امام حسن مجتبی در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
[[امام حسن]] {{ع}} از [[شاهدان]] [[پیماننامه]] [[حکمیت]] در [[صفین]] بود<ref>وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref> و پس از برگزاری جلسات تحکیم و تصمیماتی که ضد [[امام علی]] {{ع}} گرفته شد، حضرت از [[امام حسن]] {{ع}} خواست با سخنان خود برای توده [[مردم]] در این زمینه روشنگری کند و [[امام حسن]] {{ع}} با خواندن خطبهای [[رفتار]] نادرست حَکَمین و اشتباهات آنان را یاد کرد و اقدام و رأی آنان را از روی [[هوا و هوس]] دانست<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. در دوران [[حکومت]] [[حضرت علی]] {{ع}} پدر، گاه برخی [[وظایف]] مانند خواندن [[خطبه]] [[نماز جمعه]] را به [[امام حسن]] {{ع}} میسپرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.</ref>، چنان که پاسخگویی به برخی مراجعات [[علمی]] را<ref>الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} پس از ضربت خوردن، به حسنین {{عم}} سفارشهایی کرد؛ به ویژه [[امام حسن]] {{ع}} را به [[تقوا]] توصیه کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>. افزون بر این، [[امام علی]] {{ع}} سفارشهای [[تربیتی]] بلندی خطاب به فرزندش [[امام حسن]] دارد<ref>نهجالبلاغه، نامه ۳۱؛ حکمت ۳۸.</ref>. پس از [[شهادت]] پدر، [[امام حسن]] {{ع}} بر جنازه ایشان [[نماز]] گزارد<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.</ref>. | [[امام حسن]] {{ع}} از [[شاهدان]] [[پیماننامه]] [[حکمیت]] در [[صفین]] بود<ref>وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref> و پس از برگزاری جلسات تحکیم و تصمیماتی که ضد [[امام علی]] {{ع}} گرفته شد، حضرت از [[امام حسن]] {{ع}} خواست با سخنان خود برای توده [[مردم]] در این زمینه روشنگری کند و [[امام حسن]] {{ع}} با خواندن خطبهای [[رفتار]] نادرست حَکَمین و اشتباهات آنان را یاد کرد و اقدام و رأی آنان را از روی [[هوا و هوس]] دانست<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. در دوران [[حکومت]] [[حضرت علی]] {{ع}} پدر، گاه برخی [[وظایف]] مانند خواندن [[خطبه]] [[نماز جمعه]] را به [[امام حسن]] {{ع}} میسپرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.</ref>، چنان که پاسخگویی به برخی مراجعات [[علمی]] را<ref>الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} پس از ضربت خوردن، به حسنین {{عم}} سفارشهایی کرد؛ به ویژه [[امام حسن]] {{ع}} را به [[تقوا]] توصیه کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>. افزون بر این، [[امام علی]] {{ع}} سفارشهای [[تربیتی]] بلندی خطاب به فرزندش [[امام حسن]] دارد<ref>نهجالبلاغه، نامه ۳۱؛ حکمت ۳۸.</ref>. پس از [[شهادت]] پدر، [[امام حسن]] {{ع}} بر جنازه ایشان [[نماز]] گزارد<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.</ref>. | ||
بر خلاف اخباری که تأکید میکنند [[امام علی]] {{ع}} برای [[جانشینی]] خود کسی را معرفی نکرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷؛ المنتظم، ج۵، ص۱۷۵؛ دلائل النبوه، ج۷، ص۲۲۳.</ref>، به تصریح گزارشهایی، حضرت فرزندش [[حسن]] {{ع}} را به [[جانشینی]] گماشت. یکی از این موارد، نامه [[امام حسن]] {{ع}} به [[معاویه]] است<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۳۳.</ref>. بر اساس منابع [[شیعی]]، آن حضرت [[ودایع امامت]] را نیز به [[امام حسن]] {{ع}} سپرد<ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. افزون بر [[جانشینی]] در [[خلافت]]، آن حضرت را [[وصی]] بر [[خانواده]]، [[صدقات]] و اوقاف خود نیز قرار داد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۲۶؛ الارشاد، ج۲، ص۷.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} [[قاتل]] پدر را [[قصاص]] کرد و از خواست و سفارش پدر عدول نکرد و پس از آن، خطبهای خواند و [[تمجید]] بلندی از [[امام علی]] {{ع}} انجام داد<ref>معرفة الثقات، ج۲، ص۱۵۵؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۵۶۵، ۵۷۸-۵۷۹.</ref>. | بر خلاف اخباری که تأکید میکنند [[امام علی]] {{ع}} برای [[جانشینی]] خود کسی را معرفی نکرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷؛ المنتظم، ج۵، ص۱۷۵؛ دلائل النبوه، ج۷، ص۲۲۳.</ref>، به تصریح گزارشهایی، حضرت فرزندش [[حسن]] {{ع}} را به [[جانشینی]] گماشت. یکی از این موارد، نامه [[امام حسن]] {{ع}} به [[معاویه]] است<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۳۳.</ref>. بر اساس منابع [[شیعی]]، آن حضرت [[ودایع امامت]] را نیز به [[امام حسن]] {{ع}} سپرد<ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. افزون بر [[جانشینی]] در [[خلافت]]، آن حضرت را [[وصی]] بر [[خانواده]]، [[صدقات]] و اوقاف خود نیز قرار داد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۲۶؛ الارشاد، ج۲، ص۷.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} [[قاتل]] پدر را [[قصاص]] کرد و از خواست و سفارش پدر عدول نکرد و پس از آن، خطبهای خواند و [[تمجید]] بلندی از [[امام علی]] {{ع}} انجام داد<ref>معرفة الثقات، ج۲، ص۱۵۵؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۵۶۵، ۵۷۸-۵۷۹.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص۱۵ ـ ۱۶.</ref> | ||
=== [[خلافت]] === | === [[خلافت]] === | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
برخلاف گزارشهای [[سستی]] که [[امام حسن]] {{ع}} را در پذیرش خلافت جدّی نشان نمیدهند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.</ref>، آن حضرت در پذیرش [[خلافت]] و استمرار آن کوشا بود، از این رو به [[سازماندهی]] نیروها و گردآوری آنان پرداخت و [[کارگزاران امام علی]] {{ع}} را ابقا کرد<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳.</ref>. دریافتی [[سپاهیان]] را با [[هدف]] [[تشویق]] ایشان افزود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۴.</ref> و به اعدام دو تن از جاسوسان [[معاویه]] [[دستور]]<ref>الارشاد، ج۲، ص۹.</ref> و در نامهای به [[معاویه]] هشدار داد که این حرکتها زمینه درگیری را فراهم میکنند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۳؛ الارشاد، ج۲، ص۹.</ref>. همه این اقدامات، نشانه جدی بودن وی در [[تشکیل حکومت]] و نگراییدن به [[صلح]] از آغاز کارند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۸.</ref>. از این پس، نامهنگاریها میان [[امام حسن]] {{ع}} و [[معاویه]] در گرفت و هر یک دیگری را به [[بیعت]] و [[همراهی]] فرا میخواند. [[امام حسن]] {{ع}} در نامهای به [[معاویه]] [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} دانست و در پایان، وی را [[تهدید]] کرد که در صورت نپیوستن به [[مردم]] و [[بیاعتنایی]] به [[بیعت]] با او، با [[سپاهیان]] به سوی وی خواهد رفت<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۴-۲۸۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۶-۳۷.</ref>. این [[نامه]]، نشانه [[عزم]] جدی آن حضرت بر استمرار [[خلافت]] است. [[معاویه]] در جواب، [[شایستگی]]، [[توانایی]]، سن و تجربه خود را، بیش از [[امام حسن]] {{ع}} برشمرد و خود را برای [[خلافت]] مناسبتر دانست و با طعنه بر [[امام]]، وضعیت خود و حضرت را در این برهه همچون روزهای پس از درگذشت [[رسول خدا]] {{صل}} خواند که [[مردم]] در برابر گزینهها - بی لحاظ انتسابات به [[پیامبر]] {{صل}} - داناتر و تواناتر را برگزیدند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۵-۳۶.</ref>. چون نامهنگاریها سود نداشت، [[معاویه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد و [[امام حسن]] {{ع}} پس از [[آگاهی]] از این خبر، [[مردم]] را به [[جهاد]] و [[مقاومت]] فرا خواند و از آنها خواست که در لشکرگاه [[نخیله]] گردهم آیند؛ اما [[مردم]] واکنش مناسبی نشان ندادند و برخی بزرگان مانند [[عدی بن حاتم]]، [[سکوت]] [[مردم]] را نپسندیدند و آنان را به [[اجابت]] خواسته حضرت [[تشویق]] کردند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. مجموع [[لشکریان]] [[امام حسن]] {{ع}} را ۲۰۰۰۰ تن یاد کردهاند که ۱۲۰۰۰ در قالب مقدمه [[لشکر]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] برای مقابله با [[سپاه معاویه]] و جلوگیری از پیشروی وی به مَسکِن اعزام شدند. [[سپاه معاویه]] را ۶۰۰۰۰ نفر تخمین زدهاند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ نک: صلح الحسن، ص۱۲۲-۱۲۴.</ref>. [[امام]] پس از گسیل [[عبیدالله بن عباس]] به [[مسکن]]، خود به سوی [[مدائن]] رهسپار شد و در آنجا اردو زد. فاصله این دو مکان نزدیک ۶۰ کیلومتر بود. [[معاویه]] توانست با وعدههایی، شماری از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} را به سوی خود بکشاند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۰-۴۱؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴.</ref>. | برخلاف گزارشهای [[سستی]] که [[امام حسن]] {{ع}} را در پذیرش خلافت جدّی نشان نمیدهند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.</ref>، آن حضرت در پذیرش [[خلافت]] و استمرار آن کوشا بود، از این رو به [[سازماندهی]] نیروها و گردآوری آنان پرداخت و [[کارگزاران امام علی]] {{ع}} را ابقا کرد<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳.</ref>. دریافتی [[سپاهیان]] را با [[هدف]] [[تشویق]] ایشان افزود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۴.</ref> و به اعدام دو تن از جاسوسان [[معاویه]] [[دستور]]<ref>الارشاد، ج۲، ص۹.</ref> و در نامهای به [[معاویه]] هشدار داد که این حرکتها زمینه درگیری را فراهم میکنند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۳؛ الارشاد، ج۲، ص۹.</ref>. همه این اقدامات، نشانه جدی بودن وی در [[تشکیل حکومت]] و نگراییدن به [[صلح]] از آغاز کارند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۸.</ref>. از این پس، نامهنگاریها میان [[امام حسن]] {{ع}} و [[معاویه]] در گرفت و هر یک دیگری را به [[بیعت]] و [[همراهی]] فرا میخواند. [[امام حسن]] {{ع}} در نامهای به [[معاویه]] [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} دانست و در پایان، وی را [[تهدید]] کرد که در صورت نپیوستن به [[مردم]] و [[بیاعتنایی]] به [[بیعت]] با او، با [[سپاهیان]] به سوی وی خواهد رفت<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۴-۲۸۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۶-۳۷.</ref>. این [[نامه]]، نشانه [[عزم]] جدی آن حضرت بر استمرار [[خلافت]] است. [[معاویه]] در جواب، [[شایستگی]]، [[توانایی]]، سن و تجربه خود را، بیش از [[امام حسن]] {{ع}} برشمرد و خود را برای [[خلافت]] مناسبتر دانست و با طعنه بر [[امام]]، وضعیت خود و حضرت را در این برهه همچون روزهای پس از درگذشت [[رسول خدا]] {{صل}} خواند که [[مردم]] در برابر گزینهها - بی لحاظ انتسابات به [[پیامبر]] {{صل}} - داناتر و تواناتر را برگزیدند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۵-۳۶.</ref>. چون نامهنگاریها سود نداشت، [[معاویه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد و [[امام حسن]] {{ع}} پس از [[آگاهی]] از این خبر، [[مردم]] را به [[جهاد]] و [[مقاومت]] فرا خواند و از آنها خواست که در لشکرگاه [[نخیله]] گردهم آیند؛ اما [[مردم]] واکنش مناسبی نشان ندادند و برخی بزرگان مانند [[عدی بن حاتم]]، [[سکوت]] [[مردم]] را نپسندیدند و آنان را به [[اجابت]] خواسته حضرت [[تشویق]] کردند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. مجموع [[لشکریان]] [[امام حسن]] {{ع}} را ۲۰۰۰۰ تن یاد کردهاند که ۱۲۰۰۰ در قالب مقدمه [[لشکر]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] برای مقابله با [[سپاه معاویه]] و جلوگیری از پیشروی وی به مَسکِن اعزام شدند. [[سپاه معاویه]] را ۶۰۰۰۰ نفر تخمین زدهاند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ نک: صلح الحسن، ص۱۲۲-۱۲۴.</ref>. [[امام]] پس از گسیل [[عبیدالله بن عباس]] به [[مسکن]]، خود به سوی [[مدائن]] رهسپار شد و در آنجا اردو زد. فاصله این دو مکان نزدیک ۶۰ کیلومتر بود. [[معاویه]] توانست با وعدههایی، شماری از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} را به سوی خود بکشاند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۰-۴۱؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴.</ref>. | ||
