تمدن در قرآن: تفاوت میان نسخهها
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
==بازتاب [[تعالیم قرآن]] در [[تمدن اسلامی]]== | ==بازتاب [[تعالیم قرآن]] در [[تمدن اسلامی]]== | ||
قرآن افزون بر [[نظام]] | قرآن افزون بر [[نظام]] ویژهای که برای تمدن اسلامی ارائه میکند به گونه ای ملموس در جنبههای مختلف دورههای [[تمدن]] و [[زندگی اجتماعی]] [[مسلمانان]] اثرگذار بوده است. البته بیان این نکته لازم است که میان [[جامعه مطلوب]] [[قرآنی]] با [[جامعه]] [[تاریخی]] [[اسلامی]] همواره تفاوتهایی بوده و همه اصول بیان شده در [[کلام]] [[وحی]] در [[جوامع]] مسلمانان به [[اجرا]] درنیامده است<ref>قلب اسلام، ص ۱۶۴.</ref>.<ref>[[مهدی ملک محمدی|ملک محمدی، مهدی]]، [[تمدن (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
===[[زندگی]] عمومی=== | ===[[زندگی]] عمومی=== | ||
مسلمانان به [[قرآن]] بسیار [[احترام]] میگذارند. آنان بدون [[وضو]] به خط آن دست نمیزنند و | مسلمانان به [[قرآن]] بسیار [[احترام]] میگذارند. آنان بدون [[وضو]] به خط آن دست نمیزنند و معمولاً برای [[تلاوت]] وضو میگیرند. [[آیات قرآن]] به [[فرهنگ عمومی]] [[مردم]] [[رسوخ]] کرده است. به کار بردن عبارات قرآنی مانند: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ}}<ref>«سپاس» سوره فاتحه، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ شَاءَ اللَّهُ}}<ref>« اگر خداوند بخواهد» سوره بقره، آیه ۷۰.</ref>، {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَيْكُمْ}}<ref> سوره انعام، آیه ۵۴.</ref> در گفت و گوها از سوی مسلمانان [[گواه]] این مدعاست<ref>قلب اسلام، ص ۴۱ ـ ۴۲.</ref>. | ||
[[تعیین]] ملاک [[تقوا]] برای [[برتری]] [[انسانها]] سبب شده تا گروههای مختلف [[نژادی]] در سراسر عالم به [[اسلام]] [[گرایش]] داشته باشند. برخلاف تفاوتهای [[فرهنگی]] و [[عقیدتی]]، قرآن همواره [[عامل وحدت]] و اشتراک همه مسلمانان بوده است؛<ref>قلب اسلام، ص ۷۲.</ref> برای نمونه آنان در سراسر [[جهان]] قرآن را به [[زبان عربی]] میخوانند. <ref>قلب اسلام، ص ۱۰۵.</ref> در بسیاری از مناطق در مجالس یادبود [[درگذشتگان]]، [[مهمانان]] نسخههای چاپ شده قرآن را قرائت میکنند؛ همچنین [[کشورهای اسلامی]] مسابقات قرآن برگزار کرده و بدین گونه به نگهداری و [[ترویج]] روشهای ویژه خود در فن قرائت میپردازند. در نگاهی دیگر با [[پیشرفت]] و دگرگونی رسانهها حضور قرآن در جامعه شکل جدیدی به خود میگیرد. در بسیاری از کشورهای اسلامی مانند [[عربستان]] سعودی، [[مصر]] و [[مراکش]] [[قرائت قرآن]] به طور دائم از شبکههای رادیویی و تلویزیونی پخش میشود. در برخی کشورها این کار در بخشهایی از [[روز]] انجام میگیرد. <ref>Encyclopedia of the Qurبn, Social Sciences and the Qurبn, </ref> افزون بر این، رسانهها و امکانات جدید مانند اینترنت و لوحهای فشرده به [[راحتی]] بسیاری از برنامههای قرآنی شامل قرائت، [[حفظ]] و [[تفسیر]] را در [[اختیار]] علاقمندان قرار میدهند.<ref>[[مهدی ملک محمدی|ملک محمدی، مهدی]]، [[تمدن (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | |||
=== [[آموزش]]=== | === [[آموزش]]=== | ||
[[جاذبه]] [[قرآن]] به | [[جاذبه]] [[قرآن]] به اندازهای بود که از همان روزهای نخست همه را به خود [[مشتاق]] کرد. افزون بر این، [[ترغیب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[فراگیری]] و [[تعلیم]] قرآن <ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۹۱۹.</ref> این [[اشتیاق]] را دوچندان کرد. [[مردم]] برای شنیدن [[آیات]] [[وحی]] خود را به [[پیامبر]]{{صل}}<ref>نک: سنن ابی داود، ج ۳، ص ۷۶؛ سیره ابن اسحاق، ج ۴، ص ۱۸۶ و ۲۱۴.</ref> یا [[صحابه]] ایشان میرساندند و در صورتی که به آنها دسترسی نداشتند از رهگذران و کاروانیان میشنیدند.<ref>تاریخ قرآن، رامیار، ص ۲۳۹.</ref> تازه [[مسلمانها]] برای [[فراگیری احکام]] [[شرعی]] و [[خواندن نماز]] میبایست قرآن بیاموزند. به مرور [[زمان]] که شمار نومسلمانان افزایش یافت افراد ویژه ای [[مأمور]] تعلیم قرآن شده <ref>نک: صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۳۷۲ و ۱۳۸۵؛ ج ۴، ص ۹۱۲.</ref> و در مواردی به [[دستور پیامبر]] به مناطق دیگر [[سفر]] میکردند.<ref>تاریخ قرآن، رامیار، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.</ref> [[قاریان قرآن]] در [[مسجد]] مینشستند و آیات را برای یکدیگر خوانده، به تصحیح قرائت یکدیگر میپرداختند.<ref>نک: فتوح مصر، ص ۲۷۲.</ref> در مواردی هم آموزش بخشهایی از قرآن [[مهریه]] [[همسران]] قرار میگرفت.<ref>صحیح البخاری، ج ۲، ص ۸۱۱؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۳۶؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص ۲۳۸.</ref> در دورههای بعدی نیز قرآن غالباً محور آموزش [[مسلمانان]] بوده است؛ برای نمونه در [[دولت]] [[عثمانی]] شمار [[مکتب]] [[خانهها]] که بیشتر در کنار مسجد قرار داشتند متعدد بود و [[شاگردان]] در آن قرائت درست قرآن را به عنوان نخستین درس فرا میگرفتند؛<ref>فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۳، ص ۲۶۷؛ نیز نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۵۳۷.</ref> همچنین در برخی کشورها مدارس [[حفظ قرآن]]، اصول [[حفظ]] و [[تفسیر]] را به قرآن آموزان میآموختند.<ref>Encyclopedia of the Qurبn, Social Sciences and the Qurبn. </ref> | ||
آیات فراوانی با کلیدواژههایی مانند «[[اولوا الالباب]]» ([[آل عمران]] / ۳، ۱۹۰)، «[[علم]]» (زمر / ۳۹، ۹)، [[عقل]] (بقره / ۲، ۱۶۴) و «[[برهان]]» (نمل / ۲۷، ۶۴) [[انسان]] را به [[تفکر]] و [[علم]] اندوزی [[تشویق]] کردهاند. برخی از [[آیات]] به [[مشاهده]] [[آسمان]] و [[زمین]] و پدیدههای آن [[دعوت]] میکنند (ق / ۵۰، ۶) و بعضی دیگر از او میخواهند به گردش در زمین و بررسی آثار [[تاریخی]] بپردازد ([[روم]] / ۳۰، ۴۲)، از این رو کسب [[دانش]] به ویژه [[نجوم]]، ریاضیات و [[تاریخ]] میان [[مسلمانان]] اهمیت ویژه ای یافت. [[نهضت]] ترجمه نیز که از [[میانه]] [[قرن دوم]] شروع شد و به مدت دو سده ادامه داشت پیامد [[ترغیب]] [[قرآن]] به کسب دانش بود.<ref>فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۸۵ ـ ۸۶.</ref> افزون بر این، به مرور [[زمان]] دانشهای لغت، نحو، معانی و بیان، [[کلام]] متأثر از قرآن و [[تفسیر]] و قرائت و [[تجوید]] و دیگر [[علوم قرآنی]] در [[ارتباط]] با آن پدید آمدند. با آمیختن [[عرب]] و [[عجم]] و از بین رفتن [[خلوص]] [[زبان عربی]]، بسیاری از واژهها دستخوش دگرگونی معنایی شدند، به گونه ای که [[فهم قرآن]] نیز دچار مشکل شد. در نخستین گام [[خلیل بن احمد فراهیدی]] (م. ۱۷۵ ق.) برای [[حفظ]] واژههای [[عربی]]، کتاب العین را نوشت.<ref>مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴۸.</ref> اِعراب نیز همداستان با لغت مورد توجه [[دانشمندان]] [[مسلمان]] قرار گرفت و [[ابوالاسود دوئلی]] (م. ۶۹ ق.) نخستین [[قواعد]] آن را پایه ریزی کرد. سپس سیبویه (م. ۱۸۰ ق.) نخستین کتاب مبسوط نحوی را با عنوان الکتاب تألیف کرد.<ref> مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴۶.</ref> مسلمانان با [[هدف]] [[فهم]] [[اعجاز ادبی قرآن]] قواعد علم معانی و بیان را نیز تدوین کردند.<ref> مقدمه ابن خلدون، ص ۵۳۲.