اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
جز (جایگزینی متن - 'اندیشمندان مسلمان' به 'اندیشمندان مسلمان') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
در [[روایات]] نیز این موضوع دارای اهمیت ویژهای بوده و افزون بر کتابهایی که با نام «[[مکارم الاخلاق]]»؛ مانند مکارم الاخلاق [[طبرسی]] و مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا، [[نگارش]] یافته، در بسیاری از متون [[روایی]] بابی بدان اختصاص یافته؛ چنانکه [[کلینی]] علاوه بر آنکه جلد دوم از [[کتاب الکافی]] را به این موضوع اختصاص داده به طور اختصاصی ذیل «باب المکارم»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، ج۲، ص۵۵.</ref>، [[محمد]] ابن [[همام]] [[اسکافی]] ذیل «باب فی [[اخلاق]] [[المؤمنین]] وعلامات الموحدین»<ref>ر.ک: اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص۶۶.</ref> [[شیخ صدوق]] ذیل باب «معنی [[مکارم الاخلاق]]»<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۱۹۱.</ref> به طرح و بیان این موضوع پرداختهاند. افزون بر موارد یاد شده میتوان گفت در همه متون [[روایی]] به تناسب مباحث، [[روایات]] متعددی در بیان و اهمیت مسائل [[اخلاقی]] بیان شده؛ هرچند بابی ذیل این موضوع تدوین نگردیده است<ref>ر.ک: صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۹۰ و ۳۵۵؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۱۲۵ و ۴۳۱؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول{{صل}}، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۶-۸، ۲۱۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوهکمری، ۲۵۱؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۲۲۵.</ref>. | در [[روایات]] نیز این موضوع دارای اهمیت ویژهای بوده و افزون بر کتابهایی که با نام «[[مکارم الاخلاق]]»؛ مانند مکارم الاخلاق [[طبرسی]] و مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا، [[نگارش]] یافته، در بسیاری از متون [[روایی]] بابی بدان اختصاص یافته؛ چنانکه [[کلینی]] علاوه بر آنکه جلد دوم از [[کتاب الکافی]] را به این موضوع اختصاص داده به طور اختصاصی ذیل «باب المکارم»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، ج۲، ص۵۵.</ref>، [[محمد]] ابن [[همام]] [[اسکافی]] ذیل «باب فی [[اخلاق]] [[المؤمنین]] وعلامات الموحدین»<ref>ر.ک: اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص۶۶.</ref> [[شیخ صدوق]] ذیل باب «معنی [[مکارم الاخلاق]]»<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۱۹۱.</ref> به طرح و بیان این موضوع پرداختهاند. افزون بر موارد یاد شده میتوان گفت در همه متون [[روایی]] به تناسب مباحث، [[روایات]] متعددی در بیان و اهمیت مسائل [[اخلاقی]] بیان شده؛ هرچند بابی ذیل این موضوع تدوین نگردیده است<ref>ر.ک: صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۹۰ و ۳۵۵؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۱۲۵ و ۴۳۱؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول{{صل}}، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۶-۸، ۲۱۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوهکمری، ۲۵۱؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۲۲۵.</ref>. | ||
بر این اساس، اخلاق مورد توجه متفکران [[اسلامی]] قرار گرفت و محققان و [[اندیشمندان | بر این اساس، اخلاق مورد توجه متفکران [[اسلامی]] قرار گرفت و محققان و [[اندیشمندان مسلمان]] در زمینۀ اخلاق آثار متعددی از خود به یادگار گذاشتند<ref>ر.ک: [[محمد محسن آقابزرگ تهرانی|آقابزرگ تهرانی، محمد محسن]]، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۷۰-۳۸۲.</ref>. | ||
با بررسی این آثار، چهار رویکرد عمده را برای بررسی و تبیین مسائل اخلاقی میتوان [[مشاهده]] نمود: | با بررسی این آثار، چهار رویکرد عمده را برای بررسی و تبیین مسائل اخلاقی میتوان [[مشاهده]] نمود: |
نسخهٔ ۱۰ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۵
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث اخلاق است. "اخلاق" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اخلاق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
اخلاق؛ حالات نفسانی و رفتار انسان از حیث فضیلت و رذیلت. اخلاق، جمع خُلق از ریشۀ «خ ل ق»[۱] است، که دو معنای تقدیر و اندازهگیری و نیز نرمی و لطافت چیزی برای آن بیان شده است[۲]. همچنین آن را به معنای سرشت باطنی انسان میدانند که با دیدۀ بصیرت درک میشود. «خُلق» به معنای خوی، طبع و سیرت نیز آمده است[۳]، در مقابل «خَلق» که به شکل ظاهری و خلقت ظاهری اطلاق گردیده است[۴]. عالمان اخلاق، «خُلق» را در اصطلاح صفت نفسانی راسخ میدانند که انسان، افعال و کردار متناسب با آن را بیدرنگ انجام میدهد[۵]. این صفت ممکن است، فضیلت و منشأ رفتار خوب و یا رذیلت و منشأ کردار زشت باشد[۶]. اخلاق به معنای پروراندن صفات نیک و خلقیات فاضله در دل و انعکاس آن در عمل است[۷]. با این حال در نگاه کاربردی آن را منشأ فضیلت دانسته و در توصیف اخلاق، آن را به هوای لطیفی تشبیه کرده که وجود آن در جامعه بشری موجب سلامت زندگی انسانها میگردد[۸]. که این کاربرد در معنای مثبت و ممدوح آن است.
عالمان اخلاق، برای علم اخلاق نیز معانی اصطلاحی متعددی بیان کردهاند. یکی از رایجترین آنها دانش مطالعاتی حالات نفسانی و افعال ظاهری انسان از حیث فضیلت و رذیلت و الزامات اخلاقی است[۹]. برخی بر تعریف شناختی آن تأکید کرده و علم اخلاق را علم به محاسن اخلاق و کیفیت تحصیل، اسباب حصول و مبادی و شرایط آنها و نیز علم به قبایح اعمال و مبادی وجود آنها و کیفیت تنزه از آنها دانستهاند[۱۰].
در موضوع اخلاق نیز محققان، اخلاق را منحصر به بررسی وضعیت حالتهای روحی دانستهاند؛ به ویژه آنچه ملکات یا حالات روحی پایدار در آدمی نامیده میشود. از اینرو اخلاق به عنوان طب روح یعنی دانشی که از سلامت روح و بیماری آن بحث میکند شناخته شده است. بر این اساس موضوع اخلاق را نفس انسان دانستهاند؛ بدان جهت که از روی اراده میتواند کار پسندیده و یا ناپسند انجام دهد[۱۱] و یا بدان جهت که مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان، به روح و روان وی میباشد[۱۲].
نظامهای اخلاقی به عنوان مجموعههایی مشتمل بر ارزشها و دربردارندۀ دستورهایی برای اتصاف به خویهای نیک و انجام دادن اعمال پسندیده و دوری گزیدن از خویها و کردارهای ناپسند، در میان بسیاری از ملل باستانی دیده میشود و شکلگیری آنها به عنوان علم اخلاق در تمدنهای گوناگون عهد باستان، از جمله ایران و یونان، مسیری را پیموده، و آثاری اخلاقی با سبکهایی متفاوت پدید آورده است؛ از آن جمله میتوان کتاب اخلاق نیکوماخوس را که از مهمترین کتابهای ارسطو است، نام برد. در موضوع اخلاق و فلسفه اخلاق، در طول تاریخ مکاتب و دیدگاههای متعددی از سوی اندیشمندان و فیلسوفان ارائه شده است. مجموع این دیدگاهها و مکاتب در چند دسته قابل طبقهبندی است؛
- مکاتب غیر واقعگرا. مکاتب غیر واقعگرا مکاتبی هستند که در آنها صدق و کذبناپذیری، نداشتن معیاری برای معقولیت احکام اخلاقی، کثرتگرایی اخلاقی و نسبیگرایی امری پذیرفته شده میباشد؛ شماری از مهمترین مکاتب این دسته عبارتاند از: احساسگرایی، توصیهگرایی، جامعهگرایی، قراردادگرایی و نظریه امر الهی یا حسن و قبح شرعی[۱۳].
- مکاتب وا گرا. مکاتب واقعگرا مکاتبی هستند که یا احکام و قضایای اخلاقی را واقعیتهای طبیعی میدانند و یا اینکه آن را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری میکنند؛ که با توجه به این امر به دو گروه قابل تقسیم هستند؛
- مکاتبی که احکام و قضایای اخلاقی را واقعیتهای طبیعی میدانند. شماری از مهمترین مکاتب و دیدگاههای این دسته عبارتاند از: عزتگرایی، سودگرایی، دیگرگرایی یا عاطفهگرایی، قدرتگرایی، تطورگرایی و وجدانگرایی.
