دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۳. آیتالله مکارم شیرازی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۳. آیتالله مکارم شیرازی؛ | ||
| تصویر = مکارم شیرازی.jpg | | تصویر = مکارم شیرازی.jpg | ||
| پاسخدهنده = ناصر مکارم شیرازی | | پاسخدهنده = ناصر مکارم شیرازی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 پیام قرآن]»'' و ''«[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسیر نمونه]»'' در اینباره گفته است: | |||
:::::*«ما میدانیم دایره ماموریت پیشوایان هم از نظر زمان و هم از نظر مکان بسیار گسترده بوده است. مخصوصاً در مورد رسالت پیامبر اسلام و امامت امامان{{عم}} این مأموریت، جهانی و جاودانی است؛ یعنی هم تمام روی زمین را شامل میشود و هم تمام زمانها را تا دامنه قیامت دربرمیگیرد. آیا کسی که مثلا استاندار استانی باشد میتواند مأموریت خود را در آن استان بدون آگاهی از اوضاع مردم استان و امکانات منطقه و امتیازات و محرومیتهای آنها انجام دهد؟ مسلّماً قادر نیست. با این حال چگونه پیامبری که مبعوث به پیامبری برای تمام مردم دنیا تا دامنه قیامت میباشد ممکن است رسالت خویش را بدون آگاهی از وضع جهان تا آخرین روز مأموریتش انجام دهد؟! مسلم است که آنها از طریق [[علوم معمولی]] نمیتوانستند تمام اعصار و قرون را ببینند؛ یا از تمام اقوام و طوائف آگاه باشند؛ پس راهی جز از طریق [[علم غیب]] "به [[تعلیم الهی]]" وجود نخواهد داشت. از این گذشته مأموریت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسانها را شامل میشده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است؛ این گستردگی مأموریت نیز ایجاب میکند که اجمالاً از اسرار درون مردم جامعه نیز آگاه باشند؛ این همان چیزی است که در [[روایات]] متعدد به صورت یک [[استدلال عقلی]] منعکس است و نه یک [[حکم تعبدی]]. مثلاً [[امام صادق]] {{ع}}، به یکی از [[راویان اخبار]] به نام [[عبدالعزیز الصائغ]] میفرماید: {{عربی|«اَتَرى اَنَّ اللهَ اسْتَرْعى رَاعِیاً عَلى عِبَادِهِ وَ اسْتَخْلَفَ خَلیفَةً عَلَیْهِمْ یَحْجُبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ»}}»<ref>آیا تو فکر میکنی ممکن است خداوند سرپرستی بر بندگان خود بگمارد، و خلیفهای برای آنها قرار دهد و چیزی از امور و اسرار آنان بر وی مکتوم باشد؟؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۷، حدیث ۲.</ref>. همین معنا به تعبیر روشنتری در حدیث [[ابراهیم بن عمر]] آمده است که میگوید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{عربی|«مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیهِ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللهِ»}}<ref>کسی که گمان کند خداوند بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهای او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۹، حدیث ۸.</ref>»<ref>[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 [[پیام قرآن ج۷ (کتاب)|پیام قرآن]]، ج۷، ص ۲۴۶.]</ref>. | :::::*«ما میدانیم دایره ماموریت پیشوایان هم از نظر زمان و هم از نظر مکان بسیار گسترده بوده است. مخصوصاً در مورد رسالت پیامبر اسلام و امامت امامان{{عم}} این مأموریت، جهانی و جاودانی است؛ یعنی هم تمام روی زمین را شامل میشود و هم تمام زمانها را تا دامنه قیامت دربرمیگیرد. آیا کسی که مثلا استاندار استانی باشد میتواند مأموریت خود را در آن استان بدون آگاهی از اوضاع مردم استان و امکانات منطقه و امتیازات و محرومیتهای آنها انجام دهد؟ مسلّماً قادر نیست. با این حال چگونه پیامبری که مبعوث به پیامبری برای تمام مردم دنیا تا دامنه قیامت میباشد ممکن است رسالت خویش را بدون آگاهی از وضع جهان تا آخرین روز مأموریتش انجام دهد؟! مسلم است که آنها از طریق [[علوم معمولی]] نمیتوانستند تمام اعصار و قرون را ببینند؛ یا از تمام اقوام و طوائف آگاه باشند؛ پس راهی جز از طریق [[علم غیب]] "به [[تعلیم الهی]]" وجود نخواهد داشت. از این گذشته مأموریت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسانها را شامل میشده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است؛ این گستردگی مأموریت نیز ایجاب میکند که اجمالاً از اسرار درون مردم جامعه نیز آگاه باشند؛ این همان چیزی است که در [[روایات]] متعدد به صورت یک [[استدلال عقلی]] منعکس است و نه یک [[حکم تعبدی]]. مثلاً [[امام صادق]] {{ع}}، به یکی از [[راویان اخبار]] به نام [[عبدالعزیز الصائغ]] میفرماید: {{عربی|«اَتَرى اَنَّ اللهَ اسْتَرْعى رَاعِیاً عَلى عِبَادِهِ وَ اسْتَخْلَفَ خَلیفَةً عَلَیْهِمْ یَحْجُبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ»}}»<ref>آیا تو فکر میکنی ممکن است خداوند سرپرستی بر بندگان خود بگمارد، و خلیفهای برای آنها قرار دهد و چیزی از امور و اسرار آنان بر وی مکتوم باشد؟؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۷، حدیث ۲.</ref>. همین معنا به تعبیر روشنتری در حدیث [[ابراهیم بن عمر]] آمده است که میگوید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{عربی|«مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیهِ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللهِ»}}<ref>کسی که گمان کند خداوند بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهای او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۹، حدیث ۸.</ref>»<ref>[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 [[پیام قرآن ج۷ (کتاب)|پیام قرآن]]، ج۷، ص ۲۴۶.]</ref>. | ||
:::::*«در اينجا دو راه ديگر براى اثبات اين واقعيت كه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} اجمالاً از اسرار غيب آگاه بودند وجود دارد: '''نخست اينكه:''' مىدانيم دايره ماموريت آنها محدود به مكان و زمان خاصى نبوده، بلكه رسالت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان]]{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممكن است كسى چنين ماموريت گستردهاى داشته باشد؟ در حالى كه هيچگونه آگاهى جز بر زمان و محيط محدود خود نداشته باشد؟ آيا كسى را كه مثلا مامور امارت و استاندارى بخش عظيمى از كشورى مىكنند مىتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عين حال ماموريت خود را به خوبى انجام دهد؟! به تعبير ديگر: [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} در مدت حيات خود بايد آن چنان احكام الهى را بيان و اجرا كند كه جوابگوى نيازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مكان باشد، و اين ممكن نيست مگر اينكه لااقل بخشى از اسرار غيب را بداند. '''ديگر اينكه:''' سه آيه در قرآن مجيد است كه اگر آنها را در كنار هم بچينيم مساله [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} از آن روشن مىشود، نخست اينكه قرآن در مورد كسى كه تخت ملكه "سبا" را در يك چشم بر هم زدن نزد "سليمان" آورد يعنى [[آصف بن برخيا]] مىگويد: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي]]}}<ref>«كسى كه دانشى از كتاب داشت گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد، و هنگامى كه (سليمان) آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است.» نمل، آیه۴۰.</ref>. در آيه ديگر مىخوانيم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}<ref>«بگو كافى است براى گواه ميان من و شما، خداوند، و كسى كه علم كتاب نزد او است.»