خوش‌خلقی در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۳۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خوش‌خلقی است. "خوش‌خلقی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خوش‌خلقی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

خوش‌خلقی یا حُسن خلق به معنای برخورد پسندیده با دیگران است که در آیات و روایات فراوانی به آن توصیه شده است و سنت معصومین(ع) هم گویای حسن خلق ایشان در زندگی است. باتوجه به اینکه خوش‌خلقی از علایم ایمان است لذا نشانه‌های حسن خلق همان نشانه‌های ایمان است. آثار و فواید دنیوی و اخروی زیادی برای خوش‌خلقی بیان شده است مانند نزول رحمت الهی و افزوده شدن رزق.

چیستی خوش‌خلقی

خوش‌خلقی یا حُسن خلق به معنای برخورد پسندیده با دیگران است[۱] که از فضیلت‌های اخلاقی محسوب می‌‌شود. اسلام مردم را به متصف شدن به این صفت نیک فرا می‌خواند[۲]. در تعریفی دیگر با بیان مصادیق حسن خلق بدین صورت بیان شده است: "حُسن خلق آن است که برخوردت را نرم کنی، سخنت را پاکیزه‌‌سازی و برادرت را با خوشرویی دیدار کنی"[۳]. البته در روایات اهل بیت(ع)، حُسن خُلق، گاهی به معنای خوش برخوردی به کار می‌رود، مانند سخن پیامبر(ص): «بهترین شما، خوش‌خوترین شماست؛ آنان که اُنس می‌گیرند و با آنها اُنس گرفته می‌شود»[۴] خوش‌خلقی در رفتارهای اجتماعی نیز تاثیر مثبتی دارد لذاست که تمام پیامبران در دعوت مردم به دین الهی افرادی خوش‌خلق و گشاده‌رو بودند. قرآن کریم درباره اخلاق نیکوی پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۵].[۶] خوش رفتاری با مردم دلیل بر بزرگواری، شخصیت ذاتی، تواضع، روح فداکاری، گذشت و حاکی از فضیلت و سلامت روح شخص است[۷]. در فرهنگ دینی، افراد با خوش‌خلقی و رفتار پسندیده با یکدیگر برخورد می‌کنند[۸].

خوش‌خلقی در قرآن

خداوند متعال در آیات متعدد و از جمله آیات زیر پیامبر اکرم(ص) را به حسن خلق در برابر همۀ افراد جامعه سفارش کرده است:

  1. ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ[۹]؛
  2. ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۱۰]؛
  3. ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ[۱۱] و....

در این آیات اشاره به حسن خلق پیامبر اکرم(ص) شده و خداوند پیامبر را توصیه و سفارش به حسن خلق کرده است، چه در برابر مؤمنان و چه در برابر اهل کتاب و در مجموع در برابر تمام افراد جامعه[۱۲].

خوش‌خلقی در روایات

روایات فراوانی درباره اخلاق نیکو وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. رسول خدا(ص) فرمود: «کسانی از برترین ایمان برخوردارند که بهترین اخلاق را دارند»[۱۳].
  2. همچنین فرمودند: «دین‌تان را به حسن خلق بیارایید»[۱۴].
  3. حسن خلق بهترین و برترین عمل و اولین و سنگین‌ترین کرداری است که در ترازوی اعمال کسی قرار داده می‌شود، رسول خدا(ص) فرمود: «روز قیامت در میزان کسی برتر از حسن خلق نهاده نمی‌شود»[۱۵].
  4. از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند: یا رسول الله! حسن خلق چیست؟ فرمود: «با کسی که از تو قطع رحم کرده، صله رحم کنی و از کسی که به تو ستم کرده است، درگذری و به کسی که تو را محروم کرده است عطا کنی»[۱۶].
  5. رسول خدا(ص) فرمود: «صاحب خلق نیکو همانند کسی که پیوسته در نماز و روزه است، پاداش می‌گیرد»[۱۷].[۱۸]
  6. امام علی(ع): «خوش‌خویی در سه چیز است: پرهیز از حرام‌ها، طلب [روزی]حلال، و توسعه بر خانواده»[۱۹].[۲۰]
  7. امام سجاد(ع) درباره خوش خلقی با والدین می‌فرمایند: «بارخدایا صدایم را در برابر ایشان آهسته؛ سخنم را خوشایند و خویم را نرم نما؛ و دلم را بر آنها مهربان کن؛ و مرا به ایشان سازگار و بر آنان رحیم گردان»[۲۱].
  8. امام باقر(ع) فرمود: «ایمان کسانی کامل‌تر است که از بهترین اخلاق برخوردارند»[۲۲].
  9. امام صادق(ع) فرمود: «مردمی که اخلاق‌شان بهتر است کامل‌ترین عقل را دارند»[۲۳].
  10. همچنین فرمودند: «مؤمن پس از فرائض، عملی برتر از حسن خلق به پیش‌گاه خدا نمی‌برد»[۲۴] و...[۲۵].

خوش‌خلقی در سیره پیامبر

قرآن کریم در مورد خوش‌خویی پیامبر(ص) بیان می‌کند: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۲۶]، اخلاق پیامبر حاصل تربیت و ادب قرآنی و الهی است و لذا تمام صفات نیکوی سفارش شده در قرآن و اخلاق ویژه مؤمنان، همه و همه به صورت کامل در پیامبر اکرم(ص) وجود داشته است[۲۷]. امام صادق(ع) در حالات پیامبر(ص) فرمود: «وارسته‌ای بی‌مانند بود و هاشمی تباری بی‌همتا و مکّی زاده‌ای که هم‌تراز نداشت. خصلتش حیا بود و سرشتش سخا. بر ارزش‌ها و خوی‌های پیامبری، سرشته و اوصاف و خردمندی‌های رسالت در وجودش نهاده شده بود»[۲۸].[۲۹] امام علی(ع) درباره همنشینی پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «مردم از اخلاق او در آسانی و گشایش بودند و او برایشان پدر بود و با همه مردم یکسان و با خوش‌خویی رفتار می‌نمود»[۳۰]. همچنین دربارۀ درباره رفتار پیامبر خدا(ص) در بیرون خانه می‌فرماید: «از مردم دوری می‌‌کرد و خود را از آنان می‌پائید، بدون آنکه خوش رویی‌اش را از آنان دریغ کند یا با آنان بد خُلقی کند»[۳۱]. و یا دربارۀ چگونگی همنشینی پیامبر(ص) می‌فرماید: «همواره خوش‌رو و آسان‌گیر و نرم‌خو بود. نه خَشِن بود، نه درشت‌خوی، نه عربده‌کش، نه ناسزاگو، نه عیب‌جو و نه مدیحه‌گوی»[۳۲]. حتی پیامبر برای حسن خلق خویش به درگاه خداوند دعا می‌‌کرد: «خدایا! خِلقَتم را نیکو کردی، خُلقم را نیز نیکو کن»[۳۳]. ابن عباس می‌‌گوید: زمانی که پیامبر خدا(ص) چون به آینه نگاه می‌‌کرد، می‌گفت: «ستایش، ویژه خدایی است که خلقت و خُلق مرا نیکو کرد»[۳۴].[۳۵]

نشانه‌های خوش‌خلقی

آشنایی با علائم و نشانه‌های حسن خلق بدان جهت اهمیت دارد که انسان بداند آیا واقعا در راه به دست آوردن آن موفق بوده است یا نه؟ باتوجه به اینکه حسن خلق از نشانه‌های ایمان است، بنابراین هر چیز که در قرآن کریم نشانه ایمان است، نشان حسن خلق نیز به شمار می‌رود مانند:

  1. شرک نورزیدن به خداوند: ﴿وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ[۳۶]؛
  2. عبادت خداوند: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...[۳۷]؛
  3. اهل پرداخت زکات هستند: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ[۳۸]؛
  4. اهل تواضع هستند: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا[۳۹]؛
  5. توبه از گناهان و کارهای زشت: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...[۴۰]؛
  6. اهل انفاق هستند: ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۴۱]؛
  7. با بصیرت به آیات الهی نگاه می‌‌کنند: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا[۴۲]؛
  8. امانتدار هستند: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ[۴۳]؛
  9. سپاس‌گزار و شاکرند: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...[۴۴] و...[۴۵].

رسول اکرم(ص) نیز با اشاره به ویژگی‌های مؤمنان، از هر ویژگی نشانی از حسن خلق ساخته است، مانند: مهمان‌نوازی، احترام به همسایه، احترام به والدین، سکوت، نیکی‌پسندی و زشتی‌ستیزی و رازداری و...:

  1. «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد باید میهمانش را احترام کند»[۴۶]؛
  2. «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد، باید همسایه‌اش را گرامی بدارد با همسایه‌اش را آزار ندهد»[۴۷]؛
  3. «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد یا سخن خیر بگوید یا سکوت می‌کند»[۴۸]؛
  4. «هرکس به خدا و روز پایان ایمان دارد، باید پدر و مادرش را احترام کند»[۴۹] و...[۵۰].

آثار خوش‌خلقی

در روایات برای اخلاق نیکو آثار دنیوی و اخروی بیان شده است، برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. آثار دنیوی:
  2. آسان شدن کارها به واسطۀ حسن خلق[۵۱]، چرا که با وجود داشتن اخلاق نیکو دیگران به کمک انسان می‌‌آیند؛
  3. اخلاق نیکو موجب دوستی دیگران شده و روزی را افزایش می‌‌دهد[۵۲]؛
  4. حسن خلق به همراه حسن نیت موجب رحمت الهی در دنیا و آخرت است[۵۳]؛
  5. انس و الفت نتیجه حسن خلق و جدایی و تفرقه نتیجه بداخلاقی است[۵۴].[۵۵]
  6. آثار اخروی
  7. انسان به واسطۀ اخلاق نیکو به درجات عالی اخروی می‌‌رسد؛
  8. خوش‌خلقی موجب تخفیف در حسابرسی می‌شود؛ امام صادق(ع) می‌فرماید: «اخلاق نیکو لغزش‌ها را ذوب می‌کند همان‌گونه که آفتاب، یخ را»[۵۶].[۵۷]

مفهوم لغوی حسن خلق

برای آگاهی از مفهوم لغوی حسن خلق باید مفهوم لغوی اجزای آن به طور مستقل ملاحظه شود. حُسن در لغت نقیض قبح[۵۸] به معنی نیکی و جمال[۵۹] است و خُلق به معنی سرشت و سجیه به کار رفته است[۶۰]؛ بنابراین، حسن خُلق به معنی خوش‌خویی، نیکوسیرتی و زیباصفتی است[۶۱].

حسن خلق در اصطلاح

در اصطلاح علم اخلاق، حسن خُلق به دو معنی به کار آمده است که ما آنها را با عنوان اصطلاح عام و خاص از هم باز می‌شناسیم.

اصطلاح عام

حسن خلق عبارت است از سلطه نیروی عقل بر قوای نفسانی (شهوت و غضب). حسن خلق در این اصطلاح تعبیری دیگر از عدالت نفسانی است[۶۲]. واژه خلق و اخلاق در پاره‌ای آیات و روایات را می‌توان بر این معنی حمل کرد؛ برای نمونه امام صادق(ع) می‌فرماید: «أَكْمَلُ‏ النَّاسِ‏ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ‏ خُلُقاً»[۶۳]؛

عقل کامل تعبیری است از سلطه و سیطره عقل بر قوای نفسانی؛ و چون رسول خدا(ص) برترین و کامل‌ترین عقل را داراست، قرآن کریم در توصیف او فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۶۴]. طبق روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده، خداوند متعال رسول خویش را آنچنان که می‌خواست تأدیب کرد و چون آن حضرت را به کمال ادب رسانید را به او فرمود: تو اخلاقی باشکوهی داری و آنگاه امر دین خویش را به او سپرد[۶۵].

