جهاد در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
|||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
[[رده:جهاد]] | [[رده:جهاد]] | ||
[[رده:سیره نظامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۷
مقدمه
اسلام که پیامآور خیر و سعادت و کاملترین برنامه رشد و تعالی انسانهاست، جهاد را یکی از ضروریات این مکتب معرفی کرده و مسلمانان را موظف میسازد تا در مواقع لزوم به جهاد و پیکار با دشمنان اسلام پرداخته و در راه اعتلای آرمانهای توحیدی و استحکام پایههای حاکمیت الله و نیز محافظت از تمامیت ارضی کشور اسلامی به تلاش و کوشش بپردازند.
اما از آنجا که در این آیین فطری و منطبق با عقلانیت، اعمالی قابل قبول خواهد بود که از روی شعور و اندیشهای رشد یافته انجام پذیرد؛ لذا در ضمن آیات و احادیث معصومین(ع)، به ویژه فرمایشات امیرمؤمنان(ع) فضیلت و فلسفه جهاد «فی سبیل الله» به شیوههای مختلف بیان شده است، تا افراد با بینشی راستین و عزمی راسخ و استوار از عهده این مسئولیت مقدس برآیند[۱].
جهاد امیرالمؤمنین(ع) در زمان پیامبر (ص)
امیرمؤمنان علی(ع) از هیچ تلاشی در راه دعوت رسول خدا(ص) فروگذار نکرد. از مجموعه غزوات و سرایای رسول خدا(ص)، هفت مورد اهمیت ویژه دارند؛ سه غزوه بدر، احد و خندق (که با قریش بود) و چهار غزوه بنی قینقاع، بنی نضیر، بنوقریظه و خیبر (که با یهود رخ داد). امیرمؤمنان(ع) در این غزوات، پیشگام و تأثیرگذار بود، به طوری که ورود ایشان به صحنه نبرد باعث تزلزل دشمن متزلزل و روحیه سپاه اسلام میشد. حضرت درباره سرکوبی مشرکان فرمود: من در دنباله آن سپاه بودم تا یک باره پشت کرد و سر به حکم اسلام در آورد. نه سست شدهام و نه ترسیدهام، نه خیانت کردهام و نه ناتوانم[۲].
امام(ع) در جنگ بدر (رمضان سال دوم هجری) پس از نبرد تن به تن با هماورد خود، ولید بن عتبه (دایی معاویه) را کشت، به کمک حمزه و عبیده بن حارث شتافت و هماوردان آن دو، یعنی عتبة بن ربیعه (پدربزرگ معاویه) و شیبة بن ربیعه (برادر عتبه و عموی هند) را نیز از پای در آورد[۳]. امام(ع) در پاسخ به تهدید معاویه به جنگ (پیش از صفین)، به غزوه بدر اشاره کرد و فرمود: شمشیری که بر جد و دایی و برادرت در یک رزمگاه زدم، نزد من است[۴]. بنابر سخن شیخ مفید[۵]، نیمی و بنا بر نقل واقدی ۲۲ نفر از کشتههای مشرکان در بدر، به دست علی بن ابی طالب(ع) بود[۶].
حضرت در دو غزوه بنی قینقاع[۷] و احد[۸] پرچمدار سپاه اسلام بود. غزوه احد (سال سوم هجری) دومین نبرد سرنوشتساز و سنگین رسول خدا(ص) با قریش بود که در همان آغاز نبرد، طلیعهدار سپاه شرک به دست توانای امام علی(ع) کشته شد و رسول خدا(ص) شادمان شد[۹]. هنگامی که برخی اصحاب تنگه کوه احد را بر خلاف دستور مؤکد رسول خدا(ص) ترک کردند و برخی گریختند، امام(ع) ایستادگی کرد، زخمهای فراوانی برداشت و این ندای آسمانی شنیده شد، که «لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ وَ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ»[۱۰].
پس از غزوه احد، رسول خدا(ص) با دلاوریهای امیرمؤمنان(ع) بر یهود بنی نضیر پیروز شد و آنان را از مدینه بیرون راند. در سال پنجم هجری با تحریک سران بنی قریظه[۱۱]، قریش با همکاری دیگر تیرههای عرب (احزاب) به مدینه هجوم آورد. مسلمانان در بیرون مدینه خندقی حفر کردند که تنها برخی جنگجویان قریش برای نبرد با مسلمانان توانستند از آن عبور کنند. علی بن ابی طالب(ع) تنها شخصی بود که در مقابل جنگجوی نامی عرب، عمرو بن عبدود ایستاد و او را از پای در آورد. رسول خدا(ص) از این فداکاری به رویارویی تمام ایمان با تمام شرک تعبیر کرد[۱۲] و ضربت شمشیر علی(ع) را برتر از عبادت جن و انس خواند[۱۳].