رعد ۴۳</ref>. از سوى ديگر در احاديث متعددى كه در كتب اهل سنت و شيعه نقل شده چنين مىخوانيم كه ابو سعيد خدرى مىگويد «از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} معنى {{متن قرآن|الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ}} را سؤال كردم، فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود بود، گفتم: {{متن قرآن|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ}}" كيست؟ فرمود: {{عربی|«ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب!»}} او برادرم على بن ابى طالب است»<ref>به جلد ۳ "احقاق الحق" صفحه ٢٨٠- ٢٨١ و "نور الثقلين" جلد ٢ صفحه ۵۲۳ مراجعه شود.</ref>. با توجه به اينكه {{متن قرآن|عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ }} كه در مورد "آصف" آمده علم جزئى را مىگويد، و {{متن قرآن|عِلْمُ الْكِتابِ}} كه در باره [[امام علی]]{{ع}} آمده علم كلى را مىگويد، تفاوت ميان مقام علمى "آصف" و [[امام علی|على]]{{ع}} روشن مىگردد. از سوى سوم در آيه ٨٩ سوره نحل مىخوانيم: {{متن قرآن|وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ}} «ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى است». روشن است كسى كه عالم به اسرار چنين كتابى باشد، بايد اسرار غيب را بداند، و اين دليلى است آشكار بر اينكه ممكن است انسانى از اولياء اللَّه، از اسرار غيب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسير نمونه، ج۲۵، ص۱۵۲.]</ref>. | :::::*«در اينجا دو راه ديگر براى اثبات اين واقعيت كه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} اجمالاً از اسرار غيب آگاه بودند وجود دارد: '''نخست اينكه:''' مىدانيم دايره ماموريت آنها محدود به مكان و زمان خاصى نبوده، بلكه رسالت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان]]{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممكن است كسى چنين ماموريت گستردهاى داشته باشد؟ در حالى كه هيچگونه آگاهى جز بر زمان و محيط محدود خود نداشته باشد؟ آيا كسى را كه مثلا مامور امارت و استاندارى بخش عظيمى از كشورى مىكنند مىتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عين حال ماموريت خود را به خوبى انجام دهد؟! به تعبير ديگر: [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} در مدت حيات خود بايد آن چنان احكام الهى را بيان و اجرا كند كه جوابگوى نيازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مكان باشد، و اين ممكن نيست مگر اينكه لااقل بخشى از اسرار غيب را بداند. '''ديگر اينكه:''' سه آيه در قرآن مجيد است كه اگر آنها را در كنار هم بچينيم مساله [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} از آن روشن مىشود، نخست اينكه قرآن در مورد كسى كه تخت ملكه "سبا" را در يك چشم بر هم زدن نزد "سليمان" آورد يعنى [[آصف بن برخيا]] مىگويد: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي]]}}<ref>«كسى كه دانشى از كتاب داشت گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد، و هنگامى كه (سليمان) آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است.» نمل، آیه۴۰.</ref>. در آيه ديگر مىخوانيم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}<ref>«بگو كافى است براى گواه ميان من و شما، خداوند، و كسى كه علم كتاب نزد او است.»رعد ۴۳</ref>. از سوى ديگر در احاديث متعددى كه در كتب اهل سنت و شيعه نقل شده چنين مىخوانيم كه ابو سعيد خدرى مىگويد «از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} معنى {{متن قرآن|الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ}} را سؤال كردم، فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود بود، گفتم: {{متن قرآن|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ}}" كيست؟ فرمود: {{عربی|«ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب!»}} او برادرم على بن ابى طالب است»<ref>به جلد ۳ "احقاق الحق" صفحه ٢٨٠- ٢٨١ و "نور الثقلين" جلد ٢ صفحه ۵۲۳ مراجعه شود.</ref>. با توجه به اينكه {{متن قرآن|عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ }} كه در مورد "آصف" آمده علم جزئى را مىگويد، و {{متن قرآن|عِلْمُ الْكِتابِ}} كه در باره [[امام علی]]{{ع}} آمده علم كلى را مىگويد، تفاوت ميان مقام علمى "آصف" و [[امام علی|على]]{{ع}} روشن مىگردد. از سوى سوم در آيه ٨٩ سوره نحل مىخوانيم: {{متن قرآن|وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ}} «ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى است». روشن است كسى كه عالم به اسرار چنين كتابى باشد، بايد اسرار غيب را بداند، و اين دليلى است آشكار بر اينكه ممكن است انسانى از اولياء اللَّه، از اسرار غيب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسير نمونه، ج۲۵، ص۱۵۲.]</ref>. | ||
خط ۲۵۸: | خط ۲۵۸: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱۶. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۱۶. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛ | ||
| تصویر = 1368238.jpg | | تصویر = 1368238.jpg | ||
| پاسخدهنده = محمد حسین نصیری | | پاسخدهنده = محمد حسین نصیری | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری]]''' در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در اینباره گفته است: | |||
:::::«[[شیخ مفید]] معتقد است که شمول دامنه [[علم امام]] نسبت به امور غیبی از راه عقل قابل اثبات نیست و تنها از راه نقل میتوان آن را اثبات کرد. شیخ میپذیرد که دلیل سمعی در این باره وجود دارد»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>. | :::::«[[شیخ مفید]] معتقد است که شمول دامنه [[علم امام]] نسبت به امور غیبی از راه عقل قابل اثبات نیست و تنها از راه نقل میتوان آن را اثبات کرد. شیخ میپذیرد که دلیل سمعی در این باره وجود دارد»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۳۰۷: | خط ۳۰۷: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲۱. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲۱. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ | ||
| تصویر = 11792.jpg | | تصویر = 11792.jpg | ||
| پاسخدهنده = منصف علی مطهری | | پاسخدهنده = منصف علی مطهری | ||
| پاسخ = آقای '''[[منصف علی مطهری]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایاننامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«ضروری است برای مردم که ارتباط داشته باشند با خداوند متعال که غیب الغیوب است و همچنین خداوند هم با عوامل نازله یعنی جهان خصوصا انسان باید ارتباط داشته باشد تا مردم را هدایت کند و برای ارتباط با عالم باید یک رابطی باشد که مردم را هدایت کند و آن رابط باید یک وجودی داشته باشد از نوع وجود خلقی. پس برای این وجود خلقی باید صفتی باشد: | ::::::«ضروری است برای مردم که ارتباط داشته باشند با خداوند متعال که غیب الغیوب است و همچنین خداوند هم با عوامل نازله یعنی جهان خصوصا انسان باید ارتباط داشته باشد تا مردم را هدایت کند و برای ارتباط با عالم باید یک رابطی باشد که مردم را هدایت کند و آن رابط باید یک وجودی داشته باشد از نوع وجود خلقی. پس برای این وجود خلقی باید صفتی باشد: | ||
