مهدویت در قرآن
در قرآن کریم به صورت صریح نام امام مهدی (ع) نیامده است؛ اما در احادیث و تفاسیر، ۳۲۴ آیه مرتبط با وجود امام عصر (ع) شمرده شده است مانند: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾ و ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾.
معناشناسی
مهدویت عبارت است از اعتقاد به منجی که در آخرالزمان ظهور میکند و بشریت را نجات میدهد و در ادیان الهی و اسلام مطرح شده است در شیعه با نام محمد بن الحسن (ع) و لقبهایی مثل "مهدی آل محمد (ع)" به عنوان دوازدهمین امام معصوم (ع) مشخص گردیده است[۱].
پیشینه
در مورد آیات مهدویت در قرآن نخست در منابع تفسیری و حدیثی شیعه و اهل سنت مطالبی آمده است از جمله از تفاسیر اهل سنت تفسیر قرآن کریم ابن کثیر[۲] و از شیعه تفسیر مجمع البیان، طبرسی و تفسیر عیاشی و تفسیر نور الثقلین عروس حویزی و تفسیر البرهان محدث بحرانی و تفسیر صافی فیض کاشانی و تفسیر المیزان علامه محمد حسین طباطبایی و تفسیر نمونه، ناصر مکارم و تفسیر قرآن مهر، محمد علی رضایی اصفهانی و... جلد سیزدهم بحارالانوار علامه مجلسی و... مطالبی بیان شده است سپس کتابها و مقالات مستقل متعدد در این مورد نگارش یافته است از جمله:
- المحجة فیما نزل فی القائم الحجه، سید هاشم بحرانی (۱۱۰۷ ق)، ترجمه: سیمای حضرت مهدی در قرآن، مهدی حائری قزوینی، تهران، ۱۳۷۴، آفاق. (۱۲۰ آیه را به ترتیب نزول جمع کرده و روایات آنها.)
- معجم احادیث الامام المهدی (ع)، مؤسسة المعارف الاسلامیه، الجزء السابع، الآیات المفسر. (تحت اشراف شیخ علی کورانی، ۱۴۱۱ ق، جامعترین کتاب در این زمینه است که بیش از ۳۰۰ آیه را جمع کرده ولی آیه ۱۸ سوره محمد (ص) را ذکر نکرده است.
- موسوعة المصطفی و العترة المهدی المنتظر، حسین شاکری، نشر الهادی، ۱۴۲۰.
- سیمای امام زمان در آیینه قرآن، علی اکبر مهدی پور.
- الامام المهدی فی القرآن و السنة، سعید ابومعاشر، ۱۴۲۲ ق، آستان قدس. (آیات مهدویت را طبق سورهها تا آخر قرآن با روایات آورده است.)
- امام مهدی از دیدگاه قرآن و عترت و علائم بعد از ظهور، محمد باقر مجلسی (۱۰۳۷)، قم، قلم، ترجمه علی دوانی. (گزیده کتاب مهدی موعود -جلد ۱۳ بحار- است)
- المهدی فی القرآن (موعود قرآن)، سید صادق حسینی شیرازی، مؤسسه امام مهدی (ع)، تهران، ۱۳۶۰ هـ. فارسی و عربی. (۱۹۰ آیه در مورد امام عصر (ع) از منابع اهل سنت)
- حکومت جهانی حضرت مهدی از دیدگاه قرآن و عترت، محمود شریعتزاده خراسانی، ۱۳۷۹، فارسی، دارالصادقین. (مجموعه آیات قرآن درباره مهدی (ع) با روایات آمده است.)
- ملاحم القرآن، ابراهیم انصاری زنجانی، ۱۴۰۰ ق، عربی، چاپ مؤلف. (پیشگوییهایی قرآن در مورد نشانههای ظهور و روایات)
- طریق الی المهدی المنتظر، سید ایوب، بیروت/الغدیر، ۱۹۹۸ م، عربی. (آینده و ظهور مهدی و اخبار غیبی قرآن در این مورد)
- سوره و العصر، حضر امام زمان است، عباس راسخی نجفی، قیام قم / ۱۳۷۲ فارسی.
- المهدی الموعود فی القرآن الکریم، محمد حسین رضوی، دارالهادی، ۲۰۰۱ عربی.
- مصلح مقتدر الهی کیست؟، سید علی اکبر شعفی، ۱۳۴۲، اصفهان.
- پور پنهان در افق قرآن حضرت مهدی (ع)، جعفر شیخ الاسلامی، تهران، یکان، ۱۳۷۸ش.
- غریب غیب در قرآن، محمد حسین صفا خواه، تهران، آمه.
- اثبات مهدویت از دیدگاه قرآن، علی صفئی کاشانی، ۱۳۷۶، تهران، مفید.
- القرآن یتحدث عن الامام المهدی (ع)، مهدی حسن علاء الدین، دارالاسلامیه، بیروت.
- ثورة المواطنین للمهدی (ع)، مهدی حمد فتلاوی، ۱۹۹۳م، دارالبلاغه، بیروت. (بشارتهای قرآنی و نبوی در مورد انقلاب مهدی (ع))
- مهدی در قرآن، رضا فیروز، ۱۳۷۸، تمعرآن، رایحه.
- مهدویت از نظر قرآن و عترت، خیرالله مردانی، تهران، آیین جعفری، ۱۴۰۱.
- چهل حدیث در پرتو چهل آیه در فضایل حضرت ولی عصر (ع)، مسجد جمکران، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۸. (چهل آیه و روایات مربوطه)
- سیمای مهدویت در قرآن، محمد جواد مولوی نیا، قم، امام عصر (ع)، ۱۳۸۱.
- الآیات الباهره فی بقیة العترة الطاهره او تفسیر آیات القرآن فی المهدی صاحب الزمان (ع)، تهران، بعثت، ۱۴۰۲ ق، سید داود میر صابری.
- مهدی در قرآن، محمد عابدین زاده، بنیاد تهران. (۴۰ آیه)
- سیمای نورانی امام زمان در قرآن و نهج البلاغه، عباس کمساری.
- سیمای حضرت مهدی در قرآن، سید جواد رضوی، چاپ موعود.
- جلد ۱۳ بحارالانوار، علامه مجلسی (م ۱۱۱۱ ق) که به فارسی نیز ترجمه شده، و بسیاری از آیات و روایات مهدویت را جمعآوری کرده است.
قرآن و امام مهدی (ع)
برخی آیات قرآنی درباره آینده جهان و اینکه سرانجام، صالحان حکومت زمین را در دست میگیرند، به اشاره و تصریح سخن گفتهاند. مفسران بر آناند که این آیات نظر به امام مهدی (ع) دارند. پارهای آیات دیگر نیز از ولایت باطنی امام مهدی (ع) سخن گفتهاند. برخی از آیاتی که درباره حضرت مهدی (ع) آمدهاند، عبارتاند از:
- "ما در زبور پس از ذکر تورات نوشتهایم که سرانجام زمین را بندگان شایسته ما به میراث میبرند".[۳] از امام باقر (ع) نقل است که این بندگان شایسته، اصحاب مهدی (ع) در آخر الزماناند[۴].
- "ما میخواهیم بر مستضعفان منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین کنیم"[۵]. امامان (ع) مراد این آیه را برپایی حکومت جهانی حضرت مهدی (ع) دانستهاند[۶].
- "خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داد که آنان را خلیفه روی زمین میسازد؛ همان سان که پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید و آیینی را که برای آنان پسندیده است، پابرجا میکند و ترس آنان را به امنیت مبدل میسازد"[۷]. امامان معصوم (ع) فرمودهاند که این آیه نیز به حضرت مهدی (ع) اشارت دارد. نقل کردهاند که حضرت زین العابدین، این آیه را خواند و فرمود: "به خدا سوگند، اینان شیعه مایند. خداوند وعده خویش را برای آنان به دست مردی از ما تحقق میبخشد و او، مهدی این امت است". این مضمون، از امام باقر و امام جعفر صادق (ع) نیز نقل شده است[۸].
