عصمت

بدون لینک‌دهی دستی
شناسه ناقص
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:عصمت

عصمت که گاهی درباره پیامبران، امامان، فرشتگان، وحی و قرآن به‌کار می‌رود، به معنای محفوظ بودن از نقص و پلیدی است و در خصوص عصمت پیامبران و امامان به معنای مصونیت آنان از گناه به‌کار می‌‌برند. درباره چیستی و مراتب یا گستره آن اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از دانشمندان علوم اسلامی حقیقت عصمت را نیروی درونی عقلی یا ملکه نفسانی برخاسته از لطف و تفضل الهی، علم لدنی، اراده و انتخاب یا مجموع عوامل طبیعی، انسانی و الهی معصوم دانسته‌اند.

امّت اسلامی بر عصمت پیامبران از شرک، کفر و خطا در دریافت و ابلاغ وحی اتفاق نظر دارند. اما درباره مصونیتشان از گناهان و همچنین مصونیت از خطا در امور روزمره دچار اختلاف نظر شده‌اند. به باور بیشتر مسلمانان، پیامبران در این دو زمینه نیز معصوم هستند. اما علمای شیعه بر آنند که پیامبران از همه گناهان معصوم هستند و با تقوای والای خود و توفیق الهی هیچ‌گاه از روی عمد یا سهو دچار خطا و فراموشی در دریافت و ابلاغ وحی یا مرتکب گناه یا لغزش و اشتباه در امور فردی و اجتماعی نمی‌شوند. شیعیان همین گونه از عصمت را برای امامان اهل بیت(ع) نیز اثبات کرده و آن را از شرایط امامت می‌‌شمارند. در سایر مذاهب اسلامی، دانشمندان آنان دیدگاه‌های متفاوتی درباره عصمت انبیا، پدران انبیا، اولیای الهی، زنان پیامبر خاتم، اهل بیت او، صحابه، اولواالامر و غیره ارائه داده‌اند.

البته باورمندان به عصمت پیامبران یا امامان، این موهبت الهی را موجب سلب اختیار از معصوم نمی‌دانند؛ زیرا او با توجه به کمالات و آگاهی خود اراده می‌‌کند که از گناه و زشتی دوری کند. بنابر این، گرچه او بر ارتکاب معصیت تواناست، اما گناه نمی‌کند؛ ازاین‌رو،‌ مستحق ستایش و پاداش است.

از جمله دلایل مذکور برای اثبات عقلی عصمت پیامبران و امامان دلیل نقض غرض و مخالفت با حکمت الهی است. بر اساس برخی از آیات - همچون: آیه اولی‌الامر، آیه تطهیر، آیه ابتلای ابراهیم و غیره - عصمت پیامبران و امامان قابل اثبات است. همچنین: روایات متعددی در اثبات عصمت پیامبران یا امامان - مانند: حدیث ثقلین، حدیث امان و حدیث سفینه - مورد استناد قرار گرفته است.

مقدمه

بین فرق اسلامی، شیعه عصمت را یکی از شرایط و خصوصیّات امام می‌داند و معتقد است امام نیز همچون پیامبر باید از هر گونه اشتباه و خطا و آلودگی مصون باشد. برای یک رهبر که انبوه مسئولیّت‌های مکتب و امّت را تحمل می‌کند، همواره این خطر وجود دارد که دانسته یا ندانسته به انحراف و لغزش کشیده شود و در این صورت اعتبار و شرف و ارزش‌های امّتی که تحت زعامت او است به تباهی کشیده خواهد شد و پیامدهای نامطلوب آن دامن جامعه اسلامی را خواهد گرفت؛ امّا عصمت نیروی بازدارنده درونی است که از منبع عظیم ایمان و بینش دقیق سرچشمه می‌گیرد و امام و رهبر را در برابر هر نوع گناه و لغزشی بیمه می‌کند. این صفت نیرومند درونی و نفسانی که از رؤیت باطن و ملکوت و حقیقت جهان هستی حاصل می‌شود، به گونه‌ای است که انسان را از دست زدن به هر نوع عصیان - چه کوچک و چه بزرگ، چه آشکار و چه نهان - باز می‌دارد[۱].

پیشینه تاریخی

بحثِ عصمت دارای پیشینه‌ای طولانی است و در ادیان الهی و بلکه ادیان غیر وحیانی نیز به نوعی به آن توجه شده است[۲]. در دین یهود به عصمت پیامبران(ع) توجه شده و برخی سخن پیامبران(ع) را سخن خداوند دانسته‌اند[۳]. در آیین مسیحیت نیز عصمت پیامبر(ع) بلکه عصمت نویسندگان کتاب مقدس و تأیید آنان توسط روح‌القدس مطرح شده است[۴]. قرآن کریم نیز از عصمت فرشتگان و پیامبران(ع) یاد کرده[۵] و ابلاغ وحی و قرآن را از دستبرد تحریف مصون دانسته است[۶]. در بعضی احادیث، مانند حدیث ثقلین به طهارت و عصمت اهل بیت پیامبر(ص) اشاره شده است[۷].

