      1. بنوفزاره که رئیس آنان عُیَینة‌بن حصن بود؛
      2. غَطَفان که رئیس آنان قرّة‌بن سلمه بود؛
      3. بنی‌سلیم به ریاست فجاء یا عجاه‌ بن عبدیالیل؛
      4. طایفه‌ای از بنی‌تمیم که رئیس آنان زنی به نام سجاح بود؛
      5. طایفه‌ای از بنوکنده به ریاست اشعث‌ بن قیس؛
      6. بنو بکر‌ بن وائل که در بحرین می‌زیستند و رئیس آنان حطم یا حطیم‌ بن زید بود.
      7. جبلة‌ بن أیهم و اصحابش نیز در عهد عمر مرتد شدند.[۳۵۳]

مفسّران و مورّخان اهل‌سنّت همه این قبائل را مرتد معرّفی کرده و از جنگ‌های ابوبکر با آنان به جنگ‌های اهل رده (مرتدان) یاد‌ کرده‌اند؛ ولی نمی‌توان همه آنها را مرتد دانست؛ زیرا چنان‌که در کتاب‌های تاریخی نقل شده است، سرپیچی عدّه‌ای از آنان از اطاعت حکومت مدینه و جنگیدن ابوبکر با آنان فقط به جهت عدم پرداخت زکات بوده است؛ چون زکات گرفتن حکومت مدینه را نوعی باج‌گیری می‌دانستند یا حاکمان وقت را قبول نداشتند یا می‌خواستند زکات را بین فقیران خود تقسیم کنند [۳۵۴] که هیچ یک از این امور موجب ارتداد مسلمان نمی‌شود.[۳۵۵]

نگاهی به آیات ارتداد در قرآن

در قرآن مجید و کتاب‌های اخبار و احادیث، آیات و روایات زیادی درباره مرتد و ارتداد وارد شده است که آشنایی با آنها در فهم و در این پدیده تأثیری عمیق و بنیادی دارد:

  1. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۳۵۶].
  2. ﴿...وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۳۵۷].
  3. ﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ * فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ[۳۵۸].
  4. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ[۳۵۹].
  5. ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ[۳۶۰].
  6. ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳۶۱]
  7. ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ [۳۶۲]
  8. ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً[۳۶۳]
  9. ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ[۳۶۴]
  10. ﴿مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ [۳۶۵]

این آیه‌ها ارتداد را از جنبه‌های مختلف مورد بحث قرار داده‌اند[۳۶۶].

منابع

پانویس

  1. مقاییس‌اللغه، ج۲، ص۳۸۶؛ مفردات، ص۳۴۸، «ردّ».
  2. الروضة البهیه، ج‌۹، ص‌۳۳۳.
  3. جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۰۲.
  4. اسس الحدود، ص‌۴۰۹.
  5. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  6. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  7. «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  8. «ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.
  9. «بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا می‌خوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافته‌ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.
  10. «و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.
  11. «بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.
  12. «و دسته‌ای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند» سوره آل عمران، آیه ۷۲.
  13. «آنها دوست می‌دارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر می‌شدید تا با ایشان یگانه می‌بودید پس هیچ‌یک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید» سوره نساء، آیه ۸۹.
  14. «خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.
  15. «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.
  16. «ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.
  17. «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  18. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  19. «روزی که چهره‌هایی سپید و چهره‌هایی سیاه می‌گردد؛ امّا (به) آنان که سیه‌رویند (می‌گویند:) آیا پس از ایمان آوردنتان کفر ورزیدید؟ اینک برای کفری که ورزیده بودید عذاب را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶.
  20. «امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.
  21. «عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.
  22. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  23. «منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.
  24. «و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید، آیا شما را پس از مسلمانی‌تان به کفر فرمان می‌دهد؟» سوره آل عمران، آیه ۸۰.
  25. «سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت:» سوره اعراف، آیه ۸۸.
  26. «اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.
  27. «و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد» سوره ابراهیم، آیه ۱۳.