- "ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کس از شما از آیین خویش بازگردد، خداوند در آینده گروهی را میآورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان فروتناند و در برابر کافران سرسخت و نیرومند. آنان به راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشکنندگان بیم نمیبرند"[۹]. در روایت است که امام صادق (ع) مراد این آیه شریف را یاران حضرت مهدی (ع) دانسته است[۱۰]. در برخی تفاسیر نیز آمده است که این آیه درباره حضرت قائم و اصحاب او نازل شده است که به راه خدا میجنگند و از چیزی پروا نمیکنند[۱۱].
- "بقیة الله برای شما مردم بهتر است اگر مؤمن باشید"[۱۲]. از برخی روایات برمیآید که مراد از "بقیة الله" حضرت مهدی (ع) است؛ همانند روایتی که بنابر آن، کسی از امام صادق (ع) میپرسد: چون میخواهیم به حضرت قائم سلام گوییم، آیا میتوانیم او را امیرالمؤمنین خطاب کنیم؟ فرمود: نه؛ این لقب را خداوند تنها به علی بن ابیطالب داده است. پرسید: او را چه خطاب کنیم؟ فرمود: بگویید: " السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ " آن گاه امام (ع) این آیه را بر زبان آورد: ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ...﴾[۱۳].[۱۴] افزون بر این آیاتی دیگر نیز به حضرت مهدی (ع) و رخدادهای آخرالزمان و حوادث مقارن ظهور و پس از آن، تفسیر شدهاند و در این تفسیر بر احادیث نبوی (ص) و علوی (ع) و دیگر امامان معصوم (ع) استناد گشته است. میتوان گفت که در همه منابع تفسیری شیعه ذیل این آیات، از حضرت مهدی نیز یاد شده است. افزون بر این، کتبی نیز ویژه آیات حضرت مهدی (ع) تألیف شدهاند؛ از آن جمله است: المحجة فیما نزل فی القائم الحجة نوشته سید هاشم بحرانی. این کتاب با نام سیمای حضرت مهدی در قرآن ترجمه شده است. نیز کتاب المهدی فی القرآن به قلم سید صادق حسینی شیرازی، بدین موضوع پرداخته است[۱۵].
تفسیرهای معتبر اهل سنت نیز برخی آیات را درباره حضرت مهدی (ع) و ظهور او دانستهاند. از آن جمله است: غرائب القرآن، نوشته نظام نیشابوری؛ کشاف نوشته جارالله زمخشری؛ روح المعانی، نوشته شهاب الدین آلوسی بغدادی؛ المنار نوشته شیخ محمد عبده مصری[۱۶][۱۷].
در قرآن کریم ۳۲۴ آیه وجود دارد که بر اساس احادیث پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) با مهدویت مرتبط است و در این مورد کتابها و مقالات مستقل و غیر مستقل زیادی نگارش یافته است. البته دلالت این آیات و اعتبار روایات ذیل آنها یکسان نیست. بلکه احادیثی که ذیل این آیات نقل شده گاهی به تفسیر آیات و گاهی به تأویل و بطن و گاهی به تطبیق (جری) آیات اشاره دارد. همان طور که این آیات و روایات به موضوعات سیاسی، اقتصادی، نظامی و تاریخی مهدویت اشاره دارد.
آینده روشن بشریت در پرتو منجی آخرالزمان از موضوعاتی است که در ادیان الهی مطرح بوده است[۱۸]. و در اسلام نیز مسأله مهدویت در روایات شیعه و سنی آمده است[۱۹] و حتی در برخی روایات نام و مشخصات مهدی آل محمد (ع) آمده است[۲۰].
البته در قرآن کریم به صورت صریح نام "مهدی" (= محمد بن الحسن (ع)) نیامده است بلکه نام هیچ کدام از امامان (ع) بیان نشده است. البته حکمتهایی برای این مطلب گفته شده از جمله اینکه اولاً قرآن در صدد نام بردن از صحابیان و بستگان پیامبر (ص) نبوده است مگر در موارد استثنائی مثل داستان زید[۲۱] و ابولهب[۲۲] که برای بیان مطلبی (همچون حکم ازدواج زید و نفرین بر ابولهب) نام آنها ضرورت داشته است. ازاین رو در موارد متعددی، مطالب مربوط به زنان پیامبر و منافقان مشهور در قرآن آمده است ولی نامی از آنها برده نشده است[۲۳]. و ثانیاً نام بردن افراد، موجب انگیزش حب و بغضهای متعدد و زمینهساز تحریف قرآن میشود. و ثالثاً در برخی احادیث از امام صادق (ع) در مورد نام علی و اهل بیت (ع) که در قرآن نیامده است پرسش شد و ایشان به نماز اشاره کردند که حکم آن در قرآن نازل شده ولی از سه یا چهار رکعت بودن آن نامی به میان نیامده است تا خود رسول خدا این قسمت را برای آنان تفسیر شده کند[۲۴]. ولی در احادیث و تفاسیر سیصد و بیست و چهار آیه مرتبط با وجود مقدس امام عصر (ع) شمرده شده است[۲۵] که دلالتهای آنها یکسان نیست بلکه گاهی تفسیر، تأویل، تطبیق (جری) و ... است و اعتبار احادیث تفسیری آنها نیز یکسان نیست.
اندیشه "مهدویت"، در اسلام ریشه قرآنی دارد و این کتاب آسمانی، با قاطعیت تمام، پیروزی نهایی "حق" بر "باطل" را به تمامی انسانها نوید داده است. قرآن در باره ظهور و قیام حضرت مهدی (ع) به صورت کلی بحث کرده و بشارت به تشکیل حکومت عدل جهانی و پیروزی صالحان داده است. مفسران شیعه و برخی از مفسران اهل سنت، اینگونه آیات را- به استناد روایات اهل بیت (ع) و نظرات دانشمندان اسلامیمربوط به حضرت مهدی (ع) دانستهاند. در اینجا از مجموع آیات قرآنی- که ناظر به این موضوع است و صراحت بیشتری دارد تنها چند آیه نقل و بررسی میشود. آیاتی از قرآن مجید که در مورد حضرت مهدی (ع)، تفسیر، تأویل و یا تطبیق شده است. اینجا درباره آیاتی از قرآن مجید است که با استفاده از سخنان گهربار معصومین (ع)، در مورد حضرت مهدی (ع)، تفسیر، تأویل و یا تطبیق شده است. ابتدا تعریف و مفهوم این سه واژه ـ به صورت مختصر ـ بیان میگردد:
- تفسیر: "تفسیر" از واژه "فسر"، بهمعنای روشن کردن و آشکار ساختن است و در "اصطلاح" عبارت است از: "زدودن ابهام از لفظ مشکل و دشوار که در انتقال معنای موردنظر، نارسا و دچار اشکال است". ماده "فسر"، در باب "تفعیل" بیانگر مبالغه در دستیابی به معنا است. از اینرو تفسیر، تنها کنار زدن نقاب از چهره لفظ مشکل و نارسا نیست؛ بلکه شامل زدودن ابهام موجود در دلالت کلام، نیز میشود. تفسیر، در جایی است که گونهای ابهام، در لفظ وجود دارد و این موجب ابهام در معنا و دلالت کلام میشود و برای زدودن آن، کوشش فراوانی لازم است[۲۶]. از آنجایی که فهم پارهای از آیات قرآن، بر عموم مردم پوشیده است، ناگزیر نیازمند بیان و پردهبرداری است و این مهم برعهده کسانی است که صلاحیت و توانایی چنین امری را دارند و مورد تأیید خداوند متعالاند.
- تأویل: تفسیر و تأویل، در گذشته دو لفظ مترادف بود؛ لذا طبری در تفسیر جامع البیان آن دو را به یک معنا گرفته و در موقع تفسیر آیات گفته است: "القول فی تأویل الایة". در اصطلاح متأخران، "تأویل" به معنای مغایر با تفسیر و شاید اخص از آن به کار رفته است. تأویل از "اول"، به معنای بازگشت به اصل است. تأویل یک چیز؛ یعنی، برگرداندن آن به مکان و مصدر اصلی خودش و تأویل لفظ متشابه؛ یعنی، توجیه ظاهر آن، بهطوریکه به معنای واقعی و اصیل خودش بازگردد[۲۷]. این واژه در قرآن به سه معنا آمده است:
- توجیه ظاهر لفظ یا عمل متشابه؛ بهگونهای صحیح که مورد قبول عقل و مطابق با نقل باشد[۲۸].