پس از جنگ احزاب (خندق)، دژ بنی قریظه به دلیل خیانت آنان در طول جنگ خندق، محاصره شد و دیدبانان بنی قریظه با دیدن علی(ع) فریاد زدند: قاتل عمرو بن عبدود آمد[۱۴]. جدیت حضرت و رجزخوانیهای ایشان سبب شد تا بنی قریظه تسلیم شود. رسول خدا(ص) در ذیقعده سال ششم هجری برای انجام عمره عازم مکه شد. قریش در منطقه حدیبیه، مانع ورود آنان به مکه شد و سرانجام قرارداد صلحی میان پیامبر(ص) و قریش امضا شد که به دستور حضرت، مواد آن پیمان نامه را علی بن ابی طالب(ع) تنظیم و کتابت کرد[۱۵]. در سال هفتم بر اساس آن پیمان نامه، امام علی(ع) همراه پیامبر خدا(ص) و فاطمه زهرا(س) و دیگر مسلمانان برای عمره به مکه رفتند که به عمرة القضا مشهور شد[۱۶].
در سال هفتم هجری و پس از صلح حدیبیه و اطمینان از تعرض نکردن قریش به مدینه، رسول خدا(ص) آهنگ خیبر کرد و در کنار قلعههای خیبر اردو زد. علی(ع) پرچمدار سپاه و ایفا کننده مهمترین نقش در پیروزی مسلمانان بود. از آنجا که تلاش شماری از صحابه برای فتح قلعههای خیبر شکست خورد، رسول خدا(ص) فرمود: فردا پرچم را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند و خداوند به دستان او فتح میکند و او فرارکننده نیست»[۱۷]، آنگاه علی(ع) را برگزید تا فتح و پیروزی را برای اسلام و مسلمانان به ارمغان آورد. این گونه شد که قلعههای خیبر با کشتن مرحب خیبری و کندن معجزهآسای درب قلعه خیبر به دست علی(ع) فتح شد. سپس آن حضرت راهی فدک شد و فدک را با مصالحه فتح کرد[۱۸].
در سال هشتم هجری و پیش از فتح مکه، رسول خدا(ص) حضرت علی(ع) را به غزوه ذاتالسلاسل فرستاد. امیرمؤمنان(ع) شبانه و با استتار کامل دشمنان را تار و مار کرد و به مدینه بازگشت. جبرئیل با نزول سوره «والعادیات» رسول خدا(ص) را از این پیروزی باخبر کرد و پیامبر نیز آن سوره را در نماز تلاوت فرمود[۱۹].
در فتح مکه علی(ع) به دستور پیامبر(ص) پرچم را از سعد بن عباده گرفت[۲۰] و همراه پیامبر(ص) بتهای مکه را شکست و بتکده منات را که در میانه راه مکه و مدینه قرار داشت، ویران نمود[۲۱]. همچنین بت هبل را که بزرگترین بت داخل کعبه بود، شکست و در محل ورودی باب بنی شیبه دفن کرد تا حاجیان به هنگام ورود به کانون توحید، نماد شرک را زیر پای خود قرار دهند[۲۲]. سپس به دستور پیامبر(ص)، نزد قبیله بنی جذیمه در غُمیصا رفت و خون بهای کسانی را خالد بن ولید کشته بود، پرداخت[۲۳].
بعد از فتح مکه، نبرد حنین رخ داد و امیرمؤمنان(ع) پرچمدار مهاجران بود. حضرت در دفاع از جان پیامبر(ص) در برابر هجوم سنگین دشمن و فرار برخی مسلمانان، پایداری ورزید و با کشـته شدن «ابوجَرول» و تعدادی از قبیله هوازن به دست حضرت علی(ع) سپاه هوازن شکست خورد.
رسول خدا(ص)، اول رجب سال نهم هجری برای پیشدستی و مقابله با تحرکات هرقل، امپراتور روم شرقی عازم تبوک شد[۲۴] و علی بن ابی طالب(ع) را جانشین خویش در مدینه قرار داد تا امنیت شهر را تأمین کند. ثمره حضور علی(ع) در مدینه ناکامی منافقان از رسیدن به اهدافشان بود؛ از این رو، شایعه کردند که رسول خدا(ص) به دلیل نافرمانی علی(ع)، از آن حضرت رنجیده است. چون شایعات و طعنهها بر امام زیاد شد، آن حضرت به بیرون مدینه نزد رسول خدا(ص) رفت و پیامبر(ص) در حدیثی که به «حدیث منزلت» شهرت یافت، فرمود: «يَا عَلِيُّ أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ «آیا خشنود نمیشوی از اینکه تو برای من همچون هارون برای موسی باشی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست»[۲۵].[۲۶]
اقسام جهاد
جهاد ابتدایی و دفاعی
جهاد از منظر دین به ابتدایی و دفاعی تقسیم میشود. جهاد ابتدایی آن است که حکومت اسلامی با یک حکومت یا لشکر شرک و کفر که مانع گسترش اسلام است، به جنگ و جهاد بپردازد تا زمینه تبلیغ و تبیین آیین اسلام را برای مردم آن سرزمین فراهم آورد، و در صورت عناد و مقابله حکومت جور با حکومت اسلام، جنگ تا مرحله تسلیم ادامه خواهد داشت.
