ثمود در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - '\=\=\sپانویس\s\=\=↵\{\{پانویس\}\}\n\n\[\[رده\:(.*)در\sقرآن\]\]' به '== پانویس == {{پانویس}}')
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
خط ۲۸: خط ۲۸:
بیان توحید در ربوبیت و پاسخ به پنداری ناروا در این باره زمینه دیگری برای یادکرد [[ثمود]] است. ظاهر آیات و گزارش‌های [[تفسیری]] نشان می‌‌دهند که یکی از [[مسلمانان]] در [[راه خدا]] [[انفاق]] می‌‌کرد. برخی ضمن [[سرزنش]] و [[ترساندن]] وی از تمام شدن [[دارایی]] و دچار شدنش به [[فقر]]، گفتند که در صورت خودداری از انفاق، [[گناه]] وی را به گردن می‌‌گیرند. [[قرآن]] چنین پنداری را [[نادرست]] خوانده و در بیان [[توحید ربوبی]]، [[تدبیر]] همه امور [[آفریدگان]] از جمله فقر و [[بی نیازی]] افراد و [[عذاب]] و [[هلاکت]] [[اقوام]] گوناگونی مانند عاد و ثمود را به [[خداوند]] نسبت می‌‌دهد. {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى وَأَعْطَى قَلِيلا وَأَكْدَى أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاء الأَوْفَى وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الأُخْرَى وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى }}<ref>«و آیا آن کس را که روی گرداند دیدی؟ و اندکی بخشید و دست بداشت. آیا او علم غیب دارد که (همه چیز را) می‌بیند؟ یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟ که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد. و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود. و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود. سپس او را برابر آن کیفری هر چه تمام‌تر می‌دهند. و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست. و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند. و اینکه اوست که می‌میراند و زنده می‌گرداند. و اینکه او دو گونه نر و ماده را آفرید از نطفه‌ای، آنگاه که فرو ریخته شود. و اینکه آفرینش جهان دیگر با اوست. و اوست که بی‌نیاز می‌گرداند و سرمایه می‌بخشد. و اوست که پروردگار (ستاره) شعری است. و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد. و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد. و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند. و شهرهای زیر و روشده (ی قوم لوط) را نگونسار کرد. و به آن فرو پوشاند آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۳۳-۵۴.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۲۶، ۴۵.</ref>در اینجا بدون اشاره به جزئیات داستان، فقط هلاکت همه کافران ثمود به خداوند نسبت داده شده است: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.</ref>.
بیان توحید در ربوبیت و پاسخ به پنداری ناروا در این باره زمینه دیگری برای یادکرد [[ثمود]] است. ظاهر آیات و گزارش‌های [[تفسیری]] نشان می‌‌دهند که یکی از [[مسلمانان]] در [[راه خدا]] [[انفاق]] می‌‌کرد. برخی ضمن [[سرزنش]] و [[ترساندن]] وی از تمام شدن [[دارایی]] و دچار شدنش به [[فقر]]، گفتند که در صورت خودداری از انفاق، [[گناه]] وی را به گردن می‌‌گیرند. [[قرآن]] چنین پنداری را [[نادرست]] خوانده و در بیان [[توحید ربوبی]]، [[تدبیر]] همه امور [[آفریدگان]] از جمله فقر و [[بی نیازی]] افراد و [[عذاب]] و [[هلاکت]] [[اقوام]] گوناگونی مانند عاد و ثمود را به [[خداوند]] نسبت می‌‌دهد. {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى وَأَعْطَى قَلِيلا وَأَكْدَى أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاء الأَوْفَى وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الأُخْرَى وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى }}<ref>«و آیا آن کس را که روی گرداند دیدی؟ و اندکی بخشید و دست بداشت. آیا او علم غیب دارد که (همه چیز را) می‌بیند؟ یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟ که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد. و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود. و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود. سپس او را برابر آن کیفری هر چه تمام‌تر می‌دهند. و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست. و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند. و اینکه اوست که می‌میراند و زنده می‌گرداند. و اینکه او دو گونه نر و ماده را آفرید از نطفه‌ای، آنگاه که فرو ریخته شود. و اینکه آفرینش جهان دیگر با اوست. و اوست که بی‌نیاز می‌گرداند و سرمایه می‌بخشد. و اوست که پروردگار (ستاره) شعری است. و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد. و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد. و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند. و شهرهای زیر و روشده (ی قوم لوط) را نگونسار کرد. و به آن فرو پوشاند آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۳۳-۵۴.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۲۶، ۴۵.</ref>در اینجا بدون اشاره به جزئیات داستان، فقط هلاکت همه کافران ثمود به خداوند نسبت داده شده است: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.</ref>.
==== [[شکست]] ناپذیری و بی نیازی [[خدا]] ====
==== [[شکست]] ناپذیری و بی نیازی [[خدا]] ====
[[وصف]] شکست ناپذیری و بی نیازی مطلق خداوند، زمینه دیگری برای یادکرد اقوامی مانند ثمود است.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۶، ۱۷.</ref> [[حضرت موسی]] {{ع}} با بی نیاز خواندن خدا از ایمان همه ساکنان روی [[زمین]]، و اشاره به سرگذشت اقوامی مانند ثمود، به [[بنی اسرائیل]] هشدار می‌‌دهد که در صورت کفر ورزیدن، خداوند آنان را نیز نابود کرده، اقوام دیگری را جایگزین آنان می‌‌کند. در این آیات بدون پرداختن به شرح جداگانه، به محورهای مشترک دعوت، [[استدلال]] و پاسخ [[پیامبران]] و برخوردهای یکسان اقوام [[کافر]] با آنان و فرجام همانند آنها اشاره شده است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ مِّن وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِن مَّاء صَدِيدٍ يَتَجَرَّعُهُ وَلاَ يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ }}<ref>«و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در دودلی گمان‌انگیزی هستیم. پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا می‌خواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید. پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد. و شما را پس از آنان در این سرزمین جای خواهیم داد؛ این برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من و از هشدار من می‌هراسد. و (پیامبران) گشایش خواستند و هر گردنکش ستیهنده‌ای نومید شد. و پیش روی او دوزخ است و از زردابی به او می‌نوشانند ... که آن را جرعه جرعه می‌نوشد و چنین نیست که آن را فرو برد؛ و مرگ از هر سو بدو روی می‌آورد امّا او مردنی نیست و عذابی بسیار سخت پیش روی اوست. حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آورده‌اند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۸-۱۸.</ref>
وصف شکست ناپذیری و بی نیازی مطلق خداوند، زمینه دیگری برای یادکرد اقوامی مانند ثمود است.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۶، ۱۷.</ref> [[حضرت موسی]] {{ع}} با بی نیاز خواندن خدا از ایمان همه ساکنان روی [[زمین]]، و اشاره به سرگذشت اقوامی مانند ثمود، به [[بنی اسرائیل]] هشدار می‌‌دهد که در صورت کفر ورزیدن، خداوند آنان را نیز نابود کرده، اقوام دیگری را جایگزین آنان می‌‌کند. در این آیات بدون پرداختن به شرح جداگانه، به محورهای مشترک دعوت، [[استدلال]] و پاسخ [[پیامبران]] و برخوردهای یکسان اقوام [[کافر]] با آنان و فرجام همانند آنها اشاره شده است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ مِّن وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِن مَّاء صَدِيدٍ يَتَجَرَّعُهُ وَلاَ يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ }}<ref>«و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در دودلی گمان‌انگیزی هستیم. پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا می‌خواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید. پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد. و شما را پس از آنان در این سرزمین جای خواهیم داد؛ این برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من و از هشدار من می‌هراسد. و (پیامبران) گشایش خواستند و هر گردنکش ستیهنده‌ای نومید شد. و پیش روی او دوزخ است و از زردابی به او می‌نوشانند ... که آن را جرعه جرعه می‌نوشد و چنین نیست که آن را فرو برد؛ و مرگ از هر سو بدو روی می‌آورد امّا او مردنی نیست و عذابی بسیار سخت پیش روی اوست. حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آورده‌اند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۸-۱۸.</ref>
