نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۲۰ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
رابطه انتظار با آینده جهان چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«این گونه اعتقاد به سنت الهی - اگر چه از آن، گاهی بطور صحیح بهرهبرداری نمیشود و انقلابینماها هم آن را وسیله قرار میدهند - اصل است و حقیقت؛ و در زبان قرآن کریم و احادیث شریفه به تعبیرات وافی و صحیحتر و الفاظ کافیتر شرح و بیان شده است؛ که از جمله این آیات، واقعیترین تعبیرات و شرح و تفسیر این مسأله است: ﴿قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ﴾[۱]. ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ...﴾[۲]. ﴿بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ﴾[۳]. ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾[۴].
موضوع انتظارحضرت صاحب الامر (ع) و ایمان به ظهورمهدی موعود مبنای این وعده الهی است و با سنت الهی و آنچه در کتب آسمانی ثبت شده، کاملاً مطابق است. در قرآن مجید میفرماید: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۵]. شیعه و تمام مسلمانان بر اساس این عقیده سازنده و تحولآور، ایمان دارند که تاریخ در مسیر عدالت و به سوی عدالت جلو میرود و توقف نمیکند و زمین را بندگانصالح و شایستهخدا به ارث میبرند. و سرانجام حق در همه جا حاکم و پیروز میشود؛ و این سنتخدا و قانونخدا و خواست او است که میفرماید: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ...﴾[۶]. خدا چنین اراده کرده است که قدرت خود را به دست طبقه ضعیف آشکار سازد و طبقه استثمارگر قوی و غالب و ظالم را به دست آنان که استضعاف شدهاند بکوبد و مغلوب نماید.
این ایمان، جزء عقاید شیعه و بلکه هر مسلمان است که به هر نحو و هر طور که اوضاع به نفع ستمگران و فرعونیان استبعاد پیشه قرار بگیرد، عاقبت با انقلابمستضعفانشایسته و پرهیزکارانمجاهد، نظم و عدالت، حاکم و برقرار میشود. این عقیده از نظر اجتماعی، بسیار مهم و انقلابی و مترقی است و مردم را به کار و تلاش و نهضت و قیام و فعالیت، تشویق میکند و از سستی و ترک وظایف، و تسلیم زبونی و ذلیل شدن، باز میدارد. حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: "لَتَعْطِفَنَّ اَلدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ اَلضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلاَ عَقِيبَ ذَلِكَ- وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوٰارِثِينَ "[۷].
مضمون این سخنان امیدبخش و مژدهدهنده این است: این دنیایی که مانند مرکبی چموش و سرکش، از سواری دادن به صاحب خودش خودداری میکند و با ما خاندان پیامبر ناسازگاری پیشه کرده و بر ما سخت و تنگ گرفته است؛ و حزب خدا و اهل بیت و خاندان رسالت و شیعیانشان را در فشار ظلم و استبداد غاصبان و مرتجعان گذارده، و آنان را از حقوقشان محروم، و گرفتار شکنجه و زندان، و قطع دست و پا و گوش و بینی، و کشته شدن ساخته است؛ بعد از این همه ناسازگاریها و ظلم و جور و غصبحقوق، البته و حتماً - مانند شتر بدخو و گزندهای که به بچه اش مهربان و مایل میشود، به ما مایل گردیده و رام اهل حق و شایستگان و مستضعفان خواهد شد. چون خدا در قرآن خبر داده است، خواستش این است که بر آن کسان که در زمین مورد استضعاف قرار گرفتهاند منت گذارد، و آنان را امامان و پیشوایان و وارثان زمین فرماید.
معلوم است در هنگامی که ابرهای مأیوسکننده فتنههای بزرگ، و تسلط غاصبان زمامداری و مقامرهبریجامعه اسلامی بر سر مردم و اهل حق، باران بلا و ناامیدی میباریده است، با این کلمات امیدوار کننده و انتظار بخش، علی (ع) دلهای مردم را محکم کرده و به این حقیقت بزرگ و وعده تخلف ناپذیر الهی مژده داده و آنان را به فتح و ظفری که حزب خدا و حامیان حق در جلو دارند نوید داده و به استقامت و پایداریتشویق فرموده است. این کلام در عین حال که خبری از آینده و غیب، و پیشگوییقاطع است، همین مسأله سنتخدا (یا به زبان دیگر، وعده الهی) را که علی (ع) از آن آگاهی کامل داشته است، اعلام میکند. آری، ولی خدا و کسی که مصداق ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۸] است، به سنن الهی عالم و واقف است و از خواست خدا و نظامات و قواعدی که در جهان ماده و مجردات قرار داده، به اذنخدا و به تعلیم او با اطلاع است.