حسن خلق در این اصطلاح، ملکه‌ای نفسانی است که همه اعضا و جوارح را به کاری وا می‌دارد که برای آن آفریده شده‌اند. این ملکه نفسانی باعث می‌شود که همه صفات و رفتار خوب از انسان ظاهر شود. به همین دلیل پاره‌ای روایات در مقام تفسیر حسن خلق، برخی از این آثار را نام برده‌اند. از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: تفسیر حسن خلق این است که به آنچه از دنیا به دست می‌آوری راضی باشی و اگر دنیا را به دست نیاوردی خشمناک نشوی[۶۶].

امام باقر(ع) خلق عظیم رسول خدا را به دین اسلام تفسیر کرده است[۶۷]. طبق این تفسیر منظور از خلق عظیم در آیه کریمه همین معنی است. چون اسلام جامع همه صفات و سجایا و اعمال پسندیده است. علمای اخلاق نیز حسن خلق را به گشاده‌رویی، نرم‌خویی، بذل و بخشش، بی‌آزاری، صبر و بردباری، حب آخرت، بغض دنیا، شکر، بخشش، عدالت و تفسیر کرده‌اند. این تفسیر نیز از طریق آثار به همین ملکه نفسانی اشاره دارد[۶۸].[۶۹].

اصطلاح خاص

حُسن خُلق به معنی خاص عبارت است از خوش‌رویی، خوش‌گویی و خوش‌رفتاری با مردم که بیشتر کاربردهای این ترکیب را در روایات به خود اختصاص داده است[۷۰]. امام صادق(ع) در پاسخ کسی که پرسیده بود حسن خلق چیست، فرمود: اینکه نرم‌خو و خوش‌گو باشی و برادرت را با رویی گشاده ملاقات کنی[۷۱]. بنابر آنچه گذشت، حسن خلق در اصطلاح بر دو معنی اطلاق می‌شود: عدالت نفسانی که منشأ و ریشه همه فضایل است و خوش‌رویی و نرم‌خویی با مردم.[۷۲].

موضوع بحث

دانستیم که حسن خلق در اصطلاح بر دو معنی اطلاق می‌شود. موضوع بحث ما در این گفتار، حسن خلق به معنی دوم یعنی خوش‌رویی و نرم‌خویی است.[۷۳].

اقسام و مراتب حسن خلق

اقسام حسن خلق

اقسام حسن خلق به اعتبار کسانی که انسان با آنها خوش‌اخلاقی می‌کند، به سه قسم تقسیم می‌شود.

حسن خلق با مردم

وسیع‌ترین حوزه‌ای که انسان موظف است حسن خلق را مراعات کند، جامعه انسانی است؛ به این معنی که انسان وظیفه دارد با همه انسان‌ها با اخلاق نیکو رفتار کند. رسول خدا(ص) فرمود: «أَفَاضِلُكُمْ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ وَ تُوَطَّأُ رِحَالُهُمْ‏»[۷۴]؛

همچنین فرمود: می‌خواهید به شما بگویم فردای قیامت آتش به چه کسی حرام است؟ گفتند: آری یا رسول الله، فرمود: نرم‌خوی آرامی که به مردم نزدیک می‌شود[۷۵]. از جناب لقمان روایت است که در نصیحت به پسرش فرمود: پسرم! با صد نفر دوستی کن و با یک نفر دشمنی نکن. پسرم تو در دین و اخلاقت خلاصه می‌شوی، اخلاق رابطه تو با مردم است. با مردم دشمنی نکن اخلاق نیکو را بیاموز[۷۶].

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ‏ وَ إِنْ‏ عِشْتُمْ‏ حَنُّوا إِلَيْكُم‏»[۷۷].[۷۸].

حسن خلق با اهل ایمان

رعایت اخلاق با اهل ایمان یا جامعه هم‌کیشان از اهمیت بیشتری برخوردار است و به همین دلیل در شرع مقدس بر آن تأکید بیشتری شده تا آنجا که یک حق تلقی شده است. امام سجاد(ع) فرموده است: حق هم‌کیشان بر تو آن است که با آنها مهربان باشی با بدکارانشان مدارا کنی با آنها الفت‌گیری در اصلاحشان بکوشی. از نیکوکارانشان تشکر کنی و آزاری به آنها نرسانی و برای آنها همان را بخواهی که برای خودت می‌خواهی و آنچه را برای خود نمی‌پسندی برای ایشان هم نپسندی. پیرمردان آنها را چون پدر انگاری و پیرزنانشان را چون مادر. جوانان هم‌کیشت را چون برادر بدانی و کوچک‌ترها را چون فرزندانت[۷۹].[۸۰].

حسن خلق با خانواده

مهم‌ترین حوزه‌ای که انسان موظف به مراعات حسن خلق است، حوزه خانواده است. در این حوزه نه تنها زن و مرد به طور یکسان موظف به خوش‌اخلاقی می‌باشند، بلکه موظفند بدخلقی همسر خود را نیز تحمل کنند. رسول خدا(ص) فرمود: «‏مَنْ صَبَرَ عَلَى سُوءِ خُلُقِ امْرَأَتِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مثل ما اعطی عَلَى ایوب بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا الله مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ امرءة فرعون»[۸۱]؛

با این حال به نظر می‌رسد در این باره وظیفه شوهر به عنوان مدیر خانواده سنگین‌تر از زن باشد، به همین دلیل مراعات خوش‌اخلاقی بیش از زنان به مردان سفارش شده است. رسول خدا(ص) فرمود: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ‏ بِأَهْلِهِ‏»[۸۲]؛

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: وقتی سعدبن معاذ از دنیا رفت، رسول خدا(ص) دستور داد او را غسل دهند و کفن کنند و خود با پای برهنه و بدون عبا در تشییع او شرکت کرد، گاهی طرف راست جنازه را به دوش می‌گرفت و گاهی طرف چپ را تا به کنار قبر رسیدند. حضرت خود وارد قبر شد، جسد سعد را در قبر نهاد و با دست خود سنگ لحد را چید. و آن را را محکم و و هموار کرد. مادر سعد که این همه مهربانی و توجه را از رسول خدا مشاهده کرد با صدای بلند گفت: ای سعد بهشت گوارایت باد. رسول خدا(ص) فرمود: در کاری که به دست خداست، قاطعانه سخن مگو. سعد اینک به فشار قبر مبتلاست. پس از بازگشت از قبرستان اصحاب به حضرت عرض کردند: شما به جنازه سعد، بسیار احترام کردید و با او رفتاری ویژه داشتید که پیش از این با هیچ کس نداشتید. فرمود: آنچه من انجام دادم به پیروی از فرشتگان و جبرئیل بود که در این تشییع حضور داشتند. عرض کردند: پس چگونه فرمودید: دچار فشار قبر شده است؟ فرمود: زیرا سعد با اهل خانه‌اش بداخلاق بود[۸۳].[۸۴].

مراتب حسن خلق

در آیات و روایات، برای حسن خلق مرتبه قابل اشاره‌ای ذکر نشده است؛ ولی از تفضیل بعضی حالات استفاده می‌شود که حسن خلق دارای مراتبی است؛ برای نمونه، کسی که ایمان یا عقلش کامل‌تر است یا از ریشه پاکیزه‌تری برآمده اخلاق بهتری دارد[۸۵]. با این همه به نظر می‌رسد می‌توانیم اولین و آخرین حسن خلق راتعیین کنیم.

اولین مرتبه حسن خلق

اولین مرتبه حسن خلق آن است که انسان تحت تأثیر اخلاق بد، مرتکب عمل حرامی نشود؛ برای نمونه، تحت تأثیر خشم به کسی خدا ناسزا نگوید، دیگری را کتک نزند و حقی را ضایع نکند. این مرتبه همان چیزی است که رسول خدا(ص) درباره آن فرمود: «لَوْ يَعْلَمُ‏ الْعَبْدُ مَا فِي حُسْنِ الْخُلُقِ لَعَلِمَ أَنَّهُ مُحْتَاجٌ أَنْ يَكُونَ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ»[۸۶].[۸۷].

مرتبه نهایی حسن خلق

بالاترین مرتبه حسن خلق که یک انسان می‌تواند به آن نائل شود، خلق باشکوه رسول خداست که قرآن کریم برای تعبیر از شدت نیکویی‌اش، از مقیاس غیرمتعارف عظیم بهره گرفته، می‌فرماید: ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۸۸]. به منظور آگاهی از اخلاق آن پیام‌آور رحمت و به امید الگوبرداری و پیروی از آن اخلاق باشکوه، خلاصه‌ای از اخلاق و رفتار آن حضرت را مرور می‌کنیم.[۸۹].

