جهنم در قرآن: تفاوت میان نسخهها
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
==درهای [[جهنم]]== | ==درهای [[جهنم]]== | ||
جهنم درهایی دارد: | جهنم درهایی دارد: {{متن قرآن|فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ}}<ref>«اینک از دروازههای دوزخ درآیید که در آن جاودانید، و به راستی جایگاه گردنکشان بد جایگاهی است» سوره نحل، آیه ۲۹.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ}}<ref>«و آنان را که کفر ورزیدند دستهدسته به سوی دوزخ گسیل میکنند تا چون به آن رسند درهای آن گشوده شود و نگهبانان آن به آنها بگویند: آیا پیامبرانی از میان خودتان نیامده بودند که آیات پروردگارتان را بر شما میخواندند و شما را به دیدار امروزتان هشدار میدادند؟ گفته میشود: از درهای دوزخ درآیید که در آن جاودانید پس جایگاه کبرورزان، بد جایگاهی است» سوره زمر، آیه ۷۱-۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ}}<ref>«گفته میشود: از درهای دوزخ درآیید که در آن جاودانید پس جایگاه کبرورزان، بد جایگاهی است» سوره زمر، آیه ۷۲.</ref> در آیه {{متن قرآن|لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ}}<ref>«که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۴.</ref> بیان شده که جهنم ۷ درب دارد. در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] مراد از ابواب جهنم بیان نشده است. لفظ {{متن قرآن|بَابٍ}} در لغت به معنای جای ورود است؛ اما از نظر استعمال به چیزی که وسیله دستیابی به چیز دیگر باشد نیز گفته میشود؛<ref>مفردات، ص ۱۵۰، "باب".</ref> مانند آنکه کسبهای گوناگون را "ابواب [[رزق]]" مینامند؛ همچنین این لفظ به صورت فراوان برای اشاره به هریک از اموری که انواع مختلفی دارند، به کار میرود؛ مانند {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ}}<ref>«آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰. </ref> بنابراین، آیا مراد آن است که جهنم دارای ۷ در ورودی است که همه [[جهنمیان]] از آن درها به آن وارد میشوند؟ یا مراد اموری است که باعث [[جهنمی]] شدن میشود که به نظری طبق این معنا عدد ۷ را میتوان کنایه از [[کثرت]] و هر نوع از [[گناهان]] را دری از درهای [[دوزخ]] به شمار آورد <ref>نمونه، ج ۱۱، ص ۷۷. </ref> و میتوان آن را به معنای [[واقعی]] ۷ دانست که بعضی آن را به حواس پنجگانه به اضافه [[قوه]] [[شهوت]] و [[غضب]] و مقتضیات آن <ref>تفسیر ابن عربی، ج ۱، ص ۳۵۴؛ روح المعانی، ج ۷، ص ۲۹۶. </ref> یا به اضافه [[قوه خیال]] و واهمه یا اعضای هفتگانه (چشم، گوش، [[زبان]]، [[دست]]، پا، بطن و [[فرج]]) که [[تکلیف]] به آنها تعلق میگیرد،<ref>مواهب علیه، ص ۵۶۶. </ref> یا [[شهوات]] مذکور در [[آیه]] {{متن قرآن|زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ}}<ref>«دوستداری خواستنیها از زنان و فرزندان و داراییهای فراوان انباشته از زر و سیم و اسبهای نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیکتر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی ، (تنها) نزد او است» سوره آل عمران، آیه ۱۴.</ref>.<ref>الفواتح الالهیه، ج ۱، ص ۴۱۴. </ref> [[تفسیر]] کردهاند که بر این اساس باید پذیرفت که [[گناهکاران]] در ۷ قسم طبقهبندی شده و [[اهل]] هر گروه از یکی از آنها وارد میشوند، یا آنکه عدد ۷ اشاره به طبقات [[جهنم]] یعنی ۷ طبقه متمایز با عذابهای گوناگون از نظر نوع و شدت [[عذاب]] ـ بر حسب درجات [[کفر]]،<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۱۴۶؛ مراح لبید، ج ۱، ص ۵۸۱. </ref> [[خصلتها]] <ref>اسفار، ج ۵، ص ۳۳۰. </ref> یا [[اعمال]] <ref> تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۴۶۱. </ref> [[ناپسند]] ـ است. تعابیر گوناگون [[روایات]] به خوبی نشان میدهند که مراد از ابواب جهنم درهای ورودی متعارف نیست؛ از جمله بیان شده که ۷ درِ [[دوزخ]]، ۷ رکن برای ۷ تن از سران کفر است <ref> بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۴۱۰. </ref> یا بیان شده که ۷ در برای ۷ نفر دیگر از سران [[گمراهی]] است که [[راه]] ورود [[پیروان]] خود به دوزخاند؛<ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۴۳. </ref>همچنین در روایات متعدد تأکید شده که [[پاداش]] برخی اعمال، بسته شدن ۷ در دوزخ بر روی کننده آنهاست،<ref>بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۴؛ ج ۱۰۰، ص ۲۱۴. </ref> | ||
بنابراین درهای دوزخ به گونهای است که در همان حال که بر روی بعضی باز است بر روی افرادی دیگر بسته است. به گفته بسیاری از [[مفسران]] <ref>کشف الاسرار، ج ۵، ص ۳۱۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۵۰؛ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰. </ref> که [[آیات قرآن]] مانند | بنابراین درهای دوزخ به گونهای است که در همان حال که بر روی بعضی باز است بر روی افرادی دیگر بسته است. به گفته بسیاری از [[مفسران]] <ref>کشف الاسرار، ج ۵، ص ۳۱۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۵۰؛ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰. </ref> که [[آیات قرآن]] مانند {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا}}<ref>«منافقان در اشکوبه فروتر دوزخاند و برای آنان یاوری نمییابی» سوره نساء، آیه ۱۴۵.</ref> و {{متن قرآن|لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ}}<ref>«که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۴.</ref>.<ref> المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰. </ref> و روایات [[شیعه]] <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۴۳؛ ارشادالقلوب، ج ۲، ص ۳۱۸؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۲۸، ۲۴۵ - ۲۴۶. </ref> و [[عامه]] <ref> المحرر الوجیز، ج ۳، ص ۳۶۳؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۹؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۰۰. </ref> نیز آن را [[تأیید]] میکنند، مراد از درهای [[جهنم]] همان طبقات جهنم و اشاره به ۷ نوع [[عذاب]] است و جمله {{متن قرآن|لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ}} میرساند که هر نوع از این عذابها نیز چند قسم دارد. <ref> المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰. </ref> شاید بر همین اساس بعضی در بیان نام درهای جهنم همان نامهای طبقات جهنم را ذکر کردهاند <ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۲؛ المحیط الاعظم، ج ۳، ص ۵۵۴. </ref>.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
==درکات یا طبقات جهنم== | ==درکات یا طبقات جهنم== | ||
[[آیه]] ۱۴۵ نساء / ۴ که تأکید میکند [[منافقان]] در پایینترین طبقه جهنم جای دارند: "اِنَّ المُنـفِقینَ فِی الدَّرکِ الاَسفَلِ مِنَ النّارِ ولَن تَجِدَ لَهُم نَصیرا"، صرف نظر از [[روایات]] متعدد،<ref> بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۴۵-۲۴۶. </ref> تنها آیهای است که نشان میدهد جهنم درکات و طبقاتی دارد؛<ref> ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۵۱. </ref> خواه "[[درک]]" را به معنای پایینترین جایگاه <ref>پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۲۰. </ref> و دورترین نقطه قعر هر چیز<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۵۱. </ref> و "[[اسفل]]" را قید توضیحی بدانیم یا "دَرْک" را به معنای مطلق پلّه رو به پایین <ref> مفردات، ص ۳۱۱-۳۱۲، "درک".</ref> و "اسفل" را قید احترازی بخوانیم، در هر صورت ظاهر آیه مزبور آن است که عذاب ساکنان در طبقات [[پایینتر]] نسبت به [[عذاب]] طبقات بالاتر، شدیدتر است. <ref> المیزان، ج ۵، ص ۱۱۸. </ref> در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}<ref>بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۱۳-۳۱۴. </ref> نیز به این مطلب که [[آتش دوزخ]] مراتبی از نظر شدت و [[ضعف]] دارد تصریح شده و همانگونه که [[آیه]] "ولِکُلٍّ دَرَجـتٌ مِمّیا عَمِلوا ولِیُوَفِّیَهُم اَعمــلَهُم وهُم لایُظلَمون" (احقاف / ۴۶، ۱۹) نشان میدهد منشأ این تفاوت، [[اختلاف]] مراتب [[سقوط]] [[باطنی]] افراد است که خود را در اعمالشان به نمایش میگذارند. <ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۴. </ref> برخی گفتهاند: تعبیر "فِی الدَرکِ الاَسفَلِ" در [[آیه شریفه]] اشاره به تفاوت [[مکانت]] و درجات بُعد [[اهل]] [[جهنم]] از [[حضرت حق]] و نهایت عذاب برای منحطترین افراد دوزخی است؛<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۰۰. </ref> نه مکانهای پایین و پایینتر از نظر مسافت، چنانکه برخی هم مراد از "[[درک]]" را مطلق جایگاهی دانستهاند که پس از رسیدن و [[استیلا]] یافتن برای شخص حاصل میشود. <ref>التحقیق، ج ۳، ص ۱۹۱؛ "درک".</ref> [[منابع روایی]] <ref> بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۴۶؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۰۵؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۹۹. </ref> و [[تفسیری]] <ref> مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۱۹؛ کشف الاسرار، ج ۲، ص ۳۳۶؛ روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۲۶. </ref> تعداد طبقات جهنم را ۷ طبقه به نامهای جهنم، لَظی، حُطَمَه، سَقَر، [[جحیم]]، [[سعیر]] و [[هاویه]] ذکر کردهاند. بعضی "سِجّین" را نیز نام یکی از طبقات [[دوزخ]] دانستهاند. <ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۲. </ref> در [[تطبیق]] این اسامی بر طبقات جهنم میان [[روایات]] و نیز گفتههای [[مفسران]] [[اتفاق نظر]] نیست. در روایتی نام پایینترین طبقه، [[جهنم]] ونام طبقات دیگر یکی پس از دیگری به ترتیب فوق ذکر شده <ref>بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۴۶. </ref> و به روایتی نام پایینترین طبقه "جهنم" و بالاترین طبقه "جحیم"<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۶. </ref> و به گفتهای دیگر پایینترین طبقه "هاویه" و بالاترین طبقه "[[جهنم]]" نام دارد. <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۱۹. </ref> [[قرآن کریم]] افراد یا گروههایی را به اموری [[تهدید]] کرده که [[روایات]] آنها را به محلهایی از [[دوزخ]] [[تفسیر]] کردهاند که عبارتاند از وَیْل ([[مطفّفین]] / ۸۳، ۱)، صَعود (مدّثر / ۷۴، ۱۷)، أثام ([[فرقان]]/ ۲۵، ۶۸)، فَلَق (فلق / ۱۱۳، ۱)، سَقَر (مدّثر / ۷۴، ۲۶)، سُعُر ([[قمر]] / ۵۴، ۲۴)، غَسّاق ([[نبأ]] / ۷۸، ۲۵، ص / ۳۸، ۵۷)، غَیّ ([[مریم]] / ۱۹، ۵۹) و سِجّین. (مطفّفین / ۸۳، ۷) به نظری، برخلاف آنچه اکثر [[مفسران]] [[گمان]] بردهاند مفاد این روایات چیزی جز بیان [[جزا]] و [[عاقبت]] اموری چون [[غیّ]] ([[گمراهی]]) آنان یا أثام و... نیست <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۸۱. </ref>. به جز موارد فوق که [[آیات قرآن]] به آنها تصریح کردهاند، روایات <ref> نک: بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۲۲، ۳۲۹. </ref>نیز حاکی از آناند که در دوزخ وادیها، کوهها، درهها، [[خانهها]]، چاهها، نهرها و مانند اینها وجود دارد که هریک جایگاه نوعی خاص یا مرتبهای ویژه از [[عذاب]] برای دستهای معیّن از [[مجرمان]] است.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | [[آیه]] ۱۴۵ نساء / ۴ که تأکید میکند [[منافقان]] در پایینترین طبقه جهنم جای دارند: "اِنَّ المُنـفِقینَ فِی الدَّرکِ الاَسفَلِ مِنَ النّارِ ولَن تَجِدَ لَهُم نَصیرا"، صرف نظر از [[روایات]] متعدد،<ref> بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۴۵-۲۴۶. </ref> تنها آیهای است که نشان میدهد جهنم درکات و طبقاتی دارد؛<ref> ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۵۱. </ref> خواه "[[درک]]" را به معنای پایینترین جایگاه <ref>پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۲۰. </ref> و دورترین نقطه قعر هر چیز<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۵۱. </ref> و "[[اسفل]]" را قید توضیحی بدانیم یا "دَرْک" را به معنای مطلق پلّه رو به پایین <ref> مفردات، ص ۳۱۱-۳۱۲، "درک".</ref> و "اسفل" را قید احترازی بخوانیم، در هر صورت ظاهر آیه مزبور آن است که عذاب ساکنان در طبقات [[پایینتر]] نسبت به [[عذاب]] طبقات بالاتر، شدیدتر است. <ref> المیزان، ج ۵، ص ۱۱۸. </ref> در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}<ref>بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۱۳-۳۱۴. </ref> نیز به این مطلب که [[آتش دوزخ]] مراتبی از نظر شدت و [[ضعف]] دارد تصریح شده و همانگونه که [[آیه]] "ولِکُلٍّ دَرَجـتٌ مِمّیا عَمِلوا ولِیُوَفِّیَهُم اَعمــلَهُم وهُم لایُظلَمون" (احقاف / ۴۶، ۱۹) نشان میدهد منشأ این تفاوت، [[اختلاف]] مراتب [[سقوط]] [[باطنی]] افراد است که خود را در اعمالشان به نمایش میگذارند. <ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۴. </ref> برخی گفتهاند: تعبیر "فِی الدَرکِ الاَسفَلِ" در [[آیه شریفه]] اشاره به تفاوت [[مکانت]] و درجات بُعد [[اهل]] [[جهنم]] از [[حضرت حق]] و نهایت عذاب برای منحطترین افراد دوزخی است؛<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۰۰. </ref> نه مکانهای پایین و پایینتر از نظر مسافت، چنانکه برخی هم مراد از "[[درک]]" را مطلق جایگاهی دانستهاند که پس از رسیدن و [[استیلا]] یافتن برای شخص حاصل میشود. <ref>التحقیق، ج ۳، ص ۱۹۱؛ "درک".</ref> [[منابع روایی]] <ref> بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۴۶؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۰۵؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۹۹. </ref> و [[تفسیری]] <ref> مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۱۹؛ کشف الاسرار، ج ۲، ص ۳۳۶؛ روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۲۶. </ref> تعداد طبقات جهنم را ۷ طبقه به نامهای جهنم، لَظی، حُطَمَه، سَقَر، [[جحیم]]، [[سعیر]] و [[هاویه]] ذکر کردهاند. بعضی "سِجّین" را نیز نام یکی از طبقات [[دوزخ]] دانستهاند. <ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۲. </ref> در [[تطبیق]] این اسامی بر طبقات جهنم میان [[روایات]] و نیز گفتههای [[مفسران]] [[اتفاق نظر]] نیست. در روایتی نام پایینترین طبقه، [[جهنم]] ونام طبقات دیگر یکی پس از دیگری به ترتیب فوق ذکر شده <ref>بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۴۶. </ref> و به روایتی نام پایینترین طبقه "جهنم" و بالاترین طبقه "جحیم"<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۶. </ref> و به گفتهای دیگر پایینترین طبقه "هاویه" و بالاترین طبقه "[[جهنم]]" نام دارد. <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۱۹. </ref> [[قرآن کریم]] افراد یا گروههایی را به اموری [[تهدید]] کرده که [[روایات]] آنها را به محلهایی از [[دوزخ]] [[تفسیر]] کردهاند که عبارتاند از وَیْل ([[مطفّفین]] / ۸۳، ۱)، صَعود (مدّثر / ۷۴، ۱۷)، أثام ([[فرقان]]/ ۲۵، ۶۸)، فَلَق (فلق / ۱۱۳، ۱)، سَقَر (مدّثر / ۷۴، ۲۶)، سُعُر ([[قمر]] / ۵۴، ۲۴)، غَسّاق ([[نبأ]] / ۷۸، ۲۵، ص / ۳۸، ۵۷)، غَیّ ([[مریم]] / ۱۹، ۵۹) و سِجّین. (مطفّفین / ۸۳، ۷) به نظری، برخلاف آنچه اکثر [[مفسران]] [[گمان]] بردهاند مفاد این روایات چیزی جز بیان [[جزا]] و [[عاقبت]] اموری چون [[غیّ]] ([[گمراهی]]) آنان یا أثام و... نیست <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۸۱. </ref>. به جز موارد فوق که [[آیات قرآن]] به آنها تصریح کردهاند، روایات <ref> نک: بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۲۲، ۳۲۹. </ref>نیز حاکی از آناند که در دوزخ وادیها، کوهها، درهها، [[خانهها]]، چاهها، نهرها و مانند اینها وجود دارد که هریک جایگاه نوعی خاص یا مرتبهای ویژه از [[عذاب]] برای دستهای معیّن از [[مجرمان]] است.<ref>[[محمد صادق صالحیمنش|صالحیمنش، محمد صادق]]، [[جهنم (مقاله)|مقاله "جهنم"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> |
نسخهٔ ۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۵
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جهنم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
گروهی این واژه را که به اتفاق غیر منصرف است عربی و سبب منع صرف آن را تأنیث و تعریف [۱] دانسته، معتقدند جهنم از مصدر "جهومة" به معنای غلظت و خشونت است و انتخاب این نام به مناسبت غلظت جهنم در عذاب [۲] است. برخی هم آن را از "جهام"، به معنای ابر بیباران دانستهاند؛ از این رو که رحمت از جهنم سلب شده است؛[۳] ولی بیشتر نحویان [۴] آن را مُعَرَّب، از فارسی [۵] یا عبری [۶] و سبب منع صرفش را عجمیّت و تعریف [۷] شناساندهاند.
کسانی که جهنم را واژهای فارسی میدانند بیشتر برآناند که اصل آن "جهنّام"[۸] یا "کهنّام"[۹] به معنای بسیار عمیق [۱۰] است و جهنم را به سبب عمق بسیار زیاد آن به این نام نامیدهاند؛[۱۱] به گفتهای لغت جهنم از واژه فارسی "چَهِ نم" گرفته شده [۱۲] و بعضی آن را مُعَرَّب از واژه عبری "جهنوم" دانستهاند؛ با این توضیح که در جنوب بیتالمقدس زمینی برای عبادت بت "مولک" وجود داشته که مشرکان در آن مکان فرزندان خود را برای بت در آتش قربانی میکردهاند و بعدها بنیاسرائیل نجاسات و جیفه حیوانات و اجساد قاتلان و جنایتکاران اعدامی را در آنجا میانداخته و میسوزاندهاند. این مکان که برای بنیاسرائیل نمودِ نفرت و دهشت بوده، جهنم یا جهنّوم مرکب از "جی" به معنای وادی و "هنوم" نام مکانی در جنوب اورشلیم [۱۳] یا جهنّون نام داشته و جهنم مُعَرَّب آن است. [۱۴] برخی جهنم را نامی برای آتش آخرت [۱۵] و برخی آن را نامی اعم برای حرارت آتش آخرت و زمهریر [۱۶] به معنای شدت سرما [۱۷] دانستهاند که خداوند مجرمان را با آن عذاب میکند؛ ولی به نظر میرسد جهنم جایگاهی است که اهل عذاب در آن عذاب میبینند،[۱۸] چنانکه تعابیری چون ﴿دَارَ الْبَوَارِ﴾ در آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ﴾[۱۹]، ﴿بِئْسَ الْقَرَارُ﴾ در آیه ﴿جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ﴾[۲۰]، ﴿إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا﴾[۲۱]، ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ﴾ در آیه ﴿قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۲۲] و امثال آن به خوبی این معنا را نشان میدهند. البته بنابر روایتی جهنم افزون بر آنکه بر مجموعه سرای عذاب گفته میشود نام یکی از طبقات جهنم نیز است [۲۳]. قرآن کریم افزون بر واژه جهنم که ۷۷ بار آن را به کار برده واژههایی چون جحیم، سعیر، سَقَر، حُطَمَه، هاویه، لَظی، النار الکبری و نار جهنم را نیز به کار برده که هریک به گونهای با جهنم مرتبط است.
گرچه از بعضی روایات [۲۴] و کلمات مفسران [۲۵] برمیآید که واژههای یاد شده، نام خود جهنم یا محلهایی از آناند، قراین نشان میدهند که آنها اوصاف [۲۶] یا اسامی آتشِ دوزخ [۲۷] به اعتبارات گوناگون یا انواع مختلف آناند و به هر حال هریک از این نامها واقعیتهایی را منعکس میسازد که در مجموع میتواند چهره جهنم را ترسیم کند.[۲۸]
پیشینه اعتقاد به جهنم
آیه ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۲۹] نشان میدهد عذاب پیروان شیطان به وسیله جهنم در آغاز خلقت انسان از سوی خداوند متعالی مقرر شده [۳۰] و بر اساس آیه ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۳۱] مسئله جهنم هنگام هبوط آدم با وی طرح شده است. [۳۲] دیگر آیات قرآن مانند ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۳۳]، ﴿وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾[۳۴]، ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾[۳۵]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾[۳۶]، ﴿لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۳۷]، ﴿إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى﴾[۳۸] نیز میرسانند که پس از آدم همه پیامبران آن را با امم خویش در میان گذاشتهاند، بنابراین اصل این اعتقاد که جایگاه مجرمان در قیامت جهنم خواهد بود از باورهای رایج همه ادیان الهی است؛ اما منابع موجود ادیان مختلف در این زمینه یکسان نیستند.