::::::اینکه ارتباط داشته باشد با غیب دیگر اینکه رابط باشد بین خالق و مخلوق و این را هم میدانیم که این ارتباط همیشه هست بین زمین و آسمان و این ارتباط و اتصال به ذات خداوند باید برای تمام افراد باشد یعنی تمام افراد مستقیما با خداوند ارتباط داشته باشند و لازمه این حرف این است که تمام مردم نبی و رسول باشند. اگرچه ثبوتا برای خداوند ممکن است لکن این حرف خلاف نظام است که تمام مردم انبیاء و رسول باشند. وقتی اینطور نشد پس باید برای اتصال و ارتباط یک نفر باشد و او باید از ملائکه یا بشر باشد. چون عدم جنبه بشری مطلقا منتفی میکند شرط اقتدا و اسوه بودن را(...) پس آن رابط باید بشر باشد (...) در نتیجه باید هادی در بین مردم باشد. هادی یعنی کسی که احتیاج به هدایت دیگران نداشته باشد پس برای هادی علاوه بر شرط عصمت باید عصمت علمی هم شرط باشد یعنی که باید علمی داشته باشد که مردم را هدایت کند و در آن علم خطا نکند و الا هادی نمیشود.<ref>محاضرات شیخ مفید، الامامه الهیه، ص۲۷-۲۴۷، ناشر دارالهدی، چاپ اول.</ref> | ::::::اینکه ارتباط داشته باشد با غیب دیگر اینکه رابط باشد بین خالق و مخلوق و این را هم میدانیم که این ارتباط همیشه هست بین زمین و آسمان و این ارتباط و اتصال به ذات خداوند باید برای تمام افراد باشد یعنی تمام افراد مستقیما با خداوند ارتباط داشته باشند و لازمه این حرف این است که تمام مردم نبی و رسول باشند. اگرچه ثبوتا برای خداوند ممکن است لکن این حرف خلاف نظام است که تمام مردم انبیاء و رسول باشند. وقتی اینطور نشد پس باید برای اتصال و ارتباط یک نفر باشد و او باید از ملائکه یا بشر باشد. چون عدم جنبه بشری مطلقا منتفی میکند شرط اقتدا و اسوه بودن را(...) پس آن رابط باید بشر باشد (...) در نتیجه باید هادی در بین مردم باشد. هادی یعنی کسی که احتیاج به هدایت دیگران نداشته باشد پس برای هادی علاوه بر شرط عصمت باید عصمت علمی هم شرط باشد یعنی که باید علمی داشته باشد که مردم را هدایت کند و در آن علم خطا نکند و الا هادی نمیشود.<ref>محاضرات شیخ مفید، الامامه الهیه، ص۲۷-۲۴۷، ناشر دارالهدی، چاپ اول.</ref> | ||
خط ۳۳۹: | خط ۳۳۹: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲۴. خانم پارسانسب (پژوهشگر دانشکده اصول دین)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲۴. خانم پارسانسب (پژوهشگر دانشکده اصول دین)؛ | ||
| تصویر = 1907.jpg | | تصویر = 1907.jpg | ||
| پاسخدهنده = گلافشان پارسانسب | | پاسخدهنده = گلافشان پارسانسب | ||
| پاسخ = خانم '''[[گلافشان پارسانسب]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«'''الف.''' نافعتر بودن علم حضوری برای امت: صاحب مقام [[امامت]] و [[ولایت]] باید دارای آن علم سرشار و جوشیده از چشمه علم الهی باشد و اگر میان امت امامی اینچنین نباشد حجت خداوند بر مردم بعد از رسول{{صل}} تمام نخواهد بود چرا که جاهلان نمیتوانند حجت الهی باشند. پس اگر [[اهل بیت]]{{عم}} امامان بر حق و جانشینان راستینند باید علم حضوری به آنچه بوده و هست و خواهد آمد داشته و از هر فن و حکم و امری آگاه باشند پس صحیح نیست پرسشی از امام{{ع}} شود در موضوعی که باشد و امام{{ع}} پاسخ آن را نداند و یا حادثهای رخ دهد و او بیاطلاع باشد برای اینکه باید بتواند همچون صاحب رسالت حجت کامل خداوند بر بندگانش باشد. و اگر اهل بیت و جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} نبودند نشان رسالت از بین میرفت و شأن رسالت تضعیف میشد. | ::::::«'''الف.''' نافعتر بودن علم حضوری برای امت: صاحب مقام [[امامت]] و [[ولایت]] باید دارای آن علم سرشار و جوشیده از چشمه علم الهی باشد و اگر میان امت امامی اینچنین نباشد حجت خداوند بر مردم بعد از رسول{{صل}} تمام نخواهد بود چرا که جاهلان نمیتوانند حجت الهی باشند. پس اگر [[اهل بیت]]{{عم}} امامان بر حق و جانشینان راستینند باید علم حضوری به آنچه بوده و هست و خواهد آمد داشته و از هر فن و حکم و امری آگاه باشند پس صحیح نیست پرسشی از امام{{ع}} شود در موضوعی که باشد و امام{{ع}} پاسخ آن را نداند و یا حادثهای رخ دهد و او بیاطلاع باشد برای اینکه باید بتواند همچون صاحب رسالت حجت کامل خداوند بر بندگانش باشد. و اگر اهل بیت و جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} نبودند نشان رسالت از بین میرفت و شأن رسالت تضعیف میشد. | ||
::::::'''ب.''' تمامتر بودن نعمت و لطف خداوند با [[علم حضوری]]: فرستادن رسولان{{صل}} و انبیاء{{ع}} و اقامه اوصیاء از نعمتهایی است که خداوند بر بندگان خویش تمام کرده است و اما عقل حکم میکند به اینکه کمال احسان و لطف پروردگار در این است که خداوند نعمتها و الطاف و حجتها و آیاتش را بر تمامترین و بالاترین وجه جاری میگرداند. | ::::::'''ب.''' تمامتر بودن نعمت و لطف خداوند با [[علم حضوری]]: فرستادن رسولان{{صل}} و انبیاء{{ع}} و اقامه اوصیاء از نعمتهایی است که خداوند بر بندگان خویش تمام کرده است و اما عقل حکم میکند به اینکه کمال احسان و لطف پروردگار در این است که خداوند نعمتها و الطاف و حجتها و آیاتش را بر تمامترین و بالاترین وجه جاری میگرداند. |
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۰
دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
دلیل عقلی علم غیب امامان(ع) چیست؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «دلایل علم غیب معصوم چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسشهای مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- آیا دلیل عقلی بر علم غیب امامان(ع) وجود دارد؟
- آیا میتوان علم غیب امامان(ع) را با ادله عقلی به اثبات رساند؟
پاسخ جامع اجمالی
معناشناسی غیب و علم غیب
معنای لغوی
«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۱]. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - «علم غیب» گفته شود، یعنی: «علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمی نامند.
معنای اصطلاحی
غیب در دایرهای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در قرآن کریم و حدیث معصومان از آن یاد شده و هم در آثار تفسیری و اعتقادی:
- اصطلاح قرآن و حدیث: واژه «غیب» در کاربریهای آیات قرآن کریم و روایات، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاصتر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری میشود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» میگویند[۲]. اما واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۳]، و کاربری دوم: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۴]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق میشود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمیشود[۵].
- اصطلاح مفسران و متکلمان: واژه «غیب» در آثار تفسیری و اعتقادی نیز به دو گونه استعمال شده است؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)[۶]. این معنا هم شامل غیب مطلق و غیب نسبی میشود و هم شامل غیب به معنای «امور مستأثر» و امور غیر آن. و دیگری: معنای خاص که تنها به اموری اشاره دارد که دانستن آنها فقط در اختیار خدای تبارک و تعالی است (امور مستأثر). اما واژه «علم غیب» در استعمالات مفسران و متکلمان به همان دو معنایی که در اصطلاح قرآنی گذشت استفاده شده است. بنابر این، علم غیب در کاربری اول خود گاهی به کیفیت خاصی از دانش اطلاق میشود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد (یعنی مستفاد نباشد)[۷] و در کاربری دوم خود گاهی به خصوص علوم خاص الهی اطلاق شده است. لذا در این اصطلاح (چه در کاربری اول و چه در کاربری دوم) نیز، علم به غیب، مختص ذات خداوند است و به علم غیر خدا - هرچند ویژه باشد - به صورت مطلق «علم غیب» گفته نمیشود[۸]؛ بلکه به طور شایع، از لفظ «اطلاع بر مغیبات»[۹] یا «اِخبار از غیب»[۱۰] استفاده کردهاند. البته این بدان معنا نیست که مفسران یا متکلمان علم غیب را در معنای لغوی استفاده نکردهاند[۱۱] و بیشک، در این کاربری لغوی، دقت علمی رعایت نشده و باعث ایجاد شبهه نیز گشته است[۱۲].