==== [[حکمت]] ندادن [[معجزات]] پیشنهادی ====
==== [[حکمت]] ندادن [[معجزات]] پیشنهادی ====
[[مشرکان قریش]] می‌‌گفتند: چنان که [[پیامبر]] {{صل}} معجزات درخواستی آنان مانند جاری ساختن چشمه را بیاورد، [[ایمان]] می‌‌آورند. {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً }}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری. یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.</ref> [[خداوند]] این درخواست را نپذیرفته، در بیان سبب آن از [[اقوام]] پیشین و به طور مشخص [[قوم ثمود]] یاد می‌‌کند که به رغم دیدن معجزات درخواستی، آنها را [[تکذیب]] و در پی آن با [[عذاب]] [[استیصال]] نابود شدند و از آنجا که معجزات برای [[بیم]] دادن [[مردم]] است و خداوند نمی‌خواهد [[قریش]] را نابود سازد، معجزات درخواستی آنان را نمی‌دهد.<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۳۴ - ۱۳۶.</ref> در اینجا فقط از دادن ماده شتر به [[ثمود]]، [[وصف]] آن به عنوان آیتی روشن و [[ستم]] [[ثمود]] به خویشتن در پی تکذیب آن یاد شده است: {{متن قرآن|وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا}}<ref>«و چیزی ما را از فرستادن نشانه‌ها باز نداشت جز اینکه پیشینیان آن را دروغ می‌شمردند و ما برای ثمود آن ناقه را روشنگرانه فرستادیم اما به آن ستم روا داشتند و ما نشانه‌ها را جز برای بیم دادن نمی‌فرستیم» سوره اسراء، آیه ۵۹.</ref>
[[مشرکان قریش]] می‌‌گفتند: چنان که [[پیامبر]] {{صل}} معجزات درخواستی آنان مانند جاری ساختن چشمه را بیاورد، [[ایمان]] می‌‌آورند. {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً }}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری. یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.</ref> [[خداوند]] این درخواست را نپذیرفته، در بیان سبب آن از [[اقوام]] پیشین و به طور مشخص [[قوم ثمود]] یاد می‌‌کند که به رغم دیدن معجزات درخواستی، آنها را [[تکذیب]] و در پی آن با [[عذاب]] [[استیصال]] نابود شدند و از آنجا که معجزات برای [[بیم]] دادن [[مردم]] است و خداوند نمی‌خواهد [[قریش]] را نابود سازد، معجزات درخواستی آنان را نمی‌دهد.<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۳۴ - ۱۳۶.</ref> در اینجا فقط از دادن ماده شتر به [[ثمود]]، وصف آن به عنوان آیتی روشن و [[ستم]] [[ثمود]] به خویشتن در پی تکذیب آن یاد شده است: {{متن قرآن|وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا}}<ref>«و چیزی ما را از فرستادن نشانه‌ها باز نداشت جز اینکه پیشینیان آن را دروغ می‌شمردند و ما برای ثمود آن ناقه را روشنگرانه فرستادیم اما به آن ستم روا داشتند و ما نشانه‌ها را جز برای بیم دادن نمی‌فرستیم» سوره اسراء، آیه ۵۹.</ref>
==== آزمودن ایمان [[انسان]] ها ====
==== آزمودن ایمان [[انسان]] ها ====
در [[سوره عنکبوت]] با اشاره به تلاش [[مشرکان]] [[مکه]] برای جلوگیری از ایمان و نیز [[ارتداد]] برخی از [[مسلمانان]]، ابراز زبانی [[ایمان به خدا]] در تحقق آن را ناکافی دانسته و از [[سنت]] دیرین خداوند مبنی بر [[آزمایش]] عملی ایمان افراد با سختی‌های این [[راه]] برای [[آشکار کردن]] [[میزان]] [[صداقت]] آنان سخن گفته شده است. {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد. آیا آنان که کارهای بد انجام می‌دهند پنداشته‌اند که بر ما پیشی می‌گیرند؟ بد داوری می‌کنند. هر کس لقای خداوند را امید می‌دارد (بداند که) زمان (مقرر کرده) خداوند آمدنی است و او شنوای داناست. و هر کس بکوشد تنها برای خویش می‌کوشد، بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است. و بی‌گمان از گناهان آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، درمی‌گذریم و بهتر از آنچه انجام می‌دادند به آنها پاداش خواهیم داد. و به آدمی سپرده‌ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد. و آنان را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند بی‌گمان در زمره شایستگان درمی‌آوریم. و برخی از مردم کسانی هستند که می‌گویند: به خداوند ایمان آورده‌ایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند می‌انگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد می‌گویند: بی‌گمان ما با شما بوده‌ایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل دارند داناتر نیست؟ و خداوند آنان را که ایمان آورده‌اند خوب می‌شناسد و منافقان را (نیز) نیک می‌شناسد. و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمی‌دارند؛ بی‌گمان آنان دروغگویند. و به یقین، بار (گناه) های خویش و بار (گناه) هایی دیگر را روی بار (گناه) های خویش، برمی‌دارند و در روز رستخیز آنچه بر می‌بافتند از آنان خواهند پرسید» سوره عنکبوت، آیه ۲-۱۳.</ref> در ادامه با اشاره به سرگذشت شماری از اقوام گذشته مانند ثمود، پیشینه این [[آزمون]] و کارنامه گذشتگان در این باره ترسیم می‌‌شوند. بر این اساس برخی اقوام همگی در [[آزمون الهی]] مردود و هلاک و برخی دیگر دو گروه شدند: دسته ای سربلند از آزمون بیرون آمده، [[نجات]] یافتند و دسته دیگر مردود و هلاک گشتند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ قُلْ سِيرُوا فِي الأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ يُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَيَرْحَمُ مَن يَشَاء وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَلا فِي السَّمَاء وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ }}<ref>«و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند ۱۵ پس، او و سرنشینان کشتی را رهانیدیم و آن را نشانه‌ای برای جهانیان کردیم. و ابراهیم را (یاد کن) هنگامی که به قوم خود گفت: خداوند را بپرستید و از او پروا کنید.
در [[سوره عنکبوت]] با اشاره به تلاش [[مشرکان]] [[مکه]] برای جلوگیری از ایمان و نیز [[ارتداد]] برخی از [[مسلمانان]]، ابراز زبانی [[ایمان به خدا]] در تحقق آن را ناکافی دانسته و از [[سنت]] دیرین خداوند مبنی بر [[آزمایش]] عملی ایمان افراد با سختی‌های این [[راه]] برای [[آشکار کردن]] [[میزان]] [[صداقت]] آنان سخن گفته شده است. {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد. آیا آنان که کارهای بد انجام می‌دهند پنداشته‌اند که بر ما پیشی می‌گیرند؟ بد داوری می‌کنند. هر کس لقای خداوند را امید می‌دارد (بداند که) زمان (مقرر کرده) خداوند آمدنی است و او شنوای داناست. و هر کس بکوشد تنها برای خویش می‌کوشد، بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است. و بی‌گمان از گناهان آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، درمی‌گذریم و بهتر از آنچه انجام می‌دادند به آنها پاداش خواهیم داد. و به آدمی سپرده‌ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد. و آنان را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند بی‌گمان در زمره شایستگان درمی‌آوریم. و برخی از مردم کسانی هستند که می‌گویند: به خداوند ایمان آورده‌ایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند می‌انگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد می‌گویند: بی‌گمان ما با شما بوده‌ایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل دارند داناتر نیست؟ و خداوند آنان را که ایمان آورده‌اند خوب می‌شناسد و منافقان را (نیز) نیک می‌شناسد. و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمی‌دارند؛ بی‌گمان آنان دروغگویند. و به یقین، بار (گناه) های خویش و بار (گناه) هایی دیگر را روی بار (گناه) های خویش، برمی‌دارند و در روز رستخیز آنچه بر می‌بافتند از آنان خواهند پرسید» سوره عنکبوت، آیه ۲-۱۳.</ref> در ادامه با اشاره به سرگذشت شماری از اقوام گذشته مانند ثمود، پیشینه این [[آزمون]] و کارنامه گذشتگان در این باره ترسیم می‌‌شوند. بر این اساس برخی اقوام همگی در [[آزمون الهی]] مردود و هلاک و برخی دیگر دو گروه شدند: دسته ای سربلند از آزمون بیرون آمده، [[نجات]] یافتند و دسته دیگر مردود و هلاک گشتند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ قُلْ سِيرُوا فِي الأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ يُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَيَرْحَمُ مَن يَشَاء وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَلا فِي السَّمَاء وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ }}<ref>«و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند ۱۵ پس، او و سرنشینان کشتی را رهانیدیم و آن را نشانه‌ای برای جهانیان کردیم. و ابراهیم را (یاد کن) هنگامی که به قوم خود گفت: خداوند را بپرستید و از او پروا کنید.