- تعبیر خواب؛ تأویل به این معنا، هشت بار در سوره یوسف آمده است.
- فرجام و حاصل کار؛ بر این اساس تأویل یک موضوع؛ یعنی، آنچه که آن موضوع، بدان منتهی میشود[۲۹].
- معنای چهارم- که در قرآن نیامده، ولی در کلام پیشینیان هست- عبارت است از: انتزاع مفهوم عام و گسترده، از آیهای که در مورد خاصی نازل شده است... از تأویل به این معنا، گاهی به "بطن"؛ یعنی، معنای ثانوی و پوشیدهای که از ظاهر آیه به دست نمیآید، هم تعبیر شده است. در مقابل "ظهر"؛ یعنی، معنای اولیهای که ظاهر آیه برحسب وضع و کاربرد، آن معنا را میفهماند. این معنا دارای دامنهای گسترده و ضامن عمومیت قرآن است و موجب میشود قرآن شامل تمام زمانها و دورانها باشد؛ زیرا اگر مفاهیم فراگیر، برگرفته شده از موارد خاص، نباشد؛ بسیاری از آیات قرآن بیثمر میشود و فایدهای جز ثواب تلاوت و ترتیل آن نخواهد داشت[۳۰]. بیگمان در قرآن، آیات متشابهی وجود دارد که باید تأویل گردد؛ ولی جز خداوند و راسخان در علم، کسی آن را نمیداند[۳۱]. تأویل دارای شرایط و ملاکهایی است که در کتابهای مربوط بیان شده است.
- تطبیق: در آیات قرآن، مطالب فراوانی به لفظ عام بیان شده که در هر زمان، بر عدهای قابل انطباق است. گاهی نیز لفظ آیهای "خاص" است؛ ولی معنای آن "عمومیت" دارد و شامل کسانی نیز میشود که شبیه آن عمل از آنان صادر شده است. با توجه به نکات یاد شده، برخی از آیات مربوط به حضرت مهدی (ع) و انقلاب جهانی آن حضرت بدین شرح است[۳۲]:
آیه اول
﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۳۳]. در این آیه به یکی از روشنترین پاداشهای دنیوی صالحان (حکومت روی زمین)، اشاره شده است. در روایاتی چند، این رویداد مهم، در عصر ظهور حضرت مهدی (ع) دانسته شده است.
واژگان آیه:
- "زبور" داود (یا به تعبیر کتابهای عهد قدیم مزامیر داود) عبارت است از: "مجموعهای از مناجاتها و نیایشها و اندرزهای داود پیامبر (ص)".
- "ذکر"، در اصل به معنای چیزی است که مایه تذکر و یادآوری باشد؛ ولی در این آیه- به قرینه معرفی آن قبل از زبور- به کتاب آسمانی حضرت موسی (ع)، (تورات) تفسیر شده است.
- "ارض"، به مجموع کره زمین گفته میشود؛ مگر اینکه قرینه خاصی در کار باشد.
- "ارث"؛ یعنی، چیزیکه بدون معامله و دادوستد، به کسی انتقال مییابد. در قرآن کریم گاهی به معنای تسلط و پیروزی یک قوم صالح، بر قوم ناشایست و در اختیار گرفتن موهبتها و امکانات آنها گفته شده است[۳۴]. با توجه به اضافه شدن "بندگان" به "خدا"، ایمان و توحید آنان روشن میشود و با توجه به کلمه "صالحون"، همه شایستگیها به ذهن میآید: عمل و تقوا، علم و آگاهی، قدرت و قوت، و تدبیر و نظم و درک اجتماعی.
هنگامی که بندگان باایمان، این شایستگیها را برای خود فراهم سازند، خداوند نیز یاری میکند تا آنان بر مستکبران غلبه یابند، دستهای آلودهشان را از حکومت بر روی زمین کوتاه کنند و دارنده میراثهای آنها گردند. بنابراین، تنها "استضعاف" دلیل بر پیروزی بر دشمنان و حکومت بر روی زمین نیست؛ بلکه وجود ایمان و کسب شایستگیها بایسته است و مستضعفان جهان تا زمانی که این دو اصل را زنده نکنند، به حکومت روی زمین نخواهند رسید.
نکتهها:
- آل محمد (ص): در تفسیر آیه شریفه از امام باقر (ع) نقل شده است: «هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ يَبْعَثُ اَللَّهُ مَهْدِيَّهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَيُعِزُّهُمْ وَ يُذِلُّ عَدُوَّهُمْ»[۳۵]؛ "این بندگان صالح، همانا آل محمد هستند که خداوند، مهدی آنان را پس از کوشش ایشان مبعوث میکند. پس ایشان را عزت داده، دشمنانشان را ذلیل خواهد کرد". روشن است مفهوم این روایت، انحصار نیست؛ بلکه بیان یک مصداق عالی و آشکار است و این تفسیرها، هرگز عمومیت مفهوم آیه را محدود نمیکند. بنابراین در هر زمان و در هرجا بندگان صالح خدا قیام کنند، پیروز و موفق خواهند بود و سرانجام وارث زمین و حکومت آن خواهند شد.
- بشارت حکومت صالحان در مزامیر داود: در مزامیر داود تعبیر یاد شده و یا مشابه آن، در چند مورد دیده میشود و نشان میدهد با تمام تحریفات موجود در این کتابها، این قسمت همچنان از دستبرد مصون مانده است.
- "... شریران منقطع میشوند و اما متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد و حال اندک است که شریر نیست میشود؛ هرچند مکانش را استفسار نمایی، ناپیدا خواهد شد"[۳۶].
- "اما متواضعانه وارث زمین شده، از کثرت سلامتی شادکام خواهند شد"[۳۷].
- "متبرکان خداوند، وارث زمین خواهند شد؛ اما ملعونان وی منقطع خواهند شد..."[۳۸].
- "صدیقان وارث زمین شده، همیشه در آن ساکن خواهند بود"[۳۹].
- "خداوند روزهای صالحان را میداند و میراث ایشان ابدی خواهد شد"[۴۰]. در این عبارتها، عنوان "صالحان" که در قرآن آمده، با همان تعبیر در مزامیر داود به چشم میخورد. علاوه بر این تعبیرات دیگری نیز مانند صدیقان، متوکلان، متبرکان و متواضعان، در جملههای دیگر ذکر شده است. این تعبیرها، دلیل بر عمومیت حکومت "صالحان" است و با احادیث قیام حضرت مهدی (ع) تطبیق میکند.
- حکومت صالحان یکی از قوانین آفرینش: باید دانست تمام این حکومتها، برخلاف جهت آفرینش و قوانین جهان خلقت است و آنچه با آن هماهنگ است، همان حکومت صالحان باایمان است. نظام آفرینش، دلیل روشنی بر پذیرش یک نظام صحیح اجتماعی در آینده است و این همان چیزی است که از آیه یاد شده و احادیث مربوط به قیام مصلح بزرگ جهانی استفاده میشود[۴۱].[۴۲]
آیه دوم
﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۴۳].
این آیه طبق فرمایش امام علی (ع)، در نهج البلاغه و روایاتی چند از دیگر امامان (ع)، ناظر به پیروزی مستضعفان بر مستکبران است و اینکه سرانجام، جهان از آن شایستگان خواهد شد. آیه یاد شده، هرگز از یک برنامه موضعی و خصوصی مربوط به بنی اسرائیل سخن نمیگوید؛ بلکه بیانگر یک قانون کلی برای همه عصرها و قرنها است. این بشارتی در زمینه پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر است. نمونه کاملتر آن، حکومت پیامبر اسلام (ص) و یاران آن حضرت بعد از ظهور اسلام بود. گستردهترین نمونه آن نیز، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین به دست حضرت مهدی (ع) خواهد بود.