اما اگر جبهه مخالف، پیروان یکی از کتابهای آسمانی باشد، اسلام گزینه سومی برای آنان پیش مینهد که «ذمه» نام دارد، که به جای دو گزینه دیگر (پذیرفتن اسلام یا جنگ)، میتوانند در سایه حکومت اسلامی - با پرداخت مالیات بر آیین خود باقی بمانند. حضرت علی (ع) در روایتی به این گزینهها چنین اشاره میکند: «الْقِتَالُ قِتَالانِ قِتَالُ الْفِئَةِ الْبَاغِيَةِ حَتَّى يَفِيئُوا وَ قِتَالُ الْفِئَةِ الْكَافِرَةِ حَتَّى يُسْلِمُوا»[۲۷].
جهاد دفاعی به منظور دفاع از مسلمانان و کیان اسلام در برابر حمله دشمنان است که وجوب آن، مرد و زن و ضعیف و سالم را شامل میشود[۲۸]. پیکار و جنگ با دشمن در میدان کارزار، از مصادیق بارز جهاد است که دارای فضیلت و اجر خاصی است[۲۹].
جهاد اکبر و اصغر
نخستین و سختترین جهاد، جهاد و پیکار با نفس سرکش و اماره و شیطان است که پیامبر از آن به «جهاد اکبر» تعبیر کرده است؛ در مقابل جهاد در برابر دشمن خارجی که به «جهاد اصغر» معروف است[۳۰].[۳۱]
جهاد مالی
جهاد و نبرد با دشمن در میدان کارزار، احتیاج به تأمین هزینه مالی آن دارد که این وظیفه برعهده افراد متمول و توانمند است. از این رو، حضرت در اکثر موارد، جهاد با جان و مال و زبان را سفارش میکرد: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۳۲].[۳۳]
جهاد زبانی
یکی دیگر از مصادیق جهاد، جهاد با زبان است. مؤمن، با گفتار و تبیین و تشریح احکام و آموزههای دینی، از جمله بیان فضایل جهاد و وجوب آن و امر به معروف و نهی از منکر، در عرصه جهاد زبانی وارد میشود. حضرت ترک جهاد زبانی را از علل شکست اسلام شمردهاند[۳۴].
گفتنی است که بعضی عبادات از جهت ثواب اخروی، همسنگ جهاد دانسته شدهاند. البته این همطرازی در جایی است که شخص از ادای فریضه جهاد در میدان کارزار، معذور باشد؛ مانند زنان که همسرداری و صبر بر ناملایمات خانه[۳۵] برای آنان در حکم جهاد است، یا شخص ضعیفی که نمیتواند در عرصه جهاد حضور رساند، حج وی ثواب جهاد را دارد: «الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»[۳۶].[۳۷]
فلسفه جهاد
احکام و دستورهای اسلام ـ که ارکان آن بر اساس منطقی عقلانی استوار گردیده است ـ برای اصلاح جامعه بشری و برطرف ساختن موانع تکامل و تعالی انسانهاست و آن چه به عنوان جهاد در این مکتب امری ضروری و لازم تلقی میشود، آخرین ابزار اصلاحی و نهاییترین عاملی است که بر اساس آن بساط شرک و بتپرستی و ظلم و بیدادگری و فساد برچیده میشود، تا بشر در آرامشی واقعی و صلحی راستین به حیات برین نایل آید.
امیرمؤمنان(ع) در تمامی پیکارها، جنگ را مدتها به تأخیر میانداخت، تا شاید از طریق مذاکره و موعظه بتواند دیدگان فروبسته بر حق و حقیقت را بیدار و از خونریزی جلوگیری کند. این امر در پیکار «صفین» تا اندازهای بود که یاران حضرت گمان کردند که مولا از مرگ میهراسد و اجازه جنگ نمیدهد؛ اما امام میفرمود: «به خدا سوگند! باکی ندارم که به سوی مرگ بروم، یا مرگ به سوی من آید... هر روز که جنگ را به تأخیر میاندازم به خاطر آن است که آرزو دارم عدهای از آنها به جمع ما بپیوندند و هدایت شوند و در لابهلای تاریکیها پرتوی از نور من را ببینند و به سوی من آیند و این برای من، از کشتار آنان در گمراهی بهتر است»[۳۸].
این سیره مولا، بیانگر اصل بودن تفکر و اندیشه برای اصلاح افراد و پذیرش حق توسط آنان است و آن گاه که عدهای در گمراهی و ضلالت خود اصرار کرده و در بیدادگری و ظلم و فساد تصمیمی قاطع داشته باشند، جهاد با آنان واجب و ضروری خواهد شد؛ هم چنان که حضرت در نامهای به یکی از کارگزاران خود مینویسد: «جهاد کردن با کسی که به سبب بیزاری از حق از آن روی گردانده و کوری و گمراهی را برگزیده و در خواب آن فرو رفته بر آگاهان واجب است»[۳۹].