ادله عقلی آگاهی امامان از امور غیبی
از جمله ادله عقلی بیان شده برای اثبات آگاهی امامان از امور غیبی موارد ذیل است:
نخست: مقتضای خلافت الهی
مقام خلافت الهی یعنی جانشینی از شئون تدبیری و ربوبیت الهی در میان مخلوقات. لازمه جانشینی و خلافت این است که خلیفه تمام اموری را که تحقق خلافت مطلق منوط به آن است را داشته باشد. از جمله اموری که خلافت الهی - و مخصوصاً خلافت مطلق - منوط به آن است، دارا بودن علم وسیع است که شامل علم به امور ظاهری و باطنی و غیبی میشود و بیشک، خداوند متعال حکیمتر، عادلتر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسانها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند[۱۳]. پس یکی از شئون جانشینی و خلافت خداوند، داشتن علم تام و فراگیر است که خلیفه آن را با واسطه یا بیواسطه از خداوند دریافت میکند. امامان معصوم هم که ادامهدهنده رسالت پیامبر(ص) هستند، خلیفه و جانشین خداوند در زمین هستند[۱۴]؛ چون جانشین پیامبر(ص) در روی زمین هستند و از آنجا که پیامبر(ص) خلیفه الهی است؛ پس ایشان هم مقام خلافت را با خصوصیات ذکرشده باید داشته باشند. از جمله خصوصیات، دارابودن این مرتبه علم تام و آگاهی از امور غیبی است که ایشان باید دارای چنین علمی باشند؛ تا امور خلافت الهی و به سرانجام رساندن هدف رسالت پیامبر(ص) را انجام دهند[۱۵].
دوم: مقتضای خلافت پیامبر خاتم(ص)
براساس حکم عقل و منطق، فردی که برای مأموریتی از جانب خداوند منصبی را پذیرفته است، باید ملزومات آن منصب را در اختیار داشته باشد[۱۶]. عصر زندگانی پیامبر اکرم(ص) بهگونهای بود که همه موقعیتها به طور کلی فراهم نگشت تا شریعت اسلامی را به طور کامل تبیین نماید؛ از طرفی عُمر حضرت محدود بود و از طرفی دیگر مصالحی وجود داشت که با رحلت پیامبر اکرم(ص) در معرض تهدید و از بین رفتن قرار میگرفت، لذا باید برای بعد از خود خلیفه و جانشینانی قرار میداد تا ادامه دهنده راه ایشان باشند[۱۷]. جانشین آن حضرت که در اصطلاح شیعی امام نامیده میشود، براساس فرمایش امام رضا(ع) [۱۸]، مسئول نگهداری دین و حفظ نظام مسلمانان است. وظیفه امام نه تنها تبیین دین و تفسیر قرآن، بلکه تدبیر امور امت و رفع مشکلات ایشان به مقتضای زمان و ارائۀ الگوی حیات طیبه است. با این اوصاف، ائمه(ع) دایرۀ مأموریتشان محدود به مکان و زمان خاصی نبوده، بلکه کارشان جهانی و جاودانی است و در مدت حیات خود باید آنچنان احکام الهی را بیان و اجرا کنند که جواب گوی نیازمندیهای همه انسانها در هر زمان و مکان باشند و این ممکن نیست مگر اینکه بخشی از اسرار غیب را بدانند. لذا به همان دلیل که پیامبر(ص) احتیاج به علم غیب دارد، امام و جانشین او نیز باید از این علم خدادادی بهرهمند گردد تا بتواند حقایق دین را با تمام ابعادش بیان نماید[۱۹].
سوم: مقتضای مظهر تام صفات الهی بودن
پیامبران به جهت مقام خلافت مطلقهشان، مظهر تام و تمام صفات خداوندی هستند. از جمله صفات الهی، علم بیکران و وسیع خداوند سبحان است. اگر پیامبران از این علم بیکران و وسیع الهی بیبهره باشند و نصیبی از آن نداشته باشند یا مظهر ناقص علم الهی باشند، مظهریت آنها از اسماء حسنای الهی غیر تام یا غیر تمام خواهد بود به این معنا که اگر از این علم بیکران الهی بهطور مطلق بیبهره باشند، مظهر تمام اسماء حسنی نخواهند بود همچنین اگر مظهریت در علم داشته باشند ولی بهطور ناقص و محدود همانند سایر افراد عادی باشد، مظهریت ایشان ناقص و غیر تام خواهد بود. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که مظهریت و تجلی اسماء در موجودات ممکن به اندازه وجود امکانی آنها خواهد بود؛ نه به اندازه وسعت بینهایت ذات الهی. بنابراین، پیامبران هرچند در مرتبه وجود امکانی و مخلوق بودن خودشان مظهر تام و تمام علم بیکران و وسیع الهی هستند؛ چراکه ایشان خلیفه تام و مطلق حق سبحانه و تعالی هستند. حیطه این علم وسیع و گسترده که فراتر از علوم ظاهری افراد عادی است شامل امور باطنی و غیبی مخلوقات میشود که خداوند سبحان «عالم الغیب» و «علّام الغیوب» است؛ پس خلیفه او نیز باشد در مظهریتش از اسماء حسنای الهی، مظهر علم الهی با دامنه گسترده علم به ظاهر و باطن و غیب و شهادت داشته باشد. نکته دیگری که باید لحاظ کرد این است که این شأن باید در تمام کسانی که مظهریت تام اسماء حسنا رادارند جاری و ثابت باشد از جمله پیامبران و امامان معصوم. به عبارت دیگر: امامان معصوم نیز همانند پیامبر چون خلیفه الهی هستند، مقام مظهریت تام و تمام اسماء الهی را دارا میباشند[۲۰].
چهارم: ناقض غرض بودن عدم آگاهی از علم غیب
امامان از اهل بیت جانشینان پیامبر خاتم در همه مناصب و وظایف او به جز منصب نبوت هستند[۲۱]. بنابر این، دامنه مأموریت آنان بسیار گسترده است. با توجه به ضرورت، اهداف و وظایف آنان وجود عصمت و علم غیب برای رهبران الهی ضرورت دارد، اگر فرستاده خدا از ملکه عصمت و علم ویژه برخوردار نباشد، نه میتواند پیام الهی را به صورت کامل و صحیح به بندگان برساند و نه هدایت کامل آنان را عهدهدار شود و انسانها هم نمیتوانند به او اعتماد و اطمینان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغویت در کار خدا میشود[۲۲]. به همین دلیل، آنان باید علم و آگاهی کامل از اصول و فروع دین، اسباب سعادت و شقاوت و هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آینده، جسم و جان و آخرت تا قیامت میشود. بیشک، مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است؛ تا بتوانند ایفای وظیفه نمایند و گرنه باعث نقض غرض الهی از نصب این امامان بوده و هدف خداوند برآورده نخواهد شد. از سوی دیگر، چون دانش آنان باید از خطا مصون باشد چراکه در غیر اینصورت از ایشان سلب اعتماد خواهد شد، این دانش باید بدون هیچ شائبه ای از خدای متعال و ساحت علم او که متن حقایق است، دریافت شود. به همین دلیل، مأموریت ایشان مقتضی آگاهی از تمام امور ظاهری و باطنی است یعنی آگاهی غیبی در همه عرصههای معارف اعتقادی، شرائع دینی، داستانهای امتهای پیشین، حکمت الهی و مواعظ دینی باشد. از جمله این امور دخیل در هدایت مردم و دلایل اثبات ادعای ایشان، معجزات و اخبار غیبی در مواردی است که محقق شدن آنها منوط به داشتن آگاهی از امور غیبی است[۲۳].
پنجم: مقتضای مقام عصمت
بر اساس ادله قرآنی و روایات، امام الهی برخوردار از عصمت بوده و از گناه، اشتباه، سهو، نسیان و غفلت به فضل الهی محفوظ است. عصمت از گناه و خطا در تمام لحظههای عمر، زمانی تحقق مییابد که دانش و آگاهی فراگیر شود و معصوم به هر اطلاعاتی که لازم دارد در هر حال باید علم داشته باشد و اگر یک مورد را نداند به مقام عصمت نمیرسد؛ زیرا آنچه با عصمت سازگار نیست گناه و اشتباه از روی نادانی و جهل است و کسی که از مصالح و مفاسد واقعی باخبر است، گناه و اشتباه نمیکند. پس معصوم بودن امامان(ع) مستلزم وجود دانش و آگاهی آنها به تمام مصالح و مفاسد و حقایق اشیاء است و این چیزی جز اطلاع بر امور غیبی نیست؛ چراکه مراد از امور غیبی حقیقت اشیاء و افعال و چهره واقعی آنهاست که برای ما ظاهر نیست و در باطن است و علم به این باطن از مراتب علم غیب است که امام معصوم باید دارا باشد[۲۴].