بحث از عصمت در پی آیات و روایات توسعه یافته است و از همان آغاز رحلت پیامبر(ص) در اختلافات به سیره و سنت آن حضرت تمسک کرده[۸] و در مسائل گوناگون اعتقادی، کلامی و فقهی تلاش کرده‌اند در کنار استناد به قرآن، مدعای خویش را با گفتار و رفتار نبوی(ص) همراه سازند تا آنجا که عصمت پیامبر(ص) به عنوان مسئله کلامی مطرح گردید و مبنای برخی از منابع علم فقه شد[۹].

در اوایل قرن دوم هجری قمری، نحله‌ها و مکتب‌های کلامی و فقهی به بحث از عصمت پرداخته‌اند و بخشی از آثار خود را به این بحث اختصاص داده‌اند[۱۰]. در قرن‌های بعد، مفسران[۱۱]، محدثان[۱۲] و متکلمان شیعی[۱۳] مسئله عصمت را در آثار خود مطرح کرده‌اند[۱۴].

جایگاه بحث عصمت

مسئله عصمت با توجه به نقش محوری آن در اختلاف دیرینه شیعه و اهل سنت درباره مسئله امامت و شرایط جانشینی پیامبر اکرم(ص) توجه مسلمانان به ویژه اندیشمندان شیعی را برانگیخته؛ به گونه‌ای که لزوم عصمت امام(ع) یکی از اصول اعتقادی و مهم‌ترین ویژگی تفکر شیعه در باب امامت شمرده می‌شود[۱۵]. این مسئله تأثیر گسترده‌ای بر نظریات اصولی و استنباط فقهی داشته است؛ بلکه کمتر مسئله فقهی می‌توان یافت که مبتنی بر عصمت پیامبر(ص) نباشد[۱۶] و بررسی آن از این نظر ضروری است که از یک‌سو ملاک حجیت قرآن و سنت نبوی(ص)، دو منبع مهم استنباط احکام فقهی است و از سوی دیگر، عصمت امام(ع) که مبنای بسیاری از مسایل فقه امامیه است، بر پایه عصمت پیامبر(ص) و حجیت کلام ایشان در حق امامان معصوم(ع) استوار است و از جهت دیگر اختلاف نظرهایی که در تفسیر و قلمرو عصمت وجود دارد باعث تمایزهایی در استنباط فقهی می‌گردد[۱۷].[۱۸]

معناشناسی عصمت

واژه شناسی لغوی

عصمت در لغت به معنای بازداشتن، حفظ کردن، نگه‌داشتن، محافظت و ممانعت است[۱۹].[۲۰]

معنای اصطلاحی

عصمت در اصطلاح بر اساس شخص و شیء معنای متفاوتی پیدا می‌‌کند، به این بیان که اگر بخواهیم عصمت را نسبت به شخص معنا کنیم باید بگوییم عصمت یک نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است که مایۀ اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفته‌ها و اعمال پیامبر و امام و انطباق آنها با دین حق و دین خداست و چون معصومین به خاطر قابلیت و لطف الهی می‌‌توانند چنین نیرویی داشته باشند و از هر خطا و گناه مصون بمانند به ایشان معصوم می‌گویند[۲۱]. تمامی مسلمین نسبت به عصمت پیامبران اتفاق نظر دارند اما شیعیان دوازده امامی معتقدند چنین عصمتی برای اهل بیت پیامبر خاتم هم وجود دارد[۲۲]. اما اگر درصدد بیان عصمت برای غیر از شخصیت معصومین مانند قرآن کریم باشیم، عصمت به معنای عدم راهیابی باطل، کژی و تحریف در ساحت مقدس این کلام است[۲۳].

به‌عبارت دیگر عصمت، یعنی مصونیت از گناه و از اشتباه؛ یعنی معصومین نه تحت تأثیر هواهای نفسانی قرار می‌گیرند و مرتکب گناه می‌شوند و نه در کار خود دچار خطا و اشتباه می‌شوند و عصمت حدّ اعلای قابلیّت اعتماد را به آنها می‌دهد[۲۴]. عصمت نهایت درجه ایمان است که هر اندازه ایمان زیادتر باشد عصمت از گناه هم زیادتر خواهد شد[۲۵].