- مکاتبی که واقعیت احکام اخلاقی را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری میکنند. شماری از مهمترین مکاتب این دسته عبارتاند از: مکتب کلبی، مکتب رواقی، مکتب کانت و مکتب سعادتگرایی (فضیلتگرایی) که مکاتب اخلاقی سقراط، افلاطون، ارسطو و مکتب اخلاقی اسلام از این دسته میباشند و این مکتب مورد تأیید اسلام میباشد[۱۴].
به موازات مکاتب مختلف بشری بیشترین تلاش همۀ انبیا و اولیا و بزرگان ادیان الهی نیز، برای ایجاد اخلاق حسنه بوده است[۱۵]. از آن جمله در عهدین در موارد بسیاری بندگان را بر اخلاقمداری و روآوری به فضائل اخلاقی فرا خوانده و از رذائل اخلاقی باز داشته است؛ در عهد عتیق[۱۶] و عهد جدید[۱۷]، شماری از فضائل اخلاقی مورد تأکید واقع شده و در موارد متعددی رذائل اخلاقی نکوهش و از آن پرهیز داده شده است[۱۸].
در ادامۀ توصیههای ادیان پیشین، اسلام نیز به آموزههای اخلاقی توجه ویژهای داشته و در قرآن کریم بر آن تأکید شده است، که از مهمترین آنها، ستایش پیامبر اسلام بر وصف اخلاقی بودن است: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۱۹][۲۰]. نیز در موارد متعددی از صفات اخلاقی برخی از انبیا و بندگان خالص نام برده است. از آن جمله: حضرت نوح(ع) را شکرگزار[۲۱]، ابراهیم(ع) را تسلیم[۲۲]، شکرگزار نعمتهای الهی[۲۳]، راستگو[۲۴] و وفادار به پیمانها[۲۵]، ادریس(ع) را راستگو[۲۶]، اسماعیل(ع) را صابر[۲۷]، یوسف(ع) را به اخلاص در بندگی[۲۸]، ایوب(ع) را صابر و اوّاب[۲۹] معرفی میکند و در مواردی از فساد اخلاقی برخی از امتها و ملل یاد کرده است؛ از آن جمله: ظلم و ستم قوم نوح(ع)[۳۰]، نسبتهای خلاف اخلاق قوم عاد از قبیل سفاهت و دروغ به هود(ع)[۳۱]، فحشاء و کارهای ناشایست قوم لوط(ع)[۳۲]، کمفروشی و تبهکاری قوم شعیب(ع)[۳۳] و شماری از انحرافهای اخلاقی بنیاسرائیل مانند: حرص[۳۴]، حب دنیا[۳۵] و پیمانشکنی[۳۶]. همچنین در آیاتی به بیان سعادت و شقاوت[۳۷]، هدایت و گمراهی[۳۸]، اصلاح و افساد[۳۹]، تزکیه نفس[۴۰] پرداخته و آیاتی دیگر برخی از مصادیق اخلاقی را بیان نمودهاند مانند: تقوا[۴۱]، توکل[۴۲]، شکر[۴۳]، صبر[۴۴] و ایثار[۴۵].
در روایات نیز این موضوع دارای اهمیت ویژهای بوده و افزون بر کتابهایی که با نام «مکارم الاخلاق»؛ مانند مکارم الاخلاق طبرسی و مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا، نگارش یافته، در بسیاری از متون روایی بابی بدان اختصاص یافته؛ چنانکه کلینی علاوه بر آنکه جلد دوم از کتاب الکافی را به این موضوع اختصاص داده به طور اختصاصی ذیل «باب المکارم»[۴۶]، محمد ابن همام اسکافی ذیل «باب فی اخلاق المؤمنین وعلامات الموحدین»[۴۷] شیخ صدوق ذیل باب «معنی مکارم الاخلاق»[۴۸] به طرح و بیان این موضوع پرداختهاند. افزون بر موارد یاد شده میتوان گفت در همه متون روایی به تناسب مباحث، روایات متعددی در بیان و اهمیت مسائل اخلاقی بیان شده؛ هرچند بابی ذیل این موضوع تدوین نگردیده است[۴۹]. بر این اساس، اخلاق مورد توجه متفکران اسلامی قرار گرفت و محققان و اندیشمندان مسلمان در زمینۀ اخلاق آثار متعددی از خود به یادگار گذاشتند[۵۰].
با بررسی این آثار، چهار رویکرد عمده را برای بررسی و تبیین مسائل اخلاقی میتوان مشاهده نمود: فلسفی. در این رویکرد که برگرفته از نظریه اعتدال قوا است، حد و وسط به عنوان معیار کلی فضیلت اخلاقی، و افراط و تفریط در آن به عنوان معیار رذائل اخلاقی به شمار میآید. و چون منشأ رفتار انسان، قوا و ملکات نفسانی او است، فضیلت و رذیلت در اعمال و رفتار وی نیز نتیجه اعتدال و عدم اعتدال قوای درونی اوست. آثاری همچون طهارة الاعراق از ابن مسکویه و اخلاق ناصری از خواجه نصیرالدین طوسی از این قبیلاند[۵۱]. عرفانی. در این رویکرد، اخلاق و آثار اخلاقی، بر محور سیر و سلوک و در قالب منازل و مقامات عرفانی و مراحل سیر الی الله میباشد. تکیه اخلاق عرفانی بر مجاهده و مبارزه با نفس است و پویندگان این مکتب و روش پیوسته در تلاش بودند تا اعمال خویش را با ظاهر و باطن شریعت همراه و هماهنگ سازند، که با تتبع روشن میشود آثاری چون: الرعایة لحقوق الله از حارث محاسبی، الرسالة القشیریة از عبد الکریم بن هوازن قشیری، منازل السائرین از خواجه عبدالله انصاری و اوصاف الاشراف از خواجه نصیرالدین طوسی از این قبیلاند.
نقلی. در این رویکرد محور مباحث اخلاقی بر اساس آیات و روایات است. تنها در برخی از موارد سخن بزرگان و عالمان نیز نقل شده است. این شیوه هرچند از منبع غنی وحی بهره برده؛ اما غالباً فاقد یک نظام اخلاقی منطقی و هدفمند میباشد. اخلاق محتشمی از خواجه نصیرالدین طوسی، ارشاد القلوب از دیلمی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظریا مجموعه ورام از ورام بن ابی فراس مالکی و بخشهای عمدهای از کتابهای احیاء علوم الدین از غزالی والمحجة البیضاء از فیض کاشانی با این روش نگارش یافتهاند. تلفیقی. در این رویکرد، متون اخلاقی با تلفیقی از سه رویکرد قبل نگارش یافته و در کنار مباحث فلسفی و عرفانی از آیات و روایات نیز استفاده شده است. آثاری همچون جامع السعادات و معراج السعادة را میتوان از این دسته به شمار آورد. با بررسی متون اخلاقی معاصر، به نظر میرسد امروزه این روش مورد توجه عالمان اخلاق واقع شده؛ چرا که از یک سو محور و اساس کار خود را بر آیات و روایات قرار داده و از سوی دیگر از دستاوردها و تجربیات فلاسفه و عارفان نیز بهره بردهاند.