ششم: مقتضای اتمام حجت
اقامه حجت در جایی لازم است که شخص بخواهد دیگران را متقاعد بکند تا راهی را که او برای تکامل آنها درست تشخیص میدهد بپیمایند. اقامه حجت راهها و اشکال مختلف دارد از ارائه استدلال گرفته تا راهنمایی و نشان دادن راه صحیح در عقاید و اعمال و رفتار و بلکه در تمام شئون زندگی. و ارائه حجت هم به این جهت است که اولا شخص به راه صحیح و صراط مستقیم راهنمایی شود وثانیا هرکس به راه صحیح ارائه شده رهنمون شدف با دلیل و بیّنه بوده باشد و هرکس از آن اجتناب شده و گمراه شود هم بادلیل بوده باشد. حجت بودن یک امر یا یک استدلال یا یک شخص وقتی محقق میشود که احتجاج کننده، حجت خود را مطابق واقعیت و حقایق ارائه کرده باشد. ارائه حجت مطابق با واقعیت و حقیقت مستلزم علم به حقایق و وقعیات است. علم به تمام شئون حقیقت، ظاهر و باطن، غیب و شهادت. پس صاحب مقام امامت و ولایت چون حجت الهی است باید دارای علم سرشار و جوشیده از چشمه علم الهی باشد و اگر در میان امت، امامی این چنین نباشد، حجت بر آنان تمام نخواهد بود، چراکه جاهلان بدون اطلاع از واقعیات، نمیتوانند حجت الهی را اقامه بکنند، پس اگر ائمه دوازدهگانه(ع)، که حجج الهی بر یندگانش هستند، باید علمی فراتر از علوم عادی و طبیعی داشته باشند و تا جایی که به وظایف رهبری و هدایت همه جانبه آنها اقتضا کند از امور غیبی آگاهی داشته باشند. از جهت دیگر اعتماد به کسی که ارائه حجت کرده و اقامه احتجاج مینماید وقتی حاصل میشود که گفتار و رفتار و اعمال و دلایل ارائه شده توسط احتجاج کننده مبتنی و برگرفته از حقیقت و علم واقعی باشد وگرنه احتجاجش مورد پذیرش واقع نخواهد شد. از جهت عقلائی هم اگر شخصی علم کافی و کامل به حقایق نداشته باشد و مثلاً از او سؤالی بشود که پاسخ آن را نداند و یا حادثهای مرتبط با وظایف او رخ دهد که از آن بیاطلاع باشد؛ دعوتش و احتجاجش مورد پذیرش و اعتماد واقع نخواهدشد. پس لازمه حجت بودن امام و رهبر و اتمام حجت و پذیرش احتجاج او، آگاهی و اتصال او از ظاهر واقعیات عالَم و باطن آنها یعنی امور غیبی است.[۲۵].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله نجفی لاری؛ |
---|
آیتالله سید عبدالحسین نجفی لاری در دو کتاب «المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته» و «آگاهیهای آسمانی» در اینباره گفتهاست:
|
۱. علامه طباطبایی؛ |
---|
علامه طباطبایی در کتاب «آموزش دین» در این باره گفته است: |
۲. آیتالله مظفر؛ |
---|
آیتالله محمد حسین مظفر در دو کتاب «علم الإمام» و «پژوهشی در باب علم امام» در اینباره گفته است:
|
۳. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» و «تفسیر نمونه» در اینباره گفته است:
|
۴. آیتالله مصطفوی؛ |
---|
آیتالله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در اینباره گفتهاند:
|
۵. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «آموزش عقاید» در اینباره گفته است:
|
{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخدهنده = ۶. آیتالله شریعتمدار جزایری؛ | تصویر = 76355353737.jpg | پاسخدهنده = ]] آیتالله سید نورالدین شریعتمدار جزایری در مقاله «امام حسین و علم به شهادت» در این باره گفته است:
- «باید از دیدگاه عقل این موضوع بررسی شود که آیا مانعی در علم گسترده فرابشری امام(ع) وجود دارد؟ و عقل چه مانعی را در وجود این علم درک میکند؟ عقل این گونه علم و خبررسانی را محال نمیداند و مانعی را در دارا بودن آن تصوّر نمیکند. بلکه بالعکس اگر این علم گسترده و فراگیر نبود، ادعای رهبری امّت اثر نداشت و چگونه کسی که آگاهی به حال مردم ندارد، میتواند سعادت دنیا و آخرت آنان را تأمین و تضمین نماید. این موضوع با چند دلیل به اثبات میرسد.
- دلیل اول: نبوت و امامت رهبری الهی است: نبوت و امامت، منصب الهی است و مردم هیچ گونه مداخلهای در آن نمیکنند. امام(ع) باید از دیگران در کمالات افضل باشد. در حقیقت ملاک گزینش امام(ع)، برتر بودن او از دیگران در تمام صفات است. و اگر در افراد جامعهای که امام(ع) در آن زندگی میکند، کسییافت شود که از امام(ع) فضیلت بیشتری دارد، او سزاوار امامت است. افضل بودن امام(ع) در یک چیز و در یک مورد نیست، بلکه در تمام صفات و جهات است؛ یکی از فضیلتها که امام باید رتبة بالای آن را داشته باشد، دانش و آگاهی است. امام باید از تمام افراد بشر داناتر و دانشمندتر باشد، چنان که همانند او در افراد جامعه یافت نشود. اگر کسی در میان مردم همسان در دانش با امام(ع) پیدا شود، رسیدن منصب امامت به هر کدام از آنان مساوی است و محروم شدن یکی از آنان از این منصب ستم در حق اوست. در هیچ زمانی برای امام(ع) همتایی نخواهد بود که دانش گسترده و فراگیری چون او داشته باشد. آن دانش نه با وسایل عادی، بلکه از راه غیرعادی و الهی یافت میشود، و چون از دانش بی انتهای خدا سرچشمه میگیرد و فیضی از دریای ژرف فیض بخش او است، گسترده است و به هر چیزی تعلق میگیرد، زیرا خداوند فیاض مطلق است و بخشش او پایان ندارد. پس دانش را که خداوند به پیامبر(ص) و امام(ع) میبخشد، به زمان و یا حالتی اختصاص ندارد.
- دلیل دوم: رهبری پیامبر(ص) و امام(ع) برای تمام افراد بشر: پیامبر(ص) و امام(ع) برای راهنمایی تمام افراد بشر با وجود اختلاف زبان، طبیعت، رنگ، گسترش زمین، پراکنده بودن مردم از یکدیگر و بسیاری از جهتهای مختلف که مردم را از هم دور میکند، باید سخن تمامی آنان را بشنود و با آنان سخن بگوید، آن گاه تمامی افراد را در اجرای عدالت و احکام خدا برابر بداند و از حال آنان با خبر باشد؛ این گونه اطلاع و خبر داشتن از مردم را، انسان عادی نمیتواند و فقط انسانی این ویژگی را دار است که از دانش گستردة خدادادی بهره میبرد. امام(ع) باید از دورترین جاهای زمین که مردم در آن زندگانی میکنند باخبر باشد تا درد و رنج آنان را دریابد و اگر نمایندهای را به آن جاها گسیل کرد، در هر زمان از او باخبر باشد تا مبادا او در مقام خود بر مردم ستم کند. اگر امام(ع) مانند دیگر افراد عادی در زمان قدیم، پس از گذشت ماهها و سالها از اخبار دور دست خبرگیری کند و یا با وسایل متعارف آن زمان با فاصلههای زمانی بسیار از حال دیگران با خبر گردد، ستم زمین را فرا میگیرد و فساد بر جامعه استیلا مییابد و هدف و غرضی که در فرستادن پیامبر(ص) و انتخاب امام(ع) از راهنمایی و هدایت مردم است، به دست نخواهد آمد و نیکبختی دنیا و آخرت مردم بر رغم وجود امام(ع) تأمین نخواهد شد.