در آیین زرتشت جهنم جایی است در جهان دیگر که در آن گناهکاران کیفر کارهای بد خود را میبینند و آن، جایی است سخت عمیق، همچون چاهی بسیار تاریک و سرد، دارای دمه و متعفن و در آنجا جانورانی موذی که کوچکترین آنها به بلندی کوهاند بدکاران را تنبیه میکنند و تشنگی، گرسنگی، نگونسار آویخته شدن، فرو رفتن میخ چوبین در چشم، چسبیدن پستان بر تنور گرم، آویخته شدن به پستان، بریده شدن زبان و جز اینها، از انواع عذاب دوزخیاناند. بر اساس آیین زرتشت دوزخ سه طبقه دارد؛ روان گناهکاران پس از رسیدن به سر پل "چنوت" (صراط) در گام نخست به "ژمت "(پندار بد) میرسد، در گام دوم به "دژوخت" (گفتار بد) و در گام سوم به "ژورشت" (کردار بد) وارد میشود و پس از این مهالک به فضای تیرگی بیپایان درمیآید و در آنجاست "دوژنگه"؛ یعنی جهان زشت که در فارسی دوزخ نام گرفته است. [۳۹] در آیین یهود گرچه طوایفی از یهودیان به آخرت ایمان داشتهاند بنیاسرائیل به جهنم اعتقاد نداشتند. [۴۰] در تورات رایج از جهنم هیچ نامی نیامده است، تا آنجا که این مسئله بعضی از طبیعت گرایان را بر آن داشته تا بگویند جهنم که در عهد جدید از آن یاد شده در شمار خرافات است، زیرا اگر خرافه نبود در تورات که اصل و منشأ انجیل است جهنم ذکر میشد؛[۴۱] ولی در عهد جدید واژه جهنم ۱۳ بار آمده [۴۲] و در مواردی از آن، تعابیر آتش جهنم [۴۳] یا سوخته شدن در جهنم [۴۴] آمده که به خوبی نشان میدهد که بر اساس تعالیم انجیل نیز مجرمان در جهنم با آتش کیفر میشوند. بعضی از موارد یاد شده بر جاودانگی عذاب جهنمیان دلالت دارند. [۴۵] به جز ۱۳ مورد یاد شده در موارد دیگری گرچه نام جهنم نیامده، با تعابیری دیگر مانند "نار جاودانی" به آن اشاره شده است. [۴۶] جملات انجیل نشان میدهند که آتش جهنم جسم و روح را عذاب میکند. [۴۷] در انجیل از درکات و ابواب جهنم نامی نیامده است. [۴۸].[۴۹]
حقیقت جهنم
گروه بسیاری از دانشمندان، حقیقت کیفر آخرت را تجسم اعمال ناشایست آدمی (اعم از باورهای باطل، خلق و خوهای ناپسند و اعمال زشت) [۵۰] در قیامت دانستهاند. این نظر که گاه از آن با تعابیر تمثل اعمال، تجسد اعمال یا تجسم اعراض یاد میشود [۵۱] از ظواهر آیات بسیار [۵۲] و روایات متعدد [۵۳] برداشت شده و خلاصه آن چنین است که مجازاتهای جهان دیگر، رابطهای تکوینی و بسیار قوی با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه قراردادی و نه از نوع رابطه علّی و معلولی، بلکه رابطه "عینیّت" و "اتّحاد" است. ﴿وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا﴾[۵۴]، ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۵۵] مفاد آیه ﴿قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۵۶] نیز که مکرر در قرآن کریم آمده، همین است که عذابهای دوزخ، چیزی نیست جز آنچه آدمی خودش آماده ساخته، هرچند در این دنیا آنها را نمیشناسد و در آخرت آنها را خواهد شناخت؛ به عبارت دیگر اعمال ما صورتی مُلکی دارند که فانی و موقّت است که در این جهان برای همه شناخته شده است و صورتی ملکوتی دارد که هرگز فانی نمیشود و از توابع و لوازم وجود ماست که روزی برای ما آشکار میشود. این اعمال اگر نیکو باشند صورت آنها بهشت و نعمتهای بهشتی است و اگر زشت باشند آتش و جحیم خواهد بود. [۵۷] این نظر را نباید با آیاتی که میرساند عذاب آخرت نه خود عمل بلکه مجازاتی قراردادی در برابر عمل است ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾[۵۸]؛ ﴿أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ﴾[۵۹] منافی دانست، زیرا اینگونه سخن گفتن برای نزدیک کردن حقیقت به فهم مخاطبان است. [۶۰] به نظری این مسئله که نعیم و عذاب آخرت چیزی جز تجسم عمل انسان در آخرت نیست افزون بر آنکه کاملاً بر ظواهر بسیاری از آیات قرآن منطبق است از نظر علوم تجربی نیز با قانون بقای ماده و انرژی و تبدیل انرژی به ماده توضیحپذیر است. [۶۱] به تقریری دیگر که گروهی [۶۲] آن را همان تجسم اعمال و بعضی [۶۳] آن را قسیم و نظریهای مستقل در کنار نظریه تجسم اعمال دانستهاند آنچه در آخرت آدمی با آن عذاب میشود همان ملکات زشت است که انسان بر اثر تکرار اعمال ناشایست برای خود پدید آورده است. [۶۴] این ملکات ناپسند در جهان آخرت به صورت آتش و سایر موجبات عذاب ظهور میکنند؛[۶۵] به این معنا که پس از جدا شدن انسان از دنیای مادی، نفس او صوری را مناسب با ملکات خود میآفریند که لذت بخش یا آزار دهنده خواهند بود،[۶۶] بنابراین مایه عذاب، از این دنیا با انسان همراه است. [۶۷] دیگر توجیه تجسّم اعمال این است که خدای متعالی به سبب عمل عبد، جسمهایی اُخروی مانند نهرها، درختان، میوهها و حور و قصور میآفریند؛ به این معنا که اعمال، مادّه این چیزها قرار میگیرند. [۶۸] در برابر، بعضی نظریه تجسم اعمال را نپذیرفتهاند، زیرا مخالف روایاتی است که نشان میدهند خلقت بهشت و دوزخ پیش از خلقت آدم و حوا(ع) بوده و نیز ناسازگار با آیات و روایاتی است که بهشت را برای همه یا بیشتر بهشتیان به مجرد فضل و رحمت الهی دانسته و نه به استحقاق آنان در برابر اعمالشان و نیز با این استدلال که عمل از اعراض و قائم به محل است و با انقضای زمان و محل از بین رفته، اعادهپذیر نیست. [۶۹] این عده که به گفتهای بیشتر مفسران در شمار آناناند [۷۰] با توجه به ظاهر دستهای از آیات و روایات برآناند که عذاب آخرت مانند کیفرهای این جهان، قراردادی است؛ یعنی خداوند متعالی برای هر جرمی کیفری معین کرده، در آخرت آن را درباره مجرم اِعمال خواهد کرد. [۷۱] بنابراین نظر که با مسلک یا نظریه مجازات یا پاداش و کیفر از آن یاد شده [۷۲] و ظاهر آیات فراوانی از قرآن کریم نیز آن را میرساند،[۷۳]جهنم و آنچه دوزخیان با آنها عذاب میشوند فی نفسه و قطع نظر از گناه و گناهکاران موجودند و حتی ادعا میشود وجود دوزخی مستقل از اعمال آدمی ضروری دین است. [۷۴] این نظر با پذیرش مجاز یا استعاره در آیات و روایاتی که در تجسم اعمال نیک و بد در آخرت ظهور دارند،[۷۵] ظواهر یاد شده را به پاداش یا کیفر مناسب با عمل تفسیر [۷۶] یا چنین معنا میکند که خداوند در آخرت در برابر هر عمل و به تناسب آن صورتهایی را میآفریند [۷۷] تا زشتی و زیبایی اعمال را به صورت محسوس به نمایش بگذارد و نامگذاری این صورتها به عمل در آیات و روایات از این روست که خلقت این صورتها به سبب این اعمال است و از همینرو میتوان این صورتها را بعینه همان اعمال دانست. [۷۸] برخی مفسران که نظریه تجسم اعمال را با ظواهر بسیاری از آیات قرآن منطبق دانسته، آن را میپذیرند بر آناند که پذیرش تجسم اعمال مانع از آن نیست که بخشی از نعمتها و عذابهای آخرت را پاداش و کیفرهای قرار دادی به شمار آوریم،[۷۹] چنان که بعضی میان نظریه تجسم اعمال و نظریه مجازات، راه میانهای برگزیده وبرآناند که با توجه به دلالت شمار قابل توجهی از آیات و روایات بر تجسم اعمال، امکان تردید در آن فیالجمله منتفی است؛ اما آنچه را که به طور قطعی میتوان از ادله یاد شده استفاده کرد این است که خداوند متعالی اعمال آدمی را در عالم ملکوت تربیت میکند؛ ولی هیچ دلیل عقلی یا نقلی در دست نیست که به استناد آن خود اعمال شخص را برای او حقیقت بهشت و نعمتهای آن و دوزخ و انواع عذابهای آن بدانیم، بلکه ظواهر کتاب و سنت نشان میدهند که بهشت و دوزخ، پاداش و کیفر الهی در برابر اعمال آدمیاند. [۸۰].[۸۱]
جهنم روحانی یا جسمانی
آیا دوزخ و عذابهای آن و همچنین بهشت و نعمتهایش تنها روح را در بر میگیرند یا جسم نیز با آن شریک است؟ پاسخ به این پرسش و پرسشهای مشابه به روحانی و جسمانی یا فقط روحانی بودن معاد بستگی دارد؛ قطعا کسانی که معاد را فقط روحانی میدانند جهنم و عذابهای آن را روحانیِ صرف میدانند؛ ولی آنان که معتقدند معاد، جسمانی و روحانی است، جهنم و عذابهایش را جسمانی و روحانی میخوانند. (معاد) برخی گفتهاند: خداوند در آیه ﴿وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ﴾[۸۲] پس از عذاب آتش که جسمانی است از لعن که همان دوری از رحمت الهی و عذابی روحانی است خبر داده است. [۸۳] آیه ﴿وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۸۴] که درباره حسرت روز قیامت هشدار داده نیز در این شمار است؛ همچنین روایات متعددی که از عذابهای جانکاه معنوی سخن گفتهاند این امر را تأیید میکنند. در روایتی از امام صادق(ع) سوگند یاد شده که ساعتی توبیخ از سوی خداوند متعالی برای بنده از ۱۰۰۰ سال عذاب سختتر است،[۸۵] پس همانگونه که انسان در دنیا بدن و روح دارد و هریک لذت و رنج مخصوص به خود را دارد در آخرت نیز چنین است [۸۶] و در آخرت اهل عذاب هم به عذاب جسمانی و هم به عذاب روحانی مبتلایند و این دو جمعپذیرند. [۸۷] با این حال همنامی عناصر دنیوی با اُخروی را نباید به معنای همسانی آنها دانست، زیرا اصولاً نظام حاکم بر دنیا غیر از نظام حاکم بر آخرت است [۸۸] و ما هیچ شناخت و تجربهای از آن نظام نداریم: ﴿عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۸۹] پر واضح است که برای تفهیم واقعیتی که ما هیچ راهی به آن نداریم چارهای جز بهرهگیری از مفاهیم شناخته شده نزد ما و انتخاب نزدیکترین معنای مورد شناخت ما با حقیقت مجهول نیست و کتاب و سنت در تبیین مسائل آخرت از همین شیوه استفاده کردهاند، بنابراین نباید از عناصر اخروی از جمله عذاب و آتش آخرت تصوری همانند آتش دنیا داشت، هرچند هر دو آتشاند.
این مطلب، بنا به نظر کسانی که معتقدند عالم آخرت جسمانی است نه جسدانی،[۹۰] بسیار روشن است، زیرا طبق این نظر اجسام در آن عالم، صوری و بدن اُخروی بدنی است لطیف که غلظت و تراکم مشهود در جسد دنیوی در آن نیست [۹۱] و همه آنچه در آخرت رخ خواهد داد مربوط به نفس و این بدن لطیف [۹۲] یا مثالی است، بنابراین اجمالاً میتوان گفت آتش آخرت با بدن اُخروی مناسب خواهد بود،[۹۳] هرچند شناخت تفصیلی عذاب آخرت و چگونگی تأثیر آن بر جسم اُخروی برای ما ناممکن است، زیرا ما گرچه از طریق عقل و مشاهدات قلبی اندکی از ابعاد روحانی عوالم اُخروی را ادراک میکنیم، هیچ راهی برای آگاهی از مسائل جسمانی عالم آخرت [۹۴] و نیز ویژگیها و چگونگی مرزهایی که در آخرت جسمانیت را از روحانیت جدا میسازند نداریم،[۹۵] چنانکه امکان آگاهی از کیفیت تعلق نفس به بدن جسمانی در آخرت برای ما وجود ندارد. [۹۶] اما بنا به نظر کسانی [۹۷] که جسمانی بودن عالم آخرت را به معنای متنعم یا معذب شدن آدمی در قیامت با جسم عنصری و بدن دنیوی و مادی دانستهاند، باید توجه داشت که در این نظر نیز پذیرفته میشود که بدن عنصری در آخرت عوارض و آثاری متفاوت خواهد داشت [۹۸] و همین موجودیت مادی انسان در پشت پرده طبیعت از استعدادها و ابعادی بهرهمند است که میتواند بینهایت عذاب را تحمل کند واز بین نرود، یا آنکه در آخرت ظرفیت و تحمل این بدن مادی، معلولی از فعالیتهای روح آدمی خواهد بود، در نتیجه روح که استعداد بینهایت معذب شدن یا متنعم شدن را دارد میتواند از طریق همین بدن مادی، متنعم یا معذب باشد،[۹۹] بنابراین باز هم نمیتوان به صرف همنامی، از عناصر اُخروی تصویری همانند عناصر دنیوی داشت.[۱۰۰]
ویژگیهای آتش جهنم
سوزاندن جسم و جان
از آیه ﴿ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ ﴾[۱۰۱] استفاده شده که آتش دوزخ برخلاف آتش دنیوی که تنها جسم را میسوزاند، جان انسان را نیز میسوزاند،[۱۰۲] بلکه این آیه به ضمیمه آیات ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۱۰۳] و ﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ﴾[۱۰۴] نشان میدهد نسبت آتش دوزخ با ظاهر یعنی جسم و باطن یعنی روح و جان انسان، یکسان بوده، همراهی آن با انسان دوزخی مانند همراهی نفس با آدمی است که همواره با انسان و از او جداییناپذیر است. [۱۰۵] به نظری مفاد آیه ﴿تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ﴾[۱۰۶] آن است که آتش جهنم از درون انسان دوزخی زبانه میکشد و نخستین جرقههایش در قلوب ظاهر میگردد. [۱۰۷].[۱۰۸]
دوزخیان و سنگها، آتشگیره دوزخ
قرآن کریم در آیات ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۱۰۹] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾[۱۱۰] وقود جهنم را آدمیان و سنگ و در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ﴾[۱۱۱] کافران را وقود جهنم و با تعابیری مشابه در آیه ﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ﴾[۱۱۲] مشرکان و معبودانشان را ﴿حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾ و در آیه ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا﴾[۱۱۳]، جنیان منحرف و ستمگر را حَطَب جهنم دانسته است.
وقود در کلمات بسیاری از مفسران به "ما یُوقَد به النار"[۱۱۴] معنا شده که برخی مراد از آن را آتشزنه مانند سنگ چخماق در گذشته و فندک در زمان ما دانستهاند؛ ولی بعضی [۱۱۵] معادل آتشزنه در لغت عرب را واژه "زناد" دانسته و تصریح کردهاند که وقود به این معنا نیست، بلکه به معنای آتشگیره یعنی هر نوع ماده اشتعالپذیر است. سوخت،[۱۱۶] حطب [۱۱۷] (هیزم)، [۱۱۸] شعلهور شونده [۱۱۹] و شعلهور [۱۲۰] از دیگر تعابیری است که مفسران در معنای واژه ارائه دادهاند.
حطب به معنای هیزم [۱۲۱] و به نظری هر ماده اشتعالپذیر است. [۱۲۲] بگفته برخی، حصب سنگریزهای است که آن را پرتاب میکنند [۱۲۳] و پرتاب مشرکان و معبودهایشان در دوزخ به آن تشبیه شده [۱۲۴] تا ذلت و خواری آنان را برساند. [۱۲۵] برخی تأکید دارند که هر پرتاب شدهای حصب نامیده نمیشود بلکه تنها پرتاب شده در آتش و به منظور افروختن آتش را حصب مینامند. [۱۲۶] به نظری معنای واژه در میان عرب پرتاب کردن [۱۲۷] و مفاد آیه آن است که شما پرتاب شده در آتش هستید؛ [۱۲۸] ولی غالب مفسران واژه را به معنای وقود،[۱۲۹] هیزم [۱۳۰] پس از پرتاب آن در آتش؛[۱۳۱] هیزم ریز [۱۳۲] یا هر چیزی دانستهاند که در آتش اندازند، [۱۳۳] وقتی در آتش قرار گیرد. [۱۳۴] صریح آیات فوق این است که انسان دوزخی خود ماده سوخت یا آتشگیره آتشی است که او را میسوزاند که آیات ﴿فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ﴾[۱۳۵] و ﴿ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ ﴾[۱۳۶] و نیز آیه ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا﴾[۱۳۷] درباره جنیان دوزخی [۱۳۸] همین معنا را میرسانند. ظاهر آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ﴾[۱۳۹] آن است که وقود دوزخ منحصر در کافران بوده، در نتیجه نشان میدهد که کافران کانون عذاباند و آتش دوزخ با آنان شعلهور شده و سایر دوزخیان به آتش آنان میسوزند. [۱۴۰] به نظری [۱۴۱] اجسام دوزخیان و به تصریح بعضی [۱۴۲] گوشتها، خونها و زواید بدن آنان موادیاند که شعلهور میشوند، چنانکه هیزم، گیرانه آتش است و خود نیز در آتش میسوزد و چیزهای دیگر را نیز میسوزاند که این حالت ظهوری از حالت اهل ضلال در دنیاست که هم خود در گمراهی بوده و هم دیگران را گمراه کردهاند. [۱۴۳] مراد از حجاره یعنی سنگ ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۱۴۴] به نظری بتهایی است که مشرکان در دنیا میپرستیدهاند که آیه ﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ﴾[۱۴۵] نیز شاهدی بر این معناست. [۱۴۶] بعضی حجاره را به معنای مطلق سنگ دانسته [۱۴۷] و به احتمالی تقابل ناس و حجاره در آیه اشاره به آن است که دوزخ هم برترین و هم بیمقدارترین اشیای مادی را در برخواهد گرفت. [۱۴۸] به روایتی از امیرمؤمنان(ع) از رسول گرامی(ص)، حجاره مذکور در آیه سنگ کبریت (گوگرد) است [۱۴۹] که در روایات و تفاسیر عامه به سیاهی، سختی، بوی بد، سرعت اشتعال، حرارت شدید و چسبندگی زیاد به بدن وصف شده [۱۵۰] و به گفتهای به صورت قطعههایی بزرگ بر دوزخیان فرو میریزند تا آتش دوزخ شعلهورتر گردد [۱۵۱] یا قطعههایی از آن را در گردن دوزخیان قرار داده، آتش میزنند تا حرارت آنکه برای مدتی طولانی میماند بر چهره آنان باشد، چنانکه آیه ﴿أَفَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ﴾[۱۵۲] به این امر اشاره دارد. [۱۵۳] به احتمالی مراد از حجاره طلا و نقرهای است که آنها را فریفته و از پرداخت حقوق واجب آن بخل ورزیدهاند و از آن رو آنها را حجاره گفتهاند که از سنگ استخراج میشوند. [۱۵۴] به نظری مراد از حجاره سنگ نیست، بلکه مراد دلهای سخت است که آیات خدا در آنها اثر نمیکنند [۱۵۵] یا آنکه "ناس" به معنای ظهور و اُنس و "حجر" به معنای محفوظ و محدود است؛ اولی به انسانهایی اشاره دارد که در نرمخویی دچار افراط هستند و دومی اشاره به کسانی است که در این زمینه گرفتار تفریط بوده، بسیار سخت و انعطاف ناپذیر و در برابر حقایق اثر ناپذیرند که این هر دو خصلت موجب محروم ماندن از هدایت و بیتوجهی به کتاب الهی است. [۱۵۶] بعضی مفاد باطنی آیه را چنین توضیح دادهاند که مراد از ناس ویژگیهای نفسانی است که باعث شده انسان عهد الهی را فراموش کند و مراد از حجاره عناصر معدنی، گیاهی و حیوانی است که تأمین کننده شهواتاند یا آنکه مراد از ناس نفس انسانی و مراد از حجاره جسم انسان است که دربردارنده استخوانهای سخت است و آیه اشاره به سوختن جان و جسم در دوزخ دارد [۱۵۷]. بعضی ذکر حجاره را اشاره به این معنا دانستهاند که سنگها داغ شده، دوزخیان را با سنگ داغ عذاب میکنند [۱۵۸] یا اجساد دوزخیان مانند سنگ در آتش خواهند ماند که آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾[۱۵۹] نیز این بقاء را که به صورت جایگزین شدن پوست جدید به جای پوستهای بریان شده و ملاک چشیدن عذاب دائمی است تأیید میکند. [۱۶۰].[۱۶۱]
غافلگیر ساختن دوزخیان
آتش دوزخ دوزخیان را ناگهان فرا گرفته، آنها را مبهوت میکند: ﴿بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ﴾[۱۶۲] چنین آتشی که ناگهان و از سمتی نامعلوم انسان را فرا میگیرد، افزون بر ظاهر، باطن انسان را نیز میسوزاند و آتشگیره آن خود انسان است که آیات ﴿ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ ﴾[۱۶۳] و ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۱۶۴] این دو ویژگی را ثابت کردهاند. چنین آتشی مانند آتش دنیا نیست که ابتدا شعلهور شود بعد به انسان برسد و به تدریج انسان را بسوزاند، بلکه انسان خود، آتشگیره آن است و ناگهان و بدون آنکه بفهمد از کجا و چگونه آمده است، باطن و ظاهر خود را سرتا پا در حال سوختن میبیند و از همین رو مبهوت مانده، حیران میشود. روشن است که در چنین اوضاعی پس راندن آتش یا مهلت خواستن و در نتیجه مهلت گرفتن بیمعناست [۱۶۵].[۱۶۶]
درک و شعور
از آیه ﴿يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ﴾[۱۶۷] که به سخن گفتن آتش دوزخ تصریح و در شنیدن آن ظهور دارد، استفاده شده که آتش دوزخ درک و شعور دارد. [۱۶۸] در آیه ﴿إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا﴾[۱۶۹] نیز بیان شده که این آتش در حالی که صدای وحشتناک و خشمآلودش شنیده میشود که با نفس زدنهای شدید همراه است شایستگان عذاب را از دور میبیند. [۱۷۰] هرچند گروهی از مفسران [۱۷۱] اسناد رؤیت، غضب و امثال آن را به آتش، مَجاز دانسته، به گونهای تأویل کردهاند، جمع زیادی [۱۷۲] اسناد را حقیقی و ظاهر آیه را پذیرفتهاند، زیرا به دلالت آیات و احادیث، موجودات عالم آخرت همگی دارای حیاتاند؛ از جمله آیه ﴿وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾[۱۷۳] و نیز آیه ﴿يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا﴾[۱۷۴] که زمین قیامت را وصف کرده. و بدیهی است وقتی میتوان آیه را بر ظاهر حمل کرد نباید بر معنای مجازی حمل کرد. [۱۷۵] افزون بر این آیاتی از قرآن که دلالت بر تسبیح تمامی موجودات دارند مانند ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۱۷۶] درک و شعور تمامی موجودات از جمله جهنم را ثابت میکنند، از همین رو از منظر اهل معرفت تمام هستی حتی موجودات مادی نشئه دنیا همه به حقیقت با شعور و درّاکاند. [۱۷۷].[۱۷۸]
فراخوانی گناهکاران
جهنّم با جاذبه مخصوصی که نسبت به مجرمان دارد [۱۷۹] آنان را به سوی خود میکشاند: ﴿تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّ﴾[۱۸۰].[۱۸۱] یا آنکه آتش به قدرت الهی گویا شده، به زبان فصیح به نام و لقب، دوزخیان را فرا میخواند. [۱۸۲] به احتمالی مراد از فرا خوانی آتش آن است که زبانهای از آتش جدا شده، کافر را در برمیگیرد و او را در آتش فرو میبرد. [۱۸۳] برخی هم گفتهاند: تعبیر فراخوانی، استعاره از استحقاق عذاب در دوزخ است. [۱۸۴].[۱۸۵]
مخلوق بودن جهنم