بنابراین، دین اسلام را به دلیل تأکید بر جهاد، آیینی خشونتبار و طالب خونریزی دانستن، تصوری خطا و ناشی از عدم آگاهی از فلسفه تشریع این فریضه مقدس است[۴۰].
اسلام با نگرش عَرَضی به جنگ و جهاد، اعتبار آن را حفظ کرده است؛ اما در این محدوده خاص نیز اهداف الهی و انسانی را تعقیب میکند و به شدت از دست زدن به جهاد برای دستیابی به منافع مادی و دنیوی پرهیز میدهد. برخی از این اهداف عبارتاند از:
- تقویت و گسترش اسلام: از آنجا که آیین مقدس اسلام، ناسخ ادیان آسمانی پیشین و یگانه صراط مستقیم است، از همه مردم جهان و همچنین از پیروان ادیان دیگر میخواهد برای گام برداشتن در صراط نجات و مستقیم و تقرب به خداوند متعال، رو به اسلام آورند. اسلام برای دعوت مردم به این هدف، از راهکاری منطقی و عقلانی، مانند گفتوگو و جدال احسن استفاده کرده است و اگر حکومت ظالمی در مقابل آیین حق، به نبرد و پیکار دست یازد، یا مانع تبیین و تبلیغ حقانیت آن گردد، در این فرض، جهاد کارساز و مشروع خواهد بود. فلسفه مهم جهاد، پذیرش اسلام و هدایت انسانها است.
- براندازی فتنه و گمراهی: تقویت و گسترش اسلام در جهاد با غیرمسلمانان، هدفی معقول و پذیرفته است؛ اما اگر گروهی از مسلمانان گمراه در ناحیهای دست به آشوب و اغتشاش یا تشکیل حکومت خودسر زدند و به انحراف مسلمانان و ایجاد فساد و بدعت در دین و احکام آن همت گماشتند، جهاد با چنین مسلمانانی مشروع خواهد بود[۴۱].
- ستمستیزی: یکی از اهداف مهم جهاد، حمایت از حقوق مردم، مانند آزادی و جلوگیری از ستم بر آنان است؛ چنانکه حضرت علی(ع) دلیل پیکار خود را با امثال معاویه تأسف و نگرانی خویش از حکمرانی سفیهان و فاسقان بر میشمارد که رهاورد آن تصرف و تملک اموال عمومی به نفع خویش و به اسارت گرفتن مردم است[۴۲].[۴۳]
- حفظ شعائر و مظاهر دین و حفظ مجتمع دینی از شر دشمنان[۴۴]؛
- احقاق حق و ابطال باطل[۴۵]؛
- رهایی مستضعفین از ظلم و ستم[۴۶]؛
- دفاع در برابر هجوم دشمنان[۴۷]؛
در بیانات امیرمؤمنان(ع)، مواردی از فلسفه جهاد چنین ذکر شده است:
- احیای «کلمة الله» و نابودی «کلمه ظالمان»[۴۸]؛
- اعتلای حق و نابودی باطل[۴۹]؛
- استوار گردیدن پایههای دین و بارور شدن درخت ایمان[۵۰]؛
- اصلاح امور دین و دنیا[۵۱]؛
- عزت و سربلندی دین[۵۲].
آن امام همام(ع) در نیایشی با پروردگار خود، فلسفه مجاهدات خود را چنین بیان میدارد: «پروردگارا! تو میدانی آنچه ما انجام دادیم... به خاطر این بود که نشانههای از بین رفته دینت را باز گردانیم و صلح و مسالمت را در شهرهایت آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیدهات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقرراتی که به دست فراموشی سپرده شده، بار دیگر عملی گردد»[۵۳].
آری، ارمغان جهاد، همانا صلح و آرامش حقیقی و هموار شدن مسیر تکاملی بشر در پرتو برچیده شدن بساط ظلم و بیدادِ خودکامگان و باطلگرایان و حاکمیت ارزشها و دستورهای حیاتبخش اسلام است[۵۴].
فضیلت جهاد و مقام مجاهدان فی سبیلالله
اهداف مبارک و نتایج گرانسنگی که جهاد ارزانی میدارد، ارزش آن را تا شریفترین و با فضیلتترین اعمال بعد از ایمان به خدا و رسول او(ص) بالا میبرد و آنچنان فخر و عزتی برای مجاهدان میبخشد که تا هزاران فرشته بر در رضوان الهی در انتظار لحظه ورودشان نشینند و باخالصانهترین تبریکها، قدمهایشان را مبارک دارند. آشنایی با فضیلت جهاد و نیز مقام مجاهدان فی سبیل الله، نقش مؤثری در تشویق مردم برای مشارکت در این امر مقدس دارد. برخی از فضیلتهای جهاد عبارت است از:
فضیلت جهاد
- درِ بهشت: امام علی(ع) در روایتی جهاد را «لباس تقوا»، «زره محکم الهی» و «درِ بهشت» میشمارد که بر روی اولیای خاص الهی گشوده میشود: "همانا جهاد دری از درهای بهشت است که آن را برروی اولیای خاص خود میگشاید و آن، لباس تقوا و زره محکم الهی است"[۵۵].