- دلیل سوم : خلافت امام(ع): پیامبر(ص) و امام(ع) ، خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۴۲] و جانشین او حضرت آدم(ع) بود که پیامبر خدا است و تمام پیامبران جانشینان خدا اند. جانشینی [[پیامبر](ص) واسطه بودن او است میان مردم و خدا و فیض رسانی از طرف خدا او است. چون پس از آفرینش جهان ، خداوند خواست جهانیان او را بشناسند تا با او ارتباط برقرار کنند ـ و با چشم دیدن او ممکن نبود ـ و نمیشد که ذات خود را آشکار کند تا او را ببینند، افرادی از بشر را برگزید و آنان را مظهر صفات خویش قرار داد تا صفات او را بنمایانند و نقش واسطه را ایفا کنند. یکی از صفات خدا علم او به هر چیز و در هر حال است، و چون پیامبر(ص) مظهر صفات خدا است باید در دانش و آگاهی وسیع نیز مظهر خدا باشد. بر مظهر نبودن پیامبر(ص) در علم دلیلی وجود ندارد، بلکه همان دلیل بر خلافت و جانشینی که مظهر بودن پیامبر(ص) در تمام صفات است، علم خدایی را نیز برای او ثابت میکند. روشن است که مقصود از مظهر صفات بودن، همانندی پیامبر(ص) و خدا در تمام صفات از جهت چگونگی و مقدار نیست؛ زیرا این باور شرک است، بلکه مقصود این استکه خداوند بهره سرشاری از علم و دانش خود را به پیامبران داده، که دیگر مردم از آن بیبهره هستند و علمی را که خداوند به پیامبران داده، افراد عادی بشر به آن دسترسی ندارند. پس از ثبوت این دانش خدایی برای پیامبران ، همین علم برای امام(ع) نیز ثابت میشود؛ زیرا امامت، خلافت نبوت و امام(ع) جانشین پیامبر(ص) است و تمام ویژگیهای رهبری پیامبر(ص) را امام(ع) نیز دارد به جز صفات ویژه پیامبر، مانند؛ وحی.
- دلیل چهارم: لازمه عصمت پیامبر(ص) و امام(ع): از باورهای شیعیان درباره پیامبر(ص) و امام(ع)، عصمت و محفوظ بودن از گناه، اشتباه، سهو، نسیان و غفلت است که در تمام مدت عمر خود در یک لحظه و در یک بار نیز خطا، اشتباه و گناه از او سر نمیزند. معصوم بودن از گناه و خطا، در تمام لحظههای عمر و برخوردهای زندگانی ، زمانی تحقق مییابد که دانش و آگاهی فراگیر شود و به هر چیزی در هر حال علم داشته باشد و اگر یک مورد را نداند، مقام عصمت را نمییابد، زیرا آن چه با عصمت سازگار نیست گناه و اشتباه و... از نادانی و جهل است و کسی که از مصالح و مفاسد واقعی باخبر است ، گناه و اشتباه نمیکند. پس معصوم بودن پیامبر(ص) و امام(ع)، دانش و آگاهی او را به تمام مصالح و مفاسد و حقایق اشیاء در هر حالی نیاز دارد.
- دلیل پنجم: ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم: در بسیاری از آیات قرآن آمده است که پیامبر(ص) شاهد و گواه بر امت است و چون شاهد بودن و گواهی دادن، دانش و آگاهی را در هر حالی لازم دارد، پس پیامبر(ص) باید به تمام احوال امت از ظاهر و باطن و افعال آنان آگاه باشد تا بتواند در روز قیامت شاهد و گواهیشان باشد، زیرا اگر چنین دانشی را نداشت ، نمیتواند شهادت و گواهی را درباره آنان ادا کند. نمونهای از آیات قرآن که شاهد و گواه بودن پیامبر(ص) را بر امت بیان کرده، چنیناست: ﴿وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا﴾؛[۴۳]، ﴿وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا﴾[۴۴]؛﴿وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ﴾[۴۵]، ﴿لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ﴾ [۴۶] بزرگی و عظمت این دانش سبب نپذیرفتن آن نمیشود و چنین باوری غلو و زیاده روی نیست ، زیرا اگر امام(ع) دارای این ویژگی نباشد و گستره دانش او همانند دیگر افراد عادی باشد، سزاوار امامت و رهبری نخواهد بود و گزینش وی برای امامت و بی بهره کردن دیگران از آن ، ستم در حق دیگران خواهد بود. اگر امامت را منصب خدایی بدانیم و آن را خلافت و جانشینی از طرف خدا بپنداریم و امام(ع) را بیان کننده و مظهر صفات الهی بدانیم، باور دانش وسیع او را زیاده روی و غلوّ نمیپنداریم و آن را از لوازم مقام امامت میشمریم»[۴۷].
}}
۷. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی» در این باره گفته است:
|
۸. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد جعفر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در اینباره گفته است:
|
۹. حجت الاسلام و المسلمین بخاراییزاده؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید حبیب بخاراییزاده در پایاننامه دکتری خود با عنوان «علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت» در اینباره گفته است:
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در اینباره گفته است:
|
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد فائز باقری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان «بررسی علم اولیای الهی» در اینباره گفته است:
|
۱۲. حجج الاسلام و المسلمین اعرابی و بخاراییزاده؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین غلام حسین اعرابی و دکتر سید حبیب بخاراییزاده در مقاله «علم غیب امامان در آینه عقل» در اینباره گفته است:
دلیل سوم: بر حسب اعتقادات شیعه، امام(ع) باید کاملترین شخص موجود در زمان خود باشد، به نحوی که هیچ فردی در هیچ صفتی از صفات کمال همانند علم، قدرت، شجاعت، سخاوت، قرب به خداوند و... نه تنها برتری بر امام نداشته، بلکه مساوی نیز نباشد؛ چه اینکه در صورت اول لازمهاش تقدیم مفضول بر فاضل است و این عقلاً قبیح است و مطابق اعتقادات عدلیه "معتزله و شیعه" صدور فعل قبیح از خداوند متعال ممتنع است، و در صورت دوم لازمهاش ترجیح بلا مرجح است که به ترجح بلا مرجح که خود محال عقلی است برمیگردد؛ و از آنجایی که خداوند، نصب امام را خد عهدهدار است محال است کسی را نصب کند که از نظر علم "کیفیت و کمیت علم"، شخص برتر یا مساوی با وی وجود داشته باشد. حال با توجه به این دلیل به میان امت میرویم. آنچه از تورق صفحات کتب تاریخ و سیر و روایات وارده و آثار منقوله در شرح احوال صحابه امام علی(ع) و نیز اصحاب سایر ائمه(ع) و نیز علما، صلحا و عرفا، از ابتدای تاریخ اسلام تا کنون، به دست میآید، آن است که در هر عصری بزرگانی بودهاند که مقامات قرب الی الله را به حسب استعداد خود طی کرده، به مراتبی از کمال رسیدهاند که اشراف بر ضمایر افراد و حالات درونی آنها داشته و مطلع از اخبار غیبی و حوادث گذشته و آینده بودهاند.