برخلاف گروهی از معتزله و گروهی از زیدیه و همه خوارج که منکر مخلوقیت و موجودیت فعلی جهنماند، علمای شیعه به اتفاق برآناند که دوزخ و همچنین بهشت هماکنون آفریده شدهاند [۱۸۶] و تنها نظر مخالف در این زمینه از سید رضی است، [۱۸۷] هرچند در صحت این انتساب تردید شده است. [۱۸۸] بعضی مخلوق بودن کنونی دوزخ و بهشت را به این معنا پذیرفتهاند که شالوده آن دو ریخته شده؛ اما هنوز کامل نگشته و اعمال انسانها به مرور آن دو را کامل خواهند کرد،[۱۸۹] به هر حال در آیات ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۱۹۰] و ﴿وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۱۹۱] فعل ﴿أُعِدَّتْ﴾ ماضی است و بر موجود بودن دوزخ دلالت دارد. [۱۹۲] هرچند از آینده قطعی نیز با لفظ ماضی تعبیر میشود، حمل ماضی بر معنای مستقبل خلاف ظاهر بوده، نیازمند قرینه است و چنین قرینهای موجود نیست. [۱۹۳] آیه ﴿وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ﴾[۱۹۴].[۱۹۵] با توجه به کلمه ﴿بُرِّزَتِ﴾ که به معنای ظاهر ساختن است نیز نشان میدهد که جهنم پیش از قیامت موجود بوده است و در قیامت فقط از آن پرده بر میدارند و به عیان مشاهده میشود؛[۱۹۶] همچنین آیات ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ﴾[۱۹۷] دلالت میکنند که صاحبان علم یقین در همین جهان دوزخ را میبینند و گرنه تفاوتی میان آنان و دیگران نیست، زیرا آنان نیز در آخرت دوزخ را مشاهده خواهند کرد.[۱۹۸] برخی رؤیت را در این آیه به مشاهده قلبی تفسیر کردهاند. [۱۹۹] آیه ﴿يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۲۰۰] نیز که تأکید میکند جهنم هماکنون بر کافران احاطه دارد[۲۰۱] و آیات ﴿وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ﴾[۲۰۲] که بیان میکنند سوختن با آتش (صَلْی) در قیامت است ولی فاجران هم اکنون در جحیم هستند، و آیه ﴿لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾[۲۰۳] که نشان میدهد تمام حقایق اخروی قبلاً نیز وجود داشتند ولی غفلت انسان مانع از آن میشد که بتواند آنها را ببیند،[۲۰۴] هریک به نحوی بر مخلوق بودن جهنم دلالت دارد؛[۲۰۵] همچنین در روایاتِ معراج [۲۰۶] تصریح شده که پیامبر(ص) بهشت، دوزخ و کسانی را که در آن دو متنعم یا معذّب بودند مشاهده کرد. [۲۰۷] در حدیثی از امام رضا(ع) نیز در این زمینه به دیدار پیامبر(ص) از بهشت و دوزخ در شب معراج استناد شده و منکران خلقت بهشت و دوزخ در شمار تکذیب کنندگان پیامبر و امامان(ع) معرفی شدهاند. [۲۰۸] گذشته از روایات معراج، روایات فراوان دیگری بر این مطلب به صراحت [۲۰۹] یا تلویح [۲۱۰] دلالت دارند. علامه مجلسی این روایات را متواتر دانسته است. [۲۱۱].[۲۱۲]
مکان جهنم
با توجه به برابری وسعت بهشت با مجموع آسمانها و زمین: ﴿وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۲۱۳]، ﴿سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾[۲۱۴] بهشت و دوزخ نمیتوانند در این عالم باشند. این مطلب را مسلمانان صدر اسلام نیز با پیامبر(ص) در میان گذاشتهاند. [۲۱۵] برخی گفتهاند: هماکنون به جز آسمانها و زمین عالم دیگری نیز دست کم به وسعت این عالم وجود دارد و بهشت در آنجا برپاست. [۲۱۶] در این صورت زمینه مساعدی به دست میآید که احتمال استقرار دوزخ در عالمی دیگر نیز طرح گردد؛ ولی به گفته برخی مفسران گرچه وجود مکان دیگری آن سوی آسمانها و زمین که جایگاه آتش دوزخ باشد فی نفسه بعید نیست،[۲۱۷] امکان آن، وجود آن را ثابت نمیکند، چه رسد به اثباتِ آنکه جایگاه بهشت یا دوزخ باشد. بعضی با توجه به اینکه در آیات قرآن کریم هیچ سخن صریحی در اینباره وجود ندارد، از اظهار نظر خودداری کرده، راه صواب را در این مسئله سکوت دانستهاند؛[۲۱۸]اما جمعی از مفسران با استناد به آیه ﴿وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ﴾[۲۱۹] برآناند که بهشت و دوزخ هر دو در آسماناند؛[۲۲۰] ولی بعضی وجود جهنم در آسمان را به دلیل ناسازگاری، با آیه شریفه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ﴾[۲۲۱] نپذیرفته و جمله ﴿مَا تُوعَدُونَ﴾ در آیه ﴿وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ﴾[۲۲۲] را فقط اشاره به بهشت دانستهاند. [۲۲۳] گروهی از مفسران جایگاه جهنم را زمین،[۲۲۴] زیرِ زمینهای هفتگانه،[۲۲۵] قعر دریاها [۲۲۶] یا اعماق زمین [۲۲۷] دانستهاند. بعضی در این زمینه به حرارت بیش از حد مرکز زمین که هر چیزی را میتواند ذوب کند استشهاد کردهاند. [۲۲۸] در روایتی از امیرمؤمنان(ع) [۲۲۹] تصریح شده که جهنم در زمین است. از طریق عامه نیز از ایشان روایت شده که دوزخ در دریاست. [۲۳۰] این معنا از تفسیر قمی نیز در بیان مراد از ﴿فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا﴾[۲۳۱] برمیآید،[۲۳۲] هرچند بعضی عبارت تفسیر قمی را به گونهای دیگر توجیه کردهاند. [۲۳۳] به نظر برخی از اهل تحقیق و معرفت، بهشت و دوزخ در ورای عالم حس و ماده قرار داشته، نیازی به مکان مادی ندارند،[۲۳۴] پس اثبات مکانی از جنس مکانهای دنیا برای بهشت و دوزخباطل است؛[۲۳۵] ولی بعضی این نظر را انکار معاد جسمانی و آن را مردود دانسته [۲۳۶] و درباره جایگاه دوزخ و بهشت دو احتمال را قابل طرح دانستهاند:
- بهشت و دوزخ در باطن و درون این جهاناند؛ مانند امواج فراوان صوتی، تصویری و مخابراتی که همواره ما را احاطه کردهاند و ما زمانی میتوانیم آنها را احساس کنیم که گیرندهای مناسب داشته باشیم و به مانعی [مانند دستگاههای موج برگردان] دچار نباشیم. اکنون نیز بهشت یا دوزخ ما را احاطه کردهاند؛ اما حجاب دنیا توان ارتباط حسی با بهشت یا دوزخ را از ما سلب کرده است؛ به عبارت دیگر، حجاب دنیا در این زمینه با دستگاه ادراکی ما همان میکند که دستگاههای موج برگردان با ابزارهای گیرنده امواج. آیههای ﴿يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۲۳۷]، ﴿إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ ﴾[۲۳۸] و ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ﴾[۲۳۹] نیز ممکن است به این حقیقت اشاره داشته باشند، بلکه بر آن گواهاند. [۲۴۰] برخی کارهای معصومان(ع) نیز میتوانند مؤید این نظر به شمار آیند؛ مانند آنکه حضرت امام حسین(ع) در شب عاشورا جایگاه بهشتی اصحاب خود را به آنان نشان دادند [۲۴۱] یا امام صادق(ع) حوض کوثر را به بعضی از اصحاب خود ارائه کردند [۲۴۲] و نیز دیدار پیامبر(ص) از بهشت و دوزخ در شب معراج. [۲۴۳]
- عالم آخرت و بهشت و دوزخ، بر این عالم محیط است و این جهان در درون آن جهان قرار گرفته و آنچه در قرآن آمده که گستره بهشت به اندازه وسعت آسمانها و زمین است از این روست که انسان چیزی گستردهتر از آسمان و زمین نمیشناسد تا معیار سنجش او باشد.
با این بیان، پاسخ این پرسش نیز روشن میشود که اگر وسعت بهشت به اندازه زمین و آسمانهاست پس دوزخ کجاست، زیرا طبق احتمال نخست دوزخ نیز درون همین جهان قرار گرفته و با وجود بهشت در آن منافاتی ندارد؛ اما طبق پاسخ دوم دوزخ میتواند محیط بر این جهان باشد و بهشت محیط بر آن و از آن هم گستردهتر. [۲۴۴] گفتنی است، صرف نظر از اینکه این گونه احتمالات بهشت و جهنم را که مربوط به نشئه آخرتاند در همین دنیا جای میدهد که نشئهای در برابر آخرت است، پرسشی که درباره نظر اخیر به ذهن میرسد این است که در احتمال نخست اگر مراد از وجود بهشت و دوزخ در باطن و درون این جهان این است که دنیا بر آن احاطه دارد، چنانکه از توضیح آن بر میآید، در این صورت آیه ﴿يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۲۴۵] نه تنها بر آن گواه نیست، بلکه بر خلاف آن است و اگر مراد آن است که بهشت و دوزخ بر دنیا احاطه دارند، در این صورت تفاوت آن با احتمال دوم چیست؟.[۲۴۶]
درهای جهنم
جهنم درهایی دارد: ﴿فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ﴾[۲۴۷]؛ نیز ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ﴾[۲۴۸]؛ ﴿ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ﴾[۲۴۹] در آیه ﴿لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ﴾[۲۵۰] بیان شده که جهنم ۷ درب دارد. در قرآن کریم به صراحت مراد از ابواب جهنم بیان نشده است. لفظ ﴿بَابٍ﴾ در لغت به معنای جای ورود است؛ اما از نظر استعمال به چیزی که وسیله دستیابی به چیز دیگر باشد نیز گفته میشود؛[۲۵۱] مانند آنکه کسبهای گوناگون را "ابواب رزق" مینامند؛ همچنین این لفظ به صورت فراوان برای اشاره به هریک از اموری که انواع مختلفی دارند، به کار میرود؛ مانند ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ﴾[۲۵۲].[۲۵۳] بنابراین، آیا مراد آن است که جهنم دارای ۷ در ورودی است که همه جهنمیان از آن درها به آن وارد میشوند؟ یا مراد اموری است که باعث جهنمی شدن میشود که به نظری طبق این معنا عدد ۷ را میتوان کنایه از کثرت و هر نوع از گناهان را دری از درهای دوزخ به شمار آورد [۲۵۴] و میتوان آن را به معنای واقعی ۷ دانست که بعضی آن را به حواس پنجگانه به اضافه قوه شهوت و غضب و مقتضیات آن [۲۵۵] یا به اضافه قوه خیال و واهمه یا اعضای هفتگانه (چشم، گوش، زبان، دست، پا، بطن و فرج) که تکلیف به آنها تعلق میگیرد،[۲۵۶] یا شهوات مذکور در آیه ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾[۲۵۷].[۲۵۸] تفسیر کردهاند که بر این اساس باید پذیرفت که گناهکاران در ۷ قسم طبقهبندی شده و اهل هر گروه از یکی از آنها وارد میشوند، یا آنکه عدد ۷ اشاره به طبقات جهنم یعنی ۷ طبقه متمایز با عذابهای گوناگون از نظر نوع و شدت عذاب ـ بر حسب درجات کفر،[۲۵۹] خصلتها [۲۶۰] یا اعمال [۲۶۱] ناپسند ـ است. تعابیر گوناگون روایات به خوبی نشان میدهند که مراد از ابواب جهنم درهای ورودی متعارف نیست؛ از جمله بیان شده که ۷ درِ دوزخ، ۷ رکن برای ۷ تن از سران کفر است [۲۶۲] یا بیان شده که ۷ در برای ۷ نفر دیگر از سران گمراهی است که راه ورود پیروان خود به دوزخاند؛[۲۶۳]همچنین در روایات متعدد تأکید شده که پاداش برخی اعمال، بسته شدن ۷ در دوزخ بر روی کننده آنهاست،[۲۶۴]
بنابراین درهای دوزخ به گونهای است که در همان حال که بر روی بعضی باز است بر روی افرادی دیگر بسته است. به گفته بسیاری از مفسران [۲۶۵] که آیات قرآن مانند ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا﴾[۲۶۶] و ﴿لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ﴾[۲۶۷].[۲۶۸] و روایات شیعه [۲۶۹] و عامه [۲۷۰] نیز آن را تأیید میکنند، مراد از درهای جهنم همان طبقات جهنم و اشاره به ۷ نوع عذاب است و جمله ﴿لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ﴾ میرساند که هر نوع از این عذابها نیز چند قسم دارد. [۲۷۱] شاید بر همین اساس بعضی در بیان نام درهای جهنم همان نامهای طبقات جهنم را ذکر کردهاند [۲۷۲].[۲۷۳]
درکات یا طبقات جهنم
آیه ۱۴۵ نساء / ۴ که تأکید میکند منافقان در پایینترین طبقه جهنم جای دارند: "اِنَّ المُنـفِقینَ فِی الدَّرکِ الاَسفَلِ مِنَ النّارِ ولَن تَجِدَ لَهُم نَصیرا"، صرف نظر از روایات متعدد،[۲۷۴] تنها آیهای است که نشان میدهد جهنم درکات و طبقاتی دارد؛[۲۷۵] خواه "درک" را به معنای پایینترین جایگاه [۲۷۶] و دورترین نقطه قعر هر چیز[۲۷۷] و "اسفل" را قید توضیحی بدانیم یا "دَرْک" را به معنای مطلق پلّه رو به پایین [۲۷۸] و "اسفل" را قید احترازی بخوانیم، در هر صورت ظاهر آیه مزبور آن است که عذاب ساکنان در طبقات پایینتر نسبت به عذاب طبقات بالاتر، شدیدتر است. [۲۷۹] در روایتی از امام صادق(ع)[۲۸۰] نیز به این مطلب که آتش دوزخ مراتبی از نظر شدت و ضعف دارد تصریح شده و همانگونه که آیه "ولِکُلٍّ دَرَجـتٌ مِمّیا عَمِلوا ولِیُوَفِّیَهُم اَعمــلَهُم وهُم لایُظلَمون" (احقاف / ۴۶، ۱۹) نشان میدهد منشأ این تفاوت، اختلاف مراتب سقوط باطنی افراد است که خود را در اعمالشان به نمایش میگذارند. [۲۸۱] برخی گفتهاند: تعبیر "فِی الدَرکِ الاَسفَلِ" در آیه شریفه اشاره به تفاوت مکانت و درجات بُعد اهل جهنم از حضرت حق و نهایت عذاب برای منحطترین افراد دوزخی است؛[۲۸۲] نه مکانهای پایین و پایینتر از نظر مسافت، چنانکه برخی هم مراد از "درک" را مطلق جایگاهی دانستهاند که پس از رسیدن و استیلا یافتن برای شخص حاصل میشود. [۲۸۳] منابع روایی [۲۸۴] و تفسیری [۲۸۵] تعداد طبقات جهنم را ۷ طبقه به نامهای جهنم، لَظی، حُطَمَه، سَقَر، جحیم، سعیر و هاویه ذکر کردهاند. بعضی "سِجّین" را نیز نام یکی از طبقات دوزخ دانستهاند. [۲۸۶] در تطبیق این اسامی بر طبقات جهنم میان روایات و نیز گفتههای مفسران اتفاق نظر نیست. در روایتی نام پایینترین طبقه، جهنم ونام طبقات دیگر یکی پس از دیگری به ترتیب فوق ذکر شده [۲۸۷] و به روایتی نام پایینترین طبقه "جهنم" و بالاترین طبقه "جحیم"[۲۸۸] و به گفتهای دیگر پایینترین طبقه "هاویه" و بالاترین طبقه "جهنم" نام دارد. [۲۸۹] قرآن کریم افراد یا گروههایی را به اموری تهدید کرده که روایات آنها را به محلهایی از دوزخ تفسیر کردهاند که عبارتاند از وَیْل (مطفّفین / ۸۳، ۱)، صَعود (مدّثر / ۷۴، ۱۷)، أثام (فرقان/ ۲۵، ۶۸)، فَلَق (فلق / ۱۱۳، ۱)، سَقَر (مدّثر / ۷۴، ۲۶)، سُعُر (قمر / ۵۴، ۲۴)، غَسّاق (نبأ / ۷۸، ۲۵، ص / ۳۸، ۵۷)، غَیّ (مریم / ۱۹، ۵۹) و سِجّین. (مطفّفین / ۸۳، ۷) به نظری، برخلاف آنچه اکثر مفسران گمان بردهاند مفاد این روایات چیزی جز بیان جزا و عاقبت اموری چون غیّ (گمراهی) آنان یا أثام و... نیست [۲۹۰]. به جز موارد فوق که آیات قرآن به آنها تصریح کردهاند، روایات [۲۹۱]نیز حاکی از آناند که در دوزخ وادیها، کوهها، درهها، خانهها، چاهها، نهرها و مانند اینها وجود دارد که هریک جایگاه نوعی خاص یا مرتبهای ویژه از عذاب برای دستهای معیّن از مجرمان است.[۲۹۲]
مراحل سیر دوزخیان در آخرت
نشاندارشدن دوزخیان در محشر
دوزخیان در محشر به علامتهایی نشاندار شده، به آنها شناخته میشوند: "یُعرَفُ المُجرِمونَ بِسیمـهُم فَیُؤخَذُ بِالنَّوصی والاَقدام". (الرحمن / ۵۵، ۴۱) مجرمان از چهرههایشان شناخته میشوند و آنگاه آنها را از موهای پیش سر و پاهایشان میگیرند و به دوزخ میافکنند. [۲۹۳] "سیماء" به معنای علامت است. [۲۹۴] گرچه در این آیه علامت آنان بیان نشده، بسیاری از مفسران [۲۹۵] با توجه به دیگر آیات، علامت یاد شده در آیه ۴۱ الرحمن / ۵۵ را سیاهی چهره و ازرق بودن چشم دانستهاند. از آیه "... ونَحشُرُ المُجرِمینَ یَومَذٍ زُرقـا" (طه / ۲۰، ۱۰۲) کوری،[۲۹۶] سبزی[۲۹۷] یا کبودی چشم [۲۹۸] یا همه بدن [۲۹۹] و از آیات "ویَومَ القِیـمَةِ تَرَی الَّذینَ کَذَبوا عَلَی اللّهِ وُجوهُهُم مُسوَدَّةٌ.".. (زمر / ۳۹، ۶۰) و "یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ وتَسوَدُّ وُجوهٌ فَاَمَّا الَّذینَ اسوَدَّت وُجوهُهُم اَکَفَرتُم بَعدَ ایمـنِکُم فَذوقوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرون" (آل عمران / ۳، ۱۰۶)، سیاهی چهره و از آیه "ووُجوهٌ یَومَذٍ عَلَیها غَبَرَه * تَرهَقُها قَتَرَه" (عبس / ۸۰، ۴۰ - ۴۱) افزون بر سیاهی چهره، غبار آلود بودن آن نیز استفاده شده است.
بسیاری از مفسران سیاهی چهره را به طور قطع [۳۰۰] یا به صورت احتمال [۳۰۱] بر حقیقت حمل کرده؛ ولی بعضی آن را نوعی مجاز دانستهاند،[۳۰۲] چنانکه برخی احتمال دادهاند علامت مذکور در آیه ۴۱ الرحمن / ۵۵ [۳۰۳] و سیاهی صورت در آیات فوق،[۳۰۴] کنایه [۳۰۵] از آشکار شدن اندوه و انکسار بر چهره بر اثر روبهرو شدن با غضب و عذاب الهی است. [۳۰۶] در ارتباط با آیات ۴۰ - ۴۱ عبس / ۸۰ نیز، گروهی واژه "غَبَرَه" را به معنای غبارآلود شدن صورت [۳۰۷] و گروهی مراد را غم و اندوه [۳۰۸] یا در هم شدن وعبوس شدن ناشی از آن [۳۰۹] یا ذلت و خواری [۳۱۰] و بعضی مراد از این آیه را نیز سیاهی چهره [۳۱۱] بر اثر اندوه [۳۱۲] دانستهاند. کلمه "قَتَرَه" به سیاهی مانند سیاهی دود،[۳۱۳] تاریکی،[۳۱۴] تاریکی دود [۳۱۵] یا دوده [۳۱۶] معنا شده و بعضی آن را به همان معنای غبار [۳۱۷] دانستهاند. این نظر، به قرینه جمع میان دو تعبیر در آیات فوق [۳۱۸] و به دلیل خلاف اصل و بیوجه بودن تکرار در آیه [۳۱۹] رد شده است. به گفتهای "غَبَرَه" غباری است که بر زمین مینشیند و "قَتَرَه" غباری است که از زمین برمیخیزد [۳۲۰] و بعضی "قَتَرَه" را غبار خاکِ لاشه حیوانات [۳۲۱] یا غبار سیاهرنگی دانستهاند که بر اثر درهم کوبیدن زمین در آستانه برپایی قیامت پدید میآید و چهره کافران را میپوشاند. [۳۲۲] جمعی از مفسران این تعبیر را نیز کنایه از اندوه [۳۲۳] یا ذلت [۳۲۴] دانستهاند. در عبارتی از تفسیر قمی که به نظر میرسد ادامه روایتی از امام باقر(ع) است، "قَتَرَه" به تهیدستی از خیر و ثواب و در سخنی از ابن عباس به بخار دوزخ معنا شده است. [۳۲۵].[۳۲۶]
راندن دوزخیان به سوی جهنم
قرآن کریم در آیاتی چند با تعابیری گوناگون تأکید میکند که ظالمان، مجرمان و کافران به سوی جهنم رانده میشوند: "اُحشُروا الَّذینَ ظَـلَموا واَزوجَهُم وما کانوا یَعبُدون * مِن دونِ اللّهِ فَاهدوهُم اِلی صِراطِ الجَحیم" (صافّات / ۳۷، ۲۲ - ۲۳)، "ونَسوقُ المُجرِمینَ اِلی جَهَنَّمَ وِردا" (مریم / ۱۹، ۸۶)، "وسیقَ الَّذینَ کَفَروا اِلی جَهَنَّمَ زُمَرًا". (زمر / ۳۹، ۷۱) واژه "المُجرِمین" در آیه سوره مریم گرچه از نظر لغت افزون بر کافران مؤمنان گناهکار نیز شامل میشود، بعضی مراد از آن را کفار دانستهاند. [۳۲۷] "سوق" به معنای راندن از پشت سر،[۳۲۸] مانند راندن چارپایان است؛[۳۲۹] گویا به همین مناسبت بعضی مراد از آن را حرکت دادن توأم با خشونت دانسته [۳۳۰] و برخی دیگر گفتهاند: مراد، حرکت دادن همراه با ترس است، زیرا حیوانات هنگام سوق دادن از ترس تازیانه به پیش میروند،[۳۳۱] به هر حال این تعبیر زمانی به کار میرود که کاری بدون تمایل درونی انجام گیرد؛[۳۳۲] همچنین انتخاب این واژه میتواند برای تشبیه اهل دوزخ به جانوران و برای تحقیر باشد،[۳۳۳] به خصوص که در ارتباط با حرکت دادن متقین به سوی بهشت واژه "حشر" به کار رفته است،[۳۳۴] از همینرو بسیاری از مفسران از این آیه نوعی اهانت و خوار شمردن را استفاده کردهاند. [۳۳۵] ناهماهنگی برداشتهای یاد شده با کاربرد این واژه برای اهل بهشت در آیه "وسیقَ الَّذینَ اتَّقَوا رَبَّهُم اِلَی الجَنَّةِ زُمَرًا.".. (زمر / ۳۹، ۷۳) و کاربرد واژه "حشر" برای ظالمان در آیه ۲۲ صافّات / ۳۷ مفسران را به تأمل و ارائه توجیهاتی واداشته است. [۳۳۶] راندن دوزخیان به سوی جهنم پس از حسابرسی اعمال است [۳۳۷] که از آیات ۶۹ - ۷۱ زمر / ۳۹ نیز این مطلب استفاده میشود؛ اما بنا به نقلی، راندن گروهی از دوزخیان پیش از محاسبه اعمال دانسته شده است. [۳۳۸] به گفتهای تعبیر "وِرْدا" در آیه ۸۶ مریم / ۱۹ حال و کنایه از آن است که دوزخیان در حالی به سوی دوزخ رانده میشوند که به شدت تشنهاند، زیرا کلمه "ورد" به معنای گروه انسانها یا حیوانات تشنهای است که وارد آبگاه میشوند. [۳۳۹] بهکارگیری لفظی با این معنا برای کسانی که نه به سوی آب، که به سوی آتش برده میشوند گونهای طعن و استهزای آنان به شمار میآید. [۳۴۰] به احتمالی "وِردا" در این آیه مفعول مطلق تأکیدی و تقدیر آیه "نوردهم وِرْدا" است که بیانگر تأکید ورود مجرمان به جهنم است، چنانکه این معنا از آیات "یَقدُمُ قَومَهُ یَومَ القِیـمَةِ فَاَورَدَهُمُ النّارَ.".. (هود / ۱۱، ۹۸) و "اِنَّکُم وما تَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ اَنتُم لَها ورِدون" (انبیاء / ۲۱، ۹۸) استفاده میشود؛[۳۴۱] نیز محتمل است مفعول لاجله باشد؛ بدین معنا که مجرمان را برای وارد ساختن به آتش سوق میدهیم. [۳۴۲] البته برخی هم وِرْد را به معنای نصیب و سهم گرفته و گفتهاند: مراد آن است که مجرمان نصیب جهنماند. [۳۴۳] از کلمه "زُمَرا" در آیات۷۱ و ۷۳ زمر / ۳۹ که جمع "زمرة" و به معنای جماعتی از مردم است که اجتماعشان همراه با سر و صدای [۳۴۴] نامفهوم [۳۴۵] است استفاده شده که دوزخیان و نیز بهشتیان را به صورت دستههای جدا از هم که پشت سر یکدیگر حرکت میکنند به سوی دوزخ و بهشت سوق میدهند. [۳۴۶] بعضی واژه "زُمَرا" را به معنای دستههای متفرقی از مردم دانستهاند که یکی در پی دیگری در حرکت است،[۳۴۷] بنابراین به گروهی از مردم که گروهی دیگر به دنبال آنان در حرکت نباشد زمره گفته نمیشود. [۳۴۸] این دستهبندی در سوق دادن دوزخیان به سوی جهنم، بر اساس اختلاف مراتب آنان از نظر گمراهی، کفر و معصیت [۳۴۹] یا اختلاف محل هر دسته از دوزخیان در جهنم [۳۵۰] یا اختصاص هر یک از این دستهها به کافران یکی از امتها [۳۵۱] صورت میگیرد و به نظری پیشوای هر گروه نیز با آنان همراه خواهد بود. [۳۵۲] این مطلب گرچه از آیات سوره زمر استفاده نمیشود، چه بسا بتوان آن را از آیات "یَقدُمُ قَومَهُ یَومَ القِیـمَةِ فَاَورَدَهُمُ النّارَ" (هود / ۱۱، ۹۸) و "یَومَ نَدعوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمـمِهِم" (اسراء / ۱۷، ۷۱) نتیجه گرفت.
