بحث:امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
در اسلام هیچ خطابی در زمینه مسائل اجتماعی شدیدتر، غلیظتر و پرهیجانتر از امربه معروف و نهی از منکر وجود ندارد[۱]. این اصل تأمین کننده حضور عمومی مردم در صحنه اجتماعی، اهتمام به امور یکدیگر، احساس مسئولیت در برابر سرنوشت همدیگر و اصلاح امور اجتماعی است. جامعه اسلامی، با انجام این تکلیف زنده میماند و قوام حکومت اسلامی، و بقای حاکمیت اخبار نیز به آن است؛ چرا که بر اساس روایات، ترک آن موجب تسلط بدترین افراد بر جامعه میگردد[۲]. از مهمترین و تأثیرگذارترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر آن است که شخص خود به انجام معروف اقدام نموده و از منکرات و مکروهات دور باشد و در حقیقت با رفتار خود امر به معروف و نهی از منکر نماید[۳]. ترویج امر به معروف و نهی از منکر در جامعه سبب میشود که گناه در نظر مردم همیشه گناه باشد و مفاسد اخلاقی رفتار نیک تلقی نگردد[۴].
مفهوم شناسی
- امر به معروف و نهی از منکر در کانون تعالیم اسلامی قرار دارد. در فرهنگ اسلامی و طبق مبانی اسلامی کلمه "معروف" شامل همه هدفهای مثبت اسلامی، و کلمه "منکر" شامل همه هدفهای منفی اسلامی میشود، بنابراین با چنین تعبیر عامی آمده است. امر به معروف و نهی از منکر گرچه با تعبیر امر و نهی است ولی به نص حدیث و فقه و تاریخ قطعی اسلامی، شامل هر وسیله مشروعی است که برای این هدفها بتوان استفاده کرد و این ساختمان را نگه داشت و توسعه داد[۵]؛ مقصود از آن تنها امر و نهی لفظی نیست، بلکه مقصود استفاده کردن از هر وسیله مشروع برای پیشبرد هدفهای اسلامی است. پس اگر بخواهیم روح امر به معروف و نهی از منکر را با ترجمه و تعبیر فارسی خودمان بیان کنیم باید بگوییم: "لزوم استفاده از هر وسیله مشروع برای پیشبرد هدفهای اسلامی".
- نوع استفاده از واژگان "معروف" و "منکر" در این اصل نیز جالب است: اسلام از باب اینکه نخواسته موضوع امر به معروف و نهی از منکر را به امور معینی مثل عبادات، معاملات، اخلاقیات، محیط خانوادگی و... محدود کند، کلمهای عام آورده است. معروف، یعنی هر کار خیر و نیکی که نقطه مقابلش، هر کار زشتی است. نگفت شرک یا فسق یا غیبت یا دروغ نمیمه یا تفرقهاندازی یا ربا یا ریا، بلکه گفت: منکر؛ هر چه که زشت و پلید است[۶].
- در بیانی موجز با اشاره به ارتباط این اصل با ماهیت و نگرش جمعی اسلام به زندگی انسانی میتوان به تعریف امر به معروف و نهی از منکر پرداخت. امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه؟ یعنی همدردی، همبستگی، همکاری، همگامی، تعرف (شناسایی)، آگاهی، قدرت[۷]. از منظری دیگر میتوان امر به معروف و نهی از منکر را نوعی مشارکت در دفاع دانست. در اسلام دو نوع دفاع از حق داریم: یکی دفاع از حق به معنای حقیقت، و دیگر دفاع از حق به معنای حقوق اجتماعی[۸]. آنجا که حقایقی در اجتماع پایمال میشود، پای امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با منکرات و ترویج و اشاعه آنچه که اسلام آن را نیک میشناسد، در میان میآید. چنین دفاعی در عرصه حقوق فردی و اجتماعی افراد نیز مطرح است[۹][۱۰].
- در اندیشه اسلامی علاوه بر اصطلاح امر به معروف و نهی از منکر میتوان کلیدواژههای دیگری را شناسایی کرد. یکی از این واژهها "النصیحه" است. "نُصح" در مقابل "غش" است. نصح به معنی خالص شدن و خالص کردن است. "نَصَحَ العسل" یعنی عسل را صاف و خالص کرد. نُصح، چنان که در مجمع البحرین آمده است، به معنای اخلاص عمل از غش میباشد[۱۱]. نصیحت در باب امر به معروف غالباً با تعبیر «النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ» آمده و به خیرخواهی ترجمه شده است. این تعبیر در روایتها بسیار کاربرد داشته است. در خطبهای در نهجالبلاغه حضرت علی(ع)، نصیحت را جزو حقوق متقابل مردم و حاکم اعلام کرده است: مرا بر شما حقی است و شما را نیز بر من حقی است.حق شما بر من این است که برای شما خیرخواهی و دلسوزی کنم، و... اما حق من بر شما آن است که در بیعت خود وفادار بمانید، و در حضور و غیاب من خیرخواه من باشید[۱۲]. تعبیر دیگر در این زمینه کاربرد واژه "راعی" است. واژه "رعیت" بهرغم مفهوم منفی که به تدریج در زبان فارسی به خود گرفته است، مفهومی انسانی و زیبایی داشته است. استعمال کلمه "راعی" را در مورد حکمران، و کلمه "رعیت" در مورد مردم اولین مرتبه درکلمات رسول اکرم(ص) و سپس به وفور در کلمات علی(ع) میبینیم. این لغت، از ماده "رعی" است که به معنای حفظ و نگهبانی است. به مردم از آن جهت کلمه رعیت اطلاق شده است که حکمران عهدهدار حفظ و نگهبانی جان و مال و حقوق و آزادیهای آنها است[۱۳]. پیغمبر اکرم(ص) موضوع امر به معروف و نهی از منکر را با تعابیر دیگری بیان کرده است؛ «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ فَالْإِمَامُ رَاعٍ وَ هُوَ الْمَسْئُولُ وَ الْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَی بَيْتِ زَوْجِهَا رَاعِيَةٌ وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ وَ الْعَبْدُ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَيِّدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ أَلَا فَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ» همانا هر کدام از شما نگهبان و مسئولید؛ امام و پیشوا نگهبان و مسئول مردم است؛زن نگهبان و مسئول خانه شوهر خویش است؛ غلام نگهبان و مسئول مال آقای خویش است. هان! همه شما نگهبان و همه مسئولید[۱۴]. تعبیر رعیت نشانگر اهمیت تعهد اجتماعی در میان مسلمانان از دیدگاه اسلام است. تعبیری از این بالاتر نمیتوان کرد. یعنی ایجاد نوعی تعهد و مسئولیت مشترک میان افراد مسلمان برای حفظ و نگهداری جامعه اسلامی بر مبنای تعلیمات اسلامی[۱۵].
- گاهی از اصل امر به معروف در قالب حسبه یاد شده است. در کتاب معالم القریه فی احکام الحسبه[۱۶]، کاربرد حسبه در امر به معروف و نهی از منکر بحث شده است. اصطلاحی بوده که از قرن دوم هجری، امر به معروف و نهی از منکر را "حسبه" میگفتهاند. محتسب، یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر. تشکیلاتی در کشورهای اسلامی به نام تشکیلات حسبهای با احتسابی بوده است[۱۷][۱۸][۱۹]
- از نظر جرجی زیدان دایره احتساب در قدیم همان کاری را میکرده که امروز شهرداریها میکنند. اما به نظر میرسد بر خلاف نگرش زیدان، در گذشته وظیفه دایره حسبه به این کارها منحصر نبود، بسیاری از کارها را که امروز وظیفه نیروی انتظامی شمرده میشود آن روز محتسبین انجام میدادند، مثل مبارزه با روزهخواری، مِیْخوارگی و تظاهر و تجاهر به فسق. البته هر چند دایره احتساب و حسبه یک نهاد رسمی در دستگاه خلافت بوده است، اما چون مردم به امر به معروف اعتقاد جدی داشتند، با این نهاد همکاری میکردند. البته احتساب به لحاظ تعلق به حکومت، وظیفه اعمال قوه قهری را در امر به معروف و نهی از منکر بر دوش میکشید. اما سایر مراتب از تذکر دادن و موعظه کردن و در مواقعی اعراض و قطع رابطه کردن و امثال اینها وظیفه فرد فرد مسلمانان است و در قدیم هم هر فردی وظیفه حتمی خود میدانست که به اندازه قدرت و توانایی خود در اصلاح امور مسلمانان شرکت کند. همچنین نکته بارزی که در امر احتساب آشکار است، آن است که؛ مطالعه تاریخ حسبه و احتساب معلوم میکند که در سابق شعاع دید مسلمانان امتداد بیشتری داشته و امر به معروف و نهی از منکر را محدود نکرده بودند به چهار تا مسئله عبادات، بلکه این اصل را عملاً ضامن همه اصلاحات اخلاقی و اجتماعی خود میدانستهاند[۲۰]. همچنین باید بین امر به معروف و نهی از منکر و تبلیغ دین تفاوت قائل شد.تبلیغ، مرحله شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحله شناخت است. ولی امر به معروف و نهی از منکر مربوط به مرحله اجرا و عمل است[۲۱]. تبلیغ خودش یک وظیفه عمومی برای همه مسلمین است، همچنان که امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه عمومی است. وظیفه تبلیغی هر مسلمان این است که این احساس در او پیدا شود که به نوبه خودش حامل پیام اسلام است". اما وظیفه هر مسلمان در مورد امر به معروف و نهی از منکر این است که باید این احساس در او باشد که "مجری این پیام است و باید آن را در جامعه به مرحله عمل و تحقق برساند و به آن لباس عینیت بپوشاند"[۲۲]. بدین جهت امر به معروف و نهی از منکر یک مطلب است و تبلیغ، مطلبی دیگر[۲۳][۲۴]
- از منظر دیگری میتوان امر به معروف و نهی از منکر را با اصلاح اجتماعی پیوند داد. "اصلاحطلبی، هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است". البته هر امر به معروف و نهی از منکری لزوماً مصداق اصلاح اجتماعی نیست ولی هر اصلاح اجتماعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست. هر مسلمان آشنا به وظیفه از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر میداند، نسبت به اصلاح اجتماعی حساسیت ویژهای دارد[۲۵][۲۶]
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
- در اندیشه اسلامی برترین جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است. اسلام میگوید: «أَفْضَلَ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»؛ با فضیلتترین و برترین جهادها این است که انسان در برابر یک پیشوای ستمگر، دم از عدل بزند و سخن عدل مطرح کند. من در جایی نوشتهام که همین جمله کوتاه چقدر حماسه در دنیای اسلام آفریده است[۲۷]. وجهه اهمیت کلیدی امر به معروف در آن است که طبق روایتهای اسلامی، با آن فرایض و شرایع دینی برپا میشوند. از آن جهت امر به معروف و نهی از منکر فریضهای بزرگ تلقی میشود که: سایر فرائض به وسیله آن به پا میشود. باید امر به معروف و نهی از منکر باشد تا نمازی باشد، تا زکاتی باشد تا حجی باشد، تا خمسی باشد، تا معاملاتی باشد، تا قانونی باشد، تا اخلاقی باشد... همانا امر به معروف و نهی از منکر راه همه پیامبران است: «مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ»؛ واجبات خدا به این وسیله به پا داشته میشود و راهها به این وسیله امن میگردد. کسبها به این وسیله حلال و مظالم به این وسیله باز میگردد؛زمین به این وسیله آباد میشود[۲۸].