[[خیانت]] [[یاران امام]] {{ع}} به گونهای بود که در میان [[اصحاب]] خود نیز [[امنیت]] جانی نداشت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. [[معاویه]] برای رسیدن به [[هدف]] خویش و از پا انداختن [[سپاه امام]]، از ابزار شایعه نیز بسیار خوب بهره گرفت و در [[مدائن]] شایعات [[تسلیم]] و [[صلح]] [[سپاه]] [[مسکن]] یا کشته شدن [[فرمانده]] آنان را پخش میکرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹.</ref> و در [[مسکن]] نیز شایع ساخت که [[امام حسن]] {{ع}} [[صلح]] کرده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴.</ref>. فرستادگان [[معاویه]] در [[مدائن]] که برای [[مذاکره]] نزد [[امام]] {{ع}} آمدند، هنگام خروج به قصد دامن زدن به [[اختلافات]] با صدای بلند در میان [[لشکریان]] [[امام]] {{ع}} چنین [[القا]] کردند که حضرت [[صلح]] را پذیرفته است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. در این شرایط، [[امام حسن]] {{ع}} برای استمزاج [[مردم]]، در خطبهای اعلام کرد که [[معاویه]] برای [[صلح]] پیشنهاداتی داده است و نظر آنان را در این زمینه جویا شد و آنها خواهان پذیرش [[صلح]] شدند<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۴.</ref>. بر اثر شایعات و وعدههای [[معاویه]]، [[عبیدالله بن عباس]]، یکی از سه [[فرمانده]] اصلی [[امام]] {{ع}} همراه شماری از [[سپاهیان]] به اردوی [[معاویه]] پیوست. در این هنگامه، [[امام]] در خطبهای در مُظلِم [[ساباط]] [[مدائن]] بر موضوع [[جماعت]] ([[همبستگی]]) تأکید کرد. در پی این [[خطبه]]، گروهی - که دیگر آن حضرت را [[خلیفه]] نمیدانستند - بر [[امام]] یورش برده و [[خیمه]] او را [[غارت]] کردند. پس از این بیحرمتی، جرّاح بن سنان از [[خوارج]] حضرت را [[ترور]] کرد که برای مداوا به [[مدائن]] برده شد<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref> | [[خیانت]] [[یاران امام]] {{ع}} به گونهای بود که در میان [[اصحاب]] خود نیز [[امنیت]] جانی نداشت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. [[معاویه]] برای رسیدن به [[هدف]] خویش و از پا انداختن [[سپاه امام]]، از ابزار شایعه نیز بسیار خوب بهره گرفت و در [[مدائن]] شایعات [[تسلیم]] و [[صلح]] [[سپاه]] [[مسکن]] یا کشته شدن [[فرمانده]] آنان را پخش میکرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹.</ref> و در [[مسکن]] نیز شایع ساخت که [[امام حسن]] {{ع}} [[صلح]] کرده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴.</ref>. فرستادگان [[معاویه]] در [[مدائن]] که برای [[مذاکره]] نزد [[امام]] {{ع}} آمدند، هنگام خروج به قصد دامن زدن به [[اختلافات]] با صدای بلند در میان [[لشکریان]] [[امام]] {{ع}} چنین [[القا]] کردند که حضرت [[صلح]] را پذیرفته است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. در این شرایط، [[امام حسن]] {{ع}} برای استمزاج [[مردم]]، در خطبهای اعلام کرد که [[معاویه]] برای [[صلح]] پیشنهاداتی داده است و نظر آنان را در این زمینه جویا شد و آنها خواهان پذیرش [[صلح]] شدند<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۴.</ref>. بر اثر شایعات و وعدههای [[معاویه]]، [[عبیدالله بن عباس]]، یکی از سه [[فرمانده]] اصلی [[امام]] {{ع}} همراه شماری از [[سپاهیان]] به اردوی [[معاویه]] پیوست. در این هنگامه، [[امام]] در خطبهای در مُظلِم [[ساباط]] [[مدائن]] بر موضوع [[جماعت]] ([[همبستگی]]) تأکید کرد. در پی این [[خطبه]]، گروهی - که دیگر آن حضرت را [[خلیفه]] نمیدانستند - بر [[امام]] یورش برده و [[خیمه]] او را [[غارت]] کردند. پس از این بیحرمتی، جرّاح بن سنان از [[خوارج]] حضرت را [[ترور]] کرد که برای مداوا به [[مدائن]] برده شد<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص۱۶ ـ ۱۸.</ref> | ||
== [[صلح]] == | == [[صلح]] == | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
[[صلح]] یاد شده بازتابهایی میان [[یاران]] [[راستین]] [[امام حسن]] {{ع}} نیز داشت: برخی [[امام حسین]] {{ع}} را [[مخالف]] [[صلح]] دانستهاند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۱.</ref>؛ اما درست نیست، زیرا [[امام حسین]] کاملاً به شرایطی که برادرشان در آن قرار گرفته بود، [[آگاه]] بود و رفتارهای پسین وی و پایداریاش بر [[صلح]] تا هنگام زنده بودن [[معاویه]]، گویای همین مطلب است. [[امام حسین]] {{ع}} هرچند از پذیرش [[صلح]] همانند برادرش ناخشنود بود، کاملاً با [[برادر]] هماهنگ بود و ضد وی اقدامی نمیکرد<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۶.</ref>. برخی [[یاران]] نزدیک [[امام حسن]] {{ع}}، با سخنان [[تندی]] از [[صلح]] یاد کردند و عمل وی را نکوهیدند و گاه تعابیری ناشایست به کار بردند. برخی [[یاران]] برجسته، چون [[حجر بن عدی]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[عدی بن حاتم]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[مسیب بن نجبه]]<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۴-۲۹۵.</ref>، [[قیس بن سعد]]، [[سلیمان بن صُرد]]<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵.</ref> و [[سفیان بن ابی لیلی]]<ref>المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۱۷.</ref> در میان آنها بودند. شماری بر اصل [[صلح]] و برخی به محتوا و کیفیت آن [[اعتراض]] داشتند. به [[اعتقاد]] [[سلیمان بن صرد]]، [[پیماننامه]] آن چنان مستحکم نبود که [[معاویه]] را به اجرای آن وا دارد و [[حقوق]] [[امام حسن]] {{ع}} در آن رعایت نگردیده است<ref>نک: الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>. حضرت با خواندن آیهای درباره دوران [[فتنه]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۶۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۳۷.</ref> و با استناد به آیهای که [[عاقبت]] خوش را برای مسائل به ظاهر [[ناپسند]] [[وعده]] میداد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۴.</ref>، به توجیه و اقناع [[یاران]] پرداخت و برای توجیه معترضان، پذیرش [[صلح]] را چونان اقدامات [[خضر]] {{ع}} (سوراخ کردن کشتی، [[قتل]] و...) ارزیابی میکرد که به ظاهر پذیرفتنی نبودند؛ اما حکمتی بالاتر در آنها نهفته بود <ref>الطرائف، ص۱۹۶؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱-۳.</ref>. | [[صلح]] یاد شده بازتابهایی میان [[یاران]] [[راستین]] [[امام حسن]] {{ع}} نیز داشت: برخی [[امام حسین]] {{ع}} را [[مخالف]] [[صلح]] دانستهاند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۱.</ref>؛ اما درست نیست، زیرا [[امام حسین]] کاملاً به شرایطی که برادرشان در آن قرار گرفته بود، [[آگاه]] بود و رفتارهای پسین وی و پایداریاش بر [[صلح]] تا هنگام زنده بودن [[معاویه]]، گویای همین مطلب است. [[امام حسین]] {{ع}} هرچند از پذیرش [[صلح]] همانند برادرش ناخشنود بود، کاملاً با [[برادر]] هماهنگ بود و ضد وی اقدامی نمیکرد<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۶.</ref>. برخی [[یاران]] نزدیک [[امام حسن]] {{ع}}، با سخنان [[تندی]] از [[صلح]] یاد کردند و عمل وی را نکوهیدند و گاه تعابیری ناشایست به کار بردند. برخی [[یاران]] برجسته، چون [[حجر بن عدی]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[عدی بن حاتم]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[مسیب بن نجبه]]<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۴-۲۹۵.</ref>، [[قیس بن سعد]]، [[سلیمان بن صُرد]]<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵.</ref> و [[سفیان بن ابی لیلی]]<ref>المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۱۷.</ref> در میان آنها بودند. شماری بر اصل [[صلح]] و برخی به محتوا و کیفیت آن [[اعتراض]] داشتند. به [[اعتقاد]] [[سلیمان بن صرد]]، [[پیماننامه]] آن چنان مستحکم نبود که [[معاویه]] را به اجرای آن وا دارد و [[حقوق]] [[امام حسن]] {{ع}} در آن رعایت نگردیده است<ref>نک: الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>. حضرت با خواندن آیهای درباره دوران [[فتنه]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۶۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۳۷.</ref> و با استناد به آیهای که [[عاقبت]] خوش را برای مسائل به ظاهر [[ناپسند]] [[وعده]] میداد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۴.</ref>، به توجیه و اقناع [[یاران]] پرداخت و برای توجیه معترضان، پذیرش [[صلح]] را چونان اقدامات [[خضر]] {{ع}} (سوراخ کردن کشتی، [[قتل]] و...) ارزیابی میکرد که به ظاهر پذیرفتنی نبودند؛ اما حکمتی بالاتر در آنها نهفته بود <ref>الطرائف، ص۱۹۶؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱-۳.</ref>. | ||
[[امام]] تأکید داشت برای جلوگیری از [[خونریزی]] به [[صلح]] [[تصمیم]] گرفته است<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۵۶.</ref> و به [[حجر بن عدی]] گوشزد فرمود که توده [[مردم]] مانند وی نمیاندیشند و تمایلاتشان متفاوت از اوست <ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵.</ref>. در مدت [[خلافت]] [[امام حسن]] {{ع}} [[اختلاف]] است: بیشتر اقوال بر ۷ ماه و اندی تأکید میکنند<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳؛ العقد الفرید، ج۵، ص۱۱۰.</ref>. او در [[رمضان]] سال ۴۰ [[هجری]] به [[خلافت]] نشست و در ربیعالآخر سال ۴۱، [[حکومت]] را به [[معاویه]] واگذاشت. وی را در شمار [[خلفای راشدین]] دانستهاند و [[حدیث]] مشهور [[اهل سنت]] که [[خلافت]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} ۳۰ سال قلمداد شده که پس از آن [[پادشاهی]] میشود، این زمان تنها با احتساب [[خلافت]] ۶ ماهه [[امام حسن]] {{ع}} کامل میگردد<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref> | [[امام]] تأکید داشت برای جلوگیری از [[خونریزی]] به [[صلح]] [[تصمیم]] گرفته است<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۵۶.</ref> و به [[حجر بن عدی]] گوشزد فرمود که توده [[مردم]] مانند وی نمیاندیشند و تمایلاتشان متفاوت از اوست <ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵.</ref>. در مدت [[خلافت]] [[امام حسن]] {{ع}} [[اختلاف]] است: بیشتر اقوال بر ۷ ماه و اندی تأکید میکنند<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳؛ العقد الفرید، ج۵، ص۱۱۰.</ref>. او در [[رمضان]] سال ۴۰ [[هجری]] به [[خلافت]] نشست و در ربیعالآخر سال ۴۱، [[حکومت]] را به [[معاویه]] واگذاشت. وی را در شمار [[خلفای راشدین]] دانستهاند و [[حدیث]] مشهور [[اهل سنت]] که [[خلافت]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} ۳۰ سال قلمداد شده که پس از آن [[پادشاهی]] میشود، این زمان تنها با احتساب [[خلافت]] ۶ ماهه [[امام حسن]] {{ع}} کامل میگردد<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص۱۸ ـ ۲۱.</ref> | ||
== در [[مدینه]] == | == در [[مدینه]] == | ||
پس از [[صلح]]، [[امام]] با مشایعت [[معاویه]] از [[کوفه]] به [[مدینه]] بازگشت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۹.</ref> و در آنجا بزرگ و [[سرپرست]] [[بنیهاشم]] بود و در امور با وی [[مشورت]] میشد. این موضوع در داستان خواستگاری [[یزید]] از دختر [[عبدالله بن جعفر]] آشکار است که [[امام]] با این [[ازدواج]] موافقت نکرد <ref>مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۱۹.</ref>؛ همچنین در این روزها [[یاور]] [[دوستداران]] [[اهل بیت]] {{عم}} بود و با وساطت و [[شفاعت]] نزد حکمرانان، در رفع مشکل آنان میکوشید؛ نمونهاش، نامه به [[زیاد بن ابیه]] درباره [[سعید بن سرح]] بود که او را تعقیب کرده بود<ref>مناقب، ج۴، ص۲۶-۲۷.</ref>. | پس از [[صلح]]، [[امام]] با مشایعت [[معاویه]] از [[کوفه]] به [[مدینه]] بازگشت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۹.</ref> و در آنجا بزرگ و [[سرپرست]] [[بنیهاشم]] بود و در امور با وی [[مشورت]] میشد. این موضوع در داستان خواستگاری [[یزید]] از دختر [[عبدالله بن جعفر]] آشکار است که [[امام]] با این [[ازدواج]] موافقت نکرد <ref>مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۱۹.</ref>؛ همچنین در این روزها [[یاور]] [[دوستداران]] [[اهل بیت]] {{عم}} بود و با وساطت و [[شفاعت]] نزد حکمرانان، در رفع مشکل آنان میکوشید؛ نمونهاش، نامه به [[زیاد بن ابیه]] درباره [[سعید بن سرح]] بود که او را تعقیب کرده بود<ref>مناقب، ج۴، ص۲۶-۲۷.</ref>. | ||
