خلافت الهی در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خلافت الهی است. "خلافت الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خلافت الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • واژه خلیفه در دو مورد به شکل مفرد و در باقی موارد به صورت جمع "خلائف" و "خلفا" در قرآن کریم به کار رفته است. خلیفه در لغت به معنای کسی است که جانشین و قائم مقام کسی می‌شود.
  • واژه خلیفه با برشمردن اشتقاق‌های آن در قرآن کاربرد فراوان دارد که در مجموع بیش‌تر آیات به معنای کنار رفتن گروهی و جانشین شدن گروهی دیگر آمده است که به نمونه‌هایی از این آیات اشاره می‌شود:
  • ﴿وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَاءُ كَمَا أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ[۱]؛
  • ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۲]؛
  • ﴿أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۳]؛
  • ﴿فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ...[۴].
  • ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۸]؛
  • ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ[۹].

معنای خلیفه در کاربردهای قرآنی

  • خلیفه از مادّه "خلف" مشتق بوده، که با مشتقاتش در قرآن مجید، ۱۱۶ بار استعمال شده است و خود لفظ‍ "خلیفه" از آن تعداد، دو بار بیش‌تر استعمال نشده است؛
  • یک مورد در سوره بقره: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۱۵].
  • و دیگری در سوره ص: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ[۱۶].
  • آنچه اهل لغت و مفسران و همه بر آن اتفاق دارند، خلیفه به معنای جانشین است؛ اما در اینکه کدام انسان خلیفه است و جانشینِ چه کسی‌؟ نظریه‌های مختلفی بیان شده است:
  1. در آیه اول، جانشینی از موجودات سابق و ساکن روی زمین، مانندِ ملائکه یا جن و در آیه دوم، جانشینی از انبیای سابق[۱۷]، و علت انتخاب این نظریه را، ممتنع بودن جانشینی از خدای متعال بیان کرده‌اند؛ زیرا او حاضر و شاهد است، غایب نیست تا نیاز به جانشین داشته باشد.
  2. جانشینی از خداوند متعال، که مخصوص حضرت آدم(ع) بوده؛ چنان‌که از ظاهر تفسیر برخی مفسران استفاده می‌شود[۱۸].
  3. آن جانشینی اختصاصی نبوده و شامل همه افرادی می‌شود که قوّه و استعداد دریافت اسما را به فعلیت درآورده و انسان‌هایی مؤمن و وارسته باشند[۱۹].
  4. آن جانشینی به طور مساوی شامل مجموع آدم(ع) و ذریه او می‌شود[۲۰]؛ و جهت خلافت انسان‌ها، به دلیل داشتن علم و توانایی بر هرگونه تصرف در روی زمین و عُمران آن و بهره‌برداری از منافع گوناگون آن و ابداع و اختراع اشیای مختلف است. به عبارت دیگر: ابتکار و خلاقیت انسان‌ها مظهر خالقیت، اختیار، حاکمیت و قدرت مطلق خدای متعال است[۲۱].

فرق خلافت با امامت، نبوت و رسالت

  1. مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌: ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۴۲]
  2. کتاب آسمانی: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۴۳].
  • مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:
  1. امام حق: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۴۴]
  2. امام باطل: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۴۵] و ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۴۶].
  • امّا امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۴۷]. یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران(ع)، عنایت می‌شود.
  • اما کلمه نبوت، ۵ بار ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۴۸]؛ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۴۹]؛ ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۵۰]؛ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ [۵۱]؛ ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۵۲] در قرآن استعمال شده و در اصل و ریشه آن، اختلاف است. بعضی گفته‌اند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده[۵۳] و برخی دیگر نوشته‌اند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای رفعت و بلندی مقام، مشتق شده است[۵۴]؛ لذا با لحاظ‍ ریشه، ترجمه آیه شریفه ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۵۵] دو گونه می‌شود؛ ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده حق و پیام‌آور برای خَلق بود.
  • ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده‌ای والامقام بود.
  • اما کلمه رسالت فقط‍ یک بار﴿فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ[۵۶] و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در قرآن مجید استعمال شده است؛ و معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۵۷].