  28. «که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند، یا به آیین خویش برمی‌گردانند و در آن صورت، هرگز، هیچ‌گاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۲۰.
  29. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 460-461.
  30. فرهنگ معارف اسلامی، ج‌۱، ص‌۲۲۲.
  31. المغنی، ج‌۱۰، ص‌۷۴؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۱۵؛ القواعد الفقهیه، ج‌۵، ص‌۳۶۷.
  32. تحریرالوسیله، ج‌۱، ص‌۱۰۶.
  33. الحدائق، ج‌۵، ص‌۱۷۶.
  34. المغنی، ج‌۱۰، ص‌۷۵؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۱۵.
  35. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 461.
  36. «کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر می‌ورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و می‌گویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار می‌کنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند» سوره نساء، آیه ۱۵۰.
  37. «آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۵۱.
  38. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 461-462
  39. «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم و می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (می‌جوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.
  40. مجمع‌الفائده، ج۳، ص۱۹۹؛ اسس الحدود، ص۴۰۹.
  41. «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  42. الکاشف، ج‌۳، ص‌۲۵۶؛ التبیان، ج‌۴، ص‌۲۵۸.
  43. «ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.
  44. «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
  45. «و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.
  46. المیزان، ج‌۵، ص‌۳۴۸.
  47. وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۲۵.
  48. جامع المسائل، ج‌۲، ص‌۵۰۴.
  49. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 462.
  50. «منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.
  51. «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.
  52. «عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.
  53. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۳۴۵.
  54. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 462.
  55. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.
  56. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۸‌ـ‌۷۹.
  57. «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
  58. تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۷۹؛ وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۵۲.
  59. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۱۷.
  60. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 362-463.
  61. «بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.
  62. «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.
  63. جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۸، ص۶۳‌ـ‌۶۴؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۲۵.
  64. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 463
  65. «فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم بدو گرویده‌اید؟ بی‌گمان او سردسته شماست که به شما جادو آموخته است؛ به زودی دست‌ها و پاهایتان را چپ و راست می‌برم و بر تنه‌های درخت خرما، بر دارتان می‌آویزم و بی‌گمان خواهید دانست که از ما کدام در عذاب کردن» سوره طه، آیه ۷۱.
  66. «گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.
  67. «و بدین‌گونه ما آنان را (از خواب) برانگیختیم تا از هم باز پرسند؛ یکی از آنان گفت: چقدر درنگ داشته‌اید؟ گفتند: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشته‌ایم؛ گفتند: پروردگارتان از اندازه درنگی که داشته‌اید آگاه‌تر است؛ اکنون از خویش یک تن را با این درهمتان به شهر گسیل دارید که بنگرد کدام خوراک پاکیزه‌تر است تا برایتان از آن رزقی آورد و باید نرمی کند و کسی را از (بودن) شما نیاگاهاند» سوره کهف، آیه ۱۹.
  68. «که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند، یا به آیین خویش برمی‌گردانند و در آن صورت، هرگز، هیچ‌گاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۲۰.
  69. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 463-464.
  70. «و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد» سوره ابراهیم، آیه ۱۳.
  71. «سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت:» سوره اعراف، آیه ۸۸.
  72. «و ای قوم من! چگونه است که (من) شما را به رهایی فرا می‌خوانم و (شما) مرا به آتش (دوزخ) فرا می‌خوانید؟» سوره غافر، آیه ۴۱.
  73. «مرا فرا می‌خوانید که به خداوند کفر بورزم و چیزی را که به آن دانشی ندارم شریک او قرار دهم در حالی که من شما را به آن پیروزمند آمرزنده فرا می‌خوانم» سوره غافر، آیه ۴۲.
  74. «اگر بر شما دست یابند دشمنانتان خواهند بود و بر شما به بدی دست دراز می‌کنند و زبان می‌گشایند و دوست می‌دارند که کاش شما نیز کافر می‌شدید» سوره ممتحنه، آیه ۲.
  75. «و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمی‌دارند؛ بی‌گمان آنان دروغگویند» سوره عنکبوت، آیه ۱۲.
