←پانویس
(←منابع) |
(←پانویس) |
||
(۳۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = زید بن علی بن الحسین | عنوان مدخل = قیام زید | مداخل مرتبط = [[قیام زید در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
==زید بن علی== | [[زید بن علی بن الحسین]] {{ع}} در سال ۱۲۲ هجری برعلیه [[امویان]] [[قیام]] کرد. از علل این قیام [[مبارزه با ستم]] و [[احساس]] [[وظیفه]] برای [[امر به معروف و نهی از منکر]] بوده است. منتها به [[دلیل]] چند شاخه بودن [[یاران]] و نقش [[بنیعباس]] در آن، این قیام به [[شکست]] انجامید. این قیام موجب ایجاد فرقههای جدید در جمع [[شیعیان]] شد مانند: [[جارودیه]]؛ سلیمانیه؛ بُتریه و عجلیه. | ||
== زید بن علی == | |||
{{اصلی|زید بن علی}} | {{اصلی|زید بن علی}} | ||
== | [[زید]] [[فرزند]] [[امام سجاد]] {{ع}} و شیعۀ [[امامیه]] و از حیث [[علم]]، [[زهد]]، [[ورع]]، [[شجاعت]] و [[دیانت]] از بزرگان [[اهل بیت]] {{ع}} و از [[شاگردان]] و [[راویان حدیث]] [[پدر]] و برادرش [[امام باقر]] {{ع}} بوده است و در [[کمالات]] [[علمی]] و [[معنوی]]، [[ائمه]] {{ع}} را بر خود [[برتر]] میدانست. [[زید]] [[خلفای اموی]] را بر [[حق]] نمیدانست بنابراین پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} علیه آنان [[قیام]] کرد و به طرف [[کوفه]] رفته و به [[همراهی]] چهار هزار نفر با [[حاکم]] [[عراق]] ([[یوسف بن عمر]]) به [[جنگ]] برخاست، کار [[زید]] در [[کوفه]] ده ماه طول کشید تا اینکه به [[دستور]] [[هشام بن عبد الملک]] [[اموی]] به دار آویخته شد. سرش را به [[دمشق]] نزد هشام و از آنجا به [[مدینه]] بردند. [[قیام]] [[زید]] هیچگاه در جهت کنار گذاشتن [[امامان معصوم]] {{ع}} و [[غصب خلافت]] ایشان نبوده و پیدایش فرقهای به نام زیدیه از سر [[غلو]] و [[افراط]] دربارۀ وی بوده است؛ همانگونه که چنین گرایشهایی دربارۀ [[امام علی بن ابیطالب]] {{ع}}، [[محمد حنفیه]] و [[اسماعیل بن جعفر]] نیز دیده میشود<ref>ر. ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۱ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۱۰۴ـ ۱۰۵؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۲.</ref>. | ||
[[قیام]] [[زید بن علی بن الحسین]]{{ع}} از جهات مختلف اهمیت دارد. یکی از مهمترین آنها ایجاد فرقهای جدید در جمع [[شیعیان]] است. این قیام باعث شد در میان [[فرزندان]] [[معصومان]] در مورد [[امامت]] [[اختلاف]] شدیدی رخ دهد و نظر جدیدی پدید آید و [[امام]] کسی معرفی شود که با [[شمشیر]] قیام کند و از [[نسل فاطمه]] باشد؛ البته تفاوتی ندارد که از فرزندان [[حسن]] یا [[حسین]]{{ع}} باشد<ref>ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۱۵۴.</ref>. چون قیام زید در اوج [[ستم]] [[بنیامیه]] و در دوران [[ضعف]] این [[قدرت]] [[حکومتی]] بود، عده قابل توجهی از شیعیان به آن [[گرایش]] پیدا کردند و | |||
== اهمیت قیام زید == | |||
[[قیام]] [[زید بن علی بن الحسین]] {{ع}} از جهات مختلف اهمیت دارد. یکی از مهمترین آنها ایجاد فرقهای جدید در جمع [[شیعیان]] است. این قیام باعث شد در میان [[فرزندان]] [[معصومان]] در مورد [[امامت]] [[اختلاف]] شدیدی رخ دهد و نظر جدیدی پدید آید و [[امام]] کسی معرفی شود که با [[شمشیر]] قیام کند و از [[نسل فاطمه]] باشد؛ البته تفاوتی ندارد که از فرزندان [[حسن]] یا [[حسین]] {{ع}} باشد<ref>ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۱۵۴.</ref>. چون قیام زید در اوج [[ستم]] [[بنیامیه]] و در دوران [[ضعف]] این [[قدرت]] [[حکومتی]] بود، عده قابل توجهی از شیعیان به آن [[گرایش]] پیدا کردند و قیامهای دیگر [[علویان]] نیز پس از آن رخ داد؛ به تعبیر دیگر قیام زید بعد از [[نهضت حسینی]] سرآغاز قیامهای متعدد و باعث یک انشعاب جدی و جدیدی در میان شیعیان شد که نهتنها طرفداران آن بیرون از [[خانواده]] معصومان نبودند، بلکه اعضای اصلی آن جمعی از فرزندان و [[نوادگان]] معصومان بودند. قیامکنندگان بعدی نیز در ردیف [[رهبران]] [[زیدیه]] و [[امامان]] آنان معرفی شدهاند. اینان در برابر [[تفکر]] دوازدهامامی، در هر عصری امامی برگزیدند که با شمشیر قیام کرده باشد<ref>شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۷۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۱۴.</ref> | |||
== علل قیام زید == | |||