این آیه از جمله آیاتی است که به روشنی، بشارت به "ظهور" چنین حکومتی میدهد؛ ازاینرو اهل بیت (ع)، در تفسیر آن به این ظهور بزرگ اشاره کردهاند. از امام علی (ع) در نهج البلاغه آمده است: «لَتَعْطِفَنَّ اَلدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ اَلضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلاَ عَقِيبَ ذَلِكَ»-﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾"[۴۴]؛ "دنیا پس از چموشی و سرکشی- همچون شتری که از دادن شیر به دوشندهاش خودداری میکند و برای بچهاش نگه میدارد- به ما روی میآورد... سپس آیه و ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُن...﴾ را تلاوت فرمود".
در حدیث دیگری میفرماید: "هم آل محمد یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم فیعزهم و یذل عدوهم"[۴۵]؛ "این گروه آل محمد (ص) هستند، خداوند مهدی آنها را بعد از زحمت و فشاری که بر آنان وارد میشود، برمیانگیزد و به ایشان عزت میدهد و دشمنانشان را ذلیل و خوار میکند"[۴۶].
آیه سوم
﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۴۷].
در آیات پیش از این آیه، سخن از اطاعت و تسلیم در برابر فرمان خدا و پیامبر (ص) است و در این آیه، بحث ادامه یافته و نتیجه این اطاعت- که همان حکومت جهانی است- بیان شده است. براساس آن، خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده میدهد که آنان را قطعا خلیفه روی زمین خواهد کرد؛ همانگونه که پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، بهطور ریشهدار و پابرجا در صفحه زمین مستقر خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را، به امنیت و آرامش مبدل خواهد کرد. مردم تنها خدا را پرستیده و چیزی را شریک او قرار نخواهند داد.
بعد از این برتری و فراگیری حکومت توحید و استقرار آیین الهی و از میان رفتن هرگونه اضطراب، ناامنی و شرک، کسانی که بعد از آن کفر بورزند، به یقین فاسق واقعی خواهند بود! بههرحال مجموع آیه نشانگر این است که خداوند به گروهی از مسلمانان صالح و مؤمن، سه نوید داده است:
- جانشینی و حکومت روی زمین؛
- نشر آیین حق بهطور اساسی و ریشهای در جهان؛
- از میان رفتن اسباب ترس و ناامنی.
نتیجه آنکه مردم در این دوران با نهایت آزادی، خدا را میپرستند، فرمانهای او را گردن مینهند، هیچ شریک و شبیهی برای او قائل نمیشوند و توحید خالص را در همهجا میگسترانند.
نکتهها:
- براساس این آیه، افرادی قبل از مسلمانان دارای خلافت روی زمین بودند؛ حال اینان چه کسانیاند؟ برخی از مفسران آن را اشاره به آدم و داود و سلیمان دانستهاند؛ چرا که قرآن درباره آدم میفرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۴۸]. درباره داود فرموده است: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ﴾[۴۹]. سلیمان نیز به مقتضای آیه شانزده سوره "نمل" وارث حکومت داود بود و خلیفه در روی زمین شد. اما برخی دیگر- مانند علامه طباطبائی- این معنا را بعید شمردهاند؛ زیرا تعبیر ﴿الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ را متناسب انبیا ندانستهاند. به نظر ایشان در قرآن، این تعبیر در مورد پیامبران به کار نرفته است؛ ازاینرو اشاره به امتهای پیشین است که دارای ایمان و عمل صالح بوده، در روی زمین حکومت یافتند. جمعی دیگر معتقدند: این آیه اشاره به "بنی اسرائیل" است؛ زیرا آنها با ظهور موسی (ع) و درهم شکسته شدن قدرت فرعون، مالک حکومت روی زمین شدند؛ چنانکه در آیهای آمده است: ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا﴾[۵۰] و نیز درباره همانها میفرماید: ﴿وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ﴾؛ "ما اراده کردهایم که قوم مستضعف (مؤمنان بنی اسرائیل) را در روی زمین تمکین دهیم (و صاحب نفوذ و مسلط سازیم)".
- این وعده الهی از آن کیست؟ در این آیه خداوند وعده حکومت روی زمین، برتری دین و آیین و امنیت کامل را به گروهی از مؤمنان و صالحان داده است. اما در اینکه منظور از این گروه چه کسانیاند؛ میان مفسران گفتوگو است.
برخی آن را اشاره به حکومت مهدی (ع) میدانند که شرق و غرب جهان، در زیر لوای حکومت آن حضرت قرار میگیرد، آیین حق در همهجا نفوذ میکند، ناامنی و خوف و جنگ از صفحه زمین برچیده میشود و عبادت خالی از شرک، برای جهانیان تحقق مییابد[۵۱]. بدون شک آیه، هم شامل مسلمانان نخستین و هم حکومت حضرت مهدی (ع) میشود. طبق عقیده عموم مسلمانان- اعم از شیعه و اهل تسنن- آن حضرت سراسر زمین را پر از عدل و داد میکند و او مصداق کامل این آیه است؛ ولی با این حال منعی از عمومیت و گستردگی مفهوم آن نیست. اینکه برخی میگویند: کلمه "ارض" مطلق است و تمام روی زمین را شامل میشود و این منحصرا مربوط به حکومت امام مهدی (ع) است، با جمله "کما استخلف..." سازگار نیست؛ زیرا خلافت و حکومت پیشینیان به یقین در تمام پهنه زمین نبود. به علاوه شأن نزول آیه نیز نشان میدهد که حداقل نمونهای از این حکومت در عصر پیامبر (ص) برای مسلمانان (هرچند در اواخر عمر آن حضرت)، حاصل شده است. گفتنی است ثمره تمامی کوششهای پیامبران و تبلیغات مستمر و پیگیر آنان و نمونه کامل حاکمیت توحید و امنیت کامل و عبادت، در زمانی تحقق مییابد که حضرت مهدی (ع) ظهور میکند[۵۲]. همانگونه که گفته شد این تفسیرها، به معنای انحصار مصداق آیه نیست؛ بلکه بیان مصداق کامل است. ابو بصیر از امام صادق (ع) روایت کرده است: آن حضرت ذیل آیه شریفه چنین فرمود: «نَزَلَتْ فِي اَلْقَائِمِ وَ أَصْحَابِهِ»[۵۳]؛ " [این آیه] درباره قائم (ع) و اصحاب ایشان نازل شده است". علامه طباطبایی در اینباره مینویسد: "... این مجتمع طیب و طاهر با صفاتی که از فضیلت و قداست دارد، هرگز تاکنون در دنیا منعقد نشده و دنیا از روزی که پیامبر (ص) مبعوث به رسالت گشته، تاکنون، چنین جامعهای به خود ندیده است. ناگزیر اگر مصداقی پیدا کند، در روزگار حضرت مهدی (ع) خواهد بود؛ چون اخبار متواتری که از رسول خدا (ص) و ائمه اهل بیت (ع) در خصوصیات آن حضرت وارد شده، از تشکیل چنین جامعهای خبر میدهد. البته این در صورتی است که روی سخن در آیه را متوجه مجتمع صالح بدانیم، نه تنها حضرت مهدی (ع)".
آنگاه ایشان ادامه میدهد: "خواهید گفت: طبق این نظریه چه معنا دارد که روی سخن را در زمان نزول آیه به ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ کند، در حالیکه مهدی (ع) آن روز نبود (نه خودش بود و نه یکی از اهل زمانش)؟ در پاسخ میگوییم: این سؤال ناشی از این است که پرسش کننده، میان خطابهای فردی با خطابهای اجتماعی خلط کرده است؛ چون خطاب ممکن است دو جور متوجه اشخاص شود: یکی اینکه اشخاصی را مورد خطابی قرار دهند؛ بدین جهت که خصوصیات خود آنان موردنظر است. بهطور دیگر اینکه همان اشخاص را مورد خطاب قرار دهند- نه از این جهت که شخص خود آنان موردنظر باشد، بلکه- از این جهت که جمعیتی هستند دارای صفاتی معین. در صورت اول، خطاب از مخاطبان به غیر مخاطبان متوجه نمیشود و شامل آنها نمی گردد- نه وعدهاش، نه وعیدش و نه هیچچیز دیگرش- و در قسم دوم اصلا اشخاص دخالتی ندارند و خطاب متوجه دارندگان صفات کذایی است که در این صورت به دیگران نیز متوجه میشود.