برخی نیز مراد از "زمرا" را راندن برخی از دوزخیان به دوزخ پیش از محاسبه اعمال و راندن برخی را پس از آن دانستهاند. [۳۵۳] گرچه بعضی مراد از "یوزَعون" را در آیه ۱۹ از سوره فصّلت / ۴۱: "ویَومَ یُحشَرُ اَعداءُ اللّهِ اِلَی النّارِ فَهُم یوزَعون" راندن [۳۵۴] یا آمدن [۳۵۵] دوزخیان به سوی جهنم دانستهاند، بسیاری از مفسران [۳۵۶] از تعبیر یاد شده استفاده کردهاند که در محلی از محشر و به گفتهای کنار جهنم [۳۵۷] دستههایی از دوزخیان را نگاه میدارند تا دستههای بعدی به آنها ملحق شده، همه آنها را با هم روانه دوزخ کنند. به نظری مراد آن است که دوزخیان را قسمت کرده، هریک را به زندان مخصوص خود میفرستند [۳۵۸] و به نظری "یوزَعون" اشاره به آن است که آتشی از دوزخ گرد آنان را فرا میگیرد و همواره حلقه آن تنگتر میشود و آنها برای فرار از آتش در هم فرو رفته، به شدت در هم فشرده میشوند. [۳۵۹] آیات "ومَن یُضلِل فَلَن تَجِدَ لَهُم اَولِیاءَ مِن دونِهِ ونَحشُرُهُم یَومَ القِیـمَةِ عَلی وُجوهِهِم عُمیـًا وبُکمـًا وصُمـًّا مَأوهُم جَهَنَّمُ" (اسراء / ۱۷، ۹۷) و "اَلَّذینَ یُحشَرونَ عَلی وُجوهِهِم اِلی جَهَنَّمَ" (فرقان/ ۲۵، ۳۴) حاکی از آناند که کافران بر صورتهایشان به سوی دوزخ محشور میشوند.
مفسران در بیان مراد ازحشر یاد شده وجوه گوناگونی گفتهاند؛[۳۶۰] به نظری مراد آن است که آنها را با صورت به زمین کشیده، به سمت دوزخ میبرند. [۳۶۱] بعضی مراد را راه رفتن بر صورت دانسته [۳۶۲] و با نقل روایتی از رسول گرامی(ص) آن را تأیید کردهاند. [۳۶۳] به نظری تعبیر "علی وجهه" در کلام عرب کنایه از شتاب [۳۶۴] و مراد سیر پرشتاب آنان به سوی دوزخ است. [۳۶۵] به نظری علت اینگونه حشر، شدت وابستگی ارواح کافران به دنیاست [۳۶۶] که در نتیجه فطرت آنان منکوس است و در آخرت به شکل سیمای باطنیِ خود واژگونه محشور میشوند،[۳۶۷] زیرا چهره اخروی و بدن ملکوتی انسان تابع نفس انسان بوده، نفس به هر شکل درآید بدن نیز همان شکل را به خود میگیرد. [۳۶۸] جمعی از مفسران مفاد آیه "یَومَ یُدَعّونَ اِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعـًّا" (طور / ۵۲، ۱۳) را نیز راندن دوزخیان به سوی جهنم دانستهاند. [۳۶۹].[۳۷۰]
سؤال از دوزخیان در مسیر راندن آنان به سوی جهنم
پس از آنکه فرمان راندن دوزخیان به سوی جهنم داده میشود در ابتدا [۳۷۱] یا در میان راه و پیش از رسیدن به جهنم [۳۷۲] آنان را نگه میدارند تا از آنان سؤال کنند: "اُحشُروا الَّذینَ ظَـلَموا واَزوجَهُم وما کانوا یَعبُدون * مِن دونِ اللّهِ فَاهدوهُم اِلی صِراطِ الجَحیم * وقِفوهُم اِنَّهُم مَسـ ٔ لون (صافّات / ۳۷، ۲۲ - ۲۴)، گرچه برخی مفسران این سؤال را همان محاسبه قیامت [۳۷۳] و بررسی عقاید و اعمال [۳۷۴] دانستهاند؛ مانند سؤال از توحید [۳۷۵] و بر اساس روایات، ولایت امیرمؤمنان(ع)،[۳۷۶] دوستی اهل بیت(ع)،[۳۷۷] چگونگی گذراندن عمر و جوانی، کسب مال و هزینه آن [۳۷۸] و به گفتهای بدعتها [۳۷۹] و خلاصه همه تکالیف اعم از اوامر ونواهی که در دنیا بر عهده انسان بوده است. [۳۸۰] از عبداللّهبن مسعود نقل شده برای مسخره کردن دوزخیان از آنان میپرسند: آیا آب خنک میل دارند؟[۳۸۱] و نیز به نظری سیاق آیه نشان میدهد مفاد سؤال همان است که در آیات بعد: "ما لَکُملا تَناصَرون * بَل هُمُ الیَومَ مُستَسلِمون (صافّات / ۳۷، ۲۵ - ۲۶) آمده است که از سر توبیخ [۳۸۲] یا نشان دادن عجز و تحقیر دوزخیان، به آنان گفته میشود: شما که در دنیا همدیگر را ضدّ پیامبر(ص) یاری میکردید چرا اکنون برای نجات خود از این بدبختی، یکدیگر را یاری نمیکنید؟ بنابراین، پرسش یاد شده سؤال حقیقی نیست [۳۸۳] و در نتیجه این پرسش که چرا قبل از محاکمه فرمان راندن آنان به سوی دوزخ داده شده، جایی نخواهد داشت. البته برخی که پرسش یاد شده را حقیقی و برای محاکمه دانستهاند گفتهاند: جهنمی بودن آنان برای همه حتی خودشان واضح بوده، سؤال برای تعیین میزان جرم آنان است. [۳۸۴] بعضی مراد از حشر به سوی آتش را در آیه "ویَومَ یُحشَرُ اَعداءُ اللّهِ اِلَی النّارِ فَهُم یوزَعون * حَتّی اِذا ما جاءوها شَهِدَ عَلَیهِم سَمعُهُم واَبصـرُهُم وجُلودُهُم بِما کانوا یَعمَلون" (فصّلت / ۴۱، ۱۹ - ۲۰) به قرینه اینکه شهادت مذکور در آیه نمیتواند بعد از محاسبه اعمال باشد، حشر به سوی موقف حساب دانسته [۳۸۵] و به نظری پرسش از دوزخیان و شهادت جوارح پس از اجتماع همه دوزخیان [۳۸۶] در برابر آتش [۳۸۷] خواهد بود.[۳۸۸]
جمع کردن دوزخیان در کنار جهنم
به تصریح قرآن کریم، خداوند متعالی همه دوزخیان را قبل از وارد ساختن آنان به دوزخ، در حالی که به زانو درآمدهاند گرداگرد جهنم حاضر کرده سپس به ترتیب، آنان را بر اساس میزان سرکشی در برابر خدا، به دوزخ وارد خواهد ساخت: "فَوَرَبِّکَ لَنَحشُرَنَّهُم والشَّیـطینَ ثُمَّ لَنُحضِرَنَّهُم حَولَ جَهَنَّمَ جِثیـّا * ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شیعَةٍ اَیُّهُم اَشَدُّ عَلَی الرَّحمـنِ عِتیـّا * ثُمَّ لَنَحنُ اَعلَمُ بِالَّذینَ هُم اَولی بِها صِلیـّا". (مریم / ۱۹، ۶۸ - ۷۰) مراد از ضمیر "هم" در دو جمله "لَنَحْشُرَنَّهُمْ" و "لَنُحْضِرَنَّهُمْ" به نظر بیشتر مفسران، منکران معاد است؛[۳۸۹] ولی بعضی مراد از آن را همه انسانها اعم از مؤمن و کافر دانسته [۳۹۰] و بعضی هر دو معنا را احتمال دادهاند. [۳۹۱] بعضی با توجه به اینکه لحن آیات، لحن سخط و عذاب است، این احتمال را که مراد از ضمایر یاد شده، عموم انسانها باشند مردود دانستهاند. [۳۹۲] کسانی که مراد را آوردن همه اهل محشر در کنار دوزخ میدانند، حضور مؤمنان را اینگونه توجیه کردهاند که آنان به چشم ببینند از چه عذاب سختی رهیدهاند تا مایه شادمانی بیشتر آنان باشد و نیز کافران را شماتت کنند و کافران از این جهت، یا به جهت مشاهده بازگشت مؤمنان از کنار دوزخ به سمت بهشت به اندوه و حسرتی بیشتر دچار شوند. [۳۹۳] از آیه ۶۸ مریم / ۱۹ استفاده شده که رسیدگی به حساب افراد بیایمان و گناهکار [۳۹۴] بلکه محاسبه همه اهل محشر [۳۹۵] نزدیک دوزخ خواهد بود. هر دو نظر مبتنی بر آناند که مراد از "حَوْلَ جَهَنَّمَ" را همانند بیشتر مفسران [۳۹۶] بیرون جهنم بدانیم؛ اما بعضی مراد از آن را داخل جهنم دانسته [۳۹۷] یا آن را احتمال دادهاند،[۳۹۸] زیرا واژه حول (: دور و اطراف) همانگونه که بر کنارههای بیرونی منطبق است بر کنارههای درونی نیز صدق میکند؛ مانند آنکه میگوییم مهمانان دور اتاق نشستهاند. [۳۹۹] کلمه "جِثِیًّا" که حالت حاضران در کنار دوزخ را ترسیم میکند جمع "جاثی"[۴۰۰] به معنای بر زانو نشسته[۴۰۱] یا بر زانو ایستاده [۴۰۲] یا "جثوه" به معنای توده خاک یا سنگ روی هم ریخته است. [۴۰۳] بنا به وجه نخست مراد آن است که آنان همگی بر زانوان خود نشسته یا ایستادهاند. در قرآن کریم علت این حالت بیان نشده؛ ولی مفسران ادلهای را مانند ذلت،[۴۰۴] تنگی مکان [۴۰۵] و ترسی که از هول حساب [۴۰۶] همه وجود آنان را فراگرفته [۴۰۷] ذکر کردهاند. به نظری چون در کنار دوزخ اعمال آنان محاسبه میشود و به دلالت آیه "ثُمَّ اِنَّکُم یَومَ القِیـمَةِ عِندَ رَبِّکُم تَختَصِمون"(زمر / ۳۹، ۳۱) [۴۰۸] آدمیان در قیامت با یکدیگر به مخاصمه برخواهند خاست. آنان برای مخاصمه با یکدیگر به این شکل که شیوه نشستن در مخاصمه است مینشینند [۴۰۹] یا از آن روست که اینگونه نشستن به هنگام درخواست از پادشاهان، مرسوم و نشان اضطراب درونی و شرایط سخت است؛ به گونهای که توان بر پا ایستادن را سلب کرده است. [۴۱۰] بنا بر وجه دوم مراد آن است که آنان را بر اساس نوع گناهشان [۴۱۱] به صورت گروه گروه [۴۱۲] و دستههای متراکم [۴۱۳] که از دوش هم فرا میروند [۴۱۴] در کنار دوزخ حاضر میسازند.
بسیاری از مفسران آیه ۲۷ انعام / ۶ را که از مواجهه دوزخیان با دوزخ یاد میکند نیز مربوط به حضور کافران در کنار جهنم دانسته [۴۱۵] یا آن را یکی از وجوه محتمل در آیه شمردهاند: "ولَو تَرَی اِذ وُقِفوا عَلَی النّارِ فَقالوایــلَیتَنا نُرَدُّ ولا نُکَذِّبَ بِـ ٔ یـتِ رَبِّنا ونَکونَ مِنَ المُؤمِنین". (انعام / ۶، ۲۷) [۴۱۶] گفتنی است لفظ "لَو" در این آیه اگر به معنای "لیت" باشد چنانکه برخی به آن تصریح کردهاند [۴۱۷] نیازی به جواب ندارد وگرنه باید گفت: جواب "لَو" در آیه چون آشکار بوده [۴۱۸] ذکر نشده و مراد آن است که اگر کافران را در آن حال ببینی صحنه عجیب،[۴۱۹] وحشتناک و تکاندهندهای را خواهی دید. [۴۲۰] به گفتهای فایده و علت حذف جواب آن است که خداوند خواسته است شنونده را آزاد بگذارد تا به هر میزان وهرگونه که میتواند سختی آن اوضاع وحشتبار را در ذهن خویش ترسیم کند. [۴۲۱].[۴۲۲]
روبه رو کردن دوزخیان با جهنم
در آیاتی از قرآن کریم عرضه جهنم بر دوزخیان و در آیاتی عرضه آنان بر جهنم بیان شده است.
عرضه جهنم بر دوزخیان
پس از حشر و جمع شدن همه آدمیان در قیامت و پیش از درافکندن کافران به جهنم، خداوند متعالی دوزخ را بر آنان عرضه خواهد کرد: "وعَرَضنا جَهَنَّمَ یَومَذٍ لِلکـفِرینَ عَرضـا". (کهف / ۱۸، ۱۰۰) مراد از "عَرْض" پدیدار ساختن دوزخ به صورتی کاملاً آشکار [۴۲۳] و به نظری کنار زدن پرده از چشمهاست؛[۴۲۴] به گونهای که آنان دوزخ و عذابهای گوناگون آن را مشاهده کنند. [۴۲۵] به نظری پدیدار شدن دوزخ در قیامت برای همه اهل قیامت است و اگر در این آیه به کافران اختصاص یافته از آن جهت است که اهل جهنم فقط کافراناند. [۴۲۶] از کلمه "عَرضا" در پایان آیه استفاده شده که پدیدار ساختن دوزخ موجب وحشتی عظیم و ترسی وصفناپذیر برای کافران است [۴۲۷] که این خود نوعی عذاب [۴۲۸] و مجازاتی روحانی [۴۲۹] برای آنان به شمار میآید.
به نظر گروهی از مفسران مراد از آوردن جهنم، حاضر ساختن [۴۳۰] و آوردن آن به سوی کافران است. [۴۳۱] طبق این نظر جهنم را به مجرمان نزدیک میکنند، چنانکه در آیه "واُزلِفَتِ الجَنَّةُ لِلمُتَّقین" (شعراء / ۲۶، ۹۰) سخن از نزدیک ساختن بهشت به پرهیزگاران است. [۴۳۲] روایاتی از طریق اهل بیت(ع) [۴۳۳] و عامه [۴۳۴] به صراحت این معنا را تأیید میکنند.
به نظری [۴۳۵] بعید نیست مراد از آوردن دوزخ در آیه "وجیءَ یَومَذٍ بِجَهَنَّمَ.".. (فجر / ۸۹، ۲۳) نیز همان پرده برداشتن از جهنم و آشکار ساختن آن برای اهل محشر باشد، بلکه برخی [۴۳۶] همین نظر را پذیرفتهاند. طبق این نظر واژه "جیءَ" مجاز استعمال شده است [۴۳۷] که مراد، آوردن جهنم از عالم غیب به عالم شهود است،[۴۳۸] زیرا در آن هنگام، شخص بر اثر بصیرت اخروی، جهنّم و انواع عقوبتهای آن و همچنین بهشت و انواع نعمتهای آن را میبیند. [۴۳۹] بعضی مراد را، آوردن صورت مثالی جهنم دانستهاند [۴۴۰] و به احتمالی ممکن است با توجه به آیه "وبُرِّزَتِ الجَحیمُ لِلغاوین" (شعراء / ۲۶، ۹۱) آشکار ساختن و با توجه به آیه "واِذَا الجحیم سُعِّرَت" (تکویر / ۸۱، ۱۲) آوردن عذاب جهنم و با توجه به روایات، انتقال جهنّم هر سه مراد باشد. [۴۴۱] بعضی حمل آیه را بر صورت مثالی یا معنای مجازی ردّ کردهاند،[۴۴۲] زیرا دست برداشتن از ظاهر آیه بدون دلیلی برخلاف ظاهر درست نیست [۴۴۳] و محال بودن انتقال مکانی برای دوزخ [۴۴۴] نیز گمان نارواست،[۴۴۵] زیرا حقایق عالم قیامت دقیقا برای ما روشن نیستند و قوانین حاکم بر آنجا با قوانین این جهان بسیار تفاوت دارند و هیچ مانعی نیست که در آن روز بهشت و دوزخ تغییر مکان دهند،[۴۴۶] چنانکه در قدرت الهی چنین چیزی امر تازهای نیست. [۴۴۷].[۴۴۸]
عرضه دوزخیان بر جهنم
آیاتی از قرآن کریم از عرضه داشتن کافران بر جهنم سخن گفته است: "ویَومَ یُعرَضُ الَّذینَ کَفَروا عَلَی النّارِ اَذهَبتُم طَیِّبـتِکُم فی حَیاتِکُمُ الدُّنیا واستَمتَعتُم بِها فَالیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما کُنتُم تَستَکبِرونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ وبِما کُنتُم تَفسُقون" (احقاف / ۴۶، ۲۰)، "ویَومَ یُعرَضُ الَّذینَ کَفَروا عَلَی النّارِ اَلَیسَ هـذا بِالحَقِّ قالوا بَلی ورَبِّنا قالَ فَذوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرون". (احقاف / ۴۶، ۳۴) عرضه داشتن کافران بر آتش به گفتهای وارد شدن آنان به آتش است، چنانکه عرضه شدن بر شمشیر به معنای کشته شدن با شمشیر است [۴۴۹] و از تعبیرهای مجازی شایع به شمار میآید. [۴۵۰] در تعابیری نزدیک بلکه یکسان با این نظریه، مراد مباشر ساختن آنان با آتش [۴۵۱] یا عذاب کردن آنان با آتش [۴۵۲] دانسته شده؛ ولی این نظر به دلیل ناسازگاری با آیه "ویَومَ یُعرَضُ الَّذینَ کَفَروا عَلَی النّارِ اَلَیسَ هـذا بِالحَقِّ قالوا بَلی ورَبِّنا قالَ فَذوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرون" (احقاف / ۴۶، ۳۴) رد شده است، زیرا در این آیه چشیدن عذاب بر عرض متفرع شده و این نشان میدهد که عرضه شدن بر آتش غیر از عذاب شدن به آن است. [۴۵۳] بعضی مراد از عرض را کنار رفتن پوشش از جهنم [۴۵۴] و آیه را اشاره به هنگامی دانستهاند که پرده از جهنم برداشته شده، دوزخیان جهنم را خواهند دید،[۴۵۵] چنانکه عرض جهنم بر دوزخیان به کنار زدن پرده از چشم دوزخیان تفسیر شده است،[۴۵۶] از این رو بعضی مراد از عرضه دوزخیان بر جهنم را همان عرضه جهنم بر دوزخیان دانستهاند. [۴۵۷] ولی به نظری در قیامت، هم عرضه جهنم بر کافران و هم عرضه آنان بر جهنم رخ خواهد داد. عرضه شدن جهنم بر کافران هنگام پدیدار شدن جهنم برای آنان و بدین معناست که مانعی از ورود آنان به جهنم مانند عمل صالح یا شفاعت وجود ندارد و عرضه کافران بر جهنم هنگامی است که پس از محاکمه و محکوم شدن به آتش، آنان را به سوی دوزخ میبرند و عرضه شدن آنان بر دوزخ به معنای دخول آنان در آتش و نبودن مانعی از عذاب آنان است. [۴۵۸] به نظری مراد از عرضه دوزخیان بر جهنم، راندن آنان به سوی آتش [۴۵۹] یا نگه داشتن آنان بر آستانه آتش [۴۶۰] است.[۴۶۱]
القای دوزخیان در آتش
بر اساس آیه ۴۷ دخان / ۴۴ به ملائکه دوزخ [۴۶۲] دستور داده میشود "اثیم" را بگیرید و به وسط دوزخ [۴۶۳] بکشانید: "خُذوهُ فَاعتِلوهُ اِلی سَواءِ الجَحیم". به گفته بسیاری از مفسران آیه درباره ابوجهل نازل شده است. [۴۶۴] "أثیم" به معنای کسی است که بر اثر تکرار یک گناه یا ارتکاب گناهان بسیار، گناهکاری در او نهادینه شده، طبیعتی گناهدوست یافته باشد. [۴۶۵] مفسران در ترسیم صحنه به دوزخ افکندن اثیم، گوناگون سخن گفته، ویژگیهایی مانند اِعمال خشونت،[۴۶۶]اهانت،[۴۶۷] کشاندن با زور و خشونت،[۴۶۸] کشاندن به رو،[۴۶۹] راندن از پشت سر و کشاندن از پیشرو،[۴۷۰] پرتاب کردن [۴۷۱] یا راندن به رو [۴۷۲] در آتش را ذکر کردهاند.