  76. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  77. «ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.
  78. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 464.
  79. «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  80. «دسته‌ای از اهل کتاب گمراه کردن شما را دوست دارند امّا جز خود را گمراه نمی‌کنند و درنمی‌یابند» سوره آل عمران، آیه ۶۹.
  81. «و جز به کسی که از دین شما پیروی کند اعتماد نکنید، بگو: بی‌گمان رهنمود، رهنمود خداوند است تا کسی نپندارد که به کسی مانند آنچه به شما داده‌اند می‌دهند یا بتوانند با شما نزد پروردگارتان چون و چرا کنند، بگو: به راستی بخشش در دست خداوند است، به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره آل عمران، آیه ۷۳.
  82. مجمع البیان، ج ۲، ص‌۷۷۳‌ـ‌۷۷۴.
  83. «ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.
  84. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 464-465.
  85. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  86. «آن (عذاب) از این روست که آنها زندگانی دنیا را از جهان واپسین دوست‌تر دارند و اینکه خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره نحل، آیه ۱۰۷.
  87. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
  88. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 465.
  89. «هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.
  90. «در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.
  91. «و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمی‌آمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را می‌خواستند بدان سوی می‌رفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمی‌کردند» سوره احزاب، آیه ۱۴.
  92. جامع البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۱۶۵؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۲۸۶‌ـ‌۲۸۷.
  93. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  94. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۸۹؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۲.
  95. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 465.
  96. «و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.
  97. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۱۳.
  98. «و برخی از مردم کسانی هستند که می‌گویند: به خداوند ایمان آورده‌ایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند می‌انگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد می‌گویند: بی‌گمان ما با شما بوده‌ایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل د» سوره عنکبوت، آیه ۱۰.
  99. مجمع البیان، ج‌۸، ص‌۴۲۹‌ـ‌۴۳۱؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۱۰۹.
  100. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 465-466.
  101. «مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می‌پرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳.
  102. «فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.
  103. «و موسی برهان‌ها (ی روشن) نزدتان آورد، امّا شما در نبودن او، ستمگرانه گوساله را (به پرستش) گرفتید» سوره بقره، آیه ۹۲.
  104. «و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱.
  105. «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانسته‌ای، تو آنچه در درون من است می‌دانی و من آنچه در ذات توست نمی‌دانم، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.
  106. «به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
  107. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۸۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۲۰.
  108. «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  109. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 466.
  110. «(موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
  111. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 466.
  112. «در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.
  113. «و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.
  114. «و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.
  115. «و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمی‌آمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را می‌خواستند بدان سوی می‌رفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمی‌کردند» سوره احزاب، آیه ۱۴.
  116. «و بی‌گمان اینان پیش‌تر با خداوند پیمان بسته بودند که (در جنگ به دشمن) پشت نکنند و پیمان خداوند بازخواست می‌گردد» سوره احزاب، آیه ۱۵.
  117. المیزان، ج‌۱۶، ص‌۲۸۷.
  118. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 466-467.
  119. «اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.
  120. «مرا فرا می‌خوانید که به خداوند کفر بورزم و چیزی را که به آن دانشی ندارم شریک او قرار دهم در حالی که من شما را به آن پیروزمند آمرزنده فرا می‌خوانم» سوره غافر، آیه ۴۲.
  121. «پس به زودی آنچه به شما می‌گویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست» سوره غافر، آیه ۴۴.
  122. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 467.
  123. «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.
  124. «ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند و چگونه کفر می‌ورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما می‌خوانند و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است. ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰-۱۰۲.
  125. «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  126. «و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت. بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست» سوره بقره، آیه ۱۱۰.
  127. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 467.
  128. «ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.
  129. «و چگونه کفر می‌ورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما می‌خوانند و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.
  130. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  131. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  132. «گفتند: ای قوم! ما (آیات) کتابی را شنیدیم که پس از موسی فرو فرستاده شده است، آنچه را (از کتاب‌های آسمانی) که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، به سوی حق و به راهی راست راهنمایی می‌کند» سوره احقاف، آیه ۳۰.
