مسجد النبی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۳ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مسجدالنبی در شهر مدینه و در مکانی که محل اسکان موقت پیامبر (ص) در منزل ابوایوب انصاری بود، بنا شده است. این مسجد محل عبادت و جلسات قرآن بود. همچنین تصمیمات مهم در این مسجد گرفته می‌‌شد و محل مشورت حضرت با اصحاب بوده است. پیمان برادری و اخوت نیز در این مسجد منعقد شد. قانون شهروندی نیز در مسجد النبی تدوین و ابلاغ گردید که اسلام و مسلمین را به سمت امت واحده حرکت می‌داد.

مقدمه

رسول خدا (ص) بعد از هجرت به مدینه و سکونتی چند روزه در محله قبا، روز جمعه از آن منطقه حرکت کردند و در وادی "رانوناء" که در محله بنی‌ سالم بن عوف بود، نماز جمعه خواندند و این نخستین نماز جمعه پیامبر (ص) در مدینه بود[۱].

بزرگان قبایل مدینه هر کدام از پیامبر (ص) تقاضا کردند که آن حضرت در منزل ایشان وارد شوند؛ اما پیامبر (ص) می‌فرمود: "راه شتر را باز بگذارید. او مأمور است". سرانجام شتر پیامبر (ص) در محله بنی‌مالک بن نجار زانو به زمین زد و از آنجا که هنگام زانو زدن شتر، ابوایوب انصاری، زاد و توشه حضرت را به خانه خود برده بود، رسول خدا (ص) در منزل وی سکونت گزید[۲] و تا هفت ماه آنجا ماند.

در منابع تاریخی آمده است که پیامبر خاتم (ص) هنگام ورود به شهر یثرب (مدینه منوره) امر فرمود در زمینی که شتر ایشان در آن زانو زده بود، مسجدی ساخته شود[۳]. درباره مالک زمین گفته شده است: آن زمین که محل نگهداری شتران بود، در ملکیت سهل و سهیل، فرزندان عمرو بود که در آن زمان به علت فوت پدر، تحت سرپرستی معاذ بن عفراء[۴] و یا اسعد بن زراره[۵] قرار داشتند. پیامبر (ص)، تقاضای خرید آن زمین را برای ساختن مسجد مطرح کرد.

آورده‌اند که در پاسخ این تقاضا، سهل و سهیل خواستار هبه زمین به رسول الله (ص) شدند[۶] یا معاذ بن عفراء گفت: من سهل و سهیل را راضی خواهم کرد[۷]؛ اما پیامبر (ص) قبول نکرد و زمین را از آنها خرید[۸]. این در حالی است که بنا بر نقلی قابل قبول، نزد طبری، "بنی‌ نجار" مالکان زمین بودند و در آن چند نخل و قبوری از دوران جاهلیت وجود داشت. پیامبر (ص) از آنها خواست قیمت زمین را از حضرت دریافت کنند؛ اما آنها در پاسخ گفتند: "قیمتی جز ثواب نزد خدا نمی‌خواهیم"[۹]. عموم مسلمانان در ساخت این مسجد فعالیت داشتند و خود حضرت، همپای دیگر مسلمانان در این کار می‌کوشید[۱۰]. پایه‌های اصلی را تا سه ذراع با سنگ و بقیه را با خشت چیدند. آن گاه چند ستون از چوب خرما برافراشتند و روی آن را با شاخ و برگ نخل‌ها پوشاندند و چون از ایشان درباره سقف مسجد پرسیدند، فرمود: "سایه‌بانی چون، سایه‌بان موسی کافی است"[۱۱]. از این پس این مسجد، مرکز فعالیت‌ها و تصمیم‌گیری‌های مسلمانان و مقر فرماندهی اسلام شد[۱۲].

مسجد النبی فضیلت بسیار دارد و نماز در آن برابر با هزار نماز در جای دیگر است و مسافر می‌تواند نماز خود را در آن تمام بخواند.

قبر مطهر پیامبر (ص) هم اکنون در این مسجد قرار دارد و قبة الخضرا (گنبد سبز) بر روی مرقد اوست و بسیار توصیه شده به رفتن به آن مسجد و نماز خواندن در آن و زیارت قبر حضرت رسول (ص) در زمان آن حضرت، خانه وی و اتاق‌های همسرانش و خانه امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه (س) کنار مسجد بوده که اکنون با توسعه مسجد در داخل آن است[۱۳].

تأسیس مسجد النبی

یثرب جایگاه امنی بود که اهل اسلام بعد از هجرت در آن به آسودگی رسیدند. اولین کار پیامبر در این شهر که «مدینة النبی» نام گرفت، این بود که جامعه‌ای تازه بسازد: «امت واحده»، «امت اسلام»؛ لذا در ابتدا چند کار بسیار مهم انجام داد:

اول آنکه در زمینی که در کنار محل سکنای موقت آن حضرت ـ منزل ابو ایوب انصاری ـ قرار داشت، مسجدی ساخت[۱۴]. ایشان زمین آن را خریداری فرموده و همه مسلمانان را در ساختن آن شریک ساخت. بنای اول مسجد پیامبر بسیار ساده بود؛ دیوارهایی از خشت خام داشت که به طور ساده کنار هم چیده شده بودند. این چهار دیواری مستطیل شکل بود؛ به طول هفتاد ذراع و عرض شصت ذراع. همه مسلمانان که در اطراف مسجد خانه داشتند، درب خانه‌هاشان را به مسجد باز کردند. قبله مسجد نیز در آن روزگار به سمت بیت المقدس بود[۱۵].

در سال‌های بعد یعنی سال هفتم، بعد از غزوه خیبر[۱۶]، آن‌گاه که جمعیت مسلمانان بیشتر شده بود، مسجد را تجدید بنا کردند و به صورت مربعی با طول و عرض صد ذراع (یعنی تقریباً پنجاه متر در پنجاه متر) درآمد[۱۷].

این بار بخش زیرین دیوار از سنگ و بقیه را از خشت خام ساختند[۱۸]. خشت‌ها به صورت نر و ماده در کنار هم چیده شده بودند. ارتفاع دیوار نیز به اندازه قامت یک انسان معمولی بود[۱۹]. دیوار غربی به عنوان شاخص برای تعیین وقت نماز ظهر و عصر به کار می‌رفت. ستون‌های به کار رفته در این دیوارها از درختان خرما بود.

کمی بعد از ساختن مسجد، مسلمانان از گرما و آفتاب به پیامبر شکایت کردند و ایشان اجازه فرمودند چند ستون در داخل صحن مسجد بنا کنند؛ چیزی شبیه یک داربست[۲۰]. آن‌گاه بر روی آن برگ و شاخه‌های درخت خرما را ریختند تا از گزند گرما و تابش آفتاب در امان باشند. گاه و بی‌گاه نیز باران شدید آنها را آزار می‌داد؛ اما پیامبر اجازه ندادند تا سقفی بزنند، فرمودند: «لَا عَرِيشٌ كَعَرِيشِ مُوسى‌(ع)»[۲۱].