اصل واژه "عَتلْ" بدین معناست که برای مجازات کردن یا به زندان بردن کسی، گریبان او را گرفته، او را در پی خود بکشند. [۴۷۳] گرفتن گریبان، کنایه از نگه داشتن [۴۷۴] و تسلط کامل گیرنده بر شخص است، از همینرو بعضی به جای گریبان تعبیر به "مجامع شیئ" کردهاند[۴۷۵] که ظاهرا مراد مواضعی است که با گرفتن آن کل شئ در اختیارِ گیرنده قرار میگیرد. شاید به همین مناسبت برخی در معنای آیه ۴۷ دخان / ۴۴ گفتهاند: او را از همه سو در هم بفشارید و سپس به وسط دوزخ سرازیرش کنید. [۴۷۶] برخی هم آیه را چنین معنا کردهاند: او را مانند هیزم بشکنید [۴۷۷] و در میان آتش بیفکنید.
بر اساس آیه ۴۱ الرحمن / ۵۵: "یُعرَفُ المُجرِمونَ بِسیمـهُم فَیُؤخَذُ بِالنَّوصی والاَقدام" ملائکه موی سر برخی از مجرمان (کافران) [۴۷۸] و پاهای برخی دیگر [۴۷۹] یا گاه موی جلو سر و گاه پاهای آنها را گرفته، آنان را به سوی دوزخ میکشند [۴۸۰] یا در آتش میافکنند [۴۸۱] یا آنکه موی جلو سر و قدمهای آنان را از پیش رو یا پشت سر به هم میرسانند،[۴۸۲] به گونهای که کمر آنان شکسته شود [۴۸۳] یا با زنجیر [۴۸۴] یا غل [۴۸۵] به یکدیگر میبندند و آنان را با صورت در آتش میافکنند. [۴۸۶] بنابر آیات ۳۰ - ۳۱ حاقّه / ۶۹ ملائکه دستور مییابند محکوم به عذاب را بگیرند و به غل کشیده، به دوزخ بیفکنند: "خُذوهُ فَغُلّوه * ثُمَّ الجَحِیمَ صَلّوه". آیه درباره مجرمانی است که نامه اعمالشان را به دست چپشان میدهند که به گفتهای اشاره به کافران است. [۴۸۷] غل، زنجیری است که بر گردن مجرم نهاده و دستها، پاها و گردن مجرم با آن بسته میشد. [۴۸۸] از آیه "فَکُبکِبوا فیها هُم والغاوون" (شعراء / ۲۶، ۹۴) که کیفیت به دوزخ انداختن بتها، پرستشکنندگان آنها، و لشکریان شیطان را بیان کرده استفاده شده که آنها به هنگام سقوط در دوزخ همانند سنگی هستند که از فراز بلندی به درهای پرتاب میشود که نخست به نقطهای افتاده، از آنجا به نقطه دیگر تا در قعر دره قرار گیرد. [۴۸۹] چنانچه آیه شریفه "فَاُمُّهُ هاوِیَه" (قارعه / ۱۰۱، ۹) بدین معنا باشد که مجرم را به سر در آتش دوزخ سرنگون میکنند،[۴۹۰] این آیه نیز چگونگی به دوزخ انداختن برخی محکومان به عذاب را بیان داشته است.
گفته میشود که آیه "یَومَ یُدَعّونَ اِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعـًّا" (طور / ۵۲، ۱۳) نیز حکایت از پرتاب دوزخیان در جهنم از راه دور دارد. [۴۹۱] "دعّ" به معنای دفع (دورساختن، راندن) شدید است [۴۹۲] و از همینرو جمعی از مفسران مراد از آیه را راندن دوزخیان به سوی جهنم دانستهاند. [۴۹۳] بسیاری از مفسران در توضیح آیه به تعبیر "دفع با شدت" بسنده کرده [۴۹۴] و بعضی مرادِ مفسران از "دفع" را راندن به آتش [۴۹۵] یا پرتاب کردن دوزخیان به آتش دانستهاند[۴۹۶].[۴۹۷]
دوزخیان
قرآن کریم در بیانی کلی اعلام میدارد که خداوند در قیامت، پس از جداسازی پلیدان از پاکان، همه پلیدان را با همه طبقات و انواعی که دارند در جهنم جای میدهد: "لِیَمِیزَ اللّهُ الخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ویَجعَلَ الخَبِیثَ بَعضَهُ عَلی بَعضٍ فَیَرکُمَهُ جَمیعـًا فَیَجعَلَهُ فی جَهَنَّمَ اُولکَ هُمُ الخـسِرون". (انفال / ۸، ۳۷) گذشته از این عنوان جامع، برخی عناوین حاکی از افراد و اشیای دوزخی به دلالت آیات قرآن عبارتاند از ۱. شیاطین: "ولَقَد زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصـبیحَ وجَعَلنـها رُجومـًا لِلشَّیـطینِ واَعتَدنا لَهُم عَذابَ السَّعیر" (ملک / ۶۷، ۵)
۲. جنود ابلیس: "وجُنودُ اِبلیسَ اَجمَعون". (شعراء / ۲۶، ۹۵) مراد از جنود ابلیس همان شیاطینی هستند که در آیه "ومَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمـنِ نُقَیِّض لَهُ شَیطـنـًا فَهُوَ لَهُ قَرین" (زخرف / ۴۳، ۳۶) به آنان اشاره شده و هریک از آنان در دوزخ قرین یکی از دوزخیان خواهد بود. [۴۹۸] ۳. پیروان شیطان: "لاَملاَنَّجَهَنَّمَ مِنکَ ومِمَّن تَبِعَکَ مِنهُم اَجمَعین" (ص / ۳۸، ۸۵)؛ ۴. ستمگران جنّ: "واَمَّا القـسِطونَ فَکانوا لِجَهَنَّمَ حَطَبـا" (جن / ۷۲، ۱۵)؛ ۵. کافران: "قُل لِلَّذینَ کَفَروا سَتُغلَبونَ وتُحشَرونَ اِلی جَهَنَّمَ" (آل عمران / ۳، ۱۲)، "ومَن لَم یُؤمِن بِاللّهِ ورَسولِهِ فَاِنّا اَعتَدنا لِلکـفِرینَ سَعیرا" (فتح / ۴۸، ۱۳)؛
۶ و ۷. منافقان و مشرکان: "ویُعَذِّبَ المُنـفِقینَ والمُنـفِقـتِ والمُشرِکینَ والمُشرِکـتِ الظّانّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دارَةُ السَّوءِ وغَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم ولَعَنَهُم واَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ" (فتح / ۴۸، ۶)؛
۸. متکبران و کسانی که از عبادت خداوند یا تسلیم در برابر آیات او استکبار ورزند: "فَادخُلوا اَبوبَ جَهَنَّمَ خــلِدینَ فیها فَلَبِئسَ مَثوَی المُتَکَبِّرین" (نحل / ۱۶، ۲۹)، "وقالَ رَبُّکُمُ اُدعونی اَستَجِب لَکُم اِنَّ الَّذینَ یَستَکبِرونَ عَن عِبادَتی سَیَدخُلونَ جَهَنَّمَ داخِرین" (غافر / ۴۰، ۶۰)؛ ۹. ظالمان و آنان که به ظالمان تکیه کنند: "اِنَّ الَّذینَ کَفَروا وظَـلَموا لَم یَکُنِ اللّهُ لِیَغفِرَ لَهُم ولا لِیَهدِیَهُم طَرِیقا * اِلاّ طَرِیقَ جَهَنَّمَ خــلِدِینَ فِیها اَبَدًا وکانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرا" (نساء / ۴، ۱۶۸ - ۱۶۹)، "ولا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَـلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وما لَکُم مِن دونِ اللّهِ مِن اَولِیاءَ ثُمَّ لا تُنصَرون" (هود / ۱۱، ۱۱۳)؛ ۱۰. مجرمان و متجاوزان به حدود الهی: "ونَسوقُ المُجرِمینَ اِلی جَهَنَّمَ وِردا" (مریم / ۱۹، ۸۶)، "ومَن یَعصِ اللّهَ ورَسولَهُ ویَتَعَدَّ حُدودَهُ یُدخِلهُ نارًا خــلِدًا فیها ولَهُ عَذابٌ مُهین" (نساء / ۴، ۱۴) مانند مسرفان: "لا جَرَمَ اَنَّما تَدعونَنی اِلَیهِ لَیسَ لَهُ دَعوَةٌ فِی الدُّنیا ولا فِی الأخِرَةِ واَنَّ مَرَدَّنا اِلَی اللّهِ واَنَّ المُسرِفینَ هُم اَصحـبُ النّار" (غافر / ۴۰، ۴۳)؛ کسانی که مؤمنی را عمدا به قتل برسانند: "ومَن یَقتُل مُؤمِنـًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خــلِدًا فیها وغَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ ولَعَنَهُ واَعَدَّ لَهُ عَذابـًا عَظیمـا" (نساء / ۴، ۹۳)؛ زناکاران: "والَّذینَ لایَدعونَ مَعَ اللّهِ اِلـهـًا ءاخَرَ ولا یَقتُلونَ النَّفسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ ولا یَزنونَ ومَن یَفعَل ذلِکَ یَلقَ اَثامـا * یُضـعَف لَهُ العَذابُ یَومَ القِیـمَةِ ویَخلُد فیهِ مُهانـا" (فرقان/ ۲۵، ۶۸ ـ ۶۹)؛ رباخواران: "اَلَّذینَ یَأکُلونَ الرِّبوا لایَقومونَ اِلاّ کَما یَقومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطـنُ مِنَ المَسِّ ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا اِنَّمَا البَیعُ مِثلُ الرِّبوا واَحَلَّ اللّهُ البَیعَ وحَرَّمَ الرِّبوا فَمَن جاءَهُ مَوعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانتَهی فَلَهُ ماسَلَفَ واَمرُهُ اِلَی اللّهِ ومَن عادَ فَاُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون" (بقره / ۲، ۲۷۵)؛ غاصبان اموال یتیمان: "اِنَّ الَّذینَ یَأکُلونَ اَمولَ الیَتـمی ظُـلمـًا اِنَّما یَأکُلونَ فی بُطونِهِم نارًا وسَیَصلَونَ سَعیرا" (نساء / ۴، ۱۰) و...؛ ۱۱. تارکان نماز: "ما سَلَکَکُم فی سَقَر * قالوا لَم نَکُ مِنَ المُصَلّین" (مدثّر / ۷۴، ۴۲ - ۴۳)؛ ۱۲. تارکان جهاد و فراریان از میدان جنگ: "فَرِحَ المُخَلَّفونَ بِمَقعَدِهِم خِلـفَ رَسولِ اللّهِ وکَرِهوا اَن یُجـهِدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم فی سَبیلِ اللّهِ وقالوا لا تَنفِروا فِی الحَرِّ قُل نارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرًّا لَو کانوا یَفقَهون" (توبه / ۹، ۸۱)، "ومَن یُوَلِّهِم یَومَذٍ دُبُرَهُ اِلاّ مُتَحَرِّفـًا لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزًا اِلی فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ومَأوهُ جَهَنَّمُ وبِئسَ المَصیر" (انفال / ۸، ۱۶) و....[۴۹۹]
شدت عذاب جهنم
در آیات ۱۱ - ۱۴ معارج / ۷۰ آمده که انسان مجرم در قیامت دوست دارد فرزندان، همسر، برادر، قبیله و همه مردم زمین را فدا کند تا از عذاب دوزخ برهد: "یَوَدُّ المُجرِمُ لَویَفتَدی مِن عَذابِ یَومَذٍ بِبَنیه * وصـحِبَتِهِ واَخیه * وفَصیلَتِهِ الَّتی تُـ ٔ یه * ومَن فِیالاَرضِ جَمیعـًا". آیات ۲۵ - ۲۶ فجر / ۸۹ نیز بیان میدارد که در قیامت عذابی بیسابقه و بیمانند بر دوزخیان تحمیل میشود: "فَیَومَذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ اَحَد * ولا یوثِقُ وثاقَهُ اَحَد". آیه ۲۴ غاشیه / ۸۸ هم عذاب دوزخ را عذاب اکبر نامیده است: "فَیُعَذِّبُهُ اللّهُ العَذابَ الاَکبَر" و همچنین آیه "اَلَّذی یَصلَی النّارَ الکُبری" (اعلی / ۸۷، ۱۲) از آتش دوزخ ـ یا یکی از اقسام آن با عنوان بزرگترین آتش یاد کرده است.[۵۰۰]
تنوع عذابهای جهنم
سوختن با آتش، عذابی است که عموم دوزخیان با آن کیفر میشوند؛ آتشی که آنان را از همه سو احاطه کرده است: "لَهُم مِن فَوقِهِم ظُـلَلٌ مِنَ النّارِ ومِن تَحتِهِم ظُـلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللّهُ بِهِ عِبادَهُ یـعِبادِ فاتَّقون" (زمر / ۳۹، ۱۶)، "وقُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شاءَ فَلیُؤمِن ومَن شاءَ فَلیَکفُر اِنّا اَعتَدنا لِلظّــلِمینَ نارًا اَحاطَ بِهِم سُرادِقُها واِن یَستَغیثوا یُغاثوا بِماءٍ کالمُهلِ یَشوِی الوُجوهَ بِئسَ الشَّرابُ وساءَت مُرتَفَقـا" (کهف / ۱۸، ۲۹)، "لَهُم مِن جَهَنَّمَ مِهادٌ ومِن فَوقِهِم غَواشٍ وکَذلِکَ نَجزِی الظّــلِمین" (اعراف / ۷، ۴۱)؛ اما به جز آتش، با چیزهای دیگری نیز عذاب میشوند. بعضی [۵۰۱] آیه ۱۰ بروج / ۸۵ را از آن رو که عذاب جهنم را از عذاب حریق جدا کرده: "اِنَّ الَّذینَ فَتَنُوا المُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ ثُمَّ لَم یَتوبوا فَلَهُم عَذابُ جَهَنَّمَ ولَهُم عَذابُ الحَریق" و بعضی دیگر [۵۰۲] آیه۳۵ مدثّر / ۷۴ را که تأکید میکند آنچه ذکر شده یکی از عذابهای بزرگ است: "اِنَّها لاَِحدَیالکُبَر" اشاره به این مطلب دانستهاند. آیه "وءاخَرُ مِن شَکلِهِ اَزوج" (ص / ۳۸، ۵۸) نشان میدهد که به جز انواع عذابهایی که قرآن از آنها نام برده چیزهای دیگری هم هستند که دوزخیان با آنها عذاب میشوند؛ ولی قرآن کریم آنها را به تفصیل بیان نکرده است. [۵۰۳] از آیات "... اِنّا اَعتَدنا جَهَنَّمَ لِلکـفِرینَ نُزُلا" (کهف / ۱۸، ۱۰۲) و "... کانَت لَهُم جَنّـتُ الفِردَوسِ نُزُلا" (کهف / ۱۸، ۱۰۷) استفاده شده که در قیامت غیر از بهشت و دوزخ ثوابها و کیفرهایی وصفناپذیر وجود دارد. در روایات [۵۰۴] امور فراوان دیگری ذکر شدهاند که دوزخیان با آنها عذاب میشوند که این دسته از روایات میتوانند توضیحی برای اجمال آیات یاد شده به شمار آیند.
دیگر ابزارهای عذاب دوزخیان جز آتش، به تصریح قرآن کریم عبارتاند از:
۱. حمیم که آبی جوشان است و دوزخیان را در آن کشیده: "اِذِ الاَغلـلُ فی اَعنـقِهِم والسَّلـسِلُ یُسحَبون * فِی الحَمیمِ ثُمَّ فِی النّارِ یُسجَرون" (غافر / ۴۰، ۷۱ - ۷۲)، از بالای سرشان بر آنها میریزند: "... یُصَبُّ مِن فَوقِ رُءوسِهِمُ الحَمیم" (حجّ / ۲۲، ۱۹)، "... ثُمَّ صُبّوا فَوقَ رَأسِهِ مِن عَذابِ الحَمیم" (دخان / ۴۴، ۴۸) و به آنان مینوشانند: "... لَهُم شَرابٌ مِن حَمیمٍ وعَذابٌ اَلیمٌ بِما کانوا یَکفُرون" (انعام / ۶، ۷۰)؛ ۲. مایعاتی سوزان، بدبو و متعفن و بدطعم: "هـذا فَلیَذوقوهُ حَمیمٌ وغَسّاق" (ص / ۳۸، ۵۷)، "مِن وراهِ جَهَنَّمُ ویُسقی مِن ماءٍ صَدید" (ابراهیم / ۱۴، ۱۶)؛ ۳. مایعاتی همانند "مُهْل" (فلزات مذاب) که صورتها را بریان میکند و پس از سوختن در آتش و التماسهای دوزخیان، آنها را وا میدارند تا به جای آب از آن بیاشامند: "... واِن یَستَغیثوا یُغاثوا بِماءٍ کالمُهلِ یَشوِی الوُجوهَ بِئسَ الشَّرابُ وساءَت مُرتَفَقـا" (کهف / ۱۸، ۲۹) و چون از آن بیاشامند امعاء آنها پاره پاره خواهد شد: "وسُقوا ماءً حَمیمـًا فَقَطَّعَ اَمعاءَهُم" (محمّد / ۴۷، ۱۵)؛ ۴. غذاهای گلوگیر: "وطَعامـًا ذا غُصَّةٍ وعَذابـًا اَلیمـا" (مزمّل / ۷۳، ۱۳) مانند زقوم: "اِنَّ شَجَرَتَ الزَّقّوم * طَعامُ الاَثیم" (دخان / ۴۴، ۴۳ - ۴۴)، "اَذلِکَ خَیرٌ نُزُلاً اَم شَجَرَةُ الزَّقّوم" (صافّات / ۳۷، ۶۲)، "لَأکِلونَ مِن شَجَرٍ مِن زَقّوم". (واقعه / ۵۶، ۵۲) که بر غذاهای تنفرآمیز دوزخیان اطلاق شده است [۵۰۵] و غِسْلین: "ولا طَعامٌ اِلاّ مِن غِسلین" (حاقّه / ۶۹، ۳۶) که آب چرک و خونی است که از بدن دوزخیان فرو میریزد [۵۰۶] و ضریع: "لَیسَ لَهُم طَعامٌ اِلاّ مِن ضَریع" (غاشیه / ۸۸، ۶) که گیاهی بدبو و تنفرآور است؛[۵۰۷] ۵. لباسهایی از آتش: "... قُطِّعَت لَهُم ثیابٌ مِن نارٍ.".. (حجّ / ۲۲، ۱۹)؛ ۶. پیراهنهایی از قطران: "سَرابیلُهُم مِن قَطِرانٍ وتَغشی وُجوهَهُمُ النّار" (ابراهیم / ۱۴، ۵۰) که به مس مذاب [۵۰۸] یا مادهای سیاه و اشتعالپذیر تفسیر شده است؛[۵۰۹] ۷. غل و زنجیر: "اِنّا اَعتَدنا لِلکـفِرینَ سَلـسِلاً واَغلـلاً وسَعیرا" (انسان / ۷۶، ۴)، "وتَرَی المُجرِمینَ یَومَذٍ مُقَرَّنینَ فِی الاَصفاد" (ابراهیم / ۱۴، ۴۹)، "اِنَّ لَدَینا اَنکالاً وجَحیمـا" (مزمّل / ۷۳، ۱۲) که با آن دستها را به گردن [۵۱۰] یا دوزخیان را به یکدیگر [۵۱۱] یا هر یک از دوزخیان را به قرین شیطانی خود [۵۱۲] میبندند.
۸. بادهای سوزنده که از منافذ پوست عبور کرده، جسم را میسوزانند: "فَمَنَّ اللّهُ عَلَینا ووقـنا عَذابَ السَّموم" (طور / ۵۲، ۲۷)، "واَصحـبُ الشِّمالِ ما اَصحـبُ الشِّمال * فی سَمومٍ وحَمیم" (واقعه / ۵۶، ۴۱ - ۴۲) [۵۱۳]
۹. گرزهای آهنین: "ولَهُم مَقـمِعُ مِن حَدید" (حجّ / ۲۲، ۲۱) و طلا و نقره که در آتش دوزخ گداخته شده، با آن بر دوزخیان داغ مینهند: "یَومَ یُحمی عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوی بِها جِباهُهُم وجُنوبُهُم وظُهورُهُم هـذا ما کَنَزتُم لاَِنفُسِکُم فَذوقوا ما کُنتُم تَکنِزون". (توبه / ۹، ۳۵) در آیه قبل کسانی که زر و سیم را بر هم انباشته، آنها را در راه خدا هزینه نمیکنند به عذاب دردناک تهدید شدهاند: "... والَّذینَ یَکنِزونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ولا یُنفِقونَها فی سَبیلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم". (توبه / ۹، ۳۴) سپس در توضیح عذاب آنان بیان شده که زر و سیمِ اندوخته شده را در آتش دوزخ گداخته، پیشانی، پهلو و پشتشان را با آن داغ مینهند و به آنها میگویند: این همان چیزی است که برای خودتان اندوختید. اکنون بچشید آنچه را برای خود اندوخته بودید. (توبه / ۹، ۳۵) روایاتی [۵۱۴] از رسول گرامی(ص) و امام باقر(ع) نشان میدهند که آیه شریفه به اموالی اشاره دارد که بدون پرداخت حقوق واجب جمعآوری شدهاند.[۵۱۵]
احوال جهنمیان
دوزخیان از پروردگار خویش محجوب: "کَلاّ اِنَّهُم عَن رَبِّهِم یَومَذٍ لَمَحجوبون" (مطفّفین / ۸۳، ۱۵) [۵۱۶] و از رحمت خداوند متعالی مطرود و ملامت شدهاند: "... ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصلـها مَذمومـًا مَدحورا" (اسراء / ۱۷، ۱۸)، "... فَتُلقی فی جَهَنَّمَ مَلومـًا مَدحورا". (اسراء / ۱۷، ۳۹) [۵۱۷] آنان دچار شرمساری،[۵۱۸]ذلت و خواریاند: "رَبَّنا اِنَّکَ مَن تُدخِلِ النّارَ فَقَد اَخزَیتَهُ.".. (آل عمران / ۳، ۱۹۲)، "... وتَرهَقُهُم ذِلَّةٌ."... (یونس / ۱۰، ۲۷) آیه "قالَ اخسَـ ٔ ا فیها ولا تُکَلِّمون" (مؤمنون / ۲۳، ۱۰۸) نمونهای از بیمقداری دوزخیان را نشان داده است. [۵۱۹] افزون بر ذلت که تیرگی معنوی به شمار میآید از نظر ظاهر نیز چهرههاشان چنان سیاه است که گویی با پارههایی از شب تاریک پوشانده شده است: "... کَاَنَّما اُغشِیَت وُجوهُهُم قِطَعـًا مِنَ الَّیلِ مُظلِمـًا اُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِیها خــلِدون" (یونس / ۱۰، ۲۷) [۵۲۰] و آنان را در آتش بر صورتهاشان میکشانند: "یَومَ یُسحَبونَ فِی النّارِ عَلی وُجوهِهِم ذوقوا مَسَّ سَقَر".