باید توجه داشت عصمت از گناه، عصمت نسبی است یعنی مراتب و درجات دارد[۲۶]. اگر درجه ایمان به حدّ شهود برسد، به حدّی که آدمی حالت خود را در حین ارتکاب گناه حالت شخصی ببیند که می‌خواهد خود را از کوه پرت کند و یا زهر کشنده‌ای را بنوشد، در اینجا احتمال اختیار گناه به صفر می‌رسد؛ یعنی هرگز به طرف گناه نمی‌رود. چنین حالی را “عصمت از گناه” می‌نامیم[۲۷].[۲۸]

منشأ عصمت (عوامل و اسباب)

دو منشأ برای عصمت بیان شده است:

  1. قوه یا ملکه‌ای از سوی خداوند است که مانع از صدور خطا و گناه می‌‌شود. براساس این دلیل عصمت از گناه یک عمل قهری و جبری است و نشان دهدۀ قوه و ملکۀ خدادادی است که موجب چنین عصمتی شده است و سبب می‌‌شود انگیزه و داعی برای گناه کردن معصومین از بین برود.
  2. معصومین برای محافظت از خودشان از گناه، خطا و اشتباه، یک نیروی درونی و بیرونی دارند. نیروی درونی یعنی انگیزه‌ای برای انجام دادن معصیت در وجود آنها نیست و نیروی بیرونی، یعنی مانعی که نزدیک شدن به گناه را از معصومین می‌‌گیرد، چنانکه در جریان حضرت یوسف از این نیرو استفاده شد: ﴿كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ[۲۹].

ضرورت عصمت

امکان عقلی عصمت

ادعای استحاله عصمت

ضرورت عقلی عصمت

عصمت یک عمل خارق‌العاده نیست، بلکه با شناخت زیربنای عصمت می‌‌توان فهمید عصمت، مقولۀ عقلی است. عصمت عنایت خداوند برای عده ای از افراد است که به اوج قلۀ معرفت و تقوا رسیده باشند و خداوند متعال به همین دلیل به آنها چنین عنایت کرده که بتوانند باطن و زشتی گناه را ببینند و دیدن چنین زشتی‌هایی سبب شده است این افراد نه تنها به گناه نزدیک نشوند بلکه به فکر گناه هم نیفتند. مصداق بارز این افراد براساس آیات و روایات امامان معصومند[۳۰].

ضرورت عصمت پیامبران و امامان را می‌توان از چند دلیل عقلی شناخت:

اول: اینکه پیامبران و امامان اگر معصوم نباشند، تسلسل، لازم می‌آید و تالی که تسلسل باشد، باطل است؛ پس مقدم که معصوم نبودن است، مثل آن، باطل است. بیان شرطیت عصمت، این است که مقتضی وجوب نصب امام، امکان خطا در مورد رعیت است. اگر این مقتضی در حق حجت خدا (پیامبر یا امام) هم ثابت باشد، واجب است برای او حجت دیگری باشد و این سلسله تا بی‌نهایت ادامه پیدا کند یا به حجتی که معصوم و مصون از خطا باشد، منتهی شود که او حجت اصلی خواهد بود.

دوّم: اینکه پیامبران و امامان، حافظ شرع هستند. پس واجب است که معصوم باشند. اگر جایز الخطا باشند، وثوقی به آنچه که خدای تعالی ما را به آن متعبد و مکلف کرده است باقی نمی‌ماند و این، با هدف از تکلیف که انقیاد به مراد خدای تعالی است، ناسازگار است.

سوم: اینکه اگر از پیامبران و امامان خطا سر زند، انکار بر ضد آنان، واجب خواهد بود و این با امر به اطاعت که در قول خدای متعال: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۱] آمده است متناقض است.

چهارم: اگر از پیامبران و امامان معصیت صادر شود، نقض غرض از نصب الهی لازم می‌آید. تالی، باطل است پس مقدم هم مثل آن است[۳۲].

ضرورت نقلی عصمت

رابطه قول به عصمت با غلو

اختیاری بودن عصمت

اختیاری بودن عصمت

از آنجایی که عصمت امری موهبتی و الهی است، ممکن است گمان شود امر عصمت با اختیار ناسازگار است و شخص معصوم از روی اجبار از خطا و گناه مصون می‌ماند و این از موضوعاتی است که متکلمان به آن توجه کرده‌اند[۳۳]. عدم درک صحیح از رابطه این دو، اشاعره را به جبرگرایی واداشته؛ به گونه‌ای که عصمت را در معصومان(ع) کمال تلقی نمی‌کنند[۳۴].

بعضی آیات قرآن[۳۵] و روایات[۳۶] بر اختیاری بودن عصمت پیامبران(ع) و ائمه(ع) تأکید کرده‌اند. متکلمان امامیه هم ناسازگاری عصمت با قدرت و اختیار انسان را نفی کرده‌اند[۳۷]. دلیل این سازگاری آن است که نیروی عصمت هرگز از میان برنده قدرت و اختیار انسان نیست تا شخص معصوم را به صورت جبری از کار قبیح باز دارد؛ بلکه باعث تشدید اراده و قدرت اختیار انسان می‌گردد[۳۸].