  133. بحار الانوار، ج‌۲۳، ص‌۱۰۸؛ صحیح مسلم، ج‌۸، ص‌۲۳۳.
  134. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 467-468.
  135. جواهر الکلام، ج‌۶، ص‌۴۹؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص۱۵؛ الفقه‌علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۲.
  136. «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.
  137. «پس از ایمان کافر شده‌اید» سوره توبه، آیه ۶۶.
  138. «سخنی نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.
  139. «این، بدان روست که آنان ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند» سوره منافقون، آیه ۳.
  140. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۸۰.
  141. جواهر‌الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۰۹؛ اسس‌الحدود، ص‌۴۱۶؛ تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۴۴۵.
  142. «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.
  143. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  144. جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۰‌.
  145. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 468.
  146. الخلاف، ج‌۵، ص‌۳۵۵‌ـ‌۳۵۶؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۳‌ـ‌۴۲۵.
  147. جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۳.
  148. وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۷‌ـ‌۳۳۰.
  149. «به کافران بگو: اگر (از کفر) باز ایستند گذشته‌هایشان بخشوده می‌گردد و اگر (به آن) باز گردند، (بدانند که) سنّت پیشینیان گذشته است» سوره انفال، آیه ۳۸.
  150. «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
  151. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  152. الذخیره، ج۱۲، ص۴۰؛ احکام‌القرآن، ج۲، ص۴۰۴.
  153. «خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.
  154. «برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  155. «پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد» سوره محمد، آیه ۲۵.
  156. احکام مرتد، ص‌۳۵۱.
  157. المحلی، ج‌۱۲، ص‌۱۰۹؛ جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۳، ص‌۳۲.
  158. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۴‌ـ‌۴۲۵.
  159. جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۱۳.
  160. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 469.
  161. جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۰۵ و ۶۱۱‌ـ‌۶۱۳.
  162. ا لفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۲ و ۴۲۵.
  163. وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۳۲؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۹۰‌ـ‌۹۳.
  164. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.
  165. مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۳۸؛ تفسیر صحیح آیات مشکله، ص‌۲۰۰‌ـ‌۲۱۱.
  166. الدرالمنثور، ج۱، ص۱۶۹؛ تفسیر قمی، ج۱، ص‌۷۵.
  167. «آنها دوست می‌دارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر می‌شدید تا با ایشان یگانه می‌بودید پس هیچ‌یک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید» سوره نساء، آیه ۸۹.
  168. «خداوند آنان را برای آنچه که انجام داده‌اند واژگون کرده است» سوره نساء، آیه ۸۸.
  169. مجمع‌البیان، ج۳، ص‌۱۳۳؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۲۸۱.
  170. «چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شده‌اید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام داده‌اند واژگون کرده است؛ آیا می‌خواهید کسی را که خداوند گمراه وا نهاده است راهنمایی کنید؟ و هر کس را که خداوند گمراه وانهد هرگز راهی برای او نمی‌یابی» سوره نساء، آیه ۸۸.
  171. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۲۱۹.
  172. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  173. التفسیر الکبیر، ج‌۶، ص‌۴۰؛مواهب الرحمن، ج‌۳، ص‌۲۷۸.
  174. التحریر والتنویر، ج‌۲، ص‌۳۳۵.
  175. المبسوط، سرخسی، ج‌۱۰، ص‌۹۸؛ الام، ج‌۶، ص‌۲۱۸؛ الذخیره، ج‌۱۲، ص‌۳۸.
  176. «و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
  177. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  178. «به کافران بگو: اگر (از کفر) باز ایستند گذشته‌هایشان بخشوده می‌گردد و اگر (به آن) باز گردند، (بدانند که) سنّت پیشینیان گذشته است» سوره انفال، آیه ۳۸.
  179. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۴.
  180. «و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
  181. وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۲۶.
  182. وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۳‌ـ‌۳۲۶.
  183. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 469-471.