(قمر / ۵۴، ۴۸) صورتهاشان سوخته و لبهایشان بر اثر سوختگی جمع شده و دندانهایشان از میان لبها پیداست: "تَلفَحُ وُجوهَهُمُ النّارُ وهُم فیها کــلِحون". (مؤمنون / ۲۳، ۱۰۴) [۵۲۱] دچار تشنگی شدیدند: "ونَسوقُ المُجرِمینَ اِلی جَهَنَّمَ وِردا" (مریم / ۱۹، ۸۶)؛ [۵۲۲] ولی به جای آب به آنان مایعاتی جوشان و متعفن مینوشانند: "لا یَذوقونَ فیها بَردًا ولا شَرابـا * اِلاّ حَمیمـًا وغَسّاقـا". (نبأ / ۷۸، ۲۴ - ۲۵) هیچ امیدی به تخفیف عذاب هر چند با مرگ ندارند: "لا یُفَتَّرُ عَنهُم وهُم فیهِ مُبلِسون" (زخرف / ۴۳، ۷۵)، "والَّذینَ کَفَروا لَهُم نارُ جَهَنَّمَ لا یُقضی عَلَیهِم فَیَموتوا ولا یُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها کَذلِکَ نَجزی کُلَّ کَفور". (فاطر / ۳۵، ۳۶) در آتش دوزخ میسوزند؛ ولی هرگز نمیمیرند تا راحت شوند: "اِنَّهُ مَن یَأتِ رَبَّه مُجرِمـًا فَاِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَموتُ فیها ولا یَحیی" (طه / ۲۰، ۷۴)، [۵۲۳] بلکه دوباره پوستی برای چشیدن عذاب برای آنان فراهم میآید: "اِنَّ الَّذینَ کَفَروا بِـ ٔ یـتِنا سَوفَ نُصلیهِم نارًا کُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلنـهُم جُلودًا غَیرَها لِیَذوقوا العَذابَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَزیزًا حَکِیمـا". (نساء / ۴، ۵۶) تقاضای مرگ میکنند؛ ولی درخواست آنان رد میشود: "ونادَوا یـمــلِکُ لِیَقضِ عَلَینا رَبُّکَ قالَ اِنَّکُم مـکِثون". (زخرف / ۴۳، ۷۷) صبر و بیتابی برای آنان یکسان است: "اِصلَوها فَاصبِروا اَو لا تَصبِروا سَواءٌ عَلَیکُم اِنَّما تُجزَونَ ما کُنتُم تَعمَلون". (طور / ۵۲، ۱۶) همه چیز برایآنان سوزنده است و از هر چیزی که ذرهای خنکی برای آنان داشته باشد محروماند: "لا یَذوقونَ فیها بَردًا ولا شَرابـا". (نبأ / ۷۸، ۲۴) [۵۲۴] ویژگیهای آفرینشی انسان در آنان باقی است، بنابراین چنین نیست که بدن آنان با آتش سازگار باشد و از آتش رنج نبرد، در نتیجه آنان همواره در تلاشی بیثمر و آرزویی دست نیافتنی برای فرار از دوزخاند؛[۵۲۵] اما هرگز به این آرزو دست نخواهند یافت و هر بار که قصد خروج دارند آنها را به دوزخ بازمیگردانند: "کُلَّما اَرادوا اَن یَخرُجوا مِنها مِن غَمٍّ اُعیدوا فیها وذُوقوا عَذابَ الحَریق" (حجّ / ۲۲، ۲۲)، "واَمَّا الَّذینَ فَسَقوا فَمَأوهُمُ النّارُ کُلَّما اَرادوا اَن یَخرُجوا مِنها اُعیدوا فیها وقیلَ لَهُم ذُوقوا عَذابَ النّارِ الَّذی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبون". (سجده / ۳۲، ۲۰) از شدت عذاب، در هر نفس که فرو برند و نیز هر نفس که برآرند، نالهای بلند با صدایی گوشخراش چونان آواز درازگوشان دارند: "فَاَمَّا الَّذینَ شَقوا فَفِی النّارِ لَهُم فیها زَفیرٌ وشَهیق". (هود / ۱۱، ۱۰۶) همه وجود آنان را از بالا و پایین عذاب فرا گرفته است: "یَومَ یَغشـهُمُ العَذابُ مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم ویَقولُ ذوقوا ما کُنتُم تَعمَلون" (عنکبوت / ۲۹، ۵۵)، به گونهای که هیچ جزئی از وجود آنان از عذاب مصون نیست: "لَهُم مِن فَوقِهِم ظُـلَلٌ مِنَ النّارِ ومِن تَحتِهِم ظُـلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللّهُ بِهِ عِبادَهُ یـعِبادِ فاتَّقون". (زمر / ۳۹، ۱۶) [۵۲۶] دوزخیان را به غل میکشند؛ یعنی دست و پا و گردن آنان را به یکدیگر میبندند؛ آنگاه با زنجیری به طول ۷۰ ذراع به بند میکشند: "خُذوهُ فَغُلّوه * ثُمَّ الجَحِیمَ صَلّوه * ثُمَّ فی سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعونَ ذِراعـًا فاسلُکوه" (حاقّه / ۶۹، ۳۰ - ۳۲) و با چنین حالی آنان را در مکانهایی تنگ از آتش میافکنند و در این حال فریادهای "واثبوراه" به گونهای از آنان بر میخیزد که وصف ناپذیر است: "واِذا اُلقوا مِنها مَکانـًا ضَیِّقـًا مُقَرَّنینَ دَعَوا هُنالِکَ ثُبورا" (فرقان/ ۲۵، ۱۳) [۵۲۷] و چنان به آنان فشار وارد میشود که حال آنان همانند میخی است که در دیوار کوبیده شده است. [۵۲۸] از هر جای بدن چه از درون و چه بیرون، حتی از رستنگاه هر مو رنجی همانند سکرات مرگ بر دوزخیان تحمیل میشود که با مانند آن رنج، انسان زنده میمیرد؛ اما دوزخیان از این رنج نمیمیرند تا رهایی یابند: "یَتَجَرَّعُهُ ولا یَکادُ یُسیغُهُ ویَأتیهِ المَوتُ مِن کُلِّ مَکانٍ وما هُوَ بِمَیِّتٍ ومِن وراهِ عَذابٌ غَلیظ". (ابراهیم / ۱۴، ۱۷) [۵۲۹] جای هر دوزخی را در بهشت ـ که اگر اطاعت پروردگار کرده بود در آن متنعم بود ـ به او نشان میدهند و با دیدن این منظره و از اینکه عدهای دیگر وارث جایگاه آنان در بهشت شدهاند: "اَلَّذینَ یَرِثونَ الفِردَوسَ هُم فیها خــلِدون" (مؤمنون / ۲۳، ۱۱) اندوهی وصفناپذیر بر دوزخیان چیره میشود. [۵۳۰] هریک از دوزخیان را شیطانی همراهی میکند و همواره با او خواهد بود: "ومَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمـنِ نُقَیِّض لَهُ شَیطـنـًا فَهُوَ لَهُ قَرین" (زخرف / ۴۳، ۳۶)، "واِذَا النُّفوسُ زُوِّجَت". (تکویر / ۸۱، ۷) [۵۳۱] این همراهی آن چنان برای دوزخی مایه عذاب و سختی است که عذاب آتش در کنار آن رنگ میبازد [۵۳۲] و همه آرزوی دوزخی آن است که میان او و شیطان همراهش فاصلهای همانند فاصله مغرب و مشرق باشد: "حَتّی اِذا جاءَنا قالَ یــلَیتَ بَینی وبَینَکَ بُعدَ المَشرِقَینِ فَبِئسَ القَرین". (زخرف / ۴۳، ۳۸) همه خواستنیهایی که در دنیا داشتهاند از آنان گرفته میشود: "وحیلَ بَینَهُم وبَینَ ما یَشتَهونَ.".. (سبأ / ۳۴، ۵۴)؛ ولی صفات زشتی که در دنیا در جان آنان نهادینه شده در دوزخ نیز با آنان میماند، در نتیجه آنها در قیامت نیز دروغ میگویند: "یَومَ یَبعَثُهُمُ اللّهُ جَمیعـًا فَیَحلِفونَ لَهُ کَما یَحلِفونَ لَکُم" (مجادله / ۵۸، ۱۸) و در دوزخ هم با یکدیگر دشمنی ورزیده، با هم نزاع میکنند: "اِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ اَهلِ النّار". (ص / ۳۸، ۶۴) [۵۳۳].[۵۳۴]
خلود کافران در جهنم
قرآن کریم بیش از ۷۰ بار درباره بهشت و جهنم واژه خلد و مشتقات آن را به کار برده که ۳۹ مورد آن درباره عذاب دوزخ است؛ همچنین تعابیر دیگری مانند "اِنَّکُم مـکِثون" (زخرف / ۴۳، ۷۷)، "اِنَّ عَذابَها کانَ غَرامـا" (فرقان/ ۲۵، ۶۵)، "مَأوهُم جَهَنَّمُ" (آلعمران / ۳، ۱۹۷؛ نساء / ۴، ۱۲۱؛ توبه / ۹، ۹۵)، "مَأوهُمُ النّارُ" (یونس / ۱۰، ۸)، "عَذابٌ مُقیم" (توبه / ۹، ۶۸)، (هود / ۱۱، ۳۹) (زمر / ۳۹، ۴۰)، "وما هُم عَنها بِغابین" (انفطار / ۸۲، ۱۶)، "وما هُم بِخـرِجینَ مِنَ النّار" (بقره / ۲، ۱۶۷)، "وما هُم بِخـرِجینَ مِنها" (مائده / ۵، ۳۷)، به کار رفته که همگی به گونهای خلود را میرسانند. بعضی از مفسران مراد از عذاب غلیظ در آیه ۱۷ ابراهیم / ۱۴ [۵۳۵] و عذاب اکبر در آیه ۲۴ غاشیه / ۸۸ را [۵۳۶] خلود در آتش دانستهاند، با این حال بعضی با توجیه ظاهر آیات مزبور و با استناد به ادله عقلی یا ظاهر آیاتی مانند: "لـبِثینَ فیها اَحقابـا" (نبأ / ۷۸، ۲۳)، "جَزاءً وِفاقـا" (نبأ / ۷۸، ۲۶) و "خــلِدینَ فیها مادامَتِ السَّمـوتُ والاَرضُ اِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ اِنَّ رَبَّکَ فَعّالٌ لِما یُرید" (هود / ۱۱، ۱۰۷) ابدیت عذاب را منکر و برآناند که عذاب برای دوزخیان پایان خواهد یافت و خلود را به زمان طولانی تفسیر میکنند. [۵۳۷] با توجه به آیات فراوانی که بر جاودانگی عذاب جمعی از دوزخیان دلالت دارند، نظریه انقطاع عذاب در همه اَشکال آنکه مجموعا به ۷ نظریه بالغ میشود [۵۳۸] و نیز روایاتی از طریق عامه که حاکی از پایان یافتن عذاب دوزخ و برچیده شدن بساط جهنماند، به دلیل مخالفت با کتاب و نیز روایات مستفیض از طریق اهل بیت(ع) رد شده است. [۵۳۹] علمای شیعه با اتفاق برآناند که جاودانگی در عذاب مخصوص کسانی است که با شرک یا کفر از دنیا رفته باشند؛ اما کسانی که با اعتقاد به توحید از دنیا رفتهاند، هرچند به گناهان کبیره آلوده بوده واز آن توبه نکرده باشند، پس از مدتی از عذاب نجات خواهند یافت؛[۵۴۰] ولی معتزله و خوارج بر آناند که گناهکاران از اهل توحید نیز برای همیشه در عذاباند[۵۴۱] و برای اثبات مدعای خود به آیاتی استدلال کردهاند؛ مانند "ومَن یَقتُل مُؤمِنـًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خــلِدًا فیها وغَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ ولَعَنَهُ واَعَدَّ لَهُ عَذابـًا عَظیمـا" (نساء / ۴، ۹۳)، [۵۴۲] "بَلی مَن کَسَبَ سَیِّئَةً واَحـطَت بِهِ خَطِیـ ٔ تُهُ فَاُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِیها خــلِدون" (بقره / ۲، ۸۱)، [۵۴۳] "... ومَن یَعصِ اللّهَ ورَسولَهُ فَاِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خــلِدینَ فیها اَبَدا" (جنّ / ۷۲، ۲۳)، "ومَن یَعصِ اللّهَ ورَسولَهُ ویَتَعَدَّ حُدودَهُ یُدخِلهُ نارًا خــلِدًا فیها ولَهُ عَذابٌ مُهین" (نساء / ۴، ۱۴)، "اِنَّ المُجرِمینَ فی عَذابِ جَهَنَّمَ خــلِدون" (زخرف / ۴۳، ۷۴) و "والَّذینَ کَسَبوا السَّیِّـ ٔ تِ جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثلِها وتَرهَقُهُم ذِلَّةٌ ما لَهُم مِنَ اللّهِ مِن عاصِمٍ کَاَنَّما اُغشِیَت وُجوهُهُم قِطَعـًا مِنَ الَّیلِ مُظلِمـًا اُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِیها خــلِدون". (یونس / ۱۰، ۲۷) [۵۴۴] در برابر، منکران خلود مرتکبان کبیره ضمن پاسخ از استدلال به آیات فوق به آیاتی نظیر "اِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِهِ ویَغفِرُ ما دونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ ومَن یُشرِک بِاللّهِ فَقَدِ افتَرَی اِثمـًا عَظیمـا" (نساء / ۴، ۴۸)، "اِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِهِ ویَغفِرُ ما دونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ ومَن یُشرِک بِاللّهِ فَقَد ضَلَّ ضَلـلاً بَعیدا" (نساء / ۴، ۱۱۶) و "بَلی مَن کَسَبَ سَیِّئَةً واَحـطَت بِهِ خَطِیـ ٔ تُهُ فَاُولکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِیها خــلِدون" (بقره / ۲، ۸۱) استناد جستهاند. [۵۴۵].[۵۴۶]
نگهبانان دوزخ
در آیات "وسیقَ الَّذینَ کَفَروا اِلی جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتّی اِذا جاءُوها فُتِحَت اَبوبُها وقالَ لَهُم خَزَنَتُها" (زمر / ۳۹، ۷۱)، "وقالَ الَّذینَ فِیالنّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادعوا رَبَّکُم یُخَفِّف عَنّا یَومـًا مِنَ العَذاب" (غافر / ۴۰، ۴۹) و "تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الغَیظِ کُلَّما اُلقِیَ فیها فَوجٌ سَاَلَهُم خَزَنَتُها اَلَم یَأتِکُم نَذیر" (ملک / ۶۷، ۸) از خزنه جهنم سخن رفته است. خزنه جمع خازن به معنای نگهبان است. [۵۴۷] درآیه ۳۱ مدثّر / ۷۴ از خزنه جهنم باعنوان "اَصحاب النار" یاد[۵۴۸] و بیان شده که آنان از ملائکهاند: "وما جَعَلنا اَصحـبَ النّارِ اِلاّ مَلـکَةً.".. و در آیه ۶ تحریم / ۶۶ نیز تصریح شده که گماشتگان دوزخ فرشتگاناند: "... عَلَیها مَلـکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ."... گفته میشود: از آنرو خداوند متعالی گماشتگان دوزخ را از ملائکه قرار داده که عالم ملک در سلطه عالم ملکوت قرار دارد و در نتیجه ملائکه که از عالم ملکوتاند بر اهل عذاب سلطه و غلبه دارند [۵۴۹] یا از آنرو که از جنس آدمیان و جنیانی که در دوزخ عذاب میشوند نباشند تا هیچ زمینهای برای ترحم و انس گرفتن میان آنان و اهل عذاب نباشد و هم از آنرو که ملائکه در زمینه عذاب مجرمان سختگیرترین و نیرومندترین و در زمینه خشم برای خدا شدیدترین آفریدههای خداوند بوده، در اجرای دستورهای سخت، از همه تواناترند. [۵۵۰] در آیه ۱۸ علق / ۹۶ از خزنه جهنم با نام "زبانیه" یاد شده است: "سَنَدعُ الزَّبانِیَه". مفسران مراد از زبانیه را ملائکه عذاب دانستهاند. [۵۵۱] "زبانیه" از ریشه "زبن" به معنای دفع همراه با شدت [۵۵۲] و به نظری واژه زبانیه به معنای شُرْطه (پلیس) [۵۵۳] یا مقامات لشکری است. [۵۵۴] در آیه ۷۷ زخرف / ۴۳ از "مالک" یاد شده که دوزخیان از او تقاضا میکنند که از پروردگارش بخواهد که آنان را بمیراند تا از عذاب برهند: "ونادَوا یـمــلِکُ لِیَقضِ عَلَینا رَبُّکَ قالَ اِنَّکُم مـکِثون". طبق آیه ۳۱ مدثّر / ۷۴ مالک از فرشتگان گماشته شده بر دوزخ است و صریح روایتی از رسول گرامی(ص) [۵۵۵] و ظاهر روایاتی از امام باقر و امام صادق(ع) [۵۵۶] و نیز روایات عامه [۵۵۷] نشان میدهد که او فرمانده فرشتگان گماشته شده بر دوزخ است. از همین روایات استفاده میشود که مالک نام فرشته یادشده است، چنانکه بعضی به آن تصریح کردهاند؛[۵۵۸] ولی از سخنان بعضی از مفسران شاید استفاده شود که مالک نام فرشته یاد شده نیست، بلکه از آنرو که او زمامدار امر دوزخ است با این لفظ به او اشاره شده است. [۵۵۹] به نظری این فرشته را از آن رو مالک نامیدهاند که امر دوزخیان به او واگذار شده و دوزخیان کسانی هستند که دنیا را مالک بوده و آن را بر همه چیز ترجیح میدادهاند. [۵۶۰] قرآن کریم ملائکه نگهبان دوزخ را با عناوین "غِلاظ" و "شِداد" وصف کرده و یادآور شده که آنها از فرمان خدا سرپیچینکرده، هرچه را دستور دارند عمل میکنند: "... عَلَیها مَلـکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم ویَفعَلونَ ما یُؤمَرون". (تحریم / ۶۶، ۶) واژه "غِلاظ" اشاره به تندخویی [۵۶۱] و رفتار خشن [۵۶۲] آنان، و واژه "شِداد" اشاره به عزم راسخ و نیرومند در امتثال فرمانهای خداوند است. [۵۶۳] در احادیث معراج که دیدار رسول گرامی(ص) از دوزخ و ملاقات با مالک را بازگو کرده، آمده است که برخلاف سایر فرشتگان که با چهرهای گشاده با پیامبر(ص) روبه رو شدهاند، پیامبر(ص) مالک را ترشرو و با چهرهای درهم کشیده مشاهده فرموده و جبرئیل(ع) توضیح داده که خداوند او را این چنین آفریده [۵۶۴] و هرگز نخندیده و نخواهد خندید و جبرئیل و همه فرشتگان از او بیمناکاند. [۵۶۵] وظیفه نگهبانان دوزخ، شکنجه دوزخیان [۵۶۶] با انواع عذاب [۵۶۷] و ممانعت از خروج آنان از دوزخ [۵۶۸] است.
برخلاف دوزخیان که مشمول غضب خداوند بوده، از رحمت الهی دورند، ملائکه موکل بر دوزخ مورد ثنای الهی قرار گرفتهاند: "لایَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم ویَفعَلونَ ما یُؤمَرون". (تحریم / ۶۶، ۶) به روایتی از امام عسکری(ع) آتش دوزخ هرچند برای کافران عذاب ولی برای خزنه جهنم رحمت است. [۵۶۹] به گفتهای شکنجه دوزخیان برای خزنه جهنم مایه سرور و لذت است. [۵۷۰].[۵۷۱]
تعداد خازنان
آیه "عَلَیها تِسعَةَ عَشَر" (مدثّر / ۷۴، ۳۰) به صورت مبهم عدد گماشتگان دوزخ را ۱۹ ذکر کرده است، در نتیجه احتمالات گوناگونی از سوی مفسران طرح شده؛ مانند آنکه مجموع گماشتگان بر دوزخ ۱۹ فرشتهاند که مالک نیز در شمار آنان است [۵۷۲] یا آنکه مالک در شمار آنان نیامده و در نتیجه آنان ۲۰ فرشتهاند. [۵۷۳] به گفتهای مراد ۱۹ صف یا ۱۹ صنف از فرشتگان است [۵۷۴] و به نظری آیه مذکور به عدد رؤسای نگهبانان دوزخ اشاره دارد [۵۷۵] که تعداد زیردستان آنان را جز خدا کسی نمیداند و آیه "وما جَعَلنا اَصحـبَ النّارِ اِلاّ مَلـکَةً... وما یَعلَمُ جُنودَ رَبِّکَ اِلاّ هُوَ وما هِیَ اِلاّ ذِکری لِلبَشَر" (مدثّر / ۷۴، ۳۱) به این حقیقت اشاره دارد. [۵۷۶] در روایتی از تفسیر قمی [۵۷۷] آمده است که بر هر یک از دوزخیان ۱۹ فرشته گماشته میشود که او را عذاب کنند. در سرّ اختصاص دادن ۱۹ گماشته بر دوزخ توجیهاتی ذوقی ارائه شده [۵۷۸] که بعضی تلویحا آن را تفسیر به رأی دانستهاند. [۵۷۹].[۵۸۰]
گفت و گوی دوزخیان با خداوند، ملایکه و بهشتیان
بر اساس آیات قرآن، خداوند متعالی، ملائکه موکل بر جهنم، اهل بهشت و اصحاب اعراف خطابهایی به دوزخیان دارند و آنها نیز پاسخهایی میدهند، چنانکه در آیاتی از سخنان اهل دوزخ با یکدیگر، درخواستهای دوزخیان از خداوند متعالی، بهشتیان، خازنان جهنم و پاسخ آنان و نیز آرزوهایی از اهل دوزخ سخن به میان آمده است.
در خطابهایی از سوی خداوند متعالی (مؤمنون / ۲۳، ۱۰۳ - ۱۱۴؛ غافر / ۴۰، ۱۰ - ۱۲؛ جاثیه / ۴۵، ۳۱ - ۳۵) و ملائکه دوزخ (غافر / ۴۰، ۵۰؛ ملک / ۶۷، ۹ - ۱۱) به دوزخیان یادآوری میشود که آنان به رغم اتمام حجت و ارسال پیامبران، آیات الهی و قیامت را تکذیب کرده، به آن کفر ورزیدهاند و در برابر آن استکبار کرده و به استهزاء دست زدهاند؛ همچنین در این خطابها دوزخیان، ملامت شده، از نجات نومید میشوند، از این رو آنان به اعتراف به گناه، اظهار پشیمانی و توبه روی آورده، درخواست نجات میکنند که از آنان پذیرفته نمیشود، بلکه به آنان اعلام میشود که به طور کامل از رحمت الهی مطرود بوده، در آتش خواهند ماند. [۵۸۱] اصحاب اعراف نیز ضمن سخنانی ملامتآمیز خطاب به جمعی از دوزخیان، به گروهی از مؤمنان اشاره کرده، از دوزخیان میپرسند: آیا اینان همان کسانی هستند که شما سوگند یاد کردید که خداوند هیچ گاه آنان را مشمول رحمت خود قرار نخواهد داد؟ سپس به مؤمنان یاد شده میگویند: شما وارد بهشت شوید. (اعراف / ۷، ۴۸ ـ ۴۹).
در گفت و گوهایی میان اهل بهشت و دوزخیان، بهشتیان از سر توبیخ، صدق وعده الهی را به دوزخیان یادآور شده (اعراف / ۷، ۴۴)، در پرسشی از سر شماتت، سبب گرفتار شدن به دوزخ را از آنان میپرسند (مدّثر / ۷۴، ۳۸ - ۴۲)؛ همچنین دوزخیان از اهل بهشت آب و ارزاق بهشتی میخواهند؛ ولی جواب رد میشنوند. (اعراف / ۷، ۵۰).
