بدعت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

بدعت در مقابل سنت، به‌معنای افزودن چیزی به دین یا کاستن از آنکه جزء دین نیست. از لحاظ فقهی بدعت حرام است و در آیات و روایات به شدت از آن نهی شده است. در مورد مصادیق بدعت میان مذاهب اسلامی اختلاف وجود دارد و ابن تیمیه بیش از همه دیگران را متهم به بدعت کرده است. دنیاطلبی، تقلید کورکورانه و پیروی نکردن از پیشوای معصوم را می‌توان از عوامل ایجاد بدعت دانست که پیامدهای ناگواری همچون گمراهی و ایجاد فتنه و فساد را به دنبال دارد. تبیین صحیح دین از طرف عالمان می‌تواند راهکار مناسبی برای مقابله با بدعت باشد. اهل بدعت از جمله کسانی‌اند که از هم‌نشینی و همراهی با آنها نهی شده است. اگر انسان با چنین افرادی نشست و برخاست داشته باشد باورها و عقایدشان به مرور زمان بر شخص تأثیر می‌گذارد.

معناشناسی

معنای لغوی

«بدعت» - در زبان عربی - از ریشه «ب ـ د ـ ع» و از واژه ابتداع گرفته شده است[۱] و «ابتداع» به معنای نوآوری، ایجاد چیزی بدون سابقه و الگوی قبلی و بیان گفتار بی‌پیشینه است[۲].[۳]

معنای اصطلاحی

در اصطلاح دینی، هر دو صورتِ: «واردکردن چیزی به دین که جزء دین نیست به نام دین»[۴] و «خارج‌کردن چیزی که جزء دین است از دین»[۵] که بر کتاب و سنت و دیگر ادله شرعی مستند نباشد[۶] بدعت است.

البته این واردکردن یا خارج‌کردن اگر همراه با قصد تشریع و نسبت‌دادن به دین نباشد، «بدعت» نامیده نمی‌شود[۷]. همچنین نباید هر نوع نوآوری را بدعت در دین دانست، زیرا این برداشت برخلاف سیره اهل‌بیت و دانشمندان اسلامی است. برخی افراد هرگونه تعمق و تفکر در معارف الهی را بدعت و ضلالت شمرده‌اند، ولی این عقیده، انحراف از سیره امامان اهل بیت(ع) است[۸].[۹]

بنابراین، بدعت بدین معناست که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کنند و چیزی از آیین خدا بکاهند یا چیزی بر آن بیفزایند، بی‌آن‌که دلیل معتبری بر آن قائم باشد یا آیین جدیدی ابداع کنند و به عنوان یک دین، مردم را به سوی آن فراخوانند[۱۰].

بدعت در مقابل سنت

در مقابل بدعت، "سنّت" قرار دارد که عبارت است از قول، فعل و تقریر پیامبر یا امام. از آنجا که پیامبر و ائمه معصوم‌اند، سخن و رفتارشان برای مردم حجت است و سنت به شمار می‌رود و عمل به آن جایز است.

بدعت در شریعت دارای سه رکن است: افزودن یا کاستن از احکام دینی؛ نبود دلیل عام یا خاص بر مشروعیت آن؛ اشاعۀ آن در میان مردم. بنابراین هر نوع اندیشۀ نو، فعل نو، کلام نو، که در شریعت نیست را وارد شریعت کرده و گفته شود خدا فرموده در حالی که در شریعت دلیلی و ریشه ای ندارد بدعت است.

فقها در اینکه بدعت فقط اعتقادات و احکام عبادی را در برمی‌گیرد یا شامل امور عادی نیز می‌شود اختلاف نظر دارند، از سخن برخی استفاده می‌شود نوآوری در امور عادی زندگی نیز در صورتی که منتسب به شریعت نباشد بدعت است، ولی برخی دیگر اینگونه نوآوری‌ها را بدعت ندانسته و گفته‌اند: در صورتی که نوآوری در امور عادی با آنچه خداوند منع کرده مخالف باشد، شخص تنها مرتکب عمل حرام گردیده است نه بدعت؛ زیرا نوآوری او به نام دین نبوده است[۱۱].

کدام کار سنّت است و کدام کار بدعت؟ و آیا می‌توان هرکاری را به راحتی بدعت نامید و انجام دهنده را طرد کرد یا تفکیر و تفسیق نمود؟ وهابیون که خودشان ترک سنت می‌کنند و افکار بدعت‌آلود را منتشر می‌سازند، شیعه را به بدعت نسبت می‌دهند. کارهایی همچون: زیارت، توسل، تبرک، سجده بر تربت اولیاء، جشن گرفتن برای میلاد پیامبر و ائمه (ع)، برگزاری مراسم سوگواری و نوحه‌خوانی، ساختن قبّه و حرم بر قبور امامان و اولیا، تبرک جستن به کعبه و ضریح معصومین و مقام ابراهیم، بوسیدن حرم‌ها و ضریح‌ها و بسیاری از این قبیل کارها را بدعت می‌پندارند و به شیعیان نسبت شرک می‌دهند، در حالی که در بسیاری از منابع اهل سنت، روایات فراوان از عمل پیامبر و اصحاب نقل شده که زیارت و توسّل و تبرک می‌جستند و جشن می‌گرفتند و این سنّت‌ها ریشۀ قرآنی، حدیثی و سیره‌ای دارد و عالمان و محققان در این زمینه کتاب‌های بسیار نوشته‌اند و مشروعیت و سنّت بودن آنها را بر اساس منابع قطعی و فراوان اثبات کرده‌اند[۱۲].[۱۳]