  184. «ای مؤمنان! چون زنان مؤمن هجرت‌کنان نزد شما بیایند، (ایمان) آنان را بیازمایید، خداوند به ایمان آنان داناتر است پس اگر آنان را مؤمن دانستید به سوی کافران بازنگردانید که ایشان برای آنان و آنان برای ایشان حلال نیستند و آنچه (آن کافران) هزینه کرده‌اند به آنها بپردازید و هر گاه مهر آنان را بدهید گناهی بر شما نیست که آنان را به همسری درآورید و به پیوند (پیشین خود با) زنان کافر پایبند نباشید و (اگر زنان شما نزد آنها بروند) کابین آنان را بخواهید و آنها نیز می‌توانند کابینی که (به زنانشان) داده‌اند (از شما) بخواهند؛ این حکم خداوند است که در میان شما داوری می‌کند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره ممتحنه، آیه ۱۰.
  185. مبانی تکملة المنهاج، ج‌۱، ص‌۳۳۱.
  186. «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  187. احکام القرآن، ج‌۲، ص‌۴۰۸.
  188. المبسوط، طوسی، ج۴، ص۲۳۸؛ جواهرالکلام، ج۳۰، ص۴۷ـ۴۹؛ الفقه الاسلامی، ج‌۹، ص‌۶۶۵۹.
  189. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 471-472.
  190. «ای مؤمنان! چون زنان مؤمن هجرت‌کنان نزد شما بیایند، (ایمان) آنان را بیازمایید، خداوند به ایمان آنان داناتر است پس اگر آنان را مؤمن دانستید به سوی کافران بازنگردانید که ایشان برای آنان و آنان برای ایشان حلال نیستند و آنچه (آن کافران) هزینه کرده‌اند به آنها بپردازید و هر گاه مهر آنان را بدهید گناهی بر شما نیست که آنان را به همسری درآورید و به پیوند (پیشین خود با) زنان کافر پایبند نباشید و (اگر زنان شما نزد آنها بروند) کابین آنان را بخواهید و آنها نیز می‌توانند کابینی که (به زنانشان) داده‌اند (از شما) بخواهند؛ این حکم خداوند است که در میان شما داوری می‌کند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره ممتحنه، آیه ۱۰.
  191. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۱۲.
  192. «و اگر زنی از همسران شما به سوی کافران رفت سپس شما غنائمی گرفتید، به آنانی که زنانشان (نزد کافران) رفته‌اند، همچند آنچه که (برای کابین زنانشان) پرداخته‌اند (از غنائم) بدهید و از خداوندی که به او ایمان دارید پروا کنید» سوره ممتحنه، آیه ۱۱.
  193. نمونه، ج‌۲۴، ص‌۴۱‌ـ‌۴۲.
  194. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، 472.
  195. «مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۹.
  196. «و آنان که گناهان را مرتکب شده‌اند آنگاه، از پس آن توبه کرده و ایمان آورده‌اند بی‌گمان پروردگارت پس از آن آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره اعراف، آیه ۱۵۳.
  197. «سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بی‌گمان پس از آن آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.
  198. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
  199. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  200. «بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد؛ بی‌گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.
  201. «و پیش از آنکه عذاب به شما دررسد و دیگر یاری نیابید به سوی پروردگارتان باز گردید و در برابر (فرمان) او گردن نهید» سوره زمر، آیه ۵۴.
  202. «آمرزنده گناه و پذیرای توبه، سخت کیفر فراخ‌دست (که) هیچ خدایی جز او نیست بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره غافر، آیه ۳.
  203. «آیا ندانسته‌اند: خداوند است که از بندگانش توبه را می‌پذیرد و زکات‌ها را دریافت می‌دارد و خداوند است که توبه‌پذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.
  204. «و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.
  205. «توبه کسانی که پس از ایمان خویش کفر ورزیدند سپس بر کفر افزودند هرگز پذیرفته نخواهد شد و آنانند که گمراهند» سوره آل عمران، آیه ۹۰.
