تفسیر فقهی در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در این گرایش تفسیری، مفسر، آیات الاحکام یعنی آیات بیانگر احکام شرعی متعلق به اعمال مکلفان را تفسیر و تبیین می‌‌کند. [۱] تفسیر فقهی در میان دیگر گرایش‌های تفسیر قرآن، اهمیت و ضرورت ویژه ای دارد؛ زیرا قرآن کریم از دیدگاه همه مذاهب اسلامی مهم‌ترین منبع تشریع احکام و قوانین اسلامی [۲] است و اعتبار و حجیت سنت که عمده احکام شرعی از آن استنباط و استخراج می‌‌شود نیز به قرآن باز می‌‌گردد، از این رو پیامبر [۳] و اهل بیت [۴] در روایاتی متعدد، به مسلمانان توصیه کرده‌اند که اگر سخنی از سخنان منسوب به ما با کتاب خدا مخالف بود آن را نپذیرید، بر این اساس، توجه به مباحث و آیات فقهی قرآن و تفسیر و تبیین این آیات از مهم‌ترین نیازهای ضروری مسلمانان به شمار می‌‌رود که فقهای اسلامی از صدر اسلام تاکنون به آن توجه کرده و در تألیفاتی خاص یا ضمن تفاسیر جامع یا کتب فقهی به شرح و تفسیر این آیات پرداخته‌اند.[۵]

گستره مباحث فقهی و آیات الاحکام

در تعیین گستره مباحث فقهی و آیات الاحکام قرآن میان عالمان اسلامی دو دیدگاه وجود دارد: مشهور فقیهان و مفسران، محدوده آیات فقهی قرآن را منحصر به آیات بیانگر احکام فرعی و تکالیف عملی مانند طهارت، نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، نکاح، ارث، حدود، دیات و عقود می‌‌دانند. [۶] به نظر اینان، آیات فقهی قرآن بسیار اندک‌اند و شمار آنها از ۵۰۰ آیه نمی‌گذرد؛[۷]

اما برخی دیگر برآن‌اند که افزون بر موضوعات یاد شده مباحث فقهی دیگری نیز در قرآن مطرح‌اند. بر اساس این دیدگاه بسیاری از آیات دیگر قرآن از جمله آیات تاریخی و قصص، آیات اخلاقی، آیات مربوط به مَثَل‌ها و آیات اعتقادی را می‌‌توان از آیات الاحکام دانست و از آنها حکم فقهی استنباط کرد. [۸] شمار آیات فقهی قرآن را ۲۰۰ [۹] ۲۴۰ [۱۰] ۳۴۰ [۱۱] و ۳۷۰ [۱۲] آیه گفته‌اند. عبدالوهاب خلاّف آنها را ۲۸۵ آیه شمارش کرده، می‌‌گوید: احکام قرآن در زمینه احوال شخصی و خانواده ۷۰ آیه، درباره معاملات میان مردم ۷۰ آیه، احکام جنایی و جزایی که برای حفظ حیات مردم و اموال و اعراض و حقوق آنان آمده‌اند ۳۰ آیه، احکام مربوط به قضا و شهادات ۱۳ آیه، احکام دستورات و قواعد کلی برای تنظیم سیاسی جامعه ۱۰ آیه، احکام بین‌المللی و مسائل مربوط به معاملات دولت‌ها و نیز جنگ و صلح ۲۰ آیه و احکام اقتصادی، مالی و مسائل مربوط به تهیدستان و توانگران ۱۰ آیه‌اند. [۱۳] مشهور میان علمای اسلامی این است که قرآن دارای ۵۰۰ آیه فقهی است. [۱۴]

عده‌ای نیز کتب تفسیری آیات الاحکام را به همین عنوان نام نهاده‌اند که از آن جمله می‌‌توان به تفسیر الخمسمائة آیة فی الاحکام مقاتل بن سلیمان و النهایة فی تفسیر خمسمائة آیة فی الاحکام احمد بن عبدالله متوج بحرانی اشاره کرد؛ ولی بسیاری از فقهای اسلامی شمار آیات فقهی قرآن را بیش از این مثلا ۸۰۰ [۱۵] یا ۹۰۰ [۱۶] آیه دانسته‌اند.

برخی دیگر نیز درباره افزون‌تر بودن آیات فقهی قرآن از شمارش مشهور گفته‌اند: شمار آیات الاحکام به اختلاف قریحه‌ها و ذهن‌های گوناگون بستگی دارد و برای کسی که خداوند باب استنباط را در دل او گشوده و اصول و احکام و فروع را می‌‌شناسد بیش از این تعداد است. [۱۷] برخی از معاصران با نگرش جدید آیات فقهی قرآن را بیش از ۲۰۰۰ آیه دانسته [۱۸] و در این باره گفته‌اند: در قرآن آیات فقهی فراوانی هست که ظاهر آنها پیوندی با احکام شرعی ندارد؛ ولی می‌‌توان از آنها حکم فقهی استفاده کرد؛ مانند آیه ﴿أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ[۱۹] که در ظاهر به روحیه خاص و ظریف زنان و ناتوانی آنان در مقام گفتوگو و جدل اشاره دارد و از نظر فقهی مستند عدم صلاحیت زنان در تصدی امر قضاوت است[۲۰].[۲۱]

ویژگی‌های مباحث فقهی و آیات الاحکام

مباحث فقهی مطرح شده در قرآن و آیات الاحکام آن ویژگی‌هایی دارند که با روایات و نیز متون فقهی متداول متفاوت‌اند؛ مانند:

  1. برخلاف روایات، قرآن غالباً احکام شرعی را به صورت فشرده، مجمل و با عناوین کلی بیان کرده است؛[۲۲] مانند ﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ[۲۳]، ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ[۲۴]، ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[۲۵] و ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ[۲۶]
  2. پراکنده بودن آنها در آیات و سوره‌های مختلف،[۲۷] چنان که اصل اقامه نماز در آیه ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ[۲۸]، لزوم تحفظ بر نماز در آیه ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ[۲۹]، خضوع در نماز در آیه ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ[۳۰]، رو به قبله بودن در نماز در آیه ﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ[۳۱]، طهارت و چگونگی انجام آن در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۳۲] و نماز جماعت را در آیه ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ[۳۳] بیان کرده است.
  3. احکام فقهی در قرآن به صورت نص و غیر قابل تردید بیان نشده، از این رو برداشت‌هایی گوناگون می‌‌پذیرد،[۳۴] در نتیجه استناد به بسیاری از آنها مشکل است،[۳۵] چنان که در آیه ﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ[۳۶] به صراحت مراد از دو طرف روز روشن نشده است و از این رو فقها احتمال‌هایی گوناگون از جمله وقت نماز صبح و مغرب، صبح و عشا، صبح و عصر و صبح و ظهر را در معنای آن داده‌اند. [۳۷]
  4. بیان احکام در لابه لای دیگر معارف قرآن از جمله مباحث تاریخی، اعتقادی، امثال و مانند آن؛[۳۸] مانند حکم مشروعیت اجاره که ضمن نقلی تاریخی درباره اجیر شدن موسی (ع) ﴿قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ[۳۹]، ﴿قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ[۴۰] بیان شده است؛[۴۱] یا حکم قطع انگشتان دست سارق و باقی گذاردن کف دست ضمن آیه‌ای اعتقادی ﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[۴۲]؛ [۴۳] یا احکامی مانند مالک نشدن بردگان ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۴۴].[۴۵] یا وجوب وفا به عهد و حرمت نقض آن ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ[۴۶][۴۷] که در قالب مَثَل آمده‌اند.
  5. به‌کارگیری لحن‌های متفاوت در بیان احکام؛ مثلاً در بیان احکام الزامی همه جا کلمات امر و نهی یا واجب و حرام به کار نرفته‌اند تا حکم شرعیِ موضوع برای همگان روشن باشد، بلکه برای حکم ایجابی گاه کلمه «امر» ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۴۸]، ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا[۴۹] یا فعل امر ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ[۵۰] به کار رفته است؛ لکن در بسیاری موارد با تعابیر ﴿كُتِبَ در ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۵۱]، ﴿كِتَابًا در ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا[۵۲]، ﴿فَرَضَ در ﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۵۳] و ﴿قَضَى در ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۵۴] آمده است. گاهی جمله خبریه است؛ مانند ﴿لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۵۵] و گاه در هیئت مصدر: ﴿فَضَرْبَ الرِّقَابِ در ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۵۶] افزون بر اینها، گونه‌هایی از بیان‌های قرآنی نشان دهنده مشروعیت کارهایی‌اند؛ مانند اعمالی که قرآن آنها را بزرگ شمرده، انجام دهنده آنها را مدح کرده، به آنها رضایت داده، آنها را به پاکی یا به داشتن برکت وصف کرده، آنها را موجب جلب محبت، پاداش، هدایت خداوند، آمرزش گناهان او و یاری وی از سوی خداوند دانسته، آنها را مقبول خداوند شمرده، وعده برطرف کردن حزن و اندوه از انجام دهنده آنها را داده، از دعای پیامبر برای حصول آن اعمال خبر داده یا آنها را موجب تقرب به خداوند دانسته است، اعم از اینکه این مشروعیت در قالب وجوب باشد یا استحباب. [۵۷]

برای نواهی هم به جز کلمات «نهی» ﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۸]، ﴿حَرَّمَ در ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۵۹] و فعل نهی ﴿وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۶۰]، از تعابیری مانند﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ[۶۱]، ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ[۶۲]، ﴿وَيْلٌ[۶۳]، ﴿لَيْسَ الْبِرَّ[۶۴]، ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ[۶۵] استفاده شده است، افزون بر این، خداوند ترک آنها را طلب کرده، آن عمل یا انجام دهنده آن را مذمت یا او را به چارپایان یا شیطان تشبیه کرده، آن عمل را مانع هدایت یا قبولی دیگر اعمال و سبب رستگار نشدن انجام دهنده آن و نیز عذاب دنیوی و اخروی او شمرده، آن عمل را سبب لعنت خداوند یا زوال نعمت او از آن شخص دانسته، انجام آن عمل را موجب اجرای حدود الهی شمرده، عامل آن را به توبه فرا خوانده، یا شیطان را ولی او شمرده، آن عمل را گناه یا ظلم یا طغیانگری یا تجاوز به حدود الهی یا حقوق مردم شمرده، آن عمل را سبب نومیدی شخص در دنیا یا آخرت دانسته، پرهیز از آن را سبب ورود به بهشت و برخورداری از هدایت، رحمت و نعمت‌های الهی دانسته، یا انجام دهندگان آن عمل را به عدم هدایت، اصلاح و تزکیه نکردن آنان، سخن نگفتن خداوند با آنان در قیامت و مسلط کردن شیطان بر آنان تهدید کرده است، اعم از اینکه عدم مشروعیت به نحو حرمت باشد یا کراهت. البته دلالت این تعبیرها بر حرمت بیشتر از کراهت است. [۶۶] مباح و مشروع بودن نیز با شکل و تعابیری نشان داده شده؛ مانند: ﴿أُحِلَّ[۶۷]، ﴿أَذِنَ[۶۸]، امر پس از منع: ﴿إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا[۶۹]، نفی جُناح: ﴿لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ[۷۰]، نفی حَرَج: ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ[۷۱]، استفهام: ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ[۷۲]، نفی اِثْم: ﴿فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ[۷۳]؛ همچنین اعمالی که خداوند از حرام کردن آنها سکوت کرده یا از وقوع آن در زمان وحی و عدم نهی پیامبر از آن خبر داده، یا حرام کردن آن را از سوی برخی مذمت کرده یا حرام بودن آن را انکار کرده یا از انجام آن از سوی مؤمنان در امت‌های گذشته خبر داده و استفاده همه اشیاء و اموری که خلقت آن را برای انسان شمرده است مشروع و مباح‌اند[۷۴].[۷۵]

پیشینه تفسیر فقهی

بر اساس آیاتی مانند ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۷۶] پیامبراکرم (ص) نخستین مفسر قرآن به شمار می‌‌رود که وظیفه دارد آیات قرآن از جمله آیات فقهی را برای مسلمانان تفسیر کند. تفسیر فقهی پیامبر اکرم (ص) دو قسم است:

  1. بیشتر موارد تفسیر فقهی آن حضرت سخنان یا اعمالی است که در تبیین احکام و مباحث شرعی مورد نیاز مسلمانان از آن حضرت صادر شده، بدون اینکه در آن مورد به قرآن استناد شود. قسمت عمده این سخنان یا اعمال در واقع تفسیر و تبیین همان آیات فقهی قرآن کریم است، چنان که در روایتی فرمود: مناسک خود را از من فرا گیرید [۷۷] یا فرمود: همان گونه که من نماز می‌‌گزارم نماز بگزارید. [۷۸]
  2. مواردی که آن حضرت، مستند حکم شرعی خود را نیز از قرآن بیان کرده‌اند. در این شیوه روایات کم شماری از آن حضرت نقل شده‌اند، چنان که در پاسخ پرسش عمار درباره چگونگی تیمم فرمود: خداوند در این باره چنین حکم کرده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۷۹]؛ آن گاه کیفیت تیمم را بیان فرمود؛[۸۰] همچنین مراد از استطاعت در آیه ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۸۱] را زاد و راحله سفر شناساند. [۸۲] برپایه روایتی دیگر، با استناد به آیه ﴿فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ[۸۳] آزادسازی بردگان خردسال را برای کفاره کافی ندانست؛ زیرا خداوند در این آیه برده را با وصف ایمان آورده و شرط تحقق ایمان نیز بلوغ است. [۸۴] روایات متعدد دیگری نیز با همین روش از آن حضرت نقل شده‌اند [۸۵].[۸۶]

تفسیر فقهی اهل بیت (ع)

پس از پیامبر اکرم (ص)، اهل بیت (ع) نیز به تفسیر آیات فقهی قرآن پرداختند. این تفسیر نیز همچون تفسیر پیامبر دو گونه است:

  1. روایات یا اعمالی که در آنها در تبیین احکام شرعی به قرآن استناد نشده و این سخنان و اعمال در واقع تبیین همان آیات فقهی قرآن‌اند، چنان که در روایاتی سخنان و احادیث خود را قول رسول خدا و برگرفته از وحی دانسته [۸۷] یا گفته‌اند: اگر در احادیث ما تردید دارید دلیل قرآنی آن را از ما بخواهید. [۸۸]
  2. روایاتی که در آنها مستند حکم شرعی از قرآن بیان شده است، چنان که امام زین العابدین (ع) در روایتی با استناد به آیه ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۸۹] روزه گرفتن را برای بیمار و مسافر جایز ندانسته، به قضای آن حکم کردند؛[۹۰] همچنین امام باقر (ع) با استناد به آیه ﴿وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا[۹۱] نماز مسافر را در سفر شکسته دانست. [۹۲] امام صادق (ع) نیز ﴿فُسُوقَ در آیه ﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۹۳] را به «دروغ» تفسیر کرده است. روایات تفسیری امام باقر و امام صادق (ع) از آن رو که فرصت خاصی برای آن دو امام در تبیین معارف و احکام قرآن پدید آمد بیشتر از دیگر اهل بیت (ع) است.[۹۴]

تفسیر فقهی صحابه و تابعان

صحابه پیامبر نیز گاه به تفسیر آیات فقهی قرآن می‌‌پرداختند. در این میان نقش برخی از صحابه مانند ابن عباس، ابن مسعود، اُبَیّ بن کعب و زید بن ثابت بیش از دیگران است. [۹۵] تابعان نیز همانند صحابه به تفسیر آیات فقهی قرآن می‌‌پرداختند. [۹۶] از معروف‌ترین آنان، عطاء، ضحّاک، زید بن اسلم، شعبی، سعید بن جبیر و قتاده‌ است که روایاتی پرشمار از آنان در تفسیر آیات فقهی قرآن نقل شده است. [۹۷] فقهای عصر تابعان نیز نقش عمده ای در ترویج فقه و استنباط احکام از آیات قرآن داشتند که مشهورترین آنان عبارت‌اند از: عروة بن زبیر، سعید بن مسیب، ابوبکر بن عبدالرحمن، عبیداللّه بن عتبه، خارجة بن زید و قاسم بن محمد بن ابی بکر. [۹۸] پس از عصر تابعان تفسیر آیات فقهی قرآن از سوی تابعانِ تابعان و دیگران به همین شیوه ادامه یافت تا نوبت به تدوین تفاسیر فقهی در قرن دوم و سوم رسید. مفسران درباره نخستین نگارنده تفسیر فقهی بر یک نظر نیستند؛ سیوطی در کتاب الاوائل نخستین مؤلف آیات الاحکام را امام شافعی و در کتاب طبقات النحاة اولین مؤلف را قاسم بن اسبغ قرطبی می‌‌داند؛[۹۹] ولی طبق نقل ابن ندیم در الفهرست و برخی دیگر [۱۰۰] نخستین مفسر محمد بن سائب کلبی کوفی از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) است. پس از وی مقاتل بن سلیمان تفسیر خمسمائة آیة فی الاحکام را نگاشت. [۱۰۱] سپس به تدریج تفاسیر مختصر یا جامع متعددی با گرایش‌های مذهبی متفاوت نگاشته شدند که برخی از آنها به دست ما نرسیده است.[۱۰۲]

تفاسیر فقهی شیعه

برخی از تفاسیر فقهی شیعه عبارت‌اند از:

  1. فقه القرآن اثر قطب الدین راوندی. وی آیات فقهی قرآن را به ترتیب کتب فقهی شیعه از طهارت تا دیات تفسیر کرده است. از ویژگی‌های این تفسیر آن است که گاه برای استنباط احکام، از آیات قصص نیز بهره گرفته است. [۱۰۳] وی همچنین در تفسیر آیات از روایات اهل بیت (ع) بسیار سود می‌‌جوید،[۱۰۴] چنان که در موارد متعدد به اقوال گوناگون تفسیری از جمله اقوال اهل سنت نیز اشاره و آنها را نقد و بررسی می‌‌کند [۱۰۵]. وی در این تفسیر نوآوری‌هایی دارد؛ لکن بسیار متأثر از تبیان و استبصار شیخ طوسی و نیز آرای سید مرتضی در انتصار است و گاه متن کلام آنان را بدون تغییر و تصرف نقل می‌‌کند. [۱۰۶]
  2. کنز العرفان فی فقه القرآن اثر فاضل مقداد سیوری[۱۰۷] که در دو جلد و براساس ابواب کتب فقهی شیعه تنظیم شده است. مفسر در مقدمه به چند بحث اصولی مانند مجمل و مبیّن، عام و خاص و مطلق و مقید اشاره کرده،[۱۰۸] سپس به تفسیر ۳۸۰ آیه پرداخته است. از روایات اسباب نزول [۱۰۹] و روایات اهل بیت (ع) [۱۱۰] در تفسیر آیات بسیار استفاده کرده است؛ همچنین به آرای اهل سنت نیز اشاره و در مواردی آنها را نقد و بررسی کرده است. [۱۱۱]
  3. زبدة البیان اثر مقدس اردبیلی که در یک جلد و در ۱۸ کتاب تنظیم شده است. وی در تفسیر آیات از روایات امامان معصوم (ع) بسیار سود جسته است. [۱۱۲] علمای امامیه به این تفسیر بسیار توجه کرده‌اند، به گونه ای که افزون بر ترجمه آن به فارسی و شرح آن، حواشی بسیاری نیز بر آن نگاشته‌اند؛ مانند حاشیه فیض کاشانی، حاشیه ملا عبدالفتاح تنکابنی و حاشیه نعمت‌الله جزایری و میرزا فضل اللّه استرآبادی.
  4. مسالک الافهام الی آیات الاحکام اثر فاضل جواد الکاظمی. این کتاب در ۴ جلد و به ترتیب ابواب فقهی مرتب شده است. وی در مقدمه به برخی از مباحث علوم قرآنی پرداخته است.[۱۱۳]

تفاسیر فقهی حنفیان

حنفیان نیز تفاسیر متعددی در آیات الاحکام نگاشته‌اند که معروف‌ترین آنها عبارت‌اند از:

  1. احکام القرآن اثر جصّاص. آیات فقهی قرآن در این تفسیر سه جلدی به ترتیب سور قرآن تفسیر شده‌اند؛ لکن مؤلف همانند کتب فقه برای یک یا چند آیه عنوانی فقهی برگزیده است. او در تفسیر آیات، گرایش و تعصبی شدید به مذهب و آرای معتزلی از خود نشان داده است. [۱۱۴] وی پس از ذکر آیه به حکم استنباط شده از آن اشاره کرده، سپس با نقل آرای گوناگون به دفاع از دیدگاه‌های فقهی حنفیان می‌‌پردازد. [۱۱۵] گاه به مباحث کلامی نیز پرداخته، می‌‌کوشد در تأیید عقیده اعتزالی خود از آیات بهره گیرد. [۱۱۶] در تفسیر آیات، افزون بر احکام قابل استنباط از آیه به بسیاری از مسائل فقهی و اخلاقی مورد اختلاف مذاهب نیز اشاره کرده و از این رو تفسیر وی به فقه مقارن نزدیک‌تر است تا به تفسیر فقهی. [۱۱۷] از دیگر ویژگی‌های این تفسیر بهره‌گیری از روایات، اجماع و نکات ادبی فراوان است. گاه به آیات مربوط به قصص نیز برای استنباط احکام شرعی تمسک جسته است. [۱۱۸]
  2. التفسیرات الاحمدیة فی آیات الاحکام اثر احمد بن سعید معروف به ملاجیون. در این تفسیر ۱۵۰ آیه فقهی قرآن بررسی شده‌اند. وی در تفسیر آیات به مباحث اختلافی میان شیعه و اهل سنّت همچون مسائل وضو و متعه نیز پرداخته است.[۱۱۹]

تفاسیر فقهی شافعیان

شافعیان نیز تفاسیر فقهی متعددی تألیف کرده‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. احکام القرآن منسوب به شافعی. این کتاب مجموعه استنادات شافعی به آیات قرآن درباره احکام شرعی است که بیهقی آن را از میان کتب فقهی و اصولی وی گردآوری کرده است. بیهقی در گردآوری این کتاب افزون بر کتب شافعی، به کتاب‌های دیگر عالمان شافعی مانند مَزنِی، بوسطی، حرمله و زعفرانی مراجعه کرده و موارد استشهاد شافعی به آیات فقهی قرآن را گردآورده است. [۱۲۰] وی در ابتدای این تفسیر به مباحث عام و خاص، واجبات، حجیت خبر واحد و نسخ اشاره کرده است. [۱۲۱] سپس آیات فقهی را در ابواب خاص فقهی ذکر و مرتب کرده است.
  2. احکام القرآن اثر علی بن محمد کیاالهراسی که در ۴ جزء نگاشته شده است. وی آیات فقهی را به ترتیب سور قرآن پیاپی و بدون ذکر عنوانی خاص برای آن آورده است. روش وی در این تفسیر ابتدا ذکر آیه و سپس بیان احکام متضاد از آیه است و در پی آن به آرای مطرح شده درباره آن آیه می‌‌پردازد. [۱۲۲] در تفسیر آیات از روایات نبوی و آرای صحابه و تابعان نیز بهره جسته، به طرح مسائل اختلافی میان شافعیان و حنفیان به ویژه استدلال‌های جصاص حنفی و ردّ آنها پرداخته است. [۱۲۳]
  3. الاکلیل فی استنباط التنزیل اثر جلال الدین سیوطی. این تفسیر همه سوره‌های قرآن به جز ۵ سوره حاقه، سوره نازعات، سوره قارعه، سوره فیل و سوره کافرون را تفسیر و احکام فقهی متعددی را از آنها استنباط کرده است. [۱۲۴] وی در تألیف این کتاب از منابع فراوان تفسیری، روایی، فقهی، اصولی و سیره و تاریخ سود جسته است. [۱۲۵]
  4. آیات الاحکام اثر محمد علی السایس.[۱۲۶]

تفاسیر فقهی مالکیان

فقهای مالکی نیز تفاسیر فقهی چندی تألیف کرده‌اند که کهن‌ترین آنها عبارت‌اند از:

  1. احکام القرآن اثر ابوبكر محمد بن عبدالله اشبيلى معروف به ابن العربی. وی نیز آیات فقهی را به ترتیب سور قرآن تفسیر و در کنار طرح مسائل فقهی آیات، گاه مسائل لغوی و ادبی دخیل در فهم آیه را نیز مطرح می‌‌کند. [۱۲۷] به روایات و افعال پیامبر و صحابه نیز تمسک می‌‌جوید. [۱۲۸] در مواردی پرشمار به آرای دیگر مذاهب اهل سنت نیز اشاره کرده، به رد و ابطال آنها می‌‌پردازد. [۱۲۹]
  2. الجامع لاحکام القرآن اثر محمد بن احمد انصاری قرطبی. این تفسیر هرچند از تفاسیر جامع و ادبی قرآن است، به سبب گرایش مؤلف به طرح گسترده مباحث فقهی از تفاسیر فقهی به شمار می‌‌آید. [۱۳۰] وی مباحث فقهی قرآن را به تفصیل و همراه با نقل آرای دیگر مذاهب اسلامی می‌‌آورد، به گونه‌ای که حتی کتاب‌های خاص آیات الاحکام نیز به این گستردگی به مباحث فقهی نپرداخته‌اند، چنان که ذیل آیه ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۱۳۱]، ۳۶ فرع فقهی و ذیل آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۳۲]، ۵۳ فرع را بررسی کرده است. او در تفسیر آیات از روایات نبوی و اقوال صحابه و تابعان نیز بهره جسته است. [۱۳۳] دیگر فِرَق مذاهب اسلامی نیز تفاسیر متعددی در آیات الاحکام تألیف کرده‌اند که به جهت برخوردار نبودن از شهرت و اعتبار کافی به ذکر مهم‌ترین آنها اکتفا می‌‌شود؛ از مهم‌ترین تفاسیر فقهی حنبلیان می‌‌توان به آیات الاحکام اثر محمد بن حسین بن فراء و تفسیر آیات الاحکام اثر ابن قیم جوزی اشاره کرد.

از تفاسیر زیدیه نیز یکی شرح آیات الاحکام اثر یحیی بن حمزه یمنی و دیگری شرح آیات الاحکام اثر محمد بن یحیی صعدی یمانی است.

فرقه ظاهریه نیز در تفسیر فقهی کتب متعددی نگاشته‌اند که از میان آنها می‌‌توان از احکام القرآن اثر داوود بن علی ظاهری و احکام القرآن اثر عبدالله بن احمد معروف به ابن مفلس یاد کرد.

شمار تفاسیر و کتاب‌های آیات الاحکام تاکنون به ۱۶۹ رسیده است. [۱۳۴] برخی، تفاسیر فقهی را از نخستین تفاسیر موضوعی دانسته‌اند که در موضوعی خاص یعنی مباحث فقهی قرآن نگاشته شده‌اند[۱۳۵].[۱۳۶]

شیوه تفسیر فقهی

فقهای اسلامی در تفسیر آیات فقهی قرآن و تفاسیری که در این موضوع تألیف کرده‌اند غالباً از دو شیوه استفاده کرده‌اند:

  1. از جهت گونه ورود به بحث و چینش مباحث تحت عناوین و ابواب خاص. در این مورد مفسران شیعه و اهل سنت دو شیوه متفاوت را برگزیده‌اند: تقریباً همه مفسران اهل سنت به جز شافعی در احکام القرآن و شماری دیگر، آیات فقهی قرآن را به ترتیب سور و آیات قرآن تفسیر کرده‌اند؛ یعنی از «﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۱۳۷]» سوره فاتحه آغاز کرده و تا آخرین سوره مشتمل بر حکمی فقهی ادامه داده‌اند؛ اما احکام القرآن شافعی به صورت موضوعی تنظیم شده و مشتمل بر موضوعات ذیل است: تفسیر آیات متفرقة، فی الطهارة والصلاة، فی الزکاة، فی الحج، فی البیوع والمعاملات، فی قِسم الفیء والغنیمة والصدقات، فی النکاح والصَداق، فی الطلاق والرجعة، فی العدة والرضاع والنفقات، فی الجراح وما إلیه، فی قتال أهل البغی، فی الحدود، فی السیر و الجهاد، فی الصید والذبائح، فی الأیمان، فی القضایا والشهادات، فی القرعة والعتق والولاء والکتابة وتفسیر آیات متفرقة أُخری. [۱۳۸] برخلاف روش اهل سنت، فقهای شیعه تفاسیر فقهی را بر طبق کتب فقهی تنظیم کرده‌اند که غالباً از کتاب طهارت آغاز می‌‌شود و به کتاب قضا و شهادات پایان می‌‌پذیرد؛[۱۳۹] برای نمونه، فقه القرآن راوندی به ترتیب مشتمل بر این موضوعات است: طهارت، صلات، صوم، زکات، حج، جهاد، دیون و کفالات و حوالات و وکالات، قضایا، مکاسب، متاجر، نکاح، طلاق، عتق و اَیمان و نذور و کفارات، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، وقوف و صدقات، وصایا، مواریث، حدود و دیات. [۱۴۰] ترتیب موضوعات در کنزالعرفان نیز با اندکی تفاوت نسبت به فقه القرآن راوندی بدین شرح است: طهارت، صلات، صوم، زکات، خمس، حج، جهاد، مکاسب، بیع، دَیْن، رهن، ضمان، صلح، وکالت، کتاب فیه جملة من العقود، نکاح، مطاعم و مشارب، مواریث، حدود، جنایات، قضا و شهادات. [۱۴۱]
  2. از جهت جامعیت یا اختصاصی بودن که در این جهت نیز فقهای شیعه و اهل سنت دو روش متفاوت را برگزیده‌اند: روش نخست که بیشتر فقهای شیعه و سنّی در این موضوع انتخاب کرده‌اند آن است که از آیات فقهی قرآن جداگانه بحث کرده و کتاب‌های مستقلی را به آن اختصاص داده‌اند. روش دوم آن است که از آیات فقهی قرآن همراه با دیگر آیات و مباحث غیر فقهی بحث کرده‌اند که از این تفاسیر بیشتر به «تفاسیر جامع» یاد می‌‌شود. برخی از این تفاسیر بدون اختصاص بخش یا عنوانی خاص به طرح مباحث فقهی آیات پرداخته‌اند؛ مانند التبیان فی تفسیر القرآن شیخ طوسی و مجمع البیان طبرسی از شیعه و الجامع لاحکام القرآن قرطبی و التفسیر الکبیر فخر رازی از اهل سنت؛ ولی برخی دیگر برای مباحث فقهی آیات، بخش و عنوان ویژه ای را اختصاص داده‌اند؛ مانند مواهب الرحمان عبدالاعلی سبزواری از علمای معاصر شیعه و التفسیر المنیر وهبة الزحیلی از فقهای معاصر اهل سنت.[۱۴۲]

مبانی و اصول تفسیر فقهی

تفسیر فقهی بر اصول و مبانی خاصی استوار است که بر مفسر لازم است پس از فراگیری و تحقیق آنها به تفسیر آیات فقهی قرآن بپردازد. مهم‌ترین این مبانی عبارت‌اند از:

حجیت ظواهر قرآن

فقیهان درباره حجیت ظواهر قرآن بر دو رأی اند: برخی آن را نپذیرفته‌اند[۱۴۳] و احکام قابل استنباط از آیات را در صورت تأیید به وسیله سنت معصومان قابل عمل می‌‌دانند؛ اما بیشتر علمای اسلامی با استناد به ادله‌ای معتبر آن را ثابت کرده‌اند،[۱۴۴] بر این اساس، تنها گروه دوم هستند که می‌‌توانند حتی با نبودن روایتی از معصوم (ع) در تبیین آیات فقهی قرآن آنها را تفسیر و بر اساس احکام استخراج شده از آیات عمل کنند[۱۴۵].

تشریعی بودن قرآن

درباره تشریعی بودن قرآن میان علمای اسلامی دو دیدگاه وجود دارد: برخی با استناد به ادله ای از جمله عدم جامعیت قرآن نسبت به همه احکام مورد نیاز، قاطع و صریح نبودن احکام و پیام‌های آن، برخوردار نبودن از نظم و پیوستگی لازم، ناهماهنگی آن در بیان مسائل، تشریعی بودن قرآن را نفی می‌‌کنند؛[۱۴۶] اما عده ای دیگر با رد این ادله و استناد به ادله ای دیگر از جمله آیات قرآن و روایات اهل بیت درباره جایگاه قرآن در استنباط احکام و ادله ای دیگر تشریعی بودن قرآن را ثابت کرده‌اند. [۱۴۷] بر این اساس فقیهانی می‌‌توانند به تفسیر فقهی و استنباط احکام از آیات قرآن بپردازند که تشریعی بودن قرآن نزد آنان ثابت شده باشد.[۱۴۸]

سنت پیامبر و اهل بیت (ع)

با توجه به اینکه قرآن مسائل را کلی و گاه با اجمال و اشارهوار بیان می‌‌کند و از سویی دیگر خداوند در آیاتی وظیفه تبیین و تفسیر قرآن را به پیامبر واگذارده: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۱۴۹]، ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۵۰] و مسلمانان را به اهل ذکر و آگاهان ارجاع داده است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۵۱] که طبق برخی روایات مراد از اهل ذکر اهل بیت پیامبر (ص) هستند. [۱۵۲] پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) نیز در موارد متعدد آیات الاحکام را تفسیر کرده‌اند، از این رو مفسر باید به این روایات مراجعه و آیات قرآن را با توجه به آنها تفسیر کند. شرط استفاده از سنت در تفسیر آیات الاحکام، شناخت سنت صحیح از ناصحیح است، پس مفسر باید به اصول و قواعد سنت مانند علم درایه و رجال حدیث آگاهی کافی داشته باشد[۱۵۳].[۱۵۴]

لغت و قواعد ادبی

شناخت این دو دانش تأثیر بسزایی در استنباط احکام شرعی دارد و بخش قابل توجهی از اختلاف فقهی مذاهب به این مبنا باز می‌‌گردد؛ برای نمونه کاربرد واژه ﴿قُرُوءٍ در دو معنای پاکی و حیض سبب استنباط در حکم فقهی متفاوت از آیه ﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ[۱۵۵] شده است، در نتیجه گروهی معتقدند زنان مطلَّقه باید به مدت سه پاکی عده نگه دارند. [۱۵۶] گروهی دیگر مدت عده آنان را سه حیض دانسته‌اند. [۱۵۷] قواعد ادبی نیز نقش عمده ای در استنباط احکام دارد. مثلاً برخی از فقهای اهل سنت «باء» را در آیه ﴿وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ[۱۵۸] به معنای الصاق (چسباندن) دانسته و به مسح تمام سر در وضو فتوا داده‌اند؛[۱۵۹] ولی در روایات امامیه به معنای بعض و از این رو مسح بر بخشی از سر کافی دانسته شده است[۱۶۰].[۱۶۱]