مصادیق

بعضی از مصادیق روشن بدعت عبارت است از: اذان دوم یا سوم در روز جمعه[۱۴] گفتن جمله «تثویب» (یعنی: «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌»)[۱۵] در اذان صبح، به جماعت خواندن نمازهای مستحبی در شب‌های رمضان (نماز تراویح)[۱۶]، تقدم خطبه‌ها بر نماز در نماز عید فطر و قربان[۱۷]، تحریم ازدواج موقت (متعه) و حج تمتع، سه طلاقه‌کردن زن در یک جلسه، هشتاد ضربۀ شلاق برای شراب‌خوار[۱۸] و نیز بنیان نهادن قیاس، استحسان و مصالح مرسله به عنوان ادله استنباط احکام شرعی[۱۹].

پیشینه

انجیل، بدعت‌گذاران را دروغ‌گویانی معرفی می‌کند که با بدعت‌های خود موجب هلاکت دیگران شده‌اند[۲۰] و دستور می‌دهد از اهل بدعت اجتناب شود؛ زیرا آنان مرتد شده‌اند[۲۱]. در قرآن کریم نیز به وجود بدعت در میان برخی از پیروان شریعت‌های گذشته اشاره شده است[۲۲] و به برخی از آیات[۲۳] برای اثبات حرمت بدعت استناد شده است. روایات نیز به بدعت اشاره و احکام آن را بیان کرده‌اند[۲۴]. در فقه شیعه و اهل سنت بحث از بدعت به صورت پراکنده در ضمن مباحثی مانند روزه روز مشکوک از ماه رمضان و پیش انداختن خطبه‌های نماز عید آمده است[۲۵].[۲۶].

نگرش قرآنی و روایی

از نگاه قرآنی

معنای اصطلاحی بدعت مبنای قرآنی دارد و قرآن به صراحت آن را نکوهیده است، همچنین در برخی آیات به بعضی از مصادیق بدعت به ویژه در شرایع پیشین اشاره شده است. در این آیات ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌های بدعت‌گذاری از آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی این عمل نیز سخن به میان آمده و برخی احکام فقهی بدعت را هم یادآوری کرده است. برخی از این آیات عبارت‌اند از:

  1. ﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا[۲۷]؛ خداوند در این آیه به ابداع روش رهبانیت از سوی نصارا اشاره کرده است و از جملۀ ﴿مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ استفاده می‌‌شود رهبانیت عمل مقدس دینی نیست؛ بلکه یک روش ساختگی و نوعی تصرف در دین و بدعت است[۲۸]. در ادامۀ آیه آمده آنان پس از ابداع رهبانیت، حق آن را به درستی ادا نکردند: «فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا»؛ یعنی آنان یا نسل‌های بعدی این روش ابداعی را با شرک و آموزه‌های غیر الهی درهم آمیختند[۲۹].
  2. ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ[۳۰]؛ قرآن اهل کتاب را نکوهش می‌‌کند که کتاب الهی را دستکاری می‌‌کردند و آن را به خدا نسبت می‌‌دادند و در مقابل این کار از افراد و مقاماتی پاداش مادی دریافت می‌‌نمودند. جملۀ ﴿هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مبین این است که علت نکوهش این بوده که تحریف‌ها را به خدا نسبت می‌‌دادند[۳۱].

از نگاه روایی

احادیث بسیاری از طریق فریقین در نکوهش بدعت و انتقاد سخت از بدعت‌گذار رسیده است. از جمله:

  1. در حدیثی نبوی آمده: «بدترین چیزها آنهایی است که [در دین] احداث می‌شود؛ این‌گونه امور بدعت است و هر بدعتی گمراهی است». بنابراین احادیث، هیچ چیز مانند بدعت، دین را نابود نمی‌کند و بدعت‌گذاری نوعی شرک و کفر است. در این روایات، بدعت‌گذاران از بدترین و زیان‌کارترین آفریدگان و مغضوب‌ترین آنان در پیشگاه خدا معرفی شده‌اند که شیطان بر آنان چیره شده و در نتیجه به مخالفت با خدا، پیامبر (ص) و قرآن برخاسته‌اند. از سوی دیگر، مقابله با بدعت‌گذاران و برحذر داشتن مردم از ایشان نه تنها کاری دینی بلکه وظیفه عالمان دین شمرده شده است. از جمله در روایت مشهوری از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «هنگامی که بدعت ظاهر شد، وظیفه عالم است که در برابر آن بایستد و دانش خود را عرضه کند که اگر چنین نکند به لعنت خدا دچار می‌شود». با توجه به این روایات، بدعت‌گذاری را از گناهان کبیره و از شدیدترین محرمات دانسته‌اند و حتی برخی تصریح کرده‌اند که حرمت بدعت از ضروریات دین است[۳۲]. همچنین فرمود: «پس از من هرگاه اهل ریب و بدعت را دیدید از آنها بیزاری جویید و دربارۀ آنها بد گویید و طعن زنید و آنها را وامانده کنید تا نتوانند جواب دهند و به فسادانگیزی در اسلام طمع نکنند و مردم از آنها برحذر باشند و بدعت‌های آنها را نیاموزند تا خداوند برای شما در برابر این کار حسنات بنویسد و درجات آخرت را برای شما بالا برد»[۳۳].
  2. امام علی (ع) فرمود: «نیکوترین کارها سنتی است که سالیانی بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد و بدترین کارها آن چیزی است که تازه پیدا شده و آیندۀ آن روشن نیست»[۳۴][۳۵]
  3. از منظر امام زین‌العابدین (ع)، نسبت دادن امور ناروا به دین و آمیختن پیرایه‌های بی‌اساس به تعالیم الهی، موجب گمراهی مردم و برانگیزنده خشم و کیفر اوست. از این‌رو درخواست می‌کند: «خداوندا! بر محمد (ص) و خاندانش درود بفرست و ما را به پیروی از سنت‌ها، دوری از بدعت‌ها، امر به معروف و نهی از منکر، پاسداشت اسلام و نکوهش باطل و خوار داشت آن... توفیق ده»[۳۶]؛ «بار خدایا! همسویی با جماعت مقبول و دوری از بدعت‌جویان و پیروان باورهای مجعول را در من به کمال رسان»[۳۷]. با استفاده از بیانات امام سجاد(ع) فهمیده می‌شود که سنّت نبوی و سیره اهل‌بیت (ع) مبنای حرکت صحیح جمعی و تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت مؤمنان است. اما در نقطه مقابل بدعت‌گذاری در دین و فرقه‌سازی و پایه‌گذاری افکار جدیدی که بیرون از محدوده سنت پیامبر (ص) است باعث دوری از متن دین و حقایق تابناک وحیانی می‌گردد[۳۸].[۳۹].[۴۰]

اهمیت و جایگاه

بدعت از جمله گناهان کبیره است، زیرا از جمله واجبات قطعی که خداوند بر آن خشم می‌گیرد، بدعتی است که بر اساس آن، شخص برای رفع حاجت، بدعتی در دین خدا وارد کند[۴۱]. از این‌رو امام علی(ع) می‌فرماید: بدعت بدترین کارهاست؛ آنچه تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست. هیچ بدعتی در دین ایجاد نمی‌شود، مگر آنکه سنتی ترک شود[۴۲] و بر این اساس، بدعت باعث خرابی دین می‌شود و مسیر هدایت و کمال را به انحراف می‌کشاند و در نهایت، پدیده‌ای شوم در تاریخ اسلام پدید آورد[۴۳]. به همین دلیل، منابع دینی، بدعت‌گذار را بدترین کسی نزد خدای تبارک و تعالی شمرده و در روایات آمده است: بدترین مردم نزد خدا، رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است؛ کسی که سنت پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک‌شده را زنده گرداند[۴۴]. امام علی(ع) نیز در خطبه دیگری از بدعت‌گذار با تعبیر دشمن‌ترین آفریده خدا یاد می‌کند، که راه راست را گم کرده و دل او شیفته بدعت است[۴۵]. امیرالمؤمنین (ع) بدعت‌گذار را مانند دزدی می‌داند که به‌جای طلب سنت از کانون معرفت، از راهی دیگر در صدد کسب علم و معرفت برمی‌آید و چیزی را که از آنِ خود نیست، به خود نسبت می‌دهد و خویشتن را خالق و مالک سنت معرفی می‌کند[۴۶].[۴۷]

صفات و ویژگی‌ها

  1. ظاهر فریب و هلاک کننده: بدعت در باطل غوطه‌ور است، اما ظاهری حق‌نما دارد. به رنگ حق درمی‌آید، اما هلاک کننده است[۴۸]. نوک پیکان آن‌ باورهای مسلمانان را نشانه می‌گیرد تا خواسته‌های نفسانی بندگان هوسباز را برآورده سازد. امام موسی بن جعفر(ع) در پاسخ به این سؤال که "به چه وسیله‌ای خدا را به یگانگی بپرستم" فرمود: بدعت‌گذار مباش، کسی که به رأی خود توجه کند هلاک شود و هر که خانواده پیامبرش را رها کند گمراه و کسی که قرآن و گفتار پیامبرش را رها کند کافر شود.
  2. گمراه کننده: پیامبر (ص) فرمود: هر بدعتی گمراهی است و هر گمراه‌کننده‌ای در آتش است. بدعت‌گذار، از یک‌سو نمی‌تواند به‌صراحت با اعتقادات و مسلمات دینی و عقلی به مخالفت برخیزد و از دیگرسوی، خواهش‌های نفسانی او را به سمت باطل و مسیر ناحق می‌کشاند. در این‌صورت به آمیختن حق و باطل رومی‌آورد، تا از حق برای پیشبرد خواسته‌های نفسانی خویش بهره گیرد، نه حق خالص است و نه باطل عریان تا مردم بتوانند این دو را از هم بازشناسند. در دوران ۲۵ ساله حکومت سه خلیفه بعد از پیامبر (ص) بدعت‌ها و دگرگونی‌های زیادی پدید آمد که در اثر آن، تربیت اجتماعی مردم و بازگرداندن امت به ارزش‌های اصیل اسلامی یکی از مشکلات امام علی (ع) بود.
  3. ماهیت ذاتی بدعت: بدعت به‌دلیل مطابق نبودن با حق، نیازمند توجیهاتی است که بتواند آن‌را مقبول جلوه دهد. رنگ و لعاب به ظاهر دینی و عقلانی دادن به آن و توجیهات نادرست، لازمه جدایی‌ناپذیر آن است، تا آن‌جا که تابعین بدعت نیز به‌ جای پذیرش حق و ردّ اشتباهات گذشتگان به همان دلیل به توجیهات گذشتگان می‌افزایند و به جای عرضه موضوعات بر معیارهای حقیقی و تشخیص امر درست و نادرست، حق را با آن محک می‌زنند و منطبق می‌کنند و میل و خواسته خود را معیار قرار می‌دهند[۴۹].
  4. بدعت، منشأ فتنه‌ها و سرآغاز پدید آمدن آن و هم‌چنین هواپرستی و بدعت‌گذاری در احکام آسمانی است. این‌گونه بدعت، نوآوری‌هایی است که قرآن با آن مخالف است[۵۰]. مخلوط شدن حق و باطل، زمینه تسلط و ولایت شیطان و شیطان‌صفتان را بر دیگران فراهم می‌سازد[۵۱] و جامعه‌ای که به چنین بلایی مبتلا شود باید منتظر به ثمر رسیدن فتنه‌ها باشد که ثمره آن جز اختلاف و آشوب نیست. امام علی (ع) هیچ عاملی را، مانند بدعت، عامل تخریب دین نمی‌داند[۵۲].