  206. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۱؛ کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۱۹۵.
  207. «و توبه آن کسان که کارهای زشت می‌کنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، می‌گوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر می‌میرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۸.
  208. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۱۳۹.
  209. التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۳۰۴؛ روح المعانی، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۵۱.
  210. «کسانی که کافر شدند و در کفر مردند و گر همچند زمین زر به بازخرید خویش دهند از آنان پذیرفته نیست؛ آنها عذابی دردناک (در پیش) دارند و یاوری نخواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۱.
  211. المیزان، ج‌۴، ص‌۲۴۸.
  212. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۲۳‌ـ‌۴۲۵.
  213. الحدائق، ج‌۱۱، ص‌۱۵.
  214. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 472-473.
  215. «این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۸.
  216. «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  217. کشف‌الاسرار، ج۳، ص۴۱۷؛ تفسیر آیات‌الاحکام، ج‌۱، ص۱۲۴.
  218. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  219. کشف‌الاسرار، ج۳، ص۴۱۷؛ تفسیر آیات‌الاحکام، ج‌۱، ص۱۲۴.
  220. «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.
  221. موسوعة الفقه، ج‌۴، ص‌۲۶۱.
  222. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۳۹.
  223. السرائر، ج‌۱، ص‌۳۶۶؛ الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۳۰‌ـ‌۳۱.
  224. الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۳۰‌ـ‌۳۱.
  225. الموسوعة الفقهیه، ج‌۲، ص‌۳۰‌ـ‌۳۱.
  226. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 473-474.
  227. «خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.
  228. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵، ص‌۴۳۸.
  229. «و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
  230. المبسوط، سرخسی، ج‌۱۰، ص‌۹۹.
  231. المبسوط، طوسی، ج‌۸‌، ص‌۷۴؛ جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۶۲۲‌.
  232. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 474.
  233. «بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا می‌خوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافته‌ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.
  234. راهنما، ج‌۵، ص‌۱۹۵‌ـ‌۱۹۶.
  235. «آیا بر آنید که از پیامبرتان درخواست کنید چنان که پیش‌تر از موسی در خواست شد؟ و آنکه کفر را جایگزین ایمان کند، بی‌شک راه میانه را گم کرده است» سوره بقره، آیه ۱۰۸.
  236. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 475.
  237. «به زودی به کسانی که گوساله را (به پرستش) گرفتند در زندگانی این جهان خشمی از سوی پروردگارشان و خواری خواهد رسید و این‌گونه ما دروغبافان را کیفر می‌دهیم» سوره اعراف، آیه ۱۵۲.
  238. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 475.
  239. «ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.
  240. «ناگزیر چنین است که آنان در جهان واپسین زیانکارند» سوره نحل، آیه ۱۰۹.
  241. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  242. «و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.
  243. مواهب الرحمن، ج‌۶، ص‌۳۴۱.
  244. «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  245. «و آنان که در کفر شتاب می‌ورزند، تو را اندوهناک نگردانند؛ آنها هرگز هیچ زیانی به خداوند نمی‌رسانند؛ خداوند می‌خواهد که برای ایشان در جهان واپسین بهره‌ای نگذارد و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۶.
  246. «کسانی که کفر را به بهای ایمان خریدند هرگز زیانی به خداوند نمی‌رسانند و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۷.
  247. «و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است» سوره ابراهیم، آیه ۸.
  248. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 475.
  249. «و موسی برهان‌ها (ی روشن) نزدتان آورد، امّا شما در نبودن او، ستمگرانه گوساله را (به پرستش) گرفتید» سوره بقره، آیه ۹۲.
  250. «و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.
  251. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  252. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.
  253. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 475-476.
  254. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
  255. «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
  256. «و بدین‌گونه ما آن (قرآن) را حکمتی عربی فرو فرستادیم و پس از دانشی که به تو رسیده است اگر از خواسته‌های آنان پیروی کنی در برابر خداوند هیچ یاور و نگهدارنده‌ای نداری» سوره رعد، آیه ۳۷.
  257. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 476.