|
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین لطیفی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی در مقاله «علم غیب معصوم» در این باره گفته است:
|
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین بهدار؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا بهدار در مقاله «گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه» در اینباره گفته است:
|
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین حسین واعظی، در مقاله «گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل» در اینباره گفته است:
|
۱۶. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در اینباره گفته است:
|
۱۷. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایاننامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در اینباره گفته است:
|
۱۸. حجت الاسلام و المسلمین مهدیفر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدیفر در پایاننامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن» در اینباره گفته است:
|
۱۹. آقای دکتر معارف (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران)؛ |
---|
آقای دکتر معارف و دیگر نویسندگان مقاله «نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن» در اینباره گفتهاند:
|
۲۰. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛ |
---|
|
۲۱. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای منصف علی مطهری در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در اینباره گفته است:
|
۲۲. آقای رنجبر (پژوهشگر وبگاه راسخون)؛ |
---|
آقای رنجبر، در مقاله «کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام» در اینباره گفته است:
|
۲۳. آقای شیخزاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای شیخزاده در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در پاسخ به این پرسش گفته است:
|
۲۴. خانم پارسانسب (پژوهشگر دانشکده اصول دین)؛ |
---|
خانم گلافشان پارسانسب در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا» در اینباره گفته است:
|
۲۵. آقای نقوی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای نقوی در پایاننامه کارشناسی خود با عنوان «علم غیب ائمه معصومین(ع)» در پاسخ به این پرسش گفته است:
|
۲۶. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست. |
---|
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در اینباره گفتهاند:
|
پرسشهای مصداقی
پرسشهای وابسته
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
- آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)
- با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی میکنند چگونه این علم اثبات میشود؟ (پرسش)
- آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)
- چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
- آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا پیامبران اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت میشود؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- چرا امامان علم غیب خود را انکار میکردند؟ (پرسش)
- نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ج۴، ص ۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «المفردات»، ص ۶۱۶؛ ابنمنظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱، ص ۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشتهای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد(ص) و آل محمد(ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»»؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.
- ↑ به عنوان مثال، امام علی(ع) در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
- ↑ روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ..»» در بالا اشاره شده.
- ↑ به عنوان مثال: سدیر - از یاران نزدیک امام صادق(ع) - نقل میکند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان میکنند ما علم غیب میدانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمیدانم در کدامیک از اتاقهاست...»: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره میگوید: من به اتفاق یحیی بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن(ع) بودیم، یحیی عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان میکنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان اللَّه! ای یحیی! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمیدانیم و هرآنچه نقل میکنیم از رسول خداست»: «عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ(ع)أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.
- ↑ به عنوان مثال: شیخ طوسی (م۴۶۰ق) گفته است: «ما غاب عن الحواس. طوسی، محمد بن حسن، التبيان، ص۶، ص۲۲۵. و راغب اصفهانی (م۵۰۲ق) گفته است: «استُعمل في كلّ غائب عن الحاسّة... ما لا يقع تحت الحواس و لا تقتضيه بداهة العقول وإنّما يعلم بخبر الأنبياء عليهم السلام». راغب اصفهانی، حسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، ص۶۱۶. ابن عربی (م۵۴۲ق) نیز گفته است: «وحقيقته ما غاب عن الحواس». ابن عربی، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج۱، ص۱۵.
- ↑ قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «وفرق بين علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله تعالى وبين ما ادعيناه؛ فإن المراد بعلم الغيب هو العلم الذي لا يكون مستفاداً من سبب يفيده، وذلك إنما يصدق على الله تعالى؛ إذ كل ما علم من عداه تعالى فهو مستفاد من جوده؛ إما بواسطة، أو بغير واسطة؛ فلا يكون علم غيب» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
- ↑ شیخ مفید (م۴۱۳ق) در همین راستا گفته است: «فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد؛ لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد، وهذا لا يكون إلا الله عز وجل» مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. همچنین قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «فلا يصح لغير الله تعالى أن يقال أنه يعلم الغيب ... وبالجملة: لا يجوز أن يقال لأحد فلان يعلم الغيب؛ نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جايز» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
- ↑ به عنوان مثال: ابن میثم بحرانی (م۶۹۹ق) گفته است: «الفصل الثاني: في بيان اطلاعه عليه السلام على المغيبات، وتمكنه من خوارق العادات، وفيه بحثان: البحث الأول: في اطلاعه على الأمور الغيبية». بحرانی، ابن میثم، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، ص٢٣٧. همچنین: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم أجمعين؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أطلعهم على غيبه بما ينزل في ليلة القدر ..». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۷۵.
- ↑ به عنوان مثال: شیخ مفید، سید مرتضی، طبرسی، محقق حلی و تعداد عدیدی از مفسران و متکلمان شیعه از همین تعبیر استفاده کردهاند. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج٢، ص۱۹۴؛ علم الهدی، سید مرتضی، رسائل المرتضى، ج۱، ص۴۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۳۵-۳۴۶؛ حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷-۲۴۴.
- ↑ به عنوان مثال: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أفادهم علوماً زائدةً على علم الحلال والحرام، والعلوم والزائدة سائر العلوم، فلا ريب أن من سائر العلوم الزائدة، العلوم بالغيب». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۶۷. همچنین شیخ محمد حسن مظفر (م۱۳۷۶ق) گفته است: «ويشهد لعلمه (أي: الإمام علي) بالغيب: إيصاؤه بدفنه خفية». مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۶، ص۳۶۹-۳۷۰.
- ↑ ر.ک: جزیری احسائی، علی، دفع الریب عن علم الغیب، ص۴۵-۵۷؛ مسعودی، سید محمد علی، تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب، ص ۸؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۱۲۶الی ۱۲۹.
- ↑ در حدیث شریف، از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «إِنَّ اَللَّهَ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْلَمُ مِنْ أَنْ يَكُونَ اِحْتَجَّ عَلَى عِبَادِهِ بِحُجَّةٍ ثُمَّ يُغَيِّبُ عَنْهُمْ شَيْئاً مِنْ أَمْرِهِمْ»؛ «خداوند حکیمتر و بزرگتر و داناتر از آن است که بر بندگان خود حجتی بگمارد، سپس از امور آنان چیزی را از او مخفی بدارد». صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص122.
- ↑ در حدیث شریف، از پیامبر خاتم(ص) نقل است که فرمود: «إِنَّ عَلِيّاً خَلِيفَةُ اَللَّهِ وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ بَعْدِي»؛ «همانا علی خلیفه خدا و خلیفه من بر شما پس از خود». صدوق، عيون أخبار الرضا، ج2، ص13؛ همچنین نقل است که فرمود: «وَمِنْ بَعْدِ اَلْحُسَيْنِ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ خُلَفَاءُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلَى عِبَادِهِ»؛ «و پس از حسین نه تن از صلب او خلفای خدا در زمیناند و حجتهای او بر بندگان». صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۹؛ امام رضا(ع) نیز در روایتی فرمود: «اَلْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ»؛ «امامان خلفای خدای عز و جل در زمین اند». کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص۱۹۳.
- ↑ ر.ک: نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۳۲۰؛ واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر کتاب سنت و عقل، ص۲۰۲؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۱.
- ↑ ر.ک. معارف، مجید، دیگر نویسندگان، نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن، ص۴۱.
- ↑ ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج۲، ص۲۴۳ـ ۳۳۹؛ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۵۲؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج۲، ص۲۴۳ـ ۳۳۹؛ معارف، مجید، دیگر نویسندگان، نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن، ص۴۱؛ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۵.
- ↑ ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، بحث کوتاه در باره علم امام، ص۲۵؛ خمینی، سید روح الله، شرح دعای سحر، ص۵۳-۵۴؛ ؛ رستمی، محمد زمان؛ آل بویه، طاهره، علم امام، ص۲۰۰؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۴۶-۴۷.
- ↑ به دلیل حدیث منزلت: رسول خدا(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی»؛ تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی؛ جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود. مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۷، ج۳، ص۴۱۷؛ صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۰۷.
- ↑ لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، ش۴۸.
- ↑ ر.ک: نقوی، سید نسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۱۸-۲۱؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۳۶-۴۰.
- ↑ ر.ک: مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ش ۶۳، ص ۱۶-۱۷؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص۵۴.
- ↑ ر.ک: پارسانسب، گلافشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴-۴۶.
- ↑ المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته، ص۷۱-۸۰.
- ↑ و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند؛ سوره ذاریات، آیه: ۵۶.
- ↑ احتمال دارد لفظ «عالم» در متن به معنای جهان هستی باشد در این صورت معنا این میشود که :عالم هستی محتاج چنین دانشمندی است که دارای علم گسترده باشد.
- ↑ آگاهیهای آسمانی، ص ۱۳۷.
- ↑ آموزش دین، ص۱۴۶.
- ↑ پژوهشی در باب علم امام، ص ۱۱۴.
- ↑ آیا تو فکر میکنی ممکن است خداوند سرپرستی بر بندگان خود بگمارد، و خلیفهای برای آنها قرار دهد و چیزی از امور و اسرار آنان بر وی مکتوم باشد؟؛ بصائر الدرجات، طبق نقل بحارالأنوار، ج ۲۶، صفحه ۱۳۷، حدیث ۲.
- ↑ کسی که گمان کند خداوند بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهای او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است؛ بصائر الدرجات، طبق نقل بحارالأنوار، ج ۲۶، صفحه ۱۳۹، حدیث ۸.
- ↑ پیام قرآن، ج۷، ص ۲۴۶.
- ↑ «كسى كه دانشى از كتاب داشت گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد، و هنگامى كه (سليمان) آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است.» نمل، آیه۴۰.
- ↑ «بگو كافى است براى گواه ميان من و شما، خداوند، و كسى كه علم كتاب نزد او است.»رعد ۴۳
- ↑ به جلد ۳ "احقاق الحق" صفحه ٢٨٠- ٢٨١ و "نور الثقلين" جلد ٢ صفحه ۵۲۳ مراجعه شود.
- ↑ تفسير نمونه، ج۲۵، ص۱۵۲.
- ↑ سبحانی، ۱۳۸۶ .
- ↑ دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۱۶ و ۱۷ .
- ↑ آموزش عقاید، ج۲، ص۲۴۳-۳۳۹.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم؛ سوره بقره، آیه:۳۰.
- ↑ و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟؛ سوره نساء، آیه:۴۱.
- ↑ و در روز رستخیز بر آنان گواه است؛ سوره نساء، آیه:۱۵۹.
- ↑ و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۷.
- ↑ تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. چنان که عقل نه فقط مانعی در امکان این علم ندارد بلکه وجود آن را در پیامبر و امام لازم میداند؛ سوره حج، آیه:۷۸.
- ↑ مقاله امام حسین و علم شهادت
- ↑ فصول، ص۴۱، و رسالة الإمامة، ص۴۳۰.
- ↑ الاقتصاد، ص ۱۹۳.
- ↑ قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۹.
- ↑ «از باب نمونه پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: کسی که کارگزاری را بر مسلمانان بگمارد در حالیکه میداند در میان آنان کسی هست که از برگزیده وی شایستهتر و عالمتر به کتاب خدا و سنت رسول است؛ او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است». کنزالعمال، ج۶، ص۲۵.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟»؛ سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند»؛ سوره زمر، آیه۹.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام ، ص۴۳۲ و ۴۳۳.
- ↑ الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ص ۱۹۲ و تلخیص الشافی، ج۲، ص ۲۴۵-۲۴۶ و تمهید الاصول، ص۸۱۱.
- ↑ کلام نوین اسلامی ج۲ ص ۳۷۴-۳۷۷.
- ↑ برای آگاهی بیشتر، ر.ک: علم الامام(ع)، محمد الحسین المظفر، صص۱۳ -۱۸.
- ↑ "علل الشرایع"، ص۲۰۴؛ "بحار الانوار" ج۲۵، ص۱۶۵.
- ↑ منابع علم امامان شیعه، ص ۴۱.
- ↑ علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت، ص ۶۰ - ۷۰.
- ↑ علم غیب امامان از نگاه عقل کتاب و سنت، ص ۸۵.
- ↑ غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶، دارالکتب الاسلامی/ قم، ۱۴۱۰.
- ↑ الفیه علی هامش علم الائمة، محمد گیلانی، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بیتا/ اول.
- ↑ الفیه علی هامش علم الائمة، ص۱۶۱.
- ↑ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی ص: ۲۷۸.
- ↑ یونس ،۳۵ ، آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟.
- ↑ بقره، ۳۰، و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم.
- ↑ نساء، ۴۱، پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟.
- ↑ نساء،۱۵۹ ، و کسی از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به وی ایمان میآورد و در روز رستخیز بر آنان گواه است.
- ↑ مائده، ۱۱۷، و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی.
- ↑ حج، ۷۸،تا پیامبر(ص) بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید.
- ↑ بررسی علم اولیای الهی، ص ۶۳.
- ↑ علم غیب امامان در آینه عقل، فصلنامه پژوهشهای فلسفی و کلامی، ص ۱۵۹ و ۱۶۰.
- ↑ علم غیب امامان در آینه عقل، فصلنامه پژوهشهای فلسفی و کلامی، ص ۱۵۰.
- ↑ علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸، ص۱۰-۱۶.
- ↑ ۲۷۵ـ۲۸۵ :۶ ،۱۳۶۶ ،ملاصدرا: نک.
- ↑ مظفر، ۱۳۸۵ : ۵۰ .
- ↑ گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۵۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ محمد صفار، بصائرالدرجات، ج۳، ب۴، ص۱۴۲.
- ↑ میرزا محمد تقی قزوینی، کیفیة علم الإمام، به نقل از محمد حسن نادم، علم امام؛ ص۱۲۶-۱۲۹.
- ↑ گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۲۰۲.
- ↑ گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
- ↑ و او در (رساندن) وحی، تنگچشمی نمیورزد؛ سوره تکویر، آیه: ۲۴.
- ↑ و او در (رساندن) وحی، تنگچشمی نمیورزد؛ سوره تکویر، آیه: ۲۴.
- ↑ علی(ع) در موارد زیادی از غیب خبر دارد و این مرتبه برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده پس علی علیهالسلام حتماً از آنها افضل است.
- ↑ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۱۸ - ۲۱.
- ↑ سوره نساء، آیه: ۵۹.
- ↑ در محضر علامه طباطبائی ،ص۱۳۰.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱،ص۲۱۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۶ ص ۱۳۷.
- ↑ علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۸۲-۸۷.
- ↑ کلینی، ۱۳۶۳: ۱ / ۲۰۰ .
- ↑ نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن ص ۴۱.
- ↑ شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۵
- ↑ محاضرات شیخ مفید، الامامه الهیه، ص۲۷-۲۴۷، ناشر دارالهدی، چاپ اول.
- ↑ طباطبائی، پیشین، آموزش دین، ص ۱۴۵ ناشر دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- ↑ پایاننامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۴۰.
- ↑ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام.
- ↑ تکویر، ۲۴،و او در (رساندن) وحی، تنگچشمی نمیورزد.
- ↑ رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۳۶ - ۴۰.
- ↑ مظفر، محمدحسین، علم امام، ترجمه: علی شیروانی هرندی، بی چا، انتشارات الزهرا، بی جا، بی تا، ص ۳۹ الی ۴۷.
- ↑ گلافشان پارسانسب، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ - ۴۶.
- ↑ بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟، سوره مبارکه یونس، آیه ۳۵.
- ↑ الامام یحب أن یکون أفضل من رعیته لاته اما ان یکون مساو بالهم او انقص منهم او أفضل و الثالث هو المطلوب و الأول محال لأنه مع التساوی یستحیل ترجیحه علی غیره بالامامة، و الثانی ایضا محال لأن المفضول یقبح عقلا تقدیمه علی الفاضل و یدل علیه ایضا قوله تعالی: "أفمن یهدی إلی الحق أحق أن یتبع أن " یهدی إلا أن یهدی قا لکم کیف تحکمون". "و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام افضل فی العلم و الدین". علامه حلی، کشف المراد، قم، نشر اسلامی، چاپ و ۱۴۱۷.
- ↑ علم غیب ائمه معصومین(ع)؛ ص۳۱.
- ↑ وبگاه اسلام کوئست