</ref> تفاوت برداشتها از آیات [[اعتقادی]] <ref> تاریخ علم کلام، ص ۸.</ref> و [[اختلاف]] بر سر قدیم یا حادث بودن قرآن <ref>نک: کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۰۶ ـ ۱۳۰۸.</ref> سبب پیدایش تدریجی دانش کلام گردید. با [[گسترش اسلام]] در میان ملتهای [[غیر عرب]]، آنان برای فهم قرآن نیاز به ترجمه داشتند. گرچه جریان ترجمه مخالفانی نیز داشت؛<ref>بحث فی ترجمة القرآن الکریم، ص ۱۳ ـ ۲۳؛ اهتمام ایرانیان به قرآن، ص ۴۰ ـ ۴۱.</ref> ولی نیاز یاد شده سبب گردید تا از همان ابتدا کسانی به [[ترجمه قرآن]] بپردازند. گفتهاند که [[سلمان فارسی]] نخستین مترجم [[قرآن]] بود که «[[بسمله]]» را به [[زبان فارسی]] برگرداند.<ref>مناهل العرفان، ج ۲، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۵؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص ۶۵۳؛ تاریخ ترجمه قرآن در جهان، ص ۸۹.</ref> امروزه قرآن به زبانهای گوناگون [[دنیا]] ترجمه شده است،<ref>نک: تاریخ ترجمه قرآن در جهان. </ref> گرچه در مواردی خالی از غرضورزی مترجمان و قصد [[تبلیغ]] بر ضدّ [[اسلام]] نبوده است.<ref>نک: تاریخ قرآن، رامیار، ص ۶۵۳ ـ ۶۵۷.</ref> در دوره نخست [[مردم]] به سبب [[آگاهی]] از [[شأن نزول آیات]] و [[عرب]] زبان بودن، در [[فهم قرآن]] کمتر با مشکل برمی خوردند؛ ولی با فاصله گرفتن از [[زمان پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اسلام آوردن]] غیر [[عربها]]، [[مسلمانان]] بیش از پیش به [[تفسیر آیات]] نیاز پیدا کردند. تأسیس [[دانش]] [[تفسیر]] <ref>تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۷۷.</ref> و دیگر [[علوم]] مرتبط با قرآن، پیامد [[تغییر]] یاد شده در [[زندگی]] مسلمانان به شمار میرود؛ برای نمونه دانش قرائت از شکلگیری [[قرائتها]] از [[زمان]] [[نزول]] تا مرحله [[قرائات]] شاذ و نادر، اقسام قرائتها از جهت مطابقت با [[قواعد]] [[عربی]] و رسم و [[سند]] آن، ریشه [[اختلافها]] و مانند آنها بحث میکند.<ref>دانش نامه قرآن، ص ۱۴۷۲.</ref> در بخشهایی از [[جهان اسلام]] نیز مکتبهایی خاص در این رابطه پدید آمدند و برای مثال تا پایان [[قرن چهارم]] قمری مردم [[اندلس]] به [[پیروی]] از [[مصر]] و افریقیه به [[قرائت]]«[[نافع]]» به [[روایت]] «ورش» قرآن میخواندند.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، «اندلس ـ تاریخ».</ref> [[علم]] [[تجوید]] نیز دو مرحله دارد: در بخش نظری از قواعد درست خواندن حروف و کلمات قرآن و دیگر مباحث آواشناسی گفت و گو میشود. در مرحله عملی هم قواعد را براساس استماع و اداء به افراد میآموزند.<ref>ر، ک: دانشنامه جهان اسلام، ج ۶، ص ۶۰۱ ـ ۶۰۲.</ref> با گذشت [[زمان]] و رونق [[دانش]] [[تفسیر]]، [[مفسران]] با رویکردهای گوناگون به [[تفسیر قرآن]] پرداختند. [[تفاسیر]] ادبی، [[کلامی]]، [[عرفانی]]، [[فقهی]] و... نمونههایی از این دست به شمار میروند. | |||
در سده اخیر بسیاری از مفسران با پرداختن به جنبههای [[اجتماعی]] [[قرآن]] کوشیدهاند تا مفاهیم آن را بیش از پیش وارد [[زندگی]] [[مسلمانان]] کرده و از آن برای حل [[مشکلات]] و عقب ماندگیهای سدههای اخیر [[جهان اسلام]] استفاده کنند. [[سید قطب]] (م. ۱۳۸۶ ق.)، [[آیت الله]] طالقانی (م. ۱۳۹۹ق.)، [[علامه]] [[فضل]] [[الله]] و بسیاری دیگر از مفسران از این جملهاند.<ref>[[مهدی ملک محمدی|ملک محمدی، مهدی]]، [[تمدن (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | در سده اخیر بسیاری از مفسران با پرداختن به جنبههای [[اجتماعی]] [[قرآن]] کوشیدهاند تا مفاهیم آن را بیش از پیش وارد [[زندگی]] [[مسلمانان]] کرده و از آن برای حل [[مشکلات]] و عقب ماندگیهای سدههای اخیر [[جهان اسلام]] استفاده کنند. [[سید قطب]] (م. ۱۳۸۶ ق.)، [[آیت الله]] طالقانی (م. ۱۳۹۹ق.)، [[علامه]] [[فضل]] [[الله]] و بسیاری دیگر از مفسران از این جملهاند.<ref>[[مهدی ملک محمدی|ملک محمدی، مهدی]]، [[تمدن (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> |
نسخهٔ ۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۲
مقدمه
این واژه از اصل عربی "مدینه" گرفته شده و به معنای اقامت در شهر و خو گرفتن به اخلاق مردم آن به کار رفته است.[۱] در فارسی نیز به معنای شهرنشینی، اخلاق شهری پیدا کردن و انتقال از حالت خشونت، توحش و جهل به ظرافت، انس و معرفتref>لغتنامه، ج ۴، ص ۶۱۰۹، «مدن».</ref> و در مقابل بادیه نشینی[۲] و بربریت [۳] به کار رفته است. واژههای المَدنیّة، الحَضَر، الحضارة [۴] و Civilization [۵] به ترتیب در عربی و لاتین برای رساندن مفهوم تمدن به کار میروند.
گرچه مفهوم تمدن به طور عام از دیرباز وجود داشته و ابن خلدون با کلید واژههای "العمران" و "الحضارة" بدان پرداخته است؛[۶] ولی واژه و مفهوم اصطلاحی تمدن به معنای امروزی از قرن ۱۸ میلادی براساس دیدگاه انسانمحور در مغرب زمین شکل گرفته[۷] و دانشمندان علوم اجتماعی تعریفهایی متفاوت از آن ارائه کردهاند؛[۸] گروه زیادی آن را مترادف با فرهنگ یا شکلی پیشرفتهتر از آن دانسته و برخی دیگر حوزه معنایی آن دو را از یکدیگر جدا کردهاند.[۹] با وجود گوناگونی تعریفها و دشواری ارائه تعریفی واحد از مفهوم تمدن، وجود سازمان و نظم اجتماعی و پیشرفت مادی و معنوی انسان، نقطه مشترک بسیاری از دیدگاههای دانشمندان علوم اجتماعیاند.
تمدن در مفهوم قوم شناختی گسترده خود مجموعهای پیچیده است که شناخت، اعتقاد، هنر، اخلاق، قانون، رسم و هر نوع قابلیت و عادت دیگری را شامل میشود که به وسیله انسان به عنوان یک عضو جامعه کسب گردد.[۱۰] تمدن را نوعی خاص از پیشرفت مادی و معنوی میدانند که شامل مجموعه ای از پدیدههای اجتماعی انتقال پذیر و دارای جهات مذهبی، اخلاقی، زیباشناختی، فنی یا علمی و مشترک در همه اجزای یک جامعه وسیع یا چندین جامعه مرتبط با یکدیگر است؛[۱۱] همچنین وجود مجموعهای از دانشها و فنون برای کنترل طبیعت و ساماندهی زندگی اجتماعی مبتنی بر تقسیم کار و در نتیجه پدید آمدن عناصر اقتصادی، قضایی، فرهنگی، اخلاقی و مذهبی لازم است، بر این اساس گرچه جوامع روستایی دارای فرهنگاند؛ ولی تا شهر وجود نداشته باشد نمیتوان از تمدن سخن گفت.[۱۲]
تمدن، اقتضای نظمی اجتماعی را دارد که در نتیجه آن خلاقیت فرهنگی امکانپذیر گردد و شامل ارکانی چون پیش بینی در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنتهای اخلاقی و کوشش در راه شناخت و گسترش هنر است. از نگاه تاریخ تمدن با بالا رفتن فرهنگ عمومی، فکر کشاورزی تولید میشود، با ساخت شهر، روحیه تجمل و خوشگذرانی پدید میآید و در محل برخورد راههای بازرگانی عقلها بارور و خلاقیت آشکار شده، در نتیجه در پی رشد سجایای اخلاقی و شکوفایی دانش، هنر و ادبیات، شکل میگیرند.[۱۳]
از نگاه ابن خلدون، تمدن حالت اجتماعیانسان است [۱۴] و فرایند آن در انتقال از بداوت تحقق مییابد؛ اهل بادیه تنها به لوازم ضروری زندگی توجه میکنند؛ ولی شهرنشینان این مرحله را سپری کرده، به بهرههای غیر ضروری و تجمل در شئون زندگی میپردازند، از این رو تمدن نهایت بادیه نشینی است و در پی آن پدید میآید.[۱۵] او تشکیل حکومت را برای رسیدن به این مرحله لازم میداند و معتقد است دولت با گردآوری مالیات از مردم و پخش آن در میان کارگزاران، سبب افزایش ثروت آنان شده و همین، زمینه تجمل و به تبع آن رشد صنعت و هنر را فراهم میکند.[۱۶] بدین ترتیب با گذشت زمان روشهایی منظم از زندگی، کار، دانش، صنعت، اداره شئون مملکت و فراهم کردن وسایل رفاه و آسایش مردم حاصل میشوند.[۱۷] روند رو به تکامل شئون یاد شده، به آنها نظام بخشیده و با تولید علم، رشد خرد جامعه را سبب میشود. او همچنین وجود نوعی عصبیت و همبستگی را برای شکلگیری حکومت و تمدن ضروری میداند.[۱۸]