درباره علت قیام زید نکاتی را مطرح کردهاند که مهمترین آنها [[مبارزه با ستم]] و [[احساس]] [[وظیفه]] برای [[امر به معروف و نهی از منکر]] بوده است. در [[منابع تاریخی]] و [[حدیثی]] به نکات دیگری نیز اشاره شده که به اختصار آنها را بر میشماریم: | |||
=== [[امر به معروف و نهی از منکر]] === | |||
[[زید]] برای امر به معروف و نهی از منکر با [[شمشیر]] [[قیام]] کرد<ref>{{متن حدیث|وَ ظَهَرَ بِالسَّيْفِ يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ}}؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۷۱.</ref>. او قیام کرد تا جلو [[ستم]] را بگیرد. [[جاحظ]] از [[محمد بن عمیر]] نقل میکند که زید وقتی دید [[زمین]] پر از ستم است و کمی [[یاران]] خود و کوتاهی [[مردم]] در [[حمایت]] از خود را دید، [[شهادت در راه خدا]] [[بهترین]] نوع [[مرگ]] برای او بود<ref>{{عربی|إن زيدا لما رأى الأرض قد طبّقت جورا، ورأى قلّة الأعوان وتخاذل الناس، كانت الشهادة أحبّ الميتات إليه}}؛ ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. | |||
درواقع همانگونه که [[امام حسین]] {{ع}} برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد و به [[شهادت]] رسید، زید هم با شهادت خود تلاش کرد [[جامعه]] را بیدار کند و [[حس مسئولیت]] را در آنان بدمد و آنها را از [[بیتفاوتی]] برهاند. زید برای تأکید بر این وظیفه مهم، منکرهای متعددی را مطرح کرده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۲۲.</ref>. | |||
=== [[خونخواهی امام حسین]] {{ع}} === | |||
[[خونخواهی]] از [[بنیامیه]] که [[امام حسین]] {{ع}} را به [[شهادت]] رساندند، یکی دیگر از هدفهای [[زید]] دانسته شده؛ زیرا عدهای هنوز بر این [[تفکر]] باقیمانده بودند. در [[ارشاد]] مفید به این موضوع اشاره شده است<ref>{{متن حدیث|وَ يُطَالِبُ بِثَارَاتِ الْحُسَيْنِ {{ع}}}}؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۲۳.</ref> | |||
=== [[سکوت]] [[خلیفه]] برابر [[سب]] [[پیامبر]] {{صل}} === | |||
وقتی از زید پرسیدند چرا [[قیام]] میکند، پاسخ داد: من دیدم پیامبر {{صل}} را نزد [[هشام]] [[سبّ]] میکنند و او ساکت است. [[جابر]] از [[امام باقر]] {{ع}} در خبری صحیح<ref>محمدباقر مجلسی علامه، مرآة العقول، ج۲۶، ص۶۰۵.</ref> چنین نقل میکند: نزد حضرت بودیم؛ از [[سلطنت]] بنیامیه سخن به میان آمد. امام باقر {{ع}} گفت: هیچکس علیه هشام قیام نمیکند جز اینکه هشام او را میکشد و [[حکومت]] هشام بیست سال طول کشید. ما از این اظهار نظر به [[جزع]] افتادیم. حضرت فرمود: چه شده است شما را؟ وقتی [[خداوند]] بخواهد [[سلطان]] قومی را از بین ببرد، برابر تقدیر خود، این حکومت را سریعتر نابود میکند. من این سخن امام باقر {{ع}} را برای زید که در صدد قیام بود ذکر کردم؛ زید اینگونه پاسخ داد: من خود [[شاهد]] بودم که پیش هشام، پیامبر {{صل}} سبّ و [[دشنام]] داده شد، ولی وی با آن [[مخالفت]] نکرد و هیچگونه تغییری در وی ایجاد نشد. به [[خدا]] [[سوگند]] اگر کسی همراه من نباشد جز فرزندم (یا یک نفر دیگر)<ref>علی بن فخرالدین عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۱۴۰.</ref>، علیه وی قیام میکنم<ref>{{متن حدیث|فَقَالَ: إِنِّي شَهِدْتُ هِشَاماً وَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} يُسَبُّ عِنْدَهُ فَلَمْ يُنْكِرْ ذَلِكَ وَ لَمْ يُغَيِّرْهُ فَوَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَكُنْ إِلَّا أَنَا وَ ابْنِي لَخَرَجْتُ عَلَيْهِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۹۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۲۳.</ref> | |||
=== دعوت به رضای از آلمحمد === | |||
[[هدف]] [[زید]] دعوت به خود نبود، بلکه به رضای از آلمحمد {{عم}} دعوت میکرد و این مسئله در [[روایات]] متعددی ذکر شده است. از جمله در [[روایت]] [[عیص بن قاسم]] که در حد خبر صحیح است، بیان شده که اگر زید موفق میشد به [[عهد]] خود [[وفا]] میکرد و هدفش درهمشکستن [[قدرت]] [[سلطان]] بود<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَيْدٌ فَإِنَّ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ {{عم}} وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِيَنْقُضَهُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۶۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۲۴.</ref> | |||
=== [[مبارزه با ستم]] و احیای ارزشهای اسلامی === | |||
