عید غدیر در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

برترین عید امت پیامبر (ص)

بر اساس اهمیت واقعه غدیر و روایاتی که درباره فضیلت عید غدیر نقل شده است، بی‌تردید می‌توان آن را بزرگ‌ترین عید الهی دانست که هیچ عیدی به فضیلت آن نمی‌رسد. پیامبر خدا (ص) فرمودند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ أَفْضَلُ أَعْيَادِ أُمَّتِي وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَمَرَنِي اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ فِيهِ بِنَصْبِ أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) عَلَماً لِأُمَّتِي يَهْتَدُونَ بِهِ مِنْ بَعْدِي وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ فِيهِ الدِّينَ وَ أَتَمَّ عَلَى أُمَّتِي فِيهِ النِّعْمَةَ وَ رَضِيَ لَهُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً»[۱]؛ روز غدیرخم، برترین عید امت من است و آن، روزی است که خداوند متعال به من فرمان داد تا برادرم علی بن ابی طالب را نشانه‌ای برای امتم قرار دهم تا پس از من بدان راه یابند و آن، روزی است که خداوند، دین را در آن به کمال رساند و نعمت را بر امتم کامل کرد و دین اسلام را برایشان پسندید.[۲]

شکوهمندی غدیر

امیرمؤمنان (ع) در یکی از سال‌های دوران خلافت خویش که جمعه و غدیر با هم مصادف شده بودند، بالای منبر رفتند و پس از حمد و ثنای الهی خطبه‌ای درباره جمعه و روز عید غدیر ایراد کردند که در بخشی از آن، درباره شکوهمندی غدیر آمده است: «إِنَّ هَذَا يَوْمٌ عَظِيمُ الشَّأْنِ فِيهِ وَقَعَ الْفَرَجُ وَ رُفِعَتِ الدَّرَجُ وَ وَضَحَتِ الْحُجَجُ وَ هُوَ يَوْمُ الْإِيضَاحِ وَ الْإِفْصَاحِ عَنِ الْمَقَامِ الصُّرَاحِ وَ يَوْمُ كَمَالِ الدِّينِ وَ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ يَوْمُ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ»[۳]؛ بی‌گمان، این روز، روزی شکوهمند است. در این روز است که فَرَج (گشایش) واقع شد و درجه‌ها رفیع گشت و حجت‌ها آشکار گردید و آن، روز آشکار کردن و روشن نمودن جایگاه نمایان [[[ولایت]]] و روز کمال دین و روز پیمان بسته شده و روز شاهد و مشهود است![۴]

بزرگ‌ترین عید

حسن بن راشد می‌گوید: به امام صادق (ع) گفتم: فدایت شوم! آیا به جز در عید (فطر و قربان) عید دیگری برای مسلمانان هست؟ فرمود: «نَعَمْ يَا حَسَنُ أَعْظَمُهُمَا وَ أَشْرَفُهُمَا»؛ «آری، ای حسن، از آن دو، بزرگ‌تر و والاتر نیز هست». گفتم: پس آن کدامین روز است؟ فرمود: «هُوَ يَوْمٌ نُصِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ فِيهِ عَلَماً لِلنَّاسِ‌»[۵]؛ روزی که امیر مؤمنان که درودها و سلام خدا بر او باد، به خلافت منصوب شد و به عنوان نشانه‌ای برای مردم قرار گرفت.[۶]

شریف‌تر از عید قربان و عید غدیر

امام صادق (ع) این روز را روز برافروخته شدن چراغ دین خواندند و به وابستگان و پیروانش که در مجلسشان حاضر بودند، فرمودند: «أَ تَعْرِفُونَ يَوْماً شَيَّدَ اللَّهُ بِهِ الْإِسْلَامَ وَ أَظْهَرَ بِهِ مَنَارَ الدِّينِ وَ جَعَلَهُ عِيداً لَنَا وَ لِمَوَالِينَا وَ شِيعَتِنَا»؛ آیا روزی را که خداوند، اسلام را در آن محکم ساخت و چراغ دین را برافروخت و آن را برای ما و وابستگان و پیروانمان عید قرار داد، می‌شناسید؟ گفتند: خدا و پیامبرش و فرزند پیامبرش آگاه‌ترند. ای سرور ما! آیا آن روز، روز فطر است؟ فرمود: «نه». گفتند: آیا روز عید قربان است؟ فرمود: «لَا وَ هَذَانِ يَوْمَانِ جَلِيلَانِ شَرِيفَانِ وَ يَوْمُ مَنَارِ الدِّينِ أَشْرَفُ مِنْهُمَا وَ هُوَ الْيَوْمُ الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَمَّا انْصَرَفَ مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ صَارَ بِغَدِيرِ خُمٍّ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَبْرَئِيلَ (ع) أَنْ يَهْبِطَ عَلَى النَّبِيِّ (ص) وَقْتَ قِيَامِ الظُّهْرِ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَقُومَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ أَنْ يَنْصِبَهُ عَلَماً لِلنَّاسِ بَعْدَهُ وَ أَنْ يَسْتَخْلِفَهُ فِي أُمَّتِهِ»[۷]؛ نه؛ و البته این دو روز، بزرگ و والایند؛ ولی روز برافروختن چراغ دین، از آن دو، والاتر است و آن، روز هجدهم ذیحجه است. پیامبر خدا (ص) چون از حجة الوداع بازگشت و به غدیرخم رسید، خداوند عزو جل به جبرئیل (ع) فرمان داد که هنگام نماز ظهر آن روز، به نزد پیامبر برود و به او فرمان دهد که به ولایت امیر مؤمنان (ع) قیام کند و او را برای مردمان پس از خود، منصوب کند و در میان امتش به جای خود بگمارد.[۸]

برترین روز در نزد خدای تعالی

صفوان بن یحیی می‌گوید: شنیدم که امام جعفر صادق (ع) می‌فرمود: «الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ مَا طَلَعَتْ عَلَيْهِ شَمْسٌ فِي يَوْمٍ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْهُ، وَ هُوَ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ فِيهِ دِينَهُ لِخَلْقِهِ وَ أَتَمَّ عَلَيْهِمْ نِعَمَهُ وَ رَضِيَ لَهُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً، وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا أَقَامَ وَصِيَّهُ فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ وَ نَصَبَهُ عَلَمَاً لِامَّتِهِ»؛ هجدهم ذیحجه، بزرگ‌ترین عید الهی است. خورشید، در هیچ روزی طلوع نکرد که در نزد خدا برتر از آن روز باشد و آن، همان روزی است که خدا در آن، دینش را برای آفریدگانش به کمال رساند و نعمتش را بر آنان کامل کرد و دین اسلام را برایشان پسندید. خداوند، پیامبری برنینگیخت، جز آن‌که آن پیامبر وصیش را در چنین روزی به جای خود نهاد و رهبر امتش قرار داد. «فَلْیَذْکُرِ اللهَ شِیعَتُنَا عَلَى مَا مَنَّ عَلَيْهِمْ بِمَعْرِفَتِهِ هَذَا الْیَوْمَ دُونَ سَائِرِ النَّاسِ‌»[۹]؛ پس، پیروان ما باید بر نعمت بزرگ شناخت این روز که تنها به آنان عطا شده خدا را به یاد آورند.[۱۰]

عظمت روز غدیر خم

امام رضا (ع) فرمودند: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ زُفَّتْ أَرْبَعَةُ أَيَّامٍ إِلَى اللَّهِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى خِدْرِهَا»؛ چون روز قیامت شود، چهار روز، به سوی خدا می‌شتابند، آن‌گونه که عروس را در شب زفاف به حجله می‌برند. سؤال شد: آن روزها چه روزهایی است؟ فرمودند: «يَوْمُ الْأَضْحَى وَ يَوْمُ الْفِطْرِ وَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمُ الْغَدِيرِ وَ إِنَّ يَوْمَ الْغَدِيرِ بَيْنَ الْأَضْحَى وَ الْفِطْرِ وَ الْجُمُعَةِ كَالْقَمَرِ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ»؛ روز قربان و فطر و جمعه و غدیر. و روز غدیر، در میان قربان و فطر و جمعه، مانند ماه است در میان ستارگان. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي نَجَا فِيهِ إِبْرَاهِيمُ الْخَلِيلُ مِنَ النَّارِ فَصَامَهُ شُكْراً لِلَّهِ»؛ و آن، روزی است که ابراهیم خلیل (ع) از آتش، نجات یافت و آن روز را برای سپاسگزاری از خدا، روزه گرفت. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ بِهِ الدِّينَ فِي إِقَامَةِ النَّبِيِّ (ص) عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَماً وَ أَبَانَ فَضِيلَتَهُ وَ وِصَاءَتَهُ فَصَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ»؛ و آن، روزی است که خداوند در آن با راهنما قرار دادن علی (ع) به دست پیامبر (ص)، دین را به کمال رساند و فضیلت و وصایت او را آشکار کرد و او آن روز را روزه گرفت. «وَ إِنَّهُ لَيَوْمُ الْكَمَالِ وَ يَوْمُ مَرْغَمَةِ الشَّيْطَانِ وَ يَوْمُ تُقْبَلُ أَعْمَالُ الشِّيعَةِ وَ مُحِبِّي آلِ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ الدِّينَ يَعْمَدُ اللَّهُ فِيهِ إِلَى مَا عَمِلَهُ الْمُخَالِفُونَ فَيَجْعَلُهُ هَبَاءً مَنْثُورًا»، و آن، روز کمال دین و به خاک مالیده شدن بینی شیطان است، و روزی است که اعمال شیعه و دوستداران آل محمد (ع) پذیرفته می‌شود. و آن همان روزی است که خداوند دین را کامل کرد و اعمال مخالفین را رد می‌کند و آنها را ناچیز می‌شمارد. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَأْمُرُ جَبْرَئِيلَ (ع) أَنْ يَنْصِبَ كُرْسِيَّ كَرَامَةِ اللَّهِ بِإِزَاءِ بَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ يَصْعَدُهُ جَبْرَئِيلُ (ع) وَ تَجْتَمِعُ إِلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ مِنْ جَمِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ يُثْنُونَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِشِيعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ (ع) وَ مُحِبِّيهِمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ (ع)»؛ و آن همان روزی است که جبرئیل (ع) کرسی کرامت الهی را در مقابل بیت المعمور قرار می‌دهد و بالای آن می‌رود و ملائکه نزد وی جمع می‌شوند و بر محمد درود و تهنیت می‌فرستند و برای شیعیان علی و ائمه (ع) و محبان آنها از بنی آدم استغفار می‌کنند.

«وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَأْمُرُ اللَّهُ فِيهِ الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَ أَنْ يَرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنْ مُحِبِّي أَهْلِ الْبَيْتِ وَ شِيعَتِهِمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ يَوْمِ الْغَدِيرِ وَ لَا يَكْتُبُونَ عَلَيْهِمْ شَيْئاً مِنْ خَطَايَاهُمْ كَرَامَةً لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ»؛ و آن همان روزی است که خداوند کاتبان اعمال مردم را فرمان می‌دهد که به مدت سه روز از روز غدیر از نوشتن اعمال دوستان اهل بیت و شیعیان آنها خودداری کنند و چیزی علیه آنها به احترام محمد و علی و ائمه (ع) ننویسند. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [عَلِيٍ‌] وَ ذَوِي رَحْمَتِهِ»؛ و آن همان روزی است که خداوند آن را برای محمد و آل او قرار داده است. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَزِيدُ اللَّهُ فِي حَالِ مَنْ عَبَدَ فِيهِ وَ وَسَّعَ عَلَى عِيَالِهِ وَ نَفْسِهِ وَ إِخْوَانِهِ وَ يُعْتِقُهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ»؛ و آن همان روزی است که خداوند بر حال کسی که در آن روز عبادت کنند و یا برخود و اهل و عیالش و برادرانش انفاق کند، می‌افزاید و او را از آتش آزاد می‌کند. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَجْعَلُ اللَّهِ فِيهِ سَعْيَ الشِّيعَةِ مَشْكُوراً وَ ذَنْبَهُمُ مَغْفُوراً وَ عَمَلَهُمْ مَقْبُولًا»؛ و آن همان روزی است که خداوند در آن روز سعی شیعیان را مشکور و گناهان آنها را مغفور و اعمال آنها را مقبول قرار می‌دهد. «وَ هُوَ يَوْمُ تَنْفِيسِ الْكَرْبِ وَ يَوْمُ تَحْطِيطِ الْوِزْرِ وَ يَوْمُ الْحَبَاءِ وَ الْعَطِيَّةِ وَ يَوْمُ نَشْرِ الْعِلْمِ وَ يَوْمُ الْبِشَارَةِ وَ الْعِيدِ الْأَكْبَرِ»؛ و آن، روز برطرف شدن اندوه‌ها و فرو ریختن گناهان و روز عطاها و بخشش‌هاست و روز نشر علم و روز مژده و بشارت و عید اکبر است. «وَ يَوْمُ يُسْتَجَابُ فِيهِ الدُّعَاءُ وَ يَوْمُ الْمَوْقِفِ الْعَظِيمِ وَ يَوْمُ لُبْسِ الثِّيَابِ وَ نَزْعِ السَّوَادِ وَ يَوْمُ الشَّرْطِ الْمَشْرُوطِ وَ يَوْمُ نَفْيِ الْغُمُومِ [الْهُمُومِ‌] وَ يَوْمُ الصَّفْحِ عَنْ مُذْنِبِي شِيعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ»[۱۱]؛ و آن، روز استجابت دعا و روز موقف عظیم و روز پوشیدن جامه نیکو و در آوردن لباس‌های سیاه، و روز شرط مشروط (و تعهدی که گرفته شده) و زدودن غم‌ها و گذشت از شیعیان گناهکار امیرالمؤمنین (ع) است.[۱۲]

بخشش خداوند

امام رضا (ع) به ابن ابی نصر فرمودند: «أَيْنَمَا كُنْتَ فَاحْضُرْ يَوْمَ الْغَدِيرِ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فَإِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ ذُنُوبَ سِتِّينَ سَنَةً وَ يُعْتِقُ مِنَ النَّارِ ضِعْفَ مَا أَعْتَقَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ لَيْلَةِ الْفِطْرِ وَ الدِّرْهَمُ فِيهِ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ لِإِخْوَانِكَ الْعَارِفِينَ وَ أَفْضِلْ عَلَى إِخْوَانِكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ سُرَّ فِيهِ كُلَّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»؛ روز غدیر، هر کجا بودی، نزد (مزار) امیر مؤمنان (ع) حاضر شو، که خداوند (در این روزگناهان شصت ساله هر مرد و زن با ایمان و مسلمان را می‌آمرزد و دو برابر کسانی که در ماه رمضان و شب قدر و شب عید فطر از آتش رهانیده، آزاد می‌سازد و انفاق یک درهم در آن روز به برادران حق آشنای خود، برابر هزار درهم (در روزهای دیگر) است. پس در این روز، به برادرانت احسان کن و هر مرد و زن با ایمان را در آن خوشحال کن! بر اساس روایات فراوان ماهی برتر از ماه رمضان نداریم، و شبی هم افضل از شب قدر نداریم. شب قدر شبی است که یک سوره قرآن درباره عظمت آن نازل شده است. ولی امام رضا (ع) فرمودند: به برکت مولا امیرالمؤمنین (ع) در عید غدیر دو برابر کسانی که در ماه رمضان و شب قدر و شب عید فطر از آتش آزاد شده‌اند در روز عید غدیر آزاد می‌شوند. شب‌های قدر و شب آخر ماه رمضان میلیون‌ها نفر از آتش جهنم آزاد می‌شوند. دو برابر آن را خدای تعالی در عید غدیر خم از آتش جهنم آزاد می‌کند.

اینها همه به برکت مولا امیرالمؤمنین (ع) است. باید آن را قدر بدانیم. شب قدر و ماه رمضان و قرآن و پیامبرمان، همه مدیون مولاامیرالمؤمنین علی (ع) و زحمات طاقت فرسای این امام بزرگوار است. سپس فرمودند: «ای کوفیان! خیری فراوان به شما عطا شده و شما از کسانی هستید که خداوند، دل‌هایشان را به ایمان آزموده است. شما را خوار و مقهور می‌سازند و آزمایش می‌شوید و بلاها بر شما سرازیر می‌شود. سپس بازکننده گره‌های بزرگ، آن را می‌گشاید».[۱۳]

مصافحه فرشتگان

بعد فرمودند: «وَ اللَّهِ لَوْ عَرَفَ النَّاسُ فَضْلَ هَذَا الْيَوْمِ بِحَقِيقَتِهِ لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ لَوْ لَا أَنِّي أَكْرَهُ التَّطْوِيلَ لَذَكَرْتُ فَضْلَ هَذَا الْيَوْمِ وَ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ لِمَنْ عَرَفَهُ مَا لَا يُحْصَى بِعَدَدٍ»[۱۴]؛ به خدا سوگند، اگر مردم، فضیلت حقیقی این روز را می‌دانستند، فرشتگان با آنها در هر روز، ده بار مصافحه می‌کردند و اگر نبود که درازگویی را ناخوش دارم، از فضیلت‌های این روز و عطایای خداوند بر شناسندگان (قدر) این روز، چندان ذکر می‌کردم که به شماره نیاید. بر اساس این فرمایش امام رضا (ع) فضائل عید غدیر قابل شمارش نیست و همه عظمت آن برای ما قابل درک نیست. دریایی از عظمت است. اما «آب دریا را اگر نتوان کشید، پس به قدر تشنگی باید چشید». باید از این فرصت استفاده کرده و دل به دریای ولایت امیرالمؤمنین (ع) سپرد. به برکت اتصال به دریای ولایت مولا امیرالمؤمنین (ع) و پذیرش این ولایت گناهان پاک می‌شود. در واقع ما قطره ضعیفی هستیم که به دریای ولایت وصل می‌شویم و به برکت مولا امیرالمؤمنین (ع) پاک و آمرزیده می‌شویم.[۱۵]

عید پیامبران

امام صادق (ع) در بیان عظمت عید غدیر فرمودند: «هُوَ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا وَ تَعَيَّدَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ وَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِي الْأَرْضِ يَوْمُ الْمِيثَاقِ الْمَأْخُوذِ وَ الْجَمْعِ الْمَشْهُودِ»[۱۶]؛ عید غدیرخم عید بزرگ خداست، خدا پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه این روز را عید گرفت و عظمت آن را شناخت. و نام این روز در آسمان، «روز عهدی است که گرفته شده است»، و در زمین، «روز پیمان محکمی است که بسته شده است»، و «روز حضور همگانی» است. بر این اساس خداوند پیش از آن‌که در غدیرخم از مسلمانان عهد بگیرد، در آسمان‌ها از فرشتگان بر ولایت امیرمؤمنان (ع) عهد و پیمان گرفت. از این‌رو، این روز در آسمان «روز عهد معهود» و در زمین «روز میثاق مأخوذ» و «جمع مشهود» نامیده شده است. جمع مشهود اشاره به اجتماع بزرگ و بی‌مانند در زمان پیامبر اکرم (ص) است.[۱۷]

ولایت امیرالمؤمنین (ع) بر فرشتگان

رسول خدا (ص) به عهد و پیمانی که خدای تعالی در آسمان‌ها بر ولایت امیرالمؤمنین (ع) گرفت و آن را بر فرشتگانش واجب کرد این چنین اشاره فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ مَا نَصَبْتُ عَلِيّاً عَلَماً لِأُمَّتِي فِي الْأَرْضِ حَتَّى نَوَّهَ اللَّهُ بِاسْمِهِ فِي سَمَاوَاتِهِ وَ أَوْجَبَ وَلَايَتَهُ عَلَى مَلَائِكَتِهِ»[۱۸]؛ ای مردم! سوگند به کسی که مرا به پیامبری مبعوث کرد و از همه خلق برگزید، من علی را امام و پیشوا برای امت خود در زمین نصب نکرده‌ام، مگر اینکه خداوند نامش را در آسمان‌های خود بلند مرتبه و اعلام فرمود، و ولایت او را بر فرشتگانش واجب ساخته است.[۱۹]