- استلزامهایی برای امر به معروف و نهی از منکر در قرآن کریم مطرح شده است: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۲۹]. در این آیه کریمه قسمتهایی به طور علت و معلول و سبب و مسبب مترتب بر یکدیگر ذکر شده است: لازمه ایمان حقیقی و واقعی - نه ایمان تقلیدی و تلقینی – رابطه و داد [[[دوستی]]] و علاقه به سرنوشت یکدیگر است و لازمه این محبت و علاقه، امر به معروف و نهی از منکر است. لازمه امر به معروف و نهی از منکر، قیام بندگان است به وظیفه عبادت و خضوع نسبت به پروردگار یعنی نماز، و قیام به وظیفه کمک و دستگیری از فقرا یعنی زکات، و بالاخره لازمه امر به معروف و نهی از منکر، اطاعت خدا و رسول یعنی زنده شدن همه دستورهای دینی است. لازمه همه اینها این است که رحمتهای بیپایان خداوند قادر غالب که کارهای خود را بر سنت حکیمانه اجرا میکند، شامل حال میشود[۳۰][۳۱].
- در باب اهمیت امر به معروف در قرآن آیات زیادی وارد شده است. یکی از آیات قرآنی که بر خصلت بارز امت اسلامی در برپایی امر به معروف دلالت دارد، آیه ۱۰۴ سوره آل عمران است: ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۳۲]. غالب مفسران آیه فوق را چنین تفسیر کردهاند که عدهای از امت اسلامی باید به امر به معروف و نهی از منکر بپردازند. ایشان معنای ظریف دیگری را نیز میافزایند. تعبیر ﴿مِنْكُمْ﴾ در آیه میتواند به این صورت معنا شود: از شما امت چنین امتی باید ساخته شود. یعنی همه شما باید چنین امتی باشید، امر به معروف و نهی از منکر کنید[۳۳]. ایشان همچنین این نکته را یادآوری میکنند که آیه امر به معروف در این سوره بین دو آیه آمده است که بر وحدت تأکید میکنند: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا﴾[۳۴]؛ و ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا﴾[۳۵]. آیا این عجیب نیست که در میان دو آیه، که هر دو دعوت به اتحاد و پرهیز از تفرق است، این آیه میآید؟ گویی قرآن در میان خیرها، حسن تفاهم و وحدت و اتفاق میان مسلمین را مادر و مبدأ همه خیرها میداند، و در میان منکرات و زشتیها و پلیدیها،اختلاف و تفرق را از همه پلیدتر و زشتتر و بدتر میداند به هر نام و عنوانی[۳۶][۳۷].
- دلیل اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در اسلام آن است که اسلام علاوه بر مسئولیت فردی برای مؤمنان، برای آنها مسئولیت اجتماعی نیز قائل است. خطاب اسلام به انسان این است: ای انسان! تو تنها از نظر شخصی و فردی در برابر ذات پروردگار مسئول و متعهد نیستی، تو در مقابل اجتماع خود هم مسئولیت و تعهد داری[۳۸]. در قرآن کریم بر این امر تصریح شده است؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۳۹] طبق این آیه، تحولات اجتماعی محصول عملکرد آحاد جامعه است. این نگرش سبب میشود که انتظار منفعل و غیر مسئولانه از دیدگاه اسلامی رد شده و مردم با عملکرد فردی خویش در سرنوشت جمعی خود تأثیرگذار باشند. این آیه، آب بسیار صاف و پاکی است که بر سر منتظرها - آنهایی که به انتظار هستند که همیشه خدا از یک راه غیر عادی کارها را درست کند - میریزد؛ انتظار بیهوده نکشید. ﴿إِنَّ﴾ یعنی تحقیقاً مطلب این است، تحقق و واقعیت این است که هرگز خداوند اوضاع و احوال را به سود مردم عوض نمیکند. ﴿حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾، مگر وقتی که خود آن مردم آنچه مربوط به خودشان است، آنچه که در خودشان هست:اخلاق، روحیه، ملکات، جهت، نیات و بالاخره خودشان را عوض کنند[۴۰][۴۱]
- اقبال لاهوری در اینجا نکته خوبی را مطرح ساخته است. خداوند از ضمیر ﴿حَتَّى يُغَيِّرُوا﴾، استفاده کرده است، که بیانگر نقش تکتک آحاد جامعه است و نگفت که خدا وضع آنها را تغییر میدهد. بدین جهت در روایتی که امام رضا(ع) از پیامبر اسلام(ص) نقل میکند، آثار جمعی ترک امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است: «إِذَا أُمَّتِي تَوَاكَلَتِ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[۴۲]. هر گاه مردم، امر به معروف و نهی از منکر را به عهده یکدیگر بگذارند، یعنی هرکس سکوت کند به انتظار اینکه دیگری امر به معروف و نهی از منکر کند و در نتیجه هیچکس قیام نکند، پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند[۴۳]. وقوع چنین عذابی را در امتهای پیشین به دلیل ترک امر به معروف و نهی از منکر میبینیم. در قرآن کریم در برخی آیات به این نکته اشاره شده است. قرآن در موارد متعددی "بدبختی ملل گذشته را مستند میکند به اینکه امر به معروف و نهی از منکر نداشتهاند". نمونههایی از این آیات عبارت اند از:
- وقوع عذاب بر بنی اسرائیل و نجات ناهیان از منکر[۴۴]؛
- توبیخ امتهای قبل به خاطر عدم وجود ناهیان از منکر در بین آنها[۴۵]؛
- مورد لعن و عذاب قرار گرفتن گروهی از بنیاسراییل به درخواست پیامبرانی چون داوود و عیسی بن مریم(ع) به خاطر ترک نهی از منکر[۴۶][۴۷]
- از دیدگاه اسلام، اصل امر به معروف و نهی از منکر بخشی از صفتهای انسانهای شایسته و رستگار است. این صفتها در قرآن به ترتیب بیان شده است: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۴۸]. طبق این آیه، بشارت الهی شامل کسانی است که چنین ترتیبی را داشته باشند. اولین ویژگی مؤمنان راستین توبه است. عرفا اولین منزل سلوک را توبه میدانند. عبادت و مدح را خاص خداوند میدانند. در زمین سیر کرده و رکوع و سجود میکنند و نفس خویش را اصلاح میکنند. اینان "با چنین روحی، با چنین اندیشههایی، با چنین توشههای معنوی، با چنین سرمایهای، صلاحیت این را دارند که مصلح اجتماعی باشند؛ آنهایی که اول صالح شدهاند بعد میخواهند مصلح باشند"[۴۹]. این گروه هستند که در راه اشاعه خیر و مبارزه با شر و فساد قدم بر میدارند، و اینها هستند تنها کسانی که چنین صلاحیتی را دارند. قرآن میفرماید: به مؤمنین نوید و بشارت بده که اگر تائب، عابد، سائح، راکع و ساجد شدند و پس از آن آمر به معروف و ناهی از منکر شدند، آنگاه موفق خواهند شد. اما اگر همه آنها را داشتند، ولی امر به معروف و نهی از منکر را نداشتند، به جایی نخواهند رسید. اگر امر به معروف و نهی از منکر را داشتند، اما آمرین به معروف و ناهین از منکر، خودشان آلوده بودند، و توبه فرمایان خود توبه کمتر کردند، باز هم به جایی نخواهند رسید[۵۰][۵۱].
مراحل امر به معروف و نهی از منکر
- طبق روایتهای اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله دارد: "مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله ید و عمل"[۵۲]. البته گاه سوء تفاهمی نسبت به این مراحل وجود دارد. ما معمولاً از مرحله قلب به جای آنکه اخلاص و حسن نیت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درک کنیم، جوش و خروش و عصبانیتهای بیجا میفهمیم؛ و از مرحله زبان به جای آنکه بیانهای روشن کننده و منطقی بفهمیم، موعظهها و پندهای تحکمآمیز میفهمیم؛ و از مرحله ید و عمل هم به جای تبلیغ عملی و حسن عمل و همچنین تدابیر عملی بفهمیم، تنها این مطلب را فهمیدهایم که باید اعمال زور کرد. این تلقی نادرست است. طبق حدیث «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ»، در امر به معروف و نهی از منکر، دعوت عملی مردم با ابزاری غیر از لسان مورد تأکید واقع شده است. چنین سیرهای را در رفتار حضرت علی(ع) مشاهده میکنیم. خود آن حضرت فرموده است: هرگز شما ندیدید که امر کنم شما را به چیزی مگر اینکه قبلاً خودم عمل کردهام. تا اول عمل نکنم به شما نمیگویم و من هرگز شما را نهی نمیکنم از چیزی مگر اینکه قبلاً خودم آن را ترک کرده باشم. چون خودم نمیکنم شما را نهی میکنم[۵۳]. همچنین طبق حدیث دیگری از امام صادق(ع) لسان و عمل توأمان باید باشند. خداوند زبان را برای گشادن (گفتن) و دست را برای بستن (کار نکردن) نیافریده است، بلکه باید این دو عضو، زبان و دست، با هم گشاده و با هم بسته شوند[۵۴].
- مرحله قلب، بیانگر هجر و اعراض و اعلام تنفر و انزجار است. یعنی باید ریشهای در روح و قلب و ضمیرش داشته باشد. اعراض و هجر، در موردی است که کار شما اثر بگذارد و اثر آن هم تنبیه طرف باشد[۵۵]. در روش و سیره پیامبر اکرم(ص) میبینیم که ایشان همواره محبت و نرمخویی را در ترویج دین مقدم میداشته است. اما اگر به مرحلهای میرسید که دیگر لطف و مهربانی و احساس و نیکی سود نمیبخشید، آنها را به حال خود نمیگذاشت[۵۶]. در این صورت بوده که با انتقاد و تذکر جدی و در موارد لزوم با اقدام عملی به امر به معروف و نهی از منکر میپرداخت.
- مرحله زبان خود لازم و ضروری است، اما گاهی "ما برای گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله زیاده از حد، اعجاز قائل هستیم، خیال میکنیم با گفتن و زبان، کار درست میشود. این خود یک غفلت عظیم و و اشتباه بزرگی است". گفتن و نوشتن به خصوص اگر به فرموده قرآن، "حکمت و موعظه حسنه باشد و حقائق را روشن کند و تنها به صورت پندهای تحکمآمیز و آمرانه نباشد، شرط لازمی است. ولی به اصطلاح شرط کافی و یا علت تامه نیست". چون چنین تلقی نادرستی از زبان داریم همواره از عدم تأثیر امر به معروف و نهی از منکر ناله میکنیم که: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من *** آنچه البته به جایی نرسد فریاد است اما جواب آن است که زبان و عمل ما به ویژه عمل خودمان که اسوه باشد، مهم است.