زمین مسجد، زمینی معمولی از رمل و خاک بود؛ لذا وقتی باران می‌آمد، پیشانی‌ها که بر روی همان خاک‌ها سجده کرده بودند، گل‌آلود می‌شد[۲۲]، سنت پیامبر سجده بر زمین و خاک بود. بعدها در زمان خلیفه دوم، کف مسجد را با سنگریزه فرش کردند؛ یعنی با چیزی مثل شن و ماسه. مسجد سه در ورود و خروج داشت. یکی در قسمت شمال و یکی در غرب به نام «باب الرحمة» و یکی هم در شرق به نام «باب جبرئیل»[۲۳].[۲۴]

پس از اتمام بنای مسجد، در اطراف آن منازلی برای رسول خدا (ص) و اصحاب ساخته شد[۲۵]. از این منازل، درهایی به مسجد باز بود که بعدها با فرمان الهی و نزول جبرئیل همه آنها جز در منزل پیامبر (ص) و علی بن ابی طالب (ع) بسته شد[۲۶].[۲۷]

بررسی ماجراهایی از ساخت مسجد

از محل ساختن خشت، هر مسلمانی یک خشت برداشته و به کنار مسجد می‌آمد. ولی مردم بر دوش عمار دو خشت بار می‌کردند. عمار به ستوه آمده بود و شکایت به پیامبر آورد که اینها با این بار سنگینی که بر من بار می‌کنند، مرا کشتند! پیامبر فرمود: اینها تو را نمی‌کشند، بلکه آن دسته ستمگر تو را می‌کشند. این سخن پیامبر در جنگ صفین بازگو شد، غوغایی در لشکر معاویه که عمار را کشته بود به پا کرد.

عثمان در آوردن خشت‌های مسجد شرکت داشت. اما هر بار که یک خشت می‌آورد، مدتی لباس خودش را می‌تکاند. امیرالمؤمنین که در ساختن مسجد حضور داشت و کمک می‌کرد، زیر لب شعری می‌خواند: «لا یستوی من یعمر المساجد یدأب فیها قائما و قاعدا و من یری عن الغبار حائدا»؛ «هیچ‌گاه کسی که با کوشش و جدیت تمام در حال قیام و قعود به کار ساختمان مسجد مشغول است با کسی که روی خود را از خاک و غبار می‌گرداند مساوی و برابر نیست»[۲۸].

عمار بن یاسر که این ارجوزه را از علی (ع) یاد گرفته بود، زیر لب زمزمه می‌کرد، عثمان بن عفان که گوشه‌ای نشسته و عصایی در دست داشت این ارجوزه را از عمار شنید و پیش خود خیال کرد عمار به او گوشه می‌زند و منظورش از جمله آخر اوست، از این رو بر آشفته پیش آمد و گفت: ای پسر سمیه من شنیدم که چه گفتی و چنان که گفتارت را ادامه دهی با این عصا بینی تو را خرد خواهم کرد!

پیغمبر که این سخن را از عثمان شنید، غضبناک شده فرمود: اینان را با عمار چه کار؟ عمار آنها را به سوی بهشت می‌خواند و آنها او را به طرف آتش دوزخ دعوت می‌کنند، «‌عَمَّارٌ جِلْدَةٌ بَيْنَ عَيْنَيَ وَ أَنْفِي‌»: همانا عمار، پوست میان دو چشم من است. آن گاه فرمود: از این پس اگر سخنی از آن مرد (یعنی عثمان) شنیدید به وی اعتنا نکرده و از او دوری کنید![۲۹].

مورخان مکتب خلافت در مورد آن صحابی که عمار را به ضرب و شتم تهدید کرده و پیامبر را به خشم آورد، سخت به مشکل افتاده‌اند و اغلب کوشیده‌اند این نام مستور بماند. گروهی اصولاً داستان بنای مسجد را به اختصار تمام گذارده‌اند و جریان فوق الذکر را به کلی حذف کرده‌اند. کلاعی صاحب الاکتفاء و ابن سید الناس صاحب عیون الاثر به این راه رفته‌اند. پاره‌ای به ابهام از او نامبرده‌اند. ابن هشام صاحب السیرة النبویة و سهیلی شارح آن، صاحب الروض الانف از این دسته‌اند، بالاخره دسته سوم به تحریف و تبدیل آن کوشیده‌اند. صاحب سیره شامیه و صاحب سیره حلبیه در شمار این گروهند.

ابن هشام از دسته دوم می‌گوید: چون عمار رجز را تکرار کرد، مردی از اصحاب رسول خدا (ص) گمان کرد که تعریض سخن با اوست. بعد از این اضافه می‌کند: ابن اسحاق نام این مرد صحابی را آورده است، اما دیگر هیچ نمی‌گوید[۳۰]. اما سهیلی شارح سیره ابن هشام در توضیح این بخش می‌گوید: ابن اسحاق این مرد را نام برده است، اما ابن هشام از نام بردن او کراهت داشته است؛ زیرا نمی‌خواسته است نام فردی از اصحاب رسول را به بدی یاد کند. به همین دلیل سزاوار نیست که ما به تحقیق و جست و جو از این نام بپردازیم[۳۱]. اینها بدین شکل به خفای این نام می‌کوشند.

اما کاری که دسته سوم می‌کنند به هیچ وجه قابل گذشت نیست. آنها می‌کوشند حتی این مقدار نیز حساسیت بر نیانگیزند؛ زیرا ممکن است کسی بعد از خواندن سیره ابن هشام درصدد جست‌وجوی نام حقیقی این صحابی برآید؛ لذا یک‌سره مسأله را تغییر می‌دهند، این نام را با نامی شبیه آن، عوض و بدل می‌کنند و سرانجام از گردونه این بازیگری با حقایق نام عثمان بن مظعون صحابی بزرگ پیامبر بیرون می‌آید.

اما این چاره‌جویی هم بی‌نتیجه مانده است؛ زیرا کسی که به احوالات عثمان بن مظعون آشنا باشد، یا فرصت یابد به یکی از مصادر ترجمه احوال او مراجعه کند، خیلی ساده به دروغین بودن این انتساب پی خواهد برد؛ چراکه عثمان بن مظعون به اتفاق همه مصادر موجود از زهاد و عباد صحابه شناخته شده و به اجتناب از مظاهر و شهوات و لذایذ دنیا شهرت داشت، آن قدر روزها را به روزه و شب‌ها را به قیام و عبادت گذرانده که مورد نهی و عتاب پیامبر اکرم (ص) قرار گرفته است[۳۲]؛ لذا اینکه کسی بگوید: او مردی رفاه طلب بوده و حتی از اندک غبار هم گریزان بوده است، به هیچ وجه قابل قبول نیست[۳۳].[۳۴]

خصوصیات و کارکردهای مسجدالنبی

محل عبادت و فعالیت‌های جمعی

این مسجد اولین مسجد جامع و مرکزی اسلام است، در آن روزگار بایستی همه امور اسلام در آن رتق و فتق گردد. محل عبادات و نمازهای یومیه بود. نماز جمعه شهر در آن به پا می‌شد[۳۵]. محل آموزش علم و ادب بود[۳۶]. در گوشه‌ای از آن چادر می‌زدند، به تازه‌واردان قرآن می‌آموختند[۳۷]. حلقه‌های حفظ قرآن در آنجا برگزار می‌شد. ملجا و پناه مساکین و مستمندان و تازه‌واردان و تازه اسلام پذیرفتگان بود[۳۸].

در همین مسجد پیامبر مجالس شور و مشورت تشکیل می‌داد، در مسائل مهمی همانند حمله مشرکان قریش در احد و احزاب، به مشورت می‌پرداخت. بسیج عمومی برای جهاد در آن انجام می‌گرفت[۳۹]. پرچم جهاد برای فرماندهان در آن بسته می‌شد. در آن پیامبر سفرای دولت‌ها، قبایل و مذاهب را می‌پذیرفت. در واقع همه کارهای اجتماعی اسلام در آن حل و فصل می‌یافت[۴۰].[۴۱]

پیمان برادری و عقد اخوت

در این مسجد نخستین سنگ‌بنای یک جامعه اسلامی نهاده شد. پیامبر در اولین فرصت در میان مهاجران از مکه و مسلمانان مدینه که بعدها انصار نامیده شدند عقد برادری برقرار کردند. در واقع می‌خواستند نشان بدهند که جامعه‌ای که ایشان درصدد بنای آن هستند، جامعه‌ای بر اساس شهروندی محض نبوده و بلکه علاوه بر آن بر اساس اخوت و برادری است. قرآن نیز این مسئله را تأیید می‌کند[۴۲].