در تفکیک میان تمدن و فرهنگ گفته شده که فرهنگ به جلوههای زندگی مانند دین، هنر، ادبیات و هدفهای اخلاقی اختصاص دارد و تمدن شامل سازمان کامل جامعه و نظامهای اجتماعی و فنون کار و ابزار مادی است که انسان برای تسلط بر شرایط زندگی خویش پدید میآورد.[۱۹] علامه جعفری ضمن تفکیک دو مفهوم یاد شده، با رویکردی ارزش مدارانه تمدن را تشکل هماهنگ انسانها در حیات معقول به همراه روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروهها در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همه ابعاد مثبت تعریف میکند؛[۲۰] ولی از دید او فرهنگ، روشهایی است که انسانها برای کیفیت زندگی خود برمی گزینند و با گذشت زمان و کمک عوامل طبیعی، پدیدههای روانی و رویدادهای اثرگذار در حیات یک جامعه پدید میآید[۲۱].[۲۲]
تمدن در شبه جزیره مقارن عصر نزول
طبیعت گرم، بیابانی و کم آب شبه جزیره عربستان، اوضاعی سخت و روحیهای خشن برای عموم ساکنان آن به ویژه صحرانشینان پدید آورده بود. مراکز تجمع مردم عرب معمولاً کنار چشمهها و چاهها بود که محلی برای تهیه آب و غذا برای کاروانهای تجاری نیز به شمار میرفت. شرایط یاد شده زمینه کشاورزی را به عنوان اصل تمدن [۲۳] در بسیاری مناطق از آنان گرفته و اقتصاد عرب بیشتر به تجارت تکیه داشت.[۲۴]
وجود عقاید و رفتارهای ابتدایی همچون:
- شرک ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ﴾[۲۵]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۲۶]، ﴿أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ﴾[۲۷]،
- انکار زندگی دوباره ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۲۸]،
- فرزند کشی ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا﴾[۲۹] و نیز تکیه بر سنتهای قبیلهای و آداب و رسوم پدران و اجداد ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾[۳۰]؛ ﴿بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ﴾[۳۱].[۳۲] آنان را از داشتن فرهنگی تمدنی محروم ساخته بود. نظام اخلاقی عرب هم بر عاطفهای نامعقول [۳۳] مبتنی بود. مجموعه عوامل فوق از تشکیل حکومتهای بزرگ در این منطقه مانع شده و شهرنشینان برای حفظ جان خود از تعرض دشمنان، به جلب حمایت مردم بادیه و ایجاد پیوندی محکم با آنان اهتمام میورزیدند.[۳۴] خط و الفبا گسترش چندانی در مناطق زیادی از شبه جزیره نداشت [۳۵] و در عصر نزول، خط صورتی ابتدایی داشت و فاقد نقطه و علامت بود.[۳۶]
برخلاف حالت عمومی جزیرة العرب، در بخشهایی از آن وجود آثار تمدنی گزارش شده است؛ یمن و حَضْرَموت در جنوب و مناطقی از شمال شبه جزیره از تشکیلات حکومتی، شهرهایی با دیوارها و ساختمانهای بلند و سازمانهای دینی عهده دار امور روحی و دینی مردم برخوردار بودند.[۳۷] افزون بر این، تمدنهای مهم زمان، فارس و بابل در شمال شرق، روم در شمال، مصر در شمال غرب و یمن در جنوب، شبه جزیره عرب را در برگرفته بودند.[۳۸] در ابتدای قرن هفتم میلادی بروز جنگهای ایران و روم و رقابت برای به دست آوردن یمن، راههای تجاری آسیا، اروپا و افریقا را دستخوش تغییر قرار داده و آن را در انحصار مکه درآورده بود.[۳۹] بر اثر این ارتباط و نیز سفرهای بازرگانان مکه،[۴۰] مردم این شهر به خوبی با تمدنهای یاد شده و نیز اخبار مربوط به تمدنهای پیشین آشنا بودند. قرآن به این آشنایی اشاره کرده ﴿وَمَا تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ﴾[۴۱] و اساساً در بسیاری از آیات با دیدی انتقادی به بررسی آنها میپردازد. گرچه مناطق بیابانی شبه جزیره عرب به خودی خود همه عوامل شکلگیری یک تمدن را نداشت؛ ولی شرایط پیش آمده برای شبه جزیره و به ویژه حجاز زمینه مناسبی را برای ظهور دینی جدید و گسترش و تعامل آن با دیگر مناطق تمدنی فراهم کردند.
در مکه و با آغاز بعثت و دعوت پیامبراکرم(ص)، زمینههای تمدن اسلامی برپایه قرآن شکل گرفت. در گام نخست عمدتاً به باورها و اعتقادات مردم درباره جهان هستی توجه شد و انواع شیوههای دعوت از توجه دادن به طبیعت، حوادث تاریخ و بیان سرگذشت اقوام و پیامبران پیشین تا بیان حکومتها، مَثَلها و استفاده از بشارت و هشدار به کار گرفته شدند.
با هجرت مسلمانان به مدینه[۴۲] و برپایی حکومت و وجود فضای امن در این شهر، بسترهای تمدن جدید بیشتر فراهم گردید. قرآن در این دوره ضمن ادامه روش پیشین، با بیان اصول اخلاقی و سیاسی و اقتصادی بر پایه توحید، ابعاد تمدنی اسلام را پایه ریزی کرد.[۴۳]
یادکرد قرآن از تمدنهای پیشین
در آیات فراوانی ضمن یادکرد از جوامع متمدن گذشته، به بهرهمندی آنان از امکانات مادی و نشانههای تمدن اشاره شده است؛
- حکومت سلیمان ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ﴾[۴۴]،
- ساختن تندیسها و تمثالهای بدیع و برج برای وی توسط جنیان ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾[۴۵].[۴۶]،
- صنعت ذوب فلزات توسط ذوالقرنین ﴿آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا﴾[۴۷]،
- سدسازی قوم سبأ ﴿فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ﴾[۴۸].[۴۹]
- ساختمانسازی قوم ثمود ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾[۵۰] نمونههایی ازاین دست هستند.
در مقابل، آیاتی نیز از ساکنان شرق و شمال سرزمین پیش روی ذوالقرنین یاد میکنند ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا﴾[۵۱]، ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا﴾[۵۲]، ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا﴾[۵۳] که از داشتن زندگی تمدنی بیبهره بودند.[۵۴] در مواردی هم با بیانی کلی و بدون یادکردن از تمدنی خاص به مقوله تمدن از دو جنبه آسیبشناسی ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ﴾[۵۵] و شکوفایی ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۵۶] پرداختهاند.
نگاه قرآن به تمدنهای پیشین غالباً انتقادی و آسیب شناسانه است و از انسانها میخواهد با گردش در زمین از سرنوشت اقوام پیشین عبرت گرفته ﴿قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۵۷]؛ ﴿قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۵۸]، به اصلاح خود بپردازند.[۵۹]
بسیاری از تمدنها با وجود توان بالا و بهرهمندی از امکانات مادی ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۶۰]، ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۶۱]، به سبب عواملی همچون شرک ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ﴾[۶۲]، سرکشی و فساد ﴿وَفِرْعَوْنَ ذِي الأَوْتَادِ الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ﴾[۶۳]، اشرافیگری و خوشگذرانی ﴿وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ﴾[۶۴]، کفران نعمت ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ ﴾[۶۵]، فسق ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا﴾[۶۶] و ظلم ﴿وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ﴾[۶۷]؛ ﴿فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ﴾[۶۸]؛ ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ﴾[۶۹] بر اساس سنت و اراده خداوند از بین رفتهاند.