اخلاق رسول خدا

  1. بردباری: چنان حلیم و بردبار بود که همه سخنان و رفتارهای درشت، ناهنجار و خشن اعراب نادان را با تبسم پاسخ می‌داد.
  2. شجاعت: شجاع‌ترین انسان زمان خود بود، چنانکه در بحبوحه جنگ از همه سپاهیانش به دشمن نزدیک‌تر می‌شد. علی(ع) می‌فرماید: ما در گرماگرم جنگ به رسول خدا(ص) پناه می‌بردیم[۹۰].
  3. عدالت: خود فرمود: به خدا قسم از من عادل‌تر نخواهید یافت[۹۱]. و در جواب کسی که به او گفته بود عدالت نورزیدی فرمود: وای بر تو اگر من عدالت نورزم چه کسی خواهد ورزید؟![۹۲].
  4. عفت: چنان عفیف بود که همواره حریم هر نامحرمی را پاس می‌داشت؛ برای مثال هرگز دستش دست زن نامحرمی را لمس نکرد.
  5. سخاوت: هیچ شبی درهم و دیناری پیش خود نگه نمی‌داشت، اگر شب می‌شد و پولی به همراه داشت، به خانه نمی‌رفت تا آن را به نیازمند و مستحق بپردازد.
  6. تواضع: با دستان مبارکش پارگی کفش و لباس خود را می‌دوخت و در کارهای خانه به خانواده‌اش کمک می‌کرد. دعوت هر مؤمنی را می‌پذیرفت. هدیه را اگر چه یک جرعه شیر بود می‌پذیرفت، و آن را به بهترین شیوه تلافی می‌کرد. خوردن برایش چندان مهم نبود، هر غذای پاک و سالمی که حاضر بود می‌خورد و از خوردن حلال پرهیز نمی‌کرد. هر لباس ساده‌ای که برایش امکان داشت، می‌پوشید. از لباس بلند و اشرافی خوشش نمی‌آمد. لباسش همیشه بالاتر از قوزک پایش بود. هر مرکبی که در اختیار داشت سوار می‌شد، گاهی بر شتر سوار می‌شد، گاهی بر استری ابلق و گاهی بر الاغ؛ حتی پشت سر دیگران بر مرکب می‌نشست و با فقیران و بردگان همنشین می‌شد.
  7. هرگز از مال صدقه نمی‌خورد.
  8. خشمش به خاطر خدا بود، ولی برای خودش خشمگین نمی‌شد، دیرخشم بود و به آسانی راضی می‌شد و خشم و خشنودیش همواره در چهره‌اش هویدا می‌شد.
  9. از بیماران حتی در دورترین نقاط شهر عیادت می‌کرد و احوالشان را جویا می‌شد.
  10. در تشییع جنازه شرکت می‌کرد.
  11. در بین دشمنانش بدون نگهبان حرکت می‌کرد.
  12. متین‌ترین و باوقارترین مردم بود، در حالی که هیچ تکبری نداشت.
  13. در سخن گفتن، بلیغ، فصیح و شیرین‌زبان بود، بدون آنکه سخنش را طولانی کند، سخنانی نغز و جامع می‌گفت. آنچه را در نظر داشت در جملاتی کوتاه و روشن بیان می‌کرد. اغلب، ساکت بود و بدون حاجت و ضرورت سخن نمی‌گفت. سخن زشت بر زبان نمی‌راند و در حال خشم و خشنودی جز حق نمی‌گفت.
  14. بسیار بانمک و زیبا بود. پوست بدنش نازک و لطیف بود و ظاهر و باطنی آراسته داشت.
  15. هیچ امری از امور دنیا برای او مهم نبود.
  16. هیچ‌گاه سه روز پیوسته خود را از نان گندم سیر نمی‌کرد، در حالی که نه بخیل بود، نه فقیر. گاه از گرسنگی سنگ به شکم می‌بست و گاه نان جو را با سبوس می‌خورد. محبوب‌ترین سفره و غذا نزد او غذایی بود که دست‌های بیشتری در آن به کار باشد. باشد. با انگشتان سه‌گانه‌اش غذا می‌خورد و گاهی از انگشت چهارمش کمک می‌گرفت. سیر، پیاز و تره را به خاطر بوی تندشان نمی‌خورد، تا دیگران آزرده نشوند. هرگز غذایی را مذمّت نمی‌کرد، اگر میل داشت می‌خورد و اگر دوست نداشت نمی‌خورد. کاسه‌اش را پاک می‌کرد و می‌فرمود: آخر غذا با برکت‌تر است. غذا را با اشتها می‌خورد و هرگز اسراف نمی‌کرد و حتی انگشتانش را می‌لیسید و با مساکین، هم‌غذا می‌شد.
  17. بوهای خوش را دوست می‌داشت، خود همیشه معطر بود و از بوی بد ناراحت می‌شد.
  18. اهل فضل و شرف را پاس می‌داشت و به آنان احترام و نیکی می‌کرد.
  19. به خویشان و فامیل احترام می‌کرد و صله رحم به جا می‌آورد، بدون آنکه خویشان خود را بر بهتر از خودشان برتری دهد.
  20. هرکس را که بر او وارد می‌شد احترام می‌کرد، تا جایی که لباس و زیراندازش را برای میهمان پهن می‌کرد و اگر قبول نمی‌کرد با اصرار به او می‌قبولاند.
  21. به هیچ‌کس ستم روا نمی‌داشت، هرگز به خادم با همسرش ناسزا نمی‌گفت، اگر کسی از او معذرت می‌خواست، عذرش را می‌پذیرفت، در حال قدرت عفو می‌کرد، با او سخن درشت می‌گفتند و او صبر می‌کرد، بدی را تلافی نمی‌کرد، از بدی‌ها چشم می‌پوشید.
  22. خنده‌هایش بدون قهقهه و همه شوخی‌هایش به حق بود. در سلام پیشی می‌گرفت و هرگاه با کسی دست می‌داد، پیش از او دستش را رها نمی‌کرد.
  23. هرگز بدون یاد خدا نشست و برخاست نمی‌کرد.
  24. هنگام نشستن معمولاً دستش را دور پاهایش می‌پیچید. معمولاً رو به قبله می‌نشست. برای نشستن، جای معین و معلومی نداشت. هرجا خالی بود می‌نشست. به صورتی بین اصحاب می‌نشست که گویی یکی از آنهاست و اگر غریبی وارد مجلس می‌شد، نمی‌دانست کدام یک از آنها پیامبر است. (این روش ادامه داشت تا هنگامی که مراجعات زیاد شد و یاران و اصحاب به اصرار از او خواستند که محلی برای نشستن خود معین کند و سکویی از گل ساختند که حضرت روی آن می‌نشست تا در هنگام صحبت، آنها که دورتر نشسته‌اند، بتوانند ایشان را ببینند).
  25. تحمل و سعه صدرش از همه بیشتر بود.
  26. راستگوترین مردم بود.
  27. در عهد و پیمان از همه باوفاتر بود.
  28. از همه نرم‌خوتر و خوش خلق‌تر بود.
  29. رئوف‌ترین مردم بود.
  30. هرکس او را صدا می‌زد، جوابش را می‌داد. هروقت با مردم می‌نشست، از سر مدارا، در هر موضوعی که آنها صحبت می‌کردند، با ایشان هم‌سخن می‌شد.
  31. هر مسلمانی از او چیزی می‌خواست، به او می‌بخشید.
  32. هرکس برای اولین بار او را می‌دید، می‌ترسید چون دارای ابهت و هیبت بود. اما هرکس با او نزدیک می‌شد و معاشرت می‌کرد شیفته‌اش می‌شد.
  33. یاران و اصحابش پیش پایش برنمی‌خاستند، چون می‌دانستند این کار را دوست ندارد.
  34. در پیشگاه خدا تضرع و زاری بسیار می‌کرد و از او می‌خواست که اخلاقش را نیکو سازد.
  35. برای مراعات احترام، همه اصحاب را با کنیه صدا می‌زد. برای کسانی که کنیه‌ای نداشتند کنیه‌ای برگزیده و آنان نیز به همان کنیه مشهور می‌شدند. زنانی را که فرزندی داشتند به نام فرزندشان کنیه می‌نهاد و برای آنان که فرزند نداشتند کنیه‌ای انتخاب می‌کرد و حتی کودکان را با کنیه صدا می‌زد.
  36. شاهان و مساکین را یکسان به دین خدا دعوت می‌کرد.
  37. وقتش را جز در کار برای خدا یا ضروریات زندگی خویش صرف نمی‌کرد.
  38. اگر رختخواب برایش پهن می‌کردند بر روی آن وگرنه روی زمین می‌خوابید.
  39. از بازی‌های مباح جلوگیری نمی‌کرد[۹۳].

این بحث را با حکایتی از حسن خلق رسول گرامی به پایان می‌بریم. رسول خدا(ص) در مسجد نشسته بود. مرد انصاری در گوشه‌ای ایستاده بود، کنیزش وارد مسجد شد آهسته به طرف رسول خدا(ص) رفت، خود را به پشت سر او رسانید آهسته لباسش را گرفت، رسول خدا(ص) به گمان اینکه کنیزک برای گفتن چیزی آمده است برخاست و رو به او کرد، کنیزک دستش را کشید و چیزی نگفت. پیامبر(ص) نشست. کنیزک لباس او را گرفت و آن گرامی برخاست و رو به او کرد و او دست کشید و چیزی نگفت و بار سوم نیز همچنان سکوت کرد. چون برای چهارمین بار دستش به لباس رسول خدا(ص) رسید، حضرت برخاست، ولی رو به او نیاورد، کنیزک بدون آن‌که دیگران بفهمند تاری از لباس رسول خدا(ص) کشید و از مسجد بیرون رفت کسانی که در مسجد نشسته بودند به دنبالش رفتند بعضی گفتند: خدایت چنین و چنان کند سه بار رسول خدا را بلند کردی، ولی چیزی نگفتی، از او چه می‌خواستی؟ گفت: ما در خانه بیماری داریم مرا فرستادند تا برای شفا تاری از لباس رسول خدا(ص) برگیرم هر بار که می‌خواستم تاری از لباسش بکشم، رو به من می‌آورد و من خجالت می‌کشیدم و نمی‌خواستم اجازه هم بگیرم و چون بار چهارم به من نگاه نکرد کارم را انجام دادم[۹۴].[۹۵].

ریشه‌های حسن خلق

از مطالعه روایات این باب استفاده می‌شود که حسن خلق از شش منبع ناشی می‌شود.

فطرت

انسان موجودی اجتماعی است و جز در جامعه به سعادت و کمال نمی‌رسد. حسن خلق به معنی خوش‌رویی و خوش‌گویی ضرورت زندگی اجتماعی است؛ بنابراین، خداوند متعال همان‌طور که سایر نیروهای مورد نیاز انسان را به او عطا کرده خوش‌اخلاقی را نیز در وجود او به ودیعت نهاده است. به تعبیر دیگر انسان به دلیل اینکه انسان است، از خوش‌اخلاقی بهره‌ای خدادادی دارد. تنها تفاوت افراد انسان در این باب میزان بهره آنها از خوش‌اخلاقی است. بهره برخی بندگان خوش اخلاقی است و بهره برخی دیگر زمینه و استعداد خوش اخلاقی است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «إِنَّ‏ الْخُلُقَ‏ مِنْحَةٌ يَمْنَحُهَا اللَّهُ خَلْقَهُ فَمِنْهُ سَجِيَّةٌ وَ مِنْهُ نِيَّةٌ»[۹۶]؛

به این معنی که با اکتساب و تمرین به دست می‌آید.[۹۷].

وراثت

انسان همان‌طور که ظواهر جسمانی را از والدین و اجداد خود ارث می‌برد، در خصوصیات روحی- روانی هم تحت تأثیر ایشان است[۹۸]. به همین دلیل بخشی از ویژگی‌های اخلاقی هرکس به صورت موروثی به او منتقل می‌شود. علی(ع) می‌فرماید: «حُسْنُ‏ الْأَخْلَاقِ‏ بُرْهَانُ‏ كَرَمِ‏ الْأَعْرَاقِ‏»[۹۹]؛

و می‌فرماید: «أَطْهَرُ النَّاسِ‏ أَعْرَاقاً أَحْسَنُهُمْ‏ أَخْلَاقاً»[۱۰۰].[۱۰۱].

عقل

یکی از سرچشمه‌های حسن خلق در وجود آدمی، عقل است. به همین دلیل هر چه عقل کامل‌تر می‌شود، خلق و خوی انسان بهتر می‌شود. امام صادق(ع) می‌فرماید: «أَكْمَلُ‏ النَّاسِ‏ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۱۰۲].[۱۰۳].

ایمان

منشأ دیگر حسن خلق، ایمان است. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «إِنَّ أَكْمَلَ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۱۰۴]؛

امیرالمؤمنین(ع) نیز می‌فرماید: «المؤمن لین الاریکه سهل الخلیفه»[۱۰۵]؛ و می‌فرماید: «الكافر شرس الخليقة سىّ‏ء الطّريقة»[۱۰۶].[۱۰۷].

حسن خلق به معنی عام (عدالت نفسانی)

برقراری عدالت در وجود انسان، موجب خوش‌اخلاقی می‌شود؛ چراکه رفتار زیبا از نفس زیبا ناشی می‌شود، ولی باید توجه داشت که زیبایی نفس خود به اعتدال همه قوا منوط است. غزالی در این مورد می‌گوید: همان‌گونه که صورت ظاهری با زیبایی یک یا چند عضو تنها زیبا نمی‌شود و زیبایی ظاهری منوط به زیبایی تمام اعضای ظاهری است، زیبایی صورت باطنی هم منوط به اعتدال همه قواست و تا همه اعضای باطنی به حد اعتدال نرسد، صورت باطنی، معتدل و زیبا نمی‌شود[۱۰۸].[۱۰۹].