- در امر به معروف و نهی از منکر عملی نیز گاهی سوء فهم وجود دارد و به صورت اعمال زور تفسیر میشود، شیخ طوسی نکته لطیفی را مطرح میکند. ایشان امر و نهی یدی را دو گونه دانسته است. نوع اول آن است که خودش شخصاً عامل کار خیر باشد و عملاً از منکرات اجتناب کند تا مردم خود به خود به او تأسی جویند. قسم دیگر آن است که طرف را تأدیب کند و گاه به قتل نفس و جراحت منجر میشود، ولی اگر مستلزم زدن و قتل نفس باشد، بدون دستور حکومت شرعی جایز نیست[۵۷]. البته در امر به معروف و نهی از منکر عملی نیز، اقدام جمعی بیشتر مؤثر است. باید توجه داشته باشیم که اگر فردی باشد، به خصوص در دنیای امروز، چندان مفید فایده نیست. "در زندگی اجتماعی ما آنهایی اهل عمل هستند، توجهی به عمل اجتماعی ندارند و به اصطلاح تکرو میباشند. از عمل فردی کاری ساخته نیست، از فکر فردی کاری ساخته نیست، همکاری و همفکری و مشارکت لازم است". در اقدام جمعی نیز، بهتر است نهاد امر به معروف و نهی از منکر به دولت وابسته نبوده و به عنوان یک نهاد مردمی و "مؤسسه مستقل و وابسته به روحانیت"[۵۸] انجام وظیفه کند.
- یکی از شیوههایی که غالباً در ترویج معروف در جامعه مورد غفلت واقع میشود، ترویج و استفاده از نامها و اسامی اسلامی است. یکی از شعارهای دین، اسمها است. من نمیفهمم اینکه میگویند فلان اسم دِمُدِه شده، کهنه شده، یعنی چه؟ مگر اسم هم نو و کهنه دارد. چون اسم فلان کلفت، فاطمه است، پس فاطمه کلفتها است! مبارزه کنید با اسمهای غیر اسلامی، این نهی از منکر است. برای مؤسسههایتان نام اسلامی بگذارید. نامهای اسلامی را زنده نگه دارید[۵۹][۶۰].
شرایط امر به معروف و نهی از منکر
- برای امر به معروف و نهی از منکر شرایطی در تفکر اسلامی مطرح شده است. معمولاً فقها چهار شرط ذکر کنند: علم و معرفت؛ احتمال اثر و نتیجه؛ مترتب نشدن مفسده؛ و اصرار متخلف. اما باید دانست چنین وظیفهای قبل از هر چیز دو شرط اساسی دارد: یکی بصیرت در دین و دیگری بصیرت در عمل[۶۱].
- بصیرت در دین بدان جهت ضرورت دارد که در صورت فقدان آن زیان امر به معروف و نهی از منکر از سودش بیشتر خواهد بود. بصیرت در عمل نیز در فقه به "احتمال تأثیر" و "عدم ترتب مَفسده" تعبیر شده است. خوارج عملاً به خاطر عدم رعایت اصل بصیرت دچار جمود و خشکی و تعصب شده و امر به معروف و نهی از منکر را تعبد محض میدانستند. این امر خود موجب انقراض خوارج گردید[۶۲].
- علاوه بر شرایط فقهی، شرط روانشناختی دیگری را نیز در مباحث امر به معروف و نهی از منکر مطرح کردهاند. این همان شرط "شجاعت و نیرومندی است. یک آدم ترسو که نمیتواند این مبارزه اجتماعی را انجام دهد"[۶۳]. نمونه بارز چنین شجاعتی را در سیره حضرت فاطمه زهرا(س)، در دفاع از ولایت و امر به معروف و نهی از منکر غاصبان خلافت و نیز دفاع دخت گرامیاش، زینب کبری میتوانیم بیابیم. این عموماتی که در اینجا آمده، عمومات استثناءناپذیر و عاری از تخصیص است، و بهترین و مسلمترین دلیلش جریان تاریخی حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) است[۶۴].
- شرط دیگر در این زمینه به قدرت و توانایی آمر و ناهی برمی گردد. در اخبار و روایتها و در فقه ما هم آمده است: امر به معروف و نهی از منکر بر کسی واجب است که قدرت داشته باشد[۶۵]. یعنی آدم ناتوان نباید امر به معروف و نهی از منکر بکند. این هم به آن مطلب وابسته است، یعنی حساب این است که امر به معروف و نهی از منکر برای رسیدن به نتیجه است؛ نیرو را حفظ کن و نتیجه بگیر. اما آنجا که تو ناتوان هستی، یعنی نیرؤیت را از دست میدهی و به نتیجه نمیرسی، نه. البته گاهی نسبت به این شرط سوء تفاهم صورت گرفته است. "ممکن است کسی بگوید من که قدرت ندارم فلان کار را انجام بدهم، اسلام هم که گفته اگر قدرت نداری، نکن، پس دیگر من خیالم راحت است. دیگری میگوید اسلام گفته است امر به معروف و نهی از منکر، در وقتی است که در آن احتمال نتیجه دادن باشد. خوب، من احتمال نمیدهم، پس خیالم راحت است. این، اشتباه است". این شبهه دو پاسخ دارد[۶۶].
- نخست آنکه این احتمال، غیر از احتمال باب طهارت و نجاست است. این احتمال، همان احتمال ذهنی است. یعنی این احتمال برای تو موضوع حکم است. دیگر بیش از این تو تکلیف نداری. اما در باب امر به معروف و نهی از منکر، این احتمال یعنی باید بروی کوشش بکنی، حداکثر تحقیق را بکنی، تا ببینی و بفهمی که آیا به نتیجه میرسی یا نمیرسی؟ کسی که بیاطلاع است و دنبال تحقیق هم نمیرود تا بفهمد از این امر به معروف و نهی از منکرش به نتیجه میرسد یا نمیرسد، چنین عذری را ندارد. اینجا کسب قدرت برای تفحص واجب است. این، شرط وجود است، نه شرط وجوب. یعنی گفتهاند تا ناتوانی دست به کاری نزن که به نتیجه نمیرسی، ولی برو توانایی را به دست آور تا بتوانی به نتیجه برسی[۶۷].
- دلیل دیگر این است که ما باید ببینیم اسلام برای امر به معروف و نهی از منکر، چه ارزشی قائل است. اهمیت امر به معروف را در اسلام با روایتی که از پیامبر اکرم(ص) وارد شده است، میتوان توضیح داد. در این حدیث، که درباره اخبار آخرالزمان است، پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: در آخرالزمان، مردم ریاکاری پیدا میشوند که هی آیه قرآن و دعا میخوانند، و اظهار مقدس مآبی میکنند، یک مردم تازه به دوران رسیده احمقی هم هستند. تنها چیزی که این مقدسمآبها به آن اعتنا ندارند، امر به معروف و نهی از منکر است. اینها تا مطمئن نشوند که امر به معروف و نهی از منکر، کوچکترین ضرری به ایشان نمیزند، به آن تن نمیدهند. دائم دنبال این هستند که یک راه فراری برای امر به معروف و نهی از منکر پیدا کنند، یک عذری بتراشند که خوب دیگر نمیشود، دیگر ممکن نیست[۶۸]. گاه عدهای چنین بهانهجوییهایی میکنند که: "ای آقا! مگر میگذارند؟ مگر میشود امر به معروف و نهی از منکر کرد؟! موانع زیادی هست". پاسخ این است: "یگانه چیزی که در هیچ زمانی ممکن نیست به طور کلی جلو آن را گرفت و هیچ قدرتی نمیتواند به کلی از او جلوگیری کند همین امر به معروف و نهی از منکر است". یکی از مسائل مطرح در مسئله امر به معروف و نهی از منکر مرز آن است. این مسئله از آنجا برای برخی مطرح شده است که آیا جایز است در راه امر به معروف و نهی از منکر کسی چون امام حسین(ع) خود و خانوادهاش را به خطر بیاندازد. در باب امر به معروف و نهی از منکر، این مسئله مطرح است که مرز این کار کجا است؟ اگر امر به معروف و نهی از منکر هیچ خطری در پی ندارد و این وظیفه را انجام ندادیم، فقط تنبلی کردهایم، تا اینجا را همه قبول میکنند. اما اگر پای خطر به میان آمد، به اینجا رسید که ضرری مالی یا جانی مطرح شود، در این صورت آیا امر به معروف و نهی از منکر بکنیم یا نه؟ گاهی مال به خطر میافتد، گاه جان آمر و ناهی به خطر میافتاد و گاه ناموس و آبروی وی. در قیام کربلا، جان و مال و ناموس امام حسین(ع) همه به خطر افتاد. اینجا مسئله حادتر میشود که آیا با وجود چنین خطرهایی هنوز جا دارد ما مهمترین عامل قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و نهی از منکر بدانیم؟[۶۹].
- ممکن است کسی بگوید بعضی از علمای اسلام گفتهاند مرز امر به معروف و نهی از منکر آنجا است که خطری در کار نباشد، گفتهاند امر به معروف و نهی از منکر باید کرد اما نه تا آنجا که آبروی تو هم در خطر باشد، یعنی اگر پای آبرو در میان بود و پای امر به معروف و نهی از منکر، امر به معروف و نهی از منکر را رها کن، به آبرؤیت بچسب! البته درست است که آبرو در اسلام محترم است[۷۰]. بدون شک آبرو و بدن مؤمن احترام دارد. شما حق ندارید بدون دلیل یک زخم کوچک در بدنتان ایجاد کنید، تا چه رسد به اینکه کاری کنید که جانتان به خطر بیفتد. در اینکه انسان نباید بدون جهت جان خود را به خطر بیندازد شکی نیست. قرآن میگوید: ﴿وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ﴾[۷۱]؛ یعنی خود را به دست خویش به هلاکت نیاندازید. اگر بخواهید از بالای بام خود را پایین بیندازید، ولو تحت فشار قرض قرار گرفته باشید یا در عشقی شکست خورده باشید، ولو در حالی باشید که تمام دنیا و مافیها برای شما ارزش نداشته باشد، زندگی تاریک باشد، این عمل جایز نیست. درست مثل این است که انسان دیگری را کشته باشید. قرآن کریم به صراحت در باب قتل عمد میگوید: ﴿فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ﴾[۷۲] کسی که نفس محترمی را میکشد، اعم از اینکه غیر خودش یا خودش باشد، کیفر او جهنم است. برای همیشه هم در جهنم باید باقی بماند. کسانی که خیال میکنند اختیار جان خودشان را دارند، اشتباه میکنند. مال انسان محترم است. چون مالی که شما دارید تنها مال شما نیست، در درجه اول، مال اجتماع و در درجه دوم مال شما است. حق استفاده از آن را دارید ولی حق تضییع، اسراف و تبذیر آن را ندارید. اسلام چنین حقی برای شما قائل نیست[۷۳].
