تعقل: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تعقل در قرآن]] - [[تعقل در حدیث]] - [[تعقل در نهج البلاغه]] - [[تعقل در معارف و سیره علوی]] - [[تعقل در معارف دعا و زیارات]] - [[تعقل در کلام اسلامی]] - [[تعقل در اخلاق اسلامی]] - [[تعقل در جامعهشناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تعقل در قرآن]] - [[تعقل در حدیث]] - [[تعقل در نهج البلاغه]] - [[تعقل در معارف و سیره علوی]] - [[تعقل در معارف دعا و زیارات]] - [[تعقل در کلام اسلامی]] - [[تعقل در اخلاق اسلامی]] - [[تعقل در جامعهشناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==[[جایگاه]] [[عقل]]== | == [[جایگاه]] [[عقل]] == | ||
*اصلیترین وجه تمایز [[انسان]] از سایر موجودات، [[قوه]] [[عقل]] است که بهکارگیری آن را "[[خردورزی]]" یا "تعقل" گویند که موجب هر گونه دانستن، [[شناخت]] و [[معرفت]] است. از این رو، معنای مقابل آن، [[جهل]] و [[نادانی]] است. [[قرآن کریم]] در فرازهایی چند بر مسئلۀ [[عقل]] و تعقل تأکید کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}«در آفرينش آسمانها و زمين، و در آمد و شد شب و روز، و در كشتيهايى كه در دريا مىروند و مايه سود مردمند، و در بارانى كه خدا از آسمان فرو مىفرستد تا زمين مرده را بدان زنده سازد و جنبندگان را در آن پراكنده كند، و در حركت بادها، و ابرهاى مسخّر ميان زمين و آسمان براى خردمندانى كه در مىيابند نشانه هاست.» سوره بقره، آیه ۱۶۴. و....</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۴؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۶۷.</ref> | * اصلیترین وجه تمایز [[انسان]] از سایر موجودات، [[قوه]] [[عقل]] است که بهکارگیری آن را "[[خردورزی]]" یا "تعقل" گویند که موجب هر گونه دانستن، [[شناخت]] و [[معرفت]] است. از این رو، معنای مقابل آن، [[جهل]] و [[نادانی]] است. [[قرآن کریم]] در فرازهایی چند بر مسئلۀ [[عقل]] و تعقل تأکید کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}«در آفرينش آسمانها و زمين، و در آمد و شد شب و روز، و در كشتيهايى كه در دريا مىروند و مايه سود مردمند، و در بارانى كه خدا از آسمان فرو مىفرستد تا زمين مرده را بدان زنده سازد و جنبندگان را در آن پراكنده كند، و در حركت بادها، و ابرهاى مسخّر ميان زمين و آسمان براى خردمندانى كه در مىيابند نشانه هاست.» سوره بقره، آیه ۱۶۴. و....</ref>.<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۴؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۶۷.</ref> | ||
* [[ارزش]] تعقل و [[تدبر]] در [[اسلام]] چنان است که [[عقل]] را "[[پیامبر باطنی]]" در کنار [[پیامبران]] ظاهری خوانده و راه [[شکوفایی]] و [[تکامل]] مادی و [[معنوی]] [[پیروان]] خویش را در [[پیروی]] از [[عقل]] میداند. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«پس به بندگان من مژده بده! آنان همان کسانیاند که خداوند راهشان نموده است؛ زیرا آنان صاحبان خردند» سوره زمر، آیه ۱۷ و ۱۸</ref>. این پافشاری بر خردگرایی چنین بر زبان [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: «من از نداری و [[تنگدستی]] بر [[امت]] خویش نمیترسم، از این میترسم که کژاندیشی و بیتدبیری کنند»<ref>{{متن حدیث|مَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی الْفَقْرَ وَ لَکِنْ أَخَافُ عَلَیْهِمْ سُوءَ التَّدْبِیر}}؛ عوالی اللئالی،ج ۴، ص۳۹.