جمعبندی گفتههای دوزخیان در آتش عبارت است از التماس برای بازگشت به دنیا (شعراء / ۲۶، ۱۰۲؛ بقره / ۲، ۱۶۷؛ مؤمنون / ۲۳، ۱۰۷)، [۵۸۲] بیرون آمدن از آتش (فاطر / ۳۵، ۳۷، غافر / ۴۰، ۱۱) و تخفیف عذاب (غافر / ۴۰، ۴۹) یا درخواست مرگ (زخرف / ۴۳، ۷۷)، پرخاش به سران و بزرگان خود (ص / ۳۸، ۶۰)، نفرین بر آنان (اعراف / ۷، ۳۸؛ احزاب / ۳۳، ۶۸؛ ص / ۳۸، ۶۱)، درخواست از آنان برای تحمل بخشی از عذاب آنها (غافر / ۴۰، ۴۷) و اظهار حسرت و آرزوی پیروی از خداوند متعالی و پیامبران در دنیا. (احزاب / ۳۳، ۶۶).[۵۸۳]
گفت و گوهای خصمانه دوزخیان با یکدیگر
قرآن کریم پس از بیان مشاجرههای دوزخیان با یکدیگر در جملهای کوتاه درباره روابط حاکم بر دوزخیان و احساس آنها نسبت به یکدیگر فرموده است که به یقین این مخاصمه و ستیزهگری اهل آتش با یکدیگر ثابت و واقع شدنی است: "اِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ اَهلِالنّار". (ص / ۳۸، ۶۴) این امر ناشی از خوی تنازع و تشاجری است که در دنیا بر آنها حاکم بوده و در دوزخ آشکار میگردد.[۵۸۴] نمونههایی از تخاصم دوزخیان با یکدیگر در آیات ۵۹ ـ ۶۱ ص / ۳۸؛ ۳۸ - ۳۹ اعراف / ۷؛ ۴۷ - ۴۸ غافر / ۴۰ و ۹۶ - ۱۰۲ شعراء / ۲۶ ارائه شدهاند.
آیات ۶۲ ـ ۶۳ سوره ص / ۳۸ بیان میدارند که دوزخیان در دوزخ به جست و جوی مؤمنانی میپردازند که در دنیا آنها را از اشرار دانسته، مسخره میکردند؛ ولی هیچ یک از آنان را در دوزخ نمیبینند؛ آنگاه به یکدیگر میگویند: ما را چه شده است که مردانی را که از زمره اشرار میشمردیم در اینجا نمیبینیم؟ آیا آنان نجات یافتهاند و ما به ناحق آنها را به تمسخر میگرفتیم یا آنان نیز در آتشاند ولی چشمان ما از آنها منحرف است که آنان را نمیبینیم: "وقالوا ما لَنا لا نَری رِجالاً کُنّا نَعُدُّهُم مِنَالاَشرار * اَتَّخَذنـهُم سِخریـًّا اَم زاغَت عَنهُمُ الاَبصـر". بعضی آیه را اشاره به ابوجهل و امثال او دانستهاند که آنها در دوزخ افرادی مانند عمار و بلال حبشی را ندیده، سخن یاد شده را میگویند.[۵۸۵] در روایتی از امام صادق(ع) آیه فوق بر منحرفان از ولایت اهلبیت(ع) و پیروان آنان تطبیق شده است [۵۸۶].[۵۸۷]
جهنم در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
منظور از این مدخل آیاتی است که دشمنان پیامبر از سوی خداوند تهدید به آتش جهنم شدهاند و یا نتیجه اعمال آنها دخول در آتش جهنم ذکرشده است و یا اینکه ظالمان و مشرکان در آتش جهنم آرزو میکنند که ای کاش از پیامبر پیروی کرده بودیم.
- ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۵۸۸]
- ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ﴾[۵۸۹]
- ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[۵۹۰]
- ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا﴾[۵۹۱]
- ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا﴾[۵۹۲]
- ﴿يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا﴾[۵۹۳]
- ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۵۹۴]
- ﴿وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ * وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۵۹۵]
- ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ﴾[۵۹۶]
- ﴿وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا * وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا * إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا * وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا﴾[۵۹۷]
- ﴿أَرَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى﴾[۵۹۸]؛ ﴿كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ﴾[۵۹۹]؛ ﴿سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ﴾[۶۰۰]
- ﴿وَلَوْلَا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۶۰۱]
- ﴿فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا﴾[۶۰۲]
- ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ * أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۶۰۳]
نکات: در آیات فوق این محورها مطرح گردیده است:
- دشمنان پیامبر به عذاب جهنم تهدید شدهاند: ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى... وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۶۰۴]... ﴿مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ﴾[۶۰۵]
- مخالفت و نافرمانی از پیامبر اسلام از اسباب خلود در آتش جهنم. ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا﴾[۶۰۶].
- آرزوی جهنمیان در قیامت، اطاعت از رسول خدا در دنیا: ﴿يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا﴾[۶۰۷].
- ایمان به رسالت پیامبر اسلام و قرآن، موجب مصونیت از ابتلاءبه جهنم: ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ....فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۶۰۸]
- تخلف از همراهی پیامبر در جهاد، موجب گرفتاری به عذاب جهنم.: ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ... قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ﴾[۶۰۹]
- تکذیب پیامبر و تعالیم او، درپی دارنده آتش سوزان جهنم: ﴿وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ... إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا﴾[۶۱۰]
- سد راه پیامبر و اخلال بر علیه وی، موجب گرفتاری آتش سوزان جهنم: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا﴾[۶۱۱].
- استفاده ابزاری از دین و مسجد برای یاری رساندن به دشمنان خدا و رسول از موجبات ورود به آتش جهنم: ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا﴾[۶۱۲]
- ﴿أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ﴾[۶۱۳][۶۱۴].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ التبیان، ج ۴، ص ۴۰۱.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص ۴۰۱.
- ↑ الفتوحات المکیه، ج ۲، ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۱۲، "جهنم".
- ↑ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۹۲؛ المتوکلی، ص ۷۶، "جهنم".
- ↑ نثر طوبی، ج ۱، ص ۱۴۹.
- ↑ المعرب، ص ۵۸؛ المتوکلی، ص ۷۶.
- ↑ مفردات، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۱۲، "جهنم".
- ↑ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۱۲؛ الاتقان، ج ۱، ص ۳۹۸؛ لغت نامه، ج ۵، ص ۷۹۳۱، "جهنم".
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۷۰۶، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۱۲؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۷۱.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۷۱.
- ↑ روحالبیان، ج ۴، ص ۳۶۲، ۴۷۰؛ ج ۵، ص ۳۰۲.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص ۹۲۳ - ۹۲۴؛ التحقیق، ج ۲، ص ۱۳۴، "جهنم".
- ↑ التحقیق، ج ۲، ص ۱۳۴؛ دائرهالمعارف الکتابیه، ج ۲، ص ۵۸۶.
- ↑ المعرب، ص ۵۸؛ المتوکلی، ص ۷۶.
- ↑ الفتوحات المکیه، ج ۲، ص ۲۸۹.
- ↑ لسان العرب، ج ۴، ص ۳۳۰؛ مجمعالبحرین، ج ۲، ص ۲۹۱، "زمهر".
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۷۱؛ التحقیق، ج ۲، ص ۱۳۴.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریستهای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.
- ↑ «که دوزخ است؛ در آن درخواهند آمد و بد جایگاهی است» سوره ابراهیم، آیه ۲۹.
- ↑ «بیگمان آن بدقرارگاه و (بد) جایگاهی است» سوره فرقان، آیه ۶۶.
- ↑ «فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت» سوره اعراف، آیه ۱۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۴۵؛ روح المعانی، ج ۷، ص ۲۹۶.
- ↑ نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۷، ۱۹.
- ↑ پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۵.
- ↑ روح المعانی، ج ۷، ص ۲۹۶.
- ↑ التحقیق، ج ۵، ص ۱۴۹، "سقر".
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «و به یقین دوزخ وعدهگاه همه آنان است» سوره حجر، آیه ۴۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۶۹، ۱۷۳.
- ↑ «و آنان که کافر شدند و نشانههای ما را دروغ شمردند دمساز آتشاند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۳۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۰۸؛ الوجیز، ج ۱، ص ۱۰۲؛ نک: تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۳۰۲.
- ↑ «و آنان را که کفر ورزیدند دستهدسته به سوی دوزخ گسیل میکنند تا چون به آن رسند درهای آن گشوده شود و نگهبانان آن به آنها بگویند: آیا پیامبرانی از میان خودتان نیامده بودند که آیات پروردگارتان را بر شما میخواندند و شما را به دیدار امروزتان هشدار میدادند؟» سوره زمر، آیه ۷۱.
- ↑ «و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بتهایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفتهاید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار میکند و هر یک از شما به دیگری لعنت میفرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم» سوره احزاب، آیه ۷.
- ↑ «تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.
- ↑ «چنین است که هر کس نزد پروردگارش گناهکار بیاید بیگمان دوزخ او راست که در آن نه میمیرد و نه زندگی میکند» سوره طه، آیه ۷۴.
- ↑ لغت نامه، ج ۸، ص ۱۱۲۳۲، "دوزخ".
- ↑ نثر طوبی، ج ۱، ص ۱۴۹.
- ↑ الهدی الی دین المصطفی، ج ۲، ص ۲۹۳ - ۲۹۴.
- ↑ دائرة المعارف الکتابیه، ج ۲، ص ۵۸۶.
- ↑ کتاب مقدس، متی ۱۸: ۹.
- ↑ کتاب مقدس، یعقوب ۳: ۶.
- ↑ کتاب مقدس، مرقس ۹: ۴۳، ۴۵، ۴۷ - ۴۹.
- ↑ کتاب مقدس، مرقس ۹ ۱۸: ۸.
- ↑ کتاب مقدس، مرقس ۵: ۲۹ - ۳۰؛ ۱۰: ۲۸.
- ↑ الهدی الی دین المصطفی، ج ۲، ص ۲۹۳ - ۲۹۴.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۲۹.
- ↑ عیون مسائل النفس، ص ۷۸۹.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۹۱ - ۹۳؛ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۱۰ - ۵۱۳.
- ↑ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۱۳؛ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۷۳؛ ج ۱۸، ص ۴۰۹؛ ج ۶۳، ص ۵۳۱.
- ↑ «و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده میشود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان مییابی و میگویند: وای بر ما! این چه کارنامهای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمینهد و آنچه کردهاند پیش چشم مییابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیورزد» سوره کهف، آیه ۴۹.
- ↑ «روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو مییابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصلهای دور میبود و خداوند شما را از خویش پروا میدهد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره آل عمران، آیه ۳۰.
- ↑ «بگو: مرگی که از آن میگریزید بیگمان با شما دیدار خواهد کرد، آنگاه به سوی دانای پنهان و آشکار بازگردانده میشوید و شما را از آنچه میکردید آگاه میکنند» سوره جمعه، آیه ۸.
- ↑ مجموعه آثار مطهری، ج ۱، ص ۲۳۰ - ۲۳۵، "عدل الهی".
- ↑ «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را میکشید و دستهای از خودتان را از خانههاشان بیرون میرانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی میکنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد میکنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به بخشی (دیگر) کفر میورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سختترین عذاب باز برده میشوند؛ و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.
- ↑ «پاداش اینان آمرزش پروردگارشان و بوستانهایی است که از بن آن جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و پاداش اهل کردار ، نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۳۶.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۹۳.
- ↑ نمونه، ج ۲، ص ۵۰۹ - ۵۱۱؛ کوثر، ج ۲، ص ۱۰۶.
- ↑ بیان السعاده، ج ۱، ص ۲۵۴؛ عیون مسائل النفس، ص ۶۷۸.
- ↑ نمونه، ج ۲، ص ۵۱۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۸۷.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۵، ص ۱۳۶ - ۱۳۷.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۳۵.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۵، ص ۱۳۷.
- ↑ بیانالسعاده، ج ۱، ص ۱۸۵.
- ↑ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۰۹.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۹۲.
- ↑ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۰۹.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۹۳؛ ج ۱۲، ص ۸۷؛ نمونه، ج ۲، ص ۵۱۰.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۹۳.
- ↑ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۹۲ - ۹۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۷، ص ۲۲۹ - ۲۳۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۷۳؛ ج ۷، ص ۲۲۹ - ۲۳۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۹۱ - ۲۹۲.
- ↑ نمونه، ج ۲، ص ۵۱۰ - ۵۱۱.
- ↑ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۵۱۸.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۶۸.
- ↑ مفاهیم القرآن، ج ۸، ص ۸۶.
- ↑ «و روز دریغ را به آنان هشدار ده! آنگاه که کار یکسره شود و آنان در غفلت باشند و ایمان نیاورند» سوره مریم، آیه ۳۹.
- ↑ الکافی، ج ۶، ص ۳۹۹.
- ↑ تفسیر روشن، ج ۱، ص ۱۲۹.
- ↑ التحقیق، ج ۲، ص ۵۸، "جحم".
- ↑ المیزان، ج ۴، ص ۲۲ - ۲۳.
- ↑ «که همگونههایتان را جایگزین شما گردانیم و شما را در آنچه نمیدانید، باز آفرینیم» سوره واقعه، آیه ۶۱.
- ↑ التحقیق، ج ۵، ص ۲۰۹، "سمع".
- ↑ تفسیر روشن، ج ۱، ص ۱۲۹.
- ↑ التحقیق، ج ۴، ص ۲۸۷، "زفر".
- ↑ التحقیق، ج ۱۲، ص ۲۷۹ - ۲۸۰، "نار".
- ↑ التحقیق، ج ۵، ص ۱۵۰، "سقر".
- ↑ التحقیق، ج ۶، ص ۳۰، "شرب".
- ↑ التحقیق، ج ۲، ص ۱۶۳، "رفق".
- ↑ آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۷۷؛ لوامع الحقائق، ج ۲، ص ۳۹ - ۴۰؛ العقائد الحقه، ص ۱۶۶.
- ↑ العقائد الحقه، ص ۱۶۹.
- ↑ ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۲۰، ص ۶۰.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «آتش برافروخته خداوند است که به دلها راه مییابد» سوره همزه، آیه ۶-۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۵۹ - ۳۶۰.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ «بیگمان شما و آنچه به جای خداوند میپرستید فروزینه دوزخید؛ شما در آن در میآیید» سوره انبیاء، آیه ۹۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۸۹ - ۲۹۰.
- ↑ «که به دلها راه مییابد» سوره همزه، آیه ۷.
- ↑ پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۷.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ «بیگمان داراییها و فرزندان کافران هرگز برای آنان در برابر (عذاب) خداوند هیچ سودی نخواهد داشت و آنانند که هیزم دوزخاند» سوره آل عمران، آیه ۱۰.
- ↑ «بیگمان شما و آنچه به جای خداوند میپرستید فروزینه دوزخید؛ شما در آن در میآیید» سوره انبیاء، آیه ۹۸.
- ↑ «و اما رویگردانان از راه درست، هیزم دوزخاند» سوره جن، آیه ۱۵.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۳۰؛ آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۷۷؛ المیزان، ج ۱، ص ۸۹.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص ۱۲۷؛ ج ۱۸، ص ۴۶۶.
- ↑ تفسیر آسان، ج ۱، ص ۶۲.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۹۷؛ الاصفی، ج ۱، ص ۲۱.
- ↑ روان جاوید، ج ۱، ص ۴۳.
- ↑ تفسیر روشن، ج ۱، ص ۱۲۴.
- ↑ التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۷۲، "وقد"؛ تفسیر روشن، ج ۴، ص ۸۷.
- ↑ قاموس قرآن، ج ۳، ص ۱۵۱.
- ↑ مفردات، ص ۲۴۲، "حطب".
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۳۲۰، "حصب".
- ↑ تلخیص البیان، ص ۲۳۳؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۲.
- ↑ تلخیص البیان، ص ۲۳۳.
- ↑ الصحاح، ج ۱، ص ۱۱۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۳۲۰، "حصب".
- ↑ جامع البیان، ج ۱۷، ص ۷۴؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۲.
- ↑ غرائب القرآن، ج ۵، ص ۵۵؛ التحریر و التنویر، ج ۱۷، ص ۱۱۲.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۰۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۲۷.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۵، ص ۳۳۱.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۰۱؛ بیان السعاده، ج ۳، ص ۶۲.
- ↑ تفسیر سورآبادی، ج ۳، ص ۱۵۸۵.
- ↑ تفسیر روشن، ج ۱۴، ص ۲۳.
- ↑ روحالبیان، ج ۵، ص ۵۲۴.
- ↑ «در آب جوشان سپس در آتش سوزانده میشوند» سوره غافر، آیه ۷۲.
- ↑ «آتش برافروخته خداوند است که به دلها راه مییابد» سوره همزه، آیه ۶-۷.
- ↑ «و اما رویگردانان از راه درست، هیزم دوزخاند» سوره جن، آیه ۱۵.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۴۵ - ۴۶.
- ↑ «بیگمان داراییها و فرزندان کافران هرگز برای آنان در برابر (عذاب) خداوند هیچ سودی نخواهد داشت و آنانند که هیزم دوزخاند» سوره آل عمران، آیه ۱۰.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص ۹۰؛ ج ۱، ص ۸۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۷۰۴.
- ↑ آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۷۷.
- ↑ اطیب البیان، ج ۱، ص ۴۶۴.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ «بیگمان شما و آنچه به جای خداوند میپرستید فروزینه دوزخید؛ شما در آن در میآیید» سوره انبیاء، آیه ۹۸.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۱، ص ۱۰۷؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص ۲۷۱؛ المیزان، ج ۱، ص ۹۰؛ ج ۱۹، ص ۳۳۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۳۵۳؛ آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۷۷؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۲۸۷.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۶ - ۱۵۷.
- ↑ نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۴.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۱، ص ۱۰۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۱، ص ۱۰۷.
- ↑ «پس آیا کسی که در روز رستخیز با چهره، گزند عذاب را از خود دور میکند (با آن کس که امان یافته برابر است)؟ و به ستمگران گفته میشود که آنچه را انجام میدادید (اکنون) بچشید!» سوره زمر، آیه ۲۴.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۹۴.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۵.
- ↑ پرتوی از قرآن، ج ۱، ص ۹۳.
- ↑ تفسیر روشن، ج ۱، ص ۱۲۴.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۶ - ۱۵۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۶۰.
- ↑ «آنان را که به آیات ما کفر ورزیدند به زودی در آتشی (دردناک) میافکنیم؛ هرگاه که پوست تنشان بریان گردد بر آنان پوستهایی تازه جایگزین میگردانیم تا عذاب را بچشند؛ بیگمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۵۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۶۰.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «بلکه بر آنان ناگهان فرا میرسد آنگاه چنان در بهتشان مینهد که نه به بازگرداندن آن یارایی دارند و نه به آنان مهلت میدهند» سوره انبیاء، آیه ۴۰.
- ↑ «آتش برافروخته خداوند است که به دلها راه مییابد» سوره همزه، آیه ۶-۷.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۰.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «(یاد کنید) روزی (را) که ما به دوزخ میگوییم: سیر شدی؟ و میگوید: آیا بیش هست؟» سوره ق، آیه ۳۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۵؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۷ - ۴۰۸.
- ↑ «هنگامی که آنان را از دور ببیند، خشم آهنگ و خروشی از آن میشنوند» سوره فرقان، آیه ۱۲.
- ↑ پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۷.
- ↑ تلخیصالبیان، ص ۲۴۸؛ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۲۵۷؛ التحریر والتنویر، ج ۱۹، ص ۲۱ - ۲۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۴۳۷ - ۴۳۸؛ لباب التأویل، ج ۳، ص ۳۱۰؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۰۷ - ۴۰۸.
- ↑ «و اگر میدانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچهای نیست و بیگمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
- ↑ «در آن روز زمین رازهایش را باز میگوید،» سوره زلزال، آیه ۴.
- ↑ مخزنالعرفان، ج ۹، ص ۱۷۳.
- ↑ «آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حدید، آیه ۱.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص ۷۹، ۹۸ ـ ۹۹، ۱۳۸.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ نمونه، ج ۲۵، ص ۲۴ - ۲۵.
- ↑ «هر که را (از حق) رو گردانید و پشت کرد فرا میخواند» سوره معارج، آیه ۱۷.
- ↑ نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۱۵.
- ↑ خلاصة المنهج، ج ۶، ص ۲۱۸.
- ↑ تلخیص البیان، ص ۳۴۶.
- ↑ تلخیص البیان، ص ۳۴۶.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ الاعتقادات، ص ۷۹؛ اوائل المقالات، ص ۱۲۴؛ حق الیقین، ج ۲، ص ۱۴۷.
- ↑ حقائق التاویل، ص ۲۴۵ - ۲۴۶.
- ↑ حق الیقین، ج ۲، ص ۱۴۷؛ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۴۷۴ - ۴۷۵.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۷۱؛ الفتوحات المکیه، ج ۴، ص ۳۶۷-۳۶۸.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ «و از آن آتش پروا کنید که برای کافران آماده شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۱.
- ↑ نمونه، ج ۳، ص ۹۳؛کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۰۷-۱۰۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج ۲، ص ۲۱۸-۲۱۹، تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۴۷۵؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۲۶.
- ↑ «و دوزخ را برای گمرهان آشکار میگردانند» سوره شعراء، آیه ۹۱.
- ↑ تفسیر الصراط المستقیم، ج ۴، ص ۴۷۵؛ شرح المقاصد، ج ۲، ص ۲۱۸-۲۱۹.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۹۱-۱۹۲.
- ↑ «هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.
- ↑ نمونه، ج ۳، ص ۹۳.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۵۲.
- ↑ «از تو عذاب را به شتاب میخواهند و بیگمان دوزخ، فراگیر کافران است» سوره عنکبوت، آیه ۵۴.
- ↑ پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۲۷.
- ↑ «و به راستی گنهکاران در دوزخاند که روز پاداش و کیفر به آن درمیآیند» سوره انفطار، آیه ۱۴-۱۵.
- ↑ «به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۵۰؛ نمونه، ج ۲۲، ص ۲۵۹.
- ↑ پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۲۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۳۱۹، به بعد.
- ↑ نمونه، ج ۳، ص ۹۳؛ تفسیر آسان، ج ۲، ص ۴۳۸.
- ↑ الامالی، صدوق، ص ۵۴۶؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۱۹.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۱۴۵؛ صفات الشیعه، ص ۵۱؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۹۶ - ۱۹۷، ۲۸۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۲۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۵۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۰۵.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «و برای (رسیدن به) آمرزش پروردگارتان و بهشتی به پهنای آسمانها و زمین که برای پرهیزگاران آماده شده است شتاب کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۳.
- ↑ «به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی پیشگام شوید که پهنای آن به پهنای آسمانها و زمین است، برای کسانی آماده شده است که به خداوند و پیامبرانش ایمان دارند، این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره حدید، آیه ۲۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۳۷.
- ↑ کوثر، ج ۲، ص ۲۴۲.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص ۲۲.
- ↑ شرح المقاصد، ج ۲، ص ۲۲۰.
- ↑ «و روزی شما و آنچه به شما نوید میدهند در آسمان است» سوره ذاریات، آیه ۲۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۳۶؛ جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۲۷.
- ↑ «درهای آسمان بر کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از (پذیرش) آنها سرکشی ورزیدند گشوده نخواهد شد و به بهشت وارد نخواهند گشت تا آنگاه که شتر به سوراخ سوزن در آید! و این چنین تبهکاران را کیفر میدهیم» سوره اعراف، آیه ۴۰.
- ↑ «و روزی شما و آنچه به شما نوید میدهند در آسمان است» سوره ذاریات، آیه ۲۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۷۵.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۳۱.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۳، ۱۴۹؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۳۷؛ روحالبیان، ج ۱۰، ص ۴۱۴.
- ↑ روح البیان، ج ۱۰، ص ۳۴۵.
- ↑ بیان المعانی، ج ۲، ص ۴۳۲.
- ↑ اطیب البیان، ج ۸، ص ۴۲.
- ↑ الخصال، ص ۵۹۷؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۸، ص ۳۳۱.
- ↑ «سوگند به پروردگارت آنان را با شیطانها گرد میآوریم سپس آنها را دورادور دوزخ در افتاده به زانو حاضر میگردانیم» سوره مریم، آیه ۶۸.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۳۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۹۰.
- ↑ اسفار، ج ۹، ص ۱۷۵.
- ↑ المبدأ والمعاد، ص ۵۱۲-۵۱۳.