انواع و گونه‌ها

تقسیم‌بندی از نظر اهل سنت

اهل سنت چندین تقسیم برای بدعت انجام داده‌اند مانند:

  1. هدایت و ضلالت یا شایسته و ناشایست: اگر بدعت در شمول حکم کلیِ رضایت خداوند جای گیرد، آن را "بدعت به هدایت" می‌‌گویند، در برابر، اگر بدعت با امر خدا و رسول (ص) ناسازگار باشد و نکوهش و انکار شده باشد، "بدعت به ضلالت یا ضلال" است[۵۳]. ریشه این تقسیم، به گفتار خلیفه دوم برمی‌گردد؛ زیرا نماز تراویح قبلاً به صورت فرادی خوانده می‌شد‌، بعداً به پیشنهاد او به همگان پشت سر یک امام، نماز تراویح را می‌خوانند آن را بدعت پسندیده خواند[۵۴]. این تقسیم مبنای درستی ندارد؛ چرا که واقعیت بدعت، نوعی کنار نهادن شریعت و تضادّ با آن است و چنین چیزی هرگز به دو دسته حسن و قبیح تقسیم نمی‌شود[۵۵].
  2. بدعت عادی و شرعی: برخی "بدعت" را به بدعت در امور عادی و شرعی تقسیم کرده‌اند[۵۶]. این تقسیم نیز پایه صحیحی ندارد؛ زیرا بدعت، تغییر در امور شرعی است، خواه در مورد عبادات باشد یا معاملات، یا در امور مربوط به مسائل سیاسی اسلام[۵۷][۵۸]
  3. تقسیم به احکام خمسه فقهی: گروهی دیگر بدعت را به‌ پنج قسم واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح تقسیم کرده‌اند[۵۹]:
    1. بدعت واجب: بدعتی است که برای دین لازم بوده و اهمال در آن حرام است و از مقولۀ واجب کفایی به شمار می‌آید؛ همانند نوآوری در علوم برای دفاع از دین.
    2. بدعت حرام: بدعتی است که مخالف قواعد شرعی و ادله آن است و قواعد تحریم شامل آن شده و به نظر همه علما حرام است، واجب شمردن چیزی در نماز که جزء آن نیست.
    3. بدعت مستحب: بدعتی است که با قواعد استحباب مطابق است؛ همانند بهره‌گیری از شیوه‌های نوین ارتباطات.
    4. بدعت مکروه: آن است که با قواعد عمل مکروه همراه است؛ مانند تزیین مسجد به نقوش.
    5. بدعت مباح: بدعتی است که قواعد اباحه بر آن منطبق است؛ مانند توسعه در نوع خوراک و پوشاک[۶۰]. این تقسیم نیز هیچ دلیلی ندارد، زیرا بدعت به معنای چیز جدید در دین است که مستند شرعی نداشته باشد، لذا اگر چیزی مستند شرعی داشته باشد، جزء دین بوده و حکم شرعی بر آن بار می‌شود، یعنی اگر ادله وجوب شامل آن شود، آن امر واجب و اگر ادله استحباب شامل آن شود، مستحب محسوب شده و مابقی هم بر همین منوال است[۶۱][۶۲]

تقسیم‌بندی از نظر شیعه

علمای شیعه تقسیم‌بندی‌های اهل سنت دربارۀ بدعت را نمی‌پذیرند؛ زیرا بنابر منابع روایی شیعه، بدعت تنها یک قسم است که به گونۀ عام حرام شمرده شده است[۶۳]، شیعه قائل است ادلۀ تحریم بدعت، کلی و عام هستند و هیچ گونه دلیل شرعی در دست نیست که بدعت را تقسیم کند[۶۴]. اگر دلیل شرعی دلالت کند عملی واجب، مستحب، مکروه یا مباح‌ است، دیگر آن عمل را نمی‌توان بدعت دانست[۶۵]، به عبارتی دیگر هر عملی که عنوان بدعت بر آن دلالت کند حرام است[۶۶].