در برخی دیگر از آیات، با بیانی کلی و بدون یادکرد از تمدنی خاص ظلم تنها دلیل نابودی تمدنها دانسته شده است: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ﴾[۷۰] در این صورت ظلم معنایی وسیع خواهد داشت و انواع و گونههای مختلف فردی و اجتماعی را شامل خواهد شد. از دیدگاه ابن خلدون، پیامد رفتار ظالمانه از بین رفتن انگیزه مردم برای کار و تلاش و در نتیجه نابودی آبادانی است.[۷۱] علامه جعفری نیز در بررسی آیات یاد شده ظلم را در برابر عدالت و به معنای وسیع هرگونه تجاوز به حیات معقول انسان میداند. وی اجازه برای نادیده گرفتن حق خود از سوی دیگران، ایجاد خفقان و رکود فکری در دیگر انسانها، از دست دادن فرصتهای پدید آمده برای خدمت به مردم یا سوء استفاده از آن و... را از مصادیق ظلم برمی شمارد.[۷۲] از سوی دیگر، قرآن ایمان و تقوا را سبب نزول برکات و رحمتهای خدا، تکمیل زندگی بشر و رسیدن به درجات بالای تمدن میداند: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۷۳] یادکرد قرآن از تمدن سلیمان نمونهای از این مطلب است.[۷۴]
نظام تمدن قرآنی
قرآن در ابعاد مختلف به پالایش دستاوردهای تمدنی پیشین و تأسیس عناصر جدید تمدنیدست زد که سرانجام آن پیدایش تمدن اسلامی در سالهای بعد بود. نظام تمدن اسلامی بر پایه ارکان و عناصر گوناگونی استوار گردید که تعالیم قرآن در ایجاد آنها تأثیر فراوان داشته است.[۷۵]
عقاید
قرآن آموزه توحید را سنگ بنای تمدن اسلامی و منشأ پیدایش همه مظاهر تمدن بشری را خداوند میشناسد.[۷۶] در نگاه قرآن از یک سو خداوند سرچشمه همه خیرات و پروردگار جهان است. در بسیاری از آیات آفرینش زمینهها و عوامل طبیعی و معنوی تمدن مانند باران ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۷۷]، باغها ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۷۸]، انواع غذاها، گیاهان، درختان ﴿فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا وَزَيْتُونًا وَنَخْلا وَحَدَائِقَ غُلْبًا وَفَاكِهَةً وَأَبًّا مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴾[۷۹]، علم و معرفت و توان انتقال آن به دیگر نسلها ﴿الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ﴾[۸۰] .[۸۱] به خدا نسبت داده میشود. خداست که انسان را آفریده و توان آباد کردن زمین را به او بخشیده است: ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾[۸۲]، از این رو قرآن در یاد کرد از تمدنهای پیشین، محور دعوت پیامبران را توحید و مبارزه با شرک معرفی میکند. از سوی دیگر براساس آموزههای کرامت انسان، استعدادهای ویژه، برتریش بر دیگر موجودات ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا﴾[۸۳].[۸۴] جانشینی او از طرف خدا بر زمین (بقره / ۲، ۳۰)[۸۵] و بنده خدا بودنش ﴿إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾[۸۶]؛ ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[۸۷]، مسئولیت آبادانی آن به وی واگذار میشود. انسان مسلمان نیز پدیدههای طبیعی را آیه خدا و مقدس میداند و از همین رو با هماهنگی کامل با طبیعت اطرافش زندگی میکند.[۸۸] خدا قدرت ﴿يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۸۹] و عدالت ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۹۰] دارد. در همان حال مهربان ﴿وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ﴾[۹۱] نیز هست. همه سورههای قرآن جز "توبه" با وصف او به بخشندگی و مهربانی آغاز میشوند. علم او نیز به همه چیز احاطه دارد. ﴿أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ﴾[۹۲] قرآن از یک سو با تأکید بر حنیفیت ﴿قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۹۳] که ویژگی ادیان ابراهیمی است و پذیرش اصول توحید، نبوت و روز حساب، اسلام را ادامه رسالت پیامبران الهی، و ایمان به پیامبران پیشین را از اصول مسلم خود میداند. ﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[۹۴]، ﴿قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[۹۵] از سوی دیگر خاتمیت ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۹۶] خود را نیز اعلام میدارد. دو ویژگی یاد شده دین اسلام را جهانی کرده،[۹۷] زمینه تعامل آن را با دیگر ادیان فراهم میکند، از این رو اهل کتاب را به خداپرستی و دوری از شرک دعوت میکند. ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾[۹۸] البته در بعضی عقاید مانند به صلیب کشیده شدن عیسی(ع) ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا﴾[۹۹] با پیروان دیگر کتابها مخالفت میورزد، با این حال در قرآن از اجبار دیگران در انتخاب عقیده پرهیز و منع شده است ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۰۰] و درگیری با غیر مسلمانان به مواردی مانند نقض پیمان ﴿الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْخَائِنِينَ ﴾[۱۰۱]؛ ﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ﴾[۱۰۲]، ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۰۳] و فتنه انگیزی (﴿وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾[۱۰۴]؛ ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۱۰۵] محدود شده که برای حفظ نظم جامعه و رفاه و امنیت آن ضروری است [۱۰۶].[۱۰۷]
اخلاق
نظام اخلاقی قرآن بر پایه اعتقاد به اراده مطلق خدا و معاد استوار است. هدف قرآن اصلاح کامل شکل زندگی بر پایه از بین بردن آداب جاهلی و جایگزین کردن اخلاق و رفتار بر شالوده توحید است، از این رو در بسیاری موارد به کلی از کیش اعراب بریده یا برخی از فضیلتهای برجسته آنها را به صورتی سازگار با توحید در میآورد. در واقع آیات وحی اصطلاحات و کلید واژههای جاهلیت را دستخوش تغییر قرار داده، برخی را گسترده، بعضی را محدود کرده و شماری را به کلی دگرگون میکند؛ برای نمونه سخاوت و مهمان نوازی به شکل افراطی و بر اساس میل به خودنمایی یا انگیزهای آنی، دو ویژگی برجسته عرب بودند. قرآن با معتدل و معقول کردن میزان انفاق از یک سو ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا﴾[۱۰۸]؛ ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا﴾[۱۰۹] و نیز بنیان نهادن آن بر ایمان و پاداش قیامت ﴿آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ﴾[۱۱۰] از سوی دیگر، کیفیت و کمیت عادت مردم زمان خود را دستخوش تغییر قرار داد. [۱۱۱]
عرب خوی انتقامجویی داشت و معمولاً در انتقام گرفتن از حد میگذشت، از این رو مجازات و قصاص را تنها به میزان جرم جایز دانست، با این حال به کسانی که خطای دیگران را نادیده میگیرند نوید پاداش ویژه داد: ﴿وَجَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ﴾[۱۱۲]؛﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾[۱۱۳]؛ ﴿وَلا يَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾[۱۱۴] قرآن نگاه لذت جویانه به زندگی و مبتنی بر انکار جاودانگی ﴿وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ﴾[۱۱۵]؛ ﴿وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ﴾[۱۱۶] را رد کرده، شوق و تلاش ناشی از آگاهی به قیامت را جایگزین آن ساخت: ﴿دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۱۷]؛ ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۱۱۸]؛ ﴿جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ كَذَلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ﴾[۱۱۹].[۱۲۰] در واقع اخلاقیات مربوط به این جهان به خودی خود یک نظام جامع و مانع نیست. تنها مقصد نهایی جهان [۱۲۱] و به تعبیر دیگر ایمان به زندگی پس از مرگ و ترس از کیفر و امید به پاداش [۱۲۲] است که بنیان آن را تعیین میکند.
بر این اساس تعابیر متضاد ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّةِ﴾ و ﴿أَصْحَابُ النَّارِ﴾ برای نمونه: ﴿لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلَا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّةٌ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۱۲۳]، ﴿وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۱۲۴]؛ ﴿لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾[۱۲۵] و مانند آنها در یک دوگانگی بنیادین اخلاقی بیانگر شاخصهای نیک و بد در این جهاناند. افزون بر این، در دستگاه اخلاقی قرآن، انسان مسئول افعال خویش است ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۱۲۶] و اثر کار خوب یا بد هرکس مستقیماً به خود او میرسد ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا﴾[۱۲۷]، گرچه ظاهراً برای دیگران انجام شده باشد. [۱۲۸]
آیات وحی ارتباط انسانها با یکدیگر را بر پایه عدالت و نیکی به همنوع تعریف کرد ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۱۲۹].[۱۳۰] و از بی عدالتی به دیگران حتی دشمنان برحذر داشت. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۱۳۱] اساس برتری را نیز تقوا دانست نه نژاد و قوم. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۱۳۲].[۱۳۳] در حوزه دوستی و همکاری، به افقی فراتر از حد معمول توجه کرد و افزون بر تشویق به همیاری در نیکوکاری و پرهیزگاری ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۱۳۴] همه کسانی را که به اصل ایمان باور دارند برادر نامید: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۱۳۵] در مقابل، مؤمنان را از دوستی با غیر اهل ایمان ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۱۳۶] گرچه پدر و برادر باشند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۳۷] به شدت نهی کرد. در عین حال نیکی کردن و عدالتورزی نسبت به کسانی را که از در جنگ با مسلمانان درنیامدهاند ممنوع نساخت، بلکه به آن سفارش نیز کرد: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۱۳۸] در نتیجه نگرش متسامحانه اسلام در روابط اجتماعی، مسلمانان از دستاوردهای تمدنی غیر مسلمانان بهره برده و عناصر مفید آن را در تمدن اسلامی وارد کردند. فرایند همسانسازی و اسلامی کردن عناصر غیر اسلامی در دورههای بعد و در ارتباط با اندیشههای یونانی، ایرانی، هندی و غربی انجام گرفته است[۱۳۹].[۱۴۰]
اقتصاد
قرآن مالکیت حقیقی همه اشیاء را از آن خدا میداند ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۱۴۱]، ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۴۲].[۱۴۳] ولی حق مالکیت اعتباری و دنیوی انسان را به رسمیت میشناسد، از این رو مال و کار دیگران محترم است و کسی حق ندارد از آن به شکل ناعادلانه بهره ببرد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا﴾[۱۴۴].[۱۴۵] افزون بر این قرآن بر رعایت اخلاق کار و تجارت از سوی مسلمانان تأکید میکند و از آنان میخواهد در همه معاملات به شرایطی که معامله براساس آنها انجام گرفته پایبند باشند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾[۱۴۶].[۱۴۷] در بسیاری دیگر از آیات نیز احکام و قوانین زندگی اقتصادی مسلمانان بیان شدهاند. ارث برای نمونه: ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۱۴۸] ، ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۱۴۹]، مالیاتهای دینی مانند خمس ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۵۰]، مخالفت با مال اندوزی ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾[۱۵۱] و منع رباخواری ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۱۵۲] از این جملهاند.[۱۵۳]
سیاست
قرآن نظام سیاسی ویژهای را برای حکومت با همه جزئیاتش تعیین نمیکند؛ ولی حوزه سیاست را از دین جدا نمیداند و نگاهی کلی نسبت به چارچوب حکومت متناسب با اهداف هدایتیاش دارد. [۱۵۴] اصولی که ارائه میکند در راستای هدف تحقق حکومت الهیاند و مقصود از فرستادن پیامبران(ع)، قیام مردم برای برپایی عدالت بیان میشود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۱۵۵] قرآن اصل "شورا" را به عنوان یک مهم پذیرفته و بر آن تأکید کرده است. ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾[۱۵۶] از نظر قرآن هریک از افراد جامعه برای تحقق حاکمیت فرمان خدا نسبت به دیگران مسئولیت دارد، از این رو آیات، امر به معروف و نهی از منکر را فریضه میدانند. ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۵۷]، ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۱۵۸] به دستور قرآن، مسلمانان بایستی برای دفاع از خود در برابر دشمنان آماده باشند: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ﴾[۱۵۹]؛ نیز: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۱۶۰].[۱۶۱]
حقوق و قوانین
در نگاهی دیگر، قرآن برای حفظ نظام جامعه و جلوگیری از فساد نوع بشر، احکام اجتماعی ویژه ای وضع کرده،[۱۶۲] در مواردی به اصلاح قوانین دشوار و دست و پاگیر میپردازد ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۶۳]، از این رو قتل ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ﴾[۱۶۴]، زنا ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا﴾[۱۶۵]، اسراف ﴿يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[۱۶۶]، ظلم ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا﴾[۱۶۷]؛ ﴿وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ﴾[۱۶۸] و... را ممنوع و برای ازدواج، طلاق، حدود، دیات و... احکامی معین میکند.[۱۶۹] زنان و مردان را به رعایت عفاف ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَأَنكِحُوا الأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾[۱۷۰] توصیه و رسم جاهلی فرزندکشی ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۷۱]، ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا﴾[۱۷۲] را برمی اندازد. به مبارزه با تفکر نادرست درباره زن پرداخته، آنان را از داشتن ثروت ﴿وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۷۳] و ارث ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۱۷۴]، ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۱۷۵] بهرهمند میسازد. این قوانین برای مخاطبانش فوق العاده تازگی داشت. قوانین اخلاقی جدید، مخاطب اولیه قرآن را تا اندازه ای دگرگون کرد که علقههای خویشاوندی و قبیله ای را کنار نهاد و پیامهایی مانند برادری مؤمنان را پذیرفت. قرآن با ارائه الگویی جدید از رابطه خدا و بشر و ایده پرستش و... در یک سیستم پیچیده از ترکیب ایمان و عمل، عرفی متفاوت از زمان خود ترسیم کرد.[۱۷۶] گرچه روشهای زندگی همچون خوراک و پوشاک با گذشت زمان تغییر میکنند؛ ولی اصولی که قرآن عرضه داشت برای همیشه باقی ماند. همین اصول ثابت بود که زمینه را برای اصلاح در دورههای بعدی فراهم ساخت. نمونه روشن چنین تغییری را میتوان در رخت بربستن بردگی در زمانهای بعدی دانست. افزون بر این در قرآن راههای اصلی آزادی و استقلال، بدون آسیب دیدن تواناییهای انسان برای تولید و پیشرفت بیان شدهاند [۱۷۷].[۱۷۸]
بازتاب تعالیم قرآن در تمدن اسلامی
قرآن افزون بر نظام ویژهای که برای تمدن اسلامی ارائه میکند به گونه ای ملموس در جنبههای مختلف دورههای تمدن و زندگی اجتماعی مسلمانان اثرگذار بوده است. البته بیان این نکته لازم است که میان جامعه مطلوب قرآنی با جامعه تاریخی اسلامی همواره تفاوتهایی بوده و همه اصول بیان شده در کلام وحی در جوامع مسلمانان به اجرا درنیامده است[۱۷۹].[۱۸۰]
زندگی عمومی
مسلمانان به قرآن بسیار احترام میگذارند. آنان بدون وضو به خط آن دست نمیزنند و معمولاً برای تلاوت وضو میگیرند. آیات قرآن به فرهنگ عمومی مردم رسوخ کرده است. به کار بردن عبارات قرآنی مانند: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾[۱۸۱]، ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾[۱۸۲]، ﴿إِنْ شَاءَ اللَّهُ﴾[۱۸۳]، ﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ﴾[۱۸۴] در گفت و گوها از سوی مسلمانان گواه این مدعاست[۱۸۵].