بنابر این، عصمت عملی جبری نیست؛ چون در این صورت معصوم از زمره انسان‌های عادّی خارج بوده و عدم ارتکاب گناه هیچ‌گونه افتخاری برایش محسوب نمی‌شود و او حجّت و مقتدای مردم نخواهد بود؛ امّا در مورد عصمت علمی هیچ اشکالی وجود ندارد که امکان هر نوع اشتباه در بینش و اعتقاد و دریافت و اجرای پیام الهی منفی باشد و این امر با اراده و عنایت خاصّ الهی تحقّق می‌یابد؛ یعنی معصوم با اراده خاصّ الهی و توسّط مأموران آسمانی در این زمینه محافظت می‌شود[۳۹].

ادعای جبری بودن عصمت

برخی با توجه به تعاریف عصمت و دلایل آن قایل شده‌اند عصمت زاییدۀ اختیار معصوم نیست و معتقدند عصمت آنان به خاطر عامل قهری و جبری است که از ناحیۀ خدا در ذات معصومین نهادینه شده است؛ حتی عده ای پا را فراتر گذاشته و معتقدند چنین عصمتی به هیچ عنوان واقع نمی‌شود، چراکه در ماهیت تمام انسان‌ها امیال و شهوات نفسانی وجود دارد و اگر معتقد شویم معصومین چنین امیال و دواعی شهوانی را ندارند باید ملتزم شویم آنها از دایرۀ انسانیت خارجند، در حالی که چنین ادعایی نزد هیچکس پذیرفته نیست[۴۰].

در جواب گفته شده است عصمت معصومین به واسطۀ دو امر حاصل می‌‌شود:

  1. امر موهبتی که همان ملکه و قوه و یا علم خدادادی است، چنانکه امام صادق(ع) فرمودند: «معصوم به واسطۀ لطف الهی از جمیع محارم الهی مصون و معصوم است چنانکه خداوند فرموده: ﴿وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ[۴۱].[۴۲] در واقع چنین موهبتی قبل از خلقت جهان مادی در عالم ذر برای آنان حاصل شد[۴۳].
  2. امر اکتسابی یعنی اختیار و اراده برای جلوگیری از هر گناه و اشتباهی: به این بیان که ملکه و علم موهبتی خداوند سبب تامه برای عصمت معصومین نیست و چنین عصمتی تنها با علم خدادادی و بدون اراده و اختیار معصوم حاصل نمی‌شود، زیرا علم موهبتی و لطف الهی قدرت برای گناه کردن را در معصوم معدوم نمی‌کند، به عبارتی علم موهبتی فقط ابزاری برای گناه نکردن معصومین است و نمی‌تواند اراده و اختیار معصومین برای گناه کردن و یا نکردن را از آنها سلب کند، اما اگر این علم موهبتی، قویتر و شدیدتر شود ارادۀ اکتسابی معصومین به مقتضای علمشان، قوی‌تر خواهد شد و با همین اختیار و اراده معصیت نمی‌کنند[۴۴].

اینکه عوامل گناه در معصوم وجود ندارد و احتمال ارتکاب عصیان در او صفر است، به این معنی نیست که به اراده الهی یک نیروی جبری او را از آلودگی به گناه باز می‌دارد، طوری که توان انجام هر نوع معصیت را از او سلب می‌کند بلکه در عین برخورداری از آزادی عمل و اختیار، با ایمان واقعی به اینکه همواره در حضور پروردگار است و یقین به خطر عظیم و قبح فاحش گناه، معصوم، حتّی تصور انجام گناه را نیز نمی‌کند و از طرفی انگیزه ارتکاب گناه نیز در او نیست.

محمّد بن ابی عمیر می‌گوید: "از هشام - شاگرد برجسته امام صادق(ع)- پرسیدم: آیا امام از مقام عصمت برخوردار است؟ پاسخ داد: آری! گفتم: برای من چگونگی عصمت را بیان کن. گفت: چند عامل منشأ عصیان است: حرص، حسد، شهوت و خشم. از این عوامل هیچ یک در وجود امام رخنه نمی‌کند. چگونه حرص داشته باشد، در حالی که امکانات بسیاری در اختیار او است. و حتّی بیت المال مسلمانان را در دست دارد، حسد نمی‌ورزد؛ زیرا کسی حسد می‌ورزد که بالاتر از خود نتواند دید و عالی‌تر از امامت چه مقامی می‌توان تصوّر کرد؟ ممکن نیست امام در امور دنیا خشمگین گردد؛ زیرا پروردگار اجرای حدود الهی را به او سپرده است؛ امّا در ارتباط با جهان آخرت که خشم و غضب ناپسند نیست. امام هرگز در دام شهوات و هوس‌ها گرفتار نخواهد شد؛ چه به خوبی آگاه است که لذّات و خواست‌های این دنیای گذرا، در برابر نعمت‌های بی‌حساب و پاداش خداوندی در روز رستاخیر - که ویژه پاکان حق‌پرست است - بسیار ناچیز است و اصولاً به حساب نمی‌آید[۴۵].