- بحث در این است که امر به معروف و نهی از منکر در برابر این امور محترم چقدر نیرو دارد؟ درجه احترام امر به معروف و نهی از منکر تا چقدر است؟ به گفته پیغمبر اکرم(ص): وقتی دو حرمت با یکدیگر تزاحم و اجتماع پیدا میکنند لزوماً باید حرمت کوچکتر را فدای حرمت بزرگتر کنیم. متأسفانه بعضی از علمای اسلام میگویند: "مرز امر به معروف و نهی از منکر، بیضرری است، نه بیمفسدهای"، یعنی نبودن ضرری به جان یا مال یا آبرو. اگر پای چنین ضرری در میان بود، امر به معروف و نهی از منکر را باید رها کرد. اهمیت آن، کوچکتر از این است که با احترام جان یا آبرو یا بدن برابری کند! اینها ارزش امر به معروف و نهی از منکر را پایین میآورند. اما ارزش امر به معروف و نهی از منکر، با توجه به موارد آن، بالاتر از اینها است. باید ببینیم امر به معروف و نهی از منکر را برای چه میخواهیم؟ در چه موضوعی میخواهیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم؟ گاهی موضوع امر به معروف و نهی از منکر موضوع کوچکی است. مثلاً کسی کوچه را کثیف میکند، نظافت محل را رعایت نمیکند. اینجا باید نهی از منکر کرد و او را ارشاد و هدایت کرد. حال اگر برای نهی از منکر در چنین مسئله کوچکی، به خاطر پوست خربزه در کوچه انداختن، بدانید یک فحش ناموسی به شما میدهد، در این صورت این کار آن قدر ارزش ندارد که شما یک فحش ناموسی بشنوید. اما یک وقت موضوع امر به معروف و نهی از منکر، موضوعی است که اسلام برای آن اهمیتی بالاتر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است. میبینید قرآن به خطر افتاده است، تمام دسیسهبازیها برای این است که با قرآن مبارزه شود، وضعیت در حد به خطر افتادن قرآن و اصول قرآنی است، در حد به خطر افتادن عدالت است که قرآن صریح میگوید: هدف انبیا برقراری عدالت در اجتماع است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۷۴]. آیا در اینجا میتوان گفت امر به معروف نکن، حرف نزن، نهی از منکر نکن؟ آیا میتوانیم بگوییم جانم در خطر است، آبرویم در خطر است، اجتماع نمیپسندد؟
- بنابر این امر به معروف و نهی از منکر در مسائل بزرگ مرز نمیشناسد. هیچ چیزی، هیچ امر محترمی نمیتواند با امر به معروف و نهی از منکر برابری کند، نمیتواند جلویش را بگیرد. این اصل دائر مدار این است که موضوع و مورد امر به معروف و نهی از منکر را خوب شناسایی کنیم. اینجا است که میبینیم امام حسین(ع) ارزش امر به معروف و نهی از منکر را چقدر بالا برد. همانطور که اصل امر به معروف و نهی از منکر، ارزش نهضت حسینی را بالا برد، نهضت حسینی نیز ارزش امر به معروف و نهی از منکر را بالا برد. چون حسین بن علی(ع) فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهی از منکر به جایی میرسد که مال و آبروی خودش را باید فدا کند، ملامت مردم را باید متوجه خودش کند، همانطور که امام حسین(ع) کرد. در آن زمان احدی نهضت حسینی را تصویب نمیکرد. البته در سطحی که آنها فکر میکردند، درست هم فکر میکردند، ولی در سطحی که حسین بن علی(ع) فکر میکرد، ماورای حرف آنها بود. آنها فکر میکردند اگر این مسافرت برای به دست گرفتن زعامت است، عاقبت خوشی ندارد، و راست هم میگفتند. اما اباعبدالله(ع) در چنین جریانی ثابت کرد که به خاطر امر به معروف و نهی از منکر، به خاطر این اصل اسلامی میتوان جان داد، عزیزان داد، مال و ثروت داد، ملامت مردم را خرید و کشید. چه کسی توانسته است در دنیا به اندازه امام حسین(ع) به اصل امر به معروف و نهی از منکر ارزش بدهد؟ نهضت حسینی این است که ارزش امر به معروف و نهی از منکر گاه آن قدر بالا است که تا این حد در راه آن میتوان فداکاری کرد. دیگر با نهضت حسینی جایی برای این سخن باقی نمیماند که امر به معروف و نهی از منکر مرز میشناسد. خیر، مرز نمیشناسد[۷۵].
- البته مرز داشتن با مفسده داشتن تفاوت دارد. امر به معروف مفسده میشناسد. یعنی آنها که میگویند امر به معروف و نهی از منکر مشروط به عدم مفسده است، درست میگویند. اگر هم ضرر را به معنای مفسده میگیرند، درست میگویند. بدین معنا که ممکن است من گاهی امر به معروف و نهی از منکر بکنم، بخواهم خدمتی به اسلام بکنم، ولی همین امر به معروف و نهی از منکر من مفسده دیگری برای اسلام به وجود آورد نه برای من. مفسدهای برای اسلام به وجود آورد که آن مفسده از این خدمتی که من از این راه به اسلام میکنم، بیشتر است. بسیارند افرادی که نهی از منکر میکنند ولی نه تنها نتیجهای نمیگیرند، بلکه با نهی از منکرشان آن کسی را که نهی از منکر میکنند به کلی از دین بری میکنند. مسئله ترتب مفسده را میتوان پذیرفت، اما مسئله ضرر را، آن هم ضرر شخصی را، نمیتوان پذیرفت. به همین دلیل هم امام حسین(ع) نپذیرفت[۷۶].
- تجلی بارز امر به معروف و نهی از منکر را در تاریخ اسلام میتوان در قیام عاشورا یافت. عمده مباحث مربوط به امر به معروف و نهی از منکر را در تحلیل این قیام میتوان مطرح کرد. از نگاهی کلان، عوامل مختلفی در شکلگیری قیام امام حسین(ع) دخیل بوده است. سه عامل در این زمینه مهم است. این سه عامل عبارتاند از: درخواست بیعت یزید از امام حسین(ع)؛ دعوت مردم کوفه از آن حضرت؛ و امر به معروف و نهی از منکر. این سه مسئله در قیام عاشورا مطرح شده است. در یک جا سخن از بیعت خواستن از امام حسین(ع) و امتناع امام از بیعت کردن است. در جای دیگر دعوت مردم کوفه از امام و پذیرفتن دعوت است. در جای دیگر، امام به طور کلی بدون توجه به مسئله بیعت خواستن و امتناع از بیعت و بدون اینکه اساساً توجهی به این مسئله بکند که مردم کوفه از او بیعت خواستهاند، او را دعوت کردهاند یا نکردهاند، از اوضاع زمان و وضع حکومت وقت، انتقاد میکند، شیوع فساد را متذکر میشود، تغییر ماهیت اسلام را یادآوری میکند، حلال شدن حرامها و حرام شدن حلالها را بیان میکند، و آن وقت میگوید وظیفه یک مرد مسلمان این است که در مقابل چنین حوادثی ساکت نباشد. در این مقام میبینیم امام نه سخن از بیعت میآورد و نه سخن از دعوت؛ نه سخن از بیعتی که یزید از او میخواهد، و نه سخن از دعوتی که مردم کوفه از او کردهاند. قضیه از چه قرار است؟ آیا مسئله، مسئله بیعت بود؟ آیا مسئله، مسئله دعوت بود؟ آیا مسئله، مسئله اعتراض و انتقاد و یا شیوع منکرات بود[۷۷]؟
- عامل مهم، به نص خود امام حسین(ع)، امر به معروف و نهی از منکر است. اصلاً، امام حسین(ع) در راه امر به معروف و نهی از منکر، "یعنی در راه اساسیترین اصلی که ضامن بقای اجتماع اسلامی است، کشته شد". آن حضرت در وصیتنامه خویش به برادرش محمد بن حنفیه، نکاتی را درباره قیامش بیان میکند: ابتدا به یگانگی خدا، به رسالت پیغمبر شهادت میدهد. "چون امام میدانست که بعد عدهای خواهند گفت حسین از دین جدش خارج شده است". سپس راز قیام خود را بیان میکند: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي صأُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»[۷۸].
- در مقایسه عامل امر به معروف و نهی از منکر با دو عامل دیگر باید گفت: از این نظر، مسئله این نبود که چون از من بیعت میخواهند و من نمیپذیرم، قیام میکنم، بلکه این بود که اگر بیعت هم نخواهند من به حکم وظیفه امر به معروف و نهی از منکر باید قیام کنم و نیز مسئله این نبود که چون مردم کوفه از من دعوت کردهاند، قیام میکنم. هنوز حدود دو ماه مانده بود که مردم کوفه دعوت بکنند، روزهای اول بود و به دعوت مردم کوفه مربوط نیست. دنیای اسلام را منکرات فرا گرفته است، من به حکم وظیفه دینی، به حکم مسئولیت شرعی و الهی خودم قیام میکنم. عامل امر به معروف و نهی از منکر را باید با خصلت انقلابی و تهاجمی قیام عاشورا تبیین کرد. از نظر این عامل، امام حسین(ع) مهاجم به حکومت فاسد وقت است، ثائر است، انقلابی است. در منطق ثائر و انقلابی، در منطق کسی که مهاجم است و میخواهد پیام خودش را با خون بنویسد، هر چه که این موج بیشتر وسعت و گسترش پیدا کند، بهتر است؛ چنانکه وقتی که یاران و خاندانش اعلام آمادگی کنند، به آنها دعا میکند که خدا به همه شما خیر بدهد، خدا همه شما را اجر بدهد[۷۹].
- همچنین آن وقتی که دیگر اوضاع صد در صد مأیوس کننده است. آن وقتی است که به مرز عراق وارد شده و با لشکر حربن یزید ریاحی مواجه گردیده است، هزار نفر مأمورند که او را تحتالحفظ به کوفه ببرند، در اینجا حسین بن علی(ع) خطابه معروفی را که مورخان معتبری امثال طبری نقل کردهاند ایراد و در آن به سخن پیغمبر تمسک میکند؛ به اصل امر به معروف و نهی از منکر تمسک میکند: «أَيُّهَا النَّاسُ! مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ، نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ، مُسْتَأْثِراً لِفَيْءِ اللَّهِ، مُتَعَدِّياً لِحُدُودِ اللَّهِ، فَلَمْ يُغَيِّرْ عَلَيْهِ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ. أَ لَا وَ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وَ اسْتَأْثَرُوا فَيْءَ اللَّهِ». بین قیام امام حسین(ع) و اصل امر به معروف و نهی از منکر رابطه متقابل وجود دارد. همانطور که عامل امر به معروف و نهی از منکر ارزش نهضت حسینی را بالا و بالاتر برد، متعاقباً نهضت حسینی ارزش امر به معروف و نهی از منکر را بالا برد. همانطور که تأثیر عامل امر به معروف و نهی از منکر، این نهضت را در عالیترین سطحها قرار داد. این نهضت مقدس نیز این اصل اسلامی را در عالیترین سطحها قرار داد[۸۰]. منظور آن نیست که حسین بن علی(ع) ارزش این اصل را در متن اسلام عوض کرد، بلکه مقصود آن است که نهضت حسینی اصل امر به معروف و نهی از منکر را از نظر استنباط و اجتهاد علمای اسلامی و به طور کلی مسلمانان بالا برد؛ در جهان اسلام بالا برد نه در اسلام[۸۱][۸۲].