  258. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  259. المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۰.
  260. «خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.
  261. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۴۴۰؛ مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۹۳؛ تفسیر بیضاوی، ج‌۱، ص‌۳۹۱.
  262. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 476.
  263. «آنان کسانی هستند که خداوند بر دل‌ها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده است و همانانند که غافلند» سوره نحل، آیه ۱۰۸.
  264. «این، بدان روست که آنان ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند آنگاه بر دل‌هاشان مهر نهاده شد از این رو (حقیقت را) درنمی‌یابند» سوره منافقون، آیه ۳.
  265. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 476.
  266. «امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.
  267. «این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۸.
  268. «این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم می‌آورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۸.
  269. «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  270. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  271. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 476-477.
  272. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  273. «آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟» سوره طه، آیه ۸۶.
  274. «این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم می‌آورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۸.
  275. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 477.
  276. «کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست» سوره آل عمران، آیه ۸۷.
  277. التبیان، ج۲، ص۵۲۳؛ التفسیرالکبیر، ج‌۸، ص‌۱۳۷.
  278. «در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۱۶۲.
  279. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 477.
  280. «پس هنگامی که فرشتگان جانشان را می‌گیرند در حالی که به چهره و پشتشان می‌کوبند، حالشان چگونه خواهد بود؟» سوره محمد، آیه ۲۷.
  281. «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
  282. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۱۸.
  283. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 477.
  284. «وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
  285. «روزی که چهره‌هایی سپید و چهره‌هایی سیاه می‌گردد؛ امّا (به) آنان که سیه‌رویند (می‌گویند:) آیا پس از ایمان آوردنتان کفر ورزیدید؟ اینک برای کفری که ورزیده بودید عذاب را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶.
  286. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
  287. سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  288. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  289. «در آن جاودانند و نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه به آنان مهلت خواهند داد» سوره بقره، آیه ۱۶۲.
  290. «کسانی که کافر شدند و در کفر مردند و گر همچند زمین زر به بازخرید خویش دهند از آنان پذیرفته نیست؛ آنها عذابی دردناک (در پیش) دارند و یاوری نخواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۱.
  291. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 477-478.
  292. «عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.
  293. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۰‌ـ‌۷۱.
  294. المیزان، ج‌۹، ص‌۳۳۴‌ـ‌۳۳۵.
  295. مجمع‌البیان، ج۵، ص۷۰؛ نورالثقلین، ج۲، ص‌۲۳۸.
  296. روضة‌المتقین، ج‌۶، ص‌۳۸۲.
  297. شرایع‌الاسلام، ج۴، ص۱۴۷؛ السرائر، ج۳، ص۵۳۳؛ الفقه علی المذاهب‌الاربعه، ج‌۵، ص‌۳۹۷‌ـ‌۴۷۰.
  298. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 478.
  299. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  300. «و دسته‌ای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند» سوره آل عمران، آیه ۷۲.
  301. «از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
  302. «گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  303. وسائل‌الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۳۲۴ و ۳۵۵.
  304. مفردات، ص‌۱۸۷؛ لسان‌العرب، ج‌۲، ص‌۱۸۲؛ مجمع‌البحرین، ج۱، ص‌۳۴۵، «جحد».
  305. حوزه، ش ۴۲، ص‌۶۲.
  306. معرفت، ش ۴۷، ص‌۱۰۷‌ـ‌۱۰۸.
  307. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  308. محاضرات، ج‌۵، ص‌۳۰۹‌ـ‌۳۱۵.
  309. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 478-480.
  310. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 480.
  311. «و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
  312. «و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.
  313. «و چون به پشیمانی افتادند و دریافتند که به راستی گمراه شده‌اند گفتند اگر خداوند بر ما بخشایش نیاورد و ما را نیامرزد بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۱۴۹.
