حوزه علمیه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مفهوم حوزه

حوزه به معنای ناحیه، محدوده قلمرو و بخشی از یک سازمان یا تشکیلات است[۱] و حوزه علمیه، مرکز تحصیل علوم دینی[۲] و عنوان جدیدی برای سازمان، نهاد و مرکز آموزش نظام‌مند علوم دینی در میان شیعه امامیه[۳] است و برای فهم، تفسیر، تعلیم، تبلیغ آموزه‌های دینی و حفظ و گسترش دین تأسیس شده است[۴] امام خمینی حوزه‌های علمیه را محل تدریس، تعلیم و تربیت، تبلیغ دین، رهبری مسلمانان و جایگاه فقهای عادل و امین می‌دانست[۵] و کارکرد اصلی و مهم حوزه‌های علمیه را حفظ اسلام و ترویج آموزه‌های قرآنی و احکام الهی به شمار می‌آورد و بر پویایی و مقاومت آن در برابر دشمنان اسلام تأکید می‌کرد.[۶]

پیشینه

ریشه شکل‌گیری حوزه‌های علمیه به صدر اسلام و آغاز رسالت پیامبر اکرم(ص) باز می‌گردد. بعثت پیامبر(ص) با هدف تربیت و آموزش مردم صورت گرفت﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۷]، ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۸] با تأکید قرآن کریم بر لزوم فراگیری علم دین ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[۹] و ستایش دانش و دانشمندان[۱۰]، فراگیری علم دین از دوران پیامبر(ص) رواج یافت[۱۱] و هم‌زمان با ظهور اسلام، نخستین مرکز آموزش امور دینی در مکه برپا شد [۱۲]؛ چنان‌که در مسجدالحرام[۱۳] و در خانه‌های مؤمنان مانند خانه ارقم‌ بن‌ ابی‌ ارقم در دامنه کوه صفا که بعدها به «دارالتبلیغ ارقم» معروف شد حلقه‌های آموزشی تشکیل می‌گردید[۱۴] بر اساس برخی نقل‌ها به سبب آموزش‌های پنهانی در این محل چهل نفر و ازجمله حمزة بن‌ عبدالمطلب و ابوذر به اسلام گرویدند[۱۵] این آموزش‌ها که در آغاز ساده و محدود به فراگیری قرآن و معارف و احکام آن بود، مبنا و پایه آموزش‌های پیچیده‌تر بعدی و زمینه‌ساز تحولات پس از آن به شمار می‌رود [۱۶]

با هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، این شهر به مرکز علمی، فکری و سیاسی اسلام تبدیل شد و مسجدالنبی(ص)، بزرگ‌ترین مرکز تعلیم و تدریس مسائل و معارف اسلامی گردید[۱۷] با نزول آیه ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[۱۸]، که از مؤمنان می‌خواست گروهی از آنان پس از فراگیری معارف و احکام اسلام در مدینه برای تبلیغ و انذار مردم به میان قوم و قبیله خود بروند، در حقیقت مرکز آموزش دینی برای تفقه در دین شکل گرفت و به تدریج زمینه تأسیس نهاد عالمان دین و مدارس و حوزه‌های علمیه در اسلام فراهم شد[۱۹] پیامبر اکرم(ص) در سال سوم هجری گروهی از مسلمانان را که قرآن و اسلام را فراگرفته بودند برای تبلیغ اسلام به اطراف مدینه فرستاد که در محلی به نام رجیع مورد حمله دشمنان قرار گرفتند[۲۰]

پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهر مدینه با حضور امام‌علی(ع) و تنی چند از صحابه، مرکزیت علمی خود را حفظ کرد و در ادامه، مبدأ همه حوزه‌های علمیه شیعه، بلکه جهان اسلام شد[۲۱] و همه علمای اسلام و ائمه مذاهب و رهبران فرقه‌های کلامی، اعم از معتزله و اشاعره و امامیه، مستقیم یا غیر مستقیم، شاگرد امیرالمؤمنین علی(ع) بودند؛ همچنان‌که آن حضرت منشأ گسترش علوم کلام، فقه، تفسیر، عرفان و نحو و ادبیات عرب، بود[۲۲] فعالیت مرکز علمی مدینه در عصر امامت امام حسن(ع)، امام‌ حسین(ع) و امام‌ زین‌العابدین(ع)، با هدایت و رهبری این بزرگان، ادامه یافت[۲۳]؛ اما شکوفایی این مکتب علمی در دوران امامت امام باقر(ع) و امام‌ صادق(ع) بود[۲۴] امام‌ صادق(ع) علاوه بر علوم رایج اسلامی، علوم دیگری نیز تدریس می‌کرد[۲۵] برای امام‌ باقر(ع) بیش از پانصد[۲۶] و برای امام‌ صادق(ع) دست‌کم چهار هزار راوی ذکر کرده‌اند[۲۷] امام‌ صادق(ع) در دوران خلافت سفاح عباسی، به مدت دو سال به کوفه رفت و باعث شکوفایی مرکز علمی کوفه شد که پیش از آن به دست امیرالمؤمنین(ع) بنیان گذاشته شده بود. در آن زمان، بزرگان بسیاری جذب این پایگاه علمی شدند و نهصد عالم و راوی در مسجد کوفه از امام‌ صادق(ع) روایت نقل می‌کردند. ابان‌ بن‌ تغلب، محمد بن‌ مسلم و زرارة بن‌ اعین از شاگردان این حوزه بودند.[۲۸]

امامان معصوم(ع) و یاران آنان در مسجدها و خانه‌های خود حلقه‌های درسی تشکیل می‌دادند تا آموزه‌های اصیل دینی را برای مخاطبان بیان کنند[۲۹] کوفه، حلّه و بغداد از مراکز پررونق علمی در عصر امامان معصوم(ع) بودند[۳۰] شیعیان با آغاز عصر غیبت، برای حفظ میراث ائمه(ع) و تقویت بنیه‌های علمی خود در برابر مخالفان، اقدام به تأسیس مراکز علمی کردند[۳۱] گسترش علوم اسلامی، ورود شبهات و لزوم تطبیق مکتب بر موضوعات جدید، و نیز گسترش سرزمین‌های اسلامی و لزوم تشریح و تبلیغ دین به وسیله عالمان و فقیهان ایجاب می‌کرد که مراکزی به نام مدارس علوم دینی (حوزه‌های علمیه) به وجود آید[۳۲]؛ ازجمله این مراکز علمی، بغداد بود که بزرگانی مانند شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی یکی پس از دیگری، رهبری آن را بر عهده گرفتند و محور درس و بحث و آموزش شدند و صدها فقیه و محدث از اهل تسنن و شیعه از محضر آنان بهره می‌بردند[۳۳]

جامعةالقرویین در مغرب عربی و جامعةالازهر در قاهره مصر را نیز که از مراکز مهم علمی اهل سنت است دولت‌های شیعی تأسیس کردند[۳۴] شهرهای دارای مشاهد و مزارات امامان معصوم(ع) و برخی از امام‌زادگان، از آن رو که کانون سکونت و تجمع شیعیان بوده‌اند، غالباً دارای حوزه‌های علمیه بوده‌اند؛ به استثنای مدینه که به‌رغم داشتن ساکنان و گاه حاکمان شیعه، به دلیل سیطره حکومت‌های تابع خلافت هیچ‌گاه حوزه علمیه نداشته است[۳۵] حوزه‌های علمیه با فعالیت‌های علمی و تحقیقات در رشته‌های مختلف برای تبلیغ، هدایت و شناساندن اسلام به دنیا و جوامع بشری تلاش کرده‌اند و با تألیف کتاب‌های سودمند و انتشار مقالات، مجلات، سخنرانی‌ها، مواعظ و تربیت افراد لایق و علمای صالح، در همه زمان‌ها نقش مؤثر و چشمگیری داشته‌اند و در بالابردن سطح معارف مسلمانان و نیز تحرک و بیداری شیعه و پایداری آنان در برابر هجوم‌ها و یورش‌ها در مقاطع و فرصت‌های مختلف، عامل مهمی بوده و هستند[۳۶] جهاد و مبارزه و فعالیت‌های اجتماعی و مبارزه با ظلم، همواره از ویژگی‌ها و ارزش‌های حاکم بر حوزه‌های علمیه بوده است[۳۷] و در این جهت در حدود یک قرن اخیر، حوزه‌های علمیه و علمای شیعه در خط اول مبارزه با استعمارگران بوده‌اند و تلاش عالمانی مانند آقا نورالله اصفهانی، آقا جمال اصفهانی، سید حسن مدرس، سید ابوالقاسم کاشانی، سید حسین بروجردی و امام خمینی، از نمونه‌های شاخص آن شمرده می‌شوند[۳۸]

تشکیل حوزه علمیه در جهان اسلام به معنای امروزین آن را در بغداد و سپس نجف و حله دانسته‌اند [۳۹] و چنانکه مشهور است شیخ طوسی بزرگ‌ترین و ماندگارترین حوزه علمیه شیعه را در نجف تأسیس کرد و برای آن برنامه منظم درسی قرار داد. در این حوزه، در سده‌های طولانی، هزاران عالم در رشته‌های فقه، فلسفه، کلام، تفسیر، لغت و دیگر علوم پرورش یافتند[۴۰] از دیگر حوزه‌های علمیه می‌توان به حوزه سامرا، کربلا، بغداد، ری، اصفهان و قم اشاره کرد[۴۱] به لحاظ سرزمینی نیز گسترش حوزه‌های علمیه در مناطقی مانند عراق، ایران، سمرقند، بخارا، افغانستان، پاکستان، هند، آذربایجان، بحرین، مصر، سوریه و جبل عامل لبنان بوده است[۴۲].[۴۳]

مشکلات و عوامل ماندگاری

حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ با فراز و نشیب‌های فراوانی روبه‌رو بوده‌اند و فشارها و خفقان‌های سخت و سنگینی را که برای نابودی هر گروه و مجموعه‌ای کافی است، تحمل کرده‌اند[۴۴] در طول تاریخ پیدایش حوزه‌های علمیه علمای دین و روحانیت با سختی‌ها و تنگناهای سیاسی و اجتماعی فراوانی از سوی حاکمان روبه‌رو بوده‌اند و از این‌رو همیشه مترصد فرصتی برای رهایی از این تنگناها بوده‌اند[۴۵]؛ ولی حرکت درست و هوشمندانه آنها در مقابله با مشکلات و استفاده از فرصت‌هایی که پیش می‌آمد موجب شد که از مشکلات و تنگناها عبور کنند و حوزه‌های علمیه از تعطیلی نجات پیدا کند[۴۶] یکی از این دوره‌های سخت و طاقت‌فرسا به زمان رضاشاه پهلوی بر می‌گردد که مراکز دینی و حوزه‌های علمیه در ایران بر اثر سیاست‌های ضد دینی وی با سختی‌ها و مشکلات زیادی روبه‌رو شد و در آستانه نابودی قرار گرفت؛ ولی با این حال، عواملی مانند مقاومت و پایداری علما و حمایت‌های مردمی، مانعِ از میان‌رفتن حوزه‌های علمیه شد.[۴۷]