قواعد اصولی

از مهم‌ترین مبانی تفسیر فقهی قواعد اصولی است. در آیات قرآن اموری مانند امر، نهی، مطلق، مقید، عام و خاص فراوان به کار رفته‌اند که تفسیر صحیح آیات مشتمل بر آنها در گرو شناخت قواعد اصولی است. بر اساس همین قواعد، فقها امر را در آیه ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ[۱۶۲] بر وجوب [۱۶۳] و در آیه ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۶۴] بر استحباب [۱۶۵] و در آیه ﴿وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ[۱۶۶] بر ارشاد [۱۶۷] و در آیه ﴿وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا[۱۶۸] بر اباحه حمل کرده‌اند؛[۱۶۹] همچنین آیات ﴿وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ[۱۷۰] و ﴿وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ[۱۷۱] را که عام بوده و بر عدم جواز ازدواج با همه زنان کافر دلالت دارد با آیه ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ[۱۷۲] تخصیص زده و به جواز ازدواج با زنان اهل کتاب حکم کرده‌اند؛[۱۷۳] و نیز آیه ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ[۱۷۴] را که مطلقاً بر حرمت خون دلالت دارد به وسیله آیه ﴿إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا[۱۷۵] تقیید زده و تنها خون ریخته شده را که از بدن حیوان بیرون آمده باشد حرام دانسته‌اند[۱۷۶].[۱۷۷]

اسباب النزول

بسیاری از آیات قرآن درباره موضوع یا رخدادی خاص نازل شده‌اند که بدون توجه به آنها برداشت احکام از آن آیات دشوار و ممکن است مفسر بر خلاف مقصود شارع حکم کند، چنان که از تعبیر ﴿فَلَا جُنَاحَ در آیه ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ[۱۷۸] واجب نبودن سعی میان صفا و مروه فهمیده می‌‌شود که بر خلاف مقصود شارع است؛ ولی در روایات شأن نزول آمده است که این تعبیر بر اثر خودداری مسلمانان از سعی میان صفا و مروه به سبب وجود بت‌های مشرکان بر این دو کوه به کار رفته است[۱۷۹].[۱۸۰]

اختلاف قرائات

گاه اختلاف در قرائات موجب اختلاف در برداشت حکم شرعی می‌‌گردد؛ برای نمونه برخی کلمه ﴿يَطْهُرْنَ در آیه ﴿وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ[۱۸۱] را با تشدید ﴿يَطْهَّرنَ قرائت کرده‌اند که در این صورت آیه ظهور در وجوب اغتسال دارد؛[۱۸۲] اما برخی دیگر آن را با تخفیف: ﴿يَطْهُرْنَ خوانده‌اند که در این صورت بند آمدن خون حیض در جواز مباشرت کافی خواهد بود،[۱۸۳] بر این اساس مفسر باید ضمن آشنایی با قرائت‌های مختلف، با قواعد حجیت و ترجیح این قرائات نیز آشنا باشد تا بتواند بر اساس آنها احکام شرعی را استنباط کند.[۱۸۴]

ناسخ و منسوخ

شناخت آیات ناسخ و منسوخ نقش عمده ای در استنباط احکام و تفسیر فقهی دارد، به ویژه اگر مورد نسخ اساساً احکام شرعی باشد. [۱۸۵] اهمیت این شناخت از آن جهت است که با فرض وجود آیات منسوخ در قرآن، فقیه با شناخت دقیق آنها، بر اساس چنین آیاتی فتوای فقهی نمی‌دهد، چنان که آیه ﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا[۱۸۶] را مشهور مفسران منسوخ می‌‌دانند[۱۸۷].[۱۸۸]

تفسیر قرآن به قرآن

از دیگر مبانی تفسیر فقهی پذیرش اصل تفسیر قرآن به قرآن است که هم در روایات اهل بیت (ع) و هم در منابع فقهی تأیید شده است؛ از جمله علی (ع) با قرار دادن آیه ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۸۹] در کنار آیه ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۹۰] کمترین مدت حمل را ۶ ماه دانسته است. با چنین منهج تفسیری می‌‌توان آیات فقهی مجمل و متشابه را با آیات مبین و محکم تفسیر و احکام فقهی را از آنها استنباط کرد.[۱۹۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. التفسیر و المفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۵۴.
  2. منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ص۵؛ فقه الاسلام، ص۱۰؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۸.
  3. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۱۱؛ بحارالانوار، ج ۲، ص۲۲۵؛ کنزالعمال، ج ۱، ص۱۹۶.
  4. الکافی، ج ۱، ص۶۹؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۱۰؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص۲۶۲.
  5. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  6. ر. ک: کنزالعرفان؛ فقه القرآن؛ احکام القرآن، شافعی.
  7. فقه القرآن، ج ۱، ص۸؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۳۰؛ المستصفی، ص۳۴۲.
  8. البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۳۰؛ فقه پژوهی قرآنی، ص۱۱۲ - ۴۵۰؛ پژوهشهای قرآنی، س ۱، ش ۴، ص۶۵ - ۸۰، «گستره مباحث فقهی قرآن».
  9. تاریخ التشریع الاسلامی، ص۳۱.
  10. منتهی المرام، ص۴۵۹.
  11. الاسلام عقیدة و شریعه، ص۴۸۱.
  12. ر. ک: زبدة البیان، ص۱۹ - ۷۸۴.
  13. علم اصول الفقه، ص۳۱.
  14. البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۳۰؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۸.
  15. آیات الاحکام تطبیقی، ص۳۷.
  16. الاجتهاد، قرضاوی، ص۱۷.
  17. فی التاریخ التشریع الاسلامی، ص۳۱.
  18. التفسیر و المفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۵۴؛ آیات الاحکام تطبیقی، ص۳۷.
  19. «و آیا آن کس که در زیور پرورش می‌یابد و در چالش ناتوان است (شایسته فرزندی خداوند است)؟» سوره زخرف، آیه ۱۸.
  20. التفسیر و المفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۵۴.
  21. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  22. فقه الاسلام، ص۱۳؛ فقه پژوهی قرآنی، ص۲۹؛ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج ۱، ص۱۵.
  23. سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  24. سوره مائده، آیه ۱.
  25. سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  26. «کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  27. الاسلام عقیدة و شریعه، ص۴۸۶ - ۴۸۷.
  28. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  29. «بر نمازها به ویژه نماز میانه پایبند باشید و برای خداوند فروتنانه (به نماز و دعا) بایستید» سوره بقره، آیه ۲۳۸.
  30. «همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۲.
  31. «گرداندن رویت را به آسمان، می‌بینیم پس رویت را به قبله‌ای که می‌پسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید، و اهل کتاب بی‌گمان می‌دانند که آن (حکم) از سوی پروردگارشان، راستین است و خداوند از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۴.
  32. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  33. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  34. الاسلام عقیدة و شریعه، ص۴۸۷؛ دراسات فی القرآن الکریم، ص۱۵۲ - ۱۵۳.
  35. التبیان، ج ۶، ص۷۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص۷۲ - ۷۶.
  36. «و نماز را در دو سوی روز و ساعتی از آغاز شب بپا دار؛ بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند؛ این یادکردی برای یادآوران است» سوره هود، آیه ۱۱۴.
  37. مجمع البیان، ج ۵، ص۳۰۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص۷۲ - ۷۴؛ زبدة البیان، ص۹۴ - ۹۵.
  38. البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۳۰.
  39. «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
  40. «(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.
  41. زبدة البیان، ص۵۸۶؛ کنز العرفان، ج ۲، ص۷۳؛ الام، ج ۴، ص۲۶.
  42. «و اینکه سجده‌گاه‌ها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
  43. وسائل الشیعه، ج ۲۸، ص۲۵۳؛ الحدائق، ج ۸، ص۲۷۷.
  44. «خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟ سپاس خداوند راست (که بی‌همتاست) اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره نحل، آیه ۷۵.
  45. الخلاف، ج ۳، ص۱۲۱؛ مسالک الافهام، ج ۳، ص۱۴۴ ـ ۱۴۵؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص۲۷۳.
  46. «و چون آن زن مباشید که پشم‌های رشته خود را پس از استوار بافتن پاره‌پاره وا می‌رشت؛ که سوگندتان را (دستاویز) نیرنگی میان خود گردانید (به این بهانه) که گروهی از گروهی دیگر افزون‌تر است؛ جز این نیست که خداوند شما را بدان می‌آزماید و به یقین در روز رستخیز آنچه را که در آن اختلاف می‌ورزیدید برایتان روشن می‌دارد» سوره نحل، آیه ۹۲.
  47. نورالثقلین، ج ۳، ص۸۲؛ الصافی، ج ۳، ص۱۵۳.
  48. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  49. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  50. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  51. «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
  52. «و چون نماز را به پایان بردید خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد کنید و چون آرام یافتید نماز را برپا دارید که نماز بر مؤمنان فریضه‌ای است که زمان معیّن دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۳.
  53. «حجّ (در) ماه‌های شناخته‌ای (انجام‌پذیر) است پس کسی که در آن ماه‌ها حجّ می‌گزارد (بداند که) در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست و هر کار نیکی کنید خداوند بدان داناست؛ و رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۹۷.
  54. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  55. «که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۹.
  56. «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.
  57. البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۳۵ - ۱۳۶؛ الاتقان، ج ۲، ص۲۸۰ - ۲۸۱.
  58. «خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹.
  59. «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  60. «و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.
  61. سوره نساء، آیه ۹۲.
  62. سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  63. سوره المطففین، آیه ۱.
  64. سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  65. سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  66. البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷؛ الاتقان، ج ۲، ص۲۸۱ - ۲۸۲.
  67. سوره بقره، آیه ۱۸۷.
  68. سوره یونس، آیه ۵۹.
  69. سوره مائده، آیه ۲.
  70. سوره بقره، آیه ۱۹۸.
  71. سوره نور، آیه ۶۱.
  72. «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟» سوره اعراف، آیه 32.
  73. سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  74. البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۳۴ - ۱۳۵.
  75. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  76. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  77. عوالی اللئالی، ج ۱، ص۲۱۵؛ ج ۴، ص۳۴؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص۷۹؛ السنن الکبری، ج ۵، ص۱۲۵.
  78. بحارالانوار، ج ۷۹، ص۳۳۵؛ السنن الکبری، ج ۲، ص۳۴۵؛ صحیح مسلم، نووی، ج ۴، ص۹۶.
  79. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  80. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۲۴۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص۵۳۷؛ بحار الانوار، ج ۷۸، ص۱۵۹.
  81. «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  82. المستدرک، ج ۱، ص۶۰۹؛ السنن الکبری، ج ۴، ص۳۳۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۳۹۴.
  83. سوره نساء، آیه ۹۲.
  84. وسائل الشیعه، ج ۲۲، ص۳۷۰؛ المیزان، ج ۵، ص۴۲؛ جواهر الکلام، ج ۳۳، ص۱۹۹.
  85. وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص۲۶۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۴۰؛ المیزان، ج ۵، ص۴۲.
  86. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  87. الکافی، ج ۱، ص۵۲ - ۵۳؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۸۳؛ بحارالانوار، ج ۲، ص۱۷۹.