- رفعت اسلام: "برترین وسیله تقرب به سوی خداوند سبحان، تصدیق و اعتراف به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر او و جهاد در راه خداوند است که سبب بلندی و رفعت اسلام میشود"[۵۶].[۵۷]
- امیرمؤمنان(ع) در بخشی از بیانات گهربار خود درباره فضیلت جهاد میفرماید: «بیگمان برترین وسیلهای که متوسلان با آن به سوی خدا تقرب جویند؛ ایمان به خدا و رسولش و جهاد در راه خداست که جهاد، درجه والا و مقام اعلای اسلام است. [دیگر از اسباب تقرب] کلمه اخلاص، که هماهنگ با سرشت بشر است و برپاداشتن نماز که آیین اسلام است و پرداخت زکات، که فریضه واجب است و روزه ماه مبارک رمضان، که سپری در برابر مجازات الهی است و...»[۵۸]. در این بیان، حضرت آنچه را که مایه تقرب بندگان به درگاه خداوند است، در درجه اول، ایمان راستین به خدا و پیامبرش(ص)، در درجه دوم جهاد، پس از آن، اقرار به یگانگی پروردگار با کلمه اخلاص و در مراتب بعدی نماز، زکات، روزه و دیگر عبادتها را معرفی مینمایند.
- آن امام همام در بیانات دیگر خود در این خصوص میفرماید: «جهاد، بالاترین و شریفترین اعمال پس از اسلام است. جهاد، مایه قوام و بقای دین است و علاوه بر عزت و شرف، پاداش آن نیز بسیار بزرگ است؛ کاری است که بر نفس ناخوشایند و بامشقت بوده، ولی ثواب و حسنه دارد و در جهاد است که برای شهیدان، بشارت به بهشت و رزق نزد پروردگار و کرامت و سربلندی است. خداوند میفرماید[۵۹]: هرگز کشته شدگان در راه خدا را مرده نپندارید»[۶۰].
- حضرت در بیانی دیگر در مورد فضیلت جهاد میفرماید: «بیتردید، جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند به روی اولیای خاص خویش گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره نفوذناپذیر الهی [بر پیکر مجاهدان] و سپر اطمینان بخش او [برای پیکار جویان] است»[۶۱].[۶۲]
مقام مجاهدان راستین
قرآن کریم درباره تمجید از مجاهدان نستوه و بیان مقامِ والا و ارجمند آنان میفرماید: مجاهدان از منزلتی والا نزد پروردگارشان برخوردارند[۶۳]؛ به رحمتی بیانتها و به مقام رضای الهی و به باغهایی از بهشت که نعمتهایی جاودانه دارد بشارت داده شدهاند[۶۴]. آنان با خداوند معامله کردهاند و خداوند بهشت را در برابر جان و مالشان قرار داده است[۶۵]. اجر عظیم[۶۶]، درجات مهمی از جانب خداوند و آمرزش و رحمت واسعه الهی نصیب آنان میشود[۶۷].
روایات زیادی راجع به مقام والای مجاهدان راستین نقل شده است که به مواردی اشاره میشود:
- حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید: «بهشت دروازهای دارد به نام «دروازه مجاهدان» که مجاهدان با شمشیرهای حمایل شده خود به سوی این دروازه ـ که به روی آنان باز است ـ پیش میروند و خلایق در محشر و فرشتگان به آنان خوشآمد میگویند»[۶۸].
- پیامبر گرامی اسلام(ص) در بیانی دیگر فرمود: «اعمال همه بندگان نزد مجاهدانِ «فی سبیل الله» نیست، مگر به مانند پرستوی دریایی که با منقار خود مقداری آب از دریا برداشته است»[۶۹].
- در نقلی دیگر از آن حضرت آمده است: «خداوند به وجود کسی که شمشیر در راه خدا به کمر ببندد، بر فرشتگان فخر میفروشد و تا زمانی که شمشیر در میان دارد، فرشتگان به او درود میفرستند»[۷۰].
- امیرمؤمنان(ع) در این مورد میفرماید: «درهای آسمان به روی مجاهد گشوده است»[۷۱].
- علی(ع) در تمجید از مجاهدان فی سبیل الله میفرماید: «مجاهدان سابقان در دین و عملکنندگان به قرآن هستند و چون ناقهای که به سوی فرزندش میشتابد، به سوی جنگ سبقت میگیرند»[۷۲].