- تأیید اهمیت نقش امر به معروف و نهی از منکر در نهضت عاشورا نکته جالبی در باب زیارت سیدالشهدا در "زیارت وارث" وجود دارد. در یکی از فقرات زیارتنامه، زائر شهادت میدهد که قیام امام حسین(ع)، برای امر به معروف و نهی از منکر بود. چنین شهادتی بر خلاف شهادت در یک دادگاه، برای مطلع ساختن مخاطب یا قاضی نیست؛ بلکه در اینجا شهادت معنایش اعتراف است. من گواهی میدهم یعنی من هم مثل هر آدم فهمیده و محققی به این حقیقت اعتراف میکنم، من معترفم یا اباعبدالله! که نهضت تو، نهضت امر به معروف و نهی از منکر بود[۸۳].
آسیبشناسی امر به معروف و نهی از منکر
- امر به معروف و نهی از منکر هر چند اصلی مهم در اندیشه و عمل اسلامی بوده است، اما در طول تاریخ با آسیبها و چالشهای زیادی مواجه شده است. طی فرایند تاریخی، امر به معروف متروک واقع گشته و حتی نمود بارز آن را در انعکاس احکام آن در رسالههای عملیه دویست سال اخیر میتوان یافت. تأمل در متون فقهی دویست سال اخیر نشان میدهد که “مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منکر از رسالههای ما برداشته شده است، در صورتی که در رساله عربی و فارسی پیش از این دویست سال، این مباحث در کنار مباحث مربوط به نماز و روزه و خمس و زکات قرار داشت”. اما گویا بعدها چنین بحثی همانند بحث جهاد خودبهخود در اذهان یک بحث زائد تلقی و متروک شده است[۸۴]. نتیجه چنین تلقیای آن شده است که حتی اگر یک ارگان حکومتی چون شهرداری امر به معروف و نهی از منکر کند، مردم دیگر آن را مسئلهای مذهبی تلقی نمیکردند[۸۵]. حتی این اصل آنچنان تحریف و دچار سوء فهم شده بود که معدود اقدامهای صورت گرفته با این عنوان آنچنان بدقواره و نابهنجار صورت میگرفته است که باید خدا را شکر کرد که چه خوب شد که این امر به معروفها و نهی از منکرها از بین رفت و ای کاش اگر بقایایی هم دارد از بین برود. مظاهری در این اواخر به نام امر به معروف و نهی از منکر در زندگی اجتماعی ما پیدا شده که باید گفت اگر معنای امر به معروف و نهی از منکر این است، خوب است متروک بماند[۸۶].امر به معروف و نهی از منکر همانند سایر آموزههای دینی در معرض آسیب میباشد. *در طول تاریخ نیز آسیبهای مختلفی بر آن وارد شده است برخی از این آسیبها در قرآن و روایتها ذکر شده است.
- سستی در امر به معروف و بیتفاوت شدن: متأسفانه کارنامه ما مسلمانان در این زمینه درخشان نیست. از آن نظر کارنامه درخشانی نیست که اولاً ما آن حساسیتی را که اسلام در این زمینه دارد نداریم، یعنی آن اهمیتی را که اسلام به این موضوع داده است، درک نکردهایم، و ثانیاً در حدودی هم که به حساب و خیال خودمان به اهمیت این موضوع پی بردهایم، واجد شرایط آن نبودهایم[۸۷].
- واگذاری به یکدیگر: چنین آسیبی به عنوان یک امر محتمل در روایتها مطرح شده است. حدیثی داریم که امام رضا(ع) از پیغمبر اکرم(ص) نقل میکنند: هر گاه مردم، امر به معروف و نهی از منکر را به عهده یکدیگر بگذارند، یعنی هرکس سکوت کند به انتظار اینکه دیگری امر به معروف و نهی از منکر کند و در نتیجه هیچکس قیام نکند، برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند[۸۸].
- شناخت نادرست از معروف و منکر: ما گاهی معروفها را به جای منکر میگیریم و منکرها را به جای معروف. بهتر اینکه ما جاهلها امر به معروف و نهی از منکر نکنیم. چه منکرها که به نام امر به معروف و نهی از منکر به وجود نیامد. آگاهی و بصیرت میخواهد، خبرت و خبرؤیت میخواهد، دانایی، روانشناسی و جامعهشناسی میخواهد تا انسان بفهمد که چگونه امر به معروف و نهی از منکر کند. بنا بر همین ائمه دین فرمودهاند: جاهل بهتر است امر به معروف و نهی از منکر نکند. چون هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر میکند، میخواهد بهتر کند بدتر میکند[۸۹]. در ذیل روایت نبوی نیز چنین آسیبی در آخرالزمان برای امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است. آن حضرت در حجة الوداع فرمودند: زمانی خواهد آمد که مردم امر به معروف و نهی از منکر نمیکنند. سلمان حاضر بود فرمود: یا رسول الله! آیا چنین چیزی خواهد شد که مردم ترک امر به معروف و نهی از منکر بکنند؟ فرمود: بله، بالاتر هم میشود، زمانی خواهد شد که مردم امر به منکر کنند و نهی از معروف. باز بیشتر تعجب کرد. گفت: یا رسول الله! چنین زمانی خواهد آمد که مردم چنین کاری بکنند؟ فرمود: از این بالاتر هم خواهد شد. گفت: دیگر از این بالاتر چیست؟ فرمود: زمانی میآید که مردم منکر را معروف ببینند و معروف را منکر؛ یعنی وجدانشان این طور فاسد و خراب میشود، خوب را بد میبینند و بد را خوب؛ به عبارت دیگر وجدان انسان مسخ میشود، فطرت مسخ میگردد.
- ترویج نادرست امر به معروف و نهی از منکر: گاه از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان اصل فراموش شده[۹۰] یاد شده است. علت این امر عملکرد خود مسلمانان است. این خود ما بودیم که این اصل را به صورتی در آوردیم که مردم را بیزار کردیم و این اصل را فراموشاندیم[۹۱]. زیرا شرایط و مقررات مربوط به آن را خوب رعایت نکردیم و باعث بیزاری مردم شدیم. گاه به خاطر انجام امر به معروفی خود آمر دچار چند منکر میشده است. میگویند در زمان ریاست مرحوم آقا نجفی اصفهانی بر حوزه علمیه، یک روز عدهای در حالی که نفسنفس میزدند و یک دایره و یک دمبک شکسته در دست داشتند، آمدند به منزل مرحوم آقا نجفی. ایشان پرسیدند: چه خبر است؟ از کجا میآیید؟ گفتند به ما اطلاع دادند در چندین خانه آن طرف مجلس عروسی است و در آنجا دایره و دمبک میزنند. داخل خانه شدیم و مردم را زدیم و دایره و دمبک آنها را شکستیم. یکی از آنها جلو و آمد و گفت: من خودم رفتم جلو سیلی محکمی به گوش عروس زدم. مرحوم آقا نجفی گفت: حقیقتاً نهی از منکر هم همین است که شما کردید! چندین منکر به نام نهی از منکر مرتکب شدهاید: اولاً مجلس عروسی بوده است؛ ثانیاً شما حق تجسس نداشتهاید؛ ثالثاً شما چه حق داشتهاید از پشتبامهای مردم بروید؟ رابعاً کی به شما اجازه داده که بروید زد و خورد کنید؟[۹۲][۹۳].
آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر
- اعلان جنگ با خداوند: این نکته در ذیل حدیث نبوی(ص) آمده است: هر کس ترک امر به معروف و نهی از منکر کند، پس اعلان جنگ و مقابله با خداوند میکند[۹۴].
- تسلط اشرار: تسلط اشرار با ترک امر به معروف و نهی از منکر در احادیث مطرح شده است. غزالی این حدیث را در احیاءالعلوم نقل میکند: «لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر او یسلطن الله علیکم شرارکم»؛ باید امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشید، وگرنه بدهای شما بر شما مسلط میشوند[۹۵].
- عدم استجابت دعا: در ذیل حدیث فوق، اثر دیگر ترک امر به معروف و نهی از منکر عدم استجابت دعای خوبان امت دانسته شده است: «فیدفو خیارکم لا یستجاب لهم»؛ خوبان شما میخوانند و به آنها جوابی داده نمیشود. اینجا معنای لطیفی از روایت فوق از غزالی نقل شده است: معنایش این است وقتی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند آنقدر پست میشوند، آنقدر رعبشان، هیبتشان، عزتشان، کرامتشان از بین میرود که وقتی به درگاه همان ظلمه میروند، هر چه ندا میکنند به آنها اعتنا نمیشود. یعنی پیغمبر فرمود: اگر میخواهید عزت داشته باشید و دیگران روی شما حساب کنند، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. اگر امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشید، اولین خاصیت آن ضعف شما است، پستی و ذلت شما است، دشمن هم روی شما حساب نمیکند[۹۶].
- قلب فطرت انسانی: فطرت مسخ شده را به تعبیرهای گوناگون به ما گفتهاند. یک تعبیرش راجع به همین امر به معروف و نهی از منکر بود.
- تنزل تمدنی: در قرآن کریم امت اسلام بهترین امت معرفی شده است. شاخص چنین امتی امر به معروف و نهی از منکر میباشد. اگر میخواهی در نزد ملل جهان ارزش پیدا کنی که هم بلوک شرق روی تو حساب کند و هم بلوک غرب، سرنوشت تو را او در اختیار نگیرد و او برای تو تصمیم نگیرد، امر به معروف و نهی از منکر داشته باش همبستگی و همدردی داشته باش[۹۷].
- مسئولیت همگانی گسترش گناه: داشتن سرنوشت مشترک در زندگی اجتماعی اصلی است. به واسطه سرنوشت مشترک داشتن افراد اجتماع است که اگر یک نفر بخواهد گناهی مرتکب شود بر دیگران لازم است مانع او گردند. رسول اکرم(ص) تأثیر گناه فرد را بر جامعه ضمن مثلی بیان کردهاند[۹۸]. این مثل همان عدم منع سرنشینان کشتی از اقدام یک فرد برای سوراخ کردن کشتی است.
- داشتن سرنوشت مشترک با فاعلان منکر: این تأثیر در نامه امام حسین(ع) به سلیمان بن صرد خزاعی که در آن به حدیثی از پیامبر اکرم(ص) استناد کرده است، توضیح داده شده است. اگر کسی ببیند همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام، و حرام خدا حلال شده است، بیتالمال مسلمانان در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضای خدا مصرف میشود؛ پیغمبر اکرم(ص) فرمود: هر کس چنین اوضاع و احوالی را ببیند و درصدد دگرگونی آن نباشد، در مقام اعتراض بر نیاید، شایسته است (ثابت است در قانون الهی) که خدا چنین کسی را به آنجا ببرد که ظالمان، جابران، ستمکاران و تغییردهندگان دین خدا میروند، و سرنوشت مشترک با آنها دارد[۹۹].