  88. المحاسن، ج ۱، ص۲۶۹؛ الکافی، ج ۱، ص۶۰؛ تهذیب، ج ۷، ص۲۳۱.
  89. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  90. ذخیرة المعاد، ج ۳، ص۵۱۷؛ الکافی، ج ۴، ص۸۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۸۱.
  91. «و چون به سفر می‌روید اگر می‌هراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بی‌گمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.
  92. دعائم الاسلام، ج ۱، ص۱۹۵؛ وسائل الشیعه، ج ۸، ص۵۱۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۶، ص۵۴۲.
  93. «حجّ (در) ماه‌های شناخته‌ای (انجام‌پذیر) است پس کسی که در آن ماه‌ها حجّ می‌گزارد (بداند که) در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست و هر کار نیکی کنید خداوند بدان داناست؛ و رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۹۷.
  94. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  95. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۲.
  96. تاریخ التشریع الاسلامی، ص۴۰ - ۴۳.
  97. الدرالمنثور، ج ۴، ص۱۳۰.
  98. جامع البیان، ج ۲، ص۲۸۴.
  99. تأسیس الشیعه، ص۳۲۱؛ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج ۱، ص۲۳.
  100. الفهرست، ص۳۶؛ تأسیس الشیعه، ص۳۲۱؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۹.
  101. الفهرست، ص۲۲۷.
  102. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  103. فقه القرآن، ج ۱، ص۳۸۶؛ ج ۲، ص۶، ۲۴ و....
  104. فقه القرآن، ج ۲، ص۳۰، ۳۱، ۳۳، ۳۵، ۳۱۴، ۳۹۵، ۴۲۰.
  105. فقه القرآن، ج ۲، ص۱۱۵، ۱۱۹، ۱۲۱ - ۱۲۳.
  106. فقه القرآن، ج ۱، ص۱۰.
  107. التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۶۵.
  108. کنزل العرفان، ج ۱، ص۲ - ۵.
  109. کنزل العرفان، ج ۱، ص۹۴، ۱۰۹، ۱۱۲، ۱۷۱ - ۱۷۲.
  110. کنزل العرفان، ج ۱، ص۱۰۷، ۱۱۳، ۱۱۶ و....
  111. کنزل العرفان، ج ۱، ص۱۱۸، ۱۲۳، ۱۲۶، ۱۶۴، ۱۶۸ و....
  112. تفسیر و تفاسیر شیعه، ص۲۰۵.
  113. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  114. التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۳۸ - ۴۴۱.
  115. المفسرون، حیاتهم و منهجهم، ص۱۱۱ - ۱۱۲.
  116. التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۴۱ - ۴۴۲.
  117. التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۳۹.
  118. جایگاه قرآن در استنباط احکام، ص۸۰ - ۸۳.
  119. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  120. احکام القرآن، شافعی، ج ۱، ص۱۵.
  121. احکام القرآن، شافعی، ج ۱، ص۲۳ - ۳۷.
  122. المفسرون، حیاتهم و منهجهم، ص۱۲۱.
  123. المفسدون حیاتهم و منهجهم، ص۱۲۱.
  124. الاکلیل، ج ۱، ص۱۶۸.
  125. الاکلیل، ج ۱، ص۱۷۶ - ۱۹۰.
  126. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  127. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۵۵؛ جایگاه قرآن در استنباط احکام، ص۸۶.
  128. المفسرون، حیاتهم و منهجهم، ص۱۱۷.
  129. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۵۲ - ۴۵۴.
  130. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۵۸.
  131. «آمیزش با زنانتان در شب روزه‌داری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید. خداوند معلوم داشت که شما با خود نادرستی می‌ورزیدید، بنابراین، از شما در گذشت و شما را بخشود؛ اکنون (می‌توانید) با آنان آمیزش کنید و آنچه خداوند برای شما مقرّر داشته است باز جویید، و تا سپیدی سپیده‌دم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (می‌توانید) بخورید و بیاشامید؛ سپس روزه را تا شب به پایان رسانید و در حالی که در مسجدها اعتکاف کرده‌اید از آنان کام مجویید، اینها حدود خداوند است، به آنها نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیاتش را برای مردم روشن می‌گرداند باشد که آنان پرهیزگاری ورزند» سوره بقره، آیه ۱۸۷.
  132. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  133. تفسیر قرطبی، ج ۲، ص۲۱۰ - ۲۲۵؛ ج ۳، ص۲۴۳ - ۲۶۲؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۵۸ - ۴۵۹.
  134. پژوهشهای قرآنی، س ۱، ش ۳، ص۱۶۵ - ۱۸۴، «کتاب‌شناسی احکام قرآن».
  135. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۷۳.
  136. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  137. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  138. ر. ک: احکام القرآن، شافعی، ص۴۸ تا ۵۴۵.
  139. ر. ک: کنزالعرفان؛ زبدة البیان؛ مسالک الافهام، کاظمی.
  140. ر. ک: فقه القرآن، راوندی.
  141. ر. ک: کنزالعرفان.
  142. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  143. ر.ک. انوار الاصول، ج ۲، ص۳۲۸؛ البیان، ص۲۶۷؛ جایگاه قرآن در استنباط احکام، ص۱۴۴.
  144. انوار الاصول، ج ۲، ص۳۲۸؛ قوانین، ص۳۹۸؛ جایگاه قرآن در استنباط احکام، ص۱۵۹.
  145. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  146. ر. ک: فقه پژوهی قرآنی، ص۶۳ - ۶۵.
  147. فقه القرآن، ج ۱، ص۸؛ فقه پژوهی قرآنی، ص۵۶ - ۱۰۸.
  148. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  149. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  150. «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.
  151. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  152. الکافی، ج ۱،ص ۲۱۰؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۶۲ - ۶۴؛ من لا یحضر، ج ۲، ص۶۱۰ - ۶۱۱.
  153. آیات الاحکام تطبیقی، ص۲۶ - ۲۷.
  154. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  155. «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
  156. مجمع البیان، ج ۲، ص۵۷۳؛ فقه القرآن، ج ۲، ص۱۵۶؛ المجموع، ج ۱۷، ص۱۶۸.
  157. تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۱۱۳؛ الام، ج ۲،ص ۱۰۷.
  158. سوره مائده، آیه ۶.
  159. المغنی، ج ۱، ص۱۱۲؛ المجموع، ج ۱، ص۳۹۹؛ کشاف القناع، ج ۱، ص۱۱۴.
  160. الکافی، ج ۳، ص۳۰؛ تهذیب، ج ۱، ص۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۱،ص ۴۱۳.
  161. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  162. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  163. الموسوعة الفقهیه، ج ۳، ص۵۰۵؛ نیل الاوطار، ج ۲، ص۱۸۶ - ۱۸۷؛ بحارالانوار، ج ۸۶، ص۱۵۵.
  164. «و کسانی که (توان) زناشویی نمی‌یابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بی‌نیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را می‌خواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.
  165. مسالک الافهام، ج ۱۰، ص۴۱۵؛ جامع المقاصد، ج ۱، ص۱۳۱.
  166. سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  167. روض الجنان، ص۳۸۱؛ مسالک الافهام، ج ۸، ص۳۶۶؛ الحدائق، ج ۲۴، ص۶۳۴.
  168. سوره مائده، آیه ۲.
  169. الاقتصاد الهادی، ص۳۱؛ الذکری، ص۲۴۵؛ المجموع، ج ۶، ص۲۴۶.
  170. «با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند» سوره بقره، آیه ۲۲۱.
  171. سوره ممتحنه، آیه ۱۰.
  172. سوره مائده، آیه ۵.
  173. المبسوط، ج ۸، ص۹۹؛ المهذب، ج ۲، ص۵۹۷؛ کشاف القناع، ج ۵، ص۹۱.
  174. سوره مائده، آیه ۳.
  175. سوره انعام، آیه ۱۴۵.
  176. منتهی المطلب، ج ۱، ص۱۶۳؛ ج ۳، ص۱۹۲؛ مغنی المحتاج، ج ۱، ص۷۸ - ۷۹؛ بدایة المجتهد، ج ۱، ص۶۸ - ۶۹، ۳۷۷.
  177. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  178. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  179. مجمع البیان، ج ۱، ص۴۴۰؛ المیزان، ج ۱، ص۳۸۷؛ اسباب النزول، ص۲۸.
  180. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  181. «با آنان آمیزش نکنید تا پاک شوند» سوره بقره، آیه ۲۲۲.
  182. مجمع البیان، ج ۲، ص۵۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۵۹؛ المنیر، ج ۲، ص۳۰۲.
  183. مجمع البیان، ج ۲، ص۵۶۳؛ المنیر، ج ۲، ص۳۰۲؛ مختلف الشیعه، ج ۱، ص۳۵۱.
  184. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  185. الذریعه، ج ۱، ص۴۱۷؛ العده، ج ۳، ص۲۷؛ جایگاه قرآن در استنباط احکام، ص۲۶۰.
  186. «و از زنان شما آنان که زنا کنند چهار تن از میان خود بر آنان گواه گیرید و اگر گواهی دهند، آنها را در خانه‌ها بازدارید تا مرگ، آنان را دریابد یا خداوند، راهی (دیگر) پیش پای آنها بگذارد» سوره نساء، آیه ۱۵.
  187. تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۳۳؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۸۴.
  188. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  189. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  190. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  191. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تفسیر فقهی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.