امدادهای الاهی

هیچ یک از فضایل و کمالات اخلاقی بدون یاری حضرت پروردگار نصیب انسان نمی‌شود. حسن خلق نیز از این قاعده مستثنی نیست. حتی رسول خدا(ص) که صاحب خلق عظیم است با عنایت حضرت پروردگار به این مرتبه نائل شد. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ[۱۱۰]. به همین دلیل بود که افراد زیادی با قصد آزار و اهانت به سراغ آن حضرت می‌رفتند، ولی تحت تأثیر اخلاق خوش او مسلمان می‌شدند و پس از آن رسول خدا را عاشقانه دوست می‌داشتند؛ بنابراین برای رسیدن به حسن خلق باید دست به دامان لطف الاهی زد و از پیشگاه او توفیق درخواست کرد.[۱۱۱].

نشانه‌های حسن خلق

حسن خلق ملکه‌ای درونی است که همانند سایر حالت‌ها و نهادهای درونی مثل غم و شادی و سخاوت و شجاعت، به وسیله آثار و نشانه‌های ظاهری باز شناخته می‌شود. به همین دلیل در احادیثی که پیش از این نقل شد، به وسیله آثار تعریف شده بود؛ از جمله وقتی از امام صادق(ع) پرسیدند: حسن خلق چیست؟ فرمود: اینکه فروتن و خوش‌سخن باشی و با برادرت با روی گشاده برخورد کنی[۱۱۲]. طبق این سخن شریف، نشانه‌های حسن خلق تحت سه عنوان قابل دسته‌بندی است: خوش‌رویی، خوش‌گویی و خوش‌رفتاری.[۱۱۳].

خوش‌رویی

خوش‌گویی

خوش‌رفتاری

نشانه دیگر حسن خلق، خوش‌رفتاری به معنی رفتار نیک و شایسته است. وقار و طمأنینه، فروتنی، بردباری، رعایت آداب و هنجارهای اجتماعی، احترام و مهربانی با دیگران، اعتراف به حقوق و شایستگی‌ها، صرف‌نظر از اشتباهات، داد و دهش و... نمونه‌هایی از خوش‌رفتاری است که مراعات آنها از حسن خلق انسان حکایت می‌کند. یکی از رموز موفقیت حضرت رسول خدا(ص) در انجام رسالت الاهی خویش، خوش‌رفتاری آن حضرت بود. رعایت خوش‌رفتاری نیاز به نفسی مهذب و پاکیزه دارد. گزاف نیست که خداوند متعال به صاحبان خلق نیک، پاداش جهاد و شهادت می‌دهد، چون تهذیب نفس تا آنجا که به رفتار نیک و شایسته منتهی شود، نیازمند مجاهدتی پیگیر و تلاشی پیوسته است. به همین دلیل رسول خدا(ص) فرمود: «فَإِنَّ الْعَبْدَ الْمُسْلِمَ يَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ‏ الْقَائِمِ‏»[۱۱۴]؛[۱۱۵].

آثار حسن خلق

آثار دنیوی حسن خلق

طول عمر و آبادانی

امام صادق(ع) می‌فرماید: «الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ وَ يَزِيدَانِ‏ فِي‏ الْأَعْمَارِ»[۱۱۶]؛ نیکی و خوش‌خلقی شهرها را آباد و عمرها را طولانی می‌کند.[۱۱۷].

رفاه و روزی

امام صادق(ع) می‌فرماید: «حُسْنُ الْخُلُقِ مِنَ الدِّينِ وَ هُوَ يَزِيدُ فِي‏ الرِّزْقِ‏»[۱۱۸]؛

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ يُدِرُّ الْأَرْزَاقَ‏ وَ يُونِسُ‏ الرِّفَاقَ‏»[۱۱۹]؛

و می‌فرماید: «وَ فِي سَعَةِ الْأَخْلَاقِ كُنُوزُ الْأَرْزَاقِ‏»[۱۲۰].[۱۲۱].

زندگی لذیذ و آسوده

خوش‌اخلاقی، در صورتی که تبدیل به یک نهاد نفسانی شود و انسان بدون هیچ زحمت و رنجی خوش‌رفتار و خوش‌گفتار باشد، هم خود لذت‌بخش و گواراست و هم موجب آسایش و آسانی زندگی می‌شود. در روایات نیز به این دو جنبه توجه شده است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «لَا عَيْشَ‏ أَهْنَأُ مِنْ‏ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏»[۱۲۲]؛

امام حسن مجتبی(ع) نیز می‌فرماید: «لَا عَيْشَ‏ أَلَذُّ مِنْ‏ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏»[۱۲۳]؛

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «مَنْ‏ حَسُنَ‏ خُلْقُهُ‏ سَهُلَتْ‏ لَهُ‏ طُرُقُهُ‏»[۱۲۴].[۱۲۵].

پیشرفت اجتماعی

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «كَمْ‏ مِنْ‏ وَضِيعٍ‏ رَفَعَهُ‏ حُسْنُ‏ خُلُقِهِ‏»[۱۲۶].[۱۲۷].

جلب محبت و ایجاد انس

رسول خدا(ص) می‌فرماید: «حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏ يُثْبِتُ‏ الْمَوَدَّةَ وَ حُسْنُ الْبِشْرِ يُذْهِبُ السَّخِيمَةَ»[۱۲۸]؛

امیرالمؤمنین می‌فرماید: «الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ»[۱۲۹]؛

و می‌فرماید: «لا قربیک حسن الخلق »[۱۳۰]؛

و می‌فرماید: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ يُونِسُ‏ الرِّفَاقَ‏»[۱۳۱].[۱۳۲].

آثار اخروی

جلب محبت خدا

رسول خدا(ص) می‌فرماید: «أحبّ‏ عباد اللَّه‏ إلى‏ اللَّه‏ أحسنهم‏ خلقا»[۱۳۳]؛

پاک‌کردن گناهان

رسول خدا(ص) می‌فرماید: «الخلق الحسن یذهب السیئه»[۱۳۴]؛

و می‌فرماید: «إِنَّ الْخُلُقَ‏ الْحَسَنَ‏ يُذِيبُ‏ الذُّنُوبَ‏ كَمَا تُذِيبُ‏ الشَّمْسُ الْجَمَدَ»[۱۳۵]؛

امام صادق(ع) می‌فرماید: «إِنَّ الْخُلُقَ‏ الْحَسَنَ‏ يَمِيثُ‏ الْخَطِيئَةَ كَمَا تَمِيثُ الشَّمْسُ الْجَلِيدَ»[۱۳۶]؛

امام صادق(ع) می‌فرماید: «الْخُلُقُ‏ الْحَسَنُ‏ جَمَالٌ‏ فِي‏ الدُّنْيَا وَ نُزْهَةٌ فِي الْآخِرَةِ »[۱۳۷].[۱۳۸].

پاداش الاهی

اخلاق نیک به همان میزان که گناهان را پاک می‌کند، پاداش الاهی را موجب می‌شود؛ به همین دلیل در روایات، پاداش حسن خلق با پاداش برخی عبادات معادل شمرده شده است؛ از جمله رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّ صَاحِبَ‏ الْخُلُقِ‏ الْحَسَنِ‏، لَهُ‏ مِثْلُ‏ أَجْرِ الصَّائِمِ‏ الْقَائِمِ‏»[۱۳۹]؛

امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُعْطِي الْعَبْدَ مِنَ‏ الثَّوَابِ‏ عَلَى‏ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏ كَمَا يُعْطِي الْمُجَاهِدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۱۴۰].[۱۴۱].

درجات آخرت

رسول خدا(ص) فرمود: «ان العبد لیبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الآخره و شرف المنازل و انه ضعیف العبادة»[۱۴۲]؛ و فرمود: «أَقْرَبُكُمْ‏ مِنِّي‏ غَداً أَحْسَنُكُمْ‏ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاسِ»[۱۴۳].[۱۴۴].

آسانی حساب

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید:«حَسِّنْ خُلُقَكَ يُخَفِّفِ‏ اللَّهُ‏ حِسَابَكَ»[۱۴۵].[۱۴۶].

سنگینی میزان عمل

رسول خدا(ص) فرمود: «مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَثْقَلَ‏ فِي‏ الْمِيزَانِ‏ مِنْ‏ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ»[۱۴۷]؛

بهشت

رسول خدا(ص) فرمود: «أَكْثَرُ مَا تَلِجُ‏ بِهِ‏ أُمَّتِيَ‏ الْجَنَّةَ تَقْوَى اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ»[۱۴۸]؛

فاطمه زهرا(س) فرمود: «بِشْرٌ فِي‏ وَجْهِ‏ الْمُؤْمِنِ‏ يُوجِبُ‏ لِصَاحِبِهِ‏ الْجَنَّةَ وَ بِشْرٌ فِي وَجْهِ الْمُعَانِدِ الْمُعَادِي يَقِي صَاحِبَهُ عَذَابَ النَّارِ»[۱۴۹].[۱۵۰].

راه‌های دست‌یابی به حسن خلق

برای رسیدن به خوش اخلاقی دو گونه راه علمی و عملی پیشنهاد شده است.

راه‌های علمی

راهکار علمی رسیدن به حسن خلق، تنها اندیشه و تأمل است. با اندیشه در زمینه‌های مختلف است که انسان به معرفت مجهز می‌شود و خود را به حسن خلق نیازمند می‌بیند و برای رسیدن به آن تلاش می‌کند. راهکار علمی در حقیقت زمینه‌ساز جهاد عملی است؛ بنابراین تفکر در دو حوزه پیشنهاد شده است.[۱۵۱].

تفکر در آثار حسن خلق

کسی که آثار مادی و معنوی حسن خلق را در نظر داشته باشد به خود اجازه نمی‌دهد با بدخلقی آن همه را به باد دهد، طبق پاره‌ای از روایات حضرات معصومین ناملایمات را با توجه به عاقبت نیک خوش‌خلقی تحمل می‌کردند. در روایتی است که زنی خدمت فاطمه زهرا(س) آمده، عرض کرد: مادر پیر و ضعیفی دارم که درباره نماز پرسش‌هایی دارد، مرا فرستاده است تا از شما بپرسم و پاسخش را برای او بازگویم و آنگاه به طرح سؤالات پی در پی پرداخته تا ده سؤال مطرح کرد و حضرت فاطمه زهرا(س) یکی‌یکی پاسخ داد. آن زن چون از این همه پرسش شرمنده شده بود، گفت: بیش از این شما را زحمت نمی‌دهم. حضرت فاطمه(س) فرمود: اگر کسی در ازای یک‌صد هزار دینار بار سنگینی را به پشت‌بام ببرد، آیا سنگینی آن بار را احساس می‌کند؟ آن زن پاسخ داد: خیر. فرمود من در برابر هر پاسخی که به تو می‌دهم بیش از پر فاصله زمین تا عرش خدا مروارید عوض می‌گیرم، بنابراین، سؤالات تو مرا خسته نمی‌کند، پس هر چه می‌خواهی بپرس[۱۵۲].[۱۵۳].