- به هر حال باید برای رفع آسیبها، تدبیرهای عملی و منطقی اندیشید. آنچه بیش از هر چیز دیگر مورد غفلت است، دخالت منطق است در این کار. مقصود این است که در کار معروف و منکر باید تدابیر عملی اندیشید و باید دید چه روش عملیای مردم را نسبت به فلان کار نیک تشویق میکند و مردم را از فلان عمل زشت باز میدارد”[۱۰۰]. اگر میخواهیم این اصل فراموش شده را زنده کنیم؛ باید مکتبی و روشی به وجود آوریم عملی (نه زبانی فقط) و در عین حال اجتماعی (نه انفرادی) و در عین حال منطقی و مبتنی بر اصول علمی روانشناسی و اجتماعی. در این وقت است که صددرصد امید موفقیت هست[۱۰۱][۱۰۲].
نظارت همگانی در فقه سیاسی امام خمینی
نظارت که در لغت به معنای تأمل در چیزی، دقت در امری و معاینه کردن[۱۰۳]، فراست، مهارت و زیرکی[۱۰۴] بوده و به مراقبت و کنترل یک چیز از آفت و بیماری[۱۰۵] معنا شده است، در ادبیات فارسی به معنای مراقبت، تحت نظر و دیدهبانی داشتن آمده است[۱۰۶]. در اصطلاح به فرایند ارزشیابی کارهای انجام شده و انطباق آن با موازینی خاص، عنایت داشته و به غایت جلوگیری از انحراف از آن مقررات انجام میپذیرد[۱۰۷].
به عبارت دیگر نظارت بدین منظور انجام میپذیرد که مرحله وضع موجود را در سایه رفع نواقص، به مرحله مطلوب هدایت کرده و از مرحله “بودن” به مرحله “باید” برساند. از این روی برخی، نظارت را فعالیتی دانستهاند که به مقایسه میان بودها و بایدها میپردازد: از نظر اصطلاحی، نظارت فعالیتی است که بایدها را با هستها، مطلوبها را با موجودها و پیشبینیها را با عملکردها مقایسه میکند، و نتیجه این مقایسه تصویر روشنی از تشابه یا تمایز بین این دو گروه از عوامل خواهد بود[۱۰۸].
با توجه به نکات فوق باید گفت: اسلام جامعهای را برای مسلمانان تصویر کرده است، که بر اساس آن همه مردم در سرنوشت خود و دیگران، بلکه کل جامعه دخیل بوده و میبایست در قبال انحرافاتی که در سطح خُرد و یا کلان در آن صورت میپذیرد بیتفاوت نباشند. بر این اساس، اصلی اساسی به نام امر به معروف و نهی از منکر در معارف اسلامی بنا نهاده شده است که بر اساس آن، همگان موظفند در صورت وجود شرایط، دیگران را به خوبیها دعوت و از بدیها باز دارند. این اصل، به نظارت همگانی مردم نسبت به امور جامعه انجامیده و موجبات حساسیت، نظارت و اهتمام جامعه اسلامی نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات در سطح عموم مردم را در پی داشته و از راهکارهای مهم کنترل قدرت سیاسی محسوب میشود. امر به معروف و نهی از منکر به عنوان تکلیفی الهی، موجبات بسیاری از نهضتها و شورشهای اسلامی در برابر سلاطین جائر بوده و نهضت خونین عاشورا نیز بر اساس این آموزه الهی صورت پذیرفت.
مسئولیت و لزوم دخالت تک تک افراد جامعه در امور دیگران و جامعه کلان، مستند. به روایاتی است که همه مردم را پرسشگر از دیگران و در عین حال پاسخگو معرفی مینماید. امام خمینی در مورد ویژگیهای نظام اجتماعی اسلام، در خصوص نظارت همگانی و ضرورت تذکر در مورد انحرافات، این گونه اظهار نمودهاند: الآن مکلفیم ما، مسئولیم همهمان... نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»[۱۰۹]، همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟[۱۱۰].
ایشان در مورد این روایت مشهور و فلسفه نظارت فراگیر و همگانی مردم و ضرورت بازداشتن دیگران از انحرافها در حوزه امور فرد و یا جامعه، به تبیین و توضیحی زیبا مبادرت ورزیدهاند که هم به ضرورت منع از انحرافات و توصیه به امور خیر، توجه دارد و هم این نظارت را در راستای مصالح عالیه انسان و جامعه مدّ نظر قرار میدهد: «كُلُّكُمْ رَاعٍ»همه باید مراعات کنید، همهتان “راعی” هستید... یعنی همه باید همان طوری که یک شبانی یک گلهای را میبرد و رعی میکند و میچراند و به جاهای خوب باید ببرد، مسئول این است که... به علفچراهای خوب ببرد... و مسئول است پیش صاحبان او، به این که چرا نبردی؟ همه ما آن حال را داریم، مسئولیم در مقابل خدا و در مقابل وجادان و همهمان، باید مراعات بکنیم، یعنی نه این که مراعات خودمان را؛ من مراعات همه شما را بکنم، شما هر یک مراعات همه را[۱۱۱].
اصل امر به معروف و نهی از منکر که در اصیلترین، قدیمیترین و معتبرترین منابع وحیانی و روایی اسلام وجود دارد، گرچه از آغاز در کتب دینی اندیشمندان اسلامی قرار داشته و مورد توجه بوده است، اما این اصل که از زمان صاحب جواهر، از رسالههای عملیه فقه شیعه کنار گذاشته شده[۱۱۲] و به کتب علمی منحصر شده بود، به همت امام خمینی، احیا شده و به رسالههای عملیه بازگشت. و از این روی به حق باید ایشان را احیاگر این فریضه در عصر حاضر دانست. ایشان بعد از سالیان طولانی در سال ۱۳۸۴ ه.ق. در نگارش تحریر الوسیله که بازنویسی کتاب وسیلة النجاة، سیدابوالحسن اصفهانی، (متوفی ۱۳۶۵ ه.ق) میباشد، کتاب امر به معروف و نهی از منکر را بر آن افزودهاند و این در حالی است که این باب در متن کتاب وسیلة النجاة به مانند دیگر رسالههای عملیه سدههای اخیر، وجود ندارد.
جدا از احیای این فریضه در کتب فتوایی، بلکه تمامی عرصه جامعه، ایشان با نگرش وسیع، به این موضوع، فراتر از چند پند و تذکّر خصوصی و در مواردی محدود و جزئی نگریسته و به حوزههای کلان و جدیدی توسعه دادند. ایشان در کتاب تحریرالوسیله، نظم و ترتیب رایج در کتابهای فقهی، مانند شرایع الاحکام را مراعات کرده و در عین حال افزایشهای فراوانی در فروعات این فریضه دادهاند که تا زمان تألیف این اثر بیسابقه بوده است. شاید توسعه فروعات این فریضه به موضوعات سیاسی و اجتماعی و گذر از احکام امر به معروف در مسائل شخصی و هدایت آن به سطح امورات کلان جامعه، این باشد که بنا بر دیدگاه امام خمینی، فریضه امر به معروف و نهی از منکر امری تعبدی که به برخی امور خاص عنایت داشته باشد نبوده، بلکه به مانند بسیاری از فقیهان، وجوب آن را امری “عقلانی” دانسته و قانونگذاری در این زمینه را تأکیدی بر حکم عقل شمردهاند[۱۱۳]. مطابق همین امر بوده است که این فریضه، کارکردی وسیع یافته، و حوزههایی چون عبادات، سیاسات، معاملات و...، از مصادیق جزئی چون نماز خواندن، کمک به فقرا، رعایت انصاف در معاملات، آداب زندگی، تا مصادیق کلانی چون جهاد را در برمی گیرد. بنا بر باور ایشان هرچه دامنه منکر عظیمتر باشد، فساد بیشتری بر آن مترتب گشته، و به همان نسبت اهمیت این فریضه افزایش مییابد. بلکه دقیقاً از همین روی بوده است که آیات و روایات شیعه، بُعد کلان و اجتماعی از امر به معروف و نهی از منکر را مورد عنایت قرار دادهاند. بلکه همه کارهای نیک و حتی جهاد در برابر آن ناچیز خواندهاند: همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا در کنار امر به معروف و نهی از منکر جز دمیدنی (قطرهای) در دریای پهناور نیست[۱۱۴].
ایشان در خصوص محدود نشدن این فریضه به امورات کوچک و فرعی و توسعه آن به امور کلانی که در عرصه حاکمیت و اجتماع، وجود داشته و در جامعهای وسیع به توده مسلمانان آسیب میرساند، این گونه اظهار داشتهاند: ما امر به معروف و نهی از منکر را در دایره کوچکی قرار داده و به مواردی که ضررش برای خود افرادی است که مرتکب میشوند یا ترک میکنند، محصور ساختهایم... ولی به آن منکرات بزرگ توجه نداریم آن مردمی را که دارند حیثیت اسلام را از بین میبرند، حقوق ضعفا را پایمال میکنند و... باید نهی از منکر کرد اگر یک اعتراض دستهجمعی به ظلمه که خلافی مرتکب میشوند یا جنایتی میکنند بشود... یقیناً دست بر میدارند[۱۱۵].[۱۱۶]
امر به معروف، فریضهای همگانی
مخاطب امر به معروف و نهی از منکر به عنوان برترین و شریفترین واجبات الهی[۱۱۷]، تمامی مسلمانان بوده و با توجه به این که این فریضه در زمره واجبات کفایی برشمرده شده است[۱۱۸]، لذا همه افراد مسلمان بر ادای این فریضه، مکلف بوده و میبایست از انجام آن شانه خالی نکنند. بر اساس منطق وجوب کفایی اگر تعداد افرادی که از بین رفتن ماده فساد به آنها منوط است وجود داشته باشد، این واجب از عهده دیگران ساقط بوده وگرنه تمامی افراد از ترک کنندگان این واجب محسوب میشوند[۱۱۹].
امام خمینی علاوه بر کتاب تحریر الوسیله و سایر کتب فقهی در مجموعه بیانات، بلکه عملکردهای خویش نیز به این مقوله عنایت ورزیده و جدا از این که در این حوزه هم دیگران را به این اصل دعوت نمودهاند، آن را فریضهای همگانی جهت نظارت بر امور جامعه اعم از مسائل فردی و اجتماعی دانسته و با توجه به اینکه هدف از این فریضه از بین رفتن منکرات و معصیت است، لذا منع از آن را در صورت امکان، از وظایف افراد دانسته و در غیر این صورت، معرفی افراد خطاکار به افراد توانا و نهادهای مربوطه به عنوان تنها راه رسیدن به آن هدف، خواستار شده و واجب برشمردند: امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که بر همه کس واجب است. یک چیزی نیست که بر یکی واجب باشد بر دیگری [نه]. همه ما مکلفیم... که دیگران را هم همین طور دعوت کنیم. هر مقدار که میتوانیم... اگر انسان دید معصیت خدا میشود، باید جلویش را بگیرد، نگذارد معصیت خدا بشود[۱۲۰].