عوامل دیگری نیز در ماندگاری حوزه‌های علمیه موثر بودند که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. وجود عالمان بزرگ و مقاوم و تعطیل‌ نکردن مجالس درسِ و بحث؛
  2. قرارداشتن برخی حوزه‌های علمیه در جوار بارگاه و حرم‌های امامان(ع) و امامزادگان که محل زیارت و کانون سکونت و تجمع شیعیان بوده‌اند؛
  3. فرمانروایی حاکمان شیعه در برخی دوره‌ها و مرکزیت سیاسی یافتن شهرهایی مانند اصفهان، تهران و قزوین و شکل‌گیری حوزه‌های علمیه در آن شهرها [۴۸] حوزه‌های علمیه همیشه کانون بزرگان و اندیشمندان اسلامی، علما، فقها، مفسران و فلاسفه متألّه و دیگر متخصصان علوم اسلامی بوده‌اند و هزاران اثر علمی در رشته‌های علمی مختلف اسلامی به دست آنان تهیه شده است و به صورت میراث علمی باقی مانده است. حوزه‌های علمیه افزون بر خدمات علمی، همواره در کنار مردم و انگیزه نیرومندی برای حرکت‌های مردمی در برابر فشارهای سیاسی و ظلم‌های اجتماعی بوده‌اند؛ نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است که با هدایت و رهبری امام خمینی به ثمر رسید.[۴۹].[۵۰]

اهداف، روش و ویژگی‌ها

اهدافحوزه‌های علمیه متنوع و گوناگون است. این اهداف ناشی از رسالت‌هایی است که از پیامبران الهی به علما و حوزه‌های علمیه به ارث رسیده است[۵۱] ازجمله اهداف اصلی حوزه‌های علمیه عبارت‌اند از:

  1. تفقه در دین و شناخت همه‌جانبه اسلام بر مبنای منابع اصیل دینی؛
  2. سوق دادن مردم به عمل به اخلاق الهی و پای‌بند عملی به همه احکام و آموزه‌های اسلامی؛
  3. تبلیغ اسلام و تعلیم معارف اسلامی و شناساندن آن به همه جوامع بشری؛
  4. بسط و گسترش تربیت معنوی و آموزه‌های اخلاقی در سطح جامعه و جهان؛
  5. مرزبانی و دفاع از کیان اسلام در برابر تهاجم دشمنان؛
  6. تربیت نیروی انسانی برای اقامه قسط و عدل و برقراری حاکمیت الهی در ابعاد مختلف [۵۲] همچنین حوزه‌های علمیه اهداف دیگری مانند تربیت مبلغان دینی (اعم از مرد و زن) و نیز تربیت و تأمین نیرو برای نهاد قضا و امر قضاوت است[۵۳]

نظام آموزشی در حوزه‌های علمیه بر محور استاد ـ شاگرد استوار است و غالباً همراه با یک متن تعلیمی و به روش القا، املا، سماع، مباحثه، قرائت و کتابت، شکل گرفته و گسترش یافته است [۵۴] این نظام آموزشی در دوره اخیر، دارای سه دوره مقدمات، سطح و درس خارج است. در مقدمات، علومی مانند صرف، نحو، منطق، معانی و کتاب‌هایی مانند شرح امثله، صمدیه، مختصر المعانی و المنطق مظفر خوانده می‌شود. در دوره سطح به طور عمده علم فقه، اصول، فلسفه و کلام، در قالب کتاب‌هایی مانند شرح لمعه و مکاسب در فقه، اصول فقه و رسائل در اصول، شرح منظومه و نهایة الحکمه و شرح تجرید الاعتقاد تدریس می‌شود[۵۵] در درس خارج، علوم فقه و اصول، محور کار و بحث طلاب علوم دینی است و برای نظم‌ بخشیدن به مطالب، یک کتاب فقهی مانند جواهر الکلام، عروة الوثقی یا تحریر الوسیله و یک کتاب اصولی مانند کفایة الاصول، محور بحث قرار می‌گیرد[۵۶] و استاد دیدگاه‌های مختلف را ارزیابی و نقد و سپس نظر خاص خود را ارائه می‌کند و شاگردان نیز حق اظهار نظر و رد نظر استاد را دارند. با طی این دوره، شاگرد می‌تواند به مرتبه اجتهاد برسد و صاحب نظر در فقه و اصول و مسائل اسلامی شود. در تمام این مراحل، محصل علوم دینی با راهنمایی استاد، اقدام به مطالعات و تحقیقات به صورت آزاد یا همراه با مطالعه و مباحثه می‌کند[۵۷] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بر حسب نیاز و به دستور امام خمینی و تأیید مراجع تقلید و علمای حوزه، شورای مدیریت حوزه علمیه قم تشکیل شد[۵۸] و این شورا مبنای تحولات بسیاری در نظام آموزشی و تبلیغی حوزه علمیه گردید.

حوزه‌های علمیه با توجه به سخن امیرالمؤمنین علی(ع) که هیچ اجتهاد و تلاشی بدون تحقیق، سودمند نیست [۵۹]، مهد تفکر، تحقیق و تألیف بوده‌اند و تحقیق و پژوهش، رسالت و وظیفه حوزه به شمار می‌رفته است. امروزه نیز این رسالت کم‌وبیش در حوزه‌های علمیه وجود دارد[۶۰] فقه و اصول از علوم پررونق حوزه است و در کنار آن کلام و فلسفه هم تدریس می‌شود؛ چنان‌که در گذشته علوم ریاضی، نجوم، طب و مانند آن تدریس می‌شده است.[۶۱]

امام خمینی فقاهت را ضروری و بقای اسلام را در گرو فقیهان می‌دانست[۶۲] و معتقد بود توجه به فقه و فقاهت، شاخصه اصلی حوزه‌های علمیه است و همین ویژگی است که اسلام و رابطه میان فقها و مردم را حفظ کرده است[۶۳]؛ زیرا بیشترین و مهم‌ترین نیاز دینی مردم را که همواره پشتوانه و حامی حوزه‌های علمیه بوده‌اند، فقه برآورده می‌کند[۶۴] امام خمینی در کنار توجه ویژه به فقه و فقاهت به نیازهای دیگر نیز توجه می‌داد.

اتصال و ارتباط حوزه‌های علمیه با مساجد و کتابخانه‌ها که پیوستگی علم و دین و ارتباط تنگاتنگ حوزه با جامعه و حضور حوزویان در متن جامعه و میان توده‌های مردم را نشان می‌دهد، از ویژگی‌های حوزه‌های علمیه شمرده شده است[۶۵]؛ همچنین توجه به خودسازی و وجود درس‌های اخلاق که استادان و شخصیت‌های معتبر حوزه برگزار می‌کنند، یکی از ابعاد آموزشی و از مهم‌ترین ویژگی‌های حوزه‌های علمیه است[۶۶] امام خمینی که خود در حوزه علمیه قم درس اخلاق تدریس می‌کرد و به تربیت روحی و تهذیب نفوس طلاب اهتمام می‌ورزید[۶۷] همواره بر لزوم توجه به خودسازی درکنار تحصیل علوم دینی تأکید می‌کرد[۶۸] و علم بدون تهذیب را بی‌فایده، بلکه مضر می‌خواند[۶۹] و بر آن بود که توجه‌نکردن به تهذیب اخلاق در حوزه‌های علمیه و خطر عالمان غیر مهذّب، بیشتر و خطرناک‌تر از قدرت نظامی پادشاهان مستبد است[۷۰] ایشان فقدان مبانی اخلاقی و آداب اسلامی را مایه اختلاف در حوزه‌ها می‌دانست و همواره درباره پیامد آنکه از دست‌دادن پایگاه مردمی حوزه است، هشدار می‌داد.[۷۱]

یکی دیگر از شاخص‌های مهم حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ، استقلال این نهاد دینی از حکومت‌های وقت بوده است[۷۲] این ویژگی به روحانیت شیعه و حوزه‌های علمیه، قدرت ایستادگی در برابر حکومت‌های ستمگر و رهبری انقلاب‌ها را بخشیده است[۷۳] امام خمینی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، استقلال حوزه‌های علمیه را موجب ساخته‌شدن انسان‌های شایسته و درخشش شخصیت‌های مستقلی چون سید حسن مدرس می‌دانست[۷۴] ایشان بر همین اساس پس از پیروزی نیز بر استقلال حوزه‌ها و روحانیت از حکومت تأکید می‌کرد و معتقد بود حوزه‌های علمیه باید همانند گذشته مستقل و مردمی باقی بمانند[۷۵].[۷۶]

مقابله رژیم پهلوی

رضاشاه پهلوی در آغاز سلطنت با تظاهر به پایبندی به رفتار مذهبی بسیاری از متدینان و عالمان را به خود جلب کرد[۷۷] وی به سبب آگاهی از نفوذ علما، در آغاز از مخالفت آشکار با آنان خودداری می‌کرد و حتی خود را متدین و حامی شرع نشان می‌داد[۷۸]؛ اما پس از رسیدن به سلطنت و استوار کردن پایه‌های قدرت خود، در جهت حذف سنت‌ها، ارزش‌ها، باورهای مذهبی و نابودی روحانیت و حوزه‌های علمیه قدم برداشت[۷۹] او حوزه و روحانیت را نهاد سنت و باورهای کهن و مانع توسعه مورد نظر خود می‌دید و برای محدودیت شدید آن برنامه داشت[۸۰] تعطیلی مجالس عزاداری و خطابه‌های مذهبی که وظیفه ذاتی حوزویان بود، چنان‌که امام خمینی خود شاهد بوده است[۸۱]، دخالت در امور داخلی حوزه و امتحانات و نیز بر قراری قوانین برای پوشیدن لباس یک‌ شکل که بسیاری از طلاب و روحانیان را با مشکلات زیادی مواجه و جمع بسیاری را به کنار گذاشتن لباس روحانیت مجبور کرد[۸۲]، ازجمله محدودیت‌هایی بود که رژیم پهلوی در این دوره بر حوزه و روحانیت تحمیل کرد. این محدودیت‌ها تعطیلی برخی حوزه‌ها و تخریب و واگذاری برخی از مدارس علمیه را در پی‌داشت[۸۳]؛ به گونه‌ای که در طی سلطنت رضاشاه، مدارس دینی از ۲۸۲ مدرسه به ۲۰۶ مدرسه و طلاب علوم دینی از ۵۹۸۴ تن به ۷۸۴ تن کاهش یافت.[۸۴]

به نظر امام خمینی این فشارها و محدودیت‌ها که در طول دوران سلسله پهلوی ادامه داشت، در حقیقت برای از میان‌بردن حوزه‌های علمیه[۸۵] و در جهت حذف باورهای سنتی و مذهبی مردم و نابودی روحانیت بود[۸۶] ایشان دلیل دشمنی شدید رضاشاه پهلوی با علما را مخالفت آنان با زمامداری و اهداف مسموم و مخالف دین و منافع جامعه وی، ذکر کرده است؛ زیرا به باور ایشان پهلوی می‌دانست اگر گلوی علما را نفشرد و دهان آنان را با سرنیزه نبندد، تنها کسانی که با اهداف وی مخالفت می‌کنند، آنانند[۸۷] در چنین شرایطی عبدالکریم حائری یزدی، سیاست مدارا و مماشات را برای بقای حوزه و اسلام و فرهنگ مذهبی در پیش گرفت.[۸۸]

پس از رضاشاه عوامل متعددی ازجمله موقعیت اجتماعی متزلزل محمدرضا پهلوی، دولت را به همراهی با علما و تظاهر به دینداری وادار می‌ساخت و از سوی دیگر، نگرانی از گسترش مارکسیسم و جریان‌های ضد مذهبی، حوزه‌های علمیه و علما را به سوی مدارا با دولت می‌کشاند[۸۹] پس از کودتای ۲۸ مرداد که با تثبیت قدرت محمدرضا پهلوی و سرکوب توده‌ای‌ها و ملی‌گرایان همراه بود، پهلوی به‌تدریج از علما فاصله گرفت؛ اما تا زمان درگذشت سیدحسین بروجردی، مرجع تقلید وقت ایران، در سال ۱۳۴۰، آرامش نسبی میان دو طرف ادامه داشت[۹۰] درگذشت بروجردی موجب شد رژیم با تصور ضعف حوزه، در صدد اجرای برنامه‌های اصلاحی مورد نظر خود برآید؛ اما روند امور به گونه‌ای پیش رفت که اعتراض حوزه‌های علمیه و علما به رهبری امام خمینی، به مخالفت همه جانبه با محمدرضا پهلوی و در مرحله بعد اصل رژیم تبدیل شد[۹۱] در این دوره برخی سیاست‌های رژیم، استقلال حوزه‌های علمیه و روحانیت را نشانه گرفته بود که با واکنش امام خمینی روبه‌رو شد؛ چنانکه پس از اعلام راه‌اندازی «دانشگاه اسلامی» از سوی رژیم که با هدف مدیریت و تسلط بر حوزه‌های علمیه صورت می‌گرفت، ایشان هشدار داد و با صراحت اعلام کرد تا پای جان از استقلال حوزه دفاع و از مدیریت وزارت فرهنگ بر حوزه علمیه جلوگیری می‌کند[۹۲] از نظر ایشان، هدف رژیم از این ترفند سلطه‌جویانه، «کوبیدن اسلام با نام اسلام» بود[۹۳]؛ چنان‌که اقدام رژیم در بردن طلاب به سربازی را می‌توان در همین راستا شمرد.

امام خمینی که معتقد بود رژیم پهلوی برای نابودی اسلام، از بی‌حرمتی به حوزه‌های علمیه و طلاب و محصور و زندانی‌کردن علما و مراجع ابایی ندارد[۹۴]، در فروردین ۱۳۴۲، پس از حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه به این واقعه واکنش نشان داد و رژیم را نکوهش کرد[۹۵] به باور ایشان اختلاف‌افکنی میان علما و مردم[۹۶] و نیز دست‌یافتن بر حوزه‌های علمیه و اداره آنها طبق میل و اراده حکومت[۹۷]، ازجمله سیاست‌های رژیم پهلوی بود. حمله‌های مکرر رژیم به مدارس علوم دینی و بازداشت طلاب نیز با هدف برهم‌ زدن آرامش محیط علمی حوزه‌ها و جلوگیری از علم‌آموزی طلاب[۹۸] و در نهایت تعطیلی این مراکز علمی[۹۹] صورت می‌گرفت؛ چنان‌که وقتی بعضی از مراجع مانند سیدابوالقاسم خویی، سید کاظم شریعتمداری و امام خمینی از طریق نمایندگان‌شان، به ساخت بنا برای مدرسه علمیه و خوابگاه برای طلاب علوم دینی اقدام کردند، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) با نگرانی از رشد و نفوذ حوزه‌های علمیه و مشکلات امنیتی آینده از ادامه کار جلوگیری کرد و در عوض ساخت بناها و مراکزی با محوریت تمدن روز در قم را پیشنهاد کرد. شخص محمدرضا پهلوی با اطلاع از ساخت این مدارس در قم، به جلوگیری از آن و وضع مالیات سنگین برای کسانی که پول ساخت این مدارس را تأمین می‌کنند، فرمان داد. بیشتر هزینه ساخت مدارس، به وسیله خیرین تأمین می‌شد[۱۰۰] در اسناد ساواک افزون بر اینکه از نامه امام خمینی به سید احمد خمینی یا در سندی دیگر سید مرتضی پسندیده یاد شده است که ساختن بنا برای طلاب، تأمین هزینه آن و لزوم سرعت عمل و بی‌سروصدا بودن آن را درخواست کرده است[۱۰۱] محمد صدوقی نیز به عنوان فردی که در دریافت وجوه نماینده امام خمینی است و در قم اقدام به خرید زمین و ساخت بنا برای طلاب می‌کند، معرفی شده است.[۱۰۲] امام خمینی که حمایت و حفاظت از کیان اسلام و قرآن در برابر دشمنان را وظیفه اساسی حوزویان می‌دانست، بیداری و مقاومت حوزه‌های علمیه، به‌ویژه حوزه علمیه قم در برابر رژیم پهلوی را مایه سرافرازی و رونق نهضت روحانیت بر می‌شمرد.[۱۰۳]

حوزه علمیه نجف نیز با توجه به محدودیت‌های به‌وجودآمده از سوی حکومت‌ها، دوره‌های اوج و فرود را پشت سر گذاشته است[۱۰۴] قدرت‌ یافتن کمونیسم و حزب بعث در عراق، واکنش حوزه علمیه نجف و ورود این حوزه به صحنه سیاست، پیامدهایی همچون زندانی و اعدام‌ شدنِ شمار زیادی از روحانیون را در پی داشت[۱۰۵] حکومت بعثی عراق برای زمین‌گیر کردن مرجعیت شیعه و تضعیف حوزه‌های علمیه، اقدام‌هایی را مانند ضمیمه‌ کردن عتبات و مکان‌های دینی به اوقاف، لغو معافیت طلاب از سربازی و اخراج ایرانیان از عراق[۱۰۶] در سال‌های ۱۹۷۰م/ ۱۳۵۰ش، ۱۹۷۶م/ ۱۳۵۴ش، ۱۹۸۰م/ ۱۳۵۸ش و ۱۹۹۱م/ ۱۳۶۹ش انجام داد و با نسبت‌دادن اتهام جاسوسی به علمای شیعه و خاندان آنان تلاش کرد فعالیت‌های حوزه را محدود و عده زیادی از علما و طلاب غیر عراقی را از نجف اخراج کند[۱۰۷] هدف رژیم بعثی از پاکسازی حوزه از طلاب علوم دینیِ غیر عراقی، خالی‌ کردن حوزه از ملیت‌های مختلف بود که رفت و آمد آنان خطری برای حاکمیت به شمار می‌رفت[۱۰۸] امام خمینی با ناگوار شمردن این عمل، اعلام کرد از عراق خارج خواهد شد و از طلاب خواست آماده تحمل ناگواری‌ها باشند.[۱۰۹].[۱۱۰]

رسالت و انتظارات

حوزه‌های علمیه در گذشته و حال، بزرگ‌ترین نقش را در حفظ و ترویج اسلام ایفا کرده‌اند. امام خمینی حوزه‌های علمیه را مایه حیات اسلام می‌دانست و حرکت اصلاحی خود را از حوزه علمیه آغاز کرده بود [۱۱۱] ایشان در جوانی از آغاز حضور عبدالکریم حائری یزدی برای احیای حوزه علمیه قم، به این شهر هجرت کرد[۱۱۲] و در دوره زعامت سید حسین بروجردی تلاش کرد با تقویت ایشان به تحکیم پایگاه نهاد مرجعیت بپردازد؛ زیرا معتقد بود از این راه می‌توان جامعه‌ای سالم و حوزه‌ای سرزنده و پویا داشت[۱۱۳] ایشان در همین راستا، اقداماتی را نیز برای حمایت مالی از بروجردی و حفظ حوزه‌های علمیه که زیر نظر ایشان اداره می‌شد، انجام داد[۱۱۴]

امام خمینی حوزه‌های علمیه را دژ مدافع عدالت‌خواهی و اسلام و مذهب[۱۱۵]، و حفظ اسلام را مرهون حوزه‌های علمیه می‌دانست[۱۱۶] ایشان معتقد بود حوزه‌های علمیه سپاه واقعی دانش و اخلاق و درستی[۱۱۷] و پایگاهی ممتاز برای حفظ عظمت اسلام و استقلال کشورهای اسلامی است که همواره چون سدی محکم در برابر تجاوز بیگانگان ایستادگی کرده است[۱۱۸] و همانند دانشگاه می‌تواند منشأ همه سعادت‌های مادی و معنوی یا سرچشمه همه گرفتاری‌های کشور باشد[۱۱۹] ایشان هدف حوزه‌های علمیه را حفظ اسلام معرفی می‌کرد[۱۲۰] و بر همین اساس معتقد بود حوزه‌های علمیه به خاطر برخورداری از امدادهای الهی و معنوی و همچنین پشتیبانی‌های مردمی، زوال‌ ناپذیر است[۱۲۱] ایشان تداوم مبارزه روحانیان را، با وجود سختی‌های فراوان، موجب اعتبار بین‌المللی حوزه‌های علمیه می‌دانست.[۱۲۲]

حوزه‌های علمیه در راستای وظایف و مسئولیت‌های خود باید متناسب با نیازهای زمان متحول و کارآمد شوند و دست‌کم در علوم انسانی مانند ادبیات، فلسفه، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، حقوق، اقتصاد و علم سیاست، نیازهای امروز جامعه را مرتفع سازند[۱۲۳]؛ از این‌رو امام خمینی انجام طراحی برای برنامه‌های درسی حوزه بر اساس نیاز کشور[۱۲۴] و تحقیق در ابعاد مختلف دین اسلام برای پاسخگویی به نیازها را به علما و طلاب توصیه می‌کرد[۱۲۵] ایشان از حوزویان می‌خواست برای معرفی اسلام، آن‌گونه که هست، و دفاع از آن تلاش کنند[۱۲۶] و بر این باور بود که این مهم، علاوه بر فقه، مستلزم آموختن و آم وزش دیگر معارف اسلامی اعم از عقلی، سیاسی و اخلاقی نیز است.[۱۲۷]

به اعتقاد امام خمینی فلسفه وجودی حوزه‌های علمی، ترویج احکام الهی، قوانین قرآنی و مقاومت در برابر دشمنان اسلام و خنثی‌سازی توطئه‌های آنان است[۱۲۸]؛ از این‌رو ایشان در دوران نهضت اسلامی ایران، با یادآوری سابقه درخشان حوزه‌های علمیه در ستم‌ستیزی، خواستار ادامه مبارزه حوزه‌ها با خطرهایی بود که اسلام و استقلال کشورهای اسلامی را تهدید می‌کند[۱۲۹] ایشان حوزه علمیه قم را پناهگاه مسلمانان عدالت‌خواه[۱۳۰]، مرکز فقاهت راستین، مبدأ نهضت اسلامی[۱۳۱] و زنده‌کننده اسلام می‌نامید و خدمت این حوزه به اسلام را خدمتی دیرپا می‌دانست که تا صدها سال باقی خواهد ماند[۱۳۲] همچنین ایشان درباره بی‌تحرکی برخی حوزه‌های علمیه و سکوت و سکون آنها در برابر مسائل کلان سیاسی اجتماعی هشدار می‌داد و درباره جو سکوت حاکم بر برخی حوزه‌های علمیه به‌ویژه حوزه علمیه نجف ابراز تأسف می‌کرد[۱۳۳]

امام خمینی علمای اسلام را در طول تاریخ، پیش‌کسوت مبارزه و شهادت می‌دانست و معتقد بود در قیام پانزده خرداد و نهضت اسلامی ایران و نیز در دوران جنگ تحمیلی، بیشترین شهدا از قشر روحانی و از حوزه‌های علمیه‌اند؛ همچنین شهدای گمنام حوزه‌های علمیه که در مسیر نشر معارف و احکام الهی جان خود را فدا کرده‌اند نیز کم نیستند[۱۳۴] ایشان با اشاره به اینکه امر قضاوت که از شئون فقها است[۱۳۵]، ضمن ابراز نارضایتی از کمبود مبلغ و قاضی[۱۳۶]، به حوزه‌های علمیه به‌خصوص حوزه‌های قم، مشهد و اصفهان، سفارش می‌کرد در رفع نیازهای نظام اسلامی مانند قضاوت تلاش کنند و به تربیت قاضی بپردازند.[۱۳۷]

آسیب‌ها و اصلاحات: نهادهای آموزشی و پژوهشی همواره در مسیر توسعه، نیازمند برنامه‌ریزی و آسیب‌زدایی هستند، اصلاح حوزه‌های علمیه نیز سابقه‌ای طولانی دارد. بر همین اساس پس از تثبیت و توسعه نسبی حوزه علمیه قم در زمان بروجردی با توجه به برخی کاستی‌ها و بی‌نظمی‌ها که در حوزه علمیه قم و برخی حوزه‌های دیگر وجود داشت، بحث اصلاح حوزه در سال ۱۳۲۸ به صورت جدی مطرح شد و گروهی با نام هیئت مصلحین یا هیئت حاکمه، متشکل از امام خمینی و جمعی دیگر از علمای تراز دوم شکل گرفت[۱۳۸]؛ ولی برنامه‌های اصلاحی و طرح‌های پیشنهادی آنان به بروجردی با استقبال جدی ایشان روبه‌رو نشد. در همین راستا گروهی از مدرسان حوزه نیز به برخی از امور اصلاحی در حوزه مانند انتشار مجله، فراگیری علوم جدید و برگزاری برنامه‌ها و جلسات منظم برای اصلاحات در حوزه اقدام کردند[۱۳۹] امام خمینی تکمیل برنامه‌های درسی و تبلیغی، دوری از سستی و ضعف اعتماد به نفس و جایگزینی جدیت، امید و اعتماد به نفس را از مصادیق اصلاح حوزه می‌دانست.[۱۴۰]

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی با بسیار مهم ارزیابی‌ کردن مسئولیت علما و مراجع اسلام، از درست و مناسب ارائه‌ نشدنِ مفاهیم دینی و اسلام در داخل و خارج کشور، ابراز نارضایتی کرده و علت آن را کم‌کاری در دسترسی به ابزار تبلیغیِ جدید شمرده است[۱۴۱] ایشان نظم‌ بخشیدن به امور حوزه و جلوگیری از نفوذ عناصر بیگانه را گام مهمی برای اصلاح حوزه می‌دانست[۱۴۲] و به علما و حوزه‌های علمیه هشدار می‌داد که از صف‌بندی‌ها و اختلافات دوری کنند؛ زیرا اختلاف باعث ازدست‌دادن پایگاه مردمی و آسیب‌پذیری حوزه می‌شود.[۱۴۳]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی که استقبال بیشتری از حوزه‌های علمیه شد، بار دیگر به صورت جدی به تفکر اصلاح حوزه و نظم‌بخشیدن به آن توجه شد[۱۴۴] به همین منظور حسینعلی منتظری در دیدار با امام خمینی، پیشنهاد تشکیل شورای مدیریت حوزه با عضویت سه نماینده از سوی امام خمینی و سه نماینده از جانب مرجع تقلید وقت، سید محمد رضا گلپایگانی را ارائه کرد که ایشان آن را پذیرفت[۱۴۵] و فرمان تشکیل شورای شش نفره مدیریت را در ۸ اسفند ۱۳۵۹، صادر کرد[۱۴۶] با توجه به اهمیت موضوع، امام خمینی یک سال پس از فعالیت شورا، در پیام ۲۲ بهمن ۱۳۶۰ دوباره بر اصلاح حوزه تأکید کرد و از همه به‌ویژه علما و مدرسان خواست درباره این موضوع همت ویژه‌ای به خرج دهند [۱۴۷] ایشان نظام‌دادن به امور حوزه را از ضروریات به شمار می‌آورد و از بزرگان حوزه می‌خواست با برنامه‌ریزی دقیق و صحیح، مانع آسیب‌دیدن حوزه‌ها شوند.[۱۴۸]

اصلاح حوزه‌های علمیه از نظر امام خمینی، به معنای نادیده‌انگاشتن میراث گذشتگان در فقه سنتی نبود؛ بلکه ایشان این اصلاح را در تدوین برنامه‌ها و تحقیقات جدید متناسبت با نیاز کشور، ضمن وفاداری به طریقه مشایخ گذشته می‌دید[۱۴۹] علاوه بر این، از نظر ایشان ایجاد تحول درونی و از میان‌ بردن آثار فکری و اخلاقی استعمار را که مانع اصلاحات است، بُعد دیگر اصلاح حوزه به شمار می‌رفت[۱۵۰] امام خمینی اصلاح حوزه را اصلاح جامعه و فساد آن را فساد جامعه می‌دانست و به مسئولان هشدار می‌داد که دشمنان همواره در صدد نفوذ در حوزه‌های علمیه برای فاسد کردن جامعه هستند[۱۵۱]؛ از این‌رو ایشان با اشاره به نقش و خدمات حوزه‌های علمیه در گرفتاری‌های مختلف کشور به‌ویژه جنگ تحمیلی و تشکر از خدمات علما و فضلا از آنان می‌خواست تا به دلیل حساسیت امر تبلیغ، از این موضوع غافل نشوند و اهتمام بیشتری در این زمینه داشته باشند.[۱۵۲]

از سوی دیگر، از نگاه امام خمینی، نفوذ افراد منحرف و تبهکار در حوزه‌های علمیه که به ایجاد نفاق و اختلاف دامن می‌زنند[۱۵۳]، یکی از راه‌های مهم دشمنان برای مقابله با اسلام است که با خطرهای بزرگی همراه خواهد بود[۱۵۴] از نگاه ایشان مهم‌ترین خطرها عبارت‌اند از:

  1. رواج تفکر و روحیه انزواطلبی در میان حوزویان، به گونه‌ای که دوری از مسائل سیاسی، اجتماعی، ارزش دانسته شود و دخالت در امور سیاسی، ضد ارزش باشد. ایشان از رواج این روحیه در حوزه‌های علمیه که محصول توطئه‌های مرموز جهان‌خواران و ناشی از تفکر حاکم بر روحانیت مسیحی و کلیسا است، ابراز تأسف کرده است.[۱۵۵]
  2. گسترش تشریفات و توجه به تجملات که از آفات حوزه، منافی با اسلام و تحصیل علوم دینی است[۱۵۶] و کم‌ شدن محتوا و شکست روحانیت را در پی‌خواهد داشت.[۱۵۷]
  3. خطر تحجرگرایی که موجب فعالیت کسانی علیه اسلام و انقلاب در حوزه‌های علمیه شده که مروج اسلام امریکایی و دشمن پیامبر اسلام‌اند[۱۵۸] از نگاه ایشان، متحجران حوزوی، آبروی اسلام و مسلمانان را برده‌اند و از برخی معارف و آموزه‌های دینی برای کسب مال و مقام و رسیدن به عیش و نوش خود، بهره‌برداری می‌کنند و غفلت از این عناصر، یک لحظه هم جایز نیست.[۱۵۹].[۱۶۰]

حوزۀ علمیه، یک حقیقت پایدار

امام با توجه دادن علما به یکپارچگی و یادآوری درگذشت مرحوم آیت‌الله بروجردی به این حقیقت تأکید می‌ورزد که حوزۀ علمیه با رفتن اشخاص از بین نرفته و در خدمت اسلام است. به باور امام، حوزۀ علمیه باید به درد اسلام بخورد والا بیهوده و مبتذل خواهد بود[۱۶۱]. امام در ۱۰ دی ماه ۱۳۵۰ در نجف اشرف، با یادآوری تلاش‌های صادقانه پیامبر اسلام (ص) در گسترش توحید و فتح و ظفرش در مهاجرت به مدینه و فتح مکه، ابراز امیدواری می‌نماید که حوزۀ علمیۀ نجف تقویت شود و به حالت قبلی برگردد. ایشان وظیفۀ سنگین برای علما تصویر می‌نماید و متذکر می‌شود که صرفاً آموختن مشتی الفاظ و مفاهیم، تمام وظیفه علما نیست؛ بلکه حفظ اسلام و احکام آن، با تأسی از پیامبر اکرم (ص)، از وظایف اصلی آنان است. ایشان با توجه به فشارهای دولت عراق بر حوزۀ علمیه، زوال حوزه را هم به لحاظ معنوی، غیرممکن می‌داند و هم به لحاظ طبیعی، ایشان معتقد است، پشتیبانی ملت‌ها از دلایل عدم امکان زوال حوزه‌های علمیه می‌باشد[۱۶۲].[۱۶۳]

ویژگی‌های ممتاز حوزۀ علمیه نجف

امام حوزۀ علمیۀ نجف را دارای برازندگی‌هایی می‌داند که در دیگر حوزه‌های علمیه نیست: اولاً، قدمت هزار ساله و پیشینۀ بلندمدت آن را یادآور می‌شود، ثانیاً، مجاورت حوزۀ علمیۀ نجف را در جوار حضرت امیرالمؤمنین (ع) برجستگی دیگر آن حوزه برمی‌شمارد. ایشان با عطف نظر بر خصوصیت دومی، مسئولیت علمای مشغول در این حوزۀ علمیه را نیز سنگین‌تر می‌داند؛ زیرا هم جواری با حضرت امیر (ع) و ادعای شیعه بودن، مشایعت و متابعت آن حضرت را بیشتر می‌طلبد[۱۶۴].[۱۶۵]

وظایف آموزشی حوزه علمیه

امام به تمامی حوزه‌های علمیه توصیه می‌نمایند که روش هزار و چند صد ساله فقاهت را حفظ کرده و دخالت در سیاست، باعث کم‌رنگی و بی‌توجهی نسبت به امر مهم فقاهت نگردد. امام از حوزویان می‌خواهد، به طور جدی و محکم، فقاهت را با همان شیوه سنتی، حفظ کنند و در حوزه‌های مختلف علوم عقلی و اخلاق و عرفان نیز تلاش نمایند[۱۶۶]. ایشان، برای اینکه حوزه‌های علمیه ثبات و دوام داشته باشد، حفظ فقه سنتی را ضروری می‌داند؛ زیرا به اعتقاد امام، انحراف از این مسیر مساوی با از بین رفتن فقه است[۱۶۷]. ایشان نماد فقه سنتی را فقه جواهری معرفی می‌کند و بر محافظت از آن تأکید می‌ورزد[۱۶۸].[۱۶۹]

وظایف پژوهشی حوزه علمیه

امام، انجمن‌های اسلامی به‌خصوص حوزۀ علمیه زنده قم و دانشگاه‌های بیدار را به نشر منویاتشان تشویق می‌کند[۱۷۰]. ایشان، از رسالت‌های مهم روحانیت و طلاب علوم اسلامی در حوزه‌های علمیه، قلم فرسایی علما را در راه خیر و سعادت مردم معرفی می‌نماید[۱۷۱]. ایشان تأکید ویژه دارد بر اینکه، حوزویان، به وسیله قلم، معنویات و اندوخته‌های علمی خود را به نسل آینده منتقل کنند[۱۷۲]. به باور امام، معرفی درست اسلام، از وظایف مهم اهل قلم می‌باشد[۱۷۳] و رسالت اهل قلم، بیشتر از دیگران، در برابر فریب‌ها و جنود شیطان است[۱۷۴]. ایشان برای جلوگیری از انحراف، در پیامی به نویسندگان، نسبت به تفسیر به رأی قرآن و دستورات اسلامی، هشدار می‌دهد[۱۷۵]. امام با اشاره به تابلوی دیدارکنندگان مسئولان نهضت سوادآموزی که مضمون آن تبدیل قلم به مسلسل بوده است، عکس این شعار را آرزو می‌کند، ایشان آرزو می‌نماید، بشر به رشدی برسد که مسلسل‌ها را به قلم تبدیل کند، از نظر ایشان، کارکرد قلم در خدمت‌رسانی به بشر، بیشتر از مسلسل است و قلم و علم است که انسان را می‌سازد[۱۷۶]. به باور امام، غایت قلم و دانش باید الهی باشد[۱۷۷]. ایشان، جهالت را به مثابه تمامی گرفتاری انسان در طول تاریخ می‌داند[۱۷۸] و داشتن علم جهت‌دار و همراه با تربیت الهی را موجب مصونیت جامعه معرفی می‌کند[۱۷۹].[۱۸۰]

وظایف پرورشی حوزه علمیه

امام، خطاب به محصلین مدرسه عالی شهید مطهری تأکید می‌نماید که در کنار تحصیل به تهذیب نفس و پرورش بر مبنای اسلام بپردازند و در همه مدارس باید قبل از اینکه افراد عالم شوند، مهذب باشند. علما باید در مدارس، حوزه‌های اخلاق، تهذیب و معارف اسلامی تشکیل بدهند به اعتقاد ایشان، نبودن تهذیب اسلامی در مدارس دینی و دانشگاه‌ها و و خطرات عالم و معلم غیرمهذب، خطرناک‌تر از توپ و تانک محمدرضا شاه و پدرش می‌باشد؛ زیرا صدمه‌های آنان روحی است بر خلاف توپ و تانک. ایشان تأکید می‌کنند که برنامه‌های اخلاقی باید در رأس برنامه‌های اساتید حوزه‌های علمیه باشد. امام معتقد است، اساتید وابسته به بیگانه، منشأ تمام بدبختی‌هاست. ایشان، به اصلاح اخلاقی برنامه‌های دانشگاه و فیضیه به عنوان نماد دو نهاد فرهنگی تأکید می‌ورزد[۱۸۱].[۱۸۲]

حوزه و حفاظت از کیان اسلام

امام بارها تأکید کرده است که آموختن یک مشت الفاظ و مفاهیم و گرفتار شدن در بند یک‌سری اصطلاحات از وظایف اصلی حوزه‌های علمیه و علما نیست، بلکه حمایت و حفاظت از دستورات اسلام و قرآن از وظایف اساسی آنان می‌باشد، به همین لحاظ است که ایشان پس از قیام ۱۹ دی ۱۳۴۲ بیداری حوزه علمیه قم و دیگر حوزه‌های علمیه و علما را جداً می‌ستاید و این بیداری و مقاومت را مایۀ سرافرازی و رونق نهضت روحانیت می‌دانند[۱۸۳]. از حوزۀ علمیۀ قم به عنوان دژ محکم وحی و عدالت و پناهگاه مسلمانان عدالت‌خواه یاد می‌نماید[۱۸۴]. از همین بابت، ایشان همواره نسبت به بی‌خاصیتی و بی‌تحرکی حوزۀ علمیه و ضربه خوردن آن از درون هشدار داده‌اند[۱۸۵].

امام در نامه‌ای به شهید صدر، حوزۀ علمیۀ نجف را در خدمت اسلام و مسلمین و حافظ استقلال عراق و سایر کشورهای اسلامی معرفی می‌نماید[۱۸۶]. ایشان با توجه به جایگاه حوزه علمیه نجف، با یادآوری مبارزات و زحمات پیامبر اسلام (ص) و اینکه اسلام مکتب مبارزه و مقاومت در برابر ستم و بیداد است، از جو سکوت حاکم بر حوزۀ علمیۀ نجف ابراز تأسف شدید کرده و از زنده بودن حوزۀ علمیۀ قم به نیکی یاد می‌کند. اینها همه نشان از دقت امام نسبت به مسائل اساسی حوزه‌های علمیه است؛ لذا ایشان بر سازماندهی نهضت و ارتباط حوزه‌های علمیه قم، تهران و... تأکید می‌ورزد[۱۸۷].[۱۸۸]

وظایف اجتماعی - سیاسی حوزه‌های علمیه

در منظومه فکری توحید محور امام، اسلام و رهبران دینی برای انسان‌سازی آمده‌اند و قرآن هم کتاب انسان‌سازی است؛ اما انسان ابعاد و نیازهای مختلف دارد که باید به همه آن ابعاد پرداخته شود و حوزه علمیه موظف است انسان را با توجه به ابعاد مختلف آن، از مسائل فردی، اجتماعی، سیاسی فرهنگی به خوبی مدیریت نماید. امام برای سامان یافتن مدیریت یادشده، تأکید دارد که در حوزه‌ها هر گروهی در یک بعد تخصص پیدا کند تا هم اسلام را با اهمه ابعادش به مردم ابلاغ نمایند و هم جامعه را در تمامی ابعاد آن هدایت کنند[۱۸۹]. این مهم از آنجا از حوزه‌های علمیه، انتظار می‌رود که امام خمینی وظیفه علما را بسیار گسترده‌تر از آنچه قبل از او مرسوم بوده است، تصویر می‌نماید. ایشان برای علما، پس از ائمه اطهار (ع) شأن فرمانروایی و حاکمیت قائل می‌شود[۱۹۰] و آنان را طبق دستورات دین، والی و حاکم بر جامعه معرفی می‌کند[۱۹۱]. ایشان طبق روایت مقبولة عمر بن حنظله، آنان را از جانب امام و حاکم قاضی می‌داند[۱۹۲]. به اعتقاد امام، این مقام نیابت و قضاوت همیشه برای فقهای اسلام و علما محفوظ است[۱۹۳].