زید [[قیام]] کرد تا جلوی [[ستم]] را بگیرد. او امیدی به [[اصلاح]] [[خلیفه]] نداشت و راه چاره را در [[مبارزه]] و [[شهادت در راه خدا]] میدانست، گرچه یارانش او را کمک ننمایند. [[جاحظ]] نقل میکند که زید وقتی دید [[زمین]] پر از ستم است، شهادت در راه خدا [[بهترین]] نوع [[مرگ]] برای او بود<ref>ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. علت قیام زید [[بیاعتمادی]] وی به خلیفه و برخورد [[نادرست]] خلیفه با مسائل و [[ناامیدی]] از [[اصلاح]] وی بوده است؛ زیرا زید در [[شام]] [[خلیفه]] را به [[تقوا]] و اصلاح [[دعوت]] کرد، ولی خلیفه با [[بیاعتنایی]] برخورد کرد. [[شیخ مفید]] مینویسد: زید در شام نزد [[هشام بن عبدالملک]] رفت و به او گفت: بهتحقیق در میان [[بندگان خدا]] کسی بالاتر از آن نیست که به [[پرهیزکاری]] و [[ترس از خدا]] سفارشی میکند و کسی [[پستتر]] از آن نیست که دیگران او را به تقوا و پرهیزکاری سفارش کنند و من تو را ای [[امیرالمؤمنین]]، به تقوا و ترس از خدا سفارش میکنم؛ پس از [[خدا]] بترس. هشام گفت: تو آن کس هستی که خود را [[شایسته]] [[خلافت]] میدانی و به آن [[امید]] داری؟ تو کجا خلافت کجا ای بیمادر؟ جز این نیست که تو فرزند کنیزی هستی. زید فرمود: من کسی را در مرتبه و [[منزلت]] پیش خدا از [[پیامبری]] که برانگیخته بالاتر نمیدانم و او فرزند کنیزی بود و اگر پسر [[کنیز]] بودن موجب کمشدن رتبه و [[مقام]] بود، او برانگیخته نمیشد و او [[اسماعیل]] فرزند [[ابراهیم]] {{ع}} است (که فرزند [[هاجر]] بود و او کنیزی بیش نبود)؛ پس پیامبری و [[نبوت]] مرتبهاش نزد خدا بالاتر است یا خلافت ای هشام؟ و از این گذشته، چگونه مردی که پدرش [[رسول خدا]] {{صل}} است و فرزند [[علی بن ابیطالب]] {{ع}}، کمرتبه است؟ | |||
هشام از مجلس برخاست و به پیشکار مخصوص خود گفت: این مرد نباید در میان [[لشکر]] من (یا حوزه شام) شب را به [[روز]] برساند. زید درحالیکه بیرون میرفت، گفت: هرگز گروهی تیزی [[شمشیر]] را ناخوش نداشتهاند، جز اینکه [[زبون]] و [[خوار]] گشتهاند (یعنی هر کس از شمشیر بترسد، باید تن به [[خواری]] و [[ذلت]] دهد)<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۶۸ (ترجمه رسولی محلاتی).</ref>. در واقع زید دریافت که خلیفه در شام اصول و [[ارزشهای دینی]] را [[باور]] ندارد و لازم است در برابر وی [[قیام]] کند و با [[بیعت]] [[مردم کوفه]] و اعلام [[آمادگی]] آنان، زمینه قیام وی فراهم شد. | |||
[[جاحظ]] این برخورد غیرمنطقی [[هشام]] را نقل میکند و در پایان مینویسد: وقتی [[زید]] از مجلس هشام خارج شد گفت: «هیچکس زندگانی را [[دوست]] ندارد جز اینکه [[خوار]] شود»<ref>{{عربی|ما أحب أحد الحياة قط إلا ذل}}؛ ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۳۱۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۲۵.</ref> | |||
== بیعت مردم کوفه با زید == | |||
[[زید]] وقتی در سال ۱۲۱ دستگیر شد و قرار شد به [[شام]] برده شود، [[شیعیان]] در [[دیدار]] با وی [[پیام]] دادند که کجا میروی درحالیکه صد هزار شمشیر بهدست از [[مردم کوفه]]، [[بصره]] و [[خراسان]] با تو هستند. زید خواست آنان را نپذیرفت تا اینکه از شام برگشت و به [[کوفه]] رفت و بیش از ده ماه در کوفه بود. در این مدت، بالغ بر پانزدههزار نفر از مردم کوفه، علاوه بر [[مردم]] [[مداین]]، بصره، واسط، [[موصل]]، [[ری]]، خراسان و [[جرجان]]، با زید [[بیعت]] کردند و او از آنان [[پیمان]] وثیق برای [[حمایت]] و [[پایداری]] گرفت و داعیان خود را به مناطق مختلف دیگر فرستاد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۳۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۰.</ref> | |||
با توجه به | === زمان قیام === | ||
درباره زمان قیام زید و [[شهادت]] وی [[اختلاف]] است. با توجه به [[عزل]] [[خالد بن عبدالله]] از [[امارت کوفه]] در سال ۱۲۰ و [[انتصاب]] [[یوسف بن عمر]]<ref>احمد بن ابییعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۳؛ ابناثیر جزری (عزالدین)، الکامل، ج۵، ص۲۱۹؛ شمسالدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۷، ص۳۱۸.</ref> و رفتن زید به شام بعد از دستگیریِ وی توسط یوسف بن عمر در [[مکه]]<ref>ابوعبدالله مصعب بن عبدالله زبیری، نسب قریش، ص۶۰.</ref> و حضور دهماهه زید در کوفه بعد از بازگشت از شام که بدان اشاره شد، میتوان نتیجه گرفت که زمان قیام زید [[سال]] ۱۲۲ بوده که جمعی نقل کردهاند. | |||