خلاصه، نوع علم، بینش امام و ایمان و یقین و تقوا و وارستگی او زمینه و انگیزه هر نوع انحراف و گناهی را در او از بین می‌برد[۴۶].

مراتب عصمت

آیا عصمت مفهومی دارای مراتب است؟

اقسام عصمت

عصمت واجب و عصمت غیر واجب

عصمت موهبتی و عصمت اکتسابی

عصمت استحقاقی و عصمت تفضلی

گستره عصمت (قلمرو)

وسعت عصمت معصومین شامل امور فردی، امور اجتماعی، امور دینی و امور غیر دینی می‌‌شود، به نحوی که می‌‌توان گفت امامت امامان معصوم زیر سایۀ عصمت آنان توسط خداوند جعل شده است. در فرمایشی از امام رضا(ع) درباره چنین تلازمی (امامت و عصمت) آمده است: «فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»[۴۷]«فَهَلْ یَقْدِرُونَ عَلَی مِثْلِ هَذَا فَیَخْتَارُونَهُ أَوْ یَکُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَیُقَدِّمُونَهُ»[۴۸].[۴۹]

گستره زمانی

گستره متعلق (ابعاد عصمت)

نخست: عصمت عقیدتی (عصمت علمی)

دوم: عصمت در دریافت و حفظ و ابلاغ وحی

سوم: عصمت عملی

عصمت از گناه
عصمت از اشتباه و خطا
عصمت از سهو نسیان

مصادیق عصمت

عصمت وحی

عصمت وحی به معنای مصونیت، سلامت و خطاناپذیری وحی است[۵۰]. در این زمینه پیامبران الهی باید دارای صفت عصمت باشند تا حقایق وحیانی سالم به دست انسان‌ها برسد. همچنین به دلیل آنکه خداوند درصدد هدایت انسان هاست و ارسال وحی باید از هرگونه خطایی مصون باشد، علاوه بر عصمت پیامبران، ملائکه ایی هم که وحی را از طرف خداوند برای پیامبران نازل می‌‌کنند نیز باید از عصمت برخوردار باشند[۵۱]. بنابراین مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی و لازمۀ هدایت انسان‌ها آن است که وحی الهی بدون هیچگونه خطا و اشتباهی به دست مردم برسد[۵۲].

عصمت قرآن

عصمت در قرآن به معنای عدم راهیابی باطل، کژی و تحریف در ساحت مقدس این کلام است[۵۳]. این عصمت دارای مراحلی است: عصمت از ناحیۀ (خداوند)؛ عصمت از ناحیه حاملان وحی؛ عصمت در دریافت وحی؛ عصمت در نگهداری وحی و ...[۵۴]. عصمت قرآن هم عصمت معنوی است، یعنی عصمت در تبیین و تفسیر قرآن و هم عصمت لفظی یعنی مصونیت قرآن از به کار گرفتن واژگان و ترکیبات نادرست از ناحیۀ صادر کننده و نیز محفوظ ماندن از هرگونه تحریف لفظی در مراحل پس از صدور[۵۵].

عصمت پیامبر

عصمت پیامبران یعنی پیامبران به وسیلۀ قوه یا ملکه‌ای که خداوند در وجوشان نهادینه کرده از صدور هرگونه گناه، خطا و اشتباهی مصون هستند[۵۶]. این عصمت مرکب از امر اکتسابی و امر موهبتی است؛ موهبتی است به این دلیل که ملکه عصمت محصول صفای فطرت و علم ویژه پیامبر به صفات خداوند و پیامدهای اعمال است که هرگز میل به گناه در او پدیدار نخواهد شد و اکتسابی است، چراکه نزدیک نشدن ایشان به گناه و خطا به خاطر اراده و اختیارشان برای مقابله با گناه است[۵۷] و این عصمت با اختیار آنان منافات ندارد زیرا عصمت پیامبران ناشی از آگاهی نسبت به باطن گناه و خطا است و عصمتی که زاییدۀ علم و آگاهی باشد، نمی‌تواند منافاتی با مقولۀ اختیار داشته باشد، چراکه پیامبر باید از اراده‌ای قوی برخوردار باشد تا در انتقال پیام الهی تحت تأثیر هوای نفس و شیطان قرار نگیرد[۵۸].

عصمت اولوالامر

عصمت اولو الامر به معنای دوری از خطا و گناه است. این عصمت موجب اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفته‌ها و اعمال ایشان و انطباق آنها با دین حق و دین خداست و چون اولو الامر به خاطر قابلیت و لطف الهی می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند به ایشان معصوم می‌گویند[۵۹].