خط ۹۷: خط ۹۷:
صالح {{ع}} به سبب [[خردمندی]]، داشتن شخصیتی کامل و رشدیافته و نیز جایگاه ممتاز [[خانوادگی]]، مایه [[امید]] [[ثمود]] به شمار می‌‌رفت تا در مسیر تعالی و [[پیشرفت]] [[قوم]] قدم بردارد؛<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۱۷؛ المیزان، ج ۱۰؛ ص ۳۱۱.</ref> اما هنگامی که ناباورانه دیدند وی با [[نفی]] [[عقاید]] و [[آیین]] نیاکان، [[سنت شکنی]] کرده و درست برخلاف خواست و [[انتظار]] آنان حرکت می‌‌کند {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>، نسبت به وی ابراز [[ناامیدی]] کرده، زبان به [[مذمت]] و ملامت او گشودند: {{متن قرآن|قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.</ref> آنها که [[نادرستی]] و ترک عقاید و آیین دیرپای نیاکان و آموزه‌های نوین در باورشان نمی‌گنجید، درباره سخنان صالح {{ع}} ابراز تردید و [[بدبینی]] کردند: {{متن قرآن|وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}
صالح {{ع}} به سبب [[خردمندی]]، داشتن شخصیتی کامل و رشدیافته و نیز جایگاه ممتاز [[خانوادگی]]، مایه [[امید]] [[ثمود]] به شمار می‌‌رفت تا در مسیر تعالی و [[پیشرفت]] [[قوم]] قدم بردارد؛<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۱۷؛ المیزان، ج ۱۰؛ ص ۳۱۱.</ref> اما هنگامی که ناباورانه دیدند وی با [[نفی]] [[عقاید]] و [[آیین]] نیاکان، [[سنت شکنی]] کرده و درست برخلاف خواست و [[انتظار]] آنان حرکت می‌‌کند {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>، نسبت به وی ابراز [[ناامیدی]] کرده، زبان به [[مذمت]] و ملامت او گشودند: {{متن قرآن|قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.</ref> آنها که [[نادرستی]] و ترک عقاید و آیین دیرپای نیاکان و آموزه‌های نوین در باورشان نمی‌گنجید، درباره سخنان صالح {{ع}} ابراز تردید و [[بدبینی]] کردند: {{متن قرآن|وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}
=== نسبت‌های ناروا ===
=== نسبت‌های ناروا ===
قوم صالح {{ع}} نظر به نگرش آنان درباره [[پیامبری]] [[آدمیان]]، [[دعوی نبوت]] آن حضرت را [[انکار]] و با نسبت‌های ناروا، ریشه آن را عوامل و انگیزه‌های دیگر می‌‌خواندند؛ آنان گاه با این سخن که چگونه از میان همه و با وجود افرادی [[برتر]]، [[وحی]] فقط بر صالح {{ع}} آمده است، او را [[دروغگویی]] بسیار بزرگ می‌‌خواندند <ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۳۳؛ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۱۶۷؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۴۶۷.</ref> که با [[انگیزه]] [[برتری]] جویی و [[قدرت‌طلبی]] و از [[راه]] [[دعوی نبوت]] در پی دستیابی به [[ریاست]] [[قوم]] و [[قبیله]] است: {{متن قرآن|أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ}}<ref>«آیا در میان ما کتاب آسمانی را تنها بر او فرو افکنده‌اند؟ (خیر)، بلکه او دروغزنی خویشتن‌خواه است» سوره قمر، آیه ۲۵.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱؛ المحرر الوجیز، ج ۵، ص ۲۱۷؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۸۰.</ref> صیغه [[مبالغه]] {{متن قرآن|كَذَّابٌ}} شدت و بزرگی [[دروغ]] از نظر آنان را می‌‌رساند، زیرا [[دریافت وحی]] [[الهی]] از سوی نوع [[بشر]] هرگز در [[باور]] آنان نمی‌گنجید و با عقلشان سازگار نبود،<ref> ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱.</ref> بر همین اساس او را فردی به شدت [[جادو]] شده می‌‌خواندند که [[سلامت]] [[عقلی]] و [[روانی]] خود را از دست داده و سخنانی آشفته و نابخردانه بر زبان می‌‌راند: {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ}}<ref>«گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی» سوره شعراء، آیه ۱۵۳.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ نمونه، ج ۱۵، ص ۳۱۱.</ref> معنای "به شدت جادو شده" برای {{متن قرآن|الْمُسَحَّرِينَ}}، گفته [[مجاهد]] و قتاده<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۹، ص ۲۸۰۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۶.</ref> و چنان که [[ابن کثیر]] نیز گفته،<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> دیدگاه بیشتر [[مفسّران]] است. <ref>تفسیر جلالین، ص ۴۸۹؛ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۳؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹.</ref> در مقابل این [[تفسیر]]، [[ابن عباس]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶.</ref> و در پی او [[طبری]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶.</ref> مُسَحَّر را به معنای مخلوق و زجاج و [[ابوعبیده]] به معنای {{عربی|"مَنْ لَهُ سَحْرٌ"}} یعنی دارنده ریه دانسته‌اند <ref>معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۷؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۴۸.</ref> که هر دو کنایه از بشر بودن‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۷، ص ۳۰۷.</ref> بنابراین معنا، [[آیه]] بعدی تفسیر یا تأکید {{متن قرآن|الْمُسَحَّرِينَ}} است: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref>.<ref> تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ احکام القرآن، ج ۱، ص ۵۰.</ref>؛ اما کاربرد ادات [[حصر]] {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در یکی و استثنا در [[سیاق]] [[نفی]] دیگری، تفاوت معنایی دو [[آیه]] را می‌‌رساند. آیه نخست با انحصار [[وصف]] مسحر بودن در [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} ریشه [[روانی]] سخنان آن [[حضرت]] را از منظر [[ثمود]] بیان می‌‌کند؛ اما آیه دوم فرابشری ([[فرشته]]) بودن صالح {{ع}} و در نتیجه اصل [[شایستگی]] وی برای [[پیامبری]] را نفی می‌‌کند. مهم‌تر از همه، [[تفسیر]] دوم با انحصار مسحر بودن در [[حضرت صالح]] {{ع}} نمی‌سازد، زیرا خود آنان هم [[بشر]] بودند. برخی نیز هر دو معنای گفته شده را احتمال داده‌اند. <ref>زاد المسیر، ج ۶، ص ۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۴۹.</ref>
قوم صالح {{ع}} نظر به نگرش آنان درباره [[پیامبری]] [[آدمیان]]، [[دعوی نبوت]] آن حضرت را [[انکار]] و با نسبت‌های ناروا، ریشه آن را عوامل و انگیزه‌های دیگر می‌‌خواندند؛ آنان گاه با این سخن که چگونه از میان همه و با وجود افرادی [[برتر]]، [[وحی]] فقط بر صالح {{ع}} آمده است، او را [[دروغگویی]] بسیار بزرگ می‌‌خواندند <ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۳۳؛ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۱۶۷؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۴۶۷.</ref> که با [[انگیزه]] [[برتری]] جویی و [[قدرت‌طلبی]] و از [[راه]] [[دعوی نبوت]] در پی دستیابی به [[ریاست]] [[قوم]] و [[قبیله]] است: {{متن قرآن|أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ}}<ref>«آیا در میان ما کتاب آسمانی را تنها بر او فرو افکنده‌اند؟ (خیر)، بلکه او دروغزنی خویشتن‌خواه است» سوره قمر، آیه ۲۵.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱؛ المحرر الوجیز، ج ۵، ص ۲۱۷؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۸۰.</ref> صیغه [[مبالغه]] {{متن قرآن|كَذَّابٌ}} شدت و بزرگی [[دروغ]] از نظر آنان را می‌‌رساند، زیرا [[دریافت وحی]] [[الهی]] از سوی نوع [[بشر]] هرگز در [[باور]] آنان نمی‌گنجید و با عقلشان سازگار نبود،<ref> ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱.</ref> بر همین اساس او را فردی به شدت [[جادو]] شده می‌‌خواندند که [[سلامت]] [[عقلی]] و [[روانی]] خود را از دست داده و سخنانی آشفته و نابخردانه بر زبان می‌‌راند: {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ}}<ref>«گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی» سوره شعراء، آیه ۱۵۳.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ نمونه، ج ۱۵، ص ۳۱۱.