خبر حضور زید در [[کوفه]] برای [[قیام]] به یوسف بن عمر، [[حاکم کوفه]]، رسید. به وی گزارش شد که زید در [[منزل]] دو نفر پنهان بوده است. او کسی را به منزل آن دو فرستاد، ولی زید آنجا نبود. حاکم کوفه آن دو نفر را دستگیر و بعد به [[قتل]] رساند. زید طبق برنامهریزیای که کرده بود، قرار بود اول صفر قیام کند، ولی مجبور شد هفت [[روز]] مانده از [[محرم]] قیام کند. قیام وی با [[شعار]] {{عربی|يَا مَنْصُورُ أَمِتْ}} شروع شد. یوسف بن عمر برای مقابله با قیام زید به حکم بن صلت [[دستور]] داد [[مردم کوفه]] و رؤسای [[قبایل]] را به [[مسجد]] اعظم [[دعوت]] کند و برای متخلفان از این دستور، [[کیفر]] شدیدی در نظر بگیرد. او خود در [[حیره]] بود و حکَم را [[جانشین]] خویش در کوفه قرار داد. وقتی قیام شروع شد، فقط ۲۱۸ نفر جنگجویانی پیاده همراه زید بودند. زید پرسید: [[مردم]] کجا هستند؟ گفته شد: در مسجد در محاصره هستند. زید گفت: این عذر برای کسی که [[بیعت]] کرده، قابل قبول نیست<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۳۲-۱۳۴.</ref>. [[سعید]] بن خثیم [[جمعیت]] همراه با زید را پانصد نفر دانسته که در [[نبرد]] ضربات [[سختی]] به [[سپاه شام]] وارد کردند<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۳۶.</ref>. یوسف بن عمر که ضربات سختی از نیروهای زید خورده بود، از تیراندازها خواست به طرف زید و یارانش [[تیراندازی]] کنند. درگیری ادامه داشت تا اینکه شب تیری به پیشانی زید اصابت کرد. تیر را که بیرون کشیدند، زید درگذشت. [[یاران]] وی او را [[دفن]] کردند و روی قبرش [[گیاه]] ریختند تا [[شناسایی]] نشود. مردی جای [[قبر]] زید را دید و آن را به یوسف بن عمر گزارش داد. [[حاکم]] قبر را نبش کرد و [[بدن]] زید را بیرون آورد و سرش را جدا کرد و برای [[هشام بن عبدالملک]] فرستاد. او [[دستور]] داد [[بدن]] [[زید]] را عریان در [[کناسه]] [[کوفه]] به دار بیاویزند<ref>برگرفته از: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۳۷؛ سیدمحسن امین، أعیان الشیعه، ج۷، ص۱۱۸-۱۲۰.</ref>. بدن [[پاک]] زید چهار سال اینگونه بر دار بود<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۷۳.</ref>. بدن [[معاویة بن اسحاق]] و [[نصر بن خزیمه]] و زیاد نهدی<ref>احمد بن یحیی بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۵۱؛ همو، جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۴۶.</ref> هم در کناسه به دار آویخته شد و بر آنها [[نگهبان]] قرار دادند<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۱۲۵.</ref>. بعد از چهار سال به دستور [[خلیفه]] [[اموی]]، بدن زید را [[آتش]] زدند و خاکسترش را پراکنده کردند<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص۴۳۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۱.</ref>. | |||
== علل [[شکست]] قیام زید == | |||
درباره علل شکست قیام زید در گذشته بهتناسب نکاتی بیان شد و فراز و نشیبهای همکاران وی تشریح گردید. با توجه به آنچه گذشت، در یک جمعبندی دراینباره میتوان چند نکته مهم را بیان کرد: | |||
# همانگونه که اشاره شد، جمعی از [[یاران]] زید از گروه [[خطابیه]] و طرفداران [[ابوالخطاب]] بودند که چون [[باور]] آنها با [[اعتقادات]] زید یا جمعی از یاران زید، متفاوت بود، با اینکه قول داده بودند از زید [[حمایت]] کنند، دست از حمایت او برداشتند و او را تنها گذاشتند. برابر اظهار نظر برخی علمای [[زیدیه]] بیان شد که واژه «رفض» و «روافض» درباره ابوالخطاب و طرفدارانش به کار رفته است. | |||
# [[یاران خاص]] [[امام صادق]] {{ع}} مانند [[مؤمنالطاق]] و [[زراره]] با هرگونه قیامی مخالف بودند و حمایت نکردن خود را به زید اعلام کردند. آنان از آغاز به حمایت وی [[معتقد]] نبودند و این موضوع ممکن است برای جمعی دیگر از [[شیعیان]] در [[همراهی]] با [[زید]] تردید ایجاد کرده باشد. | |||
# برخی از [[یاران]] زید مانند کثیرالنواء هنگام [[نبرد]] از زید جدا شدند و همو [[رهبری]] گروهی از [[زیدیه]] را بر عهده گرفت که قائل به [[امامت مفضول]] بودند. | |||
# نکتهای که لازم است در تحلیل [[شکست]] قیام زید افزون بر نکات ذکرشده بیان شود، اشاره به نقش [[بنیعباس]] در این شکست است. [[دعوت]] بنیعباس از سال ۹۹ بعد از [[مرگ]] [[ابوهاشم]] آغاز شده است<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۴، ص۱۱۶.