برخی از عالمان اخلاق بر آنند که پرداختن به این نوع متون اخلاقی نمیتواند تمام مقصود در تهذیب نفوس را ادا کند و حتی پرداختن به برخی از آنها موجب دور ماندن از مقصد میگردد، از اینرو باید در موضوع اخلاق آثاری نوشته شود که با بشارت و انذار، موعظه و نصیحت و تذکر و یادآوری، مقصود خود را در نفس جایگزین ساخته و به جای اینکه راه درمان را نشان دهد خود، درمان باشد و مطالعه آن قلب را نرم و انسان را مهذب و نورانی سازد. درحالیکه متون برجای مانده تنها نسخه هستند و نتوانستهاند عمل را به مردم القاء نمایند[۵۲]. کتاب چهل حدیث امام خمینی که بر اساس سنت اربعیننویسی نگارش یافته به این نکته توجه جدی داشته و در ۳۳ حدیث آن، ضمن برشماری مفاسد اخلاقی، مواعظی در جهت باز داشتن نفس از آنها بیان شده است. افزون بر آن، هدف مؤلف در شرح روایات، بیدار ساختن و توجه دادن به مخاطب است تا با پیمودن طریق سلوک خود را از صفات ناپسند مبرا ساخته و با ایمان درست و عمل خالص خدا را ملاقات کند[۵۳]. پس از آن نیز آثار متعددی در علم اخلاق نگارش یافته که افزون بر توجه به این رویکرد، رویکردهای دیگری همچون محوریت آیات قرآن نیز در آنها مورد توجه بوده است[۵۴].[۵۵]
رابطه اخلاق با مقولههای اساسی زندگی
اخلاق با سایر مقولههای اساسی زندگی مانند آزادی، حقوق و سیاست ارتباط بسیار نزدیکی دارد و در همه این مقولات، دارای نقش مهم و اثرگذاری است، از آن جمله:
آزادی
در جهانبینی اسلامی آزادی ریشهای الهی دارد، و حرکت علیه آن، حرکت علیه یک پدیده الهی است[۵۶]، چنانکه نقطه مقابل آن تکلیف است[۵۷]، برخلاف لیبرالیسم غربی که آزادی در آن منهای حقیقتی به نام دین و خدا است. در اسلام ارزشهای اخلاقی مسلم و ثابت است و حرکت در جهت آنها ارزشآفرین و کمال است، در نتیجه آزادی با این ارزشها محدود میشود؛ درحالی که در نظام اخلاقی غربی ارزشهای اخلاقی نسبی است و نمیتوان کسی را که به این ارزشها تعرض میکند مورد سرزنش قرار داد[۵۸]. از سوی دیگر در اسلام، آزادی همراه با تکلیف است و انسان از آن جهت که مکلف است آزاد است تا در میان انگیزهها و غرایز متضاد راه کمال را بپیماید. چنانکه حیات وی برای این منظور بوده است، وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۵۹]آزادی نیز مقدمهای برای عبودیت است[۶۰].[۶۱]
عدالت اجتماعی
ایجاد عدالت اجتماعی تنها در سایه اخلاق اسلامی امکانپذیر است؛ هرچند بخش عمده آن به قوانین و مقررات مربوط میگردد، اما قوانین و مقررات نیز بدون برخورداری افراد از اخلاق اسلامی کارساز نیست. با تأمین شدن اخلاق در جامعه، عدالت اجتماعی نیز تأمین میشود و جامعه آباد میگردد[۶۲]. هدف جمهوری اسلامی ایجاد عدالت اجتماعی بوده و تحقق آن به این است که هر انسانی وظیفهاش را به خوبی انجام دهد و رفتارها بر مبنای اخلاق باشد[۶۳]. عدالت اجتماعی تأثیر مستقیمی بر اخلاق مردم دارد و بیعدالتیها میتواند اخلاق جامعهای را به تباهی بکشاند. بسیاری از رذائل اخلاقی مانند حسادت، کینه، دشمنی و مانند آن از فقدان عدالت اجتماعی ناشی میگردد[۶۴]. عدالت اجتماعی یک اصل و هدف والا است و زمانی محقق میشود که جامعه تربیت یافته باشد و ظلم و ظلمپذیری در آن نباشد[۶۵]، و با استقرار شریعت اسلامی است که عدالت اجتماعی تحقق مییابد[۶۶]. در زمان ما جامعه به برکت انقلاب، به سمت اخلاق الهی گردش قابل توجهی داشته و ادامه این راه میتواند جامعه را از عدالت اجتماعی برخوردار سازد[۶۷].[۶۸]
حقوق
اخلاق و حقوق دارای تأثیر متقابل بوده و بین مسائل آن دو، تلازم وجود دارد. حقوق و قوانین میتواند متأثر از اخلاق حاکم بر جامعه باشد، چنانکه قوانین نیز میتواند بر رفتار و اخلاق جامعه تأثیر بگذارد؛ هر قانونی دارای آثار تربیتی و اخلاقی است که باید به آن توجه شود؛ چنانچه قانونگذاری به گونهای باشد که روح قانونپذیری، قناعت و دینداری و معنویت را در مردم تقویت کند مطلوب و اخلاقی است اما قانونی که روح قانونشکنی و اسراف و لاابالیگری را در مردم تقویت کند غیراخلاقی و نامطلوب میباشد[۶۹]. آسایش مسلمانان و حفظ اخلاق فاضله در سایه حکومت عدل و قانون، امکانپذیر است[۷۰].[۷۱]
سیاست
میان اخلاق و سیاست، رابطهای متقابل وجود دارد. از یک سو برای تأمین سعادت جامعه، سیاست باید الهام گرفته از اخلاق و دین باشد و با اغراض و امیال نفسانی آلوده نگردد، تا در سایه آن معیشت مردم همراه با عزت و اقتدار ملی، پیشرفت علمی، معنویت، فضیلت، دین و اخلاق تأمین شود[۷۲]. از سوی دیگر تعالی اخلاقی، و رشد معنویت و فضیلت در سایه سیاست و حکومت عدل و قانونمدار امکانپذیر است[۷۳]. سلوک سیاسی امیرمؤمنان(ع) آمیخته با سلوک معنوی و اخلاقی ایشان بود و سیاست او از اخلاق و معنویت نشأت گرفته بود[۷۴]. در مکتب سیاسی امام خمینی نیز، معنویت و اخلاق با سیاست در هم تنیده است و همه رفتارهای امام بر محور خدا، معنویت و اخلاق میباشد. از اینرو امام خمینی قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست[۷۵].[۷۶]
اخلاق حرفهای
اخلاق اسلامی گستره بسیار وسیعی داشته و در مسیر سعادت و کمال انسان در همه شئون زندگی برنامههایی را ارائه نموده است. در اسلام همانطور که احکام مملکتی و سیاسی بیان شده، به معنویت و فضائل اخلاقی که در رشد معنوی انسان دخالت دارد نیز توجه ویژهای شده است[۷۷]. در جهانبینی اسلامی، دنیا میدان اساسی وظیفه، مسئولیت و رسالت دین است و دین در این عرصه تلاش انسانها را جهت داده و هدایت میکند. تمام تلاشهای دنیوی از قبیل اقتصاد، سیاست، حکومت، حقوق، اخلاق و روابط فردی و اجتماعی انسان، وسیلهای برای رشد و تکامل و ابزارهایی برای تعالی اخلاق و معنویت است[۷۸]. بنابراین قلمرو و گستره اخلاق، تمامی تلاشها و فعالیتهای دنیوی انسان را در بر میگیرد. در انقلاب اسلامی نیز اخلاق در همه قلمروهای آن از قبیل رسانه، اقتصاد و حرفهها ظهور و بروز دارد؛ اخلاقمداری از ضروریات هر حرفه به شمار میآید و رعایت آن بر همه کسانی که به نحوی با مال و جان و آبروی مردم سروکار دارند لازم است[۷۹]. رعایت تقوا در مسائل کاری و حرفهای ملت را برانگیخته و موجب شکوفایی و رونق در حرکت آنان میگردد[۸۰]. این حوزه از اخلاق در گروههای مختلفی از جامعه قابل پیگیری است:
فعالان اقتصادی
در نظام اسلامی کار اقتصادی، کاری اساسی و زیر بنایی است و بدون اقتصاد سالم امکان خدمترسانی به جامعه وجود ندارد با این حال اقتصاد باید توأم با اخلاق باشد تا سلامت آن را تأمین کند. تفاوت اقتصاد اسلامی با سایر اقتصادها در اخلاقی بودن آن است. رعایت اخلاق در اقتصاد و سلامت اقتصادی سلامت جامعه را نیز در بردارد[۸۱]. در نظامی که اقتصاد آن بر پایه اخلاق بنا شده تفاوت طبقاتی بسیار اندک است و عدالت اجتماعی به خوبی نمایان است و امکانات و منابع برای همه افراد جامعه به طور یکسان فراهم است[۸۲].[۸۳]
زمامداران و کارگزاران
زمامدار باید از اعتقاد و اخلاق کاملی برخوردار بوده و به گناهان آلوده نباشد و برای اینکه گرفتار طغیان و سرکشی نشود باید نفس خود را تزکیه کند؛ چرا که خداوند چنین اختیاری به جائران نداده است. قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۸۴][۸۵]. در روش غالب زمامداران، اموری مانند تکبر ورزیدن، رفاهطلبی، تجملگرایی و خودرأیی، امری پذیرفته شده در مورد زمامداران است با این حال امام خمینی این باور غلط را تغییر داده و ثابت کرد که یک رهبر نیز باید رفتاری زاهدانه داشته و با زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد نماید[۸۶]. حاکمان یک جامعه باید مانند پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) سادهزیست باشند و زاهدانه رفتار کنند[۸۷]. رفتار و گفتار مسئولان و کارگزاران مانند رعایت تقوا و امانت، اخلاق و احساس مسئولیت، میتواند تأثیر ماندگاری در جامعه داشته باشد و زندگی مردم را متأثر سازد[۸۸]. استقرار معنویت و جلوگیری از مظاهر فساد یا شیوع فساد و بیدینی به ویژه همراه با تظاهر به آنها از امور واجب کارگزاران میباشد. قرآن کریم ساز و کار نابودی یک جامعه را در فساد و فسق مترفان آن جامعه دانسته و لازمه فسق آنان را گرفتار شدنشان به عذاب الهی میداند، وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا[۸۹]، این ساز و کار در همه جوامع اثر میکند هرچند در برخی از جوامع که دارای ویژگیهایی مانند علم، ثروت زیاد، سیاستمداران عاقل، موقعیت جغرافیایی و تاریخی مناسب و مانند آن هستند این اثر کندتر بوده و ساز و کار نابودی دیرتر اثر میکند[۹۰]. رعایت عقل، فکر، طمأنینه، سکینه، آرامش و محبت در میان دولتمردان و انعکاس آن در جامعه، سبب تأثیرپذیری جامعه از این اخلاقیات میگردد[۹۱]. رعایت نکردن اخلاقیات در میان مسئولان و رفتارهایی مانند تشنج، بغض و کمکاری، به تدریج در رفتار مردم نیز منعکس شده و موجب گسترش این ناهنجاریها در اجتماع میگردد[۹۲].