کاربرد واژه "خلیفه" و مشتقات آن در قرآن کریم

آیه دیگری که از جانشینی انسان‌ها از خداوند سخن به میان آورده است، آیه ۶۲ سوره نمل است: ﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ[۸۴].

تبیین مقام خلیفة اللهی انسان در قرآن کریم

  • از نمونه‌های کاربرد واژه خلیفه در قرآن کریم، چنین به دست آمد که خداوند متعال انسان را، خلیفه و جانشین خود، روی زمین قرار داده است. این گزاره، بی‌گمان روشن‌ترین و محکم‌ترین آموزه‌ای است که راجع به آیات یاد شده، می‌توان ابراز کرد. برای پی بردن به رابطه میان خلافت و امامت در قرآن کریم، پرسش‌های چندی راجع به دیگر مسائل مربوط به این آموزه پیش روی ماست که مهم‌ترین آنها، که به حوزه بحث ما مربوط می‌شود، عبارت‌اند از:
  1. دلیل اینکه خداوند از میان سایر موجودات، انسان را خلیفه خود قرار داده است، چیست؟
  2. آیا تمام انسان‌ها یا تعداد محدودی از آنها، خلیفه خداوند هستند؟
  3. اگر تعداد محدودی از انسان‌ها خلیفه خداوند هستند، ملاک انتخاب آنها چیست؟
  4. آیا سنت وجود خلیفه در زمین، مستمر و همیشگی یا محدود به عصر خاصی است؟
  5. قلمرو خلافت انسان از جانب خداوند، تا به کجاست؟
  6. چه ارتباطی میان مقام خلافت در مفهوم قرآنیِ آن و مقام نبوت و امامت وجود دارد؟

مروری دگربار بر آیه ۳۰ سوره بقره خالی از لطف نیست: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۱۰۹].

پاسخ به این پرسش‌ها می‌تواند نقش مؤثری در شناخت مقام خلیفه و امام داشته باشد؛ از این‌رو، لازم است این موضوع، با دقت بیشتری بررسی شود.

  • مفسران شیعه و سنی در این‌باره نظریاتی متفاوت مطرح کرده‌اند؛ چنانکه برخی تصرف در هستی، تدبیر شئون آن و برپایی عدل را در حیطه خلافت دانسته‌اند[۱۱۷]؛ برخی دیگر تأکید کرده‌اند که جاری ساختن احکام خداوند و هدایت بندگان، در حوزه خلافت خلیفة الله است[۱۱۸]؛ عده‌ای دیگر نیز آباد ساختن زمین، حکومت میان مردم، به کمال رساندن آنها و اجرا کردن احکام خداوند را از شئون خلیفه دانسته‌اند[۱۱۹].
  • به نظر می‌رسد، برای پاسخ دادن به پرسش‌هایی که پیش‌تر مطرح شد، باید دلیل و حکمت جعل خلیفه از جانب خداوند را دانست.
  • به راستی، چرا خداوند به انتخاب خلیفه برای خود، بر روی زمین دست می‌زند؟
  • هنگامی که به عرف و سیره عقلا مراجعه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که انسان‌ها عرفاً و عقلاً، هنگامی به انتخاب جانشین و خلیفه برای خود اقدام می‌کنند که به هر دلیلی، خود نمی‌خواهند یا نمی‌توانند، کاری را انجام دهند؛ آن‌گاه کسی را جانشین خود قرار می‌دهند تا به آن کار رسیدگی کند.
  • چنین تصویری از جعل خلیفه از جانب خداوند، شایسته ذات ربوبی او نیست؛ از این‌رو، باید اذعان کرد که ممکن است ما نتوانیم به حکمت اصلی این کار پی ببریم، چنان‌که ملاصدرا، فیلسوف بزرگ جهان اسلام، سر و راز خلافت انسان از جانب خداوند را از امور پیچیده‌ای دانسته است که انسان‌ها به آن دست نمی‌یابند، مگر آنکه خداوند، خود آن را بازگوید[۱۲۰]. برخی دیگر از مفسران نیز حقیقت خلافت را در حق خداوند متعال، ممتنع دانسته‌اند[۱۲۱].