</ref>؛ زیرا [[ابوهاشم]] به [[محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] [[وصیت]] کرد و [[دعات]] خود را به وی معرفی کرد و به آنان [[وعده]] [[تشکیل حکومت]] داد<ref>اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۶. احمد بن یحیی بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۷۴؛ همو، جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۶۶.</ref>. با توجه به این مسئله، لازم است به این نکته توجه کنیم که ممکن است بخشی از کوتاهیهایی که در [[کوفه]] در [[حمایت]] از [[زید]] شده، با برنامه و از سوی طرفداران [[بنیعباس]] بوده باشد که [[شیعیان]] و طرفداران خود را از [[همراهی]] با زید باز داشتهاند. [[هشدار]] [[داوود بن علی]] به زید در [[اعتماد]] نکردن به [[بیعت]] [[مردم کوفه]] در این جهت قابل بررسی و تحلیل است<ref>ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۸۸.</ref>. آنان نمیخواستند زید بخشی از شیعیان را با خود داشته باشد تا خودشان بتوانند در [[آینده]] از آنها استفاده [[سیاسی]] نمایند<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۶.</ref>. | |||
== پیامدهای [[اجتماعی]] ـ سیاسی قیام زید در میان شیعیان == | |||
از [[اخبار]] متعدد استفاده میشود پس از قیام زید، [[گرایش]] به [[شورش]] علیه [[دستگاه خلافت]] [[اموی]]، گسترش یافت و طرفداران زید در تزاید بودند. آنان در آغاز با [[امام صادق]] {{ع}} برخورد [[تندی]] داشتند و [[جمعیت]] زیاد آنان و شهرتی که پیدا کردند، باعث شد [[یاران خاص]] حضرت مجذوب آنان شوند و [[منتظر]] حرکت و [[قیام]] حضرت باشند. | |||
=== وضعیت اجتماعی بعد از قیام زید === | |||
گزارش ویژهای از وضعیت اجتماعی که بعد از قیام زید برای امام صادق {{ع}} ایجاد شده، در [[خبر ثقه]] [[سعید سمان]] آمده است و نشان میدهد [[امام]] در آن مقطع خاص در [[تقیه]] کامل بوده است و مدعیان طرفدار زید با بیادبی با حضرت برخورد میکردند. سعید سمان میگوید: نزد [[امام صادق]] {{ع}} بودم که دو مرد زیدیمذهب بر آن حضرت وارد شدند و گفتند: آیا در میان شما [[امام]] و [[رهبری]] که اطاعتش [[واجب]] باشد هست؟ (و مقصودشان [[اثبات امامت]] [[زید بن علی بن الحسین]] {{ع}} بود) حضرت فرمود: نه (امامی که مقصود شماست در میان ما نیست). آن دو نفر گفتند: [[مردمان]] [[موثق]] به ما خبر دادند که شما به آن [[فتوا]] دادهای و اعتراف کردهای و [[عقیده]] داری و آن خبردهندگان فلان و فلان هستند که نام میبریم و ایشان دارای [[تقوا]] و [[کوشش]] در عبادتاند و [[دروغ]] نمیگویند. امام صادق {{ع}} غضبناک شد و فرمود: من به آنها چنین [[دستوری]] ندادهام. چون آن دو نفر آثار [[غضب]] را بر چهره امام دیدند، بیرون رفتند. | |||
حضرت به من فرمود: این دو نفر را میشناسی؟ عرض کردم: آری، اینها [[اهل]] بازار ما و از [[طایفه]] [[زیدیه]] هستند و عقیده دارند که [[شمشیر پیامبر]] {{صل}} نزد [[عبدالله بن حسن]] است. حضرت فرمود: [[خدا]] لعنتشان کند، دروغ میگویند. به خدا [[سوگند]] عبدالله بن حسن آن را ندیده، نه با یک چشم و نه با دو چشمش و پدرش هم آن را ندیده؛ جز اینکه ممکن است آن را نزد [[علی بن حسین]] {{ع}} دیده باشد. اگر راست میگویند، چه علامتی در دسته آن و چه نشانه و اثری بر لبه تیغه آن است؟ بهتحقیق شمشیر پیامبر {{صل}} نزد من است. [[پرچم]] و جوشن و [[زره]] و خود [[پیامبر]] {{صل}} نزد من است. اگر راست میگویند، در [[زره پیامبر]] {{صل}} چه نشانهای است؟ بهتحقیق [[پرچم]] ظفربخش پیامبر {{صل}} نزد من است. [[الواح موسی]] و عصای او نزد من است. [[انگشتر]] [[سلیمان بن داود]] نزد من است و تشتی که [[موسی]] در آن [[قربانی]] انجام میداد، نزد من است. اسمی که نزد پیامبر {{صل}} بود و چون (در [[جبهه]] [[جنگ]]) آن را میان [[مسلمانان]] و [[کفار]] میگذاشت، چوبه تیری از کفار به مسلمانان نمیرسید نزد من است و من آن را میدانم. بهتحقیق آنچه [[فرشتگان]] (از [[اسلحه]] برای [[پیامبران]] سابق) آوردهاند نزد من است و داستان [[سلاح]] در [[خاندان]] ما همان داستان [[تابوت]] است در [[بنیاسرائیل]]؛ بر در هر خاندانی که تابوت پیدا میشد، [[نشانه]] [[اعطای نبوت]] بود و سلاح به هر کس از ما خاندان رسد، [[امامت]] به او داده میشود. بهتحقیق پدرم [[زره رسول خدا]] {{صل}} را پوشید و دامنش اندکی به [[زمین]] میکشید و من آن را پوشیدم، همچنان بود [گاهی به زمین میکشید و گاهی نمیکشید و [[اختلاف]] محسوسی نداشت] و [[قائم]] ما کسی است که چون آن را بپوشد، به اندازه قامتش باشد، انشاءالله<ref>ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۷۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۲؛ همو، أصول الکافی (ترجمه مصطفوی)، ج۱، ص۳۳۷؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۸۷.</ref>. | |||