بشر در طول تاریخ، بیشترین خطا و بیتقوایی خود را در عرصه حکومتداری نشان داده و کمتر از اخلاق و حکمت بهره برده است، گناهانی که از زمامداران سرزده با گناهان بسیار بزرگ انسانهای عادی قابل مقایسه نیست. خسارت آن نیز متوجه مردم و افراد جامعه بوده است. قرآن کریم از این گونه حکومتهای فاسد با عنوان فساد کنندگان در زمین یاد کرده وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ[۹۳] که سپاس نعمتهای الهی را به کفران تبدیل نموده و جامعه خویش را بر اثر کفران خویش به دوزخ کشاندند. أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ[۹۴]. ازاین رو از مهمترین کارهای انبیا مقابله با این گونه طاغوتها و کسانی بوده که نعمتهای الهی را ضایع میساختند. جنگ انبیا با قدرتها و حکومتهای فاسدی بود که بشریت را نابود میساختند[۹۵]. انسان مؤمن و متقی و عادل نمیتواند زندگی کنند و بر ایمان و رفتار صالحش باقی بماند جز آنکه با طاغوت مبارزه کند تا شرایط فاسد پیش آمده را از بین ببرد[۹۶].[۹۷]
روحانیان
دانشگاهیان و فرهنگیان
تعهد و تهذیب اسلامی بیش از هر چیزی برای کشور ما ضرورت دارد[۹۸]. وظایف دانشجویان و دانشگاهیان آن است که افزون بر کسب علم و ارزش دانستن آن، به تهذیب نفس پرداخته و بنیادهای اخلاقی را در خود تقویت کنند. هرچند برای یک کشور، عالم، محقق، و پژوهشگر و نابغه، ثروت خیلی بزرگی است؛ اما زمانی که بنیانهای اخلاقی استوار نباشد و وجدان اخلاقی زنده نباشد علم آنان نیز غیرمفید میباشد. چنانکه برخی با وجود بهرهمندی از استعدادهای سرشار و تحصیل در دانشگاههای ایران و صرف منابع ملت، به خاطر نداشتن وجدان اخلاقی بیدار، به خدمت بیگانگان درآمدهاند[۹۹]. در این میان اساتید دانشگاه نقش مؤثرتری دارند؛ چرا که اگر تهذیب نفس نکرده باشند میتوانند ایجاد فساد نمایند. چنانکه بسیاری از وابستگیهای کشور در رژیم سابق نتیجه مهذب نبودن اساتید دانشگاه و وابسته بودن آنان است[۱۰۰]. رؤسای دانشگاه نیز وظیفه دارند دانشگاه را به محیط علم و تزکیه و تهذیب تبدیل کنند و آنچه را موجب فساد جامعه و جوانان میگردد، در محیط دانشگاهی از بین ببرند[۱۰۱]. دو رکن علم و تربیت اخلاقی در کنار هم میتواند برونداد دانشگاه را تبدیل به محصولی مفید و مترقی سازد[۱۰۲]. ازاین رو از جمله وظایف یک دانشجوی موفق تهذیب اخلاق است[۱۰۳].[۱۰۴]
فعالان سیاسی
سیاستمداران مجاز نیستند برای کسب قدرت کار غیراخلاقی انجام دهند و چنین رفتاری سیاستمدار را از اهلیت و صلاحیت میاندازد[۱۰۵]. حکومت اسلامی برای تعالی اخلاق و قرب به خدا است؛ از اینرو همه مسئولان و سیاستمداران باید قصد قربت داشته و رضای خداوند را در انجام کارها در نظر بگیرند[۱۰۶]. سیاستمدار باید در پی هدایت و صلاح جامعه باشد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر داشته باشد و بر مدار اخلاق در هدایت جامعه به صلاح اقدام نماید[۱۰۷]. در نظام اسلامی غیر از کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی نیز ضرورت دارد. هرچند اخلاق برای انسانها یک امر شخصی است اما برای مسئولان و سیاستمداران مسئلهای عمومی و اجتماعی است و با سرنوشت مردم رابطه دارد[۱۰۸]. چنانکه برخی از دولتها و سیاستمداران جهانی که از اخلاق، فضیلت و وجدان بیبهرهاند، در برابر جان و مال مردم و خون بیگناهان هیچگونه احساس مسئولیتی از خود نشان نمیدهند[۱۰۹].[۱۱۰]
مهندسان و پزشکان
پزشک بدون تهذیب نفس، هرچند به مدارج علمی و تخصصهای بسیاری رسیده باشد، مسئولیتپذیر نبوده و در حق بیماران اجحاف میکند. مهندس نیز همینطور است، بدون تهذیب نفس ممکن است نقشه و طرحی ارائه کند که تنها در جهت منافع خودش باشد[۱۱۱]. هریک از این گروهها میتواند نقش بسزایی در اخلاق جامعه داشته باشد[۱۱۲]. علم در صورتی مفید است که همراه با اخلاق و دین باشد. مهمترین فجایعی که بر ضد بشریت رخ داده است بر اثر توسعه و پیشرفت علمی بوده که با اخلاق فاصله داشته است. افزون بر آن بیشتر ناامنیها و بیعدالتیها در کشورهایی است که از لحاظ علمی بالاترین رتبه را دارند؛ بنابراین جامعه در صورتی از علم عالمان و نخبگان بهره میبرد که آنها متدین باشند و نفس خود را مهذب نموده باشند[۱۱۳]. پزشک و پرستار اگر به تکالیف پزشکی و انسانی خود عمل کنند کارشان عبادت و در تراز عبادات درجه اول است؛ وظیفه آنها رعایت اخلاق پزشکی و پرستاری است؛ از سویی تنها هدف آنان نباید جمعآوری مال باشد و از سوی دیگر باید تلاش کنند گرفتار انحرافاتی نشوند که جان مردم را به خطر میاندازد[۱۱۴]. اخلاق پزشکی و اخلاق پرستاری یک وظیفه و فریضه بوده و دارای اجر بسیاری است و در مقابل، تکلیف نیز سنگین است؛ زیرا بیمار در هنگام بیماری دچار آشفتگی و ناراحتی است. روح، عواطف و احساسات انسان به ویژه در هنگام بیماری نیازمند محبت و توجه است. لبخند یک پزشک و پرستار موجب درمان روحی بیمار میگردد و به درمان جسمی وی نیز کمک میکند. از اینرو اخلاق شایسته پزشک و پرستار بیش از دارو بر بیمار تأثیر دارد[۱۱۵].[۱۱۶]
اصحاب رسانه
رسانهها در دنیا، فکر، فرهنگ، رفتار و در حقیقت هویت فرهنگی انسانها را القا میکنند و میتوانند در بهبود وضعیت زندگی انسان و ارتقای اخلاق و معنویت، مؤثر باشند؛ چنانکه در نقطه مقابل آن در ترویج مفاسد اخلاقی و از بین بردن هویت انسانی و هویت ملی انسانها نیز نقش بسزایی دارند. از اینرو چنانچه مدیریت و برنامهسازی رسانهای بر اساس معیارهای اخلاق، فضیلت، برابری و تکیۀ بر مفاهیم واقعی انسانی باشد، سود ملتها را در پی خواهد داشت. اما اگر بر اساس منافع کمپانیهای اقتصادی، ثروتمندان بینالمللی و قدرتمندان تمامیتخواه و انحصارطلب باشد، بشر یقیناً زیان خواهد کرد[۱۱۷]. اخلاقمداری در رسانه نقش مهمی در روابط جوامع دارد و حاکمیت اخلاق و فضیلت بر رسانهها سبب میشود که ملتها حرف یکدیگر را بهتر بفهمند و بسیاری از بدفهمیها و کجفهمیها از میان برود و گستره تصمیمگیریهای سیاستمداران و قدرتمندان در دنیا محدود میگردد. بسیاری از مشکلات امروزه جوامع ناشی از غیر اخلاقی بودن رسانهها است که در جهت منافع خود حقایق را وارونه جلوه میدهند[۱۱۸].[۱۱۹]
نهادهای تأثیرگذار در اخلاق
نهادهای متعددی در اخلاق جامعه نقشآفرین است. شماری از مهمترین این نهادها عبارتاند از:
دولت
خانواده
مدارس
روحانیت
رسانهها
راهبردها و ابزارهای تحقق و توسعه اخلاق
راهبردهای توسعه اخلاق اسلامی را میتوان در ابعاد مختلف اجتماعی دنبال نمود. برخی از مهمترین راهبردها عبارتاند از:
التزام عملی مسئولان به آموزههای اخلاقی