- سختی مجازات و خشم خداوند بر کسانی که حرمت مجاهدان را شکسته و آنان را آزار و اذیت کنند، بیانگر گوشهای دیگر از والایی و ارجمندی مجاهدان است؛ همچنانکه رسول اکرم(ص) میفرماید: «هر کس از جنگآوری غیبت کند، یا او را آزار رساند، یا در غیاب او با خانوادهاش بد رفتاری کند، در روز رستاخیز برای او پرچمی افراشته میشود [تا رسوا شود] و کاملاً به حسابش رسیدگی میگردد و بر آتش جهنم سرنگون میشود»[۷۳].
- پیامبر گرامی اسلام(ص) در بیانی دیگر چنین اظهار میدارد: «از آزردن مجاهدان فی سبیل الله بپرهیزید؛ زیرا خداوند به خاطر آنان به خشم میآید، همچنانکه به خاطر پیامبران خشمگین میشود و دعای آنان را اجابت میکند، همچنانکه دعای پیامبران را به اجابت میرساند»[۷۴].
آری، مجاهدانی که در راه اعتلای حق و عدالت و برچیدن ظلم و ستم، عزیزترین سرمایه وجود خود را در طبق اخلاص قرار داده و عاشقانه در یاری قرآن و ارزشهای اسلام ناب، جانفشانی میکنند، در پیشگاه پروردگار مقامی چون پیامبران دارند. آنان برگزیدگانیاند که خداوند خواستههایشان را ارج نهاده و در بهشت رضوان در جوار رحمت خویش مأوا میدهد[۷۵].
آداب جهاد
جهاد آداب و اصول عمومی دارد که در تمام جنگها از سوی دو لشکر متخاصم اجرا میشود؛ برخی از این اصول عبارتاند از: قصد خلوص؛ نادیده انگاشتن تعصبات قومی و ملی؛ ابتدا به جنگ، ممنوع؛ خودداری از دشنام؛ دعا و نیایش؛ شعار و تبلیغات جنگی؛ ایثار و فداکاری؛ رفتار انسانی با دشمن؛ غنایم جنگی[۷۶].
عبرتآموزی از فرجام جهادگریزی و وظیفه امت اسلامی
آگاهی از فلسفه و فضیلت جهاد و مقام والای جهادگران، هر آزاده مؤمنی را به تکاپو و تلاشی صادقانه در ادای این فریضه الهی و تکلیف انسانی برمیانگیزد تا شمع وجودش، روشنایی بخش جامعه بشری در نیل به حیاتی متعالی باشد و در پرتو حضوری مسئولانه در عرصههای رویارویی حق و باطل بکوشد و نظارهگر استحکام پایههای حاکمیت حقمداران و دادگران و از همگسیختگی رشتههای پلیدی و ناپاکی باشد.
تثبیت پایههای حکومت اسلامی در مدینه و شکست سپاهیان کفر و شرک و سرانجام فتح مکه و استقرار آیین محمدی(ص)، همگی در سایه رشادتها و تلاشهای خستگیناپذیری بود که در میدانهای جهاد، مسلمانانِ صدیق و پاکدامن به رهبری پیامبر اکرم(ص) و مولا علی(ع) از خود نشان میدادند. امیرمؤمنان(ع) در ترسیم نبردهای صدر اسلام میفرماید: «در رکاب پیامبر(ص) آنچنان مخلصانه میجنگیدیم و برای پیشبرد (حق و عدالت) از هیچ چیز باک نداشتیم که حتی حاضر بودیم پدران و فرزندان و عموهای خویش را در این راه [اگر برخلاف حق بودند] نابود کنیم. این پیکار بر تسلیم و ایمان ما میافزود و ما را در جاده وسیع حق و صبر و بردباری در برابر ناراحتیها و کوشش در جهاد با دشمن ثابتقدمتر میساخت... آنگاه که خداوند راستی و اخلاص ما را دید، خواری و ذلت را بر دشمنان ما نازل کرد و نصرت و پیروزی را به ما عنایت فرمود، تا آنجا که اسلام بر زمینها گسترده شد و سرزمین پهناوری برای خویش برگزید»[۷۷].
آری، در پرتو دلاوریهای عاشقانه و مجاهدتهای خالصانه در راه حق و عدل، آیینی که دلهای پاک و وجدانهای حقپرست را شیفته منطق عقلانی خود مینمود، گسترش و تحکیم یافت و پایههای حکومتی که رهایی بخش انسانها از یوغ شرک و ظلم بود، استوار گردید؛ اما آنگاه که دنیاخواهی و راحتطلبی معیار اصلی گزینشها و تلاشها، حتی در صحنههای نبرد و میدانهای جهاد، واقع شد و مجاهدان راستین در انزوا قرار گرفته و روحیه ایثار و شهادتطلبی از اندیشهها رخت بربست، استمرار چنین رهاورد عظیمی را که صعودی تکامل آفرین بود، با ناکامی و شکست رویارو کرد.