</ref> معنای "به شدت جادو شده" برای {{متن قرآن|الْمُسَحَّرِينَ}}، گفته [[مجاهد]] و قتاده<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۹، ص ۲۸۰۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۶.</ref> و چنان که [[ابن کثیر]] نیز گفته،<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> دیدگاه بیشتر [[مفسّران]] است. <ref>تفسیر جلالین، ص ۴۸۹؛ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۳؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹.</ref> در مقابل این [[تفسیر]]، [[ابن عباس]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶.</ref> و در پی او [[طبری]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶.</ref> مُسَحَّر را به معنای مخلوق و زجاج و [[ابوعبیده]] به معنای {{عربی|"مَنْ لَهُ سَحْرٌ"}} یعنی دارنده ریه دانسته‌اند <ref>معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۷؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۴۸.</ref> که هر دو کنایه از بشر بودن‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۷، ص ۳۰۷.</ref> بنابراین معنا، [[آیه]] بعدی تفسیر یا تأکید {{متن قرآن|الْمُسَحَّرِينَ}} است: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref>.<ref> تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ احکام القرآن، ج ۱، ص ۵۰.</ref>؛ اما کاربرد ادات [[حصر]] {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در یکی و استثنا در [[سیاق]] [[نفی]] دیگری، تفاوت معنایی دو [[آیه]] را می‌‌رساند. آیه نخست با انحصار وصف مسحر بودن در [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} ریشه [[روانی]] سخنان آن [[حضرت]] را از منظر [[ثمود]] بیان می‌‌کند؛ اما آیه دوم فرابشری ([[فرشته]]) بودن صالح {{ع}} و در نتیجه اصل [[شایستگی]] وی برای [[پیامبری]] را نفی می‌‌کند. مهم‌تر از همه، [[تفسیر]] دوم با انحصار مسحر بودن در [[حضرت صالح]] {{ع}} نمی‌سازد، زیرا خود آنان هم [[بشر]] بودند. برخی نیز هر دو معنای گفته شده را احتمال داده‌اند. <ref>زاد المسیر، ج ۶، ص ۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۴۹.</ref>
=== [[احتجاج]] ===
=== [[احتجاج]] ===
ثمودیان برای [[تکذیب]] [[نبوت]] صالح {{ع}} به احتجاج‌های مختلفی دست می‌‌زدند. آن حضرت [[مردم]] را به [[خداپرستی]] و [[اطاعت]] از خویش فرا خوانده، با اشاره به [[فساد]] پیشه بودن اشراف و سران [[قوم]]، از [[پیروی]] آنها برحذر می‌‌داشت {{متن قرآن| فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ}}<ref>«پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید آنان که در زمین فساد بر می‌انگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمی‌آورند» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۲.</ref>؛ اما ثمودیان با استناد به اینکه او نیز بشری همانند آنان است، شایستگی وی را برای پیامبری و [[دریافت وحی]] [[انکار]] و او را [[دروغگو]] می‌‌خواندند: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref> آنان همچنین با استناد به اینکه صالح {{ع}} یک نفر بیش نیست وی را فاقد صلاحیت برای پیروی و دنباله روی او را مایه [[گمراهی]] و [[رنج]] و [[سختی]] خویش می‌‌خواندند: {{متن قرآن|فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ}}<ref>«(می) گفتند: آیا از بشری چون خود پیروی کنیم؟ در آن صورت در گمراهی و سرگشتگی به سر خواهیم برد» سوره قمر، آیه ۲۴.</ref>؛ گویا آنان که به دیدن [[خدم]] و حشم و کسان بسیار در اطراف سران، اشراف و [[پادشاهان]] خو گرفته بودند، [[رهبری صالح]] {{ع}} را مایه [[تباهی]] و [[سستی]] [[جامعه]] می‌‌پنداشته، پذیرش آن برایشان بسیار گران و دشوار می‌‌نمود.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹.</ref>
ثمودیان برای [[تکذیب]] [[نبوت]] صالح {{ع}} به احتجاج‌های مختلفی دست می‌‌زدند. آن حضرت [[مردم]] را به [[خداپرستی]] و [[اطاعت]] از خویش فرا خوانده، با اشاره به [[فساد]] پیشه بودن اشراف و سران [[قوم]]، از [[پیروی]] آنها برحذر می‌‌داشت {{متن قرآن| فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ}}<ref>«پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید آنان که در زمین فساد بر می‌انگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمی‌آورند» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۲.</ref>؛ اما ثمودیان با استناد به اینکه او نیز بشری همانند آنان است، شایستگی وی را برای پیامبری و [[دریافت وحی]] [[انکار]] و او را [[دروغگو]] می‌‌خواندند: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref> آنان همچنین با استناد به اینکه صالح {{ع}} یک نفر بیش نیست وی را فاقد صلاحیت برای پیروی و دنباله روی او را مایه [[گمراهی]] و [[رنج]] و [[سختی]] خویش می‌‌خواندند: {{متن قرآن|فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ}}<ref>«(می) گفتند: آیا از بشری چون خود پیروی کنیم؟ در آن صورت در گمراهی و سرگشتگی به سر خواهیم برد» سوره قمر، آیه ۲۴.</ref>؛ گویا آنان که به دیدن [[خدم]] و حشم و کسان بسیار در اطراف سران، اشراف و [[پادشاهان]] خو گرفته بودند، [[رهبری صالح]] {{ع}} را مایه [[تباهی]] و [[سستی]] [[جامعه]] می‌‌پنداشته، پذیرش آن برایشان بسیار گران و دشوار می‌‌نمود.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹.</ref>
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
در پی کشته شدن شتر به رغم هشدارهای صریح صالح {{ع}} آن [[حضرت]] از پایان مهلت [[کافران]] و آمدن [[عذاب]] حتمی پس از سه [[روز]] خبر داد: {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ}}<ref>«پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند.» سوره شعراء، آیه ۱۵۷.</ref> از [[ندامت]] کافران پس از پی کردن شتر خبر می‌‌دهد. پاسخ به اینکه چرا [[پشیمانی]] آنان سودی نبخشید و [[کیفر]] سخت [[الهی]] گریبانشان را گرفت، مورد اهتمام و [[اختلاف]] [[مفسران]] است؛ گروهی از آنها ندامت کافران را به سبب [[ترس]] از عذاب عاجل <ref> الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۶.</ref> و پس از دیدن نشانه‌های آن و نه از سر [[توبه]] و بازگشت دانسته‌اند. <ref>. التبیان، ج ۸، ص ۵۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۳۱.</ref> [[امام علی]] {{ع}} از [[زلزله]] صدا دارِ [[سرزمین]] آنها خبر داده است.<ref> نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۸۱؛ الصافی، ج ۴، ص ۴۸؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۶۴.</ref> این دیدگاه با [[سرکشی]] متکبرانه و [[تکذیب]] عنادآمیز آنان پس از کشتن شتر [[تأیید]] می‌‌شود. کافران با این درخواست که اگر [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} به [[راستی]] [[پیامبر]] است، عذاب [[موعود]] را بیاورد، به تکذیب و [[تمسخر]] آن [[حضرت]] و وعده‌هایش پرداختند {{متن قرآن|فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۷-۷۸.</ref> و این با پشیمانی به قصد توبه سازگار نیست. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.</ref> [[دسیسه]] برای کشتن صالح {{ع}} و خانواده‌اش نیز آن را [[نفی]] می‌‌کند. <ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۲.</ref> دسته دوم مفسران، ندامت آنها را نشانه توبه ولی بی ثمر دانسته‌اند، چرا که پس از دیدن نشانه‌های عذاب و بسیار دیر هنگام بوده است. <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۱۹۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰.</ref> از این گروه [[علامه طباطبایی]] احتمال داده که دیدن نشانه‌های عذاب و پشیمانی، پس از درخواست آمدن عذاب موعود از صالح {{ع}} بوده است. <ref> ر. ک: المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷.</ref> به [[اعتقاد]] [[آلوسی]] می‌‌توان [[پشیمانی]] به قصد [[توبه]] را مربوط به گروهی و [[اصرار]] بر [[انکار]] را به دسته ای دیگر دانست. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.</ref> برخی [[مفسران]] در تلاش برای ارائه تصویری از وضع حساس [[روحی]] و [[رفتاری]] [[کافران]] در مدت سه [[روز]]، سخنانی گفته‌اند که اغلب فاقد مستنداتی روشن و گاه ناهماهنگ‌اند؛ به گفته [[قتاده]] [[حضرت صالح]] {{ع}} در بیان نشانه‌های [[عذاب]] به ترتیب از زرد، سرخ و سیاه شدن رنگ چهره کافران در روز اول، دوم و سوم خبر داد. <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۳ - ۸۴؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.</ref> [[ترس]] و [[هراس]] شدید، [[پوشیدن]] لباس‌های چرمین، <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۷؛ المستدرک، ج ۲، ص ۵۶۷.</ref> [[آمادگی برای مرگ]] با [[حنوط]] کردن و [[کفن]] پوشیدن <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۷.</ref> و مجهز شدن به ساز و برگ [[جنگی]] و [[پناه]] گرفتن در شکاف کوه‌ها و راه‌ها برای [[رویارویی]] با عذاب نیز از این قبیل‌اند. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۱.</ref> برخی مفسران کشتن شتر را در روز چهارشنبه و آمدن عذاب را در روز [[شنبه]] و برخی در روز یکشنبه دانسته‌اند. <ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۲۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.</ref>
در پی کشته شدن شتر به رغم هشدارهای صریح صالح {{ع}} آن [[حضرت]] از پایان مهلت [[کافران]] و آمدن [[عذاب]] حتمی پس از سه [[روز]] خبر داد: {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ}}<ref>«پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند.» سوره شعراء، آیه ۱۵۷.</ref> از [[ندامت]] کافران پس از پی کردن شتر خبر می‌‌دهد. پاسخ به اینکه چرا [[پشیمانی]] آنان سودی نبخشید و [[کیفر]] سخت [[الهی]] گریبانشان را گرفت، مورد اهتمام و [[اختلاف]] [[مفسران]] است؛ گروهی از آنها ندامت کافران را به سبب [[ترس]] از عذاب عاجل <ref> الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۶.</ref> و پس از دیدن نشانه‌های آن و نه از سر [[توبه]] و بازگشت دانسته‌اند. <ref>. التبیان، ج ۸، ص ۵۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۳۱.</ref> [[امام علی]] {{ع}} از [[زلزله]] صدا دارِ [[سرزمین]] آنها خبر داده است.<ref> نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۸۱؛ الصافی، ج ۴، ص ۴۸؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۶۴.</ref> این دیدگاه با [[سرکشی]] متکبرانه و [[تکذیب]] عنادآمیز آنان پس از کشتن شتر [[تأیید]] می‌‌شود. کافران با این درخواست که اگر [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} به [[راستی]] [[پیامبر]] است، عذاب [[موعود]] را بیاورد، به تکذیب و [[تمسخر]] آن [[حضرت]] و وعده‌هایش پرداختند {{متن قرآن|فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۷-۷۸.</ref> و این با پشیمانی به قصد توبه سازگار نیست. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.</ref> [[دسیسه]] برای کشتن صالح {{ع}} و خانواده‌اش نیز آن را [[نفی]] می‌‌کند. <ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۲.</ref> دسته دوم مفسران، ندامت آنها را نشانه توبه ولی بی ثمر دانسته‌اند، چرا که پس از دیدن نشانه‌های عذاب و بسیار دیر هنگام بوده است. <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۱۹۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰.</ref> از این گروه [[علامه طباطبایی]] احتمال داده که دیدن نشانه‌های عذاب و پشیمانی، پس از درخواست آمدن عذاب موعود از صالح {{ع}} بوده است. <ref> ر. ک: المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷.</ref> به [[اعتقاد]] [[آلوسی]] می‌‌توان [[پشیمانی]] به قصد [[توبه]] را مربوط به گروهی و [[اصرار]] بر [[انکار]] را به دسته ای دیگر دانست. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.</ref> برخی [[مفسران]] در تلاش برای ارائه تصویری از وضع حساس [[روحی]] و [[رفتاری]] [[کافران]] در مدت سه [[روز]]، سخنانی گفته‌اند که اغلب فاقد مستنداتی روشن و گاه ناهماهنگ‌اند؛ به گفته [[قتاده]] [[حضرت صالح]] {{ع}} در بیان نشانه‌های [[عذاب]] به ترتیب از زرد، سرخ و سیاه شدن رنگ چهره کافران در روز اول، دوم و سوم خبر داد. <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۳ - ۸۴؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.</ref> [[ترس]] و [[هراس]] شدید، [[پوشیدن]] لباس‌های چرمین، <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۷؛ المستدرک، ج ۲، ص ۵۶۷.</ref> [[آمادگی برای مرگ]] با [[حنوط]] کردن و [[کفن]] پوشیدن <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۷.</ref> و مجهز شدن به ساز و برگ [[جنگی]] و [[پناه]] گرفتن در شکاف کوه‌ها و راه‌ها برای [[رویارویی]] با عذاب نیز از این قبیل‌اند. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۱.</ref> برخی مفسران کشتن شتر را در روز چهارشنبه و آمدن عذاب را در روز [[شنبه]] و برخی در روز یکشنبه دانسته‌اند. <ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۲۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.</ref>
=== عذاب کافران ===
=== عذاب کافران ===
[[قرآن]] افزون بر کاربرد تعابیری متفاوت، سه بار از [[صاعقه]] {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود می‌نگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.</ref>، دو بار از [[صیحه]] {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ}}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.</ref>،{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ}}<ref>«ما بر آنان یک بانگ (مرگبار) آسمانی فرستادیم و چون گیاه خشک آغل‌دار (زیر پا کوفته) شدند» سوره قمر، آیه ۳۱.</ref>، و یک بار از رجفه ([[زلزله]]) {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref> به عنوان عذاب و عامل نابودی [[قوم ثمود]] یاد می‌‌کند. تعدد عذاب‌های یادشده و ناهمخوانی ظاهری [[آیات]]، تلاش مفسران برای هماهنگ‌سازی آیات و [[تعیین]] نوع عذاب [[ثمود]] را بی‌ثمر ساخته است؛ گروهی از مفسران با این [[باور]] که ثمودیان با یک نوع عذاب نابود شده‌اند، هر یک از سه پدیده یادشده را به معنای آن دیگری یا معنایی فراگیر نسبت به هر سه [[تفسیر]] کرده‌اند، از این رو مفسرانی چون [[طبری]]، [[زمخشری]]، [[نسفی]] و [[طبرسی]]<ref> جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.</ref> با پذیرش دیدگاه [[مجاهد]] و سدّی <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ التبیان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۳.</ref> مراد از رجفه {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref> را [[صیحه]] دانسته‌اند؛ با این تفاوت که برخی آن را موجب پیدایش [[زلزله]] خوانده <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.</ref> و گروهی دیگر آن را زلزله،<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۴؛ الاصفی، ج ۱، ص ۳۸۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۶.</ref> دسته سوم با پذیرش دیدگاه فراء، زجاج <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۵؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۵؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۴.</ref> و [[راغب اصفهانی]]<ref>مفردات، ص ۳۴۴، «رجف».</ref> زلزله شدید <ref> جوامع الجامع، ج ۲ ص ۷۶۹ - ۷۷۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۴۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۳۱۶.</ref> و برخی هم به معنای [[مرگ]] و [[عذاب]] دانسته‌اند؛<ref> ر. ک: تفسیر مقاتل، ج ۱ ص ۴۰۳، ۴۱۷؛ ج ۳، ص ۴۴۶؛ جامع البیان، ج ۱، ص ۴۱۶.