  • برخی مفسران اهل سنت بر این باورند که خداوند متعال، به دلیل قصور عالم هستی از قبول فیض، جانشین و خلیفه‌ای در زمین قرار داد تا واسطه فیض باشد[۱۲۲]. اگر چه اذعان به چنین حقیقتی، ما را به ارزش والای خلیفه آشناتر می‌سازد، می‌توان در تبیین بهتر حکمت جعل خلیفه، چنین گفت که بی‌گمان، خداوند متعال و حکیم برنامه‌ای بر روی زمین داشته که با توجه به اینکه خودش با این دنیای مادی سنخیت نداشته است، می‌بایست برای اجرای کردن آن برنامه‌ها، جانشینی برای خود انتخاب می‌کرد. همچنین می‌توان حدس زد که آن برنامه، همان تکامل انسان بوده است. روشن است که برای رسیدن به این هدف، به وجود راهنمایانی نیاز است که خود هدایت شده باشند و زمینه هدایت دیگران را نیز فراهم آورند. بنابراین، هدف با یکی از اهداف خداوند از جعل خلیفه بر روی زمین، همان هدایت انسان‌هاست. افزون بر آن، یکی از وظایف خلیفة الله به کمال رساندن بندگان خداست؛ با چنین تحلیلی می‌توان مدعی شد که جعل خلیفه از سوی خداوند، نه تنها امری جایز و واقع شده است، بلکه امری ضروری به شمار می‌رود. البته، این سخن به آن معنا نیست که خلیفه خدا تنها در امر هدایت انسان‌ها، از جانب خداوند حکم و اذن خلافت دارد؛ به دیگر سخن، این تحلیل دست کم یکی از حوزه‌های خلافت خلیفة الله را تبیین می‌کند، اما اینکه خلیفه خدا در امور دیگری غیر از راهنمایی انسان‌ها نیز شأن و اذن خلافت را داشته باشد، امری عجیب و ناسازگار با روح آیات قرآن کریم نیست.
  • به نظر می‌رسد، توجه به قواعد ادبی و عرفی محاوره نیز می‌تواند ما را به محدوده خلافت خلیفة اللّهی آگاه کند. اصول محاوره و گفت و گو میان عقلای عالم حاکی از آن است که وقتی فردی، فرد دیگری را به جانشینی خود منصوب می‌کند، و این جانشینی را با قراین حالیه و مقالیه، به امر خاصی مقید نمی‌کند، دلیلی بر تقید کلام او وجود ندارد. در قرآن کریم، به ویژه آیه سی ام سوره بقره، خداوند انسان را به طور مطلق، به جانشینی خود منصوب کرده است و تا زمانی که مقیّدی عرضه نشده باشد، نمی‌توان از این اطلاق دست برداشت. از این‌رو، خلیفه را می‌توان جانشین خداوند در تمام کارهای او و به اذن او دانست؛ چنان‌که حضرت عیسی(ع) با گِل کبوتر می‌سازد و با دمیدن در آن، به اذن خداوند، موجب حیات او می‌شود، بیماران را شفا می‌دهد و حتی مرده را به اذن خداوند زنده می‌کند ﴿أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ[۱۲۳]. حضرت داوود و سلیمان(ع) کلام پرندگان را می‌فهمند ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ[۱۲۴]. سلیمان پیامبر(ع) با هُدهُد سخن می‌گوید ﴿وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ * إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ * وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ * أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ * اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ * قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ[۱۲۵] و کلام مور را می‌فهمند ﴿حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ[۱۲۶]؛ همچنین، باد به فرمان او حرکت می‌کند[۱۲۷] و....[۱۲۸]

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و پروردگار تو بی‌نیاز دارای بخشایش است؛ اگر بخواهد شما را باز می‌برد و آنچه را بخواهد پس از شما جانشین می‌گرداند به همان‌گونه که شما را از نسل گروه دیگری پدید آورد» سوره انعام، آیه ۱۳۳.
  2. «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  3. «آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمت‌های خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید» سوره اعراف، آیه ۶۹.
  4. «او را دروغگو دانستند، ما هم او و کسانی را که با او بودند در کشتی رهایی بخشیدیم و آنان را جانشین (پیشینیان) گرداندیم»... سوره یونس، آیه ۷۳.
  5. محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۷، ص۷۵.
  6. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۴.
  7. حیدر مظفری، بازخوانی تحولات اعتقادی و تاریخی امامت و واژگان مرتبط، ص۱۳۲.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم»... سوره بقره، آیه ۳۰.