تفکر در پیامدهای بداخلاقی

کسی که می‌داند بدخلقی انسان را به چه عواقبی گرفتار می‌کند، اگر لحظه‌ای خود را در چنان شرایطی فرض کند در مقابله با انگیزه‌های بداخلاقی مقاومت می‌کند و به آسانی مهار خویش را به دست خشم سرکش نفس نمی‌دهد.[۱۵۴].

راه‌های عملی

راه‌های عملی برای رسیدن به حسن خلق، همه به مراقبت و تمرین منتهی می‌شود. کسی که در پی کسب اخلاق خوش است باید در سه زمینه تمرین و از خویش مراقبت کند. رفتار، گفتار و نهادهای نفسانی. از آنجا که تمرین در گفتار و رفتار خود مظهر و مصداق اخلاق نیک است و به ایجاد و تثبیت نهادهای نفسانی کمک می‌کند، این دو حوزه را پیش‌تر مطرح می‌کنیم.[۱۵۵].

تمرین رفتاری

در این حوزه لازم است انسان، چهار خصلت را به طور مداوم تمرین کند: خوش‌رویی، احترام به دیگران، تواضع و حلم.

خوش‌رویی

پیش از این درباره خوش‌رویی و فواید آن سخن گفتیم، بدون شک گشاده‌رویی برای کسی که به حسن خلق آراسته نشده، بسیار مشکل است؛ ولی در صورتی که آثار و نتایج خوش‌رویی را در نظر داشته باشد و به هنگام ملاقات با دیگران از خویش مراقبت کند، می‌تواند با چهره گشاده با همه روبه‌رو شود. برای نمونه رسول خدا(ص) می‌فرماید: «حُسْنُ‏ الْبِشْرِ يَذْهَبُ‏ بِالسَّخِيمَةِ»[۱۵۶]؛

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «حُسْنُ‏ الْبِشْرِ أَوَّلُ‏ الْعَطَاءِ وَ أَسْهَلُ السَّخَاءِ»[۱۵۷]؛

معنی این سخن ارزنده این است که وقتی به کسی چیزی می‌بخشی، پیش از آن باید او را با گشاده‌رویی بپذیری؛ بنابراین، خوش‌رویی با او پیش از بخشش مال اتفاق می‌افتد؛ پس اولین هدیه انسان به اوست و چون سخاوت با بخشش مال محقق می‌شود، همیشه آسان نیست، ولی خوش‌رویی با آنکه به اندازه سخاوت در شخص مقابل اثر می‌گذارد و او را جلب می‌کند، بسیار آسان و بی‌هزینه است. باز آن حضرت می‌فرماید: «إِنَّ أَحْسَنَ‏ مَا يَأْلَفُ‏ بِهِ‏ النَّاسُ‏ قُلُوبَ‏ أَوِدَّائِهِمْ وَ نَفَوْا بِهِ الضِّغْنَ عَنْ قُلُوبِ أَعْدَائِهِمْ حُسْنُ الْبِشْرِ عِنْدَ لِقَائِهِمْ وَ التَّفَقُّدُ فِي غَيْبَتِهِمْ وَ الْبَشَاشَةُ بِهِمْ عِنْدَ حُضُورِهِمْ»[۱۵۸].[۱۵۹].

احترام به دیگران

یکی از نمادهای حسن خلق احترام به دیگران است. احترام به دیگران هنری است که باید آن را آموخت و با مراقبت، تمرین و تکرار به ملکه نفسانی تبدیل کرد. برای مبارزه با موانع نفسانی این فضیلت باید سفارش‌های اکید شرع شریف در این مورد را همیشه به خاطر داشت و فواید و ثمرات آن را در حیطه توجه قرار داد. رسول خدا(ص) فرمود: «من اکرم مؤمنا اکرمه الله و من عظم مؤمنا عظمه الله»[۱۶۰]؛

و فرمود: «مَنْ‏ أَكْرَمَ‏ مُؤْمِناً فَإِنَّمَا يُكْرِمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۶۱]؛

امام صادق(ع) می‌فرماید: «مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ يُرِيدُ بِذَلِكَ الْأَخْلَاقَ الْحَسَنَةَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنْ‏ كِسْوَةِ الْجَنَّةِ عَدَدَ مَا فِي‏ الدُّنْيَا مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى آخِرِهَا وَ لَمْ يُشْبِهْ مِنْ أَهْلِ الرِّئَاءِ وَ أَشْبَهَ مِنْ أَهْلِ الْكَرَمِ»[۱۶۲]؛

رسول خدا(ص) می‌فرماید: «مَنْ وَقَّرَ ذَا شَيْبَةٍ فِي‏ الْإِسْلَامِ‏ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۱۶۳]؛

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «مَنْ‏ وَقَّرَ عَالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ‏»[۱۶۴]؛

کسی که این همه آثار را به یاد داشته باشد، برای احترام به دیگران کمر همت می‌بندد و با تمرین، آن را به یک طبیعت ثانوی تبدیل می‌کند.[۱۶۵].

تواضع و فروتنی

یکی از رفتارهایی که بر خوش‌اخلاقی انسان دلالت می‌کند، فروتنی با مردمان است. فروتنی در برابر دیگران به ویژه کسانی که در رتبه اجتماعی فروتری قرار دارند بر نفس گران می‌آید؛ بنابراین، نیاز به توجه و تمرین دارد. کسی می‌تواند تواضع را بر نفس خویش هموار کند که هم آثار و فواید تواضع را در نظر داشته باشد و هم عواقب و پیامدهای تکبر را، نه تنها بداند، بلکه به یاد داشته باشد که تواضع موجب خشنودی خدا و منشأ عزت و سربلندی است و تکبر کلید همه بدی‌هاست؛ چون توفیق تهذیب نفس را از انسان سلب می‌کند و او را از کسب فضایل باز می‌دارد[۱۶۶]. وقتی که نفسش او را به تکبر می‌خواند در نظر داشته باشد که امام صادق(ع) فرمود: «التَّوَاضُعُ‏ أَصْلُ‏ كُلِّ‏ خَيْرٍ نَفِيسٍ‏ وَ مَرْتَبَةٍ رَفِيعَةٍ»[۱۶۷]؛

و فرمود: «مَنْ‏ تَوَاضَعَ‏ لِلَّهِ‏ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ»[۱۶۸]؛

به یاد آورد که خداوند متعال حتی به پیامبرانش که برترین انسان‌های روی زمین‌اند رخصت تکبر نداده است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «فَلَوْ رَخَّصَ اللَّهُ فِي الْكِبْرِ لِأَحَدٍ مِنْ‏ عِبَادِهِ‏ لَرَخَّصَ‏ فِيهِ‏ لِخَاصَّةِ أَنْبِيَائِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ كَرَّهَ إِلَيْهِمُ التَّكَابُرَ وَ رَضِيَ لَهُمُ التَّوَاضُعَ»[۱۶۹]؛

تنها در این صورت است که نفس به تواضع رضایت می‌دهد، ولی باید به یاد داشت که این رضایت همیشگی نیست؛ بنابراین در هر مورد باید با یاد داشت این آثار و عواقب، با عوامل تکبر جنگید و تواضع را تمرین کرد.[۱۷۰].

حلم و بردباری

رفتار دیگری که بدون شک نشانه حسن خلق است، ولی بدون تمرین و تهذیب دست‌یافتنی نیست، حلم و بردباری است. فروبردن خشم، بخشیدن بی‌مهری‌های دیگران و بالاتر از همه مقابله به نیکی. قرآن کریم در وصف بندگان خاص خدا می‌فرماید: ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا[۱۷۱].

 برای دستیابی به فضیلت حلم تمرین لازم است و برای واداشتن نفس به تمرین، انگیزه می‌باید؛ چرا که مهار نفس به هنگام اشتعال غضب بسیار مشکل است؛ بنابراین باید فواید حلم و عواقب اعمال خشم را در نظر داشت؛ باید به یاد داشت که طبق صریح قرآن، حلم، مصداق احسان و تقواست و حلیم، محسن و متقی، که خدا دوستش دارد[۱۷۲]. علاوه بر این، باید به یاد داشت که پیشوایان معصوم در بی‌مهری، درشتی و حدشکنی مردمان، لبخند می‌زدند، مهربانی می‌کردند، هدیه می‌دادند، طلب رحمت و آمرزش می‌کردند و به تفقد و رسیدگی بر می‌خاستند؛ برای نمونه، رفتار رسول خدا(ص) را با نُعَیمان نقل می‌کنیم. نعیمان از اصحاب رسول خداست؛ مسلمانی سست‌عنصر که به‌رغم حضور در همه غزوات، بارها مشروبات مست‌کننده خورده و رسول خدا(ص) بر او حد جاری کرده است[۱۷۳]. از روایات بر می‌آید که کاری جز شوخی و مسخرگی نداشته است. روزی عرب صحرانشینی را می‌بیند که مشکی عسل برای فروش به مدینه آورده است. به عنوان مشتری دست او را می‌گیرد و به دنبال خود می‌آورد. با خبر است که رسول خدا(ص) در خانه عایشه است. عسل را از اعرابی گرفته به عایشه می‌دهد و خود از آنجا می‌رود. رسول خدا با خود فکر می‌کند که نعیمان عسل را به هدیه آورده است، بی‌خبر از آنکه اعرابی بر در نشسته تا قیمت عسلش را بگیرد. زمان به دراز می‌کشد. اعرابی فریاد بر می‌آورد: ای اهل خانه! اگر نمی‌توانید قیمتش را بپردازید عسل را به من بازگردانید. در این هنگام رسول خدا متوجه می‌شود که نعیمان با او شوخی کرده است. قیمت عسل را به اعرابی می‌پردازد و چون نعیمان را می‌بیند، باز می‌پرسد چرا چنین کردی؟ و مرد شوخ طبع می‌گوید: عسل را با او دیدم و می‌دانستم که شما عسل دوست می‌دارید. رسول خدا لبخند می‌زند و قضیه را فراموش می‌کند[۱۷۴].[۱۷۵].

تمرین گفتاری

یکی از نمادهای حسن خلق، گفتار پیراسته از درشتی و رکاکت است؛ بنابراین برای دستیابی به فضیلت حسن خلق، لازم است در حوزه گفتار از همه شیوه‌های ناپسند گفتاری پرهیز کرد؛ از جمله:

  1. پُرحرفی و بیهوده‌گویی؛
  2. فریاد و صدای ناهنجار؛
  3. فحش و ناسزا.

برای نمونه به روایتی از شیوه سخن گفتن امام صادق(ع) توجه کنید.

مفضّل می‌گوید روزی بعد از نماز عصر در روضه پیامبر(ص) نشسته بودم و درباره عظمت آن حضرت و مواهبی که خدا به او داده است، اندیشه می‌کردم. ناگهان چشمم به ابن ابی العوجاء (یکی از ملحدان معروف آن زمان) افتاد که در میان جمعی از یارانش نشسته و برای آنها سخن می‌گوید؛ به طوری که من سخنانش را می‌شنیدم. می‌گفت: صاحب این قبر به کمالات زیادی نائل شد. یکی از یارانش گفت: او مرد فیلسوفی بود که ادّعای نبوّت عظیمی کرد، و معجزاتی برای مردم آورد، عقل‌ها را متحیر ساخت، هنگامی که مردم گروه گروه در دین او وارد شدند، او نام خود را در کنار نام خدا قرار داد تا آنکه در شبانه روز پنج بار در اذان و اقامه نام او را همراه نام خدا می‌برند. ابن ابی‌العوجا گفت: سخن درباره محمد(ص) را بگذار که عقل من درباره او حیران شده، سخن از اساس آفرینش بگو که فکر می‌کنم جهان ابدی و ازلی است و خالق و پروردگاری ندارد. مفضّل می‌گوید: خشم و غضب، تمام وجودم را فرا گرفت. به او گفتم: ای دشمن خدا، تو راه الحاد و انکار در پیش گرفتی و خالق متعال را انکار می‌کنی، خدایی که آثار قدرت و عظمتش در تمام وجود تو نمایان است.