در آیه شریفه، خطاب از قبیل خطابهای دوم است که بیانش گذشت و اغلب خطابهای قرآنی- که یا مؤمنان را مخاطب کرده و یا کفار را- از این قبیل است"[۵۴]. در مجمع البیان در ذیل آیه ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ...﴾ آمده است: مفسران در اینکه ﴿الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ﴾ چه کسانیاند، اختلاف دارند و از اهل بیت (ع) روایت شده که منظور، مهدی از آل محمد (ص) است.
عیاشی به سند خود از علی بن الحسین (ع) روایت کرده است: وقتی این آیه را تلاوت کرد، فرمود: به خدا سوگند! ایشان شیعیان ما اهل بیتاند که خدا این وعده خود را در حق ایشان، به وسیله مردی از ما تحقق میبخشد و او مهدی این امت است. او کسی است که رسول- خدا (ص) دربارهاش فرمود: اگر از دنیا نماند مگر یک روز، خدا آن روز را آنقدر طولانی میکند تا مردی از عترتم قیام کند که همنام من است. او زمین را پر از عدل و داد میکند، آنچنانکه از ظلم و جور آکنده شده باشد. نظیر این روایت از ابی جعفر و ابی عبد الله (ع) نقل شده است.
علامه طباطبایی در جمعبندی مباحث مینویسد: "از ائمه اهل بیت (ع) در اینباره اخباری روایت شده است. در گذشته هم بیان انطباق آیه بر مضمون این روایات گذشت و نیز در مجمع البیان بعد از نقل روایت بالا آمده است: بنابراین مراد از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ رسول خدا (ص) و اهل بیت او (ع) است"[۵۵].[۵۶]
آیه چهارم
﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۵۷].
نکته:
روز جمع شدن یاران حضرت مهدی (ع) در روایات متعددی از اهل بیت (ع)، عبارت ﴿أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا﴾، به جمع شدن یاران و اصحاب حضرت مهدی (ع)، هنگام ظهور تفسیر شده است. امام باقر (ع) در باره این آیه فرمود: "یعنی أصحاب القائم الثلاث مائة و البضعة عشر رجلا قال و هم و الله الامة المعدودة قال یجتمعون و الله فی ساعة واحدة قزع کقزع الخریف"[۵۸]؛ "منظور اصحاب امام قائم (ع) است که سیصد و چند نفرند. به خدا سوگند! منظور از "امت معدوده" آنان هستند. به خدا سوگند! در یک ساعت همگی جمع میشوند؛ همچون پارههای ابر پاییزی که بر اثر تندباد، جمع و متراکم میگردد". امام علی بن موسی الرضا (ع) نیز میفرماید: «و ذلک و الله أن لو قد قام قائمنا یجمع الله إلیه شیعتنا من جمیع البلدان»[۵۹]؛ "به خدا سوگند! هنگامی که مهدی (ع) قیام کند، خداوند پیروان ما را از تمام شهرها گرد او جمع میکند".
این تفسیر از مفاهیم بطون آیه است؛ چرا که طبق روایات، آیات قرآن گاهی معانی متعددی دارد که یک معنا ظاهری و عمومی است و دیگری مفهوم درونی و به اصطلاح بطن آیه است که جز پیامبر (ص) و امامان (ع) و کسانی که خدا بخواهد، از آن آگاه نیستند. از منظر این روایات، خدایی که قدرت دارد ذرات پراکنده خاک انسانها را در قیامت، از نقاط مختلف جهان جمعآوری کند؛ به آسانی میتواند یاران مهدی (ع) را در یک روز و یک ساعت، برای افروختن نخستین جرقههای انقلاب و تأسیس حکومت عدل جهانی و پایان دادن به ظلم و ستم، گرد آورد. علامه طباطبایی در ذیل آیه مینویسد: "در اخبار فراوانی از طریق شیعه، نقل شده است: این آیه درباره اصحاب قائم آل محمد (ع) است و از بعضی استفاده میشود: این از باب تطبیق و جری است"[۶۰].[۶۱]
آیه پنجم
﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾[۶۲]. در روایات گوناگونی آمده است: "بقیة الله" تفسیر به وجود امام مهدی (ع) یا برخی دیگر از امامان (ع) شده است. امام باقر (ع) فرمود: "و أول ما ینطق به هذه الآیة ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ ثم یقول: أنا بقیة الله فی أرضه"[۶۳]؛ "نخستین سخنی که مهدی (ع) پس از قیام خود میگوید، این آیه است: ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾؛ سپس میفرماید: "منم بقیة الله بر روی زمین". درست است که در آیه مورد بحث، مخاطب قوم شعیب بوده و منظور از "بقیة الله"، سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهی است؛ ولی هر موجودی نافع- که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد- "بقیة الله" محسوب میشود. بر این اساس تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ بقیة اللهاند. تمام رهبران راستین نیز که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت باقی میمانند، از این نظر بقیة اللهاند. سربازانی که پس از پیروزی از میدان جنگ بازمیگردند، آنان نیز بقیة اللهاند. از آنجایی که مهدی موعود (ع)، آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) است، یکی از روشنترین مصادیق "بقیة الله" و شایستهترین فرد به این لقب است؛ بهخصوص که تنها باقی مانده بعد از پیامبران و امامان است[۶۴].
آیه ششم
﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۶۵]. آیه شریفه، با همین الفاظ در سوره "صف"، آمده و با تفاوت مختصری در "سوره فتح"، تکرار شده است و خبر از رویدادی مهم میدهد. این اهمیت موجب تکرار آن شده است و از جهانی شدن اسلام و فراگیری این آیین بر روی زمین خبر میدهد.
برخی از مفسران پیروزی مورد بحث آیه را به معنای پیروزی منطقهای و محدود گرفتهاند- که در عصر پیامبر (ص) و یا زمانهای بعد از آن برای اسلام و مسلمین صورت پذیرفت- ولی با توجه به اینکه در آیه هیچگونه قید و شرطی نیست و از هر نظر مطلق است، دلیلی ندارد که معنای آن را محدود کنیم. مفهوم آن پیروزی همهجانبه اسلام بر همه ادیان جهان است؛ یعنی، سرانجام اسلام همه کره زمین را فراگرفته، بر همه جهان چیره خواهد گشت.
شکی نیست در حال حاضر، این موضوع تحقق نیافته؛ ولی این وعده حتمی خدا به تدریج در حال تحقق است. طبق روایات تکامل این برنامه، هنگامی خواهد بود که حضرت مهدی (ع) ظهور کند و برنامه جهانیشدن اسلام را تحقق بخشد.
شیخ صدوق، از امام صادق (ع)، در تفسیر این آیه نقل میکند: «وَ اَللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ وَ لاَ يَنْزِلُ تَأْوِيلُهَا حَتَّى يَخْرُجَ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا خَرَجَ اَلْقَائِمُ لَمْ يَبْقَ كَافِرٌ بِاللَّهِ اَلْعَظِيمِ وَ لاَ مُشْرِكٌ بِالْإِمَامِ إِلاَّ كَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّى لَوْ كَانَ كَافِرٌ أَوْ مُشْرِكٌ فِي بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتْ يَا مُؤْمِنُ فِي بَطْنِي كَافِرٌ فَاكْسِرْنِي وَ اُقْتُلْهُ»[۶۶]؛ "به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده و نخواهد شد، تا آنکه قائم (ع) خروج کند. وقتی او ظهور کرد، دیگر هیچ کافر به خدا و منکر امامی نمیماند؛ مگر اینکه از خروج آن حضرت ناراحت میشود! حتی اگر کافری در دل سنگی پنهان شود، آن سنگ میگوید: ای مؤمن! در دل من کافری پنهان شده، مرا بشکن و او را بیرون بیاور و به قتل برسان". علامه طباطبایی پس از ذکر این حدیث در ذیل آیه شریفه مینویسد: نظیر این روایت را عیاشی از ابی مقدام، از ابی جعفر (ع) و نیز از سماعه از امام صادق (ع) نقل و طبرسی مثل آن را از ابی جعفر (ع) روایت کرده است.
در تفسیر قمی آمده است: این آیه درباره قائم آل محمد (ص) نازل شده و اینکه درباره آن حضرت نازل شده، بدین معنا است که خروج او تأویل این آیه است. از روایت صدوق هم این برداشت استفاده میشد.