ایشان در کتاب معروف ولایت فقیه، معرفی و ارائه اسلام را مستلزم اصلاح حوزه‌های علمیه و روحانیت می‌خواند چه از لحاظ برنامه‌های درسی و چه از نگاه اعتماد به نفس علما و دوری از یأس و ناامیدی و چه از نظر تحول درونی در میان علمای اسلام و طرد کردن آخوندهای درباری که مشخصه آنها از نگاه امام فروختن دین به دنیاست[۱۹۴]. امام حوزه‌های علمیه را محل تدریس، تعلیم و تبلیغ و رهبری مسلمانان معرفی می‌کند. به باور امام، حوزه علمیه جای فقهای عادی و امین است، فقهایی که امانت‌دار و جانشین پیغمبران هستند، امانت‌دار باید دنیاطلب نباشد و نسبت به جان، مال، ناموس و آبروی مردم امین و حساس باشد. امام در همین راستا، وارد شدن علمای نامدار حوزه علمیه را به دستگاه ظلم، به لحاظ جنبۀ تخریبی زیادش، به مثابه وارد شدن یک امّت در آن دستگاه می‌داند[۱۹۵].[۱۹۶]

حوزه‌های علمیه سدی در برابر دشمنان اسلام

امام ۲۶ اسفند ۱۳۴۱ در یک چشم‌انداز بلند مدت، با ذکر سابقه درخشان روحانیت در ستم‌ستیزی، از مبارزه مداوم آنان با خطرهایی که علیه اسلام و استقلال کشورهای اسلامی سازمان یافته، یاد می‌نماید و از ویژگی‌های روحانیت در عدم مرعوب شدن از تهدیدهای جباران یاد می‌کند که در هر شرایطی سکوت نکرده و دست از وظایف خویش نکشیده‌اند. ایشان نترسیدن روحانیت از عربده‌کشی و وحشی‌گری‌ها را برای آنان ضروری می‌داند؛ زیرا آنان موظّف هستند در راه اسلام و قرآن آخرین قطره خون خود را نثار کنند. از نظر امام، اگر احکام قرآن در خطر افتد و مذهب جعفری در کشور از رسمیت بیافتد، در این صورت بودن روحانیت و حوزه‌های علمیه به چه دردی می‌خورد. به باور ایشان، هویت حوزه‌های علمیه در حفظ اسلام و ترویج احکام الهی و تحکیم قوانین قرآنی است. امام معتقد است بحث‌های علمی صرف، فلسفه وجودی حوزه‌های علمیه نیست بلکه فلسفۀ وجودی حوزه‌های علمیه علاوه بر مباحث علمی این است که باید چون کوه استوار در برابر دشمنان اسلام بایستد و در برابر تهاجمات آنان مقاومت نماید[۱۹۷].

امام فلسفه مخالفت محمدرضا شاه با روحانیت و جرم روحانیت در نزد دستگاه پهلوی را حمایت و حفاظت آنان از مبانی قوانین اسلام می‌داند[۱۹۸]. ایشان، وظایف سنگین حوزه‌های علمیه را در برابر جور و ستم آن قدر جدی می‌گیرد که تماس گرفتن سران حوزه‌های علمیه با رژیم دیکتاتوری پهلوی را به مثابه انتحار روحانیت قلمداد می‌کند و سکوت حوزه‌های علمیه در برابر دشمنی آنان با اسلام را جرم می‌داند[۱۹۹]. ایشان معتقد است، سرکوب کردن و به هم زدن حوزه علمیه به نفع اسرائیل می‌باشد[۲۰۰].[۲۰۱]

استقلال حوزه علمیه

امام روی استقلال حوزه‌ها آن‌قدر حساس است که در دوره پهلوی دوم، در نقد دانشگاه اسلامی مطرح از سوی شاه که به باور امام، توطئه علیه اسلام و استقلال حوزه‌های علمیه بود - زیرا آنان می‌خواستند علما و حوزه علمیه را تحت برنامه وزارت فرهنگ قرار دهند - امام، به شدت در برابر این طرح، واکنش نشان می‌دهد و تحقق آن را مساوی با مرگ خود و از بین رفتن مراجع اسلام قمداد می‌نماید[۲۰۲]. ایشان از سوی دیگر کسانی را که از درون حوزه وارد این فاز ضد استقلال حوزه علمیه و ضد اسلام شود، بدتر از اعضای سازمان امنیت شاه معرفی می‌نماید[۲۰۳].

ایشان در کل، بر استقلال مراکز علمی[۲۰۴] و مراکز فرهنگی[۲۰۵] به عنوان یک اصل نگاه کند و استقلال فیضیه و دانشگاه را به عنوان دو نماد علمی و فرهنگی، زیربنای استقلال کشور معرفی می‌نماید[۲۰۶]. مذهب علما را در آیینه استقلال آن معرفی می‌نماید. ایشان در همین راستا، از حوزۀ علمیه به عنوان دانشگاه بزرگ اسلامی یاد می‌کند و بر تجهیز آن در همه ابعاد تأکید می‌ورزد[۲۰۷].[۲۰۸]

لزوم تربیت قاضی و مبلغ در حوزه‌های علمیه

امام بر مبنای اصل بی‌ارزشی علم بدون عمل، به حوزه‌های علمیه نیز دیدگاه کاربردی در جهت گسترش و تبلیغ احکام و دستورات الهی دارد؛ لذا به همه حوزه‌های علمیه به طور عام و به حوزه‌های قم، مشهد و اصفهان، به طور خاص سفارش می‌نمایند به تربیت مبلغ و قاضی و آن را نماد قرار می‌دهد بر پاسخ‌گویی حوزه‌های علمیه به نیازهای روز جامعه اسلامی[۲۰۹]. ایشان در راستای ضرورت کاربردی بودن حوزه علمیه، تحصیل علوم دینی را مقدمه تبلیغ و انذار مردم می‌دانند[۲۱۰]. امام به لحاظ ضرورت یادشده، به تقویت حوزه‌های علمیه و تربیت مبلغ تأکید می‌ورزد[۲۱۱]. از نظر امام، حوزه‌های علمیه علاوه بر تحصیل فقه، باید در مسائل نظام اسلامی، چون جبهات جنگ و امر قضاوت و... همت نمایند؛ زیرا تحصیل علم برای حفظ اسلام است[۲۱۲]. امام خمینی در دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی کمبود مبلغ و قاضی را به سمع حوزویان می‌رساند و حوزه‌های علمیه را بر پرورش مبلغ و قاضی موظّف کرده و بر ایجاد نظم و انضباط در حوزه‌های علمیه تأکید می‌ورزد[۲۱۳]. ایشان برای برنامه‌ریزی منظم نظام علمی و کاربردی و غنای محتوایی برنامه حوزه علمیه، آنان را به منبع غنی قرآن به عنوان غنی‌ترین کتاب برای تعلیم و تربیت ترغیب می‌نماید، کتابی که جامعۀ انسانی را به طور جامع به سوی حق رهنمون می‌شود[۲۱۴].[۲۱۵]

حوزه علمیۀ قم، خاستگاه انقلاب اسلامی

امام در تحلیل از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، سرآغاز نهضت اسلامی را از حوزۀ علمیۀ قم معرفی می‌نماید. ایشان معتقد است، خیزش علیه نظام شاه، از حوزه علمیه قم به سایر حوزه‌ها و دانشگاه‌ها سرایت نمود و منجر به نهضت فراگیری شد که بنیاد پهلوی را برانداخت[۲۱۶]. امام معتقد است حوزه علمیه باید در کنار علم‌آموزی و تهذیب نفس، به عنوان پناهگاه محرومان و در خط اول مبارزه با دشمنان اسلام قرار داشته باشد[۲۱۷].[۲۱۸]

دغدغه‌های امام نسبت به حوزه‌های علمیه

گرفتاری در اختلاف‌های دنیایی

امام به حوزه‌های علمیه هشدار می‌دهد که از اختلاف و صف‌بندی در مقابل هم بپرهیزند والا پایگاه مردمی خویش را به عنوان امتیاز برتر، از دست داده مورد تهاجم دشمنان قرار خواهند گرفت[۲۱۹]. ایشان معتقد است اگر علما به خاطر منافع دنیوی ناچیز، به جان هم بیافتند و همدیگر را هتک کنند، به اسلام و قرآن خیانت کرده‌اند؛ زیرا به نظر امام، علما امانت‌داران اسلام و قرآن هستند و باید خوب امانت‌داری نموده و از اختلاف بر سر مسائل دنیایی جدا پرهیز نمایند[۲۲۰].

امام به حوزه‌های علمیه هشدار می‌دهد که با بی‌نظمی و بی‌تدبیری، بی‌لیاقتی خویش را نشان نداده و بهانه به دست دشمنان ندهند. ایشان بر این باورند که با حب نفس و حب جاه و با کبر و غرور نمی‌توان در برابر دشمنان مقاومت کرد. از نظر امام عالِمی که در فکر حفظ مسند و ریاست باشد، نمی‌تواند با دشمنان اسلام مبارزه نماید[۲۲۱]. ایشان، به علما سفارش می‌نماید که سرباز مسلح اسلام و فدایی اسلام باشند و آنان را نسبت به مسئولیت بزرگ‌شان در مبارزه، با دشمنان اسلام و حراست از کیان اسلام جداً فرامی‌خواند و مسئولیت بزرگی را متوجه آنان می‌داند[۲۲۲].[۲۲۳]

هشدار به خطرآفرینی مستمر دشمنان حوزه

ایشان در وصیت‌نامۀ خود، با تیزهوشی و هوشمندی، به حوزه‌های علمیه نسبت به خطرات مخالفین هشدار می‌دهد و از نفوذ مستمر انسان‌های شیاد و منحرف در حوزه‌های علمیه خبر می‌دهد؛ پدیده‌ای که از نظر امام، دو نوع خطر را متوجه حوزه و جامعه می‌کند: خطرهای کوتاه‌مدت آنان بدنام کردن حوزه‌ها با اعمال ناشایست و انحرافی است و خطر دراز مدت‌شان مقامات بالا رسیدن آنان است که با آگاهی از علوم اسلامی، از درون حوزه علمیه، دست به تخریب می‌زنند و انحراف اخلاقی و افکاری چون «پان ایرانیسم» و... را ترویج می‌کنند[۲۲۴].[۲۲۵]

هشدار نسبت به ایجاد اختلاف در حوزه‌ها

امام، در حوزه علمیه نجف، از وجود برخی اختلاف‌ها در بین علمای حوزۀ علمیۀ نجف ابراز تأسف می‌نماید و نسبت به توطئه دشمن در پشت این صحنه‌ها هشدار می‌دهد و پیامدهای منفی دنیوی و اخروی علم بدون عمل را یادآور گردیده و فساد عالِم را باعث فساد عالَم می‌داند و آنان را نسبت به وظایف خطیرشان اشعار می‌نماید و برای بیرون‌رفت از دام چنین توطئه‌ای، بر تهذیب روحانیت تأکید می‌ورزد[۲۲۶]. امام با اعتقاد به این اصل که منشأ اصلی اختلاف‌ها حب دنیاست، به طور مکرر، بر ترک حب دنیا به‌خصوص برای اهل علم تأکید می‌ورزد[۲۲۷] و آن را سر منشأ تمامی خطاها معرفی می‌نماید[۲۲۸]. درس اخلاق امام با علما و طلاب علوم دینی این است، که برخی از علما حب دنیای نداشته را در دل دارند[۲۲۹]. ایشان وظیفة جدی طلاب را در ضمن تحصیل، اهتمام به تهذیب نفس می‌داند و سفارش می‌نماید که در کنار تبلیغ دیگران به تبلیغ و اصلاح نفس خویش نیز بپردازند[۲۳۰].[۲۳۱]