این پیمان برادری که چند ماه بعد از هجرت انجام گرفت، نخستین اقدام اساسی پیامبر در راستای تشکیل «امت واحده» یا «جامعه اسلامی» بود[۴۳]. بدین ترتیب جامعه‌ای که پیامبر اکرم (ص) درصدد تأسیس آن بود، جامعه‌ای که بر اساس رنگ پوست یا ملیت یا نژاد تشکیل شد، بلکه تنها بر اساس عقیده و ایمان به خدای واحد بود. مسلمانان در بیعت عقبه، رهبری پیامبر بر جامعه اسلامی را پذیرفته بودند. رهبری رکن اصلی و اولیه جامعه اسلامی بود. در پیمان برادری رکن دیگری از جامعه اسلامی بنا نهاده شده بود. تعداد کسانی که در این پیمان برادری حضور داشتند تا سی‌صد نفر نقل شده است[۴۴].[۴۵]

پیمان برادری پیامبر با جانشین خود

در جریان پیمان برادری، پیامبر رفتاری نسبت به امیرالمؤمنین (ع) انجام داد که نشان می‌داد ایشان بر همه یاران پیامبر به نوعی برتری دارند که با هیچ کس دیگری قابل مقایسه نیست. این جریان به صورت‌های مختلفی برای ما نقل شده است: عبدالله بن عباس می‌گوید: هنگامی که آیه ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ[۴۶]، نازل شد، پیامبر در میان مسلمانان دستور برادری فرمود: از جمله بین ابوبکر و عمر، بین عثمان و عبدالرحمن و بین فلان و فلان برادری قرار داده شد، تا آنجا که در میان همه اصحاب خویش بر حسب منزلت ایشان برادری قرار داد. سپس به علی بن ابی طالب (ع) فرمود: تو برادر منی و من برادر تو هستم[۴۷].

علی بن ابراهیم قمی مفسر قرن سوم و چهارم (۱۳۰۷. قی) می‌گوید: آیه ۶۱ سوره نور به مناسبت هجرت نازل شد. پیامبر اکرم در میان مسلمانان مهاجر و انصار برادری قرار داد. بین ابوبکر و عمر بین عثمان و عبدالرحمن بن عوف و بین طلحه و زبیر و بین سلمان و ابوذر و بین مقداد و عمار برادری قرار داد، اما امیرالمؤمنین را رها ساخت، هیچ کس را به عنوان برادر برای او معین نکرد. ایشان سخت غمگین شده و به نزد پیامبر آمد. عرض کرد: یا رسول الله پدر و مادرم فدایت باد! چرا بین من و کسی برادری قرار ندادی؟ پیامبراکرم فرمود: والله! تو را نگه نداشتم مگر برای خودم. آیا راضی نیستی تو برادر من باشی و من برادر تو؛ تو برادر من در دنیا و آخرت هستی. تو وصی و وزیر و خلیفه من در امت من هستی،... و منزلت تو نسبت به من همانند منزلت هارون نسبت به موسی است الا اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود[۴۸].

عبدالله بن عمر نقل می‌کند: در آن زمان که پیامبر به مدینه هجرت فرموده بود بین اصحاب خودش برادری برقرار کرد. (حضرت) علی (ع) به نزد ایشان آمد در حالی که چشمانش اشکبار بود، به آن حضرت عرضه داشت: یا رسول الله در میان یاران خود برادری قرار دادی، بین من و هیچ کسی برادری معین نکردی؟! پیامبر فرمود: یا علی تو برادر من در دنیا و آخرت هستی[۴۹].

عبد الله بن عمر در نقل دیگر می‌گوید: پیامبر در میان اصحاب خویش برادری قرار داد. ابوبکر و عمر را برادر کرد، طلحه و زبیر را برادر کرد، بین عثمان و عبدالرحمن بن عوف برادری برقرار کرد، علی به محضر پیامبر عرض کرد: شما در میان اصحاب خویش برادری قرار داده‌ای، پس چه کسی برادر من است؟! رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود: آیا راضی نیستی که من برادر تو باشم؟ عبد الله بن عمر می‌گوید: علی رضی الله عنه مردی شجاع و چابک بود. و در جواب پیامبر عرضه داشت: بله ای رسول خدا، رسول خدا فرمود: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی[۵۰] قسم به آن کس که مرا به راستی مبعوث کرده است، برادری تو را به تأخیر نینداختم مگر برای اینکه تو را برای برادری با خودم می‌خواستم. تو برادر من در دنیا و آخرت هستی[۵۱].[۵۲]

تدوین و ابلاغ اولین قانون شهروندی

سومین خصوصیت مسجدالنبی آن است که پیامبر (ص) امر فرمود و خطوط کلی برای اداره یک کشور اسلامی را به شکل مکتوب درآوردند. در این قانون‌نامه که خاورشناسان اروپایی به آن «قانون اساسی مدینه» گفته‌اند[۵۳]، همه رفتارهای اجتماعی و ارتباطات لازم با گروه‌های مختلف شهر و با بیگانگان تنظیم شده و مردم آن شهر، یک واحد سیاسی جدیدی را که همان «امت واحده» یا جامعه اسلامی باشد تشکیل می‌دادند. این پیمان را می‌توان یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین ارکان پیشرفت اسلام با توجه به اوضاع آن روز شهر مدینه و منطقه حجاز دانست.

مفاد قانون شهروندی

برخی از مفاد این قانون نامه عبارت است از: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

این پیمانی است که «محمد» رسول خدا، میان مسلمانان قریش، یثرب و کسانی که از آنان پیروی کرده و همراه آنها به جهاد برخاسته منعقد می‌کند:

  1. امضاکنندگان پیمان، امت واحدی هستند، مهاجران قریش به رسم سابق خویش، در پرداخت خون بهاء باقی هستند. اگر فردی از آنها کسی را کشت یا فردی از آنان اسیر گردید، باید به کمک هم خون‌بهایش را بپردازند و اسیر خود را بخرند و آزاد کنند.
  2. بنی عوف با مؤمنان مانند یک ملت و امت هستند، (با این تفاوت) که یهود پیرو دین خود و مسلمانان هم تابع دین خود هستند، در این حکم تفاوتی میان خودشان و بندگانشان نیست.
  3. بنی النجار و بنی حارث و بنی ساعده و بنی جشم و بنی اوس و بنی ثعلبة همه مانند بنی عوف در حکم یک امت هستند و باید که با خوبی و عدالت رفتار کنند مگر آن کس که ظلم کند و یا مرتکب جرم و گناهی شود. مسلمانان باید افراد از پای درآمده را کمک کنند و در مخارج سنگینی که بر اثر دادن خون بها، یا آزاد کردن اسیر دامن‌گیر مؤمنی می‌گردد، باید او را یاری کنند.
  4. باید با کسی که یا بر علیه ایشان دسیسه کنند یا در صدد ظلم و تعدی برآید، یا میان مؤمنان فتنه و فسادی کند قوای خود را به طور دسته جمعی به کار برند، اگرچه آن شخص از فرزندان خود ایشان باشد.
  5. هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را به جای شخص کافری بکشد یا کافری را بر ضد مؤمنی یاری کند.
  6. مسلمانان دوست و پشتیبان یکدیگرند.
  7. مؤمنان همه با هم دوست هستند و کاری به دیگران ندارند از یهود نیز هرکس از ما پیروی کند از یاری و همراهی و برابری ما برخوردار خواهد شد، نه به او ظلم شود و نه مسلمانان بر ضد او کسی را یاری خواهند کرد.
  8. در عقد پیمان صلح باید مسلمانان متحد باشند، هیچ مسلمانی بدون جلب نظر مسلمان دیگر جز به عدالت و مساوات نمی‌تواند صلح برقرار کند.
  9. ایمان آورندگان پرهیزکار، بر بهترین و محکم‌ترین هدایت هستند.
  10. هیچ مشرکی (از مشرکان مدینه) حق ندارد مال و جان و مشرکان قریش را حمایت و یا تعهد کند، به ذمه بگیرد، مسلمانی را از دست یافتن بر آنها جلوگیری کند.
  11. هرگاه مسلمانی بی‌جهت مسلمانی را بکشد و جنایت ثابت شود، شخص قاتل قصاص می‌شود مگر اینکه اولیای مقتول از او درگذرند. در هر صورت وظیفه مسلمانان اتحاد و یگانگی بر ضد قاتل است.
  12. بدعت‌گذار و یا جنایت‌کار در هیچ صورت یاری نمی‌شود و با او پیمانی بسته نمی‌شود.
  13. در جنگ‌هایی که یهودیان و مسلمانان دوشادوش هم می‌جنگند، هزینه هر کدام بر عهده خود آنهاست و هرکس که با متحدان این پیمان بجنگد، باید متحداً با او جنگید.
  14. مناسبات هم‌پیمانان بر اساس نیکی و خوبی است و باید از بدی دور باشند.
  15. هیچ کس نباید در حق هم پیمان خود ستم کند. در غیر این صورت باید ستمدیده را یاری کرد.
  16. یثرب، برای امضاکنندگان این پیمان، «منطقه حرم» اعلام می‌گردد.
  17. جان همسایگان و کسانی که پناه داده شده‌اند بسان جان ما است، نباید هیچ‌گونه آسیب و ضرری ببیند. قریش و هم‌پیمانان قریش پناه داده نمی‌شوند.
  18. امضا کنندگان این پیمان دفاع از شهر یثرب را به طور مشترک بر عهده دارند.
  19. هرگاه مسلمانان یهود را برای صلح با دشمن دعوت کردند، باید بپذیرند، هرگاه چنین دعوتی از طرف یهود انجام گیرد. مسلمانان باید قبول کنند مگر اینکه دشمن با آیین اسلام و نشر آن مخالف باشد.
  20. این قرارداد از ظالم و مجرم حمایت نمی‌کند.
  21. هر کس در مدینه بماند در امان است و هر کس از آن خارج شود در امان است مگر ستمکار و گناهکار.
  22. هرگاه در امری اختلاف پیدا کردید باید بدانید که مرجع شما در حل آن اختلاف خدا و رسول او می‌باشد.
  23. کسی نباید بدون اجازه حضرت محمد (ص) از این پیمان خارج شود.
  24. پیمان با این جمله به پایان می‌رسد: «ان اللّه جار لمن بر و اتقى‌، و محمد رسول اللّه (ص)»: خدا پناه دهنده نیکوکاران و پرهیزکاران است و محمد رسول خداست[۵۴].

اهمیت قانون شهروندی

تنظیم و انتشار این پیمان نامه از چند جهت دارای اهمیت است:

  1. این پیمان بیانگر مهم‌ترین اموری است که دولت اسلامی نوپا برای اداره جامعه خود به آن احتیاج داشت.
  2. این پیمان خط بطلانی بر روی همه نظریاتی است که فکر می‌کند دین اسلام تنها به رابطه انسان و خدا خلاصه می‌شود و اسلام تنها به مناسک و عبادات فردی می‌پردازد و قادر به تشکیل دولت و اداره جامعه نیست.
  3. تدوین این پیمان‌نامه از طرفی اسلام و مسلمین را به سمت امت واحده حرکت می‌داد و از طرفی همه حرکت‌های استعماری و دیکتاتوری را در نطفه خفه می‌کرد. در مورد تاریخ این وثیقه یا پیمان نامه در بین محققین اختلاف‌نظر شده است. اما دلائل محکم‌تری آن را به قبل از غزوه بدر موکول می‌کند[۵۵].[۵۶]

آتش‌سوزی مسجدالنبی

مسجدالنبی(ص) در شب دوم رمضان سال ۶۵۴ق در دوران «المستعصم بالله عباسی» برای نخستین بار دچار آتش‌سوزی شد. ابوشامه روایت می‌کند: آتش‌سوزی در گوشه شمال غربی مسجد آغاز شد. «ابابکر بن اوحد» یکی از خادمان مسجد برای روشن کردن قنادیل با آتش وارد گردید. وقتی از آن غافل شد، آتش به لوازمی که در مسجد بود سرایت کرده و سوخت. پس از آنکه لوازم و وسایل موجود در انبار قنادیل دچار حریق شد، آتش به سرعت به سقف رسید؛ و آن‌چه در شبستان بود به همراه خادم، همه در آتش سوختند. مردم مدینه برای خاموش کردن آن جمع شدند ولی موفق نشده و آتش به تمامی سقف‌ها سرایت و همۀ ستون‌های چوبین سوخته شد. در این آتش‌سوزی منبر پیامبر(ص)، درها، خزاین، ضریح، صندوق‎ها و قفسه‌های کتب، پوشش مرقد، سقف، قنادیل و... سوخت، پس از این واقعه بلافاصله از سوی حکمرانان مصر و یمن اقداماتی برای ترمیم و بازسازی آن صورت گرفت. سلطان اشرف قایتبای و سایر ممالیک با تلاش فراوان مسجد را کاملاً بازسازی و ترمیم کردند.

از سال ۶۵۵ق تا سال ۸۸۶ق یعنی پس از نخستین آتش‌سوزی، تقریباً تمامی مسجد از نو بازسازی گردید، ولی متأسفانه در روز ۱۳ رمضان سال ۸۸۶ دوباره مسجدالنبی(ص) دچار آتش‌سوزی شد که این بار علت آن رعد و برق بود. در این حادثه تمامی مسجد دچار حریق شد؛ مناره رئیسیّه نیز فرو ریخت و حتی عده‌ای کشته و یا زخمی شدند. «سلطان اشرف قایتبای» باز به امر بازسازی مسجد همت گماشت. منارهٔ رئیسیه از نو برپا شد، دیوارها، ستون‌ها و سقف‌ها دوباره ساخته شدند. گنبدی نیز بر فراز محراب عثمانی استوار و به وسیله سه گنبد دیگر در اطراف آن، که «مجارید» نامیده می‌شد مستحکم‌تر گردید. همچنین در مدخل باب السلام دو گنبد بر پا شد و حتی محدودهٔ اطراف مسجد را با تأسیس مدارس، کاروانسراها و... رونق بخشیدند. این تعمیرات در سال ۸۸۸ق به پایان رسید. سلطان قایتبای در سال ۸۸۹ق به شخصه برای بازدید و زیارت، به مدینه آمد. شایان گفتن است که ده سال بعد نیز منارهٔ رئیسیه باز بر اثر رعد و برق دچار آتش‌سوزی شده و فرو ریخت که قایتبای آن را دوباره ترمیم کرد[۵۷].[۵۸]

توسعه مسجدالنبی

در سال هفدهم هجری با گسترش فتوحات، جمعیت مسلمان افزایش یافت و در این میان، مدینه به عنوان مرکز خلافت، جمعیت بیشتری را به خود جذب کرد. خلیفه دوم (خلافت از ۱۳ تا ۲۳ھ) تصمیم گرفت تا خانه‌های اطراف را بخرد و آنها را ضمیمه مسجدالنبی سازد.

