نصب الهی امام در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
===نظریه کلامی=== | ===نظریه کلامی=== | ||
{{اصلی|نصب الهی امام در کلام اسلامی}} | {{اصلی|نصب الهی امام در کلام اسلامی}} | ||
متکلمان امامیه [[نصب الهی امام]] را از شرایط اصلی [[امامت]] میدانند. این اصطلاح در [[فرهنگ]] [[کلامی]] [[امامیه]] به مفهوم نصب مستقیم امام [[معصوم]] از سوی [[خداوند]] به [[جانشینی]] از [[پیامبر]] اشاره دارد. متکلمان امامیه، برای [[اثبات نصب الهی امام]]، با [[دلائل عقلی]] و [[نقلی]] [[استدلال]] کردهاند. متکلمین امامیه - جدای از [[دلیل نقلی]] [[قرآنی]] و [[روایی]] - بر اساس [[قاعده لطف]]، [[نصب امام]] را برای [[هدایت]] و [[رشد]] [[انسان]]، [[واجب]] میدانند؛ زیرا خداوند باید زمینههای لازم برای تحقق [[هدف خلقت]] را فراهم کند. از جمله این زمینهها، [[وجود امام معصوم]] است که [[هدایتگر]] [[مردم]] باشد. بنابراین بر اساس [[لطف]]، نصب الهی امام [[ضرورت]] دارد. [[عصمت]] از ویژگیهای [[باطنی]] و پنهان انسان است و تنها خداوند از آن [[آگاه]] است. بنابراین تنها خداوند میتواند شخص معصوم را بشناسد و [[منصوب]] کند. همچنین شرایط دیگری مثل [[افضل]] و [[اعلم بودن امام]]، تنها از طریق [[نصب الهی]] قابل تأمین است. بنابراین [[انتصابی بودن امامت]] ضروری است. یکی دیگر از [[دلایل عقلی]] نصب الهی امام، مجمل و [[ذو وجوه بودن قرآن]] ذکر شده است. در توضیح این دلیل متکلمان امامیه گفتهاند: [[قرآن کریم]] مجمل و دارای وجوه و تأویلهای متعدد است و نیازمند مفسری است که مراد [[حقیقی]] [[آیات]] را بیان کند. از سوی دیگر، تنها خداوند میتواند چنین [[مفسر]] معصومی را که دچار [[خطا]] و [[انحراف]] نشود، تعیین کند. بنابراین، مجمل بودن [[قرآن]] از دلایل عقلی نصب امام از سوی خداوند است. تحقق نصب الهی امام در [[امامت عامه]]، بر اساس روایاتی است که نشان میدهد [[زمین]] هرگز از [[حجت]] و امام خالی نمیماند. اما در [[امامت خاصه]] [[اهل بیت]]، عملاً [[خدا]] از طریق [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تا [[روز قیامت]] امام را نصب کرده است. اما در دایره امامت خاصه، در [[خطبه]] [[حجةالوداع]]، پیامبر اکرم{{صل}} فرمودند هر آنچه که موجب نزدیکی به [[بهشت]] و دوری از [[آتش]] است برای شما بیان کردهام. مسئله [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر]] از مهمترین این موارد است. پس [[پیامبر]] در این زمینه حتماً سفارش لازم را کرده است. در غیر این صورت، [[دین ناقص]] میماند. [[آیه]] {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه 3.</ref> - که در همان [[حجة الوداع]] نازل شد - نشان میدهد [[خداوند]] [[دین]] را برای [[مردم]] کامل کرده است. [[امامت]] یکی از مهمترین [[ارکان دین]] است. پس خداوند باید [[امام]] را برای [[امت]] مشخص کرده باشد تا [[دین کامل]] شود. در غیر این صورت، دین ناقص میماند. بنابراین این آیه بر [[لزوم]] [[نصب الهی امام]] دلالت دارد. | |||
== نظریه نصب در دورانهای تاریخی == | == نظریه نصب در دورانهای تاریخی == |
نسخهٔ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۲۷
مقدمه
در بحث امامت، میان شیعه و اهل سنت، بر سر انتصابی و انتخابی بودن امامت و خلافت بحث است. شیعه، معتقد به آن است که جانشینی پیامبر و خلافت و امامت مسلمین، مثل خود نبوت امری انتصابی و به امر خداوند و نصّ خاصّ است و بر این عقیده دلایل فراوان قرآنی و حدیثی و تاریخی دارد. امّا اهل سنت معتقد به انتخاب خلیفه از سوی مردم و اهل حلّ و عقد و نظر شورایند، هرچند به این اصل تنها دربارۀ خلیفۀ اوّل عقیده دارند، چون خلیفه دوم با نصب ابوبکر تعیین شد و خلیفه سوم با رأی شورای شش نفره و این آشفتگی، نشان بیپایه بودن نظریۀ انتخاب در امر امامت و خلافت را میرساند.
شیعه معتقد است شورا و نظر مردم و اهل حل و عقد، جایی اعتبار دارد که نصّ و فرمانی از سوی خدا نباشد و آنچه در روز سقیفه اتفاق افتاد، اجتهاد در برابر نصّ بود و این خلاف امر خدا و وصیّت پیامبر اکرم (ص) بود[۱]. حادثۀ غدیر و حجة الوداع و نزول آیه اکمال دین، بزرگترین سند انتصاب امام از سوی خداست. این انتصاب انتخابی هم بر اساس فضایل و شایستگیهای آن حضرت است[۲].[۳]
آموزه نصب الهی امام
نگرش قرآنی
نصب امام از سوی خداوند، از مسائل مهم و کلیدی در تفکر اسلامی مبتنی بر اصول ثابت عقل، قرآن، احادیث نبوی و آموزههای اهل بیت(ع) است. پیروان اهل بیت(ع) معتقدند که امام به عنوان جانشین رسول خدا(ص) و خلیفه الهی، شایستگیهای ویژهای دارد که تنها خداوند به آنها آگاه است. از این رو امام نمیتواند توسط مردم انتخاب شود بلکه تعیین او از سوی خداوند است. قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان، دلایل متعددی برای اثبات این مدعا دارد که امام را خدا منصوب میکند. خداوند در آیات متعددی از جمله آیه ابتلاء، به طور صریح انتصاب امام را برای خود محفوظ داشته و آن را حق خود میداند. همچنین در آیات دیگر مانند آیه تطهیر، آیه اولی الامر و آیات مربوط به جانشینی انبیای پیشین، بر این مسئله تأکید شده است. عقل نیز چنین حکم میکند که انتصاب کسی با مقام عظیم امامت و جانشینی رسول خدا(ص) جز از سوی خود خداوند ممکن نیست؛ زیرا تنها خداوند است که به شایستگیهای لازم از جمله عصمت و علم لدنی آگاه است و میتواند شخص مناسب را برای این مقام برگزیند. پس اگر بنا باشد جانشین رسول خدا(ص) امام و رهبر جامعه اسلامی باشد، باید از سوی خدا منصوب شده باشد تا بتواند وظایف خطیر خود را به درستی انجام دهد. این مهمترین دلیلی است که قرآن برای لزوم نصب الهی امام بیان میکند.
نگرش روایی
روایات متعدد و متواتری از معصومین(ع) وجود دارد که بر نصب الهی امامت و انتخاب امامان از سوی خداوند تأکید میکنند. از جمله مهمترین این روایات، حدیث غدیر است که در آن رسول گرامی اسلام(ص) به فرمان الهی، امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) را به طور رسمی اعلام و ایشان را به عنوان جانشین خود منصوب نمودند. این حدیث که از متواترات اهل سنت و شیعه است، دلیل روشنی بر نصب الهی حضرت علی(ع) است. همچنین حدیث منزلت که در آن پیامبر اکرم(ص) به تصریح خداوند، منزلت امیرالمؤمنین(ع) را همانند منزلت هارون نزد موسی(ع) دانسته و ایشان را به عنوان جانشین بلافصل خود معرفی نمودهاند، از دیگر روایات صریح در نصب الهی حضرت علی(ع) است. همچنین روایات متعددی وجود دارد که در آنها رسول خدا(ص) به نام و نشان ائمه اطهار(ع) از نسل امام حسین(ع) تا ظهور حضرت مهدی(ع) تصریح کردهاند. این روایات نیز دلیل روشنی بر نصب الهی امامان معصوم(ع) میباشد؛ زیرا پیشگویی پیامبر اکرم(ص) از امامان آینده، جز به وحی الهی ممکن نبوده است. علاوه بر اینها، روایات بسیاری نیز وجود دارد که در آنها امامان معصوم(ع) با تعابیری همچون «خلیفة الله»، «باب الله» و «حجت الله» معرفی شدهاند که این القاب نیز بر نصب مستقیم ایشان از سوی خداوند دلالت دارند. بنابراین به طور کلی میتوان گفت روایات فراوان و معتبری در منابع روایی پیامبر و اهل بیت او وجود دارد که همگی بر نصب الهی امامان معصوم(ع) از سوی خداوند متعال تأکید دارند.
نظریه کلامی
متکلمان امامیه نصب الهی امام را از شرایط اصلی امامت میدانند. این اصطلاح در فرهنگ کلامی امامیه به مفهوم نصب مستقیم امام معصوم از سوی خداوند به جانشینی از پیامبر اشاره دارد. متکلمان امامیه، برای اثبات نصب الهی امام، با دلائل عقلی و نقلی استدلال کردهاند. متکلمین امامیه - جدای از دلیل نقلی قرآنی و روایی - بر اساس قاعده لطف، نصب امام را برای هدایت و رشد انسان، واجب میدانند؛ زیرا خداوند باید زمینههای لازم برای تحقق هدف خلقت را فراهم کند. از جمله این زمینهها، وجود امام معصوم است که هدایتگر مردم باشد. بنابراین بر اساس لطف، نصب الهی امام ضرورت دارد. عصمت از ویژگیهای باطنی و پنهان انسان است و تنها خداوند از آن آگاه است. بنابراین تنها خداوند میتواند شخص معصوم را بشناسد و منصوب کند. همچنین شرایط دیگری مثل افضل و اعلم بودن امام، تنها از طریق نصب الهی قابل تأمین است. بنابراین انتصابی بودن امامت ضروری است. یکی دیگر از دلایل عقلی نصب الهی امام، مجمل و ذو وجوه بودن قرآن ذکر شده است. در توضیح این دلیل متکلمان امامیه گفتهاند: قرآن کریم مجمل و دارای وجوه و تأویلهای متعدد است و نیازمند مفسری است که مراد حقیقی آیات را بیان کند. از سوی دیگر، تنها خداوند میتواند چنین مفسر معصومی را که دچار خطا و انحراف نشود، تعیین کند. بنابراین، مجمل بودن قرآن از دلایل عقلی نصب امام از سوی خداوند است. تحقق نصب الهی امام در امامت عامه، بر اساس روایاتی است که نشان میدهد زمین هرگز از حجت و امام خالی نمیماند. اما در امامت خاصه اهل بیت، عملاً خدا از طریق پیامبر اکرم(ص) تا روز قیامت امام را نصب کرده است. اما در دایره امامت خاصه، در خطبه حجةالوداع، پیامبر اکرم(ص) فرمودند هر آنچه که موجب نزدیکی به بهشت و دوری از آتش است برای شما بیان کردهام. مسئله خلافت و جانشینی پیامبر از مهمترین این موارد است. پس پیامبر در این زمینه حتماً سفارش لازم را کرده است. در غیر این صورت، دین ناقص میماند. آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾[۴] - که در همان حجة الوداع نازل شد - نشان میدهد خداوند دین را برای مردم کامل کرده است. امامت یکی از مهمترین ارکان دین است. پس خداوند باید امام را برای امت مشخص کرده باشد تا دین کامل شود. در غیر این صورت، دین ناقص میماند. بنابراین این آیه بر لزوم نصب الهی امام دلالت دارد.
نظریه نصب در دورانهای تاریخی
نخست: دوران پیامبر خاتم
دیدگاه رسول گرامی اسلام(ص) به عنوان عضو شاخص اهل بیت(ع)، درباره امامت از اهمیت ویژهای برخوردار است. در نگاه نبی مکرم اسلام(ص) جایگاه اهل بیت(ع) والاتر از آن است که خداوند آنها را تنها به عنوان رهبران سیاسی و دینی مردم برگزیده باشد؛ بلکه آنها محور عالم و موجب جریان داشتن نظام خلقت هستند. رسول خدا(ص) این عقیده را به دیگران منتقل میکردند و این مطلب نشان میدهد برخی اصحاب به چنین جایگاهی برای اهل بیت(ع) معتقد بودهاند و یا دستکم چنین باوری به اهل بیت(ع) در میان مسلمانان مطرح بوده است.
اخبار نبوی موجود درباره امامت الهی در برخی عناوین قابل طرح است مانند:
- نصب الهی مقام امامت: رسول اکرم(ص) از همان ابتدای بعثت، در پاسخ به کسانی که اسلامِ خود را مشروط به خلافت آن حضرت نمودند، فرمودند که امر امامت و جانشینی در اختیار خداوند است[۵].
- نصب الهی ائمه (ع) برای امامت: سخن درباره اعتقاد نبی اعظم(ص) به الهی بودن مقام امامت ائمه هدی(ع)، به خصوص امیرمؤمنان(ع)، مستند به روایات متعددی است که در منابع شیعی و اهلسنت از ایشان نقل شده است[۶].[۷]
دوم: دوران امام علی
با رحلت رسول خدا(ص) سرپرستی مسلمانان و مقام امامت به امیرمؤمنان(ع) رسید که سی سال به طول انجامید و امام علی(ع) در مدت این سی سال، حدود پنج سال حاکم جامعه اسلامی نیز بودند. حضرت زهرا(س) نیز به عنوان دختر محبوب پیامبر اسلام(ص) در نزد مسلمانان جایگاه خاصی دارد. ایشان بنا بر روایات نبوی که در منابع اهلسنت نیز نقل شده، سیده و بزرگ زنان اهل بهشت (یا زنان مؤمن) است[۸]. از این رو کلام آن حضرت درباره امامت، برای همه فرقههای مسلمان قابل توجه است.
در دیدگاه امام علی (ع)، امامت جایگاه بلندی دارد. از نظر آن حضرت، امام کسی است که از سوی خدا امور مردم را تدبیر میکند[۹]. امیرمؤمنان(ع) حجتهای الهی را جانشینان خداوند و مبلغان دین خدا خوانده، از نقش هدایتگری آنها خبر داده است. از نگاه امیرمؤمنان(ع)، خداوند، وی را برای این منصب گزینش نموده است. امیرمؤمنان(ع) با اشاره به آیه تبلیغ[۱۰]، معتقد است: خداوند، ولایت وی را سبب کامل شدن دین و اتمام نعمت خویش قرار داده است[۱۱].
حضرت زهرا(س) نیز حادثه غدیر را که در آن، امیرمؤمنان(ع) به خلافت و امامت منصوب گشت، الهی دانسته، معتقد است خداوند با این واقعه، حجت را بر مردم تمام کرده است[۱۲].[۱۳]
سوم: دوران امام حسن مجتبی تا امام سجاد
اهل بیت(ع)، از امام حسن مجتبی تا امام سجاد(ع)، امامت را در تمام شئونش، مقامی الهی میدانستند. از نظر ایشان، خداوند اهل بیت(ع) را برای هدایتگری مردم و و حاکمیت بر آنها انتخاب کرده است. بنابر عقیده ایشان، مردم مکلّفاند از اهل بیت(ع) به عنوان امام خود اطاعت کنند و بدین ترتیب، زمینه حکومت آنها را فراهم سازند. در حقیقت، تحریک مردم به شناخت و حمایت از امام، تحریک آنها به انجام وظیفهشان برای زمینهسازی حکومت مشروع میباشد. هرچند اعتقاد اهل بیت(ع) به امامت الهی خود، امری قطعی است؛ اما به نظر میرسد ایشان بنا به هر دلیلی، اصرار بر تفصیل مطلب و همگانی شدن این اعتقاد نداشتهاند. ادلّه تقویت این سخن عبارتاند از:
- اخباری که درباره “امامت الهی” از این امامان همام نقل شده است، بیشتر توسط یاران خاص اهل بیت(ع) و حتی برخی از امامان بعد نقل شده است که تعداد راویان این اخبار زیاد نیست. گویا “الهی بودن نصب امام” مطلبی است که تنها برای برخی از خاندان اهل بیت(ع) و یاران خاص مطرح میشده است؛
- در مقاطعی که در برابر عموم مردم فرصتی برای ابراز دیدگاههای اهل بیت(ع) به وجود میآمد، به نظر میرسد ایشان با در نظر گرفتن فضای فکری غالب در جامعه، تأکید بر نظر خود را به مصلحت جامعه اسلامی ندیدهاند؛
- چنان که ذکر شد، برخورد بسیاری از اصحاب و شیعیان با امام زمان خود، به گونهای بوده است که ضعف اعتقادی آنها را تأیید میکند. چنین رویهای از سوی نزدیکان امام این ادعا را تقویت میکند که اهل بیت(ع) در این دوران بر تبیین و تفصیل این مهم اصراری نداشتهاند[۱۴].
چهارم: دوران امام باقر تا امام رضا
با توجه به اینکه در دوران امام باقر (ع) تا امام رضا (ع)، اهل بیت(ع) شرایط نسبتاً بهتری داشتند، توانستند با تبیین معارف و برپایی کلاسها و مناظرات، قدرت علمی خود را به رخ دیگران کشیده، به خصوص، به تبیین جوانب مختلف اصل “امامت” بپردازند و بدینسان، نظر خود را درباره این موضوع در میان پیروان مکتب تشیع تبیین کردند. برای این ادعا که اهل بیت(ع) در این دوران نسبت به نشر معارف شیعی، مانند مسئله امامت الهی در میان پیروان خود تأکید داشتند، شواهدی وجود دارد:
- حجم روایاتی که درباره موضوعات مختلف، مانند مسائل عقیدتی و بحث از “امامت الهی” در این دوران نقل شده، به مراتب بیشتر از اخبار مربوط به زمان قبل از آن است؛
- به استناد نقل منابع، در این دوران، ائمه و یا برخی اصحاب، با اجازه و تشویق ایشان، در مجالس عمومی به مناظره درباره مسائل عقیدتی مانند امامت میپرداختند. این امر، بیانگر رضایت و علاقهمندی اهل بیت(ع) به نشر این معارف در میان مردم است؛
- از روایات متعدد ذکر شده در این دوره میتوان دریافت که جمعیت پیروان و علاقهمندان اهل بیت(ع) نسبت به دوران گذشته افزایش قابل توجهی یافته بود. روایاتی که از جمعیت چند هزار نفری در حوزه درسی امامان معصوم سخن میگویند و یا از فراوانی استقبال کنندگان امام رضا(ع) در طول سفرشان حکایت دارند و یا از اموالی که از مناطق مختلف جامعه اسلامی به امام میرسید و از سازماندهی وکلای امام[۱۵] در نقاط مختلف خبر میدهند، بیانگر جمعیت فراوان شیعیان و دوستداران خاندان نبوی در آن زمان، نسبت به دوران گذشته است.
الهی بودن امر حاکمیت و مرجعیت دینی مردم، در این مقطع در میان نزدیکان و یاران اهل بیت(ع) جای خود را باز کرده، معتقدان قابل توجهی یافت و مسلمانان آن دوران نیز با این نظریه آشنا شدند[۱۶].
پنجم: دوران امام جواد تا حضور امام مهدی
اهل بیت(ع)، از امام جواد(ع) تا امام مهدی (ع)، منصب امامت را الهی میدانستند و امام را فردی منصوب از سوی خداوند برای حاکمیت و مرجعیت دینی مردم معرفی میکردند. این امامان، بر خلاف فشار و خفقان کمسابقه دستگاه حاکم، بر تبیین و نشر دیدگاه خویش مبنی بر نصب الهی امام اصرار داشتند. در زیارتنامههایی که از این ائمه معصوم(ع) نقل شده است، معارف بلندی درباره مقام امام و الهی بودن آن وجود دارد. روشن است که چنین روایاتی برای شیعیان نقل میشد تا شناخت آنها نسبت به امام کاملتر گردد؛ بهعلاوه، هنگام زیارت امامان معصوم، با رعایت شرایط و مراقبتهای لازم، از آن استفاده کنند. نقل این معارف بلند و پذیرش شیعیان، نشاندهنده رشد فضای فکری پیروان این مکتب در چنین مقطع میباشد و سخنان اصحاب درباره امامت و شواهد تاریخی موجود، نسبت به جایگاه امام در میان مردم، گواه دیگری بر آن است.
از نظر این امامان بزرگوار، مردم حق هیچ دخالتی در انتخاب و نصب امام ندارند؛ بلکه آنها باید از امامی که خداوند انتخاب و نصب کرده است، اطاعت کنند و زمینه اجرای احکام الهی را برای امام فراهم سازند. بهنظر میرسد موضوع امامت الهی که با تلاش اهل بیت(ع) در دوران قبل تا حدودی جای خود را در میان پیروان این مکتب یافته بود، با تلاش این امامان عالیقدر تثبیت شد و شیعیان به عنوان گروهی با عقایدی مستقل در میان مسلمانان شناخته میشدند[۱۷].
ششم: از آغاز غیبت تا پایان قرن پنجم هجری
متکلمان امامیه از دوران غیبت امام زمان(ع) تا پایان قرن پنجم، بهطور حقیقی به امامت الهی ائمه در امامت و مرجعیت دینی، همچنین حاکمیت سیاسی باور داشتند. این متکلمان در این دوران، الهی بودن منصب امامت را با براهین عقلی و مصادیق آن را با براهین نقلی تبیین نمودند. در اثبات امامت ائمه معصومین با ادله نقلی، ابوالصلاح حلبی بیشترین ادله را ذکر کرده است. استناد به آیات “اهلالذکر، مراجعه به اولیالامر و شهادت”، در موضوع امامت الهی، منحصر به اوست و حتی در آثار پس از وی نیز تا پایان قرن پنجم وجود ندارد. دیگران معمولاً تنها به آیات “ولایت، اولیالامر و ابتلا” استناد میکردند؛ یعنی همان دلایلی که غالباً در آثار سید مرتضی و قبل از ایشان نیز مطرح شده بود؛ هرچند در شیوه بیان یا پاسخ به اشکالات، تفاوتهایی دیده میشود. گفتنی است آیه “ولایت”، تنها آیهای است که همه متکلمان مشهور امامیه در این دوران برای اثبات امامت امیر مؤمنان(ع) به آن استناد کردهاند. در اثبات امامت الهی با ادله عقلی، مهمترین دلیل متکلمان امامیه در این دوران، “ویژگیهای درونی امام” بوده است. البته سید مرتضی در این بحث، “برهان لطف” را نیز ذکر نموده، مرحوم ابو الفتح کراجکی نیز به حکمت و عدالت الهی تمسک کرده است. گفتنی است استناد سید مرتضی و شیخ طوسی به برهان حفظ شریعت نیز در تبیین امامت الهی بوده است[۱۸].
محدثان و آموزه نصب الهی امام از دوران غیبت تا پایان قرن پنجم
برخلاف تأکیدهای پیامبر خاتم(ص)، حاکمان نخستین جامعه اسلامی، اصرار عجیبی بر منع نوشتن و نگهداری احادیث داشتند. هرچند این امر، آثار خسارت باری بر جامعه حدیثی و مسلمانان به جا نهاد، تأکید و اهتمام فراوان خاندان مطهر پیامبر نسبت به حفظ و کتابت حدیث، احادیث شیعه را تا حدود زیادی در امان داشت و پیشینه کهنی را برای تاریخ حدیث شیعه به ارمغان آورد.
محدثان شیعی، به استثنای شیخ صدوق، در تبیین عقلی و نقلی نصب الهی امام تلاش چندانی نکردهاند و تنها، روایات ناظر به این بحث را نقل و دستهبندی کرده، گاهی اندک توضیحی نیز دادهاند؛ ولی شیخ صدوق، افزون بر ذکر این آموزه، آن را مستدل کرده است.
در مجموع اغلب محدثانی که در دوران غیبت امام زمان(ع) تا قرن پنجم میزیستهاند، حقیقتاً به نصب الهی امام معتقد بودهاند؛ تعدادی از محدثان این دوران، علاوه بر اینکه روایات ناظر به امامت الهی را در کتاب خود ذکر کردهاند، خود نیز بهصراحت از نصب الهی امام سخن گفتهاند. محدثان این دوران، نه تنها به امامت الهی امام در حاکمیت و مرجعیت دینی باور داشتند؛ بلکه به جایگاه عظیم و نقش تکوینی امامان معصوم در عالَم خلقت معتقد و یا لااقل با چنین باوری آشنا بودند[۱۹].
هفتم: قرن ششم هجری
در قرن ششم، هرچند متکلمان امامیه در اثبات امامت الهی تلاش کردهاند؛ غیر از اینکه با افزودن نکاتی به برهان لطف، به آن استناد کردهاند؛ همچنین استدلالی که مرحوم حمصی با عنوان لزوم تعبد شرعی بیان کرده است، تبیین عقلی جدیدی نداشتهاند. ادله ایشان، بیشتر تبیینهای نقلی و با استناد به آیات قرآن کریم بوده است. محمد بن شهرآشوب که در اثبات عقلانی این آموزه دلیلی نیاورده است، بیشترین تلاش را در تبیین این موضوع با ادله نقلی انجام داده است. وی آیات متعددی را بیانگر الهی بودن امامت دانسته است که استناد به آیات شریفه ۳۳ آل عمران، ۳۲ فاطر، ۸۹ و ۹۰ انعام و ۱۱۵ سوره نساء، از ادله ابتکاری وی در این موضوع است. آیات شریفه: تبلیغ و اکمال دین برای نخستین بار توسط وی، برای اثبات امامت امیر مؤمنان ابراز گردیده است[۲۰].
هشتم: قرن هفتم هجری
متکلمان امامیه در قرن هفتم، در دفاع از آموزه امامت الهی، تبیینهای جدیدی نیز داشتهاند که در این میان، سهم مرحوم عمادالدین طبری بیشتر بوده است. بزرگان این دوران در اثبات عقلی این آموزه، بر همان برهان لطف و برهان ویژگیهای درونی تأکید کردهاند. مرحوم طبری علاوه بر برهان ویژگیهای درونی، به دینی بودن موضوع امامت، الهی بودن مسائل مربوط به دین، اهمیت نصب امام برای انسانها، معطل ماندن وظایف امام و مالکیت انحصاری باری تعالی بر جان و مال دیگران استناد کرده است. متکلمان این قرن، در اثبات امامت الهی، استدلالهای تازهای مطرح کردهاند که عبارتاند از استدلال به آیه اکمال دین توسط ابن میثم بحرانی، همچنین استدلال به آیه شریفه تبلیغ، آیات ۶۸ سوره قصص و ۳۸ سوره انعام توسط مرحوم طبری. در اثبات نصب الهی امیر مؤمنان(ع) نیز محقق حلی، برای نخستینبار به آیه نهی از تمایل به ظالمان استناد کرده است. مرحوم طبری نیز در این موضوع به شیوه ابلاغ سوره برائت، همچنین روایات نبوی، متمسک شده است. مطلب دیگر اینکه این محققان شیعی، از میان ادله قرآنی متعددی که در سابق برای اثبات نصب الهی امام ذکر شده بود، در مجموع، آیات: ولایت، صادقین، اولوالامر و ابتلا را برای اثبات این موضوع برگزیده و تبیین نمودهاند[۲۱].
نهم: قرن هشتم هجری
قرن هشتم، دورهای پربار در تاریخ کلام امامیه است. ظهور علامه حلی در این سده، نقطه عطفی را در مباحث کلامی شیعیان، بهخصوص در موضوع امامت به وجود آورد. هرچند متکلمان دیگر این دوران، نوآوری چندانی در این بحث نداشتهاند، علامه حلی برای اثبات نصب الهی امام، برای نخستینبار، ادله متعدد عقلی و نقلی اقامه کرد. وی افزون بر اینکه با ادله عقلی و نقلی در پی اثبات الهی بودن مقام امامت است، برای تبیین امامت امیر مؤمنان(ع) نیز به آیات زیادی از قرآن کریم، برای نخستینبار استناد میکند[۲۲].
دهم: قرن نهم هجری
اعتقاد به الهی بودن منصب امامت (حاکمیت سیاسی و مرجعیت دینی) مطلبی است که با قاطعیت میتوان به متکلمان امامیه در قرن نهم هجری نسبت داد؛ چراکه ایشان به صراحت، از این عقیده خود سخن گفته، بر آن استدلال کردهاند. مرحوم فاضل مقداد و نجمالدین رازی در تبیین عقلی امامت الهی، تنها به برهان لطف و ویژگیهای درونی امام استدلال کردهاند که بارها در سخنان پیشینیان مطرح شده بود. مرحوم ضیاء الدین جرجانی هم که اساساً در این بحث، تبیین عقلی نداشته است؛ اما مرحوم بیاضی در اثبات عقلانی این موضوع تلاش فراوانی کرده است و چنانکه گذشت، ادله عقلی جدیدی را بیان نموده و با بیان لوازم فاسدی که عقیده انتخاب مردمی امام دارد، در پی اثبات عقیده نصب الهی امام بوده است. گفتنی است که در تبیین نقلی نیز، این مرحوم بیاضی است که در میان بزرگان قرن نهم، نقش بیشتری داشته، برای نخستینبار ادلهای را در اثبات امامت الهی و امامت امیر مؤمنان(ع) اقامه کرده است. استناد به سخنان متواتر رسول اعظم(ص) با این استدلال قرآنی که کلمات ایشان وحی الهی است، برای تبیین امامت امیر مؤمنان(ع)، ابتکاری است که ظاهراً توسط مرحوم بیاضی و نجمالدین رازی در این دوران رخ داده است. همچنین استدلال به آیه اول سوره معارج در این موضوع، ابتکار مرحوم بیاضی بوده است؛ چنانکه تبیین الهی بودن مقام امامت بر اساس آیات ناظر بر اینکه اعطای مُلک و حکمت به دست خداست نیز نخستینبار توسط این متکلم پر تلاش انجام شده است[۲۳].
یازدهم: قرن دهم هجری
با توجه به حضور محقق اردبیلی، میتوان قرن دهم را دوران نسبتاً زندهای برای بحث امامت در کلام امامیه به شمار آورد. مقدس اردبیلی نسبت به تبیین این آموزه که امامت، امری الهی است، تلاشی در خور کرده است و در تبیین نقلی نصب الهی امیر مؤمنان، ابتکاراتی داشته است؛ هرچند بیشتر، مباحث گذشتگان خود را جمعآوری نموده است.
در تبیین عقلی نصب الهی مقام امامت، مرحوم خواجگی شیرازی، ظاهراً فقط برهان ویژگیهای درونی امام و برهان لطف را مطرح کرده است؛ اما مرحوم ابو الفتح حسینی و مقدس اردبیلی، افزون بر براهین یادشده، استدلال دیگری نیز داشتهاند که آثار برخی گذشتگان بیان شده بود. مرحوم حسینی از اهمیت موضوع امامت در دین و مرحوم مقدس اردبیلی نیز از نیابت امام از سوی خدا و رسول، به الهی بودن این منصب رسیدهاند. در تبیین نقلی اصل امامت الهی نیز ظاهراً تنها به آیه اکمال دین، آن هم فقط از سوی مرحوم اردبیلی استناد شده است. مرحوم اردبیلی در تبیین نقلی نصب الهی ائمه دوازدهگانه(ع)، به خصوص امیر مؤمنان(ع)، آیات و روایات متعددی را ذکر کرده که بیشتر آنها به طور پراکنده در آثار متکلمان گذشته وجود داشته است. وی به روایاتی استدلال کرده که از جایگاه عظیم امامان معصوم(ع) در عالم خبر دادهاند. جایگاهی که بسی والاتر از منصب حاکمیت و مرجعیت دینی است. این روایات را میتوان تبیین نقلی جدیدی از این متکلم شیعی دانست[۲۴].
دوازدهم: قرن یازدهم هجری
دیدگاههای دانشمندان شیعی در قرن یازدهم در موضوع امامت الهی و تبیین عقلی و نقلی آن، تفاوت چندانی با پیشینیان آنها ندارد. ایشان نیز امامت اهل بیت(ع) را به معنای گزینش الهی آنها برای رهبری سیاسی و دینی مردم دانسته، اغلب نیز نص و معجزه را راه تشخیص امام خواندهاند. ظاهراً فقط صالح مازندرانی است که از معجزه، به عنوان راه شناخت امام سخنی نگفته است. برخی ادله مطرحشده در این دوران، مانند الهی بودن شریعت و اولویت نصب امام بر نصب نبی که از سوی محقق لاهیجی مطرح شد، همچنین استدلالی که ادله نصب الهی نبی را بر نصب الهی امام نیز جاری میدانست که از مرحوم شوشتری بیان گردید، تبیینهای جدیدی بودند. در میان ادله نقلی نیز میتوان استدلال ملاصدرا که از ترکیب سه آیه ۲۴ و ۴۳ سوره فاطر و آیه سوم سوره مائده بهره برده، همچنین استدلال مرحوم ملاصالح مازندرانی به آیه ۵۸ سوره نساء در تبیین الهی بودن مقام امامت را جدید دانست. درباره نصب الهی ائمه هدی(ع) نیز ظاهراً استدلال محقق لاهیجی به حدیث لوح، ابتکار خود اوست[۲۵].
سیزدهم: قرن دوازدهم هجری
قرن دوازدهم را میتوان دوران پر بار کلام شیعی درباره امامت الهی دانست. ظهور بزرگانی چون علامه مجلسی و میرزا حسن لاهیجی، حیاتی مجدد به مباحث عقلی و نقلی درباره امامت بخشید. این دو بزرگوار، برای آموزه نصب الهی امام، تبیینهای عقلی جدیدی داشتهاند. البته از نکات برجسته این دوران، تمسک به روایات صریح در این باب است که با توجه به وجود محدثان بزرگی چون علامه مجلسی، شیخ حر عاملی و سید هاشم بحرانی، امری قابل انتظار میباشد.
گفتنی است که در این قرن میتوان مرحوم میرزا حسن لاهیجی را شخصیتی دانست که بیشترین نوآوری را در تبیینهای عقلی و نقلی نصب الهی مقام امامت داشته است[۲۶].
چهاردهم: قرن سیزدهم هجری
از میان بزرگان قرن سیزدهم، محقق سبزواری بهاجمال به بحث از امامت الهی پرداخته، در استدلالهای عقلی و نقلی خویش، فقط به بیان مهمترین ادله که براهین ویژگیهای درونی امام و لطف میباشد، اکتفا کرده است و در تبیین نقلی این بحث نیز، تنها برخی آیات و روایات را که در گذشته بارها مطرح و تبیین شده بودند، ذکر کرده و توضیح چندانی نداده است. هرچند ملامهدی نراقی و محمدجعفر استرآبادی، درباره نصب الهی امام به تفصیل بحث کردهاند، ادله ابتکاری چندانی نداشتهاند. در میان ادله قرآنی میتوان استناد مرحوم نراقی به آیات اول تا پنجم سوره نبأ را در اثبات امامت امیر مؤمنان(ع) و استدلال به آیه ابتلا و فرمایش امام زمان(ع) را در اثبات الهی بودن مقام امامت، مواردی جدید دانست. نکته قابل توجه، عنایت متکلمان به روایات در این بحث است. ایشان بارها به احادیثی که بیانگر امامت الهی هستند، استناد کردهاند. گفتنی است: مرحوم سبزواری، اخباری که از جایگاه و خلقت ویژه امیر مؤمنان(ع) سخن گفتهاند را نیز در این بحث مطرح نموده است. محقق سبزواری برخلاف متکلمان معاصر خویش، در بیان راههای شناخت امام، تنها نص را ذکر کرده، و از معجزه سخنی نگفته است[۲۷].
پانزدهم: قرن چهاردهم هجری
در میان متکلمان قرن چهاردهم میتوان شهید مطهری را از دو جهت دارای بیانی ابتکاری دانست: سخن وی در تعریف امامت که به شئون زعامت سیاسی، مرجعیت دینی و ولایت تکوینی برای امام تصریح میکند، در سخن متکلمان پیشین سابقهای نداشته است. البته این به معنای نو بودن این عقیده در تفکر شیعه نیست و چنانکه شهید مطهری نیز از این باور امامیه خبر میدهد، اغلب قریب به اتفاق متکلمان امامیه، این شئون (به خصوص زعامت سیاسی و مرجعیت دینی) را برای امام باور داشتهاند؛ ولی این شیوه بیان و دستهبندی، از نوآوریهای شهید مطهری است؛ نکته دیگر در کلام وی سخنی است که در تفاوت میان طریقه شناخت نبی و امام میگوید. ظاهراً ایشان انجام معجزه را به عنوان یکی از راههای شناسایی امام نمیپذیرد. انکار این طریق نیز مطلبی است که گویا نتوان آن را به متکلمان پیشین نسبت داد.
در میان متکلمان این قرن، تنها مرحوم محمد حسن مظفر است که در اثبات الهی بودن امامت، بهخصوص انتصاب الهی امیر مؤمنان(ع) تلاش قابل توجهی کرده است. پیامدهای فاسدی را که وی برای گزینش مردمی امام برشمرده است، میتوان تبیینهایی نو دانست. همچنین برخی ادله قرآنی وی بر امامت الهی حضرت علی(ع) و دیگر ائمه هدی را میتوان از ابتکارات او دانست؛ آیات شریفه یکم سوره نجم، ۳۲ سوره محمد، ۸۴ سوره شعراء، ۳۵ و ۳۹ سوره نور و ۱۷۲ سوره اعراف از آن جملهاند. تبیین شهید مطهری از آیه ابتلا، برای الهی بودن مقام امامت هم تبیینی جدید است[۲۸].
شانزدهم: قرن پانزدهم هجری
متکلمان قرن پانزدهم هجری در تبیین و دفاع از آموزه نصب الهی امام، تلاشی درخور کردهاند که در این میان، آیتاللّه سبحانی سهم بیشتری داشته است. استدلالهای عقلی که ذیل عناوین “اولویت تکامل روحی بر تکامل جسمی، واقعی بودن ملاک امامت و لزوم تربیت الهی امام” ذکر گردید، ظاهراً از ابتکارات ایشان است. ادله نقلی متکلمان در این دوران، نکته جدیدی ندارد و همان است که کم وبیش در سخنان پیشینیان مطرح شده بود. البته شاید بتوان استدلال استاد جوادی آملی را به ترکیبی از آیات کریمه “انذار و هدایت، ۲۴ سوره فاطر و ۵ سوره زخرف” در تبیین الهی بودن مقام امامت، جدید دانست. گفتنی است: استاد جوادی آملی و استاد سبحانی، وجود نص و معجزه را برای شناخت امام مفید دانستهاند؛ اما علامه طباطبایی، تنها از نص قرآنی یا سخن رسول خدا(ص) برای تشخیص امام سخن گفتهاند و استاد مصباح یزدی نیز، تنها انجام معجزه را مطرح کرده است. نکته قابل توجه این است که در این میان، استاد سبحانی برای نخستینبار، هرگونه شواهد و قرائتی را که دلالتش بر نصب الهی مدعی امامت قطعی باشد نیز به عنوان راه سوم تشخیص امام پذیرفته است[۲۹].
منابع
پانویس
- ↑ در این زمینه ر.ک: النصّ و الاجتهاد، شرف الدین
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۵.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۵۲.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه 3.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۰؛ عبدالملک بن هشام حیره معافری، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۵؛ اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۳۹؛ احمد بن علی ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۵۲؛ شمسالدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۸۶.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۴۹؛ همو، کمالالدین، ج۱، ص۲۵۸؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۱۰۵؛ محمد بن احمد بن شاذان، مائة منقبة من مناقب امیرالمؤمنین و الائمه، ص۵۰؛ عمادالدین طبری، بشارة المصتلفی، ج۲، ص۳۱.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۷۱ ـ ۱۰۲.
- ↑ «فقال(ص): یا فاطمه! اما ترضین أن تکونی سیدة نساء أهل الجنه؟» (احمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح البخاری، ج۴، ص۱۸۳؛ مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۳).
- ↑ ر.ک: محمد بن حسین الشریف الرضی، نهجالبلاغه للصبحی صالح، ص۲۱۲.
- ↑ ر.ک: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۲۰۵؛ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۰۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۱۵).
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۱۲۲.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۱۰۵ ـ ۱۴۷.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۱۵۱ ـ ۱۶۹.
- ↑ «سازمان وکالت» توسط امام صادق(ع) تأسیس شد و تا پایان غیبت صغری به کار خود ادامه داد. این سازمان برای ارتباطبخشی میان شیعیان، جمع و ارسال وجوه شرعی برای امامان و ابلاغ راهنماییهای آنها به شیعیان در زمینههای دینی و سیاسی فعالیت میکرد و مناطقی که وکلای امام بر آنها نظارت داشتند، در نواحی جزیرةالعرب، عراق، ایران و شمال آفریقا بود (ر.ک: محمدرضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، ج۱، ص۶۲-۲۱۰).
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۱۹۵ ـ ۲۵۴.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۲۵۹ ـ ۲۹۱.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۲۷ ـ ۴۱۷.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۰۲ ـ ۳۲۶.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۴۲۳ ـ ۴۳۵.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۴۳۶ ـ ۴۴۷.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۴۴۸ ـ ۴۶۳.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۴۷۶.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۴۷۷ ـ ۴۸۷.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۴۸۸ ـ ۵۰۲.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۵۰۳ ـ ۵۲۴.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۵۲۴ ـ ۵۳۵.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۵۳۶ ـ ۵۵۲.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۵۵۳ ـ ۵۶۵.