ناله ابلیس

یکی از روزهایی که بر ابلیس بسیار سخت گذشت و او را به ناله درآورد، روزی است که پیامبر اکرم (ص) به فرمان خدای تعالی، رسماً علی (ع) را به ولایت و خلافت پس از خودش منصوب فرمود. امام باقر (ع) فرمودند: «إِنَّ إِبْلِيسَ عَدُوُّ اللَّهِ رَنَّ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ: يَوْمَ لُعِنَ، وَ يَوْمَ أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ، وَ يَوْمَ بُعِثَ النَّبِيُّ (ص)، وَ يَوْمَ الْغَدِيرِ»؛ ابلیس دشمن خدا، چهار بار ناله زد؛ روزی که لعن شد، روزی که به زمین آمد، روز بعثت پیغمبر (ص)، و روز غدیر.[۲۰]

عرضه ولایت در روز غدیر بر آسمانیان و زمین

امام رضا (ع) در خطابه‌ای که به مناسبت روز عید غدیر ایراد فرمودند، پرده از انعکاس غدیر در عوالم مختلف برداشتند و واکنش آسمانیان و زمینیان و شور و شادمانی آنها را در برابر عرضه ولایت امیر مؤمنان (ع) بر آنها بیان کردند.[۲۱]

واکنش اهل آسمان

«وَ فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ عَرَضَ اللَّهُ الْوَلَايَةَ عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ فَتَسْبِقُ إِلَيْهَا أَهْلُ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَزَيَّنَ بِهَا الْعَرْشَ ثُمَّ سَبَقَ إِلَيْهَا أَهْلُ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ فَزَيَّنَهَا بِالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ سَبَقَ إِلَيْهَا أَهْلُ السَّمَاءِ الدُّنْيَا فَزَيَّنَهَا بِالْكَوَاكِبِ»؛ در روز غدیر، خداوند، ولایت (علی (ع)) را بر آسمان‌های هفت‌گانه عرضه کرد، پس اهل آسمان هفتم به آن سبقت گرفتند، پس خداوند آن را با عرش، مزین کرد. آن‌گاه اهل آسمان چهارم به آن سبقت گرفتند و خداوند آن را با بیت المعمور زینت داد. پس اهل آسمان دنیا به آن (ولایت) سبقت گرفتند، پس خداوند آن را با ستارگان زینت داد.[۲۲]

واکنش زمین‌ها

«ثُمَّ عَرَضَهَا عَلَى الْأَرَضِينَ فَسَبَقَتْ مَكَّةُ فَزَيَّنَهَا بِالْكَعْبَةِ ثُمَّ سَبَقَتْ إِلَيْهَا الْمَدِينَةُ فَزَيَّنَهَا بِالْمُصْطَفَى مُحَمَّدٍ (ص) ثُمَّ سَبَقَتْ إِلَيْهَا الْكُوفَةُ فَزَيَّنَهَا بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع)»؛ آن‌گاه خداوند، ولایت (علی (ع)) را بر زمین‌ها عرضه کرد که مکه سبقت گرفت و خداوند آن را با کعبه مزین ساخت. سپس مدینه سبقت گرفت که آن را به وجود محمد مصطفی (ص) مزین نمود، آن‌گاه کوفه سبقت گرفت که خداوند آن را به وجود امیرمؤمنان علی (ع) زینت داد.[۲۳]

واکنش کوه‌ها

«وَ عَرَضَهَا عَلَى الْجِبَالِ فَأَوَّلُ جَبَلٍ أَقَرَّ بِذَلِكَ ثَلَاثَةُ أَجْبُلٍ الْعَقِيقُ وَ جَبَلُ الْفَيْرُوزَجِ وَ جَبَلُ الْيَاقُوتِ فَصَارَتْ هَذِهِ الْجِبَالُ جِبَالَهُنَّ وَ أَفْضَلَ الْجَوَاهِرِ ثُمَّ سَبَقَتْ إِلَيْهَا جِبَالٌ أُخَرُ فَصَارَتْ مَعَادِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ مَا لَمْ يُقِرَّ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَقْبَلْ صَارَتْ لَا تُنْبِتُ شَيْئاً»؛ و در این روز خدای تعالی ولایت (علی (ع)) را بر کوه‌ها عرضه کرد. نخستین کوه‌هایی که به ولایت آن حضرت اقرار کردند، سه کوه عقیق، فیروزه و یاقوت بودند. از این‌رو، این سه، کوه‌های این جواهرات و بهترین جواهر شدند. آن‌گاه کوه‌های دیگر به پذیرش ولایت پیشی گرفتند و معدن‌های طلا و نقره شدند. و هر کوهی که به ولایت اقرار نکرد و آن را نپذیرفت، کوه‌های بی‌گیاه (و خشک) شدند.[۲۴]

واکنش آب‌ها، گیاهان، و پرندگان

«وَ عَرَضَتْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ عَلَى الْمِيَاهِ فَمَا قَبِلَ مِنْهَا صَارَ عَذْباً وَ مَا أَنْكَرَ صَارَ مِلْحاً أُجَاجاً وَ عَرَضَهَا فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ عَلَى النَّبَاتِ فَمَا قَبِلَهُ صَارَ حُلْواً طَيِّباً وَ مَا لَمْ يَقْبَلْ صَارَ مُرّاً ثُمَّ عَرَضَهَا فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ عَلَى الطَّيْرِ فَمَا قَبِلَهَا صَارَ فَصِيحاً مُصَوِّتاً وَ مَا أَنْكَرَهَا صَارَ أَخْرَسَ مِثْلَ اللَّكَنِ»[۲۵]؛ و در این روز، ولایت را بر آب‌ها عرضه کرد، هر آبی قبول کرد، شیرین و هر آبی نپذیرفت، شور و تلخ شد. و خداوند آن را بر نباتات نیز عرضه کرد. پس هر گیاهی قبول کرد، شیرین و پاکیزه شد، و هر کدام نپذیرفت، تلخ گشت. آن‌گاه در آن روز، آن را بر پرندگان عرضه کرد، هر پرنده‌ای آن را پذیرفت، گویا و دارای صوت زیبا شد، و هر کدام انکار کرد، گنگ و اَلکَن شد.[۲۶]

غدیر در آیینه نام‌ها و صفات

استفاده از شیوه نام‌گذاری، یکی از شیوه‌های تبلیغاتی مرسوم در اسلام برای القای اندیشه‌های نورانی آن است که موجب رواج ارزش‌ها و تثبیت آرمان‌های مقدس الهی می‌گردد. یکی از روزهایی که در اسلام برای تعظیم آن، از شیوه نام‌گذاری بهره گرفته شده است، «روز غدیر» است که اطلاق نام‌های گوناگون برای آن، عظمت این روز را نسبت به روزهای دیگر نشان می‌دهد. نام‌ها و اوصافی که در روایات و خطبه‌هایی که به مناسبت روز غدیر ذکر شده است هر یک بیانگر فضیلت و ویژگی‌های بزرگ آن روز است و گاهی به ادبی از آداب آن روز نیز اشاره دارد. اینها همه برای شناساندن هرچه بیشتر این روز و بیان عظمت و قداست آن است تا هر چه بیشتر در ذهن و دل اهل ایمان نقش بسته و موجب تذکر و تنبه آنان گردد. از این‌رو شناختن نام‌های روز غدیر تصویری روشن از این روز را در ذهن و دل انسان ایجاد کرده و بیش از پیش این روز بزرگ را می‌شناساند.[۲۷]

در کلام امیر المؤمنین (ع)

امیرالمؤمنین (ع) در خطبه‌ای که در این روز خواندند، نام‌ها و صفاتی را برای این روز برشمرده و فرمودند: «إِنَّ هَذَا يَوْمٌ عَظِيمُ الشَّأْنِ فِيهِ وَقَعَ الْفَرَجُ وَ رُفِعَتِ الدَّرَجُ وَ وَضَحَتِ الْحُجَجُ»؛ امروز (غدیر)، روز با عظمت و مهمی است که در آن گشایش رخ داده، و نردبان تعالی برافراشته شده و حجت‌ها آشکار گشته است. بعد فرمودند:

  1. «وَ هُوَ يَوْمُ الْإِيضَاحِ وَ الْإِفْصَاحِ عَنِ الْمَقَامِ الصُّرَاحِ»؛ و روز روشنایی و پرده برداری از خالص‌ترین مقامات است.
  2. «وَ يَوْمُ كَمَالِ الدِّينِ»؛ و روز کامل شدن دین.
  3. «وَ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ»؛ و روز عهد و پیمان بسته شده.
  4. «وَ يَوْمُ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ»؛ و روز شاهد و مشهود.
  5. «وَ يَوْمُ تِبْيَانِ الْعُقُودِ عَنِ النِّفَاقِ وَ الْجُحُودِ»؛ و روز آشکار گشتن عقده‌های نفاق و کفر.
  6. «وَ يَوْمُ الْبَيَانِ عَنْ حَقَائِقِ الْإِيمَانِ»؛ و روز بیان حقایق ایمان.
  7. «وَ يَوْمُ دَحْرِ الشَّيْطَانِ»؛ و روز طرد شدن شیطان.
  8. «وَ يَوْمُ الْبُرْهَانِ»؛ و روز دلیل و برهان.
  9. «هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ امروز، روز جدایی (حق از باطل) که وعده آن به شما داده شده.
  10. «هَذَا يَوْمُ الْمَلَإِ الْأَعْلَى الَّذِي أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ»؛ امروز، روز ملاء اعلی (فرشتگان عالم بالا) که از آن روی برمی‌گردانید.
  11. «هَذَا يَوْمُ الْإِرْشَادِ»؛ امروز، روز ارشاد و هدایت.
  12. «وَ يَوْمُ مِحْنَةِ الْعِبَادِ»؛ و روز آزمون بندگان.
  13. «وَ يَوْمُ الدَّلِيلِ عَلَى الْرُّوَّادِ»؛ و روز راهنمایی پیشاهنگان قوم.
  14. «هَذَا يَوْمُ أَبْدَى خَفَايَا الصُّدُورِ وَ مُضْمَرَاتِ الْأُمُورِ»؛ امروز، روز آشکار گشتن آنچه در سینه‌ها پنهان و پوشیده بود.
  15. «هَذَا يَوْمُ النُّصُوصِ عَلَى أَهْلِ الْخُصُوصِ»؛ امروز، روز تصریح بر افراد خاص.
  16. «هَذَا يَوْمُ شِيثٍ»؛ امروز، روز شیث (وصی و جانشین حضرت آدم (ع)) است.
  17. «هَذَا يَوْمُ إِدْرِيسَ»؛ امروز، روز ادریس (وصی یکی از پیامبران قبل از حضرت نوح (ع)) است.
  18. «هَذَا يَوْمُ يُوشَعَ»؛ امروز، روز یوشع (وصی حضرت موسی (ع)) است.
  19. «هَذَا يَوْمُ شَمْعُونَ»؛ امروز، روز شمعون (وصی حضرت عیسی (ع)) است.
  20. «هَذَا يَوْمُ الْأَمْنِ الْمَأْمُونِ»؛ روز امن و آسودگی.
  21. «هَذَا يَوْمُ إِظْهَارِ الْمَصُونِ مِنَ الْمَكْنُونِ»؛ روز ظهور آنچه در نهان پاسداری می‌شد.
  22. «هَذَا يَوْمُ إِبْلَاءِ السَّرَائِرِ»؛ و امروز، روز عیان شدن رازهاست.
  23. و امیرالمؤمنین (ع) پیوسته می‌فرمودند: «هَذَا يَوْمُ، هَذَا يَوْمُ»؛ امروز، امروز...[۲۸].[۲۹]