تعیین ملاک تقوا برای برتری انسانها سبب شده تا گروههای مختلف نژادی در سراسر عالم به اسلام گرایش داشته باشند. برخلاف تفاوتهای فرهنگی و عقیدتی، قرآن همواره عامل وحدت و اشتراک همه مسلمانان بوده است؛[۱۸۶] برای نمونه آنان در سراسر جهان قرآن را به زبان عربی میخوانند. [۱۸۷] در بسیاری از مناطق در مجالس یادبود درگذشتگان، مهمانان نسخههای چاپ شده قرآن را قرائت میکنند؛ همچنین کشورهای اسلامی مسابقات قرآن برگزار کرده و بدین گونه به نگهداری و ترویج روشهای ویژه خود در فن قرائت میپردازند. در نگاهی دیگر با پیشرفت و دگرگونی رسانهها حضور قرآن در جامعه شکل جدیدی به خود میگیرد. در بسیاری از کشورهای اسلامی مانند عربستان سعودی، مصر و مراکش قرائت قرآن به طور دائم از شبکههای رادیویی و تلویزیونی پخش میشود. در برخی کشورها این کار در بخشهایی از روز انجام میگیرد. [۱۸۸] افزون بر این، رسانهها و امکانات جدید مانند اینترنت و لوحهای فشرده به راحتی بسیاری از برنامههای قرآنی شامل قرائت، حفظ و تفسیر را در اختیار علاقمندان قرار میدهند.[۱۸۹]
آموزش
جاذبه قرآن به اندازهای بود که از همان روزهای نخست همه را به خود مشتاق کرد. افزون بر این، ترغیب پیامبر اکرم(ص) به فراگیری و تعلیم قرآن [۱۹۰] این اشتیاق را دوچندان کرد. مردم برای شنیدن آیات وحی خود را به پیامبر(ص)[۱۹۱] یا صحابه ایشان میرساندند و در صورتی که به آنها دسترسی نداشتند از رهگذران و کاروانیان میشنیدند.[۱۹۲] تازه مسلمانها برای فراگیری احکام شرعی و خواندن نماز میبایست قرآن بیاموزند. به مرور زمان که شمار نومسلمانان افزایش یافت افراد ویژه ای مأمور تعلیم قرآن شده [۱۹۳] و در مواردی به دستور پیامبر به مناطق دیگر سفر میکردند.[۱۹۴] قاریان قرآن در مسجد مینشستند و آیات را برای یکدیگر خوانده، به تصحیح قرائت یکدیگر میپرداختند.[۱۹۵] در مواردی هم آموزش بخشهایی از قرآن مهریه همسران قرار میگرفت.[۱۹۶] در دورههای بعدی نیز قرآن غالباً محور آموزش مسلمانان بوده است؛ برای نمونه در دولت عثمانی شمار مکتب خانهها که بیشتر در کنار مسجد قرار داشتند متعدد بود و شاگردان در آن قرائت درست قرآن را به عنوان نخستین درس فرا میگرفتند؛[۱۹۷] همچنین در برخی کشورها مدارس حفظ قرآن، اصول حفظ و تفسیر را به قرآن آموزان میآموختند.[۱۹۸]
آیات فراوانی با کلیدواژههایی مانند «اولوا الالباب» (آل عمران / ۳، ۱۹۰)، «علم» (زمر / ۳۹، ۹)، عقل (بقره / ۲، ۱۶۴) و «برهان» (نمل / ۲۷، ۶۴) انسان را به تفکر و علم اندوزی تشویق کردهاند. برخی از آیات به مشاهده آسمان و زمین و پدیدههای آن دعوت میکنند (ق / ۵۰، ۶) و بعضی دیگر از او میخواهند به گردش در زمین و بررسی آثار تاریخی بپردازد (روم / ۳۰، ۴۲)، از این رو کسب دانش به ویژه نجوم، ریاضیات و تاریخ میان مسلمانان اهمیت ویژه ای یافت. نهضت ترجمه نیز که از میانه قرن دوم شروع شد و به مدت دو سده ادامه داشت پیامد ترغیب قرآن به کسب دانش بود.[۱۹۹] افزون بر این، به مرور زمان دانشهای لغت، نحو، معانی و بیان، کلام متأثر از قرآن و تفسیر و قرائت و تجوید و دیگر علوم قرآنی در ارتباط با آن پدید آمدند. با آمیختن عرب و عجم و از بین رفتن خلوص زبان عربی، بسیاری از واژهها دستخوش دگرگونی معنایی شدند، به گونه ای که فهم قرآن نیز دچار مشکل شد. در نخستین گام خلیل بن احمد فراهیدی (م. ۱۷۵ ق.) برای حفظ واژههای عربی، کتاب العین را نوشت.[۲۰۰] اِعراب نیز همداستان با لغت مورد توجه دانشمندان مسلمان قرار گرفت و ابوالاسود دوئلی (م. ۶۹ ق.) نخستین قواعد آن را پایه ریزی کرد. سپس سیبویه (م. ۱۸۰ ق.) نخستین کتاب مبسوط نحوی را با عنوان الکتاب تألیف کرد.[۲۰۱] مسلمانان با هدف فهم اعجاز ادبی قرآن قواعد علم معانی و بیان را نیز تدوین کردند.[۲۰۲] تفاوت برداشتها از آیات اعتقادی [۲۰۳] و اختلاف بر سر قدیم یا حادث بودن قرآن [۲۰۴] سبب پیدایش تدریجی دانش کلام گردید. با گسترش اسلام در میان ملتهای غیر عرب، آنان برای فهم قرآن نیاز به ترجمه داشتند. گرچه جریان ترجمه مخالفانی نیز داشت؛[۲۰۵] ولی نیاز یاد شده سبب گردید تا از همان ابتدا کسانی به ترجمه قرآن بپردازند. گفتهاند که سلمان فارسی نخستین مترجم قرآن بود که «بسمله» را به زبان فارسی برگرداند.[۲۰۶] امروزه قرآن به زبانهای گوناگون دنیا ترجمه شده است،[۲۰۷] گرچه در مواردی خالی از غرضورزی مترجمان و قصد تبلیغ بر ضدّ اسلام نبوده است.[۲۰۸] در دوره نخست مردم به سبب آگاهی از شأن نزول آیات و عرب زبان بودن، در فهم قرآن کمتر با مشکل برمی خوردند؛ ولی با فاصله گرفتن از زمان پیامبر اکرم(ص) و اسلام آوردن غیر عربها، مسلمانان بیش از پیش به تفسیر آیات نیاز پیدا کردند. تأسیس دانش تفسیر [۲۰۹] و دیگر علوم مرتبط با قرآن، پیامد تغییر یاد شده در زندگی مسلمانان به شمار میرود؛ برای نمونه دانش قرائت از شکلگیری قرائتها از زمان نزول تا مرحله قرائات شاذ و نادر، اقسام قرائتها از جهت مطابقت با قواعد عربی و رسم و سند آن، ریشه اختلافها و مانند آنها بحث میکند.[۲۱۰] در بخشهایی از جهان اسلام نیز مکتبهایی خاص در این رابطه پدید آمدند و برای مثال تا پایان قرن چهارم قمری مردم اندلس به پیروی از مصر و افریقیه به قرائت«نافع» به روایت «ورش» قرآن میخواندند.[۲۱۱] علم تجوید نیز دو مرحله دارد: در بخش نظری از قواعد درست خواندن حروف و کلمات قرآن و دیگر مباحث آواشناسی گفت و گو میشود. در مرحله عملی هم قواعد را براساس استماع و اداء به افراد میآموزند.[۲۱۲] با گذشت زمان و رونق دانش تفسیر، مفسران با رویکردهای گوناگون به تفسیر قرآن پرداختند. تفاسیر ادبی، کلامی، عرفانی، فقهی و... نمونههایی از این دست به شمار میروند.