[[امام حسن]]، [[رفتار]] مسالمتآمیزی با حکمرانان در پیش گرفت. او میکوشید رفتارهایش حساسیت [[حکومت]] را بر نینگیزد و چون شایعاتی درباره [[گرایش]] وی برای دستیابی به [[خلافت]] میپراکندند، اظهار کرد زمانی که مردان [[جنگی]] در [[اختیار]] داشت برای [[خشنودی خدا]] از [[حکومت]] [[چشم]] پوشیده است؛ چگونه در [[حجاز]] که تهی از مردان رزمی است، چنین ایدهای را میتواند پیگیرد!<ref>تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۵۰؛ نک: ذخائر العقبی، ص۱۳۹.</ref> [[معاویه]] نیز که [[اخبار]] و [[رفتار]] [[امام]] در [[مدینه]] را دنبال میکرد، چون میشنید وی سرگرم [[امور عبادی]] و مراوده با [[مردم]] است و با وی کاری ندارد، [[خرسندی]] اظهار میکرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۱.</ref>. گاه نیز که هواداران [[کوفی]] حضرت خدمت وی آمده و برای مقابله با [[معاویه]] آمادگی خود را اعلام میکردند، آن حضرت با وجود بیوفاییهای [[معاویه]]، پایبند [[صلح]] بود و خواستههای آنان را نمیپذیرفت<ref>نک: الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۱.</ref>. [[سفر]] [[امام]] به [[شام]] را هر چند مؤرخان [[تأیید]] میکنند<ref>عیون الاخبار، ج۲، ص۱۸۸؛ العقد الفرید، ج۱، ص۳۲۰.</ref>، تأکید بر فراوانی و پیوستگی این سفرها و آمیخته بودن آنها با جوایز [[معاویه]]، بیشتر برای [[تأیید]] [[حکومت معاویه]] ساخته شدهاند<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>. | [[امام حسن]]، [[رفتار]] مسالمتآمیزی با حکمرانان در پیش گرفت. او میکوشید رفتارهایش حساسیت [[حکومت]] را بر نینگیزد و چون شایعاتی درباره [[گرایش]] وی برای دستیابی به [[خلافت]] میپراکندند، اظهار کرد زمانی که مردان [[جنگی]] در [[اختیار]] داشت برای [[خشنودی خدا]] از [[حکومت]] [[چشم]] پوشیده است؛ چگونه در [[حجاز]] که تهی از مردان رزمی است، چنین ایدهای را میتواند پیگیرد!<ref>تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۵۰؛ نک: ذخائر العقبی، ص۱۳۹.</ref> [[معاویه]] نیز که [[اخبار]] و [[رفتار]] [[امام]] در [[مدینه]] را دنبال میکرد، چون میشنید وی سرگرم [[امور عبادی]] و مراوده با [[مردم]] است و با وی کاری ندارد، [[خرسندی]] اظهار میکرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۱.</ref>. گاه نیز که هواداران [[کوفی]] حضرت خدمت وی آمده و برای مقابله با [[معاویه]] آمادگی خود را اعلام میکردند، آن حضرت با وجود بیوفاییهای [[معاویه]]، پایبند [[صلح]] بود و خواستههای آنان را نمیپذیرفت<ref>نک: الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۱.</ref>. [[سفر]] [[امام]] به [[شام]] را هر چند مؤرخان [[تأیید]] میکنند<ref>عیون الاخبار، ج۲، ص۱۸۸؛ العقد الفرید، ج۱، ص۳۲۰.</ref>، تأکید بر فراوانی و پیوستگی این سفرها و آمیخته بودن آنها با جوایز [[معاویه]]، بیشتر برای [[تأیید]] [[حکومت معاویه]] ساخته شدهاند<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص۲۱ ـ ۲۲.</ref>. | ||
== [[شهادت]] == | == [[شهادت]] == | ||
{{اصلی|شهادت امام حسن مجتبی}} | {{اصلی|شهادت امام حسن مجتبی}} | ||
[[امام]] با [[مسموم]] شدن به دست همسرش [[جعده]]، دختر [[اشعث]]، به [[شهادت]] رسید<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۸.</ref>. بیشتر [[روایات]] تأکید میکنند که این کار با دسیسه و سفارش [[معاویه]] بوده است<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۱.</ref>. [[امام حسین]] {{ع}} هنگام [[شهادت]] [[برادر]]، برای آرام ساختن او دیدار با پدر، مادر، جدش [[پیامبر]] {{صل}}، [[خدیجه]]، عموهایش جعفر و [[حمزه]] و دیگر بستگان را یاد میکرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۸۶؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۵۲، ۵۸۷.</ref>. [[معاویه]] که پیگیر [[اخبار]] حضرت بود، چون خبر [[شهادت]] ایشان را شنید، [[شادمانی]] کرد<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۹۶؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۴۳.</ref>. شهادت امام حسن {{ع}} را سال ۴۹ یا ۵۰<ref>تاریخ الاسلام، ج۴، ص۴۰-۴۱.</ref> دانستهاند<ref>نک: مسند الامام المجتبی، ص۴۳۰، ۴۶۰.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref> | [[امام]] با [[مسموم]] شدن به دست همسرش [[جعده]]، دختر [[اشعث]]، به [[شهادت]] رسید<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۸.</ref>. بیشتر [[روایات]] تأکید میکنند که این کار با دسیسه و سفارش [[معاویه]] بوده است<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۱.</ref>. [[امام حسین]] {{ع}} هنگام [[شهادت]] [[برادر]]، برای آرام ساختن او دیدار با پدر، مادر، جدش [[پیامبر]] {{صل}}، [[خدیجه]]، عموهایش جعفر و [[حمزه]] و دیگر بستگان را یاد میکرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۸۶؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۵۲، ۵۸۷.</ref>. [[معاویه]] که پیگیر [[اخبار]] حضرت بود، چون خبر [[شهادت]] ایشان را شنید، [[شادمانی]] کرد<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۹۶؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۴۳.</ref>. شهادت امام حسن {{ع}} را سال ۴۹ یا ۵۰<ref>تاریخ الاسلام، ج۴، ص۴۰-۴۱.</ref> دانستهاند<ref>نک: مسند الامام المجتبی، ص۴۳۰، ۴۶۰.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص۲۲.</ref> | ||
== خاکسپاری == | == خاکسپاری == | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
سخت میتوان پذیرفت این درگیری تنها بر اثر [[سوء]] تفاهمی پدید آمده باشد! برپایه گزارشهای دیگر که [[منابع اهل سنت]] بازتاب دادهاند، [[امام حسن]] {{ع}} میخواسته نزد جدش [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خاک]] سپرده شود، از اینرو موافقت [[عایشه]] را پیش از [[شهادت]] جلب کرد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۰.</ref>. [[مروان]] که در این هنگام از [[حکمرانی]] [[مدینه]] برکنار شده بود، به جهت کینههای پیشین و خوشخدمتی به [[معاویه]] در این زمینه [[مخالف]] جدی بود و همراه [[امویان]] به مقابله و صفکشی پرداخت؛ به این بهانه که [[عثمان]] پیش از این اجازه نیافته است تا در [[مقبره]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[دفن]] شود. با وجود صفکشی وابستگان دو طرف سرانجام [[بنیهاشم]] برپایه [[وصیت امام]] [[حسن]] {{ع}} برای [[پرهیز]] از [[خونریزی]]، آن حضرت را در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپردند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۴۱-۳۴۷، ۳۵۴-۳۵۵.</ref>. | سخت میتوان پذیرفت این درگیری تنها بر اثر [[سوء]] تفاهمی پدید آمده باشد! برپایه گزارشهای دیگر که [[منابع اهل سنت]] بازتاب دادهاند، [[امام حسن]] {{ع}} میخواسته نزد جدش [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خاک]] سپرده شود، از اینرو موافقت [[عایشه]] را پیش از [[شهادت]] جلب کرد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۰.</ref>. [[مروان]] که در این هنگام از [[حکمرانی]] [[مدینه]] برکنار شده بود، به جهت کینههای پیشین و خوشخدمتی به [[معاویه]] در این زمینه [[مخالف]] جدی بود و همراه [[امویان]] به مقابله و صفکشی پرداخت؛ به این بهانه که [[عثمان]] پیش از این اجازه نیافته است تا در [[مقبره]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[دفن]] شود. با وجود صفکشی وابستگان دو طرف سرانجام [[بنیهاشم]] برپایه [[وصیت امام]] [[حسن]] {{ع}} برای [[پرهیز]] از [[خونریزی]]، آن حضرت را در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپردند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۴۱-۳۴۷، ۳۵۴-۳۵۵.</ref>. | ||
منابع [[سنی]] تصریح میکنند که آن حضرت کنار مادرش [[فاطمه]] {{س}} [[دفن]] شده<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>، حال آنکه [[قبر]] [[فاطمه]] [[زهرا]] {{س}} آشکار نبوده، بلکه آن حضرت کنار [[مادر]] بزرگش [[فاطمه بنت اسد]] به خاک سپرده شده است. جنازه [[امام]] {{ع}} با شکوه [[تشییع]] شد<ref>الاصابه، ج۲، ص۶۵.</ref>. و به گزارش منابع [[سنی]]، برای مراعات [[سنت]]، [[سعید بن عاص]]، فرماندار [[مدینه]] با [[رضایت]] [[امام حسین]] {{ع}} بر پیکر [[امام]] [[نماز]] گزارد<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۲.</ref>. [[زنان]] [[مدینه]] در [[مرگ]] او به نوحهسرایی پرداخته و [[لباس]] عزا بر تن کردند<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>. [[شیعیان]] [[بغداد]] در قرن چهارم به [[لعن]] کسانی میپرداختند که نگذاشتند [[امام حسن]] {{ع}} کنار جدش [[دفن]] شود<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۶، ص۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۵۸۵.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref> | منابع [[سنی]] تصریح میکنند که آن حضرت کنار مادرش [[فاطمه]] {{س}} [[دفن]] شده<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>، حال آنکه [[قبر]] [[فاطمه]] [[زهرا]] {{س}} آشکار نبوده، بلکه آن حضرت کنار [[مادر]] بزرگش [[فاطمه بنت اسد]] به خاک سپرده شده است. جنازه [[امام]] {{ع}} با شکوه [[تشییع]] شد<ref>الاصابه، ج۲، ص۶۵.</ref>. و به گزارش منابع [[سنی]]، برای مراعات [[سنت]]، [[سعید بن عاص]]، فرماندار [[مدینه]] با [[رضایت]] [[امام حسین]] {{ع}} بر پیکر [[امام]] [[نماز]] گزارد<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۲.</ref>. [[زنان]] [[مدینه]] در [[مرگ]] او به نوحهسرایی پرداخته و [[لباس]] عزا بر تن کردند<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>. [[شیعیان]] [[بغداد]] در قرن چهارم به [[لعن]] کسانی میپرداختند که نگذاشتند [[امام حسن]] {{ع}} کنار جدش [[دفن]] شود<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۶، ص۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۵۸۵.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص۲۲ ـ ۲۳.</ref> | ||
== [[ازدواج]] و طلاقها == | == [[ازدواج]] و طلاقها == | ||
{{اصلی|شبهه طلاقهای متعدد امام حسن مجتبی}} | {{اصلی|شبهه طلاقهای متعدد امام حسن مجتبی}} | ||