علاوه بر این آیه کریمه، در سوره قصص در ضمن داستان استعلا و گردنکشی فرعون، این خواست و سنتخدا را صریحاً بیان فرموده است؛ چون معلوم است که این سنت الهی فقط در مورد موسی و فرعون نیست بلکه سنت عام الیه است و در مورد هر گروه مستضعف و مؤمن، و شخص یا دسته استضعافگر در هر عصر و زمانی صادق است؛ اگر چه مصادیق آن، همه در یک ردیف نباشند و صدق این آیه و تطبیق آن و ظهور این سنت و قاعده، بر موردی ظاهرتر و آشکارتر از موارد دیگر میباشد. و لذا علی (ع) بعد از اینکه خبر از یک تحول بزرگ و انقلاب جهانی به نفع حزب حق و پیروانمکتبولایت میدهد، این آیه را نیز تلاوت میفرماید؛ چون چنانکه گفته شد، مفهوم آیه، اختصاص به عصر موسی و فرعون ندارد و عام و کلی است[۹].
و ظاهرترین مصداق این آیه در تاریخ همان انقلابی است که به رهبریحضرت مهدی، قائم آل محمد (ع) بر پا میشود. انقلابی که حتماً واقع خواهد شد و خواست خدا و سنت الهی است. ﴿وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا﴾[۱۰].
«درباره آیندهبشریت نظرها مختلف است؛ بعضی معتقدند که شر و فساد و بدبختی لازمه لا ینفک حیات بشری است و بنابراین زندگی بیارزش است و عاقلانهترین کارها خاتمه دادن به حیات و زندگی است[۱۲].
بعضی دیگر اساساً حیات بشر را ابتر میدانند؛ معتقدند که بشر در اثر پیشرفت حیرتآور تکنیک و ذخیره کردن انبارهای وحشتناک وسایل تخریبی، رسیده به مرحلهای که به اصطلاح با گوری که با دست خود کنده یک گام بیشتر فاصله ندارد.
راسل در امیدهای نو میگوید:" ... اشخاصی هستند- و از آن جمله اینشتین- که به زعم آنها بسیار محتمل است که انسان دوره حیات خود را طی کرده باشد و در ظرف سنین معدودی موفق شود با مهارت شگرف علمی خود، خویشتن را نابود سازد"
بنا بر این نظریه، بشر در نیمه راه عمر خود بلکه در آغاز رسیدن به بلوغفرهنگی، به احتمال زیاد نابود خواهد شد. البته اگر تنها به قرائن و شواهد ظاهری قناعت کنیم، این احتمال را نمیتوان نفی کرد.
نظریه سوم این است که شر و فساد، لازم لا ینفک طبیعتبشر نیست. شر و فساد و تباهی معلول مالکیت فردی است. تا این ام الفساد هست، شر و فساد هم هست. مالکیت فردی معلول درجهای از تکامل ابزار تولید است و با خواسته انسانها این ام الفساد از بین نمیرود، ولی تکامل ابزار تولید و جبر ماشین روزی ریشه این ام الفساد را جبراً خواهد کند. پس آنچه مایه و پایه خوشبختی است تکامل ماشین است.