امر به معروف و نهی منکر بر همه مسلمین واجب است. جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است. سفارش به حق که امر به معروف است و نهی از منکر است، بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام اموری که مربوط به دستگاههای اجرایی است امر به معروف کنیم. و اگر اشخاصی پیدا میشوند، که خلاف میکنند معرفی کنیم به مقاماتی که برای جلوگیری مهیا هستند[۱۲۱][۱۲۲]
شرایط امر به معروف و نهی از منکر
در فقه شیعه، شرایطی را برای امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر، لازم دانستهاند که علم و آگاهی، احتمال تأثیر، علم به تکرار فاعل، عدم ترتب مفسده، قدرت بر انجام این فریضه، از جمله این شروط است که ما نیز با عنایت به دیدگاه امام خمینی، برخی از این شرایط را از نظر میگذرانیم:
احتمال تأثیر: در اصل اشتراط این شرط در وجوب امر به معروف و نهی از منکر، فیالجمله اختلافی نیست و آنچه از این شرط به دست میآید این است که در فرض عدم احتمال تأثیر، این فریضه وجوب و الزام خود را از دست خواهد داد. مرحوم صاحب جواهر که به اکثر فقیهان، تول به عدم وجوب و الزام در صورت ظن غالب به عدم تأثیر را نسبت میدهد، بر این باور است که روایاتی که به امر به معروف و نهی از منکر امر میکنند اطلاق داشته و بر اساس آن ادله، حتی در صورت علم به عدم تأثیر نیز، واجب خواهند بود[۱۲۳]. و بر همین اساس امام خمینی نیز در تحریر الوسیله خود، فرض عدم وجوب را به صورت علم و اطمینان به عدم تأثیر، اختصاص داده و در فرض ظن به عدم تأثیر (گرچه ظن قوی باشد) و قیام بینه عادله نیز این فریضه را از وجوب ساقط ندانسته و صرف احتمال قابل اعتنا در نزد عقلا را برای قول به وجوب کافی میداند[۱۲۴].
ایشان در حوزه نهی از منکر عالمان دینی نسبت به ظلم حاکمان بر این باور است که اگر در رویگردانی آنان از حاکمان، احتمال تأثیری برای از بین رفتن و یا کم شدن ظلمشان باشد، این امر واجب خواهد بود: اگر احتمال تأثیری در اعراض عالمان دین و رؤسای مذاهب از ظالمان و حاکمان جور (ولو در کم کردن ظلم آنها) باشد، بر آنان واجب خواهد بود[۱۲۵].
بلکه از آنجا که این فریضه و شرایط آن از مقوله تعبد محض نبوده، بلکه منطق و عقلانیت بر این فریضه و شرایط آن حاکم است، لذا در راستای معنای عقلانی و صحیحی از این شرط گفتهاند گرچه این شرط (از حیث کبری)، معقول و قابل پذیرش است، اما احتمال تأثیر ممکن است در کوتاه مدت تحصیل نشود، اما در برخی از موارد میتواند منشأ احتمال تأثیر در آینده باشد، بلکه ممکن است امر به معروف در این فرض تأثیری بر روی حاکم نداشته و احتمال تأثیر در آینده نیز منتفی باشد، اما این امر میتواند انگیزهای در دیگران ایجاد نماید تا در نهایت، اجتماع انبوه انتقادات، حاکم را به پذیرش این امر وادار نمایند: اگر دانسته شود که انکار، به نسبت قضیهای در زمان حاضر، دارای تأثیر نباشد، لکن اگر معلوم باشد یا دانسته شود که این انکار میتواند به نسبت زمان آینده مؤثر باشد، این انکار واجب خواهد بود[۱۲۶].
بلکه صِرف اظهار مخالفت و نهی از منکر، گرچه مفید تأثیری نباشد ممکن است از تلقی دیگران نسبت به موافقت در مورد این منکر، جلوگیری کرده و دیدگاه صحیح اسلامی در مورد این منکرات را به جامعه القا نماید و گرچه در راستای نهی فعلی از منکر، وجوبی نداشته باشد اما به ملاک اعلان عدم حجیت این منکرات و عدم رضایت به وجود آنها در جامعه نیز مطلوب خواهد بود: خود اظهار مخالفت و بیان تعالیم و احکام خدا که مخالف بدعت و ظلم و گناه میباشد مفید است چون سبب میشود عامه مردم به فساد اجتماعی و مظالم حکام خائن و فاسق یا بیدین پی برده به مبارزه برخیزند و از همکاری با ستمکاران خودداری نمایند و به عدم اطاعت در برابر قدرتهای حاکمه فاسد دست بزنند... این مطالب باید گفته شود تا مردم متوجه باشند و نسل آینده سکوت این جماعت را حجت قرار ندهد و نگوید لابد اعمال و رویه ستمکاران مطابق شرع بوده است[۱۲۷].
علم و آگاهی: از جمله شروطی که برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر قرار داده شده است این است که آمر به معروف، به معروف بودن و منکر بودن مقولهای که در صدد امر به معروف نسبت به آن است آگاه بوده باشد و این بدان خاطر است که فرد جاهل ممکن است به خاطر عدم آگاهی، به مقوله منکر، امر کرده و از معروف باز دارد[۱۲۸]. با توجه به این مسأله باید گفت، اختلافی میان فقیهان واقع شده است که بر اساس آن، برخی چون شهید ثانی و محقق ثانی بر این عقیدهاند که علم، به عنوان شرط واجب بوده و میبایست به جهت تحصیل آن، تلاش نموده و بالاتر آنکه تحصیل علم به جهت این فریضه واجب خواهد بود[۱۲۹].
و لکن در قبال دیدگاه شرط واجب، فقیهانی مانند صاحب جواهر و امام خمینی، علم به معروف و منکر را شرط وجوب دانستهاند، بدین صورت که فعلیت وجوب این فریضه به وجود علم وابسته بوده و علم به معروف و منکر، شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر میباشد. طبیعی است که در صورت جهل نسبت به قضیه، وجوبی در کار نبوده و جاهل در این مورد معذور خوانده خواهد شد[۱۳۰]. گرچه ایشان در نهایت، یادگیری احکام و شرایط امر و نهی را واجب دانستهاند[۱۳۱]. قدرت: عمده موارد و ادلهای که در مورد اشتراط علم و آگاهی در امر به معروف و نهی از منکر عرضه شد در مورد اشتراط قدرت بر انجام این فریضه نیز خواهد آمد و از این روی نیازی به تفصیل در این بحث نیاز نمیباشد. و لکن در نهایت به عبارتی از امام خمینی در این باب استناد مینماییم که ایشان برخلاف آنکه علم به معروف و منکر را شرط واجب نمیداند، کسب قدرت برای انجام امر به معروف و نهی از منکر را در محدوده امور اجتماعی لازم دانسته است: اگر امروز قدرت نداریم که جلو این کارها را بگیریم و حرامخواران و خائنین به ملت و دزدان مقتدر و حاکم را به کیفر برسانیم، باید کوشش کنیم این قدرت را به دست بیاوریم و در عین حال به عنوان حداقل انجام وظیفه از اظهار حقایق و افشای حرامخواریها و دروغپردازیها کوتاهی نکنیم[۱۳۲].
عدم ضرر و مفسده: از جمله اموری که از سوی امام خمینی به عنوان شرط انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر، آورده شده این است که این فریضه مستلزم ضرر و مفسدهای نباشد. و در این میان فرقی نمیکند که این ضرر و مفسده بر خود آمر به معروف و ناهی از منکر وارد شود و یا به فردی از نزدیکان وی. حتی وجود ضرر برای یکی از مؤمنین نیز مانع انجام این فریضه خواهد بود. و فرقی نیز در نوع ضرر(جانی، مالی، آبرویی) نخواهد بود. مطابق این شرط، نه تنها علم و گمان قوی به ضرر و مفسده، مانع از انجام این فریضه خواهد بود، بلکه خوف از احتمال ضرر نیز در این میان کفایت خواهد کرد. امام خمینی که در کتاب تحریرالوسیله، این شرط را به عنوان چهارمین شرط از شرایط وجوب امر به معروف آورده است، در این خصوص این گونه نگاشته است: در انکار او (امر و نهی او) مفسدهای نباشد؛ اگر بداند یا گمان قوی داشته باشد که انکار او موجب زیان جانی، یا آبرویی، یا مالی مورد توجه بر خود او، یا یکی از وابستگان به او مثل خویشان و یاران و همراهان او خواهد شد، انکار واجب نیست و ساقط میشود، بلکه اگر ترس از زیان داشته باشد. به دلیل احتمال عقلایی، واجب نیست و ظاهر آن است که دیگر مؤمنین نیز در این حکم به وابستگان، ملحق میباشند[۱۳۳].
مطابق این شرط، تفاوتی نمیکند که زیان حاصل از فریضه امر به معروف و نهی از منکر، در زمان حاضر، حاصل شود و یا این که این ضرر در زمان آینده واقع شود. بلکه صرف احتمال عقلائی در ترتب ضرر بر انجام این فریضه، آن را از فعلیت و وجوب میاندازد: در زیان فرقی نمیکند زیان در حال باشد یا در آینده، پس اگر میترسد در آینده بر او یا بر غیر او زیانی وارد خواهد شد، وجوب ساقط میشود[۱۳۴]. ضرر و زیانی که در قبال فریضه امر به معروف و نهی از منکر، حاصل شده و موجب رفع حکم وجوب، از این فریضه میشود، تنها حکم وجوب امر به معروف را بر میدارد، اما جواز این فریضه به جای خود باقی خواهد بود. اما در صورتی که ترس از جان و یا آبروی وی و یا افراد مؤمن دیگر و یا اموال قابل توجهی از مؤمنان، در میان باشد، نه تنها وجوبی در کار نخواهد بود، بلکه این فریضه به حکم حرمت نیز متصف خواهد شد. و تنها اگر از تلف مال خود در هراس باشد، معلوم نیست که فریضه امر به معروف و نهی از منکر، حرام تلقی شود، بلکه کماکان بر حکم به جواز و اباحه باقی خواهد ماند. گرچه ممکن است صورتی که این مقدار از تلف اموال، به حرج و شدت رسیده و وی را در زندگی به سختی و مشقت بیاندازد، نیز موصوف به حکم حرمت گردد. اگر بر جان یا آبروی خود، با جان و آبروی مؤمنین بترسد، انکار حرام است. همچنین اگر بر اموال قابل توجه مؤمنین ترسی داشته باشد، انکار حرام است؛ ولی اگر بر مال خود بترسد و حتی بداند زیان مالی متوجه او خواهد شد، اگر به اندازه حرج و شدت نرسد، ظاهر آن است که انکار حرام نیست؛ ولی اگر موجب حرج باشد، حرمت دور نیست[۱۳۵].