در الدر المنثور نقل شده است: سعید بن منصور، ابن منذر و بیهقی در سنن خود از جابر روایت کردهاند که او در تفسیر آیه ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾ گفته است: معنای این آیه، صورت وقوع به خود نمیگیرد؛ مگر وقتی که هیچ یهودی و مسیحی و صاحب ملتی نماند جز اسلام. و نیز صورت نمیگیرد، مگر وقتی که گرگ و گوسفند، شیر و گاو و انسان و مار باهم زندگی کنند و از یکدیگر ایمن شوند. همچنین واقع نمیشود، مگر وقتی که هیچ موشی انبانی را سوراخ نکند و واقع نمیشود، مگر وقتی که جزیه به کلی لغو شود و صلیبها شکسته و خوکها کشته شوند و این وقتی است که عیسی بن مریم از آسمان فرود آید.
علامه طباطبایی پس از نقل این مطلب، در توضیح آن مینویسد: "منظور از لغو جزیه- به قرینه صدر روایت- این است که موضوعی برای جزیه باقی نمیماند. و دلالت این روایت بر اینکه در آن روز کفر و شرکی در روی زمین باقی نمیماند؛ معنایی است که روایتهای دیگر نیز بر آن دلالت دارند"[۶۷]. پیش از این نیز اشاره شد که برخی از دانشمندان شیعه، شمار آیات مربوط به "مهدویت" را افزون بر ۱۲۰ ذکر کردهاند که میتوان به کتابهای مفصل در این زمینه مراجعه کرد[۶۸].[۶۹]
امام مهدی (ع) و شب قدر
قرآن دو بار از شب قدر سخن گفته است: یکی در سوره قدر و دیگری در سوره دخان. از آیات سوره قدر برمیآید که هر سال را شبی است که از هزار ماه بهتر است. در این شب، فرشتگان همراه بزرگ خویش، روح، به زمین میآیند و امر و فرمان و تقدیر خداوند را برای سال آینده فرود میآورند. از روایاتی که به تفسیر این سوره و سوره دخان پرداختهاند، میتوان دریافت که فرشتگان در شب قدر، تقدیر یک سال را نزد ولی مطلق زمان میآورند و بدو عرضه میدارند. این رویداد همواره بوده است و خواهد بود. در روزگار پیامبر (ص) فرشتگان بر ایشان نازل میشدند و پس از آن پیامبر (ص) نیز در هر روزگاری بر ولی و حجت خدا فرود میآیند. او صاحب شب قدر است. وجود شب قدر و فرود فرشتگان را همه مسلمانان پذیرفتهاند و بدین روی، امامان معصوم (ع) به شیعیان فرمودهاند، برای اثبات امامت امامان شیعه (ع) به این آیات تمسک جویید؛ زیرا چون همواره در هر سال، شبی با نام "شب قدر" وجود دارد، ناگزیر میباید همواره ولی و حجتی نیز در زمین باشد[۷۰]. این آیات نشانگر وجود امام زمان (ع) و ولایت باطنی اویند[۷۱].
شبهه وهابیان در مهدویت
وهابیان ادعا میکنند: هیچ دلیل قرآنی بر آمدن مهدی یا وجود شخصی به نام مهدی نیست. اگر چنین مسئله مهمی واقعیت داشت، چگونه قرآن که «تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْء» است از آن یادی نکرده و نام مهدی(ع) در قرآن نیامده است؟!
پاسخ
در پاسخ به چند نکته اشاره میشود:
نکته نخست: مسئله مهدویت از مسائل مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی است و اختصاصی به شیعیان ندارد. اصرار برخی از وهابیان بر انتساب این اعتقاد به شیعیان، اصرار بیهوده است و با واقعیت هماهنگ نیست، بلکه آمدن مصلح جهانی در آخرالزمان از اصول مشترک همه ادیان ابراهیمی است و حتی به مسلمانان هم، اختصاص ندارد.
نکته دوم: شیوه قرآن در بیان مسائل سیاسی، گزارش توصیفی است؛ زیرا در بیان توصیفی، گزارهها و نشانههایی در کلام گفته میشود که امکان مشابهسازی را به حداقل میرساند، در حالی که اگر اسم امام زمان(ع) و اسم پدرش مثلاً در قرآن میآمد، نه تنها مشکلی را حل نمیکرد، بلکه هزاران نفر میتوانستند با ایجاد تشابه اسمی، ادعای مهدویت کنند. گواه روشن این مسئله این است که چون در احادیث و روایات، نام امام عصر(ع) و نام پدرش آمده است، دهها نفر در طول تاریخ با همین نام ادعای مهدویت کردهاند. قرآن با دادن کدهایی چون تسلط بر کل زمین، سرنگونی همه طواغیت در آن زمان و گسترده شدن امنیت و عدالت، از هرگونه مشابهسازی اسمی جلوگیری کرده است؛ زیرا این کدها چیزی نیست که بشر عادی بتواند آن را ایجاد کند.
نکته سوم: آیات بسیاری در قرآن به مسئله مهدویت پرداخته است که میتوان آنها را به چند دسته تقسیم کرد:
۱. آیه انذار: خداوند در آیه ۷ سوره رعد میفرماید: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۷۲]. این آیه درصدد تقسیم دعوت کننده به سوی حق است: یک دعوت کننده، کسی که اساس کارش انذار است و افراد گمراه را به راه روشن راهنمایی میکند و دیگر دعوت کننده که کارش هدایت و رهبری کسانی است که پس از آمدن به طریق مستقیم، نیاز به راهنمایی و هدایت دارند. برابر نقل روایات، منظور از منذر، رسول اکرم و منظور از هادی، امام هر عصر است. از آنجا که در این آیه، جمله ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ با واو عاطفه از جمله ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ﴾جدا شده، میرساند که شأن اصلی پیامبر همان انذار است تا بیراهه رفتگان را به راه آورد؛ ولی پس از آن، نوبت پیشوایانی است که در هر زمان و عصر، مردم را پس از آمدن به راه به پیش میبرند.
تصریح به ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ﴾ نشان میدهد در هر زمان لازم است چنین راهبرانی وجود داشته باشند؛ در غیر این صورت برای ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ﴾ معنی محصلی نخواهد بود. در روایات فریقین جمله «هادی» به امیرمؤمنان(ع) تفسیر شده است. از جمله طبری از ابن عباس نقل میکند که چون این آیه نازل شد، پیامبر(ص) دستش را بر شانه علی(ع) نهاد و فرمود: «أَنْتَ الْهَادِي يَا عَلِيُّ بِكَ يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ»؛ «ای علی! هادی تویی به دست تو هدایت یافتگان هدایت میشوند»[۷۳]. و همین معنی در روایات اهل بیت(ع) نیز وارد شده است. برابر روایت امام باقر(ع) آن حضرت در تفسیر آیه فوق فرمودهاند: «أَمَا وَ اللَّهِ مَا ذَهَبَتْ مِنَّا وَ مَا زَالَتْ فِينَا إِلَى السَّاعَةِ»؛ «آگاه باش! به خدا سوگند این آیه از ما بیرون نخواهد رفت و دائماً بین ما تا روز قیامت باقی است»[۷۴]. از آنجا که در این آیه به «هدایتگری» برای هر قومی تصریح کرده، لازمه این سخن آن است که هیچ زمانی خالی از امام هدایتگر نیست. از این رو از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: «رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ نَبِيُّ اللَّهِ(ص)»؛ «رسول الله(ص) منذر است و برای هر زمان، هادی است که مردم را به آنچه پیامبر آورده است هدایت میکند»[۷۵].
۲. آیه صادقین: در آیه ۱۱۹ سوره توبه آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۷۶]. چنانچه ملاحظه میشود در این آیه به سه تکلیف اشاره شده است: الف) ایمان: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾، ب) تقوا: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ﴾، ج) بودن با صادقان: ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ﴾. جالب آنکه در این آیه به مؤمنان اهل تقوا، امر شده است که همراه صادقان باشند. روشن است که صادقان در اینجا نمیتوانند به معنای راستگویان باشند؛ زیرا اگر چنین بود باید میفرمود: كونوا من الصادقين، در حالی که در این جا تعبیر به «مع» شده است و این میرساند که صادقان افرادی هستند که موقعیت آنان از مؤمنان با تقوا بالاتر است، به گونهای که بر مؤمنان با تقوا واجب است تا با آنان همراهی کنند و با آنان باشند؛ در واقع معنی این سخن، اطاعت مؤمنان با تقوا از گروه صادقان است.