  9. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.
  10. عبدالله جوادی آملی، صورت و سیرت انسان در قرآن، ص۲۹۱.
  11. محمد بن ابراهیم صدرالمتالهین شیرازی، تفسیر القرآن الحکیم، ج۳، ص۵۱.
  12. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۱۰.
  13. حیدر مظفری، بازخوانی تحولات اعتقادی و تاریخی امامت و واژگان مرتبط، ص۱۳۷.
  14. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص:۲۵-۲۸.
  15. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  16. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.
  17. التبیان، ج۱، ص۱۳۱؛ التفسیرالکبیر، ج۱، ص۳۸۸ و ج۹، ص۳۸۶؛ تفسیرالطبری، ج۱، ص۲۳۸ و ج۱۰، ص۵۷۵؛ روح البیان، ج۱، ص۹۳؛ روض‌الجنان، ج۱، ص۱۹۸.
  18. کشاف، ج۱، ص۱۲۴؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۱۷۶.
  19. المیزان، ج۱، ص۱۶۰؛ برای عمومیت خلافت، استشهاد به آیاتی (سوره اعراف، آیه ۶۸؛ سوره یونس، آیه ۱۴؛ سوره نمل، آیه ۶۲) می‌نماید که قابل مناقشه بوده، زیرا از سیاق آن آیات برمی‌آید، مقصود در آنها، خلافت و جانشینی امت‌ها از امت‌های پیشین است، نه خلافت نوع انسان از خداوند متعال.
  20. الکاشف، ج۱، ص۸۰؛ المنار، ج۱، ص۲۵۹، در منبع اخیر آمده: المراد بالخليفة آدم و مجموع ذريته.
  21. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۹-۵۰.
  22. مفاتیح الجنان، زیارت اول از زیارات مطلق امام حسین(ع).
  23. «و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند» سوره انفال، آیه ۱۷.
  24. «بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند» سوره فتح، آیه ۱۰.
  25. «آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۴.
  26. «بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره حج، آیه ۱۷.
  27. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۱-۵۳.
  28. «گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  29. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.
  30. البلدالامین، ص۲۸۵ و ۲۹۴؛ مصباح الکفعمی، فصل ۴۱، ص۴۸۷؛ بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۱۶، باب ۷.
  31. الکافی، ج۱، ص۱۹۳، باب ان الائمة(ع) خلفاء الله عزوجل فی ارضه...؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۴۷.
  32. برهان، ج۱، ص۷۳، ح۲؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۸۴، باب ۶، ح۳۸.
  33. نورالثقلین، ج۱، ص۵۲، ح۸۰.
  34. برهان، ج۱، ص۷۵، ح۱۳.
  35. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۳-۵۴.
  36. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  37. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۴-۵۵.
  38. یکی از علمای اهل سنّت بر خلاف روش دیگر عالمان آن فرقه، در کتاب تفسیرش در ذیل آیه سوره بقره می‌نویسد: "خلیفه یعنی جانشین خدای متعال در زمینش و هر نبی جانشین خدای متعال است، برای آباد کردن زمین، سیاست مردم، تکمیل نفوس آنان و به اجرا درآوردن امر خدای متعال در بین مردم، البته نَه به علت نیاز به آن جانشین، بلکه برای ناتوانی و قصور مردم از دریافت فیض مستقیم پروردگار سبحان، پس ناچار به واسطه قرار دادن بین خود و مردم است تا فیضش را با واسطه به مردم برساند". سپس جمله‌هایی می‌نویسد که عام‌پسند است که خلیفه به معنای جانشین از افراد ساکن قبل از آدم(ع) و ذریه‌اش است و در ادامه آورده: "در نزد اهل الله (آنان که عارف حقیقی هستند)، خلیفه خود حضرت آدم(ع) است که دارای قدرت الهی است، چنان‌که از باب کنایه، هر دو دست خدای متعال راست است، دو دست آدم(ع) نیز راست و دارای توان و قدرت الهی است و کسی جز او که دارای سعه حق باشد، در موجودات دیگر نیست و به وسیله اوست که اضداد جمع شده و نشأه وجود (خَلق)، کامل شده و حق ظاهر شده و همیشه آن خلافت (الهی) در انسان کامل تا قیامت (متجلی) است، بلکه هر موقع آن انسان کامل، از این عالَم (دنیا) رفت، عالَم هم می‌رود و برچیده می‌شود، برای اینکه او (دارای) روحی است که به سبب آن، قوام و قیام عالَم است و انسان کامل ستون معنوی آسمان‌ها و دارِ دنیا است، مانند: این است که عالَم، جسد و روح آن، انسان کامل باشد، و چون او قابلیت ذاتی دارد، مستحقّ خلافت الهی و تدبیر عالم شده است، و خدای سبحان هر چه بخواهد، می‌تواند انجام دهد و فاعل حقیقی و اصلی نیست مگر خدای متعال. سپس می‌نویسد: اینجا جای بحث و تحقیق طولانی نیست و منکران خلافت به آن معنا نیز زیاد هستند و کمک حقیقی نیست مگر خدای عزّوجلّ". و در ذیل آیه ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶. درباره خلافت داوود(ع) دو قول نقل می‌کند، یکی جانشینی از انبیای قبل از او و قولی نیز به معنای جانشینی از خدای متعال، که قول دوم را انتخاب، و می‌نویسد: "پس داوود(ع) جانشین خدای متعال است، به همان معنای جانشینی که قبلاً نام بردم" و اشاره می‌کند به کلمه خلیفه در آیه ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم ؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  39. «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاه‌های برخی از ایشان را بالا برد» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  40. «و پروردگار تو به هر کس که در آسمان‌ها و زمین است داناتر است و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.