در کلام امام صادق (ع)

امام صادق (ع) در توصیف روز غدیر فرمودند:

  1. «وَ هُوَ عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا وَ تَعَيَّدَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ‌»؛ و روز غدیر عید بزرگ الهی است و خداوند عزوجل هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر آن‌که این روز را عید گرفت و حرمت آن را دانست.
  2. «وَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِي الْأَرْضِ يَوْمُ الْمِيثَاقِ الْمَأْخُوذِ وَ الْجَمْعِ الْمَشْهُودِ»[۳۰]؛ و نام این روز در آسمان، روز عهد و پیمان و در زمین، روز پیمان محکم و حضور همگانی است.
  3. «وَ يَوْمُ مَنَارُ الدِّينِ‌»[۳۱]؛ روز مشعل فروزان دین.
  4. «إِنَّهُ يَوْمُ عِيدٍ وَ فَرَحٍ وَ سُرُورٍ»[۳۲]؛ روز غدیر، روز عید و خوشحالی و شادی است.
  5. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ فِيهِ الدِّينَ‌»؛ و آن روزی است که خداوند دین را در آن کامل کرد.
  6. «وَ إِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذِي نَصَبَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِيّاً لِلنَّاسِ عَلَماً»؛ و آن روزی است که رسول خدا (ص) علی را به عنوان امام و جانشین بعد از خود منصوب کرد.
  7. «هُوَ يَوْمُ عِبَادَةٍ وَ صَلَاةٍ وَ شُكْرٍ لِلَّهِ وَ حَمْدٍ لَهُ وَ سُرُورٍ لِمَا مَنَّ اللَّهُ بِهِ عَلَيْكُمْ مِنْ وَلَايَتِنَا»[۳۳]؛ روز عید غدیر، روز عبادت و نماز و شکر و سپاس خداوند و سرور و شادمانی به خاطر اینکه خداوند بر شما منت گزارد و ولایت ما (اهل بیت) را به شما ارزانی داشت.
  8. «وَ إِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذِي أَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِيّاً لِلنَّاسِ عَلَماً وَ أَبَانَ فِيهِ فَضْلَهُ وَ وَصِيَّهُ فَصَامَ شُكْراً لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ذَلِكَ الْيَوْمِ»؛ روز غدیر خم همان روزی است که رسول خدا (ص) علی (ع) را به عنوان نشانه بر پا کرد و فضیلت آن روز و وصیش را آشکار کرد، پس به شکرانه‌اش آن روز را برای خداوند متعال روزه گرفت.
  9. «وَ إِنَّهُ لَيَوْمُ صِيَامٍ وَ قِيَامٍ وَ إِطْعَامٍ وَ صِلَةِ الْإِخْوَانِ وَ فِيهِ مَرَضَاتُ الرَّحْمَنِ وَ مَرْغَمَةُ الشَّيْطَانِ»[۳۴]؛ و به براستی روز غدیر، روز صیام و شب زنده‌داری و إطعام و صله برادران (مؤمن) است و در آن رضایت (خداوند) رحمان و ذلت و خواری شیطان است.[۳۵]

در کلام امام رضا (ع)

امام رضا (ع) نیز در توصیف روز غدیر فرمودند:

  1. «وَ إِنَّهُ لَيَوْمُ الْكَمَالِ‌»؛ روز غدیر روز کمال است.
  2. «‌وَ يَوْمُ مَرْغَمَةِ الشَّيْطَانِ»؛ روزی است که بینی شیطان به خاک مالید شد.
  3. «وَ يَوْمُ تُقْبَلُ أَعْمَالُ الشِّيعَةِ وَ مُحِبِّي آلِ مُحَمَّدٍ»؛ روزی است که (اعمال شیعیان علی (ع) و دوستان آل محمد (ص) پذیرفته می‌شود.
  4. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ الدِّينَ يَعْمَدُ اللَّهُ فِيهِ إِلَى مَا عَمِلَهُ الْمُخَالِفُونَ فَيَجْعَلُهُ هَباءً مَنْثُوراً»؛ و آن روزی است که خدا دینش را کامل نمود در آن روز خداوند متوجه اعمال مخالفان (علی (ع)) می‌شود و آن چون غبار پراکنده قرار می‌دهد.
  5. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَأْمُرُ جَبْرَئِيلَ (ع) أَنْ يَنْصِبَ كُرْسِيَّ كَرَامَةِ اللَّهِ بِإِزَاءِ بَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ يَصْعَدُهُ جَبْرَئِيلُ (ع) وَ تَجْتَمِعُ إِلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ مِنْ جَمِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ يُثْنُونَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِشِيعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ (ع) وَ مُحِبِّيهِمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ (ع)»؛ و آن روزی است که خداوند به جبرئیل دستور می‌دهد که کرسی کرامت الهی را در مقابل بیت المعمور نصب کند و جبرئیل با آن بالا رود، و تمام ملائک از تمام آسمان‌ها به سوی او گرد می‌آیند و مدح و ثنای آل محمد (ص) را می‌گویند و برای شیعیان علی امامان (ع) و محبین آنها از فرزندان آدم استغفار می‌کنند.
  6. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَأْمُرُ اللَّهُ فِيهِ الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَ أَنْ يَرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنْ مُحِبِّي أَهْلِ الْبَيْتِ وَ شِيعَتِهِمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ يَوْمِ الْغَدِيرِ وَ لَا يَكْتُبُونَ عَلَيْهِمْ شَيْئاً مِنْ خَطَايَاهُمْ كَرَامَةً لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ»؛ و روزی است که خداوند به کاتبان اعمال دستور می‌دهد که از روز عید غدیر تا سه روز، از محبان اهل بیت (ع) و شیعیان آنها رفع قلم شود، و خطاهای آنان را به عنوان احترام به محمد و علی و امامان (ع) ثبت نکنند.
  7. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ذَوِي رَحْمَتِهِ»؛ و آن روزی است که خداوند برای محمد و آلش (ع) و بستگانش قرار داده است.
  8. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَزِيدُ اللَّهُ فِي حَالِ مَنْ عَبَدَ فِيهِ وَ وَسَّعَ عَلَى عِيَالِهِ وَ نَفْسِهِ وَ إِخْوَانِهِ وَ يُعْتِقُهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ»؛ و آن روزی است که در آن، خداوند بر حال کسی که در آن روز عبادت کند و کسی که بر عیال و خودش و برادران (و بستگانش) توسعه دهد (در رزق و روزی) می‌افزاید، و او را از آتش نجات می‌بخشد.
  9. «وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَجْعَلُ اللَّهِ فِيهِ سَعْيَ الشِّيعَةِ مَشْكُوراً وَ ذَنْبَهُمُ مَغْفُوراً وَ عَمَلَهُمْ مَقْبُولًا»؛ و آن روزی است که خداوند، تلاش شیعیان را در آن، پذیرفته شده قرار می‌دهد و گناهان آنها بخشیده، و عمل‌هایشان قبول می‌شود.
  10. «وَ هُوَ يَوْمُ تَنْفِيسِ الْكَرْبِ»؛ و روز برطرف شدن سختی.
  11. «وَ يَوْمُ تَحْطِيطِ الْوِزْرِ»؛ و پاک شدن وبال (گناهان).
  12. «وَ يَوْمُ الْحَبَاءِ وَ الْعَطِيَّةِ»؛ و روز بخشش و عطا.
  13. «وَ يَوْمُ نَشْرِ الْعِلْمِ»؛ و روز نشر علم.
  14. «وَ يَوْمُ الْبِشَارَةِ وَ الْعِيدِ الْأَكْبَرِ»؛ و روز بشارت و روز عید اکبر است.
  15. «وَ يَوْمُ يُسْتَجَابُ فِيهِ الدُّعَاءُ»؛ روزی که در آن دعا مستجاب می‌شود.
  16. «وَ يَوْمُ الْمَوْقِفِ الْعَظِيمِ»؛ و روز جایگاه بزرگ.
  17. «وَ يَوْمُ لُبْسِ الثِّيَابِ وَ نَزْعِ السَّوَادِ»؛ و روز پوشیدن لباس نو و کندن لباس سیاه (و کهنه) است.
  18. «وَ يَوْمُ الشَّرْطِ الْمَشْرُوطِ»؛ و روز عهدی است که گرفته شد.
  19. «وَ يَوْمُ نَفْيِ الْغُمُومِ»؛ و روز درو شدن غصه‌ها.
  20. «وَ يَوْمُ الصَّفْحِ عَنْ مُذْنِبِي شِيعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ و روز بخشش و گذشت از گناهکاران شیعه امیرالمؤمنین (ع) است.
  21. «وَ هُوَ يَوْمُ السُّبْقَةِ»؛ و آن روزی است که باید (به سمت خوبی‌ها و ولایت) سبقت گرفت.
  22. «وَ يَوْمُ إِكْثَارِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»؛ و روز صلوات فرستادن بر محمد و آل اوست.
  23. «وَ يَوْمُ الرِّضَا»؛ و روز خشنودی.
  24. «وَ يَوْمُ عِيدِ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ»؛ و روز عید اهل بیت و محمد (ص).
  25. «وَ يَوْمُ قَبُولِ الْأَعْمَالِ»؛ و روز قبولی اعمال.
  26. «وَ يَوْمُ طَلَبِ الزِّيَادَةِ»؛ و روز درخواست زیاد شدن (پاداش‌ها) است.
  27. «وَ يَوْمُ اسْتِرَاحَةِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ و روز راحتی مؤمنین.
  28. «وَ يَوْمُ الْمُتَاجَرَةِ»؛ و روز تجارت.
  29. «وَ يَوْمُ التَّوَدُّدِ»؛ و روز دوستی.
  30. «وَ يَوْمُ الْوُصُولِ إِلَى رَحْمَةِ اللَّهِ»؛ و روز رسیدن به رحمت الهی است.
  31. «وَ يَوْمُ التَّزْكِيَةِ»؛ و روز پاکیزه نمودن (نفس).
  32. «وَ يَوْمُ تَرْكِ الْكَبَائِرِ وَ الذُّنُوبِ»؛ و روز ترک کبائر و گناهان است.
  33. «وَ يَوْمُ الْعِبَادَةِ وَ يَوْمُ تَفْطِيرِ الصَّائِمِينَ»؛ و روز عبادت و روز افطاری دادن به روزه‌داران است.
  34. «وَ هُوَ يَوْمُ التَّهْنِيَةِ يُهَنِّي بَعْضُكُمْ بَعْضاً»؛ و آن روزی است که باید به همدیگر تهنیت گویند.
  35. «وَ هُوَ يَوْمُ التَّبَسُّمِ فِي وُجُوهِ النَّاسِ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ»؛ و روز تبسم به چهره مردم با ایمان است.
  36. «وَ هُوَ يَوْمُ الزِّينَةِ»[۳۶]؛ و آن روز زینت است.[۳۷]