↑از عالیترین بیانات راجع به این سنت و وعده الهی و فلسفهتاریخ، بیانات حضرتزینب (س) است که در خطبه تاریخی و بینظیر که در مجلس یزید انشا فرمود، تذکر داد.در این مجلس که با برنامه و تشریفات بسیار جبارانه و مستکبرانه ترتیب یافته و وحشت و رعب آن، دل افراد عادی را میلرزاند و توانائی سخن گفتن را از آنها میگرفت، ابراز مخالفت و توبیخ و سرزنش و تحقیریزید و اعلان رسمی محکومیت و انقراض حکومت او که خطر اعدام فوری داشت، از جانب یک نفر خانم اسیر و داغ دیده و مصیبت دیده، از معجزات بود. چنانکه آن بلاغت و از قرآن مجیدالهام گرفتن، سنجیده و به سامان گفتن، یزید و چاپلوسان درباری و مزدوران خود فروخته دستگاه را تحت تأثیر قرار دادن، کرامت و حقانیتاسلام و اهل بیت را اثبات نمودن، ستمگران و مستبدان را حقیر و پست شمردن، آن پیشگوییها و خبر از آینده دادن و متلاشی شدن نظام یزیدی گفتن که هر جامعهشناس و روانشناس را مات و متحیر میسازد، از معجزات است. اگر کسی در این اعجازتردید دارد، به او پیشنهاد میکنیم و از تمام بلغا و سخنوران ماهر میخواهیم که از این خطبه تاریخی و سخنان عقیله قریش، خطبهای کوبندهتر، قاطعتر، محکومکنندهتر و مناسبتر با آن مجلس و موقف انشا نمایند. الحق این خطبه از نشانههای درخشان جلالت، حقیقت، فضیلت و عظمتاهل بیترسالت است، و از خدا میخواهم که شرحی بر این خطبه بنگارم و به افتخار خدمتی به آن حضرت سرافراز گردم. در این خطبهقانون و سنت و وعده تخلفناپذیر الهی (و به اصطلاح بعضی، فلسفهتاریخ) را زینب مطرح ساخته و در موقعی که به حسب ظاهر همه چیز تمام شده و بسیاری مأیوس و ناامید و تسلیم وضع حاکم میشوند و یزید بر اوضاع مسلط گردیده، در نهایت استبداد و استبعاد سلطنت مینماید، طرفداران حق و حزب حق و شیعیاناهل بیت را از یأس و ناامیدینجات میدهد و اهل بیت و هدفها و مقاصدشان را فاتح و پیروز، و بنی امیه و حزب استبعادگر را مغلوب و شکست خورده معرفی میفرماید و اعلام میکند که از کرامتاهل حق چیزی کم نشد و بر اهل باطل چیزی افزوده نگشت و هر چه یزید کوشش و تلاش کند و اهل حق را بکشد و از میان بردارد و بر کید و کینه و ستمگری بیفزاید، نمیتواند ارتجاع و ارتدادجاهلیت را تجدید کند و از پیشرفتانقلاباسلام جلوگیری نماید و نورخدا را خاموش سازد. آری، زینب به آینده درخشان اسلام و اهل بیت و آثار نجات بخش انقلاب برادرش حسین (ع) صد در صد اطمینان داشت و میدانست راهی را که برادرش رفته است راه خدا، راه حق و راه تاریخ است.در کربلا روز یازدهم محرم، در آن هنگامی که او را به اسارت عازم کوفه کرده بودند و ابدان پاک شهدای راه حق روی زمین افتاده بود، همین خبر را میداد و آینده را میدید.در مجلس یزید نیز با همین منطق محکم، مجلس را قبضه کرد و یزید را چنان کوبید و در آن دادگاه تاریخ، چنان محکوم کرد که یزید نتوانست یک کلمه از خود دفاع نماید، یا آنکه غیظ و خشم خود را با تصمیم جنایت دیگر فرو بنشاند.اینک این قسمتی از خطبه را که خطاب به یزید است بخوانید و در معنی انتظار، تأمل فرمایید:"ثُمَّ كِدْ كَيْدَكَ وَ اِجْهَدْ جُهْدَكَ فَوَ اَللَّهِ اَلَّذِي شَرَّفَنَا بِالْوَحْيِ وَ اَلْكِتَابِ وَ اَلنُّبُوَّةِ وَ اَلاِنْتِخَابِ لاَ تُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لاَ تَبْلُغُ غَايَتَنَا وَ لاَ تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لاَ يُرْحَضُ عَنْكَ عَارُنَا"؛ پس تمام مکر و حیله ات را بکار گیر و تمام کوششت را انجام ده، که قسم به خدایی که ما را مشرف به وحی و کتاب و نبوت و انتخاب نمود هرگز نمیتوانی عمق و نهایت ما را درک کنی و ذکر و یاد ما را محو نمایی، و آن عاری که بر ما وارد نمودی از تو زدوده نخواهد شد. (احتجاجطبرسی، چاپ بیروت، ص۳۰۹). و به این قاعده الهی و قانونتاریخ، شخص امام (ع) نیز در ضمن جریان نهضتکربلا مکرر تصریح فرمود، که شرح و تفصیل آن از حدود این مقاله مختصر خارج است