در سده اخیر بسیاری از مفسران با پرداختن به جنبههای اجتماعی قرآن کوشیدهاند تا مفاهیم آن را بیش از پیش وارد زندگی مسلمانان کرده و از آن برای حل مشکلات و عقب ماندگیهای سدههای اخیر جهان اسلام استفاده کنند. سید قطب (م. ۱۳۸۶ ق.)، آیت الله طالقانی (م. ۱۳۹۹ق.)، علامه فضل الله و بسیاری دیگر از مفسران از این جملهاند.[۲۱۳]
شعر و ادبیات
قرآن تأثیر فراوانی بر ادبیات و شعر مسلمانان داشته است. از همان نخست شاعران تازه مسلمان عرب مانند حسان بن ثابت، کعب بن مالک و عبدالله بن رواحه با بهرهگیری از مضامین وحی شعر میگفتند. [۲۱۴] در سدههای بعدی نیز کلام خدا الهام بخش شاعران مسلمان غیر عرب بوده است. در فارسی رودکی،[۲۱۵] فردوسی، سعدی،[۲۱۶] مولوی [۲۱۷] و در ترکی ادیب احمد یوکنکی (م. قرن ۶ ق.) و خواجه احمد یسوی [۲۱۸] از این جملهاند. افزون بر این ترجمه تفسیر جامع البیان طبری و نیز نگارش تفاسیری به نثر شیوای فارسی مانند روض الجنان ابوالفتوح رازی (م ۵۵۴ ق.) و کشف الاسرار رشیدالدین میبدی (م. ۵۲۰ ق.) نمونههایی از حضور قرآن در ادبیات دورههای اسلامیاند. گذشته از این، شاهکارهای ادب فارسی همچون گلستان سعدی و منشآت قائم مقام فراهانی از قرآن فراوان بهره بردهاند[۲۱۹].[۲۲۰]
هنر
قرآن در شکل دهی و الهامبخشی به هنرهایی که در بستر تمدن اسلامی رشد کردهاند تأثیر فراوان داشته است؛ از یک سو آیات همواره به هنرهای اسلامی زینت بخشیدهاند. هنر خطاطی دنباله قرآن نویسی در صدر اسلام بوده و در بستر نگارش آن رشد کرده است. در دوره نخست، خط عربی ساده و ابتدایی بود و نویسندگان، قرآن را با نوشت افزارهای ابتدایی[۲۲۱]و خطی نازیبا و دارای غلط مینوشتند؛[۲۲۲] ولی با گسترش اسلام و بهبود نوشت افزار، پیشرفت خط، سیر تکاملی خود را پیمود و قرآن نقطه و اعراب گذاری شد. با گذشت زمان قرآن را به «جزء»، «حزب» و... تقسیم کردند و در نسخههای آن مکی و مدنی و شماره آیات را مینوشتند. پس از این مرحله هنرمندان به تزیین و تذهیب در نگارش قرآن دست یازیدند، به گونه ای که عامه مردم آن را از لوازم جدایی ناپذیر نگارش پنداشتند. از اوایل قرن پنجم قمری هم خط زیبای نسخ جای کوفی را گرفت.[۲۲۳] گنجینههای نفیسی از نسخههای خطی در مناطق مختلف اسلامی وجود دارد که به زیبایی قرآن را نگارش کردهاند.[۲۲۴] نوشتن آیات قرآن با خط خوش به اندازه ای اهمیت داشته که برای نمونه حاکم سلسله گورکانی هند، ظهیرالدین بابر، خود قرآن را با خط زیبا نوشت و به کعبه هدیه کرد.[۲۲۵] افزون بر این کاشیهای رنگین ایرانی به شکل اسلیمی و با گل و بوته و آیاتی از قرآن تزیین شده و در مساجد و کاخهای پادشاهان به کار میرفتهاند.[۲۲۶] سفارش قرآن به آباد کردن مسجد (توبه / ۹، ۱۸)، مشوق هنرمندان مسلمان برای خلق جلوههای هنری زیبا در مساجد بوده است. با پیدایش صنعت چاپ، قرآنهایی ابتدا در برخی کشورهای اروپایی و پس از آن در کشورهای اسلامی به چاپ رسید. نخستین چاپ اسلامی قرآن از سوی مولا عثمان در پطرز بورگ روسیه در سال ۱۲۰۰ هجری / ۱۷۸۷ میلادی انجام گرفت. امروزه در سراسر جهان اسلام چاپ و نشر قرآن با اَشکال متنوع و زیبا صورت میگیرد.[۲۲۷] خواندن قرآن با غنا ممنوع است؛[۲۲۸] ولی مسلمانان با اثرپذیری از کلام پیامبر اکرم(ص) مبنی بر خواندن قرآن با صدای خوش،[۲۲۹] فن نغمهشناسی یا صوت و لحن را ابداع کردند که از زیرمجموعههای تجوید است. متخصصان این هنر در سراسر جهان اسلام با توجه به معانی و موضوعات قرآن، الحان و نغمات متناسب با آن را به کار برده، حالتهای متفاوتی مانند اندوه و سرور را در شنوندگان پدید میآورند.[۲۳۰] از سوی دیگر هنر اسلامی در ذات خود از آموزههای وحی الهام گرفته است. حضور فراوان «خلأ تصویر و نگارگری» در هنر اسلامی که به شکل ویژه در هنرهای تجسمی نمود بیشتری دارد ثمره مبانی متافیزیکی توحید و شعار «لا إله إلا الله» (نک: آل عمران / ۳، ۲) است که پیام ناپایداری غیر خدا و وجود خدا در فراسوی همه واقعیتها را القا میکند، از این رو جنبه ای از نیستی و خلأ در ذات هر موجودی ثابت میشود. در آثار هنری، وجود خلأ و غیبت جسمانیت از یک سو و جنبههای مثبت فرم، رنگ و ماده از سوی دیگر بر وجه انعکاسی اشیا و نیز نشانههای واقعیت برتر جهان تطبیق میکنند. سبک اسلیمی با بسط و تکرار فرمها با خلأ ارتباط برقرار کرده و چشم و ذهن را از سکون و ماندن در بند موضوعات جسمانی میرهاند و به تعبیری با گریز از تشبه به جسد، وحدت الوهی را القا میکند. این روش با خودداری از شمایل نگاری، حس حضور فرازمانی و بی مکان بودن خدا را در بیننده ایجاد میکند؛ همان چیزی که آموزه وحی بر آن تأکید میکند که به هر سو رو کنید آنجا وجه خداست: «فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللّهِ».(بقره / ۲، ۱۱۵) معماری سنتی اسلامی با در نظر گرفتن این ویژگیها، کوچهها، باغها، بازارها و مسجدهایی بنا کرده است که بدون حضور مادیت، امکان تجربه معنوی حضور الهی را برای بیننده فراهم میکند[۲۳۱].[۲۳۲]
تمدن در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
ابراهیم از خدا میخواهد شهر مکه را مرکز تمدنی جدید قرار دهد. دعای ابراهیم استجابت شد و بهوسیله پیامبر اسلام در ایجاد چنین تمدنی نقش اساسی ایفا کرد، و این شهر و مرکز تمدن وسیله تمدنی بزرگتر به عنوان تمدن کتابی گردید که بر محوریت یک کتاب به خلق فرهنگ و علوم گوناگون از خط گرفته تا هنرهای تذهیبی و علوم اسلامی روی آورد. در این مدخل به دستهای از آیات که به این دعا و مقدمات آن اشاره دارد، میپردازد.
- ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ﴾[۲۳۳]
- ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۲۳۴] * ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۲۳۵] * ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۲۳۶]
- ﴿وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۳۷]
- ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۳۸]
نکات: در دعای ابراهیم دو محور ایجاد مدنیت و تمدن مطرح شده است:
- توجه مردم و جریانهای اجتماعی به یک مکان و سکونت در آن و رفت آمد بهسوی آن: ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ﴾[۲۳۹]
- وجود رفاه، غذا، لباس، مسکن، و آن چه مورد احتیاج زندگی است: ﴿وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ﴾[۲۴۰] که هر چند مکه فاقد کشت و زرع بوده است؛ ولی رفت آمد مردم باعث رونق اقتصادی، و وفور ثمرات که از مکانهای دیگر منتقل میگردد و قرآن چنین میگوید: ﴿أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[۲۴۱] و محور سوم و دعای تکمیلی ابراهیم: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ﴾[۲۴۲] میباشد که نقش پیامبر گرامی اسلام در جامعه مکی و مدنیت ایجاد شده توسط ابراهیم برجسته میشود که خدایا پیامبری برای آنها بفرست که فرد و جامعهسازی انجام دهد و تزکیه و تعلیم را سر لوحه برنامه تمدنسازی قرار دهد و برای خداوند در مقابل ادعای یهود که ابراهیم را مخصوص خودشان و متعلق به قوم یهود میدانستند میفرماید، نزدیکترین مردم به ابراهیم، پیروان راه ابراهیم و این پیامبراست: ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾[۲۴۳] و جریان پیامبر اسلام امتداد جریان ابراهیم است و دین حنیف مسلم را که اساس تمدن توحیدی است ادامه داده است.[۲۴۴].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ التحقیق، ج ۱۱، ص ۵۵، «مدن».
- ↑ لغت نامه، ج ۳، ص ۳۸۳۶، «بداوت».
- ↑ لغت نامه، ج ۳، ص ۳۹۱۲، «بربریت».
- ↑ فرهنگ فرزان، ص ۲۷۳، «تمدن».