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} نیز [[انسانیت]] [[انسان]] را با عقلش میسنجد و فقدان [[عقل]] را با فقدان [[زندگی]] برابر میداند از این رو به [[فرزند]] خویش میفرماید: «بزرگترین [[بینیازی]] [[عقل]] است و بزرگترین [[فقر]] و [[ناداری]]، [[نادانی]]»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَغْنَی الْغِنَی الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْق}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۶۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۴.</ref> | * [[ارزش]] تعقل و [[تدبر]] در [[اسلام]] چنان است که [[عقل]] را "[[پیامبر باطنی]]" در کنار [[پیامبران]] ظاهری خوانده و راه [[شکوفایی]] و [[تکامل]] مادی و [[معنوی]] [[پیروان]] خویش را در [[پیروی]] از [[عقل]] میداند. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«پس به بندگان من مژده بده! آنان همان کسانیاند که خداوند راهشان نموده است؛ زیرا آنان صاحبان خردند» سوره زمر، آیه ۱۷ و ۱۸</ref>. این پافشاری بر خردگرایی چنین بر زبان [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: «من از نداری و [[تنگدستی]] بر [[امت]] خویش نمیترسم، از این میترسم که کژاندیشی و بیتدبیری کنند»<ref>{{متن حدیث|مَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی الْفَقْرَ وَ لَکِنْ أَخَافُ عَلَیْهِمْ سُوءَ التَّدْبِیر}}؛ عوالی اللئالی،ج ۴، ص۳۹.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} نیز [[انسانیت]] [[انسان]] را با عقلش میسنجد و فقدان [[عقل]] را با فقدان [[زندگی]] برابر میداند از این رو به [[فرزند]] خویش میفرماید: «بزرگترین [[بینیازی]] [[عقل]] است و بزرگترین [[فقر]] و [[ناداری]]، [[نادانی]]»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَغْنَی الْغِنَی الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْق}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>.<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۶۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۴.</ref> | ||
*از میان [[مذاهب اسلامی]]، [[تشیع]] بیشتر بر [[خردورزی]] اهتمام دارد و [[دانشمندان شیعه]] برآناند که هر مسلمانی باید با تعقل و [[تدبر]] [[اصول دین]] را بپذیرد نه با [[تقلید]]؛ و [[عقل]] در کنار [[قرآن]]، [[سنت]] و [[اجماع]]، یکی از منابع [[استنباط]] [[احکام دینی]] است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۴-۲۳۵.</ref>. | * از میان [[مذاهب اسلامی]]، [[تشیع]] بیشتر بر [[خردورزی]] اهتمام دارد و [[دانشمندان شیعه]] برآناند که هر مسلمانی باید با تعقل و [[تدبر]] [[اصول دین]] را بپذیرد نه با [[تقلید]]؛ و [[عقل]] در کنار [[قرآن]]، [[سنت]] و [[اجماع]]، یکی از منابع [[استنباط]] [[احکام دینی]] است<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۴-۲۳۵.</ref>. | ||
==[[عقل]] [[رسول باطنی]]== | == [[عقل]] [[رسول باطنی]] == | ||