  314. «فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟ گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند. آنگاه گوساله‌ای برای آنان برآورد، پیکری (بی‌روح) که بانگ گاو داشت و گفتند: این خدای شما و خدای موسی است که از یاد برده است. آیا نمی‌دیدند که (آن گوساله) به آنان پاسخی نمی‌دهد و هیچ زیان و سودی برای آنان در بر ندارد؟ و بی‌گمان پیش از آن هارون به آنان گفته بود که: ای قوم من! شما با این (گوساله) آزمون شده‌اید و پروردگار شما (خداوند) بخشنده است پس، از من پیروی و از دستور من فرمانبرداری کنید» سوره طه، آیه ۸۵.
  315. «یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  316. جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۸، ص‌۶۴ـ۶۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص۳۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۲۵.
  317. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 480-481.
  318. «یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  319. «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.
  320. «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانسته‌ای، تو آنچه در درون من است می‌دانی و من آنچه در ذات توست نمی‌دانم، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.
  321. «به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
  322. «به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بی‌گمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام می‌گرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲.
  323. «به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.
  324. «یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  325. النصرانیه، ص‌۹۶‌ـ‌۱۱۰.
  326. «خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.
  327. کشف‌الاسرار، ج‌۲، ص‌۷۳۲؛ روض الجنان، ج‌۶، ص‌۱۵۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۹۳.
  328. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 481.
  329. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  330. جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۲؛ مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۶۳۰.
  331. «سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بی‌گمان پس از آن آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.
  332. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۹۸.
  333. «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
  334. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۵۰.
  335. «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
  336. تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۸.
  337. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند. کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست. در آن جاودانند و نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه به آنان مهلت خواهند داد. مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۶-۸۹.
  338. جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۴۶۰؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۳۰۳؛ مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۸۹.
  339. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۱۱۰.
  340. «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.
  341. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۴۱؛ جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۲۹۴.
  342. «و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامی‌نهیم و وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
  343. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۶۹.
  344. روض الجنان، ج‌۶، ص‌۱۰۳‌ـ‌۱۰۴.
  345. «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.
  346. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۲۶۰‌ـ‌۲۶۱؛ اسباب النزول، ص‌۲۷۹؛ التحریروالتنویر، ج‌۱۹، ص‌۱۱.
  347. «و اگر زنی از همسران شما به سوی کافران رفت سپس شما غنائمی گرفتید، به آنانی که زنانشان (نزد کافران) رفته‌اند، همچند آنچه که (برای کابین زنانشان) پرداخته‌اند (از غنائم) بدهید و از خداوندی که به او ایمان دارید پروا کنید» سوره ممتحنه، آیه ۱۱.
  348. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۴۷.
  349. «هر کس از دینش برگردد» سوره مائده، آیه ۵۴.
  350. روض الجنان، ج‌۷، ص‌۲‌ـ‌۴.
  351. «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
  352. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۱۸.
  353. روض الجنان، ج۷، ص۲ـ۵؛ کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۴۵‌ـ‌۱۴۶.
  354. تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۲۵‌ـ‌۳۲؛ الرده، ص۱۷۳‌ـ‌۱۷۹.
  355. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 481-484.
  356. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  357. «...و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  358. «بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد * این از آن روست که آنان به کسانی که فرو فرستاده‌های خداوند را نمی‌پسندیدند، می‌گفتند: در برخی کارها از شما فرمان خواهیم برد و خداوند پنهانکاری آنان را می‌داند * پس هنگامی که فرشتگان جانشان را می‌گیرند در حالی که به چهره و پشتشان می‌کوبند، حالشان چگونه خواهد بود؟ * این از آن روست که آنان از آنچه خداوند را به خشم می‌آورد پیروی کردند و خشنودی او را نپسندیدند و (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۲۵-۲۸.
  359. «ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.
  360. «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  361. بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه:۱۰۹.
  362. چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره آل عمران، آیه:۸۶.
  363. خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید؛ سوره نساء، آیه ۱۳۷.
  364. ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید؛ سوره مائده، آیه ۲۱.
  365. بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره نحل، آیه:۱۰۶.
  366. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۹۲؛ فرهنگ شیعه، ص ۷۲.