- ↑ پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۴۰-۳۴۱.
- ↑ «از تو عذاب را به شتاب میخواهند و بیگمان دوزخ، فراگیر کافران است» سوره عنکبوت، آیه ۵۴.
- ↑ «بیگمان نیکان در ناز و نعمتی بیشمارند و به راستی گنهکاران در دوزخاند» سوره انفطار، آیه ۱۳-۱۴.
- ↑ «هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.
- ↑ پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۴۱ ـ ۳۴۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۸۷.
- ↑ نمونه، ج ۳، ص ۹۴؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۴۱.
- ↑ نمونه، ج ۳، ص ۹۵.
- ↑ «از تو عذاب را به شتاب میخواهند و بیگمان دوزخ، فراگیر کافران است» سوره عنکبوت، آیه ۵۴.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «اینک از دروازههای دوزخ درآیید که در آن جاودانید، و به راستی جایگاه گردنکشان بد جایگاهی است» سوره نحل، آیه ۲۹.
- ↑ «و آنان را که کفر ورزیدند دستهدسته به سوی دوزخ گسیل میکنند تا چون به آن رسند درهای آن گشوده شود و نگهبانان آن به آنها بگویند: آیا پیامبرانی از میان خودتان نیامده بودند که آیات پروردگارتان را بر شما میخواندند و شما را به دیدار امروزتان هشدار میدادند؟ گفته میشود: از درهای دوزخ درآیید که در آن جاودانید پس جایگاه کبرورزان، بد جایگاهی است» سوره زمر، آیه ۷۱-۷۲.
- ↑ «گفته میشود: از درهای دوزخ درآیید که در آن جاودانید پس جایگاه کبرورزان، بد جایگاهی است» سوره زمر، آیه ۷۲.
- ↑ «که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۴.
- ↑ مفردات، ص ۱۵۰، "باب".
- ↑ «آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰.
- ↑ نمونه، ج ۱۱، ص ۷۷.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج ۱، ص ۳۵۴؛ روح المعانی، ج ۷، ص ۲۹۶.
- ↑ مواهب علیه، ص ۵۶۶.
- ↑ «دوستداری خواستنیها از زنان و فرزندان و داراییهای فراوان انباشته از زر و سیم و اسبهای نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیکتر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی ، (تنها) نزد او است» سوره آل عمران، آیه ۱۴.
- ↑ الفواتح الالهیه، ج ۱، ص ۴۱۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۱۴۶؛ مراح لبید، ج ۱، ص ۵۸۱.
- ↑ اسفار، ج ۵، ص ۳۳۰.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۴۶۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۴۱۰.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۴۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۴؛ ج ۱۰۰، ص ۲۱۴.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۵، ص ۳۱۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۵۰؛ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰.
- ↑ «منافقان در اشکوبه فروتر دوزخاند و برای آنان یاوری نمییابی» سوره نساء، آیه ۱۴۵.
- ↑ «که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۴۳؛ ارشادالقلوب، ج ۲، ص ۳۱۸؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۲۸، ۲۴۵ - ۲۴۶.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۳، ص ۳۶۳؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۹؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۰۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۷۰.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۲؛ المحیط الاعظم، ج ۳، ص ۵۵۴.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۴۵-۲۴۶.
- ↑ ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۵۱.
- ↑ پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۲۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۵۱.
- ↑ مفردات، ص ۳۱۱-۳۱۲، "درک".
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۱۱۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۱۳-۳۱۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۰۰.
- ↑ التحقیق، ج ۳، ص ۱۹۱؛ "درک".
- ↑ بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۴۶؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۰۵؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۹۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۱۹؛ کشف الاسرار، ج ۲، ص ۳۳۶؛ روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۲۶.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۱۵۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۴۶.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۱۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۸۱.
- ↑ نک: بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۲۲، ۳۲۹.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ نمونه، ج ۲۳، ص ۱۵۶.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۴۷۷.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۹، ص ۴۱۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۱۲.
- ↑ معانی القرآن، ج ۲، ص ۱۹۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۱۰.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۱۷۶؛ روض الجنان، ج ۱۳، ص ۱۸۷؛ تفسیر عاملی، ج ۶، ص ۱۲۸.
- ↑ خلاصة المنهج، ج ۳، ص ۲۳۲؛ تفسیر صفی علی شاه، ص ۴۶۳.
- ↑ روح المعانی، ج ۸، ص ۵۶۹.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص ۵۵۲؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۲۷۴؛ المیزان، ج ۳، ص ۳۷۵.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۲۷۴؛ بیانالسعاده، ج ۱، ص ۲۹۰؛ التحریر والتنویر، ج ۲۴، ص ۱۱۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۰۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۳۱۷؛ المیزان، ج ۳، ص ۳۷۵.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۱۴؛ کنزالدقائق، ج ۱۲، ص ۵۸۰.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۵۳۹؛ البحرالمحیط، ج ۹، ص ۲۱۶؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۲۷۴.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۳۲؛ بیانالسعاده، ج ۱، ص ۲۹۰.
- ↑ الکاشف، ج ۲، ص ۱۲۸.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص ۲۷۹؛ جامع البیان، ج ۳۰، ص ۴۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۳۱۷؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۱۰.
- ↑ البحر المحیط، ج ۱۰، ص ۴۱۱؛ تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۵۵۴.
- ↑ الکاشف، ج ۷، ص ۵۲۱؛ التحریر و التنویر، ج ۳۰، ص ۱۲۲.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۴، ص ۵۹۳؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۶۶۸.
- ↑ غرائب القرآن، ج ۶، ص ۴۵۰؛ تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۵۵۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۶۶۹؛ روض الجنان، ج ۲۰، ص ۱۵۵.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص ۲۷۸.
- ↑ اطیب البیان، ج ۱۳، ص ۴۰۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۲۲۵.
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۱۶۰-۱۶۱.
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۳۰، ص ۱۲۲.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۵، ص ۲۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۲۲۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۲۲۵.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۱۰، ص ۳۸۸.
- ↑ الکاشف، ج ۷، ص ۵۲۱.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۵۴۹؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۳۸۶.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۶.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۴۳؛ تفسیر المراغی، ج ۱۶، ص۸۴.
- ↑ التحقیق، ج ۵، ص ۲۷۱، "سوق".
- ↑ کنزالدقائق، ج ۸، ص ۲۶۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۸۲۰.
- ↑ التحریر و التنویر، ج ۱۶، ص ۸۳.
- ↑ نمونه، ج ۱۹، ص ۵۴۴.
- ↑ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۵۱.
- ↑ کشفالأسرار، ج ۶، ص ۸۱.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۳۲؛ الکشاف، ج ۳، ص ۴۳؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۸۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۹۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۴۷۹؛ الصافی، ج ۴، ص ۳۳۲؛ التحریر و التنویر، ج ۲۴، ص ۱۳۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۷۹۵؛ مخزنالعرفان، ج ۱۱، ص ۲۴۰-۲۴۱؛ التفسیر القرآنی للقرآن، ج ۱۲، ص ۱۱۹۶.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۴۳۷.
- ↑ نمونه، ج ۱۳، ص ۱۳۴؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۰ - ۱۱۱.
- ↑ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۵۱.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۳۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۵۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۸۲۰.
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۲۳، "زمر".
- ↑ الفروق اللغویه، ص ۴۱۵.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۳۴۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۹۶؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۹۷.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۱۴۶.
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۲۴، ص ۱۳۵.
- ↑ الاصفی، ج ۲، ص ۱۰۹۲؛ الجدید، ج ۶، ص ۱۸۹ - ۱۹۰.
- ↑ التفسیر القرآنی للقرآن، ج ۱۲، ص ۱۱۹۶.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۶۸۸؛ تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۲۵۷.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۸، ص ۴۳۷؛ روح البیان، ج ۸، ص ۱۴۲.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۴۳۷.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۷۳۹؛ تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۲۹۰.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۶۴؛ البرهان، ج ۴، ص ۷۸۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۲؛ التبیان، ج ۹، ص ۱۱۷؛ جامعالبیان، ج ۲۴، ص ۶۸.
- ↑ تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۱۳۰.
- ↑ تفسیر هدایت، ج ۱۲، ص ۱۹۴.
- ↑ تفسیر سور آبادی، ج ۴، ص ۲۲۱۹.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۰، ص ۱۷؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۱۵؛ نمونه، ج ۱۵، ص ۸۵.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۳۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۶۶؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۸۶.
- ↑ منهج الصادقین، ج ۶، ص ۳۴۹ - ۳۵۰؛ بیانالسعاده، ج ۳، ص ۱۴۰؛ روح المعانی، ج ۱۰، ص ۱۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۲۶۶؛ المحرر الوجیز، ج ۳، ص ۴۸۶ - ۴۸۷؛ روح المعانی، ج ۱۰، ص ۱۷ - ۱۸.
- ↑ زاد المسیر، ج ۳، ص ۵۵.
- ↑ فتح القدیر، ج ۳، ص ۳۰۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۴۱۱.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۸۵.
- ↑ بیان السعاده، ج ۳، ص ۱۴۰.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۹، ص ۳۳۴؛ التحریر والتنویر، ج ۲۷، ص ۵۸؛ نمونه، ج ۲۲، ص ۴۲۱.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۲۳، ص ۲۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۶۸۸؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۷۸؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۳۲.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۷، ص ۷.
- ↑ مواهب علیه، ص ۹۹۷؛ الاصفی، ج ۲، ص ۱۰۴۶؛ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۷۸.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۴۶۹.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۲، ص ۷۸، نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۰۱.
- ↑ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۰۲.
- ↑ بیان السعاده، ج ۳، ص ۲۹۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۶۸۸.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۴۹۰.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۴۶۹.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۴۶۹.
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۲۳، ص ۲۳.
- ↑ نمونه، ج ۱۹، ص ۳۶.
- ↑ روحالبیان، ج ۸، ص ۲۴۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۵۵۵؛ مقتنیات الدرر، ج ۹، ص ۲۹۵.
- ↑ ارشاد الاذهان، ص ۴۸۳.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱۶، ص ۸۰؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۳۴؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۸۸؛ نمونه، ج ۱۳، ص ۱۱۵.
- ↑ البحر المحیط، ج ۷، ص ۲۸۶.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۳۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۸۸.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۳۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۶؛ کنز الدقائق، ج ۸، ص ۲۵۵.
- ↑ نمونه، ج ۱۳، ص ۱۱۵.
- ↑ مواهب علیه، ص ۶۷۴؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۸۰۸.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۳۳ - ۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۵۵۷؛ کنزالدقائق، ج ۸، ص ۲۵۵.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۶۳۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳.
- ↑ زادالمسیر، ج ۳، ص ۱۴۲.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص ۱۴۱؛ جامعالبیان، ج ۱۶، ص ۸۰.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص ۱۴۱؛ تفسیر ثعالبی، ج ۴، ص ۳۰؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۳۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۸۰۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳.
- ↑ تفسیر ثعالبی، ج ۴، ص ۳۰؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۳۵.
- ↑ البحر المحیط، ج ۷، ص ۲۸۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۸۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳.
- ↑ مواهب علیه، ص ۶۷۴.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۸۰۸؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۴۳۵؛ الکشاف، ج ۳، ص ۳۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۵۵۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۳۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۸۰۸؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۱۴۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۸۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۸۸.
- ↑ نمونه، ج ۵، ص ۲۰۰؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۶۰.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص ۱۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۰۸؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۱۲۴.
- ↑ الجدید، ج ۳، ص ۲۲.
- ↑ اعراب القرآن، ج ۳، ص ۹۰.
- ↑ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۰۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۰۸؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۱۰۹.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص ۹۵.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۶۰۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۶۶.
- ↑ روح المعانی، ج ۸، ص ۳۶۵.
- ↑ روح المعانی، ج ۸، ص ۳۶۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۵۰۰؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۵۵۵.
- ↑ نمونه، ج ۲۱، ص ۳۴۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۴۱؛ نهجالبیان، ج ۵، ص ۳۶۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۶.
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۴۷۱.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۲۱؛ الکافی، ج ۸، ص ۳۱۲؛ الامالی، طوسی، ص ۳۳۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۲۱، ص ۵۵؛ الدر المنثور، ج ۶، ص ۳۵۰؛ روح المعانی، ج ۱۵، ص ۳۴۳.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۹۱ - ۱۹۲ و ۲۸۴.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۷۵۱-۷۵۲؛ تفسیر قاسمی، ج ۹، ص ۴۷۳.
- ↑ تفسیر قاسمی، ج ۹، ص ۴۷۳؛ روحالمعانی، ج ۱۵، ص ۳۴۲ - ۳۴۳.
- ↑ الکاشف، ج ۷، ص ۵۶۴.
- ↑ بیان السعاده، ج ۴، ص ۲۵۳.
- ↑ روحالبیان، ج ۱۰، ص ۴۳۰.
- ↑ الفرقان، ج ۳۰، ص ۳۱۷.
- ↑ مقتنیات الدرر، ج ۱۲، ص ۱۴۵ نمونه، ج ۲۶، ص ۴۷۱.
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۴۷۱.
- ↑ روحالبیان، ج ۱۰، ص ۴۳۰؛ تفسیر آسان، ج ۱۸، ص ۲۷۷ - ۲۷۸.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۵، ص ۳۴۳.
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۴۷۱.
- ↑ مقتنیاتالدرر، ج ۱۲، ص ۱۴۵.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۱۳۳.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۳، ص ۱۷۹.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۵، ص ۱۰۷؛ البحر المحیط، ج ۹، ص ۴۴۳؛ تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۲۲۰.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۱۱۵؛ الکشاف، ج ۴، ص ۳۰۵؛ روح المعانی، ج ۱۳، ص ۱۷۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۵.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۲۹۴؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۲۶.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۴، ص ۲۲، ۳۱.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۶۰۳.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۳۰۵؛ مواهب علیه، ص ۱۱۳۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۳؛ نک: ج ۲۷، ص ۶۰۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۶.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۲۹۴.
- ↑ الموسوعة القرآنیه، ج ۱۱، ص ۱۹۲.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۱۰۳.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۲۴۰؛ روح المعانی، ج۱۳، ص۱۳۲.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۹، ص ۱۱۳؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۶۴؛ روحالمعانی، ج ۱۳، ص ۱۳۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۱۴۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۱۰۲.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۲۳۹ - ۲۴۰.
- ↑ مواهب علیه، ص ۱۱۱۷
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۰۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۵، ص ۸۰؛ التبیان، ج ۹، ص ۲۴۰.
- ↑ نمونه، ج ۲۱، ص ۲۰۵.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۸۲۵.
- ↑ العین، ج ۲، ص ۶۹، "عتل".
- ↑ روحالمعانی، ج ۱۳، ص ۱۳۲.
- ↑ مفردات، ص ۵۴۶، "عتل".
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۹۲.
- ↑ البحر المحیط، ج ۹، ص ۴۰۸.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۴۷۷؛ کشفالاسرار، ج ۹، ص ۴۱۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۳۶۸.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۴۷۷؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۱۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۳۶۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۱۱۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۱۲.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۴، ص ۲۰۱.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۴، ص ۴۲۴؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۱۰۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۰؛ نمونه، ج ۲۴، ص ۴۶۸.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۳۲۲؛ الاصفی، ج ۲، ص ۸۸۸؛ نمونه، ج ۱۵، ص ۲۷۰.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۰؛ پرتوی از قرآن، ج ۴، ص ۲۳۸؛ اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۱۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۰۴.
- ↑ التحقیق، ج ۳، ص ۲۰۳، "دع".
- ↑ نمونه، ج ۲۲، ص ۴۲۱؛ کشفالاسرار، ج ۹، ص ۳۳۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲۷، ص ۵۸.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۹۱؛ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۱۲۷؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۴۸.
- ↑ ترجمه بیان السعاده، ج ۱۳، ص ۴۲۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۹۰.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۷۱۰؛ المیزان، ج ۲۰ ص ۲۵۲.
- ↑ اطیب البیان، ج ۱۳، ص ۲۸۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج، ص ۸، ص ۷۵۳؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۵۸.
- ↑ نک: بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۲۲، ۳۲۹.
- ↑ مفردات، ج ۱، ص ۳۸۰، "زقم".
- ↑ مفردات، ج ۱، ص ۶۰۷؛ مجمع البحرین، ج ۵، ص ۴۳۶، "غسل".
- ↑ مفردات، ج ۱، ص ۵۰۶، "ضرع".
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۲.
- ↑ روحالمعانی، ج ۷، ص ۲۴۱؛ نمونه، ج ۱۰، ص ۳۸۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۸۹.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۲؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۴۸.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۲۴۹؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۱۴۲.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۴۹۹.
- ↑ البرهان، ج ۲، ص ۷۷۱ - ۷۷۲.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۲۶۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۲۷، ۶۴۲؛ کشف الاسرار، ج ۵، ص ۵۳۲، ۵۵۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۹۱۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۹۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۴۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۹۱.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص ۱۵۰؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۸۱.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص ۱۹۱.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۱۰، ص ۳۵۵؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۶۸.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۳۲۹؛ مواهب الرحمن، ج ۱۱، ص ۲۱۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۱۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۵۵؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۱۹۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۷۴؛ المحرر الوجیز، ج ۳، ص ۳۳۱؛ جامع البیان، ج ۱۳، ص ۱۳۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۸، ص ۱۲۵ ـ ۱۲۶، ۲۸۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۷؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۷۳ ـ ۷۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۱۰۳.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۵۱.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۷۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۲۹.
- ↑ الفرقان، ج ۳۰، ص ۴۲ - ۴۵.
- ↑ الفرقان، ج ۳۰، ص ۴۳.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۴۱۲.
- ↑ الاعتقادات، ص ۷۷؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۲۴؛ اسفار، ج ۵، ص ۳۲۰.
- ↑ اوائل المقالات، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ التحریر والتنویر، ج ۴، ص ۱۵۳.
- ↑ التسهیل، ج ۱، ص ۲۰۵.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۱۵۸.
- ↑ پیام قرآن، ج ۶، ص ۴۸۹ ـ ۴۹۳.
- ↑ فتح القدیر، ج ۱، ص ۵۷۶؛ الوجیز، ج ۱، ص ۳۳۴؛ مواهب الرحمن، ج ۹، ص ۱۴۶.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۵۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۹ ص ۱۰۰ - ۱۰۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۸۹.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۳۸۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۰۹؛ الاصفی، ج ۲، ص ۱۳۷۴.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۵۵۳؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۳۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۲۲۶.
- ↑ مجمعالبحرین، ج ۲، ص ۲۶۶، "زبن"؛ التحریر و التنویر، ج ۳۰، ص ۳۹۹.
- ↑ بیان السعاده، ج ۴، ص ۲۶۶.
- ↑ روان جاوید، ج ۵، ص ۴۱۱.
- ↑ البرهان، ج ۴، ص ۸۸۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۸۴، ۲۹۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۵، ص ۵۹.
- ↑ التحریر و التنویر، ج ۲۵، ص ۲۹۳؛ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۲۴۲.
- ↑ تفسیر لاهیجی، ج ۴، ص ۹۴؛ نمونه، ج ۲۱، ص ۱۲۲.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۲۴۲.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص ۵۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۳۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۳۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۸۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۹۱.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹۴ - ۳۹۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۳۴.
- ↑ نثر طوبی، ج ۱، ص ۱۶۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۸۶.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص ۵۱.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۸۷.
- ↑ بیانالمعانی، ج ۱، ص ۱۰۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۰۸.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۸، ص ۲۷۷.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۲۸۶ - ۲۸۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹۵؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۹۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۰۹ - ۷۱۰؛ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۳۸۵.
- ↑ مخزنالعرفان، ج ۱۴، ص ۱۸۸؛ نک: بیان السعاده، ج ۴، ص ۲۱۶.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۶۹ - ۷۲؛ ج ۱۷، ص ۳۱۲ - ۳۱۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۷۰ - ۷۲.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۲۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۱۶؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۷۵۵.
- ↑ البرهان، ج ۴، ص ۶۷۹؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۶۷.
- ↑ صالحیمنش، محمد صادق، مقاله "جهنم"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ "و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!" سوره نساء، آیه ۱۱۵.
- ↑ "آیا ندانستهاند که هر کس با خداوند و پیامبرش دشمنی ورزد بیگمان آتش دوزخ او راست در حالی که در آن جاودان خواهد بود؛ خواری سترگ این است" سوره توبه، آیه ۶۳.
- ↑ "و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود" سوره نساء، آیه ۱۴.
- ↑ "جز پیامرسانی از سوی خداوند و رساندن رسالتهای او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بیگمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند" سوره جن، آیه ۲۳.
- ↑ "و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) میگزد؛ میگوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش میگرفتم!" سوره فرقان، آیه ۲۷.
- ↑ "روزی که چهرههای آنان در آتش گردانده شود میگویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم" سوره احزاب، آیه ۶۶.
- ↑ "و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید * و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است" سوره بقره، آیه ۲۳-۲۴.
- ↑ "و از آن آتش پروا کنید که برای کافران آماده شده است * و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند" سوره آل عمران، آیه ۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ "بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند" سوره توبه، آیه ۸۱.
- ↑ "و بر آنچه میگویند شکیبا باش و از آنان به نکویی دوری گزین * و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش * ما نزد خود بندها و دوزخی داریم*و خوراکی گلوگیر و عذابی دردناک" سوره مزمل، آیه ۱۰-۱۳.
- ↑ "(یا) اگر دروغ انگارد و رو گرداند،" سوره علق، آیه ۱۳.
- ↑ "نه چنان است؛ اگر (از شرارت) باز نایستد بیگمان (موی) پیشانی (اش) را خواهیم گرفت و خواهیم کشید،" سوره علق، آیه ۱۵.
- ↑ "ما (نیز) آتش افروزان (دوزخ) را بیدرنگ فرا میخوانیم" سوره علق، آیه ۱۸.
- ↑ "و اگر خداوند آوارگی را بر آنان مقرّر نکرده بود بیگمان در این جهان عذابشان میکرد و آنان را در جهان واپسین عذاب آتش (دوزخ) خواهد بود * این از آن روست که آنان با خداوند و پیامبر وی مخالفت ورزیدند و هر کس با خداوند مخالفت ورزد به راستی خداوند سختکیفر است" سوره حشر، آیه ۳-۴.
- ↑ "پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس" سوره نساء، آیه ۵۵.
- ↑ "و کسانی هستند که مسجدی را برگزیدهاند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند میخورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی میدهد که آنان در * هیچگاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بیگمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهادهاند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست میدارند و خداوند پاکیزگان را دوست میدارد * آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو میلغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمیکند" سوره توبه، آیه ۱۰۷-۱۰۹.
- ↑ "و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!" سوره نساء، آیه ۱۱۵.
- ↑ "آیا ندانستهاند که هر کس با خداوند و پیامبرش دشمنی ورزد بیگمان آتش دوزخ او راست در حالی که در آن جاودان خواهد بود؛ خواری سترگ این است" سوره توبه، آیه ۶۳.
- ↑ "و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود" سوره نساء، آیه ۱۴.
- ↑ "روزی که چهرههای آنان در آتش گردانده شود میگویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم" سوره احزاب، آیه ۶۶.
- ↑ "و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید * و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است" سوره بقره، آیه ۲۳-۲۴.
- ↑ "بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند" سوره توبه، آیه ۸۱.
- ↑ "و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش ما نزد خود بندها و دوزخی داریم" سوره مزمل، آیه ۱۱-۱۲.
- ↑ "پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس" سوره نساء، آیه ۵۵.
- ↑ "و کسانی هستند که مسجدی را برگزیدهاند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند میخورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی میدهد که آنان در" سوره توبه، آیه ۱۰۷.
- ↑ "آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو میلغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمیکند" سوره توبه، آیه ۱۰۹.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۳۷.