عصمت عنایت خداوند برای عده ای از افراد است که به اوج قلۀ معرفت و تقوا رسیده باشند و خداوند متعال به همین دلیل به آنها چنین عنایت کرده که بتوانند باطن و زشتی گناه را ببینند[۶۰]. عصمت، ناشی از کثرت علم است و معصوم به زشتی و قبح گناه، علم دارد و با توجه به این علم، ارتکاب معصیت، محال است و این علم، موجب سلب اختیار نخواهد شد[۶۱].

عصمت امام

عصمت امام به معنای دوری امام از خطا و گناه است. این عصمت موجب اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفته‌ها و اعمال امام و انطباق آنها با دین حق و دین خداست و چون ائمه به خاطر قابلیت و لطف الهی می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند به ایشان معصوم می‌گویند[۶۲].

عصمت عنایت خداوند برای عده ای از افراد است که به اوج قلۀ معرفت و تقوا رسیده باشند و خداوند متعال به همین دلیل به آنها چنین عنایت کرده که بتوانند باطن و زشتی گناه را ببینند[۶۳]. عصمت، ناشی از کثرت علم است و معصوم به زشتی و قبح گناه، علم دارد و با توجه به این علم، ارتکاب معصیت، محال است و این علم، موجب سلب اختیار نخواهد شد[۶۴].

عصمت اهل بیت

عصمت اهل بیت به معنای دوری از خطا و گناه است. این عصمت موجب اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفته‌ها و اعمال اهل بیت و انطباق آنها با دین حق و دین خداست و چون اهل بیت به خاطر قابلیت و لطف الهی می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند به ایشان معصوم می‌گویند[۶۵].

عصمت عنایت خداوند برای عده ای از افراد است که به اوج قلۀ معرفت و تقوا رسیده باشند و خداوند متعال به همین دلیل به آنها چنین عنایت کرده که بتوانند باطن و زشتی گناه را ببینند[۶۶]. عصمت، ناشی از کثرت علم است و معصوم به زشتی و قبح گناه، علم دارد و با توجه به این علم، ارتکاب معصیت، محال است و این علم، موجب سلب اختیار نخواهد شد[۶۷].

عصمت حضرت فاطمه

عصمت حضرت مریم

عصمت فرشته

دلایل عصمت (اثبات عصمت)

آثار و کارکردهای عصمت

  1. از مهم‌ترین کارکردهای عصمت می‌‌توان به فهم و تلقی درست حقایق اشاره کرد. به این معنا که انسانی که دارای علم خاص شد می‌‌توان حقایق را چنان که هست درک و فهم کند و در آن به خطا و اشتباه نرود. بنابراین مصونیت از خطا و اشتباه از درک و فهم و تلقی حقایق هستی از مهم‌ترین کارکردهای عصمت است. این معنا به طور خاص درباره تلقی پیامبران از وحی و کتب آسمانی در آیاتی از جمله آیه ۵۲ سوره حج بیان شده است. در آیات ۷۵ و ۷۶ همین سوره نیز این معنا مورد تاکید قرار گرفته است که پیامبران الهی در دریافت وحی دارای عصمت می‌‌باشند و از هرگونه خطا، تحریف و اشتباهی در امان می‌‌باشند.(المیزان، ج ۱۴، صص ۴۰۹ تا ۴۱۱) آیات ۲۶ تا ۲۸ سوره جن نیز بر عصمت پیامبران در دریافت وحی دلالت دارد. (المیزان، ج ۲۰، ص۵۷)
  2. دومین کارکرد عصمت را می‌‌بایست در حفظ و بیان حقیقی جست و جو کرد؛ زیرا بسیاری از مردم تلقی درستی از حقایق پیدا می‌‌کنند ولی ناتوان از حفظ و بیان دقیق آن چه یافته‌اند می‌‌باشند. این که چیزی را که با وجودش درک کرده به دیگران برساند و توضیح و تبیین نماید، امری بسیار سخت و دشوار است. این دشواری هم در انتخاب واژگان و دیگر ابزارهای پیام رسانی و همچنین بیان به دور از تحریف و خطا و اشتباه می‌‌باشد. بسیاری از عارفان که مشاهدات و مکاشفاتی دارند، در مقام بیان درمانده می‌‌شوند و حتی نمی‌توانند به سبب کاستی در ابزارهای پیام رسانی و اطلاع رسانی بی‌تحریفی مفاهیم را در قالب پیام و الفاظ بیان کنند. این گونه است که از «ما لایوصف» و غیر توصیفی بودن مدرکات و مشاهدات خود سخن به میان می‌‌آورند. این در حالی است که در همان آیات و منابع پیش گفته، خداوند پیامبران را مصون از خطا و تحریف در ابلاغ و بیان وحی که دریافته و تلقی کرده‌اند معرفی می‌‌کند. بنابراین پیامبران با عصمت خویش در همه مراتب تلقی و حفظ و بیان، هر آن چه را از وحی و کتب آسمانی و وحیانی دریافت کرده‌اند، به اطلاع مخاطبان پیام می‌‌رسانند.
  3. سومین کارکرد عصمت را می‌‌بایست در مقام عمل یافت؛ زیرا بسیاری از مردم در مقام عمل ناتوان از عمل مطابق با حقایقی هستند که یافته‌اند. به این معنا که در مقام علم، حقایق را می‌‌بییند و می‌‌یابند ولی در مقام عمل نمی‌توانند مطابق آن کار کنند و به خطا و اشتباه می‌‌روند و حتی رفتاری منافی با حقیقت انجام می‌‌دهند. شاید بتوان گفت که سامری و بلعم باعورا دو تن از اهل بصیرتی بودند که با همه دریافت‌های درست از حقایق هستی در مقام عمل بر خلاف یافته‌ها رفته و مغضوب خداوند شدند. اما اگر کسی دارای عصمت در مقام عمل باشد، خود را از هر گونه ستم وگناه حفظ می‌‌کند و حتی عصمت در این مقام، مایه رویگردانی آدمی از گناه می‌‌شود. خداوند در داستان حضرت یوسف(ع) با اشاره به کارکرد عصمت در مقام عمل بیان می‌‌کند که آن حضرت(ع) با آنکه توانایی جنسی داشته و به طور طبیعی به آن پاسخ می‌‌داد، ولی به سبب عصمت درمقام عمل حتی قصد گناه نمی‌کند.(یوسف آیه ۲۴) امام رضا(ع) درباره جمله «و هم بها لولا ان رءا برهان ربه» فرمود: یوسف معصوم بود و معصوم قصد ارتکاب گناه نمی‌کند.(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص۱۷۹، حدیث ۱ از باب ۱۱۵ و نیز تفسیر نورالثقلین، عبد علی حویزی، ج ۲، ص۴۱۹ و حدیث ۴۲)