مسجد اندکی در سمت قبله؛ یعنی جنوب و نیز از جهت غرب و شمال گسترش یافت. در این میان، قرار بود خانه عباس عموی پیامبر(ص) نیز خراب شود،که کار به منازعه لفظی کشیده شد. خلیفه تن به حکمیت یکی از اصحاب رسول خدا(ص) داد و حَکَم، حُکم کرد که خلیفه نباید برای مسجد، به زور، زمینی را از صاحبش بگیرد. پس از خاتمه نزاع، عباس خود خانه‌اش را نه در عوض پول، بلکه به عنوان هدیه تقدیم کرد. در افزایش جدید، در سمت قبله، حدود ۵ متر، در سمت غرب ۱۰ متر و در سمت شمال ۱۵ متر به مسجد افزوده شد.

مجموع مساحت افزوده شده ۱۱۰۰ متر مربع بود و مجموع مساحت آن به ۳۵۷۵ متر مربع می‌رسید. با افزایش این مساحت، درهای جدیدی نیز برای مسجد گشوده شد. در این افزایش، جای ستون‌های قبلی را ستون‌های جدیدی از نخل گرفت و بنای مسجد نیز نسبت به بنای سابق استحکام بیشتری یافت و البته مصالح به کار رفته، همان خشت و برگ نخل بود. کف مسجد را نیز با ریگ‌های وادی عقیق فرش کردند.

در سال ۲۹ هجری، عثمان وسعت مسجد را نسبت به زمان خلیفه دوم زیادتر کرد، به طوری که به ۴۰۷۱ متر مربع رسید. این افزایش نیز در پی درخواست مردم بود که مجبور بودند برای نماز جمعه خارج از مسجد بنشینند. در برابر، شماری از مردم که خانه‌هایشان در این افزایش تخریب می‌شد، با توسعه مسجد مخالف بودند. دلیل دیگر مخالفت مردم آن بود که احساس می‌کردند عثمان با روحیه‌ای که دارد، مسجد را از حالت سادگی نخست در می‌آورد و از سنگ‌های تراشیده در بنای آن استفاده می‌کند.

بنابر آن چه نقل شده، عثمان وضعیت عمومی مسجد را تغییر داد، ۴۹۶ متر به مسجد افزود. در بنای جدید از سنگ‌های حجاری شده و منقش استفاده کرد، سقف را با چوب ساج ترمیم کرد. به علاوه، در قسمت جلوی مسجد؛ یعنی محل ایستادن امام، مقصوره، یا غرفه کوچکی ساخت که امام در آنجا می‌ایستاد.

از این مطالب چنین بر می‌آید که خلیفه سوم برای نخستین بار مسجد را از سادگی نخستین آن به در آورد و آن را با سنگ‌های حجاری شده و منقش زینت داد. افزایش مساحت مسجد در زمان خلیفه دوم و خلیفه سوم تنها اندکی در سمت جنوب و بیشتر در سمت شمال و غرب مسجد بود. در قسمت شرقی، حجره‌های رسول خدا(ص) بود و لذا در آن قسمت افزایشی صورت نگرفت.

مسجد نبوی تا سال ۸۸ هجری تغییری نیافت. در زمان خلافت ولید بن عبدالملک و آن‌گاه که عمر بن عبدالعزیز از طرف وی حکومت مدینه را داشت، توسعه نسبتاً زیادی در مساحت مسجد و بنای آن داده شد. این توسعه به دستور ولید، شامل شرق مسجد نیز شد که حجره‌های رسول خدا(ص) در آنجا قرار داشت. بر اساس دستور وی، قرار شد تا گرد مرقد پیامبر دیواری بکشند و از آن ناحیه نیز بر مسجد افزوده شود. مردم مدینه که این حجرات را خاطره حضور رسول خدا(ص) و زندگی ساده آن حضرت میان خود می‌دیدند، از شنیدن خبر تخریب، شروع به شیون و زاری کردند.

خانه حضرت فاطمه زهرا(س) در اختیار فاطمه صغری دختر امام حسین(ع) و همسر حسن بن حسن بن علی بود. بنا به برخی روایات، هدف اصلی ولید در توسعه مسجد، به ویژه در سمت شرق، گرفتن این خانه از دست حسن بن حسن و دور کردن او از مسجد و در واقع کار سیاسی بوده است. فاطمه صغری با تصرف خانه خود مخالفت کرد، اما ولید به زور آن را تصرف نمود. به همین دلیل تا سال‌ها مردم از نماز خواندن در آن حدود پرهیز می‌کردند و آن را غصبی می‌دانستند.

توسعه جدید در سمت شرق، غرب و شمال صورت گرفت. در سمت شمال ۱۰۰ متر، در قسمت شمال غرب به سمت شرق ۶۷/۵ متر و در ناحیه جنوب غرب به شرق ۸۳/۷۵ متر افزوده شد و بدین ترتیب، مساحت مسجد به بیش از ۶۴۰۰ متر مربع رسید.

برخی مساحت مسجد را پس از افزایش این دوره، تا ۷۵۰۰ متر مربع نوشته‌اند. مسجد دارای یک صحن میانی در وسط و رواق‌های در اطراف بود که با ستون‌های زیادی سر پا نگاه داشته می‌شد. از آنجا که ولید علاقه بسیاری به بنای ساختمان‌های زیبا داشت، دستور داد تا افزون بر بنای مستحکم مسجد، تزئینات فراوانی در آن صورت گیرد. به گزارش طبری، وی برای بنای مسجد از قیصر روم استمداد کرد و او نیز افزون بر کمک مالی فراوان، شامل صد هزار مثقال طلا، یک صد کارگر ماهر برای ولید فرستاد. با کمک این افراد بود که ولید مسجد را به شکل زیبایی ساخت.

در بنای جدید، افزون بر مستحکم ساختن دیوارها، سقف را نیز تا ۱۲ متر بالا بردند و دو سقف با فاصله بنا کردند تا در صورت آمدن باران و نفوذ آن از سقف اول، سقف دوم مانع از رسیدن آب به مسجد باشد. همچنین چهار مأذنه برای مسجد ساخته شد که یکی از آنها به دلیل مُشرف بودن بر خانه مروان حکم، اندکی بعد تخریب گردید.

در این زمان، تزئین مسجد به این صورت انجام گرفت: ستون‌های سنگی تراش خورده با روکش‌های فلزی، دیوارهای بلند و مزین به نقوش گچ‌کاری، کاشی‌کاری دیوارها، بر پایی مقصوره‌ها، نقاشی سقف و تزیین آن با چوب ساج، جایگزینی بنایی مستحکم و سنگی به جای خانه‌های گِلی رسول خدا(ص) و... خلاصه این که این مسجد تبدیل به ساختمانی شد که تا آن زمان در جزیرةالعرب نظیر نداشت. از جمله تزئیناتی که برای نخستین بار صورت می‌گرفت، نقش آیات قرآنی بر روی کاشی‌ها و دیوار مسجد بود که برای این کار آیات سوره «والشمس» انتخاب شده بود.