این خبر نشان میدهد بعد از [[زید]]، [[زیدیه]] قائل به امامت [[عبدالله بن حسن]] شدند و او را [[امام]] بهحق میدانستند و نشانۀ آن را داشتن [[شمشیر پیامبر]] {{صل}} [[تصور]] میکردند؛ چون قائل بودند امام باید با [[شمشیر]] [[قیام]] کند. [[حضرت]] [[شرط امامت]] را چیز دیگری میدانست و ادعای عبدالله بن حسن مبنی بر داشتن شمشیر پیامبر {{صل}} را نادرست میدانست و نشانههای روشنی از [[میراث پیامبر]] {{صل}} برای [[اثبات امامت]] خود برای یارانش بیان میکرد<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۵۴-.</ref>. | |||
=== جمعیت زیاد طرفدارن زید === | |||
از خبری استفاده میشود که [[گرایش]] به [[تفکر]] [[زید بن علی]] و طرفداری از وی شامل جمع پرشور زیادی میشد؛ به گونهای که یکی از [[یاران امام صادق]] {{ع}} از حضرت اجازه طلبید آنان را با حضرت مرتبط کند، ولی [[امام]] نپذیرفت. این خبر موقعیت [[زیدیه]] را نزد یاران امام صادق {{ع}} نشان میدهد. [[سلیمان بن خالد]] جزء معدود افرادی از [[یاران]] [[فقیه]] [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{ع}} بود که در قیام زید حضور داشت<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۳۹؛ علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۷۷.</ref> و به تعبیر برقی، او که در قیام زید حضور داشت، فرار کرد و [[توبه]] نمود و به [[حق]] برگشت<ref>احمد بن محمد برقی، رجال البرقی، ص۳۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۵۷.</ref> | |||
=== تصور [[یاران امام صادق]] {{ع}} از قیام حضرت === | |||
از خبری استفاده میشود که جو عمومی بعد از قیام زید و [[گرایش]] به [[اندیشه]] و تفکر وی، به گونهای بوده است که یاران خاص حضرت هم [[منتظر]] بودند امام صادق {{ع}} دست به قیام بزند و مستقیماً در برابر [[حکومت بنیامیه]] بایستد. حضرت [[یاران]] خود را از این [[فکر]] بر حذر میدارد و به آنان [[دستور]] میدهد به کارهای معمولی و سفرهای همیشگی خود بپردازند. [[عبدالملک بن اعین]] گوید: [[امام صادق]] {{ع}} به من فرمود: چرا به مناطقی که ساکنان [[شهرت]] [[مسافرت]] میکنند نمیروی؟ گفتم: کجا؟ فرمود: [[جده]]، [[آبادان]]، مصیصه و [[قزوین]]. گفتم: [[منتظر]] دستور شما هستم و به شما [[اقتدا]] کردهام. فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] اگر [[قیام]] خیر و خوب و دارای [[مصلحت]] بود، دیگران بر ما [[سبقت]] نمیگرفتند. به حضرت گفتم: [[زیدیه]] میگویند بین ما و [[جعفر]] خلافی نیست جز اینکه او به [[جهاد]] [[اعتقاد]] ندارد؛ یعنی اگر دستور جهاد دهید، زیدیه که جمع زیادی هستند از شما [[پیروی]] خواهند کرد. حضرت فرمود: من قائل به جهاد نیستم. به [[خداوند]] سوگند من جهاد را [[باور]] دارم، ولی [[دوست]] ندارم علمم را به جهت [[جهل]] و [[ناآگاهی]] آنان رها کنم (زیرا قیام و جهاد را بیفایده میدانم)<ref>{{متن حدیث|قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}: يَا عَبْدَ الْمَلِكِ! مَا لِي لَا أَرَاكَ تَخْرُجُ إِلَى هَذِهِ الْمَوَاضِعِ الَّتِي يَخْرُجُ إِلَيْهَا أَهْلُ بِلَادِكَ؟ قَالَ قُلْتُ: وَ أَيْنَ؟ فَقَالَ: جُدَّةُ وَ عَبَّادَانُ وَ الْمَصِّيصَةُ وَ قَزْوِينُ. فَقُلْتُ: انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ وَ الِاقْتِدَاءِ بِكُمْ. فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ. قَالَ قُلْتُ لَهُ: فَإِنَّ الزَّيْدِيَّةَ يَقُولُونَ لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ خِلَافٌ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَرَى الْجِهَادَ. فَقَالَ: أَنَا لَا أَرَاهُ بَلَى وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ وَ لَكِنْ أَكْرَهُ أَنْ أَدَعَ عِلْمِي إِلَى جَهْلِهِمْ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۹.</ref>. | |||
چنین به نظر میرسد که امام صادق {{ع}} تلاش میکردند باقیمانده [[شیعیان]] را [[حفظ]] کنند و نگذارند با شرکت در جنبشهای بیثمر از بین بروند؛ همانگونه که [[امام حسن]] {{ع}} علت [[صلح]] خود را حفظ شیعیان بیان میکرد<ref>ابنقتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۵۹.</ref> | |||