عوامل پیدایش و تقویت

سؤالی پیش می‌آید که چرا گروهی دست به بدعت در دین می‌زنند و چه چیزی سبب تغییر در آن می‌‌شود؟ عواملی که بدعت‌گزاران را به این کار، وادار می‌کند عبارت‌اند از:

  1. دنیاطلبی و هواهای نفسانی: یکی از انگیزه‌های بدعت رسیدن به خواسته‌های نفسانی و مالک شدن اموال دیگران است: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۶۷]؛ در سخن پیامبر اکرم (ص) نیز به این انگیزه اشاره شده است: «بدعت‌گزاران مخالفین امر خدا در کتاب او و رسولش هستند، آنها کسانی‌اند که پیرو رأی و هواهای نفسانی خویش هستند.»[۶۸].
  2. تقلید کورکورانه و بدون تعقل: از عوامل دیگر پیدایش بدعت، تعصب‌های ناروای بدعت گذار نسبت به عقاید موروثی از نیاکان است که در میان آنان زندگی کرده‌اند و سبب می‌‌شود عده ای خود را به گناه آلوده کنند، این عامل، عالمانه است و با کمال آگاهی حاضرند این بدعت را ایجاد کنند و در قرآن از تقلید کورکورانۀ افراد از نیاکان خود و پافشاری بر بدعت‌های آنها سخن به میان آمده است: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۶۹][۷۰].
  3. تقدس جاهلانه: افراد عالم و آگاه از حدود دین به ویژه عبادات، در امور عبادی و زندگی، اعتدال را رعایت کرده و از حدودی که خدا معین کرده است، پا را فراتر نمی‌نهند، امّا افراد ناآزموده و ناآگاه، گاهی زیاده‌روی در عبادت را پیشه خود ساخته و تصور می‌کنند با این کار به خدا تقرب می‌جویند. عثمان بن مظعون، مردی که در سفر روزه گرفته بود[۷۱] و هم‌چنین کسانی که اعمال حج را مطابق سنت پیامبر (ص) انجام ندادند [۷۲] مواردی از این قبیل‌اند، انگیزه چنین افرادی تقرّب بیشتر به خدا بوده است.
  4. پیروی نکردن از پیشوای معصوم: از جمله عوامل بدعت، اعتقاد نداشتن به پیشوای معصوم پس از پیامبر اکرم (ص) یا ملتزم نبودن به پیروی از اوست که برخلاف توصیه‌های مؤکد قرآن و سنت است. پیامبر اکرم (ص) در حدیث قطعی ثقلین، عامل نجات از گمراهی را تمسک به کتاب و عترت خود معرفی کرده است. اگر به این سفارش پیامبر اکرم (ص) عمل می‌شد، راه فرقه‌گرایی که در جهان اسلام پدید آمد و بدعت‌هایی که میان مسلمین شکل گرفت بسته می‌شد.[۷۳]

احکام شرعی و دیدگاه‌های فقهی

نخست: حرمت بدعت

در کلمات فقها به حرمت شرعی بدعت تصریح شده است[۷۴] و بعضی بر آن ادعای اجماع کرده‌اند[۷۵] و برخی آن را از واضحات فقه[۷۶]. يا از ضروریات دین دانسته‌اند[۷۷]. همچنین برخی بدعت و تشریع را همانند سایر محرمات، مبغوض واقعی خداوند می‌دانند؛ خواه مکلف به آن علم داشته باشد یا نه[۷۸].[۷۹]

دوم: فساد عمل بدعت‌آمیز

از مباحث مهم فقهی در بدعت، صحت یا فساد عبادت و معامله‌ای است که با بدعت انجام شده باشد.

حکم بدعت در عبادات

درباره حکم بدعت در عبادت دو صورت مطرح است:

  1. مکلف می‌داند عبادت امر نشده اما با این حال آن را انجام می‌دهد. در این صورت عبادت باطل است.
  2. مکلف در امر بودن عبادت شک دارد اما با قصد اطاعت آن را انجام می‌دهد. در این صورت اختلاف‌نظر وجود دارد.

حکم بدعت در معاملات

در معاملات اگر عملی عمداً و برخلاف شریعت انجام شود، به نظر برخی از فقها باطل است. چون برخلاف شرع است و امضای شرع ندارد. اگر شخصی عملی را برخلاف شریعت انجام دهد ولی معلوم شود مطابق شرع بوده، دو نظر وجود دارد:

  1. با توجه به حرمت بدعت، باطل است.
  2. بنا به نظر برخی از فقها - که بدعت را امری واقعی می‌دانند - چون در واقع بدعت نبوده، صحیح است[۸۰].