  41. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۵-۵۶.
  42. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  43. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.
  44. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  45. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  46. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  47. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  48. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  49. «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۹.
  50. «و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.
  51. «و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶
  52. «و نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندان آنان پیامبری و کتاب (آسمانی) نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۶.
  53. تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.
  54. مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.
  55. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  56. «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.
  57. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۶-۵۸.
  58. «و اوست که شب و روز را پی سپر یکدیگر قرار داد برای آن کس که بخواهد در یاد گیرد یا بخواهد سپاس گزارد» سوره فرقان، آیه ۶۲.
  59. «او را دروغگو دانستند، ما هم او و کسانی را که با او بودند در کشتی رهایی بخشیدیم و آنان را جانشین (پیشینیان) گرداندیم و آنهایی را که آیات ما را دروغ شمردند غرق کردیم پس بنگر که سرانجام بیم‌داده‌شدگان چگونه بود» سوره یونس، آیه ۷۳.
  60. «آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمت‌های خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید» سوره اعراف، آیه ۶۹.
  61. گفتنی است، مرحوم علامه طباطبایی مقصود از خلافت در این آیه را همان خلافت و جانشینی از خداوند دانسته است. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶.
  62. «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید» سوره اعراف، آیه ۷۴.
  63. «و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوت‌ها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبه‌رو گردند» سوره مریم، آیه ۵۹.
  64. «بنابراین امروز تو را با کالبد بی‌جانت بر ساحل می‌افکنیم تا برای آیندگانت نشانه‌ای باشی و بی‌گمان بسیاری از مردم از نشانه‌های ما غافلند» سوره یونس، آیه ۹۲.
  65. «و اگر می‌خواستیم به جای شما در زمین فرشتگانی می‌گماشتیم که جانشین گردند» سوره زخرف، آیه ۶۰.
  66. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  67. ر.ک: محمد بن جریر طبرسی، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۶ و ۱۵۷؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۳۱؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷۶؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۶؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۱، ص۳۷ و ۵۰؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط فی تفسیر، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷.
  68. ر.ک: طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۸۸-۳۸۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، محمد بن یوسف اندلسی، بحر المحیط فی التفسیر؛ حسن بن محمد نیشابوری، تفسیر غرائب الفرقان، ج۱، ص۲۱۵ و ۲۱۶؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱، ص۱۲۷-۱۳۲.
  69. ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، محمدجواد بلاغی، آلاءالرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۸۲-۸۴؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱، ص۸۰-۸۱؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج.
  70. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۳۱؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷۶.