</ref> همچنین زمخشری طبرسی<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۲۸۲؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> و [[قرطبی]] به [[پیروی]] از [[ابن عباس]]،<ref>ر. ک: مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> [[صاعقه]] را مرگ، [[مقاتل]] و نسفی به معنای عذاب مهلک <ref>تقسیر مقاتل، ج ۳، ص ۴۴۶؛ تفسیر نسفی، ج ۴، ص ۱۸۰.</ref> و [[سیوطی]] و راغب [[صیحه]] مهلک و صدای شدید<ref>تفسیر جلالین، ص ۶۹۵؛ مفردات، ص ۴۸۵، «صعق».</ref> و گروهی به همان معنای ظاهری آذرخش دانسته‌اند. <ref>التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۲۷۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۰ - ۳۸۱.</ref> در راهکار دوم برای زدودن [[ناسازگاری]] ظاهری [[آیات]]، برخی با اشاره به رابطه علّی و معلولی و مقارنت زمانی میان رجفه، [[صاعقه]] و صیحه، آنها را به ترتیب [[زلزله]] شدید، آذرخش و غرش شدید معنا کرده و هر یک را پدیده ای غیر از دیگری و همه آنها را در نابودی [[قوم ثمود]] دخیل دانسته‌اند. بر اساس این دیدگاه، صیحه و صاعقه (رعد و برق) همواره همراه یکدیگرند و در صورتی که صیحه بسیار شدید باشد، لرزش [[زمین]] را در پی خواهد داشت. <ref>المیزان، ج ۸، ص ۱۸۲ - ۱۸۳.</ref> برخی از تعابیر [[قرآن]] حاکی از آن‌اند که [[عذاب]] [[ثمود]] بسیار شدید، هولناک، کوبنده و ویرانگر بوده است: {{متن قرآن| كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ }}<ref>«قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند» سوره حاقه، آیه ۴-۵.</ref> این آیات با اشاره به [[تکذیب]] [[عاد]] و ثمود نسبت به عذاب کوبنده ای که [[هود]] و [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} درباره آن هشدار می‌‌دادند،<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۹۵؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۳، ۴۰۳.</ref> از [[هلاکت]] [[ثمود]] به وسیله طاغیه خبر می‌‌دهند. [[تفسیر]] «طاغیه» مورد [[اختلاف]] است؛ [[ابن عباس]]، [[قتاده]]، جبایی و زجاج آن را همان عذاب ثمود می‌‌دانند. <ref> جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> به [[اعتقاد]] [[ابومسلم]] "تاء" آن برای [[مبالغه]] و واژه مزبور نام هر چیزی است که فراتر از حد و مرز معمول باشد (بسیار [[سرکش]]). <ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۶؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۸.</ref> گروهی از [[مفسران]] هماهنگ با قتاده و ابومسلم و با استناد به معنای لغوی «ط غ ی» (گذشتن از حد و مرز معمول) مراد از طاغیه را [[عذاب]] [[قوم ثمود]] دانسته و گفته اند: کاربرد این واژه می‌‌رساند که [[زلزله]]، [[صاعقه]] و [[صیحه]] نابودکننده [[ثمود]] بسیار شدیدتر، هولناک‌تر و فراتر از نمونه‌های عادی آنها بوده است. <ref>التسهیل، ج ۴، ص ۱۴۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰.</ref> در مقابل، [[مجاهد]] و ابن [[زید]]، طاغیه را به معنای [[گناه]] و [[طغیان]] گرفته‌اند؛<ref>جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> اما [[سیاق آیات]] بعد که عذاب [[قوم عاد]] و شدت، هولناکی و [[سرکشی]] بسیار آن را [[وصف]] می‌‌کند، مؤید [[تفسیر]] نخست است. {{متن قرآن|وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ }}<ref>«و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اند. آیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟» سوره حاقه، آیه ۶-۸.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۳۹۲؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳.</ref> [[مفسران]]، عذاب قوم ثمود را عذاب [[استیصال]] (ریشه کن کننده) گفته‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۱.</ref> [[آیات قرآن]] مؤید این نظر بوده، به روشنی می‌‌رسانند که همه [[کافران]] [[قوم]] با [[عذاب الهی]] نابود شدند: {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و حتی یک نفر از آنان باقی نماند: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.</ref> شماری از مفسران [[آیه]] {{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا}}<ref>«اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد» سوره شمس، آیه ۱۴.</ref> را نیز اشاره به نابودی همه کافران ثمود دانسته‌اند. این مفسران {{متن قرآن|فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ}} را به معنای فراگیری همه جانبه گفته‌اند. <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۶۰؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۷۹۴؛ تفسیر غریب القرآن، ص ۴۹۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۹۹.</ref> ارائه تصویری از اوج [[ناتوانی]] و ناچیز بودن [[قدرت]] [[ثمود]] در برابر عذاب و [[قدرت الهی]] از دیگر نکات مورد اهتمام [[قرآن]] است. [[آگاهی]] از وجود خطر و [[زمان]] آن، [[حفظ]] [[بیداری]] و [[هشیاری]] کامل و نیز برخورداری از عدّه و عُدّه کافی از مؤلفه‌های بسیار اثرگذار در توان دفاعی‌اند. ثمودیان به رغم برخورداری از همه موارد یادشده نتوانستند کوچک‌ترین واکنش [[دفاعی]] در برابر [[عذاب الهی]] نشان دهند. آنان آمدن حتمی [[عذاب]] را می‌‌دانستند {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref> و [[صیحه آسمانی]] صبحگاهان فرود آمد: {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ}}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.</ref>؛ همچنین آنان بیدار و نگاه [[خیره]] خود را به [[صاعقه]] دوخته بودند: {{متن قرآن|فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود می‌نگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۹؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۲۱۲.</ref> در پرداختی دیگر عذاب [[خداوند]] چنان شدید و کوبنده [[وصف]] شده است که آنان بدون کوچک ترین واکنشی، حتی نتوانسته‌اند از جای خود تکان خورده، از کسی یا چیزی [[یاری]] بطلبند: {{متن قرآن|فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنْتَصِرِينَ}}<ref>«و نه یارای ایستادن و نه توان دفاع داشتند» سوره ذاریات، آیه ۴۵.</ref>.<ref>التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۱.</ref>، حتی خانه‌های محکم در [[دل]] کوه‌ها و صخره‌ها و [[ثروت]] و جمعیت زیاد آنان هم به حالشان سودی نکرد: {{متن قرآن|فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و آنچه انجام می‌دادند آنان را (از عذاب) باز نداشت» سوره حجر، آیه ۸۴.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۲۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۵۳.</ref> البته «ما کانوا یَکسِبون» به [[شرک]] و کارهای [[پلید]] آنان نیز [[تفسیر]] شده است؛ یعنی [[کفر]] و شرک و [[توطئه]] آنان برای [[قتل]] [[صالح]] و کشتن شتر نیز نتوانست از عذاب [[خدا]] [[پیشگیری]] کند. <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۳۴۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۶.</ref> به دست دادن تصویری از نابودی سریع، منظره [[عبرت]] انگیز و تأثربار [[ثمود]] و زیستگاه آنان در پی عذاب و ابراز [[شگفتی]] از آن،<ref>فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.</ref> پرداخت دیگری از پایان داستان است که نهایت [[ناتوانی]] ثمودیان را در برابر [[قدرت الهی]] مجسم می‌‌سازد: {{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ}}<ref>«گویی (هرگز) در آن به سر نبرده‌اند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۸.</ref> با آن همه [[قدرت]] و قدمت، چنان نابود شدند که گویا هرگز در آن دیار نمی‌زیسته‌اند. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.</ref> خانه‌هایی که برای [[حفظ جان]] و امنیتِ بیشتر بودند، از سکنه و هر گونه آثار [[حیات]] تهی شدند: {{متن قرآن|فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۵۲.</ref>.