* [[عقل]]، [[رسول باطنی]] و همان [[نور]] و [[نیروی درونی]] است که [[خداپرستان]]، [[خدا]] را به واسطۀ آن میپرستند و میشناسند و لذا [[عقل]]، [[حجت]] میان [[خدا]] و [[بندگان]] است. از اینرو [[رجوع]] به [[عقل]] در مسائل گوناگون و بهکارگیری و [[استنتاج]] از آن امری اساسی و بنیادین است و [[مکتب اسلام]] [[آدمی]] را از ترک [[عقل]] و گوش ندادن به ندای درونی آن به شدت برحذر میدارد<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۶۷.</ref>. | * [[عقل]]، [[رسول باطنی]] و همان [[نور]] و [[نیروی درونی]] است که [[خداپرستان]]، [[خدا]] را به واسطۀ آن میپرستند و میشناسند و لذا [[عقل]]، [[حجت]] میان [[خدا]] و [[بندگان]] است. از اینرو [[رجوع]] به [[عقل]] در مسائل گوناگون و بهکارگیری و [[استنتاج]] از آن امری اساسی و بنیادین است و [[مکتب اسلام]] [[آدمی]] را از ترک [[عقل]] و گوش ندادن به ندای درونی آن به شدت برحذر میدارد<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۶۷.</ref>. | ||
*فعالسازی [[عقل]] [[نیازمند]] [[رسول]] ظاهری ([[الهی]]) است تا [[آدمی]] بر اساس آموزههای آنها با تعقل [[فطری]] خویش آشنا شود و مسیر اندیشۀ خود را مطابق با [[حقیقت]] هستی برگزیند. [[امام علی]] {{ع}} نیز نقش [[پیامبران]] را زدودن [[غفلت]] از [[عقل]] [[آدمیان]] برمیشمرد: «پس [[پیامبران]] را به میانشان فرستاد. [[پیامبران]] از پی یکدیگر آمدند تا از [[مردم]] بخواهند آن [[عهد]] را که خلقتشان بر آن سرشته شده، به جای آورند و [[نعمت]] او را که از یاد بردهاند، یاد آورند و از آنان [[حجت]] گیرند که [[رسالت]] [[حق]] به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده [[غفلت]] مستور گشته، برانگیزند»<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول}} | * فعالسازی [[عقل]] [[نیازمند]] [[رسول]] ظاهری ([[الهی]]) است تا [[آدمی]] بر اساس آموزههای آنها با تعقل [[فطری]] خویش آشنا شود و مسیر اندیشۀ خود را مطابق با [[حقیقت]] هستی برگزیند. [[امام علی]] {{ع}} نیز نقش [[پیامبران]] را زدودن [[غفلت]] از [[عقل]] [[آدمیان]] برمیشمرد: «پس [[پیامبران]] را به میانشان فرستاد. [[پیامبران]] از پی یکدیگر آمدند تا از [[مردم]] بخواهند آن [[عهد]] را که خلقتشان بر آن سرشته شده، به جای آورند و [[نعمت]] او را که از یاد بردهاند، یاد آورند و از آنان [[حجت]] گیرند که [[رسالت]] [[حق]] به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده [[غفلت]] مستور گشته، برانگیزند»<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. تعبیر [[امام]] از فعالسازی خردی که در پردۀ [[غفلت]] پنهان شده، استخراج گنجینههای پنهان است. از چنین [[عقلی]] تعبیر به "[[عقل دفائنی]]" میشود<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۶۷- ۵۶۸.</ref>. | ||
==عوامل رشد تعقل== | == عوامل رشد تعقل == | ||
*در [[آموزههای اسلامی]] از عواملی یاد شده است که [[خرد]] را میپرورانند و به [[خردورزی]] [[انسان]] جهت میبخشند. از آن جمله است: [[دل]] سپردن به [[کلام الهی]] و تن دادن به فرمانهای آسمانی؛ دانشجویی و تجربهآموزی؛ همنشینی با [[خردمندان]]؛ سیر در آفاق و نظر کردن در [[سرنوشت]] گذشتگان؛ سیر در انفس و اندیشیدن دربارۀ خود<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۵.</ref>. | * در [[آموزههای اسلامی]] از عواملی یاد شده است که [[خرد]] را میپرورانند و به [[خردورزی]] [[انسان]] جهت میبخشند. از آن جمله است: [[دل]] سپردن به [[کلام الهی]] و تن دادن به فرمانهای آسمانی؛ دانشجویی و تجربهآموزی؛ همنشینی با [[خردمندان]]؛ سیر در آفاق و نظر کردن در [[سرنوشت]] گذشتگان؛ سیر در انفس و اندیشیدن دربارۀ خود<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۵.</ref>. | ||
==موانع تعقل== | == موانع تعقل == | ||
*از [[آیات قرآنی]] و [[روایات]] [[شیعی]] بر میآید که گاه موانعی پیش راه [[خردورزی]] قد بلند میکنند و [[انسان]] را از این [[نعمت]] بس بزرگ، بینصیب میسازند. مهمترین آنها عبارتند از: [[خواهشهای نفسانی]]؛ عادات و سنتهای نادرست؛ [[خودپسندی]] و بینیاز پنداشتن خویش از [[عقل]]؛ همنشینی با نادانان و رویگردانی از [[خردمندان]]<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۵.</ref>. | * از [[آیات قرآنی]] و [[روایات]] [[شیعی]] بر میآید که گاه موانعی پیش راه [[خردورزی]] قد بلند میکنند و [[انسان]] را از این [[نعمت]] بس بزرگ، بینصیب میسازند. مهمترین آنها عبارتند از: [[خواهشهای نفسانی]]؛ عادات و سنتهای نادرست؛ [[خودپسندی]] و بینیاز پنداشتن خویش از [[عقل]]؛ همنشینی با نادانان و رویگردانی از [[خردمندان]]<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۵.</ref>. | ||
==فواید تعقل== | == فواید تعقل == | ||
*همچنین [[خردورزی]] و [[بهکارگیری عقل]] در [[زندگی]] [[آدمی]] فوایدی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: [[عدالت]]؛ [[دینداری]]؛ [[ادبورزی]]؛ [[حقورزی]]؛ [[حقگرایی]]؛ [[عمل صالح]]؛ [[رفق و مدارا]]؛ [[بخشش]] و [[گذشت]]؛ [[تدبیر در امور]]؛ [[راستی]] و [[صداقت]]؛ [[فهم]] و [[درک]] مواضع و مسائل؛ [[دوری از دنیا]]؛ [[آخرتگرایی]]؛ [[پاکدامنی]]؛ [[تجربهاندوزی]] و [[عبرتپذیری]]<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۶۸.</ref>. | * همچنین [[خردورزی]] و [[بهکارگیری عقل]] در [[زندگی]] [[آدمی]] فوایدی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: [[عدالت]]؛ [[دینداری]]؛ [[ادبورزی]]؛ [[حقورزی]]؛ [[حقگرایی]]؛ [[عمل صالح]]؛ [[رفق و مدارا]]؛ [[بخشش]] و [[گذشت]]؛ [[تدبیر در امور]]؛ [[راستی]] و [[صداقت]]؛ [[فهم]] و [[درک]] مواضع و مسائل؛ [[دوری از دنیا]]؛ [[آخرتگرایی]]؛ [[پاکدامنی]]؛ [[تجربهاندوزی]] و [[عبرتپذیری]]<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۶۸.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۰۳
جایگاه عقل
- اصلیترین وجه تمایز انسان از سایر موجودات، قوه عقل است که بهکارگیری آن را "خردورزی" یا "تعقل" گویند که موجب هر گونه دانستن، شناخت و معرفت است. از این رو، معنای مقابل آن، جهل و نادانی است. قرآن کریم در فرازهایی چند بر مسئلۀ عقل و تعقل تأکید کرده است[۱].[۲]
- ارزش تعقل و تدبر در اسلام چنان است که عقل را "پیامبر باطنی" در کنار پیامبران ظاهری خوانده و راه شکوفایی و تکامل مادی و معنوی پیروان خویش را در پیروی از عقل میداند. قرآن میفرماید: ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ﴾[۳]. این پافشاری بر خردگرایی چنین بر زبان پیامبر (ص) آمده است: «من از نداری و تنگدستی بر امت خویش نمیترسم، از این میترسم که کژاندیشی و بیتدبیری کنند»[۴]. امام علی (ع) نیز انسانیت انسان را با عقلش میسنجد و فقدان عقل را با فقدان زندگی برابر میداند از این رو به فرزند خویش میفرماید: «بزرگترین بینیازی عقل است و بزرگترین فقر و ناداری، نادانی»[۵].[۶]
- از میان مذاهب اسلامی، تشیع بیشتر بر خردورزی اهتمام دارد و دانشمندان شیعه برآناند که هر مسلمانی باید با تعقل و تدبر اصول دین را بپذیرد نه با تقلید؛ و عقل در کنار قرآن، سنت و اجماع، یکی از منابع استنباط احکام دینی است[۷].