این سیر قهقرا و تأسفباری که به تدریج تمامی شاخصهای شایستگی و ارزشهای والای انسانی را از بین میبرد، ۲۵ سال ادامه یافت و جامعه اسلامی را به انواع اختلافها و نابسامانیها گرفتار ساخت و چنان شد که گویا همچون اوایل بعثت برای مردم چیزی از حقایق اسلام بازگو نشده است؛ چنان که علی(ع) فرمود: «أَلَا إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ(ص)»[۷۸]؛ «بدانید که تیرهروزیها و نابهسامانیهایتان درست همانند زمان بعثت پیامبر(ص) بار دیگر به شما روی آورد».
آغاز این همه، در عدم حمایت و پشتیبانی اکثریت جامعه از حق و دفاع از حریم الهی دخت نبی و مولا علی(ع) بود امتی که شاهد حقکشی تنها یادگار رسول اکرم(ص) بوده و دم برنیاوردند و در برابر طاغوتیانِ فتنهانگیز به پاخاستند، ربع قرن در گمراهیها سردرگم شدند، تا تاوانی هرچند اندک، برای پسرویها و هواطلبیهایشان باشد؛ هرچند که دوباره بر گرد امیرمؤمنان(ع) جمع شدند، تا آن حضرت، انقلابی دیگر سامان دهد و اوضاع پریشان آنان را درمان کند، ولی امام که از ایدهها و آرمانهای سست آنان کاملاً باخبر بود، از قبول رهبری جامعه امتناع میورزید، تا اینکه برای ایفای تکلیف - که خداوند بر عهده عالمان و آگاهان نهاده، تا در برابر ظلم و بیعدالتی ساکت نباشند - خلافت را پذیرفت تا با پیروانی گاه چند چهره، جامعه را از پرتو اسلام حقیقی نوری دوباره بخشیده، انحرافها و کجرویها را اصلاح و با ظلم و بیدادِ ناشایستگانی که بر امور مسلمانان سلطه یافته بودند، مقابله کند.
اما آنگاه که لازمه این هدف، مجاهدتهای طاقتفرسا، پیکارهای مرارت بار و دل کندن از دلبستگیها و مطاع دنیایی شد، آنان دیگر بار از یاری حق و مشارکت در جهاد حقطلبان با انواع بهانهها سر برتافتند. امام برای اینکه از فرجام زیانبار این روند جلوگیری کند، آنها را از عواقب جهادگریزی بیم داده و میفرمود: «مردمی که از جهاد روی برگردانند، خداوند لباس ذلت بر تن آنها میپوشاند و بلا به آنان هجوم میآورد، حقیر و ذلیل میشوند، عقل و فهمشان تباه میگردد و به خاطر تضییع جهاد حق آنها پایمال میشود و نشانههای ذلت در آنان آشکار میگردد و از عدالت محروم میمانند»[۷۹].
گاهی حضرت در بیانات روشنگرانه به آنان متذکر میشد که: «برترین مردم نزد خداوند کسی است که عمل به حق نزد او محبوبتر از باطل باشد؛ گرچه حق از نفع او بکاهد و برای او مشکلاتی پیش آورد و باطل برای او منافعی فراهم سازد. [پس] چرا حیران و سرگردانید و چرا شک زده و تسلیم شیطانید؟! آماده شوید برای حرکت به سوی گروهی که از حق روی گردانده و آن را نمیبینند و به ظلم و جور تشویق شده و حاضر به پذیرفتن عدالت نیستند»[۸۰].
نصایحِ هدایتگرایانه مولا(ع) درمان دردی را کارگر نیفتاد و سستی پیروانِ بیهمت در مجاهداتهای حقطلبانه و بیتفاوتی آنان در برابر باطل را برطرف نساخت.
در فرازهایی از شکوههای دردمندانه امام از اوضاع یأسآلود جامعه، آمده است: «به خدا سوگند! این حقیقت قلب انسان را میمیراند و غم و اندوه میآفریند که آنها [اطرافیان معاویه] در مسیر باطل خود این چنین متحدند و شما در راه حق این گونه پراکنده! رویتان زشت باد و همواره غم و غصه قرینتان... این گونه معصیت خدا میشود و شما [با عمل خود] به آن رضایت میدهید. هرگاه در تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن دادم، گفتید: اندکی ما را مهلت ده، تا سوز گرما فرو نشیند و اگر در سرمای زمستان، این دستور را به شما دادم، گفتید: اکنون هوا فوقالعاده سرد است، بگذار سوز سرما آرام گیرد... ای کسانی که به مردان میمانید، اما مرد نیستید! ای کودک صفتانِ بیخرد و ای عروسان حجلهنشین [که جز عیش و نوش به چیزی نمیاندیشید]... خدا شما را بکشد که این قدر خون به دلم کردید و سینهام را مملو از خشم ساختید و کاسههای غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید»[۸۱].