ابن ابی‌العوجاء گفت: چرا این‌گونه سخن می‌گویی؟ اگر از علمای کلام و عقایدی، استدلال کن! اگر دلیل قانع‌کننده‌ای داشتی ما می‌پذیریم، و اگر از دانشمندان نیستی، ما را با تو سخنی نیست، و اگر از یاران جعفر بن محمد صادق هستی، او هرگز با ما این چنین سخن نمی‌گوید، او سخنانی از ما شنیده که بسیار از آنچه تو شنیدی تندتر و شدیدتر است، ولی هرگز با درشتی با ما سخن نگفته است. او آدم عاقل و فهمیده و خویشتن‌داری است که هرگز با کسی برخورد تند نمی‌کند و به درشتی سخن نمی‌گوید، او با حوصله به سخنان ما گوش فرا می‌دهد، هنگامی که سخن ما به پایان رسید و پنداشتیم او را قانع کرده‌ایم، با منطق قوی و دلایل محکم به ما پاسخ می‌گوید و راه را بر ما می‌بندد، اگر تو از یاران او هستی، این گونه با ما سخن بگو[۱۷۶].[۱۷۷].

تمرین نفسانی

برای رسیدن به حسن خلق، همزمان با تمرین شیوه‌های رفتاری و گفتاری لازم است که انسان نهادهای نفسانی حسن خلق را نیز فراهم کند. تنها در این صورت است که تمرین و مراقبت از رفتار و گفتار نتیجه می‌دهد؛ بنابراین، لازم است که قوای تحریکی مثل غضب و شهوت در حد اعتدال حفظ شده، تحت فرماندهی عقل قرار گیرند. در این صورت حسن خلق نفسانی فراهم می‌شود و همه رفتارهایی که پیش از آن تنها با تمرین و مراقبت برای انسان میسور می‌شد به صورت طبیعت ثانوی از نفس صادر می‌شود.[۱۷۸].

مبارزه با ریشه‌ها و مظاهر بداخلاقی

کسب فضایل همیشه همراه و دوشادوش درمان رذایل رخ می‌دهد. بدون درمان یک خصلت ناشایست نمی‌توان محیط نفس را به ضد آن آراست؛ بنابراین کسب حسن خلق باید همزمان و مقارن با درمان بداخلاقی صورت گیرد. برای درمان بداخلاقی نیز دو راه بیشتر وجود ندارد.[۱۷۹].

مبارزه با ریشه‌های بداخلاقی

منظور از ریشه‌های بداخلاقی، سجایا و صفاتی است که انسان را به رفتارهای ناشایست و گفتارهای ناهنجار چون ترش‌رویی، اخم‌کردن، فریادزدن، فحاشی، کتک زدن و زیان‌رسانی وادار می‌کند. صفاتی مثل کبر و حسد که در مرور زمان به نهاد پایدار نفسانی تبدیل شده، بدون فکر و اندیشه آثار خود را بروز می‌دهند؛ بنابراین، برای درمان کج‌خلقی باید با این نهادها مبارزه کرد.[۱۸۰].

مبارزه با مظاهر بداخلاقی

نهادهای نفسانی در مَثَل به ریشه درخت شباهت دارند و رفتارها و گفتارها به منزله شاخ و برگ و میوه آنهاست. ریشه درخت بدون شاخ و برگ ظهور و بروزی ندارد و به اندک زمانی در خاک می‌پوسد، چنان که گویی هیچ وقت نبوده است. صفات و سجایای نفسانی با گفتار و کرداری که از آنها ناشی می‌شود، تقویت می‌شوند؛ بنابراین، در صورتی که انسان بتواند از بروز این آثار جلوگیری کند صفات زشت درونی خود به خود از صحن وجود رخت بر می‌بندند، پس یکی از راه‌های درمان کج‌خلقی مبارزه با رفتارها و گفتارهایی است که از صفات رذیله ناشی می‌شود.[۱۸۱].

تقویت ایمان

ایمان با حسن خلق رابطه مستقیم دارد. هر چه ایمان قوی‌تر باشد، اخلاق نیکوتر و صفات نفسانی زیباتر است و هر چه ایمان ضعیف شود، اخلاق زشت‌تر و رفتار ناشی از آن ناهنجارتر می‌شود. درباره تقویت ایمان در فصل‌های پیشین این کتاب به اختصار سخن گفتیم.[۱۸۲].

پرهیز از همنشین بداخلاق

در بخش شیوه تهذیب نفس دانستیم که همنشین، بیشترین تأثیر را بر انسان می‌گذارد؛ بنابراین کسی که در صدد کسب فضیلتی است، باید با کسانی معاشرت کند که به آن فضیلت آراسته و از ضد آن پیراسته‌اند. هم‌نشینی با انسان‌های کج‌خلق همه تلاش انسان را در راه کسب خوش‌اخلاقی به هدر می‌دهد، پس باید از دوستان بداخلاق دوری کرد و با معاشران خوش‌اخلاق درآمیخت.[۱۸۳].

دعا و درخواست از خدا

بدون شک تلاش انسان در تهذیب نفس و مبارزه با رذایل اخلاقی، مؤثرترین عامل در کسب فضایل و پیراستن رذایل است، ولی نباید فراموش کرد که تأثیر سعی و تلاش انسان در همه عرصه‌های زندگی به اراده حضرت پروردگار، مربی جهان آفرینش منوط است؛ به ویژه در زمینه تهذیب که طبق صریح قرآن رشحه‌ای از رحمت الاهی است که فرمود: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ[۱۸۴]. بنابراین یکی از راه‌ها و بلکه مؤثرترین راه برای دستیابی به فضیلت حسن خلق، دعا و درخواست کمک از ذات اقدس الاهی است. تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش[۱۸۵].[۱۸۶].

ارتباطات خوش‌اخلاقی

خوش‌اخلاقی با سه موضوع ارتباط نزدیک دارد. عدم توجه به محدوده این موضوعات و نحوه ارتباط آنها با خوش‌اخلاقی، آفات اخلاقی بسیاری در پی دارد؛ بنابراین، در این گفتار به برخی از این ارتباط‌ها می‌پردازیم.

خوش‌اخلاقی و شوخی

یکی از موضوعات مرتبط با خوش‌اخلاقی، شوخی است. بدون شک شوخی کردن یکی از مصداق‌های خوش‌اخلاقی است؛ به همین دلیل در شرع مقدس، شوخی کردن به عنوان یک عمل مؤمنانه مورد سفارش و تشویق قرار گرفته است. در روایتی است که امام صادق(ع) از یونس شیبانی پرسید: چقدر با هم شوخی می‌کنید؟ عرض کرد: کم شوخی می‌کنیم. فرمود: «فَلَا تَفْعَلُوا فَإِنَّ الْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ إِنَّكَ‏ لَتُدْخِلُ‏ بِهَا السُّرُورَ عَلَى‏ أَخِيكَ‏ وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُدَاعِبُ الرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّهُ»[۱۸۷]؛

این‌گونه نباشید، شوخی جزء خوش‌اخلاقی است، و تو می‌توانی با شوخی برادر ایمانی‌ات را خوشحال کنی. رسول خدا(ص) برای شاد کردن دیگران با آنها شوخی می‌کرد. در روایت دیگری از آن حضرت آمده است: هر مؤمنی، اهل شوخی است[۱۸۸]. پیشوایان معصوم نه تنها دیگران را به شوخی تشویق می‌کردند، بلکه خود نیز اهل شوخی بودند و گامی با اصحاب خویش شوخی می‌کردند. رسول خدا(ص) درباره خویش می‌فرماید: «إِنِّي لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ‏ إِلَّا حَقّاً»[۱۸۹]؛

سیره معصومین در شوخی چنان شناخته شده بود که اصحاب نیز با ایشان شوخی می‌کردند[۱۹۰]. روایات زیادی درباره شوخی‌های رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است[۱۹۱]. ما درباره آفات زبان این روایات را نقل خواهیم کرد. علاوه بر این، برخی از دانشمندان چون زبیربن‌بکار[۱۹۲] و عبدالله بن محمد مشهور به ابن هزارمرد[۱۹۳] از شوخی‌های پیامبر(ص) کتابی نگاشته‌اند؛ با این همه می‌دانیم که شوخی عاری از عواقب ناگوار نیست؛ به همین دلیل در شرع مقدس از شوخی کردن نهی شده است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «إِيَّاكُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ يَجُرُّ السَّخِيمَةَ وَ يُورِثُ الضَّغِينَةَ وَ هُوَ السَّبُ‏ الْأَصْغَرُ»[۱۹۴]

امام صادق(ع) می‌فرماید: شوخی آبروی انسان را می‌برد و هیبت مردان را می‌شکند[۱۹۵] و دیگران را نسبت به انسان گستاخ می‌کند[۱۹۶]. از جمع این دو گزاره می‌توان نتیجه گرفت که شوخی دارای اقسام یا مراتبی است که برخی از آنها ضرورت زندگی اجتماعی است و برخی دیگر آفت‌زا و زیان‌بارند. از مجموع روایاتی که در این زمینه به دست ما رسیده، استفاده می‌شود که در شوخی چهار عامل هدف، کمیت، کیفیت و تناسب مؤثر است، شوخی با تطبیق این چهار عامل بر توصیه‌های حکیمانه شارع مقدس نه تنها مجاز، بلکه مفید و لازم می‌شود، وگرنه مضر و ممنوع است.

  1. هدف از شوخی، چنان که در احادیث پیش‌گفته ملاحظه کردیم، باید شاد کردن طرف مقابل و زدودن اندوه از قلب مخاطب باشد، بنابراین شوخی به قصد انتقام‌جویی، زیان‌رسانی، اعمال کینه‌توزی و سایر اهداف شیطانی ممنوع است.
  2. از نظر کمیت شوخی اندازه‌ای دارد که انسان به فراست ذاتی آن را در می‌یابد. در صورتی که شوخی در محدوده این اندازه صورت گیرد، مفید است، وگرنه زیان می‌رساند و شرع مقدس نیز آن را تجویز نمی‌کند. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «كَثْرَةُ الْمِزَاحِ‏ تَذْهَبُ‏ بِمَاءِ الْوَجْهِ‏»[۱۹۷]؛

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «كَثْرَةُ الْمِزَاحِ‏ تُسْقِطُ الْهَيْبَةَ»[۱۹۸]؛

و می‌فرماید: «كَثْرَةُ الْمِزَاحِ‏ تَذْهَبُ‏ الْبَهَاءَ وَ تُوجِبُ‏ الشَّحْنَاءَ»[۱۹۹]؛

از نظر کیفیت، شوخی باید عاری از هر گفتار و کردار ناهنجاری باشد. کسانی که به بهانه شوخی و به قصد گرم کردن بازار خنده، کارهای ناشایست می‌کنند و سخنان ناهنجار می‌گویند، از نظر عقلی به خویش زیان می‌رسانند و از نظر شرعی مرتکب حرام می‌شوند. از جمله افعال و اقوالی که حتی در شوخی باید از آنها پرهیز کرد، می‌توان غیبت، فحش و ناسزا، مسخره و استهزا و کشف اسرار را نام برد. رسول خدا(ص) فرمود: «إِنِّي لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ‏ إِلَّا حَقّاً»[۲۰۰]؛

رسول خدا(ص) فرمود: گاهی انسان کلمه‌ای می‌گوید تا دیگران را بخنداند و خودش به اندازه فاصله زمین و آسمان سقوط می‌کند[۲۰۱].