[[قرآن]] افزون بر کاربرد تعابیری متفاوت، سه بار از [[صاعقه]] {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود می‌نگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.</ref>، دو بار از [[صیحه]] {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ}}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.</ref>،{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ}}<ref>«ما بر آنان یک بانگ (مرگبار) آسمانی فرستادیم و چون گیاه خشک آغل‌دار (زیر پا کوفته) شدند» سوره قمر، آیه ۳۱.</ref>، و یک بار از رجفه ([[زلزله]]) {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref> به عنوان عذاب و عامل نابودی [[قوم ثمود]] یاد می‌‌کند. تعدد عذاب‌های یادشده و ناهمخوانی ظاهری [[آیات]]، تلاش مفسران برای هماهنگ‌سازی آیات و [[تعیین]] نوع عذاب [[ثمود]] را بی‌ثمر ساخته است؛ گروهی از مفسران با این [[باور]] که ثمودیان با یک نوع عذاب نابود شده‌اند، هر یک از سه پدیده یادشده را به معنای آن دیگری یا معنایی فراگیر نسبت به هر سه [[تفسیر]] کرده‌اند، از این رو مفسرانی چون [[طبری]]، [[زمخشری]]، [[نسفی]] و [[طبرسی]]<ref> جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.</ref> با پذیرش دیدگاه [[مجاهد]] و سدّی <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ التبیان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۳.</ref> مراد از رجفه {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref> را [[صیحه]] دانسته‌اند؛ با این تفاوت که برخی آن را موجب پیدایش [[زلزله]] خوانده <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.</ref> و گروهی دیگر آن را زلزله،<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۴؛ الاصفی، ج ۱، ص ۳۸۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۶.</ref> دسته سوم با پذیرش دیدگاه فراء، زجاج <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۵؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۵؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۴.</ref> و [[راغب اصفهانی]]<ref>مفردات، ص ۳۴۴، «رجف».</ref> زلزله شدید <ref> جوامع الجامع، ج ۲ ص ۷۶۹ - ۷۷۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۴۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۳۱۶.</ref> و برخی هم به معنای [[مرگ]] و [[عذاب]] دانسته‌اند؛<ref> ر. ک: تفسیر مقاتل، ج ۱ ص ۴۰۳، ۴۱۷؛ ج ۳، ص ۴۴۶؛ جامع البیان، ج ۱، ص ۴۱۶.</ref> همچنین زمخشری طبرسی<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۲۸۲؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> و [[قرطبی]] به [[پیروی]] از [[ابن عباس]]،<ref>ر. ک: مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> [[صاعقه]] را مرگ، [[مقاتل]] و نسفی به معنای عذاب مهلک <ref>تقسیر مقاتل، ج ۳، ص ۴۴۶؛ تفسیر نسفی، ج ۴، ص ۱۸۰.</ref> و [[سیوطی]] و راغب [[صیحه]] مهلک و صدای شدید<ref>تفسیر جلالین، ص ۶۹۵؛ مفردات، ص ۴۸۵، «صعق».</ref> و گروهی به همان معنای ظاهری آذرخش دانسته‌اند. <ref>التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۲۷۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۰ - ۳۸۱.</ref> در راهکار دوم برای زدودن [[ناسازگاری]] ظاهری [[آیات]]، برخی با اشاره به رابطه علّی و معلولی و مقارنت زمانی میان رجفه، [[صاعقه]] و صیحه، آنها را به ترتیب [[زلزله]] شدید، آذرخش و غرش شدید معنا کرده و هر یک را پدیده ای غیر از دیگری و همه آنها را در نابودی [[قوم ثمود]] دخیل دانسته‌اند. بر اساس این دیدگاه، صیحه و صاعقه (رعد و برق) همواره همراه یکدیگرند و در صورتی که صیحه بسیار شدید باشد، لرزش [[زمین]] را در پی خواهد داشت. <ref>المیزان، ج ۸، ص ۱۸۲ - ۱۸۳.</ref> برخی از تعابیر [[قرآن]] حاکی از آن‌اند که [[عذاب]] [[ثمود]] بسیار شدید، هولناک، کوبنده و ویرانگر بوده است: {{متن قرآن| كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ }}<ref>«قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند» سوره حاقه، آیه ۴-۵.</ref> این آیات با اشاره به [[تکذیب]] [[عاد]] و ثمود نسبت به عذاب کوبنده ای که [[هود]] و [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} درباره آن هشدار می‌‌دادند،<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۹۵؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۳، ۴۰۳.</ref> از [[هلاکت]] [[ثمود]] به وسیله طاغیه خبر می‌‌دهند. [[تفسیر]] «طاغیه» مورد [[اختلاف]] است؛ [[ابن عباس]]، [[قتاده]]، جبایی و زجاج آن را همان عذاب ثمود می‌‌دانند. <ref> جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> به [[اعتقاد]] [[ابومسلم]] "تاء" آن برای [[مبالغه]] و واژه مزبور نام هر چیزی است که فراتر از حد و مرز معمول باشد (بسیار [[سرکش]]). <ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۶؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۸.</ref> گروهی از [[مفسران]] هماهنگ با قتاده و ابومسلم و با استناد به معنای لغوی «ط غ ی» (گذشتن از حد و مرز معمول) مراد از طاغیه را [[عذاب]] [[قوم ثمود]] دانسته و گفته اند: کاربرد این واژه می‌‌رساند که [[زلزله]]، [[صاعقه]] و [[صیحه]] نابودکننده [[ثمود]] بسیار شدیدتر، هولناک‌تر و فراتر از نمونه‌های عادی آنها بوده است. <ref>التسهیل، ج ۴، ص ۱۴۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰.</ref> در مقابل، [[مجاهد]] و ابن [[زید]]، طاغیه را به معنای [[گناه]] و [[طغیان]] گرفته‌اند؛<ref>جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> اما [[سیاق آیات]] بعد که عذاب [[قوم عاد]] و شدت، هولناکی و [[سرکشی]] بسیار آن را وصف می‌‌کند، مؤید [[تفسیر]] نخست است. {{متن قرآن|وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ }}<ref>«و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اند. آیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟» سوره حاقه، آیه ۶-۸.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۳۹۲؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳.</ref> [[مفسران]]، عذاب قوم ثمود را عذاب [[استیصال]] (ریشه کن کننده) گفته‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۱.</ref> [[آیات قرآن]] مؤید این نظر بوده، به روشنی می‌‌رسانند که همه [[کافران]] [[قوم]] با [[عذاب الهی]] نابود شدند: {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و حتی یک نفر از آنان باقی نماند: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.</ref> شماری از مفسران [[آیه]] {{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا}}<ref>«اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد» سوره شمس، آیه ۱۴.</ref> را نیز اشاره به نابودی همه کافران ثمود دانسته‌اند. این مفسران {{متن قرآن|فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ}} را به معنای فراگیری همه جانبه گفته‌اند. <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۶۰؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۷۹۴؛ تفسیر غریب القرآن، ص ۴۹۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۹۹.</ref> ارائه تصویری از اوج [[ناتوانی]] و ناچیز بودن [[قدرت]] [[ثمود]] در برابر عذاب و [[قدرت الهی]] از دیگر نکات مورد اهتمام [[قرآن]] است. [[آگاهی]] از وجود خطر و [[زمان]] آن، [[حفظ]] [[بیداری]] و [[هشیاری]] کامل و نیز برخورداری از عدّه و عُدّه کافی از مؤلفه‌های بسیار اثرگذار در توان دفاعی‌اند. ثمودیان به رغم برخورداری از همه موارد یادشده نتوانستند کوچک‌ترین واکنش [[دفاعی]] در برابر [[عذاب الهی]] نشان دهند. آنان آمدن حتمی [[عذاب]] را می‌‌دانستند {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref> و [[صیحه آسمانی]] صبحگاهان فرود آمد: {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ}}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.</ref>؛ همچنین آنان بیدار و نگاه [[خیره]] خود را به [[صاعقه]] دوخته بودند: {{متن قرآن|فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود می‌نگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۹؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۲۱۲.