  71. ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۴؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۶ و ۳۷؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۲۸-۳۰؛ محمدبن یوسف اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۱، ۱۴۰-۱۴۲؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸؛ سیدعبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۴۶؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۵؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱، ص۲۲۷؛ ناصر مکارشیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۷۷-۱۷۹؛ احمد بن محمد بن عجبیة، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۹۳-۹۴؛ محمد ثناء الله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰-۵۱؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.
  72. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶.
  73. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶.
  74. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند» سوره ص، آیه ۲۶.
  75. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۵۶؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۴، ص۸۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۷۳۷؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۸، ص۴۹.
  76. سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۲، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۹۴؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱، ص۲۲۷ و ج۱۹، ص۲۵۳.
  77. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طوسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۳، ص۵۶۹؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۸۲۱.
  78. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷؛ و نیز ر.ک: سوره یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷.
  79. محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۳۶۳.
  80. «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  81. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۳۸؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۳۸۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۰۷؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۸، ص۱۱۶؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۷، ص۱۵۸؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۳، ص۵۰۰؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۹؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.
  82. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان.
  83. ر.ک: محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۴، ص۱۹۲؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القران العظیم و السبع المثانی؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۹۶.
  84. «یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ می‌دهد و بلا را (از او) می‌گرداند؟ و شما را جانشینان زمین می‌گرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند می‌پذیرید» سوره نمل، آیه ۶۲.
  85. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۱۰؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۳۷۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۵۸؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۵، ص۶۵؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۳، ص۱۷۸۵؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۴، ص۵۶۵؛ دمشقی، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۱۸۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۲۱۸؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۰، ص۳۴۷.
  86. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶ و ج۱۵، ص۳۸۳؛ احمد بن محمد بن عجبیة، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۹۳-۹۴.
  87. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷.
  88. ر.ک: محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۲۸-۳۰؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۴۶؛ احمد بن محمد بن عجبیة، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۹۳ و ۹۴؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۱، ص۷۹-۸۱؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر المبین، ص۸؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱، ص۸۲؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۲.
  89. ر.ک: ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸؛ محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۳۶۵.
  90. «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  91. «فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۳.
  92. «آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند» سوره ص، آیه ۷۳ و سوره حجر، آیه ۳۰؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴؛ ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ «و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهره‌نگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید! همه فروتنی کردند جز ابلیس که از فروتنان نبود» سوره اعراف، آیه ۱۱؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا «و (یاد کن) آنگاه را که با فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید و فروتنی کردند جز ابلیس که گفت: آیا برای کسی فروتنی کنم که از گل آفریده‌ای؟» سوره اسراء، آیه ۶۱؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید» سوره کهف، آیه ۵۰؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید (همگان) فروتنی کردند جز ابلیس که سر باز زد» سوره طه، آیه ۱۱۶.
  93. «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
  94. «آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
  95. ﴿اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ «خداوند همان است که چارپایان را برای شما پدید آورد تا از برخی از آنها سواری بگیرید و از (گوشت) برخی از آنها می‌خورید» سوره غافر، آیه ۷۹.
  96. ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ «از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی‌یی برآورد» سوره بقره، آیه ۲۲.
  97. ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «و او همان است که ستارگان را برای شما آفرید تا در تاریکی‌های خشکی و دریا بدان‌ها راه جویید؛ به راستی این آیات را برای گروهی که دانشورند روشن (بیان) داشته‌ایم» سوره انعام، آیه ۹۷.
  98. «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید آنگاه به (آفرینش) آسمان (ها) رو آورد و آنها را (در) هفت آسمان، سامان داد و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.
  99. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  100. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۸۶؛ عبدالله جوادی آملی، توحید در قرآن، ص۳۹۱.
  101. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۸۷-۳۸۸.
  102. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۸، ص۱۹۴؛ دمشقی، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۳۹۶؛ سیدمحمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۴، ص۲۹؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۱۳؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۸۸.
  103. «بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
  104. عبدالله جوادی آملی، توحید در قرآن، ص۳۹۲.
  105. «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
  106. عبدالله جوادی آملی، توحید در قرآن.
  107. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  108. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸. گفتنی است، ملاصدرا خود، تبیین فلسفی زیبایی از این مسئله عرضه کرده است. وی موجودات را به موجود بالفعل از تمام وجوه و موجود بالفعل از بعضی وجوه و بالقوه نسبت به برخی وجوه، تقسیم می‌کند. قسم اول را مشتمل بر ذات باری تعالی و برخی ملائکه مقرب می‌داند و قسم دوم را نیز بر دو نوع تقسیم می‌کند؛ قسمی که برای آن انتقال از صورتی به صورت دیگر ممکن نیست که همان اجرام آسمانی هستند؛ قسم دوم، که برای آن انتقال از صورتی به صورت دیگر ممکن است. قسم دوم نیز یا به گونه‌ای است که انتقال یاد شده برای آن به آسانی صورت می‌گیرد که این قسم مشتمل بر انسان، حیوان و نبات است. قسم اخیر نیز یا به گونه‌ای است که انتقال آن، انتقالی محدود، نه بی نهایت، است یا آنکه انتقال یاد شده، همیشگی و نامحدود است. قسم اول، انسان و قسم دو، حیوان است. انسان نیز یا استعدادهای بالقوه خود را در نهایت به فعلیت می‌رساند یا آنکه به دلیل موانع، به این مرحله نمی‌رسد. نوع نخست، همان خلیفه خدا در عالم است و قسم دوم یا از اهل سلامت یا از اهل شقاوت هستند. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۱۰.
  109. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  110. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲؛ محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۳۶۷.
  111. عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۶۸؛ اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۱، ص۹۳-۹۴؛ محمد ثناءالله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰-۵۱؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱، ص۱۲۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ص۲۲۲-۲۲۳.
  112. گفتنی است، برخی متکلمان امامیه برای اثبات تداوم سنت جعل خلیفه و منحصر نبودن آن در سلسله نبوت، به آیه ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ [«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند چنان‌که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید» سوره نور، آیه ۵۵] استناد کرده‌اند. بر اساس این آیه، از میان این امت نیز کسانی برای خلافت انتخاب می‌شوند و اگر بنا بود، خلفای این امت نیز همگی از پیامبران باشند، ختم نبوت واقع نمی‌شد. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۵.
  113. یادکرد این نکته ضروری است که برخی متکلمان با اشاره به واژه «خلیفة» در آیه یاد شده، بر نظریه لزوم وحدت خلیفه در هر عصر تأکید کرده‌اند. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۹-۱۰.
  114. یادکرد دو نکته در این‌باره ضروری به نظر می‌رسد: اوّلاً، شیعیان با توجه به تأکید بر قبح تقدیم مفضول بر افضل، برتر بودن پیامبران را نسبت به مردم عصر خود، از امور مسلّم می‌دانند و بر همین اساس، به افضلیت مقام نیز قائل شده‌اند. در متون کلامی و تفسیری اهل سنت، به این مطلب چندان پررنگ تصریح نشده است، اما با توجه به آنکه آنها نیز همچون شیعیان بر این باورند که پیامبران از ملائکه برترند، می‌توان گفت که از نظر ایشان نیز پیامبران به طریق اولی از مردم عصر خود برترند. (ر.ک: شیخ صدوق، الاعتقادات فی دین الامامیة، ص۸۹؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۴۹-۵۰؛ محمد بن عمر فخر رازی، المحصل، ص۵۳۱؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۸۸؛ حسن بن یوسف حلی، الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۴). افزون بر آن، این که شأن هدایتی به پیامبران می‌دهند یا آنها از موجب رفع نزاع میام مردم می‌دانند نیز می‌تواند قرینه‌ای بر مسلّم داشتن برتری پیامبران بر سایر مردم زمان خود باشد. (قاضی عبدالجبار معتزلی، شرح الاصول الخمسة، ص۵۶۸؛ محمد بن محمد ابومنصور ماتریدی، التوحید، ص۱۳۵-۱۳۶). با وجود این، برخی از اندیشمندان ماتریدی، به گونه‌ای در این‌باره سخن رانده‌اند که نظریه برتری پیامبر بر دیگر انسان‌های عصر خود را می‌توان به آنها نسبت داد. ر.ک: احمد البیاضی، اشارات المرام، ص۳۲۹؛ در این بیان فخر رازی در عبارتی تصریح به افضلیت پیامبران می‌کند. وی می‌نویسد: النبوّة منصب إلهي لا يتحمّله إلّا الأمثل؛ محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۲۶۴. ثانیاً، برتر بودن پیامبران از سایر انسان‌های عصر خود، مطلبی است که افزون بر آنکه پشتوانه عقلی و نقلی دارد، فلاسفه معروف جهان اسلام نیز آن را پذیرفته‌اند؛ چنان‌که فارابی (۲۵۹-۳۳۹ق) انسان کامل را برترین انسان عصر خود دانسته و آن را بر پیامبر منطبق کرده است. (ابونصر محمد بن محمد فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، ص۱۲۱. برای توضیحات بیشتر در این باره، ر.ک: عبدالله نصری، سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، ص۱۶۹؛ مجید محمدی، «فارابی و فلسفه نبوت»، کیهان اندیشه، شماره ۴۰، ص۱۵۸-۱۶۷). سهروردی نیز کامل‌ترین انسان‌ها را کسی می‌داند که ویژگی‌هایی فراتر از نفوس دیگر حاصل کند، سخن خدای را بشنود و فرشتگان را به چشم ببیند؛ به عقیده چنین شخصی همان نبی است. شهاب‌الدین سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۹۵ و ج۳، ص۷۵ و نیز، ر.ک: ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۱۱۵-۱۱۶؛ ملاصدرا، مبدأ و معاد، ص۴۹۱.