منابع [[سنی]] کوشیدهاند [[امام حسن]] {{ع}} را مردی بشناسانند که بسیار [[ازدواج]] میکرد و [[طلاق]] میداد، به گونهای که پدر وی [[مردم]] را از [[زن]] دادن به وی [[نهی]] میکرد<ref>البدایة والنهایة، ج۸، ص۴۳.</ref>. شمار [[زنان]] او را ۷۰<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۲.</ref>، ۹۰<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۸؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۷.</ref>، ۲۰۰<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۷۴.</ref>، ۳۰۰<ref>قوت القلوب، ج۲، ص۴۰۸.</ref> حتی ۷۰۰<ref>الکواکب الدریه، ج۱، ص۹۵.</ref> تن نیز برشمردهاند<ref>نک: حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref>. افزون بر [[سستی]] این [[روایات]]، با توجه به نام [[همسران]] وی که منابع تلاش کردهاند کامل برشمارند و همچنین با عنایت به نام [[فرزندان]] او، به هیچ رو ارقام یاد شده را نمیتوان [[تأیید]] کرد. فزونی [[طلاق]] [[همسران]]، موضوعی نبوده که در روزگار خود [[امام حسن]] {{ع}} یاد و بر وی خرده گرفته شود، بلکه این موضوع را هنگامی که حسنیان در دوران [[ابو جعفر منصور]] به اقداماتی ضد [[خلافت]] دست زدند، [[منصور]] رقیب [[سیاسی]] ایشان با مبالغه به زبان آورد، تا جد حسنیان را تخریب کند: او در [[محاجه]] مکتوبش با [[محمد نفس زکیه]]، ایراداتی مانند فروش [[خلافت]] در برابر [[مال]]<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۵۷۰.</ref> و سرگرمی با [[زنان]] را به [[امام حسن]] {{ع}} نسبت داد<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۹۳؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} زمانی که [[امام حسن]] {{ع}} را [[وصی]] خویش نهاد، تأکید کرد که وی در غذا و [[ازدواج]] بیمبالات و [[آلوده]] نیست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲-۲۶۳.</ref> و سفارش کرد که [[وصی]] وی باید اینگونه باشد: {{متن حدیث|غير طاعن عليه في بطن و لا فرج}}<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref> | منابع [[سنی]] کوشیدهاند [[امام حسن]] {{ع}} را مردی بشناسانند که بسیار [[ازدواج]] میکرد و [[طلاق]] میداد، به گونهای که پدر وی [[مردم]] را از [[زن]] دادن به وی [[نهی]] میکرد<ref>البدایة والنهایة، ج۸، ص۴۳.</ref>. شمار [[زنان]] او را ۷۰<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۲.</ref>، ۹۰<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۸؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۷.</ref>، ۲۰۰<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۷۴.</ref>، ۳۰۰<ref>قوت القلوب، ج۲، ص۴۰۸.</ref> حتی ۷۰۰<ref>الکواکب الدریه، ج۱، ص۹۵.</ref> تن نیز برشمردهاند<ref>نک: حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref>. افزون بر [[سستی]] این [[روایات]]، با توجه به نام [[همسران]] وی که منابع تلاش کردهاند کامل برشمارند و همچنین با عنایت به نام [[فرزندان]] او، به هیچ رو ارقام یاد شده را نمیتوان [[تأیید]] کرد. فزونی [[طلاق]] [[همسران]]، موضوعی نبوده که در روزگار خود [[امام حسن]] {{ع}} یاد و بر وی خرده گرفته شود، بلکه این موضوع را هنگامی که حسنیان در دوران [[ابو جعفر منصور]] به اقداماتی ضد [[خلافت]] دست زدند، [[منصور]] رقیب [[سیاسی]] ایشان با مبالغه به زبان آورد، تا جد حسنیان را تخریب کند: او در [[محاجه]] مکتوبش با [[محمد نفس زکیه]]، ایراداتی مانند فروش [[خلافت]] در برابر [[مال]]<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۵۷۰.</ref> و سرگرمی با [[زنان]] را به [[امام حسن]] {{ع}} نسبت داد<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۹۳؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} زمانی که [[امام حسن]] {{ع}} را [[وصی]] خویش نهاد، تأکید کرد که وی در غذا و [[ازدواج]] بیمبالات و [[آلوده]] نیست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲-۲۶۳.</ref> و سفارش کرد که [[وصی]] وی باید اینگونه باشد: {{متن حدیث|غير طاعن عليه في بطن و لا فرج}}<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص۲۳ ـ ۲۴.</ref> | ||
== [[نزول آیات]] در [[شأن امام]] [[امام حسن|حسن]] {{ع}} == | == [[نزول آیات]] در [[شأن امام]] [[امام حسن|حسن]] {{ع}} == | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
# آیاتی که درباره [[امام علی]]، [[فاطمه]] و دو فرزندشان {{عم}} هستند؛ مانند [[آیات]] نخستین [[سوره انسان]]: {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> در پی [[بیماری]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} والدین آن دو بزرگوار برای بهبودی [[فرزندان]] [[روزه]] [[نذر]] میکنند و پس از بهبودی، هنگام ادای [[نذر]]، [[روزهداری]] آنان با [[ایثار]] و [[فداکاری]] در [[بخشش]] غذا به [[مسکین]]، [[یتیم]] و [[اسیر]] آمیخته میشود. [[شیخ طوسی]] نزول این [[آیه]] را به [[روایت]] [[شیعه]] و [[سنّی]] درباره [[امام علی]]، [[فاطمه]] [[زهرا]] و حسنین {{عم}} دانسته است<ref>التبیان، ج۱۰، ص۲۱۱.</ref>؛ اما در [[کتابهای تفسیری]] [[اهل سنت]]، کمتر این [[آیات]] با [[اهل بیت]] {{عم}} پیوند خوردهاند. در میان [[تفاسیر]] کهن [[اهل سنت]]<ref>الکشاف، ج۴، ص۶۷۰؛ تفسیر ثعلبی، ج۱۰، ص۹۸.</ref>، این [[آیات]] را درباره [[اهل بیت]] {{عم}} دانسته و روایاتی همچون کتب [[شیعی]] درج کردهاند. برخی [[مفسران]] دیگر [[اهل سنت]] به تردید، [[آیه]] را درباره [[اقدام]] ابو دحداح [[انصاری]] یا [[امام علی]] {{ع}} دانستهاند<ref>تفسیر مقاتل، ج۴، ص۵۲۵؛ زاد المسیر، ج۴، ص۳۷۷؛ تفسیر بغوی، ج۵، ص۱۹۱.</ref>. کتابهای [[اهل سنت]] که در موضوع زندگانی [[ائمه شیعه]] تدوین شدهاند، مانند کفایة الطالب گنجی<ref>کفایة الطالب، ص۳۴۵-۳۴۶.</ref> و [[فرائد السمطین]] حموینی<ref>فرائد السمطین، ج۲، ص۵۲.</ref> این داستان را به تفصیل [[نقل]] کردهاند. منابع یاد شده [[اهل سنت]]، [[روزهداری]] را به [[امام علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] [[زهرا]] {{س}} نسبت داده و از [[روزهداری]] حسنین {{عم}} مطلبی ننوشتهاند. [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> و مراد از {{متن قرآن|فِي الْقُرْبَى}} [[اختلاف]] دارند: آنان که {{متن قرآن|فِي الْقُرْبَى}} را به معنای اقربا و بستگان [[پیامبر]] {{صل}} دانستهاند، در مصداق و دامنه شمول آن نیز [[اختلاف]] دارند. بر پایه برخی [[روایات]] [[شیعی]] و [[سنی]]، اقربای [[پیامبر]] {{صل}} همانا [[حضرت علی]]، [[فاطمه]] و دو فرزندشان {{عم}} دانسته شدهاند<ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۴۳؛ زاد المسیر، ج۴، ص۶۴؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} با استناد به این [[آیه]]، خود را از [[اهل بیت]] {{عم}} میخواند که [[دوستی]] و [[مودت]] ایشان را [[خدا]] [[واجب]] کرده است<ref>الذریة الطاهره، ص۱۱۰؛ المستدرک، ج۳، ص۱۷۲.</ref>. بیشتر [[مفسران اهل سنت]]، [[آیه]] یاد شده را [[مکی]] ـ پیش از [[ازدواج]] [[فاطمه]] [[زهرا]] و [[امام علی]] {{ع}} ـ و موضوع آن را سفارش کلی به [[حفظ]] [[حرمت]] بستگان [[رسول خدا]] {{صل}} دانستهاند که خاندانهایی مانند [[فرزندان]] [[عباس]] را نیز در بر میگیرد<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>. | # آیاتی که درباره [[امام علی]]، [[فاطمه]] و دو فرزندشان {{عم}} هستند؛ مانند [[آیات]] نخستین [[سوره انسان]]: {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> در پی [[بیماری]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} والدین آن دو بزرگوار برای بهبودی [[فرزندان]] [[روزه]] [[نذر]] میکنند و پس از بهبودی، هنگام ادای [[نذر]]، [[روزهداری]] آنان با [[ایثار]] و [[فداکاری]] در [[بخشش]] غذا به [[مسکین]]، [[یتیم]] و [[اسیر]] آمیخته میشود. [[شیخ طوسی]] نزول این [[آیه]] را به [[روایت]] [[شیعه]] و [[سنّی]] درباره [[امام علی]]، [[فاطمه]] [[زهرا]] و حسنین {{عم}} دانسته است<ref>التبیان، ج۱۰، ص۲۱۱.</ref>؛ اما در [[کتابهای تفسیری]] [[اهل سنت]]، کمتر این [[آیات]] با [[اهل بیت]] {{عم}} پیوند خوردهاند. در میان [[تفاسیر]] کهن [[اهل سنت]]<ref>الکشاف، ج۴، ص۶۷۰؛ تفسیر ثعلبی، ج۱۰، ص۹۸.</ref>، این [[آیات]] را درباره [[اهل بیت]] {{عم}} دانسته و روایاتی همچون کتب [[شیعی]] درج کردهاند. برخی [[مفسران]] دیگر [[اهل سنت]] به تردید، [[آیه]] را درباره [[اقدام]] ابو دحداح [[انصاری]] یا [[امام علی]] {{ع}} دانستهاند<ref>تفسیر مقاتل، ج۴، ص۵۲۵؛ زاد المسیر، ج۴، ص۳۷۷؛ تفسیر بغوی، ج۵، ص۱۹۱.</ref>. کتابهای [[اهل سنت]] که در موضوع زندگانی [[ائمه شیعه]] تدوین شدهاند، مانند کفایة الطالب گنجی<ref>کفایة الطالب، ص۳۴۵-۳۴۶.</ref> و [[فرائد السمطین]] حموینی<ref>فرائد السمطین، ج۲، ص۵۲.</ref> این داستان را به تفصیل [[نقل]] کردهاند. منابع یاد شده [[اهل سنت]]، [[روزهداری]] را به [[امام علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] [[زهرا]] {{س}} نسبت داده و از [[روزهداری]] حسنین {{عم}} مطلبی ننوشتهاند. [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> و مراد از {{متن قرآن|فِي الْقُرْبَى}} [[اختلاف]] دارند: آنان که {{متن قرآن|فِي الْقُرْبَى}} را به معنای اقربا و بستگان [[پیامبر]] {{صل}} دانستهاند، در مصداق و دامنه شمول آن نیز [[اختلاف]] دارند. بر پایه برخی [[روایات]] [[شیعی]] و [[سنی]]، اقربای [[پیامبر]] {{صل}} همانا [[حضرت علی]]، [[فاطمه]] و دو فرزندشان {{عم}} دانسته شدهاند<ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۴۳؛ زاد المسیر، ج۴، ص۶۴؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} با استناد به این [[آیه]]، خود را از [[اهل بیت]] {{عم}} میخواند که [[دوستی]] و [[مودت]] ایشان را [[خدا]] [[واجب]] کرده است<ref>الذریة الطاهره، ص۱۱۰؛ المستدرک، ج۳، ص۱۷۲.</ref>. بیشتر [[مفسران اهل سنت]]، [[آیه]] یاد شده را [[مکی]] ـ پیش از [[ازدواج]] [[فاطمه]] [[زهرا]] و [[امام علی]] {{ع}} ـ و موضوع آن را سفارش کلی به [[حفظ]] [[حرمت]] بستگان [[رسول خدا]] {{صل}} دانستهاند که خاندانهایی مانند [[فرزندان]] [[عباس]] را نیز در بر میگیرد<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>. | ||
# آیاتی که تعابیر آنها به حسنین {{عم}} میگردند؛ مانند [[آیه مباهله]]: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...}}<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> که همه [[روایات]] و [[مفسران]]، {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} را در [[آیه]] یاد شده، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} میدانند که در [[داستان مباهله]] با [[رسول خدا]] {{صل}} همراه شدند<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۶۶۷؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۳.</ref>. این [[آیه]]، مستندی در برابر مخالفان اهل بیت {{عم}} بود که میکوشیدند ایشان را به [[حضرت علی]] {{ع}} نه [[پیامبر]] {{صل}} نسبت دهند<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۴؛ حیاة الحیوان، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} با استشهاد به این [[آیه]]، حسنین {{عم}} را [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} میدانست<ref>تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۳۲؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۷.</ref>، چنان که [[امام رضا]] {{ع}} برای [[استدلال]] بر اینکه آنان [[ذریه]] [[پیامبر]] {{صل}} هستند، به واژه {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} در همین [[آیه]] استناد میکرد<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۱۰.</ref>؛ | # آیاتی که تعابیر آنها به حسنین {{عم}} میگردند؛ مانند [[آیه مباهله]]: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...}}<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> که همه [[روایات]] و [[مفسران]]، {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} را در [[آیه]] یاد شده، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} میدانند که در [[داستان مباهله]] با [[رسول خدا]] {{صل}} همراه شدند<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۶۶۷؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۳.</ref>. این [[آیه]]، مستندی در برابر مخالفان اهل بیت {{عم}} بود که میکوشیدند ایشان را به [[حضرت علی]] {{ع}} نه [[پیامبر]] {{صل}} نسبت دهند<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۴؛ حیاة الحیوان، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} با استشهاد به این [[آیه]]، حسنین {{عم}} را [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} میدانست<ref>تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۳۲؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۷.</ref>، چنان که [[امام رضا]] {{ع}} برای [[استدلال]] بر اینکه آنان [[ذریه]] [[پیامبر]] {{صل}} هستند، به واژه {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} در همین [[آیه]] استناد میکرد<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۱۰.</ref>؛ | ||
# گاه [[مفسران]] واژهها و مواردی را که در [[قرآن]]، تثنیه یا زوج آمدهاند، از روی جری و تطبیق بر حسنین {{عم}} اطلاق کردهاند؛ مانند {{متن قرآن|يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ}}<ref>«از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref> که {{متن قرآن|كِفْلَيْنِ}} (دو چندان، دو بهره) در این [[آیه]]، حسنین {{عم}} دانسته شده<ref>الکافی، ج۱، ص۴۳۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۴۶۸.</ref>، چنان که {{متن قرآن|وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ}}<ref>«سوگند به انجیر و زیتون» سوره تین، آیه ۱.</ref> به ایشان [[تفسیر]] شده است<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۵۷۸؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۵؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۷۸۷.</ref>. برخی نیز تین و زیتون را [[رسول خدا]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} دانسته و {{متن قرآن|وَطُورِ سِينِينَ}}<ref>«و به کوه سینا» سوره تین، آیه ۲.</ref> را حسنین {{عم}} قلمداد کردهاند<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۴۲۹.</ref>. در [[آیه]] {{متن قرآن|رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ}}<ref>«پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر» سوره الرحمن، آیه ۱۷.</ref> با واژه {{متن قرآن|الْمَشْرِقَيْنِ}} به [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} و با کلمه {{متن قرآن|الْمَغْرِبَيْنِ}} به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} اشاره شده است<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ الصافی، ج۵، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> و در [[آیه]] {{متن قرآن|يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}<ref>«از آنها مروارید و مرجان برون میآید» سوره الرحمن، آیه ۲۲.</ref>، لؤلؤ و مرجان، حسنین {{عم}} معرفی شدهاند<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۱۸۲؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۴۳.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref> | # گاه [[مفسران]] واژهها و مواردی را که در [[قرآن]]، تثنیه یا زوج آمدهاند، از روی جری و تطبیق بر حسنین {{عم}} اطلاق کردهاند؛ مانند {{متن قرآن|يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ}}<ref>«از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref> که {{متن قرآن|كِفْلَيْنِ}} (دو چندان، دو بهره) در این [[آیه]]، حسنین {{عم}} دانسته شده<ref>الکافی، ج۱، ص۴۳۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۴۶۸.</ref>، چنان که {{متن قرآن|وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ}}<ref>«سوگند به انجیر و زیتون» سوره تین، آیه ۱.</ref> به ایشان [[تفسیر]] شده است<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۵۷۸؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۵؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۷۸۷.</ref>. برخی نیز تین و زیتون را [[رسول خدا]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} دانسته و {{متن قرآن|وَطُورِ سِينِينَ}}<ref>«و به کوه سینا» سوره تین، آیه ۲.</ref> را حسنین {{عم}} قلمداد کردهاند<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۴۲۹.</ref>. در [[آیه]] {{متن قرآن|رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ}}<ref>«پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر» سوره الرحمن، آیه ۱۷.</ref> با واژه {{متن قرآن|الْمَشْرِقَيْنِ}} به [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} و با کلمه {{متن قرآن|الْمَغْرِبَيْنِ}} به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} اشاره شده است<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ الصافی، ج۵، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> و در [[آیه]] {{متن قرآن|يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}<ref>«از آنها مروارید و مرجان برون میآید» سوره الرحمن، آیه ۲۲.</ref>، لؤلؤ و مرجان، حسنین {{عم}} معرفی شدهاند<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۱۸۲؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۴۳.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص۲۴ ـ ۲۶.</ref> | ||
[[خداوند متعال]] در [[آیه مباهله]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> به [[پیامبر]] خود [[دستور]] میدهد که به نجرانیان بگو: ما با [[زنان]] و [[فرزندان]] و [[جان]] خودمان جمع شده، [[مباهله]] میکنیم. در این واقعه، مصداق خارجی {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} کسی جز دو [[فرزند فاطمه]] {{س}} و [[علی]] {{ع}}؛ یعنی [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} نیستند<ref>تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. و تمام [[مفسران]] و مؤرخان درباره این واقعه و مصداق آن همنظر هستند. | [[خداوند متعال]] در [[آیه مباهله]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> به [[پیامبر]] خود [[دستور]] میدهد که به نجرانیان بگو: ما با [[زنان]] و [[فرزندان]] و [[جان]] خودمان جمع شده، [[مباهله]] میکنیم. در این واقعه، مصداق خارجی {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} کسی جز دو [[فرزند فاطمه]] {{س}} و [[علی]] {{ع}}؛ یعنی [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} نیستند<ref>تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. و تمام [[مفسران]] و مؤرخان درباره این واقعه و مصداق آن همنظر هستند. |
نسخهٔ ۱۹ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۲
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ 29 آبان ۱۴۰۳ توسط کاربر:Bahmani برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
دوران خلافت پدر
امام حسن (ع) در دوران خلافت علی (ع) در صحنهها کوشا حضور یافت و در همه مقاطع پدر را همراهی کرد. هنگامی که امام علی (ع) در تعقیب اهل جمل رهسپار بصره شد، امام حسن (ع)، عمار و قیس بن سعد را برای بسیج نیرو به کوفه فرستاد[۱]. امام حسن که تصدّی امور را در این مأموریت بر عهده داشت، با تدبیر و ملایمت کوشید تا ابو موسی اشعری فرماندار کوفه مواضع خود را که مردم را به قعود میخواند، کنار بگذارد. او چندین بار برای مردم خطبه خواند و آنان را به همراهی تشویق کرد. ابوموسی اشعری، تنها هنگامی که مالک اشتر به میدان آمد، به اجبار تسلیم شد[۲].
پیش از آغاز جنگ جمل، هنگامی که عبدالله بن زبیر خطبهای ضد امام علی (ع) خواند، حضرت از امام حسن (ع) خواست که خطبهای بخواند و به سخنان نادرست عبدالله بن زبیر پاسخ دهد که امام علی (ع) را به ریختن خون عثمان متهم کرده بود و امام حسن (ع) چنین کرد[۳]. هنگام آغاز نبرد نیز پرچم را به دست فرزندش محمد بن حنفیه داد و فرمود به جهت جایگاه بلند حسنین (ع) نزد رسول خدا (ص) پرچم را به آن دو نداده است[۴].
امام حسن (ع) گاه میانجی بود: پس از جنگ جمل و هنگامی که سلیمان بن صرد به سبب عدم حضورش در آن نبرد، به سرزنش امام علی (ع) گرفتار شد، امام حسن (ع) از او دلجویی کرد تا بتواند وی را در صف یاران پدرشان نگه دارد[۵] و در جنگ صفین نیز پدر را همراهی کرد[۶] و بر پایه برخی از گزارشها فرماندهی قلب سپاه پدر را بر عهده داشت[۷]. معاویه با فرستادن عبیدالله بن عمر کوشید با ترغیب و تطمیع امام حسن (ع) به خلافت، او را از پدر جدا سازد؛ اما آن حضرت جواب محکمی به او داد و اقدامات پدر خود را حق و درست دانست[۸]. وی در صفین نگران جان پدر بود و در این زمینه به وی پیشنهادهایی میداد[۹] و امام علی (ع) نیز میکوشید حسنین (ع) بیمحابا وارد معرکه نشوند، زیرا آنان را سلاله رسول خدا (ص) میدانست و میفرمود بر اثر صدمه دیدن این دو، نسل پیامبر (ص) گسیخته خواهد شد[۱۰].
امام حسن (ع) از شاهدان پیماننامه حکمیت در صفین بود[۱۱] و پس از برگزاری جلسات تحکیم و تصمیماتی که ضد امام علی (ع) گرفته شد، حضرت از امام حسن (ع) خواست با سخنان خود برای توده مردم در این زمینه روشنگری کند و امام حسن (ع) با خواندن خطبهای رفتار نادرست حَکَمین و اشتباهات آنان را یاد کرد و اقدام و رأی آنان را از روی هوا و هوس دانست[۱۲]. در دوران حکومت حضرت علی (ع) پدر، گاه برخی وظایف مانند خواندن خطبه نماز جمعه را به امام حسن (ع) میسپرد[۱۳]، چنان که پاسخگویی به برخی مراجعات علمی را[۱۴]. امام علی (ع) پس از ضربت خوردن، به حسنین (ع) سفارشهایی کرد؛ به ویژه امام حسن (ع) را به تقوا توصیه کرد[۱۵]. افزون بر این، امام علی (ع) سفارشهای تربیتی بلندی خطاب به فرزندش امام حسن دارد[۱۶]. پس از شهادت پدر، امام حسن (ع) بر جنازه ایشان نماز گزارد[۱۷].
بر خلاف اخباری که تأکید میکنند امام علی (ع) برای جانشینی خود کسی را معرفی نکرد[۱۸]، به تصریح گزارشهایی، حضرت فرزندش حسن (ع) را به جانشینی گماشت. یکی از این موارد، نامه امام حسن (ع) به معاویه است[۱۹]. بر اساس منابع شیعی، آن حضرت ودایع امامت را نیز به امام حسن (ع) سپرد[۲۰]. افزون بر جانشینی در خلافت، آن حضرت را وصی بر خانواده، صدقات و اوقاف خود نیز قرار داد[۲۱]. امام حسن (ع) قاتل پدر را قصاص کرد و از خواست و سفارش پدر عدول نکرد و پس از آن، خطبهای خواند و تمجید بلندی از امام علی (ع) انجام داد[۲۲].[۲۳]
خلافت
امام حسن (ع) هنگام پذیرش خلافت ۳۷ سال داشت[۲۴]. عراقیان و حامیان امام علی (ع) با وی بیعت کردند؛ شمار بیعتکنندگان، ۴۰۰۰۰ تن ذکر شده است. این رقم، عدد آخرین سپاهیان امام علی (ع) بود که برای نبرد با معاویه تدارک دیده بود. اهل عراق، یکدست از خلافت امام حسن (ع) حمایت کردند[۲۵] و مؤرّخان مخالفتی در خلافت وی ثبت نکردهاند که احتمالاً به جهت فضای احساسی پیش آمده پس از شهادت امام علی (ع) و بیم خطر پیروزی شام بر عراق بود، که یکپارچگی را برای حفظ موقعیت کوفیان میطلبید.
هنگام بیعت با امام حسن (ع)، با وجود تلاش برخی از اصحاب آن حضرت که بیعت بر محور قتال باشد، امام تأکید کرد که بیعت بر کتاب خدا، سنت رسولالله (ص) و سمع و طاعت استوار شود[۲۶]. این قید میتوانست، بر اثر اوضاع نابسامان پیش آمده در جریان پذیرش حکمیت در جنگ صفین و ضامن پیروی از امام در همه شرایط، اعم از جنگ و صلح باشد. بر پایه گزارشی، موافقان استمرار پیکار کوشیدند امام حسین (ع) را همراه خود کنند؛ اما آن حضرت از آنان استقبال نکرد[۲۷]؛ لکن مراجعه این گروه به امام حسین (ع) پس از پذیرش صلح از سوی امام حسن (ع) بوده است نه زمان بیعت با ایشان.
برخلاف گزارشهای سستی که امام حسن (ع) را در پذیرش خلافت جدّی نشان نمیدهند[۲۸]، آن حضرت در پذیرش خلافت و استمرار آن کوشا بود، از این رو به سازماندهی نیروها و گردآوری آنان پرداخت و کارگزاران امام علی (ع) را ابقا کرد[۲۹]. دریافتی سپاهیان را با هدف تشویق ایشان افزود[۳۰] و به اعدام دو تن از جاسوسان معاویه دستور[۳۱] و در نامهای به معاویه هشدار داد که این حرکتها زمینه درگیری را فراهم میکنند[۳۲]. همه این اقدامات، نشانه جدی بودن وی در تشکیل حکومت و نگراییدن به صلح از آغاز کارند[۳۳]. از این پس، نامهنگاریها میان امام حسن (ع) و معاویه در گرفت و هر یک دیگری را به بیعت و همراهی فرا میخواند. امام حسن (ع) در نامهای به معاویه خلافت را حق خاندان پیامبر (ص) دانست و در پایان، وی را تهدید کرد که در صورت نپیوستن به مردم و بیاعتنایی به بیعت با او، با سپاهیان به سوی وی خواهد رفت[۳۴]. این نامه، نشانه عزم جدی آن حضرت بر استمرار خلافت است. معاویه در جواب، شایستگی، توانایی، سن و تجربه خود را، بیش از امام حسن (ع) برشمرد و خود را برای خلافت مناسبتر دانست و با طعنه بر امام، وضعیت خود و حضرت را در این برهه همچون روزهای پس از درگذشت رسول خدا (ص) خواند که مردم در برابر گزینهها - بی لحاظ انتسابات به پیامبر (ص) - داناتر و تواناتر را برگزیدند[۳۵]. چون نامهنگاریها سود نداشت، معاویه به سوی عراق حرکت کرد و امام حسن (ع) پس از آگاهی از این خبر، مردم را به جهاد و مقاومت فرا خواند و از آنها خواست که در لشکرگاه نخیله گردهم آیند؛ اما مردم واکنش مناسبی نشان ندادند و برخی بزرگان مانند عدی بن حاتم، سکوت مردم را نپسندیدند و آنان را به اجابت خواسته حضرت تشویق کردند[۳۶]. مجموع لشکریان امام حسن (ع) را ۲۰۰۰۰ تن یاد کردهاند که ۱۲۰۰۰ در قالب مقدمه لشکر به فرماندهی عبیدالله بن عباس برای مقابله با سپاه معاویه و جلوگیری از پیشروی وی به مَسکِن اعزام شدند. سپاه معاویه را ۶۰۰۰۰ نفر تخمین زدهاند[۳۷]. امام پس از گسیل عبیدالله بن عباس به مسکن، خود به سوی مدائن رهسپار شد و در آنجا اردو زد. فاصله این دو مکان نزدیک ۶۰ کیلومتر بود. معاویه توانست با وعدههایی، شماری از اصحاب امام حسن (ع) را به سوی خود بکشاند[۳۸].
خیانت یاران امام (ع) به گونهای بود که در میان اصحاب خود نیز امنیت جانی نداشت[۳۹]. معاویه برای رسیدن به هدف خویش و از پا انداختن سپاه امام، از ابزار شایعه نیز بسیار خوب بهره گرفت و در مدائن شایعات تسلیم و صلح سپاه مسکن یا کشته شدن فرمانده آنان را پخش میکرد[۴۰] و در مسکن نیز شایع ساخت که امام حسن (ع) صلح کرده است[۴۱]. فرستادگان معاویه در مدائن که برای مذاکره نزد امام (ع) آمدند، هنگام خروج به قصد دامن زدن به اختلافات با صدای بلند در میان لشکریان امام (ع) چنین القا کردند که حضرت صلح را پذیرفته است[۴۲]. در این شرایط، امام حسن (ع) برای استمزاج مردم، در خطبهای اعلام کرد که معاویه برای صلح پیشنهاداتی داده است و نظر آنان را در این زمینه جویا شد و آنها خواهان پذیرش صلح شدند[۴۳]. بر اثر شایعات و وعدههای معاویه، عبیدالله بن عباس، یکی از سه فرمانده اصلی امام (ع) همراه شماری از سپاهیان به اردوی معاویه پیوست. در این هنگامه، امام در خطبهای در مُظلِم ساباط مدائن بر موضوع جماعت (همبستگی) تأکید کرد. در پی این خطبه، گروهی - که دیگر آن حضرت را خلیفه نمیدانستند - بر امام یورش برده و خیمه او را غارت کردند. پس از این بیحرمتی، جرّاح بن سنان از خوارج حضرت را ترور کرد که برای مداوا به مدائن برده شد[۴۴].[۴۵]
صلح
درباره صلح دو گونه صدا از لشکر امام حسن به گوش میرسید: اکثریت خواهان صلح، با سر دادن شعار "البقیه البقیه" بر آن تأکید میکردند؛ ولی برخی یاران مخلص امام (ع) و بعضی از خوارج، خواهان جنگ بودند؛ آنان که بر خیمه امام یورش بردند و حضرت را زخمی کردند، اندیشه خارجی داشتند. امام که اکنون مجروح و به لحاظ جسمانی ناتوان شده بود و اختلاف و پراکندگی اصحاب خود را درباره صلح میدید، پیشنهاد صلح معاویه را پذیرفت.
درباره طرف پیشگام در صلح، گزارشها مختلفاند. معاویه بسیار برای صلح میکوشید، زیرا با صلح میتوانست با کمترین پیامد به خلافت برسد، از این رو با وعده و پذیرش ظاهری شروط، توافق خود را با سازش اعلام کرد؛ حتی برخلاف میل قیس بن سعد که سرسختانه خواهان جنگ بود، دست او را به زور گرفت و با او مصافحه کرد و به مردم اعلام کرد: قیس بن سعد بیعت کرد[۴۶]، تا بیکمترین درگیری به هدف خود برسد. از سوی دیگر، امام حسن (ع) نیز با شرایط پیش آمده خواهان صلح بود، زیرا افزون بر گرایش عمومی یاران به صلح، حفظ و بقای خاندان و شیعیان را در صلح میدید[۴۷]، بنابراین در شرایط جدید، هر دو طرف با نیات متفاوتی به صلح خشنود بودند. صلح در سال ۴۱ انجام گرفت و این سال را جماعت نام گذاشتند [۴۸].
بندهای صلح نامه متغیر است و کتابهای تاریخی هریک بر بندهایی از آن تأکید کردهاند: در برخی از گزارشها به هیچ رو از بندهای مالی یادی نشده، بلکه این گونه بندها را افزوده واسطهها[۴۹] یا نخستین پیشنهادات معاویه دانستهاند که امام حسن (ع) نپذیرفت[۵۰]؛ ولی در بعضی گزارشها شرایط مالی برجسته شده و میزان آنها را نیز بسیار کلان پنداشتهاند [۵۱]. مجموعه بندها چنیناند:
- واگذاری حکومت (تسلیم الامر) به معاویه، براین اساس که وی به کتاب خدا و سنت و سیره خلفای صالح عمل کند؛
- خلافت پس از معاویه از آنِ امام حسن (ع) باشد؛
- مردم در امان هستند و معاویه نباید کسی را به جهت اقدامات گذشته تعقیب کند؛
- حضرت علی (ع) سبّ نشود و ضد امام حسن (ع) توطئه نگردد؛
- خراج فسا و دارابجرد (برای پرداخت به صدمه دیدگان جنگهای دوران امام علی) در اختیار امام حسن (ع) قرار گیرد[۵۲].
امام تأکید کرد که صلح بر پایه امنیت و امان عمومی برقرار شود[۵۳]. سخنان حضرت پس از صلح در حضور مردم و معاویه بیان کرد میتوانند بیانگر مهمترین بندهای صلحنامه باشند. آن حضرت خطاب به مردم، انتظارات از حکومت را برقراری عدالت، پرداخت کامل حق مردم از غنائم و تقسیم فییء میان آنان یاد کرد که همه موارد را معاویه تأیید کرد [۵۴]. پس از پذیرش صلح، دو طرف توافق کردند برای اعلام رسمی آن، با برگزاری جلسه مشترک عمومی در کوفه آن را اعلام کنند. در این جلسه امام حسن (ع) پس از معاویه سخن گفت و خطاب به یاران خود تأکید کرد که یکپارچگی برای آنان سودمندتر است و از آنها خواست که با رأی وی مخالفت نکنند، زیرا نظر امام بر خواست آنان ترجیح دارد؛ همچنین تأکید ورزید که کنارهگیری از خلافت از آن رو نیست که خود را شایسته خلافت نمیدانسته است[۵۵]. معاویه بربندهای صلحنامه پایبند نماند؛ برای نمونه با تحریک عوامل خود، نگذاشت خراج فسا و دارابجرد به امام برسد و پس از آن یاران امام علی (ع) را - مانند حجر بن عدی - تعقیب کرد[۵۶].
صلح یاد شده بازتابهایی میان یاران راستین امام حسن (ع) نیز داشت: برخی امام حسین (ع) را مخالف صلح دانستهاند[۵۷]؛ اما درست نیست، زیرا امام حسین کاملاً به شرایطی که برادرشان در آن قرار گرفته بود، آگاه بود و رفتارهای پسین وی و پایداریاش بر صلح تا هنگام زنده بودن معاویه، گویای همین مطلب است. امام حسین (ع) هرچند از پذیرش صلح همانند برادرش ناخشنود بود، کاملاً با برادر هماهنگ بود و ضد وی اقدامی نمیکرد[۵۸]. برخی یاران نزدیک امام حسن (ع)، با سخنان تندی از صلح یاد کردند و عمل وی را نکوهیدند و گاه تعابیری ناشایست به کار بردند. برخی یاران برجسته، چون حجر بن عدی[۵۹]، عدی بن حاتم[۶۰]، مسیب بن نجبه[۶۱]، قیس بن سعد، سلیمان بن صُرد[۶۲] و سفیان بن ابی لیلی[۶۳] در میان آنها بودند. شماری بر اصل صلح و برخی به محتوا و کیفیت آن اعتراض داشتند. به اعتقاد سلیمان بن صرد، پیماننامه آن چنان مستحکم نبود که معاویه را به اجرای آن وا دارد و حقوق امام حسن (ع) در آن رعایت نگردیده است[۶۴]. حضرت با خواندن آیهای درباره دوران فتنه[۶۵] و با استناد به آیهای که عاقبت خوش را برای مسائل به ظاهر ناپسند وعده میداد[۶۶]، به توجیه و اقناع یاران پرداخت و برای توجیه معترضان، پذیرش صلح را چونان اقدامات خضر (ع) (سوراخ کردن کشتی، قتل و...) ارزیابی میکرد که به ظاهر پذیرفتنی نبودند؛ اما حکمتی بالاتر در آنها نهفته بود [۶۷].
امام تأکید داشت برای جلوگیری از خونریزی به صلح تصمیم گرفته است[۶۸] و به حجر بن عدی گوشزد فرمود که توده مردم مانند وی نمیاندیشند و تمایلاتشان متفاوت از اوست [۶۹]. در مدت خلافت امام حسن (ع) اختلاف است: بیشتر اقوال بر ۷ ماه و اندی تأکید میکنند[۷۰]. او در رمضان سال ۴۰ هجری به خلافت نشست و در ربیعالآخر سال ۴۱، حکومت را به معاویه واگذاشت. وی را در شمار خلفای راشدین دانستهاند و حدیث مشهور اهل سنت که خلافت پس از پیامبر (ص) ۳۰ سال قلمداد شده که پس از آن پادشاهی میشود، این زمان تنها با احتساب خلافت ۶ ماهه امام حسن (ع) کامل میگردد[۷۱].[۷۲]
در مدینه
پس از صلح، امام با مشایعت معاویه از کوفه به مدینه بازگشت[۷۳] و در آنجا بزرگ و سرپرست بنیهاشم بود و در امور با وی مشورت میشد. این موضوع در داستان خواستگاری یزید از دختر عبدالله بن جعفر آشکار است که امام با این ازدواج موافقت نکرد [۷۴]؛ همچنین در این روزها یاور دوستداران اهل بیت (ع) بود و با وساطت و شفاعت نزد حکمرانان، در رفع مشکل آنان میکوشید؛ نمونهاش، نامه به زیاد بن ابیه درباره سعید بن سرح بود که او را تعقیب کرده بود[۷۵].
امام حسن، رفتار مسالمتآمیزی با حکمرانان در پیش گرفت. او میکوشید رفتارهایش حساسیت حکومت را بر نینگیزد و چون شایعاتی درباره گرایش وی برای دستیابی به خلافت میپراکندند، اظهار کرد زمانی که مردان جنگی در اختیار داشت برای خشنودی خدا از حکومت چشم پوشیده است؛ چگونه در حجاز که تهی از مردان رزمی است، چنین ایدهای را میتواند پیگیرد![۷۶] معاویه نیز که اخبار و رفتار امام در مدینه را دنبال میکرد، چون میشنید وی سرگرم امور عبادی و مراوده با مردم است و با وی کاری ندارد، خرسندی اظهار میکرد[۷۷]. گاه نیز که هواداران کوفی حضرت خدمت وی آمده و برای مقابله با معاویه آمادگی خود را اعلام میکردند، آن حضرت با وجود بیوفاییهای معاویه، پایبند صلح بود و خواستههای آنان را نمیپذیرفت[۷۸]. سفر امام به شام را هر چند مؤرخان تأیید میکنند[۷۹]، تأکید بر فراوانی و پیوستگی این سفرها و آمیخته بودن آنها با جوایز معاویه، بیشتر برای تأیید حکومت معاویه ساخته شدهاند[۸۰].
شهادت
امام با مسموم شدن به دست همسرش جعده، دختر اشعث، به شهادت رسید[۸۱]. بیشتر روایات تأکید میکنند که این کار با دسیسه و سفارش معاویه بوده است[۸۲]. امام حسین (ع) هنگام شهادت برادر، برای آرام ساختن او دیدار با پدر، مادر، جدش پیامبر (ص)، خدیجه، عموهایش جعفر و حمزه و دیگر بستگان را یاد میکرد[۸۳]. معاویه که پیگیر اخبار حضرت بود، چون خبر شهادت ایشان را شنید، شادمانی کرد[۸۴]. شهادت امام حسن (ع) را سال ۴۹ یا ۵۰[۸۵] دانستهاند[۸۶].[۸۷]
خاکسپاری
گزارشهای خاکسپاری امام حسن (ع) به دو گونهاند: در منابع شیعی تأکید شده است که امام به جهت آگاهی از اوضاع و شرایط، خواهان دفن در کنار پیامبر (ص) نبود، بلکه خواسته بود پس از مرگ برای تجدید عهد، او را نزد قبر رسول خدا (ص) ببردند؛ آن گاه در بقیع به خاک بسپارند؛ اما عایشه و مروان گمان کردند بنیهاشم دفن امام حسن (ع) در آن مکان را قصد دارند که به مخالفت با آنان برخاسته و درگیریهایی پیش آمد. برخلاف منابع سنی، براساس گزارش منابع شیعی، عایشه در این زمینه پررنگتر نقش داشت[۸۸].