- ↑ "Oxford Advanced Learner¨s Dictionary"
- ↑ نک: مقدمه ابن خلدون، برای نمونه: ص ۱۷۲؛ ۳۷۱؛ ۲۸۸ ـ ۲۹۰.
- ↑ پژوهشهای علوم انسانی، ش ۴، «تأملاتی درباره انسان و آینده تمدن».
- ↑ نک: فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۲۵ ـ ۲۷؛ التوحید، ش ۷۵، ص ۱۴ ـ ۱۶، «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیه».
- ↑ نک: دایرة المعارف علوم اجتماعی، ص ۹۵ ـ ۹۶؛ گفتگوی تمدنها، ص ۹ ـ ۱۱.
- ↑ دائرة المعارف علوم اجتماعی، ص ۹۵.
- ↑ فرهنگ علوم اجتماعی، آلن بیرو، ص ۴۷.
- ↑ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۰.
- ↑ تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۳ ـ ۶.
- ↑ جهان بینی ابن خلدون، ص ۱۸۳؛ نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۴۱ ـ ۴۳.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۱۲۲، ۳۶۸؛ نیز نک: مصطلحات العلوم الاجتماعیة والسیاسیه، ص ۳۰۷.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۳۶۹.
- ↑ التوحید، ش ۷۵، ص ۱۵، «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیه».
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۱۳۹، ۳۷۱؛ نیز نک: ص ۱۷۲.
- ↑ فرهنگ علوم اجتماعی، جولیوس گولد، ص ۲۶۹.
- ↑ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۱۶۱.
- ↑ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۴.
- ↑ المفصل، ج ۸، ص ۱۷۵.
- ↑ «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ «بیگمان کسانی که شما به جای خداوند (به پرستش) میخوانید بندگانی چون خود شمایند؛ بخوانیدشان! پس اگر راست میگویید باید به شما پاسخ دهند» سوره اعراف، آیه ۱۹۴.
- ↑ «آیا پاهایی دارند که با آن راه روند یا دستهایی که با آن (چیزی یا کسی را) به خشم برانند یا دیدگانی که بدان بنگرند یا گوشهایی که با آن بشنوند؛ بگو: شریکانتان را (که برای خداوند میتراشید) بخوانید؛ سپس درباره من چارهاندیشی کنید و مرا (هیچ) مهلت ندهید!» سوره اعراف، آیه ۱۹۵.
- ↑ «و اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بیگمان کافران میگویند این جز جادویی آشکار نیست» سوره هود، آیه ۷.
- ↑ «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ بیگمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.
- ↑ «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
- ↑ «(نه،) بلکه گفتند: ما به راستی پدرانمان را بر آیینی یافتهایم و ما نیز در پی آنان رهجوییم» سوره زخرف، آیه ۲۲.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص ۸۷ ـ ۸۸.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص ۲۱۷.
- ↑ المفصل، ج ۵، ص ۳۴۸.
- ↑ تاریخ قرآن، حجتی، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰، ۲۰۱.
- ↑ تاریخ قرآن، حجتی، ص ۴۶۳.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۲۱۸؛ نیز نک: تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۱۹۸.
- ↑ نمونه، ج ۲، ص ۹۸.
- ↑ الاسلام بین الرسالة و التاریخ، ص ۲۷ ـ ۲۸؛ تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۰۵.
- ↑ تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۰۰.
- ↑ «و هیچ نشانهای از نشانههای پروردگارشان به آنان نرسید مگر آنکه از آن رویگردان بودند» سوره انعام، آیه ۴.
- ↑ تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۱۳.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ «گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای» سوره ص، آیه ۳۵.
- ↑ «هر چه میخواست از محرابها و تندیسها و کاسههای بزرگ حوضمانند و دیگهای استوار (جابهجا ناشدنی) برای او میساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۹۸.
- ↑ «پارههای (بزرگ) آهن برایم بیاورید؛ تا هنگامی که میان دو کوه را (پر و) برابر کرد، گفت اکنون (در کورههای آتش) بدمید؛ تا هنگامی که آن (پارههای آهن) را آتش (گون) کرد، گفت: (اینک) برای من مس گداخته بیاورید تا روی آن بریزم» سوره کهف، آیه ۹۶.
- ↑ «اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار» سوره سبأ، آیه ۱۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۶۰۵.
- ↑ «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخها میسازید و کوهها را برای خانهسازی میتراشید پس نعمتهای خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.
- ↑ «تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمهای پرلوش و لای غروب میکند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب میکنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش میگیری» سوره کهف، آیه ۸۶.
- ↑ «تا چون به سرزمین بر دمیدن خورشید رسید، آن را چنین یافت که بر مردمی میتافت که در برابر (تابش) آن پوششی برای آنان قرار نداده بودیم» سوره کهف، آیه ۹۰.
- ↑ «تا چون میان دو سدّ رسید در برابر آن دو (سدّ) گروهی را دید که (هیچ) زبانی را درست درنمییافتند» سوره کهف، آیه ۹۳.
- ↑ نک: تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴۲، ۳۵۰.
- ↑ «و پروردگارت شهرها را نابود نمیکند تا آن (گاه) که در دل آنها پیامبری برانگیزد که بر مردم آیات ما را بخواند و ما نابودکننده شهرها نیستیم مگر آنکه مردم آنها ستمگر باشند» سوره قصص، آیه ۵۹.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ «پیش از شما سنّتهایی (بوده و) از میان رفتهاند پس روی زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۷.
- ↑ «بگو: در زمین سیر کنید سپس بنگرید که سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره انعام، آیه ۱۱.
- ↑ گلستان قرآن، ش ۳۷، ص ۱۴، «قرآن و گفتگوی تمدنها».
- ↑ «و آیا در زمین گردش نکردهاند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان میزیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان میکردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهانها (ی روشن)برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میورزیدند» سوره روم، آیه ۹.
- ↑ «آیا در زمین نگشتهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوانتری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد» سوره غافر، آیه ۸۲.
- ↑ «آیا در زمین نگشتهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوانتری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد آنگاه چون پیامبرانشان برهانهای روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا گرفت. و چون عذاب ما را دیدند گفتند: به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به آنچه شریک (خداوند) میپنداشتیم کافریم» سوره غافر، آیه ۸۲-۸۴.
- ↑ «و با فرعون، دارنده آن میخها ، آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند، و در آنها بسیار به تباهی پرداختند، سرانجام پروردگارت بر (سر) آنان تازیانه عذاب فرو کشید» سوره فجر، آیه ۱۰-۱۳.
- ↑ «و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.
- ↑ «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار. چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.
- ↑ «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد ، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
- ↑ «و چنین است فرو گرفتن پروردگارت، چون شهرهایی را که ستمکار باشند فرو گیرد بیگمان فرو گرفتن وی دردناک سخت است» سوره هود، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و چه بسا شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و (اینک خانههایی) فرو ریختهاند و (بسا) چاههایی فرو نهاده و کاخهایی بلند (که به جا ماندهاند!)» سوره حج، آیه ۴۵.
- ↑ «و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند» سوره عنکبوت، آیه ۱۴.
- ↑ «و پروردگارت شهرها را نابود نمیکند تا آن (گاه) که در دل آنها پیامبری برانگیزد که بر مردم آیات ما را بخواند و ما نابودکننده شهرها نیستیم مگر آنکه مردم آنها ستمگر باشند» سوره قصص، آیه ۵۹.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۲۸۸.
- ↑ ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۲۷.
- ↑ «آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «و اوست که از آسمان، آبی فرو فرستاد و با آن هرگونه روییدنی را برون آوردیم آنگاه از آن جوانه سبزی بیرون کشیدیم که از آن دانههایی بر هم نشسته بیرون میآوریم و از شکوفه خرما، خوشههایی دسترس و باغستانهایی از انگور (بیرون میآوریم) و زیتون را و انار را همگون و غیر همگون (پدید میآوریم)؛ به میوه آن چون ثمر آورد و به رسیدن آن بنگرید! بیگمان در اینها برای گروه مؤمنان نشانههایی است» سوره انعام، آیه ۹۹.
- ↑ «باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد ما آب را به فراوانی فرو ریختهایم. سپس زمین را به درستی شکافتهایم، و در آن دانهای رویاندهایم، و انگور و سبزی، و زیتون و درخت خرما، و باغهای پر درخت، و میوه و علف؛ برای بهرهوری شما و ستوران شما. پس چون آن بانگ هولناک، برآید» سوره عبس، آیه ۲۴-۳۲.
- ↑ «همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمیدانست آموخت» سوره علق، آیه ۴-۵.
- ↑ پرتوی از قرآن، ج ۴، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ نیز نک: تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۹۱.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۱۵۶.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۴۳؛ مطالعات تاریخی، ش ۴، ص ۴۷۲، «فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن و متفکرین»؛ الفکر الاسلامی، ش ۵، ص ۱۷۴، «العلاقة بین الحضارة والتنمیة الاقتصادیة فی المنظور الاسلامی».
- ↑ «بیگمان خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید، این، راهی است راست» سوره آل عمران، آیه ۵۱.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ جامعه و تاریخ، ص ۴۱۷؛ قلب اسلام، ص ۱۴۱.
- ↑ «نزدیک است آن برق، بیناییهاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه میافتند و چون بر آنها تاریک گردد وا میمانند. و اگر خداوند میخواست، شنوایی و بیناییهاشان را از میان میبرد؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۰.
- ↑ «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
- ↑ «و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بیگمان پروردگار من بخشایندهای دوستدار است» سوره هود، آیه ۹۰.
- ↑ «آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۴.
- ↑ «بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درستآیین و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱.
- ↑ «بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
- ↑ «بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچیک از ایشان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار اوییم» سوره آل عمران، آیه ۸۴.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ قلب اسلام، ص ۳۷.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ «و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت» سوره نساء، آیه ۱۵۷.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را میشکنند و پرهیزگاری نمیورزند پس چون در جنگ بر آنان دست یافتی با (تار و مار کردن) آنها، کسانی را که در پس ایشانند پراکنده ساز! باشد که در یاد گیرند. و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمیدارد» سوره انفال، آیه ۵۶-۵۸.