</ref> در پرداختی دیگر عذاب [[خداوند]] چنان شدید و کوبنده وصف شده است که آنان بدون کوچک ترین واکنشی، حتی نتوانسته‌اند از جای خود تکان خورده، از کسی یا چیزی [[یاری]] بطلبند: {{متن قرآن|فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنْتَصِرِينَ}}<ref>«و نه یارای ایستادن و نه توان دفاع داشتند» سوره ذاریات، آیه ۴۵.</ref>.<ref>التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۱.</ref>، حتی خانه‌های محکم در [[دل]] کوه‌ها و صخره‌ها و [[ثروت]] و جمعیت زیاد آنان هم به حالشان سودی نکرد: {{متن قرآن|فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و آنچه انجام می‌دادند آنان را (از عذاب) باز نداشت» سوره حجر، آیه ۸۴.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۲۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۵۳.</ref> البته «ما کانوا یَکسِبون» به [[شرک]] و کارهای [[پلید]] آنان نیز [[تفسیر]] شده است؛ یعنی [[کفر]] و شرک و [[توطئه]] آنان برای [[قتل]] [[صالح]] و کشتن شتر نیز نتوانست از عذاب [[خدا]] [[پیشگیری]] کند. <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۳۴۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۶.</ref> به دست دادن تصویری از نابودی سریع، منظره [[عبرت]] انگیز و تأثربار [[ثمود]] و زیستگاه آنان در پی عذاب و ابراز [[شگفتی]] از آن،<ref>فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.</ref> پرداخت دیگری از پایان داستان است که نهایت [[ناتوانی]] ثمودیان را در برابر [[قدرت الهی]] مجسم می‌‌سازد: {{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ}}<ref>«گویی (هرگز) در آن به سر نبرده‌اند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۸.</ref> با آن همه [[قدرت]] و قدمت، چنان نابود شدند که گویا هرگز در آن دیار نمی‌زیسته‌اند. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.</ref> خانه‌هایی که برای [[حفظ جان]] و امنیتِ بیشتر بودند، از سکنه و هر گونه آثار [[حیات]] تهی شدند: {{متن قرآن|فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۵۲.</ref>.
=== [[نجات]] [[مؤمنان]] ===
=== [[نجات]] [[مؤمنان]] ===
مؤمنان [[قوم]] به همراه [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} از [[عذاب]] و [[مرگ]] رهیدند: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ}}<ref>«آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بی‌گمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.</ref> برخی چون [[قتاده]]، شمار نجات یافتگان را ۴۰۰۰ نفر گفته و از کوچ آنان به حضرموت خبر داده‌اند،<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۸.</ref> چنان که پاره ای [[روایات]] [[تاریخی]] <ref>المسالک والممالک، بکری، ص ۹۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۴۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳.</ref> و [[تفسیری]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.</ref> نیز به تفاوت از [[هجرت]] آنان به [[فلسطین]] و [[مکه]] و سکونت در آنجا و غیر آن <ref>ر. ک: تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۹؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۴.</ref> سخن گفته‌اند؛ همچنین خاورشناسان، "لِحیانیان" را که تا حدود ۶۰۰ سال پس از میلاد رد پایشان در [[تاریخ]] دیده می‌‌شود، از اعقاب [[قوم ثمود]] دانسته‌اند. <ref>ر. ک: تاریخ انبیاء، ص ۱۵۳.</ref> البته در [[منابع اسلامی]] از وجود تاریخی [[قبایل]] [[ثمود]] در دوره‌های پس از میلاد و نزدیک به [[ظهور اسلام]] یا پس از آن گزارشی نیامده است. فقط برخی [[اصحاب]] رسّ <ref>التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> و [[قبیله]] [[بنی ثقیف]] را بازماندگان ثمود خوانده‌اند؛<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ - ۳۰۲؛ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۳ - ۲۴.</ref> ولی اغلب [[مورخان]] <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۴؛ الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ ـ ۳۰۲. و نیز ر. ک: تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۳۵۱.</ref> آن را برنمی تابند. یاد کرد جداگانه [[اصحاب]] رسّ <ref>التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> در کنار [[ثمود]] نیز ظاهرا با یکی بودن و [[ارتباط]] قبیله‌ای آن دو سازگار نیست {{متن قرآن|وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا}}<ref>«و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.</ref>،{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}}<ref>«پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.</ref>؛ همچنین گفته‌اند که نسبت مزبور به قبیله [[بنی ثقیف]] از سوی [[دشمنان]] [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و به سبب سنگدلی‌های او ساخته و پرداخته شده است و [[حجاج]] در رد آن با استناد ـ هر چند شکننده ـ به [[آیه]] {{متن قرآن|وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۱.</ref> وجود بازمانده ای از ثمود را [[نفی]] می‌‌کرده است.
مؤمنان [[قوم]] به همراه [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} از [[عذاب]] و [[مرگ]] رهیدند: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ}}<ref>«آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بی‌گمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.</ref> برخی چون [[قتاده]]، شمار نجات یافتگان را ۴۰۰۰ نفر گفته و از کوچ آنان به حضرموت خبر داده‌اند،<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۸.</ref> چنان که پاره ای [[روایات]] [[تاریخی]] <ref>المسالک والممالک، بکری، ص ۹۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۴۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳.</ref> و [[تفسیری]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.</ref> نیز به تفاوت از [[هجرت]] آنان به [[فلسطین]] و [[مکه]] و سکونت در آنجا و غیر آن <ref>ر. ک: تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۹؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۴.</ref> سخن گفته‌اند؛ همچنین خاورشناسان، "لِحیانیان" را که تا حدود ۶۰۰ سال پس از میلاد رد پایشان در [[تاریخ]] دیده می‌‌شود، از اعقاب [[قوم ثمود]] دانسته‌اند. <ref>ر. ک: تاریخ انبیاء، ص ۱۵۳.</ref> البته در [[منابع اسلامی]] از وجود تاریخی [[قبایل]] [[ثمود]] در دوره‌های پس از میلاد و نزدیک به [[ظهور اسلام]] یا پس از آن گزارشی نیامده است. فقط برخی [[اصحاب]] رسّ <ref>التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> و [[قبیله]] [[بنی ثقیف]] را بازماندگان ثمود خوانده‌اند؛<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ - ۳۰۲؛ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۳ - ۲۴.</ref> ولی اغلب [[مورخان]] <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۴؛ الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ ـ ۳۰۲. و نیز ر. ک: تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۳۵۱.</ref> آن را برنمی تابند. یاد کرد جداگانه [[اصحاب]] رسّ <ref>التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> در کنار [[ثمود]] نیز ظاهرا با یکی بودن و [[ارتباط]] قبیله‌ای آن دو سازگار نیست {{متن قرآن|وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا}}<ref>«و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.</ref>،{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}}<ref>«پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.</ref>؛ همچنین گفته‌اند که نسبت مزبور به قبیله [[بنی ثقیف]] از سوی [[دشمنان]] [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و به سبب سنگدلی‌های او ساخته و پرداخته شده است و [[حجاج]] در رد آن با استناد ـ هر چند شکننده ـ به [[آیه]] {{متن قرآن|وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۱.</ref> وجود بازمانده ای از ثمود را [[نفی]] می‌‌کرده است.
۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش