بحث:اسلام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
عوامل پذیرش اسلام
اسلام برای هدایت فراگیر انسانها به سعادت و کمال، نیازمند جلب اعتماد آحاد جامعه انسانی به حقانیت آموزههای خود میباشد. با توجه به گستره مخاطبین اسلام که همه اقشار و طبقات جامعه را در طور تاریخ در بر میگیرد، احراز حقانیت آن نمیتواند متکی به مبادی و روشهایی باشد که منحصر به حوزه فهم و ادراک اقشار خاصی باشد. مهمترین عواملی که زمینه پذیرش حقانیت اسلام را فراهم میآورد از این قرارند:
مبدأ الهی
عامل اصلی حقانیت اسلام اتصال آن به مبدأ حق و حقیقت یعنی ذات باری تعالی است. امتیاز بزرگ آئین مقدس اسلام آن است که وحی الهی مطابق با همان الفاظی که بر قلب نورانی نبی اکرم(ص) نازل شده بود، حفظ شده و برای همیشه در دسترس تمامی کسانی است که طالب هدایت الهی باشند. مصون ماندن این گنجینه ارزشمند وعده حق الهی است[۱]. همین معارف وحیانی است که تا ابد راه هدایت و سعادت بشر را مینماید، و بهترین دلیل حقانیت دعوت نبوی است[۲].[۳]
منطق اسلام
مهمترین عامل غلبه اسلام بر دشمنیهای منکرین و بدخواهان، منطق قوی و استدلال محکم است. با وجود شبههافکنی فراوان و اشکال تراشی مستمری که همواره برای سست نمایاندن عقاید اسلامی در کار بوده است، اذهان صحیح و سالم اهل فهم در برابر منطق مستحکم آن خضوع کردهاند. اینکه با وجود دشمنیها و مخالفتها اسلام رو به گسترش است، ثمره استدلالهای عامه فهمی است که برای اثبات تعالیم خود ارائه میکند. اگر استدلال اسلامی از جنس برهان فلسفی بود، قدرت نفوذ گسترده را در توده مردم نداشت[۴]. ارزشهای انسانی که اسلام از آن حمایت میکند، ملتها را مجذوب میکند. ترویج رحم و مروت، اخوت و برادری و حمایت از حقوق ضعفا در برابر اقویا جاذبههای انسانی مکتب اسلام است؛ مکتبی که میگوید فردی که دستش از زر و زور تھی است، باید بتواند حق خود را به راحتی از قدرتمندان و ثروتمندان مطالبه کند[۵]. موفقیت و گسترش اسلام در برابر این همه دشمنی و مخالفت، خود نشانه حقانیت آن است. چنانکه علیه هیچ فکر و عقیده دیگری در مدت مشابه، این همه تبلیغ و ضدیت و خصومت انجام نگرفته باشد[۶]. احکام اسلامی نیز موافق منطق و استدلال است، چنانکه مالکیت زن را قرنها پیش از دیگر ملل دنیا به رسمیت شناخت[۷].[۸]
موفقیت در عرصه اجتماعی
برای آنکه وعده حق الهی بر همه کژاندیشیهای مادیگری و کفر و الحاد فائق آید، لازم بود الگوی اسلامی در عرصه زندگی نمایان شود. همانگونه که نبی اکرم(ص) الگوی اجتماعی اسلام را در مدینه نمودار ساختند، در دوران ما نیز جانشین به حق پیامبران و اولیای دین، امام خمینی توفیق یافت در دوران غربت اسلام، عرضه کننده آن در دنیا باشد. هیچ یک از مکاتب بشری دنیا نتوانستهاند ارزشهای اصیل انسانی را در زندگی اجتماعی بشر محقق سازند[۹]. در مقابل اسلام توانست همان منطق استوار را در عرصه جامعه نیز واقعیت بخشد و به همه وعدههایی که داده بود جامه عمل بپوشاند[۱۰]. تا نظام اجتماعی اسلام شکل نگیرد، نمیتوان بسط افکار و احکام اسلامی را در زندگی انسان نمایش داد و کلمه حق الهی را بر انحرافات و بیعدالتیها حاکم کرد. پس از برقراری نظام اسلامی، میتوان حقانیت دعوت نبوی را که ساختن دنیای جدید و برهم زدن نهادهای باطل و توأم با ظلم و عدوان است، مشاهده کرد. اگر نظم اجتماعی برخاسته از یک مکتب و اندیشه، به گسترش عدالت و رواج ارزشهای انسانی نینجامد، نشانه بطلان آن مکتب است[۱۱].[۱۲] �
خاتمیت اسلام
پیامبر اکرم(ص) آخرین فرستاده خداوند بود که معارف الهی بر او وحی میشد، اما با پایان دوران رسالت نبی مکرم(ص)، غایت و هدف وحی و نبوت خاتمه نیافته است. این گونه نیست که با نزول قرآن و رسالت ایشان، رهایی بشر کامل شده و مسیر تزکیه نفوس گشوده و هموار شده باشد. چنین نیست که دیگر مردم ظلمی نخواهند داشت؛ طاغوتی نخواهند داشت و بتی بر زندگی بشریت حکمرانی نخواهد کرد. بلکه واقعیت آن است که در فاصله کوتاهی پس از آن طواغیتی پیدا شدند و ظلم به بندگان را از سرگرفتند[۱۳]. آموزههایی که رسول الله(ص) از جانب خداوند عرضه کردند، نسخه شفابخشی برای همه ادوار است؛ که عمل به آن درمان جهالت، ظلم، تبعیض و تضییع حقوق و همه دردهایی است که از آغاز خلقت، بشر از آن نالیده است. شرط تحقق هدف رسالت عمل به این نسخه است، ولی چنانچه به جهات گوناگون به شکل کامل به آن عمل نشود، دردها و آلام بشریت درمان نمیشود؛ و این نقصانی برای اسلام نیست[۱۴]. بعثت خاتم الانبیاء(ص) عید حقیقی بشریت است؛ چون سرآغاز دورانی است که با تعالیم الهی درمان تمامی دردهای اصلی بشر فراهم شده است. این حقیقت معنای فرمایش امیرالمؤمنین(ع) درباره پیامبر(ص) است که فرمودند: «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ»[۱۵]، مرهم زخمهای کهنه لاعلاج بشریت را آماده داشت[۱۶].[۱۷] �
اسلام و اهل بیت(ع)
ائمه معصومین(ع) در دورهای ۲۵۰ ساله، مسیر هدایتی را که نبی اکرم(ص) ترسیم فرموده بود، در جامعه اسلامی تداوم بخشیدند. این دوران که با تحولاتی در شرایط سیاسی و فرهنگی مسلمانان همراه بود، الگویی کامل برای شناخت معارف ناب اسلامی است. حضرت آیتالله خامنهای در تحلیل سیره اهل بیت(ع) به پیوستگی و هماهنگی خط مشی ایشان، توجه و عنایت ویژهای روا داشتهاند. در نگرش ایشان سیره اهل بیت مجزا و تفکیک شده نیست و رفتارهای متفاوت و گوناگون آن بزرگواران را میتوان در یک خط سیر واحد و مستمر دریافت. در این نگاه، آتش بس و صلح امام مجتبی(ع) و قیام ابا عبدالله(ع) و رویکردهای معنوی و اخلاقی حضرت سجاد(ع) همگی برای رسیدن به هدف مشترکی انجام گرفته است. تبیین کامل تحلیل ایشان از سیره مستمر اهل بیت(ع) از مجال این نوشتار خارج است، اما برای آنکه نقش ممتاز آن بزرگواران در اسلام نمایان شود، به اجمال فرازهایی از بیانات حضرت آیتالله خامنهای را درباره سیره اهل بیت(ع) بازخوانی میکنیم.[۱۸]
سیره اهل بیت(ع)
نبی اکرم(ص) با نصب امیرالمؤمنین(ع) به جانشینی خود، بر اهمیت عدل در جامعه اسلامی تأکید فرمودند. شاخصه بارز حکومت چهار سال و نه ماهه امیرالمؤمنین(ع) اهتمام بر استقرار عدالت در جامعه بود. عدالت در منظر ایشان تنها در عرصههای کلان مدنظر قرار نداشت، بلکه حتی در مصرف قلم و کاغذ و شمع بیت المال نیز ذرهای اهمال و اسراف را برنمیتافتند[۱۹]. همین شخصیت که در دوران حکومتاش درباره حقوق الهی هیچ تسامحی روا نمیدارد، ۲۵ سال به خاطر رعایت مصلحت بزرگتری، سکوت اختیار کردند و در دوران غصب خلافت برای حفظ وحدت جامعه اسلامی، در مقام معارضه برنیآمدند. اما در دوران حکومتشان بر سر احیای اصول سیره نبوی و عدالت اجتماعی متحمل سه جنگ شدند[۲۰]. دو شاخص عمده سیره علوی تلاش برای اقامه عدل و حفظ وحدت جامعه اسلامی است[۲۱]. بعثت نبی اکرم(ص) آغاز یک حرکت انقلابی بود که در مدینه به شکل نظام اجتماعی و سیاسی استقرار و استحکام یافت. این نظام سیاسی با وقفهای ۲۵ ساله به دوران حاکمیت امیرالمؤمنین و امام حسن(ع) رسید. اما به جهت انحرافهایی که در جامعه اسلامی پدید آمده بود، تداوم این نظام در شکل حکومت میسر نشد. اقدام امام مجتبی(ع) در راستای حفظ اصول آن نظام و تداوم آن در قالب یک نهضت بود. این اقدام موجب شد اسلام اصیل در قالب نهضت کماکان استمرار یابد. البته جریان نهضتی که امام حسن(ع) بنا نهاد و دیگر ائمه آن را تداوم بخشیدند همواره در صدد بازگرداندن حاکمیت اسلامی به جایگاه اصلی خود بود. هر یک از ائمه به فراخور شرایط اجتماعی و سیاسی این نهضت را توسعه و تعمیق بخشیدند[۲۲].
انحراف بزرگی که انگیزه قیام کربلا شد، تبدیل ولایت و حکومت اسلامی به سلطنت و سلطه بر مبنای قدرت و زور بود. قیام امام حسین(ع) در ظاهر، قیام علیه حکومت فاسد و ضد مردمی یزید است؛ اما در باطن، یک قیام برای ارزشهای اسلامی و برای معرفت و برای ایمان و برای عزت است. قیام برای مقابله با انحرافی است که رأس جامعه اسلامی را آلوده کرده است. این قیام سرمشق مقاومت در برابر انحراف حکومتهای اسلامی از موازین الهی شد[۲۳]. امام زین العابدین(ع) با شناخت آسیب معنوی جامعه، درمان آن را در تربیت و تهذیب اخلاقی و معنوی پیگیری کردند. اگر اخلاق و معنویت آسیب ندیده بود و مردم پست نشده بودند، با جنایتی مانند کربلا همراه و همگام نمیشدند. انشاء ادعیه اخلاقی و معنوی برای ترمیم ضایعهای بود که جامعه اسلامی را به تباهی کشانده بود و سبب کشتن فرزند پیامبر و حضرت زهرا(س) شده بود[۲۴]. مودت اهل بیت(ع) در کنار مشترکاتی مانند قرآن و نبی اکرم(ص) ظرفیتی برای همگرایی و تقریب ملل و مذاهب اسلامی است. این واقعیت که ابراز محبت به خاندان پیامبر اکرم(ص) نزد قاطبه مسلمانان ارزشمند و محترم است، سرمایه ارزشمندی برای نزدیکی آحاد امت اسلامی محسوب میشود. همچنین مرجعیت علمی اهل بیت(ع) که مقبول علمای اهل سنت نیز واقع شده است، میتواند مبنای گفتوگو در مسائل اعتقادی و فقهی میان دانشمندان جهان اسلام قرار گیرد. ندای اهل بیت(ع) در جامعه اسلامی ندای اختلاف و تفرقه نبوده و همواره به وحدت فراخواندهاند. این واقعیت که بسیاری از شاگردان امام صادق(ع) از غیر شیعیان بودهاند، گویای خط مشی ائمه در حفظ و تقویت وحدت جامعه اسلامی بوده است. همان گونه که آن روز تمام جامعه اسلامی نیازمند تعالیم آن بزرگواران بوده، امروز نیز معارف مکتب اهل بیت(ع) تأمین کننده نیازهای معرفتی جهان اسلام است. محبت اهل بیت(ع) از نقاط اشتراک عالم اسلام بوده و امروز نیز بر مبنای آن میتوان زمینههای وحدت اسلامی را فراهم ساخت[۲۵]. همانگونه که مشی آن بزرگواران بر مدار وحدت بوده است، شیعیانشان نیز باید مایه وحدت مسلمانان باشند. محبت خاندان پیامبر اکرم(ص) فریضهای است که فرق اسلامی آن را پذیرفتهاند و به آن افتخار میکنند. همین نقطه تمرکز عاطفی میتواند سرمایه وحدت جهان اسلام باشد[۲۶].[۲۷] �
اسلام و عالمان دین
با اینکه اسلام بر خلاف سنت رایج مذهب، هیچ گونه امتیازی برای علمای امت که منجر به نوعی امتیاز طبقاتی بشود قائل نشده است، ایفای بزرگترین نقشهای دینی را بر عهده آنان گذاشته است. در هیچ دینی به اندازه اسلام علمای امت نقش اصیل و مؤثری نداشتهاند و این، از خصیصه خاتمیت این دین ناشی میشود. رسالتی که بر عهده عالمان دینی نهاده شده است، دعوت و تبلیغ و مبارزه با انحرافات فکری و اجتماعی است.
جهاد علمی
تلاش و مجاهدت علمای شیعه برای تثبیت و تحکیم هویت علمی تشیع در جهان اسلام از نقاط درخشان و برجسته تاریخ اسلام به شمار میرود. با توجه به تضییقات و محدودیتهایی که بر پیروان اهل بیت(ع) اعمال میشد، فعالیت علمی و پایهگذاری مکتبی علمی مبتنی بر تعالیم اهل بیت(ع) ارزشی دوچندان دارد. تلاشهای علمی سلف در تثبیت مکتب علمی تشیع و ممتاز ساختن آن از دیگر فرق و مذاهب اسلامی، تأثیر به سزایی در هویت یافتن پیروان مکتب اهل داشته است. شیخ مفید با تبیین کلام شیعی و ترسیم مرزهای آن با دیگر فرق اسلامی، مانع ورود افکار و عقاید انحرافی در عقاید و باورهای جامعه شیعی شد. مرزبانی از حریم عقیدتی جامعه نوپای شیعه در دوران غیبت امام عصر(ع)، ثمره این کوششهای علمی است[۲۸]. روحانیت بنابر رسالت اساسیاش که ترویج و صیانت از دین است، نمیتواند عافیتطلبانه، خود را از تهدیدهایی که دین خدا را هدف قرار داده کنار بکشد[۲۹]. در موارد متعددی روحانیت از روی وظیفهشناسی به میدان علم و اندیشه آمده است و در برابر انحرافهای فکری و معرفتی از دین الهی دفاع کرده و با حسن تدبیر، تهدیدها را به فرصتی برای نشر و ترویج معارف اسلامی بدل ساخته است. اجازه سید ابوالحسن اصفهانی برای صرف وجوهات در راه انتشار نشریات مذهبی، در مقابله با فضای شبههافکنیهای مغرضانه دوران رضاخان انجام گرفت. امام خمینی کتاب «کشف الاسرار» را در رد نوشتهای آمیخته از افکار سکولار و وهابی با عنوان «اسرار هزارساله» تألیف کردند. علامه طباطبایی در پاسخ به تحرک فلسفی جریان چپ اثر ارزشمندی را با عنوان «اصول فلسفه و روش رئالیسم» ارائه کردند. هر جا به مجموعه روحانیت یا به دین یک خصومتورزی و کینورزیای انجام گرفت، در مقابل، حرکتی سازنده از سوی بیداران و آگاهان انجام گرفت و این نشانه بیداری و آگاهی علما و حوزههای علمیه است. روحانیت شیعه همواره در میدان جهاد علمی و فکری حضور داشته و واهمه از تهدیدها و خطرات این حضور، او را به انزوا نکشانده است. قدر و منزلت و نفوذ اجتماعی روحانیت مدیون همین جهاد علمی و معرفتی است[۳۰].
تبلیغ عمومی دین و رساندن نور هدایت به آحاد جامعه اسلامی وظیفه دیگری است که روحانیت در قرون اخیر با موفقیت به انجام رسانده است و اجازه نداده که این مشعل فروزان خاموش شود. چنانکه سر آغاز نهضت اسلامی مردم ایران بر پایه همین مجاهدتها شکل گرفت. امام خمینی با تأسی به همان مسیری که نبی اکرم(ص) در صدر اسلام پیمودند، انقلاب اسلامی را سنگر به سنگر پیش بردند. پس از پیروزی انقلاب نیز با حضور روحانیت در میان مردم، خطراتی که متوجه نظام اسلامی بود مرتفع شد[۳۱]. عالمان دینی در خدمت به دین و پیگیری عمل به معارف اسلام از هر فرصتی استفاده کردند. آنگاه که حاکمان را آماده اجرای شریعت دیدند، بدون آنکه مجذوب قدرت شوند یا بر کجرفتاریهای حکومت پرده بپوشانند، درخواست کمک آنان را اجابت کردند. همکاری علمای بزرگی مانند مجلسی و شیخ بهایی و میرداماد با سلاطین صفوی، از روی عمل به وظیفهشان در تحقق شریعت اسلامی بوده است. این رفتار شباهتی با همراهی عالمان فرق گوناگون اسلامی با حکام جور ندارد؛ زیرا روحانیت شیعه با حفظ جایگاه معنوی و بدون آلوده شدن به مفاسد حاکمان در صدد اصلاح امور جامعه اسلامی بر آمدند[۳۲].[۳۳]
میراث علمی تشیع
شهر قم و حوزه علمیه بغداد دو خاستگاه اولیه مکتب علمی تشیع بودهاند. از یک سو محدثین قم با تألیف و گردآوری میراث روایی اهل بیت(ع) نقش بیهمتایی در انتقال میراث معرفتی تشیع ایفا کردهاند. از سوی دیگر حوزه علمیه بغداد با درخشش نوابغی چون شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی، بنیادهای علوم اسلامی را در کتب اهل بیت پیریزی کرد[۳۴]. تبیینی که حضرت آیتالله خامنهای از توفقیات علمی شیخ مفید در پایهگذاری و تشیید بنیانهای علمی تشیع در علوم کلام، فقه، رجال، تاریخ و حدیث ارائه فرمودهاند، نشانگر جایگاه رفیع این عالم فرزانه در روند علمی جهان تشیع است. شیخ مفید بنیانگذار حوزه علمیه شیعه در بغداد بود و تا زمان شهید اول گرایش غالب حوزههای علمیه از شخصیت مفید و حوزه متأثر از او یعنی حوزه بغداد، سرچشمه گرفته است. رونق علمی این مکتب علمی چنان بود که فرق و مذاهب دیگر اسلامی نیز از آن تأثیر پذیرفتند[۳۵].
در میان علوم اسلامی، فقه شیعه در طی حیات هزارساله خود مسیر رشد و بالندگی را پیموده است. از آغاز فقه استدلالی در قرن چهارم هجری تا کنون، بر اتقان و استواری روش فقاهت افزوده شده و ظرفیت پاسخگویی به مسائل مختلف فردی و اجتماعی را، در خود فراهم آورده است. روش اجتهاد فقه شیعه توانایی پاسخگویی به مسائل نظامهای گوناگون اجتماعی اعم از اقتصادی، سیاسی، تربیتی و حقوقی را داراست[۳۶]. حکمت متعالیه دستاورد عظیم اسلام در حوزه علوم عقلی است که سرمایه فرهنگی و تمدنی ما محسوب میشود. در این مکتب فلسفی، عقل منطقی، شهود عرفانی و وحی قرآنی در هم تنیده شده و به وحدت رسیدهاند. این توفیق برخاسته از شخصیت علمی و معنوی بنیانگذار آن صدرالمتألهین است. این سرمایه علمی با گذشت چند قرن به دست فیلسوفان حوزههای اصفهان، تهران و قم بارور شده و توانایی آن را دارد که بنیادهای فکری تمدن اسلامی را مستحکم سازد[۳۷].[۳۸] �
اسلام و تعقل
نسبت بین عقل و دین از کهنترین گزارههای گفتوگو در حوزه ادیان است که به گونهها و با عنوانهای گوناگون مطرح بوده است. تضاد و تقابل میان دین و عقل در سدههای میانه و پس از آن تقابل دین با علوم بشری از مسائل مهم دنیای مسیحیت به شمار میرود. منشأ و خاستگاه این تقابل ناشی از تحریفاتی است که در دین مسیحیت وارد شده بود. اما اسلام از همان ابتدا دعوت به تعقل را سرلوحه برنامههای خود قرار داد و شناخت عقلانی را معتبر دانست. از این رو بحران تضاد و تقابل عقل و دین در جوامع اسلامی تنها به سبب تأثیرپذیری از افکار و اندیشههای وارد شده از دنیای مسیحیت پدیدار شد. بعثت نبی مکرم اسلام دعوت مردم به تربیت عقلانی، تربیت اخلاقی و تربیت قانونی بوده است، و سرآغاز اینها تربیت عقلانی است. تأکید مستمر بر تفکر و تعقل که در آیات کتاب الله و روایات وارد شده است، برای آن است که با حاکمیت عقل بر تفکر و رفتار انسان، مشعل هدایت روشن میشود. آنچه مایه تباهی و گمراهی انسانهاست بیتوجهی به همین مشعل هدایت است. قرآن از زبان مجرمین عامل گمراهیشان را چنین بیان میکنند: ﴿لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[۳۹]؛ علت اینکه ما دچار آتش دوزخ شدیم، این است که به عقل خود، به خرد خود مراجعه نکردیم، گوش نکردیم، دل ندادیم؛ و به این سرنوشت ابدی تلخ مبتلا شدیم[۴۰]. در بیان نبی مکرم اسلام(ص) وارد شده است: «مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ»؛ خداوند متعال میان بندگان خود هیچ چیزی را با ارزشتر از خردمندی تقسیم نکرده است. و در پایان میفرمایند هیچ پیامبری نازل نشد مگر آنکه به دنبال کمال بخشیدن به عقل و خرد مردم باشد: «وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا وَ لَا نَبِيّاً حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ»[۴۱]. همین معنا در بیان نورانی امیرالمؤمنین(ع) چنین تعبیر شده است: «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ تا گنجینههای خرد را در میان انسانها برانگیزانند[۴۲].[۴۳]
برانگیختن عقول، سرلوحه دعوت انبیاء
دعوت به تعقل و خردورزی در رأس دعوت تمام انبیاست، اما در اسلام جلوه و بروز روشنتری دارد. آنچه جامعه بشری بدان مبتلاست، بیتوجهی و عدم رجوع به این گنجینه ارزشمندی است که در دل و جان همه انسانهاست. این گنجینه در اختیار ما هست، اما از آن استفاده نمیکنیم و دچار عوارض سفاهت و جهالت در زندگی دنیا و آخرت میشویم. در بیانی نبی مکرم اسلام(ص) میفرمایند: «إِنَّ الْعَقْلَ عِقَالٌ مِنَ الْجَهْلِ»؛ عقل پایبند جهل است، بعد میفرمایند: «وَ النَّفْسَ مِثْلُ أَخْبَثِ الدَّوَابِّ»؛ نفس انسان مثل شرورترین چهارپایان است. «فَإِنْ لَمْ تُعْقَلْ حَارَتْ»[۴۴]؛ وقتی این نفس مهار نشود، سرگردان میشود. همین سرگردانی است که مشکلات زندگی بشری را پدید میآورد. راه نجات از این سرگردانی حاکمیت عقل بر شئون زندگی انسانی است. اولین کار پیامبر مکرم(ص) اثاره عقل، برانگیختن و برشوراندن و تقویت قدرت تفکر در جامعه است. راه حل مشکلات جامعه بازگشت به خردورزی و عقلانیت است. آنچه انسان را به سوی دین سوق میدهد و هدایتگر انسان به بندگی خداوند میشود، عقل است. خردورزی و تفکر انسان را از اعمال نابخردانه و سفیهانه و دلبستگی به دنیا باز میدارد؛ لذا گام نخست انبیاء برای هدایت، تقویت عقلانیت و خردورزی در جامعه بوده و تکلیف امروز ما نیز همان است[۴۵].[۴۶]
پاسخ به اتهام تضاد اسلام با خردورزی
با وجود اهتمام ویژه اسلام به منزلت عقل و دعوت به تفکر و تعقل، تهمت ضدیت اسلام با عقلانیت و بیاعتنایی به عقل، انکار امر بدیهی و ظلم آشکار است. قرآن بیش از هر کتاب آسمانی دیگر به تفکر و تعقل و تدبر در آیات تکوین الهی فرامیخواند؛ ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾، ﴿لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾. علم، قلم، تعلیم مورد توجه ویژه قرار میگیرد و مقدس شمرده میشود. هر مورخ مطلع و با انصافی بر شکوفایی علمی و فکری اسلام در دوران رکود و تاریکی دنیای غرب شهادت میدهد. در قرون وسطی که دوران جهل و تباهی دنیای غرب و اروپا بود، دوران شکوفایی علم و تعقل و اندیشه و فلسفه و ظهور اندیشمندانی مانند ابن سینا و فارابی، در دنیای اسلام است[۴۷]. اسلام، عقل را یکی از منابع حجت میداند و با این مبنا مجالی برای تضاد میان دین و عقل باقی نمیماند. عقل یکی از منابع اعتبار یافتن اصول و فروع دین است؛ اصول عقاید را بایستی با عقل به دست آورد و در استنباط فروع احکام نیز عقل یکی از حجتهاست. سرآغاز کتاب سترگ و ارزشمندی چون کافی به مباحث عقل اختصاص یافته و روایات وارد شده در باب ارزش و اهمیت عقل و خردمندی در مطلع آن قرار گرفته است. همه اینها شواهدی بر منزلت عقل در دین اسلام و دلیل بیپایگی اتهام ضدیت آن با تعقل و تفکر است[۴۸].[۴۹] �
اسلام و علوم بشری
مسأله علم و دین همان مسأله عقل و وحی نیست ولی متأثر از آن میباشد. از آنجا که در سدههای میانه نظریات علمی با دخالت کلیسا اعتبار مییافت، به تدریج یافتههای تجربی که در تضاد با آنها قرار میگرفت به جدایی و تقابل علوم جدید با علوم مورد تأیید کلیسا انجامید. اما در اندیشه اسلامی، چنین تنگنایی در میان نبود و از ابتدا اسلام موضع کاملاً دوستانهای با علم و دانش داشته است. اسلام از انسان میخواهد که برای کسب علم و معرفت تلاش کند و هرگونه سختی و دشواری را در این راه به جان و دل بپذیرد. اسلام برای آموختن علم هیچگونه محدودیت زمانی و مکانی قایل نیست و حتی فراگیری علم از غیر مسلمانان را تأیید میکند.[۵۰]
علم، آیه معرفت الهی
نگرش اسلام به علم و عالم طبیعت، دریچهای به سوی معرفتی نوین است. در بینش اسلامی طبیعت و تدبر در آن آیه و نشانهای برای معرفت به مبدأ آن دانسته میشود. این در برابر رویکردی است که علم غربی پس از دوران خرافاتزده قرون وسطی در پیش گرفت. غلبه توهمات و خرافات به نام دین بر فضای تفکر قرون وسطی آنها را به انکار رابطه دین با علم و شناخت طبیعت رسانید. مشکل رابطه علم و دین در غرب ناشی از آن سابقه تاریک است؛ ولی این مسأله ما نیست. در اندیشه دینی ما علم از دل دین میجوشد و دین ما را به سوی شناخت طبیعت و فراگیری علوم تشویق میکند. ظهور دین اسلام منشأ حرکت علمی فراگیر و درخشان قرون اولیه جوامع اسلامی است، و چنان اوج گرفت که سرآمد تمامی مراکز علمی دوران شد[۵۱].[۵۲]
منزلت علم در اندیشه اسلامی
حرکت علمی جهشوار جامعه اسلامی آن هم در شرایطی که محیط آن پیش از بعثت، در انحطاط فکر و اندیشه به سر میبرد، نشانه موفقیت معجزهآسای اسلام در رشد علمی است. این پویایی و رونق علم و دانش تنها ناشی از تشویق و تحریصی بود که اسلام نسبت به علم و تعلم و تکریم مقام عالمان ارائه کرد. دستهبندی مردم بر مبنای عالم و جاهل در آیات و روایات، گویای ارزش والایی است که اسلام به علم روا داشته است. محیط اسلامی چنان بود که ارزش نخست و بالای جامعه را به علم و عالم و تعلم اختصاص میداد و این چنین محیطی مستعد رشد و بالندگی علمی بود[۵۳]. در نظام اندیشه اسلامی، علم تقدس دارد و تنها ابزاری برای تأمین ثروت و معیشت نیست. «الْعِلْمُ نُورٌ»؛ علم روشنایی و نور است و نباید از معنویت و معرفت بیبهره باشد. معنای علم اسلامی همین است، که جهتدار باشد[۵۴].[۵۵]
سازگاری علم و دین
برخی با اغراض خاص سیاسی میکوشند «علمگرایی» و «دینگرایی» را ناسازگار بنمایانند، و عدهای نیز بیغرض با ایشان همنوا شدهاند. اما اسلامی که ما پیرو آن هستیم، به علم فرامیخواند و عامل اصلی پرچمداری علمی مسلمین در دنیا، اهتمام اسلام به علم و دانش بوده است. قریب به سه قرن از فارابی تا خواجه نصیر مشعل علم در بالاترین سطح آن در دست مسلمانان بود. آن عاملی که این نشاط و اوج علمی را پدید آورد، دین اسلام بود[۵۶]. امیرالمؤمنین(ع) در بیانی حکیمانه خطاب به جوانان میفرماید: «یا معشر الفتیان حصنوا اعراضکم بالادب و دینکم بالعلم»؛ شرف و حیثیت انسانی خود را با ادب، و دین خود را با دانش حفظ کنید. این بسیار مهم است که دانش عامل حفظ و صیانت از دین معرفی میشود. این کلام، جواب مغرضانی است که همواره از ناسازگاری اسلام و علم دم میزنند. این یک خطاب سیاستبازانه نیست؛ یک نگاه و خطاب حکیمانه و پدرانه است. او نمیخواهد جوان را در راه تأمین منافع سیاسی خود به کار گیرد، بلکه میخواهد جوان را در راه رستگاری و صلاحی که مظهر آن خود علی بن ابی طالب است، هدایت فرماید[۵۷]. اسلام ما را به فراگیری علوم از همه کس و همه جا وامیدارد؛ «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ» کنایه از آن است که علم را از دورترین نقاط که حتی بویی از اسلام نبردهاند نیز باید فراگرفت. نبی مکرم(ص) میفرماید بروید و هرجایی دانش و تجربه بود شاگردی کنید و فرابگیرید؛ به زبان امروز ما، تجربه همان فناوری است و اینکه میفرماید شاگردی کنید، یعنی احترام بگذارید و در برابر عالم زانوی ادب بزنید[۵۸]. البته اینگونه نیست که در این یادگیری ما هر آنچه دیگران بگویند بپذیریم. علم در غرب به ویژه علوم انسانی بر مبادی غیر الهی بنیان یافته است و از نگاه باورمندان توحیدی پذیرش مطلق آن ممکن نیست[۵۹].[۶۰]
کارکردهای اسلام
جامعیت و فراگیری دین اسلام مقتضی آن است که جامعه هدایت یافته با معارف اسلامی از آثار و ثمرات آن بهرهمند شود. سامان یافتن جامعه بر مدار آموزههای اسلام، در بردارنده خیرات و برکاتی است که زمینه را برای نیل آحاد مسلمین به سعادت مادی و معنوی فراهم میآورد.
اقامه قسط و عدل
برپایی نظام عادلانه در جامعه از مهمترین ثمرات و آثار عملی شدن تعالیم اسلامی است. استضعاف و سلطه زورمندان مانعی در مسیر هدایت انسان است که برای رفع آن باید مبارزه و جهاد کرد. اسلام برای آنکه شر قدرتمندان را از آحاد جامعه کوتاه نماید، تشکیل حکومت اسلامی را ضروری میداند. فلسفه تشکیل حکومت، حمایت از حقوق عادلانه انسانهاست. عدالت شاخص حقانیت حکومتهاست و بدون تحقق آن حکومت مشروعیت ندارد. ثروت در جامعه اسلامی باید در مسیر رفاه و آسایش قرار گیرد و نباید به ابزار سلطهجویی تبدیل شود. استعلا و استئثار از سوی ثروتمندان و قدرتمندان از آسیبهایی است که اسلام در مبارزه با آن حدیث و اهتمام نشان داده است[۶۱][۶۲][۶۳].[۶۴]
حیات طیبه و باکرامت و عزت
اندیشه توحیدی اسلام، انسان را به آزادی از اسارت، بندگی و تسلیم در برابر هر آنچه غیر خداست فرامیخواند. باور به عقائد اسلامی، امید به خداوند و اعتماد به یاری الهی را در دل انسانها میآفریند و با اتکا به همین روحیه، در برابر تهدیدها و سختیهایی که سلطهجویان روا میدارند، مقاومت میکند. با اتکا به همین روحیه، اسلام میتواند ملتی را از ضعف و ظلمپذیری برهاند و به اوج عزت و اعتماد در برابر قدرتهای سلطهگر برساند[۶۵]. عزت و اقتدار چندین ساله جمهوری اسلامی در برابر قدرتهای مادی جهان مصداقی از همین کارکرد اسلام است[۶۶]. احترام به شخصیت و کرامت انسانی از عناصر اساسی اسلام است، که مقدمه رشد و تعالی معنوی میباشد. شخصیت و عزت مسلمان در هر شرایطی باید مصون و محفوظ بماند و برنامه زندگی اسلام حائز این امتیاز است[۶۷]. ثمره این کرامت و عزت اسلامی، شکلگیری جامعهای است که افراد آن از مواهب حیات طیبه بهرهمندند؛ صفای معنوی، دانش و بینش و تعبد و خلوص و توجه به خدا، آثار و ثمرات حیات طیبه اسلامی است[۶۸].[۶۹]
هدایت به فلاح و رستگاری
انسان محور تمامی معارف و احکام اسلامی است، اما این محور بودن با معنای غربی آن تفاوت اساسی دارد. در نگاه اسلامی هدایت انسان به مسیر نجات و رستگاری هدف نهایی است. برای نجات انسان لازم است که اقامه به قسط شود، حکومت اسلامی برقرار شود، جامعه اسلامی تشکیل شود، اما همه این امور مقدمه فلاح و رستگاری انسان است[۷۰].[۷۱]
ایجاد وحدت و همبستگی
اندیشه الهی و باور توحیدی به حضرت حق (جل وعلا) در زندگی فردی و شئون اجتماعی اسلام سریان و جریان دارد و عامل هماهنگی و ارتباط جامعه به شکل یک پیکره واحد و متحد میشود. اسلام وحدت در جهت، حرکت و هدف جامعه را تأمین میکند[۷۲]. جاذبههای معنوی اسلام عامل تجمیع قلوب آحاد جامعه است و همین تمرکز و وحدت قدرتی شکست ناپذیر پدید میآورد[۷۳].[۷۴]
انگیزهسازی و امیدآفرینی
مقام خلیفة اللهی انسان در زمین که اسلام آن را معرفی کرده است، رسالت و مأموریتی برای بشر رقم میزند که وی را در آبادانی مادی و رشد معنوی با انگیزه میسازد. بر همین اساس اسلام یأس و ناامیدی از رحمت الهی را از گناهان کبیره میشمارد. انسانی که خود را در محضر خدا میبیند، میداند که فعالیت و تلاشاش ضایع نمیشود و همین انگیزه او را به کار و تلاش وامیدارد[۷۵][۷۶].[۷۷]
رشد علم و معرفت
علم و معرفت در نظامی که پیامبر اسلام بنیان نهاد از چنان قدر و منزلتی برخوردار بود که تا قرنها بعد زمینهساز رشد علمی مسلمانان در شاخههای گوناگون علم و دانش شد. این ارجگذاری به علم محدود به معارف الهی نبود و شناخت طبیعت را نیز در بر میگرفت. همین تکریم علم و عالم در اسلام بود که اوج تمدن اسلامی در قرن چهارم را رقم زد[۷۸].[۷۹] �
راهبردهای کلان اسلام
نگرش کلان به مسائل امت اسلامی مستلزم چارچوبی مفهومی متناسب با تأثیر فرهنگ و اندیشه اسلامی در عرصه جهان اسلام است. برای ارائه راهبردهای کلان تأثیرگذاری دین مبین اسلام، لازم است مفاهیمی مورد توجه قرار گیرند که توصیفگر مهمترین مسائل و چالشهای امت اسلامی باشند. توسعه افق فهم و تحلیل مسائل جهان اسلام در پرتو اندیشههایی که امام خمینی و رهبر معظم انقلاب تبیین فرمودهاند، فراهم شده است. بازگشت به هویت اسلامی، اتحاد ملل اسلامی و تلاش برای نوسازی تمدن اسلامی نشانههای چشمانداز روشنی است که در این دوران فراروی ما قرار گرفته است.[۸۰]
بیداری اسلامی
ملتهای مسلمان طی قرون متمادی دچار رخوت و رکود بودند و نشاط و تحرکی برای رشد و تعالی در آنها نمودار نمیشد. اگرچه متفکران و دلسوزان مسلمان برای بازگرداندن عزت و اعتماد به پیکره جهان اسلام کوشیدند، اما آنچه توانست دلها و اذهان مسلمانان را به خود معطوف کند و زمینهساز بازگشت ملتهای مسلمان به هویت اسلامی شود، انقلاب اسلامی ایران بود. تحقق عینی نظامی اجتماعی و سیاسی مبتنی بر احکام و معارف اسلامی، نور امید را در دلهای مسلمانان روشن ساخت و مجاهدت و استقامت ملت ایران، توانمندی اسلام را برای مقابله با نظام سلطه بینالمللی نمایان ساخت[۸۱]. نسیم بیداری اسلامی که از چندی پیش در بیان رهبر معظم انقلاب به آن اشاره میشد، به طوفانی قدرتشکن تبدیل شد و نظامهای حکومتی فاسد کشورهای اسلامی را یک به یک سرنگون میسازد[۸۲]. امتیاز اندیشه بیداری اسلامی با آن اسلامی که پیش از آن در کشورهای اسلامی موجود بود، توجه به حیثیت اجتماعی و سیاسی اسلام و توانمندی آن در تنظیم شئون اجتماعی امت اسلامی است. جمهوری اسلامی توانست مفهومی جدید از حکومت اسلامی عرضه نماید که با آنچه از سابقه تاریخی حکومتهای عباسی و عثمانی در ذهن مسلمانان باقی مانده بود تمایز داشت. آزادی، مردمسالاری و حکومت متکی به آراء مردم مزایای این الگوی جدید بود که شور شوقی در دل ملتهای مسلمان پدید آورد[۸۳]. مردم مسلمان در کشورهای گوناگون باور کردهاند که راه عزت و کرامت ایشان، بازگشت به اصول و مبانی اسلامی و عمل به احکام شریعت است[۸۴]. این پیام بیداری اسلامی است که از ایران به جهان اسلام صادر شده است. تداوم این بیداری اسلامی مستلزم استقامت در اراده و سرگرم نشدن به دستاوردهای مقطعی است. جبهه استکبار تمام توان سیاسی، امنیتی و تبلیغاتی خود را برای منحرف ساختن حرکت اسلامی از راه تهدید و تطمیع به کار بسته است. تجربه نشان داده که برخی خواص وابسته ابزار دست بیگانگان میشوند و حرکت را از سمت و سوی اسلامی و مردمی منحرف میسازند؛ لذا روشنفکران و جوانان مسلمان باید، با هوشیاری مراقب باشند[۸۵].[۸۶]
اتحاد امت اسلام
توفیق حرکت پیروزمندانه ملتهای مسلمان در راه دستیابی به عزت و پیشرفت، مستلزم عناصری است که اولین آنها اتحاد و انسجام اسلامی است[۸۷]. این وحدت باید بر محور ارزشهای اسلامی و اعتصام و تمسک به حبل الله باشد. توجه به عوامل موهوم و بیمحتوایی چون ملیت و قومیت، راهگشا نخواهد بود. دامنه این وحدت باید همه مسلمانان را در بر گیرد و تنها باید با کسانی که در مسیر حرکت اسلامی اخلال میکنند مقابله کرد[۸۸]. اسلام حائز عناصر متعددی است که هر یک میتواند عاملی در جهت همگرایی و وحدت جهان اسلام باشد. محبت و ارادت به رسول اکرم(ص) از مؤثرترین این عناصر وحدتساز به شمار میرود. دلهای مسلمین در سراسر عالم اسلام با نام ایشان طراوت و نشاط مییابد و همه نویسندگان و هنرمندان و روشنفکران مسلمان باید در تقویت این کانون همبستگی کوشا باشند[۸۹]. مناسک اجتماعی اسلام، دیگر عنصر وحدتآفرین جامعه اسلامی است. حج در بالاترین سطح محیط همراهی و همدلی طوائف گوناگون مسلمین است[۹۰]. اعیاد بزرگ اسلامی و نمازهای جمعه و جماعت در تقویت روحیه همبستگی مسلمین تأثیرگذارند. اگر دلهای مسلمین به یکدیگر بپیوندد و اراده آنها هماهنگ شود قدرت بیمانندی برای اعتلای امت اسلامی پدید میآید[۹۱].
حفظ کیان و سرزمین اسلامی از مسائل متفق علیه فرق و مذاهب اسلامی است. همه مسلمانان باید در برابر مسأله غصب و اشغال فلسطین احساس وظیفه کنند و همین میتواند نقطه وفاق کشورها و ملتهای مسلمان باشد. اما متأسفانه نفوذ دشمنان در میان حاکمان کشورهای اسلامی، همین نقطه وفاق را به محل اختلاف تبدیل کرده است[۹۲]. محبت اهل بیت(ع) و حتی مسأله غدیر هم میتواند کانونی برای وحدت مذاهب اسلامی باشد. البته وحدت به معنای دست شستن از عقاید مذهبی و پذیرفتن فرق دیگر نیست. دعوت ما به وحدت برای توجه به مشترکات و برداشتن سدهایی است که بر مبنای اختلافات برجسته شده است. وحدت به معنای دست برداشتن از دشمنی و همراهی و همدلی برای حل مشکلات مشترک جوامع اسلامی است[۹۳].[۹۴]
تمدن اسلامی
در حیات تاریخی جامعه اسلامی مقطع درخشانی به چشم میخورد که رونق علم و تفکر، مسلمانان را در قله آن زمان نشانده است. دوران اوج شکوفایی تمدن اسلامی در قرن ۴ هجری بوده و پس از آن به تدریج روند افول و انحطاط بر جامعه اسلامی حاکم شده است. حضرت آیتالله خامنهای برخلاف برخی اندیشمندان که اطلاق تمدن اسلامی را به دلائلی درست نمیدانند و به تمدن مسلمانان باور دارند، اوجگیری جامعه اسلامی را ناشی از اقدامات و بسترسازیهایی میدانند که با دست مبارک نبی اکرم(ص) مهیا شده بود. تکریم علم و عالم، حمایت از تفکر و تعقل، ترویج اخلاق و معنویت و ساماندهی نظامات اجتماعی و اقتصادی، همگی ثمرات تعالیمی است که پیامبر در دوران ۲۳ ساله هدایت جامعه اسلامی بنیان نهاد. اگرچه انحراف حاکمان مانع از ثمردهی کامل این اقدامات شد، اما آثار مثبتی که در آن دوران پدیدار شد، حاصل زحمات رسول الله(ص) بود[۹۵]. انحطاط و رکودی که بر جوامع اسلامی مستولی شد، ناشی از قدرناشناسی نعمتی بود که به برکت معارف اسلام به دست آمده بود. جدا کردن اخلاق از قدرت و سپردن حکومت به افراد ناصالح موجب شد که نهال تمدن اسلامی در معرض نابودی قرار گیرد. امروز نیز راه بازگشت به شکوفایی و پیشرفت و دستیابی به سعادت دل سپردن به آموزههای نبوی و بازگشت به ایمان، عقلانیت، مجاهدت و عزت است[۹۶].[۹۷]
پیشرفت اسلامی
گرچه اسلام، نهضت و حرکتی معنوی و اخلاقی با هدف اعلای ساخت انسان متکامل و منطبق با طراز اسلامی است، لکن بدون پیشرفت علمی و اقتصادی این هدف به دست نمیآید. رشد معنوی انسان در آمیخته با حیات مادی اوست، و در بستر همین عالم مادی و تلاش و کوشش در آن است که تعالی انسان محقق میشود. توجه اسلام به معنویت موجب غفلت از اقتضائات زندگی مادی بشر نیست. اسلام ما را به عمران و آبادانی عالم فرامیخواند و البته از ما میخواهد در همه این تصرفات به یاد خدا باشیم. پیشرفت در ابعاد مادی در اسلام پسندیده است، اما نباید سبب فراموشی ارزشها و اخلاقیات شود[۹۸].[۹۹]
معنویت اسلامی
اسلام از آنجا که دینی الهی است، هدف اقصایاش تربیت معنوی انسان است. ایمان به خداوند، زنده بودن دل به یاد خدا و خضوع و خشوع در برابر عظمت الهی مؤلفههای حیات معنوی انسان است. تربیت اسلامی این ارزشهای معنوی را در انسان محقق میسازد و حیات طیبه را به ارمغان میآورد، تا از مواهب و نعمات الهی بهرهمند میشود. دوری از بدگمانی، بدگویی و بددلی و در یک کلام، تربیت اخلاقی جزء اساسی این فضائل انسانی است[۱۰۰].[۱۰۱]
- ↑ دستخطی مبنی بر عدم تحریف قرآن کریم، ۱/۲/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در محفل انس با قرآن کریم، ۲۲/۶/۱۳۸۶.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۱۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در حرم رضوی، ۱/۱/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اکرم(ص)، ۱۳/۷/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مردم و ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع زنان خوزستان، ۲۰/۱۲/۱۳۷۵.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۱۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، سخنرانی در ستاد فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۴/۷/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع کثیری از آزادگان، ۲۶/۶/۱۳۹۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در عید سعید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۱۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز عید سعید مبعث، ۱۳/۱۱/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز عید سعید مبعث، ۱۳/۱۱/۱۳۷۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام و نمایندگان کشورهای اسلام به مناسبت عید سعید مبعث، ۲۴/۱۱/۱۳۶۹.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۲۵.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۲۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید غدیر خم، ۳۰/۳/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۵/۸/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز ولادت حضرت امیرالمؤمنین(ع)، ۱۵/۴/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز پانزدهم ماه مبارک رمضان و میلاد امام حسن مجتبی(ع)، ۲۲/۱/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار سپاه پاسداران و نیروی انتظامی، به مناسبت سوم شعبان، ۱۶/۱۱/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارکنان «وزارت آموزش و پرورش»، «سازمان بهزیستی» و «سازمان تأمین اجتماعی»، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه، ۱۸/۲/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار شرکت کنندگان کنفرانس مجمع جهانی اهل بیت(ع)، ۴/۳/۱۳۶۹.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۲۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۲۸/۱/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید حوزه علمیه قم، ۲۹/۷/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید حوزه علمیه قم، ۲۹/۷/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با علما و مبلغان در آستانه محرم، ۲/۲/۱۳۷۷ و پیام اولین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با امام جمعه، علما و روحانیون کرمان، ۲۰/۸/۱۳۷۰.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید حوزه علمیه قم، ۲۹/۷/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به کنگره هزاره شیخ مفید، ۲۸/۱/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید حوزه علمیه قم ۲۹/۷/ ۱۳۸۹ و پیام به نخستین کنگره دائرةالمعارف فقه اسلامی، ۱۴/۱۱/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین (ملاصدرا)، ۱/۳/۱۳۷۸.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۲.
- ↑ «اگر ما سخن نیوش یا خردورز میبودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز عید سعید مبعث، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
- ↑ کافی، ج۱، ص۱۳، کتاب العقل و الجهل، حدیث ۱۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان استان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۳.
- ↑ تحف العقول، ص۱۳، مواعظ النبی.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز عید سعید مبعث، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار دستاندرکاران ستاد اقامه نماز، ۲۷/۶/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان نخبه و دانشجویان، ۵/۷/۱۳۸۳.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۵.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید دانشگاهها، ۲۶/۹/۱۳۸۳.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان نخبه و دانشجویان، ۵/۷/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، ۲۹/۱۰/۱۳۸۴.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای «گروه دانش» صدای جمهوری اسلامی ایران، ۱۵/۱۱/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان استان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید دانشگاهها، ۲۶/۹/۱۳۸۳.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در نخستین نشست «اندیشههای راهبردی»، ۱۰/۹/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در حرم رضوی، ۱/۱/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث، ۱۰/۱۰/۱۳۷۳.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به اولین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع مردم کرج ۲۴/۷/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان، ۲۶/۶/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت مسئولان و اقشار مختلف مردم استانهای یزد و کهکیلویه و بویراحمد، ۱۱/۴/۱۳۶۸.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۳۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در نخستین نشست «اندیشههای راهبردی»، ۱۰/۹/۱۳۸۹.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و دانشگاهیان، ۲۹/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت مردم، ۲۱/۴/۱۳۶۸.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای دفتر رهبری و سپاه ولی امر، ۲۳/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در عید فطر، ۴/۱/۱۳۷۲.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۱.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در چهاردهمین سالگرد رحلت ایران حضرت امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام، ۱۷/۱/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، ۱۹/۶/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث، ۲/۷/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به کنگره عظیم حج، ۱۴/۸/۱۳۹۰.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام، ۱۷/۱/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم از سراسر کشور، ۱۸/۷/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در روز میلاد پیامبر اعظم(ص)، ۲۷/۱/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با میهمانان خارجی مراسم اولین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۶/۳/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی، ۱۹/۶/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار به مناسبت ولادت حضرت رسول اعظم(ص)، ۱۳/۱۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی(ع)، ۱/۱/۱۳۸۷.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات به مناسبت روز مبعث پیامبر اعظم، ۳۱/۵/۱۳۸۵. بیانات در دیدار با نخبگان علمی سراسر کشور، ۱۹/۷/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام در روز عید مبعث، ۹/۴/۱۳۹۰.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در عید فطر، ۴/۱/۱۳۷۲. بیانات در دیدار با اقتصاد دانان شرکت کننده در اجلاس بانک توسعه اسلامی، ۲۵/۶/۱۳۸۳. بیانات در دیدار با طلاب خارجی حوزه علمیه قم، ۳/۸/۱۳۸۹.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در بیست و دومین سالگرد امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۹۰. بیانات در دیدار با مسئولان نظام در روز میلاد پیامبر(ص)، ۲/۱۲/۱۳۸۹.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۴۶.