حال اگر مؤمنین در طول تاریخ به چنین امری، مأمور شده باشند، اجرای این دستور فرع بر وجود صادقان در هر زمان است، اگر صادقی در هر زمان نباشد، چگونه میتوان از چنین امری پیروی کرد؟ چنانچه فخر رازی در تفسیر این آیه به خوبی به این نکته اشاره کرده است، وی در این زمینه مینویسد: إنه تعالى أمر المؤمنين بالكون مع الصادقين، و متى وجب الكون مع الصادقين فلا بد من وجود الصادقين في كل وقت؛ «خداوند در این آیه مؤمنان را به همراهی با صادقان فرمان داده است، وقتی همراهی با صادقان واجب باشد، پس باید در هر زمان «صادقانی» وجود داشته باشند». آنگاه فخر رازی در بخش دیگری میگوید: «ما به این نکته اعتراف داریم که در هر زمان باید معصومی باشد جز این که ما آن معصوم را همان مجموع امت میدانیم»[۷۷]. هر چند فخر رازی در قسمت اخیر کلامش نتیجه خوبی نگرفت، اصل سخنش که این آیه به روشنی بر وجود صادقی معصوم در هر زمان دلالت دارد، قابل توجه است.
۳. آیه اولی الامر: در آیه ۵۹ سوره نساء آمده است: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۷۸]. روشن است که اطاعت بدون قید از اولی الامر از جانب خداوند در زمانی صحیح است که آنان میان امت باشند و از خطا و اشتباه نیز در امان باشند، در غیر این صورت جمله ﴿أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾، با توجه به قرینه ﴿مِنْكُمْ﴾ معنی نخواهد داشت.
فخر رازی در تفسیر این آیه نیز تا حدودی به این نکته نزدیک شده است. وی مینویسد: إن الله تعالى أمر بطاعة أولي الأمر على سبيل الجزم، و ثبت أن كل من أمر الله بطاعته على سبيل الجزم وجب أن يكون معصوما عن الخطأ، فثبت قطعاً أن أولي الأمر المذكور في هذه الآية لا بد و أن يكون معصوما؛ خداوند به صورت قطعی و بدون قید بر طاعت اولی الامر فرمان داده است، روشن است کسی که خدا به صورت قطعی به اطاعتش دستور داده باشد، واجب است که معصوم باشد؛ بنابراین اولی الامر مذکور در این آیه باید معصوم باشند. سپس میافزاید: «البته ما چون در این زمان از شناخت امام معصوم عاجزیم، بنابراین منظور همان اطاعت از اجماع امت است»[۷۹]. به هر حال فعلاً درصدد تحلیل این سخن فخر رازی نیستیم؛ ولی مهم این است که این آیه و امثال آن بیانگر وجود انسانی معصوم در هر عصر و زمان است. مسئله مهدویت یعنی اعتقاد به وجود انسان کامل معصوم حی که اطاعت از آن بزرگوار واجب است.
- آیاتی که بیانگر وعدههای قطعی الهی مبنی بر پیروزی مطلق حق بر باطل است: این دسته از آیات نیز حکایت از آیندهای میکند که این وعدههای الهی محقق خواهد شد. پیوند این آیات با ظهور مصلح جهانی و مهدویت، جدای از بیانات تفسیری پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان، امری انکارناپذیر است.
به تعدادی از این آیات اشاره میشود:
۱. آیه ۱۰۵ سوره انبیاء: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۸۰]. روشن است تا به امروز چنین وعدهای محقق نشده است؛ از سوی دیگر خداوند هرگز در وعدههایش تخلف نخواهد کرد. بنابراین، این آیه خبر از آیندهای میدهد که صالحان در آن زمان فرمانروایان زمین خواهند شد. تعبیر به «یرث» میرساند که حکومتهای غیر صالح در آن زمان همه نابود خواهند شد و پس از نابودی آنها، صالحان وارثان آنان خواهند بود؛ زیرا واژه «ارث» در جایی به کار میرود که فرد قبلی، طعم مرگ را چشده باشد.
۲. آیه ۵۵ سوره نور: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا﴾[۸۱]. از آنجا که این آیه در خطاب به مسلمانان آمده است، میرساند که برای این امت چنین آیندهای مقرر شده است؛ چیزی که تا کنون محقق نشده است.
۳. آیات ۳۳ توبه و ۹ صف و همچنین آیه ۲۸ فتح: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾[۸۲]. وعده استیلا و حاکمیت اسلام بر تمام دینها چیزی است که با صراحت در قرآن آمده؛ ولی تا کنون اتفاق نیفتاده است. از سوی دیگر، وعده خداوند نمیتواند خلاف واقع باشد؛ بنابراین همانگونه که در روایات آمده است این آیات، اشاره به مسئله مهدویت دارد که در آینده این وعده الهی محقق خواهد شد.
- آیاتی که بر امام عصر(ع) تطبیق شده است: این دسته از آیات نیز بسیارند که در این جا به نمونهای از آن بسنده میشود. قرآن در ارتباط با قوم بنی اسرائیل و پیروزی پیروان موسی بر فرعونیان به صورت یک قاعده کلی میفرماید: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۸۳]. روشن است که این آیه به حسب سیاق و نزول آیات، در ارتباط با قوم بنی اسرائیل است؛ ولی بر اساس روایات، نمونه گستردهترش مربوط به دوره امام عصر(ع) است. علی(ع) در نهج البلاغه میفرماید: «لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِكَ ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۸۴]»؛ «دنیا پس از چموشی همچون شتری که از دادن شیر به دوشندهاش خودداری میکند و برای بچهاش نگه میدارد، به ما روی میآورد، سپس آیه فوق را تلاوت فرمود»[۸۵].
از اینکه امیر مؤمنان علی(ع) به دنبال مطلب فوق، آیه ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ...﴾ را تلاوت میکند، به این معنی است که امام آیه فوق را به عنوان یک قاعده کلی بر امام عصر(ع) تطبیق کرده است.
- آیات تأویلی و باطنی: آیات تاویلی و بطنی، آیاتی هستند که بر اساس روایات اهل بیت(ع) صرف نظر از ظاهر آنها، معنی باطنی آن مربوط به مسئله مهدویت است. این آیات حجم گستردهای از آیات مربوط به مهدویت را به خود اختصاص داده است.
چند نمونه از این آیات:
۱. آیه ۳۰ سوره ملک: ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾[۸۶]. ظاهر آیه مربوط به آب است که مایه حیات زمین و آبادانی است؛ ولی برابر روایات، گذشته از این ظاهر، معنای باطنی آیه مربوط به ظهور امام مهدی(ع) است که مایه حیات دلها و جانها است[۸۷]. از این رو درباره این آیه روایت شده است که امام باقر(ع) فرمود: «نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ يَقُولُ إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُكُمْ غَائِباً عَنْكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيْنَ هُوَ فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِإِمَامٍ ظَاهِرٍ»؛ «این آیه درباره امام قائم نازل شده است، میگوید: اگر امام شما پنهان گردد و نمیدانید کجاست چه کسی برای شما امام را میفرستد.»..؟ آنگاه امام افزود: «وَ اللَّهِ مَا جَاءَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ لَا بُدَّ أَنْ يَجِيءَ تَأْوِيلُهَا»؛ «به خدا سوگند! تأویل این آیه هنوز نیامده و بالأخره روزی خواهد آمد»[۸۸].