سرانجام، این جهادگریزیها، به سلطه اشرار اموی و هزیمت دلاوران علوی منتهی شد و امیرمؤمنان(ع)، آن مولای مجاهدان نستوه، در منتهای بییاوری، در محراب عبادت مظلومانه به شهادت رسید، تا جامعه اسلامی شاهد مدفون شدن شایستگیها و نابودی تدریجی انسانیت تا سالیان سال باشد، تا زمانی که دوباره دلاورانی برخیزند و جهاد راستین را به نمایش گذارده، احیاگر اندیشه شهادت فی سبیل الله شوند.
شایسته است که این وقایع غم بارِ تاریخ، بر آگاهان امت اسلامی عبرتی باشد که رمز ثبات و دوام حکومت حق و عدل در گرو حضور مسئولانه آنان در عرصههای دفاع از حقمداران و عدالت پیشگان است و لازمه این حضور، نخست تلاش در زدودن رشحات دنیاپرستی و هواخواهی از وجود خویش و اقدام به پالایش نفس از پلیدیها و احیای کمالات نفسانی میباشد، سپس اصلاح جامعه به واسطه امر به معروف و نهی از منکر و در نهایت، مجاهدت با آنان که چشم و گوش خود را بر خیر و صلاح فرو بسته و برگمراهی و کجروی اصرار دارند، تا این که با رهبری ارزشمدارانِ الهی ریشههای ناپاکی را بخشکانند و در تلاشی خستگیناپذیر در ایجاد مدینه فاضلهای ـ که خیر و سعادت جاودان برای بشر به ارمغان میآورد ـ بکوشند[۸۲].
منابع
پانویس
- ↑ کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی ص ۲۴۴.
- ↑ سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۰۴ (ترجمه شهیدی)، ص۹۶.
- ↑ بلاذری، الانساب الاشراف، ج۲، ص۱۲۱ (چاپ زکار، ص، ۳۶۳).
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۴، ص۳۴۹.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۹ و ۷۳.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۵۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۵۰؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۰؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ واقدی، فتوح الشام، ج۲، ص۴۷۰.
- ↑ «أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ» یا «أَفْضَلُ مِنْ أَعْمَالِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ص۳۴.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ ابن عبدالبر، الدرر، ص۲۰۴.
- ↑ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۸۱، ۲۰۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ص۷۲ و ۱۲۹.
- ↑ «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ وَصَفَهُ، فَقَالَ: كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ»؛ معروف به حدیث رایت.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ کلابی، مناقب، ص۳۵.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۳، ص۵۶.
- ↑ کلبی، الاصنام، ص۱۱۱.
- ↑ صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۴۵۰.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۸۴.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۰.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ج۱، ص۳۶۷.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲ ص ۳۱.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۲ و ۱۸؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۵۸.
- ↑ ر.ک: محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴ و ۲۵.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۵.
- ↑ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۳۷.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه ۴۷.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۳۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۵.
- ↑ محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۱، ص۴۴۴؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۸۶.
- ↑ کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی ص ۲۴۴.
- ↑ ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ﴾ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۲.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص۴۲۵ ـ ۴۲۷.
- ↑ ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا﴾ «و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ ﴿لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ﴾ «تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.
- ↑ ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ﴾ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکان.».. سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
- ↑ «وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۳.
- ↑ «أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُ لَفِي سَاقَتِهَا حَتَّى [وَلَّتْ] تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَامَا [ضَعُفْتُ] عَجَزْتُ وَ لَا جَبُنْتُ وَ إِنَّ مَسِيرِي هَذَا لِمِثْلِهَا فَلَأَنْقُبَنَ الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِه»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۳.
- ↑ «حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۶.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْجِهَادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصْرَهُ وَ نَاصِرَهُ وَ اللَّهِ مَا صَلَحَتْ دُنْيَا وَ لَا دِينٌ إِلَّا بِهِ»؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۹؛ محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۱، ص۴۴۴.
- ↑ «فَرَضَ اللَّهُ... الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.
- ↑ کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی ص ۲۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰.
- ↑ ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ «و کسانی را که در راه خداوند کشته شدهاند مرده مپندار که زندهاند، نزد پروردگارشان روزی میبرند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
- ↑ محمد باقر محمودی، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج۸، ص۵۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
- ↑ کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی، ص ۲۴۷.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾ «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
- ↑ ﴿يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ﴾ «پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستانهایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید میدهد» سوره توبه، آیه ۲۱.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کردهاید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
- ↑ ﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾ «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین میفروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ «به پایگاههایی و آمرزش و بخشایشی از سوی خویش و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۹۶.
- ↑ محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۱، ص۴۴۵.
- ↑ محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۱، ص۴۴۵.
- ↑ محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۱، ص۴۴۸.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ترجمه حسینی، ص۳۵۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱.
- ↑ محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۱، ص۴۴۲.
- ↑ محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۱، ص۴۴۲.
- ↑ کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی، ص ۲۴۷.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۳۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
- ↑ کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی ص ۲۵۰.