آثار و پیامدها

برخی از پیامدهای ناگوار بدعت‌ در دین عبارت‌اند از:

  1. گمراهی و هلاک کننده: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «هر بدعتی گمراهی است و هر گمراه‌کننده‌ای در آتش است»[۸۱]. بدعت در باطل غوطه‌ور است، اما ظاهری حق‌نما دارد، به رنگ حق درمی‌آید، اما هلاک‌کننده است. امام کاظم (ع) در پاسخ به این سؤال که "به چه وسیله‌ای خدا را به یگانگی بپرستم" فرمود: «بدعت‌گذار مباش، کسی که به رأی خود توجه کند هلاک شود و هر که خانوادۀ پیامبرش را رها کند گمراه و کسی که قرآن و گفتار پیامبرش را رها کند کافر شود»[۸۲].
  2. افزایش گناه: چون بدعت گذار عامل گمراهی دیگران است افزون بر گناهکار بودن خود در گناه دیگران نیز شریک است: ﴿لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ[۸۳]؛ بر پایۀ احادیث هرکس سنت ناپسندی را بنیان گذارد، در گناهِ کار خود و همۀ کسانی که به آن سنت عمل کنند شریک خواهد بود[۸۴].
  3. ایجاد فتنه و فساد: بدعت، منشأ فتنه‌ها و سرآغاز پدید آمدن آن و همچنین هواپرستی و بدعت‌گذاری در احکام آسمانی است؛ زیرا مخلوط شدن حق و باطل، زمینۀ تسلط و ولایت شیطان و شیطان‌صفتان را بر دیگران فراهم می‌سازد[۸۵] و جامعه‌ای که به چنین بلایی مبتلا شود باید منتظر به ثمر رسیدن فتنه‌ها باشد که ثمرۀ آن جز اختلاف و آشوب نیست. امام علی (ع) هیچ عاملی مانند بدعت را عامل تخریب دین نمی‌داند[۸۶].

مبارزه و مقابله با بدعت

وجوب مقابله

مقابله با بدعت به اظهار علم، بر عالمان دینی، واجب و کتمان علم، جز در موارد تقیه و خوف حرام است. در روایات آمده است: «اگر عالم، به رویارویی با بدعت‌ها برنخیزد و دانش خود را - به منظور روشن کردن افکار عمومی - عرضه نکند، دچار نفرین خداوند می‌شود»[۸۷]. بیزاری جستن از بدعت‌گذاران و ترک تعظیم آنان و نیز بر حذر داشتن مردم از نزدیک شدن و ارتباط با ایشان، واجب است. از رسول خدا(ص) نقل شده است که «چنانچه پس از من با بدعت‌گذاران برخورد کردید، از آنان بیزاری بجویید و آنان را بسیار دشنام دهید و به بدی یاد کنید تا در اسلام طمع فسادانگیز نورزند و نیز مردم را از ایشان بر حذر دارید که تحت تأثیر بدعت‎های آنان قرار نگیرند» در حدیثی دیگر آمده است: «هر کس نزد بدعت‌گذاری برود و او را تعظیم نماید، سعی در نابودی اسلام کرده است»[۸۸].[۸۹]

راهکارهای مقابله

برخی از راهکارهای مبارزه و مقابله با بدعت عبارت‌اند از:

  1. تبعیت از محورهای حق و عالمان حق‌مدار: رسول خدا (ص) با نگاهی پیشگیرانه به موضوع بدعت، فرمود: «برای هر بدعتی که پس از من برای نیرنگ زدن با ایمان پیدا شود سرپرستی از خاندانم گماشته شده که از ایمان دفاع کند و به الهام خدا سخن گوید و حق را آشکار و روشن کند و نیرنگ نیرنگ‌بازان را رد کند و زبان ناتوان باشد، ای هوشمندان پند گیرید و به خدا توکل کنید»[۹۰]. در دوران غیبت نیز کسی باید عهده‌دار سرپرستی جامعه اسلامی شده و حافظ آنها از بدعت‌ باشد که بیشترین شباهت را به اهل‌بیت داشته باشد، یعنی نفس را کنترل و دین خود را حفظ کند و با هوا و خواهش‌های نفسانی مخالفت ورزد و مطیع امر خدا باشد.
  2. تقویت ایمان و تقیّد به تکالیف: مؤمن کسی است که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام بشمارد، آنچه مردم با بدعت‌ها تغییر دادند، باعث نمی‌شود در حلال و حرام الهی تغییری به وجود آید[۹۱].[۹۲]
  3. پی ریزی نظام امر به معروف و نهی از منکر: از دیگر راهکارها برای جلوگیری از شیوع بدعت، نظام امر به معروف و نهی از منکر است که بر حکومت اسلامی لازم است سازمانی را پدید آورند که این دو فریضۀ الهی را بر عهده گیرد. خود قرآن نیز بر وجود گروه قوی و نیرومند که بتواند این دو کار را انجام دهد در آیاتی تأکید کرده است: ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۹۳].[۹۴]