خطر نفوذ دشمن در حوزه‌های علمیه

امام علما و حوزه‌های علمیه را به صرف وقت در راه حفظ حوزه‌های بزرگ توصیه می‌نمایند[۲۳۲]. ایشان در بدو ورودش به حوزۀ علمیۀ نجف و قبل از آغاز درس، نسبت به آفات موجود در حوزه‌های علمیه و هشدار نسبت به اختلاف علما، از خطر نفوذ دشمن ابراز خوف می‌نماید و نسبت به نفوذ مرموز دشمن هشدار می‌دهد. ایشان، نفوذ دشمن را در حوزه علمیه، به نفوذ آنان با واسطه و یا با چندین واسطه و در لایه‌های پنهان تصویر می‌نماید، به گونه‌ای که دشمنان، در قالب وظایف شرعی در حوزه علمیه، ایجاد فساد بکنند، ایشان دلیل تلاش دشمن برای نفوذ در حوزه علمیه را نیز ترسیدن آنان از آدم می‌داند، آدم‌هایی که در حوزه علمیه تربیت می‌شوند[۲۳۳].[۲۳۴]

توطئه دشمنان اسلام بر انزوای روحانیت

امام، بارها از انزوای روحانیت و تفکر انزواطلبی شکایت کرده و آن را توطئه دشمن دانسته است. ایشان در همین راستا گوشه‌گیری و خزیدن روحانیت در کنج مساجد و حجره‌های مدارس، در دورۀ پهلوی را برگرفته از اروپا و کپی انزوای روحانیت کلیسا می‌داند. ابراز درد امام در این نکته است که برخی از روحانیت نیز این امر را پذیرفته بودند که از درون حوزه و روحانیت، آسیب جدی نسبت به جایگاه و منزلت آنان وارد می‌شد... ایشان انزوای روحانیت از صحنه‌های سیاسی - اجتماعی را توطئه حساب شده دشمن معرفی می‌کند[۲۳۵].[۲۳۶]

حوزه و خطر تشریفات

‌امام معتقد است، رفاه‌زدگی و تجمل‌گرایی خطر جدی و مخالف فلسفه وجودی و ارزش حوزه‌های علمیه است. امام تشریفات و تجمل‌گرایی را برای حوزه علمیه مضر می‌داند و معتقد است اساس حوزه علمیه بر بنیان تلاش و تحصیل برای حفظ اسلام است و تشریفات و تجمل‌گرایی در تضاد با بنیان حوزه و تحصیل است[۲۳۷].[۲۳۸]

حوزه علمیه و خطر تحجرگرایی

امام خمینی، در پیامی که به منشور روحانیت مشهور است، خطر تحجرگرایی را در حوزه علمیه بسیار خطرناک‌تر از هر خطر دیگری قلمداد می‌نماید. ایشان این خطر را هم از نگاه بیرونی و بسترسازی توطئه‌های دشمنان، خطرناک می‌داند و هم از نگاه اینکه متحجران، در درون حوزه استقرار دارند و با مقدس‌مآبی وارد عرصه‌های تصمیم‌گیری می‌شوند، بسیار مخرب معرفی می‌کند. از نظر امام خطر تحجرگرایی و متحجران آن‌قدر جدی است که ایشان یک لحظه غفلت نسبت به آن مارهای خوش خط و خال را برای حوزویان روا نمی‌داند. ایشان تأکید می‌نماید که خطر تحجرگرایی و آسیب‌های متحجران، مقطعی نبوده و به طور مستمر در مسیر حوزه و حوزویان قرار دارد. ایشان از صدمات قشر متحجر حوزوی، به شدت ابراز درد می‌نماید. امام خمینی، صدماتی ناشی از سوی متحجران در طول تحصیل، تدریس و مبارزه خود و خون دلی که از اینان خورده است را با هیچ هجمه و فشاری قابل مقایسه نمی‌داند[۲۳۹].[۲۴۰]