طرح تازه‌ای که در بنای جدید اعمال گردید، یکی ساختن محراب در محلی بود که رسول خدا(ص) در آنجا به نماز می‌ایستاد. دیگری مناره‌ای بود که بر چهار زاویه مسجد ساخته شد. کار ساختمان مسجد از سال ۸۸ هجری آغاز و در سال ۹۱ هجری پایان یافت.

گفتنی است که ولید نه تنها مسجدالنبی(ص) را بازسازی کرد، بلکه دستور داد تمامی نقاطی که پیامبر(ص) در آنها نماز خوانده بود و آن را مسجد ساخته بودند، بازسازی شود. اخبار این بازسازی‌ها در تاریخ مساجد تاریخی مدینه نوشته شده است.

و اما توسعه مسجد در زمان مهدی عباسی؛ بنی‌عباس در سال ۱۳۲ هجری بر مسند خلافت نشستند. گفته شده که سفاح و منصور، اولین و دومین خلیفه عباسی، قصد توسعه مسجد را داشتند، اما فرصت این کار را نیافتند. به ویژه منصور، از مردم مدینه که به رهبری نفس زکیه از نوادگان امام حسن(ع) در شورشی سخت بر ضد او شرکت کرده بودند، دل خوشی نداشت.

«مهدی» فرزند منصور، در مسجدالحرام و مسجدالنبی، بناهای جدیدی ساخت. وی در سال ۱۵۸ سفری به مدینه داشت و تصمیم گرفت تا مسجد رسول خدا(ص) را بازسازی کند و بر مساحت آن بیفزاید. اقدام عملی او در این باره، از سال ۱۶۱ یا ۱۶۲ هجری آغاز گردید.

مجموعه مساحتی که مهدی به مسجد افزود، شامل ۲۴۵۰ متر می‌شد. همچنین، او شمار ستون‌های مسجد را بیشتر کرده و بر تعداد درهای آن افزود. در این زمان مسجد بیست در داشت. چهار در شمالی، هشت در غربی، هشت در شرقی. در این بازسازی شمار بسیاری از خانه‌های اطراف مسجد که هر کدام به نام صحابه ساکن در آنها شهرت داشت، تخریب و به مسجد افزوده شد؛ از جمله آنها خانه عبدالله بن مسعود، شرحبیل بن حسنه و مسور بن مخرمه بود.

برخی از منابع اشاره دارند که مأمون نیز در سال ۲۰۲ تغییراتی در مسجد ایجاد کرد. پس از این توسعه‌ها، تا قرن هفتم گزارشی از توسعه فضای مسجدالنبی در دست نداریم و به احتمال، اقدام مهمی در توسعه مسجد صورت نگرفته است. با این حال، در سال‌های مختلف، تعمیراتی در مسجد انجام شد که طبعاً بدون آنها امکان سرپا بودن مسجد وجود نداشت.

در سال ۶۵۴ هجری؛ یعنی سه سال پیش از سقوط عباسیان، مسجدالنبی آتش گرفت و صدمات زیادی بر آن وارد شد. خلیفه عباسی نتوانست آن را بازسازی کند؛ زیرا به دست مغولان ساقط شد؛ اما ممالیک مصر معمارانی را برای بازسازی آن فرستادند. پس از آن، محمد بن قلاوون از ممالیک، سقف‌هایی در قسمت‌های غربی و شرقی مسجد زد و در سال‌های ۷۰۵ و ۷۰۶، رواق‌های دیگری نیز برای مسجد ساخته شد. با اصلاحات دیگری که صورت گرفت، مسجد صورت نخست خود را بازیافت.

در سال ۸۸۶ هجری مجدداً بر اثر صاعقه‌ای مسجد آتش گرفت. این بار نیز ممالیک مصر کار بازسازی را عهده‌دار شدند و علاوه بر مسجد، رباط، مدرسه و آشپزخانه‌ای نیز برای آنها بنا کردند. مساحت مسجد در این تجدید بنا تا ۹۰۱۰ متر مربع رسید.

مرحله بعدی بازسازی مسجد، در روزگار عثمانی‌ها و در قرن دهم هجری صورت گرفت. سلطان سلیمان عثمانی در سال ۹۳۸ در بازسازی مسجدالنبی کوشش‌هایی کرد؛ اما اقدام اساسی در سال ۱۲۶۵ قمری به دست سلطان عبدالحمید اول (م ۱۲۷۷) آغاز گردید و در طی سیزده سال مسجد به شکلی استوار و در عین حال زیبا بازسازی شد. این بازسازی، قوی‌ترین و محکم‌ترین ساختمانی بود که مسجد به خود دید. پس از آن در روزگار سلاطین بعد از وی نیز، مرتب کار مرمت و اصلاح در مسجد ادامه داشته است که گزارش آن را مورخان هر دوره نوشته‌اند.

و اما توسعه مسجد در سلطنت عبدالعزیز سعودی؛ تا سال ۱۳۷۰ قمری که از سوی ملک عبدالعزیز تلاش جدیدی برای بازسازی مسجد آغاز شد، اقدامی برای تعمیرات اساسی در مسجد به عمل نیامده بود. در این سال، عبدالعزیز کار را آغاز کرد و زیر نظر عده‌ای از مهندسان طرح‌هایی را برای توسعه مسجد آماده ساخت. در سال ۱۳۷۳ قمری کار به طور رسمی شروع شد. مجموع ساحت مسجد پس از این بازسازی به ۱۶۳۲۷ متر مربع رسید.

این افزایش در قسمت‌های شمالی، غربی و شرقی صورت گرفت. علاوه بر ۶۰۲۵ متری که ضمیمه مسجد شد، حدود ۱۶۹۳۱ متر نیز به عنوان میدان‌ها و خیابان‌های اطراف مسجد، از خانه‌های اطراف تخریب گردید. ناظری مسجد را پس از این بازسازی چنین توصیف کرده است: «در این بنای باشکوه و ظریف که به صورت سه شبستان شمالی، شرقی و غربی احداث گردید، ۲۲۲ ستون زیبا با سرستون‌های فلزی توأم با سنگ‌های حجاری شده و منقش به آن افزودند. برای استواری چنین بنایی ۷۴ ستون مربع شکل در امتداد دیوارهای شرقی و غربی، هر یک به طول ۱۲۸ متر و دیوار شمالی به طول ۹۱ متر احداث گردید که به وسیله ۴۴ پنجره بزرگ و مزین به سنگ‌های تراشیده شده و سرستون‌های هلالی، شبستان‌های مذکور را شکوه خاصی بخشید. تا پیش از توسعه نهایی مسجد در زمان فهد، افزون بر بنا، سایبان‌های مفصلی در اطراف مسجد نصب گردید که حافظ نمازگزاران از آفتاب باشد. این سایبان‌ها در تصاویر موجود از مسجد تا پیش از توسعه جدید مشخص است».

آخرین مرحله توسعه مسجد، توسط ملک فهد آغاز شد. وی از سال ۱۴۰۲ هجری قمری سلطنت خود را آغاز کرد و تلاش زیادی برای توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبی و نیز مساجد متبرک مانند قبا، قبلتین، میقات و جمعه به کار برد. این حرکت برای بازسازی مساجد هنوز ادامه دارد؛ به طوری که در سال‌های جدید، مسجد مباهله نیز بازسازی شده و در مکه مسجد الاجابه، مسجد الجن، مسجد شجره و مسجد الرایه در حال تجدید بناست یا تجدید شده است.