برای استقرار اخلاق در جامعه، یکی از مهمترین ابزارها، تمرین و مجاهدت مسئولان و افراد است[۱۲۰]. در جامعه اسلامی هدف، تعالی انسان است که از جمله آنها تعالی روحی و اخلاقی است و همه موظفند در جهت کسب آن تلاش کنند[۱۲۱]. توجه به اخلاق و روحیات اسلامی، برادری، گذشت، ایثار و سایر خُلقیات حسنه اسلامی، از ارکان اساسی انقلاب اسلامی است که باید در سطح عمومی کشور رعایت گردد[۱۲۲]. همه اعم از مسئولان و کارگزاران وظیفه دارند همانگونه که در پیروزی انقلاب، در وجود و درون خود تحولی اخلاقی در جهت هدفهای اخلاقی اسلام به وجود آوردند، برای تداوم انقلاب و استقامت و عدم انحراف آن، همان تحول اخلاقی را ایجاد نمایند[۱۲۳].[۱۲۴][۱۲۵]
مبارزه حکومت با بسترها و ریشههای فساد اخلاقی
حکومت موظف است که با فساد و فحشا مبارزه کند و اجازه ندهد که هوسهای گروهی اندک در جامعه، موجب ترویج فحشا و منکرات و بیبندوباری و اغوای ذهنی و فکری افرادی گردد که هیچ انگیزه فسادی ندارند[۱۲۶]. مسئولان کشور با پشتیبانی مردم با عوامل انحطاط و عقب ماندگی مبارزه کنند تا از یک سو خدا را از خود راضی ساخته و از سوی دیگر جامعه را به آرمانهای خودش نزدیک سازند. آماج مبارزه آنان نیز سه عامل فقر، فساد و تبعیض است که پایه همه مشکلات و ناامنیهاست[۱۲۷]. پیرایش چهره فرهنگی کشور از وظایف کارگزاران است تا چهرهای نورانی، اسلامی و کاملاً منطبق با فضیلتهای اخلاق اسلامی باشد[۱۲۸]. از نکات مهم در جهت تحقق اخلاق در جامعه تهیه فهرستی از صفات رذیله و فهرستی از صفات و خلقیات نیک است تا با پایش آنها، آنچه را که از صفات رذیله در انسانها و در جامعه وجود دارد آن را اصلاح نموده و با تمرین، صفات نیک آن را فراهم سازند[۱۲۹].[۱۳۰]
الگوسازی شخصیتهای اخلاقی و معنوی
ارائه یک الگوی درست از زندگی یک ملت و اداره یک کشور از جمله وظایف مسئولان نظام است تا از یک سو جامعه را به سعادت اسلامی برساند و از سوی دیگر الگو و نمونهای پر جاذبه برای جهانیان باشد[۱۳۱]. یکی از شرایط پیشرفت اخلاق در جوانان داشتن الگوهای مناسب است، الگوسازی یکی از اساسیترین کارها است. برخی با عملکرد و رفتار خود الگوهای بدی برای جوانان هستند. باید الگوهای خوبی به آنان معرفی شود که دارای صداقت، سلامت رفتار، فداکاری، بینش والا، و رفتار نیک با مردم باشند[۱۳۲]. ازاین رو امام خمینی به جوانان متعهد توصیه میکند که خود الگویی برای دیگران باشند و با رفتار خود دیگران را به رفتارهای اخلاقی دعوت کنند[۱۳۳]. با نگاهی وسیعتر برای رسیدن به سعادت ملت و تحقق یک نظام اخلاقی، بهترین الگو، حکومت امیرمؤمنان(ع) میباشد که از آلودگیهای اغراض و امیال و شهوات منزه بوده و از دین و اخلاق الهام گرفته بود تا در سایه چنین منشی معنویت، دین و اخلاق تأمین شود[۱۳۴]. همچنین در نهضت عاشورا کسانی که در مبارزه معنوی بین فضائل و رذائل پیروز شدند و جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دادند، عده اندکی بودند اما پایداری و استقامت آنان، موجب شد که در طول تاریخ از آن الگو بگیرند[۱۳۵]. امام خمینی نیز از جمله مهمترین الگوهای اخلاقی به شمار میآید، ایشان دارای ایمانی روشنبینانه بود و نو آوریهایی در مباحث دینی به وجود آورد که متکی به دین و مبانی دینی بود، از اینرو توانست در زمینه مسائل اعتقادی و اخلاقی نوآوریهایی اصولی و بنیادین ایجاد کند[۱۳۶].[۱۳۷]
استفاده مناسب از رسانههای عمومی و تولید کتب و نشریات اخلاقی
هویت حقیقی جامعه ما هویت اخلاقی آن است و همه چیز بر محور آن شکل میگیرد. از جمله وظایف رسانهها به ویژه صدا و سیما، برنامهریزی مناسب در جهت پرورش، گسترش و تبیین فضیلتهای اخلاقی است. صدا و سیما باید خودش را متکفل گسترش فضائل و خُلقیات رفتاری جامعه مانند: انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامهریزی، ادب اجتماعی، رعایت حقوق دیگران و بسیاری دیگر از خلقیات بداند. در تمامی برنامههای تولیدی از قبیل سریال، محاورات، میزگردها و مانند آن باید تقویت این فضائل مورد توجه باشد. ارتقاء معرفت دینی و ایمان دینی از وظایف صدا و سیما است. تولید برنامههای نامناسب تأثیر بسزایی در فاصله گرفتن مردم از دین و اخلاقیات دارد[۱۳۸]. مأموریت محوری رسانه ملی، مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، اخلاق رفتاری جامعه و آسیبزدایی از فرهنگ و اخلاق جامعه است[۱۳۹]. توسعه کتب اخلاقی و تکرار برخی مباحث آن نیز موجب تهذیب جامعه میگردد چرا که نفس انسان از تکرارها و تلقینها اثر میپذیرد[۱۴۰].[۱۴۱]
بهرهبرداری بهتراز منبرها و مناسبتها
بهرهبرداری بهتر از منبرها و تبلیغات دینی و مناسبتهای مذهبی و مساجد و چاپ و نشر کتابها و مجلات و نشریات در راستای مباحث اخلاقی امری ضروری است؛ در گذشته عالمانی به بیان معارف و پاسخگویی به شبهات پرداختند؛ اما امروزه این نیاز بسیار گستردهتر است و لازم است کتابها، جزوهها، مجلات و نشریاتی ایجاد شود تا این رسالت را عهدهدار گردد و به گسترش دین، معارف و اخلاق بپردازد، در این راه از علما و متخصصان که در این زمینهها مطالعاتی دارند نیز باید استفاده شود[۱۴۲].[۱۴۳]
مشارکت فعال آموزش و پرورش
یکی از ابزارهای استقرار اخلاق در جامعه آموزشهای اخلاقی به وسیله آموزش و پرورش، مراکز تربیتی و مراکز آموزشی و علمی در همه سطوح است[۱۴۴]. آموزش و پرورش سنگ بنای آینده کشور است، ارتقا و اصلاح آن موجب توسعه علوم و به ویژه موجب تحقق و توسعه دین و اخلاق میگردد[۱۴۵]. همت مدارس، باید در جهت ارتقاء اخلاقی و اعتقادی کودکان باشد و این اساس کار در گسترش اخلاق اسلامی است[۱۴۶].[۱۴۷]
استفاده از ابزار پرنفوذ هنر
علمای دین باید معارف دینی را به صورتهای مختلفی همچون مجله و مطبوعات و مانند آنها در اختیار هنرمندان قرار دهند تا آنان با استفاده از این منابع به تهیه فیلم و برنامههای مذهبی و اخلاقی اقدام نمایند[۱۴۸]. هنر بهترین وسیله برای انعکاس مفاهیم اخلاقی و فضائل اخلاقی است. دشمنان اسلام نیز از ابزار هنر مانند شعر، نقاشی، داستان، فیلم و نمایش برای از بین بردن حقایق و فضائل معنوی و اسلامی و سوق دادن به مادیگری و مظاهر مادی سوء استفاده میکنند[۱۴۹]. برخی باید تلاش کنند با اشعار قوی فارسی برجای مانده در آثار بزرگان، عقاید و اخلاق اسلامی را تفهیم نمایند؛ زیرا تأثیر شعر بسیار بیشتر از نثر و زبان نصیحتآمیز است[۱۵۰].[۱۵۱]
بسط ارزشها در میان همه سطوح و طبقات جامعه