بدعت در عصر غیبت

در احادیث زیادی از تغییر دین و از بین رفتن احکام اسلام در دوران غیبت خبر داده شده است. در برخی روایات از مردن دین و کتاب آسمانی در دوران غیبت سخن به میان آمده است و از حضرت به عنوان زنده‌کننده کتاب قرآن و سنت رسول خدا یاد کرده‌اند. امیرالمؤمنین (ع) در روایتی فرمود: مردی از فرزندان من در آخرالزمان قیام خواهد کرد. او هنگامی خواهد آمد که دل‌ها مرده، زیرا در آن زمان ناخوشی، سختی، گرسنگی، کشتار، فتنه‌های پی‌درپی، فراموشی سنت‌ها و به پاداشتن بدعت‌ها و ترک امر به معروف و نهی از منکر فراوان خواهد شد. سپس خداوند به واسطه امام مهدی (ع) سنت‌های نابود شده را دوباره احیا می‌کند و با عدل و برکت وجود او دل‌های مؤمنین از نو زنده می‌شود... [۹۵]. رسول خدا (ص) فرمود: حضرت مهدی (ع) در اوج ناباوری و یأس و بدگمانی ظهور خواهد نمود و دین و قرآن را عزیز خواهد کرد و... تمام بدعت‌ها را نابود می‌کند و فتنه‌ها را خاموش می‌گرداند. حق را کاملاً آشکار و باطل را کاملاً از بین خواهد برد... [۹۶].[۹۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۵۴ و فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ذیل واژه «بدع».
  2. «ابتداع» به‌معنای احداث یا اختراع چیزی است که نمونه قبلی نداشته باشد. ر.ک: ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۰۹؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۲۸؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۵۴.
  3. انصاری، محمد علی، الموسوعة الفقهیة المیسره ج۶، ص۳۱۲ ـ ۳۳۱؛ شایسته‌نژاد، علی اکبر، مقاله «بدعت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۱۱.
  4. ادخال ما لیس فی‌الدین فی‌الدین. ر.ک: طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین‌، ج۱، ص۱۶۴؛ عسقلانی، احمد بن حجر، فتح الباری، ج۵، ص۱۵۶؛ رسائل الجاحظ، ۶۰؛ نیشابوری مقری، ابوجعفر، الحدود، ص۷۹.
  5. ر.ک: موسوی، سید مرتضی، رسائل المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ امین حسینی عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۱۰۲.
  6. طرطوشی، محمد بن ولید، الحوادث و البدع، ص۲۱.
  7. [شاطبی، ابراهیم، الاعتصام، ج۱، ص۳۷.
  8. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶، ص۸۸۷.
  9. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۱۵۳؛ شایسته‌نژاد، علی اکبر، مقاله «بدعت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۱۱؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۴۳؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص۵۶؛ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  10. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۲- ۱۶۳.
  11. فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ سبحانی، البدعه، ص‌۷۶.
  12. امین، سیّد محسن، «کشف الارتیاب»؛ علامۀ امینی، «سیرتنا و سنّتنا»، «الغدیر»؛ سبحانی، جعفر، «البدعة و آثارها الموبقه»، «التوسّل، او الأستغاثة بالأرواح المقدسه»؛ جوادی آملی، مرتضی، «دائرة المعارف تشیّع»، ج ۳، ص۱۴۵ و....
  13. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۱۷.
  14. جواهرالکلام، ج۹، ص۳۰.
  15. جواهرالکلام، ج۹، ص۷۹ و ۱۱۲-۱۱۴.
  16. سئوال و جواب (یزدی)، ص۷۷.
  17. جواهرالکلام، ج۱۱، ص۳۹۷.
  18. امینی، الغدیر، ج ۲ ص ۱۰۱.
  19. ر.ک: عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۰۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۱۷.
  20. کتاب مقدس، رساله دوم پطروس، ب۲، ۱-۳.
  21. رساله پولس به تیطس، ب۳، ۱۰ -۱۱.
  22. حدید، ۲۷.
  23. یونس، ۵۹.
  24. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴- ۵۹ و ج۲، ص۳۷۵.
  25. اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۱، ۱۹۳- ۱۹۸؛ نراقی، ملااحمد، عوائد الایام فی بیان قواعد الاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ص۳۲۰؛ وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۸، ص۲۱-۲۴.
  26. احمدی شاهرودی، حسن، مقاله «بدعت»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۹۴.
  27. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند ولى حق آن را بسزا نگزاردند». سوره حدید، آیه ۲۷.
  28. سبحانی، جعفر، تبرک، بدعت، ص۷۵ ـ ۷۹.
  29. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.
  30. «بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.
  31. برجی، یعقوب علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱ و ج۵، ص۴۰۹ ـ ۴۱۹؛ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  32. طاووسی مسرور، سعید، مقاله «بدعت»، فرهنگ سوگ شیعی، ص ۷۸.
  33. «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ اَلرَّیْبِ وَ اَلْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا اَلْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ اَلْقَوْلَ فِیهِمْ وَ اَلْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلاَ یَطْمَعُوا فِی اَلْفَسَادِ فِی اَلْإِسْلاَمِ وَ یَحْذَرَهُمُ اَلنَّاسُ وَ لاَ یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اَللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ اَلْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ اَلدَّرَجَاتِ فِی اَلْآخِرَةِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲, ص۳۷۵.
  34. «انَّ عَوَازِمَ اَلْأُمُورِ أَفْضَلُهَا وَ إِنَّ مُحْدِثَاتِهَا شِرَارُهَا»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۴۵.
  35. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۵؛ سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  36. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنَا... وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ، وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ، وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ حِيَاطَةِ الْإِسْلَامِ، وَ انْتِقَاصِ‏ الْبَاطِلِ‏ وَ إِذْلَالِهِ‏»؛ نیایش ششم.
  37. نیایش بیستم.
  38. همچنین نک: مدخل سنت.
  39. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۴، بیروت، اعلمی؛ الصحیفة السجادیة، امام زین‌العابدین(ع)، ۱۴۱۸، قم، نشر الهادی صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ۱۳۷۵، تهران، نشر سروش؛ مجموعه آثار، ج۶، ۱۶ و ۱۷، مرتضی مطهری، ۱۳۶۷، تهران، صدرا؛ معانی الاخبار، محمد بن علی، صدوق، ۱۴۰۳، قم، جامعه مدرسین.
  40. شایسته‌نژاد، علی اکبر، مقاله «بدعت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۱۱.
  41. «أَوْ يَسْتَنْجِحَ حَاجَةً إِلَى النَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَةٍ فِي دِينِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳.