سنگ بنای توسعه مسجدالنبی پس از دو سه سال نقشه برداری و نقشه کشی، از روز نهم ماه صفر سال ۱۴۰۵ هجری (نوامبر ۱۹۸۴) آغاز گردید. مجری طرح مؤسسه بِن لادن، بزرگ‌ترین مؤسسه عمرانی سعودی بود. کار عمران به طور رسمی از محرم سال ۱۴۰۶ آغاز شد. کارهای زیرسازی آن در سال ۱۴۱۰ پایان پذیرفت و پس از آن برای معماری خود مسجد دست به کار شدند. محدوده‌ای که قرار بود بناهای جدید در آن افزوده شود، شامل شرق، غرب و شمال مسجد بود، اما از طرف جنوب جز میدانی سنگ‌فرش شده تا امتداد بازارچه‌ای که به صورت خطی زیبا مقابل دیوار جنوبی مسجد بنا شده، ساختمان نیفزودند.

بنابراین بود مسجد جدید تا آن اندازه وسعت یابد که ۱۶۷۰۰۰ نمازگزار بتوانند در آن اقامه نماز کنند. تا پیش از آن توسعه، مساحت مسجد ۱۶۳۲۷ متر بود و در توسعه جدید بنا شد ۸۲۰۰۰ متر مربع که جای ۱۳۷۰۰۰ نمازگزار را داشت، بر مساحت پیشین افزوده شود. از این آمار می‌فهمیم که مساحت افزوده چند برابر مساحت پیشین مسجد است. افزون بر مساحت کف مسجد، پشت بام نیز برای نماز آماده گردید، به طوری که در آنجا نیز ۹۰۰۰۰ نفر می‌توانستند اقامه نماز کنند و به این ترتیب تعداد گنجایش نمازگزار در مسجد در طبقه پائین و بالا به ۲۵۷۰۰۰ نفر رسید. افزون بر پله‌های سنگی، چندین مورد پله برقی ساخته شد که می‌توان به راحتی توسط آنها به پشت بام مسجد رفت.

زمین‌هایی نیز که قرار بود در اطراف مسجد آزاد باشد، به ۲۳۵۰۰۰ متر مربع رسید. این زمین با مساحت ۱۳۵۰۰۰ متر مربع گنجایش ۲۵۰۰۰۰ نمازگزار را دارد.

در همین فضای اطراف، مکان‌های متعددی برای وضو ساخته شده و نورافکن‌های فراوانی برای تأمین روشنایی آن بر فراز ستون‌های سنگی نصب گردیده است. به علاوه در دو صحن پیشین مسجد نیز، چترهای خودکاری گذاشته شده که برای جلوگیری از آفتاب، باز و بسته می‌شود. افزون بر مناره‌های پیشین، در توسعه جدید، شش مناره بر مسجد افزوده شد که ارتفاع هر یک از آنها تا ۱۰۴ متر می‌رسد. بدین ترتیب مسجد در حال حاضر ده مناره دارد.

در تمامی بنای جدید، کوشش شده است تا افزون بر ابتکارهای جدید معماری، مسجد به گونه‌ای باشد که با معماری پیشین که میراث دوره مملوکی و عثمانی است، هماهنگ باشد. در این بنا، نام «الله» و «محمد»، در همه جا تکرار شده و برخلاف دوره عثمانی که از نام. برای تزیین استفاده می‌شد، در معماری جدید استفاده نشده است.

در بنای جدید، تمام مساحتی که در سه طرف افزوده شده، مسقف بوده و برای دو حیاط پیشین نیز دوازده سقف متحرک یا به عباری چادرهایی قرار داده شده است تا از نور خورشید و یا باران جلوگیری کند. بر ستون این چادرها نورافکن‌هایی نصب شده که برای روشن کردن مسجد از آنها استفاده می‌شود.

ارتفاع تمامی سقف‌ها ۱۴ متر می‌باشد. این سقف‌ها روی شمار زیادی ستون قرار گرفته که در داخل آنها، وسائل تهویه بوده و از سطح پائین آنها، هوای خنک به داخل مسجد تزریق می‌شود. تهویه مسجد از دو راه صورت می‌گیرد؛ یکی تجهیزاتی که در زیر زمین مسجد با عمق ۵/۴ متر و به مساحت ۷۹۰۰۰ متر مربع است. دوم ایجاد منطقه‌ای در هفت کیلومتری مسجدالنبی با نام محطه التبرید که به صورت کانال زیرزمینی، آب خنک و برق را به مسجد انتقال می‌دهد.

به علاوه، هتل‌های بسیار بزرگ که بتواند حجم بسیاری از زائر را در خود جای دهد و نیز بازارها و بازارچه‌های فراوان در زیر هتل‌ها و نیز به صورت مستقل، مانند آن‌چه که سمت قبله مسجد در فاصله دیوار بقیع با مسجد غمامه است، به جهت رفاه حال زائران ساخته شده است[۵۹]. در دوران سعودی، آثار تاریخی و اماکن مهم و مقدسی تخریب شده‌اند که تعدادی از آنها در مجاورت مسجدالنبی(ص) یا داخل آن قرار داشته‌اند. این امر به ویژه در تعریض و احداث خیابان‌های اطراف مسجد در توسعه اول و دوم سعودی انجام شده که در جریان آن تا شعاع یک تا دو کیلومتری، تمام آثار و ابنیه قدیم و جدید را تخریب کردند. بسیاری از این آثار متعلق به صدر اسلام بوده و از شاخصه‌های فرهنگ و تمدن اسلام محسوب شده و شناسنامه و پیشینه مقدسی برای تاریخ اسلام بوده‌اند. در این جا صرفاً به نام آنها اکتفا می‌کنیم:

۱. آثار و اماکن تخریب شده در توسعه جنوبی و جنوب شرقی مسجدالنبی(ص):

  1. خانه ابو ایوب انصاری (اقامتگاه رسول خدا(ص))
  2. خانه امام جعفر صادق(ع).
  3. خانه حسن بن زید علوی و کتابخانه عارف حکمت پاشا.
  4. خانه عبدالله بن عمر.

۲. آثار و اماکن تخریب شده در توسعه شمالی و شمال شرقی مسجدالنبی(ص):

  1. مسجد عثمان بن عفان.
  2. مقبره عبدالله پدر گرامی رسول خدا(ص).
  3. قصر بنی جدیله (این قصر متعلق به طایفه بنی جدیله بود که در کنار چاه حاء قرار داشت.
  4. قصر بنی یوسف (این قصر متعلق به طایفه بنی یوسف بود که در شمال بقیع قرار داشت).
  5. مدرسه حمیدیه (از آثار سلطان عبدالحمید عثمانی).
  6. الکتاتیب القرآن (مدارس آموزش قرآن برای اطفال از دوران عثمانی).
  7. مسجد بلال بن رباح.
  8. چاه حاء.
  9. مُزَوَّلَه (ساعت آفتابی برای شناخت اوقات پنج‌گانه نماز، که کنار چاه زمزم در شمال صحن مسجدالنبی(ص) قرار داشت و سابقه آن به حدود قرن هفتم می‌رسید.)
  10. الحَصوِه (مجموعه صحن‌های شمال مسجد، ساخته دوران عثمانی که دارای رواق مسقف با گنبد بودند). ۱۵- مأذنه‌ها (در دوران عثمانی دو مناره یا مأذنه در قسمت شمالی مسجد نزدیک باب مجیدی به نام‌های «مناره «مجیدی» و «مناره شکیبیه» ساخته شده بود).
  11. مخازن الزّیت (مخازن روغن برای روشن کردن قنادیل مسجد که در دوره عثمانی ساخته شده بود).