حضور جبرائیل در عرفات

چون رسول خدا (ص) در عرفات وقوف فرمود، جبرئیل به حضورش رسید و گفت: ای محمد! خدای عزوجل سلامت می‌رساند و می‌فرماید: همانا مرگ تو نزدیک و مدت عمرت سپری شده است و من تو را به چیزی که از آن چاره و گریزی نیست پیش می‌برم. اکنون وصیت خویش را فراهم ساز و آنچه از علوم و میراث علوم پیامبران پیش از تو و سلاح و تابوت سکینه نزد تو هست و همه آیات پیامبران پیشین را به وصی و خلیفه بعد از خودت تسلیم کن که او حجت بالغه من بر مردم است و او علی بن ابی طالب (ع) است و او را برای مردم به این سمت منصوب کن و از او عهد و پیمان لازم را بگیر و به مردم هم تذکر بده که عهد و پیمانی را که از ایشان گرفته‌ام یاد آورند که باید ولی مرا دوست داشته باشند و مولای ایشان و مولای هر زن و مرد مؤمن علی بن ابی طالب (ع) است. همانا که من هیچ یک از پیامبران را قبض روح نمی‌کنم، مگر پس از اینکه دین خود را کامل کنم و نعمت خود را با ولایت اولیای خود و ستیز با دشمنان خویش به کمال برسانم و این موضوع بستگی به کمال توحید و دین و اتمام نعمت من بر خلق من دارد و باید از ولی من پیروی و فرمانبرداری کنند.

من هیچ‌گاه زمین را بدون سرپرست رها نمی‌کنم و همان حجت من بر خلق من است و ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۳۸]. «عَلِيٌّ وَلِيِّي وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ عَلِيٌّ عَبْدِي وَ وَصِيُّ نَبِيِّي وَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةُ عَلَى خَلْقِي»؛ علی ولی من و مولای هر مرد و زن مؤمن است. علی بنده من و وصی پیامبر من و خلیفه پس از او و حجت بالغه من بر خلق من است. «مَقْرُونٌ طَاعَتُهُ مَعَ طَاعَةِ مُحَمَّدٍ نَبِيِّي وَ مَقْرُونٌ طَاعَةُ مُحَمَّدٍ بِطَاعَتِي مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِي»؛ فرمانبرداری از او وابسته و پیوسته به فرمانبرداری از محمد (ص) است و فرمانبرداری از محمد پیوسته به فرمانبرداری از من است؛ هر کس از محمد (ص) فرمان برد، از من فرمان برده است و هر کس از او سرپیچی کند، از من سرپیچی کرده است. «جَعَلْتُهُ عَلَماً بَيْنِي وَ بَيْنَ خَلْقِي فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ أَشْرَكَ بِبَيْعَتِهِ كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ لَقِيَنِي بِوَلَايَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَقِيَنِي بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ»؛ و من او را نشانه میان خود و خلق خویش قرار داده‌ام. هر کس او را بشناسد، مؤمن و هر کس او را نشناسد کافر است، و هر کس به بیعت او شرک ورزد مشرک است. هرکس روز رستاخیز با ولایت علی (ع) با من رو به رو شود وارد بهشت خواهد شد، و هر کس با دشمنی او با من رویاروی شود، به آتش در خواهد افتاد. اکنون ای محمد! علی را منصوب کن و از مردم بیعت بگیر و عهد و میثاق مرا که از ایشان گرفته‌ام یادشان آور که من جانت را به سوی خویش فرا می‌خوانم.[۳۹]

خوف پیامبر (ص) از دشمنی‌ها نسبت به امیرالمؤمنین (ع)

پیامبر (ص) در این باره از قوم خویش و آنان که منافق و بدبخت بودند بیم کرد که پراکنده شوند و به آیین جاهلی خویش باز گردند، که از دشمنی و ستیزه‌های نفسانی آنان نسبت به علی (ع) آگاه بود. پیامبر (ص) از جبرئیل خواست که از خداوند مسألت فرماید که از مردم در امان باشد و منتظر ماند تا جبرئیل این موضوع را به پیشگاه خداوند ابلاغ کند و تبلیغ این موضوع را به تأخیر انداخت تا به مسجد خیف رسید جبرئیل در مسجد خیف به حضور پیامبر آمد و به ایشان گفت: عهد خود را انجام دهد و علی (ع) را منصوب فرماید، ولی موضوع در امان بودن از مردم را ابلاغ نکرد تا آن‌که پیامبر به منطقه کراع الغمیم[۴۰] که میان مکه و مدینه است رسیدند. در کراع الغمیم جبرئیل به حضور ایشان باز آمد و موضوع خلافت علی (ع) را بازگو کرد، ولی همچنان موضوع در امان بودن از مردم را بیان نکرد و پیامبر به جبرئیل فرمود: بیم از آن دارم که قوم من مرا تکذیب کنند و گفتار مرا درباره علی (ع) نپذیرند و حرکت فرمود[۴۱].[۴۲]

علت خوف

آن‌گونه که از احادیث استفاده می‌شود، پیامبر (ص) قصد داشت در سرزمین عرفات، در آن اجتماع عظیم، به موضوع ولایت و خلافت امامان بعد از خود و از جمله امام علی (ع) بپردازد. جابر بن سمره می‌گوید: «پیامبر مشغول ایراد خطبه در بین جمعیت بود، تا سخن او به اینجا رسید: «لَا يَزَالُ هَذَا الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً...»؛ همواره این دین عزیز و پیروز است تا وقتی که دوازده نفربر آنها حکومت کنند.»... جابر می‌گوید: تا سخن پیامبر (ص) به اینجا رسید، همه سر و صدا کردند و هیاهو نمودند؛ لذا نفهمیدم که بعد از آن، حضرت چه فرمود. از پدرم پرسیدم: پیامبر چه فرمود؟ گفت: فرمود: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ «همه آنها از قریش‌اند»[۴۳]. از این روایت و روایات دیگر استفاده می‌شود که چون مخالفان نمی‌خواستند بنی‌هاشم و در رأس آنها حضرت علی (ع) خلافت بعد از رسول خدا (ص) را بر عهده بگیرند، وقتی حرف پیامبر به اینجا رسید جلسه را بر هم زدند تا پیامبر به هدف خود نائل نشود.

بعد از آن پیامبر اکرم (ص) به دنبال فرصت مناسبی بود تا این مسأله را به طور آشکار به مردم ابلاغ نماید. از طرفی خوف داشت در اثر اصرار و تأکید بر آن، دین و آیینش مورد تعرض قرار گیرد و مایه ایجاد اختلاف شود. تا این که آیه تبلیغ بر پیامبر خدا (ص) نازل شد و پیامبر را تهدید کرد که اگر این امررا به مردم ابلاغ نکنی، گویا اصلاً اصل رسالت را ابلاغ نکرده‌ای. از این‌رو پیامبر (ص) مردم را در وسط بیابان گرم و سوزان نگه داشت و موضوع ولایت حضرت علی (ع) را بر مردم ابلاغ داشت[۴۴].

پس علت تعویق بیان امامت از عرفات به غدیر این بود که در عرفات جو مناسب نبود و مجلس و خطبه حضرت را به هم زدند و موجب خوف پیامبر از تفرقه در دین و آسیب دیدن دین شد؛ لذا بیان امامت به غدیر انداخته شد. پیامبر اکرم (ص) خود در خطبه غدیر سبب خوف را این‌گونه بیان فرمودند: «همانا جبرئیل سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود: در این مکان (غدیر خم) توقف نمایم و به سیاه و سفید شما اعلام کنم که علی وصی و جانشین من، و پیشوای شما بعد از من است. جایگاه او نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است. با این تفاوت که پس از من پیامبری نخواهد آمد. علی پس از خدا و پیامبر رهبر شماست. سپس از فضائل حضرت علی (ع) سخن گفتند و ادامه دادند: از جبرئیل درخواست کردم تا مرا از اعلام ولایت علی (ع) معاف بدارد؛ زیرا ای مردم، می‌دانم که تعداد پرهیزکاران اندک و شمار منافقان فراوان است و گنهکارانی پرفریب وجود دارد که اسلام را مورد استهزا قرار می‌دهند. هم اکنون اگر بخواهم منافقان را با نام و نشان معرفی کنم، یا با انگشت به سوی آنان اشاره نمایم، یا مردم را برای شناخت آنان راهنمایی کنم می‌توانم، اما من سوگند به خدا، نسبت به آنان کرامت و بزرگواری پیشه می‌سازم[۴۵].