۲. آیاتی که مربوط به «احیاء ارض» یعنی زنده شدن زمین پس از مردن غاز آنهاست که به زنده شدن جامعه انسانی به دست امام عصر(ع) تفسیر شده است. روشن است که منظور از این تفسیر، نفی معنی ظاهری این آیات نیست، بلکه بیان معنای باطنی آنها است. از امام باقر(ع) روایت شده است: «﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾[۸۹] قَالَ يُحْيِيهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْقَائِمِ(ع)بَعْدَ مَوْتِهَا. يَعْنِي بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّتٌ»[۹۰]؛ امام در تفسیر آیه ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾ فرمود: خداوند به وسیله قائم زمین را پس از آنکه اهلش به کفر دچار شد، زنده میکند (آنان را به اسلام برمیگرداند)؛ بنابر این مراد از مرگ زمین، مرگ اهل آن است و شخص کافر در واقع مرده است. افزون بر این موارد، آیات دیگری در قرآن است که به مسئله مهدویت اشاره میکند؛ از جمله آیه ۵۴ سوره مائده که به ویژگیهای یاران امام زمان(ع) پرداخته است. در آن آیه آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ﴾[۹۱]. این آیه با لحنی تهدیدآمیز مسلمانان عصر پیامبر(ص) را مخاطب قرار داده، میگوید: اگر شما از دینتان برگردید، خداوند قوم دیگری را به جای شما میآورد که خدا آنان را دوست دارد، آنان نیز خدا را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسختاند، در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هیچ ملامتگری هراس ندارند.
چنانچه ملاحظه میشود از جمله ﴿فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ﴾ استفاده میشود اینان کسانیاند که در آینده میآیند و دارای این شش ویژگی هستند. در آیه ۲۸ سوره محمد نیز شبیه همین سخن آمده است: ﴿وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ﴾[۹۲]. قرائن داخلی آیه نشان میدهد این ویژگیها مربوط به قومی است که تا کنون نیامدهاند؛ قومی که بر اساس تصریح قرآن حتی صحابه پیامبر(ص) به آنها نخواهند رسید. این ویژگیها تنها بر اساس روایات اهل بیت(ع) با ویژگیهای امام عصر(ع) و اصحاب بزرگوار ایشان همخوانی دارد. نعمائی در کتاب الغیبه از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: این آیه مربوط به اصحاب و یاران امام عصر(ع) است؛ آنانی که خداوند درباره ایشان فرمود: ﴿فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ...﴾[۹۳][۹۴]. قندوزی حنفی در روایتی از امام علی(ع) مینویسد: «سیأتی الله بقوم یحبهم الله و یحبونه، و یملک من هو بینهم غریب و هو المهدی، أحمر الوجه...، یملأ الأرض عدلاً بلا صعوبة... و یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا»؛ «به زودی خداوند قومی را میآورد که خدا دوستشان دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند؛ کسی که بر آنان فرمانروایی میکند مهدی است. مردی سرخگونه که زمین را به راحتی پر از عدل میکند، او زمین را پس از آنکه از جور و ستم پر شد، از عدل و داد پر خواهد کرد»[۹۵].
انکار مسئله مهدویت یا استعجاب از چنین موضوعی، درخور شأن مسلمان نیست، آنجا که حتی بیدینان عالم به آمدن مصلح جهانی در آخر الزمان اعتقاد دارند، چرا مسلمان از پذیرش آن امتناع بورزد؟ وهابیان در تلاش برای ایجاد تشکیک در این مسئله، سنگ به هاون میکوبند؛ وقتی همه مذاهب اسلامی بدان اعتقاد دارند و صدها روایت و آیه در این موضوع وارد شده است[۹۶].
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۴۳۸.
- ↑ ر. ک: تفسیر قرآن کریم، ج ۲، ص ۶۱۵ و ...
- ↑ ﴿ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾؛ سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
- ↑ مجمع البیان، ۸- ۷/ ۶۶.
- ↑ ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴾؛ سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ نور الثقلین، ۵/ ۳۱۰ و ۳۱۱.
- ↑ ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾؛ سوره نور، آیه ۵۶.
- ↑ مجمع البیان، ۸- ۷/ ۱۵۲.
- ↑ ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾؛ سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ سیمای حضرت مهدی در قرآن، ۱۱۸.
- ↑ تفسیر قمی، ۱/ ۱۷۰.
- ↑ ﴿بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ﴾؛ سوره هود، آیه۸۶.
- ↑ «برنهاده خداوند برای شما بهتر است...» سوره هود، آیه ۸۶.
- ↑ نور الثقلین، ۳/ ۳۱۱ و ۳۱۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 437.
- ↑ خورشید مغرب، ۱۲۲ و ۱۲۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 437-438.
- ↑ ر. ک: کتاب مقدس، مزامیر، مزمور ۳۷، ش ۹ ـ ۱۸ و مزمور ۹۶، ش ۱۰ ـ ۱۳ و نیز ملحقات عهد جدید، نامه دوم به پولوس، باب سوم و نیز در کتاب مقدس هندوها اوپانیشادها، ص ۷۳۷ و نیز در زرتشتیها کتاب جاماسب نامه ۱۲۱.
- ↑ ر. ک: بحارالانوار، مجلسی، ج ۱۳.
- ↑ ر. ک: منتخب الاثر، صافی گلپایگانی.
- ↑ ﴿ وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا ﴾؛ سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ﴾؛ سوره مسد، آیه ۱.
- ↑ نک: سوره تحریم، سوره منافقین، و ...
- ↑ وافی، ج۲، باب ۳۰، (ما نص الله و رسوله علیهم).
- ↑ ر. ک: ادامه همین نوشتار.
- ↑ ر. ک: محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج ۱، ص ۱۸.
- ↑ محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج ۱، ص ۲۲ و ۲۳.
- ↑ آل عمران، آیه ۷.
- ↑ کهف، آیه ۷۸.
- ↑ محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج ۱، ص ۲۵ و ۲۶.
- ↑ آل عمران، آیه ۷.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۳۱-۳۳.
- ↑ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
- ↑ ر.ک: اعراف، آیه ۱۳۷.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۸۴.
- ↑ مزامیر داود، ۳۷، بند ۹.
- ↑ مزامیر داود، ۳۷، بند ۱۱.
- ↑ مزامیر داود، ۳۷، بند ۲۷.
- ↑ مزامیر داود، ۳۷، بند ۲۹.
- ↑ مزامیر داود، ۳۷، بند ۱۸.
- ↑ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۳، صص ۵۱۵- ۵۲۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۳۳، ۳۶.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، ص ۵۰۶.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۸۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۳۶، ۳۷.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ «میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده میشدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
- ↑ ر.ک: محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۱۵، ص ۲۱۸.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۴، صص ۵۳۰- ۵۳۲.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۷۳؛ نعمانی، الغیبة، ص ۲۴۰، ح ۳۵.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ۱۵، ص ۲۲۰.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ۱۵، ص ۲۲۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۳۷-۴۲.
- ↑ «و هر کس را قبلهای است که روی بدان میکند، باری، در کارهای نیک از یکدیگر پیشی گیرید. هرجا که باشید خداوند همگی شما را باز خواهد آورد، خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۴۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۸، ص ۳۱۳.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۱، ح ۳۷.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۴۶۷.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۴۲، ۴۳.
- ↑ «برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم» سوره هود، آیه ۸۶.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۰، باب ۳۳، ح ۱۶.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۴۳، ۴۴.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج، ۲، ص ۶۷۰.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۹، ص ۳۹۲.
- ↑ ر.ک: سید هاشم بحرانی، سیمای حضرت مهدی (ع) در قرآن، ترجمه سید مهدی حایری قزوینی.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۴۴-۴۶.
- ↑ الاصول من الکافی، ۱/ ۱۹۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 438.
- ↑ «و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۷۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۶۶.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص١١٣.
- ↑ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۰۹.
- ↑ «بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان میآورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.
- ↑ ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۴۸.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۲۶.
- ↑ «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور میکند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۶۶۸.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ «هان! این شمایید که فرا خوانده میشوید تا در راه خداوند هزینه کنید، آنگاه برخی از شما تنگچشمی میورزند و هر که تنگچشمی بورزد به زیان خود تنگچشمی ورزیده است و خداوند بینیاز است و شما نیازمندید و اگر روی بگردانید گروهی دیگر را جانشین میگرداند سپس آنان» سوره محمد، آیه ۳۸.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ الغیبة، ص۳۱۶.
- ↑ ینابیع الموده، ج۳، ص۳۳۸.
- ↑ رستمنژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه، ص ۳۴۳-۳۵۲.