سخت میتوان پذیرفت این درگیری تنها بر اثر سوء تفاهمی پدید آمده باشد! برپایه گزارشهای دیگر که منابع اهل سنت بازتاب دادهاند، امام حسن (ع) میخواسته نزد جدش رسول خدا (ص) به خاک سپرده شود، از اینرو موافقت عایشه را پیش از شهادت جلب کرد[۸۹]. مروان که در این هنگام از حکمرانی مدینه برکنار شده بود، به جهت کینههای پیشین و خوشخدمتی به معاویه در این زمینه مخالف جدی بود و همراه امویان به مقابله و صفکشی پرداخت؛ به این بهانه که عثمان پیش از این اجازه نیافته است تا در مقبره رسول خدا (ص) دفن شود. با وجود صفکشی وابستگان دو طرف سرانجام بنیهاشم برپایه وصیت امام حسن (ع) برای پرهیز از خونریزی، آن حضرت را در قبرستان بقیع به خاک سپردند[۹۰].
منابع سنی تصریح میکنند که آن حضرت کنار مادرش فاطمه (س) دفن شده[۹۱]، حال آنکه قبر فاطمه زهرا (س) آشکار نبوده، بلکه آن حضرت کنار مادر بزرگش فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شده است. جنازه امام (ع) با شکوه تشییع شد[۹۲]. و به گزارش منابع سنی، برای مراعات سنت، سعید بن عاص، فرماندار مدینه با رضایت امام حسین (ع) بر پیکر امام نماز گزارد[۹۳]. زنان مدینه در مرگ او به نوحهسرایی پرداخته و لباس عزا بر تن کردند[۹۴]. شیعیان بغداد در قرن چهارم به لعن کسانی میپرداختند که نگذاشتند امام حسن (ع) کنار جدش دفن شود[۹۵].[۹۶]
ازدواج و طلاقها
منابع سنی کوشیدهاند امام حسن (ع) را مردی بشناسانند که بسیار ازدواج میکرد و طلاق میداد، به گونهای که پدر وی مردم را از زن دادن به وی نهی میکرد[۹۷]. شمار زنان او را ۷۰[۹۸]، ۹۰[۹۹]، ۲۰۰[۱۰۰]، ۳۰۰[۱۰۱] حتی ۷۰۰[۱۰۲] تن نیز برشمردهاند[۱۰۳]. افزون بر سستی این روایات، با توجه به نام همسران وی که منابع تلاش کردهاند کامل برشمارند و همچنین با عنایت به نام فرزندان او، به هیچ رو ارقام یاد شده را نمیتوان تأیید کرد. فزونی طلاق همسران، موضوعی نبوده که در روزگار خود امام حسن (ع) یاد و بر وی خرده گرفته شود، بلکه این موضوع را هنگامی که حسنیان در دوران ابو جعفر منصور به اقداماتی ضد خلافت دست زدند، منصور رقیب سیاسی ایشان با مبالغه به زبان آورد، تا جد حسنیان را تخریب کند: او در محاجه مکتوبش با محمد نفس زکیه، ایراداتی مانند فروش خلافت در برابر مال[۱۰۴] و سرگرمی با زنان را به امام حسن (ع) نسبت داد[۱۰۵]. امام علی (ع) زمانی که امام حسن (ع) را وصی خویش نهاد، تأکید کرد که وی در غذا و ازدواج بیمبالات و آلوده نیست[۱۰۶] و سفارش کرد که وصی وی باید اینگونه باشد: «غير طاعن عليه في بطن و لا فرج»[۱۰۷].[۱۰۸]
نزول آیات در شأن امام حسن (ع)
چند دسته از آیات قرآن با امام حسن (ع) ارتباط مییابند:
- آیاتی که دامنه شمول آنها اهل بیت (ع) است و به همین مناسبت، امام حسن (ع) را نیز در بر میگیرند؛ مانند آیه تطهیر: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱۰۹] که به حدیث کساء ربط مییابد و بر پایه روایات بسیاری، درباره ۵ تن فرود آمده است که امام حسن (ع) نیز در شمار آنان است[۱۱۰]. حضرت با استناد به این آیه، خود را از اهل بیت میخواند[۱۱۱]. همچنین آیه ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۱۱۲] بر پایه روایات، حضرت آدم با توسل به نام و حق اهل بیت (ع) از جمله امام حسن (ع) توبه کرد. کتابهای تفسیری شیعه، ذیل این آیه به این روایات اشاره کردهاند[۱۱۳]؛ اما کتابها و احادیث تفسیری اهل سنت به ندرت این آیه را با اهل بیت (ع) پیوند زدهاند. سیوطی در الدرالمنثور روایتی در این زمینه آورده است[۱۱۴].
- آیاتی که درباره امام علی، فاطمه و دو فرزندشان (ع) هستند؛ مانند آیات نخستین سوره انسان: ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا﴾[۱۱۵] در پی بیماری امام حسن و امام حسین (ع) والدین آن دو بزرگوار برای بهبودی فرزندان روزه نذر میکنند و پس از بهبودی، هنگام ادای نذر، روزهداری آنان با ایثار و فداکاری در بخشش غذا به مسکین، یتیم و اسیر آمیخته میشود. شیخ طوسی نزول این آیه را به روایت شیعه و سنّی درباره امام علی، فاطمه زهرا و حسنین (ع) دانسته است[۱۱۶]؛ اما در کتابهای تفسیری اهل سنت، کمتر این آیات با اهل بیت (ع) پیوند خوردهاند. در میان تفاسیر کهن اهل سنت[۱۱۷]، این آیات را درباره اهل بیت (ع) دانسته و روایاتی همچون کتب شیعی درج کردهاند. برخی مفسران دیگر اهل سنت به تردید، آیه را درباره اقدام ابو دحداح انصاری یا امام علی (ع) دانستهاند[۱۱۸]. کتابهای اهل سنت که در موضوع زندگانی ائمه شیعه تدوین شدهاند، مانند کفایة الطالب گنجی[۱۱۹] و فرائد السمطین حموینی[۱۲۰] این داستان را به تفصیل نقل کردهاند. منابع یاد شده اهل سنت، روزهداری را به امام علی (ع) و فاطمه زهرا (س) نسبت داده و از روزهداری حسنین (ع) مطلبی ننوشتهاند. مفسران در تفسیر آیه ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۱۲۱] و مراد از ﴿فِي الْقُرْبَى﴾ اختلاف دارند: آنان که ﴿فِي الْقُرْبَى﴾ را به معنای اقربا و بستگان پیامبر (ص) دانستهاند، در مصداق و دامنه شمول آن نیز اختلاف دارند. بر پایه برخی روایات شیعی و سنی، اقربای پیامبر (ص) همانا حضرت علی، فاطمه و دو فرزندشان (ع) دانسته شدهاند[۱۲۲]. امام حسن (ع) با استناد به این آیه، خود را از اهل بیت (ع) میخواند که دوستی و مودت ایشان را خدا واجب کرده است[۱۲۳]. بیشتر مفسران اهل سنت، آیه یاد شده را مکی ـ پیش از ازدواج فاطمه زهرا و امام علی (ع) ـ و موضوع آن را سفارش کلی به حفظ حرمت بستگان رسول خدا (ص) دانستهاند که خاندانهایی مانند فرزندان عباس را نیز در بر میگیرد[۱۲۴].
- آیاتی که تعابیر آنها به حسنین (ع) میگردند؛ مانند آیه مباهله: ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...﴾[۱۲۵] که همه روایات و مفسران، ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ را در آیه یاد شده، امام حسن و امام حسین (ع) میدانند که در داستان مباهله با رسول خدا (ص) همراه شدند[۱۲۶]. این آیه، مستندی در برابر مخالفان اهل بیت (ع) بود که میکوشیدند ایشان را به حضرت علی (ع) نه پیامبر (ص) نسبت دهند[۱۲۷]. امام علی (ع) با استشهاد به این آیه، حسنین (ع) را فرزندان رسول خدا (ص) میدانست[۱۲۸]، چنان که امام رضا (ع) برای استدلال بر اینکه آنان ذریه پیامبر (ص) هستند، به واژه ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ در همین آیه استناد میکرد[۱۲۹]؛
- گاه مفسران واژهها و مواردی را که در قرآن، تثنیه یا زوج آمدهاند، از روی جری و تطبیق بر حسنین (ع) اطلاق کردهاند؛ مانند ﴿يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ﴾[۱۳۰] که ﴿كِفْلَيْنِ﴾ (دو چندان، دو بهره) در این آیه، حسنین (ع) دانسته شده[۱۳۱]، چنان که ﴿وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ﴾[۱۳۲] به ایشان تفسیر شده است[۱۳۳]. برخی نیز تین و زیتون را رسول خدا (ص) و امام علی (ع) دانسته و ﴿وَطُورِ سِينِينَ﴾[۱۳۴] را حسنین (ع) قلمداد کردهاند[۱۳۵]. در آیه ﴿رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ﴾[۱۳۶] با واژه ﴿الْمَشْرِقَيْنِ﴾ به پیامبر (ص) و امام علی (ع) و با کلمه ﴿الْمَغْرِبَيْنِ﴾ به امام حسن و امام حسین (ع) اشاره شده است[۱۳۷] و در آیه ﴿يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ﴾[۱۳۸]، لؤلؤ و مرجان، حسنین (ع) معرفی شدهاند[۱۳۹].[۱۴۰]
خداوند متعال در آیه مباهله ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۱۴۱] به پیامبر خود دستور میدهد که به نجرانیان بگو: ما با زنان و فرزندان و جان خودمان جمع شده، مباهله میکنیم. در این واقعه، مصداق خارجی ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ کسی جز دو فرزند فاطمه (س) و علی (ع)؛ یعنی امام حسن و امام حسین (ع) نیستند[۱۴۲]. و تمام مفسران و مؤرخان درباره این واقعه و مصداق آن همنظر هستند.
عیاشی در تفسیر خود در ذیل آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۱۴۳] از امام باقر و امام جعفر صادق (ع) روایت میکند که فرمودهاند: "به خدا قسم! سازش امام حسن (ع) با معاویه برای این امت از هرچه که آفتاب بر آن میتابد، بهتر است. به خدا سوگند! این آیه درباره امام حسن (ع) نازل شده است. این آیه درباره اطاعت کردن از امام است؛ وقتی مردم از خدا خواستند که بجنگند و بر آنان واجب شد که در رکاب امام حسن (ع) بجنگند، گفتند: "پروردگارا! چرا جنگیدن را بر ما واجب کردی؟ کاش ما را تا زمان نزدیکی به تأخیر میانداختی""[۱۴۴].
نیز در تفسیر عیاشی از امام صادق (ع) نقل شده که آن حضرت فرموده است: "آیه ﴿كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ﴾ در شأن امام حسن (ع) نازل شده است؛ زیرا خدا آن حضرت را مأمور کرد که از جنگ با معاویه خودداری کند". آنگاه فرمود: آیه ﴿فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ﴾[۱۴۵] در شأن امام حسین (ع) نازل شده است؛ زیرا خدا بر آن حضرت و عموم اهل زمین واجب کرده که در رکاب ایشان بجنگند"[۱۴۶].
پس از شهادت امام علی (ع) امام حسن (ع) در سخنرانی خود فرمود: "من از همان خانوادهای هستم که محبت و مودت آنها طبق آیه ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾[۱۴۷] بر هر مسلمانی واجب شده است؛ و فرمود: "اقتراف حسنه" مودت ما خانواده است. حسین بن علی (ع) نیز درباره آیه ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۱۴۸] فرمود: "آن خویشاوندانی که خدا به مودت با آنها دستور داده و خیر و برکت را در آن خاندان نهاده، خویشاوندی ما خاندان است که حق ما را بر هر مسلمان واجب کرده است"[۱۴۹].[۱۵۰]
جایگاه امام مجتبی(ع) در قرآن
مسلمانان در بیان هیچ موضوعی مانند فضایل اهل بیت(ع) و مقام برجسته علمی و معنوی آنان و برخورداری آنها از مجموعه کمالاتی که خدا اراده فرموده بشریت بدانها آراسته گردد، تا این پایه همسو و هماهنگ نبودهاند. این یکدلی و اتفاق نظر به بخشی از اصول و مبانی، از جمله: بیان صریح قرآن در مورد جایگاه ویژه اهل بیت(ع) برمیگردد. قرآن کریم به صراحت، اهل بیت را از هرگونه پلیدی پیراسته گردانده و آنان را همان نزدیکان نبی اکرم(ص) تلقّی کرده که دوستی و محبّت آنان پاداش رسالتی است که خدای متعال به بشریت ارزانی داشته و نیک خصالانیاند که خالصانه از خدا فرمان بردند و از عذاب او هراسیدند و به ترس و بیم خدا در دل، آراسته گشتند و خدا نیز بهشت جاودان و رهایی از عذاب خویش را برای آنان ضمانت فرمود. امام حسن مجتبی(ع) بیتردید از شمار اهل بیتی است که از پلیدی، پاک و پیراستهاند. آن بزرگوار به صریح آیه مباهله که در ماجرای مباهله رسول خدا(ص) با مسیحیان نجران نازل گردید، فرزند رسول اکرم(ص) بهشمار میآید و قرآن کریم یاد این حادثه تاریخی را در آیه ۶۱ سوره مبارکه آل عمران جاودانه ساخت. ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۱۵۱].