=== کمرنگشدن [[اعتقاد]] [[امامت]] به [[نص]] === | |||
از پیامدهای قیام زید و [[تفکر]] او این بود که تفکر و اعتقاد امامت به نص کمرنگ شد و زیدیه این تفکر را رد کردند؛ به همین جهت در خبر [[سعید سمان]] ذکر شده که آنان [[عبدالله بن حسن]] را امام میدانند و مدعیاند که نشانههایی از آثار [[پیامبر]] {{صل}} نزد او وجود دارد و بعد از وی، قایل به امامت [[محمد]] فرزند او شدند که امام صادق {{ع}} احتمال بهقدرت رسیدن وی را [[نفی]] میکند و در کتبی که نام [[پیامبران]] و [[پادشاهان]] را دارد نام وی نیست<ref>{{متن حدیث|أَنَّ عَبْدَ الْمَلِكِ بْنَ أَعْيَنَ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}: إِنَّ الزَّيْدِيَّةَ وَ الْمُعْتَزِلَةَ قَدْ أَطَافُوا بِمُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَهَلْ لَهُ سُلْطَانٌ؟ فَقَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّ عِنْدِي لَكِتَابَيْنِ فِيهِمَا تَسْمِيَةُ كُلِّ نَبِيٍّ وَ كُلِّ مَلِكٍ يَمْلِكُ الْأَرْضَ لَا وَ اللَّهِ مَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فِي وَاحِدٍ مِنْهُمَا}}؛ ابنبابویه، الإمامة و التبصرة من الحیره، ص۵۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۲.</ref>. در نتیجه [[امامت]] نزد [[زیدیه]] در [[فرزندان امام حسن]] و [[امام حسین]] {{ع}} که [[قائم]] به [[شمشیر]] باشند، قرار گرفت. این موضوع بعد از [[امام صادق]] {{ع}} بیشتر [[خودنمایی]] کرد و چند نفر از فرزندان [[حضرت صادق]] {{ع}}، امامت [[موسی بن جعفر]] {{ع}} را به رسمیت نشناختند و خود [[مدعی امامت]] شدند، مانند [[عبدالله بن جعفر]]<ref>{{متن حدیث|هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: كُنَّا بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ وَفَاةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} أَنَا وَ صَاحِبُ الطَّاقِ وَ النَّاسُ مُجْتَمِعُونَ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ صَاحِبُ الْأَمْرِ بَعْدَ أَبِيهِ فَدَخَلْنَا عَلَيْهِ أَنَا وَ صَاحِبُ الطَّاقِ وَ النَّاسُ عِنْدَهُ...}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۵۱؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۲۲۱.</ref> و [[محمد بن جعفر]] که [[شجاع]]، [[بخشنده]] و یک [[روز]] در میان [[روزه]] میگرفت و [[تفکر]] [[زیدی]] داشت و در سال ۱۹۹ در [[مکه]] علیه [[مأمون]] [[قیام]] کرد<ref>{{متن حدیث|وَ كَانَ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ شُجَاعاً سَخِيّاً وَ كَانَ يَصُومُ يَوْماً وَ يُفْطِرُ يَوْماً وَ يَرَى رَأْيَ الزَّيْدِيَّةِ فِي الْخُرُوجِ بِالسَّيْفِ}}؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۲۱۱-۲۱۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۶۱.</ref> | |||
=== گسترش فرقههای زیدی === | |||
قیام زید باعث شد تفکر جدیدی رخ نماید. زیدیه [[امر به معروف و نهی از منکر]] را جزء [[اصول دین]] دانستند؛ البته [[معتزله]] نیز این [[اندیشه]] را داشتند و برای [[مبارزه با حکومت]] [[بنیامیه]] آماده شدند. چون نقل شده بود که [[زید]] دو [[خلیفه اول]] را قبول دارد، جمع بیشتری به [[تفکر]] [[زیدیه]] علاقهمند شدند؛ بهویژه کسانی که از تفکر [[شیعه]] و [[اهلبیت]] دور بودند. این تفکر در [[سپاه]] [[زید]] دیده میشود. بهاختصار به چهار گروه زیدیه اشاره میکنیم: | |||
# '''[[جارودیه]]''': [[ابوالجارود زیاد بن منذر]]<ref>حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص۲۱.</ref> فرمانده سمت راست زید بود که در [[جنگ]] شرکت داشت<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۳۳.</ref>. گروه زیدیه جارودیه به وی منسوب است. [[اشعری]] وی را اولین گروه از زیدیه میداند. آنان قایل به [[نص]] بر [[خلافت علی]] {{ع}} با بیان اوصاف حضرت بودند<ref>علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الإسلامیین، ص۶۷.</ref>. ابوالجارود مخالف [[امام صادق]] {{ع}} بود و [[امامت]] حضرت را نپذیرفت<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۳۰.</ref>، در عین اینکه او جزء [[اصحاب]] [[امام باقر]] {{ع}} بود و [[روایات]] فراوانی از ایشان نقل کرده است<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۱، ص۴۱؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۲ و ۲۵۳.