  42. «وَ مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.
  43. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۲- ۱۶۳.
  44. «وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴.
  45. «إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ [تَعَالَى] رَجُلَانِ رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷.
  46. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.
  47. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۴.
  48. «وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹.
  49. ﴿أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلا ؛ سوره فرقان، آیه ۴۳.
  50. «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
  51. «لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
  52. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۳ ـ ۱۶۴.
  53. النهایة، ج۱، ص۱۰۶ ـ ۱۰۷.
  54. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۴۴، کتاب صوم.
  55. سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵؛ فرهنگ شیعه، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
  56. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۲۹.
  57. ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۳۶۲.
  58. سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  59. حاشیة رد المحتار، ج‌۱، ص‌۶۰۳‌؛ صحیح مسلم، ج‌۶‌، ص‌۱۵۴؛ فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۳.
  60. تهذیب الاسماء و اللغات‌، ج۱، ص۲۲.
  61. ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۱۵۵؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱، ص۱۹۳.
  62. سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵؛ فرهنگ شیعه، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
  63. مصنفات شیخ مفید، ج۱۳، ص۱۸۸.
  64. مجلسی، محمد باقر، مرءاة العقول‌، ج۱، ص۱۹۳.
  65. کشف الارتیاب‌، ج۲، ص۷۰ ـ۶۶.
  66. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
  67. «از ميان اهل كتاب كسى است كه اگر او را امين شمرى و قنطارى به او بسپارى آن را به تو باز مى ‏گرداند و از ايشان كسى است كه اگر امينش شمرى و دينارى به او بسپارى جز به تقاضا و مطالبت آن را بازنگرداند. زيرا مى‏ گويد: راه اعتراض مردم مكه بر ما بسته است و كس ما را ملامت نكند. اينان خود مى‏ دانند كه به خدا دروغ مى‏ بندند». سوره آل عمران، آیه ۷۵.
  68. «هْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخَالِفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ لِکِتَابِهِ وَ لِرَسُولِهِ الْعَامِلُونَ بِرَأْیِهِمْ وَ أَهْوَائِهِمْ»؛ کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۱۶، ص۱۸۴.
  69. «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.
  70. ر.ک: برجی، یعقوب علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱ و ج۵، ص۴۰۹ ـ ۴۱۹.
  71. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۹۰ و ۳۹۹.
  72. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۷-۳۸ و ۴۰؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۴۰.
  73. سبحانی، جعفر، مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲، ص۶۲ ـ ۶۵.
  74. اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۳، ص۳۷۶؛ نراقی، مستند الشیعه، ج۵، ص۴۳۶.
  75. انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۱۶۴.
  76. نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۸، ص۹۸.
  77. خمینی، سید روح الله، انوار الهدایة، ج۱، ص۲۲۵- ۲۲۶.
  78. همان، ج۱، ص۲۳۰.
  79. احمدی شاهرودی، حسن، مقاله «بدعت»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص۵۹۵.
  80. حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن، بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص۵۹۶.
  81. «کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَ کُلُّ ضَلاَلَةٍ فِی اَلنَّارِ»؛ کافی، ج۱ ص۵۶.
  82. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۳.
  83. «تا در روز رستخیز بارهای (گناه) خود را یکسر و بخشی از بارهای آن کسان را که نادانسته گمراهشان می‌کنند، بردارند؛ آگاه باشید! بد باری برمی‌دارند» سوره نحل، آیه ۲۵.
  84. «مَنْ سَنَ سُنَّةً سَیئَةً کانَ عَلَیهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَی یوْمِ الْقِیامَة»؛ محمد بن محمد مفید، الفصول المختارة، ص۱۳۶؛ مسند احمد، ج‌۵‌، ص‌۴۷۹؛ بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۲۰۴.
  85. «انَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّی عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَی غَیْرِ دِینِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصمِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَی الْمُرْتَادِینَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصمِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ، وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ، فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنی»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۵۰.
  86. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۴.
  87. وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۹.
  88. وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۷؛ فرهنگ فقه، ج۲، ص۷۵.
  89. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۰۲.
  90. «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صل علی علیه و آله و سلم إِنّ عِنْدَ کُلّ بِدْعَةٍ تَکُونُ مِنْ بَعْدِی یُکَادُ بِهَا الْإِیمَانُ وَلِیّاً مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُوَکّلًا بِهِ یَذُبّ عَنْهُ یَنْطِقُ بِإِلْهَامٍ مِنَ اللّهِ وَ یُعْلِنُ الْحَقّ وَ یُنَوّرُهُ وَ یَرُدّ کَیْدَ الْکَائِدِینَ یُعَبّرُ عَنِ الضّعَفَاءِ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ وَ تَوَکّلُوا عَلَی اللّهِ»؛ کافی، ج۱، ص۵۴.
  91. «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ، وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ لَکِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۷۶.
  92. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۳.
  93. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  94. ر.ک: سبحانی، جعفر، تبرک، بدعت، ص۱۱۳.
  95. سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۰۲.
  96. ملاحم: ص ۱۳۳.
  97. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۳۸.