ارباب حدیث به طرق گوناگون روایت کردهاند که شأن نزول این آیه شریف در مورد اهل بیت(ع) که عبارتند از: رسول اکرم و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل گشته و منظور از کلمه «أبناء» در این آیه بیتردید امام حسن و امام حسین(ع) است. رسول خدا(ص) در این رخداد تاریخی تصریح کرده جمعی که همراه به اتفاق آنان مباهله انجام داد برترین انسانهای روی زمین و گرامیترین آنها در پیشگاه خدایند. به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) همراه با آنان به مباهله پرداخت و کشیش نجران نیز به این واقعیت اذعان نموده و گفت: «من امروز با چهرههایی روبهرو هستم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جا برکند، این کار را عملی خواهد ساخت»[۱۵۲]. این ماجرا نیز همانند آیه شریف بر مقام والا و جایگاه بلند و فضیلت و برتری آنان دلالت دارد و در پیشگاه خدا و رسول او محبوبترین آفریدگان به شمار آمده و هیچیک از جهانیان در فضیلت و مقام و منزلت، به پایه آنان نمیرسند.
قرآن کریم در مورد عصمت کسی غیر از پیامبر اکرم جز اهل بیت آن بزرگوار که خداوند اراده فرمود آنان را از هرگونه پلیدی پیراسته گرداند[۱۵۳]، به صراحت سخن نگفته است. هرچند مسلمانان در خصوص داخل بودن همسران پیامبر در معنا و مفهوم اهل بیت، به اختلاف پرداختهاند ولی در اینکه علی و زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) در مقصود این آیه مبارکه داخلاند، هیچگونه اختلافی ندارند[۱۵۴]. از اینجا میتوانیم به راز نهان وجوب دوستی و محبت اهل بیت(ع) و پایبندی به خط و مشی آنان پی ببریم و به گفته صریح قرآن، دوستی و محبت آنها را بر دیگران ترجیح میدهیم[۱۵۵]؛ زیرا عصمت اهل بیت(ع) به هنگام وجود جریانهای گوناگون و خواستههای مختلف، بهترین دلیل بر این است که نجات و رهایی، در پیروی از این گرانمایگان است. کسانی که خداوند آنان را از پلیدی پیراسته، مردم را به ساحل نجات رهنمون میشوند و پیروانشان، از غرق شدن و هلاکت رهایی خواهند یافت.
ابن عباس از نبی اکرم(ص) روایت کرده وقتی آیه ﴿الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۱۵۶] نازل شد برخی مسلمانان، مقصود آیه شریف را از نزدیکانی که اطاعتشان بر مسلمانان واجب بود، از رسول خدا(ص) جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: منظور آیه از نزدیکان، علی و فاطمه و فرزندان آنان [حسن و حسیناند]. قرآن کریم در سوره مبارک دهر در بیان عظمت اهل بیت و اخلاصی که اطاعت و عباداتشان مقرون بدان بوده، به تشریح علل و اسباب این برتری و فضیلت پرداخته و میفرماید: ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا﴾[۱۵۷][۱۵۸].
بنا به نقل بیشتر مفسران و محدثان، این سوره مبارک پس از بیمار شدن حسن و حسین(ع) در حق اهل بیت نازل شد که امام علی(ع) نذر کرد به شکرانه بهبودی آن دو بزرگوار سه روز روزه بگیرد. از اینرو، اعضای خانواده پس از بهبودی فرزندان، به نحو بایستهای به نذر خود وفا کردند، وفایی برخوردار از برجستهترین انواع ایثار و از خودگذشتگی که در حقشان این آیات نازل شد: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا * عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا * يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا﴾[۱۵۹]. خداوند به پاس این ایثار و از خودگذشتگی و وفای به عهد، در آخرت نعمتهای فراوانی به آنان مبذول و تا قیامت پیشوایی و امامت مسلمانان را در دنیا بدانان ارزانی داشته است.[۱۶۰]
منابع
پانویس
- ↑ الجمل، ص۲۴۳.
- ↑ نک: الجمل، ص۲۴۴ به بعد.
- ↑ الجمل، ص۳۲۷؛ الفتوح، ج۲، ص۴۶۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۱۱.
- ↑ الفتوح، ج۲، ص۴۹۲.
- ↑ وقعة صفین، ص۲۴۹.
- ↑ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ وقعة صفین، ص۲۹۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۹.
- ↑ وقعة صفین، ص۵۳۰.
- ↑ وقعة صفین، ص۵۰۷.
- ↑ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۷.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۳۱؛ حکمت ۳۸.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷؛ المنتظم، ج۵، ص۱۷۵؛ دلائل النبوه، ج۷، ص۲۲۳.
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۲۸۵؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۳۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۹۷.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۲۶؛ الارشاد، ج۲، ص۷.
- ↑ معرفة الثقات، ج۲، ص۱۵۵؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۵۶۵، ۵۷۸-۵۷۹.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۱۵ ـ ۱۶.
- ↑ اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.
- ↑ تذکرة الخواص، ص۱۷۹؛ الکامل، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۴۸.
- ↑ الکامل، ج۳، ص۴۰۲.
- ↑ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۵۳.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۳۴.
- ↑ الارشاد، ج۲، ص۹.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۶۳؛ الارشاد، ج۲، ص۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۸.
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۲۸۴-۲۸۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۶-۳۷.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۵-۳۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ نک: صلح الحسن، ص۱۲۲-۱۲۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۰-۴۱؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۱.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ اسد الغابه، ج۲، ص۱۴.
- ↑ الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۱۶ ـ ۱۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۲۰.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۵۲؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۲۹۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۲.
- ↑ الانتصار، ج۸، ص۱۰۶، ۱۴۰؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ الفصولالمهمه، ج۲، ص۷۲۸-۷۲۹.
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۲۹۰.
- ↑ الطبقات، خامسه ۱، ص۳۲۵-۳۲۶.
- ↑ الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۸-۲۸۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۰.
- ↑ الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۱.
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۲۹۶.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۲۰.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۲۰.
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۲۹۴-۲۹۵.
- ↑ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۱۷.
- ↑ نک: الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۶۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۳۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۴.
- ↑ الطرائف، ص۱۹۶؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱-۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۴، ص۵۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۵۳؛ العقد الفرید، ج۵، ص۱۱۰.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۱۸ ـ ۲۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۹.
- ↑ مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۱۹.
- ↑ مناقب، ج۴، ص۲۶-۲۷.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۵۰؛ نک: ذخائر العقبی، ص۱۳۹.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۱.
- ↑ نک: الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۱.
- ↑ عیون الاخبار، ج۲، ص۱۸۸؛ العقد الفرید، ج۱، ص۳۲۰.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۲۱ ـ ۲۲.
- ↑ الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۸.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۳۱.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۸۶؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۵۲، ۵۸۷.
- ↑ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۹۶؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۴۳.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۴۰-۴۱.
- ↑ نک: مسند الامام المجتبی، ص۴۳۰، ۴۶۰.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۲۲.
- ↑ الارشاد، ج۲، ص۱۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۱۴؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۸۶.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۰.
- ↑ الطبقات، خامسه ۱، ص۳۴۱-۳۴۷، ۳۵۴-۳۵۵.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۴۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.
- ↑ الاصابه، ج۲، ص۶۵.
- ↑ الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۲.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۲۶، ص۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۵۸۵.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۲۲ ـ ۲۳.
- ↑ البدایة والنهایة، ج۸، ص۴۳.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۲.
- ↑ الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۸؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۷.
- ↑ البدء و التاریخ، ج۵، ص۷۴.
- ↑ قوت القلوب، ج۲، ص۴۰۸.
- ↑ الکواکب الدریه، ج۱، ص۹۵.
- ↑ نک: حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۷، ص۵۷۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۸، ص۹۳؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲-۲۶۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۲۳ ـ ۲۴.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۳۱۳۱؛ التبیان، ج۸، ص۳۳۹؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۹۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۹.
- ↑ «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.
- ↑ نک: مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۰؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۵۲؛ الصافی، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱.
- ↑ الدرالمنثور، ج۱، ص۶۱.
- ↑ «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند» سوره انسان، آیه ۸.
- ↑ التبیان، ج۱۰، ص۲۱۱.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۶۷۰؛ تفسیر ثعلبی، ج۱۰، ص۹۸.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج۴، ص۵۲۵؛ زاد المسیر، ج۴، ص۳۷۷؛ تفسیر بغوی، ج۵، ص۱۹۱.
- ↑ کفایة الطالب، ص۳۴۵-۳۴۶.
- ↑ فرائد السمطین، ج۲، ص۵۲.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۴۳؛ زاد المسیر، ج۴، ص۶۴؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷.
- ↑ الذریة الطاهره، ص۱۱۰؛ المستدرک، ج۳، ص۱۷۲.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۸۴-۱۸۵.
- ↑ ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۶۶۷؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۴؛ حیاة الحیوان، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۳۲؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۷.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۱۰.
- ↑ «از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد» سوره حدید، آیه ۲۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۳۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۴۶۸.
- ↑ «سوگند به انجیر و زیتون» سوره تین، آیه ۱.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۵۷۸؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۵؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۷۸۷.
- ↑ «و به کوه سینا» سوره تین، آیه ۲.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۴۲۹.
- ↑ «پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر» سوره الرحمن، آیه ۱۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ الصافی، ج۵، ص۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ «از آنها مروارید و مرجان برون میآید» سوره الرحمن، آیه ۲۲.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۱۸۲؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۴۳.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۲۴ ـ ۲۶.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ «آیا به (حال و روز) کسانی ننگریستهای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دستهای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداوند یا فراتر از آن و گفتند: پروردگارا! چرا نبرد را بر ما مقرر کردی؟ چرا زمانی کوتاه ما را مهلت ندادی؟ (به اینان) بگو: بهره این جهان، اندک است و سرای واپسین برای آن کس که پرهیزگاری ورزد بهتر است و سر مویی بر شما ستم نخواهد رفت» سوره نساء، آیه ۷۷.
- ↑ تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ «اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند.».. سوره بقره، آیه ۲۴۶.
- ↑ تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۱، ص۲۵۸. علامه مجلسی میگوید: علی بن اسباط در کتاب نوادر از حسن بن زیاد نقل میکند که گفت: به حضرت امام جعفر صادق (ع) گفتم: منظور از آیه ۷۷ سوره نساء که خداوند میفرماید: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ﴾ چیست؟ فرمود: «این آیه در شأن امام حسن مجتبی (ع) نازل شده است، زیرا خدا به او دستور داد که از جنگ با معاویه خودداری کند». گفتم: منظور از این قسمت که میفرماید: ﴿فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ﴾ چیست؟ فرمود: «در شأن امام حسین (ع) نازل شده است؛ زیرا خدا بر آن حضرت و بر جمیع اهل زمین واجب کرده است که در رکاب آن بزرگوار بجنگند. (زندگانی امام حسن مجتبی (ع)، محمدجواد نجفی، ص۲۳۲)
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ تأویل الآیات الظاهره، استرآبادی، ص۵۳۰.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۳۷-۳۹ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۳۱۸-۳۱۹.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ نور الابصار، ص۱۲۲- ۱۲۳، به تفسیرهای جلالین، روح البیان، کشاف، بیضاوی، رازی، و صحیح ترمذی، ج۲، ص۱۶۶، سنن بیهقی، ج۷، ص۶۳، صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابه، مسند احمد، ج۱، ص۸۵ و مصابیح السنه، ج۲، ص۲۰۱ مراجعه شود.
- ↑ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ به تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر نیشابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۳۳، خصائص نسایی، ج۴، مسند احمد، ج۴، ص۱۰۷، سنن بیهقی، ج۲، ص۱۵۰، مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۴، مستدرک حاکم، ج۲، ص۴۱۶ و اسد الغابه، ج۵، ص۵۲۱ مراجعه شود.
- ↑ خدای متعال در سوره شورا آیه ۳۳ خطاب به پیامبر خود میفرماید: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳؛ و در سوره سبأ آیه ۴۷ فرموده است: ﴿مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ﴾ «بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد!» سوره سبأ، آیه ۴۷.
- ↑ «دوستداری خویشاوندان» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «(با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی * بیگمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است میهراسیم * پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه میدارد و به آنان شادابی و شادمانی مینمایاند * و به آنان برای شکیبی که ورزیدهاند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش میدهد» سوره انسان، آیه ۹-۱۲.
- ↑ در ذیل آیه مودت به تفسیر کبیر، طبری و در المنثور مراجعه شود.
- ↑ «نیکان از پیالهای مینوشند که آمیخته به بوی خوش است * از چشمهای که بندگان خداوند از آن میآشامند آن را به خواست خود روان میسازند * به پیمان خود وفا میکنند و از روزی میهراسند که شرّ آن همهگیر است» سوره انسان، آیه ۵-۷.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۴، ص ۲۷.