بنابراین عصمت در همه ابعاد زندگی بشر از مقام دریافت حقایق تا بیان و عمل آن نقش به سزا و تاثیرگذاری را ایفا می‌‌کند. از این رو هر کسی که خواهان سعادت و خوشبختی است می‌‌بایست به عصمت به عنوان علم زندگی سعادتمندانه توجه و اهتمام داشته باشد. انسانی که دارای عصمت می‌‌شود در حقیقت انسانی خدایی گونه و متاله است؛ زیرا عصمت در همه سطوح و مراتب زمانی به دست می‌‌آید که بستر آن با علل و عوامل در وجود انسان فراهم آمده باشد. با فراهم آمدن این علل و عوامل است که علم آدمی وضعیت خاصی می‌‌یابد و از دانش حصولی به حضوری تبدیل شده و حافظ آدمی در همه مراتب وجودی و زندگی‌اش می‌‌شود.

عصمت در مراتب عالی موجب می‌‌شود تا شخص به مقام امامت دست یابد. زمانی این مقام امامت به پیامبری اعطا می‌‌شود که بتواند در مقام عصمت اکتسابی با تلاش خویش آن عصمت الهی و خدادادی را تقویت کرده و افزایش دهد. ازاین روست که حضرت ابراهیم(ع) با آنکه از مقام پیامبری و عصمت آن برخوردار بود، پس از آزمون‌های سخت و دشواری به مقام عصمتی رسید که قابلیت امامت را یافت. (بقره، آیه ۱۲۴)

از آیاتی که درباره امامت و عصمت مربوط به آن نازل شده می‌‌توان دریافت که هر گونه ظلم خرد و کوچک به نفس می‌‌تواند شخص را از دسترسی به امامت باز دارد، چه رسد که شخص سابقه کفر و شرک داشته باشد و از مصادیق ظالمین باشد. از نظر قرآن شرک، ظلم عظیم دانسته شده و کسی که در زمانی کم نیز مشرک بوده باشد، از امامت و رهبری امت بیرون می‌‌رود و نمی‌تواند امام و خلیفه امت باشد. از این روست که عصمت در مراتب عالی به عنوان مهم‌ترین شرط امامت امت از سوی خداوند معرفی شده است؛ زیرا هدایت امت و مردم، امری نیست که هرکسی عهده دار آن شود و بخواهد به عنوان اسوه کامل عمل کند.