آنچه در خصوص شرط ضرر و مفسده قابل به ذکر است این است که گر چه ضرر و مفسده، بلکه خوف از آن نیز فریضه امر به معروف را از فعلیت و وجوب میاندازد، لکن باید توجه داشت که در برخی از اوقات، عدم انجام این فریضه به خاطر ضرر و مفسده، مفاسدی عظیم را در بر دارد. از این روی در برخی از مواردی که مورد اهتمام شارع بوده و به هیچ وجه نمیتوان از آن، شانه خالی کرد، این شرط، مانع از انجام این فریضه نخواهد بود. بلکه میبایست حتی در صورت علم به ضرر نیز بدان مبادرت ورزید که از آن میان میتوان به حفظ گروه بسیاری از مسلمانان، هتک حرمت ناموس مسلمانان، محو آثار اسلام، محو بعضی از شعائر و نشانههای اسلامی در جامعه، اشاره کرد. بلکه قیام امام حسین(ع) نیز میتواند از مصادیق این قضیه باشد. چه آنکه آن حضرت، با وجود علم به ضرر و مفسده، به مخالفت با اعمال یزید اقدام ورزیده و هدف خویش از قیام علیه یزید را نیز فریضه امر به معروف و نهی از منکر اعلام کرده است. امام خمینی در خصوص اموری که مورد اهتمام شارع بوده و با وجود ضرر و مفسده میبایست در آن موارد، به فریضه امر به معروف و نهی از منکر اقدام کرد این گونه نگاشته است: اگر معروف و منکر از اموری باشند که مورد اهتمام شارع مقدس باشد، مانند حفظ جان گروهی از مسلمانان، هتک نوامیس آنها، محو آثار اسلام، محو حجیت اسلام که موجب گمراهی مسلمانان شود، محو بعضی از شعائر اسلامی، مانند خانه خدا و... میبایست اهمیت این مسأله را مورد نظر و ملاحظه قرار داد. و لذا هر ضرری ولو ضرر جانی، یا حرج، موجب رفع تکلیف در خصوص این فریضه نخواهد بود. بنابراین اگر اقامه حجتهای اسلامی که موجب رفع گمراهی مردم میشود، بر بذل جان و یا جانهای زیادی باشد، ظاهراً این کار واجب است. و با این وصف، اگر در این شرایط، فریضه امر به معروف، به وقوع در ضرر مالی و یا حرج بیانجامد نیز معلوم خواهد بود[۱۳۶].
امام خمینی، با توجه به این نکته، سکوت علمای دین در قبال ایجاد بدعت، هتک حرمت اسلام، تغییر منکر به معروف و تبدیل معروف به منکر، اعتلای کلمه ظلم و مواردی از این قبیل را جایز ندانسته و فقیهان را در این مسائل به ملاحظه اهمیت ترک امر به معروف و نهی از منکر در قبال ضرر حاصل، دعوت کرده و لذا با توجه به اهمیت این مسائل، به فریضه امر به معروف و نهی از منکر در این قبیل، گرچه مستلزم ضرر و حرجی باشد، را لازم برشمرده است[۱۳۷][۱۳۸]
راهکار اجرای عدالت اجتماعی
- نظارت اجتماعی یا همان فریضه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر، از اساسیترین و کاربردیترین راهکارهای اجرای عدالت اجتماعی است و از جایگاه ویژهای در عرصههای سیاسی و اجتماعی برخوردار است. قرآن کریم برخورداری از روحیه نظارت را دلیل برتری یک جامعه میداند: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾[۱۳۹]. در حدیثی از امام باقر(ع) درباره اهمیت نظارت همگانی چنین آماده است: "امر به معروف و نهی از منکر فریضه بزرگ الهی است که ضامن اقامه سایر فرائض است و به وسیله آن، امنیت راهها تأمین میشود و کسب و کار مردم حلال میگردد. افراد به حقوق خود میرسند، زمینها آباد میشود و از ظالمان انتقام گرفته میشود و بر اثر آن همه امور سامان مییابد"[۱۴۰].
- امام خمینی نظارت را وظیفه عموم مردم میداند و به همگان توصیه میکند که حتی بر رفتار رهبر خود نیز نظارت کنند که اگر پایش را کج گذاشت، به او تذکر دهند[۱۴۱]. همچنین امام راحل در اقدامی عملی، حکم تشکیل اداره امر به معروف و نهی از منکر را به شورای انقلاب صادر میکند: شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم مأموریت دارد که ادارهای به اسم "امر به معروف و نهی از منکر" در مرکز تأسیس نماید و شعبههای آن، در تمام کشور گسترش پیدا کند و این اداره، مستقل و در کنار دولت انقلابی اسلامی است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است و دولت انقلاب اسلامی مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مأمور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد، جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعیه یا منصوب از قِبَل او، اجرا نماید و احدی از اعضاء دولت و قوای انتظامی، حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند و در اجرای حکم و حدود الهی، احدی مستثنی نیست[۱۴۲]»[۱۴۳].
نظارت عمومی؛ امربهمعروف و نهیازمنکر
امربهمعروف و نهیازمنکر یکی از اصول عملی اسلام است که در قرآن مجید با صراحت و تأکید آمده[۱۴۴] و در اخبار و احادیث پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز درباره آن بسیار سخن گفته شده است[۱۴۵].
قرآن کریم فرموده است: مردان مؤمن و زنان مؤمنه دوستان یکدیگرند و بین آنها رابطه و صله مودت و عواطف محبتآمیز حکم فرما است. امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند، نماز را بپا میدارند، زکات را ادا مینمایند، خدا و پیغمبر را اطاعت میکنند. اینها هستند که البته رحمت الهی شامل حالشان میشود[۱۴۶]. این آیه شریفه، لازمه ایمان حقیقی و واقعی - نه ایمان تقلیدی و تلقینی - رابطه وداد و علاقه به سرنوشت یکدیگر دانسته است و لازمه این محبت و علاقه را امربهمعروف و نهیازمنکر و لازمه امربهمعروف و نهیازمنکر را قیام بندگان به وظیفه عبادت و خضوع نسبت به پروردگار دانسته است؛ یعنی نماز و کمک و دستگیری از فقرا یعنی زکات و بالاخره اطاعت از خدا و رسول و زنده شدن همه دستورهای دینی.
امام باقر(ع) فرموده است: به وسیله امربهمعروف و نهیازمنکر سایر دستورها زنده میشود. راهها امن میگردد، کسبها حلال میشود، مظالم به صاحبان اصلی برگردانده میشود، زمین آباد میگردد، از دشمنان انتقام گرفته میشود و کارها روبهراه میشود[۱۴۷]. وقتی انسان از طرفی به این دستورها و راهنماییها رجوع میکند و از طرفی هم میبیند در یک دورههایی کم و بیش مسلمانان عمل کرده و استفاده کردهاند و از طرف دیگر وضع حاضر خودمان را میبیند، بینهایت دچار تأسف میشود![۱۴۸].[۱۴۹]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۵/۹/۱۳۷۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، ج۵، ص۵۶؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۷/۵/۱۳۷۱؛ ۲۵/۹/۱۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ص۳۷۶.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۵/۹/۱۳۷۹؛ امر به معروف و نهی از منکر.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۸۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۳۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۸۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۶۲۹.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص۷.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ ر.ک: مجمعالبحرین، ماده نصح.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۳۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۴۹.
- ↑ البخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۲۱۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۸۲.
- ↑ کتابی با عنوان "معالم القریه فی طلب الحسبه"، در متون عربی موجود است. نویسنده این کتاب در مقدمه، خود را چنین معرفی کرده است: محمد بن محمد بن أحمد عرف بابن الأخوة القرشي نسباً و الشافعي مذهباً الأشعري معتقداً. متن کتاب فوق در این سایت موجود است:://www.al-islam.comhttp
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص۷.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۵، ص۳۴۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۳۲۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۳۲۲.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص۷.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص۷.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۵۵.
- ↑ اصل حدیث که روایتی طولانی از امام صادق(ع) در باب احوال آخر الزمان است، در کتاب فروع کافی آمده است: ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۵.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان میبرند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش میآورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۵، ص۳۴۴.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۳۲۲.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهانها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۱۸.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۲۲.
- ↑ «بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۲۲.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ اصل روایت در اصول کافی چنین نقل شده است: «إِذَا أُمَّتِي تَوَاكَلَتِ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلْيَأْذَنُوا بِوِقَاعٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى». ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۲۳.
- ↑ ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۵.
- ↑ ﴿فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ﴾ «پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند -جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند» سوره هود، آیه ۱۱۶.
- ↑ ﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ﴾ «کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شدهاند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز میکردند» سوره مائده، آیه ۷۸.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ «آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان، نمازگزاران، سجدهکنندگان، فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۳۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۳۴.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۵، ص۳۴۴.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۴۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۴۸.
- ↑ شیخ طوسی، نهایه، ص۲۹۹-۳۰۰. به نقل از: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۵، ص۳۴۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ص۲۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ص۸۰.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۲۱.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۷۴.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۹.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۴.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۶۵-۲۷۲.
- ↑ «و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
- ↑ «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود» سوره نساء، آیه ۹۳.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۱۹۸.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۶۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۶۳.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۲۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۳۰۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۸۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۸۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۱۵. برای منبع اصلی روایت، ر.ک: عزیزالله عطاردی، مسند الإمام الرضا(ع)، ج۲، ص۳۸۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۳۹.
- ↑ شهید مطهری چنین تعبیری را به مرحوم آیتی نسبت میدهد. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۳۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۸۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۸۲.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۱۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۱۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۲۲.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۸۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۲۲۴.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت
- ↑ مفردات الفاظ القرآن، ص۸۱۲.
- ↑ المعجم الوسیط، ص۹۳۲.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۴۴۴.
- ↑ لغتنامه، ذیل کلمه نظارت.
- ↑ حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، ص۳۵۲.
- ↑ اقرب الموارد، ج۵، ص۴۳۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸، ح۳۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۴۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۰۹-۱۱۰.
- ↑ حماسه حسینی، ج۲، ص۵۱.
- ↑ ر.ک: المکاسب المحرمة: الامام الخمینی، ج۲، ص۲۰۲ - ۲۰۳.
- ↑ «مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ». (نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴).
- ↑ ولایت فقیه، ص۱۱۸.
- ↑ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۳۶-۱۴۲.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۳۹.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۰.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۰ - ۴۴۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۶ - ۳۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۷۰.
- ↑ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۴۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۶۸.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۴.
- ↑ لو كان في إعراض علماء الدين و رؤساء المذهب - اعلى الله كلمتهم - عن الظلمة و سلاطين الجور احتمال التأثير - ولو في تخفيف ظلمهم - يجب عليهم ذلك. (تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۳).
- ↑ لو علم أن إنكاره غير مؤثر بالنسبة إلى أمر في الحال لكن علم أو أحتمل تأثير الأمر الحالي بالنسبة إلى الاستقبال وجب. (تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۵).
- ↑ ولایت فقیه، ص۱۱۳ - ۱۱۴.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۶۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۶۶ - ۳۶۷.
- ↑ ر.ک: تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۲؛ ر.ک: جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۶۶.
- ↑ ر.ک: تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۳.
- ↑ ولایت فقیه، ص۱۱۶.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۸.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۸ – ۴۴۹.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۹.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۹.
- ↑ ر.ک: تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۹ – ۴۵۰.
- ↑ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۴۸.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۲۱۳.
- ↑ خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، عدالت اسلامی، منظومه فکری امام خمینی
- ↑ ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۹۶؛ یادداشتهای استاد مطهری، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان میبرند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش میآورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ کافی، ج۵، ص۵۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۹۷.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۶.