شوخی علاوه بر همه این عوامل باید با شأن و موقعیت مخاطب مناسب باشد؛ مثلاً شوخی با یک عالم نباید همانند شوخی با دیگران و شوخی با استاد نباید مثل شوخی با دوستان باشد.[۲۰۲].

خوش‌اخلاقی و چاپلوسی

متأسفانه بعضی به دلیل عدم شناخت و آگاهی لازم، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملّق و چاپلوسی اشتباه می‌گیرند و به ناحق به مدح و ستایش صاحبان زور و زر می‌پردازند و در برابر آنان کرنش و کوچکی می‌کنند و شخصیت و ارزش والای انسانی خود را لگدکوب می‌سازند و نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم می‌گذارند. نشانه چنین کسانی آن است که وقتی به افراد عادی و تهیدست می‌رسند، گشاده‌رویی و نرم‌خویی را فراموش می‌کنند و حتی چهره‌ای عبوس و خشن به خود می‌گیرند. این صفت ناپسند نه تنها یک ارزش نیست، بلکه گناهی بزرگ است که موجب خشم خداوند می‌شود. رسول خدا(ص) در این مورد می‌فرماید: «إِذَا مُدِحَ‏ الْفَاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ»[۲۰۳]؛

پس ضروری است که در برخوردهای اجتماعی خود، رفتار پسندیده را با چاپلوسی اشتباه نگیریم و افراد متخلفی را که گاه در صددند با چرب‌زبانی و چاپلوسی، حق و باطل را بر ما مشتبه کنند، طرد کرده و خود را از نیرنگ آنان ایمن سازیم.[۲۰۴].

خوش‌اخلاقی و بی‌توجهی

از نظر اسلام، حسن خلق هرگز به این معنا نیست که اگر با منکری روبه‌رو شدیم، در برابر آن سکوت کرده، لبخند بزنیم، یا در برابر اعمال زشت دیگران واکنش منفی نشان ندهیم؛ زیرا برخورد منفی و توأم با تندی و خشونت، زمانی مذموم و ناپسند است که پای بی‌اعتنایی به دین و ارزش‌های والای آن در میان نباشد، وگرنه رنجاندن نزدیک‌ترین افراد به انسان نیز اگر به دلیل حفظ ارزش‌ها و پایبندی به آن باشد، نه تنها زشت نیست، بلکه در ردیف مهم‌ترین وظایف شرعی و از مراتب نهی از منکر است. از فرموده امام علی(ع): «أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ نَلْقَى أَهْلَ‏ الْمَعَاصِي‏ بِوُجُوهٍ‏ مُكْفَهِرَّةٍ»[۲۰۵].[۲۰۶].