خداوند در آیه ۵۹ سوره نساء شرط ولایت امری بر مردم را عصمت از گناه و خطا دانسته است؛ زیرا اطاعت بدون قید و به صورت مطلق در کنار اطاعت از رسول خداوند آمده است و خداوند واجب نمی‌کند اطاعت کسی را به طور مطلق مگر کسی که عصمت وی ثابت شده باشد. بنابراین هیچ کسی نمی‌تواند به مقام امامت امر برسد و اولوالامر شود مگر آنکه دارای عصمت مطلق باشد(التبیان، ج ۳، ص۲۳۶) و این مقام تنها از آن امامان معصوم(ع) است که آیه درباره ایشان نازل شده است.(تفسیر نورالثقلین، ج ۱، صص ۴۹۸ تا ۵۰۷)

کارکردهای عصمت برای معصوم

کارکردهای عصمت برای افراد

کارکردهای عصمت برای جامعه

کارکردهای اخروی

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۴۹.
  2. ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص۱۸۴-۱۸۵.
  3. کتاب مقدس، سفر خروج، ب۴، ص۱۵.
  4. ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۳۸۶.
  5. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶؛ ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ «و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۶-۴۷؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱۰، ص۵۱.
  6. ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲؛ ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۳۱.
  8. ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۳۸۹.
  9. ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۳۸۹.
  10. طبری امامی، محمد بن جریر، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین(ع)، ص۴۰۰ و ۶۰۰.
  11. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۲۱ - ۳۲۲؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۳۳۱ و ۳۷۶.
  12. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۸ - ۲۰۰؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۶۳۲؛ معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  13. ابن نوبخت، ابراهیم، الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳-۷۵؛ شیخ مفید، تصحیح اعتقادات، ص۱۲۸؛ سید مرتضی، الشافی، ج۱، ص۳۰۰ - ۳۱۴؛ سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳.
  14. صمدی و صاحبی، مقاله «عصمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۳۲۱.
  15. حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، ص۱۷۲؛ خواجه نصیر طوسی، تجرید الاعتقاد، ص۲۲۲؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص۳۳۲.
  16. بهایی عاملی، محمد بن حسین، زبدة الاصول، ص۱۶۱؛ آملی، میرزا هاشم، الاجتهاد و التقلید، ص۷۳؛ حکیم طباطبایی، سیدمحمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۱۱۶؛ ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۳۸۹.
  17. ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۳۸۵.
  18. صمدی و صاحبی، مقاله «عصمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۳۲۱.
  19. لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۴؛ مفردات، ص۵۶۹ و ... .
  20. فرهنگ شیعه، ص ۳۴۱؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۲-۱۵۳؛ شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن؛ ص ۴؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۲؛ مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۳۹-۴۱.
  21. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۵۹ - ۳۶۲؛ .الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۰۳
  22. فرهنگ شیعه، ص ۳۴۱.
  23. ر.ک: شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن؛ ص ۴.
  24. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۰.
  25. گفتارهای معنوی، ص۸۶.
  26. امامت و رهبری، ص۱۷۵.
  27. مجموعه آثار، ج۲، ص۶۱.
  28. محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر، ص ۵۵۸.
  29. «بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  30. ر.ک: قربانی، علی، امامت‌پژوهی، ص۱۶۲.
  31. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  32. علامه حلی، کشف المراد، ص۳۶۴-۳۶۵.
  33. ابن نوبخت، ابراهیم، الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۷؛ دوانی، ص۱۱۸.
  34. خواجه نصیر طوسی، تلخیص المحصل، ص۳۶۸؛ فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ص۱۴۹.
  35. ﴿قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  36. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۷۰.
  37. شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۳۷؛ خواجه نصیر طوسی، تجرید الاعتقاد، ص۲۲۲؛ همو، رسائل، ص۴۲۹ - ۴۳۰؛ علامه حلی، الألفین، ص۵۶ - ۵۷.
  38. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۶۳؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۵۹.
  39. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۵۶.
  40. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۴؛ الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.
  41. سوره آل عمران؛ آیه: ۱۰۲.
  42. «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقِیم»؛ معانی الاخبار، ص ۱۳۲.
  43. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.
  44. ر.ک. قربانی، علی، امامت‌پژوهی، ص۱۶۲.
  45. امالی صدوق، ص۳۷۶.
  46. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۴۹-۵۰.
  47. سوره حدید، آیه ۲۱.
  48. عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۱۶ باب ۲۰ ما جاء عن الرضا(ع) فی وصف الإمامة و الإمام و ذکر فضل الإمام و رتبته.
  49. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹
  50. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۵۹ - ۳۶۲
  51. ر.ک: بیابانی اسکویی، محمد،؟؟؟
  52. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۵۹ - ۳۶۲
  53. ر.ک: شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن آن؛ ص ۴.
  54. ر.ک: شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن آن؛ ص ۴.
  55. ر.ک: شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن آن؛ ص ۵.
  56. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.
  57. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۷.
  58. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.
  59. ر.ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.
  60. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۱۴۶.
  61. ر.ک: قربانی، علی، امامت‌پژوهی، ص۱۶۲.
  62. ر.ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.
  63. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۱۴۶.
  64. ر.ک: قربانی، علی، امامت‌پژوهی، ص۱۶۲.
  65. ر.ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.
  66. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۱۴۶.
  67. ر.ک: قربانی، علی، امامت‌پژوهی، ص۱۶۲.