منابع

پانویس

  1. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۲۶۰۰ ـ ۲۶۰۱.
  2. معین، فرهنگ فارسی، ۱/۱۳۷۸.
  3. حسینی، پیشگفتار، پنج.
  4. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۱۱.
  5. امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۶.
  6. صالحی، حسین، مقاله «حوزه‌های علمیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۳۴ - ۴۶.
  7. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  8. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  9. «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  10. زمر، ۹؛ فاطر، ۲۸.
  11. موحد ابطحی، آشنایی با حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۸.
  12. صافی گلپایگانی، سیر حوزه‌های علمی شیعه، ص۲۱.
  13. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ۱/۳۸۲ ـ ۳۸۳.
  14. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۳/۸۶؛ علم‌الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص۱۲ ـ ۱۳.
  15. علم‌الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص۱۲ ـ ۱۳.
  16. علم‌الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص۱۲.
  17. صافی گلپایگانی، سیر حوزه‌های علمی شیعه، ۲۱.
  18. «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  19. علم‌الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص۱۳۹ ـ ۱۴۷.
  20. واقدی، المغازی، ۱/۳۵۴ ـ ۳۵۵.
  21. صافی گلپایگانی، سیر حوزه‌های علمی شیعه، ص۲۹ ـ ۳۰.
  22. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۷ ـ ۲۰.
  23. صافی گلپایگانی، سیر حوزه‌های علمی شیعه، ۳۰ ـ ۳۲.
  24. سبحانی، دور الشیعة فی بناء الحضارة الاسلامیه، ص۱۲۱.
  25. صافی گلپایگانی، سیر حوزه‌های علمی شیعه، ص۳۲.
  26. طوسی، رجال الطوسی، ص۱۲۳ ـ ۱۵۱.
  27. مفید، الارشاد، ۲/۱۷۹.
  28. سبحانی، دور الشیعة فی بناء الحضارة الاسلامیه، ص۱۲۲ ـ ۱۲۳.
  29. صفار، بصائر الدرجات، ۱/۵۰۸؛ صدوق، علل الشرایع، ۲/۴۵۳؛ طارمی‌راد، کلیات، ص۱.
  30. اباذری، تبارنامه حوزه و روحانیت، ص۱۰۷.
  31. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۲۴.
  32. علم‌الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص۸۶.
  33. سبحانی، دور الشیعة فی بناء الحضارة الاسلامیه، ص۱۲۵ ـ ۱۲۷.
  34. صافی گلپایگانی، سیر حوزه‌های علمی شیعه، ۳۷ و ۸۰.
  35. طارمی‌راد، کلیات، ص۱۴/۳۴۸.
  36. صافی گلپایگانی، سیر حوزه‌های علمی شیعه، ۹۰.
  37. موحد ابطحی، آشنایی با حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۱۹ ـ ۲۰.
  38. صافی گلپایگانی، سیر حوزه‌های علمی شیعه، ۹۱ ـ ۹۴.
  39. جعفری هرندی، مروری بر تاریخ حوزه‌های علمیه، ص۱۸۲.
  40. آقابزرگ، حیاة الشیخ الطوسی، ۱/۶ ـ ۷.
  41. موحد ابطحی، آشنایی با حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۶۳، ۲۶۴، ۲۷۶، ۲۹۰ و ۳۵۳.
  42. اباذری، تبارنامه حوزه و روحانیت، ص۱۰۷.
  43. صالحی، حسین، مقاله «حوزه‌های علمیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۳۴ - ۴۶.
  44. صافی گلپایگانی، سیر حوزه‌های علمی شیعه، ۹۰.
  45. علم‌الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص۹۱.
  46. علم‌الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص۹۱ ـ ۹۲.
  47. حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه،۴۳۰؛ موحد ابطحی، آشنایی با حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱۸.
  48. طارمی‌راد، کلیات، ص۴ ـ ۵.
  49. شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب، ۵۴ ـ ۵۵.
  50. صالحی، حسین، مقاله «حوزه‌های علمیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۳۴ - ۴۶.
  51. علم‌الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص۳۵.
  52. شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب، ۱۳۰.
  53. شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب، ۲۲۳ و ۲۲۹.
  54. طارمی‌راد، کلیات، ص۱ ـ ۲.
  55. موحد ابطحی، آشنایی با حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۲۷ ـ ۲۸.
  56. شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب، ۱۳۴.
  57. موحد ابطحی، آشنایی با حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۲۹.
  58. شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب، ۴۴.
  59. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۱.
  60. درایتی، مراکز تحقیقاتی حوزه علمیه قم و چگونگی هماهنگی آنها، ص۵۷۹.
  61. طارمی‌راد، کلیات، ص۷ ـ ۸.
  62. امام خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۸۶.
  63. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۱۲ ـ ۱۵.
  64. موحد ابطحی، آشنایی با حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۱۸.
  65. موحد ابطحی، آشنایی با حوزه‌های علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۱۱.
  66. علم‌الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص۴۱ ـ ۴۲؛ طارمی‌راد، کلیات، ص۹.
  67. امام خمینی، چهل حدیث، ۷.
  68. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۲۰ ـ ۲۱، ۲۷، ۲۸ و ۳۷.
  69. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۴۱۳.
  70. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱۶۹ ـ ۱۷۰.
  71. امام خمینی، جهاد اکبر، ۲۶ ـ ۲۷ و ۲۸ ـ ۳۱.
  72. اباذری، تبارنامه حوزه و روحانیت، ص۳۵.
  73. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۹۲ و ۲۷۵.
  74. امام خمینی، صحیفه امام، ۱/۳۹۰.
  75. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷۵.
  76. صالحی، حسین، مقاله «حوزه‌های علمیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۳۴ - ۴۶.
  77. حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه،۳۶۱.
  78. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۲۲۳.
  79. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۲۲۳؛ حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه،۳۶۱ ـ ۳۶۲.
  80. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۲۲۴.
  81. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۷۸؛ ۱۰/۳۰۷ و ۱۶/۱۷۷.
  82. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۲۲۷ ـ ۲۲۹.
  83. امام خمینی، کشف اسرار، ۳۳۲؛ حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه،۳۹۵.
  84. شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب، ۳۳.
  85. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۱۹.
  86. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۲۳.
  87. امام خمینی، کشف اسرار، ۹.
  88. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۲۳۲ ـ ۲۳۳.
  89. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۲۴۷.
  90. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۲۴۸.
  91. حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ۲۵۰.
  92. امام خمینی، صحیفه امام، ۱/۳۰۳.
  93. امام خمینی، صحیفه امام، ۳/۳۶۱.
  94. امام خمینی، صحیفه امام، ۱/۱۴۱.
  95. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، ص۵۰.
  96. امام خمینی، صحیفه امام، ۱/۲۷۳ ـ ۲۷۵.
  97. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۴۸۹.
  98. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۹۲.
  99. امام خمینی، صحیفه امام، ۵/۱۰۳.
  100. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/ ۲۲۶ ـ ۲۳۸ و ۲۴۲.
  101. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۲۳۴ و ۲۳۷؛ امام خمینی، صحیفه امام، ۳/۲۳.
  102. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/ ۲۲۸ ـ ۲۳۰، ۲۳۷.
  103. امام خمینی، صحیفه امام، ۳/۳۱۴ ـ ۳۱۵، ۳۲۱ و ۳۳۸.
  104. سیف‌زاده، ساختارها و فرایند گرایش‌های سیاسی، ص۱۰۶ ـ ۱۰۷.
  105. حکیم، حوزه علمیه نجف سیر تاریخی و دستاوردهای فقهی و اصولی، ص۱۲۵ و ۱۳۲.
  106. تبرائیان، احیاگرحوزه نجف، زندگی و زمانه آیت‌الله العظمی حکیم، ص۴۸۷ ـ ۴۸۸.
  107. سیف‌زاده، ساختارها و فرایند گرایش‌های سیاسی، ص۱۰۷ ـ ۱۰۸.
  108. تبرائیان، احیاگرحوزه نجف، زندگی و زمانه آیت‌الله العظمی حکیم، ص۴۹۲ ـ ۴۹۳.
  109. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۴۰۶ ـ ۴۰۷.
  110. صالحی، حسین، مقاله «حوزه‌های علمیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۳۴ - ۴۶.
  111. اخوان کاظمی، حوزه و روحانیت در سیره نظری و عملی امام، ص۹ ـ ۱۰.
  112. ذاکری، طلوع خورشید، ص۴۵ ـ ۴۶.
  113. ذاکری، طلوع خورشید، ص۱۱۵ ـ ۱۱۷.
  114. امام خمینی، صحیفه امام، ۱/۲۴ ـ ۲۵.
  115. امام خمینی، صحیفه امام، ۳/۳۱۵.
  116. امام خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۷۸.
  117. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۱۲۶.
  118. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۵۹؛ ۶/۲۷۸ و ۸/۱۵۰.
  119. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۴۱۴.
  120. امام خمینی، صحیفه امام، ۱/۲۷۴.
  121. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۴۱۰ ـ ۴۱۲.
  122. امام خمینی، صحیفه امام، ۱/۲۱۴.
  123. باقری‌فر، حوزه و روحانیت، ۱/۴۵۴.
  124. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۳۴۱.
  125. امام خمینی، صحیفه امام، ۶/۴۰۰.
  126. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۵۹.
  127. امام خمینی، صحیفه امام، ۶/۴۰۱ و ۱۳/۱۲ ـ ۱۳.
  128. امام خمینی، صحیفه امام، ۱/۱۵۹.
  129. امام خمینی، صحیفه امام، ۱/۱۵۸.
  130. امام خمینی، صحیفه امام، ۳/۳۲۱.
  131. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۵۰.
  132. امام خمینی، صحیفه امام، ۳/۳۳۸.
  133. امام خمینی، صحیفه امام، ۳/۳۹۳ ـ ۳۹۴.
  134. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۷۵ ـ ۲۷۶.
  135. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۷۵.
  136. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۵.
  137. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۳؛ ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹ و ۱۸/۱۰۱.
  138. صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۱/۳۱.
  139. صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۱/۴۴ ـ ۴۶.
  140. امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷.
  141. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۳۵.
  142. امام خمینی، جهاد اکبر، ۶۱.
  143. امام خمینی، جهاد اکبر، ۲۵ ـ ۲۷.
  144. صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۲/۴۶۳.
  145. صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۲/۴۶۴.
  146. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱۶۰.
  147. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۵ ـ ۴۶.
  148. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۲۵.
  149. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۲۵ ـ ۴۲۶.
  150. امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷ ـ ۱۳۸.
  151. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۱۹۰.
  152. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۶/۳۷۱.
  153. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۹۶.
  154. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۲۴ ـ ۴۲۵.
  155. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱۸۴ ـ ۱۸۵ و ۱۷/۲۰۴.
  156. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۳۲۵ و ۲۰/۲۷۷.
  157. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۹/۴۲.
  158. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۷۸.
  159. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۸۱.
  160. صالحی، حسین، مقاله «حوزه‌های علمیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۳۴ - ۴۶.
  161. صحیفه امام، ج۱، ص۲۷۴.
  162. صحیفه امام، ج۲، ص۴۱۰ – ۴۱۲.
  163. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۰۵.
  164. صحیفه امام، ج۲، ص۲۱.
  165. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۰۶.
  166. صحیفه امام، ج۱۳، صص ۱۲ – ۱۵.
  167. صحیفه امام، ج۱۶، ص۱۳.
  168. صحیفه امام، ج۱۸، ص۷۲؛ ج۱۶، ص۱۳؛ ج۱۹، ص۲.
  169. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۰۶.
  170. صحیفه امام، ج۳، ص۳۲۴.
  171. صحیفه امام، ج۶، ص۱۹۱.
  172. صحیفه امام، ج۷، ص۴۶۴.
  173. صحیفه امام، ج۵، ص۱۸۷.
  174. صحیفه امام، ج۱۱، ص۵۲۱.
  175. صحیفه امام، ج۳، ص۲۰۵.
  176. صحیفه امام، ج۱۳، صص ۴۴۷ – ۴۴۸.
  177. صحیفه امام، ج۱۳، صص ۴۴۹ - ۴۵۰.
  178. صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۵۲.
  179. صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۵۲.
  180. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۰۶.
  181. صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۷۰.
  182. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۰۷.
  183. صحیفه امام، ج۳، صص ۳۱۴ – ۳۱۵.
  184. صحیفه امام، ج۳، ص۳۲۱.
  185. به عنوان نمونه، در نامه‌ای به شهید مطهری، صحیفه امام، ج۳، صص ۳۲۸ – ۳۲۹.
  186. صحیفه امام، ج۸، ص۱۵۰.
  187. صحیفه امام، ج۳، ص۳۹۳ – ۳۹۴.
  188. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۰۸.
  189. صحیفه امام، ج۶، ص۴۰۱.
  190. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۸۰.
  191. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۸۰.
  192. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۸۲.
  193. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۸۳.
  194. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۸۲.
  195. امام خمینی، ولایت فقیه، صص ۱۳۴ – ۱۳۵.
  196. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۰۹.
  197. صحیفه امام، ج۱، صص ۱۵۸- ۱۵۹.
  198. صحیفه امام، ج۱، صص ۱۶۰ – ۱۶۲.
  199. صحیفه امام، ج۱، صص ۲۰۷ – ۲۱۴.
  200. صحیفه امام، ج۱، ص۲۲۴.
  201. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۰.
  202. صحیفه امام، ج۱، ص۳۰۳.
  203. صحیفه امام، ج۳، ص۳۶۱.
  204. صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۳۸.
  205. صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۳۱.
  206. صحیفه امام، ج۱۴، صص ۴۳۱ - ۴۳۲؛ نیز: ج۱۰، ص۳۹۲، ۴۳۴، ۴۷۰.
  207. صحیفه امام، ج۶، صص ۴۰۰ – ۴۰۱.
  208. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۱.
  209. صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۱۲؛ ج۱۷، صص ۳۷۸ - ۳۷۹.
  210. صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۱۲.
  211. صحیفه امام، ج۱۶، ص۱۳.
  212. صحیفه امام، ج۱۶، ص۱۰۱.
  213. صحیفه امام، ج۱۶، صص ۴۵ – ۴۶.
  214. صحیفه امام، ج۱۵، صص ۴۱۵.
  215. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۲.
  216. صحیفه امام، ج۸، صص ۵۰ – ۵۱.
  217. صحیفه امام، ج۳، صص ۳۱۴ – ۳۱۵ و ۳۲۱.
  218. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۳.
  219. امام خمینی، جهاد اکبر، صص ۲۵ – ۲۷.
  220. امام خمینی، جهاد اکبر، صص ۲۸ – ۲۹.
  221. امام خمینی، جهاد اکبر، صص ۶۰ – ۶۳.
  222. امام خمینی، جهاد اکبر، صص ۶۲ – ۶۳.
  223. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۳.
  224. امام خمینی، وصیت‌نامه الهی سیاسی، صص ۵۱ - ۵۲.
  225. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۴.
  226. صحیفه امام، ج۲، صص ۱۴ - ۱۹.
  227. امام خمینی، جهاد اکبر، ص۲۸؛ نیز ر. ک: صحیفه امام، ج۱۶، صص ۲۱۱ - ۲۲۰؛ آداب الصلوة، صص ۴۷ - ۵۰، ۸۳ و ۹۳.
  228. امام خمینی، سر الصلوة، ص۳۰؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، صص ۲۵۳ - ۲۵۵، ۳۷۷.
  229. صحیفه امام، ج۲، ص۲۷ و ۵۸.
  230. صحیفه امام، ج۲، ص۴۱۱.
  231. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۴.
  232. صحیفه امام، ج۲، ص۵۲؛ ص۲۶.
  233. صحیفه امام، ج۲، ص۲۶.
  234. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۵.
  235. صحیفه امام، ج۱، صص ۱۸۴ – ۱۸۵.
  236. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۵.
  237. صحیفه امام، ج۲۰، ص۲۷۷.
  238. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۶.
  239. صحیفه امام، ج۲۱، صص ۲۷۸ – ۲۸۱؛ برای اطلاع بیشتر، ر. ک: خمینی، احمد، امام، حوزه و سیاست، فصلنامه حضور، ص۱۷ – ۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، شماره ۱، خرداد ۱۳۷۰.
  240. صالحی مالستانی، حسین، مقاله «نظام علمی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۱۶.