منابع

پانویس

  1. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸؛ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۸-۴۹.
  2. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸؛ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۸-۴۹.
  3. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸.
  4. «خِیَارُکُمْ أَحَاسِنُکُمْ أَخْلَاقاً الَّذِینَ یَأْلِفُونَ وَ یُؤْلَفُونَ»؛ تحف العقول، ص۴۵.
  5. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  6. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸- ۲۸۹.
  7. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۸.
  8. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۹.
  9. «و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
  10. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  11. «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
  12. ر.ک: سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ص ۴۵۳.
  13. «أَفْضَلُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۷۳؛ علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۱۹۶.
  14. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۵۹؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۱۶۵؛ علی بن ابی‌بکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج۳، ص۱۲۷.
  15. «مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ اِمْرِئٍ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۵.
  16. «هو ان تصل من قطعک و تعطی من حرمک و تعفو عن ظلمک»؛ محسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۴۷.
  17. «إِنَّ صَاحِبَ اَلْخُلُقِ اَلْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ اَلصَّائِمِ اَلْقَائِمِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
  18. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۹-۵۱؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۹.
  19. «حُسْنُ الْخُلُقِ فِی ثَلَاثٍ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ طَلَبُ الْحَلَالِ وَ التَّوَسُّعُ عَلَی الْعِیَالِ»؛ ر.ک: میزان الحکمه، ج۳، ص۴۸۰ (اخلاق / معنای حسن خلق).
  20. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۶۸-۲۷۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۸.
  21. «اللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِی، وَ أَطِبْ لَهُمَا کَلَامِی، وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِیکَتِی، وَ اعْطِفْ عَلَیْهِمَا قَلْبِی، وَ صَیِّرْنِی بِهِمَا رَفِیقاً، وَ عَلَیْهِمَا شَفِیقاً»؛ صحیفه سجادیه، دعای ۲۴.
  22. «إِنَّ أَکْمَلَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول؛ ص۳۹۵؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۲۵.
  23. «أَکْمَلُ اَلنَّاسِ عَقْلاً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۳.
  24. «مَا یَقْدَمُ الْمُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ أَنْ یَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
  25. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۹-۵۱؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۹.
  26. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  27. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۸۰-۲۸۱.
  28. «الْإِمَامُ الصَّادِقُ(ع) فِی خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً یَذْکُرُ فِیهَا حَالَ النَّبِیِّ: مُهَذَّبٌ لَا یُدَانَی هَاشِمِیٌّ لَا یُوَازَی أَبْطَحِیٌّ لَا یُسَامَی شِیمَتُهُ الْحَیَاءُ وَ طَبِیعَتُهُ السَّخَاءُ مَجْبُولٌ عَلَی أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ وَ أَخْلَاقِهَا مَطْبُوعٌ عَلَی أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ وَ أَحْلَامِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن اسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.
  29. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۶۴-۲۶۸.
  30. «الْإِمَامُ عَلِیّ(ع) فِی مَجْلِسِ رَسُولِ اللهِ(ص): قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْخُلْقِ سَوَاءً»؛ معانی الأخبار، ص۸۲، ح۱.
  31. «عَنْهُ(ع) فِی مَخْرَجِ رَسُولُ الله(ص): وَ یُحَذِّرُ النَّاسَ وَ یَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَطْوِیَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ »؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۱۸، ح۱؛ معانی الأخبار، ص۸۲، ح۹، ۳۴۵.
  32. «عَنْهُ(ع) فِی سِیرَةِ رَسُولُ الله(ص): مَعَ جُلَسَائِهِ فَقَالَ کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَدَّاحٍ»؛ معانی الأخبار، ص۸۳، مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۵، ح۱.
  33. «عن ابن مسعود: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص): کَانَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ أَحْسَنْتَ خَلْقِی فَأَحْسِنْ خُلُقِی‌»؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۶۶، ح۳۸۲۳؛ صحیح ابن حبّان، ج۳، ص۲۳۹، ح۹۵۹؛ الدعاء للطبرانی، ص۱۴۵، ح۴۰۴؛ المسند أبی یعلی، ج۵، ص۵۰، ح۵۰۵۳؛ کنزالعمّال، ج۳، ص۱۲، ح۵۱۹۷.
  34. «عن ابن عباس: کَانَ رَسُولُ اللهِ(ص): إِذَا نَظَرَ فِی الْمِرْآةِ قَالَ: الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی حَسَّنَ خَلقِی خُلُقِی»؛ الدعاء للطبرانی، ص۱۴۴، ح۴۰۲؛ مسند أبی یعلی، ج۳، ص۱۰۳، ح۲۶۰۴؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج۱۰، ص۵۱۲؛ الخصال، ص۶۱۲؛ تحف العقول، ص۱۱.
  35. ر.ک: م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۷۸-۲۷۹.
  36. «و آنان که، با خداوند، خدایی دیگر را (به پرستش) نمی‌خوانند» سوره فرقان، آیه ۶۸.
  37. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  38. «و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.
  39. «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  40. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  41. «کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره انفال، آیه ۳.
  42. «و آنان که هر گاه آیات پروردگارشان را به یادشان آورند ناشنیده و نادیده بر (پای) آنها نمی‌افتند» سوره فرقان، آیه ۷۳.
  43. «و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند» سوره مؤمنون، آیه ۸.
  44. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  45. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۱-۵۳.
  46. «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷ و ج۶، ص۲۸۵؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید، ص۲۲.
  47. «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ فَلْیُکْرِمْ اَلْآخِرِ جَارَهُ فَلاَ یُؤْذِی جَارَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷.
  48. «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۵۳.
  49. «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ وَالِدَیْهِ»؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید؛ ص۲۲؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۷۶.
  50. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۳-۵۴.
  51. «لَمْ یَضِقْ شَیْءٌ عَنْ حُسْنِ اَلْخُلْقِ»؛ غررالحکم، ۱.
  52. «حُسنُ ألأَخْلاقِ یُدِرُّ الاَرزاقَ وَ یُونِسُ الرِّفاقَ»؛ غررالحکم، ۱.
  53. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۹۰.
  54. محسن فیض کاشانی، محجه البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۸۴.
  55. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۷.
  56. «إِنَّ اَلْخُلُقَ اَلْحَسَنَ یَمِیثُ اَلْخَطِیئَةَ کَمَا تَمِیثُ اَلشَّمْسُ اَلْجَلِیدَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۴.
  57. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۹۰.
  58. طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۳۵؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۳، ص۱۱۴.
  59. لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۳۵.
  60. لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۹۴.
  61. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۷۹.
  62. صدرای شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج۵، ص۸۸.
  63. «کسی از نظر عقل کامل‌تر است که اخلاقش بهتر باشد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۳.
  64. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  65. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۷.
  66. متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۱۷.
  67. قمی، تفسیر، ج۲، ص۳۸۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۷۵.
  68. محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۲۹۱؛ یحیی بن شرف نووی ریاض الصالحین، ص۳۲۵.
  69. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۷۹.
  70. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۰۶.
  71. صدوق، معانی الاخبار، ص۲۵۳؛ همو، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۲.
  72. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۰.
  73. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۰.
  74. «برترین شما خوش‌اخلاق‌ترین شماست، آنان که شانه‌هایشان زیر پای دیگران است (کنایه از تواضع)، آنان که با مردم الفت می‌گیرند و فرصت می‌دهند مردم با ایشان الفت گیرند. آنان که خانه‌هایشان با پای مردم آشناست». محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعة (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۸.
  75. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعة (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۸.
  76. صدوق، معانی‌الاخبار، ص۲۵۳؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۶.
  77. «با مردم چنان آمیزش کنید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده بودید، مشتاق شما باشند». شریف رضی، نهج‌البلاغه؛ ۴/۴.
  78. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۸.
  79. سید عبدالله شبر، الاخلاق، ص۸۵.
  80. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۸.
  81. «هر مردی که بدخلقی همسرش را تحمل کند خداوند پاداشی به او می‌دهد همانند پاداشی که به ایوب به خاطر گرفتاری‌اش داد و هر زنی که بدخلقی شوهرش را تحمل کند خداوند پاداشی همانند پاداش آسیه همسر فرعون به او می‌دهد». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۴۷.
  82. «ایمان کسی کامل‌تر است که خوش اخلاق‌تر و با خانواده‌اش مهربان‌تر باشد». صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۱.
  83. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۹۸.
  84. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۹.
  85. پیش از این، روایاتی را که بر این مطالب دلالت دارند، نقل کردیم.
  86. «اگر انسان می‌دانست حسن خلق چه ثمراتی دارد، می‌دانست که به آن محتاج است. دلیل احتیاج به این مرتبه از حسن خلق آن است که بدون آن زندگی دنیوی و اخروی انسان تباه می‌شود». محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۳۶۹.
  87. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۰.
  88. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  89. مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۰.
  90. شریف رضی، نهج‌البلاغه، ۴/۶۱.
  91. احمد بن شعیب نسائی، سنن النسائی، ج۷، ص۱۲۰.
  92. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳۳، ص۳۳۹؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۵۵.
  93. محجة البیضاء، ج۴، ص۱۱۹- ۱۳۲ با تلخیص.
  94. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۲.
  95. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۱.
  96. «اخلاقی عطایی است که خداوند عزوجل به آفریدگانش می‌بخشد برخی از آن به صورت غریزی و فطری داده می‌شود و برخی به نیت و قصد انسان بستگی دارد». محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعه (آل‌البیت)، ج۱۲، ص۱۵۱.
  97. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۵.
  98. بعید نیست که تفاوت انسان‌ها در حسن خلق فطری از وراثت متأثر باشد.
  99. «اخلاق نیک نشانه ریشه نیکوست» علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۸.
  100. «آنان که ریشه‌های پاک‌تری دارند، اخلاق بهتری دارند». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۱۱۹.
  101. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ج۱۴، ص ۱۹۵.
  102. «آنکه اخلاق بهتری دارد از عقل کامل‌تری برخوردار است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳.
  103. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۶.
  104. «هر مؤمنی اخلاقش کامل‌تر است، اخلاقش بهتر است». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف‌العقول عن آل الرسول، ص۴۷.
  105. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۸.
  106. «مؤمن نرم و انعطاف‌پذیر و خوش‌اخلاق است و کافر بداخلاق و بدروش است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۸.
  107. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ج۱۴، ص ۱۹۶.
  108. ابوحامد محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ج۷۱-۷۲.
  109. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ج۱۴، ص ۱۹۶.
  110. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  111. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۷.
  112. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۳، ص۱۶۲.
  113. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۷.
  114. «انسان به واسطه حسن خلق به رتبه روزه‌داران شب‌زنده‌دار می‌رسد». صدوق، خصال، ص۶۲۱.
  115. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۱.
  116. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
  117. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  118. «خوش‌خلقی جزء دین است و روزی را افزایش می‌دهد». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف‌العقول عن آل الرسول، ص۳۷۳؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الأنوار فی غررالاخبار، ص۳۹۱.
  119. «خوش‌اخلاقی روزی را فراوان و رفیقان را مأنوس می‌کند». جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۹۳.
  120. «در خوش‌اخلاقی گنج‌های روزی نهفته است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۲۳؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف‌العقول عن آل الرسول، ص۹۸.
  121. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  122. «هیچ بهره‌ای در زندگی گواراتر از حسن خلق نیست». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۲۴۴؛ صدوق، علل‌الشرایع، ج۲، ص۵۶۰.
  123. «در زندگی هیچ بهره‌ای لذیذتر از حسن خلق نیست». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار ج۷۵، ص۱۱۱.
  124. «هرکس اخلاقش نیکو باشد، مسیر زندگی برایش هموار می‌شود». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۷۹.
  125. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  126. «چه بسا انسان فروقدری که خوش‌اخلاقی او را برکشیده است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۴۹.
  127. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  128. «خوش‌اخلاقی محبت را ثابت می‌کند و کدورت را می‌برد». ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۱۳۸؛ بخش اول این حدیث در تحف‌العقول، ص۴۵ و بخش دوم آن در کافی، ج۲، ص۱۰۴ آمده است.
  129. «خوش‌رویی دام محبت است». محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۷؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۹۴.
  130. «هیچ چیز مثل حسن خلق موجب نزدیکی نمی‌شود». محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۷.
  131. «خوش‌اخلاقی، رفاقت را قرین انس می‌سازد». جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۹۳.
  132. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  133. «محبوب‌ترین بندگان نزد خداوند متعال، خوش‌اخلاق‌ترین آنهایند». سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۹.
  134. «اخلاق خوش، بدی را می‌برد». ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۵۶.
  135. «اخلاق نیک گناهان را ذوب می‌کند آن چنان که خورشید یخ را». ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۹۲.
  136. «خلق خوش خطاها را آب می‌کند آن چنان که خورشید یخ را». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
  137. «خلق خوش در دنیا، جمال و در آخرت، پاکی از گناهان است». میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۴۹.
  138. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  139. «پاداش انسان خوش‌اخلاق همانند پاداش روزه‌داران شب‌زنده‌دار است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۴۹.
  140. «خداوند تبارک و تعالی در برابر خوش‌اخلاقی چنان پاداش می‌دهد که به مجاهدان در راه خدا پاداش می‌دهد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۱.
  141. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  142. «بنده با حسن خلق به بالاترین درجات و رفیع‌ترین مراتب آخرت می‌رسد با آنکه عبادت زیادی ندارد». ابن ابی الدنیا، التواضع والخمول، ص۲۱۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۶۰.
  143. «روز قیامت جایگاه کسی به من نزدیک‌تر است که اخلاقش بهتر و با مردم نزدیک‌تر است». حسین بن سعید کوفی، کتاب الزهد، ص۲۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۵.
  144. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  145. «اخلاقت را نیک کن تا خداوند در حساب بر تو آسان گیرد». صدوق، امالی، ص۲۷۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ۳۸۲.
  146. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  147. «هیچ چیز در ترازوی عمل سنگین‌تر از خوش‌اخلاقی نیست». صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۱، ص۴۱؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۸.
  148. «چیزی که بیش از هر چیز امت مرا به بهشت می‌برد پروای خدا و اخلاق نیک است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۰.
  149. «خوش‌رویی با مؤمن بهشت را برای صاحبش به ارمغان می‌آورد و خوش‌رویی با دشمن ستیزه‌جو صاحبش را از عذاب جهنم حفظ می‌کند. جالب توجه آنکه خوش‌رویی با دشمنان هم در این حدیث شریف ستوده شده است». تفسیر امام حسن عسکری(ع)، ص۳۴۵؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۰۱.
  150. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  151. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  152. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ح۳.
  153. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  154. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  155. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  156. «خوش‌رویی کینه را از دل‌ها می‌برد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۴.
  157. «خوش‌صورتی اولین بخشش و آسان‌ترین سخاوت است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۲۸.
  158. «بهترین چیزی که انسان‌ها می‌توانند به وسیله آن دل دوستانشان را به دست آورند و کینه را از دل دشمنانشان بزدایند این است که در برخورد با آنها خوش‌رویی کنند، در غیابشان حال آنها را بپرسند و در حضورشان گشاده‌رو باشند». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف‌العقول عن آل الرسول، ص۲۱۸.
  159. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  160. «هر کس مؤمنی را احترام کند، خدا احترامش می‌کند و هر کسی مؤمنی را بزرگ بدارد، خدا بزرگش می‌دارد». سلیمان بن احمد طبرانی، مسند الشامیین، ج۳، ص۲۲۲.
  161. «هرکس مؤمنی را احترام کند در حقیقت خدا را احترام کرده است». حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۵۴.
  162. «هرکس برای مراعات خوش‌خویی، برادر (دینی) خویش را گرامی بدارد، خداوند به تعداد هرچه از اول تا آخر دنیا در دنیا وجود داشته برای او لباس بهشتی می‌نویسد و و با ریاکاران شباهت پیدا نمی‌کند و شبیه اهل کرم می‌شود». صدوق، مصادقة الاخوان، ص۷۸.
  163. «هرکس پیر مرد مسلمانی را احترام کند، خدا از گرفتاری روز قیامت امانش می‌دهد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۵۸.
  164. «هرکس دانشمندی را احترام کند، پروردگارش را احترام کرده است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۳۹.
  165. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  166. میرزا محمدتقی اصفهانی، مکیال المکارم، ج۱، ص۴۱۲.
  167. «فروتنی ریشه همه خیرات کم‌یاب و مراتب بلند است». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۳۱.
  168. «هرکس برای خدا تواضع کند، خدا او را بر بسیاری از بندگانش برتری می‌بخشد» محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۱۳۱.
  169. «اگر خداوند می‌خواست به یکی از بندگانش رخصت تکبر دهد به پیامبران و اولیای برگزیده‌اش رخصت می‌داد، ولی تکبر را در نظر ایشان زشت کرد و تواضع را برایشان پسندید». شریف رضی، نهج البلاغه، ۲/۱۴۴.
  170. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  171. «و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  172. رک: مرعشی، شرح احقاق الحق، ج۱۲، ص۷۱ و ج۱۹، ص۴۳۵ و ج۲۸، ص۶۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج۳، ص۱۸۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.
  173. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۹۲؛ تستری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۳۹۹.
  174. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۱۲۹؛ در باب حلم، روایات بیشتری در این باره نقل خواهیم کرد.
  175. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  176. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳، ص۵۷-۵۸ (با تلخیص و نقل به معنی).
  177. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  178. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  179. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  180. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  181. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  182. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  183. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  184. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  185. حافظ، دیوان اشعار.
  186. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
  187. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۳.
  188. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۳.
  189. «من شوخی می‌کنم، ولی جز سخن حق نمی‌گویم». حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.
  190. ر.ک: میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۱۱-۴۱۲.
  191. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۰۷-۴۱۳؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۲۶-۱۳۰.
  192. ابن ندیم، فهرست، ص۱۲۳.
  193. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳۱، ص۲۹۴.
  194. «از شوخی بپرهیزید که کینه به بار می‌آورد و نفرت به جای می‌گذارد و فحش کوچک است».
  195. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۵۵.
  196. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۵.
  197. «شوخی زیاد آبروی انسان را می‌برد». صدوق، امالی، ص۳۴۴؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۱۹.
  198. «شوخی زیاد هییت را می‌شکند». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۸۹.
  199. «شوخی زیاد ابهت را می‌برد و کینه می‌آورد». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۰.
  200. «من شوخی می‌کنم، ولی جز حق نمی‌گویم». حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.
  201. عبدالله بن مبارک، مسند ابن المبارک، ص۱۹؛ متقی هندی، کنزالعمال ج۳، ص۵۵۶.
  202. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۱۸.
  203. «هرگاه شخص فاجری ستایش شود، عرش الهی می‌لرزد و خداوند خشمگین می‌شود». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۶.
  204. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۲۱.
  205. «پیامبر خدا(ص) به ما دستور داده است که با معصیت‌کاران با چهره‌های عبوس روبه‌رو شویم». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۵۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۱۶، ص۱۴۳.
  206. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۲۱.