بنابراین، ابلاغ این موضوع هر چند از ابتدای ظهور اسلام و اولین روز دعوت پیغمبر تا آخرین لحظات حیات آن حضرت، با نبوت همدوش بوده و همان روزی که پیامبر (ص) رسالت خویش را اعلام کرد، امامت و خلافت علی (ع) را نیز اعلام کرد، لکن ابلاغ آن به آن کیفیتی که بعد از نازل شدن آیه تبلیغ در روز غدیر غدیر انجام گرفت تحقق نیافته بود. از این‌رو، رسول الله (ص) از ابلاغ آن با داشتن مخالفان سرسخت احساس نگرانی می‌کرد؛ زیرا هم به علم غیب و هم به حکم قرائن موجود و عناد برخی از مسلمین با علی (ع) به خوبی می‌دانست که گروهی از مهاجر و انصار در مقام انکار و مخالفت با این پیام الهی برخواهند آمد.

بر این اساس برای جلوگیری از این مخالفت، در انتظار فرصتی بوده که زمینه‌ای آماده، و کنگره‌ای باشکوه از عموم طبقات مسلمین تشکیل شود تا مأموریت خویش را انجام داده و درباره تعیین جانشین خود سخن بگوید و به نام و مشخصات او تصریح کند و از عموم مردم نیز برای خلافت او بیعت بگیرد، به گونه‌ای که آن مجتمع در تاریخ ضبط شود و قابل انکار نباشد. بنابر آنچه در اقبال الاعمال سید بن طاووس آمده است، احتمال دارد دلیل خودداری و تأخیر پیامبر (ص) در ابلاغ امر ولایت و ترک إظهار این فضیلت بزرگ و منزلت شریف، به فرمان خدای تعالی بوده است، تا برای امت روشن شود که این پیامبر (ص) نیست که علی (ع) را برای این مقام برگزیده است، بلکه خدای تعالی او را برگزیده است[۴۶].[۴۷]

نخستین خطابه در منی

پیامبر (ص) اولین خطابه خود را در منی ایراد فرمودند. این خطابه در واقع یک زمینه‌سازی برای خطبه غدیر بود. در این خطبه ابتدا به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبروی مردم اشاره نمودند، و سپس خون‌های به ناحق ریخته شده و اموال به ناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو قرار دادند تا کینه‌توزی‌ها از میان برداشته شود و جو اجتماع برای تأمین امنیت آماده گردد. سپس مردم را برحذر داشتند که مبادا بعد از او اختلاف کنند و بر روی یکدیگر شمشیر بکشند. در همین جا بود که تصریح فرمودند: «اگر من نباشم علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد». سپس حدیث ثقلین بر لسان مبارک حضرت جاری شد و فرمودند: «من دو چیز گران‌بها در میان شما باقی می‌گذارم که اگر به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی‌شوید: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم». اشاره‌ای هم داشتند به اینکه عده‌ای از همین اصحاب من روز قیامت به جهنم برده می‌شوند[۴۸].[۴۹]

خطبه پیامبر (ص) در مسجد خیف

در روز سوم از توقف در منی، بار دیگر حضرت فرمان دادند تا مردم در مسجد خیف اجتماع کنند. حضرت در مسجد خیف نیز خطابه‌ای ایراد فرمودند که ضمن آن صریحاً از مردم خواستند که گفته‌های ایشان را خوب به خاطر بسپارند و به غائبان برسانند. در این خطبه به اخلاص عمل و دلسوزی برای امام مسلمین و تفرقه نینداختن سفارش فرمودند و تساوی همه مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی را اعلام کردند. بعد از آن بار دیگر متعرض مسأله خلافت شدند و حدیث ثقلین بر لسان آن حضرت جاری شد، و بار دیگر برای غدیر زمینه را آماده کردند. در این مقطع، منافقین کاملاً احساس خطر کردند و قضیه را جدی گرفتند و برنامه‌های خود را آغاز کردند و پیمان نامه نوشتند و هم قسم شدند که خلافت و جانشینی در اهل بیت پیامبر (ص) اتفاق نیفتد و برای قتل آن حضرت برنامه‌ریزی کردند[۵۰].[۵۱]

اعلان رسمی برای حضور در غدیر

با این که انتظار می‌رفت پیامبر خدا (ص) در اولین و آخرین سفرحج خود مدتی در مکه بمانند، ولی بلافاصله پس از اتمام حج به منادی خود بلال، دستور دادند تا به مردم اعلان کند: فردا کسی جز معلولان نباید باقی بماند، و همه باید حرکت کنند تا در وقت معین در غدیر خم حاضر باشند. غدیر کمی قبل از جحفه است که به امر خاص الهی انتخاب شد. در این مکان، آبگیر و درختان کهن‌سالی وجود داشت. هم اکنون نیز، غدیر محل شناخته شده‌ای در دویست و بیست کیلومتری مکه و به فاصله دو میل قبل از جحفه به طرف مکه قرار دارد، و مسجد غدیر و محل نصب امیرالمؤمنین (ع) محل عبادت و زیارت زائران است. برای مردم بسیار جالب توجه بود که پیامبرشان بعد از ده سال دوری از مکه، بدون آن‌که مدتی اقامت کنند تا مسلمانان به دیدارشان بیایند و مسائل خود را مطرح کنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مکه خارج شدند و مردم را نیز به خروج از مکه و حضور در غدیر امر نمودند. صبح آن روز که پیامبر (ص) از مکه حرکت کردند، سیل جمعیت که بیش از صد و بیست هزار نفر (و به قولی صد و چهل هزار، و به قول دیگر صد و هشتاد هزار نفر) تخمین زده می‌شدند، به همراه حضرت حرکت کردند. حتی عده‌ای حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن که مسیرشان به سمت شمال نبود همراه حضرت تا غدیر آمدند.[۵۲]

فرمان خدا در غدیر

چون به غدیرخم رسیدند، پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل با فرمانی استوار و امان از مردم باز آمد و گفت: ای محمد! خدای عزوجل سلامت می‌رساند و چنین می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۵۳]. در اینجا بود که به پیامبر (ص) وحی شد که خداوند او را از شر مردم محفوظ می‌دارد. از این‌رو فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ»؛ ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم. و این کنایه از آن بود که هنگام ابلاغ پیام مهمی فرا رسیده است. سپس فرمان دادند تا منادی ندا کند: «همه مردم متوقف شوند و آنان که پیش رفته‌اند بازگردند و آنان که پشت سر هستند توقف کنند». تا آهسته آهسته همه جمعیت در محل از پیش تعیین شده جمع گردند.[۵۴]

توقف مردم در غدیر

پس از این دستور همه مرکب‌ها متوقف شدند، و کسانی که پیشتر رفته بودند بازگشتند و همه مردم در منطقه غدیر پیاده شدند و هر یک برای خود جایی پیدا کردند، و کم کم آرام گرفتند. شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین، سوزنده و به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه‌ای از لباس خود را به سرانداخته و گوشه‌ای از آن را زیر پای خود قرار داده بودند، و عده‌ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند[۵۵]. از سوی دیگر، پیامبر (ص) دستور دادند تا به محل درختان کهنسال بروند و آنجا را آماده کنند. آنها خارهای زیر درختان را کندند و سنگ‌های ناهموار را جمع کردند و زیر درختان را جاروب کردند و آب پاشیدند. در فاصله بین دو درخت روی شاخه‌ها پارچه‌ای انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد، و آن محل برای برنامه سه روزه‌ای که حضرت در نظر داشتند کاملاً مساعد شود. سپس در زیر سایبان، سنگ‌ها را روی هم چیدند و از رواندازهای شتران و سایر مرکب‌ها هم کمک گرفتند و منبری به بلندی قامت حضرت ساختند و روی آن پارچه‌ای انداختند، و آن را طوری بر پا کردند که نسبت به دو طرف جمعیت در وسط قرار بگیرد و پیامبر (ص) هنگام سخنرانی مشرف بر مردم باشد تا صدای حضرت به همه برسد و همه او را ببینند[۵۶].[۵۷]

پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) بر فراز منبر

انتظار مردم به پایان رسید. ابتدا منادی حضرت ندای نماز جماعت داد، و سپس نماز ظهر را به جماعت خواندند. بعد از آن مردم ناظر بودند که پیامبر (ص) بر فراز آن منبر ایستادند و امیرالمؤمنین (ع) را فراخواندند و به ایشان دستور دادند بالای منبر بیایند و در سمت راستشان بایستند. قبل از شروع خطبه، امیرالمؤمنین (ع) یک پله پایین‌تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ایستاده بودند. پیامبر اکرم (ص) نگاهی به راست و چپ جمعت نمودند و منتظر شدند تا مردم کاملاً جمع شوند. پس از آماده شدن مردم سخنرانی تاریخی و آخرین خطابه رسمی خود را برای جهانیان آغاز کردند.[۵۸]

دو اقدام عملی بر فراز منبر

در اثنای خطبه، پیامبر (ص) دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند که بسیار جالب توجه بود:

١. پیامبر (ص) پس از مقدمه چینی و ذکرمقام خلافت و ولایت امیرالمؤمنین (ع)، برای آن‌که تا آخر روزگار راه هرگونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشی در این راه در نطفه خنثی شود، ابتدا مطلب را به طور لسانی اشاره کردند، و سپس به صورت عملی برای مردم بیان کردند. ابتدا فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آيَاتِهِ وَ مُحْكَمَاتِهِ وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اللَّهِ لَهُوَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ نُوراً وَاحِداً وَ لَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَيَّ وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ مُعْلِمُكُمْ أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ»؛ ای گروه مردم! در مورد قرآن تدبر کنید و آیات محکم آن را نیکو بفهمید و از آیات متشابه پیروی مکنید! به خدا سوگند هرگز کسی دشواری‌ها و تفسیر آن را برای شما روشن نمی‌کند، جز همین کس که من دست او را می‌گیرم و به سوی خود بر می‌آورم و بازویش را بر می‌افرازم و به شما اعلام می‌کنم که هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست. بعد از آن، حضرت گفته خود را عملی کردند و بازوی علی بن ابیطالب (ع) را گرفتند. در این هنگام امیرالمؤمنین (ع) دست خود را به سمت صورت حضرت باز کردند تا آن‌که دست‌های هر دوی آنها به سوی آسمان قرار گرفت. سپس پیامبر (ص) امیرالمؤمنین (ع) را از جا بلند کردند تا حدی که پاهای آن حضرت در برابر زانوهای پیامبر (ص) قرار گرفت و مردم سفیدی زیربغل آن دو را دیدند، که تا آن روز دیده نشده بود. در این حال فرمودند: «هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم، این علی مولی و صاحب اختیار اوست».