- ↑ «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «چرا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمیکنید؟ آیا از آنها میهراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید» سوره توبه، آیه ۱۳.
- ↑ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است. و اگر دست بازداشتند خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۰-۱۹۲.
- ↑ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد پس اگر (از کفر و شرک) باز ایستند بیگمان خداوند از آنچه میکنند آگاه است» سوره انفال، آیه ۳۹.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۵۴۱ ـ ۱۵۴۲. Encyclopedia of the Qur¨an,Social Sciences and the Qur¨an
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری میکنند و نه تنگ میگیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
- ↑ «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
- ↑ «به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ بنابراین از شما آن کسان که ایمان آورند و انفاق کنند پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره حدید، آیه ۷.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۹.
- ↑ «و کیفر هر بدی بدییی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بیگمان او ستمگران را دوست نمیدارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
- ↑ «(این) ماه حرام در برابر (آن) ماه حرام است و حرمت شکنیها قصاص دارد پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ «و سرمایهداران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند که به خویشاوندان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمیدارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۲۲.
- ↑ «و گفتند: هیچ (زندگی دیگر) جز همین زندگی نزدیکتر ما (در این جهان)، نیست و ما برانگیخته نخواهیم شد» سوره انعام، آیه ۲۹.
- ↑ «و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دستهای) میمیریم و (دستهای) زنده میشویم و جز روزگار ما را نابود نمیکند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمیگرایند» سوره جاثیه، آیه ۲۴.
- ↑ «دعای آنان در آن (بهشت) سبحانک اللّهم «پاکا که تویی بار پروردگارا» ست و درودشان، «سلام» و پایان دعاشان، الحمد للّه ربّ العالمین «سپاس خداوند پروردگار جهانیان را»» سوره یونس، آیه ۱۰.
- ↑ «کسانی که نیکی آورند ده برابر آن (پاداش) دارند و کسانی که بدی آورند جز همانند آن کیفر نمیبینند و به آنان ستم نخواهد شد» سوره انعام، آیه ۱۶۰.
- ↑ «بهشتهایی جاودان که در آن درمیآیند، از بن آنها جویبارها روان است، هر چه بخواهند در آن دارند، بدینگونه خداوند پرهیزگاران را پاداش میدهد» سوره نحل، آیه ۳۱.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص ۲۲۱.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص ۲۲۱.
- ↑ تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۲۹.
- ↑ «برای آنان که نکویی کردند، نیکوترین پاداش و افزون بر آن است و چهرههای آنان را نه غباری میپوشاند و نه خواری، آنان بهشتیند؛ آنها در آن جاودانند» سوره یونس، آیه ۲۶.
- ↑ «و کیفر هر بدی (برای) آنان که بدی کنند ، همانند آنست و (غبار) خواری (چهره) آنها را میپوشاند؛ در برابر خداوند هیچ پناهی ندارند گویی چهرههای آنان را با پارههایی از شب تاریک پوشاندهاند، آنان دوزخیند، آنها در آن جاودانند» سوره یونس، آیه ۲۷.
- ↑ «دوزخیان و بهشتیان برابر نیستند، بهشتیانند که رستگارند» سوره حشر، آیه ۲۰.
- ↑ «بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمیکند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
- ↑ «اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیدهاید و اگر بدی کنید به خویش کردهاید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را میفرستیم) تا چهرههایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۴۰ ـ ۴۱.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ جامعه و تاریخ، ص ۴۱۸.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۳۴.
- ↑ «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بیگمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.
- ↑ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص ۲۱۴.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ «و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداوند است و کارها به سوی خداوند بازگردانده میشود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۹.
- ↑ «و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن خداوند است؛ از هر که خواهد در میگذرد و هر که را خواهد عذاب میکند؛ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۹.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص ۳۷۶.
- ↑ «ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
- ↑ نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۲۸۹.
- ↑ «ای مؤمنان! به پیمانها وفا کنید؛ (گوشت) دامها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده میشود، بیآنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بیگمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.
- ↑ قلب اسلام، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۴.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، داراییهای مردم را به نادرستی میخورند و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
- ↑ «ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ قلب اسلام، ص ۱۴۵.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمیشناسید (اما) خداوند آنان را میشناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ «ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۳۹.
- ↑ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ «و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.
- ↑ «ای فرزندان آدم! در هر نمازگاهی زیور خود را بردارید و بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره اعراف، آیه ۳۱.
- ↑ «و هر کس به تجاوز و ستم آن را انجام دهد او را در آتشی (دردناک) درخواهیم آورد و این بر خداوند آسان است» سوره نساء، آیه ۳۰.
- ↑ «و کیفر هر بدی بدییی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بیگمان او ستمگران را دوست نمیدارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
- ↑ نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۳۹؛ تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۶.
- ↑ «به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند، این برای آنان پاکتر است، بیگمان خداوند از آنچه میکنند آگاه است و به زنان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند و زیور خود را آشکار نگردانند مگر آنچه از آن، که خود پیداست و باید روسریهایشان را بر گریبان خویش افکنند و زیور خود را آشکار نگردانند جز بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (هم آیین) شان یا کنیزهاشان یا مردان وابستهای که نیاز (به زن) ندارند یا کودکانی که از شرمگاههای زنان آگاهی ندارند و چنان پا نکوبند که آنچه از زیورشان پوشیده میدارند آشکار گردد و همگان ای مؤمنان! به درگاه خداوند توبه کنید، باشد که رستگار گردید. و بیهمسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایستهتان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بینیازی میدهد و خداوند نعمتگستری داناست. و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۰-۳۳.
- ↑ «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
- ↑ «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ بیگمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.
- ↑ «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند بهرهای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف میآورند بهرهای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ Encyclopedia of the Qurبn, Social Sciences and the Qurبn Vol ۵,pp,۶۷.
- ↑ Encyclopedia of the Quruبn, Social Sciences and the Quruبn Vol ۵, pp ۶۸.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ قلب اسلام، ص ۱۶۴.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
- ↑ «سپاس» سوره فاتحه، آیه ۲.
- ↑ « اگر خداوند بخواهد» سوره بقره، آیه ۷۰.
- ↑ سوره انعام، آیه ۵۴.
- ↑ قلب اسلام، ص ۴۱ ـ ۴۲.
- ↑ قلب اسلام، ص ۷۲.
- ↑ قلب اسلام، ص ۱۰۵.
- ↑ Encyclopedia of the Qurبn, Social Sciences and the Qurبn,
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۹۱۹.
- ↑ نک: سنن ابی داود، ج ۳، ص ۷۶؛ سیره ابن اسحاق، ج ۴، ص ۱۸۶ و ۲۱۴.
- ↑ تاریخ قرآن، رامیار، ص ۲۳۹.
- ↑ نک: صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۳۷۲ و ۱۳۸۵؛ ج ۴، ص ۹۱۲.
- ↑ تاریخ قرآن، رامیار، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.
- ↑ نک: فتوح مصر، ص ۲۷۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۲، ص ۸۱۱؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۳۶؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص ۲۳۸.
- ↑ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۳، ص ۲۶۷؛ نیز نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۵۳۷.
- ↑ Encyclopedia of the Qurبn, Social Sciences and the Qurبn.
- ↑ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۸۵ ـ ۸۶.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴۸.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴۶.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۵۳۲.
- ↑ تاریخ علم کلام، ص ۸.
- ↑ نک: کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۰۶ ـ ۱۳۰۸.
- ↑ بحث فی ترجمة القرآن الکریم، ص ۱۳ ـ ۲۳؛ اهتمام ایرانیان به قرآن، ص ۴۰ ـ ۴۱.
- ↑ مناهل العرفان، ج ۲، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۵؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص ۶۵۳؛ تاریخ ترجمه قرآن در جهان، ص ۸۹.
- ↑ نک: تاریخ ترجمه قرآن در جهان.
- ↑ نک: تاریخ قرآن، رامیار، ص ۶۵۳ ـ ۶۵۷.
- ↑ تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۷۷.
- ↑ دانش نامه قرآن، ص ۱۴۷۲.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، «اندلس ـ تاریخ».
- ↑ ر، ک: دانشنامه جهان اسلام، ج ۶، ص ۶۰۱ ـ ۶۰۲.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ نک: دیوان المعانی، ج ۱، ص ۸۱؛ محاضرات الادباء، ج ۲، ص ۴۵۴.
- ↑ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۱۰ ـ ۳۱۱.
- ↑ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۱۳.
- ↑ مثنوی معنوی، دفتر اول، ص ۴.
- ↑ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۲۵ ـ ۳۲۶.
- ↑ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۲۲، ۳۲۴.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ تاریخ قرآن، حجتی، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۷.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۴۱۹.
- ↑ تاریخ قرآن، حجتی، ص ۴۷۸ ـ ۴۸۴؛ نیز نک: التمهید، ج ۱، ص ۴۰۴.
- ↑ تاریخ قرآن، حجتی، ص ۴۹۳ به بعد.
- ↑ سرزمین هند، ص ۱۲۵.
- ↑ تاریخ هنر، ص ۲۰۶؛ نیز نک: فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۳، ص ۱۴۸.
- ↑ التمهید، ج ۱، ص ۴۰۵ و ۴۰۶.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۲۲، ص ۴۷.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۴ ـ ۶۱۶؛ صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۷۴۳؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۷۴.
- ↑ کفایة المستفید، ص ۱۱۱.
- ↑ خردنامه همشهری، ش ۴، «در فضای تهی پژواک؛ اهمیت خلاء در هنر اسلامی».
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
- ↑ «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند):» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
- ↑ «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان میربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآوردههای هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن میآورند؟ اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره قصص، آیه ۵۷.
- ↑ «بیگمان نزدیکترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
- ↑ «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
- ↑ «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان میربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآوردههای هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن میآورند؟ اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره قصص، آیه ۵۷.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «بیگمان نزدیکترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۳۳۹.