</ref>. او بعد از قیام زید به دنبال تفکر خود بوده و به همین علت روایات متعددی در [[مذمت]] او نقل شده است<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۳۲.</ref>. امام صادق {{ع}} در روایتی او و کثیرالنواء و سالم بن ابیحفصه را [[کذّاب]] معرفی کرده و آنان را [[لعن]] نموده است<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۳۰.</ref>. | |||
# '''[[سلیمانیه]]''': [[اشعری]] دومین گروه از زیدیه را سلیمانیه میداند<ref>علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص۶۸.</ref>. آنان [[پیروان]] [[سلیمان بن جریر]] بودند<ref>او بداء و تقیه را از ساختههای شیعه دانست و باعث شد جمع زیادی از پیروان امام باقر {{ع}} امامت امام صادق {{ع}} را نپذیرند (حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۴).</ref>. آنها [[شورا]] را پذیرفتهاند و [[خلافت]] [[شیخین]] را قبول دارند<ref>علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص۶۸.</ref>. | |||
# '''[[بُتریه]]''': گروه [[زیدیه]] بُتریه به کثیرالنواء و جمعی دیگر از جمله [[حسن بن صالح بن حی]]<ref>برخی حسن بن صالح را بنیانگذار بتریه دانستهاند. وی داماد عیسی بن زید بن علی بن الحسین بود (نشوان بن سعید حمیری، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج۱، ص۴۱۷).</ref> منسوب است<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۳۳؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۴.</ref>. او [[ابواسماعیل کثیر بن اسماعیل]] نامیده میشد<ref>ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۶۷.</ref>. این گروه [[اعتقاد]] داشتند [[علی]] {{ع}} [[افضل]] است، ولی [[بیعت با ابوبکر]] و [[عمر]] را هم [[اشتباه]] نمیدانستند<ref>علی بن عیسی اشعری، مقالات الإسلامیین، ص۶۷.</ref>. پذیرش دو [[خلیفه اول]] در [[سپاه]] [[زید]] دیده میشود<ref>احمد بن یحیی بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۴۶؛ همو، جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۳۹.</ref>. چنین به نظر میرسد که کثیرالنواء از [[مغیریه]]<ref>قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۷۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۶، ص۲۵۰.</ref> بوده و بعد [[مذهب زیدیه]] بُتریه را ایجاد کرده است. حتی برخی بُتریه را به [[مغیرة بن سعید]] منسوب کرده و [[لقب]] او را ابتر دانستهاند<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح اللغه، ج۲، ص۵۸۴؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۲۱۲.</ref>. [[ابنادریس]] علت این نامگذاری را قطع بودن دست کثیرالنواء دانسته که به او ابتر میگفتند<ref>ابنادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۳، ص۱۶۲ و ۵۶۶.</ref>. | |||
# '''[[عجلیه]]''': عجلیه نیز از گروهای زیدیه هستند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۰۹، ح۲۵۳. خبری از مردی عجلی نقل شده است.</ref>. آنان طرفداران [[هارون بن سعید عجلی]] هستند. به تعبیر [[نوبختی]] این گروه و [[بتریه]] جزء ضعفای زیدیه هستند<ref>حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص۵۷.</ref>. عجلی جزء طرفداران [[عبدالله بن حسن]] و پسرش [[محمد بن عبدالله]] بود. او بهشدت مخالف امام صادق {{ع}} بود. وی در اشعاری مفصل، به [[تحقیر]] [[شیعه]] و امام صادق {{ع}} میپردازد<ref>ابنقتیبه، عیون الأخبار، ج۱، ص۱۹۳؛ همو، تأویل مختلف الحدیث، ص۷۰؛ عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۴۰.</ref>. | |||
میتوان گفت [[سرزنش]] زیدیه در [[روایات]] ما به معنای تقبیح خود [[زید]] نیست؛ زیرا در اکثر روایات از او و عملکردش به [[نیکی]] یاد شده است؛ بلکه منظور طرفداران [[متعصب]] او هستند که مخالف [[معصومان]] بودند؛ از جمله گروه عجلیه و کثیرالنواء<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۶۲.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[زید بن علی]] | * [[زید بن علی]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100520.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | # [[پرونده:1100520.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | ||
خط ۲۷: | خط ۹۱: | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | {{واقعه کربلا}} | ||
[[رده:زید بن علی]] |