٢. اقدام دیگرحضرت آن بود که چون بیعت گرفتن از فرد فرد آن جمعیت انبوه، از طرفی غیر ممکن بود و از سوی دیگر امکان داشت افراد به بهانه‌های مختلف از زیر بار بیعت شانه خالی کنند و حضور نیابند، و در نتیجه نتوان التزام عملی و گواهی قانونی از آنان گرفت، از این‌رو حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: ای مردم! شما بیش از آن هستید که در یک جلسه بتوانید با من دست بیعت دهید و خدای عزوجل فرمان داده است که نخست از شما اقرار زبانی بگیرم که در مورد امیرالمؤمنین علی و امارت او و امامانی که پس از او می‌آیند و از نسل من و اویند اقرار کنید و به شما گفتم و اعلام کردم که ذریه من از صلب اویند. اکنون همگان بگویید: «إِنَّا سَامِعُونَ مُطِيعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتُهُ عَنْ أَمْرِ رَبِّي وَ أَمْرِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مِنْ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ عَلَى ذَلِكَ قُلُوبُنَا وَ أَنْفُسُنَا وَ أَلْسِنَتُنَا وَ أَبْدَانُنَا عَلَى ذَلِكَ نَحْيَا وَ نَمُوتُ وَ نَبْعَثُ أَلَّا نُغَيِّرَ وَ لَا نُبَدِّلَ وَ لَا نَشُكَّ وَ لَا نَرْتَابَ وَ لَا نَرْجِعَ عَنْ عَهْدٍ وَ لَا مِيثَاقٍ وَ نُعْطِيَ اللَّهَ وَ نُعْطِيَكَ وَ نُعْطِيَ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وُلْدَهُ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ لَهُمْ ذِكْرٌ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ»[۵۹]؛ ما شنوا و فرمانبردار و پذیرا و خشنود به آن چیزی هستیم که از سوی پروردگارمان که پروردگار تو نیز هست در مورد علی و فرزندانش ابلاغ کردی و در این امر با دل و جان و دست و زبان بیعت می‌کنیم و بر این بیعت زندگی می‌کنیم و می‌میریم و برانگیخته می‌شویم. آن را تغییر و تبدیل نمی‌کنیم و در آن شک و تردید روا نمی‌داریم و از این عهد بر نمی‌گردیم و پیمان نمی‌شکنیم و از خداوند و از تو و از امیرالمؤمنین علی و فرزندانش حسن و حسین که امام‌اند و از صلب علی و ذریه تو می‌باشند اطاعت می‌کنیم.

پیداست که حضرت، عین کلامی را که می‌بایست مردم تکرار کنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردند تا هرکس به شکل خاصی برای خود اقرار نکند، بلکه همه به آنچه حضرت از آنان می‌خواهد التزام دهند و بر سر آن بیعت نمایند. وقتی کلام پیامبر (ص) پایان یافت همه مردم سخن آن حضرت را تکرار کردند و بدین وسیله بیعت عمومی گرفته شد.[۶۰]

بیعت مردان

پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین - صلوات الله علیهما و آلهما - هجوم آورند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می‌دادند. نخستین کسانی که با رسول خدا (ص) بیعت کردند، خلیفه اول و دوم بودند و پس از آن دو دیگر مهاجران و انصار و مردم به ترتیب قدر و منزلت خویش بیعت کردند. آنها به پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) تبریک و تهنیت می‌گفتند، و پیامبر (ص) هم می‌فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى جَمِيعِ الْعَالَمِينَ‌»؛ سپاس خداوندی را که ما را بر همه مردم فضیلت داده است. برای آنکه رسمیت مسأله محکم‌تر شود، و آن جمعیت انبوه بتوانند مراسم بیعت را به طور منظم و برنامه‌ریزی شده‌ای انجام دهند، پیامبر (ص) دستور دادند تا در خیمه برپا شود. یکی را مخصوص خودشان قرار دادند تا در آن جلوس نمایند، و امر کردند تا مردم جمع شوند. و یکی هم برای بیعت با امیرالمؤمنین (ع).

پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر (ص) حضور می‌یافتند و با آن حضرت بیعت نموده و به ایشان تبریک و تهنیت می‌گفتند. سپس در خیمه مخصوص امیرالمؤمنین (ع) حاضر می‌شدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با آن حضرت بیعت می‌کردند و به عنوان امیرالمؤمنین برایشان سلام می‌کردند، و این مقام والا را به آن حضرت تبریک و تهنیت می‌گفتند. برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت، و این مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند[۶۱].[۶۲]

بیعت بیعت‌شکنان

نکته جالب توجه اینجاست که نخستین کسانی که در غدیر با امیرالمؤمنین (ع) بیعت نمودند و در این کار پیشگام شدند، همان‌هایی بودند که زودتر از همه آن را شکستند و پیش از همه پیمان خود را زیر پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر، که بعد از پیامبر (ص) یکی پس از دیگری رو در روی امیرالمؤمنین (ع) ایستادند. جالب‌تر اینکه عمر بعد از بیعت این کلمات را بر زبان می‌راند: «بَخْ بَخْ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَا كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»[۶۳]؛ افتخار برایت باد، گوارایت باد، ای پسر ابی طالب! اکنون تو مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی شده‌ای! همه مردم بدون چون و چرا با امیرالمؤمنین (ع) بیعت می‌کردند، ولی ابوبکر و عمر با آن‌که پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند، قبل از بیعت به صورت اعتراض گفتند: آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش (یعنی: یا از جانب خود می‌گویی؟) حضرت فرمودند: از طرف خداست[۶۴].[۶۵]

بیعت زنان

پیامبر (ص) دستور دادند تا ظرف آبی آوردند، و پرده‌ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد، تا زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و قرار دادن امیرالمؤمنین (ع) دستشان را در سوی دیگر با حضرت بیعت کنند؛ به این صورت بیعت زنان هم انجام گرفت. همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند، و این دستور را درباره همسران خویش مؤکد داشتند[۶۶]. یادآور می‌شود که بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س) از حاضرین در غدیر بودند. همچنین همه همسران پیامبر (ص) در آن مراسم حضور داشتند[۶۷].[۶۸]

عمامه سحاب

پیامبر (ص) در این مراسم عمامه خود را که سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین (ع) قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است»[۶۹]. خود امیرالمؤمنین (ع) در این باره چنین فرموده‌اند: پیامبر خدا (ص) در روز غدیرخم عمامه‌ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرا به وسیله فرشتگانی که چنین عمامه‌ای به سر داشتند باری نمود[۷۰].[۷۱]

ظهور جبرئیل در غدیر

مسأله دیگری که پس از خطبه پیامبر (ص) پیش آمد و بار دیگر حجت را بر همگان تمام کرد، این بود که مردی زیبا صورت و خوشبوی را دیدند که در کنار مردم ایستاده بود و می‌گفت: «لَقَدْ عَقَدَ هَذَا الرَّسُولُ لِهَذَا الرَّجُلِ عُقْدَةً لَا يَحُلُّهَا بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ»؛ این پیامبر برای این مرد پیمانی بست که بعد از او جز کافر آن را بر هم نمی‌زند. عمر نزد او آمد و گفت: ای بنده خدا تو کیستی؟ پاسخی نداد. نزد پیامبر (ص) رفت و گفت: مردی را در کنار مردم دیدم که چنین می‌گفت! حضرت فرمودند: او جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنی![۷۲].[۷۳]

سروده حسان درباره غدیر

بخش دیگری از مراسم پرشور غدیر، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضور رسول خدا (ص) آمد و عرضه داشت: آیا اجازه می‌دهید در این باره اشعاری به عرض برسانم که خدا از آنها راضی باشد؟ فرمودند: به نام خدا بگو! حسان در جای بلندی قرار گرفت و مسلمان‌ها هم همچنان آماده گوش دادن بودند. وی این چنین سرود: «يُنَادِيهِمْ يَوْمَ الْغَدِيرِ نَبِيُّهُمْ‌ بِخُمٍّ وَ أَسْمِعْ بِالرَّسُولِ مُنَادِياً وَ قَالَ فَمَنْ مَوْلَاكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ‌ فَقَالُوا وَ لَمْ يَبْدُوا هُنَاكَ التَّعَادِيَا إِلَهُكَ مَوْلَانَا وَ أَنْتَ وَلِيُّنَا وَ لَنْ تَجِدَنَّ مِنَّا لَكَ الْيَوْمَ عَاصِياً فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي‌ رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِياً فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ‌ فَكُونُوا لَهُ أَنْصَارَ صِدْقٍ مُوَالِياً هُنَاكَ دَعَا اللَّهُمَّ وَالِ وَلِيَّهُ‌ وَ كُنْ لِلَّذِي عَادَى عَلِيّاً مُعَادِياً» در روز غدیر خم پیامبر مسلمانان را گرد آورد و به آنها خطاب کرد و گفت: مولا و ولی شما کیست؟

آنها بدون آن‌که اظهار نفاق و دشمنی نمایند، پاسخ دادند: خدای ما مولای ما و توهم ولی ما هستی و امروز به هیچ وجه از ما سرکشی نخواهی دید. آن‌گاه فرمود: یا علی، از جای برخیز که من پس از خود به امامت و هدایت تو خرسندم. و اضافه کرد: کسی که من مولای او هستم علی ولی اوست و شما هم به راستی یاور و دوست او باشید! در اینجا شروع کرد به دعا نمودن که پروردگارا، دوست او را دوست بدار و با دشمنش دشمنی کن! رسول خدا (ص) از سروده‌های او به وجد آمد و فرمود: «لَا تَزَالُ يَا حَسَّانُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ»[۷۴]؛ ای حسان، تا وقتی که ما را به زبان خود یاری می‌کنی، روح القدس یاور و مؤید تو باشد! اشعار حسان بن ثابت به عنوان یک سند تاریخی از غدیر ثبت شد و به یادگار ماند.[۷۵]