از کاربردیترین ابزارهای تحقق اخلاق در جامعه، هدایت جوانان و سوق دادن آنان به اندیشیدن و روآوری به اخلاق اسلامی است. در محیط اسلامی تنها با زبان نرم، رفتار اندیشمندانه و عاقلانه، و برخوردی حلیمانه میتوان حقایق را در دلها نفوذ داد. آموزش این امور به جوانان ضرورت دارد تا اخلاق اسلامی در میان آنان گسترش یابد. از آن جمله یادآوری نعمت انقلاب برای تمامی مردم به ویژه جوانان است که اقتدار اسلامی را بازگردانده و ذلتی را که بر ملت ایران حاکم بود و پایههای دینی و اعتقادی مردم را ضعیف ساخته بود از بین بُرد[۱۵۲]. نظام اسلامی باید تلاش کند با تعلیم و تربیت درست و راهنمایی مردم به سرچشمههای فضیلت، خواست مردم را در جهت فضائل اخلاقی قرار دهد و هوسهای فاسدکننده را از آنان دور سازد[۱۵۳]. بر این اساس امام خمینی سفارش میکند همه افراد وظیفه دارند در تربیت و تهذیب نونهالان تلاش کنند[۱۵۴]. حتی ایشان سفارش میکند زندانها را به مراکز اخلاق و تربیت تبدیل کنند تا زمینه اصلاح و توبه واقعی زندانیان فراهم گردد[۱۵۵].[۱۵۶]
بهرهگیری از آیات، روایات و سخنان بزرگان و ترویج سبک و سیره اخلاقی معصومین(ع)
قرآن کریم انسان را به بهترین راههای اخلاقی و بهترین روشهای عمل فرد و جامعه هدایت میکند إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[۱۵۷] قرآن نیازهای انسان را مورد توجه قرار داده و در هر عصری بهترین نسخه سعادت وی میباشد چنانکه مسلمانان صدر اسلام با عمل به قرآن، در علم، اخلاق و بسیاری پیشرفتهای معنوی و مادی به اوج رسیده بودند[۱۵۸]. برای بهرهمندی از هدایت الهی، لازم است به سوی او گام برداشته شود؛ چنانکه خود قرآن نیز چنین وعدهای داده است؛ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا[۱۵۹]. و در دعای امام سجاد(ع) راه منتهی به سوی خدا بسیار نزدیک دانسته شده است؛ «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ»[۱۶۰] قرآن کریم درباره سیره اخلاقی پیامبر(ص) او را به خاطر نرمش و مدارا در برخورد با مردم میستاید فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۱۶۱] با این حال در آیهای دیگر خداوند به ایشان فرمان میدهد که با کفار با شدت و خشونت برخورد نماید يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۱۶۲]. درباره رفتار فردی، غلظت نکوهیده است اما در اجرای قانون و اداره جامعه و ایجاد نظم این رفتار مناسب است[۱۶۳]. اخلاق رسول خدا(ص) در دو بخش اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی الگویی کامل برای بشریت به شمار میآید؛ در بخش اخلاق فردی، به رغم شرایط نامطلوب آن عصر، تمام فضائل، در حد کمال آن در شخصیت ایشان متجلی بود و در بخش اخلاق حکومتی نیز برترین الگوی اخلاق انسانی به شمار میآمد. وی در حکومت، بسیار عادل و با تدبیر بود، حافظ و نگهدارنده قانون بود و خود نیز محکوم قوانین بود. با دشمنان با مدارا رفتار مینمود اما در مواردی که آنان را در مقابل اسلام، احساس مینمود بسیار سختگیر بود[۱۶۴].
قیام امام حسین(ع) نیز علاوه بر مبارزه در مقابل باطل، تجسم معنویت و اخلاق بود که مربوط به باطن و نفس انسانها است[۱۶۵]. امام حسین(ع) هدف اول خود از قیام را ریشهکنی فساد و ایجاد اصلاح در جامعه میداند، که از جمله انواع فساد، انحرافهای اخلاقی به شمار میآید[۱۶۶].[۱۶۷]
بهرهگیری از پایگاهها، مراکز و تشکلهای فعال مردمی
وظیفه تجمعها و تشکلهای دانشجویی آن است که در دانشگاهها در جهت تحقق اخلاق، تلاش نموده و عمق دادن به بنیادهای اخلاقی و انقلابی را هدف خویش قرار دهند[۱۶۸]. یکی از مهمترین نیازهای بسیج دانشجویی مسئله اخلاق و معنویت است. آنان افزون بر تقویت بنیانهای اخلاقی خویش باید تلاش کنند در توسعه دینداری، معنویت و اخلاق به یکدیگر کمک کنند. و الگوی مناسبی برای ورودیهای جدید دانشگاهها باشند[۱۶۹].[۱۷۰]
مقایسه اخلاق اسلامی با سایر نظامهای اخلاقی
با توجه به مبانی اخلاق اسلامی، به سه تفاوت کلی بین نظام اخلاقی اسلام و سایر نظامهای اخلاقی میتوان اشاره کرد:
تفاوت در جهانبینی
چنانکه گفته شد بر اساس جهانبینی اسلامی، انسان موجودی است که از یک سو وابسته به خداوند است و هیچگونه استقلالی از خود ندارد؛ زیرا خداوند مبدأ هستی بوده و دیگر موجودات وابسته و نیازمند به او هستند. از سوی دیگر دارای عمری نامحدود و بینهایت است از اینرو دارای رابطهای با مبدأ و معاد میباشد. اما دیگر نظامهای اخلاقی دارای جهانبینی مادی بوده و زندگی انسان را منحصر به زندگی دنیا میدانند[۱۷۱].[۱۷۲]
تفاوت در تعیین مصداق سعادت
بر اساس جهانبینی اسلامی، سعادت در نظام اخلاقی اسلام جاودانه و بالاتر از سطح زندگی مادی است اما در سایر نظامهای اخلاقی که دارای جهانبینی مادی بوده، سعادت تنها در دنیا قابل دستیابی است و ورای دنیا لذت و سعادتی وجود ندارد. اسلام در عین اینکه مصداق سعادت را در آخرت میداند، رابطه دنیا با زندگی ابدی را حفظ کرده و آن را در مسیر رسیدن به سعادت مؤثر میداند[۱۷۳].[۱۷۴]
تفاوت در راههای وصول به سعادت
نظام اخلاقی اسلام در مفهوم و کلیات مطلوب بودن رسیدن به سعادت با دیگر نظامها مشترک است اما در مصادیق جزئی و مشخص اختلاف نظر دارد. اسلام شرط لازم و کافی در رسیدن به سعادت حقیقی را ایمان و عمل صالح معرفی میکند[۱۷۵]. از سوی دیگر ایمان یک عمل قلبی است و خود به عنوان یک عمل اختیاری در دایره اخلاق قرار میگیرد، از اینرو نیت و انگیزه نیز مورد توجه بوده که آیا ایمان با انگیزه علم و معرفت است یا کسب کمال؟ بر این اساس نقش نیت و انگیزه در کار اخلاقی یکی از تفاوتهای اساسی بین نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظامها است[۱۷۶]. از نظر اسلام کاری ارزشمند است که به انگیزه تحصیل رضایت و خشنودی خداوند صورت پذیرد، هرچند نیت در کار اخلاقی نیز دارای مراتب میباشد[۱۷۷].[۱۷۸]
چالشها و آسیبهای اخلاقی فراروی نظام اسلامی
از آسیبهای جدی و ویرانگری که موجودیت و بقاء انقلاب اسلامی را تهدید میکند، آسیبهای اخلاقی است. اصول و مبادی تمامی رفتارهای ناپسند؛ خودبینی، خودخواهی، خودفروشی، خودنمایی و خودرأیی است که هر یک از آنها مبدأ بسیاری از خلقهای ناپسند و منشأ گناهان بسیار است[۱۷۹]. برخی از مهمترین چالشها و آسیبها عبارتاند از:
حب دنیا
خودبینی و تکبر
اشرافیگری و تجملگرایی
غفلت
خودفراموشی
قرآن کریم با هشدار به انسان، فراموشی خداوند را سبب آن میداند که خداوند نیز آنان را دچار خودفراموشی سازد. وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ[۱۸۰] در ادبیات اخلاقی، خودفراموشی به معنای آن است که انسان از هویت و هدف وجود و باطن و دل و روح خود غفلت کند و دچار فراموشی گردد، انسان تسلیم جریان مادی فاسدی شود و در مقابل بدی، فساد و شرّ هیچ مقاومتی نداشته باشد[۱۸۱].[۱۸۲]