عقل رسول باطنی
- عقل، رسول باطنی و همان نور و نیروی درونی است که خداپرستان، خدا را به واسطۀ آن میپرستند و میشناسند و لذا عقل، حجت میان خدا و بندگان است. از اینرو رجوع به عقل در مسائل گوناگون و بهکارگیری و استنتاج از آن امری اساسی و بنیادین است و مکتب اسلام آدمی را از ترک عقل و گوش ندادن به ندای درونی آن به شدت برحذر میدارد[۸].
- فعالسازی عقل نیازمند رسول ظاهری (الهی) است تا آدمی بر اساس آموزههای آنها با تعقل فطری خویش آشنا شود و مسیر اندیشۀ خود را مطابق با حقیقت هستی برگزیند. امام علی (ع) نیز نقش پیامبران را زدودن غفلت از عقل آدمیان برمیشمرد: «پس پیامبران را به میانشان فرستاد. پیامبران از پی یکدیگر آمدند تا از مردم بخواهند آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده، به جای آورند و نعمت او را که از یاد بردهاند، یاد آورند و از آنان حجت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده غفلت مستور گشته، برانگیزند»[۹]. تعبیر امام از فعالسازی خردی که در پردۀ غفلت پنهان شده، استخراج گنجینههای پنهان است. از چنین عقلی تعبیر به "عقل دفائنی" میشود[۱۰].
عوامل رشد تعقل
- در آموزههای اسلامی از عواملی یاد شده است که خرد را میپرورانند و به خردورزی انسان جهت میبخشند. از آن جمله است: دل سپردن به کلام الهی و تن دادن به فرمانهای آسمانی؛ دانشجویی و تجربهآموزی؛ همنشینی با خردمندان؛ سیر در آفاق و نظر کردن در سرنوشت گذشتگان؛ سیر در انفس و اندیشیدن دربارۀ خود[۱۱].
موانع تعقل
- از آیات قرآنی و روایات شیعی بر میآید که گاه موانعی پیش راه خردورزی قد بلند میکنند و انسان را از این نعمت بس بزرگ، بینصیب میسازند. مهمترین آنها عبارتند از: خواهشهای نفسانی؛ عادات و سنتهای نادرست؛ خودپسندی و بینیاز پنداشتن خویش از عقل؛ همنشینی با نادانان و رویگردانی از خردمندان[۱۲].
فواید تعقل
- همچنین خردورزی و بهکارگیری عقل در زندگی آدمی فوایدی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: عدالت؛ دینداری؛ ادبورزی؛ حقورزی؛ حقگرایی؛ عمل صالح؛ رفق و مدارا؛ بخشش و گذشت؛ تدبیر در امور؛ راستی و صداقت؛ فهم و درک مواضع و مسائل؛ دوری از دنیا؛ آخرتگرایی؛ پاکدامنی؛ تجربهاندوزی و عبرتپذیری[۱۳].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾«در آفرينش آسمانها و زمين، و در آمد و شد شب و روز، و در كشتيهايى كه در دريا مىروند و مايه سود مردمند، و در بارانى كه خدا از آسمان فرو مىفرستد تا زمين مرده را بدان زنده سازد و جنبندگان را در آن پراكنده كند، و در حركت بادها، و ابرهاى مسخّر ميان زمين و آسمان براى خردمندانى كه در مىيابند نشانه هاست.» سوره بقره، آیه ۱۶۴. و....
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۴؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۶۷.
- ↑ «پس به بندگان من مژده بده! آنان همان کسانیاند که خداوند راهشان نموده است؛ زیرا آنان صاحبان خردند» سوره زمر، آیه ۱۷ و ۱۸
- ↑ «مَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی الْفَقْرَ وَ لَکِنْ أَخَافُ عَلَیْهِمْ سُوءَ التَّدْبِیر»؛ عوالی اللئالی،ج ۴، ص۳۹.
- ↑ «إِنَّ أَغْنَی الْغِنَی الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْق»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۶۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۳۴.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۴-۲۳۵.
- ↑ ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۶۷.
- ↑ «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۶۷- ۵۶۸.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۵.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۵.
- ↑ ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۶۸.