پایان مراسم غدیر

بدین ترتیب پس از سه روز، مراسم پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان «ایام الولایه» در ذهن‌ها نقش بست. گروه‌ها و قبائل عرب، هر یک با دنیایی از معارف اسلام، پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشین او راهی شهر و دیار خود شدند، و پیامبر (ص) عازم مدینه گردید. خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت به گوش همگان رسید. و بدین‌گونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.[۷۶]

خلاصه‌ای از خطبه غدیر

فرمان مهم الهی

پیامبر گرامی اسلام (ع) در آغاز این خطبه بعد از حمد و ثنای الهی فرمودند: «اقرار می‌کنم به بندگی خدا و شهادت می‌دهم که او پروردگار من است، و آنچه به من وحی نموده، ادا می‌نمایم وگرنه بیم آن دارم عذابی بر من فرود آید.... خداوند برمن چنین وحی کرده است: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده‌ای و خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند». ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده‌ام؛ جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند... و مرا مأمور کرد که در این محل اجتماع به پا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم: «أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»؛ به راستی علی بن ابی‌طالب برادر، وصی و جانشین من و امام بعد از من است؛ کسی که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می‌باشد.[۷۷]

ولایت و امامت دوازده امام (ع)

«ای مردم! این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است». آن‌گاه فرمودند: «ثُمَّ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إِمَامُكُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ مِنْ رَبِّكُمْ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ مِنْ صُلْبِهِ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا حَلَالٌ إِلَّا مَا أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ لَا حَرَامٌ إِلَّا مَا حَرَّمَهُ اللَّهُ عَرَّفَنِي الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ»؛ و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند، پروردگار شماست، و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید. حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان حرام کرده باشند.

سپس فرمودند: «فَمَنْ شَكَ فِي ذَلِكَ فَهُوَ كَافِرٌ كُفْرَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَ مَنْ شَكَّ فِي قَوْلِي هَذَا فَقَدْ شَكَّ فِي الْكُلِّ مِنْهُ وَ الشَّاكُّ فِي ذَلِكَ فَلَهُ النَّارُ»؛ هر کس در این گفتارشک کند، مانند کفر جاهلیت نخستین کافر شده است و هر کس در چیزی از سخن من شک کند، در همه آنچه برمن نازل شده شک کرده است و هرکس در یکی از امامان شک کند، در همه آنان شک کرده است و شک کننده درباره ما، در آتش است. تا اینکه به این جمله معروف رسیدند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌»؛ هر کس من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست.[۷۸]

توجه به مسأله امامت

بعد از آن‌که آیه اکمال را بیان نمودند، فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّمَا أَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِينَكُمْ بِإِمَامَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ كَانَ مِنْ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ»؛ ای مردم! خداوند دین شما را با امامت علی (ع) کامل نمود، پس هر کس به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او تا روز قیامت و رفتن به پیشگاه خدای عزیز و جلیل هستند، اقتدا نکند، پس چنین کسانی اعمالشان از بین رفته است. همچنین فرمودند: «مَا يُبْغِضُ عَلِيّاً إِلَّا شَقِيٌّ وَ لَا يَتَوَالَى عَلِيّاً إِلَّا تَقِيٌّ وَ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ»؛ بدانید که با علی دشمنی نمی‌کند، مگر شقی، و با علی دوستی نمی‌کند، مگر کسی که دارای تقوا باشد، و به او ایمان نمی‌آورد، مگر مؤمن مخلص.[۷۹]

ائمه نار بعد از پیامبر (ص)

پیامبر (ص) کسانی را که پس از ایشان با ولایت امیرالمؤمنین (ع) برخاستند ائمه نار و آتش خواندند و فرمودند: «محل نوشتن حدیث»

«مَعَاشِرَ النَّاسِ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي أَئِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ وَ أَنَا بَرِيئَانِ مِنْهُمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُمْ وَ أَنْصَارَهُمْ وَ أَشْيَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»؛ ای مردم! پس از من به زودی پیشوایان و امامانی خواهند بود که مردم را به آتش فرا می‌خوانند و روز رستاخیز یاری نخواهند شد. ای مردم! خداوند و من از آنان بیزاریم و همانا آنان و یاران و شیعیان و پیروان ایشان در پست‌ترین طبقه دوزخ‌اند و بسیار بد است جایگاه متکبران.[۸۰]

اتمام حجت

پیامبر اکرم (ص) با این خطبه گویا و شفاف، حجت را بر همه تمام کردند و آن را متذکر شدند و ابلاغ آن را بر همه واجب فرمودند. «قَدْ بَلَّغْتُ مَا بَلَّغْتُ حُجَّةً عَلَى كُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ وَ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ وُلِدَ وَ شَهِدَ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَشْهَدْ يُبَلِغُ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ آنچه را باید برسانم، رساندم و این برای هر حاضر و غایب و بر هر کس چه در اینجا حاضر است و چه حاضر نیست و هنوز متولد نشده است حجت است. البته تا روز قیامت باید شاهدان به غایبان و پدران به فرزندان برسانند.[۸۱]

یادی از حضرت مهدی (ع)

در این خطبه نیز یادی از حضرت مهدی (ع) کردند و فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيِّي أَلَا إِنَّ خَاتِمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ‌»؛ ای مردم! من پیامبرم و علی وصی من است و همانا مهدی قائم که خاتم امامان است از ماست. اوست که دین را آشکار می‌سازد و از ستمگران انتقام می‌گیرد. همانا که او گشاینده و ویرانگر دژهاست، و اوست که تمام فرقه‌های مشرکان را می‌کشد، او انتقام خون همه اولیای خدا را می‌گیرد، او ناصر دین خداوند است، او از دریاهای ژرف به دست خویش آب بر می‌دارد، او صاحب هر فضلی را به فضیلتش و هر جاهلی را به جهلش نام و نشان می‌دهد. همانا که او برگزیده و گزینه خداوند است. همانا که او وارث همه علوم و آگاه و چیره به همه آنهاست. اوست که از خدای خود خبر می‌دهد و امور مربوط به ایمان را خبر می‌دهد، او راهنمای استوار است.

کارها به او تفویض شده است. اوست که همه کسانی که پیش از او بوده‌اند به وجود او مژده داده‌اند. او حجت باقی خداوند است و پس از او حجتی نیست و حق فقط همراه اوست و نور و پرتوی جز پیش او نیست. هیچ کس بر او چیره و پیروز نمی‌شود و همانا که او ولی خدا در زمین خدا و حکم خدا میان خلق خداست و امین خدا در نهان و آشکار است. و در پایان خطبه فرمودند: ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند، به رستگاری بزرگ دست یافته است.[۸۲]

منابع

پانویس

  1. شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۸۸، ح۱۹۷؛ بشارة المصطفی، ص۲۳؛ الإقبال، ج۲، ص۲۶۴.
  2. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۱.
  3. مصباح المتهجد، ص۷۵۲، ح۸۴۳؛ الإقبال، ج۲، ص۲۵۴.
  4. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۱.
  5. الکافی، ج۴، ص۱۴۸، ح۱؛ مصباح المتهجد، ص۷۳۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۹۰.
  6. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۲.
  7. الإقبال، ج۲، ص۲۷۹؛ بحار الأنوار، ج۹۸، ص۳۰۰، ح۱.
  8. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۲.
  9. الأمالی للشجری، ج۱، ص۱۴۶.
  10. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۳.
  11. إقبال الأعمال، ج۱، ص۴۶۴.
  12. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۴.
  13. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۶.
  14. تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۴، ح۵۲؛ الإقبال، ج۲، ص۲۶۸؛ بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۳۵۸، ح۲.
  15. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۸.
  16. تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۴۳.
  17. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۸.
  18. شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۲۶.
  19. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۸۹.
  20. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۰.
  21. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۰.
  22. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۰.
  23. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۱.
  24. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۱.
  25. إقبال الأعمال، ج۱، ص۴۶۵.
  26. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۱.
  27. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۲.
  28. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۷۵۵.
  29. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۲.
  30. تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۴۳.
  31. إقبال الأعمال، ج۱، ص۴۷۴.
  32. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۷۳۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۴۴۴.
  33. وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۴۴۶.
  34. إقبال الأعمال، ج۱، ص۴۶۶.
  35. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۴.
  36. إقبال الأعمال، ج۱، ص۴۶۴.
  37. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۲۹۵.
  38. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  39. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۸۹.
  40. کراع الغمیم محلی است در هشت میلی منطقه عسفان و میان مکه و مدینه (معجم البلدان، ج۷، ص۲۲۶).
  41. روضة الواعظین، ج۱، ص۹۰.
  42. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۱.
  43. نعمانی، الغیبة، ص۱۲۴.
  44. امام‌شناسی و امامت در قرآن، ص۷۷.
  45. الاحتجاج، ج۱، ص۶۶.
  46. الإقبال بالأعمال الحسنة، ج۲، ص۲۴۴.
  47. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۲.
  48. بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۱۳.
  49. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۴.
  50. بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۱۴.
  51. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۵.
  52. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۶.
  53. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  54. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۶.
  55. بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۵۲.
  56. بحارالأنوار، ج۳۷، ص۲۰۳.
  57. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۷.
  58. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۸.
  59. روضة الواعظین، ج۱، ص۹۸.
  60. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۹.
  61. روضة الواعظین، ج۱، ص۹۹؛ الغدیر، ج۱، ص۲۷۱.
  62. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۱.
  63. الطرائف، ج۱، ص۱۴۷؛ الإرشاد، ج۱، ص۱۷۷.
  64. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۸۲۹.
  65. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۲.
  66. الغدیر، ج۱، ص۲۷۱؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۶.
  67. الغدیر، ج۱، ص۲۷۱؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۶.
  68. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۲.
  69. مکارم الأخلاق، ص۱۱۹.
  70. الغدیر، ج۱، ص۲۹۱.
  71. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۳.
  72. قرب الإسناد، ص۶۱.
  73. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۳.
  74. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷.
  75. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۴.
  76. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۵.
  77. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۵.
  78. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۶.
  79. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۷.
  80. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۷.
  81. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۸.
  82. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۸.