خودباختگی در برابر بیگانگان
از مهمترین عوامل فساد در نظام سابق، خودباختگی در برابر بیگانگان بود که مردم را به بیایمانی و فساد و بیبندوباری سوق میداد، و استقلال اقتصادی و فرهنگی کشور رای بیمعنا ساخته بود[۱۸۳]. خودباختگی از جمله آفاتی است که روشنفکران، رهبران و گردانندگان اجتماعات را تهدید نموده و آنان را در مقابل اراده دیگران تأثیرپذیر میسازد و اقتدار آنان را خدشهدار میکند[۱۸۴]. و ملتها را در برابر بیگانگان ضعیف کرده و موجب نفوذ فرهنگهای مبتذل غرب شده که نابودی و فساد فرزندان آنان را در پی دارد[۱۸۵].[۱۸۶]
مدیریت ناتوان و نااهل
برخورداری جوامع بشری، از زمامداران با تدبیر و با تقوا، سبب رشد و تعالی اخلاق آنان بود، اما هنگامی که دچار مدیرانی بیتقوا، ضعیف و نااهل شدند گرفتار مشکلات فراوانی از جمله مشکلات اخلاقی و معنوی شدند. مدیریتهای ناتوان و نااهل، نظام اخلاقی و سیاسی را در جامعه سست کرده و انسانها را..... ضعیف میکشاند[۱۸۷].[۱۸۸]
قدرتطلبی
قدرتطلبی و رقابت بر سر قدرت نیز از دیگر چالشهای فراروی نظام اخلاقی است. اصل قدرت و حکومت و اداره امور مردم امری مطلوب است و انبیا و اولیا نیز در همین جهت گام برداشتهاند اما آنچه که اخلاق را فاسد نموده و ملتها را به تباهی میکشاند قدرتطلبی و طاغوتگرایی است[۱۸۹]. چنانکه امیرمؤمنان(ع) نیز عهدهداری حکومت را برای قدرتطلبی و رقابت بر سر قدرت سیاسی نمیداند بلکه آن را در جهت نجات مظلومان از دست ستمکاران به کار میبندد[۱۹۰]. امام حسین(ع) نیز قیام خود را در همین جهت دانسته است[۱۹۱]. ازاین رو امام خمینی قیام خود و ملت مسلمان ایران را در جهت رقابت بر سر به دست آوردن قدرت سیاسی و جستجوی ثروتهای ناچیز دنیا نمیداند بلکه آن را برای ارائه ارزشهای دینی و اصول اخلاقی میداند[۱۹۲]. برخلاف منافقانی که در آغاز نهضت اسلامی ایران با ادعاهایی مانند ایجاد آیندهای روشن بر اساس ایدئولوژی دین، در میان نیروهای انقلابی نفوذ کرده و تنها هدف آنان قدرتطلبی بود[۱۹۳]. قدرتطلبی منشأ بسیاری از جنایات علیه ملتهای ضعیف و مظلوم است[۱۹۴]؛ اما درباره اینکه اصالت با اخلاق است یا قدرت، دیدگاههای مختلفی ارائه شده است. برخی مکتبها مانند مسیحیت اصالت را با اخلاق و زندگی مسالمتآمیز میدانند و رفتار زورمدارانه را در هر شرایطی غیراخلاقی میشمارند، اما برخی دیگر همچون نیچه اصالت را با قدرت و کمال اخلاقی انسان را در قدرت میدانند و برآنند که اخلاق مسیحیت؛ بردگی، ضعف، ذلت و عامل رکود بشریت است. برخی نیز اخلاق را وابسته به قدرت میدانند اما هرقدرتی را اخلاقی نمیشمارند و بر این اساس قدرت استثمارگران، غیراخلاقی اما قدرتی را که مظلومان جوامع در جهت دگرگون کردن جامعه و تحول آن به مراتب عالی به کار میبندند اخلاقی است؛ اما از نظر اسلام تمامی دیدگاههای فوق مردود است، از نگاه اسلام اخلاق فقط در روابط مسالمتآمیز خلاصه نمیگردد افزون بر آنکه در مواردی مبارزه با زور و ستمگری را مقدس شمرده و در شرایطی خاص فرمان جهاد میدهد. در موارد مواجهه با زور نیز، اسلام ابتدا راه حکمت و برهان را برمیگزیند و در صورت مؤثر واقع نشدن در موارد نهایی اقدام به اعمال قدرت مینماید[۱۹۵].[۱۹۶]
تهاجم فرهنگی
آمریکا پس از سالها مبارزه عملی با جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که مبارزه در جهت اعتقادی، فرهنگی و مسائل اخلاقی بسیار کارسازتر است. از اینرو تلاش کردند تا با مبارزه اخلاقی بخش عظیمی از امکانات و سلاح جمهوری اسلامی را از بین ببرند[۱۹۷]. دشمنان اسلام، اخلاق، فکر، اعتقاد و عمل مردان و زنان مسلمان را هدف قرار داده و با ایجاد جریانهای ضد اخلاقی مانند فمینیسم، تلاش میکنند در پوشش اسلامی، بستر انحرافات اخلاقی را در جامعه اسلامی فراهم سازند[۱۹۸]. آنان تلاش میکنند نسل جوان را فاسد سازند تا نشاط، اراده و امید را از آنان سلب کنند و مشکلات عصبی و اخلاقی برای آنان فراهم سازند و آنان را به نسلی بیخاصیت تبدیل نمایند[۱۹۹]. آنان در پی خاموش کردن پیام آزادی، معنویت، ارزش و فضیلت و کرامت انسانی حاصل شده از انقلابند تا بدین وسیله پشتوانه فکری جوانان که تکیهگاه اراده و عزم راسخ آنان است از آنها گرفته شود. از این رو از راه خدشه در اعتقادات، تشویق جریانهای خلاف اخلاق در جامعه و تشویق و ترویج انواع و اقسام فسادها، تلاش میکنند تا باورها و پایههای اخلاقی آنان را متزلزل سازند[۲۰۰].[۲۰۱]
تقلید از فرهنگ بیگانه
از جمله مشکلات و چالشهای پیش روی گسترش اخلاق و فضائل اخلاقی، تقلید و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است، چنانکه رواج فرهنگ اسراف و تجملگرایی در جامعه، میل به خشونت، پخش فیلمهای خشن و ضد اخلاقی که نتیجه تقلید از فرهنگ غربی است تهدیدی برای نظام اخلاقی به شمار میآیند[۲۰۲].[۲۰۳]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق مهدی مخزومی - ابراهیم سامرائی، ج۴، ص۱۵۱؛ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۶-۲۹۷.
- ↑ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۰۱؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۶؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.
- ↑ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۵؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.
- ↑ آیتالله خامنهای، ۶/۱/۱۳۸۵.
- ↑ رک: آیتالله خامنهای، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
- ↑ ر.ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۳۲.
- ↑ ر.ک: ابن مسکویه رازی، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص۵۵؛ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۴۸؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۷.
- ↑ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۴۷-۴۸.
- ↑ ر.ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۹.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.
- ↑ آیتالله خامنهای، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ۳۷/۳-۵، ۲۷؛ ۱۳۸/۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۲ -۲۱؛ میکا، ۶/۸.
- ↑ کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتاوس، ۲/۹، ۱۵؛ نامه به عبرانیان، ۵/۷؛ ۱۲/۲۸؛ اعمال رسولان، ۲۴/۲۵؛ نامه یعقوب، ۴/۶-۱۷.
- ↑ ر.ک: کتاب مقدس، تثنیه، ۲۵/۱۳-۱۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۱؛ ۱۸/۸ -۹؛ نامه اول پولس به تیموتاؤس، ۶/۱۰؛ نامه اول پولس به قرنتیان، ۶/۱۳، ۱۸-۲۰؛ ۷/۲، ۸-۹.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ نک: آیتالله خامنهای، ۳۱/۵/۱۳۸۵.
- ↑ ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا «(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بندهای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.
- ↑ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
- ↑ شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ «سپاسگزار نعمتهای او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.
- ↑ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.
- ↑ وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى «و (از صحیفههای) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بیکم و کاست به جای آورد» سوره نجم، آیه ۳۷.
- ↑ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
- ↑ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵؛ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
- ↑ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ «و آن زن که یوسف در خانهاش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بیگمان ستمکاران رستگار نمیگردند * و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۳-۲۴.
- ↑ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ «و دستهای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.
- ↑ وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى «و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکشتر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.
- ↑ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بیگمان ما تو را در نابخردی میبینیم و ما تو را از دروغگویان میدانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.
- ↑ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ * إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام میدهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟! * شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۰-۸۱.
- ↑ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ «پیمانه را تمام بپیمایید و از کمفروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.
- ↑ وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ «و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست میدارد هزار سال او را سالمندی دهند با آنکه این سالمندی هم او را از عذاب دور نمیکند و خداوند به آنچه میکنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.
- ↑ ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را میکشید و دستهای از خودتان را از خانههاشان بیرون میرانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی میکنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد میکنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به بخشی (دیگر) کفر میورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سختترین عذاب باز برده میشوند؛ و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست * آنان، زندگانی این جهان را به بهای جهان واپسین خریدند؛ پس، نه از عذابشان کاسته میشود و نه یاری خواهند شد» سوره بقره، آیه ۸۵-۸۶.
- ↑ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ * ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید * باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران میبودید» سوره بقره، آیه ۶۳-۶۴.
- ↑ يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمیگوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبختاند» سوره هود، آیه ۱۰۵؛ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا «بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
- ↑ ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «این بدان روست که پیامبرانشان برای آنها برهان (ی روشن) میآوردند ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند بینیازی نشان داد و خداوند بینیازی ستوده است» سوره تغابن، آیه ۶.
- ↑ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «از تو از انفال میپرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱؛ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ «پیمانه را تمام بپیمایید و از کمفروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.
- ↑ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا «بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد» سوره شمس، آیه ۹.
- ↑ ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲؛ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱؛ وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ «و اگر آنان ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده بودند بیگمان پاداشی از نزد خداوند (برای آنان) بهتر بود، اگر میدانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۳؛ قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ «بگو آیا (میخواهید) شما را به بهتر از آن آگاه سازم؟ برای کسانی که پرهیزگارند نزد پروردگارشان بوستانهایی است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و (آنان را) همسرانی پاکیزه و خشنودی از سوی خداوند خواهد بود و خداوند به (کار) بندگان، بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲؛ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما میخواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲؛ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ * إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد * اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹-۱۶۰؛ وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا «و میگویند: فرمان میبریم اما چون از نزد تو بیرون میروند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو میگویی میاندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته میدارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دستدرازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱؛ قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «دو مرد از کسانی که (از خداوند) میترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.
- ↑ فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را میپرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲؛ وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ «و هیچ کس جز به اذن خداوند نخواهد مرد؛ که سرنوشتی است «با هنگام» و هر کس پاداش این جهان را بخواهد به او از آن میدهیم و آنکه بهره جهان واپسین را بجوید از آن به او خواهیم داد؛ و به زودی سپاسگزاران را پاداش میدهیم» سوره آل عمران، آیه ۱۴۵؛ مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.
- ↑ وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بیگمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۱۵۳؛ وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ «و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵؛ إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ «چون نیکییی به شما رسد آنان را غمگین میکند و چون بدییی دامنگیرتان شود از آن شادمان میشوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام میدهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.
- ↑ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷؛ وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹؛ وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند» سوره انسان، آیه ۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، ج۲، ص۵۵.
- ↑ ر.ک: اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص۶۶.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۱۹۱.
- ↑ ر.ک: صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۹۰ و ۳۵۵؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۱۲۵ و ۴۳۱؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۶-۸، ۲۱۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوهکمری، ۲۵۱؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۲۲۵.
- ↑ ر.ک: آقابزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۷۰-۳۸۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۷، ص۴۹۱؛ ر.ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰-۱۲؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰–۳۶۱.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۲-۱۴؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰-۳۶۱.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱-۲ «مقدمه».
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن؛ مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن؛ جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، مبادی اخلاق در قرآن.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۴۱-۴۶.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۴۵.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷؛ ج۹، ص۳۳۴؛ ج۱۷، ص۱۶۲؛ آیت الله خامنهای، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲؛ آیت الله خامنهای، ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ آزادی.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۶۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۳/۴/۱۳۷۲؛ عدالت.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۹-۲۰.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۳۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، مکتوبات، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۶۹.
- ↑ ر.ک: آیت الله خامنهای، ۳/۴/۱۳۸۸؛ قانون.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۳.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۶۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰؛ ۲۰/۶/۱۳۸۸.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۳.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۱۸۶؛ ج۲۰، ص۱۱۶؛ آیت الله خامنهای، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۸۳؛ سیاست.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۸۴.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۹؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۹/۷/۱۳۷۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲/۳/۱۳۶۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۴/۷/۱۳۶۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۱/۱۳۸۷.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۱.
- ↑ «فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۹؛ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۹۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۳/۴/۱۳۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ۲۱۹-۲۲۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۴/۱۰/۱۳۷۸؛ ۲۱/۹/۱۳۸۰؛ ۸/۳/۱۳۹۲.
- ↑ «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۵/۶/۱۳۸۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۸/۳/۱۳۹۲.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۵/۶/۱۳۸۰؛ ۸/۳/۱۳۹۲.
- ↑ «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد میکوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریستهای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.
- ↑ وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ «و بسا پیامبرانی که همراه آنان تودههای انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶؛ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۷/۱۲/۱۳۸۰.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۵.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۷۰.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۶۹-۱۷۰؛ ج۱۹، ص۳۲۵؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷-۴۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷؛ ۲۵/۲/۱۳۸۶.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۳.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۳/۱۲/۱۳۸۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۳۲-۴۳۳.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۷۸-۷۹؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۱۲/۱۳۸۷.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۴۷۱.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۱/۴/۱۳۷۲.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۵/۶/۱۳۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۸۵-۲۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۸۵-۲۸۶؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۰/۲/۱۳۸۹.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۴.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۲/۱۳۸۵.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۲/۱۳۸۵.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۶/۱/۱۳۸۵.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۳؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۲/۵/۱۳۶۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۷/۱۳۶۸.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۶۲ و ۴۲۷؛ ج۱۳، ص۱۶۰؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۳/۵/۱۳۷۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۹/۳/۱۳۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۴/۱۲/۱۳۷۷؛ ۶/۱/۱۳۸۵.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۳.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۳/۲/۱۳۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۹/۱/۱۳۸۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۹/۷/۱۳۷۸.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۳.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۳۹۷.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۴.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۶/۱۳۷۴.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۴.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۶؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۶/۱/۱۳۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۲/۲/۱۳۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۵/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۶/۱۳۷۴.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۸/۱۳۷۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۸/۱۰/۱۳۶۸؛ ۳/۳/۱۳۹۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۴۰؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۴۳.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۶.
- ↑ «بیگمان این قرآن به آیین استوراتر رهنمون میگردد» سوره اسراء، آیه ۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۷.
- ↑ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید * و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۸۳؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۷.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳ و سوره تحریم، آیه ۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۱/۱۳۷۹.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۹/۱/۱۳۸۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۳/۱/۱۳۷۸.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۳۱/۲/۱۳۸۶.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۷.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۲-۹۳؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسانسازی در قرآن، ص۵۰-۵۲.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۲-۹۴؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسانسازی در قرآن، ص۵۰-۵۲.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۱-۱۰۱.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسانسازی در قرآن، ص۵۵.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۲.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۹۲؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۸/۱۳۷۰.
- ↑ «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵۲ و ۱۳۱؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۱/۹/۱۳۸۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۱۱-۲۱۲؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳۷.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۰/۱۱/۱۳۸۳.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳ (۵۰)؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۵-۵۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۳/۳/۱۳۷۸.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۴/۱/۱۳۶۹.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۴۹۰-۴۹۱.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۸/۷/۱۳۷۷.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۸/۸/۱۳۷۷؛ ۱۳/۲/۱۳۸۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰؛ تهاجم فرهنگی.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۷.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۶/۵/۱۳۹۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۸.