  115. محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۴؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۶۸؛ اندلسی، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷؛ محمد ثناءالله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰ و ۵۱؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج۱، ص۹۲.
  116. گفتنی است برخی مفسران اهل سنت بر این باورند که در هر عصر، تنها یک خلیفه می‌تواند وجود داشته باشد. ر.ک: اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۱، ص۹۳-۹۴.
  117. احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱، ص۸۲-۸۳.
  118. محمد ثناءالله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰-۵۱.
  119. سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۲۲؛ عبدالله عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۶۸؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط الکریم، ج۱، ص۹۲.
  120. واعلم إنّ سرّ خلافة الإنسان للّه من غوامض العلوم التي لم يمكن الإطّلاع عليها إلا بتوقيف اللّه عباده عليها بالوحي أو ما ينتمي إليه. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۹. ملاصدرا، خود را تبیین سرّ خلافت انسان برای خداوند چنین می‌گوید: هنگامی که صفات خداوند اقتضای بسط مملکت الوهی او را کرد، تحقق چنین امری به آفرینش مخلوقات، تسخیر اشیا و تدبیر ممالک بود و از آنجا که مباشرت ذات قدیم وی به چنین امور حادثی، جداً بعید بود، به جعل خلیفه‌ای برای خود دست زد. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۲؛ و نیز ر.ک: احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱، ص۸۰-۸۱؛ محمد عزت دروزة، التفسیر الحدیث، ج۶، ص۱۵۷.
  121. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۳۸۶.
  122. عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۶۸؛ اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۱، ص۹۳-۹۴؛ محمد ثناءالله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰-۵۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱، ص۱۲۷. گفتنی است که این آموزه را بزرگان عرفان نیز پذیرفته‌اند. ر.ک: رضا نوروزی، خلافت الهی از دیدگاه شریعت و عرفان، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، ص۵۵-۵۷.
  123. «من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  124. «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.
  125. «و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟ * او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد * آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافته‌ای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بی‌گمانی آورده‌ام * من زنی یافته‌ام که بر آنان پادشاهی می‌کند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد * او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده می‌برند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند * (شیطان چنان کرد) تا برای خداوند سجده نبرند، همان (خداوند) که نهان آسمان‌ها و زمین را آشکار می‌گرداند و آنچه پنهان می‌کنید یا آشکار می‌دارید، می‌داند * خداوند است که خدایی جز او نیست، پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) * (سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفته‌ای یا از دروغگویان بوده‌ای؟ * این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشه‌ای کمین کن و) بنگر چه پاسخی می‌دهند» سوره نمل، آیه ۲۰-۲۸.
  126. «تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانه‌های خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند * (سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۸-۱۹.
  127. ﴿فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ «پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا می‌خواست به نرمی روان می‌شد» سوره ص، آیه ۳۶.
  128. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۲۳-۱۴۶.