۳. آثار و اماکن تخریب شده در توسعه غربی مسجدالنبی(ص):

  1. خانه مروان بن حکم.
  2. کتابخانه بشیر آغا.
  3. کتابخانه محمودیه.
  4. مدرسه محمودیه.
  5. مدرسه بشیر آغا.
  6. مسجد مالک بن سنان.
  7. مسجد و خانه سیده فاطمه صغری.
  8. چاه زمزم.

۴. آثار و اماکن تخریب شده در توسعه شرقی مسجدالنبی(ص):

  1. محله بنی‌هاشم: (در مقابل «باب جبرئیل(ع)«و «باب النساء» خانه‌ها و کوچه‌های تنگ و بسیار قدیمی وجود داشت که به محل بنی‌هاشم معروف بود. این کوچه تا قبرستان بقیع امتداد داشت و در دوران‌های مختلف همچنان محفوظ و بعضی از خانه‌های آن نیز بازسازی شده بود. مالکان مغازه‌ها و دکان‌های آن نیز از سادات علوی بودند. در سال‌های بین ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ شاین محله به کلی تخریب و فضای آن تا قبرستان بقیع باز و محل عبور و مرور زایران گردیده و بخشی از آن نیز در توسعه شرقی مسجد وارد شد. هم اکنون از باب البقیع، قبرستان بقیع به طور مستقیم دیده می‌شود.
  2. خانه خالد بن ولید.
  3. خانه عثمان بن عفان.
  4. خانه ابوبکر بن ابی قحافه.
  5. خانه رَبطَه دختر سفاح عباسی.
  6. خانه عثمان بن عفان صغری.
  7. مقبره پدر و عموی صلاح الدین ایوبی.
  8. کتابخانه‌ای در میهمان‌سرای عثمان بن عفان.
  9. چاه انس بن مالک[۶۰].[۶۱]

منابع

پانویس

  1. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
  3. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴: احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.
  4. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.
  7. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.
  9. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۶.
  10. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶.
  11. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۲۱۶.
  12. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.
  13. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۱۲-۲۱۳.
  14. السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۶؛ سبل الهدی، ج۳، ص۲۷۳.
  15. در سال دوم قبله مسلمانان به سوی کعبه علی از سمت شمال به سمت جنوب تغییر یافت.
  16. سبل الهدی، ج۳، ص۴۹۰.
  17. وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۴؛ سبل الهدی، ج۳، ص۴۹۰.
  18. الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۹.
  19. به طوری که بعد از زدن سقف بر روی آن، گاه سر به سقف برخورد می‌کرد. کافی، ج۳، ص۲۹۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۱۷.
  20. وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۶.
  21. وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۹؛ کافی، ج۳، ص۲۶۹.
  22. صحیح البخاری، ج۱، ص۳۳۶.
  23. وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳.
  24. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۸۹.
  25. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن جریر طبری، اعلام الوری یا علام الهدی، ج۱، ص۱۵۸.
  26. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۱۵۹-۱۶۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۴۶۷.
  27. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.
  28. السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۱۲۱.
  29. الروض الانف، ج۴، ص۱۶۲؛ سبل الهدی، ج۳، ص۳۳۶؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۵۴.
  30. السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷.
  31. الروض الانف، ج۴، ص۱۶۰.
  32. تقریباً همه مصادر به اتفاق داستان‌های زهد و دوری از دنیا و عبادت عثمان بن مظعون را نقل کرده‌اند. ر. ک: الطبقات الکبری ج۳، ص۳۹۳ تا ۴۰۰، ط. بیروت؛ الاستیعاب ج۳، ص۱۰۵۳ تا ۱۰۵۶؛ اسدالغابة ج۳، ص۵۹۸ تا ۶۰۱؛ ابن اثیر در این کتاب می‌نویسد: و کان اشد الناس اجتهادا فی العبادة یصوم النهار و یقوم اللیل و یجتنب الشهوات و یعتزل النساء ص۵۹۹؛ الاصابة، ج۲، ص۴۵۷، ش۵۴۵۵؛ حلیة الاولیاء ج۱؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۴۴۹ تا ۴۵۴.
  33. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله «مفصل‌ترین سیره پیامبر اکرم»، تالیف: محمدعلی جاودان، مجله آیینه پژوهش، سال ۱۳۷۴، شماره ۳۲.
  34. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۹۰.
  35. وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۲.
  36. المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۷۳؛ مجمع الزوائد، ‌ج۱، ص۳۹۷.
  37. البدایة النهایة، ج۵، ص۳۰؛ المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۱۶۹؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸.
  38. صحیح البخاری، ش۶۴۵۲؛ وسایل الشیعة، ج۵، ص۲۲۰؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۱۹.
  39. تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۱۷؛ سبل الهدی، ج۶، ص۳۱۸.
  40. وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۵.
  41. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۹۳.
  42. ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  43. جایگاه پیمان برادری در حکومت نبوی، ص۲۵۶، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا آبان و آذر ۸۱.
  44. الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۳۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱؛ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۲۹۲؛ تلقیح فهوم اهل الاثر و امتاع الاسماع، ج۱، ص۶۱.
  45. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۹۴.
  46. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  47. الامالی (طوسی)، ص۵۸۷.
  48. تفسیر القمی، ج۲، ص۱۰۹.
  49. روایات موآخات و برادری دوم، که در مدینه واقع شده است، مورد اتفاق فریقین است. مگر آنکه در برخی اسانید مکتب خلافت، ضعف وجود دارد. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵، ش۴۲۸۸؛ سنن الترمذی، ج۶، ص۸۰، ش۳۷۲۰؛ المعجم الکبیر، ج۸، ص۱۲۷؛ المطالب العالیة (ابن حجر)، ج۱۶، ص۸۷؛ جامع الاصول، ج۸، ص۶۴۹؛ (ابن حجر در صواعق المحرقه و فصل دوم این کتاب، بابی را به طور مجزی و مشتمل بر چهل حدیث از فضائل امیرالمؤمنین (ع) نقل می‌کند. او می‌گوید: فضائل امیرالمؤمنین (ع) بسیار زیاد و بزرگ و دارای شهرتی است که به قول احمد بن حنبل تا به حال برای احدی این گونه فضائل نقل نشده است. و ما در این فصل تنها به نقل چهل حدیث از غرر فضائل او اکتفا و اقتدار می‌کنیم)؛ الصواعق المحرقه، ج۲، ص۳۵۷؛ (اما الحافظ یوسف بن البر معروف به ابن عبد البر در سیره‌ای که برای رسول خدا نوشته است می‌نویسد: مواخات و برادری که پیامبر بین مهاجرین و انصار و بین خود و امیرالمؤمنین برقرار کرده است. در نزد اهل علم و سیره‌نویسان و حدیث‌شناسان صحیح است. الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص۹۰)؛ اعلام الوری، ج۱، ص۳۶۳؛ الطرائف، ج۱، ص۶۴؛ کشف الغمة، ج۱، ص۳۲۹؛ المناقب، ج۲، ص۱۸۵.
  50. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶.
  51. تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۴۱۵؛ ج۴۲، ص۵۳؛ ریاض النضرة، ج۱، ص۲۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۵۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۴۲.
  52. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۹۴.
  53. محمد فی مکة، ج۱، ص۳۳۷، نویسنده: مونتجومری وات، مترجم: شعبان برکات.
  54. السیرة النبویة، ج۱، ص۵۰۱؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۲۲۴؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۲۷.
  55. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۵۶.
  56. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۹۶.
  57. تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، ص۲۷۵.
  58. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۳.
  59. آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، ص۲۱۴.
  60. تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، ص۲۸۹.
  61. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۷۶.